نظرات جالبی تو این موضوع خوندم.کاملا دو دسته عقیده مجزا
کسانی که معتقدند باید تقوا پیشه کنی و کنترل غریزه داشته باشی و مشکل همش مربوط به اینه که ازدواج سخت شده و جوونا تلاششون کمه و کنترل نگاه ندارن .دسته دومم کسانین که تو بطن ماجران و دارن عذاب میکشن هم غریزشون زیاده هم امکان ارضاش ندارن و معتقدن کسی درکشون نمیکنه.شاید درست باشه چون تا تو موقعیت کسی نباشی نمیتونی درکش کنی.اومدم اینجا از تجربه خودم بگم من ازدواج کردم هم خودم هم همسرم طبعمون گرمه و خوب تو مجردی مشکلات زیاد داشتیم حالا من خانومم کنترلش برام راحت تر بوده اما همسرم ازگفته های خودش خیلی اذیت شده پس کاملا حال اون افرادی که مشکل دارن و میفهمم .من یه آدم مذهبی سفت و سخت نیستم معتقدم اما مثلا مثل آقای mehrant انقدر دعا و ذکر نگفتم دنبالشم نبودم اما برای کنترل کردنش تجربه خودم میگم آقای mehrantمنم مثل شما پزشکم البته سخت تر چون دندانپزشکم و رابطم نزدیکتر تو شرایط شما بودم مردان نامحرمی که باهاشون خیلی ارتیاط داشتم کاملا میفهممتون اما من فقط با خودم تمرین کردم طرف مقابلم نبینم انقدر زیاد که کم کم برام عادی شد اوایل خیلی صحنه ها تو ذهنم میومد و با هر مرد جذابی که میدیدم داستان سرایی میکردم اما کم کم تونستم کنترلش کنم تا جایی که فرد روبروم نبینم فقط برام بشه یه عضو مثلا فقط دندون که باید معاینه شه تا وقتی ازدواج کردم الان تازه میفهمم که هیچ جیز خاصی نیست و ذهن من فقط داستان ساخته یعنی بعدش میگی همین بود که انقدر فشار میاورد روم آخرش میشه این تو واقعیت چیزی که اتفاق میفته هیچوقت شبیه اون تصویر ذهنی نیست حتی برای ما که یک رابطه خیلی گرم داریم همسرمم به این موضوع کاملا واقفه که انقدر تو دوران مجردی ذهنش اذیتش کرده الان میفهمه فقط چون ازش دور بوده و غیر قابل دسترس براش خیلی هیجان داشته.انشا... که کمکی شده باشه بهتون .
اگه بعضیا هیچکدوم از این موانع سر راهشون نبوده و باز مجرد موندن وهیچ موقعیت ازدواج ندارن دلیلش چی میتونه باشه؟
واقعا هستن که هیچ مشکلی ندارن ولی شرایط ازدواج براشون پیش نمیاد
تازه ادمای مقیدی هم هستم کلی دعا نذر نیاز هم برای رفع این مشکل انجام دادن ولی نشده خوب در این شرایط مقصر کیه واقعا؟
نگین باید صبر کنه وتقوا پیشه کنه وچیزای دیگه مثلا میشناسم دختری که از نجابت وپاکی واخلاق وظاهر وشخصیت وتحصیلات کلا هیچی کم نداره
ولی سنش همینجور رفته بالا دریغ از یه خواستگار مثلا همچین افرادی بخصوص دخترا که کسی رو هم ندارن حمایتشون کنه یا تکیه گاهشون باشه
چجوری باید توی این جامعه خراب با این دیدگاه غلط مردم در مورد دختر مجرد، بخواد تنها زندگی کنن؟
خدا توی همچین مواقعی با حکمتش چی رو میخواد به این ادما بفهمونه؟من خودم واقعا درک نمیکنم!
سلام مجدد:Gol:
شناخت ما نسبت به خودمان و دیگران محدود است، با کدام ملاک و مبنا، چنین قاطع سخن می گویید که چنین افرادی در رقم خوردن چنین وضعیتی دخالت ندارند، در پاسخ های قبلی به عوامل ناشناخته اشاره کردیم که گاه توسط خود ما در مقدرات ما دخالت دارند.
مثلاً آقای قرائتی می فرمود: اسلام توصیه کرده به ازدواج دختران و پسران در سن بلوغ، که برای آن نیز فوایدی ذکر نموده است. گاهی دختران جوان با تأخیر انداختن ازدواج و رد کردن خواستگاران به دلایل متعددی نظیر می خواهم ادامه تحصیل دهم، اهمیت دادن به فاکتورهای مادی و اعتباری خواستگار، نظیر: شغل مناسب، تحصیلات، موقعیت ظاهری خانوادگی، خانه و ماشین و نظائر آن یا اینکه دختران با خود می اندیشند اگر فوق دیپلم بگیرم خواستگارم لیسانس می شود. فوق دیپلم می گیرد با خود می اندیشد دو سال دیگر لیسانس بگیرم خواستگارم فوق لیسانس می شود و ... تا سن ازدواجش می گذرد و در این فرایند خودش و اطرافیانش، متوجه نیستند که خودشان در ایجاد چنین وضعیتی مقصرند، وقتی به چنین چالشی کشیده می شوند همه اشتباهات خود را به پای خدای متعال می نویسند.
باز می گویید خدا این در رو ببنده، در حالیکه خدا در رو باز کرده و نظام هستی هم نظام اسباب و مسببات هست. اگر خودمان در اثر بی تدبیری یا اشتباهات و مشکلاتی از این دست، این در را بروی خودمان بستیم، شایسته نیست به خدا نسبت دهیم.
موفق باشید ...:Gol:
جناب مشکور
من واقعا این برام سئواله، چرا وقتی یه قضیه ای به نظر خودمون خوب، با همه تلاش و زحمت باز اتفاق میافته میگیم قسمت و صلاحمون نبوده، میگم خدا نخواست.
ولی تو همچین مواقعی که داریم اشتباه میکنیم (نه از روی لجبازی، نه از روی عمد) بلکه از سر انسان بودن و کم عقلی، خدا جلمون رو نمیگیره!! چرا واقا نه بیدارمون میکنه و نه کمک که این بلا رو به قول شما سر خودمون نیاریم.
جناب استاد مشکور
از شما که بعنوان کارشناس تاپیک حضور دارید انتظار بیشتری داشتم
چرا با اینجور لحنی صحبت کردید
بازم همه تقصیرها رو انداختید گردن خود جوونها و گفتید فقط در موارد انگشت شماری مشکل از کس دیگه است و غیر ارادیه
من بعنوان یه پسر جوون شروع کردم به دنبال مورد مناسب گشتن برای ازدواج برای اینکه به توصیه های دین عمل کنم برای اینکه به گناه نیفتم برای اینکه نیاز داشتم به جنس مخالف
به پدر و مادرم گفتم دنبال مورد بگردن
سروع کردم به دعا بعد از هر نمازم دعای توسل هرشب و دعاهای دیگه و نمازهای حاجت
پدر و مادر گشتن پیدا نشد
چند نفر رو واسطه کردن واسطه ها گشتن بعضیاشون بعد از ده ماه هنوز یک مورد هم نتونستن معرفی کنن اونایی هم که مورد معرفی کردن رفتیم جواب منفی بهمون دادن
تحقیر کردن شغل من رو گفتن پزشکی یه شغل معمولی است پزشکی کار نیست پزشکها معتقد نیستن
هر روز صبحها بعد از نماز صبح به توصیه آیت الله مکارم هفتادبار ذکر یافتاح گفتم صدوده بار صلوات فرستادم هر روز بعد از نماز دعا کردم جتی الامکان نمازهام رو اول وقت و ترجیحا به جماعت خوندم شبها دعای توسل و زیارت عاشورا هرشب خوندم مکانهای زیارتی رفتم بارها هرشب گریه و دعا و توسل به امام های بزرگوار کارمه
ولی با تمام اینها ازدواج جور نشده
حالا بارم مشکل از منه؟ تقصیر منه؟ تنبلی کردم و بی اعتقاد بودم به خدا؟
از این طرف هم نیروی جنسی شدیدا تحت فشارم گذاشته همش در حال تحریک همش میل به وجود جنس مخالف درحالیکه ازدواج جور نشده و اینجوری که اوضاع فعلی هست حداقل تا یکسال دیگه هم جور نمیشه
آقا ما نخواستیم میل جنسی رو. ..خدایا تو رو به عزتت قسم میدم یا ازدواج برام جور کن یا این میل رو ازم بگیر
سلام عزیز:Gol:
اینطور که شما فرمودید باید جداگانه ببینیم برای خواستگار مورد نظرتون چه مؤلفه ها، مشخصه ها و ویژگی هایی مشخص کردید که علیرغم اینهمه تلاش، هنوز به فرد ایده آل تون نرسیدید؟ بدون شک، شما نمی توانید فرد ایده آل صد در صدی تان را بیابید کسی که همه جوره کفو شما باشد و مطابق میل و خواست صد در صدی تان. از اینرو اگر کمی در انتظارات تان تقلیل دهید قطعاً بسیارند گزینه هایی (واجد شرایط نسبی مورد نظر شما) که حاضرند با افتخار همسر شما شوند.
ببخشید میشه بپرسم تاحالاچندتا خواستگارردکردین؟
آیا هیچ کدوم از موارد مناسب نبودن یا سنگ جلوی پاشون انداختید؟:_loool:
نه خواهر من سنگ کجا بود!!!!! لابد شما هم مثل بقیه فکر میکنید هر دختری مشکل ازدواج داره به خاطر توقعات بالاشه :ajab::ajab:من خودم یکی از مخالفان سرسخت پرتوقتی وتجملات هستم.
چون تو زندگی سختی کشیدم و هر چی دارم با سختی به دست آوردم پس قدر زندگی رو که به سختی به دست بیاد رو میدونم!
همیشه همه اطرافیان ودستانم رو تشویق کردم به قناعت وکم توقع بودن.
همون یکی دوخواستگاری که داشتم اتفاقا از لحاظی مالی وموقعیت اجتماعی بسیار در سطح بالایی بودن
تنها دلیل جواب منفی من اعتقادات غیر مذهبی اونها بود ادمایی بودن که تا حالا تو عمرشون یه رکعت نماز نخوندن اعتقاداتشون صفر بود. یاموارد اینچنینی یا سیگاری بودن یا خوردن مشروب رو حرام نمیدونستن!موردهایی هم بودن که اتفاقا من رو به خاطر اعتقادات مذهبیم نخواستن. این دلایل رد خواستگارای من بود به نظر شما این سنگ انداختن بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یعنی من به عنوان یه دختر مقید ومذهبی این حق رو ندارم فردی مثل خودم رو انتخاب کن؟؟؟؟؟؟؟
اینطور که شما فرمودید باید جداگانه ببینیم برای خواستگار مورد نظرتون چه مؤلفه ها، مشخصه ها و ویژگی هایی مشخص کردید که علیرغم اینهمه تلاش، هنوز به فرد ایده آل تون نرسیدید؟ بدون شک، شما نمی توانید فرد ایده آل صد در صدی تان را بیابید کسی که همه جوره کفو شما باشد و مطابق میل و خواست صد در صدی تان. از اینرو اگر کمی در انتظارات تان تقلیل دهید قطعاً بسیارند گزینه هایی (واجد شرایط نسبی مورد نظر شما) که حاضرند با افتخار همسر شما شوند.
موفق باشید ...:Gol:
سلام.
اینو گفته بودم در همین تاپیک درباره ملاک و معیارهام:
بازم که اینو گفتید شما هم
من مطمئنم مشکل همه یا نخوام بگم همه اکثر افرادی که تو این سایت هستن اینی که شما گفتید نیست
ما دنبال ماشین عروس ونمیدونم خونه و عروسی فلان و اینا که گفتید نیستیم
من هرجا رفتم خواستگاری ملاکم عقط این بوده چادری بودن نجابت رعایت حرمت محرم نامحرم عدم خودآرایی در مقابل نامحرم و دانشجوی پزشکی نبودن
نه دنبال مال بودم نه قیافه نه این مواردی که شما عنوان کردید
ولی با همین ملاکها موردی پبدا نشده اندک موردهایی هم که بودن جواب رد دادن به دلیا قیافه من و دلیلهای دیگه
حالا من خودم ازدواجم رو سخت کردم؟ من که روز روز و شب دارم به پدر و مادر میگم دنبالش باشن
حالا استاد از کدوم معیارم کوتاه بیام؟ از حجاب؟ از رعایت حرمتها؟ از عدم خودآرایی؟
واقعا ملاکهام سختگیرانه و پرتوقع هست؟
بعد هم اینکه خانواده ها جواب منفی دادن یا پدر و مادرم بعضی موارد رو نخواستن
جناب مشکور
من واقعا این برام سئواله، چرا وقتی یه قضیه ای به نظر خودمون خوب، با همه تلاش و زحمت باز اتفاق میافته میگیم قسمت و صلاحمون نبوده، میگم خدا نخواست.
ولی تو همچین مواقعی که داریم اشتباه میکنیم (نه از روی لجبازی، نه از روی عمد) بلکه از سر انسان بودن و کم عقلی، خدا جلمون رو نمیگیره!! چرا واقا نه بیدارمون میکنه و نه کمک که این بلا رو به قول شما سر خودمون نیاریم.
سلام مجدد:Gol:
در این مجال، توضیح مختصری در باره خواست و اراده خدا ضروری است. مستحضرید که اراده و خواست ما در طول اراده و مشیت خداست. یعنی همه انتخابها، اختیارها و افعال ما از اراده و خواست خدا منقطع نیست و ما اراده ای مستقل از اراده خدا نداریم. بنابراین غیرمستقیم کارهای ما قابل انتساب به خداوند است. طبق اعتقادات ما اگر در مسأله ای که ما گمان می کنیم برای مان خوب است به نتیجه نرسیم معمولاً می گوییم خواست خداست و یا حتی اگر مشکلات و گرفتاری هایی از ما دور می شود یا بر سرمان بیاید را می گوییم خواست خداست. این عقیده نسبتاً درستی است اما تمام نیست. چون خدا علاوه بر اختیار، به ما عقل و شعور(پیامبر درونی) و دین و برنامه های تعالی بخش پیامبران(پیامبر بیرونی) داده تا به کمک آنها صلاح را از فساد تشخیص داده و راه خودمان را شناخته و بر اساس این شناخت به وظیفه امان عمل کنیم. بنابر این اعمال و رفتار ما و نتایج آنها اولاً به خود ما مستقیماً مربوط می شود مخلوق انتخاب های خود ماست و در ثانی بدلیل اینکه خداوند این قدرت (اراده و اختیار) را به انسان بخشیده به خداوند نسبت داده می شود.
نکته دیگر در تکمیل این رابطه ها، توجه به این مطلب است که خداوند اصل اختیار و اراده را صرف نظر از خیر و شر بودن به انسان داده، که این موهبت، در نظر همه عقلا خیر محض است. بعلاوه خداوند با اعطای تکوینی عقل و الهام خیر و شر و نیز ارسال رسل و کتب، راه استفاده درست از این موهبت را نیز به ما آموخته. حال اگر انسان در اثر غفلت و تباهی از این موهبت در مسیر نادرست و خطا و العیاذ بالله گناه و شر استفاده کند، این قبیل افعال به خدا نسبت داده نمی شود بلکه نتیجه انتخاب غلط خود انسان است. اما همه خیر و خوبی های انسان به خداوند نسبت داده می شود. چنانکه خداوند در خطاب به نبی اکرم (ص) که الگوی همه مسلمانان است به این معنا اشاره کرده است. "مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَكَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا ؛ هر خيری که به تو رسد از جانب خداست و هر شری که به تو رسد از جانب خود تو است تو را به رسالت به سوی مردم فرستاديم و خدا به شهادت کافی است." (نساء، 79)
حال اگر در شناخت اشتباه کنیم یا بدلیل پیروی از هوای نفس یا آداب و سنن غلط، یا تحت تأثیر عوامل مختلف درونی و بیرونی به مشکلات و گرفتاری هایی بیفتیم نتیجه انتخاب و اختیار خود ماست. البته خداوند وعده فرموده اهل تقوا و کسانیکه مجاهدت نفس می کنند را به راههای برون رفت از مشکلات راهنمایی و هدایت نموده و قدرت تشخیص در اختیارشان قرار دهد.
