مجــــــــــــله شــــبانه ( هر شب یک وصیتنامه شهید)
تبهای اولیه
برادران و خواهرانم با درس خواندن راه مرا ادامه بدهید
شهید ابوالفضل دهشيري نوجوانی است که در سال 1367 در صف فداییان روح الله قرار گرفت. متن وصیت نامه او از این قرار است:
بسم الله الرحمن الرحيم
«ان الله اشتري من المومنين انفسهم واموالهم بان لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون وعدا عليه حقا في التورية و الا نجيل و القرآن و من ا في بعهده من الله فستبشروا ببيعكم والذي بايعتم و ذالك هو الفوز العظيم.
خدا جان و مال اهل ايمان را به بهاي بهشت خريداري كرده آنها در راه خدا جهاد مي كنند كه دشمن دين را به قتل برسانند و يا خود كشته شوند اين وعده قطعي است بر خدا و عهدي است كه در تورات و انجيل و قرآن ياد فرموده و ازخدا با وفاتر به عهدكيست ؟ اي اهل ايمان شما خود در اين معامله بشارت دهيدكه اين معاهده با خدا به حقيقت سعادت و پيروزي بزرگي است ».
با درود و سلام فراوان بر منجي عالم بشريت و نايب بر حقش امام امت و با درود و سلام برشهداي گلگون كفن انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي وصيتنامه خود را آغاز مي كنم . از شما ملت شهيدپرور عاجزانه تقاضا دارم به فرامين امام امت پاسخ مثبت دهيد و هميشه يار و ياور امام باشيد و دست از اتحاد و وحدت كه رمز پيروزي مي باشد بر نداريد و در همه حال رضاي خدا را در نظر بگيريد و كارهاي خود را خالصانه و فقط براي رضاي او انجام دهيد .
وشما اي پدر و مادر عزيزم از شما مي خواهم كه بردبار و صبور باشيد و در سوگ من عزاداري نكنيد بلكه رفتن من را مثل امانتي بدانيد كه بايد روزي پس داده شود و مادر از تو مي خواهم كه زينب گونه باشي و دشمنان اسلام بدانند كه با چه ملتي روبرو هستند ملتي كه شهيد پرور است و از شهادت باكي ندارد وهمان گونه كه در دامادي من شادي وخوشحالي مي كنيد شهادت من را هم همان دامادي بدانيد كه حجله ام قبرم و لباس داماديم كفنم و عروسم شهادت است و در جشن عروسي به مردم خوش آمد بگوييد وآنها را با كام شيرين از حجله ام برگردانيد .
و شما اي برادران و خواهرانم مي خواهم حجاب خود را حفظ نماييد و با درس خواندن مشت محكمي بر دهان آمريكا و نوكرانش بزنيد و نماز خود را در سر وقت بخوانيد و روزه هاي خود را بگيريد . راه من را ادامه دهيد و نگذاريد كه اسلحه ام و تفنگم بر زمين بماند و هرگز در سوگ من گريه و زاري نكنيد . از تمام دوستان و آشنايانم مي خواهم كه اسلحه بر زمين افتاده من را برگيرند و بر عليه دشمنان اسلام بستيزند و پاسدار حقيقي خون شهيدان راه حق و حقيقت باشند.در ضمن تمام وسايل شخصي من را در راه خدا مصرف نماييد شايد اينها كار ساز باشند ما كه براي اين انقلاب كاري نكرديم شايد اينها كمكي باشد .
والسلام
ساعت 10 شب چهارشنبه مورخ7/ 2/ 1367
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند!؟
شهید والا مقام «مجید دایی دایی» در تاریخ ۱۷ بهمن ماه سال ۱۳۶۱ به تعبیر خود «پیام نامه ای» برای خانواده خویش نگاشته است که خواندنش خالی از لطف نیست.
بسمه تعالی
«ان الذین امنوا و الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله اولئک یرجون رحمت الله و الله غفور رحیم». (بقره / ۲۱۸).
با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (س) و با سلام بر کلیه نیروهای وفادار به خط امام.
اینجانب «مجید دایی دایی»، فرزند «علی اکبر» شهادت میدهم به وحدانیت خدا و رسالت محمد (ص)، آخرین پیغمبر او و ولایت علی (ع)، خلیفه اول و جانشین نبی اکرم (ص) و شهادت به اینکه امام خمینی (س)، فرزند علی در خط نبی اکرم قرار دارد و این انقلاب، زمینه ساز انقلاب و حکومت عدل جهانی مهدی (عج) میباشد.
باری، خانواده عزیزم! اکنون که دست به قلم بردهام، نه برای اینکه وصیتنامهای بنویسم، چون میدانید نوشتن وصیت در شرع، به کسانی تعلق میگیرد که مال التجارهای داشته باشند و لیکن، بنده با توجه به موقعیت کنونی کشور عزیزمان، تصمیم گرفتم «پیام نامه»ای برای خانوادهام بنویسم، که سندی بر حقانیت خط و سیر شهدا باشد.
خانواده عزیزم! همان طوری که میدانید هدف من و دیگر رزمندگان - فقط و فقط- رضای خدا و اطاعت از فرمان او بوده است و در اجرای همین فرامین بوده، که به شهادت رسیدهام؛ پس کاری را انجام دادهام که دقیقاً خواست الله و امت حزب الله بوده است، که شما عزیزان باید از صمیم قلب خوشحال باشید، که فرزند شما در خطی قدم برداشت و شهید شد، که ادامهٔ همان خط ائمهٔ اطهار (ع)، به خصوص سرور شهیدان تاریخ، حسین ابن علی (ع) است. حال با این تفاسیر، «آیا امام حسین (ع) از بین رفت؟!» خیر؛ چون، «شهید» شد. یعنی، «شاهد» است و قرآن دقیقاً ذکر کرده است که: «... شهیدان زندهاند و نزد خدا روزی میخورند.» پس، شهدای ما زندگان تاریخند و یاد آنان همیشه به یادگار و سرمشق و الگوی نسلها میماند و این را بدانید شهادت، آرزوی کلیهٔ مسلمین است؛ چون انسان در هر موردی، خوب آن را انتخاب میکند. حال که مرگ هست، پس بهترین نوع مردن را من انتخاب کردم، که بهتر از آن مرگی نیست و من زندگی جاویدانی را بدست آوردهام.
در اینجا صحبتی با خانواده عزیزم دارم، تا فقط به عنوان پیامی و نصیحتی بوده باشد، که ان شاء الله این را دقیقاً قبول کنید. در وهلهٔ اول به پدر و مادرم؛ای عزیزان! بدانید من همیشه دعا گوی شما بودم؛ لیکن خود میدانید زندگی، صحنهٔ مبارزه است، که از اول خلقت بشر، بوده و هست. همیشه یکسری در خط شیطان قرار میگیرند و یکسری در خط الله و این بس افتخار بزرگی است، که ما در خط الله قرار گرفتیم و او را تکیهگاهمان قرار دادیم و از هیچ ابرجنایتکاری کمک نگرفتیم و میدانیم و یقین داریم که دست خدا، بالاترین قدرتهاست و حال اگر انسانهایی در این راه فدا شوند، خوش به سعادتشان، که امامان و معصومین (ع) ما هم در این راه فدا شدند. ضمناً بدانید خداوند امانتی به شما داده بود و اکنون آن را باز پس گرفته و از شما میخواهم دقیقاً کاری را انجام دهید که زینب (س) در سوگ شهیدانش انجام داد و مجالس ترحیم را ساده برگزار کنید و به همه تبریک بگویید. وصیت شهید به شما، دعا برای طول عمر امام عزیزمان است.
پیامی برای برادرم دارم. محسن جان! من هیچ وقت نتوانستم حق برادری را بجا آورم، از شما تقاضای بخشش دارم. هیچگاه از یاد خدا غافل نباشید و همیشه در خط امام و انقلاب حرکت کنید و با سختیها مبارزه کنید، که انسان در کورهٔ راه سختیها و آزمایشات الهی است که ساخته و به درجهٔ عالی متقی و ایمانی میرسد.
پیامی برای خواهران عزیزم: خواهران عزیز! در درجه اول از شما تقاضا دارم پاسدار خون شهید و ادامه دهندهٔ راه او و مبلغ دین او و الگو بودن، به عنوان خواهر شهید باشید. در زندگی هیچگاه خدا را فراموش نکنید و فقط هر چه خواستید، از او بخواهید، که اگر خود را کوچک میکنید، برای خدا میکنید. در کلیهٔ مسایل انقلاب، و در نماز جماعات و جمعه شرکت کنید. در خدمت به انقلاب و اسلام، کوشا باشید؛ حال از هر طریقی که شده باشد، حتی دفاع لفظی از خط امام. خواهش و پیام دیگرم، حفظ حجاب شما است. حتماً حجاب خود را رعایت کنید، که نجابت یک زن در حفظ حجاب است. این را بدان که حفظ حجاب تو، در مقابل عمل من، کوبندهتر از خون من است. برایم گریه و زاری نکنید و اگر هم گریهای و سوگوارهای هست، فقط به خاطر حسین ابن علی (ع) و یاران مظلوم او باشد. ضمناً پیامی هم برای اقوام و فامیلها دارم، که به عنوان تذکری است و بارها شنیدهاید و این بار از یک شهید بشنوید. راهی که ما رفتیم، در ارتباط با اطاعت خدا بوده، که به دستور امام عزیزمان صورت گرفته است. یعنی، دستور امام برایمان حجت است. حرف او، حرف خداست.
هیچ شکی هم نداریم و میدانیم که وجود پر برکت ایشان بوده، که خداوند به ما این همه پیروزی عطا کرده است و اگر میبینیم اشخاص یا گروههایی در مقابل امام قرار گرفته و یا نابود میشوند، این نشانگر حقانیت او و پشتیبانی خدا از اوست و حال از شما میخواهم این نعمتی را که نصیب ما شده، قدرش را بدانید و از یکسری هم تقاضای تجدید نظر در عقایدشان دارم، که هنوز فکرشان و قدمشان را با این انقلاب وفق ندادهاند. بدانید، هر کس بخواهد در مقابل این سیل خروشان بایستد، فنا خواهد شد؛ چون سرچشمهٔ این سیل، به خدا وصل است و هیچگاه از خروش نمیافتد و درضمن، خود را بیطرف نشان ندهید. بیایید در خط انقلاب و اگر دنیا و آخرت را میخواهید، همیشه مدافع خط اصیل اسلام باشید و در عمل، پیاده کنید.
مدافع امام، روحانیت اصیل در صحنه، دولت و حکومت باشید، که دفاع از اینان دفاع از دین خداست. در آخر، این را از صمیم قلب میگویم. اگر اشخاصی بخواهند باز از در خصومت با این حکومت درآیند، هیچگاه راضی نیستم قطره اشکی برایم بریزند و حتی در مجالس ترحیمی که به اسم من است شرکت کنند، که روحم را سخت میآزارند. امیدوارم که همه به خود آیند و دست از لجبازی بردارند و بدانند که این انقلاب، «جند الله»، «حزب الله» و «روح الله» دارد و هیچگاه شکست نمیخورد. به امید فرج امام زمان (عج) و حکومت عدل مهدی (عج).
«آن کس که تو را شناخت، جان را چه کند/ فرزند و عیال و خانمان را چه کند/ دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی/ دیوانه تو هر دو جهان را چه کند».
اگـر بـاشد قـرار، آخـر بـمیرم / نـمیخواهم که در بـستر بـمیرم.
ما نظارهگر شماییم ...
شهيد رضا نادري وصيتنامه و متنهاي بسيار زيبا دارد. آخرين متن خود را براي عيد قربان سال 67 نوشت! همان روزي كه قرباني حضرت حق شد!. در عمليات مرصاد كاري كرد كه تحسين شهيد صياد را نيز در برداشت. وی اولين كسي بود كه تنگۀ مرصاد را بست و منافقين كوردل را غافلگير كرد. از همان نقطه هم به سوي آسمان پرواز نمود.
متن وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
پروردگارا، نميدانم چه شده است! قلب خود را سياه ميبينم و چشم خود را خشك از اشك. ميخواهم ناله و افغان خود را بلند كنم و دل را آينه معرفت و عشق نسبت به تو نمايم. اما در دل جز هوي و هوس و تاريكي چيز ديگري را مشاهده نميكنم.
خدايا نميدانم چرا از اين مناجات محرومم. وقتي نَفْس خود را به ميز محاكمه ميكشانم از آينده و آخرت خود بيمناك ميشوم.
همه گمان واهي در رابطه با من دارند و تنها اين منم كه از خودم خبر دارم و ميدانم كه اسيري هستم در بند شيطان. سگ نفس دائماً بر من حمله ور ميشود.
الهي ميخواهم خوب شوم اما حريف خودم نميشوم. خدايا در اين مكان مقدس و به اين لحظات عزيز تو را به چهارده معصوم قسمت ميدهم كه به من توفيق دهي و از گناه دور گرداني. و عبادت خالصانه و گريه و زاري به درگاهت در دل شب عنايت فرمايي و مرا از زمره مُخلصان درگاهت قرار دهي.
پس اي معبود من اكنون با حالتي زار از گذشته رو به سويت كرده ام. خدايا لطف و مرحمت تو نهايت ندارد. مانند دريايي است كه اگر بخواهي ميتواني با يك موج كل گناه و عصيان خلايق را پاك كني. الهي تو غني هستي از مجازات ما و ما ضعيف در برابر عذابت. پس درگذر از گنا ه ما.
با شروع انقلاب در دل خود نوري را مشاهده كردم كه نغمه آستان ربوبيت تو را سر داده بود. اين تحول روزها و شبها بر من بيشتر آشكار شد. مرا به سوي تو ميكشيد، در اندرون من حالات روحاني ريشه دوانده بود. تا اينكه به من توفيق دادي كه پاي به مكاني بگذارم كه همه اش نور و صفا و همه اش عشق بود. و آن خاك گلگون، جبهه نام داشت.كم كم در اين بازارِ عشق و عاشقي واژه شهادت را درك كردم. من ديگر از ژرفاي زندگي پست دنيا و وابستگي هايش بيرون آمده بودم.
رابطه من با تو نزديك و نزديكتر ميشد. تا اينكه مرا سخت عاشق خودكردي. بارها درد عاشقي پوست و گوشت و استخوانم را در هم ميفشرد. من سرمست از اين شور بارها به ديار جبهه پا نهادم. اما نميدانم كه پايان اين ظلمات و تاريكي كي خواهد بود.
نميدانم چه زمان خورشيد تابان شهادت تيرگي شب را كنار ميزند و سپيده آن، آسمانِ تارِ دلِ مرا روشن م يسازد.
چه شيرين است آن زماني كه وعده ديدار حاصل شود. و من با چهره اي بشاش و بدني خونين و قطعه قطعه شده به ديدارت بيايم.
الهي در آن لحظه دوست دارم كه فرصتي به من دهي!
الهي تو رحيمي، تو بخشنده اي، تنها تو مولا و سرپرست مني. دوست دارم در آن لحظه فرصتي يابم تا رو به قبله كنم. سر به سجده گذارم و در حالت طاعت و بندگي، تو را براي چند بار ديگر بخوانم.
...
سخني با شما برادران و دوستان دارم...
برادران عزيز انتظاري كه از شماست از سايرين نيست. انتظاري كه شهدا و امام از شما دارند جداي از عام مردم است. چرا كه شما همگي در جبهه بوده ايد و مظلوميت اسلام و جنگ را در بعضي از مواقع مشاهده نموده ايد. ديده ايد كه چگونه در بعضي از عملياتها به خاطر كمبود نيرو چه بر سر ما آمده! چطور حاصل دسترنج خون شهدا و رزمندگان در آخر كار به علت نبودن نيروي پشتيباني بي ثمر گشته و چقدر شهيد و مجروح و مفقودالاثر به خاطر همين مسئله در خاك لاله گون جبهه به جاي مانده.
عزيزان من، مشكل براي اين است كه ما نبايد زندگيمان را با جنگ تطبيق دهيم! يعني فكر كنيم كه هر وقت بيكار هستيم بايد به جبهه برويم، اين طرز تفكر براي كسي كه امام دارد و مي خواهد براساس تكليف زندگي كند اشتباه است.
چرا كه مقلد امام، از خود قدرت تصرفي در رابطه با امور زندگي ندارد. پس انسان بايد ببيند كه جبهه چه وقت به او نياز دارد. يعني جنگ را با زندگي اش تطبيق دهد.
يعني اگر درس بود، اگر مسئله ازدواج بود و اگر هزار كار مهم دنيوي ديگر بود وقتي كه به ما گفتند جبهه به شما نياز دارد بايد پشت پا به آنها زد. آيا مسئله اسلام مهمتر است يا درس و ديپلم! به خدا قسم كه در روز قيامت حساب امثال ما بسيار سخت خواهد بود.
در پايان: بر روي قبرم اين مطلب نوشته شود:
اي برادر، به كجا ميروي كمي درنگ كن آيا با كمي گريه و يك فاتحه خواندن بر مزار من و امثال من، مسئوليتي را كه با رفتن خود بر دوش تو گذاشته ايم از ياد خواهي برد؟!
ما نظاره ميكنيم كه تو با اين مسئوليت سنگين چه خواهي كرد. و اما مسئوليت ادامه دادن راه ماست و...
پيكر مرا در گلزار شهداي شاهرود در كنار دوستم علي كلباسي دفن كنيد.
اگر جنازه ام برنگشت مزار هر يك از شهدا مزار من است.
در نهايت از تمامي دوستانم حلاليت ميطلبم و اميدوارم كه هر بدي از طرف من به شما رسيده است را به بزرگي خود ببخشيد.
من نرفتم که زنده برگردم ...
شهید آیت الله آب در جگر که در تاریخ ۲۹ آذر ماه سال ۱۳۶ به دیدار معبود شتافت در چند خط کوتاه و مختصر چنین وصیت کرده است:
متن وصیتنامه
منتظر من نباشید من نرفتم که زنده برگردم...
...وصیت میکنم که هرگز برای من گریه نکنید. به مادرم بگویید که شما پیش فاطمه دختر پیامبر(ص) سربلند خواهی شد، چون فاطمه شهید داد و شما هم شهید دادی. مادر! هر موقع به یاد فرزندت میافتی به یاد فرزندانی باش که بدن پاره پاره آنها را مادرشان ندیده که توسط مزدوران چپ و راست در زیر رگبار گلولههای دژخیمان شرق و غرب به شهادت رسیدند. مادرم تو باید مانند کوهی که به افق سر کشیده سربلند باشی…
و ای پدر تو را هم نزد (علی(ع) سربلند خواهم کرد.
باید با اتحاد نقشۀ دشمنان را خنثی کنیم
شهید جابر کشاورزی در سال 1344 در شهرستان خرامه متولد شد و در تاريخ 5/1/61 در عملیات فتح المبین بر اثر اصابت تركش خمپاره در جبهه شوش به شهادت رسید.
متن وصیت نامه
به نام خدا
خدايا! قلممان را از نفاق و عملمان را از ريا، زبانمان را از دروغ و چشمهايمان را از نگاه كردن به چيزهاي غيرشرعي و علممان را از خيانت پاك بگردان كه تو به راستي آمرزنده هستي و تو ستارالعيوب همه گناهان هستي. اي تنها معبود ما!
... اينك كه عازم جبهه هاي حق عليه باطل هستم، مي خواهم چند كلمه با برادران و خواهرانم كه مي خواهند براي ادامه دادن راهمان كوشا باشند صحبت كنم. برادران! خواهران! اسلام اينك در خطر است و ما بايد سنگری مقاوم و محكم براي محافظت كردن از اسلام باشيم. اينك اسلام به خون احتياج دارد. اينك ما بايد به نداي هميشه بلند حسين(ع) جواب بدهيم. ما بايد براي حراست از خون حسين(ع) كوشا باشيم. اي آزادگان اسلام! بياييد كه با خون شهيدان انقلاب وضوي شهادت بگيريم. اي برادران! اگر چه مردن سخت است، بهتر است كه ما بميريم. از كربلاي جانسوز تا انقلاب امروز هميشه آيد اين ندا به به چه نواي زيبايي!
اي حسين جان! ما امروز به نداي ینصرنی تو پاسخ مثبت مي گوييم و به سوی كربلاي ايران مي شتابيم تا به نداي ينصرني تو پاسخ گفته باشيم و شما اي خانواده من! اگر من در جبهه حق شهيد شدم، شما نبايد اصلا ناراحت بشويد و شما اي پدر و مادر! من نزد شما امانتي بودم كه اين امانت از طرف خدا به شما داده شده بود و هر لحظه احتمال اين است كه خدا اين امانت خويش را پس بگيرد و شما نبايد براي اين كه اين امانت از شما گرفته شده ناراحت باشيد و اصلا براي من گريه نكنيد و اگر ميخواهيد گريه كنيد، براي مظلوميت امام حسين(ع) و يارانش در روز عاشورا گريه كنيد. شما براي مظلوميت بهشتي، باهنر، رجايي و ديگر ياران امام كه به شهادت رسيدند گريه كنيد... در ضمن برادران! دشمن بيكار نمي نشيند؛ هر روز با نقشه اي با شما روبرو مي شود. يك روز در پوشش مجاهد، يك روز پيمان خويشي، يك روز هم در پوشش انقلابي... و من و تو بايد با اتحاد خودمان نقشه آنها را خنثي كنيم.
زندگی جز در راه خدا یک خسران بزرگ است
شهید صادق مهدی برزی در وصیت نامه خویش این گونه نوشته است:
متن وصیت نامه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
فَمَن کَانَ یَرجُوا لِقاءَ رَبَّه فَلیَعمَل عَمَل صالِحاً وَ لا یُشرِک بِعِبادَه رَبِّه اَحَداَ «قرآن کریم»
پس کسی که امید لقاء پروردگارش را دارد، پس عمل شایسته انجام دهد و در عبادت پروردگارش هیچکس را شریک قرار ندهد.
شهادت فخر ما و فخر اولیاء ماست. «امام خمینی»
مرگ ارمغان مؤمن است. «رسول اکرم (ص)»
با سلام بر او که جز او حجتی بر خلق دیگر نمانده همان حجت خدا، همان امید اولیاء و همان عصاره پیام انبیاء و اوصیاء مهدی موعود (عج) و با سلام بر پیر جماران، آن عارف دل شکسته و آن سالک طریق حق، آن یگانه رهبر اسلام خمینی بت شکن و با سلام و عرض ادب حضور خیل شهدای عاشق و پاکباز انقلاب و جنگ، آن عاشقان سوخته در عشق معشوق و با آرزوی سلامتی برای معلولین و مجروحین، آن ایثارگران جبهههای حق علیه باطل و آرزوی آزادی کربلا و قدس و قبر شش گوشه حسین مظلوم (ع) آن پرچمدار آزدادی و استقامت و شرف. انشاءالله.
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم انا لله و انا الیه راجعون
قبل از نوشتن این نوشتار به یاد وصیت نامه یکی از شهدا افتادم که گفته بود برای اینکه بعد از مرگم از من آنچنان که نیستم تعریف نکنند وصیتی نمینویسم. ولی تو گویی قلب پرآشوب من جز با نوشتن و گفتن ساکت نمیشود. اگر چه عمل نمیکنم ولی دوست دارم گفته باشم که مسئولیت قلم از همه بالاتر است و نوشتن وصیت یک دستور الهی:
کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیر الوصیه للوالدین والاقربین حقا علی المتقین
ترجمه: نوشته شد بر شما اگر یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر دارای متاع دنیا باشد وصیت کند برای پدر و مادر و خویشان به چیزی شایسته عدل، این کار سزاوار مقام پرهیزگاران است.
ولی قبل از هر چیز پدر و مادر مهربانم سلام علیکم. قبل از هر چیز از رفتن من غصه نخورید و خدای نکرده به فکر این نباشید که اگر به جبهه نمیآمدم کشته نمیشدم و از دنیا نمیرفتم زیرا قرآن کریم در سوره آل عمران آیه ۱۵۶ میفرماید:
یا ایها الذین آمنوا لاتکونوا کالذین کفروا …
ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردید، مباشید مانند کافران که به برادرانشان گفتند چون سفر میکردند در زمین یا در جنگ بودند، اگر بودند نزد ما نمیمردند و کشته نمیشدند…
قبل از نوشتن وصیت نامه باز هم من وصیتنامه نوشتهام ولی این بار باز هم مینویسم ولی این را که در جبهه من این را فهمیدم که زندگی کردن جز در راه خدا یک خسران و یک زیان بزرگ است. اینجا انسان حس میکند که گناه زیاد کرده پس همین حالا به شما بگویم قبل از اینکه به جبهه بیایید، حسابتان را بررسی کنید و بقول علی (ع)
«حاسبوا قبل ان تحاسبوا و موتوا قبل ان تموتوا»
زیرا فقط با همین روش است که انسان میتواند در خودسازی موفق شود.
