تحریف قرآن

تب‌های اولیه

411 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

قران در جايي مي فرمايد قولوا للناس حسنا و در جايي هم مي فرمايد كلانعام بل هم اضل ايا اين به معناي تحريف قران هست؟

کلام شما متمایل به جدل شده .

خیر تحریف نیست ، بلکه یک جا دستور به مردم است و جای دیگر نظر شخصی خدا ، این کجا و سنت مقابل نص کجا ؟!!

پيغمبر هم در شرايط مقطعي با يك كافر ادواج مي كردند


قیاس شما مع الفارق است ،

ضمنا یک نفر نبوده و حداقل 9 زن بوده ،

فرمودید مخالف قرآن باید به دیوار زده شود ، چرا اینجا تاویل و تفسیر ابطل می کنید ؟

ان رواياتيي كه مي خواهد اصل و اساس دين را باطل كند و اصول دين را باطل كند،

متاسفانه ادعاهای شما روز به روز بیشتر می شود ، چه کسی ، کجا و در چه حالی گفته که تحریف شدن یا نشدن قرآن اصل دین است ؟

شما بياييد يك روايت بياوريد با سند صحيح كه معاد و نبوتي وجود ندارد، اگر ما اين روايت را كنار قران بگذاريم ايا انكار قران هست يا خير؟


چنین روایتی وجود خارجی ندارد ، داشته باشد هم با محکمات قرآن نمی سازد ، اما دست مایه شما نه تنها قرآن نیست ، بلکه تفسیر عده ای از مفسرین است !

متاسفانه شما نظر شخصی خود را به جمیع مسلمین نسبت می دهید و حال آنکه چنین نیست !

شما حديثي اورده ايد كه انكار قران مي كند، انكار خدا مي كند اين ارتباطي به فقه ندارد برادرعزيزم

دوست عزیز ، شما دارید حرف خودتان را عوض می کنید ، گفتید هر حدیثی که ( دقت کنید حتی ادعا کردید که متواتر نیز باشد ) با قرآن نسازد به دیوار کوبیده می شود ، ولی اینجا از فقه و اصل می گویید !

مضافا تحریف قرآن نه انکار خداست و نه انکار پیامبر ، ما سند صحیح داریم که از اولین امام تا هشتمین امام همگی تحریف را به گونه ای مطرح کرده اند ، اما متاسفانه شما به دلایلی که خودتان هم نمی دانید ، نمی خواهید بپذیرید !

مگر نام مولا در اين ايه امده است كه شما بخواهيد روايت را يا اين ايه قياس كنيد؟


اگر خوب دقت کنید گفتم طبق عقیده شیعه .

ثانیا مگر شما نظری جز این دارید ؟ آیا معتقدید که علی داخل در این آیه نیست ؟

ضمن اينكه ايه اولي امر در 59 سوره نساء هم موجود هست، مضاف بر اينكه ايه 7 سوره رعد هم هست كه خداوند مي فرمايد لكل قوم هاد و با روايت صحيح در مصادر اهل سنت اين هاديان از بني هاشم هستند

ولایت در آیه با ادات حصر تنها و تنها برای سه گروه آمده است : خدا و پیامبر و علی !

خارج از اینها ولایت ندارند ،

آیاتی که آوردید ، ربطی به " ولایت " ندارد !

دوست عزیز :

یک تفسیر معتبر از ائمه معصومین در اثبات عقیده خود از آیه 9 حجر بیان کنید !

اوست كسى كه اين كتاب [قرآن] را بر تو فرو فرستاد ؛ بخشی از آنها محكمات است و آنها ا[HL]ساس كتاب الهی اند [/HL]و بخش ديگر متشابهات اند .كسانى كه در دلهايشان میل به انحراف است ،براى فتنه‏جويى و طلب تاويل آن [[HL]به دلخواه خود[/HL]] از متشابه آن پيروى مى‏كنند،


برادر خیمه گاه ، قرآن خودش هم می گوید که محکمات اصل و اساس قرآن را تشکیل می دهند و اگر قرار باشد حدیثی به قرآن عرض شود باید به همین محکمات عرضه شود ، نه به تفسیر برخی از مفسرین !

ادامه آیه را می خوانیم :


تاويلش را جز خدا و ريشه‏داران در دانش كسى نمى‏داند


بنابراین یا با محکمات قرآن سخنان و احادیث را رد کنید و یا اینکه تفاسیر راسخان در علم ، یعنی همان ائمه اهل بیت علیهم السلام !

نیز در پست های گذشته گفتیم که برای محافظت وجوه مختلفی ذکر کرده اند . برخی گفته اند در برابر منطق های گمراه کننده و غیر قرآنی !

عده ای دیگر گفته اند که محافظت در برابر فنا و نابودی !

و عده ای دیگر نیز گفته اند در برابر تحریف و نقصان !

اين سه تا نكته اي هست كه از تفسير نمونه برداشتيد، و اگر بزگواري مي كرديد ادامه ان را هم مي گذاشتيد و يا مي خوانيد پاسخ جالبي نوشته است

معظم له مي فرمايد اين سه تعبير و تفسير نتنها تضاد ندارد بلكه در مفهوم ايه مي باشد بلكه محافظت و پاسداري به صورت مطلق و در يك بعد خاص محصور شده است و در ادامه هم مي فرمايد خداوند وعده داده است قران را از هرنظر حفظ نمايد

كه در همان تفسير نمونه پاسخ شما را هم داده است كه ايه 10 سوره طلاق ارتباطي با پيغمبر ندارد و شما بايد بزرگواري مي كرديد وقتي ان را مي خوانديد همه را هم مي خوانديد تا اين همه شبهه در ذهنتان ايجاد نشود برادرم، و در صفحه بعدش هم بسياري از بزرگان را متذكر مي شود كه قائل بر عدم تحريف هستند،

برايم خيلي جالب هست كساني چون امام غزالي و چند تن از بزرگان اهل سنت قائل بر عدم تحريف از منظر شيعه هستند اما چرا شما سعي و تلاش مي كنيد بگويد شيعه قائل بر تحريف هست نمي دانم

اينها هم عقيده مولا علي در مورد عدم تحريف قران در نهج البلاغه هست

وَکِتَابُ اللهِ بَيْنَ أَظْهُرِکُمْ، نَاطقٌ لاَ يَعْيَا لِسَانُهُ، وَبَيْتٌ لاَ تُهْدَمُ أَرْکَانُهُ، وَعِزٌّ لاَ تُهْزَمُ أَعْوَانُهُ.

ويژگيهاي قرآن. کتاب خدا قرآن در ميان شما سخنگويي است که هيچگاه زبانش از حق‏گويي کند و خسته نشده، و همواره گوياست، خانه‏اي است که ستونهاي آن هرگز فرو نمي‏ريزد، و صاحب عزتي است که يارانش هرگز شکست ندارند.

ايا تعبير عدم شكست همخواني با انا له لحافظون دارد يا خير؟

وَاعْلَمُوا أَنَّ هذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِي لاَ يَغُشُّ، وَالْهَادِي الَّذِي لاَ يُضِلُّ، وَالُْمحَدِّثُ الَّذِي لاَ يَکْذِبُ.

همانا اين قرآن پنددهنده‏اي است که نمي‏فريبد، و هدايت‏کننده‏اي است که گمراه نمي‏سازد، و سخنگويي که هرگز دروغ نمي‏گويد.

سلام
من فکر می‌کنم مناسب باشد هر دو طرف بحث نخست توضیح دهند که (فرضاً) تحریف شدن قرآن چه لوازم و دلالتی در نگاه آن‌ها دارد.
اگر این عنوان مناسب نیست عنوانی دیگر باز کنیم که هر یک ادلهٔ خود را بگویند.

برادر عزیز

اجازه بدهید یک مطلبی را خدمتتان عرض کنم ، تمامی ادله حضرتعالی در این خلاصه می شود که احادیث فراوان و متواتری که ما آورده ایم با قرآن مخالف است . دلیلتان هم آیه 9 سوره حجر است .

حال به بررسی این آیه می پردازیم :

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ

نقل قول نوشته اصلی توسط kheymegahabalfazl نمایش پست ها
من هر نوع چرتكه انداختم نفهميدم شما چگونه ذكر را پيغمبر حساب كرده ايد؟،

عزیز دلم نیازی به چرتکه انداختن نبود ، بی زحمت یک نگاهی به آیه 10 سوره طلاق می انداختید !

نقل قول نوشته اصلی توسط kheymegahabalfazl نمایش پست ها
اخوي وقتي خدا بخو.اهد نبي نازل كند مي فرمايد و ارسلنا رسلا و نه اينكه بگويد نزلنا ذكر،
اتفاقا فرستادن پیامبر را با نزول هم آورده : دقت کنید :

أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا

خوبه خودم آدرس آیه رو هم دادم ها !!!!

هستيم در خدمت شما ببينيم چه داريد براي بحث عزيز دل برادر

اخوي عزيزم ايا شما به ايه من دقت كرديد؟؟؟؟؟؟؟؟

ارسلنا رسلا، ايا واقعا در ادبيات عرب ارسل با نزل يكي هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً

رسولاني را ارسال كرديم

برادر عزيز ما نمي دانيم شما اين تويلات را از كجا مي اوريد كه ذكر را پيغمبر معنا مي كنيد، مي شود ايه اي به ما نشان دهيد كه خداوند ذكر را در شامله يك ادم حساب كند

ما براي شما ايه اي اورديم كه اصلا به ان دقتي نكرديد متاسفانه

خوي وقتي خدا بخو.اهد نبي نازل كند مي فرمايد و ارسلنا رسلا و نه اينكه بگويد نزلنا ذكر، اگر ذكر به معناي پيغمبر باشد، خداوند به رسول مي فرمايد نزلنا عليك الذكر ما خودت را بر خودت نازل كرديم به نظر شما اين معنا و مفهوم دارد؟ ايا اين با اعجاز ادبي قران در تناقض نيست؟ بعد جالب هست در ادامه مي فرمايد لتبين للناس ما نزل اليهم طبق ترجمه شما اين مي شود كه خودت را كه بر خود نازل كردم را براي مردم تبيين كنيد، برادر عزيز من وقتي پيغمبر به مفام نبوت جعل مي شود كه خودش مي داند بايد به مردم بشارت نبوتش را بدهد، ان چه چيزي هست كه خدا به رسولش نازل كرده تا به مردم توضيح دهد؟ إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ ان ذكر، كتاب خدا هست برادر من، كتاب خدا

ونزلنا اليك الذكر لتبين للناس
دقت كنيد برادرم، اليك ضميرش به پيغمبر بر مي گردد، و ذكر را هم بر پيغمبر نازل كرد كه گفتيم اين ذكر همان كتاب هست إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ اين كتاب و يا همان ذكر را فرستاده است كه چه بشود؟ لتبين للناس براي مردم تببين كند، توزيع كند كه چه بشود؟ براي تفكر و انديشه زيرا قران همان كتاب بشير و نذير هست

و نكته ديگري هم كه متذكر شدم اين بود:::::::

اما جالب هست كه در ايه بعدش خداوند مي فرمايد رسُولًا یتْلُو عَلَیكُمْ آیاتِ اللَّهِ رسول مي خواند ان ايات الهي كه در رواقع همان ذكر هست كه مايه درست عبرت مي باشد لقد كان في قصصهم عبره
اگر قرار باشد رسولي را نازل كند مي فرمايد ارسلنا رسول اما فرموده أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا، اين ذكر همان هست كه در ايه 44 نحل هم به ان تصريح داشته است كه به واسطه رسول خدا قرار است تبيين شود برادرم

اولا در سوره 9 حجر نمی گوید که ما بر تو ذکر را نازل کردیم ، بلکه دقیقا شبیه آیه 10 طلاق می گوید ما ذکر را نازل کردیم ( دوباره دو آیه را با هم مقایسه کنید )

ثانیا : اینکه می گویید ذکر همان است که آنجا و اینجا و فلان جا گفته ، تفسیر شماست و تفسیر شما بر ما حجت نیست ، بلکه اگر منظور خدا از ذکر ، قرآن بود همچون سایر جاها ، آنرا در کنار نزول بر پیامبر می اورد . ظاهر آیه با سوره طلاق و آیه 10 بسیار هماهنگ است .

ثالثا :

یک تفسیر معتبر در مورد این آیه ( 9 حجر ) بیاورید . از معصوم !

اخوي در ايه 44 سوره نحل مي فرمايد و انزلنا اليك الذكر و نه ايه 9 سوره حجر، در ايه حجر ني فرمايد ما محافظ ان هستيم

اخوي خداوند تصريح دارد، و مي فرمايد نزلنا ذكر و انا له لحافظون ، كدام ذكر را مي خواهد محافظت كند؟ همان ذكر را كه ارسال كرده است و انزلنا عليك الذكر لتبين للناس

سلام
۱. استناد به خود قرآن برای مصونیت از تحریف آنگاه پذیرفتنی می‌تواند بود که دست‌کم عدم تحریف به زیادت یا تغییر مسلم باشد (ولی عدم تحریف به نقصان لازم نیست). آنگاه جای دارد که بر سر دلالت این آیات بحث شود.
۲. بنده هر چند مدافع تحریف نیستم گمان می‌کنم که حفظ ذکر به معنای مصون ماندن آن از دخل و تصرف شیاطین تا رسیدن به پیامبر باشد.
۳. متأسفانه شیوه‌ای که در برخورد و فهم با قرآن بین بسیاری از ارباب مذاهب دائر است، امکان فهم و استخراج معنا از قرآن را سد کرده؛ از هر آیه‌ای معنایی نامربوط بیرون می‌کشند و با حدیثی آن را توجیه می‌کنند. در واقع به جای آنکه قرآن وسیلهٔ رد یا قبول احادیث شود احادیث اسباب تغییر معنای قرآن شده‌اند و این نکته را مکرراً به عرض رسانده‌ام. تا نحوهٔ فهم معانی قرآن روشن نشود هرگونه استنادی به آن بی‌ثمر خواهد بود حتی برای اثبات نبوت و امامت و ....

سلام
۱. استناد به خود قرآن برای مصونیت از تحریف آنگاه پذیرفتنی می‌تواند بود که دست‌کم عدم تحریف به زیادت یا تغییر مسلم باشد (ولی عدم تحریف به نقصان لازم نیست). آنگاه جای دارد که بر سر دلالت این آیات بحث شود.
۲. بنده هر چند مدافع تحریف نیستم گمان می‌کنم که حفظ ذکر به معنای مصون ماندن آن از دخل و تصرف شیاطین تا رسیدن به پیامبر باشد.
۳. متأسفانه شیوه‌ای که در برخورد و فهم با قرآن بین بسیاری از ارباب مذاهب دائر است، امکان فهم و استخراج معنا از قرآن را سد کرده؛ از هر آیه‌ای معنایی نامربوط بیرون می‌کشند و با حدیثی آن را توجیه می‌کنند. در واقع به جای آنکه قرآن وسیلهٔ رد یا قبول احادیث شود احادیث اسباب تغییر معنای قرآن شده‌اند و این نکته را مکرراً به عرض رسانده‌ام. تا نحوهٔ فهم معانی قرآن روشن نشود هرگونه استنادی به آن بی‌ثمر خواهد بود حتی برای اثبات نبوت و امامت و ....

بحث حقير را با برادر عزيزم عبد الرسول كاملا دنبال كنيد پاسختان داده شده است كه ذكر چيست

ولي علي اي حال ايات 9 سوره حجر و 44 نحل را كنار هم بگذاريد متوجه خواهيد شد كه ذكر همان كتاب هم و نص صريح ان هم در ايه 105 سوره مباركه نسا مي باشد

ولي علي اي حال ايات 9 سوره حجر و 44 نحل را كنار هم بگذاريد متوجه خواهيد شد كه ذكر همان كتاب هم و نص صريح ان هم در ايه 105 سوره مباركه نسا مي باشد

سپاسگزارم از شما.
۴. ظاهراً بین شما دو بزرگوار بر سر معنای «ذکر» اتفاق نظر نیست؛ اما سخن بنده بر سر معنای ذکر نیست بلکه معنا و چند و چون حفظ آن است.
۵. استدلال از این دو آیه را چگونه می‌توان فهمید؟
(۱) ما ذکر را بر تو نازل کردیم. (۲) ما کتاب را بر تو نازل کردیم. در نتیجه(؟) ذکر همان کتاب است.
۶. مبنای این روش فهم چیست و چگونه است؟ ممکن است این وسط حدیثی آمده باشد و بگوید در این آیه ذکر منظور حضرت علی (ع) است ــ برای مثال. اگر حوصله دارید نگاهی به این بحث کنید ممنون می‌شوم: http://www.askdin.com/thread32530-9.html#post420257

ضمناً پاسخ شما تنها ناظر به نکتهٔ ۲ از نوشتهٔ قبلی من است؛ نکات دیگری هم بود که اصل این استناد را به زیر سؤال می‌برد.

سپاسگزارم از شما.
۴. ظاهراً بین شما دو بزرگوار بر سر معنای «ذکر» اتفاق نظر نیست؛ اما سخن بنده بر سر معنای ذکر نیست بلکه معنا و چند و چون حفظ آن است.
۵. استدلال از این دو آیه را چگونه می‌توان فهمید؟
(۱) ما ذکر را بر تو نازل کردیم. (۲) ما کتاب را بر تو نازل کردیم. در نتیجه(؟) ذکر همان کتاب است.
۶. مبنای این روش فهم چیست و چگونه است؟ ممکن است این وسط حدیثی آمده باشد و بگوید در این آیه ذکر منظور حضرت علی (ع) است ــ برای مثال. اگر حوصله دارید نگاهی به این بحث کنید ممنون می‌شوم: لطفاً امام زمان (عج) را اثبات کنید!!

ضمناً پاسخ شما تنها ناظر به نکتهٔ ۲ از نوشتهٔ قبلی من است؛ نکات دیگری هم بود که اصل این استناد را به زیر سؤال می‌برد.

باتشكز:Gol:
القران يفسر بعضه بعضا
ما گفتيم ارسال نبي را خداوند فرموده است ارسلنا رسلا
و همچنين گفتيم، خداوند وقتي مي خواهيد چيزي را نازل كند مانند كتاب از نزل استفاده مي كند
و همچنين هم گفتيم ايات قران را بايد در كنار هم گذاشت و نه بخضي را بگيريم و بخشي را رها كنيم نومن ببعض و نكفر ببعض در يك ايه مي فرمايد ما ذكر را نازل كرديم و در ايه ايه مي فرمايد اين ذكر را براي مردم تبيين كن اين كه شما مي فرمايد ذكر نام مولا هست بايد دليل بياوريد ضمن اينكه ذكر چه ارتباطي با يك شخص و موجد زنده دارد مضاف بر اينكه به ايات قبل همان سوره هم نكگاهي بيندازيد مي بينيد كه ذكر را به ايات تعبير كرده و ضمن ايكه شروع ايه هم با نزول قران سخن گفته است
مضاف بر اينكه دقت به ايه 43 سوره نحل هم قابل تامل است

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ﴿43﴾

و پيش از تو [هم] جز مردانى كه بديشان وحى مى‏كرديم گسيل نداشتيم پس اگر نمى‏دانيد از پژوهندگان كتابهاى آسمانى جويا شويد (43)

خداوند براي ارسال يكم شخص و نبي و امام از لفظ ارسلنا استعمال مي كند ارسلنا رسولا و ارسلنا رجلا و سپس مي فرمايد از اهل ذكر از اهل كتاب بپرسيد،

سپس وقتي به رسول خدا مي رسد مي فرمايد ما همين ذكر را بر تو نازل كرديم كه تو انرا تبيين كنيد تا مردم انديشه كنند، پيغمبر مولا علي را بفرستد مردم در ملا علي انديشه كنند؟ اين معنا دارد به نظر شما ؟ ضمن اينكه بايد براي ادعاي خودتان نيز دليل اقامه كنيد

سپس وقتي به رسول خدا مي رسد مي فرمايد ما همين ذكر را بر تو نازل كرديم كه تو انرا تبيين كنيد تا مردم انديشه كنند، پيغمبر مولا علي را بفرستد مردم در ملا علي انديشه كنند؟ اين معنا دارد به نظر شما ؟ ضمن اينكه بايد براي ادعاي خودتان نيز دليل اقامه كنيد

سپاسگزارم بزرگوار ظاهراً نوشتهٔ بنده را کامل نمی‌خوانید؛ به ویژه اگر به آن لینک مراجعه می‌فرمودید معلوم می‌شد که چگونه ممکن است ربط یابد؛ همچنان که آیهٔ «بقیة الله خیرلکم» ربطی داده شده است.
به هر حال سپاس

اوست كسى كه اين كتاب [قرآن] را بر تو فرو فرستاد ؛ بخشی از آنها محكمات است و آنها اساس كتاب الهی اند و بخش ديگر متشابهات اند .كسانى كه در دلهايشان میل به انحراف است ،براى فتنه‏جويى و طلب تاويل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پيروى مى‏كنند،

برادر خیمه گاه ، قرآن خودش هم می گوید که محکمات اصل و اساس قرآن را تشکیل می دهند و اگر قرار باشد حدیثی به قرآن عرض شود باید به همین محکمات عرضه شود ، نه به تفسیر برخی از مفسرین !

ادامه آیه را می خوانیم :

تاويلش را جز خدا و ريشه‏داران در دانش كسى نمى‏داند

بنابراین یا با محکمات قرآن سخنان و احادیث را رد کنید و یا اینکه تفاسیر راسخان در علم ، یعنی همان ائمه اهل بیت علیهم السلام !

اخوي عزيز، ايه از محكمات هست و نه متشابهات، دوما اينكه ما با ايات قران هم اين متشابه به قول شما را معني كرديم، و از خودمان چيزي نگفتيم دوست عزيزم

یک تفسیر معتبر از ائمه معصومین در اثبات عقیده خود از آیه 9 حجر بیان کنید !

پاسختان را داده ايم بار ها و بارها دوست عزيزم،

ولایت در آیه با ادات حصر تنها و تنها برای سه گروه آمده است : خدا و پیامبر و علی !

خارج از اینها ولایت ندارند ،

آیاتی که آوردید ، ربطی به " ولایت " ندارد !

دوست عزیز :

پاسخ را هم داديم دوست عزيز، اولا نام ضخي در ايه نيامده است، مانند اين هست من بيايم به شما بگويم كه اگر نام مولا علي در قران نيامده است پس ولايت ايشان بر باطل هست، برادر عزيزم اينها ربطي به اصل ندارد، موضوع را خلط نكنيد

اگر خوب دقت کنید گفتم طبق عقیده شیعه .

ثانیا مگر شما نظری جز این دارید ؟ آیا معتقدید که علی داخل در این آیه نیست ؟

ما مي گويم هر انچه خلاف قران باشد باطل هست، حالا شما مي خواهيد به مولا ربط دهيد ؟ باشد سلمنا و امنا به من بگو در كجاي اين ايه نام ملا امده است؟
برادر خلط نفرمايد لطفا ما مي گويم و هزار بار ديگر مي گويم ما اصل را با اصل قياس مي كنيم، اگر امامت كلياتش در قران نبود قابل پذيرش نبوده زيرا از اصول هست، ارتباطي با اسم ندارد، چون شما مي خواهيد بگويد بقيه ائمه در كجاي قران امده اند، انوقت من به شما مي گويم كجاي قران نام مولا علي امده است؟ شما ذكر نام و اصل را با هم خلط مي كنيد
ضمن اينكه گفتيم بحث ولايت در انحصار اين ايه نيست مانند ايه 59 و 7 سوره رعد كه بحث اولي امر و هدايت و هادي بودن را هم اقرار مي كند

دوست عزیز ، شما دارید حرف خودتان را عوض می کنید ، گفتید هر حدیثی که ( دقت کنید حتی ادعا کردید که متواتر نیز باشد ) با قرآن نسازد به دیوار کوبیده می شود ، ولی اینجا از فقه و اصل می گویید !

مضافا تحریف قرآن نه انکار خداست و نه انکار پیامبر ، ما سند صحیح داریم که از اولین امام تا هشتمین امام همگی تحریف را به گونه ای مطرح کرده اند ، اما متاسفانه شما به دلایلی که خودتان هم نمی دانید ، نمی خواهید بپذیرید !

برادر عزيزم، اين ديدگاه من بود دقت گنيد

كليات از قران برداشت مي شود، مثلا كسي بگويد خدا شريك دارد، كسي بگويد توحيد و معاد و نبوت و امامت و عدل و فروعات بر باطل هستند، اين روايات خلاف قران هست فلذا باطل هستند، ما كليات را از قران مي گيريم و كليات را هم با قران مي سنجيم تبيانا لكل شي

كليات چه هست؟ ايا جزئيات نماز جز كليات قران هست؟ قران فرموده است اقم الصلاه ،مي شود كليات وقتي كسي بگويد حديث متواتر هست نماز نخواز با قران در تضاد هست، عزيز دل من ووقتي كه معصوم مي فرمايد كل حديث، اين كل حديث معناي علوم حديثيش هست و نه هر حديثي را زيرا اگر قرار باشد تمامي احاديث را به قران عرض كنيم به نظر شما قران چند صد ميليون جلد باشد مي شد تا براي ما منبع باشد؟ هر حديثي كه خلاف قران باشد يعني با اعتقادات در تضاد باشد، شما اصول را با فقه قياس مي كنيد؟ ضمن اينكه من مثال هايي را هم زدم براي منعقد شدن بحثم در همين مورد

قیاس شما مع الفارق است ،

ضمنا یک نفر نبوده و حداقل 9 زن بوده ،

فرمودید مخالف قرآن باید به دیوار زده شود ، چرا اینجا تاویل و تفسیر ابطل می کنید ؟



بازم به ما رسيد شد باطل؟

عرض كردم جز مسائل فقهي هخست و ارتباطي با اصل ندارد

ضمن اينكه حقير مثال هاي متعدد هم زده ام، ان جا هم يكي بوده است و مع الفارق؟

متاسفانه ادعاهای شما روز به روز بیشتر می شود ، چه کسی ، کجا و در چه حالی گفته که تحریف شدن یا نشدن قرآن اصل دین است ؟

حاج رسول برادر عزيزم از شما بعيد هست:Moteajeb!:

قران اصل ماست، قران دين ماست، قران مذهب ماست،

اگر قران نباشد اسلام معنا پيدا نمي كند،

اگر قران نباشد نبوت و امامت و عدل و معاد معنا پيدا نمي كند

اگر قران نباشد توحيد معنا پيدا نمي كند

قران هست كه اسلام را معنا مي كند، چگونه قران اساس ما نيست؟

اني تاركم فيكم ثقلين كتاب الله و عترتي

كتابي كه دست بشر بر ان وارد شده است، كتابي كه دستبرد خورده است بدرد خود بشر مي خورد و ديگر ان كتاب، كتاب هدايت نيست و بلكه ضلالت هست عزيز دلم، علت انحراف اديان، تحريف كتبشان هست و تفاوقت ما با انها نيز در همين هست كه اگر قرار باشد ما تحريف شده باشيم و ان ها هم تحريف شده است ديگر چه فرقي مي كند، ديگر نسخ و خاتميت معنا ندارد

سپاسگزارم بزرگوار ظاهراً نوشتهٔ بنده را کامل نمی‌خوانید؛ به ویژه اگر به آن لینک مراجعه می‌فرمودید معلوم می‌شد که چگونه ممکن است ربط یابد؛ همچنان که آیهٔ «بقیة الله خیرلکم» ربطی داده شده است.
به هر حال سپاس

باتشكر
برادرم حقير نيز از شما استدعا دارم مطالبم را كامل بخوانيد
وفرمودم اگر كسي ادعا دارد اين ذكر مولا علي هست بايد ارسل بيايد و دوم اينكه دليل اقامه كند و سوما اينكه انسان را معرفي نمي كنند تا در او بينديشند بلكه در يك ذكر و كتاب هست كه ادمي مي انديشد، مثلا استاد شما در سر كلاس وئقتي تدريس مي كند، بر استادتان مي انديشيد و يا بر درسش؟

وفرمودم اگر كسي ادعا دارد اين ذكر مولا علي هست بايد ارسل بيايد و دوم اينكه دليل اقامه كند و سوما اينكه انسان را معرفي نمي كنند تا در او بينديشند بلكه در يك ذكر و كتاب هست كه ادمي مي انديشد، مثلا استاد شما در سر كلاس وئقتي تدريس مي كند، بر استادتان مي انديشيد و يا بر درسش؟

سپاسگزارم بزرگوار درست می‌فرمایید، ولی وقتی قرار است برای فهم قرآن به حدیث پیامبر (تبیین) مراجعه کنیم و از آنجا به روایات ائمه، ممکن است چنین روایتی در کتب حدیث پیدا شود و تمام اندیشه‌های ما را نقش برآب کند.

ضمناً توجه بفرمایید؛ آیا ذکر همان کتاب است؟ آیا همه‌جا تنها یک معنا دارد؟:
ص و القرآن ذی‌الذکر
و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر

ضمناً اگر فرصت کردید به آن لینک مراجعه کنید در آنجا عزیز بزرگواری می‌فرمایند هر قومی نذیر دارد اشاره به امام زمان (ع) است در حالی که بنده برایشان آیات متعدد آورده‌ام که خود پیامبر نذیر است برای امت.

[FONT=Times New Roman]به هر حال پوزش که از میانهٔ بحث شما با جناب عبدالرسول مصدع شدم؛ ان‌شالله ایشان تشریف می‌برند نوشته‌هایی که خطاب به ایشان نوشته‌اید می‌خوانند (گرچه قدری عقب‌تر از نوشته های بنده مانده است.)

سپاسگزارم بزرگوار درست می‌فرمایید ولی وقتی قرار است برای فهم قرآن به حدیث پیامبر (تبیین) مراجعه کنیم و از آنجا به روایات ائمه، ممکن است چنین روایتی در کتب حدیث پیدا شود و تمام اندیشه‌های ما را نقش برآب کند.