اما نظام هستی بر اساس سنت هایی الهی برپا شده و دنیا دار امتحان است، این امتحان همانند امتحانات غیرواقعی و اعتباری (جلسات آزمون مدارس و کنکور) نیست که چندین مراقب بگذارند، و تا کسی خواست دست از پا خطا کند به او تذکر داده، برخورد کنند و یا ورقه اش را ابطال و فرصتش را ملغی سازند. بلکه فرصت زندگی و سنت های الهی همه امتحان الهی اند و هر کس مسئول کار خویش و برخوردار از عواقب و ثمرات کار خویش. قرار نیست انتظار داشته باشیم تا بخواهیم خطایی بکنیم خدا مانعی ایحاد کند. چنین انتظاری فلسفه امتحان را مشوب و به یک صحنه بازی مانند می کند. اما گفتیم: بر اساس وعده الهی کسانی که در راه خدا و دین و اعتقادشان صادق و راستین و ثابت قدم باشند بدون شک، کمک و استعانت و هدایت الهی پس از اثبات صدق و راستی شان خواهد رسید. چنانکه فرمود: "إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ؛ در حقيقت، كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ايستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مىآيند [و مىگويند:] «هان، بيم مداريد و غمين مباشيد، و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد." (فصلت، 30)
اینطور که شما فرمودید باید جداگانه ببینیم برای خواستگار مورد نظرتون چه مؤلفه ها، مشخصه ها و ویژگی هایی مشخص کردید که علیرغم اینهمه تلاش، هنوز به فرد ایده آل تون نرسیدید؟ بدون شک، شما نمی توانید فرد ایده آل صد در صدی تان را بیابید کسی که همه جوره کفو شما باشد و مطابق میل و خواست صد در صدی تان. از اینرو اگر کمی در انتظارات تان تقلیل دهید قطعاً بسیارند گزینه هایی (واجد شرایط نسبی مورد نظر شما) که حاضرند با افتخار همسر شما شوند.
موفق باشید ...:Gol:
البته منم پسر هستم استاد
چون گفته بود ویژگیهایی که برای یک خواستگار مد نظرمه
اصللللللابااین حرفتون موافق نیستم خیلی از پسرای خوب دغدغه شون پیدا کردن دختر عفیف وبا حیاست وخداون همه چیز رو زوج آفریده اگرهنوز نیمه گمشده تون پیدا نشده شاید امتحان الهی برای خویش تنداری باشه از رحمت بی کران الهی نا امید نشین
والا ما اطرافمون تا حالا پسر خوب ندیدیم!!!! که یه دختر رو به خاطر نجابت فهمیدگی ومذهبی بودنش بخوان!
بله من میدونم امتحان الهی ولی نمیدونم چرا خدا امتحانش اینقدر طولانی کرده مثل اینکه نمیدونه یه دختر توی ایران از روی سن شناسنامه ایش و قدرت باوریش ارزش گذاری میشه!
واگه این امتحان خدا زیادی طول بکشه اون دختر دیگه هیچ ارزشی نداره از دید مردا
پس به جرم بالا رفتن سنش یا باید تا اخر عمرش تنها بمونه یا بر خلاف میلیش تن به ازدواجی بده که بدور از همه ایده الهای اونه مثلا یه مرد کاملا سن بالا که هیچ لذتی از زندگیش نبره!
اینو گفته بودم در همین تاپیک درباره ملاک و معیارهام:
حالا استاد از کدوم معیارم کوتاه بیام؟ از حجاب؟ از رعایت حرمتها؟ از عدم خودآرایی؟
واقعا ملاکهام سختگیرانه و پرتوقع هست؟
بعد هم اینکه خانواده ها جواب منفی دادن یا پدر و مادرم بعضی موارد رو نخواستن
معیار هات مشکل نداره این زمونست که مشکل داره ...
آخرالزمانیم ها یادت رفته ؟
دوستانی که حدیث میخونند به این پیج اینستاگرام مراجعه کنند توش حدیث قرار میگیره ...
سلام.
اینو گفته بودم در همین تاپیک درباره ملاک و معیارهام:
حالا استاد از کدوم معیارم کوتاه بیام؟ از حجاب؟ از رعایت حرمتها؟ از عدم خودآرایی؟
واقعا ملاکهام سختگیرانه و پرتوقع هست؟
بعد هم اینکه خانواده ها جواب منفی دادن یا پدر و مادرم بعضی موارد رو نخواستن
نه اقا مهران معیارهای شما هیچ مشکلی نداره مطمئن باشین سفت وسخت هم بچسبین واز اونها کوتاه نیاین!
ازدواج اونقدر هم فکر نمیکنم با ارزش باشه که ادم اخرتش رو بخاطرش بفروشه ودست از اعتقاداتش بر داره!
منم مشکلم دقیقا همینه دنبال فردی هستم مثل خودم هم عقیده هم کفو لابد منم باید معیار مثلا ایمان رو تعدیل کنم بگن باشه ادم بی نماز هم قبول مهم نیست
یا ادمی که مشروب میخوره هم بیخیال بخوره به من چه ضرر به خودش میزنه!
اقای دکتر مشکل ما ومعیارهای ما نیست مشکل جای دیگه است!!
من منظورم فقط ازدواج نیست...ازدواج یکیشونه. ای کاش بقیه مشکلاتم حل میشد، ازدواج و کامل شدن و ...پیشکش.
وقتی موضوع ازدواج پررنگتر میشه که همه مشکلات باهم بهت هجوم بیارن...
کدوممممممممممممم در؟ در مورد من که اصلا دری نیست که بخوام ببندمش یا باز بذارم؟! شما این حرفا رو میگید به خدا همش اشکه که از چشم میاد.
چرا اینقدر نا امید هستین، :crying: یخورده به پایین تر از خودتون نگاه کنید، به آدمایی که بیشتر از شما مشکل دارن، رفتین تو اون صفحه ی قرار معنوی ، یکی از کاربرای همین سایت، یقینا جوون هم بوده، حتما واسه خودش کلی آرزو داشته، اما الان رفته تو کما، من خودم مامانم پارسال به خاطر دیسکش چند روز نمی تونست حرکت کنه، بستری بود، ولی تو بیمارستان یکی رو دیدم شوهرشو از دست داده بود، تا چند ساعت اصلا یادم نبود که مامان خودم تو همون بیمارستان بستریه!! آدم واسه همین سلامتی باید یه عمری ممنون خدا باشه،
مشکلات هست، واسه همه هم هست، من تو 2 سال گذشته مادرمو شاد ندیدم، به خاطر مشکلاتی که داشتیم الان دیگه مامانم خودشو باخته، رنج از این بزرگتر که علاوه بر تمام مشکلات، عزیزانت همیشه افسرده باشن!!
من که شما رو نمیشناسم، ولی در این حدی که از نوشته تون پیداست حرف می زنم ، ناامید نباشین، آدم باید قوی باشه، اطرافیان شما چه گناهی دارن با دیدن شما یاد غصه هاشون بیفتن، با تمام توان سعی کنید شاد باشید تا این نشاط به دور و بری هاتون منتقل بشه ، من عضویتم مال سال 91 ولی الان تازه دو هفتس دارم تو اسک دین فعالیت می کنم، کلی نشاطم بیشتر شده:moj:، بعضی وقتا یه حرفایی رو اینجا می زنم که با احدی در موردش صحبت نکرده بودم و این باعث میشه سبک بشم،
جوونای ما چه بلایی دارن سر کودک درونشون میارن، چند روزی گر به کام مدعی گردد فلک /// غم مخور خسرو که روزی هم به کام ما شود، اون موقع بدون کودک درون چطوری آدم جوونی کنه، خوش بگذرونه، دپرسی تا به کی، آیا به نظر شما این کار درستیست؟!!!!
جالبه شما که خانوم هستین به خاطر پیدا نکردن کار ، ازدواج و .... اینقدر ناراحتین، پس آدمایی مثل من که باید خون گریه کنن دیگه، , ولی من عوض غصه خوردن، رفتم چند تا جوک با ادبی پیدا کردم، بعد خودم به عنوان پیغام بازدید کننده برای خودم جوک فرستادم، حالا هر وقت صفحه کاربری خودمو نگاه می کنم خندم می گیره، شما هم برید نگاه کنید ، شاید خندتون گرفت، منم یه ثوابی بردم
هم اکنون در این لحظات ملکوتی اذان ظهر به پایان جلسه ی مشاوره ی مفتی نزدیک می شویم، صلوات هر که با آل علی پیوست عنوانی گرفت قطره چون واصل به دریا میشود در یا شود یا علی مدد
حالا استاد از کدوم معیارم کوتاه بیام؟ از حجاب؟ از رعایت حرمتها؟ از عدم خودآرایی؟
واقعا ملاکهام سختگیرانه و پرتوقع هست؟
بعد هم اینکه خانواده ها جواب منفی دادن یا پدر و مادرم بعضی موارد رو نخواستن
سلام عزیز:Gol:
ملاک های شما منطقی، ضروری و منطبق بر توصیه دین است. اما یک نکته حائز اهمیت است، گاهی در فرایند خواستگاری بدنبال یافتن موردی با همین ملاکها در سطح صد در صدی و ایده آل هستیم و این محدوده انتخاب را سخت و دشوار می کند. بی شک، یافتن گزینه ای با این ملاکات عالی آنهم صد در صدی اگر نگوییم غیرممکن اما بس دشوار است. فلذا در دایره همین ملاکات باید سطح انتظارتان را تا سطح نسبی تعدیل نمایید. با گذار از برخی سخت گیری ها در این مرحله، دستیابی به مورد نسبتاً مناسب سهل تر می شود در ادامه پس از تحقق ازدواج، شما می توانید در یک فرایند تربیتی، نواقص و کاستی های همسرتان را مرتفع و کمالاتش را تقویت و به نقطه اوج برسانید.
مواردی هم که مورد مخالفت خانواده هاست، گرچه از طریق مشاوره و دخالت بزرگترها و اهل نفوذ فامیل، مرتفع شود اما اگر حمل بر عوامل غیر ارادی بگذاریم، صبر و شکیبایی بیشتر برای همین زمانهاست. ضمن آنکه هیچ زمان نباید از توکل و توسل و دعا ناامید شوید. در حقیقت، راه موفقیت انسان در زندگی وابسته به ارکانی است که از ان جمله اند: ایمان ، تلاش ، توکل ، صبر و بردباری ، شکر و رضا و ...
بعضی آقایون و مسئولبن نمیتونن مشکلات رو حل یا لاقل کم کنند ، به توکل و ایمان جوونها ایراد میگیرن، که جووونای این دوره زمونه چرا اینطور شدن؟ انگار خودشون خیلی پیغمبرند،
صورت مسئله رو پاک میکنند
برو درس بخون، اخه بره با درس خودش رو مشغول کنه کار رو تو براش فراهم کردی؟ اصلا شاید نخواد درس بخونه، شاید شرایط درس خوندن نداره
چربی نخور ، دوغ بخور، نماز شب بخون،
همه جوون ها که ایمانشون قوی نیست، و مثل هم نیستند
همه اینکارا هم که انجام بشه غریزه جنسی غولیه که حداقلش ذهن آدم رو درگیر میکنه ،مخصوصا برای پسرها سخت تره با توجه به شرایط موجود
سلام:Gol:
همه این مسائل در جای خودشان مهم و اثرگذار هستند. هم قابل تفکیک نیستند یعنی باید همه را با هم دید و هم قابل تفکیک اند باید هر کدام را در جای خودش دید.
نقش والدین، نقش مسئولین، نقش خود فرد، شخصیت و اعتقادات فرد، نقش محیط، آموزه های دینی نظیر صبر و دعا و توسل، توکل و نماز شب و نذر و نیاز داخل در این موضوع هستند.
اگر مسئولین در وظایف خودشان کوتاهی می کنند دلیل بر این نیست که توصیه آنها در صبر و توکل اشتباه است. و حق ندارند به جوانان، تکیه بر آموزه های دینی را تأکید کنند.
اگر این مشکلات نتیجه اشتباهات و خطاهای خود ماست دلیلی نمی شود که دیگر دعا و توکل در رفع گرفتاری تأثیری ندارد.
اگر هنوز، شرایط ازدواج برایمان پیش نیامده و یا بفرض اگر حتی تا پایان عمر پیش نیاید. دلیلی نمی شود که انسان از حقیقت و ارزش واقعی و انسانی خودش دور شده و تن به خواری و ذلت نفس بدهد.
سلام.
اینو گفته بودم در همین تاپیک درباره ملاک و معیارهام:
حالا استاد از کدوم معیارم کوتاه بیام؟ از حجاب؟ از رعایت حرمتها؟ از عدم خودآرایی؟
واقعا ملاکهام سختگیرانه و پرتوقع هست؟
بعد هم اینکه خانواده ها جواب منفی دادن یا پدر و مادرم بعضی موارد رو نخواستن
معیارهای شما بد نیست اما به نظر من شما سختگیرانه انتخاب میکنین ببینین شما این معیارها رو دارین در درجه اول هیچ انسانی کامل نیست پس دنبال یه آدم ایده آل نباشین.معیارهاتون طبقه بندی کنین مثلا همین رعایت حجاب از صفر تا صد شماره بدین مثلا چند درصد میخواین یه آدم 70 درصدی راضیتون میکنه مثلا یه آدم چادری عادی که موهاش بیرون نیست تحریک کننده لباس نمیپوشه چادرش سادس یا نه یه آدم کاملا مذهبی میخواین که اصلا با نامحرم حرف نزنه یا خیلی کم ،پوشیه بزنه ،معیارهاتون تقلیل بدین و سعی کنین عمومیتش بدین به جامعه نه ایده آل ذهنتون ببینین در جامعه الان تا چه جایی اگه رعایت کنه یعنی حرمتها رو رعایت میکنه یا تا چه حدی آرایش کنه خودآرایی محسوب میشه.درپناه حق
خانواده ها هم متأسفانه درک نمیکنن؛ نمیدونم دقیقاً منتظر چی هستن؟ همینطور جوونها رو رها کردن به امان خدا...
بعضی ها که میگن هنوز زوده و سنی نداری، اول درس بعد...
دیگه نمیگن تا طرف درسش تموم بشه و سربازی بره و کار پیدا کنه و پس اندازه جمع کنه و خونه بخره و ماشین بگیره و ... عمر نوح و صبر ایوب هم کفاف نمیده
انگار نه انگار که خودشون با عروسک رفتن خونه بخت! حالا نوبت به ما که رسید آسمان منفجر شد!
به نظر من خانواده ها بیشتر از جوونها ایده آل گرا شدن.
وقتی به حرف mehrant فکر کردم غصه م گرفت؛ این که قراره پزشک بشه تحقیرش میکنن و شغلش رو مسخره میکنن؛ دیگه وای به حال من.
خدایا رحم کن
نیاز جنسی مثل اسب وحشی می مونه؛ اگه رامِـش نکنی لگدمال میشی!
من وقتی تنها هستم منفی بافی میکنم (نه فقط جنسی)
برای همین سعی میکنم خودم رو مشغول کنم یا اینکه برم بیرون پیاده روی. ولی بیرون هم که میرم وضع چندان تعریفی نداره!
