جمع بندی خشم به مادر

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خشم به مادر

سلام
من دختر جوانی هستم و در چند سال اخیر به علت اختلاف سنی زیاد و اختلاف عقیدتی و مشکلات روحی(مادرم) با مادرم بحث و جدل زیاد داشتم و به او بی احترامی کردم و البته متاسفانه هنوز هم ادامه داره! در کل اصلا آدم بد و بی اخلاقی نیستم و خیلی خیلی هم حساس و زودرنجم، خیلی هم سعی و توبه می کنم و هر بار هم به شدت ناراحت می شم! کلا با تمام بشریت خوش رفتارم به جز او! در حالی که بیشتر از همه دوستش دارم و همیشه به خاطر سن زیاد و بیماری نگران از دست دادنش هستم! بارها از خدا خواستم بهم صبر و شکیبایی بده حتی نذر کردم، قرآن خواندم.... ولی روز از نو... روزی از نو
دوست ندارم به دکتر و داروهای آرامبخش رو بیارم چون مادرم از همین کارها به شدت بیمار شده!
انقدر از این رفتارم ضربه خوردم که هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارم؛ چون مطمئنم در آینده هم تا آخر عمر بابتش خودم رو سرزنش خواهم کرد! بخصوص از وقتی مادرم دچار مریضی روحی بدی شده بیشتر هم عصبی می شم و در واقع حالش رو بدتر می کنم! واقعا آرزوی مرگ دارم!
باید چیکار کنم؟! چرا خدا کمکم نمی کنه؟! چرا نمی تونم خشمم رو کنترل کنم؟!!! اونم در برابر مادرم؟!! هروقت هم خشمم رو نشون نمی دم انقدر اذیت می شم که ترجیح می دم خودم رو خالی کنم!
از عذاب وجدان و خشم و عذاب خدا خیلی می ترسم و به شدت هم به دعای مادرم معتقد و محتاجم!
لطفا راهنماییم کنین
ممنون

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

saturn;493492 نوشت:
سلام
من دختر جوانی هستم و در چند سال اخیر به علت اختلاف سنی زیاد و اختلاف عقیدتی و مشکلات روحی(مادرم) با مادرم بحث و جدل زیاد داشتم و به او بی احترامی کردم و البته متاسفانه هنوز هم ادامه داره! در کل اصلا آدم بد و بی اخلاقی نیستم و خیلی خیلی هم حساس و زودرنجم، خیلی هم سعی و توبه می کنم و هر بار هم به شدت ناراحت می شم! کلا با تمام بشریت خوش رفتارم به جز او! در حالی که بیشتر از همه دوستش دارم و همیشه به خاطر سن زیاد و بیماری نگران از دست دادنش هستم! بارها از خدا خواستم بهم صبر و شکیبایی بده حتی نذر کردم، قرآن خواندم.... ولی روز از نو... روزی از نو
دوست ندارم به دکتر و داروهای آرامبخش رو بیارم چون مادرم از همین کارها به شدت بیمار شده!
انقدر از این رفتارم ضربه خوردم که هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارم؛ چون مطمئنم در آینده هم تا آخر عمر بابتش خودم رو سرزنش خواهم کرد! بخصوص از وقتی مادرم دچار مریضی روحی بدی شده بیشتر هم عصبی می شم و در واقع حالش رو بدتر می کنم! واقعا آرزوی مرگ دارم!
باید چیکار کنم؟! چرا خدا کمکم نمی کنه؟! چرا نمی تونم خشمم رو کنترل کنم؟!!! اونم در برابر مادرم؟!! هروقت هم خشمم رو نشون نمی دم انقدر اذیت می شم که ترجیح می دم خودم رو خالی کنم!
از عذاب وجدان و خشم و عذاب خدا خیلی می ترسم و به شدت هم به دعای مادرم معتقد و محتاجم!
لطفا راهنماییم کنین
ممنون

بسمه تعالی
با تقدیم سلام و تحیت و نیز عرض خوش آمد محضر جنابعالی

همانگونه که اشاره نمودید، خودسرزنشگری و احساس گناه شما، خود عاملی برای تشدید عصبانیت و پرخاش شماست. هنگامی که شما به مرور نحوه برخورد با مادر و نیز وضعیت روحی ایشان می پردازید، از دست خود و اقداماتی که انجام داده اید عصبانی می شوید و طبعا هنگامیکه عصبانی باشید و یا گرفتار خودسرزنگشری افراطی شوید، رفتارتان با مادر متاثر از این هیجان منفی خواهد بود.
بر این مبنا توصیه می شود، در قدم اول، آرامش خود را حفظ کنید و خود را مسوول همه گرفتاریها ندانید چرا که در غیر اینصورت سطح پرخاش شما افزایش خواهد یافت.

در ادامه سعی کنید؛
_ با شناختی که از خود و مادر دارید، بیشتر به حساسیتهای ایشان توجه کنید و بنا را بر پیشگیری از اختلافات بگذارید.

_ تجربیات گذشته ر ا مرور کنید و رفتارها و مکالمات خود با مادر را تحلیل کنید و در ادامه با خود بیندیشید که؛
1- چه گزینه های مطلوب و بهتری، برای نوع برخورد شما وجود داشت که آنها را بکار نبستید؟
2- دلیل شما برای استفاده نکردن از این گرینه ها چه بوده است؟
3- چگونه می توانید این گزینه ها را فعال کنید؟

_ در فرصتهای مختلف، از تصویر سازی ذهنی کمک بگیرید...
1- در ذهن خود اختلافاتی را که ممکن است در آینده رخ دهد را به تصویر بکشید
2- تا حد ممکن در ذهن خود، این اختلافات را شدید و دردناک ترسیم کنید
3- علی الرغم شدت اختلاف و نیز عصبانیت مادر، تصویری آرام و خونسرد از خود ایجاد کنید که علی الرغم پرخاش مادر همچنان آرامش و لبخند خود را حفظ کرده است.
4- در موقعیتهای واقعی، از این تصویر سازی الگو بگیرید.

