جمع بندی سوالات یک جوان (3): تاریخ و چگونگی انقلاب اسلامی
تبهای اولیه
سلام.....
من سوالات مختلفی دارم....
که سعی میکنم همشون را بپرسم.....
این تایپک سوالات یک جوان (3) ربطی به 2 تایپک قبلی نداره ......
و سوال جداییست...........
و اما سوال من :
میگم که اولین جرقه های این انقلاب کی و توسط چه کسانی و به چه دلیل زده شد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آیا توسط روحانیت بوده یا نه توسط خود مردم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با سلام
بدون شک اولین جرقه های انقلاب توسط روحانیت زده شد و شاید بهتر باشد که بگوییم توسط شهید سید مجتبی نواب صفوی این جرقه زده شد او که با ظلم و استبداد و کجروی دینی و اسلام زدایی و تشیع شتیزی مبارزه میکرد در همین راستا با تشکیل گروه فداییان اسلام برخی از افراد فاسد و منحرف مانند کسروی و منصور را از میان برداشت از این رو برخی از چهرهای دینی و سیاسی مانند رهبر معظم انقلاب ایشان را عامل ایجاد جرقه های انقلابی و انگیزه انقلاب معرفی میکنند.
با سلام
بدون شک اولین جرقه های انقلاب توسط روحانیت زده شد و شاید بهتر باشد که بگوییم توسط شهید سید مجتبی نواب صفوی این جرقه زده شد او که با ظلم و استبداد و کجروی دینی و اسلام زدایی و تشیع شتیزی مبارزه میکرد در همین راستا با تشکیل گروه فداییان اسلام برخی از افراد فاسد و منحرف مانند کسروی و منصور را از میان برداشت از این رو برخی از چهرهای دینی و سیاسی مانند رهبر معظم انقلاب ایشان را عامل ایجاد جرقه های انقلابی و انگیزه انقلاب معرفی میکنند.
ممنون از پاسختون....
پس من اینجوری که برداشت کردم ایشون برای مبارزه با ظلم و استبداد و کجروی دینی و اسلام زدایی و تشیع ستیزی به پا خواستند ؟؟؟؟؟ اگه اشتباهه بگید....
بعدش این اتفاقات مال سال چندن ؟؟؟؟
بعدش آیا هدف ایشون تشکیل حکومت اسلامی بود یا نه مبارزه با اون چیزایی که فرمودید؟؟؟؟
بسم الله الرحمن الرحیم
جرقه های اولیه ی انقلاب اسلامی بنظر بنده در زمان ائمه (ع) زده شده
استدلال میکنم به عدم تحقق غدیر ، جایی که علی (ع) خانه نشین شد و حق خلافت غصب شد و پیروان حضرت اکثرا برای دشمنی با معاویه همراهش بودن نه بخاطر شناختن حق ایشون ، چه اینکه در جنگ صفین چهره ی حقیقی خودشون رو نشون دادند
از جرقه های اولیه ی انقلاب اسلامی وقتی بود که حضرت زید قیام کردند تا حکومت تشکیل بدهند و اون رو به دست امام زمانشون (حضرت صادق علیه السلام) بدهند ولی نتونستن و روایات زیادی در مدح کار زید داریم
خلاصه هزاران سال هست که شیعه تلاش میکنه که خلافت سیاسی همراه با یاران با وفا و با بصیرت تشکیل بده و حق غصب شده ی غدیر رو به دست امام معصوم برسونه
همین انقلاب 57 ما هم خودش جرقه محسوب میشه چون تا وقتی پرچم رو به دست آقا نرسوندیم پیروز نشدیم!
انقلاب 57 رو خیلی از فقها براش زحمت کشیدن. از مرحوم شیخ عبدالکریم حائری که مرکزیت حوزه علمیه رو از نجف به قم انتقال دادند به نوعی ! از آیت الله بروجردی که به ظاهر همراهی نمیکردن با چریک ها چون مشغول تربیت کادر برای انقلاب بودند ، تا حضرت امام خمینی که اقدام نهایی در جهت بر اندازی حکومت طاغوت رو انجام دادند. زحمات اینها همه در کنار هم باید دیده بشه و منحصر نشه به یک اعتراض امام به شاه که یهویی امام به این فکر افتادن که چه خوبه حکومت تشکیل بدیم ! دوستانی که تاریخ فقه رو مطالعه کردن نوشتن که ریشه های نظریه ولایت فقیه بعضا به هزار سال گذشته هم میرسه و بعضی از گزاره ها مطرح بوده بین فقها.
پس من اینجوری که برداشت کردم ایشون برای مبارزه با ظلم و استبداد و کجروی دینی و اسلام زدایی و تشیع ستیزی به پا خواستند ؟؟؟
در متون دینی ما اگر احکام حکومت از جانب خدا و شریعت خدا تعیین نشه اون حکومت طاغوت هستش. و در آیت الکرسی هم آمده که کسانی که کافر شدند ولی هایشان طاغوت است!
بنابر این شاه بهترین مدیر و سیاستمدار هم که بود و خیلی به مردم میرسید و ظلم نمیکرد و آزادی میداد و... هم کافی نبود زیرا ولایت ، ولایت طاغوت بود
چه اینکه امام هم در قبال امتیازاتی که به ایشون پیشنهاد شد و عقب نشینی هایی که حکومت شاه میکرد در مقابل جوشش مردم ، ذره ای عقب ننشستن و نگفتن خوبه ! و از ابتدا تا انتها برکناری شاه و تشکیل حکومت اسلامی ، حکومتی که قوانینش مطابق با شریعت و فقه اسلام باشه رو مد نظر داشتند.
ممنون از پاسختون....
میگم هدف گرفتن خلافت و حکومت هستش .....یا نه این که مثل زمان ائمه یا پیامبران...رهبر دینی مردم باشند؟؟؟؟
بعد از بین ائمه و پیامبران ....کدامشان رهبری و خلافت کل جامعه را در دست داشته اند ؟؟؟
بعد هدف اسلام تشکیل حکومته یا نه یک برنامه ای است برای سعادت انسان؟؟؟
بعد نگفتید :
این اتفاقات مال سال چندن ؟؟؟؟
میگم هدف گرفتن خلافت و حکومت هستش .....یا نه این که مثل زمان ائمه یا پیامبران...رهبر دینی مردم باشند؟؟؟؟
اساسا دین و سیاست (حکومت) به هم گره خورده ! شما به تفکرات شیطانی غرب نگاه نکنید که جدایی دین از سیاست رو سعی کرده تئوریزه کنه
در زمان ائمه هم خلفای ظالمی بودند که حق این عزیزان رو غصب کردند و ائمه راضی به وضعیت نبودند به هیچ وجه
بعد از بین ائمه و پیامبران ....کدامشان رهبری و خلافت کل جامعه را در دست داشته اند ؟؟؟
اینجور که در تاریخ نقل شده حضرت علی (ع) حدود چهار سال کل کشورهای زیر سلطه ی اسلام. پیامبر اسلام در مدینه و بخشهایی که فتح شده بود از حجاز. حضرت سلیمان و داوود (ع) بر منطقه ی فلسطین. اینها مهمترین افراد معصومی هستند که حکومت سیاسی هم داشتند بر جامعه. البته حضرت موسی (ع) بر قوم بنی اسرائیل مسلط شدند ولی چون در سرزمین مشخصی مستقر نشدند حساب نکردم.
بعد هدف اسلام تشکیل حکومته یا نه یک برنامه ای است برای سعادت انسان؟؟؟
هر دو
اسلام برنامه ای جامع برای هم دنیا و هم آخرت هستش
این اتفاقات مال سال چندن ؟؟؟؟
تاریخ کدوم اتفاقات رو میخواید؟
حضرت سلیمان و داوود (ع) بر منطقه ی فلسطین
اگر درست بگم ، حضرت سلیمان(ع) بر کل جهان و کل موجودات حکومت کردند. شبیه به حکومت حضرت مهدی(عج)
اگر درست بگم ، حضرت سلیمان(ع) بر کل جهان و کل موجودات حکومت کردند. شبیه به حکومت حضرت مهدی(عج)
سلام آقا رضا
اونطور که بنده مطالعه کردم محدوده ی حکومت ایشون در فلسطین بوده ، نحوه ی حکومت تا حدودی شبیه حضرت مهدی (عج) بوده است نه محدوده ی اون.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام آقا رضااونطور که بنده مطالعه کردم محدوده ی حکومت ایشون در فلسطین بوده ، نحوه ی حکومت تا حدودی شبیه حضرت مهدی (عج) بوده است نه محدوده ی اون.
سلام برادر (اسمتون خیلی سخته)
البته من مطالعهء زیادی نداشتم ولی اینطور شنیدم که بر تمام موجودات حکومت میکردند. محدوده ش رو مطمئن نیستم...
با تشکر از همه که پاسخ میدهند ...
اساسا دین و سیاست (حکومت) به هم گره خورده ! شما به تفکرات شیطانی غرب نگاه نکنید که جدایی دین از سیاست رو سعی کرده تئوریزه کنه
در زمان ائمه هم خلفای ظالمی بودند که حق این عزیزان رو غصب کردند و ائمه راضی به وضعیت نبودند به هیچ وجه
اینجور که در تاریخ نقل شده حضرت علی (ع) حدود چهار سال کل کشورهای زیر سلطه ی اسلام. پیامبر اسلام در مدینه و بخشهایی که فتح شده بود از حجاز. حضرت سلیمان و داوود (ع) بر منطقه ی فلسطین. اینها مهمترین افراد معصومی هستند که حکومت سیاسی هم داشتند بر جامعه. البته حضرت موسی (ع) بر قوم بنی اسرائیل مسلط شدند ولی چون در سرزمین مشخصی مستقر نشدند حساب نکردم.
پس یعنی از ائمه فقط پیامبر و امام علی (ع) بودند .......درسته ....
پس چرا 10 امام دیگه برای تشکیل حکومت و بدست گرفتن آن تلاشی نکردند.....بیشتر تلاششان هدایت مردم بوده ؟؟؟؟بیشتر تلاششان روشنگری بوده....رشد انسان ها .....برپایی اخلاق....عدالت...خداشناسی و خود شناسی ... ........بوده.......و در زمینه حکومت ...بیشتر راهکار دادند....بیشتر فرمودند که چگونه باشد.....و اصلا هیچ کدامشان اصلا اعتنایی به دست گرفتن حکومت نداشتند....و زندگی ساده و عامیانه خود را داشته اند...
هر دو
اسلام برنامه ای جامع برای هم دنیا و هم آخرت هستش
من منکر این نشدم......اسلام دین وسطه....دین تعادله..... هم دنیا و هم اخرت...نه فقط دنیا ...و نه فقط آخرت....اسلام برای تمام زمینه های و بعد های یک انسان برنامه دارد....
من گفتم اسلام توی دنیا هدفش گرفتن حکومته؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تاریخ کدوم اتفاقات رو میخواید؟
همین جرقه های انقلاب ایران....که توسط روحانیت زده شده.... برای مبارزه با ظلم و شیعه ستیزی و اجرای عدالت...توسط شهید سید مجتبی صفوی
با سلام
بدون شک اولین جرقه های انقلاب توسط روحانیت زده شد و شاید بهتر باشد که بگوییم توسط شهید سید مجتبی نواب صفوی این جرقه زده شد او که با ظلم و استبداد و کجروی دینی و اسلام زدایی و تشیع شتیزی مبارزه میکرد در همین راستا با تشکیل گروه فداییان اسلام برخی از افراد فاسد و منحرف مانند کسروی و منصور را از میان برداشت از این رو برخی از چهرهای دینی و سیاسی مانند رهبر معظم انقلاب ایشان را عامل ایجاد جرقه های انقلابی و انگیزه انقلاب معرفی میکنند.
ببخشید جواب من را ندادید که آیا هدف ایشون فقط اینهایی است که فرمودید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یا نه ایشون یکی از اهدافش هم بدست گرفتن حکومت بوده ؟؟؟؟
[="Navy"]بسم الله الرحمن الرحیم
پس چرا 10 امام دیگه برای تشکیل حکومت و بدست گرفتن آن تلاشی نکردند.....بیشتر تلاششان هدایت مردم بوده ؟؟؟؟بیشتر تلاششان روشنگری بوده....رشد انسان ها .....برپایی اخلاق....عدالت...خداشناسی و خود شناسی ... ........بوده.......و در زمینه حکومت ...بیشتر راهکار دادند....بیشتر فرمودند که چگونه باشد.....و اصلا هیچ کدامشان اصلا اعتنایی به دست گرفتن حکومت نداشتند....و زندگی ساده و عامیانه خود را داشته اند...
برادر تو ارسال قبلیم که گفتم !
تمام ائمه حقشون این بوده که حاکم بشن و خودشون هم مکرر تصریح کردند
ولی نکته ی مهمی که بهش توجه نکردید اینه که امام حکومت رو برای خودش نمیخواد برای مردم میخواد
وقتی خود مردم نمیان همکاری کنن که امام نمیان تنهایی دست به قیام بزنن. اکثریت مردم باید بخوان یا حداقل تعداد به قدری باشه که قیام نتیجه بده
من گفتم اسلام توی دنیا هدفش گرفتن حکومته؟
گرفتن حکومت برای اسلام هدف نیست ، بلکه وسیله است
یعنی اسلام حکومت رو میخواد برای برقراری عدالت ، احقاق حق و دادن حق مظلوم و عدم گسترش ظلم و فساد و .........
اینها هدف هستند نه خود حکومت
درباره ی تاریخ ها ، مطالب و مستنداتش بصورت مفصل در اینترنت موجود هستش. کافیه اسم هرکدوم از شخصیت ها یا اسم وقایع (مثلا تاریخ مشروطه) رو در اینترنت سرچ کنید ، اطلاعات کامل و جامع میاد
مثلا نواب صفوی از 16 سالگی (1319) فعالیت خودش رو شروع کرد و در سال 1334 هم شهید شد
ببخشید جواب من را ندادید که آیا هدف ایشون فقط اینهایی است که فرمودید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یا نه ایشون یکی از اهدافش هم بدست گرفتن حکومت بوده ؟؟؟؟
هدف کی؟ نواب صفوی؟
هدف کلی جریان انقلاب اسلامی رو که بالا نوشتم. تشکیل حکومت بعنوان یک وسیله ، تا بتونن مقدمات ظهور رو فراهم کنن[/]
سلام علیکم و رحمه الله
همین جرقه های انقلاب ایران....که توسط روحانیت زده شده.... برای مبارزه با ظلم و شیعه ستیزی و اجرای عدالت...توسط شهید سید مجتبی صفوی
[=times new roman]
در شکل گیری اکثر انقلاب ها عوامل محرک را باید جستجو کنیم تا اشخاص و اقشار را . هرچند که اشخاص هم میتوانند نقش تعئین کننده ای در قوت و جهت دهی و مداومت یا عدم ادامه انقلاب دانست.
از عوامل وقوع انقلاب در ایران میتوان :
1- تاثیر چند جانبه دنیای غرب بر ایران .
اندیشه نوگرائی که در اوائل سده نوزدهم میلادی به تدریج بوسیله نخبگان سیاسی و روشنفکران آشنا به تمدن غرب وارد جامعه ایران گردید و مشروطیت را به اوج خود رسانید ( گفتمان سیاسی شیعه صفحه 3 دکتر درخشه چاپ دانشگاه امام صادق علیه السلام )
در این اندیشه مساله نظام دموکرات و سکولار تا جمهوری و ... و در اندیشه های دیگری مانند کمونیسم وارد ایران گردید سلایق سیاسی متعدد را منجر شد و پس از ورود تکنولوژی غرب به ایران , پیشرفت های صنعتی , اقتصادی و بهداشتی و ... غربی دو جریان عمده پیش آمد
یکی جریانی که مدینه فاضله را در تشبه هرچه بیشتر به غرب و شرق می پنداشت و عموما شامل افرادی می شد که تصور مثبتی بر هویت خود نداشتند و لذا مبتلا به خود باختگی فرهنگی و هویتی و اعتقادی شدند
و جریان دومی که به بهبود شرایط هویتی فرهنگی و ملی خود می اندیشیدند و سعی بر این داشتند این هویت , اعتقاد و فرهنگ را سنتز کنند و ارتقاء ببخشند.
فتوای جهاد علمای شیعه علیه روسیه در جنگ ایران و روس , نهضت تنباکو , انقلاب مشروطیت , مبارزات مدرس , حرکت فدائیان اسلام , شرکت موثر روحانیت در ملی شدن صنعت نفت , و نهایتا نهضت روحانیت به رهبری امام خمینی از جمله نقش های روحانیت بود در وقوع انقلاب در ایران و شکل دهی و به مقصد رساندن انقلاب برهبری ایشان.
2- استبداد و ظلم حاکمان بر مردم و در عوض ضعف در برابر قدرت های خارجی و نتیجتا تضئیع حقوق مردم و تهدیدات امنینی مانند حضور نظامیان کشورهای مذکور در ایران و در عوض عدم توانائی قوات نظامی ایران در برابر تهدیدات داخله و خارجی و نتیجتا عدم امنیت مردم از بخش قضا و قانون گرفته تا امنیت غذائی , و بعد مشکل هویتی ( چنانکه در مورد اول ذکر شد ) و تهدید اعتقادات دینی و ملی بواسطه هجمه تفکرات و سبک زندگی غربی
اینها دست به دست هم دادند تا انقلاب ایران شکل بگیرد.
در هر حال منظور بحث چیست نمیدانم.
موفق و موید باشید در پناه حق
پس من اینجوری که برداشت کردم ایشون برای مبارزه با ظلم و استبداد و کجروی دینی و اسلام زدایی و تشیع ستیزی به پا خواستند ؟؟؟؟؟ اگه اشتباهه بگید....
با سلام به همه عزیزان که در این مباحث شرکت دارند
بله شهید نواب صفوی برای مبارزه با اسلام ستیزی و تشیع زدایی دست به ترور و قیام مسلحانه زد.
بعدش این اتفاقات مال سال چندن ؟؟؟؟
اقدام شهید نواب صفوی مربوط به 23 اردیبهشت 1324 هجری شمسی است.
بعدش آیا هدف ایشون تشکیل حکومت اسلامی بود یا نه مبارزه با اون چیزایی که فرمودید؟؟؟؟
[="]شهید نواب صفوی به مدت چهار سال در نجف به تحصیل پرداخت پس از آن به دستور مرجعیت عامه شیعه سید ابوالحسن اصفهانی برای مبارزه با کجروی های اسلامی و افرادی از قبیل کسروی به ایران آمد و گروه فداییان اسلام را تاسیس نمود. هرچند فداییان اسلام به تشکیل حکومت اسلامی نظر داشتند اما انگیزه های انان در چند بخش خلاصه میگردد.
[="]اول : انتقاد نسبت به برداشتهای خرافی از دین: نواب در این باره معتقد است که [="]«[="]سالیان درازی است که پردههای شومی بر روی حقایق نورانی اسلام به رنگهای مختلف کشیده شده و از تابش اشعهی نورانی آن حتی بر افکار و دلهای فرزندان اسلام و ملل اسلامی جهان جلوگیری کرده است.» در نظر وی اسلام دین عمل و تحرک است[="].
