آیا این حدیث سند معتبر دارد و میشه بهش اعتماد کرد؟ (گریه نکردن و سختی دل)
تبهای اولیه
با سلام
یک حدیثی هست که خیلی جاها دیدمش،از امیرالمومنین علیه السلام:
"گفته اي زيبا از امير مومنان :گریه نکردن از سختی دل است. سختی دل از گناه
زیاد است. گناه زیاد از آرزوهای زیاد است. آرزوهای زیاد از فراموشی مرگ
است. فراموشی مرگ از محبت به مال دنیاست. محبت به مال دنیا سرآغاز تمام
خطاهاست"
میخواستم ببینم که مستند هست و سند معتبر داره ؟میشه تبلیغش کرد؟و اینکه اگر مستنده،سند رو هم لطفا ذکر کنید..
ممنون:Gol:
میشه به تنهایی روایات اون را پیدا کرد مثل :
قال الصادق (ع) :« رأس كلّ خطيئه حبُّ الدنيا »محبت به مال دنیا سرآغاز تمام خطاهاست"
(كافي، ج2، باب حب الدنيا، ص315 )
در حقیقت برای انسان دو دنیا است: دنیای ممدوح و دنیای مذموم، دنیای ممدوح دنیایی است که بودن در آنموجب کسب فضائل انسانی و تهیه زندگی سعادتمند ابدی شود.در مقابل دنیای مذموم، دنیای خود انسان است به این معنی که انسان دلبسته و فریفته دنیا شود که منشأ تمام مفاسد و خطاهای انسان است.بنابراین خود دنیا و نعمتهای آن به عنوان مخلوق خداوند، نمیتواند شر بوده و مورد مذمت قرار گیرد بلکه عکس العمل انسان در قبال دنیاست که میتواند خوب و ممدوح یا بد و مذموم باشد.حضرت علی(ع) در نهج البلاغه چنین میگوید :
دنیا برای رسیدن به آخرت آفریده شد، نه برای رسیدن به خود دنيا.[1]
دلبستگی انسان به دنیا چون باعث دور نگه داشتن از قرب الهی میشود، دنیای مذموم است و هر چه این دلبستگی بیشتر باشد، حجاب بین انسان و خداوند بیشتر و ضخیمتر میشود.[2]
دنیا همچون نردبانی زیر پای انسان است و انسان یا روی پله اوّل است یا روی پله دوّم یا روی پله سوّم یا...به هر حال چه روی پله اوّل باشد یا دوّم یا سوّم، بالاخره این نردبان را از زیر پای انسان خواهند کشید. البته کسی که روی پله اوّل است یک مقدار آسیب میبیند. کسی که روی پله دوّم است بیشتر و همینطور،انسان هر قدر که به دنیا نزدیک شودو دلبسته و فریفته دنیا شود، پلهای از پلههای آن را پشت سر گذاشته است.[3]
بنابراین آنچه در قرآن و روایات مورد نکوهش واقع شده، دلبستگی به دنیا است. هدف اصلی آخرت است نه دنیا، دنیا وسیله و محلی است برای رسیدن به آخرت و کسب فضائل انسانی، و مسلماً چنین دنیایی مذموم و مورد نکوهش نیست.
[/HR] [1]- نهج البلاغه،محمد دشتی ،نشر لقمان،چاپ سوم،1379هش، حکمت 463
[2]- امام خمینی، چهل حدیث، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ بیست دوم، 1379هش، ص121
[3]-حائری شیرازی، تنثیلات،قم، انتشارات شفق، چاپ اول، 1372هش، جلد دوم، ص 18
[h=5] پيامبر صلى الله عليه و آله:
[/h] سَبعةٌ في ظِلِّ عَرشِ اللّه عز و جل يومَ لا ظِلَّ إلاّ ظلُّهُ ... ورجُلٌ ذَكرَ اللّهَ عز و جل خاليا ففاضَتْ عَيناهُ مِن خَشيةِ اللّه؛
در آن روز كه سايهاى جز سايه عرش خدا نيست هفت تن در سايه عرش اويند : ... ومردى كه در خلوت ياد خداوند عز و جل كند و از ترس خدا اشك از ديدگانش سرازير شود .
