جمع بندی سرکوب دگراندیشی در اسلام
تبهای اولیه
درود
چرا اسلام، خواندن نوشتارهای مخالف اسلام، برای منِ دانشجو و تازهکار را، حرام خوانده است؟
درود چرا اسلام، خواندن نوشتارهای مخالف اسلام، برای منِ دانشجو و تازهکار را، حرام خوانده است؟
سلام و ادب:Gol:
اینکه اسلام، خواندن کتب ضد اسلامی و حتی خرید و فروش انها را برای مبتدیان و غیرکارشناسان، حرام دانسته به چند دلیل است که در ادامه به طرح آنها می پردازیم:
اولاً: کسانی که در ابتدای راه شناخت هستند و هنوز به استواری عقیده و یا قدرت تجزیه و تحلیل و مقایسه بین اعتقادات صحیح و ناصحیح نرسیدند ممکن است با خواندن کتاب های ضد اسلامی اندیشمندان غربی و و برخی الحادگرایان، تحت تأثیر قرار گرفته و ناخواسته در دام تشکیک و تردیدهای مذمنی بیفتند که همچون سرطانی به جان شان افتاده و ایشان را بدون آنکه توان تحقیق و بررسی و مقایسه عالمانه بین یافته های جدید و پیشین داشته باشند، در اعتقادات و مبانی دینی شان دچار تزلزل و سستی کند.
ثانیاً: به همان دلیل قبلی و به علت عدم آشنایی عمیق جوانان با مبانی و منابع دینی و غلبه احساسات بر عقل، عمدتاً عقايد غلط و انحرافی و ضد دینی، معمولاً توسط مخالفان و دشمنان دین اسلام و مکتب حقه اهل بیت (ع) بدون آنکه مبنا و عمقی داشته باشد، در پوششهایی زیبا و دروغین، با ادیباتی سطحی اما احساس برانگیز مطرح می شود و متأسفانه به سرعت در اندیشه جوانان و خوانندگان غیرکارشناس، تأثیر گذاشته و باعث اسارت فکر ایشان مي شود بگونه ای که مطالب منحرف و غلط (یافته های جدید) همچون زنجيرهایی مسموم، دست و پای اندیشه فرد را در هم می بندد و چنین فردی حکم بیماری را پیدا می کند که باید این رشته های مسموم را از دست و پاي او باز كرد. و گاه این زنجیرها بقدری سریع و عمیق در وجود فرد، ریشه و ساق و برگ دوانده که جدا کردن آنها به آسانی میسور نیست.
ثالثاً: کتب ضد اسلامی را به 3 دسته می توان تقسیم نمود. 1. منابعی که نویسندگان آنها بدون هیچ مبنایی، صرفاً با دروغ بافی و تحریف صد در صدی در عقاید و مطالب اسلامی بدنبال وارونه جلوه دادن چهره و حقایق اسلامی هستند. 2. منابعی که نویسندگان آنها مغرضانه و هدفمند با اختلاط حق و باطل مترصد وارد ساختن اشکال به عقاید دینی و ایجاد شبهه در اعتقادات جوانان هستند. 3. منابعی که نویسندگان آن، بدون هیچ غرض و مرضی، با توجه به مبنایی که در ذهن داشته، از زاویه عقل و دانش بشری اش، یکی از معارف دینی را مورد بررسی و واکاوی قرار داده و در صدد روشنگری هستند.
تنها کسانی می توانند اغراض و اهداف نویسندگان این قبیل کتابها، رویکرد و مطلوب و مقصود مطالب کتاب را بر اساس تقسیم بندی فوق تشخیص دهند و از عهده هضم شبهات، مغالطات و تحریف و انحرافات مطرح شده علیه دین و اسلام برآیند که:
- اشراف و احاطه کامل و یا حداقل نسبی بر مسائل دینی و اسلامی داشته باشند، علاوه بر فهم و درک عمیق، از قدرت تجزیه و تحلیل و نقادی بالایی برخوردار باشند.
- بر اساس توصیه قرآن در مواجهه با شبهات و دیدگاه های گوناگون به سطحی از بینش و آگاهی و فرهنگ رسیده اند که هر چیزی را چشم و گوش بسته نمی پذیرند بلکه یا دیدگاه ها را مقایسه نموده، از گذر این مقایسه، دیدگاه بهتر و کاملتر را بر می گزیند و یا با کسانی که اهلیت داشته و کارشناس دینی هستند مشورت می کنند.
بنابر این؛ در حقیقت، اینکه اسلام چنین مسأله ای را برای جوانان و افراد غیرکارشناس منع می کند، امری عُقَلایی و منطقی است. زیرا این مسأله بمثابه آنست که به کسانی که هنوز به بلوغ فکری نرسیده و در دوران کودکی بسر می برند اجازه دهیم مطالب و موضوعات مربوط به زناشویی که اقتضاء، استعداد و شرایط سنی و زمانی خاص خود را می طلبد را مطالعه کنند؛ یا به نوزادی که توان هضم غذا را نداشته و باید از شیرمادر تغذیه کند غذای بزرگسالان بدهیم و یا به کسی که هنوز در آموزش شنا مبتدی و غیرحرفه ای است اجازه دهیم که در قسمت های عمیق و یا در فاصله های دور از ساحل دریا که هر لحظه خطر امواج و افتادن در گودال های آبی و غرق شدن را دارد شنا کند.
موفق باشید ...:Gol:
چرا اسلام، خواندن نوشتارهای مخالف اسلام، برای منِ دانشجو و تازهکار را، حرام خوانده است؟
پيش از پاسخ لازم است به اختصار مراد از كتب ضالّه روشن گردد
استاد مطهري(ره) در اين زمينه ميگويد: «اغوا و اغفال يعني كاري تؤام با دروغ، تؤام با تبليغات نادرست انجام دادن. مثلاً فرض كنيد كسي قسمتي از جملهاي يا آيهاي را حذف كند و قسمتي را خود به آن اضافه كند و بعد اين عبارت تحريف شده را بهعنوان حجت مطرح كنديا آنكه از مسائل تاريخي قسمتهايي را حذف كند و بعد با استفاده از اين اطلاعات ناقص، نتايج دلخواه خودش را بگيرد و يا فيالمثل ادعاي علمي بودن داشته باشد و حال آنكه حرفش اساساً تحريف علم باشد. اغفال كردن به هيچ عنوان نميتواند و نبايد آزاد باشد اينكه در اسلام خواندن , خريد و فروش كتب ضلال حرام است و اجازه فروش هم داده نميشود بر اساس همين ضرر اجتماعي است»دقت در كلام ايشان نشان ميدهد كه از ديدگاه شهيد مطهري كتب ضلال آنهايي هستند كه رويكردي علمي به مسائل نداشتهاند بلكه بر اساس تحريف و اغوا و اغفال مردم شكل گرفتهاند و هدف اصلي از تأليف آنها پيشبرد علم و دانش نيست بلكه اغواي مردم و دستيابي به منافع و مقاصد تأليفكنندگان و ترويج كردن آن كتب است و دليل اصلي حرمت آنها همين زيان اجتماعي كتب مذكور است يعني از آنجهت كه اين كتب مايه اضلال جامعه و در نهايت موجب ضرر اجتماعي و زيان مردم ميگردد چاپ و نشر چنين كتبي در اسلام ممنوع شمرده شده است و حرمت كتاب سلمان رشدي از سوي امام امت در همين راستا بود يعني از آنرو كه با اغواگري و تبليغات انحراف گرايانه تأليف شده بود حرام گرديد چرا كه هدف اصلي دين الهي و انبياء الهي هدايت جامعه و نجات آنها از گمراهي بوده است و لذا قرآن ميفرمايد: «و لِكُلّ قَومٍ هادٍ» هر قومي داراي هادي و راهنمايي از سوي خدا بودهاند و درباره قرآن كتاب آسماني اسلام ميفرمايد: «إَنَّ هذا القُرآن يَهدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَم» قرآن رهبري ميكند به آنچه استوارتر است.با توجه به آنكه اسلام نميتواند نسبت به هدايت و گمراهي انسانها بيتفاوت باشد آنچه را كه مايه گمراهي آدمي ميگردد مانند اغواگري و ترويج تحريفات ممنوع كرده است و آنچه را كه مايههدايت يافتن او ميشود مانند انديشه و تفكر، آزاد نموده است. از اينرو در اسلام بر علم اندوزي بسيار تأكيد شده است و از پيرويهاي كوركورانه بهشدت پرهيز داده شده است. اينك باز گرديم به پاسخ پرسش كه آيا چنين منعهايي مطلقاً و در همه زمانها سودمند و نتيجهبخش است يا در چنين شرايطي كه امكان جلوگيري از ترويج افكار و انديشهها نيست لغو و بيهوده ميباشد؟
يكى از زمينه هاى فرهنگى گناه و انحراف كتب گمراه كننده و يا وسايل تبليغاتى گمراه كننده مى باشد. و لذا در اسلام خواندن ((كتب ضالّه )) و يا گوش دادن به سخنان گمراه كننده حرام است .
توضيح اينكه : همانگونه كه جسم انسان ها از نظر قدرت و توان مختلف است ، مثلاً بعضى قدرت تحمل دويست كيلو بار را دارند و بعضى حتى قدرت تحمل پنج كيلو بار را ندارند، فكر انسان ها نيز تفاوت دارد. بعضى توان حل يك مساله ساده ى رياضى را ندارند و بعضى همچون كامپيوتر نيرومند، مشكل ترين مسايل رياضى را در چند لحظه حل مى كنند.
مطالعه ى كتاب هاى گمراه كننده براى دانشمندان كه توان فكرى و قدرت تحقيق و بررسى دارند، اشكال ندارد چرا كه آنها با مطالعه و تحقيق ، حق و باطل را از همديگر تشخيص مى دهند.
ولى مطالعه آن كتاب ها و يا شنيدن گفتار گمراه كننده براى افرادى كه فكر ناتوان و دانش اندك دارند، مسموم كننده و خطرناك است .
چنانكه در تاريخ ديده مى شود دشمنان با انتشار كتب گمراه كننده مردم را از راه حق باز داشته و به سوى باطل مى كشانند به عنوان نمونه :
وقتى كه اسلام ظهور كرد دانشمندان يهود موقعيت خود را در خطر ديدند، لذا اوصافى را كه درباره ى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله در تورات آمده بود تغيير دادند و صفاتى ضد آن را در تورات نوشتند تا عوام يهود به سوى اسلام جذب نشوند. قرآن در سرزنش آنان مى فرمايد:
فَوَيلٌ لِلذّينَ يَكتُبُون الكِتابَ بِاَيديهِم ثمّ يَقولونَ هذا من عنداللّه لِيَشتروا بِه ثَمَناً قَليلاً فَويل لَهم ممّا كَتَبت اَيديهم و وَيل لَهم ممّا يَكسِبون واى بر آنها كه مطالبى با دست خود مى نويسند سپس آن را به خدا نسبت مى دهند تا به بهاى كمى آن را بفروشند. واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند و واى بر آنها از آنچه از اين راه به دست آوردند.
نظير اين مطلب در آيه 6 سوره لقمان آمده كه در تفسير آن مى خوانيم : تاجر مشركى كه به فارس آمده بود، داستان هاى رستم و اسفنديار را فرا گرفت و به حجاز بازگشت و گفت : اگر محمد صلّى اللّه عليه و آله داستان عاد و ثمود مى گويد، من هم داستان رستم و اسفنديار مى گويم كه آيه مذكور در سرزنش او نازل شد.
امام جواد عليه السلام مى فرمايد:
مَن اَصغى الى ناِطق فَقد عَبَده فَاِن كان النّاطِق عَنِ اللّه فقَد عَبدَ اللّه وَ اِن كاَن النّاطقُ يَنطِق عَن لِسانِ اِبليسَ فَقَد عَبَد الاِبليس ؛ كسى كه به (گفتار) گوينده اى گوش فرا دهد او را بندگى كرده است بنابراين اگر گوينده از خدا و دستورات او سخن مى گويد شنونده ى او خدا را عبادت كرده و اگر از شيطان سخن مى گويد شنونده ى او شيطان را عبادت نموده است .
گذشته از اينها بايد توجه نمود كه احكام اسلامي بر اساس مصالح و مفاسد انسانها تنظيم گرديده است و اگر اسلام حكم حرمت كتب ضالّه و نوشتارهاي گمراه كننده را بهطور مطلق ارائه كرده است بدون شك اطلاق اين حكم داراي مصلحت و اثر بوده است در غير اينصورت خداي حكيم و عالم اين حكم را با اطلاق وضع نميفرمود و لذا وضع آن بر اساس ابتناي احكام اسلامي بر مصالح و مفاسد نشانگر تأثير داشتن اين حكم است.
پي نوشت:
. آزادي از نظر استاد مطهري، حسين يزدي، ص 266، انتشارات صدرا، 1379، چاپ اول.
. سوره رعد، آيه 7.
. سوره اسراء، آيه 9.
چرا اسلام، خواندن نوشتارهای مخالف اسلام، برای منِ دانشجو و تازهکار را، حرام خوانده است؟
به این دلیل که خودت هم گفتی که تازه کاری
اگر مذهبت غیر از اسلام است خوب می توانی تحقیق کنی نظرات مخالف و موافق را بخوانی و اگر اسلام را دین حق دیدی مسلمان شوی
اما اگر مذهبت اسلام است باید بروی خوب در مورد اسلام تحقیق کنی و با مبانی اسلام آشنا باشی و مسلط به عقاید اسلام باشی و در این زمینه متخصص باشی و نه یک تازه کار و بعد می توانی کتب مخالف اسلام را بخوانی و نقد هم بکنی و به آنها جواب هم بدهی.
اولا: ممکن است با خواندن کتاب های ضد اسلامی اندیشمندان غربی و و برخی الحادگرایان، تحت تأثیر قرار گرفته و ناخواسته در دام تشکیک و تردیدهای مذمنی بیفتند
سپاس از شما پاسخگوی گرامی:Gol:
بزرگوار، شما بهتر از من میدانید که شرط اصلیِ یک پژوهش درست، «بیطرفی» است؛ یعنی اگر قرار باشد یکطرف (که مخالف ما هم هست) را از همان ابتدای پژوهش «گمراه و دروغگو» بنامیم، پژوهش ما در اینجا، هیچ معنا و درونمایهای جز «لجاجت» پیدا نمیکند. چراکه پیش از پژوهش، حکم را صادر کردهایم!
اگر به گفتهی شما، کسی که دانش دینی چندانی ندارد، با سخنهای دیگران گمراه میشود؛ آن پژوهشگر، از کجا باید مطمئن شود که با سخنان «کارشناسان دینی»، گمراه نمیشود؟
واقعا چه تضمینی هست که کارشناسان دینی یا در کل، مکتب اسلام، مردم ناآگاه را گمراه نمیکنند؟
شما تنها زمانی میتوانید در یک مورد تضمین دهید، که همهی جوانب را، سنجیده باشید. پس منی که آگاهیم در مورد اسلام، یکجانبه است؛ چگونه میتوانم به خود چنین اطمینان و تضمینی بدهم، که راهم درست است و دیگران، مرا گمراه نکردهاند؟
آیا این مخالفت و گمراه خواندن مخالفان اسلام - پیش از هرگونه پژوهش -، همان «مصادره به مطلوب» نیست که در ابتدای کار، بیاییم نتیجه بگیریم که اسلام بر حق است (چیزی که هنوز بهدست نیامده و قرار است در نتیجه پژوهشمان بدست بیاید)؛ و با استفاده از همین منطق، از گسترش هرگونه سخن یا پژوهش بیطرفانه پیشگیری کنیم؟
من شنیدهام (نمیدانم راست است؛ یا دروغ) یهودیان نیز، میگویند: «هلوکاست، حقیقت است» اما نمیگذارند کسی در مورد آن، پژوهشی انجام دهد؛ چراکه سرنجام پژوهش، هرچه باشد، پژوهشگر باید اقرار به «راست بودن» هلوکاست کند؛ وگرنه، گمراه و دروغگو است!