البته همینـکه هوا بخورم حالم خوب میشه؛ ولی گاهی مثل اینه که آدم از چاله در باید بیفته تو چاه :khandeh!:
مهم اینه که اون جرقه زده نشه و این غول بیدار نشه
خب آقایون تا مسجد بخوان برن برای نماز جماعت هزار جور صحنه جلو چشمشون میاد، حتی اگر خیلی هم کنترل کنند ،خرید و بازار رفتن و دانشگاه محل کار که جای خود
من خودم پیش اومده سرم رو برگردونم یه طرف، دیدم یه صحنه دیگه
سرم رو پایین آوردم دیدم رو زمین عکس فلان جور هست
ولی برای خانم ها اینقدر سخت نیست در مورد کنترل چشم
من خودم حرم هم رفتم دیدم ای بابا چه وضع بدی
دیگه بعضی وقتا میشینم گریه میکنیم میگم خدایا دیگه نمیتونم، این چه وضعشه
سلام و تشکر:Gol:
با تمرین و مراقبت نفس، هوای نفس و قوه شهوت قابل کنترل و تحدید است. اگر انسان، مدتی با هوا و خواسته های نفسانی برای خدا مجاهدت کند، به حالت آرامش و طمأنینه ای دست خواهد یافت و این حالت، ملکه نفسش می گردد. مسأله ای نیست که قابل کنترل نباشد. اما این بمعنای این نیست که انسان بدنبال فراهم آوردن اسباب و زمینه های ازدواج مشروع نباشد. مقصود آنست که تا فراهم امدن آن مطلوب، کف نفس امکان پذیر است، چنانکه بسیاری جوانان با شناخت ارزش خود و بمدد ایمان و تقوا چنین می کنند.
اگر همین توسلات نباشه نمیشه کاری کرد، تنها راهش محبت خدا و اهل بیت و شهداست
، وگرنه ترس از جهنم و شوق به بهشت هم کاری نمیتونه کنه
سلام:Gol:
محبت خدا و اهل بیت (ع) عامل بسیار قوی و مؤثر است اما نافی تأثیر تمسک به عامل ترس از عذاب(نافرمانی خدا) و شوق بهشت (اطاعت خدا) نیست. اتفاقاً در تقسیم بندی های صبر که 3 قسم گفته اند: 1. صبر بر طاعت ؛ 2. صبر در معصیت و 3. صبر بر مصیبت. دو قسم اول و دوم به همین معنا اشاره دارد که انسان از ترس عذاب و شوق به بهشت در برابر انجام طاعت و ترک معصیت صبر و شکیبایی بخرج دهد.
صبر بر مصیبت، یعنی هر سختی و دشواری و حتی آسانی و گشایش اعم از مادی و معنوی که بر انسان وارد شود همه دلیل و نشان امتحان الهی است.(و لنبلونکم بشیء ...) گاهی ممکن است فردی از این طریق امتحان شود که ازدواجش به تأخیر افتد، گرچه تحقق ازدواج هم امتحان است کما اینکه بسیاری از طریق نداشتن اولاد امتحان می شوند و برخی با داشتن اولاد، یا گاهی امتحان با فقر و نداری است و گاه با ثروت و غنی و نظائر آن ...
انسان مؤمن و اهل عقل و بصیرت، در برابر همه این اتفاقات تلاش می کند به مدد ایمان و تقوا طریق صبر و بردباری و شکر و رضا را پیشه خویش سازد. چنانکه گفتیم وعده نصرت الهی حق است و وعده خداوند تخلف بردار نیست.
10 دقه خودمو تصور میکنم که ازدواج کردم شوهرم بهم خیانت کرده ( قشنگ با جزییات تصور میکنم تا مرحله گرفتن مچشو اینا )
کلا از هر چی مرد و ازدواج و لباس عروسیه متنفر میشم
باید بگردی یه عامل بازدارنده توی خودت پیدا کنی تا بتونی خودتو کنترل کنی
سلام:Gol:
این روش منفی گرا پسندیده و مطلوب نیست، گرچه ممکن است اثر تخدیری موقت داشته باشد اما در دراز مدت اثر روانی نامطلوبی بر نگاه شخص نسبت به اصل ازدواج گذاشته و نگاهش را کاملاً بدبینانه می کند. در حالیکه می توان از روش های مثبت گرا یعنی توجه پیدا کردن و اندیشیدن به قدرت های نفسانی و توانایی های درونی انسان و ارزش کف نفس و تقوا در رشد و کمال و سعادت انسانی و ... استفاده کرد و اثرات وضعی آن شکل گرفتن شخصیت کمالی انسان بعنوان یک عامل کمال انسانی که می تواند بصورت عاملی مؤثر در اجتماع و در نظر اطرافیان مورد توجه قرار گرفته و موانع ازدواج شما را مرتفع و عوامل آن را جلب نماید.
همانطور که شما اشاره کردید، کارایی این روشها در افراد متفاوت است هر کس می تواند با توجه به اقتضاءات شخصیتی و درونی اش از عاملی برای کنترل نفس بهره بگیرد اما روش های منفی گرا توصیه نمی شود.
در کل اينکه سخته حفظ دين ولي نميشه گفت غير ممکنه
گفتن در اخر الزمان هر کي بخواد دينشو حفظ کنه انگار يه اتيش تو دستش گرفته ولي نگفتن که غير ممکنه
سختيش هم گاهي اينه که محل زندگيت رو عوض کني يا شغلت رو يا با يه سري ارتباط نداشته باشي و...
اصلا هيچ کدوم هم که امکان نداشته باشه نميگم امام علي رو الگو قرار بديد شهيد بابايي رو الگو قرار بديد که
در دوران تحصیل در آمریكا، روزی در بولتن خبری پایگاه «ریس» كه هر هفته منتشر می شد، مطلبی
نوشته شده بود كه توجه همه را به خود جلب كرد. مطلب این بود: دانشجو بابایی ساعت 2 بعد از نیمه
شب می دود تا شیطان را از خودش دور كند.
من و بابایی هم اتاق بودیم. ماجرای خبر بولتن را از او پرسیدم. او گفت: ـچند شب پیش بی خوابی به
سرم زده بود. رفتم میدان چمن پایگاه و شروع كردم به دویدن. از قضا كلنل «باكستر» فرمانده پایگاه با
همسرش از میهمانی شبانه بر می گشتند. آنها با دیدن من شگفت زده شدند. كلنل ماشین را نگه
داشت و مرا صدا زد. نزد او رفتم. او گفت: در این وقت شب برای چه می دوی؟ گفتم: خوابم نمی آمد
خواستم كمی ورزش كنم تا خسته شوم. گویا توضیح من برای كلنل قانع كننده نبود. او اصرار كرد تا
واقعیت را برایش بگویم. به او گفتم: مسایلی در اطراف من می گذرد كه گاهی موجب می شود شیطان
با وسوسه هایش مرا به گناه بكشاند و در دین ما توصیه شده كه در چنین موقعی بدویم و یا دوش آب
سرد بگیریم.
تو آمريکا دانشجو باشي خوب حتما خيلي مسائل شبيه اين که شما ميگيد پيش مياد
مسئله اينه که ما اول زندگيمون
بعد درآمدمون بعد خانوادمون
بعد دينمون
اينجوري هم درصد موفقيت درش خيلي مياد پايين
به خدا اعتماد نداريم که اگه هر يک از اينها رو فداي دينمون کنيم خدا چند برابرشو بهمون ميده
اگه من بخوام به قسمتيش عمل کنم به قسمتيش نه کار برام سخت تر ميشه
بازم حرف تکراری که دوستان دیگه زدن شما هم زدید
ما دین اسلام رو داریم و اعتقاد داریم کاملترین دینه
پس برای همه چیز راه حل حتما داره
اون وقت شما میگید راهش اینه که یا پزشکی رو بذارم کنار یا حتما من مشکل دارم که نمیتونم؟
خوبه در مثالی هم که از شهید بابایی زدید خلاف اینو گفتید
آیا شهید بابایی خلبانی رو گذاشت کنار؟ آیا شهید بابایی چون آمریکا اینجوری بود آمریکا رو ول کرد برگشت ایران؟ نه ولی راه حل پیدا کرد
پس شما هم راه حل بدید نه اینکه بگید پزشکی رو بذار کنار
نه خواهر من سنگ کجا بود!!!!! لابد شما هم مثل بقیه فکر میکنید هر دختری مشکل ازدواج داره به خاطر توقعات بالاشه :ajab::ajab:من خودم یکی از مخالفان سرسخت پرتوقتی وتجملات هستم.
چون تو زندگی سختی کشیدم و هر چی دارم با سختی به دست آوردم پس قدر زندگی رو که به سختی به دست بیاد رو میدونم!
همیشه همه اطرافیان ودستانم رو تشویق کردم به قناعت وکم توقع بودن.
همون یکی دوخواستگاری که داشتم اتفاقا از لحاظی مالی وموقعیت اجتماعی بسیار در سطح بالایی بودن
تنها دلیل جواب منفی من اعتقادات غیر مذهبی اونها بود ادمایی بودن که تا حالا تو عمرشون یه رکعت نماز نخوندن اعتقاداتشون صفر بود. یاموارد اینچنینی یا سیگاری بودن یا خوردن مشروب رو حرام نمیدونستن!موردهایی هم بودن که اتفاقا من رو به خاطر اعتقادات مذهبیم نخواستن. این دلایل رد خواستگارای من بود به نظر شما این سنگ انداختن بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یعنی من به عنوان یه دختر مقید ومذهبی این حق رو ندارم فردی مثل خودم رو انتخاب کن؟؟؟؟؟؟؟
حق باشماست من فقط پرسیدم هیچ کس حق پیش داوری در مورد دیگران نداره
عذر می خوام اگه باعث ناراحتی شما شدم:Ghamgin:
نظرات جالبی تو این موضوع خوندم.کاملا دو دسته عقیده مجزا
کسانی که معتقدند باید تقوا پیشه کنی و کنترل غریزه داشته باشی و مشکل همش مربوط به اینه که ازدواج سخت شده و جوونا تلاششون کمه و کنترل نگاه ندارن .دسته دومم کسانین که تو بطن ماجران و دارن عذاب میکشن هم غریزشون زیاده هم امکان ارضاش ندارن و معتقدن کسی درکشون نمیکنه.شاید درست باشه چون تا تو موقعیت کسی نباشی نمیتونی درکش کنی.اومدم اینجا از تجربه خودم بگم من ازدواج کردم هم خودم هم همسرم طبعمون گرمه و خوب تو مجردی مشکلات زیاد داشتیم حالا من خانومم کنترلش برام راحت تر بوده اما همسرم ازگفته های خودش خیلی اذیت شده پس کاملا حال اون افرادی که مشکل دارن و میفهمم .من یه آدم مذهبی سفت و سخت نیستم معتقدم اما مثلا مثل آقای mehrant انقدر دعا و ذکر نگفتم دنبالشم نبودم اما برای کنترل کردنش تجربه خودم میگم آقای mehrantمنم مثل شما پزشکم البته سخت تر چون دندانپزشکم و رابطم نزدیکتر تو شرایط شما بودم مردان نامحرمی که باهاشون خیلی ارتیاط داشتم کاملا میفهممتون اما من فقط با خودم تمرین کردم طرف مقابلم نبینم انقدر زیاد که کم کم برام عادی شد اوایل خیلی صحنه ها تو ذهنم میومد و با هر مرد جذابی که میدیدم داستان سرایی میکردم اما کم کم تونستم کنترلش کنم تا جایی که فرد روبروم نبینم فقط برام بشه یه عضو مثلا فقط دندون که باید معاینه شه تا وقتی ازدواج کردم الان تازه میفهمم که هیچ جیز خاصی نیست و ذهن من فقط داستان ساخته یعنی بعدش میگی همین بود که انقدر فشار میاورد روم آخرش میشه این تو واقعیت چیزی که اتفاق میفته هیچوقت شبیه اون تصویر ذهنی نیست حتی برای ما که یک رابطه خیلی گرم داریم همسرمم به این موضوع کاملا واقفه که انقدر تو دوران مجردی ذهنش اذیتش کرده الان میفهمه فقط چون ازش دور بوده و غیر قابل دسترس براش خیلی هیجان داشته.انشا... که کمکی شده باشه بهتون .
بله واقعا.
همش میگن مشکل از خودته خودت رعایت موازین شرعی رو نمیکنی خودت توقعاتت برای ازدواج زیاده خودت....
البته فرق موقعیت شما با من در دوتا چیز هم هست...اولا شما خانوم هستید و با یه یه آقای با چهره آرایش کرده روبرو نمیشید!!!!!!! اما خانمها با ظاهرهایی میان گاهی که. ..حالا مقال معاینه گلو رو زدم گفتن چرا به جاهای دیگه نگاه میکنی غیر از گلو...هرچند که من نمیدونم چطوری میشه گلوی فرد رو معاینه کرد ولی غیر از گلو هیچ جای دیگه از صورتش رو ندید به اضافه اینکه خیلی از خانمها هم رژ لب زدن و همون دهان هم جلب توجه کننده است بخاطر رژ لب زدن....
حالا من مثال مشکل چشم بزنم ما یکماه بخش چشم بودیم خانمهای زیادی هم مراجعه میکردن باید معاینه شون میکردیم خیلیهاشون هم آرایش داشتن...
دوما...اینکه شما فقط با دهان کار دارید...با اندامهای دیگه بدن کار ندارید اما ما معاینه کامل باید بکتیم...در تاپیک خودم "چرا تو بیمارستان این اتفاقا برام میوفته " یه مثال زدم درباره شیر دادن به نوزاد و مساله ای که برای ما در حین معاینه پیش میاد...اون موقع خیلی سخته برای ما...
بنت الحسین جان شما چون ازدواج کردین باورتون نمیشه که دخترای محجبه بی خاستگار باشن:khandeh!:
ولی متاسفانه همینه ... یا خاستگار ندارن اغلب ... یا اگه دارن افتضاحه از همه نظر
واسه اینکه دور از جون آقایون اینجا ... ولی کلا پسرا توی ازدواج ملاکشون عوض شده ... دیگه دختر آفتاب مهتاب ندیده فقط یه درصد کمی طرفدار داره
اکثرا دنبال دخترای آنچنانی هستن که با قیافه و ظاهر خانومشون پز بدن
البته تا یه حدودی هم مقصر دخترای محجبه هستن
من چن تا از دوستام هنوز دست به صورتشون نزدن و کلا خیلی هم پر مو هستن ... تصور کن صورت سبزه و موهای ضخیم زائد صورت حالا ابرو یه چیزی اشکال نداره ولی سیبیل دیگه واقعن افتضاحه ولی همین دوستام که اصلا به خودشون نمیرسن و اتفاقا چادریم هستن تا حالا فقط یکی دو تا خاستگار داشتن اونا هم ایرادای بزرگ داشتن که نتونستن بپذیرن
بله من هم قبول دارم توتاپیک (ازدواج با دختری که قیافه نداره) مفصل در این مورد بحث شد
نمی دونم چراآخه هرکی به من میرسه میگه دختر خوب وچادری خانواده دار سراغ نداری منم میگم:شرمنده توآشناهامون نیست
یه پیشنهاد براتون دارم تو موسسات قرانی این موارد زیاد پیدا میشه هرکی دنبال دختر خوب می گرده از اینجاها سراغ می گیره
به امیدخوشبختی همه دخترا وپسرای مجرد:hamdel:
الهی سفید بخت شی ننه:pir:
این حرفو قبول ندارم که دختر چادری و عفیف خواستگار نداره. من خودم چند تا خاستگاری ک داشتم معیارشون همین بود که البته خانوادم لطف کردن رد کردن:ajab:
بنظر من مشکل یه چیز دیگس
من خودم با یه دکتر روانشناس صحبت میکردم گفت تو خیلی بسته ای نمیذاری کسی بهت نزدیک بشه. گفتم من به فکر نجابتم هستم
گفت نجابت به این چیزا نیس. دیدم راس میگه. تو این دوره زمونه دختر چه مذهبی چه غیر مذهبی باید اجتماعی باشه خوش برخورد باشه لبخند بزنه. من فک میکردم تو خیابون باید با اخم راه برم ولی قطعا اشتباه کردم
اتفاقا منم پزشکی میخونم ولی تا بخام حرف ازدواج بزنم میگن تو به درست برس. پزشکا نمیتونن زود ازدواج کنن.