برادر اگر كسي به شما بگويد در ايه 29 سوره فتح نوشته است محمد رسول الله، شما مي فرمايد برويد به حديث نگاه كنيد اين كدام محمد هست؟ كه هست و چه هست؟ ايه از محكمات هست و نيازي به اينهمه تاويل ندارد برادر عزيزم

ص و القرآن ذی‌الذکر
و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر

احسنتم

شما همان قول ما را ثابت كرديد

در ايه اولتان مي فرمايد قراني كه اندرز گو هست،

در ايه دومتان هم مي فرمايد ما بعد از تورات ، زبور را نازل كرديم، در كتب اربعه، كه قران به ان اشاره كرده قبل از زبور چيست؟ تورات

خوب ايا اينها در اثبات قول ما منافاتي دارد؟ خداوند ذكر يا همان قران كه بشير و نذير هست را نازل كرده است، مشكل اين چيست؟ ضمن اينكه شما به همان ايات اشاره شده ما هم برويد سباق ايات را هم نگاه كنيد به نتيجه مي رسيد و گفتيد برويد ايات قبل ايه 9 سوره حجر را خوب بخوانيد انشا الله به نتيجه مطلوب خواهيد رسيد

جناب خیمه گاه ابی الفضل با سلام و درود به شما :

از همان ابتدا که وارد بحث شدید ، تنها دلیلی که در بحث ها به آن استناد نمودید مخالفت روایات با قرآن بود . با آوردن حدیثی حسن نیز سعی داشتید که بنای بحث ها را بر هم بزنید و به نوعی با رد شدن از پاسخگوئی به روایات بیشماری که تنها از کتب شیعه انتخاب شده بود ، صورت مسئله را پاک نمائید . شاهد این بودیم که در مواضع مختلفی از بحث هایتان حجیت علم رجال را به کلی زیر سوال بردید و حتی در صحت احادیث نیز ( بدون هیچ دلیل منطقی ) تشکیک نمودید . و البته به شما پاسخ دادیم که اگر بناست اصحاب و یاران پیامبر ، ائمه معصومین ، ناقلین حدیثی که در نزد علمای اسلامی مهر وثاقت و اطمینان را دریافت نموده اند ، ونیز گردآورندگان حدیث و در نهایت نیز علما و دانشمندانی نظیر کلینی و علی بن ابراهیم قمی و مجلسی و طبرسی و عیاشی ( فقط از شیعه ) ، همه و همه جاعل و دروغگو و وضاع باشند ، اساس سنت و اسلام از بین می رود ، چرا که ما به سندی مکتوب از زمان پیامبر و ائمه دسترسی نداریم و تنها راه بررسی اقوال و احادیث و روایات همین دریچه علم رجال است ، با بسته شدن آن ، عملا چیزی از اسلام باقی نمی ماند

وهنگامی که اصرار شما مبنی بر بی ارزش بودن احادیث را دیدیم از شما درخواست کردیم که تنها و تنها یک سند برای قرآن ارائه نمائید ، که هر بار از پاسخگوئی به آن طفره رفتید !
بنابراین شما با حذف تمامی مبانی رجالی و کلامی و در حقیقت با یک مغالطه وسیع سعی در انحراف کلی بحث داشتید که البته ما چنین اجازه ای به شما نخواهیم داد .
از همان ابتدای بحث وضع محدودیت ها آغاز شد و هر بار دامنه بحث تنگ تر و تنگ تر شد تا اینکه به اینجا رسیدیم که آیا خود قرآن ادعایی برای حفظ تک تک حروف آن دارد یا خیر ؟
ما به همان یگانه دلیلی که از خود قرآن ، برای اثبات عدم تحریف قرآن آورده اید می پردازیم و بحث را در همان میزی که شما درخواست دارید ، ادامه می دهیم !
آیه مورد مناقشه حضرتعالی آیه 9 سوره الحجر است :
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْر وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون .
آیت الله مکارم شیرازی که بی تردید مورد قبول شماست در ذیل این آیه چنین می آورد :
در اينكه منظور از محافظت و پاسدارى قرآن در برابر چه امورى است، باز مفسران تفسيرهاى گوناگونى دارند :
بعضى گفته‏اند در برابر تحريف و تغيير و زياده و نقصان است
بعضى ديگر گفته‏اند در برابر فنا و نابودى تا آخر جهان
بعضى ديگر گفته‏اند در برابر منطقهاى گمراه كننده ضد قرآنى
تفسیر نمونه ج 11 ص 17 و 18 .
همینکه می بینیم برای تفسیر آن چندین قول متفاوت وجود دارد ، خود نشان می دهد که حتی از دید مفسری همچون مکارم شیرازی اتفاق نظری وجود نداشته و لذا آیه از جمله آیات متشابه است . چرا که همگان به خوبی می دانند که این آیه نیاز به تاویل دارد . سیوطی در التقان یکی از ویژگی های آیات متشابه را تاویل پذیری آنها می داند :
والمتشابه ما لا يدري إِلَّا بِالتَّأْوِيلِ
اما ببینیم که خود قرآن در مورد محکمات و متشابهات چه می گوید ؟
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ
ترجمه از مکارم شیرازی :
او كسى است كه اين كتاب (آسمانى) را بر تو نازل كرد، كه قسمتى از آن، آيات «محكم» [صريح و روشن‏] است كه اساس اين كتاب مى‏باشد (و هر گونه پيچيدگى در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، برطرف مى‏گردد.) و قسمتى از آن، «متشابه» است [آياتى كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مى‏رود ولى با توجه به آيات محكم، تفسير آنها آشكار مى‏گردد.
نکاتی از این آیه به دست می آید که باید به آنها توجه نمود :
اولا بر خلاف ادعایی که مطرح شد به تمامی قرآن عمل نمی شود . چنانچه در روایتی از ابن عباس مفسر زبده قرآن می خوانیم که گفت :
الْمُتَشَابِهَاتُ... يُؤْمَنُ بِهِ وَلَا يُعْمَلُ بِهِ .
یعنی متشابهات آنهایی هستند که به ایمان به آنها داریم ، اما به انها عمل نمی کنیم .
تفسیر ابن ابی حاتم ج 2 ص 593
هنگامی که صحابه ای نظیر ابن عباس که کارش تفسیر و تعلیم قرآن است از عمل به متشابهات واهمه دارد و صراحتا می گوید که به متشابهات عمل نمی کند ، دیگر چرا احادیث و روایات متواتر مارا با عمل به این متشابهات رد می کنید ؟
نکته دومی که از آیه به دست می آید اینست که (محكمات) در قرآن" ام الكتاب" ناميده شده، يعنى اصل و مرجع و مفسر و توضيح دهنده آيات ديگر ( متشابهات ) است .
حال که متشابه برای تفسیر خود نیاز به آیات محکم و یا تاویل ائمه دارد ، چرا باید دست مایه قرار بگیرد ؟ براستی چیزی که خود نیاز به تفسیر دارد ، می تواند مفسر و میزان باشد ؟
اما قرآن کسانی که متشابهات را دست مایه قرار می دهند چگونه وصف می کند ؟
فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ
اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‏انگيزى كنند (و مردم را گمراه سازند) و تفسير (نادرستى) براى آن مى‏طلبند
بکوشیم که از این دسته افراد نباشیم !
حال نوبت به آن می رسد که ببینیم تکلیف ما با این آیات چیست ؟ باید با آنها چکار کنیم ؟
ذکر کردیم که آیات متشابه نیازمند تاویل و تفسیر تفسیر هستند ! یعنی باید معانی عمیق آنها مشخص و بیان گردد . حال چه کسانی توانایی تاویل و تفسیر آیات متشابه را دارند ؟
خود قرآن ذکر کرده :
وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ
تفسير آنها ( متشابهات ) را، جز خدا و راسخان در علم، نمى‏دانند.
بنابراین ما باید به دنبال تفسیری معتبر از ائمه باشیم . چرا که راسخون علم در نزد شیعه پیامبر و ائمه می باشند ( تفسیر نمونه ج 2 ص 440 )

براستی آیا دلیل عقلی هم برای رجوع به تفاسیر ائمه وجود دارد ؟

قطعا ، برای مثال اگر ما به تفسیر التبیان شیخ طوسی رجوع کنیم می بینیم که ایشان در ذیل این آیه سه قول را بیان می کنند :
قال الحسن: لحافظون حتى نجزي به يوم القيامة اي لقيام الحجة به على الجماعة من كل من لزمته دعوة النبي صلّى اللَّه عليه و سلم. و قال الفراء: الهاء في قوله «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» يجوز ان تكون كناية عن النبي، فكأنه قال: انا نحن نزلنا القرآن و انا لمحمد لحافظون. و قال الجبائي::
معناه و انا له لحافظون من ان تناله أيدي المشركين، فيسرعون الى إبطاله، و منع المؤمنين من الصلاة به.
حسن گويد: يعنى خداوند، متكفل حفظ قرآن، در تمام ادوار است و بصورت اصلى خود، هم چنان ميان امتها دست بدست مى‏گردد تا روز قيامت. بدين ترتيب مردم از وحى الهى برخوردار مى‏شوند و دعوت پيامبر را گردن مى‏نهند
جبائى گويد: يعنى خداوند، قرآن را از نيرنگ مشركان حفظ مى‏كند. آنها از عهده مبارزه با قرآن بر نمى‏آيند و قرآن هرگز كهنه و فراموش نمى‏شود .
فراء گويد: جايز است كه مرجع ضمير «له» حضرت محمد (ص) باشد. يعنى
ما قرآن را فرستاده‏ايم و حافظ محمد (ص) هستيم
اگر بخواهیم به قول مفسرین عادی عمل کنیم هر کس به سمتی می رود و تابع سخنان عده ای می شود ، و در آنصورت دیگر نتیجه ای از بحث به وجود نمی آید !
و لذا جناب خیمه گاه عزیز ! حضرتعالی پیش از آنکه نظر شخصی خود را بر ما تحمیل نمایید ، سری به کتب تفسیری میزدید تا ببینید که هر مفسری برای خود تفسیری داشته و عملا هیچ اجماعی برای این اقوال وجود ندارد !
اینجاست که به منظور اتحاد اقوال ، بر همه ما مسلمانان واجب است که به تفسیر پیامبر گرامی اسلام و یا اهل بیت ایشان رجوع کنیم و تاویل آیه را از ایشان بخواهیم ! چرا که اگر به غیر از ایشان رجوع کنیم در حقیقت با دستور قرآن مخالفت ورزیده ایم !
پس تا اینجا نیاز به رجوع به پیامبر و اهل بیت در تفسیر و تاویل آیه مشخص شده است ، اکنون در ذیل به تنها روایتی که از اهل بیت به دست ما رسیده است اشاره می کنم .
قال الحارث: سألت أمير المؤمنين- عليه السّلام- عن هذه الآية. قال: و اللّه، إنّا لنحن أهل الذّكر، نحن أهل العلم، نحن معدن التّأويل و التّنزيل.
حارث می گوید : از امیرالمومین علیه السلام از این آیه ( آیه 9 الحجر ) پرسیدم ، در پاسخ فرمود :به خدا سوگند قطعا ما ( اهل بیت ) همان ذکر و اهل ذکر هستیم و ما معدن تاویل و تنزیل هستیم .
مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 178 .
و این تفسیر بسیاری از بزرگان تابعین از جمله سفیان الثوری ، یوسف بن القطان ، وکیع بن الجراح و السدی بوده و دلیل آنها هم همین روایت حارث از علی است !
بنابراین می بینیم که علی بن ابیطالب ، معدن علم نبوی ، در تفسیر آیه اهل ذکر را ، همان اهل بیت تفسیر نموده که برخی از مفسرین نیز گفته اند هنگامی که اهل پیامبر ، اهل ذکر می شوند ، پس خود پیامبر به تحقیق ذکر است !
بنابراین عقل حکم می کند که کلام معصومی همچون امام علی ، بر کلام غیر معصومین ارجحیت داشته باشد . به راستی اگر تابع ثقل اصغر هستید ، پس از سخنان آنها جلو نزنید .
اما بنده در انتهای کلام به شرحی جالب که از کتب تفسیری اهل سنت دست یافته ام اشاره می کنم . بدان جهت که شاید فردی بخواهد از تفاسیر اهل سنت نیز آگاهی یابد !
سیوطی تقریبا تمامی روایات موجود را در کتاب در المنثور خود جمع آوری کرده است که به آنها اشاره می کنیم :
وَأخرج ابْن أبي شيبَة وَابْن جرير وَابْن الْمُنْذر وَابْن أبي حَاتِم عَن مُجَاهِد فِي قَوْله: {وَإِنَّا لَهُ لحافظون} قَالَ: عندنَا
معنی این تفسیر مجاهد در قرآن آمده است ، آنجا که می گوید :
بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيد ، فِي لَوْحٍ مَحْفُوظ ( البروج آیات 21 و 22 )
آیت الله مکارم شیرازی تفسیر بسیار زیبایی از این آیه دارد :
كلامى است كه در لوح محفوظ ثبت است" و دست نااهلان و شياطين و كاهنان هرگز به آن نمى‏رسد، و از هر گونه تغيير و تبديل و زياده و نقصان بر كنار مى‏باشد
تفسیر نمونه ج 26 ص 353
آنچه که معلوم و مشخص می شود اینست که در حقیقت آن قرآنی که از هر گونه تحریف و تنقیص و زیاده حفاظت شده است ، همان قرآنیست که در لوحی محفوظ ثبت است و دست هیچ کس و حتی شیاطین به آنها نمی رسد ! در حقیقت مجاهد بن جبر که ذهبی در مورد او می گوید : امت اسلامی بر امامت مجاهد بن جبر اتفاق نظر دارند ، اینچنین آیه قرآن را با کمک خود قرآن و با کمک آیات محکم آن تفسیر می نماید .
همچنین سیوطی روایتی دیگر می اورد با این مضمون :
وَأخرج عبد الرَّزَّاق وَابْن جرير وَابْن الْمُنْذر وَابْن أبي حَاتِم عَن قَتَادَة فِي قَوْله: {إِنَّا نَحن نزلنَا الذّكر وَإِنَّا لَهُ لحافظون} وَقَالَ فِي آيَة آخرى: (لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِل من بَين يَدَيْهِ وَلَا من خَلفه) (فصلت آيَة 42) وَالْبَاطِل إِبْلِيس
قَالَ: فأنزله الله ثمَّ حفظه فَلَا يَسْتَطِيع إِبْلِيس أَن يزِيد فِيهِ بَاطِلا وَلَا ينقص مِنْهُ حَقًا حفظه الله من ذَلِك
روايت فوق ناظر بر تفسیر دو آیه است ، یعنی در حقیقت دو آیه را باهم تفسیر می کند ، و بیان می دارد که مراد از حفاظت ، حفاظت از وسوسه ها و پلیدی ها و منطق های گمراه کننده شیطانی است ، که خداوند ( در حقیقت با آوردن آیات محکم و غیر قابل خدشه ای ) راه این گونه تفاسیر شیطانی را بسته است ، یک مثال مشهود و بارز آن نیز می تواند مسئله توسل باشد که خداوند با آیات کاملا محکم و غیر قابل بحث و جدل ، راه را بر عده ای بسته و مسئله توسل را با بیانی شیوا ترسیم می سازد !

بنابراین و با توجه به اقوال هر دو گروه ، برای بنده ( و هر کس که داعیه تشیع را دارد ) کلام مولا امیرالمومنین باید الگو و تفسیر باشد ( که اگر نباشد ما از سفیان ثوری ها و وکیع ها و یوسف ها کمتر به امامان اعتقاد و اعتماد داریم ) . اگر کسی هم پیدا می شود که خود را از حضرت علی دانا تر و برتر می داند ، می تواند به تفسیر مجاهد و قتاده که هر دو الگوگرفته از قرآن هستند رجوع کند .

در یک جمع بندی کلی باید گفت : ادله برادر عزیزمان خیمه گاه ابی الفضل که تنها و تنها حول همین آیه قرآنی می چرخید ، تقریبا محلی از اعراب نداشته و در مقابل کلام امیرالمومنین و تابعین بزرگواری نظیر مجاهد و امثالهم بسیار بهتر و مناسبتر و منطبق تر بر قرآن است !

با تشکر از همگی .

جزاکم الله خیرا .

وهنگامی که اصرار شما مبنی بر بی ارزش بودن احادیث را دیدیم از شما درخواست کردیم که تنها و تنها یک سند برای قرآن ارائه نمائید ، که هر بار از پاسخگوئی به آن طفره رفتید !
بنابراین شما با حذف تمامی مبانی رجالی و کلامی و در حقیقت با یک مغالطه وسیع سعی در انحراف کلی بحث داشتید که البته ما چنین اجازه ای به شما نخواهیم داد .

سلام
باتشكر
برادر به همان طريقي كه شما روايات اورديد و عرصه را تنگ كرديد، به همان طريق هم روايت اوردم كه تواتر و غير تواتر شما را مردود كرد، لذا اين ديگر ادعاي براي شما و برتري كلام شما نسبت به اثبات ادعاي شما نيست

از همان ابتدا که وارد بحث شدید ، تنها دلیلی که در بحث ها به آن استناد نمودید مخالفت روایات با قرآن بود . با آوردن حدیثی حسن نیز سعی داشتید که بنای بحث ها را بر هم بزنید و به نوعی با رد شدن از پاسخگوئی به روایات بیشماری که تنها از کتب شیعه انتخاب شده بود ، صورت مسئله را پاک نمائید . شاهد این بودیم که در مواضع مختلفی از بحث هایتان حجیت علم رجال را به کلی زیر سوال بردید و حتی در صحت احادیث نیز ( بدون هیچ دلیل منطقی ) تشکیک نمودید . و البته به شما پاسخ دادیم که اگر بناست اصحاب و یاران پیامبر ، ائمه معصومین ، ناقلین حدیثی که در نزد علمای اسلامی مهر وثاقت و اطمینان را دریافت نموده اند ، ونیز گردآورندگان حدیث و در نهایت نیز علما و دانشمندانی نظیر کلینی و علی بن ابراهیم قمی و مجلسی و طبرسی و عیاشی ( فقط از شیعه ) ، همه و همه جاعل و دروغگو و وضاع باشند ، اساس سنت و اسلام از بین می رود ، چرا که ما به سندی مکتوب از زمان پیامبر و ائمه دسترسی نداریم و تنها راه بررسی اقوال و احادیث و روایات همین دریچه علم رجال است ، با بسته شدن آن ، عملا چیزی از اسلام باقی نمی ماند

اولا روايت ما به اقرار خود شما درجش صحيح بود و نه حسن دوما اگر شما بخواهيم روايت ما را به در جه حسن برسانيد روايت شما كه از درجه اعتبار ساقط بود
كهالبته شما در همين بين خواهستيد با مغالطه ايه مذكور را هم خلط كنيد كه نتوانستيد ضمن اينكه ما همچنان منتظر مي مانيم تا ادعاهايي كه در مورد مصفح مسعود و قرائت عاصم و غيره كرده ايد و همچنين علم رجالتان كه ساخته بشر هست را برايمان اثبات كنيد كه تا كنون هم نتوانستيد

از همان ابتدای بحث وضع محدودیت ها آغاز شد و هر بار دامنه بحث تنگ تر و تنگ تر شد تا اینکه به اینجا رسیدیم که آیا خود قرآن ادعایی برای حفظ تک تک حروف آن دارد یا خیر ؟
ما به همان یگانه دلیلی که از خود قرآن ، برای اثبات عدم تحریف قرآن آورده اید می پردازیم و بحث را در همان میزی که شما درخواست دارید ، ادامه می دهیم !
آیه مورد مناقشه حضرتعالی آیه 9 سوره الحجر است :
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْر وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون .
آیت الله مکارم شیرازی که بی تردید مورد قبول شماست در ذیل این آیه چنین می آورد :
در اينكه منظور از محافظت و پاسدارى قرآن در برابر چه امورى است، باز مفسران تفسيرهاى گوناگونى دارند :
بعضى گفته‏اند در برابر تحريف و تغيير و زياده و نقصان است
بعضى ديگر گفته‏اند در برابر فنا و نابودى تا آخر جهان
بعضى ديگر گفته‏اند در برابر منطقهاى گمراه كننده ضد قرآنى
تفسیر نمونه ج 11 ص 17 و 18 .

همان هايي را كه ما فرستاديم شما هنوز نقد نكرده ايد برادرم، تازه عرصه جديدي را باز كرده ايد كه ان هم تكرار هست و قبلا ارسال نموديد و من هم پاسخ دادم

و جالب اينجا هست كه شما مي ايد بخشي از كلام ايت الله مكارم را مي خوانيد و بقيهش را هم نمي خوانيد كه در پست 254 جوابش را مفصل دادم اما دوباره مي دهم

اين سه تا نكته اي هست كه از تفسير نمونه برداشتيد، و اگر بزگواري مي كرديد ادامه ان را هم مي گذاشتيد و يا مي خوانيد پاسخ جالبي نوشته است

معظم له مي فرمايد اين سه تعبير و تفسير نتنها تضاد ندارد بلكه در مفهوم ايه مي باشد بلكه محافظت و پاسداري به صورت مطلق و در يك بعد خاص محصور شده است و در ادامه هم مي فرمايد خداوند وعده داده است قران را از هرنظر حفظ نمايد

كه در همان تفسير نمونه پاسخ شما را هم داده است كه ايه 10 سوره طلاق ارتباطي با پيغمبر ندارد و شما بايد بزرگواري مي كرديد وقتي ان را مي خوانديد همه را هم مي خوانديد تا اين همه شبهه در ذهنتان ايجاد نشود برادرم، و در صفحه بعدش هم بسياري از بزرگان را متذكر مي شود كه قائل بر عدم تحريف هستند،

برايم خيلي جالب هست كساني چون امام غزالي و چند تن از بزرگان اهل سنت قائل بر عدم تحريف از منظر شيعه هستند اما چرا شما سعي و تلاش مي كنيد بگويد شيعه قائل بر تحريف هست نمي دانم

اينها هم عقيده مولا علي در مورد عدم تحريف قران در نهج البلاغه هست

وَکِتَابُ اللهِ بَيْنَ أَظْهُرِکُمْ، نَاطقٌ لاَ يَعْيَا لِسَانُهُ، وَبَيْتٌ لاَ تُهْدَمُ أَرْکَانُهُ، وَعِزٌّ لاَ تُهْزَمُ أَعْوَانُهُ.

ويژگيهاي قرآن. کتاب خدا قرآن در ميان شما سخنگويي است که هيچگاه زبانش از حق‏گويي کند و خسته نشده، و همواره گوياست، خانه‏اي است که ستونهاي آن هرگز فرو نمي‏ريزد، و صاحب عزتي است که يارانش هرگز شکست ندارند.

ايا تعبير عدم شكست همخواني با انا له لحافظون دارد يا خير؟

وَاعْلَمُوا أَنَّ هذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِي لاَ يَغُشُّ، وَالْهَادِي الَّذِي لاَ يُضِلُّ، وَالُْمحَدِّثُ الَّذِي لاَ يَکْذِبُ.

همانا اين قرآن پنددهنده‏اي است که نمي‏فريبد، و هدايت‏کننده‏اي است که گمراه نمي‏سازد، و سخنگويي که هرگز دروغ نمي‏گويد.



پس ارتباطي به متشابه ندارد عزيز دل، هر سه در يك تراز و مفهم هست، متشابه مي دانيد يعني چه يعني تناقض، يكي بگويد شب يكي بگويد روز، يكي بگويد مقام ولايت در ايه 55 براي علي ع هست يكي بگويد براي ابوبكر، يكي بگويد ولايت است و يكي بگويد دوستي هست

ما بار ها بارها اين ايه را از قران پاسخ داده ايم و تكرار مكررات مطلوب نيست، برويد ارسالي ها را نقد كنيد، شما مدعي به ايه 10 شديد كه ان ايه هم نتنها چيزي براي شما ثابت نكرد بلكه شما را ذم هم كرد و به نفع ما بود بنده به ايات ديگر مثلا نحل و نسا اشاره كردم و برادر فرهنگ نيز دو ايه اوردند كه در راستاي ترجمه همان ايه 9 بود، و شما رديه نزديد الان از قران بيرون امده ايد و دوباره رفته ايد وارد سنت و تفاسير غير خدا شده ايد، شما هنوز علم رجال را براي ما ثابت نكرده ايد كه بخواهيد به ان احتجاج كنيد، فلذا اگر سنت براي شما حجت هست پيرو همان ايه صد در صد صحيح باشيد


شما مثلا خواستيد از قران اثبات كنيد چه شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بعد مي فرمايد قافيه را تنگ نموديد و فلان و بهمان؟ شما وارد حديث شديد قافيه براي شما تنگ امد، وارد قران شديد نتوانستيد چيزي را اثبات كنيد، الان هم دوباره وارد سنت شده ايد، هزار دور خود هم بچرخيد، همان سنتي كه قائل بر تحريف است مي گويد اگر چيزي خلاف قران باشد باطل هست

و لذا جناب خیمه گاه عزیز ! حضرتعالی پیش از آنکه نظر شخصی خود را بر ما تحمیل نمایید ، سری به کتب تفسیری میزدید تا ببینید که هر مفسری برای خود تفسیری داشته و عملا هیچ اجماعی برای این اقوال وجود ندارد !

شما هم اگر سري به قران مي زديد نيازي به نظر سنجي از سنت نبود، هزار بار القران يفسر بعضه بعضا

حالا ببنيم نظر سنجي شما چيست

اینجاست که به منظور اتحاد اقوال ، بر همه ما مسلمانان واجب است که به تفسیر پیامبر گرامی اسلام و یا اهل بیت ایشان رجوع کنیم و تاویل آیه را از ایشان بخواهیم ! چرا که اگر به غیر از ایشان رجوع کنیم در حقیقت با دستور قرآن مخالفت ورزیده ایم !
پس تا اینجا نیاز به رجوع به پیامبر و اهل بیت در تفسیر و تاویل آیه مشخص شده است ، اکنون در ذیل به تنها روایتی که از اهل بیت به دست ما رسیده است اشاره می کنم .

ببخشيد ميشه بپرسيم اين نظر سنجي از كدام ناحيه به شما رسيده است؟ ضمن اينكه مگر ما از خودمان تفسير و تاويل كرده ايم كه مي فرمايد نظر سنجي شخصي؟
شما امديد وارد قران شديد ديديد چيزي براي دستاور نداريد بعد دوباره متوسل به كتب تفسيري شديد و نتوانستيد چيزي را اثبات كنيد و الان دوباره رفته ايد در اغوش حديث
همان حديث مي گويد كه خلاف قران باطل هست

بنابراین عقل حکم می کند

كه قبل از متوسل شدن به همان احاديث از قران سوال كنيد اين عقيده نيز عقيده مولا علي هست

وَکِتَابُ اللهِ بَيْنَ أَظْهُرِکُمْ، نَاطقٌ لاَ يَعْيَا لِسَانُهُ، وَبَيْتٌ لاَ تُهْدَمُ أَرْکَانُهُ، وَعِزٌّ لاَ تُهْزَمُ أَعْوَانُهُ.
ويژگيهاي قرآن. کتاب خدا قرآن در ميان شما سخنگويي است که هيچگاه زبانش از حق‏گويي کند و خسته نشده، و همواره گوياست، خانه‏اي است که ستونهاي آن هرگز فرو نمي‏ريزد، و صاحب عزتي است که يارانش هرگز شکست ندارند.

خوب از زبان ناطق بپرسيد ديگر، مگر شما نيامديد در قران؟ مگر از قران نپرسيديد ذكر چيست و همان ايه 10 سوره طلاق به شما نگفت كه ذكر چيست؟ الان دوباره رفتيد در سنت؟ بالاخره مشخص كنيد اگر سنت را قبول داريد مي گويد خلاف قران باطل هست، و همين سنت مي گويد قران خودش مفسر هست، و اگر قران را قبول داريد همين قران مي گويد ما محافظ ان هستيم

يكي اشكال هم بر له بود كه انرا هم با قران پاسخ داده بوديم كه خادوند در ايات مختلف بحث حفاطت از رسول را مطرح نموده است

اگر قرار باشد له ضميرش به رسول برگردد دما مسئله ذكر يا همان قران را هم در ايه شش مطرح نموده سوما شروع ايه نيز با بان قران و كتاب شروع شده است و همان گونه كه قبلا گفتيم اين ايه قابل مناقشه نيست نكته مهم تر اين هست كه در ايه بعد يعني ايه 10 خداوند اشاره به ارسال انبيا دارد كه باز هم از لفظ ارسلنا سخن مي گويد
به نظر شما عقل هم معني مي دهد، كه خداوند قران را بياورد بعد بگويد ما محافظ پيغمبر هستيم، به عقل و اصول ادبي و اعحاز قران هم خواني دارد؟
انچيزي كه بايد با سنت ترجمه شود متشابهات هست و نه محكمات، مانند اين هست ما گوييم برويم در سنت ببينيم اين قل هو الله احد، اين الله كيست؟ خداست؟ صفت انبياست كيست؟
گفتيم خداوند ذكر را محافظت مي كندئ كدام ذكر؟ همان كه در ايه 44 نحل بر پيغمبر نازل كرده است و اين ذكر براي انديشه هم هست

در یک جمع بندی کلی باید گفت : ادله برادر عزیزمان خیمه گاه ابی الفضل که تنها و تنها حول همین آیه قرآنی می چرخید ، تقریبا محلی از اعراب نداشته و در مقابل کلام امیرالمومنین و تابعین بزرگواری نظیر مجاهد و امثالهم بسیار بهتر و مناسبتر و منطبق تر بر قرآن است !

با تشکر از همگی .

جزاکم الله خیرا .

اخوي اگر قرار باشد، شما يك ايه براي شما مهم نباشد، پس بهتر است بگويد قران كتاب حق نيست، اگر قران حق هست، همه جايش هست هست و يكبار گفته يا دوبار گفته سخني عبس و بيهوده و جدل است، ما قائده داريم 3 بزرگتر از دو هست، ايا قراره هر جا به 3 رسيديدم انرا حساب كنيم؟ وقتي قران حق هست، يك ايه ناطق و منهاج بايد باشد

اجركم عندالله

برای بنده ( و هر کس که داعیه تشیع را دارد ) کلام مولا امیرالمومنین باید الگو و تفسیر باشد

ايا اين قول مولا هم مورد الگوي شما هست؟

اينها هم عقيده مولا علي در مورد عدم تحريف قران در نهج البلاغه هست

وَکِتَابُ اللهِ بَيْنَ أَظْهُرِکُمْ، نَاطقٌ لاَ يَعْيَا لِسَانُهُ، وَبَيْتٌ لاَ تُهْدَمُ أَرْکَانُهُ، وَعِزٌّ لاَ تُهْزَمُ أَعْوَانُهُ.

ويژگيهاي قرآن. کتاب خدا قرآن در ميان شما سخنگويي است که هيچگاه زبانش از حق‏گويي کند و خسته نشده، و همواره گوياست، خانه‏اي است که ستونهاي آن هرگز فرو نمي‏ريزد، و صاحب عزتي است که يارانش هرگز شکست ندارند.

ايا تعبير عدم شكست همخواني با انا له لحافظون دارد يا خير؟

وَاعْلَمُوا أَنَّ هذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِي لاَ يَغُشُّ، وَالْهَادِي الَّذِي لاَ يُضِلُّ، وَالُْمحَدِّثُ الَّذِي لاَ يَکْذِبُ. وَمَا جَالَسَ هذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلاَّ قَامَ عَنْهُ بِزِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ: زِيَادَةٍ فِي هُديً، أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَميً. وَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ عَلَي أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ، وَلاَ لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنيً; فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ، وَاسْتَعِينُوا بِهِ عَلَي لَأْوَائِکُمْ، فَإنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ،
همانا اين قرآن پنددهنده‏اي است که نمي‏فريبد، و هدايت‏ کننده‏اي است که گمراه نمي‏سازد، و سخنگويي که هرگز دروغ نمي‏گويد. کسي با قرآن همنشين نشد مگر آنکه بر او افزود يا از او کاست، افزودن در هدايت و کاهش از کوردلي و گمراهي. آگاه باشيد کسي با داشتن قرآن، نيازي ندارد، و بدون قرآن بي‏نياز نخواهد بود، پس درمان خود را از قرآن بخواهيد، و در سختيها از قرآن ياري بطلبيد،

ايا شما درمان و مشكل خود را از قران طلب نمي كنيد؟ ايا شما قران را گمراه مي دانيد كه متوسل به فقط ايات مي شويد؟ ايا شما قران را دروغ گو مي دانيد كه نمي تواند خودش را محافظت كند؟

برادر عبد الرسول نكته اي را كه ما بارها به ان اشاره كرده ايم اين است::::::::::::::

معصوم مي فرمايد روايتي كه خلاف قران باشد باطل هست

خوب اگر قران تحريف شده است چرا بايد معيار تشخصي حق و باطل باشد؟

ايا شما حديث را كه حق هست با قراني كه باطل هست قياس مي كنيد؟

اگر حديث به معصوم دروغ بسته نمي شود چرا معصوم دستور به قياس مي دهد؟

وقتي باب تحريف باز شده است شما از كجا مي داني قران تا چه حد اضافه و تا چه حد كم شده است؟ ايا شما پيروي از كتابي مي كنيد كه نقصان دارد؟ ايا شما پيروي از قراني مي كنيد كه به قول خودتان سند صحيح برايش نداريد
شما تا كنون به اين همه شبهاتي كه به قران وارد كرده ايد چگونه قران را اصلا حق مي دانيدو پيرو ان هستيد؟

سلام علیکم

در پاسخ به تمامی سخنانی که حول اعتبار و یا عدم اعتبار سنت داشتید به همین نکته بسنده می کنم که در جریان مناظره ابن عباس و خوارج ، حضرت علی به ابن عباس دستور داد که از سنت با آنها مناظره نماید و بس !

اما اینکه راجع به آیه مورد بحث ( 9 حجر ) فرمودید که از محکمات قرآن است ، نشان از این دارد که اصلا پست بنده را مطالعه نکرده اید ، وگرنه چنین اشتباهی نمی کردید :

سیوطی در التقان یکی از ویژگی های آیات متشابه را تاویل پذیری آنها می داند :
والمتشابه ما لا يدري إِلَّا بِالتَّأْوِيلِ

و هنگامی که بنده به کتاب تفسیر نمونه مراجعه کردم ، در حقیقت به دلیلی بود که خودم نیز آنرا بیان داشتم :

همینکه می بینیم برای تفسیر آن چندین قول متفاوت وجود دارد ، خود نشان می دهد که حتی از دید مفسری همچون مکارم شیرازی اتفاق نظری وجود نداشته و لذا آیه از جمله آیات متشابه است . چرا که همگان به خوبی می دانند که این آیه نیاز به تاویل دارد .

حال آیت الله مکارم شیرازی نظر اجتهادی خود را بیان داشته اند ، آنچه مد نظر بنده بود ، اینست که تفاسیر برای این آیه مختلف هستند و هر کس عقیده ای دارد ، وقتی چنین مشکلی پیش می آید ، ما یا باید به قول خدا رجوع کنیم و یا اینکه از پیامبر و ائمه بزرگوار تفسیر آیه را بخواهیم !

دوست عزیز ، بنده تفسیر علی علیه السلام را برایتان آوردم ، دیگر نمی توانید بهانه بیاورید و از پاسخ به آن طفره بروید .

