رد نگه داشتن عده با دليل

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رد نگه داشتن عده با دليل

با سلام
من با دو دلیل عده نگه داشتن را رد می کنم
ببینید فلسفهٔ وضع عده جلوگیری از اختلاط نسلهاست
پس با استفاده از ابزار های جلوگیری کننده از حاملگی مثل کاندوم
براحتی می توان از حامله شدن زن جلوگیری کرد
ومثلا در ازدواآج موقت دیگه نیازی به عده نگه داشتن نیست
بعد با استفاده از علم روز بعدویا قبل طلاق می شه فهمید زن حامله است حتی کوچکترین سلول در رحم هم مشخص میشه
دیگه عده نگه داشتن لازم نیست و زن بعد طلاق می تونه بلافاصله ازدواج کنه

با نام الله



کارشناس بحث: استاد نور

ninja;421321 نوشت:
با سلام
من با دو دلیل عده نگه داشتن را رد می کنم
ببینید فلسفهٔ وضع عده جلوگیری از اختلاط نسلهاست
پس با استفاده از ابزار های جلوگیری کننده از حاملگی مثل کاندوم
براحتی می توان از حامله شدن زن جلوگیری کرد
ومثلا در ازدواآج موقت دیگه نیازی به عده نگه داشتن نیست
بعد با استفاده از علم روز بعدویا قبل طلاق می شه فهمید زن حامله است حتی کوچکترین سلول در رحم هم مشخص میشه
دیگه عده نگه داشتن لازم نیست و زن بعد طلاق می تونه بلافاصله ازدواج کنه

با سلام و عرض ادب

درمورد این موضوع تاپیک های مشابهی در انجمن وجود دارد لظفا برای دریافت پاسخ دقیق به آن تاپیک ها مراجعه نمایید درصورتی که ابهامی باقی ماند درخدمتتان هستیم:
http://www.askdin.com/thread11379-2.html
http://www.askdin.com/thread1372.html
http://www.askdin.com/thread32211.html

موفق و موید باشید.

ninja;421321 نوشت:
با سلام
من با دو دلیل عده نگه داشتن را رد می کنم
ببینید فلسفهٔ وضع عده جلوگیری از اختلاط نسلهاست
پس با استفاده از ابزار های جلوگیری کننده از حاملگی مثل کاندوم
براحتی می توان از حامله شدن زن جلوگیری کرد
ومثلا در ازدواآج موقت دیگه نیازی به عده نگه داشتن نیست
بعد با استفاده از علم روز بعدویا قبل طلاق می شه فهمید زن حامله است حتی کوچکترین سلول در رحم هم مشخص میشه
دیگه عده نگه داشتن لازم نیست و زن بعد طلاق می تونه بلافاصله ازدواج کنه

دلایلیکه شما ذکر میکنید همه اش دلایل دنیوی است و باید بدانید که فلسفه عده فقط جلوگیری از اختلاط نسل نیست

[="Tahoma"]

ninja;421321 نوشت:
فلسفهٔ وضع عده جلوگیری از اختلاط نسلهاست

سلام
اگر حکمت یا فلسفه ای برای تشریع یک حکم مطرح شود با انتفاء آن نمی توان حکم را منتفی کرد چون حکمت و فلسفه بیانگر دلیل اصلی تشریع یا تمام آن نیست بلکه جهتی از جهات تشریع حکم را بیان می کند
والله الموفق

با سلام
سه لینک معرفی شده مطالعه شد ولی با توجه به متن پایین

اما چون حکمت عده نگه داشتن دقیقا برای ما روشن نیست مي توان احتمال داد كه یکى دیگر از فلسفه ‏هاى «عدّه»، نوعي احترام زندگي قبلي و ايجاد زمينه اي براي آمادگي روحي فرد براي بازگشت به شرايط ايده آل و گسستن تعلقات قبلي و رسيدن به شرايط مطلوب روحي و جسمي براي ورود به زندگي جديد مطرح است.

