چرا خداوند نسی در ماههای حرام را تایید کرد؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا خداوند نسی در ماههای حرام را تایید کرد؟

خداوند در قرآن بارها فرموده که نسی زیاده در کفر است. نسی همان جابجایی ماههای حرام بوسیله مشرکین بود. سوال من این است که چرا خداوند زمان دقیق این ماهها را مشخص نکرد. و بلکه بر عکس در آیه 5 توبه تایید کرد که ماههای حرام مورد نظر مشرکان مورد تایید است و فرمود پس از این ماههای حرام به مشرکین امان ندهید. چرا خداوند زمان دقیق ماهها را به پیامبر نفرمود تا معلوم شود که دقیقا ماههای حرام چه زمانی اند؟ چرا از یک سو می فرماید نسی کفر زیادی مشرکین بود و از سوی دیگر همین ماههای حرامی که با نسی مشرکین بدست آمده را تایید می کند ؟

هیوا;51056 نوشت:
خداوند در قرآن بارها فرموده که نسی زیاده در کفر است. نسی همان جابجایی ماههای حرام بوسیله مشرکین بود. سوال من این است که چرا خداوند زمان دقیق این ماهها را مشخص نکرد. و بلکه بر عکس در آیه 5 توبه تایید کرد که ماههای حرام مورد نظر مشرکان مورد تایید است و فرمود پس از این ماههای حرام به مشرکین امان ندهید. چرا خداوند زمان دقیق ماهها را به پیامبر نفرمود تا معلوم شود که دقیقا ماههای حرام چه زمانی اند؟ چرا از یک سو می فرماید نسی کفر زیادی مشرکین بود و از سوی دیگر همین ماههای حرامی که با نسی مشرکین بدست آمده را تایید می کند ؟

با سلام
شما مطلب را درست متوجه نشده اید!!!

در ابتدا:ماههای حرام از اول عالم وجود داشته؟! :
:Sham:
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ (36) إِنَّمَا النَّسِي‏ءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عاماً وَ يُحَرِّمُونَهُ عاماً لِيُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ (آیه 37 سوره توبه):Sham:
ترجمه:
تعداد ماهها نزد خداوند در كتاب (آفرينش) الهى از آن روز كه آسمانها و زمين را آفريده دوازده ماه است كه از آن چهار ماه، ماه حرام است (و جنگ در آن ممنوع مى‏باشد) اين آئين ثابت و پابرجا (ى الهى) است، بنا بر اين در اين ماهها به خود ستم مكنيد (و از هر گونه خونريزى بپرهيزيد) و با مشركان (به هنگام نبرد) دسته جمعى پيكار كنيد همانگونه كه آنها دسته جمعى با شما پيكار مى‏كنند و بدانيد خداوند با پرهيزكاران است.


متاسفانه شما تا آیه 5 بیشتر نخواندید!!!اگر چند صفحه قرآن کریم را ورق میزدید دیگر احتیاج به زدن پست جدید نبود !!!
:Gol:

واقعا آدم وقتی که بعضی از جوابها را می خونه فقط می تونه تاسف بخوره از نحوه پاسخ
من می گویم که خداوند فرموده ماههای حرام را شما دست کاری کردید و جابجا کردید حالا انتظار عاقلانه این است که خداوند زمان دقیق ماههای حرام را بیان کند و بعد بفرماید که شما ماههای حرامتان بدون کم و کاست این است و باید از اینجا شروع کنید مثلا بیست روز بروید جلوتر و رجب از فلان روز شروع می شود و بعد بر این اساس ماههای حرام دیگر را حساب کنید البته دوستان در مثال مناقشه نکنند. برای تقریب به ذهن بود . خداوند از یکسو می فرماید ماههای حرام را مشرکان دست کاری کردند و کاری خیلی بدی بود و از سوی دیگر می فرماید به همین ماههای دست کاری شده پای بند باشید ای مسلمانان. این سواله منه نه آنچه که آقای محامدی نوشته اند.

