جمع بندی چگونه سامری از جبرئیل سوء استفاده کرد؟
تبهای اولیه
باسلام
سامری شخصیت منفوری است که توانست از غیبت حضرت موسی بهره برده و با ساخت گوساله ای طلایی مردم بنی اسراییل را گمراه کرده و به سوی بت پرستی سوق دهد وی برای این که بتواند بنی اسراییل را بهتر فریب دهد صدای گوساله ای را از ان مجسمه تولید نمود. برخی از مفسرین بر این باورند که که سامری با استفاده از خاک سم اسب جبرییل توانست صدای گوساله را در اورد. مفسرين طبق اين روايات گفته اند: سامري حضرت جبرائيل را هنگامي كه به حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ نازل شد تا به او وحي الهي را برساند ديد. و برخي ديگر از مفسران گفته اند: حضرت جبرائيل را هنگامي كه براي غرق كردن فرعون و لشكريانش نازل شده بود سوار بر اسبي بهشتي ديد. به هر حال سامري در اين هنگام از موقعيت استفاده كرده و قدري از خاك زير پاي خود حضرت جبرئيل يا خاك زير سم اسب او (بنابر تفسير دوم)، برداشته بود و نزد خود نگاه داشته بود. از خاصيتهاي اين خاك اين بوده كه به هر چيز ريخته مي شد جان مي گرفت و زنده مي شد.سامري هم چون از اين مطلب آگاه بود، آن مقدار خاك را كه نزد خود داشت بعد از ساختن گوساله در آن ريخت و اين باعث جان گرفتن و صدا كردن گوساله شد. ( ترجمة الميزان، محمد حسين طباطبايي، ج 14، ص 273،ذيل آيات 80 تا 98 سورة طه
باسلام
سامری شخصیت منفوری است که توانست از غیبت حضرت موسی بهره برده و با ساخت گوساله ای طلایی مردم بنی اسراییل را گمراه کرده و به سوی بت پرستی سوق دهد وی برای این که بتواند بنی اسراییل را بهتر فریب دهد صدای گوساله ای را از ان مجسمه تولید نمود. برخی از مفسرین بر این باورند که که سامری با استفاده از خاک سم اسب جبرییل توانست صدای گوساله را در اورد. مفسرين طبق اين روايات گفته اند: سامري حضرت جبرائيل را هنگامي كه به حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ نازل شد تا به او وحي الهي را برساند ديد. و برخي ديگر از مفسران گفته اند: حضرت جبرائيل را هنگامي كه براي غرق كردن فرعون و لشكريانش نازل شده بود سوار بر اسبي بهشتي ديد. به هر حال سامري در اين هنگام از موقعيت استفاده كرده و قدري از خاك زير پاي خود حضرت جبرئيل يا خاك زير سم اسب او (بنابر تفسير دوم)، برداشته بود و نزد خود نگاه داشته بود. از خاصيتهاي اين خاك اين بوده كه به هر چيز ريخته مي شد جان مي گرفت و زنده مي شد.سامري هم چون از اين مطلب آگاه بود، آن مقدار خاك را كه نزد خود داشت بعد از ساختن گوساله در آن ريخت و اين باعث جان گرفتن و صدا كردن گوساله شد. ( ترجمة الميزان، محمد حسين طباطبايي، ج 14، ص 273،ذيل آيات 80 تا 98 سورة طه
جناب لطفا این داستان ها رو جلوی یک غیر ایرانی بازگو نکنید مضحکه ی خاص و عام میشیم.:Nashnidan:
جناب لطفا این داستان ها رو جلوی یک غیر ایرانی بازگو نکنید مضحکه ی خاص و عام میشیم.:Nashnidan:
برخی از احادیث قویترند و برخی ضعیفتر، ولی در این مورد که شما نگران تمسخر برخی افراد دیگر هستید و این نگرانی را مایهی طعنه قرار دادهاید به یاد برخی از آیات روشنگر خداوند افتادم:
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ
بسم الله الرحمن الرحیم وای بر هر عیبجوی مسخرهکنندهای
زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا ...
زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است و افراد باایمان را مسخره میکنند
مؤمنین اگر نسبت حدیثی به اهل بیت علیهمالسلام برایشان مسجّل شود ولی آن حدیث را نفهمند (چون برخی احادیث صعب مستعصب هستند) و مفادّ آن برایشان ثقیل باشد این را به حساب کمی دانش خود میگذارند ولی از استهزاء کنندگان نخواهند بود ... اما برخی افراد خود را و علم خود را معیار و سنگ محک سنجش درستی هر قول یا عملی میدانند و بر اساس خود حتی خود خداوند را هم به چالش میکشند، و این کار کودکانی است که تازه آغاز به یادگیری کردهاند و نشان از جهل آنها دارد ... آن کس که نداند و نداند که نداند ... ان شاء الله شما از آن دستهی از افراد نیستید. :Gol:
سلام.
این داستان ها رو جلوی یک غیر ایرانی بازگو نکنید مضحکه ی خاص و عام میشیم.
نگران مضحکه خاص و عام نباشید.
خوشبختانه عارفان بزرگ مسلمانِ ایران زمین و اشعارشان را غالب غیر ایرانیها میشناسند و در حیرت بزرگی ایشان و محو نیکوئی سخنشان هستند.
عارفانی که از بحر معرفت قرآن، جرعهها نوشیدند.
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی / تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
کاملی گر خاک گیرد زر شود / ناقص ار زر برد خاکستر شود
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند / آیا بود که گوشهی چشمی به ما کنند
جدای از سطح سواد کسی که پست 5 رو زده بود حکایت از غرب زدگی کامل ایشان دارد!
از چی میترسی برادر؟ از اینکه یک عده مسیحی و یهودی به اعتقادات ما بخندند؟ خب ما هم سراغ داریم که خدای اونها با حضرت یعقوب کشتی میگرفته! میتونیم به کل دنیا بخندیم!!!
با سلام خدمت دوستان
از اینکه جناب آقای منکران گفتند این مطالب مورد مضحکه غیر ایرانیان میشود باید عرض کنم این مطالب روایاتی است که از لسان گهر بار امامان معصوم صادر شده است و مرحوم علامه طباطبایی هم از مفسران معتبری است که چه شیعه و چه سنی کتاب المیزان ایشان را تایید نمودند ویژگی المیزان این است که تفسیر قران به قرآن است از این رو این تفسیر در میان تفاسیر دیگر از امتیاز خاصی برخوردار شده است.
جدای از مسخرگی و سطح سواد کسی که پست 5 رو زده بود حکایت از غرب زدگی کامل ایشان دارد!
سلام
دقیقاً همینطوره
ای کاش بعضیا کمی از خودشون احساس شخصیت داشتن و با هر بادی نمی لرزیدن.
احساس شخصیت یعنی احساس صلابت عقاید و مکتب به طوری که به حق بودن آن اطمینان داریم پس نه در انتظار تایید دیگران هستیم و نه از انکارشان ناامید می شویم.
ای کاش انقدر که بعضیا از "مسخره شدن" می ترسن از "خدا و عاقبت کارشون" می ترسیدن.
از چی میترسی برادر؟ از اینکه یک عده مسیحی و یهودی به اعتقادات ما بخندند؟ خب ما هم سراغ داریم که خدای اونها با حضرت عیسی مسیح کشتی گرفته! میتونیم به کل دنیا بخندیم
کم نبودند دانشمندان غربی و غیرمسلمان که دربرابر آیات کریمه ی قرآن شریف و احادیث نورانی ائمه خضوع کرده اند....
