جمع بندی اصول دین، بالاخره چندتاست؟ 3 یا 5 ؟
تبهای اولیه
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما عزیزان
میخواستم بپرسم اصول دین در اصل چند تاست :؟:
3 تا یعنی : توحید و نبوت و معاد
یا 5 تا یعنی : توحید و نبوت و معاد ، امامت و عدل
در قرآن و حدیث صحیح جایی آمده که اصول دین اصلی کدامند ؟؟؟
با تشکر ...
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما عزیزانمیخواستم بپرسم اصول دین در اصل چند تاست :؟:
3 تا یعنی : توحید و نبوت و معاد
یا 5 تا یعنی : توحید و نبوت و معاد ، امامت و عدل
در قرآن و حدیث صحیح جایی آمده که اصول دین اصلی کدامند ؟؟؟
با تشکر ...
بسم الله الرحمن الرحیم
اصول دین به عقیده ما شیعیان پنج چیز است : توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت.البته برخی سه اصل را به عنوان اصل دین و دو اصل دیگر را اصول مذهب می نامند که مجموعا پنج اصل می شود.(1)
و اما آیه یا روایتی نداریم که در آن اصول دین یا فروع دین در کنار هم آمده باشد.بلکه لا به لای آیات الهی به هر یک از مصادیق اصول دین توجه کاملی شده است.مثلا در قرآن، سه اصل توحید،نبوت و معاد، مورد توجه خاصی قرار گرفته است.پس، تعبیر اصول و فروع دین تفسیری است از سوی دانشمندان مسلمان.
علاوه، تعابیر گوناگونی در خصوص مصادیق معینی از مسایل مربوط به احکام و اعتقادات وجود دارد که آن ها را به عنوان اصول دین یا فروع دین می شناسیم و آیات و روایات فراوانی در باره اهمیت و جایگاه آن ها در نظام دینی و اسلامی داریم. اما این تقسیم بندی مشخص یک نوع ابتکار معرفتی از طرف بزرگان دین است.
آنان از مجموعه آیات و روایات به این نتیجه رسیده اند که سه اصل توحید،نبوت و معاد که زیر بنای همه ادیان آسمانی است، اصول و پایه های دین اسلام شمرده می شود همان گونه که اصول دیگر ادیان نیز بوده است. به همین دلیل آن ها را به طور خاص و جداگانه مطرح کرده تقلید در آن ها را جایز ندانستند و این مصادیق را به عنوان شاخصه تعیین کننده مبانی فکری دین اسلام مطرح کردند.
اما با توجه به فرقه ها و گرایش های گوناگونی که در دین اسلام به وجود آمد، لازم بود که نگاه عمیق و دقیق اسلام که در قالب سنت رسول خدا و اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین برای ما تبیین شده، به عنوان اصول شاخص و متمایز اسلام معرفی شود. در نتیجه دو اصل امامت و عدل هم به این اصول ضمیمه شد تا مرز تفکر دقیق اسلامی و شیعی را به خوبی روشن کند.
شایان توجه است که در اصول دین، تفاوت اساسی بین شیعه و سنی، مسئله امامت است.
اما در نگاه اهل سنت، بین هر یک از فرقههای کلامی آنان، نظیر معتزله و اشاعره، در تبیین اصول دین اختلافاتی وجود دارد.(2)
با این توضیح که اصل امامت در برابر اهل سنت است که به امامت مطابق با تفکر شیعی، اعتقادی ندارند و اصل عدل در برابر فرقه اشاعره است که خود تفسیر خاصی از آن دارند. یعنی: هر چه آن خسرو کند، شیرین بود.
پس در حقیقت، دو اصل امامت و عدل بیان کننده گرایش خاص شیعی در بین فرقه های اسلامی است.امامیه معتقد است، حقیقت تفکر ناب اسلامی تنها در قالب همین تفکر معقول و قابل توجیه است و به دلیل اساسی بودن این دو اصل در تفکر شیعی، آن ها را در ضمن اصول دین مطرح کرده است. در واقع عدل زیر مجموعه توحید و در زمره صفات الهی است. امامت هم زیر مجموعه اصل نبوت قرار می گیرد و بر اساس اعتقاد امامیه، استمرار آن محسوب می شود.