[="]دوم: محور فکری، اعتقاد به آمیختگی دین با سیاست و نیز انتقاد به پرهیز روحانیان از دخالت در عرصهی سیاسی است. به اعتقاد وی، جدا انگاشتن دین از سیاست در میان روحانیان، روح خمودگی و بیاعتنایی نسبت بهمسائل جامعه و خودسریهای حکومت در سرنوشت امت مسلمان را پرورده بود[="].
[="]سوم: محور فکری که از اهمیت خاصی برخوردار میباشد، برپایی «حکومت اسلامی» است. فدائیان با رهبری نواب، نخستین تشکلی بود که حکومت اسلامی را فریاد میزد. اینان اجرای احکام دستورات اسلامی را منوط و مشروط به حکومت اسلامی میدانستند[="]. [="]فدائیان هرچند سخن از تشکیل و استقرار حکومت اسلامی میزدند ولی ساختار چنین حکومتی را روشن نمیکردند. در واقع آنها تصویر روشن و مناسبی از آنچه که «حکومت اسلامی» مینامیدند نداشتند[="].
[="]
میگم هدف گرفتن خلافت و حکومت هستش .....یا نه این که مثل زمان ائمه یا پیامبران...رهبر دینی مردم باشند؟؟؟؟
تعارضی بین حکومت و مرجعیت دینی وجود ندارد و هردو لازم ملزوم هم مستند دین و سیاست امام برخی تصور میکنند که سیاست یعنی حقه بازی و حضرت علی فرمود شما که فکر میکنید معاویه سیاستمدار تر است اگر من بخواهم میتوانم همان رویه را در پیش بگیرم ولی روش او دینی و اسلامی و الهی نیست. پس ما باید دید و نظر خود را نسبت به سیاست عوض کنیم
بعد از بین ائمه و پیامبران ....کدامشان رهبری و خلافت کل جامعه را در دست داشته اند ؟؟؟
دقیقا مشخص نیست کدام یک از پیامبران الهی حکومت تشکیل دادند، چون تاریخ همه انبیا روشن نیست. البته همه پیامبران الهی آمدند تا حکومت تشکیل دهند، زیرا آنان براى هدايت و رهبرى جوامع ماموريت يافته و مردم نيز به اطاعت از آنان مامور شدهاند: «و ما ارسلنا من رسول الا ليطاع باذن الله»( نساء/ 64) هيچ پيامبرى را نفرستاديم. مگر اينكه به خواست خدا مطيع فرمان او باشند. خداوند مىخواهد همه پيامبران و اوصياى آنان در جامعهاى كه در آن مبعوث شدهاند، مطاع باشند و معناى مطاع جز رهبر، حاكم و سلطان بودن نيست." آيا آنكه خلق را به راه حق رهبرى مىكند، سزاوار به پيروى است یا آنكه خود هدايت نمىشود (و راه نمىيابد) مگر اينكه هدايت گردد، پس شما را چه شده و چگونه قضاوت مىكنيد؟( یونس 36) بر این اساس همه پيامبران به اين وظيفه خدايى قيام كردند و مردم را به اطاعت از خويش فرا خواندند و آنانى كه با اجابت مردم مواجه شدند، حكومت تشكيل دادند و به اجراى احكام پرداختند.
بعضى از مفسران احتمال داده اند كه داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون، اين شش نفر، از پيامبرانى بودند كه علاوه بر مقام نبوت و رسالت داراى حكومت و زمامدارى بودند ( مكارم شيرازى، ناصر تفسیر نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية،1374، ش، ج6، ص261) همچنین پیامبر اسلام (ص) نیز حکومت تشکیل داد. و از امامان حضرت علی(علیه السلام ) به مدت چهار سال و نه ماه و امام حسن(علیه السلام) به مدت شش یا نه ماه حکومت کردند.
در مورد اولین جرقه ها، بعضی از مردم یا پادشاها که برای سفر یا تحصیل به کشورای اروپایی میرفتن، آزادی اونا رو میدیدن و اینکه همه ی مردمشون با هم برابرن و وقتی به کشور برمیگشتن تعریف میکردن!
مثلا تو داستانی داریم که رئیس جمهور یکی از کشورای اروپایی تو شهر راه میرفته بدون اینکه کسی بهش توجه کنه، در حالی که در ایران وقتی والی یه روستای دورافتاده هم تو روستا میومد، با کجابه و 30 40 نفر خدم و هشم و نگهبان بیرون میومد و مردمم باید راهو براش باز میکردن و تا رفتنش تو حالت تعظیم میموندن!!!
در مورد نواب صفوی، تا اونجا که میدونم آیت ا... کاشانی که رهبر انقلاب بی نتیجه ی قبل بود باهاش مخالف بود!! و از طرفی شیوه ی ترور توسط کدوم امام یا پیامبر تایید شده که بگیم شهیده!!؟؟
بعد هدف اسلام تشکیل حکومته یا نه یک برنامه ای است برای سعادت انسان؟؟؟
انچه که مسلم و ضروری به نظر میرسد این است که تشکیل حکومت یک امر ضروری و اجتناب ناپذیر است و اسلام برای آن اهداف بلند مدت و ایده های گوناگونی را در نظر داشته است
حکومت در لغت به معناي دادرسي و فصل خصومت است و معناي ديگر آن، تصرف يک قانون در معني و مفهوم قانون ديگر از زاويه ي تحديد يا توسعه ي آن قانون است. حاکميت يک امر معنوي و قدرت برتر فرماندهي است، که به وسيله ي حکومت يا دولت در جامعه اعمال مي گردد.
اسلام با آوردن قوانين سعادت آفرين، براي مديريت کلان جامعه بهترين انديشه ي سياسي را دارد و بدين ترتيب با سياست رابطه و پيوندی جدا نشدني و در هم تنيده دارد و نظام سياسي مورد نظر اسلام، نظام امت و امامت است.با توجه به نيازهاي متعارض انسان ها، تشکيل حکومت يک ضرورت اجتماعي است به همين خاطر است که پيامبر اعظم (ص) براي تحقق اهداف ذيل، حکومت تشکيل دادتا بشريت را از ظلمت به سوي نور توحيد هدايت کند، قوانين شريعت را بر اساس عدالت پياده نمايد و نفوس آلوده و رعيت گرفتار در اخلاق رذيله را، تزکيه و تاديب به آداب و اخلاق حسنه نمايد.
دين اسلام به عنوان آخرين و کامل ترين دين آسماني، حاکميت مطلق بر جهان و انسان را از آن خدا مي داند. «ان الحکم الا لله امر ان لا تعبدوا الا اياه ذلک الدين القيم ولکن اکثر الناس لا يعلمون». (يوسف/4)«ولله ما في السماوات و ما في الارض و کان الله بکل شي محيطا». (نساء/126) «فالحکم الله العلي الکبير». (مومنون/12) از آن جايي که خدا خود مستقيما اعمال قدرت نمي کند، به پيامبر گرامي اسلام اذن داده است تا با تاسيس دولت اسلامي اعمال حاکميت نمايد و بدين ترتيب جامعه ي بشري را به کمال مادي و معنوي رهنمون شود.
با تشکر از همه که پاسخ میدهند....
برادر تو ارسال قبلیم که گفتم !
تمام ائمه حقشون این بوده که حاکم بشن و خودشون هم مکرر تصریح کردند
ولی نکته ی مهمی که بهش توجه نکردید اینه که امام حکومت رو برای خودش نمیخواد برای مردم میخواد
وقتی خود مردم نمیان همکاری کنن که امام نمیان تنهایی دست به قیام بزنن. اکثریت مردم باید بخوان یا حداقل تعداد به قدری باشه که قیام نتیجه بده
ببخشید ....درسته.... تمام ائمه حقشون بود که حاکم بشن..... من منکر این نیستم....
من میگم پس چرا تلاشی نکردند....چرا مردم را متقاعد نکردند....چرا برای خود تبلیغات نکردند....من میگم چرا براشون مهم نبود....
گرفتن حکومت برای اسلام هدف نیست ، بلکه وسیله است
یعنی اسلام حکومت رو میخواد برای برقراری عدالت ، احقاق حق و دادن حق مظلوم و عدم گسترش ظلم و فساد و .........
اینها هدف هستند نه خود حکومت
ببخشید کجای اسلام اومده که برای برقرای عدالت و عدم گسترش فساد باید حکومت تشکیل داد ؟؟؟؟
ببخشید کجای اسلام اومده و دستور داده به تشکیل حکومت ؟؟؟
مگر ائمه برای برقراری عدالت رفتن حکومت تشکیل دادند ؟؟؟
درباره ی تاریخ ها ، مطالب و مستنداتش بصورت مفصل در اینترنت موجود هستش. کافیه اسم هرکدوم از شخصیت ها یا اسم وقایع (مثلا تاریخ مشروطه) رو در اینترنت سرچ کنید ، اطلاعات کامل و جامع میاد
مثلا نواب صفوی از 16 سالگی (1319) فعالیت خودش رو شروع کرد و در سال 1334 هم شهید شد
با تشکر....
هدف کی؟ نواب صفوی؟هدف کلی جریان انقلاب اسلامی رو که بالا نوشتم. تشکیل حکومت بعنوان یک وسیله ، تا بتونن مقدمات ظهور رو فراهم کنن
در بالا من نیز گفتم....ولی درباره ظهور....
کجای اسلام اومده که برای مقدمات ظهور باید حکومت تشکیل داد؟؟؟
والله من مدتی توی زمینه مهدویت تحقیق کردم.....هیچی درباره این که برید حکومت تشکیل بدید که ظهور نزدیک بشه ندیدم.....
در شکل گیری اکثر انقلاب ها عوامل محرک را باید جستجو کنیم تا اشخاص و اقشار را . هرچند که اشخاص هم میتوانند نقش تعئین کننده ای در قوت و جهت دهی و مداومت یا عدم ادامه انقلاب دانست.از عوامل وقوع انقلاب در ایران میتوان :
1- تاثیر چند جانبه دنیای غرب بر ایران .
اندیشه نوگرائی که در اوائل سده نوزدهم میلادی به تدریج بوسیله نخبگان سیاسی و روشنفکران آشنا به تمدن غرب وارد جامعه ایران گردید و مشروطیت را به اوج خود رسانید ( گفتمان سیاسی شیعه صفحه 3 دکتر درخشه چاپ دانشگاه امام صادق علیه السلام )در این اندیشه مساله نظام دموکرات و سکولار تا جمهوری و ... و در اندیشه های دیگری مانند کمونیسم وارد ایران گردید سلایق سیاسی متعدد را منجر شد و پس از ورود تکنولوژی غرب به ایران , پیشرفت های صنعتی , اقتصادی و بهداشتی و ... غربی دو جریان عمده پیش آمد
یکی جریانی که مدینه فاضله را در تشبه هرچه بیشتر به غرب و شرق می پنداشت و عموما شامل افرادی می شد که تصور مثبتی بر هویت خود نداشتند و لذا مبتلا به خود باختگی فرهنگی و هویتی و اعتقادی شدند
و جریان دومی که به بهبود شرایط هویتی فرهنگی و ملی خود می اندیشیدند و سعی بر این داشتند این هویت , اعتقاد و فرهنگ را سنتز کنند و ارتقاء ببخشند.
فتوای جهاد علمای شیعه علیه روسیه در جنگ ایران و روس , نهضت تنباکو , انقلاب مشروطیت , مبارزات مدرس , حرکت فدائیان اسلام , شرکت موثر روحانیت در ملی شدن صنعت نفت , و نهایتا نهضت روحانیت به رهبری امام خمینی از جمله نقش های روحانیت بود در وقوع انقلاب در ایران و شکل دهی و به مقصد رساندن انقلاب برهبری ایشان.
2- استبداد و ظلم حاکمان بر مردم و در عوض ضعف در برابر قدرت های خارجی و نتیجتا تضئیع حقوق مردم و تهدیدات امنینی مانند حضور نظامیان کشورهای مذکور در ایران و در عوض عدم توانائی قوات نظامی ایران در برابر تهدیدات داخله و خارجی و نتیجتا عدم امنیت مردم از بخش قضا و قانون گرفته تا امنیت غذائی , و بعد مشکل هویتی ( چنانکه در مورد اول ذکر شد ) و تهدید اعتقادات دینی و ملی بواسطه هجمه تفکرات و سبک زندگی غربی
اینها دست به دست هم دادند تا انقلاب ایران شکل بگیرد.
در هر حال منظور بحث چیست نمیدانم.
با تشکر از شما.....
منظور از بحس سوال منه....که آیا اسلام میگه باید حکومت تشکیل داد یا نه ؟؟؟ اگه بله دلیل و سند اگر نه پس چرا اتفاق افتاده ؟؟؟؟
با سلام به همه عزیزان که در این مباحث شرکت دارند
بله شهید نواب صفوی برای مبارزه با اسلام ستیزی و تشیع زدایی دست به ترور و قیام مسلحانه زد.
با تشکر....
شهید نواب صفوی به مدت چهار سال در نجف به تحصیل پرداخت پس از آن به دستور مرجعیت عامه شیعه سید ابوالحسن اصفهانی برای مبارزه با کجروی های اسلامی و افرادی از قبیل کسروی به ایران آمد و گروه فداییان اسلام را تاسیس نمود. هرچند فداییان اسلام به تشکیل حکومت اسلامی نظر داشتند اما انگیزه های انان در چند بخش خلاصه میگردد.
اول : انتقاد نسبت به برداشتهای خرافی از دین: نواب در این باره معتقد است که «سالیان درازی است که پردههای شومی بر روی حقایق نورانی اسلام به رنگهای مختلف کشیده شده و از تابش اشعهی نورانی آن حتی بر افکار و دلهای فرزندان اسلام و ملل اسلامی جهان جلوگیری کرده است.» در نظر وی اسلام دین عمل و تحرک است.
بسیار عقیده خوبی داشتند...
دوم: محور فکری، اعتقاد به آمیختگی دین با سیاست و نیز انتقاد به پرهیز روحانیان از دخالت در عرصهی سیاسی است. به اعتقاد وی، جدا انگاشتن دین از سیاست در میان روحانیان، روح خمودگی و بیاعتنایی نسبت بهمسائل جامعه و خودسریهای حکومت در سرنوشت امت مسلمان را پرورده بود.
من حرفی از جدایی دین از سیاست نزدم..... من بحثم سر تشکیل حکومته....
سوم: محور فکری که از اهمیت خاصی برخوردار میباشد، برپایی «حکومت اسلامی» است. فدائیان با رهبری نواب، نخستین تشکلی بود که حکومت اسلامی را فریاد میزد. اینان اجرای احکام دستورات اسلامی را منوط و مشروط به حکومت اسلامی میدانستند. فدائیان هرچند سخن از تشکیل و استقرار حکومت اسلامی میزدند ولی ساختار چنین حکومتی را روشن نمیکردند. در واقع آنها تصویر روشن و مناسبی از آنچه که «حکومت اسلامی» مینامیدند نداشتند.
متوجه نشدم....بیشتر توضیح دهید....
تعارضی بین حکومت و مرجعیت دینی وجود ندارد و هردو لازم ملزوم هم مستند دین و سیاست امام برخی تصور میکنند که سیاست یعنی حقه بازی و حضرت علی فرمود شما که فکر میکنید معاویه سیاستمدار تر است اگر من بخواهم میتوانم همان رویه را در پیش بگیرم ولی روش او دینی و اسلامی و الهی نیست. پس ما باید دید و نظر خود را نسبت به سیاست عوض کنیم
با توجه به معنی لازم و ملزوم ...:
لازم و ملزوم ؛ غیر ممکن التفریق . (ناظم الاطباء). دو چیز که وجود یکی بر دیگری متوقف است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- || (اصطلاح فقه ) هرگاه دو چیز را در نظر بگیریم یکی «الف » و دیگری «ب » ووضع آن دو طوری باشد که هروقت «الف » وجود پیدا کند «ب » هم وجود پیدا کند در این صورت «الف » را ملزوم و «ب » را لازم نامند و رابطه ٔ بین آن دو را لزوم خوانند. (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ).
ببخشید کجای اسلام داریم که مرجعیت دینی و حکومت لازم و ملزوم هستند ؟؟؟؟
ببخشید بحث من اصلا سر سیاست امام علی با سیاست معاویه نیست....که شما ازش حرف میزنید.....
کجای اسلام داریم که مرجعیت دینی شکل نمیگیرد مگر این که اول حکومت شکل گیرد؟؟؟؟
ببخشید مثلا در زمان های گذشته که اسلام حکومتی تشکیل نداده ..... چگونه مرجعیت وجود داشته ؟؟؟؟
دقیقا مشخص نیست کدام یک از پیامبران الهی حکومت تشکیل دادند، چون تاریخ همه انبیا روشن نیست. البته همه پیامبران الهی آمدند تا حکومت تشکیل دهند، زیرا آنان براى هدايت و رهبرى جوامع ماموريت يافته و مردم نيز به اطاعت از آنان مامور شدهاند: «و ما ارسلنا من رسول الا ليطاع باذن الله»( نساء/ 64) هيچ پيامبرى را نفرستاديم. مگر اينكه به خواست خدا مطيع فرمان او باشند. خداوند مىخواهد همه پيامبران و اوصياى آنان در جامعهاى كه در آن مبعوث شدهاند، مطاع باشند و معناى مطاع جز رهبر، حاكم و سلطان بودن نيست." آيا آنكه خلق را به راه حق رهبرى مىكند، سزاوار به پيروى است یا آنكه خود هدايت نمىشود (و راه نمىيابد) مگر اينكه هدايت گردد، پس شما را چه شده و چگونه قضاوت مىكنيد؟( یونس 36) بر این اساس همه پيامبران به اين وظيفه خدايى قيام كردند و مردم را به اطاعت از خويش فرا خواندند و آنانى كه با اجابت مردم مواجه شدند، حكومت تشكيل دادند و به اجراى احكام پرداختند.
خواب....تشکیل حکومت جدای دینه....جدای اسلامه.... بسته به خواست مردمه.....درسته؟؟؟؟اگر مردم نخواستند ....شکل نمیگیرد..... و اگر مردم نخواستند دین سعی برای حکومت گرفتن نمیکند....
پس چرا انقلاب ایران توسط روحانیت شروع شد و یکی از اهدافشون هم تشکیل حکومت بوده ؟؟؟
بعضى از مفسران احتمال داده اند كه داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون، اين شش نفر، از پيامبرانى بودند كه علاوه بر مقام نبوت و رسالت داراى حكومت و زمامدارى بودند (مكارم شيرازى، ناصر تفسیر نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية،1374، ش، ج6، ص261) همچنین پیامبر اسلام (ص) نیز حکومت تشکیل داد. و از امامان حضرت علی(علیه السلام ) به مدت چهار سال و نه ماه و امام حسن(علیه السلام) به مدت شش یا نه ماه حکومت کردند.
با تشکر از شما...
در مورد اولین جرقه ها، بعضی از مردم یا پادشاها که برای سفر یا تحصیل به کشورای اروپایی میرفتن، آزادی اونا رو میدیدن و اینکه همه ی مردمشون با هم برابرن و وقتی به کشور برمیگشتن تعریف میکردن!