اما اگر دشمنان اسلام، ما را مسخره نکنند باید تعجب کنیم....چرا که توهین و تمسخر، کار افراد ضعیف و بی مقدار است و اگر دلیل محکم و درستی داشتند، آن را بیان می کردند، وقتی هیچ دلیل درستی ندارند، به ناچار به تمسخر متوسل می شوند تا بلکه عقده های خود را بگشایند. اگر دلیلی هم برای رد کردن قرآن داشتند آن را بیان می کردند، نه اینکه قرآن را در کلیسا آتش بزنند!!!
در ضمن، اونا معتقدند که خدا با یعقوب علیه السلام، کشتی گرفت. یعنی می گن که خدا تا اون موقع مثل آدمها رو زمین بود. وقتی که کشتی گرفت و شکست خورد، از اون به بعد خجالت کشید و رفت آسمون و تا الان هم مونده!!!!
جناب لطفا این داستان ها رو جلوی یک غیر ایرانی بازگو نکنید مضحکه ی خاص و عام میشیم.:Nashnidan:
سلام.
به چه میخندند؟؟
به جهل خودشان میخندند، خب باید هم بخندند.. جهل بشر واقعا مضحکه است، خود معترف به جهلشان هستند اما خود را عالم میداند! (جهل مرکب دارند) همان ندانند که ندانند!
بشری که هنوز عاجز از شناختن مورچه است، و یا زنبور عسل! و به این جهل معترف است
چرا به آنها نمی خندند، من بگویم مورچه 50 برابر وزن خود را بلند میکند، هیچ توجیه علمی برایش وجود ندارد، چرا این مضحکه نیست؟ چون هر روز میبینند و نمیتوانند انکار کنند!
حال بنده فقط مورچه و زنبور عسل را مثال زدم، آفاق و آسمان، و ستارگان و ... بماند.
یا مثلا هنوز خواب دیدن، برایشان معما است، و توجیهی برای آن ندارند و نمیدانند خواب دیدن چیست ... خب این مضحکه نیست؟
درخت از دانه ای در زمین بیرون می آید، و بشر هنوز هم نمیداند دقیقا چه اتفاقی میافتد، فقط فرضیاتی را مطرح میکند، این مضحکه نیست؟
انسان از نطفه، بوجود میآید، آبی گندیده، بشر هم هنوز نمیداند چه اتفاقی افتاده، و باز هم فقط فرضیاتی دارند، این مضحکه نیست؟
هرکدام را ادعا میکنید علم بشر میفهمد و میداند، بگویید مانندش را خلق کنند.
همه علم بشر را از ابتدا تا الان روی هم بریزید، به جرأت کمتر از 1 از میلیارد یا شاید هم کمتر از آن، دانش راجع به دنیا داشته باشد.
همین الان، اگر اهرام مصر نبود، و میگفتند در 3000 سال پیش بشر این بنا ها را ساخته، همه مضحکه میکردند و میخندیدند.
کلا، علم و عقل بشر (غیر مومن) و در واقع جهل مرکب بشر مضحکه است. مگر علم و عقلی که به سوی خدا راهنمایی کند و بداند که هیچ نمیداند.
جناب لطفا این داستان ها رو جلوی یک غیر ایرانی بازگو نکنید مضحکه ی خاص و عام میشیم.:Nashnidan:
جریان حرف زدن مجسمه طلایی گوساله سامری بوسیله خاک مضحک است؟
حال من اگر بگویم، آبی لزج و گندیده (نطفه)، تبدیل شد به انسانی دارای عقل، اختیار، ناطق، بصیر، و ... و آن ادیسون شد و برق را کشف یا اختراع کرد.
از نظر شما کدام مضحک تر است؟ انصافتا را شکر!
در جریان گوسال سامری، خاک فقط سبب شد که صدایی از آن گوساله در بی آید
اما آب گندیده، تبدیل شد به عقل، حرکت، حرف زدن، دیدن، شنیدن، راه رفتن، خوابیدن، غذا خوردن، اختراع کردن، کشف کردن و ... این مضحک تر از آن نیست؟
از نظر ما که هیچ کدام مضحک نیست! این جهل مرکب بشر است که مضحک است.