[h=5]پيامبر صلى الله عليه و آله:
[/h] البكاء من الرّحمة و الصّراخ من الشّيطان.
گريه از رحمت است و فرياد از شيطانست.
[h=5]مام على عليه السلام:
[/h] بُكاءُ العُيونِ وخَشْيَةُ القلوبِ مِن رَحْمَةِ اللّه تعالى ذِكرُهُ ، فإذا وَجَدتُموها فاغتَنِموا الدُّعاءَ؛
گريه چشمها و ترس دلها نشانه رحمت خداى بلندنام است . هرگاه اين دو را در خود يافتيد دعا كردن را غنيمت شمريد .
با سلام "باتوجه به ذکر روایات آنچه شما ذکر نموده ایدهرکدام بتنهایی در روایتی آمده که همگی آنها در یک جا جمع شده است در حالیکه روایاتی متعدد می باشدگرچه برای چند نمونه آن روایاتی را آوردیم.
انواع گريه
گريه انواع و اقسامى دارد كه مهمترين آن با شرحى مختصر چنين استدر اين خصوص نگا: تفسير و نقد و تحليل مثنوى، ج 2، دفتر 2، صص 263 - 272.:
1. گريه ترس و هراس: اين نوع گريه غالباً در اطفال وجود دارد و در واقع كودك با اين وسيله، ترس خويش را نمايان مىكند. گريه جلب ترحّم: خود بر دو قسم است: «طبيعى» كه بسيار مؤثر و برانگيزاننده است؛ مانند گريه كودكى كه پدر و مادر خويش را از دست داده است. «تصنعى»؛ كه در ظاهر به ديگران مىخواهد بباوراند كه ناراحت و اندوهگين است.
3> گريه غم و اندوه: اين گريه انعكاسى از ظلمتى كه فضاى درون را فرا گرفته ابراز مىكند. جنبه مثبت اين نوع گريه تنها تخليه درون است و به همين جهت است كه پس از آن، آدمى كمى احساس آرامش مىكند.
4> گريه شوق و شادى: اين نوع گريه ناشى از رقّت قلبى است كه غالباً پس از دورهاى از يأس و نااميدى درباره موضوعى نمودار مىگردد.
5> گريه تقوا و رشد روحانى: اين نوع گريه مختص مردان و زنان الهى است و بيان سوز درون و ابراز عجز و پشيمانى، پريشانى، توبه و عشق به معبود است. اين گريه، موجب پالايش روح و زمينهساز قرب به خداوند است.
گريه تقوا و پرهيزگارى، همان اشكى است كه اگر از سوز دل، بر گونهها جارى گردد؛ توجه حضرت حق را به بنده خود جلب كرده، بستر رحم و فضل او را فراهم مىسازد.
[td="align: Right"]تا نگريد ابر، كى خندد چمن[/td]
[td="align: Left"]تا نگريد طفل، كى جوشد لبن[/td]
مثنوى، ج 3، دفتر 5.
براى اين گريه عواملى شمارش كردهاند:
5-1> ندامت از گناهان؛ گاهى اشك مردان الهى، به دليل پشيمانى از گناهى است كه مرتكب شدهاند. اين اشك باعث مىشود كه آدمى از عمل زشت خود پشيمان گشته، عزم خود را بر ترك افعال ناپسند تقويت كند، چنان كه امام على(ع) مىفرمايد: «خوشا كسى كه به فرمانبردارى پروردگار روى آرد و بر گناه خود بگريد»نهجالبلاغه، خ 176، ص 185..
مثنوى، ج 1، دفتر 2.
5-2. احساس ابهام در بازگشت نهايى به سوى خدا؛ مشتاقان كوى الهى هميشه خود را در خطر مىبينند و نگران از آن كه آينده چه خواهد شد؟ و آنان چگونه به منزل مقصود بار خواهند يافت و با چه كيفيتى در محضر پروردگار حاضر خواهند شد؟! آيا تا رسيدن به معبود ازلى، از خدعههاى نفس و مكر شيطان در اماناند؟ اين نگرانى و احساس ابهام در رجعت به سوى خداوند، موجب گريه آنان مىشود.