آیا این پیشگیری و ترس یهودیان از پژوهش بیطرفانه، همانند قانون اسلام، در این زمینه نیست؟
آیا نباید به خاطر ترس از پژوهش بیطرفانه، در حقانیت موضوع مرتبط شک کرد؟
ثانیاً: به همان دلیل قبلی و به علت عدم آشنایی عمیق جوانان با مبانی و منابع دینی و غلبه احساسات بر عقل، عمدتاً عقايد غلط و انحرافی و ضد دینی، معمولاً توسط مخالفان و دشمنان دین اسلام و مکتب حقه اهل بیت (ع) بدون آنکه مبنا و عمقی داشته باشد، در پوششهایی زیبا و دروغین، با ادیباتی سطحی اما احساس برانگیز مطرح می شوداین نیز، چنان است؛ اگر جوانان ما، خردگرا نیستند؛ آیا بهتر نیست که هیچگونه پژوهشی انجام ندهند؟
چراکه کارشناسان دینی نیز، میتوانند از احساسات جوانان سو استفاده کنند و آنها را، گمراه کنند.
ثالثاً: کتب ضد اسلامی را به 3 دسته می توان تقسیم نمود. 1. منابعی که نویسندگان آنها بدون هیچ مبنایی، صرفاً با دروغ بافی و تحریف صد در صدی در عقاید و مطالب اسلامی بدنبال وارونه جلوه دادن چهره و حقایق اسلامی هستند. 2. منابعی که نویسندگان آنها مغرضانه و هدفمند با اختلاط حق و باطل مترصد وارد ساختن اشکال به عقاید دینی و ایجاد شبهه در اعتقادات جوانان هستند. 3. منابعی که نویسندگان آن، بدون هیچ غرض و مرضی، با توجه به مبنایی که در ذهن داشته، از زاویه عقل و دانش بشری اش، یکی از معارف دینی را مورد بررسی و واکاوی قرار داده و در صدد روشنگری هستند.نوشتارهای اسلامی نیز، چنیناند.
تنها کسانی می توانند اغراض و اهداف نویسندگان این قبیل کتابها را بر اساس تقسیم بندی فوق تشخیص دهندکه:متأسفانه اگر انسان، از کودکی تنها با یک نگرش بزرگ شود و همواره بدون انجام هیچگونه پژوهشی، آن نگرش را، به خاطر گفتهی دیگران درست بداند؛ در بزرگسالی، خیلی سخت میتواند در برابر هرگونه سخن منطقی و خردمندانه، بپذیرد که اعتقادات چندین و چند سالهاش نادرست بوده است.
- اشراف و احاطه کامل و یا حداقل نسبی بر مسائل دینی و اسلامی داشته باشند
علاوه بر فهم و درک عمیق، از قدرت تجزیه و تحلیل و نقادی بالایی برخوردار باشند.این نیز، نوعی «مصادره به مطلوب» است؛ شنیدهایم که کارشناسان میگویند: «آدمهای ناآگاه نباید سخن مخالفان اسلام را بخوانند؛ بلکه ابتدا باید سخن موافقان اسلام را بخواند؛ که پس از آن، بتواند به آسانی، سخنان و شبهههای مخالفان اسلام را«رد کند»!
یعنی بازهم، پیش از هرگونه پژوهشی، خود را بر حق و مخالفان خود را، گمراه میدانیم که اگر هم پژوهشی در نوشتارهای آن مخالفان بکنیم، تنها برای «رد کردن» آنهاست؛ نه دریافتن حقیقت و راستی!
از برادران گرامی که خواستند مرا راهنمایی بفرمایند، سپاسگذاری میکنم؛ اما اجازه بدهید بنده تنها با کارشناس گفت و گو کنم :Gol:
این حکم شبیه احکام "دور باطل" هست.
اینکه ما نباید کتب ضاله رو بخونیم ، حالا در چه صورت میتونیم بخونیم؟وقتی که خودمون توی اسلام خیلی پیشرفت کرده باشیم و عملا دیگه هرکتابی که مخالف اسلام باشه رو کتب ضاله بدونیم اون وقته که میتونیم کتب ضاله رو مطالعه کنیم.!
سلام علیکم
[FONT=Microsoft Sans Serif]درود
چرا اسلام، خواندن نوشتارهای مخالف اسلام، برای منِ دانشجو و تازهکار را، حرام خوانده است؟
میدانید این حرمت یعنی چه؟ یعنی اینکه اگر شمای نوعی مسلمان تازهکار تا حدودی خود را پایبند به اعتقادات و احکام اسلام میدانید این حرام بودن برایتان مانعی ایجاد خواهد کرد در سر راه از دست دادن آنچه که برایتان امروز اهمیت نسبی دارد. اما یک نفر که به کل مخالف آیین رسیده او از طرف والدینش هست و خود را پایبند به احکام اسلام نمیداند دیگر از ابتدا هم برایش مهم نخواهد بود که چه چیزی حلال است و چه چیزی حرام. اگر بعد از تحقیقش به حقانیت اسلام رسید خودبخود این حکم اسلام را هم عقلایی خواهد یافت مگرنه یک حکم اشتباه به نظرش میرسد در کنار احکام اشتباه دیگر و اعتقادات اشتباه دیگر. برای ما که اسلام را حق و عقلایی یافتهایم این حکم هم عین عقلگرایی است، برای شمایی که مردد هستید هم این حکم نفی تعقل نمیکند چه آنکه ابتدا در اسلام شما و همهی مکلفین دعوت به تعقل در مورد اصول این دین شدهاید، اگر اصول را متوجه شوید فروع خودشان مشخص میگردند که چرا عقلایی هستند.
در هر صورت عقل حکم میکند که یک مسیحی هم اگر میخواهد کتاب مسلمین را بخواند ابتدا خود دین مسیحی را درست بشناسد ... این مطلب بدیهی است چطور شما به آن ایراد میگیرید را حقیر متوجه نمیشوم :Gig:
این حکم شبیه احکام "دور باطل" هست.
اینکه ما نباید کتب ضاله رو بخونیم ، حالا در چه صورت میتونیم بخونیم؟وقتی که خودمون توی اسلام خیلی پیشرفت کرده باشیم و عملا دیگه هرکتابی که مخالف اسلام باشه رو کتب ضاله بدونیم اون وقته که میتونیم کتب ضاله رو مطالعه کنیم.!
وقتی گفته میشود این کتابها را مسلمانی میتواند بخواند که در اسلام خیلی پیشرفت کرده باشد منظور این است که اسلام را شناخته باشد و اصول و فروع اعتقادی و احکام آن را بشناسد تا اگر آن کتب دیگر مسائلی را علیه این دین مطرح کردند این شخص جواب این دین را در مقابل آن اتهامات بداند، در نتیجه بهتر بتواند در مورد مطالب آن کتابها قضاوت کند ... البته طبیعی است که ما که اسلام را حق میدانیم بگوییم «اشکالات آن کتابها را متوجه شوند و از دین حق منحرف نگردند»، ولی از نظر بیطرفانه میتوان به آن صورت دیگر همین مطلب را بیان کرد ... البته ناگفته نماند که برخی هم در اثر مطالعهی همان کتابها از اسلام خارج میشوند با آنکه تازهکار در اسلام هم نبودهاند، نمونهاش را هم داشتهایم، آنها میگویند ما حقطلب بودهایم و ما هم میگوییم ایشان یک جای کارشان میلنگیده است و ضعف اعتقادی داشتهاند و در مقابل استدلالهایی که امروز به آن رسیدهاند (که با آنها از اسلام خارج شدهاند) نیز پاسخهایی میآوریم که برای خودمان واقعاً قانع کننده است و جنبهی توجیهی صرف ندارد. به عبارت دیگر هر دوی ما ادعایمان این است که حقگرا هستیم، ولی خدا میداند که این وسط حداقل یک گروه دارد دروغ میگوید و شهوات (شهوت انواع دارد، برخی شهوت معروفیت دارند یا به دنبال جلب توجه هستند و برخی هم به دنبال جذب بودجههای استعمار را برای ساختن دنیایشان دارند) مانع از حقگرایی در ایشان شده است.
یا علی علیهالسلام
[FONT=Microsoft Sans Serif] چرا اسلام، خواندن نوشتارهای مخالف اسلام، برای منِ دانشجو و تازهکار را، حرام خوانده است؟
.[FONT=times new roman]
احکام اسلام برای کسیست که اسلام را پذیرفته و اسلام را بر حق می داند..
.
پس کسی که اسلام را بر حق می داند یعنی تحقیقش را قبلا انجام داده..
.
پس برای جلوگیری از هرگونه انحراف فکری برای شمای دانشجو و تازه کار چنین حکمی لازم است ، تا زمانی که بتوانید کم و بیش کردن ها و بالا و پایین کردن ها رو به خوبی تشخیص بدید..
.
اینکه کارشناسان گفته اند افراد ناآگاه نباید سخنان مخالفین اسلام را بخوانند منظورشان تمام افراد ناآگاه دنیا نیست..منظورشان افراد ناآگاه مسلمان است..این کجایش مصادره به مطلوب است؟
سلام علیکم و رحمه الله
اول اینکه در اسلام دگر اندیشی سرکوب نمیشود , بلکه آنچه که قرآن کریم توصیه به آن مینماید برهان و دلیل است .
کسانی که از علم و قدرت تحلیل کم برخوردارند توصیه به خواندن مطالبی که علم لازم و قدرت درک صحیح آن را ندارند توصیه ای نمیکند
حال آنکه این مطالب توسط کسانی که به اندازه مکفی آگاهی کسب کرده اند رد نشده است و حتی برای رفع شبهات آنها را دعوت به مطالعه و رفع شبهه میشوند.
پس در اینجا دگر اندیشی سرکوب نشده , بلکه آنچه تنها ذکر شده این است که , تا زمانی که اگاهی لازم را بدست نیاوردید و یا تا زمانی که کتاب مخالف را میخوانید بدون تحقیق و راهنمائی خواستن این کار را انجام میدهید این کار به شما توصیه نمیشود .
چرا ؟ چون انسان بدون علم و توانائی تحلیل , همان شخصی است که میتوان او را فریب داد و تحمیق کرد و از او سوء استفاده نمود.
و اما بعد
کسی که با دگر اندیشی در سطح عوام و حتی خواص مخالفت میکند مکاتبی همچون لیبرالیسم سرمایه داری هستند که در آن حتی دانشمندان و اساتید دانشگاه هم حق ندارند و نمیتوانند کتابی را مثلا بر ضد داروینیسم را سر کلاس بخوانند یا نقدش کنند. ( دانشجو و عوام که هیچ )
اگر کسی یک مطلب بر علیه منافع سرمایه داری و یا متولی سرمایه داری و دکترینش بزند سرکوب میشود . به او اتهام یهود ستیزی و یا تروریسم سا کمونیسم و سوسیالیست و افراط گرا و ... را زده بشدت سرکوب میکنند و حتی به حساب بانکی شخصی او هم رحم نمیکنند.
یاحق
خیلی خلاصه عرض کنم ... , من بجای شما بودم هرگز در مورد آزادی بیان حرف نمیزدم
کشورهائی که تلفن خصوصی مردم را گوش میدهند و در هرجائی آنها را دنبال و با ابزارهای مختلف تحت رصد قرار میدهند و حتی ایمیلهای شخصی شان را میخوانند و ...
بهتر است در این مقوله , کاملا سکوت کنند و حرفی نزنند.
[FONT="Times New Roman"][FONT=Microsoft Sans Serif] چرا اسلام، خواندن نوشتارهای مخالف اسلام، برای منِ دانشجو و تازهکار را، حرام خوانده است؟
.[FONT=times new roman]
احکام اسلام برای کسیست که اسلام را پذیرفته و اسلام را بر حق می داند..
.
پس کسی که اسلام را بر حق می داند یعنی تحقیقش را قبلا انجام داده..
.
پس برای جلوگیری از هرگونه انحراف فکری برای شمای دانشجو و تازه کار چنین حکمی لازم است ، تا زمانی که بتوانید کم و بیش کردن ها و بالا و پایین کردن ها رو به خوبی تشخیص بدید..
.
اینکه کارشناسان گفته اند افراد ناآگاه نباید سخنان مخالفین اسلام را بخوانند منظورشان تمام افراد ناآگاه دنیا نیست..منظورشان افراد ناآگاه مسلمان است..این کجایش مصادره به مطلوب است؟
سلام علیکم
وقتی گفته میشود این کتابها را مسلمانی میتواند بخواند که در اسلام خیلی پیشرفت کرده باشد منظور این است که اسلام را شناخته باشد و اصول و فروع اعتقادی و احکام آن را بشناسد تا اگر آن کتب دیگر مسائلی را علیه این دین مطرح کردند این شخص جواب این دین را در مقابل آن اتهامات بداند، در نتیجه بهتر بتواند در مورد مطالب آن کتابها قضاوت کند ... البته طبیعی است که ما که اسلام را حق میدانیم بگوییم «اشکالات آن کتابها را متوجه شوند و از دین حق منحرف نگردند»، ولی از نظر بیطرفانه میتوان به آن صورت دیگر همین مطلب را بیان کرد ... البته ناگفته نماند که برخی هم در اثر مطالعهی همان کتابها از اسلام خارج میشوند با آنکه تازهکار در اسلام هم نبودهاند، نمونهاش را هم داشتهایم، آنها میگویند ما حقطلب بودهایم و ما هم میگوییم ایشان یک جای کارشان میلنگیده است و ضعف اعتقادی داشتهاند و در مقابل استدلالهایی که امروز به آن رسیدهاند (که با آنها از اسلام خارج شدهاند) نیز پاسخهایی میآوریم که برای خودمان واقعاً قانع کننده است و جنبهی توجیهی صرف ندارد. به عبارت دیگر هر دوی ما ادعایمان این است که حقگرا هستیم، ولی خدا میداند که این وسط حداقل یک گروه دارد دروغ میگوید و شهوات (شهوت انواع دارد، برخی شهوت معروفیت دارند یا به دنبال جلب توجه هستند و برخی هم به دنبال جذب بودجههای استعمار را برای ساختن دنیایشان دارند) مانع از حقگرایی در ایشان شده است.
یا علی علیهالسلام
دوستان عزیز به قول یه بزرگی ما برای اسلام یه درب گذاشتیم که همه کس وارد نشند نه اینکه یه درب بزاریم کسی نتونه خارج بشه.مگه نعوذ بالله ، زندانه؟
طرف وقتی اسلام رو پذیرفت دیگه نباید کتب مخالف بخونه و اگر بخونه و از اسلام خارج بشه حکم خاص خودشو داره و ....
بعدم تازه شما همچین میگین کسی که مسلمونه تحقیقش رو از قبل انجام داده انگار که ما میتونستیم وقتی یکی دو روزمون بود و داشتن برامون شناسنامه درست میکردند بریم و در مورد اسلام تحقیق کنیم.همه ما ابتدا مسلمان زاده بودیم و تقریبا اکثر جامعه تا سن 15 سالگی تحقیق درست و حسابی در مورد اسلام نکردند
از برادران گرامی که خواستند مرا راهنمایی بفرمایند، سپاسگذاری میکنم؛ اما اجازه بدهید بنده تنها با کارشناس گفت و گو کنم :Gol:
مراد از پرسیدن ، رسیدن به پاسخ است. حالا میخواهد پاسخ از زبان فرد X باشد یا از زبان فرد Y ، فرقش چسیت؟ :Gig:
منم :Gol:
دوستان عزیز به قول یه بزرگی ما برای اسلام یه درب گذاشتیم که همه کس وارد نشند نه اینکه یه درب بزاریم کسی نتونه خارج بشه.مگه نعوذ بالله ، زندانه؟
طرف وقتی اسلام رو پذیرفت دیگه نباید کتب مخالف بخونه و اگر بخونه و از اسلام خارج بشه حکم خاص خودشو داره و ....
بعدم تازه شما همچین میگین کسی که مسلمونه تحقیقش رو از قبل انجام داده انگار که ما میتونستیم وقتی یکی دو روزمون بود و داشتن برامون شناسنامه درست میکردند بریم و در مورد اسلام تحقیق کنیم.همه ما ابتدا مسلمان زاده بودیم و تقریبا اکثر جامعه تا سن 15 سالگی تحقیق درست و حسابی در مورد اسلام نکردند
برادر عزیز شما دیگر چرا اینطور صحبت میکنید؟
ما حرف غیر عقلایی زدیم؟ کدام زندان؟ حرفمان این بود که قرار است تحقیق کند حکم عقل است که ابتدا دین خودش را بشناسد و بعد برود به سراغ شناخت دین دیگر، این میشود زندان و سیاهچال و غیره؟ انصافتان را شکر :ok:
کسی که خلاف این کار را نکند حقیر در عاقل بودنش تردید جدی دارم ...