مثلا تو داستانی داریم که رئیس جمهور یکی از کشورای اروپایی تو شهر راه میرفته بدون اینکه کسی بهش توجه کنه، در حالی که در ایران وقتی والی یه روستای دورافتاده هم تو روستا میومد، با کجابه و 30 40 نفر خدم و هشم و نگهبان بیرون میومد و مردمم باید راهو براش باز میکردن و تا رفتنش تو حالت تعظیم میموندن!!!
یا تشکر از شما...
در مورد نواب صفوی، تا اونجا که میدونم آیت ا... کاشانی که رهبر انقلاب بی نتیجه ی قبل بود باهاش مخالف بود!! و از طرفی شیوه ی ترور توسط کدوم امام یا پیامبر تایید شده که بگیم شهیده!!؟؟
با تشکر از این حرفتون.....
میشه بگید روش ترور ایشون چگونه بوده؟؟؟؟ اصلا روش ایشون برای تشکیل حکومت اسلامی چگونه بوده؟؟؟؟ روش ایشون برای مبارزه با اسلام ستیزی چگونه بوده؟؟؟؟
انچه که مسلم و ضروری به نظر میرسد این است که تشکیل حکومت یک امر ضروری و اجتناب ناپذیر است و اسلام برای آن اهداف بلند مدت و ایده های گوناگونی را در نظر داشته است
اولا کجای اسلام داریم که تشکیل حکومت یک امر ضروری و اجتناب ناپذیر است؟؟؟؟
درسته ...اسلام برای حکومت داری...روشش...پیشنهاد داده... گفته این کار بهتره و این کار خوب نیست.... ولی نگفته برید حکومت تشکیل بدید....
دوما شما دارید میگید به نظر میرسد......ببخشید شما که نظر میدی......نظرت اسلامه یا نظر خودته؟؟؟؟ اگه اسلامه....حدیث و روایت و قرآن و از ائمه با سند قوی بیار....
حکومت در لغت به معناي دادرسي و فصل خصومت است و معناي ديگر آن، تصرف يک قانون در معني و مفهوم قانون ديگر از زاويه ي تحديد يا توسعه ي آن قانون است. حاکميت يک امر معنوي و قدرت برتر فرماندهي است، که به وسيله ي حکومت يا دولت در جامعه اعمال مي گردد.
بیشتر توضیح بده...نفهمیدم...
اسلام با آوردن قوانين سعادت آفرين، براي مديريت کلان جامعه بهترين انديشه ي سياسي را دارد و بدين ترتيب با سياست رابطه و پيوندی جدا نشدني و در هم تنيده دارد و نظام سياسي مورد نظر اسلام، نظام امت و امامت است.با توجه به نيازهاي متعارض انسان ها، تشکيل حکومت يک ضرورت اجتماعي است به همين خاطر است که پيامبر اعظم (ص) براي تحقق اهداف ذيل، حکومت تشکيل دادتا بشريت را از ظلمت به سوي نور توحيد هدايت کند، قوانين شريعت را بر اساس عدالت پياده نمايد و نفوس آلوده و رعيت گرفتار در اخلاق رذيله را، تزکيه و تاديب به آداب و اخلاق حسنه نمايد.
من گفتم...اسلام برنامه داره... ولی هدفش حکومت کردن نیست...
بعدش...اصل تشکیل حکومت که منظورم حکومت خاصی نیست...یک اصل پذیرفته شدس.... من منکرش نیستم....
بعدش واقعا پیامبر هدفش از تشکیل حکومت این بود که بشريت را از ظلمت به سوي نور توحيد هدايت کند، قوانين شريعت را بر اساس عدالت پياده نمايد و نفوس آلوده و رعيت گرفتار در اخلاق رذيله را، تزکيه و تاديب به آداب و اخلاق حسنه نمايد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟شما بر چه اساس هدف پیامبر را میگی که چه بوده ؟؟؟؟ خودش بهت گفته؟؟؟؟ یا نه حدیثی ....روایتی...آیه قرآنی...چیزی داریم که میگه هدف پیامبر این بوده؟؟؟؟ بعدش پس اگه اینطوره که شما میگی ....بقیه ائمه در وظیفشون کوتاهی کردند.....چون میتونستند برای اجرای عدالت و هدایت مردم برن حکومت تشکیل بدن ...ولی نرفتن....پس اشتباه کردند....
دين اسلام به عنوان آخرين و کامل ترين دين آسماني، حاکميت مطلق بر جهان و انسان را از آن خدا مي داند. «ان الحکم الا لله امر ان لا تعبدوا الا اياه ذلک الدين القيم ولکن اکثر الناس لا يعلمون». (يوسف/4)«ولله ما في السماوات و ما في الارض و کان الله بکل شي محيطا». (نساء/126) «فالحکم الله العلي الکبير». (مومنون/12) از آن جايي که خدا خود مستقيما اعمال قدرت نمي کند، به پيامبر گرامي اسلام اذن داده است تا با تاسيس دولت اسلامي اعمال حاکميت نمايد و بدين ترتيب جامعه ي بشري را به کمال مادي و معنوي رهنمون شود.
اولا لطف کنید معنی آیات را بنویسید....من عربی بلد نیستم...
دوما ....درسته... خدا مستقیما اعمال قدرت نمیکند....
بعدش کجا اومده که خدا گفته به پیامبر برو حکومت تشکیل بده ؟؟؟ و به این وسیله جامعه بشری به کمال مادی و معنوی میرسه؟؟؟؟؟
به نظر من پیامبر و ائمه نیز به طبع از خدا هیچ وقت مستقیما اعمال قدرت نکردند....و هیچ کس را مجبور به کاری نکردند.... فقط راه را روشن کردند....به قول خدا در قرآن میگه پیامبر برای شما بشیر و نذیر بود..... و اسلام نیز که دین این افراد و این خداست نیز هیچگاه اعمال قدرت به طور مستقیم نمیکند.... خود قرآن میگه لا اکراه فی الدین....یعنی چی؟؟؟؟
به نظر من وقتی پدر مادری با زور به بچشون یک چیزی را تحمیل میکنند....این بچه وقتی تحملش تموم شد مثل زودپز میترکه......
به نظر من نسل جوان امروز هم که این قدر از دین گریزان هستند دلیل اصلیش همینه که همه چیز بهشون با زور و اجبار اعمال میشه....جوون هم نمیتونه تحمل کنه ....از دین فرار میکنه.....
حرف من اینه که اسلام نگفته برید حکومت تشکیل بدید......
میشه بگید روش ترور ایشون چگونه بوده؟؟؟؟ اصلا روش ایشون برای تشکیل حکومت اسلامی چگونه بوده؟؟؟؟ روش ایشون برای مبارزه با اسلام ستیزی چگونه بوده؟؟؟؟
روشش این بود که سران حکومتو [به طرز فجیعانه ای] ترور میکرد تا ارکان حکومت سست بشه! ولی تو این راه هرکی که جلوی راهشم بود میکشت!! مثل منشی کسروی که پایین نوشته!!
جواب سوال دوم و سومم یه کلمه ست: ترور!!
یه بارم مصدقو تهدید به ترور کرده!!
این چیزیه که تو ویکی پدیا نوشته:
[h=3]حکم ارتداد و ترور کسروی[/h] نوشتار اصلی: ترور احمد کسروی
اجساد احمد کسروی و منشیاش که فدائیان اسلام در داخل کاخ دادگستری به قتل رساندند.
در این دوران احمد کسروی کتاب شیعیگری را نوشت و جمعیت با هماد آزادگان را تأسیس کرد. کتب ادعیه شیعه و کتب شیخ سهروردی را در دی ماه هر سال تحت عنوان «جشن کتابسوزان» آتش زد و این عمل خود را «پاکدینی» نام نهاد.[۷] کتاب شیعیگری کسروی به حوزه علمیه نجف رسید. نواب آن را به روحانیان نجف داد. از میان روحانیان تنهاحاج آقا حسین قمی از مراجع نجف حکم ارتداد کسروی را صادر مینماید.[۲۰] در عین حال مجلس شورای ملی هم در نامهای به نخست وزیر خواستار توقیف فعالیتهای کسروی شد؛ اما کسروی به فعالیت خود ادامه داد.[۷]
عبدالحسین امینی درخواست نواب را برای صدور حکم ارتداد رد کرده و از او میخواهد که تنها به درسش برسد.[۲۱] دوستان نواب و طلاب او را عازم ایران کردند تا کسروی را از دین ستیزی بازدارد.[۷][۴] وی پس از چند جلسه بحث و گفتگو با کسروی، وی را عنصری بیدین یافت.[۶] در نتیجه به کمک سراج انصاری، قاسم اسلامی، مهدی شریعتمداری و برخی دیگر از نویسندگان تهران «جمعیت مبارزه با بیدینی» را تشکیل داد. اما این جمعیت علیرغم تماسها و مذاکرات متعدد نتوانست کسروی را از دین ستیزی بازدارد.[۴]
نواب صفوی دقایقی قبل از اجرای حکم اعدام
با وجود این نواب صفوی پس از آنکه در آخرین دیدار خود با کسروی، توسط او و گروه مسلح همراهش تهدید شد، مصمم گردید وی را از میان بردارد. او پس از تهیه پول از اسدالله مدنی و محمدحسن طالقانی٬[۲۲] کسروی را در ۲۹ فروردین ۱۳۲۴[۲۳] در میدان حشمت الدوله تهران ترور کرد، اما کسروی زنده ماند و نواب را دستگیر و زندانی کردند.[۴] وی چندی بعد به درخواست روحانیان ایران و نجف پس از دو ماه، با قید کفالت آزاد گردید. کسروی قرآن سوزی خود را انکار کرد و مبلغ ۵۰ هزار ریال برای کسی که این موضوع را ثابت کند جایزه تعیین کرد.[۷]
نواب صفوی، پس از آزادی از زندان طی اعلامیهای جمعیت فدائیان اسلام را تشکیل داد. نخستین اقدام این جمعیت، کشتن موفق احمد کسروی، نویسنده و محقق ایرانی در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ در ساختمان دادگستری تهران بود: سید حسین امامی مخفیانه به محافل کسروی راه یافت و در آنجا او شاهد بود که کسروی به فعالیتهای ضد شیعی خود ادامه میدهد. نواب طوماری تنظیم کرد و خواستار محاکمه کسروی به جرم توهین به مقدسات اسلامی شد. از آنجا که به رای مثبت دادگاه به نفعشان امیدی نداشتند، تصمیم به کشتن او گرفتند. در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ سید علیمحمد امامی و سید حسین امامی به همراه نه نفر دیگر از فداییان اسلام کسروی را در کاخ دادگستری به همراه منشیاش حدادپور به طرز فجیعی به قتل رساندند.[۷]
[h=3]دیگر ترورها[/h] ترور عبدالحسین هژیر وزیر دربار محمدرضاشاه پهلوی در ۱۳ آبان ۱۳۲۸ به دست حسین امامی اقدام بعدی این گروه بود. همچنین به دستور نواب صفوی، فدائیان اسلام توسط خلیل طهماسبی، سپهبد علی رزمآرا، نخستوزیر ایران را در روز ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ کشتند.[۲۴] البته در مورد جای تردید و شک بسیاری وجود دارد و در همان زمان نیز در روزنامه شاهد در مورد اینکه قاتل از فداییان اسلام است یا نه بحثهای زیادی گردید برخی قتل تیمسار رزم آراء را به دستور شاه و به دست یک گروهبان ارتش که محافظ او بود میدانند و علت آن را جلوگیری از کودتای رزم آرا بیان میدارند.[۲۵][۲۶][۲۷][۲۸][۲۹][۳۰][۳۱][۳۲]
یکی دیگر از فعالیتهای این گروه، ترور دکتر حسین فاطمی در ۲۵ بهمن ۱۳۳۰ بود که به دست محمدمهدی عبدخدایی انجام شد و باعث گردید که دکتر فاطمی تا زمان مرگش از عوارض این زخم رنج ببرد. گفتنی است که نواب صفوی در این زمان در زندان به سر میبرد.
این گروه در ۲۵ آبان ۱۳۳۴ توسط مظفر ذوالقدر تلاش ناموفقی برای قتل حسین علاء نمودند. به ادعای محمدمهدی عبدخدایی، حسنعلی منصور توسط جمعیت مؤتلفه اسلامی که یاران نواب صفوی بودند و راه او را ادامه میدادند کشته شد. همچنین محمدمهدی عبدخدایی مدعیست که مهدی عراقی اعلام کردهبود منصور با اسلحه نواب کشته شدهاست.[۳۳]
یه بارم مصدقو تهدید به ترور کرده!! نوشتار اصلی: ترور احمد کسروی در این دوران احمد کسروی کتاب شیعیگری را نوشت و جمعیت با هماد آزادگان را تأسیس کرد. کتب ادعیه شیعه و کتب شیخ سهروردی را در دی ماه هر سال تحت عنوان «جشن کتابسوزان» آتش زد و این عمل خود را «پاکدینی» نام نهاد.[۷] کتاب شیعیگری کسروی به حوزه علمیه نجف رسید. نواب آن را به روحانیان نجف داد. از میان روحانیان تنهاحاج آقا حسین قمی از مراجع نجف حکم ارتداد کسروی را صادر مینماید.[۲۰] در عین حال مجلس شورای ملی هم در نامهای به نخست وزیر خواستار توقیف فعالیتهای کسروی شد؛ اما کسروی به فعالیت خود ادامه داد.[۷] نواب صفوی دقایقی قبل از اجرای حکم اعدام با وجود این نواب صفوی پس از آنکه در آخرین دیدار خود با کسروی، توسط او و گروه مسلح همراهش تهدید شد، مصمم گردید وی را از میان بردارد. او پس از تهیه پول از اسدالله مدنی و محمدحسن طالقانی٬[۲۲] کسروی را در ۲۹ فروردین ۱۳۲۴[۲۳] در میدان حشمت الدوله تهران ترور کرد، اما کسروی زنده ماند و نواب را دستگیر و زندانی کردند.[۴] وی چندی بعد به درخواست روحانیان ایران و نجف پس از دو ماه، با قید کفالت آزاد گردید. کسروی قرآن سوزی خود را انکار کرد و مبلغ ۵۰ هزار ریال برای کسی که این موضوع را ثابت کند جایزه تعیین کرد.[۷] دیگر ترورها ترور عبدالحسین هژیر وزیر دربار محمدرضاشاه پهلوی در ۱۳ آبان ۱۳۲۸ به دست حسین امامی اقدام بعدی این گروه بود. همچنین به دستور نواب صفوی، فدائیان اسلام توسط خلیل طهماسبی، سپهبد علی رزمآرا، نخستوزیر ایران را در روز ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ کشتند.[۲۴] البته در مورد جای تردید و شک بسیاری وجود دارد و در همان زمان نیز در روزنامه شاهد در مورد اینکه قاتل از فداییان اسلام است یا نه بحثهای زیادی گردید برخی قتل تیمسار رزم آراء را به دستور شاه و به دست یک گروهبان ارتش که محافظ او بود میدانند و علت آن را جلوگیری از کودتای رزم آرا بیان میدارند.[۲۵][۲۶][۲۷][۲۸][۲۹][۳۰][۳۱][۳۲]وشش این بود که سران حکومتو [به طرز فجیعانه ای] ترور میکرد تا ارکان حکومت سست بشه! ولی تو این راه هرکی که جلوی راهشم بود میکشت!! مثل منشی کسروی که پایین نوشته!!
جواب سوال دوم و سومم یه کلمه ست: ترور!!
این چیزیه که تو ویکی پدیا نوشته:
حکم ارتداد و ترور کسروی
اجساد احمد کسروی و منشیاش که فدائیان اسلام در داخل کاخ دادگستری به قتل رساندند.
عبدالحسین امینی درخواست نواب را برای صدور حکم ارتداد رد کرده و از او میخواهد که تنها به درسش برسد.[۲۱] دوستان نواب و طلاب او را عازم ایران کردند تا کسروی را از دین ستیزی بازدارد.[۷][۴] وی پس از چند جلسه بحث و گفتگو با کسروی، وی را عنصری بیدین یافت.[۶] در نتیجه به کمک سراج انصاری، قاسم اسلامی، مهدی شریعتمداری و برخی دیگر از نویسندگان تهران «جمعیت مبارزه با بیدینی» را تشکیل داد. اما این جمعیت علیرغم تماسها و مذاکرات متعدد نتوانست کسروی را از دین ستیزی بازدارد.[۴]
نواب صفوی، پس از آزادی از زندان طی اعلامیهای جمعیت فدائیان اسلام را تشکیل داد. نخستین اقدام این جمعیت، کشتن موفق احمد کسروی، نویسنده و محقق ایرانی در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ در ساختمان دادگستری تهران بود: سید حسین امامی مخفیانه به محافل کسروی راه یافت و در آنجا او شاهد بود که کسروی به فعالیتهای ضد شیعی خود ادامه میدهد. نواب طوماری تنظیم کرد و خواستار محاکمه کسروی به جرم توهین به مقدسات اسلامی شد. از آنجا که به رای مثبت دادگاه به نفعشان امیدی نداشتند، تصمیم به کشتن او گرفتند. در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ سید علیمحمد امامی و سید حسین امامی به همراه نه نفر دیگر از فداییان اسلام کسروی را در کاخ دادگستری به همراه منشیاش حدادپور به طرز فجیعی به قتل رساندند.[۷]
یکی دیگر از فعالیتهای این گروه، ترور دکتر حسین فاطمی در ۲۵ بهمن ۱۳۳۰ بود که به دست محمدمهدی عبدخدایی انجام شد و باعث گردید که دکتر فاطمی تا زمان مرگش از عوارض این زخم رنج ببرد. گفتنی است که نواب صفوی در این زمان در زندان به سر میبرد.
این گروه در ۲۵ آبان ۱۳۳۴ توسط مظفر ذوالقدر تلاش ناموفقی برای قتل حسین علاء نمودند. به ادعای محمدمهدی عبدخدایی، حسنعلی منصور توسط جمعیت مؤتلفه اسلامی که یاران نواب صفوی بودند و راه او را ادامه میدادند کشته شد. همچنین محمدمهدی عبدخدایی مدعیست که مهدی عراقی اعلام کردهبود منصور با اسلحه نواب کشته شدهاست.[۳۳]
اگر این طور است که شما میگید :
اولین چیزی که به ذهن من رسید داعش بود.....
دوما آیا این شخص دارای صلاحیت این بوده که بگه کی باید کشته بشه یا نه ؟؟؟؟ یعنی این آقا چه کاره بود ؟؟؟؟ مرجع بوده ؟؟؟؟ ولی فقیه بوده ؟؟؟؟ ائمه هم این گونه عمل نکردند......