فرازهايى از مناجات امام سجاد(ع) حكايتگر اين عامل است: «و مالى لا ابكى ولا ادرى الى مايكون مصيرى و ارى نفسى تخادعنى و ايامى تخاتلنى و قد خفقت عند رأسى اجنحة الموت فما لا ابكى، ابكى لخروج نفسى، ابكى لظلمة قبرى ابكى لضيق لحدى ...»؛ مفاتيحالجنان، دعاى ابوحمزه ثمالى..
5-3. شوق و محبت؛ دوستداران حقيقى پروردگار، از آنجا كه تنها محبوبرا او مىدانند، گاهى از شوق و نشاط لقاى او مىگريند و زمانى از هجران او در شكوهاند. چنين گريهاى هم از فراق يار است و هم از شوق ديدار او.
(عراقي)
5-4. خشيت؛ ترسى مبتنى بر بينش و فهم است و هنگامى كه مردان و زنان الهى، عظمت خداوند را درك مىكنند - البته به قدر فهمشان - خوف از حضرتش پيدا كرده، اين ترس موجب گريستن آنان مىشود. امام صادق(ع) مىفرمايد: «هر چشمى در روز قيامت گريان است، مگر چشمى كه از محارم خدا اجتناب كند و چشمى كه شب را در طاعت خدا بيدار باشد و چشمى كه در دل شب از خشيت خدا گريه كند».اصول كافى، ج 2، كتاب الدعاء، باب البكاء.
5-5. فقدان دوستان حقيقى؛ از آنجا كه از ديدگاه آيات قرآن و روايات، محبوبان الهى در شمار دوستان حقيقى به شمار مىآيند و محبت به آنها، محبت به خدا است؛ نگا: دوستشناسى و دشمنشناسى در قرآن، فصل 3. در صورت فقدان ظاهرى چنين محبوبانى، مردان الهى گرياناند و گريه آنها در واقع به دليل هجرانى است كه در مراتب پايينتر از محبوب ازلى و انسانهاى كامل، براى آنان پيش آمده است.
گريه ائمه(ع) بر يكديگر، گريه رسول اكرم(ص) بر از دست دادن حمزه و همسر خود و ... همه ريشه در چنين گريهاى دارد.نگا: السيرة الحلبيه، ج 2، ص 247؛ بحارالانوار، ج 36، ص 349، ج 43، ص 238، ج 28، ص 37، ج 22، ص 484، همان، ج 82، ص 104، همان، ج 42، ص 283 و ص 288 و ... .
5-6. نداشتن فضايل و اوصاف راستين؛ گاهى اشك مردان الهى بر نبود اوصافى است كه بايد در وجودشان تجلى مىيافت و اين گريه در هنگام انديشه در داشتههاى انسانهاى برتر و راه طىكردهها و فقدان آن در گريه كننده؛ شدت مىگيرد و موجب آن مىشود كه آدمى در نيل به آن اوصاف كوشش كند.
حافظ.
فرازى از دعاى امام سجاد نيز حكايتگر اين عامل است: «واعنى بالبكاء على نفسى فقد افنيت با التسويف والآمال عمرى»؛ دعاى ابوحمزه ثمالى..
ب. گريه ارزشى
هر چند در خصوص انواع گريههاى ديگر، منعى وارد نشده است؛ ولى آنچه كه در آموزههاى قرآنى و روايى بر آن تأكيد شده است؛ همان گريه تقوا و رشد روحانى است. گريهاى كه در اين سوى پرده، «سوز دل» و در آن سوى پرده «آرامش، لذت، ابتهاج و كرامت» است.اصول كافى، ج 2، كتابالدعاء، باب البكاء. اين سو، «غم و پريشانى دل» است و آن طرف، «ابتهاج، شراب طهور و لذت شهود».بحارالانوار، ج 73، ص 157.
مثنوى، ج 2، دفتر 3.
اين طرف گريه روحانى، گريه كردن است و در همان حال آن سوى قضيه، به حضرت معبود نزديك شدن.اصول كافى، همانجا.
