جمع بندی چرا بعضی ها با پائلو کوئیلو مخالفت می کنند؟
تبهای اولیه
سلام
مگر هدف دین رسیدن به خدا و خداشناسی نیست ؟
پائلو و کوئیلو هم که در کتابهایش بسیار از خدا و معنویت صحبت می کند .
چرا با این وجود بعضی ها با او مخالفت می کنند ؟
ایا تنها رسیدن به خدا فقط راه اسلام انهم تشیع است ؟
با تشکر
سلاممگر هدف دین رسیدن به خدا و خداشناسی نیست ؟
پائلو و کوئیلو هم که در کتابهایش بسیار از خدا و معنویت صحبت می کند .
چرا با این وجود بعضی ها با او مخالفت می کنند ؟
ایا تنها رسیدن به خدا فقط راه اسلام انهم تشیع است ؟با تشکر
باسمه تعالی
باسلام و تشکر از سوالی که مطرح فرمودید:
اجازه بدهید کمی از شخصیت پائلو کوئلیو صحبت کنیم تا بدانید که او کیست و چه عقاید شومی دارد:
او در سال 1947 در کشور برزیل به دنیا آمد.
در سنین نوجوانی و جوانی احساسات غیر مذهبی شدیدی داشته است
از سن هفده سالگی به بعد ،سه بار در بیمارستان روانی بستری بوده است،مدت های مدیدی از داروهای اعصاب و روان استفاده می کرده است و سپس به استفاده از مواد مخدر روی آورد.
علت اینکه سه بار به صورت متناوب در بیمارستان روانی ،بستری شده است سه چیز بود:
الف:روحیه سرکشی و طغیانگری که در کودکی داشت و معتقد بود که«هر کاری دلش می خواهد بکند»
ب:اعتیاد افراطی به انواع مواد مخدر[زندگی من ص105]
ج:همجنس بازی[زندگی من،ص31]
سوابق منفی وی:
1-ایفای نقش در تئاترهای ضد اخلاقی و مستهجن
2-چاپ مجموعه داستانهای کمدی سکسی به نام کرینگ ها با کمک رائول سیکساس.آنها خلق این آثار را شیوه ای برای رسیدن به آزادی انسانها قلمداد کردند.حکومت وقت این کتاب ها را مضر دانست و آنها را به زندان انداخت.
3-اقدام به خود کشی
4-در سال 1978 در آغاز جنبش هیپی گری و جنبش های مبارزه انقلابی چریکی،به مارکس ،انگلس و چه گوارا علاقه مند شد[اعترافات یک سالک ص20]
5-زندگی خانوادگی بسیار ناموفقی داشته است:تا کنون سه نوبت ازدواج کرده است.هم اکنون با سومین همسرش زندگی می کند[اعترافات یک سالک،ص20]هر چند از ارتباط آزاد با زنان و دختران هیچ ابایی ندارد.
ارتباطات صهیونیستی:
1-در ماه سپتامبر 1999 از اسرائیل دیدن کرد.کتابهای او در اسرائیل فروش فوق العاده ای داشت و مسئولان حکومت از مضامین آنها حمایت کردند.
2-در سال 2000 در اجلاس سالانه جهانی سازی داوس(سویس)سخنران مدعو بود.وی در این نشست پیرامون آثار خود و نوع عرفانی که القا می کند سخنرانی کرد ،در آن نشست شیمون پرز از او قدر دانی می کند و می گوید :
«معنویتی که شما مبلغ آن هستید در خاور میانه برای ما بسیار مفید است و ما بدین وسیله می توانیم صلح و آرامش را در کشور خود حکمفرما کنیم.
خود وی در این رابطه می گوید:
«تعجب من از این بود که در این برهه از زمان کسانی که قدرت اقتصادی و سیاسی را در دست دارند به موضوعات جدید معنوی علاقه نشان می دهند،جهت گیری هایی نه همسو با بنیاد گرایی که همسو با آزادی اندیشه، خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم که کسی مانند شیمون پرز ،اهدافش را برای اجرای صلح در خاور میانه با من در میان گذاشت. او براین باور است که نیاز به درونی کردن صلح هست.یعنی اینکه باید در ابتدا هرکسی آرزومند برای بدست آوردن صلح در درون خویشتن باشد،و آن را هدف برنامه زندگی خویش سازد،چنین باوری مبتنی بر تساهل است نه تعصب. و این مهم است که چنین ایده ای از سوی یک اسرائیلی مطرح شود(اعترافات یک سالک،پائلو کوئیلو،ترجمه دل آرا قهرمان،ص9695
ادامه دارد.....
اندیشه های مطرح در کتاب های وی:
1-قدرت واقعیت یا عنصر جنسیت،لذت طلبی،تناسخ،پیامبری عشق،برهنگی و آزادگی ،چهره مادینه خداوند،روسپی گری،فرقه شیطانی ،پلورالیسم،تجربه خدا و نیروی جنسی،
2-خدا فقط برای من یک تجربه ایمانی است،فقط همین،من فکر می کنم توصیف خداوند یک دام است،طی یک سخنرانی کسی این پرسش را مطرح کرد و من گفتم نمی دانم،خدا باری من همان نیست که برای تو هست و همه حضار مدتی طولانی دست زدند(اعترافات یک سالک،ص45)
3-در یک رابطه ،تنها عشق و حواس پنج گانه را که فعال شده است بیدار نگه دار،در این صور ت رابطه با خدا را تجربه خواهی کرد(بریدا،ص205
برای اینکه بیشتر با مبانی پائولو در رابطه با حق تعالی آشنا شویم و بدانیم خدایی که او قبول دارد با خدایی که ما مسلمان ها معتقدیم تفاوت عمده دارد نظر شما را به بخشی از مقاله ای که در «حکمت عرفانی» به قلم حامد حسینیان و احمدحسین شریفی تحت عنوان «نقد و بررسی مبانی خداشناسی و انسان شناسی پائولو کوئلیو آمده است جلب می کنم تا بعدا ادامه بحث را دنبال کنیم:
[FONT=system][FONT=RNAFont]
خداشناسی از نگاه پائولو کوئلیو
شناخت خدا
ضرورت و امکان شناخت خدا
هرچند در بیان یک جهانبینی الاهی، باید نقش خدا در تدبیر جهان به خوبی ترسیم شود، اما پائولو مایل است جهان را بدون خداوند ترسیم کند. وی معتقد است حتی اگر کسی نقشی برای خدا قائل نباشد، باز جهانِ جهان است.
انسان همان موجودی است که باید به دنبال عشق خود بگردد.
در نگاه وی: «جستوجوی توضیحات درباره خداوند هیچ چیز بر شما آشکار نمیکند. ... هیچکس هرگز ثابت نخواهد کرد که خدا وجود دارد. در زندگی، برخی چیزها را فقط باید تجربه کرد... عشق چنین چیزی است. خداوند نیز که عشق است، چنین چیزی است.»
در مکتب معنوی پائولو، مهم این است که انسان به دنبال رؤیاها و ندای قلب خود برود. اساساً ضرورتی ندارد که به دنبال خداشناسی باشد؛ چراکه به نظر او:
کسی که به جستوجوی خدا میرود، دارد وقتش را تلف میکند. میتواند راههای بسیاری را طی کند، به آیینها و فرقههای زیادی پناه ببرد، اما اینگونه هرگز او را نخواهد یافت.خدا این جاست، اکنون کنار ما. میتوانیماو را در این مِه، در این زمین، در این لباسها، در این کفشها ببینیم. ... این ملاقات آسان نیست، ... چون او مدام از ما میخواهد به دنبال رؤیاها و قلب خود برویم.
از این مبانی فکری پائولو هم که بگذریم، و به فرض که اجازه داده شود به دنبال شناخت خدا باشیم، در نگاه تکثرگرایانه پائولو، شناخت هر کسی متفاوت خواهد بود. سرانجام، هر کس خدای خود ساختهای دارد که با خدای دیگران تفاوت میکند. از اینرو، پائولو به ادیان الاهی در مورد ارائه تصویر خاصی از خداوند اعتراض دارد و اعتراف میکند که «از تصور خدایی استاندارد شده، که به طور متعصبانهای برای همه معتبر باشد، وحشت دارم.»
نقد و بررسی
الف. نمیتوان وجود خدا را ثابت کرد.
1. بهتر بود پائولو میگفت: من نمیتوانم خدا را ثابت کنم. البته کمی نیز به او حق باید داد. اثبات خدای واحد سه گانه، در جهان مسیحی بسیار دشوار است. کتاب مقدس نیز هیچ دلیلی برای اثبات خدا ندارد. مسلمانان در فرهنگ اسلام با این مشکل مواجه نیستند. قرآن و روایات امامان معصوم[FONT=Symbol][FONT=Symbol]، به حکم عقلی و فطری بر وجود خداوند بسیار ارشاد کردهاند.
2. هرچند تفصیل براهین اثبات وجود خدا را باید در منابع مستقل و مفصل جستوجو کرد، اما میتوان برای کامل شدن نقد، به برهان سینوی در اثبات وجود خدا اشاره کرد:
شکی نیست که در جهان موجودی وجود دارد. این موجود، یا وجود برای آن ضروری است و «واجب الوجود» است و یا «ممکن الوجود». این موجود، اگر واجب الوجود باشد که مطلوب ثابت است. اگر ممکن الوجود باشد، یعنی در وجودش «نیازمند» است. از آنجا که دور و تسلسل باطل است، یا باید به مدد واجب الوجود حاصل شده باشد، و یا به مدد چیزی که سرانجام به واجب الوجود میرسد. نتیجه اینکه، جهان را نمیتوان بدون واجب الوجود، یا همان خدا تصور کرد.
ب. شناخت هر کس از خدا متفاوت است.
اینکه شناخت هر کس از خداوند متفاوت است، کلامی دو پهلو است. یک معنای آن این است که نمیتوان خدای واحدی برای بشر تصور کرد. پائولو در نگاه تکثرگرایانه خود، به دنبال چنین برداشتی است. معنای دیگر این سخن است که، خدا یکی است و راه شناخت او هم برای همه انسانها یکسان است. اما بسته به تفاوت استعدادها و قرب و بُعْدهای معنوی، هر کس به اندازه خویش درکی دارد. این معنا پذیرفتنی است.
صفات خدا
پائولو در بیان اهداف الاهیات مکتب خود خداوند را خطاکار، ظالم و بیحکمت معرفی میکند. وی خداوند را این گونه توصیف میکند تا بگوید: انسان معنوی هم میتواند چنین باشد. در اینجا به توصیف خداوند به این صفات از منظر ویمیپردازیم:
الف. خطاکار
خدایی که پائولو ترسیم میکند، خدایی بینقص و بی عیب نیست. خدای او، گاه اشتباه میکند و گاه بندگانش تاوان اشتباهات او را بر دوش میکشند. یکی از اشتباهات خدا در مکتب پائولو در داستان آفرینش بوده است:
ایزد زمان، پس از خلق گیتی هماهنگی آفرینش را یافت. اما کمبود بسیار مهمی را احساس کرد. یک همراه، که در این زیبایی با او سهیم شود. یک هزار سال برای آوردن پسری نیایش کرد. آنگاه که ایزد زمان به تمنای دلش دست یافت، پشیمان شد؛ زیرا دریافت تعادل جهان بسیار ناپایدار شده است. اما دیگر دیر شده بود و پسرش در راه بود. پشیمانیاش تنها به یک نتیجه انجامیده، پسر دیگری نیز در زهدانش پدید آمد. اسطوره میگوید: از نیایش آغازین خدای زمان، نیکی پدید آمد و از پشیمانیاش بدی.
