حضرتمحمد {ص} چه کسی درباره پدیده بیگ بنگ می دونستکه جهان چگونه به وجود آمده ولی در قرآن به آن اشاره شده
این ها دروغ هایی است که دین دارد ها به شما می گویند!!!!
مثلا فلان پدیده ثابت می شود مسیحی ها می گویند این در کتب ما بوده مسلمانان می گویند این را هم ما گفتیم در حالی که اصلا این قرآنی که ادعای علمی بودن می کند اشکالات علمی فراوانی دارد مثلا می گوید هر چیزی را جفت و زوج آفریدیم در حالی که امروزه ثابت شده این حرف دروغ محض است!!!!
این ها اگر راست می گویند قبل از اینکه دانشمندان بیایند مثلا پدیده بیگ بنگ را کشف کنند بیایند از قرآن آن را بیان کنند نه اینکه تا دیروز در احادیثی که درباره یک آیه آمده چیز دیگری می گفته اما وقتی علم چیزی را کشف کرده آن احادیث را دور انداخته و به توجیه و تاویل بپردازند و بگویند منظور این آیه همان است!!!
دوست عزیز اولا پرسشگر اصلی در مورد اثبات خداوند سوال کرده اند نه نظرات پوزیتیوستها ومبانی علمی آنها ووارد شدن در این بحثها ما را از بحث اصلی خارج می کند ولی شما همین قدر بدانید که مسلما یکی از راههای کسب معرفت روش حسی وتجربی است ولی تنها راه نیست وما نمی توانیم با تمسک به این روشها سایر روشها یعنی روش عقلی وشهودی را نفی کنیم چون روش حسی نفیا واثباتا نمی تواند در مورد آنها نظر دهد چون راهی به آنها ندارد وهر موضوع وروشی در محدوده ای که به آن راه دارد می تواند نظر دهد وروش تجربی تنها در مورد تجربیات کارایی دارد ونظر اشخاصی مانند آگوست کنت در تحصل گرایی را ما نمی توانیم تعمیم دهیم که برای مطالعه وآشنایی با ضعف این مبانی می توانید به کتاب علم ودین از ایان بابور مراجعه کنید.
روش عقلی و شهودی ارزشش روز به روز کمتر میشود. ایراد اصلی روش عقلی این هست که در نهایت بیشتر نظر شخصی ملاک هست و برخی فلان استدلال را قبول دارند و برخی ندارند و هر کدام دلایلی برای خود دارند در حالی که روش پوزیتیویستی کمتر دچار این مشکل میشود و شما با آزمایش یک چیز را اثبات میکنید و با مثال نقض آن را رد میکنید. به همین راحتی! اما در روش عقلی دچار 1000 جور مشکل در اثبات یا رد یک برهان میشوید.
درک شهودی هم ایرادات اساسی دارد. مثلا درک شهودی به ما میگوید که زمین صاف است در حالی که اینطور نیست. درک شهودی به ما میگوید خورشید حرکت میکند و زمین ثابت است در حالی که اینطور نیست. اما دیدگاه پوزیتیویستی به ما نشان میدهد که زمین کروی و متحرک است و خورشید ثابت. مثال دیگر در مورد افرادی هست که دست و پایشان فلج بود و مدت ها دانشمندان با درک شهودی فکر میکردند مشکل از دست و پاهای این افراد هست اما دست آخر فهمیدند مشکل از عصب هایی هست که به مغز وصل هستند و بر همین اساس توانستند دستگاه هایی اختراع کنند که پالس های اشتباه سیستم عصبی را تصحیح میکرد و باعث میشد فرد فلج بتواند به راحتی از دست و پایش استفاده کند.
اما اینکه روشهای غیر تجری هم کارایی دارند بخاطر این است کا ما خیلی چیزها را با تجربیات به دست نمی آوریم ولی یقین داریم وجود دارند مانند ترس، اظطراب، محبت ،خوشحالی وغیره که ما اینها با علم حضوری که بالاتر از علم حصولی وتجربی است درک می کنیم.
عقل انسانی با توجه به آثار اشیاء ونشانه هایی که از آنها وجود دارد حکم می کند که ماورای اینها چیز دیگری هم هست مانند دیدن بنا که عقل از آن پی می برد بنایی هم هست در حالی که بنا چیزی غیر از آجر وماسه ومصالح ساختمانی نیست.
شما را به شبکه های ماهواره ای ارجاع نمیدهم فقط میگویم اندکی برنامه های مستند شبکه 4 و شبکه مستند را نگاه کنید میبینید که علم به ما نشان میدهد که احساساتی همانند ترس و اضطراب و محبت و خوشحالی و درد و امثالهم همزمان با ایجاد واکنش هایی در مغز همراه است پس باز هم ایرادی بر پوزیتیویسم وارد نیست.
در آن زمان چه کسی می دانستکه سیاهچاله چیست و کوبنده شب چیست؟
اگر این ها اینقدر علم داشتند پس چرا نمی دانستند که زمین به دور خورشید حرکت می کند و نه اینکه خورسید به دور زمین!!!!
اگر شما آیات و احادیث مسلمانان در این باره را بخوانی متوجه می شوی که اینها معتقد بودند خورشید به دور زمین می چرخد (احادیث فراوانی هست) اگر کتاب های این ها این ها اینقدر بار علمی داشت پس این سوتی ها دیگر چیست؟!!
يك نكته را خدمت دوستانی که روس سخنان دانشمندان تجربه گرا وماده گرایی تاکید می کنند عرض بکنم وآن اینکه دانشمندان تجربه گرا در مورد ماوراء طبیعت ونفی خدا نمی توانند نظر بدهند چون ماوراء طبیعت وموجودات مجرد مادی نیستند که این دانشمندان بتوانند در مورد آنها ونفی شان نظر دهند واین مساله از محدوه وحوزه تجربه گرایی بیرون است ولذا باید تلاش کنیم تا ببینیم آیا امر غیر مادی قابل اثبات است یانه؟ وبعد از آن درمورد امور مجرد وروش اثبات آنها بحث کنیم. البته قبلا بعضی از مواردی که اثبات گر این مساله هستند بیان کردیم.
نظراتی که بعضی از دوستان در مورد عدم وجود دلیل بر وجود خدا با توجه به تجربه گرایی است که با توجه به توضیح فوق ارزشی ندارد.
چون که سخنان دانشمندان را متوجه نشدید فکر می کنید از محدوده آن ها خارج است در حالی که کاملا به آن مربوط است
شما ها یک موجود (مثلا درخت) را می بینید و نمی توانید وجود این درخت با نظم در آن را توجیه کنید در ذهن خود موجودی ماوراءالطبیعی می سازید و می گویید این موجود خالق درخت است!
در حالی که دانشمند مانند شما ها در توجیه به وجود آمدن این نظم نمی مانند و طبق اصول علمی علت وجود و نظم آن مثلا درخت را ثابت می کند و می گویند برای توجیه وجود این درخت نیازی به وجود خدا نیست و بدون خدا هم وجود این درخت قابل توجیه است کاری که شما نمی توانید انجام دهید!
دقیقا همان حرفی که هاوکینگ می زند که برای توجیه وجود جهان نیازی به وجود خدا نیست.
منظور شما کدام اطلاعات غلط هست؟ چه کسی قصد فریب منو داشته؟
مستندات تلوزیونی که ساخت غربیهاست هنوز چیزی رو نتوانستند در اینباره بطور قطع یقین بیان کنند
همه این انسانهایی که گفتید بغیر از انسان امروزی نسلشان منقرض شده. در این لینکی که قرار دادید هم این مساله اذعان شده
همهٔ این گونهها به جز انسان خردمند منقرض شدهاند.
پس نسل انسانهای امروزی نمیتواند به آنها برسد.
اگر صفحات مورد نظر را فقط میدیدید چنین سخنی را نمیگفتید. مرحله به مرحله انسان تکامل یافته تا اینکه به انسان امروزی که نسلش متعلق به 200 هزار سال پیش هست میرسد. اگر مفهوم حلقه های گمشده داروین را درک کرده باشید پی به ارتباط گونه های قبلی انسان ها با گونه فعلی آن (انسان هوشمند) میبرید. اینکه گونه های قبلی منقرض شده اند دلایل گوناگونی برایش آورده اند که در مورد انسان نئاندرتال در صفحه اش میتوانید دلایل موافق و مخالف را بخوانید. هیچ نظریه ای هم در عرصه علم قطعی نیست فقط میشود گفت احتمال ضعیف یا احتمال قوی که در این مورد با توجه به فسیل های کشف شده میتوان گفت احتمال قوی.
به هر حال نظریه تکامل تضادی با وجود خدا ندارد و مثل برخی علما میتوان گفت خدا انسان را آفرید و آدم و حوا و فرزندانش به زمین آمدند و با انسان های روی زمین زاد و ولد کردند. اینطور هم مشکل زاد و ولد فرزندان آدم با یکدیگر هم حل میشود.
لحن ایشان مناسب نیست بنده هم نه طرفدار ایشان هستم نه حافظ منافعش! خودش هم در آن سایت گفته که چرا اینطور صحبت میکند همانند بلاگش که به هر حال از نظر من اینطور صحبت کردن صحیح نیست. اما بی ادبی صرفا به معنای بی منطقی نیست در سخنان ایشان توهین ها فراوان است اما با نادیده گرفتن توهین ها باز هم منطقی در سخنانش نیست؟ چرا ما عادت داریم همه کاسه کوزه ها را بر سر طرف مقابل بشکنیم؟
جناب مهدی شما خودتان گفتید که بکار بردن شیوه های جنگ روانی در یک بحث منطقی نشانه نداشتن یا کمبود استدلال است این عین جمله شماست:
"طرف مقابل فقط حرف شما را زیر سوال برده انقدر برافروخته شدن از شنیدن حرف مخالف و انگ زدن باعث میشود که بیننده فکر کند شما در میدان استدلال کم آورده اید و رو به جنگ روانی آورده اید! (حالا خوبه که تهدید نمیکنید!)"
و بنده هم بصورت مستند بشما نشان دادم که نه تنها توهینی از طرف اینجانب صورت نگرفته است بلکه تمسخر و توهین و تحقیر در نوشته های آن شخص فراوان است!
پس بنا به گفته خودتان فردی است که بشدت کمبود منطق و استدلال دارد!
بهر حال قبلا هم خدمتتان عرض شد که جواب شبهه ایشان داده شده است.
جناب مهدی شما خودتان گفتید که بکار بردن شیوه های جنگ روانی در یک بحث منطقی نشانه نداشتن یا کمبود استدلال است این عین جمله شماست:
"طرف مقابل فقط حرف شما را زیر سوال برده انقدر برافروخته شدن از شنیدن حرف مخالف و انگ زدن باعث میشود که بیننده فکر کند شما در میدان استدلال کم آورده اید و رو به جنگ روانی آورده اید! (حالا خوبه که تهدید نمیکنید!)"
و بنده هم بصورت مستند بشما نشان دادم که تمسخر و توهین و تحقیر در نوشته های آن شخص فراوان است!
پس بنا به گفته خودتان فردی است که بشدت کمبود منطق و استدلال دارد!
بهر حال قبلا هم خدمتتان عرض شد که جواب شبهه ایشان داده شده است.
بله بنده گفتم علتش کم آوردن در میدان استدلال هست اما چون نمیخواستم شما از حرف بنده برداشت بد کنید و کارمان به جنگ لفظی بکشد علت دیگرش را نگفتم که شعور اجتماعی پایین هست که این شامل حال شما نمیشود و بیشتر شامل حال ایشان میشود.
سلام من طوفانم سوالی رو مطرح کردم و جواب هایی شنیدم اما باز هم سوالاتیبه وجود می آید . اگر به وجود خدا ایمان نداریم پس معجزه های قرآن چه . در زمان حضرتمحمد {ص} چه کسی درباره پدیده بیگ بنگ می دونستکه جهان چگونه به وجود آمده ولی در قرآن به آن اشاره شده . در آن زمان چه کسی می دانستکه سیاهچاله چیست و کوبنده شب چیست؟ ولی در قرآن کریم به همه ی آنها اشاره شده. محمداز کجا این ها را می دانست از کجا چنین جملات عجیب و زیبا را آورده یا چه کسی این جملات را به او داده. پس کسی این جملات معجزه آسا رو به حضرت محمد {ص} دادهکه از همه چیز آگاه است. بهتر است بقیه بحثرا پیرامون قرآن ادامه بدهیم تا زودتر به نتیجه برسیم . من بیست سال دارم و فرد متدینیبودم ولی روز به روز ایمانم ضعیف تر و ضعیف تر شد تا اینکه کلا به وجود خدا شک دارماز اون روزی که ایمانم رو از دست دادم بدجوری افسرده شدم و احساس می کنم چیزی رو گمکردم احساس خالی بودن می کنم و دیگه به هیچیامید ندارم . من نمی تونم مثل شما ها زندگی کنم که در این اتفاقات کره زمین گم شده اید به هیچ چیز اهمیت نمی دهید .
خب جناب طوفان اگر تاپیک را کامل خوانده باشید میبینید که دوستان جوابتان را داده اند. عده ای مثال آوردند عده ای استدلال آوردند بنده که شما را ارجاع دادم به نشانه ها خب شما اگر به دنبال جواب باشید تاکنون باید جوابتان را گرفته باشید. وقتی که نه به مثال ها توجه میکنید نه به استدلال ها نه به نشانه ها خب 100 بار دیگر هم سوالتان را تکرار کنید جوابی نمیگیرید چون جواب ها داده شده اند این به شما بستگی دارد که این جواب ها را قبول کنید یا نکنید. اگر قبول کنید که خب خدا را قبول کرده اید اگر هم قبول نکنید نیازی نیست که حتما به خدا باور داشت تا امیدوارانه زندگی کرد. حداقل ده ها هزار نفر در همین ایران خودمون هستند که به خدا باور ندارند یا مشکوک به وجود خدا هستند اما دارند زندگیشان را میکنند. انسان موقعی نا امید میشود که انگیزه اش را از دست بدهد.
در مورد معجزات قرآن در کیهان شناسی این مطلب میتواند برای شما مفید باشد ولی در نظر داشته باشید نظرات در این مورد یکسان نیست:
به این سخنان ایراداتی نیز وارد هست که یک نمونه اش را آوردم ولی در نهایت این شما هستید که تصمیم میگیرید نام اینها را معجزه بگذارید یا نه.
نکته دیگر اینکه از قدیم گفته اند یا رومی روم یا زنگی زنگ! اگر علم حجت است پس از علم میتوان برای نشان دادن تناقضات میان علم و قرآن و سنت استفاده کرد اما اگر علم حجت نیست پس نمیتوان به حساب اینکه مثلا علم یک چیزی را گفته و قرآن و سنت نیز همان چیز را گفته گفت که معجزه علمی رخ داده اما ما شاهد هستیم که مدعیان اعجاز علمی در قرآن علم را تا وقتی که به نفعشان هست قبول دارند وقتی که تناقضی رخ داد میگویند علم قطعیت ندارد!
اگر نظر بنده را میخواهید که مدت زمان بسیاری را برای بررسی ادعاهای هر دو طرف گذاشته ام و مدت طولانیی هم خداناباور بوده ام بهتر است به نشانه ها توجه کنید چون حرف های هیچ یک از دو طرف قطعیت ندارد!
ترسیدم :Moteajeb!: اینجوری که شما می فرمای خدای تو کو هر که ندانه می پنداره خدای شما انگاری رو سندلی ایی نشسته و تو داری ما رو ترسانده که خب این خدای من خدای تو کو ؟
شما نخست مهر مندانه خدای خود را به من بنمایانید تا من هم بگویم خدایم کجاست ؟
شما در آغاز بفرمایید که خدای شما کو ؟؟؟
هر گاه شما خدای خود را بما نمایاندید من هم همین کار را می کنم :ok:
جناب "شبکه امام حسین ع" شما بگونه ای سخن میگویید که انگار تمامی حقایق را میدانید و از نزدیک لمس کرده اید! من که صحبت های شما را میشنوم یاد معلم دینی های مدارس میفتم!
اگر کسی بگه من به وجود خدا اعتقاد ندارم و همه چیز تصادفی به وجود اومده هیچ اتفاقی نمی افته و هیچ چیزی عوض نمیشه هرکس راه خودش رو میره اما خود اون نظریه پرداز هم به وجود خدا اعتقاد داشته که این نظریه رو گفته یا دنبال یه توجیه و هدف بوده یه خلا ولی ما ها از روی عناد با هرچیزی این حرف و قبول میکنیم.
این ها دروغ هایی است که دین دارد ها به شما می گویند!!!!
مثلا فلان پدیده ثابت می شود مسیحی ها می گویند این در کتب ما بوده مسلمانان می گویند این را هم ما گفتیم در حالی که اصلا این قرآنی که ادعای علمی بودن می کند اشکالات علمی فراوانی دارد مثلا می گوید هر چیزی را جفت و زوج آفریدیم در حالی که امروزه ثابت شده این حرف دروغ محض است!!!!
این ها اگر راست می گویند قبل از اینکه دانشمندان بیایند مثلا پدیده بیگ بنگ را کشف کنند بیایند از قرآن آن را بیان کنند نه اینکه تا دیروز در احادیثی که درباره یک آیه آمده چیز دیگری می گفته اما وقتی علم چیزی را کشف کرده آن احادیث را دور انداخته و به توجیه و تاویل بپردازند و بگویند منظور این آیه همان است!!!
الحمدلله دین اسلام آنقدر دلیل بر حقانیت خود ونشان دادن عظمتش دارد که نیازی ندارد با توسل به استنباطهای دیگران بخواهد فضلیت برای خودش درست کند واین علم است که با کشفیات جدید خود وروشن شدن هر چه بیشتر ابعاد قرآن به خود می بالد ومردم وعلماء بیشتر با مقام قرآن آشنا می شوند. شما لطف کنید کتاب مغز متفکر شیعه را بخوانید وببینید که چطور غیر مسلمانان به مقام علمی امام صادق علیه السلام ونقش ایشان در رشد علم جدید اعتراف کرده اند.
