جمع بندی عقل یا وجدان یا دل؛ کدام برتر است؟
تبهای اولیه
عقل یا وجدان یا دل ؟
بنظر شما عقل بهتر است یا وجدان یا دل ؟
بیشتر بابت کدام باید شاکر خدا باشیم ؟؟؟
لطفا اگر ایه قران یا حدیث یا روایتی هم دارید بهش اشاره بکنید ممنون میشوم.
[FONT=microsoft sans serif]باسلام
هر کدام از این سه نعمتهای الهی هستند و هر یک کارایی خاص خود را دارد.
عقل، حجت درونی خداوند است که انسان به واسطه آن برخی اصول اساسی را درک میکند. اگر عقل نباشد، اصول دین و اصول اخلاقی به واسطه این نعمت الهی قابل اثبات است. این همان عقل منبعی است که منبعی برای اثبات برخی از مهمترین امور است. علاوه بر اینکه عقل کارکرد ابزاری نیز دارد و به واسطه ان میتوان به سنجش برخی امور پرداخت و دلیل بر اثبات یا نفی امور یافت. در روایتی از امام صادق(ع) در مزیت عقل بیان شده که عقل را حجت در کنار رسولان یاد کرده است. با این تفاوت که پیامبران، حجتهای بیرونی هستد و عقل، حجت درونی افراد:«يَا هِشَامُ، إِنَّ لِلّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ: حُجَّةً ظَاهِرَةً، وَ [FONT=Traditional Arabic]حُجَّةً [FONT=Traditional Arabic]بَاطِنَةً، فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ، وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ»(1)
وجدان، محکمه اخلاقی و قاضی درونی است که تا زمانی که از مسیر اصلی خود تحریف نشده باشد، راه را به انسان نشان میدهد. خداوند این نعمت را در درون انسان به ودیعه نهاده است که در مواردی که عقل انسان تحت تاثیر دنیاپرستی قرار میگیرد، انسان به واسطه آن بفهمد چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست.
اما دل نعمتی است که محل اشراق و الهام الهی است. از جنس عقل نیست، ولی گاه برخی امور که عقل از درک ان ناتوان است یا حتی مسیرش را اشتباه رفته است، دل انسان میتواند انرا دریابد. از سنخ دو دو تا چهار تا نیست. در روایتی در کتاب الفقه که منسوب به امام رضا (ع) است، نقل شده است:« أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي عِبَادِهِ آنِيَةٌ وَ هِيَ الْقَلْبُ فَأَحَبُّهَا إِلَيْهِ [FONT=Traditional Arabic]أَصْفَاهَا [FONT=Traditional Arabic]وَ [FONT=Traditional Arabic]أَصْلَبُهَا وَ أَرَقُّهَا أَصْلَبُهَا فِي دِينِ اللَّهِ وَ أَصْفَاهَا مِنَ الذُّنُوبِ وَ أَرَقُّهَا عَلَى الْإِخْوَانِ»(2) بر اساس این روایت، خداوند متعال ظرفهایی در بین بندگانش دارد که آن همان قلب آنهاست. آن قلبی پیش خداوند دوست داشتنی تر است که در راه دین او محکم و استوار باشد، از گناهان پاک و نسبت به بندگان خدا نرم و مهربان باشد.
به هر حال، همانطور که به اجمال بیان شد، هر یک از این سه، کارکرد مجزا و مخصوص به خود را دارد و با وجود شباهت میان عقل و دل در دایره کارکرد، اما این دو از دو مسیر مجزا و از دو ابزار متفاوت عمل میکنند. دل انسان در مسیرهایی راهگشاست که عقل توان راهیابی ندارد. با این وجود، نباید از نقش کلیدی عقل در دینداری غفلت کرد. عقل انسان را در مقابل شبهات و تشکیکاتی که توسط شیطان به انسان القا می شود، بیمه میکند و راه را به او نشان میدهد.
بنابراین و با توجه به این اختلاف کارکردی و حوزه عملکرد میان این سه، به راحتی نمیتوان گفت که کدام یک بر دیگری برتری دارد و احتمالا مقایسه آنها اشتباه است.
