چگونه با خانواده همسرم ارتباط داشته باشم؟
تبهای اولیه
10 توصيه معروف ترين مشاوران دنيا براي ارتباط با خانواده همسر
احترام
اگر حتي فكر مي كنيد آنها سزاوار احترام نيستند در هر حالتي به آنها احترام بگذاريد
وفاداري
اين خيلي طبيعي است كه همسر شما نسبت به خانواه اش احساس وفاداري داشته باشد شما با اين كار هرگز در درجه دوم قرار نمي گيريد ...
انتقاد
اگر ماجرايي برايتان اتفاق افتاد به خود شان انتقاد نكنيد و اگر همسرتان ( زن يا مرد ) انتقادي از آنها مي كند فقط گوش دهيد و جبهه نگيريد اين يكي به دو كردن ها مي تواند مشكلات بيشتري را ايجاد كند .
ريشه ها
خاستگاه همسرتان را كشف كنيد و ببينيد در چه خانواده اي و با چه نوع ساختاري بزرگ شده است بهتر است اين مساله قبل از ازدواج صورت گيرد .
احساسات
خودتان سعي كنيد قبل از سولات او خود و احساسات و نوع نگرش خانواده تان را بذاي همسرتان بگوييد و اگر انتقادي از يك روش تربيتي داريد بيان كنيد .
علاج كردن
اگر مشكلي با خانواده تان داريد و اين قضيه روي شما و زندگي تان تاثير گذاشته در همان ابتدا آن را حل كنيد و هرگز وارد زندگي زناشويي تان نكنيد .
نه گفتن
درك كنيد كه چه مقدار رابطه با خانواده خودتان لازم است و از آن بيشتر به زندگي تان لطمه ميزند يك كلمه رمز مثل "نه" داشته باشيد و وقتي لازم است آن را به كار ببريد .
مراقب بودن
راجع به سلامتي و اوضاع اقتصادي آنها در محافظتان پرس و جو كنيد سعي كنيد آنچه را از نظر مراقبت روحي و موقعيتي نمي توانيد به دست آورند تا حد امكان فراهم كنيد چرا كه روزي شما نيز نيازهايي خواهيد داشت.
مرز نگه داريد
مرزهايي براي رابطتان تعيين كنيد مثلا روزهاي تعطيل آخر هفته ها مسائل مالي ، ملاقات ها ، تنهايي و...
تقدم
هميشه زندگي مشتركتان را در راس هرم قرار دهيد .
منبع
به نام علی اعلی
سلام
در هنگام بررسی موضوعات قدیمی انجمن مشاوره گاها به موضوعات مفید و مهمی برخورد می کنیم.
این تاپیک هم یکی از اون موضوعاته :ok:
مطالعه اش برای افراد متأهل مفید خواهد بود
یا علی :Gol:
[="Indigo"]رفت و آمد با خانواده همسر باید چطوری باشد ؟(برای رفتن شام و یا نهار)آیا باید دعوت کنند؟ و یا نه
اگر دعوت نکنن و برویم ممکن است در خانه چیزی نداشته باشند و زشت باشد
و همینطور برای یکی از دوستانم پیش آمده که وقتی تماس میگیرند و میگویند که ما فردا میآییم خانه شما ،فردای آن روز خواهر و یا برادرش کوکو و یا سوسیس سرخ میکنند و همین
پذیراییشان در همین حد است نه بیشتر
حال برای من سوال شده
این بی احترامی است ؟اینگونه پذیرایی در شان مهمان است ،در حالی که این عروس(دوستم)وقتی مهمان(خانواده همسر)می آیند بهترینها را تهیه میکند.[/]
رفت و آمد با خانواده همسر باید چطوری باشد ؟(برای رفتن شام و یا نهار)آیا باید دعوت کنند؟ و یا نه
اگر دعوت نکنن و برویم ممکن است در خانه چیزی نداشته باشند و زشت باشد
و همینطور برای یکی از دوستانم پیش آمده که وقتی تماس میگیرند و میگویند که ما فردا میآییم خانه شما ،فردای آن روز خواهر و یا برادرش کوکو و یا سوسیس سرخ میکنند و همین
پذیراییشان در همین حد است نه بیشتر
حال برای من سوال شده
این بی احترامی است ؟اینگونه پذیرایی در شان مهمان است ،در حالی که این عروس(دوستم)وقتی مهمان(خانواده همسر)می آیند بهترینها را تهیه میکند.
خب هر کسی خانواده ی شوهرش و کم و بیش میشناسه
بعضی خانواده ها ..مثل مامان من ..از دعوت کردن بچه های خودشون خود داری میکنن ..میگن فرزند خودم که تا دیروز کنارم مینشست و از یه سفره غذا میخوردیم که نباید مثل غریبه ها دعوتش کنم
اما او یکی مامان از اینکه سر زده به خونش بریم دوست نداره
نباید از نوع غذا یا سادگی سفره ناراحت بشید ..مهمونی یه جور دیدار محسوب میشه
مامانم همیشه میگه دوست دارم مهمون اخلاق خوش صاحب خونه باشم نه سفره ی رنگیش
تو خونه ی خودم غذا هست ....
وقتی ما ازدواج می کنیم،:doosti: اکثر ما توجه نمی کنیم:read: که با یک خانواده دیگر وصلت کرده ایم. ممکن است این خانواده رسم و رسوم، رفتارها، و عادتهایی برخلاف ما داشته باشند. :Gig:
زمانی که این اختلاف نظرها یا اختلاف در زمینه رسم و رسوم و غیره وارد خانواده شما شد، کشمکش و درگیری شروع می شود.
![](http://www.pic4ever.com/images/42kmoig.gif)
![](http://s2.picofile.com/file/7116699244/nerv_35_.gif)
این موضوع بستگی به افرادی دارد که وارد بحث می شوند. بنابراین یک قاعده کلی درمورد خانواده شوهر این است که از احساساتتان به عنوان یک راهنما کمک بگیرید.:ok:
بعضی از مسائل وجود دارد که نباید اقوام شوهر در آنها دخالت کنند.
![](http://mindmillion.com/images/money/euro-coins.jpg)
زمانی که خانواده همسر :gholdor:سعی می کنند زوج :doosti:را از لحاظ مالی حمایت کنند یا اهداف مالی در سر دارند، عاقلانه آن است که موضوع را عوض کنیم. مطمئننا در بیشتر موارد خانواده همسر سعی می کنند که به فرزند و یا عروس و دامادشان کمک کنند اما اگر آنها این قصد را داشته باشند که روش زندگی خودشان را بر زندگی فرزندشان پیاده کنند:reading:، نشان می دهد که آنها قصد دخالت و فضولی در زندگی شما را دارند. :vamonde:
دلیلی ندارد که خانواده ها از فرزندانشان به خاطر نحوه خرج کردن پولشان، یا پس انداز کردن آن یا حتی مقدار درآمد ماهیانه شان عیبجویی کنند.:khobam:
اگر نیاز مبرمی به پول پیدا کردید عاقلانه تر آن است که از افراد دیگری پول قرض بگیرید. :ok:بهترین راه این است که برخی مسائل زندگیتان را بین خودتان خصوصی و شخصی کنید:khandan:
و در خانواده های همسرتان نفوذ نکند.