ما حداقل یک مورد وقضیه لقاح گیاهان را که قرآن به صراحت قبل از 14قرن بیان داشته است وعلم قرن ها بعد آنرا به دست آورد بیان داشتیم وآیه را نقل کردیم . شما لطف کنید بفرمایید طبق کدام استنباط علمی تایید شده نظرات قرآن رد شده است والا گفتن یک کلام بدون دلیل وسند که حرفهای قرآن چیز سختی نیست.
شما بفرمایید اگر طبق اثبات علمی بعضی چیزها فرد هستند چطور تکثیر می یابند وشیوع پیدا می کنند.
روش عقلی و شهودی ارزشش روز به روز کمتر میشود. ایراد اصلی روش عقلی این هست که در نهایت بیشتر نظر شخصی ملاک هست و برخی فلان استدلال را قبول دارند و برخی ندارند و هر کدام دلایلی برای خود دارند در حالی که روش پوزیتیویستی کمتر دچار این مشکل میشود و شما با آزمایش یک چیز را اثبات میکنید و با مثال نقض آن را رد میکنید. به همین راحتی! اما در روش عقلی دچار 1000 جور مشکل در اثبات یا رد یک برهان میشوید.
درک شهودی هم ایرادات اساسی دارد. مثلا درک شهودی به ما میگوید که زمین صاف است در حالی که اینطور نیست. درک شهودی به ما میگوید خورشید حرکت میکند و زمین ثابت است در حالی که اینطور نیست. اما دیدگاه پوزیتیویستی به ما نشان میدهد که زمین کروی و متحرک است و خورشید ثابت. مثال دیگر در مورد افرادی هست که دست و پایشان فلج بود و مدت ها دانشمندان با درک شهودی فکر میکردند مشکل از دست و پاهای این افراد هست اما دست آخر فهمیدند مشکل از عصب هایی هست که به مغز وصل هستند و بر همین اساس توانستند دستگاه هایی اختراع کنند که پالس های اشتباه سیستم عصبی را تصحیح میکرد و باعث میشد فرد فلج بتواند به راحتی از دست و پایش استفاده کند.
شما کاش از اول این را می فرمودید تا مشخص شود ایراد کار از کجاست. چه کسی گفته است که روش علمی بیشتر نظر شخصی است دوست عزیز استدلال عقلی روش وقاعده دارد وبرهان با مغالطه وجدل فرق می کند ومتد واصول همه اینها وروش استدلال در علم منطق روشن شده است .
روش تجریی یک استقراء ناقص است وقابل شیوع نیست مگر با استدلال عقلی ، شما وقتی چیزی را با روش تجربی به دست می آوردی تمام موارد را امتحان می کنید یا اینکه با آزمایش چند مورد وبا یک استدلال عقلی که حکم الامثال واحد آنرا به تمام موارد همانند آن نسبت می دهید چون وقتی در صد مورد مشخص شد که مثلا آب در صد درجه جوش می آید پس در تمام حالات اینطور است چون آزمایش تمام موارد امکان ندارد وخیلی از این موارد در آینده به وجود خواهد آمد. لذا شیوع دادن یک نظریه علمی جدید جزء با استدلال علی امکان ندارد وروش مادی خود محتاج استلال عقلی است.
در مورد روش شهودی نیز برداشتتان غلط است این روش مخصوص افراد خاصی است ومتد خود را دارد وکسانی که در اثر تهذیب نفس به مقام کشف وشهود رسیده اند از آن بهره مند هستند والا محور بودن زمین وغیره به شهود ربط ندارد . البته آنچه را مسیحیان در قرون وسطی می گفتند با اسلام اشتباه نگیرید ویکی از عوامل برداشت غلط دوستان به خاطر خلط کردن بین الهیات مسیحی واسلام است که فرسنگها از هم فاصله دارند وبحث ما در الهیات اسلامی است.
شما را به شبکه های ماهواره ای ارجاع نمیدهم فقط میگویم اندکی برنامه های مستند شبکه 4 و شبکه مستند را نگاه کنید میبینید که علم به ما نشان میدهد که احساساتی همانند ترس و اضطراب و محبت و خوشحالی و درد و امثالهم همزمان با ایجاد واکنش هایی در مغز همراه است پس باز هم ایرادی بر پوزیتیویسم وارد نیست.
دوست عزیز بحث بر سر تجربه وعدم آن است شما بفرمایید ترس واضطراب قابل تجربه ونشان دادن است. وشکل وقیافه ای دارد.
اگر این ها اینقدر علم داشتند پس چرا نمی دانستند که زمین به دور خورشید حرکت می کند و نه اینکه خورسید به دور زمین!!!!
اگر شما آیات و احادیث مسلمانان در این باره را بخوانی متوجه می شوی که اینها معتقد بودند خورشید به دور زمین می چرخد (احادیث فراوانی هست) اگر کتاب های این ها این ها اینقدر بار علمی داشت پس این سوتی ها دیگر چیست؟!!
دوست عزیز این ادعا مربوط به هیئت بطلمیوسی بوده وربطی به قرآن ندارد ودر زمان قرون وسطی رواج داشت که سر همین قضیه گالیله را محاکمه کردند والا دانشمندان اسلامی والبته قرآن چنین چیزی نگفته است . البته قرآن که موجود است لطف کنید آیه ای که گفته زمین مرکز است وخورشید به دور آن می چرخد را بیان کنید تا ماهم استفاده کنیم!
شما کاش از اول این را می فرمودید تا مشخص شود ایراد کار از کجاست. چه کسی گفته است که روش علمی بیشتر نظر شخصی است دوست عزیز استدلال عقلی روش وقاعده دارد وبرهان با مغالطه وجدل فرق می کند ومتد واصول همه اینها وروش استدلال در علم منطق روشن شده است .
روش تجریی یک استقراء ناقص است وقابل شیوع نیست مگر با استدلال عقلی ، شما وقتی چیزی را با روش تجربی به دست می آوردی تمام موارد را امتحان می کنید یا اینکه با آزمایش چند مورد وبا یک استدلال عقلی که حکم الامثال واحد آنرا به تمام موارد همانند آن نسبت می دهید چون وقتی در صد مورد مشخص شد که مثلا آب در صد درجه جوش می آید پس در تمام حالات اینطور است چون آزمایش تمام موارد امکان ندارد وخیلی از این موارد در آینده به وجود خواهد آمد. لذا شیوع دادن یک نظریه علمی جدید جزء با استدلال علی امکان ندارد وروش مادی خود محتاج استلال عقلی است.
به هر حال استدلال فلسفی دست آخر به نظر شخصی برمیگردد که کسی قبول کند یا نکند و اصولا بشر بیشترین پیشرفتش را زمانی کرد که روش تجربی حکمفرما شد وگرنه قبل از آن بینهایت مجالس بحث شکل گرفته بود که از آن به بشر هیچ چیز با ارزشی نرسید اگر چیز با ارزشی هم رسید (دموکراسی) بعد از حکمفرما شدن روش تجربی رسید.
در مورد روش شهودی نیز برداشتتان غلط است این روش مخصوص افراد خاصی است ومتد خود را دارد وکسانی که در اثر تهذیب نفس به مقام کشف وشهود رسیده اند از آن بهره مند هستند والا محور بودن زمین وغیره به شهود ربط ندارد . البته آنچه را مسیحیان در قرون وسطی می گفتند با اسلام اشتباه نگیرید ویکی از عوامل برداشت غلط دوستان به خاطر خلط کردن بین الهیات مسیحی واسلام است که فرسنگها از هم فاصله دارند وبحث ما در الهیات اسلامی است.
منظورتان از تهذیب نفس و مقام کشف و شهود چیست؟! ما بحث علمی میکنیم نه دینی! به هر حال درک شهودی ایرادات فراوانی دارد که چندتایش را گفتم.
دوست عزیز بحث بر سر تجربه وعدم آن است شما بفرمایید ترس واضطراب قابل تجربه ونشان دادن است. وشکل وقیافه ای دارد.
پوزیتیویسم نمیگویید ما چیزی را قبول داریم که شکل و قیافه داشته باشد میگوید چیزی را قبول داریم که اثبات شود. ترس و اضطراب هم قابل اثبات است با نشان دادن واکنش های مغز همانطور که درد قابل اثبات است با نشان دادن واکنش های سیستم عصبی.
خواهران و برادران به این لینک رجوع کنید که میگوید چکیده ای از بشما از سبقت قرآن کریم بر علم و سازگاری این دو: www.r-islam.com/en/scientific-miracles/miracles-in-quran آن نفهمی که بی سند نوشت حرفی درمورد جفت جفت بودن موجودات نیز جوابش آمده
درون جهان است یا بیرون آن ؟
گرامی، خدای من همجا هست حتی در درون تو و من. چگونه هست که نفت در اجاق هست، همانطور.
کسی که به خدا اعتقاد ندارد هدفهایش دنیایی است که بسیاری از آنها با افسردگی همراه است کسی که به خدا اعتقاد دارد هدفهایش و زندگیش مسیری همیشه امیدوارکننده و معنوی دارد و مادیات را در خدمت معنویات زندگیش می گیرد
شما نخست مهر مندانه خدای خود را به من بنمایانید تا من هم بگویم خدایم کجاست ؟
ولله المشرق والمغرب فاینما تولوا فثمّ وحه الله إنّ الل واسع علیم(بقره/115) ومشرق ومغرب اذان خداست وبه هر سوی روی کنید آنجا روی به خداست وهمانا خداوند گشایشگر داناست.
خدا همه جا هست ومحدود ومنحصر به جایی نیست.
به هر حال استدلال فلسفی دست آخر به نظر شخصی برمیگردد که کسی قبول کند یا نکند و اصولا بشر بیشترین پیشرفتش را زمانی کرد که روش تجربی حکمفرما شد وگرنه قبل از آن بینهایت مجالس بحث شکل گرفته بود که از آن به بشر هیچ چیز با ارزشی نرسید اگر چیز با ارزشی هم رسید (دموکراسی) بعد از حکمفرما شدن روش تجربی رسید.
ما کلی استدلال کردیم وتوضیح دادیم وشما بدون هیچ استدلالی همان حرف اول را دوباره تکرار می کنید.
شما فقط لطف کنید کتابهایی که قبلا گفته ام حداقل یکی را مطالعه کنید وببینید که زمانی که بشر غربی در جهالت به سر می برد اسلام در سایه علم چه پیشرفتهایی در تکنولوژی کرده بود واینکه اروپا همین پیشرفت خود را مدیون اسلام است. فقط دوستان قبل از حرف زدن مطالعه کنند وبا استناد ومدرک چیزی را اثبات یا نفی کنند.
شما تاریخ اسلام وپیامبر را بخوانید وببینید که آزادی فکری واظهار نظر برای مردم در حکومت پیامبر وامیرالمومنین به چه شکلی بوده است که البته واقعی بود نه اینکه مثل دنیای امروزه مستکبران هر طور که دلشان بخواهد مردم را گول بزنند وبعد از کلی خسارت وآوارگی میلیون ها انسان بگویند اشتبا ه کردیم .
در نظر داشته باشید که کشته شدن بیش از یک میلیون در عراق وافغانستان ومصیبت های امروز بحرین، کشورهای آفریقایی نیز بر اساس همین دموکراسی غربی که شما باارزش می دانید توجیه می شود.
دوست عزیز تسلط رسانه بر خانواده ها ودنیا را با دموکراسی اشتباه نگیرید واینکه چطور با اسم دموکراسی وحقوق بشر مردم را به خاک سیاه می نشانند.
منظورتان از تهذیب نفس و مقام کشف و شهود چیست؟! ما بحث علمی میکنیم نه دینی! به هر حال درک شهودی ایرادات فراوانی دارد که چندتایش را گفتم.
بحث کشف وشهود اصلا به اینجا ربطی ندارد ومربوط به عرفا وانسانهای خاصی است که در سایه مبارزه با هوای نفس به مقاماتی می رسند وباز کردن این بحث در اینجا خارج شدن از بحث است ودر انجمن عرفان واخلاق باید دنبال این بحث باشید سوای اینکه ایرادات شما همانطور که گفتم اصلا به شهود ربطی ندارد. ومربوط به قرون وسطای اروپا ست.
پوزیتیویسم نمیگویید ما چیزی را قبول داریم که شکل و قیافه داشته باشد میگوید چیزی را قبول داریم که اثبات شود. ترس و اضطراب هم قابل اثبات است با نشان دادن واکنش های مغز همانطور که درد قابل اثبات است با نشان دادن واکنش های سیستم عصبی.
آفرین ، شما بفرمایید این اثباتی که نقل کردید استئلالی عقلی است یا امری تجربی؟ شما در واقع همان سخن ما را که تجربه گرایی بدون استدلال واثبات عقلی نمی تواند ثمره ای داشته باشد را تایید می کنید.
واگر اینطور نیست توضیح دهید.
ما کلی استدلال کردیم وتوضیح دادیم وشما بدون هیچ استدلالی همان حرف اول را دوباره تکرار می کنید.
شما فقط لطف کنید کتابهایی که قبلا گفته ام حداقل یکی را مطالعه کنید وببینید که زمانی که بشر غربی در جهالت به سر می برد اسلام در سایه علم چه پیشرفتهایی در تکنولوژی کرده بود واینکه اروپا همین پیشرفت خود را مدیون اسلام است. فقط دوستان قبل از حرف زدن مطالعه کنند وبا استناد ومدرک چیزی را اثبات یا نفی کنند.
شما تاریخ اسلام وپیامبر را بخوانید وببینید که آزادی فکری واظهار نظر برای مردم در حکومت پیامبر وامیرالمومنین به چه شکلی بوده است که البته واقعی بود نه اینکه مثل دنیای امروزه مستکبران هر طور که دلشان بخواهد مردم را گول بزنند وبعد از کلی خسارت وآوارگی میلیون ها انسان بگویند اشتبا ه کردیم .
در نظر داشته باشید که کشته شدن بیش از یک میلیون در عراق وافغانستان ومصیبت های امروز بحرین، کشورهای آفریقایی نیز بر اساس همین دموکراسی غربی که شما باارزش می دانید توجیه می شود.
دوست عزیز تسلط رسانه بر خانواده ها ودنیا را با دموکراسی اشتباه نگیرید واینکه چطور با اسم دموکراسی وحقوق بشر مردم را به خاک سیاه می نشانند.
بنده هم میتوانم شما را به 10 کتاب ارجاع بدهم شما استدلالی که در آن کتاب آمده هست را بگو!
کدام تکنولوژی عزیز من! کشورهای اسلامی جزو عقب مانده ترین کشورها هستند و همین ایران خودمان هم داریم میبینیم چه صنعتی پیشرفته ای دارد که تا همین 7 سال پیش داشت پیکان رو به مدت 40 سال تولید میکرد (این خودش رکورد عقب ماندگی هست در دنیا!) و بیش از 10 ساله که داره پراید تولید میشه ولی 2 تا پراید مثل همدیگه پیدا نمیکنی انقدر که هنگام تحویل نقص فنی داره! اینها چیزهایی هست که میشه فهمید بقیه چیزها مثل اینکه ما جنگنده نسل پنجم داریم و از اینجور حرف ها هم مشخصه که دروغه چون نماد صنعت یک کشور پیشرفته صنعت خودروسازی اون هست که صنعت خودروسازی ما با وجود انحصار تو دنیا از نظر تولید هجدهم هست وگرنه خودروهای تولیدی توان رقابت در بازار آزاد بین المللی را ندارد.
کجا اروپا مدیون اسلام هست! خودمون اینجا نشستیم و از محصولات تولیدی اونها استفاده میکنیم و عقب ماندگی خودمان را اینطور پوشش میدهیم که آره اونها مدیون ما هستند اگر به اینجا رسیده اند!
کدام آزادی فکر و اظهار نظر! الان در حکومت اسلامی حاکم بر کشور ما جایگاه دگراندیش و حرف مخالف کجاست؟ جوابش را خودتان بهتر میدانید پس بحث را باز نمیکنم.
دموکراسی یعنی حکومت مردم بر مردم کجای دموکراسی به معنای این هست که مردم کشته شوند؟! شاید هم راست بگویید و مردم مسلمان خاورمیانه و شمال آفریقا ظرفیت دموکراسی را ندارند چرا که نتایج حکومت های دموکراتیک در خاورمیانه مشهود است که چیست!
اینکه مردم خاورمیانه به خاک سیاه نشسته اند تقصیر خودشان هست اینکه هر مشکلی را که داریم گردن استکبار جهانی بیندازیم نتیجه گوش دادن به اخبار توهمی صدا و سیمای ما هست!
بحث کشف وشهود اصلا به اینجا ربطی ندارد ومربوط به عرفا وانسانهای خاصی است که در سایه مبارزه با هوای نفس به مقاماتی می رسند وباز کردن این بحث در اینجا خارج شدن از بحث است ودر انجمن عرفان واخلاق باید دنبال این بحث باشید سوای اینکه ایرادات شما همانطور که گفتم اصلا به شهود ربطی ندارد. ومربوط به قرون وسطای اروپا ست.
تهذیب نفس و عرفان چه ربطی به درک شهودی داره؟! خودتان بحث را منحرف میکنید بعد هم میگویید این حرف ها مربوط به قرون وسطای اروپاست؟! من میگویم درک شهودی میگوید زمین صاف است و خورشید دور زمین میچرخد این رو بچه 7 ساله هم میتونه بفهمه ربطی به اعتقادات قرون وسطی اروپا نداره! این ایرادی هست که به درک شهودی وارد هست دیگه چرا بحث را عوض میکنید!
آفرین ، شما بفرمایید این اثباتی که نقل کردید استئلالی عقلی است یا امری تجربی؟ شما در واقع همان سخن ما را که تجربه گرایی بدون استدلال واثبات عقلی نمی تواند ثمره ای داشته باشد را تایید می کنید.
واگر اینطور نیست توضیح دهید.
استدلال عقلی نیست شما میرید توی آزمایشگاه و در آنجا تصاویر ترسناک نشانتان میدهند و روی مانیتور یک قسمت از مغزتان تحریک میشود. سوزن به شما میزنند سیستم عصبیتان تحریک میشود. همه اینها در محیط آزمایشگاهی قابل اثبات هستند حتما نباید اشاره کنند و بگویند آنجا 40 واحد درد روی زمین ریخته تا شما باورت شود که این درک تجربی هست!