ما همچنان منتظر مي مانيم تا ادعاهايي كه در مورد مصفح مسعود و قرائت عاصم و غيره كرده ايد و همچنين علم رجالتان كه ساخته بشر هست را برايمان اثبات كنيد كه تا كنون هم نتوانستيد

دوست عزیز ، علم رجال علمیست که مورد اجماع امت اسلامی قرار گرفته است و تقریبا به جز عده ای محدود ، همگی بر آن اتفاق نظر دارند ، در پست قبلی توضیح دادم که نادیده گرفتن علم رجال یعنی نادیده گرفتن اسلام ! اینها را من نمی دانم شما از کجا می اورید ؟ با از بین رفتن علم رجال تمامی فقه و اعتقادتان از بین می رود ، آنوقت شما قرآن را دو دستی بچسبید ، ببینیم حتی می توانید تعداد رکعات نمازتان را از آن بیرون بیاورید ؟

اما در مورد مصحف ابن مسعود ، برای آشنایی مقدماتی به لینک زیر مراجعه کنید :

http://www.qpsh.ir/node/4205

و مسلما مصحف ابن مسعود نیز آیه 9 حجر را داشته ، اما اگر لینک را بخوانید می بینید که اصلا در مصحف ابن مسعود ما 111 سوره داریم !

( قبل از اینکه بخواهید این قسمت را با این نکته تکراری که مخالف قرآن است ، جواب دهید ، ادامه مطالب را بخوانید )

و در مورد قرائت حفص از عاصم : دوست عزیز ، شما چرا از این سوال ساده طفره می روید ، سند اتصال قرآن منزلتان به دوران پیامبر کدامست ؟

البته شاید این موضوع را ندانید و برای آن جوابی نداشته باشید ، برای مطالعه مقدماتی به لینک زیر رجوع کنید :

http://www.maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,12706

متشابه مي دانيد يعني چه يعني تناقض،

بنده واقعا برای این نوع صحبت کردن شما متاسفم ، به بنده می تازید که چرا قرآن را باطل می دانم ( و حال آنکه این ادعایی کذب و تهمتی ناروا به بنده است ) ، و خود متشابهات را متناقضات می دانید !

به نظر بنده بهتر است که یک دوره مقدمات علوم قرآنی را مطالعه کنید که دیگر چنین زلفاتی نداشته باشید !

جناب خیمه گاه ، اگر متاشبه یعنی متناقض ( عین کلام شما ) ، می توانید این آیه را برای همه ما معنا کنید ؟

كِتَابًا مُتَشَابِهًا ( آیه 23 سوره زمر )

علی الاسلام السلام !

يكي بگويد شب يكي بگويد روز، يكي بگويد مقام ولايت در ايه 55 براي علي ع هست يكي بگويد براي ابوبكر، يكي بگويد ولايت است و يكي بگويد دوستي هست

همه ما مبنای شما در مورد متشابهات را داریم می بینیم ، خب عزیز دلم ، اندکی پست بنده را بادقت می خواندی تا ببینی که عین همین دعوا و درگیری ، روی آیه 9 سوره حجر واقع شده است :

قال الحسن: لحافظون حتى نجزي به يوم القيامة اي لقيام الحجة به على الجماعة من كل من لزمته دعوة النبي صلّى اللَّه عليه و سلم.

و قال الفراء: الهاء في قوله «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» يجوز ان تكون كناية عن النبي، فكأنه قال: انا نحن نزلنا القرآن و انا لمحمد لحافظون.

و قال الجبائي::
معناه و انا له لحافظون من ان تناله أيدي المشركين، فيسرعون الى إبطاله، و منع المؤمنين من الصلاة به.

حسن گويد: يعنى خداوند، متكفل حفظ قرآن، در تمام ادوار است و بصورت اصلى خود، هم چنان ميان امتها دست بدست مى‏گردد تا روز قيامت. بدين ترتيب مردم از وحى الهى برخوردار مى‏شوند و دعوت پيامبر را گردن مى‏نهند
جبائى گويد: يعنى خداوند، قرآن را از نيرنگ مشركان حفظ مى‏كند. آنها از عهده مبارزه با قرآن بر نمى‏آيند و قرآن هرگز كهنه و فراموش نمى‏شود .
فراء گويد: جايز است كه مرجع ضمير «له» حضرت محمد (ص) باشد. يعنى
ما قرآن را فرستاده‏ايم و حافظ محمد (ص) هستيم

در حقیقت آنچه باعث می شود تا این حد بحث ها طولانی شود ، اینست که ما باید هر بار کلام خودمان را تکرار کنیم ، خب اخوی یک مقداری دقت کن .

شما مدعي به ايه 10 شديد كه ان ايه هم نتنها چيزي براي شما ثابت نكرد بلكه شما را ذم هم كرد و به نفع ما بود

اگر به کلام قبلی شما نگاهی بیندازیم ، همه چیز روشن می شود :

برادر عزيز ما نمي دانيم شما اين تويلات را از كجا مي اوريد كه ذكر را پيغمبر معنا مي كنيد، مي شود ايه اي به ما نشان دهيد كه خداوند ذكر را در شامله يك ادم حساب كند

بنده نیز آیه مذکور را آوردم :

قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا

و به شما متذکر شدم که به عبارت " انزل ذکر " توجه کنید ، تا برای بار بعد ، دیگر از آوردن ماده " نزل " در کنار " ذکری " که به معنای پیامبر است ، تعجب نکنید !

هیچ تفسیری نمی کنم که ذکر در آیه 10 سوره طلاق به چه معناست ، بلکه تنها شما را به آیه بعدی ، یعنی آیه 11 سوره طلاق ارجاع می دهم :

رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ

بنابراین ، بر خلاف رای شما که ادعا کرده بودید انزل برای فرد نمی آید ، دیدیم که صراحتا در قرآن آمده است ،

و دوباره بر خلاف کلام شما که فرمودید ذکر ، فقط و فقط قرآن است و لا غیر ، دیدیم که آیات " ذکر " را " رسول " معنا کرده بودند ، رسولی که آیات خدا را بر مردم می خواند !

الان از قران بيرون امده ايد و دوباره رفته ايد وارد سنت و تفاسير غير خدا شده ايد،

اولا همان کسانی که می گویید غیر خدا هستند ، توسط خدا عصمتشان تایید شده است ، بنابراین در الفاظ خود اندکی تامل نمایید .

ثانیا سنت مفسر آیات قرآن است ، جزئیات کلیات را بیان می کند و معانی کلمات را گوشزد می کند ، طبق تعریفی که از متشابهات داشتید ، در اینجا هم نیاز است تا سنت و احادیث ، آیه را تفسیر نمایند !

بر خلاف شما ، ما نمی توانیم از سنت دست بکشیم ، هر چند اگر کمی صبر کنید ، بنده تفسیر آیه 9 حجر از قرآن را هم خدمتتان عرض می کنم .

ما که بحث روایی و تفسیری را آوردیم ، شما جواب نداید . ببینیم تفسیر قرآن به قرآن را قبول می کنید یا خیر ؟

همان حديث مي گويد كه خلاف قران باطل هست


به زودی می رسیم و می بینیم که آیا خلاف قرآنی داریم یا خیر !

وَکِتَابُ اللهِ بَيْنَ أَظْهُرِکُمْ، نَاطقٌ لاَ يَعْيَا لِسَانُهُ، وَبَيْتٌ لاَ تُهْدَمُ أَرْکَانُهُ، وَعِزٌّ لاَ تُهْزَمُ أَعْوَانُهُ.
ويژگيهاي قرآن. کتاب خدا قرآن در ميان شما سخنگويي است که هيچگاه زبانش از حق‏گويي کند و خسته نشده، و همواره گوياست، خانه‏اي است که ستونهاي آن هرگز فرو نمي‏ريزد، و صاحب عزتي است که يارانش هرگز شکست ندارند.


سند این خطبه کجاست ؟ میان سید رضی و امیرالمومنین چندین قرن فاصله وجود داشته است ، این خطبه سندی دارد یا همچون نامه 6 نهج البلاغه بدون سند است ؟

ثانیا ، بر فرض که ثابت شود این کلام حضرت علیست ، در کجای آن آمده که قرآن تحریف نشده است ؟

بله بنده هم می گویم که قرآن حق می گوید ، یاران قرآن پیروزند ، و ستونهای منطق قرآنی هر گز فرو نمی ریزد و همواره منطق و ادله کلامی آن استوار است ، اما اینها چه ربطی به تحریف الفاظ و حروف و .. دارد ؟

گفتيم خداوند ذكر را محافظت مي كندئ كدام ذكر؟


ذکر در قرآن در شش یا هفت معنا آمده است :

در آیه 63 سوره اعراف، ذکر به معنای «حکم» به کار رفته است.
همچنین در آیه 25 سوره قمر به معنای «وحی» به کار رفته است.
در آیه 18 سوره فرقان به معنای «یاد» استعمال شده است.
در آیه 10 سوره طلاق، معنای ویژه ذکر برای «رسول» استعمال شده است.
در آیه 5 سوره شعرا، به معنای «پند و نصیحت» به کار رفته است.
7. در آیه 24 سوره انبیا، به معنای «سخن» آمده است.

ما باید به تفاسیر معتبر رجوع کنیم . در تفاسیر معتبر و در نزد علما و مفسرین اسلامی در معنا ذکر اختلاف نظر وجود دارد ، حضرت علی در تفسیر این آیه فرموده که مراد ما اهل بیت هستیم . اگر قول معصوم برای ما ارزش داشته باشد ، باید همان را بپذیریم ، آیا شما به اندازه سفیان ثوری و وکیع بن الجراح و یوسف القطان به تفسیر و کلام حضرت علی اعتماد ندارید ؟

بنده یک متنی را در تتمه کلام خودم آورده ام که می تواند به شما در دریافت مفهوم حقیقی آیه کمک کند :

می بینیم که قرائت قرای مشهور و درک و فهم آنان از آیه 9 سوره الحجر چنین بوده است :

بالخفض قراءة أبي جعفر و ابن كثير و أبي عمرو و عاصم و يحيى و حمزة و الكسائي، [HL]و هو المعروف في الحديث و الروايات [/HL]إنه اللوح المحفوظ أي المحفوظ من أن يزاد فيه أو ينقص منه مما رسمه اللّه فيه، و قرأ نافع و ابن محيصن فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ بالرفع على أنه نعت لقرآن أي بل هو قرآن مجيد محفوظ

در حقیقت همگی آنان معتقد هستند که تفسیر این آیه ( 9 حجر ) در سوره بروج آمده است و لا غیر و در حقیقت قرآنی که محفوظ از هر گونه تغییر و زیاده و نقصان است ، همان است که در لوحی محفوظ نزد پروردگار می باشد ( و آن مصحفی نیست که امروزه در دست ماست ) و این اعتقاد بنده نیز می باشد ، لیکن برای حفاظت از این قرآن کنونی که در دست ماست ، هیچگونه ادعایی نه از سوی خدا و نه از سوی پیامبر خدا مطرح نشده است ! بلکه شواهد تاریخی و مبانی رجالی همه و همه تصریح دارند که در آن تحریف رخ داده است .

در حقیقت اکثر مفسرین از صدر اسلام تا کنون نیز موافق این بوده اند که اصل و اساس قرآن که همانا در لوحی محفوظ نزد پروردگار است ، ثابت و دست نایافتنیست ، اما بنابر نقل های تاریخی و روایی ، ظاهر قرآن به طور کامل در دست هیچ کس نیست ، چنانچه خود ائمه نیز به آن تصریح نموده اند !

حتی می بینیم که ابن عباس نیز آنچه مورد حفاظت واقع شده است را همان لوح محفوظ می داند :

{إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذكر وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ} [الحجر: 9] .

قال ابن عباس: هو اللوح المحفوظ.

روائع البیان ج 2 ص 497

حال ما نظری به تفاسیر می اندازیم تا ببینیم که این لوح محفوظ چیست و چه ویژگی هایی دارد ؟

برای این منظور به درالمنثور سیوطی ج 6 ص 335 رجوع می کنیم :

عن ابن عباس في قوله فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ قال أخبرت أن لوح الذكر لوح واحد فيه الذكر

این تفسیر از مفسر برگزیده قرآن ، یعنی ابن عباس ، دقیقا بیان می کند که ذکر حقیقی و اصلی درون لوح محفوظ می باشد .

قتادة في قوله مَحْفُوظٍ قال محفوظ عند الله

این تفسیر نیز مشخص می کند که ذکری که وعده حفظ آن داده شده است ، همانیست که در لوح محفوظ واقع شده و البته دست هیچ کس به آن نمی رسد و در نزد خدا محفوظ است ،

از مجموع آنچه گفته شد ، نتیجه می گیریم که قرآن اصل و اساسی دارد که از روی آن بر پیامبر وحی می شده است . اصل و اساس قرآن در نزد خداوند محفوظ و غیر قابل دست یافتنیست . لیکن آنچه در دست ماست ، مصحفی است از چندین مصحف ( متفاوتی ) که در صدر اسلام وجود داشته است !

توصیه می کنم که به تفسیر آیه 22 سوره بروج حتما سر بزنید و با انصاف خودتان بحث را ادامه دهید !

بنابراین ، هیچ یک از روایات ما با قرآن مخالفت نداشته ، و در حقیقت معنا و مفهوم اصلی آیه ناظر به قرآن موجود در لوح محفوظ است که هیچ یک از روایات ما به تحریف و یا نقصان و زیاده در لوح محفوظ کوچتکرین تلمیح و اشارتی نداشت !

موفق و موید باشید !

با سلام خدمت برادر خیمه گاه :
بررسی آیه مذکور را به شما و برادر عبدالرسول واگذار می کنم. چرا که در بررسی های قرآنی تخصصی ندارم و تسلطی هم به زبان عربی ندارم.
در حد سواد اندکم مواردی را عنوان کردم که به جلو رفتن بحث کمک کند. همین! و هم چنان بحث را دنبال خواهم کرد تا ببینم نتیجه چه می شود؟
منتها یک نکته :
مشکلی تصورات شما در مورد بحث وجود دارد این است که خیال می کنید وقتی ما می گوییم تحریف منظور این است عده ای گمراه و با قصذ و غرض شیطانی آمده اند و مواردی را در قرآن وارد کرده اند تا بشریت را به گمراهی بکشانند و از خداوند دور کنند. ولی این تصور تصور صحیحی نیست. بلکه منظور این است که جمع آوری قرآن با ابزارهای انسانی و خطاپذیر انجام شده است و به همین دلیل ممکن است آیه ای گنجانده نشده یاشد و یا اشتباهی در تلفظ آن بوجود آمده باشد. نه اینکه از اساس عده ای معارف آن را با معارف گمراهانه تعویض کرده باشند. لذا با فرض وجود نسخه های متعدد از قرآن باز از هدایت گری آن کم نمی کند. مثل این است که با وجود نسخه های متعدد از مثنوی و یا دیوان حافظ آن ها را کاملا کنار بگذاریم و باطل بیانگاریم.
لذا خواستم خدمت شما برادر بزرگوار عرض کنم که ذهنیتتان را نسبت به تحریف کمی تغییر دهید و اینقدر از تحریف قرآن انکار خدا و .... نتیجه نگیرید.
نکته دیگر اینکه برادر فرهنگ به نکته خوبی اشاره کردند و آن اینکه خداوند وعده خود نسبت به حفاظت از وحی را تا زمانی که از زبان پیامبر خارج شود انجام داده است و نگذاشته که الهامات شیطانی بر زبان او جاری گردد و این یعنی حفاظت. بعد از قرآن به دست اختیار انسان سپرده شده دقیقا به مانند روایات و این خود انسان ها بودند که بر حسب ابزارهایی که در اختیار داشتند سعی خود را در جمع آوری قرآن کرده اند. حال اگر هم خطایی رخ داده خلف وعده ای از جانب خدا نیست.
به همین دلایل است که می گوییم باز هم با وجود تحریفاتی که در قرآن وجود دارد باز هم ارزش آن از روایات بیشتر است. مگر در روایات تحریف نیست. خوب تا اینجا به لحاظ تحریف در یک سطح هستند. ( هر چند که تحریف در روایات وسیعتر از قرآن است. ) ولی قرآن فرقش با روایات این است که قرآن کلام خداست و روایات کلام معصوم. لذا با وجود اعتقاد به تحریف باز هم ارزش قرآن یک پله بالاتر از روایات است و به همین دلیل هم هست که معصوم گفته باید قرآن مبنای روایات باشد.
لذا از این حدیث شما نمی توانید عدم تحریف را نتیجه بگیرید.
و من الله توفیق

معصوم مي فرمايد روايتي كه خلاف قران باشد باطل هست
خوب اگر قران تحريف شده است چرا بايد معيار تشخصي حق و باطل باشد؟

برای این یک مورد می خواهم اختصاصی توضیح دهم ،

دوست عزیز ، ائمه معصوم ، در هر کجا که لازم شده باشد ، نحوه ی صحیح تنزیل را به یاران و اصحاب خود گوشزد نموده اند و آنان را از تنزیل صحیح و دقیق آیه باخبر نموده اند ، تنها حدیثی که آوردید و خواستید با آن بحث را ادامه دهید ، در حقیقت در باب اخذ بسنه از کتاب کافی آمده است ، قبل و بعد از آن روایاتی آمده که همگی ضعیف هستند و فقط همین یکی از درجه حسن برخوردار است ، اگر به شرح های موجود رجوع کنیم ، می بینیم که در حقیقت معنای کلام ائمه در باب احکام و عقیده ایست که به طور کاملا واضح و آشکار در قرآن آمده باشد ، نه آیه ای که طبق مبانی خود شما هم متشابه است و نیاز به تاویل و تفسیر معصوم دارد /، که البته تفسیر های قرآن به قرآن و قرآن به معصوم را همگی آورده ایم !

بنابراین همانطور که خود خداوند نیز گفته ، ام الکتاب ، محکمات هستند و آیات و احادیث به آنها ارجاع داده می شوند ، و منظور از احادیث نیز احادیثی شاذ و احاد و نادر هستند که خبری واحد بیش نیستند و به جز یک نفر و یا حداکثر دو نفر کسی آنها را نقل نکرده است !

اما ما میبینیم که تقریبا کسی از اصحاب حضرت صادق باقی نمانده ، مگر آنکه روایتی دال بر تحریف از ایشان نقل کرده است ،

در حقیقت اگر بخواهیم به سبک غیر علمی شما پیش برویم باید بگوییم که احدی از اصحاب ائمه درستکار نبوده اند و همگی دروغگو و وضاع و جعال بوده اند و از آنها دروغگو تر و جاعل تر ، محدثین و جمع آورندگان حدیث هستند که با حجمی فراوان این احادیث را نقل کرده اند ،

برادر من ، تواتر یکی از شروط حصول یقین است ، مثلا ما پیامبر را ندیده ایم ، اما اخبار و سخنان متواتری وجود دارند که می گویند پیامبری بوده ، پس برای ما علم حاصل می شود که این پیامبر با این صفات بوده .

وقتی یک فردی همچون مجلسی می گوید روایات تحریف قرآن و تغییر و نقصان آن متواتر هستند ، دیگر جا برای امثال من و شما باقی نمی ماند که بخواهیم آنها را رد کنیم ، 1400 سال است که علما و دانشمندان اسلامی روایات تحریف قرآن را نگه داشته اند و هیچ کدام با استدلالی که شما آورده اید ، با آن برخورد نکرده اند ، نمی توان گفت از یک سو علم برای ما حاصل می شود و از سوی دیگر این علم جعلیست !

دوست عزیز ، مثال ولایت را زدم ، که متاسفانه شما آنرا با امامت خلط کردید ، آیه 55 مائده ولایتی در ردیف الله و رسول را تنها و تنها برای علی علیه السلام می داند ! دقت کنید ، تنها و تنها !

دوست عزیز می فرمایید که آیا نام مولا آمده استن ، می گویم خیر نیامده ، اما حتما می دانید که حضرت علی اسباب نزول آیه بوده اند ! یعنی در حقیقتحضرت علی عملی را انجام داده اند و خداوند به پاس آن عمل آیه را در حق ایشان نازل نموده است ، لفظ جمع نیز به علت تعظیم فعل و فاعل می باشد ،

وقتی چنین آیه ای ولایت را ( آنهم ولایتی در حد خدا و رسول ) برای سه گروه بیشتر نمی داند ، دیگر بحثی باقی نمی ماند ، آیه اطاعت ( 59 نشا ) اولا اطاعت را بیان می کند و نه ولایت ، و ثانیا آنرا از خدا جدا کرده ، یعنی اطاعت از خدا یک گونه و از خدا و اولی الامر گونه ای دیگر .

و اضافه روایتی که در تفسیر این آیه از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده صد در صد ضعیف است ، به علت وجود یونس بن ظبیان !

بنابراین مبنای رجوع ما باید محکمات باشد ، نه متشابهاتی از این دست و امثالهم !

آیه 55 مائده ولایتی در ردیف الله و رسول را تنها و تنها برای علی علیه السلام می داند ! دقت کنید ، تنها و تنها !

با سلام خدمت برادر گرامی
از شما تقاضا دارم در مباحثی که به آیات قران استناد میکنید برای گفته خود حدیث صحیح از معصوم ارائه فرمائید . برای مثال در مورد این گفته شما. هر چند سبب نزول آیه فقط مولا علی علیه السلام باشد اما این دلیل نمیشود که این ولایت فقط و فقط در ایشان خلاصه شود و روایات صحیح به ما رسیده است که این آیه شامل همه امامان معصوم علیهم السلام میباشد. لذا خواهشمندم بدون دلیل و با تفسیر به رای از قرآن ، بحث را پیش نبریم

ذا خواستم خدمت شما برادر بزرگوار عرض کنم که ذهنیتتان را نسبت به تحریف کمی تغییر دهید و اینقدر از تحریف قرآن انکار خدا و .... نتیجه نگیرید.
نکته دیگر اینکه برادر فرهنگ به نکته خوبی اشاره کردند و آن اینکه خداوند وعده خود نسبت به حفاظت از وحی را تا زمانی که از زبان پیامبر خارج شود

برادر عزيزم، همه اشكالات ما مي دانيد در چيست؟ در اين هست دينمان را از هر كسي مي گيريم جز خدا و اهل بيت
شما خودتان را به سخنان جناب فرهنگ مجاب كرده ايد ايا دينتان را از ايشان مي گيريد؟
اينكه فلاني گفت و ان گفت كه براي ما حجت نيست و قبلا هم گفتم اگر حرف خلقا الله براي شما حجت است كه ما با كسي بحثي نداريدم، ضمن اينكه پاسخ جناب فرهنگ را هم داديم، اگر رديه ما را بخوانيد پاسخ ايشان را نوشته ايم، ضمن اينكه اگر قرار باشد خداوند بر لسان زبان پيغمبر محافظت كند كه بعدا قران محافظت نشود به نطر شما اين را كدام عقل سليم مي پذيرد؟ خودتان بنشينيد و فكر كنيد، خدا حفاظت از زبان رسول كند كه چه بشود؟ كه قران از نقصان حفظ شود تا اينجا درست، اما قران در بعدا نيازي به حفظ ندارد اگر شياطين انرا منحرف كردند اشكالي نتدارد، خوب برادر عزيم جمله دوم ، اعتقاد اوليه شما را باطل مي كند حال انكه شما براي اين عقيده خود هيچ بينه اي هم نداريد و فقط ترواش هاي ذهني را انعكاس مي دهيد پس اگر قرار باشد قران حفظ شود فقط بر لسان رسول، يعني اين هدف هست و هدفي هوشمندانه، كه قرار هست ديني بدون نقص بر مردم ارسال شود، و اگر اين دين خاتم هست بايد حفاظت ان با طول مدت باشد و نه در طول يك زمان خاص و همه اينها بينه اي اشكار براي ان اعتقادي هست كه مي گويد حفاظت از قران براي ارسال ان بر زبان رسول هست حال انكه اين ادله هم با قران تناقض دارد زيرا خود قران در سوره الحاقه ايه 44 تا 46 هم مي فرمايد اگر رسول ص بر ما دروغ ببندد ما رگ قلب الو را مي زنيم فلذا زبان رسول ص در اختيار وحي هست و نيازي به به حفاظت ندارد، فلذا ان چيست كه بايد در طول تاريخ حافط شود؟ تنها ان چيز قران هست زيرا رسول خدا ص با توجه به يك بازه زماني زندگي مي كند و دار فاني را هم وداع مي گكويد لحاظا انچه كه بايد حفظ شود ذكر است كه خداوند مي فرمايد ما ذكر را نازل كرديم و ان را هم حفظ مي كنيم

لذا خواستم خدمت شما برادر بزرگوار عرض کنم که ذهنیتتان را نسبت به تحریف کمی تغییر دهید و اینقدر از تحریف قرآن انکار خدا و .... نتیجه نگیرید.

ما سوء ظن به كسي نداريم، اما مي گويم گاها بعضي از نكات نااگاهانه از لسان كسي خارج مي شود و اين ارتباطي با اين ندارد كه ما كسي را كافر بدانيم، اما تذكر ما براي ان هست كه شخص تعمقي كند تا به اشتباه خود پي ببرد، و وقتي كسي كه قدرت و قول خدا را هم انكار كند حقا كه اعتقاد بر بطلان خدا دارد زيرا او قائل بر اين هست خدا صادق نيست و كذاب هست

حال اگر هم خطایی رخ داده خلف وعده ای از جانب خدا نیست.

ببخشيد شما اينرا چگونه حساب كرديد؟
خدا مي گويد ما حافظ قران هستيم شما مي گويد دست بشر در ان رفته و بعد هم مي گويد خلف وعهده خدا نيست؟ خداوند در دو ايه قران تصري دارد صدق الله خدا راست گو هست و وقتي خلاف وعده اش شكل بگيرد شما ان را باز هم صادق مي دانيد؟ برادر عزيزم اگر ما مي خواهيم تحريف را اثبات كنيم بايد بينه قوي داشته باشيم ، شما يا بيايد خدا را كذاب معرفي كنيد و بعد بگويد قران تحريف شده است و يا اگر خدا را صادق مي دانيد بگويد او راست مي گويد و قدرتي بالاي دست او نيست، شما امده ايد ابرو را درست كنيد زده ايد چشم را كور كرده ايد

به همین دلایل است که می گوییم باز هم با وجود تحریفاتی که در قرآن وجود دارد

تا الان فكر كنم 30 تا كامنت زده ام و تا كنون كسي نتوانسته اين ادعاي شما را از قران اثبات كند، انوق شما چگونه ادعا مي كنيد كه تحريفاتي در قران وجود دارد؟ مگر شما از زمان رسول الله ص بوده ايد و همه قران ها را خوانده ايد كه اين ادعا را از قران مي كنيد؟ شما بايد براي ادعاي خود دليل بياوريد برادرم

لذا از این حدیث شما نمی توانید عدم تحریف را نتیجه بگیرید.

شما در ابتدا ادعا كرديد صحت حديث چيست و متوسل به برادر عبدالرسول شديد و حال ديده ايد كه نمي توانيد صحت حديث را منكر شويد ، خوداجتهادي مي كنيد و مي فرماد نمي توان عدم تحريف را نتيجه گرفت؟
ياللعجب
بات چه منطقي حساب كرده ايد نمي دانم ولي قبلا هم به شما گفتم، شما متعصابنه تصميم گيري مي كنيد چون هزار بار گفتم و مي گويم، وقتي معصوم مي فرمايد حديث را با قران بسنجيد اول اينكه يعني عدم تحريف قران را نشان مي دهد زيرا چيزي كه باطل باشد معيار سنجش نيست و قبلا هم اين توضيح را به شما دائدم و مثال ترازو و ميوه را زدم كه متاسفانه بازم شما اين مسئله را تكرار كرديد
برادر شريعت، وقتي معصوم مي فرمايد حديثي كه انكار قران كند باطل هست يعني مصونيت قران و عدم مصونيت حديث
اين ديگر اظهر من الشمس هست و دوستان نمي خواهند قبول كنند لاكن خودمختار هم هستند مي توانند قائل بر تحريف باشند اما يادشان باشد اعتقاد خود را نبايد به يك مذهب و قران منصوب كنند

اقايان ما ادله اي از شما مي خواهيم كه اثبات كند قران تحريف شده است، ايا كسي هست كه اين را اثبات كند؟؟؟؟

در حقیقت اگر بخواهیم به سبک غیر علمی شما پیش برویم باید بگوییم که احدی از اصحاب ائمه درستکار نبوده اند و همگی دروغگو و وضاع و جعال بوده اند و از آنها دروغگو تر و جاعل تر ، محدثین و جمع آورندگان حدیث هستند که با حجمی فراوان این احادیث را نقل کرده اند ،

سلام با تشكر
جناب عبدالرسول مي شود من يك خواهشي از شما بگكنم؟
شما چندين بار هست كه اين جلامت را تكرار مي كنيد، خواهشا منطق خود را علمي جلوه ندهيد و چماق نكنيد به سر ما بزنيد و از طرفي هم منطق ديگران را هم بدون علم جلوه ندهيد
ما تا الان منتظر بوده ايم بياييد برايمان مصحف مسعود و مصطفي و شاپور را بياوريد كه نتوانسته ايد، ما به شما گفتيم عاصم و حفص غيره را اثبات كنيد نتوانستيد، ما به شما گفتيد علم رجال را اثبات كنيد نتوانسته ايد، حالا چگونه مدعي هستيم منطق شما علمي و براي ديگران غير علكمي هست؟ ما از همان علمي كه شما خودتان را بر ان استوار مي دانيد اثبات كرديم قول شما خلاف قران هست حال كه همين را هم نتوانسته ايد رد كنيد پس چرا اينقدر طعن مي زنيد برادر عزيزم؟

برای این یک مورد می خواهم اختصاصی توضیح دهم ،

دوست عزیز ، ائمه معصوم ، در هر کجا که لازم شده باشد ، نحوه ی صحیح تنزیل را به یاران و اصحاب خود گوشزد نموده اند و آنان را از تنزیل صحیح و دقیق آیه باخبر نموده اند ، تنها حدیثی که آوردید و خواستید با آن بحث را ادامه دهید ، در حقیقت در باب اخذ بسنه از کتاب کافی آمده است ، قبل و بعد از آن روایاتی آمده که همگی ضعیف هستند و فقط همین یکی از درجه حسن برخوردار است ، اگر به شرح های موجود رجوع کنیم ، می بینیم که در حقیقت معنای کلام ائمه در باب احکام و عقیده ایست که به طور کاملا واضح و آشکار در قرآن آمده باشد ، نه آیه ای که طبق مبانی خود شما هم متشابه است و نیاز به تاویل و تفسیر معصوم دارد /، که البته تفسیر های قرآن به قرآن و قرآن به معصوم را همگی آورده ایم !

بنابراین همانطور که خود خداوند نیز گفته ، ام الکتاب ، محکمات هستند و آیات و احادیث به آنها ارجاع داده می شوند ، و منظور از احادیث نیز احادیثی شاذ و احاد و نادر هستند که خبری واحد بیش نیستند و به جز یک نفر و یا حداکثر دو نفر کسی آنها را نقل نکرده است !

اما ما میبینیم که تقریبا کسی از اصحاب حضرت صادق باقی نمانده ، مگر آنکه روایتی دال بر تحریف از ایشان نقل کرده است ،

در حقیقت اگر بخواهیم به سبک غیر علمی شما پیش برویم باید بگوییم که احدی از اصحاب ائمه درستکار نبوده اند و همگی دروغگو و وضاع و جعال بوده اند و از آنها دروغگو تر و جاعل تر ، محدثین و جمع آورندگان حدیث هستند که با حجمی فراوان این احادیث را نقل کرده اند ،

برادر من ، تواتر یکی از شروط حصول یقین است ، مثلا ما پیامبر را ندیده ایم ، اما اخبار و سخنان متواتری وجود دارند که می گویند پیامبری بوده ، پس برای ما علم حاصل می شود که این پیامبر با این صفات بوده .

وقتی یک فردی همچون مجلسی می گوید روایات تحریف قرآن و تغییر و نقصان آن متواتر هستند ، دیگر جا برای امثال من و شما باقی نمی ماند که بخواهیم آنها را رد کنیم ، 1400 سال است که علما و دانشمندان اسلامی روایات تحریف قرآن را نگه داشته اند و هیچ کدام با استدلالی که شما آورده اید ، با آن برخورد نکرده اند ، نمی توان گفت از یک سو علم برای ما حاصل می شود و از سوی دیگر این علم جعلیست !

دوست عزیز ، مثال ولایت را زدم ، که متاسفانه شما آنرا با امامت خلط کردید ، آیه 55 مائده ولایتی در ردیف الله و رسول را تنها و تنها برای علی علیه السلام می داند ! دقت کنید ، تنها و تنها !