بعدش واقعا ما ریشه و جرقه انقلابمون را از این آقا میدونیم؟؟؟؟
این دلیل نمیشه که هرکی مخالفمون بود بگیریم بکشیمش ..... در دین اکراهی وجود ندارد.... تازه طرف توی خلوت خودش هر غلطی دلش خواست کنه به ما مربوط نمیشه.....که ایشون افرادی را میزارن که به صورت جاسوس وارد محافل خصوصیشون بشن....بعد بگن باید کشته بشن..... اصلا این آقا واقعا هدفش اسلام بوده ؟؟؟؟
این فرد که هنوز ریشش کامل در نیومده .... و هنوز طلبه س.....به قول علامه امینی....که گفتش بگیر درستو بخون....کی بوده که این قدر ادعای دین داره؟؟؟؟
مگه اسلام در حال نابودی بوده و فقط منتظر ایشون بوده؟؟؟؟
مگه هزار عالم و مرجع دینی نیوده که ایشون از روی خود هر کاری دلش خواست میکنه؟؟؟؟
ببخشید مگه داعش چی میگه ؟؟؟ میگه هر کی مخالف ما بود یعنی مخالف اسلام ما بود ....باید بمیره....
من از عملکرد ایشون به داعش رسیدم....
واقعا برام جای تعجبه....
سلام علیکم و رحمه الله
یک مطلبی را قبل از طرح موضوع لازم است مطرح کنم و آن اینکه
ویکی پدیا به اعتراف خودش یک صفحه اینترنتی کاربر محور ( البته اگر کمی با این سایت آشنا باشید میدانید که کاربر بخصوص محور است و بر اساس سیاستی خاص عمل میکند و نه هر کاربری ) است
در هر حال این سایت هر صفحه ای که به یک کلیدواژه تخصیص داده و مطالبی را اشاعه میدهد همآنقدر معتبر است که یک کاربر دیگر ممکن است بیاید و هر قسمت و یا کل آن را تغئیر دهد و بنا بر تناسب زمانه مطلب دیگر را بگذارد.
در مورد عدم توانائی تشخیص تفاوت میان داعش و فدائیان اسلام بنده مطلبی ندارم که بگویم . هر کسی میتواند هر طور که میخواهد یک تصور بسازد و میتواند کشتن زنان و کودکان و مردم بیگناه را با ترور حسنعلی منصور و امثالهم یکی بداند . لذا وقتی چنین شد دیگر طرح بحث بی معنی است.
در مورد ترور احمد کسروی و استفتاء برای محارب بودن او . و اینکه نواب و فدائیان را سرزنش کنیم بخاطر قتل ایشان لازم است نکته را ذکر کنم و آن اینکه حذف فیزیکی مخالف یک امر عجیبی نیست . چنانکه گروه های دیگر سیاسی و فکری مانند حزب توده و فرقان و ... با مخالفین خود چنین میکردند و خود دولت وقت هم چنین رفتاری با مخالفینش داشت حتی اگر او مدرس وکیل مجلس بود
و یا اینکه شارل دوگل رئیس جمهور فرانسه یا صدها و شاید هزاران کشتاری که تا امروز در اروپا تا امریکا و از شرق تا غرب عالم مرتکب آن شده و میشوند.
این رفتار ( حذف فیزیکی ) در زمان نواب یک روش پر کاربردی در بین انقلابیون و سیاسیون در کل ممالک بود با این تفاوت که کسانی که توسط فدائیان اسلام ترور میشدند یا افراد خائن به کشور و حقوق مردم بودند و یا کسانی بودند که پرچم دشمنی با دین را در زمانی برداشته بودند که هجمه فرهنگ و تمدن غربی هویت ایران و دیانت اسلام را تهدید به نابودی هویت و فرهنگ ایرانی و اسلامی را در نیت داشت و ایشان بدفاع از کیان دین در حد درک و توان خود عمل کردند.
یاحق
منظور از بحس سوال منه....که آیا اسلام میگه باید حکومت تشکیل داد یا نه ؟؟؟ اگه بله دلیل و سند اگر نه پس چرا اتفاق افتاده ؟؟؟؟
عرض سلام مجدد
آیا اگر پیامبر اکرم ( ص ) حکومت تشکیل نمیداد میتوانست احکام شرع را اجرا کند ؟ اگر کفار و مشرکین و یهود و احزاب و قبائل به این جماعت مسلمان حمله میکردند آیا میتوانست بدون وجود حکومت از مسلمین و اسلام دفاع نماید ؟
لذا پیامبر پس از هجرت در مدینه حکومت تشکیل دادند .
حال که با این شک و تردید به اسلام نگاه میکنید
بگذارید در یک نگاه و یک قیاس ساده در مورد توانائی تشکیل حکومت مطلبی را بعنوان لب مطلب بیاورم .
1- نظام پادشاهی آنقدر حکمت دارد تا بتواند با اتکاء به عقول یک یا چند نفر حکومت تشکیل بدهد
2- نظام کمونیسم بر اساس یک تئوری , دکترین اجتماعی و اقتصادی تعریف میکند و حکومت تشکیل میدهد
3- نظام سرمایه داری بر اساس نظام اقتصادی - اعتقادی یهودی , یک حکومت تشکیل میدهد
پس بطریق اولی دین اسلام با آن آموزه های وحیانی و کامل می تواند تشکیل حکومت بدهد.
یاحق
اگر این طور است که شما میگید :
اولین چیزی که به ذهن من رسید داعش بود.....
دوما آیا این شخص دارای صلاحیت این بوده که بگه کی باید کشته بشه یا نه ؟؟؟؟ یعنی این آقا چه کاره بود ؟؟؟؟ مرجع بوده ؟؟؟؟ ولی فقیه بوده ؟؟؟؟ ائمه هم این گونه عمل نکردند......
بعدش واقعا ما ریشه و جرقه انقلابمون را از این آقا میدونیم؟؟؟؟
این دلیل نمیشه که هرکی مخالفمون بود بگیریم بکشیمش ..... در دین اکراهی وجود ندارد.... تازه طرف توی خلوت خودش هر غلطی دلش خواست کنه به ما مربوط نمیشه.....که ایشون افرادی را میزارن که به صورت جاسوس وارد محافل خصوصیشون بشن....بعد بگن باید کشته بشن..... اصلا این آقا واقعا هدفش اسلام بوده ؟؟؟؟
این فرد که هنوز ریشش کامل در نیومده .... و هنوز طلبه س.....به قول علامه امینی....که گفتش بگیر درستو بخون....کی بوده که این قدر ادعای دین داره؟؟؟؟
مگه اسلام در حال نابودی بوده و فقط منتظر ایشون بوده؟؟؟؟
مگه هزار عالم و مرجع دینی نیوده که ایشون از روی خود هر کاری دلش خواست میکنه؟؟؟؟
ببخشید مگه داعش چی میگه ؟؟؟ میگه هر کی مخالف ما بود یعنی مخالف اسلام ما بود ....باید بمیره....
من از عملکرد ایشون به داعش رسیدم....
واقعا برام جای تعجبه....
گفتم که، اولین جرقه ها مربوط به همون کسایی بود که به اروپا میرفتن و اخبارشو به داخل میاوردن!
سلام علیکم و رحمه اللهیک مطلبی را قبل از طرح موضوع لازم است مطرح کنم و آن اینکه
ویکی پدیا به اعتراف خودش یک صفحه اینترنتی کاربر محور ( البته اگر کمی با این سایت آشنا باشید میدانید که کاربر بخصوص محور است و بر اساس سیاستی خاص عمل میکند و نه هر کاربری ) است
در هر حال این سایت هر صفحه ای که به یک کلیدواژه تخصیص داده و مطالبی را اشاعه میدهد همآنقدر معتبر است که یک کاربر دیگر ممکن است بیاید و هر قسمت و یا کل آن را تغئیر دهد و بنا بر تناسب زمانه مطلب دیگر را بگذارد.در مورد عدم توانائی تشخیص تفاوت میان داعش و فدائیان اسلام بنده مطلبی ندارم که بگویم . هر کسی میتواند هر طور که میخواهد یک تصور بسازد و میتواند کشتن زنان و کودکان و مردم بیگناه را با ترور حسنعلی منصور و امثالهم یکی بداند . لذا وقتی چنین شد دیگر طرح بحث بی معنی است.
در مورد ترور احمد کسروی و استفتاء برای محارب بودن او . و اینکه نواب و فدائیان را سرزنش کنیم بخاطر قتل ایشان لازم است نکته را ذکر کنم و آن اینکه حذف فیزیکی مخالف یک امر عجیبی نیست . چنانکه گروه های دیگر سیاسی و فکری مانند حزب توده و فرقان و ... با مخالفین خود چنین میکردند و خود دولت وقت هم چنین رفتاری با مخالفینش داشت حتی اگر او مدرس وکیل مجلس بود
و یا اینکه شارل دوگل رئیس جمهور فرانسه یا صدها و شاید هزاران کشتاری که تا امروز در اروپا تا امریکا و از شرق تا غرب عالم مرتکب آن شده و میشوند.این رفتار ( حذف فیزیکی ) در زمان نواب یک روش پر کاربردی در بین انقلابیون و سیاسیون در کل ممالک بود با این تفاوت که کسانی که توسط فدائیان اسلام ترور میشدند یا افراد خائن به کشور و حقوق مردم بودند و یا کسانی بودند که پرچم دشمنی با دین را در زمانی برداشته بودند که هجمه فرهنگ و تمدن غربی هویت ایران و دیانت اسلام را تهدید به نابودی هویت و فرهنگ ایرانی و اسلامی را در نیت داشت و ایشان بدفاع از کیان دین در حد درک و توان خود عمل کردند.
یاحق
سلام
اولا باید بگم که منبع من ویکی پدیا نیست!(با اینکه منابع هر مطلب پایینش نوشته و اصلا مقاله ی بی مدرکو خیلی نگه نمیدارن!) و چون مطلبی که نوشته خلاصه ی منبع منه اطلاعات اونو نوشتم! شما تو کتابای تاریخیم بگردید(اگه نویسندش افراطی نباشه!!) به این مطلب برمیخورید!
این مقایسات وقتی درسته که بگیم اون دولت و اون احزاب حق بودن! و تازه مگه همون دوره نبوده که آیت ا... کاشانی و دکتر مصدق تا مرز انقلابی پیش رفتن، بدون اینکه تروری انجام بدن!؟ پس اینکه بگیم این روش مد بوده چندان قانع کننده نیست!! و همینطور میشه ازش نتیجه گرفت که چون تو پاکستان تروریست زیاده، تروریستا جاشون تو بهشته!!!!!
بسم الله الرحمن الرحیم
ببخشید ....درسته.... تمام ائمه حقشون بود که حاکم بشن..... من منکر این نیستم....
من میگم پس چرا تلاشی نکردند....چرا مردم را متقاعد نکردند....چرا برای خود تبلیغات نکردند....من میگم چرا براشون مهم نبود....ببخشید کجای اسلام اومده که برای برقرای عدالت و عدم گسترش فساد باید حکومت تشکیل داد ؟؟؟؟
ببخشید کجای اسلام اومده و دستور داده به تشکیل حکومت ؟؟؟
مگر ائمه برای برقراری عدالت رفتن حکومت تشکیل دادند ؟؟؟کجای اسلام اومده که برای مقدمات ظهور باید حکومت تشکیل داد؟؟؟
والله من مدتی توی زمینه مهدویت تحقیق کردم.....هیچی درباره این که برید حکومت تشکیل بدید که ظهور نزدیک بشه ندیدم.....
برادر اینکه شما در تحقیقات بهش نرسیدید دلیل نمیشه که اصلا نباشه !
فرض کنید:
1- حاکم ظالمی سر کاره در حکومت.
2- ما هم در اسلام قوانینی داریم که میگه چطور رفتار کنید که ظلم در حق کسی نشه و چگونه باید رفتار کرد با ظالم و چگونه باید جامعه را اداره کرد و...
حالا چه راهی پیش پای ماست بجز اینکه حکومت رو خودمون در دست بگیریم و اون قوانین اسلام رو پیاده کنیم؟
این دلیل عقلی بود.
دلیل نقلی ما هم اینه که پیامبر (ص) حکومت تشکیل دادند و عمل معصوم برای ما حجت است.
و اما اینکه چرا بقیه ی ائمه حکومت تشکیل ندادند هم دلیل بر این نمیشه که نباید حکومت تشکیل داد بلکه دلیل بر اینکه نتوانستند حکومت تشکیل بدهند. شاهد این قضیه هم اینه که هیچ روایتی مبنی بر تایید حاکمان وقت از سوی ائمه نیست. در روایتی داریم که حاکم وقت از امام میپرسن فدکی که شما میفرمایید غصب شده کجاست که بهتون بدیم؟ امام فرمودند کل حکومت !
در پست قبلی نوشتم که علت قیام نکردن ائمه نداشتن یار وفادار و پای کار به اندازه کافی بوده.
درباره ی تشکیل حکومت برای مقدمات ظهور ، فقط به یک روایت بسنده میکنم ولی روایت و دلیل بسیار هست. روایت داریم یکی از عوامل تاخیر در ظهور ، خوف قتل هستش . این یعنی اینکه جان امام زمان را شیعیانش باید حفظ کنند در روزهای اول ظهور ، سوال من اینه که شیعیان بدون تشکیل حکومت و تشکیل یک ارتش و گارد حفاظتی و... چجوری میتونن جان امام زمان رو حفظ کنن؟
موفق باشید
در مورد نواب صفوی، تا اونجا که میدونم آیت ا... کاشانی که رهبر انقلاب بی نتیجه ی قبل بود باهاش مخالف بود!! و از طرفی شیوه ی ترور توسط کدوم امام یا پیامبر تایید شده که بگیم شهیده!!؟؟
باسلام
اتفاقادر مورد مرحوم ایة الله کاشانی و شهید نواب صفوی اتفاق نظر وجود داشت
زیرا مرحوم کاشانی رهبر معنوی و دینی فدایان اسلام محسوب میشد. چون در ملاقات بین کاشانی 68 ساله و نواب صفوی 21 ساله، پیمان مهمی با موضوعیت تاسیس حکومت اسلامی بسته شد. از 1945 تا 1951 پیوند محکمی بین آن دو برقرار بود. در طی این دوران، کاشانی مرجع تقلید فداییان اسلام شد و فرمانهایش برای اعضا، التزامآور و غیر قابل رد بود.
از اقدامات مهم نواب صفوی ترور رزم آرا بود که به حکم مرحوم کاشانی و برخی علما صورت پذیرفت این جمله از اوست که گفت (چون مجتهد جامعالشرایط هستم و رزمآرا را مهدورالدم دانسته فتوای قتل را صادر کردم(. زیرا رزمآرا با ملی شدن صنعت نفت مخالف بود.
در چنين وضعيتي بود که با موافقت ضمني آيتالله کاشاني و گروههاي سياسي طرفدار جبهه ملي فدائيان اسلام طرح ترور رزمآرا را مورد توجه قرار داده و در 16 اسفند 1329 خليل طهماسبي او را در مسجد سپهسالار به قتل رسانيد.
اقدامات مسلحانهی نواب توانست کسروی را، به عنوان یکی از بزرگترین عوامل تخریب تفکر و اندیشهی دینی در جامعه، از سر راه بردارد، این دستاورد بزرگ بود؛ زیرا توانست عامل مسمومیت فضای فرهنگی کشور را، که میتوانست نسلی را در جامعه تربیت کند که این نسل نسبت به دین شبهه داشته باشد و نسبت به مبانی اعتقادی خود دچار شبهه شود، حذف کند؛ زیرا کسروی عامل مخربی برای مبانی فکری و هویت دینی ملت ما بود. مثل بمبی برای انهدام هویت دینی ملت ما بود.
آثار سخنرانیها و اقدامات مرحوم نواب در سطح کشور در تشجیع مردم و دادن روحیهی مبارزاتی به آنان، کار مهمی بود که بسیاری از افراد این توان را نداشتند. چنین نقشی را شریعتی در دهه پنجاه برای جوانان ایفا میکرد. به خاطر نوع خطابهای که مرحوم نواب داشت، در قشر عامهی مردم تأثیر زیادی داشت.
در فاصله زمانی بین سپتامبر ۱۹۴۵ تا اواخر فوریه ۱۹۴۶، کاشانی با طلبه جوانی که مجتبی میرلوحی (مشهور به نواب صفوی) ملاقات کرد. در این زمان، نواب صفوی طلبه جدیدالورود در نجف بود که دو فتوا برای قتل احمد کسروی داشت و به ایران برگشت تا ماموریتش را به انجام برساند. دو مجتهد ساکن در عراق، آیت الله عبدالحسین امینی و آیت الله حسین قمی، کسروی را مرتد و خون او را مباح کردند.
دستاورد مهم دیگر اقدامات نواب این بود که توانست به ملی شدن صنعت نفت کمک کند و نفت را از دست انگلیسیها خارج کند تا اموال و منافع ملی به دامن ملت برگردد. پس از ترور هژیر و رزمآرا، به عنوان عاملین تقلب در مجلس شانزدهم، رژیم مجبور شد تغییراتی در فرآیند انتخابات مجلس انجام دهد تا خواست نسبی مردم محقق شود. لذا رژیم شاه مجبور شد انتخابات مجلس را مجدداً برگزار کند. در این انتخابات، مصدق و کاشانی هر دو توانستند رأی بیاورند و به هدف ملی شدن صنعت نفت دست پیدا کنند. البته شهید نواب در دوران نخستوزیری مصدق، دستگیر و زندانی شد. در همان مقطع، حدوداً از 28 ماهی که مصدق نخستوزیر بود، تقریباً بیست ماه نواب در زندان بود و این در حالی بود که نتایج اقدامات مرحوم نواب به نوعی خدمت به مصدق محسوب میشد، زیرا یکی از نتایج ترور رزمآرا، برگزاری مجدد انتخابات مجلس و ورود مصدق به مجلس بود که نهایتاً به نخستوزیری او منجر شد. ولی آنها نتوانستند او را تحمل کنند.
از سوی دیگر، آیتالله کاشانی هم در خصوص نخستوزیری علا با نواب اختلافنظر پیدا کرد. چون آیتالله کاشانی طرفدار نخستوزیری علا بود، ولی نواب دنبال فردی متدینتر و از جبههی ملی بود. آیتالله کاشانی و مصدق نپذیرفتند و اختلاف در اینجا بروز کرد.
یکی دیگر از تبعات اقدامات شهید نواب فراهم کردن زمینهی از بین بردن موقعیت و نفوذ حزب توده بود. حزب توده تا حدود سالهای 36 نفوذ بسیار زیادی در کشور داشت. اقدامات مرحوم نواب و فداییان اسلام موجب شد در سالهای 34 به بعد، حزب توده از بدنهی دولت پاکسازی شود. به طور کلی، ترورهای فداییان اسلام هرچند در تحقق هدف اصلی، که همانا دستیابی به حکومت اسلامی بود، ناکام ماند؛ اما در اهداف فرعی و غیراصلی موفق بود.
دلایل اختلاف شهید نواب صفوی با آیتالله کاشانی چه بود؟
از آنجا که نواب و یارانش مخالف علا بودند، اقدام به ترور او کردند. این ترور موجب شد که ضربهای به جبههی ملی وارد شود و دولت مصدق و کاشانی هم از این مسئله شدیداً ناراحت شدند و همین مسئله موجب شد که بخشی از برنامههای دولت ملی مصدق دچار مشکل شود. لذا این اقدام، چون بدون توجه به مصلحتاندیشی آقای کاشانی انجام شد، موجب بروز اختلاف جدی بین آقای کاشانی و نواب شد و بعد از دستگیری نواب، آیتالله کاشانی حاضر نشد برای آزادی او واسطه شود.