اما خانمی که کارش صیغه موقته دیگه عشق ومحبتو کاری نداره دیگه وابستگی نداره
فرض کن من یک مسیحی یا یهودی ویا بودایی هستم
از لحاظ غقلی چگونه نی تونید عده نگه داشتن رو توجیه کنید

ninja;421754 نوشت:
با سلام
سه لینک معرفی شده مطالعه شد ولی با توجه به متن پایین
اما چون حکمت عده نگه داشتن دقیقا برای ما روشن نیست مي توان احتمال داد كه یکى دیگر از فلسفه ‏هاى «عدّه»، نوعي احترام زندگي قبلي و ايجاد زمينه اي براي آمادگي روحي فرد براي بازگشت به شرايط ايده آل و گسستن تعلقات قبلي و رسيدن به شرايط مطلوب روحي و جسمي براي ورود به زندگي جديد مطرح است.
اما خانمی که کارش صیغه موقته دیگه عشق ومحبتو کاری نداره دیگه وابستگی نداره
فرض کن من یک مسیحی یا یهودی ویا بودایی هستم
از لحاظ غقلی چگونه نی تونید عده نگه داشتن رو توجیه کنید

با سلام و عرض ادب

نکته اول اینکه، این دلیلی که اشاره کردید به عنوان یکی از احتمالات مطرح شده است که البته مطابق با فطرت انسان هم می باشد و همان جا هم ذکر می شود که تمام فلسفه و حکمت احکام برایمان مشخص نیست.
نکته دیگر اینکه لزوما برای فلسفه احکام نباید دنبال دلیل عقلی گشت همین که با عقل سلیم و فطرت انسانی مخالفت ندارد موجه می باشد وچه بسا در بسیاری از احکام روحیه تعبدی مورد محک است.

در نهایت اینکه برای اطلاع بیشتر و پاسخ تفصیلی از فلسفه احکام باید سوال خود را در انجمن کلام پیگیری نمایید.

موفق و موید باشید.

[="Tahoma"]

ninja;421754 نوشت:
اما خانمی که کارش صیغه موقته دیگه عشق ومحبتو کاری نداره دیگه وابستگی نداره
فرض کن من یک مسیحی یا یهودی ویا بودایی هستم
از لحاظ غقلی چگونه نی تونید عده نگه داشتن رو توجیه کنید

سلام
فلسفه اصلی ازدواج ارضاء غریزه جنسی نیست بلکه ابعاد مهمتر و ارزشمند تری دارد لذا زندگی مشترک دارای حریم است . چه بسا عده برای رعایت حریم ازدواج است . البته میتواند علت تشریع حکم عده مجموعه ای از دلایل باشد و نه یک یا دو دلیل . مثلا در عده طلاق ایجاد فرصت برای رجوع یکی از ادله عقلی پسندیده است .
والله الموفق

ninja;421321 نوشت:
ومثلا در ازدواآج موقت دیگه نیازی به عده نگه داشتن نیست

نزدیک به اجماع این هست که عده در هر صورت لازمه هرچند با ابزار امروزی یقین کنیم که بارداری و اختلاط انساب اتفاق نیفته ولی فتواهای نادری هم هست مثل آقای صادقی تهرانی که میگن اگه یقین کنیم بارداری صورت نگرفته عده لازم نیست.

نور;421759 نوشت:
نکته اول اینکه، این دلیلی که اشاره کردید به عنوان یکی از احتمالات مطرح شده است که البته مطابق با فطرت انسان هم می باشد و همان جا هم ذکر می شود که تمام فلسفه و حکمت احکام برایمان مشخص نیست.
نکته دیگر اینکه لزوما برای فلسفه احکام نباید دنبال دلیل عقلی گشت همین که با عقل سلیم و فطرت انسانی مخالفت ندارد موجه می باشد وچه بسا در بسیاری از احکام روحیه تعبدی مورد محک است.

