مشاعره عرفاني

تب‌های اولیه

1521 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

اگرچه سایه ای از دخترت به جا مانده
رسیده ام که بگویم قرار ما مانده
رسیده ام سر خاکی که سایه بانش ریخت
نشسته ام ؟نه قد و قامتم دو تا مانده

*بسم ألله...*
هرکسی را نتوان گفت که صاحب نظر است عشقبازی دگر و نفس پرستی دگر است

تـــا مـــن باشـــم غـــم دو روزه نخـورم

روزی که نیامده ست و روزی که گذشــت

تو بازآ تا شبی دیگر نیاید
زمان روز ابری هم سرآید

داد میزد: حسین آقا جان
راهِ خود کج نما کنون برگرد

تا نبیند به کربلا زینب
پیکرت رابه خاک وخون برگرد

دلی از غم در این دنیا جدا نیست
جهان باچهر لبخند آشنا نیست

[FONT=Simplified Arabic]تو بندگى چو گدايان به شرط مزد مكن
[FONT=Simplified Arabic] كه دوست خود روش بنده پرورى داند

دو چشم مست و سیاهت مرا نیامرزد به غیر زلف سیاهت گرم تمنا ییست
فدای روی تو ای یوسف زمانه بیا که در فراق تو هر گوشه ای زلیخاییست

[FONT=microsoft sans serif] [FONT=microsoft sans serif]

[FONT=microsoft sans serif]تنی پیدا کن از مشت غباری

[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif] [FONT=microsoft sans serif]

[FONT=microsoft sans serif]تنی محکم تر از سنگین حصاری

[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif]

[FONT=microsoft sans serif] [FONT=microsoft sans serif] [FONT=microsoft sans serif]

[FONT=microsoft sans serif]درون او دل درد آشنائی

[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif] [FONT=microsoft sans serif]

[FONT=microsoft sans serif]چو جوئی در کنار کوهساری

[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif]

[FONT=Times New Roman]طي شد اين عمر توداني به چه سان؟[FONT=Times New Roman]
پوچ وبس تند،چونان باد دمان
[FONT=Times New Roman]
همه تقصير من است،اينكه خود ميدانم
[FONT=Times New Roman]
كه نكردم فكري،كه تعمق ننمودم روزي،ساعتي يا آني

ی[FONT=microsoft sans serif]افت پس از صد نگه مطلب مخصوص خویش
دیده که جوینده بود عشوه‌ی ممتاز را
تیز نگاهی به بزم پرده برافکند و کرد
پرده در محتشم نرگس غماز ر[FONT=microsoft sans serif]ا
[FONT=microsoft sans serif]

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

از اصفهان رسیده ام که تو سلمان کنی مرا من آمدم دوباره مسلمان کنی مرا

من را ذبیح عشق خودت کن که چاره نیست «در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست»

*بسم ألله...*
تـکّـه نـخــی ز چـادرت بر من بینوا ببخش
حاجت من همین شده هرسحر از خدای تو
خاتم أنبیاء(ص) خودش گفت به محضر شما
مادر من تـو هستی و پـدر شود فدای تو
شرح مقامتان فقط آیه ی وحی می شود
سوره ی کوثر هـدفش مدح تو و ثنای تو
خشت به خشت قلب من خورده سند به نامتان
گوشه چشمی بنما،دست من و عطای تو!!

[SPOILER]محسن زعفرانیه[/SPOILER]

وقتی که حال میکده ی دل خراب شد
شاعر علی نوشت و شعرش شراب شد
میخانه را به لذت دیدار دیده ایم
«ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم»

[FONT=microsoft sans serif]محرم راز دل شیدای خویش
کس نمی بینم ز خاص و عام را

*بسم ألله...*
امـسال حمـاسـه هـا بسازیم ز عشقاز رهـــبــر خـــود قــصـــد حمایت داریم

[SPOILER]


محسن زعفرانیه

[/SPOILER]