دوست عزیز می فرمایید که آیا نام مولا آمده استن ، می گویم خیر نیامده ، اما حتما می دانید که حضرت علی اسباب نزول آیه بوده اند ! یعنی در حقیقتحضرت علی عملی را انجام داده اند و خداوند به پاس آن عمل آیه را در حق ایشان نازل نموده است ، لفظ جمع نیز به علت تعظیم فعل و فاعل می باشد ،

وقتی چنین آیه ای ولایت را ( آنهم ولایتی در حد خدا و رسول ) برای سه گروه بیشتر نمی داند ، دیگر بحثی باقی نمی ماند ، آیه اطاعت ( 59 نشا ) اولا اطاعت را بیان می کند و نه ولایت ، و ثانیا آنرا از خدا جدا کرده ، یعنی اطاعت از خدا یک گونه و از خدا و اولی الامر گونه ای دیگر .

و اضافه روایتی که در تفسیر این آیه از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده صد در صد ضعیف است ، به علت وجود یونس بن ظبیان !

بنابراین مبنای رجوع ما باید محکمات باشد ، نه متشابهاتی از این دست و امثالهم !

ببينيد شما صحبت از علم مي كنيد ما سوالي واضح و صريح از شما پرسيديم

خوب اگر قران تحريف شده است چرا بايد معيار تشخصي حق و باطل باشد؟

شما بدون اينكه پاسخ ما را صريح بدهيد، يك تومار نوشته ايد و امده ايد از محكمات و متشابهات و امامت و ولايت و خلافت و مجلسي و تواتر و علوم حديث و رجال صحبت كرده ايد به جز پاسخ به سوال ما،

واقعا اين منطق علمي كه شما از ان دم مي زنيد و به ما طعن وارد مي كنيد اين هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

حالا بماند كه بقيه سوالات ما را پاسخ نداديد

با سلام.

برادر عزيزم، همه اشكالات ما مي دانيد در چيست؟ در اين هست دينمان را از هر كسي مي گيريم جز خدا و اهل بيت
شما خودتان را به سخنان جناب فرهنگ مجاب كرده ايد ايا دينتان را از ايشان مي گيريد؟
اينكه فلاني گفت و ان گفت كه براي ما حجت نيست و قبلا هم گفتم اگر حرف خلقا الله براي شما حجت است كه ما با كسي بحثي نداريدم،

خیلی از این صحبت شما تعجب کردم. اینکه من گفتم جناب فرهنگ به نکته خوبی اشاره کردند این را نتیجه گرفتید که ایشان برای بنده حجت است؟؟؟!!!!
همانطور که جناب عبدالرسول گفتند و شما پاسخ ندادید بر اساس همین تفسیر مکارم که شما در جایی به آن استناد کردید قول ها در مصداق ذکر متفاوت است و این متشابه بودن آیه را می رساند. خوب تفسیری که جناب فرهنگ هم به آن اشاره کردند نوعی تفسیر است. بنده نمی خواهم روی نظر ایشان مانور بدهم چرا که به اعتقاد بنده اصلا اهمیتی ندارد. نظر شخصی بنده این بود. همین!
اما قران در بعدا نيازي به حفظ ندارد اگر شياطين انرا منحرف كردند اشكالي نتدارد،

بله ما هم می گوییم اشکال دارد. لذا معتقدیم شیاطین آن را منحرف نکردند و برای همین هم قرآن قابل استناد است. ولی تحریف در آن رخ داده. منتها این به دلیل ضعف ابزارهای بشری برای جمع آوری آیات بوده است. خداوند هر کاری را با اسبابش انجام می دهد. اگر می خواست در مورد حفاظت از متون دینی ای که برای هدایت بشر در نظر گرفته معجزه ای رخ دهد و خرق عادت شود در مورد روایات انجام می داد. حال که نداده یعنی خداوند هر کاری را با اسبابش انجام می دهد. اسباب این جهانی هم ناقص است . همین ضعف اسباب است که منجر به تحریف قرآن و البته به تبع آن روایات شد. ولی از نظر خدا قابل استناد است. چرا؟ چون چاره ای جز این نیست. در پند صفحه قبل بنده در خطاب به جناب عبدالرسول ضعف علم رجال را نشان دادم و گفتم که علم رجال ساخته دست انسان است و خراپذیر است. حال چرا خداوند هدایتش را در چیزهایی قرار داده که دسترسی به آن ها از طریق علمی خطاپذیر ممکن است؟ ایشان پاسخ گفتند که ما چاره ای جز این نداریم و راهی جز این برای کشف احادیث و روایات معصوم نیست. لذا استدلال بنده هم این بود که به دلیل اینکه حجیت قرآن بالاتر از روایات است معصوم گفته برای سنجش روایات به قرآن استناد کنید. هر دو تحریف شده اند. ولی تحریف به گونه ای نیست که باعث گمراهی باشد. بلکه قرآن تحریف شده در کنار روایات معصوم و البته علم رجال می تواند هدایت گر باشد.
قرار هست ديني بدون نقص بر مردم ارسال شود، و اگر اين دين خاتم هست بايد حفاظت ان با طول مدت باشد

بهتر بود که در این جملات به جای دین قرآن می گذاشتید. چرا که همانطور که بارها و بارها عرض شد دین در قرآن خلاصه نشده بلکه امامت هم جعل شده برای کامل کردن دین که البته اقوال این عزیزان تحریف شده است. لذا در دین خدا تحریف وارد شده است. حتی اگر قایل به عدم تحریف قرآن باشیم. مگر اینکه شما بفرمایید کتاب خدا برای ما کافی است و نیازی به امامت نیست؟
فلذا زبان رسول ص در اختيار وحي هست و نيازي به به حفاظت ندارد،

چرا نیاز به حفاظت دارد. آیه مورد نظر را به یادم ندارم کجای قرآن بود. همان آیه ای که خداوند در خطاب به رسولش می گوید زبانت را با عجله برای خواندن کلمات قرآن تکان نده. این یعنی حفاظت. یعنی پیامبر گاهی برای خواندن کلمات خدا قصد تعجیل داشت که به او تذکر داد. لذا وحی الهی تا زمانی که از زبان رسول خارج گردد نیاز به حفاظت دارد. بلکه حفاظت از ان بسیار مهم تر و کلیدیتر است. چرا که اگر بعد از آن تحریف بوجود آید عذری بر خدا نیست زیرا این به دست خود انسان ها اتفاق افتاده و خداوند کلامش را بدون کاستی بر زبان رسولش جاری کرده است. ولی اگر قبل از آن حفاظت نشود بر خداوند اشکال هست.
فلذا ان چيست كه بايد در طول تاريخ حافط شود؟ تنها ان چيز قران هست

بارها و بارها و بارها عرض شد چیزی که باید حفظ شود ( اگر لازم به محافظت باشد ) کلیه کانال های هدایتند نه تنها قرآن. لذا استدلال شما ناقص است.

خدا مي گويد ما حافظ قران هستيم شما مي گويد دست بشر در ان رفته و بعد هم مي گويد خلف وعهده خدا نيست؟ خداوند در دو ايه قران تصري دارد صدق الله خدا راست گو هست و وقتي خلاف وعده اش شكل بگيرد شما ان را باز هم صادق مي دانيد؟ برادر عزيزم اگر ما مي خواهيم تحريف را اثبات كنيم بايد بينه قوي داشته باشيم ، شما يا بيايد خدا را كذاب معرفي كنيد و بعد بگويد قران تحريف شده است و يا اگر خدا را صادق مي دانيد بگويد او راست مي گويد و قدرتي بالاي دست او نيست، شما امده ايد ابرو را درست كنيد زده ايد چشم را كور كرده ايد

قبلا هم خدمتتان عرض کردم که بحث شما با عبدالرسول را پیرامون تفسیر آیه دنبال می کنم تا به سرانجامی برسد. تا اینجا بنده قایل به این نیستم که منظور از ذکر قرآن است. لذا با این فرض ( قرآن نبودن ذکر ) کذاب بودن خداوند نتیجه نمی شود.
تا الان فكر كنم 30 تا كامنت زده ام و تا كنون كسي نتوانسته اين ادعاي شما را از قران اثبات كند، انوق شما چگونه ادعا مي كنيد كه تحريفاتي در قران وجود دارد؟ مگر شما از زمان رسول الله ص بوده ايد و همه قران ها را خوانده ايد كه اين ادعا را از قران مي كنيد؟ شما بايد براي ادعاي خود دليل بياوريد برادرم

بزرگوار بنده نگفتم اثبات کردیم. بلکه در صدد رد استدلال شما بودم. شما می گویید چون قرآن مبنای روایات است لذا نباید تحریف شود. بنده هم عرض کردم در پست قبلی که با فرض تحریف قرآن هم باز قرآن قابل استناد است و باید مبنای روایات باشد. امامان ما هم چاره ای جز این نداشتند. شما فرض کنید که قرآن تحریف شده است ( دقت کنید می گویم فرض کنید ) حال اگر جای امامان بودید باز قرآن را مبنا قرار نمی دادید؟ چاره ای جز این نبوده و نیست. قرآن باید مبنا باشد چون حجیتش بالاتر از احادیث است. اگر قران بوسیله شیاطین منحرف می شد شاید می توانستیم بگوییم نمی تواند حجت باشد. ولی با ورود تحریفات جزیی و خطاهای بشری سهوی ( مانند همان بزغاله عایشه :khaneh: ) باز هم حجت است و می توند مبنا باشد.
شما در ابتدا ادعا كرديد صحت حديث چيست و متوسل به برادر عبدالرسول شديد و حال ديده ايد كه نمي توانيد صحت حديث را منكر شويد ، خوداجتهادي مي كنيد و مي فرماد نمي توان عدم تحريف را نتيجه گرفت؟

این کلام شد بی اخلاقی است. مواظب باشید از اخلاق گفتگو خارج نشوید. شما بنده را متهم به جدل می کنید؟! بنده متوسل به هیچ کس نشدم. هیچ وقت حدیث مورد اشاره شما را هم منکر نشدم. اگر جایی منکر حدیث شما شدم بیاورید. بنده فقط گفتم بحث رجالی هم انجام شود بهتر است. ولی شما با اینگونه مطالبتان حقیقتا بحث را به حاشیه می برید.
وقتي معصوم مي فرمايد حديث را با قران بسنجيد اول اينكه يعني عدم تحريف قران را نشان مي دهد

این کلام خود را ثابت کنید. چرا مبنا بودن قرآن عدم تحریف را نتیجه می دهد؟ قبلا هم خدمتتان عرض کردم سیره امامان ما هم میزان و مبنای اعمال ماست. قرآن کلامی بیش نیست. برای الگو گیری از ان نیاز به سیره معصوم است. در واقع عمل به قران نیاز به الگوی عملی دارد و گرنه خداوند به هدف خود نرسیده است. الگوی عملی هم که رسول خدا و امامان معصومند. ولی سیرع انها تحریف شده است و نیاز به علوم بشری ای چون تاریخ و رجال دارد. لذا همان طور که قرآن مبناست سیره و احادیث امامان هم مبناست. این را صدها بار گفتم. اگر نیاز به محافظت است از همه اینها باید محافظت شود. شما اینگونه استدلال کردید :
زيرا چيزي كه باطل باشد معيار سنجش نيست

که صد ها بار عرض شد تحریف با ابطال فرق دارد.
لذا خلاصه ایرادات بنده به استدلال شما این است :
1. ثابت کنید که ذکر دقیقا و تنها قرآن است و دیگر هیچ! ( در این زمینه بنده وارد نمی شوم و مباحثات شما و جناب عبدالرسول را دنبال می کنم. لذا منتظر پاسخ شما به پست 271 ایشان هستیم. )
2. ثابت کنید مبنا بودن قرآن یعنی عدم تحریف.
و من الله توفیق

جناب خیمه گاه ، متاسفانه شما علمی صحبت نمی کنید و این نشان دهنده عدم آگاهی شماست ، کسی که نداند مصحف ابن مسعود چه ویژگی دارد ( با وجود اینکه آدرس دادم تا رجوع کنید ) ، و یا چگونه بوده ، متاسفانه یا بسیار ناآگاه است و یا خود را به نادانی محض زده !

ما تا الان منتظر بوده ايم بياييد برايمان مصحف مسعود و مصطفي و شاپور را بياوريد كه نتوانسته ايد، ما به شما گفتيم عاصم و حفص غيره را اثبات كنيد نتوانستيد، ما به شما گفتيد علم رجال را اثبات كنيد نتوانسته ايد، حالا چگونه مدعي هستيم منطق شما علمي و براي ديگران غير علكمي هست؟

شاپور و مصطفی را شما از کجا استخراج نمودید ؟ :khaneh:

دوست عزیز ، شما که هنوز نمی دانید قرائت قرآن منزلتان روایت حفص از عاصم است ، فکر نمی کنید باید تجدید نظری بر تمامی ارکان اعتقادیتان بکنید ؟ ( این نشان می دهد که به جای خواندن پست ها فقط دنبال مغلطعه هستید ! ارجاعتان دادم که بروید و در مورد روایت حفص از عاصم یاد بگیرید ، اما شما چه کردید ؟ فقط سخنان قبلی را تکرار نمودید !

عزیز دل من ، می فرمایید که همه احادیثی که ما آوردیم ، جعلی هستند ، خب یا معاذ الله امام جعل کرده ، یا اصحاب امام ، یا نویسنده حدیث ! ( از آسمان که جعل نکرده ، یکی این وسط جاعل بوده ، شما اگه راست می گی اون فرد جاعل و دروغگو رو کشف کن ! :ok: )

خب منطق شما اجازه پذیرش و درک چنین قاعده ساده ای را به شما نمی دهد ، تقصیر ما چیست ؟

ما از همان علمي كه شما خودتان را بر ان استوار مي دانيد اثبات كرديم قول شما خلاف قران هست حال كه همين را هم نتوانسته ايد رد كنيد


دو حالت بیشتر ندارد :

یا من ننوشته ام ، یا شما نمی بینید !
قطعا من نوشته ام ، چون هم خودم می بینم و هم بقیه می خوانند ، اما مثل اینکه شما نمی خواهید ببینید !
بنده در سه پست تفسیر صحیح ، مطابق قرآن و اقوال پیامبر را آوردم ، در همین پست نیز اتمام حجت خودم را برای افرادی که حق پذیرند ، می آورم ، دیگر هر کس خواست عقلش را قاضی کند ، هر کس هم نخواست خود را به ندیدن بزند .

ما از همان علمي كه شما خودتان را بر ان استوار مي دانيد اثبات كرديم قول شما خلاف قران هست حال كه همين را هم نتوانسته ايد رد كنيد

اتفاقا رد کردیم و شما خبر ندارید !:Nishkhand:

تو پست بعدی ( یا شایدم همین پست بحث تفسیری آخر رو میارم ) . اونوقت شاید شما معنای حقیقی تحریف رو متوجه بشی !

شما بدون اينكه پاسخ ما را صريح بدهيد، يك تومار نوشته ايد و امده ايد از محكمات و متشابهات و امامت و ولايت و خلافت و مجلسي و تواتر و علوم حديث و رجال صحبت كرده ايد به جز پاسخ به سوال ما،

پس طومار رو دیدید ، ولی خب نخواستید که بخونید ، شاید چون مجلسی و محکمات و متشابهات و ... رو بزرگ نوشته بودم و رنگی بودن به چشمتون خورده ، فکر کردین که کل بحث ایناس !

هر کس طالب حق باشد ، طومار که چیزی نیست ، لوح محفوظ هم باشد ، می خواند ! کسی هم طالب نباشد ، خواندن همین دو خط نیز برایش مشکل و سخت است !

حالا بماند كه بقيه سوالات ما را پاسخ نداديد

سوالاتی نمانده ، همه را پاسخ گفتیم :ok:

سلام بر همه دوستان

تقریبا بحث های تفسیری ما به پایان رسیده و تمامی اشکالات را نیز پاسخ گفته ایم ، جناب خیمه گاه ابی الفضل سعی داشتند که از قرآن منظور خود را ثابت کنند که البته با توضیحاتی که ارائه شد ، من فکر نمی کنم برای اهل انصافی شک و شبهه ای باقی مانده باشد و ادامه بحث در این زمین را تنها و تنها جدل می دانم ! چرا که دلایل و حجت ها آشکار شده اند .

برادرمان اصرار داشتند که آیات را بنابر اعتقاد و تفسیر به رای خود شرح بدهند که به طور اجمالی ما در این خصوص توضیح دادیم ، اما از آنجا که فکر می کنم باید قدری کلام را بیشتر گسترش داد و معانی را بهتر و واضح تر بیان کرد ، تصمیم گرفتم تا تلخیصی از بحث های تفسیری موجود را برای عزیزان ارائه کنم !

با ما باشید و تفسیر صحیح و منطبق بر قرآن را فرا بگیرید

خداوند در آیات 6 الی 9 سوره الحجر یک واقعه تاریخی را برای ما بازگو می کند. واقعه ای که چندین و چند بار و در مکان های مختلف برای پیامبر اتفاق افتاده و کار یک بار و دوبار نبوده است . و این ماجرا همان شک و شبهه های مخالفین در مورد [HL]سرمنشأ [/HL]وحی است !

خداوند این شک مخالفین پیامبر که با تمسخر همراه است را در قرآن چنین نقل می کند :

وَقَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ ( الحجر آیه 6 )

( مخالفین ) گفتند: اى كسى كه بر تو اين ذكر نازل شده، همانا تو ديوانه‏اى !

مسئله شک غیرمسلمانان نسبت به اصالت و منشأ قرآن ، مسئله ای بود که همواره در میان آنان رواج داشته ، دارد و در آینده نیز خواهد داشت ، عده ای می گویند : محمد دیوانه ایست که از نزد خود سخنانی آورده است ، عده ای دیگر گفتند او شاعری قهار است که اشعارش ما را مدهوش ساخته ، دسته ای دیگر می گفتند که محمد ساحر است و با جادو و سحر سعی دارد که ما را گمراه کند ! و بالاخره دسته ای دیگر نیز با انداختن توپ در زمین بازی پیامبر و مسلمین ، ادعا کردند که این آیات را شیطان بر او نازل می کند ! که در این مورد افسانه غرانیق نیز مشهور و معروف گشت !

در مقابل این ادعاها خداوند همواره در مقام پاسخگوئی بر آمده و هر بار به نحوی آنان را متوجه اشتباهشان ساخته است ،

در ابتدا این سخن که قرآن از نزد شیطان است را با این آیه ( که تلاوت زیبای آنرا بارها از استاد عبدالباسط رحمه الله شنیده ایم ) پاسخ می دهد :

وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ ( تکویر آیه 25 )

اين (وحی) گفتار شيطانى رانده شده (از درگاه خدا) نيست

پس از آنکه قرآن اینرا می گوید ، از محمد سوال می شود که پس قرآن از نزد کیست ؟ حامل و ناقل آن برای تو چه کسی است ؟

بازهم خداوند در سوره تکویر چنین پاسخ می دهد :

إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ( تكوير آیه 19 )

اين (وحی) بى‏ترديد گفتار فرستاده‏اى گرامى و ارجمند (جبرئيل) است

به سوره الحجر باز می گردیم ، پس از آنکه این قوم پاسخ خود را دریافت نمودند ، شروع به بهانه جویی می کنند و چنین می گویند :

لَوْ ما تَأْتينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقين ( الحجر آیه 7 )

اگر تو از راستگويانى چرا فرشتگان را نزد ما نمى‏آورى (تا ادّعايت را تصديق و مخالفانت را سركوب نمايند)؟

این بهانه های بنی اسرائیلی برای این منظور مطرح می شود که پیامبر اسلام به چالش کشیده شود و به این ترتیب وی مورد تمسخر و استهزا قرار بگیرد !

حال ببینیم که پاسخ خداوند چیست ؟

ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرين ( الحجر آیه 8 )

ما فرشتگان را جز به حق (و حكمت و مصلحت) نمى‏فرستيم، و آن گاه كه بفرستيم ديگر كافران مهلتى نخواهند يافت

عزیزان ، دقت کنند که تا اینجای کار ، بحث بر روی [HL]منشأ [/HL]نزول آیات و [HL]چگونگی دریافت وحی توسط پیامبر [/HL]مطرح شده است . مخالفین اسلام در انتساب این آیات به خدا شک و شبهه وارد می کنند و آیات را حاصل دیوانگی پیامبر و یا حتی سخن شیطان و دیگران می دانند . اما می بینیم که خداوند با نزول آیه بعدی خط بطلانی بر تمامی ادعاهای آن میکشد !

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون ( الحجر آیه 9 )

همانا ما این ذکر ( وحی ) را بر تو نازل کردیم و قطعا ما خود ( در مقابل شیاطین و اجنه ) محافظ آن خواهیم بود !

هنگامی که ما آیات را به طور کامل و بدون قیچی کردن از همان شروع بحث میان پیامبر و مخالفینش می خوانیم ، خودبخود و بدون هیچ تفسیر اضافی در میابیم که در این آیه ، این حفاظت در حقیقت مربوط به [HL]ارسال و نزول وحی [/HL]است . به بیانی ساده ، عده ای می آیند و پیامبر را با تمسخر مورد خطاب قرار می دهند و سرمنشأ آیات قرآن را حاصل جنون و دیوانگی آنحضرت می دانند ، اما خداوند با زمینه سازی مناسب ( اینکه این قرآن به حق و توسط حامل بزرگ و مورد اعتمادی ، یعنی جبرئیل امین بر پیامبر نازل می شود ) و بحث های مقدماتی در نهایت چنین می فرماید که ما خودمان نزول وحی بر قلب پیامبر را تضمین می دهیم و آنرا از خطرات احتمالی ( تا نشستن بر قلب پیامبر ) حفظ می کنیم ، هیچ گونه شک و شبهه ای در این میان باقی نمی گذارد !

اگر ما اندکی قرآن را بهتر و دقیقتر ورق بزنیم در میابیم که خداوند در جاهای دیگری نیز از منشأ اصلی قرآن و وحی سخن گفته و در حقیقت آنرا در نزد خود می داند . به دو آیه بعدی توجه نمائید :

إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ ( الواقعه أيات 77 و 78 )

اين آيات در كتاب مستورى جاى دارد

آیت الله مکارم شیرازی در ذیل این آیه تفسیر زیبائی ارائه می دهند :

در همان" لوح محفوظ"" در علم خدا" كه از هر گونه خطا و تغيير و تبديل محفوظ است. بديهى است كتابى كه از چنان مبدءى سرچشمه مى‏گيرد و نسخه اصلى آن در آنجا است از هر گونه دگرگونى و خطا و اشتباه مصون است

( تفسیر نمونه ج 23 ص 267 )

اگر کمی به این بیانات که ریشه در روایات اهل بیت دارد توجه کنیم ، در میابیم که در حقیقت آن قرآنی که از هر گونه تحریف و دگرگونی و خطا و اشتباه محفوظ است ، [HL]لوح محفوظ [/HL]و یا [HL]کتاب مستوریست[/HL] که فقط و فقط در [HL]نزد خداوند [/HL]قرار دارد و دقیقا این حدیث از معصوم که می فرماید : هر کس ادعا نماید که ظاهر و باطن قرآن تماما در نزد وی است ، دروغگوست ، ناظر به همین آیه است . و بنده تحدی می کنم که عزیزان یک روایت از روایاتی که بنده آورده ام را بیاورند که گفته باشد اصل و حقیقت قرآن در نزد خداوند تحریف شده و یا مورد دستبر قرار گرفته است ! آنچه ما آوردیم ناظر به مصحفیست که اکنون در دست ما قرار دارد و هیچ گونه تضمینی نسبت به حفظ این مصحف در هیچ جا نیامده است !

آیه دیگری که به روشنی مقصود مارا بیان می کند آیه 22 سوره بروج است که مباحث تفسیری و ارتباط آن با آیه 9 سوره حجر را در پست گذشته خدمت عزیزان ارائه کردم .

بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجيدٌ في‏ لَوْحٍ مَحْفُوظ ( سوره البروج آیات 21 و 22 )

بلكه اين كتاب قرآن بزرگوار و ارجمند الهى است كه در لوح محفوظ حق (و صفحه عالم ازلى) نگاشته است .

تقریبا می توان ادعا نمود که تمامی مفسران در تفسیر این آیه حفظ قرآن را بر حفاظت از تحریف و نقصان و دستبرد داسته اند ! اما پیش از آنکه جلوتر بروید ، دقت کنید که این لوح محفوظ و این قرآن مجید ، آنچیزی نیست که در خانه های ما یافت می شود ، بلکه کتابی است که تنها و تنها در نزد پروردگار عالم است و ریشه قرآن نازل شده بر پیامبر ، هموست .

و شاهد این کلام ما آیه قرآن است ، آنجا که می فرماید :

يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتاب ( الرعد آیه 39 )

خداوند هر چه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد ثابت مى‏دارد، و ام الكتاب (كتاب اصلى و مادر) نزد او است

و همین کتاب مادر و اصلی است که از هرگونه تبدیل و تحریف محفوظ و مصون است .

در یک جمع بندی که از بحث های تفسیری که اکنون و در پست های قبلی مطرح کردیم می توان نتیجه گرفت :

مخالفین اسلام در انتساب وحی به خداوند شک و شبهه مطرح کرده اند ، خداوند هم در پاسخ آنها بر دو مطلب تاکید نموده است : اول آنکه اصل و اساس این قرآن در نزد خداوند است و از هر گونه تحریف و زیاده محفوظ است ، و ثانیا : حاملین و فرشتگان بزرگواری وظیفه انتقال آیات قرآن به پیامبر را بر عهده دارند که خود خداوند صحت و سقم رسیدن وحی از منبع ( خداوند ) به مقصد ( یعنی پیامبر ) را تضمین و حفظ نموده است .

پس سخن صحیح و درست اینست که این قرآن تا هنگام رسیدن به دست پیامبر بدون هیچ گونه شک و تردیدی صحیح و سالم باقی مانده است ، چرا که از منبع وحی گرفته تا حاملین آن و مقصد وحی که پیامبر باشد همه و همه معصوم هستند و طبق مبانی اسلامی امکان تحریف و نقص در وحی تا مرحله رسیدن به پیامبر و نزول آن بر قلب ایشان به هیچ وجه وجود ندارد . اما پس از ابلاغ و بیان آن ، در رسیدن آیات قرآن به دست نسل بعد از پیامبر ( وحتی در روایات می خوانیم که در رسیدن به دست همان معاصرین و اصحاب پیامبر ) ، به دلیل اینکه دریچه معصوم و اشتباه ناپذیری برای این انتقال وجود ندارد ، الفاظ و کلمات و اعراب و گاها آیات آن ( و حتی در برخی روایات می خوانیم که برخی سور آن ) ، دچار تحریف شدند و به شکل سالم و درستی به دست ما نرسیدند ، لذا اینکه بنده می گویم طریق قرائت کنونی قرآن ضعیف است ، به این دلیل است که قرآنی که ما امروزه در منازل خودمان نگه می داریم ، چه بخواهیم و چه نخواهیم ، روایت و قرائت حفص از عاصم است . گرچه هر دوی این افراد از نظر علم رجال ضعیف هستند ، اما ضعف آنها متوجه حافظه شان است ( یعنی همان چیزی که در ارتباط مستقیم با انتقال آیات به نسل های بعدی قرار دارد و در حقیقت ابزار لازم این انتقال است ) . حتی در همان لینکی که در مورد روایت حفص از عاصم سخن گفته بود ، ادعا نشده بود که قرائت موجود در بین مسلمانان کنونی ، دقیقا و عینا همان قرائت زمان پیامبر است ، بلکه گفته بود : (( شبیه ترین آنهاست )) . که همین جمله از سوی یک منبع معتبر نشان می دهد قرائت قرآن دچار تحول و تغییر شده است و این را تحریف می گویند .

با توجه به توضیحات بالا و سایر توضیحاتی که پیش از این عرض شد ، نتیجه می گیریم که تحریف در مصحف کنونی در دست ما ، قطعا رخ داده و هیچ گونه شک و شبهه ای در مورد آن وجود ندارد .

اما نکاتی که باید آنها را به دوست عزیزمان جناب خیمه گاه گوشزد کنیم ، اینست که پذیرش وقوع تحریف در مصحف های دست ما ، هیچ گونه کفری نمی آورد و به معنای انکار خدا و یا قدرت خدا نیز نمیباشد . البته نتایجی که شما گرفتید از تفسیر به رای آیه فوق الذکر بود که امیدوارم با مطالعه دقیق این پست ، متوجه اشتباهات خود شوید . و اضافه اگر قرار باشد قائلین به تحریف قرآن را در دایره کسانی قرار دهیم که خدا را انکار کرده اند ، حداقل برای شیعه دانشمند و عالمی باقی نمی ماند . افراد و دانشمندان سرشناسی نظیر [HL]عیاشی[/HL] ( مفسر مشهور ) ، [HL]علی بن ابراهیم قمی [/HL]( از استوانه های علمی و حدیثی شیعه ) ، [HL]محمد بن یعقوب الکلینی [/HL]( مورد اعتماد ترین مرد در تاریخ شیعه ) ، [HL]طبرسی صاحب احتجاج [/HL]( از افراد مورد اعتماد و نویسنده حاذق و برجسته شیعه ) ، [HL]علامه مجلسی [/HL]( شیخ الاسلام و المسلمین در نزد شیعیان ) ، [HL]سید نعمت [/HL][HL]الله جزایری[/HL] و ... که همگی به گونه ای عقیده به تحریف قران را بیان کرده اند . انشاءالله بنده در نگارشی جداگانه ، اقوال و نظرات دانشمندان و علمای بزرگ شیعه که در باب تحریف قرآن سخن گفته اند را خواهم آورد .

شما در کلام علما و دانشمندان شیعه بنگرید و ببینید که در مورد طعنه زدن به روایت تحریف قرآن چه گفته اند ؟

علامه مجلسی می گوید که اگر قرار باشد ، این روایات متواتر که در باب تحریف قرآن آمده است را رد کنیم و آنها را قبول نکنیم ، پس امامت ائمه را چگونه ثابت می کنیم ؟

در حقیقت مراد علامه مجلسی اینست : همانطور که از روایات ، امامت ائمه ثابت می شود ، از روایات تحریف ، نیز ، تحریف مصحف در یافت می شود . و اگر قرار باشد روایات را کنار بگذاریم ، باید امامت ائمه را نیز کنار بگذاریم !

و یا مثلا محدثی بزرگ همچون یوسف بحرانی می گوید که اگر قرار باشد ، به روایات تحریف قرآن طعن وارد کنیم ، باب وارد آمدن طعن به احادیث باز می شود و این یعنی طعن زدن به تمامی شریعت !

نکته دیگری که لازم است به آن پرداخته شود اینست که برادر عزیز و بزرگوار ، آنچه بنده در مورد کلمه ذکر آوردم ( اینکه ذکر در آیه به معنای پیامبر است ) را از خودم نیاوردم ، بلکه آدرس دادم که رجوع کنید و ببینید که چنین اقوالی نیز وجود دارد ، و بعد از آن ثابت شود که چنین آیه ای متشابه است و باید تاویل و تفسیر صحیحی از آن بشود ، یا خود خداوند آنرا تفسیرکند ( که اینکار را کرده ) و یا ائمه اهل بیت ( که بر حسب تصادف آنان نیز تاویل خاص خود را ارائه داده اند ) . لکن می بینیم که در هیچ یک از تفاسیر مطرح شده ، چه از طرف خود قرآن و چه از سوی ائمه و چه از سوی صحابه ، معنا و مفهومی که شما می خواستید بیرون نیامد و اصلا بحث چیز دیگریست ! بنابراین اندکی بیشتر توجه کنید و قرآن را هم بیشتر و بهتر بخوانید !

به هر حال فکر می کنم که دیگر توضیحی اضافی در خصوص آیه مورد بحث باقی نمانده باشد !

یک تذکر مهم : در هر کجا که تحریف را بر قرآن حمل کرده ایم ، منظورمان همان مصحف هایی است که امروزه در دستان ما وجود دارد . و گرنه قرآن اصلی دردست خداوند است و کسی به آن دسترسی ندارد !

موفق و موید باشید .

سلام بر همه دوستان

تقریبا بحث های تفسیری ما به پایان رسیده و تمامی اشکالات را نیز پاسخ گفته ایم ، جناب خیمه گاه ابی الفضل سعی داشتند که از قرآن منظور خود را ثابت کنند که البته با توضیحاتی که ارائه شد ، من فکر نمی کنم برای اهل انصافی شک و شبهه ای باقی مانده باشد و ادامه بحث در این زمین را تنها و تنها جدل می دانم ! چرا که دلایل و حجت ها آشکار شده اند .

