سوالاتي پيرامون امام زمان(عج)- آيا حضرت مهدى (عج)در سرداب غائب شده ؟
تبهای اولیه
خدمت دوستان و كاربران بزرگوار اسك دين
اين تايپك را با اجازه دوستان كليد مي زنيم تا دوستان اگر سوالاتي پيرامون امام زمان(عج) داشته باشند مطرح نمايند
تا كارشناسان محترم و كاربران عزيز سايت سوالات را بررسي و در مباحث مشاركت كرده وبه پاسخ هاي متقن و مستدل دست يابيم
و كساني كه با طرح كردن شبهات و توهينات عليه امام زمان(عج) و سنگ پراني ها و جريحه دار كردن احساسات شيعه كه وجود امام در عصر غيبت را موهوم و خواب بزرگ شيعه مي دانند براي يافتن پاشخ هاي خود مراجعه نمايند.
يا علي
اصول دين تقليدي نيست بلكه هر مسلماني بايد با استدلال عقلي و بحث و بررسي به آنها برسد لكن برخي از جزئيات و تفاصيل اصول دين را نمي توان از طريق عقل ثابت كرد مثلاً پُل صراط چگونه است؟
ميزان و ترازوي عدل چه شكلي و چه اندازه است؟ قيافه نكير و منكر چگونه است؟ اينگونه مسائل قابل بحث و استدلال عقلي نيست بلكه در اين موارد بايد به آثار معصومين كه داراي علم خدادادي هستند مراجعه كنيم.
عقيده به اصلِ امامت از اصولِ دين يا به تعبيري از اصول مذهب است و به هر حال قابل تحليل و بحث عقلي است كه امامت چيست؟
و چرا عقيده به امامت لازم است و بالاخره امام بر حق كيست؟ اما اينكه چرا تعداد امامان دوازده تن است و چرا به امام دوازدهم ختم مي شود چندان قابل بحث عقلي نيست
يعني بدون مراجعه به وحي به نتيجه مطلوب نمي رسيم هر چند عقل با مراجعه به فلسفه امامت و سير تاريخ تا حدّي مي تواند علت را كشف كند ولي نمي تواند علت منحصر و حتمي و تمام حكمت اينكه چرا "تعداد امامان دوازده تن است" را تعيين كند.
اگر تعداد ائمه عليهم السلام به دوازده تن ختم نشود، پس به كدام تعداد ختم شود؟ هر عددي كه فرض شود، باز جاي سؤال است كه چرا به اين عدد ختم شد؟
تعيين تعداد امامان به مقتضاي زمان، احتياجات مردم و حوادثي است كه وجود و حضور امام را لازم مي كند؟ وقوع اين حوادث براي خداي حكيم از قبل معلوم بوده، پس طبق حاجت و نياز امامان را مطابق آن معين و معلوم فرمودند.
به عبارت ديگر: هرگاه اعتقاد به مبدء اعلي كه حكيم و خبير است، كامل باشد قطعاً افعال آن مبدء اعلي هم داراي حكمت و مصلحت است و ختم سلسله امامت به امام دوازدهم (عج) نيز طبق حكمت و داراي مصلحت است
چرا تعداد امامان 12 نفر مي باشد؟؟ و يا كمتر و بيشتر نيست؟؟
اگر تعداد ائمه عليهم السلام به دوازده تن ختم نشود، پس به كدام تعداد ختم شود؟ هر عددي كه فرض شود، باز جاي سؤال است كه چرا به اين عدد ختم شد؟
خوب ، ختم نشود ... همین طور تا قیامت ادامه پیدا کند
بالاخره بعد از امام زمان ((رجعت)) صورت میگیرد
و چه فرقی میکرد که امامان گذشته برگردند
یا همینطور ائمه ادامه پیدا کنند
باتشکر
سلام
با توجه به اینکه ، ما در مکتب خود آموخته ایم که خداوند حکیم است ، فهمیدیم هیج کاری بیهوده نیست
و از آنجا که آموختیم او علیم است ، فهمیدیم هر کاری بر پایه و اساسی معین استوار است
و از آنجا که آموختیم او قادر است ، دریافتیم که از انجام هیچ کاری ناتوان نیست
و از آنجا که آموختیم او حاکم است ، دریافتیم ما را توان چرا و چگونه از او خواستن نیست
و از آنجا که آموختیم او غنی است ، فهمیدیم که او را در پذیرش فرمانش به ما نیازی نیست
و از آنجا که آموختیم او رحیم است ، دریافتیم جز خیر برای ما نمی خواهد
خداوند همه چیز را بر اصولی متقن قرار داد تا اگر روزی بنده ای به دنبال حکمت و دانش باشد ، بداند که جز در نزد خدایش یافت نمی شود !
و آنقدر در فرستادن آیات و حجت ها ریز بینانه عمل کرد ، تا کسی نتواند بگوید ما از بودن تو غافل بودیم
و آنقدر دلیل برای پذیرش حجت های خویش قرار داد تا هر عقل سلیمی به صدق آن اعتراف کرده و سر تسلیم فرود بیاورد !
اما بعد از پذیرش حجت هایش ،به بندگان امر و نهی خویش را رساند ، و فرمود حال که به خدایی من اعتراف کردید ، سر تسلیم فرود آورده و جز رضای مرا نطلبید
و از این رو تمامی نیاز های بندگان را توسط رسولانش ( علیهم السلام ) برطرف نمود !!!!!