برادران عزیزم، مادر و پدرم، همیشه مرگ را به یاد بیاورید و خصوصا در خوشیها زیرا در ناخوشیها انسان بیشتر به یاد مرگ میافتد.
مادر عزیز و مهربانم! اگرچه اکنون که این نامه را میخوانی شاید دیگر من را نبینی ولی فراموش نکنی که تو مادری و وظیفهات را هم من به تو بگویم که خیلی خوب انجام دادی و در امتحانات خصوصا خانوادگی صبر زیبایی پیش گرفتی و در تربیت فرزندانت حقا که مادر بودی ولی این را فراموش نکن که من امانت بودم و حال هم که میروم خدا را شکر کن که این امانت را با سلامت و خصوصا رضایت به پیشگاه خدا تقدیم کردی و من کاملا از تو راضی هستم و امیدوارم که خدا هم از تو راضی باشد که انشاءالله هست.
پدر و مادر عزیزم! شما پیش خدا اجر دارید و مواظب باشید که کارهایتان این اجر را پایمال نکند.
چه کشته شويم و چه بکشيم پيروزيم و امروز ايران افتخار ماست
شهيد " رمضان بيجاني" در وصيتنامه خود توصيههايي ارزشمند به مردم کرده است.
فرازي از وصيتنامه اين شهيد بزرگوار به شرح زير است:
اي امت شهيد پرور، عزيزان شما به خاطر به دست آوردن آب و خاک به شهادت نميرسند بلکه شهادت آنها به خاطر برافراشتن پرچم اسلام در سرتاسر پهنه گيتي است. بايد تا آخرين نفر و آخرين فشنگ با دشمنان مبارزه کنيم زيرا چه کشته شويم و چه بکشيم پيروزيم و امروز ايران افتخار ماست.
ايراني که پرچم "لااله الا الله" و" محمد رسول الله" بر فراز آن به اهتزار درآمده است.
دست نوشتهای تکان دهنده از یک شهید ترور / میترسیم که بعد از ما، ایمان را سر ببرند!
مهدي رجب بيگي در سال 1336 در شهر دامغان به دنيا آمد. او از فاتحان لانه جاسوسي بود و بيانيه هاي دانشجويان را در نماز جمعه قرائت ميكرد. منافقين كوردل كه توان مباحثه با اين سرباز انقلاب را نداشتند در پنجم مهرماه سال 60 او را به شهادت رساندند.
آیا اینهمه بیسجی شستشوی مغزی شدهاند!؟
شهید عليرضا حريران از جمله سرداران خطه سرسبز گیلان است که در وصیتنامه خویش این گونه نگاشته است:
وصيت نامه
انا لله و انا اليه راجعون
همانا ما از خداييم و به سوي او بر مي گرديم.
با درود و سلام به رهبر كبير انقلاب اسلامي ميد نور چشم مستضعفان جهان و نايب بر حق امام زمان (عج) امام خميني و با سلام به اميد امام امت آيت الله منتظري و با درود فراوان به تمامي رزمندگان اسلام و تمامي شهيدان از صدر اسلام تا شهداي كربلاهاي ايران.
آنچه وصيت من است اين است كه هميشه پيرو خط امام باشيد كه اگر اينگونه باشيد هيچ خطري و اغراضي شما را تهديد نخواهد كرد.
و حال كه اين وصيتنامه را مي نويسم با سلامتي كامل و آگاهي تمام و اعتقاد به راه انبياء و ولايت فقيه مي باشد اول اگر كه شهيد شدم راهي بود كه خود آگاهانه انتخاب كردم و اميدوارم خداوند بزرگ اين شهيد شدن مرا قبول كند و گناهان مرا ببخشد پروردگارا هر چه زودتر شهادت را نصيب من كن و من نمي دانم كه به مرگ طبيعي خواهم مرد يا به دست منافقين شهيد خواهم شد و يا در جبهه هاي جنگ اما از خدا مي خواهم اگر لايق مي داند يك لطفي به من بنمايد و آن اينكه مرا در رديف شهداء قرار دهد.
و ضمنا بعرض برسانم بعضي ها مي گويند اينها كه به جبهه مي روند اطلاعي ندارند مي گويند فريب روحانيت را خورده اند و مي گويند اينها را شستشوي مغزي دادند ولي اينها همه دروغ است انساني كه به جبهه مي رود براي دفاع از دين و ناموس خودش مي رود نه برای روحانیت تنها برای نشان دادن انسانیت خود می روندبرای نشان دادن قدرت دين خود مي روند و بالاخره براي هدفي كه دارند مي روند نه اينكه فريب كسي را بخورد آن ايماني كه به خدا و رسول خدا دارد مي رود اين حرفها را انسان جاهل و نادان مي زند و اين قدرت نفساني اوست كه به او غلبه مي كند و به او اجازه زدن چنين حرفهايي را مي دهد و اگر هم از روي دانايي بزند از روحانيت و اسلام وحشت دارند چون روحانيت چراغ امت است وظيفه روحانيت بيدار كردن مردم است
برادران و خواهران ما همه مسئوليم اگر در جبهه ها حضور نداريم لااقل در پشت جبهه به رزمندگان كمك كنيم كمك ما اين است كه در حال حاضر دشمنان داخلي را كه گروهكهاي منحرف مي باشد سركوب كنيم و فقط حزب الله را بر ايران زمين و تمامي جهان بر پا كنيم و براي محافظت آن بكوشيم برادران و خواهران هيچ وقت بيكار نباشيد خداي نكرده دشمن از غفلت شما استفاده كند و ضربه خودش را بزند به خدا سوگند قسم به خون پاك شهيدان اگر كسي بخواهد با چشم بد به معنا و مفهوم شهيد بنگرد و تبليغ كنيد كه چرا فرزندانت را به جبهه مي فرستي خداوند سزايش را مي دهد و او را خوار و زبون مي سازد
و كلمه اي صحبت دارم با برادران انجمن اسلامي باز قلعه ملک اگر كوچكترين خيانتي بكنيد به مردم و از انجام وظيفه خود سرپيچي نمائيد و ننگتان باد و اگر هم لياقت نداريد كنار برويد وقت مردم را نگيريد.
به مادر عزيزم
مادر جان ناراحت نباش فرزندت در راه الله حركت كرد و جانش را در اين راه فدا كرده است چون مي دانيد كه مردن براي همه است و چه بهتر در راه خدا فرزندي اهدا نموده باشي ميدانم كه خيلي زحمت كشيدي و من ثمري براي تو نداشتم اما براي اسلام دين تو و قرآن كتاب آسماني هديه اي داشتي كه به امام امت خميني كبير تحويل دادي و از شيون و زاري دوري كن كه باعث عذاب روح من نباش و شاد باش كه دشمن به وحشت درآید .و در آخر بر تمام خانواده از کوچک ، بزرگ و بر تمام فامیلان می نویسم که مرا حلال کنند و به دوستان می خواهم هیچ وقت مرا فراموش نکنند . والسلام .
مادرم خیلی دوست داشتی مرا داماد کنی سعی کن مجلسی که برايم مي گيري مثل يك عروسي روحم را شاد كن. برادرم سعي كن وصيت نامه ام را تو بخواني و روحم را شاد كني برادرم افتخار كن همچون برادري را در راه خدا دادي. برادرم مرا در قبرستان آقا سيد رضا بگذاريد.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي حتي كنار مهدي خميني را نگهدار.
«این وصیتنامههایی که این عزیزان مینویسند مطالعه کنید، پنجاه سال عبادت کردهاید و خدا قبول کند. ... این وصیتنامهها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید. امام خمینی(ره)». بر همین اساس ازین پس هر شب وصیت نامه یک شهید را به عنوان تحفهای از گنجِ جنگ پیشکش کاربران بزرگوار مجله شبانه خواهیم کرد.
شهيد ابوالقاسم اخوان در سال 1335 در شهرستان لنگرود به دنيا آمد . در مهر ماه سال 1360 دردانشگاه سيستان و بلوچستان در مقطع كارشناسي تاريخ مشغول به تحصيل شد. بعد از انقلاب فرهنگي دانشگاهها ، وي عليرغم اينكه مسئوليت واحد اطلاعات و اخبار مركز خبر زاهدان را برعهده داشت ، جهت به تصوير كشيدن عمليات شكست حصر آبادان داوطلبانه عازم جبهه هاي جنگ شد .
پس از تصوير كشيدن صحنه هاي اين عمليات ، جهت رساندن اين تصاوير به مركز صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران همراه سرداران رشيدي چون شهيدان فكوري ، كلاهدوز ، فلاحي و جهان آرا راهي تهران شد . وي در بازگشت به تهران در حادثه ارتش جمهوري اسلامي ايران در سال 1360 در كهريزك تهران بر اثر سقوط هواپيمايي130 c به درجه رفيع شهادت نائل آمد .
يكروز مصاحبه اي با رئيس جمهور وقت (بني صدر) داشت. دفاع جانانه اي از رهبران ارزشي نظام اسلامي كرده بود. حرفهايش خشم بني صدر را برانگيخته بود . تا جايي كه بني صدر به او مي گويد : تو چرا با من جدل مي كني؟ با من دعوا داري؟
فرازهايي از وصيت نامه شهيد كه با صداي خودش در آخرين لحظات عمرش ضبط شده است : من عاشق امامم . به انقلاب عشق مي ورزم و تا يك قطره خون در رگهايم جاري است دست از اسلام ، انقلاب و امام برنمي دارم .
پسر سید حسن نصرالله قبل از شهادت چه نوشت؟
نوجواني بيش نبود. اما عاشق پيوستن به نيروهاي مقاومت. بالاخره آرزويش برآورده شد. او در نبرد با دشمن ترين دشمنان خدا شربت شهادت نوشيد و سندي شد بر افتخارات شيعه.
آنها كه دم از نبرد با اسرائيل ميزدند هيچ كدام اينگونه وارد ميدان نشدند. اما سيد بزرگوار مقاومت، دبيركل حزب الله لبنان سيد حسن نصرالله اولين رهبر مقاومت بود كه فرزندش را به قربانگاه فرستاد. سيد هادي نصرالله فرزند گرامي ايشان در يكي از عملياتهاي مبارزان لبناني و در زماني كه جنوب اين كشور در اشغال اسرائيل بود به شهادت رسيد.
مقام معظم رهبري پيام تسليتي خطاب به سيد بزرگوار مقاومت ارسال نمودند و به ايشان تسلي دادند.
سيد هادي در قسمتهايي از وصيتنامه اش كه قبل از شهادت تنظيم نمود اينگونه مي گويد:
بسم الله القاصم الجبارین
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی
شهادت میدهم که هیچ خدایی جز الله نیست. و او واحد است و شریکی ندارد...
درود و سلام بر اشرف مخلوقات خدا، محمد و خاندان مطهرش. سلام بر تمامی انبیا و فرستادگان و راستگویان و اوصیا خدا. سلام بر بانوی بزرگوارم حضرت فاطمه زهرا (س) سلام بر آقا و سرورم اباعبدالله و بر روح مطهر فرزندان و یارانش.
سلام بر حضرت قائم، حجت منتظر)عج لالله( سلام بر روح مقدس اما مخمینی)ره(. سلام بر امام و رهبر بزرگ، سید علی
خامنه ای)حفظه الله( سلام بر رهبر امت حزب الله. سلام بر سید شهیدان مقاومت اسلامی، سیدعباس موسوی و شیخ شهیدان مقاومت، شیخ راغب حرب. سلام بر شهدای اسلام و شهیدان مقاومت اسلامی. سلام و رحمت خداوند و برکات او بر همه شما.
حمد و ستایش خداوند که ما را بر دینش هدایت کرد. و از شیعیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) و از دوستداران بانوی کوثر، فاطمه زهرا که برترین درودها و سلامها بر او باد و از پیروان و دوستداران قلبی رسول خدا (ص) و امام حسن و امام حسین (ع)، سيد جوانان اهل بهشت قرار داد.
از خداوند مسئلت دارم که آنان را شفیع ما و همه مسلمانان در روز قیامت قرار دهد. پس از سلام و درود، وصیتنامه خویش را برای شما مینویسم:
به لطف و یاری پروردگار، اکنون یکی از مجاهدین مقاومت اسلامی هستم. و با هدف آزادی و دفاع از دین خداوند متعال و حفظ حرمت دین، به این جمع پیوسته ام. از خداوند طلب میکنم که شهادت در راهش را روزیِ من گرداند. ستایش خدایی که مرا موفق گردانید تا پس از کسب رضایت پدرم مبنی بر ترک درس و تحصیل، برای پیوستن به واحدهای مجاهدین مقاومت اسلامی به این سعادت دست پیدا کنم و یکی از رزمندگان و جهادکنندگان امت حزب الله باشم.
خدا را شاکرم که مرا پذیرفت تا به این سعادت نائل شوم که در ارتفاعات و کوههای عظیم جنوب از پرچم دین و ولایت و امت مسلمان و از کودکان و پیران و همه مردم مظلوم دفاع کنم و بتوانم در برابر دشمنان خدا و مردم، این جرثومه فساد رژیم صهیونیستی به قیام واجب برخیزم و از دو راه پیروزیِ باعزت و شهادت در راه خدا، به یکی نائل شوم.
پدر عزیزم. آقا و سرورم، مولا و امینم، رهبر، استاد و مرشدم. سلام بر تو که هم پدرم بودی، هم سرورم، هم رهبرم و هم امینم. درودی از صمیم قلب بر شما میفرستم. سلام بر تو آن هنگام که زاده شدی، رشد کردی، قیام کردی وآن هنگام که مینشینی و آن هنگام که قرائت میکنی، هنگامی که سخن میگویی و خطبه میخوانی، هنگامی که میخوابی و هنگامی که برمیخیزی.
سلامی از اعماق وجودم بر تو باد. سلام و اشتیاق قلبی ام بر تو که عطر پیامبر از وجودت به مشام میرسد. پدرم. همانا تو مرا تربیت کردی، آموختی و ارشادم کردی. و انشاءالله با حسن ظن تو، در آینده نیز همینگونه خواهم بود. پدرم. شما را فقط به دعا سفارش میکنم و از شما درخواست دارم که روز قیامت شفیع من باشی. روزی که انسان از پدرش، صاحب و فرزندش فرار میکند.
ملتمسانه و خاضعانه از شما خواهش دارم و برایتان دعا میکنم. دعا برای حفظ رهبری مقاومت اسلامی و امت حزب الله. دعایی خالصانه برای ولی امر مسلمین حضرت آیت الله خامنه ای، و سفارش میکنم که همچنان از او حمایت و پشتیبانی معنوی، روحی و جانی داشته باشید که این حمایت، نه نیاز او، که برای خودتان است.
مادر عزیزم! سلام و درود خداوند باریتعالی بر تو باد. ای کسی که سرپرستم هستی و هر روز صبح برای توفیقم دعا میکنی. و مرا ثبات قدم و ادب آموختی. از تو خواهش میکنم که مرا حلال کنی و به هیچ وجه در سوگم لباس سیاه بر تن نکنی و محزون و غمناک نشوی، خواهر و برادران عزیزم. جواد، زینب و محمدعلی. سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما عزیزان. شما را به تقوای الهی در کارهایتان سفارش میکنم...
خدای ناکرده پدر را ناراحت و عصبانی نکنید که پدرمان نزد امام قائد سید علی خامنه ای و امام منتظر حضرت قائم)عج لالله( جایگاهی عظیم، شأنی برجسته و درجه ای بسیار عالی دارد.
به همه تان سفارش میکنم که مجالس عزا را برای ابا عبدالله الحسین در خانه هاتان برگزار کنید. اشکهایتان فقط برای مصائب اهل بیت (ع) و مصائب حضرت زهرا (س) باشد و بس.
بسیار ذکر خداوند را به جای آورید و بر اولیا و ائمه اش توسل جويید و کلام مقدس آنان را قرائت کنید. برای مجاهدان مقاومت اسلامی، این مردان عظیم عصر، این حاملان پرچم قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس (ع)، اینان که وارثان شجاعت امیرالمؤمنین علی (ع) و مشتهای حسینی، هستند دعا كنيد.
برادران مجاهدم در مقاومت اسلامی: بسیار زیاد از خداوند تمنا و خواهش کردم که بتوانم در کنار شما و در خدمتتان باشم. در خدمت شما مردان الهی. سلام بر شما دلی رمردان، روزی که زاده شدید و روزی که شهید میشوید. سلام بر خاک مقدسی که قدمهای مبارک شما بر آنجا نهاده شد و از خونتان سیراب گشت.
ای مردان، مردان سازنده مجد، عزت و کرامت امت، امت محمد بن عبدالله، امت علی و زهرا (س). و ای برپا دارندگان پرچم عزت و پیروزی و پرچم حق و عَلَمِ اسلام ناب محمدی.
فجر با صوت گلوله های شما، و صبح با ندای خون حسینیِ شما طلوع میکند، و زمین از خون شما سیراب خواهد شد. نورانیت خورشید، تلألوی شماست و زیبایی طبیعت از جمال و زیبایی تان. سلام بر ارواح مطهرتان که به سوی آسمان و ملکوت اعلی عروج میکند. همچنان با روحیه ای عالی پیش بروید و همواره صالحانه راه را ادامه دهید.
همگی شما برادران مجاهد را به صبر و بردباری سفارش میکنم. شما خوب میدانید که اگر شما سختی میکشید، همه برادرانتان این درد را میکشند، پس دستهایتان را ملتمسانه رو به آسمان بالا برید و فریاد زنید: یا فاطمة الزهرا (س).
به شما توصیه میکنم، که سخنان و کلام رهبر حزب الله را به خوبی گوش کرده و به آن عمل کنید، و از تکلیفی که حضرت امام خامنه ای و دبیر کل حزب الله لبنان جناب سيد حسن نصرالله بر دوشتان گذاشته اند، به خوبی مراقبت و حمایت کنید، که اطاعت شما از آنان، اطاعت از امام مهدی منتظر است. از شما خواهش دارم که مرا حلال کنید. و التماس دارم که در دعاهای خویش، مرا فراموش نکنید.
ابوحسن سید هادی نصرالله
کوتاهترین وصیتنامه جنگ برای دانشجوی شهید "احمد رضا احدی" است.
بسم الله الرحمن الرحیم
فقط نگذارید حرف امام زمین بماند. همین!
و السلام
قرآن؛ تنها راه سعادت
شهید علي اصغر دشت آبادي در وصیت نامه خود نکات با ارزشی را یادآور شده است که از نظرتان می گذرد.
متن وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحيم
« ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاَ بل احياء عند ربهم يرزقون.
آنهايي كه در راه خدا كشته مي شوند نمرده اند بلكه زنده اند و نزد خداي خود روزي مي خورند » .
با درود و سلام فراوان به رهبر كبير و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران و ملت شهيد پرور ايران و با درود و سلام به تمام شهيدان صدر اسلام تا عاشوراي خونين حسين (ع) و از عاشوراي حسين (ع) تا شهيدان كربلا . واي همشهريان عزيزم هدف به جبهه رفتن بنده براي اين بود كه جبهه اسلام پر شود تا لشكر كفر وحشت بردارد و شكست بخورد تا مسلمين جهان بتوانند غلبه كنند بر سر مستكبرين ، تا مستكبرين نتوانند سربلند كنند و از شما ملت ايران مي خواهم كه جلوي ضد انقلاب محكم استقامت كنند تا ضد انقلاب نتواند در كشور جمهوري اسلامي ايران شايع پراكني كند و از شما برادراني كه در رديف بنده هستيد مي خواهم كه نگذاريد جبهه ها خالي شود.
و اي مادر مهربانم قامتت را بلند گير و نداي الله اكبر و خميني رهبر سر ده و سخن شهيدان راه خدا را به مردم برسان که مرام ما پيروي از خدا و قرآن است . و اي برادر عزيزم هوشيار باش و به چيزي غير از اسلام و قرآن فكر نكن هرچه خير و صلاح انسان است در اين كتاب نهفته است و شما سعي كنيد راه خدا را ترويج نمائيد و ديگر عرضي ندارم و از شما مي خواهم هركه براي اسلام و امام دهن كجي كرد شما جلوي آن ايستادگي كنيد. و از مادرم و پدرم و تمام خويشان هرچه من آنها را اذيت كردم مرا ببخشيد.
