سیره اخلاقی بزرگان دین
تبهای اولیه
آيت الله مرعشي نجفي - رحمه الله عليه - از سجاياي اخلاقي بيشماري
برخوردار بودهاند كه ذكر همه اين خصوصيات در اين وقت كم، مقدور نيست
و ما تنها به ذكر چند مورد بسنده ميكنيم.
1- ساده زيستن:
يكي از خصوصيات برجسته ايشان ساده زيستي و عدم توجه به مسائل
مادي و زخارف دنيوي بود.ايشان پس از اقامت در قم و ازدواج با والده ما از
نظر مالي مدتها در وضعيتبدي به سر ميبردند و مدتها اجارهنشين بودند
تا اينكه كمكم با تهيه يك زمين كوچك در آن خانهاي ساختند و تا آخر
عمرشان نيز در آن زندگي كردند.ايشان هيچوقت از وضعيت مالي مطلوبي
برخوردار نبودند و هر آنچه به دست ميآوردند، در راه رفع حوايج مردم
مصرف نموده، يا وقف ميكردند و هيچگاه مالي را به خودشان اختصاص
ندادهاند. ميفرمودند: «من شب كه ميخوابم هيچ پولي، هيچ اندوختهاي
در جيب من نباشد، چون ما عامل هستيم.ما بايد از اين دست بگيريم و با
دست ديگر بدهيم به فقرا، ايتام، نيازمندان و كمك كنيم به مراكز علمي،
ديني و فرهنگي، اينها مال ما نيست!» و تا آخر عمر نيز چنين بودند.شب
آخري كه ايشان رحلت فرمودند، همان شب به بنده ميفرمودند: «من
خيلي بارم سبك است و هيچ نگراني ندارم، تنها يك چيز مرا زجر ميدهد
و آن اين است كه ميترسم در ايام زندگيم نوشته من يا صحبتهاي من در
هر موردي باعث شده باشد كه حقي ناحق شود، يا در همسايگي ما
گرسنهاي بوده باشد و ما غذاي سير خورده باشيم كه و الله و بالله و تالله
اگر چنين چيزي بوده من آگاهي نداشتهام و نصيحت ميفرمودند كه شما
هم بارتان را سبك كنيد و از تجمل پرستي و خانه بزرگ و...بپرهيزيد، كه
همه چيز ظرف چند دقيقه نابود ميشود.» و روزي كه ايشان از دنيا
رفتند، يك قبا داشتند كه مشكي بود و در ايام محرم و صفر ميپوشيدند و
مجموع پولي كه در جيب ايشان بود، هشتصد تومان بود و هيچ
اندوختهاي، زميني يا ملكي نداشتند و هر آنچه به دستشان ميرسيد،
در موارد فوق الذكر مصرف ميكردند.
[=Lotus]2- عشق به كمال و علم:
[=Lotus]يكي ديگر از خصوصيات ايشان علاقه و عشق بيحد و حصر نسبت به كسب علم و
[=Lotus]دانش بود. يك وقتي ايشان نقل ميفرمودند: «زماني كه ما در نجف اشرف به تحصيل
[=Lotus]اشتغال داشتيم، گاهي ميشد كه ما تا 40 روز اصلا گوشت گيرمان نميآمد كه
[=Lotus]بخوريم، خوب آقازاده هم بوديم و رويمان نميشد برويم پيش اعلام و بزرگان آن وقت و
[=Lotus]دست دراز كنيم و گاهي آنقدر سرگرم درس بوديم كه تا 24 ساعت گرسنه ميمانديم
[=Lotus]ولي اصلا توجه به اين مسائل نداشتيم.» ميفرمودند: «زماني كه من در مدرسه قوام
[=Lotus]در نزديكيهاي صحن مطهر مولي امير المؤمنين در نجف اشرف به تحصيل اشتغال
[=Lotus]داشتم، با مرحوم آية الله حاج سيد ابو القاسم ارسنجاني شيرازي كه از علماء بزرگ
[=Lotus]شيراز بودند، هم حجره بودم. ما گاهي گرسنه ميشديم و هيچ چيز نداشتيم
[=Lotus]بخوريم. بعضي از اعيان و اشراف آن روز هم فرزندان خود را ميفرستادند به نجف
[=Lotus]اشرف كه درس بخوانند، ولي اينها معمولا ميآمدند و درس نميخواندند و آش و
[=Lotus]پلويي راه ميانداختند و عدهاي هم از اين افرادي كه دنبال دنيا بودند، دور اينها را
[=Lotus]ميگرفتند و ارتزاق ميكردند، گاهي اينها كاهوي زيادي ميخريدند و ميآمدند در
[=Lotus]كنار حوض و برگهاي زيادي را ميريختند در حاشيه حوض و ساقههاي وسطش را
[=Lotus]ميبردند و ميخوردند. و من و آن رفيق هم حجرهام با هم ميرفتيم اين برگهاي
[=Lotus]اضافي كاهوها را مخفيانه جمع ميكرديم و با آنها سد جوع(رفع گرسنگی ) ميكرديم و هيچگاه هم
[=Lotus]به خودمان اجازه نميداديم كه براي كسي بازگو كنيم، ولي آني از تحصيل و تدريس
[=Lotus]غافل نبوديم.»