آن شب به داغ مولا مهتاب گریه میکرد تصویر ماه در آب بیتاب گریه میکرد
شد چهرة عدالت گلگون ز تیغ فتنه
پیش نگاه مسجد محراب گریه میکرد
همچون برادرانش زینب به چشم خون داشت
آن آیه صبوری بیتاب گریه میکرد
اصبغ بن نباته میگوید: وارد خانة علی علیه السلام شدم، دیدم علی علیه السلام یک پارچة زردی را به سر مبارکشان بستهاند و خون هم مرتب از سر مولا میریزد و رخسار شریفشان زرد شده است؛ به گونهای که من بین پارچه و صورت تشخیص ندادم. آن گاه فریاد کشیدم و خود را به دامن حضرت انداختم و او را میبوسیدم و اشک میریختم. حضرت فرمود: «لَا تَبْکِ یَا اَصْبَغُ فَاِنَّهَا وَ اللَّهِ الْجَنَّةُ؛[15] گریه نکن اصبغ به راستی و قسم به خداوند! این [حالی که میبینی، مرا در شرف ورود به] بهشت [قرار داده] است.»
و به دخترش ام کلثوم که به شدت گریه میکرد، جایگاه خویش را گوشزد کرده، فرمود: «یَا بُنَیَّةُ لَا تَبْکِِین فَوَ اللَّهِ لَوْ تَرَیْنَ مَا یَرَی اَبُوکَ مَا بَکَیْتِ...؛ دخترم! گریه نکن! به خدا سوگند! اگر میدیدی آنچه را که پدرت میبیند، گریه نمیکردی.» عرض کرد: شما چه میبینید؟ فرمود: «میبینم که ملائکه و انبیاء عظام صف کشیدهاند و همه منتظرند که من بروم ... .»
و حسن ختام را جملات عاشق علی علیه السلام صعصعة بن صوحان قرار میدهیم. وی در حالی که یک دست بر قلب خود گذاشته بود و با دست دیگر خاک بر سر میپاشید، میگفت: «مرگ و شهادت گوارایت باد! که تولدت پاک و شکیباییات نیرومند و جهادت بزرگ بود. بر اندیشهات دست یافتی و تجارتت سودمند گشت. بر آفرینندهات وارد گشتی و او تو را با خوشی پذیرفت و ملائکهاش به گردت جمع شدند. در همسایگی پیغمبر جایگزین گشتی و خداوند تو را در قرب خویش جای داد و به درجة برادرت مصطفی رسیدی و از کاسه لبریزش آشامیدی... .»
میسر نگردد به کس این سعادت به کعبه ولادت به مسجد شهادت
امشب، زمین سیاه پوش غمی سرخ است و فردا،
جاری ناله در همه سو پیداست.[FONT=Microsoft Sans Serif] [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif] [FONT=Microsoft Sans Serif]امشب دل آسمان گرفته و آرامش از همه جا رخت بر بسته است، و فردا توفان سهمناک حادثه ای تلخ، دل های مؤمنان خدا را سخت می لرزاند.
[FONT=microsoft sans serif]
زمین بر آن بود كه آهنگ حركت خود را به گامهای علی علیه السلام متصل كند. چشمهای ناسوتیان در تمنای ماندن، تند آب اشك ساز كردند و لاهوتیان، دست تمنا بر كنگره عرش ساییدند و ام كلثوم (س)، درمانده از همه چیز و همه جا، خون جگر بدرقه راه علی علیه السلام كرد. [FONT=microsoft sans serif] [FONT=microsoft sans serif] [FONT=microsoft sans serif]در بین راه چند مرغابی به حضرت نزدیك و گویی مانع از رفتن ایشان شدند، اما شهادت علی علیه السلام، گویی بی بازگشتترین قضای الهی در آن لیلة القدر خدایی بود. این رفتن دیگر بازگشتی نداشت و علی علیه السلام دیگر طاقت ماندن! چون خواست از در خانه خارج شود، قلاب در، چنگ در كمربند او انداخت و این آخرین حربه زمینیان برای بازداشتن علی علیه السلام از رفتن بود. علی علیه السلام از در كه گذشت، زمینیان دیگر از او دست شستند. و علی علیه السلام كسی نبود كه از شهادت بگذرد كه سالیان سال است به انتظار چنین شبی نشسته... كمربند خود را محكم بست و خطاب به خویش فرمود: «ای علی! كمربندت را محكم ببند و برای مرگ آماده شو.» [FONT=microsoft sans serif] [FONT=microsoft sans serif] [FONT=microsoft sans serif]كوچهها را یكی پس از دیگری جا میگذاشت تا این كه به مسجد رسید. ابتدا چند ركعت نماز گزارد و چون فجر دمید، بر بام مسجد رفت و آخرین اذان خود را در آن شهر پر از حیله و نیرنگ، ارزانی زمینیان نمود و این آخرین اذانی بود كه علی علیه السلام بر ماذنه مسجد كوفه فریاد زد!