برادرمان اصرار داشتند که آیات را بنابر اعتقاد و تفسیر به رای خود شرح بدهند که به طور اجمالی ما در این خصوص توضیح دادیم ، اما از آنجا که فکر می کنم باید قدری کلام را بیشتر گسترش داد و معانی را بهتر و واضح تر بیان کرد ، تصمیم گرفتم تا تلخیصی از بحث های تفسیری موجود را برای عزیزان ارائه کنم !

با ما باشید و تفسیر صحیح و منطبق بر قرآن را فرا بگیرید
با سلام و تشکر فراوان از جناب عبدالرسول از بحث تفسیری ای که آوردید.
خواستیم 2 تا صلوات بفرستیم سایت امکاناتش را نداشت. :Kaf:
و من الله توفیق

سلام علیکم
در پاسخ به تمامی سخنانی که حول اعتبار و یا عدم اعتبار سنت داشتید به همین نکته بسنده می کنم که در جریان مناظره ابن عباس و خوارج ، حضرت علی به ابن عباس دستور داد که از سنت با آنها مناظره نماید و بس !
اما اینکه راجع به آیه مورد بحث ( 9 حجر ) فرمودید که از محکمات قرآن است ، نشان از این دارد که اصلا پست بنده را مطالعه نکرده اید ، وگرنه چنین اشتباهی نمی کردید :
نقل قول نوشته اصلی توسط عبدالرسول نمایش پست ها
سیوطی در التقان یکی از ویژگی های آیات متشابه را تاویل پذیری آنها می داند :
والمتشابه ما لا يدري إِلَّا بِالتَّأْوِيلِ
و هنگامی که بنده به کتاب تفسیر نمونه مراجعه کردم ، در حقیقت به دلیلی بود که خودم نیز آنرا بیان داشتم :
نقل قول نوشته اصلی توسط عبدالرسول نمایش پست ها
همینکه می بینیم برای تفسیر آن چندین قول متفاوت وجود دارد ، خود نشان می دهد که حتی از دید مفسری همچون مکارم شیرازی اتفاق نظری وجود نداشته و لذا آیه از جمله آیات متشابه است . چرا که همگان به خوبی می دانند که این آیه نیاز به تاویل دارد .
حال آیت الله مکارم شیرازی نظر اجتهادی خود را بیان داشته اند ، آنچه مد نظر بنده بود ، اینست که تفاسیر برای این آیه مختلف هستند و هر کس عقیده ای دارد ، وقتی چنین مشکلی پیش می آید


عليكم سلام

با تشكر:Gol:

اخوي گويا شما مطالب حقير را با دقت نمي خوانيد زيرا ايت الله مكارم پاسخ گوي اشتباه شما در شناخت ان سه مورد دادند و فرمودند كه اين سه مقوله نتنها با هم منافاتي ندارد بلكه در طول هم هستند، شما اگر پاسخ معظم له را خوب مي خوانديد مجدد اين اشكال را وارد نمي كرديد

دوست عزیز ، علم رجال علمیست که مورد اجماع امت اسلامی قرار گرفته است و تقریبا به جز عده ای محدود ، همگی بر آن اتفاق نظر دارند ، در پست قبلی توضیح دادم که نادیده گرفتن علم رجال یعنی نادیده گرفتن اسلام ! اینها را من نمی دانم شما از کجا می اورید ؟ با از بین رفتن علم رجال تمامی فقه و اعتقادتان از بین می رود ، آنوقت شما قرآن را دو دستی بچسبید ، ببینیم حتی می توانید تعداد رکعات نمازتان را از آن بیرون بیاورید ؟

برادر عزيز، عبدالرسول تكليف ما را روشن كنيد، اگر شما اقوال علما برايتان حجت هست پس ديگر نگويد :::::::

حال آیت الله مکارم شیرازی نظر اجتهادی خود را بیان داشته اند ، آنچه مد نظر بنده بود ، اینست که تفاسیر برای این آیه مختلف هستند و هر کس عقیده ای دارد

اگر نظر علما براي شما حجت هست پس نفرمايد:::::::::

ما یا باید به قول خدا رجوع کنیم و یا اینکه از پیامبر و ائمه بزرگوار تفسیر آیه را بخواهیم !

تكليف ما را روشن كنيد، كه هرجا به نفعتان هست قول علما حجت هست و هر جا به نفعتان نيسد مردود هست

دوست عزیز ، بنده تفسیر علی علیه السلام را برایتان آوردم ، دیگر نمی توانید بهانه بیاورید و از پاسخ به آن طفره بروید .

شما هنوز علم رجالتان و بقيه علومتان را اثبات نكرده ايد كه چنين ادعايي بكنيد ضمن اينكه اگر در قران هستيد از قران سند بياريد و اگر در سنت هستيد براي بطلان همه احجاديثتان سند اوردم

اما در مورد مصحف ابن مسعود ، برای آشنایی مقدماتی به لینک زیر مراجعه کنید :

http://www.qpsh.ir/node/4205

بنده نيز مصحت مسعود را خواندم و مانند شنا به ان ايمان اوردم، بنده مي گويد براي من مصحف را بياور، امده ايد يك لينك داده ايد و مي گويد برو مصحف را بخوان؟ شما همان قول ما را ثابت كرديد زيرا ما مي گويم قران محمد ص، و شما مي گويد قران مسعود، حالا مي توانيد اصل اين مصحف را هم بياوريد ما ببينيم و يا اينكه بازم به قول شما از تلسكوپ تاريخ پيما استعمال نموده ايد؟

بنده واقعا برای این نوع صحبت کردن شما متاسفم ، به بنده می تازید که چرا قرآن را باطل می دانم ( و حال آنکه این ادعایی کذب و تهمتی ناروا به بنده است ) ، و خود متشابهات را متناقضات می دانید !

به نظر بنده بهتر است که یک دوره مقدمات علوم قرآنی را مطالعه کنید که دیگر چنین زلفاتی نداشته باشید !

جناب خیمه گاه ، اگر متاشبه یعنی متناقض ( عین کلام شما ) ، می توانید این آیه را برای همه ما معنا کنید ؟

كِتَابًا مُتَشَابِهًا ( آیه 23 سوره زمر )

علی الاسلام السلام !

اول اينكه من صريحا به كسي تهمت نزده ام و دوم اينكه من پاسخ اين ادعا شما را هم به برادر شريعت هم دادم برويد ان را بخوانيد تا متوجه شويد كه كسي به شما تهمتي نزده است

ما سوء ظن به كسي نداريم، اما مي گويم گاها بعضي از نكات نااگاهانه از لسان كسي خارج مي شود و اين ارتباطي با اين ندارد كه ما كسي را كافر بدانيم، اما تذكر ما براي ان هست كه شخص تعمقي كند تا به اشتباه خود پي ببرد، و وقتي كسي كه قدرت و قول خدا را هم انكار كند حقا كه اعتقاد بر بطلان خدا دارد زيرا او قائل بر اين هست خدا صادق نيست و كذاب هست

اگر مي خواهيد تاسف بخوريد براي مطالب خود تاسف بخوريد كه مدام ديگران را جاهل و خودتان را عالم مي پنداريد، ايا انجا هم براي خود تاسف مي خورد؟

ضمن اينكه شما وقتي قول من را مي گذاريد چرا نصف مي كنيد و بقيه انرا نمي اوريد؟

متشابه مي دانيد يعني چه يعني تناقض، يكي بگويد شب يكي بگويد روز،

اين قول كاملا من بود حالا چه منافاتي با قران دارد؟ قران مي فرمايد زماني كساني از متشابهات استفاده مي كنند و منحرف هستند كه از اين نوع ايات استفاده مي كنند كه ضد و نقيض هست، يكي براي خودش مي گويد شب و يكي مي گويد روز، ايا اين خلاف قران هست؟ اهل سنت مي گويد ولي براي ابوبكر هست و شيعه مي گويد براي مولا علي، ايا اين تناقض هست يا نه؟شما مطالب را نصفه و نيمه مي اوريد و بعد هم براي خودتان تفسير مي كنيد و بعد مي گويد ما جاهل هستيم و شما دانا و ما به شما توهين هم مي كنيم، ايا اين منطق بحث هست كه شما همراه خود اورده ايد؟

بنده نیز آیه مذکور را آوردم :

قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا

و به شما متذکر شدم که به عبارت " انزل ذکر " توجه کنید ، تا برای بار بعد ، دیگر از آوردن ماده " نزل " در کنار " ذکری " که به معنای پیامبر است ، تعجب نکنید !

هیچ تفسیری نمی کنم که ذکر در آیه 10 سوره طلاق به چه معناست ، بلکه تنها شما را به آیه بعدی ، یعنی آیه 11 سوره طلاق ارجاع می دهم :

رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ

جناب عبد ارسول عزيز، ما صد بار پاسخ شما را داده ايم و خدايي خسته شده ايم از بس تكرار كرده ايم

ارسلنا رسلا، ايا واقعا در ادبيات عرب ارسل با نزل يكي هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً

رسولاني را ارسال كرديم

برادر عزيز ما نمي دانيم شما اين تويلات را از كجا مي اوريد كه ذكر را پيغمبر معنا مي كنيد، مي شود ايه اي به ما نشان دهيد كه خداوند ذكر را در شامله يك ادم حساب كند

ما براي شما ايه اي اورديم كه اصلا به ان دقتي نكرديد متاسفانه

خوي وقتي خدا بخو.اهد نبي نازل كند مي فرمايد و ارسلنا رسلا و نه اينكه بگويد نزلنا ذكر، اگر ذكر به معناي پيغمبر باشد، خداوند به رسول مي فرمايد نزلنا عليك الذكر ما خودت را بر خودت نازل كرديم به نظر شما اين معنا و مفهوم دارد؟ ايا اين با اعجاز ادبي قران در تناقض نيست؟ بعد جالب هست در ادامه مي فرمايد لتبين للناس ما نزل اليهم طبق ترجمه شما اين مي شود كه خودت را كه بر خود نازل كردم را براي مردم تبيين كنيد، برادر عزيز من وقتي پيغمبر به مفام نبوت جعل مي شود كه خودش مي داند بايد به مردم بشارت نبوتش را بدهد، ان چه چيزي هست كه خدا به رسولش نازل كرده تا به مردم توضيح دهد؟ إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ ان ذكر، كتاب خدا هست برادر من، كتاب خدا

ونزلنا اليك الذكر لتبين للناس
دقت كنيد برادرم، اليك ضميرش به پيغمبر بر مي گردد، و ذكر را هم بر پيغمبر نازل كرد كه گفتيم اين ذكر همان كتاب هست إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ اين كتاب و يا همان ذكر را فرستاده است كه چه بشود؟ لتبين للناس براي مردم تببين كند، توزيع كند كه چه بشود؟ براي تفكر و انديشه زيرا قران همان كتاب بشير و نذير هست

و نكته ديگري هم كه متذكر شدم اين بود:::::::

اما جالب هست كه در ايه بعدش خداوند مي فرمايد رسُولًا یتْلُو عَلَیكُمْ آیاتِ اللَّهِ رسول مي خواند ان ايات الهي كه در رواقع همان ذكر هست كه مايه درست عبرت مي باشد لقد كان في قصصهم عبره
اگر قرار باشد رسولي را نازل كند مي فرمايد ارسلنا رسول اما فرموده أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا، اين ذكر همان هست كه در ايه 44 نحل هم به ان تصريح داشته است كه به واسطه رسول خدا قرار است تبيين شود برادرم

اما خوب دقت كنيد جناب عبدالرسول

شما باز امديد ايه را اورديد و باقي انرا قرائت نكرديد

هیچ تفسیری نمی کنم که ذکر در آیه 10 سوره طلاق به چه معناست ، بلکه تنها شما را به آیه بعدی ، یعنی آیه 11 سوره طلاق ارجاع می دهم :

رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ

شما چرا بعد از عليكم را نخواندي؟؟؟؟؟؟؟؟؟

رَّسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ

رسول خدا بايد بخواند چه چيزي را بخواند؟ ايات خدا را بخواند، همان چيزي كه در ايه قبل انرا نازل كرده است، و بارها گفته ايم، وقتي قران بخواهم رسولي را ارسال كند از لفظ ارسل استعمال مي كند و نه نزل اين دو در ادبيات عرب متفاوت هست

بازم دقت كن جناب عبد الرسول

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً

أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً

اما وقتي به ذكر و ايات و كتاب مي رسد از چه استعمال مي كند؟

سوره حجر:::

نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ دقت كنيد خداوند مي فرمايد نازل كرديم عليه(بر او يعني پيغمبر) ذكر (قران) و طبق تفسير شما يعني پيغمبر را بر پيغمبر نازل كرديم

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ نازل كرديم بر تو ذكر اين ذكر چه چيزي هست كه خدا بر پيغمبر نازل كرده و در ايات مختلف هم بر ان تصريح داشته است؟

أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ اين ذكر همان كتاب هست كه خداوند بر پيغمبر نازل كرده است

و از همه جا جالب تر ايات 43 و 44 سوره نحل هست:

أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً

ما قبل از تو انبيايي را ارسال كرديم كه از لفظ ارسلنا استعمال مي كند و بعد در ادامه مي فرما و در ايه بعد مي فرمايد وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ و بر تو هم ذكر يا همان كتاب را نازل كرديم

هیچ تفسیری نمی کنم که ذکر در آیه 10 سوره طلاق به چه معناست ، بلکه تنها شما را به آیه بعدی ، یعنی آیه 11 سوره طلاق ارجاع می دهم :

رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ

شما چرا بعد از عليكم را نخواندي؟؟؟؟؟؟؟؟؟

رَّسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ

رسول خدا بايد بخواند چه چيزي را بخواند؟ ايات خدا را بخواند، همان چيزي كه در ايه قبل انرا نازل كرده است، و بارها گفته ايم، وقتي قران بخواهم رسولي را ارسال كند از لفظ ارسل استعمال مي كند و نه نزل اين دو در ادبيات عرب متفاوت هست

بازم دقت كن جناب عبد الرسول

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً

أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً

اما وقتي به ذكر و ايات و كتاب مي رسد از چه استعمال مي كند؟

سوره حجر:::

نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ دقت كنيد خداوند مي فرمايد نازل كرديم عليه(بر او يعني پيغمبر) ذكر (قران) و طبق تفسير شما يعني پيغمبر را بر پيغمبر نازل كرديم

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ نازل كرديم بر تو ذكر اين ذكر چه چيزي هست كه خدا بر پيغمبر نازل كرده و در ايات مختلف هم بر ان تصريح داشته است؟

أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ اين ذكر همان كتاب هست كه خداوند بر پيغمبر نازل كرده است

و از همه جا جالب تر ايات 43 و 44 سوره نحل هست:

أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً

ما قبل از تو انبيايي را ارسال كرديم كه از لفظ ارسلنا استعمال مي كند و بعد در ادامه مي فرما و در ايه بعد مي فرمايد وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ و بر تو هم ذكر يا همان كتاب را نازل كرديم

بنابراین ، بر خلاف رای شما که ادعا کرده بودید انزل برای فرد نمی آید ، دیدیم که صراحتا در قرآن آمده است ،

و دوباره بر خلاف کلام شما که فرمودید ذکر ، فقط و فقط قرآن است و لا غیر ، دیدیم که آیات " ذکر " را " رسول " معنا کرده بودند ، رسولی که آیات خدا را بر مردم می خواند !

ادعاي شما را بر اساس قران باطل كرديم و اگر زحمت مي كشيديد ادامه ايه خودتان را مي خوانديد ذكر را تعبير به ايات كرده است

قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا رَّسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّه

خداوند اين ذكر را فرستاده است يكي بايد انرا بخواند يا نه؟ فلذا به همين جهت هستكه نام رسول ص را اورده و بلا فاصله اشاره مي كند انچه كه خوانده مي شود همان ايات هست(ذكر) ضمن اينكه مانند اين را از ايه 44 نحل به ان اشاره كرده كه مي فغرمايد
وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ اين ذكر را نازل كرد، كه پيغمبر براي مردم تبيين كند و در ايه 10 سوره طلاق هم فرمود ذكر را نازل كرد تا براي مردم يتلو كند يعني بخواند

و اين كه ذكر همان ايات الهي هست را در ايات مختلف به شما نشان داديم

اولا همان کسانی که می گویید غیر خدا هستند ، توسط خدا عصمتشان تایید شده است ، بنابراین در الفاظ خود اندکی تامل نمایید .

ثانیا سنت مفسر آیات قرآن است ، جزئیات کلیات را بیان می کند و معانی کلمات را گوشزد می کند ، طبق تعریفی که از متشابهات داشتید ، در اینجا هم نیاز است تا سنت و احادیث ، آیه را تفسیر نمایند !

بر خلاف شما ، ما نمی توانیم از سنت دست بکشیم ، هر چند اگر کمی صبر کنید ، بنده تفسیر آیه 9 حجر از قرآن را هم خدمتتان عرض می کنم .

ما که بحث روایی و تفسیری را آوردیم ، شما جواب نداید . ببینیم تفسیر قرآن به قرآن را قبول می کنید یا خیر ؟

بحث اشكال ما بر ورود و خورج شما در اين هست در يك جا باستيد و بحث كنيد و نه اينكه سنت را نتوانستيد اثبات كنيد بياييد در قران و از قران نتوانيد اثبات كنيد برويد در سنت، اين را هم خودمان مي دانيم كه سنت مفسر قران هست وانزلنا اليك الذكر لتبين للناس، و ورود بر سنت هم زماني هست كه ما در منازعه باشيم حال انكه خود قران پاسخ گوي ما هست

بقيه مطالبتان در همين كامنت را هم پاسخ داده ايم فقط مي ماند يك چيزي

سند این خطبه کجاست ؟ میان سید رضی و امیرالمومنین چندین قرن فاصله وجود داشته است ، این خطبه سندی دارد یا همچون نامه 6 نهج البلاغه بدون سند است ؟

ثانیا ، بر فرض که ثابت شود این کلام حضرت علیست ، در کجای آن آمده که قرآن تحریف نشده است ؟

بله بنده هم می گویم که قرآن حق می گوید ، یاران قرآن پیروزند ، و ستونهای منطق قرآنی هر گز فرو نمی ریزد و همواره منطق و ادله کلامی آن استوار است ، اما اینها چه ربطی به تحریف الفاظ و حروف و .. دارد ؟

اولا كه پيروان سقيفه به واسطه نامه 6 هيچ چيزي را نمي توانند اثبات كنند هيچ بله انها با اشاره به اين ايه هم مذهب خودشان را بر باد مي دهند

اما فرموديد ازكجحا ثابت مي شود قران تحريف شده نيست::::::::

وَکِتَابُ اللهِ بَيْنَ أَظْهُرِکُمْ، نَاطقٌ لاَ يَعْيَا لِسَانُهُ، وَبَيْتٌ لاَ تُهْدَمُ أَرْکَانُهُ، وَعِزٌّ لاَ تُهْزَمُ أَعْوَانُهُ.

ويژگيهاي قرآن. کتاب خدا قرآن در ميان شما سخنگويي است که هيچگاه زبانش از حق‏گويي کند و خسته نشده، و همواره گوياست، خانه‏اي است که ستونهاي آن هرگز فرو نمي‏ريزد، و صاحب عزتي است که يارانش هرگز شکست ندارند.

[B][COLOR=#ff0000] ايا تعبير عدم شكست همخواني با انا له لحافظون دارد يا خير؟

[/COLOR][/B]

جمله اخر را شما نخواندده بوديد برادرم:Gol:

ا سلام و تشکر فراوان از جناب عبدالرسول از بحث تفسیری ای که آوردید.
خواستیم 2 تا صلوات بفرستیم سایت امکاناتش را نداشت.
و من الله توفیق

بنده اگر تا الان به اشكالات پاسخندادم چون در جايي هستم برف مي ايد و كابل ها فريز شده اند و چند بار ارسال كردم و به خاطر كانفيليگ نرم افزاري قطع شد

برويد مطالب ما را هم بخوانيد و يك كف و هورا هم براي ما بكشيد :ok::Nishkhand:

ايديكم الله:Gol:

بنده اگر تا الان به اشكالات پاسخندادم چون در جايي هستم برف مي ايد و كابل ها فريز شده اند و چند بار ارسال كردم و به خاطر كانفيليگ نرم افزاري قطع شد

برويد مطالب ما را هم بخوانيد و يك كف و هورا هم براي ما بكشيد

ايديكم الله
با سلام خدمت دوست عزیز.
برای اینکه شما ناراحت نشید و حسودی نکنید قبل از اینکه بخونم دو تا هورا : :Kaf::Kaf:
ان شاء الله هر چه زودتر برفا آب بشن.
و من الله توفیق

که صد ها بار عرض شد تحریف با ابطال فرق دارد.
لذا خلاصه ایرادات بنده به استدلال شما این است :
1. ثابت کنید که ذکر دقیقا و تنها قرآن است و دیگر هیچ! ( در این زمینه بنده وارد نمی شوم و مباحثات شما و جناب عبدالرسول را دنبال می کنم. لذا منتظر پاسخ شما به پست 271 ایشان هستیم. )
2. ثابت کنید مبنا بودن قرآن یعنی عدم تحریف.
و من الله توفیق

باتشكر

اين را بارها اثبات كرديم و اين يخن شما يعني تاپيك ها را پيگير نيستيد و مدام تكرار سوال مي كنيد و يا مطالب را بخوانيد و يا سوالتان را تكرار نكنيد برادر عزيزم

هزار بار گفتيم، انكار خدا يعني بطلان خدا، اين ديگر نيازي به تفضيل ندارد كه شما مي پيچانيد

خیلی از این صحبت شما تعجب کردم. اینکه من گفتم جناب فرهنگ به نکته خوبی اشاره کردند این را نتیجه گرفتید که ایشان برای بنده حجت است؟؟؟!!!!
همانطور که جناب عبدالرسول گفتند و شما پاسخ ندادید بر اساس همین تفسیر مکارم که شما در جایی به آن استناد کردید قول ها در مصداق ذکر متفاوت است و این متشابه بودن آیه را می رساند. خوب تفسیری که جناب فرهنگ هم به آن اشاره کردند نوعی تفسیر است. بنده نمی خواهم روی نظر ایشان مانور بدهم چرا که به اعتقاد بنده اصلا اهمیتی ندارد. نظر شخصی بنده این بود. همین!

مطالب جناب عبدالروسل را پاسخ داديم،

اما حضرت عالي فرموديد كه جناب فرهنگ هم مطلب خوبي فرمودند و به مطلب ان هم احتجاج كرديد لذا حقير پاسخ دادم

بله ما هم می گوییم اشکال دارد. لذا معتقدیم شیاطین آن را منحرف نکردند و برای همین هم قرآن قابل استناد است. ولی تحریف در آن رخ داده.

عذر مي خواهم اگر بنده بگويم شما ادم منحرفي هستيد ايا همه بايد قبول كنند؟ شما هنوز براي ادعاي تحريف دليل اقامه نكرده ايد، و مداوم در حال ادعا هستيد خواهشا ادعايتان را اثبات كنيد وگرنه ادعا كردن را من هم بلدم و الان همين جا مي گويم شما ادم كذابي هستيد، ايا هستيد واقعا؟

ولی تحریف به گونه ای نیست که باعث گمراهی باشد. بلکه قرآن تحریف شده در کنار روایات معصوم و البته علم رجال می تواند هدایت گر باشد.

پاسخ سوال ما را نداديد، شما هم مانند برادر عبدالرژسول از مسائل جهاني و و رجال همه چي سخن گفتيد به جز پاسخ ما، شما مي گويد تخريف شده است، دليل بيار، دوما شما كه مي گويد تحريف شده است بفرماييد ببينم از كجا مي دانيد كه تا چقدر تحريف شد است؟ ايا علم غيب داريد؟ من ادعا مي گنم همه قران تحريف شده و يك چيز جديد نوشته اند، ايا شما مي تواني بگوييد نه فقط 5 ايه حذف شده است؟
شما از طرفي مي گويد نه علم قران داريد و نه حديث پس از كجا مي دانيد علم رجال هدايت گر هست؟ اينچه ارتباطي با سوال من دارد؟ چيزي كه نقص دارد معيار تشخيص نيست جناب شريعت، الان يعي ادعا مي كند معضوم فرموديد هر چيزي خلاف قران باشد باطل هست ما هم در قران نگاه مي كنيم نگفته است نماز چند ركعت هست ايا روايت باطل هست طبق مبناي شما؟ وقتي ترازويي خراب باشد شما با ان ميوه خود را وزن نمي كنيد، اين يك مثال عقلي هست و قابل درك

بهتر بود که در این جملات به جای دین قرآن می گذاشتید. چرا که همانطور که بارها و بارها عرض شد دین در قرآن خلاصه نشده بلکه امامت هم جعل شده برای کامل کردن دین که البته اقوال این عزیزان تحریف شده است. لذا در دین خدا تحریف وارد شده است. حتی اگر قایل به عدم تحریف قرآن باشیم. مگر اینکه شما بفرمایید کتاب خدا برای ما کافی است و نیازی به امامت نیست؟

اخوي اين مطالب شما يعني خيلي كم با قران انس داريد و خوداجتهادي مي كنيد
قران مي فرمايد ان الدين عندالله اسلام
اين دين را چه كسي تعريف مي كند؟ اين اسلام را چه كسي تعريف مي كند؟ پاسخ قران، قراني كه باطل باشد ان دين مصونيت ندارد عزيز دل من اين خيلي واضح و روشن هست كه شما نمي خواهيد قبول كنيد متاسفانه

چرا نیاز به حفاظت دارد. آیه مورد نظر را به یادم ندارم کجای قرآن بود. همان آیه ای که خداوند در خطاب به رسولش می گوید زبانت را با عجله برای خواندن کلمات قرآن تکان نده. این یعنی حفاظت. یعنی پیامبر گاهی برای خواندن کلمات خدا قصد تعجیل داشت که به او تذکر داد. لذا وحی الهی تا زمانی که از زبان رسول خارج گردد نیاز به حفاظت دارد. بلکه حفاظت از ان بسیار مهم تر و کلیدیتر است. چرا که اگر بعد از آن تحریف بوجود آید عذری بر خدا نیست زیرا این به دست خود انسان ها اتفاق افتاده و خداوند کلامش را بدون کاستی بر زبان رسولش جاری کرده است. ولی اگر قبل از آن حفاظت نشود بر خداوند اشکال هست.


اخوي ايه بيار ما در خدمت شما هستيم، انجا نوششته بود براي ما دليل نيست اما بنده به شما يك ايه نشان مي دهم كه انشا الله راه را نشان دهد

وَ لَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ (انعام/50)

من تابع وحي هستم.

پيغمبر تابع وحي هست فلذا وقتي تابع باشد خود به خود محافظت مي شود اضافه بر اينكه ما در كامنت هاي مختلف با سياق ايه و ايات ديگر اثبات كرده ايم اين ذكر چيست من نمي دانم شما چرا انها را نمي خوانيد؟


حال اگر جای امامان بودید باز قرآن را مبنا قرار نمی دادید؟

خير، حجت قرار نمي دادم، و اتفاقا وقتي چيزي كه سالم هست با ان حجت قرار مي دهم، وقتي معصوم مي داند دو ميوه دارد پوسيده هست ديگر نيازي ندارد به شما بگويد ببين كدام بهتر هست همان را بردار، دندان پوسيدده و لق را بايد كند و انداخت دور عزيز دلم، الان من به يقين برسم كه قران تحريف شده هست، چه كسي مي تواند اثبات كند تا چه حد تعريف شده است؟ تا چقدر تحريف شده است؟ از كجا معلوم نماز و غيره را بشر اضافه نكرده است؟ شما الان مي داني در انجيل و تورات چقدر براي خدا هست و چقدر براي خدا نيست؟ شما الان مي داني در قران چقدر براي معصوم هست و چقدر نيست؟ شما براي اين حدود مي تواني معرفي كنيد؟ اتفاقا حالا كه معصوم معيارش قران هست، شما نگاه كن، كيفيت وضو، نماز، حج، خمس و زكات در نماز نيامده است و حتي اسامي بقيه انبيا نيامده و فقط 27 نفر امده است حالا پس همه بر باطل هستند طبق نظر شما

این کلام شد بی اخلاقی است. مواظب باشید از اخلاق گفتگو خارج نشوید. شما بنده را متهم به جدل می کنید؟! بنده متوسل به هیچ کس نشدم. هیچ وقت حدیث مورد اشاره شما را هم منکر نشدم. اگر جایی منکر حدیث شما شدم بیاورید. بنده فقط گفتم بحث رجالی هم انجام شود بهتر است. ولی شما با اینگونه مطالبتان حقیقتا بحث را به حاشیه می برید.

برادرم خودتان را كنترل كنيد بنده نه توهيني كردم و نه هيچ، حضرت عالي فرموديد جناب رسول ايا اين روايت چيست و كيفيتش چيست، شما نگفتي؟ من هم گفتم به ايشان متوسل شديد ايا اين زشت هست؟ در اينكه خود اجتهادي هم كرده ايد فكر نمي كنم جملات بدي گفته باشم زيرا مطالب شما زياد هست از خود اجتهادي، اينها كجايش بي ادبي هست و در اخر هم به من ليبل چسبانيد كه گفتيد من مي گويم شما جدال مي كني ايا اين تهمت هست يا نه؟

این کلام خود را ثابت کنید. چرا مبنا بودن قرآن عدم تحریف را نتیجه می دهد؟ قبلا هم خدمتتان عرض کردم سیره امامان ما هم میزان و مبنای اعمال ماست. قرآن کلامی بیش نیست. برای الگو گیری از ان نیاز به سیره معصوم است. در واقع عمل به قران نیاز به الگوی عملی دارد و گرنه خداوند به هدف خود نرسیده است. الگوی عملی هم که رسول خدا و امامان معصومند. ولی سیرع انها تحریف شده است و نیاز به علوم بشری ای چون تاریخ و رجال دارد. لذا همان طور که قرآن مبناست سیره و احادیث امامان هم مبناست. این را صدها بار گفتم. اگر نیاز به محافظت است از همه اینها باید محافظت شود. شما اینگونه استدلال کردید :

اقاي عزيز براي شما هزار بار مثال عفلي زدم باز مي گويد اثبات كن، خواهشا يا مطالب را بخوانيد برادرم يا الكي كامنت نزنيد، ترازويي كه خراب باشد معيار وزن نيست شما مي گويد شريعت عقلاني ، ايا مسائل عقلي هم براي شما حجت نيست؟

خواهشا اگر مي خواهيد كامنت بزنيد يا همه كامنت ها را خوب بخوانيد و يا مطالب جديد بياوريد چون از تكرار خستته شديدم

با سلام خدمت دوست عزیز.
برای اینکه شما ناراحت نشید و حسودی نکنید قبل از اینکه بخونم دو تا هورا :
ان شاء الله هر چه زودتر برفا آب بشن.
و من الله توفیق

ممنون
باتشكر از شما
ولي ادم حسودي نيستم هااااااااااااااااااااااااااااااا

محرمه من دست نمي زنم ولي محزون مي شوم:Ghamgin:

جناب خیمه گاه ، متاسفانه شما علمی صحبت نمی کنید و این نشان دهنده عدم آگاهی شماست ، کسی که نداند مصحف ابن مسعود چه ویژگی دارد ( با وجود اینکه آدرس دادم تا رجوع کنید ) ، و یا چگونه بوده ، متاسفانه یا بسیار ناآگاه است و یا خود را به نادانی محض زده !

اين نوع ادبيا شما نشان از ان دارد يا از بحث خسته شديد و فشار بحث به شما امده است و يا اينكه كلا هتاكيد كه اين گونه بي ادبي مي كنيد

نظر من بر روي منطق اولي هست و شما را ادم هتاكي نمي دانم اما بد نيست به جملات خودتان هم نگاه كنيد كه خودتان را ادمي بسيار مودب مي دانيد

بنده واقعا برای این نوع صحبت کردن شما متاسفم ، به بنده می تازید

اما منطق هاي علمي شما را خوانيدم و ديديم چقدر عالمانه بود

شما مدعي هستيد خيلي مودبيد كه خلافش را خودتان ثابت كرديد و منطق علمي خودتان را هم خودتان ثابت كرديد

اگر مي خواهيد بحث علمي كنيد هتاكي را بگذاريد كنار زيرا علاقه به فحاشي در بحث ندارد وگرنه ديگر ادامه نخواهم داد

دوست عزیز ، شما که هنوز نمی دانید قرائت قرآن منزلتان روایت حفص از عاصم است ، فکر نمی کنید باید تجدید نظری بر تمامی ارکان اعتقادیتان بکنید ؟ ( این نشان می دهد که به جای خواندن پست ها فقط دنبال مغلطعه هستید ! ارجاعتان دادم که بروید و در مورد روایت حفص از عاصم یاد بگیرید ، اما شما چه کردید ؟ فقط سخنان قبلی را تکرار نمودید !