در داستان «شیطان و دوشیزه پریم»، وقتی خارجی با ندای درونش گفتگو میکند تا علت و منشأیی برای شرّ بیابد، ندای درونش به او میگوید: «تلاش برای کشف دلیل وجودیات بیفایده است. اگر توضیحی میخواهی میتوانی به خودت بگویی من روشی هستم که خدا برای تنبیه خودش یافته است؛ تنبیه خودش به خاطر اینکه در یک لحظه غفلت، تصمیم گرفت جهان را خلق کند.»
هدف از ترسیم چنین خدایی، که اشتباه میکند، این است که به انسان در راه معنویت القاء شود: خداوند هم اشتباه میکند. از اینرو، او نباید نگران اشتباهات خود باشد. انسان در مناجاتش با خداوند میتواند بگوید: خدایا اگر فهرست گناهان مرا به گناهان خودت مقایسه کنی، میبینی که تو به من بدهکاری. اما امروز روز آمرزش است. پس بخشش خود را نثارم کن و من نیز تو را میبخشم، تا همچنان در کنار هم حرکت کنیم.
ب. ظالم
پائولو معتقد استاز زمانی که در این دنیا قضاوت اختراع شد، خداوند عادل نبوده است. اولین قضاوت مربوط به نافرمانی آدم و حوا است. این نافرمانی، سرپیچی از یک قانون غیرمنطقی و عجیب بود. بیعدالتی همچنان ادامه پیدا کرد تا اینکه چند قرن بعد، وقتی خدا به رحم آمد و پسرش را فرستاد تا جهان را نجات دهد، پسرش در همان بیعدالتی سقوط کرد که خودش آفریده بود و چهار میخ به صلیب دوخته شد.
پائولودر این عبارات چنین القاء میکند که از کارهای خداوند اصلاً نباید توقع عدالت داشت. خداوند حتی نسبت به پیامبر خود نیز چنین است. با وجودی که موسی[FONT=Symbol][FONT=Symbol] رنج بسیار در راه او برد، در پاسخ آن همه لطف موسی[FONT=Symbol][FONT=Symbol]، اجازه نداد او به سرزمین موعود گام نهند. در نوشتههای پائولو، حتی پیامبران نیز او را به عدالت نمیشناسند. ایلیا پیامبر بنیاسرائیل در مناجات خود با خدا میگوید: «خدایا هیچ سر از کارت در نمیآورم. در کارت هیچ عدلی نمیبینم. خود را از زندگی من کنار بکش که من دیگر ویران شدهام.» «اما خدایا من فهرستی از گناهان تو نیز دارم. تو مرا واداشتی بیش از حد انصاف رنج ببرم؛ زیرا عزیزترین کسم را در این دنیا، از من گرفتی. تو شهری را که مرا پذیرفت، نابود کردی، خشونتت وادارم کرد عشق را از یاد ببرم.»
از دیگر مسائلی که پائولو سعی میکند از آن در اثبات ظالم بودن خداوند کمک بگیرد، رنج در زندگی است. به گمان وی رنجها در این دنیا توجیه ناشدنی است. در نگاه وی برای چنین سؤالی هیچوقت نمیتوان پاسخ قانع کنندهای یافت. توصیف خدایی که ما را مجبور میکند از جبر تقدیر او پیروی کنیم نیز شاید به ظلم خدای پائولو بیافزاید. در داستانهای وی، از برادر کشی هم نباید ناراحت بود که هر کاری میکنیم از قبل مقدر بوده است وما چارهای جز آن نداریم. در نگاه وی، انسان باید به یاد داشته باشد که این خدا است که انسان را در مسیر اراده الاهیاش حرکت میدهد.
نتیجهای که پائولو میگیرد، این است که خدا ظلم میکند. پس ما هم میتوانیم عادل نباشیم. در داستان «شیطان و دوشیزه پریم» مینویسد:
از ترس کشیشها، مراسم روز آمرزش را به ابتکار خود در آیین آنها آورده بود. در روز آمرزش، مردم باید دو فهرست تهیه میکردند. فهرستی از گناهانشان و فهرستی از گناهان خداوند. پس از اعتراف به گناهانشان، آمرزش میطلبیدند و پس از خواندن فهرست بیعدالتیهای خدا با او معامله میکردند: خدایا من نسبت به تو نامنصف بودهام و تو نسبت به من نامنصف بودهای. پس چون امروز روز آمرزش است، تو گناهان مرا فراموش میکنی، من گناهان تو را و میتوانیم یک سال دیگر با هم ادامه دهیم.
ج. بیحکمت
در نگاه بسیاری از ادیان الاهی، از جمله اسلام، خداوند در آفرینش خود بهترین طراحی از نظام ممکن را ارائه کرده است. در این طراحی، هر چیزی با حکمت و هدفی در آفرینش خلق شده است. از خالق حکیم جز این انتظار نیست. در مکتب معنوی پائولو، خداوند در آفرینش خود چندان حکیمانه عمل نکرده است. خلقت انسانها و آمدن آنها در این جهان، اشتباه خداوند معرفی شده است! در نظر وی، خداوند از زندگی یکنواخت آدم و حوا در بهشت کسل شده بود. درخت ممنوعه را در وسط بهشت کاشت تا کمی داستان خلقت جالبتر و مهیجتر شود.
پائولو از زبان ورونیکا القاء میکند:
اگر خدا وجود داشته باشد، میداند درک بشر محدود است. او همان است که این هرج و مرج را آفرید که در آن فقر هست، بیعدالتی هست، حرص و تنهایی هست. بیشک او قصد خیر داشته، اما نتیجه آن فاجعهآفرین بوده است. اگر خدا وجود داشته باشد، در مورد موجوداتی که تصمیم میگیرند این زمین را زودتر ترک کنند، بخشنده خواهد بود و شاید از اینکه ما را وادار کرده وقتمان را آنجا بگذرانیم، عذر خواهی کند.
ترویج پرستش خدای مادینه
پائولوبه وجود نیمه مؤنث در هر فرد مذکر و وجود نیمه مذکر در هر فرد مؤنثی معتقد است. به نظر کوئلیو، هدف هستی همواره خود را در نیمه مادینه نشان میدهد. این تنها راه انسان برای درک خود و رسالت خویشتن است. این نگاه وی به خدا شناسی نیز سرایت کرده است و به وجود چهره مادینه خداوند نیز اعتقاد دارد. وی معتقد است: «یکی از چهرههای خداوند، چهره یک زن است» و کلیسای کاتولیک نیز چارهای ندارد که در آینده نزدیک، این چهره مادینه خداوند را به رسمیت بشناسد. چهره مادینه خدا در هر دینی و در هر سنتی، به شیوهای تجلی میکند. از آنجا که پائولو خود را یک کاتولیک میداند، نماد این چهره خداوند را مریم باکره میداند. البته، ممکن است در ادیان و فرقههای دیگری مِه را نماد ایزدبانو بدانند و برخی آب را نماد آن بدانند.
پائولو برای اینکه بتواند مروج پرستش چهره مادینه خداوند باشد، ربوبیت جهان را به او منسوب میکند. در رمان ساحره پورتوبلو، مادر اعظم را فرشته آفرینش معرفی میکند. وی بارها اشاره میکند که جهان در دستان مادر مقدس قرار دارد؛ اوست که تدبیر را به دست دارد. نیرویهای شرّ جهان نیز همه در کنترل باکره مقدس هستند. او با نگه داشتن مار در زیر پای خودش، که نماد همه شرور عالم است، قدرتهای خطرناک را تحت سلطه خود میآورد.
ایمان به بعد مؤنث و مؤنث اندیشی در نگاه او، یعنی اینکه به راحتی بتوان کارهای بیمنطق و متناقض انجام داد و به قول خودش مقصودش، از زنانه اندیشی نقطه مقابل دکارتی اندیشیدن است. وی میخواهد سالک راه معنویتش از فکر کردن و منطقی بودن جدا شود و چندان به دنبال منطقی بودن و معنا داشتن مناسک نباشد. پنهان شدن در پرستش چهره مادینه خدا، راهی است که او برای رسیدن به هدف خود انتخاب کرده است
پائولو راه نجات جهان را در پرستش خدای مادینه بیان میکند:
راز همه بدبختیهای بشر در ادیان الاهی این است که تا به حال خدایی نرینه، نامهربان، قانونگرا و حسابگر را میپرستیدهاند راه نجات در پرستش خدایی است که ما را از همه قیدها برهاند. در آیین مادر اعظم، آن چیزی که گناه میخوانیم و معمولاً به معنای تخطی از احکام اخلاقی قراردادی است، دیگر وجود ندارد وحتی روابط جنسی نیز آزاد میشود. میتوان خدای مادینه را با رقص و پایکوبی پرستش نمود و با حیات دوباره این خدا، جهان را آرام کرد.
پائولو آیین مادینه پرستی را آیین عشق و رحمت میداند. رسالت مرد جوان در رمان کنار رود پیدرا،هموار کردن پذیرش دوباره خدای مادینه است: «من زایل کردن وجه مؤنث را از سیمای خدا، آنطور که مذاهب انجام دادهاند، دوست ندارم. وجه مؤنث، یعنی رحمت و عشق به زندگی.» تنها با پذیرش چنین آیینی است که رحمت، دوباره برپا میشود. پائولو همه راز دور شدن از معنویت را پرستش خدای مرد میداند و مینویسد:
تا خدا را فقط مرد بدانیم، همیشه غذایی برای خوردن و خانهای برای اقامت خواهیم داشت. وقتی مادر سرانجام دوباره آزادیاش را به دست آورد، شاید مجبور شویم روی شبنم بخوابیم و از عشق تغذیه کنیم. شاید هم بتوانیم بین احساس و کار تعادلی ایجاد کنیم.
اینها پائولو را بر آن داشته تا به این موضوع بیاندیشد که در تثلیث مسیحی، به جای ایمان به روح القدس، پدر و پسر گفته شود: ایمان داریم به روح القدس، مادر و پسر. در رمانهای پائولو، کم نیست صحنههایی که مراسم دعای مریم باکره، مراسم عبادی است. به هنگام دعا، از الهه مادر حاجت خواسته شود. از مریم مقدس تقاضای کمک شود. و یا اینکه شخص پس از خلسه و ارتباط با الهه مادر، بتواند مشاور مردم باشد و راه حل همه مشکلات آنها را بداند.
پائولو مانع تحقق یافتن اندیشه مادینه پرستی و رهایی از قید و بند مذهب را، «بنیادگرایی» میداند. از اینرو، پائولو با بنیادگرایی مبارزه میکند و شکوفایی معنویت در آینده مؤنث جهان را توقف بنیادگرایی میداند.
مبارزه با خدا
مطلب دیگری که در شیوة پرستش خداوند میتوان در رمانهای پائولو یافت، مبارزه با خدا است. او در رمان کوه پنجمبه تبیین این شیوه پرداخته است. به نظر وی «گاهی خدا اطاعت میطلبد. اما گاهی هم مایل است اراده ما را بیازماید و ما را به مبارزه میطلبد تا عشقش را درک کنیم.»