و ما از خدا بوديم و به راه خدا رفتيم . و در پايان از شما مي خواهم كه امام را دعا كنيد. و اگر من شهيد شدم حاضر نيستم براي مراسمات من زياد خرج تراشي كنيد بلكه چند تا از روحانيون انقلابي را دعوت كنيد و مجلسي انقلابي تشكيل دهيد . و در ضمن ميرزا احمد محمد حسين 100 تومان از بنده طلبكار است به او بدهيد. والسلام- 10/6/1361
بارالها! تو را سپاس می گویم که توانستم ناخالصی های باطنم را به خالصی تبدیل و در راه تو جهاد کنم؛ خداوندا! نیتم را خالص تر گردان/ ناصر اربابیان
***************
به نام خدا، او که تمام هستی از اوست. حیات دهندۀ تمام کائنات، کسی که ما یکی از ناچیزترین مخلوقات او هستیم، مخلوقی که اگر خود را بشناسد به او خواهد رسید و اگر به خواب غفلت فرو رود در منجلاب پستی ها فرو خواهد رفت/ علی رضا (روزبه) علیخانی
***************
خدایا! در زندگی هر چه از تو خواستم به من عطا فرمودی، حتی شهادت در راه خودت را از من دریغ نکردی، چطور می توانم از عهدۀ شکر تو برآیم؟/ ناصر اربابیان
***************
«اللهم انی اتوب الیبک فی مقامی هذا من کبایر ذنوبی و صغایرها و بواطن سیئاتی و ظواهرها و سوالف و حدث ها توبه من لایحدث نفسه بمعصیه و لایضمر یغور فی خطیئه. یا لطیف ارحم عبدک الضعیف الذلیل المسکنیم. انالله و انا الی راجعون.»/ ابراهیم توانا
***************
با نام خدایی که می پرستمش و از باطن قلبم دوستش دارم و ذرۀ ذرۀ وجودم برای رسیدن به وصالش بی تابانه انتظار می کشد./ نورالدین تشویقی
***************
بارالها! تو را شکر که به ما منت نهادی و ما را مبارزان راهت و جهادگران دینت و احیا گران اسلامت قراردادی و الهی! تو را شکر که ما را در بهترین زمان و در بهترین مکان و در بین بهترین ملت و با رهبری امامی بزرگوار قراردادی و ما را از گمراهی نجات دادی و به راهی هدایت کردی که مردانی بزرگ در آن قدم می نهادند و کسانی جان خود را بر این راه گذاشتند که بهترین خلایق تو در روی زمین بودند./ مهدی علم دار
***************
بارالها! تو را شکر می گوییم برای نعمت های آشکار و پنهانت. بارالها! تو را شکر می گوییم که ما را جزء لشکرت قرار دادی و توطئه های آشکار و پنهان داخلی و خارجی را در نطفه خفه کردی خائنان به اسلام را به امت مسلمان معرفی کردی./ اصغر امیری
***************
به نام خداوند بزرگ و عظیم الشأن، کسی که مرا با نور هدایت از تاریکی ها دور ساخت، هنگامی که تا گلو در آلودگی های دنیوی فرور فته بودم./ نورالدین تشویقی
***************
پروردگارا! تو را شکر می کنیم که ما را جزء گروه های منحرف و مفسد قرار ندادی. ما قادر به تشکر و سپاس نعمت هایت نیستم، اما با عجز و ناتوانی و با قلبی مملو از گنه باز می گوییم:«لک الحمد یا کریم»./ اصغر امیری
***************
پروردگارا! تو را شکر می گوییم که رهبری پیامبرگونه و بندۀ خالصی چون خمینی، روح خدا را به رهبری و راهنمایی ما فرستادی./ اصغر امیر
[SPOILER]منبع: فرهنگنامه جبهه/ شهادتنامه/ سید مهدی فهیمی
[/SPOILER]
از برادرانم می خواهم سلاح مرا از زمین بردارند و نگذارند راهی را که رفته ام با مرگم تمام شود و آن را بر قلب کفار نشانه روند تا دگر بار هیچ قدرتی خیال تجاوز به اسلام را نداشته باشد و از شما خواهشمندم تحت رهبری امام امت و پشتیبانی از ولایت فقیه و روحانیت، از این انقلاب به خوبی پاسداری کنید تا بتوانید نگهبان و حافظ خوبی برای شهیدان باشید./علی زمانی فریزهندی
هی نگویید که فلان کس حزب اللهی تعصبی است تا دیروز شراب خواری می کرد حالا برای ما حزب اللهی شده است. برادر و خواهرم! هیچ اشکالی ندارد خداوند او را می بخشد چرا که حال خوب شده است و به خدا روی آورده است. همان روزی که انسان وقتی مریض است پیش دکتر می رود و معالجه می شود پس نمی توان گفت که او باز هم مریض می شود دیگر او را پیش دکتر نبریم. پس خداوند شراب خوای را هم برگردد به سوی او، می بخشد./ علی زمانی فریزهندی
عزیزان! من خدا را بشناسید فقط خواندن نماز کافی نیست، خدا را باید دید، خدا را باید لمس کرد و خدا را باید با یقین ستایش کرد، حتی یک بار هم که شده پا پیش بگذارید، ای دوستان نزدیک و دور و من روی سخن ما با شماست که همیشه و بارها مرا در فکر فرو برده اید، شاید وصیت من مؤثر واقع شود، تا از میان تمام تاریک ها نور را دریابید و از آن نور به منشاء نزدیک شوید و معراج کنید. آن کس که معراج می کند خدا را شناخته است، خدا را دیده است و ایمان قلب را ستایش و پرستش می کند./ سید جواد هاشم پور اصل
خدا را با قرآن و فرامینش، پیامبر را با اخلاقش، علی را با مردانگی و صبرش، حسن را با مظلومیتش، حسین را با شهادتش، سجاد را با عبادتش، باقر را با علمش، صادق را با صدقش، موسی بن جعفر را با زنجیرهای بسته از ظلم به پایش، رضارا رأفتش، جواد را با جودش، هادی را با هدایتش، عسگر را با مصیبت هایش، مهدی را با آینده اش و نایب او خمینی عزیز را با قیامش و با خلوصش و ایثارش و ... فراموش نکنید و بدانید که من خود به عشق خدا و فرمان رهبرم به کام شیرین شهادت رفتم./ سید جواد هاشم پوراصل
اخلاص برای خدا را فراموش نکنید و تمام کارهای خود را مخلصانه برای او انجام دهید. در جمیع حالات به فکر و ذکر خداوند باشید. ذکر صلوات بر محمد و آل محمد را خیلی بگویید که بیمه کنندۀ سلامت روح است. در پاک کردن نفس خود جدیت به خرج دهید که وقت تنگ است. نماز را به پا دارید و همیشه به وقت بخوانید. همیشه صادق باشید./ محمدرضا حسینی
بدانید امروز در امتحانید. امیدواریم این آیه مصداق حالتان نباشید که می فرماید: «شما همان کسانی هستید که پیش از آن که دستور جهاد برای مسلمین بیاید با کمال شوق آرزوی جهاد و کشته شدن در راه دین می کردید، پس چگونه امروز که به جهاد مأمور شدید، سخت از مرگ نگران می شودی». (آیۀ 142 آل عمران) امروز برای همه واضح و آشکار است که اسلام و کفر سر جنگ دارند، پس بکوشید برای حفظ قرآن و اسلام با مال و جان مجاهده کنید که به فرمودۀ قرآن این برایتان بهتر است اگر بدانید.«و جاهدوا باموالکم و انفسکم فی سبیل الله ذلکم خیرلکم ان کنتم تعلمون».(توبه 41) جنگ سایر مشکلات مسائلی هستند که به هر حال خاتمه می یابند و بر طرف می شوند، اما آن چیزی که برای من و شما ارزش خواهد داشت این است که با این گونه مسائل چگونه برخورد کنیم. نیات و اعمالمان در قبال آن ها چگونه باشد تا به سعادتمان منتهی گردد.
ما موظف هستیم به تکلیف الهی خود عمل کنیم و برای رضای خداوند تبارک و تعالی از همه چیز، که همه چیز ما از اوست صرف نظر کنیم. خواهش های نفسانی و انسانیت را کنار بگذرایم و قبل از این که ما را ببرند دلمان را از این متاع قلیل و دنیا فانی کنده باشیم. ان شاءالله./ مجتبی باقری
برادران عزیزم! امیدوارم درس هایتان را با موفقیت بخوانید. از شما می خواهم سلاح بر زمین افتادۀ مرا به دوش بگیرید چرا که این خانواده هایی که جوانان خود را فدای انقلاب و اسلام کرده اند آرزوی کربلا دارند، ان شاءالله بروید و راه کربلا را باز کنید. در زندان های بصره و بغداد را باز کنید چرا که خانواده های مفقودان چشم انتظارند./ محمد حسن عسکرزاده
اولین توصیه ای که به شما برادران و خواهرانم دارم تقواست که به گفتۀ امام :«تقوا را، تقوا را، نصب العین خویش قرار دهید » و آن هم تقوا به معنای اعم کلمه که حفظ و نگه داری جنبۀ خدایی کارها و به عبارتی تقوی الله است که با تمام کارهای مؤمن را، از محرمات تا ساده ترین مباحات شامل می شود./ غلامرضا حنانی
درهمۀ کارهایتان، حتی ساده ترین کارها، خدا و رضای او و جنبۀ الهی قضیه را در نظر بگیرید و تقوا را پیشه کنید. کارها را برای خدا و صرفاً برای خدا انجام بدهید زیرا اگر کارهایمان صالح، یا اصلح اعمال صالحۀ ممکن، نباشد ضرر کرده ایم چرا که «ان الانسان لفی خسر الاالذین آمنوا و عملوا الصالحات»./ غلامرضا حنانی
به جوان های حزب اللهی و امت حزب الله توصیه می کنم وحدتتان را حفظ کنید و فریب عده ای افراد ناشایست و نالایق را نخورید که با قیافه های گوناگون و چهره های مختلف و لباس های مقدس خودشان را در آن ها مخفی می کنند و از آن لباس به عنوان سنگر برای حفظ منافع خویش و نیت های پلیدشان استفاده می کنند، چرا که هر زمانی برای خودش طلحه و زبیرهایی دارد و شما امت حزب الله هستید که با وحدت خویش می توانید نیت های شوم دشمنان را در نطفه خفه کنید. اما اگر خواستید به کثافت کاری خودشان ادامه بدهند بر جوان های حزب اللهی است که چهره و اعمال آن ها را به مردم بنمایانند و مردم را آگاه سازند و دنبال قضیه را بگیرند./ غلامرضا حنانی
به جوان های حزب اللهی و امت حزب الله توصیه می کنم وحدتتان را حفظ کنید و فریب عده ای افراد ناشایست و نالایق را نخورید که با قیافه های گوناگون و چهره های مختلف و لباس های مقدس خودشان را در آن ها مخفی می کنند و از آن لباس به عنوان سنگر برای حفظ منافع خویش و نیت های پلیدشان استفاده می کنند، چرا که هر زمانی برای خودش طلحه و زبیرهایی دارد و شما امت حزب الله هستید که با وحدت خویش می توانید نیت های شوم دشمنان را در نطفه خفه کنید. اما اگر خواستید به کثافت کاری خودشان ادامه بدهند بر جوان های حزب اللهی است که چهره و اعمال آن ها را به مردم بنمایانند و مردم را آگاه سازند و دنبال قضیه را بگیرند./ غلامرضا حنانی
هرگاه خیلی ناراحت یا خوشحال هستید به بهشت زهرا، این گلزار شهدای مظلوم بروید و عبرت بگیرید. پشتیبان امام عزیز باشید و پشت او را خالی نکنید و با هرکس که به او و یارانش بد گفت مراوده و معاشرت نکنید./ محمد شاکری
دست از یاری دین خدا و امام و انقلاب اسلامی بر ندارید در غیر این صورت خون تمام شهدا را پایمال کرده اید. در ضمن شب های جمعه قرآن خواندن یادتان نرود./ رضا یادگاری
گناه سوغاتی است که شیطان برای فرزندان آدم آورده است. ای عزیزان! این تحفۀ شیطان را نپذیرید که سعادت همۀ ما در ترک گناه و عمل به واجبات است./ علی شفیعی علو بچه
عزیزان من! هر پدر و مادری که زحمت کشدیه و فرزندانش را به این سن و سال رسانده اگر بگوید من یک پسر دارم و واجب نیست او را در راه دین بدهم قابل قبول نیست. در مقابل این انقلاب هر فردی به نوبۀ خود مسئول است. پیامی برای پدران و مادران دارم. می دانم داغ جوانان سخت است ولی باید تحمل کرد تا به پیروزی برسیم آن ها می دانند ما را به چه گناهی می کشند به این گناه که از کشورمان دفاع می کنیم و همچنین از اسلام عزیز و آقا امام حسین(ع) مظلوم./ حسین نادی **************
تقریباً تمام گفتنی ها گفته شده است و اکنون زمان عمل است. ما یک جان بیشتر نداریم و آن را هم در راه خدا و دین خدا هدیه می کنیم باشد که مورد قبول و رضای خدای تبارک و تعالی قرار گیرد. خدا جان و مال مؤمنان را به بهای بهشت خریداری کرده است، جان و مال کسانی را که در راه خدا جهاد می کنند و دشمنان دین را به قتل می رسانند و خود کشته می شودند این وعده قطعی است و عهدی است که خداوند در تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده است و کیست با وفاتر از خدا به عهد؟ ای اهل ایمان! در این معامله به خود بشارت دهید که این معاهده با خدا به حقیقت سعادت و پیروزی بزرگی است./ حسین اسماعیلی روزبهانی **************
سلام بر سالار شهیدان حسن بن علی(ع)، سلام بر پسر فاطمه(س)، سلام و درود بر نوادۀ محمد مصطفی(ص) حسین بن علی(ع)، معلمی که درس آزادگی و شهادت و چگونه زیستن را به ما آموخت و درود و سلام فراوان بر خانوادۀ او! ای حسین! ای مولا! بدان که در این زمان ایران سرزمینش کربلا و هر روزش عاشوراست. بنگر که چطور جوانان اسلام به عشق خدای تو به جبهه روی می آورند، پس تو از خدای بزرگ بخواه که هر چه زودتر پیروزی را به حق دار عطا فرماید./ فتح الله خاکپاش **************
ای امام! ای کسی که روح ما، جان و قلب ما را با چراغ پر نور الهی روشن ساختی! ای امام! ای یاور مستضعفان! خون ما ریخته می شود و نقش می بندد: خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار./ فتح الله خاکپاش **************
ای امام! درود خدا و رسول خدا محمد(ص) برتو، ای نایب مهدی(عج) از خدای تبارک و تعالی بخواه که هر چه زودتر روز فرج آقا را برساند تا او عدالت را در تمام دنیا بگستراند./ فتح الله خاکپاش **************
سلام بر شهیدان اسلام! سلام بر شهیدان انقلاب اسلامی ایران که با خون خود باعث شدند ملت ایران از زیر یوغ بردگی و اسارت آزاد شود و به این مرحله برسد. ای شهیدان راه حق! بدانید که راه شما را ادامه خواهیم داد و با جان و دل از امام و اسلام دفاع خواهیم کرد و دفاع می کنیم. درود خدا و / حضرت محمد(ص) بر شما پیوندگان راه الله. **************
ای امام عزیز ای خمینی کبیر و ای حسین زمان! من نیز مانند سایر رزمندگان اسلام دعوت «هل من ناصر ینصرنی» تو را به خاطر پیشبرد اهداف اسلام عزیز لبیک گفتم و در راه سرخ ائمۀ اطهار قدم نهادم./ رضا هوشمندی **************
امام عزیز، قلب تپندۀ امت است. کسی که نامش و یادش یادآور مهدی عزیز و ظهور آقا امام زمان(عج) است، زیرا نایب بر حق امام زمان(عج) است و اطاعتش چون اطاعت امام زمان واجب که : اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولوالامر منکم./ رضا هوشمندی **************
نسیم دلنواز کربلا مشام من روسیاه را نوازش می دهد و صدای حضرت حسین بن علی(ع) را می شنوم که می گوید«هل من ناصر ینصرنی»؛ تصمیم گرفته ام، اگر خدا بخواهد، لبیک بگویم. حسین جان! اگر ما در آن زمان نبودیم که تو را یاری کنیم الام بنگر که چگونه جوانان فرزند تو را یاری می کنند . حسین جان! همه به عشق باز شدن راه کربلا به این مکان قدم نهاده ایم پس بطلب ای خون خدا. بطلب./ صمد دستمرد **************
شهید همچون قلبی است که به اندام های خشک و مرده و بی رمق جامعه خون می رساند و بزرگ ترین معجزۀ شهادتش این است که به یک نسل ایمان به خویشتن را می آموزد. شهدا در هر عصری و زمانی حاضرند و اعمال شما را نظارت می کنند. آن ها سعادت آن دنیا را برای خود فراهم کرده اند، زیرا با میل خود و داوطلبانه به قتلگاه می روند و در مقابل آن ها هستند کسانی که تن به ذلت های دنیا می دهند فقط به خاطر این که زنده بمانند. آن ها ذلیلان دو عالم اند. / حمیدرضا مرادی **************
ما به میدانی قدم نهاده ایم که نتیجه اش از قبل معلوم است و با ایمان کامل پیکار می کنم چون اگر در این میان کشته شوم به مقامی والا دست یافته ام و راه حسین(ع) را رفته ام. شهادت مرگ سعادت آمیزی است که آغاز زندگی پربار جدیدی را نوید می دهد و خوش به حال آنان که پیش از من به این فوز عظیم نایل شدند. همانان که زنده اند و نزد خدای خویش روزی می خورند و همسایگان سرور شهیدان امام حسین(ع) هستند. حالا می فهمم شهید شدن چه عشقی در وجود همه ما به وجود می آورد، هر چند که من لیاقت آن را ندارم. شهید باید حسین(ع) باشد یعنی قلب و روحش از آن خدا باشد و برای او فکر کند./ فرشاد صابر **************
بارالها! خودت می دانی که شهادت بالاترین آرزوی من است. دوست دارم مانند سرورم، حسین بن علی(ع)، در صحنۀ نبرد با لبی تشنه شهید شوم و در آخرین لحظات عمرم، مولایم مهدی(عج) را ببینم. آخر سخت است که من سرباز امام زمان(عج) باشم و نتوانم فرمانده ام را ببینم./ فرشاد صابر **************
خیلی مشتاق بودم به زیارت امام بروم ولی سعادت یار نشد. اگر سعادت پیدا کردید و به دیدار اما رفتید از طرف من ایشان را زیارت کنید./ علی افشار منش **************
خون های عطرآگین و پاک شهیدان اسلام نوید پیروزی را به همراه دارند. کربلای حسین(ع) و قدس عزیز، اولین قله گاه مسلمانان، انتظار می کشند. انشاءالله بتوانیم در این حمله، که به فرماندهی کل قوای اسلام حضرت بقیه الله الاعظم امام زمان(عج) انجام می گیرد. کربلای حسینی را از دست مشترکان و کفار نجات دهیم و قبر شش گوشه و مطهر سرور و سالار شهیدان را در بر بیگریم و ببوسیم. کنار قبرش با تمام رزمندگان اسلام و خانواده های شهدا زیارت عاشورا بخوانیم و به یاد ظلم ها و ستم هایی که یزید و عمالش بر سرور شهیدان حسین بن علی(ع) و خانواده اش روا داشتند اشک بریزیم./ سلیمان آقایی **************
سلام ای رهبر ای برتر از جانم/ من امروز آخرین دیدار را با دوستان کردم/ بر آنم تا که جانم را رها سازم/چو تیر از ترکش این تن/ من امروز، از خم خون می چشم شهد شهادت را/ ولی خرسند و خشنودم/ که مرگم جز به راه حق و قرآن نیست/ از این مردن سرافرازم/ که پیش باطل و بیداد نیاوردم فرود این سر/ نسودم لحظه ای پیشانی ام بر زر/ کنون در قلب این میدان درون سنگر اسلام/ شرافتمند می میرم/ نگرید مادرم بر من، نریزد خواهرم در سوگ من/ اشکی ز جام دیده بر دامن/ بگوییدش که با صدامیان مردانه جنگیدم و بر مرگِ دلیران و جوانمردان/ نمی بایست گرییدن، نمی شاید به سوگ مرد نالیدن/ کلام آخر این است/ که در هر روز و هر جایی، یکی حق است/ و هر چیز دگر جز آن باطل و بی راه/ و هر جا کربلا، هر روز عاظوراست./ ناصر قربانی تاج **************
سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگویید تا آخرین قطرۀ خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد./ محمد احمدی **************
شهادت بلندترین قدم به سوی تکامل است همان طور که مرحوم آیت الله طالقانی در سخنرانی خود راجع به شهادت گفته اند: این خاصیت شهادت است که یک انسان شهوانی و گرفتار غرایز را مبدل به انسانی می کند که اوج می گیرد، پر و بال می گشاید و بال می رود. این جمله در مورد من مصداق یافته است و از این بابت صدها هزار بار باید خدا را شکر کنیم./ جعفر مختاری **************
انسان در طول زندگی خود براساس جو درونی و خواسته ها و ارزش های خود چیزی را می جوید و آرامش نخواهد گرفت مگر آن که به مطلب و راه منتخب خود برسد. من با توجه به جو درونی خودم در تعقیب راهی بودم که بتوانم آرامش یابم و راه کنونی را راهی برای رسیدن به مقصد شناختم ـ جهاد همان چیزی است که علی(ع) این گونه توصیفش می کند.«جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند آن را به روی دوستان خاص خود گشوده است». «جهاد پر فضیلت تقواست». «جهاد دژ نفوذ ناپذیر الهی است». پس بکوشید این راه را طی کنید./ مجید افشاریان **************
برای رسیدن به مقام مؤمن، امام را معیار قرار دهید. همان گونه که طلا را به عیار می سنجند هر کس را خواستید بشناسید بنگرید که شخص مذکور در خط امام است یا نه و اوامر رهبرمان را اطاعت می کند یا نه. ببینید که در مقابل خط امام چه خطی را علم کرده است و آیا راه او را می رود یا خیر./ مجید افشاریان **************
از ملت مسلمان و انقلابی ایران می خواهم دعا کنند برای ظهور هر چه زودتر امام زمان(عج) تا این که خدا به ما رحم کند و صاحب ما را برساند و قائم آل محمد، عدل را در جهان برقرار کند. اکنون دنیا پر از ظلم و ستم شده است حتی در کشورهای اسلامی نیز حاکمان زور و زر فرمانروایی می کنند./ سید فرامرز افشارنجفی **************
امت اسلام باید در دعاهایشان امام را دعا کنند و از خدا بخواهند عمر رهبر کبیرمان را تا ظهور امام زمان(عج) و حتی در کنار آن حضرت، بلند بگرداند. دلیل این درخواست این است که امام ما همان رهبری است که از 15 خرداد سال 1342 امت را رهبری کرده و در برابر ظلم و زور فساد رژیم شاهی مردم را به استقامت دعوت کرده و بعد از پیروزی نیز در تمام توطئه ها امت را از خطرها رهایی داده است. پس قدر این امام را بدانید و در حقش زیاد دعا کنید و باز از امت می خواهم که لحظه ای هم امام را تنها نگذارند. زیرا شهدا شاهد اعمال شما هستند و نخواهید که در روز قیامت شهدا جلوی شما را بگیرند و از شما بپرسند که چرا امام را تنها گذاشتید./ سید فرامرز افشار نجفی **************
با درود به روان پاک شهدا و تو ای برادر شهیدم عباس! تو که با شهادت خود صراط مستقیم را به من نشان دادی. ای برادر از تو خجالت می کشم که وصیت نامه بنویسم، چون وصیت نامۀ تو هیچ وقت خوانده نشد و با پیکر پاکت در میان خاک ها پنهان شد. ولی خواهران و برادران عزیز بدانید که این وصیت نامه، وصیت نامۀ عباس است که به قلم من نوشته می شود چون عباس و ابوالفضل هر دو یکی است. به یاد برادر شهید امام حسین(ع) وصیت کردن به این سادگی ها هم نیست، ولی چاره چیسبت باید گفت./ ابوالفضل فقیلی
همسر عزیز و معلم اخلاقم، ام فاطمه! هم خودت و هم خدا خوب می دانید که چقدر با این رفتار و اعمال نیکت که در خور تحسین است به این حقیر درس اخلاق دادی. انشاءالله که خداوند متعال به شما اجر شهید عطا کند. اما دخترم فاطمه(بنت الهدی) را خوب تربیت کن و هنگامی که به سن بلوغ رسید بگو که پدرش به چه انگیزه ای، اگر خدا قبول کند، جهاد کرد و در این راه کشته شد. از اعضای خانواده ات و فامیل هایت حلالیت بطلب./محمدرضا افشار
به مادرم بگویید که مرا به خاطر فرزند خود بودن دوست نداشته باشد. مادر! دوستم بدار چون فرزند اسلامم و هدفم آزاد ساختن اسلام و محرومان جهان است./ خالق حشم فیروز
پدر، برادران و خواهرم! اگر شهید شدم، مبادا شهادتم برایتان سنگین آید. این مرگی است که آگاهانه و با بینشی عمیق آن را برگزیدم و افتخار خواهم کرد که با چهره ای گلگون به سوی رب العالمین می روم. انالله و انا الیه راجعون./ مجتبی باقری
شهیدی که برای دفاع از کشور از بیمارستان گریخت + عکس
شهریور 1359 با حمله هوایی عراق به چند فرودگاه ایران و تعرض زمینی همزمان ارتش بعث به شهرهای غرب و جنوب ایران، جنگ 8 ساله حکومت صدام حسین علیه ایران اسلامی و با حمایتهای همه جانبه شرق و غرب و بسیاری از کشورهای عربی منطقه آغاز شد.
این جنگ 19 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد، زمانی که دشمن به تصور اینکه بتواند انقلاب نوپای کشورمان را از پای دربیاورد.
در این زمان بود که ملت ایران و از اقشار مختلف دست به تفنگ بردند و به فرمان رهبر کبیر انقلاب در جبههها حضور یافتند تا از انقلاب و نظام و خاک ایران اسلامی دفاع کنند، غیور مردانی که بر عکس برخی که عافیت طلبی را پیشه کرده بودند از جان خود گذشتند تا خاک کشورمان به تصرف دشمنان درنیاید.
سردار رشید اسلام شهید طـاهـر اوجاقـلو از سرداران بنام و حماسه ساز زنجان معاون دلیر طرح و برنامه و عملیات لشگر 17 علی ابن ابیطالب (ع) بود.
سردار طاهر اوجاقلو در سال 1341 در زنجان متولد و دوره ابتدایی را در مدرسه خاقانی و دوره راهنمایی را در مدرسه شهید چمران به پایان رساند.
طاهر از همان ابتدای انقلاب شکوهمند اسلامی فعالیت مستمری داشت و اقدام به پخش اعلامیههای حضرت امام (ره) و شرکت در تظاهراتهای خیابانی و درگیریها میکرد.
وی بارها و بارها در راهپیماییها و تظاهرات ضد رژیم شاهی شرکت و به خانواده خود هم شرکت در تظاهراتها را توصیه کرده و آن را تکلیفی بر هر مسلمان هموطن میدانست.
طاهر دوره دبیرستان را در دبیرستان دکتر شریعتی زنجان ادامه داد، ولی با آغاز جنگ سال آخر دبیرستانش را نیمه تمام گذاشته و به جبهه اعزام و به طور مستمر در جبههها حضور داشت.
شهید اوجاقلو نخستینبار در سن 18 سالگی رهسپار جبهههای جنگ میشود، در ابتدا به عنوان یک بسیجی ساده مشغول خدمت و پاسداری از آرمانها انقلاب و مرزهای میهن اسلامی ایران میشود، اما دیـری نمی گذرد که با نشان دادن شجاعت و از جان گذشتگی و اثبات وفاداری خود به مرام و مسلک پیر جماران و خط سرخ تشیع علوی به سمت فرمـاندهی گروهان و سپس فرمـاندهی گردان و بـالاخره معاونت طرح و برنامه و عملیات لشگر 17 علی ابن ابیطالب (ع) منسوب میشود، با این حال هر گاه از وی سوال میشد در جبهه به چه کاری مشغولی، پاسخ می داد "سنگر می سازم و سقای رزمندگان اسلام هستم».