نگهداری فرزندتان توسط خانواده همسر یک اشتباه بزرگ است.
حتی اگر آنها صلاحیت و توانایی این کار را داشته باشند اما نگهداری فرزندتان توسط آنها می تواند به یک موضوع ناراحت کننده:Ghamgin: بین شما تبدیل شود.
(بعضی از خانوم ها ک:Gig:ه بچه هاشون و پیش خانواده ی شوهرشون میزارن مدام غر میزنن که خانواده ات
![](http://s2.picofile.com/file/7116702468/nerv_39_.gif)
خانواده همسر پدربزرگ و مادربزرگ هستند نه یک مراقب.
اگر پدربزرگ و مادربزرگ ها در نقش یک مراقب باشند آنها می توانند تمام رفتارهای شخصی خودشان را وارد تربیت بچه شما بکنند.
در این صورت بچه ها دو سری پدر و مادر خواهند داشت و خانواده همسر هم حق دخالت بیشتری در تربیت و شکل گیری شخصیت فرزند شما دارند.
بسیاری از مادرشوهرها نگران نحوه رفتار کردن عروسشان با پسرشان هستند. حتی اگر رابطه عروس و مادرشوهری بسیار دوستانه باشد، مادرشوهر هر شب با عروس تماس می گیرد تا ببیند عروسش برای دردانه اش بعد از پشت سر گذاشتن یک روز سخت کاری چه غذایی درست کرده است. زیرا او نمی تواند تحمل کند که پسرش بعد از یک روز سخت کاری یک غذای آماده و سطحی بخورد. او همچنین به اتو کردن لباسهای پسر و نوه اش اصرار می کند. با این کار او می خواهد این حقیقت را روشن کند که من لباسهای پسرش را اتو نمی کنم.
درچنین مواردی بهترین طرز برخورد با مادرشوهر، تشکر کردن از اوست. اجازه دهید هرآنچه که می خواهد انجام دهد، و به یاد داشته باشید که این شما هستید که هر شب همسرتان را در خانه می بینید. اگر او فکر می کند شما تنبلید پس چه کسی کارهای خانه پسرش را انجام می دهد؟ او همسر و فرزند شما را دوست دارد و می خواهد بهترین کارها را برای آنها انجام دهد.
پدر و مادرها عیوب فرزندانشان را خوب می دانند، و نیازی به یادآوری آنها نیست.
انجام دادن این کار مشکلات عدیده ای را سبب می شود. اگر همسرتان مشکلاتی دارد با دوستانتان در میان بگذارید نه با مادرشوهرتان. زیرا زمانی که مشکلتان با شوهرتان حل شد، هرآنچه که شما درمورد همسرتان با مادرشوهرتان مطرح کردید به خاطرش می ماند. بهترین راه این است که مشکلات زناشویی تان را با دوستانتان و یا غریبه ها مطرح کنید یا در دفتر خاطراتتان یادداشت کنید.
درمورد رابطه من و مادرشوهر هم باید بگوییم که ابتدا ممکن است ارتباط برقرار کردن با او کمی سخت باشد اما با مشخص کردن حد و حدودی بین شما و او مشکل حل می شود.
هرگز نباید مسائل مالی تان را با خانواده همسر در میان بگذارید، یا مراقبت از بچه هایتان را به خانواده همسرتان بسپارید و یا بدگویی همسرتان را نزد خانواده اش بکنید. پس نتیجه می گیریم که خانواده شوهر هنوز هم ما را به چشم فرزندانشان می بینند. و این نشان دهنده عشق و دوست داشتن بین ماست.
تهیه و ترجمه:گروه سبک زندگی سیمرغ
منبع
اختصاصی سیمرغ
در سال های اخیر که شکل زندگی تغییر کرده و دختران، تحصیل کرده و برخی دارای شغل شدند، همسو شدن با تمام خواستههای خانواده خودشان نیز برای آنها مشکل شده چه برسد به بجا آوردن خواستههای خانواده همسر. در نتیجه ارتباط برقرار کردن با خانواده همسر کار چندان آسانی نیست. اما نگران نباشید کار نشد ندارد میخواهیم به شما یاد دهیم چطور بهترین عروس دنیا شوید.
اولین قدم برای برقراری یک ارتباط خوب
اگر میخواهید ارتباطی خوب داشته باشید باید از شناخت خودتان شروع کنید و این در دستترین منبع قابل تغییر است. شناخت ما از خود میتواند نقاط ضعف و قدرتمان را نشان دهد تا درصدد برطرف کردن این نقاط ضعف باشیم. خیلی از مراجعان مبتلا به تکرار اشتباهات خودشان هستند و حتی تمام تلاششان را میکنند تا اطرافیان را تغییر دهند. مثلا دخترخانمی که بسیار حساس و زودرنج است از کوچکترین مسئله از طرف خانواده همسر ناراحت شده و باعث ناراحتی و تشنج در خانواده میشود. اگر دقت کنیم میبینیم که این دخترخانم در خانواده خود نیز این مشکل را داشته و به فکر حل آن برنیامده است یا مثلا پسری که وقتشناس نیست و در خانواده خود کسی اهمیت این موضوع را به او نیاموخته و چه بسا موقعیتها و شرایط خوبی را نیز از دست داده است، بعد از ازدواج نیز بابت این قضیه مشکلات زیادی را با همسر خود پیدا میکند.
ما با این گفته که پدر و مادر همسرمان را مثل پدر و مادر خودمان بدانیم موافق نیستیم. اگر پدر و مادر همسرمان را فقط پدر و مادرعزیز همسر عزیزمان بدانیم مسئله خیلی راحتترمیشود. این موضوع را از همان اول در خودمان حل کنیم که همان احساس و احترامی که من نسبت به پدر و مادر خودم دارم همسرم نیز نسبت به پدر و مادر خودش دارد و هیچوقت به دنبال تغییر این احساس نباشیم چرا که جز آسیب زدن به همسرمان، فایده دیگری ندارد. اگر این مسئله را بپذیریم و در ارتباطات با مسائل پیش آمده لحاظ کنیم خیلی از مشکلات اصلا به وجود نمیآید. مسئله بعدی نیز حفظ استقلال و تمامیت خانواده نوپای خودمان است. خیلی از مشکلاتی که بین فرد و خانواده همسرش پیش میآید به دلیل رعایت نکردن این حریم است.
رفت و آمدها را چطور کنترل کنیم؟
این موضوع به توافق شما با همسرتان بستگی دارد، مثلا اگر هر دوی شما افراد برونگرا یا درونگرایی هستید به راحتی میتوانید در مورد تعداد و زمان رفتوآمدها به تفاهم برسید.مشکل زمانی است که یکی از زوجها درونگرا و دیگری برونگراست که در این مورد هم با شناخت شخصیت و علایق طرف مقابل به جای قضاوت و تحمیل نظرمان میتوانیم به نظر مشترکی دست پیدا کنیم. پس در این مورد خود دو نفر تصمیم میگیرند.