سلام
میگن یکی از دلایل مهم عده نگهداشتن بعد از طلاق برای رجوع مجدد زوجین ( البته در صورت تمایل ) است. حالا زن و مردی طلاق میگیرن اومدیم مرد سریع روز اول نه، روز دوم سراغ زن دیگه ای رفت و به کل فاتحه برگشتن زوجین خونده شه !! در این صورت چرا زن باید متضرر بشه و تا چهل و اندی روز عده نگه داره ؟
یه جا دیگه خوندم که عده نگه داشتن نوعی احترام به زندگی قبلیه، چرا که در نظر دیگران این زن به همسر فلانی مشهور بوده و .......... مگه این مساله در مورد مرد هم صادق نیست مگه ایشان هم در نظر دیگران به شوهر فلانی مشهور نبوده چرا در اینجا باز فقط زن باید جور بکشه ؟؟؟؟
با تشکر :Rose::Rose::Rose:

اصلیترین حکمتش جلوگیری از تشخیص پدر بوده مثل این که آیه قرآن میگه اگه زن یائسه یا کسی که هنوز حیض نشده (که احتمال بارداری ندارند) طلاق داده بشه عده ندارند. اگه منظورش بعد طلاق احترام همسر و امکان رجوع بود برای زن یائسه هم میذاشت یا برای اونی که هنوز حیض نشده. حالا چرا باید زنی که شغلشو ازدواج موقت گذاشته یک ماه و نیم بعدش صبر کنه بعد صیغه یکی دیگه شه
البته در مورد وفات احترام همسر بعد از وفات خیلی هم خوبه به احترام همسر (البته چه زن و چه مرد) مثلا مدت یکسال ناراحتی درشون دیده بشه نرن فرداش ازدواج کنن هرچند مدت چهار ماه و ده روز خصوصیتی نداره.

یک سوال . یک تاپیکی هست به این اسم که احکام اسلام متاثر از زمان ظهور هستن . در زمان ظهور اسلام و مثلا حکم عده نگه داشتن ، طبیعیه چون نمیتونستن مشخص کنن که اون زن چه وضعی داره ولی الان همه چیز مشخصه .

یا در قضیه اینکه گفتن چند زن دور امام علی علیه السلام جمع شدن و گفتن چا یه زن نمیتونه چند شوهر داشته داشته و دلیلشو این دونستن که بعدش معلوم نمیشه بچه مال کدومه . الان که اصلا اینطور نیست سریع مشخص میشه چی به چیه. (البته من با هر دو موردی که گفتم مخالفم یعنی عده نگه نداشتن و چند شوهری - ولی خوب سواله دیگه ، یهو پیش میاد :ok:)

سلام ...
به نظره من مبحث عده نگه داشتن ... ممکن هست 2 تا حالت داشته باشه ....

1- بحث بچه دار بودن .
2- عللی که ما نمیدونیم .

اونجور که در سوره البقره نوشته ... حتی نمیشه در این مدت با کسی قراره ازدواج گذاشت ... پس احتمالا مسائل دیگری غیر از بچه هم وجود داره ...
خوب الان ما دسترسی به امام معصوم نداریم ... اونجور که من شنیدم ... زمانیکه حضرت مهدی ظهور میکنن ... آنچنان دین و روشی رو برای زندگی ارایه میکنن .... که گویی ایشون دینی جدید آورده ...
حالا که ما دسترسی به امام معصوم نداریم ... مجبوریم احتیاط کنیم ... شاید حرفه شما هم درست باشه ... و نیازی به عدع گرفتن نباشه ... ولی باید کسی باشه که روش مهر تایید بزنه ...

وگرنه ما نمیدونیم که علت عده نگه داشتن فقط مساله بچه هست ... یا مسائل دیگری هم دخیل هستند ...

[="Tahoma"][="DarkGreen"]اللهم عجل لولیک الفرج

سلام

شما دوست گرامی گفته ایید در ازدواج موقت عده نداریم

چه کسی گفته که ازدواج موقت عده ندارد؟

در صورتی که ازدواج موقتم تا جایی که من می دانم اگر دخول صورت بگیرد عده دارد

و همچنینی در مورد عده نگهداشتن اگر لذت جنسی رو هم یکی از دلایل بدانیم چطور؟
یا روحیه لطیف خانم ها را؟:Gig:[/]

سلام ...