حسین علاء نخست وزیر رژیم پهلوی به علت اینکه پیمان استعماری سنتو را خواست با بیگانگان ببندد و این امر را فداییان اسلام نمیپذیرفتند لذا در صدد ترور او برامدند
برخی از سیاستگذاری های تند نواب صفوی و فداییان اسلام با مرحوم کاشانی باعث شد کاشانی در همه موارد از سیاست فداییان اسلام حمایت نکند. با بالا گرفتن اختلاف فدائيان اسلام با جبهه ملي، نواب صفوي از آيتالله کاشاني خواست موجبات اجراي احکام و شعائر ديني و اسلامي را در جامعه ايراني فراهم کند، اما اينگونه موضعگيريهاي تند نواب صفوي با استقبال کاشاني روبهرو نشد، و به آنان ايراد گرفت که مصالح کشور را درست تشخيص نميدهند و اولويت مبارزهاي را که ملت ايران آغاز کرده است در نظر نميگيرند. آنچه بود سياستها و خواستههاي راديکالي و متعصبانه فدائيان اسلام از سوي آيتالله کاشاني پذيرفته نبود. بدين ترتيب بود که اينان با کاشاني نيز دچار اختلاف شدند.
نتیجه: به نظر میرسد اقدامات نواب صفوی در راستای مبارزه با انحرافات فکری و در راستای منافع ملی مردم ایران و نفوذ بیگانگان در کشور و در نتیجه مبارزه با استعمار و تشکیل حکومت اسلامی بوده است و از دیرباز مرحوم کاشانی با نواب صفوی هم رای بود و حتی مرجعیت دینی فداییان اسلام بود و اختلاف نواب صفوی با مرحوم کاشانی همانطور که بیان شد جزیی بود و بر سر ترور علاء ذکر شد و الا با تمام کارهای نواب مخالفت نداشت.
یک مطلبی را قبل از طرح موضوع لازم است مطرح کنم و آن اینکه در مورد عدم توانائی تشخیص تفاوت میان داعش و فدائیان اسلام بنده مطلبی ندارم که بگویم . هر کسی میتواند هر طور که میخواهد یک تصور بسازد و میتواند کشتن زنان و کودکان و مردم بیگناه را با ترور حسنعلی منصور و امثالهم یکی بداند . لذا وقتی چنین شد دیگر طرح بحث بی معنی است. در مورد ترور احمد کسروی و استفتاء برای محارب بودن او . و اینکه نواب و فدائیان را سرزنش کنیم بخاطر قتل ایشان لازم است نکته را ذکر کنم و آن اینکه حذف فیزیکی مخالف یک امر عجیبی نیست . چنانکه گروه های دیگر سیاسی و فکری مانند حزب توده و فرقان و ... با مخالفین خود چنین میکردند و خود دولت وقت هم چنین رفتاری با مخالفینش داشت حتی اگر او مدرس وکیل مجلس بود این رفتار ( حذف فیزیکی ) در زمان نواب یک روش پر کاربردی در بین انقلابیون و سیاسیون در کل ممالک بود با این تفاوت که کسانی که توسط فدائیان اسلام ترور میشدند یا افراد خائن به کشور و حقوق مردم بودند و یا کسانی بودند که پرچم دشمنی با دین را در زمانی برداشته بودند که هجمه فرهنگ و تمدن غربی هویت ایران و دیانت اسلام را تهدید به نابودی هویت و فرهنگ ایرانی و اسلامی را در نیت داشت و ایشان بدفاع از کیان دین در حد درک و توان خود عمل کردند. یاحقسلام علیکم و رحمه الله
ویکی پدیا به اعتراف خودش یک صفحه اینترنتی کاربر محور ( البته اگر کمی با این سایت آشنا باشید میدانید که کاربر بخصوص محور است و بر اساس سیاستی خاص عمل میکند و نه هر کاربری ) است
در هر حال این سایت هر صفحه ای که به یک کلیدواژه تخصیص داده و مطالبی را اشاعه میدهد همآنقدر معتبر است که یک کاربر دیگر ممکن است بیاید و هر قسمت و یا کل آن را تغئیر دهد و بنا بر تناسب زمانه مطلب دیگر را بگذارد.
و یا اینکه شارل دوگل رئیس جمهور فرانسه یا صدها و شاید هزاران کشتاری که تا امروز در اروپا تا امریکا و از شرق تا غرب عالم مرتکب آن شده و میشوند.
من با این حرفتون کاملا مخالفم.....
مثل اینه بگین در یک محله دزدی رایج است ....پس ما نیز بریم دزدی کنیم......
ببخشید اسلام راه و روش داده..... اگه ما ادعای اسلام داریم باید از راه اسلام وارد شویم.....
دوما.... نگفتید که این آقا چه کاره بوده ؟؟؟؟ کی بوده؟؟؟ مقامش ....سوادش....علمش؟؟؟؟؟ پس چرا بزرگان دینی و علمایی که ما در طول تاریخ ازشون نام میبریم دست به ترور نزدند ؟؟؟؟
چرا مثلا این همه سال .....چرا بعد 1400 سال تازه شیعیان یادشون افتاد که باید حکومت تشکیل بدن؟؟؟؟ یعنی توی این 1400 سال شیعه خواب بوده.... چرا مثلا شیخ انصاری ....نرفت حکومت تشکیل بده؟؟؟؟؟
آیا اگر پیامبر اکرم ( ص ) حکومت تشکیل نمیداد میتوانست احکام شرع را اجرا کند ؟ اگر کفار و مشرکین و یهود و احزاب و قبائل به این جماعت مسلمان حمله میکردند آیا میتوانست بدون وجود حکومت از مسلمین و اسلام دفاع نماید ؟
لذا پیامبر پس از هجرت در مدینه حکومت تشکیل دادند .
یعنی پیامبر قبل از تشکیل حکومتش احکام شرع را اجرا نمیکرد؟؟؟ آیا از مسلمانان دفاع نمیکرد......یعنی پیامبر وقتی حکومت تشکیل داد ...اون موقع احکام اجرا شدند؟؟؟؟
حال که با این شک و تردید به اسلام نگاه میکنید
بگذارید در یک نگاه و یک قیاس ساده در مورد توانائی تشکیل حکومت مطلبی را بعنوان لب مطلب بیاورم .1- نظام پادشاهی آنقدر حکمت دارد تا بتواند با اتکاء به عقول یک یا چند نفر حکومت تشکیل بدهد
2- نظام کمونیسم بر اساس یک تئوری , دکترین اجتماعی و اقتصادی تعریف میکند و حکومت تشکیل میدهد
3- نظام سرمایه داری بر اساس نظام اقتصادی - اعتقادی یهودی , یک حکومت تشکیل میدهدپس بطریق اولی دین اسلام با آن آموزه های وحیانی و کامل می تواند تشکیل حکومت بدهد.
یاحق
عزیز دل من.....من همچین حرفی نزدم....
من گفتم....اسلام....برای حکومت داری.... راه داده....پیشنهاد داده....برنامه داده..... روش داده.....تئوری داده.......
ولی اسلام نگفته که برید حکومت تشکیل بدید.....واجبه..... اسلام خودش دخالت مستقیم نکرده.....
آقا مثل یک معلمی که سر امتحان نمیره به جای بچه ها امتحان بده.....ولی بهشون میگه چطور جواب بدن.... چطور مسائل را حل کنن.........ولی این که خودش بره و براشون حل کنه نه.....اسلام این کار را نکرده....
گفتم که، اولین جرقه ها مربوط به همون کسایی بود که به اروپا میرفتن و اخبارشو به داخل میاوردن!
نه...به نظر من این نبوده...چون هدف از این اعتراضات .....بیشتر احقاق حق بوده.....مردم میدیدن که مردم دیگر کشور ها چقدر پیشرفته هستند و محترم هستند .... و خود را میدیدند و با آنان مقایسه میکردند.....و ناراحت میشدند..... و اعتراض میکردند.....این اولین جرقه های انقلاب اسلامی نبود....به نظر من...
سلام
اولا باید بگم که منبع من ویکی پدیا نیست!(با اینکه منابع هر مطلب پایینش نوشته و اصلا مقاله ی بی مدرکو خیلی نگه نمیدارن!) و چون مطلبی که نوشته خلاصه ی منبع منه اطلاعات اونو نوشتم! شما تو کتابای تاریخیم بگردید(اگه نویسندش افراطی نباشه!!) به این مطلب برمیخورید!
این مقایسات وقتی درسته که بگیم اون دولت و اون احزاب حق بودن! و تازه مگه همون دوره نبوده که آیت ا... کاشانی و دکتر مصدق تا مرز انقلابی پیش رفتن، بدون اینکه تروری انجام بدن!؟ پس اینکه بگیم این روش مد بوده چندان قانع کننده نیست!! و همینطور میشه ازش نتیجه گرفت که چون تو پاکستان تروریست زیاده، تروریستا جاشون تو بهشته!!!!!
دقیقا ...این یعنی هرکی هر غلطی کرد .....مجوز دارم من هم اون را انجام بدم......
واقعا این حرف تناقض داره با حرف اسلام .... که خود شما ها میزنید....
برادر اینکه شما در تحقیقات بهش نرسیدید دلیل نمیشه که اصلا نباشه !
میشه چند تا حدیث و روایت نقل کنی........
فرض کنید:
1- حاکم ظالمی سر کاره در حکومت.
2- ما هم در اسلام قوانینی داریم که میگه چطور رفتار کنید که ظلم در حق کسی نشه و چگونه باید رفتار کرد با ظالم و چگونه باید جامعه را اداره کرد و...حالا چه راهی پیش پای ماست بجز اینکه حکومت رو خودمون در دست بگیریم و اون قوانین اسلام رو پیاده کنیم؟
این دلیل عقلی بود.
اولا من دلیل عقلی نخواستن.....من دلیل از اسلام خواستم...
ثانیا .... کی گفته که و کجای اسلام اومده که برای جلوگیری از ظلم برید حکومت تشکیل بدید؟؟؟؟
ثالثا ....در زمان ائمه.....حکومت هایی بودند که ظلم میکردند.....آیا ائمه....میرفتند و گروه تشکیل میدادند و به مبارزه با آن حکومت ها میپرداختند ؟؟؟ هان؟؟؟؟ لطفا جواب سوال را دهید....
ائمه چگونه با ظلم برخورد میکردند؟؟؟؟
دلیل نقلی ما هم اینه که پیامبر (ص) حکومت تشکیل دادند و عمل معصوم برای ما حجت است.
اولا .... عمل معصوم حجت است....درسته....پس چرا عمل دیگر ائمه حجت نیست؟؟؟ مثلا امام حسن (ع)؟؟؟؟؟ چرا؟؟؟؟؟چرا دیگر ائمه را انتخاب نکردید؟؟؟؟
دوما ...آیا شرایط ما همانند شرایط پیامبر بود؟؟؟؟ آیا ما برای گسترش و تبلیغ دین اسلام حکومت کردیم یا نه برای این که حکومت را دردست بگیرند حکومت کردند ؟؟؟؟
و اما اینکه چرا بقیه ی ائمه حکومت تشکیل ندادند هم دلیل بر این نمیشه که نباید حکومت تشکیل داد بلکه دلیل بر اینکه نتوانستند حکومت تشکیل بدهند. شاهد این قضیه هم اینه که هیچ روایتی مبنی بر تایید حاکمان وقت از سوی ائمه نیست. در روایتی داریم که حاکم وقت از امام میپرسن فدکی که شما میفرمایید غصب شده کجاست که بهتون بدیم؟ امام فرمودند کل حکومت !
اولا چرا دلیل نمیشه؟؟؟؟ مگه ائمه کاری را که درست باشد انجام نمیدهند ؟؟؟؟ پس وقتی نرفتند حکومت را دردست بگیرند .....یعنی کار درستی نبوده.... و پیامبر مسئلش فرق میکنه..... پیامبر اولا برای گسترش و تبلیغ بوده..... ولی زمان ائمه .... نه همه مردم مسلمان بودند ..... در زمان ما نیز کشور مسلمان بوده.....
ثانیا ....من نگفم ائمه حکومت چه کسی را تائید یا رد کردند ............ من میگم ائمه نرفتن قیام کنن و حکومت را دردست بگیرن....
و بعدش درباره روایت شما ..... شما مطمئنی منظور امام همان حکومت بوده .....یا نه ممکن است منظورش چیز دیگری بوده ؟؟؟ هان ؟؟؟؟ از روی چی این را میگی؟؟؟
در پست قبلی نوشتم که علت قیام نکردن ائمه نداشتن یار وفادار و پای کار به اندازه کافی بوده.
بخشید یعنی هیچ کدام از ائمه یار نداشتن .......... برای همین هیچ کدام نرفتن حکومت را بدست بگیرن ؟؟؟؟
نه .... من اینجور فکر نمیکنم..... حکومت یه چیز دموکراسی هست.... مردم انتخاب میکنن که کی حاکم بشه ..... و وقتی مردم از ائمه نخواستن ....ائمه هم تلاشی نکردند.....ولی وقتی مردم از امام علی خواستند.....امام علی پذیرفت......
حتی زمانی که در سقیفه ....حق امام علی را ضایع کردند.....امام علی مقابله نکرد و پذیرفت ..... چرا؟؟؟؟ چون مردم راضی بودن....
درباره ی تشکیل حکومت برای مقدمات ظهور ، فقط به یک روایت بسنده میکنم ولی روایت و دلیل بسیار هست. روایت داریم یکی از عوامل تاخیر در ظهور ، خوف قتل هستش . این یعنی اینکه جان امام زمان را شیعیانش باید حفظ کنند در روزهای اول ظهور ، سوال من اینه که شیعیان بدون تشکیل حکومت و تشکیل یک ارتش و گارد حفاظتی و... چجوری میتونن جان امام زمان رو حفظ کنن؟
اولا ببخشید شما اشتباه برداشت کردی.....
ثانیا کی و کجا گفته شده .... که برای حفاظت از جان حضرت باید حکومت تشکیل داد؟؟؟؟ واقعا این را از کجا درآوردید؟؟؟؟
سلام علیکم و رحمه الله
سلام
اولا باید بگم که منبع من ویکی پدیا نیست!(با اینکه منابع هر مطلب پایینش نوشته و اصلا مقاله ی بی مدرکو خیلی نگه نمیدارن!) و چون مطلبی که نوشته خلاصه ی منبع منه اطلاعات اونو نوشتم! شما تو کتابای تاریخیم بگردید(اگه نویسندش افراطی نباشه!!) به این مطلب برمیخورید!
این مقایسات وقتی درسته که بگیم اون دولت و اون احزاب حق بودن! و تازه مگه همون دوره نبوده که آیت ا... کاشانی و دکتر مصدق تا مرز انقلابی پیش رفتن، بدون اینکه تروری انجام بدن!؟ پس اینکه بگیم این روش مد بوده چندان قانع کننده نیست!! و همینطور میشه ازش نتیجه گرفت که چون تو پاکستان تروریست زیاده، تروریستا جاشون تو بهشته!!!!!
خب مطلوب و مقصود این موضوع این نیست که در این تاپیک درباره روش و رویکرد استدلالی ویکیپدیا بپردازیم ولی چون ذکر کردید به کتاب های افراد غیر افراطی مراجعه کرده اید باید این نکته فی المثل را ذکر کنم که در مصدر 21 همین مقاله به کتاب شهید مهدی عراقی ( بنقل زا مقدسی 9 استناد شده و ایشان در زمانی عضو فدائیان اسلام بود و بعد از این گروه جدا شد و پس از آزادی از زندان ( با یک درجه تخفیف از مجازات اعدام ) به پاریس و خدمت امامرفت و بعد از بازگشت توسط فرقان بشهادت رسید. خب این شخص را نمیدانم شما چرا افراطی ندانسته اید .
و
تنها به جملاتی بنقل از ایشان در این منبع اشاره شده که در جهت تخطئه فدائیان اسلام و نواب بوده بشکلی که اگر یک خواننده مثل حسین آقای ما این مطلب را بخواند بگوید این داعش است.
اما در مورد دکتر مصدق و آیت الله کاشانی و یک نفر را هم بنده اضافه کنم شهید آیت الله مدرس . این اشخاص رویکرد سیاسی شان تفاوت داشت آنها انقلاب نمیکردند اصلاحات میخواستند لذا با کودتا و ترور مواجه شدند.
در حالیکه امثال نواب در پی تغئیر نظام حاکم نالایق بودند خب نتیجتا عملکرد آنها تفاوت داشت .
در ورد عوامل ایجاد حذف فیزیکی سیاسی و ترور ( که این موضوع با ترور انسان های بیگناه و قتل عام شهروندان عادی توسط دولت های سلطه تفاوت مفهومی وجود دارد ) باید ذکر کرد که
هرگاه در هر جامعه ای تعادل به هر شکلی بهم بخورد افراط و تفریط شکل میگیرد و افراد برای ایجاد تعادل مطلوب دست به ترور سیاسی میزنند اگر این جامعه به بهبود و تعادل نرسد این ترور ها شیوع یافته و روش حذف مخالف یک روش مستعمل و پرکاربرد میشود.
این مساله ارتباطی به جامعه غربی بودن یا غیر غربی بودن ندارد . ترور دانشمندان هسته ای ایرانی و سوری و عراقی یک ترور است که از طرف دولت های مخالف صورت میگیرد که یک ترور دولتی شایع امروزی است.