اول خونسردی خود را حفظ کنید:Nishkhand:. آدم عصبانی:cry: نه تنها خوب به مسئله پیش آمده فکر نمیکن:no:د بلکه باعث میشود اطرافیان نیز در مورد گفتههای او شک کنند.:hey: بعد به آنها بگویید در مورد گفته یا پیشنهاد آنها فکر خواهید کرد،
اگر موضوع اینجا تمام نشد و آنها در این خصوص پافشاری کردند به آنها یادآوری کنید که شما و همسرتان در زمان مناسب با هم همفکری کرده و تصمیم خواهید گرفت. در مواردی که آنها به حریم شما احترام نگذاشته و خواهان تاثیرگذاری بیشتری در زندگی و تصمیمات شما هستند باید صریحا این موضوع را به آنها یادآوری کنید که این موضوع را در زمان مناسب و با همسرتان بررسی خواهید کرد.:read:
برچسبهایی به نام مادرشوهر و عروس
اینکه ما با چه نگرشی وارد زندگی جدید میشویم بسیار مهم است. مثلا اگر به عنوان یک دختر خانم در خانوادهای بزرگ شدهاید که مادربزرگ و پدربزرگ همه تصمیمات مهم را میگرفتند و این باعث عصبانیت و نارضایتی و غصه خوردن مادرمان از دست پدرشوهر و مادرشوهرش بوده، در این حالت احتمالا ذهنیت خوبی نسبت به خانواده شوهر نخواهید داشت؛ از طرف دیگراغلب ما در مورد مادرشوهر یا عروس افکار منفیای داریم که باعث جهتگیری منفی و رفتار منفی در ما میشود.
مثلا در نظر بگیرید اگر مادر ما از ما کاری را بخواهد که در توان ما نیست و برایمان سخت است کم پیش میآید که از دست او ناراحت شویم و تلاشمان را میکنیم تا آن کار را انجام دهیم و اگر هم نتوانستیم موضوع خیلی کش پیدا نمیکند.حالا در نظر بگیرید اگر مادرشوهر از عروس تقاضایی داشته باشد که حتی دشواری کمتری نسبت به تقاضای مادرمان دارد، چه فکری خواهیم کرد؟ چه واکنشی نشان میدهیم؟ اگر نپذیریم چه مسائلی پیش خواهد آمد؟ پیامدهای این نپذیرفتن حتی سالهای سال گریبانگیر ما خواهد بود.
اگر از خانواده همسرتان دلخورید...:Shekastan Del:
این مسئله اجتنابناپذیر است :ok:پس برای آن آماده باشید.:Box:
شما با خانوادهای که تاکنون تعاملی به این شکل نداشتید وارد ارتباط شدهاید و حتما اختلاف نظر و سوءتفاهم پیش خواهد آمد.:frind:
منتها بهترین روش برای حل مسئله ارزیابی درست مسئله و اتخاذ بهترین و مناسبترین تصمیم و در نهایت عملی کردن تصمیممتان است.
اول مسئلهای که باعث ناراحتی شما شده است را بررسی کنید؛ مشکل اصلی چیست؟:!!:
اگر مادر یا خواهر یا نزدیکان خودتان این ناراحتی را به وجود میآوردند چه فکری درباره آنها میکردید، بعد سعی کنید خودتان را جای آنها بگذارید و اتفاق پیش آمده را از نظر آنها ببینید، وقتی به اینجا رسیدید متوجه میشوید که بهتر و منطقیتر دارید موضوع را بررسی میکنید، حالا بعد از تشخیص مشکل آن را ارزیابی کنید؛ موضوع چقدر برایتان مهم است آیا نادیده گرفتن آن بهتر است یا صحبت کردن درباره آن؟ بعد که تصمیم گرفتید آن را خودتان عملی کنید. در اینجا بهتر است بگویم خودتان مشکلات را حل کنید و آنها را به همسرتان موکول نکنید.حتی برخی مواقع بهتر است اصلا همسرتان را وارد مشکلات نکنید.:Narahat az:
هرچند هیچ عروسی سربازی نرفته ولی خیلی از آنها تا اسم مادر شوهر را می شنوند به حالت خبردار ایستاده و آماده ادای احترام می شوند. رابطه عروس و مادر شوهر همیشه تاریخ و درهمه جای این کره خاکی جای حرف و حدیث فراوان داشته است.
انسان های زیادی سعی کرده اند این معادله دومجهولی را حل کنند .هیچ چیز برای یک تازه عروس ارزشمند تر از یک خود آموز ارتباط مناسب با مادر شوهر نیست.
این بحث برای خانمهای جوان خیلی داغ است. وقتی به تالارهای گفتگوی خانوادگی سر میزنید، علاقهمندان زیادی را در آنجا میبینید. وقتی پای صحبت خانمها مینشینید هم حرفهای زیادی هست كه مورد مشورت قرار میگیرد، اما مردمداری، شوهرداری، همسایهداری، خانوادهداری و همینطور مادرشوهرداری هم فوت و فنی دارد كه باید آن را بیاموزید.
اگر شما با همه افراد روابط خوبی برقرار میكنید و هنر ارتباط برقرار كردن را دارید، بعید نیست كه روابط خوبی نیز با مادر همسرتان داشته باشید زیرا ارتباط یك مهارت اجتماعی است. اما پیش از هر چیز خوب است مادرشوهر را بشناسید.
برای داشتن یک رابطه خوب و بدون تنش با مادر شوهرتان، لازم است بدانید او چه احساسی دارد و در ذهنش چه می گذرد.
در زیر 13 جمله را می بینید که در ذهن خیلی از مادرشوهرها وجود دارند اما شاید هیچ وقت آنها را نشنوید.
1 - من سال ها خانم خانه بوده ام و همه از من فرمان می برده اند، خیلی دردناک است که زن دیگری بیاید و نقش مرا کمرنگ کند.
2 - او قبل از اینکه شوهر تو باشد، پسر من است.
3 - به نظر نمی رسد اعتماد به نفس بالایی داشته باشی، چون کوچک ترین نظر مرا نوعی انتقاد از خودت می دانی، بنابراین وقتی هستی خیلی مراقب حرف زدنم هستم.
4 - من هرسال روز تولدت را تبریک می گویم و برایت کادو می خرم، اما تو حتی تلفنی از من تشکر نمی کنی. امسال به خودم گفتم " دیگر بس است" اما ببین باز هم برایت کادو خریده ام. چه می شود کرد، شخصیت من همین است.
5 - ما مادر ها به بچه هایمان می گوییم " من خوشبختی و شادی تو را می خواهم"، و واقعاً هم همین طور است. اما چیزی که هیچ وقت نمی گوییم این است که " من هم دوست دارم شاد باشم."
6 - من در طول عمرم چندین خانه خریده ام و فروخته ام. چرا از من کمک و مشورت نمی خواهی؟
7 - من برای کنجکاوی و سردر آوردن از کار شما به دیدنتان نمی آیم، فقط می خواهم شما را ببینم و دیداری تازه کنم.
8 - اگر با پسرم حرف های خصوصی داشته باشم به خانه تان زنگ نمی زنم، با تلفن همراهش تماس می گیرم.
