تحریف قرآن

تب‌های اولیه

411 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

مطلبی که میخواستم خدمت شما برادران بزرگوار یادآوری کنم این است که لطفا برای تفسیر آیات قرآن از سخنان راسخون فی العلم استفاده بفرمائید نه تفسیر قرآن با قرآن!

سلام
باتشكر
حاجي فعلا بحث بر سر قران هست، اقايان از سنت نتوانسته اند چيزي استفاده كنند، امده ايم در خود قران القران يفسر بعضه بعضا، ما مي خواهيم اقايان بيايند از قران هم خود قران را منكوب كنند كه نمي توانند
فعلا فقط مي خواهيم از قران بحث كنيم، و اثبات ذكر را هم مدعي هستيم، ان ذكر كه در ايه 9 حجر امده قران هست و اين را هم با ايات ديگر اثبات كرده ايم


دوستان عزیز موافق تحریف اگر در خصوص داستان کربلایی کاظم نیز استدلالی دارند بیان بفرمایند

کربلایی کاظم به یکباره و با اینکه سواد خواندن و نوشتن نداشت کل قرآن را به صورت معجزه آسا و به صورت امروزیش در یک شب حفظ شد
اگر در این قرآن تحریف صورت گرفته و برخی کلمات وحی خداوند نیست پس چطور ممکن است چنین معجزه ای اتفاق بیفتد؟
اطلاعات بیشتر:
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/61706/%D9%85%D8%B1%D8%AF-%D8%A8%DB%8C-%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D8%B4%D8%AF

با سلام خدمت دوستان و اساتید گرامی حاضر در بحث

مطلبی که میخواستم خدمت شما برادران بزرگوار یادآوری کنم این است که لطفا برای تفسیر آیات قرآن از سخنان راسخون فی العلم استفاده بفرمائید نه تفسیر قرآن با قرآن!

اینکه در جایی از قرآن کلمه ذکر به معنای پیامبر آمده و یا در جای دیگر این کلمه به معنای قرآن آمده تا جایی که اطلاعات ناقص بنده میگوید دلیل نمیشود که در آیه مورد بحث شما نیز کلمه ذکر به همان معنا(پیامبر یا قرآن) باشد. بلکه شما باید برای اثبات حرفتان از روایات دلیل بیاورید.

بیان این روایتی نیز خالی از لطف نیست که هم در کتب اساتید اهل سنت حاضر در بحث آمده و هم در کتب اهل تشیع. با این مضمون که معصوم فرموده است:با قران مجادله نکنید و بعضی از ایات را با بعضی دیگر تکذیب نکنید مومن هرگاه با قران مجادله کند شکست میخورد اما اگر منافق با قران مجادله کند پیروز میشود.

موفق و پیروز باشید!
با سلام خدمت دوست عزیز و بزرگوار و تشکر بابت مطلب ارزشمند شما!
بله جناب عبدالرسول هم تفسیری از معصوم ارایه دادند. منتها جناب خیمه گاه اصلا توجهی به این تفسیر نکردند. معصوم می فرماید منظور از ذکر ماییم.
و من الله توفیق

با سلام و تشکر فراوان از جناب عبدالرسول از بحث تفسیری ای که آوردید.
خواستیم 2 تا صلوات بفرستیم سایت امکاناتش را نداشت.
و من الله توفیق

سلام بر شما دوست عزیز ،

از لطف شما ممنونم ، لیکن بهتر بود لطفتان را علنی نکنید ، چون مثل اینکه بعضی دوستان ما ناراحت می شوند ! :khaneh:

اولین توصیه بنده به جناب خیمه گاه : برادر عزیز هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود !

شما از بس تکرار می کنید خسته نمی شوید ؟

فرمودید که قرآن با احادیث همخوانی ندارد ، در دو موضع ( یکی قرآن به قرآن و دیگری به تفسیر حضرت علی ) پاسخ تمامی ابهامات شما را دادیم ، به جای آنکه همچون برخی دولتمردانمان که لحظه به لحظه شان را ثبت می کنند و از شام و دیدار و ... می گویند ، شما نیز از خرابی و فریزینگ و ... خبر ندهید ، بلکه فقط آنچه آورده ایم را با دقت بخوانید !

اقايان از سنت نتوانسته اند چيزي استفاده كنند،

حداقل دیگر شما اینرا نفرمایید ، به اقرار خودتان روایاتی که ما در باب تحریف قرآن آوردیم مجال را برایتان تنگ نمود ! تغییر نظر در عرض چند روز چیز خوبی نیست برادرم !

رسول خدا بايد بخواند چه چيزي را بخواند؟ ايات خدا را بخواند، همان چيزي كه در ايه قبل انرا نازل كرده است، و بارها گفته ايم، وقتي قران بخواهم رسولي را ارسال كند از لفظ ارسل استعمال مي كند و نه نزل اين دو در ادبيات عرب متفاوت هست

واقعا وقتی این زلفات شما را می بینم نمی دانم چه بگویم !

کسی که در اینجا در مقام دفاع از تحریف قرآن بر آمده حتی نمی تواند قرآن را خوب ترجمه کند ! واقعا مصداق فردی هستید که قرآن را به رای خودش تفسیر می کند !

جناب شریعت عقلانی زحمت کشیدند و تفسیر المیزان را ارائه کردند ، اندکی بیشتر مطالعه کنید و با میزان فهم خودتان قرآن را محدود نکنید !

قرار نیست که زبان عربی را شما به ما یاد بدهید ، از صدر اسلام تا کنون همگی پذیرفته اند که " ذکر " دراین آیه خود پیامبر است ، آنوقت شما برای ما اجتهاد می فرمایید که خیر ، چنین نیست !

شما برو و یک سرچی در کتاب کافی و کتب شیعه بزن ، ببین در چند جا پیامبر فرموده : الذکر انا !

شما مطالعه نمی کنی ، تقصیر ما چیه ؟

زبان عربی مثل زبان فارسی نیست ، بسیار گسترده ست ، در یک آیه صلاة نماز معنا می دهد ، در آیه دیگر درود فرستادن ، مثل اینکه شما باید یه دوره زبان عربی رو یاد بگیرید !

هر چند بنده خودم قرار دادم که ذکر در قرآن به 6 یا 7 معنی به کار رفته ! ولی شما بدون هیچ دقتی فقط و فقط سخنان خودتان را تکرار می کنید !

ويژگيهاي قرآن. کتاب خدا قرآن در ميان شما سخنگويي است که هيچگاه زبانش از حق‏گويي کند و خسته نشده، و همواره گوياست، خانه‏اي است که ستونهاي آن هرگز فرو نمي‏ريزد، و صاحب عزتي است که يارانش هرگز شکست ندارند. ايا تعبير عدم شكست همخواني با انا له لحافظون دارد يا خير؟

مثل اینکه شما حتی زبان فارسی رو هم خوب بلد نیستید !

شما یاران قرآن و خود قرآن رو یکی می دونید ؟

و اضافه در پست تفسیری خود ، آوردیم که ذکر در آیه مورد بحث وحی است و در حقیقت پاسخیست به پرسش مخالفین اسلام که منشا وحی از کجاست ! پس هیچ منافاتی ندارد !

اين نوع ادبيا شما نشان از ان دارد يا از بحث خسته شديد و فشار بحث به شما امده است و يا اينكه كلا هتاكيد كه اين گونه بي ادبي مي كنيد

اینها را دیگرانی قبل از شما نیز به ما نسبت می دادند ، اما حاصل آن شد که امروز اثری از آنها نمی بینیم !

اما در یک مورد با شما موافقم ، حقیقتا از بس تکرار کردید که : مخالف قرآن است و از سنت دلیل ندارند و ... که فکر می کنم همگی خسته شده باشند ، خوب است شما وسط بحث بررسی رجالی روایت به یکباره جا زدید !

راستی برای بنده هنوز سوال است که آیا شما " شیخ " در معجم رجال را " کلینی " می دانید ؟

گفتي اقوال علما، گفتيم اقوال علما گفته است ذكر يعني قران، گفتي اقوال علما پيش كش خودشان، ما بايد به اقوال اهل بيت گوش كنيم،
اين يك بلام و بيست هوايي منطق علمي شما هست كه به رخ عالمايان مي كشيد،

نه نگرفتی داداش ، اولا شما واقعا نمی بینی که شیخ طوسی در تفسیر خودش ذکر رو چندین معنا کرده ؟ ( پس علمای شما باطل شده )

ثانیا : اگر به قول آقای مکارم شیرازی استناد کردم دلیلشم گفتم ، شما نمی خونی تقصیر ما نیست ، ( تکرار برای بار 300 ) ، با اون قول ثابت کردم که آیه متشابه هستش و نیاز به تفسیر به قرآن یا تاویل معصوم داره ،

تاویل معصوم رو هم آوردم شما هیچ جوابی نداشتی ، تفسیر قرآن به قرآن رو هم آوردم شما فقط حرفای گذشته رو تکرار کردی !

شما مقدمه بحث رو می خونی ، اما می رسه به متن اصلی هیچی متاسفانه نمی بینی !

گفتيم عاصم و فلاني و بيساري را بيار نباوردي، گفتيم علم رجال را ثابت كن

علم رجال ، قانون کیرشهف نیست ثابت بشه ، علم رجال اصله ، اصل رو که ثابت نمی کنن ، اصل رو می پذیرن ، بعدشم شما به این سوال پاسخ ندادی :

بدون علم رجال شما سنت و تفسیر و بقیه رو از کجا میاری ؟ اصلا بدون علم رجال شما دینت رو از کجا میاری ؟

عاصم و حفص الان نیستن ، اما قرائت اونا رو شما داری می خونی ! اونم تو قرن 21 !

نص كلام هاي خودتان را مي گذارم تا بگويم مطالبتان را خوب مي خوانم اما پر از پارادوكس هست برادر عزيزم

شک دارم ،

شما یه بار کامل بخون ببین من چرا نظر آیت الله مکارم رو آوردم ، هدف ای نبود به شما ثابت کنیم که تفسیر قرآن فقط چیزی نیست که شما می گین !

بعدشم اول همون سخن رو بخون ، گفتم این تفسیر ریشه در روایات اهل بیت داره ، یعنی حرف ایشون فقط به زبایی احادیث اهل بیت رو جمع کرده ، اگه دقت کنید ، من به تفسیر ائمه رجوع کردم با ترجمه آیت الله مکارم !

خوب دوست عزيز شما كه باز قول ما را ثابت كرديد

بنده از شما تشكر مي كنم عزيز دلم كه كار ما را راحت نموديد

ذکر در اینجا یعنی قرآن ، اما ...

شما گفتی آیه از محکماته ، ما هم گفتیم خیر اینطور نیست ، از متشابهاته ، بعد با کمال بی اطلاعی گفتید که تشابهات یعنی تحریف و اینکه هر کس یه چیزی بگه ، ما هم گفتیم ، بسیار خوب اگر این منطق شماست ، پس برای این آیه تفاسیر مختلفی ارائه شده ، یکی ذکر رو پیامبر می دونه ، یکی قرآن ، حالا ثابت می شه که این آیه متشابهاته ، پس باید به قرآن و اهل بیت رجوع کرد ،

رجوع به اهل بیت رو که شما جواب ندادی ،

در مورد قرآن هم فقط شما داری تکرار مکررات می کنی !

با هم می بینیم !

دوست عزيزم شما اي كاش اين همه به خودت زحمت نمي دادي كه 10 ايه بياوري و بگويد كه وحي نازل شده، اتفاقا اين وحي كه نازل شده است و انرا محافظ مي كند همان ذكر هست

شما اگه یه دفعه ای از آیه 6 نپری آیه 9 همه چی حل میشه ، اصل سناریوی پیامبر و مخالفین اینه که منشا وحی از کجاس ؟

خدا هم می گه وحی از نزد ماست ، و ما خود حافظ وحی هستیم ! این یعنی چی ؟

یعنی ای دروغگویانی که افسانه غرانیق را جعل کردید ، این کسانی که میگویید قرآن رو شیطان بر پیامبر نازل می کنه و خود پیامبر هم نمی فهمه این شیطان بود یا جبرئیل ! و ای نادان هایی که فکر می کنید شیطان وسط راه وحی جبرئیل رو دزیده و تغییرش داده و بعد به پیامبر رسونده ، اینطور نیست !

نزول وحی از جانب ماست و خود ما هم رسیدن اون به قلب پیامبر رو حفاظت می کنیم ،

اصلا اینجا بحثی از قرآن دست مسلمین ( مصحف ) نیست ، شما برو به قرآن رجوع کن ببین چرا اینقدر خدا میگه لوح محفوظ ، کتاب مکنون ! اینا قصه که نیست ، همش پاسخ به این سوال مهمه که اصل وحی از کجاس ؟

و تمامی مفسرین از معصوم گرفته تا غیر معصوم ، همگی گفتند که آنچیزی از تحریف و تغییر مصون مونده ، همون قرآن در نزد خداست !

اين قران همان ذكري هست يا همان به قول شما وحي هست كه خدا وند انرا نازل كرده و در ايه 9 هم فرمود ما محافظ ان هستيم و اگر شما از ايه اول شروع مي كرديد

راحت تر به نتيجه مي رسيديد زيرا در اين ايه همان كفار و هدفشان و منظور خدا از ذكر توضيح داده شده است

عزیز دلم ، بحث اینکه ذکر چه معانی داره ، راجع به محکم و متشابه بودن آیه بود ! که ثابت شد آیه متشابه می باشد !

اینجا اصل محافظت مورد سواله ، که خود خدا منظورش رو گفته ،

بازم می گم : از پیامبر سوال میشه که اصل وحی از کجاس ؟ خدا هم جواب میده از نزد ما ! وحی از نزد ماست ، خود ما هم تا نزول اون تا رسیدن به قلب پیامبر را حافظ و نگهبان هستیم ( یعنی مثلا وسط راه شیطان وحی رو از جبرئیل نمی دزده ! )

آیات رو شما از اول بخون مشکل حل میشه !

اگر اقوال علما براي شما مهم هست بفرماييد:::::::::::

اقوال علما مهم است ، اما دلیل نیست ، بلکه شاهد است ،

شاهد اینکه بگوییم در نزد بزرگان شیعه قرآن تحریف شده است ، بزرگانی که اگر آنها نبودند امروزه اینان نیز نبودند !

ضمن اينكه شما تا ديروز معتقد بوديد اين ذكر اهل بيت هستند الان امروز شده وحي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من معتقد بودم ؟

نه اخوی ، حضرت علی معتقد بود !

خداييش خودت را بگذار جايه يك خواننده، چه مي كني با اين همه تناقض و پارادوكس؟

هنگامی که دیکشنری شما تشابه را تناقض معنا می کند ، دیگر انتظاری نداریم که اینها را نگویید !

اگر هم تناقضی بوده در کلام ائمه بوده ، من فقط سخن آنها را نقل کردم !

ان قراني كه در دست خدا هست به درد خودش مي خورد نه بشري كه اورده است براي هدايت،

متاسفانه شما حتی ادب صحبت با خود خداوند را نیز ندارید !

این مایه تاسف است !

ما این سخن شما را چگونه تفسیر کنیم ؟

خود خداوند می گوید : قرآن در کتابی پوشیده است ، فی کتاب مکنون ،

جای دیگر می گوید که این قرآن در لوحی محفوظ است ،

آنوقت شما با این ادبیات سخن می رانید !

براستی شما کلام خدا را باور ندارید !

دوستان عزیز موافق تحریف اگر در خصوص داستان کربلایی کاظم نیز استدلالی دارند بیان بفرمایند

کربلایی کاظم به یکباره و با اینکه سواد خواندن و نوشتن نداشت کل قرآن را به صورت معجزه آسا و به صورت امروزیش در یک شب حفظ شد
اگر در این قرآن تحریف صورت گرفته و برخی کلمات وحی خداوند نیست پس چطور ممکن است چنین معجزه ای اتفاق بیفتد؟
اطلاعات بیشتر:
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/6...6-%D8%B4%D8%AF
با سلام و تشکر دوباره از شما.
بله این داستان را یکی از دوستان یکبار برای بنده عنوان کرد که از خاطزم رفته بود. یادم می آید که در ان حا پاسخی نداشتم. در اینجا هم ندارم.
و من الله توفیق

شما از بس تکرار می کنید خسته نمی شوید ؟

سلام
باتشكر
ما خسته شديم، شما خسته نشديد؟

حداقل دیگر شما اینرا نفرمایید ، به اقرار خودتان روایاتی که ما در باب تحریف قرآن آوردیم مجال را برایتان تنگ نمود ! تغییر نظر در عرض چند روز چیز خوبی نیست برادرم !

شما هنوزنتوانسته ايد رجال را اثبات كنيد، انوقت صحبت از صحت حديث مي كنيد؟
دوما همان يك حديث شما كل احاديث متواتر و غير متواتر شما را منكوب نموده است كه هنوزنتوانسته ايد ادله اي صحيح بياوريد، پس ادعايي براي شما نيست
اگر كمي هم تناقضات خودتان را هم بخوانيد مبني بر اينكه يك بار قول علما حجت هست و وقتي به ضررتان هست قول خدا مدنظرتان مي شود را هم در نظر بگريد بدك نيست

اقوال علما مهم است ، اما دلیل نیست ، بلکه شاهد است ،

شاهد اینکه بگوییم در نزد بزرگان شیعه قرآن تحریف شده است ، بزرگانی که اگر آنها نبودند امروزه اینان نیز نبودند !

نقل قول نوشته اصلی توسط kheymegahabalfazl نمایش پست ها
ضمن اينكه شما تا ديروز معتقد بوديد اين ذكر اهل بيت هستند الان امروز شده وحي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من معتقد بودم ؟

نه اخوی ، حضرت علی معتقد بود !

نقل قول نوشته اصلی توسط kheymegahabalfazl نمایش پست ها
خداييش خودت را بگذار جايه يك خواننده، چه مي كني با اين همه تناقض و پارادوكس؟
هنگامی که دیکشنری شما تشابه را تناقض معنا می کند ، دیگر انتظاری نداریم که اینها را نگویید !

اگر هم تناقضی بوده در کلام ائمه بوده ، من فقط سخن آنها را نقل کردم !

نقل قول نوشته اصلی توسط kheymegahabalfazl نمایش پست ها
ان قراني كه در دست خدا هست به درد خودش مي خورد نه بشري كه اورده است براي هدايت،
متاسفانه شما حتی ادب صحبت با خود خداوند را نیز ندارید !

این مایه تاسف است !

ما این سخن شما را چگونه تفسیر کنیم ؟

خود خداوند می گوید : قرآن در کتابی پوشیده است ، فی کتاب مکنون ،

جای دیگر می گوید که این قرآن در لوحی محفوظ است ،

آنوقت شما با این ادبیات سخن می رانید !

براستی شما کلام خدا را باور ندارید !

جدل را بگذاريد كنار و بحث علمي كنيد زيرا وقت براي من حقير بسيار ارزشمند هست

عزیز دلم ، بحث اینکه ذکر چه معانی داره ، راجع به محکم و متشابه بودن آیه بود ! که ثابت شد آیه متشابه می باشد !

اینجا اصل محافظت مورد سواله ، که خود خدا منظورش رو گفته ،

بازم می گم : از پیامبر سوال میشه که اصل وحی از کجاس ؟ خدا هم جواب میده از نزد ما ! وحی از نزد ماست ، خود ما هم تا نزول اون تا رسیدن به قلب پیامبر را حافظ و نگهبان هستیم ( یعنی مثلا وسط راه شیطان وحی رو از جبرئیل نمی دزده ! )

آیات رو شما از اول بخون مشکل حل میشه !

طبق تعاريف حضرت عالي بله، انچيزي كه به نفع شما نباشد، متشالبه هست لذا بايد رجوع كرد به سنت، به سنت هم كه رجوع كرديم ديديم كه چجيزي را نتوانستيد اثبات كنيد، از قران هم كه خواستيم ذكر را معنا كنيد اول مي گفتيد پيغمبر هست، بعدا امديد از اين ايه بپرس و از ان ايه بپرس، مقام نبوت را به وحي نزول داديد و به نتيجه رسيديد كه چيست،
ما از شما تقاضا داريم يك محور را انتخاب كنيد و نه اينكه مطالب خودتان را براي ما بياوريد

متاسفانه شما حتی ادب صحبت با خود خداوند را نیز ندارید !


ادب را ديديم چه كسي نداشت و وقتي مخازن علميش به پايان رسيد شروع كرد به فحاشي
شما اگر براي خدا ادب و فهم و قدرت قائل بوديد در صداقت او شك نمي كرديد

شما اگه یه دفعه ای از آیه 6 نپری آیه 9 همه چی حل میشه ، اصل سناریوی پیامبر و مخالفین اینه که منشا وحی از کجاس ؟

خدا هم می گه وحی از نزد ماست ، و ما خود حافظ وحی هستیم ! این یعنی چی ؟

یعنی ای دروغگویانی که افسانه غرانیق را جعل کردید ، این کسانی که میگویید قرآن رو شیطان بر پیامبر نازل می کنه و خود پیامبر هم نمی فهمه این شیطان بود یا جبرئیل ! و ای نادان هایی که فکر می کنید شیطان وسط راه وحی جبرئیل رو دزیده و تغییرش داده و بعد به پیامبر رسونده ، اینطور نیست !

نزول وحی از جانب ماست و خود ما هم رسیدن اون به قلب پیامبر رو حفاظت می کنیم ،

اصلا اینجا بحثی از قرآن دست مسلمین ( مصحف ) نیست ، شما برو به قرآن رجوع کن ببین چرا اینقدر خدا میگه لوح محفوظ ، کتاب مکنون ! اینا قصه که نیست ، همش پاسخ به این سوال مهمه که اصل وحی از کجاس ؟

و تمامی مفسرین از معصوم گرفته تا غیر معصوم ، همگی گفتند که آنچیزی از تحریف و تغییر مصون مونده ، همون قرآن در نزد خداست !

شما بزرگواري بفرمايد سوره حجر را از اول شروع كنيد مي فهميد كه مد نظر خدا قران هست، البته اگر قول شما مانند قول برادر شريعت نشود و بگوييد كه ايت كتاب كتاب كاغذي و انساني هست و نه كتاب خدايي
ما خود ايات حجر را هم اورديم، شما حاظر نيستيد قبول كنيد اين ديگر مشكل ما نيست

ذکر در اینجا یعنی قرآن ، اما ...

احسنت پيس به نتيجه رسيديد كه ذكر در انجا يعني قران، پس ديگر ادعا غير نكنيد

شما گفتی آیه از محکماته ، ما هم گفتیم خیر اینطور نیست ، از متشابهاته ، بعد با کمال بی اطلاعی گفتید که تشابهات یعنی تحریف و اینکه هر کس یه چیزی بگه ، ما هم گفتیم ، بسیار خوب اگر این منطق شماست ، پس برای این آیه تفاسیر مختلفی ارائه شده ، یکی ذکر رو پیامبر می دونه ، یکی قرآن ، حالا ثابت می شه که این آیه متشابهاته ، پس باید به قرآن و اهل بیت رجوع کرد ،

رجوع به اهل بیت رو که شما جواب ندادی ،

در مورد قرآن هم فقط شما داری تکرار مکررات می کنی !

با هم می بینیم !

شما نه مفسر قران هستيد و نه تاويل گر قران، ما از قران سوال كرديم و خود قران مي فرمايد از محكمات هست، حالا شما مي خواهيد تفسير به راي كنيد ديگر قول خود را به قران منصوب نكنيد

علم رجال ، قانون کیرشهف نیست ثابت بشه ، علم رجال اصله ، اصل رو که ثابت نمی کنن ، اصل رو می پذیرن ، بعدشم شما به این سوال پاسخ ندادی :

عجب!!!!!!!!!!!!!!!
چگونه مي شود ساخت دست را بايد ما مانند شما چشمهايمان را ببنيديم و بگويم سمع و طاعتا، اما وقتي به خدا رسيده ايد مني گويد بايد بررسي شود؟
اين هست منطق علمي شما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پس مشخص شد هيچ برهان و ادله براي اثبات گفته هايتان و ان علم رجالتان نداريد، تا اينجا مشخص شد نه مي توانيد علم رجال را اثبات كنيد، نه ان مصحف مسعود و ننه عاصم و غيره را و همچنين نه از سنت توانستيد قران را تحريف شده جلوه دهيد و نه از خود قران
حالا ديگر چه ادعايي داريد ما مانده ايم

جناب برادر عزيز عبدالرسول ما طبق قول شما مي دانيم ديگر مطلب علمي نداريد زيرا شما اقرار هم نموديد كه مخازن تمام شده است

تقریبا بحث های تفسیری ما به پایان رسیده


بزگواري كنيد اگر مي توانيد اقوال خود را هم كه اقرار داشتيد مانند علم رجالتان نمي توانيد اثبات كنيد يا برايمان ادله و برهان متقن بياوريد تا ما هم مثل باقي معتقدين به تحريف اعتقاد داشته باشيم قدرت خدا كم هست و يا اينكه جدل را بگذاريد كنار زيرا در نوبت بعد ديگر حقير به مطالب شم كه گويا ديگر ادله اي براي بحث نداريد و توهين ها در حال تراوش هست پاسخ نخواهم داد
ادله ما از قران موجود هست برويد بخوانيد، باشد كه همه ما هدايت شويم
والسلام علي من اتبع الهدي

با سلام خدمت دوست عزیز و بزرگوار و تشکر بابت مطلب ارزشمند شما!
بله جناب عبدالرسول هم تفسیری از معصوم ارایه دادند. منتها جناب خیمه گاه اصلا توجهی به این تفسیر نکردند. معصوم می فرماید منظور از ذکر ماییم.
و من الله توفیق

با سلام خدمت جناب شریعت عقلانی عزیز
به نظرم اگر دوستان دو طرف ، به این مطلب توجه بفرمایند و برای ادعای خود از روایات دلیل بیاورند بحث بهتری خواهیم داشت.
البته شما فرمودید که جناب عبد الرسول این کار را کرده اند و روایتی در تفسیر آیه "انا نحن نزلنا الذکر" آورده اند که متاسفانه بنده ندیدم که احتمالا از بی دقتی بنده بوده.
اگر چنین روایت صحیحی موجود باشد که معنای کلمه ذکر را در این آیه (تاکید میکنم در همین آیه) مشخص کند جایی برای بحث بیشتر در مورد این آیه (از نظر بنده) نیست

با سلام و تشکر دوباره از شما.
بله این داستان را یکی از دوستان یکبار برای بنده عنوان کرد که از خاطزم رفته بود. یادم می آید که در ان حا پاسخی نداشتم. در اینجا هم ندارم.
و من الله توفیق

اگر جناب عبد الرسول نیز نظر خود را بفرمایند ممنون میشوم

البته شما فرمودید که جناب عبد الرسول این کار را کرده اند و روایتی در تفسیر آیه "انا نحن نزلنا الذکر" آورده اند که متاسفانه بنده ندیدم که احتمالا از بی دقتی بنده بوده.

با سلام خدمت دوست عزیز. از اینکه با اخلاق گفتگو و البته با احترام وارد بحث شدید بسیار خرسند و سپاسگذارم.
جناب عبدالرسول در پستهای شماره : 246 - 249 - 250 - 252- 253 از جناب خیمه گاه اباالفضل درخواست کردند که یک تفسیر از معصوم بر آیه مورد استنادشان بیاورند ولی جناب خیمه گاه هر بار از پاسخ گویی طفره رفتند. تا اینکه خود جناب عبدالرسول مجبور شدند تفسیری از ائمه اراده دهند : پست 266 :
قال الحارث: سألت أمير المؤمنين- عليه السّلام- عن هذه الآية. قال: و اللّه، إنّا لنحن أهل الذّكر، نحن أهل العلم، نحن معدن التّأويل و التّنزيل.
حارث می گوید : از امیرالمومین علیه السلام از این آیه ( آیه 9 الحجر ) پرسیدم ، در پاسخ فرمود :به خدا سوگند قطعا ما ( اهل بیت ) همان ذکر و اهل ذکر هستیم و ما معدن تاویل و تنزیل هستیم .
مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 178 .
و این تفسیر بسیاری از بزرگان تابعین از جمله سفیان الثوری ، یوسف بن القطان ، وکیع بن الجراح و السدی بوده و دلیل آنها هم همین روایت حارث از علی است !

مطمئن هستم با اخلاقی که شما در گفتگو لحاظ کردید این پست را ندیدید. لذا بنده کمی صفحات گفتگو را ورق زدم و پیدایش کردم.
منتظر نقدهای شما هستیم.
و من الله توفیق

ا سلام خدمت دوست عزیز. از اینکه با اخلاق گفتگو و البته با احترام وارد بحث شدید بسیار خرسند و سپاسگذارم.
جناب عبدالرسول در پستهای شماره : 246 - 249 - 250 - 252- 253 از جناب خیمه گاه اباالفضل درخواست کردند که یک تفسیر از معصوم بر آیه مورد استنادشان بیاورند ولی جناب خیمه گاه هر بار از پاسخ گویی طفره رفتند. تا اینکه خود جناب عبدالرسول مجبور شدند تفسیری از ائمه اراده دهند : پست 266 :

جناب شريعت ما از شما انتظار داريم كه انصاف و اصول مباحثه را رعايت كنيد زيرا چيدين چند كامنت كنار هم و به راحتي تهمت زدن تفره مي تواند طبع كار ساده اي باشد كه هر انساني انجام دهد

اولا ما از شما خواستيم از سنت اثبات كنيد كه قران تحريف شده است، كه احدي توانايي پاسخ به تحدي ما را نداشت و حقير با يك روايت صحيح السند كه بعد خود حضرت عالي از نقد ان طفره رفتيد هم نتوانستيد از سنت براي ادعاي خودتان اثبات كنيد، سپس ما وارد قران شديم و خواستيم از قران بحث كنيم اما گويا شما اصل موضوع را نگرفتيد چه شد و كامنت ها را براي خودتان دوختيد، جناب شريعت عقلاني وقتي مي مي خواهيم از قران امري را اثبات كنيم بايد از قران باشد و نه از سنت حال انكه نه شما توانستيد و نه جناب عبدالرسول بضاعت اين را داشتند كه همان علم رجالتان و محصف مسعود و شاپور و قفرائت عاصم و حفص را اثبات كند و تنها ادله اينشان اين بود كه اجماع هست علم رجال يك علمي هست، ايا اين عقل شما اين را مي پذيرد؟ ما ميگويم شما علم رجال را اثبات كن مي گويد احماع علما هست، حال همين علما اجماع دارند ايه 9 حجر در مورد قران هست عبدالرسول مي گفت نه اينجا علما براي خودشان گفته اند انچه براي ما حجت هست اهل بيت هست، من نمي دانم بنده به چه زباني مي نويسم كه شما و برادر عبدالرسول نمي خوانيد و يا نمي خواهيد بخوانيد و بعد از 5 كامنت بعد مي اييد مجدد ادعايتان را اقامه مي كنيد
دوست عزيز وقتي ما از سنت بيرون امديم و وارد قران شديم يعني سنت كنار رفته و بايد از قران ثابت بشود ضمن اينكه شما هنوز علم رجالتان را هم براي ما ثابت نكرده ايد كه حديث مي اوريد ثالثا جناب ابن اشوب دوربين و تلسكووپ قاره پيما داشته كه فهميده مولا علي همچني حرفي را زده است؟

حضرت عالي ادعا داشتيد نه از رجال مي دانيد و نه علوم قراني، اما نمي دانم چگونه يهو از قران و رجال سر در اورديد كه مدعي هم هستيد!!!!!!

شماها هنوز پاسخ تحدي ما را نداده ايد

بعد شما كه به برادر علي مع الحق مطالب ما را گوش زرد مي كنيد ايا فرار برادر عبد الرسول از پاسخ به سوالات ما را هم گوش زرد مي كنيد؟
ايا عدم پاسخ هاي ودتان را هم مطرح مي كنيد؟
ما از شما و برادر عبد الرسول سوال كرديم گفتيم اگر قران تحريف شده است چرا معيار تشخصي حق و باطل هست، حضرت عالي هنوز پاسخ علمي نداده ايد، جناب عبدالرسول كه از رجال و فرهنگ و جهان و شيوخ و علما و خاطراتشان گفتند الا پاسخ

ايا شما اين قطع بريد مطالب و بعد هم تهمت به بنده را كه شخص خودتان زده محكوم مي كنيد يا نه؟
چرا شما مطالب من را نمي اوريد؟ چرا مطالب خودتان را مي اوريد؟
چرا نمي گويد كه هنوز نتوانسته ايد يك تعريف درست براي مشروعيت رجالتان بياوريد تا ما سنت شما را قبول كنيم؟ اينها را هم بگوييد ديگر
شما كه مي گويد تعصب ندارد و به ما مي گويم به شما جسارت مي كنيم ايا اينها جسارت به ما هست يا نه؟

منتظر نقدهای شما هستیم.

نمي دانم منظورت از نقد من هستم يا نه، اما شما اول برايمان همين علم رجالتان را اثبات بكنيد بعدا من در خدمت شما هستم ضمن اينكه ما از سنت بيرون امده ايم
چرا نمي خواهيد متوجه شويد شما نتوانستيد از سنت چيزي اثبات كنيد و ما وارد قران شده ايم و از قران ادعايتان را ثابت كنيد نه از سنت
ضمن اينكه گويا ابن شهر اشوب هم از تلسكوپ استفاده كردند كه فهميدند حرف مولا همين هست درست مي گويم؟
سوما جناب عبدالرسول كه اول ادعا كردنداين ذكر پيغمبر هست، يخورده جلو رفت گفت نه سنت مي گويد اهل بيت هست دوباره جلوتر امد گفت وحي هست، شما جايه يك مخاطب بي تعصب، خودت باشي اينتناقضات را قبول مي كنيد؟
ياللعجب
برويد تحدي ما را بخوانيد و پاسخ گو باشيد و عنگ طفره روي هاي خودتان را بر ما نچسبانيد لطفا

مطمئن هستم با اخلاقی که شما در گفتگو لحاظ کردید این پست را ندیدید. لذا بنده کمی صفحات گفتگو را ورق زدم و پیدایش کردم.