شاید یکی از علتهای عده نگه داشتن این باشه ... که خانمهای جامعه هرزه نشن ...
اگر قرار باشه ... الان با یک نفر باشن و ساعتی دیگر با یه نفره دیگه ...
خوب این باعثه خراب شدن روحیاتشون میشه و انسانیت خودشون رو فراموش میکنن ...

شاید خدا عده رو برای این گذاشته ... که جلوی چنین امری رو بگیره ...

ninja;421321 نوشت:
من با دو دلیل عده نگه داشتن را رد می کنم
ببینید فلسفهٔ وضع عده جلوگیری از اختلاط نسلهاست
پس با استفاده از ابزار های جلوگیری کننده از حاملگی مثل کاندوم
براحتی می توان از حامله شدن زن جلوگیری کرد
ومثلا در ازدواآج موقت دیگه نیازی به عده نگه داشتن نیست
بعد با استفاده از علم روز بعدویا قبل طلاق می شه فهمید زن حامله است حتی کوچکترین سلول در رحم هم مشخص میشه
دیگه عده نگه داشتن لازم نیست و زن بعد طلاق می تونه بلافاصله ازدواج کنه
فقط یه سوال از شما:

ازدواج و بچه دار شدن مشروع و امور وابسته بدان، امریست حیاتی مهم و خطیر همونطور که خودتونم مستحضرید، لذا برای امر خطیر باید حداکثر امنیت رو بکار برد. حالا:
شما بفرمایید استفاده از کاندوم و قرص و دستگاههای تشخیص دی ان ای و... (و کلا علم با همه ی نقصانش) مطمئن تر و امن تر است یا نگه داشتن عده؟ هر کدار اطمینان بیشتری دارد برای اسلام ارجح است. و السلام

سلام علیکم

رستگاران;421967 نوشت:
و همچنینی در مورد عده نگهداشتن اگر لذت جنسی رو هم یکی از دلایل بدانیم چطور؟

اصلا ممکن نیست اینها علت عده نگه داشتن باشد!!! میدانید چرا؟ چون اگر همان زن رابطه جنسی با مرد بر قرار کند ولی بدون دخول نیاز به عده نیست!!!

برای تکمیل بحث به اینجا بروید.

FT_Mohammadi;422113 نوشت:
شاید یکی از علتهای عده نگه داشتن این باشه ... که خانمهای جامعه هرزه نشن ...
اگر قرار باشه ... الان با یک نفر باشن و ساعتی دیگر با یه نفره دیگه ...
خوب این باعثه خراب شدن روحیاتشون میشه و انسانیت خودشون رو فراموش میکنن ...

شاید خدا عده رو برای این گذاشته ... که جلوی چنین امری رو بگیره ...

به این علت هم نمیتواند باشد اگر اینچنین بود چرا یائسه و کسانی که حیض نمیبینند در صورتی که به حمل شک ندارند عده ندارند و اگر شک کردند 3 ماه عده نگه میدارند؟

آیا ایشان زن نیستند؟ آیا هرزه نمیشوند؟ آیا احساسات ندارند؟ و .....

FT_Mohammadi;421955 نوشت:
اونجور که در سوره البقره نوشته ... حتی نمیشه در این مدت با کسی قراره ازدواج گذاشت ... پس احتمالا مسائل دیگری غیر از بچه هم وجود داره ...

ببخشید اولا گویا شما منظورتان عده وفات هست درسته؟ ثانیا در همان ایه هم فرموده گناهی بر شما نیست که تعریض کنید خطبه زنان را ولی حق ندارید خود عقد را انجام بدهید! تا پایان عده.