مشکل همینجاست، شمای گرامی این شناسه ی راستین رو با چه دلیلی به همه ی جهان هستی نسبت میدهی؟
من اینو میخوام بدونم
همینکه جهان پایدار است و کار خود را می کند و نا هما هنگی ویرانگری ندارد نشان دهنده ی فرمانروایی کانون ( قانون) بر آن است
آدمیزاد با این همه اندیشه و اندریافت و خود خواهی و خود رایی هیچ نیرو و توانی در برابر جهان هستی که آن را دگر گون کند ندارد
خب این ینی چی ؟
ینی اینکه آگاهی و اندریافت آدمی زاد در برابر جهان هستی هیچ است ینی شعور جهان هستی بیشتر خود انسان است
آدمی با پندار کوچک و با در نگر گرفتن روی داد های پیرامون خودش قرار دادی شعور را تعریف کرده نه با در بند کشیدن همه ی هستی
نسبت شعور انسان در برابر اندریافت جهان هستی مانند نسبت بزرگی پیکر اوست در برابر گیتی
در بر تری شعور هستی بر اندریافت آأمی همین بس که انسانها روز و شب می کوشند تا راز های آن را بیابند آدم باز هشتشان در گروه نه بوده و خود به بانگ بلند می گوید بسیاری از کانونهای هستی را هنوز نتوانسته است بیابد و سر گشته و انگشت به دهان مانده است
کدام تکنولوژی عزیز من! کشورهای اسلامی جزو عقب مانده ترین کشورها هستند و همین ایران خودمان هم داریم میبینیم چه صنعتی پیشرفته ای دارد که تا همین 7 سال پیش داشت پیکان رو به مدت 40 سال تولید میکرد (این خودش رکورد عقب ماندگی هست در دنیا!) و بیش از 10 ساله که داره پراید تولید میشه ولی 2 تا پراید مثل همدیگه پیدا نمیکنی انقدر که هنگام تحویل نقص فنی داره! اینها چیزهایی هست که میشه فهمید بقیه چیزها مثل اینکه ما جنگنده نسل پنجم داریم و از اینجور حرف ها هم مشخصه که دروغه چون نماد صنعت یک کشور پیشرفته صنعت خودروسازی اون هست که صنعت خودروسازی ما با وجود انحصار تو دنیا از نظر تولید هجدهم هست وگرنه خودروهای تولیدی توان رقابت در بازار آزاد بین المللی را ندارد.
گوستاولبون در کتاب تاریخ تمدن خود بخش مربوط به جنگ های صلیبی وبیان وحشی گری های غربی ها ورفتار مسلمانان با آنها اشاره می کند که مسلمانان در آنزمان از لحاظ علمی خیلی جلوتر بودند وغربی ها در این برخوردها آداب انسانیت وروش پیشرفت را از مسلمانها یاد گرفتند وصنعت شیشه سازی وبعضی امور را از مسلمانان یاد گرفتند وروی آنها کاریله کردند که به مرور موجب پیشرفت آنها گردید.
در کتاب مغز متفکر شیعه نوشته برخی دانشمندان غربی کفته اند که گالیله ساخت تلسکوپ را با استفاده از یک نظریه درست کرد که می گفت دیدن اشیاء به این شکل است که وقتی آفتاب به چیزی برخورد می کند ونور شکسته وبازتاب آن به چشم بر می گردد وانسان آن شئ را می بیند وچون در اثر شکستن نور اشعه های آن پراکنده می شوند اشیاء نسبت به فاصله ای که با ما دارند دور ویا نزدیک دیده می شوند واگر بتوان وسیله ای درست کرد که این اشعه ها را جمع کند اشیاء دور نزدیک دیده می شوند که تلسکوپ واشیایی از این شکل با توجه به این نظریه ساخته شدند واولین کسی که این نظریه را بیان کرده است امام صادق علیه السلام بوده که در مسجد مدینه برای شاگردانش گفته است وبعدها ودر قرن16میلادی بر اساس آن تلسکوپ که مبدا پیشرفت وترقی صنعت در اروپا بوده است ساخته شده است.
سید حسین نصر در کتاب علم وتمدن در اسلام بخش اول 19تن از دانشمندان اسلامی که علاوه بر علوم اسلامی در علوم دیگری همانند ریاضیات،طب، فیزیک،نجوم، معماری،مهندسی وغیره شهرت داشته وآثاری از خود به جا گذاشته اند را نام می برد مانند جابر بن حیان در علم کیمیا، محمد بن موسی خوارزمی در ریاضیات، ابن سینا وزکریای رازی در طب فارابی وابن سینا در فلسفه، ابن هیثم در فیزیک،ابن خلدون در جامعه شناسی ورفتار شناسی ، خواجه نصیر وشیخ بهایی در نجوم ومهندسی ومعماری که آثار این بزرگان در زمان قرون وسطی در زمینه نجوم ،فلسفه ، جامعه شناسی وطب ترجمه شده واز آن زمان در کشورهای غربی استفاده می شد وحتی بعضی دانشمندان اسلامی مانند ابن رشد وفارابی در آندلس که آنزمان در دست مسلمانان قرار داشت والان به اسپانیا معروف است زندگی کرده وآثار علمی فراوانی از خود به جا گذاشتند وامثال ادریسی که اهل مراکش بوده در زمینه جغرافیا وتهیه نقشه بعضی بلاد وقاره ها وجزری در زمینه فیزیک وساخت واختراع ناعوره آب برای کشاندن آبهای پایین به بالا وآبیاری زمین ها پیشقدم بوده اند.
ساخت رصد خانه مراغه در علم نجوم توسط خواجه نصیر طوسی قبل از 1000سال در حالی که اروپا هنوز در قرون وسطی بوده است.
اینها خدماتی است که دانشمندان اسلامی داشته اند واروپائیان نیز به آنه اذعان دارند که برای مطالعه بیشتر می توانید به کتاب سید حسین نصرفصل اول ومجموعه مستند علماء مسلمون که ساخته شبکه مستند الجزیره است مراجعه کنید.
اینکه چرا خود کشورهای اسلامی پیشرفت نکردند به خاطر همین دیکتاتوری هایی بود که از جانب شاهان وبرای تصاحب قدرت وعدم توجه به علم صورت گرفت واروپائیان از این فرصت استفاده کردند والا دوره صفوی از دوره های طلایی ایران بوده که هنوز هم آثار تمدنی آن در اصفهان وجاهایی مثل مسجد امام باقی است که شیخ بهایی با معماری اسلامی چه شگفتیهایی به وجود آورد.
وآثار معماری اسلامی موجود در اسپانیا که به دوره حکومت مسلمانان بر می گردد وآثار موجود در قاهره که مربوط به دوره حکومتی فاطمیان که دولتی اسلامی بوده است از شواهد روشنی است که گواه پیشقدمی مسلمانان در زمینه های علمی است. البته برای آشنایی بیشتر می توانید کتاب حیات معقول علامه جعفری که در این زمینه مفصل توضیح داده اند را مطالعه کنید.
البته رشد سریع علم در کشور خود ما بعد از انقلاب اسلامی ایران نیز گواه دیگری در مورد اهمیت علم از دید اسلام می باشد.
منتظر دلایل مستند شما نیز در تایید یا نفی سخنان بالا هستیم.
همیشه در طول زمان بوده اند.یعنی هروقت زمانی در نظر بگیریم،در اینصورت بوده اند.حال اگر زمان نباشد چه؟
با سلام.
در تصویر بنده زمان و ماده هر دو از منفی بینهایت تا مثبت بینهایت وجود داشته و خواهند داشت. ضمن این که زمان کیفیتی است که از تغییر و تحول ماده احساس می شود و به همین دلیل تغییرات آن نیز نسبی است. لذا این تعبیر از ازل و ابد می تواند ما را از اثبات وجود خدا بی نیاز کند.
هر ناممکن (واجب یا ممتنع)،نامتغیر است (با استفاده از تحلیل مفهوم واجب و ممتنع به این گزاره می رسیم).
چه اشکالی دارد که واجب تغییر کند؟ مثلاً موجوداتی که واجب بالغیر هستند تغییری ندارند؟ در تعابیر دینی هم خدا هر روز در شأنی است. لذا بنده این بند از استدلال شما را نمی فهمم.
زمان متغیر است
تغییر را به صورت تفاوت حالت در دو زمان مختلف تعریف می کنیم. حال تغییر زمان چه معنایی می تواند داشته باشد؟
زمان از آغاز زمان (از آغاز خودش) تا پایان زمان (تا پایان خودش) وجود داشته،دارد و خواهد داشت.یعنی زمان ازلی و ابدی است
عرض بنده این نبود. عرض بنده این بود که زمان اصلاً آغاز و پایانی ندارد.
ازلی و ابدی بودن با معلول بودن منافاتی ندارد.
با غیرمعلول بودن نیز منافاتی ندارد (منظور بنده در اصل این بود که خوب بیان نکردم).
این حصر عقلی است.هر کسی که نپذیرد این تقسیم بندی را،در اولی ترین مسئله منطقی که امتناع اجتماع نقیضین است مشکل دارد.
البته بنده با تقسیم بندی عقلی و ذهنی فوق مشکلی ندارم. اما در این که آیا مصداقی در عالم خارج از ذهن دارند یا خیر یا مصداق آنها چیست ابهام دارم. بر اساس تقسیم بندی شما موجوداتی که به تجربه می دانیم باید باشند واجب الوجودند و باز به تجربه می دانیم واجب بالغیرند. اما چگونه می توان اثبات کرد که واجب بالذاتی در عالم وجود دارد؟
اما برخی اتفاقات هستند که هرچقدر هم که بخواهیم به شانس اعتقاد داشته باشیم نمیتوانیم اسمشان را شانس بگذاریم.
با سلام.
بنده هم نگفتم اتفاقات زندگی شما محصول شانس بوده است. مگر مردم قدیم که به قول شما رعد و برق را به خشم خدا نسبت می دادند آن را شانسی می دانستند؟ خیر فقط علت آن را نمی دانستند. به فرمایش شما:
الان خیلی چیزها هست که ما علتش را نمیدانیم ولی دلیل نمیشود که علتش را خدا بدانیم.
بنده هم عرض کردم اتفاقات عجیب زندگی شما هم احتمالاً علتی دارد و دلیل نمی شود که چون علت آن را نمی دانید علتش را خدا بدانید.
اگر علت ممکن الوجود،ممکن الوجود دیگری باشد و همینطور الی آخر،تسلسل می شود که باطل است.پس در آخر باز به واجب می رسیم.
نتیجه:در هر صورت واجب بالذات وجود دارد.
سلام.
خیر این طور نیست. مجموعه ممکن الوجودها می تواند معلول نباشد. بدین ترتیب که همه به یکدیگر نیاز دارند. لذا هم ممکن الوجود اند و هم نیازمند و معلول اند. همان انسانی که از جسد حیوانات تغذیه می کند آنها را پرورش می دهد و الی آخر. لذا واجب الوجود بالذاتی وجود ندارد. اشکال این منطق کجاست؟
استدلال عقلی روش وقاعده دارد وبرهان با مغالطه وجدل فرق می کند ومتد واصول همه اینها وروش استدلال در علم منطق روشن شده است .
شیوع دادن یک نظریه علمی جدید جزء با استدلال علی امکان ندارد وروش مادی خود محتاج استلال عقلی است.
با سلام.
استدلال عقلی فارغ از علم تجربی چه خاصیتی دارد؟ اگر استدلال عقلی بخودی خود مفید به یقین است چرا این همه اختلاف نظر در بین فلاسفه به وجود آمده است؟ غیر از این است که فرضیات آنها تقریبی و شخصی است؟
ولله المشرق والمغرب فاینما تولوا فثمّ وحه الله إنّ الل واسع علیم(بقره/115) ومشرق ومغرب اذان خداست وبه هر سوی روی کنید آنجا روی به خداست وهمانا خداوند گشایشگر داناست.
خب سپاسگزارم این خدای شما ست ولی :Sham:
گرامی این آیه ای که آورده ای نه تنها به الله بلکه به نیروی گرانش و نیروی الکترو مغناتیس هم می خوره
ما روی به هر سوی کنیم نشانه ها ی نیروی گرانش و موج های الکترو مغناتیس را می بینیم گویی الله همان نیروها باشد
خدا همه جا هست ومحدود ومنحصر به جایی نیست.
پس سر راست و مرد و مردانه بفرمایید آیه ی وجاء ربک ( پروردگارت آمد ) ینی چی ؟
اگر همه جا هست چگونه میگه پروردگارت آمد ؟
خب براستی آمدن کسی ینی چه ؟
مگر جز این است که ینی کسی در جایی نبوده و سپس به آنجا آمده است ینی جای نخستین خود را وا گذاشته ( خالی کرده ) و به جای دیگری رفته است
پس بر آیند این است که پروردگار کرانمند( محدود ) و دارای مرزی در هستی خود می باشد که می تواند جابجا شود و برود و بیاید
گوستاولبون در کتاب تاریخ تمدن خود بخش مربوط به جنگ های صلیبی وبیان وحشی گری های غربی ها ورفتار مسلمانان با آنها اشاره می کند که مسلمانان در آنزمان از لحاظ علمی خیلی جلوتر بودند وغربی ها در این برخوردها آداب انسانیت وروش پیشرفت را از مسلمانها یاد گرفتند وصنعت شیشه سازی وبعضی امور را از مسلمانان یاد گرفتند وروی آنها کاریله کردند که به مرور موجب پیشرفت آنها گردید.
در کتاب مغز متفکر شیعه نوشته برخی دانشمندان غربی کفته اند که گالیله ساخت تلسکوپ را با استفاده از یک نظریه درست کرد که می گفت دیدن اشیاء به این شکل است که وقتی آفتاب به چیزی برخورد می کند ونور شکسته وبازتاب آن به چشم بر می گردد وانسان آن شئ را می بیند وچون در اثر شکستن نور اشعه های آن پراکنده می شوند اشیاء نسبت به فاصله ای که با ما دارند دور ویا نزدیک دیده می شوند واگر بتوان وسیله ای درست کرد که این اشعه ها را جمع کند اشیاء دور نزدیک دیده می شوند که تلسکوپ واشیایی از این شکل با توجه به این نظریه ساخته شدند واولین کسی که این نظریه را بیان کرده است امام صادق علیه السلام بوده که در مسجد مدینه برای شاگردانش گفته است وبعدها ودر قرن16میلادی بر اساس آن تلسکوپ که مبدا پیشرفت وترقی صنعت در اروپا بوده است ساخته شده است.
سید حسین نصر در کتاب علم وتمدن در اسلام بخش اول 19تن از دانشمندان اسلامی که علاوه بر علوم اسلامی در علوم دیگری همانند ریاضیات،طب، فیزیک،نجوم، معماری،مهندسی وغیره شهرت داشته وآثاری از خود به جا گذاشته اند را نام می برد مانند جابر بن حیان در علم کیمیا، محمد بن موسی خوارزمی در ریاضیات، ابن سینا وزکریای رازی در طب فارابی وابن سینا در فلسفه، ابن هیثم در فیزیک،ابن خلدون در جامعه شناسی ورفتار شناسی ، خواجه نصیر وشیخ بهایی در نجوم ومهندسی ومعماری که آثار این بزرگان در زمان قرون وسطی در زمینه نجوم ،فلسفه ، جامعه شناسی وطب ترجمه شده واز آن زمان در کشورهای غربی استفاده می شد وحتی بعضی دانشمندان اسلامی مانند ابن رشد وفارابی در آندلس که آنزمان در دست مسلمانان قرار داشت والان به اسپانیا معروف است زندگی کرده وآثار علمی فراوانی از خود به جا گذاشتند وامثال ادریسی که اهل مراکش بوده در زمینه جغرافیا وتهیه نقشه بعضی بلاد وقاره ها وجزری در زمینه فیزیک وساخت واختراع ناعوره آب برای کشاندن آبهای پایین به بالا وآبیاری زمین ها پیشقدم بوده اند.
ساخت رصد خانه مراغه در علم نجوم توسط خواجه نصیر طوسی قبل از 1000سال در حالی که اروپا هنوز در قرون وسطی بوده است.
اینها خدماتی است که دانشمندان اسلامی داشته اند واروپائیان نیز به آنه اذعان دارند که برای مطالعه بیشتر می توانید به کتاب سید حسین نصرفصل اول ومجموعه مستند علماء مسلمون که ساخته شبکه مستند الجزیره است مراجعه کنید.
حرف های شما صحیح است بنده نگفتم که غرب از تمدن اسلامی تاثیری نپذیرفته حتی به خوبی میدانم که وقتی دستگاه چاپ اختراع شد کتب علمای اسلام جزو اولین کتاب هایی بود که چاپ شد. تمدن بطور عمده از یونان شروع شد و مسلمانان (بخصوص ایرانیان) کتب آنان را ترجمه کردند (یعنی از صفر شروع نکردند) و بعد غربی ها کتب مسلمین را ترجمه کردند و ادامه دادند تا اینکه به اینجا رسیدند.
اینکه چرا خود کشورهای اسلامی پیشرفت نکردند به خاطر همین دیکتاتوری هایی بود که از جانب شاهان وبرای تصاحب قدرت وعدم توجه به علم صورت گرفت واروپائیان از این فرصت استفاده کردند والا دوره صفوی از دوره های طلایی ایران بوده که هنوز هم آثار تمدنی آن در اصفهان وجاهایی مثل مسجد امام باقی است که شیخ بهایی با معماری اسلامی چه شگفتیهایی به وجود آورد.
وآثار معماری اسلامی موجود در اسپانیا که به دوره حکومت مسلمانان بر می گردد وآثار موجود در قاهره که مربوط به دوره حکومتی فاطمیان که دولتی اسلامی بوده است از شواهد روشنی است که گواه پیشقدمی مسلمانان در زمینه های علمی است. البته برای آشنایی بیشتر می توانید کتاب حیات معقول علامه جعفری که در این زمینه مفصل توضیح داده اند را مطالعه کنید.