ایلیا، پیامبر بنی اسرائیل، قهرمان رمان کوه پنجم، مبارزه با خدا را تجربه میکند. با اینکه در دین وی سوزاندن مردهها حرام است، اما برای مبارزه با خداوندی که سرنوشت او را به دلخواه خودش تغییر میدهد، مردههای شهر اکبر را میسوزاند. حتی ایلیای پیامبر، وقتی شهری که به آن خو گرفته بود، در حمله دشمن ویران میشود، میگوید: «حالا که خدا ما را فراموش کرده، ما هم او را فراموش میکنیم. پیش از این، هدفم سرنگون کردن ایزابلبود و بازگرداندن اسرائیل. حالا در مبارزه با خدا میخواهم این شهر ویران شده را بازسازی کنم.»
پائولو، برای موجه جلوه دادن سخن خود، به کتاب مقدس تمسک میکند. وی کشتی یعقوب با خدا را نمادی برای مبارزه با خدا میداند. در نظر او، داستان کشتی یعقوب و پروردگار نسل به نسل نقل شده است تا هیچ کس از یاد نبرد گاهی لازم است آدمی با خدا منازعه کند. به نظر او، همانطور که یعقوب در کشتی با خدا مبارک شد، این نبرد با خدا برای تمام سالکین راه موجب برکت و رشد خواهد بود. انسان سالک برای آنکه بتواند رسالت خداوند را بر دوش کشد، باید تا زمانی که خدا او را مبارک کند، به نبرد با خدا ادامه دهد.
از آنجایی که مبارزه با خدا شاید برای بسیاری مقبول نباشد، او حقیقت این مبارزه را ملاقات دوباره با خداوند بیان میکند. ملاقاتی که به قصد بیاحترامی نیست، بلکه راهی است که از طریق آن، سالک فنون راه زندگی را میآموزد.
پس کاربر محترم می بینید که:
که به نظرپائولو کوئلیو، شناخت خداوند نه ضرورت دارد و نه ممکن است. با این وجود، او خدا را خطاکار، ظالم، بیحکمت و بیبرنامه توصیف میکند. حال آنکه، شناخت خدا اولین قدمی است که هر سالک برای تشخیص مسیر خود به آن نیاز دارد. خداوند آن موجودی است که جامع همه کمالات است و نقصی در او راه ندارد. پائولوبرای دعوت به دین، مردم را به پرستش خدای مادینه میخواند و اعلام میکند که مبارزه با خداوند نیز جایز است. حال آنکه، نیازی به تصور خدای مادینه نیست. خدای جامع کمالات، در عین حکیم بودن و عادل بودن، مهربان و رحیم نیز هست و مبارزه با چنین خدایی غیر منطقی است.[1]
پی نوشت:
[1]فصلنامه حکمت عرفانی، سال اول، شماره 1، پاییز 1390 (ص.143-176)1
پائلو با هنرمندی خوانندگان و پیروان خود را به سوی مسائل جنسی و شهوانی می کشد و می کوشد پوششی معنوی و عرفانی به هرزه گی های جنسی بدهد.
وی در باره نقش نیروی جنسی در وصول به مقامات عالی عرفانی و معنوی می نویسد:
«برای تحقق تشرف باید با این نیرو آشنا شوی...پس چطور با آن رو به رو شویم؟ یک فرمول ساده است ...فرمول این است در تمام مدت رابطه جنسی،از حواس پنچ گانه ات استفاده کن.اگر در لحظه اوج لذت جنسی،همه این حواس از راه برسند،برای تشرف پذیرفته می شود»(1)
وی می کوشد خلسه عرفانی را معادل لذت جنسی معرفی کند،وی در این باره می نویسد:
«در لحظه اوج لذت جنسی حواس پنج گانه ناپدید می شود،و وارد جهان جادو می شویم،دیگر نمی توانیم ببینیم ،بشنویم،بچشیم.در آن چند ثانیه طولانی همه چیز ناپدید می شود و خلسه ای جای آن ها را می گیرد، خلسه ای کاملا مشابه خلسه ای که عرفا پس از سالها ریاضت و پرهیزگاری به آن می رسند(2)
وی با شیوه های هنری و ادبی سعی در رواج بی بند و باری جنسی به عنوان راهی برای دریافت نور معنویت دارد.به عنوان مثال در کتاب یازده دقیقه که سراسر آن توصیف حالات جنسی و روسپی گری است درباره شخصیت اصلی داستان ماریا می گوید وی بعد از آنکه تسلیم رابطه جنسی شد به نور واصل گشت«ماریا تسلیم شده بود و احساس می کرد که بیشتر از آن مقاومت فایده ای ندارد.گفت: من نور دیدم(3)
پی نوشت:
1-بریدا،ترجمه آرش حجازی و بهرام جعفری ،ص192-193
2-همان،ص203
3-کتاب یازده دقیقه ،ص98
پائولو و بی اهمیتی شریعت:
«داشتن یک زندگی روحانی مستلزم ورود به یک صومعه نیست ،مستلزم روزه داری ،ریاضت و پاکدامنی هم نیست.فقط کافی است به خدا ایمان داشته باشی ،از آن به بعد ،هر کس به راه خدا تبدیل می شود و می تواند مرکب معجزات خدا باشد»(1)
پی نوشت:
1-کنار رود پیدرا نشستم و گریستم،ص151
باسمه تعالی
باسلام و تشکر از سوالی که مطرح فرمودید:
اجازه بدهید کمی از شخصیت پائلو کوئلیو صحبت کنیم تا بدانید که او کیست و چه عقاید شومی دارد:
او در سال 1947 در کشور برزیل به دنیا آمد.
در سنین نوجوانی و جوانی احساسات غیر مذهبی شدیدی داشته است
از سن هفده سالگی به بعد ،سه بار در بیمارستان روانی بستری بوده است،مدت های مدیدی از داروهای اعصاب و روان استفاده می کرده است و سپس به استفاده از مواد مخدر روی آورد.
علت اینکه سه بار به صورت متناوب در بیمارستان روانی ،بستری شده است سه چیز بود:
الف:روحیه سرکشی و طغیانگری که در کودکی داشت و معتقد بود که«هر کاری دلش می خواهد بکند»
ب:اعتیاد افراطی به انواع مواد مخدر[زندگی من ص105]
ج:همجنس بازی[زندگیمن،ص31]
سلام و تشکر
بزرگوار کلی پست باهم زدید که نقد و بررسی انها خیلی سخت شد
اما درباره همین اولین پستتون
بزرگوار من زندگی نامه پائلو را خوانده ام و با عرض معذرت به این صورت نیست که شما فرمودید
البته شما موارد را گفتید بدون علت وقوع ان
درباره جمله قرمز رنگتان
او در کودکی به مدرسه مذهبی می رود و لی از مقررات و محیط و اموزشهای ان خوشش نمی اید
پدر و مادرش ارزو دارند که او وکیل شود ولی او علاقه شدید به نویسندگی دارد
و در مقابل خواسته پدر مادرش ایستادگی می کند
دعواها و کشمش ها راه بجایی نمی برد بطوریکه پدر مادرش فکر می کنند او دیوانه است
و برای معالجه او را در بیمارستان روانی بستری می کنند
پائلوی سالم فقط بدلیل ایستادگی در مقابل خواسته اش برای سه بار در بیمارستان روانی
بستری شده تا از عقیده اش برای نویسنده شدن دست بردارد و طبق خواست پدر و مادرش
وکیل شود
دفعه سوم تنها راه نجات را پذیرفتن خواسته پدر و مادر می داند و با این شرط که مهندس شود
از بیمارستان روانی خلاص می شود
بعد از خلاصی از بیمارستان طبق خواست پدر و مادرش در دانشکده حقوق مشغول به تحصیل
می شود ولی کوچکترین تمایلی به دروس ان ندارد
بستری شدن بیمورد در بیمارستان روانی و شکنجه های وارد بر او در این مدت در بیمارستان و
فشارهای روحی و روانی حاصل از این موضوع و تن دادن به خواسته پدر و مادرش علی رغم
بی علاقه گی به حقوق او را بشدن افسرده و سرخورده می کند بطوریکه
او سرانجام نمی تواند این شرایط را تحمل کرده و رشته حقوق را رها می کند
او سرانجام بعد از گذر از دوران هیپی گیری و بی اعتقادی مذهبی و سرانجام دچار بهران معنوی شده و به موارد مخدر و فرقه های مختلف پناه می برد
اما سرانجام توانست به ارزوی خودش جامه عمل بپوشاند و و نشریه ای به نام 2001 منتشر کند و وارد نوبسندگی شود
و در همینجا بود که او با تولید کننده موسیقی اشنا شده و صدها ترانه برای او می سازد
و در سال 1974 نخستین کتابش را در باره نقش تاتر در تعلیم و تربیت منتشر می کند
در همین دوران تجربیات وحشتناکی را در جادوی سیاه پشت سر می گذارد
و بطور معجزه اسایی از این محلکه نجات می یابد
شرح رهایی او از این محلکه خودش بسی جالب و معجزه اسا است
بگذریم بعدها که پائو لو مشهور شده در برزیل و بعنوان یک نویسنده مشهور اعتبار می یابد
سعی در ایجاد قوانینی در برزیل می کند
که دیگر کودکان بی گناه دیگری مانند او بی جهت به بیمارستانهای روانی فرستاده نشوند
مطالب از کتاب اعترافات یک سالک دقیقا از روی خود کتاب نوشتم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام یزدان بخشاینده بخشایشگر
ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ ﴿القلم: ١﴾
نون و قلم، و آنچه سطر به سطر میکند.
الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ﴿العلق: ٤﴾
آنکه میآموزد با قلم.
نون، نقطه هست که خداوند با آن متن مورد نظرش را مینویسد به هر خط و هر زبان و هر نوع فونتی!
او قلم دارد و پاککن ندارد! جوهر او افسون هست، یک معجون شگفتانگیز از خیر و شر، از بد و خوب، از آب و آتش، نور و تاریکی، و خون و آب و اسید (666) و هر چه که بخواهد.
او پاککن ندارد! چون نیازی ندارد!
همه هستی کلمات و حروفی هستند که او ساختهاست، با خرد والا و بهترینش، بهترینی میتوانست باشد و هست!
پس، او داستان زندگی را نوشته در کتاب زندگی، از یاس و امید، زندگی و مرگ، از مادر و آنچه میزاید، و از پدر و آنچه که هست.
پیروزی خیر بر شر، پایان شب و آمدن سپیدی و هر چیزی که در طبیعت میبینید و یا نمیبینید!
همه چیز نشانه او هست و نشانگر ویژگیهای زیبای او و ویژگیها زیبای آفریدههای او که برای خودش ساخته، و باقیمانده برای ویژگیها ضد او و گناهان و نافرمانیهای او و تجسم آنها مانند شیطان و آنوناکی و دجال و هر موجود و موجودیتی دیگری و باراک .هد. اوباما! indeed!
پس جز ذات او و خواست او، خواستی که کسی از آن آگاه نیست، همه در بند این کلمات و این داستانها و موضوعاتی هستند که او از پیش نوشته و در قالب یک کتاب به نام کتاب زندگی که همان اساطیر الاولین هستند آورده است.
پس همه متون خودش بر پایه این مفاهیم زیبا و شگفتانگیز و مقدس و آسمانی، نوشته شده است چون یک نویسنده واحد جهانی دارند!
پس دیگر نوشتهها که در قالب فیلم و داستان و سریال و افسانه و بازی رایانهای و اتفاقات زندگی مثل فوتبال و هر چه که در «زندگی» هستند چیزهایی هستند که از پیش نوشته شده و نقطه گذاشته شده اند!
