آیا من دیوانه ام ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تب‌های اولیه

132 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

به نام خدا.

من هی میام اینجا اینا رو میخونم و در جواب سوالی که در عنوان تاپیک هست میخوام بگم :

پ نه پ! من دیوانه ام!!!!!!!!!!!!!!!!

ستایشگر :Gol:

پ نه پ! من دیوانه ام!!!!!!!!!!!!!!!!
:ghash::ghash:

سلام

چون بنده 1کی 2تا از این کارهایی که در پست اول تاپیک فرمودید رو انجام میدم >> خیر، دیوانه نیستید! :Nishkhand:

از نظر بنده هرکس ممکنه 1سری عاداتی داشته باشه که شاید از نظر سایر افراد غیرعادی به نظر برسه، اما برای آرامش خودش موثره!

و نکته آخر: زیاد سخت نگیرید! اینها شیرینی ِ زندگیه!

موفق باشید :Gol:

و نکته آخر: زیاد سخت نگیرید! اینها شیرینی ِ زندگیه!

میگم چقدر زندگیه من شیرینی داره!:khaneh:

ول فصل پاییزو معمولا شبا بیدار میمونم و منتظر بــــــــــــارونــــــــ ـــــــ میشینم!! جغدی میشم واس خودمااا
وقتی بارید و قشنگ خیس شدم میرم میگیرم با خیال راحت میخابم

خوب خداروشکر که بچه شمال نیستی والا فکر کنم اگه هر شب با لباس خیس میخوابیدی سینه پهلویی خدای نکرده ذات الریه و ملکوت اعلی:khaneh:
البته دور از جونتون
:khandeh!:

منم از اونایی میگم که مثلا به من که بیمار سرطانیم دلداری میدن. داشته باشید:Gig:
خانم همسایه با گریه بغلم میکنه میگه آخه تو چرا؟؟؟؟؟؟:geryeh:
من: خوب اشکالی نداره خوب میشم ان شاالله:Doaa:

زار زار گریه آره خوب میشی. خواهرشوهر منم مثل تو بود.:Moteajeb!:
من: خوب دیدی الان حالش چطوره؟؟؟؟ من که میگم خوب میشم.:khaneh::khaneh::khaneh:
ولییییییییی مررررررده.:grye::grye::grye:

من:::ajab!::ajab!::ajab!::ajab!::ajab!::ajab!::ajab!::ajab!::ajab!::ajab!:

منو این همه خوشبختی:ok::Kaf:

بنده خدا بنابر وظیفه میاد عیادت من.:Mohabbat:
میگه: خیلی استراحت کن سعی کن به خودت فشار نیاری تو خونه کار نکن فقط استراحت:Khab::Khab:

سه ساعت بعد:Gig::Gig:

خیلی استراحت کن سعی کن به خودت فشار نیاری تو خونه کار نکن فقط استراحت:moteajeb::moteajeb:

سه ساعت بعد:Narahat::Narahat:

به خودت فشار نیار یادت نره فقط استراحت
:god::god::god:

یا مثلا به خاطر روحیه زیاد دادن به من شروع میکنن به مثال زدن از فامیل های دورشون :Sokhan::deldari:

وقتی به حافظه م رجوع میکنم میبینم اکثرا به اموات پیوستن:fekr::fekr::vamonde::vamonde:

خوب ما روحیه نخوام کیو باید ببینیم.:geristan::geristan::khobam::khobam::khobam::khobam::khobam:

حالا میگم یکی ارکارشناسا بیان پاسخ بدن ببینیم واقعا اگه این رفتارا اختلاله مراجعه کنیم به پزشک

جناب امیدوار که در پست اول کلی توضیح دادند


یا مثلا به خاطر روحیه زیاد دادن به من شروع میکنن به مثال زدن از فامیل های دورشون

وقتی به حافظه م رجوع میکنم میبینم اکثرا به اموات پیوستن

خوب ما روحیه نخوام کیو باید ببینیم.