عزیز دل من ، می فرمایید که همه احادیثی که ما آوردیم ، جعلی هستند ، خب یا معاذ الله امام جعل کرده ، یا اصحاب امام ، یا نویسنده حدیث ! ( از آسمان که جعل نکرده ، یکی این وسط جاعل بوده ، شما اگه راست می گی اون فرد جاعل و دروغگو رو کشف کن ! )

خب منطق شما اجازه پذیرش و درک چنین قاعده ساده ای را به شما نمی دهد ، تقصیر ما چیست ؟

شما ادعا مي كنيد چنين افرادي وجود داشته اند برايمان اول علم رجال را ثابت كنيد و بعد اين افرار را ثابت كنيد

ما كه تاكنون از شما خواستيم برايمان مصحف بياوريد نياورديد، گفتيم عاصم و فلاني و بيساري را بيار نباوردي، گفتيم علم رجال را ثابت كن گفتي اقوال علما، گفتيم اقوال علما گفته است ذكر يعني قران، گفتي اقوال علما پيش كش خودشان، ما بايد به اقوال اهل بيت گوش كنيم،
اين يك بلام و بيست هوايي منطق علمي شما هست كه به رخ عالمايان مي كشيد
، ادب را هم كه ديديم و بقيه را هم مستفيض نموديد
ماشا الله به اين همه علم كثير و ذوق و ادب سرشار
بارك الله انفسكم

ما در اين مانده ايم برادر شريعت عقلاني براي چي شما دست و هورا كشيده اند، هتاكي يا مختصات علم؟؟؟؟

اي كاش خودشان بيايند و براي ما توضيح دهند ولي باز من گلايه اي ندارم برادر عزيزم:Gol:

اگر شما از دست ما ناراحت هستيد اين قلب را برايتان به نشانه ادب و احترام ارسال مي كنم:hamdel:

دو حالت بیشتر ندارد :
یا من ننوشته ام ، یا شما نمی بینید !
قطعا من نوشته ام ، چون هم خودم می بینم و هم بقیه می خوانند ، اما مثل اینکه شما نمی خواهید ببینید !
بنده در سه پست تفسیر صحیح ، مطابق قرآن و اقوال پیامبر را آوردم ، در همین پست نیز اتمام حجت خودم را برای افرادی که حق پذیرند ، می آورم ، دیگر هر کس خواست عقلش را قاضی کند ، هر کس هم نخواست خود را به ندیدن بزند .
تو پست بعدی ( یا شایدم همین پست بحث تفسیری آخر رو میارم ) . اونوقت شاید شما معنای حقیقی تحریف رو متوجه بشی !
پس طومار رو دیدید ، ولی خب نخواستید که بخونید ، شاید چون مجلسی و محکمات و متشابهات و ... رو بزرگ نوشته بودم و رنگی بودن به چشمتون خورده ، فکر کردین که کل بحث ایناس !
هر کس طالب حق باشد ، طومار که چیزی نیست ، لوح محفوظ هم باشد ، می خواند ! کسی هم طالب نباشد ، خواندن همین دو خط نیز برایش مشکل و سخت است !

برادر عزيزم، خواهش خودتان را كنترل كنيد، ان الله مع الصابرين

از منطق علمي مدنظرتان كمي فاصله گرفته ايد برادرم

سلام بر همه دوستان

عليكم سلام:Gol::hamdel:
هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ

با ما باشید و تفسیر صحیح و منطبق بر قرآن را فرا بگیرید

تا كنون كه بوديم چيزي جز خلاف قران نديديم، حالا در ادامه ببينيم چه جيزي با خود اورده ايد

اگر ما اندکی قرآن را بهتر و دقیقتر ورق بزنیم در میابیم که خداوند در جاهای دیگری نیز از منشأ اصلی قرآن و وحی سخن گفته و در حقیقت آنرا در نزد خود می داند . به دو آیه بعدی توجه نمائید :

إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ ( الواقعه أيات 77 و 78 )

اين آيات در كتاب مستورى جاى دارد

آیت الله مکارم شیرازی در ذیل این آیه تفسیر زیبائی ارائه می دهند :

در همان" لوح محفوظ"" در علم خدا" كه از هر گونه خطا و تغيير و تبديل محفوظ است. بديهى است كتابى كه از چنان مبدءى سرچشمه مى‏گيرد و نسخه اصلى آن در آنجا است از هر گونه دگرگونى و خطا و اشتباه مصون است

( تفسیر نمونه ج 23 ص 267 )

جناب عبد الرسول ما از شما تقاضا داريم، تكليف خواننده ها را مشخص كنيد، ما نفهميديم منطق علما منطق شما هست يا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اگر اره چرا هرجا به نفعتان هست به ان احتجاج مي كنيد و هر جا خلافتان هست مردود مي باشد

دوستان توجهشان به مطالب زير جلب مي نماييم

حال آیت الله مکارم شیرازی نظر اجتهادی خود را بیان داشته اند ، آنچه مد نظر بنده بود ، اینست که تفاسیر برای این آیه مختلف هستند و هر کس عقیده ای دارد ، وقتی چنین مشکلی پیش می آید ، ما یا باید به قول خدا رجوع کنیم و یا اینکه از پیامبر و ائمه بزرگوار تفسیر آیه را بخواهیم !

بلاخره ما به اقوال ايت الله مكارم گوش كنيم يا خدا؟؟؟؟؟؟

نص كلام هاي خودتان را مي گذارم تا بگويم مطالبتان را خوب مي خوانم اما پر از پارادوكس هست برادر عزيزم

ر ابتدا این سخن که قرآن از نزد شیطان است را با این آیه ( که تلاوت زیبای آنرا بارها از استاد عبدالباسط رحمه الله شنیده ایم ) پاسخ می دهد :

وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ ( تکویر آیه 25 )

اين (وحی) گفتار شيطانى رانده شده (از درگاه خدا) نيست

پس از آنکه قرآن اینرا می گوید ، از محمد سوال می شود که پس قرآن از نزد کیست ؟ حامل و ناقل آن برای تو چه کسی است ؟

بازهم خداوند در سوره تکویر چنین پاسخ می دهد :

إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ( تكوير آیه 19 )

اين (وحی) بى‏ترديد گفتار فرستاده‏اى گرامى و ارجمند (جبرئيل) است

به سوره الحجر باز می گردیم ، پس از آنکه این قوم پاسخ خود را دریافت نمودند ، شروع به بهانه جویی می کنند و چنین می گویند :

لَوْ ما تَأْتينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقين ( الحجر آیه 7 )

اگر تو از راستگويانى چرا فرشتگان را نزد ما نمى‏آورى (تا ادّعايت را تصديق و مخالفانت را سركوب نمايند)؟

این بهانه های بنی اسرائیلی برای این منظور مطرح می شود که پیامبر اسلام به چالش کشیده شود و به این ترتیب وی مورد تمسخر و استهزا قرار بگیرد !

حال ببینیم که پاسخ خداوند چیست ؟

ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرين ( الحجر آیه 8 )

ما فرشتگان را جز به حق (و حكمت و مصلحت) نمى‏فرستيم، و آن گاه كه بفرستيم ديگر كافران مهلتى نخواهند يافت

عزیزان ، دقت کنند که تا اینجای کار ، بحث بر روی منشأ نزول آیات و چگونگی دریافت وحی توسط پیامبر مطرح شده است . مخالفین اسلام در انتساب این آیات به خدا شک و شبهه وارد می کنند و آیات را حاصل دیوانگی پیامبر و یا حتی سخن شیطان و دیگران می دانند . اما می بینیم که خداوند با نزول آیه بعدی خط بطلانی بر تمامی ادعاهای آن میکشد !

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون ( الحجر آیه 9 )

همانا ما این ذکر ( وحی ) را بر تو نازل کردیم و قطعا ما خود ( در مقابل شیاطین و اجنه ) محافظ آن خواهیم بود !

هنگامی که ما آیات را به طور کامل و بدون قیچی کردن از همان شروع بحث میان پیامبر و مخالفینش می خوانیم ، خودبخود و بدون هیچ تفسیر اضافی در میابیم که در این آیه ، این حفاظت در حقیقت مربوط به ارسال و نزول وحی است . به بیانی ساده ، عده ای می آیند و پیامبر را با تمسخر مورد خطاب قرار می دهند و سرمنشأ آیات قرآن را حاصل جنون و دیوانگی آنحضرت می دانند ، اما خداوند با زمینه سازی مناسب ( اینکه این قرآن به حق و توسط حامل بزرگ و مورد اعتمادی ، یعنی جبرئیل امین بر پیامبر نازل می شود ) و بحث های مقدماتی در نهایت چنین می فرماید که ما خودمان نزول وحی بر قلب پیامبر را تضمین می دهیم و آنرا از خطرات احتمالی ( تا نشستن بر قلب پیامبر ) حفظ می کنیم ، هیچ گونه شک و شبهه ای در این میان باقی نمی گذارد !

اگر ما اندکی قرآن را بهتر و دقیقتر ورق بزنیم در میابیم که خداوند در جاهای دیگری نیز از منشأ اصلی قرآن و وحی سخن گفته و در حقیقت آنرا در نزد خود می داند . به دو آیه بعدی توجه نمائید :


خوب دوست عزيز شما كه باز قول ما را ثابت كرديد
بنده از شما تشكر مي كنم عزيز دلم كه كار ما را راحت نموديد

اين وحي كه پيغمبر براي كافران مي خواند چه بوده؟؟؟؟؟؟؟

اين سخنراني كه پيغمبر براي كفار مي كرده چه بوده؟؟؟؟؟؟؟

اين اذكاري را كه خداوند بر پيغمبر نازل كرده چه بوده است كه پيمغبر ماموريت داشته تا براي كفار بخوانند و انها گفتند تو ديوانه اي

ايا اين اذكار و وحي كتاب الهي نيست؟

دوست عزيزم شما اي كاش اين همه به خودت زحمت نمي دادي كه 10 ايه بياوري و بگويد كه وحي نازل شده، اتفاقا اين وحي كه نازل شده است و انرا محافظ مي كند همان ذكر هست و ذكر هم همان كتاب الله يعني قران هست كه شما از ايه 7 سوره حجر شروع كردي و اگر از ايه اول شروع مي كردي اين همه اشكال به وجود نمي امد

الَرَ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِينٍ ﴿1﴾

الف لام راء اين است آيات كتاب [آسمانى] و قرآن روشنگر (1)

رُّبَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ كَانُواْ مُسْلِمِينَ ﴿2﴾
چه بسا كسانى كه كافر شدند آرزو كنند كه كاش مسلمان بودند (2)

اين دو ايه همان ايات مباركه سوره حجر هست كه شما از ايه 7 ان شروع كردي كه خداوند مي فرمايد اين قران كتاب مبيني هست كه كفار دوست داشتند پيرو ان باشند تا گمراه نشوند

اين قران همان ذكري هست يا همان به قول شما وحي هست كه خدا وند انرا نازل كرده و در ايه 9 هم فرمود ما محافظ ان هستيم و اگر شما از ايه اول شروع مي كرديد راحت تر به نتيجه مي رسيديد زيرا در اين ايه همان كفار و هدفشان و منظور خدا از ذكر توضيح داده شده است
اين ديگر بينه اي هست اشكار حالا نمي دانم شما چه ميخواهيدبگوييد و فكر كنم دوباره بايد وارد سنت شويد ضمن اينكه شما تا ديروز معتقد بوديد اين ذكر اهل بيت هستند الان امروز شده وحي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خداييش خودت را بگذار جايه يك خواننده، چه مي كني با اين همه تناقض و پارادوكس؟

اما نکاتی که باید آنها را به دوست عزیزمان جناب خیمه گاه گوشزد کنیم ، اینست که پذیرش وقوع تحریف در مصحف های دست ما ، هیچ گونه کفری نمی آورد و به معنای انکار خدا و یا قدرت خدا نیز نمیباشد . البته نتایجی که شما گرفتید از تفسیر به رای آیه فوق الذکر بود که امیدوارم با مطالعه دقیق این پست ، متوجه اشتباهات خود شوید . و اضافه اگر قرار باشد قائلین به تحریف قرآن را در دایره کسانی قرار دهیم که خدا را انکار کرده اند ، حداقل برای شیعه دانشمند و عالمی باقی نمی ماند . افراد و دانشمندان سرشناسی نظیر عیاشی ( مفسر مشهور ) ، علی بن ابراهیم قمی ( از استوانه های علمی و حدیثی شیعه ) ، محمد بن یعقوب الکلینی ( مورد اعتماد ترین مرد در تاریخ شیعه ) ، طبرسی صاحب احتجاج ( از افراد مورد اعتماد و نویسنده حاذق و برجسته شیعه ) ، علامه مجلسی ( شیخ الاسلام و المسلمین در نزد شیعیان ) ، سید نعمت الله جزایری و ... که همگی به گونه ای عقیده به تحریف قران را بیان کرده اند . انشاءالله بنده در نگارشی جداگانه ، اقوال و نظرات دانشمندان و علمای بزرگ شیعه که در باب تحریف قرآن سخن گفته اند را خواهم آورد .

اگر اقوال علما براي شما مهم هست بفرماييد:::::::::::

شيخ صدوق، شيخ مفيد، سيد رضي، شيخ طوسي، علامه حلي، سيد خوئي كه شما علاقه وافري به ان داري، امام خميني رحمه الله، ايت الله سبحاني، شيخ الغطاء، اينها هم از علما هستند

جالب اينجاست كه امام غزالي هم مي گويد شيعه قائل بر تحريف نيست، :ok:

شما در کلام علما و دانشمندان شیعه بنگرید و ببینید که در مورد طعنه زدن به روایت تحریف قرآن چه گفته اند ؟

ايا ششما نگرسته ايد كه علما در مورد عدم تحريف چه گفته اند؟؟؟؟؟؟؟؟

إنّ حديث تحريف القرآن حديث خرافة وخيال ، لا يقول به إلّا من ضعف عقله
داستان تحريف قرآن داستاني خرافي و خيالي است و حقيقت ندارد . البته ادامه اش را معنا نمي كنم تا بعدا بگوييد به شما يا بقيه معتقدين به تحريف توهين مي كنم
البيان في تفسير القرآن، السيد الخوئي، ص 259

من هم مانند شما معتقد هستم::::::::

به هر حال فکر می کنم که دیگر توضیحی اضافی در خصوص آیه مورد بحث باقی نمانده باشد !

یک تذکر مهم : در هر کجا که تحریف را بر قرآن حمل کرده ایم ، منظورمان همان مصحف هایی است که امروزه در دستان ما وجود دارد . و گرنه قرآن اصلی دردست خداوند است و کسی به آن دسترسی ندارد !

ان قراني كه در دست خدا هست به درد خودش مي خورد نه بشري كه اورده است براي هدايت،
العياذ بالله،
من به خدايي كه وعده حمايت مي دهد اما قدرتش از بزغاله عايشه كمتر است، كجاسن ان يد الله كه قدرتش از بزغاله هم كمتر هست
من به خدايي كه قول دفاع مي دهد اما جرات دفاع ندارد
من به خدايي كه وعده محافظت مي دهد اما محافظت نمي كند و يك كتابي هم دارد در پيش خودش كه گويا قرار هست خودش با اين كتاب هدايت شود و در نزد خودش و موزه خودش گذاشته است كه فرشتگان بخوانند و مسلمان شوند و هدايت شوند و به به و چه چه كنند
كافرم
من ديگر نمي دانم اين خاتميت و ادعاي خدا و وحدانيت خدا را از كتابي جعل شده و دتسبرد خورده چگونه مي خواهند اثبات كنند ما نمي دانيم
والسلام علي من اتبع الهدي

ما معتقديم قران خدا همان هست كه به رسول الله ص نازل شد و همان به دست ما رسيده است


معتقدين به تحريف يك ايه صريح بياورند كه بگويد قران تحريف شده است

معتقدين به تحريف يك روايت بياورند كه با مباني خودشان اشكال نداشته باشد

هيچ احدي در عرش و فرش نمي تواند پاسخگوي تحدي ما باشد

با عزت نفس و با ارامش خاطر و با اعتماد به نفس مي گويم

اگر كسي از قران و سنت توانست به من تحريف را اثبات كند دست از اسلام بر مي دارم

يد الله فوق ايديهم


با سلام خدمت دوست عزیز.

شما هنوز براي ادعاي تحريف دليل اقامه نكرده ايد، و مداوم در حال ادعا هستيد خواهشا ادعايتان را اثبات كنيد

شما مي گويد تخريف شده است، دليل بيار

نکته ای را قبلا هم خدمتتان عرض کردم ولی توجه ننمودید. قبلا عرض شد اثبات وقوع تحریف قرآن با دلایل عقلی صرف محال است و بنده هم در اینجا در صدد اثبات از این وجه نیستم. در حقیقت با براهین عقلی نمی توان وقوع تحریف را اثبات کرد و تنها می توان امکان آن را اثبات نمود و ضرورت عدم تحریف را که شما به دنبال اثبات آن هستید ابطال کرد. لذا اینقدر نگویید بنده نتوانستم تحریف را اثبات کنم. ان شاء الله فرق بین امکان و ضرورت را که متوجه می شوید. شما در پی اثبات ضرورت عدم تحریف هستید و بنده هم در پی اثبات امکان تحریف و رد استدلال شما مبنی بر ضرورت عدم تحریف هستم. واضح تر از این نمی توانم بگویم.
دوما شما كه مي گويد تحريف شده است بفرماييد ببينم از كجا مي دانيد كه تا چقدر تحريف شد است؟ ايا علم غيب داريد؟ من ادعا مي گنم همه قران تحريف شده و يك چيز جديد نوشته اند، ايا شما مي تواني بگوييد نه فقط 5 ايه حذف شده است؟

خیر بنده علم غیب ندارم. میزان تحریف را هم نمی دانم. بلکه میزانش و چند و چونش را باید از روی روایات فهمید. فقط این را می دانم به اندازه ای تحریف شده که از قدرت هدایت گری اش البته در کنار روایات کاسته نشده است. چرا که نقض غرض الهی می شود.
شما از طرفي مي گويد نه علم قران داريد و نه حديث پس از كجا مي دانيد علم رجال هدايت گر هست؟

ببینید برادر! آیا لازم است کلام خودتان را مبنی بر اعتقاد صد در صدتان بر علم رجال بیاورم؟ اتفاقا اعتقاد شما بر علم رجال بسیار بیشتر از بنده است. لذا لازم به این مباحثات جدلی نیست. اگر بنده علم رجال را در این بحث قبول می کنم چرا که پیش فرض مباحثات در این تاپیک هست. اگر یکی از طرفین چه من چه شما و چه جناب عبدالرسول علم رجال را قبول نداشته باشیم اصولا بحث در این تاپیک را خاتمه دهیم. چرا که هم استدلال بنده و هم عبدالرسول مبنی بر پذیرش علم رجال است. اگر قبول ندارید که بحث بی فایده است. اگر هم قبول دارید اینقدر نگویید اثبات کن. چرا که بنده ضعیف بودن همین علم رجال را در پست های اولیه نشان دادم. منتها برای بحث های بیشتر در مورد علم رجال باید تاپیکی جداگانه زده شود.
اين دين را چه كسي تعريف مي كند؟ اين اسلام را چه كسي تعريف مي كند؟ پاسخ قران، قراني كه باطل باشد ان دين مصونيت ندارد عزيز دل من اين خيلي واضح و روشن هست كه شما نمي خواهيد قبول كنيد متاسفانه

لازم است به این سوال که بارها و بارها بنده به آن احتجاج کردم پاسخ دهید :
آیا شما حدیث و روایات و سیره امامان را برای فهم قرآن لازم می دانید؟
آیا شما معتقدید قرآن بدون روایات قابل فهم هست؟
آیا برای هدایت بشر قرآن کافی است و نیازی به امامت نیست؟
آیا قرآن بدون امامت موجبات گمراهی را فراهم نمی کند؟
پاسخ به این سوالات ضروری است. چرا که بنده برای رد ادعای شما به آنها نیاز دارم.

اخوي ايه بيار ما در خدمت شما هستيم، انجا نوششته بود براي ما دليل نيست اما بنده به شما يك ايه نشان مي دهم كه انشا الله راه را نشان دهد

وَ لَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ (انعام/50)
من تابع وحي هستم.

پيغمبر تابع وحي هست فلذا وقتي تابع باشد خود به خود محافظت مي شود اضافه بر اينكه ما در كامنت هاي مختلف با سياق ايه و ايات ديگر اثبات كرده ايم اين ذكر چيست من نمي دانم شما چرا انها را نمي خوانيد؟


فکر می کردم آشنایی بالای شما به قرآن به قدری است که با اندک اشاره بنده آن آیه را به خاطر می آوردید. البته گمان نمی کنم آن آیه را ندانید و جدل می کنید. جدل مباحثه را از اخلاقیات دور می کند.
حال بنده خود می آورم : سوره قیامت :
لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ ﴿١٦﴾ [پيش از پايان يافتن وحى به وسيله جبرئيل] زبانت را به حركت در نياور تا در خواندن آن شتاب ورزى .«16»
این یعنی حفاظت از وحی توسط خدا.
شما می گویید پیامبر خود به خود محافظت می شود. منظورتان از خود به خود چیست؟! تا آنجا که بنده می دانم در این دنیا هیچ چیز خود به خود حفاظت نمی شود و همه چیز در دست خداست. البته خداوند هم کارها را با اسبابش انجام می دهد. وقتی ما می گوییم حفاظت خداوند از پیمبر منظور این نیست که از جانمش حفاظت کند. چرا که پیامبر بالاخره یا توسط معاندین با با مرگ طبیعی از این دنیا می رود. خداوند حفاظت از جان پیامبر را تا زمانی بر عهده می گیرد که هدایتش از طریق وحی کامل گردد. در حقیقت حفاظت اصلی خداوند از پیامبر حفاظت وی از کلماتی است که به اسم وحی بر زبان می آورد. این که بنده در 2 پست قبل برای عبدالرسول هورا کشیدم به این دلیل بود که ایشان با آیات قرآن این مدعای بنده را اثبات کرد. ایشان اثبات کرد که حفاظت اصلی خداوند از پیامبر حفاظت وی از الهامات شیطانی است. همان اتهامی که کفار زیاد بر پیامبر خدا می بستند.
دندان پوسيدده و لق را بايد كند و انداخت دور عزيز دلم،

عجبا! استدلال شما این است : تحریف یعنی پوسیدگی و باید دور انداخته شود. خوب احادیث هم تحریف شده اند. پس باید انداخت دور؟!
حال اگر شما احادیث را دور انداخته اید چرا به آن حدیثی معصوم که می گوید قرآن مبنای روایات است احتجاج می کنید؟ آیا این تناقض نیست؟
متاسفانه همانطور که قبلا هم گفتم شما خیلی سیاه نمایی می کنید و معتقدید تحریف یعنی باطل شدن و تاریکی محض. برادرانه به شما توصیه می کنم این ذهنیت را کنار بگذارید. چرا که با این تصورات نصف دین یا همان ثقل اصغر دور انداخته خواهد شد و قرآن هم بدون آنها فهمیده نخواهد گشت.
از كجا معلوم نماز و غيره را بشر اضافه نكرده است؟

همانطور که بنده قبلا هم گفتم یقین ما به نماز و روزه و جزییات احکامی که به آنها عمل می کنیم صد در صد نیست. بلکه با علم رجال و حدیث که البته ساخته دست انسان است و البته خطاپذیر سعی در کشف حکم الهی داریم. تا آنجایی که درست باشد فبها و تا جایی هم که اشتباه کنیم مورد مغرفت خدا قرار خواهیم گرفت. چرا که از حداکثر ابزارهای لازم برای کشف حکم الهی مدد گرفته ایم..
شما نگاه كن، كيفيت وضو، نماز، حج، خمس و زكات در نماز نيامده است و حتي اسامي بقيه انبيا نيامده و فقط 27 نفر امده است حالا پس همه بر باطل هستند طبق نظر شما

اتفاقا کاملا برعکس می گویید. نظرات و تصورات شما چنین نتایجی در بر دارد. تصورات شما از تحریف ابطال کامل احکام دین است نه بنده! شما می گویی جزییات احکام در قرآن نیامده. خوب این مدعای ما را ثابت می کند. ما هم می گوییم کیفیت احکام در روایات است که تحریف شده. ولی ما باز به آنها عمل می کنیم. چرا که علم رجال را داریم. هر چند خظا پذیر است .ولی چاره ای جز این نیست. لذا اعتقاد به تحریف چه در قرآن و چه در روایات ابطال آن را نتیجه نمی دهد. ولی ظاهرا شما می فرمایید تحریف یعنی ابطال کامل! حال لازم است به این سوال هم دقیقا و شفاف پاسخ دهید : تحریف روایات هم یعنی ابطال کامل آنها؟!
اقاي عزيز براي شما هزار بار مثال عفلي زدم باز مي گويد اثبات كن، خواهشا يا مطالب را بخوانيد برادرم يا الكي كامنت نزنيد، ترازويي كه خراب باشد معيار وزن نيست

بنده هم بارها و بارها گفتم میزان و معیار دین خدا فقط قرآن نیست. روایات و احادیث و سیره امامان در عمل به قرآن هم ضروری است. حال شما بفرمایید آیا اینهارا ضروری می دانید یا خیر؟ بنده تقریبا در تمام پست هایم به این مسئله اشاره کردم ولی شما ظاهرا توجه نمی کنید. اگر ضروری است پس تحریف در آنها را پگونه توجیه می کنید؟ توجیه خودم را بارها و بارها خدمتتان عرض کردم. تحریف قرآن و روایات از قدرت هدایت گری آنها کم نمی کند و آنها را به طور کامل ابطال نمی نماید. ولی شما از تحریف چنین نتیجه ای را می گیرید. حای آیا با تحریف روایات ابطال کامل آنها را نتیجه می گیرد؟
و من الله توفیق

با سلام مجدد.
تفسیر المیزان ذیل آیه 10 و 11 سوره طلاق:
رسولا يتلوا عليكم ايات الله مبينات ... اين آيه عطف بيان است براي كلمه ذكرا ، و ممكن هم هست بدل از آن كلمه باشد .

پس مراد از ذكري كه خدا نازلش كرده ، همان رسول است و اگر رسول را ذكر ناميده ، به خاطر آن است كه رسول وسيله تذكر است ، خدا و آيات او و راه دعوت به سوي دين حق را يادآوري مي‏كند ، منظور از رسول شخص خاتم الانبياء محمد (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) است ، و ظاهر جمله يتلوا عليكم ايات الله مبينات ، اين معنا را تاييد مي‏كند ، و بنا بر اين ، مراد از انزال رسول ، بعثت او از ناحيه عالم غيب ، و ظهور او براي بشر به عنوان رسالت از ناحيه خداست ، بعد از سالها كه از چنين نعمتي بي‏بهره بودند ، و احتمال رسيدن به آن را هم نمي‏دادند ، همچنان كه در باره خلقت آهن هم اين تعبير را آورده و فرموده : و انزلنا الحديد ، و معلوم است كه نمي‏خواهد بفرمايد آهن را از آسمان انداختيم ، بلكه مي‏خواهد بفرمايد : اين نعمت از ناحيه ما است .

و اين تعبير كه در آيه شريفه در باره رسول آمده ، صاحب كشاف را بر آن داشته كه كلمه رسولا را به جبرئيل تفسير كند ، آنگاه منظور از جمله يتلوا عليكم ... - تا آيات روشن خداي را به روشني برايتان تلاوت كند ، اين مي‏شود كه جبرئيل آيات خدا را بر پيغمبر بدان جهت كه رهبر و متبوع شما است تلاوت مي‏كند .
ولي ظاهر جمله يتلوا عليكم ... غير اين معنايي است كه صاحب كشاف گفته .
اين احتمال هم هست كه كلمه رسولا با فعلي تقديري منصوب شده باشد ، و تقدير كلام ارسل رسولا يتلوا عليكم ايات الله باشد ، و مراد از ذكري كه بر امت نازل شده قرآن كريم ، و يا أحكام و معارف آن باشد .

بنام الله سلام لینک دانلود سه کتاب آسمانی جدید( در زیر توضیحات) بزبان فارسی و معدود بزبان های دیگر و حتی زبان هایی که کسی ندیده... دو برابر قرآن سوره دارد(228سوره) و دقیقا دو برابر قرآن آیه دارد کتاب اول از نور است کتاب دوم از تاریکی این دو کتاب از هر نظر جفت یکدیگرند حتی نام هاشون مثلا یکی امر در کتاب دیگری نهی یکی سوال یکی جواب و... هر یک 114 سوره و هم اندازه قرآن آیه دارند ویک کتاب بین آن دواست که طبق گفته دو کتاب نور و تاریکی از شدت عظمت خدا نه آیه ای و نه هیچ کلمه ای ندارد برای گفتن و تنها حائلی است بین این دو کتاب ... شرح برخی سوره ها بصورت زیر .سوره طاووس بنام الله در فرش زمین طاووس1 نوری در فانوس2 رنگین کمان جنس این اقیانوس3.آیا در خلقت فرشی زیبا که در دم اوست تفکر نمی کنید افسوس4الله کورت کرده می گویی خداست کابوس5جاسوس6وغیره.. سوره بعدی سوره شیطان بنام الله خالق خیر و شر... من هستم شیطان1 پست ترم از حیوان2حیران3میلغزانم در آن4می ربایم در نقطه ی بحران5 بر کارم دارم دلیل و برهان6 عشق می ورزم بکتاب قرآن7امر کرد مرا خدای سبحان8جاری شوم در رگهای انسان9نیستم جز برای امتحان10وغیره..... بنام الله خالص... بگو الله نه دارد حد 1 نه دارد جد 2 ساکن اند از تمجیدش مد 3 نه علی از عظمت او می فهمد نه محمد 4......یک سوره داره بنام مدح خیلی عجیب معجزس و تایید الله بر معجزه بودن کتاب جدیدش است حتما کاملش ببینید.. تمام حروف سوره ی حمد در قرآن رو بدون اینکه کم یا زیاد کنه بزبون فارسی برگردونده توش یعنی حروف هر آیه ی سوره ی حمد بدون کم و کاست حروف سوره ی مدح نیز است مثلا (ایاک نعبد و ایاک نستعین) شده( و بعد تا عین یکایک انسان) با این همه کار به این سختی تمام سوره مدح از الله و قیامت و راه حق و پیامبرش سخن می گه و قافیه نیز داره عجیب نیست.......معجزه از الله تعالی و مقربان عوالم
...اعظم ترین نام خدا در این کتاب آمده که هر شنوده ای رو به حیرت می اندازه...این سه کتاب واحد فقط وفقط باز شده ی یک حرف از یک آیه ی قرآن است (ن والقم وما یسطرون)فقط قسم به حرف ن است..تفسیر سوره هاش در سوره ای بنام سوره نهایت است.بدجور من که سردرگمم ممنون میشم در فهم حقیقت یا باطل بودن این کتاب عجیب کمکم کنید یا حق................... http://uplod.ir/ex6yyriw5t2w/n.rar.htm یا http://www.mediafire.com/download/xeq98opkqu663w7/n.rar

[FONT=arial]با سلام و ادب
بنده چند نمونه از این آیات که فارسی هم بودند دیدم.
جالب بود که برام این نوشته ها رو به عنوان تحدی به قرآن ذکر کردید چون بسیار نا مفهوم و بی مبنا بود و شاید کمتر کسی از ذکر چنین مطالبی ناتوان باشد.
مثلا دوستان خود ببیند و قضاوت کنند نمونه ای که اولین آیات هم می باشد:
ن 1 هیچ کس جز الله نیست2 هیچ چیز جز الله نیست3نیست جز نیست نیست4الله نیست نیست5نیست الله نیست نیست.....
نمیدونم دوست عزیز هدفتون دقیقا چیه اما شما همه اینها رو از خود قرآن گرفتید و در قالب جملات عجیبا غریبا ذکر کردید که هیچ فصاحت و بلاغتی هم ندارد.
بنظرم خوندنش هم اتلاف وقت است.