پس هر متنی که به متن نوشته شده او نزدیکتر و هماهنگتر باشد، بیشتر شکوه و تجلی قدرت آفرینش او را نشان میدهد و هر چه که متن از او دورتر باشد بازهم چنین تجلی شکوهمند و ترسناکی را دارد.
پس نزدیکترین متن به او، آرامترین حس زندگانی را به انسان میدهید و دورترین، هیبت و شکوه وحشتآفرین او را، مثل ایزد آسمان و ایزد دوزخ.
همانطور که با اراده او و کمک دوستان و یاران همیشه همراه که از نور شگفتانگیز او ساخته شدهاند تا مثل اودیسیوس چنان بلایی بر سر خواهندگانِ نابودی زندگی و کتاب زندگی و درخت زندگی و چشمه زندگانی و همه نشانههای ایزدی و روشنی و روان و خواست او و خود زندگی، بیآورند که به عقل هالیوود هم نرسیده است و نه عقل بالیوود، جز HolyWood .
پس هر نویسندهای به خداوند یکتا و بینظیر! نزدیکتر باشد یعنی نزدیکتر در حد نیرنگ و افسونگری و ایجاد رعب و وحشت و خلق حماسههای بینظیر و افسونگر!
هرچه نزدیکتر به مفاهیم اولیه باشد این داستانها به کتاب مقدس الهی نزدیکتر و شبیهتر هستند.
پائویلو کوئیلو، مریم یا هر چه که هست! تنها اسم هستند، و همه از یک چیز آمده و به همان چیز باز میگردند در هفت جهت و هفت مرحله و هفت رنگ و هفت بیت! نه هشت بیت! مثل رایانه! بیت هشتم خواست خداوند است.
پس جمع کنید دشمنی با انسانهای همنوعتان را و به آزادی و رستگاری که برای شما بعضیها آوردهاند! درود بفرستید و فرمانروایی ایزد یکتا را جشن بگیرد و شادی کنید.
چیزی که اهریمن، ابلیس، آن حشره بزرگ! با مگسهایش! چیزی جز جادو یعنی بخش تاریک داستان خدا را اجرا نکردهاند! خدایی که جبار هست و اراده خود را به هر کسی که بخواهد تبدیل میکند و جز اراده خوب برای خوب و جز اراده بد برای بد، هیچ خواست دیگری ندارد!
دنیا زیر بار سنگین و با مهابت در قدرتی هفت ضرب در هفت، له خواهد شد چون دنیا هفت پله هست و آنچه که پادشاه این پادشاهی بر آن قرار داشته و قرار دارد و قرار خواهد گرفت بر بالای بلندترین قله جهانی هستی، خواهد نشست و با عصای آهنین بر همه جهان تا ابد فرمانروایی خواهد کرد!
و زمینی که همیشه از آن خداوند بود از لوث وجود شیادان نیرنگباز ولی بازیخورده پاک کرده، پاکسازی شده و زمین باز هم از آن یزدان والاترین، خواهد بود، به فرخندگی محمد و خاندان او قائم برحق و مهدی راستین آنها، آمین،
من مواردی رو که جناب سمیع گفتنو نمیدونستم ولی بعضی کتاباشو خوندم.....!!من اهل خوندن رمان نیستم ولی تو کلاس زبان ازمون میخواستنو...
راستش با اینکه اطلاعاتم در زمینه ی شیطان پرستی کمه ولی مثلا تو کیمیاگر که از معروفترین کتاباشه کلی از این علاوئمو پیدا کردم.انقدر که تابلو بود!!!..
یه سری دیگه از کتاباشم بهم معرفی کردن که اوایلشو خوندم انقدر داغون بود گذاشتمش کنار.اگه ترویج فساد محسوب نمیشد معرفی میکردم مراجعه کنید.(البته تو ایران چاپ نشدنا...)
سلام و تشکر
بزرگوار کلی پست باهم زدید که نقد و بررسی انها خیلی سخت شد
اما درباره همین اولین پستتونبزرگوار من زندگی نامه پائلو را خوانده ام و با عرض معذرت به این صورت نیست که شما فرمودید
البته شما موارد را گفتید بدون علت وقوع ان
باسمه تعالی
منظورتان از موارد را گفتید بدون علت وقوع آن چیست؟
اگر منظورتان علت بستری شدنش باشد ،بنده علت را با آدرس نوشتم.
سلاممگر هدف دین رسیدن به خدا و خداشناسی نیست ؟
پائلو و کوئیلو هم که در کتابهایش بسیار از خدا و معنویت صحبت می کند .
چرا با این وجود بعضی ها با او مخالفت می کنند ؟
ایا تنها رسیدن به خدا فقط راه اسلام انهم تشیع است ؟با تشکر
په نه په فقط مسیحیت راستین هست! بانوی من!
به من بگید در این لحظه موعود، که نه شب هست نه روز چه احساسی دارید؟
الان لحظه تحقق وعده پدر شما به شماست بانوی من! ملکه من!
اجازه بدهید من بیرونم رو از گرد و غبار دنیوی بشویم و پاک کنم! آه این آب، این سرچشمه وحی! کی فکر میکرد با حمام رفتن بتونی سخن خدا رو گوش کنی! میدونید طنین آبشار صدای خداوند هم همینه! دوش حمام! استراتژی بینظیر یهوه زیوس یونانیان! ایزد والاترین! برای کله پا کردن شیطان و اوباما هم همینه! بانو!
شما از دشمنانتون خسته شدید! از اینکه اونها رو علاف خودتون بکنید! تا بتونید خانه خدای خودتون رو برای خدای خودتون آب و جارو کنید! بانوی من! پس کفش پشنه طلا رو پوشیدید همون کشف شیشهای، که منظور نور فرشتهگان هست برادران شما، و خواهران شما! و بیاید به خاورمیانه! تا خاورمیانه جدید رو از نیل تا فرات! برپا کنید! تا بسوزه کل جود بنیامین نتان یانگجو! و بگه این جومونگ لعنتی! زهرش رو بالاخره زهرش رو ریخت! و شما میدونید این زهر برای چنین مار وحشتناکی که در کتب مقدس شما و من، بهش Leviatan گفته میشه چقدر دردناک هست و لویاتان یعنی پیروان لاوی برادر حضرت یوسف که میخواست او رو بکشه ولی یهودا، پدری این سرزمین! اجازه نگذاشت و البته خدا نخواسته بود! پس لاوی نماد برادرکشی هست همان نژادپرستی و همان نازیسم، که چهره پلیدش رو پشت واژه بسیار بسیار مقدس و موجه صهیونیسم پنهان کرده! این دختر صهیون! پادشاه تو میآید! صهیونیست واقعی من و شما و خدای جهان آفرین بودیم! Dr Evil ارباب یونتابال! مغز متفکر کائنات! و پدر شما، که از نقطه! افسانهها ساخت!
په نه په فقط مسیحیت راستین هست! بانوی من!
به من بگید در این لحظه موعود، که نه شب هست نه روز چه احساسی دارید؟
الان لحظه تحقق وعده پدر شما به شماست بانوی من! ملکه من!
اجازه بدهید من بیرونم رو از گرد و غبار دنیوی بشویم و پاک کنم! آه این آب، این سرچشمه وحی! کی فکر میکرد با حمام رفتن بتونی سخن خدا رو گوش کنی! میدونید طنین آبشار صدای خداوند هم همینه! دوش حمام! استراتژی بینظیر یهوه زیوس یونانیان! ایزد والاترین! برای کله پا کردن شیطان و اوباما هم همینه! بانو!
شما از دشمنانتون خسته شدید! از اینکه اونها رو علاف خودتون بکنید! تا بتونید خانه خدای خودتون رو برای خدای خودتون آب و جارو کنید! بانوی من! پس کفش پشنه طلا رو پوشیدید همون کشف شیشهای، که منظور نور فرشتهگان هست برادران شما، و خواهران شما! و بیاید به خاورمیانه! تا خاورمیانه جدید رو از نیل تا فرات! برپا کنید! تا بسوزه کل جود بنیامین نتان یانگجو! و بگه این جومونگ لعنتی! زهرش رو بالاخره زهرش رو ریخت! و شما میدونید این زهر برای چنین مار وحشتناکی که در کتب مقدس شما و من، بهش Leviatan گفته میشه چقدر دردناک هست و لویاتان یعنی پیروان لاوی برادر حضرت یوسف که میخواست او رو بکشه ولی یهودا، پدری این سرزمین! اجازه نگذاشت و البته خدا نخواسته بود! پس لاوی نماد برادرکشی هست همان نژادپرستی و همان نازیسم، که چهره پلیدش رو پشت واژه بسیار بسیار مقدس و موجه صهیونیسم پنهان کرده! این دختر صهیون! پادشاه تو میآید! صهیونیست واقعی من و شما و خدای جهان آفرین بودیم! Dr Evil ارباب یونتابال! مغز متفکر کائنات! و پدر شما، که از نقطه! افسانهها ساخت!
بپا ندزدنت ...
سلام
مگر هدف دین رسیدن به خدا و خداشناسی نیست ؟
پائلو و کوئیلو هم که در کتابهایش بسیار از خدا و معنویت صحبت می کند .
چرا با این وجود بعضی ها با او مخالفت می کنند ؟
ایا تنها رسیدن به خدا فقط راه اسلام انهم تشیع است ؟
با تشکر
سلام
اول اینکه رسیدن با توصیف کردن خیلی تفاوت دارد
ثانیا رسیدن به خدا با مکاتب عرفانی نو از کجا قابل اثبات است
ثالثا مساله چگونه رسیدن هم مطرح است
رابعا گستره و عمق وصل هم یک مساله دیگر است که باید مورد توجه قرار گیرد
والله الموفق
سلام
مگر هدف دین رسیدن به خدا و خداشناسی نیست ؟
پائلو و کوئیلو هم که در کتابهایش بسیار از خدا و معنویت صحبت می کند .
چرا با این وجود بعضی ها با او مخالفت می کنند ؟
ایا تنها رسیدن به خدا فقط راه اسلام انهم تشیع است ؟
با تشکر
حرف شما درست .اما
کدام خدا را مد نظر دارد؟
کدام معنویت را می گوید
من بیشتر اثارش را خوانده ام کتاب یازده دقیقه او مملو از انحراف است .شما عادت کنید با کتاب را نروید با خودتان راه بروید.کتابی چون ساحره را مطالعه نموده اید؟یک انسان احمق را نشان نیدهد که کلا از دینش برمیگردد یک ایین جدید اختراع میکند و قهرمانانه و با رضایت و خوشبختی ار وضع موجود زندگی آشفته دارد .حالا یک دختر مسلمان این کتاب را بخواند بخواهد مثل آتنا زندگی کند می شود؟؟؟؟؟؟؟:Mohabbat:نتیجه اش یا سرکشی از دین یا یاس از دین یا بی دینی میشود .کتابهای او به دنبال همین سه نتیجه اسن .جالب است که در بیشتر آثار پر فروش ایشان در ایران شخصیت اصلی یک دختر است که اکثرا چهارچوب ششکن است یا در چهارچوبها در حال سفسطه وار زندگی کردن است .