اینکه هیچ نمیداند، ولی خود را عالم میداند. این مضحک است.
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا کانُواْ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ (۲۹) وَإِذَا مَرُّواْ بِهِمْ یَتَغامَزُونَ (۳۰) وَإِذَا انقَلَبُوا
إِلى أَهْلِهِمُ انقَلَبُوا فَکِهینَ (۳۱) وَإِذَا رَأَوْهُمْ قَالُوا إِنَّ هَؤُلاءِ لَضَالُّونَ (۳۲) وَما أُرْسِلُوا عَلَیْهِمْ
حافِظینَ (۳۳) فَالْیَوْمَ الَّذینَ آمَنُواْ مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ (۳۴) عَلَى الأَرَائِکِ یَنظُرُونَ (۳۵) هَلْ ثُوِّبَ
الْکُفَّارُ مَا کَانُوا یَفْعَلُونَ. (۳۶)سوره ی مطفّفین، آیات ۲۹- ۳۶
همانا مجرمان پیوسته به اهل ایمان مىخندیدند. و هرگاه از کنارشان مرور مىکردند، (از روى تمسخر) با چشم و ابرو به یکدیگر اشاره مىکردند. و هرگاه به سوى اهل خودشان (و همفکران منحرفشان) باز مىگشتند، (شادمان از تمسخر) طنزگونه و بذله گویان باز مىگشتند. و هرگاه اهل ایمان را مىدیدند، مىگفتند: شکّى نیست که آنان گمراهند. در حالى که آنان، رسالت نگهبانى بر مؤمنان را نداشتند. پس امروز، اهل ایمان بر این کفّار مىخندند. در حالى که بر تختهاى بهشتى نظاره گرند. که آیا کافران کیفر عملکرد خود را دیده اند؟
بسم الله الرحمن الرحیم
اولا ، از این سخن مشخص است که خود « اندیشیدن » برای گوینده این سخن مقدس بود که چنین با اطمینان آن را بیان کرده است.
ثانیا ، اگر چنین است که هیچ چیز مقدسی وجود ندارد پس خود سخن ایشان هم تقدسی ندارد و اطمینانی به آن نیست.
حالا این مضحکه نیست؟؟؟
اندیشیدن را بیاموزیم،اندیشیدنی عصیانگر که قید و بند نشناسد
بسم الله الرحمن الرحیم
این سخن کلا بی پایه است.
اندیشیدن بدون قید و بند ؟؟؟
چون عقل از عقال می آید که به معنای قید و بند است .. و تعقل کردن پیروی کردن فکر انسان از یک سری ضابطه ها و قید ها برای رسیدن به مجهول ها و حقایق است.
این که منظور ایشان است به معنی تحمیل کردن امیال نفس است بر عقل و اندیشه که عقل قید و بند و ضابطه های تفکر منطقی را کنار بگذارد تا ایشان به آنچه از اول میل خودش است برسد ، نه آنچه عقل با تعقل به آن می رسد .