پی نوشت ها:
1. ر ک،آملی سید حیدر، اسرار الشریعه،تهران،انتشارات نشر علمی فرهنگی، سال 1370 خورشیدی، ص 30
2. ر ک،مطهری مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، بخش کلام،تهران، انتشارات صدرا، سال 1382 خورشیدی، ص 120
من جایی شنیدم امام صادق علیه السلام فرموده بودن به لج اهل خلاف هم که شده امامت و عدل رو هم جز اصول بگذارید !!!
ولی به نظر شخصی خودم این نقل از امام صادق علیه السلام کاملا نادرست است
چون اولا مگه نعوذ بالله امام صادق علیه السلام لج باز بوده که بخواد به لج عمریه حرفی بزنه !! لج بازی مال آدمای بی منطق و متعصب و بی دلیله نه امام معصوم !!
در ثانی امام معصوم که نمیتونه به دین چیزی اضافه و کم کنه چه برسه به مهم ترین بخش دین که اصول باشه !!!
میخواستم لطف کنید اگر زحمتی نیست در مورد این هم یه توضیحی ارائه بدین با تشکر ...:Gol:
من جایی شنیدم امام صادق علیه السلام فرموده بودن به لج اهل خلاف هم که شده امامت و عدل رو هم جز اصول بگذارید !!!
سلام برادر و پیشاپیش عید غدیر را به شما تبریک عرض می کنم
طبق تحقیقاتی که از یکی محققین(از اساتید حوزه و دانشگاه) صورت گرفته است اصطلاح اصول دین 300سال پیش حدودا وارد شده است !!!به ائمه نمی رسد آن جا که بنده می دانم در کلام ائمه بنی الاسلام علی الخمس یا علی الثلث وجود دارد یعنی بنا شده است اسلام بر 5 چیز یا 3 چیز
با تشکر
[="Arial"]بنی الاسلام علی الخمس یا علی الثلث وجود دارد یعنی بنا شده است اسلام بر 5 چیز یا 3 چیز
اون "بنی الاسلام علی خمس" ربطی به این اصول دین نداره، این اصول دین مربوط به اعتقاداته ولی اون روایت میگه:
بني الإسلام على خمس : على الصلاة والزكاة والصوم والحج والولاية
البته ولایت که تو این روایت شریف است هم جزء اعتقادیات هست.
بني الإسلام على خمس : على الصلاة والزكاة والصوم والحج والولاية
فرموده بني الاخمس نفرموده كه اصول دين هست مضاف بر اينكه اين روايت در كتب عامه هم موجود مي باشد
ابن مردويه اصفهانى مىنويسد:
عن أبي هارون العبدي، قال: كنت أرى رأي الخوارج لا رأي لي غيره، حتى جلست إلى أبي سعيد الخدري فسمعته يقول: أمر الناس بخمس فعملوا بأربع وتركوا واحدة، فقال له رجل: يا أبا سعيد، ما هذه الأربع التي عملوا بها؟ قال: الصلاة، والزكاة، والحج، والصوم - صوم شهر رمضان - قال: فما الواحدة التي تركوها؟ قال: ولاية علي بن أبي طالب. قال: وإنها مفترضة معهن؟ قال: نعم. قال: فقد كفر الناس ! ! قال: فما ذنبي!
