جمع بندی چرا امامان معصوم از همه ی گناهان پاک اند؟
تبهای اولیه
سلام علیکم.
من یک شبهه دارم.میخوام بدونم که مگه نمیگن گل بی عیب خداست؟؟
و مگه کسی میتونه به خدا برسه.پس چرا میگن امامان معصوم از همه ی گناهان پاک اند؟
و
چرا امامان اینقدر استغفار میکردند.مگر از انان گناهی سر زده بود؟
لطفا سریع جواب بدید.:Ghamgin:
کارشناس بحث : کریم
مگر امامان معصوم نیستند پس چرا به عنوان مثال در دعای کمیل حضرت امام علی (ع) از این نمونه ها پیدا می شود؟
سلام علیکم.
من یک شبهه دارم.میخوام بدونم که مگه نمیگن گل بی عیب خداست؟؟
و مگه کسی میتونه به خدا برسه.پس چرا میگن امامان معصوم از همه ی گناهان پاک اند؟
و
چرا امامان اینقدر استغفار میکردند.مگر از انان گناهی سر زده بود؟
لطفا سریع جواب بدید.:ghamgin:
کارشناس بحث : کریم
باسلام
دوست عزیز اثبات شی نفی ما عدا نمی کند.پاک بودن خداوند متعال از تمام عیوب دلیل بر این نمی شود که بعضی از بندگان صالح خداوند نقش هدایت مردم را دارند به اراده وخواست الهی معصوم از گناه نباشندوبزرگترین دلیل بر این مساله فرمایش خداوند است که می فرماید:
انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا،همانا خداوند اراده کرده است که تمام پلیدیها وزشتیها را از شما اهل بیت دور گرداند وشما را از آنها تطهیر وپاک گرداند.(احزاب/33)
وحکمت این مساله در این است چون ائمه نقش هدایت مردم را بعد از رسول خدا بر عهده دارند ومردم موظفند برای یادگیری احکام دین ومعارف اسلامی وفهم آیات قرآن وبه طور کلی در یادگیری دین به آن حضرات مراجعه کنند برای اطمینان از سخنان آنها واینکه عین واقع را گفته اند با اعتماد ویقین داشته باشند که آنها گناه ومعصیت نمی کنند.
شاهد بر سخنان فوق ودلیل دیگر بر عصمت آن بزرگواران حدیث ثقلین است که مورد قبول شیعه واهل سنت می باشد.در این حدیث پیامبر اسلام می فرماید:
انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی ما ان تمسکتم بهمالن تضلوا ابدا ولن یفترقا حتی یردا علی الحوض،دوچیز گرانبها در میان شما می گذارم تا زمانی که به آن دو تمسک جویید گمراه نمی شوید کتاب خدا واهل بیتم واین دو از همدیگر جدا نمی شوند تا این که در حوض کوثر به من ملحق می شوند.
از آنجایی که تمسک به اهل بیت در این حدیث مطلق بوده ودر تمام شوون دینی می باشددلیل بر عصمت آن بزرگواران است .
اما علت استغفار آنها به خاطر گناه نبودوبعضی اوقات کسانی که در مراتب بالا تر سیر می کنننداگر لحضاتی به مراتب پایین تر که برای دیگران اصلا گناه نیست بیایند از آن استغفار می کنند.درهمین رابطه صاحب کتاب «کشف الغمه» می گوید: «انبیاء و ائمه(ع)، انسان هایی بودند که دائم ر یاد و نام خدا به سر می بردند و در بالاترین مراتب قرب الهی سیر می کردند. پیوسته مراقب بودند که لحظه ای از یاد و نام او غافل نشوند. پس هر گاه اندکی از این مرتبه عالی تنزل می کردند و برای حفظ حیات و بقا، مسائلی همچون خوردن و آشامیدن و روابط زناشویی و یا حل و فصل مسائل اجتماعی روی می آوردند، اینها را بزرگترین گناه برای خویش تلقی می کردند. استغفار و توبه آنها نیز از چنین اعمالی بوده، که ترک آنها مقتضای مقام محبت و قرب الهی است. از همین جا است که رسول خدا(ص) می فرماید [حسنات الأبرار، سیئات المقربین]
س هر گاه اندکی از این مرتبه عالی تنزل می کردند و برای حفظ حیات و بقا، مسائلی همچون خوردن و آشامیدن و روابط زناشویی و یا حل و فصل مسائل اجتماعی روی می آوردند، اینها را بزرگترین گناه برای خویش تلقی می کردند. استغفار و توبه آنها نیز از چنین اعمالی بوده، که ترک آنها مقتضای مقام محبت و قرب الهی است. از همین جا است که رسول خدا(ص) می فرماید [حسنات الأبرار، سیئات المقربین]
مگر نیت اونها حتی برای انجام این کار ها بندگی خداوند نبود؟
مثلا این طور که بنده از بعضی متون دینی مثل خطبه ی همام حضرت امیر فهمیدم(که البته شاید فهم بنده درست نباشه) متقین اگر غذا میخورند یا اگر میخوابند دلیلشون (واقعا) فقط این است که بتونن برای بندگی خداوند توان داشته باشند!با این حساب این گونه اعمال اونها هم دقیقا بندگی خداوند است!حتی مواردی که فرمودید مثل:
خوردن و آشامیدن و روابط زناشویی و یا حل و فصل مسائل اجتماعیاونها اگر این کار ها رو انجام میدادند فقط و فقط برای رضای خداوند بوده!پس این کارهاشون هم بندگی محض بوده!:Gig::Gig::Gig:
به خاطر خدا دوست داشتند و به خاطر خدا متنفر بودند!
[SPOILER]من فکر میکنم مثلا وقتی در روضه های عاشورا مثلا گفته میشه غم حضرت زینب بسیار زیاد بود چون امام حسین برادرشون بود و او را بسیار دوست داشتند یا گفته میشه غم از دست دادن پسر بسیار سنگین است و به همین دلیل امام حسین سختی بسیار کشیدند این توهین به این افراد است!
برای اونها مهم نیست این فرد برادرشون است یا فرزندشون!مثلا حضرت زینب ناراحت و غمگین بودند از اینکه میدیند مردم با امام زمانشون این رفتار رو داند نه با برادرشون!و الا غم از دست دادن بادر سنگین تر است یا دو فرزند برای یک مادر؟![/SPOILER]
مگر نیت اونها حتی برای انجام این کار ها بندگی خداوند نبود؟ مثلا این طور که بنده از بعضی متون دینی مثل خطبه ی همام حضرت امیر فهمیدم(که البته شاید فهم بنده درست نباشه) متقین اگر غذا میخورند یا اگر میخوابند دلیلشون (واقعا) فقط این است که بتونن برای بندگی خداوند توان داشته باشند!با این حساب این گونه اعمال اونها هم دقیقا بندگی خداوند است!حتی مواردی که فرمودید
برادر عزیز وگرامی انبیاءوائمه در عین مقام بالایی که داشتند به عنوان یک انسان کارهای زندگی ونیازهای مادی وجسمی که داشتند انجام می دادند حرفی در این نیست که آنها در کارهای عادی نیز رضایت الهی را مد نظر داشتند ولی مسلما در حال غذاخوردن وامور عادی ان حال ولذتی را که حال مناجات ونماز داشتند نداشتند لذا از این حالات در پیشگاه الهی استغفار می کردند تا چرا که خود استغفار موجب جلای روح شده وعبادت است .واین هم به خاطر مقام ومنزلت والای آنها بود که حتی کمترین اندازه پرداختن به امور دنیوی را که لازم بود سزاوار نمی دانستند.
واقعا از همتون ممنونم.این سوالی که من پرسیدم یه جا یه نفر از من پرسید و من نتونستم جوابش رو بدم.
گفتم بهتره از شما بپرسم و الان هم خوشحالم که به جواب رسیدم.
راستی جناب اقای کریم ٬ اگر میتوانید من را در سایت kalamefasih.ir یاری دهید.
حتی اگر هفته ای 15 دقیقه..............................................................
یا علی
سلام علیکم.
من یک شبهه دارم.میخوام بدونم که مگه نمیگن گل بی عیب خداست؟؟
و مگه کسی میتونه به خدا برسه.پس چرا میگن امامان معصوم از همه ی گناهان پاک اند؟
کارشناس بحث : کریم
عصمت امام که دلایل عقلی و نقلی داره که دوستمون منابعشو عرض کردند.
اما یک انسان عادی هم اگر به مرحله ای برسه که بفهمه گناه نجاسته هیچ وقت حتی بدنش را به اون آلوده نمیکنه چه برسه به روحشو.این مطلب در مورد امامان هم صادق هست.
سلام علیکم. من یک شبهه دارم.میخوام بدونم که مگه نمیگن گل بی عیب خداست؟؟ و مگه کسی میتونه به خدا برسه.پس چرا میگن امامان معصوم از همه ی گناهان پاک اند؟ و چرا امامان اینقدر استغفار میکردند.مگر از انان گناهی سر زده بود؟ لطفا سریع جواب بدید.