برادر خیمه گاه سلام مجدد :
تا کنون 2 تفسیر از ذکر آوردیم :
1. دکر همان رسول است
2. ذکر وحی است که بر زبان پیامبر جاری می شود و محافظت هم به معنی جلوگیری از الهامات شیطانی است.
که البته این ها یک معنی می دهد. در حقیقت محافظت از رسول به معنی محافظت جانی صرفا نیست. بلکه بیشتر به معنی محافظت از وحی است که بر زبان پیامبر جاری می شود. بعد از آن دیگر خداوند وعده محافظت نداده. همان طور که قبلا هم گفتم حفاظت از وحی تا مرحله جاری شدن بر زبان پیامبر بسیار کلیدی تر و مهم تر است. چرا که اگر خداوند بگذارد الهامات شییطانی به جای وحی بر زبان وی جاری شود اشکال بر خداوند وارد است. ولی بعد از آن اگر خطایی در جمع اوری بوجود آید مربوط به خود انسانهاست و البته آزمایشی برای آنها و اشکالی بر خدا نیست.
نکته دیگری که قبلا هم به آن اشاره کردم ولی باز شما توجه ننموده ای این است که اگر منظور از ذکر همین قران است چرا به جای قرآن ذکر آورده است؟ چرا از خود واژه قرآن استفاده ننموده؟! خداوند که نعوذ بالله مشکل واژگانی که نداشته است؟
در مورد معنای اول تفسیر مفسر بزرگ قرآن علامه طباطبایی را آوردم. البته همانطور که جناب عبدالرسول گفتند و خود آیت الله مکارم هم در تفسیر خود اورند این تفاسیر اختلافی است. لذا همین اختلاف ها یعنی متشابه بودن آیه. به دلیل اینکه مفسران روی معنی این آیه اجماعی ندارند. لذا شما نمی توانی تفسیر مورد نظر خود را بر ما تحمیل کنی و و به تبع آن به آن استدلال نمایی.
در مورد متشابهات هم شما می گویی متشابه یعنی آیه ای که برداشت ها از آن متناقش هست. خوب آیا این آیه ای که شما به آن احتجاج می کنی متشابه نیست؟ آیا برداشت ما و شما تناقض ندارد؟ هر چند که هر چه در معنی متشابه در مقالات گشتم برداشت تناقض ندیدم. لطفا اثبات نمایید که متشابه یعنی آیه ای که از آن برداشت های متناقض می شود.
در مورد وحی هم هر چه در پست شما در خطاب به پست جناب عبدالرسول نگاه می کنم ردیه ای قانع کننده ندیدم. شما می گویی وحی همان قرآن است. فلذا حفاظت از وحی یعنی حفاظت از قرآن. ولی لازم به ذکر است در زمان نزول وحی و آن آیاتی که به انها استناد کردید قرآن کنونی نه جمع آوری شده بود و نه به این شکل و سیاق در بین دو جلد آماده شده یود.

اين وحي كه پيغمبر براي كافران مي خواند چه بوده؟؟؟؟؟؟؟

اين سخنراني كه پيغمبر براي كفار مي كرده چه بوده؟؟؟؟؟؟؟

اين اذكاري را كه خداوند بر پيغمبر نازل كرده چه بوده است كه پيمغبر ماموريت داشته تا براي كفار بخوانند و انها گفتند تو ديوانه اي

ايا اين اذكار و وحي كتاب الهي نيست؟
اینها کتاب الهی است. منتها کتاب الهی با کتاب انسانی فرق دارد. در زمانی که کتاب الهی نزد خدا وجود داشته هنوز کتاب قرآن کنونی شکل نگرفته بود. لذا چه معنی می دهد که خداوند طبق آیاتی که آوردید از وحی تعبیر به کتاب الهی کند؟ مسلما منظور همان کتابی است که نزد خود محفوظ است نه این کتابی که نزد ماست. چرا که کتاب قرآن کنونی چند سال بعد از اینکه آخرین آیه بر پیامبر نازل گشت جمع آوری و به شکل کتاب درآمد. لذا این کتاب آن کتاب نیست.

بنام الله سلام لینک دانلود سه کتاب آسمانی جدید( در زیر توضیحات) بزبان فارسی و معدود بزبان های دیگر و حتی زبان هایی که کسی ندیده... دو برابر قرآن سوره دارد(228سوره) و دقیقا دو برابر قرآن آیه دارد کتاب اول از نور است کتاب دوم از تاریکی این دو کتاب از هر نظر جفت یکدیگرند حتی نام هاشون مثلا یکی امر در کتاب دیگری نهی یکی سوال یکی جواب و... هر یک 114 سوره و هم اندازه قرآن آیه دارند ویک کتاب بین آن دواست که طبق گفته دو کتاب نور و تاریکی از شدت عظمت خدا نه آیه ای و نه هیچ کلمه ای ندارد برای گفتن و تنها حائلی است بین این دو کتاب ... شرح برخی سوره ها بصورت زیر .سوره طاووس بنام الله در فرش زمین طاووس1 نوری در فانوس2 رنگین کمان جنس این اقیانوس3.آیا در خلقت فرشی زیبا که در دم اوست تفکر نمی کنید افسوس4الله کورت کرده می گویی خداست کابوس5جاسوس6وغیره.. سوره بعدی سوره شیطان بنام الله خالق خیر و شر... من هستم شیطان1 پست ترم از حیوان2حیران3میلغزانم در آن4می ربایم در نقطه ی بحران5 بر کارم دارم دلیل و برهان6 عشق می ورزم بکتاب قرآن7امر کرد مرا خدای سبحان8جاری شوم در رگهای انسان9نیستم جز برای امتحان10وغیره..... بنام الله خالص... بگو الله نه دارد حد 1 نه دارد جد 2 ساکن اند از تمجیدش مد 3 نه علی از عظمت او می فهمد نه محمد 4......یک سوره داره بنام مدح خیلی عجیب معجزس و تایید الله بر معجزه بودن کتاب جدیدش است حتما کاملش ببینید.. تمام حروف سوره ی حمد در قرآن رو بدون اینکه کم یا زیاد کنه بزبون فارسی برگردونده توش یعنی حروف هر آیه ی سوره ی حمد بدون کم و کاست حروف سوره ی مدح نیز است مثلا (ایاک نعبد و ایاک نستعین) شده( و بعد تا عین یکایک انسان) با این همه کار به این سختی تمام سوره مدح از الله و قیامت و راه حق و پیامبرش سخن می گه و قافیه نیز داره عجیب نیست.......معجزه از الله تعالی و مقربان عوالم
...اعظم ترین نام خدا در این کتاب آمده که هر شنوده ای رو به حیرت می اندازه...این سه کتاب واحد فقط وفقط باز شده ی یک حرف از یک آیه ی قرآن است (ن والقم وما یسطرون)فقط قسم به حرف ن است..تفسیر سوره هاش در سوره ای بنام سوره نهایت است.بدجور من که سردرگمم ممنون میشم در فهم حقیقت یا باطل بودن این کتاب عجیب کمکم کنید یا حق................... http://uplod.ir/ex6yyriw5t2w/n.rar.htm یا http://www.mediafire.com/download/xeq98opkqu663w7/n.rar
با سلام و ادب
بنده چند نمونه از این آیات که فارسی هم بودند دیدم.
جالب بود که برام این نوشته ها رو به عنوان تحدی به قرآن ذکر کردید چون بسیار نا مفهوم و بی مبنا بود و شاید کمتر کسی از ذکر چنین مطالبی ناتوان باشد.
مثلا دوستان خود ببیند و قضاوت کنند نمونه ای که اولین آیات هم می باشد:
ن 1 هیچ کس جز الله نیست2 هیچ چیز جز الله نیست3نیست جز نیست نیست4الله نیست نیست5نیست الله نیست نیست.....
نمیدونم دوست عزیز هدفتون دقیقا چیه اما شما همه اینها رو از خود قرآن گرفتید و در قالب جملات عجیبا غریبا ذکر کردید که هیچ فصاحت و بلاغتی هم ندارد.
بنظرم خوندنش هم اتلاف وقت است.

جناب کارشناس سلام.
این بحث مربوط به تحدی است که تاپیک های خود را دارد. کاربر را به تاپیک های مرتبط ارجاع می دهم. اینجا بحث تحریف است نه تحدی.
و من الله توفیق

نکته ای را قبلا هم خدمتتان عرض کردم ولی توجه ننمودید. قبلا عرض شد اثبات وقوع تحریف قرآن با دلایل عقلی صرف محال است و بنده هم در اینجا در صدد اثبات از این وجه نیستم. در حقیقت با براهین عقلی نمی توان وقوع تحریف را اثبات کرد و تنها می توان امکان آن را اثبات نمود و ضرورت عدم تحریف را که شما به دنبال اثبات آن هستید ابطال کرد. لذا اینقدر نگویید بنده نتوانستم تحریف را اثبات کنم. ان شاء الله فرق بین امکان و ضرورت را که متوجه می شوید. شما در پی اثبات ضرورت عدم تحریف هستید و بنده هم در پی اثبات امکان تحریف و رد استدلال شما مبنی بر ضرورت عدم تحریف هستم. واضح تر از این نمی توانم بگویم.

دوست عزيز، لفاظه بازي را بگذاريم كنار و بحث علمي كنيم، شما وقع مي خواهيد كنيد يا امكان، برايمان انچه را مد نظر داريد را اثبات كنيد، ديگر از اين واضح تر نمي شود، فقط ادعا را بگذاريم كنار و اثبات كنيم

خیر بنده علم غیب ندارم. میزان تحریف را هم نمی دانم. بلکه میزانش و چند و چونش را باید از روی روایات فهمید. فقط این را می دانم به اندازه ای تحریف شده که از قدرت هدایت گری اش البته در کنار روایات کاسته نشده است. چرا که نقض غرض الهی می شود.

آهان الحمد الله ولمنه ما امروز فهميديم چند و چون تحاريف را بايد از سنت بگيريم، حالا جالب اينجاست سنت مي گويم معيار و منطق ما قران هست:Nishkhand:، مي بينيد برادر، شما هرطو.ر بچرخوانيد به مشكل بر مي خوريد، شما اگر قران را تحريف شده جلوه دهيد، بايد بياييد در سنت چند و چونش را پيدا كنيد ان هم سنت مي گويد خلاف قران باشد باطل هست، يعني تعداد ركعات نماز در قران نيامده و حضرت عالي و بيقه كاري عبس انجام ميس دهيد، ضمن اينكه شما از كجا مي دانيد همه روايات بدست شما رسيده است كه بخواهيد چند و چون انرا پيدا كنيد؟ دوما شما از كجا مي دانيد افرادي كه روايت را ارسال كرده اند دستبرد به روايت نزده اند؟ همان گونه كه اين بشر به قران دستبرد زده پس به حديث هم زده هست، حالا شما بيا براي من مصونيت ان روايات صحيح را هم اثبات كن
برادرم شما هر طور بچرخوانيد باز هم در حلقه تحريف فقط چرخ مي خوريد ان هم بدون دليل:ok:

ببینید برادر! آیا لازم است کلام خودتان را مبنی بر اعتقاد صد در صدتان بر علم رجال بیاورم؟ اتفاقا اعتقاد شما بر علم رجال بسیار بیشتر از بنده است. لذا لازم به این مباحثات جدلی نیست. اگر بنده علم رجال را در این بحث قبول می کنم چرا که پیش فرض مباحثات در این تاپیک هست. اگر یکی از طرفین چه من چه شما و چه جناب عبدالرسول علم رجال را قبول نداشته باشیم اصولا بحث در این تاپیک را خاتمه دهیم. چرا که هم استدلال بنده و هم عبدالرسول مبنی بر پذیرش علم رجال است. اگر قبول ندارید که بحث بی فایده است. اگر هم قبول دارید اینقدر نگویید اثبات کن. چرا که بنده ضعیف بودن همین علم رجال را در پست های اولیه نشان دادم. منتها برای بحث های بیشتر در مورد علم رجال باید تاپیکی جداگانه زده شود.

دوست عزيز، ما با پيش فرض بحث نمي كنيم و هرگز بحث نخواهيم كرد، اگر حقيقتي صحيح و معيار و مولفه صحيح داريد بسم الله رو كنيد و بياييد بحث كنيد، شما امده ايد با اما و اگر مي خواهيد بحث كنيد، بحث به جايي نمي رسد، برادر عزيز عبدالرسول مثلا با بينه امدند كه اينگونه شده هنوز نمي تواند اثبات كند، حالا شما با پيش فرض امده ايد و مي خواهيد تحريف را اثبات كنيد؟:Nishkhand:
ما از شما تقاضا داريم رويه علمي خود را تصحيح كنيد و با قدرت حاظر شويد

لازم است به این سوال که بارها و بارها بنده به آن احتجاج کردم پاسخ دهید :
آیا شما حدیث و روایات و سیره امامان را برای فهم قرآن لازم می دانید؟
آیا شما معتقدید قرآن بدون روایات قابل فهم هست؟
آیا برای هدایت بشر قرآن کافی است و نیازی به امامت نیست؟
آیا قرآن بدون امامت موجبات گمراهی را فراهم نمی کند؟
پاسخ به این سوالات ضروری است. چرا که بنده برای رد ادعای شما به آنها نیاز دارم.


اولا كه اينها ربطي به سوالات ما ندارد و همچنين رديه عقلاني ما، اما پاسخ شما اين است
اني تاركم فيكم ثقلين كتاب الله و عترتي
كه صد بار هم گفته ايم و تا نفسمان بالا مي ايد خواهيم گفت

فکر می کردم آشنایی بالای شما به قرآن به قدری است که با اندک اشاره بنده آن آیه را به خاطر می آوردید. البته گمان نمی کنم آن آیه را ندانید و جدل می کنید. جدل مباحثه را از اخلاقیات دور می کند.

اين جملات شما هم يعني بدون اينتكه در مطالب من تعمق كنيد پيش داوري كرده ايد، و از شما تقاضا داريم با پيش داوري ما را متهم نكنيد
ما به شما گفتيم براي ادعا خود دليل بياوريد و گفتيم اما ما به شما ايه اي نشان مي دهيم كه مي تواند كمكتان كند، اين مسئله گمان نمي كنم اين همه هياهو داشته باشد، بيشتر تعمق كنيد

لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ ﴿١٦﴾ [پيش از پايان يافتن وحى به وسيله جبرئيل] زبانت را به حركت در نياور تا در خواندن آن شتاب ورزى .«16»
این یعنی حفاظت از وحی توسط خدا.

خوب شما چه را مي خواهيد اثبات كنيد؟

شما می گویید پیامبر خود به خود محافظت می شود.

اين اشكالات شما يعني كامنت هاي قبل ما را نخوانده ايد زيرا قديم ما اين كامنت را ارسال كرديم و پاسخ را هم داديم

إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا ﴿27﴾

جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد كه [در اين صورت] براى او از پيش رو و از پشت‏سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت (27)

پيغمبر كه سيستمش پايلوت نيست، بايد به واسطه كسي حفاظت شود ديگر، اما اگر شما مي خواهيد ذكز را همان پيغمبر و حخفاظت از نام ببريد اشتباه كرده ايد زيرا ما اثبات كرديم كه خداوند براي ارسال انبيا مي فرمايد ارسلنا و براي اذكار خود فرموده است نزلنا، ضمن اينكه بحث تكراري را داريد شروع مي كنيد، ما گفتيد در ايه 10 حجر فرموده وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ ما قبل از تو كساني را فرستاده ايد، منظور بر نبي و اشاره ما به ارسلنا هست اما در ايه 9 مي فرمايد إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ما اين ذكر يعني قران را نازل كرديم و در ايه 6 هم فرموده است نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ ما ذكر را بر تو يعني بر پيغمبر نازل كرده ايم فلذا ما بار ها و بار ها اين ذكر را با سباق ايات نشان داديم منظور همان قران هست و ديگر تكرار مكررات نمي كنيم برويد كامنت هاي قبل ما را مطالعه كنيد

عجبا! استدلال شما این است : تحریف یعنی پوسیدگی و باید دور انداخته شود. خوب احادیث هم تحریف شده اند. پس باید انداخت دور؟!
حال اگر شما احادیث را دور انداخته اید چرا به آن حدیثی معصوم که می گوید قرآن مبنای روایات است احتجاج می کنید؟ آیا این تناقض نیست؟
متاسفانه همانطور که قبلا هم گفتم شما خیلی سیاه نمایی می کنید و معتقدید تحریف یعنی باطل شدن و تاریکی محض. برادرانه به شما توصیه می کنم این ذهنیت را کنار بگذارید. چرا که با این تصورات نصف دین یا همان ثقل اصغر دور انداخته خواهد شد و قرآن هم بدون آنها فهمیده نخواهد گشت.

اخوي اگر تحريف پوسيدگي نبود، خداوند پيغمبر جديد نمي فرستاد، خداوند نبي جديدي را فرستاد تا هم انبيا را كامل كند و هم كتب ها انها را، پس اگر قرار باشد تحريفي شكل گرفته باشد ديگر برتري بر حضرت محمد ص بر بقيه نيست زيرا همه كتب به جز قران منحرف شدند و طبق ديدگاه شما هم قران با تحريف منحجرف شده است زيرا بسيار از ايات حذف شده و حالا خدا مي داند كه چقدر اضافه شده، اما هنوز براي اثبات اين ادعا هيچ دليلي نياورده ايد

همانطور که بنده قبلا هم گفتم یقین ما به نماز و روزه و جزییات احکامی که به آنها عمل می کنیم صد در صد نیست. بلکه با علم رجال و حدیث که البته ساخته دست انسان است و البته خطاپذیر سعی در کشف حکم الهی داریم. تا آنجایی که درست باشد فبها و تا جایی هم که اشتباه کنیم مورد مغرفت خدا قرار خواهیم گرفت. چرا که از حداکثر ابزارهای لازم برای کشف حکم الهی مدد گرفته ایم..

شما مي خواهيد با دستگاه گنج ياب دي كد شده برويد گنج پيدا كنيد، ايا هيچ عقل سليمي پذيرا هست كه يك دستگاه خراب برود گنج پيدا كند؟
ايا عقل سليم مي پذيرد كه دست انسان برود قران را برايمان تفضيل دهد؟
برادرم شما خودتان را مقيد به اساس هايي كمرده ايد كه اساسي ندارد، ضمن اينكه وقتي قران تحريف شده هست حضرت علي هيچ تضميني نمي توانيد به كسي بدهيد كه ان روايت صحيح شما هم عين كلام معصوم هست، دوما ان حديث شما هم خلاف قران هست پس مردود هست
شما به هيچ طريق نمي توانيد ادعايتان را اثبات كنيد، فقط دور خودتان مي چرخيد
شما فرموديد اگر ما ايات متقن بياوريم عدم تحريف را مي پذيريم، ولي خبري پذيرش نشد كه هيچ تازه شدت شما براي اينكه قران را دستخورده نشان دهيد بيشتر تلاش مي كنيد

اتفاقا کاملا برعکس می گویید. نظرات و تصورات شما چنین نتایجی در بر دارد. تصورات شما از تحریف ابطال کامل احکام دین است نه بنده! شما می گویی جزییات احکام در قرآن نیامده. خوب این مدعای ما را ثابت می کند. ما هم می گوییم کیفیت احکام در روایات است که تحریف شده. ولی ما باز به آنها عمل می کنیم. چرا که علم رجال را داریم. هر چند خظا پذیر است .ولی چاره ای جز این نیست. لذا اعتقاد به تحریف چه در قرآن و چه در روایات ابطال آن را نتیجه نمی دهد. ولی ظاهرا شما می فرمایید تحریف یعنی ابطال کامل! حال لازم است به این سوال هم دقیقا و شفاف پاسخ دهید : تحریف روایات هم یعنی ابطال کامل آنها؟!

شما از طرفي مي خواهيد با يك دست دو هندوانه را نگه داريد از طرفي هم قدرت فيزيكيش را نداريد
وقتي روايتي كه تحريف شده است حضرت عالي نمي توانيد تضمين دهيد ان روايت درست هست، اين ديگر خيلي واضح و روشن هست و نيازي به كش دادن ندارد، روايت تحخريف شده تحريف هست و تحيرف هم يعني اضمحلال، بعد شما بيا بگو نه ما اگر پيرو تحريف هستيم يعني پيرو هدايت و صراط مستقيم هستيم، دوست عزيز وقتي شما از ترازويي استفاده مي كنيد كه ميوه 3 كيلو را 6 كيلو نشان مي دهد يعني هم پول اضافه گرفته ايد و هم حرام خورده ايد، از طرفي با ابروي ان خريدار هم بازي كرده ايد زيرا او فكر مي كند 6 كيلو 6 نفر را سير مي كند حال انكه اينطور نيست، وقتي قراني تحريف شده است، ديگر بهترين و برترين ان بين اديان معنا ندارد زيرا همه اديان تحريف شده هستند و همه در يك سطح هستند و هيچ كدام صراط مستقيم را نشان نمي دهند، من مي گويد در قران امده است زنا كردن حلال هست اما بشر گفته و رفته دست برده در قران و گفته حلال نيست، شما بيا اثبات كن كه قران درست ميگه،

بنده هم بارها و بارها گفتم میزان و معیار دین خدا فقط قرآن نیست.

پس شما از معصوم بيشتر مي فهميد، زيرا معصوم مي فرمايد روايات خلاف قران باطل هست اما شما مي فرمايد، قران معيار نيست، دوست عزيز معيار سنجش با منطق پيروي دو مقوله اي جداي از هم هست، شما يكبار مي گويد ما پيرو قران و سنت هستيم، يك بار مي گويد سنت بر مبناي قران نوشته شده است،كه حقا هم اينگونه هست، و اگر ان گفته با قران يكي نشود باطل هست، اينها يعني سنت برگرفته از قران هست لتبين للناس، پيغمبر قران را براي مردم تبيين مي كند اما اگر ان تبيين خلاف قران باشد باطل هست

قراني كه تحريف شده باشد، از هيچ انحراف و اضمحلالي مصونيت ندارد لذا همان طور كه اديان دچار انحراف شدند، اسلام هم دجار انحراف مي شود، چرا چون دينش بر پايه قران هست، اساس ما قران هست، قران پود دين و اهل بيت تار دين هستند، پود كه شكست ديگر تار معنايي ندارد، وقتي قران تحريف شد ديگر قياس روايات با ان معنا ندارد، چنين قران تحريف شده اي ديگر براي هدايت نيست زيرا خداوند مي فرمايد انزل فيه القران هدي للناس، اين قران كه هدايت هست و قتي تحريف شد ديگر كتاب هدايت نيست بلكه كتاب ضلالت هست
مطالب حقير عقلي هست اگر كمي تعمق كنيد براحتي به نتيجه مي رسيد، مطالب من نه از خودم هست و نه از هوي و هوسم و هر چه گفتم از قران هست برادرم
افلا تبصرون
شما هم موفق باشيد:Gol:

اینها کتاب الهی است. منتها کتاب الهی با کتاب انسانی فرق دارد. در زمانی که کتاب الهی نزد خدا وجود داشته هنوز کتاب قرآن کنونی شکل نگرفته بود. لذا چه معنی می دهد که خداوند طبق آیاتی که آوردید از وحی تعبیر به کتاب الهی کند؟ مسلما منظور همان کتابی است که نزد خود محفوظ است نه این کتابی که نزد ماست. چرا که کتاب قرآن کنونی چند سال بعد از اینکه آخرین آیه بر پیامبر نازل گشت جمع آوری و به شکل کتاب درآمد. لذا این کتاب آن کتاب نیست.


برادر عزيزم، عذر مي خواهم، شما متاسفانه در قران هم تدبر نمي كنيد و هر چه پيش امد خودش امد؛ اين مطالب خنده دار چيست كه مي فرمايد؟ قران انساني و قران خدايي، اين مطالب را شما از كجا تراوش مي كنيد؟ ما يك قران داريم ان هم از ان خدا هست
إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ
وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ
أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ
وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ

من نمي فهمم اين انسان و خدا را شما از كجا اورده ايد؟

شما مي گويد علم قراني نداريد پس اينها را از كجا استحخراج مي كنيد؟
ما بارها گفته ايد وقتي قرار هست از قران بحث كنيد از قران دليل بياوريد و نه اينكه برايمان تفسير و تاويل به راي كنيد

از يك مسلمان بعيد هست كه قران را انساني و خدايي بداند،

اولا شما وحي را از كجا اورديد؟ دوما خود خداوند در شروع ايه پاسخ شما را داده است

اين انسان و غير انسان را از كجا اورده ايد؟ يك ايه بياوريد كه ما دو قران داريم يكي قران خدايي هست و يكي انساني، اخه همين طوري سخن گفتن هم بايد منطقي داشته باشد ديگر برادر عزيزم

رادر خیمه گاه سلام مجدد :
تا کنون 2 تفسیر از ذکر آوردیم :
1. دکر همان رسول است
2. ذکر وحی است که بر زبان پیامبر جاری می شود و محافظت هم به معنی جلوگیری از الهامات شیطانی است.

برادر به خدا من خسته شدم اينقدر اين تكراري ها را جواب دادم، اولا تفاسير براي ما معنا ندارد اگر تفاسير براي شما حجت هست برويد تفسير نمونه هم بخوانيد، اگر قران حجت هست از قران ادعايتان را ثابت كنيد هزار بار گفتي و مي گويم، خداوند در ايه 9 حجر فرموده ذكر را نازل كرديم و در ايه 44 نحل هم مي فرمايد ذكر را نازل كريدم براي اينكه پيغمبر انرا تبيين كند و مردم در ان تفكر كنند، ان چيزي كه براي تكفكر و هدايت امده است چيست؟ برويد ايه 89 سوره نحل را بخوانيد كه خداوند مي فرمايد همان كتاب الله هست
مطالب برادر رسول را الان شما داريد به خورد ما مي دهيد، بابا جان خسته شده ايم اينقدر تكمرار كرديمف خواهشا اين كامنت هاي ما را بخوانيد و در كنار سوال خود بزاريد اگر جواب نگرفتيد دوباره درخواتس كنيد تا پاسخ را شفاف تر بدهيم

يك بار ديگر توضيح مي دهم قابل توجه همه دوستان

خداوند در شروع ايه حجر مي فرمايد:::::::::::::

الَرَ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِينٍ ﴿1﴾

الف لام راء اين است آيات كتاب [آسمانى] و قرآن روشنگر (1)


وَقَالُواْ يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ ﴿6﴾

و گفتند اى كسى كه قرآن بر او نازل شده است به يقين تو ديوانه‏اى (6)

اساسا اين ايه در مورد قران هست كه بر پيغمبر نازل شده است و پيغمبر انرا براي كفار مي خوانند و انها نسبت جنون و ديگوانگي به رسول خدا مي زنند

در ايه اول مي فرمايد اين قران اشكار هست
در ايه 6 مي فرمايد اين قران يا همان ذكر را بر تو نازل كرديم و نهايتا هم در ايه 9 مي فرمايد:


إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿9﴾

بى‏ترديد ما اين قرآن را كه نازل كرده‏ايم و قطعا نگهبان آن خواهيم بود (9)

از طرفي در ايه 44 سوره نحل صريحا ذكر را قران مي داند

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ
و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى و اميد كه آنان بينديشند

اقايان عزيز اين ذكري كه براي انديشه هست و بايد مردم درست عبرت بگيرند، اين ذكر چيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ ﴿29﴾

[اين] كتابى مبارك است كه آن را به سوى تو نازل كرده‏ايم تا در [باره] آيات آن بينديشند و خردمندان پند گيرند (29)

اين ذكر همان كتاب هست كه مبارك بوده و براي انديشه كردن نازل شده است

إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿2﴾


ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم باشد كه بينديشيد (2)

خدا ديگر بايد به چه زباني بگويد، اين ذكري كه فرستاده است براي انديشه كردن، همان كتاب هست، همان قران هست، كه


اقايان فهم اين مطالب ايا سخت است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اينها قران هست كه سخن مي گه چرا نمي خواهيد قبول كنيد؟

فاين تذهبون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

با سلام.

دوست عزيز، لفاظه بازي را بگذاريم كنار و بحث علمي كنيم، شما وقع مي خواهيد كنيد يا امكان، برايمان انچه را مد نظر داريد را اثبات كنيد، ديگر از اين واضح تر نمي شود، فقط ادعا را بگذاريم كنار و اثبات كنيم

شما هنوز معنای کلمات واضحی چون وقوع - ضرورت - امکان و امثال اینها را نمی دانی. بعد می گویی برایم اثبات کن. بنده به چه زبانی بگویم وقایع تاریخی به لحاظ عقلی قابل اثبات نیستند. شما می گویی عدم تحریف ضرورت دارد و بنده ادعای شما را ابطال می کنم. همین. من قرار نیست چیزی را ثابت کنم. شما باید ثابت کنی. من می گویم قرآن به مانند تمام کتاب ها. قرآن به مانند روایات. حال این شما هستی که باید ثابت کنی در حفظ و نگهداری قرآن با روایات فرق دارد بزرگوار.
آهان الحمد الله ولمنه ما امروز فهميديم چند و چون تحاريف را بايد از سنت بگيريم، حالا جالب اينجاست سنت مي گويم معيار و منطق ما قران هست، مي بينيد برادر، شما هرطو.ر بچرخوانيد به مشكل بر مي خوريد، شما اگر قران را تحريف شده جلوه دهيد، بايد بياييد در سنت چند و چونش را پيدا كنيد ان هم سنت مي گويد خلاف قران باشد باطل هست، يعني تعداد ركعات نماز در قران نيامده و حضرت عالي و بيقه كاري عبس انجام ميس دهيد، ضمن اينكه شما از كجا مي دانيد همه روايات بدست شما رسيده است كه بخواهيد چند و چون انرا پيدا كنيد؟ دوما شما از كجا مي دانيد افرادي كه روايت را ارسال كرده اند دستبرد به روايت نزده اند؟ همان گونه كه اين بشر به قران دستبرد زده پس به حديث هم زده هست، حالا شما بيا براي من مصونيت ان روايات صحيح را هم اثبات كن
برادرم شما هر طور بچرخوانيد باز هم در حلقه تحريف فقط چرخ مي خوريد ان هم بدون دليل

برادراینگونه نیست که روایات را فقط با قرآن بسنجند. بلکه صرفا آنها را از جهت ناسازگار بودن با قرآن می سنجند. همین. اصولا نمی توان صحت احادیث را با قرآن اثبات کرد. شما می توانی صحت و درستی احادیث را با قرآن ثابت کنی؟ مسلما نمی توانی. چرا که برای فهم قرآن نیاز به حدیث هست. مگر خود شما آیه نمی آوری که پیامبر وظیفه تبیین و تشریح و توضیح آیات را دارد. خوب این توضیحات و بیانات رسول خدا کجاست؟ خوب در سنت و احادیث هست دیگر. بسیاری احادیث جعلی وجود دارد که برای اثبات نادرستی آنها فقط می توان از علم رجال کمک گرفت و اصولا نمی توان غلط بودن آن را با قرآن ثابت کرد. غیر ازاین است؟ شما فقط از پاسخ گویی صریح طفره می روی. ما می گوییم سنت نیاز است برای فهم قرآن شما پاسخ نمی دهی. انصافا چرا پاسخ نمی دهی؟ آیا شما خود را بی نیاز از سنت و روایات و احادیث می دانی؟ لطفا یه این سوال یک کلمه پاسخ بده : آری یا خیر؟
دوست عزيز، ما با پيش فرض بحث نمي كنيم و هرگز بحث نخواهيم كرد، اگر حقيقتي صحيح و معيار و مولفه صحيح داريد بسم الله رو كنيد و بياييد بحث كنيد، شما امده ايد با اما و اگر مي خواهيد بحث كنيد، بحث به جايي نمي رسد، برادر عزيز عبدالرسول مثلا با بينه امدند كه اينگونه شده هنوز نمي تواند اثبات كند، حالا شما با پيش فرض امده ايد و مي خواهيد تحريف را اثبات كنيد؟

باز هم طفره رفتن از پاسخ!!!!
برادر هر بحثی پیش فرضی دارد. این سخن شده کاملا غیر علمی است. شما می گویی دو دوتا را قبول ندارم بعد از من می خواهی تحریف را ثابت کنم. مدام می گویی علم رجال را ثابت کنید بعد خودت می گویی :
اولا من صد در صد به علم رجال اعتقاد دارم،

این تناقض ها و این غیر علمی بحث کردن برای چیست؟ مگر می شود برای کسی که خدا را قبول ندارد امامت را ثابت کنی؟ هر بحثی پیش زمینه ای دارد. پیش فرض این تاپیک هم قبول علم رجال است که خود به آت اذعان کردید. آیا حرف خودتان را هم قبول ندارید؟
اولا كه اينها ربطي به سوالات ما ندارد و همچنين رديه عقلاني ما، اما پاسخ شما اين است
اني تاركم فيكم ثقلين كتاب الله و عترتي كه صد بار هم گفته ايم و تا نفسمان بالا مي ايد خواهيم گفت

ان شاأ الله جلو می رویم تا ببینیم ربط دارد یا خیر.
1. شما می گویی تحریف یعنی ابطال کامل.
2.از طرفی هم می گویی بنده به کتاب خدا و عترتش تمسک می جویم.
3. حال سوال این است : آیا روایات و احادیث عترتی که به آن تمسک می جویی تحریف شده است یا خیر؟
خودتان می دانید بر اساس تصورات شما اگر جواب بله باشد یعنی ابطال عترت. یعنی پوسیدگی! یعنی دور انداختن!
منتظر پاسخ حضرت عالی هستیم.
لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ ﴿١٦﴾ [پيش از پايان يافتن وحى به وسيله جبرئيل] زبانت را به حركت در نياور تا در خواندن آن شتاب ورزى .«16»
این یعنی حفاظت از وحی توسط خدا.
خوب شما چه را مي خواهيد اثبات كنيد؟

واقعا ندیدید؟ نتیجه ای را که گرفتم ندیدید؟ این بار پرنگش کردم شاید ببینید. نتیجه اش این است : حفاظتی که در آیه قرآن از آن سخن گفته در این آیه حیطه اش مشخص شده : یعنی جلوگیری از ورود الهامات شیطانی و جاری شدن آن الهامات بر زبان پیامبر. یعنی جلوگیری از بروز خطاهای احتمالی که ممکن است با عجله کردن پیامبر رخ دهد. نتیجه واضح است. خداوند وعده حفاظت از کلامش را تا این مرحله داده. بعد از آن قرآن به دست بشر و ابزارهای موجود حفاظت شده و می شود.
اين اشكالات شما يعني كامنت هاي قبل ما را نخوانده ايد زيرا قديم ما اين كامنت را ارسال كرديم و پاسخ را هم داديم

إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا ﴿27﴾

جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد كه [در اين صورت] براى او از پيش رو و از پشت‏سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت (27)

پيغمبر كه سيستمش پايلوت نيست، بايد به واسطه كسي حفاظت شود ديگر، اما اگر شما مي خواهيد ذكز را همان پيغمبر و حخفاظت از نام ببريد اشتباه كرده ايد زيرا ما اثبات كرديم كه خداوند براي ارسال انبيا مي فرمايد ارسلنا و براي اذكار خود فرموده است نزلنا، ضمن اينكه بحث تكراري را داريد شروع مي كنيد، ما گفتيد در ايه 10 حجر فرموده وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ ما قبل از تو كساني را فرستاده ايد، منظور بر نبي و اشاره ما به ارسلنا هست اما در ايه 9 مي فرمايد إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ما اين ذكر يعني قران را نازل كرديم و در ايه 6 هم فرموده است نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ ما ذكر را بر تو يعني بر پيغمبر نازل كرده ايم فلذا ما بار ها و بار ها اين ذكر را با سباق ايات نشان داديم منظور همان قران هست و ديگر تكرار مكررات نمي كنيم برويد كامنت هاي قبل ما را مطالعه كنيد
ولی ظاهرا ما باید تکرار مکررات کنیم.
1. ما تفسیر علامه را آوردیم و ثابت کردیم روی ادعای شما اجماعی نیست. در نتیجه متشابه است. چرا پاسخ نمی دهید؟
2. چرا خداوند به جای ذکر واژه قرآن را نیاورد؟ چرا از پاسخ دادن طفره می روید؟

اخوي اگر تحريف پوسيدگي نبود، خداوند پيغمبر جديد نمي فرستاد، خداوند نبي جديدي را فرستاد تا هم انبيا را كامل كند و هم كتب ها انها را، پس اگر قرار باشد تحريفي شكل گرفته باشد ديگر برتري بر حضرت محمد ص بر بقيه نيست زيرا همه كتب به جز قران منحرف شدند و طبق ديدگاه شما هم قران با تحريف منحجرف شده است زيرا بسيار از ايات حذف شده و حالا خدا مي داند كه چقدر اضافه شده، اما هنوز براي اثبات اين ادعا هيچ دليلي نياورده ايد

واقعا این پاسخ نقل قولی بود که از بنده آوردید :
پر رنگش می کنم شاید این بار پاسخ دهید و طفره نروید :
عجبا! استدلال شما این است : تحریف یعنی پوسیدگی و باید دور انداخته شود. خوب احادیث هم تحریف شده اند. پس باید انداخت دور؟!
حال اگر شما احادیث را دور انداخته اید چرا به آن حدیثی معصوم که می گوید قرآن مبنای روایات است احتجاج می کنید؟ آیا این تناقض نیست؟
متاسفانه همانطور که قبلا هم گفتم شما خیلی سیاه نمایی می کنید و معتقدید تحریف یعنی باطل شدن و تاریکی محض. برادرانه به شما توصیه می کنم این ذهنیت را کنار بگذارید. چرا که با این تصورات نصف دین یا همان ثقل اصغر دور انداخته خواهد شد و قرآن هم بدون آنها فهمیده نخواهد گشت.