و کلام رسولش را همردیف کلام خودش قرار داد تا کسی در پذیرش آن اما و اگر نیاورد !
هر چند ما ایمان داریم به اینکه هر امری دارای حکمتی و علمی از جانب خداست ، لیکن اگر در پاره ای موارد دلیل برای آن نیافتیم ، آن را نفی هم نمی کنیم !
اما در مورد تعداد ائمه :
این سوال در هر حالتی میتونست مطرح بشه ! اگه 13 تا بودن میگفتن چرا 13 تا ؟
اگه 40 تا بودن میگفتن چرا 40 تا ؟
اگه یه امام بود میگفتن چرا فقط یه امام باید باشه ؟
اگه هر سال یه امام جدید می اومد ، میگفتن چرا یه امام نبود که تا قیامت عمر کنه ؟
و . . .
تذکر چند نکته جالب :
ما در قرآن میخوانیم که تعداد نقبای بنی اسرائیل 12 نفر بوده :
وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَي عَشَرَ نَقِيبًا ( مائده / 12 )
و همانا خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت ، و از آنها دوازده نقیب برانگیختیم .
از طرفی در روایات خوانده ایم تعداد حواریون حضرت عیسی علیه السلام هم 12 تن بوده !
و جالب تر اینکه در تورات در باب هفده سفر تکوین آیه بیست به نام پیامبر ( صلوات الله علیه و آله ) و وجود دوازده امام ( علیهم السلام ) تاکید میشه ! ( و گفته میشه که بزرگ نمودن اسماعیل و برکت دادن او بواسطه همین بزرگان است ، چراکه در مورد انبیاء گذشته هم اینچنین بوده !) .
( دوستان میدونند هرکدوم از انبیاء زمانی نبوت رو از خداوند دریافت میکردند که به پیامبری پیامبر خاتم و امامت دوازده امام اعتراف کرده وآنرا میپذیرفته اند ، اما در مورد حضرت اسماعیل اینکه ، برکت دادن او بطرز ویژه مربوط به این است که خداوند این بزرگان را از نسل او قرار داد ( شاره به آیه 124 سوره بقره ) )
و البته باز هم نمونه مشابه هستش که من حضو ذهن ندارم ، دوستان اگه میدونن بفرمایند !
نهایتاً اینکه من تا حال به این سوال برخور نکرده بودم ، از همین جهت فکر کردم این توضیحات مقدمه ای میتونه مفید باشه ، در هر صورت سعی میکنم یه گشتی بزنم ببینم چی پیدا میکنم !
تا بعد
السلام علیکم یا اهل بیت النبوة . . .
برای افزایش معرفت نسبت به امام زمان که باعث ایجاد محبت میشه باید چه کارهایی کرد؟
با سلام
بزرگوار سوال خوبي مطرح فرمودين و تقريبا مي شود گفت جواب راهم فرموده ايد
بنده سه ضلع يك مثلثي را تبيين مي كنم كه دو ضلع ان را شما فرموديد
محبت -- معرفت -- اطاعت
محبت:
همان طور كه مي دانيم اكثر ماشيعيان و يا مي شود گفت مسلمانان و .....نسبت به امام زمان(عج ) و اهل بيت (ع) محبت دارند .
يعني هرچند ايشان را نشناسند و هيچ معرفتي نسبت به ايشان نداشته باشند ولي نسبت به امامان شيعه محبت دارند و اين واقعيت را مي شود در جاي جاي دنيا ملاحظه كرد
اين ضلع شايد زياد هم مشكل نباشد و هركسي مي تواند با هر نام و عنوان و گروه و كيش وآييني ادعاي محبت به اهل بيت و امام زمان كند و اشكال هم ندارد و مي شود
معرفت:
ضلع دوم و مهمتر از ان بحث معرفت است و اين اندكي سخت تر و مي شود گفت مرحله اي بالاتر از محبت است كار مي برد زمان مي برد فكر و انديشه مشغول مي كند ولي بسته به سختي ان مرحله اش هم بالاتر و نسبت به امام نزديك تر است
اطاعت:
مهمترين و سخت ترين و زيباترين و اصلي ترين ضلع ان مرحله اطاعت از امام است و اين مرحله مي شود گفت اخرين مرحله از درجه جلب توجه امامان است
شايد برخي محبت دارند و لي به دستورات امامان كه همان قوانين الهي است بي توجه اند و نمود اين را بيشتر در محرم و عاشورا مي بينيم كه همه اظهار ارادت مي كنند به امام حسين(ع) و شايد بزرك ترين ننگ براي خود را دور از محبت اهل بيت بودن مي دانند و ادعا دارند كه از ارادتمندان امامان هستند
برخي در مرحله اي بالاتر غير از محبت معرفت هم دارند ولي در مرحله عمل لنك مي زنند براي اين هم مي توان مصاديق متعددي پيدا كرد
ولي بالاترين درجه همان اطاعت است كه اطاعت از ايشان اطاعت از خداوند است و قوانين الهي اسلام.