IMAGE(http://www.askdin.com/images/smilies/Small/Khandidan%21.gif)IMAGE(http://www.askdin.com/images/smilies/Small/Khandidan%21.gif)IMAGE(http://www.askdin.com/images/smilies/Small/Khandidan%21.gif)IMAGE(http://www.askdin.com/images/smilies/Small/Khandidan%21.gif)IMAGE(http://www.askdin.com/images/smilies/Small/Khandidan%21.gif)IMAGE(http://www.askdin.com/images/smilies/Small/Khandidan%21.gif)

واقعا همین و بگو
این ابراز محبت هاشون منو کشته



یا مثلا به خاطر روحیه زیاد دادن به من شروع میکنن به مثال زدن از فامیل های دورشون

وقتی به حافظه م رجوع میکنم میبینم اکثرا به اموات پیوستن

خوب ما روحیه نخوام کیو باید ببینیم.

سلام
توکلتون به خدا باشه و امیدتون و دست توسلتون به ائمه اطهار علیهم السلام
روحیه در درمان این بیماری بسیار موثره

خیلی ها هم خوب شدن با مداوا و یا عنایت اهل بیت علیهم اسلام
مثلا شوهرخاله همسر بنده سرطان خون داشتن و جوابشون کرده بودن
ایشون خیلی به نماز اول وقت مقید بودن.یه روز صبح که رمقی نداشته برا نماز صبح بلند شه و به خیال خودش نفسای آخرش بوده،
در عالم خواب یا مکاشفه یه آقایی میزنه به پاش میگه بلند شو نمازت داره قضا میشه، میگه نمی تونم ولی با اصرار اون آقا بلند میشه
از اون روز به بعد حالش دائما بهتر شد و الان 10 سال هست که کاملا سالم دارن زندگی می کنن

یا علی:Gol:

منم یکی ازدوستامون پسر ده سالش سرطان خون داشت روز عاشورا شفاش دادن.آزمایشایی که بعد از عاشواری پارسال ازش گرفتن هیچ نشونی از سرطان نداشت.
(منو نذارید به حساب اون همسایه هاتون که دلداری میدنا:khaneh:)

خوب خداروشکر که بچه شمال نیستی والا فکر کنم اگه هر شب با لباس خیس میخوابیدی سینه پهلویی خدای نکرده ذات الریه و ملکوت اعلی
البته دور از جونتون

آرزو میکردم تو شمال بودم تا همیشه بارون پیشم باشه !!!
واس شمام آرزوی سلامتی میکنم ... ایشالا همه خوب شن..شمام بینشون

منم از اونایی میگم که مثلا به من که بیمار سرطانیم دلداری میدن. داشته باشید
خانم همسایه با گریه بغلم میکنه میگه آخه تو چرا؟؟؟؟؟؟
من: خوب اشکالی نداره خوب میشم ان شاالله

زار زار گریه آره خوب میشی. خواهرشوهر منم مثل تو بود.
من: خوب دیدی الان حالش چطوره؟؟؟؟ من که میگم خوب میشم.
ولییییییییی مررررررده.

من::

منو این همه خوشبختی


امان ازاین دلداری یکی بایدمنودلداری بده هی تلاش میکنم مامانم نفهمه دوروبروکاراگاه بازی مامانم نمیذاره:Ghamgin:

ممنون از همه:Gol:
خیلی جدی شده یکی دیگه هم بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:ok::ok:

نصایح یک عقل کل یا مغز متفکر::
:no:
1- همیشه سعی کن برقصی.:khoshali:
2- به هیچ وجه مداحی و سخنرانی گوش نکن.:Nashnidan::Nashnidan:
3- مدام آهنگهای شاد گوش بده.:Mosighi::Mosighi:

خدایی این دیگه آخرشه
تصور کنید طی مسیر پذیرایی تا آشپزخونه با رقص:khoshali:
ظرف شستن با رقص:khoshali:
وقت درست کردن غذا ملاقه به دست با رقص:khoshali:
کشیدن جاروبرقی با رقص:khoshali:

کلا سیم ارتباط با خدا قطع
راستی اینا برای سلامتی خوبه یا برای جهنمی شدن
:aatash:
:Gig::Gig::Gig::Gig:

تاحالا پیش اومده که قبل از ملاقات کلی با خودتون حرف بزنید ؟
از نحوه ی سلام دادن تا نحوه ی خداحافظی رو با خودتون تمرین میکنید؟
.....
یکی از کارهای عجیبی که دیدم این بود که مادر بزرگم با میوه حرف میزد ..ازش معذرت خواهی میکرد که با چاقو پوستش و میکنه ...
.........