طاهر در عملیات سوسنگرد دچار مجروحیتی نه چندان جدی از ناحیه پا میشود و در بیمارستانی در اهواز بستری میشود.
اما شب هنگام به طور پنهانی و دور از چشم پزشکان و نگهبانان بیمارستان و با آن وضعیت دوباره به منطقه و خط مقدم درگیری باز میگردد.
در عملیات بیت المقدس در شهر خرمشهر از ناحیه گردن مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به شدت زخمی میشود و این بار جراحت او بسیار سخت و دشوار بهبود مییابد، ولی این بار نیز این زخمها نمیتواند او را از حضور در جبههها باز دارد و با بهبودی اندکی که پیدا میکند دگر باره کوله بار مبارزه برگرفته و بسوی جبهههای حق علیه باطل رهسپار میشود.
سردار زنجانی سرانجام پس از سالها خدمت بیمنت و مخلصانه به انقلاب اسلامی و اسلام ناب محمدی (ص) در روز 22 اسفندماه 1362 چهار روز بعد از شهادت برادر غیرتمند و دلاورش شهید ناصر اجاقلو بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر در عملیات سرنوشت ساز خیبر در منطقه عملیاتی جزیره مجنون و در کنار همرزمان عاشق پیشه گردان حضرت ولی عصر (عج) که شامل نیروی های خط شکن زنجان میشدند، به شهادت رسیده و پیکر پاکش مدتی در منطقه عملیاتی باقی میماند و بعد از چندی با تصرف کامل جزایر مجنون و پایان عملیات به پشت خط انتقال مییابد.
وصیتنامه شهید طاهر اوجاقلو
شکر خدا می کنم که قدری مهلتم داد تا اسلام واقعی را بشناسم و در خاموشی و جهل از دنیا نروم. انقلاب اسلامی باعث شد من از لاک خود بیرون آیم و دور و برم را بنگرم و به زندگی از دید دیگری نگاه کنم. آری امام کاری عظیم کرد. وی باعث شد دنیا از خواب بیدار شود و انسانیت را دوباره یاد آورد. خوشحالم که جانم را نثار اسلام و مکتب محمد (ص) و علی (ع) میکنم.
افتخار میکنم که مکتبم اسلام است، اسلامی که به من فهماند چگونه بیندیشم. چگونه راهم را انتخاب کنم. در واقع من از زمانی توانستم به راه واقعی اسلام بیایم که انقلاب آغاز شد و هر چه بیشتر به مکتبم آشنا شدم تا آنجا که خونم را نثار مکتبم می کنم.
من در دفعات نخست و بعد که به جبهه رفتم لیاقت آن را نداشتم که شهید شوم و خواست خدا در این بود که من شهید نشوم و اسلام واقعی را بشناسم و هر چه بیشتر به مکتبم خدمت کنم. این بار مثل این که کسی به من گفته بود که به پیش برادران خودم خواهم رفت.
من با کمال میل به این جبهه مقدس که از خون شهیدان به دست آمده است و برای پیروزی اسلام است میآیم و ما به خودمان تعلق نداریم. یعنی خلق نشدهایم که راحت طلب باشیم و یا در پی آسایش دنیوی باشیم. ما خلق شدهایم تا آزمایش شویم و اساسا این جهان، آزمایشی بیش نیست. زندگی جاوید در آن جهان است.
ای مردم شهید پرور و غیور مکتب اسلام، درخت انقلاب اسلامی نیاز به خون دارد. اما همان (هل من ناصر ینصرنی) صدا میزند. بر ملت مسلمان ایران واجب است که به این پیام امام لبیک بگویند و این درخت را با خون خود سیراب کنند.
ای مردم رهبرم را تنها نگذارید همیشه از او تبعیت کنید... مادر جان، مرگ من در راه اسلام شاید جوششی در جوانان به وجود آورد. وصیتم به پدرم، خواهرانم و برادرانم و مادرم این است که بعد از شهادتم سیاه نپوشند و عزا نگیرند چون شب دامادیم است. به پدرم بگوید که دیگر در پیش جدمان سرشکسته نیستیم چون پسرت راهی را رفته که آن ها رفتهاند. و امیدوارم که در شب اول قبر به پابوس آنها بروم.
خواهرم تو زینب زمان باش. برادرم راه خدا بهترین و برترین راههاست پوینده و کوشنده در این راه باش. وصیت مهمی که به همه می کنم این است که بعد از شهادت من به من جوان ناکام نگویید چون من به کام خود رسیدهام. چه کام بهتر از این میتوانم پیدا کنم ...
راهش پر رهرو و یادش گرامی باد..
فرازي از وصيتنامه شهيد حسين بديهيان شهيد "حسين بديهيان" در وصيتنامه خود توصيههايي ارزشمند خطاب به فرزندش کرده است. فرازي از وصيتنامه اين شهيد بزرگوار به شرح زير است: پسرم در غدير راه را بشناس و با عاشورا پرواز کن تا در زندگيات اسير دنيا نشوي . در زندگي بينا و هوشيار باش و در راه رضاي پرودگارت قدم بردار و هيچگاه فراموش نکن که دنيا محل توشه گرفتن و عبور است، آن توشهاي را آماده کن که بتواني همراه ببري. دنيا چنين است ک ميبيني، خوبيهاي آن ناپايدار و فريبهايش بسيار. بر ناگواريهايش صبر کن و از فريبهايش روي گردان و همواره خود را براي آخرت آماده کن.
پسرم در غدير راه را بشناس و با عاشورا پرواز کن
وصيتنامه شهيد همت
به تاريخ 59/10/19 شمسي ،ساعت 10:10 شب ،چند سطري وصيتنامه مي نويسم .هرشب ستاره يي را به زمين مي کشند و باز اين آسمان غمزده غرق ستاره است. مادر جان مي داني تو را بسيار دوست دارم و مي داني که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهيدان داشت .مادر ، جهل حاکم بر يک جامعه ،انسان ها را به تباهي مي کشاند و حکومت هاي طاغوت مکمل هاي اين جهلند و شايد قرن ها طول بکشد که انساني از سلاله ي پاکان زاييده شود و بتواند رهبري يک جامعه ي سر درگم و سر در لاک خود فرو برده را در دست بگيرد . امام (ره) تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است . مادرجان ، به خاطر داري که من براي يک اطلاعيه امام ،حاضر بودم بميرم ؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سينه و وجود من بوده و هست . اگر من افتخار شهادت داشتم ، از امام بخواهيد برايم دعا کند تا شايد خدا من رو سياه را در درگاه با عظمتش به عنوان يک شهيد بپذيرد . مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسان هاي سازشکار و بي تفاوت و متأسفانه جواناني که شناخت کافي از اسلام ندارند و نمي دانند براي چه زندگي مي کنند و چه هدفي دارند و اصلاً چه مي گويند ،بسيارند . اي کاش به خود مي آمدند. از طرف من به جوانان بگوييد چشم شهيدان وتبلورخون شان به شما دوخته شده است . بپاخيزيد واسلام و خود را دريابيد .نظير انقلاب اسلامي ما در هيچ کجا پيدا نمي شود . نه شرقي ، نه غربي ؛ جمهوري اسلامي ... اي کاش ملت هاي تحت فشار مثلت زور وزر و تزوير به خود مي آمدند و آنها نيز پوزه ي استکبار را برخاک مي ماليدند. مادرجان ، جامعه ي ما انقلاب کرده و چندين سال طول مي کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسان ها بيرون ببرد،ولي روشنفکران ما به اين انقلاب بسيار لطمه زدند ، زيرا نه آن را مي شناختند و نه بار زحمت و رنجي را متحمل شده اند و از هر کدام به اين نونهال آزاده ضربه زدند .ولي خداوند ،مقتدر است ، اگر هدايت نشدند مسلماً مجازات خواهند شد . پدر و مادر ؛ من زندگي را دوست دارم ، ولي نه آن قدر که آلوده اش شوم و خويشتن را گم و فراموش کنم .علي وار زيستن و علي وار شهيد شدن ، حسين وار زيستن و حسين وار شهيد شدن را دوست دارم . شهادت در قاموس اسلام کاري ترين ضربات را بر پيکر ظلم ،جور ،شرک و الحاد مي زند و خواهد زد. ببين ما به چه روزي افتاده ايم و استعمار چقدر جامعه ي ما را به لجنزار کشيده است ،ولي چاره يي نيست ، اينها سد راه انقلاب اسلاميند ؛ پس سد راه اسلام بايد برداشته شود تا راه تکامل طي شود. مادرجان به خدا قسم اگر به خاطر من گريه کني ،اصلاً از تو راضي نخواهم بود. زينب وار زندگي کن و مرا نيز به خدا بسپار(اللهم ارزقني توفيق الشهاده في سبيلک.)
منبع:نشريه 7 روز زندگي ،شماره 91
خط روح خدا؛ خط رسول خداست
*وصیت نامه سردار شهید محمد بروجردی
بسمه تعالی
این وصیت نامه را در حالی می نویسم که فردایش عازم سنندج هستم. با توجه به این که چندین بار در عملیات شرکت کرده بودم و ضرورت نوشتن وصیت نامه را حس کرده بودم ولی هم فرصت نداشتم و هم اهمیت نمی دادم ولی نمی دانم چرا حس کردم که صرفاً اگر ننویسم گناهی مرتکب شده ام. لذا بدین وسیله وصیت نامه خود را در مورد خانواده و برادران آشنا می نویسم.
با توجه به این که حدوداً شش سال است وارد مبارزات سیاسی و نظامی شده ام به همین خاطر نسبت به خانواده ام رسیدگی نکرده ام- به خصوص همسر و فرزندانم - و از همین وضع همیشه احساس ناراحتی می کردم و هیچ وقت هم نتوانستم خود را قانع کنم که مسؤولیت را رها کنم و بدین وسیله از همه آن ها معذرت می خواهم و طلب بخشش دارم از حقی که به گردن من داشته اند و نتوانستم این حق را اداء کنم. ولی این اطمینان را به خانواده ام می دهم که هرگز از ذهن من خارج نشده اند و فکر نکنند که نسبت به آن ها بی تفاوت بوده ام ولی مسؤولیت های سنگین تری بود. درخواستی که از همسرم دارم این است که فرزندانم را خوب تربیت کند و آن ها را نسبت به اسلام دلسوز بار آورد ... از مادرم درخواست بخشش دارم زیرا از دست من ناراحتی ها دیده و هیچ وقت این فرصت پیش نیامد که بتوانم به ایشان رسیدگی لازم را بکنم و از کلیه برادران و خواهران که من را می شناسند درخواست دارم که برای من از خدا طلب بخشش کنند؛ شاید به خاطر حرمت دعای مؤمنین خداوند از تقصیراتم بگذرد. احساس می کنم بار گناهان و خطاها بر دوشم سنگینی می کند. به خصوص دعای آن کسانی که پاسدارند و به جبهه می روند و از کسانی که در جزئیات زندگی من بوده و با من برخورد داشته اند درخواست دارم برادرانی که از من بد دیده اند درگذرند و یا اگر کسی را سراغ دارند که از من بد دیده نزدش بروند و از او رضایت بگیرند.
و دیگر این که مقاومت را فراموش نکنند که خداوند تبارک و تعالی بار سنگین انقلاب اسلامی را بر دوش ملت مسلمان ایران گذاشته است و ما را در آزمایش عظیم قرار داده است. این را شهیدان بسیاری به خصوص در این چند سال اخیر به در و دیوار ایران نوشته اند و اگر مقاومت های آن ها نباشد همان طور که امام فرمودند بیم آن می رود که زحمات شهدا به هدر رود و اگر چه آن ها به سعادت رسیدند و این ما هستیم که آزمایش می شویم و دیگر این که با تجربه ای که ما از صدر اسلام داریم که به خاطر عدم آگاهی مسلمین درس عبرت باشد با دقت کلمات این روح خدا را که خط او خط رسول خدا (ص) است دقت کنند.
وجود امام امروز برای ما معیار است. را او راه سعادت و انحراف از راهش خسران دنیا و آخرت است و من با تمام وجود این اعتقاد را دارم که شناخت و مبارزه با جریان هایی که بین مسلمین سعی در به انحراف کشیدن انقلاب از خط اصیل و مکتبی آن را دارند به مراتب حساس تر و سخت تر از مبارزه با رژیم صدام و آمریکا است و وصیتم به برادران این است که سعی کنند توده مردم (را) که عاشق انقلاب هستند از نظر اعتقادی و سیاسی آماده کنند که بتوانند کادرهای صادق انقلاب را شناسایی کنند و عناصری (را) که جریان های انحرافی دارند بشناسند که شناخت مردم در تداوم انقلاب حیاتی است
والسلام
آخرین گفتار
محمد بروجردی
آخرین وصیت نامه سردار شهید سپاه اسلام برادر محمد بروجردجی که در دفتر یادداشت ایشان نوشته شده بود:
بسمه تعالی
وصیت نامه اینجانب محمد بروجردی (پدر دره گرگی).
پس از حمد خدا و طلب استغفار از او که برگشت همه به سوی اوست و درود بر محمد و آل او و درود بر امام امت و درود بر همه شهیدان تاریخ از همه برادران که در طول عمرم با آن ها تماس داشته ام طلب آمرزش می کنم و هر کس که این وصیت نامه را می خواند برای من طلب آمرزش کند زیرا که من از این دنیا با کوله بار خالی می روم و بعد از من همسرم سرپرستی خانواده را به عهده دارد و حقوق و مقدار ارثی را که دارم به او می رسد به عنوان غیر از مبلغ 7000 ریال(هفتصد تومان) که باید به مادرم بدهد و در صورت فوت همسرم، برادر کوچکم عبدالصمد سرپرستی دو فرزندم را به عهده بگیرد.
و از این که نتوانسته ام برای خانواده ام به طور کلی مثبت باشم از همه پوزش می طلبم و طلب آمرزش می کنم.
والسلام- محمد بروجردی
برگرفته از ماهنامه "دریچه"
منبع: نشریه مسیح کردستان، شماره 67.
وصيت نامه شهيد جهان آرا
وصيت نامه شهيد جهان آرا
تو را شکرکه شربت شهادت اين يگانه راه رسيدن به خودت را به من بنده فقير و حقير و گناهکارخود ارزاني داشتي تو را شکر که اين تنها نعمت خدا پسنده خودت را بر اين انسان ذليل عطا فرمودي و من تنها راه سعادت خويش را شهادت در راهت يافتم و چه زيباست که من با زمان کوچکترين وسيله خود اعلاترين و ارزشمندترين ارزشها را گرفتم،و اين نيست مگر لطف و عنايت پروردگارنسبت به بنده اش.
خداوندا مرا ازاين همه لطف و عنايت دورمگردان و شهادت را نصيبم کن.
من براي کسي وصيتي ندارم ولي يک مشت درد و رنج دارم که براين صفحه کاغذ مي خواهم همچون تيغي و يا تيري برقلب سياه دلاني که اين آزادي را حس نکرده اند بر سر اموال اين دنيا ملت را،امتي را و جهاني را به نيستي و نابودي مي کشانند،فرود آورم.خداوندا تو خود شاهد بودي که من تعهد اين آزادي را با گذران تمام وقت هستي خويش ارج نهادم و با تمام دردها و رنجهائي که بعد ازانقلاب بر جانم وارد شد صبر و شکيبايي کردم ولي اين را مي دانم که اين سران تازه به دوران رسيده نعمت آزادي را درک نکرده اند چون دربند نبوده اند يا در گوشه هاي درياهاي پاريس و لندن و هامبورگ بوده اند و يا در.....
و تو اي امام،اي که به اندازه تمامي قرنها سختيها و رنج کشيدي از دست اين نابخردان خرد همه هيچ دان!لحظه لحظه اين زندگي برتو همچون نوح،موسي و عيسي و محمد(ص)گذشت.
ولي تو اي امام و اي عصاره تاريخ بدان که با حرکتت،حرکت اسلام را در تاريخ جديد شروع کردي و آزادي مستضعفان جهان را تضمين کردي.ولي اي امام کيست که اين همه رنجها و دردهاي تو را درک کند و کيست که دريابد که لحظه اي کوتاهي ازاين حرکت به هرعنوان خيانتي به تاريخ انسانيت و کليه انسانهاي حاضر و آينده تاريخ مي باشد.
اي امام درد تو را،رنج تو را مي دانم چه کساني با جان مي خرند.جوان با ايمان،که هستي و زندگي تازه خويش را در راه به هدف رسيدن حکومت عدل اسلامي فدا مي کند بله اي امام درد تو را جوانان درک مي کنند اينان که ازمال دنيا فقط و فقط رهبري تو را دارند،و جان خويش را براي هدفت که اسلام است فدا مي کنند و بدان اي امام تا لحظه اي که خون در رگ ما جوانان پاک اسلام وجود دارد. لحظه اي نمي گذاريم که خط پيامبرگونه تو که بخط انبياءو تاريخ وصل است به انحراف کشيده شود.ولي اي امام من به عنوان کسي که شايد کربلاي حسين را در کربلاي خرمشهر ديده ام سخني با تو دارم که از اعماق جانم و از پرپر شدن خون جوانان خرمشهر برمي خيزد و آن اينست.اي امام از روزيکه جنگ آغاز شد تا لحظه اي که خرمشهرسقوط کرد من يک ماه به طور مداوم کربلا را مي ديدم هر روز که حمله دشمن بر برادران سخت مي شد و فرياد آنها بي سيم را از کار مي انداخت و هيچ راه نجاتي نبود به اتاق خود مي رفتم گريه را آغاز مي کردم و فرياد مي زدم:«اي رب العالمين بر ما مپسند ذلت و خواري را»
منبع:ماهنامه قرآني راه قرآن،شماره 24.
وصیت نامه شهید عباس بابائی
وصیت نامه شهید عباس بابائی
وصیت نامه اول
( بسم الله الرحمن الرحیم )
همسرم ! راه خدا را انتخاب کن که جز این راه دیگری برای خوشبختی وجود ندارد
. . . ملیحه جان همانطوری که میدانی احترام مادر واجب است . اگر انسان کوچکترین ناراحتی داشته باشد اولین کسی که سخت ناراحت می شود مادراست که همیشه به فکر فرزند یعنی جگرگوشه اش می باشد. . .
. . . ملیحه جان اگر مثلا نیم ساعتی فکر کردی راجع به موضوعی هرگز به تنهایی فکر نکن حتما از قرآن مجید و سخنان پیامبران - امامان استفاده کن و کمک بگیر- نترس هر چه می خواهی بگو. البته درباره هر چیزی اول فکر کن . هر چه که بخواهی در قرآن مجید هست مبادا ناراحت باشی همه چیز درست می شه ولی من می خواهم که همیشه خوب فکر کنی . مثلا وقتی یک نفر به تو حرفی می زند زود ناراحت نشو درباره اش فکر کن ببین آیا واقعا این حرف درسته یا نه . البته بوسیله ایمانی که به خدا داری.
ملیحه جان به خدا قسم مسلمان بودن تنها فقط به نماز و روزه نیست البته انسان باید نماز بخواند و روزه هم بگیرد . اما برگردیم سرحرف اول اگر دوستت تو را ناراحت کرد بعد پشیمان شد و به تو سلام کرد و از تو کمک خواست حتما به او کمک کن . تا میتونی به دوستانت کمک کن و به هر کسی که می شناسی و یا نمی شناسی خوبی کن. نگذار کسی از تو ناراحت بشه و برنجه.
هر کسی که به تو بدی می کند حتما از او کناره بگیر و اگر روزی از کار خودش پشیمون شد از او ناراحت نشو. هرگز بخاطر مال دنیا از کسی ناراحت نشو.
ملیحه جون در این دنیا فقط پاکی، صداقت ،ایمان ، محبت به مردم ، جان دادن در راه وطن ، عبادت باقی می ماند. تا می تونی به مردم کمک کن . حجاب ، حجاب را خیلی زیاد رعایت کن . اگه شده نان خشک بخور ولی دوستت ، فامیلت را که چیزی نداره، کسی که بیچاره است او را از بدبختی نجات بده. تا میتونی خیلی خیلی عمیق درباره چیزی فکر کن. همیشه سنگین باش. زود از کسی ناراحت نشو از او بپرس که مثلا چرا اینکار را کردی و بعد درباره آن فکر کن و تصمیم بگیر. . .
. . . ملیحه به خدا قسم به فکر تو هستم ولی می گویم شاید من مردم باید ملیحه ام همیشه خوشبخت باشد . هرگز اشتباه فکر نکند . همیشه فقط راه خدا را انتخاب بکند . چون جز این راه راه دیگری برای خوشبختی وجود ندارد .
ملیحه باید مجددا قول بدهی که همیشه با حجاب باشی . همیشه با ایمان باشی . همیشه به مردم کمک کنی . به همه محبت کنی . در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است و راه خداست . . .
. . . اگه می خواهی عباس همیشه خوشحال باشد باید به حرفهایم گوش کنی . ملیحه هرچقدر میتونی درس بخون . درس بخون درس بخون . خوب فکر کن . به مردم کمک کن . کمک کن خوب قضاوت کن . همیشه از خدا کمک بخواه . حتما نماز بخون . راه خدا را هرگز فراموش نکن . . .
. . . همیشه بخاطرت این کلمات بسیار شیرین و پر ارزش را بسپار « کسی که به پدر و مادرش احترام بگذارد ، یعنی طوری با آنها رفتار کند که رضایت آنها را جلب نماید ، همیشه پیش خداوند عزیز بوده و در زندگی خوشبخت خواهد بود . . .
ملیحه مهربانم هروقت نماز میخونی برام دعا کن .
وصیت نامه دوم
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
خدايا ، خدايا ، تو را به جان مهدي (عج) تا انقلاب مهدي (عج) خميني را نگهدار . به خدا قسم من از شهدا و خانواده شهدا خجالت مي کشم وصيت نامه بنويسم . حال سخنانم را براي خدا در چند جمله انشاالله خلاصه مي کنم .
خدايا مرگ مرا و فرزندان و همسرم را شهادت قرار بده .
خدايا ، همسر و فرزندانم را به تو مي سپارم .
خدايا ، در اين دنيا چيزي ندارم ، هرچه هست از آن توست .
پدر و مادر عزيزم ، ما خيلي به اين انقلاب بدهکاريم .
عباس بابايي
22/4/61
21 ماه مبارک رمضان
منبع: http://www.sajed.ir
وصيت نامه شهيد بهنام خرم بخت
"خدايا! تو را به حسين قسم مي دهم كه ما را از فيض شهادت محروم نفرما، پدر و مادرم از شما مي خواهم كه بعد از شهادت من براي من گريه نكنيد، بلكه به مظلوميت آقا اباعبدالله الحسين (ع) در روز عاشورا فكر كنيد دوستان و آشنايان و دانش آموزان شما را به شهداي كربلا قسم مي دهم كه يك لحظه از فرهنگ جهاد و شهادت و امر به معروف و نهي از منكر غافل نباشيد، كه اگر خون شهداي كربلا و پيام زينب (س) نبود، امروز اسلام و قرآن در عالم پيشرفت نمي كرد در پايان از همه شما حلاليت مي خواهم و از شما تقاضا دارم كه امام عزيز را تنها نگذاريد..."
وصيت نامه شهيد محسن پورقاسمي
"كساني كه به ولايت امام اعتقاد ندارند بر جنازه من حاضر نشوند، سلام مرا به رهبر عزيزم، پدر يتيمان برسانيد و به خانواده شهدا بگوييد كه تا آخرين قطره خونمان صحنه هاي نبرد حق عليه باطل را ترك نخواهيم كرد، و با خداوند پيمان مي بنديم كه در تمام عاشورا و كربلاها، حسين (ع) زمان را تنها نگذاريم، و سنگرها را خالي نخواهيم كرد و تا هنگامي كه پرچم لااله الا الله در تمام جهان به اهتزاز درنيايد و احكام اسلام و قرآن در زير پرچم توحيد و اسلام به اجرا درنيايد ساكت نخواهيم نشست.