[FONT=microsoft sans serif]
من که در آتش سودای تو آهی نکشیدم
کی توان گفت که بر داغ تو، دل صابر نیست؟

تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقه‌ای در ذکر یارب یارب است

*بسم ألله...*
تا سیّدعلی سرور و مولاست چه باک
از فـتــنــه دشــــمـــن و خیـانـت داریم
جـمــهـــوری اســلامــی مـا ثـابــت کرد
کــه هـــوش و ذکــاوت و درایــت داریم

[SPOILER]"محسن زعفرانیه"[/SPOILER]

ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است
گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست
هر شربت عذابم که دهی عین عذاب است

*بسم ألله...*
تا که گـــفــتم ذکــــر تو دل کـــربــلایی گـــشته است
چونکه قـــلبــــت شـــامل امــری خدایی گشته است
یا حسین انگار مــی دانی چـــه ها در پیــش روست
زانـکه کـــوفی را حــمـــایت، بـی وفایی گشته است
یا حســـین جـــانم به قـــربانت که در میــــدان جنگ
آخــــرین کــــارت، نــــماز با صـــفایی گشــــته است
یا حــســـین با دســت خـــــالی از شما دم می زنم
بس که پیش شـــــاه، کار من گــــدایی گشته است

[SPOILER]"محسن زعفرانیه"[/SPOILER]

تمنای شکم روزی کند یغمای مورانت
اگر هر جا که شیرینیست چون زنبور بنشینی
به صورت زان گرفتاری که در معنی نمی‌بینی
فراموشت شود این دیو اگر با حور بنشینی

*بسم ألله...*
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند

داغ عشق تو نهان در دل و جان خواهد ماند
در دل این آتش جانسوز نهان خواهد ماند
آخر آن آهوی چین از نظرم خواهد رفت
وز پیش دیده به حسرت نگران خواهد ماند

*بسم ألله...*
در دایره وجود موجود علی ست
اندر دو جهان مقصد و مقصود علی ست

[FONT=microsoft sans serif][FONT=microsoft sans serif]

[FONT=microsoft sans serif]تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif][FONT=microsoft sans serif]

[FONT=microsoft sans serif]وجود نازکت آزرده گزند مباد

[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif]

[FONT=microsoft sans serif][FONT=microsoft sans serif][FONT=microsoft sans serif]

[FONT=microsoft sans serif]سلامت همه آفاق در سلامت توست

[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif][FONT=microsoft sans serif]

[FONT=microsoft sans serif]به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد

[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif]

*بسم ألله...*
دلایل قوی باید و معنوی نه رگهای گردن به حجت قوی

یادم آمد خلوتی خالی ز غیر
پیری اندر صدر آن یادش بخیر
خم صفت صافی دل و روشن ضمیر
“خضر”وش گمگشتگان را دستگیر
مر مرا از حال خویش افزود حال
خواب بود این می ندانم یا خیا
ل؟!

لب و دندان سنائی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهائی

[FONT=microsoft sans serif] [FONT=microsoft sans serif]

[FONT=microsoft sans serif]یک آه سرد نیم شبی ازجگربرآ

[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif] [FONT=microsoft sans serif]

[FONT=microsoft sans serif]سرکوب پرفشانی چندین سحر برآ

[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif]

[FONT=microsoft sans serif] [FONT=microsoft sans serif] [FONT=microsoft sans serif]

[FONT=microsoft sans serif]با نشئهٔ حلاوت درد آشنا نه‌ای

[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif] [FONT=microsoft sans serif]

[FONT=microsoft sans serif]چون نی به ناله پیچ وسراپا شکربرآ

[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif]