از یه طرف دلم میخاد خیلی راحت تو اجتماع با آقایون در ارتباط باشم ولی تحریک نشم. میخام بدونم همچین چیزی میشه یا مشکل از منه؟
معیارهای شما بد نیست اما به نظر من شما سختگیرانه انتخاب میکنین ببینین شما این معیارها رو دارین در درجه اول هیچ انسانی کامل نیست پس دنبال یه آدم ایده آل نباشین.معیارهاتون طبقه بندی کنین مثلا همین رعایت حجاب از صفر تا صد شماره بدین مثلا چند درصد میخواین یه آدم 70 درصدی راضیتون میکنه مثلا یه آدم چادری عادی که موهاش بیرون نیست تحریک کننده لباس نمیپوشه چادرش سادس یا نه یه آدم کاملا مذهبی میخواین که اصلا با نامحرم حرف نزنه یا خیلی کم ،پوشیه بزنه ،معیارهاتون تقلیل بدین و سعی کنین عمومیتش بدین به جامعه نه ایده آل ذهنتون ببینین در جامعه الان تا چه جایی اگه رعایت کنه یعنی حرمتها رو رعایت میکنه یا تا چه حدی آرایش کنه خودآرایی محسوب میشه.درپناه حق
چندین بار در تاپیک های دیگه کاربران دیگه ازم پرسیدن که چرا به چادر اهمیت میدم و یکی از معیارهامه
دیگه الان واقعا نمیتونم دلایلم رو دوباره تکرار کنم
فقط خلاصه بگم یه خانم اگه ساده ساده لباس بپوشه و فقط یه لباس مشکی که تنگ نباشه هم بپوشه باز چادر بهتره از این حالت هم
اونجا هم من گفتم رعایت حرمت محرم و نامحرم. نگفتم اصلا حرف نزنه
آرایش هم من بعنوان یه پسر جوون میگم هرگونه آرایشی حتی خیلی کم و ملایم برای یه پسر جوون جلب توجه کننده است پس حق دارم همسری بخوام که اهل آرایش نباشه چون نمیخوام توجه پسرهای جوون مجرد جامعه بهش جلب بشه
بله واقعا.
همش میگن مشکل از خودته خودت رعایت موازین شرعی رو نمیکنی خودت توقعاتت برای ازدواج زیاده خودت....
البته فرق موقعیت شما با من در دوتا چیز هم هست...اولا شما خانوم هستید و با یه یه آقای با چهره آرایش کرده روبرو نمیشید!!!!!!! اما خانمها با ظاهرهایی میان گاهی که. ..حالا مقال معاینه گلو رو زدم گفتن چرا به جاهای دیگه نگاه میکنی غیر از گلو...هرچند که من نمیدونم چطوری میشه گلوی فرد رو معاینه کرد ولی غیر از گلو هیچ جای دیگه از صورتش رو ندید به اضافه اینکه خیلی از خانمها هم رژ لب زدن و همون دهان هم جلب توجه کننده است بخاطر رژ لب زدن....
حالا من مثال مشکل چشم بزنم ما یکماه بخش چشم بودیم خانمهای زیادی هم مراجعه میکردن باید معاینه شون میکردیم خیلیهاشون هم آرایش داشتن...
دوما...اینکه شما فقط با دهان کار دارید...با اندامهای دیگه بدن کار ندارید اما ما معاینه کامل باید بکتیم...در تاپیک خودم "چرا تو بیمارستان این اتفاقا برام میوفته " یه مثال زدم درباره شیر دادن به نوزاد و مساله ای که برای ما در حین معاینه پیش میاد...اون موقع خیلی سخته برای ما...
حرف شما درست موقعیت ها متفاوته اما مشکل اصلی من در برخورد با آقایون زمانی بود که اون فاصله خیلی نزدیک میشد بهر حال همون نفس آقایونم که بهت بخوره گاها مساله ساز میشد با توجه به اینکه تو محیط دانشگاه انتخاب مریض دست خودت نیست و نمیتونی بگی فقط با خانوما کار میکنم در کل مساله ای بود که برا من حل شد امیدوارم برا شما هم زودتر حل شه چون هیچ کس موقعیت شما رو درک نمیکنه همونجور که شما موقعیت بقیه رو نمیتونین درک کنین چون تو شرایطش نبودین مورد دیگم اینکه به نظر من شما زیادی دارین رو مساله مانور میدین و خیلی روش دقیق شدین درسته که سخته اما گاها بی توجهی بهتر جواب میده اینکه همش به فکر گناه نکردن باشین باعث میشه توجهتون بیشتر رو مصادیقش جلب شه ونتیجه عکس بده بیاین یه مدت نخواین همش رژیم غذاییتون کنترل کنین یا دعا بخونین یا هر کاری که تا الان میکردین شاید بهتر نتیجه داد وقتی حساسیتتون کم شه.
چندین بار در تاپیک های دیگه کاربران دیگه ازم پرسیدن که چرا به چادر اهمیت میدم و یکی از معیارهامه
دیگه الان واقعا نمیتونم دلایلم رو دوباره تکرار کنم
فقط خلاصه بگم یه خانم اگه ساده ساده لباس بپوشه و فقط یه لباس مشکی که تنگ نباشه هم بپوشه باز چادر بهتره از این حالت هم
اونجا هم من گفتم رعایت حرمت محرم و نامحرم. نگفتم اصلا حرف نزنه
آرایش هم من بعنوان یه پسر جوون میگم هرگونه آرایشی حتی خیلی کم و ملایم برای یه پسر جوون جلب توجه کننده است پس حق دارم همسری بخوام که اهل آرایش نباشه چون نمیخوام توجه پسرهای جوون مجرد جامعه بهش جلب بشه
من نمیخوام شما معیارهاتون برا من توضیح بدین حرف من اینه برا انتخاب راحتتر معیارهاتون در حد عرف جامعه تقلیل بدین تا انتخاب راحتتری داشته باشین .درپناه حق
این حرفو قبول ندارم که دختر چادری و عفیف خواستگار نداره. من خودم چند تا خاستگاری ک داشتم معیارشون همین بود که البته خانوادم لطف کردن رد کردن:ajab:
بنظر من مشکل یه چیز دیگس
من خودم با یه دکتر روانشناس صحبت میکردم گفت تو خیلی بسته ای نمیذاری کسی بهت نزدیک بشه. گفتم من به فکر نجابتم هستم
گفت نجابت به این چیزا نیس. دیدم راس میگه. تو این دوره زمونه دختر چه مذهبی چه غیر مذهبی باید اجتماعی باشه خوش برخورد باشه لبخند بزنه. من فک میکردم تو خیابون باید با اخم راه برم ولی قطعا اشتباه کردم
اتفاقا منم پزشکی میخونم ولی تا بخام حرف ازدواج بزنم میگن تو به درست برس. پزشکا نمیتونن زود ازدواج کنن.
از یه طرف دلم میخاد خیلی راحت تو اجتماع با آقایون در ارتباط باشم ولی تحریک نشم. میخام بدونم همچین چیزی میشه یا مشکل از منه؟
من که مخالفم با چیزهایی که بهتون گفته شده
نه یه خانم محجبه نباید اخمو باشه باید سرحال باشه و راضی
اما اینکه شوخی کنه و اینا...خودتون کلی حدیث شنیدید در مذمت شوخی با نامحرم
درباره راحت ارتباط برقرار کردن اما نمیتونم نظر بدم خانمهای انجمن بگن بهتره
این حرفو قبول ندارم که دختر چادری و عفیف خواستگار نداره. من خودم چند تا خاستگاری ک داشتم معیارشون همین بود که البته خانوادم لطف کردن رد کردن:ajab:
بنظر من مشکل یه چیز دیگس
من خودم با یه دکتر روانشناس صحبت میکردم گفت تو خیلی بسته ای نمیذاری کسی بهت نزدیک بشه. گفتم من به فکر نجابتم هستم
گفت نجابت به این چیزا نیس. دیدم راس میگه. تو این دوره زمونه دختر چه مذهبی چه غیر مذهبی باید اجتماعی باشه خوش برخورد باشه لبخند بزنه. من فک میکردم تو خیابون باید با اخم راه برم ولی قطعا اشتباه کردم
اتفاقا منم پزشکی میخونم ولی تا بخام حرف ازدواج بزنم میگن تو به درست برس. پزشکا نمیتونن زود ازدواج کنن.
از یه طرف دلم میخاد خیلی راحت تو اجتماع با آقایون در ارتباط باشم ولی تحریک نشم. میخام بدونم همچین چیزی میشه یا مشکل از منه؟
نه عزیزم میشه مشکلی نداری ولی باید حدش برا خودت مشخص کنی ببین منم یه چادریم ولی تو کلاس دوره دانشجویی خیلی ارتباط کمی داشتم با پسرهای کلاس برعکس بقیه دخترها فکر میکردن من حرف زدن بد نیستم در صورتی که اینجوری نبود با ادب بودم اما نه اخمو بودم نه بیشتر از نیاز باهاشون همکام میشدم اگه خیلی خودت بسته بگیری بعدا تو اجتماع نمیتونی حقت بگیری حتی تو زندگی مشترکت نمیتونی جایی که باید صحبت کنی و شخصیتت میشه ضعیف قبلا هم گفتم من آدم سفت و سختی نیستم هم حجابم کامله هم به جاش بلدم خیلی راحت با یه آقا ارتباط برقرار کنم و نظرم کاملا بگم رک و راست اینا از مهارتای رفتاریه که با تمرین به دست میاری از نظر تحریک شدنم خیالت راحت اگه حدش کام مشخص کنی برای خودت نمیشی چون من خودم طبعم گرمه و این اتفاق برام نیفتاده پس نگران نباش و فقط تمرین کن.موفق باشی
امروز تو بیمارستان با چندتا از پزشکان متخصص دررابطه با ازدواج صحبت اتفاقی پیش اومد.برای اولین بار بود که چنین اتفاقی میفتاد و سابقه نداشت همکاران از تجربه های متاهلی شون باما بگن
یکیشون آقایی بود که سال 74 فارغ التحصيل شده بود از پزشکی و تا امسال یعنی 93 بعنوان پزشک عمومی کار میکرده و امسال در تخصص داخلی قبول شده و سال اول تخصص رو میگذرونه.یکی دیگه هم آقای دیگه ای بود که ده سال بعنوان پزشک عمومی کار کرده و حالا در تخصص قلب قبول شده و سال اولش بود.
هر دوتا شون توصیه کردن به من که حتما ازدواج کن...میگفتن ما ازدواج کردیم خیالمون راحت شد و کلی مشکلات و دردسرهایی داشتیم که بعد از متاهلی از بین رفت.
یکیش میگفت هرچی هم پول و امکانات بهم بدن دیگه حاضر نیستم به دوزان محردی برگردم. میگفت پسر خودم به سن شونزده سالگی برسه براش میرم دنبال مورد برای ازدواج چون خودمم در اون سن میخواستم ازدواج کنم که نشد و چندین سال طول کشید و وقتی ازدواج کردم فهمیدم چقدر متاهلی فواید داره.واسه همین پسر خودم رو هم درکش میکنم و در همون سن میرم براش زن بگیرم
شرمنده عزیزم چون تو تاپیک غریزه جنسی بود تحریک جنسی برداشت کردم از نظر تحریک عاطفی خوب قضیه یکم سخت تر میشه چون ما دخترا به شدت احساسیم و سریع تحت تاثیر قرار میگیریم اما من یه کاری کردم قبلش اومدم رک و راست با خودم فکر کردم ببینم چند چندم تو این روابط میخوام به چی برسم ارزش وجودیم چقده؟وقتی اینا رو برا خودم مشخص کردم یه مقدار مغرور شدم گفتم مثلا این در شخصیت من نیست که بخوام مثلا با اون همکلاسی یا فلانی رابطه عاطفی داشته باشم البته هر کسی شخصیتش متفاوته اگه خیلی احساسی هستی خودت درگیر نکن چون ضربه میخوری اگرم نه منطقت بیشتر میچربه نگران نباش میتونی مدیریت کنی بشرطی که بدونی هدفت از این روابط چیه ومیخوای به چی برسی .موفق باشی
ممنون ستاره جان خیلی خوب گفتی
واقعا باید تکلیف خودمو روشن کنم. چون من خیلی حساس شدم. مثلا یه آقایی که استادمه گفت نزدیک عروسیشه. خب من هیچ وقت به ازدواج با این آقا فکر نمیکنم ولی همین که گفت داره عروسی میکنه من خیلی رفتم تو فکر و خیال.
فک کنم واقعا حساس شدم. باید خودمو پیدا کنم
بازم مرسی توضیحت خیلی کامل بود:Gol::Gol::Gol:
ممنون ستاره جان خیلی خوب گفتی
واقعا باید تکلیف خودمو روشن کنم. چون من خیلی حساس شدم. مثلا یه آقایی که استادمه گفت نزدیک عروسیشه. خب من هیچ وقت به ازدواج با این آقا فکر نمیکنم ولی همین که گفت داره عروسی میکنه من خیلی رفتم تو فکر و خیال.
فک کنم واقعا حساس شدم. باید خودمو پیدا کنم
بازم مرسی توضیحت خیلی کامل بود:Gol::Gol::Gol:
خواهش میکنم عزیزم انشا...که به دردت بخوره این تجربه ها ،تو دوران مجردی این چیزا طبیعیه من خودم بارها شده بود کسی میدیدم مثلا تو فامیل یا تو کلاس یا استاد جدید یا هر مردی که برام جذاب بود میرفتم تو فکر و خیال و داستان میساختم برا ازدواج و این حرفا بعدش به خودم میومدم که ای بابا من و این حرفا ولی سریع جلوش میگرفتم یکم فکر و خیال طبیعیه چون ذات ما دخترا یکم تو رویا سیر میکنه فقط باید حواست باشه زیادی رویایی نشی:khandeh!::Gol:
بازم حرف تکراری که دوستان دیگه زدن شما هم زدید
ما دین اسلام رو داریم و اعتقاد داریم کاملترین دینه
پس برای همه چیز راه حل حتما داره
اون وقت شما میگید راهش اینه که یا پزشکی رو بذارم کنار یا حتما من مشکل دارم که نمیتونم؟
خوبه در مثالی هم که از شهید بابایی زدید خلاف اینو گفتید
آیا شهید بابایی خلبانی رو گذاشت کنار؟ آیا شهید بابایی چون آمریکا اینجوری بود آمریکا رو ول کرد برگشت ایران؟ نه ولی راه حل پیدا کرد
پس شما هم راه حل بدید نه اینکه بگید پزشکی رو بذار کنار
اونم يه راهه براي کسي که امکانش رو داره به شغل بهتر يا همسطح ديگه اي دسترسي داشته باشه و يا شغل خودش رو کمي محدود کنه
نه اينکه شما پزشکي رو بزار کنار
شما پزشک بمون جامعه بهتون احتياج داره
اول هم که يه نظري نوشتم نخواستم نقل قول بزنم چون اينجا خدا نکنه رو جمله هاي کسي نقل قول بزني تک تک حرف هات رو به خودش ميگيره حتي اگه خيلي کلي حرف بزني
يا وسط حرف هات مخاطب و عوض کني
بعد هم راه حل هم توي حرف هام بود .