نكته قابل ذكر اين كه :
هر سه ضلع اين مثلث قابليت دارد كه مقدم و موخر شود يعني لزومي ندارد كه فرد اول محبت داشته باشد و بعد معرفت و بعد اطاعت ، خير
احتمال دارد فردي ابتدا از طريق مطالعه و انديشه معرفت پيدا كند و بعد محبت و بعد اطاعت و يا فردي طبق فطرت خود به قوانين اسلام كه همانا صداقت و امانت داري و.....است عمل مي كند و بعدا اينها را در قوانين اسلامي بيابد و مجذوب اهل بيت مي شود و بعد محبت و معرفت و يا معرفت و محبت
مهمترين بحث اين مساله داشتن سه ضلع كامل است كه كمال مي اورد و هركدام بدون ديكري ناقص است
اما در مورد تعداد ائمه :
این سوال در هر حالتی میتونست مطرح بشه ! اگه 13 تا بودن میگفتن چرا 13 تا ؟
اگه 40 تا بودن میگفتن چرا 40 تا ؟
اگه یه امام بود میگفتن چرا فقط یه امام باید باشه ؟
اگه هر سال یه امام جدید می اومد ، میگفتن چرا یه امام نبود که تا قیامت عمر کنه ؟
و . . .
من یک بار دیگر سوالم رو مطرح می کنم :
این که تعداد ائمه ختم نشود و تا قیامت ادامه پیدا کنند
و دیگر رجعت در کار نباشد
فکر نکنم این جواب:
اگه هر سال یه امام جدید می اومد ، میگفتن چرا یه امام نبود که تا قیامت عمر کنه ؟
قانع کننده باشد
به نام خدا
فکر نکنم این جواب: نقل نوشته اصلی توسط : Celyanic اگه هر سال یه امام جدید می اومد ، میگفتن چرا یه امام نبود که تا قیامت عمر کنه ؟ قانع کننده باشد
سلام
ببین دوست عزیز ، شما این مسئله رو از چه دیدی میخواید مورد بررسی قرار بدید ؟
بحث تقدم و تأخر ائمه علیهم السلام
یا نه ! بحث رجعت !
اما نکته ضروری اینکه ، رجعت منافاتی با تقدم و تأخر ائمه نداره و اساساً اولین امام ، امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام هستند و آخرین ایشان ، حجة بن الحسن العسکری علیه السلام !
اما اینکه اساساً رجعت چیه و به چه دلیلی صورت میگیره یه بحث دیگه اس !
اگه تا اینجاش درست بود ، بگو ادامه بدیم !
این که تعداد ائمه ختم نشود و تا قیامت ادامه پیدا کنند و دیگر رجعت در کار نباشد
با سلام
بزرگوار در جواب اين سوال شما ابتدا مطلب بالايي را نقل مي كنم
اما اينكه چرا تعداد امامان دوازده تن است و چرا به امام دوازدهم ختم مي شود چندان قابل بحث عقلي نيست يعني بدون مراجعه به وحي به نتيجه مطلوب نمي رسيم هر چند عقل با مراجعه به فلسفه امامت و سير تاريخ تا حدّي مي تواند علت را كشف كند ولي نمي تواند علت منحصر و حتمي و تمام حكمت اينكه چرا "تعداد امامان دوازده تن است" را تعيين كند.
اين موارد از سنت هاي و قوانين الهي است و عقل نمي تواند براي ان علت بياورد كه به اين علت و دليل امامان 12 تا هستند و چرا بيشتر نيستند
اينجا ديگر جايگاه و محل دخالت عقل نيست كه براي ان جواب هم پيدا كند همچنان كه عقل نمي تواند بگويد چرا از اين طائفه بوده و چرا از قوم و قبيله ديگري نبوده است و......
مدت زمان حكومت امام زمان(عج) چند سال خواهد بود؟
مدت زمان حكومت امام زمان (عج)دقيقاً مشخص نميباشد. روايت مربوط به اين موضوع، مدتهاي متفاوتي براي حكومت حضرت ذكر نموده است؟
7 سال،(1) 8، 9، 10سال،(2) 19سال،(3) 20 سال،(4)40سال(5)و 309سال(6) (مقدار توقف اصحاب كهف در غار) ذكر شده است.
عدد 7 سال هم در منابع روائي اهل سنت بيشتر ذكر شده است(7) و هم در منابع شيعي بيشترين روايات را دارد منتهي در اكثر موارد هر سال آن را مساوي با 10 سال ذكر نموده است كه ميشود هفتاد سال (7=70).
براي توجيه و جمع ميان اين اختلاف اعداد، نظرات مختلفي ارائه شده است: صاحب كتاب «الشيعة و الرجعه» روايات هفت سال مساوي با 70 سال را بخاطر كثرت روايات آن ترجيح داده است.(8)
و بعضي مثل سيدصدرالدين صدر زمان حكومت حضرت را در هفت سال منحصر نموده است و اين را از ويژگيهاي حكومتي حضرت دانسته كه در مدت اندك جهان را پر از عدل و داد ميكند كه از كس ديگري ساخته نميباشد(9)
مرحوم علامة مجلسي، اين روايات را برخي ناظر به آغاز شكلگيري قيام، برخي را مربوط به پياده شدن اوائل حكومت حضرت دانسته است و برخي از روايات مثل 309 سال را مربوط به دوران نهائي حاكميت و استقرار نظام حضرت حمل نموده است(10)
از جمله كساني كه اين توجه و محمل را پذيرفتهاند آيتالله مكارم در كتاب «مهدي انقلابي بزرگ» است.(11)
ادامه دارد........
پي نوشت:
1-بحارالانوار، ج 52، ص 291.
2- الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 224
3- الغيبة نعماني، ص 332،
4-. العمده، ابن الطريق. ص 439،
5- عقد الدرر، ص 240، به نقل از جهان بعد از ظهور، محمد خادمي شيرازي، ص 174،
6- بحارالانوار، ج 52، ص 280.
7- سسن ابن ابيداوود، ج 4، ص 307.
8- الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 225.
9- المهدي، سيدصدرالدين صدر، ص 239،10- بحارالانوار، ج 52، ص 280.
11 مهدي انقلابي بزرگ، ص 314.
به نظر ميرسد؛ توجيه دوم كه ما روايات را ناظر به مراحل آغاز و استقرار و ثبات نظام حكومتي حضرت بدانيم.
نسبت به توجيه اول كه مدت حكومت حضرت را حصر در 7 سال ميكند و آن را به عنوان ويژگي حضرت ميشمارد، ترجيح دارد
زيرا سنت الهي بر اين است كه حتيالامكان جريان كار از راههاي عادي به پيش رود نه از راه اعمال قدرت اعجاز و روايات مربوط به انقلاب عدلگستر حضرت نيز بيانگر اين واقعيت است
كه پيروزي حضرت بر دشمنان و فتح جهان، با زحمات و دشواريهاي سختي همراه است و نياز به افراد جان بركف دارد و خونهاي فراواني در راه حضرت ريخته ميشود.
بنابراين، طبيعت كار حضرت بقيةالله (عج) در پروژة استقرار عدالت جهاني به جاي نظامهاي ظالمانه، اقتضا ميكند كه حضرت به عنوان مجري اين طرح عظيم و بيهمانند، مدت طولاني حضور داشته باشد تا بتواند، با روند طبيعي (مگر در موارد خاص) تحول همه جانبه و فراگير را در جهان پر از ظلم، پديد آورد.
براساس تصريح قرآن، مأموريت و رسالت حضرت مهدي(عج) تحقق ارزشهاي الهي و قرآني و تأسيس جامعة توحيدي به معناي كامل آن است بگونهاي كه هيچگونه اثري از شرك در آن دوره مشاهده نشود «يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً»(1)
آنچه مسلم است؛ اين است كه تأسيس چنين بناي عظيم، آن هم با آن عمق و گستردگي غير قابل توصيف كاري است كارستان و حيرتآور كه ميبايد آن ذخيرة الهي، اين كار بزرگ و بيسابقه را به اجرا در آورد.
بديهي است كه اجراي اين برنامة عظيم ـ با توجه به روند طبيعي امور و عدم استفاده از قدرت اعجاز ـ (مگر در موارد ضرورت) نياز به گذشت زمان دارد.
بنابراين، گرچه رشد افكار عمومي و فرهنگها در عصر انقلاب جهاني حضرت، تا حد زيادي زمينه را براي پذيرش، برنامههاي حضرت، مساعد خواهد نمود،
ولي با همة اين احوال بلحاظ اينكه نظامهاي سلطه، نوعا ًنظام ظالمانه ميباشد، اجراي احكام الهي و تحقق عيني معارف قرآني و ارزشهاي اسلامي، در چنين فرايندي، نياز به زمان طولاني دارد و حضور امام را در مدت لازم ميطلبد،
اما اينكه دقيقاً چه مقدار حضرت حكومت ميكند؟ مشخص نميباشد كه اينكه روايات اين موضوع را دقيقاً معين ننموده است شايد بخاطر بعضي از حكمتها و اسراري است كه در اين مسأله وجود دارد و فقط بعد از ظهور مشخص ميشود.
پي نوشت:
1-سورة نور، آية 55.
از برنامه های مهم حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف،دعوت همگانی به سوی اسلام است
اذا جاء نصرالله والفتح ،و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا؛ نصر1و2
در آن زمان مردم به صورت گروه گروه به اسلام ایمان می اورند و این روی آوری به دلیل جریانات شگفت انکیزی است که آنها از ابتدای ظهور از آن حضرت و یاران بزرگش دیده اند و حقانیت آن برایشان وواضح شده است.
اذا قام القائم علیه السلام دعا الناس الی السلام جدیدا ،و هداهم الی امر قد دثر و ضل عنه الجمهور ،وانما سمی القائم مهدیِِِِّا ،لانه یهدی الی امر مضلول عنه ،و سمی القائم لقیامه بالحق!1
هرگاه قائم ما قیام کند مردم را دوباره به اسلام دعوت میکند و آنان را به سوی امری که کهنه شده و عمده مردم از آن گمراه شده اند هدایت و راهنمایی می نمایدو همانا قائم به نام مهدی نامگذاری شده زیرا او به سوی امر گمشده هدایت میشود و به نام قائم نامگذاری شده زیرا او به حق قیام میکند
در روایات آنچه حضرت برای جهانیان ظاهر میسازد به عنوان امر عظیم و گاهی به عنوان امر جدید مطرح شده است.
ابی سعید خراسانی میگوید:به امام صادق علیه السلام عرض کردم:المهدی والقائم واحد؟فقال: نعم،فقلت لای شیی سمی المهدی؟قال:لانه یهدی الی کل امر خفی ،و سمی القائم لانه یقوم بعد مایموت،انه یقوم بامرٍ عظیم ؛2
مهدی و قائم یک نفر میباشد؟فرمود :آری
گفتم : برای چه ایشان مهدی نامیده شده است؟فرمود :برای اینکه به هر چیزی که مخفی باشد هدایت میشود . وقائم نامیده شده ؛زیرا او پس از انکه (نامش)مرده باشد قیام میکند .قطعا او بامر عظیم قیام مینماید.