9 - خیلی خوشحالم که به پسرم اجازه می دهی روز مادر به دیدنم بیاید. واقعاً قدردان این هستم چون می دانم راه طولانی است و هزینه ها زیاد است.
10 - مادر تو رقیب من است. همیشه آخر هفته ها به دیدن او می روید و همیشه او را به خانه تان دعوت می کنید. با او راحت تر هستید و ... تنها کاری که من می توانم بکنم این است که دوستتان داشته باشم و گاهی از بچه تان مراقبت کنم. امیدوارم قدر این چیزها را بدانید.
مبع
11 - وقتی به خانه تان می آیم همه چیز را آماده می کنید، شام عالی، وسایل پذیرایی و ... . همه چیز آماده است. اما جای یک چیز خالی است: صمیمیت.
12 - یادت باشد سن و تجربه بر جوانی و مهارت برتری دارد، پس خیلی به خودت مغرور نشو.
حرف آخر...
همه ما طالب آزادی هستیم و دوست نداریم از کسی اطاعت محض کنیم. اما احترام گذاشتن، مدارا کردن و توجه کردن به خواسته های مادر همسر ، اطاعت و بردگی نیست.
بنابراین برای داشتن آرامش در زندگی بعد از ازدواج باید تفاوتهای بین مادر خود و همسر را بفهمیم و بپذیریم.
آگاهی پیدا کردن نسبت به خلق و خوها، خواسته ها ونیازهای مادر همسر از بروز بسیاری از مشکلات نه تنها جلوگیری می کند بلکه رعایت کردن هر کدام از این موارد می تواند به شکل گیری یک رابطه مثبت نیز بیانجامد.
اگر هرکدام از طرفین ( عروس و مادر شوهر ) نسبت به یکدیگر شناخت و آگاهی پیدا کنند از بروز رفتارهای حساسیت برانگیز خودداری می کنند.
رابطه میان عروس و مادر شوهر در بسیاری از اوقات آغشته به پیش داوری است. شاید اگر دختران جوان طوری تربیت نشوند که ذهنیت بدی از مادر شوهر داشته باشند بسیاری از مشکلات میان آنها و مادر شوهرشان بوجود نخواهد آمد.
برای اینکه درست قضاوت کنیم هردفعه که قرار است مادر همسرمان را ببینیم باید ذهنمان را از رفتارها و حرفهای آنها پاک کنیم، فکر کنیم هر بار اولین باری است که آنهارا می بینیم . گذشته با تمام خوبی ها و بدی هایش تمام شده است.
مردمداری، شوهرداری، همسایهداری، خانوادهداری و همینطور مادرشوهرداری هم فوت و فنی دارد كه باید آن را بیاموزید.
این بحث برای خانمهای جوان خیلی داغ است. وقتی به تالارهای گفتگوی خانوادگی سر میزنید، علاقهمندان زیادی را در آنجا میبینید. وقتی پای صحبت خانمها مینشینید هم حرفهای زیادی هست كه مورد مشورت قرار میگیرد، اما مردمداری، شوهرداری، همسایهداری، خانوادهداری و همینطور مادرشوهرداری هم فوت و فنی دارد كه باید آن را بیاموزید.
اگر شما با همه افراد روابط خوبی برقرار میكنید و هنر ارتباط برقرار كردن را دارید، بعید نیست كه روابط خوبی نیز با مادر همسرتان داشته باشید زیرا ارتباط یك مهارت اجتماعی است. اما پیش از هر چیز خوب است مادرشوهر را بشناسید.
مادرشوهر كیست؟
گرچه این سوال، ساده به نظر میرسد، اما ظرافتهایی دارد كه باید به آن توجه كرد.
اول اینكه مادرشوهر یك خانم است. بنابراین او هم مثل شما روزی مادرشوهر داشته و اگر بخواهید او را دور بزنید یا عروسبازی دربیاورید زود میفهمد، زیرا 4 تا پیراهن بیشتر از شما پاره كرده و مدتهاست كه نقش عروس را بازی میكند.
دوم اینكه او هم یك انسان مثل شماست. این را گفتم برای اینكه بدانید برخی، مادرشوهرها را دارای قدرتهای اسطورهای میدانند كه چندان واقعی نیست. نسترن عروس 20 سالهای است كه در اولین مواجهه با مادرشوهرش زده بود زیر گریه، چون آنقدر دچار ترس و لكنت شده بود كه نتوانسته بود اثر مثبتی از خود به جای بگذارد و كاملا خود را درمانده حس كرده بود.
مادرشوهر یك مادر است
مادر بودن با دلسوز بودن و مهربان بودن توام است. نرگس یك مادرشوهر 52 ساله است. او میگوید: ما هم زن هستیم و میدانیم عروس چه توقعاتی دارد، اما نمیتوانیم راحت پا روی دل خود بگذاریم. اگر تازهعروسها مادر شدن را تجربه كرده بودند، ما را بهتر درك میكردند. آدم دلش برای بچهاش كه یك عمر بزرگش كرده تنگ میشود. از بیتجربگی عروس نگران میشود كه مبادا زندگیشان سخت بگذرد. از تازه كاری داماد نگران میشود كه مبادا در زندگی كم و كسری داشته باشد. اگر میبینید مادرشوهری زیاد سراغ عروس و داماد را میگیرد از بدجنسی نیست؛ كمی مربوط به كنجكاویهای زنانه است و بسیاری به خاطر دلنگرانیهای مادرانه.
مادرشوهر دل نازك است
نیره ساجدی، روانشناس خانواده میگوید: مادرشوهر همیشه آن شخصیت با صلابت و قدرتمندی نیست كه شما در تلویزیون دیدهاید. خیلی از مادرشوهرها از نسل قبلی و خانواده سنتی آمدهاند. در خانوادههای سنتی گاهی زنان بالاترین ظلم را به یكدیگر روا میداشتند. بانویی نزد من آمده بود و از عروسش گلایه میكرد و میگفت: مگر من آدم نبودم. 15 ساله بودم كه عروس شدم و در این سن و سال زمستان كه میشد مادرشوهرم رخت همه خانواده را جمع میكرد و میداد من لب حوض بشویم. گاهی هوا اینقدر سرد بود كه به محض پهن كردن رختها همه یخ میزدند. حالا اگر عروس و پسرم به خانه ما بیایند عروسم مثل مهمان رفتار میكند و از جایش تكان نمیخورد و سهم خود را در همكاری با خانواده ادا نمیكند.
این روانشناس میافزاید: گاهی مادرشوهر مادر رنجدیدهای است كه از فرزند خود جز پرخاش ندیده و حالا كه میبیند پسرش وقتی به ثمر نشسته همه كارهایی را كه از او دریغ میكرده در حق همسرش روا میدارد، دلشكسته میشود و گاهی خود را با عروس مقایسه میكند و میخواهد جایگاه خود را در مقابل عروس بازتعریف كند. گاهی نیز همه این كارها به خاطر دلتنگی است و یك رفت و آمد ساده ولو برای نیم ساعت میتواند این دلتنگیها را كاهش دهد.