FT_Mohammadi;421955 نوشت:
وگرنه ما نمیدونیم که علت عده نگه داشتن فقط مساله بچه هست ... یا مسائل دیگری هم دخیل هستند ...

آن صفحه را با دقت بخوانید شاید نظرتان تغییر کند.

حاضر
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
:Salam::!!!:

یکى از فلسفه‏ هاى عدّه نگه داشتن زن، جلوگیرى از مخلوط شدن نطفه‏ ها در رحم زن و آگاهی از بار داری است و براى این که اگر فرزندى متولد شد، به طور یقین مشخص باشد که مربوط به چه کسى است و در نتیجه محارم این فرزند معلوم باشد و وقتى این بچه بزرگ شد بداند با چه کسانى نمى‏ تواند ازدواج کند و نیز مسأله ارث بردن او روشن شود اما علاوه بر اینها ممکن است علل دیگرى هم داشته باشد که بر ما روشن نیست؛ چون فلسفه واقعى احکام براى ما بیان نشده است و اگر ما قائل شدیم که خداوند حکیم است و کارهایى که انجام مى‏ دهد و احکامى که براى بندگانش مشخص مى‏ کند، همه از روى حکمت و بر مبناى عقل سلیم است، نباید در آنها چون و چرا کنیم. علاوه بر این خیلى زیاد بوده‏ اند و هستند زنانى که از قرص‏هاى ضد باردارى و یا وسایل امروزى براى پیش‏گیرى از انعقاد نطفه استفاده کرده‏ اند؛ ولى در عین حال باردار شده ‏اند.
بنابراین، اولا؛ حفظ نسب و مشخص شدن حاملگی یکی از حکمت های تشریع عده است، البته این حکمت لازم نیست که در تمامی موارد موجود باشد چون قوانین و احکام همیشه دایر مدار مصالح و حکمت های غالبی است، نه حکمت های عمومی (در نتیجه اگر زن عقیم، هم مطلقه باشد،‌ باید عده را نگهدارد). (سید محمد باقر موسوی همدانی، ترجمه تفسیرالمیزان، قم، انتشارات اسلامی، 1374، ج 2، ص 346)
ثانیا؛ عده فلسفه ها و حکمت های دیگری هم دارد، که برخی از آن ها برای ما نامکشوف است و برخی را می توان از آیات و روایات ائمه (ع) استخراج کرد. یکی از حکمت های مهم «عده» حفظ حقوق خانواده است،‌ زیرا در این مدت فرصتی برای فکر و بازگشتن به زندگی اولیه پیدا می شود و هیجان ها فروکش می کند. پس عده، وسیله ای برای صلح و بازگشت است. توضیح این که: گاهی در اثر عوامل مختلف، زمینه روحی به وضعی درمی آید که پدید آمدن یک اختلاف و نزاع کوچک حس انتقام را آن چنان شعله ور می سازد که فروغ عقل و وجدان را خاموش می کند. و غالبا تفرقه های خانوادگی در همین حالات رخ می دهد. اما بسیار می شود که اندک مدتی که از این کشمکش گذشت زن و مرد به خود آمده پشیمان می شوند. خصوصا از این جهت که می بینند با متلاشی شدن کانون خانواده در مسیر ناراحتی های گوناگون قرار خواهند گرفت. اینجاست که اسلام می گوید: «زن ها مدتی عده نگهدارند و صبر کنند تا این امواج زود گذر بگذرد و ابرهای تیره نزاع و دشمنی از آسمان زندگی آنان پراکنده شوند مخصوصا با دستوری که اسلام درباره خارج نشدن از خانه در طول مدت عده داده است حس تفکر در او برانگیخه می شود، و در بهبود روابط او با شوهر کاملا مؤثر است و لذا در سوره طلاق می خوانیم:

«لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ وَ لا یَخْرُجْنَ إِلاّ أَنْ یَأْتینَ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْری لَعَلَّ اللّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْرًا» (طلاق: 65/ 1)؛ آنان را از خانه‏ هایشان بیرون مکنید و بیرون نروند مگر آنکه مرتکب کار زشت آشکارى شده باشند این است احکام الهى و هر کس از مقررات خدا فراتر نهد قطعا به خودش ستم کرده است نمى‏دانى شاید خدا پس از این پیشامدى پدید آورد.
غالبا به خاطر آوردن لحظات گرم و شیرین قبل از طلاق کافی است که مهر و صمیمیت از دست رفته را باز آورد و فروغ ضعیف گشته محبت را تقویت کند. (ایت الله مکارم، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374، ج 2، ص 160)
برای توضیح بیشت در رابطه با مسأله ه‏اى که اشاره کرده‏اید باید چند نکته را در نظر داشت:
اولاً: آگاهى از فلسفه همه احکام، دانشى فراتر از تنگناهاى معارف عادى بشرى مى‏ طلبد. لیکن به طور اجمال، روشن است که همه احکام الهى تابع مصالح و مفاسد واقعى در متعلق آنهاست. بنابراین در صورتى که فلسفه حکمى را بالخصوص ندانیم، بنا بر قاعده کلى فوق باید از آن پیروى کنیم؛ زیرا در آن یقین به وجود مصلحتى هست، هر چند بر ما ناشناخته باشد. بسیارى از احکام، مصالحى معنوى دارند که در حوزه هیچ یک از علوم بشرى قابل تحقیق نیست و آنها با متد تجربى خود، قادر به دادن حکمى - نفیا یا اثباتا - پیرامون آن نیستند و اگر نظرى هم بدهند، بسیار سطحى است؛ زیرا چه بسا مسأله حکمتى برتر و بالاتر داشته باشد؛ مثلاً در مورد روزه علوم به خواص بهداشتى آن پرداخته است، ولى قرآن مجید فلسفه ه‏اى بالاتر را بیان فرموده و آن «تقوایابى» است.
ثانیا: رشد علم بشر فرایندى تدریجى است و همین ‏طور که در همه زمینه‏ ها قدم به قدم به پیش رفته و عرصه‏ ها و مجالات مختلفى را مى‏ گشاید، دانش فلسفه احکام نیز از این قاعده مستثنى نیست و جهاد علمى پیوسته و دائمى بشر هر روز افق‏هاى نوینى در این عرصه مى‏ گشاید.
ثالثا: توجه افراطى به دانستن فلسفه احکام در مواردى موجب از دست دادن فلسفه اساسى و بنیادین آن یعنى پرورش روح تعبد و سرسپارى در پیشگاه خالق یکتا مى‏شود و نظر آدمى را به جاى توجه به خالق به کارکردهاى جزئى معطوف ساخته و گرفتار نوعى شرک مى‏سازد. ازاین‏رو شارع مقدس نیز به بیان فلسفه همه احکام الهى نپرداخته و تنها به نقل پاره ‏اى از آنها اشاره کرده است، لیکن به طور کلى این مسأله را گوشزد نموده که وضع همه این احکام به سود انسان و براى خیر و سعادت است. در روند درک فلسفه و حکمت احکام دینى یا به تعبیر دیگر دفاع «عقلانى» از دین دو شیوه و متد وجود دارد و طبیعتا هر یک با ویژگى‏ها و محدودیت‏هاى خاصى روبه روست:
1) روش اول شیوه عقل کل نگر توحیدى است؛ یعنى، انسان مؤمن و خداشناس بر اساس باور ژرف و عمیقى که به خداوند به عنوان کامل مطلق و حکیم على‏ الاطلاق دارد یقین پیدا مى‏کند که هر آنچه از ناحیه او دستور داده شده و هر حکمى که از ناحیه وى صادر گردیده - اعم از مسائل حقوقى الزامى و احکام اخلاقى - حتما داراى مصالحى است که به بندگان بازگشت مى‏ نماید؛ هر چند که عقول و اندیشه‏ هاى بشرى از درک حکمت آن ناتوان و قاصر باشد. چنین متدى نقطه قوتى دارد و نقطه ضعفى: قوت آن در این است که تمام سؤالات انسان را یک جا پاسخ مى‏ دهد و دیگر جاى هیچ تردیدى باقى نمى‏گذارد و روح و روان آدمى را بى‏هیچ دغدغه‏اى تسلیم فرمان‏هاى الهى مى‏کند. نقطه ضعف آن این است که حکمت هیچ چیز را به طور جزئى و روشن و دقیق مشخص نمى‏سازد.
2) متد دیگر روش عقل جزءنگر است که در فرآیند تحقیقات علمى تجربى به کار مى‏رود. بر اساس این روش حساب هر حکمى جداگانه و تک به تک رسیدگى و با عقول و رهیافت‏هاى علمى بشر سنجیده مى‏شود. این شیوه نیز محاسنى دارد و معایبى: حسن آن این است که به دقت مى‏تواند حکمتهاى بسیارى براى یک حکم جزئى ارائه دهد؛ مثلا در رابطه با فلسفه حرمت شراب مى‏توان از علومى مانند فیزیولوژى، پزشکى، روان‏شناسى و... بهره جست و نکات بسیار ارزشمندى در این رابطه دریافت داشت. نقص و عیب این روش آن است که:
اولاً؛ تدریجى است.
ثانیا؛ محدودیت‏هاى زیادى دارد؛ یعنى بسیارى از سؤالات انسان را بدون پاسخ گذاشته و گاه نیز ره‏آوردهاى نادرست علمى یا شرایط و جو فکرى و فرهنگ عصرى تأثیرات نامطلوبى را در این راستا به جاى خواهد گذارد.