اینکه پیشرفت نکردن کشورهای اسلامی را صرفا گردن حکومت های دیکتاتوری بیاندازیم کمی بی انصافی هست. در اروپا اول دموکراسی نیامد و بعد پیشرفت علمی در اروپا اول فرهنگی آمد که به علم ارزش مینهاد سپس دستگاه دینی دچار تغییر و تحول شد و دستش از اداره کشورها کوتاه شد و بطور کلی پیشرفت علم در شرایطی پدید میاید که:
1-برای پیشرفت علم سرمایه گذاری شود و دانشگاه ها تاسیس شود و بودجه پژوهشی شکل بگیرد.
2-امنیت و ثبات شکل بگیرد چرا که وسط درگیری علم پیشرفت نمیکند همانطور که میدانیم تمدن اسلامی در زمان عباسیان شکل گرفت نه در زمان خلفاء و بنی امیه که همش درگیری حکمفرما بود.
3-پشتیبانی از دانشمندان به معنای واقعی کلمه مخصوصا در مقابل افراطی ها.
4-سابقه علمی چرا که بسیاری از دانشمندان استاد و شاگرد بوده اند همانطور که نیوتون گفت علت کشف هایش این است که بر شاخ غول هایی چون ارشمیدس ایستاده است در واقع دانشمندان از صفر شروع نمیکنند بلکه ادامه کار دانشمند قبلی را میگیرند.
این شرایط در جوامع اسلامی فراهم نیست و همه اش گردن حکومت ها نیست چرا که در کشورهای اسلامی حکومت های بسیاری در چند قرن اخیر آمدند و رفتند اما هیچکدام موفق نشدند به معنای واقعی کلمه به پیشرفت علمی برسند. مثلا در آلمان دموکراسی به معنای واقعی کلمه قبل از جنگ جهانی دوم نبود اما آلمان چند قرن همپای بریتانیا و آمریکا که در آن کشورها دموکراسی حکمفرما بود توانست حرکت کند.
اما در جوامع اسلامی چنین پیشرفت هایی شکل نگرفت و همانطور که نمیتوان از عقب افتادگی کشورهای اروپایی در قرون وسطی حرف زد اما حرفی از مسیحیت دروغینی که در اروپا حاکم بود نزد در جوامع اسلامی هم نمیتوان از تاثیر اسلام دروغین و افراطی حاکم بر آن گذشت. بطور خلاصه نقش دستگاه دین بطور واضح در کشورهای اسلامی همانند نقش کلیسا در قرون وسطی هست چرا که در کشورهای اسلامی وقتی دیدگاه امثالهم غزالی حاکم شد دیگر از طرف حکومت برای علم سرمایه گذاری نشد و دستگاه دین هم به تکفیر علما روی آورد که مثالهایش میتواند سهروردی و ابن راوندی و ابن مقفع و حسین بن منصور حلاج و عین القضات همدانی و خیلی های دیگر که بعضی شناخته شده و بعضی شناخته نشده هستند می باشد. پس در چنین فضایی علم پیشرفت نمیکند. نکته دیگر جایگاه دگر اندیش هست که در کشورهای اسلامی معمولا چوبه دار تنبیه انحراف از دین است مثلا همین الان بسیاری از دانشمندان در آمریکا مسیحی نیستند اما با آنها برخوردی صورت نمیگیرد (حال آنکه خبرنگار ما بجای اینکه به صحبت های پروفسور سمیعی توجه کند به فکر این است که چگونه میکروفون را بگیرد که کراوات او معلوم نشود!) اما اگر همین دانشمندان به یک کشور اسلامی بیایند نمیتوانند فعالیت کنند چرا که افراطیون بسیاری از آنها را ترور و باقی آنها را تهدید میکنند و همین باعث میشود که پیشرفتی صورت نگیرد.
به هر حال دستگاه دین در کشورهای اسلامی نیازمند تغییر و تحول است ولی هیچکس توانایی یا جرات این کار را ندارد.
البته رشد سریع علم در کشور خود ما بعد از انقلاب اسلامی ایران نیز گواه دیگری در مورد اهمیت علم از دید اسلام می باشد.
منتظر دلایل مستند شما نیز در تایید یا نفی سخنان بالا هستیم.
پیشرفت اساسی نبوده و ما الان جزو کشورهای پیشرفته نیستیم و هنوز در حال توسعه هستیم.
الحمدلله دین اسلام آنقدر دلیل بر حقانیت خود ونشان دادن عظمتش دارد که نیازی ندارد با توسل به استنباطهای دیگران بخواهد فضلیت برای خودش درست کند واین علم است که با کشفیات جدید خود وروشن شدن هر چه بیشتر ابعاد قرآن به خود می بالد ومردم وعلماء بیشتر با مقام قرآن آشنا می شوند. شما لطف کنید کتاب مغز متفکر شیعه را بخوانید وببینید که چطور غیر مسلمانان به مقام علمی امام صادق علیه السلام ونقش ایشان در رشد علم جدید اعتراف کرده اند.
ما حداقل یک مورد وقضیه لقاح گیاهان را که قرآن به صراحت قبل از 14قرن بیان داشته است وعلم قرن ها بعد آنرا به دست آورد بیان داشتیم وآیه را نقل کردیم . شما لطف کنید بفرمایید طبق کدام استنباط علمی تایید شده نظرات قرآن رد شده است والا گفتن یک کلام بدون دلیل وسند که حرفهای قرآن چیز سختی نیست.
شما بفرمایید اگر طبق اثبات علمی بعضی چیزها فرد هستند چطور تکثیر می یابند وشیوع پیدا می کنند.
اینکه دین اسلام دلایلی بسیاری بر حقانیت خود دارد صرفا ادعا است و با این ادعای من که هیچ دلیلی ندارد رد خواهد شد!
اما در مورد شخصیت علمی جعفر بن محمد ما که منک همه چیز نیستیم! بر فرض ایشان یکی از دانشمندان زمان خود بوده که البته بعید می دانم مشهور بودنشان به حد دانشمندان منکر خدا مانند هاوکینگ باشند!
اگر حتی یک اشکال علمی به قرآن وارد شود به کلی قرآن رد می شود و یکی از فروان اشکالاتی که در قرآن وجود دارد همین قضیه زوج آفریده شده اشیاء است که امروزه به ور واضح رد می شود:
دوست عزیز این ادعا مربوط به هیئت بطلمیوسی بوده وربطی به قرآن ندارد ودر زمان قرون وسطی رواج داشت که سر همین قضیه گالیله را محاکمه کردند والا دانشمندان اسلامی والبته قرآن چنین چیزی نگفته است . البته قرآن که موجود است لطف کنید آیه ای که گفته زمین مرکز است وخورشید به دور آن می چرخد را بیان کنید تا ماهم استفاده کنیم!
آیات و روایات بسیاری وجود دارد که به مختصری از اینها اشاره می کنم:
سوره یس آیه 38: «و الشمس تجری لمستقر لها ذالک تقدیر العزیز العلیم»
ترجمه اکثر مترجمین: » و خورشید به سمت قرارگاه خود روان است و اینست تقدیر خداوند عزیز و دانا»
ترجمه الهی قمشهای: «و نیز خورشید تابان که بر مدار معین خود دایم بی هیچ اختلاف بگردش است برهان دیگر بر قدرت خدای دانای مقتدر است»
مفسر معتقد به معجزه علمی: «1400 سال پیش پیغمبر اسلام از طرف خدا گفته کل منظومه شمسی بهمراه خورشیدش به سمتی در حرکت است»
شما را بخدا کمی انصاف داشته باشید. در این سوره خداوند برهانهائی از عظمت خلقت و قدرتش برای منکرین و کافرین میآورد تا آنها را متذکر کند و به فکر فرو ببرد. یعنی واقعیات جهان هستی را آنگونه که برای آنها ملموس است به ایشان تذکر میدهد. در آیه 37 برای اثبات قدرتش آفرینش شب و روز و در آیه 38 حرکت خورشید در آسمان (همان حرکت ظاهری) و در آیه 39 حرکت ماه در آسمان را بیان میکند. آنگاه در آیه 40 همه اینها را با هم جمع کرده و اینچنین برای اثبات قدرتش برهان می آورد که نه خورشید در حرکتش به ماه میرسد و نه شب به روز و هر کدام در مدار خود در حرکتند. بیان حرکت خورشید در کنار حرکت ماه بسیار ساده و روشن بیانگر حرکت ظاهری خورشید است. همان که کافرین هر روز مشاهده میکردند. پیوستگی این سه آیه، مؤید حرکت ظاهری خورشید نسبت به زمین میباشد. خیلی ساده. و همه اینها برهانهائی است برای منکرین فقط برای اینکه این مخلوقات را نشانه قدرت خدا بدانند. جهت اثبات این مطلب به بحث روایتی که در تفاسیر آمده دقت کنید:
در کتاب الدر المنثور، از ابوذر غفاری روایت شده(این روایت در تفسیر روض الجنان و روح الجنان، در تفسیر منهج الصادقین، در تفسیر گازر، در تفسیر انوار درخشان و در تفسیر المیزان ذکر شده) : «از رسول خدا پرسیدم معنای والشمس تجری لمستقر لها چیست ؟ و ایشان فرمودند مستقر خورشید در زیر عرش است»!؟
و همچنین در تفسیر شریف لاهیجی و در تفسیر المیزان این روایت هم اضافه گردیده: «در کتاب توحید از ابوذر غفاری نقل کرده که من روزی دست مبارک حضرت رسالت پناه را گرفته پیاده به راهی میرفتیم و نظر به آفتاب داشتیم تا آنکه غروب کرد پس من گفتم ای رسول خدا آفتاب به کجا فرو میرود؟ حضرت فرمود در آسمان بلند میشود از سمائی به سمای دیگر تا آنکه به آسمان هفتم در زیر عرش میرسد و در آنجا سجده میکند و فرشتگانی که موکل بر اویند نیز به سجده در میآیند پس آفتاب میگوید: ای پروردگار من، بکجا امر میکنی که طلوع کنم؟ از موضع غروب من یا از موضع طلوع من؟»!!
در مورد روایت دوم که در واقع روایت اول را هم تأئید میکند علامه طباطبائی میگوید اگر این حدیث صحیحی باشد، باید تأویل شود و ایکاش ایشان تأویلش میکرد. اما به نظر شما سخن پیامبر که در جواب سؤال ابوذر بیان شده و نیز به نوعی شرح و تفسیر کلام خداست هم باید تأویل شود؟ من میگویم با این روایات اگر درست باشند پی میبریم که در آن زمان نمیدانستند زمین به دور خورشید میگردد و نمیدانستند در شب خورشید نیمه دیگر زمین را روشن میکند و به زیر عرش نمیرود و برای طلوع روز بعدش از خدا اجازه نمیگیرد. حال با این همه دانسته های 1400 سال پیش آن شخص مفسر میخواهد بزور ثابت کند در این آیه حرکت ظاهری خورشید مراد نیست. انسانی که در قرن حاضر زندگی میکند، این آیه را نمیتواند به عنوان معجزه علمی بپذیرد چون این جواب را دارد که «چون حرکت خورشید در کنار حرکت ماه بیان شده پس حرکت ظاهری آن منظور بوده. اگر خداوند میخواست برای ما معجزهای آشکار کند، بهتر بود واضح و روشن و صریح میفرمود زمین گرد است و بدور خورشید ميچرخد.»
بله چون در کشوری سکولار مثل امریکا، در هر ساعت به 10 نفر زن تجاوز میشه، صرفا آمار کسانی که گزارش داده اند رو عرض کردم.
ضمنا بر خلاف گفته شما که بی سند نوشتید، اگر خواستید مدرک ارائه کنم.
باتشکر
اگر بخواهیم میزان جرم را در کشور های اسلامی بررسی کنیم واضح است که در این کشور ها آمار جرایم بسیار بیشتر از سایر کشور هاست.
مثلا در ایران در سال 90 یازده میلیون پرونده قضایی بوده یعنی در هر ساعت در ایران حداقل 1255 پرونده قضایی تشکیل می شود!!! و این میزان پرونده به نسبت جمعیت ایران بسیار بیشتر از کشور های دیگر غیر اسلامی است.
نوشته اصلی توسط چالشگر قدرت انرژی الکتریکی در سیم های برق ( همان که ما آنرا برق220 ولت میخوانیم) بیشتر است یا قدرت خدا؟
پاسخ شما این است: خدا
حال این سوال را می پرسم: چرا انسان با برق شوخی نمیکنید ولی خدا را نا فرمانی میکند؟
دلیل روشن است: چون قدرت برق در کشتن انسان برای او به صورت علمی ثابت شده است ولی قدرت خدا در انتقام گیری نه! به عبارت دیگر ما تلاش میکنیم خدایی را که (واقعا به آن باور نداریم) عبادت کنیم و به همدیگر بشناسانیم.
ایراداز جانب خداوند نیست بلکه ایراد کار از طرف ماست که به جای رشد وتعالی وجدا کردن خود از این عالم ماده ومحسوسات به آن چسبیده ام وهمه چیز را با معیار آن مقایسه می کنیم در حالی که اگر ما در رشد ایمانی خود تلاش می کردیم واز عالم ماده فاصله گرفته با معنویات بیشتر انس داشتیم دیگر قضیه اینطور نبود بلکه شما در احوالات امام علی علیه السلام ومومنان راستین مشاهده می کنید که شبها چطور از ترس الهی خواب به چشمشان نمی آمد وراز ونیاز می کردند وبعضی ها از ترس عذاب وعقاب الهی به خود می پیچیدند.
با عرض سلام
ایراد از کیست؟ از بیش از 7 میلیارد انسان نسل فعلی روی زمین؟ از بیش از یک میلیارد مسلمان امروز و میلیارد ها مسلمان تا امروز که نتوانسته اند خودشان را با آیینی که برای انسان سازی آمده وفق دهند؟ و نتوانسته اند خودشان را مانند تعداد بسیار اندک و شاید انگشت شمار انسانهای وارسته ای چون پیامبر و ائمه (ع) کنند؟ آیا اگر پیامبر و ائمه هم (به نقل از خود منابع اسلامی و شیعی) مانند مردمان عادی میزیستند واقعا دستخوش وسوسه های انسانی نمیشدند؟
این مطالب را عرض کردم برای اینکه به این نکته برسم که وقتی در یک جامعه (آماری) تقریبا تمام جامعه مبتلا به خصوصیت مشترکی هستند دیگر نمیتوان ایراد را به افراد آن جامعه وارد کرد که چرا چنین میباشند. باید جای دیگری دنبال ایراد مشترک رفت.
با تشکر
اگر بخواهیم میزان جرم را در کشور های اسلامی بررسی کنیم واضح است که در این کشور ها آمار جرایم بسیار بیشتر از سایر کشور هاست.
مثلا در ایران در سال 90 یازده میلیون پرونده قضایی بوده یعنی در هر ساعت در ایران حداقل 1255 پرونده قضایی تشکیل می شود!!! و این میزان پرونده به نسبت جمعیت ایران بسیار بیشتر از کشور های دیگر غیر اسلامی است.
شما جرم و جنایت کشوری مثه ایران رو با امریکا مقایسه میکنی؟
جای تعجب است، لطفا مدرک ارائه بدید و مقایسه نمائید
ضمنا بر خلاف گفته شما که بی سند نوشتید، اگر خواستید مدرک ارائه کنم.
با سلام.
برای اطلاع از آمار شادترین کشورها و افسرده ترین کشورها می توانید به اینجا مراجعه بفرمایید.
همچنین برای آگاهی از اهمیت دین در بین مردم کشورهای جهان می توانید به اینجا مراجعه بفرمایید.
همان طور که ملاحظه می شود شادترین کشورها کمترین اهمیت را برای دین در زندگی قائل اند که از جمله می توان به سوئد، نروژ، فنلاند، سوئیس و هلند اشاره کرد.
همان طور که ملاحظه می شود شادترین کشورها کمترین اهمیت را برای دین در زندگی قائل اند که از جمله می توان به سوئد، نروژ، فنلاند، سوئیس و هلند اشاره کرد.
چرا نگاه به سکولار ترین جوامع جهانی نمیکنید؟ امریکا کانادا آلمان فرانسه؟
برادرم، کسی با حد اقل اطلاعاتی که دارد با لینکی که دادید برخورد کند متوجه خواهد شد، مردم این کشور ها شاد هستند اما نه بدلیل دین نداری، بلکه بدلیل کمترین حاشیه و آرامش درونی کشورشون.
کشور امریکا و ایران هر دو کشوری هستند که جزو شادترین ها نیستند و دقیقا معارض هم هستند در دینداری، ولی بعلت حواشی و رویداد ها و مخاطرات بیشتر شاد نیستند.
تصدیق میکنید؟
ربطی به تاپیک نداره اما باید عرض کنم که در کشور هایی با آزادی کامل سکسی مثل آلمان و هلند، چرا باید بالاترین آمار تجاوز رو داشته باشن؟ همچنین کشورهای امریکا و انگلیس و فرانسه، چرا؟ اونا چی کم دارن؟ که ساعتی به 11 زن(صرفا کسانی که به پلیس گزارش دادند) تجاوز میکنن، چرا؟ فکر کردید چرا؟
نظر پلیس های ترکیه درمورد تجاوز به زنان، در کشوری کاملا لایک که خود را از اسلام بیرون کشید و منع حجاب کرد:
The attitude of the police in many countries often discourages victims from reporting rape: one study in Turkey found that 33% of police officers agreed with the assertion that "some women deserve rape" and 66% agreed that "the physical appearance and behaviors of women tempt men to rape."
برادرم، کسی با حد اقل اطلاعاتی که دارد با لینکی که دادید برخورد کند متوجه خواهد شد، مردم این کشور ها شاد هستند اما نه بدلیل دین نداری، بلکه بدلیل کمترین حاشیه و آرامش درونی کشورشون.
کشور امریکا و ایران هر دو کشوری هستند که جزو شادترین ها نیستند و دقیقا معارض هم هستند در دینداری، ولی بعلت حواشی و رویداد ها و مخاطرات بیشتر شاد نیستند.
تصدیق میکنید؟
سلام.
