جمع بندی ابتدا مرغ آفریده شد یا تخم مرغ ؟

تب‌های اولیه

105 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

علیک السلام
هر چه از دوست رسد نکوست .
همان که فرمودید : « در ضمن میدونستید که منابع دینی میگن حضرت آدم حدودا مربوط به 10هزار سال پیشه!؟ ولی زمان پیدایش انسان خردمند حدود 70هزار سال پیشه تقریبا!» . اگه این موضوع صحت داشته باشه پس میشود گفت احتمالاً نسل انسان فعلی نسل دیگری از خلقت بوده و قبلاً هم انسانهایی خلقت شده اند . و اینکه ملائک اعتراض داشتند به خاطر مشاهده ی فساد آن نسلها بوده است .

سلام
منابع 10 هزار سال پیشو تو پست قبلیم به نقل از کارشناس سایت گفتم!
ولی اینکه انسان خردمند مربوط به 70 هزار سال پیشه انگار اشتبا گرفتم! چون 70 هزار سال پیش تو اروپا ظاهر شده احتمالا و در اصل 200 هزار سال پیش از آفریقا پدید اومده!
البته نسناس که طبق متون دینی مربوط به قبل از حضرت آدمه رو به نئاندرتالا ربط میدن! اون انسان خردمند از نظر ژنتیکی دقیقا شبیه ماست، پس نمیشه گفت که از ما جدا بودن! و حتی طی بررسیایی نشون دادن که ما ژن نئاندرتالا رو هم داریم که نشون از آمیزش بین این دو نژاده!!(به جز مردم آفریقا که نئاندرتالی اطافشون نبوده!
برای اطلاعات بیشتر میتونید به ویکی پدیا مراجعه کنید!

اونی که گفتم نسبت به واژه ی تکامل بود!! وگرنه فرگشت میمون از انسان منطقیه!!! شما که کم تناقصید بفرمایید معنای این جمله صحیحه!؟ "ابتدا انسان بوده، بعد کامل شده و شده میمون!!!!" اگه درسته که من دیگه حرفی ندارم!!

خب چرا ما باید مثل موجودات دیگه تغییر کنیم!!؟؟ اگه بگیم نسل بشر ثابت بوده که تغییرش
سئوالی که در ذهن خطور می کند اینست که اگر بر فرض نظریه داروین انسان موجود تکامل یافته از نسل میمون است چگونه به لحاظ فکری و عقلانی و معنوی این تکامل ایجاد شده است ؟
ممکن است به لحاظ فیزیکی ایجاد تحولات و تغییرات را اثبات نمود و دلائل ژنتیکی و از این دست مقولات را در کنار هم نهاد و چیزی گفت ولی تکامل یافتگی در بُعد ذهن و عقل و تفکر چه ؟ آیا در این باب هم نظریه داده شده ؟ که قبلاً انسان یک حیوان بی شعوری بوده که قوه ی اختیار نداشته و مانند سایر حیوانات یک خلقت بی اختیار داشته و بعد تبدیل به کسانی شده که با یک رفتار دنیا را به شگفت می آورند و میتوانند انقلابی کنند و همه را حتی موجودات غیر عاقل را محبوب و مجنون خویش سازند .
خداوند در قرآن مجید به چیزی خبر می دهد که نمیتوان این مقوله را هضم نمود .
وقتی از این خلقت طوری حرف میزند که ملائک را قانع سازد به برترین خلقت اشاره می کند ، پس قاعدتاً به سبب ژنتیک و فیزیک بدنی نیست .
نمیشود تصور علمی و عقلانی داشت که ملائک از نوع فیزیکی و بدنی انسان خوشش نیامده که معترض به خلقت بود . اگر چنین بود حیوانات زیادی قبل از خلقت انسان بود و خلق انسان هم بعنوان حیوان دیگری .
اما این خلقت که موجب اعتراض ملائک بود در واقع باید از نظر شگرد و رفتار خاصی که از خود بروز می دهد خطر ساز بوده باشد . و منطقاً ملائک به سبب قوه ی اختیار و عقلانیت انسان که میتواند هم رحیم و باعطوفت باشد و هم طغیانگر و سرکش احساس خطر می کردند .
بنابر این قبل از خلقت ویژگی این خلق از سوی خداوند به ملائک خبر داده میشود . و ملائک از عقلانیت و قوه ی اختیار این خلق جدید آگاهی می یابند .
این منطقی تر است تا بگوییم ملائک فقط از ویژگی بدنی و رفتار فیزیکی آن موجود خبردار شد و معترض گردید . چون آنوقت باید پرسید از چه رفتار بدنی و فیزیکی انسان احساس خطر می کرد ؟ و احتمال فساد و خون ریزی روی زمین که ملائک را نگران کرده بود به لحاظ قوه ی اختیارش بود و اینکه میتواند هم خوب باشد و مهربان و هم بد و شقی .

بسم الله الرحمن الرحیم

خب من دید سمبلیک به داستان خلقت در قران دارم! فرضا تو قران داریم خداوند نور آسمانها و زمینست! حالا اینجا باید بگیم چراغ قوه هم جای خدارو میگیره یا منظورش چیز دیگه ایه!!؟؟ قطعا منظورش چیز دیگه ایه!!
خوبه که شما همش میگید کتاب شهید مطهری رو بخونما!! "مرتضی مطهری و علی شریعتی داستان خلقت بشر در قرآن را نمادین می‌دانند.[۱۳۳] "

اونی که گفتم نسبت به واژه ی تکامل بود!! وگرنه فرگشت میمون از انسان منطقیه!!! شما که کم تناقصید بفرمایید معنای این جمله صحیحه!؟ "ابتدا انسان بوده، بعد کامل شده و شده میمون!!!!" اگه درسته که من دیگه حرفی ندارم!!

خب چرا ما باید مثل موجودات دیگه تغییر کنیم!!؟؟ اگه بگیم نسل بشر ثابت بوده که تغییرش غیر منطقیه!!! الان همون سیاست یه بام و دو هواست!!!

مدرک گفتید اینم کمی مدرک! البته شک دارم اگه فسیلا رو هم بیارم جلوتون و شرحشون بدم باز قبول کنید!!!

اول اینکه شما تا زمانی که تناقض گفته هایتان را اصلاح نکنید حتی یک کلمه هم از سخنان شما مورد تایید نخواهد بود.

تا زمانی که در بعضی موارد که به نفعتان هست قران را قبول کنید و جایی که به نفعتان نیست قرآن را قبول نکنید حتی یک کلمه از سخنان شما سر سوزنی اعتبار ندارد.
شما و همفرانتان قران را آلت دست خود قرار داده اید تا با آن اهداف خود را جلو ببرید.

اگر قران را قبول دارید باید تمام سخنان قرآن را قبول کنید.
اگر قبول ندارید نباید حتی یک آیه را هم قبول کنید.و حق این را ندارید از قرآن مثال بیاورید.

تکلیف خودت رو روشن کن میخواهی دینی بحث کنی یا صرفا علمی.

اول اینکه هیچکدام از نوشته های دکتر علی شریعتی در حوزه دینی مورد تایید علما نیست.و نوشته های ایشان بی اعتبار است.

پیرامون شهید مطهری(ره) . بازهم مشخص است شما یکبار هم نوشته های این استاد گرامی را مطالعه نکرده اید و فقط روی هوا و از سایتهای مختلف سخن میگویید.
ابتدا اگر کتاب توحید شهید مطهری(ره) را مطالاعه کنید در آنجا شهید مطهری(ره) بعد از نقد فرضیه تکامل ، این فرضیه را خلاف خلقت حضرت آدم میداند.

و ان شواهدی هم که ارائه داده اید اثبات تایید نظریه تکامل نیست.بلکه فقط به شباهتهای ژن در بین انسان و شانپانزه اشاره میکند.
هیچ کدام از این به اصطلاح مدارکی را که ارائه داده اید ثابت نمیکند انسان و میمون از یک نسل هستند.فقط ثابت میکند 40% ژن ها شبیه به هم است.

درضمن اگه شبهات ژن ها ثابت میکند که دو موجود از یک نسل هستند.
شباهت ژن موش به انسان بیش از 95% است.به همین دلیل هم است که برای ازمایشات پزشکی از موش استفاده میشود.
لابد با موشها هم فامیل هستیم و خودمون نمیدونیم؟؟؟؟؟؟؟

شما چرا به سیب میگید سیب!!؟؟؟؟ مگه اولش یه دونه نبوده!!؟؟
مگه این مدارک علمیی که حتی بعضیاشون تو کتابای درسی خودمونم هستو از تو آستینشون در میارن!!!؟؟؟ حتی از نظر دینیم نمیشه گفت رد میشه!!

اون ابزاری که می فرمایید مربوط به نئاندرتالاست! پس شما میگید نتیجه خلقت ابتدایی مثل گوریل بوده!!؟؟؟(چون اون زمان انسانا همین شکلی بودن!!!) بله اگه فرگشتو قبول داشته باشیم و بگیم این مسیر طی شده تا ما به اینجا رسیدیم، درسته!!!

نظر کارشناس محترم، جناب مقداد در مورد قدمت حضرت آدم:

و از سویی نیز طبق ادعای بعضی از تواریخ حضور حضرت آدم (ع) به حدود 7 هزار سال قبل از میلاد مسیح باز می گردد.

چون بنابر شواهد علمی از جمله اکتشافات پروفسور وولی طوفان نوح در حدود 3200 سال پیش از میلاد مسیح به وقوع پیوسته است. که طوفان نوح در 950 سالگی حضرت نوح (ع) به وقوع پیوست و نیز بین نوح و آدم (ع) 1500 سال فاصله بوده است و حضرت آدم (ع) 936 سال عمر کرده است. با محاسبه ارقام فوق خلقت آدم(ع) در 6586 سال پیش از میلاد مسیح به وقوع پیوسته است.

(عمر آدم) 936+ (تا تولد نوح) 1500+ (تا وقوع طوفان) 950+ (تا میلاد مسیح) 3200 = 6586
این تاریخ در تورات آمده و با بعضی محاسبات عقلی نیز متناسب است.[2]

[2]. مراجعه کنید به ترجمه المیزان، ج‏4، ص: 221.

نظر قبلی هم از جناب رئوف بود!

بنده هر لحظه یقینم مبنی بر اینکه نه شما و نه همفکرانتان یکبار هم متن کتابها نمیخوانید افزون تر میشود.

همان اشتباهی که در قضیه ذوالقرنین اتفاق افتاده و یک سخن غلط را به علامه طباطبایی نسبت داده اند در این قضیه هم رخ داد.و همه ی اینها بخاطر درست نخواندن متن کتاب است.

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان - جلد 4 و صفحات 238 و 239 میفرمایند:

تاریخ یهود عمر نوع انسانی را بیش از هفت هزار سال نمی داند و این مطلب بی وجه هم نیست، و این همان عددی است که امروز آمار جهانی راجع به تعداد نفوس بشری نشان می دهند، و ..........

اکثر کارشناسان این جمله را تفسیر میکنند که علامه طباطبایی فرموده اند عمر حضرت آدم 7000 سال است. اما یک نکته وجود دارد.
در آن زمان هنوز فسیل انسان با قدمت سه میلیلون سال کشف نشده بود.
و اثار دست ساز انسان با قدمت 800 هزار سال هم کشف نشده بود. و دیگر اثار باستانی از شهر سوخته و ....
و علامه طباطبایی در همان جمله فوق به یک نکته اشاره میکنند.

و این همان عددی است که امروز آمار جهانی راجع به تعداد نفوس بشری نشان می دهند.

علامه طباطبایی دلیل اینکه فرموده اند قدمت انسان 7000 سال را بخاطر شواهد تاریخی و کشفیات آن زمان بیان کرده اند.و بصراحت هم فرموده اند با آمار جهانی این قدمت 7000 سال باور کردنی است.اگر این کشفیات شهر سوخته و یا قدمت 80000 هزار ساله در آن زمان کشف میشد هم نظر ایشان این چنین بود؟؟؟؟

در کل هیچ سندی معتبری وجود ندارد که قدمت حضرت ادم را دقیقا اثبات کرده باشد.

مشکل افرادی همانند شما این است به نکات موجود در سخنان بزرگان دقت نمیکنید و نتیجه های غلط را برداشت میکنید.


درپایان شما هنوز واژه نظریه را برای بنده ترجمه نکرده اید.

فرق بین نظریه و علم چیست.

فرق بین یک اصل در پزشکی و یک نظریه در پزشکی چیست.


سئوالی که در ذهن خطور می کند اینست که اگر بر فرض نظریه داروین انسان موجود تکامل یافته از نسل میمون است چگونه به لحاظ فکری و عقلانی و معنوی این تکامل ایجاد شده است ؟
ممکن است به لحاظ فیزیکی ایجاد تحولات و تغییرات را اثبات نمود و دلائل ژنتیکی و از این دست مقولات را در کنار هم نهاد و چیزی گفت ولی تکامل یافتگی در بُعد ذهن و عقل و تفکر چه ؟ آیا در این باب هم نظریه داده شده ؟ که قبلاً انسان یک حیوان بی شعوری بوده که قوه ی اختیار نداشته و مانند سایر حیوانات یک خلقت بی اختیار داشته و بعد تبدیل به کسانی شده که با یک رفتار دنیا را به شگفت می آورند و میتوانند انقلابی کنند و همه را حتی موجودات غیر عاقل را محبوب و مجنون خویش سازند .
خداوند در قرآن مجید به چیزی خبر می دهد که نمیتوان این مقوله را هضم نمود .
وقتی از این خلقت طوری حرف میزند که ملائک را قانع سازد به برترین خلقت اشاره می کند ، پس قاعدتاً به سبب ژنتیک و فیزیک بدنی نیست .
نمیشود تصور علمی و عقلانی داشت که ملائک از نوع فیزیکی و بدنی انسان خوشش نیامده که معترض به خلقت بود . اگر چنین بود حیوانات زیادی قبل از خلقت انسان بود و خلق انسان هم بعنوان حیوان دیگری .
اما این خلقت که موجب اعتراض ملائک بود در واقع باید از نظر شگرد و رفتار خاصی که از خود بروز می دهد خطر ساز بوده باشد . و منطقاً ملائک به سبب قوه ی اختیار و عقلانیت انسان که میتواند هم رحیم و باعطوفت باشد و هم طغیانگر و سرکش احساس خطر می کردند .
بنابر این قبل از خلقت ویژگی این خلق از سوی خداوند به ملائک خبر داده میشود . و ملائک از عقلانیت و قوه ی اختیار این خلق جدید آگاهی می یابند .
این منطقی تر است تا بگوییم ملائک فقط از ویژگی بدنی و رفتار فیزیکی آن موجود خبردار شد و معترض گردید . چون آنوقت باید پرسید از چه رفتار بدنی و فیزیکی انسان احساس خطر می کرد ؟ و احتمال فساد و خون ریزی روی زمین که ملائک را نگران کرده بود به لحاظ قوه ی اختیارش بود و اینکه میتواند هم خوب باشد و مهربان و هم بد و شقی .

بحث های شده در این مورد و ثابت شده نسبت مغز به بدن انسان، بیشترین مقدارو بین جانداران داره! و ما هوش پیچیده ای در اورانگوتانا و بقیه ی پریماتها میبینیم که بهش میگن رفتار حل مسئله!(البته قطعا در حد آدمی نیست!)
یادمه تو تاپیک دیگه ای مثالی زده بودن! گفته بودن فرض کنید بیلیارد بازی میکنید! حالا اگه توپو مستقیم به هدف بزنید ضربه تون قشنگ تره یا اینکه 4 5 یا حتی 10 بار به توپای مختلف بخوره و بعد به هدف بخوره!!؟ و کدوم لایق ستایشه!!؟ قطعا دومی کار سختتری هست!

بسم الله الرحمن الرحیم

اول اینکه شما تا زمانی که تناقض گفته هایتان را اصلاح نکنید حتی یک کلمه هم از سخنان شما مورد تایید نخواهد بود.

تا زمانی که در بعضی موارد که به نفعتان هست قران را قبول کنید و جایی که به نفعتان نیست قرآن را قبول نکنید حتی یک کلمه از سخنان شما سر سوزنی اعتبار ندارد.
شما و همفرانتان قران را آلت دست خود قرار داده اید تا با آن اهداف خود را جلو ببرید.

اگر قران را قبول دارید باید تمام سخنان قرآن را قبول کنید.
اگر قبول ندارید نباید حتی یک آیه را هم قبول کنید.و حق این را ندارید از قرآن مثال بیاورید.

تکلیف خودت رو روشن کن میخواهی دینی بحث کنی یا صرفا علمی.

اول اینکه هیچکدام از نوشته های دکتر علی شریعتی در حوزه دینی مورد تایید علما نیست.و نوشته های ایشان بی اعتبار است.

پیرامون شهید مطهری(ره) . بازهم مشخص است شما یکبار هم نوشته های این استاد گرامی را مطالعه نکرده اید و فقط روی هوا و از سایتهای مختلف سخن میگویید.
ابتدا اگر کتاب توحید شهید مطهری(ره) را مطالاعه کنید در آنجا شهید مطهری(ره) بعد از نقد فرضیه تکامل ، این فرضیه را خلاف خلقت حضرت آدم میداند.

و ان شواهدی هم که ارائه داده اید اثبات تایید نظریه تکامل نیست.بلکه فقط به شباهتهای ژن در بین انسان و شانپانزه اشاره میکند.
هیچ کدام از این به اصطلاح مدارکی را که ارائه داده اید ثابت نمیکند انسان و میمون از یک نسل هستند.فقط ثابت میکند 40% ژن ها شبیه به هم است.

درضمن اگه شبهات ژن ها ثابت میکند که دو موجود از یک نسل هستند.
شباهت ژن موش به انسان بیش از 95% است.به همین دلیل هم است که برای ازمایشات پزشکی از موش استفاده میشود.
لابد با موشها هم فامیل هستیم و خودمون نمیدونیم؟؟؟؟؟؟؟

بنده هر لحظه یقینم مبنی بر اینکه نه شما و نه همفکرانتان یکبار هم متن کتابها نمیخوانید افزون تر میشود.

همان اشتباهی که در قضیه ذوالقرنین اتفاق افتاده و یک سخن غلط را به علامه طباطبایی نسبت داده اند در این قضیه هم رخ داد.و همه ی اینها بخاطر درست نخواندن متن کتاب است.

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان - جلد 4 و صفحات 238 و 239 میفرمایند:

تاریخ یهود عمر نوع انسانی را بیش از هفت هزار سال نمی داند و این مطلب بی وجه هم نیست، و این همان عددی است که امروز آمار جهانی راجع به تعداد نفوس بشری نشان می دهند، و ..........

اکثر کارشناسان این جمله را تفسیر میکنند که علامه طباطبایی فرموده اند عمر حضرت آدم 7000 سال است. اما یک نکته وجود دارد.
در آن زمان هنوز فسیل انسان با قدمت سه میلیلون سال کشف نشده بود.
و اثار دست ساز انسان با قدمت 800 هزار سال هم کشف نشده بود. و دیگر اثار باستانی از شهر سوخته و ....
و علامه طباطبایی در همان جمله فوق به یک نکته اشاره میکنند.

و این همان عددی است که امروز آمار جهانی راجع به تعداد نفوس بشری نشان می دهند.

علامه طباطبایی دلیل اینکه فرموده اند قدمت انسان 7000 سال را بخاطر شواهد تاریخی و کشفیات آن زمان بیان کرده اند.و بصراحت هم فرموده اند با آمار جهانی این قدمت 7000 سال باور کردنی است.اگر این کشفیات شهر سوخته و یا قدمت 80000 هزار ساله در آن زمان کشف میشد هم نظر ایشان این چنین بود؟؟؟؟

در کل هیچ سندی معتبری وجود ندارد که قدمت حضرت ادم را دقیقا اثبات کرده باشد.

مشکل افرادی همانند شما این است به نکات موجود در سخنان بزرگان دقت نمیکنید و نتیجه های غلط را برداشت میکنید.


درپایان شما هنوز واژه نظریه را برای بنده ترجمه نکرده اید.

فرق بین نظریه و علم چیست.

فرق بین یک اصل در پزشکی و یک نظریه در پزشکی چیست.

بله دیگه!! منم که میگم آدم میمون بوده!!!

اگه میتونید اون قستمی که گفتم قران اشتباه کرده رو نقل کنید تا خودمم ببینم!!

منکه به سوالات شما جواب دادم ولی جوابی از سمت شما ندیدم!!!

خب الان میخوام علمی بحث کنم! شما هم هیچ مدرکی از قران و مسلمونا نزارید!! قبوله!؟؟ اول شما نظریه ی خودتونو بگید و بعد من نظریه ی خودمو! و بعدش هر کدوم با مدارک موجود(قابل لمس!) دلایل رد نظریه طرف مقابلو میگیم!! اگه قبول دارید شروع کنید!! ولی اگه قبول نکردید دیگه نگید من متناقص حرف میزنم و روش منطقی نیست و....!!

اون 40%ـو از کجا آوردید!!!!؟؟

همینطور شما که اینهمه دم از علم میزنید، چه راحت یه حرف غیر علمی رو قبول میکنید!! کدوم دانشمندی گفته ژن موش و انسان 95% شباهت داره!!؟؟ اگه اونطور بود که باید شبیه ما(یا میمون) میبود!!!(شباهتش حدود 80%ـه که اگه کم خرج تر بود واسه آزمایشات از گوریل استفاده میکردن که شباهت 98%ـی داره!) شما دارید از مدارک فرگشت برای انکارش استفاده میکنید!!!! خب همین شباهت ژنی که می فرمایید، دلیل بر فرگشت اون گونه و در نهایت رسیدنش به انسانه!!

خب بالاخره حضرت آدم مربوط به کیه!!!؟؟ بهم بگید تا بدونم!!(یا اینم میخواید بزارید جزو مدارکتون!!!؟؟)

شما به من بگید، وجود خدا برای کشورهای پیشرفته یه نظریه محسوب میشه یا یک اصل!!!؟؟؟ پس ما میتونیم بگیم اصلا وجود نداره!!!؟؟
اینطور که شما میگید، وجود داشتن پیامبر، واقعی بودن قران، غیبت امام زمان و... همگی قابل ردن!!! چون در حد نظریه ن!! چرا شما از نظریات مختلف پیروی میکنید ولی تا به فرگشت رسید تغییر موضع میدید!!!؟؟؟

یه سوال! طبق روایات(اگه نگید اینام نامعتبره!!!) حضرت آدم سواد داشته، زراعت میکرده و....!! کشف این چیزا مربوط به کیه!!؟ قبول دارید که حداکثر ابتدای این کشفیات بوده!؟

در ضمن اون متنی که کارشناس محترم گفته بودنم بدون مدرک نبود!!

از زمان آدم تا نوح(ع) هزار سال، از زمان نوح تا ابراهيم(ع) هزار سال و از ابراهيم تا موسي(ع) هم هزار سال، جمعاً سه هزار سال گذشته است.(5) ميان حضرت موسي و حضرت عيسي(ع) 1900 سال و ميان حضرت عيسي و پيامبر اكرم(ص) 569 سال فاصله است.(6) با جمع اين دو روايت و احتساب اين كه اكنون 1425 قمري است و پيامبر در زمان هجرت از مكه به مدينه 52 سال داشته‏اند، (3000+1900+569+52+1425=6946). در حدود هفت هزار سال از خلقت آدم ابوالبشر مي گذرد.
كوتاه سخن: اگر قائل شديم قبل از حضرت آدم انسان هايي بودند و آنان عصر حجر و قبل از آن را پشت سر گذاشته‏اند و حضرت آدم(ع) در دوره كشاورزي بود، طبق كتاب‏هاي تاريخ موجود.

5. طبقات ابن سعد، ج 1، ص 53.
6. همان.
7. تاريخ تمدن، ويل دورانت، ج 1، ص 137 به بعد.

بسم الله الرحمن الرحیم

دوست گرامی شما میگویید نظریه.
نمیدونم با چه زبونی سخن بگویم تا متوجه شوید نظریه علم ثابت شده نیست.نظریه از نظر علمی ( تمام علمهای دنیا( زیست شناسی ، فیزیک ، اقتصاد ، روانشناسی ، آمار و ... ) ) صرفا یک حدس و گمان است که بر پایه یک سری عدله اثبات نشده بناست. و تا زمانی که این حدس و گمان به اثبات نرسد نامش نظریه است.و باید برای اثباتش تحقیقات بسیاری شود.

کسی که اطلاع درستی ندارد شما هستید نه بنده. زیرا بنده نظریه داروین را کامل مطالاعه کردم. برعکس شما که فقط تفاسیر دانشمندان متعدد را نسبت به نظریه داروین مطالعه کرده اید.
شما اصلا اطلاع دارید داروین با کدام یک از فسیلهای کشف شده ابتدا این بحث را مطرح کرده است. خیر نمیدانید. زیرا یکبارهم نظریه وی را مطالعه نکرده اید.
و باقی اطلاعات شما هم از همین سایت های بی اعتباری است که در امضای شما موجود است.
شما بروید کتابهای که نام برده ام را یکبار بخوانید.فقط یکبار

.

بنده سخنانم را هم با ایات قران ثابت کرده ام و هم با کتوب تاریخی. اما شما چه!!! فقط روی یک نظریه که از نظر علمی ثابت نشده است مانور میدهید.و اطلاعاتتان هم خلاصه شده در چند سایت نامعتبر است.و حتی پاسخهایتان هم از نظر علمی بی منطق است.