علی یعنی على گفتند: اگر به دنبالش بروى، بیچاره میشوى! با علی بودن یعنی دور تمام خوشیها و مستیها خط کشیدن. تمام رنجها و بغضها را یکجا قورت دادن. یعنی یک پیاله آب و مشتی نان خشک.
گفتند: اگر دستت را در دستش بگذارى، کارَت تمام است. علی یعنی خار در چشم و استخوان در گلو. درد و دل با چاه گفتن و بیهوش شدن در تاریک نخلستانها.
باز هم راه افتاد، مثل هر شب. با همان نعلینهای پینهبستهاش که میگفت: «این نعلینهای پوسیده، از زرق و برق تخت و تاج شما برایم محبوبتر است».[1]
هنوز از کیسه روی دوشش بوی نان گندم میآید. منتظر است شاید جوانی از هزارههای چندم به یاریاش بیاید و سر کسیه را بگیرد. علی جلو میرود و من در پیاش میآیم. تا کجا؟ تا در خانه، در میزند و خودش لابهلای پیچ وخم کوچههای کوفه محو میشود. پیرزنی با شانههای فروافتاده از غم، میآید و کیسه را برمیدارد. دعایش، همه شب را روشن میکند. من اینها را نمیفهمم. در تصویر من حاکمان اینگونه نیستند؛ کسی در دل شب، تا درِ خانه با کیسهایی بر دوش، مظلوم و ناشناخته، نه... چه میگویم؟
تصورش هم سخت است. او از ترس غلبه هوا و هوسش، بوی گندم و شفافیت عسل را بر خود حرام کرده است و میگوید: «با شکم سیر بخوابم و در اطرافم شکمهای گرسنه باشد؟ هرگز!»[2] ولی در عصر من، هنوز هم آدمهایی پیدا میشوند که از گرسنگی پشت بوتهای بینام و نشان جان میدهند و کسی پیدا نمیشود که حتی آنها را دفن کند و حاکمان دنیایی هزاره من در قصرهایشان لم دادهاند و نمیدانند شکمهای گندهشان را چطور آب کنند؟ تنها نشسته است. او هنوز نعلینهایش را پینه میزند و من تکّههای آدمیت گمشده را به روح ناقصم وصله میکنم، تا شاید اندکی از حسرت روز حسرتم کم شود. نزدیک میشوم. زیر چشمی نگاهش میکنم. چقدر از اینکه در کنارش هستم، احساس غرور میکنم. دلم میخواهد امضا بگیرم؛ از مردی که راههای آسمان را بهتر از راههای زمین میداند.[3] زانو میزنم. میفرماید: «سَلونی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُنی».[4]
میخواهم بپرسم، اما نمیدانم چه بپرسم. من پاسخ تمام سؤالهایم را در مقابل میبینم. همه خیره مانده بودند، منتظر و بیقرار. دهانشان خشک شده بود و لبهایشان میلرزید. گفتند: علی را دیدى؟ گفتم: علی یعنی فقط خدا را در دل راه دادن، علی یعنی غوطهور شدن در مستیها. علی یعنی طعم خوش عبد بودن را چشیدن. گفتند: علی را شناختى؟ گفتم: علی یعنی مایه مباهات معبود شدن، علی یعنی در اوج لذّتها پر کشیدن، علی یعنی عشقبازی با خدا، و علی یعنی على. [FONT=B Nazanin]منبع: گلبرگ، شماره 112،
ولی در عصر من، هنوز هم آدمهایی پیدا میشوند که از گرسنگی پشت بوتهای بینام و نشان جان میدهند و کسی پیدا نمیشود که حتی آنها را دفن کند و حاکمان دنیایی هزاره من در قصرهایشان لم دادهاند و نمیدانند شکمهای گندهشان را چطور آب کنند؟
با علی بودن یعنی دور تمام خوشیها و مستیها خط کشیدن
سلام
این یکطرف قضیه است و بلکه طرف کوچک آن
آنسوی بزرگتر شخصیت علی را باید در ارتباطش با خدای متعال دید که همه لذت و مستی است