خیر برادر متأسفانه فرمایش شما قابل تصدیق نیست. کار بنده کار علمی است و نگاهم نیز همین طور است. در منابع مورد اشاره (با فرض صحت روش اندازه گیری آنها که معمولاً مورد اتفاق است و مرتب به روز می شود) همبستگی معناداری بین اهمیت نداشتن دین در زندگی و شادی (رضایتمندی و سرزندگی) وجود دارد و این همبستگی را بنده از جیبم در نیاوردم.
اگر دقت بفرمایید عامل اهمیت و اهتمام به دین را مورد توجه قرار دادم نه دین شناسنامه ای که نتیجه معنادار باشد. ضمناً ملاحظه فرمودید که از دو منبع مختلف هم بود که شائبه داده سازی در آن نباشد. این یعنی بحث علمی در حد یک سایت عمومی. البته نتیجه بیان شده نقش سایر عوامل را انکار نمی کند و در تحقیقات دیگری به تفصیل مورد مطالعه قرار گرفته است. اما عرض بنده را با دقت خوبی نشان می دهد.
بنده تعصبی بر افکار و نظراتم ندارم و سخن منطقی و عقلانی را از هر کسی که باشد می پذیرم. اما شما بنده را با لحن طلبکارانه به ادعای بدون سند متهم کردید و بنده به عنوان پشتوانه صحبتم برای اطلاع دوستان منبع معرفی کردم. دیگر تمایلی به ادامه بحث با شما بزرگوار در این زمینه ندارم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
بنده در سفر هستم.به همین دلیل دیر جواب خواهم داد.پیشاپیش از صبر دوستان تشکر می کنم.
منطقی بودنش را با مثال توضیح دهید.
در منطق نوین اگر از یک چیز نادرست،یک چیز نادرست دیگر یا یک چیز درست را نتیجه بگیریم،در هر صورت استنتاج ما صحیح است.رجوع شود به کتب منطق نوین (منطق ریاضی).مثالش هم هر جا که از برهان خلف استفاده می کنیم.
تجربه میگوید واجب الوجود وجود خارجی ندارد
در بحث فلسفی و عقلی تجربه ملاک بررسی قضایا نیست.ضمن این که اگر منظور شما از تجربه علوم تجربی باشد،دیدگاه علوم تجربی خنثی است.یعنی علوم تجربی قابلیت تعیین این مسئله را ندارند.ضمن این که شما خودتان گفتید برای خودتان از طریق اتفاقات روزرانه،به این نتیجه رسیده اید که خدا هست.یعنی با استفاده از تجربه.پس نظر شما متناقض است.کدام حرف شما را بپذیریم؟
همانطور که گفته شد اولاً تجربه توانایی این کار را ندارد.ثانیاً تجربه در جایی چنین چیزی نگفته است.
شما بر چه اساسی میگویید واجب الوجود وجود خارجی دارد؟!
بر اساس عقل و فلسفه و منطق.مگر این که شما این ها را قبول نداشته باشید.
چون امکان دارد وجود داشته باشد پس هست؟!
شما انگار اصلاً برهان بنده را مطالعه نکرده اید.کجایش من این حرف را زدم؟باز ادعایتان را دارید تکرار می کنید.نشان دهید جایی که من اینجور نتیجه گرفته ام را.
این برهان برای فرار از تسلسل میگوید
فرار از تسلسل نه.یکی از مقدمات این برهان اثبات این مطلب است که تسلسل محال است.نه این که بخواهیم فرار کنیم از تسلسل.
واجب الوجود وجود دارد در حالی که اگر این برهان را هم صحیح در نظر بگیریم ثابت نمیکند که صرفا یک واجب الوجود وجود دارد بلکه امکان دارد چند واجب الوجود وجود داشته باشد.
اثبات یکتا بودن واجب،بعد از اثبات وجود واجب بالذات در خارج مطرح می شود.
روش برهان غلط است که به تسلسل میرسد و برای فرار از تسلسل موجودی واجب الوجود که با تجربه هیچ سنخیتی ندارد شکل میگیرد تا راه فرار نویسنده این برهان فراهم شود!
همانطور که گفته شد فرار از تسلسل ادعای پوچ خودتان است.ما ثابت می کنیم تسلسل علل محال است.علاوه بر این شما باید ثابت کنید هر چیزی که با تجربه سنخیت ندارد،نیست.متاسفانه شما اول از همه دچار مشکل منطقی و فلسفه علم هستید.تا زمانی که مشکل شما در این دو مورد حل نشود،نمی توان برای شما ثابت کرد واجب بالذاتی هست.
شما دلیل فلسفی خواستید.ما آوردیم.حال می گویید نخیر،باید تجربی باشد.در واقع این شما هستید که دارید فرار می کنید از بحث.هر وقت خواستید فلسفی و عقلی صرف بحث کنید،بنده در خدمتم.اگر می خواهید وسط راه یک دفعه بگویید تجربی،بنده بحثی با شما ندارم.چون تجربه نمی تواند اظهار نظری کند راجع به وجود خدا.
این برهان با سوالی شروع میشود که غلط است پس نتیجه برهان هم غلط میشود.
این هم باز ضعف منطقی شما را نشان می دهد.از نظر منطق نوین،فرض می تواند غلط باشد،منتهی نتیجه درست یا نادرست باشد.پیشنهاد بنده به شما این است که به کتب منطق رجوع کنید اول،بعد به بحث فلسفی بپردازید.
مثل اینکه من بگویم بزرگترین عدد چیست و شروع کنم به فلسفه بافی و در نهایت نتیجه بگیرم که چون وجود نداشتن بزرگترین عدد منطقی نیست (مثل همان تسلسلی که شما گفتید) پس عددی وجود خواهد داشت که از آن عدد عددی بالاتر نباشد
شما یواشکی برهان آنسلم را در اینجا دارید با برهان ما قاطی می کنید.اصلاً ما حرفی از این استنتاج نزدیم:چون واجب موجودی است که از همه کاملتر است،پس خلاف فرض است که نباشد.ما هیچ جا همچین حرفی نزدیم.این هم همان حرف هایی است که آتئیست ها به شما خورانده اند.اصلاً هیچ جای برهان ما مبنی بر حرف شما نیست.
حال آنکه تجربه این حرف من را رد میکند.
حرف شما با تجربه رد نمی شود.با ریاضیات رد می شود که ریاضیات صرف نظر از تجربه است.
خب این برهان من چون با سوال غلط (بزرگترین عدد چیست) شروع شده نتیجه اش هم غلط (بزرگترین عدد وجود دارد) میشود.
همانطور که گفته شد،از نظر منطقی کاملاً ممکن است از غلط،درست را نتیجه بگیریم.
خب این فرد غرضش رسیدن به حقیقت است مثل خیلی از کسانی که در این فروم سوالی مطرح میکنند و غرضشان رسیدن به حقیقت است و فردی میگوید این حرف معاندین و لجبازان است و انواع و اقسام انگ ها را بر پیشانی او میچسبانند!
شما می توانید بحث بنده را با فردی مثل جناب "velayat" ببینید.ایشان در نقش ندانم گرا و کسی که طالب حقیقت است وارد شده اند و من و ایشان راحت داریم بحثمان را می کنیم بدون این که انگی به هم بزنیم.منتهی وقتی کسی به دروغ می گوید غرضش حقیقت است،فرق می کند.
شما از نظر خودتان ثابت کرده اید آنها هم از نظر خودشان ثابت کرده اند که حرف های شما غلط است
ما که تا به حال باطل بودن ادعاهایشان را نشان دادیم.شما می توانید با چسباندن حرف هایی غیر از برهان من،مثلاً برهان من را نقد کنید.ولی این حرف ها حرف های من نیستند.برداشت خودتان هستند که اتفاقاً کاملاً غلط است برداشت شما.
اما اینکه یکی این وسط حرف طرف مقابلش را چرت و پرت بخواند طرف مقابل هم واکنش نشان میدهد و این بحث به درگیری لفظی میکشد و دیگر منطقی بر بحث حکمفرما نخواهد بود.
وقتی یکسری کذاب هستند و دنبال حقیقت نیستند،حرفشان قطعاً چرت و پرت است.برای من چرت و پرت یعنی غلط.حال اگر از نظر شما اگر من به کسی بگویم فلان،فلان حرفت غلط است،به او توهین کرده ام،در اینصورت اصلاً بحثی ممکن نخواهد بود.
برهان شما را هم شنیدم و منطقی در آن ندیدم.
بنده به شما توصیه می کنم حرف هایی که از طرف مخالفین شنیده اید را بگذارید کنار.بدون آن حرف ها برهان را بررسی کنید.سپس اشکالات و سوالاتتان را بگویید.نه این که از همان اول بدون این که در نظر بگیرید حرف ما چیست،فکر کنید اشکالاتی که قبلاً مطرح شده راجع به برهان ما هم صدق می کند.
در صورت تمایل،بنده یک برهان برای اثبات امتناع تسلسل برای شما می آورم.
سلامشما اگه میخواید به وجود خدا اعتقاد پیدا کنید پیشنهاد میکنم کتاب ارزشمند توحید مفضل رو مطالعه کنيد. فوق العاده تاثیرگزاره البته نباید همون اول کاری بزارینش کنار لطفا تا آخرشو مطالعه کنید , تاثیرشو متوجه میشید به این سایت هم سری بزنید مطالب خیلی جالبی درباره اعجاز قرآن توش آورده kaheel7.com
استدلال عقلی فارغ از علم تجربی چه خاصیتی دارد؟ اگر استدلال عقلی بخودی خود مفید به یقین است چرا این همه اختلاف نظر در بین فلاسفه به وجود آمده است؟ غیر از این است که فرضیات آنها تقریبی و شخصی است؟
بعضی استدلالهای عقلی از بدیهیات هستند مانند محالیت ارتفاع واجتماع نقیضین که مثال ریاضی آن هم زوجیت عد چهار است واینها از بدیهیات هستند. طبق قواعد علم منطق هر استدلالی یا باید بدیهی باشد که صحت آن مثل روز روشن است ویا اینکه اگر بدیهی نیست باید به بدیهیات مثل همین عدم اجتماع وارتفاع نقیضین برسد فلذا استدلال وبرهان قواعد واصولی دارد که باید طبق آنها باشد واگر احیانا مغالطه وسفطسه باشد برای کسی که اصول استلال را می داند عدم صحت آن مشخص می شود بنابراین اینطور نیست که استدلال امری شخصی باشد. اما در مورد اختلاف فلاسفه اگر منظورتان اختلاف آنها در اظهار نظر باشد این ربطی به قواعد منطقی وفلسفی ندارد وچه بسا شخصی فیلسوف باشد ولی در جایی بر خلاف اصول علمی وتابع هوای نفسش باشد ویا اینکه در جایی نوع استدلال آنها وطریقی که سیر می کنند اشتباه باشد که ما در اینجا طب قواعد استدلال باید ببینیم کدام یک درست استدلال کرده است. پس صرف اختلاف فلاسفه دلیل بر شخصی بودن آن نیست چنانچه دانشمندان علم تجربی هم باهم اختلاف نظر دارند وتمام آرای آنها مثل هم نیست.
گرامی این آیه ای که آورده ای نه تنها به الله بلکه به نیروی گرانش و نیروی الکترو مغناتیس هم می خوره
ما روی به هر سوی کنیم نشانه ها ی نیروی گرانش و موج های الکترو مغناتیس را می بینیم گویی الله همان نیروها باشد
بحث سر همین است که همین نیروی گرانش وسایر قوا از کجا آمده اند وما با کدامین دلیل اثبات می کنیم اینها خود به خود به وجد آمده وسایر موجودات را نیز خلق کرده اند در حالی که مخلوقات اینها ویژگیها وشعوری دارند که بالاتر از خود اینهاست، ماده فاقد شعور نمی تواند خالق اینها باشد حال بر فرض هم بگوییم که منشا این توسعه انفجاری بوده این نفی وجود خدا را نمی کند. شما اگر به کتاب فلسفه ما از شهید محمد باقر صدر مراجعه کنید در بخش آخر این کتاب بحثی دارند تحت عنوان (ماده یا خدا ) که این موارد را مفصل بررسی کرده اند که یک نمونه آن اینست که تفسیر عالم براساس ماده نمی تواند کامل باشد چون ماده همیشه در حال سیلان وحرکت است ونیازمند محرک می باشد لذا مساله خلقت را بر اساس ماده نمی تواند بررسی کرد.
پس سر راست و مرد و مردانه بفرمایید آیه ی وجاء ربک ( پروردگارت آمد ) ینی چی ؟
اگر همه جا هست چگونه میگه پروردگارت آمد ؟
خب براستی آمدن کسی ینی چه ؟
مگر جز این است که ینی کسی در جایی نبوده و سپس به آنجا آمده است ینی جای نخستین خود را وا گذاشته ( خالی کرده ) و به جای دیگری رفته است
پس بر آیند این است که پروردگار کرانمند( محدود ) و دارای مرزی در هستی خود می باشد که می تواند جابجا شود و برود و بیاید
آیات قرآن دارای محکم ومتشابه است لذا تفسیر صحیح آن را باید از اهلش یاد گرفت واز تفاسیر معتبر وقتی قرآن می فرماید: لیس کمثله شئ ویا اینکه خداوند در همه جا حضور دارد مشخص می شود که نمی تواند جسم بوده وهمانند انسانها باشد لذا آمدن خدا یا دیدن خدا همانند ما نیست واین آیات باید تاویل شوند تا معنای صحیح آن روشن شود. با توجه به اینکه خداوند بیش از سه بار فرموده است که جاء امر ربک مشخص می شود اینهم فرموده جاء ربک همان امر الهی است . وتی خداوند می فرماید: وسئل القریة از شهر یا روستا سوال کنید مگر رستا وآجر وخشت زبان دارند که ما از آنها سوال کنیم بلکه مراد وسئل اهل القریة است که از مردم آن سوال کنید که این موارد در علم معانی وبیان مفصل بحث می شود که چرا کلمه ای را بخاطر فصاحت وبلاغت کلام حذف می کنند که در کلام عرب این مساله زیاد است. لذا در فهم وبرداشت از یک زبان و ادبیات باید با آن آشنا بود وهمیشه صرفا با در نظر گرفتن ظاهر کلام قضاوت نکرد.
این ها دروغ هایی است که دین دارد ها به شما می گویند!!!!
مثلا فلان پدیده ثابت می شود مسیحی ها می گویند این در کتب ما بوده مسلمانان می گویند این را هم ما گفتیم در حالی که اصلا این قرآنی که ادعای علمی بودن می کند اشکالات علمی فراوانی دارد مثلا می گوید هر چیزی را جفت و زوج آفریدیم در حالی که امروزه ثابت شده این حرف دروغ محض است!!!!
این ها اگر راست می گویند قبل از اینکه دانشمندان بیایند مثلا پدیده بیگ بنگ را کشف کنند بیایند از قرآن آن را بیان کنند نه اینکه تا دیروز در احادیثی که درباره یک آیه آمده چیز دیگری می گفته اما وقتی علم چیزی را کشف کرده آن احادیث را دور انداخته و به توجیه و تاویل بپردازند و بگویند منظور این آیه همان است!!!
روش عقلی و شهودی ارزشش روز به روز کمتر میشود. ایراد اصلی روش عقلی این هست که در نهایت بیشتر نظر شخصی ملاک هست و برخی فلان استدلال را قبول دارند و برخی ندارند و هر کدام دلایلی برای خود دارند در حالی که روش پوزیتیویستی کمتر دچار این مشکل میشود و شما با آزمایش یک چیز را اثبات میکنید و با مثال نقض آن را رد میکنید. به همین راحتی! اما در روش عقلی دچار 1000 جور مشکل در اثبات یا رد یک برهان میشوید.
درک شهودی هم ایرادات اساسی دارد. مثلا درک شهودی به ما میگوید که زمین صاف است در حالی که اینطور نیست. درک شهودی به ما میگوید خورشید حرکت میکند و زمین ثابت است در حالی که اینطور نیست. اما دیدگاه پوزیتیویستی به ما نشان میدهد که زمین کروی و متحرک است و خورشید ثابت. مثال دیگر در مورد افرادی هست که دست و پایشان فلج بود و مدت ها دانشمندان با درک شهودی فکر میکردند مشکل از دست و پاهای این افراد هست اما دست آخر فهمیدند مشکل از عصب هایی هست که به مغز وصل هستند و بر همین اساس توانستند دستگاه هایی اختراع کنند که پالس های اشتباه سیستم عصبی را تصحیح میکرد و باعث میشد فرد فلج بتواند به راحتی از دست و پایش استفاده کند.
شما را به شبکه های ماهواره ای ارجاع نمیدهم فقط میگویم اندکی برنامه های مستند شبکه 4 و شبکه مستند را نگاه کنید میبینید که علم به ما نشان میدهد که احساساتی همانند ترس و اضطراب و محبت و خوشحالی و درد و امثالهم همزمان با ایجاد واکنش هایی در مغز همراه است پس باز هم ایرادی بر پوزیتیویسم وارد نیست.
اگر این ها اینقدر علم داشتند پس چرا نمی دانستند که زمین به دور خورشید حرکت می کند و نه اینکه خورسید به دور زمین!!!!
اگر شما آیات و احادیث مسلمانان در این باره را بخوانی متوجه می شوی که اینها معتقد بودند خورشید به دور زمین می چرخد (احادیث فراوانی هست) اگر کتاب های این ها این ها اینقدر بار علمی داشت پس این سوتی ها دیگر چیست؟!!
چون که سخنان دانشمندان را متوجه نشدید فکر می کنید از محدوده آن ها خارج است در حالی که کاملا به آن مربوط است
شما ها یک موجود (مثلا درخت) را می بینید و نمی توانید وجود این درخت با نظم در آن را توجیه کنید در ذهن خود موجودی ماوراءالطبیعی می سازید و می گویید این موجود خالق درخت است!
در حالی که دانشمند مانند شما ها در توجیه به وجود آمدن این نظم نمی مانند و طبق اصول علمی علت وجود و نظم آن مثلا درخت را ثابت می کند و می گویند برای توجیه وجود این درخت نیازی به وجود خدا نیست و بدون خدا هم وجود این درخت قابل توجیه است کاری که شما نمی توانید انجام دهید!