یاحق
زیرا مرحوم کاشانی رهبر معنوی و دینی فدایان اسلام محسوب میشد. چون در ملاقات بین کاشانی 68 ساله و نواب صفوی 21 ساله، پیمان مهمی با موضوعیت تاسیس حکومت اسلامی بسته شد. از 1945 تا 1951 پیوند محکمی بین آن دو برقرار بود. در طی این دوران، کاشانی مرجع تقلید فداییان اسلام شد و فرمانهایش برای اعضا، التزامآور و غیر قابل رد بود. در چنين وضعيتي بود که با موافقت ضمني آيتالله کاشاني و گروههاي سياسي طرفدار جبهه ملي فدائيان اسلام طرح ترور رزمآرا را مورد توجه قرار داده و در 16 اسفند 1329 خليل طهماسبي او را در مسجد سپهسالار به قتل رسانيد. آثار سخنرانیها و اقدامات مرحوم نواب در سطح کشور در تشجیع مردم و دادن روحیهی مبارزاتی به آنان، کار مهمی بود که بسیاری از افراد این توان را نداشتند. چنین نقشی را شریعتی در دهه پنجاه برای جوانان ایفا میکرد. به خاطر نوع خطابهای که مرحوم نواب داشت، در قشر عامهی مردم تأثیر زیادی داشت. در فاصله زمانی بین سپتامبر ۱۹۴۵ تا اواخر فوریه ۱۹۴۶، کاشانی با طلبه جوانی که مجتبی میرلوحی (مشهور به نواب صفوی) ملاقات کرد. در این زمان، نواب صفوی طلبه جدیدالورود در نجف بود که دو فتوا برای قتل احمد کسروی داشت و به ایران برگشت تا ماموریتش را به انجام برساند. دو مجتهد ساکن در عراق، آیت الله عبدالحسین امینی و آیت الله حسین قمی، کسروی را مرتد و خون او را مباح کردند. دستاورد مهم دیگر اقدامات نواب این بود که توانست به ملی شدن صنعت نفت کمک کند و نفت را از دست انگلیسیها خارج کند تا اموال و منافع ملی به دامن ملت برگردد. پس از ترور هژیر و رزمآرا، به عنوان عاملین تقلب در مجلس شانزدهم، رژیم مجبور شد تغییراتی در فرآیند انتخابات مجلس انجام دهد تا خواست نسبی مردم محقق شود. لذا رژیم شاه مجبور شد انتخابات مجلس را مجدداً برگزار کند. در این انتخابات، مصدق و کاشانی هر دو توانستند رأی بیاورند و به هدف ملی شدن صنعت نفت دست پیدا کنند. البته شهید نواب در دوران نخستوزیری مصدق، دستگیر و زندانی شد. در همان مقطع، حدوداً از 28 ماهی که مصدق نخستوزیر بود، تقریباً بیست ماه نواب در زندان بود و این در حالی بود که نتایج اقدامات مرحوم نواب به نوعی خدمت به مصدق محسوب میشد، زیرا یکی از نتایج ترور رزمآرا، برگزاری مجدد انتخابات مجلس و ورود مصدق به مجلس بود که نهایتاً به نخستوزیری او منجر شد. ولی آنها نتوانستند او را تحمل کنند. از سوی دیگر، آیتالله کاشانی هم در خصوص نخستوزیری علا با نواب اختلافنظر پیدا کرد. چون آیتالله کاشانی طرفدار نخستوزیری علا بود، ولی نواب دنبال فردی متدینتر و از جبههی ملی بود. آیتالله کاشانی و مصدق نپذیرفتند و اختلاف در اینجا بروز کرد. یکی دیگر از تبعات اقدامات شهید نواب فراهم کردن زمینهی از بین بردن موقعیت و نفوذ حزب توده بود. حزب توده تا حدود سالهای 36 نفوذ بسیار زیادی در کشور داشت. اقدامات مرحوم نواب و فداییان اسلام موجب شد در سالهای 34 به بعد، حزب توده از بدنهی دولت پاکسازی شود. به طور کلی، ترورهای فداییان اسلام هرچند در تحقق هدف اصلی، که همانا دستیابی به حکومت اسلامی بود، ناکام ماند؛ اما در اهداف فرعی و غیراصلی موفق بود. دلایل اختلاف شهید نواب صفوی با آیتالله کاشانی چه بود؟ از آنجا که نواب و یارانش مخالف علا بودند، اقدام به ترور او کردند. این ترور موجب شد که ضربهای به جبههی ملی وارد شود و دولت مصدق و کاشانی هم از این مسئله شدیداً ناراحت شدند و همین مسئله موجب شد که بخشی از برنامههای دولت ملی مصدق دچار مشکل شود. لذا این اقدام، چون بدون توجه به مصلحتاندیشی آقای کاشانی انجام شد، موجب بروز اختلاف جدی بین آقای کاشانی و نواب شد و بعد از دستگیری نواب، آیتالله کاشانی حاضر نشد برای آزادی او واسطه شود. برخی از سیاستگذاری های تند نواب صفوی و فداییان اسلام با مرحوم کاشانی باعث شد کاشانی در همه موارد از سیاست فداییان اسلام حمایت نکند. با بالا گرفتن اختلاف فدائيان اسلام با جبهه ملي، نواب صفوي از آيتالله کاشاني خواست موجبات اجراي احکام و شعائر ديني و اسلامي را در جامعه ايراني فراهم کند، اما اينگونه موضعگيريهاي تند نواب صفوي با استقبال کاشاني روبهرو نشد، و به آنان ايراد گرفت که مصالح کشور را درست تشخيص نميدهند و اولويت مبارزهاي را که ملت ايران آغاز کرده است در نظر نميگيرند. آنچه بود سياستها و خواستههاي راديکالي و متعصبانه فدائيان اسلام از سوي آيتالله کاشاني پذيرفته نبود. بدين ترتيب بود که اينان با کاشاني نيز دچار اختلاف شدند. نتیجه: به نظر میرسد اقدامات نواب صفوی در راستای مبارزه با انحرافات فکری و در راستای منافع ملی مردم ایران و نفوذ بیگانگان در کشور و در نتیجه مبارزه با استعمار و تشکیل حکومت اسلامی بوده است و از دیرباز مرحوم کاشانی با نواب صفوی هم رای بود و حتی مرجعیت دینی فداییان اسلام بود و اختلاف نواب صفوی با مرحوم کاشانی همانطور که بیان شد جزیی بود و بر سر ترور علاء ذکر شد و الا با تمام کارهای نواب مخالفت نداشت. اما در مورد دکتر مصدق و آیت الله کاشانی و یک نفر را هم بنده اضافه کنم شهید آیت الله مدرس . این اشخاص رویکرد سیاسی شان تفاوت داشت آنها انقلاب نمیکردند اصلاحات میخواستند لذا با کودتا و ترور مواجه شدند. در حالیکه امثال نواب در پی تغئیر نظام حاکم نالایق بودند خب نتیجتا عملکرد آنها تفاوت داشت . در ورد عوامل ایجاد حذف فیزیکی سیاسی و ترور ( که این موضوع با ترور انسان های بیگناه و قتل عام شهروندان عادی توسط دولت های سلطه تفاوت مفهومی وجود دارد ) باید ذکر کرد که این مساله ارتباطی به جامعه غربی بودن یا غیر غربی بودن ندارد . ترور دانشمندان هسته ای ایرانی و سوری و عراقی یک ترور است که از طرف دولت های مخالف صورت میگیرد که یک ترور دولتی شایع امروزی است. یاحقباسلام
اتفاقادر مورد مرحوم ایة الله کاشانی و شهید نواب صفوی اتفاق نظر وجود داشت
از اقدامات مهم نواب صفوی ترور رزم آرا بود که به حکم مرحوم کاشانی و برخی علما صورت پذیرفت این جمله از اوست که گفت (چون مجتهد جامعالشرایط هستم و رزمآرا را مهدورالدم دانسته فتوای قتل را صادر کردم(. زیرا رزمآرا با ملی شدن صنعت نفت مخالف بود.
اقدامات مسلحانهی نواب توانست کسروی را، به عنوان یکی از بزرگترین عوامل تخریب تفکر و اندیشهی دینی در جامعه، از سر راه بردارد، این دستاورد بزرگ بود؛ زیرا توانست عامل مسمومیت فضای فرهنگی کشور را، که میتوانست نسلی را در جامعه تربیت کند که این نسل نسبت به دین شبهه داشته باشد و نسبت به مبانی اعتقادی خود دچار شبهه شود، حذف کند؛ زیرا کسروی عامل مخربی برای مبانی فکری و هویت دینی ملت ما بود. مثل بمبی برای انهدام هویت دینی ملت ما بود.
حسین علاء نخست وزیر رژیم پهلوی به علت اینکه پیمان استعماری سنتو را خواست با بیگانگان ببندد و این امر را فداییان اسلام نمیپذیرفتند لذا در صدد ترور او برامدند
با تشکر از شما....
ولی من هیچ وقت از تاریخ خوشم نیومده.....و هروقت تاریخ خوندم سرم گیج رفته......
ولی در کل من با اهداف آقای نواب که شما گفتید .... با بعضی هاش موافقم مثل اسلام ستیزی... مثل استقلال و بریدن دست بیگانگان.... ولی با برخی از انان مخالفم....چون آن ها را جدای از اسلام میدانم.....مثلا این که ترور کردن افراد مخالف.....چرا چون که دارن شبهه پراکنی میکنن.....پس اگه این راه درسته .... چرا شهید مطهری نرفت مخالفین را ترور کند؟؟؟؟ راه این نیست که ترور بکنیم....اگر مخالف داریم باید با مباحثه و مناظره حل شود.... نه جنگ و خون ریزی....یا این که قیام بکنیم تا حکومت را بگیریم.... اخه کجای اسلام داریم یا ائمه ما همچین کاری کردند ......آخه یه خورده این کار بچهگانس......و واقعا به نظر من سن نواب صفوی واقعا کم بوده......شما استاد گرامی ....لطفا به پست های قبلیم نیز جواب بدهید.....
خب مطلوب و مقصود این موضوع این نیست که در این تاپیک درباره روش و رویکرد استدلالی ویکیپدیا بپردازیم ولی چون ذکر کردید به کتاب های افراد غیر افراطی مراجعه کرده اید باید این نکته فی المثل را ذکر کنم که در مصدر 21 همین مقاله به کتاب شهید مهدی عراقی ( بنقل زا مقدسی 9 استناد شده و ایشان در زمانی عضو فدائیان اسلام بود و بعد از این گروه جدا شد و پس از آزادی از زندان ( با یک درجه تخفیف از مجازات اعدام ) به پاریس و خدمت امامرفت و بعد از بازگشت توسط فرقان بشهادت رسید. خب این شخص را نمیدانم شما چرا افراطی ندانسته اید .
و
تنها به جملاتی بنقل از ایشان در این منبع اشاره شده که در جهت تخطئه فدائیان اسلام و نواب بوده بشکلی که اگر یک خواننده مثل حسین آقای ما این مطلب را بخواند بگوید این داعش است.
هرگاه در هر جامعه ای تعادل به هر شکلی بهم بخورد افراط و تفریط شکل میگیرد و افراد برای ایجاد تعادل مطلوب دست به ترور سیاسی میزنند اگر این جامعه به بهبود و تعادل نرسد این ترور ها شیوع یافته و روش حذف مخالف یک روش مستعمل و پرکاربرد میشود.
جناب.... من وقتی میگم داعش....منظورم اینه که ایشون خیلی افراط داشته ........یعنی این که همش ترور و خون ریزی.....کجای اسلام داریم و کدام ائمه این گونه عمل کردند ؟؟؟؟؟ اصلا اسلام هیچ وقت دستور جنگ و خونریزی نمیده.......
من میگم این کارها بچهگانس..... مثل یک فردیه که جو بگیرتش..... و واقعا این آقای نواب صفوی سنش کم بوده........
لطفا به تمام پست های قبلیم پاسخ دهید....
سلام علیکم و رحمه الله
ولی اسلام نگفته که برید حکومت تشکیل بدید.....واجبه..... اسلام خودش دخالت مستقیم نکرده.....
آقا مثل یک معلمی که سر امتحان نمیره به جای بچه ها امتحان بده.....ولی بهشون میگه چطور جواب بدن.... چطور مسائل را حل کنن.........ولی این که خودش بره و براشون حل کنه نه.....اسلام این کار را نکرده....
عقاید , اخلاق و احکام اسلامی هم جنبه فردی دارد و هم اجتماعی که بدون شکل گیری و قالب حکومت اسلامی قابل اجرا و حتی در بیشتر بخش ها قابل تصور نیست.
حضرت علی علیه السلام در موضوع مطلق حکومت و لزوم شکل گیری حکومت حق و عدل خطاب به کسانی که ایه شریفه الحکم الا لله شعار خود کرده بودند میفرماید :
سخن حقّى است كه به آن باطلى خواسته شده ، آرى، حكم جز از آن خدا نيست، ولى اينان مى گويند كه امارت و حكومت ويژه، خداوند است و بس، و حال آنكه، مردم را امير و فرمانروايى بايد، خواه نيكوكار و خواه بدكار، كه مؤمن در سايه حكومت او به كار خود پردازد و كافر از زندگى خود تمتّع گيرد تا زمان هر يك به سر آيد ، حق بيت المال مسلمانان گرد آورده شود
و با
دشمن پيكار كنند ، و راهها امن گردد ، و حق ضعيف را از قوى بستانند ، و نيكوكار بياسايد ، و از شر بدكار آسوده ماند ، در روايت ديگر آمده است، كه چون سخن ايشان در باب حكميت شنيد فرمود: حكم خدا را در باره شما انتظار م ىكشم ، در حكومتى كه نيكان بر سر كار باشند، پرهيزگار به طاعت حق مشغول است ، و در حكومت امير ظالم، بدكردار از زندگى تمتع مى جويد ، تا زمان هر يك به پايان آيد ، و مرگش فرا رسد.
_______________________
1- كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ ... خطبه 40 نهج البلاغه ( [=arial]ترجمه نهج البلاغه(آيتى)، صفحه ى 107 )
یاحق
نتیجه: به نظر میرسد اقدامات نواب صفوی در راستای مبارزه با انحرافات فکری و در راستای منافع ملی مردم ایران و نفوذ بیگانگان در کشور و در نتیجه مبارزه با استعمار و تشکیل حکومت اسلامی بوده است و از دیرباز مرحوم کاشانی با نواب صفوی هم رای بود و حتی مرجعیت دینی فداییان اسلام بود و اختلاف نواب صفوی با مرحوم کاشانی همانطور که بیان شد جزیی بود و بر سر ترور علاء ذکر شد و الا با تمام کارهای نواب مخالفت نداشت.
سلام
ممنون از پستتون!
من از همین متن برداشت کردم که مرحوم نواب صفوی فردی تندرو بوده! و اگه اشتباه نکنم از حکم مرجع وقت ایران پیروی نکرده! پس همون نتیجه ای که گفتمو میشه گرفت!
سلام علیکم و رحمه اللهخب مطلوب و مقصود این موضوع این نیست که در این تاپیک درباره روش و رویکرد استدلالی ویکیپدیا بپردازیم ولی چون ذکر کردید به کتاب های افراد غیر افراطی مراجعه کرده اید باید این نکته فی المثل را ذکر کنم که در مصدر 21 همین مقاله به کتاب شهید مهدی عراقی ( بنقل زا مقدسی 9 استناد شده و ایشان در زمانی عضو فدائیان اسلام بود و بعد از این گروه جدا شد و پس از آزادی از زندان ( با یک درجه تخفیف از مجازات اعدام ) به پاریس و خدمت امامرفت و بعد از بازگشت توسط فرقان بشهادت رسید. خب این شخص را نمیدانم شما چرا افراطی ندانسته اید .
و
تنها به جملاتی بنقل از ایشان در این منبع اشاره شده که در جهت تخطئه فدائیان اسلام و نواب بوده بشکلی که اگر یک خواننده مثل حسین آقای ما این مطلب را بخواند بگوید این داعش است.اما در مورد دکتر مصدق و آیت الله کاشانی و یک نفر را هم بنده اضافه کنم شهید آیت الله مدرس . این اشخاص رویکرد سیاسی شان تفاوت داشت آنها انقلاب نمیکردند اصلاحات میخواستند لذا با کودتا و ترور مواجه شدند.
در حالیکه امثال نواب در پی تغئیر نظام حاکم نالایق بودند خب نتیجتا عملکرد آنها تفاوت داشت .
در ورد عوامل ایجاد حذف فیزیکی سیاسی و ترور ( که این موضوع با ترور انسان های بیگناه و قتل عام شهروندان عادی توسط دولت های سلطه تفاوت مفهومی وجود دارد ) باید ذکر کرد که
هرگاه در هر جامعه ای تعادل به هر شکلی بهم بخورد افراط و تفریط شکل میگیرد و افراد برای ایجاد تعادل مطلوب دست به ترور سیاسی میزنند اگر این جامعه به بهبود و تعادل نرسد این ترور ها شیوع یافته و روش حذف مخالف یک روش مستعمل و پرکاربرد میشود.این مساله ارتباطی به جامعه غربی بودن یا غیر غربی بودن ندارد . ترور دانشمندان هسته ای ایرانی و سوری و عراقی یک ترور است که از طرف دولت های مخالف صورت میگیرد که یک ترور دولتی شایع امروزی است.
یاحق
سلام
منظورم از افراطی اینه که مثلا بگن همه ی ملی گراها کافر بودن و مذهبیا فرشته!!(که متاسفانه زیادن!!)
فقط از این نظر با داعش مشابه بودن که میگفتن فلانی کافره پس باید ترورش کرد!!
ولی تا اونجا که میدونم اگه بین دکتر مصدق و آیت الله کاشانی اختلاف ننداخته بودن انقلاب ایران چند ده سال جلو می افتاد!!
خب همین که میفرمائید دولت غربی دانشمندای مارو ترور میکنه، پس چرا ما همین کارو نمیکنیم!؟ حتما اشتباهه دیگه!
سلام علیکم و رحمه الله
منظورم از افراطی اینه که مثلا بگن همه ی ملی گراها کافر بودن و مذهبیا فرشته!!(که متاسفانه زیادن!!)
خب عزیز نواب کجا گفت همه ملی گراها کافرند در حالیکه در جریان اختلاف مصدق و آیت الله کاشانی اعلام بی طرفی کرد ؟ اگر بر اساس میزانی که ذکر کردید هم بسنجیم ایشان افراطی نبوده چون ملی گرا را کافر نمیدانسته .
من از همین متن برداشت کردم که مرحوم نواب صفوی فردی تندرو بوده! و اگه اشتباه نکنم از حکم مرجع وقت ایران پیروی نکرده! پس همون نتیجه ای که گفتمو میشه گرفت!
موفق و موید باشید در پناه حق
سلام علیکم و رحمه اللهخب عزیز نواب کجا گفت همه ملی گراها کافرند در حالیکه در جریان اختلاف مصدق و آیت الله کاشانی اعلام بی طرفی کرد ؟ اگر بر اساس میزانی که ذکر کردید هم بسنجیم ایشان افراطی نبوده چون ملی گرا را کافر نمیدانسته .
موفق و موید باشید در پناه حق
سلام
ببخشید انگار منظورمو اشتباه متوجه شدید! منظورم تاریخ نویسای افراطیه!(که میان تاریخو تحریف میکنن و اگه لو رفت کاسه کوزش سر تمام مذهبیون شکسته میشه!!!)
سلام
ببخشید انگار منظورمو اشتباه متوجه شدید! منظورم تاریخ نویسای افراطیه!(که میان تاریخو تحریف میکنن و اگه لو رفت کاسه کوزش سر تمام مذهبیون شکسته میشه!!!)
و علیکم السلام و رحمه الله
تعریف شما از افراط گرائی بلحاظ اعتقادی دارای مشخصه و حدود است و برای هر فرد و قشری شمولیت دارد . حال یک نویسنده باشد یا استاد دانشگاه یا بازاری و یا انقلابی در این تعریف حدود اعتقادی تعریف شده و نه حدود شغلی
منظورم از افراطی اینه که مثلا بگن همه ی ملی گراها کافر بودن و مذهبیا فرشته!!(که متاسفانه زیادن!!)
نواب بلحاظ اعتقادی در این تعریف که ذکر کردید نیست . و در مقام رفتار هم در موضوع اختلاف بین کاشانی و مدرس این مساله را نشان داد . پس بنا بر این تعریف نواب را در مقام عمل هم نمیتوان یک افراط گرا دانست
اما بعد
لازم است بین محارب و کسی که از کیان ملی و دینی و شرافت خود دفاع میکند تفاوتی لحاظ کرد . نمیتوان کسی را که در حدود شرعی , بنا بر تفقه خود از کیان اعتقادی و ملی یک ملت دفاع میکند داعشی دانست چون او هم یک پاکدین محارب را و یا یک عامل انگلیسی کاپیتولاسیون را از بین برده.
اگر این شخص را افراطی بدانیم دیگر کسی حق ندارد در خانه خود از شرف و حدود خود دفاع کند چون ممکن است کسی خوشش نیاید و بگوید او افراطی است.