وصيت نامه شهيد حميد شهيدي
امشب شب يازدهم عاشوراي حسيني است و اگر خدا توفيق بدهد ،من چند روز ديگر عازم جبهه جنگ يعني آماده جهاد در راه خدا و اسلام هستم. البته اگر لياقت آن را داشته باشم كه در راه اسلام جان بي ارزش خود را فدا كنم. من اين راهي را كه انتخاب كرده ام با دل و جان بوده به همين خاطر دلم مي خواهد كه اگر قابليت آن را داشتم و به درجه رفيع شهادت نايل آمدم نكاتي را ذكر كنم كه براي شادي روح من اين نكات را انجام بدهيد ،توجه كنيد كه بايد مثل پدري كه به فرزندان خود وصيت مي كند، وظيفه شرعي آن فرزندان است كه به آن عمل كنند .اگر نكنند مسئول هستند و بايد جوابگوي خداوند باشند…. خواسته هايي كه من دارم سه چيز است كه از شما يعني پدر و مادر و مادربزرگم، برادران و خواهران خواهش مي كنم و از شما تقاضا مي كنم كه حتماً به اينها عمل كنيد….
اولي اينكه عزاداري نكنيد منظورم گريه كردن است يعني گريه نكنيد بايد به خودتان تسلط كامل داشته باشيد، مخصوصاً پدر و مادرم.
دوم اينكه بعد ازمرگ من يعني حداكثر تا چهل روز بعد ديگر به هيچ وجه رضايت ندارم كه هيچ يك از اعضاي خانواده ام لباس مشكي وتيره بپوشند.
سوم اينكه بعد از مرگ من مراسمي كه مي خواهيد بگيريد تشريفاتي نباشد و پولي را كه مي خواهيد صرف تشريفات بيجا كنيد آن را صرف جنگ زدگان و بچه هاي يتيم بكنيد.
اميدوارم كه بخواهش فرزند خود عمل كنيد و موجب رضايت و خشنودي روح فرزند خود شويد. من اين نامه را با خط خود و در سلامت كامل نوشتم واميدوارم كه خداوند شما را در راه خدا و دفاع از اسلام پيروز بگرداند و هدف شما چيزي جز خدا نباشد .اميدوارم هركدام از شما كه ناراحتي از من داريد ببخشيد و از خدا بخواهيد كه مرا ببخشد وبيامرزد، در ضمن اگر يك موقع خداي ناكرده از جانب من به پدر و مادرم خطايي سرزده كه موجب ناراحتي آنان شده آنها گذشت كنند و مرا ببخشند.
وصيت نامه شهيد مجيد پازوكي
"درود بر امام امت، نايب بر حق امام زمان (عج) حضرت امام خميني كه هرچه داريم از وجود با بركت ايشان است كه اسلام و امت اسلامي را بعد از هزاروچهارصدسال دوباره زنده نمود. قدر امام را بدانيد و خالصانه پيروش باشيد، انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي امانت الهي هستند وظيفة همه ما پاسداري از انقلاب و دستاوردهاي آن است. صلاح دنيا و آخرت ما در پيروي از ولايت فقيه مي باشد.فعالانه در مسائل انقلاب و اجتماع شركت نماييد. حضور گسترده و آگاهانة مردم ضامن انقلاب و اصول آن است. در نماز جمعه شركت كنيد و شعائراسلام را زنده تر كنيد".
.
وصيت نامه شهيد محمد مجازي
وصيت نامه بنده حقير خداوند فاضل محمد حجازي
اي خداي من، اي خداي مهربان من ،اگر ما را از پرده ستٌاريت خود دور كني چه كنم و چه بسا و مطمئناً همه از من فرار مي كنند.
خداي من، اي خداي مهربان من ،اگر آبرويم را حفظ نكني و اگر پرده ستاريت را از روز اعمال ما بكشي در پيش پيامبر (ص) و ائمه اطهار و شهداء و رهبرمان چه بگويم كه بيچاره ام.
خدايا !با فضلت با ما رفتار كن به ما اخلاص همراه با عمل و عمل همراه با اخلاص و عمل كه فقط براي ذات اقدست باشد عنايت كن كه اگر اين نعمت و فضل را از ما دريغ كني خسرالدنيا و الاخره خواهيم بود و خواهيم شد كه نفسمان بسيار سركش است و اگر تو عنايت نكني در زير چكمه هاي اين دژخيم جان سالم بدر نخواهيم برد.
خدايا، خودت با ما توفيق عمل با كيفيت و كميت عنايت فرما....و اينكه سرباز كوچك براي امام عزيزمان و امام زمان (عج) و در نتيجه سرباز فداكاري براي اسلام و از جند خودت باشم..... اي ستار العيوب و غفار الذنوب و نورالمستوحشين في الظلم واي خداي آنقدر به جبهه مي روم تا لياقت شهادت در راه خدا را پيدا كنم و خود را در اختيار جبهه و جهاد قرار دهم تا شهيد شوم ...اي جوانان مبادا در غفلت بميريد كه علي (ع) در محراب عبادت شهيد شد و مبادا درحال بي تفاوتي بميريد كه علي (ع) و حسين (ع) در راه حسين و با هدف شهيد شد.
.....خداوندا پيمان مي بندم كه در تمام عاشوراها و در تمام كربلاها با حسين (ع) همراه باشم و سنگر او را خالي نكنم تا هنگامي كه احكام اسلام در زير پرچ اسلامي لااله الا الله و محمد رسول الله (ص) و علي ولي الله(ع) بر تمام جهان سلطه افكند و در زير پرچم امام زمان (عج) به اجرا درآيد.
وصیتنامه خواندنی یک شهید آرمیده در کهفالشهدا
شنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۱۹:۱۸
مرجع : خبرگزاری فارس
در وصیت نامه شهید «مجید ابوطالبی» آمده است: ما از آمریکا و شوروی و انگلیس و فرانسه توقع دوستی با مسلمین را نداریم؛ اما از کشورهای مسلمان عرب توقع خیانت نداریم. اگر اینها صدور نفت به آمریکا را قطع میکردند، آمریکا و اسرائیل با چه سوختی جنوب لبنان را بمباران میکرد.
[SPOILER]
شهید «مجید ابوطالبی» یکی از شهدای آرمیده در کهفالشهدای تهران است که چندی پیش هویت وی از طریق آزمایش ژنتیک محرز شد؛ این شهید وصیتنامهای بسیار ارزشمند و پرمحتوا دارد که در آن به مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی روابط با بینالملل پرداخته است؛ وصیت مجید در ادامه میآید باشد که سرلوحه امور خود قرار دهیم.
***
بسم الله الرحمن الرحیم
و این است وصیتنامه بنده خدا «مجید ابوطالبی» که در کمال هوشیاری و آگاهی نوشته شده است. باشد که مرگم حرکتی نو و خدائی را به دنبال داشته باشد و ریخته شدن خونم هشداری باشد بر آنان که هنوز در خواب هستند و جوششی در تداوم خونین شهیدان و پویشی در مسیر سالکان راه الله.
إنشاءالله
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
فَوقَ کُلُّ ذِی بَرِ بِرُّ حَتّی یُقتَلُ فی سَبیلِ اللهِ
بالا دست هر نیکوکاری نیکوکار دیگری است تا اینکه در راه خدا شهید شود، همین که شهید شد دیگر بالا دست ندارد.
با نام خدا سخن را آغاز میکنم؛ چون نام اوست که به ما حرکت و برکت میدهد، چون اوست خالق ما و چون اوست رازق ما و بر ماست که در همه حال به یاد او باشیم و شکر نعمتهای او را به جا بیاوریم.
با سلام بر پیغمبر اسلام و ائمه معصومین(علیهالسلام) و با سلام بر امام زمانِمان امام دوازدهم و نائب بر حقّش امام خمینی(رحمهالله علیه) و با سلام بر یاران و بازُوان پرتوان و پیروان راستین ولایت فقیه آیتالله مشکینی و رئیس جمهور مکتبیمان آیتالله خامنهای و با سلام بر رئیس مجلسِمان و نماینده امامِمان در شورای عالی دفاع و با سلام بر دولت مکتبی و وزراء و نمایندگان مجلس و رئیس قوه قضائیه و همه دولتمردان در خط امام.
و با سلام بر همه دوستان و آشنایان و همکاران چه در سپاه و چه در بسیج و چه در محله خودمان و چه یاران و همسنگران قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب و باسلام بر پدر و مادر و خواهران و برادران عزیزم.
و باسلام و درود بر همه شهدای اسلام و معلولین و مجروحین جنگی و با سلام بر همه امّت حزبالله و باسلام بر همه آزادیخواهان و مظلومان جهان، چه شیعه و چه سنی و چه ادیان دیگر. سخن را آغاز میکنم.
شاید این آخرین نوشته های من و به قولی وصیتنامه من باشد. آری کسانی که مرا میشناسید، شاید این مطالب که مینویسم به گوش همه آشنا باشد، ولی مِن باب تذکر می گویم و سرانجام این فکر و ذکر من و آخرین حرفها و سخنان من قبل از حرکت به سوی کربلا و زیارت قبر شش گوشه امام حسین(علیهالسلام) است.
اکنون که این وصیتنامه را مینویسم درست ۲۹ شهریور است؛ یعنی سالروز تولد من و سالروز ورود من به سپاه و سالروز جنگ تحمیلی و بالاخره اولین روز وصیتنامه من. که به خواست خدا یا شهید میشوم و یا این شهادتنامه را برای امام حسین(علیهالسلام) در کربلا خواهم خواند. چرا که ما باهم پیمان بستهایم آن قدر شهید بدهیم تا سرانجام کربلا را آزاد کنیم و اکنون پس از ۷۰ روز انتظار سرانجام اولین مرحله عملیات یعنی تصرف ارتفاعات مشرف به سومار و گیلانغرب فرا میرسد و در پایان دومین سالگرد جنگ تحمیلی، امیدوارم موفّق به دریافت خبرهای خوشی شوید. البته این سالگرد مصادف شده است با ماه ذی الحجه؛ درست در ماهی که حسینبنعلی(علیهالسلام) حج را رها و به سوی کربلا حرکت میکند و من این تقارن را به فال نیک میگیرم و امیدوارم هر چه زودتر دل شما ای امت حزبالله که در پشت جبهه یار و پشتیبان رزمندگان هستید شاد شود و خانوادههای شهدا و مجروحین و معلولین نایل به زیارت کربلا شوند.
در طول دو سالی که من در سپاه بودهام؛ کارم در واحد روابط عمومی در قسمتهای فرهنگی، سیاسی و تبلیغاتی بوده و یکی از مسئولیتهای آن زمان نیز رسیدگی به وضع فرهنگی و تبلیغاتی خانواده شهدا. و چون امام امّت خمینی کبیر رسیدگی به کارهای خانواده شهدا را خیلی بالا و واجب میدانستند در این قسمت با توجه به تمام نواقص به خدمت مشغول بودهام و در طول این مدّت شاید بیش از هزار وصیتنامه و زندگینامه شهدا را خواندهام و روی آن کار کردهام و اینک که در مقام نوشتن وصیتنامهای برای خود برآمدهام، بسیار مشکل میتوان قلم را برداشت و بر روی کاغذ آورد و نامهی شهادت نوشت؛ چرا که من وصیتی ندارم.
در تهران که بودم قصد داشتم یک چنین کاری بکنم و با توجه به تمام وصیتنامههای شهدا (البته شهدای سپاه و بسیج)، یک شهادتنامه که وجه مشترک تمام وصیتنامهها و نکات عمیق آنها باشد چاپ کنم که بالاخره هم موفق شدم و زندگینامه شهدای کردستان به چاپ رسید که البته اگر زنده ماندیم و به تهران بازگشتیم سعی خواهیم کرد که زندگینامه تمامی شهدا را که تا حدودی نیز آماده چاپ شده بهطور مسلسلوار برای استفاده امّت حزبالله و درصورت موافقت مسئولین سپاه به چاپ برسانیم؛ تا بدینوسیله بتوانیم سطح فرهنگ شهادت را در جامعه بالا ببریم.
و امّا ببینیم که وصیتنامه شامل چه چیزهایی می شود؟ که به نظرم امور شخصی و مادّی و مسائل دیگری از قبیل نماز و روزه و ارث و... یک قسمت ساده و عادّی است و قسمت اساسی وصیتنامه که فکر میکنم از قسمت اوّل مهمتر و اصولیتر میباشد، امور دینی - فرهنگی - اجتماعی - سیاسی - معنوی - و اخلاقی است که در واقع همان خط مشی شهید و رساندن پیام شهید میباشد.
زیرا با اولین قطره خون شهید که به زمین میریزد، گناهان او آمرزیده میشود، و به ملکوت اعلی میپیوندد، ولی مسئله دیگر که همان پیام خون شهید است بهقوّت خود باقی است که توسط وصیتنامه و یا شهادتنامه و یا از طریق دوستان و آشنایان شهید و فامیل و پدر و مادر و... باید رسانده شود و این تأثیر و این پیام است که خون شهدا است تا نه تنها خون شهید به هدر نرود، بلکه هر قطره آن به هزاران قطره تبدیل شده و در جامعه روح شهادت طلبی اوج بگیرد.
من در این نوشتار قصد ندارم که پیرامون شهادت و شهید و ارج و مقام او بنویسم؛ زیرا که این را به همه ی پویندگان راه شهادت واگذار نمودهام و در این مورد میتوانید از قرآن و نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه و... کمک بگیرید و نیز در عصر خود، میتوانید از کلمات روحپرور امام، آیتالله مشکینی، آیتالله شهید مطهری، شهید مظلوم بهشتی و رئیسجمهور شهید رجائی و نخست وزیر شهید باهنر بهره گیرید.
من در اینجا فقط میخواهم از نکاتی صحبت کنم که ماهیت وجودی یک شهید به آن بسته است و آن هدف، نیّت شهید است و جزءی هم از مسائل پست مادی و... خواهم نوشت.
۱- خط مَشی شهیدی که برای آن به میدان شهادت رفته و از همه امور دنیوی دست کشیده و شهادت را برگزیده است.
۲- پیام شهید به امام زمانش و نائب او امام خمینی(رحمه الله علیه) و اعلام پشتیبانی از اصل ولایت فقیه که اگر این پیروی نباشد و به میدان جنگ برود، خود را با دست خود هلاک کرده است.
۳- پیام به روحانیت مبارز و پیرو خط امام و شخصیتها و مسئولین مملکتی اعم از قوه مجریه و قضائیه و مقننه و شورای نگهبان.
۴- پیام به ارگانها و سازمانهای در خط امام.
۵- پیام به دوستان و آشنایان و همکاران و بچههای محل و پدر و مادر و برادر و خواهر و فامیل.
۶- پیام به کشورهای خارجی و ابرقدرتها و تمام کسانی که در زمین فساد میکنند؛ آمریکا، شوروی، انگلیس، فرانسه، اسرائیل و کشورهای مرتجع عرب و...).
۷- پیام به ضدّ انقلاب و گروهکهای وابسته داخلی و خارجی.
۸- و بالاخره یک نتیجهگیری کلی و...
تا اینجا مطالب را به طور فهرستوار نوشتم، چرا که اصولاً یک وصیتنامه که در حقیقت میتواند دستور زندگی و ادامه راه برای بازماندگان شهید و دوستان و... باشد، باید به دور از هرگونه نوشته و یا مطالبی گردد که این هدف را در بر نداشته باشد.
زمانی که امام حسین(علیهالسلام) شهید شد، زینب(سلام الله علیها) بود که پیام حسین(علیهالسلام) و راه حسین(علیهالسلام) را زنده نگهداشت و اگر نبود خطابهها و نطقهای آتشین زینب(سلاماللهعلیها) شاید خون حسین(علیهالسلام) به هدر میرفت و اینک در زمان ما و در کشور اسلامی ما شما بازماندگان شهدا و دوستان و آشنایان شهید هستید که پیام شهید را فریاد میزنید و پیام او را میرسانید و جهان را به لرزه در میآورید.
امّا چگونه میشود پیام شهید را رساند؟ و آیا رساندن پیام شهید در حجلهگذاشتن و سر کوچه ایستادن و پیراهن مشکی به چه ویژگیهای برجستهای داشته است و چگونه باید به آنها عمل کرد و امر به معروف و نهی از منکر نمود. به عنوان مثال اگر شهید زیاد قرآن میخواند، بازماندگان شهید و دیگر دوستان و آشنایان او زیاد قرآن بخوانند و دیگران را نیز به این کار تشویق نمایند و یا مثلا شهید نیمههای شب برمیخواست، وضو میگرفت و به نیایش میپرداخت و یا شهید در زندگی اسراف نمیکرد، همیشه لبخند بر لب داشت، کم صحبت میکرد و... و اگر چنین کاری را بازماندگان شهید انجام دادند، به راه شهید ادامه دادهاند وگرنه راه او را نه تنها ادامه ندادهاند، بلکه باعث به هدر رفتن خون شهید شدهاند. بنابراین اگر بازماندگان شهید این راه را رفتند و شهادت بر آنها اثر دائمی گذاشت، زهی سعادت وگرنه...
***
من این راه را آگاهانه انتخاب کردهام و در این راه فقط هدفم پیشبرد اسلام و فرمانبرداری از امر ولایت فقیه است و اگر در این راه کشته شویم و یا بکشیم پیروزیم. من بر خلاف بعضیها که پیروزی را فقط در شهادت میدانند، ضمن اینکه شهادت را حدّ نهایی تکامل انسان میدانم ولی شهادت را نیز وسیلهای برای رسیدن به لقاءالله به حساب میآورم و هدفم همواره درطول زندگی این بوده که راه خدا را ادامه دهم.
اگر من شهید شدم «ببخشید من لیاقت شهادت را ندارم» مردم به راه شهیدان ادامه دهید و اگر موفّق به زیارت کربلا شدید، بدانید که در راه بازشدن کربلا ما زیاد شهید دادهایم و شهیدان را هرگز فراموش نکنید. در عراق قبر شش گوشه امام هست که هماکنون غریب و تنها است، اگر موفق به زیارت آنها شدید به امام حسین(علیهالسلام) سلام مرا برسانید و بگوئید که ما نیز آرزوی زیارت ایشان را داشتیم و در این راه شربت شهادت نوشیدیم. برای من مراسم پرتجمل برگزار نکنید. اگر جنازه من به دستتان رسید، در صورت امکان از دم مسجد بنیهاشمی ـ مسجد بنیهاشمی در خیابان سرتیپ نامجو که مرکز فعالیت شهید عزیز میباشد واقع است ـ یا از محل نماز جمعه تشییع کنید. اختیار با خود شماست در مراسم ختم من گریه نکنید و اگر خواستید گریه کنید برای حسین زمانِمان شهید مظلوم بهشتی و ۷۲تن از یارانش گریه کنید. برای رجائی و باهنر گریه کنید که در آتش خشم منافقین سوختند. برای شهید مطهری، مدنی، دستغیب، صدوقی که همه به دست این منافقین ضد بشریت و ضد اسلام شهید شدند گریه کنید و بهجای لعنت و نفرین بر یزید، لعنت و نفرین بر بنیصدر و رجوی بنیانگزاران این گروه و سردسته آنها آمریکا نمائید.
دوست ندارم که در مراسم کفن و دفن من کسانی که حتی یک ذره برخلاف خط امام گام برمیدارند، شرکت کنند و خودشان را بهمن نزدیک بدانند و اگر دوستان ناآگاه من نیز شرکت کردند بر آنها است که دیگر از خواب غفلت بیدار شوند و با تمام وجود کارهای فرهنگی و تبلیغاتی را دنبال کنند.
در اینجا نیز چند جملهای خطاب به برادران مسجدی خودم میگویم. بر شماست تا آنجا که در توان دارید با هر وسیله از قبیل کمک مالی و فرهنگی و انسانی و هرگونه کمک دیگر در راه تبلیغات اسلامی گام بردارید تا نه تنها فرزندان خودتان از آنها استفاده کنند، بلکه همه اهالی محل و به خصوص فرزندان آنها از آن استفاده نمایند و اگر چنین نکنید خیانتی بزرگ مرتکب شدهاید و آن خیانت کتمان اسلام و حقایق الهی. بر شما است ای دوستان سپاهی و بسیجی و مسجدی و ای بزرگان قوم و ریشسفیدان محل که تا آنجا که در توان دارید کارهای فرهنگی و تبلیغاتی کنید و سعی کنید که اسلام را در همه ابعاد به نونهالان بیاموزید که اینان سربازان و لشگریان آینده امام زمان هستند.
سعی کنید کارهایتان فقط و فقط برای رضای خدا باشد و خدا را در همه حال ناظر بر اعمال خویش بدانید و وصیتنامه شهدا را همانطور که امام فرمودهاند زیاد بخوانید.
***
امّا خطابم به شما برادران سپاهی؛ همانطور که میدانید سپاه یک ارگان و یک نهاد سیاسی، نظامی و فرهنگی است. بر شماست ای برادران روابط عمومی سپاه منطقه ده کشوری که من نیز عضو کوچکی از شما بودم که با شدّت بیشتری و تا آنجا که در توان دارید کارهای فرهنگی، آموزشی، تبلیغاتی و اسلامی کنید و راه امام را نه تنها خود ادامه دهید بلکه آموزش دهید تا نونهالان و جوانان ما به غلط راه دیگری جز خط امام نروند.
اگر یکی از مسئولین مملکتی خدای ناکرده از راه خدا و پیروی از ولایت فقیه منحرف شد، به خون شهدای جمهوری اسلامی خیانت کرد او را با شمشیر عدالت علی(علیهالسلام) راست کنید. از هرگونه گروهبازی و دسته و فرقهگرایی دست بردارید و تنها و تنها برای خدا گام بردارید و از غلبه هوای نفس بر خود خودداری کنید که بزرگتر از جهاد اصغر، جهاد اکبر که مبارزه با نفس است میباشد.
بار دیگر تأکید میکنم ای برادران روابط عمومی سپاه منطقه ۱۰ کشوری سعی کنید راه شهیدان و خدمت به شهیدان و خانوادههای آنها را ارج نهید، سعی کنید کارهای فرهنگی و تبلیغاتی زیاد انجام دهید؛ به خصوص درمورد خانواده شهداء.
شما ای برادران بدانید که امام خدمت به خانواده شهدا را بسیار ارج نهاده است لذا برشماست که تا آنجا که توان دارید از این خدمت کوتاهی نکنید و بکوشید که فرهنگ شهادت را در جامعه بالا برده و به خارج از مرزها انتقال دهید.
شما ای برادران روابط عمومی سپاه منطقه ۱۰، مسئولیتتان بس سنگین است. شما همچون زینب(سلامالله علیها) و امام سجاد(علیهالسلام) که پیام امام حسین(علیهالسلام) را فریاد زدند، باید پیام شهید مظلوم بهشتی حسین زمانِمان و ۷۲تن از یارانش را و شهیدانی چون مطهری، مفتح، رجائی، باهنر، مدنی، دستغیب، صدوقی و سایر شهیدان را نه تنها به گوش امّت شهیدپرور که آنها راه خود را یافتهاند، بلکه به گوش جهانیان برسانید.
بخش روابط عمومی قسمت تبلیغات باید تراکتها و کارهای تبلیغی زیاد به خصوص در بالا بردن فرهنگ شهادت در جامعه انجام دهد.
بخش فرهنگی و به خصوص برادران بخش ارتباطات که مسئولیتی بس سنگین به عهده دارند. در اینجا این نکته را تذکر میدهم که سعی کنید با مردم در تماس باشید و به هر وسیلهای که دارید بکوشید تا از طریق نیروهای موجود این کار را انجام دهید، سعی کنید از نیروهای بسیجی و امّت حزبالله در این مورد کمک بگیرید.
بخش کارخانجات و ادارات بکوشند که واقعاً به کارگران آگاهیهای اسلامی بدهند.
بخش ارتش بکوشند که آگاهیها و روحیه شهادتطلبی را در ارتش بالا ببرند.
در خاتمه اگر در این مدّت خطائی از من دیدهاید، از من بگذرید و بدانید که کارهای فرهنگی و تبلیغاتی در سطح منطقه خودتان و سایر مناطق و درصورت امکان تبلیغات خارج از کشور؛ که البته به عهده وزارت خارجه و وزارت ارشاد میباشد، از جملهی واجبات است.
بار دیگر از شما ای برادران روابط عمومی میخواهم که مرا از دعا کردن فراموش نکنید و از همه برادران سپاهی میخواهم که سعی کنند که هر قدمی که برمیدارند، فقط و فقط رضای خدا را در نظر بگیرند. از برادران سپاهی میخواهم که اگر امکان داشت در مراسم تشییع جنازه و ختم من شرکت کنند و در آنجا فریاد بزنند: راه قدس از کربلا میگذرد؛ مرگ بر ضد ولایت فقیه؛ مرگ بر آمریکا؛ مرگ بر شوروی.