لطفن به این نکان با دقت توجه کنید:
-من در مورد نظریه فرگشت یا بقولی تکامل صحبت میکنم نه چیز دیگه پس لطفن اگه موردی در این نظریه را اشکال دارید مطرح کنید
-نظریه فرگشت با مشاهدات و ازمایشات مختلف تا کنون ثابت شده و با علم امروز بشر تنها جواب به علت گوناگونی و پیدایش موجودات هست و در همه مراکز معتبر علمی تدریس میشه مثل نظریه نسبیت و تا وقتی با مشاهدات نقض نشه جزیی از علمه

خودت فهمیدی چی گفتی ؟
اگر فرضیه را یک احتمال و حدس می دانید پس نظریه هم که بقول شما یک فرضیه است باید حدس و گمانی بیش نباشد . در اصل شما گفتید « نظریه یک فرضیه است و فرضیه یک احتمال و حدس » .:ok:
اما بزرگوار
حالا که همه ی اندیشمندان نظریه ی داروین را رد کرده اند شما بفکر احیا آن افتاده اید ؟
همه گفتند آنقدر شأن انسانها والاست که حیف است از بین دو نگرش پیدایش انسان آن که آنهمه منزلت قائل است (قرآن ) را رها نمود و آن که انسان را ذلیل و خوار و دون شأن والایش نشان می دهد را گرفت .
حالا شما به این افتخار میکنید که نیاکان شما میمون بوده اند ، خُب مبارکتان باشد . لطفاً بگذارید ما همان افتخاری که قرآن در خصوص نیاکانمان گفته یدک بکشیم . عیسی به دینش و موسی به دینش .

اگه میخای حرف منو نقد کنی با دقت بخون حداقل همون جمله ای که بهش ایراد گرفتی را تا اخر بخون میفهمی.(البته اگه خودتا به نفهمی نزنی) اگرم فقط میخای یه چیزی گفته باشی که افرین تو راست میگی

بسم الله الرحمن الرحیم

بله دیگه!! منم که میگم آدم میمون بوده!!!

اگه میتونید اون قستمی که گفتم قران اشتباه کرده رو نقل کنید تا خودمم ببینم!!

منکه به سوالات شما جواب دادم ولی جوابی از سمت شما ندیدم!!!

خب الان میخوام علمی بحث کنم! شما هم هیچ مدرکی از قران و مسلمونا نزارید!! قبوله!؟؟ اول شما نظریه ی خودتونو بگید و بعد من نظریه ی خودمو! و بعدش هر کدوم با مدارک موجود(قابل لمس!) دلایل رد نظریه طرف مقابلو میگیم!! اگه قبول دارید شروع کنید!! ولی اگه قبول نکردید دیگه نگید من متناقص حرف میزنم و روش منطقی نیست و....!!

اون 40%ـو از کجا آوردید!!!!؟؟

همینطور شما که اینهمه دم از علم میزنید، چه راحت یه حرف غیر علمی رو قبول میکنید!! کدوم دانشمندی گفته ژن موش و انسان 95% شباهت داره!!؟؟ اگه اونطور بود که باید شبیه ما(یا میمون) میبود!!!(شباهتش حدود 80%ـه که اگه کم خرج تر بود واسه آزمایشات از گوریل استفاده میکردن که شباهت 98%ـی داره!) شما دارید از مدارک فرگشت برای انکارش استفاده میکنید!!!! خب همین شباهت ژنی که می فرمایید، دلیل بر فرگشت اون گونه و در نهایت رسیدنش به انسانه!!

خب بالاخره حضرت آدم مربوط به کیه!!!؟؟ بهم بگید تا بدونم!!(یا اینم میخواید بزارید جزو مدارکتون!!!؟؟)

شما به من بگید، وجود خدا برای کشورهای پیشرفته یه نظریه محسوب میشه یا یک اصل!!!؟؟؟ پس ما میتونیم بگیم اصلا وجود نداره!!!؟؟
اینطور که شما میگید، وجود داشتن پیامبر، واقعی بودن قران، غیبت امام زمان و... همگی قابل ردن!!! چون در حد نظریه ن!! چرا شما از نظریات مختلف پیروی میکنید ولی تا به فرگشت رسید تغییر موضع میدید!!!؟؟؟

اینکه شما اجداتون میمون هست به خود شما مربوط است.

درضمن هنوز چیزی رو ثابت نکرده اید.

فقط ادعای شریعتی را بازگو کرده اید که نوشته های ایشان از نظر دینی بی اعتبار است.

سخنی را به شهید مطهری(ره) نسبت داده اید. که شهید مطهری در کتاب توحید نظریه داروین را خلاف خلقت بیان کرده اند.

شخن غلط دیگری را به علامه طباطبایی نسبت داده اید که آنهم بخاطر درست نخواندن مطلب تفسیر المیزان بود.

شما که ادعا میکنید قرآن را قبول دارید.
بنده طبق آیه قرآن گفتم تمام انسانها از نسل حضرت آدم هستند.اگر شما این آیات را قبول دارید. و اینکه حضرت آدم هم از جانب خدا خلق شد بدون هیچ پیشینه قبلی.
پس باید نظریه تکامل را رد کنید.اگر و فقط اگر قرآن را قبول دارید.

از این که نسل حضرت آدم و حوا چگونه انتشار یافته است اقوال متعددی وجود دارند که شاخصه این اقوال آن است که با ظاهر قرآن کریم سازگار نیستند. قرآن کریم در سوره مبارکه نساء آیه اولمی فرماید: « یا أیها الناس اتقوا ربكم الذی خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا كثیرا و نساء و اتقوا الله الذی تسائلون به و الأرحام إن الله كان علیكم رقیبا » ترجمه: اى مردم بترسید از پروردگار خود، آن خدایى كه همه شما را از یك تن بیافرید و هم از آن جفت او را خلق كرد و از آن دو تن خلقى بسیار در اطراف عالم از مرد و زن بر انگیخت و بترسید از آن خدایى كه به نام او از یكدیگر مسئلت و درخواست مى كنید (خدا را در نظر آرید) و در باره ارحام كوتاهى مكنید كه همانا خدا مراقب اعمال شما است (سوره نساء، آیه 1). می بینیم در این آیه جز حضرت آدم و حوا(همسر او) عنصر دیگری را در خلقت آدمیان دخالت نداده است و تأکید دارد که تنها از این دو زنان و مردان فراوانی را خلق کرده است .و همینطور در آیه 27 سوره اعراففرماید: «یا بنی آدم لا یفتننکم الشیطان کما أخرج أبویکم من» ای فرزندان آدم شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد ( ترجمه مکارم شیرازی ).که باز می بینیم پدر و مادر تمام آدمیان را حضرت آدم و همسر او می داند و عنصر ثالثی را دخیل نمی داند.

طبق آیه اول سوره نساء، خدا پرورش دهنده انسانهاست و هموست كهانسانها را از نسل یك نفر به وجود آورده كه منظور حضرت آدم است و همسر او حوا را هم از او آفرید و از این دو نفر مردان و زنان بسیارى پدید آورد.كیفیت خلقت نوع بشر و تكثیر ذریه آدم و پدید آمدن انسانها از پدران و مادران بهترین وضعیت و حالت در ایجاد نوع بشر است. خداوند با قرار دادن غریزه جنسى در نهاد آدمى و شدت علاقه اى كه به او نسبت به جنس مخالف داده، كارى كرده است كه به طور طبیعى و بدون احتیاج به امر تشریعى نسل بشر در روى زمین باقى مانده است هر چند كه امر تشریعى به ازدواج نیز به صورت استحبابى وجود دارد ولى غریزه جنسى آنچنان نیرومند است كه خود به خود و حتى در میان اقوام وحشى نیز تولید مثل وتكثیر نسل وجود دارد.با توجه به متن قرآن و ظواهر آیات، شكى وجود ندارد كه از دیدگاه قرآن نسل كنونى بشر به یك فرد به نام آدم مى رسد كه خدا او را از خاك آفرید و از روح خود بر او دمید و او نخستین انسان روى زمین است كه بدون پدر و مادر آفریده شده است.

باید بگوییم كه ما از چگونگى خلقت حوا از آدم اطلاعى نداریم و فقط طبق آیه مورد بحث مى دانیم كه حوا نیز از آدم آفریده شده است. و نسل بشر به یك نفر مى رسد كه نام او آدم است.

یکی دیگر از دلایل قرآنی اشاره به وجود نس ناس قبل از آدم است.نس ناس موجودی بین آدم و میمون بود که به گفته ی قرآن کاملا از بین رفته اند و بعد از نابودی کامل آنها آدم ابوالبشر خلق شد.
و قبل از نس ناس موجودات دیگری بودند که آنها هم از بین رفت هاند.

طبق همین آیات بنده ایمان دارم از نسل آدم ابوالبشر هستم و نه از نسل میمون.

آیات فوق بعلاوه آیه 13 سوره حجرات.

تفسير الميزان ذيل آيه 13 سوره حجرات آمده است: ‌« مراد از جمله «من ذَكر اَو اُنثي» آدم و حوا خواهد بود و معناي آيه چنين مي شود: ما شما را از يك مرد و يك زن آفريديم و همة شما از آن دو تن منتشر شده ايد چه سفيدتان و چه سياهتان، چه عربتان و چه عجمتان و ما شما را به صورت شعبه ها و قبيله هاي مختلف قرار داديم، براي اينكه يكديگر را بشناسيد و امر اجتماعتان و مواصلات و معاملاتتان بهتر انجام گيرد ...علامه طباطبايي، محمد حسین، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، قم: دفتر انتشارات اسلامي، 1363، ج18، ص488.

____________________________________________________________________________



اما اگر قرآن را قبول ندارید و میخواهید علمی بحث کنید. فقط بحث علمی.
داروین یک محور اصلی را بابت ادعای خود مطرح کرد و آن هم جمعیت کنونی انسانها بود.
اما در ادامه کشفیات جدید تاریخ شناسان و باستان شناسان محوری ترین نظریه داروین را زیر سوال برده اند.

این کشفیات ثابت میکند قدمت انسانها به 80000هزار سال پیش برمیگردد.

و اینکه قدمت انسان به چند سال پیش برمیگردد را میتوانید در کتوب زیر جستجو کنید.سند قدمت 80000 هزار ساله انسانها.

[FONT=arial]تاریخ ماقبل ماد - دکتر خنجی
تاریخ ماد. ایگور میخائیلویچ دیاکونوف. ترجمه کریم کشاورز، تهران: نشر امیرکبیر.
تاریخ ایران باستان. دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ. روحی ارباب. انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم ۱۳۸۰
کمرون، جرج. ایران در سپیده دم تاریخ. ترجمه حسن انوشه. تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۹


______________________________________________________


دومین بحثی که بعضی از افراد آن را برای اثبات نظریه داروین مطرح میکردد. بحث رنگ پوست متفاوت افراد بود.

اما علم پزشکی میگوید در بدن تمام انسانها رنگدانه های وجود دارد و مقدار این رنگدانه رنگ پوست افراد را تغییر میدهد.
همچنین علم پزشکی ثابت کرده است شرایط آب و هوایی باعث افزایش یا کاهش این رنگدانه ها به مرور زمان میشود.

سند این ادعا.

گر تعداد رنگ دانه ها زياد باشد، پوست تيره شده و رنگ بدن قهوه اي يا سياه خواهد بود مثل سياهان و اگر دانه ها كم باشد، رنگ بدن زرد قهوه اي يا زرد روشن خواهد بود. مثل بيشتر مردم قاره آسيا و اگر اساساً اين رنگ دانه ها وجود نداشته باشد يا فوق العاده كم باشد، پوست بدن، رنگ سفيد مايل به قرمز خواهد داشت مثل مردمان اروپاي شمالي
هانري والوا، نژادهاي انساني، ترجمه احمد تاجبخش، تهران، 1338، ص9.

شدت رنگ پوست به مقدار و اندازة رنگ دانه هاي قهوه اي رنگ است كه در بدن به شكل متبلور و محلول وجود دارد. سياه هاي آفريقايي و استراليايي رنگ دانه هاي زيادتري دارند.
ميخائيل نستورخ، مبدأ نژادهاي انسان، ترجمه فرامرز نعيم، تهران: نشر انديشه، 1338، ص10.

شرايط جغرافيايي، عوامل اجتماعي و وضع بهداشت در رنگ پوست تأثير فوق العاده اي مي گذارند.
ميخائيل نستورخ، مبدأ نژادهاي انسان، ترجمه فرامرز نعيم، تهران: نشر انديشه، 1338، ص10

______________________________________________________



و مطلب دیگر اینکه اولا میمون بخاطر شباهت ظاهری اش است که میگویند 98% به انسان شباهت دارد.
زمانی که دو موجود نتوانند از هم بارور شوند یعنی این شباهت داخلی قطعا زیر 60% است.و ....

اما اینکه موجودات از نظر ژن به هم نزدیک هستند به این دلیل است که تمام آنها از خاک آفریده شدند.و این نزدیکی ژنها بخاطر وجود خاک و آب در بدن همه است.
و اینکه تمام موجودات از آب و خاک آفریده شدند از بدیهیات علمی است.و نیاز به اثبات ندارد.
و انسان ترکیبی از تمام خاک هاست. اما موجودات دیگر هرکدام از خاکی.و همین که موجودات دیگر هرکدام از خاکی باعث شده است هر کدام از این موجودات در موردی شبیه به انسان باشند.و این شباهت ربطی به این ندارد که بگوییم همه ی موجودات تکامل یافته یکدیگرند.و این غلط است.


اینکه انسان از تمام خاکهاست هنوز از نظر علمی ثابت نشده است.یا اگر ثابت شده است بنده هنوز آن را نخوانده ام. اما از نظر دینی ثابت شده است.و احادیثی هم در این باره وجود دارد.که بنده یکی از آن احادیث را ذکر خواهم کرد
.

شيخ صدوق در كتاب علل الشرايع نقل مي كند كه از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ پرسيدند: ... آيا آدم از همه گِل ها آفريده شد يا از گِل واحد؟
حضرت فرمود: از همه گِل ها، و اگر از گل واحد آفريده شده بود مردم برخي، برخي ديگر را نمي شناختند ( يعني همه شبيه هم مي شدند)... در خاك سفيدي و سبزي و قرمزي و ... وجود دارد. برخي خاك ها نرم و برخي خشن هستند و لذا برخي از مردم سفيد، برخي زرد و برخي قرمز و يا سياه هستند. اي اختلاف رنگها طبق رنگ خاك هاست.»
شیخ صدوق، علل الشرایع، نجف: مطبعه حیدریه، 1386ه،ج2، ص471 و حويزي، عبد علي بن جمعه، تفسير نور الثقلين، تهران: مطبعه علميه، چاپ دوم، (بي تا)، ج4، ص177.



______________________________________________________





البته شهید مطهری (ره) در کتاب توحید خویش هم از نظر دینی و هم علمی نظریه تکامل میمون و انسان از یکدیگر را رد کرده اند.که خواندن این کتاب خالی از لطف نیست.

بسم الله الرحمن الرحیم

-نظریه فرگشت با مشاهدات و ازمایشات مختلف تا کنون ثابت شده

دوست گرامی با عرض پوزش شما هر وقت معنی کلمه نظریه را آموختید بیایید برای مناظره.
به اثبات علمی نمیگویند نظریه.

فرق بین نظریه و علم چیست.

فرق بین یک اصل در پزشکی و یک نظریه در پزشکی چیست.

و مطلب دیگر اینکه اولا میمون بخاطر شباهت ظاهری اش است که میگویند 98% به اسنان شباهت دارد.
زمانی که دو موجود نتوانند از هم بارور شوند یعنی این شباهت داخلی قطعا زیر 6% است.و ....

اما اینکه موجودات از نظر ژن به هم نزدیک هستند به این دلیل است که تمام آنها از خاک آفریده شدند.و این نزدیکی ژنها بخاطر وجود خاک و آب در بدن همه است.
و اینکه تمام موجودات از آب و خاک آفریده شدند از بدیهیات علمی است.و نیاز به اثبات ندارد.
و انسان ترکیبی از تمام خاک هاست. اما موجودات دیگر هرکدام از خاکی.و همین که موجودات دیگر هرکدام از خاکی باعث شده است هر کدام از این موجودات در موردی شبیه به انسان باشند.و این شباهت ربطی به این ندارد که بگوییم همه ی موجودات تکامل یافته یکدیگرند.و این غلط است.

اینکه انسان از تمام خاکهاست هنوز از نظر علمی ثابت نشده است.یا اگر ثابت شده است بنده هنوز آن را نخوانده ام. اما از نظر دینی ثابت شده است.و احادیثی هم در این باره وجود دارد.که بنده یکی از آن احادیث را ذکر خواهم کرد.

شيخ صدوق در كتاب علل الشرايع نقل مي كند كه از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ پرسيدند: ... آيا آدم از همه گِل ها آفريده شد يا از گِل واحد؟
حضرت فرمود: از همه گِل ها، و اگر از گل واحد آفريده شده بود مردم برخي، برخي ديگر را نمي شناختند ( يعني همه شبيه هم مي شدند)... در خاك سفيدي و سبزي و قرمزي و ... وجود دارد. برخي خاك ها نرم و برخي خشن هستند و لذا برخي از مردم سفيد، برخي زرد و برخي قرمز و يا سياه هستند. اي اختلاف رنگها طبق رنگ خاك هاست.»
شیخ صدوق، علل الشرایع، نجف: مطبعه حیدریه، 1386ه،ج2، ص471 و حويزي، عبد علي بن جمعه، تفسير نور الثقلين، تهران: مطبعه علميه، چاپ دوم، (بي تا)، ج4، ص177.

چی!!؟ اولا بحث میمون نیست، شامپانزه هست و اونم از نظر ژنوم 98% مشابهه نه ظاهر!! مثال موشی که آوردینم ناقص این ادعاست!!!

خب چرا مثال اون مارمولکای شاخداری که نمی تونن با هم آمیزش داشته باشنو نمیگید!!؟؟ منم اینجا باید بگم شما که علمو قبول دارید چرا قسمتیشو قبول دارید و قسمتیشو نه!!؟

مشکل اینه که انگار اصلا متن منو نخوندید!! من گفتم شما فقط با تکیه بر علم نظریه ی خودتونو بگید و منم مال خودمو!! چیکار به داروین دارین!!؟

بسم الله الرحمن الرحیم

چی!!؟ اولا بحث میمون نیست، شامپانزه هست و اونم از نظر ژنوم 98% مشابهه نه ظاهر!! مثال موشی که آوردینم ناقص این ادعاست!!!

خب چرا مثال اون مارمولکای شاخداری که نمی تونن با هم آمیزش داشته باشنو نمیگید!!؟؟

مشکل اینه که انگار اصلا متن منو نخوندید!! من گفتم شما فقط با تکیه بر علم نظریه ی خودتونو بگید و منم مال خودمو!! چیکار به داروین دارین!!؟

دوست گرامی زمانی ک دو موجود نتوانند از هم بارور شوند شباهت 98% ژنتیکی به هم فقط یک ادعای پوچ و بی اساس است.

یعنی چی؟؟ نظریه خودتون رو بگید!!!
قرار نیست اینجا افراد با نظرات شخصی خودشون بحث کنند. اینجا یا باید با ایات قران و احادیث بحث شود یا با کتوب تاریخی یا علوم پزشکی.

و بنده با علوم تاریخ و پزشکی ثابت کردم( البته بنده نه ، دانشمندان بزرگ دنیا) که نظریه داروین غلط است.

بسم الله الرحمن الرحیم

دوست گرامی زمانی ک دو موجود نتوانند از هم بارور شوند شباهت 98% ژنتیکی به هم فقط یک ادعای پوچ و بی اساس است.

یعنی چی؟؟ نظریه خودتون رو بگید!!!
قرار نیست اینجا افراد با نظرات شخصی خودشون بحث کنند. اینجا یا باید با ایات قران و احادیث بحث شود یا با کتوب تاریخی یا علوم پزشکی.

و بنده با علوم تاریخ و پزشکی ثابت کردم( البته بنده نه ، دانشمندان بزرگ دنیا) که نظریه داروین غلط است.

مگه ژنوم مارمولک با مارمولک فرق میکنه!!!؟؟؟ پس چرا توانایی آمیزش ندارن!!؟ پس باید بگیم هر کدوم یه موجود جداست!!!؟؟؟

اولا من باید بدونم که دارم با چه نظریه ای مقابله میکنم!! و دوما مگه نظریه دادن یعنی اظهار نظر شخصی!!!؟؟ داروین پایه های خونه ای رو ساخته و روز بروز آجرای بیشتری بهش اضافه شده!! اینکه بگیم فرض کنید آجرا از هم جدان و ما قراره از نو بچینیمشون میشه اظهار نظر شخصی!!!؟؟؟

یه سوالی ازتون داشتم!! شما چرا از احکام حضرت آدم پیروی نمیکنید!!؟؟ چونکه طبق نظرتون مهم اون چیز ابتداییه نه اون چیز کاملی که بعدا میاد!!!!؟؟؟
نمیدونم چرا اینجور ویژگی افراد موقع بحثای ضد عقیده شون پیدا میشه یهویی!!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

مگه ژنوم مارمولک با مارمولک فرق میکنه!!!؟؟؟ پس چرا توانایی آمیزش ندارن!!؟ پس باید بگیم هر کدوم یه موجود جداست!!!؟؟؟

اولا من باید بدونم که دارم با چه نظریه ای مقابله میکنم!! و دوما مگه نظریه دادن یعنی اظهار نظر شخصی!!!؟؟ داروین پایه های خونه ای رو ساخته و روز بروز آجرای بیشتری بهش اضافه شده!! اینکه بگیم فرض کنید آجرا از هم جدان و ما قراره از نو بچینیمشون میشه اظهار نظر شخصی!!!؟؟؟

یه سوالی ازتون داشتم!! شما چرا از احکام حضرت آدم پیروی نمیکنید!!؟؟ چونکه طبق نظرتون مهم اون چیز ابتداییه نه اون چیز کاملی که بعدا میاد!!!!؟؟؟
نمیدونم چرا اینجور ویژگی افراد موقع بحثای ضد عقیده شون پیدا میشه یهویی!!!!

نمیدونم علاقه مندی شما به مارمولک برای چیست.تمام مارمولکها هم از یک نسل نیستند.
همین که بعضی از مارمولکها با هم نمیتوانند جفت گیری کنند دلیلش این است که از نظر ژنتیکی به هم نزدیک نیستند و فقط در ظاهر شبیه هستند.
درضمن شما بهتر است پست بنده را نقد کنید نه اینکه بحث تکراری قبل را دوباره مطرح کنید.

پیرامون احکام . دوست گرامی احکام توسط پیغمبران متعدد تغییر کرد.
بنده از خیلی از دستورات حضرت موسی(ع) یا حضرت عیسی(ع) هم پیروی نمیکنم. نمیدانم اینها چه ربط به موضوع دارد.