و رامردانی مثل علی ع نه از سر ترس بلکه از سر بی رغبتی به اکل و شرب و لذت و مستی دنیا از آن اعراض می کنند
کسی که غذایش نور است خورشت وادی تاریکی را برای چه می خواهد ؟ بلکه بگو کسی که از او نور سرچشمه می گیرد با ظلمت چکار ؟
والله الموفق
شب قدر است و قدر آن بدانیم
نماز و جوشن و قرآن بخوانیم
به درگاه خدا غفران و توبه
به شرطی که سر پیمان بمانیم
برای پاکی نفس و سعادت
همیشه بهر خود شیطان برانیم
شب تقدیر و ثبت سرنوشت است
دعا بر مومن و انسان بخوانیم
برای اولین مظلوم عالم
بسی خون دل از چشمان چکانیم
هزاران لعنت و نفرین بسیار
به قاتلهای مولامان رسانیم
در این شبها تو مهدی(عج) را صدا کن
چو یوسف غایب است حیران چنانیم
دعای اول و آخر ظهور است
که بیش از این در این حیران نمانیم
شب قدر است بيا در پس اين پردهي اشك
بين اين حوض پر از اشك كه خود ساختهايم
آب بر فكر سراسر بد و بدتر بزنيم
سوي افلاك كمي پر بزنيم
به خدا انديشيم
به خداوندي و لطف و كرمش فكر كنيم
تا بدانيم از امشب به كجا بايد رفت
و چه سازيم كه از سوختن خود گذريم
سوختن چيست مگر؟
اينكه يك دفترِ دل پر ز خطا گردد و بس
ظلم بر خلق خدا، حكم روا گردد و بس
اين چنين نيست مگر؟
وقت آن است در انديشه شويم
و بگويم كه خالق عملش با مخلوق
همه زيباست، خوش است و خوشي و لطف و صفا
ليك مخلوق به مخلوق نموده است جفا
اين حقيقت دارد
توبه اين نيست كه تنها به سرشكي ناچيز
هر گنه را سر شب تا به سحر پاك كنيم
و بگوئيم خدا بخشيدم
التماس دعا:Gol:
[FONT=arial black]دل غــربتکده ام بــارانی اســت[FONT=arial black]
[FONT=arial black]ابـریم دیـده ی ماتم زده ام بــارانی است
[FONT=arial black]مثـل پروانـه پـرم دربه در سـوختن ا سـت
[FONT=arial black]گریه ی شمع همه زیر سر سوختن است
[FONT=arial black]این چه داغیست که جان هـ مه را سوزانده
[FONT=arial black]در دل قــــبر دل فاطــــمه را ســـوزانده
[FONT=arial black]حســـن از هـــیبت نامش جملی را انداخت
[FONT=arial black]باورم نیـــست کـه یک ضـربه علی را انداخت
[FONT=arial black]باورم نیـست که خـیبر شـکن از پا افتاد
[FONT=arial black]حضـرت واژه ی برخـواستن از پــا افــتاد
[FONT=arial black]کم نمکدان تو را هر که نمک خورد شکست
[FONT=arial black]باز با زخم سرت کعبه ترک خورد شکست
[FONT=arial black]من کویرم لب من تشنه ی باران علی ست [FONT=arial black]این لب تشنه ی پر شور، غزلخوان علی ست
[FONT=arial black]این که گسترده تر از وسعت آفاق شده است
[FONT=arial black]به یقین سفره ی گسترده ی دامان علی ست
[FONT=arial black]منّت نان و نمک نیست سر سفره ی او
[FONT=arial black]پس خوشا آن که در این دنیا مهمان علی ست
[FONT=arial black]آتش اشکی اگر در غزلم شعله ور است
[FONT=arial black]بی گمان قطره ای از درد فراوان علی ست
[FONT=arial black]لحظه ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد
[FONT=arial black]که جهان، آینه در آینه حیران علی ست
[FONT=arial black]کعبه یکبار دهان را به سخن وا کرده است
[FONT=arial black]تا بدانیم کلید در این خانه علی ست