یاحق
و علیکم السلام و رحمه اللهتعریف شما از افراط گرائی بلحاظ اعتقادی دارای مشخصه و حدود است و برای هر فرد و قشری شمولیت دارد . حال یک نویسنده باشد یا استاد دانشگاه یا بازاری و یا انقلابی در این تعریف حدود اعتقادی تعریف شده و نه حدود شغلی
نواب بلحاظ اعتقادی در این تعریف که ذکر کردید نیست . و در مقام رفتار هم در موضوع اختلاف بین کاشانی و مدرس این مساله را نشان داد . پس بنا بر این تعریف نواب را در مقام عمل هم نمیتوان یک افراط گرا دانست
اما بعد
لازم است بین محارب و کسی که از کیان ملی و دینی و شرافت خود دفاع میکند تفاوتی لحاظ کرد . نمیتوان کسی را که در حدود شرعی , بنا بر تفقه خود از کیان اعتقادی و ملی یک ملت دفاع میکند داعشی دانست چون او هم یک پاکدین محارب را و یا یک عامل انگلیسی کاپیتولاسیون را از بین برده.
اگر این شخص را افراطی بدانیم دیگر کسی حق ندارد در خانه خود از شرف و حدود خود دفاع کند چون ممکن است کسی خوشش نیاید و بگوید او افراطی است.
یاحق
سلام
همینطوره!
منم نگفتم که افراطی بوده! ولی در مواردی تندرو بوده!
سلام
ممنون از پستتون!
من از همین متن برداشت کردم که مرحوم نواب صفوی فردی تندرو بوده! و اگه اشتباه نکنم از حکم مرجع وقت ایران پیروی نکرده! پس همون نتیجه ای که گفتمو میشه گرفت!
سلام
جناب اقای مسعود به نظر بنده شما هم قدری تندروی کردید باید به عرض جنابعالی برسانم که شهید نواب صفوی با حکم مراجع دینی اقدام به ترور کسرویها نمودند
سلام
جناب اقای مسعود به نظر بنده شما هم قدری تندروی کردید باید به عرض جنابعالی برسانم که شهید نواب صفوی با حکم مراجع دینی اقدام به ترور کسرویها نمودند
سلام
اگه تندروی کردم معذرت میخوام ولی به نظرم تندروی کمی متفاوته! مثلا اینکه من بخوام یه حکومت شاهنشاهی رو مستقیم تبدیل کنم به یه حکومت اسلامی!! قطعا باید قدم به قدم پیش برم وگرنه کار خودم و خیلیای دیگه رو ضایع میکنم!!
فقط که یه ترور نبوده! و البته فقطم کسروی رو ترور نکرده!! مگه درباره ی منشیشم حکم داده بودن!؟
و درباره ی علا که حالا هر آدمی بوده، از حکم ولی وقتش که آیت ا... کاشانی بوده پیروی نکرده و خلافش عمل کرده!
سلام و عرض ادب
من هنوز همه پستها را نخوندم ولی یک پرسش دارم که خیلی وقته مرا به فکر فرو برده اگه ممکنه پاسخ بدین:
در خصوص تسخیر سفارت آمریکا من فیلمهای زیادی ازسخنرانی حضرت امام و همینطور کتبی در تایید این عمل خواندم. و همچنین خواندم که بنی صدر مخالف این کار بوده و دانشجویان پیرو خط امام را به خاطر این کار دانشجویان پیرو خط شیطان خوانده.
از طرف دیگر خواندم که در اون زمان آمریکا در جامعه جهانی بدنام شده بوده (به خاطر دخالت در ویتنام ، افتضاح واترگیت، دخالت سیا در سرنگونی دول مترقی و..) و همین باعث شده بوده که حتی مردم آمریکا علیه دولتشون بشن و تصمیم بگیرن که یک رییس جمهور ملایم که علاقه ای به دخالت در امور کشورهای دیگر نداشته باشه و سیا را محدود کنه (یعنی کارتر) روی کار بیارن اما ...
ناگهان واقعه تسخیر سفارت آمریکا رخ میده و پس از این واقعه ناگهان ورق برمیگرده و آمریکای بدنام ناگهان چهره مظلومی در مجامع جهانی پیدا میکنه! و به مردم می فهمانه که اگر در امور سایر کشورها دخالت نکنه چنین اتفاقهایی (گروگان گیری) پیش میاد و دوباره تمایلات فاشیستی و دخالت درامور دیگران که آمریکا داشته وجهه قانونی پیدا میکنه! و دلیل مخالفت بنی صدر آگاهی از عواقب گروگان گیری و سوءاستفاده آمریکا از اون بوده
از طرف دیگر خواندم که حضرت امام با گروگان گیری مخالف بودن و فردی (نمیدانم کی) با ادعای اینکه از امام دست نوشته ای داشته به سفارت حمله میکنه ولی بعدها میگه دست نوشته را گم کرده! و افرادی که در تسخیر سفارت بودن بعدها می فهمن که فریب خوردن و از این کارشون اعلام برائت میکنن!
الان من میخوام بدونم موضع حضرت امام چه بوده؟ ایشون مخالف یا موافق حمله به سفارت بودن؟ (با توجه به اینکه حمله به سفارت ناگهانی و بدون اطلاع دولت موقت و شورای انقلاب بوده)
اون فردی که ادعای داشتن دست نوشته ای از امام داشته کی بوده؟
آیا حمله به سفارت یک نقشه و توطئه از سوی مخالفان کارتر و دولتمردان آمریکایی برای بازگرداندن وجهه آمریکا و دخالت دوباره در امور سایر کشورها بوده؟
ممنون از پاسخگویی شما
سخن حقّى است كه به آن باطلى خواسته شده ، آرى، حكم جز از آن خدا نيست، ولى اينان مى گويند كه امارت و حكومت ويژه، خداوند است و بس، و حال آنكه، مردم را امير و فرمانروايى بايد، خواه نيكوكار و خواه بدكار، كه مؤمن در سايه حكومت او به كار خود پردازد و كافر از زندگى خود تمتّع گيرد تا زمان هر يك به سر آيد ، حق بيت المال مسلمانان گرد آورده شودعقاید , اخلاق و احکام اسلامی هم جنبه فردی دارد و هم اجتماعی که بدون شکل گیری و قالب حکومت اسلامی قابل اجرا و حتی در بیشتر بخش ها قابل تصور نیست.
حضرت علی علیه السلام در موضوع مطلق حکومت و لزوم شکل گیری حکومت حق و عدل خطاب به کسانی که ایه شریفه الحکم الا لله شعار خود کرده بودند میفرماید :
و با
دشمن پيكار كنند ، و راهها امن گردد ، و حق ضعيف را از قوى بستانند ، و نيكوكار بياسايد ، و از شر بدكار آسوده ماند ،
متوجه نشدم....بیشتر توضیح دهید...
در روايت ديگر آمده است، كه چون سخن ايشان در باب حكميت شنيد فرمود: حكم خدا را در باره شما انتظار م ىكشم ، در حكومتى كه نيكان بر سر كار باشند، پرهيزگار به طاعت حق مشغول است ، و در حكومت امير ظالم، بدكردار از زندگى تمتع مى جويد ، تا زمان هر يك به پايان آيد ، و مرگش فرا رسد.
من مخالف این حرف امام علی نیستم....و تازه قبولش دارم....من نگفتم که حاکم باید ظالم باشه......من میگم اسلام خودش به اختیار خودش حکومت را در دست نمیگیرد ....مگر به خواست مردم......
منظور من هم این نیست که حکومتی سر کار باشد ظالم باشد.....کافر باشد.....نه....
اتفاقا حکومت میتواند از راهکار های دین استفاده کند.....
منظور من اینه که در دین نداریم که مسلمانان دستور داده باشه برید قیام کنید و حکومت را دردست بگیرید...همانگونه که ائمه قیام برای حکومت نکردند.....
لازم است بین محارب و کسی که از کیان ملی و دینی و شرافت خود دفاع میکند تفاوتی لحاظ کرد . نمیتوان کسی را که در حدود شرعی , بنا بر تفقه خود از کیان اعتقادی و ملی یک ملت دفاع میکند داعشی دانست چون او هم یک پاکدین محارب را و یا یک عامل انگلیسی کاپیتولاسیون را از بین برده.اگر این شخص را افراطی بدانیم دیگر کسی حق ندارد در خانه خود از شرف و حدود خود دفاع کند چون ممکن است کسی خوشش نیاید و بگوید او افراطی است.
ببخشید ....مگه دفاع کردن فقط کشتنه؟؟؟؟
تازه اسلام میگه هیچ وقت شروع کننده جنگ نباشید..... و فقط دفاع کنید.....
دفاع از کیان ملی....شرافت ...راه داره....اول اون راه ها بعد اگه جواب نداد شاید بشه از این راه ترور استفاده بکنیم.....
مثلا نمیتونست روشنگری بکنه....نمیتونست از راه سیاست وارد بشه....نمیتونست تمام مردم ایران را متحد کند و دست بیگانگان را قطع کند ؟؟؟؟ مثل الان کشور..... مگه الان کسی کسی را ترور میکند؟؟؟ مردم موضعشون روشنه.....
چرا همون اول راه ترور و خون ریزی؟؟؟؟ مگه ما چقدر در اسلام داریم که هنگام جنگ چگونه باشید .....و همش هم درباره رحم کردنه....محبت کردنه.......اسلام از راه دل وارد میشه...نه با زور و شمشیر...
.............................................................
باز هم تاکید میکنم لطفا به تمام پست هام پاسخ بدید....
من با این حرفتون کاملا مخالفم.....
مثل اینه بگین در یک محله دزدی رایج است ....پس ما نیز بریم دزدی کنیم......
ببخشید اسلام راه و روش داده..... اگه ما ادعای اسلام داریم باید از راه اسلام وارد شویم.....
دوما.... نگفتید که این آقا چه کاره بوده ؟؟؟؟ کی بوده؟؟؟ مقامش ....سوادش....علمش؟؟؟؟؟ پس چرا بزرگان دینی و علمایی که ما در طول تاریخ ازشون نام میبریم دست به ترور نزدند ؟؟؟؟
چرا مثلا این همه سال .....چرا بعد 1400 سال تازه شیعیان یادشون افتاد که باید حکومت تشکیل بدن؟؟؟؟ یعنی توی این 1400 سال شیعه خواب بوده.... چرا مثلا شیخ انصاری ....نرفت حکومت تشکیل بده؟؟؟؟؟
یعنی پیامبر قبل از تشکیل حکومتش احکام شرع را اجرا نمیکرد؟؟؟ آیا از مسلمانان دفاع نمیکرد......یعنی پیامبر وقتی حکومت تشکیل داد ...اون موقع احکام اجرا شدند؟؟؟؟
نه...به نظر من این نبوده...چون هدف از این اعتراضات .....بیشتر احقاق حق بوده.....مردم میدیدن که مردم دیگر کشور ها چقدر پیشرفته هستند و محترم هستند .... و خود را میدیدند و با آنان مقایسه میکردند.....و ناراحت میشدند..... و اعتراض میکردند.....این اولین جرقه های انقلاب اسلامی نبود....به نظر من...
میشه چند تا حدیث و روایت نقل کنی........
اولا من دلیل عقلی نخواستن.....من دلیل از اسلام خواستم...
ثانیا .... کی گفته که و کجای اسلام اومده که برای جلوگیری از ظلم برید حکومت تشکیل بدید؟؟؟؟
ثالثا ....در زمان ائمه.....حکومت هایی بودند که ظلم میکردند.....آیا ائمه....میرفتند و گروه تشکیل میدادند و به مبارزه با آن حکومت ها میپرداختند ؟؟؟ هان؟؟؟؟ لطفا جواب سوال را دهید....
ائمه چگونه با ظلم برخورد میکردند؟؟؟؟
اولا .... عمل معصوم حجت است....درسته....پس چرا عمل دیگر ائمه حجت نیست؟؟؟ مثلا امام حسن (ع) یا امام علی ؟؟؟؟؟ چرا؟؟؟؟؟چرا دیگر ائمه را انتخاب نکردید؟؟؟؟
دوما ...آیا شرایط ما همانند شرایط پیامبر بود؟؟؟؟ آیا ما برای گسترش و تبلیغ دین اسلام حکومت کردیم یا نه برای این که حکومت را دردست بگیرند حکومت کردند ؟؟؟؟
اولا چرا دلیل نمیشه؟؟؟؟ مگه ائمه کاری را که درست باشد انجام نمیدهند ؟؟؟؟ پس وقتی نرفتند حکومت را دردست بگیرند .....یعنی کار درستی نبوده.... و پیامبر مسئلش فرق میکنه..... پیامبر اولا برای گسترش و تبلیغ بوده..... ولی زمان ائمه .... نه.... همه مردم مسلمان بودند ..... در زمان ما نیز کشور مسلمان بوده.....
ثانیا ....من نگفم ائمه حکومت چه کسی را تائید یا رد کردند ............ من میگم ائمه نرفتن قیام کنن و حکومت را دردست بگیرن....
و بعدش درباره روایت شما ..... شما مطمئنی منظور امام همان حکومت بوده .....یا نه ممکن است منظورش چیز دیگری بوده ؟؟؟ هان ؟؟؟؟ از روی چی این را میگی؟؟؟
بخشید یعنی هیچ کدام از ائمه یار نداشتن .......... برای همین هیچ کدام نرفتن حکومت را بدست بگیرن ؟؟؟؟
نه .... من اینجور فکر نمیکنم..... حکومت یه چیز دموکراسی هست.... مردم انتخاب میکنن که کی حاکم بشه ..... و وقتی مردم از ائمه نخواستن ....ائمه هم تلاشی نکردند.....ولی وقتی مردم از امام علی خواستند.....امام علی پذیرفت......
حتی زمانی که در سقیفه ....حق امام علی را ضایع کردند.....امام علی مقابله نکرد و پذیرفت ..... چرا؟؟؟؟ چون مردم راضی بودن....
اولا ببخشید شما اشتباه برداشت کردی.....
ثانیا کی و کجا گفته شده .... که برای حفاظت از جان حضرت باید حکومت تشکیل داد؟؟؟؟ واقعا این را از کجا درآوردید؟؟؟؟
دوما آیا این شخص دارای صلاحیت این بوده که بگه کی باید کشته بشه یا نه ؟؟؟؟ یعنی این آقا چه کاره بود ؟؟؟؟ مرجع بوده ؟؟؟؟ ولی فقیه بوده ؟؟؟؟ ائمه هم این گونه عمل نکردند......
بعدش واقعا ما ریشه و جرقه انقلابمون را از این آقا میدونیم؟؟؟؟
این دلیل نمیشه که هرکی مخالفمون بود بگیریم بکشیمش ..... در دین اکراهی وجود ندارد.... تازه طرف توی خلوت خودش هر غلطی دلش خواست کنه به ما مربوط نمیشه.....که ایشون افرادی را میزارن که به صورت جاسوس وارد محافل خصوصیشون بشن....بعد بگن باید کشته بشن..... اصلا این آقا واقعا هدفش اسلام بوده ؟؟؟؟
این فرد که هنوز ریشش کامل در نیومده .... و هنوز طلبه س.....به قول علامه امینی....که گفتش بگیر درستو بخون....کی بوده که این قدر ادعای دین داره؟؟؟؟
مگه اسلام در حال نابودی بوده و فقط منتظر ایشون بوده؟؟؟؟
مگه هزار عالم و مرجع دینی نیوده که ایشون از روی خود هر کاری دلش خواست میکنه؟؟؟؟
اولا لطف کنید معنی آیات را بنویسید....من عربی بلد نیستم...
دوما ....درسته... خدا مستقیما اعمال قدرت نمیکند....
بعدش کجا اومده که خدا گفته به پیامبر برو حکومت تشکیل بده ؟؟؟ و به این وسیله جامعه بشری به کمال مادی و معنوی میرسه؟؟؟؟؟
به نظر من پیامبر و ائمه نیز به طبع از خدا هیچ وقت مستقیما اعمال قدرت نکردند....و هیچ کس را مجبور به کاری نکردند.... فقط راه را روشن کردند....به قول خدا در قرآن میگه پیامبر برای شما بشیر و نذیر بود..... و اسلام نیز که دین این افراد و این خداست نیز هیچگاه اعمال قدرت به طور مستقیم نمیکند.... خود قرآن میگه لا اکراه فی الدین....یعنی چی؟؟؟؟
به نظر من وقتی پدر مادری با زور به بچشون یک چیزی را تحمیل میکنند....این بچه وقتی تحملش تموم شد مثل زودپز میترکه......
به نظر من نسل جوان امروز هم که این قدر از دین گریزان هستند دلیل اصلیش همینه که همه چیز بهشون با زور و اجبار اعمال میشه....جوون هم نمیتونه تحمل کنه ....از دین فرار میکنه.....
حرف من اینه که اسلام نگفته برید حکومت تشکیل بدید......
من گفتم...اسلام برنامه داره... ولی هدفش حکومت کردن نیست...
بعدش...اصل تشکیل حکومت که منظورم حکومت خاصی نیست...یک اصل پذیرفته شدس.... من منکرش نیستم....
بعدش واقعا پیامبر هدفش از تشکیل حکومت این بود که بشريت را از ظلمت به سوي نور توحيد هدايت کند، قوانين شريعت را بر اساس عدالت پياده نمايد و نفوس آلوده و رعيت گرفتار در اخلاق رذيله را، تزکيه و تاديب به آداب و اخلاق حسنه نمايد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟شما بر چه اساس هدف پیامبر را میگی که چه بوده ؟؟؟؟ خودش بهت گفته؟؟؟؟ یا نه حدیثی ....روایتی...آیه قرآنی...چیزی داریم که میگه هدف پیامبر این بوده؟؟؟؟ بعدش پس اگه اینطوره که شما میگی ....بقیه ائمه در وظیفشون کوتاهی کردند.....چون میتونستند برای اجرای عدالت و هدایت مردم برن حکومت تشکیل بدن ...ولی نرفتن....پس اشتباه کردند....
بیشتر توضیح بده...نفهمیدم...
اولا کجای اسلام داریم که تشکیل حکومت یک امر ضروری و اجتناب ناپذیر است؟؟؟؟
درسته ...اسلام برای حکومت داری...روشش...پیشنهاد داده... گفته این کار بهتره و این کار خوب نیست.... ولی نگفته برید حکومت تشکیل بدید....
دوما شما دارید میگید به نظر میرسد......ببخشید شما که نظر میدی......نظرت اسلامه یا نظر خودته؟؟؟؟ اگه اسلامه....حدیث و روایت و قرآن و از ائمه با سند قوی بیار....
خواب....تشکیل حکومت جدای دینه....جدای اسلامه.... بسته به خواست مردمه.....درسته؟؟؟؟اگر مردم نخواستند ....شکل نمیگیرد..... و اگر مردم نخواستند دین سعی برای حکومت گرفتن نمیکند....
پس چرا انقلاب ایران توسط روحانیت شروع شد و یکی از اهدافشون هم تشکیل حکومت بوده ؟؟؟
خواب....تشکیل حکومت جدای دینه....جدای اسلامه.... بسته به خواست مردمه.....درسته؟؟؟؟اگر مردم نخواستند ....شکل نمیگیرد..... و اگر مردم نخواستند دین سعی برای حکومت گرفتن نمیکند....