شما اگر كمی دقت كنید همه این تشویشها را در مادر خود نیز مییابید. البته واكنش افراد یكسان نیست، اما چیزهای دیگری نیز در این رابطه مهم است.
خوشبختی درون شماست
با عروس خانمهای زیادی برخورد كردهام كه از مادرشوهر چنان گلایه میكنند كه گویی پرنده خوشبختی آنان را در قفسی حبس كرده و جلوی هر نوری را در زندگی آنان گرفته است. در حالی كه مشاوران معتقدند خوشبختی در درون شما یافت میشود، نه در دستان شخصی دیگر.
بنابراین اگر خوشبختی و شادی و آرامش خود را وابسته به یك عامل بیرونی نكنید، چیزی آن را برهم نخواهد زد. ما آدمهای بیرون از وجود خود را نمیتوانیم كنترل كنیم. ممكن است مادر شوهر یكی از آنها باشد، ولی ما بدون كسب توجه او نیز میتوانیم خوشبخت باشیم.
برنامهای برای دل خودتان
اگر حس میكنید مادرشوهرتان دوست دارد هفتهای یك بار با شما ملاقات داشته باشد و شما میتوانید این خواسته را برآورده كنید با همسرتان مشورت كنید و ابتكار عمل را به دست بگیرید.
مهربان محمدی، بانوی 27 سالهای است كه از ناخشنودی مادرشوهرش كلافه است و میگوید هر كاری میكنم مرا دوست ندارد و هر وقت او را دعوت میكنم از برخوردهایش ناراحت میشوم و حس میكنم او مرا بازیچه خود قرار داده است و در دل به ناراحتیهایم میخندد.
نكته همین جاست. نباید پیشداوری و قضاوت كرد، اما باید مسوولانه و برنامهریزی شده عمل كرد. شما برنامهریزی كنید و طبق برنامه او و برحسب وظیفه با وی رفت و آمد كنید و هیچ توقعی نداشته باشید. مطمئنا او نیز بزودی نرم خواهد شد. شما نیز آسودهاید كه دارید طبق برنامه خود عمل میكنید و بازیچه دست كسی نیستید.
همسرتان را متقاعد كنید كه خودتان باید برای زندگی خود تصمیم بگیرید. نه خانواده شما و نه خانواده همسرتان نمیتوانند در زندگی شما تصمیمگیرنده باشند، اما در صورت نیاز، آنان بزرگترهای باتجربهای هستند كه بهترین مشورتها را میتوانید از آنان بگیرید.
اعترافگیری نكنید
فراموش نكنید خانواده شما و خانواده همسرتان از آدمهای معمولیاند كه البته جایزالخطا هستند. بابت این اشتباهات و خطاها مچگیری نكنید و نكوشید همسرتان را قاضی كنید. این كار، او را بین شما و خانوادهاش قرار میدهد و كار خوشایندی نیست.
عروس وظیفهشناسی باشید، ولی برای جلب توجه خودكشی نكنید. لازم نیست دست به هر كاری بزنید كه از شما راضی باشند. گاهی زمان همه چیز را حل میكند.یعنی با استفاده از مهارتهای زندگی و ارتباطی در بستر زمان میتوانید ارتباط خود و خانواده همسرتان را بهبود بخشید.
در آخر تاكید میكنم كه دنیا خیلی بزرگ است و قرار نیست همه مردم آن شما را دوست داشته باشند. در واقع مهم است كه خودتان حتما خودتان را دوست داشته باشید و شاخصهای انسانی را در روابط خود و مادر همسرتان در نظر بگیرید و منصفانه هر كاری كه برای مادر خود میكنید برای او هم بكنید. گاهی اگر لازم است رهنمودهایش را با احترام گوش دهید و نشان بدهید كه به كار میبندید. احترام، احترام میآورد و عشق جواب عشق دریافت میكند اما اگر این اتفاق نیفتاد، شما به آخر دنیا نرسیدهاید.
منبع
[="Tahoma"][="Black"]
[=B Koodak]اگه همیشه باهاشون رفت وآمد کنی ،بهت میگن:
[=B Koodak]سیریــــــش!
[=B Koodak]اگه رفت و آمدتو کم کنی، میگن:
[=B Koodak]قطع رابطـــه کرده!
[=B Koodak]اگه دست خالی بری خونه شون،میگن:
[=B Koodak]خجالت نمی کشـــه!
[=B Koodak]اگه بپزی و ببری میگن:
[=B Koodak]طعم نـــداره!
[=B Koodak]اگه حرف بزنی،میگن :
[=B Koodak]حرفاش تمومی نداره...(وراج!!!)
[=B Koodak]اگه حرف نزنی،میگن:
[=B Koodak]بلد نیست حرف بزنه!
[=B Koodak]اگه بخری و شیک بپوشی،میگن:
[=B Koodak]ولخــــــرج!!!
[=B Koodak]اگه ساده بپوشی،میگن:
[=B Koodak]آبرومونو برد!!!
[=B Koodak]تو مهمونیا کمک کنی،میگن:
[=B Koodak]می خواد خودشو زرنگ نشون بده!
[=B Koodak]اگه کمک نکنی،میگن:
[=B Koodak]خجالت نمی کشه،انگار مهمونه می خوره و میره کنار!
[=B Koodak]بچه هاتو ببری خونه شون،میگن:
[=B Koodak]بچه هاشو میاره اینجا بازی کنن!
[=B Koodak]اگه نبری،میگن:
[=B Koodak]از حالا می خواد از ما قطعشون کنه!
[=B Koodak]اگه از خودتو خانواده ات براشون بگی،میگن:
[=B Koodak]چاپلوس و خبرچین!
[=B Koodak]اگه ساکت بشی و چیزی نگی،میگن:
[=B Koodak]میاد خبر می گیره ومیره!
[=B Koodak]اگه همه ی مهمونیاشون روبری،میگن:
[=B Koodak]از هیچی نمی گذره!
[=B Koodak]اگه توخونه ات بتمرگی و نری،میگن:
[=B Koodak]اگه خانواده ی خودش بود که می رفت!
[=B Koodak]عزیزم راهی نداری جز اینکه:
پسرشونو بهشون پس بدی!
سلام رهاجان
چقدر ناراحت کننده بود
به نظر من شرایط رو فراهم کنید هرجور شده از همسرت بخواه یه خونه مستقل برات تهیه کنه و از حانواده مادرشوهرت جدا شو
اینا اگه رفتارشون درست شدنی بود تو این چند سال درست میشد
صبوری هم حدی داره وقتی رفتار اینا باعث مشکلات روحی شده دیگه صبر معنی نداره .
به نظر من تنها راه همونه که مستقل زندگی کنید حداقل اینجوری دخالت هاشون کمتر میشه . سال به سال هم خواهرشوهرت رو نمی بینی
نشستن و فکر کردن به اینکه چطور خانواده شوهرت رو راضی کنی با دخترشان برخورد کنن
فقط وقت تلفیه و جز ناراحت شدن خودت و افزایش مشکلاتت چیزی به دنبال نداره :Gol:
بله حق با شماست شبنم جان ..