[FONT=arial black]از دم صبح ازل نام علی را می خواند [FONT=arial black]دل که تا شام ابد دست به دامان علی ست
:Gol::Sham::Gol: [FONT=arial]علیٌّ حُبُّه حبَّه قسیمُ النّارِ وَالجَنَّه
وَصیُّ المُصطَفی حَقا أمامُ الأِنسِ وَالجِنَّه
***
یک جمله بوَد ذکر لب حضرت زهرا(س)
مَن ماتَ عَلی حُبِّ عَلی (ع) ماتَ شَهیدا
***
[FONT=arial]چون نامه جرم ما به هم پیچیدند
بردند به دیوان عمل سنجیدند
بیش ازهمگان گناه مابود ولی
ما را به محبت علی(ع)بخشیدند
*** [FONT=arial]دل را ز شرار عشق سوزاند علی(ع)
یک عمر غریب شهر خود ماند علی(ع)
وقتی که شکافت، فرق او در محراب
گفتند مگر نماز می خواند علی(ع)
***
ناله کن اى دل به عزاى على(ع) / گریه کن اى دیده براى على(ع)
کعبه ز کف داده چو مولود خویش / گشته سیه پوش عزاى على(ع)
ماه دگر در دل شب نشنود / صوت مناجات و دعاى على(ع)
واى امیر دو سرا کشته شد / خانه غم گشته،سراى على(ع)
*** [FONT=arial]شب بود و اشک بود و علی(ع) بود و چاه بود
[FONT=arial]فریاد بیصدا، غم دل بود و آه بود
[FONT=arial]دیگر پس از شهادت زهرا(س) به چشم او
[FONT=arial]صبح سفید همچو دل شب سیاه بود
[FONT=arial]دانی چرا جَبین علی(ع) را شکافتند؟
[FONT=arial]زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود
[FONT=arial]خونش نصیب دامن محراب کوفه شد
[FONT=arial]آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود
[FONT=arial]یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید
[FONT=arial]اشک شبش به غربت روزش گواه بود
[FONT=arial]دستش برای مردم دنیا نمک نداشت
[FONT=arial]عدلش به چشم بینگهان اشتباه بود
[FONT=arial]همصحبتی نداشت که در نیمههای شب
[FONT=arial]حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود
[FONT=arial]مولا پس از شهادت زهرا(س) غریب شد
[FONT=arial]زهرا نه یارِ او که بر او یک سپاه بود
[FONT=arial]وقتی که از محاسن او میچکید خون
[FONT=arial]عباس(ع) را به صورت بابا نگاه بود
[FONT=arial]میثم هزار حیف که پوشیده شد ز خون
[FONT=arial]رویـی کـه بهـر گمشـدگان شمـع راه بود
[FONT=arial]سازگار [FONT=arial].
.
. [FONT=arial]:Ghamgin:...انگار غریبی پایان ندارد[FONT=arial]...:Ghamgin:
:Sham::Sham::Sham:
[/COLOR]
[/COLOR]
[CENTER]
آن شب به داغ مولا مهتاب گریه میکرد تصویر ماه در آب بیتاب گریه میکرد
شد چهرة عدالت گلگون ز تیغ فتنه
پیش نگاه مسجد محراب گریه میکرد
همچون برادرانش زینب به چشم خون داشت
آن آیه صبوری بیتاب گریه میکرد
اصبغ بن نباته میگوید: وارد خانة علی علیه السلام شدم، دیدم علی علیه السلام یک پارچة زردی را به سر مبارکشان بستهاند و خون هم مرتب از سر مولا میریزد و رخسار شریفشان زرد شده است؛ به گونهای که من بین پارچه و صورت تشخیص ندادم. آن گاه فریاد کشیدم و خود را به دامن حضرت انداختم و او را میبوسیدم و اشک میریختم. حضرت فرمود: «لَا تَبْکِ یَا اَصْبَغُ فَاِنَّهَا وَ اللَّهِ الْجَنَّةُ؛[15] گریه نکن اصبغ به راستی و قسم به خداوند! این [حالی که میبینی، مرا در شرف ورود به] بهشت [قرار داده] است.»