سلام و تشکر
بزرگوار کلی پست باهم زدید که نقد و بررسی انها خیلی سخت شد
اما درباره همین اولین پستتون
بزرگوار من زندگی نامه پائلو را خوانده ام و با عرض معذرت به این صورت نیست که شما فرمودید
البته شما موارد را گفتید بدون علت وقوع ان
درباره جمله قرمز رنگتان
او در کودکی به مدرسه مذهبی می رود و لی از مقررات و محیط و اموزشهای ان خوشش نمی اید
پدر و مادرش ارزو دارند که او وکیل شود ولی او علاقه شدید به نویسندگی دارد
و در مقابل خواسته پدر مادرش ایستادگی می کند
دعواها و کشمش ها راه بجایی نمی برد بطوریکه پدر مادرش فکر می کنند او دیوانه است
و برای معالجه او را در بیمارستان روانی بستری می کنند
پائلوی سالم فقط بدلیل ایستادگی در مقابل خواسته اش برای سه بار در بیمارستان روانی
بستری شده تا از عقیده اش برای نویسنده شدن دست بردارد و طبق خواست پدر و مادرش
وکیل شود
دفعه سوم تنها راه نجات را پذیرفتن خواسته پدر و مادر می داند و با این شرط که مهندس شود
از بیمارستان روانی خلاص می شود
بعد از خلاصی از بیمارستان طبق خواست پدر و مادرش در دانشکده حقوق مشغول به تحصیل
می شود ولی کوچکترین تمایلی به دروس ان ندارد
بستری شدن بیمورد در بیمارستان روانی و شکنجه های وارد بر او در این مدت در بیمارستان و
فشارهای روحی و روانی حاصل از این موضوع و تن دادن به خواسته پدر و مادرش علی رغم
بی علاقه گی به حقوق او را بشدن افسرده و سرخورده می کند بطوریکه
او سرانجام نمی تواند این شرایط را تحمل کرده و رشته حقوق را رها می کند
او سرانجام بعد از گذر از دوران هیپی گیری و بی اعتقادی مذهبی و سرانجام دچار بهران معنوی شده و به موارد مخدر و فرقه های مختلف پناه می برد
اما سرانجام توانست به ارزوی خودش جامه عمل بپوشاند و و نشریه ای به نام 2001 منتشر کند و وارد نوبسندگی شود
و در همینجا بود که او با تولید کننده موسیقی اشنا شده و صدها ترانه برای او می سازد
و در سال 1974 نخستین کتابش را در باره نقش تاتر در تعلیم و تربیت منتشر می کند
در همین دوران تجربیات وحشتناکی را در جادوی سیاه پشت سر می گذارد
و بطور معجزه اسایی از این محلکه نجات می یابد
شرح رهایی او از این محلکه خودش بسی جالب و معجزه اسا است
بگذریم بعدها که پائو لو مشهور شده در برزیل و بعنوان یک نویسنده مشهور اعتبار می یابد
سعی در ایجاد قوانینی در برزیل می کند
که دیگر کودکان بی گناه دیگری مانند او بی جهت به بیمارستانهای روانی فرستاده نشوند
مطالب از کتاب اعترافات یک سالک دقیقا از روی خود کتاب نوشتم
دروغگو تر از شیطان خود اوست . تطهیر نامه سوز ناکی بود:khandeh!: اما اثر تخریبی آثار او را نه پنهان می کند . نه شستشو میدهد و نه از یادها میرود .
از دیگر مسائلی که پائولو سعی میکند از آن در اثبات ظالم بودن خداوند کمک بگیرد، رنج در زندگی است. به گمان وی رنجها در این دنیا توجیه ناشدنی است. در نگاه وی برای چنین سؤالی هیچوقت نمیتوان پاسخ قانع کنندهای یافت. توصیف خدایی که ما را مجبور میکند از جبر تقدیر او پیروی کنیم نیز شاید به ظلم خدای پائولو بیافزاید. در داستانهای وی، از برادر کشی هم نباید ناراحت بود که هر کاری میکنیم از قبل مقدر بوده است وما چارهای جز آن نداریم. در نگاه وی، انسان باید به یاد داشته باشد که این خدا است که انسان را در مسیر اراده الاهیاش حرکت میدهد.
نتیجهای که پائولو میگیرد، این است که خدا ظلم میکند. پس ما هم میتوانیم عادل نباشیم. در داستان «شیطان و دوشیزه پریم» مینویسد:
از ترس کشیشها، مراسم روز آمرزش را به ابتکار خود در آیین آنها آورده بود. در روز آمرزش، مردم باید دو فهرست تهیه میکردند. فهرستی از گناهانشان و فهرستی از گناهان خداوند. پس از اعتراف به گناهانشان، آمرزش میطلبیدند و پس از خواندن فهرست بیعدالتیهای خدا با او معامله میکردند: خدایا من نسبت به تو نامنصف بودهام و تو نسبت به من نامنصف بودهای. پس چون امروز روز آمرزش است، تو گناهان مرا فراموش میکنی، من گناهان تو را و میتوانیم یک سال دیگر با هم ادامه دهیم.
ممنون از شما استاد سمیع ارجمند:Gol:
در خل وضع بودن این نویسنده مروج بی دینی هیچ شکی نیست من تفاوتی بی آثارش با کتابهای ظاله نمیبینم.متنها در ویترینی معصوم .که متاسفانه و با گریه میگویم اثارش مثل ریگ در مغز جوانان رسوخ و رسوب کرده.
بپا ندزدنت ...
شما رو ندزدیدند کافی بود تا بفهمیم اینجا به جز گفتگوی دینی گفتگوی متلک اندازی خیابانی هم صورت میپذیرد!!!!!!!!!!:(
شما رو ندزدیدند کافی بود تا بفهمیم اینجا به جز گفتگوی دینی گفتگوی متلک اندازی خیابانی هم صورت میپذیرد!!!!!!!!!!:(
سلام خانوم کنیز نرجس خاتون ...
احتمال میدم شما با شخصیت چنین آدم هایی آشنا نباشین ... اگر پست های بیشتری از ایشون بخونید {sonofgod} خودتون متوجه میشید که ایشون دارن از چه نوع سیاست کثیفی استفاده میکنند ...
احتمالا شما سیاست " دروغ بزرگ" رو شنیدین ... احتمالا میدونین که چرا جادوگرها چرا اینقدر مخاطب پیدا میکنن ... کسی که مجری سیاست دروغ هست " یه دروغ بزرگی" رو میگه ... همه نگاه ها بهش متوجه میشه ...
بعدش خوده کسی که مجری دروغ بزرگ هست منتظره فرصت میشینه ... ببینه که کی باهاش مخالفت میکنه ... اگر انسان پر ارزشی رو دید ... باهاش مناظره میکنه ...
پوز خندی میزنه ... تیکه ای بارش میکنه ... اضافات تشبیهی آماده کرده که سره جاش ازش استفاده میکنه ... مثله همینایی که ایشون آماده کرده .... ورد میخونه .و.. حرفهای جادویی میزنه ...
یه سری هم فکر میکنن ایشون لابد چییزی میدونه که داره اینجوری حرف میزنه ... و با هنجار شکنی برای خودش مخاطب جفت و جور میکنه ...
نمونه هاش هم زیاد هستند ...
دوست ندارم اسمش رو ببرم ... چون مطمینا ایشون همین چیز رو میخواد ...
شخصی هست که ادعای دکتری میکنه ... چند تا از ادعا های ایشون رو براتون میارم ...
1- برای جلوگیری از ریزش مو ... وقتی به توالت میروید از کلاه استفاده کنید ... زیرا گازهای موجود در توالت باعثه ریزش مو میشود ...
2-زیاد آب خوردن باعثه پیری زود رس میشود ... زیرا کاره کلیه ها بیشتر میشود
3-
درود بر بانو بینظیر :Gol:
ما آشنایی چندانی با پائلو نداریم ولی اینکه گروهی یک نویسنده را نادان و گمراه بدانند، از ارزش کسی نمیکاهد.
بسیاری بنعربی را کافر میدانند و چه نوشتارهای بالا بلندی در اثبات کفر او! نگارش کردهاند.
و یا در مورد مولوی میگویند: او در آتش برزخ میسوزد!
از مهندسی معکوس میتوان پیبرد که یک نویسنده کیست؛ نگاه به این شود که چه کسانی، چه دیدگاههایی دارند.
سلام خانوم کنیز نرجس خاتون ...
احتمال میدم شما با شخصیت چنین آدم هایی آشنا نباشین ... اگر پست های بیشتری از ایشون بخونید خودتون متوجه میشید که ایشون دارن از چه نوع سیاست کثیفی استفاده میکنند ...
احتمالا شما سیاست " دروغ بزرگ" رو شنیدین ... احتمالا میدونین که چرا جادوگرها چرا اینقدر مخاطب پیدا میکنن ... کسی که مجری سیاست دروغ هست " یه دروغ بزرگی" رو میگه ... همه نگاه ها بهش متوجه میشه ...
بعدش خوده کسی که مجری دروغ بزرگ هست منتظره فرصت میشینه ... ببینه که کی باهاش مخالفت میکنه ... اگر انسان پر ارزشی رو دید ... باهاش مناظره میکنه ...
پوز خندی میزنه ... تیکه ای بارش میکنه ... اضافات تشبیهی آماده کرده که سره جاش ازش استفاده میکنه ... مثله همینایی که ایشون آماده کرده .... ورد میخونه .و.. حرفهای جادویی میزنه ...
یه سری هم فکر میکنن ایشون لابد چییزی میدونه که داره اینجوری حرف میزنه ... و با هنجار شکنی برای خودش مخاطب جفت و جور میکنه ...
نمونه هاش هم زیاد هستند ...
دوست ندارم اسمش رو ببرم ... چون مطمینا ایشون همین چیز رو میخواد ...
شخصی هست که ادعای دکتری میکنه ... چند تا از ادعا های ایشون رو براتون میارم ...
1- برای جلوگیری از ریزش مو ... وقتی به توالت میروید از کلاه استفاده کنید ... زیرا گازهای موجود در توالت باعثه ریزش مو میشود ...
2-زیاد آب خوردن باعثه پیری زود رس میشود ... زیرا کاره کلیه ها بیشتر میشود
3-
همه دلایلتون که به من مربوط نبود رو خوندم.در محیط سایت گفتگوی دینی این طرز حرف زدن شایسته نیست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
درود بر بانو بینظیر
ما آشنایی چندانی با پائلو نداریم ولی اینکه گروهی یک نویسنده را نادان و گمراه بدانند، از ارزش کسی نمیکاهد.
بسیاری بنعربی را کافر میدانند و چه نوشتارهای بالا بلندی در اثبات کفر او! نگارش کردهاند.
و یا در مورد مولوی میگویند: او در آتش برزخ میسوزد!از مهندسی معکوس میتوان پیبرد که یک نویسنده کیست؛ نگاه به این شود که چه کسانی، چه دیدگاههایی دارند.
سلام بر شما
من بزرگوار تمام کتابهای پائلو رو خوندم و اشنایی با ایشون و کتابهاش دارم
و با حرفاتون کاملا موافقم ببینید نظرات ایشون دقیقا مثل اینه که کسی بره کتاب خیام و بخونه و بعد بگه
خیام فقط از شراب خوردن و لذت بردن حرف زده پس او بی دین و کافره
جنای سمیع انقدر پست پشت سر هم زدن و یک طرفه به قاضی رفتن که من واقعا پشیمون شدم
از باز کردن این تاپیک
موفق باشید
په نه په فقط مسیحیت راستین هست! بانوی من!