سلام. ممنون از توضیحاتتون.میشه این قسمتو بیشتر توضیح بدین؟

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
اول نهایت مظلومیت دو مظلوم در میان امت و خانواده‌اشان را خدمتتان تعزیت می‌گویم، علیهما السلام و الصلوة و الصلوات
بعد بابت تأخیری که داشتم عذرخواهی می‌کنم :Gol:
اما در مورد مواردی که اشاره کردید چند نکته به ذهنم می‌رسد:

۱. مطابق روایات اسم حضرت آدم علیه‌السلام «آدم» شد چون از «أدیم‌الأرض» خلق شدند (مطابق نظر شیخ صدوق أدیم اسم زمین چهارم است/مطابق فرمایش معصوم علیه‌السلام أدیم در زمین سفلی است که یا همین زمینی است که ما روی آن زندگی می‌کنیم و یا در عمق این زمین است/مطابق نظر برخی بزرگان أدیم یعنی وجه و رویه‌ چه آنکه ما أدیم‌السموات هم داریم)، پس طبیعی است که انتظار داشته باشیم هر موجودی که از أدیم زمین خلق شود آدم گفته شود، اگرچه هیچ شباهت دیگری هم به فرزندان آدم علیه‌السلام نداشته باشد، حتی اشرف مخلوقات هم ممکن است نبوده باشند و غیره

۲. آیا شواهدی داریم که قبل از آدم علیه‌السلام هم موجوداتی از أدیم‌الأرض خلق شده باشند؟ بله در روایات آمده که از زمان خلقت زمین چندین موجود دیگر از أدیم زمین خلق شده بودند و در برخی روایات هم آمده که قبل از خلقت آدم علیه‌السلام جنیان در زمین ساکن بودند و قبل از آنها فرشتگان و قبل از آنها باز آدم، ولی آدمی غیر از فرزندان آدم علیه‌السلام، پس یعنی این آدمها همان موجوداتی هستند که از أدیم أرض خلق شده بودند.
[INDENT] الإختصاص، النص، ص: ۴۳ و ۵۰
فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدُ فَقَالَ النَّبِيُّ ص وَ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ مَنْ أَنْتَ فَقَالَ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَلَامٍ مِنْ رُؤَسَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ مِمَّنْ قَرَأَ التَّوْرَاةَ وَ أَنَا رَسُولُ الْيَهُودِ إِلَيْكَ مَعَ آيَاتٍ مِنَ التَّوْرَاةِ تُبَيِّنُ لَنَا مَا فِيهَا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ فَقَالَ النَّبِيُّ ص الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى نَعْمَائِهِ يَا ابْنَ سَلَامٍ أَ جِئْتَنِي سَائِلًا أَوْ مُتَعَنِّتاً قَالَ بَلْ سَائِلًا يَا مُحَمَّدُ قَالَ عَلَى الضَّلَالَةِ أَمْ عَلَى الْهُدَى قَالَ بَلْ عَلَى الْهُدَى يَا مُحَمَّدُ فَقَالَ النَّبِيُّ ص فَسَلْ عَمَّا تَشَاءُ قَالَ أَنْصَفْتَ يَا مُحَمَّدُ ... قَالَ مَنْ سَكَنَ الْأَرْضَ قَبْلَ آدَمَ قَالَ الْجِنُّ قَالَ وَ قَبْلَ الْجِنِّ قَالَ الْمَلَائِكَةُ قَالَ وَ قَبْلَ الْمَلَائِكَةِ قَالَ آدَمُ قَالَ فَكَمْ كَانَ بَيْنَ الْجِنِّ وَ بَيْنَ الْمَلَائِكَةِ قَالَ سَبْعَةُ آلَافِ سَنَةٍ قَالَ فَبَيْنَ الْمَلَائِكَةِ وَ بَيْنَ آدَمَ قَالَ أَلْفَيْ أَلْفِ سَنَة
[/INDENT]

۳. آیا واژه‌ی انسان مختص نسل حاضر از آدمهاست؟ امکان دارد، چه آنکه در روایت ابن عباس آمده است که آدم را آدم گفتند چون بعد از عصر روز جمعه (که روز عهد الست بوده است) خلق شد و بعد خدا با او عهد بست و او این عهد را فراموش کرد (وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَىٰ آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا [طه، ۱۱۵]) و بخاطر همین نسیان هم او را انسان گفتند (بعید نیست که اینکه انسان‌ها بعد از تولدشان در دنیا عهد الست خود را به یاد نمی‌آورند سبب این باشد که نه تنها حضرت آدم علیه‌السلام که فرزندان او را هم انسان می‌گویند) و اینکه ذکر بر انسان واجب است هم به همین دلیل است (مثلاً مطابق با قرآن نماز یک ذکر است، قرآن هم ذکر است، رسول خدا هم ذکر است و انبیاء هم اصل کارشان همین ذکر بوده است و ...) ... از طرف دیگر آن موجوداتی که قبل از حضرت آدم علیه‌السلام بودند موجودات دیگری بودند، چنانکه مثلاً به آنها نسناس گفته‌اند ... با این حال شاید انسان هم بوده‌اند، اسمی که مختص اسم نسل حاضر از آدمها باشد «بشر» است، چنانکه وقتی می‌خواهند حضرت آدم علیه‌السلام را از آدمهای پیشین متمایز کنند می‌گویند «آدم ابوالبشر» (اگرچه در برخی روایات هم آمده «ابا هذا البشر»)، مؤمن و کافر این نسل همگی بشر هستند ولی در آدم یا انسان بودن چه بسا با آدمهای قبلی مشترک باشد ... (انسان ظاهراً از ریشه‌ی أَنَسَ به معنای انس پیدا کردن نیست و نساء است که از ریشه‌ی أنس است که بخاطر مأنوس شدن با شوهر به خانمها گفته می‌شود و حوّاء سلام‌الله‌علیها هم حوّاء گفته شد چون از موجود زنده «حیّ» که حضرت آدم علیه‌السلام بودند خلق شده بودند و بسیاری از اختلافات در احکام فقهی برای زن و مرد مثل قصاص و ارث و دیه و پوشش حجاب از همین مسأله فهمیده می‌شود)
[INDENT] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏54، ص: ۳۲۲ و ۳۲۳
قِصَصُ الرَّاوَنْدِيِّ، بِإِسْنَادِهِ إِلَى الصَّدُوقِ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ مَعاً عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع هَلْ كَانَ فِي الْأَرْضِ خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ تَعَالَى يَعْبُدُونَ اللَّهَ قَبْلَ آدَمَ وَ ذُرِّيَّتِهِ فَقَالَ نَعَمْ قَدْ كَانَ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ يُقَدِّسُونَ اللَّهَ وَ يُسَبِّحُونَهُ وَ يُعَظِّمُونَهُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ لا يَفْتُرُونَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا خَلَقَ الْأَرَضِينَ خَلَقَهَا قَبْلَ السَّمَاوَاتِ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِكَةَ رُوحَانِيِّينَ لَهُمْ أَجْنِحَةٌ يَطِيرُونَ بِهَا حَيْثُ يَشَاءُ اللَّهُ فَأَسْكَنَهُمْ فِيمَا بَيْنَ أَطْبَاقِ السَّمَاوَاتِ يُقَدِّسُونَهُ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ وَ اصْطَفَى مِنْهُمْ إِسْرَافِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ جَبْرَئِيلَ ثُمَّ خَلَقَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَرْضِ الْجِنَّ رُوحَانِيِّينَ لَهُمْ أَجْنِحَةٌ فَخَلَقَهُمْ دُونَ خَلْقِ الْمَلَائِكَةِ وَ حَفِظَهُمْ أَنْ يَبْلُغُوا مَبْلَغَ الْمَلَائِكَةِ فِي الطَّيَرَانِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ فَأَسْكَنَهُمْ فِيمَا بَيْنَ أَطْبَاقِ الْأَرَضِينَ السَّبْعِ وَ فَوْقَهُنَّ يُقَدِّسُونَ اللَّهَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لا يَفْتُرُونَ ثُمَّ خَلَقَ خَلْقاً دُونَهُمْ لَهُمْ أَبْدَانٌ وَ أَرْوَاحٌ بِغَيْرِ أَجْنِحَةٍ يَأْكُلُونَ وَ يَشْرَبُونَ نَسْنَاسٌ أَشْبَاهُ خَلْقِهِمْ وَ لَيْسُوا بِإِنْسٍ وَ أَسْكَنَهُمْ أَوْسَاطَ الْأَرْضِ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ مَعَ الْجِنِّ يُقَدِّسُونَ اللَّهَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لا يَفْتُرُونَ قَالَ وَ كَانَ الْجِنُّ تَطِيرُ فِي السَّمَاءِ فَتَلْقَى الْمَلَائِكَةَ فِي السَّمَاوَاتِ فَيُسَلِّمُونَ عَلَيْهِمْ وَ يَزُورُونَهُمْ وَ يَسْتَرِيحُونَ إِلَيْهِمْ وَ يَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمُ الْخَبَرَ ثُمَّ إِنَّ طَائِفَةً مِنَ الْجِنِّ وَ النَّسْنَاسِ الَّذِينَ خَلَقَهُمُ اللَّهُ وَ أَسْكَنَهُمْ أَوْسَاطَ الْأَرْضِ مَعَ الْجِنِّ تَمَرَّدُوا وَ عَتَوْا عَنْ أَمْرِ اللَّهِ فَمَرَحُوا وَ بَغَوْا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ عَلَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ فِي الْعُتُوِّ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى «1» حَتَّى سَفَكُوا الدِّمَاءَ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ أَظْهَرُوا الْفَسَادَ وَ جَحَدُوا رُبُوبِيَّةَ اللَّهِ تَعَالَى‏
[/INDENT]

۴. آیا درست است بگوییم بجز آدمها در زمان حاضر نسل هیچ یک دیگر از موجودات زنده مستقیماً از خاک نبوده است؟ شاید بشود! حقیر تا جایی که بخاطر دارم این نکته را در روایتی دیدم ولی هر چه گشتم پیدایش نکردم که بتوانم باز با دقت بیشتری آنرا بخوانم، ولی با توجه به اینکه عنوان «آدم» ندارند می‌توان نتیجه گرفت که اصل خلقتشان از أدیم‌الأرض نبوده است که اگر بود باید به آنها هم می‌گفتیم آدم. در مورد جنیان به طور خاص داریم که اصل خلقتشان از آتش هست ولی آن آتش هم از درخت سبز بوده است که آن هم از خاک بوده است:
[INDENT]قَالَ فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ سَعِيدِ بْنِ أَبِي سَعِيدٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ حَرِيزٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَيَّ شَيْ‏ءٍ يَقُولُ أَصْحَابُكَ فِي قَوْلِ إِبْلِيسَ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ قَالَ ذَلِكَ وَ ذَكَرَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ قَالَ كَذَبَ‏ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ يَا إِسْحَاقُ مَا خَلَقَهُ اللَّهُ إِلَّا مِنْ طِينٍ، ثُمَّ قَالَ: قَالَ اللَّهُ: الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً- فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ خَلَقَهُ اللَّهُ مِنْ تِلْكَ النَّارِ وَ النَّارُ مِنْ تِلْكَ الشَّجَرَةِ- وَ الشَّجَرَةُ أَصْلُهَا مِنْ طِين‏ [تفسير القمي، ج‏2، ص: 245]

«اسحاق بن جرير» گويد: امام صادق (ع) از من پرسيدند ياران تو پيرامون گفته ابليس خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ* چه مى‏گويند؟ جواب دادم: آنها نيز همين را به زبان مى‏آوردند حضرت فرمودند: دروغ مى‏گويند خداوند او را نيز از گل بيافريد زيرا كه قرآن مى‏فرمايد: الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ آن خدايى كه براى شما از درخت سر سبز آتشى بيافريد تا شما از آن درخت آتش برمى‏افروزيد [2] خداوند ابليس را از آن آتش آفريد، آتشى كه از درخت است و اصل درخت نيز از خاك و گل است. [داستان پيامبران يا قصه‏‌هاي قرآن از آدم تا خاتم، ص: 85]
[/INDENT]

اگرچه همچنین داریم:
[INDENT]
داستان پيامبران يا قصه‏‌هاي قرآن از آدم تا خاتم، ص: 63
از امام على (ع) روايت است كه اولين قياس از جانب ابليس صورت پذيرفت و آن هنگامى بود كه او گفت خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ*، و اگر ابليس مى‏دانست كه خداوند چه گوهرى را در ذريه آدم قرار داده است هرگز به آفرينش خود فخر نمى‏فروخت، حضرت در ادامه مى‏فرمايند: خداوند فرشتگان را از نور و جانّ را از آتش خلق فرمود و جن را كه دسته‏اى از جان محسوب مى‏شوند از باد و آب و آدم را از رويه گل آفريد. آنگاه نور و آتش و باد و آب را در انسان به جريان انداخت تا بوسيله نور تعقل نمايد و با آتش بخورد و بياشامد و اگر گرماى آتش معده نمى‏بود هرگز طعام درون آن هضم نمى‏شد و در صورتى كه باد و برودت در ميان ستون بنى آدم نمى‏بود گرماى درون معده هرگز فروكش نمى‏كرد و نيز اگر آب ميان بدن انسان نمى‏بود، آتش و گرماى معده، درون انسان را مى‏سوزاند و بدين خاطر خداوند اين پنج عنصر را در درون انسان جمع نمود و ابليس با وجوديكه يكى از اين پنج عنصر را در اختيار داشت بدان مباهات ورزيد. (به نقل اختصاص- ص 109)
[/INDENT]

اما در این مورد تردید دارم به دلیل این روایت که:

[INDENT=2] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 19
حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ حَسَّانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَطِيَّةَ الزَّيَّاتِ يَرْفَعُهُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع إِنَّ لِلَّهِ نَهَراً دُونَ عَرْشِهِ وَ دُونَ النَّهَرِ الَّذِي دُونَ عَرْشِهِ نُورٌ مِنْ نُورِهِ وَ إِنَّ فِي حَافَتَيِ النَّهَرِ رُوحَيْنِ مَخْلُوقَيْنِ رُوحُ الْقُدُسِ وَ رُوحٌ مِنْ أَمْرِهِ وَ إِنَّ لِلَّهِ عَشْرَ طِينَاتٍ خَمْسَةً مِنْ نَفَحَ الْجَنَّةِ وَ خَمْسَةً مِنَ الْأَرْضِ وَ فَسَّرَ الْجِنَانَ وَ فَسَّرَ الْأَرْضَ ثُمَّ قَالَ مَا مِنْ نَبِيٍّ وَ لَا مِنْ مَلَكٍ مِنْ بَعْدِ جَبْلِهِ إِلَّا نَفَخَ فِيهِ مِنَ الرُّوحَيْنِ «1» وَ جَعَلَ النَّبِيَّ ص مِنْ إِحْدَى الطِّينَتَيْنِ فَقُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع مَا الْجَبْلُ قَالَ الْخَلْقُ غَيْرَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا مِنَ الْعَشْرِ الطِّينَاتِ جَمِيعاً وَ نَفَخَ فِينَا «2» مِنَ الرُّوحَيْنِ جَمِيعاً فَأَطْيَبُهُمَا «3» طِيباً [طِينَتُنَا] وَ رَوَى غَيْرُهُ عَنْ أَبِي الصَّامِتِ قَالَ: طِينُ الْجِنَانِ جَنَّةُ عَدْنٍ وَ جَنَّةُ الْمَأْوَى وَ النَّعِيمُ وَ الْفِرْدَوْسُ وَ الْخُلْدُ وَ طِينُ الْأَرْضِ مَكَّةُ وَ الْمَدِينَةُ وَ بَيْتُ الْمَقْدِسِ وَ الْحِيرَة
[/INDENT]

که در بیان «
الْخَلْقُ غَيْرَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ» بین انسان و غیرانسان فرقی قائل نشده است و حتی مثالی از ملائکه هم زده شده است که بدانیم منظور فقط نوع انسان نیست، با این حساب تمامی موجودات را می‌توان به طور مستقیم یا غیرمستقیم از خاک دانست، اگر اشتباه نفهمیده باشم.

۵. آیا تمامی انسان‌های امروزی از نسل آدم علیه‌السلام هستند با وجودیکه یکی سیاه است و یکی سفید و یکی زرد و غیره؟ بله، در روایت مبارکه آمده که خداوند گل آدم علیه‌السلام را از تمام أدیم زمین برداشت، چهار خاک سفید و سرخ و غبارآلود (یا زرد) و سیاه و چهار آب شور (در چشم) و تلخ (در گوش) و بدبو (در بینی برای استشمام بوهای خوب) و شیرین و گوارا (برای دهان برای تشخیص مزه‌ها که آب گوارا هم آبی است که مانند بزاق دهان باشد)، می‌توان گفت که هر یک از نژادهای سفید و سیاه و سرخ و زرد از غلبه‌ی یکی از آن چهار خاک بر دیگران بوده است (قَالَ فَآدَمُ خُلِقَ مِنْ طِينٍ كُلِّهِ أَوْ طِينٍ وَاحِدٍ قَالَ بَلْ مِنَ الطِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ خُلِقَ مِنْ طِينٍ وَاحِدٍ لَمَا عَرَفَ النَّاسُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ كَانُوا عَلَى صُورَةٍ وَاحِدَةٍ قَالَ فَلَهُمْ فِي الدُّنْيَا مَثَلٌ قَالَ التُّرَابُ فِيهِ أَبْيَضُ وَ فِيهِ أَخْضَرُ وَ فِيهِ أَشْقَرُ وَ فِيهِ أَغْبَرُ وَ فِيهِ أَحْمَرُ وَ فِيهِ أَزْرَقُ وَ فِيهِ عَذْبٌ وَ فِيهِ مِلْحٌ وَ فِيهِ خَشِنٌ وَ فِيهِ لَيِّنٌ وَ فِيهِ أَصْهَبُ فَلِذَلِكَ صَارَ النَّاسُ فِيهِمْ لَيِّنٌ وَ فِيهِمْ خَشِنٌ وَ فِيهِمْ أَبْيَضُ وَ فِيهِمْ أَصْفَرُ وَ أَحْمَرُ وَ أَصْهَبُ وَ أَسْوَدُ عَلَى أَلْوَانِ التُّرَاب‏ [علل الشرائع، ج‏2، ص: 471])

۶. در مورد اصل حلقت آدم هم داریم که آدم از طین است و طین از کف و کف از موج و موج از آب (أَخْبِرْنِي عَنْ بَدْءِ خَلْقِ آدَمَ كَيْفَ خَلَقَهُ اللَّهُ تَعَالَى قَالَ نَعَمْ يَا ابْنَ سَلَامٍ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ وَ لَا إِلَهَ غَيْرُهُ خَلَقَهُ مِنْ طِينٍ بِيَدِهِ وَ خَلَقَ الطِّينَ مِنَ الزَّبَدِ وَ خَلَقَ الزَّبَدَ مِنَ الْمَوْجِ وَ خَلَقَ الْمَوْجَ مِنَ الْمَاء) و خلقت هر موجود زنده‌ای هم از آب است ... «وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ»

یا علی علیه‌السلام

پتروداکتیل و ارکئوپتریکس

انجمن دانشجويان زيست شناسي ايران

انجمن دانشجويان زيست شناسي ايران

اینم در مورد جنین شناسی مقایسه ای

http://upload.wikimedia.org/wikipedi...l_drawings.jpg

سلام علیکم برادر عزیز،
حقیر متوجه منوز شما نشدم، به نظرم آمد که لینک نخستتان بر خلاف ادعای شما که مدافع تکامل خداباورانه هستید هست! اشتباه می‌کنم؟ :Gig:
لینک دوم و سومتان چون عضو انجمن نبودم حتی نمایش هم داده نشد! :Moteajeb!:
لینک چهارم هم مقایسه‌ی بیت چند جنین بود! خوب که چی؟ اجازه بدهید نقل قولی از اگر درست خاطرم باشذ شرودینگر بکنم که بی‌ارتباط با این مثال شما نباشد. او یک بار پرسید که چرا مولکول‌ها و اتم‌ها اینقدر کوچک هستند؟ همه گفتند خوب کوچک هستند دیگر! او هم گفت پس بگذارید سؤالم را طور دیگری بپرسم، چرا انسان اینقدر بزرگ است؟ الأن منظور او مشخص است، چون وقتی یک سیستم به اندازه‌ی کافی بزرگ باشد تعداد اجزای سازنده‌ی آن زیاد می‌شود و می‌توان تنوع زیستی زیادی را با همان اجزاء اولیه ایجاد کرد! شما جنین نشا می‌دهید و می‌گویید آنها به هم شبیه هستند، حقیر هم می‌گویم به جای جنین نطفه‌های آنها را زیر میکروسکوپ ببینید به سختی شاید فرقی بین آنها تشخیص دهید! اینکه دو موجود شبیه هم هستند چه چیزی را اثبات می‌کند؟ خدایی که قادر است جنین لاک‌پشت را آنطور بیافریند قادر است جنین ماهی و انسان را هم آنطور دیگر ولی با آن شبهت‌ها بیافریند، هیچ لزومی ندارد که برای خلقت یکی از الگوی وجود دیگری استفاده کرده باشد و خداوند بارء و مبدئ است و خلق می‌کند هر طور که اراده کند و بر خلقت خود می‌افزاید و از آن می‌کاهد به هر نحو و هر میزانی که بخواهد، وقتی هم که آن نتیجه شما به دنبالش هستید که به آن برسید به صورت ضروری قابل نتیجه‌گیری نباشد پس بیان شما اثبات نیست و صرفاً یک گمان است، یک فرضیه است، یک نظریه است.
حقیر هم برایتان ار حدیث امام صادق علیه‌السلام در کتاب توحید مفضل مثال آوردم که شباهت بین دو جاندار دلیل بر یکی بودن منشأ آنها نیست، همانطور که زرافه که در قدیم گاهی شترگاوپلنگ (Camelopard) گفته می‌شده است بر خلاف تصور برخی از علمای آن زمانها از نزدیکی کردن چند گونه‌ی متفاوت جانوری متولد نشده بوده است و خدایی که قادر است شتر و پلنگ را با آن ویژ‌گی‌ها بیافریند قادر است که جانوری ماننده زرافه هم بیافریند که شباهت‌هایی هم به شتر داشته باشد و هم به پلنگ ... پس از نظر اسلام مقایسه‌ی بین دو گونه‌ی حیوانی یا جنین‌های دو گونه‌ی خیوانی هیچ چیزی را اثبات نمی‌کند و چنین استدلال‌هایی ظن و گمانن است و مطابق قران ظن و گمان هرگز انسان را از دانستن حقیقت بی‌نیاز نمی‌کند.
یا علی علیه‌السلام

آیا شواهدی داریم که قبل از آدم علیه‌السلام هم موجوداتی از أدیم‌الأرض خلق شده باشند؟ بله در روایات آمده که از زمان خلقت زمین چندین موجود دیگر از أدیم زمین خلق شده بودند و در برخی روایات هم آمده که قبل از خلقت آدم علیه‌السلام جنیان در زمین ساکن بودند و قبل از آنها فرشتگان و قبل از آنها باز آدم، ولی آدمی غیر از فرزندان آدم علیه‌السلام، پس یعنی این آدمها همان موجوداتی هستند که از أدیم أرض خلق شده بودند.

سلام .ممنون از توضیحات کاملتون و البته ببخشید که سوالم ربطی به عنوان تاپیک نداره.
پس احتمالا اون ادمهایی که قبل حضرت ادم بودن دیگه بهشت و جهنم و حساب و کتاب شاملشون نمیشه.یعنی جز اوانایی نیستن که خدا گفته از روحم دراو دمیدم.درسته؟
یا شایدم این یه زنجیره هست که یرای هردوره یه سری انسان میان و بعد نابودی و دوباره یه سری دیگه ؟

[RIGHT]اون دیدگاه اگه اشتباه نکنم مال مسیحیت هست که میگه در کشتی نوح گربه از دهان شیر بوجود آمد .... موش از دماغ خوک
خوک بوجود آمد تا مدفوع حیوانات را بخورد تا بوی تعفن را از بین ببرد ... اما اینقدر خورد که دماغش پر شد از مدفوع .... و دیگر نتوانست بخورد ...
موش از دماغ خوک بیرون آمد تا خوک از درد بینی نمیرد ... ولی بعد از مدتی شروع کرد به خوردن چوب های کشتی ...
در همین بین گربه از دهان شیر بوجود آمد تا جمعیت موش را کنترل کند ...
البتع این ها همش قصه و داستان هست ...

سلام علیکم برادر عزیزم،
برخی از اهل سنت معتقد هستند که شیعه توسط یهودیان بنیان‌گذاری شده است برای مقابله کردن با اجتماع امت اسلامی که اهل سنت و الجماعة بودند، یک نفر یهودی هم به حساب اینکه اکثر مسلمانها اهل سنت هستند این مطلب را در مورد شیعیان شنیده بود، یک زمانی شروع کردم به بحث کردن با او و گفتم ماجرای عهد گرفتن خداوند از قوم یهود در زیر کوهی که بالای سرشان نگه داشته شده بود را ما شیعیان در روایاتمان به طور کامل داریم! از حقیر خواست که برایش تعریف کنم و کردم و دست آخر با تعجب گفت که این مطالب را برخی‌اشان را تنها در احادیثشان دارند که مورد اختلاف است و اینطور نیست که همه آنها را قبولشان داشته باشند، بعد به جای آنکه به حقانیت شیعه ایمان بیاورد گفت که پس اهل سنت راست می‌گویند که شیعه را یهودیان بنیان گذاشته‌اند! گفتم چرا اینطور نتیجه گیری کردی؟ گفت چون حتماً شیعه را کسی پایه گذاری کرده است که قبلاً یهودی بوده است که این مطالب را می‌داند! گفتم چرا اینطور نتیجه نمی‌گیری که اسلام تشیع هم از طرف کسی است که حضرت موسی علیه‌السلام را به رسالت بر بنی‌اسرائیل فرستاد و آن کوه را بر سر قوم بنی‌اسرائیل نگاه داشت و از ایشان عهد گرفت؟ اگر خواستگاه آنها یکی باشد هم داشتن چنین مشترکاتی ممکن خواهد بود و وجود مشترکات نمی‌تواند اثبات کند که یکی از دیگری قرض گرفته باشد! البته آن شخص قبول نکرد و اصرار داشت که کشف کرده است که تشیع ریشه در یهودیت دارد، ولی حقیر همین ایراد را در این فرمایش شما می‌بینم، اینکه می‌فرمایید مسیحیت چنان عقیده‌ای دارند پس اگر این مطالب در کتاب‌های ما هم باشد لابد یک مسیحی آنها را وارد کتابهای ما کرده است! خوب این چه استدلالی است برادر؟
چطور متوجه شدید که اینها همه‌اش قصه و افسانه است؟
بهترین روش برای اثبات تکامل جنین شناسی مقایسه ای و آناتومی مقایسه ای هست ... البته به نظر من ...
معمولا آدم های معمولی سخت تکامل رو قبول می کنن ...