ـــــــــــــــــ
1. الکافی، ط دارالحدیث، ج1، ص35(ن. ا. جامع الاحادیث)
2. الفقه المنسوب الی الامام الرضا، ص381(ن.ا. جامع الحادیث)
سلام علیکم و رحمةالله و برکاته
اگر وجود ما تو این عالم مثل یک قایق باشه عقل مثل ملوانشه، فطرت مثل نقشه است، وجدان مثل قطبنماست (امروزیش میشه GPS)، دل هم مثل تماس با برج مراقبت و فانوس دریایی و گشتساحلی و ... آیات خدا هم مثل این چراغهایی که روی Buoyها شناورند وسط دریا (البته کارکرد اون چراغها چیز دیگهاست، دارم از وجوشون سوء استفاده میکنم) که اگر کسی نقشهاش رو آب برد یا خیس شد و خوانا نبود GPS اش هم نمکشید تماسش هم با برج دیدهبانی و مراقبت قطع شد هنوز یک امیدی داشته باشه و البته عقل باید تا مسیر درست انتخاب بشه و ایمان هم که تا نباشه امیدی به رسیدن به مقصد نباید داشت ... اصلاً ایمان میگه مقصد کجا باشه بعضیا مقصدشون طوفانه و بعضیا ساحل نجات ...
حالا خدا میدونه این مثالها چقدر درست باشند اما به فرض که درست باشند به نظر شما کدوم مهمتره؟ من میگم عقل مهمتره! قایق بیملوان به مقصد برسه هم شانسی رسیده (البته شانس که نداریم خدایی بوده)، امواج بردنش، این مثل طفل صغیر و مجنون میمونه که میروند بهشت ... ولی اگر عقل باشه و استفاده هم بشه روایت داریم که عقل انسان رو جز به خدا نمیرسونه ... . حالا کسی ایمان نداشته باشه هم عقل اون رو به خدا میرسونه؟ نه عقل فقط با ایمان کار میکنه اگر ایمان نباشه از عقل سوء استفاده میشه و به جای آن بدل آن وارد گود میشه، توجیه میکنه و دروغ میگه و با هوشمندی راه اشتباهی را به جای راه درست نشون میده! مثل ملوانی که وسط دریا تنهایی میگیردش و توهم برش میداره و طوفان رو ساحل با درخت و خانه و دود دودکش میبینه و میره تو دل طوفان ... آنها در مستی خود سرگردانند ...
ذوقی بود جدی نگیریدشون ... :Nishkhand:
راستی اهل بیت علیهمالسلام کشتیهای نجات هستند ... ازشون جلو بزنیم راه رو اشتباه میرویم و جایی که باید دور بزنیم نمیزنیم میریم تو دل طوفان، اگر هم ازشون جا بمونیم که دیگه خدا میدونه چطوری نجات پیدا کنیم، آخه نقشههای ما معمولاً خیلی دقیق نیستند، البته اونها دقیق هستند عینکهای ما ضعیفه، موج هم زیاده تکان هم زیاده دریازده هم که شدیم دیگه هیچی بعضیا نقششون رو لوله میکنند میذارند یک گوشه لااقل تو دریا نیفته ...
اگر خواستید زودتر به مقصد برسید هم به شخصه کشتی امام حسین علیهالسلام رو پیشنهاد میکنم، خیلی سریعتره ...
این جمله رو شنیدید که میگن دل گناه نمیکنه؟؟؟
سلام علیکم،
حقیر نشنیدهام. برخیها میگن «به دلت گوش کن دل اشتباه نمیکنه» ولی اشتباه میکنند و این حرفشان عوامانه است. گناه باعث میشه دل سیاه بشه (قساوت قلب که در قرآن هم آمده) و اونوقت شخص دلش چیزی رو میخواد که اگر سالم بود نمیخواست،نفس میشه نفس اماره، در قرآن هم آمده به این مضمون که بعضیها فی قلوبهم مرض یعنی دلشون مریض شده و نیاز به درمان دارند: و دائکم الذنوب و دوائکم الإستغفار که یعنی درد شما گناهان است و دوای دردتان استغفار ...
