جمع بندی نظرات و آراء علما درباره مسئله «بدا»
تبهای اولیه
سلام
درباره مسئله بداء نظرات علمایی چون شیخ صدوق ، مفید ، کلینی , طوسی و علامه مجلسی رو میخواستم . در این زمینه آیا کتابی هم نوشته شده که نظرات علما رو در اون آورده باشه ؟ یا خود همین علما کتابی دارند که عقیدشون رو درباره این مسئله بیان کرده باشن ؟
ممنون
با سلام و عرض ادب
شیخ صدوق و شیخ مفید در توضیح بداء بیانهایی در دو کتاب الاعتقادات و اوائل المقالات دارند.
شيخ صدوق در این باره می گوید:«کل يوم هو في شأن لايشغله شأن عن شأن». یعنی خدا آنچه را بخواهد محو و آنچه را بخواهد تثبيت مي کند و ام الکتاب نزد اوست: «و انه لايمحوا الا ما کان ولايثبت الا مالم يکن»؛ وي مي گويد بدا چنان که يهود گفته (خدا پس از فراغت از امري به امور ديگر مي پردازد)،نيست.مي گويد: «بل هو تعالي» در این باره به «ان اللَّه تعالي يؤخر ما يشاء و يقدم ما يشاء» استناد می نماید. و نسخ شرايع و کتب توسط شريعت هاي بعدي را نمونه اي براي اين تقديم و تأخير مي داند.او احاديثي نیز در نفي بدا (به معنی غلط) نقل مي کند: قال الصادق (عليه السلام): «من زعم أن اللَّه بدا [له] في شي اليوم، لم يعلمه أمس، فاُبرؤمنه» و قال (عليه السلام): «من زعم أن اللَّه تعالي بداله في شي بداء ندامة، فهو عندنا کافر باللَّه العلي العظيم».
شيخ مفيد در باره بداء مي گويد: «قول الامامية في البداء طريقه السمع دون العقل». او باتوجه به آياتي از قرآن و کلام عرب چنين نتيجه مي گيرد که بدا به امري اطلاق مي شود که علم و يا ظن قوي به آن نداشته ايم ولي اتفاق افتاده است. بعد در توضيح «بدا اللَّه في کذا» آن را به «ظهر له فيه، ظهر منه فيه» معنا مي کند. او معتقد است :بدا به معني به عقب افتادن نظر و آشکار شدن امر پنهاني براي خدا نيست.
1ـ صدوق، محمد بن علي بن الحسين بن موسي بن بابويه؛ اعتقادات الاماميه، بيروت: دارالمفيد، 1414 هـ.
2 مفيد، محمدبن محمد بن نعمان؛ اوائل المقالات، بيروت: دارالمفيد 1414 هـ.
ادامه دارد....
با سلام و عرض ادب
شيخ صدوق(ره) در کتاب شریف «کمال الدین» در باره اعتقاد به معنی غلط بداء مي گويد : «به اعتقاد شيعه اگر کسي بگويد که امروز براي خداوند چيزي آشکار شده است که آن را در گذشته نمي دانسته است ، چنين شخصي کافر و بيزاري جستن از او واجب است».1
شيخ طوسي(ره) در کتاب الغیبه در زمينه دو معنی بداء مي گويد:
«(بداء این است ) که مصلحت کاري تغيير پيدا کرده اما آشکار ساختن آن به سبب مصلحتي به تاخير افتاده است ؛ بدون آنکه مطلبي براي خداوند آشکار شده باشد ؛ زيرا ما نه اعتقاد به اين مطلب داشته و نه آن را ممکن مي دانيم ؛ و خداوند بزرگ تر از آن است که چنين باشد» .2
1) كمال الدين وتمام النعمة، شيخ صدوق، ص69 ، تصحيح : علي أكبر غفاري، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي
2) الغيبة ، الشيخ الطوسي، ص431
ادامه دارد...