خوب نظرتان محترم هست ولی به دلایلی که در پست قبلی گفتم غلط است، مقایسه در منطق امام صادق علیه‌السلام هیچ چیزی را برای شما اثبات نخواهد کرد
اینکه می‌فرمایید آدم‌های معمولی معمولاً سخت تکامل را قبول می‌کنند هم یک فرار رو به جلو است، بله حقیر البته یک انسان معمولی رو به پایین هستم و شما هم سالهاست که به چند زبان دروس تخصصی این رشته را خوانده‌اید، با این حال حقیر برای اینکه شما در اشتباه هستید دلیل دارم و ندیدم شما برای اثبات تکامل از نظر اهل بیت علیهم‌السلام دلیلی بیاورید. اینکه آدم‌هایی قبل از خلقت آدم علیه‌السلام بوده‌اند صرفاً نشان می‌دهد که آن استخوان‌هایی که دانشمندان یافته‌اند تخیلی نیستند و واقعاً زمانی چنین موجوداتی زندگی می‌کرده‌اند، خودتان هم که قبول دارید که مطابق روایات آنها ارتباطی به حضرت آدم علیه‌السلام نداشته‌اند، پس دیگر چه معنا دارد که در بحث تکامل این مطلب را بیان می‌کنید نمی‌فهمم!؟ :Gig:

کسی ازحضرت امام صادق ع سوال کرده حضرت ادم چقدر از ما فاصله داره ایشان فرمود کدام ادم. ادمی که به نزدیک است یا ادمی که از دور است پرسیدند مگه چقدر ادم داریم . گفتند هزار هزار. باز بری در عراق وقبری در سوریه منسوب به حضرت ادم وجود داره اگه دقیقا مشخص بشوند نشان میدهد که همه ی گونه های انسانی قبلی هم از ادمی بوجود امده اند که با دیگری هیچگونه ارتباطی نداشتند ودرعین حال نسبت به قبلی پیشرفته بودند باز تحقیقات دیگر نشان میدهد که انسانهای گذشته انرژی موجود در زمین وکرات را میشناختند وچیزهای دیگر که انسان در قرن بیستم کشف کرده وبه ان افتخار میکند در حالیکه متوجه شده اشکال موجود در سنگهای حجاری شده انسان قبلی ان را کشف کرده بود.
[/RIGHT]

اینکه آدم‌های بعدی نسبت به آدم‌های قبلی پیشرفته‌تر بودند را از کجا دانستید؟ اینکه آنها چیزهایی را می‌دانستند که انسان قرن بیستم تازه آنها را کشف کرده و به آن افتخار می‌کند شما را به چنان نتیجه‌ای رسانده است؟
به فرض هم که باشند وقتی بعدی از قبلی تکامل نیافته و اجداد خودش را داشته این چه ارتباطی به تکامل دارد؟ جز این است که این مطلب در راستای نقد تکامل است و نه تأیید آن؟

یا علی علیه‌السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

ابتدا علمای اسلام نظریه تکامل داروین را قبول ندارند.
...
ثالثا داروین طرفا یک نظریه را مطرح کرده اند ، یک نظریه همانند نظریه خلق الساعه. اما کسانی بودند که میخواستند از همان ابتدا با نظریه داروین وجود خدا را منکر شوند.و بگویند خدایی وجود ندارد ، اما شهید مطهری علی رقم غلط بودن نظریه داروین با همین نظریه وجود خدا را اثبات کرد.
....
چیزی که مهم است این است تمام این بحثها صرفا یک نظریه است نه چیزی یا بحثی که علم آن را ثابت کرده باشد.و قاطعانه بگوید که انسان تکامل یافته میمون است یا بالعکس.

سلام علیکم برادر عزیزم،
در مورد کسانی که به طور خاص به ویژگی‌های تکاملی نظریه‌ی فرگشت تکیه دارند و علت رخداد فرگشت را حرکت در راستای تکامل معرفی می‌کنند (مثل اینکه موجوداتی قادر به بقای نسل هستند که توانایی‌های بیشتری داشته باشند و در نتیجه بقا در تکامل جستجو شده است و رقابت برای بقا):
فرض کنید حقیر می‌خواهم بحث علمی بر پایه‌ی همین علوم تجربی که اسمش را علوم جدید گذاشته‌اند داشته باشم. طبیعی است اگر بخواهم از مسلمات علمی شروع کنم که کاربرد آن برای تمام پدیده‌ها طبیعی پذیرفته شده است. یکی از بنیادی‌ترین قوانین طبیعت در علوم طبیعی اصل افزایش انتروپی است که مطابق با این قانون هر پدیده‌ی طبیعی همواره تنها و تنها در جهتی رخ می‌دهد که منجر به افزایش انتروپی کلی جهان شود، یعنی به عبارت عامیانه سبب افزایش بی‌نظمی (به عنوان مفهومی شهودی) در کل جهان شود.
حالا یک نفر این وسط لطف کند برای حقیر توضیح دهد که افزایش بی‌نظمی با تکامل به عنوان یک فرایند طبیعی (یعنی بدون دخالت خداوند به عنوان عامل خارجی) قابل جمع کردن است!
نمی‌شود که دنیای علم به یک نفر بخاطر معتقد بودن به قوانین طبیعت جایزه بدهد و احترام بگذارید و به یک نفر دیگر به خاطر معتقد بودن نقض ان قانون جایزه بدهد و احترام بگذارد! می‌شود؟ حالا قانون دوم ترمودینامیک احتمالش بیشتر است که غلط باشد یا نظریه‌ی تکامل بدون دخالت مستقیم خدا؟ اگر هم تکامل‌گرایان خداباور نقش خدا را هم وارد می‌کنند آیا جز این است که مجبورند از دین بخواهند که توضیح دهد که نقش خداوند به چه صورت است؟ به هر حال قرار شد که این نقش به صورت طبیعی نباشد چون اگر باشد همان مشکل با قانون دوم ترمودینامیک پیش خواهد آمد. اگر قبول کنند که نقش خداوند در این تکامل‌ها غیرطبیعی و به صورت خلقت مستقیم است تازه می‌رسند به جایی که ما مدتهاست داریم در موردش حرف می‌زنیم ... و البته ما چندان به قانون دوم ترمودینامیک هم اعتقادی نداریم، لااقل به بیانی که بین دانشمندان معروف شده است ایرادهای جدی وارد می‌دانیم. وقتش رسیده که علم سؤالهایش را نزد دین بیاورد و پاسخ‌های روشن دریافت کند ...:
اَللّهُمَّ اَخْرِجْنى مِنْ ظُلُماتِ الْوَهْمِ وَ اَكْرِمْنى بِنُورِ الْفَهْمِ اَللّهُمَّ افْتَحْ عَلَيْنا اَبْوابَ رَحْمَتِكَ وَانْشُرْ عَلَيْنا خَزائِنَ عُلُومِكَ بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
یا علی علیه‌السلام

سلام
...
شدیدا علاقه داشتم کمی اذیتتون کنم که الان موقعیتشو بوجود آوردید!!:khandeh!:
از این پست یاد یه داستانی افتادم!! دو نفر کوچیک شده بودن بعد یکیشون گفت انگار کوچیک شدیم! دومی گفت: هه هه! این خیلی مسخره ست!! به نظرت اینکه تمام دنیا بزرگ شده باشه منطقی تر نیست!!!؟
برداشت از داستانم که آزاده!!:Khandidan!:

سلام علیکم برادر عزیزم،
نه فهمیدم که چطور موقعیت اذیت کردن را برای شما فراهم کردم و نه فهمیدم که چطور اذیتم کردید :ok::Gol:
در مورد داستانی که تعریف کردید خیره به نوک انگشتانان ماندم و کار به برداشت آزاد نرسید، به نظرم آمد که یک لطیفه‌ی ساده بود ولی ظاهراً به نظر شما نکته‌ها در آن نهفته است که حالا حالاها باید رویش کار کرد تا بشود آنها را دانه دانه به تناسب فهم افراد استخراج کرد! فقط امیدوارم جزء نتایجش اثبات تکامل داروین نباشد :Nishkhand:
و اگه نظریش اشتباه باشه ما نباید سفید پوست و سیاه پوست و زرد پوست و سرخ پوست داشته باشیم!! چون گونه ها اگه ثابت باشن همچین چیزی غیر ممکنه!!

خاک آدم علیه‌السلام از تمام زمین بود که این شامل خاک‌های سرخ و سیاه و سفید و زرد هم میشده است و غلبه‌ی یک رنگ بر دیگری عامل ایجاد رنگ‌های مختلف در چهره‌ی انسان است. اگر نقاشی بلد باشید باید بدانید که رنگ طبیعی صورت از ترکیب همین رنگها با هم به دست می‌آید و نسبت این رنگها که عوض شود رنگ چهره هم عوض می‌شود. در همان روایتی که این مطلب بیان شده بود آن شخص از معصوم علیه‌السلام پرسید که چرا حضرت ادم علیه‌السلام از یک خاک خلق نشدند که معصوم علیه‌السلام هم فرمودند که آن تنوع بتواند از ایشان ایجاد گردد:

يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ‌ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَ‌فُوا ۚ إِنَّ أَكْرَ‌مَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ‌ [الحجرات، ۱۳]

و البته این آیه را هم مدّ نظر قرار دهید که:

... وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَحُمْرٌ‌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهَا وَغَرَ‌ابِيبُ سُودٌ * وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَٰلِكَ ... [فاطر، ۲۷ و ۲۸]

البته نظر چهارمتون چیزیه که امکانش هست و قابل بررسیه! ولی چون فسیل پریماتهایی که پیدا شده مربوط به قبل از زمان ظهور انسان اولیه بوده چندان معتبر نیست!

در واقع علوم تجربی فهمش محدود به یافته‌های تجربی‌اش هست، امروز پنج فسیل دارد و یک نظریه می‌دهد و بخاطرش نوبل می‌گیرد، فردا یک فسیل دیگر پیدا می‌کند که به کل نظریات قبلی را ابطال می‌کند و بخاطر ابطال همان نظریه‌ی غالب دیروز یک نوبل دیگر می‌گیرد، دانشمند دیروز می‌شود بی‌سواد امروز که در گمراهی زیسته است و با این حال دانشمند تجربی امروز عبرت نمی‌گیرد که او احتمالاً بی‌سواد فردا خواهد بود و اصرار دارد که من در گمراهی نیستم و دین خدا اشتباه است و ببخشید اصلاً کدام خدا!؟
حالا شما صبر کنید تا مدارک مورد نیازتان ظرف چند میلیون سال اینده کشف شود، ما حقیقت را از خالق حقیقت می‌گیریم، ان شاء الله.
مشکل بعضیا اینه که میان دو موجود که فاصله خیلی زیادی با هم دارنو بدون واسطه ها با هم بررسی میکنن و نتیجه گیری میکنن!! خب معلومه که بعد از 7 8 دور تغییر دیگه شباهت خیلی کمی میمونه!!

یعنی شباهت تا چقدر باقی می‌ماند؟ آنقدر که بگوییم این موجود وجود دارد و آن هم وجود داشت؟ پرنده از دایناسور خزنده؟ خوب چرا از میگو تکامل نیافته باشد با تعداد واسطه‌های بیشتر؟ این حرف شما علمی است؟

دعوایمان علمی است متعرض نه علم شما هستم و نه دینداری شما، خداوند شما را حفظ کند و ان شاء الله دعوایمان همین علمی هم باقی بماند، :Gol:
یا علی علیه‌السلام

تغییر رنگ پوست نشونه ی فرگشت انسانهاست! موجودی که آنی خلق شده و جدای از همه ی موجوداست و به بهترین شکل خلق شده که نباید مثل بقیه ی موجودات باشه و فرگشت پیدا کنه!!

سلام علیکم مجدد،
اگرچه اینکه رنگ‌های متفاوت چطور در انسان از یک والدین قابل ایجاد هست را توضیح دادم ولی اینجا شما این فرصت را به حقیر دادید که دو دلیل هم برای این مسأله که چرا این رنگها در نسل‌های متفاوت از این شجره‌نامه ایجاد شدند هم به بحث قبلی‌ام اضافه کنم،
۱. شرایط آب و هوایی و تغذیه و غیره: هر کسی که در آفتاب تغییر رنگ دهد و بسوزد یا برنزه شود می‌تواند بفهمد که شرایط می‌تواند روی بسیاری از ویژ‌گی‌های بدنی از جمله رنگ پوست اثر بگذارد، بجز شرایط محیطی تغذیه و حتی اخلاق و غیره هم روی ظاهر می‌تواند اثر داشته باشد که دلیل عقلی هم برای آن وجود دارد، در مورد اینکه بدن ماشین کار روح است و با تغییر روح امکان دارد که بدن مورد نیازش هم تغییر کند، در واقع بدن و روح هر دو بر همدیگر اثر می‌گذارند، اینکه مؤمنین در قیامت با صورت‌های سفید و کافران با صورت‌های سیاه محشور می‌شوند یکی از همین مسائل است که البته بخاطر ستار بودن خداوند در دنیا در بسیاری از موراد نمود مشهودی ندارد و نمی‌شود هر کسی سقید بود را گفت مؤمن است و هر کسی سیاه بود را گفت کافر است یا حتی ایمانش کمتر است، چه آنکه مطابق قرآن این تفاوت‌ها در دنیا جهت حقیقی جندانی ندارد و ملاک برتری تقواست. (با این حساب سیاه‌پوست مؤمن در قیامت سفید محشور خواهد شد و سفید پوست کافر هم در قیامت سیاه محشور می‌شود، احتمالاً برای نژادپرستان ضدسیاه‌پوستان این خودش یک عذاب است که خودشان را هم سیاه‌پوست ببینند! خلاصه اینکه سفیدی و سیاهی تغییر گونه نیست و تفاوت‌های درون‌گونه‌ای است و این مسأله اظهر من الشمس است)
۲. نفرینی که حضرت نوح علیه‌السلام دو پسرشان را در کشتی در زمان طوفان کردند یکی از مقدمات این تغییر رنگ به حساب می‌اید، اگرچه این مطلب قابل بحث روایی است که سند و محتوایش تا چه میزان قابل اعتماد است و چقدر امکان دارد که نیاز باشد تأویل گردد.
در ضمن میدونستید که منابع دینی میگن حضرت آدم حدودا مربوط به 10هزار سال پیشه!؟ ولی زمان پیدایش انسان خردمند حدود 70هزار سال پیشه تقریبا!

البته از زمان هبوط ایشان حدود ۷ هزار سال، ولی با توجه به اینکه ظاهراً تنها یک نیم‌روز در بهشت بودند و بعد هبوط کردند و روز نزد خداوند هزار سال است شاید بتوان گفت از ۱۰۰۰۰ سال مدّ نظر شما هم کمتر بشود.
اما اینکه آدم خردمند قبل از ایشان بوده است ما در آن شک نداریم، زیرا مطابق قرآن ساکنان قبلی زمین خونریز و جنایتکار بودند و در مقابل خداوند طغیان کرده بودند و البته بدیهی است که تنها یک موجود خردمند می‌تواند از برنامه‌ای که برایش تعیین شده است خارج شود و طغیان کند، مگرنه مطابق قرآن و امام صادق علیه‌السلام در توحید مفضل گاو با آن جثه‌ی بزرگ به انسان سواری می‌دهد و از شیر خود در اختیار انسان قرار می‌دهد و از این رام بودن در مقابل انسان استنکاف ندارد تا چه برسد در بندگی نسبت به خداوند!
بله ظاهراً همان نسناس و جن ابتدایی‌ترین گونه‌های خردمند طغیان‌گر بوده‌اند چه آنکه تا پیش از ایشان ظاهراً تمام موجودات تنها عبادت خدا را می‌کرده‌اند، اگرچه موجدات خردمند قبل از ایشان هم داشته‌ایم مانند فرشتگان که خرد و اختیار داشته‌اند ولی طغیان هم نکرده‌ند و اصولاً شما هم که نمی‌خواهید باور کنید که هر موجود خردمندی حتماً کارش به طغیان می‌کشد! بله خرد وقتی ناقص شود و عقل وقتی پوشیده شود کار به طغیان در مقابل ولی نعمت می‌کشد ولی همین طغیان اثبات وجود خرد در پیش از حضرت آدم علیه‌السلام می‌کند و از این نظر حرف شما با حرف دین خدا یکی است و در این میان تعارضی مطرح نیست.
یه سوال: اینکه ژن نئاندرتالا تو همه ی انسانهای امروزی بجز آفریقاییا هست و اینکه استخوان پایه ی دم هنوز تو انسانها هست و... اثبات فرگشت انسانهای کنونی از انسانهای اولیه نیست به نظرتون!!؟؟

این نشان می‌دهد که دانشمندان چند سال آینده خواهند فهمید که آن ژن را اشتباه تشخیص داده بودند و یا اصلاً ماجرای آن چیز دیگری است، و دیگری اینکه آن استخوان را هم اشتباهی فکر می‌کنند که مربوط به پایه‌ی دم است، نمی‌دانم اولین دانشمندی که حقیقت کارکرد آنرا بقهمد چقدر داروین و طرفداران او را لعنت خواهد کرد که اینقدر بر اشتباه خود اصرار داشته‌ بودند که راه کشف حقیقت به آن سادگی اینقدر بر جویندگان حقیقت دشوار شده بود!
اثبات کنید که اشتباه می‌کنم! وقتی خودتان ناچار هستید که قبول کنید علم امروز در پایان راه نیست و مطابق تجربه‌های پیشین (در علوم تجربی بها دادن به تجربه‌های گذشته حیاتی است) حتماً اشتباهاتی در این علوم امروزی وجود دارد که هنوز اشتباه بودنشان کشف نشده‌اند چطور می‌توانید اثبات کنید که این موارد که می‌فرمایید و ما با آنها مخالف هستیم مثال‌هایی برای همان اشتباهاتی که بعداً کشف خواهند شد اشتباه بوده‌اند نیستند؟ به ناچار باید سکوت اختیار کنید ... :ok:
یا علی علیه‌السلام


سلام
خُب از اول از من می پرسیدی .
ابتدا مرغ خلقت شد .
اگر کسی اعتراض داره ضد این حرف را ثابت کنه .


سلام علیکم و رحمة الله،
مرع بدون خروس وقتی تخم بگذارد تخمش نطفه ندارد و نسلش منقرض می‌شود، غلط بودن این نظر اثبات شد!!

به ملا نصرالدین گفتن مرکز زمین کجاست ؟ گفت زیر پامه . گفتند از کجا گفتی ؟ گفت اگه اعتراض دارید متر بگیرید و ثابت کنید من دروغ میگم . :Nishkhand:

مطابق نظریه‌ی کروی بودن زمین حرفش درست است (چون عمود بر سطح این کره مرکز کره قرار دارد، یعنی زیر پای همه‌ی انسان‌ها از جمله جناب ملا) و مطابق نظریه‌ی بیضی‌گون بودن هم نظریه‌اش درست است (چون نه روی سطح و نه داخل سطح چیزی به نام مرکز ندارد و به انتفاء موضوع هر گزاره‌ای درست است) و تنها با فرض مسطح بودن زمین این گزاره درست نیست ...
داخل پرانتز: مرکز زمین به یک معنا کعبه است که زمین از زیر آن گسترده شد و کعبه وسط زمین است تا برای حج فاصله‌اش از تمام خشکی‌ها یکسان باشد! ظاهراً در متون دینی ما پاسخ هر سؤالی وجود دارد ولو اینکه صورت سؤال به صورت شوخی باشد! با این حساب اگر جناب ملا در مکه بوده‌اند مطابق روایت راستگو و در غیر این صورت دروغگو بوده‌اند :ok:
یا علی علیه‌السلام

سلام
...
البته نسناس که طبق متون دینی مربوط به قبل از حضرت آدمه رو به نئاندرتالا ربط میدن! اون انسان خردمند از نظر ژنتیکی دقیقا شبیه ماست، پس نمیشه گفت که از ما جدا بودن! و حتی طی بررسیایی نشون دادن که ما ژن نئاندرتالا رو هم داریم که نشون از آمیزش بین این دو نژاده!!(به جز مردم آفریقا که نئاندرتالی اطافشون نبوده!

سلام علیکم مجدد،
اگرچه حقیر موافق نیستم که آن بحث ژنی که می‌کنید درست باشد ولی حتی اگر باشد هم باز با متون دینی ما می‌تواند سازگاری داشته باشد. مطابق روایات تولید نسل در زمان حضرت آدم علیه‌السلام به یکی از دو طریق زیر بوده است:
۱. ازدواج دختران و پسران ایشان با هم که از بعد از آن در نسل ایشان ممنوع و حرام شد که ظاهراً این قول چندان مقبول نیست و به شخصه دلایلی دارم که غلط باشد
۲. ازدواج حضرت شیث علیه‌آلسلام با حوریه‌ای از بهشت و ازدواج برخی دیگر با زنانی از جن. بحث آن حوریه که جداست ولی بحث آن زنان جنی دقیقاً به این بحث می‌تواند مرتبط باشد چه آنکه طایفه‌ی جن همان طایفه‌ای است که از زمان نسناس‌ها بر روی زمین بوده‌اند و ابلیس هم یکی دیگر از آنها بوده است، با این حساب اگر ازدواجی بین نسناس‌ها و جنیان هم صورت گرفته باشد این انتقال ژن می‌تواند با واسطه به برخی از فرزندان حضرت آدم علیه‌السلام هم رسیده باشد، اگرچه به نظر می‌رسد در اثر فرزندان حاصل از فرزندان آن ازدواج‌ها با حوریه و جنیان کم‌کم نسل‌ها مخلوط شده باشند و به طور ضمنی این مسأله در روایات آمده که هر چه زیبایی چهره است از آن حوریه و هر چه فلان است از آن جنیان در نسل مانده است. علت این قول درست‌تر به نظر می‌رسد این است که همین الآن هم فقه ما اجازه‌ی ازدواج با جن را می‌دهد و این مسأله هم به اینکه ما از نسل حضرت آدم علیه‌السلام باشیم ضرری نمی‌زند چه آنکه منظور از آن خلقت از نفس واحدة خلقت ذریه است که همگی در صلب آدم علیه‌السلام بوده‌ایم و اینکه مادر از چه طایفه‌ای باشد اهمیتی از این جهت ندارد اگرچه در جهت رشد دادن انسان و خصوصیات بدنی و صفاتی تأثیر خودش را خواهد داشت.
بحث می‌تواند علمی‌تر از این مسأله مطرح شود ولی حتی اگر در همینجا هم متوقف شود باز این ایراد شما وارد نیست چون اسلام اثبات عقلی دارد و نظریات تجربی تنها حدس و گمان‌هایی تقویت شده هستند ولی هرگز از مرتبه‌ی حدس و گمان نمی‌توانند به خودی خود وارد مرتبه‌ی یقین شوند و از نظر فقهی هم واضح است که شکیات به یقینیات ضرری وارد نمی‌کنند.
یا علی علیه‌السلام

لطفن به این نکان با دقت توجه کنید:
-من در مورد نظریه فرگشت یا بقولی تکامل صحبت میکنم نه چیز دیگه پس لطفن اگه موردی در این نظریه را اشکال دارید مطرح کنید
-نظریه فرگشت با مشاهدات و ازمایشات مختلف تا کنون ثابت شده و با علم امروز بشر تنها جواب به علت گوناگونی و پیدایش موجودات هست و در همه مراکز معتبر علمی تدریس میشه مثل نظریه نسبیت و تا وقتی با مشاهدات نقض نشه جزیی از علمه

سلام علیکم خواهر گرامی،
ما اصلاً روش علوم تجربی را به عنوان بیشتر از نظریه‌پردازی تجربی قبول نداریم (خودشان هم قبول ندارند، شما مگر قبول دارید؟ :Gig:) حالا دیگر اینکه چی شد و از کجا نام علم بر روی این نظریه‌پردازی‌ها گذاشته شد برای حقیر یک حلقه‌ی مفقوده است (چیزی شبیه به حلقه‌های مفقوده‌ی داروین).
نظریه‌ی داروین غلط است زیرا اسلام اثبات عقلی دارد و نظر اسلام خلاف نظریه‌ی داروین است، آیا شما قادر هستید بگویید این گزاره غلط است؟ از نگاه شما مشاهدات تجربی بر عقل اولویت دارد یا بالعکس؟
اینکه علم تجربی امروز جوابی بهتر از فرگشت برای این مسائل ندارد نشان می‌دهد که باید به حال این علم تأسف خورد نه اینکه چون جواب بهتری نداریم پس همین جواب که داریم خودش خیلی جواب خوبی است، خیر شاید از هیچ‌چی بهتر باشد ولی لزوماً خودش به خودی خود خوب نیست و اتفاقاً از طریق دیگری (عقاید دینی) می‌توان گفت که اصلاً هم جواب خوبی نیست :ok:
وقتی علم در خدمت سیاست است مراکز معتبر علمی هم رویکرد عمومی‌اشان غیر از این نخواهد بود، استثناء دارد ولی رویکرد کلی همین است، نظریه‌ی فرگشت هم مخالف کم ندارد ولی قعلاً که دارند سرکوب می‌شوند ... وقتی یکی از طلایه‌داران نظریه‌ی فرگشت که داوکینز باشد عملاً نظریاتش بر اساس تخیلات کودکانه‌اش است که حیات توسط موجودات فضایی به زمین آورده شده است باید فاتحه‌ی این علم را خواند.
یا علی علیه‌السلام

سلام .ممنون از توضیحات کاملتون و البته ببخشید که سوالم ربطی به عنوان تاپیک نداره.
پس احتمالا اون ادمهایی که قبل حضرت ادم بودن دیگه بهشت و جهنم و حساب و کتاب شاملشون نمیشه.یعنی جز اوانایی نیستن که خدا گفته از روحم دراو دمیدم.درسته؟