یا علی
سلام علیکم،
حقیر نشنیدهام. برخیها میگن «به دلت گوش کن دل اشتباه نمیکنه» ولی اشتباه میکنند و این حرفشان عوامانه است. گناه باعث میشه دل سیاه بشه (قساوت قلب که در قرآن هم آمده) و اونوقت شخص دلش چیزی رو میخواد که اگر سالم بود نمیخواست،نفس میشه نفس اماره، در قرآن هم آمده به این مضمون که بعضیها فی قلوبهم مرض یعنی دلشون مریض شده و نیاز به درمان دارند: و دائکم الذنوب و دوائکم الإستغفار که یعنی درد شما گناهان است و دوای دردتان استغفار ...
یا علی
نفس با دل فرق میکنه .
منظور عوام این است که دل گناه نمیکنه ن اشتباه نمیکنه.
منظور این است که فرضا یک ان ی دروغی میگی بعد ب توبه میوفتی بدون ک زود خدا میپذیره توبتو چون از ته دل گناه نکردی.
قساوت قلب بیشتر در مورد کفار و ادمهای 24 ساعت در حال گناه رخ میدهد. که هیچ گاه ب حالت ندامت از گناه نمیرسند.
در واقع قساوت پیدا کردن قلب باعث میشود دیگر شخص به ندای قلبش گوش ندهد و به سوی خدا برنگردد.
اینکه دل بهتر است یا عقل
بحث بزرگی بین عرفا بوده همیشه .
دوستان اگر میشه بیشتر در مورد این بحث تحقیق کنید و در اینجا مطرح کنید.
در این اختلاف همین بس که بگم سعدی عقل گرا بوده و حافظ دل گرا
بنظر شما عقل بهتر است یا وجدان یا دل ؟
به نظر من هر کدوم ب موقش خوبه و نمیشه گفت کدوم بهتره...مثل این میمونه که بگی غذا بهتره یا آب...البته اگه تا چند روز غذا نخوری میتونی زنده بمونی در صورتی که اگه یکی دو روز آب نخوری ، الفاتحه!!
ب نظر وجدان همون عقله...دل همون احساساته که گاهی با عقل همخونی داره گاهی هم نه؛ عقل هم به همین شکل!!
یه سئوال؛ حضرت عباس علیه السلام وقتی می خواست آب بخوره ؛ اون ندای درونی که بهش نهیب زد، عقل بود یا احساس؟
به نظر من هر کدوم ب موقش خوبه و نمیشه گفت کدوم بهتره...مثل این میمونه که بگی غذا بهتره یا آب...البته اگه تا چند روز غذا نخوری میتونی زنده بمونی در صورتی که اگه یکی دو روز آب نخوری ، الفاتحه!!
ب نظر وجدان همون عقله...دل همون احساساته که گاهی با عقل همخونی داره گاهی هم نه؛ عقل هم به همین شکل!!
یه سئوال؛ حضرت عباس علیه السلام وقتی می خواست آب بخوره ؛ اون ندای درونی که بهش نهیب زد، عقل بود یا احساس؟
این بحث از اون بحثاست که مثل جبر و اختیار ته نداره و هر کس دلیل خودش رو میاره .
دوستان حتما رو این بحث کار کنید .
.....
باز اشاره ای به دل بکنم بد نیست
ذکر قلبی ثوابش را ملایک هم نمیتوانند حساب بکنند
................
بحث این تاپیک این است که کدام بهتر است و انسان ساختارش باید به کدام توجه داشته باشد
به دل یا وجدان یا عقل؟؟؟
نمونه های از تفاوت فکری عرفا و شاعران در بحث دل و عقل
شهریار دل گرا بوده
به علي شناختم به خدا قسم خدا را
فردوسی عقل گرا بوده
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه برنگذرد
.............
اهل بیت بارها فرموده اند
انسان اگر میخواهد خدا را بشناسد اول باید خود را بشناسد.