1-بحارالانوار ،ج51،ص30.
الراشاد 344.
اعلام الوری 461.
نوادرالاخبار 272.
2-بحارالانوار ،ج51،ص30.
بسم الله الرحمن الرحیم
به دست آوردن تکنولوژی صحیح و پیشرفته در سایه دین ممکن است
خداوند در نهاد انسان قدرتهای فر اوانی قرار داده است و خود را به خاطر این آفرینش "احسن الخالقین " 1 می داند.انسان به دلیل وجود روح که در سایه دین نیز قابل اثبات است چنانچه جسم را تابع آن قرار دهد و خود را از قید ماده و قید آن رها سازد دستاوردهای شگرفی برایش حاصل می شود.
در عصر غیبت به دلیل اهمیت دادن بیش از حد به جسم تکنولوژی تک بعدی است واز تکاملی که باید برخوردار باشد ،دارا نیست.
در عصر ظهور به دلیل تکامل وجودی انسان در سایه دین به قدرتهای فرا مادی دست میابد و بر اثر ان نه تنها در تکنولوژی و صنعت مادی پیشرفت گسترده دارد بلکه از قدرتهای برتر نیز بهره مند می شود
ابن مسکان میگوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که میگوید ان المومن فی زمان القائم و هو بالمشرق لیری اخاه الذی فی المغرب ، وکذا الذی فالمغرب یری اخاه الذی فی المشرق؛2
قطعا شخص مومن در زمان قائم در حالی که در مشرق است حتما برادرش را در مغرب است می بیند و همین طور آن کس که در مغرب است برادرش را که در مشرق است ،میبیند.
1-مومنون،14.
2-بحارالانوار ،ج52،ص391.
آيا در روايات اسلامي به مصلح جهاني اشاره شده است؟؟
خصوصيات مصلح جهانى در روايات اسلامى
خصوصيات مصلح جهانى در روايات اسلامى به نقل شيعه و اهل سنت اين گونه است:
1ـ او از اهل بيت پيامبر(ص) است، 389 روايت.
2ـ او از فرزندان امام على(ع) است، 214 روايت.
3ـ او از فرزندان فاطمه(عليها السلام) است، 192 روايت.
4ـ او نهمين فرزند حسين(ع) است، 148 روايت.
5ـ او از فرزندان امام سجاد(ع) است، 185 روايت.
6ـ او فرزند امام حسن عسكرى(ع) است، 146 روايت.
7ـ او دوازدهمين پيشوا از ائمه اهل بيت است، 136 روايت.
8ـ رواياتى كه از ولادت او سخن مى گويد، 214 روايت.
9ـ رواياتى كه مى گويد عمرى طولانى دارد، 318 روايت.
10ـ رواياتى كه مى گويد غيبت او طول خواهد كشيد، 91 روايت.
11ـ رواياتى كه مى گويد هنگام ظهور او، اسلام جهانگير خواهد شد، 27 روايت.
12ـ رواياتى كه مى گويد هنگام ظهور او زمين پر از عدل و داد خواهد گشت، 132 روايت.
بر اين اساس، وجود اين مصلح جهانى در آينده بشريت، طبق روايات و احاديث اسلامى، امرى قطعى و مسلم و ترديد ناپذير است.
اما آن چه در آن اختلاف است، در تولد اوست، يعنى اين كه آيا اين مرد، به دنيا آمده و از آن هنگام تا كنون زنده است، يا آنكه در آينده متولد خواهد شد؟
شيعه و گروهى از اهل تحقيق اهل سنت، به رأى اول معتقدند، باور دارند كه امام مهدى(عج) از مادرش نرجس در سال 255 هـ . به دنيا آمده و تا امروز زنده است. گروهى از اهل سنت هم معتقدند در آينده به دنيا خواهد آمد.
اعتقاد شيعه آن است كه امام مهدى(عج) در سال 255 هـ . در سامرا در خانه پدر بزرگوارش امام حسن عسكرى(ع) به دنيا آمد و تا اين لحظه همچنان زنده است.(1)
پي نوشت:
1. سيماى عقايد شيعه، ص 251.