عصمت خود داراي مراتب است و اگر كسي بخواهد به بالاتر و والاترين مراتب آن برسد بايد طلب آمرزش كند اما طلب آمرزش مطلقا به معناي بخشش گناه نيست بلكه به معناي خضوع و خشوع در برابر نعمات و رحمات لايزال الهي مي باشد البته اين مطلب در مقام عرفان الي الله و سلوك الي الله نيز صدق مي كند
إِنَّ الَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ يَسْجُدُونَ ﴿اعراف/206﴾
به يقين كسانى كه نزد پروردگار تو هستند از پرستش او تكبر نمىورزند و او را به پاكى مىستايند و براى او سجده مىكنند
و از جهتي انبياء واولياء معلمان تاريخند با وجود اوصاف و ويژگي هاي باطني و ظاهري كه دارند به ما مي آموزند، هركسي با هر جايگاه و مسندي بايد در درگاه الهي خضوع و خشوع داشته باشد و از طرفي نيز اين درباب ياداوري از غفلت نيز داشته باشد
وَاذْكُر رَّبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ وَلاَ تَكُن مِّنَ الْغَافِلِينَ ﴿اعراف/205﴾
و در دل خويش پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس بىصداى بلند ياد كن و از غافلان مباش.
بنام خدا
با سلام
اولا ملا ئكه هم بدور از هرگونه خطا و گناه هستند اما قدرت اختيار را ندارند
ثا نيا امامان الگوي كامل هستند كه با دارا بودن قدرت اراده و اختيار در ميان بشر انگيزه كسب درجات عالي از طرف خداوند متعال براي نوع بشر هستند اگر چه بشر نمي تواند به درجه امامان معصوم برسند اما با پيروي از ايشان راه سعادت خود را در اخرت هموار كرده اند
اگر چه بشر نمي تواند به درجه امامان معصوم برسند اما با پيروي از ايشان راه سعادت خود را در اخرت هموار كرده اند
اگر منظورت عصمت از گناه است چون اختیاریه بقیه هم با تلاش میتونند برسند.به پست قبلی بنده توجه بفرمایید.
اولین شخصی که در تازیخ اسلام واژه عصمت را به کار برده است برای شقی ترین فرد یعنی عبدالملک بن مروان به کار برده است و خود او نیز شقی ترین فرد یعنی حجاج بن یوسف ثقفی قاتل شیعیان علوی بوده است. وی در یکی از نامه های خود خطاب به عبدالملک بن مروان می نویسد:
العقد الفرید ، جلد 5 صفحه 25 : به بنده خدا عبدالملک امیرالمومنین و خلیفه پرودگار عالم که او را ولایت بخشید و از خطا و اشتباه معصوم داشت.
بعدها شیعیان علوی به منظور عقب نماندن از شیعیان اموی ، این صفت را که تنها مخصوص حضرت الله است به امامان خود نسبت دادند.
این یک حدیث از نبی اکرم (ص) کافی است برای بطلان ادعای یاوه گویان
حدثنا محمد بن علي مَاجِيلَوَيْهِ وَأَحْمَدَ بْنُ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ وَابْنَ تَاتَانَةَ جَمِيعاً عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ التَّمِيمِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي سَيِّدِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا(ع) عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ(ع) عَنِ النَّبِيِّ(ص): أَنَّهُ قَالَ: مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى الْقَضِيبِ الْيَاقُوتِ الْأَحْمَرِ الَّذِي غَرَسَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِيَدِهِ وَيَكُونَ مُتَمَسِّكاً بِهِ فَلْيَتَوَلَّ عَلِيّاً وَالْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ فَإِنَّهُمْ خِيَرَةُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَصَفْوَتُهُ وَهُمُ الْمَعْصُومُونَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَخَطِيئَةٍ.
هر كس خوشحال مىشود كه به شاخه ياقوت سرخ بنگرد كه خداوند با دست خود كاشته و به او چنگ اندازد، بايد على و امامان از فرزندانش را دوست دارد؛ چرا كه آنها بهترين خلقند و برگزيده او و از هرگونه گناه و اشتباهى معصوم هستند.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، عيون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص57، تحقيق: الشيخ حسين الأعلمي، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ـ بيروت، 1404هـ ـ 1984م؛
همو: الأمالي، ص583، تحقيق و نشر: قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة: الأولى، 1417هـ.
روایت دیگر:
أخبرنا القاضي المعافى بن زكريا قال حدثنا علي بن عتبة قال حدثني الحسين بن علوان عن أبي علي الخراساني عن معروف بن خربوذ عن أبي الطفيل عن علي (ع) قال قال رسول الله(ص) أنت الوصي... أنت الإمام أبو الأئمة الإحدى عشرة من صلبك أئمة مطهرون معصومون.
ابوطفيل از اميرمؤمنان عليه السلام نقل كرده است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: يا على، تو جانشين من هست... تو امام و پدر يازده از نسل خودت هستى، تمام آن امامان پاك و معصوم هستند.
الخزاز القمي الرازي، أبو القاسم علي بن محمد بن علي(400هـ)، كفاية الأثر في النص على الأئمة الاثني عشر، 151، تحقيق: السيد عبد اللطيف الحسيني الكوه كمري الخوئي ناشر: بيدار ـ قم، 1401هـ.
روایت دیگر از سلمان فارسی:
سليم بن قيس هلالى در كتاب خود به نقل از سلمان از رسول خدا صلى الله عليه وآله نقل مىكند كه آن حضرت فرمود:
وَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِيَّ وَفِي أَخِي عَلِيٍّ وَفِي ابْنَتِي فَاطِمَةَ وَفِي ابْنِي وَالْأَوْصِيَاءِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ، وُلْدِي وَوُلْدِ أَخِي: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» أَ تَدْرُونَ مَا «الرِّجْسُ» يَا سَلْمَانُ قَالَ: لَا. قَالَ: الشَّكُّ، لَا يَشُكُّونَ فِي شَيْءٍ جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ أَبَداً، مُطَهَّرُونَ فِي وَلَادَتِنَا وَطِينَتِنَا إِلَى آدَمَ، مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ مِنْ كُلِّ سُوءٍ.
اين آيه در باره من و برادرم على و دخترم فاطمه و دو پسرم و جانشينان يكى پس از ديگرى نازل شده است كه فرزندان من و فرزندان برادرم هستند: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً. «خداوند خواسته است رجس و بدى را از شما اهل بيت ببرد و شما را پاك گرداند». اى سلمان، آيا مىدانيد «رجس» چيست؟
سلمان عرض كرد: نه. فرمود: شكّ است، آنان هرگز در باره چيزى كه از جانب خدا آمده باشد شك نمىكنند. ما در ولادتمان و در طينتمان تا حضرت آدم پاك هستيم، از هر بدى پاك و معصوم هستيم.
الهلالي، سليم بن قيس (متوفاى80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص909، ناشر: انتشارات هادي ـ قم، الطبعة الأولي، 1405هـ.
به روايت ابن عباس
شيخ صدوق در كتاب عيون اخبار الرضا و كمال الدين، خزار قمى در كفاية الأثر، و ابن شهرآشوب در مناقب آل أبى طالب مىنويسند:
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْهَيْثَمُ بْنُ أَبِي مَسْرُوقٍ النَّهْدِيُّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله يَقُولُ أَنَا وَعَلِيٌّ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَتِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُون.
ابن عباس مىگويد: از رسول خدا صلى الله عليه وآله شنيدم كه مىگفت: من، على، حسين، حسين و 9 نفر از فرزندان حسين، پاك و معصوم هستيم.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، عيون اخبار الرضا(ع)، ج2 ص66، تحقيق: الشيخ حسين الأعلمي، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ـ بيروت، 1404هـ ـ 1984م؛
همو: كمال الدين و تمام النعمة، ص280، تحقيق: علي اكبر الغفاري، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ( التابعة ) لجماعة المدرسين ـ قم، 1405هـ؛
الخزاز القمي الرازي، أبو القاسم علي بن محمد بن علي(400هـ)، كفاية الأثر في النص على الأئمة الاثني عشر، ص19، تحقيق: السيد عبد اللطيف الحسيني الكوه كمري الخوئي ناشر: بيدار ـ قم، 1401هـ؛
ابن شهرآشوب، رشيد الدين أبي عبد الله محمد بن علي السروي المازندراني (متوفاى588هـ)، مناقب آل أبي طالب، ج1 ص254، تحقيق: لجنة من أساتذة النجف الأشرف، ناشر: المكتبة والمطبعة الحيدرية، 1376هـ ـ 1956م.
به روايت عمار بن ياسر
عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَعْمَرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ هِلَالٍ عَنْ أَسْلَمَ عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ عَنْ عَمَّارٍ قَالَ لَمَّا حَضَرَ رَسُولَ اللَّهِ (ص) الْوَفَاةُ دَعَا بِعَلِيٍّ (ع) فَسَارَّهُ طَوِيلًا ثُمَّ قَالَ: يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَ وَارِثِي... وَ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ يُخْرِجُ اللَّهُ الْأَئِمَّةَ التِّسْعَةَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُون.
ابوطفيل از عمار نقل كرده است كه وقتى رسول در بستر احتضار قرار گرفت، على عليه السلام را پيش خود خواست، مدت طولانى را با او به آرامى سخن گفت و سپس فرمود: اى على ! تو جانشين و وارث من هستى، و از نسل حسين عليه السلام 9 امام خواهند آمده كه همگى آنها پاك و معصوم هستند.