ولی مسئله اینجاست که همسرم زیربار نمیره و حاضر نیست تن به اجاره نشینی بده !
میگه این بالاخره ازدواج میکنه و میره، تو صبوری کن .. :Ghamgin:
رهاجان
به نظر من از شوهرت بخواه خانه رو جدا کنه میگی راضی نیمشه ؟ ببین علت واقعیش چیه . شاید از پول اجاره میترسه شاید در توانش نیست اجاره پرداخت کنه
بهرحال باید علت خاصی داشته باشه اما اگه دیدی در توانش هست و فقط نمیتونه دل از خونواده ش بکنه به هر طریقی تونستی روی خواسته ات پافشاری کن و کوتاه نیا. این کنار اومدن شما با شرایط باعث میشه همیشه دیگران شما رو عذاب بدن . حتی از خونوادت کمک بگیر . به نظر من جدا شدن به نفعته.
یکسال وقتی خیلی بچه بودیم شرایط جوری شد که تو طبقه زیرین خونواده عموم ساکن شدیم
بیچاره مادرم حال شما رو داشت از دست همشون زجر میکشید علی الخصوص زن عموم.
بقرآن کار مادر من هم به دکتر اعصاب و روان کشید جوری شده بود که به یه گوشه خیره میشد و حرف نمی زد
بدتر اینکه تو همون سال هم پدربزرگم ( پدر مادرم رو میگم ) فوت شد دیگه واقعا مادرم داشت از دست میرفت
اگه جدا نمیشیدم معلم نبود چی به سر مادرم میومد آخرش سال بعد پدرم مجبور شد خونه رو جدا کنه .
شوهرت باید به وضع شما اهمیت بده باید بخاطر راحتیت شرایط رو فراهم کنه.
حداقل میتونه یه کشیده زیر گوش خواهرش بزنه تا دفعه بعد جرأت نکنه دست رو شما بلند کنه
این کارخواهرشوهرتان نهایت وقاحت بوده و بدتر از اون اینه که شوهرتون بجای اینکه مقابلش بایسته سعی داشته اون رو آروم کنه این یعنی چی ؟؟؟؟؟؟؟؟
بهرحال امیدوارم مشکلتون حل شه :Gol:
هی خدا جان ایشالا خداوند به تمام زن و شوهرا کمک کنه
به نظرم هر چی میخواین از خدا بخواین
ممنون از همدردی و همراهیتون دوستان ..
شبنم حان در توانش نیست .. متاسفانه حقوق شوهرم اونقدری نیست که بتونه از پس اجاره بر بیاد .. پس اندازی چندانی هم نداریم !
شوهرم برعکس خواهرش، یه فرد آروم و ساکته !
وقتی هم اعتراض میکنه اونا زیاد اهمیتی نمیدن یا حتی گاهی مادرش سرزنشش میکرد که مگه نمیبینی این عصبیه !!!!!!!! شر به پا میکنه و فلان و بهمان و .. چیزی نگید و کوتاه بیاین و بهانه دستش ندین !!!!
کلاً مادرشوهرم اینا جوری برخورد کردن که همه، حتی شوهرم هم فکر میکنه هیچکس نباید جلو خواهرش وایسه وگرنه خیلی بد میشه !!!!!! میگه از بچگی وقتی خواهرم 5 سالش بوده یادمه مادرم اینا همین حرفا رو میزدن !!
و من نمیتونم به این راحتیا این ذهنیت رو پاک کنم ..
این چند سال فقط تونستم یکمی کمرنگش کنم .. که اینطوریام نیست ، هرکی عصبی باشه دلیل بر افسار گسیختگی اون باشه !!!!
ینی یکی از آرزوهامه که جدا زندگی کنم ..
ولی میترسم ناشکری محسوب بشه .. !
واسه همین کوتاه میام و زیاد هم گیر نمیدم به شوهرم .. نمیدونم .. ینی باید اصرار کنم ؟!
اونوقت چطوری اجاره بدیم ؟! با حقوق 600 که نزدیک 200 تومنش قسطه !!
کاشکی یه معجزه میشد ..
نمیدونم چکنم ..
سلام به نظر من احساس نفرت و ترس از خواهر شوهرت رو از بین ببر کم تر بهش اهمیت بده تو ذهنت کمتر بهش فکر کن و فقط هر روز از خدا براش طلب خیر و برکت کن و نتیجه همه امور را به خدا بسپار بین چه نتیجه ای میده
یه داستانی از فلورانس خوندم در خیلی جالب بود زنی که از وجود مردی در زندگیش هراسان بود و مدام هر وقت اونو میدید ضرر زیادی میکرد طوری که به شدت ازش متنفر شده بود همین احساسات باعث شده بود مرتب با اون شخص برخورد کنه و مشکلات بیشتری براش پیش بیاد تا اینکه تصمیم میگره این ترس و حساسیت رو کنار بزاره و همه چی رو به خدا بسپاره بعدش دیگه اصلا از دیدن او شخص نمی ترسید احساس نفرتش رو نسبت به اون مرد از بین برد وهر روز از درگاه خدا براش طلب خیر و برکت میکرد تا اینکه یک روز اونو دید و همون شخص پیشنهاد کاری جالبی بهش کرد و باعث موفقیت زیادی برای اون خانم شد بعد از اون هم به طور معجزه آسایی از زندگی اون زن خارج شد
من خودم از این روش استفاده کردم جواب داده
ینی یکی از آرزوهامه که جدا زندگی کنم ..
ولی میترسم ناشکری محسوب بشه .. !
واسه همین کوتاه میام و زیاد هم گیر نمیدم به شوهرم .. نمیدونم .. ینی باید اصرار کنم ؟!
اونوقت چطوری اجاره بدیم ؟! با حقوق 600 که نزدیک 200 تومنش قسطه !!کاشکی یه معجزه میشد ..
نمیدونم چکنم ..
سلام
یک نکته در اسلام اینست که تنها نفقه مادی به عهدهی شوهر نیست بلکه نفقه معنوی هم به عهدهی اوست.
چند نکته به ذهن بنده میرسد برای بررسی خدمتتان عرض می کنم
اگر شرایطی در خانواده فراهم کنیم که اعضای خانواده معرفتی پیدا کنند و فقط برای رضایت خدا عمل کنند ریشه این اختلافات برچیده میشد.
در هر خانهای باید یک هم نشینی معنوی با دعوت از یک کارشناس دینی برای پیدا کردن سبک زندگی دینی اجرا شود.(مثل روضههای خانگی یا فامیلی با کنترل بچههای ناآرام در یک اتاق جدا)
یا همگی هفتهای یکبار در یک جلسه اخلاقی از علما شرکت کنند
در نماز جماعتی که امام مسجد بعد از نماز صحبت اخلاقی می کند شرکت کنند
خواندن کتب اخلاقی و هدیه به دیگر اعضای خانواده فرصت پرداختن به عیوب دیگران را از انسان میگیرد
اگر شما کتاب سیاحت غرب را بخوانید:( http://aliakbar2705.blogfa.com/post-1.asp) خودتان را بیخیال از اذیت دیگران میبینید!