ابوهارون عبدى مىگويد: من عقيدهاى غير از اعتقادات خوارج نداشتم، تا آنكه در مجلس ابو سعيد خدرى نشسته بودم و از او شنيدم كه مىگفت: مردم به پنج امر سفارش شدند كه به چهار برنامه عمل كردند؛ ولى يكى را كنار زدند، شخصى پرسيد: آنچه بدان عمل كردند چه بود؟ گفت: نماز، زكات، حج، روزه، پرسيد: پس آنچه بدان عمل نكردند چه بود؟ گفت: ولايت و رهبرى على بن ابى طالب، پرسيد: مگر اين هم مانند آن چهار واجب ديگر بر مردم واجب بود؟ گفت: آرى، آن مرد گفت: پس در اين صورت كافر شدند، ابو سعيد گفت: گناه من چيست؟
الأصفهاني، أبي بكر أحمد بن موسى ابن مردويه (متوفاي410هـ)، مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع)، ص 72. مناقب علي بن أبي طالب لإبن مردويه الأصفهاني، ص72 ـ أرجح المطالب لإبن جزري، ص527 ـ الأمالي للشيخ المفيد، ص139
اون "بنی الاسلام علی خمس" ربطی به این اصول دین نداره، این اصول دین مربوط به اعتقاداته ولی اون روایت میگه:
بني الإسلام على خمس : على الصلاة والزكاة والصوم والحج والولاية
البته ولایت که تو این روایت شریف است هم جزء اعتقادیات هست.
عرض سلام وادب
دوست عزیز حقیر گفتم این بنی الاسلام علی خمس مربوط به اصول دین است یا اصول مذهب ؟؟یا اینکه شما چنین برداشتی کردید؟؟اگر چنین برداشتی کردید حقیر عذر خواهی می کنم بابت گنگ نوشتن مطلب !!
اما بد نیست کلام علامه مجلسی ره را هم نگاهی کنید ::
بيان : " بني الاسلام على خمس " يحتمل أن يكون المراد بالاسلام الشهادتين وكأنهما موضوعتان على هذه الخمسة ، لا تقومان إلا بها ، أو يكون المراد بالاسلام الايمان ، وبالبناء عليها كونها أجزاءه وأركانه فحينئذ يمكن أن يكون المراد بالولاية ما يشمل الشهادتين أيضا ، أو يكون عدم ذكرهما للظهور وأما ذكر الولاية التي هي من العقائد الايمانية مع العبادات الفرعية ، مع تأخيرها عنها ، إما للمماشاة مع العامة ، أو المراد بها فرط المودة والمتابعة اللتان هما من مكملات الايمان أو المراد بالأربع الاعتقاد بها ، والانقياد لها ، فتكون من أصول الدين لأنها من ضرورياته ، وإنكارها كفر ، والأول أظهر " كما نودي بالولاية " أي في يوم الغدير أو في الميثاق وهو بعيد " والولاية " بالكسر الامارة وكونه أولى بالحكم و التدبير ، وبالفتح المحبة والنصرة وهنا يحتملهما .
بحار الانوار ج65ص329
متن واضح است!!!
الأصفهاني، أبي بكر أحمد بن موسى ابن مردويه (متوفاي410هـ)،
این شخص هم صرفا کم کسی نیست::
- ابن مردويه 1:
الحَافِظُ المُجَوِّدُ العَلاَّمَةُ، مُحَدِّثُ أَصْبَهَان، أَبُو بَكْرٍ، أحمد بن موسى ابن مَرْدَوَيْه بن فُوْرَك بن مُوْسَى بن جَعْفَرٍ، الأَصْبَهَانِيُّ، صَاحِبُ "التَّفْسِيْر الكَبِيْر"، وَ"التَّارِيْخ"، وَ"الأَمَالِي" الثَّلاَث مائَة مَجْلِس، وَغَيْر ذَلِكَ.
مَوْلِدُهُ فِي سَنَةِ ثَلاَثٍ وَعِشْرِيْنَ وَثَلاَثِ مائَةٍ.
وَحَدَّثَ عن: أبيه أبي عمران بحديث سمع: هـ من إبراهيم بن متويه، وَمَاتَ أَبُوْهُ سَنَة 356.
قَالَ أَبُو بَكْرٍ بنُ أَبِي عَلِيٍّ -وَذكر أَبَا بَكْرٍ بنَ مَرْدَوَيْه: هُوَ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ ندلَّ عَلَيْهِ وَعَلَى فَضْلِهِ، وَعِلْمِهِ وَسيره، وَأَشْهَرُ بِالكَثْرَةِ وَالثِّقَة مِنْ أَنْ يُوْصَف حَدِيْثُهُ، أَبقَاهُ اللهُ، وَمَتَّعَهُ بِمحَاسِنِهِ.