سلام منم اعتراف:::::::::::::read:
من عاشق مداحی و سینه زنیم هر وقت تنها بشم این کار رو میکنم تو اتاق ، تو حموم که خیلی حال میده.:Sokhan:
خودم میخونم زیر دوش سینه میزنم صداش شبیه هیات میشه. خیلی باحاله:Nashnidan:
یدفعه صدای مامانم :offlow:
باز زده به سرت آرومتر:Ealam:
نمیدونم چرا آخر رویاهام بد تموم میشه.:Gig::Gig::Gig:

يك دارالمجانيني
فارغ از دنيايي
آب و نون ِمجاني
غم و غصه اي نداري
عاقلترين ِ آدمايي

:Kaf: میدونید چرا؟ ادم های دیوانه خیلی خوش هستن؟ چون مشکلی ندارن ...چیزی رو سخت نمیگیرن ...اصلا کلمه ای به نام سخت تو دایره کلماتشون و ذهنشون ندارن
بهشون بگید کمکم کن
خیلی ریلکس میگه چه کمکی؟
میگم 50ملیون پول میخوام
یه کاغذ بی ارزش برمیداره و واست چک مینویسه ..میگه برو فردا نقدش کن
به همین راحتی

باسلام
ولی به نظر من اینهایی که اعتراف کردن همه یه نوع بهلول هستن.
:reading:
به رفتارشون نگاه نکنید در عمل همه خدایی عقل کل هستن.:khandan:
خیلی خوبه که آدم از کنار مشکلات با شوخی بگذره اونوقت دیگه مشکلات بزرگ نیستن.:shad:
البته هر چیزی به جا خوبه.:kafkaf:

چه حرفایی !!!!!! ترکوندم از خودم توقع نداشتم بابا ایول:Kaf::Moteajeb!:

ایا لذت بردن از درد کشیدن ...نشانه ی بیماری روحی و روانیه ؟
مثلا یکی میگفت دوست دارم پوست لبم و بکنم تا خون بیاد .. وقتی سر درد دارم دردش و تحمل میکنم چون درد کشیدن و دوست دارم ...دردش لذت بخشه
از ترس تا صبح خوابم نرفت ..همش فکر میکردم دیوانه اس..تا به حال ندیدم به خودش اسیب برسونه
ولی حرف هاش بد جور منو به فکر فرو برد
2 خندیدن یا حرف زدن جلو ی اینه چی؟
3 تو خواب راه رفتن یا گریه کردن یا خندیدن ؟
4حس کردن حرکت خون در رگ ها
این که دیگه در حد المپیاد ریاضی باورش سخت بود
5وسط خیابون ..بی توجه به ادم های اطراف با صدای بلند شعر خوندن
میدونم سوالات زیاده ...اگه میشه لطفا مختصری توضیح بدید

سلام
اگه همه اينها تو ي نفر جمع شده باشه
اين آدم حالت خطرناك قوي اي داره
و بايد نه تنها ازش اجتناب كرد كه بقيه رو هم مطلع كرد كه اقدام به درمان كنند
ولي گاها بعضي افراد از موضوعات خاصي كه عرف اصلا اونها رو متعارف نميدونند، لذت ميبرن
مثلا من از اينكه به پشت بخوابم و به آسمان آبي بدون ابر نگاه نم لذت ميبرم.
ميشه گفت اين افراد اختلال رواني دارن
پس هر كي تو شهره اختلال داره
ولي موارد شما رو سخته كه بگيم
اختلال نيست.
خلاصه بد نيست به يك مشاوره و يا روان درمان مراجعه كنه
دستشو بگير ببر
صواب داره

سلام
اگه همه اينها تو ي نفر جمع شده باشه
اين آدم حالت خطرناك قوي اي داره
و بايد نه تنها ازش اجتناب كرد كه بقيه رو هم مطلع كرد كه اقدام به درمان كنند
ولي گاها بعضي افراد از موضوعات خاصي كه عرف اصلا اونها رو متعارف نميدونند، لذت ميبرن
مثلا من از اينكه به پشت بخوابم و به آسمان آبي بدون ابر نگاه نم لذت ميبرم.
ميشه گفت اين افراد اختلال رواني دارن
پس هر كي تو شهره اختلال داره
ولي موارد شما رو سخته كه بگيم
اختلال نيست.
خلاصه بد نيست به يك مشاوره و يا روان درمان مراجعه كنه
دستشو بگير ببر
صواب داره