برادران بخش خبری موظف هستند که این مطلب را اعلام کنند و این وصیتنامه را تکثیر کرده و بین برادران سپاهی و مردم پخش کنید. نه تنها درمورد من بلکه در مورد سایر شهدا حتماً و حتماً در چاپ و تکثیر زندگینامه و وصیتنامه آنها بکوشید و بار دیگر تأکید میکنم که سعی شود فرهنگ شهادت در جامعه بالا برود.
درمورد اطلاعیه اگر خواستید چاپ کنید از چاپ اطلاعیههای تکراری خودداری کرده و سعی کنید یک تکه از وصیتنامه من انتخاب شود (انتخاب آن با شماست) و در اطلاعیه چاپ گردد. همگی شما را به خدا میسپارم و از شما میخواهم برای من دعا کنید که محتاج هستم به دعا در دعای کمیل و شبهای جمعه و نماز شب مرا دعا کنید.
خداحافظ ای برادران سپاهی، خداحافظ ای برادران روابط عمومی، خداحافظ ای برادران ارتباطات و سرانجام خداحافظ ای برادران بخش مرکز خبری که من علاقهی خاصّی به این بخش داشتم و به خصوص به افراد این بخش و بالاخص آنهایی که در موقع خداحافظی تا کنار آسانسور سپاه مرا بدرقه کردند. خداحافظ، امیدوارم که بتوانید تا آنجا که در توان دارید از عهده مسئولیتی که بر دوش شماست برآیید.
***
و اما شما ای دوستان مسجدی و ای همسنگران بسیجی من و ای اهالی محل؛ شاید در طول مدتی که با شما دوست بودهام و همکاری داشتهام سعی خودم را تنها و تنها تا آنجا که در توان داشتهام در بالا بردن سطح فکری و فرهنگی شما و شناخت اسلام واقعی و پیشبرد آن بهکار بردهام و در این امر به جز رضای خدا هدفی نداشتهام. (البته این نکته را تذکر بدهم که قبل از پیروزی انقلاب، من دوستان دیگری داشته-ام که بدینوسیله یادشان را گرامی میداریم و از آنها که سالهای خفقان باهم همکاری میکردیم، تشکر میکنیم).
ای دوستان مسجدی من که همیشه سعی من بر این بوده تا تمامی افراد از کارهای خوشگذر و کماستفاده و یا احیاناً بلااستفاده به کارهای ریشهای و اصیل روی آورند و شاید با شما ساعتها صحبت کردهام و این مطلب را با شما درمیان گذاشتهام.
برادران من بعد از شهادت «قربان مرادی» که یکی از هممحلیهای ما بود مشاهده کردم که این شهادت روی شما تا چه حدی تأثیر گذاشت و این تأثیر به حدی بود که حتی خود من در شهادت «قربان» یک مقاله خواندم که اگر امکان داشت در ختم و در شب هفت و هرگونه مراسمی که برای من گرفتید این نوار را بگذارید.
آری من چگونه میتوانستم تحمل کنم که کسی خودسازی نکند و بچههای محل و مسجد مبارزه با نفس نکنند. کارهای فرهنگی و فکری نکنند، اخلاق خود را اسلامی نکنند و تنها و تنها اسلحه بهدست بگیرند و به عضویت خود در بسیج افتخار کنند و اگر من انتقادی کرده-ام فقط و فقط این بوده که بچهها را در همه زمینهها چه فکری، چه سیاسی و چه نظامی بسازید و اگر چنین نکنید و فقط آنها را با اسلحه سرگرم کنید به اسلام خیانت کردهاید.
من همه ی قصدم این بود که به بچهها احترام بگذارید. به فکر و عقیده آنها احترام بگذارید. سعی کنید سطح معلومات آنها را بالا ببرید. من رنج میبردم وقتی میدیدم که در شهادت بچّههای محل، کم به راه شهید فکر میشد و پیام شهید در نوشتن یک پلاکارد و یا گذاشتن حجله و پوشیدن پیراهن مشکی و رفتن به خانه شهید خلاصه میشد.
من از شما راضی نخواهم بود ای دوستان و ای بچههای مسجدی، اگر کار فرهنگی نکنید، اگر خود را نسازید، اگر جهاد اکبر نکنید یعنی مبارزه با نفس نکنید و وقت خود را بیهوده تلف نمائید...
مرا ببخشید همه خوبان رفتند و شهید شدند و به لقاءالله پیوستند و من نیز مردم زیرا لیاقت شهادت را ندارم ولی وای بر شما اگر باکمکاری و بیتفاوت بودن خود خون شهیدان را به هدر دهید. سعی کنید راه شهیدان را در عمل پیاده کنید.
«قربان» خیلی فعالیت میکرد، حتی مثل خود من در عروسی برادرش شرکت نداشت و من زمان عروسی برادرم در جبهه نبرد بود. «عباس» خیلی فعالیت میکرد، شبها تا ساعتها بعد از شب و حتی نزدیک صبح روی دیوارها را رنگ میکرد، و مینوشت. شما ای دوستان مسجدی من سعی کنید، سعی کنید که یک صدم آنها فعالیت کنید. با نفس خود مبارزه کنید. از دوستی دنیا دست بردارید. از مقامپرسی بپرهیزید. سعی کنید زیاد فکر کنید. «تفکر الساعه افضل من عباده سبعین سنه» یکساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است.
خاک بر سر من اگر در طول این مدّتی که با شما دوست بودهام، خواسته باشم قدمی و قلمی و کلامی جز پیروی از اسلام و از ولایت فقیه و امام برداشته باشم. اگر در خیابان کتابفروشی و تبلیغات میکردم اگر ساعتها با این گروهکها در خیابان مبارزه و افشاگری میکردیم، اگر ساعتها با شما صحبت میکردیم و اگر هر گونه کاری انجام دادهام، فقط و فقط هدفم آگاهی دادن بوده.
مرا ببخشید اگر به شما گفتهام درس بخوانید، اگر گفتهام کتاب بخوانید، اگر گفتم مطالعه کنید، اخلاق اسلامی داشته باشید، به اسلحه در دست گرفتن کار درست نمیشود، وقت خود را بیهوده هدر ندهید. تنها و تنها هدفم رضای خدا بوده و بس. با این وجود از همگی شما معذرت میخواهم و امیدوارم که مرا ببخشید.
خداحافظ ای نونهالان کتابخانه اسلامی شهید، ای بچههای گروه سرود، خداحافظ ای برادران بسیجی و خداحافظ ای بزرگان مسجد و خداحافظ ای حاجآقا روحانی. مرا ببخشید و از دعای خیر فراموش نکنید و سلام سعید و محمد و حامد و ایرج و حسن... . شما را بسیار دوست دارم، سلام مرا بپذیرید و دعا کنید.
***
شما ای فامیل، ای داییها و خالهها و...، ای پدر و مادر عزیز و ای برادران و خواهران و ای...
من در اینجا به خدا عشق میورزم و به امامزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و دوست دارم روحم از این قفس بدن رها شود و به خدا بپیوندم.
من به دنیا علاقهای ندارم. البته «الدنیا مزرعه الاخره». من شما را به تقوا و تقوا و تقوا توصیه میکنم و توصیه میکنم که احیاناً غرور و خود بزرگ بینی و خود را پیشگام انقلاب نشان دادن به خاطر این که شهید دادهاید و خانواده شهید هستید شما را نگیرد. فقط و فقط برای رضای خدا گام بردارید.
و امّا تو ای مادر، ای غمخوار و تو ای همه چیز من، مرا حلال کن که اگر حلال نکنی کارم سخت میشود. اگر از من بدی دیدهای به خاطر خدا حلالم کن. از همه فامیل میخواهم مرا حلال کنند.
خواهرانم: تا آنجا که در توان دارید در راه اسلام بکوشید و هر جمعه و هر شب جمعه که به نماز جمعه و دعای کمیل میروید مرا دعا کنید.
و امّا برادرانم، همان گونه که به پاسداری از دستآوردهای انقلاب مشغول هستید مشغول باشید و هرگز ذرهای سُستی بهخود راه ندهید. هرگز سپاه و کمیته را رها نکنید که اینها بازُوان انقلاب و اماماند. هرشب به مسجد بروید؛ ای برادر کوچک من و مرا به یاد بچههای مسجد بینداز و به آنها بگو مجید ناظر بر اعمال شما است و هرگونه عمل شما را در نظر دارد. به آنها بگو بکوشید و هرگز از کوشش و فعالیت نایستید که اسلام امروز احتیاج به کوشش و فعالیت دارد.
و امّا تو ای پدر؛ مرا حلال کن و شبها که به نماز شب میایستی مرا دعا کن. از زحماتی که برای من کشیدهای تشکر میکنم. من دیگر نیستم که آنها را جبران کنم. امیدوارم خدا به همهی شما صبر بدهد. سعی کنید یک خانواده نمونه بعد از من باشید که هستید. برای ازدست دادن من نگرانی نکنید، درست است که من شاید لیاقت شهادت و یا شهید شدن را نداشته باشم ولی شما بکوشید پیام شهیدان را به دیگران برسانید.
آری ما امانتی بودیم بر روی زمین که سرانجام به لقاءالله پیوستیم:
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد بدین دیر خراب آبادم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم
***
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
***
یاران همه سوی مرگ رفتند
بشتاب که تا ز ره نمائیم
ای خون حماسه در رگ دین
برخیز نماز خون بخوانیم
***
و امّا خطاب به شما کشورهای خارجی و ابرقدرتها، شیطان بزرگ آمریکا و شوروی و کشورهای مرتجع عرب که با سکوت و خیانت خود اسرائیل را در انجام جنایاتش در جنوب لبنان آزاد گذاشتهاند و روزی هزاران نفر از مردم مسلمان و بیگناه لبنان توسط هواپیماها و بمبهای اسرائیلی از بین میروند، ولی کشورهای عرب با کمال بیشرمی کنفرانس تشکیل میدهند و اسرائیل را به رسمیت میشناسند.
پیغمبر اکرم(صلواتالله علیه) میفرماید «مسلمان نیست کسی که شب را به روز آورد و در انجام امور مسلمین اهتمام نورزد».
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
وای اگر از پس امروز بُود فردایی
و درست مصادف با بمباران مناطق جنوب لبنان، کشور عربستان سعودی که قبلهگاه مسلمین در آنجا قرار دارد، مسلمانان ایرانی را در مدینه در حال تظاهرات و شعار مرگ بر اسرائیل مصدوم و مضروب میکند. و درست چندی قبل در روز قدس هم زمان با بمباران جنوب لبنان توسط اسرائیل، جنوب ایران نیز توسط صدام بمباران میشود.
ما از آمریکا و شوروی و انگلیس و فرانسه توقع دوستی با مسلمین را نداریم. ولی از کشورهای مسلمان عرب نیز توقع خیانت و جنایت نداریم. اگر اینها صدور نفت خود را به آمریکا قطع میکردند، آمریکا و اسرائیل با چه سوختی جنوب لبنان را بمباران میکرد. اگر موقعیت کشورهای اسلامی را از روی نقشه بررسی کنیم میبینیم چه از نظر سوقُالجیشی و چه از نظر ثروت و چه از نظر معادن، اگر مسلمانها با هم متّحد شوند هیچ قدرتی نمیتواند آنها را شکست دهد.
ولی به امید خدا و امام زمان(عجلالله تعالی فرجه الشریف) و نائب برحقّش امام خمینی(رحمه الله علیه) در آینده نزدیک پس از سقوط صدام به نجات کشورهای دیگر خواهیم رفت.
ای ابرقدرتها: دست از جنایت بردارید، دست از درندگی بردارید و به جای ساختن این همه وسائل تخریبی به سازندگی بپردازید. مگر شما روزانه چقدر میتوانید از دنیا استفاده ببرید و عیش و نوش کنید.
بیائید به جای ویرانگری به سازندگی بپردازید و اِلا توسط قیام مردم دنیا نابود خواهید شد. ما مسلمانان ایران و ما پیروان ولایت فقیه به شما اخطار میکنیم تا زمانی که پرچم اسلام در مسجدُالاقصی به اهتزاز در نیاید و حکومت امام خمینی(رحمه الله علیه) را به حکومت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متصل نگردانیم از پای نخواهیم نشست. سلام بر همه مسلمانان جهان – سلام بر همه مستضعفان جهان.
مرگ بر آمریکا، مرگ بر شوروی، مرگ بر اسرائیل، مرگ بر ضد ولایت فقیه.
***
اما خطاب به شما گروهکها،
از همان آغاز پیدایش بعضی از بنیانگذاران شما ممکن است با خلوص نیت دست به تشکیل شما زده باشند. ولی اکنون به مرور زمان همه به این فاجعه پی بردهاند و شما به جای طرفداری از خلق به ضدیت با خلق پرداختهاید و در جنایات خود افراد بیگناه بسیاری را شهید کردهاید و بدینوسیله وحشیگری خود را به گوش صهیونیستهای اسرائیلی که در ۱۷شهریور مردم را در میدان شهدا به شهادت رساندند رسانده و ثابت کردید که چقدر از مردم دورید. ولی بدانید که دیگر دوران شما به سر آمده است. اگر روزی راهپیمایی راه میانداختید، سخنرانی برگزار میکردید، مراسم میگرفتید و خیابانها را محل تضعیف دولت جمهوری اسلامی میکردید. دیگر «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت» و اگر توبه نکنید به دست همین امّت حزبالله نابود خواهید شد. مرگ و نفرین تمام مستضعفان بر شما باد.
و امّا شما مسئولین مملکتی: ضمن تشکر از تلاشهای شما در بعد از انقلاب که واقعاً ره صد ساله رفتهاید و با وجود جنگ، مملکت را به اینصورت نگه داشتهاید. و امید اینکه خدا شما را ارج دهد، یک نکته را میخواهم تذکر بدهم که اگر خداینکرده در سطح ادارات و بعضی از ارگانها و یا کارخانجات و هر جای مملکت کسی باشد که به این انقلاب اعتقاد نداشته باشد «و به قول امام در سخنرانی خود خطاب به مسئولین مخابرات که فرمودند: بعضیها خود را به مسلمانی میزنند و ممکن است در شرکت مخابرات استراقِ سمع کنند» از شما میخواهیم که آنها تصفیه کنید. از شما میخواهیم که مواظبت بیشتری از جان خود بنمائید و از شما میخواهیم با این گروهکها با شدّت بیشتری مبارزه کنید. همان طور که امت چهل میلیونی پشتیبان شماست، مسائل خود را با مردم در میان گذارید و بدانید که امّت حزبالله هرگونه مشکلی را به مدد خدا حل میکند.
خدا نگهدار شما باشد که شما پیروان اسلام و ولایت فقیه هستید. درود بر شما باد و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حافظ و نگهدارتان.
***
و اما ای امام، ما زندگی کردن و انسان بودن و شناخت واقعی اسلام را از تو آموختیم و تو بودی که به ما درس شهادت و ایثار و گذشت آموختی و این تو بودی که از آن جوانان بیکار و بیمسئولیت محلّهها، بسیجی ساختی و به جبهه جنگ فرستادی. ای امام، ما چگونه از از زحمات تو تشکر کنیم که تشکر از زحمات تو را هرگز نتوان.
ای امام، تو ما را از لجنزار به گلزار هدایت کردی.
ای امام تو بودی که شب و روز با دعا و شناساندن راه به ما انقلاب را به پیروزی رساندی و هماکنون به یاری خدا و با مدد امام زمان(عجلاللهتعالی فرجهالشریف) آمریکا را به زانو درآوردی. توصیف تو که در روز چون شیر بر ظالمان فریاد میکشی و شب به نیایش با خدا میپردازی چگونه ممکن است.
ای امام، ما اهل کوفه نیستیم تا تو را تنها بگذاریم. ما تا خون در بدن داریم از دین خدا و از پیروی از دین تو دست بر نخواهیم داشت.
ای امام، سخنان تو هرکدام دنیایی از درس است. زندگانی تو و هر کار تو منبعی از الهام و انقلاب و اسلام است.
ای امام، ما را دعا کن که بتوانیم بر نفس خود پیروز شویم و هم جهاد اصغر و هم جهاد اکبر هر دو را توأم با هم انجام دهیم.
خدایا – خدایا – تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار.
از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزای
خدایا – خدایا - رزمندگان ما را نصرت عطا بفرما
***
در خاتمه از تمام دوستان و آشنایان و امت حزبالله میخواهم که پس از پایان نمازها و مخصوصاً نماز جمعه که به جز دو هفته انتخابات و سه ماه که در سیستان و بلوچستان در جهاد بودم و ۴۵ روز عملیات فتحُالمبین و ۷۰ روزی که در جنوب و غرب هستم در تمامی آنها شرکت کردهام. برای سلامت امام و طول عمر امام دعا کنید و در خاتمه از خدا بخواهید که از گناهان ما درگذرد.
لازم به تذکر است که این وصیتنامه را در تاریخ ۲۷/۰۶/۱۳۶۱ شروع به نوشتن کردهام و امروز نزدیک غروب ۰۳/۰۷/۱۳۶۱ است و یک تکه ابر به صورت فِلشی بزرگ و به رنگ خون کربلا را نشان میدهد. همین ابر را من در عملیات فتح المبین دیدم.
از بلندگو صدای قرآن شنیده میشود:
من المؤمنین رجال صدقوا ما عهدو الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلا
در گردان تخریب در بالای تپه ای مشرف به گردان نشستهام و حرکات بچهها را زیر نظر دارم. یکی قرآن میخواند، یکی وصیتنامه مینویسد، دیگری دعا میخواند، چند نفر مشغول پاککردن اسلحه هستند، چند نفر انگور میخورند، تعدادی مشغول بازی فوتبال هستند و سرانجام هر کس به کاری مشغول است.
فکر میکنم بیش از هفتاد روز است، یعنی از تاریخ ۲۳ ماه رمضان که خود را برای حمله آماده میکنیم و روزشماری میکنیم. البته این آرزو را از عملیات فتحُالمبین در دل پروراندیم و از این تاریخ به بعد به اوج خود رسیده است.
فکر میکنم و میاندیشم چه نیرویی این جوانان و این همه نیروها را به این بیابانها کشیده. فکر میکنم چه نیرویی این همه انسان را عاشق شهادت کرده...
به جماران فکر میکنم، به قلب تپنده انقلاب، امام امّت که این پیشرفتها و این دگرگونیها یعنی از حیوانیت به انسانیت را مدیون راهنماییهای او هستیم. فکر میکنم از وقتی که خود را شناختهام دوست داشتهام تنهایی را انتخاب کنم و فکر کنم و بنویسم.
به دوران دبیرستان میاندیشم، به انشاءهای آتشین و داغی که مینوشتم و اضطراب رژیم را از دل همه میبرد و آنها را به تعمق وا میداشت. یادم میآید که معلّم انشاءمان میگفت تو در آینده نویسنده میشوی. آری نویسنده شهادت با سرخی خون و رگبار گلوله.
یادم میآید که دوران دبیرستان را سعی میکردم پیاده تا خانه طی کنم و در طول مسیر به جامعهام فکر کنم. به مردم تحت ستم و غم به- آوای حزین لبوفُروش زمستان و...
ای خدای بزرگ، من را به راه راست هدایت کن.
ای خدای بزرگ، من را قدردان نعمتهای خود بگردان.
ای خدای بزرگ، اگر شهید نشوم و زنده ماندم به من نیرویی عطا کن که بتوانم راه امام را تا آنجا که در توان دارم، به دیگران نیز بشناسانم.
ای خدای بزرگ چگونه میتوانم شکر یک دم و بازدم را نمایم.
ای خدای بزرگ من ضعیف هستم. ای خدای بزرگ تو خودت به من کمک کن که بتوانم در راهی که رضای تو در آن باشد گام بردارم.
***
خداحافظ ای رهبر و بنیانگذار انقلاب ای امام.
خداحافظ ای بازوان امام.
خداحافظ ای مسئولین مملکتی، ای رئیس مجلس و ای رئیس جمهور و دیگر مسئولین مملکتی.
خداحافظ ای پدر، مادر، برادران، خواهران و ای فامیل.
خداحافظ ای سپاه، ای بسیج، ای مسجد بنی هاشمی.
خداحافظ ای ارگانها و نیروهای در خطّ امام و ای دوستان شهیدان، راه شهیدان که راه خداست ادامه دهید.
درود بر همه امّت حزبالله.
درود بر امام امّت و نیروهای در خط امام.
مرگ بر ضد ولایت فقیه.
روز شنبه ۰۳/۰۷/۱۳۶۱ مطابق با هفتم ذیالحجه ساعت ۶بعد از ظهر
مجید ابوطالبی[/SPOILER]
.
شما مىدانيد كه شهادت ميراثى است، كه از اجداد ما به ما ارث مانده است. ما فرزندان سرور شهيدان هستيم. و اين امر براى ما تازگى ندارد. و شما نبايد از اين موضوع نگران باشيد. بلكه بايد به خود بباليد و افتخار كنيد كه شما پدر و مادر فرزندى را بزرگ كردهايد و به اسلام هديه كردهايد، كه لياقت شسهادت را داشته و براى شما هم در اين دنيا و هم در آن دنيا، جاى افتخار است. شهيد سيد سیدجلیل موسوی
.
سلام برملت قهرمان و شهيد پرور و هميشه درصحنه ايران و با درود و سلام به رهروان صديق حسين ابن على كه درس شجاعت و شهامت را به جهانيان آموختند و شعار خون بر شمشير پيروز است را عملى ساختند. مهران مرادی زاده.
.
سپاس خداى را كه شركت در جهاد با كفار را نصيبم گردانيد تا همچون حسين (ع ) مشتاقانه به سوى مشعل شهادت اين آرزوى ديرينه ام بشتابم .خدايا شرمم مى آيدكه درپيش مولايم حسين سر داشته باشم ودر وقت ملاقات ابوالفضل وعلى اكبر دست و سرداشته باشم .خدايا راه تو رادرك كردم وبا شهادت و وحدانيت تو و رسالت محمد(ص ) وائمه اطهارگرچه خودرابيش ازهمه محتاج به وصيت و پندواندرزمى دانم . عبدالله سیادی جغینی
. مادران و خواهران ! حجابتان را حفظ كنيد. زيرا در روزى كه خيمه هاى اهل بيت امام حسين (ع) رابه آتش كشيدند و حجاب را از سر زنان برداشتند ،سكينه دختر اباعبدالله به عمهاش گفت «هل من حرقه سيرتها رأسى » آيا پارچه اى هست كه به وسيله آن سرم رابپوشانم.شهید خلیل بارانی زاده
.
پدر گرامی وظيفه خودم را ديدم كه به پيروى از امام حسين كه فرمود: (هل من ناصرينصرنى ) راه خودم را انتخاب كنم .اميدوارم كه مراببخشيد وازخداوند برايم طلب عفو.بخواهيد. شهید عباس بازماندگان قشمی
.
در عمر سراپا گناه و آلودگى خويش نكته روشن نمىبينم كه به آن اميدوار باشم، جز همين چند كلمه روضه اى كه گاه و بيگاه به ياد حسين(ع) زمزمه كرده ام. و همين همرنگى و همجوارى با ياران حسين كه نصيبم شده است. لذا، با نهايت خضوع و اعتراف به آلودگى به پيشگاه خداوندى عرضه مىدارم. شهید محمد شهاب ************************ ************************
اميدوارم كه با شهادت من به ياد كربلاى حسين(ع)، صبر و مقاومت پيشه كنيد چون كه حسين(ع) در ميان چند هزار دشمن، جوانان خود را از دست داد و در پايان، خودش براى قربانى شدن در راه خداوند و زنده نگه داشتن احكام الهى، آماده شد. شهید نصراللّه ترابى
مبادا در حال بى تفاوتى بميريد، كه على اكبر حسين(ع) در راه حسين(ع) و با هدف، شهيد شد.شهید عبداللّه عبداللّهى
كردستان/
شهید کرمی در وصیتنامهاش مینویسید؛ راه حسین (ع) را ادامه دهید و حسین گونه زندگی نمایید، به بیانات امام گوش کنید و هر چه که میگوید عمل کنید که راه خمینی همان راه حسین (ع) است.
بیشک نوشتن و گفتن از شهدا یک دل صاف و پاک میخواهد، مثل آینه، تا حرفهایی که از این دل بر میاد بر دل خوانندههای این نوشته بنشیند...