نبود ؟
بله دين اسلام خيلي راه ها براي نجات داره
مثل راهي که خودم دارم استفاده ميکنم
ولي بعضي راه ها رو نميشه ازش حرف زد
کلي بعدش بايد جواب پس داد
باسلام
پستها رو نخوندم، اگه پستم تکراری هست بگید حذفش کنم. نيروي شهوت و گرايش جنسي از امور و گرايشات طبيعي در وجود بشر است، كه اصطلاحاً «غريزه جنسي» ناميده ميشود. اما برخي از دانشمندان به كاربردن «غريزه» را در مورد انسان نادرست ميداند زيرا غريزه شامل ويژگيهايي است كه در مورد انسان صادق نيستند. رفتارهاي غريزي رفتارهاي ارثي و خودكار هستند كه يادگيري در آن تاثير ندارد و تحت تاثير ژنها بروز ميكنند، اين رفتارها تغيير ناپذيراند و در تمام افراد يك نوع يكسان بروز ميكنند. به طور مثال تمام افراد يك نوع پرنده در زمان خاص و به شكل خاص رفتاري را انجام ميدهند مثلا لانه سازي ميكنند كه يادگيري در آن تاثير ندارد. اما گرايش جنسي در انسان يك ميل انگيزشي است كه يادگيري در آن نقش دارد، تحت تاثير نگرشها، پيشبينيها و انتظارات شخص است، باورها، تصورات، فرهنگ و جامعه در آن اثر دارد پس نميتوان آن را غريزي دانست بلكه يك گرايش انگيزشي است. ما در عصري زندگي ميكنيم كه جهان به شدت در ماديات فرو رفته و يك سره غرق در جاذبههاي نفساني و امور شهواني گرديده است. در شرايط كنوني،خلأ عظيم و هولناكي از اخلاق و معنويت پديد آمده و تمامي مشكلات انسانها نيز از همين جا ناشي شده است. اگر با تقويت ايمان و نيروي اراده، باورها و اعتقادات نوجوانان تقويت گردند، بدون شك بخشي از مشكلات آنان به ويژه در زمينه مسايل اخلاقي و شهوت و غريزه جنسي درمان ميشود. اگر نوجوان از ته دل باور نمود كه تمام اعمال و رفتار او را خدا ميبيند و بر اساس عملكرد افراد به آنها پاداش ميدهد و اساساً سعادت و خوشبختي انسان به دست خودش ميباشد، در اين صورت احتمال اينكه مرتكب گناه نشود بسيار زياد است. يقين داشته باشيد، تا زماني كه نيروي ايمان و تقوا در وجود انسان بارور و تقويت نگردد، هيچ ضمانتي از شهوت و انحرافات اخلاقي وجود ندارد. به خصوص در وضعيت كنوني كه عوامل تحريك كننده بسيار زياد است. بنابراين قبل از هر چيز سعي كنيد نيروي ايمان و تقوا را در وجود خويش بارور كنيد. اگر فكر و ذهن شما متوجه خدا باشد و هميشه نماز خود را اول وقت انجام دهيد، خداوند شما را ياري ميكند تا از هر گناهي مصون بمانيد و تحت تأثير شهوت و غريزه جنسي قرار نگيريد. خداوند در قرآن ميفرمايد: «ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر»به درستي كه نماز انسان را از هرگونه آلودگي و عمل زشت و گناه دور نگه ميدارد. نماز واقعي نه تنها والاترين عامل كنترل شهوت و دفاع در برابر هجوم انحرافات اخلاقي تلقي ميشود، بلكه عامل تهاجمي عليه انحرافات و شهوتها نيز محسوب ميگردد. كلامی از امام صادق (علیه السلام) قال الصادق (علیه السلام) : «النظر سهم من سهام الشیطان...؛ «نگاه كردن (به نامحرم) یكی از تیرهای زهرآگین تركش ابلیس است» و چه بسا كه یك نگاه سبب حسرت و ندامت طولانی شود.» در این رابطه به كتاب «چشم و نگاه» نوشته آقای حسین حقجو مراجعه نمایید. ـ عفاف و حفظ نفس از كتب لغت استفاده میشود كه «عفاف» به معنی «خودداری»و حفظ نفس از تمایلات و شهوات نفسانی است. «عفّت» به معنی پدید آمدن حالتی در نفس است كه آدمی را از غلبه شهوت باز میدارد و عفیف به كسی گفته میشود كه دارای این وصف و حالت باشد. در قرآن كریم آیات متعددی در این رابطه موجود است كه به برخی از آنها اشاره میكنیم: خداوند متعال در قرآن كریم میفرماید: « وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ...؛«و كسانی كه امكانی برای ازدواج نمییابند، باید پاكدامنی پیشه كنند تا خداوند از فضلِ خود آنان را بینیاز گرداند....». از این آیه معلوم میشود كه قدم اول و راه اصلی در كنترل غریزه جنسی ازدواج است؛ اما از آنجا كه همه افراد امكان ازدواج كردن را ندارند میبایست تقوا و عفاف به خرج دهند و از گناه و آلودگی بپرهیزند؛ تا آنگاه كه امكان ازدواج بیابند. در آیات دیگری، آنان را كه دامن خویش آلوده نمیسازند را تشویق كرده و گرامی میدارد: «.... وَالحافِظینَ فُرُوجَهُم وَالْحافِظات...»« قُلْ لِلْمُۆْمِنِینَ... وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ... و قل للمۆمنات ... و یحفظن فروجهن...؛ http://akhlagh.porsemani.ir/node/1425
مطالعه کنید
[SPOILER]
حكمت غريزه جنسى در بشر: استمرار و بقاى موجودات زنده برخوردار از حكمت و فلسفهاى است كه در اصل وجود آنان بوده است و آفريدگار جهان آن را از دو راه عملى مىكند: 1- از طريق تغذيه و رساندن مواد لازم به بدن براى جايگزينى آنچه از آن به تحليل مىرود. 2- از راه لقاح. اولى موجب بقاى ذات و خود موجود است و ديگرى وسيله استمرار نوع در بستر زمان است. در اين ميان، حيوانات اصولاً توجهى به ضرورت بقا ندارندو تنها براساس غريزه عمل مىكنندو انسانها هم ممكن است بر اثر غفلت و يا نداشتن ا نگيزه ماندن، در پى عملى شدن عامل بقاى خود نباشند و اين اهمالكارى، قطعا به انقراض نسل آنها خواهد انجاميد. بدين جهت خداوند حكيم و مهربان، ميل به تغذيه وجنس مخالف را در وجود آنان قرار داد تا اين كه آنها از خوردن و آشاميدن و لقاح، احساس لذت كرده و به انگيزه ارضاى اين خواست طبيعى خود، نسبت به اين دو عمل اقدام كنند و به موجب آن همواره در صدد اجراى عامل استمرار وجود خويش باشند. 2- نيرومندى غريزه جنسى: قدرت و قوت بسيار غريزه جنسى و ميل به خوردن و آشاميدن در بشر و تأثير فراوان و غير قابل انكار آن در چرخه زندگى او و نقش بنيادى و بسيار قوى آن در شكلدهى به شخصيت و رفتار و افكار او و سمت و سوىبخشى به تحركات فردى و اجتماعى او قابل انكار نيست و بدين جهت و بر همين مبنا در يک رويکردي افراطي دو مكتب «فرويديسم» و «ماركسيسم» در عرصه حيات فكرى بشرى پديد آمد و هر يك از دو مكتب با بزرگ كردن بيش از حد هر كدام از آن دو خواسته طبيعى و اصالت دادن به آن، همان را پايه و اساس شخصيت و حيات بشرى قرار داده و ساير نيازها و اميال او را بازتاب و برآيندى براى آن به شمار آورد. در اين ميان غريزه جنسى از قدرت و نيروى فزونترى برخوردار است و حكمت آن هم شايد به جهت وجود زحمات و رنجهايى باشد كه بر اثر اين غريزه براى مرد و به ويژه زن، در باردارى و تربيت و تأمين فرزند پيش مىآيد. 3- خطرات شهوتگرايى: ميل به لقاح كه در اصل آفرينش به جهت تأمين بقاى موجودات زنده، در نهاد آنها به وديعت سپرده شد، آن گاه كه در اختيار بشر قرار گرفت، با سوء استفاده از آن، در جهت هلاكت و تباهى او نيز به كار رفت. اين غريزه، اگر رها شود، همچون موريانه كه بىرحمانه بر درختان تناور هجوم مىآورد و از درون آن را پوك و تهى مىسازد، جسم و جان آدمى را به تحليل برده و رفته رفته به ويرانى و سقوط مىكشاند. اين غريزه چنانچه در اختيار هوا و هوس بشر قرار گيرد، بلايى كه بر مغز و اعصاب و قواى جسمى و روانى او وارد مىكند به گفته يكى از عالمان سترگ اخلاق و تربيت همچون كارگزار ستمگرى است كه رييس حكومت او را، مطلقالعنان بر جان و مال مردم مسلط كند و او به تدريج تمامى اموال آنان را به زور از صاحبانش گرفته و به مصرف خود رساند وآنها را در بدبختى و دريوزگى رها سازد. ولى اگر تحت فرمان عقل و خرد باشد و مطيع آن گردد، بسان كارگزار عادلى است كه ماليات را عادلانه از مردم مىگيرد و ساير اموال آنان را براى خود آنها باقى مىگذارد و در نتيجه هم دستگاه حكومت اداره مىگردد و خدمات آن متوقف نمىشود و هم مردم به زندگى عادى خود ادامه مىدهند و بدينسان نه تنها غريزه جنسى با وجود سلطه عقل بر آن، اشباع خواهد شد بلكه ساير قواى بدن نيز سالم مانده و با نشاط به وظايف مربوط به خود خواهند پرداخت(جامعالعسادات، ج 2، ص 10). شهوت جنسى، غريزهاى بسيار مقتدر و بىرحم است كه اگر با بىبند و بارى پيروى شود، تمام قواى انسانى را مقهور خويش مىسازد. نيروى جسمانى و مغز و اعصاب را به سرعت رو به تضعيف مي برد، ذهن را مسموم، انديشه را مغشوش و قدرت تصميمگيرى و اراده بشرى را تباه مىكند. پيروى بىبند و بار از اين غريزه، همت آدمى را پست، فكر را نزديكنگر و محدود و شخص را در مواجهه با مشكلات حيات و فراز و نشيبهاى آن ناتوان و عليل مىكند و قلب را كه مىتواند حرم خداوند و جايگاه او گردد، به لانهى شيطان و جولانگاه ابليس تبديل مىسازد. سخن گرانبهايى از رسول اكرم(ص) نقل شده است كه آن حضرت فرمودند: «پس از خود از سه چيز بر امت خود نگرانم: گمراهى و انحراف پس از معرفت و هدايت؛ حوادث و وقايع گمراهكننده و شكمبارگى و شهوترانى»(همان، ص 4). خطر تهاجم فرهنگى و تجاوز به مرزهاى اعتقادى و معنوى ما كمتر از حمله به مرزها و حدود جغرافيايى نيست، كه به مراتب از آن حساستر و مصيبتبارتر است. مقابله با متوليان و لشكريان تهاجم فكرى، همچون مبارزه با متجاوزان ارضى، ضرورت قاطع دارد، استقامت و صبر مىخواهد، قربانى و شهادت لازم دارد، سلاح و مهمات و نقشه و تدبير مىطلبد. سلاح اين ميدان، اسلحه گرم و سرد نيست، حربه آن، دانش و بصيرت و تقواست كه مسلح شدن به آن، جز با روىگردانى از شهوتپرستى و بىبند و بارى ميسر نيست. 4- راه حل اصلى بحران: تعبير از غريزه جنسى و آثار آن بر شخصيت جوانان به «بحران» قلمپردازى و يا بزرگنمايى نيست، بلكه حقيقتى است روشن، براى همه كسانى كه شخصيت جوان را به خوبى مىشناسند و يا خود جوانند و يا دست كم دوران جوانى خود را كم و بيش به ياد دارند. ابتدا گفتيم حكمت از غريزه جنسى استمرار و بقاى نوع بشر است و لذا سالمترين، بايستهترين و مطلوبترين نوع مواجهه با آن و بهترين راه حل مقابله با آن، ازدواج و نكاح مشروع است. انسان با نكاح به موقع و در وقت نياز - بىآن كه به ديرى يا زودى آن فكر كند - به مقبولترين و كاملترين صورت خود به نيازمندى خويش پاسخ مثبت مىدهد و پيش از آن كه به عواقب و پىآمدهاى آزاردهنده و فشارهاى غريزه به دنبال آن عقدههاى روانى دچار گردد، آن را مهار ساخته و از التهاب آن كاسته است و قبل از آن كه انرژى انباشته آن از وجودش سرازير شود و دامنش را آلوده كرده و بسوزاند، آن را با پاسخ طبيعى و مشروع بىاضطراب و نگرانى - فرو نشانده است و اين نخستين توصيه دين در اين مورد است. رسول اكرم(ص) مىفرمايند: يا معشر الشباب! من استطاع منكم الباه فليتزوج...اى جمعيت جوانان هر كس از شما توانايى ازدواج دارد ازدواج كند...(مستدرك الوسائل، چاپ قديم، ج 2، باوبا مقدمات نكاح، ص 531، ح 21). از حضرت صادق(ع) روايت شده است كه فرمودند: مردى به محضر پدرم - كه درود خدا بر او باد - رسيد، آن حضرت به او فرمود: آيا همسرى دارى؟ عرض كرد: نه! پدرم فرمود: من دوست ندارم همه دنيا و آنچه در آن است از آن من باشد در حالى كه يك شب را بىهمسر، سر به بالين گذارم! سپس فرمود: دو ركعت كه مرد متأهل به جاى آورد بهتر است از مرد بىهمسرى كه شبش را به نماز قيام كند و روزش را با روزه تمام كند. آن گاه پدرم هفت دينار داد و گفت: با اين پول ازدواج كن. سپس پدرم از رسول اكرم(ص) نقل كرد كه فرمود: براى خود تشكيل خانواده دهيد كه براى روزى شما بهتر و مفيدتر است(وسائلالشيعه، انتشارات مكتبةالاسلاميه، ج 14، ص 7). روايات در اين باره فراوان است كه به همين دو نمونه بسنده مىكنيم. 5- كنترل: اگر براى كسى به هر دليلى امكان ازدواج نباشد، چنين شخصى تحت هيچ عنوان مجاز نيست روى به گناه آورد زيرا خطر گناه و الوده دامنى بسيار فراتر از فشارها و رنجهاى عزوبت و بىهمسرى است و در صورت خوف وقوع در گناه، ازدواج به هر صورت ممكن واجب مىشود و لذا چنين كسى يا بايد خود را كنترل كند و دست به گناه نيالايد و يا مقدمات ازدواج خود را از هر راه ممكن فراهم آورد. قرآن كريم مىفرمايد: وليستعفف الذين لا يجدون نكاحاو بايد آ ن كسانى كه ازدواج برايشان مقدور نيست عفت بورزند (نور، آيه 33). كنترل اين غريزه به دو صورت ممكن است تحقق پذيرد: 1- كنترل منفى: غالبا وقتى سخن از كنترل غريزه جنسى به ميان مىآيد، توجه اشخاص به سمت و سوى نوع منفى آن جلب مىشود و آن اين است كه كسى با وجود تحريكات مختلف و مواجهه با عوامل انگيزش اين غريزه، بخواهد با ميل تحريك شدهاش مبارزه و مقابله كند و به سوى ارتكاب جرم نرود، چنين كارى گرچه قطعا بهتر از آلايش دامن و عمل به جرم است، ولى پيامدهاى سوء و مخرب آن بر كسى پوشيده نيست. اين كار هم به غايت دشوار است و هم زيانبار و بدين جهت هرگاه شخصى به كنترل غريزه سفارش مىشود با چنين برداشتى از آن و تصور دشوارى و زيانبارى آن، از پذيرفتن چنين توصيههايى سرباز مىزند. 