با سلام و عرض ادب
کتابشناسی بداء
برای این امر می توان به کتاب شریف الذریعه ال تصانیف شیعه تالیف مرحوم سید محسن امین ج 3 ص51 تا ص57 مراجعه نمود اما از باب نمونه به چند مورد اشاره می شود:
بدا/مجلسی/محمدباقر/1265ه ق
البداء عند الشیعه الامامیه/کلانتر/سیدمحمد/جامعه نجف الدینیه/شماره 38
بداء/استاد سبحانی/جامعه مدرسین
البداء عند الشیخ مفید/ یوسفس /هادی/مجم.عه مقالات کنگره مفید
کتبی که در ضمن مباحث دیگر به این موضوع پرداخته اند
بحار الانوار/ج4/صص92-134
اعتقادات صدوق/باب دهم/ اعتقاد در بداء/ص35
عقائد الشیعه/کاشف الغطاء
عقائد الامامیه/مظفر/محمد حسین
شیعه در اسلام/علامه طباطبایی
با سلام و عرض ادب
در این باره جناب آقای مهدی نصیری مقاله ای پیرامون آراء ونظرات علماء شیعه پیرامون مسئله بداء در مجله شیعه شناسی، تابستان 1385 - شماره 14(24 صفحه - از 139 تا 162) نگاشته اند که به نقل قسمتی از آن به شکل خلاصه می پر دازیم:
«دیدگاه صاحب نظران شیعه درباره بداء
1. شیخ صدوق (301 ـ 381 ق)
شیخ صدوق در دو کتاب خود درباره بداء بحث کرده است:
الف) وی در کتاب عقائد، قول یهود را که معتقد به فراغت خداوند از مسئله خلقت بوده، نقض کرده و در این رابطه به آیه کریمه «یَمْحُو اللّهُ مَا یَشَاء وَیُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْکِتَاب» (سوره رعد، آیه 39) تمسک جسته است. همچنین درباره لزوم اعتقاد به بداء، به چند روایت از امامان معصوم علیهمالسلام استناد میکند و نسخ شرایع، احکام و کتب سابق را به این اعتقاد منسوب میدارد: «بر اساس خبر مروی از حضرت صادق علیهالسلام ، بداء در حق تعالی به معنای ندامت از فعل یا عدم علم سابق نیست.» (ابن بابویه، 1372، باب 1، ص 19، باب 1، ص 19)
ب) وی در کتاب توحید، به صورت مبسوطتر درباره بداء بحث کرده است. وی مفهوم بداء درباره خدا را به معنای ندامت در فعل جایز نمیداند و در کاربرد مفهوم صحیح آن در مورد خداوند میگوید: «بداء به معنای ابتدا به خلقت یک شیء دیگر است؛ به این صورت که شیء اول را قبل از خلقت دوم نابود سازد یا امر به یک شیء بعد از نهی از آن و یا برعکس است و این قسم همچون نسخ شرایع، تغییر قبله و زمان عده زنی است که شوهرش فوت کرده است. علت تغییر در امور فوق بهواسطه ثبوت مصلحت در وقت حکم است. (ابن بابویه، 1387 ق.، ص 335)
شیخ صدوق، اقرار به بداء را به معنای اقرار به قدرت خداوند در مورد فعل، معدوم کردن، خلق، مقدم کردن و امر نمودن به آنچه که خداوند میخواهد، میداند و اذعان به بداء را ردّ قول یهود که قائل به فراغت خداوند از ایجادند، بیان میدارد. ایشان درباره مفهوم بداء میگوید: «بداء در لغت به معنای ظهور، و در مورد خداوند به معنای "ظهر له منه" (ظهور بر خدا از ناحیه عبد) است و بهمعنای ندامت نیست.» (پیشین)وی به دو حدیث، درباره وجود بداء در مورد پسر حضرت ابراهیم علیهالسلام (اسماعیل علیهالسلام ) و پسر امام جعفر صادق علیهالسلام (اسماعیل) اشاره نموده و در هر دو حدیث تردید کرده است»
ادامه دارد...
. شیخ مفید (متوفای 413 ق)
شیخ مفید در دو کتاب درباره بداء بحث کرده است:
الف) وی در کتاب تصحیح الاعتقاد، افزون بر بیان و شرح عبارت شیخ صدوق، طریق وصول به بداء را با واسطه نقل میداند، نه عقل. وی مینویسد: بداء به معنای رأی و ظهور امری بعد از خفای آن نزد حضرت حق نیست؛ زیرا تمام اشیا، از ازل، معلوم حق بودهاند. ظهور در بداء به معنای عدم احتساب آن یا ظن غالب بر عدم وقوع موضوع است. آنچه که وقوع آن معلوم یا ظن غالب است به آن بداء نمیگویند. (مفید، 1371، ص 65ـ67)
ب) شیخ مفید در اوائل المقالات، معنای بداء را نسخ دانسته است. وی فقر بعد از غنا، مریضی بعد از عافیت، مرگ بعد از زندگی، زیادهروزی و کاهش آن و برخی اعمال دیگر را به وسیله عمل، بداء شمرده است. (مفید، 1413 ق.، ج 4، ص 80) بنابر این تفسیر از بداء، نزاع بین عامه و خاصه، لفظی خواهد بود.