سلام علیکم و رحمة الله،
به نظر حقیر اینطور می‌رسد که آنها هم دین داشته‌اند و در نتیجه بهشت و جهنم خواهند داشت چه آنکه در روایت آمده که آنها طغیان کردند و حتی حدایی خدا را منکر شدند و فساد را تا بدانجا رساندند که خداوند دستور هلاکتشان را داد و سپاهی از آسمان بر ایشان فرو فرستاد (شاید همان سپاهی که در سوره‌ی یس آمده که خداوند به سوی قاتلان شهید سوره‌ی یس نفرستاد، همان سپاهی که حارث یا همان ابلیس یا رهبر ایشان بود و یا توسط ایشان اسیر شد و با آنها به آسمان‌ها بالا رفت)،‌ خلاصه اینکه ایشان فساد کردند و هلاک شدند و طبیعی است که ایشان را صاحبات عقل بدانیم که ایشان را از عواقب امورشان بیم دهد تا خود را به هلاکت نیاندازند و کسی هم که عقل داشته باشد حساب و کتاب خواهد داشت مطابق روایت عقل و جهل.
از طرف دیگر مطابق قران تمامی جنبدگان زمین بازگشتشان به سوی خداست و نسناس‌ها هم نباید استثناء بوده باشند:
وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْ‌ضِ وَلَا طَائِرٍ‌ يَطِيرُ‌ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم ۚ مَّا فَرَّ‌طْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَ‌بِّهِمْ يُحْشَرُ‌ونَ [الأنعام، ۳۸]
اما اینکه خداوند از روح خود در ایشان دمیده باشد باید دید معنای این روح دقیقاً چیست،‌ برداشت حقیر این است که خیر ایشان از این روح بی‌بهره یا کم‌بهره بوده‌اند و تنها آدم ابوالبشر علیه‌السلام و ذریه‌ی او بوده‌اند که جایگاه خلیفة‌اللهی در زمین را داشته‌اند و اهل بیت علیهم‌السلام تنها در این نسل به صورت اکمل بروز یافتند و تا قبل از ان هم بروز داشتند (چنانکه تمام عالم بروز حقیقت ایشان است به خواست و اراده‌ی خدا) ولی نه به صورت کامل و یکجا و ویترینی از صورت کامل آن کون جامع
یا شایدم این یه زنجیره هست که یرای هردوره یه سری انسان میان و بعد نابودی و دوباره یه سری دیگه ؟

ظاهراً عقیده‌ی قیامت شدن و متولد شدن جهانی دیگر طرفدارانی دارد و برخی حتی سال هم برای ان تعیین کرده‌اند که حقیر نظر ۸۰۰۰۰ سال را برای آن در ذهن دارم که نمی‌دانم چقدر مبنای درستی دارد، اما نظریه‌ای که برای حقیر تقریباً به صورت کامل موثق است این نظر است که کل خلقت دنیا یک سال معادل ۳۶۰ روز است که ۶ روز از آن به خلقت آسمان‌ها و زمین و اقوات و ساکنان آنها گذشت و ۳۵۴ روز بعد از زمان تولد آن در ماه حمل تا قیام قیامت که زمین و آسمان به غیر آنها تبدیل شوند ادامه خواهد داشت و البته این روزها معنایشان با روزهای ما متفاوت است و ظاهراً ۱۰۰۰ سال یا ۵۰۰۰۰ سال هم نباشد که در قران آمده، بلکه اگر خاطرتان باشد یک بحث سر نظر اسلام در مورد نسبی بودن زمان داشتیم که شاید در اینجا بتواند درک این مطلب را برایمان ساده‌تر نماید. مطابق قران فقط یک روز یا یک شب می‌تواند تا قیامت طول بکشد و در نتیجه برای ما زمان رخداد قیامت غیب به حساب می‌اید چون ساز و کار نامگذاری دوره‌ها از نظر خداوند به روز و شب برایمان معلوم نیست و البته اولیاء خداوند می‌دانند چه آنکه ایشان خودشان حقیقت زمان هستند، نحن الدهر و نحن الأیام و صاحب این زمان هم امام زمان علیه‌السلام هستند که تمام تکثرات این دوره‌ی زمانی ظاهراً اگر اشتباه نکنم در ذیل سایه‌ی وجودی این بزرگوار گسترده شده است و ما گوشه‌ای از دامن وجود پاک ایشان هستیم و خدا کند که اگر به ایشان امر رسید که «وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ‌» ما جزء قسمتی که باید از لباس کوتاه شود تا از آلودگی باقی لباس جلوگیری شود نباشیم.
با این حساب از نظر حقیر این روال دوره‌ای درست نیست اگر منظور ایجاد قیامت‌های متعدد باشد و کن فیکون شدن کل خلقت به صورت مهبانگ‌های متعدد و قیامت‌های متعدد چه آنکه آخرت ابدی است و زمین و آسمان ولو در قیامت انقضاء دارند (این گزاره مورد تأیید تمام علمای اسلام نیست)، اما برخی از علما معتقد به مهبانگ‌ها و قیامت‌های متعدد هستند که شاید هم درست باشد حقیر نمی‌دانم ... اگرچه وقتی ما به تناسخ اعتقاد نداریم و اهل بیت علیهم‌السلام فقط در همین دوره بروز جسمانی اتم یافته‌اند و در حدیث قدسی هم وارد شده است که آفرینش آسمان‌ها و زمین بخاطر ایشان بوده است معنایی ندارد ما قائل به مهبانگ‌ها و قیامت‌های متعدد بشویم ...
اگر هم منظور شما این است که مدام انسان بیاید و نابود شود و غیره (یعنی بدون مهبانگ و قیامت‌های متعدد) ظاهراً این نظر تا کنون درست بوده است ولی فکر کنم ما آخرین حلقه‌ی این زنجیره باشیم چه آنکه قیامت کبری برای این نسل و ذریه است که رخ می‌دهد و حوادث آن برای این نسل است که به عنوان هشدار و غیره که هر آینه فرا خواهد رسید بیان شده است ...
امیدوارم سؤالتان را درست متوجه شده باشم و البته توجه داشته باشید که حقیر به عنوان یک کاربر معمولی مانند سایر دوستان در بحث‌ها شرکت می‌کنم و تخصصی در علوم دینی ندارم، :Gol:
یا علی علیه‌السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

نمیدونم علاقه مندی شما به مارمولک برای چیست.تمام مارمولکها هم از یک نسل نیستند.
همین که بعضی از مارمولکها با هم نمیتوانند جفت گیری کنند دلیلش این است که از نظر ژنتیکی به هم نزدیک نیستند و فقط در ظاهر شبیه هستند.
درضمن شما بهتر است پست بنده را نقد کنید نه اینکه بحث تکراری قبل را دوباره مطرح کنید.

پیرامون احکام . دوست گرامی احکام توسط پیغمبران متعدد تغییر کرد.
بنده از خیلی از دستورات حضرت موسی(ع) یا حضرت عیسی(ع) هم پیروی نمیکنم. نمیدانم اینها چه ربط به موضوع دارد.

بحث ما مارمولک شاخداره! و همونطور که گفتم از یه نسل و حتی یه گله بودن ولی بعد از جدایی و دوباره ادغامشون توانایی آمیزششونو از دست دادن!!
شما هم اومدید مطلب قبلیتونو گذاشتید نه چیز جدید!! و همونطور که گفتم مدرک علمی برای رد صلاحیت نظریه ی فرگشت(نه نظریه ی ابتدایی داروین!) بیارید تا بحث کنیم!!

خب چرا شما انتظار دارید من برم و نظریه ی داروینو بخونم وقتی که خودتون نمیرید احکام حضرت آدمو بخونید!!!؟؟؟ دلیل شما موجهه دلیل من نیست!!!؟؟؟

یعنی شباهت تا چقدر باقی می‌ماند؟ آنقدر که بگوییم این موجود وجود دارد و آن هم وجود داشت؟ پرنده از دایناسور خزنده؟ خوب چرا از میگو تکامل نیافته باشد با تعداد واسطه‌های بیشتر؟ این حرف شما علمی است؟

خب کسی منکر نمیشه!! حتی میتونیم بگیم ما از باکتری به وجود اومدیم، با واسطه های خیلی بیشتری!! ولی هر چی واسطه ها بیشتر باشه یه عده هستن که میگن نگا کن چقدر با هم فرق دارن! پس به هیچ وجه قبول نمیکنن!!
یه سوالی داشتم! به نظر شما این جاندارای اطرافمون چطور بوجود اومدن!؟

نه فهمیدم که چطور موقعیت اذیت کردن را برای شما فراهم کردم و نه فهمیدم که چطور اذیتم کردید :ok::Gol:
در مورد داستانی که تعریف کردید خیره به نوک انگشتانان ماندم و کار به برداشت آزاد نرسید، به نظرم آمد که یک لطیفه‌ی ساده بود ولی ظاهراً به نظر شما نکته‌ها در آن نهفته است که حالا حالاها باید رویش کار کرد تا بشود آنها را دانه دانه به تناسب فهم افراد استخراج کرد! فقط امیدوارم جزء نتایجش اثبات تکامل داروین نباشد :Nishkhand:

نکتش در این بود که چیز معمولو ول کردید و عکسشو قبول میکنید!!!:Nishkhand:

[SIZE=113]
سلام علیکم مجدد،
اگرچه اینکه رنگ‌های متفاوت چطور در انسان از یک والدین قابل ایجاد هست را توضیح دادم ولی اینجا شما این فرصت را به حقیر دادید که دو دلیل هم برای این مسأله که چرا این رنگها در نسل‌های متفاوت از این شجره‌نامه ایجاد شدند هم به بحث قبلی‌ام اضافه کنم،
۱. شرایط آب و هوایی و تغذیه و غیره: هر کسی که در آفتاب تغییر رنگ دهد و بسوزد یا برنزه شود می‌تواند بفهمد که شرایط می‌تواند روی بسیاری از ویژ‌گی‌های بدنی از جمله رنگ پوست اثر بگذارد، بجز شرایط محیطی تغذیه و حتی اخلاق و غیره هم روی ظاهر می‌تواند اثر داشته باشد که دلیل عقلی هم برای آن وجود دارد، در مورد اینکه بدن ماشین کار روح است و با تغییر روح امکان دارد که بدن مورد نیازش هم تغییر کند، در واقع بدن و روح هر دو بر همدیگر اثر می‌گذارند، اینکه مؤمنین در قیامت با صورت‌های سفید و کافران با صورت‌های سیاه محشور می‌شوند یکی از همین مسائل است که البته بخاطر ستار بودن خداوند در دنیا در بسیاری از موراد نمود مشهودی ندارد و نمی‌شود هر کسی سقید بود را گفت مؤمن است و هر کسی سیاه بود را گفت کافر است یا حتی ایمانش کمتر است، چه آنکه مطابق قرآن این تفاوت‌ها در دنیا جهت حقیقی جندانی ندارد و ملاک برتری تقواست. (با این حساب سیاه‌پوست مؤمن در قیامت سفید محشور خواهد شد و سفید پوست کافر هم در قیامت سیاه محشور می‌شود، احتمالاً برای نژادپرستان ضدسیاه‌پوستان این خودش یک عذاب است که خودشان را هم سیاه‌پوست ببینند! خلاصه اینکه سفیدی و سیاهی تغییر گونه نیست و تفاوت‌های درون‌گونه‌ای است و این مسأله اظهر من الشمس است)
۲. نفرینی که حضرت نوح علیه‌السلام دو پسرشان را در کشتی در زمان طوفان کردند یکی از مقدمات این تغییر رنگ به حساب می‌اید، اگرچه این مطلب قابل بحث روایی است که سند و محتوایش تا چه میزان قابل اعتماد است و چقدر امکان دارد که نیاز باشد تأویل گردد.

خب شما دارین از چاله میوفتید تو چاه!! این چیزی که میگید نظریه "صفات اکتسابی، ارثی میشود"ـه که بعد از کشف ژن تقریبا فراموش شد!! عامل رنگ پوست رنگدانه ای به اسم ملانینه که هر چی بیشتر باشه رنگ پوست تیره تر میشه!

البته از زمان هبوط ایشان حدود ۷ هزار سال، ولی با توجه به اینکه ظاهراً تنها یک نیم‌روز در بهشت بودند و بعد هبوط کردند و روز نزد خداوند هزار سال است شاید بتوان گفت از ۱۰۰۰۰ سال مدّ نظر شما هم کمتر بشود.
اما اینکه آدم خردمند قبل از ایشان بوده است ما در آن شک نداریم، زیرا مطابق قرآن ساکنان قبلی زمین خونریز و جنایتکار بودند و در مقابل خداوند طغیان کرده بودند و البته بدیهی است که تنها یک موجود خردمند می‌تواند از برنامه‌ای که برایش تعیین شده است خارج شود و طغیان کند، مگرنه مطابق قرآن و امام صادق علیه‌السلام در توحید مفضل گاو با آن جثه‌ی بزرگ به انسان سواری می‌دهد و از شیر خود در اختیار انسان قرار می‌دهد و از این رام بودن در مقابل انسان استنکاف ندارد تا چه برسد در بندگی نسبت به خداوند!
بله ظاهراً همان نسناس و جن ابتدایی‌ترین گونه‌های خردمند طغیان‌گر بوده‌اند چه آنکه تا پیش از ایشان ظاهراً تمام موجودات تنها عبادت خدا را می‌کرده‌اند، اگرچه موجدات خردمند قبل از ایشان هم داشته‌ایم مانند فرشتگان که خرد و اختیار داشته‌اند ولی طغیان هم نکرده‌ند و اصولاً شما هم که نمی‌خواهید باور کنید که هر موجود خردمندی حتماً کارش به طغیان می‌کشد! بله خرد وقتی ناقص شود و عقل وقتی پوشیده شود کار به طغیان در مقابل ولی نعمت می‌کشد ولی همین طغیان اثبات وجود خرد در پیش از حضرت آدم علیه‌السلام می‌کند و از این نظر حرف شما با حرف دین خدا یکی است و در این میان تعارضی مطرح نیست.

فکر کنم خوندم که 7000 سال قبل از میلاد مسیح!! شایدم اشتباه خونده بودم!!
ولی نشونه های انقراض اونها که پیدا نشده! نمیشه همینطوری بگیم که منقرض شدن!! و از طرفی همون بحث ژنوم که گفتم، فقط در مهاجران از آفریقاست و آفریقاییایی که با نئاندرتالا مراوده ای نداشتن اون ژنو ندارن!! این اثباته!

این نشان می‌دهد که دانشمندان چند سال آینده خواهند فهمید که آن ژن را اشتباه تشخیص داده بودند و یا اصلاً ماجرای آن چیز دیگری است، و دیگری اینکه آن استخوان را هم اشتباهی فکر می‌کنند که مربوط به پایه‌ی دم است، نمی‌دانم اولین دانشمندی که حقیقت کارکرد آنرا بقهمد چقدر داروین و طرفداران او را لعنت خواهد کرد که اینقدر بر اشتباه خود اصرار داشته‌ بودند که راه کشف حقیقت به آن سادگی اینقدر بر جویندگان حقیقت دشوار شده بود!
اثبات کنید که اشتباه می‌کنم! وقتی خودتان ناچار هستید که قبول کنید علم امروز در پایان راه نیست و مطابق تجربه‌های پیشین (در علوم تجربی بها دادن به تجربه‌های گذشته حیاتی است) حتماً اشتباهاتی در این علوم امروزی وجود دارد که هنوز اشتباه بودنشان کشف نشده‌اند چطور می‌توانید اثبات کنید که این موارد که می‌فرمایید و ما با آنها مخالف هستیم مثال‌هایی برای همان اشتباهاتی که بعداً کشف خواهند شد اشتباه بوده‌اند نیستند؟ به ناچار باید سکوت اختیار کنید ... :ok:
یا علی علیه‌السلام[/SIZE]

فرض بگیریم استخوانه کاربردیه! میدونستید تو سلولای بدن اندامکی به نام میتوکندری داریم که تولید مثلش جدا از سلوله و این اندامک اوایل تاریخ حیات زمین یه باکتری هوازی بوده که بعد از پیدایش یوکاریوتها به سلول دیگه ای وارد شده و کار تنفس اونو بر عهده گرفته!؟؟ و یه چیز دیگه که هست، شنیدین میگن فلان برنامه یا سیستم عامل باگ داره!؟ ما انسانها هم چنتا باگ داریم که الان یادم نیست!!(از نوع عصبی)
تو متابولیسم سلولی هم یه جا هست که ماده ای الکی به قند متصل میشه و یه خونه بعدش پیاده میشه!!


سلام علیکم مجدد،
اگرچه حقیر موافق نیستم که آن بحث ژنی که می‌کنید درست باشد ولی حتی اگر باشد هم باز با متون دینی ما می‌تواند سازگاری داشته باشد. مطابق روایات تولید نسل در زمان حضرت آدم علیه‌السلام به یکی از دو طریق زیر بوده است:
۱. ازدواج دختران و پسران ایشان با هم که از بعد از آن در نسل ایشان ممنوع و حرام شد که ظاهراً این قول چندان مقبول نیست و به شخصه دلایلی دارم که غلط باشد
۲. ازدواج حضرت شیث علیه‌آلسلام با حوریه‌ای از بهشت و ازدواج برخی دیگر با زنانی از جن. بحث آن حوریه که جداست ولی بحث آن زنان جنی دقیقاً به این بحث می‌تواند مرتبط باشد چه آنکه طایفه‌ی جن همان طایفه‌ای است که از زمان نسناس‌ها بر روی زمین بوده‌اند و ابلیس هم یکی دیگر از آنها بوده است، با این حساب اگر ازدواجی بین نسناس‌ها و جنیان هم صورت گرفته باشد این انتقال ژن می‌تواند با واسطه به برخی از فرزندان حضرت آدم علیه‌السلام هم رسیده باشد، اگرچه به نظر می‌رسد در اثر فرزندان حاصل از فرزندان آن ازدواج‌ها با حوریه و جنیان کم‌کم نسل‌ها مخلوط شده باشند و به طور ضمنی این مسأله در روایات آمده که هر چه زیبایی چهره است از آن حوریه و هر چه فلان است از آن جنیان در نسل مانده است. علت این قول درست‌تر به نظر می‌رسد این است که همین الآن هم فقه ما اجازه‌ی ازدواج با جن را می‌دهد و این مسأله هم به اینکه ما از نسل حضرت آدم علیه‌السلام باشیم ضرری نمی‌زند چه آنکه منظور از آن خلقت از نفس واحدة خلقت ذریه است که همگی در صلب آدم علیه‌السلام بوده‌ایم و اینکه مادر از چه طایفه‌ای باشد اهمیتی از این جهت ندارد اگرچه در جهت رشد دادن انسان و خصوصیات بدنی و صفاتی تأثیر خودش را خواهد داشت.
بحث می‌تواند علمی‌تر از این مسأله مطرح شود ولی حتی اگر در همینجا هم متوقف شود باز این ایراد شما وارد نیست چون اسلام اثبات عقلی دارد و نظریات تجربی تنها حدس و گمان‌هایی تقویت شده هستند ولی هرگز از مرتبه‌ی حدس و گمان نمی‌توانند به خودی خود وارد مرتبه‌ی یقین شوند و از نظر فقهی هم واضح است که شکیات به یقینیات ضرری وارد نمی‌کنند.
یا علی علیه‌السلام

درسته ولی نه وقتی که فقط یه نژاد(آفریقایی خالص) اونو نداشته باشه!! البته اونطور که من شنیدم هر دو حوری بودن!! شایدم اشتباه نوشتن!!

بحث های شده در این مورد و ثابت شده نسبت مغز به بدن انسان، بیشترین مقدارو بین جانداران داره! و ما هوش پیچیده ای در اورانگوتانا و بقیه ی پریماتها میبینیم که بهش میگن رفتار حل مسئله!(البته قطعا در حد آدمی نیست!)
یادمه تو تاپیک دیگه ای مثالی زده بودن! گفته بودن فرض کنید بیلیارد بازی میکنید! حالا اگه توپو مستقیم به هدف بزنید ضربه تون قشنگ تره یا اینکه 4 5 یا حتی 10 بار به توپای مختلف بخوره و بعد به هدف بخوره!!؟ و کدوم لایق ستایشه!!؟ قطعا دومی کار سختتری هست!

خیلی ناقص و مبهم و گنگ بود . داری تفره می ری ؟

اگه میخای حرف منو نقد کنی با دقت بخون حداقل همون جمله ای که بهش ایراد گرفتی را تا اخر بخون میفهمی.(البته اگه خودتا به نفهمی نزنی) اگرم فقط میخای یه چیزی گفته باشی که افرین تو راست میگی

سلام
حرف شما یک جمله بیشتر نبود و از نظر منطق رد شده است . چرا اصرار داری حرف قشنگی زده ای ؟
ضمناً اینگونه حرف زدن به دور از ادب است .
من که ترجیح میدم با تو دیگه بحث نکنم .


سلام علیکم و رحمة الله،
مرع بدون خروس وقتی تخم بگذارد تخمش نطفه ندارد و نسلش منقرض می‌شود، غلط بودن این نظر اثبات شد!!

مطابق نظریه‌ی کروی بودن زمین حرفش درست است (چون عمود بر سطح این کره مرکز کره قرار دارد، یعنی زیر پای همه‌ی انسان‌ها از جمله جناب ملا) و مطابق نظریه‌ی بیضی‌گون بودن هم نظریه‌اش درست است (چون نه روی سطح و نه داخل سطح چیزی به نام مرکز ندارد و به انتفاء موضوع هر گزاره‌ای درست است) و تنها با فرض مسطح بودن زمین این گزاره درست نیست ...
داخل پرانتز: مرکز زمین به یک معنا کعبه است که زمین از زیر آن گسترده شد و کعبه وسط زمین است تا برای حج فاصله‌اش از تمام خشکی‌ها یکسان باشد! ظاهراً در متون دینی ما پاسخ هر سؤالی وجود دارد ولو اینکه صورت سؤال به صورت شوخی باشد! با این حساب اگر جناب ملا در مکه بوده‌اند مطابق روایت راستگو و در غیر این صورت دروغگو بوده‌اند :ok:
یا علی علیه‌السلام

متشکرم از پاسخ خوبتون .
اما بیشتر هدفم مزاح بود . خیلی درد آور بود که اینهمه مسائل مبتلا به بشریت مانده آنوقت بچسبیم به اینکه اول مرغ بوده یا تخم آن .
خداوندا همه ما را به راست هدایت کن .

خیلی ناقص و مبهم و گنگ بود . داری تفره می ری ؟

ناقص شاید ولی مبهم و گنگ نه!
هر چی مغز بزرگتر باشه درایت بیشتره! درسته!؟ اصلا یه مثال میزنم تا شفافتر شه!! ما نصف لیوان آب داریم! و با فرض اینکه فرد مورد نظر شدیدا تشنه هست، اگه اون آبو به یه بچه بدیم کاملا سیراب میشه یا یه فرد بالغ!؟ حتی ممکنه اون بچه براش زیادم باشه ولی هرگز برای یه فرد بالغ کافی نیست!! چرا، چون بدنش بیشتر از این بهش نیاز داره!! حالا تو این مثال مقدار آبی که افرادو سیراب میکنه مغز در نظر بگیرین و بچه رو موجود کوچک(فرضا انسان) و بالغو موجودی مثل نهنگ که اندازه ی خیلی بزرگی نسبت به ما داره!
اگه بازم متوجه نشدید با تحقیق میتونید بهش برسید!!(مثالمم چندان واضح نبود متاسفانه!!)

ناقص شاید ولی مبهم و گنگ نه!
هر چی مغز بزرگتر باشه درایت بیشتره! درسته!؟ اصلا یه مثال میزنم تا شفافتر شه!! ما نصف لیوان آب داریم! و با فرض اینکه فرد مورد نظر شدیدا تشنه هست، اگه اون آبو به یه بچه بدیم کاملا سیراب میشه یا یه فرد بالغ!؟ حتی ممکنه اون بچه براش زیادم باشه ولی هرگز برای یه فرد بالغ کافی نیست!! چرا، چون بدنش بیشتر از این بهش نیاز داره!! حالا تو این مثال مقدار آبی که افرادو سیراب میکنه مغز در نظر بگیرین و بچه رو موجود کوچک(فرضا انسان) و بالغو موجودی مثل نهنگ که اندازه ی خیلی بزرگی نسبت به ما داره!
اگه بازم متوجه نشدید با تحقیق میتونید بهش برسید!!(مثالمم چندان واضح نبود متاسفانه!!)

اگه اشتباه نکنم فرمودید هر چه موجود کوچکتر باشد مغز کوچکتر کفایت می کند .
و هر چه موجود دارای هیکل بزرگتر و فیزیک گنده تری داشته باشد مغز او باید بزرگتر باشد .
و فرمودید درایت بیشتر به دلیل مغز بزرگتر است .
پس بنابر این حیوانات بزرگ جثه باید عاقل تر از انسان باشند . درسته ؟

عقیده‌ای دارند پس اگر این مطالب در کتاب‌های ما هم باشد لابد یک مسیحی آنها را وارد کتابهای ما کرده است! خوب این چه استدلالی است برادر؟
چطور متوجه شدید که اینها همه‌اش قصه و افسانه است؟

سلام.در مورد این روایات سکوت می کنم چون کلی درس دارم.
الان هم یک گونه و یک رده درحال شکل گیری هست(مسلما نام نمی برم) در بین جاندران که نتیجه تغییر و تکامل هستند.چرا الان ندیدیم از دهن سوسمار یا از ناخن خرس بزنن بیرون.... بلکه دارن راهشونو جدا می کنن و رده جدیدم تشکیل شده.
* اما جنین شناسی در این مورد مطالعه کنید بهتون کتب جنین شناسی لانگمن رو پیشنهاد می کنم.
..............................................
سایت زیستم برای مطالعتون معرفی کردم گفتم با نظرات .اهل این علم در ارتباط باشید نه اینکه مطلبی ازون سایت مشخصا بذارم.دیگه مایل بودید سری بزنید.:Gol:
.............................................

با عرض پوزش وقتم تنگه ....
نمیشه یسری مطالبو با زبون ساده بیان کنم .
لطفا نقل قول نکنید.
سپاسیبا:Gol: دسویدانیا.