سیر اعلام النبلاء ج13 ص 77
می گوید : جایگاه ابن مردویه بالاتر از ان است که ما بیاییم حرف بزنیم
الحافظ العلامه کم کسی نیست
[="Arial"]فرموده بني الاخمس نفرموده كه اصول دين هست مضاف بر اينكه اين روايت در كتب عامه هم موجود مي باشد
[=arial]خب؟
مگه ما گفتیم اصول دینه؟؟؟
اما بد نیست کلام علامه مجلسی ره را هم نگاهی کنید ::
[=arial]به شما هم میگم [=arial]خب؟:Nishkhand:
مگه حرف ما مخالف اینه؟
به شما هم میگم خب؟
مگه حرف ما مخالف اینه؟
برادر عزیز من حقیر که نگفتم حرف شما مخالف این است باز هم اگر سخنان مبهم دار گفتم عذر می خواهم
گفتم علامه ره طبق همین روایت و شرحی که زدم می گوید اصول دین ولایت است !!! شرح این روایت بود یعنی این روایتی که ربطی ندارد به اصول دین دیده شد که دارد (ولی نه همه)روایت های دیگر تقویت می کنند که اصول و فروع را برای ما ائمه توضیح داده اند
آن چیزی که از کلام ائمه است لکن از کلام شیخ انصاری هم ما بنا به دلایلی صرف نظر کردیم
گفتم علامه ره طبق همین روایت و شرحی که زدم می گوید اصول دین ولایت است !!! شرح این روایت بود یعنی این روایتی که ربطی ندارد به اصول دین دیده شد که دارد (ولی نه همه)روایت های دیگر تقویت می کنند که اصول و فروع را برای ما ائمه توضیح داده اند آن چیزی که از کلام ائمه است لکن از کلام شیخ انصاری هم ما بنا به دلایلی صرف نظر کردیمبرادر عزیز من حقیر که نگفتم حرف شما مخالف این است باز هم اگر سخنان مبهم دار گفتم عذر می خواهم
[=arial]
من گفتم بحث ما در اصول دین مربوط به اعتقاداته ولی اون روایت غیر از ولایت بقیه اش احکام عملیه و مربوط به اعتقادات نیست.
سلام برادر و پیشاپیش عید غدیر را به شما تبریک عرض می کنمطبق تحقیقاتی که از یکی محققین(از اساتید حوزه و دانشگاه) صورت گرفته است اصطلاح اصول دین 300سال پیش حدودا وارد شده است !!!به ائمه نمی رسد آن جا که بنده می دانم در کلام ائمه بنی الاسلام علی الخمس یا علی الثلث وجود دارد یعنی بنا شده است اسلام بر 5 چیز یا 3 چیز
با تشکر
اوج این مسایل از
از همون زماني(است) كه تقليد از عثماني شروع شد
پرسش:
اصول دین، بالاخره چندتاست؟ 3 یا 5.؟
پاسخ:
در این جمع بندی علاوه بر پاسخ اولیه، باید گفت عمده علمای بزرگ شیعه اصول دین را در توحید و نبوت و معاد اما عدل و امامت را از اصول مذهب دانستهاند و اگر هم در عبارت های بعضی آمده که امامت یا عدل از اصول دین است، تفسیر خاص به خود را دارد.
در یکی از پژوهش های میدانی به آرای دانشمندانی چون میرزای قمی، امام خمینی، شهید مطهری، علامه امینی و بسیاری دیگر اشاره شده است که آن بزرگان، اصول دین را عبارت از توحید، نبوت و معاد و عدل و امامت را از اصول مذهب دانسته اند. جالب این که بعضی از ایشان از اصول دین با عنوان اصول اعتقادی که عنوانی عام تر است نام بردهاند.
نوشته اند: اصول اعتقادى (نه اصول دين) به دو دسته تقسيم مىشود:
دستهاى، از اصول دين است؛ مانند: توحيد، نبوت و معاد.