و به دخترش ام کلثوم که به شدت گریه میکرد، جایگاه خویش را گوشزد کرده، فرمود: «یَا بُنَیَّةُ لَا تَبْکِِین فَوَ اللَّهِ لَوْ تَرَیْنَ مَا یَرَی اَبُوکَ مَا بَکَیْتِ...؛ دخترم! گریه نکن! به خدا سوگند! اگر میدیدی آنچه را که پدرت میبیند، گریه نمیکردی.» عرض کرد: شما چه میبینید؟ فرمود: «میبینم که ملائکه و انبیاء عظام صف کشیدهاند و همه منتظرند که من بروم ... .»
و حسن ختام را جملات عاشق علی علیه السلام صعصعة بن صوحان قرار میدهیم. وی در حالی که یک دست بر قلب خود گذاشته بود و با دست دیگر خاک بر سر میپاشید، میگفت: «مرگ و شهادت گوارایت باد! که تولدت پاک و شکیباییات نیرومند و جهادت بزرگ بود. بر اندیشهات دست یافتی و تجارتت سودمند گشت. بر آفرینندهات وارد گشتی و او تو را با خوشی پذیرفت و ملائکهاش به گردت جمع شدند. در همسایگی پیغمبر جایگزین گشتی و خداوند تو را در قرب خویش جای داد و به درجة برادرت مصطفی رسیدی و از کاسه لبریزش آشامیدی... .»
میسر نگردد به کس این سعادت
به کعبه ولادت به مسجد شهادت
التماس دعا از همگی
یا علی
[/COLOR][/CENTER]
[/COLOR][/SIZE]
[CENTER]
اگر امشب به معشوقت رسیدی
خدا را در میان اشک دیدی
کمی هم نزد او یادی ز ما کن
کمی هم جای ما او را صدا کن
بگو یا رب فلانی رو سیاه است
دو دستش خالی و غرق گناه است
بگو یا رب تویی دریای جوشان
در این شب رحمتت بر او بنوشان
[/CENTER]
[/B][/COLOR][/SIZE]
[/B][/COLOR][/SIZE]
[/B][/COLOR][/SIZE]
[/B][/COLOR][/SIZE]
[/B][/COLOR][/SIZE]
[/B][/COLOR][/SIZE]
, رمضان
ادامه مطلب ...
[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]امشب، شب فرو چکیدن قطره قطره دل هاست، شب گریه ستاره هاست.
امشب، زمین سیاه پوش غمی سرخ است و فردا،
جاری ناله در همه سو پیداست.[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] [FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] امشب دل آسمان گرفته و آرامش از همه جا رخت بر بسته است، و فردا توفان سهمناک حادثه ای تلخ، دل های مؤمنان خدا را سخت می لرزاند.
[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif]
زمین بر آن بود كه آهنگ حركت خود را به گامهای علی علیه السلام متصل كند. چشمهای ناسوتیان در تمنای ماندن، تند آب اشك ساز كردند و لاهوتیان، دست تمنا بر كنگره عرش ساییدند و ام كلثوم (س)، درمانده از همه چیز و همه جا، خون جگر بدرقه راه علی علیه السلام كرد.
[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif]در بین راه چند مرغابی به حضرت نزدیك و گویی مانع از رفتن ایشان شدند، اما شهادت علی علیه السلام، گویی بی بازگشتترین قضای الهی در آن لیلة القدر خدایی بود. این رفتن دیگر بازگشتی نداشت و علی علیه السلام دیگر طاقت ماندن! چون خواست از در خانه خارج شود، قلاب در، چنگ در كمربند او انداخت و این آخرین حربه زمینیان برای بازداشتن علی علیه السلام از رفتن بود. علی علیه السلام از در كه گذشت، زمینیان دیگر از او دست شستند. و علی علیه السلام كسی نبود كه از شهادت بگذرد كه سالیان سال است به انتظار چنین شبی نشسته... كمربند خود را محكم بست و خطاب به خویش فرمود: «ای علی! كمربندت را محكم ببند و برای مرگ آماده شو.»
[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif]كوچهها را یكی پس از دیگری جا میگذاشت تا این كه به مسجد رسید. ابتدا چند ركعت نماز گزارد و چون فجر دمید، بر بام مسجد رفت و آخرین اذان خود را در آن شهر پر از حیله و نیرنگ، ارزانی زمینیان نمود و این آخرین اذانی بود كه علی علیه السلام بر ماذنه مسجد كوفه فریاد زد!