به من بگید در این لحظه موعود، که نه شب هست نه روز چه احساسی دارید؟
الان لحظه تحقق وعده پدر شما به شماست بانوی من! ملکه من!
اجازه بدهید من بیرونم رو از گرد و غبار دنیوی بشویم و پاک کنم! آه این آب، این سرچشمه وحی! کی فکر میکرد با حمام رفتن بتونی سخن خدا رو گوش کنی! میدونید طنین آبشار صدای خداوند هم همینه! دوش حمام! استراتژی بینظیر یهوه زیوس یونانیان! ایزد والاترین! برای کله پا کردن شیطان و اوباما هم همینه! بانو!
شما از دشمنانتون خسته شدید! از اینکه اونها رو علاف خودتون بکنید! تا بتونید خانه خدای خودتون رو برای خدای خودتون آب و جارو کنید! بانوی من! پس کفش پشنه طلا رو پوشیدید همون کشف شیشهای، که منظور نور فرشتهگان هست برادران شما، و خواهران شما! و بیاید به خاورمیانه! تا خاورمیانه جدید رو از نیل تا فرات! برپا کنید! تا بسوزه کل جود بنیامین نتان یانگجو! و بگه این جومونگ لعنتی! زهرش رو بالاخره زهرش رو ریخت! و شما میدونید این زهر برای چنین مار وحشتناکی که در کتب مقدس شما و من، بهش Leviatan گفته میشه چقدر دردناک هست و لویاتان یعنی پیروان لاوی برادر حضرت یوسف که میخواست او رو بکشه ولی یهودا، پدری این سرزمین! اجازه نگذاشت و البته خدا نخواسته بود! پس لاوی نماد برادرکشی هست همان نژادپرستی و همان نازیسم، که چهره پلیدش رو پشت واژه بسیار بسیار مقدس و موجه صهیونیسم پنهان کرده! این دختر صهیون! پادشاه تو میآید! صهیونیست واقعی من و شما و خدای جهان آفرین بودیم! Dr Evil ارباب یونتابال! مغز متفکر کائنات! و پدر شما، که از نقطه! افسانهها ساخت!
فقط خودتون سر در میارین از نوشته هاتون
اسمون و ریسمون و بهم بافتن هنر نیست
برادر من
سلام
اول اینکه رسیدن با توصیف کردن خیلی تفاوت دارد
ثانیا رسیدن به خدا با مکاتب عرفانی نو از کجا قابل اثبات است
ثالثا مساله چگونه رسیدن هم مطرح است
رابعا گستره و عمق وصل هم یک مساله دیگر است که باید مورد توجه قرار گیرد
والله الموفق
سلام
ما چطوری می تونیم قضاوت کنیم کی به خدا رسیده و کی نرسیده و فقط توصیف کرده ؟
در مکاتب عرفانی قدیمی هم اثباتی وجود ندارد
چگونه رسیدن هم مطرحه ولی نباید ملاکهارو بر عقاید خودمون بگذاریم
موفق باشید
سلام بر شما
من بزرگوار تمام کتابهای پائلو رو خوندم و اشنایی با ایشون و کتابهاش دارم
و با حرفاتون کاملا موافقم ببینید نظرات ایشون دقیقا مثل اینه که کسی بره کتاب خیام و بخونه و بعد بگه
خیام فقط از شراب خوردن و لذت بردن حرف زده پس او بی دین و کافره
جنای سمیع انقدر پست پشت سر هم زدن و یک طرفه به قاضی رفتن که من واقعا پشیمون شدم
از باز کردن این تاپیک
موفق باشید
باسمه تعالی
کاربر محترم، بفرمایید ما در کدام پست خود یک طرفه به قاضی رفتیم؟
از شما تعجب می کنم که ادعا می فرمایید تمام کتاب های او را خوانده اید ولی بازهم به ماهیت شوم او پی نبردید.
کسی که در آثارخود این مطلب را به خوانند گان القاء می کند:
1-خداوند خطاکار است (1)
2-خداوند بی حکمت است(2)
3-خداوند بی برنامه است:(حال که معیاری وجود ندارد، نافرمانی و عصیان هم معنا ندارد. هرکس جایز است هرکاری بکند، خداوند او را خواهد بخشید. خداوند در نهایت، به همه کارهای ما راضی خواهد بود، حتی اگر بیجهت جنگهای صلیبی به راه انداخته شود و هزاران مسلمان کشته شوند و حتی اگر کلیسای قرون وسطی به اشتباه دادگاه تفتیش عقاید به راه اندازند و حتی اگر عیسی(ع) را بر صلیب کشند، خداوند همه را خواهد بخشید)3)
4-ترویج خدای مادینه(4)
5-مبارزه باخدا(5)
با این همه انحرافات باطل که در قالب رمان ،حرفها و عقاید خود را مطرح کرده ،آیا به نظر شما باز هم ایشان قابل دفاع می باشند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هر چند ممکن است ایشان قلم زیبایی داشته باشند و نویسنده زبر دستی باشند ولکن ما باید هوشیار باشیم که انسان به مرور بر اثر خواندن آن آثار،تحت تاثیر افکار او قرار می گیرد .
پی نوشت:
1-پائولو کوئلیو، شیطان و دوشیزه پریم،ص 9.و ص 109.و کوه پنجم، ص 224.
2-پائولو کوئلیو، ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد، ص 165. وص 25
3-شیطان و دوشیزه پریم، ص 164
4-اعترافات یک سالک، ص 110.کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، ص 162،ساحره پورتوبلو، ص 119 و 154 و 245.
5-کوه پنجم، ص 213،230
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام یزدان بخشاینده بخشایشگر
ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ ﴿القلم: ١﴾
نون و قلم، و آنچه سطر به سطر میکند.
الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ﴿العلق: ٤﴾
آنکه میآموزد با قلم.
نون، نقطه هست که خداوند با آن متن مورد نظرش را مینویسد به هر خط و هر زبان و هر نوع فونتی!
او قلم دارد و پاککن ندارد! جوهر او افسون هست، یک معجون شگفتانگیز از خیر و شر، از بد و خوب، از آب و آتش، نور و تاریکی، و خون و آب و اسید (666) و هر چه که بخواهد.
او پاککن ندارد! چون نیازی ندارد!
همه هستی کلمات و حروفی هستند که او ساختهاست، با خرد والا و بهترینش، بهترینی میتوانست باشد و هست!
پس، او داستان زندگی را نوشته در کتاب زندگی، از یاس و امید، زندگی و مرگ، از مادر و آنچه میزاید، و از پدر و آنچه که هست.
پیروزی خیر بر شر، پایان شب و آمدن سپیدی و هر چیزی که در طبیعت میبینید و یا نمیبینید!
همه چیز نشانه او هست و نشانگر ویژگیهای زیبای او و ویژگیها زیبای آفریدههای او که برای خودش ساخته، و باقیمانده برای ویژگیها ضد او و گناهان و نافرمانیهای او و تجسم آنها مانند شیطان و آنوناکی و دجال و هر موجود و موجودیتی دیگری و باراک .هد. اوباما! indeed!
پس جز ذات او و خواست او، خواستی که کسی از آن آگاه نیست، همه در بند این کلمات و این داستانها و موضوعاتی هستند که او از پیش نوشته و در قالب یک کتاب به نام کتاب زندگی که همان اساطیر الاولین هستند آورده است.
پس همه متون خودش بر پایه این مفاهیم زیبا و شگفتانگیز و مقدس و آسمانی، نوشته شده است چون یک نویسنده واحد جهانی دارند!
پس دیگر نوشتهها که در قالب فیلم و داستان و سریال و افسانه و بازی رایانهای و اتفاقات زندگی مثل فوتبال و هر چه که در «زندگی» هستند چیزهایی هستند که از پیش نوشته شده و نقطه گذاشته شده اند!
پس هر متنی که به متن نوشته شده او نزدیکتر و هماهنگتر باشد، بیشتر شکوه و تجلی قدرت آفرینش او را نشان میدهد و هر چه که متن از او دورتر باشد بازهم چنین تجلی شکوهمند و ترسناکی را دارد.
پس نزدیکترین متن به او، آرامترین حس زندگانی را به انسان میدهید و دورترین، هیبت و شکوه وحشتآفرین او را، مثل ایزد آسمان و ایزد دوزخ.
همانطور که با اراده او و کمک دوستان و یاران همیشه همراه که از نور شگفتانگیز او ساخته شدهاند تا مثل اودیسیوس چنان بلایی بر سر خواهندگانِ نابودی زندگی و کتاب زندگی و درخت زندگی و چشمه زندگانی و همه نشانههای ایزدی و روشنی و روان و خواست او و خود زندگی، بیآورند که به عقل هالیوود هم نرسیده است و نه عقل بالیوود، جز HolyWood .
پس هر نویسندهای به خداوند یکتا و بینظیر! نزدیکتر باشد یعنی نزدیکتر در حد نیرنگ و افسونگری و ایجاد رعب و وحشت و خلق حماسههای بینظیر و افسونگر!
هرچه نزدیکتر به مفاهیم اولیه باشد این داستانها به کتاب مقدس الهی نزدیکتر و شبیهتر هستند.
پائویلو کوئیلو، مریم یا هر چه که هست! تنها اسم هستند، و همه از یک چیز آمده و به همان چیز باز میگردند در هفت جهت و هفت مرحله و هفت رنگ و هفت بیت! نه هشت بیت! مثل رایانه! بیت هشتم خواست خداوند است.
پس جمع کنید دشمنی با انسانهای همنوعتان را و به آزادی و رستگاری که برای شما بعضیها آوردهاند! درود بفرستید و فرمانروایی ایزد یکتا را جشن بگیرد و شادی کنید.
چیزی که اهریمن، ابلیس، آن حشره بزرگ! با مگسهایش! چیزی جز جادو یعنی بخش تاریک داستان خدا را اجرا نکردهاند! خدایی که جبار هست و اراده خود را به هر کسی که بخواهد تبدیل میکند و جز اراده خوب برای خوب و جز اراده بد برای بد، هیچ خواست دیگری ندارد!
دنیا زیر بار سنگین و با مهابت در قدرتی هفت ضرب در هفت، له خواهد شد چون دنیا هفت پله هست و آنچه که پادشاه این پادشاهی بر آن قرار داشته و قرار دارد و قرار خواهد گرفت بر بالای بلندترین قله جهانی هستی، خواهد نشست و با عصای آهنین بر همه جهان تا ابد فرمانروایی خواهد کرد!
و زمینی که همیشه از آن خداوند بود از لوث وجود شیادان نیرنگباز ولی بازیخورده پاک کرده، پاکسازی شده و زمین باز هم از آن یزدان والاترین، خواهد بود، به فرخندگی محمد و خاندان او قائم برحق و مهدی راستین آنها، آمین،
آشفته ای پس آشفته گویی میکنی .
اینها پائولو را بر آن داشته تا به این موضوع بیاندیشد که در تثلیث مسیحی، به جای ایمان به روح القدس، پدر و پسر گفته شود: ایمان داریم به روح القدس، مادر و پسر. در رمانهای پائولو، کم نیست صحنههایی که مراسم دعای مریم باکره، مراسم عبادی است. به هنگام دعا، از الهه مادر حاجت خواسته شود. از مریم مقدس تقاضای کمک شود. و یا اینکه شخص پس از خلسه و ارتباط با الهه مادر، بتواند مشاور مردم باشد و راه حل همه مشکلات آنها را بداند.