حتی با روشی آنرا به دست خواهر شوهر برسانید.... شاید با عذر خواهی از اینکه خیلی حساس بودم و شما را هم اذیت کردم!
باید ابتدا کینه خواهر شوهر را از دل بیرون کنید... در نماز شب برای سعادت و عاقبت به خیری او دعا کنید... بعد می بینید نسبت به بد اخلاقی او دیگر ناراحت نمی شوید
البته از مشاوران متدین هم مشورت بگیرید
موفق باشید
نمیشه طوری بکنین که چشمتون به خونواده ی شوهرتون نیافته انگار جدا از هم زندگی میکنین. باهاشون زیاد بحث نکنین . ایشالا که خدا کمک کنه حل بشه
باسلام .....
شرمنده رها جان به نظر من باهاش همون طوری رفتار کن که باهات رفتار می کنه ...
همون چیا رو که می گه به خودش تحویل بده ....
امونش نده ...
به خانوادت نباید می گفتی باید به شوهرت می گفتی تا باهاش برخورد کنه ....
تو خودت نریز.....همونا رو تحویلش بده ...
اما رها جان یه وقت نری به توپ ببندیشا .....کم کم ....گاماس گاماس .....بد خود به خود پاشو از زندگیتون می کشه بیرون مث آب خوردن ....بعدم آروم آروم بهش محبت کن می شه مث خواهرت هرچی باشه زنه احساس داره حالا یکم احساساتشو باید قلقلک بدی ....
موفق و پیروز باشید....آروم آروما...
یک دنیا ممنون از همراهی و راهنمایی شما دوستان ..
بازم اگه پیشنهادی باشه به دیده منت میپذیرم ..
با همراهیتون بهم دلگرمی میدین .. انشالله خداوند به زندگیتون برکت بده ..:Gol:
نگین جان:
ممنون از راهکارت گلم ..
برام دعا کن هم بتونم راه صحیح رو پیدا کنم و هم از ته دل براش طلب خیر کنم .. گرچه دلمو بدجوری شکسته و از کارش هم پشیمون نیست !!
جناب متعلم :
سپاسگذارم از مشاوره خوبتون ..
راستش مادر و خواهر شوهرم نه اهل مطالعه هستن و نه بیرون رفتن .. و بیشتر اوقات منزل هستن .. در واقع زیاد وارد اجتماع نمیشن .. ینی تمایلی ندارن !
ولی برنامه های مذهبی مثل سمت خدا و گلبرگ رو دوست دارن .. که خب گرچه تاثیر زیادی نداره ! اما جای شکرش باقیه ..
در مورد کتابی که فرمودین، چشم سعی میکنم مطالعه کنم .. میخوام هرجوری هست از این وضعیت بیرون بیام .. اما صحیح !!
دعا هم چشم .. ولی به فرصت نیاز دارم .. چون تا میام براش طلب خیر کنم، یادم به همه ی آزارهاش میفته .. و حمله اون شبش یهو میاد چشمم !! درون دلم میسوزه .. ینی داغ شدنشو حس میکنم .. بغضم میگیره و رهاش میکنم :Ghamgin: بعدم به خداوند میگم کاش میشد همه این جریانها بر سرش بیاد تا فقط کمی بیدار شه .. حتی اگه خودشو به خواب زده باشه !! بعدشم نمیدونم پشیمون میشم از این خواسته م .. اما میدونم که دیگه طلب خیر نمیکنم .. چون این چند سال همش همین کار رو میکردم ... بخدا میشکستم ولی براش دعا میکردم .. اما اینبار فرق میکنه .. دیگه رمقی برام نمونده که واسش دعای خیر کنم ...
روزنه جان ..
از دعاتون ممنونم ..
همین کار رو هم کردم .. البته اونا هم بطور متقابل دارن جبران میکنن :Nishkhand:
ولی فقط خودمو به ظاهر از دسترس خارج کردم .. اصل ماجرا به قوت خودش باقیه و از راههای دیگه وارد میشن !!! .... البته این سری میبینم کمتر شده !! حالا نمیدونم آرامش قبل از طوفانه و یا واقعاً اثر کرده ؟!:Gig:
میرعلمدار جان:
ممنون از همراهی و راهنمایتون ..
مسئله اینجاست که نمیتونم مثل خودش باشم ..
نه که آدم خوبی باشم و مظلوم !
نه !
کشش درگیری ندارم .. :Ghamgin:
از کاه کوه میسازه و بدتر میفته به جونم .. ول کن هم نیست !
به بزرگترای 60 ،70 ساله رحم نمیکنه، دیگه ما که جای خود داره !!
------------------------------------ ----------------------------------- ----------------------------------------------
در آخر بی انصافیه که بخوام ازش غول بسازم .. اینو بگم که اگه سرحال و سرزنده و شاد باشه و کسی کاری به کارش نداشته باشه، انصافا دلسوز و مهربون و خانومیه واسه خودش ..
فقط این تیکه " کسی کاری به کارش نداشته باشه " ینی همین که حتی مواظب نوع سلام کردنتم باشی که مبادا حساب بد کنه :Nishkhand: رفت و آمدات و جریانات فامیل و اقوامتم که جای خود داره !!
خلاصه اینکه اگه خوب باشه، بهتر از اون نمیشه پیدا کرد ..
چمیدونم انشالله که خداوند هدایتمون کنه ..
برامون دعا کنید دوستان .. هم من و هم اون .. هرچی خیرمون باشه .. هرچی که دلمو آروم کنه .. ذهنمو خالی کنه ... و .. و ... .
------------------------------------ ----------------------------------- ----------------------------------------------
در آخر بی انصافیه که بخوام ازش غول بسازم .. اینو بگم که اگه سرحال و سرزنده و شاد باشه و کسی کاری به کارش نداشته باشه، انصافا دلسوز و مهربون و خانومیه واسه خودش ..
فقط این تیکه " کسی کاری به کارش نداشته باشه " ینی همین که حتی مواظب نوع سلام کردنتم باشی که مبادا حساب بد کنه رفت و آمدات و جریانات فامیل و اقوامتم که جای خود داره !!
خلاصه اینکه اگه خوب باشه، بهتر از اون نمیشه پیدا کرد ..
چمیدونم انشالله که خداوند هدایتمون کنه ..
سلام
از این توضیحاتتان معلوم می شود که ایشان نیاز به توجه دارد. شاید قبلا برادرشان به ایشان بیشتر توجه می کرده حالا شما را سارق توجه برادر می داند.
مطمئنا با ازدواج کردن بهتر می شود ... کتابهای مطلع مهر، مطلع عشق، همسر دوست داشتنی، مردان مریخی و زنان ونوسی را بخوانید و به او هم هدیه دهید
از طرفی ممکن است بخاطر بیاحترامی پدر یا برادر دچار این شخصیت شده است
اگر به همسر، و دختران در خانواده توسط شوهر، والدین یا برادر بیاحترامی شود دچار افسردگی و در نتیجه پرخاشگر یا کینهای می شوند
هیج دینی مثل اسلام توصیه های لازم برای با شخصیت شدن فرزندان نکرده است
شما از یک مریض روحی چه انتظاری دارید جز بی احترامی؟... پس مقام خودتان را به سطح او نرسانید .... همیشه مثل یک طبیب واقعی باشید که به دنبال مداوای مریض می رود نه بشیند تا مریض به او مراجعه کند.