فرض کنید دین A بهترین دین و کاملترین دین باشد، کاری ندارم که این دین A اسلام است یا مسیحیت است یا زردشتی یا میترائیسم یا تردیدگرایی و غیره ...، همین فقط بدانیم که بالأخره یک دین وجود دارد که آن دین بهترین دین است و ما میخواهیم آن دین را داشته باشیم، چه دین آباء و اجدادیامان باشد و چه دینی که مدام در سرمان کردهاند که اشتباه است ... خوب است؟ مشکلی تا اینجای کار ندارید؟ ... اگر ندارید برویم سراغ قدم بعدی ...
حالا یک شخصی میآید و میگوید من میخواهم به بهترین دین و کاملترین دین و اعتقادات بپیوندم ... پس چنین کسی باید ابتدا همه را بشناسد ... پس باید شروع کند به مطالعهی آنها ...
حالا چند حالت را در نظر بگیرید و در این بین فرض کنید اعتقادای که تا کنون با آن بزرگ شده بوده است دین B بوده باشد که ممکن است B=A باشد یا نباشد، یعنی نمیدانیم این دینی که دارد بهترین دین هست یا خیر:
[INDENT]۱. این شخص با خود میگوید که دین خودم را تا حدی میشناسم بهتر است از یک دین دیگر شروع کنم به تحقیق ... بعد میرود سراغ مطالعه پیرامون دین C به این امید که شاید A=C باشد. مطالعه میکند و در آن مطالبی را میبیند که در دین خودش که B باشد ندیده بود، خوشش میآید همانطور که یک توریست وقتی میرود به مسافرت حتی درختان معمولی آن شهری که رفته است هم برایش جذابیت دارد و میگوید ببینید چه شکل عجیبی دارد و برگهایش چطور است و چقدر در تنهی آن رنگهای متنوعی وجود دارد! (اگر شما هم اینطور شده باشید بعد که برگشتید شهرتان حتماً دیدهاید که مشابه آن درختان در همین خانهی خودتان هم بوده است ولی شما هرگز به آن دقت نکرده بودید چون نگاهتان آنجا به دنبال زیباییها میگشته است و اینجا شما غرق در روزمرگیها هستید و تنها اگر آن درخت ناجوانمردانه قطع شود میگویید که این درخت هم قشنگ بود، اگر بگویید) یک نفر مطلع از دین خودش هم اگر کنار او باشد میگوید که این نکات جالب در دین خودمان هم هست و مطالعهی آن شخص هم واقعبینانهتر میشود، مگرنه مطالعهی او نخواهد بود مگر به صورت «مرغ همسایه غاز است»، آخر سر هم به این نتیجه میرسد که هر دینی بهتر از دینی است که تا کنون داشته است! بعد بدون اینکه شاخصهی قویای داشته باشد یکی از دینهایی را که خوانده و شاید همان اولین دینی را که خوانده انتخاب میکند چون چنین کسی روحیهی حقیقتطلبی نداشته و در اصل تنوعطلب است، نه این دینداریاش دینداری بوده و نه آن دینداری جدیدش دینداری خواهد بود، هیچ هم بعید نیست که از همان دین دوم هم خسته شود و باز دین جدیدی را برگزیند و البته احتمال بیشتری هم دارد که کلاً بیدینی را به دینداری ترجیح دهند آن هم نه از روی روحیهی حقیقتطلبی که بلکه بخاطر روحیهی دنیاطلبی و راحتطلبی ... :ok: اگر چنین کسی خود را عاقل میداند بداند، از نظر ما او فقط اسم عاقل بودن را زیبندهی خود میداند مگرنه از خود تعقل رویگردان است و حکم عقل را برای زندگیاش نمیپسندد.
۲. این شخص با خود میگوید اگر دین خودم که B باشد همان دین بهتر، A، باشد من با کمترین تلاش میتوانم بهترین دین را برگزینم، پس ابتدا دین خودم را بشناسم تا آنچه در دست دارم را به رایگان از دست نداده باشم، حتی میگوید که من دینم را دو دستی میچسبم و تنها به شرطی از آن میگذرم که برایم اثبات شود دینی بهتر از دین خودم هست، یعنی اگر مطلبی در دین جدیدی که مطالعه میکنم دیدم که در دین خودم ندیده بودم ابتدا میروم تحقیق میکنم که رویکرد دین خودم نسبت به این مسأله چیست. این رویکرد تا اینجای کار عاقلانه است. اگر شخص قانع شد که دین دیگر بهتر است باید تغییر دین دهد و این حکم عقل است، بعد از اینکه دید مشکلی در دین خودش هست که در دین دیگر نیست و در دین خودش هم این ایراد از راه معقولی قابل رفع کردن نیست. نظر اسلام هم به دینداری همین شکل است تا حقیر دیدهام ... شما عکسش را دیدهاید نشانمان دهید ... امام صادق علیهالسلام فرمودند ابتدا صحبت ما را به فرزندانتان یاد بدهید و بعد صحبتهای دیگران را.
۳. حالا همین کسی که راه دوم را برگزیده شاید در عمل باز به انحراف بیفتد، یعنی یک مطلب جالب که در دین دیگر دید برود در دین خود هم به دنبالش بگردد ولی اگر باز دید که دین خودش اشکال دارد در ذهنش یک نکتهی مثبت به آن دیگر ندهد، این میشود تعصب که لااقل این حالت خاص آن تا حدود زیادی ریشه در راحتطلبی دارد، شخص نمیخواهد درگیری ذهنی پیدا کند که نکند باید دینش را تغییر دهد، از چنین تغییر بزرگی و عوارضی که به زندگیاش تحمیل خواهد کرد میترسد. بدتر از این تعصب این است که کسی اصلاً حاضر نباشد حرف مخالف را بشنود و از ابتدا بنا را بر مخالفت بگذارد، یعنی نه حوصله داشته باشد دین خودش را بشناسد و نه دوست داشته باشد که کسی به او بگوید این دین شما اشکال دارد.
[/INDENT]
البته استثناء در موارد بالا زیاد است و در یک رویکرد موشکافانه میتوان گروههای بسیاری بیشتری نسبت به این سه گروه را شناسایی کرد که اختلافاتشان به مراتب جزئیتر باشد و هر کدام هم حکم خودشان را داشته باشند، اما شاید در یک تقسیمبندی کلی این تقسیمبندی چندان هم بیراه نباشد. در هر صورت برای حقیر با تجربیات شخصیام واضح است که اکثر مردم در دستهی سوم قرار دارند، برخی که خود را طیف روشنفکر میدانند هم عموماً به انحراف گروه اول مبتلا میشوند که فکر میکنند مر همسابه غاز است، فقط عدهای هستند که در طیف گروه دوم قرار دارند و البته این افراد هم در بسیاری از موارد از طرف گروه منحرف اول به خشکمغزی متهم میشوند! هر کسی خودش فکر کند به کدام گروه تعلق دارد ولی اسلام با تعقل و تفکر و مطالعه و تحقیق مخالف نیست ولی همان تفکر و تعقل و مطالعه و تحقیق هم باید عاقلانه باشد ... :ok:
یا علی علیهالسلام
مراد از پرسیدن ، رسیدن به پاسخ است. حالا میخواهد پاسخ از زبان فرد X باشد یا از زبان فرد Y ، فرقش چسیت؟ :Gig:
منم :Gol:
سلام علیکم برادر،
به عنوان شوخی و مزاح نظر حقیر این است هر کسی راحتتر است که با جنس خودش صحبت کند :Gig: جنس xx با جنس xx و جنس xy هم با جنس خودش! فرق است میان x و y از این نظر! :Nishkhand:
اما منظور جناب آبرنگ این است که میترسند اگر با امثال حقیر وارد بحث شوند تاپیک به انحراف کشیده شود و حرمتها شکسته شوند و تاپیک بدون سرانجام خاصی بسته شوند، ولی اگر هر دو طرف رعایت کنند و کار از نقد صحبتها به نقد شخصیتها نرسد (اگر برسد شاید اطلاعرسانی به مسؤولین بهتر باشد، البته نقد شخصیتهای یکدیگر هم از یک حدی بیشترش است که بحرانزاست یا به هر ترتیب میتواند اشکال داشته باشد :ok: این را به خودم هم میگویم :ok:) چنین چیزی پیش نمیآید، ان شاء الله ...
یا علی علیهالسلام
[FONT=Microsoft Sans Serif]درود
چرا اسلام، خواندن نوشتارهای مخالف اسلام، برای منِ دانشجو و تازهکار را، حرام خوانده است؟
باسلام
چرا بزرگترها اجازه نمیدن بچه ها به مثلا کبریت ،چاقو و... دست بزنند
برادر عزیز شما دیگر چرا اینطور صحبت میکنید؟
ما حرف غیر عقلایی زدیم؟ کدام زندان؟ حرفمان این بود که قرار است تحقیق کند حکم عقل است که ابتدا دین خودش را بشناسد و بعد برود به سراغ شناخت دین دیگر، این میشود زندان و سیاهچال و غیره؟ انصافتان را شکر :ok:
کسی که خلاف این کار را نکند حقیر در عاقل بودنش تردید جدی دارم ...
فرض کنید دین A بهترین دین و کاملترین دین باشد، کاری ندارم که این دین A اسلام است یا مسیحیت است یا زردشتی یا میترائیسم یا تردیدگرایی و غیره ...، همین فقط بدانیم که بالأخره یک دین وجود دارد که آن دین بهترین دین است و ما میخواهیم آن دین را داشته باشیم، چه دین آباء و اجدادیامان باشد و چه دینی که مدام در سرمان کردهاند که اشتباه است ... خوب است؟ مشکلی تا اینجای کار ندارید؟ ... اگر ندارید برویم سراغ قدم بعدی ...
حالا یک شخصی میآید و میگوید من میخواهم به بهترین دین و کاملترین دین و اعتقادات بپیوندم ... پس باید ابتدا همه را بشناسد ... پس باید شروع کند به مطالعهی آنها ...
حالا چند حالت را در نظر بگیرید و در این بین فرض کنید اعتقادای که تا کنون با آن بزرگ شده بوده است دین B بوده باشد که ممکن است B=A باشد یا نباشد، یعنی نمیدانیم این دینی که دارد بهترین دین هست یا خیر:
۱. این شخص با خود میگوید که دین خودم را تا حدی میشناسم بهتر است از یک دین دیگر شروع کنم به تحقیق ... بعد میرود سراغ مطالعه پیرامون دین C به این امید که شاید A=C باشد. مطالعه میکند و در آن مطالبی را میبیند که در دین خودش که B باشد ندیده بود، خوشش میآید همانطور که یک توریست وقتی میرود به مسافرت حتی درختان معمولی آن شهری که رفته است هم برایش جذابیت دارد و میگوید ببینید چه شکل عجیبی دارد و برگهایش چطور است و چقدر در تنهی آن رنگهای متنوعی وجود دارد! (اگر شما هم اینطور شده باشید بعد که برگشتید شهرتان حتماً دیدهاید که مشابه آن درختان در همین خانهی خودتان هم بوده است ولی شما هرگز به آن دقت نکرده بودید چون نگاهتان آنجا به دنبال زیباییها میگشته است و اینجا شما غرق در روزمرگیها هستید و تنها اگر آن درخت ناجوانمردانه قطع شود میگویید که این درخت هم قشنگ بود، اگر بگویید) یک نفر مطلع از دین خودش هم اگر کنار او باشد میگوید که این نکات جالب در دین خودمان هم هست و مطالعهی آن شخص هم واقعبینانهتر میشود، مگرنه مطالعهی او نخواهد بود مگر به صورت «مرغ همسایه غاز است»، آخر سر هم به این نتیجه میرسد که هر دینی بهتر از دینی است که تا کنون داشته است! بعد بدون اینکه شاخصهی قویای داشته باشد یکی از دینهایی را که خوانده و شاید همان اولین دینی را که خوانده انتخاب میکند چون چنین کسی روحیهی حقیقتطلبی نداشته و در اصل تنوعطلب است، نه این دینداریاش دینداری بوده و نه آن دینداری جدیدش دینداری خواهد بود، هیچ هم بعید نیست که از همان دین دوم هم خسته شود و باز دین جدیدی را برگزیند و البته احتمال بیشتری هم دارد که کلاً بیدینی را به دینداری ترجیح دهند آن هم نه از روی روحیهی حقیقتطلبی که بلکه بخاطر روحیهی دنیاطلبی و راحتطلبی ... :ok: اگر چنین کسی خود را عاقل میداند بداند، از نظر ما او فقط اسم عاقل بودن را زیبندهی خود میداند مگرنه از خود تعقل رویگردان است و حکم عقل را برای زندگیاش نمیپسندد.
۲. این شخص با خود میگوید اگر دین خودم که B باشد همان دین A بهتر باشد من با کمترین تلاش میتوانم بهترین دین را برگزینم، پس ابتدا دین خودم را بشناسم تا آنچه در دست دارم را به رایگان از دست نداده باشم، حتی میگوید که من دینم را دو دستی میچسبم و تنها به شرطی از آن میگذرم که برایم اثبات شود دینی بهتر از دین خودم هست، یعنی اگر مطلبی در دین جدیدی که مطالعه میکنم دیدم که در دین خودم ندیده بودم ابتدا میروم تحقیق میکنم که رویکرد دین خودم نسبت به این مسأله چیست. این رویکرد تا اینجای کار عاقلانه است. اگر شخص قانع شد که دین دیگر بهتر است باید تغییر دین دهد و این حکم عقل است، بعد از اینکه دید مشکلی در دین خودش هست که در دین دیگر نیست و در دین خودش هم این ایراد از راه معقولی قابل رفع کردن نیست. نظر اسلام هم به دینداری همین شکل است تا حقیر دیدهام ... شما عکسش را دیدهاید نشانمان دهید ... امام صادق علیهالسلام فرمودند ابتدا صحبت ما را به فرزندانتان یاد بدهید و بعد صحبتهای دیگران را.
۳. حالا همین کسی که راه دوم را برگزیده شاید در عمل باز به انحراف بیفتد، یعنی یک مطلب جالب که در دین دیگر دید برود در دین خود هم به دنبالش بگردد ولی اگر باز دید که دین خودش اشکال دارد در ذهنش یک نکتهی مثبت به آن دیگر ندهد، این میشود تعصب که لااقل این حالت خاص آن تا حدود زیادی ریشه در راحتطلبی دارد، شخص نمیخواهد درگیری ذهنی پیدا کند که نکند باید دینش را تغییر دهد، از چنین تغییر بزرگی و عوارضی که به زندگیاش تحمیل خواهد کرد میترسد. بدتر از این تعصب این است که کسی اصلاً حاضر نباشد حرف مخالف را بشنود و از ابتدا بنا را بر مخالفت بگذارد، یعنی نه حوصله داشته باشد دین خودش را بشناسد و نه دوست داشته باشد که کسی به او بگوید این دین شما اشکال دارد.
البته استثناء در موارد بالا زیاد است و در یک رویکرد موشکافانه میتوان گروههای بسیاری بیشتری نسبت به این سه گروه را شناسایی کرد که اختلافاتشان به مراتب جزئیتر باشد و هر کدام هم حکم خودشان را داشته باشند، اما شاید در یک تقسیمبندی کلی این تقسیمبندی چندان هم بیراه نباشد. در هر صورت برای حقیر با تجربیات شخصیام واضح است که اکثر مردم در دستهی سوم قرار دارند، برخی که خود را طیف روشنفکر میدانند هم عموماً به انحراف گروه اول مبتلا میشوند که فکر میکنند مر همسابه غاز است، فقط عدهای هستند که در طیف گروه دوم قرار دارند و البته این افراد هم در بسیاری از موارد از طرف گروه منحرف اول به خشکمغزی متهم میشوند! هر کسی خودش فکر کند به کدام گروه تعلق دارد ولی اسلام با تعقل و تفکر و مطالعه و تحقیق مخالف نیست ولی همان تفکر و تعقل و مطالعه و تحقیق هم باید عاقلانه باشد ... :ok:
یا علی علیهالسلام
با سلام
منظور جناب آبرنگ هم همین هست.اینکه ما نخوایم تعیین کنیم چه کسی کتب ضاله رو بخونه و چه کسی نخونه ، اجازه تحقیق رو به هرکسی بدهیم.
شهید مطهری که دوستمون در مورد کتب ضاله از ایشون مطلب گذاشتند میفرماید ما باید توی دانشگاهامون کرسی بزاریم اونکه کمونیسته بیاد از کمونیستش بگه ما هم از اسلاممون بگیم و بعد ملت مشتری هرکدوم که خواستن بشن.