اين ادب و اخلاق همان هست كه شما دست و هورا مي كشيديد ضمن اينكه صفحات را ورق زديد ادله ما را نديدي؟ تحدي ما را نديدي؟ سوالات بي پاسخ ما را نديدي؟
ما تقضا داريم از سنت و قران ادله اي براي تحيرف بياوريد اگر مي توانيد بسم الله وگرنه با تكرار مكررات نه ما را خسته كمنيد و نه خواننده را

با سلام خدمت جناب شریعت عقلانی عزیز
به نظرم اگر دوستان دو طرف ، به این مطلب توجه بفرمایند و برای ادعای خود از روایات دلیل بیاورند بحث بهتری خواهیم داشت.
البته شما فرمودید که جناب عبد الرسول این کار را کرده اند و روایتی در تفسیر آیه "انا نحن نزلنا الذکر" آورده اند که متاسفانه بنده ندیدم که احتمالا از بی دقتی بنده بوده.
اگر چنین روایت صحیحی موجود باشد که معنای کلمه ذکر را در این آیه (تاکید میکنم در همین آیه) مشخص کند جایی برای بحث بیشتر در مورد این آیه (از نظر بنده) نیست

حاجي جان دهن ما كف كرد و دست ما هم خشك شد انقدر تايپ كرديم براي اقايان
ببينيد، دوستان قرار بود از سنت براي ما تحريف را اثبات كنند كه حقير يسك سند صد در صد صحيح اوردم كه تواتر و غير تواتر اقايان را بر باد داد
گفتيم حالا بياييم در قران، و قرار هست از قران معناي ذكر را پيدا كنيم و نه سنت، زيرا پروند شنت بسته شده، اقايان بايد از قران پاسخ دهند كه در انجا هم عاجز مانده اند ضمن اينكه خود قران هم گفتيم القران يفسر بعضه بعضا هست مي تواند اياتش را معنا كند و ذكر را هم مفصلا گفته ايم كه چيست

يك بار ديگر توضيح مي دهم قابل توجه همه دوستان

خداوند در شروع ايه حجر مي فرمايد:::::::::::::

الَرَ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِينٍ ﴿1﴾

الف لام راء اين است آيات كتاب [آسمانى] و قرآن روشنگر (1)


وَقَالُواْ يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ ﴿6﴾

و گفتند اى كسى كه قرآن بر او نازل شده است به يقين تو ديوانه‏اى (6)

اساسا اين ايه در مورد قران هست كه بر پيغمبر نازل شده است و پيغمبر انرا براي كفار مي خوانند و انها نسبت جنون و ديگوانگي به رسول خدا مي زنند

در ايه اول مي فرمايد اين قران اشكار هست
در ايه 6 مي فرمايد اين قران يا همان ذكر را بر تو نازل كرديم و نهايتا هم در ايه 9 مي فرمايد:


إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿9﴾

بى‏ترديد ما اين قرآن را كه نازل كرده‏ايم و قطعا نگهبان آن خواهيم بود (9)

از طرفي در ايه 44 سوره نحل صريحا ذكر را قران مي داند

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ
و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى و اميد كه آنان بينديشند

اقايان عزيز اين ذكري كه براي انديشه هست و بايد مردم درست عبرت بگيرند، اين ذكر چيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ ﴿29﴾

[اين] كتابى مبارك است كه آن را به سوى تو نازل كرده‏ايم تا در [باره] آيات آن بينديشند و خردمندان پند گيرند (29)

اين ذكر همان كتاب هست كه مبارك بوده و براي انديشه كردن نازل شده است

إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿2﴾


ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم باشد كه بينديشيد (2)

خدا ديگر بايد به چه زباني بگويد، اين ذكري كه فرستاده است براي انديشه كردن، همان كتاب هست، همان قران هست، كه

يك ايه مي اورم ديگر خودش با شما سخن مي گويد

وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ

ديگر معناي ذكر را از اين واضح تر مي خواهيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


اقايان فهم اين مطالب ايا سخت است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اينها قران هست كه سخن مي گه چرا نمي خواهيد قبول كنيد؟ فاين تذهبون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مدعيان تحريف پاسخ گو باشند::::::::::::::

معصوم مي فرمايد روايتي كه خلاف قران باشد باطل هست

خوب اگر قران تحريف شده است چرا بايد معيار تشخصي حق و باطل باشد؟

ايا شما حديث را كه حق هست با قراني كه باطل هست قياس مي كنيد؟

اگر حديث به معصوم دروغ بسته نمي شود چرا معصوم دستور به قياس مي دهد؟

وقتي باب تحريف باز شده است شما از كجا مي داني قران تا چه حد اضافه و تا چه حد كم شده است؟ ايا شما پيروي از كتابي مي كنيد كه نقصان دارد؟ ايا شما پيروي از قراني مي كنيد كه به قول خودتان سند صحيح برايش نداريد
شما تا كنون به اين همه شبهاتي كه به قران وارد كرده ايد چگونه قران را اصلا حق مي دانيدو پيرو ان هستيد؟

ما معتقديم قران خدا همان هست كه به رسول الله ص نازل شد و همان به دست ما رسيده است


معتقدين به تحريف يك ايه صريح بياورند كه بگويد قران تحريف شده است

معتقدين به تحريف يك روايت بياورند كه با مباني خودشان اشكال نداشته باشد

هيچ احدي در عرش و فرش نمي تواند پاسخگوي تحدي ما باشد

با عزت نفس و با ارامش خاطر و با اعتماد به نفس مي گويم

اگر كسي از قران و سنت توانست به من تحريف را اثبات كند دست از اسلام بر مي دارم

يد الله فوق ايديهم


برادر خیمه گاه سلام.
حقیقتش خواستم پاسخ شما را به پست اخیرتان بدهم دیدم ارزش ندارد وقتم را بی خود تلف کنم. پست بنده در خطاب به جناب علی مع الحق بود. گویا ایشان با اینکه از همفکران شما در مسئله تحریف است خیلی منطقی تر به مسئله نگاه می کند. لذا ما دیگر با شما کاری نداریم. هر وقت علم رجال را پذیرفتید هروقت قبول کردید سنت مفسر قرآن است. هر وقت قبول کردید قرآن بدون عترت گمراهی می آورد. هر وقت اینها را قبول کردید بیایید تا بحث کنیم. ان شاء الله خود جناب علی مع الحق قضاوت می کند که شما طفره رفته اید یا خیر؟ شما می توانید هر کسی را که قبول دارید بیاورید تا بین ما قضاوت کند.
و من الله توفیق

سلام بر همگی

اولا ما به جناب خیمه گاه عرض می کنیم که در همین تاپیک از احادیث شیعی ثابت نمودیم که قرآن تحریف شده است :

[SPOILER]

روایات تحریف در کتب شیعه :
1 ) یکی از دلایلی که از آن ثابت می شود قرآن تحریف شده است ، دعایی است که به دعای صنمی قریش معروف است و صراحتا افراد خاصی از صحابه را به عنوان محرفین قرآن معرفی می کند و البته طبق معمول شروع به لعن آنان می کند :
بخشی از آن دعا چنین می گوید : اللهم صل على محمد وآل محمد والعن صنمي قريش وجبتيهما وطاغوتيهما وإفکيهما وابنتيهما اللذين خالفا أمرک وأنکرا وصيک وجحدا أنعامک وعصيا رسولک، وقلبا دينک، وحرفا کتابک .
این دعا به تصریح علامه مجلسی در بحارالانوار در نزد شیعه مشهور و معروف است . و راوی آن ابن عباس از امام علی است ، یعنی در حقیقت خود علی بن ابیطالب ، امام معصوم اول شیعیان قائل به تحریف قرآن بوده است . در جائی دیگر در جائی دیگر در همین بحار الانوار ، علامه مجلسی از این دعا با عنوان رفیع الشان و عظیم المنزله تعبیر می کند . در مجموع این دعا در نزد شیعیان مشهور و معروف و معتبر می باشد . حال خودتان قضاوت کنید که چگونه تحریف قرآن آنهم با این صراحتا در ادعیه معتبر ذکر می شود !
مضمونی نزدیک به همین از زبان امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام نقل شده است که فرمودند :
اكتبا إذا أنت سجدت سجدة الشكر فقل: اللّهم العن الذين بدّلا دينك وحرّفا كتابك
برای این حدیث طرق متعددی ذکر شده است ، به گونه ای که در هر طبقه چند راوی آنرا روایت کرده است . لذا از حیث سندی کاملا صحیح و فاقد خدشه است . اصل آن در کتاب فضل الدعاء والذکر ، اثر سعدبن عبدالله القمی آمده که وی از دو طریق سندش را به امام رضا می رساند : طریق اول از محمد بن اسماعیل بن بزیع به امام معصوم است و طریق دیگر از سلیمان بن جعفر الجعفری است .
همگی این افراد ثقة هستند و هیچ ذمی بر آنها وارد نشده است ( خلاصه علامه حلی ص 140 و 79 و رجال نجاشی ص 183 )
علاوه بر اینها ما از زبان امام جعفر صادق نیز روایت داریم که به تحریف قرآن اشاره دارند . و ما ندیدیم که در خصوص این مورد دوستان چیزی بگویند ، جز اینکه گفته شد از کجا معلوم تحریف لفظی باشد نه معنوی ؟
که پاسخ دادیم : تحریف با استفاده از قرائن موجود و شرح آن در بحارالانوار و نیز شرح نسیم عیش که به زبان فارسی است ، کاملا معلوم است که مراد تحریف قرآن و سنت است . و اصولا برای بیان الفاظ و حرکات از لفظ (( کتاب )) استفاده می شود .
و اما این دعا یا حدیث حاوی نکته ای ظریف از قول دو امام معصوم است : و آن اینکه مخالفان ، قرآن و همان کتاب خدا را تحریف کرده اند ( به عبارت حرفا کتابک توجه کنید ) . حال که معصومین به تحریف قرآن تصریح می کنند و به ما یاد می دهند که آنرا به عنوان دعا بخوانیم و در سجده شکر نمازمان به تحریف قرآن اقرار کنیم ، دیگر چه حرفی برای سایر افراد باقی می ماند ؟
2 ) روایت و یا بهتر است بگوییم باب بعدی که کلینی و دیگران احداث کرده اند و در آن به این موضوع که ظاهر و باطن قرآن در نزد کسی جز ائمه نیست پرداخته اند . به دو روایت از باب اشاره می کنم ، دو روایتی که در ابتدای باب آمده است و طبق قواعدی که دوستان می دانند روایات اول هر باب از نظر کلینی کاملا صحیح هستند :
الف ) عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ مَا ادَّعَى أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ أَنَّهُ جَمَعَ الْقُرْآنَ كُلَّهُ كَمَا أُنْزِلَ إِلَّا كَذَّابٌ
یعنی : امام باقر فرمود : جز دروغگو هیچ کس ادعا نکند که قرآن را چنانکه نازل شده است ، جمع کرده .
سند این روایت صحیح است ،
علامه مجلسی در مرآة العقول در شرح این حدیث چنین می آورد : المراد بالقرآن كله ألفاظه و حروفه جميعا، و المراد بكما أنزل، ترتيبه و إعرابه و حركاته و ...
یعنی : مراد از قرآن در این روایت ، الفاظ و حروف آن به طور کامل و مراد از ( همانطور که نازل شده ) ، ترتیب آن و اعراب آن و حرکات آن و ... می باشد . و ما از برادر علی مع الحق انتظار داشتیم زمانیکه بر کتاب مرآة العقول اعتماد می کنند ، شرح حدیث را هم بخوانند و بعد نظر بدهند . لیکن مانعی ندارد ، اکنون بنده این شرح را دوباره قرار دادم تا همگام بدانند که مراد از این حدیث شامل تمامی موارد از جمله ظاهر وباطن قرآن که همانا شامل الفاظ و حروف نیز می گردد ، می شود . با توجه به مطالب گفته شده کسانی که می گویند تمامی حروف و الفاظ قرآن الان در نزد ما می باشد دروغگو هستند و از سایر روایات و ادامه همین روایت چنین به دست می آید که قرآن اصلی با تمامی حروف و الفاظ آن در نزد امام غائب است ، لذا بحث در حد دنیای واقعی بر روی این باقی می ماند که الفاظ و حرکات قرآن به طور کامل در نزد ما وجود ندارد ، که اگر داشت امام نمی فرمود ادعای جمع آوری آن دروغ است . هنگامی که ادامه شرح علامه بر این حدیث را می خوانیم به نکات قابل توجهی می رسیم :
اول آنکه علامه مجلسی تصریح می کند که عقیده کلینی و شیخ مفید بر این بوده که آنچه در مصاحف به عنوان قرآن وجود دارد ، تنها بخشی از قرآن می باشد : و ذهب الكليني و الشيخ المفيد قدس الله روحهما و جماعة إلى أن جميع القرآن عند الأئمة عليهم السلام، و ما في المصاحف بعضه
و در صفحه بعد بازهم بر تواتر روایات تغییر و تنقیص اشاره می کند : و الأخبار من طريق الخاصة و العامة في النقص و التغيير متواترة و در اخبار شیعه و سنی آمده که انکار متواتر ، کفر می آورد . از اینجا هم دو نکته به دست آید :
اول کسانی که ادعا می کنند که علامه مجلسی چنین عقیده ای نداشته ،
و دوم کسانی که ادعا می کنند روایات تحریف شاذ و آحاد است .
و این دلیلی محکم و استوار بر تحریف الفاظ و حرکات و حروف قرآن است .
عزیزانی هم که می خواهند عقیده من در مورد این بحث را بدانند به ادامه کلام علامه مجلسی در خصوص وظیفه مسلمانان در برخورد با مسئله تحریف مراجعه کنند .
ب ) عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ مَا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ أَنْ يَدَّعِيَ أَنَّ عِنْدَهُ جَمِيعَ الْقُرْآنِ كُلِّهِ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ غَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ
یعنی : هیچ کس به جز اوصیاء نمی تواند ادعا کند که تمام ظاهر و باطن قرآن در نزد اوست . در پاسخ به ایراداتی که دوستان وارد کردند باید گفت :
اولا این روایت از روایات اولیه باب است و در نظر کلینی صحیح می باشد .
سند آن به علت وجود فردی به نام مخنل ضعیف است ، اما ضعف سندی آسیبی به آن نمی زند ، چرا که برای آن شاهدی وجود دارد ( روایت قبلی ) و به کمک آن شاهد این روایت نیز تصحیح می شود . پس قول حق آنست که بگوییم این روایت نیز صحیح است ( به علت تقویت متون و وجود شاهدی محکم برای آن )
این روایت نیز به عنوان شاهدی دیگر نشان می دهد که ظاهر و باطن قرآن و یا به تعبیر دیگر تمامی قرآن در نزد هیچ کس نیست .
3 ) ْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَال‏ : نَزَلَ جَبْرَئِيلُ بِهَذِهِ الْآيَةِ هَكَذَا فَأَبى‏ أَكْثَرُ النَّاسِ (الفرقان: 50) بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ إِلَّا كُفُوراً (الفرقان: 50) قَالَ وَ نَزَلَ جَبْرَئِيلُ ع بِهَذِهِ الْآيَةِ هَكَذَا وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ (الكهف: 29) فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ (الكهف: 29) آلَ مُحَمَّدٍ ناراً (الكهف: 29 )
در این روایت که از درجه صحت و یا حسن برخوردار است صراحتا اشاره می کند که آیات به صورتی دیگر نازل شده اند و اکنون این عبارات در قرآن موجود نیست . شاید گفته شود که این ها تفسیر آیه هستند
در پاسخ می گوییم که در همین کتاب کافی تفاسیر ائمه نیز آمده است ، لیکن در آن تفاسیر به جای اینکه گفته شود جبرئیل به این طریق آیه را بر پیامبر نازل کرده ، درتفسیر آیه از لفظ (( و اما فی قوله )) استفاده می شود ، و اصلا هر کس روایت را ترجمه کند در میابد که منظور امام طریقه تنزیل وحی و لفظ اصلی آن است . به خصوص چنین روایت زیبائی ولایت علی بن ابیطالب را نیز به روشنی ثابت می کند ، و این همان قول مشهوری است که آیت الله نکونام می فرمایند : شیعه از اثبات تحریف قرآن ضرر نمی بیند . در پاسخ به برادر علی مع الحق : چون شما به علامه مجلسی رجوع کردید ، بنده نیز می توان متقابلا به حوزه علمیه قم مراجعه کنم و روایت را تصحیح کنم . در نرم افزار درایة النور که مورد تایید حوزه است ، روایت فوق صحیح اعلام شده است .
در ذیل به جمعی از روایات که نحوه صحیح نزول آیه را بیان می کنند اشاره می کنیم :
الف ) َ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ نَزَلَ جَبْرَئِيلُ ع بِهَذِهِ الْآيَةِ عَلَى مُحَمَّدٍ ص هَكَذَا فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا (البقرة: 59) آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا (البقرة:59 )
اسناده صحیح. سند آن در بالا بررسی شد .
ب ) ْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ نَزَلَ جَبْرَئِيلُ ع بِهَذِهِ الْآيَةِ هَكَذَا إِنَّ الَّذِينَ (النساء: 168)... ظَلَمُوا (النساء: 168) آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ طَرِيقاً. إِلَّا طَرِيقَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أَبَداً وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً (النساء: 168) ثُمَّ قَالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ (النساء: 170) فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ فَآمِنُوا خَيْراً لَكُمْ وَ إِنْ تَكْفُرُوا (النساء: 170) بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ (النساء: 170) مَا فِي الْأَرْضِ (النساء: 170 )
کالسابق . اسناده صحیح . سند آن همچون سند روایت قبلی و قبل آن است .
با توجه به اینکه کافی کتاب مهمی در نزد شیعه است ، ما بروایات آن اعتماد کردیم ، اما چون عده ای اشکال سندی گرفتند ، در ادامه فقط به ذکر روایات صحیح می پردازیم و به شبهات احتمالی نیز پاسخ می دهیم : پ ) ٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ (الحج: 52) وَ لَا مُحَدَّثٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَيْسَتْ هَذِهِ قِرَاءَتَنَا علامه مجلسی در مرآة العقول می گوید روایت ضعیف است . علت آنرا نیز احمد بن محمد العاصمی می داند .
در حالیکه احمد بن محمد از مشایخ کلینی بوده و موثق است .
( رجال النجاشی ص 94 و الفهرست الطوسی ص 68 )
پس مشکل حل شده و سند آن صحیح است .
ت ) ٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ تَلَوْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ (المائدة: 95) فَقَالَ ذُو عَدْلٍ مِنْكُمْ هَذَا مِمَّا أَخْطَأَتْ فِيهِ الْكُتَّابُ حتی علامه مجلسی نیز در مرآة العقول نتوانسته دلیلی برای ضعف این حدیث بیابد . بر خلاف ایشان که می گویند حدیث حسن است ، من می گویم حدیث کاملا صحیح است : علی بن ابراهیم بن هاشم القمی( ثقة ثبت ) عن ابیه ابراهیم بن هاشم القمی ( ثقة ) عن ابن ابی عمیر( ثقة لا یروی الا عن ثقة ) عن حماد بن عثمان ( ثقة من اصحاب الاجماع ) . این سند صحیح بوده و ما درخواست داریم که اگر می توانید یک دلیل بر ضعف آن بیاورید .
نکته مهم این روایت اینست که صراحتا از وجود خطا در قرآن سخن می گوید
و این همان چیزیست که ما بارها به آن اشاره کردیم .
ث ) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَرَأَ رَجُلٌ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ (الأنعام: 33) فَقَالَ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ كَذَّبُوهُ أَشَدَّ التَّكْذِيبِ وَ لَكِنَّهَا مُخَفَّفَة سند این روایت کاملا صحیح و بدون خدشه می باشد . چنانچه علامه مجلسی در حدیث 241 از باب قوم صالح آنرا صحیح دانسته است .
اجمال معنای روایت در خصوص تفاوت در قرائت علی بن ابیطالب و بقیه مسلمانان کنونی است . تفاوت در قرائت هم مربوط به یک تشدید ساده بر روی یکذبونک است . ممکن است کسی بگوید که مته به خشخاش نگذارید . اینکه چیزی نیست ، تفاوت در یک تشدید است .
در پاسخ می گوییم که اولا همین روایت ادعای شما را مبنی بر اینکه هیچ نقصانی در قرآن رخ نداده است را رد می کند ،
ثانیا کسی که چنین افاضه ای داشته باشد ، معلوم است که عربی بلد نیست . یکذب با تشدید از باب تفعیل ، صرف تصدیق نکردن و نپذیرفتن است ، اما یکذب بدون تشدید از باب افعال به معنای رسوا ساختن و برملا نمودن دروغگوئی افراد است . البته این بحث بسیار پیچیده و در حیطه زبان عربی بحث می شود . ما به همین مقدار کفایت می کنیم و فقط این نکته را متذکر می شویم که اکنون به کمک این تفاوت معنایی یک بار خودتان آیه را ترجمه کنید و بعد خودتان قضاوت کنید که آیا کم شدن یک تشدید چیزی هست یا نیست ! و ) عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا ما يُوعَظُونَ بِهِ (النساء: 66) فِي عَلِيٍّ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ (النساء: 66 ) سند آن تا قبل از یونس بن عبدالرحمن صحیح است . البته احمدبن محمد بن خالد البرقی و پدرش در سند آن هستند که طبق قاعده الزام می گویم : دوستان عزیز ما آن دو را ثقة می دانند و نمی توانند به دلیل وجود آنها در سند ، روایت را ضعیف بدانند .
بعد از یونس بن عبدالرحمن که نیاز به بررسی ندارد و وثاقت وی مشهور و آشکار است ، بکار بن ابی بکر الحضرمی وجود دارد . طبق قاعده ای که وجود دارد ( و هر چند بنده آنرا قبول ندارم ) ، یونس بن عبدالرحمن خودش سند است . و از آنجا که دوستان ما این قاعده را قبول دارند ، بنده نیز از باب قاعده الزام ، می گویم : طبق قاعده مورد قبول شما ،؛ این روایت فاقد هر گونه خدشه سندی است .و لذا اسناده صحیح .
البته توضیح یک نکته واجب است و آن اینکه مرحوم خوئی در معجم رجال در توضیح و شرح حال بکار ، تنها طریق شیخ به او را مجهول می داند و در مورد روایات وی در کافی سخن نمی گوید که با توجه به چارچوب کلی قوانین مرحوم خوئی ، ایشان نیز طریق کلین به بکار را صحیح می داند .
5 ) روایت دیگری که صراحتا به نقصان حدود 11000 آیه اشاره دارد روایت زیر است که از اصول کافی انتخاب شده است :
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْقُرْآنَ الَّذِي جَاءَ بِهِ جَبْرَئِيلُ ع إِلَى مُحَمَّدٍ ص سَبْعَةَ عَشَرَ أَلْفَ آيَةٍ
یعنی : قرآنی که خدا به سوی پیامبرش نازل کرده بود ، 17000 آیه داشته است !
سند این روایت صحیح است و نرم افزار درایة النور که مورد تایید علما و بزرگان حوزه علمیه قم می باشد انرا صحیح دانسته است . علامه مجلسی هم در مرآة العقول می گوید این روایت موثق است و بعد از آن نیز اعترافی می کند که کمتر کسی می تواند تا اینقدر در بیان تحقیقاتش صادق و راستگو باشد . مجلسی ضمن صحیح دانستن متن این روایت می گوید :
فالخبر صحيح و لا يخفى أن هذا الخبر و كثير من الأخبار الصحيحة صريحة في نقص القرآن و تغييره، و عندي أن الأخبار في هذا الباب متواترة معنى، و طرح جميعها يوجب رفع الاعتماد عن الأخبار رأسا بل ظني أن الأخبار في هذا الباب لا يقصر عن أخبار الإمامة فكيف يثبتونها بالخبر وشایسته بود که جناب علی مع الحق که به قول علامه مجلسی اعتماد کرده اند ، تصحیح ایشان را هم قرار می دادند .
اما در مورد اختلاف نسخه ها ، این یک توجیه باطل است و تا کنون کسی آن نسخه ای که از آن گفته می شود را ندیده است و اگر چنین نسخه ای وجود داشت ، پس چرا مراجع تاکنون اجازه چاپ با این لفظ را داده اند ؟ و اصولا ما درخواست داریم که آن نسخه را به ما نشان دهید . ما به كرات اين متن را در همین تاپیک قرار داده ایم ، اما متاسفانه به جای پذیرش این نکته که علما و مراجع و مفتیانی نظیر مجلسی که از او به عنوان شیخ الاسلام و المسلمین یاد شده است ، نیز بر وقوع تحریف قرآن اشاره کرده و روایات آنرا متواتر و مافوق صحیح دانسته اند ، گفته می شود که این سخنان نادرست است و مجلسی و ... مورد قبول ما نیست .
چنانچه همین مجلسی در مرآة العقول در ذیل حدیثی که به عنوان دوین روایت در همین پست به آن اشاره کردیم ، بیان می کند که جماعتی از علما نظیر کلینی و شیخ مفید عقیده داشته اند که آنچه در مصاحف موجود است ، تنها بخشی از قرآن است و قرآن اصلی به طور کامل ( یعنی تمام ظاهر و باطن آن ) در نزد معصومین و امام زمان است . که گذشت .
البته بحث تحریف از دید علمای اسلامی نیز بحث جالبیست که آنرا در ادامه انشاءالله مطرح خواهم نمود .
غرض اینکه ثابت کنیم از دل همین روایات شیعه می توان به عقیده تحریف قرآن پی برد و انکار آن همچون انکار خورشید است ، و بلکه از ائمه دستور رسیده که به همین قرآن موجود هم می توان احتجاج نمود و قرائت آنرا تایید کرده اند ، لیکن همزمان با آن ها پرده از تحریف الفاظ و قرائت های آنها برداشته اند ! و نکته جالب اینجاست که ما در این مجال تمامی روایات را از کتاب اصول کافی نقل کرده ایم تا اعتبار آن بر همگان مشخص شود و همگان بدانند که اولین مصدر حدیثی و روائی شیعه تا چه حد از احادیث و روایات تحریف قرآن مملوء است ، کما اینکه در طرف مقابل و در صحیح بخاری و مسلم نیز روایت دال بر تحریف قرآن فراوان است .
6 ) شاید گفته شود که چرا لقب امیرالمومنین مختص حضرت علی است ، کلینی در کافی روایت می کند که :
ٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ لِمَ سُمِّيَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ اللَّهُ سَمَّاهُ وَ هَكَذَا أَنْزَلَ فِي كِتَابِهِ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ (الأعراف -: 172 -) وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولِي وَ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ
این روایت از جمله روایات صحیحیست که اشاره دارد آیه قرآن به شکلی دیگر نازل شده است .
براستی پند نمی گیرند ؟ در سند آن دو فرد عالی مقام وجود دارد : علی بن ابراهیم قمی و ابن ابی عمیر . طبق قاعده مشایخ ثلاث که مورد قبول دوستان ما می باشد صحت سند روایت تا قبل از مشایخ ثلاث برای صحت سند روایت کافی است . و سند این روایت تا قبل از ابن ابی عمیر صحیح است و هیچ مشکلی ندارد . بعد از ابن ابی عمیر نیز با توجه به قاعده ( لا یروی الا عن ثقة ) که این قسمتش مورد تایید همگی است ( به خصوص در مورد ابن ابی عمیر ) تصحیح می شود .
اجمالا عرض می کنم که اینجا نیز با توجه به قاعده الزام می توان گفت روایت صحیح است .
و تعجب می کنم که چگونه بر روایتی به این زیبائی حکم ضعف می کنید ؟ 7 ) در کتاب التهذیب که به عنوان یکی از مصادر فقهی مورد استفاده قرار می گیرد روایتی می خوانیم که حاکی از تحریف آیه وضو است :
عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ عُرْوَةَ التَّمِيمِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ (المائدة -: 6) فَقَالَ لَيْسَ هَكَذَا تَنْزِيلُهَا إِنَّمَا هِيَ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ مِنَ الْمَرَافِقِ 5 -: 6 - ثُمَّ أَمَرَّ يَدَهُ مِنْ مِرْفَقِهِ إِلَى أَصَابِعِهِ
سند این روایت حسن و بلکه صحیح می باشد . و صراحتا اشاره دارد که آیه وضو به نحوی دیگر نازل شده است . با سند این یکی نمی توان شوخی کرد !
فقط درخواست دارم که سندش را بنگرید :
شیخ طوسی از شیخ مفید از ابن قولویه از کلینی .
وقتی چنین بزرگوارانی ناقلین روایت باشند ، ولو سندش نابود و مهلک باشد ، بازهم نمی توان حکم بر ضعف آن نمود . می توان گفت که نمونه ای از سلسلة الذهب را داریم مشاهده می کنیم .
پس توثیق و تایید چنین بزرگوارانی در پشت این روایت قرار دارد .
اما اینطور نیست که این روایت سند نداشته باشد . بلکه سند متصل نیز دارد و آنچه ذکر شد به دلیل آن بود که چنین علمائی روایت را نقل کرده اند .
تنها ایرادی که در سند آن وارد کرده اند وجود سهل بن زیاد است . وی تنها و به تنهایی در کافی نزدیک به 2000 روایت نقل کرده است و تضعیف مطلق وی یعنی نابودی کتاب کافی !
وی امامی بوده و مذهبش مشکلی ندارد . توسط عده ای توثیق شده است ، و توسط عده ای تضعیف . با وجود اینکه در معجم رجال بوی تضعیف وی به مشام می رسد ، اما باید گفت که مرحوم خوئی اندکی افراط کرده و به شمار بالای روایات وی توجهی نکرده است .
با اینهمه این روایت او هیچ مشکلی ندارد و همانطور که قبلا ذکر کردیم ، استوانه های رجالی و حدیثی شیعه بر آن اعتماد کرده اند و آنرا نقل نموده اند .
حتی اگر بازهم حرف و حدیثی باقی بماند می گویم که خود مرحوم خوئی در معجم رجال این حدیث را صحیح دانسته است .
في الكافي : الجزء 3 كتاب الطهارة باب حد الوجه الذي يغسل ، الحديث 5 محمد بن الحسن وغيره وهو الصحيح
8 ) روایت دیگری با سند معتبر و صحیح در کتاب اصول کافی نقل شده که می گوید :
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجْمُ فِي الْقُرْآنِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا زَنَى الشَّيْخُ وَ الشَّيْخَةُ فَارْجُمُوهُمَا الْبَتَّة
ما به این روایت در پست های گذشته خود اشاره کردیم ، پاسخی که در توجیه متن این روایت دریافت شد بر دو محور خلاصه می شد که البته به قدری خالی از منطق و بحث علمیست که به ناچار باید به آنها اندک جوابی داده شود :
1 ) این آیه نسخ تلاوت را بیان می کند :
که پاسخ دادیم نظر علمای شیعه بر این است که نسخ تلاوت ، گونه ای از تحریف است ، چنانچه مرحوم خوئی در البیان می فرمایند :
القول بنسخ التلاوة هو نفس القول بالتحريف .
و محور 2 ) این بود که این روایت از روی تقیه صادر شده است ، که گفتیم تقیه سلاح بی سلاحیست ! و ایضا گفته شد که این کلام عمر بوده و امام مجبور شده تقیه کند و اینرا بگوید
در پاسخ می گوییم که زید بن ثابت نیز در مقابل عمر و در مقابل همین آیه با شخص عمر بن خطاب مقابله کرد و تقیه ای هم نکرد ، آیا شما روا می دانید که امام را معاذ الله معاذ الله معاذالله ترسو جلوه دهید ؟ و اضافه امام معصوم از عبدالله بن سنان تقیه کرده ؟ آیا انسان از مریدش تقیه می کند ؟ هذا کلام غریب .
و نیز ذکر شد که آیت الله سیستانی فرموده اند : ائمه در بیان مسائل عقیدتی شیعه و حتی احکام اختلافی با اهل سنت هیچ تقیه ای نمی کرده اند .
بنده به همین روایات انبوه اکتفا می کنم و قضاوت را بر عهده وجدان های بیدار می گذارم .
قسمت اول این بحث با اتمام روایات تحریف در کتب شیعه یا بهتر است بگوییم در کتاب اصول کافی ، معتبر ترین و موثق ترین کتاب روائی و حدیثی شیعه ، به پایان رسید .
از آنجا که عزیزان ما روایات اهل سنت در باب تحریف را کشنده تر و مهلک تر یافته اند ، قصدی برای پاسخگوئی به آنها ندارند و علنا اعلام کرده اند که با آنها کاری نداریم !
بنده نیز اصراری بر آوردن روایات اهل سنت ندارم ، لیکن می خواهم به شما یک نکته را متذکر شوم و آن اینکه اتصال سندی روایات اهل سنت به زمان پیامبر با روایات شیعه قابل مقایسه نیست ، تقریبا کمتر روایت متصل و صحیحی را می توان در کتاب های شیعه پیدا کرد که به دوران خود پیامبر وصل باشد و از زمان اصحاب بگوید ، اینست که با توجه به این اتصال قوی میان روایات اهل سنت و دوران پیامبر و پس از پیامبر ، می توان روایات بهتر و دقیقتری را در باب تحریف قرآن یافت . البته ناگفته نماند که شیعه نیز روایات تحریف مشابهی با اهل سنت دارد که در ذیل به بعضی از آنها اشاره می کنیم :
1 ) در پست های گذشته روایتی از مسند احمد و مستدرک حاکم نقل کردیم که ابی بن کعب می گوید : سوره احزاب از نظر تعداد آیه با سوره بقره یکسان و در یک ردیف بوده است . نزدیک به همین مفهوم در کتاب ثواب الاعمال شیخ صدوق در یک روایت می خوانیم که :
قال سوره الاحزاب فيها فضائح الرجال و النساء من قريش و غير هم يا ابن سنان ان سوره الاحزاب فضحت نساء قريش من العرب و كانت اطول من سوره البره و لكن نقصوها و حرفوها.
يعني : رسواييهاى مردان و زنان قريش و غير آنها در سوره احزاب است . اى ابن سنان ! همانا سوره احزاب زنهاى قريش را رسوا نمود. و اين سوره طولانيتر از سوره بقره بود و لى آن را ناقص و تحريف . نمودند.
2 ) عمر بن خطاب و عایشه و ابی بن کعب و جمعی دیگر از صحابه معتقد بوده اند که آیه رجم از قرآن حذف شده است ، در حالیکه آنان آنرا می خوانده اند و به آن عمل می کرده اند . و حال آنکه در همین پست و در سایر پست ها روایتی از امام صادق آوردیم که ایشان هم همان عقیده را داشته اند .
3 ) اهل سنت از طریق ابی بن کعب و انس بن مالک نقل کرده اند که برخی سوره ها در قرآن بوده و امروزه نامی از آنها نیست و حال آنکه مجلسی و محدث نوری به وجود سوره هایی به نام های نورین و یا الولایه معتقد هستند .
به هر حال بنده به همین مقدار اکتفا می کنم . امیدوارم که خداوند به همه ما توفیق دهد و عینک تعصب را از چشم های ما بردارد .
و یک توصیه به برخی دوستان که با الفاظ نیشدار خود کمتر به اهانت بپردازند . ما نمی دانیم که در کدام منطق بحث های روایی و علمی مطرح کردن غرض و مرض را می رساند که شخص مطرح کننده را مغرض می دانند و یا چه خلاف ادبی صحبت شده که آنرا از اخلاق بحث به دور می دانند .
قولوا هذا القول : آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین .
[/SPOILER]

آنچه که ما آوردیم تنها و تنها بخشی از کل ماجرا بود ، و به دلیل اینکه فرمودید :

شما روايات اورديد و عرصه را تنگ كرديد

ما نیز از آوردن ادامه دلیلمان صرف نظر کردیم تا خدای نکرده سیتوکینزی برای حضرتعالی رخ ندهد ! :khaneh:

پس تا هرجا که جوابی برایتان نمی ماند ، نفرمایید که از سنت چیزی را ثابت نکردیم !