سلام ..این حالت ها در درون یه نفر جمع نشده ....
همه ی این 5موردی که نام بردم مخصوص ا فرد خاصیه ...
در مورد شخص اول که از درد کشیدن لذت میبره ....خیلی تحقیق کردم ...ایشون تحمل درد براشون اسونه ...اما اگه خیلی درد داشته باشن پیش دکتر میرن ...
بقیه هم که استاد امیدوار توضیح دادند
خیلی خیلی معذرت میخوام ..اما ثواب رو با ث ..ثریا مینویسن نه ص صابون


سلام ..این حالت ها در درون یه نفر جمع نشده ....
همه ی این 5موردی که نام بردم مخصوص ا فرد خاصیه ...
در مورد شخص اول که از درد کشیدن لذت میبره ....خیلی تحقیق کردم ...ایشون تحمل درد براشون اسونه ...اما اگه خیلی درد داشته باشن پیش دکتر میرن ...
بغیه هم که استاد امیدوار توضیح دادند
خیلی خیلی معذرت میخوام ..اما ثواب رو با ث ..ثریا مینویسن نه ص صابون

سلام
همونطوركه بقيه روبا ق مينويسن
گاهي واكنش بهترين جواب راستيه كه ميتوني ازطرف مقابلت بگيري

نه واقعا دارم به این نتیجه میرسم که دیوونم:loool:
امروز از صبح گیر دادم به خودم بابت اشتباهات قدیم دارم خودم و تنیه میکنم:ghati:
میشینم فکر میکنم اشتباهم یادم میاد میزنم پس کله خودم آخه چقدر آدم باید فرصت ها رو از دست بده
الان اومدم اینجا ناخودآگاه خندم گرفت گفتم اینجا بنویسم :khaneh:
آخ چقدر آروم شدم الان:khandeh!:

نه واقعا دارم به این نتیجه میرسم که دیوونم
امروز از صبح گیر دادم به خودم بابت اشتباهات قدیم دارم خودم و تنیه میکنم

.مسئله داره جدی میشه ها
حالا یه ذره به خودتون بدو بی راه بگید اشکال نداره ....اما خود زنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
:Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!:

چند وقت یش تبلتم خراب شد بردم نمایندگی تا درستش کنه
بعد از خانومه پرسیدم گارانتی تعویض نداره
گفت چرا ولی تموم شده مدتش
وقتی اومدم بیرون انقدر از تبلتم معذرت خواهی کردمم:khandeh!::khandeh!:

اللهم عجل للیک الفرج

سلام

:Gig::Cheshmak:
[SPOILER]دور از شوخی این رفتار ها ممکنه در هممون باشه و نوعی تمایلات و آرزو ها و نگرانی هایی است که در ذهنمون داریم
یه پیشنهاد بیایید یک روز رو روز دیوانگی بگذاریم یک روز نه یک ساعت رو

مثلا به آینه نگاه کنیم و قاه قاه بخندیم:khaneh:[/SPOILER]

یه اعتراف دیگه: گه گاه واس خودم چند تا حرکت بروسلی میزنم به دشمن فرضی.:_loool::kill:گاهی هم مسلح میشم،با یه چوبی چیزی کتکشون می زنم.:jangjoo::jangjoo::jangjoo:

یه اعتراف دیگه: گه گاه واس خودم چند تا حرکت بروسلی میزنم به دشمن فرضی.:_loool::kill:گاهی هم مسلح میشم،با یه چوبی چیزی کتکشون می زنم.:jangjoo::jangjoo::jangjoo:


حتما آخرش هم از دشمن فرضی شکست می خوری:Khandidan!:

دست دوستان درد نکنه این پستارو که میخونم اعتماد به نفس میگیرم:khaneh:

دوستیداشتم در جواب اینکه ایا اشتباه از من بوده یا دیگری
یک سوال میکرد و گناهکار یا دیوانه را پیدا میکرد
سوال اینبود، ایا ازدواج کرداه اید؟
در هر 2 جال پس معلوم میشود شما دیوانه اید:khaneh:

یه بنده خدایی ..تو اسانسور تنها بوده ..همینجور که تو اینه خودش و نگاه میکرد ..ناگهان حس با نمک بودنشون گل میکنه ...
میله ی اسانسور و محکم میچسبه و الکی و به حالت مسخره داد میزنه ..وای ما داریم میافتیم ..داریم سقوط میکنیم ...حیف شد کلی ارزو دارم ...تازه میخواستم
ناگهان در اسانسور باز میشه و یه خانوم ایشون و تو اون حالت میبینه :Moteajeb!:
ایشونم :khandeh!: بعد در اسانسور و میبنده
بعدم اینجوری :kalafeh:
از اون به بعد به خودشون قول دادن که دیوانه بازی هاشون و بزارن واسه خلوت