و دسته ديگر، از اصول مذهب؛ نظير اصل امامت. بنا بر اين، انكار امامت، نه انكار اصلى از اصول دين، بلكه انكار اصلى از اصول يك مذهب خاص (شيعه) است و چنان كه يادآور شديم، انكار چنين اصلى، موجب كفر نمىشود ... .
در هر صورت، اين نظريه، نخستين بار، در ميان متفكران متأخر اماميّه مطرح شد و رفته رفته، توجه بسيارى را جلب كرد. بر اساس اين طرز تفكر، امامت، نه از اصول دين و نه از فروع آن، بلكه از اصول مذهب است. تا آنجا كه ميرزاى قمى جزو نخستين كسانى است كه نظريّه ياد شده را كشف و ترويج كرده است.
وى در رساله فارسى خود به نام «اصول دين» مىگويد:
بدان كه اصول دين، سه چيز است: توحيد، نبوت و معاد، امّا عدل و امامت، از اصول مذهب است. پس هر كسی منكر يكى از سه چيز اوّل بشود، كافر و نجس ... امّا اگر اقرار به آن سه داشته باشد و منكر عدل و امامت باشد، كافر نيست؛ ليكن شيعه هم نيست ...
عدهاى از متفكران معاصر اماميّه نيز امامت را از اصول مذهب مىدانند كه به برخى از آنها اشاره مىشود.
محمد حسين كاشف الغطاء از مفاخر دانشمندان شيعه نوشته است:
اسلام و ايمان، مترادف و به معناى اعم كه اساس آن را سه اصل توحيد، نبوت و معاد تشكيل مى دهد، به كار مىرود ... ليكن شيعه اماميه، اعتقاد به امامت را به آنها افزوده است. بنا بر اين، كسى كه به امامت، به همان معنايى كه در نزد شيعه مطرح است، باور داشته باشد، از نظر آنان، مؤمن به معناى اخص كلمه (شيعه) است؛ نه اين كه منكر اصل امامت، به كلّى از اسلام خارج باشد.
علامه امينى، ضمن نقل و نقد برخى از اعتراضات ابن تيميه بر مذهب شيعه، امامت را از اصول مذهب شيعه بر شمرده است.
علامه طباطبايى نيز امامت را از اصول دين ندانسته است.بلکه آن را در سه اصل توحيد، نبوت و معاد، منحصر دانسته است.
شهيد مطهرى اعتقاد به امامت را از نشانههاى شيعه بودن دانسته و آن را جزو اصول اين مذهب به شمار آورده و نوشته است:
عدل و امامت، توأمان، علامت تشيع بود. اين است كه گفته مىشد اصول دين اسلام، سه چيز و اصول مذهب شيعه نيز همان سه چيز است به علاوه اصل عدل و امامت.
امام خمينى (رحمه الله علیه)، نيز از جمله كسانى است كه امامت را در شمار اصول مذهب مىداند. ايشان، چنين مىگويد:
ماهيّت اسلام، چيزى جز گواهى دادن به وحدانيّت خداوند و رسالت پيامبر و اعتقاد به معاد نيست و غير از اين امور، هيچ چيزى ديگر، از جمله، اعتقاد به ولايت ائمّه (عليهم السّلام) در ماهيّت اسلام دخالت ندارد. بنا بر اين، امامت از اصول مذهب است، نه دين.
آية اللّه آقا ميرزا جواد تبريزى (رحمه الله علیه) معتقد است:
برخى از اصول عقايد؛ نظير توحيد، نبوت خاصه و معاد جسمانى، از اصول دين و برخى ديگر؛ مانند عدل و امامت از اصول مذهب است.(1)
____________
(1) کتاب امامت پژوهی، (بررسی دیدگاه های امامیه، معتزله و اشاعره) تالیف جمعی از نویسندگان، مشهد، انتشارات دانشگاه علوم اسلامی رضوی، 1381، چاپ اول، ص 121 با اقتباس و ویرایش.