چه خودشناسی بالاتر از این که متوجه شویم دل بهتر است یا عقل یا وجدان
در بخشی از زیارت وارث میگوییم
قلبی سلم لقلبکم
..........
این بحث خیلی موضوع اختلاف فکر عرفا بوده و هست
امیدوارم بیشتر روی این موضوع فکر کنید و کار کنید
با سلام
رفقا چه اصراری دارید که این دو رو با هم مقایسه کنید و بگید کدوم برتر هست؟
خب اصلا وادی و کاربرد این دو فرق می کنه؛ مثلا در وادی اعتقادات اصلا جای دل نیست، فقط عقل و تفکر هست؛ حتی در براهین فطرت یا نظم این مقدمه اول هست که فطری و یا تجربی است اما مقدمه دوم یا کبرا عقلی است؛ در هر صورت اسلام در این مباحث کاملا عقل گرا هست و میگه حق تقلید هم نداری، اسلام میفرماید تا یقین پیدا نکردی ایمان نیاور، برخلاف مسیحیت تبشیری که میگن تو نمی فهمی تا ایمان بیاری خصوصا در مورد حقیقت تثلیث!
ایمان احساسی دوامی نداره، روشنه کسی که با دیدن فیلم کلید اسرار بخواد ایمان بیاره و یا ایمانش رو تقویت کنه، این ایمان با دیدن یه فیلم ماهواره ای توان استقامت و ماندگاری نداره.
اما دل وادی جذب و کشش هست، کشش به سمت معشوق، معشوقی که عقل وجودش و صفات کمالی اش را اثبات نموده و حالا عمل و عبادت، خلوت و مناجات این اتش عشق وتمایل به او را در دل شعله ور می سازد.
زیر بنای فکری انسان باید عقل باشد تا دل بتواند با قرار گرتن روی این بنا انسان را به تعالی برساند، بسیاری از انسان ها در جریان کربلا از لحاظ عقلی و فکری به پایان راه امام حسین (ع) و سعادتمندی آن حضرت علم داشتند اما کشش درونی آنها ضعیف بود و نتوانست در این امتحان عظیم انها را سربلند سازد و در مقابل کشش درونی اصحاب بزرگوار آن حضرت به خداوند و امام حسین(ع) که از تعقل و عبادت نشات گرفته بود آنها را موفق به خلق چنین حماسه ای ساخت که مرکب از عقل و دل بود، پس اسلام مومنی می خواهد که در عین عقلانیت، انسان اهل دلی باشد.
هوالعالم
به هر حال هر محفلی باید به بحثی مشغول باشه .
عقل و دل و وجدان در کنار هم به شعور انسانی قوت میبخشند .
اگر این سه رو ثلاثه شعور انسانی بدانیم. میتونیم براش یک نظم و تعادل تعریف کنیم ...
شاید در دنیای امروز بهتر باشه که
بیشتر به عقل و وجدان بپردازیم تا طول این دو ثلث به حد دل برسه و هم نوا بشن .
اما در کل مثل این میمونه که بگیم
نفس ؟ یا جسم ؟ یا ذهن ؟
باید گفت هر سه و در کل انسانیت !
ما باید بین این سه تعاملی ایجاد کنیم که پیش نیاز این تعامل با قدرت و کیفیت خوب همون برقراری تعادل بین این سه بوده .
نمیشه گفت که عقل گرایی یا غیره باید قانون بین المللی بشه . چون مردمی در موقعیت خود در فضا و جو و در فرهنگ خود
از هر نظر حد و حدود و ساختار متفاوتی با دیگر اقوام دارند .
با سلام
رفقا چه اصراری دارید که این دو رو با هم مقایسه کنید و بگید کدوم برتر هست؟
خب اصلا وادی و کاربرد این دو فرق می کنه؛ مثلا در وادی اعتقادات اصلا جای دل نیست، فقط عقل و تفکر هست؛ حتی در براهین فطرت یا نظم این مقدمه اول هست که فطری و یا
تفاوت دارد : در راه خودشناسی و فطرت شناسی بسیار مهم است که انسان بپذیرد کدام را برتر حساب بکند. راه خداشناسی هم که از خودشناسی میگذرد.