پرسش:
چگونه سامری از جبرئیل سوء استفاده کرد.؟
پاسخ:
سامری شخصیت منفوری است که توانست از غیبت حضرت موسی بهره برده و با ساخت گوساله ای طلایی مردم بنی اسراییل را گمراه کرده و به سوی بت پرستی سوق دهد وی برای این که بتواند بنی اسراییل را بهتر فریب دهد صدای گوساله ای را از آن مجسمه تولید نمود. برخی از مفسرین بر این باورند که سامری با استفاده از خاک سمّ اسب جبرییل توانست صدای گوساله را در آورد. مفسرين طبق اين روايات گفته اند: سامری حضرت جبرائيل را هنگامي كه بر حضرت موسی (عليه السّلام) نازل شد تا به او وحي الهی را برساند، ديد. برخی ديگر از مفسران گفته اند: حضرت جبرائيل را هنگامی كه برای غرق كردن فرعون و لشكريانش نازل شده بود سوار بر اسبی بهشتی ديد. به هر حال سامری در اين هنگام از موقعيت استفاده كرده و قدری از خاك زير پای خود حضرت جبرئيل يا خاك زير سمّ اسب او (بنابر تفسير دوم)، برداشته بود و نزد خود نگاه داشته بود. از خاصيت های اين خاك اين بوده كه به هر چيز ريخته می شد جان می گرفت و زنده می شد.سامری هم چون از اين مطلب آگاه بود، آن مقدار خاك را كه نزد خود داشت بعد از ساختن گوساله در آن ريخت و اين باعث جان گرفتن و صدا كردن گوساله شد.(1)
در نقل دیگری صاحب قصص الانبیاء آورده است: گویند که جبرئیل (علیه السلام) او را پرورده بوده و آن چنان بود که در آن وقت که بنی اسرائیل از فرعونیان بگریختند این سامری طفل بود او را در سر راه گذاشته بودند. خدای، جبرئیل (علیه السلام) را فرمود تا آن بچه را برداشت و هشتاد ماه او را در پر خویش می داشت روزی مادر و پدرش نشسته بودند از فرزند یاد آوردند و بگریستند حق تعالی جبرئیل را فرمان داد تا آن کودک را بر در خانه ٔ ایشان نهاد. سامری می گریست از فراق جبرئیل . پدر و مادر، سامری را دیدند و او را شناختند و شاد شدند پس بنی اسرائیل سامری را بزرگ می داشتند که وی را جبرئیل پرورده بود در آن وقت سامری گفت مرا با شما حاجتی است بر وی جمع آمدند و گفتند بگو چه سخن داری گفت بدانید که موسی با هفتاد تن از میان شما بیرون رفته است و همه هلاک شدند اکنون می خواهم خدای موسی به شما بنمایم گفتند روا باشد. سامری زرگر بود قالبی درست کرد از گل بر مثال گوساله در زیر زمین پنهان کرد و هیزم بالای آن بنهاد بنی اسرائیل را گفت هر یک دیناری زر بدین آتش اندازید چنان کردند آن میگداخت و به قالب فرو می شد آورده اند که شش هزار درهم در آن قالب انداختند و ندانستند که در زیر آن قالبی است قالب پرگشت آتش فرو نشاندند. آنگاه سامری آمد و گوساله را بیرون آورد و بروی زمین نهاد تا خلق را بدان دعوت کند. روز غرق فرعون ، سامری دانسته بود که جبرئیل کجا رود و از کجا می گذرد و خوانده بود که هر که از زیر سمّ اسب جبرئیل خاک بردارد و بر هر چیز که ریزد آن چیز به سخن در آید از آن خاک برداشته بود و بر دهان گوساله ریخت و بانگ بکرد خلق چون آن بدیدند، همه به یکباره سجده کردند و گوساله پرست شدند قوله تعالی: «فقبضت قبضة من اثر الرسول فنبذتها و کذلک سولت لی نفسی.» برای آگاهی بیشتر به منابع ذیل مراجعه نمایید (2)
ــ نظر مفسران شیعه در برداشتن خاک از زیر قدم جبرئیل(علیه السلام)
در میان مفسران دو دیدگاه در این زمینه وجود دارد:
در روایت موجود در بخش قبل بیان شد که سامری خاک زیر سمّ اسب را برداشت. روایت دیگری نیز وجود دارد که این موضوع را تأیید میکند. این روایت در کتبی چون جامع الجوامع(3)، البحر المحیط(4)، غرائب القرآن(5)، زبدة التفاسیر(6)، مجمع البحرین(7) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) نسبت داده شده است.
وقتی حضرت موسی (علیه السلام) میخواست روانه کوه طور شود، جبرئیل سوار بر اسبش که "حیزوم" نام داشت آمد تا حضرت را با خود ببرد، و سامری این صحنه را دید گفت برای این اسب منزلتی است، مقداری از خاک زیر سم اسب برداشت.