وی در ادامه این رساله، برای بداء دو معنا ذکر میکند: 1. ظهور که اصل در این لفظ به همین معنا است؛ 2. انتقال و تحول از ارادهای به اراده دیگر بعد از علم به آن. بداء به معنای دوم در حق خداوند بهکار برده نمیشود، بلکه بداء در مورد خداوند به معنای اول است.همچنین میگوید: «اطلاق لفظ بداء از باب نقل است نه عقل، و الّا بداء به معنای اظهار امور آشکار نزد خداوند، نزد عقل ثابت است.» (پیشین)
ادامه دارد..
شیخ طوسی (385 ـ 460 ق)
شیخ طوسی در دو کتاب به شرح و بیان مسئله بداء پرداخته است:
الف) وی در کتاب عدة الاصول مینویسد: «بداء در حقیقت به معنای ظهور است و در آیات قرآنی نیز به همین وجه معنا میشود، و لفظ ظهور نیز به علم یا ظنِ بعد از جهل و گمان میگویند. لذا اگر این لفظ به خداوند انتساب یابد، به وجهی قابل اضافه به خداوند است و به وجهی غیرقابل اضافه. بداء از این حیث که به معنای نسخ باشد از باب توسع، قابل حمل بر خداوند است. لذا در مواضعی که بداء به خداوند انتساب یافته، همچون نسخ به معنای ظهور بر مکلفان است، و در مورد خداوند، علمِ بعد از جهل نیست.» (طوسی، 1403، ج 2، ص 29)
ب) ایشان در کتاب الغیبة مینویسد: پارهای از حوادث، مشروط به اموری است که با تحقق شرائط، اصل عمل متحقق گردد. خداوند هم علم به زمان تحقق حتمی عمل دارد و هم علم به شرائط تحقق آن. لذا اگر در حادثهای تقدم و تأخیری اتفاق افتاد از باب تحقق شرائط است و این منافی با علم بدون شرط خداوند نیست. بنابراین، بداء به معنای نسخ (در آنچه در آن جائز است) یا به معنای دگرگونی شرائط (در جایی که خبر از مشروط، از طریق کائنات است) است. پس در این اشکالی نیست که پارهای از افعال الهی برخلاف گمان ما ظهور یابند یا ما شرائط تحقق پارهای از افعال الهی را ندانیم. باید توجه داشت که بداء در چیزهایی که منجر به تکذیب نفس مخبر است، واقع نمیشود. (طوسی، 1411 ق.، ص 263ـ265)
ادامه دارد...
آیةاللّه سبحانی
آیةاللّه سبحانی در کتاب اضواء علی عقائد الشیعة الامامیة، بداء را مانند نسخ از عقائد شیعه امامیه برمیشمارد و نسخ را در تشریع و بداء را در تکوین و شیعه را مشهور به اعتقاد به بداء، همانند اعتقاد به تقیه و متعه، میداند. به اعتقاد وی، اگر منکران بداء، به خوبی از معنا و مراد شیعه از آن آگاهی پیدا میکردند، دست از انکار خود برمیداشتند. وی بعد از بیان مقدمه در این مورد، مینویسد: «خداوند عالم به کل حوادث میباشد و جهل در او محال است.» (سبحانی، 1379، ص 427)
وی بعد از ذکر آیات و احادیثی که دلالت بر بداء دارند، مینویسد: «بداء در دو مقام بحث میشود: بداء در مقام ثبوت (تغییر سرنوشت به سبب انجاماعمال صالح) و بداء در مقام اثبات (خبر از تحقق شیء با علم به آن).» (پیشین، ص 456)
ایشان اعتقاد به محو و اثبات و ایجاد امید در قلب انسانها مثل قبول توبه و شفاعت و از بین رفتن گناهان صغیره به وسیله دوری از گناهان کبیره را اثر تربیتی اعتقاد به قول به بداء برمیشمارد و روایاتی در فضیلت اعتقاد به بداء بیان میکند. از نظر وی، بداء در مورد خداوند و انسان، به معنای آشکار شدن امور پنهان نزد مردم است. وی در آخر، به جواب قول موافقان و شبهات مربوط به بداء میپردازد.