اول تخم مرغ بوده. چونکه برای اینکه تخم مرغ تولید شود باید مرغ و خروس هر دو با هم باشند و از اونجایی که خبری از خروس نیست مرغ تنها نمیتونه تخم بذاره.


من که ترجیح میدم با تو دیگه بحث نکنم .


دوست گرامی با عرض پوزش شما هر وقت معنی کلمه نظریه را آموختید بیایید برای مناظره.

اتفاقن منهم علاقه ای به ادامه صحبت با شما ندارم چون یک جمله ساده را درست و کامل نمیخونید و متوجه نمیشید.ولی اونیکه باید متوجه بشه میشه و همین چند پست شاید دریچه ای براش بشه برای فهمیدن واقعیت.
به شما هم توصیه میکنم سرتون را از زیر برف دربیارید.

سلام علیکم خواهر گرامی،
ما اصلاً روش علوم تجربی را به عنوان بیشتر از نظریه‌پردازی تجربی قبول نداریم (خودشان هم قبول ندارند، شما مگر قبول دارید؟ :Gig:) حالا دیگر اینکه چی شد و از کجا نام علم بر روی این نظریه‌پردازی‌ها گذاشته شد برای حقیر یک حلقه‌ی مفقوده است (چیزی شبیه به حلقه‌های مفقوده‌ی داروین).
نظریه‌ی داروین غلط است زیرا اسلام اثبات عقلی دارد و نظر اسلام خلاف نظریه‌ی داروین است، آیا شما قادر هستید بگویید این گزاره غلط است؟ از نگاه شما مشاهدات تجربی بر عقل اولویت دارد یا بالعکس؟
اینکه علم تجربی امروز جوابی بهتر از فرگشت برای این مسائل ندارد نشان می‌دهد که باید به حال این علم تأسف خورد نه اینکه چون جواب بهتری نداریم پس همین جواب که داریم خودش خیلی جواب خوبی است، خیر شاید از هیچ‌چی بهتر باشد ولی لزوماً خودش به خودی خود خوب نیست و اتفاقاً از طریق دیگری (عقاید دینی) می‌توان گفت که اصلاً هم جواب خوبی نیست :ok:
وقتی علم در خدمت سیاست است مراکز معتبر علمی هم رویکرد عمومی‌اشان غیر از این نخواهد بود، استثناء دارد ولی رویکرد کلی همین است، نظریه‌ی فرگشت هم مخالف کم ندارد ولی قعلاً که دارند سرکوب می‌شوند ... وقتی یکی از طلایه‌داران نظریه‌ی فرگشت که داوکینز باشد عملاً نظریاتش بر اساس تخیلات کودکانه‌اش است که حیات توسط موجودات فضایی به زمین آورده شده است باید فاتحه‌ی این علم را خواند.
یا علی علیه‌السلام

از نظر من ما بجز عقل و علوم تجربی که به کمک عقل و تجربه بدست مباد وسیله ای برای شناخت جهان نداریم و مجبوریم به علوم تجربی تکیه کنیم و تا کنون هم با همین ابزار پیشرفت و رفاه خوبی داشتیم.
و در مورد پاراگراف اخرتون اگر بجای علم ، دین را بزاریم از نظر من واقعی تره یعنی: "وقتی دین در خدمت سیاست است مراکز معتبر دینی هم رویکرد عمومی‌اشان غیر از این نخواهد بود"

هوالعالم

سوال که ناقصه
اگر ما چیزی به اسم تخم مرغ داشته باشیم مسلما مرغی بوده که به این فرآورده نام تخم مرغ دادیم .

ولی اگر سوال این باشه که
اول چیزی شبیه بذر بوده یا بوته ؟

باید گفت :
اول بذر بوده !!
مثل سلول

ماهیت قبلی بذر هم میتونه چیزی با شکل و اسمه بار باشه !
مثل بار الکتریسیته ...

که من در موردش نظریه ندم بهتره
-------------

مورد دیگری که نباید فراموش بشه

برتری انسان بخاطر جسم خاکی نیست
بخاطره وجود روح انسانی در این جسم بوده
همونطور که دوستان فرمودن هر انسان نمایی نمیتونه انسان واقعی مد نظر خداوند باشه ...
برای همینه که مباحث خود شناسی و انسان شناسی هر روز گرم و گرمتر میشه

اگر هم منظور شما این است که مدام انسان بیاید و نابود شود و غیره (یعنی بدون مهبانگ و قیامت‌های متعدد) ظاهراً این نظر تا کنون درست بوده است ولی فکر کنم ما آخرین حلقه‌ی این زنجیره باشیم چه آنکه قیامت کبری برای این نسل و ذریه است که رخ می‌دهد و حوادث آن برای این نسل است که به عنوان هشدار و غیره که هر آینه فرا خواهد رسید بیان شده است ...

بله .منظورم همین بود.و برام سوال بود که خدا هر دوره پیامبران رو فرستاه!؟! و با توجه به صحبتهای شما اینو درست متوجه نشدم که شما عقیده دارین انسانهای دوره های قبل هم دین داشتن . یعنی برای اونا هم پیامبرانی اومدن.؟
البته توجه داشته باشید که حقیر به عنوان یک کاربر معمولی مانند سایر دوستان در بحث‌ها شرکت می‌کنم و تخصصی در علوم دینی ندارم،

بله و ممنون که با اینکه متخصص نیستین ولی توضیحات و نظراتتون رو کامل و شفاف بیان میکنین. اتفاقا کسایی که تخصصص ندارن همیشه ایده های بهتری مطرح میکنن:Gol:

اتفاقن منهم علاقه ای به ادامه صحبت با شما ندارم چون یک جمله ساده را درست و کامل نمیخونید و متوجه نمیشید.ولی اونیکه باید متوجه بشه میشه و همین چند پست شاید دریچه ای براش بشه برای فهمیدن واقعیت.
به شما هم توصیه میکنم سرتون را از زیر برف دربیارید.

البته دلیل بحث نکردن با شما به خاطر عدم رعایت نزاکت بود .

اگه اشتباه نکنم فرمودید هر چه موجود کوچکتر باشد مغز کوچکتر کفایت می کند .
و هر چه موجود دارای هیکل بزرگتر و فیزیک گنده تری داشته باشد مغز او باید بزرگتر باشد .
و فرمودید درایت بیشتر به دلیل مغز بزرگتر است .
پس بنابر این حیوانات بزرگ جثه باید عاقل تر از انسان باشند . درسته ؟

گفتم که مثالم واضح نبود چندان!! در واقع میگم فرضا فیل که بزرگتر از ماست، مغزش بزرگتر از ما هم که باشه با توجه به جثه ش کوچیک حساب میشه!! اینطور در نظر بگیرید که فیل هم اگه اندازه ی انسان بشه مغزش از ما کوچکتره!!! و همینطور سایر موجودات!! مثلا تو پرنده ها فکر کنم پنگوئن بزرگترین نسبت مغز به جسمو داشته باشه! و...

بله .منظورم همین بود.و برام سوال بود که خدا هر دوره پیامبران رو فرستاه!؟! و با توجه به صحبتهای شما اینو درست متوجه نشدم که شما عقیده دارین انسانهای دوره های قبل هم دین داشتن . یعنی برای اونا هم پیامبرانی اومدن.؟

سلام علیکم و رحمة الله،
ضمن عرض تعزیت بابت شهادت عالم اهل بیت امام رضا علیه و علیهم‌السلام،
بله در کتاب آیت‌الله‌جزایری در مورد زندگی انبیاء در بخش اولش که کلی است آمده است که مطابق روایات ۱۲۴۰۰۰ پیامبر فرستاده شده تنها ۸۰۰۰ پیامبر از آنها برای نسل انسان از حضرت آدم ابوالبشر علیه‌السلام بوده و از این ۸۰۰۰ پیامبر هم ۴۰۰۰ پیامبر برای بنی‌اسرائیل فرستاده شدند
[SPOILER]بنی‌اسرائیل هم از زمان حضرت یعقوب علیه‌السلام تا زمان حضرت عیسی علیه‌السلام پیامبر داشتند که یعنی کمتر از ۲۰۰۰ سال، اینکه برخی پادشاهان (البته حقیر فقط یک پادشاه قدیم ایران را در روایت دیده‌ام) چند صد پیامبر را کشته‌اند هم با این مطلب جور در می‌آید چه آنکه بسیاری از پیامبران برای یک قریه یا روستا یا شهر فرستاده می‌شدند و حتی در یک سرزمین چه بسا به تعداد شهرهایشان پیامبر بوده است.[/SPOILER]
[SPOILER]داستان پيامبران يا قصه‏هاي قرآن از آدم تا خاتم، ص: ۲۲ و ۲۳
«شيخ صدوق» پيرامون تعداد انبياء الهى مى‏‌فرمايد: به عقيده شيعه تعداد انبياء و همچنين اوصياء هر كدام 124 هزار نفر است و از ميان اين تعداد 5 نفر صاحب شريعت بوده و اركان نبوت بر محور آنها استوار است و ظهور پيامبرى با شريعت و آيين نو به معناى نسخ شريعت انبياء سلف و جايگزينى قوانين و نواميس جديد مى‏باشد و پيامبران اولوالعزم عبارتند از: نوح، ابراهيم، عيسى، موسى، محمد عليهم السلام. اما آن دسته از اخبارى كه قائل به عددى مغاير با شمار سابق الذكر است مسلما مى‏بايست تأويل و تفسير گردند چرا كه در طيف تباين و تضاد آشكارى با مسلمات اخبار اماميه قرار مى‏گيرد از آن جمله مى‏توان به حديث پيامبر (ص) اشاره كرد كه فرمودند: من از پس هشت هزار پيامبر كه نيمى از آنان از بنى اسرائيل بودند به نبوت‏ مبعوث گشتم. محتمل است كه منظور ايشان انبياء عظام باشند كه از آن ميان 313 نفر و از آن جمله شخص رسول اكرم (ص) پيامبر مرسل بوده‌‏اند. ... «صفوان جمّال» از امام صادق (ع) نقل مى‏كند كه ايشان فرمودند: خداوند 144 هزار نفر را به شرف نبوت و به همين شمار را به وصايت آنها برانگيخت. همچنين امام صادق (ع) نقل مى‏فرمايند كه «ابوذر» از رسول اكرم در مورد عدد انبياء پرسش نمود حضرت پاسخ فرمودند: تعداد آنها 320 هزار نفر بود كه از آن ميان سيصد و چند نفر نبى مرسل بودند. از جمع بين روايات سابق بايد اينگونه استفاده كرد منظور از ازدياد ارقام فوق آندسته از پيامبرانى هستند كه قبل از حضرت آدم مبعوث گشته‏‌اند چرا كه در هيچيك از عوالم هستى مادامى كه تكليف و مسئوليت موجود باشد، زمين از حجت خالى نخواهد ماند. و يا اينكه اصلا مفهوم اعداد و كميّت آنها مد نظر نباشد.[/SPOILER]
با این حساب بجز ۸۰۰۰ پیامبر باقی پیامبران برای اقوام پیشین بوده‌اند، همچنین با توجه به اینکه جنیان هم لااقل در روایات یک پیامبر به نام یوسف برایشان نام برده شده است این امکان را زنده می‌کنند که ۱۲۴۰۰۰ پیامبر نام برده شده تنها مخصوص آدمیان هم نبوده باشند و هر موجودی که قبل از حضرت آدم علیه‌السلام شریعت داشته بوده باشد قاعدتاً‌ پیامبر هم داشته است، در قرآن گروهی از فرشتگان که در زمین ساکن بوده‌اند و پیامبر داشته‌اند هم به طور غیرمستقیم مورد اشاره قرار گرفته‌اند. تنها برای حضرت آدم علیه‌السلام است که دیگر تمام انبیاء چه برای انس و چه برای جن تنها از ذریه‌ی حضرت ایشان بوده است که این می‌تواند بخاطر شرافت آدمهای از نسل حضرت آدم علیه‌السلام باشد و اینکه تنها این آدم آخری و نسل او هستند که در جایگاه خلیفة‌اللهی خلق شدند و به همین دلیل هم اهل بیت علیهم‌السلام که اولین خلقت‌های خداوند و صاحبان امور کلیه هستند و حقیقت زمان هستند در این نسل بروز دنیایی اتمّ پیدا کردند و به همین دلیل هم هست که قیامت کبری برای پایان این نسل است و نسل دیگری از آدمها بعد از ما نخواهد آمد، ظاهراً.
البته در روایات عجوج و مجوج گاهی اقوامی از اقوام گذشتگان نام برده شده‌اند که نشان می‌دهد لزوماً هم اینطور نیست که تمامی اقوام گذشته منقرض شده باشند، همچنین روایات مربوط به دو شهر جابلقا و جابلسا که اهل بیت علیهم‌السلام بر ایشان هم امامت دارند و ظاهراً اصلاً بر روی زمین نیستند (اگرچه عجوج و مجوج هم برداشت حقیر این است که بر روی کره‌ی زمین نیستند) و حتی داخل منظومه‌ی شمسی و آسمان دنیا هم نیستند و حتی خبر از خلقت ابلیس و اینها هم ندارند ... اینکه این اقوام قبل از اهل بیت علیهم‌السلام چه کسانی برایشان امام و والی بوده است را جایی ندیده‌ام ولی ممکن است پیامبرانی هم برای ایشان فرستاده می‌شده است ...
تمام اینها با این فرض بود که آن روایت ۱۲۴۰۰۰ پیامبر و ۸۰۰۰ پیامبر و ۴۰۰۰ پیامبر درست باشد، چون ظاهراً برخی علما هم این بیان را قبول ندارند اگرچه به نظر حقیر منطقی است و ۱۲۴۰۰۰ پیامبر برای حدود ۶۰۰۰ سال خیلی زیاد است آن هم وقتی در قرن‌های نخستین پراکندگی جمعیت زیادی نداشته‌ایم. در این باره یک حدیث دیگر هم دیدم که فراموش کرده بودم ولی به کار این بحث می‌آید و تأییدی است از طرف امام عسگری علیه‌السلام بر تحلیل مرحوم آیت‌الله‌جزایری:

[INDENT] الإنصاف في النص على الأئمة الإثني عشرعليهم السلام / ترجمه رسولى محلاتی، ص: ۳۵۸ - ۳۶۲
حسين بن حمدان حضينى در كتاب خود از على بن عاصم كوفى حديث كند كه گفت: وارد شدم بر حضرت ابى محمد عسكرى عليه السّلام در شهر سامرا پس آن حضرت به من فرمود: اى على بن عاصم زير پاى خود را بنگر. خوب دقت كردم فرش نرمى ديدم. فرمود:
اى على تو بر فرشى هستى كه بسيارى از پيغمبران و مرسلين و ائمه راشدين عليهم السّلام روى آن نشسته و قدم گذارده‏اند. عرض كردم: اى مولاى من! تا در دنيا هستم به جهت بزرگداشت اين فرش نعلين در پا نكنم. فرمود: اى على كفشى كه در پاى تو است پوست حيوان نجسى است كه به ولايت و امامت ما اقرار نكرده، عرض كردم: اى مولاى من بر عهده من كه ديگر كفش و نعلينى بر پا نكنم و با خود گفتم: كاش من با چشم خود اين فرش را مى‏ديدم (و چون نابينا بود نمى‏توانست ببيند) حضرت فرمود: اى على نزديك بيا. نزديك رفتم، حضرت با دست مبارك بر چشمم كشيد، به خدا سوگند بينا شدم، پس چشم در فرش و جاى نشستن آنان گرداندم و عرض كردم: آرى، اى مولاى من و جاى قدمها و نشستن آنان را ديدم. پس به من فرمود: اين جاى پاى آدم و مكان جلوس او است، و اين جاى پاى قابيل است تا زمانى كه به لعنت حق گرفتار شد و هابيل را كشت، و اين جاى پاى هابيل، و ... بدان كه اينها از مهم‏ترين (امور) دين خدا است، پس هر كه در ايشان زياد كند و هر كه كم كند كافر شده، و هر كه در يكى از آنها شك كند مانند كسى است كه در خداوند شك كرده و منكر او شده است.
(مترجم گويد: اين قسمت از حديث تا به آخر خالى از اجمال و ابهام نيست و گذشته از احتمال تصحيف و تحريف كه در الفاظ آن هست از لحاظ معنى نيز ظاهر آن با دسته‏اى از روايات و آنچه‏ شيخ صدوق در اعتقادات در شماره انبياء فرموده مخالفت دارد، و حسين بن حمدان توثيق نشده و كتابهاى او نيز در دست نيست، و اين بنده نيز با تفحص زياد اين حديث را جز در مدينة المعاجز به اين تفصيل پيدا نكردم و كتاب مزبور نيز گذشته از اينكه شرح و تفسيرى بر حديث ندارد خالى از تصحيف و اجمال لفظى نيست، و به هر صورت به ترجمه لفظى اكتفا شد و اللَّه العالم).
چشمت را ببند اى على! پس چشمانم را بستم در حالى كه (مانند اول) نابينا بودم، پس عرض كردم: اى آقاى من پس كسى كه مى‏گويد: ايشان در يك صد و بيست و چهار هزار پيغمبرند آيا گناهكار است؟ فرمود: اگر بداند چه گفته گناه نكرده است. عرض كردم: اى آقاى من دانش من به پايه دانش آنان نيست تا كم و زيادشان نكنم؟ فرمود: اى على پيغمبران و رسولان و امامان همين‏ها بودند كه نشانه‏‌هايشان را در فرش ديدى و كم و زياد نمى‏شوند و يك صد و بيست و چهار هزار نفر كه زيادتر از انبيا و رسولان و حجتهاى خدا هستند كسانى بوده‏اند كه به خدا ايمان آورده و به آنچه پيغمبران از كتب و شرايع آورده‏اند رفتار كرده پس دسته‏اى از آنها راستگويان و گواهان و نيكوكارانند و همگى ايشان مؤمنين هستند و اين شماره آنان است از زمان هبوط آدم از بهشت تا زمان بعثت جدّم رسول خدا. (على بن عاصم گويد) پس گفتم: الحمد للَّه و سپاس خداوندى را كه مرا به اين نعمت راهنمايى‏ فرمود و اگر راهنمائيش نبود هدايت نمى‏شديم.

عربی بخش مورد نظر ما از حدیث به این صورت است:

يا سيّدي ممّن تقول إنّهم في مائة ألف و أربعة و عشرين نبيّ أ هؤلاء؟
ثم قال: إذا علم ما قال لم يأثم.
فقلت: يا سيّدي ما علمي علمهم حتى لا أزيد و لا أنقص منهم.
قال: يا عليّ الأنبياء و الرسل و الأئمة هؤلاء الذين رأيت آثارهم في البساط لا يزيدون و لا ينقصون، و مائة ألف و أربعة و عشرين ألف تنبؤا من أنبياء اللّه و رسله و حججه فآمنوا باللّه و عملوا بما جاءت به الرسل من الكتب و الشرائع فمنهم الصدّيقون و الشّهداء و الصالحون و كلّهم هم المؤمنون، و هذا عددهم عند هبوط آدم من الجنة الى أن بعث اللّه جدّي رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله
[/INDENT]

یا علی علیه‌السلام

از نظر من ما بجز عقل و علوم تجربی که به کمک عقل و تجربه بدست مباد وسیله ای برای شناخت جهان نداریم و مجبوریم به علوم تجربی تکیه کنیم و تا کنون هم با همین ابزار پیشرفت و رفاه خوبی داشتیم.

سلام علیکم خواهر گرامی،
درست است که شما عالم به علومی هستید که خود را موظف به دفاع از آنها می‌دانید اما حقیر هم در این علوم از پشت کوه نیامده‌ام، علوم تجربی از علم و منطق و ریاضیات و فلسفه (اصل علیت) استفاده می‌گیرد برای خلق بنایی زیبا از علوم که یکی از دیگری نتیجه گرفته شده است، اما مشکل این علوم زیبایی بنای آنها نیست بلکه این است که کل این ساختار زیبا بر روی هوا بنا شده است، بر روی خاک سست، بر روی مشاهدات تجربی محدود و ناقص ... بر خلاف علوم عقلی مانند ریاضیات و فلسفه‌ی اسلامی که از ابتدا بنای مستحکم و زیبای خود را بر زمین محکم وحی و عقلانیت بنا می‌کنند و هر چقدر هم که بنای خود را بالا ببرند به تناقضی نمی‌رسند که بنایشان را از بالا تا پایین ویران نماید. شما چه اعتماد به نفس کاذبی دارید که اینقدر به این علوم سست‌بنیاد تکیه می‌کنید.
آنچه که از حرفهای شما در انتهای این سطر مشخص است این است که شما هم مانند بسیاری دیگر از علمای علوم تجربی تکنولوژی عالی را معیار سنجش عالی بودن علوم در نظر می‌گیرید، چیزی که بیشتر نادرست و کمتر درست است. تکنولوژی را معادل علم گرفتن اشتباه بزرگی است، تکنولوژی بر پایه‌ی علم هست ولی استواری خود را از مسائلی غیرعلمی وام گرفته است، مثل «ضرایب تصحیحی» که برای اصلاح ضعفهای تئوری‌ها مجبور هستند وارد معادلات خود کنند و مقادیر آنها را هم با کالیبره کردن نظریات ناقص خودشان به دست آورده‌اند. این ضرایب تصحیح و ضرایب دیگری مانند «ضریب اطمینان» و همینطور «مدارهای کنترلی» بخصوص مداربسته (که بر مبنای گرفتن feedback کار می‌کنند) که در طراحی‌های مهندسی برای آفرینش تکنولوژی و رفاه به کار می‌روند روی‌هم‌رفته نشان می‌دهد که این تکنولوژی‌ها و رفاه بیشتر ره‌آورد انجام آزمایش‌های بسیار و بعد درون‌یابی و برون‌یابی‌های آنهاست و نه آن‌قدرها نتیجه‌ی نظریات فیزیکی و غیره، آن نظریات علمی عموماً حداکثر برای ترتیب دادن این تجربیات پیشنهاداتی دارند، از این نظر یک مهندس بیشتر یک «عالم تجربی» است تا یک عالم آکادمیک، مثل فرق دکتر تجربی با دکتر آکادمیک. اگرچه مدرک PhD هم بگیرند که Ph در آن یعنی فلسفه و البته در بسیاری از مواقع توهین به فلسفه است که یک علم عقلی می‌باشد.
نکته‌ی آخر در مورد خود آن پیشرفت و رفاهی است که فرمودید. به نظر می‌رسد شما در مقام تقلید کورکورانه از صاحبان تکنولوژی قرار دارید که هر چه آنها گفتند پذیرفته‌اید، مگرنه وقتی آنها می‌گفتند ما برای شما رفاه را به ارمغان آوردیم (که در اصل هم منظورشان رفاه خودشان بوده است با فروش تکنولوژی‌های خودشان و مصرفی بار آوردن امثال ما) باید دقت می‌کردید که آیا واقعاً کم شدن زحمت‌های جسمانی و یا حتی بیماری‌های جسمانی مساوی خواهد بود با رفاه و پیشرفت!؟ مگر انسان فقط همین جسم است که اگر سلامتی و راحتی جسم به ارمغان آورده شد دیگر کار تمام باشد و ما بتوانیم بگوییم همه چیز داریم؟ البته اگر این تکنولوژی‌ها میتوانست زندگی ابدی را هم فراهم کند شاید تا حدودی ناقص قسم‌هایشان راست بود ولی الآن چی؟ آیا جسمی که روح و روانی مریض و فاسد شده را با خود یدک می‌کشد واقعاً در رفاه است؟ آیا تن‌پروری جسم می‌تواند رفاه برای انسانی بیاورد که حقیقت وجودی‌اش در مرتبه‌ی عقل و نفس است؟ آیا اگر کسی ماشین لوکس و آخرین مدلی بخرد و خودش مریض باشد با داشتن آن ماشین دیگر به تمام نیازهای خود رسیده است و این بهشت او خواهد بود و دردهای خودش دیگر مهم نیست؟ حتی اگر این دردها به خودش و ماشینش و دیگران هم صدماتی وارد کند؟ در واقع یک اصل در روان‌شناسی هست که روان‌شناسان نوین ظاهراً زیاد جرأت ندارند جز به صورت موضعی و جزئی به آن اشاره کنند ولی خداوند از کسی نمی‌ترسد یا خجالت نمی‌کشد که بگوید:

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ‌ يُسْرً‌ا *إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ‌ يُسْرً‌ا *فَإِذَا فَرَ‌غْتَ فَانصَبْ * وَإِلَىٰ رَ‌بِّكَ فَارْ‌غَب [الشرح، ۵-۸]