[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif]
دانی زچه رو دیده ما میگرید
[FONT=microsoft sans serif] در ماتم شاه اولیا می گرید
[FONT=microsoft sans serif] تنها ز غمش اهل زمین گریان نیست
[FONT=microsoft sans serif] عیسی بفلک از این عزا میگرید
[FONT=microsoft sans serif] شد کشته بمحراب عبادت حیدر
[FONT=microsoft sans serif] هر دیده بحال مرتضی می گرید
[FONT=microsoft sans serif] بـا گفتن "قد قتل" ز جبریل امین
[FONT=microsoft sans serif] در خلد برین خیر نساء میگرید
می گویند دنبالش بروی بیچاره ای
علی یعنی على
گفتند: اگر به دنبالش بروى، بیچاره میشوى! با علی بودن یعنی دور تمام خوشیها و مستیها خط کشیدن. تمام رنجها و بغضها را یکجا قورت دادن. یعنی یک پیاله آب و مشتی نان خشک.
گفتند: اگر دستت را در دستش بگذارى، کارَت تمام است. علی یعنی خار در چشم و استخوان در گلو. درد و دل با چاه گفتن و بیهوش شدن در تاریک نخلستانها.
باز هم راه افتاد، مثل هر شب. با همان نعلینهای پینهبستهاش که میگفت: «این نعلینهای پوسیده، از زرق و برق تخت و تاج شما برایم محبوبتر است».[1]
هنوز از کیسه روی دوشش بوی نان گندم میآید. منتظر است شاید جوانی از هزارههای چندم به یاریاش بیاید و سر کسیه را بگیرد.
علی جلو میرود و من در پیاش میآیم. تا کجا؟ تا در خانه، در میزند و خودش لابهلای پیچ وخم کوچههای کوفه محو میشود. پیرزنی با شانههای فروافتاده از غم، میآید و کیسه را برمیدارد. دعایش، همه شب را روشن میکند. من اینها را نمیفهمم. در تصویر من حاکمان اینگونه نیستند؛ کسی در دل شب، تا درِ خانه با کیسهایی بر دوش، مظلوم و ناشناخته، نه... چه میگویم؟
تصورش هم سخت است. او از ترس غلبه هوا و هوسش، بوی گندم و شفافیت عسل را بر خود حرام کرده است و میگوید: «با شکم سیر بخوابم و در اطرافم شکمهای گرسنه باشد؟ هرگز!»[2]
ولی در عصر من، هنوز هم آدمهایی پیدا میشوند که از گرسنگی پشت بوتهای بینام و نشان جان میدهند و کسی پیدا نمیشود که حتی آنها را دفن کند و حاکمان دنیایی هزاره من در قصرهایشان لم دادهاند و نمیدانند شکمهای گندهشان را چطور آب کنند؟
تنها نشسته است. او هنوز نعلینهایش را پینه میزند و من تکّههای آدمیت گمشده را به روح ناقصم وصله میکنم، تا شاید اندکی از حسرت روز حسرتم کم شود.
نزدیک میشوم. زیر چشمی نگاهش میکنم. چقدر از اینکه در کنارش هستم، احساس غرور میکنم. دلم میخواهد امضا بگیرم؛ از مردی که راههای آسمان را بهتر از راههای زمین میداند.[3] زانو میزنم. میفرماید: «سَلونی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُنی».[4]
میخواهم بپرسم، اما نمیدانم چه بپرسم. من پاسخ تمام سؤالهایم را در مقابل میبینم.
همه خیره مانده بودند، منتظر و بیقرار. دهانشان خشک شده بود و لبهایشان میلرزید.
گفتند: علی را دیدى؟
گفتم: علی یعنی فقط خدا را در دل راه دادن، علی یعنی غوطهور شدن در مستیها. علی یعنی طعم خوش عبد بودن را چشیدن.
گفتند: علی را شناختى؟
گفتم: علی یعنی مایه مباهات معبود شدن، علی یعنی در اوج لذّتها پر کشیدن، علی یعنی عشقبازی با خدا، و علی یعنی على.