پیشنهاد می کنم با درست کردن غذاهای مورد علاقه ای او شروع کنید و هر هفته برای طبقهی پایین ببرید( شیرینی کم ضرر، آش رشته، و ... برای سلامتی آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه))
بعد ببنید آقا چه عنایتی به شما و قلب شما می کند .... راه مسالمت آمیز زندگی کردن با عشق ورزی و به فکر دیگران بودن میسر است
اگر برای مداوای او دعا کنید طبق روایات ابتدا راه رشد خودتان فراهم می شود ... و سطح خودتان را بالا می برید ... چون تخلیه بارهای منفی قبل از تجلیه لازم است
زندگی کردن در یک محیط جدا، و بدون دغدغه کار هر غیر مسلمانی هم است ... آثارش هم طبق آمار در کشور خودمان و جاهای دیگر مشهود است( هم مثبت و هم منفی)
ما باید عالم زندگی خود را تغییر دهیم .... در علم معرفت النفس ما متوجه استعدادهای خدادادی خود شده و حین کارهای روزانه متوجه رشد خود و دیگران می شویم
موفق باشید
جناب متعلم جان
به پروردگارم قسم همه ی این راهها رو فرمودین رفتم .. محبت بدون منت ،بدون توقع .. معنوی و مادی .. هم من و هم همسرم .. غذا، بیرون بردن، دلگرمی، همدردی، همراهی .. و همه هم در حد متعادل .. نه افراط بود و نه تفریط .. حتی گاهی به شوهرم میگفتم خودتون دوتایی برید با هم بیرون .. شاید حرفای برادر و خواهری داشته باشین و درست نباشه منم باشم .. ( الانم اگه بخوان اینکار رو بکنن جلوشونو نمیگیرم اما شوق سابق رو ندارم و ته دلم دیگه راضی نیستم )
هربار دچار سوءتفاهم میشد و بهم توهین میکرد، میگفتم اشکال نداره نمیشناسه .. کم کم درست میشه .. حتی گاهی میرفتم پیشش براش توضیح میدادم اشتباه برداشت کرده .. ولی هیچ وقت باور نمیکرد ! یا خیلی کم اونم با بدبختی اگه دلیل و سند قابل قبولش مهیا میشد حرفمو شاید باور میکرد ..
بعدشم دیدم نه بابا تمومی نداره .. ! این موضوع حل شده بود واسش یا نه ، یکی دیگه رونمایی میکرد ..
اصلاً آرامشم ... زندگیم .. همه چیزمو گرفته بود ..
علاوه بر اینا بقیه رو تحریک میکرد و تا اشکم در نیومد ولم نمیکردن !
این شد که به خودم گفتم بابا اصلاً باور نکنه .. ولم کن میخوام زندگیمو بکنم ..
رفت و آمدمو باهاش کم کردم .. هرچیم میدیدمش رفتارم کنترل شده بود .. نه که به خودم سختی بدم .. اما خب مثل سابق هم نبودم ..نزدیک اما نه صمیمی !
با اینکار فکر میکردم دیگه حساسیتش کم میشه .. ولی خب اون که با من تنها اینجور نیست .. دوری یا نزدیکی هم فرقی به حالش نداره .. اگه چیزی یا رفتاری مطابق میلش نباشه، عکس العمل نشون میده ..
جناب متعلم اون خودش نمیخواد کسی بهش نزدیک باشه .. با بهترین دوستاش که بیشتر از 15 ساله با هم هستن و از کوچیکی با هم بزرگ شدن ..(مدرسه و دانشگاه و کلاسای مختلف بیرون هم با هم هستن!) و حتی رفت و آمد خانوادگی هم دارن، همین رفتارها رو داره ..
خب منم دیگه بریدم .. میخوام با همسرم یه زندگی آروم داشته باشم .. بدون دغدغه ..
همسرمم هم اون موقع و هم حالا رفتارش باهاش تغییر نکرده .. همیشه هم بهش میگم اونا خانوادش هستن .. وظیفشه که بهشون محبت کنه .. الان هم فهمیده که اصلاً راجع به ما و زندگیمون نباید چیزی بهشون بگه .. هرچی کمتر بدونن بهتره ..
عزیزم به نظر منم همون روشی که شبنم و میرعلمدار پیشنهاد دادند بهترین روش است البته به خاطر این میگم چون خودت میگی روش های مسالمت آمیز نتیجه ای نداده :Gol:
حداقل میتونه یه کشیده زیر گوش خواهرش بزنه تا دفعه بعد جرأت نکنه دست رو شما بلند کنه
شرمنده رها جان به نظر من باهاش همون طوری رفتار کن که باهات رفتار می کنه ...
علاوه بر اینا بقیه رو تحریک میکرد و تا اشکم در نیومد ولم نمیکردن !
سلام
این نوع اشک مومن را درآوردن یک بیماری روحی است که در روان شناسی به آن سادیسم می گویند
مسلما ارتباط با آنها باید در حدی باشد که قطع نشود و به شخصیت شما هم بی احترامی نشود
با توضیحاتی که دادید معلوم میشود که شما نباید همه مسائل زندگی خود را با آنها مطرح کنید
حتی شاید احترام زیاد همسر به شما نباید در جلوی چشم آنها باشد که قلقلک شوند!
یک تازه عروسی به داماد گفته بود هر جا رفتیم جفت من بنشین، در یک بشقاب غذا بخوریم، و ... داماد هم همان کار را میکرد و برایش دردسرهایی درست شد. ولی عروس اصرار بر اینکار داشت تا اینکه داماد را از ارتباط با فامیلش محروم کرد... اینکارها باید در منزل خودشان انجام میدادند نه جایی که نامحرم عذب هم وجود دارد... یا موجب برداشت نادرست دیگران میشود!..
پایه های احترام ظاهری باید در خانه خود زوج قرار داده شود ... و احترام واقعی زوجین توسط دیگران دیده شود.
کارهایی که گفتم برای آنها انجام دهید برای این است که به تدریج بر ذهن آنها در تنهایی تاثیر میگذارد که به فکر نیمه پر لیوان هم باشند
اگر همسر هم خواست از آنها پیش شما شکایت کند به او توصیه کنید که غیبت نشود و حقوق والدین را ادا کنند و قطع رحم بوجود نیاید
اگر هم نظر آنها را برای احترام گذاشتن میخواهید در مواردی باشد که بتوانید به نظر آنها عمل کنید
کارهایی که به خودتان پیشنهاد کردم برای کاهش مصرف دارو و تقویت روح و روان شما ان شاءلله موثر است .... با توکل به خدا(یعنی حرکت مجاهدانه و واگزاری نتیجه به او) موفق خواهید شد
خواندن حدیث کساء برای رسیدن به حاجت هم خیلی موثر است ( روزانه، هفتگی، و ختم 5بار یا بیشتر آن)
موفق باشید