2- كنترل مثبت: غريزه جنسى اگر با ازدواج مهار نگردد، مطلوبترين راه تسلط بر آن، كنترل مثبت است و آن پرهيز از صحنهها و كارهايى است كه به تحريك اين غريزه مىانجامد. اين نوع از كنترل، كه در حقيقت جنبهى پيشگيرى دارد هم راحت است و هم بىزيان و بلكه مفيد. راحت است، زيرا در اين صورت همچون وسيله نقليهاى است با سرعت معمولى و قانونى كه در مواجهه با خطر، مهار حركت آن زحمت چندانى ندارد، برخلاف ماشينى كه با سرعتى بسيار فراتر از حد شناخته شده و بايسته خود سير مىكند كه چه بسا به كلى اختيار آن از دست صاحبش بيرون رفته و مصيبتها به بار آورد و كنترل آن هم در صورت تحقق، صدها زيان و رنج و زحمت و اضطراب براى وسيله و صاحب آن به همراه دارد. و بىزيان است، زيرا با اين حال كنترل غريزه فشارى بر جسم و روان تحميل نمىكند تا به آن صدمهاى وارد شود و مفيد است چون موجب مىشود مغز و اعصاب و قواى بدن در حالت عادى به سر برند و تعادل روانى شخص محفوظ بماند وانرژى و سرمايههاى جسمى و روحى او بيهوده مصرف نشوند. پيش از اين نيز از قرآن كريم نقل كرديم كه بايد كسانى كه قدرت و وضعيت مساعد براى ازدواج ندارند عفت پيشه كنند وعفت در اين آيه گرچه در ابتدا مفهوم عمل خاصى منافى با آن را دارد ولى با تأمل بيشتر معلوم مىشود كه آيه كريمه معنايى عام دارد و عفت در همه اعضا و اندام را شامل است و اكنون طرق كنترل مثبت را به اختصار برمىشمريم: 1- پرهيز از فكر و ترسيم صحنههاى محرك در ذهن و خيال. عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) نقل مىكند كه حضرت(ع) فرمود: عيسى(ع) به اصحاب خود گفت:... موسى به شما دستور داد كه زنا نكنيد و من به شما دستور مىدهم كه فكر زنا هم در سر نپرورانيد تا چه رسد به اين كه زنا كنيد زيرا كسى كه خيال زنا كند مانند كسى است كه در خانهاى نقش و نگار شده دود و آتش به پا كند. چنين كارى گرچه خانه را نمىسوزاند ولى زينت و صفاى آن را مكدر كرده و فاسد مىكند(وسائلالشيعه، ج 14، ص 240). 2- دورى از نگاههاى مسموم و مناظر تحريكآميز. قرآن كريم در دو آيه متوالى دستور به اغماض و نگهدارى چشم از نگاه حرام و هوسآلود داده است. در آيه اول مىفرمايد: قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم... به مؤمنان بگو ديدشان - را از نامحرمان - فرو نشانند و نهانگاههاى خود را - از وقوع در حرام - نگه دارند و در آيه بعدى مىفرمايد: و قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن... به زنان مؤمن بگو - چشمهايشان را فرو گيرند و نهانگاههاى خويش را محافظت كنند(نور، آيه 30 - 31). جالب اين است كه در هر دو مورد خداوند متعال نخست دستور به مراقبت از نگاه محرك و عفت چشم مىدهد و آن گاه به حفاظت از عورت فرمان داده است. رسول اكرم(ص) مىفرمايند: «النظره سهم مسموم من سهام ابليس فمن تركها خوفا من الله اعطاه الله ايمانا يجد حلاوته فى قلبه؛ نگاه هوسآلود، تيرى است مسموم از تيرهاى شيطان، هر كس آن را به جهت خوف الهى ترك كند، خداوند ايمانى به او مىبخشد كه حلاوت آن را در قلب خود احساس مىكند»(الاخلاق، سيد عبدالله شبر، قم، انتشارات بصيرتى، ص 127). 3- گوش ندادن به آوازها و موسيقىهاى تحريككننده و مبتذل. در حديثى از حضرت صادق(ع) آمده است: ان رجلا سأله عن سماع الغناء فنهى عنه و تلا قول الله عز وجل: «ان السمع والبصر والفؤاد كلّ اولئك كان عنه مسؤولاً» (اسراء، آيه 36). «و قال يسأل السمع عما سمع والفؤاد عمّا عقد والبصر عمّا ابصر؛ مردى از آن حضرت درباره شنيدن آواز محرك پرسيد. حضرت از آن نهى كرده و اين آيه را خواندند: «به يقين گوش و چشم و دل هر يك مورد سؤال خواهند بود» و فرمود: گوش از آنچه شنيده و قلب از آنچه بدان دل بسته و چشم از آنچه ديده است مسؤول بوده و بازخواست خواهند شد(مستدركالوسائل، چاپ قديم، ج 2، ص 459، ابواب يكتسب به، باب 80). 4- اجتناب شديد از گفتگوهاى دوستانه و نشستهاى غفلتزا و معاشرت با دوستان ناباب و گوش سپردن به سخنان تحريكآميز. از حضرت امام باقر(عِ اينگونه روايت شده است: «من اصغى الى ناطق فقد عبده، فان كان الناطق يؤدى عن الله عزوجل فقد عبدالله و ان كان يؤدى عن الشيطان فقد عبد الشيطان؛ هر كس به سخن گويندهاى گوش فرا دهد او را بندگى كرده است، پس اگر ناطق از خدا بگويد شنونده، خداوند را بنده شده و اگر از شيطان و سخنان شيطانى بر زبانش جارى كند قطعا بندگى شيطان كرده است(وسائلالشيعه، چاپ ايران، كتابفروشى اسلاميه، ج 12، ص 236). 5- اعتدال در خوردن. بىترديد پرخورى و بىنظمى در خوردن در ذخيرهسازى و انباشتن موادى كه نيازمند تفريغ باشد مؤثر است، ولى در صورت اعتدال و كمخورى سهم ناچيزى از آن صرف تهيه آن مواد مىشود. در حديثى كه قبلاً از پيامبر گرامى(ص) نقل كرديم، آن حضرت پس از آن كه جوانان را به ازدواج ترغيب مىكنند مىفرمايند: و من لم يستطع فليصم فان الصوم به وجاء؛ هر كس قدرت بر ازدواج ندارد و روزه بگيرد يقينا روزه نيروى غريزه او را تضعيف مىكند(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 531). 6- اشتغال، ورزش و سرگرمىهاى مفيد. زيرا با وجود فراغت، هم مواد غذايى در تقويت غريزه به مصرف مىرسد و همفكر و خيال مصروف چارهسازى در تفريغ آن مىشود و لذا در روايات بر اشتغال و كار و پرهيز از فراغت (بي کار و وقت آزاد) تأكيد بسيار شده است. حضرت امام صادق(ع) در حديث پردامنه «مفضل» مىفرمايند: ... وهكذا الانسان لو خلا من الشغل لخرج من الاشر والعبث والبطر الى ما يعظم ضرره عليه و على من قرب منه... ... و همينگونه انسان اگر بىكار و فارغ باشد، به بيهودگى و سرمستى دچار مىشود و بر اثر آن به مسايلى مبتلا مىشود كه زيان آن هم بر خود و هم بر نزديكان او سنگينى خواهد كرد...(بحارالانوار، تهران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، ج 3، ص 87). 7- تلاوت قرآن. بىشك انس با قرآن، تلاوت، تدبر و تفكر در مضامين آن، خود شفاى هر دردى است كه به سرعت كار هر پريشانى را رو به سامان مىبرد و زخمهاى پنهان را التيام مىدهد و همتها را تا آسمانها بالا مىبرد و بشر را از فرو رفتن در عالم حيوانات را نجات مىبخشد. اميرمؤمنان(ع) مىفرمايند: «و تعلّموا القرآن فانه ربيع القلوب واستشفوا بنوره فانه شفاء الصدور و احسنوا تلاوته فانه انفع القصص؛ قرآن را فرا گيريد زيرا قرآن بهار دلهاست و از نور آن بر مرضها و دردهاى خود مرهم بگذاريد زيرا آن داروى شفابخش سينههاست و آن را نيكو تلاوت كنيد كه به يقين سودمندترين قصههاست»وسائلالشيعه، ج 4، ص 825، ابواب قرائة القرآن، باب 1، ح 7). خلاصه اين كه: راه حل دين در خصوص نوع مقابله و مواجهه به غريزه جنسى نخست ازدواج و نكاح مشروع است و در صورت عدم امكان، كنترل مثبت با شرحى كه بيان شد و سپس كنترل منفى با وجود همه زيانهاى آن، ولى هيچگاه به بىبند و بارى و افسارگسيختگى و آلودگى به گناه رضايت نمىدهد و زيان آن را به مراتب خسارتبارتر و ويرانگرتر از ضرر كنترل منفى مىداند. اين نوشتار را با اين جمله به پايان مىبريم كه بزرگان گفتهاند: «نفس را مشغول بدار وگرنه او تو را به خود مشغول ساخت».
باسلام
پستها رو نخوندم، اگه پستم تکراری هست بگید حذفش کنم. نيروي شهوت و گرايش جنسي از امور و گرايشات طبيعي در وجود بشر است، كه اصطلاحاً «غريزه جنسي» ناميده ميشود. اما برخي از دانشمندان به كاربردن «غريزه» را در مورد انسان نادرست ميداند زيرا غريزه شامل ويژگيهايي است كه در مورد انسان صادق نيستند. رفتارهاي غريزي رفتارهاي ارثي و خودكار هستند كه يادگيري در آن تاثير ندارد و تحت تاثير ژنها بروز ميكنند، اين رفتارها تغيير ناپذيراند و در تمام افراد يك نوع يكسان بروز ميكنند. به طور مثال تمام افراد يك نوع پرنده در زمان خاص و به شكل خاص رفتاري را انجام ميدهند مثلا لانه سازي ميكنند كه يادگيري در آن تاثير ندارد. اما گرايش جنسي در انسان يك ميل انگيزشي است كه يادگيري در آن نقش دارد، تحت تاثير نگرشها، پيشبينيها و انتظارات شخص است، باورها، تصورات، فرهنگ و جامعه در آن اثر دارد پس نميتوان آن را غريزي دانست بلكه يك گرايش انگيزشي است. ما در عصري زندگي ميكنيم كه جهان به شدت در ماديات فرو رفته و يك سره غرق در جاذبههاي نفساني و امور شهواني گرديده است. در شرايط كنوني،خلأ عظيم و هولناكي از اخلاق و معنويت پديد آمده و تمامي مشكلات انسانها نيز از همين جا ناشي شده است. اگر با تقويت ايمان و نيروي اراده، باورها و اعتقادات نوجوانان تقويت گردند، بدون شك بخشي از مشكلات آنان به ويژه در زمينه مسايل اخلاقي و شهوت و غريزه جنسي درمان ميشود. اگر نوجوان از ته دل باور نمود كه تمام اعمال و رفتار او را خدا ميبيند و بر اساس عملكرد افراد به آنها پاداش ميدهد و اساساً سعادت و خوشبختي انسان به دست خودش ميباشد، در اين صورت احتمال اينكه مرتكب گناه نشود بسيار زياد است. يقين داشته باشيد، تا زماني كه نيروي ايمان و تقوا در وجود انسان بارور و تقويت نگردد، هيچ ضمانتي از شهوت و انحرافات اخلاقي وجود ندارد. به خصوص در وضعيت كنوني كه عوامل تحريك كننده بسيار زياد است. بنابراين قبل از هر چيز سعي كنيد نيروي ايمان و تقوا را در وجود خويش بارور كنيد. اگر فكر و ذهن شما متوجه خدا باشد و هميشه نماز خود را اول وقت انجام دهيد، خداوند شما را ياري ميكند تا از هر گناهي مصون بمانيد و تحت تأثير شهوت و غريزه جنسي قرار نگيريد. خداوند در قرآن ميفرمايد: «ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر»به درستي كه نماز انسان را از هرگونه آلودگي و عمل زشت و گناه دور نگه ميدارد. نماز واقعي نه تنها والاترين عامل كنترل شهوت و دفاع در برابر هجوم انحرافات اخلاقي تلقي ميشود، بلكه عامل تهاجمي عليه انحرافات و شهوتها نيز محسوب ميگردد. كلامی از امام صادق (علیه السلام) قال الصادق (علیه السلام) : «النظر سهم من سهام الشیطان...؛ «نگاه كردن (به نامحرم) یكی از تیرهای زهرآگین تركش ابلیس است» و چه بسا كه یك نگاه سبب حسرت و ندامت طولانی شود.» در این رابطه به كتاب «چشم و نگاه» نوشته آقای حسین حقجو مراجعه نمایید. ـ عفاف و حفظ نفس از كتب لغت استفاده میشود كه «عفاف» به معنی «خودداری»و حفظ نفس از تمایلات و شهوات نفسانی است. «عفّت» به معنی پدید آمدن حالتی در نفس است كه آدمی را از غلبه شهوت باز میدارد و عفیف به كسی گفته میشود كه دارای این وصف و حالت باشد. در قرآن كریم آیات متعددی در این رابطه موجود است كه به برخی از آنها اشاره میكنیم: خداوند متعال در قرآن كریم میفرماید: « وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ...؛«و كسانی كه امكانی برای ازدواج نمییابند، باید پاكدامنی پیشه كنند تا خداوند از فضلِ خود آنان را بینیاز گرداند....». از این آیه معلوم میشود كه قدم اول و راه اصلی در كنترل غریزه جنسی ازدواج است؛ اما از آنجا كه همه افراد امكان ازدواج كردن را ندارند میبایست تقوا و عفاف به خرج دهند و از گناه و آلودگی بپرهیزند؛ تا آنگاه كه امكان ازدواج بیابند. در آیات دیگری، آنان را كه دامن خویش آلوده نمیسازند را تشویق كرده و گرامی میدارد: «.... وَالحافِظینَ فُرُوجَهُم وَالْحافِظات...»« قُلْ لِلْمُۆْمِنِینَ... وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ... و قل للمۆمنات ... و یحفظن فروجهن...؛ http://akhlagh.porsemani.ir/node/1425
مطالعه کنید
[SPOILER]
حكمت غريزه جنسى در بشر: استمرار و بقاى موجودات زنده برخوردار از حكمت و فلسفهاى است كه در اصل وجود آنان بوده است و آفريدگار جهان آن را از دو راه عملى مىكند: 1- از طريق تغذيه و رساندن مواد لازم به بدن براى جايگزينى آنچه از آن به تحليل مىرود. 2- از راه لقاح. اولى موجب بقاى ذات و خود موجود است و ديگرى وسيله استمرار نوع در بستر زمان است. در اين ميان، حيوانات اصولاً توجهى به ضرورت بقا ندارندو تنها براساس غريزه عمل مىكنندو انسانها هم ممكن است بر اثر غفلت و يا نداشتن ا نگيزه ماندن، در پى عملى شدن عامل بقاى خود نباشند و اين اهمالكارى، قطعا به انقراض نسل آنها خواهد انجاميد. بدين جهت خداوند حكيم و مهربان، ميل به تغذيه وجنس مخالف را در وجود آنان قرار داد تا اين كه آنها از خوردن و آشاميدن و لقاح، احساس لذت كرده و به انگيزه ارضاى اين خواست طبيعى خود، نسبت به اين دو عمل اقدام كنند و به موجب آن همواره در صدد اجراى عامل استمرار وجود خويش باشند. 2- نيرومندى غريزه جنسى: قدرت و قوت بسيار غريزه جنسى و ميل به خوردن و آشاميدن در بشر و تأثير فراوان و غير قابل انكار آن در چرخه زندگى او و نقش بنيادى و بسيار قوى آن در شكلدهى به شخصيت و رفتار و افكار او و سمت و سوىبخشى به تحركات فردى و اجتماعى او قابل انكار نيست و بدين جهت و بر همين مبنا در يک رويکردي افراطي دو مكتب «فرويديسم» و «ماركسيسم» در عرصه حيات فكرى بشرى پديد آمد و هر يك از دو مكتب با بزرگ كردن بيش از حد هر كدام از آن دو خواسته طبيعى و اصالت دادن به آن، همان را پايه و اساس شخصيت و حيات بشرى قرار داده و ساير نيازها و اميال او را بازتاب و برآيندى براى آن به شمار آورد. در اين ميان غريزه جنسى از قدرت و نيروى فزونترى برخوردار است و حكمت آن هم شايد به جهت وجود زحمات و رنجهايى باشد كه بر اثر اين غريزه براى مرد و به ويژه زن، در باردارى و تربيت و تأمين فرزند پيش مىآيد. 