.........
شما اگر نشاط قلبی نداشته باشید که پای صحبتهای اعتقادی افراد نمیشینید.
هوالعالمبه هر حال هر محفلی باید به بحثی مشغول باشه .
عقل و دل و وجدان در کنار هم به شعور انسانی قوت میبخشند .
اگر این سه رو ثلاثه شعور انسانی بدانیم. میتونیم براش یک نظم و تعادل تعریف کنیم ...شاید در دنیای امروز بهتر باشه که
بیشتر به عقل و وجدان بپردازیم تا طول این دو ثلث به حد دل برسه و هم نوا بشن .اما در کل مثل این میمونه که بگیم
نفس ؟ یا جسم ؟ یا ذهن ؟باید گفت هر سه و در کل انسانیت !
ما باید بین این سه تعاملی ایجاد کنیم که پیش نیاز این تعامل با قدرت و کیفیت خوب همون برقراری تعادل بین این سه بوده .
نمیشه گفت که عقل گرایی یا غیره باید قانون بین المللی بشه . چون مردمی در موقعیت خود در فضا و جو و در فرهنگ خود
از هر نظر حد و حدود و ساختار متفاوتی با دیگر اقوام دارند .
اینکه در این تعامل کدام فونداسیون باشد خودش جای بحث میشود.
باز صحبتی در مورد این تاپیک اضافه کنم
نبی اکرم :sallallah: و ایمه :doa(4): بارها گفته اند که عقل حجت درونی بین خدا و بنده است
یا از اونور یاد حرفهای منصور میوفتیم که به حاجیان میگفت ... ها ... ها بجای طواف دور کعبه دور حرم دلتان طواف کنید.
درست یادم نمی اید کدام ایه قران است که دلالت بر این دارد که خداوند گناهانی را که انسان از روی جهالت ( منظور جهالت عقلی است ) می بخشد.
در ایه 225 سوره بقره مواخذه خداوند شامل حال کسانی میشود که از ته قلب عمل قبیحی را انجام دهند و از طرقی هم ایه 8 سوره ال عمران است.
اینکه در این تعامل کدام فونداسیون باشد خودش جای بحث میشود.هوالعالمباز صحبتی در مورد این تاپیک اضافه کنم
نبی اکرم و ایمه بارها گفته اند که عقل حجت درونی بین خدا و بنده است
یا از اونور یاد حرفهای منصور میوفتیم که به حاجیان میگفت ... ها ... ها بجای طواف دور کعبه دور حرم دلتان طواف کنید.
درست یادم نمی اید کدام ایه قران است که دلالت بر این دارد که خداوند گناهانی را که انسان از روی جهالت ( منظور جهالت عقلی است ) می بخشد.
در ایه 225 سوره بقره مواخذه خداوند شامل حال کسانی میشود که از ته قلب عمل قبیحی را انجام دهند و از طرقی هم ایه 8 سوره ال عمران است.
گل گفتید .
اما
جوجه ی پرنده یک پرنده اس ولی تا به بلوغ و شرایط پرواز نرسه
توان پرواز نداره و اینجا زور و فشار یا بال مصنوعی کمکی به پرنده نمیکنه ...
بله پرنده با بال شناخته میشه و انسان با عقل ! شکی دراین نیست .
پرنده با وزن زیاد و وجودی نامتعادل یا باله ای ناقص به انسانی با قلبی بزرگ اما عقلی کم شباهت داره
وجدان سالم در کنار عقل و دل
و دل سالم با عقل و وجدان رشد میکنن
و عقل. بدون وجود این دو سلیم و سلامت نمیشه ...
مقصود و ملاک باید انسانیت باشه . هر کس از هر جایی کوتاهی کرده باید جبران کنه
این که بگیم همگی باید به تقویت عقل بپردازن درست و منطقی نیست چون ممکنه مشکل طرف از عقل نباشه
مهم تر از عقل . دل . وجدان و
کلا هدف از تطهیر و تقویت اینها رسیدن به جایگاه حقیقی ماست .