معمولا در كشور عراق و به ويژه در شهرهاى گرمسير رسم بر آن بوده كه مردم در كنار خانههاى خود سردابى در زير زمين حفر مىكردند تا در روزهاى گرم تابستان به آن جا پناه ببرند،
امام هادى و امام عسكرى عليهما السلام نيز علاوه بر اتاقهايى كه داشتند، سردابى را به همان منظور در كنار خانه خود حفر كرده بودند.[/][/][=arial][="]
اين سرداب از ديدگاه شيعه از آن جهت مقدس است كه محل زندگى سه امام از ائمه شيعه بوده است.[/]
[/][=arial][="]يكى از تهمتهاى زشت و صد البته خندهدارى كه برخى از علماى سنى و وهابىها به پيروان اهل بيت عليهم السلام زدهاند،
اين است كه گفتهاند: شيعيان معتقدند حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف در سردابى در سامرا، حلّه يا بغداد و... غائب شده و از آن جا ظهور خواهد كرد
[/]
[/][=arial][="]سپس به شروع به تمسخر كرده و گفتهاند كه شيعيان هر روز همراه با مركبهايشان جلوى در اين سردابها مىايستند و آن حضرت را صدا مىزنند، در اين مدت نماز نمىخوانند و...ادامه دارد......[/]
[/]
[=arial][="]برخي از روايات نااگاهانه و بعضا مغرضانه اهل سنت در مورد سرداب امام زمان (عج)
[/][/]
[=arial][="]
[/][/]
[=arial][="]شمس الدين ابن خلكان [/][="](متوفاى681هـ) [/][="]در اين باره[/][="] مىنويسد:[/][="]
[/][/]
[=arial][="]شيعيان اعتقاد دارند كه او (حضرت مهدى) داخل سرداب پدرش شده و در حالى كه مادرش به سوى نگاه مىكرده غائب شده و ديگر از سرداب برنگشته است و اين اتفاق در سال 265هـ رخ داده كه ايشان در آن زمان 9 ساله بودهاند.[/][/]
[=arial][="]إبن خلكان، ابوالعباس شمس الدين أحمد بن محمد بن أبي بكر (متوفاى681هـ)، وفيات الأعيان و انباء أبناء الزمان، ج4، ص176، تحقيق احسان عباس[/][/]
[=arial][="]ابن تيميه در منهاج السنة مىنويسد:[/][/]
[=arial][="]از حماقتهاى شيعيان اين است كه براى منتظر (حضرت مهدي) مكانهاى را قرار دادهاند كه انتظار او را در آن جا مىكشند؛ همانند سردابى كه در سامرا است، آنها خيال مىكنند كه او در آن جا غائب شده است و مكانهاى ديگر.[/][/]
[=arial][="]شيعيان در اين مكانها چهارپايانى مثل قاطر، اسب و... را مىبندند تا وقتى (حضرت) خارج شد، سوار اين چهار پا بشوند.[/][/]
[=arial][="]آنها صبح و عصر و ديگر اوقات در اين مكانها جمع مىشوند و فرياد مىزنند كه اى مولاى ما بيرون بيا، اى مولاى ما بيرون بيا. سلاحهايشان را از غلاف بيرون مىآورند؛ بدون اين كه كسى در آن جا باشد تا با او بجنگند. در ميان آنها كسانى هستند كه نماز نمىخوانند از ترس اين كه مبادا او در حال نماز باشد و (حضرت) مهدى خروج كند و اين نماز او را از قيام و خدمت به آن حضرت باز دارد.آنها در شهرهاى دورى همانند مدينه هستند. [/][/]
[=arial][="]و يا در اواخر ماه رمضان و غير آن رو به مشرق مىكنند و با صداى بلند فرياد مىزنند و خروج او را درخواست مىكنند.[/][/]
[=arial][="]ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، منهاج السنة النبوية، [/][="]ج1، ص44ـ 45، [/][="]تحقيق: د. محمد رشاد سالم[/][/]
[=arial][="]ابن القيم الجوزيه نيز كور كورانه سخن استادش را در كتاب المنار المنيف تكرار مىكند:[/][/]
[=arial][="]رافضىها قول چهارم را (در باره مهدي) انتخاب كرده و گفتهاند كه مهدى همان م ح م د بن الحسن العسكرى از فرزندان حسين بن على است نه از فرزندان حسن (عليهم السلام)، در تمام زمانها حاضر؛ اما از ديدگان غائب است، همان كسى كه عصا را به ارث مىبرد... وارد سرداب شده در حالى كه كودك خردسالى بوده، پانصد سال است كه چشمى او را نديده و خبرى از او شنيده نشده و اثرى ديده نشده است؛ اما شيعيان منتظر هستند و هر روز با اسبهايشان بر در سرداب مىايستند و فرياد مىزنند او خارج شود و مىگويند: اى مولاى ما خارج شو، اى مولاى ما خارج شو، پس با نااميدى و خسران برمىگردند، و اين عادت آنها و عادت او (حضرت مهدي) است.[/][/]
[=arial][="]چه زيبا سروده كسى كه گفته: [/][/]
[=arial][="]آيا وقت آن نشده كه سرداب بزايد آن كسى را كه با جهلتان هر آن با او سخن مىگوييد؟ واى بر شما و عقلهاى بىخاصيتتان كه فرد سومى را به سيمرغ و غول افزوديد.[/][/]
[=arial][="]الزرعي الدمشقي الحنبلي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أبي بكر أيوب (مشهور به ابن القيم الجوزية ) (متوفاى751هـ)، المنار المنيف في الصحيح والضعيف، ج1، ص152، تحقيق: عبد الفتاح أبو غدة[/][/]
[=arial][="]شمس الدين ذهبى در كتاب العبر فى اخبار من غبر بعد از تصريح به ولادت امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، اين گونه به شيعيان تهمت مىزند:[/][/]
[=arial][="]
[/][/]
[=arial][="]او را «صاحب الزمان» لقب دادهاند، او آخرين امام از ائمه دوازدگانه است، گمراهان بيش از اين است؛ چرا كه آنها خيال مىكند كه او داخل سردابى در سامرا شده و تا اين زمان در آن جا مخفى است.[/][/]
ادامه دارد.....