بعد از آن که به قول خودتان عرصه بر شما تنگ شد ، به خود قرآن تمسک کردید که عدم تحریف آنرا از خود آن ثابت کنید ! :ok:

از آنجا که قصد ما بحث علمی است از شما درخواست کردیم که یک سند ، فقط و فقط یک سند برای قرآن منزلتان ارائه کنید که متاسفانه یا به دلیل عدم علم و یا به هر دلیل دیگری از ارائه آن امتناع کردید .

بعد از آنکه تمامی دلایل شما معطوف به قرآن شد ، ما به قرآن آمدیم تا ببینیم شما چه در چنته دارید که بازهم از شاخه ای به شاخه ای پریدید !

اول از شما خواستیم که یک تفسیر از معصوم در مورد آیه ارائه دهید که همچون همیشه از آن سربازدید !

دوست عزیز شافعی مذهب :

از حضرت علی تفسیر آیه را آوردیم جوابی نداشتید !

از ابن عباس تفسیر آوردیم جوابی نداشتید !

از تابعین تفسیر آوردیم جوابی نداشتید !

در نهایت هم بنده مجبور شدم که از خود قرآن ، قرآن را تفسیر کنم ! آنهم با بهره گیری از تفاسیر ائمه و کبار صحابه رضی الله عنهم اجمعین .

و لذا جناب علی مع الحق :

تفسیر قرآن با قرآن آخرین راه ما برای برخورد با جناب خیمه گاه بود !

جناب خیمه گاه توصیه اکید بنده به شما اینست که یک بار برای همیه علوم پایه ای قرآن را مطالعه کنید ،

وقتی کسی می گوید متشابه یعنی تناقض !

وقتی کسی نمی داند نزول برای پیامبر هم به کار می رود !

وقتی کسی نمی داند پیامبر بارها و بارها فرمود : الذکر انا ! ( یعنی همانا من ذکر هستم )

وقتی کسی نمی داند اصول پذیرفتنی هستند !

وقتی کسی علم رجال را نمی داند !

وقتی کسی نمی داند قرائت قرآن منزلش از کیست !

و هزاران وقتی های دیگر !

آنوقت چگونه می تواند در مقام پاسخگو بر آید !

کارشناس گرامی :

شما که حضور خود در این تاپیک را به دید همگان رساندید چرا به پرسش های ما پاسخی نمی دهید ؟

تکلیف علمی که تواتر روایات در مورد تحریف قرآن در اختیار ما قرار می دهند ، چیست ؟

توصیه می کنیم :

حداقل کسی برای بحث بیاید که قرآن را یک بار خوانده است !

کسی به بحث بیاید که بداند منظور از شیخ ، کلینی نیست ، بلکه شیخ الطائفه ، شیخ طوسی است !

البته ما از شما زیاد انتظار نداریم ! به هر حال عزیز شافعی مذهب ما نباید هم از قوانین رجالی شیعه آگاهی داشته باشد !!!

بنده این چند خط را هم برای عزیزانی می نویسم که منطقشان اجازه شنیدن سخنان مخالف را به آنها بدهد !

سوره حجر از جمله سور مکی است . آیه مورد بحث ما ( 9 حجر ) نیز در ابتدای بعثت پیامبر بر ایشان نازل شده است .

دلیل :

مخالفین قرآن و اسلام همواره شبهه مطرح کردند که وحی از غیر خداست و امکان ندارد وحی از طرف خدا بر محمد بن عبدالله نازل شود ، اگر به سوره حجر آیه 6 رجوع کنیم همه چیز را می فهمیم !

گفتند : ای کسی که بر او وحی نازل می شود ، تو قطعا دیوانه ای !

دیوانه و مجنون به کسی گفته می شود که توانایی تشخیص و مشاعر خود را از دست داده باشد ، یعنی در حقیقت میان گزاره شماره 1 و گزاره شماره 2 نتواند تمیز دهد !

اشاره مخالفین به اینجاست که شیطان بر قلب پیامبر وحی را نازل می کند ، و یا برخی احتمال داده اند که بر پیامبر هم فرشتگان نازل می شوند و هم شیطان ،

دلیل :

در همین آیه مخالفین می گویند : ای کسی که بر او ذکر نازل می شود " . در آیه بعد می گویند که فرشتگان را به ما نشان بده !

خداوند در ادامه با رد این گمانه زنی ها چنین پاسخ می دهد که ما وحی را بر قلب پیامبر نازل می کنیم و خود رسیدن آن به قلب وی را تضمین می دهیم ! ( با این سخن دو گفته رد می شود : 1 ) منشا وحی چیزی غیر از خداست 2 ) پیامبر دیوانه نیست ! چرا که خود خداوند رسیدن وحی به قلب او را تضمین داده و حفاظت می کند ! )

اینها را در پست های قبل نیز گفتیم و تاکید کردیم که اگر قرآن را در دست بگیرید و خودتان نیز آیات 6 الی 9 را بخوانید ، در می یبابید که مسئله نزول وحی و رسیدن آن به قلب پیامبر مطرح شده است .

نکاتی که باید به آن توجه نمود اینهاستند !!!

1 ) خداوند در مواضع مختلفی ( از جمله آیا 77 و 78 واقعه ، و آیات 21 و 22 بروج ) ، قرآن را فقط و فقط در نزد خودش و در لوحی محفوظ و کتابی پنهان محافظت شده می داند ، اما هنگامی که به بشر می رسد ، از زبان پیامبر آیه نازل می کند که اینها به راستی قرآن را مهجور و ترک کرده اند !

2 ) اگر به الفاظ به کار رفته شده در آیات 6 الی 9 سوره حجر مراجعه کنیم ، همگی آنها در دو لفظ مشترک اند : یکی فعلی از ماده " ن ز ل " که در باب تفعیل رفته ، و دیگر کلمه " ذکر " . در آیه 7 نیز می گوید که تنزیل فرشتگان بر حق بوده است ! از همین جا و همین آیه نتیجه می گیریم که تنزیل فرشتگان برای نزول وحی ( ذکر ) بوده و خداوند نزول وحی را محافظت کرده است ! ( خدایی تفسیر از این واضح تر ؟ )

3 ) خداوند در اواخر عمر پیامبر با ارسال آیه اکمال ، می فرماید دین خدا تکمیل شد ، اما می بینیم که نزول آیه حفاظت از وحی در ابتدای بعثت بوده است ، اگر خداوند منظورش از حفاظت ذکر ، حفاظت از همان مصحف های دست مردم می بود ، شایسته بود که در اواخر کار پیامبر چنین تضمینی را بدهد ، اما می دانید چرا ابتدای بعثت وعده حفاظت از نزول وحی به قلب پیامبر را داده ؟

به این دلیل که مسلمانان اطمینان یابند که نزول وحی بر سینه پیامبر بدون هیچ مشکل و خطایی صورت می گیرد و لذا اگر مثلا در بیابان و صحرا و کوه و دشت و باران و آفتاب و ... بر پیامبر وحی آمد ، و وحی بر او نازل شد بدانند که این سخن خداست و در آن شک نکنند ، چرا که با القای مخالفین اسلام این شک در دل مسلمین به وجود آمده بود که امکان دارد شیطان نیز بر پیامبر ، وحی را نازل کند ! پس خداوند به همه این اطمینان را داد که تنها نازل کننده وحی خداست ، و به علت حفاظت خداوند از وحی تا رسیدن به سینه پیامبر ، شیاطین به آن دسترسی ندارند !

4 ) یک دلیل کاملا عقلی می گوید که در رسیدن مصحف به دست ما خطا رخ داده است :پ

شما اگر سیر نزول وحی را در نظر بگیرید به گونه زیر خواهد بود :
[SPOILER]
خدا>>>>>>> فرشته >>>>>>> پیامبر
[/SPOILER]
در این فرآیند و یا پروسه ، طبق مبانی اسلامی هیچ گونه خدشه و خللی وجود ندارد !

اما سیر رسیدن مصحف به دست ما به قرار زیر است :

[SPOILER]صحابه >>>>>> تابعین >>>>>> تبع تابعین >>>>> الی آخر !
[/SPOILER]
در این فرآیند نه معصومی نقش دارد و نه حفاظتی !

و در پست های قبل ثابت کردیم که این طریق و این فرآیند از منظر علم رجال کاملا ضعیف و قابل خدشه است !

پس با کدامین عقل و منطق ، افراد خطاپذیر و خطاکاری که خطاکاری و ضعف حافظه در کارنامه آنها ثبت است را موثق و مورد اعتماد می دانید ؟ و احتمال هرگونه خطا و اشتباه را به طور کلی نفی می کنید ؟

در پایان بنده از همه عزیزانی که در بحث شرکت کرده اند تشکر می کنم !

ادله ما معلوم و آشکار است ، ما هر بهانه ای که آقایان آوردند را پاسخ گفتیم ، ابتدای کار گفتند که از روایات شیعه برایمان نقل کنید ، روایات اهل سنت مورد قبول ما نیست ، قبول کردیم ، گفتند روایات با قرآن نمی سازد ، از پیامبر و امام و صحابی و عالم و مفسر ، همه و همه تفسیر ذکر کردیم که ناسازگاری وجود ندارد ، از خود قرآن نیز آیات را تفسیر کردیم و معلوم شد قصه چیز دیگریست ، در حقیقت مدافعین عدم تحریف ، با عضین کردن قرآن ، یک آیه را می خوانند و قبل آن آیه را نمی خوانند که ببینند موضوع از چه قرار است .

و اگر کسی اندکی تدبر کند در میابد که در قرآن نیز وعده متروک ماندن قرآن و مهجور ماندن آن نیز آمده است ، و ما می دانیم که اگر کتب آسمانی قبل ، نظیر تورات و انجیل و بعدهم قرآن ترک شدند ، به دلیل این بود که امتها اهتمام لازم را نداشتند و لذا انرا ترک گفتند !

بنابراین از هر منطقی به بحث نگاه کنیم ، تعارضی میان روایت های تحریف مصحف ها با آیات قرآن نمی بینیم و بلکه بر هم منطبقند !

فقط عزیزان مارا حلال کنند ، چون نمی دانم می دانید یا نه که چند روزیست زمین در دیار ما بی قراری می کند و به هر بهانه ای که شده خودش را تکان تکانی می دهد ! امیداوریم هشدارهایی که زمین چند سال پیش به بم داد ، امروز دوباره همان ها را به کرمانشاه ندهد !

و الیه المصیر .

آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین !

برادر خیمه گاه سلام.
حقیقتش خواستم پاسخ شما را به پست اخیرتان بدهم دیدم ارزش ندارد وقتم را بی خود تلف کنم. پست بنده در خطاب به جناب علی مع الحق بود. گویا ایشان با اینکه از همفکران شما در مسئله تحریف است خیلی منطقی تر به مسئله نگاه می کند. لذا ما دیگر با شما کاری نداریم. هر وقت علم رجال را پذیرفتید هروقت قبول کردید سنت مفسر قرآن است. هر وقت قبول کردید قرآن بدون عترت گمراهی می آورد. هر وقت اینها را قبول کردید بیایید تا بحث کنیم. ان شاء الله خود جناب علی مع الحق قضاوت می کند که شما طفره رفته اید یا خیر؟ شما می توانید هر کسی را که قبول دارید بیاورید تا بین ما قضاوت کند.
و من الله توفیق

سلام با تشكر
اولا كه برادر علي مع الحق را حقير از دير بار از قديم الايام مي شناسم، ايشان ادم بسيار منطقي هستند لذا شخصيتي ندارند كه دو كامنت را بخوانند و 10 كامنت را رها كنند و يقينان قضاوت خواهند كرد
دوما نتها برادر علي بلكه هر ادم منصي مطالب ما را بخواند درست قضاوت خواهد كرد و همه كامنت هارا در كنار هم خواهد گذاشت
سوما شما همان برادر عزيزي هستيد كه تا ديروز مي گفتيد علم رجال استحكام و استوار ندارد امروز امده ايد برايمان از رجال سن مي گويد؟
چهارمن شما هنووز ان علم رجال را اثبات نكرده ايد بعد برايمان ادعاي علم رجال مي كنيد؟
پنجما ما از طريق همان علم رجال و سنت اثبات رديم قران تحيف شده نيست و شما از نقد ان گريز زديد حالا ما طفره رفتيم يا شما؟
ششما شما سري به تحي ها ما بزنيد تا ببينيد چه كسي طفره رفته است و بعدا به ديگران تهمت بزنيد
هفتما شما و برادر عبد الرسول هر وقت توانستيد اثبات علم رجال كنيد ان وقت من در خدمت شما با ان روايت هاي جعلي هستم زيرا طبق همان علم رجال و فرموده معصوم ان روايات از اسرائيليات هست
بنده نيازي ندارم كسي را بياورم، اتفاقا كساني كه من را مي شناختند از من درخواست حضور در اين تاپيك كردند ولي شما بهتر هست به قول خودتان كه علمي در مورد رجال و قران نداريد اول برويد علمتان را زياد كنيد تا اينتقدر به ديگران توهين و تهمت روا نداريد
در كلام اخر، نفرموديد اين تهمت هاي خودتان را محكوم مي كنيد يا نه؟ و يا اينكه فقط ان كامنت ها و كلام هايي را مي بينيد كه به نفعتان هست؟ اين كه ما طفره رفتيم و منطقي نيستيم و خودتان رامنطقي و عقلاني فرض مي كنيد و ديگران را خير ايا اين توهين هست يا نه؟ شما حتي مطالب عقلي ما را هم پاسخ نداده ايد ان وقت چگونه با صراحت اتهام مي زنيد نمي دانم

اولا ما به جناب خیمه گاه عرض می کنیم که در همین تاپیک از احادیث شیعی ثابت نمودیم که قرآن تحریف شده است :

سلام
با تشكر
با يك روايت مطالب شما را مزرود كرديم دوست عزيزم
تمامي روايت ها تحريف با شرط قبولي و صحت و سلامت رجال هم اگر باشد اما به لحاظ دلالي دچار مشكل مي شوند زيرا امام صادق ع فرمودند:

[3] عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ الْحُرِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ كُلُّ شَيْ‏ءٍ مَرْدُودٌ إِلَى الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ كُلُّ حَدِيثٍ لَا يُوَافِقُ كِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ زُخْرُفٌ
الكافي ج : 1 ص : 70 باب الأخذ بالسنة و شواهد الكتاب ح 3
وسائل‏ الشيعة ج: 27 ص: 111 ح: 33347 9 - باب وجوه الجمع بين الأحادي

امام ع فموردند: هر روايتي كه موافق كتاب خدا نباشد، باطل است

اين روايت صد در صد صحيح هست و اگر نيازي بود بحث رجاليش را هم مطرح مي كنم

فلذا تمامي روايات مطرود هست زيرا خلاف قران مي باشد، ضمن اينكه خداوند طبق ايه 59 سوره نساء ما را در زمان منازعه ارجاع به سنت مي دهد حال انكه خود قران تصريح بر عدم تحريف دارد فلذا تمامي اعداها را باطل مي كند

تذكر::::::::

شايد براي دوستان جاي سوال باشد در ابتداي روايت امده است عن بعض اصحابنا فلذا روايت معلق و فاقد ارزش علمي هست اما در روايت هاي كافي كه در ابتدا عن بعض اصحابنا اورده است به معناي معلق بودن روايت نيست زيرا در خود اصول كافي تصريح داشته است

در مقدمه كتاب شريف كافى، مصداق «عدة‌ من اصحابنا» را كه از احمد بن خالد برقى روايت كرده، مشخص كرده‌اند كه افراد ذيل مى‌باشند:
وكل ما كان فيه: عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد البرقي فهم: 1. أبو الحسن علي بن إبراهيم بن هاشم القمي. 2. محمد بن عبد الله بن أذينة. 3. أحمد بن عبد الله بن أمية. 4. علي بن الحسين السعد آبادي.
در كتاب كافى، مراد از «عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد»، ابو الحسن على بن ابراهيم قمى... هستند
الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج1، ص48،‌ ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

محمد صالح مازندرانى يكى از شارحان اين كتاب شريف مى‌گويد:
والعدة على هذا في جميع الموارد مشتملة على العدول والثقات.
افرادى كه در مصداق عده واقع شده اند،‌ عادل و ثقه هستند.
المازندراني، مولي محمد صالح (متوفاي1081هـ)، شرح أصول الكافي، ج1، ص65، تحقيق: مع تعليقات: الميرزا أبو الحسن الشعراني / ضبط وتصحيح: السيد علي عاشور،‌ ناشر: دار إحياء التراث العربي للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، چاپ: الأولى1421 - 2000 م

علامه مجلسی در مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏1، ص: 229 حدیث را صحیح می داند

تنها اشكال برادر عبد الرسول بر روات محمد بن خالد بود كه حقير تصحيح ان را نيز اوردم:::::::::::::::::::

واعتبره الشيخ الطوسي (قدس سره الشريف) في كتابه الرجالي ممن صاحب ثلاثة من الأئمة عليهم‌السلام وهم « الإمام موسى بن جعفر الكاظم عليه‌السلام ، والإمام علي بن موسى الرضا عليه‌السلام ، والإمام محمد بن علي الثاني عليه‌السلام ».
فقد قال الشيخ (قدس سره الشريف) في القسم المخصص لأصحاب الإمام الرضا عليه‌السلام : « ثقة ، هؤلاء من اصحاب أبي الحسن موسى عليه‌السلام »

وقال في القسم المخصص لأصحاب الإمام الكاظم عليه‌السلام : « محمد بن خالد البرقى ».
وقال في القسم المخصص لأصحاب الإمام الجواد عليه‌السلام : « محمد بن خالد البرقى من اصحاب موسى بن جعفر والرضا عليه‌السلام »

شيخ طوسي ايشان را در زمره صحابي سه تا از امامان اورده است و مي فرمايد ثقه هستند
رجال الطوسي ، ص ٣٦٣ ، رقم ٥٣٩١.

وقد دافع عنه العلامة الحلي (قدس سره الشريف) بعد أن نقل تضعيف ابن الغضائري والنجاشي له ، ورأى (قدس سره الشريف) أن تعديل الشيخ مقدّم على جرح النجاشي ، ولذا قال العلامة : « والاعتماد عندى على قول الشيخ ابى جعفر الطوسى رحمه‌الله »

كما إن العلامة الحلي (قدس سره الشريف) اعتبره من الثقات حينما تعرض له في كتابه الرجالي في القسم المخصص لأصحاب الإمام الرضا عليه‌السلام.

علامه حلي هم بعد از نقل تضعيف نجاشي و غضائري خودم را ملزم به سخنان شيخ طوسي مي داند و قائل بر تعديل ايشان هستند و مي فرمايند من تعديل ايشان را بر جرح ديگران مقدم مي دانم و عقيده ايشان بر اين هست كه محمد بن خالد از خواص صحابي امام رضا ع هستند
خلاصة الأقوال ، ص ١٣٩ ، رقم ١٤.

ضمن اينكه نجاشي هم او را از خطبا و ادبا و علما مي داند :
وكان أديباً، حسن المعرفة بالاخبار، وعلوم العرب، اما در حديث او را ضعيف مي داند اما شخصيت او را توثيق مي كند

و از همه مهم تر اين هست كه ايت الله خوئي در معجم خودشان سه دليل بر مورد وثوق بوده محمد بن خالد اقامه مي كند

الاولى: أنك قد عرفت من الشيخ توثيق محمد بن خالد صريحاً، ولكنه مع ذلك قد توقّف بعضهم في توثيقه، بل تعجّب بعضهم من ترجيح العلاّمة قول الشيخ على تضعيف النجاشي مع أنه أضبط وأتقن، ولكن الصحيح أنّ العلاّمة لم يرجّح قول الشيخ على قول النجاشى، وإنّما ذكر اعتماده على قول الشيخ من تعديله لاجل أنّ كلام النجاشي غير ظاهر في تضعيفه، وإنّما التضعيف يرجع إلى حديثه، لاجل أنّ محمد بن خالد كان يروي عن الضعفاء ويعتمد على المراسيل، كما صرّح به ابن الغضائرى، وحينئذ يبقى توثيق الشيخ بلا معارض.
والثانية: أنّ النجاشي ذكر أنّ محمد بن خالد مولى أبي موسى الاشعرى، وذكر ابن الغضائري أنه مولى جرير بن عبد اللّه، فلو صحّ مافي النجاشي فأبو موسى الاشعري غير من هو المعروف الملعون الخبيث.
الثالثة: قد عرفت من البرقي والشيخ عدّ محمد بن خالد من أصحاب الكاظم والرضا والجواد عليهم السلام، وهو وإن كان كثير الرواية جداً، إلاّ إنّا لم نظفر بروايته عن المعصوم سلام اللّه عليه، إلاّ في موردين، فقد روى عن أبي جعفر الثاني عليه السلام، وروى عنه أحمد بن محمد. الكافي: الجزء 3، باب الرجل يعطي عن زكاته العوض

بزرگان روايت را صحيح مي دانند و همچنين روات انرا، حديق جاي مناقشه ندارد دوست عزيزم
البته بنده زياد نمي خواهم همين روايت را بحث كنم وگرنه مطلب جالبي در مورد سهل اوردند كه مي توانيم اينجا هم بست دهيم مانند وثاقت يكم روات از طريق كثرت روايت، صحابي بودن ان، عدم جرح از ناحيه اهل بيت و غيره

quote=عبدالرسول;433931]ما نیز از آوردن ادامه دلیلمان صرف نظر کردیم تا خدای نکرده سیتوکینزی برای حضرتعالی رخ ندهد ![/quote]

الطعن لايجوز جناب عبدالرسول

قالوا سلاما

پس تا هرجا که جوابی برایتان نمی ماند ، نفرمایید که از سنت چیزی را ثابت نکردیم !

بعد از آن که به قول خودتان عرصه بر شما تنگ شد ، به خود قرآن تمسک کردید که عدم تحریف آنرا از خود آن ثابت کنید !

از آنجا که قصد ما بحث علمی است از شما درخواست کردیم که یک سند ، فقط و فقط یک سند برای قرآن منزلتان ارائه کنید که متاسفانه یا به دلیل عدم علم و یا به هر دلیل دیگری از ارائه آن امتناع کردید .

بعد از آنکه تمامی دلایل شما معطوف به قرآن شد ، ما به قرآن آمدیم تا ببینیم شما چه در چنته دارید که بازهم از شاخه ای به شاخه ای پریدید !

اول از شما خواستیم که یک تفسیر از معصوم در مورد آیه ارائه دهید که همچون همیشه از آن سربازدید !

برادر عزيزم، دقت بفرماييد:

شما وارد سنت شديد با يك روايت كليه روايت هاي شما از درجه اعتبار دلالي ساقط شد، بار ها اين را توضيح داده ايم

امديم در قران حضرت عالي يك بار فرموديد ذكر پيغمبر هست، بعد گفتيد بايد از سنت بپرسيم و فرموديد كه پيغمبر نيست بلكه اهل بيت هست، دوباره امديد در قران فرموديد نه پيغمبر هست و نه اهل بيت بلكه وحي هست
اين همه تناقض براي هيچ كسي پوشيده نيست الا اينكه كسي هم عقيده شما باشد و از روي تعصب بخواهد كلامش را حمل كند
قابل توجه برادر شريعت هم باشد كه فقط كامنت هايي را مي خواند كه به نفعش هست

دوست عزیز شافعی مذهب :

از حضرت علی تفسیر آیه را آوردیم جوابی نداشتید !

از ابن عباس تفسیر آوردیم جوابی نداشتید !

از تابعین تفسیر آوردیم جوابی نداشتید !

در نهایت هم بنده مجبور شدم که از خود قرآن ، قرآن را تفسیر کنم ! آنهم با بهره گیری از تفاسیر ائمه و کبار صحابه رضی الله عنهم اجمعین .

كم لطفي مي فرماييد برادر عزيزم

شما ابتدا به ساكن ذكر را از قران پيغمبر معنا نموديد بعد نتوانستيد اثبات كنيد امديد در سنت و سپس ان سنت را بر اساس تعاريف خود نتوانستيد با علم رجال اثات كنيد سپس درمانده شديد دوباره امديد در قران و در اخر هم ادعا كرديد اين ذكر وحي هست، اين بود خاطرات شيرين شما در بحث ترجمه و تفسير يك ايه اما ما نمي دانيم علمايي كع تفسير كردند دوربين تاريخ پيما زدند و يا اينكه علم غيب داشتند؟ شما هنوز علم رجالتان را اثبات نكرده ايد ان وقت مي فرمايد از حديث اورديم؟

شما از طرفي مي گويد كلام علما نزد ما حجت نيست و بعد وقتي به علم رجال دست ساز رسيديد فرموديد نه علم رجال اجماع علما هست، ما از شما و جناب شريعت كه ادعاي تحريف داريد تقاضا داريم برويد بنشينيد تناقضات خودتان را بخوانيد و بعد بياييد ادعاي بحث و اثبات يك امر را كنيد

تفسیر قرآن با قرآن آخرین راه ما برای برخورد با جناب خیمه گاه بود !

اتفاقا شروع بحث شما از قران تفسير از خود قران بود كه نتوانستيد اثبات منيد سپس رفتيد سنت و چون بضاعت اثبات سنت وئ علوم رجال را نداشتيد مجدد رجعت كرديد به قران كه در نهايت اينقدر پارادوكس كفتيد كه حتي خودتان واهمه داريد كه ان پارادوكس ها را هم نقد كنيد:ok:

جناب خیمه گاه توصیه اکید بنده به شما اینست که یک بار برای همیه علوم پایه ای قرآن را مطالعه کنید ،

ما از شما تقاضا نداريم كه علوم حديثي و تفسيري بخوانيد، ما از شما در ابتدا انتظار داريم ادبيات اخلاقي در بحث كلام را ياد بگيريد و اموزش ببينيد كه چگونه به لحاظ جامع شناختي بايد با مردم برخورد كرد بعد ياد بگيريد كه در كلام وقتي مي خواهيد از يك موضع چيزي را اثبات كنيد اينقدر به اين در و ان در نزنيد ايتدا در ان موضع بمانيد و سپس به مواضع ديگر برويد، اين ها را اموختيد بعدا مي توانيد وارد مسائل تفسيري و حديثي شويد البته هم سعي كنيد قبل از اينكه وارد علوم تفسيري شويد تحقيق كنيد مصحف مسعود در خانه چه كسي هست و همچنين علم رجال را هم تحقيق كنيد و اثبات كنيد كه معصوم امورده يا خدا زيرا فرموديد علما براي ما حجت نيستند

وقتی کسی می گوید متشابه یعنی تناقض !

وقتی کسی نمی داند نزول برای پیامبر هم به کار می رود !

وقتی کسی نمی داند پیامبر بارها و بارها فرمود : الذکر انا ! ( یعنی همانا من ذکر هستم )

وقتی کسی نمی داند اصول پذیرفتنی هستند !

وقتی کسی علم رجال را نمی داند !

وقتی کسی نمی داند قرائت قرآن منزلش از کیست !

و هزاران وقتی های دیگر !

آنوقت چگونه می تواند در مقام پاسخگو بر آید !

کارشناس گرامی :

شما که حضور خود در این تاپیک را به دید همگان رساندید چرا به پرسش های ما پاسخی نمی دهید ؟

تکلیف علمی که تواتر روایات در مورد تحریف قرآن در اختیار ما قرار می دهند ، چیست ؟

استاد عزيز با يك جمله به اين فرافكني هاي شما پاسخ گو خواهم بود::::::::

آيا بلاخره شما فههمديد كه ذكر پيغمبر است؟ اهل بيت هست؟ يا وحي؟

كسي كه خانه اش شيشه اي هست به خانه ديگران سنگ اندازي نمي كند

شما هنوز پاسخ تحدي هاي ما را نداديد
شما هنوز قران مسعود و اكبر و اضغر را اثبات نكرديد
شما هنوز عاصم و حفص را اثبات نكرديد
شما هنوزعلم رجال را اثبات نكرديد
انوقت با از مقبولات شما ، خود شما را منكوب كرده ايم اين براي شما سخت است؟
مطالب شما تماما به واسطه يك تلسكوب تاريخ پيما به خلق الله عرضه مي شود و نه بنيه عقلي دارد و نه نقلي

توصیه می کنیم :

حداقل کسی برای بحث بیاید که قرآن را یک بار خوانده است !

کسی به بحث بیاید که بداند منظور از شیخ ، کلینی نیست ، بلکه شیخ الطائفه ، شیخ طوسی است !

البته ما از شما زیاد انتظار نداریم ! به هر حال عزیز شافعی مذهب ما نباید هم از قوانین رجالی شیعه آگاهی داشته باشد !!!

بنده این چند خط را هم برای عزیزانی می نویسم که منطقشان اجازه شنیدن سخنان مخالف را به آنها بدهد !

سوره حجر از جمله سور مکی است . آیه مورد بحث ما ( 9 حجر ) نیز در ابتدای بعثت پیامبر بر ایشان نازل شده است .

دلیل :

مخالفین قرآن و اسلام همواره شبهه مطرح کردند که وحی از غیر خداست و امکان ندارد وحی از طرف خدا بر محمد بن عبدالله نازل شود ، اگر به سوره حجر آیه 6 رجوع کنیم همه چیز را می فهمیم !

گفتند : ای کسی که بر او وحی نازل می شود ، تو قطعا دیوانه ای !

دیوانه و مجنون به کسی گفته می شود که توانایی تشخیص و مشاعر خود را از دست داده باشد ، یعنی در حقیقت میان گزاره شماره 1 و گزاره شماره 2 نتواند تمیز دهد !

اشاره مخالفین به اینجاست که شیطان بر قلب پیامبر وحی را نازل می کند ، و یا برخی احتمال داده اند که بر پیامبر هم فرشتگان نازل می شوند و هم شیطان ،

دلیل :

در همین آیه مخالفین می گویند : ای کسی که بر او ذکر نازل می شود " . در آیه بعد می گویند که فرشتگان را به ما نشان بده !

خداوند در ادامه با رد این گمانه زنی ها چنین پاسخ می دهد که ما وحی را بر قلب پیامبر نازل می کنیم و خود رسیدن آن به قلب وی را تضمین می دهیم ! ( با این سخن دو گفته رد می شود : 1 ) منشا وحی چیزی غیر از خداست 2 ) پیامبر دیوانه نیست ! چرا که خود خداوند رسیدن وحی به قلب او را تضمین داده و حفاظت می کند ! )

اینها را در پست های قبل نیز گفتیم و تاکید کردیم که اگر قرآن را در دست بگیرید و خودتان نیز آیات 6 الی 9 را بخوانید ، در می یبابید که مسئله نزول وحی و رسیدن آن به قلب پیامبر مطرح شده است .