همین مساله باعث شده که در جهان غرب جریانى به نام «فیدیسم» پدید آید که معتقد است به جاى دفاع عقلانى از دین همواره باید درجهت حفظ ایمان توده‏ها کوشید. اکنون چه باید کرد؟
به نظر ما دفاع عقلانى از دین به خوبى میسور است و اتفاقا دین اسلام همواره در این مسائل سرافراز بیرون آمده است؛ لیکن جز دو ابزار بیان شده و نیز فلسفه‏ ها و حکمت‏هایى که در خود دین تعیین گردیده راه دیگرى وجود ندارد. بنابراین ما در درجه اول باید بدانیم که ابزارهاى تحقیق مان چیست و تا چه اندازه توانایى استفاده از آن را داریم. بدون شک عقل جزءنگر محدودیت‏هاى زیادى دارد و افراط در استفاده از آن اندیشه را به ناکامى مى‏ کشاند ولى نباید به طور کلى آن را کنار زد. پس تا آن جا که توانایى علمى ما اجازه مى‏دهد باید فلسفه احکام را دریابیم و آن جا که ناتوان شدیم دیگر راه چاره‏اى جز اتکا به عقل کل نگر و قطع کلى به مصالح احکام الهى وجود ندارد و نباید ضعف دانش و بینش خود رابه حساب دین بگزاریم. به هر صورت درباره فلسفه احکام علاوه بر منافع و ضررهاى مادى و جسمى باید به آثار مثبت و منفى آن بر «روح و معنویت» انسان توجه کرد و گذشته از جنبه فردى باید به تأثیر آن در هنجار یا ناهنجارى اجتماع نیز توجه کرد و از آن جا که ابعاد سه‏ گانه «جسمى و روحى و اجتماعى» آدمى رابطه ارگانیک و به هم پیوسته با یکدیگر دارند و از آنجا که آخرت انسان جدا از دنیاى او نیست، «احکام الهى» با توجه به تمامى این جوانب تشریع شده است. ازاین‏رو در فلسفه احکام باید با نگاهى گسترده به تمام ابعاد انسان و زاویه‏ هاى آشکار و پنهان آن نظر افکند تا در انتخاب زیبایى‏ها و راه‏هاى آرامش و آسایش دچار خطا نگردیم.
در پناه و امان خداوند باشید.
:Graphic (41):


موضوع قفل شده است