الخزاز القمي الرازي، أبو القاسم علي بن محمد بن علي(400هـ)، كفاية الأثر في النص على الأئمة الاثني عشر، ص124، تحقيق: السيد عبد اللطيف الحسيني الكوه كمري الخوئي ناشر: بيدار ـ قم، 1401هـ.
این هم برای پیروان شیخ الشیطان ابن تیمیه:
عصمت ائمه از زبان اميرمؤمنان عليه السلام
حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً عليه السلام يَقُول:... إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَلِرَسُولِهِ صلي الله عليه وآله وَلِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَإِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ صلي الله عليه وآله لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا يَأْمُرُ بِمَعْصِيَتِهِ وَإِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا يَأْمُرُونَ بِمَعْصِيَتِهِ.
تنها بايد از خداوند و پيغمبر و جانشينان او فرمان برد و اينكه خداوند دستور فرموده است فقط از دستورات پيغمبر اطاعت شود براى اين است كه پيغمبر معصوم است و پاك و به نافرمانى خداوند دستور نميدهد و اينكه فقط به اطاعت جانشينان پيغمبر امر فرموده است براى اين است كه آنان نيز معصومند و پاك و امر بگناه نمىكنند.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، الخصال، ص139، تحقيق: علي أكبر الغفاري، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية ـ قم، 1403هـ ـ 1362ش؛
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، علل الشرائع، ج1 ص123، تحقيق: السيد محمد صادق بحر العلوم، ناشر: المكتبة الحيدرية ـ النجف، 1385هـ ـ 1966م
الهلالي، سليم بن قيس (متوفاى80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص405، ناشر: انتشارات هادي ـ قم، الطبعة الأولي، 1405هـ.
ولین شخصی که در تازیخ اسلام واژه عصمت را به کار برده است برای شقی ترین فرد یعنی عبدالملک بن مروان به کار برده است و خود او نیز شقی ترین فرد یعنی حجاج بن یوسف ثقفی قاتل شیعیان علوی بوده است. وی در یکی از نامه های خود خطاب به عبدالملک بن مروان می نویسد: العقد الفرید ، جلد 5 صفحه 25 : به بنده خدا عبدالملک امیرالمومنین و خلیفه پرودگار عالم که او را ولایت بخشید و از خطا و اشتباه معصوم داشت. بعدها شیعیان علوی به منظور عقب نماندن از شیعیان اموی ، این صفت را که تنها مخصوص حضرت الله است به امامان خود نسبت دادند.
مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى ﴿نجم/2﴾
[كه] يار شما نه گمراه شده و نه در نادانى مانده
وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى ﴿نجم/3﴾و از سر هوس سخن نمىگويد.
جنابي كه نمي دانم مسلك چيست چون خلاف قرآن سخن گفتي، جواب قرآني به شما خواهم داد
بحار الانوار ج25 ص350 :
به حضرت امام علی بن موسی الرضا گفته شد در کوفه اقوامی ادعا دارند که پیامبر در نماز خود فراموشی به او دست نداد امام رضا می فرمایند دروغ می گویند خدا لعنتشان کند کسی که فراموشی واشتباه نمی کند الله تعالی است که بغیر از او خداوندی نیست.
بحار الانوار ج25 ص350 :به حضرت امام علی بن موسی الرضا گفته شد در کوفه اقوامی ادعا دارند که پیامبر در نماز خود فراموشی به او دست نداد امام رضا می فرمایند دروغ می گویند خدا لعنتشان کند کسی که فراموشی واشتباه نمی کند الله تعالی است که بغیر از او خداوندی نیست.
بنده 6 روایت در مورد عصمت آوردم و شما بدون بررسی باز حرف خود را زدید
پس مصداق آیه فی قلوبهم مرض میباشید
در ضمن در مسند أحمد بن حنبل - ج 1 - ص 3116 آمده
اين کساني که از شيخين تبعيت مي کنند جزء فرق هالکه مي شوند !!
اگر قرار است هر روایتی در کتب شیعه آمده صحیح باشد پس این روایت هم در کتب شما صحیح است.
بحار الانوار ج25 ص350 : به حضرت امام علی بن موسی الرضا گفته شد در کوفه اقوامی ادعا دارند که پیامبر در نماز خود فراموشی به او دست نداد امام رضا می فرمایند دروغ می گویند خدا لعنتشان کند کسی که فراموشی واشتباه نمی کند الله تعالی است که بغیر از او خداوندی نیست.
اقتضاء ادب است اول در مباحثه به مطالب شركت كننده گان دقت بشود بعد بر مباني هاي آنها گفته گو شود، فرار و مناقشه از مطاطب جايز نيست جناب موحد شما اگر براي تغييرات آمده ايد پس بر حول محور قوانين مناظره در زبان لسان نگارش قلم فرسايي كنيد و گرنه ادعاي گزاف نكنيد، هنوز به مباحث ما پاسخ گو نشديد.
بحار الانوار ج25 ص350 : به حضرت امام علی بن موسی الرضا گفته شد در کوفه اقوامی ادعا دارند که پیامبر در نماز خود فراموشی به او دست نداد امام رضا می فرمایند دروغ می گویند خدا لعنتشان کند کسی که فراموشی واشتباه نمی کند الله تعالی است که بغیر از او خداوندی نیست.
جوابتان را با قرآن داده اگر نمدانيد به پست 18 سر بزنيد تا متوجه بشويد
خدای سبحان درباره پیامبرش حضرت محمد صلی الله علیه و آله میفرماید:"و ما ینطق عن الهوی@ان هو الا وحی یوحی" او هرگز از روی هوا و هوس سخن نمیگوید،بلکه هرچه میگوید چیزی جز وحی نیست که به او وحی میشود.
و میفرماید:"و ما اتاکم الرسول فخذوه و مانهاکم عنه فانتهوه" هرچه پیامبر به شما دستور داد اطاعت کنید و از هرچه نهیتان کرد خودداری کنید.
این آیات دلالت روشن و واضح دارد بر عصمت کاملش در همه چیز و همه حال؛
بنام خدا
با سلام
اولا ملا ئكه هم بدور از هرگونه خطا و گناه هستند اما قدرت اختيار را ندارند
چرا ملائکه هم ميتونن گناه کنن هم اشتباه
1 اگه بدوني ابليس هم جزء ملائکه بود و به خاطر سرپيچي از دستور خدا گناه کرد و از دوزخيان هست
2 زماني که خدا گفت بر ادم سجده کنيد همه فرشتگان براي بار اول اعتراض کردن و نپذيرفتن و بعد از اينکه خدا گفت من چيزي ميدانم که شما نميدانيد همه سجده کردند که به تراض بار اول خطا بود که همه مرتکب شدن ,بجز ابيس که هنوز سجده نکرد
چرا ملائکه هم ميتونن گناه کنن هم اشتباه
1 اگه بدوني ابليس هم جزء ملائکه بود و به خاطر سرپيچي از دستور خدا گناه کرد و از دوزخيان هست
2 زماني که خدا گفت بر ادم سجده کنيد همه فرشتگان براي بار اول اعتراض کردن و نپذيرفتن و بعد از اينکه خدا گفت من چيزي ميدانم که شما نميدانيد همه سجده کردند که به تراض بار اول خطا بود که همه مرتکب شدن ,بجز ابيس که هنوز سجده نکرد
آيا ابليس از ملائكه بود يا از جن؟
در ميان مفسران و علماء اسلامى در اين باره اختلاف نظر وجود دارد. بعضى از آنها گفتهاند كه ابليس از ملائكه بود و به خاطر معصيتى كه مرتكب شد از مقام خود خلع گرديد و رانده درگاه الهى گرديد.
از جمله كسانى كه اين قول را انتخاب كردهاند مىتوان از شيخ طوسى نام برد كه در تفسير خود ضمن اينكه اين قول را از ابن عباس و ابن مسعود و ابن مسيب و قتاده و ابن جريح و طبرى نقل مىكند، خود نيز به آن تمايل دارد و آن را به ظاهر تفاسير شيعه نسبت مىدهد و اضافه مىكند كه روايتى هم در اين زمينه از امام صادق (ع) وارد شده است. «1»
در مقابلِ اين قول عقيده كسانى است كه ابليس را از زمره ملائكه نمىدانند و او را از جن معرفى مىكنند. از جمله آنها شيخ مفيد است كه مىگويد: اخبار متواترى از ائمه هدى در اين باره وارد شده و آن قول، مذهب همه اماميه و بسيارى از معتزله و اصحاب حديث مىباشد. «2»
اكنون ما دلائل هر دو طرف را ذكر مىكنيم و در پايان نظر خود را خواهيم گفت:
كسانى كه ابليس را از جمله ملائكه مىدانند، چند دليل از قرآن مىآورند به اين شرح:
1- خداوند در آيات متعددى در قرآن ابليس را از ملائكه استثناء مىكند و مىفرمايد:
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ (بقره/ 34) هنگامى كه به ملائكه گفتيم به آدم سجده كنيد پس سجده كردند مگر ابليس.
و اين استثناء دليل است كه ابليس هم جزء ملائكه بود منتهى سرپيچى كرد.
2- اگر ابليس از ملائكه نبود اين دستور خدا كه خطاب ملائكه فرمود: به آدم سجده كنيد، شامل ابليس نمىشد زيرا خداوند از ملائكه خواسته بود كه سجده كنند.