3- خطرات شهوتگرايى: ميل به لقاح كه در اصل آفرينش به جهت تأمين بقاى موجودات زنده، در نهاد آنها به وديعت سپرده شد، آن گاه كه در اختيار بشر قرار گرفت، با سوء استفاده از آن، در جهت هلاكت و تباهى او نيز به كار رفت. اين غريزه، اگر رها شود، همچون موريانه كه بىرحمانه بر درختان تناور هجوم مىآورد و از درون آن را پوك و تهى مىسازد، جسم و جان آدمى را به تحليل برده و رفته رفته به ويرانى و سقوط مىكشاند. اين غريزه چنانچه در اختيار هوا و هوس بشر قرار گيرد، بلايى كه بر مغز و اعصاب و قواى جسمى و روانى او وارد مىكند به گفته يكى از عالمان سترگ اخلاق و تربيت همچون كارگزار ستمگرى است كه رييس حكومت او را، مطلقالعنان بر جان و مال مردم مسلط كند و او به تدريج تمامى اموال آنان را به زور از صاحبانش گرفته و به مصرف خود رساند وآنها را در بدبختى و دريوزگى رها سازد. ولى اگر تحت فرمان عقل و خرد باشد و مطيع آن گردد، بسان كارگزار عادلى است كه ماليات را عادلانه از مردم مىگيرد و ساير اموال آنان را براى خود آنها باقى مىگذارد و در نتيجه هم دستگاه حكومت اداره مىگردد و خدمات آن متوقف نمىشود و هم مردم به زندگى عادى خود ادامه مىدهند و بدينسان نه تنها غريزه جنسى با وجود سلطه عقل بر آن، اشباع خواهد شد بلكه ساير قواى بدن نيز سالم مانده و با نشاط به وظايف مربوط به خود خواهند پرداخت(جامعالعسادات، ج 2، ص 10). شهوت جنسى، غريزهاى بسيار مقتدر و بىرحم است كه اگر با بىبند و بارى پيروى شود، تمام قواى انسانى را مقهور خويش مىسازد. نيروى جسمانى و مغز و اعصاب را به سرعت رو به تضعيف مي برد، ذهن را مسموم، انديشه را مغشوش و قدرت تصميمگيرى و اراده بشرى را تباه مىكند. پيروى بىبند و بار از اين غريزه، همت آدمى را پست، فكر را نزديكنگر و محدود و شخص را در مواجهه با مشكلات حيات و فراز و نشيبهاى آن ناتوان و عليل مىكند و قلب را كه مىتواند حرم خداوند و جايگاه او گردد، به لانهى شيطان و جولانگاه ابليس تبديل مىسازد. سخن گرانبهايى از رسول اكرم(ص) نقل شده است كه آن حضرت فرمودند: «پس از خود از سه چيز بر امت خود نگرانم: گمراهى و انحراف پس از معرفت و هدايت؛ حوادث و وقايع گمراهكننده و شكمبارگى و شهوترانى»(همان، ص 4). خطر تهاجم فرهنگى و تجاوز به مرزهاى اعتقادى و معنوى ما كمتر از حمله به مرزها و حدود جغرافيايى نيست، كه به مراتب از آن حساستر و مصيبتبارتر است. مقابله با متوليان و لشكريان تهاجم فكرى، همچون مبارزه با متجاوزان ارضى، ضرورت قاطع دارد، استقامت و صبر مىخواهد، قربانى و شهادت لازم دارد، سلاح و مهمات و نقشه و تدبير مىطلبد. سلاح اين ميدان، اسلحه گرم و سرد نيست، حربه آن، دانش و بصيرت و تقواست كه مسلح شدن به آن، جز با روىگردانى از شهوتپرستى و بىبند و بارى ميسر نيست. 4- راه حل اصلى بحران: تعبير از غريزه جنسى و آثار آن بر شخصيت جوانان به «بحران» قلمپردازى و يا بزرگنمايى نيست، بلكه حقيقتى است روشن، براى همه كسانى كه شخصيت جوان را به خوبى مىشناسند و يا خود جوانند و يا دست كم دوران جوانى خود را كم و بيش به ياد دارند. ابتدا گفتيم حكمت از غريزه جنسى استمرار و بقاى نوع بشر است و لذا سالمترين، بايستهترين و مطلوبترين نوع مواجهه با آن و بهترين راه حل مقابله با آن، ازدواج و نكاح مشروع است. انسان با نكاح به موقع و در وقت نياز - بىآن كه به ديرى يا زودى آن فكر كند - به مقبولترين و كاملترين صورت خود به نيازمندى خويش پاسخ مثبت مىدهد و پيش از آن كه به عواقب و پىآمدهاى آزاردهنده و فشارهاى غريزه به دنبال آن عقدههاى روانى دچار گردد، آن را مهار ساخته و از التهاب آن كاسته است و قبل از آن كه انرژى انباشته آن از وجودش سرازير شود و دامنش را آلوده كرده و بسوزاند، آن را با پاسخ طبيعى و مشروع بىاضطراب و نگرانى - فرو نشانده است و اين نخستين توصيه دين در اين مورد است. رسول اكرم(ص) مىفرمايند: يا معشر الشباب! من استطاع منكم الباه فليتزوج...اى جمعيت جوانان هر كس از شما توانايى ازدواج دارد ازدواج كند...(مستدرك الوسائل، چاپ قديم، ج 2، باوبا مقدمات نكاح، ص 531، ح 21). از حضرت صادق(ع) روايت شده است كه فرمودند: مردى به محضر پدرم - كه درود خدا بر او باد - رسيد، آن حضرت به او فرمود: آيا همسرى دارى؟ عرض كرد: نه! پدرم فرمود: من دوست ندارم همه دنيا و آنچه در آن است از آن من باشد در حالى كه يك شب را بىهمسر، سر به بالين گذارم! سپس فرمود: دو ركعت كه مرد متأهل به جاى آورد بهتر است از مرد بىهمسرى كه شبش را به نماز قيام كند و روزش را با روزه تمام كند. آن گاه پدرم هفت دينار داد و گفت: با اين پول ازدواج كن. سپس پدرم از رسول اكرم(ص) نقل كرد كه فرمود: براى خود تشكيل خانواده دهيد كه براى روزى شما بهتر و مفيدتر است(وسائلالشيعه، انتشارات مكتبةالاسلاميه، ج 14، ص 7). روايات در اين باره فراوان است كه به همين دو نمونه بسنده مىكنيم. 5- كنترل: اگر براى كسى به هر دليلى امكان ازدواج نباشد، چنين شخصى تحت هيچ عنوان مجاز نيست روى به گناه آورد زيرا خطر گناه و الوده دامنى بسيار فراتر از فشارها و رنجهاى عزوبت و بىهمسرى است و در صورت خوف وقوع در گناه، ازدواج به هر صورت ممكن واجب مىشود و لذا چنين كسى يا بايد خود را كنترل كند و دست به گناه نيالايد و يا مقدمات ازدواج خود را از هر راه ممكن فراهم آورد. قرآن كريم مىفرمايد: وليستعفف الذين لا يجدون نكاحاو بايد آ ن كسانى كه ازدواج برايشان مقدور نيست عفت بورزند (نور، آيه 33). كنترل اين غريزه به دو صورت ممكن است تحقق پذيرد: 1- كنترل منفى: غالبا وقتى سخن از كنترل غريزه جنسى به ميان مىآيد، توجه اشخاص به سمت و سوى نوع منفى آن جلب مىشود و آن اين است كه كسى با وجود تحريكات مختلف و مواجهه با عوامل انگيزش اين غريزه، بخواهد با ميل تحريك شدهاش مبارزه و مقابله كند و به سوى ارتكاب جرم نرود، چنين كارى گرچه قطعا بهتر از آلايش دامن و عمل به جرم است، ولى پيامدهاى سوء و مخرب آن بر كسى پوشيده نيست. اين كار هم به غايت دشوار است و هم زيانبار و بدين جهت هرگاه شخصى به كنترل غريزه سفارش مىشود با چنين برداشتى از آن و تصور دشوارى و زيانبارى آن، از پذيرفتن چنين توصيههايى سرباز مىزند. 2- كنترل مثبت: غريزه جنسى اگر با ازدواج مهار نگردد، مطلوبترين راه تسلط بر آن، كنترل مثبت است و آن پرهيز از صحنهها و كارهايى است كه به تحريك اين غريزه مىانجامد. اين نوع از كنترل، كه در حقيقت جنبهى پيشگيرى دارد هم راحت است و هم بىزيان و بلكه مفيد. راحت است، زيرا در اين صورت همچون وسيله نقليهاى است با سرعت معمولى و قانونى كه در مواجهه با خطر، مهار حركت آن زحمت چندانى ندارد، برخلاف ماشينى كه با سرعتى بسيار فراتر از حد شناخته شده و بايسته خود سير مىكند كه چه بسا به كلى اختيار آن از دست صاحبش بيرون رفته و مصيبتها به بار آورد و كنترل آن هم در صورت تحقق، صدها زيان و رنج و زحمت و اضطراب براى وسيله و صاحب آن به همراه دارد. و بىزيان است، زيرا با اين حال كنترل غريزه فشارى بر جسم و روان تحميل نمىكند تا به آن صدمهاى وارد شود و مفيد است چون موجب مىشود مغز و اعصاب و قواى بدن در حالت عادى به سر برند و تعادل روانى شخص محفوظ بماند وانرژى و سرمايههاى جسمى و روحى او بيهوده مصرف نشوند. پيش از اين نيز از قرآن كريم نقل كرديم كه بايد كسانى كه قدرت و وضعيت مساعد براى ازدواج ندارند عفت پيشه كنند وعفت در اين آيه گرچه در ابتدا مفهوم عمل خاصى منافى با آن را دارد ولى با تأمل بيشتر معلوم مىشود كه آيه كريمه معنايى عام دارد و عفت در همه اعضا و اندام را شامل است و اكنون طرق كنترل مثبت را به اختصار برمىشمريم: 1- پرهيز از فكر و ترسيم صحنههاى محرك در ذهن و خيال. عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) نقل مىكند كه حضرت(ع) فرمود: عيسى(ع) به اصحاب خود گفت:... موسى به شما دستور داد كه زنا نكنيد و من به شما دستور مىدهم كه فكر زنا هم در سر نپرورانيد تا چه رسد به اين كه زنا كنيد زيرا كسى كه خيال زنا كند مانند كسى است كه در خانهاى نقش و نگار شده دود و آتش به پا كند. چنين كارى گرچه خانه را نمىسوزاند ولى زينت و صفاى آن را مكدر كرده و فاسد مىكند(وسائلالشيعه، ج 14، ص 240). 2- دورى از نگاههاى مسموم و مناظر تحريكآميز. قرآن كريم در دو آيه متوالى دستور به اغماض و نگهدارى چشم از نگاه حرام و هوسآلود داده است. در آيه اول مىفرمايد: قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم... به مؤمنان بگو ديدشان - را از نامحرمان - فرو نشانند و نهانگاههاى خود را - از وقوع در حرام - نگه دارند و در آيه بعدى مىفرمايد: و قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن... به زنان مؤمن بگو - چشمهايشان را فرو گيرند و نهانگاههاى خويش را محافظت كنند(نور، آيه 30 - 31). جالب اين است كه در هر دو مورد خداوند متعال نخست دستور به مراقبت از نگاه محرك و عفت چشم مىدهد و آن گاه به حفاظت از عورت فرمان داده است. رسول اكرم(ص) مىفرمايند: «النظره سهم مسموم من سهام ابليس فمن تركها خوفا من الله اعطاه الله ايمانا يجد حلاوته فى قلبه؛ نگاه هوسآلود، تيرى است مسموم از تيرهاى شيطان، هر كس آن را به جهت خوف الهى ترك كند، خداوند ايمانى به او مىبخشد كه حلاوت آن را در قلب خود احساس مىكند»(الاخلاق، سيد عبدالله شبر، قم، انتشارات بصيرتى، ص 127). 3- گوش ندادن به آوازها و موسيقىهاى تحريككننده و مبتذل. در حديثى از حضرت صادق(ع) آمده است: ان رجلا سأله عن سماع الغناء فنهى عنه و تلا قول الله عز وجل: «ان السمع والبصر والفؤاد كلّ اولئك كان عنه مسؤولاً» (اسراء، آيه 36). «و قال يسأل السمع عما سمع والفؤاد عمّا عقد والبصر عمّا ابصر؛ مردى از آن حضرت درباره شنيدن آواز محرك پرسيد. حضرت از آن نهى كرده و اين آيه را خواندند: «به يقين گوش و چشم و دل هر يك مورد سؤال خواهند بود» و فرمود: گوش از آنچه شنيده و قلب از آنچه بدان دل بسته و چشم از آنچه ديده است مسؤول بوده و بازخواست خواهند شد(مستدركالوسائل، چاپ قديم، ج 2، ص 459، ابواب يكتسب به، باب 80). 4- اجتناب شديد از گفتگوهاى دوستانه و نشستهاى غفلتزا و معاشرت با دوستان ناباب و گوش سپردن به سخنان تحريكآميز. از حضرت امام باقر(عِ اينگونه روايت شده است: «من اصغى الى ناطق فقد عبده، فان كان الناطق يؤدى عن الله عزوجل فقد عبدالله و ان كان يؤدى عن الشيطان فقد عبد الشيطان؛ هر كس به سخن گويندهاى گوش فرا دهد او را بندگى كرده است، پس اگر ناطق از خدا بگويد شنونده، خداوند را بنده شده و اگر از شيطان و سخنان شيطانى بر زبانش جارى كند قطعا بندگى شيطان كرده است(وسائلالشيعه، چاپ ايران، كتابفروشى اسلاميه، ج 12، ص 236). 5- اعتدال در خوردن. بىترديد پرخورى و بىنظمى در خوردن در ذخيرهسازى و انباشتن موادى كه نيازمند تفريغ باشد مؤثر است، ولى در صورت اعتدال و كمخورى سهم ناچيزى از آن صرف تهيه آن مواد مىشود. در حديثى كه قبلاً از پيامبر گرامى(ص) نقل كرديم، آن حضرت پس از آن كه جوانان را به ازدواج ترغيب مىكنند مىفرمايند: و من لم يستطع فليصم فان الصوم به وجاء؛ هر كس قدرت بر ازدواج ندارد و روزه بگيرد يقينا روزه نيروى غريزه او را تضعيف مىكند(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 531). 6- اشتغال، ورزش و سرگرمىهاى مفيد. زيرا با وجود فراغت، هم مواد غذايى در تقويت غريزه به مصرف مىرسد و همفكر و خيال مصروف چارهسازى در تفريغ آن مىشود و لذا در روايات بر اشتغال و كار و پرهيز از فراغت (بي کار و وقت آزاد) تأكيد بسيار شده است. حضرت امام صادق(ع) در حديث پردامنه «مفضل» مىفرمايند: ... وهكذا الانسان لو خلا من الشغل لخرج من الاشر والعبث والبطر الى ما يعظم ضرره عليه و على من قرب منه... ... و همينگونه انسان اگر بىكار و فارغ باشد، به بيهودگى و سرمستى دچار مىشود و بر اثر آن به مسايلى مبتلا مىشود كه زيان آن هم بر خود و هم بر نزديكان او سنگينى خواهد كرد...(بحارالانوار، تهران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، ج 3، ص 87). 7- تلاوت قرآن. بىشك انس با قرآن، تلاوت، تدبر و تفكر در مضامين آن، خود شفاى هر دردى است كه به سرعت كار هر پريشانى را رو به سامان مىبرد و زخمهاى پنهان را التيام مىدهد و همتها را تا آسمانها بالا مىبرد و بشر را از فرو رفتن در عالم حيوانات را نجات مىبخشد. اميرمؤمنان(ع) مىفرمايند: «و تعلّموا القرآن فانه ربيع القلوب واستشفوا بنوره فانه شفاء الصدور و احسنوا تلاوته فانه انفع القصص؛ قرآن را فرا گيريد زيرا قرآن بهار دلهاست و از نور آن بر مرضها و دردهاى خود مرهم بگذاريد زيرا آن داروى شفابخش سينههاست و آن را نيكو تلاوت كنيد كه به يقين سودمندترين قصههاست»وسائلالشيعه، ج 4، ص 825، ابواب قرائة القرآن، باب 1، ح 7). خلاصه اين كه: راه حل دين در خصوص نوع مقابله و مواجهه به غريزه جنسى نخست ازدواج و نكاح مشروع است و در صورت عدم امكان، كنترل مثبت با شرحى كه بيان شد و سپس كنترل منفى با وجود همه زيانهاى آن، ولى هيچگاه به بىبند و بارى و افسارگسيختگى و آلودگى به گناه رضايت نمىدهد و زيان آن را به مراتب خسارتبارتر و ويرانگرتر از ضرر كنترل منفى مىداند. اين نوشتار را با اين جمله به پايان مىبريم كه بزرگان گفتهاند: «نفس را مشغول بدار وگرنه او تو را به خود مشغول ساخت».