[=arial][="]هر چند كه اين سخنان بىارزش كه نشانگر بىاطلاعى و عدم آگاهى گوينده آن از اعتقادات حقه شيعه است، نيازى به پاسخ ندارد
و خود اين دورغهاى شاخدار بهترين جواب و مفتضح كننده گوينده آن است؛ اما ما به اختصار جواب علماى شيعه را نقل خواهيم كرد.[/][/]
[=arial][="] همه شيعيان و حتى كسانى كه در دورترين نقطه دنيا زندگى مىكنند، تأييد مىكنند كه آنها هيچگاه چنين اعتقادى نداشته و ندارند و اين مطلب در هيچ كتابى از كتابهاى آنان نيز يافت نمىشود.
اگر اين دانشمندان به ظاهر بزرگ اهل سنت، مدركى براى اين دورغشان مىيافتند، قطعا آن را در بوق و كرنا مىكردند؛ اما تا كنون هيچ اثرى كه ثابت كند شيعه چنين اعتقادى دارد، به دست نياوردهاند.[/][/]
[=arial][="]جاى تأسف دارد كه اين دانشمندان سنى چگونه بدون تحقيق و بررسى اين مطالب را به زبان آورده و حرمت قلم را نگهنداشتهاند؛ با اين كه در هيچ يك از كتابهاى شيعه چنين مطلبى يافت نمىشود.[/][/]
[=arial][="]اين ياوهگويىها نشانگر اين است كه مخالفان اهل بيت عليهم السلام ابزارى جز دروغ و افترا براى زير سؤال بردن مذهب حقه شيعه نيافتهاند و دستان آنها از برهان و استدلال براى اثبات حقانيت و مشروعيت مذهبشان خالى نيز شده است.[/][/]
[=arial][="]باورمان نمىشود كه اين دانشمندان سنى كه القابى همچون شيخ الإسلام، امام المحدثين، امام الجرح والتعديل، علامه و... يدك مىكشند،
از دروغ بودن اين تهمت بىخبر بوده و از روى نا آگاهى اين سخنان را گفته باشند؛ چرا كه شيعيان در تمام شهرهاى دنيا در طول تاريخ وجود داشته و كتابهاى شيعيان نيز در دسترس آنان بوده است. [/][/]
[=arial][="]آيا اين دانشمندان مصداق اين آيه قرآن كريم نيستند كه:[/][/]
[=arial][="]ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ حاجَجْتُمْ فيما لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فيما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُون. [/][="]آل عمران/66.[/][/]
[=arial][="]شما كسانى هستيد كه درباره آنچه نسبت به آن آگاه بوديد، گفتگو و ستيز كرديد چرا درباره آنچه آگاه نيستيد، گفتگو مىكنيد؟! و خدا مىداند، و شما نمىدانيد.[/][/]
[=arial][="]و مطمئن هستيم كه خداوند در قيامت در برابر اين تهمتها، اين گونه از آنها سؤال و بازخواست خواهد كرد:[/][/]
[=arial][="]إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيم.[/][="] النور/15.[/][/]
[=arial][="]به خاطر بياوريد زمانى را كه اين شايعه را از زبان يكديگر مىگرفتيد، و با دهان خود سخنى مىگفتيد كه به آن يقين نداشتيد و آن را كوچك مىپنداشتيد در حالى كه نزد خدا بزرگ است![/][/]
[=arial][="]علماى شيعه از اين شبهه پاسخهاى كوبنده و كاملى دادهاند، به همين خاطر فقط به ذكر اين پاسخها بسنده مىكنيم.
ادامه دارد.....
[/][/]
جواب علماء شيعه [=arial][="]علماى شيعه از اين شبهه پاسخهاى كوبنده و كاملى دادهاند، به همين خاطر فقط به ذكر اين پاسخها بسنده مىكنيم.[/][/] [=arial][="]علامه امينى رضوان الله تعالى عليه در جواب اين قميصى و ابن تيميه مىگويد:[/][/] [=arial][="]افتراء سرداب، زشتتر از ديگر تهمتهاى آنان است، اگرچه پيش از او (قميصي) ديگر مؤلفان اهل سنت نيز همين مطلب را گفتهاند؛
ولى او در طومار خود گفتارهاى ديگرى مثل همراه آوردن الاغ و اين كه اين عمل هر شب تكرار مىشود و بيش از هزار سال است كه ادامه دارد را اضافه كرده است؛ در حالى كه شيعه اعتقاد به غيبت امام در سرداب و اين كه از آن جا ظهور مىكند، ندارد.