وی همچنین در کتاب دیگر خود، بعد از بیان معنای بداء و ذکر شواهد روایی درباره اعتقاد به بداء، مینویسد: «مراد از بداء در احادیث امامیه، معنای لغوی آن نیست؛ بلکه مراد از آن، تغییر مسیر و سرنوشت انسان به سبب اعمال صالح و تأثیر انسان در تقدیر خود است.» (سبحانی، 1423، ص 229)ایشان در پایان، به ذکر انکار یهود در مورد نسخ و بداء و جواب به آنان میپردازد.
خیلی ممنونم .
با این حساب میشه درباره بداء ، مسئله لوح ثبت و محو و لوح محفوظ خداوند رو بیان کرد بطوریکه بداء از لوح ثبت و محو نشات میگیره(و علم پیامبر و ائمه از این لوحه حتی علی ع در حدیثی فرمودند اگر بداء نبود تا قیامت میگفتم چه اتفاقاتی قراره بیفته) و لوح محفوظ هم که بدون تغییر و تحوله و مخصوص خداونده ؟ این مطلب به طور کلی درسته ؟
با سلام
آنچه فرموده اید صحیح است باز گشت مساله بداء به لوح محو و اثبات است. در این باره قبلا در موضوع علم مخزون و مکنون گفتگو شده است . در صورت نیاز مراجعه فرمایید.
براي همينه كه ميبينيم بهائيها ادعاي بداء ميكنند در خاتميت و باب رو رسول بعدي ميدونند
اين از اون مسائل هست كه مثل تيغ دو دمه
اين از اون مسائل هست كه مثل تيغ دو دمهبراي همينه كه ميبينيم بهائيها ادعاي بداء ميكنند در خاتميت و باب رو رسول بعدي ميدونند
با سلام و عرض ادب
بهتر است در نقد هر نظریه ای چه بشری و چه دینی حد انصاف و اعتدال را نگه داشته و با اطلاع از جوانب یک دیدگاه نقد منصفانه ای داشته باشیم. مشخص است جناب عالی مطالب این موضوع را مطالعه ننموده اید و بلافاصله به اظهار نظر پرداخته اید.
پاسخ جنابعالی در لابلای بحث های گذشته ارائه شده است. برای جلوگیری از اتلاف وقت دوستان آنها را تکرار نمی نمایم. خود موارد قبلی را مطالعه نمایید پاسخ کلامتان موجود است.
با سلام و عرض ادب
بهتر است در نقد هر نظریه ای چه بشری و چه دینی حد انصاف و اعتدال را نگه داشته و با اطلاع از جوانب یک دیدگاه نقد منصفانه ای داشته باشیم. مشخص است جناب عالی مطالب این موضوع را مطالعه ننموده اید و بلافاصله به اظهار نظر پرداخته اید.
پاسخ جنابعالی در لابلای بحث های گذشته ارائه شده است. برای جلوگیری از اتلاف وقت دوستان آنها را تکرار نمی نمایم. خود موارد قبلی را مطالعه نمایید پاسخ کلامتان موجود است.
سرور عزيز
مطمئن باشيد مطالب تاپيك رو با رفبت مطالعه كردم ولي نتيجه اي غير از نوشته بالا به نظرم نرسيد
شما بزار بحساب سطح درك ضعيف من و اعتقادات غير جذاب بنده حقير ، فقط اعلام نظر ميكنم نه تحميل نظر
سرور عزيز
مطمئن باشيد مطالب تاپيك رو با رفبت مطالعه كردم ولي نتيجه اي غير از نوشته بالا به نظرم نرسيد
شما بزار بحساب سطح درك ضعيف من و اعتقادات غير جذاب بنده حقير ، فقط اعلام نظر ميكنم نه تحميل نظر
با سلام و عرض ادب
شاید شما به استناد کلام شیخ صدوق که : «نسخ شرایع، احکام و کتب سابق را به این اعتقاد منسوب میدارد»(ابن بابویه، 1372، باب 1، ص 19، باب 1، ص 19) این گونه تصور نمایید که بداء در مورد اسلام نیز امکان اجراء دارد،
ولی به این مطلب شیخ طوسی دقت ننموده اید که فرموده بود:« باید توجه داشت که بداء در چیزهایی که منجر به تکذیب نفس مخبر است، واقع نمیشود». (طوسی، 1411 ق.، ص 263ـ265)
نکته : البته آنچه شیخ طوسی به آن اشاره کرده است شرطی عقلی است.