[FONT=B Nazanin]منبع: گلبرگ، شماره 112،
خیلی قشنگ بود. بسیار سپاس
سلام
این یکطرف قضیه است و بلکه طرف کوچک آن
آنسوی بزرگتر شخصیت علی را باید در ارتباطش با خدای متعال دید که همه لذت و مستی است
و رامردانی مثل علی ع نه از سر ترس بلکه از سر بی رغبتی به اکل و شرب و لذت و مستی دنیا از آن اعراض می کنند
کسی که غذایش نور است خورشت وادی تاریکی را برای چه می خواهد ؟ بلکه بگو کسی که از او نور سرچشمه می گیرد با ظلمت چکار ؟
والله الموفق
شب قدر است و قدر آن بدانیم
نماز و جوشن و قرآن بخوانیم
به درگاه خدا غفران و توبه
به شرطی که سر پیمان بمانیم
برای پاکی نفس و سعادت
همیشه بهر خود شیطان برانیم
شب تقدیر و ثبت سرنوشت است
دعا بر مومن و انسان بخوانیم
برای اولین مظلوم عالم
بسی خون دل از چشمان چکانیم
هزاران لعنت و نفرین بسیار
به قاتلهای مولامان رسانیم
در این شبها تو مهدی(عج) را صدا کن
چو یوسف غایب است حیران چنانیم
دعای اول و آخر ظهور است
که بیش از این در این حیران نمانیم
عباس پناه
[FONT=arial black]
دل در هوس سوز و گداز شب قدر است/ جان در تپش راز ونیاز شب قدر است
[FONT=arial black]
هم پنجره ها منتظر نور مناجات/ هم حنجره ها تشنه راز شب قدر است
هر قطره شود بال به پرواز در آید/ اشکی که ترا زمزمه ساز شب قدر است
نومید ز درگاه خدا هیچ نباشیم/ لفظ کرمش بنده نواز شب قدر است
سجاده نشین باش به محراب شب قدر /چون سیر الی الله نماز شب قدر است
شمعی که منور کند آیینه دل را/ در پرتو شبهای دراز شب قدر است
[FONT=arial black] بی اشک کسی را به حرم راه ندادند/ از بهر ورود اشک جواز شب قدر است
امام علی علیه السلام دنیا را چنین تعبیر میکند:
منزلگاهی است آمیحته به بی وفایی ،حالا تش دوام نمی آورد و ساکنانش به سلامت نمی مانند .
شهادت مولی الموحدین حضرت علی علیه السلام تسلیت باد
شب قدر است بيا در پس اين پردهي اشك
بين اين حوض پر از اشك كه خود ساختهايم
آب بر فكر سراسر بد و بدتر بزنيم
سوي افلاك كمي پر بزنيم
به خدا انديشيم
به خداوندي و لطف و كرمش فكر كنيم
تا بدانيم از امشب به كجا بايد رفت
و چه سازيم كه از سوختن خود گذريم
سوختن چيست مگر؟
اينكه يك دفترِ دل پر ز خطا گردد و بس
ظلم بر خلق خدا، حكم روا گردد و بس
اين چنين نيست مگر؟
وقت آن است در انديشه شويم
و بگويم كه خالق عملش با مخلوق
همه زيباست، خوش است و خوشي و لطف و صفا
ليك مخلوق به مخلوق نموده است جفا
اين حقيقت دارد
توبه اين نيست كه تنها به سرشكي ناچيز
هر گنه را سر شب تا به سحر پاك كنيم
و بگوئيم خدا بخشيدم
التماس دعا:Gol:
[FONT=arial black]دل غــربتکده ام بــارانی اســت[FONT=arial black]
[FONT=arial black]ابـریم دیـده ی ماتم زده ام بــارانی است
[FONT=arial black]مثـل پروانـه پـرم دربه در سـوختن ا سـت
[FONT=arial black]گریه ی شمع همه زیر سر سوختن است
[FONT=arial black]این چه داغیست که جان هـ مه را سوزانده
[FONT=arial black]در دل قــــبر دل فاطــــمه را ســـوزانده
[FONT=arial black]حســـن از هـــیبت نامش جملی را انداخت
[FONT=arial black]باورم نیـــست کـه یک ضـربه علی را انداخت
[FONT=arial black]باورم نیـست که خـیبر شـکن از پا افتاد
[FONT=arial black]حضـرت واژه ی برخـواستن از پــا افــتاد
[FONT=arial black]کم نمکدان تو را هر که نمک خورد شکست
[FONT=arial black]باز با زخم سرت کعبه ترک خورد شکست