آتش مهر ترا حافظ عجب در سر گرفت آتش دل كى به آب ديده بنشانم چو شمع

عاشقم بر رنج خویش و درد خویش

بهر خشنودی شاه فَردِ خویش

شاه عالم را بقا و عز و ناز باد و هر چيزى كه باشد زين قبيل

لا جرم آن راه بر تو بسته شد

چون دل اهل دل از تو خسته شد

دسته گل محمّدی آورده روی دست
یارب مدد که بازبرد تا به خیمه اش

از سوز تشنه کامی و اندوه تشنگان
خشکیده است دیده ی دریا به خیمه اش

شد جهان در چشم من چون چاه تاریک از فروغ
چشم آن دارم که بر بالای چاه آری مرا

دفتر کردارم آنساعت که گوئی باز کن
از خجالت پیش خود در آه وآه آری مرا

ارباب حاجتیم و زبان سوال نیست
در حضرت کریم تمنا چه حاجت است

تیغ ابروی کجش جلاد رب العالمین .............................................ری خت خون ناکثین و مارقین و قاسطین
سجده ی مستانه بر ابروی حیدر میکنم...... ...............................خنده ی مستانه بر ابلیس کافر میکنم
صبح و شب با یاد حیدر عشق و مستی میکنم .............................ساغر می میزنم ساقی پرستی میکنم

[FONT=microsoft sans serif] [FONT=microsoft sans serif]

[FONT=microsoft sans serif]مهی کز دوریش در خاک خواهم کرد جا امشب

[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif] [FONT=microsoft sans serif]

[FONT=microsoft sans serif]به خاکم گو میا فردا، به بالینم بیا امشب

[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif]

[FONT=microsoft sans serif] [FONT=microsoft sans serif] [FONT=microsoft sans serif]

[FONT=microsoft sans serif]مگو فردا برت آیم که من دور از تو تا فردا

[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif] [FONT=microsoft sans serif]

[FONT=microsoft sans serif]نخواهم زیست خواهم مرد یا امروز یا امشب

[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif]

با یک نگاه محرم اسرار میشوم
پروانه وار میثم تمار میشوم
سرمست جرعه های توام حضرت شراب
من جای کعبه،میکده هوشیار میشوم
کار از جنون و مستی و دیوانگی گذشت
یک دم علی علی نکنم هار میشوم

ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است
گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست
هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است

تو که در علم خود زبون باشی
عارف کردگار چون باشی؟

*بسم ألله...*
یارب به کریمی کریمانت بخش
بر آب دیده یتیمانت بخش
صد بار به لطف و کرمت بخشیدی
این بار به سلطان خراسانت بخش


شراب عشق نبود ز آب انگور
ره نوشیدنش هم از گلو ندارد

از این پیمانه و جام و سبوها
غرض، پیمانه و جام سبو ندارد

[FONT=times new roman][FONT=verdana]هوالمحبوب

در ازل بست دلم با سر زلفت پيوند تا ابد سر نكشد وز سر پيمان نرود

گر رود از پى خوبان دل من معذورست درد دارد چه كند كز پى درمان نرود

هر كه خواهد كه چو حافظ نشود سرگردان
دل به خوبان ندهد وز پى ايشان نرود :Sham:[FONT=times new roman][FONT=verdana]

*بسم ألله...*
در مذهب ما کلام حق ناد علی ست
طاعت که قبول حق فتد یاد علی ست
از جمله آفرینش کون و مکان
مقصودخدا علی و اولاد علی ست

[SPOILER]اللهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم[/SPOILER]

[CENTER]تا قدم رنجه نمایی و بیایی آقا[/CENTER][CENTER]اگر از مشک علمدار نگویم چه کنم[/CENTER]

*بسم ألله...*
ما شاکر حقيم کــه داريم تو را
توحيدري و چو ذوالفقاريم تو را
اي سيّدعلي،رهبرمن،آقاجان
هيهات که تنــها بگذاريم تو را

[CENTER] [/CENTER][CENTER]اگر چه از تمام بیت هایم[/CENTER][CENTER]دلی خون و خراب و زار دارم ،[/CENTER][CENTER] [/CENTER][CENTER]برای بیت اشکم می نویسم[/CENTER][CENTER]که داغ قصّه ی مسمار دارم[/CENTER]