ولی در عمل ما میگیم جوون ها نباید بیاند توی این کرسی شرکت کنند چون ممکنه از دین برحق به انحراف کشیده بشند.
آیا شما این حق رو به مابقی ادیان هم میدید که مثلا کتب شهید مطهری رو کتب ضاله بدونند و برای افراد عادی دین خودشون خوندنش رو حرام بدونند؟
[SPOILER]یه کاربری بود به اسم owari که اواتارش دقیقا شبیه شما بود و طرز حرف زدنش هم تقریبا شبیه خودتان[/SPOILER]
باسلام
چرا بزرگترها اجازه نمیدن بچه ها به مثلا کبریت ،چاقو و... دست بزنند
مثال از جهاتی صحیح و جهاتی ناصحیحه
همه ماها روزی بزرگ میشیم و به کبریت و چاقو دست میزنیم ، اما اگر یه آدم رو هیچ وقت اجازه دست زدن به کبریت و چاقو رو بهش ندین مطمئن باشین روزی از سر کنجکاوی هم که شده میره این کار رو میکنه.
ما باید اجازه خوندن کتب ضاله رو ندیم اما از جهتی به قول شهید مطهری کرسی بزاریم اون طرفدار کتب ضاله بیاد از کتابش بگه ما هم بیایم نقد کنیم حالا هرکس مشتری هرکی که شد بسم الله
لا اکراه فی الدین
اما منظور جناب آبرنگ این است که میترسند اگر با امثال حقیر وارد بحث شوند تاپیک به انحراف کشیده شود و حرمتها شکسته شوند و تاپیک بدون سرانجام خاصی بسته شوند، ولی اگر هر دو طرف رعایت کنند و کار از نقد صحبتها به نقد شخصیتها نرسد (اگر برسد شاید اطلاعرسانی به مسؤولین بهتر باشد) چنین چیزی پیش نمیآید، ان شاء الله
سلام برادر عزیز (چقدر سلام میکنی آخع! :Gig:)
ایشون حرفی از چگونگی نزدن
البته حق دارن که این درخواست رو داشته باشن و من هم به احترام خواست ایشون نظر نمیدم و فقط نظاره گر خواهم بود
یه عرضی هم خدمت شما دارم (در خصوصی)
مثال از جهاتی صحیح و جهاتی ناصحیحه
همه ماها روزی بزرگ میشیم و به کبریت و چاقو دست میزنیم ، اما اگر یه آدم رو هیچ وقت اجازه دست زدن به کبریت و چاقو رو بهش ندین مطمئن باشین روزی از سر کنجکاوی هم که شده میره این کار رو میکنه.
ما باید اجازه خوندن کتب ضاله رو ندیم اما از جهتی به قول شهید مطهری کرسی بزاریم اون طرفدار کتب ضاله بیاد از کتابش بگه ما هم بیایم نقد کنیم حالا هرکس مشتری هرکی که شد بسم الله
لا اکراه فی الدین
توجه ننمودی گفتم به بچه ها
نه بزرگترها
نحوه درست استفاده از کبریت و چاقو رو یاد گرفت
اگر نه تا وقتی که نمیتونه درست استفاده کنه بجز اتیش کشیدن خانمان کار دیگه نخواهد کرد
اما منظور جناب آبرنگ این است که میترسند اگر با امثال حقیر وارد بحث شوند تاپیک به انحراف کشیده شود و حرمتها شکسته شوند و تاپیک بدون سرانجام خاصی بسته شوند، ولی اگر هر دو طرف رعایت کنند و کار از نقد صحبتها به نقد شخصیتها نرسد (اگر برسد شاید اطلاعرسانی به مسؤولین بهتر باشد) چنین چیزی پیش نمیآید، ان شاء الله
سلام برادر عزیز (چقدر سلام میکنی آخع! :Gig:)
ایشون حرفی از چگونگی نزدن
البته حق دارن که این درخواست رو داشته باشن و من هم به احترام خواست ایشون نظر نمیدم و فقط نظاره گر خواهم بود
یه عرضی هم خدمت شما دارم (در خصوصی)
سلام
من شنیدم دکتر سروش رو مرتد اعلام کردن
من اصلا قصد دفاع از ایشون رو ندام و نظریاتشون رو هم نمی دونم چیه
ولی یک سوالی برام ایجاد شده
لطفا کارشناس محترم جواب بده
ایا کسی مثل ایشون که دکتر هستند و نظریاتشون احتمالا با تحقیق و تفکر بدست امده
ایا می تونند مرتد باشند ؟ علت ارتداد این افراد چیست ؟
سلام
من شنیدم دکتر سروش رو مرتد اعلام کردن
من اصلا قصد دفاع از ایشون رو ندام و نظریاتشون رو هم نمی دونم چیه
ولی یک سوالی برام ایجاد شده
لطفا کارشناس محترم جواب بده
ایا کسی مثل ایشون که دکتر هستند و نظریاتشون احتمالا با تحقیق و تفکر بدست امده
ایا می تونند مرتد باشند ؟ علت ارتداد این افراد چیست ؟
با سلام
منظور جناب آبرنگ هم همین هست.اینکه ما نخوایم تعیین کنیم چه کسی کتب ضاله رو بخونه و چه کسی نخونه ، اجازه تحقیق رو به هرکسی بدهیم.
شهید مطهری که دوستمون در مورد کتب ضاله از ایشون مطلب گذاشتند میفرماید ما باید توی دانشگاهامون کرسی بزاریم اونکه کمونیسته بیاد از کمونیستش بگه ما هم از اسلاممون بگیم و بعد ملت مشتری هرکدوم که خواستن بشن.
ولی در عمل ما میگیم جوون ها نباید بیاند توی این کرسی شرکت کنند چون ممکنه از دین برحق به انحراف کشیده بشند.
آیا شما این حق رو به مابقی ادیان هم میدید که مثلا کتب شهید مطهری رو کتب ضاله بدونند و برای افراد عادی دین خودشون خوندنش رو حرام بدونند؟
منظور جناب آبرنگ هم همین هست.اینکه ما نخوایم تعیین کنیم چه کسی کتب ضاله رو بخونه و چه کسی نخونه ، اجازه تحقیق رو به هرکسی بدهیم.
همونطور که گفتیم احکام دین اسلام و اجازه دادن برای کسانی هست که تا حدودی تحقیق کردن و دین اسلام رو پذیرفته اند..ولی اونقدر مسلط نیستند که فریب نخورند..
.
مطمئنا کسی که مسلمان نیست از احکام اسلام هم پیروی نمی کنه که حالا ما بخوایم بهش اجازه بدیم یا ندیم..
شهید مطهری که دوستمون در مورد کتب ضاله از ایشون مطلب گذاشتند میفرماید ما باید توی دانشگاهامون کرسی بزاریم اونکه کمونیسته بیاد از کمونیستش بگه ما هم از اسلاممون بگیم و بعد ملت مشتری هرکدوم که خواستن بشن.
بله شهید مطهری کاملا درست میگن..منظورشون هم اینه که یه کارشناس خبره مثل خودشون بیان بشینن و سایر ادیان هم کارشناسانشون رو بفرستند..
ما هم می نشینیم و صحبت های هر دو طرف رو می شنویم و خودمون انتخاب می کنیم..
ولی در عمل ما میگیم جوون ها نباید بیاند توی این کرسی شرکت کنند چون ممکنه از دین برحق به انحراف کشیده بشند.
بخاطر اینکه بحث های کرسی آزاد اندیشی که قبلا برگزار میشد به این شکل بود که یکی میومد یه جمله می پروند و می رفت..
.
کسی هم حال نداشت بره درباره اش تحقیق کنه و همون یه جمله برای ایجاد شک و تردید کافیه..
.
کرسی آزاد اندیشی زمانی مفید هست که مناظره در شرایط کاملا برابر و به دور از هرگونه حب و بغض انجام بشه..
آیا شما این حق رو به مابقی ادیان هم میدید که مثلا کتب شهید مطهری رو کتب ضاله بدونند و برای افراد عادی دین خودشون خوندنش رو حرام بدونند؟
همونطور که کارشناس محترم گفتند در اینجور کتب دستورات و مفاهیم ناب اسلامی بالا و پایین و تحریف میشن و اینطوری نیست که بیان هر چیزی رو به همون شکلی که هست بیان و نقد کنند..
.
و این به این دلیل است که اونها در برابر اسلام تحریف نشده حرفی برای گفتن ندارند و برای پیروز شدن در برابر اسلام دست به تحریف اسلام می زنند..
.
ولی دین اسلام برای اثبات حقانیتش نیاز به تحریف و بالا و پایین کردن سخن هیچکسی ندارد..و این بارها و بارها ثابت شده است..
.
اگر در کتب شهید مطهری چیزی از سایر ادیان بالا و پایین شده و اثری از حب و بغض و تحریف و تخریب درونشون هست کاملا بهشون حق میدیم که کتب ایشان رو کتب ضاله بدانند..
با سلام
منظور جناب آبرنگ هم همین هست.اینکه ما نخوایم تعیین کنیم چه کسی کتب ضاله رو بخونه و چه کسی نخونه ، اجازه تحقیق رو به هرکسی بدهیم.
شهید مطهری که دوستمون در مورد کتب ضاله از ایشون مطلب گذاشتند میفرماید ما باید توی دانشگاهامون کرسی بزاریم اونکه کمونیسته بیاد از کمونیستش بگه ما هم از اسلاممون بگیم و بعد ملت مشتری هرکدوم که خواستن بشن.
ولی در عمل ما میگیم جوون ها نباید بیاند توی این کرسی شرکت کنند چون ممکنه از دین برحق به انحراف کشیده بشند.
آیا شما این حق رو به مابقی ادیان هم میدید که مثلا کتب شهید مطهری رو کتب ضاله بدونند و برای افراد عادی دین خودشون خوندنش رو حرام بدونند؟
سلام علیکم برادر عزیزم،س
آن حرف شهید مطهری درست است ولی شرایط این دوره با شرایط زمان شهید مطهری متفاوت است بخاطر وجود ماهواره و اینترنت، منظور شهید مطهری این بوده است که در سرزمین اسلامی و در حضور علمای اسلام که میتوانند شبهات را برطرف کنند کومونیستها هم حرفشان را بزنند خودشان را رسوا کردهاند، البته گروهی هم ممکن است از اسلام خارج شوند، کسانی که روحیهی حقطلبی ندارند، اما در این دوره و زمانه ما کلاً باید بدویم که شبهاتی که صبح تا شب آن مخافان اسلام در ذهن جوانان میاندازند را پاسخ بدهیم دیگر میدان دادن به مخالفان کمخردی خواهد بود. در این دوره و زمانه تازه آن کسی که خود را مسلمان و مؤمن و پایبند به اسلام میداند آنقدر مورد هجوم شبهات قرار گرفته است و به او خلاف تلقین شده است که گاهی با شرمندگی و خجالت میآید و شبهاتش را میپرسد که نظر اسلام واقعاً این است یا چرا نظر اسلام این است، تا چه رسد به کسی که خود را پایبند نداند و چیز زیادی در مورد دینش نداند ... اول باید بگذارند حرف دین خودمان به مردم و جوانان برسد بعد هر کسی حرف دیگری دارد بیاید بزند، یعنی ما باز مخالف اینکه حرف مخالف هم زده شود نیستیم ولی بعد از اینکه حرف دین خودمان هم زده شد.
بله حقیر به شخصه این حق را به تمام ادیان میدهم و اصلاً فکر میکنم انتظار خداوند هم از یک مسیحی این باشد که اول دین خود را یاد بگیرند و به کتاب مثل شهید مطهری هم با چشم کتاب مخالف و به قول جناب آبرنگ کتاب ضاله نگاه کنند، یعنی وقتی یک مطلبی در این کتاب خواندند که برایشان جالب بود بروند ببینند خود مسیحیت چه نظری در این موارد دارد، اگر دیدند که دینشان نقص دارد (که دارد) بعد در ذهنشان یک امتیاز مثبت به کتاب شهید مطهری و آیینی که از آن دفاع کرده است بدهند و باز تصمیم نگیرند تا اینکه به وضوح متوجه شوند که حق با شهید مطهری است و بعد تغییر دین دهند. شخص عاقل تصمیماتش عاقلانه و محکم است و نه اینکه مثل افراد دمدمیمزاج امروز یک حرف را بزند که فردا خودش هم نتواند آنرا بپذیرد و حرف دیگری بزند.
ولی باز هم اجازه بدهید که تأکید کنم که در اسلام ممکن است یک مطلبی حرام یا واجب باشد ولی کسی که اصول این دین را نپذیرفته چه معنایی دارد که فروع این دین را بپذیرد؟ اسلام گفته حرام است مجبور که نکرده کسی نخواند، وقتی حکومت یک جامعه مبتنی بر اسلام باشد مطابق با احکام اسلام ممکن است این کتابهای ضاله را از سطح کتابفروشیها هم جمع کند (تا در دسترس همه نباشد) ولی همانطور که در همین کشور مسیحیان هم زندگی میکنند که در اندرونی خودشان احکام خودشان را دنبال میکنند کسی هم که میخواهد آن کتابها را بخواند دنبالش میگردد و پیدایش میکند و آن را هم میخواند، اصلاً امروز با وجود اینترنت دیگر اطلاع پیدا کردن از اعتقادات یک دین کار سختی هم نیست اگر کسی بخواهد در مورد آن تحقیق نماید.
ذکر این مطلب هم خالی از لطف نیست که اگرچه در دسترس بودن یک منبع ضاله برای یک فرد کماطلاع از دین خود خلاف عقل و شرع است ولی اطلاع یافتن یک فرد با پایهی ایمانی قوی از کتب ضاله چه بسا به حکم عقل و شرع واجب هم باشد، اصلاً داستان یکی از تشرفات یکی از علما خدمت امام زمان علیهالسلام دربارهی همین کتب ضاله بوده است که آن عالم میرود آن کتاب را امانت میگیرد تا یک بار از روی آن بنویسد و بعد بتواند سر فرصت آن را بخواند و پاسخ دهد، در شبی که باید صبح تحویلش میداد بیشتر کتاب هنوز مانده بود که خوابش میبرد و امام زمان علیهالسلام برایش تا صبح رونویسی میکنند، یعنی امام زمان علیهالسلام مطالب آن کتاب ضاله را نوشته و در اختیار آن عالم قرار میدهند. یادم نیست آن عالم حضرت علامه بحرالعلوم بودند یا کس دیگری، ولی این بحث اطلاع یافتن از مفاد گمراهکنندهی کتابهای دیگر همانقدر که برای یک تازهکار خطرناک و حرام است برای یک کاربلد میتواند واجب و لازم باشد.
[SPOILER] [SPOILER]یه کاربری بود به اسم owari که اواتارش دقیقا شبیه شما بود و طرز حرف زدنش هم تقریبا شبیه خودتان[/SPOILER]
[SPOILER]دچار دگردیسی شدم :Cheshmak: از پیله درآمدهام! البته انتظار داشتم پروانهای چیزی بشوم ولی بخت آنقدرها هم یار نبود، همانی ماندم که بودم فقط اسمم عوض شد :Nishkhand::Gol:[/SPOILER][/SPOILER]
یا علی علیهالسلام
سلام برادر عزیز (چقدر سلام میکنی آخع! :Gig:)
ایشون حرفی از چگونگی نزدن
البته حق دارن که این درخواست رو داشته باشن و من هم به احترام خواست ایشون نظر نمیدم و فقط نظاره گر خواهم بود
سلام علیکم برادر عزیزم (سلام سلامتی میاره بد نیست که :Gig: از طرف دیگر هم اسم خداست، ابتدای کلام به اسم خدا هم که بد نیست اگر لازم نباشه :Gig:اگر جواب ندید هم ان شاء الله گناه نیست چون نیتم این هست که دعایی بشود :ok:)
نظر ایشان این نبود که کسی نظری در رابطه با سؤال ایشان و موضوع تاپیک ندهد، یک بار دیگر ببینید:
از برادران گرامی که خواستند مرا راهنمایی بفرمایند، سپاسگذاری میکنم؛ اما اجازه بدهید بنده تنها با کارشناس گفت و گو کنم :Gol:
اگر نظرشان این بود که کلاً فقط کارشناس محترم در تاپیک ایشان صحبت کنند سؤالشان را میتوانستند خصوصی از خود کارشناس بپرسند، وقتی عمومی پرسیدهاند به صورت خودکار این حق برای همه هست که در چهارچوب قوانین سایت نظر بدهند و البته از نقل قول بالا مشخص است که خود ایشان هم این حق را به رسمیت میشناسند و به نوعی از دوستان دیگر تشکر و عذرخواهی کردهاند که خودشان در ادامه تنها روی سخنانشان با کارشناس خواهد بود و احتمالاً فقط روی آنها نقل قول خواهند زد :ok: ان شاء الله ...