تکمله:پرودگار متعال در ادیان گذشته خبری از خاتمیت آنها نداده بود. چون اگر چنین خبری داده شود، هنگام نسخ یهود توسط مسیحیت این نسخ در واقع موجب تکذیب مخبر(خدا) می شود چرا که خدا خبر از خاتمیت دین یهود داده بود ولی با وقوع بداء و نسخ شریعت یهود تکذیب خدا رخ می دهد حال آنکه خبری دال بر خاتمیت یهود یا مسیحیت عنوان نشده است.
ولی این خبر در مورد اسلام صادر شده است و ایات متعدد قرآن دلالت بر خاتمیت اسلام و پیامبر می نماید.
قرآن برای عموم بشر است: «وَ مَا هِىَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْبَشَرِ» (مدثر ، 31)
«وَ مَا هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَــلَمِینَ» ; (قلم ، 5)
«تَبَارَكَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَكُونَ لِلْعَــلَمِینَ نَذِیرًا ; (فرقان ، 1)
« وَأُوحِىَ إِلَىَّ هَـذَا الْقُرْءَانُ لاِنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ ; (انعام ، 19) این قرآن بر من وحى شده تا شما و تمام كسانى را كه این قرآن به آن ها مى رسد ، انذار كنم .»
اسلام دینی کامل و تمام است: «الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِى ; (مائدة ، 3) امروز دین شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم .»
حضرت محمد صلی الله علیه و آله آخرین پیامبر است: «مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَد مِّن رِّجَالِكُمْ وَ لَـكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ كَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَىْء عَلِیمًا ; (احزاب ، 40) محمّد ، پدر هیچ یك از مردان شما نبود ، ولى رسول خدا و خاتم و آخرین پیامبران است و خداوند بر هر چیز آگاه است».
نتیجه:اگر بهائیان در مورد اسلام قائل به بداء باشند در واقع نسبت دروغ به خدا داده اند.
سلام علیکم
بدا در اديان ديگر هم بوده است؟
سلام علیکم و رحمه الله
بدا حکم عقلی است و عدم قبول آن به معنی محدود دانستن قدرت الهی است!
سلام علیکم و رحمه الله
بدا حکم عقلی است و عدم قبول آن به معنی محدود دانستن قدرت الهی است!
سلام
اول اينكه هنوز اثبات نشده كه اين حكم عقليست ، اگر اينقدر عقلي بودن آن معلوم بود كه اين همه پرسشگر و مخالف نداشت
دوم اينكه لطفا" پاسخ بنده رو واضح بفرمائيد ، نه كلي و پرپيچ و خم و با تكه پراني ، سوال اين است بدا در اديان ديگر هم بوده است؟
سوم اينكه انكار بدا ، انكار يك نظريه هست نه محدود دانستن خداوند ( فكر كنم اين نظر شخصي خودتون بود كه بعنوان ركن ديني معرفي كرديد )
اول اينكه هنوز اثبات نشده كه اين حكم عقليست ، اگر اينقدر عقلي بودن آن معلوم بود كه اين همه پرسشگر و مخالف نداشت
با سلام و عرض ادب
سوالی دارم ، آیا مبحث فلسفی که بین فلاسفه محل بحث است احکام عقلی نیستند! که مورد اختلافتند؟ عقلی بودن یک مسئله دلیل بر اختلافی نبودن آن نیست؟ چون احکام عقلی بر دو دسته هستند: احکام عقلی بدیهی و احکام عقلی نظری
احکام عقلی بدیهی: احکامی که به بداهت عقلی ثابتند و نیاز به استدلال ندارند مثل محال بودن اجتماع نقیضین
احکام عقلی نظری: احکامی که نیاز به مقدماتی برای اثبات دارند و ممکن است دیگران در مقدمات استدلال و نحوه استدلال مخالفت هایی نمایند که در این زمینه می توان از علم منطق و.. برای رفع اشتباه بهره برد.
نکته: گاه حتی برخی در احکام عقلی بدیهی نیز اشکالاتی مطرح نموده اند!
دوم اينكه لطفا" پاسخ بنده رو واضح بفرمائيد ، نه كلي و پرپيچ و خم و با تكه پراني ، سوال اين است بدا در اديان ديگر هم بوده است؟
بنده جواب شما را واضح دادم بر ای صحت بدا دلیل عقلی نظری اقامه می شود و به حکم عقل بدا باید باشد
احکام عقلی جزئئ از احکام ادیان الهی (قبل از تحریف) است.
لذا بدا در ادیان گذشته نیز بوده است.