لطفا جواب این سوال را بدهید منتظرم

هیوا;51382 نوشت:
واقعا آدم وقتی که بعضی از جوابها را می خونه فقط می تونه تاسف بخوره از نحوه پاسخ
من می گویم که خداوند فرموده ماههای حرام را شما دست کاری کردید و جابجا کردید حالا انتظار عاقلانه این است که خداوند زمان دقیق ماههای حرام را بیان کند و بعد بفرماید که شما ماههای حرامتان بدون کم و کاست این است و باید از اینجا شروع کنید مثلا بیست روز بروید جلوتر و رجب از فلان روز شروع می شود و بعد بر این اساس ماههای حرام دیگر را حساب کنید البته دوستان در مثال مناقشه نکنند. برای تقریب به ذهن بود . خداوند از یکسو می فرماید ماههای حرام را مشرکان دست کاری کردند و کاری خیلی بدی بود و از سوی دیگر می فرماید به همین ماههای دست کاری شده پای بند باشید ای مسلمانان. این سواله منه نه آنچه که آقای محامدی نوشته اند.

با سلام خدمت شما بزرگوار

بنده جواب را عرض کردم اما اگر نیاز به شرح دارد به روی چشم:

فردی در زمان جاهلیت ماههای حرام را تغییر میداد به این صورت که گاهی آنها را کم یا زیاد میکرد وگاهی آن ماهها را حذف میکرد و نام آن فرد نسیء بوده است که کار او نیز به نامش نامگذاری شده است.

با توجه به آیات قرآن، ماهها از اول عالم هستی همانگونه بوده که الآن است ودر زمان جاهلیت برخلاف آن صورت می گرفت که خداوند از آن نفی کرده واین کار را باطل شمرده است و در هیچ جای قرآن نگفته که به این ماههای دستکاری شده پای بند باشید:Gol:

از آقای محامدی ممنونم
لطفا کارشناسان قرانی پاسخ مرا بدهند

هیوا;51056 نوشت:
خداوند در قرآن بارها فرموده که نسی زیاده در کفر است. نسی همان جابجایی ماههای حرام بوسیله مشرکین بود. سوال من این است که چرا خداوند زمان دقیق این ماهها را مشخص نکرد. و بلکه بر عکس در آیه 5 توبه تایید کرد که ماههای حرام مورد نظر مشرکان مورد تایید است و فرمود پس از این ماههای حرام به مشرکین امان ندهید. چرا خداوند زمان دقیق ماهها را به پیامبر نفرمود تا معلوم شود که دقیقا ماههای حرام چه زمانی اند؟ چرا از یک سو می فرماید نسی کفر زیادی مشرکین بود و از سوی دیگر همین ماههای حرامی که با نسی مشرکین بدست آمده را تایید می کند ؟

[=Century Gothic]با سلام
[=Century Gothic]
كلمه (انسلاخ ) در اصل از (سلخ الشاه پوست گوسفند را كند) گرفته شده ، و (انسلاخ ماه ) يك نوع كنايه است از تمام شدن آن . و كلمه (حصر) به معناى جلوگيرى از بيرون شدن از محيط است . و (مرصد) اسم مكان از ماده (رصد) و به معناى آمادگى براى مراقبت است .

راغب در مفردات مى گويد: كلمه (رصد) به معناى آماده شدن براى پائيدن و مراقبت است ، و كلمات (رصد له ) و (ترصد) و (ارصدته له ) همه به اين معنا است ، در همين معنا خداى تعالى فرموده : (ارصادا لمن حارب الله و رسوله من قبل و در آيه ان ربك لبالمرصاد) اشاره است به اينكه هيچ پناه و مفرى از عذاب خدا نيست .