شما هم اگر نظری دارید بدهید استفاده میکنیم :Gol: سؤال ایشان شاید سؤال دیگران هم باشد و وقتی شما پاسخ دهید خود جناب آبرنگ هم که نخواهند به هر دلیلی بخوانند (اگرچه فکر کنم بخوانند و شاید استفاده هم بکنند) سایر دوستان حال و آینده شاید برایشان راهگشا باشد :ok:
یا علی علیهالسلام
سلاممن شنیدم دکتر سروش رو مرتد اعلام کردن
من اصلا قصد دفاع از ایشون رو ندام و نظریاتشون رو هم نمی دونم چیه
ولی یک سوالی برام ایجاد شده
لطفا کارشناس محترم جواب بده
ایا کسی مثل ایشون که دکتر هستند و نظریاتشون احتمالا با تحقیق و تفکر بدست امده
ایا می تونند مرتد باشند ؟ علت ارتداد این افراد چیست ؟
باسلام
کم نبودن کسایی که برای منافع شخصی تبدیل به غده سرطانی شدن
یاحق
مراد از پرسیدن ، رسیدن به پاسخ است. حالا میخواهد پاسخ از زبان فرد X باشد یا از زبان فرد Y ، فرقش چسیت؟
هدف من از گفتن آن سخن، همانطور که دوست دانشمندم، «باء» فرمود، گمراه نشدن؛ و طولانی نشدن گفتار بود.
منم
البته سروران گرامی، دیدگاه خود را بیان کنند. بنده استفاده میکنم؛ و اگر برایم تازهگی داشت و همچنین در سخنان آیندهی کارشناس اشارهای به دیدگاه آنان نشده بود؛ یا کاربر دیگری سخنی همچون سخنی که قرار بود من بگویم را، نگفته بود (پیشگیری از تکرار)، با آن دوست گرامی گفت و گو میکنم.
سپاس از شما پاسخگوی گرامی
بزرگوار، شما بهتر از من میدانید که شرط اصلیِ یک پژوهش درست، «بیطرفی» است؛ یعنی اگر قرار باشد یکطرف (که مخالف ما هم هست) را از همان ابتدای پژوهش «گمراه و دروغگو» بنامیم، پژوهش ما در اینجا، هیچ معنا و درونمایهای جز «لجاجت» پیدا نمیکند. چراکه پیش از پژوهش، حکم را صادر کردهایم!
سلام و ادب
ممنون از اینکه در تکمیل پاسخ، ما را یاری می کنید. همینطور است مه می فرمایید شرط اصلی "پژوهش" درست، بی طرفی است. اما چنانکه می دانید؛ اولاً پژوهش اقسام و مراتبی دارد و ثانیاً پژوهش، کاری تخصصی و دارای اصول و مبانی است.
گاهی فرد محقق و پژوهشگر بر اساس یک تحقیق و مطالعه و شناخت اجمالی و کلی، مبنایی را برای خود برگزیده و اندیشه و عقیده ای را کامل تر و عالی تر شناخته و با این دستمایه، بی طرفانه به سراغ تحقیق و پژوهش در ابعاد و زوایای دیگر بنیان های عقیدتی و فکری از نظرگاه های مختلف می رود و بر اساس روش های دین پژوهی آنها را با هم مقایسه می کند. و گاه فرد محقق و پژوهشگر بدون آنکه به عقیده ای در کلیات و اصول دست یافته باشد در همه ساحات و ابعاد یک موضوع مشخص از آغاز تا انجامش به پژوهش می پردازد.
چنانکه از این مقدمه بدست می آید صرفنظر از اینکه این پژوهش از کدام قسم باشد تخصصی و علمی بودن آن را گزارش می دهد. یعنی فرد محقق و پژوهشگر باید به سطحی از بلوغ فکری و عقلی و قدرت تجزیه و تحلیل و استنباط رسیده باشد که در گیر و دار برخورد با اندیشه های معارض و مشابه، دچار احساسات نشده و توان هضم تقابل و برخورد و تجانس و تشابه نظرگاه ها را داشته و نیز ابزار لازم برای دستیابی به اندیشه راسخ و کامل تر را داشته باشد. بعبارتی این راه، یک سلوک عالمانه و مبتنی بر روش اجتهاد است.
بنابر این، به همان دلایلی که در پاسخ اول گفتیم؛ چون جوانان و عموم مردم به چنان ظرفیت و بلوغ لازم و کافی برای دستیابی به یک خروجی مطمئن و عاری از خطا و اشتباه نرسیده اند. ورود در این میدان و عرصه پر تشکیک و مخاطره آمیز بسیار مفسده آمیز است. از اینرو دین اسلام خواندن کتاب های ضد دینی را که عمدتاً بر مبانی پیش گفته (مخالفت منکران دین با دین و هدایت الهی و شبهه افکنی شبهه افکنان) استوار است را برای غیر کارشناسان جایز نمی داند.
مثالهایی که گفتیم در باب نوع غذای کودک، شناگر مبتدی و ... گویای همین معناست. موفق باشید ...:Gol:
اگر به گفتهی شما، کسی که دانش دینی چندانی ندارد، با سخنهای دیگران گمراه میشود؛ آن پژوهشگر، از کجا باید مطمئن شود که با سخنان «کارشناسان دینی»، گمراه نمیشود؟
واقعا چه تضمینی هست که کارشناسان دینی یا در کل، مکتب اسلام، مردم ناآگاه را گمراه نمیکنند؟
شما تنها زمانی میتوانید در یک مورد تضمین دهید، که همهی جوانب را، سنجیده باشید. پس منی که آگاهیم در مورد اسلام، یکجانبه است؛ چگونه میتوانم به خود چنین اطمینان و تضمینی بدهم، که راهم درست است و دیگران، مرا گمراه نکردهاند؟
سلام
دوستان عزیز اشاره کردند، کسی که اسلام را بعنوان دین برتر و کاملتر برگزیده، با تحقیقی کلی و مقایسه بین ادیان دیگر بوده، بالاخره با مبنایی به این شناخت رسیده، در این مرحله باید یک شناخت عمیق و اصولی پیرامون اسلام در همه ابعادش پیدا کند، آنگاه در مواجهه با دیگر اندیشه ها و افکار از توانایی تجزیه و تحلیل و درک و فهم عمیق برخوردار است. چنین انسانی که به این سطح از درک و شناخت عمیق و وسیع رسیده، منعی برای مطالعه اندیشه های دگراندیشان ندارد. و حتی به آنهایی که در مرحله آغازین یافتن جهان بینی(مادی یا الهی) هستند. توصیه نمی شود که هر اندیشه ای را بخوانند، چون اندیشه های ضد دینی و مبتنی بر الحاد، ریشه ها و زمینه های تشکیک و تردید و شائبه های الحادگرایانه را در ذهنش تقویت می کند و همین موانع و حجابها در رسیدن به یک جمعبندی روشن و سالم، نقش مانع را ایفا می کنند.
کسی که دین اسلام را از گذر اندیشه و تحقیق برگزیده، خواندن اندیشه های دینی متفکران اسلامی نه تنها موجب گمراهی او نیست بلکه به شناخت و اندیشه اش عمق و وسعت می بخشد تا در مواجهه با اندیشه های معارض و مخالف، مصونیت داشته باشد. نقش این اندیشه همچون پادزهری در برابر زهر شبهات و تشکیکات شکاکان است.
بررسی دلایل برتری اسلام بر دیگر ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی و ادیان الهی و بشری بسیار گفته شده و در مجال خود بررسی شده، بخش آخر سخن شما به این مطلب مرتبط است که هر مسلمانی موظف است در اصل انتخاب دین و شناخت اصول دین تحقیق کند، بررسی کند. و مسلمانان از چند جهت این معنا را یعنی برتری اسلام بر دیگر ادیان را فهمیده اند و انتخاب کرده اند، و این شناخت یکجانبه نیست بلکه از چندین جهت، اسلام بر دیگر ادیان برتری دارد. (از لحاظ جامعیت برنامه و احکام، آخرین بسته وحی الهی، جهانی بودن، جاودانه و همیشگی بودن، از لحاظ شکلی و محتوایی، از نظر اعجاز محتوایی، منسوخ شدن شرایع پیشین، وجود تحریف در شرایع قبلی، شخصیت نبی مکرم اسلام(ص) و ...) آیا همه اینها که گفتیم و چه بسیار که نگفتیم، تضمینی بر درستی و اتقان و راسخ بودن راهی که برگزیدیم نمی کند؟
بدون شک، هر کس با کمترین آشنایی با مبانی و احکام دین اسلام به مطالعه دیگر ادیان و شرایع بپردازد و اصول و فروع دیگر ادیان را با اسلام مقایسه کند، به حقانیت و جامعیت و کمال دین اسلام، اعتراف خواهد نمود.
خدایی که دیگر ادیان معرفی می کنند یا خدایی محدود و ناتوان و ضعیف در علم و قدرت و نبازمند و یا دارنده شریک (تثلیث و ثنویت) است و خدای اسلام و تشیع، نامحدود مطلق در ذات و همه صفات و یگانه و مستقل و در نهایت بی نیازی.
ادیان دیگر، بدلیل ورود تحریف در دین، یا پیامبران را انسان های آلوده به هر نوع گناه بشری معرفی می کنند، گاهی در سطح و اندازه خدا بالا می برند و با این وجود هر گناهی را به وی نسبت می دهند و از این قسم تعریف و انکارها ... اما اسلام عزیز، پیامبر را بشری مثل دیگران (قل انا بشر مثلکم) و در عین حال، پیامبران را بدلیل رسالتی که دارند دارای 3 مرحله از عصمت می داند.
و این تفاوت نگرش ها در همه ابعاد دین، اعم از اصول و احکام الهی جریان و سریان دارد. نگاه کلی به این تفاوت ها از سوی هر انسان سلیم العقل و سلیم النفسی که ذهن و روحش الوده به شبهات و دسایس شبهه افکنان و تشکیک گرایان نشده باشد، همان نتیجه ای را خواهد داشت که گفتیم: اعتراف به حقانیت دین مبین اسلام.
موفق باشید ...:Gol:
دوستان عزیز به قول یه بزرگی ما برای اسلام یه درب گذاشتیم که همه کس وارد نشند نه اینکه یه درب بزاریم کسی نتونه خارج بشه.مگه نعوذ بالله ، زندانه؟
طرف وقتی اسلام رو پذیرفت دیگه نباید کتب مخالف بخونه و اگر بخونه و از اسلام خارج بشه حکم خاص خودشو داره و ....
بعدم تازه شما همچین میگین کسی که مسلمونه تحقیقش رو از قبل انجام داده انگار که ما میتونستیم وقتی یکی دو روزمون بود و داشتن برامون شناسنامه درست میکردند بریم و در مورد اسلام تحقیق کنیم.همه ما ابتدا مسلمان زاده بودیم و تقریبا اکثر جامعه تا سن 15 سالگی تحقیق درست و حسابی در مورد اسلام نکردند
سلام مجدد:Gol:
هیچ زندانی نیست، خدا انسان را آزاد آفریده و می تواند هر اندیشه ای را بخواند، اینکه اسلام بعنوان دین حق و صراط خیر به ما توصیه می کند هر چیزی را نخوانیم همانند خیرخواهی و دلسوزی پدران و مادران و مربیان نسبت ممانعت خیرخواهانه به فرزندان و دانش آموختگان است. اگر کسی پذیرفت به نفع خود عمل کرده وگرنه ضررش متوجه خودش می شود. توصیه اسلام در جایز نبودن خواندن کتب ضاله برای غیر افراد کارشناس از همین جنس است.
این یک قانون کلی و جهانی است، تا دین و قانون خاصی را نپذیرفتی آزادی برای انتخاب(لا اکراه فی الدین) اما وقتی پذیرفتی نمی توانی بگویی من می خواهم هر طور دلم می خواهد عمل کنم. عقل و منطق و مصلحت، حکم می کند از قوانین دین و مملکتی که آن را پذیرفتی تبعیت کنی.
حکم خروج از دین، تنها مربوط به اسلام نیست بلکه در ادیان دیگر هم مطرح است و حتی در یهود احکامش سنگین تر است. انسان در داشتن عقیده آزاد است و عقیده امری درونی و قلبی است. حتی اگر مسلمانی پس از تحقیق (اگر به حقیقتی غیر اسلام رسید) در انتخاب عقیده آزاد است لکن، امری که موجب جاری شدن احکام ارتداد می شود، جوسازی و تبلیغ علیه دین اسلام و اصول آن است. ضمن آنکه بحث ارتداد، توضیحات مفصل و شرایطی دارد که تنها در یک گزاره چنانکه شما گفتید نیست. (در گزاره هایی که می نویسید دقت کنید و حاشیه سازی نکنید).
بزرگوار، ما مسلمان زاده هستیم. اما راه تحقیق، برای انسان مختار و آزاد بسته نیست. کما اینکه بسیاری از غیرمسلمانان با تحقیق و مطالعه در ادیان مختلف، اسلام را دین برتر شناخته و به ان می گروند. هر مسلمانی می تواند وقتی به سطحی از درک و شناخت رسید و طالب حق و حقیقت و یا عمق بخشی به مجموعه شناخت هایش شد در ادیان دیگر مطالعه کند، مقایسه کند و دین حق را برگزیند. کسی نگفته در دوسالگی و کودکی تحقیق کنید چنانکه از عنوان تحقیق بر می آید یعنی روشی خاص و علمی که انسان را به بهترین گزینه رهنمون کند. وقتی انسان به این سطح از رشد فکری و عقلی و قدرت تجزیه و تحلیل رسید، ظرفیت لازم برای تحقیق را دارد. در غیر اینصورت باید به کلیات شناخت اولیه، پیروی از دستمایه های معرفتی درون دینی و طریقه مقرون به صواب عالمان بالله اعتماد کند.
موفق باشید ...:Gol:
با سلام
منظور جناب آبرنگ هم همین هست.اینکه ما نخوایم تعیین کنیم چه کسی کتب ضاله رو بخونه و چه کسی نخونه ، اجازه تحقیق رو به هرکسی بدهیم.
شهید مطهری که دوستمون در مورد کتب ضاله از ایشون مطلب گذاشتند میفرماید ما باید توی دانشگاهامون کرسی بزاریم اونکه کمونیسته بیاد از کمونیستش بگه ما هم از اسلاممون بگیم و بعد ملت مشتری هرکدوم که خواستن بشن.
ولی در عمل ما میگیم جوون ها نباید بیاند توی این کرسی شرکت کنند چون ممکنه از دین برحق به انحراف کشیده بشند.
آیا شما این حق رو به مابقی ادیان هم میدید که مثلا کتب شهید مطهری رو کتب ضاله بدونند و برای افراد عادی دین خودشون خوندنش رو حرام بدونند؟
سلام و ادب
ماهیت کرسی آزاداندیشی با آزاداندیشی مطلق متفاوت است، در کرسی های آزاداندیشی، کارشناسان دو اندیشه متفاوت می نشینند و در موضوعی واحد بحث و گفتگو می کنند و در این تضارب آراء دیدگاهی غالب می شود. شاید این شیوه را بشود کمی عمومیت داد و برای جوانان و دانشجویان هم مفید دانست اما نمی شود این گفتمان علمی را به سطح عمومی جامعه کشاند.
اما آزاد اندیشی مطلق، همان، آزادی مطالعه افکار و اندیشه های مختلف و مخالف، که از یک گستردگی و اختلاف و گونه گونی وسیعی برخوردار است چیز دیگری است، کسی که با اینهمه آراء و اندیشه های متضاد مواجه می شود باید از یک ظرفیت علمی و احاطه و بساطت فکری و قدرت تجزیه و تحلیل بالا برخوردار باشد تا از میان اینهمه تضارب آراء پس از بررسی و واکاوی به اندیشه صواب راه یابد.
فلذا نوع دوم آزاداندیشی نه تنها برای عموم که حتی برای دانشجویان و جوانان که به چنان ظرفیتهای لازم تحقیق و پژوهشی نرسیدند نیز توصیه نمی شود.