دوست عزيز باز هم كه ايات را از انجايي كه دلتان خواست خوانديد، شما سوره حجر را از ابتدا بخوانيد متوجه خواهيد شد كه خداوند قران را معرفي مي كند تلك ايات الكتاب و قران مبين
خوب باز هم شما قول ما را ثابت كرديد، اين وحي كه بر پيغمبر نازل مي شده است تا پيغمبر براي كفار بخواند چيست؟ براي مردم بخواند چيست؟ خود خداند در ايه اول نوشده است اين ان قران و كتاب مبين و اشكار هست، كه در ايه 44 نحل هم براي مردم بايد تبيين شود

خداوند در مواضع مختلفی ( از جمله آیا 77 و 78 واقعه ، و آیات 21 و 22 بروج ) ، قرآن را فقط و فقط در نزد خودش و در لوحی محفوظ و کتابی پنهان محافظت شده می داند ، اما هنگامی که به بشر می رسد ، از زبان پیامبر آیه نازل می کند که اینها به راستی قرآن را مهجور و ترک کرده اند !


متاسفانه باز هم ما شاهد اين هستيم شما دو ايه را مي خوانيد و ايات بعداش را نمي اوريد

برادر عبدالرسول ايه 77 و 78 سوره واقعه را اوردند حالا ادا مه اش را دقت كنيد

دوستان دقت كنند:

إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِیمٌ«77»
که آن، قرآن کریمی است،

فِی كِتَابٍ مَكْنُونٍ«78»
که در کتاب محفوظی جای دارد،

لَا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ«79»
و جز پاکان نمی‌توانند به آن دست زنند [= دست یابند].

جناب عبد الرسول شما فرموديد خداوند قران را در لوح محفوظ و نزد خودش مي داند حال انكه خداوند اين ادعاي شما را با ايه 80 همين سوره باطل مي كند

تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ«80»
آن از سوی پروردگار عالمیان نازل شده؛

برادر عزيزم، خداوند اين قران را بر ما نازل كرده است، اما شما متاسفانه گويا خودتان مستقيما به خدا اتصال داريد كه مي گويد فقط در دست خدا هست، اما خود خدا مي فرمايد ما اين را نازل كرديد، همان طور كه در ايه 9 سوره حجر مي فرمايد نازل كرديم و محافظ ان هستيم، همان طور كه در ياه 44 نحل مي فرمايد نازل كرديم تا تبيين شود همان زور كه در ايات مختلف مي فرمايد نازل كرديم كه مايه هدايت شود، اما براستي كتنابي كه تحريف شده باشد و دست بشر در ان نفوذ كرده چگونه مايه هدايت هست؟
حناب عبد الرسول شما وقتي يك ايه مي خواني بعدش را هم بخوان، شما وقتي لاتقربوا صلاه را مي خواني بلافاصله و انتم سكاري را هم يبخوانيد امر حداقل براي خودتان مشتبه نشود

جناب عبد الرسول شما كه ما را مورد تمسخر قرار مي دهيد و خودتان را استاد مي دانيد، حال انكه در مطالبتان مملو از اشتباه هست ايا در تناقضات خود هم تفرك مي كنيد؟

جناب عبد الرسول، خداوند قران خودش به چه دردش مي خورد؟

شما يك كتاب مي نويسي كه بگذاري در طاقچه خانه خود يا منتشر مي كني كه مردم استفاده كنند؟
خدا قران نوشته كه چه بشود؟ مردم با ان هدايت شوند يا فرشتگان بخوانند و هدايت بشوند؟
خدا قران نوشته است كه چه بشود؟ خودش لذت ببرد يا مردم بخوانند و هدايت شوند؟
خداوند مگر ادمي هست كماري را عبس انجام دهد؟ تا يك چيزي را بنويسد و پيغمبر را بفرستد و يك كتابي دهد كه نقصان داشته باشد و بگويد ما نبي را فرستاده ايم تا با اين كتاب منحرف شده مردم را از انحراف نجات دهد،

ايا اين را عقل سليم پذيرش دارد؟

شما مي ايي اين ايه را مي خوانيد:

بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ«21»
(این آیات، سحر و دروغ نیست،) بلکه قرآن باعظمت است...

فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ«22»
که در لوح محفوظ جای دارد!

لطفا بياييد اين ايات را هم بخوانيد:::::::::::

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا ﴿32﴾


و كسانى كه كافر شدند گفتند چرا قرآن يكجا بر او نازل نشده است اين گونه [ما آن را به تدريج نازل كرديم] تا قلبت را به وسيله آن استوار گردانيم و آن را به آرامى [بر تو] خوانديم (32)

خوب اين قران كه در لوح محفوظ هست را خداوند بر سيد المرسلين حضرت محمد ص نازل كرده است، شما چرا ايات را فقط يكيش را مي خوانيد؟

من نمي دانم در كجا قران امده است كه خداوند دو نسخه قران دارد يكي در دست خودش هست و يكي را ارسال كرد، براستي ايا اين اتهام به خدا نيست؟

اصلا خدا مي خواهد قرانش را چه بكند؟ كه در دست خودش نگه دارد؟ استغفرالله كه زن و بچه ندارد بدهد انها بخوانند، خوب اين قران نازل شده براي هدايت ديگر انزل فيه القران هدي للناس
من نمي دانم اين استدلالات خنده دارد از كمجا مي ايد

اما اميدوارم برادر شريعت عقلاني هم اينها را بخواند و قضاوت كنند

در این فرآیند نه معصومی نقش دارد و نه حفاظتی !


اخر اي خدا من نمي دانم به اين منطق عقلاني چه بايد بگويم كه براستي زبان ما قاصر هست

خداوند مي فرمايد ما حافظ هستيم، شما مي گويد فلان

، پس اهل بيت چه بودند، انها معصو نيستند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

و در پست های قبل ثابت کردیم که این طریق و این فرآیند از منظر علم رجال کاملا ضعیف و قابل خدشه است !

پس با کدامین عقل و منطق ، افراد خطاپذیر و خطاکاری که خطاکاری و ضعف حافظه در کارنامه آنها ثبت است را موثق و مورد اعتماد می دانید ؟ و احتمال هرگونه خطا و اشتباه را به طور کلی نفی می کنید ؟

:khaneh::khaneh:

شما اول علم رجالتان را ثابت كنيد كه علم رجال را از كه مي گيريد زيرا طبق مباناي شما از علما گرفته ايد و طبق مباني شما كلام علما حجت نيست بلكه باطل هست،
من قران مصحف مسعود و شاپور استفاده نمي كنم كه بگويد دينم را از قران مصحف مسعود مي گيرم و ضعيف و كم عقل . فلان و بهمان هست، ان قراني كه من و همه مسلمانان مي خوانند همان قران حضرت محمد ص هست بدون اينكه يك كلمه زياد و يا كم شود، و بدون اينكه بزغاله عايشه انرا بخورد

سلام علیکم

جناب خیمه گاه ابی الفضل متاسفانه شما دچار نوعی سردرگمی آشکار شده اید و اصولا نمی دانید که طرف مقابلتان چه می گوید !

مهمترین دلیلش هم همان عدم دقت در مطالعه پست هاست ، به طوریکه ما باید چندین و چندبار یک موضوع را تکرار کنیم تا شاید شما پی ببرید که منظور ما چه بوده و داریم چه چیزی را مطرح می کنیم !

آنچه که بر روی آن مانور می دهید و سعی در متناقض جلوه دادن سخن های بنده دارید ، در حقیقت ریشه در بدفهمی و یا عدم فهم سخنان بنده دارد !

اگر دوستان عزیز به صفحات قبل مراجعه کنند با لیست طولانی از بحث هایی مواجه می شوند که از سوی شما به طور کلی رها شده و شما با فرار از پاسخ به آنها در حقیقت سطح معلومات خود را به ما نشان می دهید ! بحث هایی مثل بررسی های رجالی ، بحث های حدیثی ، سخن درمورد اینکه آیه 9 حجر محکم است یا متشابه و ... همگی بحث هایی هستند که شما با فرار کردن از پاسخ به آنها در حقیقت به دنبال دور زدن اصل بحث هستید !

یکی از آنها همین موضوع محکم و متشابه بودن آیه 9 حجر است ، بدون اینکه کوچکترین اطلاعی از محکم و متشابه داشته باشید ، افاضاتی مرقوم داشتید که البته یکی از ماندگارترین آنها همین بود که فرمودید : متشابه یعنی تناقض !

با ادله ای ثابت کردیم که آیه 9 حجر در زمره متشابهات قرآن قرار دارد و دلایلمان را نیز مطرح کردیم ، اما شما به جای حل شدن موضوع ، از شاخه ای به شاخه دیگر کوچ نمودید !

برای بار آخر در خصوص معنای ذکر در آیه 9 حجر توضیح می دهم و تکرار آن از سوی شما در حقیقت به جز مغالطه و سفسطه چیز دیگری نمی باشد .

طبق مبانی شما ( که اگر لازم باشد عین سخن شما را می آورم ) ، هرگاه در مورد یک واژه و یا یک کلمه و جمله ای در قرآن میان مفسرین اختلاف به وجود بیاید ، آن آیه حکم متشابه را بر خود می گیرد . ( دقت کنید طبق مبانی خودتان )
و از آنجا که فرموده بودید آیه 9 حجر ، آیه ای محکم است ، ما هم طبق مبنای پذیرفته شده از سوی خودتان ، اقوال مختلفی که رای ذکر نقل شده بود را آوردیم :
مثلا در تفسیر امیرالمومنین خواندیم که در تفسیر آیه فرمود همانا منظور ما هستیم !
در تفسیر برخی دیگر ذکر قرآن معنا شده است ،
در تفسیر خود پیامبر به نقل از امام رضا و امام صادق فرمود : الذکر انا ( یعنی من ذکر هستم )
عده ای آنرا وحی معنا کرده اند ( که طبق آیات قبلی سوره همین معنا صحیح است )

اگر شما اینها را تناقض می دانید ، به بنده ربطی ندارد ، چرا که نه گوینده این سخنان من هستم و نه نویسنده و جمع کننده آنها ، بلکه صرفا آنها را برای عموم مردم نقل کرده ام ! اگر تناقضی وجود دارد در بیان قرآن و مفسرین آن وجود دارد ،

بنابراین امیدوارم که متوجه منظور بنده شده باشید !

اما فراز دوم از سخنان شما اینست که روایات تحریف در مصاحف و قرآن کنونی با متن قرآن سازگار نیست !

ببینید ، دوست عزیز ، شاید شما بتوانید این استدلال ( که البته درست نیست ) را برای بنده داشته باشید ، اما یک غیر مسلمان هیچ گاه اینرا از شما نمی پذیرد ، مگر آنکه ثابت کنید این قرآن دقیقا همان قرآنیست که از طرف خدا بر پیامبر نازل شده است ، که اثبات این موارد بدون علم رجال ناممکن خواهد بود و حال آنکه علم رجال در نزد شما بی ارزش است !

اما بنده مشکلیی برای تفسیر آیه مورد بحث نداشتم ، چرا که حتی همین آیه نیز وعده حفاظت قرآن های در دست مسلمین را نمی دهد ، که اگر چنین بود ، شایسته بود که در اواخر عمر پیامبر نازل شود ، اما می بینیم که این آیبه در اوائل بعثت نازل شده و هیچ معنایی نمی تواند داشته باشد ، مگر اینکه حفاظت از وحی صورت می گیرد ، نه قرآن های بعد از پیامبر !

دلایلی عقلی هم که وجود دارد را در بررسی فرآیند رسیدن قرآن به دست مسلمین ثابت کردم ، تنها اشکال شما این بود که معصومین در این فرآیند نقش داشته اند ! وبنده همانطور که قبلا ذکر کردم ، و شما پاسخ ندادید ، الان هم می گویم :

حضرت علی مصحف خود را به عمر و اطرافیانش عرضه نمود ( این که مورد قبول شما هست ؟ ) . عمر و بقیه از پذیرفتن مصحف علی امتناع کردند ، و علی نیز به آنها گفت که دیگر این مصحف را نمی بینید تا هنگامی که قائم ظهور کند !

اگر تمام آنچه در بالا ذکر شد را قبول دارید ، بفرمایید ببینیم که نقش معصوم در این پروسه چه بوده است ؟

اگر هم مطالب را قبول ندارید ، بفرمایید و موضوع اصلی و صحیح را برای ما تعریف کنید :

برسیم به مطلب دیگری که دائما تکرار می کنید :

قرائت حفص از عاصم !

باید به حال همچون شما تاسف خورد که بدیهی ترین امور را در مورد قرائت قرآن و روایت آن نمی داند !

وقتی فردی نداند که مصحف امروزی و کلماتی که ما امروز از قرآن می خوانیم قرائت حفص است و نه قرائت پیامبر ! دیگر به چنین فردی چه می توان گفت ؟

ادعا کردید که قرآن امروزی که شما و بقیه مسلمانان می خوانید ، همان است که محمد می خوانده !

خب سوال مهم : سند این حرف شما کجاست ؟ آیا مثل بقیه سخنانتان از نغزیات !!!! خودتان بود یا اینکه منبعی هم دارد ؟

بنده می گویم که قرائت امروزی ، همان قرائت حفص به روایت عاصم است و برای آن نیز سند های مختلفی دارم ، در ذیل یکی از آنها آمده است : رجوع کنید و یاد بگیرید !

http://www.andisheqom.com/Files/quranolom.php?idVeiw=3804&level=4&subid=3804

صرف نظر از اینکه شما هیچ یک از بحث های تفسیری بنده را پاسخ نداید و تمام تلاش خود را روی این امر صرف کردید که ثابت کنید ذکر همان قرآن است ! در این میان نکاتی هم مطرح شد که به آنها پاسخ می دهیم :

1 ) سوره واقعه آیه 77 و 78 :
خداوند می فرماید که قرآن در کتابی مستور پنهان شده است . ولی ادامه آن با چیزی که ما گفتیم منافات ندارد ،
به چه علت ؟
به این دلیل که مطهرون همان کسانی هستند که در آیه 33 احزاب شهادت بر تطهیرشان داده شده است و آنان هستند که به معارف و حقایق آن دست می یابند ! مس در اینجا به معنا دست یابی ( نه به طور فیزیکی و مادی ) بلکه به معنای دست یابی معنوی و معرفتی به حقایق عالم معنا می باشد !

اگر اندکی تامل می کردید چنین شبهه ای برایتان پیش نمی آمد .

2 ) سوره بروج :

دوست عزیز ، متاسفانه شما هر جا ذکر دیدید می گویید که این قرآن است ! هر ذکری که قرآن نیست ! ( ر . ک : سوره طلاق آیه 10 )

آنچه که برای شما تناقض پیش آمده به این علت است که میان قرآن موجود در لوح محفوظ و قرآن موجود در مصحف ها هیچ تفاوتی قائل نیستید !

کمی توضحی بیشتر شاید شما را وارد بحث کند :

قرآن از طریق وحی بر پیامبر نازل می شود ، هیچ کس در این تردید ندارد ، اما بحث بنده در اینجاست بعد از نزول وحی بر پیامبر ، این قرآن چگونه به دست مردم می رسد ؟ این پرسشیست که پاسخ به آن می تواند بسیاری از کج فهمی ها را درست کند !

در حقیقت دوست عزیز آنچه مشخص است اینست که قرآن اصلی ( طبق آیات ) در لوح محفوظ است و در تفسیر ابن عباس خواندیم که از لوح محفوظ بر پیامبر وحی می شود ، به عبارت دیگر این لوح محفوظ همان ام الکتاب است که منشا وحی می باشد !

وحی تا رسیدن به قلب پیامبر هیچ گونه تحریف و تغییری ندارد ، اما سوال و بحث ما در حقیقت بعد از نزول آن بر پیامبر است ! یعنی چه ؟

یعنی اینکه این وحی به چه صورت به دست نسل بعد از پیامبر رسید ؟

در حقیقت می توان گفت که محتوای وحی در لوح محفوظ ، در لسان فرشتگان و در قلب پیامبر یکی ست و هیچ خطایی ندارد ( چون اولا خداوند نزول وحی را بر قلب پیامبر محافظت می کند و ثانیا از خدا گرفته تا پیامبر همگی معصوم و مصون از اشتباه و لغزش اند ) .

اما بحث ما اینست که بعد از پیامبر چه می شود ؟

و ثابت شد که در رسیدن قرآن به دست ما معصومین نقشی نداشته اند ، بلکه در مواضع مختلف آنان نحوه صحیح تنزیل را به ما یاد داده اند !

موفق باشید !

آیا خداوند تضمین داده که قرآن و وحی در دست نسل های بعد از پیامبر نیز بدون کوچکترین تحریفی باقی می ماند ؟

در پاسخ به سوال می گوییم که اولا خداوند هیچ گاه چنین وعده ای نداده است ( دقت کنید : حفاظت از نزول وحی بر قلب پیامبر تصریح شده و نه حفاظت از آنچه در دست مردم قرار می گیرد )

ثانیا : اگر چنین حفاظتی وعده داده شده بود ، مصحف های متعدددی از کاتبان و حافظان قرآن پدید نمی آمد !

توصیه بنده به شما اینست که یک بار آیات 6 الی 9 سوره حجر را بخوانید و بعد آن سیر و مناظره و بحثی که میان مخالفین و پیامبر صورت گرفته بود را در لابه لای آیات بگنجانید .

هدف :

اینکه در یابید منظور از حفاظت در اینجا ، مخصوص حفاظت از وحی ( تا رسیدن به قلب پیامبر است )

می دانید علت این گزاره چیست ؟

لوح محفوظ مصون از اشتباه است ، خدا نیز همینطور ، فرشتگان هم همینطور و در آخر پیامبر نیز همینطور !

این عصمت از اشتباه از اینجا به دست می آید که خداوند نزول وحی بر سینه پیامبر را حفاظت می کند ، پس عصمت به وجود می آید !

اما نکته مهم ب ع د از نزول وحی بر پیامبر ا ست !

و ثابت شد که در رسیدن قرآن به دست ما معصومین نقشی نداشته اند ، بلکه در مواضع مختلف آنان نحوه صحیح تنزیل را به ما یاد داده اند !

موفق باشید !


با سلام خدمت دوست عزیز. از اینکه با اخلاق گفتگو و البته با احترام وارد بحث شدید بسیار خرسند و سپاسگذارم.
جناب عبدالرسول در پستهای شماره : 246 - 249 - 250 - 252- 253 از جناب خیمه گاه اباالفضل درخواست کردند که یک تفسیر از معصوم بر آیه مورد استنادشان بیاورند ولی جناب خیمه گاه هر بار از پاسخ گویی طفره رفتند. تا اینکه خود جناب عبدالرسول مجبور شدند تفسیری از ائمه اراده دهند : پست 266 :

مطمئن هستم با اخلاقی که شما در گفتگو لحاظ کردید این پست را ندیدید. لذا بنده کمی صفحات گفتگو را ورق زدم و پیدایش کردم.
منتظر نقدهای شما هستیم.
و من الله توفیق



با سلام خدمت برادر عزیز و گرامی و با تشکر از شما

حقیقتا این روایت را از جناب عبدالرسول ندیده بودم البته قبلا به این روایت برخورده بودم و به نظرم این روایت نمیتواند چیزی را ثابت کند. به این دلیل که (با فرض صحیح بودن روایت) اولا این روایت تفسیر ایه دیگری از قرآن میباشد نه آیه مورد بحث ما و

در صورتی که ما بخواهیم هر ذکری که در قرآن وجود دارد را به معنای ذکر موجود در این آیه بگیریم پس طرفداران عدم تحریف قرآن نیز میتوانند به آیه 44 نحل استناد کنند که در این آیه کلمه ذکر بنا به روایتی از معصوم به معنای قرآن آمده است.

[FONT=Traditional Arabic] النحل : 44 بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون‏

[FONT=Traditional Arabic]وَ سَمَّى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْقُرْآنَ ذِكْرا
کافی ج1 ص295

و ثانیا در این روایت مولا علی علیه السلام میفرمایند ما "اهل ذکر" هستیم و اهل ذکر بودن با خود ذکر بودن متفاوت است
اصل روایت که استناد فرمودید چنین میباشد:

459- [أَخْبَرَنَا عَقِيلُ بْنُ الْحُسَيْنِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ، قَالَ‏] حَدَّثَنَا عَبْدَوَيْهِ بْنُ مُحَمَّدٍ بِشِيرَازَ قَالَ: حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ نُوحِ بْنِ يَحْيَى أَبُو الْحَسَنِ الْحُبَابِيُ‏ قَالَ: حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ مُوسَى الْقَطَّانُ عَنْ وَكِيعٍ، عَنْ سُفْيَانَ، عَنِ السُّدِّيِّ عَنِ الْحَارِثِ قَالَ: سَأَلْتُ عَلِيّاً عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ فَقَالَ: وَ اللَّهِ إِنَّا لَنَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ، نَحْنُ أَهْلُ الْعِلْمِ، وَ نَحْنُ مَعْدِنُ التَّأْوِيلِ وَ التَّنْزِيلِ، وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ: أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِهِ مِنْ بَابِهِ.

[FONT=Traditional Arabic]سفيان ثورى از سدىّ روايت كرد كه حارث گفت از امير المؤمنين على عليه السّلام در تفسير آيه شريفه‏[FONT=Traditional Arabic][FONT=Traditional Arabic] فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ ... پرسيدم: اهل ذكر چه كسانى هستند؟
[FONT=Traditional Arabic]على عليه السّلام فرمود: به خدا سوگند ما اهل ذكر، معدن علم و عارف به تأويل و تنزيل هستيم. رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله در حقّ من فرمود:
[FONT=Traditional Arabic][FONT=Traditional Arabic] «انا مدينة العلم و علىّ بابها فمن اراد العلم فليأته من بابه».
من شهر علم و على عليه السّلام در ورودى آن شهر است هر كسى طالب علم و تشنه معرفت است از در آن علم بايد وارد شود.
شواهد التنزیل ج1 ص431

پست بنده در خطاب به جناب علی مع الحق بود. گویا ایشان از همفکران شما در مسئله تحریف است

با تشکر از شما ، بنده در مورد موضوع این تاپیک نظری ندارم و هرچند به دلیل تحقیقات شخصیم به این موضوع علاقه دارم اما تصور میکنم بر فرض که تحریف در قرآن به وقوع پیوسته باشد بیان و اثباتش در یک مکان عمومی مثل اینجا نه تنها سودی نمیرساند بلکه برای شیعه مضرتر از بحث لعن خلفا است!


بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

1 ) سوره واقعه آیه 77 و 78 :
خداوند می فرماید که قرآن در کتابی مستور پنهان شده است . ولی ادامه آن با چیزی که ما گفتیم منافات ندارد ،
به چه علت ؟
به این دلیل که مطهرون همان کسانی هستند که در آیه 33 احزاب شهادت بر تطهیرشان داده شده است و آنان هستند که به معارف و حقایق آن دست می یابند ! مس در اینجا به معنا دست یابی ( نه به طور فیزیکی و مادی ) بلکه به معنای دست یابی معنوی و معرفتی به حقایق عالم معنا می باشد !

دوست گرامی شما از کجا میدانید که کتاب مکنون همان کتابی است که مطهرون به آن دسترسی دارند؟
کاملاً مشخص است که کتاب مکنون کتابی دیگر نزد خداست که تمامی مسائل در اون ثبت هست.که قران هم در ان کتاب ثبت است.و از علوم غیب است که تنها خدا میداند

إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ (056 | واقعه - 77)كه آن، قرآن پر ارزشى است،
فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ (056 | واقعه - 78)كه در كتاب محفوظى جاى دارد،

فی ظرف هست.و مشخص است که قران در کتابی که مکنون و محفوظ هست ثبت شده است.
میدانید کدام کتاب؟
همین کتاب:

أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ۗ إِنَّ ذَٰلِكَ فِي كِتَابٍ ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ (22 | الحج - 70)
آیا نمی‌دانستی خداوند آنچه را در آسمان و زمین است می‌داند؟! همه اینها در کتابی ثبت است (همان کتاب علم بی‌پایان پروردگار)؛ و این بر خداوند آسان است!

وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ (6 | الأنعام - 59)
کلیدهای غیب، تنها نزد اوست؛ و جز او، کسی آنها را نمی‌داند. او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند؛ هیچ برگی (از درختی) نمی‌افتد، مگر اینکه از آن آگاه است؛ و نه هیچ دانه‌ای در تاریکیهای زمین، و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد، جز اینکه در کتابی آشکار [= در کتاب علم خدا] ثبت است.

کتاب مبین و مکنون در آیه بالا فرقی با هم نمیکنند.چرا که در اول آیه بالا در مورد علوم غیب صحبت میکند.و یکی از علوم غیب همین کتاب مبین است که برای شما مکنون است.

دقیقاً همین کتاب:
وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَٰذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا ۚ وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا ۗ وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا (18 | الكهف - 49)
و کتاب [= کتابی که نامه اعمال همه انسانهاست‌] در آن جا گذارده می‌شود، پس گنهکاران را می‌بینی که از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند؛ و می‌گویند: «ای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را فرونگذاشته مگر اینکه آن را به شمار آورده است؟! و (این در حالی است که) همه اعمال خود را حاضر می‌بینند؛ و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی‌کند.

این کتاب جدای از قران است و این کتاب مکنون فقط در اخرت نمایش داده خواهد شد.و تمام مسائل و موضوعات و هر شیئی در ان ثبت است.
موفق باشید.

حقیقتا این روایت را از جناب عبدالرسول ندیده بودم البته قبلا به این روایت برخورده بودم و به نظرم این روایت نمیتواند چیزی را ثابت کند. به این دلیل که (با فرض صحیح بودن روایت) اولا این روایت تفسیر ایه دیگری از قرآن میباشد نه آیه مورد بحث ما و در صورتی که ما بخواهیم هر ذکری که در قرآن وجود دارد را به معنای ذکر موجود در این آیه بگیریم پس طرفداران عدم تحریف قرآن نیز میتوانند به آیه 44 نحل استناد کنند که در این آیه کلمه ذکر بنا به روایتی از معصوم به معنای قرآن آمده است.

با سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز.
با تشکر از آوردن اصل روایت. البته در پستی که جناب عبدالرسول آوردند این روایت را مربوط به همان آیه 9 سوره حجر دانستند. منتها ظاهرا مربوط به آیه دیگری است. اگر این طور باشد نظر شما صحیح است. اشتباه از بنده بود. مگر اینکه جناب عبدالرسول در این زمینه نظری داشته باشند که منتظر می مانیم.
منتها با فرض قبول صحبت شما نهایتا می توانیم این نتیجه را بگیریم که تفسیری از امام در این زمینه نداریم. فلذا نمی توان برای اثبات عدم تحریف به آن استناد کرد. اگر شما تفسیری از همین آیه از امام دارید بیاورید. خوشحال می شویم.
و ثانیا در این روایت مولا علی علیه السلام میفرمایند ما "اهل ذکر" هستیم و اهل ذکر بودن با خود ذکر بودن متفاوت است

این استدلال شما هم ظاهرا صحیح است. بله. اهل ذکر با خود ذکر فرق دارد.
با تشکر از شما ، بنده در مورد موضوع این تاپیک نظری ندارم و هرچند به دلیل تحقیقات شخصیم به این موضوع علاقه دارم اما تصور میکنم بر فرض که تحریف در قرآن به وقوع پیوسته باشد بیان و اثباتش در یک مکان عمومی مثل اینجا نه تنها سودی نمیرساند بلکه برای شیعه مضرتر از بحث لعن خلفا است!

از اینکه عرض شد شما معتقد به عدم تحریف هستید از شما پوزش می طلبم.
منتها با این نظر شما که اعتقاد به تحریف برای شیعه مضر است مخالفم. نظر شما برای بنده قابل احترام است.
بنده قبلا این استدلال را آوردم که بنا به اعتقاد شیعه سیره امامان و البته احادیث و روایاتشان تحریف شده است و از طرفی هم بنا به اعتقاد شیعه وجود سیره امامان و رسول خدا و البته احادیثشان برای هدایت لازم و ضروری است. حال آنها تحریف شده اند و شکی در این مسئله نیست. حال که یکی از منابع هدایت تحریف شده چرا باید تحریف منبع دیگر برای شیعه مضر باشد؟ مضاف بر اینکه شیعه می تواند با استناد به همین تحریف ادعا کند که نام امامانش در قرآن اصلی که بر زبان پیامبر جاری شده بوده و در زمان جمع آوری حذف گردیده. لذا تحریف قرآن می توان فوایدی هم برای شیعه داشته باشد.
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم.
وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا ۚ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (6 | الأنعام - 115)
و کلام پروردگار تو، با صدق و عدل، به حدّ تمام رسید؛ هیچ کس نمی‌تواند کلمات او را دگرگون سازد؛ و او شنونده داناست.

و ثانیا در این روایت مولا علی علیه السلام میفرمایند ما "اهل ذکر" هستیم و اهل ذکر بودن با خود ذکر بودن متفاوت است

كاملا صحيح هست
اهل ذكر با خود ذكر متفاوت مي باشد، اهل ذكر كساني هستند كه ذكر را تاويل و تفسير مي كنند و اين مسئله منطق قراني نيز مي باشد

قابل توجه معتقدين به تحريف::::::::::::

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ﴿43﴾

و پيش از تو [هم] جز مردانى كه بديشان وحى مى‏كرديم گسيل نداشتيم پس اگر نمى‏دانيد از پژوهندگان كتابهاى آسمانى جويا شويد (43)

ووقتي هم كه مولا مي فرمايد ما اهل ذكر هستيم يعني كساني هستيم كه پاسخ گوي تاويلات و تفاسير مي باشيم، همان گونه كه قران هم مي فرمايد سوالاتتان را از اهل كتاب بپرسيد

اميدواريم اقايان هم به نتيجه مطلوب رسيده باشند و يقين كرده باشند كه ذكر در ايه 9 همان قران هست و طبق مباني خودشان هم قران هست

این استدلال شما هم ظاهرا صحیح است. بله. اهل ذکر با خود ذکر فرق دارد.

اميدوارم مطالب بالاي ما را بخوانيد برادرم

جناب خیمه گاه ابی الفضل متاسفانه شما دچار نوعی سردرگمی آشکار شده اید و اصولا نمی دانید که طرف مقابلتان چه می گوید !

گويا بي ادبي كردن جزئي از منطق علمي شما هست،

اميدواريم جناب شريعت باز بيايند شما را بابت اين همه ادب تشويق كنند

مس در اینجا به معنا دست یابی ( نه به طور فیزیکی و مادی ) بلکه به معنای دست یابی معنوی و معرفتی به حقایق عالم معنا می باشد !

ما شا الله ما نمي دانستيم شما هم مانند معصومين به لوح محفوظه وصل هستيد كه امار و اصلاعات از اخبار فيزيكي داريد، اين را از كجا فهميديد؟ از لوح محفوظ يا رجال بدون سند؟ يا مصحف مسعود؟

مطالبي بگوييد اگر كسي انها را خواند بداند مطالب علمي مي خواند و نه تخيلي

داستان سرايي را بگذاريد كنار و بحث علمي كنيد، و نه ارتباط با متافيزيك :khaneh: از تفسير اهل بيت هم بيرون امديد و خودتان را مفسر قران هم مي دانيد و صحبت از علوم متافيزيكي مي كنيد؟

خداوند در قران مي فرمايد تبيانا لكل شي همه چيز در قران هست و مفسر قران هم اهل بيت هستند، لذا اينكه به قراني ديگر متصل مي شوند و انجا خبرهاي فراماده هست، ساخته پرداخته ذهن شما هست و نه قران زيرا هر انچه در قران هست به واسطه معصوم تاويل و تفسير مي شود زيرا علوم الهي به انها اموخته مي شود و از طريق منبع الهي يعني قران انها را تاويل مي كنند

عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى ﴿5﴾ آن را [فرشته] شديدالقوى به او فرا آموخت (5)


ثانیا : اگر چنین حفاظتی وعده داده شده بود ، مصحف های متعدددی از کاتبان و حافظان قرآن پدید نمی آمد !

ان مصحف ها كجا هستند مي شوود بياوريد ما هم بخوانيم؟

فعلا يك قران هست ان هم قران حضرت محمد ص و اگر عقيده شما راست بود گرچه مي دانيم مانند بقيه مطالب از تلسكوپ تاريخ پيما استعمال شده است اگر عقيده شما راست بود در جامعه ما از اين مصاحيف حضرت عالي بايد پر مي شد انوقت مسلماني باقي نمي ماند زيرا هر كس مي گفت قران ما اين هست، پس اين ادله شما نيز مانند بقيه استدلال هاي ساختگيتان باطل و مردود هست
و اگر قرار بود 20 تا مصحف باشد و الان هم انها موجود باشند ديگر قران حقيقي معنايي ندارد حال انكه يسك قران هست ان هم قران الهي ونه قران مسعود و احمد و عاصم كه هنوز از اثبات اينها عاجزيد و فقط مي اييد خاطره تعريف مي كنيد

توصیه بنده به شما اینست که یک بار آیات 6 الی 9 سوره حجر را بخوانید و بعد آن سیر و مناظره و بحثی که میان مخالفین و پیامبر صورت گرفته بود را در لابه لای آیات بگنجانید .

هدف :

اینکه در یابید منظور از حفاظت در اینجا ، مخصوص حفاظت از وحی ( تا رسیدن به قلب پیامبر است )

می دانید علت این گزاره چیست ؟

لوح محفوظ مصون از اشتباه است ، خدا نیز همینطور ، فرشتگان هم همینطور و در آخر پیامبر نیز همینطور !