كلمه (رصد) هم به معناى اسم فاعل استعمال مى شود و هم اسم مفعول ، هم در مفرد به كار مى رود و هم در جمع و در آيه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدا) با همه اينها يعنى مفرد و جمع فاعل و مفرد و جمع مفعول مى سازد، و كلمه (مرصد) به معناى موضع كمين گرفتن است .

و مقصود از ماههاى حرام همان چهار ماه سياحت است كه قبلا نامبرده و به عنوان ضرب الاجل فرموده بود: (فسيحوا فى الارض ‍ اربعه اشهر) نه ماههاى حرام معروف كه عبارتند از ماه ذى القعده و ذى الحجه و محرم ،:Sham::Sham:
چون همان طورى كه قبلا هم گفتيم اين چند ماه با اعلان برائتى كه در روز قربانى اتفاق افتاده بهيچ وجه تطبيق نمى كند.:Sham::Sham:
بنابراين الف و لامى كه در (الاشهر الحرم ) است الف و لام عهد ذكرى است و با آن معناى آيه چنين مى شود: پس وقتى كه ماههاى نامبرده كه گفتيم نبايد در آن ماهها متعرض حال مشركين شويد پايان يافت و اين مهلت به سر آمد مشركين را هر كجا ديديد بكشيد.:Sham:
از آنچه گفته شد روشن گرديد كه هيچ وجهى نيست براى اينكه جمله (فاذا انسلخ الاشهر الحرم ) را بتمام شدن ذى القعده و ذى الحجه و محرم حمل كنيم و بگوئيم با تمام شدن اين سه ماه در حقيقت چهار ماه حرام نيز تمام شده است و يا بگوئيم تمام شدن و انسلاخ ماههاى حرام اشاره است به تمام شدن چهار ماه هر چند اين ماهها با آن چند ماه منطبق نشود.:Sham::Sham:
زيرا گواينكه لفظ (اشهر الحرم ) ظهور در ماههاى رجب و ذى القعده و ذى الحجه و محرم دارد و با اين حمل مساعد است و ليكن از نظر سياق آيه نمى توانيم چنين حملى را مرتكب شويم .:Sham::Sham:

امر به از ميان برداشتن مشركين پيمان شكن و منقرض ساختن آنان بعد از انقضاء مهلتچهار ماهه ، مگر آنكه توبه كنند...
جمله (فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم ) نشان دهنده برائت و بيزارى از مشركين است و مى خواهد احترام را از جانهاى كفار برداشته و خونهايشان را هدر سازد، و بفرمايد: بعد از تمام شدن آن مهلت ديگر هيچ مانعى نيست از اينكه آنان را بكشيد نه حرمت حرم و نه احترام ماههاى حرام ، بلكه هر وقت و هر كجا كه آنان را ديديد بايد به قتلشان برسانيد، البته اين در صورتيست كه كلمه (حيث ) هم عموميت زمانى را برساند و هم مكانى را كه در اين صورت قتل كفار بر مسلمين واجب است هر چند به آنان در حرم و حتى در ماههاى حرام دست پيدا كنند.

و تشريع اين حكم براى اين بوده كه كفار را در معرض فنا و انقراض قرار داده و به تدريج صفحه زمين را از لوث وجودشان پاك كند، و مردم را از خطرهاى معاشرت و مخالطت با آنان نجات دهد.
بنابراين ، هر يك از جملات (فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم ) و (و خذوهم ) و (و احصروهم ) و (و اقعدوا لهم كل مرصد) بيان يك نوع از راهها و وسايل نابود كردن افراد كفار و از بين بردن جمعيت هاى ايشان و نجات دادن مردم از شر ايشانست .

اگر به آنان كسى دست يافت و توانست ايشان را بكشد بايد كشته شوند، و اگر نشد دستگير شوند و اگر اين هم نشد در همان جايگاههايشان محاصره شوند و نتوانند بيرون آيند و با مردم آميزش و مخالطه كنند،
و اگر معلوم نشد در كجا پنهان شده اند، در هر جا كه احتمال رود كمين بگذارد تا بدين وسيله دستگيرشان نموده يا به قتلشان فرمان دهد و يا اسيرشان كند.