بعضی وقتا دلم میخواد به این فکر کنم که یه آدم معروف در عرصه فوتبالمو دعوت شدم به برنامه نود:Ghamgin:
اما خوب هنوز درین حد...:Nishkhand:

تا حالا شده که جمع بخورید زمین ....بدجور ..بد فرم .....
از اون مدل هایی که دلتون میخواد همون لحظه دود بشید برید تو اسمون؟
عکس العمل این جا خیلی مهمه
من در این مواقع برای اینکه ضایع نشم میخندم

یه بار دقیقا همین اتفاق برام پیش اومد
خیلی دردم اومد ....دلم میخواست غرورم و حفظ کنم و خیلی شیک از جا بلند بشم
اولش یه کم خندیدم
اما اینقدر پام درد گرفته بود که وسط خنده کم اوردم و های های گریه کردم
بیچاره اطرافیان
رسما هنگ کرده بودند ....فکر کردند سیم هام مغزم اتصالی کرده
از من به شما نصیحت ...
اول ماجرا تکلیف خودتون و روشن کنید ..یا خنده یا گریه ؟

نقل قول نوشته اصلی توسط مهر... نمایش پست ها
تا حالا شده که جمع بخورید زمین ....بدجور ..بد فرم .....
از اون مدل هایی که دلتون میخواد همون لحظه دود بشید برید تو اسمون؟
عکس العمل این جا خیلی مهمه
من در این مواقع برای اینکه ضایع نشم میخندم
وای!!!!!
من روز اول دانشگاه سر کلاس جلو همه خوردم زمین.فکر نکنم هیچی ازین بدتر باشه:Ghamgin:

ایا راه رفتن زیر بارون ...دیونگیه ؟:Gig:
کار ادم طبیعی که نیست

ایا راه رفتن زیر بارون ...دیونگیه ؟
کار ادم طبیعی که نیست

اتفاقا لذتی که زیر بارون راه رفتن داره هیچی نداره
کجاش دیوونگیه خیلی هم حال میده
البته نظر منه
فکر کنم دیگه رسما دیوونه شدم!!!!!!

ایا راه رفتن زیر بارون ...دیونگیه ؟
کار ادم طبیعی که نیست

نه عزیزم اصلا دیوونگی نیست
اونایی که این کار رو نمیکنن شاید دیوونه باشن :khandeh!:
نه ؟:Gig::khaneh:


نه عزیزم اصلا دیوونگی نیست
اونایی که این کار رو نمیکنن شاید دیوونه باشن
نه ؟

خوبه دیگه ....شما میگی دیوانگی نیست که هیچ ..کسانی که نمیان زیر بارون قدم بزنن دیونه اند
پس چرا کسانی که توی ماشین هاشون
زیر بارون موندن ...همین طور که برف پاک کن ماشین به سرعت داره کار میکنه ..بخاری ماشین روشنه ...همچنان دستشون و جلوی دهنشون میگیرن و ها میکنن تا کمی گرم بشه
وقتی یه ادم و میبینن که داره بی خیال از این رفت و امد ..بی خیال به شر شر بارون ...ریلکس زیر بارون قدم میزنه
:moteajeb:میگن ...دیونه رو نیگا ...:Moteajeb!:

نـــــــــــــــــــــــــخیرشم اصلنم دیوونگی نیست :Ealam:

من خودم وقتی بارون بیاد سوار ماشین نمیشم پیاده میرم ... تا هرجایی که بشه!

آیا من دیوانه ام ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!؟!