موفق باشید ...:Gol:
من شنیدم دکتر سروش رو مرتد اعلام کردن
من اصلا قصد دفاع از ایشون رو ندام و نظریاتشون رو هم نمی دونم چیه
ولی یک سوالی برام ایجاد شده
لطفا کارشناس محترم جواب بده
ایا کسی مثل ایشون که دکتر هستند و نظریاتشون احتمالا با تحقیق و تفکر بدست امده
ایا می تونند مرتد باشند ؟ علت ارتداد این افراد چیست ؟
سلام
ما در باره افراد، (به هر اندیشه ای باشند) در این سایت اظهار نظر نمی کنیم.
بصورت کلی داشتن مدرک دکترا، دلیل بر صحت تحقیقات فرد نمی شود، حتی بزرگترین افراد هم ممکن است در مسیر تحقیق دچار اشتباه شوند و از اندیشه های معارض دینی و بویژه تشکیکات و شبهات منکران تأثیر بپذیرند، کمند کسانی که با چنین اندیشه هایی برخورد کنند و اندیشه و نگاهشان مشوب و متأثر نشود.
اندیشه های بشری خصوصاً متفکران الحادگرا را به مردابی تشبیه می کنند که حتی عقلا هم از ورود به آن پرهیز می کنند مگر به ضرورت، زیرا ضمن خطر و هول کشیده شدن در غرقاب های این مرداب، به هر ترتیب، اگر هم غرق نشوند اما ناگزیر، لباس و جسم و جان شان، ناخواسته به آلودگی ها و لجن های اندیشه های ضد دینی و الحادی، آلوده و مشوب می شود. (یا اهل الخرد، فتاملوه)
موفق باشید ...:Gol:
سلامما در باره افراد، (به هر اندیشه ای باشند) در این سایت اظهار نظر نمی کنیم.
بصورت کلی داشتن مدرک دکترا، دلیل بر صحت تحقیقات فرد نمی شود، حتی بزرگترین افراد هم ممکن است در مسیر تحقیق دچار اشتباه شوند و از اندیشه های معارض دینی و بویژه تشکیکات و شبهات منکران تأثیر بپذیرند، کمند کسانی که با چنین اندیشه هایی برخورد کنند و اندیشه و نگاهشان مشوب و متأثر نشود.
اندیشه های بشری خصوصاً متفکران الحادگرا را به مردابی تشبیه می کنند که حتی عقلا هم از ورود به آن پرهیز می کنند مگر به ضرورت، زیرا ضمن خطر و هول کشیده شدن در غرقاب های این مرداب، به هر ترتیب، اگر هم غرق نشوند اما ناگزیر، لباس و جسم و جان شان، ناخواسته به آلودگی ها و لجن های اندیشه های ضد دینی و الحادی، آلوده و مشوب می شود. (یا اهل الخرد، فتاملوه)
موفق باشید ...
سلام
در تاپیکی در همین سایت سوالی پرسیده شد که اگر فردی بدون عناد و دشمنی و فقط با تحقیق و تفکر
با انکار خدا یا انکار اسلام و ... برسد حکم او در نزد خداوند چگونه است ؟
کارشناسان محترم هم جواب گفتند بفرض وجود چنین شخصی در پیشگاه خدا معذور خواهد بود
ایا کسانی مثل فرد فوق که احتمالا بدون عناد با اسلام و خدا نظریاتی داده اند
می توانند مرتد باشند ؟
چون بالاخره با تحقیق به یک سری نتایج رسیده اند و قرار هم که نیست همه پس از تحقیقات بک نظر برسند
چون بالاخره هر فکری طوری کار می کند و در علوم غیر ریاضی رسیدن به یک نظر واحد محال است
حالا شخص خاص ایشون نه اگر فرد دیگری با تحقیقات به یک سری نظریات دیگر برسد
ایا مرتد است ؟
شاید من سخنم تاریک است که دوستان همگی یک برداشت (که به هیچروی مورد نظر من نیست را) کردهاند.
پس تلاش میکنم سخن را کوتاه و آشکار بازگو کنم.
کارشناس گرامی؛
چکیدهی سخن من، این است: «چرا شما، «پـیـش از هــرگــونــه پــژوهــش»، کتب موافق اسلام را هدایتگر؛ و کتب مخالف اسلام را گمراه کننده میخوانید؟»
این سخن و منطق، مرا یاد «رئیس جمهوری» میاندازد که خود را، پاکترین فرد تاریخ مینامید؛ ولی از هرگونه پژوهش آزاد در مورد اثبات پاکیاش، پیشگیری میکرد!
فرمودهاید:
کسی که دین اسلام را از گذر اندیشه و تحقیق برگزیده، خواندن اندیشه های دینی متفکران اسلامی نه تنها موجب گمراهی او نیست بلکه به شناخت و اندیشه اش عمق و وسعت می بخشد تا در مواجهه با اندیشه های معارض و مخالف، مصونیت داشته باشد. نقش این اندیشه همچون پادزهری در برابر زهر شبهات و تشکیکات شکاکان است.دین اسلام را، من و دیگر ایرانیان، به میراث برگزیدهایم؛ نه به پژوهش (آزاد).
اما من بازهم متوجه نشدم که چگونه در ابتدا (بدون هیچ شناختی)، من باید بپذیرم که سخن مخالفان اسلام، «زهر»؛ و سخن موافقان، «پادزهر» است؟
آیا وقتی من این منطق را بپذیرم که موافقان اسلام، شیرین سخن و راستگو؛ و مخالفان آن، دروغگو و گمراه هستند؛ به راستی پژوهش در مورد اثبات «حقانیت اسلام» یک کار بیهوده و به اصطلاح «تحصیل حاصل» نیست؟
یکی از دوستان فرمود است: «چاقو را در دسترس کودک نمیگذارند».
اگر قرار است «چاقو» (یا همان پژوهش) را در دسترس کودکان قرار ندهیم، هیچگونه چاقویی نباید در دسترس کودکِ مان باشد؛ نه اینکه چاقوی «ساختِ اسلام» را از همان کودکی، به میزان انبوه، در دسترس کودک بگذاریم و از بریدن دستِ کودک، بیمی به دل راه ندهیم؛ ولی، چاقوی «مخالفان اسلام» را، از دسترس دور کنیم؛ چراکه همه میدانیم، «چاقو برای کودک، زیانبار است».
اگر چاقو (پژوهش) زیانبار است، همهی چاقوها باید زیانبار باشند؛ نه فقط چاقوهای ساخت مخالفان. مگر اینکه پیش از هرگونه پژوهش در مورد درستی اسلام، بپذیریم که اسلام، سراسر درستی است (که از نگر من، پژوهش در اینجا، هیچ درونمایه و مفهومی ندارد).
سخن من، در خردمندانه نبودن این قانون اسلام (از دید من) است.
سلام
در تاپیکی در همین سایت سوالی پرسیده شد که اگر فردی بدون عناد و دشمنی و فقط با تحقیق و تفکر
با انکار خدا یا انکار اسلام و ... برسد حکم او در نزد خداوند چگونه است ؟
کارشناسان محترم هم جواب گفتند بفرض وجود چنین شخصی در پیشگاه خدا معذور خواهد بود
ایا کسانی مثل فرد فوق که احتمالا بدون عناد با اسلام و خدا نظریاتی داده اند
می توانند مرتد باشند ؟
چون بالاخره با تحقیق به یک سری نتایج رسیده اند و قرار هم که نیست همه پس از تحقیقات بک نظر برسند
چون بالاخره هر فکری طوری کار می کند و در علوم غیر ریاضی رسیدن به یک نظر واحد محال است
حالا شخص خاص ایشون نه اگر فرد دیگری با تحقیقات به یک سری نظریات دیگر برسد
ایا مرتد است ؟
سلام مجدد:Gol:
در باره شخص خاصی سخن نمی گوییم؛ فلذا اولاً: دوستان عزیز هم لطف بفرمایند محدوده بحث را به سمت و سوی اشخاص و افراد نبرند. ثانیاً: بیان حکم ارتداد یا عدم آن در باره دیدگاه های شاذ دیگران، در حیطه بنده نیست. لطفاً سؤال نکنید. ثالثاً: در صورت صحت خبر، دلایل آن، در جای خود قابل بررسی است.
اما در باره سؤالات شما گفتنی است: بطور کلی هیچ نظامی مستثنی از این قاعده نیست که اگر محققی از گذر تحقیق و پژوهش، به رهیافت های جدیدی، متفاوت با مبانی قبلی (مشهور و غالب) دست یافت. باید قبل از طرح همگانی و کشاندن آن به عرصه جامعه، رهیافت های جدیدش را در شورای علمی خاصی و در حضور اندیشمندان طراز اول و صاحب نظران ان علم، ثابت نموده و از مبانی جدیدش دفاع کند.
بعنوان مثال دانشمندی که در علم فیزیک، شیمی، پزشکی و نجوم و... به رهیافت جدیدی رسیده که یکی از نظریات و مبانی پیشین را باطل و یا اصلاح می کند، باید قبل از آنکه کشف جدیدش را علنی و عمومی کند در حضور هیأت تخصصی و علمی خاصی متشکل از صاحبنظران آن علم از نظریه اش دفاع کند. پس از اثبات نظریه جدید طرح و علنی کردن و بکارگیری آن شیوه جدید در عرصه جامعه بلااشکال است.
ساحت دین و علوم الهی و اسلامی نیز مستثنی از این قاعده نیست، حوزه اندیشه مردم میدان تیراندازی بدون قاعده نیست که هر کسی اجازه دارد شانسش را امتحان کند، تیرش را بیندازد و برود. اگر شانس یار بود که فبهاالمراد وگر نه دنبال فرصتی دیگر برای امتحان شانسش باشد. بعبارتی حکایت دین و معارف الهیه و اندیشه های مردم، حکایت (سنگ مفت، گنجشک هم مفت) نیست.
یکی از رسالت های عالمان الهی؛ محدثان، مفسران و متکلمان اسلامی در عصر غیبت، دفاع از حریم اندیشه های الهی دین اسلام و مکتب تشیع است. فلذا اینکه هر کسی به خودش اجازه بدهد، تنها به اتکاء تحقیقات فردی و شخصی، غیرجامع و غیرمکفی آنهم تحت تأثیر اندیشه های غیرالهی و بشری غرب نظریه ای اثبات نشده را بون آنکه در چارچوب قاعده پیش گفته به اثبات برساند در فضای عمومی جامعه و غیرکارشناسان فریاد کند. بی شک موجب تزلزل و انحراف در عقاید و اندیشه های دینی مردم شده و گویا برخلاف رسالت عالمان الهی که تلاششان بر مبارزه با انحراف و تحریف و شبهه افکنی هاست، رسالت شبهه پراکنی را بدوش گرفته. حکم چنین فرد محقق(بلاتعهدی) ، همان کتب ضاله و گمراه کننده است اما در نوع زنده و متحرکش، که در خلال بحث، دلایل حرمت خواندن کتب ضاله را با استعانت دوستان، بیان نمودیم. ارتباط با اندیشه های چنین فردی برای غیر کارشناسان، جوانان و عامه مردم همان حکم پیشین را دارد.
موفق باشید ...:Gol:
کارشناس گرامی؛
چکیدهی سخن من، این است: «چرا شما، «پـیـش از هــرگــونــه پــژوهــش»، کتب موافق اسلام را هدایتگر؛ و کتب مخالف اسلام را گمراه کننده میخوانید؟»
این سخن و منطق، مرا یاد «رئیس جمهوری» میاندازد که خود را، پاکترین فرد تاریخ مینامید؛ ولی از هرگونه پژوهش آزاد در مورد اثبات پاکیاش، پیشگیری میکرد!
سلام مجدد، جناب آبرنگ، بزرگوار:Gol:
اتفاقاً همه عزیزان، سخن و مطلب شما را فهمیده اند، همه داخل در موضوع سخن گفته اند، مطلبی که فرمودید از غامضات مباحث فلسفی نیست که روشن نباشد، اتفاقاً بنده پاسخ های همه را مطالعه کردم و در پاسخهای اخیری که در تایپیک نهادم تأمل کردم، هم مطلب و هم پاسخها روشن و راهگشاست.
تنها باید کمی منصفانه تر به مطالبی که دوستان عزیز و به قلم و اندیشه حقیر تقریر شد بنگرید. و نیز از افق آثار و پیامدهای منفی جواز خواندن کتب ضاله و گمراه کننده در اندیشه عوام، جوانان و غیرکارشناسان بنگرید.
الغرض؛ وقتی گفته می شود دین تحقیقی است و باید برای دین حق شناخت پیدا کرد. مقصود اینست، که وقتی انسان به یک سطح نسبی از درک و فهم و قدرت تجزیه و تحلیل و مقایسه گری نسبی درستی رسید و بر اساس یک شناخت کلی با بهره مندی از دستمایه های پیشین(خانواده، عقل و مقایسه اجمالی) مثلاً به دین اسلام (قرآن و سنت و احکام دین) گروید. در گام بعدی در مرحله ای که به یک رشد عقلانی نسبی با شرایط پیش گفته رسید. می تواند به منابع اصلی سایر ادیان (تورات و انجیل، اوستا و ...) مراجعه کرده و از لحاظ شکلی و محتوایی بررسی و با منابع اسلام قرآن و سنت مقایسه کنند و یا از تحقیقات اندیشمندان مؤثق اسلامی که مستندات و آدرس جزء و جزء تحقیقات شان را فهرست کرده اند کمک بگیرد. نه آنکه برای شناخت دین حق به کتابهای نویسندگان و مؤلفان الحادگرا، منکر و ضد دین و یا آنها که مخالف حقیقت اسلامند و از همان ابتدا موضع نفی و تخریب دین و اسلام را در پیش گرفته اند(کتب ضاله) برود، چون این مرحله برای شناخت دین حق، آنهم برای عموم مردم و جوانان ضرورتی نداشته بلکه عین گمراهی و ضلالت است. لکن این قبیل تألیفات، حیطه ورود متخصصان و کارشناسان دینی است تا با اشکالات و شبهات مخالفان دین الهی و اسلام آشنا شده و به آنها پاسخ دهند.
موفق باشید ...:Gol:
کارشناس گرامی؛
بنده از پاسخهای شما، قانع نشدم. همچنین، گمان نکنم نیازی باشد که بیش از این گفت و گو را ادامه دهیم.
سپاس از اینکه وقت شریفتان را، هزینهی راهنمایی کردن من کردید :Gol:
[FONT=Microsoft Sans Serif]کارشناس گرامی؛
بنده از پاسخهای شما، قانع نشدم. همچنین، گمان نکنم نیازی باشد که بیش از این گفت و گو را ادامه دهیم.