در دنیای امروز که ارزشها رفته رفته در زیر غباری از فراموشی فرو میروند و ظواهر فریبنده دنیا در صدر جدول قرار میگیرد، ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و زنده نگهداشتن یاد و خاطر شهدا بهترین راهی است که میتواند از انحراف جامعه و اضمحلال معنویتها جلوگیری کند.
در این میان رسالت همه آنهایی که به حفظ ارزشها و پاسداری از معنویتها میاندیشند آن است که به هر وسیله ممکن فرهنگ شهادت را که فرهنگ ارزشهاست، پاسداری و هدفی را که شهدا دنبال میکردند به سرمنزل مقصود برسانند.
با توجه به این مهم بنا به رسالت ذاتی خود در راستای معرفی این سرو قامتان سعی دارد گوشهای از زندگی این عزیزان را با زبان قلم بیان کند.
شهید احمد کرمی در سال 1345 در بخش سریشآباد از توابع شهرستان قروه دیده به جهان گشود. تا سال دوم دبیرستان درس خواند و با شروع جنگ تحمیلی کلاس درس و مدرسه را با هدف دفاع از انقلاب و کشورش رها و به سوی جبهههای نور علیه ظلمت شتافت.
شهید احمد بسیار متواضع و با ادب بود به طوری که کمتر اتفاق میافتاد کسی از او ناراحت و دلگیر شود، تمام کسانی که شهید کرمی را میشناسند بدون شک بر اخلاص و صفای باطنی او صحه میگذارند.
انسانی مخلص و بی ریا بود، تمامی حرکات و سکنات او به قصد تقرب الهی انجام می شد، نماز، دعا و تلاوت آیات شریفه الهی جزو امور اصلی و اساسی زندگایش محسوب میشد.
در اردیبهشت ماه سال 1360 به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قروه در آمد، پس از انجام وظیفه در سمتهای فرماندهی واحدهای مخابرات و اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران شهرستان قروه به خاطر دلسوزی و ارادتی که نسبت به همنوعان خود در کشور لبنان داشت به صورت داوطلبانه راهی آن کشور شد.
در پی آن بنا به درخواست فرماندهان تیپ 29 بیتالمقدس، فرماندهی واحد اطلاعات و عملیات آن تیپ را پذیرفت و مدتی بعد به لشگر 27 محمد رسولالله (ص) انتقال یافت.
با وجود داشتن مسوولیتهای مهم، همواره متواضع و فروتن بود به گونهای که با تکبر و خود برتربینی کاملا بیگابه بود، صورت خندان و چشمان نافذی داشت؛ بسیار کم مشاهده میشد که چهره او خالی از خنده و تبسم باشد.
شجاع بود؛ در راه مبارزه با دشمن از هیچ موقعیتی نمیهراسید؛ به سپاه پاسداران عشق میورزید و خدمت در لباس پاسداری را افتخار میدانست.
در سختترین شرایط از نماز غافل نمیشد و دفاع و جهاد را بدون نماز بیمعنا میدانست.
21 مهرماه 65 در هنگام بازگشت از عملیات شناسایی شبانه بر اثر برخورد با میدان مین دشمن بعث عراق مجروح و پس از هدایت نیروهای تحت امر به سوی مقر رزمندگان اسلام در محل ارتفاعات مهران به شهادت رسید.
پیکر پاک و مطهر شهید کرمی مدت 11 سال در آن محل باقی ماند که سرانجام توسط غیور مردان گروه تفحص کشف و در تاریخ 17 مهر 76 در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
وصیتنامه شهید شما برادرانم امید این را دارم که هر کاری که میخواهید انجام دهید مورد رضای خداوند باشد. هر کاری که کردید با یاد خدا و به نام خدا و برای خدا باشد.
همیشه پیام های شهدا را مطالعه کنید و ببینید که از ملت ایران چه درخواستی را کردهاند، آن را انجام دهید، راه حسین (ع) را ادامه دهید و حسین گونه زندگی نمایید، به بیانات امام گوش داده و هر چه که میگوید عمل کنید که راه خمینی همان راه حسین(ع) است.
ﺧﻮاهران ﻋﺰیزم ﻣﻰﺧﻮاهم ﺷﻤﺎ زینب ﮔﻮﻧﻪ ﺑﺎﺷید ﻣﺎ کار حسینی کردیم و ﺷﻤﺎ ﺑﺎید کار زینبی بکنید و ﺑﺎ ﺣﺠﺎب ﺧﻮد ﻣﺸﺖ ﻣﺤکمی در دهان ﺷﺮق و ﻏﺮب ﺑﺰﻧید و بیشتر کتاﺑﻬﺎى ﻣﺬهبی ﻣﻄﺎلعه بکنید اﮔﺮ ﺑﻪ ﺧﻮن ﺑﺮادرتان وﻓﺎدار باشید ﭘﺪر و ﻣﺎدر و ﺑﺮادران و ﺧﻮاهران ﺑﻪ اﻓﺮادی که ﺑﻪ رژیم ﺳﺎﺑﻖ دل ﺑﺴﺘﻪاﻧﺪ و ﺑﺮﺧﻼف ﺟﻤﻬﻮرى اﺳﻼﻣﻰ ﺑﻪ رهبرى اﻣﺎم خمینی (ره) توﻃﺌﻪ یا لساﻧﻰ ﺑﺪ ﻣﻰﮔﻮیند ﺁﻧﻬﺎ را در ﺧﺎﻧﻪ راﻩ ﻧﺪهید.
صدای شهید صدایی است که در عرش و فرش میپیچد و به اعماق زمین و زمان سفر میکند، صدای شهید سبز است، سبز است و روینده مثل گل و گیاه، سفید است مثل روحها و دلهای پاک، سرخ است، همرنگ جان مایه شهید که نثار رویش و سبزی و بالندگی شده است.
تو کیستی که نگاهت، رمز عشق، کلامت، بوی عشق و چهرهات، مالامال از عشق شده است.
تو کیستی که گلهای عالم از بوی شقایق گونهات مست، باغها در برابر سبزی نامت بیرنگ، و دنیا در برابر شکوه وجودت هیچ شده است. تو کیستی؟ که مرا در کوچه پس کوچههای عشق سرگردان ساختهای و من به امید وصال تو سر از پا نمیشناسم....
حماسه در این خطه شهیدپرور با شهادت شهید احمد کرمی به پایان نخواهد رسید و بیتالغزل آن همچنان با ایثار دلیرانی دیگر تکرار خواهد شد./ج
شهیدی که برای دفاع از کشور از بیمارستان گریخت
شهید طاهر اوجاقلو برای دفاع از میهن از بیمارستان گریخت و به فاصله چهار روز پس از برادرش ناصر اوجاقلو به شهادت رسید.
31 شهریور 1359 با حمله هوایی عراق به چند فرودگاه ایران و تعرض زمینی همزمان ارتش بعث به شهرهای غرب و جنوب ایران، جنگ 8 ساله حکومت صدام حسین علیه ایران اسلامی و با حمایتهای همه جانبه شرق و غرب و بسیاری از کشورهای عربی منطقه آغاز شد.
این جنگ 19 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد، زمانی که دشمن به تصور اینکه بتواند انقلاب نوپای کشورمان را از پای دربیاورد.
در این زمان بود که ملت ایران و از اقشار مختلف دست به تفنگ بردند و به فرمان رهبر کبیر انقلاب در جبههها حضور یافتند تا از انقلاب و نظام و خاک ایران اسلامی دفاع کنند، غیور مردانی که بر عکس برخی که عافیت طلبی را پیشه کرده بودند از جان خود گذشتند تا خاک کشورمان به تصرف دشمنان درنیاید.
سردار رشید اسلام شهید طـاهـر اوجاقـلو از سرداران بنام و حماسه ساز زنجان معاون دلیر طرح و برنامه و عملیات لشگر 17 علی ابن ابیطالب (ع) بود.
سردار طاهر اوجاقلو در سال 1341 در زنجان متولد و دوره ابتدایی را در مدرسه خاقانی و دوره راهنمایی را در مدرسه شهید چمران به پایان رساند.
طاهر از همان ابتدای انقلاب شکوهمند اسلامی فعالیت مستمری داشت و اقدام به پخش اعلامیههای حضرت امام (ره) و شرکت در تظاهراتهای خیابانی و درگیریها میکرد.
وی بارها و بارها در راهپیماییها و تظاهرات ضد رژیم شاهی شرکت و به خانواده خود هم شرکت در تظاهراتها را توصیه کرده و آن را تکلیفی بر هر مسلمان هموطن میدانست.
طاهر دوره دبیرستان را در دبیرستان دکتر شریعتی زنجان ادامه داد، ولی با آغاز جنگ سال آخر دبیرستانش را نیمه تمام گذاشته و به جبهه اعزام و به طور مستمر در جبههها حضور داشت.
شهید اوجاقلو نخستینبار در سن 18 سالگی رهسپار جبهههای جنگ میشود، در ابتدا به عنوان یک بسیجی ساده مشغول خدمت و پاسداری از آرمانها انقلاب و مرزهای میهن اسلامی ایران میشود، اما دیـری نمی گذرد که با نشان دادن شجاعت و از جان گذشتگی و اثبات وفاداری خود به مرام و مسلک پیر جماران و خط سرخ تشیع علوی به سمت فرمـاندهی گروهان و سپس فرمـاندهی گردان و بـالاخره معاونت طرح و برنامه و عملیات لشگر 17 علی ابن ابیطالب (ع) منسوب میشود، با این حال هر گاه از وی سوال میشد در جبهه به چه کاری مشغولی، پاسخ می داد "سنگر می سازم و سقای رزمندگان اسلام هستم».
طاهر در عملیات سوسنگرد دچار مجروحیتی نه چندان جدی از ناحیه پا میشود و در بیمارستانی در اهواز بستری میشود.
اما شب هنگام به طور پنهانی و دور از چشم پزشکان و نگهبانان بیمارستان و با آن وضعیت دوباره به منطقه و خط مقدم درگیری باز میگردد.
در عملیات بیت المقدس در شهر خرمشهر از ناحیه گردن مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به شدت زخمی میشود و این بار جراحت او بسیار سخت و دشوار بهبود مییابد، ولی این بار نیز این زخمها نمیتواند او را از حضور در جبههها باز دارد و با بهبودی اندکی که پیدا میکند دگر باره کوله بار مبارزه برگرفته و بسوی جبهههای حق علیه باطل رهسپار میشود.
سردار زنجانی سرانجام پس از سالها خدمت بیمنت و مخلصانه به انقلاب اسلامی و اسلام ناب محمدی (ص) در روز 22 اسفندماه 1362 چهار روز بعد از شهادت برادر غیرتمند و دلاورش شهید ناصر اجاقلو بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر در عملیات سرنوشت ساز خیبر در منطقه عملیاتی جزیره مجنون و در کنار همرزمان عاشق پیشه گردان حضرت ولی عصر (عج) که شامل نیروی های خط شکن زنجان میشدند، به شهادت رسیده و پیکر پاکش مدتی در منطقه عملیاتی باقی میماند و بعد از چندی با تصرف کامل جزایر مجنون و پایان عملیات به پشت خط انتقال مییابد.
وصیتنامه شهید طاهر اوجاقلو
شکر خدا می کنم که قدری مهلتم داد تا اسلام واقعی را بشناسم و در خاموشی و جهل از دنیا نروم. انقلاب اسلامی باعث شد من از لاک خود بیرون آیم و دور و برم را بنگرم و به زندگی از دید دیگری نگاه کنم. آری امام کاری عظیم کرد. وی باعث شد دنیا از خواب بیدار شود و انسانیت را دوباره یاد آورد. خوشحالم که جانم را نثار اسلام و مکتب محمد (ص) و علی (ع) میکنم.
افتخار میکنم که مکتبم اسلام است، اسلامی که به من فهماند چگونه بیندیشم. چگونه راهم را انتخاب کنم. در واقع من از زمانی توانستم به راه واقعی اسلام بیایم که انقلاب آغاز شد و هر چه بیشتر به مکتبم آشنا شدم تا آنجا که خونم را نثار مکتبم می کنم.
من در دفعات نخست و بعد که به جبهه رفتم لیاقت آن را نداشتم که شهید شوم و خواست خدا در این بود که من شهید نشوم و اسلام واقعی را بشناسم و هر چه بیشتر به مکتبم خدمت کنم. این بار مثل این که کسی به من گفته بود که به پیش برادران خودم خواهم رفت.
من با کمال میل به این جبهه مقدس که از خون شهیدان به دست آمده است و برای پیروزی اسلام است میآیم و ما به خودمان تعلق نداریم. یعنی خلق نشدهایم که راحت طلب باشیم و یا در پی آسایش دنیوی باشیم. ما خلق شدهایم تا آزمایش شویم و اساسا این جهان، آزمایشی بیش نیست. زندگی جاوید در آن جهان است.
ای مردم شهید پرور و غیور مکتب اسلام، درخت انقلاب اسلامی نیاز به خون دارد. اما همان (هل من ناصر ینصرنی) صدا میزند. بر ملت مسلمان ایران واجب است که به این پیام امام لبیک بگویند و این درخت را با خون خود سیراب کنند.
ای مردم رهبرم را تنها نگذارید همیشه از او تبعیت کنید... مادر جان، مرگ من در راه اسلام شاید جوششی در جوانان به وجود آورد. وصیتم به پدرم، خواهرانم و برادرانم و مادرم این است که بعد از شهادتم سیاه نپوشند و عزا نگیرند چون شب دامادیم است. به پدرم بگوید که دیگر در پیش جدمان سرشکسته نیستیم چون پسرت راهی را رفته که آن ها رفتهاند. و امیدوارم که در شب اول قبر به پابوس آنها بروم.
خواهرم تو زینب زمان باش. برادرم راه خدا بهترین و برترین راههاست پوینده و کوشنده در این راه باش. وصیت مهمی که به همه می کنم این است که بعد از شهادت من به من جوان ناکام نگویید چون من به کام خود رسیدهام. چه کام بهتر از این میتوانم پیدا کنم ...
راهش پر رهرو و یادش گرامی باد.../ج
پسر سید حسن نصرالله قبل از شهادت چه نوشت؟
«این وصیتنامههایی که این عزیزان مینویسند مطالعه کنید، پنجاه سال عبادت کردهاید و خدا قبول کند. ... این وصیتنامهها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید. امام خمینی(ره)». بر همین اساس ازین پس هر شب وصیت نامه یک شهید را به عنوان تحفهای از گنجِ جنگ پیشکش کاربران بزرگوار مجله شبانه خواهیم کرد.
نوجواني بيش نبود. اما عاشق پيوستن به نيروهاي مقاومت. بالاخره آرزويش برآورده شد. او در نبرد با دشمن ترين دشمنان خدا شربت شهادت نوشيد و سندي شد بر افتخارات شيعه.
آنها كه دم از نبرد با اسرائيل ميزدند هيچ كدام اينگونه وارد ميدان نشدند. اما سيد بزرگوار مقاومت، دبيركل حزب الله لبنان سيد حسن نصرالله اولين رهبر مقاومت بود كه فرزندش را به قربانگاه فرستاد. سيد هادي نصرالله فرزند گرامي ايشان در يكي از عملياتهاي مبارزان لبناني و در زماني كه جنوب اين كشور در اشغال اسرائيل بود به شهادت رسيد.
مقام معظم رهبري پيام تسليتي خطاب به سيد بزرگوار مقاومت ارسال نمودند و به ايشان تسلي دادند.
سيد هادي در قسمتهايي از وصيتنامه اش كه قبل از شهادت تنظيم نمود اينگونه مي گويد:
بسم الله القاصم الجبارین
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی
شهادت میدهم که هیچ خدایی جز الله نیست. و او واحد است و شریکی ندارد...
درود و سلام بر اشرف مخلوقات خدا، محمد و خاندان مطهرش. سلام بر تمامی انبیا و فرستادگان و راستگویان و اوصیا خدا. سلام بر بانوی بزرگوارم حضرت فاطمه زهرا (س) سلام بر آقا و سرورم اباعبدالله و بر روح مطهر فرزندان و یارانش.
سلام بر حضرت قائم، حجت منتظر)عج لالله( سلام بر روح مقدس اما مخمینی)ره(. سلام بر امام و رهبر بزرگ، سید علی
خامنه ای)حفظه الله( سلام بر رهبر امت حزب الله. سلام بر سید شهیدان مقاومت اسلامی، سیدعباس موسوی و شیخ شهیدان مقاومت، شیخ راغب حرب. سلام بر شهدای اسلام و شهیدان مقاومت اسلامی. سلام و رحمت خداوند و برکات او بر همه شما.
حمد و ستایش خداوند که ما را بر دینش هدایت کرد. و از شیعیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) و از دوستداران بانوی کوثر، فاطمه زهرا که برترین درودها و سلامها بر او باد و از پیروان و دوستداران قلبی رسول خدا (ص) و امام حسن و امام حسین (ع)، سيد جوانان اهل بهشت قرار داد.
از خداوند مسئلت دارم که آنان را شفیع ما و همه مسلمانان در روز قیامت قرار دهد. پس از سلام و درود، وصیتنامه خویش را برای شما مینویسم:
به لطف و یاری پروردگار، اکنون یکی از مجاهدین مقاومت اسلامی هستم. و با هدف آزادی و دفاع از دین خداوند متعال و حفظ حرمت دین، به این جمع پیوسته ام. از خداوند طلب میکنم که شهادت در راهش را روزیِ من گرداند. ستایش خدایی که مرا موفق گردانید تا پس از کسب رضایت پدرم مبنی بر ترک درس و تحصیل، برای پیوستن به واحدهای مجاهدین مقاومت اسلامی به این سعادت دست پیدا کنم و یکی از رزمندگان و جهادکنندگان امت حزب الله باشم.
خدا را شاکرم که مرا پذیرفت تا به این سعادت نائل شوم که در ارتفاعات و کوههای عظیم جنوب از پرچم دین و ولایت و امت مسلمان و از کودکان و پیران و همه مردم مظلوم دفاع کنم و بتوانم در برابر دشمنان خدا و مردم، این جرثومه فساد رژیم صهیونیستی به قیام واجب برخیزم و از دو راه پیروزیِ باعزت و شهادت در راه خدا، به یکی نائل شوم.
پدر عزیزم. آقا و سرورم، مولا و امینم، رهبر، استاد و مرشدم. سلام بر تو که هم پدرم بودی، هم سرورم، هم رهبرم و هم امینم. درودی از صمیم قلب بر شما میفرستم. سلام بر تو آن هنگام که زاده شدی، رشد کردی، قیام کردی وآن هنگام که مینشینی و آن هنگام که قرائت میکنی، هنگامی که سخن میگویی و خطبه میخوانی، هنگامی که میخوابی و هنگامی که برمیخیزی.
سلامی از اعماق وجودم بر تو باد. سلام و اشتیاق قلبی ام بر تو که عطر پیامبر از وجودت به مشام میرسد. پدرم. همانا تو مرا تربیت کردی، آموختی و ارشادم کردی. و انشاءالله با حسن ظن تو، در آینده نیز همینگونه خواهم بود. پدرم. شما را فقط به دعا سفارش میکنم و از شما درخواست دارم که روز قیامت شفیع من باشی. روزی که انسان از پدرش، صاحب و فرزندش فرار میکند.
ملتمسانه و خاضعانه از شما خواهش دارم و برایتان دعا میکنم. دعا برای حفظ رهبری مقاومت اسلامی و امت حزب الله. دعایی خالصانه برای ولی امر مسلمین حضرت آیت الله خامنه ای، و سفارش میکنم که همچنان از او حمایت و پشتیبانی معنوی، روحی و جانی داشته باشید که این حمایت، نه نیاز او، که برای خودتان است.
مادر عزیزم! سلام و درود خداوند باریتعالی بر تو باد. ای کسی که سرپرستم هستی و هر روز صبح برای توفیقم دعا میکنی. و مرا ثبات قدم و ادب آموختی. از تو خواهش میکنم که مرا حلال کنی و به هیچ وجه در سوگم لباس سیاه بر تن نکنی و محزون و غمناک نشوی، خواهر و برادران عزیزم. جواد، زینب و محمدعلی. سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما عزیزان. شما را به تقوای الهی در کارهایتان سفارش میکنم...
خدای ناکرده پدر را ناراحت و عصبانی نکنید که پدرمان نزد امام قائد سید علی خامنه ای و امام منتظر حضرت قائم)عج لالله( جایگاهی عظیم، شأنی برجسته و درجه ای بسیار عالی دارد.
به همه تان سفارش میکنم که مجالس عزا را برای ابا عبدالله الحسین در خانه هاتان برگزار کنید. اشکهایتان فقط برای مصائب اهل بیت (ع) و مصائب حضرت زهرا (س) باشد و بس.
بسیار ذکر خداوند را به جای آورید و بر اولیا و ائمه اش توسل جويید و کلام مقدس آنان را قرائت کنید. برای مجاهدان مقاومت اسلامی، این مردان عظیم عصر، این حاملان پرچم قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس (ع)، اینان که وارثان شجاعت امیرالمؤمنین علی (ع) و مشتهای حسینی، هستند دعا كنيد.
برادران مجاهدم در مقاومت اسلامی: بسیار زیاد از خداوند تمنا و خواهش کردم که بتوانم در کنار شما و در خدمتتان باشم. در خدمت شما مردان الهی. سلام بر شما دلی رمردان، روزی که زاده شدید و روزی که شهید میشوید. سلام بر خاک مقدسی که قدمهای مبارک شما بر آنجا نهاده شد و از خونتان سیراب گشت.
ای مردان، مردان سازنده مجد، عزت و کرامت امت، امت محمد بن عبدالله، امت علی و زهرا (س). و ای برپا دارندگان پرچم عزت و پیروزی و پرچم حق و عَلَمِ اسلام ناب محمدی.
فجر با صوت گلوله های شما، و صبح با ندای خون حسینیِ شما طلوع میکند، و زمین از خون شما سیراب خواهد شد. نورانیت خورشید، تلألوی شماست و زیبایی طبیعت از جمال و زیبایی تان. سلام بر ارواح مطهرتان که به سوی آسمان و ملکوت اعلی عروج میکند. همچنان با روحیه ای عالی پیش بروید و همواره صالحانه راه را ادامه دهید.
همگی شما برادران مجاهد را به صبر و بردباری سفارش میکنم. شما خوب میدانید که اگر شما سختی میکشید، همه برادرانتان این درد را میکشند، پس دستهایتان را ملتمسانه رو به آسمان بالا برید و فریاد زنید: یا فاطمة الزهرا (س).
به شما توصیه میکنم، که سخنان و کلام رهبر حزب الله را به خوبی گوش کرده و به آن عمل کنید، و از تکلیفی که حضرت امام خامنه ای و دبیر کل حزب الله لبنان جناب سيد حسن نصرالله بر دوشتان گذاشته اند، به خوبی مراقبت و حمایت کنید، که اطاعت شما از آنان، اطاعت از امام مهدی منتظر است. از شما خواهش دارم که مرا حلال کنید. و التماس دارم که در دعاهای خویش، مرا فراموش نکنید.
ابوحسن سید هادی نصرالله
«این وصیتنامههایی که این عزیزان مینویسند مطالعه کنید، پنجاه سال عبادت کردهاید و خدا قبول کند. ... این وصیتنامهها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید. امام خمینی(ره)». بر همین اساس ازین پس هر شب وصیت نامه یک شهید را به عنوان تحفهای از گنجِ جنگ پیشکش کاربران بزرگوار مجله شبانه خواهیم کرد.
پسرك چهارده ساله اي كه از مسئولان واحد تخريب لشکر امام حسين بود. وقتي شهرك زبيدات عراق در عمليات محرم به تصرف رزمندگان درآمد اين نوجوان غيور به عنوان بخشدار اين شهر انتخاب شد نام مهرداد عزيزاللهي بر روي تابلوي ورودي شهر نصب گرديد.
متن زير وصيتنامه این شهید در پانزده سالگي است:
«ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون... «توبه آیه 111 »
«خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده. آنها در راه خدا جهاد می کنند که دشمنان دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند این وعده قطعی است و... »
شهادت می دهم به وحدانیت خدا، شهادت میدهم که محمد فرستاده خدا و علی ولی اوست. اکنون که چند روز به عملیات باقی نمانده، وظیفه خود ميدانم که چند جمله ای به عنوان وصیتنامه برای پدر و مادر عزیز و امت شهیدپرور ایران بنویسم.