شيعيان با پيروى از روايات شان، اعتقاد دارند كه آن حضرت از مكه و كنار خانه خدا ظهور مىكند و هيچ يك از آنها در باره سرادب نگفتهاند كه آن نور در سرداب غائب شده است؛
بلكه سرداب خانه ائمه عليهم السلام در سامرا بوده، و در آن زمان ساختن سرداب در خانهها به منظور حفاظت از گرما شايع بوده است،
اگر اين سرداب به طور خصوص شرف پيدا كرده از آن جهت است كه به سه نفر از امامان دين منسوب است،
همانند ديگر مكانهاى اين خانه مبارك، خانههايى که خداوند متعال اذن داده که ارتفاع معنوى يافته و در آن اسم و ياد خدا برده شود[/]
اگرچه كه از قميصى مىخواهيم كه از اين هزار سال بكاهد؛ تا شامل زمان حاضر و سالهاى متصل به آن نشود؛
چرا كه تمام مسلمانان اين زمان با چشم خود عدم وجود اين مسأله را مىتوانند ببينند و بشنوند،
اگر اين قضيه را به سالهاى دور و قرون وسطى نسبت دهد؛ براى او بهتر است؛ چرا كه شنونده وجود آن را بالجمله ممكن مىداند؛ اما قرن حاضر از اين جهات محفوظ نيست.[/]
[/] [=arial][="]اميني ، [/][="]الغدير[/][="]، ج3، ص308،[/][/]شيخ محمد باقر الشريف القرشى از دانشمندان تراز اول و معاصر نجف اشرف در باره اين شبهه و سخن ابن خلدون مىگويد:
سخن ابن خلدون با دروغها و كينه نسبت به اهل بيت عليه السلام و پيروان آنها عجين شده است، آشكارترين اشتباهات او، موارد ذيل است: اولا: او اصل وجود امام منتظر عليه السلام را انكار كرده است، با اين كه روايات در باره ظهور و جود او متواتر است،
رواياتى از رسول خدا صلي الله عليه وآله نقل شده است، استاد محقق و دانشمند مشهور محمد شاكر، گفتههاى ابن خلدون را اين گونه پاسخ داده است: اما ابن خلدون، كوكورانه چيزى را گفته است كه اطلاعى از آن نداشته است، كسانى را تضعيف كرده است كه از رجال و اساتيد او نبودهاند،
مسائلى سياسى، كارهاى دولتى و خدمت به پادشاهان و فرماندهان، بر او غلبه كرده و دچار خيال بافى شده است؛
پس در مقدامه مشهور خود فصل مفصلى را نگاشته و عنوان آن را «فصلى فى باره فاطمى (مهدى فاطمه) و آن چه كه مردم در اين باره اعتقاد دارند» گذاشته است.
ديدگاه شيعه و ديگر مسلمانان در باره امام مهدى عليه السلام جزئى از دين اسلام است؛پس هر كس مهدويت را انكار كند، اصل اسلام را انكار كرده است؛ چنانچه برخى از دانشمندان سنى نيز همين مطلب را گفتهاند كه در بحثهاى آينده به آن اشاره خواهد شد. ثانياً: از اشتباهات ابن خلدون در اين سخن اين است كه امام منتظر با مادرش در حله زندانى و در همان جا غائب شده است و اين دروغ رسوا شدهاى است به چند دليل: الف: مادر امام ، دو سال قبل از وفات امام حسن عسكرى عليه السلام از دنيا رفته است؛
ب: هيچ يك از مورخان شيعه و ديگران نگفتهاند كه امام منتظر زندانى شده يا به دست حاكم عباسى افتاده باشد، نه در حله و نه در جاى ديگر؛
پس آن چه كه ابن خلدون در باره ديدگاه شيعه در اين باره ذكر كرده، افتراء محض و با هدف خدشهدار كردن عقائد شيعه بوده است. ثالثاً: از افترائات ابن خلدون بر شيعه اين است كه آنها بر در سردابى كه در حله واقع شده مىايستند و با خود مركبى براى امام مىآوردند و آن حضرت را با نامش صدا مىزنند
و تا زمانى كه ستارگان بيرون نيامده از او درخواست خروج مىكنند. اين مطلب از دروغهايى كه هيچ شيعهاى آن را نشنيده و شيعه از اين تهمت مبرا است،
اين تهمتها را ابن خلدون كه از اخلاق نيك به دور است و در بدىها جايگزيده است، به شيعه نسبت داده است. القرشي، باقر شريف، حياة الإمام المهدي (ع)، ص116،
جواب علما شيعه
[=arial][="]شيخ ميرزا حسين نورى طبرسى صاحب كتاب مستدرك الوسائل در كتاب [/][="]كشف الإستار عن وجه الإمام الغائب عن الأبصار، بعد از نقل گفتههاى برخى از بزرگان اهل سنت در باره قضيه سرداب، در اين باره مىنويسد:[/][/]
[=arial][="]ما مىگوييم: اى دانشمندان و حافظان عصر، اين كتابهاى دانشمندان شيعه است كه پيش از ولادت حضرت مهدى(عج) تا اين زمان نوشته شده و در اختيار شما است،
مىتوانيد به آنها دسترسى داشته باشيد؛ پس يك كتاب از علماى كوچك شيعه را پيدا كنيد كه در آن اين مطلبى كه به آنها نسبت دادهاديد، پيدا شود؛
چه رسد به بزرگان علماى شيعه؛ همانند شيخ ابوجعفر كلينى صاحب كتاب كافى كه ابن أثير جزرى در كتاب جامع الأصول او را زنده كننده مذهب شيعه ناميده است و...
و ديگر علماى شيعه كه فضائل و احوال امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف را بعد از پدرش نقل كردهاند.[/][/]
[=arial][="]ما هر وقت مراجعه و جستجو كرديم، اين مطلبى را كه شما نقل كردهايد، هيچگاه نيافتيم؛ بلكه در احاديث ما هيچ ذكرى از سرداب نيست
[/][/] [=arial][="]نتيجه:[/][/]
[=arial][="]افسانه سرداب، از تهمتهاى زشتى است كه علما و دانشمندان سنى و وهابى تنها به خاطر عجز و ناتوانى در برابر استدلالهاى محكم شيعه در اعتقاد به مهدويت، گفتهاند و هيچ سند و مدركى نيز از كتابهاى شيعه براى اثبات گفتههاى خود نيافتهاند.[/][/]