سوم اينكه انكار بدا ، انكار يك نظريه هست نه محدود دانستن خداوند ( فكر كنم اين نظر شخصي خودتون بود كه بعنوان ركن ديني معرفي كرديد )
مطمئنا چنانچه قبلا متذکر شدم مباحث گذشته را مطالعه نفرموده اید. در مباحث گذشته نظرات علماء شیعی را از گذشتگان تا معاصرین پیرامون بداء به اجمال ذکر نمودیم. اگر مطالعه فرموده بودید متوجه می شدید این مطلب مورد تاکید علماء شیعه اثنی عشری هست. بنده نظر شخصی ارائه ننمودم . این مطلب جزء ارکان عقائد اسلامی است.
پرسش:
اول: نظرات شیخ صدوق ، مفید ، کلینی , طوسی و علامه مجلسی در مورد مساله ی بدا چیست؟
دوم: کتابی را معرفی بفرمایید که نظرات علمای مذکور در مورد بدا در آن باشد.
پاسخ:
_ اول: شيخ صدوق در این باره می گوید:«کل يوم هو في شأن لايشغله شأن عن شأن». یعنی خدا آنچه را بخواهد محو و آنچه را بخواهد تثبيت مي کند و ام الکتاب نزد اوست: «و انه لايمحوا الا ما کان و لايثبت الا ما لم يکن» وي می گويد بدا چنان که يهود گفته (خدا پس از فراغت از امري به امور ديگر می پردازد)، نيست. مي گويد: «بل هو تعالی» در این باره به «ان اللَّه تعالی يؤخر ما يشاء و يقدم ما يشاء» استناد می نماید.(1) و نسخ شرايع و کتب توسط شريعت های بعدی را نمونه ای برای اين تقديم و تأخير می داند. او احاديثی نیز در نفی بدا (به معنی غلط) نقل می کند.
شيخ صدوق (رحمه الله علیه) در کتاب شریف «کمال الدین» درباره اعتقاد به معنی غلط بداء مي گويد: «به اعتقاد شيعه اگر کسي بگويد که امروز براي خداوند چيزی آشکار شده است که آن را در گذشته نمی دانسته است، چنين شخصی کافر و بيزاری جستن از او واجب است.»(2)
شيخ مفيد درباره بداء مي گويد: «قول الامامية في البداء طريقة السمع دون العقل». او با توجه به آياتي از قرآن و کلام عرب چنين نتيجه می گيرد که بدا به امری اطلاق می شود که علم و يا ظن قوی به آن نداشته ايم ولی اتفاق افتاده است. بعد در توضيح «بدا اللَّه في کذا» آن را به «ظهر له فيه، ظهر منه فيه» معنا می کند. او معتقد است: بدا به معني به عقب افتادن نظر و آشکار شدن امر پنهانی برای خدا نيست.(3)
شيخ طوسی (رحمه الله علیه) در کتاب الغیبه در زمينه دو معنی بداء مي گويد: «بداء این است که مصلحت کاری تغيير پيدا کرده اما آشکار ساختن آن به سبب مصلحتی به تاخير افتاده است؛ بدون آن که مطلبی برای خداوند آشکار شده باشد؛ زيرا ما نه اعتقاد به اين مطلب داشته و نه آن را ممکن می دانيم؛ و خداوند بزرگ تر از آن است که چنين باشد.(4)
آیة اللّه سبحانی در کتاب اضواء علی عقائد الشیعة الامامیة، بداء را مانند نسخ از عقائد شیعه امامیه بر میشمارد و نسخ را در تشریع و بداء را در تکوین و شیعه را مشهور به اعتقاد به بداء، همانند اعتقاد به تقیه و متعه، میداند.
به اعتقاد وی، اگر منکران بداء، به خوبی از معنا و مراد شیعه از آن آگاهی پیدا میکردند، دست از انکار خود برمیداشتند. وی بعد از بیان مقدمه در این مورد، مینویسد: «خداوند عالم به کل حوادث میباشد و جهل در او محال است.»(5)
_ دوم:
شیخ صدوق و شیخ مفید در توضیح بداء بیانهایی در دو کتاب الاعتقادات و اوائل المقالات دارند.
همچنین شیخ طوسی در کتاب الغیبه به این بحث پرداخته است.
_ نکته:
همچنین در این موضوع مقاله جناب آقای مهدی نصیری(6) به شکل خلاصه بررسی شد که دوستان می توانند در تایپیک مشاهده نمایند .
______________