و ابليس مىتوانست بگويد: من كه از ملائكه نبودم پس دستور تو شامل من نمىشد در حالى كه ابليس چنين عذرى نياورد و حتى در آيهاى از قرآن، مأمور به سجده بودن شخص ابليس با همين آمده است، آنجا كه خطاب به ابليس مىفرمايد:
ما مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ (اعراف/ 12) تو را چه مانع شد كه سجده نكنى وقتى تو را امر كردم.
__________________________________________________
(1)- رجوع شود به: شيخ طوسى، التبيان ج 1 ص 154
(2)- ابن منظور، لسان العرب ج 13 ص 238 [.....]
كوثر، ج1، ص: 140
ادامه ...
و اما كسانى كه ابليس را از ملائكه نمىدانند و معتقدند كه ابليس از جن بود، آنها هم دلائلى از قرآن دارند به اين شرح:
1- خداوند در قرآن صريحاً ابليس را از جن معرفى كرده:
فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ (كهف/ 50) پس همه سجده كردند مگر ابليس كه از جن بود.
2- ملائكه همگى معصوم بودند و امكان نداشت خدا را نافرمانى كنند به طوريكه در اين آيه آمده:
لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ (تحريم/ 6) آنها (فرشتگان) در چيزى كه خدا به آنها امر كند او را نافرمانى نمىكنند و آنچه كه به آن امر شدهاند انجام مىدهند.
اينكه ابليس خدا را نافرمانى كرد معلوم مىشود كه از ملائكه نبود زيرا در فطرت ملائكه امكان معصيت خدا وجود ندارد همانگونه كه در آيه بالا آمده است.
3- طبق آيات قرآن، ابليس ذريه و نسل دارد و زاد و ولد مىكند اين مطلب در سوره كهف آيه 50 آمده است ولى ملائكه ذريه ندارند بنابراين ابليس از ملائكه نيست.
4- ملائكه طبق روايات از نور آفريده شدهاند در صورتى كه ابليس از آتش آفريده شده همانگونه كه در سوره اعراف آيه 12 و سوره جن آيه 76 آمده است و مىدانيم كه جن هم از آتش آفريده شده همانگونه كه در سوره حجر آيه 27 و در سوره رحمن آيه 15 آمده است.
اين بود عمدهترين ادله طرفين كه در كتب تفسير نقل شده است. «1»
ما تصور مىكنيم با تصريح قرآن به اينكه ابليس از جن بود (سوره كهف آيه 50) ديگر جاى گفتگو باقى نمىماند و اينكه بياييم و اين آيه را تأويل كنيم و بگوييم كه ابليس از فرشتگان بود ولى بعد جن شد و يا بگوييم كه ابليس از طائفهاى از ملائكه بود كه آنها خازن جنت بودند و لذا به آنها جن گفته مىشد و امثال اين تأويلات ناروا و بدور از فهم عرفى، براستى كه راه خطا رفتهايم و از نص قرآن به دور افتادهايم.
بنابراين با قاطعيت مىگوييم كه ابليس از جن بود نه از ملك
*********************
(1)- رجوع شود به تفسير التبيان ج 1 ص 150 و تفسير مجمع البيان ج 1 ص 190 و تفسير فخر رازى ج 2 ص 213
__________
كوثر، ج1، ص: 142
ادامه ...
و اما اينكه چگونه خطاب خداوند به ملائكه كه آدم را سجده كنند شامل ابليس هم شد علتش اين بود كه ابليس با اينكه از جن بود، طبق روايات با ملائكه همراهى داشت و اين به علت كثرت عبادت او بود و يا به هر دليل ديگرى كه ما نمىدانيم، بگونهاى كه ملائكه ابليس را از خود مىپنداشتند و لذا امر الهى شامل او هم شد و طبعاً استثناء او از ملائكه هم به جهت همين همراهى او با ملائكه بود. يا بگوييم كه اين استثناء منقطع بود و در قرآن نظائر متعددى دارد.
و اما روايتى كه شيخ طوسى به امام صادق (ع) نسبت داده ولى متن آن را نياورده، ما در كتب تفاسير روائى نيافتيم و در مقابل، احاديثى يافتيم كه در آنها تصريح شده كه ابليس از جن بود. از باب نمونه به حديث زير توجه كنيد:
عن جميل بن دراج عن ابى عبد الله (ع) قال: سألته عن ابليس أ كان من الملائكة او كان يلى شيئا من أمر السماء؟ فقال: لم يكن من الملائكه و لم يكن يلى شيئا من امر السماء و كان من الجن و كان مع الملائكة و كانت الملائكة ترى انه منها ... «1»
جميل بن دراج مىگويد: از امام صادق (ع) پرسيدم: آيا ابليس از ملائكه و يا متولى امرى از آسمان بود؟ فرمود: ابليس از ملائكه نبود و متولى چيزى از امر آسمان نبود و او از جن بود و با ملائكه همراهى داشت و ملائكه تصور مىكردند كه او از آنهاست ...
*******************
(1)- تفسير مجمع البيان ج 1 ص 190 و شبيه آن است رواياتى كه در تفسير عياشى ج 1 ص 33 و تفسير نور الثقلين ج 1 ص 56 آمده است.
_____________
كوثر، ج1، ص: 143
پايان
2 زماني که خدا گفت بر ادم سجده کنيد همه فرشتگان براي بار اول اعتراض کردن و نپذيرفتن و بعد از اينکه خدا گفت من چيزي ميدانم که شما نميدانيد همه سجده کردند که به تراض بار اول خطا بود که همه مرتکب شدن ,بجز ابيس که هنوز سجده نکرد
جناب شهامت سلام عليكم و رحمه الله
در نقل تفسير يا توضيح آيات نوراني قرآن كريم دقت بفرمائيد
اعتراض فرشتگان در بار اول براي سجده نبود بلكه براي جعل خليفه و اصل خلقت حضرت آدم عليه السلام بود
در حقيقت فرشتگاه با عباداتي كه انجام ميدانند به زعمشان اين بود كه چون خداوند متعال مستحق عبادت است و آنها نيز عبادت محض اند پس لزومي براي خلقت كساني كه دست به تسفيك دماء بزنند نيست
ضمن اينكه اصلا براي سجده بر آدم اعتراضي در كار نبود چون بعد از ثبوت و تثبيت خلقت حضرت آدم ابو البشر فرشتگان در جايگاهي نبودند كه بتوانند اعتراضي كنند در اين باره به جمله اني اعلم ما لاتعلمون دقت بيشتري بفرمائيد
موفق باشيد :Gol:
و اما كسانى كه ابليس را از ملائكه نمىدانند و معتقدند كه ابليس از جن بود، آنها هم دلائلى از قرآن دارند به اين شرح:
1- خداوند در قرآن صريحاً ابليس را از جن معرفى كرده:
فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ (كهف/ 50) پس همه سجده كردند مگر ابليس كه از جن بود.
2- ملائكه همگى معصوم بودند و امكان نداشت خدا را نافرمانى كنند به طوريكه در اين آيه آمده:
لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ (تحريم/ 6) آنها (فرشتگان) در چيزى كه خدا به آنها امر كند او را نافرمانى نمىكنند و آنچه كه به آن امر شدهاند انجام مىدهند.
اينكه ابليس خدا را نافرمانى كرد معلوم مىشود كه از ملائكه نبود زيرا در فطرت ملائكه امكان معصيت خدا وجود ندارد همانگونه كه در آيه بالا آمده است.
3- طبق آيات قرآن، ابليس ذريه و نسل دارد و زاد و ولد مىكند اين مطلب در سوره كهف آيه 50 آمده است ولى ملائكه ذريه ندارند بنابراين ابليس از ملائكه نيست.
4- ملائكه طبق روايات از نور آفريده شدهاند در صورتى كه ابليس از آتش آفريده شده همانگونه كه در سوره اعراف آيه 12 و سوره جن آيه 76 آمده است و مىدانيم كه جن هم از آتش آفريده شده همانگونه كه در سوره حجر آيه 27 و در سوره رحمن آيه 15 آمده است.
اين بود عمدهترين ادله طرفين كه در كتب تفسير نقل شده است. «1»
ما تصور مىكنيم با تصريح قرآن به اينكه ابليس از جن بود (سوره كهف آيه 50) ديگر جاى گفتگو باقى نمىماند و اينكه بياييم و اين آيه را تأويل كنيم و بگوييم كه ابليس از فرشتگان بود ولى بعد جن شد و يا بگوييم كه ابليس از طائفهاى از ملائكه بود كه آنها خازن جنت بودند و لذا به آنها جن گفته مىشد و امثال اين تأويلات ناروا و بدور از فهم عرفى، براستى كه راه خطا رفتهايم و از نص قرآن به دور افتادهايم.
بنابراين با قاطعيت مىگوييم كه ابليس از جن بود نه از ملك
*********************
(1)- رجوع شود به تفسير التبيان ج 1 ص 150 و تفسير مجمع البيان ج 1 ص 190 و تفسير فخر رازى ج 2 ص 213
__________
كوثر، ج1، ص: 142
ادامه ...