پائولو مانع تحقق یافتن اندیشه مادینه پرستی و رهایی از قید و بند مذهب را، «بنیادگرایی» میداند. از اینرو، پائولو با بنیادگرایی مبارزه میکند و شکوفایی معنویت در آینده مؤنث جهان را توقف بنیادگرایی میداند.
این آموزشهایی برای یادگیری علوم غریبه نیست؟زمینه سازی روحی برای ارتباط با اجنه چندی پیش چون خودم زمینه مطالعه در عرفان های کاذب را دارا هستم.به استادی رسیدم که تقریبا همین افکار را به شاگردانش الا میکرد و بعد از اینکه از تحولات روحی موردنظر مطمین میشد آموزشهای غریبه را آغاز میکرد من میدیدم خیلی از شاگردانش کتابهای او را میخوانند و عجب لذتی میبردند!از این رو کنجکاو شدم بدانم و یکسری کتابهایش را مطالعه کردم.همه دروغ پردازی و خیال پردازی و عجیب اینکه انگار به تواناییهایی هم میرسیدند.الان با خواندن این مطالب که فرمودید که من هم به طور صمنی به آنها رسیدم استاد،تصور میکنم او در ابتدا قصد تحریف دین را در ذهن خواننده و در مرحله ی بعد شک در دین و بعد انداختن یک تعارض برای هدفی که دارد میکند بعد شخص برای رهایی از این تعارض یقین و شک به ناچار یکی را بر میگزیند که متاسفانه به خاطر رقابتی که بین این شاگردان است و سیستم تشویقی آنها بیشتر به سمت انکار دانسته هایشان میروند و بعد دیگر آن آدم قبلی نیستند.من دیدم که خیلی ها به طرف روابط جنسی ازاد هم کشیده شدند.اما عده ای بازگشتند و عده ای ... .
باسمه تعالی
کاربر محترم، بفرمایید ما در کدام پست خود یک طرفه به قاضی رفتیم؟
از شما تعجب می کنم که ادعا می فرمایید تمام کتاب های او را خوانده اید ولی بازهم به ماهیت شوم او پی نبردید.
کسی که در آثارخود این مطلب را به خوانند گان القاء می کند:
1-خداوند خطاکار است (1)
2-خداوند بی حکمت است(2)
3-خداوند بی برنامه است:(حال که معیاری وجود ندارد، نافرمانی و عصیان هم معنا ندارد. هرکس جایز است هرکاری بکند، خداوند او را خواهد بخشید. خداوند در نهایت، به همه کارهای ما راضی خواهد بود، حتی اگر بیجهت جنگهای صلیبی به راه انداخته شود و هزاران مسلمان کشته شوند و حتی اگر کلیسای قرون وسطی به اشتباه دادگاه تفتیش عقاید به راه اندازند و حتی اگر عیسی(ع) را بر صلیب کشند، خداوند همه را خواهد بخشید)3)
4-ترویج خدای مادینه(4)
5-مبارزه باخدا(5)
با این همه انحرافات باطل که در قالب رمان ،حرفها و عقاید خود را مطرح کرده ،آیا به نظر شما باز هم ایشان قابل دفاع می باشند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هر چند ممکن است ایشان قلم زیبایی داشته باشند و نویسنده زبر دستی باشند ولکن ما باید هوشیار باشیم که انسان به مرور بر اثر خواندن آن آثار،تحت تاثیر افکار او قرار می گیرد .
پی نوشت:
1-پائولو کوئلیو، شیطان و دوشیزه پریم،ص 9.و ص 109.و کوه پنجم، ص 224.
2-پائولو کوئلیو، ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد، ص 165. وص 25
3-شیطان و دوشیزه پریم، ص 164
4-اعترافات یک سالک، ص 110.کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، ص 162،ساحره پورتوبلو، ص 119 و 154 و 245.
5-کوه پنجم، ص 213،230
اون یاد میده ک به ودتون اجازه ی تحقیق در چگونگی خداوند و دروغ پنداشتن گفته های رسولان رو هم بدید شاید شما باهوشتر از اونایید یا اینکه در موجودیت خدا شک کنید هم ایرادی نداره انسان در مسر یادگیری هر اتفاقی رو باید منتظرش باشه و اینکه حتی اگر بی دین شدید نترسید خداوند از مشکلات انسان باخبره پس میبخشه اگر یه کمی هم باهاش لج کردید یا باهاش بجنگید.یا اگر جرات نداشته باشید با خدا روبرو بشید ترسو و احمق فرض میشید طبق افکار کوءلیو.
اون یاد میده ک به ودتون اجازه ی تحقیق در چگونگی خداوند و دروغ پنداشتن گفته های رسولان رو هم بدید شاید شما باهوشتر از اونایید یا اینکه در موجودیت خدا شک کنید هم ایرادی نداره انسان در مسر یادگیری هر اتفاقی رو باید منتظرش باشه و اینکه حتی اگر بی دین شدید نترسید خداوند از مشکلات انسان باخبره پس میبخشه اگر یه کمی هم باهاش لج کردید یا باهاش بجنگید.یا اگر جرات نداشته باشید با خدا روبرو بشید ترسو و احمق فرض میشید طبق افکار کوءلیو.یا اینکه در برخی نوشته هاش آدم خیال میکنه خداوند اصلا دوست داره ما اسنطوری زندگی کنیم یعنی تو روی خدا وایسیم خدا بیشتر خوشش میاد یا اگر شک کنیم خداوند این همه مشکل رو سر راه ما گذاشته تا اصی بشیم بعد ببینه اشرف مخلوقاتش جرات میکنه تو روی اون وایسه؟انقدر این افکارو با ظرافت توی ذهن جا میکنه که آدم از زندگی که داشته خجالت میکشه با خودش میگه aaaaaaaaaaaaaaaaaa من چقدر نادون بودن چه چیزایی بود که من نمیدونستم!!بعد میگه ((بببخشید با عرض پوزش از محضر مقام معظم رهبری مد ظله العالی))و ((با پوزش از روان پاگ امام راحل و شهدای عزیزمان)) این جمهوری اسلامی هم دوست نداره ما ها انقلابی فکر کنیم دوست نداره سوال کنیم نمیخواد دانا بشیم ((با پوزش مجدد از تمام دست اندرکاران نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران)) پس اه این چه نظام سلطه گری هست که بر ما حاکم است و شروع میشود به مخالفت هم بی بی سی شنونده پیدا میکند هم صهیونیست طرفدار میابد در نتیجه از جوان مسلمان بی اطلاع ما هم منافق و بهایی و وهابی درست میشود متاسفانه پدر و مادرهای جمهوری اسلامی در تربیت فرزند بیش از نهادهای مرتبط مقصرند و این حقیقتی است.جوانان نادانند و این نادانی تقصیر پدر و مادر ها و نتیجتا خودشان است .
پائلو با هنرمندی خوانندگان و پیروان خود را به سوی مسائل جنسی و شهوانی می کشد و می کوشد پوششی معنوی و عرفانی به هرزه گی های جنسی بدهد.وی در باره نقش نیروی جنسی در وصول به مقامات عالی عرفانی و معنوی می نویسد:
«برای تحقق تشرف باید با این نیرو آشنا شوی...پس چطور با آن رو به رو شویم؟ یک فرمول ساده است ...فرمول این است در تمام مدت رابطه جنسی،از حواس پنچ گانه ات استفاده کن.اگر در لحظه اوج لذت جنسی،همه این حواس از راه برسند،برای تشرف پذیرفته می شود»(1)وی می کوشد خلسه عرفانی را معادل لذت جنسی معرفی کند،وی در این باره می نویسد:
«در لحظه اوج لذت جنسی حواس پنج گانه ناپدید می شود،و وارد جهان جادو می شویم،دیگر نمی توانیم ببینیم ،بشنویم،بچشیم.در آن چند ثانیه طولانی همه چیز ناپدید می شود و خلسه ای جای آن ها را می گیرد، خلسه ای کاملا مشابه خلسه ای که عرفا پس از سالها ریاضت و پرهیزگاری به آن می رسند(2)وی با شیوه های هنری و ادبی سعی در رواج بی بند و باری جنسی به عنوان راهی برای دریافت نور معنویت دارد.به عنوان مثال در کتاب یازده دقیقه که سراسر آن توصیف حالات جنسی و روسپی گری است درباره شخصیت اصلی داستان ماریا می گوید وی بعد از آنکه تسلیم رابطه جنسی شد به نور واصل گشت«ماریا تسلیم شده بود و احساس می کرد که بیشتر از آن مقاومت فایده ای ندارد.گفت: من نور دیدم(3)
سلام
بزرگوار نمی دونم شما کتاب یازده دقیقه رو خوندین یا از روی نوشته های دیگران این مطالب و نوشتین
من خودم این کتاب و خوندم و در تبلیغ و رواج فاحشه گری ندیدم که بر عکس این گفته شما در ان دیدم
همان طور که گفتم کتابهای پائلو بسان شعرهای حافظ و خیام است
که اگر به ظاهر ان نگاه کنین و تک بیتهای ان تشویق به می خوارگی در ان مشاهده می شود
ولی برای درک انچه حافظ می گوید باید کل غزل را خواند
از کتاب یازده دقیقه
ماریا می گوید
با توجه به همزیستی با کسانی که به اینجا رفت و امد دارند به این نتیجه رسیده ام که سکس نیز مانند
مواد مخدر است و به منظور فرار از واقعیتها از ان استفاده می شود و همانند مواد مخدر بسیار زیان بار و ویرانگر است
ماریا می گوید
دیگر نمی توانم ادامه دهم از انچه انجام می دهم متنفرم نمی توانم وانمود کنم همهچیز عادی است
این کار جسم و روح مرا به نابودی کشانده است
یازده دقیقه صفحه 249
این کتاب دقیقا بر ضد فاحشه گری و زیانبار بودن ان است
حال درشگفتم شما چطور ان را اینگونه تفسیر کردید
احتمال داد به گفته های دیگران تکیه کرده اید
موفق باشید
کاربر محترم، بفرمایید ما در کدام پست خود یک طرفه به قاضی رفتیم؟
سلام خدمت شما
بزرگوار همان پست اولی که بیوگرافی ایشون رو نوشتید درست نبود
این فقط یک مثال از انچه شما بیان کرذده اید
پائلو با هنرمندی خوانندگان و پیروان خود را به سوی مسائل جنسی و شهوانی می کشد و می کوشد پوششی معنوی و عرفانی به هرزه گی های جنسی بدهد.وی در باره نقش نیروی جنسی در وصول به مقامات عالی عرفانی و معنوی می نویسد:
«برای تحقق تشرف باید با این نیرو آشنا شوی...پس چطور با آن رو به رو شویم؟ یک فرمول ساده است ...فرمول این است در تمام مدت رابطه جنسی،از حواس پنچ گانه ات استفاده کن.اگر در لحظه اوج لذت جنسی،همه این حواس از راه برسند،برای تشرف پذیرفته می شود»(1)وی می کوشد خلسه عرفانی را معادل لذت جنسی معرفی کند،وی در این باره می نویسد:
«در لحظه اوج لذت جنسی حواس پنج گانه ناپدید می شود،و وارد جهان جادو می شویم،دیگر نمی توانیم ببینیم ،بشنویم،بچشیم.در آن چند ثانیه طولانی همه چیز ناپدید می شود و خلسه ای جای آن ها را می گیرد، خلسه ای کاملا مشابه خلسه ای که عرفا پس از سالها ریاضت و پرهیزگاری به آن می رسند(2)وی با شیوه های هنری و ادبی سعی در رواج بی بند و باری جنسی به عنوان راهی برای دریافت نور معنویت دارد.به عنوان مثال در کتاب یازده دقیقه که سراسر آن توصیف حالات جنسی و روسپی گری است درباره شخصیت اصلی داستان ماریا می گوید وی بعد از آنکه تسلیم رابطه جنسی شد به نور واصل گشت«ماریا تسلیم شده بود و احساس می کرد که بیشتر از آن مقاومت فایده ای ندارد.گفت: من نور دیدم(3)
پی نوشت:
بزرگوار نمی دونم شما کتاب یازده دقیقه رو خوندین یا از روی نوشته های دیگران این مطالب و نوشتین
من خودم این کتاب و خوندم و در تبلیغ و رواج فاحشه گری ندیدم که بر عکس این گفته شما در ان دیدم
همان طور که گفتم کتابهای پائلو بسان شعرهای حافظ و خیام است
که اگر به ظاهر ان نگاه کنین و تک بیتهای ان تشویق به می خوارگی در ان مشاهده می شود
ولی برای درک انچه حافظ می گوید باید کل غزل را خواند
از کتاب یازده دقیقه
ماریا می گوید
با توجه به همزیستی با کسانی که به اینجا رفت و امد دارند به این نتیجه رسیده ام که سکس نیز مانند
مواد مخدر است و به منظور فرار از واقعیتها از ان استفاده می شود و همانند مواد مخدر بسیار زیان بار و ویرانگر است
ماریا می گوید
دیگر نمی توانم ادامه دهم از انچه انجام می دهم متنفرم نمی توانم وانمود کنم همهچیز عادی است
این کار جسم و روح مرا به نابودی کشانده است
یازده دقیقه صفحه 249
این کتاب دقیقا بر ضد فاحشه گری و زیانبار بودن ان است
حال درشگفتم شما چطور ان را اینگونه تفسیر کردید
احتمال داد به گفته های دیگران تکیه کرده اید
با تشکر
کسی که در آثارخود این مطلب را به خوانند گان القاء می کند:1-خداوند خطاکار است (1)
2-خداوند بی حکمت است(2)
3-خداوند بی برنامه است:(حال که معیاری وجود ندارد، نافرمانی و عصیان هم معنا ندارد. هرکس جایز است هرکاری بکند، خداوند او را خواهد بخشید. خداوند در نهایت، به همه کارهای ما راضی خواهد بود، حتی اگر بیجهت جنگهای صلیبی به راه انداخته شود و هزاران مسلمان کشته شوند و حتی اگر کلیسای قرون وسطی به اشتباه دادگاه تفتیش عقاید به راه اندازند و حتی اگر عیسی(ع) را بر صلیب کشند، خداوند همه را خواهد بخشید)3)
4-ترویج خدای مادینه(4)
5-مبارزه باخدا(5)
با این همه انحرافات باطل که در قالب رمان ،حرفها و عقاید خود را مطرح کرده ،آیا به نظر شما باز هم ایشان قابل دفاع می باشند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هر چند ممکن است ایشان قلم زیبایی داشته باشند و نویسنده زبر دستی باشند ولکن ما باید هوشیار باشیم که انسان به مرور بر اثر خواندن آن آثار،تحت تاثیر افکار او قرار می گیرد .