و شايد همين معنا مراد آنكسى باشد كه گفته است : منظور از جمله مورد بحث (فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم و خذوهم و احصروهم مشركين را يا بكشيد هر جا كه يافتيد و يا گرفته و محاصره كنيد) است ، كه مطلب را موكول به اختيار مسلمين كرده تا هر كدام از آن دو را صلاح ديدند اختيار كنند.

گو اينكه وجه مزبور خالى از تكلف نيست ، چون گرفتن و محاصره كردن و در كمينشان نشستن را امر واحدى در مقابل كشتن قرار داده و به هر حال سياق با آن معنائى كه ما در سابق كرديم سازگار است .
و اما كلام كسى كه گفته در جمله (فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم ) تقديم و تاخير هست ، و تقدير آيه (فخذوا المشركين حيث وجدتموهم و اقتلوهم ) است ، كلام صحيحى نيست و تصرفى است در آيه بدون مجوز؛ و سياق خود آيه مخصوصا ذيل آن آنرا دفع مى كند.

و معناى آيه اين است كه : پس وقتى ماههاى حرام تمام شد و چهار ماهى كه ما مهلتشان داديم و گفتيم:Sham::Sham: (فسيحوا فى الارض اربعه اشهر) سر رسيد لاجرم مشركين را به هر وسيله ممكن و هر راهى كه براى از بين بردن ايشان نزديك تر ديديد بايد از بين ببريد، و آثارشان را نابود كنيد، حال چه بكشتن باشد، يا دستگير كردن ، يا محاصره نمودن ، و يا كمين نهادن پس هر جا ايشان را يافتيد چه در حل و چه در حرم بقتل برسانيد تا به كلى از ميان بروند.:Sham::Sham:

چنانچه مشركين توبه كردند آنان را رها كنيد:Sham::Sham:

[=Century Gothic]الميزان جلد ۹

هوريا شاهويي;51056 نوشت:
خداوند در قرآن بارها فرموده که نسی زیاده در کفر است. نسی همان جابجایی ماههای حرام بوسیله مشرکین بود. سوال من این است که چرا خداوند زمان دقیق این ماهها را مشخص نکرد. و بلکه بر عکس در آیه 5 توبه تایید کرد که ماههای حرام مورد نظر مشرکان مورد تایید است و فرمود پس از این ماههای حرام به مشرکین امان ندهید. چرا خداوند زمان دقیق ماهها را به پیامبر نفرمود تا معلوم شود که دقیقا ماههای حرام چه زمانی اند؟ چرا از یک سو می فرماید نسی کفر زیادی مشرکین بود و از سوی دیگر همین ماههای حرامی که با نسی مشرکین بدست آمده را تایید می کند ؟