با این حساب صاحبان تکنولوژی و تکنولوژی‌پرستان اشتباه می‌کنند (و در واقع خود و دیگران را فریب می‌دهند) که گمان می‌کنند پیشرفت و رفاهی وجود دارد در این آسان کردن کارها ... همانا آسانی برای نوع انسان در گروی تحمل سختی است ... آرامش در خواب وقتی است که روزی سخت داشته باشد نه اینکه تمام روز را با استفاده‌ی از این تکنولوژی‌ها خوش گذرانی کرده باشد و اسمش را هم بگذارد رفاه! این رفاه کاذب است و آرامش ناشی از آن هم کاذب است و این همه دروغ جایی سر باز می‌کنند و فاجعه می‌آفریند و از این دست فاجعه‌ها کم سراغ نداریم ... اگرچه همینکه انسانی بشود چاهی پر از دروغ‌های بدبو و آزاردهنده این خودش یک فاجعه است ...
این رفاه جسم تباهی روح را به همراه دارد که نشانه‌هایش هم روز به روز در غرب و متأسفانه با تقلید کورکورانه‌ی از غرب در ایران دیده می‌شود ... آنها که مسلمین را به تقلید کورکورانه متهم می‌کنند خود را بنده‌ی تکنولوژی و صاحبان تکنولوژی و علمای تجربی با علم ناقص کرده‌اند ... آن گوساله‌های سامری هم باد کرده‌اند و ادعای خدایی دارند و ازشان صدای خُواری شنیده می‌شود که بله خدا کیلویی چند! این رویکرد نام بیماری جدیدی است به نام بیماری «علم‌زدگی» که جوانان ایرانی را هم مبتلا کرده است و نمی‌دانم چه وقتی خواهد رسید که به جای این اصطلاحات بیماری خاموش و قاتل خاموش که هر روز بر روی بیماری‌های جسمی متفاوت می‌گذاریند فکری هم به حال این بیماری روانی خواهند کرد که انسان را از درون می‌پوساند و پوک می‌کند تا فقط از او ظاهری باقی بماند که رفاه خود را هم در همان ظاهر جستجو می‌کند، مردی که هویتش با ماشین با تکنولوژی بالایش تعریف شده است که بهشتش هم هست و البته به زودی هم خودش را می‌برند یک قبرستان و ماشینش را یک قبرستان دیگر و هر دو با هم می‌پوسند ... ونسل‌های بعدی هم عبرت نمی‌گیرند و باز به دنبال همین رفاه و همین هویت‌های مجازی به راه خواهند افتاد ... این سبک زندگی ماتریالیستی است که غالب شده بر ذهن‌های علم‌زده و تکنولوژ‌ی‌زده ...
آیا زمان بیداری فرا نرسیده است؟

و در مورد پاراگراف اخرتون اگر بجای علم ، دین را بزاریم از نظر من واقعی تره یعنی: "وقتی دین در خدمت سیاست است مراکز معتبر دینی هم رویکرد عمومی‌اشان غیر از این نخواهد بود"

بله در مورد دین هم همینطور است، نه فقط در ایران که حتی در آمریکا یا در اسرائیل ...
ما که ابایی نداریم بگوییم دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما ... در واقع تنها ما هستیم که مبانی سیاسی در دین و شریعت خود داریم ... نظام سیاسی‌امان هم نظام جمهوری (سیاسی) اسلامی (دینی) است، اما آنها که می‌گویند سیاست سکولار دارند چرا برای فریب مردم به کلیسا و کنیسه می‌روند و حرفهای دینی می‌زنند را نمی‌دانم ... به راستی کارهای آنها سوء استفاده از نام دین و عمل در خلاف دین است
اما در مورد علم! ما باز ادعا داریم که دیانت ما عین تعقل و علم است و در اسلام علم و فکر و عقل از دین جدا نیستند و زیرمجموعه‌های آن هستند، اما باز آنها که دوست دارند شعارهای زیبا از خود صادر کنند و بگویند علم نباید در خدمت سیاست باشد چه دفاعی از خود دارند وقتی رفتن به ماه هم برایشان در جنگ سرد با شوروی بوده است یا مبنای علوم ذرات بنیادی‌اشان در جنگ جهانی دوم برای ساخت بمب اتم و کشتن مردم غیرمسلح بوده است (کشتن مردم غیرمسلح اگر نمی‌دانید از مرتبه‌ی از پشت خنجر زدن است که همه آنرا نامردی می‌دانند) و بسیاری از پیشرفت‌های ژنتیکی برای ایشان هم برای اصلاحات ژنتیکی بوده است با اغراضی که می‌توانید آنها را دنبال کنید و ببینید چرا مردم همان آمریکا امروز به استفاده از مواد ارگانیک و اصلاح ژنتیکی نشده هستند ... زهی فکر خام اگر گمان می‌کنید رویکرد کلی علوم برای ایجاد رفاه برای شما و امثال شماست ... «علم‌گرایان ضددین» کودکانی جاهل هستند که جهلشان عیان است ولی کسی جرأت ابراز آنرا ندارد چون جوّی که همین اوباش به راه انداخته‌اند وضعیت را مشابه با وضعیت زمان آن پادشاه داستانی کرده است که لباس به تن نداشت ولی گفته شده بود هر کسی که لباس به تن او نبیند «فلان» است و در نتیجه کسی جرأت اعتراض نداشت. همینکه این علمای جاهل افرادی را پرورش داده‌اند که وقتی به علم آنها ایراد گرفته شد آنها به دین کسانی ایراد بگیرند که اتفاقاً تنها جریانی هستند که با تمام نکات مثبت و منفی که دارند امروز از دین راستین دفاع می‌کنند و نگذاشته‌اند پرچم دینداری به زمین بیفتد خودش گویای مسائل زیادی است که دیدنشان چشم بصیرت می‌خواهد و عقل، نه رویکرد تجربه‌گرایی که تا اتفاقی نیفتد و سرشان به سنگ نخورد تجربه‌ی قابل اتکایی نخواهند یافت ... و البته باز همه چیز برمی‌گردد به همان بیماری علم‌زدگی و علم‌پرستی ... و باز جریان خداهای جدید و بت‌پرستی نوین ...

یا علی علیه‌السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

اتفاقن منهم علاقه ای به ادامه صحبت با شما ندارم چون یک جمله ساده را درست و کامل نمیخونید و متوجه نمیشید.ولی اونیکه باید متوجه بشه میشه و همین چند پست شاید دریچه ای براش بشه برای فهمیدن واقعیت.
به شما هم توصیه میکنم سرتون را از زیر برف دربیارید.

شما اصلا یکبارهم پاسخ بنده نسبت به پست خودتان را خوانده اید!؟؟؟؟؟

بنده گفتم نظریه همان فرضیه است که هنوز به اثبات علمی نرسیده است.و چیزی که هنوز به اثبات علمی نرسیده باشد علم تلقی نمیشود.
یعنی نظریه تکامل هنوز هم یک فرضیه است نه یک واقعیت اثبات شده.

اما از آنجایی که شما و همفکرانتان کوچکترین سواد علمی(پزشکی) ندارید نمیدانید در علم پزشکی یا زیست شناسی یا هر علم دیگر به فرضیات میگویند نظریه.

هروقت معنی کامل فرضیه را آموختید بیایید برای مناظره. هم شما و هم همفکرانتان.

بنده هم علمی و هم دینی تکامل را رد کردم.اما شما فقط تکرارا مکررات میکنید.چون قادر به پاسخگویی نیستید.

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث ما مارمولک شاخداره! و همونطور که گفتم از یه نسل و حتی یه گله بودن ولی بعد از جدایی و دوباره ادغامشون توانایی آمیزششونو از دست دادن!!

نخیر .. دوست گرامی بحث ما نظریه تکامل بود و بنده هم علمی و هم دینی آن را رد کردم.
و شما هم تا کنون قادر نبوده اید و نیستید که آن را رد کنید.


درضمن اگر شما ثابت کنید فرضا دو مارمولک از یک نسل باشند دلیل نمیشود که انسان و میمون از یک نسل باشند.
و اگر هم ثابت شود دو مارمولک از یک نسل باهم بارور نمیشوند هم اثبات نظریه تکامل نیست.
این قایسها همگی باطل است.و این نوع برداشت و نتیجه گیری را فقط کودکان ابتدایی انجام میدهند.

بسم الله الرحمن الرحیم


نخیر .. دوست گرامی بحث ما نظریه تکامل بود و بنده هم علمی و هم دینی آن را رد کردم.
و شما هم تا کنون قادر نبوده اید و نیستید که آن را رد کنید.


درضمن اگر شما ثابت کنید فرضا دو مارمولک از یک نسل باشند دلیل نمیشود که انسان و میمون از یک نسل باشند.
و اگر هم ثابت شود دو مارمولک از یک نسل باهم بارور نمیشوند هم اثبات نظریه تکامل نیست.
این قایسها همگی باطل است.و این نوع برداشت و نتیجه گیری را فقط کودکان ابتدایی انجام میدهند.

ما که علمیشو ندیدیم!!!! خواهشا قسمت علمیشو به من نشون بدید!! اینکه بگیم جمعیت چنین بوده و چنان فکر نکنم علمی باشه!!! چون شما با علم میتونید بگید خانواده x چند نفرست!!!؟؟

کی گفت که چون گوریل و انسان توانایی آمیزش ندارن پس نمیتونن از هم مشتق شده باشه!!؟؟ حالا که من اثبات کردم موارد دیگه ی اینطوریم هست شد نتیجه گیری کودکان ابتدایی!!!؟؟؟

چیزی که من از بحث با شما برداشت کردم اینه که شما اگه به صاف بودن زمینم اعتقاد داشتید، باز میگفتید هم از نظر علمی و هم دینی ردش کردم!!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

ما که علمیشو ندیدیم!!!! خواهشا قسمت علمیشو به من نشون بدید!! اینکه بگیم جمعیت چنین بوده و چنان فکر نکنم علمی باشه!!! چون شما با علم میتونید بگید خانواده x چند نفرست!!!؟؟

کی گفت که چون گوریل و انسان توانایی آمیزش ندارن پس نمیتونن از هم مشتق شده باشه!!؟؟ حالا که من اثبات کردم موارد دیگه ی اینطوریم هست شد نتیجه گیری کودکان ابتدایی!!!؟؟؟

چیزی که من از بحث با شما برداشت کردم اینه که شما اگه به صاف بودن زمینم اعتقاد داشتید، باز میگفتید هم از نظر علمی و هم دینی ردش کردم!!!!

عجب... سخنان شما خیلی جالبه.
بنده دو محور اصلی داروین را با کتوب تاریخی و مسائل پزشکی رد کردم.نه یکبا و نه دو بار. دیقیقا 7 بار بیان کرده ام.

و هربار شما فقط یکسری ادعاهای پوچ و بی اساس را مطرح میکنید و یکسری سخنان غلط را به شهید مطهری و علامه طباطبایی نسبت میدهید( البته بنده آن سخنان را رد کردم) و تا کنون هم حتی یک سند ارائه نداده اید.حتی یک سند. و اینکه میگویید بنده سند ارائه نداده ام به این دلیل است که شما یکبارهم پستهای بند ه را نخوانده اید. حتی یکبار هم نخوانده اید.و هروقت در پاسخ دادن عاجز می مانید بحث مارمولک را به میان میکشید.بحثی که اصلا ربطی به تکامل ندارد.
و بنده مطمئن هستم بازهم بحث مارمولک را برای انحراف بحث پیش خواهید کشید.قطعا این کار را خواهید کرد.

خواهشا اینقدر هم ادعا نکنید بحث علمی میکنید.تاجایی که بنده مطالب شما را خوانده ام فقط و فقط ادعا کرده اید و از هیچ کتاب علمی مثال نزده اید.در عوض بنده دو محور اصلی داروین را با دین و علم رد کردم و سند هم ارائه داده ام.
تنها کاری که شما کرده اید این است که مسائل متفرقه که ربطی به نظریه تکامل ندارد را وارد بحث کرده اید و اصل موضوع را به حاشیه برده اید. همین.

اما اشکال ندارد بازهم مطالب قبلیم را ارئه میدهم.

الف : رد نظریه داروین بر اساس آیات قرآن

[SPOILER]
شما که ادعا میکنید قرآن را قبول دارید.
بنده طبق آیه قرآن گفتم تمام انسانها از نسل حضرت آدم هستند.اگر شما این آیات را قبول دارید. و اینکه حضرت آدم هم از جانب خدا خلق شد بدون هیچ پیشینه قبلی.
پس باید نظریه تکامل را رد کنید.
اگر و فقط اگر قرآن را قبول دارید.

از این که نسل حضرت آدم و حوا چگونه انتشار یافته است اقوال متعددی وجود دارند که شاخصه این اقوال آن است که با ظاهر قرآن کریم سازگار نیستند. قرآن کریم در سوره مبارکه نساء آیه اولمی فرماید: « یا أیها الناس اتقوا ربكم الذی خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا كثیرا و نساء و اتقوا الله الذی تسائلون به و الأرحام إن الله كان علیكم رقیبا » ترجمه: اى مردم بترسید از پروردگار خود، آن خدایى كه همه شما را از یك تن بیافرید و هم از آن جفت او را خلق كرد و از آن دو تن خلقى بسیار در اطراف عالم از مرد و زن بر انگیخت و بترسید از آن خدایى كه به نام او از یكدیگر مسئلت و درخواست مى كنید (خدا را در نظر آرید) و در باره ارحام كوتاهى مكنید كه همانا خدا مراقب اعمال شما است (سوره نساء، آیه 1). می بینیم در این آیه جز حضرت آدم و حوا(همسر او) عنصر دیگری را در خلقت آدمیان دخالت نداده است و تأکید دارد که تنها از این دو زنان و مردان فراوانی را خلق کرده است .و همینطور در آیه 27 سوره اعراففرماید: «یا بنی آدم لا یفتننکم الشیطان کما أخرج أبویکم من» ای فرزندان آدم شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد ( ترجمه مکارم شیرازی ).که باز می بینیم پدر و مادر تمام آدمیان را حضرت آدم و همسر او می داند و عنصر ثالثی را دخیل نمی داند.

طبق آیه اول سوره نساء، خدا پرورش دهنده انسانهاست و هموست كهانسانها را از نسل یك نفر به وجود آورده كه منظور حضرت آدم است و همسر او حوا را هم از او آفرید و از این دو نفر مردان و زنان بسیارى پدید آورد.كیفیت خلقت نوع بشر و تكثیر ذریه آدم و پدید آمدن انسانها از پدران و مادران بهترین وضعیت و حالت در ایجاد نوع بشر است. خداوند با قرار دادن غریزه جنسى در نهاد آدمى و شدت علاقه اى كه به او نسبت به جنس مخالف داده، كارى كرده است كه به طور طبیعى و بدون احتیاج به امر تشریعى نسل بشر در روى زمین باقى مانده است هر چند كه امر تشریعى به ازدواج نیز به صورت استحبابى وجود دارد ولى غریزه جنسى آنچنان نیرومند است كه خود به خود و حتى در میان اقوام وحشى نیز تولید مثل وتكثیر نسل وجود دارد.با توجه به متن قرآن و ظواهر آیات، شكى وجود ندارد كه از دیدگاه قرآن نسل كنونى بشر به یك فرد به نام آدم مى رسد كه خدا او را از خاك آفرید و از روح خود بر او دمید و او نخستین انسان روى زمین است كه بدون پدر و مادر آفریده شده است.

باید بگوییم كه ما از چگونگى خلقت حوا از آدم اطلاعى نداریم و فقط طبق آیه مورد بحث مى دانیم كه حوا نیز از آدم آفریده شده است. و نسل بشر به یك نفر مى رسد كه نام او آدم است.

یکی دیگر از دلایل قرآنی اشاره به وجود نس ناس قبل از آدم است.نس ناس موجودی بین آدم و میمون بود که به گفته ی قرآن کاملا از بین رفته اند و بعد از نابودی کامل آنها آدم ابوالبشر خلق شد.
و قبل از نس ناس موجودات دیگری بودند که آنها هم از بین رفت هاند.

طبق همین آیات بنده ایمان دارم از نسل آدم ابوالبشر هستم و نه از نسل میمون.

آیات فوق بعلاوه آیه 13 سوره حجرات.

تفسير الميزان ذيل آيه 13 سوره حجرات آمده است: ‌« مراد از جمله «من ذَكر اَو اُنثي» آدم و حوا خواهد بود و معناي آيه چنين مي شود: ما شما را از يك مرد و يك زن آفريديم و همة شما از آن دو تن منتشر شده ايد چه سفيدتان و چه سياهتان، چه عربتان و چه عجمتان و ما شما را به صورت شعبه ها و قبيله هاي مختلف قرار داديم، براي اينكه يكديگر را بشناسيد و امر اجتماعتان و مواصلات و معاملاتتان بهتر انجام گيرد ...علامه طباطبايي، محمد حسین، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، قم: دفتر انتشارات اسلامي، 1363، ج18، ص488.

[/SPOILER]


ب:لب: رد نظریه داروین بر اساس علم

[SPOILER]


____________________________________________________________________________



اما اگر قرآن را قبول ندارید و میخواهید علمی بحث کنید. فقط بحث علمی.
داروین یک محور اصلی را بابت ادعای خود مطرح کرد و آن هم جمعیت کنونی انسانها بود.
اما در ادامه کشفیات جدید تاریخ شناسان و باستان شناسان محوری ترین نظریه داروین را زیر سوال برده اند.

این کشفیات ثابت میکند قدمت انسانها به 80000هزار سال پیش برمیگردد.

و اینکه قدمت انسان به چند سال پیش برمیگردد را میتوانید در کتوب زیر جستجو کنید.سند قدمت 80000 هزار ساله انسانها.

[FONT=arial]تاریخ ماقبل ماد - دکتر خنجی
تاریخ ماد. ایگور میخائیلویچ دیاکونوف. ترجمه کریم کشاورز، تهران: نشر امیرکبیر.
تاریخ ایران باستان. دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ. روحی ارباب. انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم ۱۳۸۰
کمرون، جرج. ایران در سپیده دم تاریخ. ترجمه حسن انوشه. تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۹


______________________________________________________


دومین بحثی که بعضی از افراد آن را برای اثبات نظریه داروین مطرح میکردد. بحث رنگ پوست متفاوت افراد بود.

اما علم پزشکی میگوید در بدن تمام انسانها رنگدانه های وجود دارد و مقدار این رنگدانه رنگ پوست افراد را تغییر میدهد.
همچنین علم پزشکی ثابت کرده است شرایط آب و هوایی باعث افزایش یا کاهش این رنگدانه ها به مرور زمان میشود.

سند این ادعا.

گر تعداد رنگ دانه ها زياد باشد، پوست تيره شده و رنگ بدن قهوه اي يا سياه خواهد بود مثل سياهان و اگر دانه ها كم باشد، رنگ بدن زرد قهوه اي يا زرد روشن خواهد بود. مثل بيشتر مردم قاره آسيا و اگر اساساً اين رنگ دانه ها وجود نداشته باشد يا فوق العاده كم باشد، پوست بدن، رنگ سفيد مايل به قرمز خواهد داشت مثل مردمان اروپاي شمالي
هانري والوا، نژادهاي انساني، ترجمه احمد تاجبخش، تهران، 1338، ص9.

شدت رنگ پوست به مقدار و اندازة رنگ دانه هاي قهوه اي رنگ است كه در بدن به شكل متبلور و محلول وجود دارد. سياه هاي آفريقايي و استراليايي رنگ دانه هاي زيادتري دارند.
ميخائيل نستورخ، مبدأ نژادهاي انسان، ترجمه فرامرز نعيم، تهران: نشر انديشه، 1338، ص10.

شرايط جغرافيايي، عوامل اجتماعي و وضع بهداشت در رنگ پوست تأثير فوق العاده اي مي گذارند.
ميخائيل نستورخ، مبدأ نژادهاي انسان، ترجمه فرامرز نعيم، تهران: نشر انديشه، 1338، ص10

______________________________________________________



و مطلب دیگر اینکه اولا میمون بخاطر شباهت ظاهری اش است که میگویند 98% به انسان شباهت دارد.
زمانی که دو موجود نتوانند از هم بارور شوند یعنی این شباهت داخلی قطعا زیر 60% است.و ....

اما اینکه موجودات از نظر ژن به هم نزدیک هستند به این دلیل است که تمام آنها از خاک آفریده شدند.و این نزدیکی ژنها بخاطر وجود خاک و آب در بدن همه است.
و اینکه تمام موجودات از آب و خاک آفریده شدند از بدیهیات علمی است.و نیاز به اثبات ندارد.
و انسان ترکیبی از تمام خاک هاست. اما موجودات دیگر هرکدام از خاکی.و همین که موجودات دیگر هرکدام از خاکی باعث شده است هر کدام از این موجودات در موردی شبیه به انسان باشند.و این شباهت ربطی به این ندارد که بگوییم همه ی موجودات تکامل یافته یکدیگرند.و این غلط است.


اینکه انسان از تمام خاکهاست هنوز از نظر علمی ثابت نشده است.یا اگر ثابت شده است بنده هنوز آن را نخوانده ام. اما از نظر دینی ثابت شده است.و احادیثی هم در این باره وجود دارد.که بنده یکی از آن احادیث را ذکر خواهم کرد
.

شيخ صدوق در كتاب علل الشرايع نقل مي كند كه از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ پرسيدند: ... آيا آدم از همه گِل ها آفريده شد يا از گِل واحد؟
حضرت فرمود: از همه گِل ها، و اگر از گل واحد آفريده شده بود مردم برخي، برخي ديگر را نمي شناختند ( يعني همه شبيه هم مي شدند)... در خاك سفيدي و سبزي و قرمزي و ... وجود دارد. برخي خاك ها نرم و برخي خشن هستند و لذا برخي از مردم سفيد، برخي زرد و برخي قرمز و يا سياه هستند. اي اختلاف رنگها طبق رنگ خاك هاست.»
شیخ صدوق، علل الشرایع، نجف: مطبعه حیدریه، 1386ه،ج2، ص471 و حويزي، عبد علي بن جمعه، تفسير نور الثقلين، تهران: مطبعه علميه، چاپ دوم، (بي تا)، ج4، ص177.



______________________________________________________





البته شهید مطهری (ره) در کتاب توحید خویش هم از نظر دینی و هم علمی نظریه تکامل میمون و انسان از یکدیگر را رد کرده اند.که خواندن این کتاب خالی از لطف نیست.
[/SPOILER]

بسم الله الرحمن الرحیم

عجب... سخنان شما خیلی جالبه.
بنده دو محور اصلی داروین را با کتوب تاریخی و مسائل پزشکی رد کردم.نه یکبا و نه دو بار. دیقیقا 7 بار بیان کرده ام.

و هربار شما فقط یکسری ادعاهای پوچ و بی اساس را مطرح میکنید و

یکسری سخنان غلط را به شهید مطهری و علامه طباطبایی نسبت میدهید( البته بنده آن سخنان را رد کردم) و تا کنون هم حتی یک سند ارائه نداده اید.حتی یک سند. و اینکه میگویید بنده سند ارائه نداده ام به این دلیل است که شما یکبارهم پستهای بند ه را نخوانده اید. حتی یکبار هم نخوانده اید.و هروقت در پاسخ دادن عاجز می مانید بحث مارمولک را به میان میکشید.
بحثی که اصلا ربطی به تکامل ندارد.
و بنده مطمئن هستم بازهم بحث مارمولک را برای انحراف بحث پیش خواهید کشید.قطعا این کار را خواهید کرد.

خواهشا اینقدر هم ادعا نکنید بحث علمی میکنید.تاجایی که بنده مطالب شما را خوانده ام فقط و فقط ادعا کرده اید و از هیچ کتاب علمی مثال نزده اید.در عوض بنده دو محور اصلی داروین را با دین و علم رد کردم و سند هم ارائه داده ام.
تنها کاری که شما کرده اید این است که مسائل متفرقه که ربطی به نظریه تکامل ندارد را وارد بحث کرده اید و اصل موضوع را به حاشیه برده اید. همین.

اما اشکال ندارد بازهم مطالب قبلیم را ارئه میدهم.


ب:لب: رد نظریه داروین بر اساس علم




____________________________________________________________________________



اما اگر قرآن را قبول ندارید و میخواهید علمی بحث کنید. فقط بحث علمی.
داروین یک محور اصلی را بابت ادعای خود مطرح کرد و آن هم جمعیت کنونی انسانها بود.
اما در ادامه کشفیات جدید تاریخ شناسان و باستان شناسان محوری ترین نظریه داروین را زیر سوال برده اند.

این کشفیات ثابت میکند قدمت انسانها به 80000هزار سال پیش برمیگردد.

و اینکه قدمت انسان به چند سال پیش برمیگردد را میتوانید در کتوب زیر جستجو کنید.

سند قدمت 80000 هزار ساله انسانها.

[FONT=arial]تاریخ ماقبل ماد - دکتر خنجی
تاریخ ماد. ایگور میخائیلویچ دیاکونوف. ترجمه کریم کشاورز، تهران: نشر امیرکبیر.
تاریخ ایران باستان. دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ. روحی ارباب. انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم ۱۳۸۰
کمرون، جرج. ایران در سپیده دم تاریخ. ترجمه حسن انوشه. تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۹


______________________________________________________


دومین بحثی که بعضی از افراد آن را برای اثبات نظریه داروین مطرح میکردد. بحث رنگ پوست متفاوت افراد بود.

اما علم پزشکی میگوید در بدن تمام انسانها رنگدانه های وجود دارد و مقدار این رنگدانه رنگ پوست افراد را تغییر میدهد.
همچنین علم پزشکی ثابت کرده است شرایط آب و هوایی باعث افزایش یا کاهش این رنگدانه ها به مرور زمان میشود.

سند این ادعا.

گر تعداد رنگ دانه ها زياد باشد، پوست تيره شده و رنگ بدن قهوه اي يا سياه خواهد بود مثل سياهان و اگر دانه ها كم باشد، رنگ بدن زرد قهوه اي يا زرد روشن خواهد بود. مثل بيشتر مردم قاره آسيا و اگر اساساً اين رنگ دانه ها وجود نداشته باشد يا فوق العاده كم باشد، پوست بدن، رنگ سفيد مايل به قرمز خواهد داشت مثل مردمان اروپاي شمالي

هانري والوا، نژادهاي انساني، ترجمه احمد تاجبخش، تهران، 1338، ص9.