................

شما مي خواهيد با دستگاه گنج ياب دي كد شده برويد گنج پيدا كنيد، ايا هيچ عقل سليمي پذيرا هست كه يك دستگاه خراب برود گنج پيدا كند؟
ايا عقل سليم مي پذيرد كه دست انسان برود قران را برايمان تفضيل دهد؟
برادرم شما خودتان را مقيد به اساس هايي كمرده ايد كه اساسي ندارد، ضمن اينكه وقتي قران تحريف شده هست حضرت علي هيچ تضميني نمي توانيد به كسي بدهيد كه ان روايت صحيح شما هم عين كلام معصوم هست، دوما ان حديث شما هم خلاف قران هست پس مردود هست
شما به هيچ طريق نمي توانيد ادعايتان را اثبات كنيد، فقط دور خودتان مي چرخيد
شما فرموديد اگر ما ايات متقن بياوريم عدم تحريف را مي پذيريم، ولي خبري پذيرش نشد كه هيچ تازه شدت شما براي اينكه قران را دستخورده نشان دهيد بيشتر تلاش مي كنيد

در نوشتن مطالب عجله نکنید. ینده هر چه می خوانم پاسخ های شما ربطی به مطالبی که از بنده نقل قول می کنی ندارد. یا اشتباهی سهوی رخ داده یا اینکه از اسخ گویی طفره می روید.
بارها و بارها عرض شد اکثر احکامی که من و شما به آنها عمل می کنیم در روایات تحریف شده و به قول شما پوسیده موجود است که جزییات آن را نمی توان از قرآن استخراج کرد. حال پیشنهاد شما برای این معضل چیست؟ آیا قرآن کافی است؟ یا روایات پوسیده هم باید باشد؟
خواهش می کنم این بار از پاسخ گویی طفره نروید.

وقتي روايتي كه تحريف شده است حضرت عالي نمي توانيد تضمين دهيد ان روايت درست هست، اين ديگر خيلي واضح و روشن هست و نيازي به كش دادن ندارد، روايت تحخريف شده تحريف هست و تحيرف هم يعني اضمحلال، بعد شما بيا بگو نه ما اگر پيرو تحريف هستيم يعني پيرو هدايت و صراط مستقيم هستيم، دوست عزيز وقتي شما از ترازويي استفاده مي كنيد كه ميوه 3 كيلو را 6 كيلو نشان مي دهد يعني هم پول اضافه گرفته ايد و هم حرام خورده ايد، از طرفي با ابروي ان خريدار هم بازي كرده ايد زيرا او فكر مي كند 6 كيلو 6 نفر را سير مي كند حال انكه اينطور نيست، وقتي قراني تحريف شده است، ديگر بهترين و برترين ان بين اديان معنا ندارد زيرا همه اديان تحريف شده هستند و همه در يك سطح هستند و هيچ كدام صراط مستقيم را نشان نمي دهند، من مي گويد در قران امده است زنا كردن حلال هست اما بشر گفته و رفته دست برده در قران و گفته حلال نيست، شما بيا اثبات كن كه قران درست ميگه،

باز هم بی ربط بودن مطالب شما به پست بنده. انصافا چرا پاسخ نمی دهید؟ آیا ثقل اصغر تحریف شده است یا خیر؟ اگر شده چرا به آن تمسک می جویید؟ مگر تحریف از منظر شما پوسیدگی و ابطال را نتیجه نمی دهد؟ آیا شما به عترتی تمسک می جویید که پوسیده و باطل شده است؟ چقدر باید تکرار کنم؟ چرا پاسخ نمی دهید؟ انصافا اگر اینبار پاسخ ندهید بنده دیگر از بحث با شما خودداری می کنم. چون اتلاف وقت را در این زمینه جایز نمی دانم.
پس شما از معصوم بيشتر مي فهميد، زيرا معصوم مي فرمايد روايات خلاف قران باطل هست اما شما مي فرمايد، قران معيار نيست

علاوه بر طفره رفتن از پاسخ گویی به ما هم اتهام می زنید. کلام ما را تحریف می کنید. واقعا اینها اخلاقی است؟؟؟!!!
ما چه گفتیم :
میزان و معیار دین خدا فقط قرآن نیست.

حال ما کجا گفتیم قرآن معیار نیست. ما می گوییم معیار به ترتیب ابتدا قرآن بعد سیره رسول و امامان در عمل به قرآن و البته احادیث و روایات ایشان هست.
لذا می بینید اعتقاد ما این است که قرآن به تنهایی معیار نیست. اگر بود که امامت جعل نمی شد.
برادر عزيزم، عذر مي خواهم، شما متاسفانه در قران هم تدبر نمي كنيد و هر چه پيش امد خودش امد؛ اين مطالب خنده دار چيست كه مي فرمايد؟ قران انساني و قران خدايي،

اولا با این طعنه زدن ها و مسخره کردن ها بحث را به حاسیه می بردی. کسی تمسخر می کند که قدرت مباحثه علمی ندارد. این اول!
ثانیا : باز هم اتهام!!! باز هم تحریف کلام ما!!!!!
ما چه گفتیم :
اینها کتاب الهی است. منتها کتاب الهی با کتاب انسانی فرق دارد.

ما می گوییم کتاب انسانی بعد شما می گویی ما گفتیم قرآن انسانی!!!!!!!:Moteajeb!:
منظور مان را شفافتر بیان می کنیم :
منظور از کتاب انسانی کلیت کتاب در نزد ما انسان ها بود. کتاب در نزد ما انسان ها از کاغذ و و جلد و جوهر و .... تشکیل شده است. ولی کتاب در نزد خدا این گونه نیست. مضافا اینکه در زمانی که این آیات نازل می شد چنین قرآنی که الان در نزد ماست موجود نبود. لذا منظور نظر خداوند نه این کتاب قرآن موجود که کتابی بود که نزد خودش محفوظ است.
این ها را در پست قبل هم گفتم ولی شما باز هم طفره رفتید.
برادر به خدا من خسته شدم اينقدر اين تكراري ها را جواب دادم، اولا تفاسير براي ما معنا ندارد اگر تفاسير براي شما حجت هست برويد تفسير نمونه هم بخوانيد،

باز هم طفره رفتن از پاسخ گویی :
ما نگفتیم تفاسیر حجت است. بلکه همانطور که در پست های قبل هم اشاره کردیم تفاسیر را از این جهت آوردیم که ثابت کنیم اختلاف نظر نزد مفسران وجود دارد و اجماعی نیست و این یعنی متشابه بودن آیه. نه اینکه بخواهیم به تفسیر المیزان احتجاج کنیم.
هر چند که از نظر بنده تفسیر المیزان درجه علمی بالاتری نسبت به تفسیر نمونه دارد. ( این نظر شخصی بود قصد بحث در این مورد را ندارم. )

ما می گوییم کتاب انسانی بعد شما می گویی ما گفتیم قرآن انسانی!!!!!!!
منظور مان را شفافتر بیان می کنیم :
منظور از کتاب انسانی کلیت کتاب در نزد ما انسان ها بود. کتاب در نزد ما انسان ها از کاغذ و و جلد و جوهر و .... تشکیل شده است. ولی کتاب در نزد خدا این گونه نیست. مضافا اینکه در زمانی که این آیات نازل می شد چنین قرآنی که الان در نزد ماست موجود نبود. لذا منظور نظر خداوند نه این کتاب قرآن موجود که کتابی بود که نزد خودش محفوظ است.
این ها را در پست قبل هم گفتم ولی شما باز هم طفره رفتید.

دوست عزيز باز هم مطالب نامفهوم خود را ارائه كرديد، دوست عزيزم، گويا شما فكر كرده ايد خدا در حال بازي با انسانها هست مگر از اين تعابير كه شما استعمال مي كنهيد او استفاده كند؟
خدا مي گويد من كتاب را نازل كردم حضرت عالي مي فرمايد نمي دانم اين كتاب منظور من كاغذ و فلان هست، نمي دانم چسب و ورق هست، منظور شما منطق علمي نيست ادعايتان را از قران اثبات كنيد، ما بارها گفته ايد وقتي هركسي وارد بحث مي شود خود اجتهادي نكند، و دليل بياورد، اين حرف ها يعني چه كتاب انساني و كتاي خدايي، كتاب انساني كاغذي هست و كتاب خدايي فلان هست
بنده از چه طظفره رفتم؟ خواهشا علمي بحث كنيد وگرنه حقير علاقه به ادامه ندارد،

اولا با این طعنه زدن ها و مسخره کردن ها بحث را به حاسیه می بردی. کسی تمسخر می کند که قدرت مباحثه علمی ندارد. این اول!
ثانیا : باز هم اتهام!!! باز هم تحریف کلام ما!!!!!
ما چه گفتیم :

طعن و مسخره را شما مي كنيد، شما كه مانند جناب عبد الرسول مدعي بر منطق علمي هستيد مطالبتان را بخوانيد كه چه نوشته ايد، كتاب اسماني و كتاب كاغذي، گويا خداوند كتب با مجلل هايي فرستاده است و شما خبر داريد و هيچ كس خبر ندارد
اينها بحث و منطق علمي هست واقعا كه شما مي كنيد؟ عوض گريز از نقد علمي خواهشا با فرافكني، مطالب ما را تخطئه نكنيد، بنده اياتي قرار داده ام برويد انها را نقد كنيد

با سلام.
نقل قول نوشته اصلی توسط kheymegahabalfazl نمایش پست ها
دوست عزيز، لفاظه بازي را بگذاريم كنار و بحث علمي كنيم، شما وقع مي خواهيد كنيد يا امكان، برايمان انچه را مد نظر داريد را اثبات كنيد، ديگر از اين واضح تر نمي شود، فقط ادعا را بگذاريم كنار و اثبات كنيم
شما هنوز معنای کلمات واضحی چون وقوع - ضرورت - امکان و امثال اینها را نمی دانی. بعد می گویی برایم اثبات کن. بنده به چه زبانی بگویم وقایع تاریخی به لحاظ عقلی قابل اثبات نیستند. شما می گویی عدم تحریف ضرورت دارد و بنده ادعای شما را ابطال می کنم. همین. من قرار نیست چیزی را ثابت کنم. شما باید ثابت کنی. من می گویم قرآن به مانند تمام کتاب ها. قرآن به مانند روایات. حال این شما هستی که باید ثابت کنی در حفظ و نگهداری قرآن با روایات فرق دارد بزرگوار.
نقل قول نوشته اصلی توسط kheymegahabalfazl نمایش پست ها
آهان الحمد الله ولمنه ما امروز فهميديم چند و چون تحاريف را بايد از سنت بگيريم، حالا جالب اينجاست سنت مي گويم معيار و منطق ما قران هست، مي بينيد برادر، شما هرطو.ر بچرخوانيد به مشكل بر مي خوريد، شما اگر قران را تحريف شده جلوه دهيد، بايد بياييد در سنت چند و چونش را پيدا كنيد ان هم سنت مي گويد خلاف قران باشد باطل هست، يعني تعداد ركعات نماز در قران نيامده و حضرت عالي و بيقه كاري عبس انجام ميس دهيد، ضمن اينكه شما از كجا مي دانيد همه روايات بدست شما رسيده است كه بخواهيد چند و چون انرا پيدا كنيد؟ دوما شما از كجا مي دانيد افرادي كه روايت را ارسال كرده اند دستبرد به روايت نزده اند؟ همان گونه كه اين بشر به قران دستبرد زده پس به حديث هم زده هست، حالا شما بيا براي من مصونيت ان روايات صحيح را هم اثبات كن
برادرم شما هر طور بچرخوانيد باز هم در حلقه تحريف فقط چرخ مي خوريد ان هم بدون دليل
برادراینگونه نیست که روایات را فقط با قرآن بسنجند. بلکه صرفا آنها را از جهت ناسازگار بودن با قرآن می سنجند. همین. اصولا نمی توان صحت احادیث را با قرآن اثبات کرد. شما می توانی صحت و درستی احادیث را با قرآن ثابت کنی؟ مسلما نمی توانی. چرا که برای فهم قرآن نیاز به حدیث هست. مگر خود شما آیه نمی آوری که پیامبر وظیفه تبیین و تشریح و توضیح آیات را دارد. خوب این توضیحات و بیانات رسول خدا کجاست؟ خوب در سنت و احادیث هست دیگر. بسیاری احادیث جعلی وجود دارد که برای اثبات نادرستی آنها فقط می توان از علم رجال کمک گرفت و اصولا نمی توان غلط بودن آن را با قرآن ثابت کرد. غیر ازاین است؟ شما فقط از پاسخ گویی صریح طفره می روی. ما می گوییم سنت نیاز است برای فهم قرآن شما پاسخ نمی دهی. انصافا چرا پاسخ نمی دهی؟ آیا شما خود را بی نیاز از سنت و روایات و احادیث می دانی؟ لطفا یه این سوال یک کلمه پاسخ بده : آری یا خیر؟
نقل قول نوشته اصلی توسط kheymegahabalfazl نمایش پست ها
دوست عزيز، ما با پيش فرض بحث نمي كنيم و هرگز بحث نخواهيم كرد، اگر حقيقتي صحيح و معيار و مولفه صحيح داريد بسم الله رو كنيد و بياييد بحث كنيد، شما امده ايد با اما و اگر مي خواهيد بحث كنيد، بحث به جايي نمي رسد، برادر عزيز عبدالرسول مثلا با بينه امدند كه اينگونه شده هنوز نمي تواند اثبات كند، حالا شما با پيش فرض امده ايد و مي خواهيد تحريف را اثبات كنيد؟
باز هم طفره رفتن از پاسخ!!!!
برادر هر بحثی پیش فرضی دارد. این سخن شده کاملا غیر علمی است. شما می گویی دو دوتا را قبول ندارم بعد از من می خواهی تحریف را ثابت کنم. مدام می گویی علم رجال را ثابت کنید بعد خودت می گویی :
نقل قول نوشته اصلی توسط kheymegahabalfazl نمایش پست ها
اولا من صد در صد به علم رجال اعتقاد دارم،
این تناقض ها و این غیر علمی بحث کردن برای چیست؟ مگر می شود برای کسی که خدا را قبول ندارد امامت را ثابت کنی؟ هر بحثی پیش زمینه ای دارد. پیش فرض این تاپیک هم قبول علم رجال است که خود به آت اذعان کردید. آیا حرف خودتان را هم قبول ندارید؟
نقل قول نوشته اصلی توسط kheymegahabalfazl نمایش پست ها
اولا كه اينها ربطي به سوالات ما ندارد و همچنين رديه عقلاني ما، اما پاسخ شما اين است
اني تاركم فيكم ثقلين كتاب الله و عترتي كه صد بار هم گفته ايم و تا نفسمان بالا مي ايد خواهيم گفت
ان شاأ الله جلو می رویم تا ببینیم ربط دارد یا خیر.
1. شما می گویی تحریف یعنی ابطال کامل.
2.از طرفی هم می گویی بنده به کتاب خدا و عترتش تمسک می جویم.
3. حال سوال این است : آیا روایات و احادیث عترتی که به آن تمسک می جویی تحریف شده است یا خیر؟
خودتان می دانید بر اساس تصورات شما اگر جواب بله باشد یعنی ابطال عترت. یعنی پوسیدگی! یعنی دور انداختن!
منتظر پاسخ حضرت عالی هستیم.
نقل قول نوشته اصلی توسط kheymegahabalfazl نمایش پست ها
لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ ﴿١٦﴾ [پيش از پايان يافتن وحى به وسيله جبرئيل] زبانت را به حركت در نياور تا در خواندن آن شتاب ورزى .«16»
این یعنی حفاظت از وحی توسط خدا.
خوب شما چه را مي خواهيد اثبات كنيد؟
واقعا ندیدید؟ نتیجه ای را که گرفتم ندیدید؟ این بار پرنگش کردم شاید ببینید. نتیجه اش این است : حفاظتی که در آیه قرآن از آن سخن گفته در این آیه حیطه اش مشخص شده : یعنی جلوگیری از ورود الهامات شیطانی و جاری شدن آن الهامات بر زبان پیامبر. یعنی جلوگیری از بروز خطاهای احتمالی که ممکن است با عجله کردن پیامبر رخ دهد. نتیجه واضح است. خداوند وعده حفاظت از کلامش را تا این مرحله داده. بعد از آن قرآن به دست بشر و ابزارهای موجود حفاظت شده و می شود.
نقل قول نوشته اصلی توسط kheymegahabalfazl نمایش پست ها
اين اشكالات شما يعني كامنت هاي قبل ما را نخوانده ايد زيرا قديم ما اين كامنت را ارسال كرديم و پاسخ را هم داديم

إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا ﴿27﴾

جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد كه [در اين صورت] براى او از پيش رو و از پشت‏سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت (27)

پيغمبر كه سيستمش پايلوت نيست، بايد به واسطه كسي حفاظت شود ديگر، اما اگر شما مي خواهيد ذكز را همان پيغمبر و حخفاظت از نام ببريد اشتباه كرده ايد زيرا ما اثبات كرديم كه خداوند براي ارسال انبيا مي فرمايد ارسلنا و براي اذكار خود فرموده است نزلنا، ضمن اينكه بحث تكراري را داريد شروع مي كنيد، ما گفتيد در ايه 10 حجر فرموده وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ ما قبل از تو كساني را فرستاده ايد، منظور بر نبي و اشاره ما به ارسلنا هست اما در ايه 9 مي فرمايد إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ما اين ذكر يعني قران را نازل كرديم و در ايه 6 هم فرموده است نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ ما ذكر را بر تو يعني بر پيغمبر نازل كرده ايم فلذا ما بار ها و بار ها اين ذكر را با سباق ايات نشان داديم منظور همان قران هست و ديگر تكرار مكررات نمي كنيم برويد كامنت هاي قبل ما را مطالعه كنيد
ولی ظاهرا ما باید تکرار مکررات کنیم.
1. ما تفسیر علامه را آوردیم و ثابت کردیم روی ادعای شما اجماعی نیست. در نتیجه متشابه است. چرا پاسخ نمی دهید؟
2. چرا خداوند به جای ذکر واژه قرآن را نیاورد؟ چرا از پاسخ دادن طفره می روید؟
نقل قول نوشته اصلی توسط kheymegahabalfazl نمایش پست ها
اخوي اگر تحريف پوسيدگي نبود، خداوند پيغمبر جديد نمي فرستاد، خداوند نبي جديدي را فرستاد تا هم انبيا را كامل كند و هم كتب ها انها را، پس اگر قرار باشد تحريفي شكل گرفته باشد ديگر برتري بر حضرت محمد ص بر بقيه نيست زيرا همه كتب به جز قران منحرف شدند و طبق ديدگاه شما هم قران با تحريف منحجرف شده است زيرا بسيار از ايات حذف شده و حالا خدا مي داند كه چقدر اضافه شده، اما هنوز براي اثبات اين ادعا هيچ دليلي نياورده ايد
واقعا این پاسخ نقل قولی بود که از بنده آوردید :
پر رنگش می کنم شاید این بار پاسخ دهید و طفره نروید :
نقل قول نوشته اصلی توسط شریعت عقلانی نمایش پست ها
عجبا! استدلال شما این است : تحریف یعنی پوسیدگی و باید دور انداخته شود. خوب احادیث هم تحریف شده اند. پس باید انداخت دور؟!
حال اگر شما احادیث را دور انداخته اید چرا به آن حدیثی معصوم که می گوید قرآن مبنای روایات است احتجاج می کنید؟ آیا این تناقض نیست؟
متاسفانه همانطور که قبلا هم گفتم شما خیلی سیاه نمایی می کنید و معتقدید تحریف یعنی باطل شدن و تاریکی محض. برادرانه به شما توصیه می کنم این ذهنیت را کنار بگذارید. چرا که با این تصورات نصف دین یا همان ثقل اصغر دور انداخته خواهد شد و قرآن هم بدون آنها فهمیده نخواهد گشت.
................

نقل قول نوشته اصلی توسط kheymegahabalfazl نمایش پست ها
شما مي خواهيد با دستگاه گنج ياب دي كد شده برويد گنج پيدا كنيد، ايا هيچ عقل سليمي پذيرا هست كه يك دستگاه خراب برود گنج پيدا كند؟
ايا عقل سليم مي پذيرد كه دست انسان برود قران را برايمان تفضيل دهد؟
برادرم شما خودتان را مقيد به اساس هايي كمرده ايد كه اساسي ندارد، ضمن اينكه وقتي قران تحريف شده هست حضرت علي هيچ تضميني نمي توانيد به كسي بدهيد كه ان روايت صحيح شما هم عين كلام معصوم هست، دوما ان حديث شما هم خلاف قران هست پس مردود هست
شما به هيچ طريق نمي توانيد ادعايتان را اثبات كنيد، فقط دور خودتان مي چرخيد
شما فرموديد اگر ما ايات متقن بياوريم عدم تحريف را مي پذيريم، ولي خبري پذيرش نشد كه هيچ تازه شدت شما براي اينكه قران را دستخورده نشان دهيد بيشتر تلاش مي كنيد
در نوشتن مطالب عجله نکنید. ینده هر چه می خوانم پاسخ های شما ربطی به مطالبی که از بنده نقل قول می کنی ندارد. یا اشتباهی سهوی رخ داده یا اینکه از اسخ گویی طفره می روید.
بارها و بارها عرض شد اکثر احکامی که من و شما به آنها عمل می کنیم در روایات تحریف شده و به قول شما پوسیده موجود است که جزییات آن را نمی توان از قرآن استخراج کرد. حال پیشنهاد شما برای این معضل چیست؟ آیا قرآن کافی است؟ یا روایات پوسیده هم باید باشد؟
خواهش می کنم این بار از پاسخ گویی طفره نروید.

مطالب شما را خواندم، حقيقتا وقت تكرار و مكررات را ندارم، ما چند سوال از شما پرسيديم اما متاسفانه مانند برادر عبدالرسول پاسخ نداديد
خيلي واضح و صريح از قران تحريفش را اثبات كنيد، ضمن اينكه در مورد ذكر هم توضيح داده ايم برويد انها را نقد قراني كنيد و خود اجتهادي را بگذاريد كنار،
هنوز سوالات ما در مورد اگر اينكه قران تحريف شده است چرا منطق قياس اهل بيت هست و غيره را نه شما پاسخ داده ايد و نه چناب عبدالرسول، حال علم رجال شما و بقيه مطالب جاي خود دارد

هزار بار به شمات گفته ايم، جناب شريعت شما مطالب ما را نمي خوانيد و مطالب خودتان كه مدعي بر منطق علم هست را پيش كش مي كنيد، شما هنوز يك كامنت من را درست نخوانده ايد زيرا اگر مي خوانيد سوالات تكراري نمي پرسيديد مانند تحريف در ثغل اصغر، مگر ما پاسخ شما را نداده ايم كه دوباره تكرار مي كنيد؟ مگر ما نگفتيم احاديث تحريف شده است و جعل شده است، مگر ما نگفتيم علت معيار اهل بيت بر قياس با قران يعني دروغ بستن به اهل بيت، ايا اينها را پاسخ نگفته ام كه دوباره تمرار مي كنيد؟
خواهشا براي ادب و منطق علمي ما هم كمي ارزش و احترام قائل شيد

واقعا ندیدید؟ نتیجه ای را که گرفتم ندیدید؟ این بار پرنگش کردم شاید ببینید. نتیجه اش این است : حفاظتی که در آیه قرآن از آن سخن گفته در این آیه حیطه اش مشخص شده : یعنی جلوگیری از ورود الهامات شیطانی و جاری شدن آن الهامات بر زبان پیامبر. یعنی جلوگیری از بروز خطاهای احتمالی که ممکن است با عجله کردن پیامبر رخ دهد. نتیجه واضح است. خداوند وعده حفاظت از کلامش را تا این مرحله داده. بعد از آن قرآن به دست بشر و ابزارهای موجود حفاظت شده و می شود.

يك بار ديگر توضيح مي دهم قابل توجه همه دوستان

خداوند در شروع ايه حجر مي فرمايد:::::::::::::

الَرَ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِينٍ ﴿1﴾

الف لام راء اين است آيات كتاب [آسمانى] و قرآن روشنگر (1)

وَقَالُواْ يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ ﴿6﴾

و گفتند اى كسى كه قرآن بر او نازل شده است به يقين تو ديوانه‏اى (6)

اساسا اين ايه در مورد قران هست كه بر پيغمبر نازل شده است و پيغمبر انرا براي كفار مي خوانند و انها نسبت جنون و ديگوانگي به رسول خدا مي زنند

در ايه اول مي فرمايد اين قران اشكار هست
در ايه 6 مي فرمايد اين قران يا همان ذكر را بر تو نازل كرديم و نهايتا هم در ايه 9 مي فرمايد:

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿9﴾

بى‏ترديد ما اين قرآن را كه نازل كرده‏ايم و قطعا نگهبان آن خواهيم بود (9)

از طرفي در ايه 44 سوره نحل صريحا ذكر را قران مي داند

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ
و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى و اميد كه آنان بينديشند

اقايان عزيز اين ذكري كه براي انديشه هست و بايد مردم درست عبرت بگيرند، اين ذكر چيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ين اشكالات شما يعني كامنت هاي قبل ما را نخوانده ايد زيرا قديم ما اين كامنت را ارسال كرديم و پاسخ را هم داديم

إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا ﴿27﴾

جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد كه [در اين صورت] براى او از پيش رو و از پشت‏سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت (27)

پيغمبر كه سيستمش پايلوت نيست، بايد به واسطه كسي حفاظت شود ديگر، اما اگر شما مي خواهيد ذكز را همان پيغمبر و حخفاظت از نام ببريد اشتباه كرده ايد زيرا ما اثبات كرديم كه خداوند براي ارسال انبيا مي فرمايد ارسلنا و براي اذكار خود فرموده است نزلنا، ضمن اينكه بحث تكراري را داريد شروع مي كنيد، ما گفتيد در ايه 10 حجر فرموده وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ ما قبل از تو كساني را فرستاده ايد، منظور بر نبي و اشاره ما به ارسلنا هست اما در ايه 9 مي فرمايد إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ما اين ذكر يعني قران را نازل كرديم و در ايه 6 هم فرموده است نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ ما ذكر را بر تو يعني بر پيغمبر نازل كرده ايم فلذا ما بار ها و بار ها اين ذكر را با سباق ايات نشان داديم منظور همان قران هست و ديگر تكرار مكررات نمي كنيم برويد كامنت هاي قبل ما را مطالعه كنيد

كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ ﴿29﴾

[اين] كتابى مبارك است كه آن را به سوى تو نازل كرده‏ايم تا در [باره] آيات آن بينديشند و خردمندان پند گيرند (29)

اين ذكر همان كتاب هست كه مبارك بوده و براي انديشه كردن نازل شده است

إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿2﴾

ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم باشد كه بينديشيد (2)

خدا ديگر بايد به چه زباني بگويد، اين ذكري كه فرستاده است براي انديشه كردن، همان كتاب هست، همان قران هست، كه

اقايان فهم اين مطالب ايا سخت است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اينها قران هست كه سخن مي گه چرا نمي خواهيد قبول كنيد؟

فاين تذهبون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اينقدر تكرار مكررات نكنيد جناب شريعت:Gol:

با سلام خدمت دوستان و اساتید گرامی حاضر در بحث

مطلبی که میخواستم خدمت شما برادران بزرگوار یادآوری کنم این است که لطفا برای تفسیر آیات قرآن از سخنان راسخون فی العلم استفاده بفرمائید نه تفسیر قرآن با قرآن!

اینکه در جایی از قرآن کلمه ذکر به معنای پیامبر آمده و یا در جای دیگر این کلمه به معنای قرآن آمده تا جایی که اطلاعات ناقص بنده میگوید دلیل نمیشود که در آیه مورد بحث شما نیز کلمه ذکر به همان معنا(پیامبر یا قرآن) باشد. بلکه شما باید برای اثبات حرفتان از روایات دلیل بیاورید.

بیان این روایتی نیز خالی از لطف نیست که هم در کتب اساتید اهل سنت حاضر در بحث آمده و هم در کتب اهل تشیع. با این مضمون که معصوم فرموده است:با قران مجادله نکنید و بعضی از ایات را با بعضی دیگر تکذیب نکنید مومن هرگاه با قران مجادله کند شکست میخورد اما اگر منافق با قران مجادله کند پیروز میشود.

موفق و پیروز باشید!

موضوع قفل شده است