این عصمت از اشتباه از اینجا به دست می آید که خداوند نزول وحی بر سینه پیامبر را حفاظت می کند ، پس عصمت به وجود می آید !

اما نکته مهم ب ع د از نزول وحی بر پیامبر ا ست !

و ثابت شد که در رسیدن قرآن به دست ما معصومین نقشی نداشته اند ، بلکه در مواضع مختلف آنان نحوه صحیح تنزیل را به ما یاد داده اند !

موفق باشید !

توصيه ما هم به شما اين است اول ادب بحث را ياد بگريد بعد هم ايات را خوب بخوانيد و نه انطور كه خودتان دوست داريد و بعد هم تفسر از فرا ماده كنيد
سوره حجر را هم از اول بخوانيد به نتيجه مطلوب مي رسيد

هنوز ما مانده ايم اقايان ادعاي هاي خود مبني بر سوالات ما را پاسخ گو باشند

اثبات علم رجال
اثبات عاصم و حفص و يا هركسي
مصحف احمد مسعود و شاپور
اثبات تحريف از قران و سنت
جديدا هم قراني اضافه شده است كه اهل بيت براي هدايت از ان استفاده مي كردند و در طاقچه الهي بوده و اين قران در دست ما هم كتابي بوده براي اينكه مردم بخوانند و هدايت نشوند زيرا كتاب هدايت اصلي در دست خدا هست براي هدايت فرشتگان و اين كتاب در دست ما هم كه اورده شاپور هست و يا مسعود خدا مي داند اما سند مي خواهيم براي ادعا ندارند جز اينكه از خودشان داستان بسازند

سلام علیکم

جناب خیمه گاه ابی الفضل متاسفانه شما دچار نوعی سردرگمی آشکار شده اید و اصولا نمی دانید که طرف مقابلتان چه می گوید !

مهمترین دلیلش هم همان عدم دقت در مطالعه پست هاست ، به طوریکه ما باید چندین و چندبار یک موضوع را تکرار کنیم تا شاید شما پی ببرید که منظور ما چه بوده و داریم چه چیزی را مطرح می کنیم !

آنچه که بر روی آن مانور می دهید و سعی در متناقض جلوه دادن سخن های بنده دارید ، در حقیقت ریشه در بدفهمی و یا عدم فهم سخنان بنده دارد !

اگر دوستان عزیز به صفحات قبل مراجعه کنند با لیست طولانی از بحث هایی مواجه می شوند که از سوی شما به طور کلی رها شده و شما با فرار از پاسخ به آنها در حقیقت سطح معلومات خود را به ما نشان می دهید ! بحث هایی مثل بررسی های رجالی ، بحث های حدیثی ، سخن درمورد اینکه آیه 9 حجر محکم است یا متشابه و ... همگی بحث هایی هستند که شما با فرار کردن از پاسخ به آنها در حقیقت به دنبال دور زدن اصل بحث هستید !

یکی از آنها همین موضوع محکم و متشابه بودن آیه 9 حجر است ، بدون اینکه کوچکترین اطلاعی از محکم و متشابه داشته باشید ، افاضاتی مرقوم داشتید که البته یکی از ماندگارترین آنها همین بود که فرمودید : متشابه یعنی تناقض !

با ادله ای ثابت کردیم که آیه 9 حجر در زمره متشابهات قرآن قرار دارد و دلایلمان را نیز مطرح کردیم ، اما شما به جای حل شدن موضوع ، از شاخه ای به شاخه دیگر کوچ نمودید !

برای بار آخر در خصوص معنای ذکر در آیه 9 حجر توضیح می دهم و تکرار آن از سوی شما در حقیقت به جز مغالطه و سفسطه چیز دیگری نمی باشد .

طبق مبانی شما ( که اگر لازم باشد عین سخن شما را می آورم ) ، هرگاه در مورد یک واژه و یا یک کلمه و جمله ای در قرآن میان مفسرین اختلاف به وجود بیاید ، آن آیه حکم متشابه را بر خود می گیرد . ( دقت کنید طبق مبانی خودتان )
و از آنجا که فرموده بودید آیه 9 حجر ، آیه ای محکم است ، ما هم طبق مبنای پذیرفته شده از سوی خودتان ، اقوال مختلفی که رای ذکر نقل شده بود را آوردیم :
مثلا در تفسیر امیرالمومنین خواندیم که در تفسیر آیه فرمود همانا منظور ما هستیم !
در تفسیر برخی دیگر ذکر قرآن معنا شده است ،
در تفسیر خود پیامبر به نقل از امام رضا و امام صادق فرمود : الذکر انا ( یعنی من ذکر هستم )
عده ای آنرا وحی معنا کرده اند ( که طبق آیات قبلی سوره همین معنا صحیح است )

اگر شما اینها را تناقض می دانید ، به بنده ربطی ندارد ، چرا که نه گوینده این سخنان من هستم و نه نویسنده و جمع کننده آنها ، بلکه صرفا آنها را برای عموم مردم نقل کرده ام ! اگر تناقضی وجود دارد در بیان قرآن و مفسرین آن وجود دارد ،

بنابراین امیدوارم که متوجه منظور بنده شده باشید !

اما فراز دوم از سخنان شما اینست که روایات تحریف در مصاحف و قرآن کنونی با متن قرآن سازگار نیست !

ببینید ، دوست عزیز ، شاید شما بتوانید این استدلال ( که البته درست نیست ) را برای بنده داشته باشید ، اما یک غیر مسلمان هیچ گاه اینرا از شما نمی پذیرد ، مگر آنکه ثابت کنید این قرآن دقیقا همان قرآنیست که از طرف خدا بر پیامبر نازل شده است ، که اثبات این موارد بدون علم رجال ناممکن خواهد بود و حال آنکه علم رجال در نزد شما بی ارزش است !

اما بنده مشکلیی برای تفسیر آیه مورد بحث نداشتم ، چرا که حتی همین آیه نیز وعده حفاظت قرآن های در دست مسلمین را نمی دهد ، که اگر چنین بود ، شایسته بود که در اواخر عمر پیامبر نازل شود ، اما می بینیم که این آیبه در اوائل بعثت نازل شده و هیچ معنایی نمی تواند داشته باشد ، مگر اینکه حفاظت از وحی صورت می گیرد ، نه قرآن های بعد از پیامبر !

دلایلی عقلی هم که وجود دارد را در بررسی فرآیند رسیدن قرآن به دست مسلمین ثابت کردم ، تنها اشکال شما این بود که معصومین در این فرآیند نقش داشته اند ! وبنده همانطور که قبلا ذکر کردم ، و شما پاسخ ندادید ، الان هم می گویم :

حضرت علی مصحف خود را به عمر و اطرافیانش عرضه نمود ( این که مورد قبول شما هست ؟ ) . عمر و بقیه از پذیرفتن مصحف علی امتناع کردند ، و علی نیز به آنها گفت که دیگر این مصحف را نمی بینید تا هنگامی که قائم ظهور کند !

اگر تمام آنچه در بالا ذکر شد را قبول دارید ، بفرمایید ببینیم که نقش معصوم در این پروسه چه بوده است ؟

اگر هم مطالب را قبول ندارید ، بفرمایید و موضوع اصلی و صحیح را برای ما تعریف کنید :

برسیم به مطلب دیگری که دائما تکرار می کنید :

قرائت حفص از عاصم !

باید به حال همچون شما تاسف خورد که بدیهی ترین امور را در مورد قرائت قرآن و روایت آن نمی داند !

وقتی فردی نداند که مصحف امروزی و کلماتی که ما امروز از قرآن می خوانیم قرائت حفص است و نه قرائت پیامبر ! دیگر به چنین فردی چه می توان گفت ؟

ادعا کردید که قرآن امروزی که شما و بقیه مسلمانان می خوانید ، همان است که محمد می خوانده !

خب سوال مهم : سند این حرف شما کجاست ؟ آیا مثل بقیه سخنانتان از نغزیات !!!! خودتان بود یا اینکه منبعی هم دارد ؟

بنده می گویم که قرائت امروزی ، همان قرائت حفص به روایت عاصم است و برای آن نیز سند های مختلفی دارم ، در ذیل یکی از آنها آمده است : رجوع کنید و یاد بگیرید !

http://www.andisheqom.com/Files/qura...l=4&subid=3804

داستان هاي قشنگي بود اما هرچقدر خواندم پاسخ به تحدي ما و سوالات ما نبود:::::::::::::::::::

مدعيان تحريف پاسخ گو باشند::::::::::::::

معصوم مي فرمايد روايتي كه خلاف قران باشد باطل هست

خوب اگر قران تحريف شده است چرا بايد معيار تشخصي حق و باطل باشد؟

ايا شما حديث را كه حق هست با قراني كه باطل هست قياس مي كنيد؟

اگر حديث به معصوم دروغ بسته نمي شود چرا معصوم دستور به قياس مي دهد؟

وقتي باب تحريف باز شده است شما از كجا مي داني قران تا چه حد اضافه و تا چه حد كم شده است؟ ايا شما پيروي از كتابي مي كنيد كه نقصان دارد؟ ايا شما پيروي از قراني مي كنيد كه به قول خودتان سند صحيح برايش نداريد
شما تا كنون به اين همه شبهاتي كه به قران وارد كرده ايد چگونه قران را اصلا حق مي دانيدو پيرو ان هستيد؟

ما معتقديم قران خدا همان هست كه به رسول الله ص نازل شد و همان به دست ما رسيده است

معتقدين به تحريف يك ايه صريح بياورند كه بگويد قران تحريف شده است

معتقدين به تحريف يك روايت بياورند كه با مباني خودشان اشكال نداشته باشد

هيچ احدي در عرش و فرش نمي تواند پاسخگوي تحدي ما باشد

با عزت نفس و با ارامش خاطر و با اعتماد به نفس مي گويم

اگر كسي از قران و سنت توانست به من تحريف را اثبات كند دست از اسلام بر مي دارم

يد الله فوق ايديهم

با سلام

این موضوع کشدار و جدلی وبی نتیجه شده و قبلا مکرر بحث شده است خلاصه اینکه اگر گزارشات حسابرسی را دیده باشید 4 نوعند ، مقبول ، مشروط ، مردود ، وعدم اظهار نظر ، باتوجه همه جانبه به قرائات قاریان سنی و رسم الخط قرآنهای عربستان و مصر و مجموع اخبار فریقین ، قرآن کنونی در زمره مشروط است . والسلام نامه تمام .

سلام بر همه دوستان

در مورد روایتی که از کتاب شواهد التنزیل آورده شد ، عرض می کنم که حق با دوستان است و بعد از بررسی مشخص شد که این تفسیر مربوط به آیه دیگریست !
اما موضوع به همین جا ختم نمی شود ، چرا که در احادیث متعدد می خوانیم که همانا ذکر پیامبر است و اهل او ، همان اهل الذکر هستند .
به روایت زیر که از کتاب وسائل الشیعه انتخاب شده توجه کنید :

ِ قَالَ نَعَمْ الذِّكْرُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ نَحْنُ أَهْلُهُ وَ ذَلِكَ بَيِّنٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ حَيْثُ يَقُولُ فِي سُورَةِ الطَّلَاقِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ (الطلاق -: 10 - -) فَالذِّكْرُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ نَحْنُ أَهْلُهُ

تاکید امام هشتم بر اینست که ذکر همان پیامبر است و ائمه اهل الذکر هستند !

قابل توجه جناب خیمه گاه : به این روایت نگاه کنید و ببینید که چگونه امام هشتم ، ذکر در آیه 10 سوره طلاق را پیامبر معرفی می کند !

اما در مورد آیه 9 حجر نظر شخصی بنده بر این است که ذکر در آنجا همان وحی است . حتی از ظاهر کلمات قرآن نیز می توان به راحتی دریافت که موضوع بحث وحی است . که البته تمامی اینها را توضیح دادیم و هیچ جوابی هم ندیدیم !

بنابراین حتی اگر تفسیر امیرالمومنین و امام هشتم را به آیه 9 حجر تعمیم ندهیم ، بازهم برای شما مشکل به وجود می آید ، چرا که ثابت می شود از ائمه هیچ تفسیری در باره این آیه متشابه ( که نیاز به تفسیر توسط معصوم دارد ) وارد نشده است .

سوال : کسانی که به آیه 9 حجر استناد می کنند برای استدلال خود از آیه ، یک تفسیر از معصوم نقل کنند .

جناب خیمه گاه :

متاسفانه عقل و منطق شما بیشتر از این نمی تواند معنای کتاب مکنون و لوح محفوظ را در یابد . اینست که وقتی از تفسیر و تاویل آیات قرآن توسط اهل بیت سخن می گوییم شما آنرا افسانه و داستان می دانید ،

بنده همینجا از دوستان عزیز خواننده معذرت می خواهم ، لیکن چون می خواهم سطح منطق آقای خیمه گاه و میزان درک و فهم ایشان از آیات قرآن را مشخص کنم ، مجبورم که طبق مبانی ایشان به خودشان پاسخ بدهم ، بازهم عذر مرا بپذیرید !

اما ببینیم که چه کسانی داستان سرایی کرده اند : ( دوستان و کارشناسان گرامی با داستان سرایان و قصه گویان – از دریچه جناب خیمه گاه – آشنا شوید )

اولین قصه گو : آیت الله مکارم شیرازی :

در همان" لوح محفوظ[HL]"" در علم خدا"[/HL] كه از هر گونه خطا و تغيير و تبديل محفوظ است. بديهى است كتابى كه از چنان مبدءى سرچشمه مى‏گيرد و [HL]نسخه اصلى [/HL]آن در آنجا است از هر گونه دگرگونى و خطا و اشتباه مصون است ( تفسیر نمونه ج 23 ص 267 )
.
طبق عقل شما کسی که قائل به وجود [HL]نسخه اصلی[/HL] قرآن در علم خدا باشد ، افسانه گو و غزل سراست ! ممنونیم که نظر خود راجع به مراجع عظام را بیان می کنید !

دومین غزل سرا : آیت الله طباطبائی :
از همين جا مى‏فهميم كه منظور از مس قرآن دست كشيدن به خطوط آن نيست، بلكه [HL]علم به معارف آن [/HL]است، كه جز پاكان خلق كسى به معارف آن عالم نمى‏شود ( ترجمه تفسیر المیزان ج 19 ص 238 )

سومین شاعر مفسر ! : طبرسی صاحب مجمع البیان :

ابن عباس گويد: [HL]يعنى مستور و پوشيده از خلق اوست نزد خدا و آن لوح محفوظ است كه خدا در آن قرآن را ثابت نگهداشته است [/HL]( ترجمه تفسیر مجمع البیان ج 24 ص 181 )

البته همزمان ابن عباس نیز شاعر و داستان سراست !

از آنجا که دامنه شاعران و غزل سرایان و افراد تخیلی بسیار زیاد است ، من باب مشت نمونه خروار به همین سه شاعر اکتفا می کنیم !

جناب خیمه گاه می دانید جوک و شعر در کلام کیست ؟

کسی داستان تعریف می کند که هنوز نمی داند قرآن منزلش قرائت کیست !

کسی داستان می گوید که ذکر را فقط و فقط قرآن می پندارد !

علی ای حال به نظر بنده شما چیزی برای گفتن ندارید و حتی همانطور که بقیه نیز فرمودند ، رو به جدل و مغلطه گذاشته اید ، انشاءالله هر وقت فهمیدید که قرائت به چه می گویند و مصحفی به نام مصحف شاپور وجود خارجی ندارد و شیخ به چه کسی می گویند و رجال چیست و دین کدامست ، در مقام پاسخگویی به تحریف قرآن و یا دفاع از آن و ... برآیید .

خداوند ما و شما و همه را هدایت کند .

موفق باشید .


بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ {العنكبوت/49}

با این نظر شما که اعتقاد به تحریف برای شیعه مضر است مخالفم. نظر شما برای بنده قابل احترام است.
بنده قبلا این استدلال را آوردم که بنا به اعتقاد شیعه سیره امامان و البته احادیث و روایاتشان تحریف شده است و از طرفی هم بنا به اعتقاد شیعه وجود سیره امامان و رسول خدا و البته احادیثشان برای هدایت لازم و ضروری است. حال آنها تحریف شده اند و شکی در این مسئله نیست. حال که یکی از منابع هدایت تحریف شده چرا باید تحریف منبع دیگر برای شیعه مضر باشد؟ مضاف بر اینکه شیعه می تواند با استناد به همین تحریف ادعا کند که نام امامانش در قرآن اصلی که بر زبان پیامبر جاری شده بوده و در زمان جمع آوری حذف گردیده. لذا تحریف قرآن می توان فوایدی هم برای شیعه داشته باشد.
و من الله توفیق

با سلام خدمت شما دوست عزیز و گرامی

هرچند این موارد خطاب به برخی دوستان حاضر گفته شده و اینها توجهی نکردند اما باز تکرار میکنم:

دلیلش واضح است به این دلیل که بهانه بیشتر به دست وهابیت و سلفیت برای تکفیر و قتل شیعه میدهد.
وهابیت با وجود اینکه دلایل بسیار بر جایز بودن توسل وجود دارد با این حال ما را قبر پرست و مشرک میدانند و علمای بزرگشان به همین دلیل حکم به قتل شیعه داده اند حالا تصور بفرمائید برای تحریف قرآن چه بلایی بر سر شیعه خواهد آمد
اما اینکه فرمودید فوایدی دارد مثل اینکه میتوانیم بگوییم نام ائمه از قرآن فعلی حذف شده است. اولا برادر عزیز در هیچ دادگاهی چیزی که وجود ندارد را به عنوان مدرک قبول نمیکنند! ثانیا ما اصلا نیازی به این استدلال نداریم و با دلایل بسیار هم از قرآن و هم از سنت میتوانیم امامت ائمه مان را اثبات کنیم و ثانیا خود ائمه علیه السلام با این پاسخ شما مخالفند . بر فرض که بپذیریم ائمه اعتقاد به تحریف قرآن داشته اند ، آنها در جلوی مخالفین عقیده خود را پنهان میکردند به پست زیر توجه فرمائید:

بحضرت عرض شد: مردم ميگويند: چرا نام على و خانواده‏اش در كتاب خداى عز و جل برده نشده؟
فرمود: بآنها بگو: آيه‏ نماز، بر پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله نازل شد و سه ركعتى و چهار ركعتى آن نامبرده نشد تا اينكه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله خود براى مردم بيان كرد و آيه زكاة بر آن حضرت نازل شد و نامبرده نشد كه زكاة از هر چهل درهم يكدرهم است، تا اينكه خود پيغمبر آن را براى مردم شرح داد و امر بحج نازل شد و بمردم نگفت هفت دور طواف كنيد تا اينكه خود پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله براى آنها توضيح داد.......

این روایت که سندش صحیح میباشد (مرات العقول ج3 ص213: الحديث الأول‏: صحيح‏) به اثبات میرساند که نام مولا علی علیه السلام به طور واضح در قران نیامده است زیرا اگر نام ایشان در قرآن به صورت واضح آمده بود امام صادق علیه السلام باید میفرمودند نام امام علی علیه السلام در قرآن آمد اما تحریف شد! (در صورت عدم تقیه)

بر فرض که تحریف در قرآن را بپذیریم در این صورت رویکرد ما در مقابل این موضوع باید چگونه باشد؟
آیا شرعا اجازه داریم چنین مطالبی که میتواند همانند مسئله لعن خلفای اهل سنت (و حتی از آن شدیدتر) مورد سو استفاده مخالفین ما قرار گیرد و نتیجه ای جز تکفیر و کشتار بیشتر شیعه نداشته باشد را در مکان عمومی مورد بحث و بررسی قرار دهیم؟!
اینجاست که بحث تقیه برای دوستان موافق پیش می آید و الزام به پیروی از این روایت از امام باقر علیه السلام که فرمودند تقیه دین من و دین پدرانم است و کسی که تقیه ندارد دین ندارد.
الکافی ج2 ص219

علاوه بر دلایل عقلی در روایتی از امام صادق علیه السلام نیز آمده است که ایشان اصحاب خود را از خواندن قران به قرائت دیگر نهی کرده اند (احتمالا شخصی که به قرائت دیگر میخواند از یاران خاص حضرت بوده است که ایشان قرآن را به صورت درست به او یاد داده بود)

23- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ سَالِمِ بْنِ سَلَمَةَ قَالَ: قَرَأَ رَجُلٌ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا أَسْتَمِعُ حُرُوفاً مِنَ الْقُرْآنِ لَيْسَ عَلَى مَا يَقْرَأُهَا النَّاسُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع كُفَّ عَنْ هَذِهِ الْقِرَاءَةِ اقْرَأْ كَمَا يَقْرَأُ النَّاسُ حَتَّى يَقُومَ الْقَائِمُ ع فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع قَرَأَ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى حَدِّهِ وَ أَخْرَجَ الْمُصْحَفَ الَّذِي كَتَبَهُ عَلِيٌّ ع وَ قَالَ أَخْرَجَهُ عَلِيٌّ ع إِلَى النَّاسِ حِينَ فَرَغَ مِنْهُ وَ كَتَبَهُ فَقَالَ لَهُمْ هَذَا كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَمَا أَنْزَلَهُ اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ قَدْ جَمَعْتُهُ مِنَ اللَّوْحَيْنِ فَقَالُوا هُوَ ذَا عِنْدَنَا مُصْحَفٌ جَامِعٌ فِيهِ الْقُرْآنُ لَا حَاجَةَ لَنَا فِيهِ فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا تَرَوْنَهُ بَعْدَ يَوْمِكُمْ هَذَا أَبَداً إِنَّمَا كَانَ عَلَيَّ أَنْ أُخْبِرَكُمْ حِينَ جَمَعْتُهُ لِتَقْرَءُوهُ

کافی ج2 ص 633

سالم بن سلمة گويد: مردى براى حضرت صادق عليه السّلام قرآن ميخواند (و آن حضرت گوش ميداد) و من شنيدم كه حروفى از آن كه ميخواند آن طور كه مردم ميخوانند نبود (و از نظر حروف و قرائت تفاوت‏ داشت با آنچه مردم ميخوانند) حضرت صادق عليه السّلام فرمود: از اين قرائت خوددارى كن (و اين گونه نخوان بلكه) همانسان كه مردم قرائت ميكنند (و ميخوانند) تو نيز بخوان تا آنگاه كه حضرت قائم عليه السّلام بيايد و چون حضرت قائم عليه السّلام آيد كتاب خداى عز و جل را بر حد خودش خواهد خواند و آن مصحفى كه على عليه السلام نوشته است بيرون آورد، و فرمود: كه على عليه السلام پس از فراغت از آن براى مردم آورد و بآنها فرمود: اين است كتاب خدا آنچنان كه خدا بر محمد (ص) نازل كرده است و من از دو لوح آن را فراهم كرده‏ام، مردم گفتند: نزد ما مصحفى است كه قرآن در آن گرد آمده و ما باين (قرآن تو) نيازى نداريم، على عليه السلام فرمود: هان بخدا سوگند كه هرگز پس از امروز آن را نخواهيد ديد، و فقط بر من (لازم) بود كه پس از فراهم كردن و جمع كردنش شما را بدان آگاه كنم تا آن را بخوانيد

حال سوال اینجاست بر فرض که بپذیریم حق با دوستان موافق تحریف باشد به چه دلیل امام صادق علیه السلام باید از خواندن قرائت درست در جمع نهی کنند و بگویند به قرائت فعلی (که اشتباست) بخوان؟ چه دلیلی جز تقیه تا زمان ظهور قائم (عج) !


ظاهرا دوستان عزیز این پست را ندیدند؟ رفع شبهه بفرمائید!


دوستان عزیز موافق تحریف اگر در خصوص داستان کربلایی کاظم نیز استدلالی دارند بیان بفرمایند

کربلایی کاظم به یکباره و با اینکه سواد خواندن و نوشتن نداشت کل قرآن را به صورت معجزه آسا و به صورت امروزیش در یک شب حفظ شد
اگر در این قرآن تحریف صورت گرفته و برخی کلمات وحی خداوند نیست پس چطور ممکن است چنین معجزه ای اتفاق بیفتد؟
اطلاعات بیشتر:


http://www.mashreghnews.ir/fa/news/61706/%D9%85%D8%B1%D8%AF-%D8%A8%DB%8C-%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D8%B4%D8%AF

هرچند این موارد خطاب به برخی دوستان حاضر گفته شده و اینها توجهی نکردند اما باز تکرار میکنم:

دلیلش واضح است به این دلیل که بهانه بیشتر به دست وهابیت و سلفیت برای تکفیر و قتل شیعه میدهد.
وهابیت با وجود اینکه دلایل بسیار بر جایز بودن توسل وجود دارد با این حال ما را قبر پرست و مشرک میدانند و علمای بزرگشان به همین دلیل حکم به قتل شیعه داده اند حالا تصور بفرمائید برای تحریف قرآن چه بلایی بر سر شیعه خواهد آمد
اما اینکه فرمودید فوایدی دارد مثل اینکه میتوانیم بگوییم نام ائمه از قرآن فعلی حذف شده است. اولا برادر عزیز در هیچ دادگاهی چیزی که وجود ندارد را به عنوان مدرک قبول نمیکنند! ثانیا ما اصلا نیازی به این استدلال نداریم و با دلایل بسیار هم از قرآن و هم از سنت میتوانیم امامت ائمه مان را اثبات کنیم و ثانیا خود ائمه علیه السلام با این پاسخ شما مخالفند . بر فرض که بپذیریم ائمه اعتقاد به تحریف قرآن داشته اند ، آنها در جلوی مخالفین عقیده خود را پنهان میکردند به پست زیر توجه فرمائید:

نوشته اصلی توسط علی مع الحق
بحضرت عرض شد: مردم ميگويند: چرا نام على و خانواده‏اش در كتاب خداى عز و جل برده نشده؟
فرمود: بآنها بگو: آيه‏ نماز، بر پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله نازل شد و سه ركعتى و چهار ركعتى آن نامبرده نشد تا اينكه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله خود براى مردم بيان كرد و آيه زكاة بر آن حضرت نازل شد و نامبرده نشد كه زكاة از هر چهل درهم يكدرهم است، تا اينكه خود پيغمبر آن را براى مردم شرح داد و امر بحج نازل شد و بمردم نگفت هفت دور طواف كنيد تا اينكه خود پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله براى آنها توضيح داد.......

این روایت که سندش صحیح میباشد (مرات العقول ج3 ص213: الحديث الأول‏: صحيح‏) به اثبات میرساند که نام مولا علی علیه السلام به طور واضح در قران نیامده است زیرا اگر نام ایشان در قرآن به صورت واضح آمده بود امام صادق علیه السلام باید میفرمودند نام امام علی علیه السلام در قرآن آمد اما تحریف شد! (در صورت عدم تقیه)

بر فرض که تحریف در قرآن را بپذیریم در این صورت رویکرد ما در مقابل این موضوع باید چگونه باشد؟
آیا شرعا اجازه داریم چنین مطالبی که میتواند همانند مسئله لعن خلفای اهل سنت (و حتی از آن شدیدتر) مورد سو استفاده مخالفین ما قرار گیرد و نتیجه ای جز تکفیر و کشتار بیشتر شیعه نداشته باشد را در مکان عمومی مورد بحث و بررسی قرار دهیم؟!
اینجاست که بحث تقیه برای دوستان موافق پیش می آید و الزام به پیروی از این روایت از امام باقر علیه السلام که فرمودند تقیه دین من و دین پدرانم است و کسی که تقیه ندارد دین ندارد.
الکافی ج2 ص219

علاوه بر دلایل عقلی در روایتی از امام صادق علیه السلام نیز آمده است که ایشان اصحاب خود را از خواندن قران به قرائت دیگر نهی کرده اند (احتمالا شخصی که به قرائت دیگر میخواند از یاران خاص حضرت بوده است که ایشان قرآن را به صورت درست به او یاد داده بود)

23- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ سَالِمِ بْنِ سَلَمَةَ قَالَ: قَرَأَ رَجُلٌ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا أَسْتَمِعُ حُرُوفاً مِنَ الْقُرْآنِ لَيْسَ عَلَى مَا يَقْرَأُهَا النَّاسُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع كُفَّ عَنْ هَذِهِ الْقِرَاءَةِ اقْرَأْ كَمَا يَقْرَأُ النَّاسُ حَتَّى يَقُومَ الْقَائِمُ ع فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع قَرَأَ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى حَدِّهِ وَ أَخْرَجَ الْمُصْحَفَ الَّذِي كَتَبَهُ عَلِيٌّ ع وَ قَالَ أَخْرَجَهُ عَلِيٌّ ع إِلَى النَّاسِ حِينَ فَرَغَ مِنْهُ وَ كَتَبَهُ فَقَالَ لَهُمْ هَذَا كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَمَا أَنْزَلَهُ اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ قَدْ جَمَعْتُهُ مِنَ اللَّوْحَيْنِ فَقَالُوا هُوَ ذَا عِنْدَنَا مُصْحَفٌ جَامِعٌ فِيهِ الْقُرْآنُ لَا حَاجَةَ لَنَا فِيهِ فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا تَرَوْنَهُ بَعْدَ يَوْمِكُمْ هَذَا أَبَداً إِنَّمَا كَانَ عَلَيَّ أَنْ أُخْبِرَكُمْ حِينَ جَمَعْتُهُ لِتَقْرَءُوهُ

کافی ج2 ص 633

سالم بن سلمة گويد: مردى براى حضرت صادق عليه السّلام قرآن ميخواند (و آن حضرت گوش ميداد) و من شنيدم كه حروفى از آن كه ميخواند آن طور كه مردم ميخوانند نبود (و از نظر حروف و قرائت تفاوت‏ داشت با آنچه مردم ميخوانند) حضرت صادق عليه السّلام فرمود: از اين قرائت خوددارى كن (و اين گونه نخوان بلكه) همانسان كه مردم قرائت ميكنند (و ميخوانند) تو نيز بخوان تا آنگاه كه حضرت قائم عليه السّلام بيايد و چون حضرت قائم عليه السّلام آيد كتاب خداى عز و جل را بر حد خودش خواهد خواند و آن مصحفى كه على عليه السلام نوشته است بيرون آورد، و فرمود: كه على عليه السلام پس از فراغت از آن براى مردم آورد و بآنها فرمود: اين است كتاب خدا آنچنان كه خدا بر محمد (ص) نازل كرده است و من از دو لوح آن را فراهم كرده‏ام، مردم گفتند: نزد ما مصحفى است كه قرآن در آن گرد آمده و ما باين (قرآن تو) نيازى نداريم، على عليه السلام فرمود: هان بخدا سوگند كه هرگز پس از امروز آن را نخواهيد ديد، و فقط بر من (لازم) بود كه پس از فراهم كردن و جمع كردنش شما را بدان آگاه كنم تا آن را بخوانيد

حال سوال اینجاست بر فرض که بپذیریم حق با دوستان موافق تحریف باشد به چه دلیل امام صادق علیه السلام باید از خواندن قرائت درست در جمع نهی کنند و بگویند به قرائت فعلی (که اشتباست) بخوان؟ چه دلیلی جز تقیه تا زمان ظهور قائم (عج) !
با سلام خدمت شما دوست عزیز.
بیان تحریف قرآن صرفا به این دلیل بود که ما مسلمانان برای نشان دادن حقانیت دینمان مدام عدم تحریف کتابمان را پتکی می کنیم و بر سر پیروان ادیان دیگر می زنیم و همچنین تحریف کتب ادیان دیگر را هم پتکی می کنیم بر سر آنها می کوبیم که کتاب شما چون چند نسخه دارد ( انجیل ) پس تحریف شده و باطل است.
در صورتی که تمام این کتاب ها حاصل اهتمام پیروان ادیان در جمع آوری آنها بوده است. در زمان حضرت عیسی چون شرایط بسیار سختی داشتند و اصولا حضرت نتوانست مانند پیامبر اسلام حکومت تشکیل دهد و هیچ گاه اقتدار لازم را پیدا نکرد و در انزوا بود و همچنین پیروانش به همین دلیل اهتمام آنها در جمع آوری کتابشان با سختی های بسیاری همراه بود و همین شد که از کتابشان چند نسخه پدید آمد. ولی مسلمانان در عین قدرت و اقتدار به جمع آوری کتابشان همت گماردند. لذا نباید اینها را دلیل بر بطلان کامل کتاب های مقدس غیر قرآن دانست. ما هم برای این مسئله بود که تلاش داشتیم نشان دهیم که جمع آوری قرآن هم به همان شکل جمع آوری انجیل بود و با خطا و اشتباهاتی هم از سوی پیروان و تابعین همراه بود. اگر چه خطاهای رخ داده در جمع آوری قرآن کمتر از انجیل بود. ولی به هر حال خطاهای انسانی و کمبود حافظه اثر خودش را گذاشت.
علاوه بر این بخش زیادی از استدلال ما در تحریف قرآن دلایل عقلانی و دخالت امور طبیعی بود و هیچ ربطی به شیعه ندارد.
نکته دیگر اینکه وهابیت به هر حال به هر دلیلی ( که امروزه بهانه های سیاسی هم شامل آن شده ) دست به تکفیر می زند و منتظر این نمی ماند که ببیند ما به تحریف قرآن معتقدیم یا خیر. علاوه بر این اگر ما بگوییم به تحریف قران معتقد نیستیم متون دینی ما از روایات ناظر بر تحریف پاک می شود؟ مسلما خیر. اگر آنها بخواهند بگویند شیعه معتقد به تحریف است که به حرف من و شما استناد نمی کنند. بلکه به همان روایاتی که برادر عبدالرسول آورد استناد می کنند. لذا راه برای تکفیر آنها از طریق این مسئله همیشه باز است.
ولی اگر می گویید اعتقاد به عدم تحریف می تواند بهانه ای برای وحدت مسلمین باشد شاید قانع کننده باشد. و البته روایات شما هم در همین جهت بود و امامان ما برای جلوگیری از تفرقه و بوجود آمدن یکپارچگی دست به تقیه زدند. لذا اگر دلیل شما بر این امر مترتب است ما هم می پذیریم و پا را فراتر از امامان شیعه نمی گذاریم.
و من الله توفیق

سلام بر همه دوستان

پس از بحث های طولانی و مفصلی که در باره مخالفت احادیث دال بر تحریف در مصحف های کنونی و آیات موجود در مصحف کنونی بود ، نتیجه این بود که بحث مطرح شده در آیه 9 سوره حجر ( با توجه به قرائن موجود در آیات قبل از آن و نیز سایر آیات قرآن ) ، در حقیقت مشخص کردن دو موضوع مهم است و آن :

اولا با توجه به دعوای همیشگی میان مسلمانان و غیر مسلمانان مبنی بر سر منشاء و اساس وحی ، خداوند آیه فوق الذکر را نازل فرمود تا بیان کند که : سرمنشاء وحی ، خداوند است . ( انا نحن نزلنا الذکر )

و ثانیا حرف و حدیث ها در باره اینکه شیاطین به وحی دسترسی دارند و هر موقع که بخواهند می توانند به پیامبر وحی کنند و او را در حقیقت با وحی دروغین بفریبند ( انک لمجنون ) را خاتمه داد !بدینوسیله که خداوند فرمود : قطعا ما نزول وحی را حفاظت می کنیم ( تا هنگامی که بر جان پیامبر نقش بندد ) انا له لحافظون . و با این آیه ( که در ابتدای بعثت پیامبر و در مکه نازل شده بود ) هم به مسلمانان اطمینان داد که آنچه پیامبر به عنوان وحی می گوید همگی از جانب خداست ( ان هو الا وحی یوحا ) و کسی توانایی دستبرد به وحی را ندارد ( ما تنزلت به الشیاطین ) . و از طرفی به عقیده مخالفینی که به دزیده شدن وحی توسط شیاطین اعتقاد داشتند ، تاخته و آنرا باطل ساخت .