یه بنده خدایی ..تو اسانسور تنها بوده ..همینجور که تو اینه خودش و نگاه میکرد ..ناگهان حس با نمک بودنشون گل میکنه ...
میله ی اسانسور و محکم میچسبه و الکی و به حالت مسخره داد میزنه ..وای ما داریم میافتیم ..داریم سقوط میکنیم ...حیف شد کلی ارزو دارم ...تازه میخواستم
ناگهان در اسانسور باز میشه و یه خانوم ایشون و تو اون حالت میبینه
ایشونم بعد در اسانسور و میبنده

روز اولی که وارد دانشگاه شدم، توی آسانسور، از ذوق‌زدگی، شروع کردم به بشکن زدن و یه جورایی؛ رقصیدن :tavallod: و حالا نچرخ کی بچرخ :shadi: ! بعد یه ماه که هر بار انتظار می‌کشیدیم تا آسانسور خالی باشه و فقط خودم توش باشم به منظور ادامه‌ی جشن و پایکوبی در آن مکان، فهمیدیم که تو آسانسور دوربین مخفی هست که ناظرشم یه زنه :god:! آخه خدا این همه شانسو به من دادی! خوب یه ذره‌ام به این مردم میدادی :ghati: که فکر نکن من دیوونم :Gig:
هــــــی! آدم تو آسانسورم نمی‌تونه راحت باشه :ajab:

درضمن، فکر کنم همه‌ی دانشکده‌ها توی آسانسورشون دوربین مخفی دارن!:vamonde: یه کم مرور کنین یه وقت خلافی نکرده باشین :badbakht:!

سلام

من یک بار سعی کردم پیاده از مرز رد بشم و دستمو برسونم به خاک کشور همسایه و برگردم
:Moteajeb!:

نمی دونم این چه فکری بود که افتاده بود تو سرم :Gig:
ولی نزدیک مرز تقریبا پنجاه متر باقی مونده بود دستم به خاک کشور همسایه بخوره
توسط گارد مرزی

:gun:

متوقف شدم :offlow:

حالا هر وقت یاد اون موقع می افتم

فکر می کنم ایا من دیوانه بودم :Gig:
ممکن بود الکی شهید بشم
:dar:

ولی بخیر گذشت :Doaa:

فکر کنم من دیوانه باشم . چون فکر میکنم بچه مذهبی ام و دنبال آدم مذهبی برا ازدواج میگردم بعد میگم نه من زیاد مذهبی نیستم نمی تونم با یه مذهبی مودب آرام و متین زندگی کنم چون من قاطی ام یهو میبینی در عرض 20 ثانیه میشم آیت الله العظمی آرام متین باز ثانیه هایی بعد حوصلم سر میره میشم یه قوطی باروت و قاطی پاتی .
با خودم درگیرم میگم برا ازدواج آخرین مرحله زیبایی به آخرین مرحله که میرسم میگم نکنه برم تو زندگی ببینم زیبایی برا من اهمیتش بالاتر بوده. باز میرم تو دور باطل
کلا تو میخوام نمیخوام هام درگیرم . نمیدونم میخوام یا نمیخوام یا اینکه میدونم که نمیخوام یا میخوام

ایا راه رفتن زیر بارون ...دیونگیه ؟
کار ادم طبیعی که نیست

پس من دیونم بد جوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووور:tamasha::tamasha::tamasha::tamasha::tamasha::tamasha::tamasha::tamasha::tamasha::tamasha:

خدا کنه همه ی دیونه بازی ها به خندیدن و شعر خوندن و قدم زدن زیر بارون و با خودت حرف زدن ختم بشه
یه دیونه هایی داریم که مدام با بغض حرف میزنه ...بی جهت گریه میکنه
خدا نصیب گرگ بیابون نکنه

فکر کنم من دیوانه باشم . چون فکر میکنم بچه مذهبی ام و دنبال آدم مذهبی برا ازدواج میگردم بعد میگم نه من زیاد مذهبی نیستم نمی تونم با یه مذهبی مودب آرام و متین زندگی کنم چون من قاطی ام یهو میبینی در عرض 20 ثانیه میشم آیت الله العظمی آرام متین باز ثانیه هایی بعد حوصلم سر میره میشم یه قوطی باروت و قاطی پاتی .
با خودم درگیرم میگم برا ازدواج آخرین مرحله زیبایی به آخرین مرحله که میرسم میگم نکنه برم تو زندگی ببینم زیبایی برا من اهمیتش بالاتر بوده. باز میرم تو دور باطل
کلا تو میخوام نمیخوام هام درگیرم . نمیدونم میخوام یا نمیخوام یا اینکه میدونم که نمیخوام یا میخوام
سلام علیک.
فکر کنم به این میگن دوگانگی شخصیت:khaneh:
درین مورد خاص متاسفانه بنده هم همینطورم وتکلیفم با خودم و اون بنده خداها مشخص نیست:khandeh!:

وقتی تصاویر یا خبر ناراحت کننده ای ببینم بلا فاصله اشک تو چشمام جمع میشه .....از ته دل ارزوی مرگ میکنم
مثلا میگم الهـــــــــــــــــی بمیرم براش
مردن من به دردش نمیخوره ...
اما خب میگم دیگه

نه این که نشونه ی دیوونگی نیست.منم همینجوریم

ایا راه رفتن زیر بارون ...دیونگیه ؟
کار ادم طبیعی که نیست

از این کار لذت بخش تر و رویایی تر وجود نداره.هر کس بارونو دوست نداشته باشه دیوونه س

تا حالا شده که جمع بخورید زمین ....بدجور ..بد فرم .....
از اون مدل هایی که دلتون میخواد همون لحظه دود بشید برید تو اسمون؟
عکس العمل این جا خیلی مهمه
من در این مواقع برای اینکه ضایع نشم میخندم

بهترین کارو میکنی.من تا حالا هرچی زمین خوردم(روزی دویست بار!!)،بلافاصله بعدش خودم زدم زیر خنده تا کسی جرئت نکنه مسخره م کنه

باسلام من هم یه آدم دیوانه ای هستم ولی هیچ کس باور نمی کنه نمی دونم چکارکنم که حرفم را باور کنند من یه شخص گنهکاری هستم خواستم برام دعا کنید امیدوارمکه شما دوستان حرف من را باور کنید
التماس دعا
یاعلی
[FONT="Arial"]باتشکر

باسلام من هم یه آدم دیوانه ای هستم ولی هیچ کس باور نمی کنه نمی دونم چکارکنم که حرفم را باور کنند من یه شخص گنهکاری هستم خواستم برام دعا کنید امیدوارمکه شما دوستان حرف من را باور کنید
التماس دعا
یاعلی
باتشکر

هوالزحیمـــــــــــــــــــــ . . .

دیوونه چی ؟؟؟کی ؟؟؟ چرا؟!!؟!؟ راهنماییمون کنین خو !!!:Gig:

قیصر امین پور
[h=1]جرأت دیوانگی[/h] IMAGE(http://www.jasjoo.com/app_images/dot.png) انگار مدتی است که احساس می کنم
خاکستری از دو سه سال گذشته ام
احساس می کنم که کمی دیر است
دیگر نمی توانم
هر وقت واستن
در بیست سالگی متولد شوم
انگار
فرصت برای حادثه
از دست رفته است
از ما گذشته است که کاری کنیم
کاری که دیگران نتوانند
فرصت برای حرف زیاد است
اما
اما اگر گریسته باشی...
آه ...
مردن چه قدر حوصله می خواهد
بی آنکه در سراسر عمرت
یک روز ، یک نفس
بی حس مرگ زیسته باشی !
انگار
این سالها که می گذرد
چندان که لازم است
دیوانه نیستم
احساس می کنم که پس از مرگ
عاقبت
یک روز
دیوانه می شوم !
شاید برای حادثه باید
گاهی کمی عجیب تر از این
باشم
با این همه تفاوت
احساس می کنم که کمی بی تفاوتی
بد نیست
حس می کنم که انگار
نامم کمی کج است
و نام خانوادگی ام ، نیز
از این هوای سربی
خسته است
امضای تازه ی من
دیگر
امضای روزهای دبستان نیست
ای کاش
آن نام را دوباره
پیدا کنم
ای کاش
آن کوچه را دوباره ببینم آنجا که ناگهان
یک روز نام کوچکم از دستم
افتاد
و لابه لای خاطره ها گم شد
آنجا که
یک کوذک غریبه
با چشم های کودکی من نشسته است
از دور
لبخند او چه قدر شبیه من است !
آه ، ای شباهت دور!
ای چشم های مغرور !
این روزها که جرأت دیوانگی کم است
بگذار باز هم به تو برگردم !
بگذار دست کم
گاهی تو را به خواب ببینم!
بگذار در خیال تو باشم!
بگذار ...
بگذاریم!
این روزها
خیلی برای گیره دلم تنگ است !

تا حالا تو خونتون قناری داشتید؟
به نظرتون ادم هایی که با حیوانات حرف میزنن دیونه اند؟
فکر کنید ؟
مرد گنده پشت قفس فنچ بال بال میزنه که بیا واسه دایی بخون ؟:Moteajeb!:
**********

موضوع قفل شده است