دقیقا همان حرفی که هاوکینگ می زند که برای توجیه وجود جهان نیازی به وجود خدا نیست.
اگر صفحات مورد نظر را فقط میدیدید چنین سخنی را نمیگفتید. مرحله به مرحله انسان تکامل یافته تا اینکه به انسان امروزی که نسلش متعلق به 200 هزار سال پیش هست میرسد. اگر مفهوم حلقه های گمشده داروین را درک کرده باشید پی به ارتباط گونه های قبلی انسان ها با گونه فعلی آن (انسان هوشمند) میبرید. اینکه گونه های قبلی منقرض شده اند دلایل گوناگونی برایش آورده اند که در مورد انسان نئاندرتال در صفحه اش میتوانید دلایل موافق و مخالف را بخوانید. هیچ نظریه ای هم در عرصه علم قطعی نیست فقط میشود گفت احتمال ضعیف یا احتمال قوی که در این مورد با توجه به فسیل های کشف شده میتوان گفت احتمال قوی.
به هر حال نظریه تکامل تضادی با وجود خدا ندارد و مثل برخی علما میتوان گفت خدا انسان را آفرید و آدم و حوا و فرزندانش به زمین آمدند و با انسان های روی زمین زاد و ولد کردند. اینطور هم مشکل زاد و ولد فرزندان آدم با یکدیگر هم حل میشود.
جناب مهدی شما خودتان گفتید که بکار بردن شیوه های جنگ روانی در یک بحث منطقی نشانه نداشتن یا کمبود استدلال است این عین جمله شماست:
"طرف مقابل فقط حرف شما را زیر سوال برده انقدر برافروخته شدن از شنیدن حرف مخالف و انگ زدن باعث میشود که بیننده فکر کند شما در میدان استدلال کم آورده اید و رو به جنگ روانی آورده اید! (حالا خوبه که تهدید نمیکنید!)"
و بنده هم بصورت مستند بشما نشان دادم که نه تنها توهینی از طرف اینجانب صورت نگرفته است بلکه تمسخر و توهین و تحقیر در نوشته های آن شخص فراوان است!
پس بنا به گفته خودتان فردی است که بشدت کمبود منطق و استدلال دارد!
بهر حال قبلا هم خدمتتان عرض شد که جواب شبهه ایشان داده شده است.
الحمد لله رب العالمین
بله بنده گفتم علتش کم آوردن در میدان استدلال هست اما چون نمیخواستم شما از حرف بنده برداشت بد کنید و کارمان به جنگ لفظی بکشد علت دیگرش را نگفتم که شعور اجتماعی پایین هست که این شامل حال شما نمیشود و بیشتر شامل حال ایشان میشود.
عربی نه اربی!
خب جناب طوفان اگر تاپیک را کامل خوانده باشید میبینید که دوستان جوابتان را داده اند. عده ای مثال آوردند عده ای استدلال آوردند بنده که شما را ارجاع دادم به نشانه ها خب شما اگر به دنبال جواب باشید تاکنون باید جوابتان را گرفته باشید. وقتی که نه به مثال ها توجه میکنید نه به استدلال ها نه به نشانه ها خب 100 بار دیگر هم سوالتان را تکرار کنید جوابی نمیگیرید چون جواب ها داده شده اند این به شما بستگی دارد که این جواب ها را قبول کنید یا نکنید. اگر قبول کنید که خب خدا را قبول کرده اید اگر هم قبول نکنید نیازی نیست که حتما به خدا باور داشت تا امیدوارانه زندگی کرد. حداقل ده ها هزار نفر در همین ایران خودمون هستند که به خدا باور ندارند یا مشکوک به وجود خدا هستند اما دارند زندگیشان را میکنند. انسان موقعی نا امید میشود که انگیزه اش را از دست بدهد.
در مورد معجزات قرآن در کیهان شناسی این مطلب میتواند برای شما مفید باشد ولی در نظر داشته باشید نظرات در این مورد یکسان نیست:
http://www.hupaa.com/20000000000002868/%D9%85%D8%B9%D8%AC%D8%B2%D8%A7%D8%AA-%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%DB%8C%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C
به این سخنان ایراداتی نیز وارد هست که یک نمونه اش را آوردم ولی در نهایت این شما هستید که تصمیم میگیرید نام اینها را معجزه بگذارید یا نه.
نکته دیگر اینکه از قدیم گفته اند یا رومی روم یا زنگی زنگ! اگر علم حجت است پس از علم میتوان برای نشان دادن تناقضات میان علم و قرآن و سنت استفاده کرد اما اگر علم حجت نیست پس نمیتوان به حساب اینکه مثلا علم یک چیزی را گفته و قرآن و سنت نیز همان چیز را گفته گفت که معجزه علمی رخ داده اما ما شاهد هستیم که مدعیان اعجاز علمی در قرآن علم را تا وقتی که به نفعشان هست قبول دارند وقتی که تناقضی رخ داد میگویند علم قطعیت ندارد!
اگر نظر بنده را میخواهید که مدت زمان بسیاری را برای بررسی ادعاهای هر دو طرف گذاشته ام و مدت طولانیی هم خداناباور بوده ام بهتر است به نشانه ها توجه کنید چون حرف های هیچ یک از دو طرف قطعیت ندارد!
god moves in a mysterious way
موفق باشید
ترسیدم :Moteajeb!: اینجوری که شما می فرمای خدای تو کو هر که ندانه می پنداره خدای شما انگاری رو سندلی ایی نشسته و تو داری ما رو ترسانده که خب این خدای من خدای تو کو ؟
شما نخست مهر مندانه خدای خود را به من بنمایانید تا من هم بگویم خدایم کجاست ؟
شما در آغاز بفرمایید که خدای شما کو ؟؟؟
هر گاه شما خدای خود را بما نمایاندید من هم همین کار را می کنم :ok:
جناب "شبکه امام حسین ع" شما بگونه ای سخن میگویید که انگار تمامی حقایق را میدانید و از نزدیک لمس کرده اید! من که صحبت های شما را میشنوم یاد معلم دینی های مدارس میفتم!
اگر کسی بگه من به وجود خدا اعتقاد ندارم و همه چیز تصادفی به وجود اومده هیچ اتفاقی نمی افته و هیچ چیزی عوض نمیشه هرکس راه خودش رو میره اما خود اون نظریه پرداز هم به وجود خدا اعتقاد داشته که این نظریه رو گفته یا دنبال یه توجیه و هدف بوده یه خلا ولی ما ها از روی عناد با هرچیزی این حرف و قبول میکنیم.
الحمدلله دین اسلام آنقدر دلیل بر حقانیت خود ونشان دادن عظمتش دارد که نیازی ندارد با توسل به استنباطهای دیگران بخواهد فضلیت برای خودش درست کند واین علم است که با کشفیات جدید خود وروشن شدن هر چه بیشتر ابعاد قرآن به خود می بالد ومردم وعلماء بیشتر با مقام قرآن آشنا می شوند. شما لطف کنید کتاب مغز متفکر شیعه را بخوانید وببینید که چطور غیر مسلمانان به مقام علمی امام صادق علیه السلام ونقش ایشان در رشد علم جدید اعتراف کرده اند.
ما حداقل یک مورد وقضیه لقاح گیاهان را که قرآن به صراحت قبل از 14قرن بیان داشته است وعلم قرن ها بعد آنرا به دست آورد بیان داشتیم وآیه را نقل کردیم . شما لطف کنید بفرمایید طبق کدام استنباط علمی تایید شده نظرات قرآن رد شده است والا گفتن یک کلام بدون دلیل وسند که حرفهای قرآن چیز سختی نیست.
شما بفرمایید اگر طبق اثبات علمی بعضی چیزها فرد هستند چطور تکثیر می یابند وشیوع پیدا می کنند.
شما کاش از اول این را می فرمودید تا مشخص شود ایراد کار از کجاست. چه کسی گفته است که روش علمی بیشتر نظر شخصی است دوست عزیز استدلال عقلی روش وقاعده دارد وبرهان با مغالطه وجدل فرق می کند ومتد واصول همه اینها وروش استدلال در علم منطق روشن شده است .
روش تجریی یک استقراء ناقص است وقابل شیوع نیست مگر با استدلال عقلی ، شما وقتی چیزی را با روش تجربی به دست می آوردی تمام موارد را امتحان می کنید یا اینکه با آزمایش چند مورد وبا یک استدلال عقلی که حکم الامثال واحد آنرا به تمام موارد همانند آن نسبت می دهید چون وقتی در صد مورد مشخص شد که مثلا آب در صد درجه جوش می آید پس در تمام حالات اینطور است چون آزمایش تمام موارد امکان ندارد وخیلی از این موارد در آینده به وجود خواهد آمد. لذا شیوع دادن یک نظریه علمی جدید جزء با استدلال علی امکان ندارد وروش مادی خود محتاج استلال عقلی است.
در مورد روش شهودی نیز برداشتتان غلط است این روش مخصوص افراد خاصی است ومتد خود را دارد وکسانی که در اثر تهذیب نفس به مقام کشف وشهود رسیده اند از آن بهره مند هستند والا محور بودن زمین وغیره به شهود ربط ندارد . البته آنچه را مسیحیان در قرون وسطی می گفتند با اسلام اشتباه نگیرید ویکی از عوامل برداشت غلط دوستان به خاطر خلط کردن بین الهیات مسیحی واسلام است که فرسنگها از هم فاصله دارند وبحث ما در الهیات اسلامی است.
دوست عزیز بحث بر سر تجربه وعدم آن است شما بفرمایید ترس واضطراب قابل تجربه ونشان دادن است. وشکل وقیافه ای دارد.
دوست عزیز این ادعا مربوط به هیئت بطلمیوسی بوده وربطی به قرآن ندارد ودر زمان قرون وسطی رواج داشت که سر همین قضیه گالیله را محاکمه کردند والا دانشمندان اسلامی والبته قرآن چنین چیزی نگفته است . البته قرآن که موجود است لطف کنید آیه ای که گفته زمین مرکز است وخورشید به دور آن می چرخد را بیان کنید تا ماهم استفاده کنیم!
ضمن اینکه گرامی، خدای من اگر جسمی بود که توی آفریننده بتوانی حسش کنی، که نمیخواندمش خدا.
به هر حال استدلال فلسفی دست آخر به نظر شخصی برمیگردد که کسی قبول کند یا نکند و اصولا بشر بیشترین پیشرفتش را زمانی کرد که روش تجربی حکمفرما شد وگرنه قبل از آن بینهایت مجالس بحث شکل گرفته بود که از آن به بشر هیچ چیز با ارزشی نرسید اگر چیز با ارزشی هم رسید (دموکراسی) بعد از حکمفرما شدن روش تجربی رسید.
منظورتان از تهذیب نفس و مقام کشف و شهود چیست؟! ما بحث علمی میکنیم نه دینی! به هر حال درک شهودی ایرادات فراوانی دارد که چندتایش را گفتم.
پوزیتیویسم نمیگویید ما چیزی را قبول داریم که شکل و قیافه داشته باشد میگوید چیزی را قبول داریم که اثبات شود. ترس و اضطراب هم قابل اثبات است با نشان دادن واکنش های مغز همانطور که درد قابل اثبات است با نشان دادن واکنش های سیستم عصبی.
خدای من همه ی هستی است ( ماده و نیرو های هستی )
خب شما بفرمایید خدای شما کو ؟؟ درون جهان است یا بیرون آن ؟
خواهران و برادران به این لینک رجوع کنید که میگوید چکیده ای از بشما از سبقت قرآن کریم بر علم و سازگاری این دو:
www.r-islam.com/en/scientific-miracles/miracles-in-quran
آن نفهمی که بی سند نوشت حرفی درمورد جفت جفت بودن موجودات نیز جوابش آمده
گرامی، خدای من همجا هست حتی در درون تو و من. چگونه هست که نفت در اجاق هست، همانطور.
خب خدای تو شعور دارد؟
شناسه ی اندریافت ( تعریف شعور ), دریافت خود آدمی زاد از آگاهی های پیرامون خودش است
چیزی که شما شعور می نامید شاید مور چه ی خُرد کودنی بنامد
انسان در برابر هستی بسیار بسیار و باز بسیار خرد تر از آن است که دریافت خود را از جهان ( شعور) بر همه ی آن بگستراند
شناسه ی راستین اندریافت ( تعریف واقعی شعور) کار انسان خود بین و خود سنج نیست کار همه ی جهان هستی است که
انسان در برابر آن هیچ است
در نگر این تن اندر یافت همان کانون های گیتیکی( قوانین فیزیکی ) هستند که خود جهان را سر پرستی می کنند و می گردانند
نیری گرانش - الکترو مغناتیس و چون اینها اندریافت ( شعور) هستی هستند
من اینو میخوام بدونم
کسی که به خدا اعتقاد ندارد هدفهایش دنیایی است که بسیاری از آنها با افسردگی همراه است کسی که به خدا اعتقاد دارد هدفهایش و زندگیش مسیری همیشه امیدوارکننده و معنوی دارد و مادیات را در خدمت معنویات زندگیش می گیرد
امیدوارم شعور خدای شما از شما بیشتر باشد.
ولله المشرق والمغرب فاینما تولوا فثمّ وحه الله إنّ الل واسع علیم(بقره/115) ومشرق ومغرب اذان خداست وبه هر سوی روی کنید آنجا روی به خداست وهمانا خداوند گشایشگر داناست.
خدا همه جا هست ومحدود ومنحصر به جایی نیست.
ما کلی استدلال کردیم وتوضیح دادیم وشما بدون هیچ استدلالی همان حرف اول را دوباره تکرار می کنید.
شما فقط لطف کنید کتابهایی که قبلا گفته ام حداقل یکی را مطالعه کنید وببینید که زمانی که بشر غربی در جهالت به سر می برد اسلام در سایه علم چه پیشرفتهایی در تکنولوژی کرده بود واینکه اروپا همین پیشرفت خود را مدیون اسلام است. فقط دوستان قبل از حرف زدن مطالعه کنند وبا استناد ومدرک چیزی را اثبات یا نفی کنند.
شما تاریخ اسلام وپیامبر را بخوانید وببینید که آزادی فکری واظهار نظر برای مردم در حکومت پیامبر وامیرالمومنین به چه شکلی بوده است که البته واقعی بود نه اینکه مثل دنیای امروزه مستکبران هر طور که دلشان بخواهد مردم را گول بزنند وبعد از کلی خسارت وآوارگی میلیون ها انسان بگویند اشتبا ه کردیم .
در نظر داشته باشید که کشته شدن بیش از یک میلیون در عراق وافغانستان ومصیبت های امروز بحرین، کشورهای آفریقایی نیز بر اساس همین دموکراسی غربی که شما باارزش می دانید توجیه می شود.
دوست عزیز تسلط رسانه بر خانواده ها ودنیا را با دموکراسی اشتباه نگیرید واینکه چطور با اسم دموکراسی وحقوق بشر مردم را به خاک سیاه می نشانند.
بحث کشف وشهود اصلا به اینجا ربطی ندارد ومربوط به عرفا وانسانهای خاصی است که در سایه مبارزه با هوای نفس به مقاماتی می رسند وباز کردن این بحث در اینجا خارج شدن از بحث است ودر انجمن عرفان واخلاق باید دنبال این بحث باشید سوای اینکه ایرادات شما همانطور که گفتم اصلا به شهود ربطی ندارد. ومربوط به قرون وسطای اروپا ست.
آفرین ، شما بفرمایید این اثباتی که نقل کردید استئلالی عقلی است یا امری تجربی؟ شما در واقع همان سخن ما را که تجربه گرایی بدون استدلال واثبات عقلی نمی تواند ثمره ای داشته باشد را تایید می کنید.
واگر اینطور نیست توضیح دهید.
بنده هم میتوانم شما را به 10 کتاب ارجاع بدهم شما استدلالی که در آن کتاب آمده هست را بگو!
کدام تکنولوژی عزیز من! کشورهای اسلامی جزو عقب مانده ترین کشورها هستند و همین ایران خودمان هم داریم میبینیم چه صنعتی پیشرفته ای دارد که تا همین 7 سال پیش داشت پیکان رو به مدت 40 سال تولید میکرد (این خودش رکورد عقب ماندگی هست در دنیا!) و بیش از 10 ساله که داره پراید تولید میشه ولی 2 تا پراید مثل همدیگه پیدا نمیکنی انقدر که هنگام تحویل نقص فنی داره! اینها چیزهایی هست که میشه فهمید بقیه چیزها مثل اینکه ما جنگنده نسل پنجم داریم و از اینجور حرف ها هم مشخصه که دروغه چون نماد صنعت یک کشور پیشرفته صنعت خودروسازی اون هست که صنعت خودروسازی ما با وجود انحصار تو دنیا از نظر تولید هجدهم هست وگرنه خودروهای تولیدی توان رقابت در بازار آزاد بین المللی را ندارد.
کجا اروپا مدیون اسلام هست! خودمون اینجا نشستیم و از محصولات تولیدی اونها استفاده میکنیم و عقب ماندگی خودمان را اینطور پوشش میدهیم که آره اونها مدیون ما هستند اگر به اینجا رسیده اند!
کدام آزادی فکر و اظهار نظر! الان در حکومت اسلامی حاکم بر کشور ما جایگاه دگراندیش و حرف مخالف کجاست؟ جوابش را خودتان بهتر میدانید پس بحث را باز نمیکنم.
دموکراسی یعنی حکومت مردم بر مردم کجای دموکراسی به معنای این هست که مردم کشته شوند؟! شاید هم راست بگویید و مردم مسلمان خاورمیانه و شمال آفریقا ظرفیت دموکراسی را ندارند چرا که نتایج حکومت های دموکراتیک در خاورمیانه مشهود است که چیست!
اینکه مردم خاورمیانه به خاک سیاه نشسته اند تقصیر خودشان هست اینکه هر مشکلی را که داریم گردن استکبار جهانی بیندازیم نتیجه گوش دادن به اخبار توهمی صدا و سیمای ما هست!