شیخ محمد ناصرالدین البانی در ردیه ای که بر حافظ ابن حجر عسقلانی در باب مسئله غرانیق دارد ، نکات مهم و جالبی در تفسیر صحیح این آیه ( 9 حجر ) بیان کرده است که بنده ادامه تحقیق در این مورد را به خود خوانندگان واگذار می کنم .

پس نهایت چیزی که از آیه 9 حجر برداشت می شود ، اینست که نزول وحی بر قلب پیامبر حفاظت شده است و نه چیز دیگری ! و شواهد از این باب در قرآن فراوان هستند ، در حقیقت هنگامی که گفته می شود : و ما ینطق عن الهوی ، پشتوانه آن عبارت : انا له لحافظون است .

اما خلل و مشکل اساسی که امروز مورد بحث قرار گرفته ، در حقیقت متوجه فرآیند انتقال قرآن از دوره بعد از پیامبر ( عصر صحابه ) به نسل های بعدی ( طبقات دوم و سوم و چهارم از مسلمین ) می باشد . در بحث های قبل توضیح دادیم که در این فرآیند ائمه معصومین هیچ گونه دخالتی نداشته اند ، همان ابتدا که حضرت علی علیه السلام مصحف خود همراه با تفسیر آیات را به نزد خلیفه دوم و همراهانش برد ، از او نپذیرفتند و در تاریخ ثبت است که این مصحف از امامی به امام بعد منتقل شد و بدون اینکه احدی از مردم عادی آنرا ببینند ، امروزه در دست امام غائب است !

در احادیثی نیز که از کتاب اصول کافی آوردیم ، امام معصوم فرموده بودند که : هر کس ادعا کند قرآن تماما در نزد اوست ( چه ظاهر قرآن و چه باطن آن ) ، دروغگوست !

همین یک حدیث برای اثبات وقوع تحریف در الفاظ و ظاهر قرآن کافیست ( توجه کنید مراد از قرآن هما قرآنیست که بعد از پیامبر و توسط عده ای از صحابه به نسل های بعدی منتقل شد ) . چرا که به روشنی بیان می کند که تمامی قرآن ( که علامه مجلسی در شرح آن می گوید : مراد از تمامیت قرآن ، الفاظ و حروف و کلمات آن هستند ) در نزد هیچ کس وجود ندارد ، بنابراین از نادانی و یا دروغگویی است ، اگر کسی ادعا کند که قرآنش با وحی نازل شده بر پیامبر دقیقا یکی هستند !

در اثبات اینکه در قرآن موجود در دست مسلمین تحریف صورت گرفته ادله بیشماری وجود دارند ، ما یکی از آن دسته مهم را بررسی کردیم ، یعنی منقولاتی که از سوی ائمه وارد شده اند و بسیاری از علمای شیعه ، از جمله ملاباقر مجلسی در مورد آنها ادعای تواتر نموده اند ، کسی که اندکی علم حدیث خوانده باشد می داند که تواتر بالاترین مرحله از حصول یقین است و در بین اهل علم مشهور است که تواتر علم حاصل می کند . از طرفی اگر تمامی راویان روایات تحریف قرآن را جعل کننده و دروغگو بدانیم ، باید دست از آنچه در کتب حدیثی باقی مانده بشوییم و همه را به دوری بریزیم ، چرا که همین راویان روایات تحریف قرآن ، روایات اصول و فروع ، اعتقاد و فقه دین را هم نقل کرده اند . و کنار گذاشتن آنها یعنی کنار گذاشتن دین !

علاوه بر دلایل نقلی و حدیثی که متواتر هستند ( و انکار تواتر در نزد بسیاری از فقها کفر است ) ، دلایل عقلی فراوانی نیز ، وقوع تحریف و تغییر در فرآیند انتقال قرآن به نسل های بعدی را ثابت می کنند ، یکی از مهمترین دلایل عقلی همین نکته مهم است که معصومین در سیر انتقال قرآن از عصر صحابه به نسل های بعدی نقشی نداشته اند .

اگر به آیه 9 حجر با دقت نگاه کنیم ، نکته ای به دست می آید و آن اینکه خداوند با وسایل و ابزار هایی نزول وحی بر پیامبر را حفاظت می کند ، شاید سوال شود که آن ابزار ها کدامند ؟ در پاسخ می گوییم که ابزار خداوند همانطور که در آیه قبلی ( 8 حجر ) و نیز آیات 40 الحاقه و 19 تکویر ذکر شده است ، فرشته یا فرشتگانی بزرگوار و امین هستند که خداوند به وسیله آنان وحی را از دستبرد شیاطین حفاظت می کند . پس ابزار خداوند در این محافظت کاملا معلوم و کاملا اشتباه ناپذیر است !

اما ما به راه رانتقال قرآن از عصری به عصر دیگر نگاه می کنیم ، می بینیم که افرادی عادی و کاملا خطا پذیر ، مسوول رسیدن قرآن به دست ما بوده اند . افرادی که در مکتب تشیع گاها از آنان به عنوان غاصبین و فاسقین و بعضا ملحدین و مرتدین یاد می شود و در نزد خود اهل سنت هم بری از اشتباه نبوده و نیستند و اشتباهات آنان در تاریخ رایج بوده است . بلی ، مقصود ما صحابه هایی محدود هستند که مستقیما در دستگاه حکومتی آن دوران حضور داشتند و با توجه به قدرت حاکمیت مرکزی ، مسوول کتابت و رساندن قرآن به دست نسل های بعد بودند . اینجا یک سوال عقلی پیش می آید : می دانیم که مصحف صحابه با یکدیگر اختلافات شدید و فراوانی داشته است ، بعضی از آنها همچون مصحف ابن مسعود تعداد سور کمتری داشته و برخی دیگر نظیر مصحف ابی بن کعب اضافه هم داشته است ! و نیز می دانیم که عثمان ، خلیفه سوم ، تصمیم به متحد ساختن مصحف ها نمود ( به راستی اگر مصحف ها یکسان بودند و اختلافاتی نداشتند و یا حتی اختلافات آنها آنچنان زیاد نبود ، چرا خلیفه عثمان تصمیم به یکسان نمودن مصحاف نمود ؟ - استفهام انکاری - ) و از میان همه آنها یکی را اتخاب نموده و بقیه را سوزانید ! حال نه شیعه و نه اهل سنت هیچکدام معتقد نیستند که عثمان فردی معصوم بوده است ، با این حال چگونه مخالفین تحریف کوچکترین احتمالی مبنی بر عدم وجود خطا و اشتباه در کار خلیفه نمی دهند ؟ خلیفه از کجا می دانسته که مصحف انتخاب شده همان کلمات نازل شده است ؟

این مطلب ناظر به 30 الی 35 سال پس از شهادت پیامبر است ، هرچه رو به جلوتر بیاییم می بینیم کهاحتمال وقوع خطا بیشتر و بیشتر می شود تا جائیی که این احتمال در پرتو روایات و عقل و تاریخ به 100 درصد می رسد ! و کما اینکه در همین تاپیک ضعف سندی قرائت موجود در جهان اسلام امروز را ثابت نمودیم !

گذشته از تمامی اینها نوبت به یک موضوع مهم می رسد و آن تحریف قرآن در زبان دانشمندان و مفسرین اسلامی !

این قسمت به عنوان شاهدی بر تمامی آنچه نقل کرده ایم و بحث نمودیم قلمداد می شود که به تحکیم گفته های مطرح شده می انجامد ،

1 ) علی بن ابراهیم القمی : وی مفسری بزرگ و نامدار شیعه است که در مقدمه تفسیر خود به صراحت از تحریف برخی از آیات موجود در مصحف سخن می گوید :

واما ما هو حرف مكان حرف فقوله

و بعد از این جمله نمونه هایی از وقوع تحریف در آیات را بیان می کند و برای هر یک نیز حدیثی ذکر می کند . نظیر عمده این احادیث در کتاب الکافی وارد شده است .

بنابراین مقدمه تفسیر وی با اقرار به تحریف برخی آیات قرآن شروع می شود و این کاملا واضح و آشکار است .

البته عده ای همچون علامه آقابزرگ تهرانی در انتساب این کتاب به علی بن ابراهیم قمی تشکیک نموده اند ، ولی به هر حال رجالیون بزرگی همچون نجاشی ، شیخ الطائفه شیخ طوسی ، سید خوئی و بسیاری دیگر این کتاب را از آن او دانسته و حتی از برخی نقل شده که نور ولایت در این کتاب دیده می شود .

به هر حال آنچه معلوم و واضح است اینست که این کتاب هنوز چاپ می شود و به اسم ابن ابراهیم القمی چاپ می گردد و هنوز عبارت فوق در کتاب تفسیری موجود است .

شخصیت علی بن ابراهیم القمی :

نجاشی در مورد او می نویسد :

علي بن إبراهيم بن هاشم أبو الحسن القمي ثقة في الحديث ثبت معتمد صحيح المذهب سمع فأكثر و صنف كتبا ... و له كتاب التفسير ... (رجال‏النجاشي/باب‏العين/باب‏علي/260 )

یعنی : علی بن ابراهیم قمی موثق در حدیث ، ثابت و استوار در آن ، کاملا قابل اعتماد و دارای عقیده صحیح و درست بوده است . روایات بسیاری شنیده و از او برجامانده و کتاب هایی نیز نگارش کرده است که از آنها کتاب تفسیر وی است .

شخصیت وی به اندازه ای در نزد شیعه والاست که در نزد عده ای از فقها وی خودش اسناد است ، یعنی آنچه که وی روایت کند قطعا از دریچه ثقات بوده و خدشه ای بر آن وارد نیست .

چنین شخصی با چنین مرتبه ای صراحتا اعلام می کند در کلمات و آیات قرآت تحریف واقع شده است . به علاوه وی راوی روایات فراوانی دال بر تحریف قرآن است که عمده آنها در کتاب الکافی جمع آوری شده است .

در آخر به عنوان شهادت علما مبنی بر اینکه علی بن ابراهیم معتقد به تحریف قرآن بوده است به کتاب تفسیر صافی رجوع می کنیم :

وكذلك استاذه علي بن إبراهيم القمي (ره) فان تفسيره مملو منه (تفسیر الصافی ج 1 ص 57 )

یعنی : همچون کلینی ، استادش علی بن ابراهیم القمی نیز به تحریف قرآن معتقد بود و تفسیرش مملو از این عقیده می باشد .

2) سید نعمت الله جزایری : وی از جمله دانشمندان و بزرگان معاصر شیعه است که کتاب های فراوانی تالیف نموده است . در کتاب انوارالنعمانیه ، وی چنین می نویسد :

همانا تسليم نمودن اينکه قرائتهاي هفتگانه، متواتر و از وحي الهي و همه اينها را روح الامين (جبرئيل) فرود آورده است، منجر به کنار گذاشتن آن روايت مستفيض بلکه روايت متواتر، مي شود که همة آنها دلالت بر واقع شدن تحريف در کلمات و مواد و اعراب قرآن دارند، و همچنين اصحاب و ياران ما رضوان الله عليهم همگي بر درست بودن و تصديق نمودن آنها( يعني روايات تحريف قرأن ) اتفاق نظر دارند. بله، در اين مسئله مرتضي و صدوق و شيخ طبري مخالفت کرده اند و گفته اند که آنچه که بين دو جلد اين کتاب است همان قرآني است که نازل شده است، و در آن تحريف و تبديل واقع نگرديده است. ولي ظاهراً اين قول ( كه قرأن تحريف نشىه است ) بخاطر مصلحتهاي بسيار از آنان بروز کرده است، از جمله بستن درِ طعنه بر آن است (پس مصلحت باعث شده تا بزرگان شیعه از عدم وقوع تحریف در قرآن سخن بگویند ! و اعتقاد شخصی آنان نبوده است )

می بینید که وی اولا روایات دال بر تحریف را متواتر می داند و ثانیا علت مخالفت بزرگان از قدما با تحریف قرآن را مصلحت و جلوگیری از ورود طعن بر مذهب می داند . این اعترافات از چنین عالم بزرگی می تواند بسیاری از حقایق را روشن سازد و شاهدی محکم برای سنان ما باشد !

شخصیت سید نعمة الله :

آیت الله خوئی در معجم رجال می نویسد :

السيد نعمة الله بن عبد الله الحسيني الجزائري، فاضل، عالم، محقق، علامة، جليل القدر، مدرس‏ . ( معجم رجال رقم 13078 )

یعنی سید نعمت الله جزایری فاضل ، دانشمند ، محقق ، علامه ، والامقام و صاحب درس و تدریس می باشد .

3 ) محمد بن یعقوب الکلینی : وی صاحب بهترین و قویترین معجم حدیثی در میان شیعه است . چنین فردی در کتاب خود روایاتی فراوان ( نزدیک به 150 روایت ) را با طرق مختلف ذکر می کند که همگی آنها به نوعی ناظر به تحریف قرآن هستند . همین عامل باعث شده تا بزرگان شیعه اقرار کنند که کلینی قائل بر تحریف قرآن بوده و به آن حکم می کرده است .

فیض کاشانی از جمله فقها و مفسرین و فلاسفه مشهور شیعی در کتاب خود ، تفسیر الصافی ، این مطلب را بیان می کند :

ثقة الاسلام محمد بن يعقوب الكليني طاب ثراه أنه كان يعتقد التحريف والنقصان في القرآن ( تفسیر الصافی ج 1 ص 57 )

یعنی آنچه معلوم و مشهود است در باره ثقة الاسلام کلینی ، اینست که وی معتقد به تحریف و نقصان در قرآن بوده است .

شما دوستان عزیز ببینید که وقتی ثقة الاسلام معتقد به تحریف است ، دیگر می توان گفت عالمی از علمای شیعه به تحریف قرآن اعتقاد نداشته است ؟ اگر ثقة الاسلام تحریف را قبول دارد ، دیگر تکلیف ضعیف الاسلام چیست ؟

علاوه بر فیض کاشانی ، محمد باقر مجلسی نیز در مرآة العقول از عقیده کلینی پرده برداشته و چنین می نویسد :

و ذهب الكليني و الشيخ المفيد قدس الله روحهما و جماعة إلى أن جميع القرآن عند الأئمة عليهم السلام، و ما في المصاحف بعضه ( مرآة العقول ج 2 ص 321 )

یعنی کلینی و شیخ مفید بر این باور بودند که تمامی قرآن ( از ظاهر و باطن آن ) همگی در نزد ائمه علیهم السلام است و آنچه که در مصحف ها وجود دارد ، فقط بخشی از قرآن می باشد .

قابل توجه کسانی که می گویند قرآن ما همان قرآن حضرت محمد است ! از کلینی و رئیس المذهب شیخ مفید و شیخ الاسلام مجلسی گرفته ، همه و همه با بیانی واضح می گیوند که قرآن موجود در دستان ما تمامی قرآن نازل شده نیست ! از این واضح تر ؟ از این دقیقتر ؟

شخصیت محمدبن یعقوب الکلینی : می فکر نمی کنم که نیازی باشد از درجه اعتبار او در نزد شیعه سخن گفت ، اما به منظور رعایت شیوه علمی بهترین شرح حال وی ارائه می شود :

نجاشی در رجال خود می نویسد :

كان أوثق الناس في الحديث و أثبتهم (رجال‏النجاشي/باب‏الميم/377 )

یعنی موثق ترین و مورد اعتمادترین و ثابت ترین فرد در حدیث است . ( دقت کنید موثق ترین فرد قائل به تحریف قرآن بوده است !!! خدا به بقیه رحم کند ! )

4 ) احمد بن ابی طالب الطبرسی : وی از بزرگان شیعه است که کتابی به عنوان الاحتجاج تالیف نموده است و در آن متضمن شده که روایات صحیح و قطعی در نزد شیعه را بیاورد ، روایاتی که از دید شیعه معتبر بوده و هیچ اشکالی ندارند !
وی در کتاب خود چنین می نویسد :

طبرسي در کتاب الاحتجاج از أبوذر غفاري - رضي الله عنه - روايت مي کند که فرمود: هنگامي که رسول الله - صلى الله عليه وآله وسلم - وفات نمودند، علي - عليه السلام - قرآن را جمع آوري کرد، و آن را نزد مهاجرين و انصار آورد و بر آنان عرضه نمود بخاطر اين که رسول الله او را به اين کار وصيت نموده بود.
پس هنگامي که ابوبکر آن را باز کرد، در اولين صفحه اي که باز کرد زشتي و رسوائي قوم را ديد، آنگه عمر پريد و گفت: اي علي، اين را برگردان ما به آن هيچ حاجتي نداريم. پس علي - عليه السلام - آن را گرفت و برگشت، سپس آنان زيد بن ثابت را آوردند - و ايشان قا ري قرآن بود - پس عمر به وي گفت: همانا علي نزد ما قرآني آورد که در آن رسوائي و زشتي مهاجرين و انصار مي باشد، و ما آمده ايم که قرآن را جمع آوري کنيم، و آنچه که سبب رسوائي و هتک مهاجرين و انصار مي باشد از آن حذف نمائيم، آنگاه زيد اين را پذيرفت، سپس هنگامي که عمر به خلافت رسيد از علي خواست که آن قرآن را به آنان دهد تا آن را در بين خودشان تحريفش نمايند . ( الاحتجاج ج 1 ص 155 )

فأخذه عليه السلام وانصرف ثم أحضروا زيد بن ثابت - وكان قاريا للقرآن - فقال له عمر: إن عليا جاء بالقرآن وفيه فضائح المهاجرين والأنصار، وقد رأينا أن نؤلف القرآن ونسقط منه ما كان فيه فضيحة وهتك للمهاجرين والأنصار، فأجابه زيد إلى ذلك

در بالا نیز قسمت آخر را از متن اصلی کتاب انتخاب نمودیم . نظیر این اقوال در کتاب سلیم بن قیس الهلالی نیز نقل شده است . بنابراین چنین روایتی آشکارا از وقوع تحریف در آیات قرآن و نقصان آن به دست عمر و زید بن ثابت و دیگران اشاره می کند .

علاوه بر اینها بزرگان دیگری نظیر فیض کاشانی در تفسیر خود 1/57 تصریح می کند که طبرسی صاحب الاحتجاج معتقد به تحریف قرآن بوده است .

شخصیت صاحب الاحتجاج :

سید خوئی در معجم رجال در مورد وی می نویسد :

الشيخ أبو منصور أحمد بن علي بن أبي طالب الطبرسي: عالم، فاضل، فقيه، محدث، ثقة له كتاب الإحتجاج على أهل اللجاج، حسن كثير الفوائد. ( معجم رجال رقم 678 )

یعنی : شیخ ابومنصور طبرسی دانشمند ، فقیه ، محدث و مورد اعتماد است ، صاحب کتاب احتجاج است که کتابی نیکو و پرفایده است !

بنابراین کتاب وی و شخصیت وی از دید علمای طراز اول شیعه مورد قبول است و این کتاب بارها و بارها ترجمه شده و شرح های فراوانی بر آن زده شده که همین نشانه اهمیت و اعتبار بالای آن است !

5 ) محمدباقر مجلسی : وی از بزرگترین و نام آورترین علمای تاریخ شیعه است ، در ذیل برخی از مواضع و بیانات وی در باره تحریف قرآن را بیان می کنیم :

او در کتاب مرآة العقول در ذیل حدیثی از امام صادق که می فرماید : قرآنی که خداوند بر پیامبر نازل کرد 17000 آیه داشته چنین می نویسد :

فالخبر صحيح و لا يخفى أن هذا الخبر و كثير من الأخبار الصحيحة صريحة في نقص القرآن و تغييره، و عندي أن الأخبار في هذا الباب متواترة معنى، و طرح جميعها يوجب رفع الاعتماد عن الأخبار رأسا بل ظني أن الأخبار في هذا الباب لا يقصر عن أخبار الإمامة فكيف يثبتونها بالخبر. ( مراه العقول ج 12 ص 524 )

یعنی : ( روایت قرآن 17000 آیه ای ) صحیح است و پوشیده نیست که این روایت و روایات صحیح ، صراحتا نقص و کاستی و تغییر در قرآن را بیان می کنند و در نزد من ( روایات تحریف قرآن ) دارای درجه تواتر معنوی هستند ( که حصول یقین و اطمینان می کنند ) و رد نمودن این روایات باعث بی اعتمادی به سایر روایات می شود . بلکه به نظر من روایات در باب تحریف قرآن کمتر از روایات در باب مسئله امامت ائمه نیستند . ( پس اگر حجیت روایات نقصان و تحریف انکار شود ) ، چگونه می توان امامت ائمه را ثابت نمود ؟ ( در حقیقت استفهام انکاری است و منظور علامه اینست که انکار نمودن روایات تحریف قرآن ، به منزله انکار روایات امامت است ).

همین علامه مجلسی در جایی دیگر از مرآه العقول شهادت بر تواتر روایات می دهد :

الأخبار من طريق الخاصة و العامة في النقص و التغيير متواترة ( مرآة العقول ج 2 ص 322 )

یعنی : اخبار و روایات در باره نقص و تغییر قرآن از طریق شیعه و سنی متواتر هستند ( و برای ما علم حاصل می کنند )

سپس علامه مجلسی در ادامه با استدلالی عقلی می گوید که :

و العقل يحكم بأنه إذ كان القرآن متفرقا منتشرا عند الناس، و تصدي غير المعصوم لجمعه يمتنع عادة أن يكون جمعه كاملا موافقا للواقع، لكن لا ريب في أن الناس مكلفون بالعمل بما في المصاحف و تلاوته حتى يظهر القائم عليه السلام، و هذا معلوم متواتر من طريق أهل البيت عليهم السلام و أكثر أخبار هذا الباب مما يدل على النقص و التغيير و سيأتي كثير منها في الأبواب ( همان ج 2 ص 322 )

یعنی : و عقل حکم می کند هنگامی که قرآن در نزد مردم متفرق و جمع نشده است ( اشاره به مصحف های موجود در میان برخی صحابه ) و غیر معصوم متصدی جمع آوری و گردآوری آن می شود ، از جمع آوری و گردآوری تمامی آنچه از قرآن که موافق با واقع است ( یعنی تمام آنچه که بر سینه پیامبر نازل شده است ) امتناع می ورزد . لکن هیچ شکی در این نیست که مردم مکلف اند به آنچه که در قرآن و مصحف امروزی وجود دارد عمل کنند تا هنگامی که قائم ظهور کند . اما در عین حال امری معلوم و واضح و متواتر است که اخبار و روایات فراوانی در باره نقص ، تغییر و تحریف از ائمه وارد شده است که بیشتر آنها در ابواب آینده خواهد آمد .

شخصیت علامه مجلسی :

شاید کمتر کسی باشد و وجهه و شخصیت بالای علمی او را نداند .

مرحوم خوئی در معجم رجال می نویسد :

مولانا الجليل محمد باقر بن مولانا محمد تقي المجلسي: عالم، فاضل، ماهر، محقق، مدقق، علامة، فهامة، فقيه، متكلم، محدث، ثقة، ثقة، جامع للمحاسن و الفضائل جليل القدر، عظيم الشأن أطال الله بقاءه. ( معجم رجال رقم 9915 )

در همانجا به نقل از اردبیلی می نویسد :

محمد باقر بن محمد تقي بن المقصود علي، الملقب بالمجلسي مد ظله العالي، أستاذنا و شيخنا و شيخ الإسلام و المسلمين خاتم المجتهدين، الإمام العلامة، المحقق المدقق، جليل القدر، عظيم الشأن رفيع المنزلة، وحيد عصره فريد دهره، ثقة، ثبت، عين، كثير العلم جيد التصانيف و أمره في علو قدره، و عظم شأنه و سمو رتبه و تبحره في العلوم العقلية و النقلية، و دقة نظره و إصابة رأيه و ثقته و أمانته، و عدالته أشهر من أن يذكر، و فوق ما يحوم حوله العبارة، و بلغ فيضه و فيض والده رحمه الله تعالى دينا و دنيا لأكثر الناس من العوام و الخواص جزاه الله تعالى أفضل جزاء المحسنين‏

یعنی : او استاد ما و شیخ الاسلام و المسلمین و خاتم مجتهدین ، پیشوا و علامه ای محقق و دقیق ، و یگانه عصر و فرید دهرش بوده است . زبان از بیان مکارم و علومش قاصر است و عدالت و وثاقت و امامت و تبحرش فراتر از بیان است . ( در یک کلام همچون او نداشته ایم و نخواهیم داشت ! )

6 ) رئیس المذهب شیخ مفید :

وی از نظر علمی بسیار والامقام می باشد و حتی توانایی علمی وی به گونه ای بوده که علمای بزرگی از اهل سنت نظیر قاضی باقلانی در مجلس درس وی شرکت می کرده اند و ازاو کسب فیض می نموده اند !

چنین فردی که لقبش نیز از بزرگی و دانش او سخن می گوید در باب مسئله تحریف قرآن صراحتا در باره روایات تحریف قرآن حکم به استفاضه می کند و طبق نقل علامه مجلسی که در ذیل قسمت کلینی آمد عقیده داشته که آنچه در قرآن امروزی وجود دارد ، فقط بخشی از تمام قرآن است ! و جمیع قرآن ( از ظاهر و باطن آن ) همه و همه در نزد ائمه است !

ایشان در کتاب اوائل المقالات می نویسد :

القول في تأليف القرآن وما ذكر قوم من الزيادة فيه والنقصان
أقول: إن الأخبار قد جاءت مستفيضة عن أئمة الهدى من آل محمد (ص)، باختلاف القرآن وما أحدثه بعض الظالمين فيه من الحذف و النقصان ( اوائل المقالات ص 91 )

یعنی : اخبار و روایات وارده در باره زیاده و نقصان در قرآن و آنچه که بعضی از ظالمین در باب حذف از قرآن انجام داده اند از ائمه علیهم السلام فراوان است .

برای ما همین کافیست که شخصیتی همچون شیخ مفید ، روایات تحریف و حذف آیات از قرآن و نقصان آنرا فراوان می داند ( و در علم حدیث مستفیض روایاتی هستند که حصول یقین و اطمینان می کنند ) .

شخصیت محمدبن محمدبن النعمان المفید :

همانطور که گفتیم وی مشهور به رئیس المذهب می باشد . اما به ذکر شرح حال وی از زبان شاگردش نجاشی می پردازیم :

شيخنا و أستاذنا (رضي الله عنه) فضله أشهر من أن يوصف في الفقه، و الكلام، و الرواية، و الثقة، و العلم‏ ( رجال النجاشی/باب‏الألف‏منه/ومن‏هذا.../31 )

یعنی او شیخ و استاد ما ( خداوند از او راضی باد ) است و فضائل و بزرگی او در علم و فقه و کلام و وثاقت مشهورتر از آن است که ذکر شود .

7 ) سلطان محمد گنابادی :

وی از جمله عارفان و صالحین شیعیست که نخستین کتاب تفسیر قرآن عرفانی شیعی را نوشته و لذا اعتبار کتاب در نزد عارفان و فلاسفه شیعه بسیار فروان است .

وی در این کتاب چنین می نویسد :

اعلم انّه قد استفاضت الاخبار عن الائمّة الاطهار (ع) بوقوع الزّيادة و النقيصة و التّحريف و التّغيير فيه بحيث لا يكاد يقع شكّ في صدور بعضها منهم ( تفسیر بیان السعاده ج 1 ص 20 )

بدان که روايت و اخبار بسياري از ائمه اطهار درباره واقع شدن زياده و نقص و تغيير و تحريف در قرآن وارد شده است، بطوري که جاي شکي درباره صادر شدن چنين سخن از آنان باقي نمي گذارد،

حتی عرفای شیعه نیز نتوانسته اند وقوع تحریف و زیاده و نقصان در قرآن را انکار کنند !

8 ) محدث نوری :

وی از جمله بزرگان معاصر است که کتب فراوانی را نوشته است و از آن جمله میتوان مستدرک الوسائل را نام برد که بسیاری وی را به خاطر نوشتن این کتاب از اجلای محدثین می دانند .

وی در کتابی تفصیلی به نام فصل الخطاب ، روایات بیشماری که پیش از کتابت وی پراکنده بودند را در یک مکان جمع می کند و به این ترتیب دایرة المعارفی از روایات تحریف را احداث می نماید !

9 ) علامه محدث یوسف بحرانی :

بعد از ذکر کردن رواياتي که بنظرش بر تحريف قرآن دلالت مي کند، مي گويد:
آنچه از دلالت صريح و گفتار روشن در اين روايات مي باشد پوشيده نيست، بر آنچه که ما اختيار کرده ايم و واضح بودن آنچه که گفته ايم، و اگر راه طعنه زدن به اين روايات(5) باز شود با وجود بسياري آن و منتشر شدنش، هرآينه طعنه زدن به تمام روايات شريعت(6) ممکن خواهد بود. ( الدرر النجفیه ص 298 )

10 ) عیاشی : وی مفسری بزرگ است که در کتاب خود روایات فراوانی در باب تحریف قرآن وارده نموده است .

البته علمای دیگری نیز صراحتا وقوع تحریف در قرآن را اقرار نموده اند ، عده ای دیگر نیز به طور غیر مستقیم و ضمنی وقوع تحریف را بیان کرده اند ، مثلا مرحوم خوئی دعای صنمی قریش را معتبر می داند ، و حال آنکه در این دعا صراحتا آمده که برخی از صحابه خاص قرآن را تحریف نموده اند ، بنابراین هنگامی که ایشان دعا را معتبر می دانند ، متن آنرا نیز معتبر دانسته و در نتیجه قول : تحریف قرآن به دست عده ای از صحابه را نیز معتبر می دانند ، اینگونه موارد فراوان و زیاد است . اما به منظور رعایت اختصار به همین موارد اکتفا می شود .

موفق باشید .

سلام علیکم

در بحث میان برادر عزیز جناب علی مع الحق و برادر گرامی جناب شریعت عقلانی بنده دخالت نمی کنم ،

اما یک نکته را عرض می کنم که از اهل سنت نیز دلایل بر تحریف قرآن وجود دارد ، نیاز شود به آنها هم خواهیم پرداخت و می بینیم که اهل سنت روایاتش صریح تر و واضح تر است ! و اینطور نیست که هرکس به تحریف قرآن اقرار نمود مذهب را به خطر انداخته ، برادر عزیزم ، جناب علی مع الحق ، آیا مثلا علامه مجلسی ( که در بالا آمد ) که تحریف و نقصان را پذیرفته به مذهب سستی و ضربه وارد کرده است ؟ مسلما خیر ، بیان حق و حقیقت که شرمندگی ندارد ، اتفاقا این باعث افتخار مسلمین هم هست که توانستند از چندگانگی مصاحف و قرآن ها جلوگیری کنند و چه بخواهیم و چه نخواهیم ، خلفای ثلاث در این امر نقش غیر قابل انکاری داشته اند ، و خصوصا خلیفه عثمان بسیار عالی و هوشمندانه عمل کرد .

اما اینکه حضرتعالی بر روی کربلائی کاظم تاکید دارید ، در پاسخ می گویم که اگر قرار باشد به این شیوه عمل کرد می توان قرآن صنعا را هم ملاک قرار داد ، اما بنده اعتقاد دارم که اگر قرار است بحث روایی مطرح شود در همین حد بماند ، اگر قرار است دریچه نقل بسته شود و پنجره عقل را بگشائیم ، بازهم مانعی ندارد ، اما در هر حوزه بحث های همان وزه مطرح شود .

خیلی متشکر و ممنون .

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.


در احادیثی نیز که از کتاب اصول کافی آوردیم ، امام معصوم فرموده بودند که : هر کس ادعا کند قرآن تماما در نزد اوست ( چه ظاهر قرآن و چه باطن آن ) ، دروغگوست !

فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ (77 | المرسلات - 50)
(و اگر آنها به این قرآن ایمان نمی‌آورند) پس به کدام سخن بعد از آن ایمان می‌آورند؟!

به حدیث ایمان می آوری قبل اینکه به قران ایمان بیاوری؟احادیثی که مسلمانان را فرقه فرقه کرده است و تنها همه بر قرآن متفق و متحد هستند؟چه دینی داری برادر؟شما که یک آیه می آوری و به ذهن خود قران را بر مردم میخوانی؟قران آیه به آیه نیست بلکه یک کتاب کامل است.
شما سوره حجر را از آیه اول تا آیه 10 بخوان متوجه میشوی که ذکر همانی است که پیامبر برای مردم و کافران میخوانده و از همین لحاظ حفاظت شده نه اینکه در دلش حفظ شود.ضمن اینکه فقط همین آیه دلالت بر تحریف نشدن قران نیست:
أَ فَغَيْرَ اللهِ أَبْتَغي حَكَماً وَ هُوَ الَّذي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتابَ مُفَصَّلاً وَ الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرينَ (006 | انعام - 114)(با اين حال،) آيا غير خدا را به داورى طلبم؟! در حالى كه اوست كه اين كتاب آسمانى را، كه همه چيز در آن بيان شده، به سوى شما فرستاده است; و كسانى كه به آنهاكتاب آسمانى داده ايم مى دانند اين كتاب، بحق از طرف پروردگارت نازل شده; بنابراين، هرگز از ترديدكنندگان مباش.

وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ (006 | انعام - 115)و كلام پروردگار تو، با صدق و عدل، به حدّ تمام حاصل شد; هيچ كس نمى تواند كلمات او را دگرگون سازد; و او شنونده داناست.

وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبيلِ اللهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلّا يَخْرُصُونَ (006 | انعام - 116)و اگر از بيشتر كسانى كه در روى زمين هستند اطاعت كنى، تو را از راه خدا گمراه مى كنند; (زيرا) آنها تنها از گمان پيروى مى نمايند، و تخمين و حدس (واهى) مى زنند.

آیه اول که تصریح میکند در مورد قران سخن میگوید.آیه دوم کاملاً رد تحریف میکند و آیه سوم خطاب به شماست جناب عبدالرسول که از ظن و گمان پیروی میکنید.
موفق باشید.

سلام علیکم

دوست عزیز و بزرگوار ، جناب علی :

شما به دین بنده چه کار دارید ؟ آیا با مشخص شدن دین بنده مشکلات حل می شود ؟

آنچه امت اسلامی را تفرقه تفرقه نمود حدیث نبود برادرم !

می دانید چرا در واقعه نهروان ، امیرالمومنین مناظره را برنده شد ؟ و به واسطه همین مناظره 4000 نفر بازگشتند ؟

حدیث !

آری ، حدیث بود که ابزار کار حضرت امیر قرار گرفت ، به ابن عباس دستور داد که با آنها ( خوارج ) با سنت مناظره کن !

بحث در مورد آیات سوره حجر را به تفصیل مطرح نمودم ، در حقیقت توصیه بنده نیز به همگان اینست که خودشان سوره حجر را بخوانند و بعد ببینند که آیا حفاظت از وحی تا رسیدن به قلب پیامبر مراد است یا حفاظت از کتابت کاتبان غیر معصوم ! چگونه حفاظتیست که از یک وحی هفت قرائت پدید می آید ؟ برادر من ، پس تفسیری را با دقت مطالعه کن ، فقط یک جمله از آنرا بیرون نکش ، هر آنچه گفتم یا تفسیر قرآن به قرآن بوده یا قرآن به سنت ! مفسری از این بهتر ؟

اما آیه 105 انعام ، برادر من اول شما شان نزول آیه را بخوانید ، ببینید که در چه موردی سخن می گوید ، بعد از آن عدم تحریف قرآن را نتیجه بگیرید !

اجمالا عرض می کنم که برای کلمه در اینجا معانی مختلفی ذکر کرده اند ، آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه در این مورد چنین می نویسد :

تفسير آيه چنين مى‏شود:" وعده ما با صدق و عدالت انجام گرفت كه هيچكس توانايى تبديل دستورها و فرمانهاى پروردگار را ندارد "

پس به آیات متشابه کمتر رجوع کنید و اگر می توانید از محکمات قرآن ، خواسته دلتان را ثابت نمایید .

در آخر نیز از اینکه بنده را گمراه کننده معرفی نمودید متشکرم ! ای کاش همیشه گمراهی های ما اینگونه باشد !

شما نیز موفق باشید .

با سلام
بعد از خواندن دلایل موافقین و مخالفین تحریف یک سوال برای من بوجود آمده . فرض کنیم که قران تحریف شده باشد و امامان معصوم بخواهند این موضوع را به اطلاع ما شیعیان برسانند . واقعا به چه زبانی و با چه کلماتی باید این بندگان خدا موضوع را به ما بگویند که ما قبول کنیم و در آن " ان قلت " نیاوریم. آقای عبد الرسول بسیاری از روایات با سند صحیح را ذکر کرد که در آن امام معصوم در مورد قران از کلمات بدلوا و حرفوا استفاده کرده است. و یا اینکه راوی آیه ای را با کلماتی اضافه تر خوانده و در ادامه گفته که ما آیه را اینچنین می خواندیم . جالب اینجا است که ما در اثبات ولایت به وفور از این روایات استفاده می کنیم و به هیج وجه سختگیری در سند ان نمی کنیم اما وقتی نوبت به مسئله تحریف قران می رسد ، هزار و یک اشکال به راوی یا راویان آن وارد می کنیم. واقعا اگر این سختگیری که مخالفین نظریه تحریف در پیش گرفته اند را در مورد هر موضوع دینی دیگری بکار بگیریم ، می توان همه اعتقادات از جمله ولایت را نیز نفی کرد
مورد دیگری که وجود دارد کثرت روایات وارده از معصومین در زمینه تحریف قران است ، که همه آنها ظاهرا دلالت بر تحریف قران دارد . اما مخالفین نظریه تحریف بیان می کنند که منظور امام تحریف معنوی بوده و یا اینکه منظور امام از قسمت های حذف شده از قران تاویل و تفسیر آیه بوده است. در این صورت اگر بپذیریم که قران تحریف نشده باشد، باید گفت که امامان معصوم بصورت آگاهانه یا غیر آگاهانه ، کلمات و جملاتی را بکار برده اند که باعث گمراهی خیل عظیمی از شیعیان گردیده است. چرا در حالی که قران تحریف نشده است ، امام معصوم بایستی این همه در مورد تحریف قران صحبت کند؟ . آیا امامان فکر نمی کردند که این همه جملات و توصیفات در مورد تحریف قران از طرف آنان می تواند باعث گمراهی شیعیان گردد. جالب اینجا است که در بین این گمراهان ، گروه زیادی از علما و محدثین بزرگ شیعه نیز وجود دارند که آقای عبد الرسول در نوشته های خود به آنان اشاره کرده است. چرا امامان معصوم مواظب صحبت های خود نبوده اند و از کلمات و عباراتی استفاده کرده اند که باعث گمراهی علما و محدثین بزرگ شیعه شده است
به نظر من اگر با وجود این همه روایت در مورد تحریف قران ، بخواهیم آن را انکار کنیم بایستی در مورد اصل دین و مذهب نیز شک کنیم
روایتی از ابن مسعود وجود دارد که می گوید ما فلان آیه را اینچنین می خواندیم. مخالفین نظریه تحریف می گویند مراد این روایت تاویل و تفسیر آن بوده است . حال این سوال پیش می آید که به چه جرات و مجوزی ؛ حافظان وحی همزمان با تلاوت قران ، تاویل و تفسیر آن را نیز قرائت می نموده اند . آیا فکر نمی کردند این کار آنها باعث شود که کسانی که قران را از زبان آنها می شنوند و به نسل های بعدی انتقال می دهند ، گمراه شده و تاویل و تفسیر قران را با خود قران اشتباه بگیرند.در این صورت، چه بسا قرانی که الان در نزد ما است ، قران اصلی نبوده و حاوی تاویل و تفسیر کاتبان و حافظان وحی می باشد.
در پایان از مخالفین نظریه تحریف قران تقاضا دارم ، بفرمائید چه جمله یا عبارتی از طرف امام مصوم باید بدست شما می رسید تا شما قبول کنید که قران تحریف شده است . همان جمله یا عبارت را بنویسید یا بسازید تا من بفهمم اگر امام اینگونه گفته بود شما قبول می کردید که قران تحریف شده است

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

سلام علیکم

دوست عزیز و بزرگوار ، جناب علی :

شما به دین بنده چه کار دارید ؟ آیا با مشخص شدن دین بنده مشکلات حل می شود ؟

آنچه امت اسلامی را تفرقه تفرقه نمود حدیث نبود برادرم !

می دانید چرا در واقعه نهروان ، امیرالمومنین مناظره را برنده شد ؟ و به واسطه همین مناظره 4000 نفر بازگشتند ؟

حدیث !

آری ، حدیث بود که ابزار کار حضرت امیر قرار گرفت ، به ابن عباس دستور داد که با آنها ( خوارج ) با سنت مناظره کن !

بحث در مورد آیات سوره حجر را به تفصیل مطرح نمودم ، در حقیقت توصیه بنده نیز به همگان اینست که خودشان سوره حجر را بخوانند و بعد ببینند که آیا حفاظت از وحی تا رسیدن به قلب پیامبر مراد است یا حفاظت از کتابت کاتبان غیر معصوم ! چگونه حفاظتیست که از یک وحی هفت قرائت پدید می آید ؟ برادر من ، پس تفسیری را با دقت مطالعه کن ، فقط یک جمله از آنرا بیرون نکش ، هر آنچه گفتم یا تفسیر قرآن به قرآن بوده یا قرآن به سنت ! مفسری از این بهتر ؟

اما آیه 105 انعام ، برادر من اول شما شان نزول آیه را بخوانید ، ببینید که در چه موردی سخن می گوید ، بعد از آن عدم تحریف قرآن را نتیجه بگیرید !

اجمالا عرض می کنم که برای کلمه در اینجا معانی مختلفی ذکر کرده اند ، آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه در این مورد چنین می نویسد :

تفسير آيه چنين مى‏شود:" وعده ما با صدق و عدالت انجام گرفت كه هيچكس توانايى تبديل دستورها و فرمانهاى پروردگار را ندارد "

پس به آیات متشابه کمتر رجوع کنید و اگر می توانید از محکمات قرآن ، خواسته دلتان را ثابت نمایید .

در آخر نیز از اینکه بنده را گمراه کننده معرفی نمودید متشکرم ! ای کاش همیشه گمراهی های ما اینگونه باشد !

شما نیز موفق باشید .


دین شما زیاد مهم نیست.اما معمولاً در راس اسلام قرآن قرار دارد اما در راس دین شما حدیث.پس مشخص است که دینتان اسلام نیست.یهودی و مسیحی هم که نمیباشید.البته شما بنظر می آید اصلاً صاحت کتاب نیستید!!!
من شما را گمراه کننده نخواندم.بلکه خود قران اینچنین بیان میکند.اگر آیات بیشتری میخواهی که بر تحریف نشدن قرآن دلالت میکند پس گوش فرا ده:

ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ ۛ فِيهِ ۛ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ (2 | البقرة - 2)
آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.

تَنْزِيلُ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ (32 | السجدة - 2)
این کتابی است که از سوی پروردگار جهانیان نازل شده، و شک و تردیدی در آن نیست!

وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ ۖ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا (18 | الكهف - 27)
آنچه را از کتاب پروردگارت به تو وحی شده تلاوت کن! هیچ چیز سخنان او را دگرگون نمی‌سازد؛ و هرگز پناهگاهی جز او نمی‌یابی!

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ ۖ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ (41 | فصلت - 41)
کسانی که به این ذکر [= قرآن‌] هنگامی که به سراغشان آمد کافر شدند (نیز بر ما مخفی نخواهد ماند)! و این کتابی است قطعاً شکست ناپذیر...

هَٰذَا هُدًى ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذَابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِيمٌ (45 | الجاثية - 11)
این (قرآن) مایه هدایت است، و کسانی که به آیات پروردگارشان کافر شدند، عذابی سخت و دردناک دارند!

إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا (17 | الإسراء - 9)
این قرآن، به راهی که استوارترین راه‌هاست، هدایت می‌کند؛ و به مؤمنانی که اعمال صالح انجام می‌دهند، بشارت می‌دهد که برای آنها پاداش بزرگی است.

قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَىٰ مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (28 | القصص - 49)
بگو: «اگر راست می‌گویید (که تورات و قرآن از سوی خدا نیست)، کتابی هدایت‌بخش‌تر از این دو از نزد خدا بیاورید، تا من از آن پیروی کنم!»

هَٰذَا هُدًى ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذَابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِيمٌ (45 | الجاثية - 11)
این (قرآن) مایه هدایت است، و کسانی که به آیات پروردگارشان کافر شدند، عذابی سخت و دردناک دارند!

هَٰذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ (45 | الجاثية - 20)
این (قرآن و شریعت آسمانی) وسایل بینایی و مایه هدایت و رحمت است برای مردمی که (به آن) یقین دارند!

وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَىٰ آمَنَّا بِهِ ۖ فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلَا يَخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا (72 | الجن - 13)
و اینکه ما هنگامی که هدایت قرآن را شنیدیم به آن ایمان آوردیم؛ و هر کس به پروردگارش ایمان بیاورد، نه از نقصان می‌ترسد و نه از ظلم!

جناب عبدالرسول که چشمانت را بسته ای و فقط یک حدیث برای تو کفایت میکند تا قران تحریف شده باشد.اگر قرآن را مایه هدایت نمیدانی کدام کتاب بعد از آن را مایه هدایت میدانی؟
کدام آیه قرآن تحریف شده؟
درضمن که از 4000 لشکر برگشته به سمت امام علی ع سخن گفتی.من مذهب شیعه ندارم.سنی هم نیستم.بلکه مسلمان هستم.
پس اگر میخواهی از حدیث بگویی قبلش باید قرآن را خوانده باشی.حدیث کلام وحی و کلام خدا نیست.کلام بندگان خداست.
این آیه هم بدرد شما میخورد که در مورد خلیفه ها و پراکنده شدن دین خدا سخن میگویید نه رسول خدا:

فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ (023 | مؤمنون - 53)(گروهى از پيروان ناآگاه پيامبران) كار خود را در ميان خويش به پراكندگى كشاندند، و هر گروهى به راهى رفتند; هر گروه به آنچه نزد خود دارند شادمانند!

شیعه شادمان است،سنت شادمان است و هرکدامتان از اینکه دین خدا را فرقه فرقه کردید شادمانید.
ادامه همین آیه را هم بخوانی بد نیست:
فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتّى حِينٍ (023 | مؤمنون - 54)آنها را در جهل و غفلتشان رها كن تا زمانى (كه مرگشان فرا رسد يا گرفتار عذاب الهى شوند).

أَ يَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِينَ (023 | مؤمنون - 55)آيا گمان مى كنند اموال و فرزندانى كه به آنان مى بخشيم،

نُسارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْراتِ بَلْ لا يَشْعُرُونَ (023 | مؤمنون - 56)براى اين است كه درهاى خيرات را با سرعت به روى آنها بگشاييم؟! (چنين نيست) بلكه آنها نمى فهمند (كه اين وسيله امتحانشان است).

إِنَّ الَّذِينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ (023 | مؤمنون - 57)به يقين كسانى كه از خوف پروردگارشان بيمناكند،

وَ الَّذِينَ هُمْ بِآياتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ (023 | مؤمنون - 58)و آنان كه به آيات پروردگارشان ايمان مى آورند،

و....

وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ ۚ وَلَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآيَةٍ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ (30 | الروم - 58)
ما برای مردم در این قرآن از هر گونه مثال و مطلبی بیان کردیم؛ و اگر آیه‌ای برای آنان بیاوری، کافران می‌گویند: «شما اهل باطلید (و اینها سحر و جادو است)!»

قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كَانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَكَفَرْتُمْ بِهِ وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَىٰ مِثْلِهِ فَآمَنَ وَاسْتَكْبَرْتُمْ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (46 | الأحقاف - 10)
بگو: «به من خبر دهید اگر این قرآن از سوی خدا باشد و شما به آن کافر شوید، در حالی که شاهدی از بنی اسرائیل بر آن شهادت دهد، و او ایمان آورد و شما استکبار کنید (چه کسی گمراهتر از شما خواهد بود)؟! خداوند گروه ستمگر را هدایت نمی‌کند!»

وَكَذَٰلِكَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ ۚ فَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ ۖ وَمِنْ هَٰؤُلَاءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ ۚ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الْكَافِرُونَ (29 | العنكبوت - 47)
و این گونه، کتاب [= قرآن‌] را بر تو نازل کردیم، کسانی که کتاب (آسمانی)به آنها داده‌ایم به این کتاب ایمان می‌آورند؛ و بعضی از این گروه [= مشرکان‌] نیز به آن مؤمن می‌شوند؛ و آیات ما را جز کافران انکار نمی‌کنند.

وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّىٰ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ (22 | الحج - 55)
کافران همواره در باره قرآن در شکّ هستند، تا آنکه روز قیامت بطور ناگهانی فرارسد، یا عذاب روز عقیم [= روزی که قادر بر جبران گذشته نیستند] به سراغشان آید!

شآن نزول آیه ارتباطی با این ندارد که بگویید قرآن تحریف شده است.شما اینهمه روز در مورد ذکر بحث کردید.حال ببینید که چقدر آیات بر علیه شماست.

در مورد روایتی که از کتاب شواهد التنزیل آورده شد ، عرض می کنم که حق با دوستان است و بعد از بررسی مشخص شد که این تفسیر مربوط به آیه دیگریست !
اما موضوع به همین جا ختم نمی شود ، چرا که در احادیث متعدد می خوانیم که همانا ذکر پیامبر است و اهل او ، همان اهل الذکر هستند .
به روایت زیر که از کتاب وسائل الشیعه انتخاب شده توجه کنید :

ِ قَالَ نَعَمْ الذِّكْرُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ نَحْنُ أَهْلُهُ وَ ذَلِكَ بَيِّنٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ حَيْثُ يَقُولُ فِي سُورَةِ الطَّلَاقِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ (الطلاق -: 10 - -) فَالذِّكْرُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ نَحْنُ أَهْلُهُ

تاکید امام هشتم بر اینست که ذکر همان پیامبر است و ائمه اهل الذکر هستند !

سلام
باتشكر:Gol:
جناب عبد الرسول ما فارسي حرف مي زنيم ايا شما زبان فارسي هم متوجه نمي شويد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ما ميگويم پرونده سنت بسته شده است و ما در قران هستيم شما باز از سنت براي ما سخن مي گوييد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شما هنوز نتوانسته ايد رجال را براي ما اثبات كنيد انوقت براي ما سخن از سنت مي كنيد؟
سنت از منظر شما باطل هست مي دانيد چرا؟ زيرا قبلا اقرار كرده بوديد علم رجال اجماع علما هست

علم رجال علمیست که مورد اجماع امت اسلامی قرار گرفته است

حال اينكه در جايي هم فرموده بوديد سخن علما براي ما ارزشي ندارد انچه كه مهم هست سخن اهل بيت مي باشد

حال آیت الله مکارم شیرازی نظر اجتهادی خود را بیان داشته اند ، آنچه مد نظر بنده بود ، اینست که تفاسیر برای این آیه مختلف هستند و هر کس عقیده ای دارد ، وقتی چنین مشکلی پیش می آید ، ما یا باید به قول خدا رجوع کنیم و یا اینکه از پیامبر و ائمه بزرگوار تفسیر آیه را بخواهیم !

براستي شما با اينهمه تناقض و پارادوكس تا كنون خودتان فهميده ايد كه چه گفته ايد؟ حال انكه خيلي وقيحانه و بيشرمانه به مشاهير و عقول ديگران توهين مي كنيد؟

تاسفانه عقل و منطق شما بیشتر از این نمی تواند

دوستاني برايم نامه زده بودند كه شما در بحث كلام وقتي در تنگنا قرار مي گيريد از منطق فحاشي استفاده مي كنيد تا يك فضاي مباحثه را به گونه اي به چالش بكشيد
براستي اين منطق زشت و غير اخلاقي را كنار بزنيد تا شايد دوستانتان كه قبلا برايتان دست و هورا مي كشند شايد به شما هم توجهي كردند

اميدوارم اينهايي را كه به زبان فصيح فارسي نوشته ام را متوجه شده باشيد

اما ما قبلا و بارها و بارها پاسخ شما را از قران درباره ايه 10 سوره طلاق داده ايم ولي شيوه شما اين هست كه بعد از هر صفحه مطالب خود را تكرار كنيد و با خسته كردن طرف مقابل طرف ديگر بحث را ادامه ندهد متاسفانه اين شيوه جديدي نيست

شما چرا بعد از عليكم را نخواندي؟؟؟؟؟؟؟؟؟

رَّسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ

رسول خدا بايد بخواند چه چيزي را بخواند؟ ايات خدا را بخواند، همان چيزي كه در ايه قبل انرا نازل كرده است، و بارها گفته ايم، وقتي قران بخواهم رسولي را ارسال كند از لفظ ارسل استعمال مي كند و نه نزل اين دو در ادبيات عرب متفاوت هست

بازم دقت كن جناب عبد الرسول

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً

أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً

اما وقتي به ذكر و ايات و كتاب مي رسد از چه استعمال مي كند؟

سوره حجر:::

نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ دقت كنيد خداوند مي فرمايد نازل كرديم عليه(بر او يعني پيغمبر) ذكر (قران) و طبق تفسير شما يعني پيغمبر را بر پيغمبر نازل كرديم

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ نازل كرديم بر تو ذكر اين ذكر چه چيزي هست كه خدا بر پيغمبر نازل كرده و در ايات مختلف هم بر ان تصريح داشته است؟

أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ اين ذكر همان كتاب هست كه خداوند بر پيغمبر نازل كرده است

و از همه جا جالب تر ايات 43 و 44 سوره نحل هست:

أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً

ما قبل از تو انبيايي را ارسال كرديم كه از لفظ ارسلنا استعمال مي كند و بعد در ادامه مي فرما و در ايه بعد مي فرمايد وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ و بر تو هم ذكر يا همان كتاب را نازل كرديم

ادعاي شما را بر اساس قران باطل كرديم و اگر زحمت مي كشيديد ادامه ايه خودتان را مي خوانديد ذكر را تعبير به ايات كرده است

قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا رَّسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّه

خداوند اين ذكر را فرستاده است يكي بايد انرا بخواند يا نه؟ فلذا به همين جهت هستكه نام رسول ص را اورده و بلا فاصله اشاره مي كند انچه كه خوانده مي شود همان ايات هست(ذكر) ضمن اينكه مانند اين را از ايه 44 نحل به ان اشاره كرده كه مي فغرمايد
وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ اين ذكر را نازل كرد، كه پيغمبر براي مردم تبيين كند و در ايه 10 سوره طلاق هم فرمود ذكر را نازل كرد تا براي مردم يتلو كند يعني بخواند

و اين كه ذكر همان ايات الهي هست را در ايات مختلف به شما نشان داديم

اميدوارم اين ايات را بخوانيد و كمي مسير درست را پيدا كنيد

اما در مورد آیه 9 حجر نظر شخصی بنده بر این است که ذکر در آنجا همان وحی است


شما تا ديروز برايمان از سنت روايت مي اورديد كه اين سوره همان اهل بيت و پيغمبر هستند الان امروز مي فرمايد نظر شخصي شما وحي هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شما مفسر قران هستيد؟ شما تاويل گر قران هستيد؟ شما چه هستيد كه برايمان نظر شخصيتان را مطرح مي كنيد؟

شما همان كسي هستيد كه كلام علما را در حجايي باطل مي دانيد الان برايمان شده ايد مفسر قران؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نظر شخص خودتان را براي خودتان نگه داريد زيرا بدرد ما نمي خورد و حالا ان مطلب قراني كه خودتان را اورده ايد را به خودتان تحويل مي دهم

وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ

و [پاره‏اى] ديگر متشابهاتند [كه تاويل‏پذيرند] اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنه‏جويى و طلب تاويل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پيروى مى‏كنند

اين پاسخ صريح قران به تاويل گران چون شما هست

اما در مورد ايه 9 سوره حجر هم ما بار ها و بارها پاسيخ داده ايم كه حضرت عالي به جاي نقد يا فرار كرديد و يا از خودتان اجتهاد مي كنيد مانند باقي معتقدين به تحريف

يك بار ديگر توضيح مي دهم قابل توجه همه دوستان

خداوند در شروع ايه حجر مي فرمايد:::::::::::::

الَرَ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِينٍ ﴿1﴾

الف لام راء اين است آيات كتاب [آسمانى] و قرآن روشنگر (1)

وَقَالُواْ يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ ﴿6﴾

و گفتند اى كسى كه قرآن بر او نازل شده است به يقين تو ديوانه‏اى (6)

اساسا اين ايه در مورد قران هست كه بر پيغمبر نازل شده است و پيغمبر انرا براي كفار مي خوانند و انها نسبت جنون و ديگوانگي به رسول خدا مي زنند

در ايه اول مي فرمايد اين قران اشكار هست
در ايه 6 مي فرمايد اين قران يا همان ذكر را بر تو نازل كرديم و نهايتا هم در ايه 9 مي فرمايد:

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿9﴾

بى‏ترديد ما اين قرآن را كه نازل كرده‏ايم و قطعا نگهبان آن خواهيم بود (9)

از طرفي در ايه 44 سوره نحل صريحا ذكر را قران مي داند

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ
و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى و اميد كه آنان بينديشند

اقايان عزيز اين ذكري كه براي انديشه هست و بايد مردم درست عبرت بگيرند، اين ذكر چيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ ﴿29﴾

[اين] كتابى مبارك است كه آن را به سوى تو نازل كرده‏ايم تا در [باره] آيات آن بينديشند و خردمندان پند گيرند (29)

اين ذكر همان كتاب هست كه مبارك بوده و براي انديشه كردن نازل شده است

إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿2﴾

ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم باشد كه بينديشيد (2)

خدا ديگر بايد به چه زباني بگويد، اين ذكري كه فرستاده است براي انديشه كردن، همان كتاب هست، همان قران هست، كه

اولین قصه گو : آیت الله مکارم شیرازی :

در همان" لوح محفوظ"" در علم خدا" كه از هر گونه خطا و تغيير و تبديل محفوظ است. بديهى است كتابى كه از چنان مبدءى سرچشمه مى‏گيرد و نسخه اصلى آن در آنجا است از هر گونه دگرگونى و خطا و اشتباه مصون است ( تفسیر نمونه ج 23 ص 267 )
.
طبق عقل شما کسی که قائل به وجود نسخه اصلی قرآن در علم خدا باشد ، افسانه گو و غزل سراست ! ممنونیم که نظر خود راجع به مراجع عظام را بیان می کنید !

دومین غزل سرا : آیت الله طباطبائی :
از همين جا مى‏فهميم كه منظور از مس قرآن دست كشيدن به خطوط آن نيست، بلكه علم به معارف آن است، كه جز پاكان خلق كسى به معارف آن عالم نمى‏شود ( ترجمه تفسیر المیزان ج 19 ص 238 )

سومین شاعر مفسر ! : طبرسی صاحب مجمع البیان :

ابن عباس گويد: يعنى مستور و پوشيده از خلق اوست نزد خدا و آن لوح محفوظ است كه خدا در آن قرآن را ثابت نگهداشته است ( ترجمه تفسیر مجمع البیان ج 24 ص 181 )

البته همزمان ابن عباس نیز شاعر و داستان سراست !

اولا پاسخ شما را دوستان با ايات قران در مورد همين ايه دادند

بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ ﴿49﴾


بلكه [قرآن] آياتى روشن در سينه‏هاى كسانى است كه علم [الهى] يافته‏اند و جز ستمگران منكر آيات ما نمى‏شوند (49)

اما باز هم قطع و بريدي گه شما مطالب من را كرديد و به گونه اي جلوه داديد كه حقير در حال تمسخر بزرگان و علما هم هستم

اما بحث من چه بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شما امديد مطلب زير را گفتيد

مس در اینجا به معنا دست یابی ( نه به طور فیزیکی و مادی ) بلکه به معنای دست یابی معنوی و معرفتی به حقایق عالم معنا می باشد !

من هم در پاسخ گفتم

ما شا الله ما نمي دانستيم شما هم مانند معصومين به لوح محفوظه وصل هستيد كه امار و اصلاعات از اخبار فيزيكي داريد، اين را از كجا فهميديد؟ از لوح محفوظ يا رجال بدون سند؟ يا مصحف مسعود؟

مطالبي بگوييد اگر كسي انها را خواند بداند مطالب علمي مي خواند و نه تخيلي

داستان سرايي را بگذاريد كنار و بحث علمي كنيد، و نه ارتباط با متافيزيك از تفسير اهل بيت هم بيرون امديد و خودتان را مفسر قران هم مي دانيد و صحبت از علوم متافيزيكي مي كنيد؟

اما شما امده ايد مبحث علما را به ميان اورده ايد كه من به انها مي گويم غصه گو و غزل سرا، واقعا اقاي عبد الرسول خودتان بنشينيد فكر كنيد ايا منطق علمي شما اين گونه جدل و درگير هست؟ شما كه بضاعت بحث در خود نمي بينيد و تاب و تحمل بحث را نداريد براي چه بحث مي كنيد كه بعدا به ديگران توهين كنيد؟

اما عقيده شما چه بوده است؟

شما افاضه داشتيد ما دو نوع قران داريد كه يكي از ان خدا هست و يكي در دست رسول خدا اما انچه كه در دست خدا هست تحريف شده نيست اما براي رسول خدا تحريف شده هست كه ما هم در جواب به شما گفتيمك خداوند با ان نسخه چه مي خواهد بكند؟ خودش را هدايت كند؟ يا ملائكه را هدايت كنمد؟ وقتي خداوند قراني را بر حضرت محمد ص نازل كرده است و وقتي نمي تواند ان را حفظ كند چگونه بشارت خود را بر عالميان بايد اكمال كند؟ چگونه با قراني كه تحريف شده است مي خواهد حجت را بر مردم تمام كند حال انكه فرداي قيامت از ما و دينمان سوال خواهد شود در ضورتسي كه خدا هيچ حجتي براي ما ندارد زيرا ما مدعي خواهيم قراني كه فرستاده ايد تحريف شده است و وقتي دست بشر در ان برود ديگر رنگ و عطر خدايي پيدا نمي كند، ان وقت ما خواهيم گفت خدا يا ما بايد پرو تو باشيم پيرو قران تو باشيم يا پيرو قراني كه به قول عبدالرسول دست بشر رفته است؟ اين چه كتابي هست كه تو مي گويي مايه هدايت هست اما با دست بشر ديگر مايه انحراف و اضمحلال هست، ايا خداوند پاسخي خواهد داشت؟ بعد ادعا هم بكند كه اين دين خاتم هست و تنها دين هست حال انكه هيچ فرقي با بقيه اديان ندارد زيرا انها منحرف شدند و حال انكه انحراف انها به خاطر كتابشان بوده به علت انحراف و تحريف كتابشان بوده است براستي اسلام تحريف شده است و يهوئد هم تحريف شده است پس چه فرقي بين پيغمبر تحريفي اسلام و تحريفي يهود و نصارا هست؟
اين هست منطق اقاياني كه مي گويند تحريف متفاوت هست با بطلان، كسي كه مسلمان هست يقين دارد يهود باطل هست زيرا كتابشان ساخته دست خودشان هست فلذا قراني هم كه تحريف باشد باطل هست و بعد اقايان مي گويند خير، خوب چرا خجالت مي كشيد بگويد باطل هست ديگر شما كه عنگ دروغ به قران مي زنيد اين كه ديگر براي شما مشكلي ندارد

اما جالب هست كه خودتان با نقل قول معظم له در نمونه جواب خودتان در مورد تحريف را داديد

در همان" لوح محفوظ"" در علم خدا" كه از هر گونه خطا و تغيير و تبديل محفوظ است. بديهى است كتابى كه از چنان مبدءى سرچشمه مى‏گيرد و نسخه اصلى آن در آنجا است از هر گونه دگرگونى و خطا و اشتباه مصون است ( تفسیر نمونه ج 23 ص 267 )

بله جناب عبد الرسول چنين قراني كه همان كتاب محمد هست از هرگونه انحراف و اضمحلالي مبرا و مصون هست

علی ای حال به نظر بنده شما چیزی برای گفتن ندارید و حتی همانطور که بقیه نیز فرمودند ، رو به جدل و مغلطه گذاشته اید ، انشاءالله هر وقت فهمیدید که قرائت به چه می گویند و مصحفی به نام مصحف شاپور وجود خارجی ندارد و شیخ به چه کسی می گویند و رجال چیست و دین کدامست ، در مقام پاسخگویی به تحریف قرآن و یا دفاع از آن و ... برآیید .

جناب عبدالرسول حقير مدت ها هست كه هنوز منتظر پاسخ هستيم اما حضرت عالي عاجز هستيد از پاسخ علمي كه با مباني خودت در تضاد نباشد

مباحث خود را فقط بر سيره فحاشي و توهين كردن حمل مي كنيد حال انكه دوستان نيز چنين نظري را دارند

مدعيان به باطل بودن قران پاسخ تحدي ما را بدهند

شما هنوز قران مسعود و اكبر و اضغر را اثبات نكرديد
شما هنوز عاصم و حفص را اثبات نكرديد
شما هنوزعلم رجال را اثبات نكرديد

مدعيان تحريف پاسخ گو باشند::::::::::::::

معصوم مي فرمايد روايتي كه خلاف قران باشد باطل هست

خوب اگر قران تحريف شده است چرا بايد معيار تشخصي حق و باطل باشد؟

ايا شما حديث را كه حق هست با قراني كه باطل هست قياس مي كنيد؟

اگر حديث به معصوم دروغ بسته نمي شود چرا معصوم دستور به قياس مي دهد؟

وقتي باب تحريف باز شده است شما از كجا مي داني قران تا چه حد اضافه و تا چه حد كم شده است؟ ايا شما پيروي از كتابي مي كنيد كه نقصان دارد؟ ايا شما پيروي از قراني مي كنيد كه به قول خودتان سند صحيح برايش نداريد
شما تا كنون به اين همه شبهاتي كه به قران وارد كرده ايد چگونه قران را اصلا حق مي دانيدو پيرو ان هستيد؟

ما معتقديم قران خدا همان هست كه به رسول الله ص نازل شد و همان به دست ما رسيده است



معتقدين به تحريف يك ايه صريح بياورند كه بگويد قران تحريف شده است

معتقدين به تحريف يك روايت بياورند كه با مباني خودشان اشكال نداشته باشد

هيچ احدي در عرش و فرش نمي تواند پاسخگوي تحدي ما باشد

با عزت نفس و با ارامش خاطر و با اعتماد به نفس مي گويم

اگر كسي از قران و سنت توانست به من تحريف را اثبات كند دست از اسلام بر مي دارم

يد الله فوق ايديهم


اما معمولاً در راس اسلام قرآن قرار دارد

سلام
باتشكر:Gol:
والله قسم بنده نيز بار ها و بارها به مدعيان نيز همين را متذكر شده ام اما گويا اينها خبر ندارند كه پيغمبر فرموده است حسبنا كتاب الله و عترتي، معصوم مي فرمايد سنت بر مبناي قران هست، متاسفانه اقايان فقط از سنت مي گويند، معصوم مي فرمايد: قران ثقل اكبر هست، اقايان از ثقل اصغر مي گويند، معصوم مي فرمايد قران معيار تشخيص حق و باطل هست اما اقيان براي خودشان خوداجتهادي مي كنند

ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ ۛ فِيهِ ۛ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ (2 | البقرة - 2)
آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.

تَنْزِيلُ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ (32 | السجدة - 2)
این کتابی است که از سوی پروردگار جهانیان نازل شده، و شک و تردیدی در آن نیست!

وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ ۖ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا (18 | الكهف - 27)
آنچه را از کتاب پروردگارت به تو وحی شده تلاوت کن! هیچ چیز سخنان او را دگرگون نمی‌سازد؛ و هرگز پناهگاهی جز او نمی‌یابی!

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ ۖ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ (41 | فصلت - 41)
کسانی که به این ذکر [= قرآن‌] هنگامی که به سراغشان آمد کافر شدند (نیز بر ما مخفی نخواهد ماند)! و این کتابی است قطعاً شکست ناپذیر...

هَٰذَا هُدًى ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذَابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِيمٌ (45 | الجاثية - 11)
این (قرآن) مایه هدایت است، و کسانی که به آیات پروردگارشان کافر شدند، عذابی سخت و دردناک دارند!

إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا (17 | الإسراء - 9)
این قرآن، به راهی که استوارترین راه‌هاست، هدایت می‌کند؛ و به مؤمنانی که اعمال صالح انجام می‌دهند، بشارت می‌دهد که برای آنها پاداش بزرگی است.

قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَىٰ مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (28 | القصص - 49)
بگو: «اگر راست می‌گویید (که تورات و قرآن از سوی خدا نیست)، کتابی هدایت‌بخش‌تر از این دو از نزد خدا بیاورید، تا من از آن پیروی کنم!»

هَٰذَا هُدًى ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذَابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِيمٌ (45 | الجاثية - 11)
این (قرآن) مایه هدایت است، و کسانی که به آیات پروردگارشان کافر شدند، عذابی سخت و دردناک دارند!

هَٰذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ (45 | الجاثية - 20)
این (قرآن و شریعت آسمانی) وسایل بینایی و مایه هدایت و رحمت است برای مردمی که (به آن) یقین دارند!

وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَىٰ آمَنَّا بِهِ ۖ فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلَا يَخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا (72 | الجن - 13)
و اینکه ما هنگامی که هدایت قرآن را شنیدیم به آن ایمان آوردیم؛ و هر کس به پروردگارش ایمان بیاورد، نه از نقصان می‌ترسد و نه از ظلم!

ممنون از شما

اينكه معصوم مي فرمايد كل حديث لايوافق كتاب الله فهو زخرف، نشان از همين دارد كه روايات نيز بر منطق قران هستند و اين ايات بينه اي اشكار براي چلوه و نمود دادن به اين روايت هست

مدعيان تحريف يك ايه صريح براي ما بياورند كه قران بفرمايد تحريف شده است و در ان دستب برده شده است و قران قابل دقاع نيست

براستي ما مانده ايم كه اگر قران هم تحريف شده باشد پس تفاوت ان با تورات و انجيل و غيره در جيست؟؟؟؟؟؟؟؟

اما ذكر چيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ص وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ ﴿1﴾

حال اهل ذكر كيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ

اليك---ك ضميرست كه به پيغمبر بر مي كردد و از اين دست ما ايات بسيار داريم مانند ايه 6 سوره حجر

نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ

ضمن عرض سلام و خوش آمد گویی به برادر عزیز جناب محمد رضا صفاریان و نیز برادر عزیز جناب علی و همه دوستان گرامی

اولا از انصاف و آزاد اندیشی برادر صفاریان تشکر می کنم . حقیقتش نیز همین است برادرم ، مخالفان تحریف قرآن ، چشم خود را بر روی انبوهی از این روایات بسته اند و گوئی که به کلام معصوم هیچ گونه دقتی ندارند ! به راستی اگر اعتماد از این روایات سلب شود به کدام روایت می توان اعتماد کرد ؟ روایات و احادیثی که عقل نیز با آنان موافق می کند و مصداق مهجور ماندن قرآن است که اتفاقا شکایت اصلی پیامبر از امتش می باشد !

اما برادر علی ،

بزرگوار اینجا مراسم ختم قرآن نداریم ، شما در مورد دین بنده هر گونه می خواهید اظهار نظر بفرمایید ، بنده رو کافر می دونی بدون ، مشرک می دونی بدون ، گمراه کننده می دونی بدون ، اصلا هر چه می خواهد دل تنگت بگو ! اما از قرآن مایه نذار !

اما برادر علی ، بنده چشمانم را نبسته ام ، این شما هستید که چشمانتان را بر روی یک حدیث نه ، بلکه صدها حدیث بسته اید ، البته به نظر من بحث با کسی که حدیث را عامل تفرقه می داند ( دقیقا بر خلاف تمام بزرگان دین ، از پیامبر گرفته تا ائمه معصومین و تابعین و صحابه ) به نتیجه نمی رسد ، هم شما و هم مخالفین تحریف ، همچون خوارج عصر ، قرآن قرآن می کنید و از روی آوردن به سنت و احادیث واهمه دارید ! منتهی با یک فرق : سلفیون امامت را در سنت می بینند و شما عزیزان تحریف قرآن را ! اینست که هر جا بخواهند سنت را خوب و نیکو و حجت می دانند ، اما آنجا که به ضررشان است آنرا عامل تفرقه و جدایی و بدبختی و احیانا متواتر ضعیف !!!

اما برادر مسلمان ، شما از همین قرآن وجوب قرائت نماز را برای بنده ثابت کن ! اگر توانستید از همین قرآن ( بدون رفتن به سنت و احادیث وجوب خواندن نماز را برای بنده ثابت کنید ، قول می دهم کیبوردم را آویزان کنم ( یه چیزی شبیه کار فوتبالیستا که کفشاشونو آویزون می کنن !!! ) و دیگر حتی به یک حدیث در این باب رجوع نکنم .

اما در رد سخنان شما که سنت را به کناری می اندازید و از حدیث روی گردانید یک آیه از قرآن می آورم :
ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا

خب به بنده بگویید که شما چگونه به این آیه از قرآن عمل می کنید و از پیامبرتان میگیرید ؟ اصولا راه ارتباطی شما و پیامبرتان به جز حدیث چیست ؟

اما راجع به امیرالمومنین علی کرم الله وجهه نظری دادید که فکر می کنم همه ما باید در مورد آن به شما تذکر بدهیم ، دوست عزیز ، شیعه و سنی ندارد ، علی برای همه مسلمانان الگوست و عملش حجت !

جواب سوال بنده را ندادید ، چرا حضرت علی برای مناظره با خوارج از قرآن استفاده نکرد و از سنت با آنها مناظره نمود ؟

جالب اینجاست حضرت علی به ابن عباس گفت که اگر با اینان با قرآن مناظره کنی هیچ گاه کلامت راسخ نخواهد بود !

بنده به علی 1400 سال پیش اقتدا کنم یا به علی امروز ؟

لذا برادر عزیز ، به جز گروهی اندک که امروزه از آنان با عنوان سلفی یاد می شود ، قرآن را به تنهایی به بحث نمی گذرارند ، البته بنده مشکلی برای بحث با قرآن هم ندارم ، در ذیل توضیح کوتاهی راجع به آیاتی که آوردید و به موضوع ما مرتبط است می پردازم ، به سایر آیات که مصداق نزول آنها را عبدالرسول دانستید کاری ندارم !!!

سوره بقره آیه 2 : ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيه

دوست عزیز ، بنده به تفسیر معصومین و صحابه در مورد این آیه اشاره می کنم :
تفسیر امام صادق :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الم ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ
6 قال أبو الحسن علي بن إبراهيم حدثني أبي عن يحيى بن أبي عمران عن يونس عن سعدان بن مسلم عن أبي بصير عن أبي عبد الله ع قال الْكِتابُ علي (ع) لا شك فيه هُدىً لِلْمُتَّقِينَ قال بيان لشيعتنا قوله ( تفسیر علی بن ابراهیم قمی ج 1 ص 30 )

یعنی : از اباعیدالله جعفر الصادق در تفسیر آیه پرسیدم ، فرمود : مراد از کتاب علی علیه السلام است ، و مراد از متقین شیعیان وی هستند .

سند این روایت صحیح است و هیچ گونه اشکالی ندارد .

تفسیر ابن عباس :

أخبرنا عقيل بن الحسين بقراءتي عليه من أصله قال: حدثنا علي بن الحسين قال: حدثنا محمد بن عبد الله قال: حدثنا عثمان بن أحمد بن عبد الله الدقاق ببغداد قال: حدثنا عبد الله بن ثابت المقرئ قال: حدثني أبي، عن الهذيل بن حبيب أبي صالح عن مقاتل، عن الضحاك عن عبد الله بن عباس في قول الله عز و جل: ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ يعني لا شك فيه أنه من عند الله نزل . ( شواهد التنزیل ج 1 ص 86 )

یعنی : حضرت ابن عباس رضی الله عنه در تفسیر لا ریب فیه فرمود : مراد اینست که هیچ شکی نیست که از نرد خدا نازل شده است !

ابن عباس نیز از بزرگترین مفسران ، مشهور به حبرالامة و ترجمان القرآن است . در حقیقت این آیه نیز به دعواها بر سر منشا نزول وحی اشاره دارد که ابن عباس نیز بر گفته های ما صحه گذاشته اند !

البته اگر کتاب را قرآن نیز معنا کنیم ، بازهم مشکلی به وجود نمی آید ، چرا که طبق تفسیر ابن عباس منظور اینست که بدون تردید قرآن از نرد خداست .

عده ای دیگر نیز آیه را چنین معنا کرده اند : شکی نیست که این کتاب قرآن برای پرهیزگاران مایه هدایت است !

آیه 2 سوره سجده :

تَنْزيلُ الْكِتابِ لا رَيْبَ فيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمين

اگر کسی اندکی زبان عربی خوانده باشد ، می داند که لا ریب فیه به من رب العالمین بر می گردد و در حقیقت ترجمه آن چنین می شود : شکی نیست که این کتاب از نزد خدای عالم نازل شده است !

اصلا زبان عربی و مبتدا و خبر را بگذاریم کنار ، برادر من ، شما آیه بعدی را بخوان ببین چه گفته ؟

أَمْ يَقُولُونَ افْترََئهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّك ( سجده آیه 3 )

ولى آنان مى‏گويند: « (محمّد) آن را بدروغ به خدا بسته است»، امّا اين سخن حقّى است از سوى پروردگارت

به نظر من دیگر نیازی به توضیح اضافی نیست که دوباره آیه به دعوای میان مخالفین و پیامبر اعظم اشاره دارد !

آیه 27 سوره کهف را نیز قبلا توضیح دادیم ! ( در توضیح آیه 105 انعام )
البته وجهی که مطرح می شود اینست که در آیه 105 انعام کلمه یعنی وعده الهی ، و در اینجا وعده یعنی احکام و قوانین الهی . حتی اگر کلمه را وحی بدانیم ، بازهم مراد حفاظت آن از دست شیاطین است یعنی تا زمانی که به قلب پیامبر برسد !

بقیه آیاتی که آوردید ربطی به موضوع بحث ما ندارد !

اما آیه آخری که آوردید و ردش ( قرمزش ) نمودید ، نیز دقیقا به بحث های اشاهر دارد ، کافران همواره در اصل و منشا قرآن در شک هستند ، اما هربار خداوند به آنان پاسخ می دهد !

برادر گرامی ، بدون اینکه بنده را کافر و مشرک و گمراه کننده نیز بخوانید می توانید مطلب بنویسید ، ما هر دو انسان هستیم و با هم اختلافاتی داریم ، این باعث نشود که یکدیگر را به شرک و کفر متهم کنیم ، می دانید تمامی کارهای شما شبیه به سلفیون هست ؟ حتی تکفیر کردنتان ؟

موفق و موید باشید !

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

ضمن عرض سلام و خوش آمد گویی به برادر عزیز جناب محمد رضا صفاریان و نیز برادر عزیز جناب علی و همه دوستان گرامی

اولا از انصاف و آزاد اندیشی برادر صفاریان تشکر می کنم . حقیقتش نیز همین است برادرم ، مخالفان تحریف قرآن ، چشم خود را بر روی انبوهی از این روایات بسته اند و گوئی که به کلام معصوم هیچ گونه دقتی ندارند ! به راستی اگر اعتماد از این روایات سلب شود به کدام روایت می توان اعتماد کرد ؟ روایات و احادیثی که عقل نیز با آنان موافق می کند و مصداق مهجور ماندن قرآن است که اتفاقا شکایت اصلی پیامبر از امتش می باشد !

اما برادر علی ،

بزرگوار اینجا مراسم ختم قرآن نداریم ، شما در مورد دین بنده هر گونه می خواهید اظهار نظر بفرمایید ، بنده رو کافر می دونی بدون ، مشرک می دونی بدون ، گمراه کننده می دونی بدون ، اصلا هر چه می خواهد دل تنگت بگو ! اما از قرآن مایه نذار !

اما برادر علی ، بنده چشمانم را نبسته ام ، این شما هستید که چشمانتان را بر روی یک حدیث نه ، بلکه صدها حدیث بسته اید ، البته به نظر من بحث با کسی که حدیث را عامل تفرقه می داند ( دقیقا بر خلاف تمام بزرگان دین ، از پیامبر گرفته تا ائمه معصومین و تابعین و صحابه ) به نتیجه نمی رسد ، هم شما و هم مخالفین تحریف ، همچون خوارج عصر ، قرآن قرآن می کنید و از روی آوردن به سنت و احادیث واهمه دارید ! منتهی با یک فرق : سلفیون امامت را در سنت می بینند و شما عزیزان تحریف قرآن را ! اینست که هر جا بخواهند سنت را خوب و نیکو و حجت می دانند ، اما آنجا که به ضررشان است آنرا عامل تفرقه و جدایی و بدبختی و احیانا متواتر ضعیف !!!

اما برادر مسلمان ، شما از همین قرآن وجوب قرائت نماز را برای بنده ثابت کن ! اگر توانستید از همین قرآن ( بدون رفتن به سنت و احادیث وجوب خواندن نماز را برای بنده ثابت کنید ، قول می دهم کیبوردم را آویزان کنم ( یه چیزی شبیه کار فوتبالیستا که کفشاشونو آویزون می کنن !!! ) و دیگر حتی به یک حدیث در این باب رجوع نکنم .

اما در رد سخنان شما که سنت را به کناری می اندازید و از حدیث روی گردانید یک آیه از قرآن می آورم :
ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا

خب به بنده بگویید که شما چگونه به این آیه از قرآن عمل می کنید و از پیامبرتان میگیرید ؟ اصولا راه ارتباطی شما و پیامبرتان به جز حدیث چیست ؟

اما راجع به امیرالمومنین علی کرم الله وجهه نظری دادید که فکر می کنم همه ما باید در مورد آن به شما تذکر بدهیم ، دوست عزیز ، شیعه و سنی ندارد ، علی برای همه مسلمانان الگوست و عملش حجت !

جواب سوال بنده را ندادید ، چرا حضرت علی برای مناظره با خوارج از قرآن استفاده نکرد و از سنت با آنها مناظره نمود ؟

جالب اینجاست حضرت علی به ابن عباس گفت که اگر با اینان با قرآن مناظره کنی هیچ گاه کلامت راسخ نخواهد بود !

بنده به علی 1400 سال پیش اقتدا کنم یا به علی امروز ؟

لذا برادر عزیز ، به جز گروهی اندک که امروزه از آنان با عنوان سلفی یاد می شود ، قرآن را به تنهایی به بحث نمی گذرارند ، البته بنده مشکلی برای بحث با قرآن هم ندارم ، در ذیل توضیح کوتاهی راجع به آیاتی که آوردید و به موضوع ما مرتبط است می پردازم ، به سایر آیات که مصداق نزول آنها را عبدالرسول دانستید کاری ندارم !!!

سوره بقره آیه 2 : ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيه

دوست عزیز ، بنده به تفسیر معصومین و صحابه در مورد این آیه اشاره می کنم :
تفسیر امام صادق :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الم ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ
6 قال أبو الحسن علي بن إبراهيم حدثني أبي عن يحيى بن أبي عمران عن يونس عن سعدان بن مسلم عن أبي بصير عن أبي عبد الله ع قال الْكِتابُ علي (ع) لا شك فيه هُدىً لِلْمُتَّقِينَ قال بيان لشيعتنا قوله ( تفسیر علی بن ابراهیم قمی ج 1 ص 30 )

یعنی : از اباعیدالله جعفر الصادق در تفسیر آیه پرسیدم ، فرمود : مراد از کتاب علی علیه السلام است ، و مراد از متقین شیعیان وی هستند .

سند این روایت صحیح است و هیچ گونه اشکالی ندارد .

تفسیر ابن عباس :

أخبرنا عقيل بن الحسين بقراءتي عليه من أصله قال: حدثنا علي بن الحسين قال: حدثنا محمد بن عبد الله قال: حدثنا عثمان بن أحمد بن عبد الله الدقاق ببغداد قال: حدثنا عبد الله بن ثابت المقرئ قال: حدثني أبي، عن الهذيل بن حبيب أبي صالح عن مقاتل، عن الضحاك عن عبد الله بن عباس في قول الله عز و جل: ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ يعني لا شك فيه أنه من عند الله نزل . ( شواهد التنزیل ج 1 ص 86 )

یعنی : حضرت ابن عباس رضی الله عنه در تفسیر لا ریب فیه فرمود : مراد اینست که هیچ شکی نیست که از نرد خدا نازل شده است !

ابن عباس نیز از بزرگترین مفسران ، مشهور به حبرالامة و ترجمان القرآن است . در حقیقت این آیه نیز به دعواها بر سر منشا نزول وحی اشاره دارد که ابن عباس نیز بر گفته های ما صحه گذاشته اند !

البته اگر کتاب را قرآن نیز معنا کنیم ، بازهم مشکلی به وجود نمی آید ، چرا که طبق تفسیر ابن عباس منظور اینست که بدون تردید قرآن از نرد خداست .

عده ای دیگر نیز آیه را چنین معنا کرده اند : شکی نیست که این کتاب قرآن برای پرهیزگاران مایه هدایت است !

آیه 2 سوره سجده :

تَنْزيلُ الْكِتابِ لا رَيْبَ فيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمين

اگر کسی اندکی زبان عربی خوانده باشد ، می داند که لا ریب فیه به من رب العالمین بر می گردد و در حقیقت ترجمه آن چنین می شود : شکی نیست که این کتاب از نزد خدای عالم نازل شده است !

اصلا زبان عربی و مبتدا و خبر را بگذاریم کنار ، برادر من ، شما آیه بعدی را بخوان ببین چه گفته ؟

أَمْ يَقُولُونَ افْترََئهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّك ( سجده آیه 3 )

ولى آنان مى‏گويند: « (محمّد) آن را بدروغ به خدا بسته است»، امّا اين سخن حقّى است از سوى پروردگارت

به نظر من دیگر نیازی به توضیح اضافی نیست که دوباره آیه به دعوای میان مخالفین و پیامبر اعظم اشاره دارد !

آیه 27 سوره کهف را نیز قبلا توضیح دادیم ! ( در توضیح آیه 105 انعام )
البته وجهی که مطرح می شود اینست که در آیه 105 انعام کلمه یعنی وعده الهی ، و در اینجا وعده یعنی احکام و قوانین الهی . حتی اگر کلمه را وحی بدانیم ، بازهم مراد حفاظت آن از دست شیاطین است یعنی تا زمانی که به قلب پیامبر برسد !

بقیه آیاتی که آوردید ربطی به موضوع بحث ما ندارد !

اما آیه آخری که آوردید و ردش ( قرمزش ) نمودید ، نیز دقیقا به بحث های اشاهر دارد ، کافران همواره در اصل و منشا قرآن در شک هستند ، اما هربار خداوند به آنان پاسخ می دهد !

برادر گرامی ، بدون اینکه بنده را کافر و مشرک و گمراه کننده نیز بخوانید می توانید مطلب بنویسید ، ما هر دو انسان هستیم و با هم اختلافاتی داریم ، این باعث نشود که یکدیگر را به شرک و کفر متهم کنیم ، می دانید تمامی کارهای شما شبیه به سلفیون هست ؟ حتی تکفیر کردنتان ؟

موفق و موید باشید !


دوست عزیز.
علت تحریف تورات انجیل این بود که علمای ان موقع سر مردم را شیره میمالیدند و از مردم ربا میگرفتند و تحریف در آیات کرده اند.
دلیل شما برای تحریف چیست؟حتماً نام علی ع را از توی قران برداشتند؟
شما که ذالک الکتاب را با حدیث علی ع معنی میکنید.پس به من بگویید اصلاً خداوند برای یه مشت عرب جاهل کتابی آورده که آوردنش با نیاوردنش فرقی نمیکند!!!!چرا که اصلاً آیاتش ربطی با چیزهایی که شما به آن نسبت میدهید ندارد.
تذکرت در مورد علی ع چیست؟بنده ی خدا....کتاب خدا را ول کردی چسبیدی به علی که گویا حتماً اوست که تورا هدایت میکند؟
من اصلاً تفسیر معصوم نمیخوانم.چون خود قران به من گفته تفکر کن.نگفته تقلید کن.مثال از خوارج و هرکه میخوای از حدیث بیاور اما بدان اگر قران نباشد حدیث های شما به هیچ کجا بند نیست.
اما در مورد سوالتان:
من از پیامبرم چگونه میگیرم؟
من ابتدا از خدایم میگیرم.سپس از پیامبرم و سپس از اولی الامرم.
اما شما عکس هستید:
اول از اولی الامر میگیرید سپس از پیامبر به خدا هم نمیرسد.میدانید چرا؟چون کتابتان تحریف شده است!!!
کدام روش بهتر است؟
اگر این عقل در سر باشد میداند که تحریف چیست و مال حلال خوردن و حرام چیست جناب.
توضیحاتتان در مورد آیات خیلی کم بود.خیلی سخت نیست.من آیات بسیاری اوردم.همه انها را با تفسیر دین پدرانتان تحریف کردید تا بمراد دلتان برسید.آیات قران همینی است که میبینی.چه بخواهی چه نخواهی نگفته است حبل علی بلکه گفته حبل الله.نگفته است علی و نه عمر و نه ابوبکر و نه .... بلکه گفته خدا و خدا و خدا.و در مورد رسولانش هم چیز زیاد شاخی نگفته که شما حدیث از معصومینتان می اورید که هیچکدامشان در کتاب خدا موجود نمی باشند.فقط در احادیث شما موجود هستند.خداوند میدانست که شما دین او را با احادیث فرقه فرقه میکنید.برای همین گفته:
وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ ۚ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ ۖ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ (5 | المائدة - 66)
و اگر آنان، تورات و انجیل و آنچه را از سوی پروردگارشان بر آنها نازل شده [= قرآن‌] برپا دارند، از آسمان و زمین، روزی خواهند خورد؛ جمعی از آنها، معتدل و میانه‌رو هستند، ولی بیشترشان اعمال بدی انجام می‌دهند.
در ضمن من شما را کافر و مشرک نمیخوانم این خود شمایید که از ایات چنین برداشتی میکنید.اگر آیات با شما سخن میگویند پس خودتان خوب میدانید که چی هستید.من حکم نمیدهم که دینتان چیست فقط گفتم که دارای کتاب نیستید.
در ضمن برای بنده از علی و عمر سخن نگویید.درست است نامم علی است ولی علی و عمر و ابوبکر ته ته کار من هستند.پس ابتدا در مورد همان خدا سخن بگویید.اگر توانستید صحت حرفتان را ثابت کنید سپس به بندگانش رجوع کنید.
حال سوال من از شما:
کدام آیه تحریف شده است چرا؟
این معصومین شما که میگویند قران تحریف شده و علم داشتند نباید به ما میگفتند که کدام آیه تحریف شده؟یه آیه در احادیثشان نیست که در قران نباشد؟
ثابت کنید.

برادر عزیزم ، جناب علی مع الحق ، آیا مثلا علامه مجلسی ( که در بالا آمد ) که تحریف و نقصان را پذیرفته به مذهب سستی و ضربه وارد کرده است ؟ مسلما خیر ، بیان حق و حقیقت که شرمندگی ندارد


با سلام خدمت برادر گرامی
لطفا به دو مطلب توجه فرمائید : اینکه میفرمائید چرا علامه مجلسی تقیه نکردند دوست گرامی شما بفرمائید چرا ما نمیتوانیم علامه مجلسی را مرجع خودمان قرار دهیم؟ مسئله شرایط است که در زمانهای مختلف متفاوت است.

و اما مطلب دوم که تقیه را شرمندگی نامیدید و قبلا هم تقیه را ترس نامیدید . بنده در پست قبلی فرمایش امام باقر علیه السلام را آوردم که ایشان فرموده اند تقیه دین من و پدران من است و کسی که تقیه ندارد دینی ندارد.
این طرز بیان یا خرده گیری به مذهب شیعه است و یا به امام معصوم و یا ناشی از این میباشد که در نوشته ها تاملی نمیشود

اما اینکه حضرتعالی بر روی کربلائی کاظم تاکید دارید ، در پاسخ می گویم که اگر قرار باشد به این شیوه عمل کرد می توان قرآن صنعا را هم ملاک قرار داد ، اما بنده اعتقاد دارم که اگر قرار است بحث روایی مطرح شود در همین حد بماند ، اگر قرار است دریچه نقل بسته شود و پنجره عقل را بگشائیم ، بازهم مانعی ندارد ، اما در هر حوزه بحث های همان وزه مطرح شود .


شاید بنده بیش از حد از جنابعالی انتظار داشتم ، این دومین سوالی بود که در این تاپیک پرسیدم و به اینگونه پاسخ فرمودید

کدام آیه تحریف شده است چرا؟

سلام

باتشكر:Gol:

برادرم ما قبلا اين مطالب را انقدر گفتيم كه خسته شديم اما اقايان بضاعت پاسخ نداشتند

قران اصل ماست، قران دين ماست، قران مذهب ماست،

اگر قران نباشد اسلام معنا پيدا نمي كند،

اگر قران نباشد نبوت و امامت و عدل و معاد معنا پيدا نمي كند

اگر قران نباشد توحيد معنا پيدا نمي كند

قران هست كه اسلام را معنا مي كند، چگونه قران اساس ما نيست؟

كتابي كه دست بشر بر ان وارد شده است، كتابي كه دستبرد خورده است بدرد خود بشر مي خورد و ديگر ان كتاب، كتاب هدايت نيست و بلكه ضلالت هست عزيز دلم، علت انحراف اديان، تحريف كتبشان هست و تفاوقت ما با انها نيز در همين هست كه اگر قرار باشد ما تحريف شده باشيم و ان ها هم تحريف شده است ديگر چه فرقي مي كند، ديگر نسخ و خاتميت معنا ندارد

اساس ما قران هست، قران پود دين و اهل بيت تار دين هستند، پود كه شكست ديگر تار معنايي ندارد، وقتي قران تحريف شد ديگر قياس روايات با ان معنا ندارد، چنين قران تحريف شده اي ديگر براي هدايت نيست زيرا خداوند مي فرمايد انزل فيه القران هدي للناس، اين قران كه هدايت هست و قتي تحريف شد ديگر كتاب هدايت نيست بلكه كتاب ضلالت هست

سلام علیکم

خداوند به همه ما صبر عنایت کند !!!

برادر عزیز ، آقا علی ،

اگر علت تحریف تورات علمایشان بوده اند ، علت تحریف قرآن نیز صحابه بوده اند ، علامه مجلسی کلام زیبائی دارد ، عقل می کند که در گرد آوری غیر معصوم قطعا خطا و اشتباه وجود دارد !

نه تنها نام علی را برداشته اند ، بلکه نام شش تن از رئوسای قریش ، و فضاحت های آنان و آیه رجم و آیات سوره احزاب و ... را نیز برداشته اند ، دقت کنید این را من نمی گویم ، معصومین می گویند ، در ضمن بنده معصومی به شکل اختصاصی ندارم ، پس لطفا دیگر نفرمایید معصومینتان !

اگر شما تفسیر ذلک الکتاب به علی ع را اشتباه می دانید ، به بنده ربطی ندارد ، امام معصوم شیعه چنین گفته است ، رد این تفسیر یعنی رد سخن امام ! جناب علی مع الحق اینجا نیز موضع می گیرید یا سکوت اختیار می کنید ؟

والله ما مانده ایم که اینجا چکار کنیم ! یکی می گوید از ائمه تفسیر بیار ، دیگری می گوید که تفسیر معصوم را قبول ندارم ، بالاخره چکار کنیم ؟ تکلیف مارا مشخص کنید !!!

علی جان ؟ برادر عزیز ؟ شما اگر سنت را قبول ندارید ، مشکلی نیست ، از همین قرآن برای بنده ثابت کن که باید نماز بخوانیم ! همین !

اما سوال آخرتان :

برادر و عزیز بزرگوار ، اگر اندکی پست ها را با دقت می خواندید معلوم کرده بودم بعضی از آیاتی که تحریف شده است :

‏ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ تَلَوْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ (المائدة: 95) فَقَالَ ذُو عَدْلٍ مِنْكُمْ هَذَا [HL]مِمَّا أَخْطَأَتْ فِيهِ الْكُتَّابُ[/HL]

شما فقط به قسمت آخر دقت کنید ، اما معصوم می گوید که در کتاب قران خطا واقع شده است .

شاید بگویید که این روایت جعلی است و افراد دروغگو آنرا روایت کرده اند ،

خب ، مشکلی ندارد ، من سند آن ( یعنی کسانی که انرا روایت کرده اند ) را می آورم ،[HL] هر کس قدرتش را داشت به ما نشان دهد از میان این افراد چه کسی دروغ گفته است ؟ به چه دلیل دروغ گفته و هدفش از دروغ گویی چه بوده است ؟
[/HL]
علي بن إبراهيم عن أبيه عن حماد بن عيسى عن إبراهيم بن عمر اليماني عن أبي عبد الله‏

قطعا یکی این وسط دروغ گفته ، حالا هرکس برای ما مشخص کرد که چه کسی دروغگوست ، جایزه داره !

سوال مهم :

سند متصل قرآن به زمان پیامبر کدامست ؟

اما برادر عزیز ، حقیقتا بنده وجب نمی گذارم ببینم تفسیر ارائه شده کم است یا زیاد است یا به حد نرمال رسیده ! گر در خانه کس است ، یک پند بس است !

اما شما برادر بزرگوار ، جناب علی مع الحق !

در مورد کربلایی کاظم و قرآن صنعا بنده بی احترامی کردم که شما ناراحت شده اید ؟ فقط بحث من این بود که دلیل عقلی جای خودش ، دلیل نقلی جای خودش ، این فکر نمی کنم مطلب خاصی داشته باشد !

امام معصوم تقیه نکرده است ، برادر عزیز که اگر تقیه می کرد اینهمه روایت را بیان نمی نمود ! بحث شما این بود که با مطرح کردن بحث تحریف قرآن مذهب ضربه می بیند ، که گفتم اگر چنین باشد ، علمای شیعه بدترین ضربات را بر مذهب وارد کرده اند !

موفق باشید !

موضوع قفل شده است