پی نوشت:
1-پائولو کوئلیو، شیطان و دوشیزه پریم،ص 9.و ص 109.و کوه پنجم، ص 224.
2-پائولو کوئلیو، ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد، ص 165. وص 25
3-شیطان و دوشیزه پریم، ص 164
4-اعترافات یک سالک، ص 110.کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، ص 162،ساحره پورتوبلو، ص 119 و 154 و 245.
5-کوه پنجم، ص 213،230
سلام
بزرگوار گفتم باید کل مطلب و کتاب را باهم سنجید نه اینکه چند جمله از وسط اون انتخاب کرد
شما اگر با قران هم چنین رفتاری بکنید از این قبیل جملات ممکنه از توش در بیاد
پس بنگرید
ما از درک این مساله عاجزیم که هرجا خداوند را طلب کنیم او همانجاست
کنار رود خانه پیدرا نشستم صفحه 8
اگر قرار به تک جمله دراوردن باشد من هزاران عدد از این جمله ها که موافق میل شما باشد
در می اورم و نشان می دهم
بزرگوار این شیوه نقد و بررسی یک کتاب نیست
موفق باشید
سلام.
من 8 سال پیش، تقریبا تمام کتابهای پائولو که در ایران توسط نشر کاروان منتشر شد رو مطالعه کردم.
به نظر من هم پائولو در یک کاغذ کادوی شیک و وسوسه انگیز، چیزهایی رو که می خواسته به ذهن خواننده منتقل می کنه؛ واقعاً نویسنده قابلی هست. البته توی نوشته هاش چیزهای خوب هم هست اما در کنار این چیزهای خوب چیزهای دیگری رو هم به خرد خواننده می ده؛ من نمی دونم و قضاوتی نمی کنم که اینها رو بر چه مبنا و از کجا و با چه سیاستی به خورد خواننده میده؛
بهر حال هر نویسنده ای نکاتی رو به خواننده منتقل می کنه و اگر چیزی رو به خواننده عرضه نکنه که دیگه نوشتش ارزش و فایده ای نداره.
به نظر من خلاء خیلی بزرگی توی این زمینه، توی ادبیات معاصر ما وجود داره. واقعا کاش مفاخر ادبی گذشته ما تکرار پذیر بودند و شکاف عمیقی که توی این زمینه بوجود آمده رو پوشش می دادند.
من توی اون برهه از زمان احتیاج به خوندن داشتم خوندن چیزهایی به روز که حرفی برای گفتن داشته باشه؛ معنا گرا باشه، چون شایدً خوندن حافظ، سعدی و نظامی و ... و ارتباط برقرار کردن باهاشون و درک معناشون خیلی خیلی سخت باشه. پس پائولو خوندم، ژوزه ساراماگو خوندم و ....؛ رمانهای رنگارنگ و خوش زرق و برقی که کمک می کرد هم بخونم هم تجربیات جدید پیدا کنم و هم ژست روشنفکری بگیرم!
و در نهایت تکرار جمله ای که پیش تر گفتم؛
کاش مفاخر ادبی گذشته ما تکرار پذیر بودند و شکاف عمیقی که توی این زمینه بوجود آمده رو پوشش می دادند.
سلامبزرگوار نمی دونم شما کتاب یازده دقیقه رو خوندین یا از روی نوشته های دیگران این مطالب و نوشتین
من خودم این کتاب و خوندم و در تبلیغ و رواج فاحشه گری ندیدم که بر عکس این گفته شما در ان دیدم
همان طور که گفتم کتابهای پائلو بسان شعرهای حافظ و خیام است
که اگر به ظاهر ان نگاه کنین و تک بیتهای ان تشویق به می خوارگی در ان مشاهده می شود
ولی برای درک انچه حافظ می گوید باید کل غزل را خواند
از کتاب یازده دقیقهماریا می گوید
با توجه به همزیستی با کسانی که به اینجا رفت و امد دارند به این نتیجه رسیده ام که سکس نیز مانند
مواد مخدر است و به منظور فرار از واقعیتها از ان استفاده می شود و همانند مواد مخدر بسیار زیان بار و ویرانگر استماریا می گوید
دیگر نمی توانم ادامه دهم از انچه انجام می دهم متنفرم نمی توانم وانمود کنم همهچیز عادی است
این کار جسم و روح مرا به نابودی کشانده استیازده دقیقه صفحه 249
این کتاب دقیقا بر ضد فاحشه گری و زیانبار بودن ان است
حال درشگفتم شما چطور ان را اینگونه تفسیر کردید
احتمال داد به گفته های دیگران تکیه کرده ایدموفق باشید
باسمه تعالی
اولا :بنده کتابهای ایشان را در اختیار دارم
ثانیا :قیاس کردن کتاب های ایشان با عرفایی مانند حافظ واقعا قیاس مع الفارق است ،بله ما هم به این نکته توجه داریم که زبان اهل معرفتی مانند حافظ زبان رمز است و به ظاهر الفاظ نمی شود بسنده کرد ولکن کجای ابیات حافظ حق تعالی را این گونه توصیف کرده که کوئلیو توصیف نموده است چنانچه در پست های قبل با ذکر آدرس عرض کردم و اگر شما برای سخنان او در مورد حق تعالی توجیهی دارید و مدعی هستید که زبان او زبان رمز است ،لطفا در ذیل آن جملاتی که آورده توجیه خود را بنویسید.
همانطوریکه در همین سایت و همین انجمن کاربرهایی بودند و هستند که با عرفا و مساله ای به نام وحدت جود مخالفت می کردند و مباحث متعددی با آنها صورت گرفت که اگر عرفا در مورد حق تعالی طبق قاعده وحدت وجود حرف هایی دارند مبنایشان چیست و اصلا وحدت وجود به چه معناست وبه ظاهر حرف عرفا نباید بسنده کرد
شما هم اگر درصدد دفاع از پائلیو هستید بفرمایید او طبق چه مبنایی خدا را موجودی مادینه ،ظالم گهنکار.....معرفی می کند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ثالثا :نظرتان د رمورد صفحه 98 آن کتاب چیست که درباره شخصیت اصلی داستان ماریا می گوید وی بعد از آنکه تسلیم رابطه جنسی شد به نور واصل گشت«ماریا تسلیم شده بود و احساس می کرد که بیشتر از آن مقاومت فایده ای ندارد.گفت: من نور دیدم.
سلام خدمت شمابزرگوار همان پست اولی که بیوگرافی ایشون رو نوشتید درست نبود
این فقط یک مثال از انچه شما بیان کرذده اید
با تشکر
باسمه تعالی
بنده که مطالب خود را ذکر سند از کتاب ایشان تقدیم کردم!!!!
سلام
بزرگوار گفتم باید کل مطلب و کتاب را باهم سنجید نه اینکه چند جمله از وسط اون انتخاب کرد
شما اگر با قران هم چنین رفتاری بکنید از این قبیل جملات ممکنه از توش در بیادپس بنگرید
ما از درک این مساله عاجزیم که هرجا خداوند را طلب کنیم او همانجاست
کنار رود خانه پیدرا نشستم صفحه 8
اگر قرار به تک جمله دراوردن باشد من هزاران عدد از این جمله ها که موافق میل شما باشد
در می اورم و نشان می دهم
بزرگوار این شیوه نقد و بررسی یک کتاب نیستموفق باشید
باسمه تعالی
اولا:این نقد ها بر اساس مطالعه و فیش برداری دقیق از آثار ایشان انجام شده است .
ثانیا: در کجای قرآن آیاتی وجود دارد که حق تعالی را توصیف به مادینه ،ظالم گنهکار ...نموده باشد .در حالیکه این جملاتی که با ذکر آدرس از آثار کوئیلو تقدیم کردم تصریح به این امور در مورد حق تعالی نموده است.
ثالثا : اتفاقا ما اگر به بینش توحیدی دقیق دست پیدا کنیم وشناخت ما نسبت به حق تعالی یک شناخت توحیدی دقیق باشد نه یک شناخت عامیانه، براحتی می توانیم این مساله را درک نماییم که هرکجا حق تعالی را طلب نماییم او همانجاست.