عجب! چون قرآن خانه ي ما سوره ي جنش 28 ايه داره برا همين من نتونستم ايه 76 مورد نظر شما را پيدا کنم
خوب اين که اين اختلافات وجود داره يه دليلش گرفتن اشتباه بين فرشته و ملائکه است که خيلي ها اينو يکي ميدونن ولي يکي نيست فرق داره اگه معني اين دو را جدا بدونيم ديگه مشکلي به وجود نمياد و کسي نميتونه بگه قران تناقض داره
خوب حالا معني ملائکه چيست
ملائکه به نوعي يک لقب محصوب ميشه که هم ميشه به جن داد هم به فرشته
مثلا وقتي مي گوييم امام علي (ع),اين امام لقبيه که ما به خاطر حق بودن علي (ع)به او نصبت داديم و خود امام که اسم نيست و ميشه به خيلي کساي ديگه نسبت داد مثلا امام جماعت, امام خامنه ي بزرگ مرد ايران
پس ملائکه قلبي که خدا يک زمون به ابليس داد ولي به خاطر زير پا گذاشتن ام خدا از او گرفته شد
يا مثل کلمه ادم, وقتي حضرت ادم از ميوه ممنوعه خورد به گفتن ادم ابول بشر, ادمي که تبديل به بشر شد
جناب شهامت سلام عليكم و رحمه الله
در نقل تفسير يا توضيح آيات نوراني قرآن كريم دقت بفرمائيد
اعتراض فرشتگان در بار اول براي سجده نبود بلكه براي جعل خليفه و اصل خلقت حضرت آدم عليه السلام بود
در حقيقت فرشتگاه با عباداتي كه انجام ميدانند به زعمشان اين بود كه چون خداوند متعال مستحق عبادت است و آنها نيز عبادت محض اند پس لزومي براي خلقت كساني كه دست به تسفيك دماء بزنند نيستضمن اينكه اصلا براي سجده بر آدم اعتراضي در كار نبود چون بعد از ثبوت و تثبيت خلقت حضرت آدم ابو البشر فرشتگان در جايگاهي نبودند كه بتوانند اعتراضي كنند در اين باره به جمله اني اعلم ما لاتعلمون دقت بيشتري بفرمائيد
موفق باشيد :gol:
اقاي عزيز مسئله ما اعتراضي است که فرشتگان نسبت به خدا کردن که اين يک خطا است که مرتکب شدن
1 اگه بدوني ابليس هم جزء ملائکه بود و به خاطر سرپيچي از دستور خدا گناه کرد و از دوزخيان هست
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاء مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا
سوره : الكهف آیه : 50
2 زماني که خدا گفت بر ادم سجده کنيد همه فرشتگان براي بار اول اعتراض کردن و نپذيرفتن و بعد از اينکه خدا گفت من چيزي ميدانم که شما نميدانيد همه سجده کردند که به تراض بار اول خطا بود که همه مرتکب شدن ,بجز ابيس که هنوز سجده نکرد
در اینجا بحث عدم پذیرش نیست
بلکه سوال است که از روی جهل به حقیقت پرسیده شده... و این سوال هم وقتی پرسیده شد که خداوند اجازه ی پرسش را داد چون در غیر این صورت انها حق پرسش هم نداشتند.اما نافرمانی در کار نیست
عجب! چون قرآن خانه ي ما سوره ي جنش 28 ايه داره برا همين من نتونستم ايه 76 مورد نظر شما را پيدا کنم
خوب اين که اين اختلافات وجود داره يه دليلش گرفتن اشتباه بين فرشته و ملائکه است که خيلي ها اينو يکي ميدونن ولي يکي نيست فرق داره اگه معني اين دو را جدا بدونيم ديگه مشکلي به وجود نمياد و کسي نميتونه بگه قران تناقض داره
خوب حالا معني ملائکه چيست
ملائکه به نوعي يک لقب محصوب ميشه که هم ميشه به جن داد هم به فرشته
مثلا وقتي مي گوييم امام علي (ع),اين امام لقبيه که ما به خاطر حق بودن علي (ع)به او نصبت داديم و خود امام که اسم نيست و ميشه به خيلي کساي ديگه نسبت داد مثلا امام جماعت, امام خامنه ي بزرگ مرد ايران
پس ملائکه قلبي که خدا يک زمون به ابليس داد ولي به خاطر زير پا گذاشتن ام خدا از او گرفته شد
يا مثل کلمه ادم, وقتي حضرت ادم از ميوه ممنوعه خورد به گفتن ادم ابول بشر, ادمي که تبديل به بشر شد
ببخشد ولی کی گفته امام فقط یه لقبه!؟!؟مگه قران کتاب داستان است؟!؟وقتی میگه امام کلی معنی پشتش هست!!!منظور قران از امام رو اینجا میتونید ببینید:
http://www.askdin.com/post328308-33.html
و
http://www.askdin.com/post328309-34.html
ما اگر بین خودمان از هر لغتی برای هر موردی استفاده میکنیم که دلیل نمیشه این رو به قران هم نسبت بدین!!!!قران از هر لغتی که استفاده میکنه دلیل داره براش!منظور از امامی که ما در مورد رهبری به کار میبریم با این لغت وقتی در مورد امیرالمونین استفاده میشه یکی است؟!؟!؟!....
قران کلی ایه در مورد مقامات فرشتگان داره و لبته کلی توضیح در مورد اجنه!شما با کدام برهان هر دو رو یکی میدونی؟!؟!
حتی معنای رسول و نبی هم بر خلاف تصور عامه با هم متفاوت است و به یک نفر نسبت داده نمیشه چه برسه به این مورد!!
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاء مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا
سوره : الكهف آیه : 50در اینجا بحث عدم پذیرش نیست
بلکه سوال است که از روی جهل به حقیقت پرسیده شده... و این سوال هم وقتی پرسیده شد که خداوند اجازه ی پرسش را داد چون در غیر این صورت انها حق پرسش هم نداشتند.اما نافرمانی در کار نیست
عزيز چرا هيجان زده جواب ميدي در رابطه با سوال اولت که در چنتا پيام پايين تر جوابتو داده شده
اما دومي که گفتي از روي جهل پرسيده شد نه اينجوري نيست
وقتي خدا به ملائک گفت که سجده کنيد اونا گفتن که اين انسان در زمين خونها خواهد ريخت و به فساد روي خواهند اورد, خوب اين نوع حرف زدن که شبيه سوال کردن نيست اين نوع حرف زدن انگار که ملائک از خدا بيشتر ميفهمن که دارن خدا را راه نمايي ميکنن
ولي خدا در جواب انها گفت اگر سجده نکنيد از زيان کاران خواهيد بود. انوقت
عزيز چرا هيجان زده جواب ميدي در رابطه با سوال اولت که در چنتا پيام پايين تر جوابتو داده شده
اما دومي که گفتي از روي جهل پرسيده شد نه اينجوري نيست
وقتي خدا به ملائک گفت که سجده کنيد اونا گفتن که اين انسان در زمين خونها خواهد ريخت و به فساد روي خواهند اورد, خوب اين نوع حرف زدن که شبيه سوال کردن نيست اين نوع حرف زدن انگار که ملائک از خدا بيشتر ميفهمن که دارن خدا را راه نمايي ميکنن
ولي خدا در جواب انها گفت اگر سجده نکنيد از زيان کاران خواهيد بود. انوقت
وقتی برای کسی سوالی پیش میاد مثل این یعنی براش دلیلی داره.همون طور که المیزان هم اشاره کرده چون ویژگی موجود مادی همان است که ملائکه در ایه مورد نظر بهش اشاره کردن و چون خلیفه ی خداوند باید بدون خطا باشد این سوال براشون پیش امد!ملائکه کی گفتن خدایا تو نمیفهمی ما میفهیمیم العیاذ بالله؟!؟!اتفاقا خدا دقیقا بعدش این ایه رو میاره: قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ پس حرف شما در مورد ملائک درست نیست.
ببخشد ولی کی گفته امام فقط یه لقبه!؟!؟مگه قران کتاب داستان است؟!؟وقتی میگه امام کلی معنی پشتش هست!!!منظور قران از امام رو ینجا میتونید ببینید:
http://www.askdin.com/post328308-33.html
و
http://www.askdin.com/post328309-34.html
ما اگر بین خودمان از هر لغتی برای هر موردی استفاده میکنیم که دلیل نمیشه این رو به قران هم نسبت بدین!!!!قران از هر لغتی که استفاده میکنه دلیل داره براش!منظور از امامی که ما در مورد رهبری به کار میبریم با این لغت وقتی در مورد امیرالمونین استفاده میشه یکی است؟!؟!؟!....قران کلی ایه در مورد مقامات فرشتگان داره و لبته کلی توضیح ر مورد اجنه!شما با کام برهان هر دو رو یکی میدونی؟!؟!
حتی معنای رسول و نبی هم بر خلاف تصور عامه با هم متفاوت است چه برسه به این مورد!!