از ديدگاه قرآن و روايات اين گريه، داراى خصايص ذيل است:
يكم. منشأ آن فهم و شعور است؛ گريه رشد روحانى - باتمام عواملش - از فهم و شعور سرچشمه مىگيرد و از روى تقليد و گمان جارى نمىشود.
مثنوى، ج 3، دفتر 5.{ اسراء (17)، آيه 107 - 109.
از اين آيات به روشنى استفاده مىشود كه: هر كس از علم بالا، فهم بالا و معرفت بالا بهرهمند باشد؛ با شنيدن آيات قرآن به حقايق پى مىبرد و در اين حال در محضر ربوبى، صورت بر خاك مىنهد و با سوز دل اشك مىريزد به اميد آن كه به اشك چشم او نظرى شود و عنايتى به سراغ وى آيد. بنابراين آن كه نمىفهمد، نه سوزى در دل دارد و نه اشكى در چشم.br> p >}آب در جوزان نمىگيرد قرارزانك آن جو نيست تشنه و آب خوار
مثنوى، ج 1، دفتر 2.
مثلاً شخصى كه نمىفهمد حقيقت گناه چيست و گناه چه تأثير سويى در روح آدمى مىگذارد؛ به راحتى معصيت مىكند و همين معاصى موجب قساوت قلب او شده و قلب قسى، هيچگاه سوز دل ندارد تا اشكى داشته باشد. از اين رو در روايات وارد شده كه: خشكى چشم به دليل قساوت قلب استميزانالحكمة، ج 1، ص 455، روايت 1845. و قساوت قلب تنها به واسطه كثرت گناهان ايجاد مىشودهمان، ح 1846.و معالاسف اين بدبختى نيز ريشه در جهل و عدم معرفت دارد.
مثنوى، ج 3، دفتر 5.
دوم. گريه سرمايه جهاد اكبر است؛ در جنگ با دشمن درونى، اسلحه انسان آه و گريه است؛ چنان كه حضرت على(ع) در دعاى شريف كميل فرموده است: «و سلاحه البكاء». خداوند اين اسلحه كارآمد را به همه داده است؛ ولى افسوس كه قدر و منزلت آن را نمىشناسيم.
سوم. گريه از انعام و تفضلات الهى است؛ خداوند متعال مىفرمايد: «آنان كسانى از پيامبران بودند كه خداوند برايشان نعمت ارزانى داشت: از فرزندان آدم بودند و از كسانى كه همراه نوح بر كشتى سوار كرديم و از فرزندان ابراهيم و اسرائيل و از كسانى كه آنان را هدايت نموديم و برگزيديم و هرگاه آيات خداى رحمان برايشان خوانده مىشد، سجدهكنان و گريان به خاك مىافتادند»مريم (19)، آيه 58.
.
خداوند در اين آيه، سوز دل و گريه را از خصوصيات بارز پيامبران - كه تعليم دهندگان عارفان واقعىاند - مىشمارد.br> p >}سوز دل، اشك روان، آه سحراين همه از نظر لطف شما مىبينم
حافظ.
مائده (5)، آيه 83..
پنجم. باطنش خنده و شادى است؛ گريه ارزشى از جمله اسرار الهى است كه در اين سوى پرده، سوز و آتش است؛ ولى در آن سوى پرده، شادى، ابتهاج، لذت و لقا است.مقالات، ج 3، ص 379.
ممنون از پاسخ هاتون جناب پیام...پس اینجور که شما میفرمایید ،میشه این جمله را تحت عنوان یک برداشت از روایات بیان کرد نه صرفا" تنها از حضرت علی علیه السلام(که به اشتباه در همه جا از حضرت علی علیه السلام ذکر شده..)
احسنت درست برداشت کردید.گرچه مشابه وبامعانی نزدیک به اون را چه در فرمایشات حضرت علی (ع)ویا سایر ائمه (ع) می توان یافت.
امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «اگر اشک چشمى نداشتى براى گریستن، حالت تباکى و حزن و اندوه داشته باش».(مرآةالعقول، ج 12، ص56 ).