تهذیب نفس و عرفان چه ربطی به درک شهودی داره؟! خودتان بحث را منحرف میکنید بعد هم میگویید این حرف ها مربوط به قرون وسطای اروپاست؟! من میگویم درک شهودی میگوید زمین صاف است و خورشید دور زمین میچرخد این رو بچه 7 ساله هم میتونه بفهمه ربطی به اعتقادات قرون وسطی اروپا نداره! این ایرادی هست که به درک شهودی وارد هست دیگه چرا بحث را عوض میکنید!
استدلال عقلی نیست شما میرید توی آزمایشگاه و در آنجا تصاویر ترسناک نشانتان میدهند و روی مانیتور یک قسمت از مغزتان تحریک میشود. سوزن به شما میزنند سیستم عصبیتان تحریک میشود. همه اینها در محیط آزمایشگاهی قابل اثبات هستند حتما نباید اشاره کنند و بگویند آنجا 40 واحد درد روی زمین ریخته تا شما باورت شود که این درک تجربی هست!
همینکه جهان پایدار است و کار خود را می کند و نا هما هنگی ویرانگری ندارد نشان دهنده ی فرمانروایی کانون ( قانون) بر آن است
آدمیزاد با این همه اندیشه و اندریافت و خود خواهی و خود رایی هیچ نیرو و توانی در برابر جهان هستی که آن را دگر گون کند ندارد
خب این ینی چی ؟
ینی اینکه آگاهی و اندریافت آدمی زاد در برابر جهان هستی هیچ است ینی شعور جهان هستی بیشتر خود انسان است
آدمی با پندار کوچک و با در نگر گرفتن روی داد های پیرامون خودش قرار دادی شعور را تعریف کرده نه با در بند کشیدن همه ی هستی
نسبت شعور انسان در برابر اندریافت جهان هستی مانند نسبت بزرگی پیکر اوست در برابر گیتی
در بر تری شعور هستی بر اندریافت آأمی همین بس که انسانها روز و شب می کوشند تا راز های آن را بیابند آدم باز هشتشان در گروه نه بوده و خود به بانگ بلند می گوید بسیاری از کانونهای هستی را هنوز نتوانسته است بیابد و سر گشته و انگشت به دهان مانده است
گوستاولبون در کتاب تاریخ تمدن خود بخش مربوط به جنگ های صلیبی وبیان وحشی گری های غربی ها ورفتار مسلمانان با آنها اشاره می کند که مسلمانان در آنزمان از لحاظ علمی خیلی جلوتر بودند وغربی ها در این برخوردها آداب انسانیت وروش پیشرفت را از مسلمانها یاد گرفتند وصنعت شیشه سازی وبعضی امور را از مسلمانان یاد گرفتند وروی آنها کاریله کردند که به مرور موجب پیشرفت آنها گردید.
در کتاب مغز متفکر شیعه نوشته برخی دانشمندان غربی کفته اند که گالیله ساخت تلسکوپ را با استفاده از یک نظریه درست کرد که می گفت دیدن اشیاء به این شکل است که وقتی آفتاب به چیزی برخورد می کند ونور شکسته وبازتاب آن به چشم بر می گردد وانسان آن شئ را می بیند وچون در اثر شکستن نور اشعه های آن پراکنده می شوند اشیاء نسبت به فاصله ای که با ما دارند دور ویا نزدیک دیده می شوند واگر بتوان وسیله ای درست کرد که این اشعه ها را جمع کند اشیاء دور نزدیک دیده می شوند که تلسکوپ واشیایی از این شکل با توجه به این نظریه ساخته شدند واولین کسی که این نظریه را بیان کرده است امام صادق علیه السلام بوده که در مسجد مدینه برای شاگردانش گفته است وبعدها ودر قرن16میلادی بر اساس آن تلسکوپ که مبدا پیشرفت وترقی صنعت در اروپا بوده است ساخته شده است.
سید حسین نصر در کتاب علم وتمدن در اسلام بخش اول 19تن از دانشمندان اسلامی که علاوه بر علوم اسلامی در علوم دیگری همانند ریاضیات،طب، فیزیک،نجوم، معماری،مهندسی وغیره شهرت داشته وآثاری از خود به جا گذاشته اند را نام می برد مانند جابر بن حیان در علم کیمیا، محمد بن موسی خوارزمی در ریاضیات، ابن سینا وزکریای رازی در طب فارابی وابن سینا در فلسفه، ابن هیثم در فیزیک،ابن خلدون در جامعه شناسی ورفتار شناسی ، خواجه نصیر وشیخ بهایی در نجوم ومهندسی ومعماری که آثار این بزرگان در زمان قرون وسطی در زمینه نجوم ،فلسفه ، جامعه شناسی وطب ترجمه شده واز آن زمان در کشورهای غربی استفاده می شد وحتی بعضی دانشمندان اسلامی مانند ابن رشد وفارابی در آندلس که آنزمان در دست مسلمانان قرار داشت والان به اسپانیا معروف است زندگی کرده وآثار علمی فراوانی از خود به جا گذاشتند وامثال ادریسی که اهل مراکش بوده در زمینه جغرافیا وتهیه نقشه بعضی بلاد وقاره ها وجزری در زمینه فیزیک وساخت واختراع ناعوره آب برای کشاندن آبهای پایین به بالا وآبیاری زمین ها پیشقدم بوده اند.
ساخت رصد خانه مراغه در علم نجوم توسط خواجه نصیر طوسی قبل از 1000سال در حالی که اروپا هنوز در قرون وسطی بوده است.
اینها خدماتی است که دانشمندان اسلامی داشته اند واروپائیان نیز به آنه اذعان دارند که برای مطالعه بیشتر می توانید به کتاب سید حسین نصرفصل اول ومجموعه مستند علماء مسلمون که ساخته شبکه مستند الجزیره است مراجعه کنید.
اینکه چرا خود کشورهای اسلامی پیشرفت نکردند به خاطر همین دیکتاتوری هایی بود که از جانب شاهان وبرای تصاحب قدرت وعدم توجه به علم صورت گرفت واروپائیان از این فرصت استفاده کردند والا دوره صفوی از دوره های طلایی ایران بوده که هنوز هم آثار تمدنی آن در اصفهان وجاهایی مثل مسجد امام باقی است که شیخ بهایی با معماری اسلامی چه شگفتیهایی به وجود آورد.
وآثار معماری اسلامی موجود در اسپانیا که به دوره حکومت مسلمانان بر می گردد وآثار موجود در قاهره که مربوط به دوره حکومتی فاطمیان که دولتی اسلامی بوده است از شواهد روشنی است که گواه پیشقدمی مسلمانان در زمینه های علمی است. البته برای آشنایی بیشتر می توانید کتاب حیات معقول علامه جعفری که در این زمینه مفصل توضیح داده اند را مطالعه کنید.
البته رشد سریع علم در کشور خود ما بعد از انقلاب اسلامی ایران نیز گواه دیگری در مورد اهمیت علم از دید اسلام می باشد.
منتظر دلایل مستند شما نیز در تایید یا نفی سخنان بالا هستیم.
با سلام.
در تصویر بنده زمان و ماده هر دو از منفی بینهایت تا مثبت بینهایت وجود داشته و خواهند داشت. ضمن این که زمان کیفیتی است که از تغییر و تحول ماده احساس می شود و به همین دلیل تغییرات آن نیز نسبی است. لذا این تعبیر از ازل و ابد می تواند ما را از اثبات وجود خدا بی نیاز کند.
چه اشکالی دارد که واجب تغییر کند؟ مثلاً موجوداتی که واجب بالغیر هستند تغییری ندارند؟ در تعابیر دینی هم خدا هر روز در شأنی است. لذا بنده این بند از استدلال شما را نمی فهمم.
تغییر را به صورت تفاوت حالت در دو زمان مختلف تعریف می کنیم. حال تغییر زمان چه معنایی می تواند داشته باشد؟
عرض بنده این نبود. عرض بنده این بود که زمان اصلاً آغاز و پایانی ندارد.
با غیرمعلول بودن نیز منافاتی ندارد (منظور بنده در اصل این بود که خوب بیان نکردم).
البته بنده با تقسیم بندی عقلی و ذهنی فوق مشکلی ندارم. اما در این که آیا مصداقی در عالم خارج از ذهن دارند یا خیر یا مصداق آنها چیست ابهام دارم. بر اساس تقسیم بندی شما موجوداتی که به تجربه می دانیم باید باشند واجب الوجودند و باز به تجربه می دانیم واجب بالغیرند. اما چگونه می توان اثبات کرد که واجب بالذاتی در عالم وجود دارد؟
با تشکر از التفات و زحمات شما.
با سلام.
چه اشکالی دارد که علت العلل زنده باشد اما بعداً بمیرد؟
با تشکر.
با سلام.
بنده هم نگفتم اتفاقات زندگی شما محصول شانس بوده است. مگر مردم قدیم که به قول شما رعد و برق را به خشم خدا نسبت می دادند آن را شانسی می دانستند؟ خیر فقط علت آن را نمی دانستند. به فرمایش شما:
بنده هم عرض کردم اتفاقات عجیب زندگی شما هم احتمالاً علتی دارد و دلیل نمی شود که چون علت آن را نمی دانید علتش را خدا بدانید.
با تشکر.
سلام.
خیر این طور نیست. مجموعه ممکن الوجودها می تواند معلول نباشد. بدین ترتیب که همه به یکدیگر نیاز دارند. لذا هم ممکن الوجود اند و هم نیازمند و معلول اند. همان انسانی که از جسد حیوانات تغذیه می کند آنها را پرورش می دهد و الی آخر. لذا واجب الوجود بالذاتی وجود ندارد. اشکال این منطق کجاست؟
با تشکر.
با سلام.
استدلال عقلی فارغ از علم تجربی چه خاصیتی دارد؟ اگر استدلال عقلی بخودی خود مفید به یقین است چرا این همه اختلاف نظر در بین فلاسفه به وجود آمده است؟ غیر از این است که فرضیات آنها تقریبی و شخصی است؟
با تشکر.
سلام.
فعلاً که آمار افسردگی در کشورهای غیرمعتقد به خدا پایین تر است.
موفق باشید. :Hedye:
خب سپاسگزارم این خدای شما ست ولی :Sham:
گرامی این آیه ای که آورده ای نه تنها به الله بلکه به نیروی گرانش و نیروی الکترو مغناتیس هم می خوره
ما روی به هر سوی کنیم نشانه ها ی نیروی گرانش و موج های الکترو مغناتیس را می بینیم گویی الله همان نیروها باشد
پس سر راست و مرد و مردانه بفرمایید آیه ی وجاء ربک ( پروردگارت آمد ) ینی چی ؟
اگر همه جا هست چگونه میگه پروردگارت آمد ؟
خب براستی آمدن کسی ینی چه ؟
مگر جز این است که ینی کسی در جایی نبوده و سپس به آنجا آمده است ینی جای نخستین خود را وا گذاشته ( خالی کرده ) و به جای دیگری رفته است
پس بر آیند این است که پروردگار کرانمند( محدود ) و دارای مرزی در هستی خود می باشد که می تواند جابجا شود و برود و بیاید
حرف های شما صحیح است بنده نگفتم که غرب از تمدن اسلامی تاثیری نپذیرفته حتی به خوبی میدانم که وقتی دستگاه چاپ اختراع شد کتب علمای اسلام جزو اولین کتاب هایی بود که چاپ شد. تمدن بطور عمده از یونان شروع شد و مسلمانان (بخصوص ایرانیان) کتب آنان را ترجمه کردند (یعنی از صفر شروع نکردند) و بعد غربی ها کتب مسلمین را ترجمه کردند و ادامه دادند تا اینکه به اینجا رسیدند.
اینکه پیشرفت نکردن کشورهای اسلامی را صرفا گردن حکومت های دیکتاتوری بیاندازیم کمی بی انصافی هست. در اروپا اول دموکراسی نیامد و بعد پیشرفت علمی در اروپا اول فرهنگی آمد که به علم ارزش مینهاد سپس دستگاه دینی دچار تغییر و تحول شد و دستش از اداره کشورها کوتاه شد و بطور کلی پیشرفت علم در شرایطی پدید میاید که:
1-برای پیشرفت علم سرمایه گذاری شود و دانشگاه ها تاسیس شود و بودجه پژوهشی شکل بگیرد.
2-امنیت و ثبات شکل بگیرد چرا که وسط درگیری علم پیشرفت نمیکند همانطور که میدانیم تمدن اسلامی در زمان عباسیان شکل گرفت نه در زمان خلفاء و بنی امیه که همش درگیری حکمفرما بود.
3-پشتیبانی از دانشمندان به معنای واقعی کلمه مخصوصا در مقابل افراطی ها.
4-سابقه علمی چرا که بسیاری از دانشمندان استاد و شاگرد بوده اند همانطور که نیوتون گفت علت کشف هایش این است که بر شاخ غول هایی چون ارشمیدس ایستاده است در واقع دانشمندان از صفر شروع نمیکنند بلکه ادامه کار دانشمند قبلی را میگیرند.
این شرایط در جوامع اسلامی فراهم نیست و همه اش گردن حکومت ها نیست چرا که در کشورهای اسلامی حکومت های بسیاری در چند قرن اخیر آمدند و رفتند اما هیچکدام موفق نشدند به معنای واقعی کلمه به پیشرفت علمی برسند. مثلا در آلمان دموکراسی به معنای واقعی کلمه قبل از جنگ جهانی دوم نبود اما آلمان چند قرن همپای بریتانیا و آمریکا که در آن کشورها دموکراسی حکمفرما بود توانست حرکت کند.
اما در جوامع اسلامی چنین پیشرفت هایی شکل نگرفت و همانطور که نمیتوان از عقب افتادگی کشورهای اروپایی در قرون وسطی حرف زد اما حرفی از مسیحیت دروغینی که در اروپا حاکم بود نزد در جوامع اسلامی هم نمیتوان از تاثیر اسلام دروغین و افراطی حاکم بر آن گذشت. بطور خلاصه نقش دستگاه دین بطور واضح در کشورهای اسلامی همانند نقش کلیسا در قرون وسطی هست چرا که در کشورهای اسلامی وقتی دیدگاه امثالهم غزالی حاکم شد دیگر از طرف حکومت برای علم سرمایه گذاری نشد و دستگاه دین هم به تکفیر علما روی آورد که مثالهایش میتواند سهروردی و ابن راوندی و ابن مقفع و حسین بن منصور حلاج و عین القضات همدانی و خیلی های دیگر که بعضی شناخته شده و بعضی شناخته نشده هستند می باشد. پس در چنین فضایی علم پیشرفت نمیکند. نکته دیگر جایگاه دگر اندیش هست که در کشورهای اسلامی معمولا چوبه دار تنبیه انحراف از دین است مثلا همین الان بسیاری از دانشمندان در آمریکا مسیحی نیستند اما با آنها برخوردی صورت نمیگیرد (حال آنکه خبرنگار ما بجای اینکه به صحبت های پروفسور سمیعی توجه کند به فکر این است که چگونه میکروفون را بگیرد که کراوات او معلوم نشود!) اما اگر همین دانشمندان به یک کشور اسلامی بیایند نمیتوانند فعالیت کنند چرا که افراطیون بسیاری از آنها را ترور و باقی آنها را تهدید میکنند و همین باعث میشود که پیشرفتی صورت نگیرد.
به هر حال دستگاه دین در کشورهای اسلامی نیازمند تغییر و تحول است ولی هیچکس توانایی یا جرات این کار را ندارد.
پیشرفت اساسی نبوده و ما الان جزو کشورهای پیشرفته نیستیم و هنوز در حال توسعه هستیم.
ضمنا بر خلاف گفته شما که بی سند نوشتید، اگر خواستید مدرک ارائه کنم.
باتشکر
اینکه دین اسلام دلایلی بسیاری بر حقانیت خود دارد صرفا ادعا است و با این ادعای من که هیچ دلیلی ندارد رد خواهد شد!
اما در مورد شخصیت علمی جعفر بن محمد ما که منک همه چیز نیستیم! بر فرض ایشان یکی از دانشمندان زمان خود بوده که البته بعید می دانم مشهور بودنشان به حد دانشمندان منکر خدا مانند هاوکینگ باشند!
اگر حتی یک اشکال علمی به قرآن وارد شود به کلی قرآن رد می شود و یکی از فروان اشکالاتی که در قرآن وجود دارد همین قضیه زوج آفریده شده اشیاء است که امروزه به ور واضح رد می شود:
آیات و روایات بسیاری وجود دارد که به مختصری از اینها اشاره می کنم:
سوره یس آیه 38: «و الشمس تجری لمستقر لها ذالک تقدیر العزیز العلیم»
ترجمه اکثر مترجمین: » و خورشید به سمت قرارگاه خود روان است و اینست تقدیر خداوند عزیز و دانا»
ترجمه الهی قمشهای: «و نیز خورشید تابان که بر مدار معین خود دایم بی هیچ اختلاف بگردش است برهان دیگر بر قدرت خدای دانای مقتدر است»
مفسر معتقد به معجزه علمی: «1400 سال پیش پیغمبر اسلام از طرف خدا گفته کل منظومه شمسی بهمراه خورشیدش به سمتی در حرکت است»
شما را بخدا کمی انصاف داشته باشید. در این سوره خداوند برهانهائی از عظمت خلقت و قدرتش برای منکرین و کافرین میآورد تا آنها را متذکر کند و به فکر فرو ببرد. یعنی واقعیات جهان هستی را آنگونه که برای آنها ملموس است به ایشان تذکر میدهد. در آیه 37 برای اثبات قدرتش آفرینش شب و روز و در آیه 38 حرکت خورشید در آسمان (همان حرکت ظاهری) و در آیه 39 حرکت ماه در آسمان را بیان میکند. آنگاه در آیه 40 همه اینها را با هم جمع کرده و اینچنین برای اثبات قدرتش برهان می آورد که نه خورشید در حرکتش به ماه میرسد و نه شب به روز و هر کدام در مدار خود در حرکتند. بیان حرکت خورشید در کنار حرکت ماه بسیار ساده و روشن بیانگر حرکت ظاهری خورشید است. همان که کافرین هر روز مشاهده میکردند. پیوستگی این سه آیه، مؤید حرکت ظاهری خورشید نسبت به زمین میباشد. خیلی ساده. و همه اینها برهانهائی است برای منکرین فقط برای اینکه این مخلوقات را نشانه قدرت خدا بدانند. جهت اثبات این مطلب به بحث روایتی که در تفاسیر آمده دقت کنید:
در کتاب الدر المنثور، از ابوذر غفاری روایت شده(این روایت در تفسیر روض الجنان و روح الجنان، در تفسیر منهج الصادقین، در تفسیر گازر، در تفسیر انوار درخشان و در تفسیر المیزان ذکر شده) : «از رسول خدا پرسیدم معنای والشمس تجری لمستقر لها چیست ؟ و ایشان فرمودند مستقر خورشید در زیر عرش است»!؟
و همچنین در تفسیر شریف لاهیجی و در تفسیر المیزان این روایت هم اضافه گردیده: «در کتاب توحید از ابوذر غفاری نقل کرده که من روزی دست مبارک حضرت رسالت پناه را گرفته پیاده به راهی میرفتیم و نظر به آفتاب داشتیم تا آنکه غروب کرد پس من گفتم ای رسول خدا آفتاب به کجا فرو میرود؟ حضرت فرمود در آسمان بلند میشود از سمائی به سمای دیگر تا آنکه به آسمان هفتم در زیر عرش میرسد و در آنجا سجده میکند و فرشتگانی که موکل بر اویند نیز به سجده در میآیند پس آفتاب میگوید: ای پروردگار من، بکجا امر میکنی که طلوع کنم؟ از موضع غروب من یا از موضع طلوع من؟»!!