قبل از هر چيزي جا داره بگم من مسلمن نيستم تازه يک ماهه دارم در رابطه با دينتون تحقيق ميکنم البته اينو نگفتم که در دينتون بدعت گذاري کنم فقط خواستم بگم اينقدر که شما ها به دينتون توهين ميکنيد و بدعت ميزاريد من نذاشتم خيلي حرفت بد بود من قرآن را داستان و چيستان ندونستم که شما توهين ميکنيد باز من با اين همه وقتي ميخوام اسم معصومين را بيارم به صورت کامل ميارم که توهين نشه مثلا ميگم امام علي (ع) يا حضرت محمد (ص) ىا حضرت زهرا (س) اين در حاليه که خيلي از مسلمونا فقط اسم ميگن احترام نميزارن بعدشم من چيزي به قران نسبت ندادم
اما در رابطه با ادرسي که دادي نخوندم چون در رابطه با کلمه امام اونقدر ميدونم که اگه بگم موخت سوت ميکشه اما عقيده من در باره امام
از امام خامنه ي تا امام علي (ع)فاصله يک ايينه است
بعدشم من نگفتم که اجنه با فرشته يکي هست من گفتم ملائکه نوعي لقب است که به اجنه هم ميشه داد
وقتی برای کسی سوالی پیش میاد مثل این یعنی براش دلیلی داره.همون طور که المیزان هم اشاره کرده چون ویژگی موجود مادی همان است که ملائکه در ایه مورد نظر بهش اشاره کردن و چون خلیفه ی خداوند باید بدون خطا باشد این سوال براشون پیش امد!ملائکه کی گفتن خدایا تو نمیفهمی ما میفهیمیم العیاذ بالله؟!؟!اتفاقا خدا دقیقا بعدش این ایه رو میاره: قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ پس حرف شما در مورد ملائک درست نیست.
اگه منظورت از خليفه خدا انسان است بايد دور برتو دقيق بنگري اونوقت ميبيني که از خطا گذشته
و اين طرز سوال کردن و طرز جواب خدا چيز ديگه ي را ميرسونه
لطفا جواب درست بده من يه چيز ميگم شما يه چيز ديگه جواب ميديد
قبل از هر چيزي جا داره بگم من مسلمن نيستم تازه يک ماهه دارم در رابطه با دينتون تحقيق ميکنم البته اينو نگفتم که در دينتون بدعت گذاري کنم فقط خواستم بگم اينقدر که شما ها به دينتون توهين ميکنيد و بدعت ميزاريد من نذاشتم خيلي حرفت بد بود من قرآن را داستان و چيستان ندونستم که شما توهين ميکنيد باز من با اين همه وقتي ميخوام اسم معصومين را بيارم به صورت کامل ميارم که توهين نشه مثلا ميگم امام علي (ع) يا حضرت محمد (ص) ىا حضرت زهرا (س) اين در حاليه که خيلي از مسلمونا فقط اسم ميگن احترام نميزارن بعدشم من چيزي به قران نسبت ندادم
اما در رابطه با ادرسي که دادي نخوندم چون در رابطه با کلمه امام اونقدر ميدونم که اگه بگم موخت سوت ميکشه اما عقيده من در باره امام
از امام علي (ع)تا امام خامنه ى فاصله يک ايىنه است
بعدشم من نگفتم که اجنه با فرشته يکي هست من گفتم ملائکه نوعي لقب است که به اجنه هم ميشه داد
بنده در مورد عقایدشما نمیدونستم.....به همین خاطر پاسخم اونطوری بود
منظورم این بود که قران کلام وحی است و هر لغتی که در ان است دلیلی دارد اگر میگه امام منظورش یه مسئله ی خاص است... که سعی کردم تو اون دوتا لینک توضیح بدم.(البته اگر مطالعه کرده باشید)
نمیشه به این راحتی در مورد کلماتش نظر داد.
گاهی یک واو رو در این کتاب جا به جا کنید یا بردارید و یا اضافه کنید معنی عوض میشه!(دقیقا چنین موردی بوده در تاریخ که فردی سعی داشت با برداشتن یک واو یک حکم فقهی رو عوض کنه که نتوانست!)شما که میگید تازه دارید تحقیق میکنید تفسیر رو هم به اهلش بسپارید...(بنده هم نقل قول کردم)
بعد هم عرض کردم شما اگر چنین ادعایی میکنید (که اینها هر دو یکی اند) باید دلیل بیارید چون داعی باید ادعاشو ثابت کنه.
اگه منظورت از خليفه خدا انسان است بايد دور برتو دقيق بنگري اونوقت ميبيني که از خطا گذشته
و اين طرز سوال کردن و طرز جواب خدا چيز ديگه ي را ميرسونه
لطفا جواب درست بده من يه چيز ميگم شما يه چيز ديگه جواب ميديد
منظورم از خلیفه خدا انسان کامل است!من و شما به مقام خلیفه اللهی نرسیدیم.....
البته من اصلا منظور شما رو نفهمیدم که ربطش به این بخش بحث چی بود؟!؟!شما گفتی ملائک با اون حرف علم خا رو زیر سوال بردند بنده گفتم:
وقتی برای کسی سوالی پیش میاد مثل این یعنی براش دلیلی داره.همون طور که المیزان هم اشاره کرده چون ویژگی موجود مادی همان است که ملائکه در ایه مورد نظر بهش اشاره کردن و چون خلیفه ی خداوند باید بدون خطا باشد این سوال براشون پیش امد!ملائکه کی گفتن خدایا تو نمیفهمی ما میفهیمیم العیاذ بالله؟!؟!اتفاقا خدا دقیقا بعدش این ایه رو میاره: قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ پس حرف شما در مورد ملائک درست نیست
ملائک دقیقا بعد از این سوالشون اعتراف میکنن به جهل خودشون و علم خدا پس حرف شما درست نیست در مورد انها.
در نتیجه همان پرسش بوده و نه اعتراض.
همین.
بنده در مورد عقایدشما نمیدونستم.....به همین خاطر پاسخم اونطوری بود
منظورم این بود که قران کلام وحی است و هر لغتی که در ان است دلیلی دارد اگر میگه امام منظورش یه مسئله ی خاص است... که سعی کردم تو اون دوتا لینک توضیح بدم.(البته اگر مطالعه کرده باشید)
نمیشه به این راحتی در مورد کلماتش نظر داد.
گاهی یک واو رو در این کتاب جا به جا کنید یا بردارید و یا اضافه کنید معنی عوض میشه!(دقیقا چنین موردی بوده در تاریخ که فردی سعی داشت با برداشتن یک واو یک حکم فقهی رو عوض کنه که نتوانست!)شما که میگید تازه دارید تحقیق میکنید تفسیر رو هم به اهلش بسپارید...(بنده هم نقل قول کردم)
بعد هم عرض کردم شما اگر چنین ادعایی میکنید (که اینها هر دو یکی اند) باید دلیل بیارید چون داعی باید ادعاشو ثابت کنه.
منظورم از خلیفه خدا انسان کامل است!من و شما به مقام خلیفه اللهی نرسیدیم.....
البته من اصلا منظور شما رو نفهمیدم که ربطش به این بخش بحث چی بود؟!؟!شما گفتی ملائک با اون حرف علم خا رو زیر سوال بردند بنده گفتم:
ملائک دقیقا بعد از این سوالشون اعتراف میکنن به جهل خودشون و علم خدا پس حرف شما درست نیست در مورد انها.
در نتیجه همان پرسش بوده و نه اعتراض.
همین.
اقاي عزيز من نگفتم اين دو يکي هستن من گفتم ملائکه نوعي لقب هست
شما به پيش نمازتونم ميگيد امام جماعت لقبيه که به او ميدهيد
سوال. ايا اگه امام علي (ع) رو در روي اسلام قرار ميگرفت به او بازم امام ميگفتيد؟
و اما در رابطه با ملائکه که گفتيد سوال است
سوال چيزيه که جنبه پرسش دارد و همراه با جوابي بدون تهديد است ولي فرشتگان نحوه گفتنشان طرز سوال نبود او نا به صورت مستقيم نگفتن نوعي کنايه بود اونا گفتن خدايا مخلوق جديدت در زمين خونها خواهد ريخت و فساد ميکند, خوب اين طرز سوال نيست اين نوعي اعتراض است و خداهم در جواب اونها گفت که من چيزي ميدانم که شما نميدانيد و اگه سجده نکنيد از زيان کاران خواهيد بود, خوب اينم طرز جواب به يه سوال براي اطلاع نيست بلکه تحديدي هست در صورت انجام ندادنش
واينکه گفتيد گفتيد تفسير را به اهلش بسپاريد جا داره بگم تفسير کنندگان خودشان با هم اختلاف دارن
جناب رحیق مختوم
فرموده اید که " و اما اينكه چگونه خطاب خداوند به ملائكه كه آدم را سجده كنند شامل ابليس هم شد علتش اين بود كه ابليس با اينكه از جن بود، طبق روايات با ملائكه همراهى داشت و اين به علت كثرت عبادت او بود و يا به هر دليل ديگرى كه ما نمىدانيم، بگونهاى كه ملائكه ابليس را از خود مىپنداشتند و لذا امر الهى شامل او هم شد و طبعاً استثناء او از ملائكه هم به جهت همين همراهى او با ملائكه بود. يا بگوييم كه اين استثناء منقطع بود و در قرآن نظائر متعددى دارد. "
در زبان عربی قاعده ای وجود دارد با عنوان تغلیب. هنگامی که خداوند به فرشتگان فرمودند یعنی هنگامی که خداوند به فرشتگان و جنیان فرمودند.
هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَكُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ«29»
اوست آن کسی که آنچه در زمین است همه را برای شما آفرید سپس به [آفرینش] آسمان پرداخت و هفت آسمان را استوار کرد و او به هر چیزی داناست
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یفْسِدُ فِیهَا وَیسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ«30»
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینی خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آیا در آن کسی را میگماری که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد و حال آنکه ما با ستایش تو [تو را] تنزیه میکنیم و به تقدیست میپردازیم فرمود من چیزی میدانم که شما نمیدانید
جناب شهامت خداوند در آیه 29 سوره بقره به افرینش زمین و اسمان اشاره ای فرموده و در آیه 30 به ملائکه اش میفرماید میخواهم در زمین خلیفه ای بر گزینم حال شما بفرمایید ملائکه چگونه پی میبرند که این خلفاء در زمین فساد کرده و خونیریزی مینمایند تا برویم سر اینکه اعتراض نموده اند یا سئوال ؟
خوب شايد يه دليلش اين بود چنين چيزي قبلا اتفاق افتاده و اونا احساس کردن شايد دوباره هم اتفاق بيافتد
خوب شما که تحقيق کرديد بگيد
خوب شايد يه دليلش اين بود چنين چيزي قبلا اتفاق افتاده و اونا احساس کردن شايد دوباره هم اتفاق بيافتد
خوب شما که تحقيق کرديد بگيد
خوب اینکه میشود تسلسل یعنی دیگر نمیشود گفت این موضوع برای اولین بار بوده و این با ایه قبل در تناقض قرار میگیرد فقط یک راه باقی میماند و ان اینکه ملائکه به واسطه مقامشان قدرت پیش بینی دارند و لذا دیده اند که چگونه خلفاء فساد میکنند و ادم میکشند و اول انان قاتل بی بی دو عالم است و هرکس اینرا ببیند و اعتراض نکند در عجب است !
خوب اینکه میشود تسلسل یعنی دیگر نمیشود گفت این موضوع برای اولین بار بوده و این با ایه قبل در تناقض قرار میگیرد فقط یک راه باقی میماند و ان اینکه ملائکه به واسطه مقامشان قدرت پیش بینی دارند و لذا دیده اند که چگونه خلفاء فساد میکنند و ادم میکشند و اول انان قاتل بی بی دو عالم است و هرکس اینرا ببیند و اعتراض نکند در عجب است !
مگه علم به حوادث اينده مخصوص خدا نيست يعني خدا اينده را به فرشته ها نشان داد
شما گفتيد هر کس اين ظلم را ببيند و اعتراض نکند در عجب است ولي من ميىگويم هر کس حضرت زهرا (س)را ببيند و اعتراض کند در عجب است!!!!!!
واي بر ان فرشتگاني که باانکه ميدانستن در روي زمين قرار است انسان هاي صالحي ولو يک انسان صالح بيايد و باز اعتراض کردن!!!!
من از يکي از علما شنيدم که ميگفت ابليس خود جزء قومي بود که خدا افريد ولي در تمام ان قوم فقط ابليس حمد خدا را به جا مياورد که خدا جز ابليس همه را نابود کرد, چرا چنين چيزي تناقض در قران است
من نواري به نام سياحت غرب فکر کنم بود اگه بتونم پيدا ميکنم برا شما ميزارم گفته شده بود که
امام علي (ع)فرمودن که: وقتي از مالک پرسيدن که مولاي تو کيست مالک با اصبانيت گفت شما از مني که براي مولايم شمشير زدم ميپرسيد مولاي تو کيست و...وشما بزودي بايد جواب گو باشيد که به چه حقي در باره افرينش انسان شکايت کرديد و از دستور خدا سر پيچي کرديد که اگه اين حرف درست باشه ديگه جاي هيچ بحثي نيست
مگه علم به حوادث اينده مخصوص خدا نيست يعني خدا اينده را به فرشته ها نشان داد
شما گفتيد هر کس اين ظلم را ببيند و اعتراض نکند در عجب است ولي من ميىگويم هر کس حضرت زهرا (س)را ببيند و اعتراض کند در عجب است!!!!!!
واي بر ان فرشتگاني که باانکه ميدانستن در روي زمين قرار است انسان هاي صالحي ولو يک انسان صالح بيايد و باز اعتراض کردن!!!!
من از يکي از علما شنيدم که ميگفت ابليس خود جزء قومي بود که خدا افريد ولي در تمام ان قوم فقط ابليس حمد خدا را به جا مياورد که خدا جز ابليس همه را نابود کرد, چرا چنين چيزي تناقض در قران است
من نواري به نام سياحت غرب فکر کنم بود اگه بتونم پيدا ميکنم برا شما ميزارم گفته شده بود که
امام علي (ع)فرمودن که: وقتي از مالک پرسيدن که مولاي تو کيست مالک با اصبانيت گفت شما از مني که براي مولايم شمشير زدم ميپرسيد مولاي تو کيست و...وشما بزودي بايد جواب گو باشيد که به چه حقي در باره افرينش انسان شکايت کرديد و از دستور خدا سر پيچي کرديد که اگه اين حرف درست باشه ديگه جاي هيچ بحثي نيست
پیش بینی حوادث آینده فقط خاص خدا نیست و الا امروز چگونه ممکن بود هواشناسی وجودداشته باشد ، اگر دقت بفرمایید فرعون نیز حوادث اینده کشورش را در خواب دید فقط قدرت تشخیص و بررسی انرا نداشت !
تفاوت ملاکه با امیر مومنان نیز در همین بود انان تحملشان تمام شد و علی (ع) برای بقای دین خدا تحمل نمود و شد اسوه عالم که نظیرش پیدا نمیشود .
نقصان ملائکه بر خدا هم همین بود که چون خدایشان رحمان و رحیم نبودند تا بر بندگان نهایت فرصت را بدهند تا مگر انسانی نادم شود و به سوی خدا باز گردد.
اول اینکه ابلیس از جن بود و وجود جن در زمان سلیمان در قران کریم تصریح شده حال به فرض هم که قوم ابلیس نابود شده باشد تناقضش با قران در کجاست مگر قوم عاد و ثمود از فرزندان نوح نبودند بقا و فنای هرکس در گرو عمل اوست و هرکسی به انحای مختلف مورد آزمایش قرار میگیرد و ابلیس در مقابل کبر و غرور در مقابل عبادتش مورد آزمایش قرار گرفت و متاسفانه مردود شد .
خوب حالا ماباید قران و حدیث معتبر را کنار بگذاریم و به ندای یک نوار که معلوم نیست که گفته و چه گفته و چرا گفته اتکا کنیم وای برما و طرز فکر ما اگر چنین کنیم ! یعنی اول باید تحقیق کنیم گوینده کیست بعد باید ببینیم مطلب دقیقاً چه بوده سپس با هم در مورد آن بحث میکنیم .
خوب شايد يه دليلش اين بود چنين چيزي قبلا اتفاق افتاده و اونا احساس کردن شايد دوباره هم اتفاق بيافتد
خوب شما که تحقيق کرديد بگيد
با سلام
دلایل متعددی برای این اعتراض فرشتگان بیان شده:
نظر اول: گاه گفته مىشود خداوند قبلا آينده انسان را بطور اجمال براى آنها بيان فرموده بود.
نظر دوم: بعضى احتمال دادهاند ملائكه خودشان اين مطلب را از كلمه" فِي الْأَرْضِ" (در روى زمين) دريافته بودند، زيرا مىدانستند انسان از خاك آفريده مىشود و ماده بخاطر محدوديتى كه دارد طبعا مركز نزاع و تزاحم است، چه اين كه جهان محدود مادى، طبع زياده طلب انسانها را نمىتواند اشباع كند، حتى اگر همه دنيا را به يك فرد بدهند باز ممكن است سير نشود، اين وضع مخصوصا در صورتى كه توام با احساس مسئوليت كافى نباشد سبب فساد و خونريزى مىشود.
نظر سوم: بعضى ديگر از مفسران معتقدند پيشگويى فرشتگان بخاطر آن بوده كه آدم نخستين مخلوق روى زمين نبود، بلكه پيش از او نيز مخلوقات ديگرى بودند كه به نزاع و خونريزى پرداختند پرونده سوء پيشينه آنها سبب بدگمانى فرشتگان نسبت به نسل آدم شد.
پیش بینی حوادث آینده فقط خاص خدا نیست و الا امروز چگونه ممکن بود هواشناسی وجودداشته باشد ، اگر دقت بفرمایید فرعون نیز حوادث اینده کشورش را در خواب دید فقط قدرت تشخیص و بررسی انرا نداشت !
تفاوت ملاکه با امیر مومنان نیز در همین بود انان تحملشان تمام شد و علی (ع) برای بقای دین خدا تحمل نمود و شد اسوه عالم که نظیرش پیدا نمیشود .
نقصان ملائکه بر خدا هم همین بود که چون خدایشان رحمان و رحیم نبودند تا بر بندگان نهایت فرصت را بدهند تا مگر انسانی نادم شود و به سوی خدا باز گردد.
اول اینکه ابلیس از جن بود و وجود جن در زمان سلیمان در قران کریم تصریح شده حال به فرض هم که قوم ابلیس نابود شده باشد تناقضش با قران در کجاست مگر قوم عاد و ثمود از فرزندان نوح نبودند بقا و فنای هرکس در گرو عمل اوست و هرکسی به انحای مختلف مورد آزمایش قرار میگیرد و ابلیس در مقابل کبر و غرور در مقابل عبادتش مورد آزمایش قرار گرفت و متاسفانه مردود شد .