پرسش:
با توجه به آیات قرآن و روایات، کدام یک از عقل و وجدان برترند؟
پاسخ:
هر کدام از این سه نعمت های الهی هستند و هر یک کارایی خاص خود را دارد.
عقل، حجت درونی خداوند است که انسان به واسطه آن برخی اصول اساسی را درک می کند. اگر عقل نباشد، اصول دین و اصول اخلاقی به واسطه این نعمت الهی قابل اثبات است. این عقل است که منبعی برای اثبات برخی از مهم ترین امور است. علاوه بر این که عقل کار کرد ابزاری نیز دارد و به واسطه آن می توان به سنجش برخی امور پرداخت و دلیل بر اثبات یا نفی امور یافت. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) در مزیت عقل بیان شده که عقل را حجت در کنار رسولان یاد کرده است. با این تفاوت که پیامبران، حجت های بیرونی هستد و عقل، حجت درونی افراد: «يَا هِشَامُ، إِنَّ لِلّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ: حُجَّةً ظَاهِرَةً، وَ حُجَّةً بَاطِنَةً ، فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ، وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ»(1)
وجدان، محکمه اخلاقی و قاضی درونی است که تا زمانی که از مسیر اصلی خود تحریف نشده باشد، راه را به انسان نشان می دهد. خداوند این نعمت را در درون انسان به ودیعه نهاده است که در مواردی که عقل انسان تحت تاثیر دنیاپرستی قرار می گیرد، انسان به واسطه آن بفهمد چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست.
اما دل نعمتی است که محل اشراق و الهام الهی است. از جنس عقل نیست، ولی گاه برخی امور که عقل از درک ان ناتوان است یا حتی مسیرش را اشتباه رفته است، دل انسان می تواند آن را دریابد. از سنخ دو دو تا چهار تا نیست. در روایتی در کتاب الفقه که منسوب به امام رضا (علیه السلام) است، نقل شده است: «أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي عِبَادِهِ آنِيَةٌ وَ هِيَ الْقَلْبُ فَأَحَبُّهَا إِلَيْهِ أَصْفَاهَا وَ أَصْلَبُهَا وَ أَرَقُّهَا أَصْلَبُهَا فِي دِينِ اللَّهِ وَ أَصْفَاهَا مِنَ الذُّنُوبِ وَ أَرَقُّهَا عَلَى الْإِخْوَانِ»؛ خداوند متعال ظرف هایی در بین بندگانش دارد که آن همان قلب آن هاست. آن قلبی پیش خداوند دوست داشتنی تر است که در راه دین او محکم و استوار باشد، از گناهان پاک و نسبت به بندگان خدا نرم و مهربان باشد.(2)
به هر حال، همان طور که به اجمال بیان شد، هر یک از این سه، کارکرد مجزا و مخصوص به خود را دارد و با وجود شباهت میان عقل و دل در دایره کارکرد، اما این دو از دو مسیر مجزا و از دو ابزار متفاوت عمل می کنند. دل انسان در مسیرهایی راه گشاست که عقل توان راه یابی ندارد. با این وجود، نباید از نقش کلیدی عقل در دینداری غفلت کرد. عقل انسان را در مقابل شبهات و تشکیکاتی که توسط شیطان به انسان القا می شود، بیمه می کند و راه را به او نشان میدهد.
بنا بر این و با توجه به این اختلاف کارکردی و حوزه عملکرد میان این سه، به راحتی نمی توان گفت که کدام یک بر دیگری برتری دارد و احتمالا مقایسه آن ها اشتباه است.
ـــــــــــــــــ
(1) الکافی، ج1، ص35(کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، قم، نشر دار الحدیث، 1429ق).
(2) الفقه المنسوب الی الامام الرضا، ص381(منسوب به امام رضا(ع)، الفقه المنسوب الی الامام الرضا، مشهد، موسسه ال البیت، 1406ق).