با سلام
در جواب این سوال حضرتعالی باید عرض شود که همان طور که دوست عزیزمان آقا رضای عزیز فرمودند مراد از اشهرالحرام در آیه 5 سوره توبه غیر از آیاتی است که اشاره به حرمت ماههای حرام دارند
اما اینکه حضرتعالی فر مودید چرا خداوند زمان دقیق ماهها را به پیامبر نفرمود تا معلوم شود که دقیقا ماههای حرام چه زمانی اند؟
در این مورد باید عرض کنیم که ماه های حرام چیز نا مشخصی نبود که پیامبر یا دیگران ندانند و اینگونه نبود که مشرکین در طی سالیان گذشته ماهها را بر هم زده باشند و حال دیگر کسی نداند که مراد از ماههای حرام کدام ماهها بودند همه می دانستند که ماههای حرام چه ماههایی هستند ولی بزرگان مشرکین حرمت این ماهها را رعایت نمی کردند
در زمان جاهلیت هم همین چهار ماهی که الان حرام است حرام بودند( رجب، ذی القعده، ذی الحجه، محرم،) ولی بزرگان مشرکین با این تفسیر که سه ماه پشت سر هم ماه حرام بودن روحیه سربازان را تضعیف می کند و به همین خاطر می گفتند چند سال مثلا محرم ماه حرام نیست و به جای آن صفر ماه حرام است وبعد از اینکه این چند سال می گذشت دوباره محرم باز ماه حرام اعلام می شد
پس خلاصه کلام اینکه تعداد و ایام ماه حرام چیز نا مشخص و نا معلومی نبود و این ایام گم نشده بود که خداوند بخواهد به پیامبر خبر دهد
اگر باز مطلب واضح نبود و سوالی باقی نماند بفرمایید تا اطلاعات بیشتر خد متتان ارائه کنیم برای مطالعه بیشتر می توانید به تفسیر المیزان جلد 9 صفحه 364 مراجعه بفرمایید در آنجا توضیح کامل داده که بنده خلاصه ای از ان را برایتان گذاشتم در صورت عدم دسترسی بفرمایید تا برایتان ارسال شود
با تشکر

هوريا شاهويي;51056 نوشت:
خداوند در قرآن بارها فرموده که نسی زیاده در کفر است. نسی همان جابجایی ماههای حرام بوسیله مشرکین بود. سوال من این است که چرا خداوند زمان دقیق این ماهها را مشخص نکرد. و بلکه بر عکس در آیه 5 توبه تایید کرد که ماههای حرام مورد نظر مشرکان مورد تایید است و فرمود پس از این ماههای حرام به مشرکین امان ندهید. چرا خداوند زمان دقیق ماهها را به پیامبر نفرمود تا معلوم شود که دقیقا ماههای حرام چه زمانی اند؟ چرا از یک سو می فرماید نسی کفر زیادی مشرکین بود و از سوی دیگر همین ماههای حرامی که با نسی مشرکین بدست آمده را تایید می کند ؟

با سلام به دوستان
در ادامه بحث وجواب خوبی که اساتید فرمودند بنده هم مطالبی خدمتان عرض می کنم وآن اینکه:

يكي از رسوم زمان جاهليت به تأخير انداختن و پشت گوش انداختن ماه حرام وتعويض آن با ماه هاي ديگربود.
علامهء مجلسي (ره ) در بحار آورده است : عرب ها ماه هاي قمري راملاك دوران سال خود قرار داده بودند و حج ّخانهء خدا در ماه ذي الحجّة واقع مي شد, همان طوري كه حضرت ابراهيم 7دهم ذي الحجة را براي اعمال حج قرارداده بود. آنان خواستند كه اين اعمال هميشه در فصل برداشت غلاّت و ميوه ها و هواي مطلوب يعني اوائل پاييز واقع شود, تا اين كه بر مسافران سخن نگذرد و انجام مناسك حجّ برايشان آسان باشد. از طرفي هر سال قمره ده روز به جلو مي آيد
.
بنابراين هر سه سال سي روز يعني يك ماه تأخير مي افتاد. به اين معنا كه اگر سه سال قبل دهم ذي الحجّة در موقع خودش بود, بعد از سه سال دهم ذي الحجّة سي روز به جلو آمده بود. براي جبران اين تغيير دگرگوني در ايام حج يك نفر در اجتماع حاجيان خطبه مي خواند و حمد و ثناي خدا به جا مي آورد و مي گفت : من در اين سال يك ماه اضافه مي كنم . بنابراين در آن سال ماه هاي سال 13ماه بود. همين طور در هر سه سالي يك ماه اضافه مي شد, تا در 36سال دوباره يك سال ; يعني دوازده ماه تأخير مي افتاد و دهم ذي الحجة بعد از 36سال دوباره جاي اوّلش كه همان اوائل پاييز بود, قرار مي گرفت .
بنابراين هر سال ايام حج به صورت ظاهر در دهم ذي الحجة واقع مي شد, ولي در واقع دهم ذي الحجة نبود.
بر اين فرض ممكن بود در يك سال دو ماه محرّم واقع شود. يك ماه محرم در اوّل سال و يكي در آخر سال . دراين صورت همان خطيب و سخنران اعلام مي كرد و يكي از دو محرّم را ماه حرام اعلام مي كرد و يكي از آن دو را ماه حرام حساب نمي كرد. اين روال كار ادامه داشت تا ايام پيامبر اسلام (ص)كه در حجهء الوداع سال يازده هجري دوره ءاين تأخيرها تمام شد و پيامبر(ص)فرمود: و آن روال سابق را بر هم زد. ايام ذي الحجة كه مردم به حج مي روند,هر سال ده روز به جلو مي آيد و حجاج حج را در ايام خودش انجام مي دهند و قرآن فرمود: .(1)
در تفسير صافي و مجمع البيان , اين طور بيان كرده اند كه در مكه و اطراف آن كه جايگاه ابراهيم واسماعيل و فرزندان آنان بود و به مرور زمان طوائف و قبائل فراواني در آن مناطق زندگي مي كردند و جنگ وجدال هاي فراواني بين آنان واقع مي شد, بزرگان فرزندان اسماعيل (ع)چهار ماه از دوازده ماه سال را, ماه هاي حرام اعلام كردند كه در آن چهار ماه جنگ كردن حرام باشد. آن چهار ماه عبارت بود از: رجب و ذوالقعده و ذوالحجةو محرم . در اين چهار ماه جنگ و قتل و غارت ممنوع بود, اما گاهي درگيري و جنگ قبل از ماه حرام شروع مي شد وّف ادامه پيدا مي كرد و به ماه حرام مي رسيد و چون نمي خواستند جنگ را نيمه تمام بگذارند, بزرگي از آنان فرياد مي زدكه مثلاً ماه رجب كه ماه حرام است , آن را تأخير انداختم و امسال در اين ماه جنگ مي كنيم و در عوض سال ديگريك ماه حرام اضافه مي كنيم , تا جبران آن ماه حرام كه جنگ در آن واقع شده است بشود.
قرآن اين رسم غلط را برانداخت و فرمود: همان چهار ماه حرام , در سال حرام است , و تأخير در ماه هاي حرام جائز نيست و باعث زيادهء كفر مي شود, و آن سنّت بد را از بين برد.(2)
اما اين كه بت پرستان زمان جاهليت با اين كه بت پرست بودند, چگونه اعمال حج را انجام مي دادند, جواب اين است كه : بت پرستي نزد آنان منافاتي با خداپرستي و با مراسم حج نداشت . آنان در مسئلهء خداپرستي دچار نوعي انحراف شده بودند و بت را به عنوان شعبه اي از خدا مي دانستند و مي گفتند: اين بت ها واسطهء بين ما و خدا هستند. مابه واسطهء بت ها به خدا تقرّب مي جوييم . اين انحراف فكري در مسئلهء خداپرستي به وجود آمده بود, امّا آنان خدايعني الله را كه خالق آسمان ها و زمين و انسان و موجودات است , قبول داشتند و بر گرد خانهء خدا طواف مي كردند واعمال حج انجام مي دادند و تعظيمي هم به بت ها مي كردند. ثانياً همهء مردم زمان جاهلي بت پرست نبودند. بسياري در آن سرزمين زندگي مي كردند كه بت نمي پرستيدند, ولي جرأت ابراز و مخالفت نداشتند.

(پـاورقي 1.بحارالانوار, ج 58 ص 345 مروج الذهب , ج 2 ص 204
(پـاورقي 2.مجمع البيان , ج 5 ص 45 صافي ج 2 ص 341

موضوع قفل شده است