اما عدهای از مفسران بر این عقیدهاند که سامری خاک زیر قدمهای جبرئیل (علیه السلام) را برداشت نه اسب او را و دلیل آن را از ظاهر آیه استفاده کردهاند. در کتاب تبیین القرآن در تفسیر «قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها»(8)؛ چنین آمده است: وقتی وارد دریا شدم چیزی را مشاهده کردم که بنی اسرائیل ندیدند، جبرئیل را در حالی که خاک زیر پایش حرکت میکرد که از جای قدم او به زمین روح دمیده میشد، و مقداری از آن خاک برداشتم.(9)
در مفردات راغب آمده است:جمله "بصرت به" معمولاً در «بصیرت» به معنای فهمیدن که جمع آن «بصائر» است به کار میرود، نه در «بصر» به معنای چشم که جمع آن «ابصار» است.(10)
در تفسیر نور در تأیید این نظر روایتی از احتجاج طبرسی نقل میکند: وقتی حضرت علی (علیه السلام) بصره را فتح کرد، مردم دور آن حضرت را گرفتند تا سخنان او را بشنوند، چشم حضرت در میان مردم به حسن بصری افتاد که چیزی را یادداشت میکرد.
امام با صدای بلند او را مخاطب قرار داده و فرمودند: چه میکنی؟ عرض کرد سخنان شما را مینویسم تا برای دیگران بازگو نمایم. امام (علیه السلام) فرمودند: آگاه باشید که هر قوم و جمعیّتی یک سامری دارد و تو ای حسن! سامری این امّت هستی، تو از من آثار رسول خدا را میگیری و با هوای نفس و تفسیر به رأی خودت، مکتب تازهای میسازی و مردم را به آن فرا میخوانی.(11)
بنا بر این، برداشت مراد سامری از «فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ» آن است که من مقداری از آثار موسی را فراگرفته و بر آن مؤمن شدم، سپس آن را رها کرده و گوساله را ساختم و قهراً جمله «بَصُرْتُ بِما لَمْ یَبْصُرُوا» یعنی به طرحی برای انجام این کار پی بردم که دیگران از آن غافل بودند و این معنا با حدیث فوق مناسبتر است.(12)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) ترجمة الميزان، محمد حسين طباطبايي، ج 14، ص 273،ذيل آيات 80 تا 98 سورة طه ، جامعه مدرسین، قم، 1374ش
(2) بينا، محسن، موسي از ديدگاه قرآن، قم، سازمان تبليغات اسلامي، ص 134؛ محلاتي، رسولي، سيد هاشم، قصص قرآن ـ تاريخ انبياء، تهران، علميه اسلاميه، چاپ ششم، 1417 هـ ق، ج 2، ص 133؛ تفسير الميزان، ج 14، ص 268.
(3) طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 2، ص 433، انتشارات دانشگاه تهران، 1377ش.
(4) اندلسی، ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، ج 7، ص 376، دار الفکر، بیروت، 1420 ق.
(5) نیشابوری، نظام الدین حسن بن محمد، تفسیر غرائب القرآن، ج 4، ص 568، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1416 ق.
(6) کاشانی، ملا فتح الله، زبدة التفاسیر، ج 4، ص270، بنیاد معارف اسلامی، قم، 1423 ق.
(7) طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 3، ص 197، کتابفروشی مرتضوی، تهران، 1375 ش.
(8) طه 96
(9) حسینی شیرازی، سید محمد، تبیین القرآن، ص 330، دار العلوم، بیروت، 1423 ق.
(10) راغب اصفهانی، حسین محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 127، دار العلم، 1412 ق.
(11) طبرسی، ابو منصور، احمد بن علی، الاحتجاج، ج 1، ص 171، نشر مرتضی، مشهد،1403ق.
(12) قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج 7، ص 384، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، 1383 ش.
کلیدواژه : موسی، جبرئیل، سامری، قرآن، پرستش