خوب حالا ماباید قران و حدیث معتبر را کنار بگذاریم و به ندای یک نوار که معلوم نیست که گفته و چه گفته و چرا گفته اتکا کنیم وای برما و طرز فکر ما اگر چنین کنیم ! یعنی اول باید تحقیق کنیم گوینده کیست بعد باید ببینیم مطلب دقیقاً چه بوده سپس با هم در مورد آن بحث میکنیم .
خوب اينکه گفتي هوا شناسي بايد بگم هوا شناسي حدس و گماني بيش نيست و با علم قطعي خيلي فرق داره و در رابطه با خواب فرعون بايد گفت که اين علم نزد خدا است و خدا به هرکس بخواهد ميدهد خوب اينجوري باشه ما هم خيلي از خوابا را که ميبينيم اتفاق ميفته اين خوابا نوعي هشداره
و گفتي نقصان ملائکه بر خدايشان همين بود, ملائک مگر در چه سطحي هستند که بخوان کلام خدايشان را نقض کنند پس اين نشون ميده که اوناهم ميتونن خطا کنن
خوب من که نگفتم ابليس از جن نيست من گفتم که احتمالا کلمه ملائکه نوعي لقب است که خداوند به ابليس هم ميتونست داده باشه بعدشم من که نگفتم قران تناقض, داره
ببين من وقتي به شما گفتم که شايد در زمان قديم خدا قومي به وجود اورده سپس فقط ابليس بينشان خدا را عبادت ميکرد, اين شما بوديد که گفتيد نه اونجوري با ايه قبلش تناقض داره که من گفتم ربطي به تناقض نداره
در رابطه با نوارم من فقط خواستم بگم شايد شما شنيده باشيد و قبول داشته باشيد حالا که نداريد حجتي نيست
با سلامل
دلایل متعددی برای این اعتراض فرشتگان بیان شده:
[fontahoma]نظر اول: گاه گفته مىشود خداوند قبلا آينده انسان را بطور اجمال براى آنها بيان فرموده بودنظر دوم: بعضى احتمال دادهاند ملائكه خودشان اين مطلب را از كلمه" فِي الْأَرْضِ" (در روى زمين) دريافته بودند، زيرا مىدانستند انسان از خاك آفريده مىشود و ماده بخاطر محدوديتى كه دارد طبعا مركز نزاع و تزاحم است، چه اين كه جهان محدود مادى، طبع زياده طلب انسانها را نمىتواند اشباع كند، حتى اگر همه دنيا را به يك فرد بدهند باز ممكن است سير نشود، اين وضع مخصوصا در صورتى كه توام با احساس مسئوليت كافى نباشد سبب فساد و خونريزى مىشود.
[/font]نظر سوم: بعضى ديگر از مفسران معتقدند پيشگويى فرشتگان بخاطر آن بوده كه آدم نخستين مخلوق روى زمين نبود، بلكه پيش از او نيز مخلوقات ديگرى بودند كه به نزاع و خونريزى پرداختند پرونده سوء پيشينه آنها سبب بدگمانى فرشتگان نسبت به نسل آدم شد.
خوب اين دلايل که دليل نميشه ملائکه هم خطا نکرده باشن
خوب اين دلايل که دليل نميشه ملائکه هم خطا نکرده باشن
با سلام
اولا بنده تفسیر آیه را گفتم , ثانیا بنده که نباید خطا نکردن کسی را به شما ثابت کنم برعکس تا زمانی که خطایی از گروهی ثابت نشده آنها منزه اند و نیاز به اثبات ندارد,به علاوه بحث اثبات عصمت فرشتگان نیست که بیش از این به دلایلش بپردازیم.ثالثادر آیات 26 تا 29 سوره انبیا به روشنی بیان شده که فرشتگان تنها به سخن پروردگار عمل می کنند و از او در سخن گفتن سبقت نمیگیرند(به اذن خدا) و هم چنین شفاعت کننده انسان ها هستند و اینها همه بر کرامت آنان دلالت دارد.
در نهایت هم باید اضافه کنم بحٍث را بیش از حد لزوم از محور اصلی منحرف نکنید.
پرسش
مگر نمیگویند گل بی عیب خداست؟ و مگر کسی میتواند به خدا برسد؟ پس چرا میگویند امامان معصوم از همه ی گناهان پاک اند؟ و اگر پاک بوده اند، پس چرا اینقدر استغفار میکردند؟
پاسخ
پاک بودن ائمه(علیهم السلام) هرگز آنها را در مرتبه خداوند قرار نمی دهد، کامل مطلقی که از هر نظر کامل باشد فقط خداوند است، به همین خاطر انبیاء با اینکه همگی معصوم بوده اند اما با این حال از نظر کمال در مراتب مختلف قرار دارند:
«تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْض»؛ بعضى از آن رسولان را بر بعضى ديگر برترى داديم(1)
بنابراین منظور از عصمت معصومین(علیهم السلام) این است که ایشان به رذائل درونی و بیرونی هرگز آلوده نشده و نمیشوند که خود این هم موهبتی از جانب خداوند است، یعنی بزرگترین تفاوت خداوند و معصومین در این است که خداوند هر کمالی دارد از خودش است، اما معصومین هر کمال و هر پاکی که دارند از جانب خداوند است و خودشان کاملا در وجود و اوصافشان محتاج خداوند هستند، همانطور که خداوند در قرآن پاکی ایشان را به اراده خود نسبت می دهد:
«إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا»؛ همانا خداوند اراده کرده است که تمام پلیدیها وزشتیها را از شما اهل بیت دور گرداند وشما را از آنها تطهیر وپاک گرداند.(2)
اما در مورد استغفار باید توجه بفرمایید گه استغفار فقط از گناه نیست، بلکه مراتبی دارد، برای انسان های معمولی که گاهی با گناه از مسیر درست منحرف می شوند استغفار یعنی اظهار پشیمانی از گناهان، اما استغفار برای انبیاء و اولیاء و معصومین فرق می کند، امام صادق(سلام الله علیه) ضمن بیان ضرورت توبه برای همگان، مراتب آن را بیان می فرماید:
«لَا بُدَّ لِلْعَبْدِ مِنْ مُدَاوَمَةِ التَّوْبَةِ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ كُلُّ فِرْقَةٍ مِنَ الْعِبَادِ لَهُمْ تَوْبَةٌ فَتَوْبَةُ الْأَنْبِيَاءِ مِنِ اضْطِرَابِ السِّرِّ وَ تَوْبَةُ الْأَوْلِيَاءِ مِنْ تَلْوِينِ الْخَطَرَاتِ وَ تَوْبَةُ الْأَصْفِيَاءِ مِنَ التَّنْفِيسِ وَ تَوْبَةُ الْخَاصِّ مِنَ الِاشْتِغَالِ بِغَيْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ تَوْبَةُ الْعَامِّ مِنَ الذُّنُوب»؛ بنده را باید كه پیوسته و در همه حال به مقتضاى حال و جریان امور خود در حال توبه باشد. و براى هر فرقه و طائفهاى توبه مخصوصى است؛ پس توبه پیامبران الهى از مضطرب شدن باطن و به هم خوردن حالت اطمینان است، و توبه اولیا از عوارض رنگارنگ و تلون خاطر است كه بر خلاف ثبوت و استقامت است، و توبه اصفیاء و برگزیدگان حق از استراحت و فراغت و غفلت و كدورت مى باشد كه بر خلاف دوام توجه است، و توبه افراد خاص و بندگان مخصوص از مشغول بودن به غیر پروردگار است كه توجه به غیر خدا پیدا كرده و سرگرم به آنها باشد، و توبه عوام و عموم مردم از گناهان و معاصى و خلافها است.(3)
امام سجاد(سلام الله علیه) نیز در مناجات خویش می فرمایند:
«إلهِی وَاَسْتَغْفِرُکَ مِنْ کُلِّ لَذَّة بِغَیْرِ ذِکْرِکَ، وَمِنْ کُلِّ راحَة بِغَیْرِ اُنْسِکَ، وَمِنْ کُلِّ سُرُور بِغَیْرِ قُرْبِکَ، وَمِنْ کُلِّ شُغْل بِغَیْرِ طاعَتِکَ»؛ خداوندا! از هر لذتی که از غیر یاد تو برایم حاصل شده و هر آسایشی که به غیر از اُنس با تو نصیب من شده و از هر سرور و شادمانی که به غیر از قرب تو برای من پدید آمده و از هر کاری جز طاعت تو، آمرزش میخواهم و استغفار میکنم.(4)
بنابراین استغفار در مراتب بالای خودش اتفاقا نشان دهنده مرتبه بالای استغفار کننده است، همان طور که امیر المومنین(سلام الله علیه) می فرمایند:
«الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّيِّين»؛ استغفار، درجه بلند مرتبگان است.(5)
_________________________________
1. بقره:253/2.
2. احزاب:33/33.
3. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403ق، بیروت، ج6، ص31.
4. همان، ج91، ص151.
5. شریف رضی، نهج البلاغه(صبحی صالح)، نشر هجرت، چاپ اول، 1414ق، قم، حکمت417، ص549.