شدت رنگ پوست به مقدار و اندازة رنگ دانه هاي قهوه اي رنگ است كه در بدن به شكل متبلور و محلول وجود دارد. سياه هاي آفريقايي و استراليايي رنگ دانه هاي زيادتري دارند.

ميخائيل نستورخ، مبدأ نژادهاي انسان، ترجمه فرامرز نعيم، تهران: نشر انديشه، 1338، ص10.

شرايط جغرافيايي، عوامل اجتماعي و وضع بهداشت در رنگ پوست تأثير فوق العاده اي مي گذارند.

ميخائيل نستورخ، مبدأ نژادهاي انسان، ترجمه فرامرز نعيم، تهران: نشر انديشه، 1338، ص10

______________________________________________________



و مطلب دیگر اینکه اولا میمون بخاطر شباهت ظاهری اش است که میگویند 98% به انسان شباهت دارد.
زمانی که دو موجود نتوانند از هم بارور شوند یعنی این شباهت داخلی قطعا زیر 60% است.و ....

اما اینکه موجودات از نظر ژن به هم نزدیک هستند به این دلیل است که تمام آنها از خاک آفریده شدند.و این نزدیکی ژنها بخاطر وجود خاک و آب در بدن همه است.
و اینکه تمام موجودات از آب و خاک آفریده شدند از بدیهیات علمی است.و نیاز به اثبات ندارد.
و انسان ترکیبی از تمام خاک هاست. اما موجودات دیگر هرکدام از خاکی.و همین که موجودات دیگر هرکدام از خاکی باعث شده است هر کدام از این موجودات در موردی شبیه به انسان باشند.و این شباهت ربطی به این ندارد که بگوییم همه ی موجودات تکامل یافته یکدیگرند.و این غلط است.


اینکه انسان از تمام خاکهاست هنوز از نظر علمی ثابت نشده است.یا اگر ثابت شده است بنده هنوز آن را نخوانده ام. اما از نظر دینی ثابت شده است.و احادیثی هم در این باره وجود دارد.که بنده یکی از آن احادیث را ذکر خواهم کرد
.

شيخ صدوق در كتاب علل الشرايع نقل مي كند كه از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ پرسيدند: ... آيا آدم از همه گِل ها آفريده شد يا از گِل واحد؟
حضرت فرمود: از همه گِل ها، و اگر از گل واحد آفريده شده بود مردم برخي، برخي ديگر را نمي شناختند ( يعني همه شبيه هم مي شدند)... در خاك سفيدي و سبزي و قرمزي و ... وجود دارد. برخي خاك ها نرم و برخي خشن هستند و لذا برخي از مردم سفيد، برخي زرد و برخي قرمز و يا سياه هستند. اي اختلاف رنگها طبق رنگ خاك هاست.»
شیخ صدوق، علل الشرایع، نجف: مطبعه حیدریه، 1386ه،ج2، ص471 و حويزي، عبد علي بن جمعه، تفسير نور الثقلين، تهران: مطبعه علميه، چاپ دوم، (بي تا)، ج4، ص177.



______________________________________________________





البته شهید مطهری (ره) در کتاب توحید خویش هم از نظر دینی و هم علمی نظریه تکامل میمون و انسان از یکدیگر را رد کرده اند.که خواندن این کتاب خالی از لطف نیست.

و اگه ناگهانی تو تاپیک بگردید اغلبشونو جواب دادم!!!!
اون جمله که خاکستری کردم گویای همه چیه!!!! انگار تکامل غذاست که به تغییر گونه ها مربوط نیست!!! اگه ممکنه تعریفتون از تکاملو بگید تا مطمئن بشم که منظورتون از این واژه چیز دیگه ای نیست!!!(شاید واقعا غذا باشه!!)

حالا اینبار با مدارک رد میکنم!!! اینقدر میتونم از کتابای داوکینز و هاوکینز مدرک بیارم!! ولی مطمئنم میگید نه اینا قبول نیست!!!!! اگه غیر از اینه بگید!!

خطای اول!! داروین به خاطر جمعیت انسان تو اون زمان بحث فرگشتو پیش نکشید!! بلکه آغاز شکلگیری نظریه ش اینطور بود!
فرضیهٔ تکاملی چارلز داروین، نقطهٔ عطفی در مسئلهٔ ثبوت یا تکامل انواع به‌شمارمی‌رود. داروین متاثر از نظرات توماس مالتوس در رسالهٔ اصل جمعیت؛ به این نتیجه رسید که رشد جمعیت به آسانی می‌تواند به «تنازع بقا» منجر شود؛ و در این رقابت زاده‌های با مطلوبیت بیش‌تر، بر دیگران برتری خواهند داشت. محدودیت منابع باعث می‌شود تا در هر نسل بسیاری از زاده‌ها پیش از رسیدن به سن تولیدمثل تلف شوند. این ایده می‌توانست گوناگونی جانوران و گیاهان را، در عین اشتقاق از اجداد مشترک توضیح دهد؛ و در عین حال این شرح تنها با استفاده از قوانین طبیعی که برای همهٔ اشیاء یکسان بودند، فراهم می‌شد.[۳۳][۳۴][۳۵][۳۶] (به این عددا میگن لینک به منبع!! امیدوارم این مدرک باشه!!)

خطای دوم!! تا اونجا که من میدونم قدمت انسان خردمند 200000ـه نه 80000!!!
Fossil Reanalysis Pushes Back Origin of Homo sapiens, February 17, 2005, Scientific American.

برای چندمین بار باید بگم که عامل اصلی این تغییرات ژنه!! و همونطور که ژن میتونه رنگ پوستو تغییر بده، میتونه تغییر دیگه هم ایجاد کنه!

خطای سوم!! به نظر شما ظاهر گوریل 98 درصد شبیه ماست!!!!؟؟؟ اینجاست که میگن دیگه حرفی ندارم!!!:|
DNA گوریل 98 تا 99درصد شبیه DNA انسانه!
منبع 1(فـــــیــــلتره!!)
منبع 2

خطای چهارم!! بارور نشدن ربطی به عدم تشابه بین دو گونه نداره!! و صدبارم که اون مثال مارمولک شاخدارو بزنم باز فایده نداره انگار!!! اساسا وقتی دو گونه از هم دور بشن توانایی آمیزش باهمو از دست میدن!
منبع: کتاب زیست شناسی پیش دانشگاهی!

آها یعنی میگید که خدا اومده هر از چندگاهی چنتا موجود خلق کرده و وقتیم حوصلش سر رفته کشتتشون و بعد دوباره سری جدید خلق کرده!!!!؟؟؟؟ فسیلای واسطه هم کشک!!!! درسته!!؟؟؟؟

یه چنتا کلمه هست که خیلی چیزا رو مشخص میکنن!
1 اندام همولوگ
2 اندام وستیجیال

90% احتمال میدم که دوباره پستای قبلیتونو کپی میکنید و میگید اینا مدرکه!!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

و اگه ناگهانی تو تاپیک بگردید اغلبشونو جواب دادم!!!!

بنده خیلی گشتم اما جایی ندیدم که شما با سند و مدرک سخن گفته باشد. فقط برداشتهای خودتان را بیان کرده اید. همین.

خطای اول!! داروین به خاطر جمعیت انسان تو اون زمان بحث فرگشتو پیش نکشید!! بلکه آغاز شکلگیری نظریه ش اینطور بود!
فرضیهٔ تکاملی چارلز داروین، نقطهٔ عطفی در مسئلهٔ ثبوت یا تکامل انواع به‌شمارمی‌رود. داروین متاثر از نظرات توماس مالتوس در رسالهٔ اصل جمعیت؛ به این نتیجه رسید که رشد جمعیت به آسانی می‌تواند به «تنازع بقا» منجر شود؛ و در این رقابت زاده‌های با مطلوبیت بیش‌تر، بر دیگران برتری خواهند داشت. محدودیت منابع باعث می‌شود تا در هر نسل بسیاری از زاده‌ها پیش از رسیدن به سن تولیدمثل تلف شوند. این ایده می‌توانست گوناگونی جانوران و گیاهان را، در عین اشتقاق از اجداد مشترک توضیح دهد؛ و در عین حال این شرح تنها با استفاده از قوانین طبیعی که برای همهٔ اشیاء یکسان بودند، فراهم می‌شد.[۳۳][۳۴][۳۵][۳۶] (به این عددا میگن لینک به منبع!! امیدوارم این مدرک باشه!!)

ا
خیلی جالبه.
ای کاش ابتدا تناقض گفته ی خود را درمیافتید ، سپس متن را هم میخواندید و بعد به عنوان خطا از بنده بیانش میکردید.

متن فوق تایید سخنان بنده است.

ابتدا اینکه داروین جمعیت انسان را اغاز نظریه اش بیان میکند یعنی محور اصلی نظریه اش این است.
اینکه داروین ادعا کرد از 7000 سال پیش به دلیل نداشتن منابع و ... بشر تلفات زیادی را داده است.و جنگها هم باعث کاهش این جمعیت شده است. و........
باعث شد تا داروین تفسیرهای گوناگونی را انجام دهد و ......
اما وقتی که ثابت شد قدمت انسان 800000 هزار سال است.باعث شد محوری ترین بحث داروین رد شود.و اگر هم با این قدمت تلفات اولیه و دلایل دیگر را محاسبه کنیم جمعیت کنونی قابل قبول است.
در واقع این کشفیات ثابت کرد داروین از همان آغاز مسیر را غلط رفت.و تمام تفسیراتش از آغاز راه غلط بود.

خطای دوم!! تا اونجا که من میدونم قدمت انسان خردمند 200000ـه نه 80000!!!
Fossil Reanalysis Pushes Back Origin of Homo sapiens, February 17, 2005, Scientific American.

جالبه.
اول اینکه بنده با نام بردن کتاب تاریخی ثابت کردم قدمت انسان 80000 هزار سال است.نه از روی هوا. اما پیرامون به اصطلاح مدرکی که ارائه داده اید.
اولا اینکه شما ارائه داده اید یک مجله است در آمریکا به نام
تحلیل مجدد فسیلی هل بازگشت خاستگاه انسانهای هوشمند.

در این مجله قدمت انسان را به 196000 هزار ساپیش برمیگرداند..
اما نکته ای که در این مجله شما آن را ندیده اید یا نخواستید که ببینید تاریخ انتشار آن است.

تاریخ مجله بر میگردد. به سال 5005 . اما کشفیات شهر سوخته مربوط به سال 2007 و 2008 است.یعنی 2 الی 3 سال بعد.
پیرامون کشفیات.

شما همیشه با کشفیات قدیمی پیش میروید و کشفیات روز را قبول نمیکنید و میگویید بی اعتبار است؟؟؟؟؟؟ یا فقط جایی که صلاح شما باشد؟؟؟؟؟؟

نکته دوم اینکه: این امر که آیا حضرت آدم و حوا از همان ابتدا هوشمند بودند یا خیر بحثی جداست.چه کسی گفته است که حضرت آدم و حوا از همان ابتدا هوشمند بودند!؟؟؟؟؟؟
آن قدمتی که بنده بیان کردم با کتوب تاریخی.قدمت اسنان را بیان میکند.و ربطی به هوشمند بودن ندارد.
و ایا اینکه ابزار ساخت دست نشان از هوشمند بودن است یا خیر بازهم بحثی جداست.

درضمن شما همیشه کتوب تاریخی که نوشته تاریخ شناسان و باستان شناسان است را قبول نمیکنید اما مجلات متفرقه را قبول میکنید!؟؟؟؟


خطای سوم!! به نظر شما ظاهر گوریل 98 درصد شبیه ماست!!!!؟؟؟ اینجاست که میگن دیگه حرفی ندارم!!!:|
DNA گوریل 98 تا 99درصد شبیه DNA انسانه!
منبع 1(فـــــیــــلتره!!)
منبع 2


چه جالب... لابد اصل مطالب شما هم از همان سایت فیلتر شده است!؟؟؟؟؟

پیرامون سایت ویکی پدیا. اولا سایت ویکی پدیا معتبر نیست. دوم اینکه رفتم و مطلب را خوانده ام.سایت ویکی پدیا هیچ سندی مبنی بر اینکه 98% دی ان ای انسان و گوریل یکی است ارائه نداده است. و سخن بدون مدرک بی اعتبار است.

آن چیز که بین اسنان و گوریل شبیه است ژن است.ک همیگویند 98% شبیه هم هستند.
وقتی انسان میمیون نمیتوانند از هم بارور شوند یعنی جمع ظاهر و درون با هم 98% میشود.نه فقط داخلی.
و این عدم باروری یعنی از درون کمتر از 60% شباهت دارند.

درضمن خواهشا از سایت ویکی پدیا سند ارائه ندهید.
پاسخ خطای چهارم هم همین است.

بسم الله الرحمن الرحیم


بنده خیلی گشتم اما جایی ندیدم که شما با سند و مدرک سخن گفته باشد. فقط برداشتهای خودتان را بیان کرده اید. همین.

ا
خیلی جالبه.
ای کاش ابتدا تناقض گفته ی خود را درمیافتید ، سپس متن را هم میخواندید و بعد به عنوان خطا از بنده بیانش میکردید.

متن فوق تایید سخنان بنده است.

ابتدا اینکه داروین جمعیت انسان را اغاز نظریه اش بیان میکند یعنی محور اصلی نظریه اش این است.
اینکه داروین ادعا کرد از 7000 سال پیش به دلیل نداشتن منابع و ... بشر تلفات زیادی را داده است.و جنگها هم باعث کاهش این جمعیت شده است. و........
باعث شد تا داروین تفسیرهای گوناگونی را انجام دهد و ......
اما وقتی که ثابت شد قدمت انسان 800000 هزار سال است.باعث شد محوری ترین بحث داروین رد شود.و اگر هم با این قدمت تلفات اولیه و دلایل دیگر را محاسبه کنیم جمعیت کنونی قابل قبول است.
در واقع این کشفیات ثابت کرد داروین از همان آغاز مسیر را غلط رفت.و تمام تفسیراتش از آغاز راه غلط بود.

جالبه.
اول اینکه بنده با نام بردن کتاب تاریخی ثابت کردم قدمت انسان 80000 هزار سال است.نه از روی هوا. اما پیرامون به اصطلاح مدرکی که ارائه داده اید.
اولا اینکه شما ارائه داده اید یک مجله است در آمریکا به نام
تحلیل مجدد فسیلی هل بازگشت خاستگاه انسانهای هوشمند.

در این مجله قدمت انسان را به 196000 هزار ساپیش برمیگرداند..
اما نکته ای که در این مجله شما آن را ندیده اید یا نخواستید که ببینید تاریخ انتشار آن است.

تاریخ مجله بر میگردد. به سال 5005 . اما کشفیات شهر سوخته مربوط به سال 2007 و 2008 است.یعنی 2 الی 3 سال بعد.
پیرامون کشفیات.

شما همیشه با کشفیات قدیمی پیش میروید و کشفیات روز را قبول نمیکنید و میگویید بی اعتبار است؟؟؟؟؟؟ یا فقط جایی که صلاح شما باشد؟؟؟؟؟؟

نکته دوم اینکه: این امر که آیا حضرت آدم و حوا از همان ابتدا هوشمند بودند یا خیر بحثی جداست.چه کسی گفته است که حضرت آدم و حوا از همان ابتدا هوشمند بودند!؟؟؟؟؟؟
آن قدمتی که بنده بیان کردم با کتوب تاریخی.قدمت اسنان را بیان میکند.و ربطی به هوشمند بودن ندارد.
و ایا اینکه ابزار ساخت دست نشان از هوشمند بودن است یا خیر بازهم بحثی جداست.

درضمن شما همیشه کتوب تاریخی که نوشته تاریخ شناسان و باستان شناسان است را قبول نمیکنید اما مجلات متفرقه را قبول میکنید!؟؟؟؟


چه جالب... لابد اصل مطالب شما هم از همان سایت فیلتر شده است!؟؟؟؟؟

پیرامون سایت ویکی پدیا. اولا سایت ویکی پدیا معتبر نیست. دوم اینکه رفتم و مطلب را خوانده ام.سایت ویکی پدیا هیچ سندی مبنی بر اینکه 98% دی ان ای انسان و گوریل یکی است ارائه نداده است. و سخن بدون مدرک بی اعتبار است.

آن چیز که بین اسنان و گوریل شبیه است ژن است.ک همیگویند 98% شبیه هم هستند.
وقتی انسان میمیون نمیتوانند از هم بارور شوند یعنی جمع ظاهر و درون با هم 98% میشود.نه فقط داخلی.
و این عدم باروری یعنی از درون کمتر از 60% شباهت دارند.

درضمن خواهشا از سایت ویکی پدیا سند ارائه ندهید.
پاسخ خطای چهارم هم همین است.

شما وقتی درباره ی مغز حرف میزنید مدارک وجودشو هم میگید!!!؟؟؟

دوباره اشتباه! داروین وقتی مقاله ای که تغییرات جمعیت در اثر تنازع بقا0تو یه گونه ی بخصوص که یادم نیست!) خوند فکر کرد که این اتفاق نه فقط تو یه گونه بلکه بین کل موجوداتم هست!! و بعد دامه ی ماجرا!
البته دلیل این تاکید شما رو نمیدونم!! خب کلی مدارک بعدش کشف شده!! بخاطر یه ایراد فرضی که ربط چندانیم نداره کل نظریش خراب میشه!!!؟؟

یعنی تو شهر سوخته فسیل جدید تر کشف کردن بعد گفت اون قبلیا حساب نیست!!!!؟؟؟ نمیدونم بخندم یا گریه کنم!!!:| قدیما وقتی فسیل قدیمیتر پیدا میکردن تاریخو عوض میکردن نه جدیدتر!!!

کتاب نوشتن آسونتر از مقاله نوشتن تو بعضی مجله های علمیه!! میدونستید!!؟؟

یعنی چون فــیــلتر شده رد مدرکه!!!!!!؟؟؟ خوبه حالا نصف سایتای علمی فــیلــرنا!!!!!:|
دلیلی برای این ادعاتون دارین!!؟؟(با مدرک!!)

شما هر جا میخواید بگردید! اگه چیزی غیر از این پیدا کردید قبول!! کل دنیا میگن DNAشون مشابهه اونوقت شما میگید نیست!!؟؟(همون لینک فــیلتر منبعه! که البته همونطور که گفتم بهونه آوردید!!)

مگه DNA چیه!!!؟؟ قبلنا که ژن و DNA یکی بود!! جدیدا نمیدونم!!!:|

شما برای این ادعاتون مدرک دارید!!؟؟ اول برای بارور نشدن مدرک بزارید و بعد اون 60 درصد!!!:Cheshmak:

میشه بگید چطور جواب خطای چهارمم همینه!!!!؟؟؟؟ یعنی تو کتاب درسی چیزی غیر واقعیت درس داده میشه!!؟؟(با توجه به لیست منابع آخر کتاب!!)
حتما چون جوابی براش ندارید مدرکش نامعتبره!!!!؟

خیلیم عالی!!! یا مطابق با نظر شماست یا غیر معتبره!!!!!

خب کسی منکر نمیشه!! حتی میتونیم بگیم ما از باکتری به وجود اومدیم، با واسطه های خیلی بیشتری!! ولی هر چی واسطه ها بیشتر باشه یه عده هستن که میگن نگا کن چقدر با هم فرق دارن! پس به هیچ وجه قبول نمیکنن!!

سلام علیکم و رحمة الله،
مثال باکتری مناسب برای مطلبی که حقیر گفتم نیست، شما یک شجره‌نامه درست می‌کنید و می‌گویید کدام موجود از کدام موجود فرگشت شده است، حقیر هم می‌گویم اگر استدلال فقط بر پایه‌ی تشابهات باشد و تشابهات هم بعد از چند مرحله‌ی فرگشت بتواند خیلی کم باشد در این صورت هر چیزی می‌تواند از هر چیز دیگر به وجود آمده باشد و رسم یک درخت بی‌معنا خواهد بود، مثل اینکه بگوییم دو نفر شتر یکی از نسل سوسمار است و دیگری از نسل جغد شاخدار، شباهت هم می‌گردیم و بینشان پیدا می‌کنیم و بقیه را هم می‌گذاریم به حساب فرگشت و حلقه‌های گمشده‌ای که هنوز کشف نشده‌اند، نظرتان چیست؟ مساعد است؟
یه سوالی داشتم! به نظر شما این جاندارای اطرافمون چطور بوجود اومدن!؟

حقیر نظرم را بر اساس برداشت‌هایم از قرآن و روایات معصومین علیهم‌السلام در پست‌های قبلی با صراحت تمام بیان کرده‌ام، اینکه بجز آدم علیه‌السلام و آدمهای پیش از او هیچ موجود زنده‌ی غیرگیاه دیگری در عالم ماده مستقیماً از خاک خلق نشده است، که اگر شده بود اسم آن هم آدم می‌بود، پس تمامی موجودات دیگر از پایه‌های دیگر خلق شده‌اند، این پایه‌ها می‌تواند آتش باشد که آن هم از گیاه سبز بوده است برای خلقت جن یا می‌تواند آب دهان جن باشد که بشود سگ یا می‌تواند عطسه‌ی شیر باشد که بشود گربه و الی آخر، همگی اینها هم مستقیماً با اراده‌ی خداوند صورت گرفته است، یعنی همانطور که انسان یک زوج والد در ابتدا داشته است که از خاک خلق شده‌اند هر گونه‌ی دیگری هم یک زوج والد داشته‌اند که از یک پایه‌ای خلق شده‌اند، تمامی شباهت‌های بین موجودات متفاوت هم که توسط زیست‌شناسات و متخصصان ژنتیک کشف می‌شود که بر اساس آنها آن شجره‌نامه‌ی تکاملی را تدوین می‌کنند و یا بر اساس آنها خانواده‌ی متفاوت جانوری را معرفی می‌کنند مانند گربه‌سانان و پستانداران و خزندگان و پرندگان و غیره اینها همگی می‌تواند ناشی از همان مبناهای خلقت باشد، شباهت شیر و گربه را در نظر بگیرید و اینکه مبنای خلقت یکی از ضایعات دیگری بوده است.
اصلاً بگذارید مطلب با جزئیات بیشتری را خدمتتان بگویم. از نظر ژنتیکی مرد و زن یک گونه به حساب می‌آیند و تفاوتشان به صورت خاص در یک کروموزوم است، درست است؟ حالا برویم سراغ خلقت نخستین زن و نخستین مرد ببینیم آنها چطور خلق شدند که هر دو متعلق به یک گونه‌ی جانوری هستند، حضرت آدم علیه‌السلام به طور مستقل از خاک خلق گشت، بعد خداوند از اضافی خاک قفسه‌ی سینه‌اشان حوّاء را آفرید، این آفرینش البته از خاک بوده است و نه از استخوان که سبب محرمیت آنها شود ولی همان خاک هم خاکی کتفاوت از خاکی بوده است که بر روی زمین بوده است، این خاک حاوی ژنتیک حضرت آدم علیه‌السلام بوده است به نحوی که نه ارتباط خویشاوندی بین آنها برقرار کند و نه اینکه به کل ایجاد گونه‌ای جدید از موجودات زنده بشود، تغییر ژنتیکی ایجاد شده در این خاک شدن و دوباره شکل گرفتن هم امروز معتقدیم به صورت تغییر در همان یک کروموزوم بوده است. با این حساب تغییرات در خلقت‌ یک موجود از پایه‌ای خاص می‌تواند ایجاد گونه‌های متفاوت یا دو موجود نر و ماده از یک گونه را منجر شود.
نکتش در این بود که چیز معمولو ول کردید و عکسشو قبول میکنید!!!:Nishkhand:

خوب حالا حقیر برایتان یک مثال بزنم. یک نفر سوار ماشین بود و داشت در یک خیابان رانندگی می‌کرد در حالی‌که او در یک جهت و تمام ماشین‌های دیگر در جهت عکس در حرکت بودند و همه هم سر این بنده‌ی خدا داد می‌زدند و برایش چراغ می‌زدند، این شخص اما تابلو‌ها را نگاه می‌کرد در اطراف خیابان که به کرات نوشته بود این جاده یکطرفه است و به همین سمتی که شما درش هستید، برگشت رو به عقب نگاه کرد و دید تابلوها همگی رو به سمت او هستند و دیگران تابلویی برای تأیید جهتشان ندارند، او هم نتیجه گرفت که تمام کسانی که در خلاف جهت او می‌آیند اشتباه می‌کنند و بعد برای خودش اینطور درک کرد که آنها چون همه در آن جهت با هم حرکت می‌کنند گمان می‌کنند که راهشان درست است و هیچ کدام دنبال اینکه خودش بفهمد راهش درست هست یا خیر نیست، آنها همه به هم نگاه کرده‌اند و یک نفرشان اشتباه کرده و همه دارند با طناب او همین اشتباه را تکرار می‌کنند اما من برای مسیر خودم دلیل دارم و خودم به این نتیجه رسیدم که مسیرم درست است و دلایلم هم آنقدر محکم هستند که اگر همه هم بگویند تو داری اشتباه می‌کنی می‌توانم بگویم که خیر شما دارید اشتباه می‌کنید ...
این هم برداشت آزاده! نشانه‌های کنار خیابان آیات خدا و علم‌های هدایت هستند که او سر راه انسان‌ها می‌گذارد، برخی چنان با سرعت خلاف می‌روند که اصلاً تابلوها را نمی‌بینند! یک لکه که به سرعت نزدیک می‌شود و تا می‌آید خوانا شود پشت سر گذاشته می‌شود!
یا علی علیه‌السلام

موضوع قفل شده است