سپاس از اینکه وقت شریفتان را، هزینهی راهنمایی کردن من کردید :Gol:
سلام علیکم جناب آبرنگ،
حرف شما تا حقیر فهمیدم این است که چرا اسلام کتابهای مخالف خودش را ممنوع کرده است و اگر بنا بر تحقیق است چرا اصل را بر بیطرفی نگذاشته است، درست فهمیدم؟
اگر بله چرا این پاسخ سؤال شما نیست که بگوییم اسلام از آن نظر متفاوت است که دینی است که شخص با آن به دنیا آمده و با آن تا بالغ شدن عقلش تربیت شده است ... کسی که در دین مسیحیت متولد و رشد کرده باشد این تجویز اسلام برای او اینطور نیست، تا حقیر فهمیدهام از کسی انتظار نمیرود که در آیین مسیحیت بزرگ شده باشد و کتابهای اسلامی را مقدم بر کتابهای مسیحیت بشمرد، چون ظاهراً چنین درخواستی در توانایی هیچ کسی نیست که حق را نشناخته حق را بشناسد و چنان گزینشی کند و خداوند هم فرموده است که تکلیف هر کسی متناسب با ظرفیت و توانایی اوست ... با این حساب دین اسلام تنها برای متولدین در این دین چنین شرطی گذاشته است و اگر میخواست برای مسیحیانی که در حال تفکر و تحقیق هستند هم حکم بدهد حکم میداد که اول دین خودتان را بشناسید و کتاب مخالفان دین خود را نخوانید ... بعد هم که دینتان را شناختید و وارد میدان کثرت آراء و عقاید شدید باز هر نکتهای که به ذهنتان رسید بروید کلیسا و از علمای خود نظر دین خودتان را در آن باره بپرسید ... یعنی باز شناخت دین خود باید مقدم بر شناخت دین دیگر که در اینجا میتواند اسلام باشد خواهد بود ... آیا این ناعادلانه است؟ یا خلاف روحیهی تحقیق است؟ یا خلاف عقل سلیم است؟
به قول خارجیها ما اینجا به طور طبیعی یک preferred point of beginning داریم، یک وجه رجحان داریم، چرا به نظر عاقلانه این است که به طور کاتورهای و رندوم همینطوری یک کتاب موافق یا مخالف را بگیریم دستمان و با آن تحقیقمان را شروع کنیم؟
اگر هم بفرمایید چرا از حکم حلال و حرام استفاده شده است خواهیم گفت این حکم برای مسیحیان لازمالإجرا نیست چون تبعیت از فروع اسلام (تقلید) مؤخر از ذیرش و فهم اصول الدین است ... بنابراین در این حکم پیشفرض این است که شخصی که دست به تحقیق زده است پیشتر دلایلی برای درستی دین اسلام داشته باشد، ولو اینکه این اطمینان تقریبی به خاطر اعتماد به والدینش باشد، یا به یک عالم، یا به معلم خاصی که در گذشته داشته است، یا اینکه طعم بخشی از خبرهای این دین را با قلبش چشیده است ... چنین کسی مجاز به تقلید است و در این صورت این دیگر حکم عقل است که به این رجحانی که برایش ایجاد شده است احترام گذاشته و از همانجا تحقیقش را شروع کند ... آیا این خلاف روحیهی تحقیق است که ابتدا درستی گزینهای بررسی شود که احتمال بیشتری داده میشود خودش جواب باشد؟
یا علی علیهالسلام
سلام
سلام به شما جناب "مشکور"
سوالی از خدمت شما داشتم
اگر پژوهش درمورد سایر ادیان ، سایر عقاید و سایر تفکرات برای جوانان حرام است ، چگونه این همه جوان در این سایت سوالات خود را در هر موردی ، حتی وجود خدا میپرسند و عزیزانی مثل شما از طرفی و عزیزانی هم مثل جناب "آبرنگ" از طرف دیگر به راحتی وارد بحث میشوند و نظر میدهند و نظرات یکدیگر را نقد میکنند؟ آیا این از مصادیق تحقیق آزادانه نیست؟
سلام علیکم جناب آبرنگ
سلام به دوست دانشمندم:Gol:
چرا این پاسخ سؤال شما نیست که بگوییم اسلام از آن نظر متفاوت است که دینی است که شخص با آن به دنیا آمده و با آن تا بالغ شدن عقلش تربیت شده است
من تنها در مورد مسلمانانی که پدر مسلمان داشتهاند، سخن گفتم.چنین درخواستی در توانایی هیچ کسی نیست که حق را نشناخته حق را بشناسد
خرد انسان، تنها زمانی میتواند چیزی را بشناسد، که ضد آنچیز را هم، همزمان، ببیند یا درک کند (پس نهانیها، به ضد پیدا شود)؛ پس زمانی که من تنها مبانی موافق اسلام (یا هرچیز دیگر) را بخوانم؛ حقانیت آن، بر من روشن نمیشود؛ مگر آنکه سخن مخالف (ضد) آنرا هم، بخوانم.
با این حساب دین اسلام تنها برای متولدین در این دین چنین شرطی گذاشته است
این شرط، زندگی مسلمانان را بسیار محدود میکند؛ همانگونه که در نوشتهی ششم نیز، در اینبار سخن گفته شد.
اما در تکمیل:
یک کبوتر، اگر چندماه بال و پرش بسته باشد، پس از آن، هرچه به او آزادی بدهند، خانهی «جَلد»ش را، رها نمیکند. .
داستان روستای جزامیها را حتما شنیدهاید؛ آن جزامیها، چون ضد بیماری خود را ندیدند، گمان میکردند که سالم و سلامت هستند؛ و هنگامی که در میانسالی، فردی سالم را دیدند، دیگر نتوانستند بپذیرند که بیمار هستند؛ چون سالها، بدون آنکه نظر مخالف خود را بشنوند، زندگی کرده بودند.
وارد میدان کثرت آراء و عقاید شدید
بنده میدان آزاد اندیشیای در اسلام، تاکنون، ندیدهام!
در زمان پیامبر، داستانهای «رستم و سهراب؛ و رستم و اسفندیار» برای مردم گمراه کننده و ضاله خوانده شد! (شأن نزول لقمان؛ 6). پس از آنکه داستان رستم و اسفندیار، بساط قرآن را داشت برمیانداخت (نوعی تحدی که ادعا میشود انجام نشده و نخواهد شد) آیه نازل میشود که «خریداران و گویندگان این داستانها، گمراه هستند»!
وقتی سرکوب آزاداندیشی تا این اندازه در اسلام ناب (نه مسلمانی) هست، آیا نباید کمی به درستی و حقانیت دینی که خود میگوید «قد تبین رشد و من الغی»، ولی در عمل، حتی داستان تاریخی کشوری دیگر را باطل و گمراهکننده میخواند، چون دارد بساطش را خراب میکند، شک کرد؟
شما فرمودید«وقتی هنوز به اسلام ایمان نیاوردهاید، حرام بودن کتب ضاله، مانعی برای شما نیست».
من به چرایی این حکم کار دارم؛ همین.
اگرچه من چه مسلمان باشم، چه نباشم؛ چه دانشمند باشم، چه نباشم؛ نوشتارهای مخالف اسلام، در دسترس من نیست.
چند ماه پیش، رفتم به یکی از کتابفروشها گفتم: «کتاب آیات شیطانی را میخواهم»! فروشنده وقتی سخن مرا شنید، ابتدا گمان کرد شوخی میکنم؛ سپس فکر کرد من جاسوس هستم!
اگرچه از راههای قاچاقی میشود به این کتاب رسید؛ ولی سخن من، بر سر شاهراه اسلام است.
اگر پژوهش درمورد سایر ادیان ، سایر عقاید و سایر تفکرات برای جوانان حرام است ، چگونه این همه جوان در این سایت سوالات خود را در هر موردی ، حتی وجود خدا میپرسند و عزیزانی مثل شما از طرفی و عزیزانی هم مثل جناب "آبرنگ" از طرف دیگر به راحتی وارد بحث میشوند و نظر میدهند و نظرات یکدیگر را نقد میکنند؟ آیا این از مصادیق تحقیق آزادانه نیست؟شوربختانه، شما هم گویا پی به چیستی موضوع نبردهاید!
سخن من این نیست که چون ما پرسش میکنیم و پاسخ میشنویم، داریم پژوهش آزاد میکنیم؛ بلکه سخن این است است: «چرا سخن کارشناسان مخالف اسلام، در (تارنماها یا هررسانهی دیگرِ) اسلام جایی ندارد». پس چون همهی کارشناسان این تارنما، موافق اسلام هستند؛ هرگونه پژوهش در اینجا، نمونهی پژوهش یکسویهست؛ نه آزاد.
چرا سخن کارشناسان مخالف اسلام، در (تارنماها یا هررسانهی دیگرِ) اسلام جایی ندارد
دو حالت دارد
یا شما کارشناس هستید یا نیستید (البته در هر دو حال برای بنده محترم هستید)
1 - اگر کارشناس هستید پس این جمله:
چون همهی کارشناسان این تارنما، موافق اسلام هستند....
دیگر موضوعیتی ندارد
2 - اگر کارشناس نیستید ، آیا مانعی برای ورود کارشناسان غیر اسلامی وجود دارد؟
آیا مدیران سایت یکی از شروط عضویت را کارشناس نبودن قرار داده اند؟
دو حالت دارد2 - اگر کارشناس نیستید ، آیا مانعی برای ورود کارشناسان غیر اسلامی وجود دارد؟
متوجه منظورتان نشدم!
آیا مدیران سایت یکی از شروط عضویت را کارشناس نبودن قرار داده اند؟
یعنی شما میفرمایید کارشناسان مخالف اسلام هم، در اینجا میتوانند با رنگ آبی، پاسخگویی کنند؟
کاربران، بیشتر به سخن «آبیرنگها» توجه میکنند و سایت نیز، تنها آنان را تأیید میکند. پس طبیعی است که یک سایت اسلامی، که انتشار مطالب مخالف خود را حرام میداند، نمیگوید: «دیدگاه آبیرنگها (که مخافان هم در آنهاست)، مورد تأیید سایت است».
شوربختانه کارشناسان دگراندیش، یا باید رسانهی بیگانه و قاچاقی اختیار کنند؛ یا در سایتهای فیلتر شده سخن بگویند؛ که این موضوع، باعث اعتماد نکردن شمار زیادی از مردم، به این کارشناسان میشود. در این تارنگار نیز، چنان است.
کاربران، بیشتر به سخن «آبیرنگها» توجه میکنند و سایت نیز، تنها آنان را تأیید میکند
1 - آیا شما جزء کاربران این سایت نیستید؟ آیا شما (و کسانی دیگر که مخالف اسلام هستند) تنها آبی رنگها را تایید میکنید؟
2 - آیا اینکه شما کاربران آبی را تایید نمیکنید (غالباً) معنایش این است که از طرف سردمداران مخالف اسلام اجازهء تحقیق درمورد اسلام را نداشته اید؟
3 - شما چند سایت مخالف اسلام میشناسید که کارشناس آبی رنگ اسلامی هم داشته باشد؟
شوربختانه کارشناسان دگراندیش، یا باید رسانهی بیگانه و قاچاقی اختیار کنند؛ یا در سایتهای فیلتر شده سخن بگویند؛ که این موضوع، باعث اعتماد نکردن شمار زیادی از مردم، به این کارشناسان میشود. در این تارنگار نیز، چنان است
دقت بفرمایید که بنده از اصل پرسش شما غافل نشده ام
فقط میخواهم قدم به قدم پیش برویم
چون صبح باید سر کار باشم فعلاً از حضورتان مرخص میشوم
ممنون میشوم اگر بجز پاسخ پست قبلی بنده ، موضوعات متفاوتی مطرح نفرمایید (بجز اینکه مطلب خاصی داشته باشید) تا فردا از همنجا ادامه دهیم
فعلاً شبتان خوش
[FONT=Microsoft Sans Serif]سلام به دوست دانشمندم:Gol:
من تنها در مورد مسلمانانی که پدر مسلمان داشتهاند، سخن گفتم.خرد انسان، تنها زمانی میتواند چیزی را بشناسد، که ضد آنچیز را هم، همزمان، ببیند یا درک کند (پس نهانیها، به ضد پیدا شود)؛ پس زمانی که من تنها مبانی موافق اسلام (یا هرچیز دیگر) را بخوانم؛ حقانیت آن، بر من روشن نمیشود؛ مگر آنکه سخن مخالف (ضد) آنرا هم، بخوانم.
این شرط، زندگی مسلمانان را بسیار محدود میکند؛ همانگونه که در نوشتهی ششم نیز، در اینبار سخن گفته شد.
اما در تکمیل:
یک کبوتر، اگر چندماه بال و پرش بسته باشد، پس از آن، هرچه به او آزادی بدهند، خانهی «جَلد»ش را، رها نمیکند. .
داستان روستای جزامیها را حتما شنیدهاید؛ آن جزامیها، چون ضد بیماری خود را ندیدند، گمان میکردند که سالم و سلامت هستند؛ و هنگامی که در میانسالی، فردی سالم را دیدند، دیگر نتوانستند بپذیرند که بیمار هستند؛ چون سالها، بدون آنکه نظر مخالف خود را بشنوند، زندگی کرده بودند.
بنده میدان آزاد اندیشیای در اسلام، تاکنون، ندیدهام!
در زمان پیامبر، داستانهای «رستم و سهراب؛ و رستم و اسفندیار» برای مردم گمراه کننده و ضاله خوانده شد! (شأن نزول لقمان؛ 6). پس از آنکه داستان رستم و اسفندیار، بساط قرآن را داشت برمیانداخت (نوعی تحدی که ادعا میشود انجام نشده و نخواهد شد) آیه نازل میشود که «خریداران و گویندگان این داستانها، گمراه هستند»!
وقتی سرکوب آزاداندیشی تا این اندازه در اسلام ناب (نه مسلمانی) هست، آیا نباید کمی به درستی و حقانیت دینی که خود میگوید «قد تبین رشد و من الغی»، ولی در عمل، حتی داستان تاریخی کشوری دیگر را باطل و گمراهکننده میخواند، چون دارد بساطش را خراب میکند، شک کرد؟شما فرمودید«وقتی هنوز به اسلام ایمان نیاوردهاید، حرام بودن کتب ضاله، مانعی برای شما نیست».
من به چرایی این حکم کار دارم؛ همین.
اگرچه من چه مسلمان باشم، چه نباشم؛ چه دانشمند باشم، چه نباشم؛ نوشتارهای مخالف اسلام، در دسترس من نیست.
چند ماه پیش، رفتم به یکی از کتابفروشها گفتم: «کتاب آیات شیطانی را میخواهم»! فروشنده وقتی سخن مرا شنید، ابتدا گمان کرد شوخی میکنم؛ سپس فکر کرد من جاسوس هستم!
اگرچه از راههای قاچاقی میشود به این کتاب رسید؛ ولی سخن من، بر سر شاهراه اسلام است.
شوربختانه، شما هم گویا پی به چیستی موضوع نبردهاید!
سخن من این نیست که چون ما پرسش میکنیم و پاسخ میشنویم، داریم پژوهش آزاد میکنیم؛ بلکه سخن این است است: «چرا سخن کارشناسان مخالف اسلام، در (تارنماها یا هررسانهی دیگرِ) اسلام جایی ندارد». پس چون همهی کارشناسان این تارنما، موافق اسلام هستند؛ هرگونه پژوهش در اینجا، نمونهی پژوهش یکسویهست؛ نه آزاد.
باسلام
مطالب شماتاحدودی صحیح است اما
اولا کتب ضداسلام ازاسمش پیداست ضد اسلام واگرکسی به علم کامل ازاسلام نرسه قطعاموجب گمراهی اون میشه نمیدونم تاچه اندازه ازمحتوای ان اگاه هستید اماسرشارازمغلطه وجزیی نگریست
یعنی اومده فرضایکی ازقوانین اسلام رابه سلیقه خودش که درست هم هست تعریف کرده بعد ذهن مخاطب روازقوانین مرتبط ان دورساخته بارهاشاهداین بودیم قوانین اسلام مکمل هم هستن پس صرفا اگاهی بصورت جزیی جزیی موجب گمراهیست ابتدابایدعلم کاملی ازاسلام داشته باشیم تا این جزییات را ازنواحی مکمل دیگرکامل کنیم
یک مثال میزنم فرض,کنیدحقیرکتاب بسیارجالبی نوشتم که قسمت ان مطلب پذیرشش کمی سخت است امازمانی که اخرکتاب حقیررابخوانید برایتان قابل هضم میشود حال شماکه باحقیردشمنی داری میای باصرف نظرازقسمت اخرصحبت هام قسمت اول رونقد میکنی مردم هم وقتی چنین شبهه ای دردلشون میفته اغلب ازادامه راه بازمیمونن
ثانیا کسی که به خدااعتقادنداره چه لزومی داره حلال وحرام اون رورعایت کنه چون اگه این راهو تااخرش بره حقیقت رومیفهمه این مطلب بدیهیست اکثرمردم جهان مسلمان هستندوروز به روز به تعدادشون داره اضافه میشه این درحالیه که دشمنان اسلام هم روز به روزتبلیغ علیه اسلام میکنن,
ای کاش,بجای ایراد بیهوده ازاسلام گرفتن چیزی ازان یادبگیریم ایامیدانیدچرادرچندسال اخیرعده ای درصدد اتش زدن قران برامدند اماچنین نکردن؟؟!!لطفادرموردان یه تحقیق چنددقیقه ای داشته باشید
یاحق
سلام به شما جناب "مشکور"
سوالی از خدمت شما داشتم
اگر پژوهش درمورد سایر ادیان ، سایر عقاید و سایر تفکرات برای جوانان حرام است ، چگونه این همه جوان در این سایت سوالات خود را در هر موردی ، حتی وجود خدا میپرسند و عزیزانی مثل شما از طرفی و عزیزانی هم مثل جناب "آبرنگ" از طرف دیگر به راحتی وارد بحث میشوند و نظر میدهند و نظرات یکدیگر را نقد میکنند؟ آیا این از مصادیق تحقیق آزادانه نیست؟
سلام عزیز
پیشتر گفتیم، در صورتی که منابعی باشد که در کنار طرح شبهه، پاسخ شبهه هم تهیه شده باشد و یا در فضای گفتمان،(نظیر همین سایت) سؤالات و شبهات، تحت نظر کارشناسان دینی مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد و یا در محافل آزداندیشی دینی، با حضور کارشناسان و متخصصان اهل فن، مباحث و اشکالات مطرح و مورد نقد قرار گیرد نه تنها بلا اشکال است بلکه مفید و موجب تقویت مبانی دینی هم هست. چنانکه گاهاً در مرحله فراگیری و تعلیم رانندگی و یا شنا بدلیل خطراتی که برای مبتدیان در پی دارد، نمی توان، استفاده مبتدیان از وسیله نقلیه و یا شناگر مبتدی را به نقاط عمیق استخر تجویز کرد مگر انکه تحت نظر مربی رانندگی و شنا باشد. خواندن کتابها و اندیشه هایی که حاوی شبهات و اندیشه های معارض دینی است نیز برای جوانان و عموم مردم تجویز نمی شود.