پدران، مادران، برادران و خواهران! لحظه ای به کشتارهای اسرائیل غاصب در لبنان و فلسطین بیندیشید. لحظه ای به زنان و کودکان مظلوم که وحشیانه زیر بمبارانهای اسرائیل جان می دهند و جنایتهای آمریکا که به وسیله صدام کافر بر ما تحمیل شده است تأمل کنید.
آیا وقت آن نرسیده است که سلاح برگیرید یا به هر طریق که خود می دانید به مبارزه علیه این جنایتکاران برخیزید، من به عنوان یک مسلمان در خط ولایت فقیه و به دستور امام عزیز که فرمودند:
«جوانان عزیز به جبهه ها بشتابید تا جامه ذلت نپوشیم. »
وظیفه خود میدانم که لحظه ای درنگ نکنم و به جبهه شتافتم و خدا را شکر می کنم که این توفیق را نصیبم کرد، تا بتوانیم در صف رزمندگان اسلام علیه کفار بجنگیم. و هم اکنون که در پشت جبهه هستم و داریم آماده میشویم. برای عملیات، چون چند روزی بیشتر به عملیات نمانده لازم میدانم که از پدر و مادرم صمیمانه تشکر کنم که به من اجازه دادند که به جبهه بیایم و خود آنها زمینه جبهه رفتن را برایم فراهم کردند.
پدر و مادر عزیزم در مدت هشت ماهی که در جبهه بودم، دعاگوی رهبر عزیز و شما بوده ام، در این مدت شاهد شهادت بعضی از دوستانم بودم و تأسف میخورم که چرا من چنین لیاقتی نداشتم. به هر حال عملیات نزدیک است و ممکن است که در این عملیات به شرف شهادت نائل گردم که در این صورت از شما میخواهم که در شهادت من صبور باشید و از شیون و زاری خودداری کنید و اگر برایم گریه میکنید به یاد ابا عبدالله الحسین)علیه السلام( سرور شهیدان، گریه کنید.
در اینجا لازم میدانم چند جمله ای هم با برادران و خواهران وصیت کنم که پیرو خط ولایت فقیه باشید و دستورات امام عزیز را موبه مو اجرا کنید و طرفدار روحانیت باشید.
کشور بدون روحانیت مثل کشور بدون طبیب است و من به عنوان برادر کوچک از شما میخواهم که همچنان که شعار میدهید به شعارهایتان جامه عمل بپوشانید. چون شعار بدون عمل به هیچ دردی نمیخورد و مثل این است که شعار بدهیم: «ما همه گوش به فرمان توایم خمینی » ولی دستورات امام را اطاعت نکنیم، پس بکوشید تا شعارهایتان همراه با عمل باشد.
اما سخنی با منافقان کوردل، ای از خدا بی خبران، من میدانم که شما ناآگاهانه و کور کورانه عمل میکنید، اما لحظه ای بیندیشید که اگر شما با روحانیت و جمهوری اسلامی دشمن هستید و آنها را میکشید، پس چرا زنان و کودکان معصوم را به خاک و خون می کشید!؟
لحظاتی به خود بیایید، آنقدر پست و احمق هستید که کمترین عاطفه ای هم ندارید. فردای قیامت جلوی شما را می گیرم، حال تا دیر نشده به شما نصیحت می کنم که به دامان اسلام برگردید که اسلام همه چیز دارد. در پایان جا دارد، بار دیگر از پدر و مادر عزیزم تشکر کنم که پانزده سال برایم زحمت کشیده اید و این چنین فرزندی تربیت کردید، تا جانش را در راه اسلام فدا کند.
ا نشا ءالله که خدا شما را از صابران قرار بدهد البته باید افتخار کنید که امانت خدا را سالم تحویلش دادید.
اما زبان من قدرت تشکر از شما و برادرانم را ندارد از شما و از تمام دوستان، همکلاسیهایم و بچه های محل و خویشاوندان، استادان و برادرانم طلب حلالیت می کنم.
امیدوارم همیشه در پناه امام زمان)عجل الله( موفق و موید در راه اسلام بکوشید و همیشه این دعای بزرگ را فراموش نکنید:
«خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. »
والسلام علی من الفرج المهدی
1364/7/27
با شهید عملیات استشهادی بیشتر آَشنا شوید؛
19 اکتبر1988 برابر با بیست و هفتم مهرماه 1367 و همزمان با سالروز میلاد رسول اکرم(ص)، هنوز ساعتی از نماز ظهر نگذشته بود که صدای انفجاری مهیب، در حوالی مرز لبنان و فلسطین اشغالی، حتی اهالی شهرک صهیونیستی "کریات اشمونه" در 15 کیلومتری جنوب لبنان را نیز به وحشت انداخت.
درمیان شهادتطلبانان لبنان در عصر طلایی استشهادیون، شاید شهید "عبدالله محمود عطوی" از گمنامها باشد.
ماجرا از این قرار بود که در هشتمین سال از اشغال جنوب لبنان، جنود شیطان در قالب کاروانی نظامی شامل یک دستگاه کامیون به همراه نفربر M113 که یک جیپ نظامی و مرسدس بنز، اسکورت آنها را بهعهده گرفته بودند، به نزدیکی منطقه "بوابة (گذرگاه) فاطمه" میرسیدند.
در آن مقطع، نظامیان اشغالگر از بیم حملات شهادتطلبانه استشهادیون، بهصورت گروهی و کاروانی حرکت میکردند غافل از اینکه این بار نیز یکی از فرزندان جبل عاملی حضرت روح الله، سوار بر تویوتایی سفید رنگ، حامل 500 کیلوگرم مواد منفجره در منتهاالیه بخش «کفرکلا» انتظار آنها را میکشید.
پدر عبدالله از معاونین با سابقه نظامی «آنتوان لحد» سرکرده مارونی مزدوران اسرائیلی بود و شاید به همین خاطر بود که وقتی عبدالله روی جاده « تل النحاس- العدسیه» و در نزدیکی پست ایست و بازرسی صهیونیستها رسید و خودروی خود را در همان حوالی متوقف کرد، کسی به او مظنون نشد.
عبدالله که در میان دوستانش با نام "حر عاملی" شناخته میشد، طی مدتی کوتاه که انتظار ورود کاروان به گذرگاه را میکشید، به بازی با کودکان و نوجوانان روستا مشغول بود و هیچکس گمان نمیکرد این جوان بیست ساله که مشغول بازی با کودکان است، دقایقی بعد زمین را در زیر پای سربازان اشغالگر خواهد لرزاند و آنجا را به جهنمی برای نیروهای دشمن تبدیل خواهد کرد.
کاروان صهیونیستها که به محدوده مورد نظر رسید، عبدالله با شکستن مرز لبنان و فلسطین اشغالی در منطقه "بوابة فاطمه" خود را به کاروان اشغالگران رساند و با فشار چاشنی در اختیار خود و با انفجار نیم تن مواد منفجره جاساز شده در سواری تویوتا، بیش از 40 سرباز اشغالگر را مجروح کرد یا به هلاکت رساند.
این عملیات در سالروز میلاد پیامبر اسلام (ص) و با رمز "محمد رسوال الله(ص)" انجام شد و هنوز ساعاتی از آن نگذشته بود که حزب الله لبنان با انتشار وصیتنامه تصویری عبدالله در حالی که تمثالی از امام خمینی(ره) را به عنوان مقتدای شهادتطلبان، به همراه داشت، نتیجه این عملیات را کامل کرد:
من بنده محتاج خدا «سید عبدالله عطوی» هستم و عملیات شهادتطلبانه خود را در ايّام ولادت رسول گرانقدر اسلام (ص) و به بزرگداشت هفته وحدت اسلام انجام میدهم و انشاءالله در زمره شهدا قرار گیرم.
شهید جبل عامل چنین ادامه میدهد: این عملیات را به انتفاضه اسلامی در فلسطین هدیه میکنم و به آن مجاهدان قهرمان که عزّت و کرامت را برای مسلمانان فلسطین و برای همه مستضعفان عالم آفریدند، تبریک میگویم.
عبدالله در پایان نیز خطاب به مادرش اینچنین میگوید: از تو میخواهم که با شنیدن خبر شهادت من خوشحال شوی و بایستی و بگویی: خداوندا این قربانی را از ما قبول بفرما!
«شهید سید وسام محسن شرف الدین» معروف به «سید نصرالله» که پنجشنبه شب گذشته در حومه دمشق به شهادت رسید هنگام دفن لبخند زد و در کنار شهدای شیعه ای ثبت شد که پیش از این مصداق این جمله شده بودند که "شهید نظر می کند به وجه الله" ... شهدایی نظیر «علی المؤمن» جوان وارسته بحرینی٬ «حبیب لک زایی» سردار رشید سیستانی٬ «محمدرضا حقیقی»٬ «حسن تقیپور گلسفیدی» و «رضا قنبری» از دلاوران جنگ تحمیلی.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران؛ به نقل از ابنا؛ 17 سال، 20 سال، پُر پُرش 25 سال، سن و سال جوان هایی بود که درس و مدرسه و دانشگاه را نیمه کاره رها می کردند و راهی جبهه ها میشدند. وصیت نامه هایشان را که می خوانی، گویا با چهل ساله هایی طرفی که دیگر چم و خم روزگار را یاد گرفته اند و بعد از یک راه طی شده ـ به قول آوینی ـ، نشسته اند وصیت نامه نوشته اند.
راه این شهدا همچنان ادامه یافت و مردم کشورهایی همچون بحرین٬ سوریه و لبنان برای رسیدن به عزت و آزادگی جانها بر کف دستهایشان گرفتند و جنگیدند.
راه شهادت هنوز هم بسته نشده و چه بسیار شیردلانی در توطئههای تروریستی کوردلان در همین سرزمین مادریمان به معنای واقعی "عاقبت به خیری" رسیدند.
در این بین٬ شهدایی بودند که هنگام دفن٬ لبخندی بر این دنیای فانی زدند و به لشگر سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) پیوستند. ما نیز نتوانستیم به سادگی از کنار این موضوع گذر کنیم.
شهید اول: «حسن تقیپور گلسفیدی»
فرازهایی از وصیتنامه این شهید: خیلی دوست دارم در مراسم و مجالسی که به خاطرم برگزار می نمایید، نوحه ی ابی عبدالله الحسین(ع) و روضه ی آن حضرت را بخوانید تا ملت منقلب و مسلمان به خاطر آن حضرت بگریند و دیگر آن که می خواهم در کنار دیگر یارانم در بهشت تازه آباد سلمانشهر آرام گیرم و با آنان تجدید بیعت نمایم و ضمناً به مدت دوازده روز روزه بدهکار هستم. لطفاً برایم آن ها را به جا آورید. همچنین نماز قضا بسیار دارم، اگر لازم باشد برایم انجام دهید. از مال دنیا چیزی ندارم، ولی اگر احیاناً مالی است که اکنون به خاطر ندارم، از خانواده تقاضا می کنم تا آن ها را در راه خدا انفاق کنند تا در آن دنیا با دست خالی از مادیات به دیدار پروردگارم بروم و خدای ناکرده چیزی مرا به خودش وابسته نگرداند.
پنج شنبه بیست و یکم مردادماه 1361 اهواز – پایگاه شهیدبهشتی – تیپ کربلا – گردان علی ابن ابی طالب(ع) – گروهان یکم
گروهان یکم
شهید دوم: محمدرضا حقیقی
این شهید شب 21 بهمن 1364 يعني در هفتمين سالگرد انقلاب اسلامي، در تركيب گردان كربلاي اهواز در عمليات والفجر 8 فاو شركت کرد و سرانجام درهمين عمليات در ساحل فاو به شهادت رسيد. پيكر مطهرش پس از چند روز كه در سرد خانه نگهداري شد به اهواز انتقال يافت و طي مراسمي با حضور خانواده و جمعي از مردم تشييع و در بهشت آباد اهواز در آغوش خاک آرام گرفت.
این شهید 19 دی ماه سال 65 در عمليات كربلاي 5 درحالی که در شلمچه تيربارچي بود، پس از اصابت تيري به قلبش در دم به شهادت رسید.
فرازهایی از وصیتنامه این شهید: اگر تكه تكه هم بشوم دست از دين اسلام بر نمي دارم. بخدا قسم از من حقير بشنويد مال اين دنيا هيچ ارزشي ندارد و هيچ بهانه و دليلي براي شركت نكردن در جنگ را نداريد. ولي حب دنيا و سستي ايمان نميگذارد شما بسوي خداي خود بشتابيد. بترسيد از اينكه هر هفته نامه اعمال ما دو مرتبه پيش امام زمان (عج) باز مي شود. نكند خداي ناكرده امام زمان (عج) از دست ما ناراحت و شرمنده شود. مگر خون شما از خون امام حسين (ع) و يارانش رنگين تر است و يا از آ نان معصوم تريد. در راه اسلام شهيد شدند تا اين آزادي را براي شما بدست آورند. بياييد لااقل اگر ايمان نداريد آزاد مرد باشيد. نگذاريد كه دشمن به خاك و ناموس شما تجاوز كند. قرآن مي فرمايد: هر كس خود را شناخت خداي خود را شناخته است. بياييد فكر كنيد و ببينيد كه هستيد،از كجا آمده ايد و به كجا خواهيد رفت.
شهید چهارم: علی المؤمن
مهندس شهید "علی المومن " جوان پاک باخته بحرینی که سلحشورانه در میدان دفاع از حق و حقیقت قدم نهاد و جان پاکش را در این راه فدا کرد.
نیروهای رژیم آلخلیفه در حال هجوم به جمعیت تحصن کننده در میدان "لؤلؤه" بودند که شهید علی المومن نجات جان زنان مستقر در میدان٬ خود را سپر تهاجم نمود.
شهید پنجم: حبیب لک زایی
سردار بی ادعا و گمنام زمین و نام آَشنای آسمانیها، در 25 مهر ماه 1391 در مأموریت کاری و در لباس سبز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در بیمارستان بعثت نیروی هوایی ارتش مصادف با سالروز شهادت حضرت امام جواد(ع) و در سومین سالگرد شهادت سرداران شهید نورعلی شوشتری و شهید رجبعلی محمدزاده ـ که به تعبیر سردار شهید لکزایی شهدای وحدت، امنیت و خدمت بودند ـ به فیض شهادت نائل شد و در سایه سپیدارهای ملکوت آرمید.
از مهمترین مسوولیتهای این شهید میتوان به "تک تیرانداز گردان کمیل لشکر 41 ثارالله در دشت عباس"٬ "حضور در جبهه با سپاه حضرت رسول(ص)"٬ "تلاش فراوان برای جذب و اعزام نیرو به جبهه"٬ "تک تیرانداز گردان 409 لشکر 41 ثارالله(ع) در جنوب اهواز"٬ "مسئول اکیپ گشت پایگاه زابل"٬ "مسئول بسیج پایگاه زابل در سال 61"٬ "فرمانده حوزه مقاومت نجف اشرف بخش مرکزی زابل در سال 63"٬ "مسئول ستاد گردان لشکر 41 ثارالله در جنوب شلمچه در سال 66"٬ "کمک فراوان به سیلزدگان زابل در سالهای 69 و 70"٬ "نقش تعیینکننده در عملیات نصر 3 در مقابله با اشراری که اموال عمومی سنگین را در سال 70 از منطقه دزدیده بودند"٬ "فرمانده سپاه زابل از سال 69 تا 79
معاون هماهنگ کننده منطقه مقاومت سیستان و بلوچستان از سال 79 تا 86"٬ "جانشین فرمانده منطقه مقاومت و جانشین فرمانده سپاه سلمان از سال 87 تا هنگام شهادت" اشاره کرد.
شهید ششم: سید وسام شرف الدین
«شهید سید وسام محسن شرف الدین» معروف به «سید نصرالله» از جمله نیروهای لبنانی بود که برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و مردم مظلوم سوریه عازم این کشور شد.
این شهید سرانجام روز پنجشنبه هفتم آذرماه 92 در حومه دمشق به شهادت رسید.
[/SPOILER]
نامههای نور؛ [h=1] آخرین منبر یک روحانی شهید / روحیه تان را بالا ببرید «این وصیتنامههایی که این عزیزان مینویسند مطالعه کنید، پنجاه سال عبادت کردهاید و خدا قبول کند. ... این وصیتنامهها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید. امام خمینی(ره)». بر همین اساس ازین پس هر شب وصیت نامه یک شهید را به عنوان تحفهای از گنجِ جنگ پیشکش کاربران بزرگوار مجله شبانه خواهیم کرد.[/h]
[SPOILER] شهید قاسم علی کهن در تاریخ اول فرودین ماه سال 1344 در مشهد به دنیا آمد و در تاریخ 15 اسفندماه سال 1362 دیدار حق را لبیک گفت. آنچه از نظرتان می گذرد متن وصیت نامه این روحانی شهید است.
متن وصیتنامه
به نام خدا با درود و سلام به دوازدهمین اختر آسمان مهدی موعود (عج) و نایب بر حقش امام امت خمینی بت شکن و سلام بر شما خانواده های شهدا ، سلام من بر شما خانواده های مفقودالاثر و سلام من بر شما خانواده های معلولین و مجروحین که عزیزانتان را در این راه حق فرستادید . من به جبهه آمدم برای رضای خدا و برای حسین کربلا .
پیام من به شما ملت ایران این است اگر به تشییع جنازه من شرکت کردید روحیه شما تضعیف نشود بلکه روحیه بگیرید و قدمتان را در این راه استوارتر بگردانید . پدر و مادر عزیز من به آرزوی دیرینه خود رسیدم من امروز عروسی کرده ام من با خون خود عروسی کردم که سنگر حجله من بود و سرب و گلوله حلقه نامزدی من . اگر جنازه من را پیدا نکردید زیاد دنبالش نگردید مادر از تو می خواهم که در عروسی من گریه نکنی . فقط برای اسلام و مظلومیت اسلام گریه کنید.
متشکرم پدرومادر عزیز برای من یک ماه روزه بگیرد و پدرومادر عزیز نماز قضایی بگیرید . پدرومادر عزیز اگر من شهید شدم من را در نزدیک برادر عزیزم ، شهید عزیز یوسف پارسا بگزارید . پدرومادر عزیز از جانب من از تمام روستای سمندر رضایت بگیرید و از تمام فامیلها رضایت بگیرید و به عزاداری من گریه نکنید و برای امام حسین گریه کنید ، مادر جان آن خفتی را به خواهرم خدیجه اگر دوست داشتی می دهید . مادر جان آن عکسی که قرمز بزرگ است سر قبر من بگذار.
تشکر – خدا حافظ ، خدا حافظ ، خدا حافظ ، امام را دعا کنید .
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار ،
مادر جان حلال کن حلال کن .[/SPOILER]
وصيّت تکان دهنده شهيد سعيد زقاقي به مادرش: مادرم زماني که خبر شهادتم را شنيدي گريه نکن! زمان تشييع و تدفينم گريه نکن! زمان خواندن وصيت نامه ام گريه نکن! فقط زماني گريه کن که مردان ما غيرت را فراموش مي کنند و زنان ما عفت را! وقتي جامعه ما را بي غيرتي و بي حجابي گرفت ، مادرم گريه کن که اسلام در خطر است!!!؛ .
شهید صادق مزدستان فرمانده گردان صاحب الزمان(عج) و تیپ دوم مکانیزه لشکر ۲۵ کربلا تاریخ تولد:۲۷ دی ۱۳۳۵ تاریخ شهادت:۹ دی ۱۳۶۱
بنگر برادر... بنگر خواهر ، جلودار هابیل است اما من و تو مسافران از ره مانده ایم ، ما مانده ایم قافله رفته است ، ما مانده ایم قافله می رود، ما...؟
و می دانی ای برادر و ای خواهر که دیگر تو خود نیستی ، شهیدی زنده ای بر خاک که در رگهایت خون سرخ هر شهیدی جاریست و بر کتاب سینه ات وصیت سرخ هر شهید ورق می خورد.
مادرم زنی است که اگر سر بریده ام را برایش ارمغان بیاورند آنرا به میدان جنگ باز می گرداند.
ای امام: به فرمانت آنقدر در سنگر می مانم تا بر پیکرم گل مقاومت بروید.
بی من اگر به کربلا رفتید از تربت پاک مشتی به همراه بیاورید و بر گورم بپاشید شاید به حرمت این خاک خدا مرا بیامرزد. عکس دست نوشته خود شهید می باشد.
ارسطو یا پرستو؟
یادداشتی از شهید احمد رضا احدی
رتبه اول کنکور پزشکی سال 64
ساعتی قبل از شهادت
چه کسی می داند جنگ چیست؟
چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟
چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هرجا، به هر جا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم چه می کند؟ دخترم چه شد؟
به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم ؟
کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است؟
آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند .
کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست؟
چه کسی در هویزه جنگیده؟کشته شده و در آنجا دفن گردیده؟
چه کسی است که معنی این جمله رادرک کند:
نبرد تن و تانک؟!
اصلا چه کسی می داند تانک چیست؟
چگونه سر 120دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود؟
آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟
گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله هزار متری شلیک می شود و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن را سوراخ کرده وگذر می کند، حالا معلوم نمایید سرکجا افتاده است؟
کدام گریبان پاره می شود؟
کدام کودک در انزوار و خلوت اشک می ریزد؟
و کدام کدام ....
توانستید ؟؟؟
اگر نمی توانید، این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید؛
هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری
سطح زمین، ماشین لندکروزی را که با سرعت درجاده مهران – دهلران حرکت می نماید ، مورد اصابت موشک قرار می دهد اگراز مقاومت هوا صرف نظر شود معلوم کنید کدام تن می سوزد؟
کدام سر می پرد؟
چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید؟
چگونه باید آنها را غسل داد؟
چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟
چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم؟
چگونه می توانیم درها را به روی خود ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم؟
کدام مسئله را حل می کنی؟ برای کدام امتحان درس می خوانی؟
به چه امید نفس می كشی؟ كیف و كلاسورت را از چه پر می كنی؟
از خیال، از كتاب ، از لقب شاخ دكتر یا از آدامسی كه هر روز مادرت دركیفت می گذارد؟
كدام اضطراب جانت را می خورد؟
دیر رسیدن به اتوبوس، دیر رسیدن سر كلاس، نمره گرفتن؟
دلت را به چیز بسته ای؟ به مدرك، به ماشین؟
به قبول شدن در حوزه فوق دكترا؟؟
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر كشیدن، پرستو شدن
آی پسرك دانشجو، به تو چه مربوط است كه خانواده ای در همسایگی تو داغدار شده است؟جوانی به خاك افتاده است؟
آی دخترك دانشجو، به تو چه مربوط است كه دختران سوسنگرد را به اشك نشانده اند؟ و آنان را زنده به گور كردند؟
هیچ می دانستی؟ حتما نه...!!!
هیچ آیا آنجا كه كارون و دجله و فرات بهم گره می خورد، به دنبال آب گشته ای تا اندكی زبان خشكیده كودكی را تر كنی؟ و آنگاه كه قطره ای نم یافتی، با امیدهای فراوان به بالین آن كودك رفتی تا سیرابش كنی
اما دیدی كه كودك دیگر آب نمی خورد......
- اما تو اگر قاسم نیستی، اگر علی اكبر نیستی، اگر جعفر و عبدالله نیستی،
- لااقل حرمله مباش
- كه خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اكبر و علی اصغر را به زمین پس نداد.
- من نمی دانم كه فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد كرد....
- پس بیاید حرمله مباشیم...
جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم ، یکی برداشت و گفت: میتونم یکی دیگه بردارم؟ "اینکه آدم شیرینی های زندگیشو با زن و بچه ش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تاثیر میذاره"
گفتم : البته سید جون ، این چه حرفیه؟
برداشت ولی هیچکدوم رو نخورد. کار همیشگیش بود ...
هر جا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلات تعارفش میکردند برمیداشت اما نمیخورد
می گفت: برم با خانومو بچه ها میخورم .می گفت: شما هم این کارو انجام بدین .
توی ظل گرمای تابستان، بچه های محل سه تا تیم شده اند. توی کوچه ی هجده متری. تیم مهدی یک گل عقب است. عرق از سر و صورت بجه ها می ریزد. چیزی نمانده ببازند. اوت آخر است. مادر می آید روی تراس «مهدی! آقا مهدی! برای ناهار نون نداریم ها برو از سرکوچه دو تا نون بگیر.» توپ زیر پایش می ایستد. بچه ها منتظرند. توپ را می اندازد طرفشان و می دود سر کوچه.