پس چرا انقلاب ایران توسط روحانیت شروع شد و یکی از اهدافشون هم تشکیل حکومت بوده ؟؟؟
البته من خواندم که حضرت امام قبل از پیروزی انقلاب فرموده بودن که حکومت نمی کنن و بعد از پیروزی انقلاب به قم میرن و به امور مذهبی می پردازن.(از کتب خود ایشون هم مطالعه کردم که همین نظر را داشتن)
اما در زمان تدوین قانون اساسی برخی از روحانیون از جمله شهید بهشتی طرح ولایت فقیه را به مجلس ارائه میدن که حضرت امام هم موافقت میکن. البته دلیل اینکارشون را نارضایتی از اعمال دولت موقت عنوان کردن.
از طرف دیگه خواندم که هیچ حکومت دینی قبل از ظهور یک حکومت موفق نخواهد بود (از روایات مستند هست). حالا چرا شهید بهشتی با وجود این روایات پیشنهاد حکومت دینی دادند را متوجه نشدم.(خاصه که برخی دیگه از روحانیون مثل آقای طالقانی مخالف اینکار بودن) البته یک سری کتب برای پاسخ به آن مطالعه کردم ولی چیزی نفهمیدم.
سلام علیکم و رحمه الله
متوجه نشدم....بیشتر توضیح دهید...
در این نقل حضرت علی علیه السلام در پاسخ به کسانی که حکم را تنها برای خداوند می خوانند مطلق حکومتها را نام میبرد و توصیف میکند
مردم را امير و فرمانروايى بايد، خواه نيكوكار و خواه بدكار
و مشخصه هائی از دو شکل حکومت را میفرماید . در حکومت بدکار ظالمان تمتع میبرند و در حکومت صالحان و نیکوکاران هم پرهیزگاران نفع میبرند تا زمان مرگ همه فرا رسد
منظور هم از حکومت نیکوکاران , حکومت مورد تائید اسلام است که خارج از موضوع است .
نتیجه اینکه
در این سخن از امیرالمومنین ما در مطلق حکومت حکومت نیکوکاران را توصیف شده و قابل تصور و تائید میتوانیم بدانیم.
( برای توضیح و توصیف بیشتر مراجعه بفرمائید به کتاب حکمت حکومت / حکومت نهج البلاغه - مصطفی دلشاد تهرانی ص 57 یا به ماخذ ایشان در شرح نهج البلاغه میثم البحرانی ج2ص102 / 1362 . قم / نشر دفتر تبلیغات اسلامی )
منظور من هم این نیست که حکومتی سر کار باشد ظالم باشد.....کافر باشد.....نه....
اتفاقا حکومت میتواند از راهکار های دین استفاده کند.....
منظور من اینه که در دین نداریم که مسلمانان دستور داده باشه برید قیام کنید و حکومت را دردست بگیرید...همانگونه که ائمه قیام برای حکومت نکردند.....
در موضوع لزوم شکل گیری حکومت نیکوکاران یا همان حکومت اسلامی چون مانند سوال قبلی خارج از موضوع بحث بود بشکل اجمالی مطالبی را ذکر کردم شرح کاملتر را از اینجا مطالعه بفرمائید
ببخشید ....مگه دفاع کردن فقط کشتنه؟؟؟؟
تازه اسلام میگه هیچ وقت شروع کننده جنگ نباشید..... و فقط دفاع کنید.....
دفاع از کیان ملی....شرافت ...راه داره....اول اون راه ها بعد اگه جواب نداد شاید بشه از این راه ترور استفاده بکنیم.....
مثلا نمیتونست روشنگری بکنه....نمیتونست از راه سیاست وارد بشه....نمیتونست تمام مردم ایران را متحد کند و دست بیگانگان را قطع کند ؟؟؟؟ مثل الان کشور..... مگه الان کسی کسی را ترور میکند؟؟؟ مردم موضعشون روشنه.....
در اسلام احکام دفاع داریم و احکامی هم برای محارب و قاتل و ... . هر کدام بنا بر فراخور اجرا میگردد.
و مشخصه هائی از دو شکل حکومت را میفرماید . در حکومت بدکار ظالمان تمتع میبرند و در حکومت صالحان و نیکوکاران هم پرهیزگاران نفع میبرند تا زمان مرگ همه فرا رسد منظور هم از حکومت نیکوکاران , حکومت مورد تائید اسلام است که خارج از موضوع است .در این نقل حضرت علی علیه السلام در پاسخ به کسانی که حکم را تنها برای خداوند می خوانند مطلق حکومتها را نام میبرد و توصیف میکند
مردم را امير و فرمانروايى بايد، خواه نيكوكار و خواه بدكار
نتیجه اینکه
در این سخن از امیرالمومنین ما در مطلق حکومت حکومت نیکوکاران را توصیف شده و قابل تصور و تائید میتوانیم بدانیم.
( برای توضیح و توصیف بیشتر مراجعه بفرمائید به کتاب حکمت حکومت / حکومت نهج البلاغه - مصطفی دلشاد تهرانی ص 57 یا به ماخذ ایشان در شرح نهج البلاغه میثم البحرانی ج2ص102 / 1362 . قم / نشر دفتر تبلیغات اسلامی )
با تشکر از شما که پاسخ میدهید...
من نیز موافق حرف امام علی هستم....و این کاملا امری طبیعی است که باید برای این که جامعه نظمی داشته باشد دارای حکومت باشد.......من منکر این نیستم.....
ولی باز هم میگم.....در دین تا آنجایی که من میدانم ......نداریم و به مسلمین نگفته برید و قیام کنید و حکومت را دردست بگیرید......
در موضوع لزوم شکل گیری حکومت نیکوکاران یا همان حکومت اسلامی چون مانند سوال قبلی خارج از موضوع بحث بود بشکل اجمالی مطالبی را ذکر کردم شرح کاملتر را از اینجا مطالعه بفرمائید
با تشکر از شما.....ولی این مطلب معرفی شده توسط شما برای اثبات تشکیل حکومت در جامعه اسلامی است.....
در اسلام احکام دفاع داریم و احکامی هم برای محارب و قاتل و ... . هر کدام بنا بر فراخور اجرا میگردد.
درسته ولی شما جواب من را ندادید...... شما یه چیز دیگه که درباره اینه که در اسلام احکام محارب و قاتل داریم.....
من میگم آقای نواب صفوی..... چه کرده؟؟؟؟ جزء کدوم گروهه؟؟؟؟ عملش درست بوده یا نه؟؟؟
البته من خواندم که حضرت امام قبل از پیروزی انقلاب فرموده بودن که حکومت نمی کنن و بعد از پیروزی انقلاب به قم میرن و به امور مذهبی می پردازن.(از کتب خود ایشون هم مطالعه کردم که همین نظر را داشتن)
اما در زمان تدوین قانون اساسی برخی از روحانیون از جمله شهید بهشتی طرح ولایت فقیه را به مجلس ارائه میدن که حضرت امام هم موافقت میکن. البته دلیل اینکارشون را نارضایتی از اعمال دولت موقت عنوان کردن.از طرف دیگه خواندم که هیچ حکومت دینی قبل از ظهور یک حکومت موفق نخواهد بود (از روایات مستند هست). حالا چرا شهید بهشتی با وجود این روایات پیشنهاد حکومت دینی دادند را متوجه نشدم.(خاصه که برخی دیگه از روحانیون مثل آقای طالقانی مخالف اینکار بودن) البته یک سری کتب برای پاسخ به آن مطالعه کردم ولی چیزی نفهمیدم.
اگر این گونه که شما میفرمایید باشد :
من هم دارم همین را میگم.... که امام اول میخواست انجام بده.... و این که چرا امام این نظر را داشتند و بعد خلافش عمل کردند جای بحث دارد.....
...............................................................................................
ولی به طور خلاصه من سوالاتم را جدا مینویسم و خواهش میکنم .... هرکدام را جدا و کامل پاسخ دهید.....
قبلش نکاتی رابگم....:
اولا من موافق تشکیل حکومت در هر جامعه ای هستم.....
دوما من موافق دموکراسی و خواست اکثریت مردم هستم... که کدام حکومت باشد...
سوما منظور من این نیست که اصل حکومت اسلامی باشد یا نه و خواست مردم.....که بحثش جداست....نه حرف من چیز دیگس.... .. ........منظور من اینه که ....مثل زمان ائمه ... که جامعه و حکومت مسلمان بود....حالا خوب یا بدش کاری ندارم.....ولی ائمه نرفتن حکومت کنن...... من هم همین را میگم.... که افرادی که الان و در طول تاریخ به جای ائمه بودن .... نباید حکومت کنن.... چون ائمه نرفتن .....همان طور که جناب ویان فرمود که امام خمینی نیز اول قصد نداشت در دستگاه حکومتی قرار گیرد.......باید مثل ائمه از بالا و دور تاثیر بزارن.... با حرفشون ...با عملشون ...با روشنگریشون....با پندشون... نه این که برن حکومت را در دست بگیرن....
حالا سوالام...:
1- آیا در اسلام دستوری داریم که به مسلمانان بگه برید قیام کنید و حکومت را دردست بگیرید....
2- چرا در طول این 1200 سال شیعیان حکومت تشکیل ندادند؟؟؟؟
3- چرا بزرگان و علمای شیعه ...که ما ازشون به نیکی یاد میکنیم.... کتاباشون منابع دین ما هستند .... که نمونه هاشون براتون بارز هستند ....چرا اونا نرفتن دنبال تشکیل حکومت باشن.... ؟؟؟ و حالا طی این 80-90 سال یادش افتاد که حکومت تشکیل بده ؟؟
4- واقعا در زمان انقلاب بین امام و بقیه روحانیت چه اتفاق افتاد ؟؟؟ من بیشتر جاها میفهمم که نظر امام چیز دیگری بوده ولی بقیه مخالفت کردند و امام نیز مجبور به تغییر نظر شد....حالا نظر امام اول درباره تشکیل حکومت و قرار گرفتن در دستگاه حکومتی چه بود ؟؟؟
4- واقعا در زمان انقلاب بین امام و بقیه روحانیت چه اتفاق افتاد ؟؟؟ من بیشتر جاها میفهمم که نظر امام چیز دیگری بوده ولی بقیه مخالفت کردند و امام نیز مجبور به تغییر نظر شد....حالا نظر امام اول درباره تشکیل حکومت و قرار گرفتن در دستگاه حکومتی چه بود ؟؟؟
حضرت امام خمینی، صحیفه نور ج 18 ص 178:
پیش ازانقلاب خیال کردم وقتی انقلاب پیروز شد افراد صالحی هستند که کارها را طبق اسلام عمل کنند لذا بارها گفتم روحانیون می روند کارهای خودشان را انجام میدهند.بعد دیدم خیر اکثرآنها افراد ناصالحی بودند و دیدم حرفی که زده ام درست نبوده است.امدم صریحا اعلام کردم من اشتباه کرده ام. این برای این است که ما میخواهیم اسلام را پیاده کنیم.. این معنا ندارند که من بگویم چون دیروز حرفی زده ام باید روی همان حرف باقی بمانم.امروز میگویم مادام که احکام اسلام پیاده نشده است وافراد صالح نداشتیم تا طبق اسلام عمل کنند علما باید مشغول به کارهایشان باشند. این شان برای علما نیست که ریاست جمهوری یا پست دیگری را داشته باشد، چون وظیفه است به این کارها بپردازند.
پیش ازانقلاب خیال کردم وقتی انقلاب پیروز شد افراد صالحی هستند که کارها را طبق اسلام عمل کنند لذا بارها گفتم روحانیون می روند کارهای خودشان را انجام میدهند.بعد دیدم خیر اکثرآنها افراد ناصالحی بودند و دیدم حرفی که زده ام درست نبوده است.امدم صریحا اعلام کردم من اشتباه کرده ام. این برای این است که ما میخواهیم اسلام را پیاده کنیم.. این معنا ندارند که من بگویم چون دیروز حرفی زده ام باید روی همان حرف باقی بمانم.امروز میگویم مادام که احکام اسلام پیاده نشده است وافراد صالح نداشتیم تا طبق اسلام عمل کنند علما باید مشغول به کارهایشان باشند. این شان برای علما نیست که ریاست جمهوری یا پست دیگری را داشته باشد، چون وظیفه است به این کارها بپردازند.
میشه یه توضیحی بدی...میترسم برداشت اشتباه بکنم..
میشه یه توضیحی بدی...میترسم برداشت اشتباه بکنم..
امام قبل از انقلاب و کمی بعد از انقلاب ترجیح میدادند که روحانیون به مسئولیت های اجرایی نپردازند. یعنی مصلحت را در این میدیدند که متدینین کارآمد سمت های اجرایی را برعهده بگیرند نه روحانیون.
اما بعد از بازرگان و بنی صدر که باعث نارضایتی ایشون شدن و شهادت رجائی یعنی شهریور 60 تغییر عقیده دادن و ترجیح دادن که یک روحانی کاندیدای ریاست جمهوری بشه.
البته همونطور که قبلا هم گفتم بعدها با تدوین قانون اساسی و طرح ولایت فقیه رسما حکومت به روحانیت تفویض شد.
سلام علیکم و رحمه الله
من نیز موافق حرف امام علی هستم....و این کاملا امری طبیعی است که باید برای این که جامعه نظمی داشته باشد دارای حکومت باشد.......من منکر این نیستم.....ولی باز هم میگم.....در دین تا آنجایی که من میدانم ......نداریم و به مسلمین نگفته برید و قیام کنید و حکومت را دردست بگیرید......
آنچه که از کلام ایشان استفاده میشود چنین است که مطلق حکومت 2 شکل است حکومتی با امیر بدکار و حکومتی با امیر نیکو کار
قیام در برابر حاکم بد کار و ظالم یک واجب شرعی است . مفهوم عدم انظلام ( عدم ظلم پذیری ) در اسلام را در مقاله ای دیگر از جناب دلشاد طهرانی از اینجا ( بخصوص ص 15 ) دانلود و مطالعه بفرمائید .
پس از قیام در برابر امیر ظالم بدیهی است که مساله تشکیل مجدد حکومت بدکار منتفی است و بنا بر حکم عقل , بنا نیست مفضول بر افضل ترجیح داده شود . از طرفی هم ضرورت تشکیل حکومت اسلامی یا همان حکومتی با امیر نیکوکار وجود دارد. که در رفرنس قبلی (تفکیک قوا - مصطفی ناصحی ص 81 ) بطور مفصل ضرورت تشکیل حکومت برای اجرای عدل و احکام و عقاید اسلامی از مناظر مختلف از قرآن حدیث عقل تشریح شده.
البته تشکیل حکومت اسلامی که لازم هست و مقید و مشروط ؛ که جای سخنش اینجا نیست ولی هرگاه زمینه لازم پیش آمد باید این اتفاق بیفتد قبلا هم حکومت فاطمیون در مصر و آل بویه در بغداد , دو حکومت از چندین حکومت ریز و درشت شیعی بودند که شکل گرفتند و صدها سال ادامه یافت در زمانی که این زمینه فراهم بود .
اخیرا کتابی در موضوع حکومت های شیعی در طول تاریخ منتشر شده با عنوان تشیع در تاریخ حاصل کار سیداحمدرضا خضری (دانشیار دانشگاه تهران) نشر دانشگاه معارف اسلامی و دفتر نشر معارف ,
موفق و موید باشید در پناه حق
سلام و عرض ادب
من هنوز همه پستها را نخوندم ولی یک پرسش دارم که خیلی وقته مرا به فکر فرو برده اگه ممکنه پاسخ بدین:
در خصوص تسخیر سفارت آمریکا من فیلمهای زیادی ازسخنرانی حضرت امام و همینطور کتبی در تایید این عمل خواندم. و همچنین خواندم که بنی صدر مخالف این کار بوده و دانشجویان پیرو خط امام را به خاطر این کار دانشجویان پیرو خط شیطان خوانده.
از طرف دیگر خواندم که در اون زمان آمریکا در جامعه جهانی بدنام شده بوده (به خاطر دخالت در ویتنام ، افتضاح واترگیت، دخالت سیا در سرنگونی دول مترقی و..) و همین باعث شده بوده که حتی مردم آمریکا علیه دولتشون بشن و تصمیم بگیرن که یک رییس جمهور ملایم که علاقه ای به دخالت در امور کشورهای دیگر نداشته باشه و سیا را محدود کنه (یعنی کارتر) روی کار بیارن اما ...ناگهان واقعه تسخیر سفارت آمریکا رخ میده و پس از این واقعه ناگهان ورق برمیگرده و آمریکای بدنام ناگهان چهره مظلومی در مجامع جهانی پیدا میکنه! و به مردم می فهمانه که اگر در امور سایر کشورها دخالت نکنه چنین اتفاقهایی (گروگان گیری) پیش میاد و دوباره تمایلات فاشیستی و دخالت درامور دیگران که آمریکا داشته وجهه قانونی پیدا میکنه! و دلیل مخالفت بنی صدر آگاهی از عواقب گروگان گیری و سوءاستفاده آمریکا از اون بوده
از طرف دیگر خواندم که حضرت امام با گروگان گیری مخالف بودن و فردی (نمیدانم کی) با ادعای اینکه از امام دست نوشته ای داشته به سفارت حمله میکنه ولی بعدها میگه دست نوشته را گم کرده! و افرادی که در تسخیر سفارت بودن بعدها می فهمن که فریب خوردن و از این کارشون اعلام برائت میکنن!
الان من میخوام بدونم موضع حضرت امام چه بوده؟ ایشون مخالف یا موافق حمله به سفارت بودن؟ (با توجه به اینکه حمله به سفارت ناگهانی و بدون اطلاع دولت موقت و شورای انقلاب بوده)
اون فردی که ادعای داشتن دست نوشته ای از امام داشته کی بوده؟
آیا حمله به سفارت یک نقشه و توطئه از سوی مخالفان کارتر و دولتمردان آمریکایی برای بازگرداندن وجهه آمریکا و دخالت دوباره در امور سایر کشورها بوده؟
ممنون از پاسخگویی شما
سلام
امام بعد از تسخير لانه جاسوسي اين حركت رو به انقلاب دوم تشبيه كردند و حمايت كردن، ولي ظاهرا اين حركت بدون اجازه از امام انجام شد، شخصي ميگفت: اگر از امام اجازه بگيريم ايشان به خاطر مسائلي ممكن است اجازه تسخير ندهند.
بقيه مباحث قابل تفسيره، اينكه آمريكا چهره بدي داشت و ............ اتفاقا بعد از تسخير لانه جاسوسي كارتر تنها رئيس جمهوري شد كه يك دوره فقط راي آورد!!! به خاطر شكست در آزادي گروگان ها
ولي اين تسخير به هر حال خيلي جاها مخصوصا از نظر رواني به ضرر ايران تموم شد (محكوميت ايران در مجامع بين المللي و عواقب اون در جنگ ايران و عراق و ....) در مباحثي هم به نفع ايران(در جهت خودكفايي)
برخي از تسخير كنندگان از كارشون پشيمون شدند و برخي همچنان از اون دفاع ميكنند