ممکن است کسی اشکال کند چنانکه یکی از دوستان عزیز، مطرح کردند که این قضاوت پیش از مطالعه است. این منع و عدم جواز توسط اهل خبره و کارشناسان دین که با ماهیت و محتوای این قبیل کتب و اغراض مؤلفان آنها آشنا هستند صورت می گیرد و این حکم، بر اساس شناخت قبلی و ماتقدم است. چنانکه منع و عدم تجویز شنای مبتدیان در قسمت های عمیق استخر و دریا و یا رانندگی مبتدیان در محل های عمومی بر اساس همان شناخت ماتقدم و پیشین خبرگان آن رشته است. و هیچ عاقلی نمی پذیرد که چه حقی داریم دیگران را از خطرات رهیافت های خود مطلع ساخته و یا منع کنیم.
بعلاوه، نزد عقلا، مسأله ممیزی در مسائلی که با جسم و جان و سلامتی و بهداشت فرد و جامعه سر و کار دارد پذیرفته شده و خواص جامعه و حتی عموم مردم این مسأله را از دولتمردان مطالبه می کنند که باید در مسائل غذایی، دارویی، پوشاک و ... حساسیت، نظارت و ممیزی داشته باشد تا مردم از آسیب هایی که ممکن است از این طُرُق، متوجه سلامتی و بهداشت شان شود پیشگیری کنند. جای تعجب است که نزد برخی، حوزه اندیشه و روح انسانی که اهمیت آن بر کسی پوشیده نیست، اینچنین مورد غفلت قرار می گیرد و ممیزی را بر نمی تابند و داد آزادی اندیشه و غیرو را بدون هیچ قید و بند و نظارتی فریاد می کنند و ورود هر غذای روح و اندیشه ای را برای رشد فکر و عقل و تکامل انسان مفید می دانند، (آنهم کسانی که با راههای مبارزه با سموم آشنا نبوده و یا ابزار لازم ویروس زدایی ندارند) غافل از انکه شبهات منکران دین و تردید و تشکیک تشکیک گرایان، بمثابه سموم خطرناکی است که ورودش در روح و فکر جوانان به همان اندازه خطرناک است که ورود سم و آفت و ویروس های ناشناخته در بدن از طریق غذا و داروی ناسالم.
موفق باشید ...:Gol:
کارشناس گرامی؛
بنده از پاسخهای شما، قانع نشدم. همچنین، گمان نکنم نیازی باشد که بیش از این گفت و گو را ادامه دهیم.
سپاس از اینکه وقت شریفتان را، هزینهی راهنمایی کردن من کردید
سلام مجدد:Gol:
امیدوارم گوشه ای از پاسخ ابهامهاتان را در پست 48(پست قبلی) خصوصاً پاراگراف دوم بیابید. موفق باشید ...:Gol:
[FONT=Microsoft Sans Serif]آیا شما جزء کاربران این سایت نیستید؟ آیا شما (و کسانی دیگر که مخالف اسلام هستند) تنها آبی رنگها را تایید میکنید؟
[FONT=Microsoft Sans Serif]بُرشی که سخن یک کارشناس در میان مردم (به ویژه زنان ما) دارد؛ سخن من و هماندیشان من، هیچگاه ندارد.
[FONT=Microsoft Sans Serif]اگر همین کارشناس، مخالف اسلام سخن بگوید نیز، مردم، سخنان وی را، خیلی بهتر و آسانتر میپذیرند.
[FONT=Microsoft Sans Serif]این یکنوع قانون نانوشته است که مردم، به کسانی که عنوانهای بزرگتری دارند، بهتر اعتماد میکنند.
[FONT=Microsoft Sans Serif]آیا اینکه شما کاربران آبی را تایید نمیکنید (غالباً) معنایش این است که از طرف سردمداران مخالف اسلام اجازهء تحقیق درمورد اسلام را نداشته اید؟
[FONT=Microsoft Sans Serif]گمان[FONT=Microsoft Sans Serif] کنم منظورتان «سردمداران موافق (نه مخالف) اسلام» باشد.
برای من آبی و قرمز تفاوتی ندارد؛ اما چون هرگاه با کاربران ساده گفت و گو میکنم، کار به دلخوری میکشد؛ از گفت و گو با آنان، تا جایی که بتوانم، پرهیز میکنم.
شما چند سایت مخالف اسلام میشناسید که کارشناس آبی رنگ اسلامی هم داشته باشد؟
[FONT=Microsoft Sans Serif]این چه پیوستگیای به اسلام دارد؟
[FONT=Microsoft Sans Serif]موافقان اسلام، بیشترشان، میگویند: «اسلام به ذات خود، ندارد عیبی» و اگر کسی (که کارشناس و برش داشته باشد) پیدا شود و ایرادی بگیرد، او را سرکوب میکنند (کشتار زنجیرهای در ابتدای انقلاب؛ یا حتی در زمان پیامبر) یا اگر کاربر سادهای باشد، معمولا او را به بیمنطقی و بیانصافی متهم میکنند (همانگونه که کارشناس، در این گفتار، مرا بدان متهم کردند).تنها باید کمی منصفانه تر به مطالبی که دوستان عزیز و به قلم و اندیشه حقیر تقریر شد بنگرید.
[FONT=Microsoft Sans Serif]مخالفان اسلام هم میگویند: «اسلام به ذات خود، سراسر عیب است» و اگر کسی یک خوبی از آن نشان دهد، وی را سرکوب میکنند (که من، هنوز دلیل این رفتار نادرست را در نیافتهام).
[FONT=Microsoft Sans Serif]من سایتهای موافق و مخالف اسلامِ زیادی را گشتهام؛ ولی تفاوتی در آنها، ندیدهام. هر دو گروه، مخالفان خود را، سطحی نگر، بیمغز و ... (که معمولا با بددهنی گفته میشود) میخوانند و در گفت و گوها نیز، همواره یکدگر را به کتابخوانی دعوت میکنند (برو یه کم کتاب بخون) که این جمله، هربار خندهای تلخ بر لبان من جاری میکند.
[FONT=Microsoft Sans Serif]درکل، هیچ ربطی در این نمیبینم که چون مخالفان اسلام سرکوبگر هستند؛ موافقان اسلام هم، سرکوبگر باشند (چراکه مخالفان، از سوی خدا، سخن نمیگویند).
[FONT=Microsoft Sans Serif]
سلام مجدد:Gol:
امیدوارم گوشه ای از پاسخ ابهامهاتان را در پست 48(پست قبلی) خصوصاً پاراگراف دوم بیابید. موفق باشید ...:Gol:
کارشناس گرامی؛
درونمایهی پاراگراف دوم شما را، پیشتر یکی از کاربران گرامی هم، به صورت چکیده، فرموده بودند:
چرا بزرگترها اجازه نمیدن بچه ها به مثلا کبریت ،چاقو و... دست بزننداگر توجه میفرمودید، من نیز، چنین گفتم:
اگر قرار است «چاقو» (یا همان پژوهش) را در دسترس کودکان قرار ندهیم، هیچگونه چاقویی نباید در دسترس کودکِ مان باشد؛ نه اینکه چاقوی «ساختِ اسلام» را از همان کودکی، به میزان انبوه، در دسترس کودک بگذاریم و از بریدن دستِ کودک، بیمی به دل راه ندهیم؛ ولی، چاقوی «مخالفان اسلام» را، از دسترس دور کنیم؛ چراکه همه میدانیم، «چاقو برای کودک، زیانبار است».از نگر من، همهی اینها، مصادره به مطلوب و یک بام و دو هوا است.
اگر چاقو (پژوهش) زیانبار است، همهی چاقوها باید زیانبار باشند؛ نه فقط چاقوهای ساخت مخالفان. مگر اینکه پیش از هرگونه پژوهش در مورد درستی اسلام، بپذیریم که اسلام، سراسر درستی است (که از نگر من، پژوهش در اینجا، هیچ درونمایه و مفهومی ندارد).
وگرنه چگونه سخن کارشناسان دینی، میتواند در دسترس باشد؛ اما کارشناسان بیدین، نه؟
همانگونه که گفته شد، گفت و گو به پایان رسیده است؛ و ادامه، چیزی جز بازگو کردن سخنان پیشین نیست.
اگر از دوستان، کسی سخنی تازه گفت، پاسخ میدهم.
خواهشمندم سکوت مرا، بر ادبی نگذارید :Gol:
بُرشی که سخن یک کارشناس در میان مردم (به ویژه زنان ما) دارد؛ سخن من و هماندیشان من، هیچگاه ندارد.(بدون شك شما توجه داريد كه اين سايت نمونه اي ست براي بيان مطالبمان و مقصود از اين سايت يعني اينگونه سايت ها)
اگر همین کارشناس، مخالف اسلام سخن بگوید نیز، مردم، سخنان وی را، خیلی بهتر و آسانتر میپذیرند.
این یکنوع قانون نانوشته است که مردم، به کسانی که عنوانهای بزرگتری دارند، بهتر اعتماد میکنند
1 - كافيست گردشي در همين سايت (و سايت هاي مشابه ديگر) داشته باشيد. خواهيد ديد كه چقدر مخالفت با كارشناسان ميشود و اتفاقاً تعداد زنان مخالف هم كم نيست
اگر خواستيد ميتوانم چندين پست به شما نشان دهم كه در آن كاربران مسلمان با كارشناس مخالف كرده اند ، حتي كاربران مسلمان. هرچند خود بهتر ميدانيد
2 - فرموديد:
این یکنوع قانون نانوشته است که مردم ، به کسانی که عنوانهای بزرگتری دارند ، بهتر اعتماد میکننددرست است ، موافقم. اما نكته اي وجود دارد
اينطور نيست كه
مردم ، به مذهبي هايي که عنوانهای بزرگتری دارند
بلكه
مردم ، به کسانی که عنوانهای بزرگتری دارند. براي مذهبي ها اين كسان ، بزرگانِ مذهبي هستند و براي غيرمذهبي ها اين كسان ، بزرگانِ غيرمذهبي هستند
گمان کنم منظورتان «سردمداران موافق (نه مخالف) اسلام» باشدخير! دقيقاً منظورم سردمداران مخالف اسلام بود
شما فرموديد:
اسلام به پيروانش ميگويد تا زماني كه مباني و مفاهيم اسلام را كامل ياد نگرفته اند به عقايد مخالف نپردازيد و نتيجه اش ، اين خواهد بود كه شخص به مفاهيم اسلامي خو ميگيرد و ديگر نخواهد توانست هيچ مفهوم ديگري را بپذيرد ، هرچند كه آن مفهوم درست باشد و سوال بنده اين است: شما كه با اسلام مخالف هستيد ، آيا دليلش اين است كه با تفكر ضد اسلام خو گرفته ايد و به دليل اين خو گرفتن با تفكرات ضد اسلامي ، مفاهيم اسلام را هرچند درست باشد نخواهيد پذيرفت؟ يا اينكه نه ، شما خودتان به اين رسيده ايد كه اسلام مفاهيم غلطي دارد؟اگر قرار است «چاقو» (یا همان پژوهش) را در دسترس کودکان قرار ندهیم، هیچگونه چاقویی نباید در دسترس کودکِ مان باشد؛ نه اینکه چاقوی «ساختِ اسلام» را از همان کودکی، به میزان انبوه، در دسترس کودک بگذاریم و از بریدن دستِ کودک، بیمی به دل راه ندهیم؛ ولی، چاقوی «مخالفان اسلام» را، از دسترس دور کنیم؛ چراکه همه میدانیم، «چاقو برای کودک، زیانبار است».
اگر چاقو (پژوهش) زیانبار است، همهی چاقوها باید زیانبار باشند؛ نه فقط چاقوهای ساخت مخالفان. مگر اینکه پیش از هرگونه پژوهش در مورد درستی اسلام، بپذیریم که اسلام، سراسر درستی است (که از نگر من، پژوهش در اینجا، هیچ درونمایه و مفهومی ندارد)
1 - چاقو در مثال ، معادل پژوهش براي شخص ناپخته و بدون ناظر بود كه شما آن را معادل اصل پزوهش گرفتيد
2 - فرموديد كه:
اگر ما اجازهء دست زدن به چاقو را به بچهء خود نميدهيم......و فرمايش شما پيرو همان ايراد قبل كه عرض كردم مشكل دارد. اينطور نيست كه ما به هيچ عنوان اجازهء دست زدن به چاقو را به كودك نميدهيم. بلكه بر استفادهء كودك از چاقو نظارت ميكنيم و آن هم بر اساس مقتضاي سنش. در سني ممكن است اصلاً اجازه داده نشود ، در سني همراه با نظارت و در سني چاقو را به دستش ميدهيم
3 - فرموديد: در حاليكه چاقوي ساخت اسلام را به ميزان انبوه در دسترس كودك قرار ميدهيم......
اين كاملاً طبيعي است كه در يك كشور اسلامي منابع اسلامي بطور انبوه در دسترس باشد. همانطور كه خود شما هم اشاره كرديد كه:
هر دو گروه ، مخالفان خود را ، سطحی نگر ، بیمغز و.... (که معمولا با بددهنی گفته میشود) میخوانندهمانطور كه مثلاً در يك خانوادهء مذهبي شبكه هاي قرآني و ديني در معرض ديد كودكان است و در يك خانوادهء غيرمذهبي شبكه هاي ماهواره اي
جالب اينكه افراد مدعي آزادي بيان و انديشه (آزادي به تعبير خودشان) به خانوادهء مذهبي ميگويند چرا نميگذاريد بچه هايتان من و تو ، بي.بي.سي فارسي و جِم نگاه كنند؟
اما به خانواده هاي غيرمذهبي نميگويند چرا نميگذاريد بچه هايتان شبكهء ولايت ، قرآن و.... را نگاه كنند؟
4 - اما مخالفت شديدي با شما دارم. برعكس فرمايش شما كه هر دو گروه را يكسان خوانديد ، تجربهء بنده تا حد زيادي مخالف شماست
در سايت هاي مذهبي اينطور نبوده كه همه چيز گل و بلبل باشد. خير. مثلاً در همين سايت يكي دو بار بنده را مورد حمله قرار داده اند فقط به اين دليل كه ايرادي مطرح كردم. يعني حتي كلامي درمورد ايراد بنده صحبت نشد و بلافاصله بعد از طرح موضوع مورد انتقاد قرار گرفتم. اما....
در مجموع كه نگاه ميكنم موضوع به اين شكل بوده. در سايت هاي مذهبي ، گاهي درست پاسخ گرفته ام و گاهي خير. اكثر اوقات برخورد خوبي با شبهات و سوالات من شده و درمواردي هم برخورد بد. توهين بسيار بسيار كم مشاهده كرده ام و بد دهني را از تعداد كمتري ديده ام (منظور مذهبي هاست)
ولي در سايت هاي مخالف اسلام از لحظهء ورود چيزي كه با آن مواجه شده ام بي تربيتي ، حرفهاي ركيك ، توهين به اسلام و مسلمانان در حد بسيار بسيار زياد ، لوس بازي و لودگي و تمسخر بود. ضمن اينكه چند بار در اين سايت ها تا ديدند كه پاسخ هاي درستي براي آنها دارم ، بلافاصله مرا از سايت حذف كردند آن هم بدون اينكه كوچكترين حرف نابجايي از بنده گفته شده باشد. چيزي كه در سايت هاي مذهبي بسيار بسيار كمتر ديده ام (نه اينكه اصلاً نباشد)
در پست بعد مطلبي آخر را بيان ميكنم كه در آن نكاتي هم در موافقت با شما جناب "آبرنگ" عرض خواهم كرد