_ از قبل خود را مهیای اختلافات احتمالی نمایید و تصمیم بگیرید که خشم خود را مدیریت کنید و نه اینکه خشمتان شما را مدیریت کند.

_ در صورتی که تحمل اختلاف برای شما دشوار بود، از باقی ماندن در موقعیت خودداری کنید، آب خنک بنوشید، نفس عمیق بکشید و فضا را برای مدتی ترک کنید.

_ بیش از گذشته خود را ملزم کنید که به مادر احترام بگذارید و توجه بیشتری به وی داشته باشید. وی را نوازش کنید، دست و پایش را ببوسید و از او معذرت خواهی کنید.

_ صد البته که لازم است در این مسیر از خدای متعال نیز استعانت بجویید.

در پناه خدای متعال موفق باشید

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

بنام خدا
سلام خواهر گلم
مشکلیکه گفتی 3سالیست که منم درگیرشم!متاسفانه مادر من شرایطش بدتر شده که گاهن منجر به کفر هم میشود!من هم هر روزه درگیر بحث ودعوا با او هستم هروز توبه ولی باز شکستن.هرروز بخودم وخدای خودم قول میدم اما نمیتوانم سرقولم بمانم چراکه ایمان مادرم بسیار ضعیف هست تاجاییکه گاهن بخاطر سریال ترکیه دیدن سمت خدا را بر من تلخ میکند!
محیط خانه برایم غیر قابل تحمل گشته ودر آرزوی رهایی هستم وتا آنموقع غیر صبر ودعا وطلب بخشش چیزی از دستم بر نمی آید.دعایت میکنم از دل چراکه خوب میفهممت.
یا علی

علی سان65;499347 نوشت:
بنام خدا
سلام خواهر گلم
مشکلیکه گفتی 3سالیست که منم درگیرشم!متاسفانه مادر من شرایطش بدتر شده که گاهن منجر به کفر هم میشود!من هم هر روزه درگیر بحث ودعوا با او هستم هروز توبه ولی باز شکستن.هرروز بخودم وخدای خودم قول میدم اما نمیتوانم سرقولم بمانم چراکه ایمان مادرم بسیار ضعیف هست تاجاییکه گاهن بخاطر سریال ترکیه دیدن سمت خدا را بر من تلخ میکند!
محیط خانه برایم غیر قابل تحمل گشته ودر آرزوی رهایی هستم وتا آنموقع غیر صبر ودعا وطلب بخشش چیزی از دستم بر نمی آید.دعایت میکنم از دل چراکه خوب میفهممت.
یا علی

خوب بذارید مادرتون سریالشونو ببینن. شما که به این ساگی میتونید دل مادرتونو به دست بیارید دیگه چه مشکلی دارید؟

سلام
اگر عزم راسخی داشته باشید همین روایت هم می تواند کارگشا باشد:
امام صادق علیه السلام :يا شِيعَةَ آلِ محمّدٍ ، إنّهُ لَيسَ مِنّا مَن لَم يَملِكْ نفسَهُ عِندَ الغَضَبِ...

سلام بر شما
دوست عزیز توبه کنید و به مادرتان نیکی کنید.....
که سر خودتان نیایید.....

سلام و عرض ادب خدمت شما
همه ما میدونیم که هیچکس در زندگی جای مادر را نمیگیرد. همه ما به ازرش و جایگاه مادر واقفیم و کم و بیش میدونیم که در کنار او بودن یک سعادت است و میتوان با این حضور و حدمت در کنار او ،برای فردای بهشت قصر ساخت. مشکل نسل ما از ندانستن نیست بلکه ار این است که گاهی حود را تحت تاثیر هیجانات و واکنشهایی میبینیم که کنترلی رویشان نداریم وبعدفقط حسرت میماند و پشیمانی. تکنبک ایجاد تصویر ذهنی و بازسازی رفتار مطلوب میتواند بسیار موثر باشد اضافه بر آن فکر میکنم که شما باید شرایطی را فراهم کنید که اصلا عصبانی نشوید نه اینکه بخواهید خشم برانگیخته شده را سرکوب کنید . . شاید لازم باشد دارو مصرف کنید، گفتید که مایل به استفاده از دارو نیستید اما گاهی واقعا چاره نیست . همانطور که جسم بیمار میشود و ما با دارو آنرا معالجه میکنیم ،روح هم گاهی آسیب میبیند و احتیاج به آرامبحش و استراحت دارد .من منکر عوارض داروهای اعصاب نیستم ولی مسئله انتخاب میان بد و بدتر است. خسارتی که در این موقعیت به شما و مادر وارد میشود از همه چیز بدتر است.بعضی از داروها باعث میشود تا کمتر دچار هیجان شوید و نسبت به او خونسردتر و آرامتر رفتارکنید به این ترتیب کمتر واکنشهای خشم آلود نشان خواهید داد و از خسارت های روحی بر خودتان و مادر محترم جلوگیری میشود ،به یاد داشته باشید که مادر مهمان پربرکت زندگی شماست .و با او بودن فرصتی است غیر قابل برگشت.چه خوب گفتید..حسرت....هر وقت از دستش عصبانی میشوید به یاد داشته باشید که همین لحظه میتواند در آینده فقط یک خاطره باشد. به خاطر رنجشهای پیش آمده از زندگی نا امید نباشید گاهی تنها حسن زندگی به فرصت های گاه و بیگاهی است که برای جبران اشتباها در احتیارما قرار میدهد..

در پناه حق

موضوع قفل شده است