مصطفی صابر خراسانی
[FONT=arial black]من کویرم لب من تشنه ی باران علی ست
[FONT=arial black]این لب تشنه ی پر شور، غزلخوان علی ست
[FONT=arial black]این که گسترده تر از وسعت آفاق شده است
[FONT=arial black]به یقین سفره ی گسترده ی دامان علی ست
[FONT=arial black]منّت نان و نمک نیست سر سفره ی او
[FONT=arial black]پس خوشا آن که در این دنیا مهمان علی ست
[FONT=arial black]آتش اشکی اگر در غزلم شعله ور است
[FONT=arial black]بی گمان قطره ای از درد فراوان علی ست
[FONT=arial black]لحظه ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد
[FONT=arial black]که جهان، آینه در آینه حیران علی ست
[FONT=arial black]کعبه یکبار دهان را به سخن وا کرده است
[FONT=arial black]تا بدانیم کلید در این خانه علی ست
[FONT=arial black]از دم صبح ازل نام علی را می خواند
[FONT=arial black]دل که تا شام ابد دست به دامان علی ست
[FONT=arial]محمد حسین صفاریان
:Gol::Sham::Gol:
[FONT=arial]علیٌّ حُبُّه حبَّه قسیمُ النّارِ وَالجَنَّه
وَصیُّ المُصطَفی حَقا أمامُ الأِنسِ وَالجِنَّه
***
یک جمله بوَد ذکر لب حضرت زهرا(س)
مَن ماتَ عَلی حُبِّ عَلی (ع) ماتَ شَهیدا
***
[FONT=arial]چون نامه جرم ما به هم پیچیدند
بردند به دیوان عمل سنجیدند
بیش ازهمگان گناه مابود ولی
ما را به محبت علی(ع)بخشیدند
***
[FONT=arial]دل را ز شرار عشق سوزاند علی(ع)
یک عمر غریب شهر خود ماند علی(ع)
وقتی که شکافت، فرق او در محراب
گفتند مگر نماز می خواند علی(ع)
***
ناله کن اى دل به عزاى على(ع) / گریه کن اى دیده براى على(ع)
کعبه ز کف داده چو مولود خویش / گشته سیه پوش عزاى على(ع)
ماه دگر در دل شب نشنود / صوت مناجات و دعاى على(ع)
واى امیر دو سرا کشته شد / خانه غم گشته،سراى على(ع)
***
[FONT=arial]شب بود و اشک بود و علی(ع) بود و چاه بود
[FONT=arial]فریاد بیصدا، غم دل بود و آه بود
[FONT=arial]دیگر پس از شهادت زهرا(س) به چشم او
[FONT=arial]صبح سفید همچو دل شب سیاه بود
[FONT=arial]دانی چرا جَبین علی(ع) را شکافتند؟
[FONT=arial]زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود
[FONT=arial]خونش نصیب دامن محراب کوفه شد
[FONT=arial]آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود
[FONT=arial]یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید
[FONT=arial]اشک شبش به غربت روزش گواه بود
[FONT=arial]دستش برای مردم دنیا نمک نداشت
[FONT=arial]عدلش به چشم بینگهان اشتباه بود
[FONT=arial]همصحبتی نداشت که در نیمههای شب
[FONT=arial]حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود
[FONT=arial]مولا پس از شهادت زهرا(س) غریب شد
[FONT=arial]زهرا نه یارِ او که بر او یک سپاه بود
[FONT=arial]وقتی که از محاسن او میچکید خون
[FONT=arial]عباس(ع) را به صورت بابا نگاه بود
[FONT=arial]میثم هزار حیف که پوشیده شد ز خون
[FONT=arial]رویـی کـه بهـر گمشـدگان شمـع راه بود
[FONT=arial]سازگار
[FONT=arial].
.
.
[FONT=arial]:Ghamgin:...انگار غریبی پایان ندارد[FONT=arial]...:Ghamgin:
:Sham::Sham::Sham:
شب قدر شب بیدار شدن است... نه بیدار ماندن...دعا کنیم بیدارشویم...
اگر یادتان بود و باران گرفت دعایی به حال بیابان دل منم کنید
التماس دعا
:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham: