چرا خدا می فرماید: هرکه را بخواهم هدایت و هرکه را نخواهم هدایت نمی کنم؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا خدا می فرماید: هرکه را بخواهم هدایت و هرکه را نخواهم هدایت نمی کنم؟

چراخدا میفرمایدهر که را بخواهم هدایت و هرکه را نخواهم هدایت نمیکنم؟آیا این باعدالت سازگار است؟

[=Times New Roman]بسمه تعالی
[=Times New Roman]ان الله یضل من یشاء ویهدی من یشاء؛خداوند هدایت وضلالت را به خود نسبت داده است.بایبد گفت از آنجا که عالم، نظام سبب ومسببی است ،نظام علت ومعلول است . هر چیزی دارای اثری است واین قانون (علی ومعلولی) لا ینفک از این عالم است وسنت الهی است و؛لن تجد لسنةالله تبدیلا؛سنت الهی تبدیل وتغییر نمیکند پس هر شیی اثر وضعی خود را دارد .پس انسان دارای اختیار است پس اختیار به عنوان یک شی چرا اثری ندارد ؟پس عدالت کجاست وقتی خودش را مارا گمراه کرد چرا عذاب کند؟
[=Times New Roman]میتوان گفت انسان با اختیار خودش زمینه هدایت وضلالت را برای خودش فراهم می کند ولی از آنجا که اثر کار اختیاری را اعم از مثبت ومنفی را خدا قرار می دهد طبق نظام علی ومعلولی،لذا به نحو غیر مستقیم خداوند ضلالت را به خودش نسبت می دهد آن هم به دلیل اثر بخشی به کارها .که با اختیارانسان وعدالت الهی نیز سازگار است .
[=Times New Roman]جبر واختیار ،علی ربانی گلپایگانی.
[=Times New Roman]معارف قرآن ،محمد تقی مصباح یزدی .


:Sham::Sham:

محمد;2988 نوشت:
چراخدا میفرمایدهر که را بخواهم هدایت و هرکه را نخواهم هدایت نمیکنم؟آیا این باعدالت سازگار است؟

سلام دوست عزیز

اگر چه انسان برای رسیدن به کمال و سعادت کامل خود نمی‌تواند تنها بر عمل تکیه کند بلکه توفیقات الهی و کمک حضرت حق را هم نیاز دارد.

اما خداوند هرگز کسی را گمراه نمی‌کند اما سنت الهی این چنین است که اگر کسی گام در وادی ضلالت و گمراهی نهاد نتیجه‌ این عملش گمراهی بیشتر و سلب توفیق بیشتر خواهد بود.یعنی ما یک ضلالت و گمراهی ابتدائی داریم و یک ضلالت و گمراهی که عقوبت و نتیجه آن ضلالت و گمراهی ابتدائی و اولی است.

وقتی قرآن کریم گمراهی و ضلالت افراد را به خداوند نسبت می‌دهد؛ مقصود ضلالت و گمراهی ابتدایی که شخص مرتکب می‌شود نیست بلکه مقصود این است که سنت خداوند این است که هر کس این گام را در ضلالت برداشت؛ ضلالتها و گمراهی‌های دیگری هم نتیجه این گام برداشتن او خواهد بود. در مورد هدایت هم همینطور است.


در نتیجه؛ خداوند به صورت ابتدایی کسی را گمراه نمی‌کند و گمراه کردن خداوند به معنای نتیجه گمراهی ابتدایی شخص است که با انتخاب خودش صورت گرفته است بنابر این هیچگونه منافاتی با عدل و رحمت خداوند ندارد.

[=Times New Roman]ان الله یضل من یشاء ویهدی من یشاء
همانا
[=Times New Roman]الله هرکس را بخواهد گمراه می کند و هر کس را [=Times New Roman]بخواهد هدایت می کند

معنی این آیه روشن، صریح و قابل فهم برای همه است.

طبق کلام صدیق : "گمراه کردن خداوند به معنای نتیجه گمراهی ابتدایی شخص است"!
من نمی توانم خدایی را تصور کنم که اگر یکی از مخلوقاتش راه را گم کرد، بجای نشان دادن راه، او را گمراه تر کند!
بنابر این طبق کدام دلیل عقلی، خدا، کسی را که گمراه شده گمراه تر می کند؟
صدیق گرامی، با عقل خود شما سازگار است؟
اگر می توانید با بله، خیر، هنوز نمی دانم پاسخ دهید.
جسارتا تاکید می کنم فقط با مراجعه به عقل خودتان
پاسخ دهید!

[="Purple"]سلام و درود خداوند بر شما:Gol:
جناب محمد، پاسخ مجمل و در عین حال کامل کارشناس محترم،جناب صدیق کاملا عقلی است و حساب دو دو تا چهارتاست.
اجمالا با اجازه ایشون من هم مطالبی رو عرض کنم
در بیانی تفصیلی هدایت بر چهار نوع است و به بیان مختصر تر دو نوع هدایت داریم: هدایت عمومی و هدایت پاداشی.
هدایت عمومی هدایتی ابتدایی است که شامل همه انسانها میشود مثل قرآن که "هدی للناس" است.
حالا اگر کسی به این هدایت اولیه پاسخ مثبت بده و بعبارتی راه بندگی خدا رو در پیش بگیره و در این راه ثابت قدم باشه،مشمول هدایت پاداشی خداوند میشود.(ان تُطیعوه تهتدوا)
"قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی إِلَیْهِ مَنْ أَناب ؛
در این آیه خداوند در مورد هدایت پاداشی توضیح می دهد و میفرماید کسی را هدایت میکند که بازگردد و مطمئنا کسی بازمیگردد که هدایت اولی روپذیرفته باشه.

و اما در مورد ضلالت:
اضلال خداوند به دو دسته تقسیم نمی شود چرا که خداوند اضلال ابتدایی ندارد و این مسئله با قضیه اختیار انسان توجیه پذیر است.
اضلال خداوند همیشه اضلال کیفرى است و اضلال کیفرى ؛ شامل کسانى مى‌شود که با وجود هدایت ‏ابتدایى ، که شامل عقل ، فطرت و الهام از درون و وحى تشریعى و کتابهاى آسمانى ، رسالت و ‏امامت از بیرون ، عالما و عامدا دین را پشت سر گذاشته و به طرف گناه میروند.
و منظور از اضلال خدا یعنی اینکه بعد از آنکه خودشان هدایت اولیه را نپذیرفتند و گمراه شدند ، دیگه به اجبار آنها را هدایت نمی‌کند و همین هدایت نکردن ، خود نوعی گمراهی است . منظور اینکه خداوند به اجبار مانع گناه کردن و گمراهی ایشان نمی‌شود .
موفق باشید:Gol:[/]

با سلام خدمت همه دوستان عزيز

با تشكر از محمد به خاطر پرسش خوبشان و كارشناسان محترم كه پاسخ هاي خوبي ارائه نمودند .

با اجازه دوستان پاسخي را با زبان بسيار ساده تقديم خواهم كرد شايد كه مقبول افتد .

خداي مهربان خالق و آفريدگار همه انسانهاست .

همه كساني كه چيزي را مي سازند مي خواهند بهترين را بسازند.

هيچ سازنده و آفريننده اي نمي خواهد شاهد نابودي مصنوع خويش باشد

خالق ما براي ما كه آفريده او هستيم هدفي عالي را در نظر گرفته است

براي رسيدن به آن هدف والا تمام راه كار ها را فراهم ديده است

وجود پيامبران و كتاب هاي آسماني عامل هدايت انسان به نقطه اوج كمال است

اما خدا هيچ كس را به زور به اوج كمال يا قعر دره نكبت و بد بختي نمي برد

انسان را بر سر دو راهي اختيار آزاد گذاشته تا انتخاب كند

پيامبران بروني و دروني به وظيفه خويش عمل كرده و هر دو راه را براي ما تشريح كرده اند

در راه كمال گام گذاشتن برابر با هدايت انسان است فقط كافي است گام اول را درست برداريم خدا دستمان را گرفته به آنجا كه شايستگي آن را داريم مي رساند

اگر مسير سقوط و انحطاط را پيموديم خدا موانعي را بر سر راه ما قرار خواهد داد تا ما به راحتي سقوط نكنيم و از سرعت ما كاسته شود

هشدار ها ، اعلام خطر ، جريمه ، زمين خوردن ، و ... مي تواند بعضي از اين موانع باشد .

عبادت ها ي روزانه مانند نماز ، هفتگي مانند دعاهاي كميل و ... ، ماهانه مانند نماز هاي اول ماه و... سالانه مانند روزه ماه رمضان و... بزرگترين موانع انسان از سقوط است .

اگر كسي از همه اين موانع عبور كند و به هشدار ها توجه نكند به مرحله اي مي رسد كه خدا او را به حال خود رها مي كند

اينجاست كه پيامبر خدا هم مي فرمايد

الهي لا تكلني الي نفسي طرفه عين ابدا

خدايا مرا به اندازه يك چشم بهم زدن به حال خود رها مكن

به حال خود رها شدن يعني افتادن در ضلالت و گمراهي كه هيچ بازگشتي ندارد

اينكه خدا مي فرمايد هركه را بخواهم گمراه مي كنم يعني كسي را كه در اين دره سقوط گمراهي افتاد ديگر ياريش نمي كند

آنكس كه چراغ دارد و بيراهه مي رود بگذار بيفتد و بيند سزاي خويش

اميد كه خداوند هيچ يك از ما را به حال خود رها نسازد

موفق باشيد :Gol::Gol::Gol:

محمد;2988 نوشت:
چراخدا میفرمایدهر که را بخواهم هدایت و هرکه را نخواهم هدایت نمیکنم؟آیا این باعدالت سازگار است؟

سلام :Gol:
در جای دیگری هم عرض شد که :
یک معنای ظریف و شریف آیه : یضل من یشاء و یهدی من یشاء
این است که : هرکه گمراهی بخواهد گمراهش می کنیم و هرکس هدایت بخواهد هدایتش می کنیم
در جای دیگر هم فرمود :
کلا نمد هولاء و هولاء من عطاء ربک
همه را یاری می کنیم هم آنان ( هدایت خواهان ) و هم آنان ( گمراهی پسندان ) (که این مدد ) از عطای پروردگار توست
پس از آنسو همه لطف است از این سوست که نور است یا ظلمت
موفق در پناه حق
:Gol:


با سلام به دوستان و تشکر از جواب های خوبشان.
در مورد این سوال بحث کاملی در این تاپیک صورت گرفته که مطالعه آن بی نیاز کننده از ادامه بحث است.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=8438
موفق باشید.

من قانع نشدم.
با توجه
به اغلب مباحثات این چنینی، از به چالش کشیدن تفسیرهایی که ارائه نمودید صرف نظر، و شما را به ساده دیدن حقیقت، پرهیز از پیچیدگیهای ذهنی و تعقل مستقل دعوت می کنم.
ضمن اینکه جناب صدیق به پرسش من پاسخ ندادند.

روح;77355 نوشت:
ان الله یضل من یشاء ویهدی من یشاء
همانا
الله هرکس را بخواهد گمراه می کند و هر کس را بخواهد هدایت می کند

معنی این آیه روشن، صریح و قابل فهم برای همه است.

طبق کلام

صدیق : "گمراه کردن خداوند به معنای نتیجه گمراهی ابتدایی شخص است"!
من نمی توانم خدایی را تصور کنم که اگر یکی از مخلوقاتش راه را گم کرد، بجای نشان دادن راه، او را گمراه تر کند!
بنابر این طبق کدام دلیل عقلی، خدا، کسی را که گمراه شده گمراه تر می کند؟
صدیق
گرامی، با عقل خود شما سازگار است؟
اگر می توانید با بله، خیر، هنوز نمی دانم پاسخ دهید.
جسارتا تاکید می کنم فقط با مراجعه به عقل خودتان
پاسخ دهید!

با سلام:Gol:

با پوزش از تأخیر، در پاسخ به شما دوست گرامی گفتنی است: هدايت الهی در لغت به معناي دلالت و راهنمائي تؤام با لطف و دقت است[1] و آن را به دو شعبه تقسيم كرده اند: «ارائه طريق» و «ايصال به مطلوب» و به تعبير ديگر «هدايت تشريعي» و «هدايت تكويني».

با اين توضيح كه: 1. گاه خداوند راه را به انسان طالب، با دقت تمام و لطف و عنايت کامل نشان مي دهد، اما پيمودن راه و رسيدن به مقصود به عهدۀ خود اوست. «هدايت تشريعي، ارائه طريق». 2. ولي گاه، دست طالب را مي گيرد و علاوه بر ارائه طريق او را به مقصد مي رساند «هدايت تكويني، ايصال به مطلوب».

هدايت تشريعي به معناي ارائه طريق، جنبۀ عمومي و همگاني دارد و هيچ قيد و شرطي در آن نيست. چنانكه در آية 3 سورة دهر آمده «انّا هديناه السبيل اما شاكراً و اما كفوراً» ما راه را به انسان نشان داديم خواه شكر گذاري كند يا كفران. و در آية 51 آل عمران مي خوانيم. و انك لتهدي الي صراط مستقيم: تو همۀ انسان را به صراط مستقيم دعوت مي كني.[2]

اما هدايت تكويني به معناي ايصال به مقصود و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از تمام پيچ و خم هاي راه و حفظ و حمايت از آنها تا رساندن به ساحل نجات، كه موضوع بسياري ديگر از آيات قرآن است، هرگز بي قيد و شرط و بدون دلیل نمي باشد. اين هدايت مخصوص گروهي است كه اوصاف آنها در قرآن بيان شده، و اما اضلال (یضل من یشاء) كه نقطه مقابل آن است نيز، مخصوص گروهي است كه اوصاف آنان نيز بيان گشته است.

گرچه بعضي از آيات مطلق است، ولي بسياري ديگر از آيات قيد و شرط آن را دقيقاً بيان كرده و هنگامي كه اين آيات «مطلق» و «مقيد» را كنار هم مي چينيم مطلب كاملاً روشن مي شود و هيچ ابهام و ترديدي در معني آيات باقي نمي ماند و نه تنها با مسأله اختيار و آزادي ارادۀ انسان نسبت به سرنوشت خويش مخالف نيست بلكه آن را دقيقاً تأیید و تأكيد مي كند.

قرآن مجيد در يكي از آيات مي گويد «يضلّ به كثيراً و يهدي به كثيراً و ما يضل به الّا الفاسقين» بوسيلۀ آن ضرب المثل، که قبل از اين آيه بيان فرموده گروهي را گمراه و گروهي را هدايت مي كند، اما جز فاسقان را گمراه نمي سازد. «بقره 26» كه در اينجا سرچمشۀ ضلالت فسق و خروج از طاعت و فرمان الهي با اختیار خود انسان شمرده شده است. و در جاي ديگر مي گويد: والله لايهدي القوم الظالمين، خداوند قوم ستمگر را هدايت نمي كند. «بقره 258» در اين جا تكيه روي مسأله ظلم شده است و آن را زمينه ساز ضلالت معرفي كرده است. و در جاي ديگر مي خوانيم: «والله لايهدي القوم الكافرينِ» «بقره 264» خداوند قوم كافر را هدايت نمي كند. در اين جا كفر به عنوان زمينه ساز گمراهي ذكر شده است.

باز در آيۀ ديگر مي خوانيم: «انّ الله لايهدي من هو كاذب كفّار» خداوند هدايت نمي كند كسي را كه دروغگو و كفران كننده است. «زمر 3» كه در اين جا نيز دروغگويي و كفران را مقدمۀ ضلالت شمرده است.

و آيات ديگر از اين قبيل كه ضلالت الهي را مخصوص كسي مي شمرد كه داراي اين اوصافند «كفر، ظلم، فسق، دروغ، اسراف، كفران» و تمام آيات ديگري كه به صورت مطلق ضلالت به خداوند متعال نسبت داده شده است مقيّد به اين اوصاف مي شود و ضلالت الهي هرگز بدون قيد و شرط نمي باشد. اما اين اسناد ضلالت به خدا عين اختيار بندگان و آزادي اراده آنها در متصّف شدن به چنين اوصافي است.[3] در مورد هدايت نيز شرط و اوصافي در قرآن آمده كه نشان مي دهد آن هم بدون علّت و بر خلاف حكمت الهي نيست.

به هر حال مشيت الهي كه در آيات هدايت و ضلالت روي آن تكيه شده، هرگز به معناي مشيت بي دليل و خالي از حكمت نيست؛ بلكه در هر مورد شرايط خاصي دارد كه آن را هماهنگ با حكيم بودن او مي كند. [4]

اصولاً خداوند مبرا از انست که با کسی قوم و خویشی داشته باشد و بدون وجه و دلیل گروهی را هدایت کند و با کسانی دشمنی داشته باشد و بدون وجه و دلیل انها را گمراه کند.

و این مطالب که گفته شد با رجوع به عقل نیز ثابت است زیرا انسان یا مختار هست یا نیست؟ اگر مختار است پس خودش به اختیار خودش راه هدایت و یا گمراهی را انتخاب می کند و با اصرار بر گمراهی و ضلالت، زمینۀ گمراهی های بعدی و فرو رفتن در دره های عمیق تر هلاکت را فراهم می سازد.

اگر انتظار داشته باشیم خداوند به لطف و عنایت، دست انسانی را که با اختیار و انتخاب خود مسیر گمراهی را برگزیده و علیرغم اسباب و عللی که از سوی خدا او را به مسیر هدایت می خواند باز بر گمراهی و ضلالت خود تأکید می ورزد، بگیرد و به مسیر هدایت بیاورد، دیگر برای اختیار و اراده انسان جائی باقی نمی ماند و این می شود همان قاعدۀ جبر که خلاف عدل و حکمت الهی است.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی_____________________________________________
[1] . مترادف راغب مادّه «هدي»
[2] . تفسير نمونه، همان، ج 19، ص 461 ـ 462.
[3] . همان، ص 466 ـ 464، با كمي دخل و تصرّف،
[4] . بنقل از پایگاه اینترنتی اندیشه قم با کمی دخل و تصرف.

با سلام
به قول کاربر محترم "روح" بيان ساده و به دور از پيچيدگي يک روش صحيح خواهد بود
بنابراين مي توان يک محيط کاري را که شامل کارمند و مدير مي باشد تصور کنيد
اين مدير در خصوص کار و محيط کار اختيار دار است ممکن است من کارمند اقدامي انجام دهم اما اگر تأييد مدير نباشد اين کار بي اثر است. در عين حال يک مدير زبده کارمند خود را محدود نمي کند بلکه حيطه کاري او را يادآور مي شود ، در کار راهنماييش مي کند، در مورد تخلفش برخورد مي کند و ... لذا خداوند در اين بحث جبر و اختيار محيطي را براي پرورش يک انسان موفق پديد آورده است که در عين حال که اجازه نمي دهد هر کار که خواست بکند (که اين نيز به نفع خود انسان است) او را بار مي آورد و اختيار در همين جهت پرورش است و به قول "ايمان" اين محيط دنيا همه اش از لطف و مهرباني خداوند است.
ما اگر فقط بتوانيم در مقابل خداوند مانند يک کارمند و مدير باشيم و همين محيط ساده را تصور کنيم واقعا قدم بزرگي در ارتباط با خدا برداشتيم اما افسوس من که نتوانسته ام .
در تکميل سخن دوستان بايد گفت که خداوند در قرآن معانيي براي يهدي من يشا و يضل من يشاء بيان فرموده يک نمونه اش ان ُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ وَيُضِلُّ اللّهُ الظَّالِمِينَ وَيَفْعَلُ اللّهُ مَا يَشَاءُ (ابراهيم 27 ) است يعني اگر من به پدرم يا دوستم يا همکارم و ... ظلم کنم خداوند قهرا گمراهم خواهد کرد و اين نوع گمراه کردن هاي خداوند هيچ راه فراري ندارد بلکه هر که به ذهن خود بهتر گريخت بدتر به دام افتاد مثل باتلاق مي ماند. و از اين قبيل در قرآن ذکر شده است و همينطور براي يهدي من يشاء

بسم الله الرحمن الرحیم
و ما ارسلنا الا بلسان قومه لیبین لهم فیضل الله من یشاء و یهدی من یشاء؛ ابراهیم ،4.

افمن زین له سوء عمله فراه حسنا فان الله یضل من یشاء و یعدی من یشاء؛ فاطر ،8.

با توجه به دو آیه فوق بخشی از جواب به دست خواهد آمد. در ایه سوره فاطر میفرماید: کسی که چنین شده که کار بد خود را خوب میبیند سپس می فرمایدخداوند هر که را بخواهد هدایت و هر که را بخواهد گمراه میکند . از همین جا می توان فهمید دلیل گمراهی ،عمل خود اوست.

در سوره ابراهیم ،4،و ما نفرستادیم رسولی مگر به زبان قومش تا برای انان تبیین کند ....؛ حال اگر هدایت را پذیرفتند که خداوند هدایتشان مینماید ولی اگر نپذیرفتندخداوند گمراهی آنان را اراده میکند .

از سوی دیگر در سوره انفال،17،میفرماید: و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی؛
که اشاره به توحید افعالی است . اینکه هیچ نیرویی جز به خداوند نیست و از اراده الهی سرچشمه میگیرد. ولی این اراده نیز با وجود عواملی تغییر میکند

فلاسفه نیز معتقدند خداوند که خیر مطلق و منبع حقیقت و هدایت است ،گمراهی از او صادر نمی شود.

اما نکته ضروری اینکه بخشی از هدایت موجودی مختاری مثل انسان تشریعی است که میتواند با سوء اختیار ازآن سر باز زند و بخش دیگر مربوط به توانایی ها و ویژگی های خاص او که او را به کمال مطلوب میرساند همانا هدایت تکوینی است که اجباری است. قال ربنا الذی اعطی کل شیی خلقه ثم هدی؛ طه،50.

عنصر اختیار که طبق قران بر آن تأکید شده است؛ انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا؛ انسان ،3؛ حال برخی از این انسانهای مختار راه ضلالت را پیش میگیرند. ....و ان یروا سبیل الرشد لا یتخذوه سبیلا و ان یروا سبیل الغی یتخذوه سبیلا ....؛
اگر راه رشد را ببینند ان را پیش نمیگیرند و اگر راه ضلالت را ببینند آن را پیش میگیرند.اعراف ،146.

بنابر این خداوند نه تنها کسی را گمراه نمیکند بلکه تمام ابزار و شرایط هدایت را برایش فراهم نموده است هم در تکوین و هم در تشریع،ولی سوءاختیارش باعث رضایت او به گمراهی خود شده ست. و این قانون الهی است که به زور کسی را مومن نمیکند. ؛ و لو شاء ربّک لامن من فی الارض کلهم جمیعا؛ یونس ،99. و اگر پروردگار تو میخواست قطعا همه کسانی که در زمین اند یک سره (به اجبار) ایمان می اوردند.

و از انجا که هیچ تأثیری در عالم در دایره قانون و اراده الهی است میتوان آن را به خدا نسبت داد.فساد مفسد به سوء اختیار اوست ولی از اراده خدا بیرون نیست لذا مشمول اراده الهی است.

نکته نهایی اینکه خداوند حکیم با ارسال رسل و انزال کتب چگونه میتواند بی دلیل انسانها را گمراه کند؟؟جز اینکه نور را به دلیل ظلم به نفس از دست میدهدو خدا او را به خود وامیگذارد.و این است معنای اضلال خداوند.
هدایت نیز گاهی زمینه ای از سوی خود انسان دارد. مانند پیروی از رضای الهی(مائده،16) ؛ مجاهده در راه خدا (عنکبوت،69) ؛ گام برداشتن در مسیر هدایت(محمد صلی الله علیه واله،17) و .....
.
ر.ک.المیزان، علامه طباطبایی،ج 8،7،4،1و5.

سلام
با يه مثال ساده شايد بشه اضلال خداوند نسبت به بندگان رو توضيح داد :
گاهي يه معلم به شاگرد تنبل چندين بار در مورد يك مطلبي تذكر ميده و ميبينه فايده اي نداره بطوريكه از هدايت شاگرد مايوس ميشه حالا اگه دست از كارش برداره و شاگرد رو رها كنه كار بدي كرده ؟
خداوند هم گاهي اوقات صدها بار يا شايد هزاران بار بنده اي رو امتحان ميكنه و اين بنده مردود ميشه بطوري كه ديگه هيچ اميدي به هدايتش نيست حالا اگه رهاش كنه كار بدي كرده ؟
ايات استدراج كه در قران امده ناظر به همين مطلبه :
وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُون‏
فَذَرْني‏ وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَديثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُون‏
في امان الله...

موضوع قفل شده است