در مورد روایت دوم که در واقع روایت اول را هم تأئید میکند علامه طباطبائی میگوید اگر این حدیث صحیحی باشد، باید تأویل شود و ایکاش ایشان تأویلش میکرد. اما به نظر شما سخن پیامبر که در جواب سؤال ابوذر بیان شده و نیز به نوعی شرح و تفسیر کلام خداست هم باید تأویل شود؟ من میگویم با این روایات اگر درست باشند پی میبریم که در آن زمان نمیدانستند زمین به دور خورشید میگردد و نمیدانستند در شب خورشید نیمه دیگر زمین را روشن میکند و به زیر عرش نمیرود و برای طلوع روز بعدش از خدا اجازه نمیگیرد. حال با این همه دانسته های 1400 سال پیش آن شخص مفسر میخواهد بزور ثابت کند در این آیه حرکت ظاهری خورشید مراد نیست. انسانی که در قرن حاضر زندگی میکند، این آیه را نمیتواند به عنوان معجزه علمی بپذیرد چون این جواب را دارد که «چون حرکت خورشید در کنار حرکت ماه بیان شده پس حرکت ظاهری آن منظور بوده. اگر خداوند میخواست برای ما معجزهای آشکار کند، بهتر بود واضح و روشن و صریح میفرمود زمین گرد است و بدور خورشید ميچرخد.»
ضمنا بر خلاف گفته شما که بی سند نوشتید، اگر خواستید مدرک ارائه کنم.
باتشکر
اگر بخواهیم میزان جرم را در کشور های اسلامی بررسی کنیم واضح است که در این کشور ها آمار جرایم بسیار بیشتر از سایر کشور هاست.
مثلا در ایران در سال 90 یازده میلیون پرونده قضایی بوده یعنی در هر ساعت در ایران حداقل 1255 پرونده قضایی تشکیل می شود!!! و این میزان پرونده به نسبت جمعیت ایران بسیار بیشتر از کشور های دیگر غیر اسلامی است.
با عرض سلام
ایراد از کیست؟ از بیش از 7 میلیارد انسان نسل فعلی روی زمین؟ از بیش از یک میلیارد مسلمان امروز و میلیارد ها مسلمان تا امروز که نتوانسته اند خودشان را با آیینی که برای انسان سازی آمده وفق دهند؟ و نتوانسته اند خودشان را مانند تعداد بسیار اندک و شاید انگشت شمار انسانهای وارسته ای چون پیامبر و ائمه (ع) کنند؟ آیا اگر پیامبر و ائمه هم (به نقل از خود منابع اسلامی و شیعی) مانند مردمان عادی میزیستند واقعا دستخوش وسوسه های انسانی نمیشدند؟
این مطالب را عرض کردم برای اینکه به این نکته برسم که وقتی در یک جامعه (آماری) تقریبا تمام جامعه مبتلا به خصوصیت مشترکی هستند دیگر نمیتوان ایراد را به افراد آن جامعه وارد کرد که چرا چنین میباشند. باید جای دیگری دنبال ایراد مشترک رفت.
با تشکر
جای تعجب است، لطفا مدرک ارائه بدید و مقایسه نمائید
با سلام.
برای اطلاع از آمار شادترین کشورها و افسرده ترین کشورها می توانید به اینجا مراجعه بفرمایید.
همچنین برای آگاهی از اهمیت دین در بین مردم کشورهای جهان می توانید به اینجا مراجعه بفرمایید.
همان طور که ملاحظه می شود شادترین کشورها کمترین اهمیت را برای دین در زندگی قائل اند که از جمله می توان به سوئد، نروژ، فنلاند، سوئیس و هلند اشاره کرد.
موفق باشید.
برادرم، کسی با حد اقل اطلاعاتی که دارد با لینکی که دادید برخورد کند متوجه خواهد شد، مردم این کشور ها شاد هستند اما نه بدلیل دین نداری، بلکه بدلیل کمترین حاشیه و آرامش درونی کشورشون.
کشور امریکا و ایران هر دو کشوری هستند که جزو شادترین ها نیستند و دقیقا معارض هم هستند در دینداری، ولی بعلت حواشی و رویداد ها و مخاطرات بیشتر شاد نیستند.
تصدیق میکنید؟
ربطی به تاپیک نداره اما باید عرض کنم که در کشور هایی با آزادی کامل سکسی مثل آلمان و هلند، چرا باید بالاترین آمار تجاوز رو داشته باشن؟ همچنین کشورهای امریکا و انگلیس و فرانسه، چرا؟ اونا چی کم دارن؟ که ساعتی به 11 زن(صرفا کسانی که به پلیس گزارش دادند) تجاوز میکنن، چرا؟ فکر کردید چرا؟
آمار تجاوز کشورهای جهان:
www.unodc.org/documents/data-and-analysis/statistics/crime/CTS12_Sexual_violence.xls
نظر پلیس های ترکیه درمورد تجاوز به زنان، در کشوری کاملا لایک که خود را از اسلام بیرون کشید و منع حجاب کرد:
The attitude of the police in many countries often discourages victims from reporting rape: one study in Turkey found that 33% of police officers agreed with the assertion that "some women deserve rape" and 66% agreed that "the physical appearance and behaviors of women tempt men to rape."
در:
business.highbeam.com/435388/article-1G1-111635867/turkish-university-students-attitudes-toward-rape
کشور امریکا و ایران هر دو کشوری هستند که جزو شادترین ها نیستند و دقیقا معارض هم هستند در دینداری، ولی بعلت حواشی و رویداد ها و مخاطرات بیشتر شاد نیستند.
تصدیق میکنید؟
سلام.
خیر برادر متأسفانه فرمایش شما قابل تصدیق نیست. کار بنده کار علمی است و نگاهم نیز همین طور است. در منابع مورد اشاره (با فرض صحت روش اندازه گیری آنها که معمولاً مورد اتفاق است و مرتب به روز می شود) همبستگی معناداری بین اهمیت نداشتن دین در زندگی و شادی (رضایتمندی و سرزندگی) وجود دارد و این همبستگی را بنده از جیبم در نیاوردم.
اگر دقت بفرمایید عامل اهمیت و اهتمام به دین را مورد توجه قرار دادم نه دین شناسنامه ای که نتیجه معنادار باشد. ضمناً ملاحظه فرمودید که از دو منبع مختلف هم بود که شائبه داده سازی در آن نباشد. این یعنی بحث علمی در حد یک سایت عمومی. البته نتیجه بیان شده نقش سایر عوامل را انکار نمی کند و در تحقیقات دیگری به تفصیل مورد مطالعه قرار گرفته است. اما عرض بنده را با دقت خوبی نشان می دهد.
بنده تعصبی بر افکار و نظراتم ندارم و سخن منطقی و عقلانی را از هر کسی که باشد می پذیرم. اما شما بنده را با لحن طلبکارانه به ادعای بدون سند متهم کردید و بنده به عنوان پشتوانه صحبتم برای اطلاع دوستان منبع معرفی کردم. دیگر تمایلی به ادامه بحث با شما بزرگوار در این زمینه ندارم.
امیدوارم همیشه موفق و سلامت باشید. :Hedye:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
بنده در سفر هستم.به همین دلیل دیر جواب خواهم داد.پیشاپیش از صبر دوستان تشکر می کنم.
در منطق نوین اگر از یک چیز نادرست،یک چیز نادرست دیگر یا یک چیز درست را نتیجه بگیریم،در هر صورت استنتاج ما صحیح است.رجوع شود به کتب منطق نوین (منطق ریاضی).مثالش هم هر جا که از برهان خلف استفاده می کنیم.
در بحث فلسفی و عقلی تجربه ملاک بررسی قضایا نیست.ضمن این که اگر منظور شما از تجربه علوم تجربی باشد،دیدگاه علوم تجربی خنثی است.یعنی علوم تجربی قابلیت تعیین این مسئله را ندارند.ضمن این که شما خودتان گفتید برای خودتان از طریق اتفاقات روزرانه،به این نتیجه رسیده اید که خدا هست.یعنی با استفاده از تجربه.پس نظر شما متناقض است.کدام حرف شما را بپذیریم؟
همانطور که گفته شد اولاً تجربه توانایی این کار را ندارد.ثانیاً تجربه در جایی چنین چیزی نگفته است.
بر اساس عقل و فلسفه و منطق.مگر این که شما این ها را قبول نداشته باشید.
شما انگار اصلاً برهان بنده را مطالعه نکرده اید.کجایش من این حرف را زدم؟باز ادعایتان را دارید تکرار می کنید.نشان دهید جایی که من اینجور نتیجه گرفته ام را.
فرار از تسلسل نه.یکی از مقدمات این برهان اثبات این مطلب است که تسلسل محال است.نه این که بخواهیم فرار کنیم از تسلسل.
اثبات یکتا بودن واجب،بعد از اثبات وجود واجب بالذات در خارج مطرح می شود.
همانطور که گفته شد فرار از تسلسل ادعای پوچ خودتان است.ما ثابت می کنیم تسلسل علل محال است.علاوه بر این شما باید ثابت کنید هر چیزی که با تجربه سنخیت ندارد،نیست.متاسفانه شما اول از همه دچار مشکل منطقی و فلسفه علم هستید.تا زمانی که مشکل شما در این دو مورد حل نشود،نمی توان برای شما ثابت کرد واجب بالذاتی هست.
شما دلیل فلسفی خواستید.ما آوردیم.حال می گویید نخیر،باید تجربی باشد.در واقع این شما هستید که دارید فرار می کنید از بحث.هر وقت خواستید فلسفی و عقلی صرف بحث کنید،بنده در خدمتم.اگر می خواهید وسط راه یک دفعه بگویید تجربی،بنده بحثی با شما ندارم.چون تجربه نمی تواند اظهار نظری کند راجع به وجود خدا.
این هم باز ضعف منطقی شما را نشان می دهد.از نظر منطق نوین،فرض می تواند غلط باشد،منتهی نتیجه درست یا نادرست باشد.پیشنهاد بنده به شما این است که به کتب منطق رجوع کنید اول،بعد به بحث فلسفی بپردازید.
شما یواشکی برهان آنسلم را در اینجا دارید با برهان ما قاطی می کنید.اصلاً ما حرفی از این استنتاج نزدیم:چون واجب موجودی است که از همه کاملتر است،پس خلاف فرض است که نباشد.ما هیچ جا همچین حرفی نزدیم.این هم همان حرف هایی است که آتئیست ها به شما خورانده اند.اصلاً هیچ جای برهان ما مبنی بر حرف شما نیست.
حرف شما با تجربه رد نمی شود.با ریاضیات رد می شود که ریاضیات صرف نظر از تجربه است.
همانطور که گفته شد،از نظر منطقی کاملاً ممکن است از غلط،درست را نتیجه بگیریم.
شما می توانید بحث بنده را با فردی مثل جناب "velayat" ببینید.ایشان در نقش ندانم گرا و کسی که طالب حقیقت است وارد شده اند و من و ایشان راحت داریم بحثمان را می کنیم بدون این که انگی به هم بزنیم.منتهی وقتی کسی به دروغ می گوید غرضش حقیقت است،فرق می کند.
ما که تا به حال باطل بودن ادعاهایشان را نشان دادیم.شما می توانید با چسباندن حرف هایی غیر از برهان من،مثلاً برهان من را نقد کنید.ولی این حرف ها حرف های من نیستند.برداشت خودتان هستند که اتفاقاً کاملاً غلط است برداشت شما.
وقتی یکسری کذاب هستند و دنبال حقیقت نیستند،حرفشان قطعاً چرت و پرت است.برای من چرت و پرت یعنی غلط.حال اگر از نظر شما اگر من به کسی بگویم فلان،فلان حرفت غلط است،به او توهین کرده ام،در اینصورت اصلاً بحثی ممکن نخواهد بود.
بنده به شما توصیه می کنم حرف هایی که از طرف مخالفین شنیده اید را بگذارید کنار.بدون آن حرف ها برهان را بررسی کنید.سپس اشکالات و سوالاتتان را بگویید.نه این که از همان اول بدون این که در نظر بگیرید حرف ما چیست،فکر کنید اشکالاتی که قبلاً مطرح شده راجع به برهان ما هم صدق می کند.
در صورت تمایل،بنده یک برهان برای اثبات امتناع تسلسل برای شما می آورم.
لبیک یا مهدی
و من الله توفیق
سلامشما اگه میخواید به وجود خدا اعتقاد پیدا کنید پیشنهاد میکنم کتاب ارزشمند توحید مفضل رو مطالعه کنيد. فوق العاده تاثیرگزاره البته نباید همون اول کاری بزارینش کنار لطفا تا آخرشو مطالعه کنید , تاثیرشو متوجه میشید به این سایت هم سری بزنید مطالب خیلی جالبی درباره اعجاز قرآن توش آورده kaheel7.com
همه چیز بنفع ماست...
هیچ کس نمی تونه ثابت کنه خدا نیست...
و مهمتر ازون اگر خدا و قیامت راست باشه، ما ضرر نمیکنیم...
خداوکیلی آدم عاقل کدومو انتخاب میکنه؟
بعضی استدلالهای عقلی از بدیهیات هستند مانند محالیت ارتفاع واجتماع نقیضین که مثال ریاضی آن هم زوجیت عد چهار است واینها از بدیهیات هستند. طبق قواعد علم منطق هر استدلالی یا باید بدیهی باشد که صحت آن مثل روز روشن است ویا اینکه اگر بدیهی نیست باید به بدیهیات مثل همین عدم اجتماع وارتفاع نقیضین برسد فلذا استدلال وبرهان قواعد واصولی دارد که باید طبق آنها باشد واگر احیانا مغالطه وسفطسه باشد برای کسی که اصول استلال را می داند عدم صحت آن مشخص می شود بنابراین اینطور نیست که استدلال امری شخصی باشد. اما در مورد اختلاف فلاسفه اگر منظورتان اختلاف آنها در اظهار نظر باشد این ربطی به قواعد منطقی وفلسفی ندارد وچه بسا شخصی فیلسوف باشد ولی در جایی بر خلاف اصول علمی وتابع هوای نفسش باشد ویا اینکه در جایی نوع استدلال آنها وطریقی که سیر می کنند اشتباه باشد که ما در اینجا طب قواعد استدلال باید ببینیم کدام یک درست استدلال کرده است. پس صرف اختلاف فلاسفه دلیل بر شخصی بودن آن نیست چنانچه دانشمندان علم تجربی هم باهم اختلاف نظر دارند وتمام آرای آنها مثل هم نیست.
بحث سر همین است که همین نیروی گرانش وسایر قوا از کجا آمده اند وما با کدامین دلیل اثبات می کنیم اینها خود به خود به وجد آمده وسایر موجودات را نیز خلق کرده اند در حالی که مخلوقات اینها ویژگیها وشعوری دارند که بالاتر از خود اینهاست، ماده فاقد شعور نمی تواند خالق اینها باشد حال بر فرض هم بگوییم که منشا این توسعه انفجاری بوده این نفی وجود خدا را نمی کند. شما اگر به کتاب فلسفه ما از شهید محمد باقر صدر مراجعه کنید در بخش آخر این کتاب بحثی دارند تحت عنوان (ماده یا خدا ) که این موارد را مفصل بررسی کرده اند که یک نمونه آن اینست که تفسیر عالم براساس ماده نمی تواند کامل باشد چون ماده همیشه در حال سیلان وحرکت است ونیازمند محرک می باشد لذا مساله خلقت را بر اساس ماده نمی تواند بررسی کرد.
آیات قرآن دارای محکم ومتشابه است لذا تفسیر صحیح آن را باید از اهلش یاد گرفت واز تفاسیر معتبر وقتی قرآن می فرماید: لیس کمثله شئ ویا اینکه خداوند در همه جا حضور دارد مشخص می شود که نمی تواند جسم بوده وهمانند انسانها باشد لذا آمدن خدا یا دیدن خدا همانند ما نیست واین آیات باید تاویل شوند تا معنای صحیح آن روشن شود. با توجه به اینکه خداوند بیش از سه بار فرموده است که جاء امر ربک مشخص می شود اینهم فرموده جاء ربک همان امر الهی است . وتی خداوند می فرماید: وسئل القریة از شهر یا روستا سوال کنید مگر رستا وآجر وخشت زبان دارند که ما از آنها سوال کنیم بلکه مراد وسئل اهل القریة است که از مردم آن سوال کنید که این موارد در علم معانی وبیان مفصل بحث می شود که چرا کلمه ای را بخاطر فصاحت وبلاغت کلام حذف می کنند که در کلام عرب این مساله زیاد است. لذا در فهم وبرداشت از یک زبان و ادبیات باید با آن آشنا بود وهمیشه صرفا با در نظر گرفتن ظاهر کلام قضاوت نکرد.