کل مطلب تکراری نبود اما مفهوم کلی و هدفی که از صحبت مطرح کردن داشتید تکراری بود.
از روشهایی هم که برای "کنترل مثبت" بیان کردید از بینشون فقط تلاوت قرآن رو قبول دارم بقیه رو همه رو من دارم انجام میدم ولی همچنان در تحریک و میل شدید هستم
چرا اینقدر نا امید هستین، :crying: یخورده به پایین تر از خودتون نگاه کنید، به آدمایی که بیشتر از شما مشکل دارن، رفتین تو اون صفحه ی قرار معنوی ، یکی از کاربرای همین سایت، یقینا جوون هم بوده، حتما واسه خودش کلی آرزو داشته، اما الان رفته تو کما، من خودم مامانم پارسال به خاطر دیسکش چند روز نمی تونست حرکت کنه، بستری بود، ولی تو بیمارستان یکی رو دیدم شوهرشو از دست داده بود، تا چند ساعت اصلا یادم نبود که مامان خودم تو همون بیمارستان بستریه!! آدم واسه همین سلامتی باید یه عمری ممنون خدا باشه،
مشکلات هست، واسه همه هم هست، من تو 2 سال گذشته مادرمو شاد ندیدم، به خاطر مشکلاتی که داشتیم الان دیگه مامانم خودشو باخته، رنج از این بزرگتر که علاوه بر تمام مشکلات، عزیزانت همیشه افسرده باشن!!
من که شما رو نمیشناسم، ولی در این حدی که از نوشته تون پیداست حرف می زنم ، ناامید نباشین، آدم باید قوی باشه، اطرافیان شما چه گناهی دارن با دیدن شما یاد غصه هاشون بیفتن، با تمام توان سعی کنید شاد باشید تا این نشاط به دور و بری هاتون منتقل بشه ، من عضویتم مال سال 91 ولی الان تازه دو هفتس دارم تو اسک دین فعالیت می کنم، کلی نشاطم بیشتر شده:moj:، بعضی وقتا یه حرفایی رو اینجا می زنم که با احدی در موردش صحبت نکرده بودم و این باعث میشه سبک بشم،
جوونای ما چه بلایی دارن سر کودک درونشون میارن، [FONT=arial]چند روزی گر به کام مدعی گردد فلک /// غم مخور خسرو که روزی هم به کام ما شود، اون موقع بدون کودک درون چطوری آدم جوونی کنه، خوش بگذرونه، دپرسی تا به کی، آیا به نظر شما این کار درستیست؟!!!!
جالبه شما که خانوم هستین به خاطر پیدا نکردن کار ، ازدواج و .... اینقدر ناراحتین، پس آدمایی مثل من که باید خون گریه کنن دیگه، , ولی من عوض غصه خوردن، رفتم چند تا جوک با ادبی پیدا کردم، بعد خودم به عنوان پیغام بازدید کننده برای خودم جوک فرستادم، حالا هر وقت صفحه کاربری خودمو نگاه می کنم خندم می گیره، شما هم برید نگاه کنید ، شاید خندتون گرفت، منم یه ثوابی بردم
هم اکنون در این لحظات ملکوتی اذان ظهر به پایان جلسه ی مشاوره ی مفتی نزدیک می شویم، صلوات هر که با آل علی پیوست عنوانی گرفت قطره چون واصل به دریا میشود در یا شود
یا علی مدد
ممنونم از توضیحات خوبتون
من خدا رو شکر همه شرایط زندگیم خوب بوده، خودم هم فقط تلاش کردم ولی وقتی رسید به برداشت نتیجه همه چی سنگ شد افتاد رو سرمون.
حرفتون رو قبول دارم، باید بابت نعماتمون خدا رو شکر کنیم، و من هم شاکرم ولی دلیل نمیشه که هیچ وقت چیزی نخوایم، چون کسی پایینتر از ما یه چیز دیگه رو نداره.
در مورد کار که پسر و دختر نداره، الان دخترا هم همپای آقایون دارن کار میکنن. بالاخره هر کی که زحمت کشیده انتظار داره یه بهره ای هم ببره. مخصوصا دخترایی که دیگه امید ازدواجی هم براشون نیست، حداقل باید بتونن خرج خودشون رو در بیارن.
من والله همه ی عمرم رو گذاشتم سر درس و کتاب و دانشگاه و به قولی آفتاب و مهتاب رو به خودم حروم کردم، آخر سر دیدم ای داد بیداد آفتاب مهتاب دیده ها خیلی خیلی موفقتر هستن...
من حقیقتش بیشتر از خودم و خانوادم شاکیم که چه فرصتهایی رو از دست دادیم به خاطر بی تجربگی و بی فکری. آخه تک دخترم و کلا فامیل هم نداریم، یعنی جوری هستیم که خیر و شر نداریم، و متاسفانه هیچ تجربه ای در این زمینه ها نداشتیم. خواستگار هم خیلی خیلی بود با موقعیتهای خیلی خوب (البته لیزها رو باید حذف کرد) هم سنتی و هم دانشگاهی ولی متاسفانه اصلا هیچ کدوممون بلد نبودیم چیکار باید بکنیم. من چادری هم نیستم ولی اینقدر بچه بودم که اصلا نمیدونستم چیکار باید کرد، در نتیجه فرار میکردم، کسی هم نبود نه نصیحتی بکنه، و نه راه درست رو نشون بده. دوستهای دخترمون هم که .....فقط خودم بودم و خودم. باورتون میشه ما اصلا کلمه ازدواج تو خونمون نمیاریم، چه برسه به اینکه بشینیم درموردش حرف بزنیم.
پدر و مادرم هم با وجود اینکه تحصیلکرده هم هستن از خودم بدتر، هر جا میرفتیم کلی خواستگار پیدا میشد، چه به پدرم میگفتن، چه به مادرم، هیچ کدوم نمیتونستن مدیریت کنن و اصلا جدی نمیگرفتن (هر چی فکر میکنم متوجه نمیشم چرا اینقدر راحت از دست میدادن، آخه اهل مادیات هم نیستن، فکر میکنم به خاطر اینکه نمیتونستن باور کنن که وقتشه). تا کارشناسی که با اجازه و صلاحدید خودشون بدون اینکه اشاره ای بکنن، رد میکردن. بعدشم که یه جور دیگه...(نه به خاطر مادیات ها، به خاطر بی تجربگی و بی تدبیری). خودم بارها دیده بودم که همسایمون میومد کاملا مستقیم به مامانم میگفت که ما شما رو خیلی دوست داریم، کاش فامیل شیم، ....و حتی مستقیم میگفت، مامان من تنها کاری که میکرد یه لبخند به لب داشت، نه میگفت در خدمتیم، نه میگفت ما هم خوشحال میشیم، هیچی فقط و فقط نگاه میکرد... خیلی هم آدمهای درست و حسابی ای بودن که شاید دیگه هیچ وقتم همچین آدامایی قسمتم نشه. الان بعد از کلی اصرار از اونها و کلی اهمال از خانواده ما، بچشون هم بغلشون و چقدر عروسشون خوشبخته. و کلی از این ماجراها داشتیم....
اینا با زندگی من اینقدر راحت بازی کردن، الان دیگه خودم تصمیم گرفتم ترکشون کنم...من دست و پاشون رو میبوسم به خاطر این همه زحمتهایی که برام کشیدن، از کوچکترین چیزی برام دریغ نکردن، ولی در عوض باعث شدن یک عمر تنهایی و حسرت نصیبم شه....مگه فقط زندگی تحصیل و خورد و خوراکه. نمیتونم ببخشمشون.
الان خودشون هم متوجه شدن چیکار کردن، ولی دیگه فایده ای نداره، البته درست بشو هم نیستن، خودشون هم افسردگی گرفتن کمابیش. منم تصمیم گرفتم خودم برم تنهایی یه زندگی مستقل درست کنم... آرزوم هم همینه... دعا کنید این کار من درست شه.
شما پسرید، نگران این نیستید که دیگه فرصتی نخواهید داشت، مشکل عاطفی هم ندارید که ، باز حداقل این نیاز جنسی رو میشه یه جوری سرکوبش کرد.
کاش استاد مشکور هم این پست رو بخونن و جواب بدن
استاد من که تقصیر خودم نبوده، پس من چی؟ من باید تا آخر عمر مکافات اهمال و سهل انگاری اینا رو بدم؟ انصافه؟
اگه این غریزه نباشه از کجا میشه گفته که ادعا های ادام ها در اینکه خدارو و ائمه رو قبول دارن صحیح است یه ازامیش هست برای انسان
خوب الان ما یه کاربر جدید بهمون اضافه شده!!:khandeh!:
اولا از کی تا حالا باید برای مشخص شدن اعتقاد به خدا و ائمه آزمایش جنسی بشی؟!!!!:khandeh!:
در ثانی امتحان یه ساعت ، دو ساعت ، یه روز ، دو روز ، یه هفته ، دو هفته ، یه سال ، دو سال !!!!:khandeh!:
حاجی بی خیال، رو بعضی چیزا اسم امتحان الهی بذاری، حرص آدم در میاد! ، کلا خدا خیر خواه، ازدواج هم که کلا امر خیره!!!:khandeh!:
مثلا دیدی طرف نمی ره کربلا می گه خدا نخواست! ، نطلبید!، قسمت نشد! ، همیشه تو دلم می گم تو سعی کردی که می گی نطلبید، یا نشستی تو خونه منتظری تو قرعه کشی برنده شی!!!:khandeh!:
از کارکتر :khandeh!: برای تقلیل تندیه کلام استفاده کردم
من حقیقتش بیشتر از خودم و خانوادم شاکیم که چه فرصتهایی رو از دست دادیم به خاطر بی تجربگی و بی فکری. آخه تک دخترم و کلا فامیل هم نداریم، یعنی جوری هستیم که خیر و شر نداریم، و متاسفانه هیچ تجربه ای در این زمینه ها نداشتیم. خواستگار هم خیلی خیلی بود با موقعیتهای خیلی خوب (البته لیزها رو باید حذف کرد) هم سنتی و هم دانشگاهی ولی متاسفانه اصلا هیچ کدوممون بلد نبودیم چیکار باید بکنیم. من چادری هم نیستم ولی اینقدر بچه بودم که اصلا نمیدونستم چیکار باید کرد، در نتیجه فرار میکردم، کسی هم نبود نه نصیحتی بکنه، و نه راه درست رو نشون بده. دوستهای دخترمون هم که .....فقط خودم بودم و خودم. باورتون میشه ما اصلا کلمه ازدواج تو خونمون نمیاریم، چه برسه به اینکه بشینیم درموردش حرف بزنیم.
پدر و مادرم هم با وجود اینکه تحصیلکرده هم هستن از خودم بدتر، هر جا میرفتیم کلی خواستگار پیدا میشد، چه به پدرم میگفتن، چه به مادرم، هیچ کدوم نمیتونستن مدیریت کنن و اصلا جدی نمیگرفتن (هر چی فکر میکنم متوجه نمیشم چرا اینقدر راحت از دست میدادن، آخه اهل مادیات هم نیستن، فکر میکنم به خاطر اینکه نمیتونستن باور کنن که وقتشه). تا کارشناسی که با اجازه و صلاحدید خودشون بدون اینکه اشاره ای بکنن، رد میکردن. بعدشم که یه جور دیگه...(نه به خاطر مادیات ها، به خاطر بی تجربگی و بی تدبیری). خودم بارها دیده بودم که همسایمون میومد کاملا مستقیم به مامانم میگفت که ما شما رو خیلی دوست داریم، کاش فامیل شیم، ....و حتی مستقیم میگفت، مامان من تنها کاری که میکرد یه لبخند به لب داشت، نه میگفت در خدمتیم، نه میگفت ما هم خوشحال میشیم، هیچی فقط و فقط نگاه میکرد... خیلی هم آدمهای درست و حسابی ای بودن که شاید دیگه هیچ وقتم همچین آدامایی قسمتم نشه. الان بعد از کلی اصرار از اونها و کلی اهمال از خانواده ما، بچشون هم بغلشون و چقدر عروسشون خوشبخته. و کلی از این ماجراها داشتیم....
اینا با زندگی من اینقدر راحت بازی کردن، الان دیگه خودم تصمیم گرفتم ترکشون کنم...من دست و پاشون رو میبوسم به خاطر این همه زحمتهایی که برام کشیدن، از کوچکترین چیزی برام دریغ نکردن، ولی در عوض باعث شدن یک عمر تنهایی و حسرت نصیبم شه....مگه فقط زندگی تحصیل و خورد و خوراکه. نمیتونم ببخشمشون.
این ماجرا ها تو همه ی زندگی ها هست، من روزی که رفتم دانشگاه بب پدرم که تو این موضوع شوخی می کردم، می گفت 10 سال دیگه، الان از اون زمان که می گفت 10 سال دیگه داره 6 سال می گذره، فک کنم الانم که زن می خوام، اینقدر سر بدوننم که تا بشه همون وعده ی 10 سال دیگه، من از این حرف و فکر خانوادم ناراضیم، نمی تونم همه زندگیمو که تعریف کنم ولی مشابه ناراحتی هایی که شما ازش گفتین تو خونه ی ما در حدی هست که از زیادی غصه و فشار عصبی ، زد به سیاتیک مامانم و پارسال 2 ماه استراحت مطلق بود، حالا شما خودت قضاوت کن ارزششو داره که به خاطر این مشکلات(که البته موضوع کوچیکیم نیست)، خدای نکرده ، زبونم لال یه موجود عزیزتر رو از دست بدی،: ما یه اصطلاحی داریم، می گیم آدم از مادر یتیم می شه،
مامانم یه شاگرد داشت بنده خدا سنش بالا رفته بود، از نقل و قول های مامانم می دونستم به لحاظ روحی یکمی دپرسه، ولی شکر خدا شب میلاد پیامبر یه همسفر پیدا می کنه:Kaf:
الان ظاهرا از مقامات بالا دستور رسیده که باید آبجی کوچیکه رو ببرم پارک، خدا روزی رسونه ، کلا همه ی چیزای خوب روزی حساب می شه، دوباره باید این بیتو بیارم: چند روزی گر به کام مدعی گردد فلک /// غم مخور خسرو که روزی هم به کام ما شود
حالا شما خودت قضاوت کن ارزششو داره که به خاطر این مشکلات(که البته موضوع کوچیکیم نیست)، خدای نکرده ، زبونم لال یه موجود عزیزتر رو از دست بدی،: ما یه اصطلاحی داریم، می گیم آدم از مادر یتیم می شه،
مامانم یه شاگرد داشت بنده خدا سنش بالا رفته بود، از نقل و قول های مامانم می دونستم به لحاظ روحی یکمی دپرسه، ولی شکر خدا شب میلاد پیامبر یه همسفر پیدا می کنه:Kaf: برم پارک تاب سرسره بازی کنم دیگه
یا علی مدد
نه ارزش نداره، ولی دیگه دست خودم نیست، گفتم مشکل من فقط ازدواج نیست، کاش اون یکیا حل میشد، این یکی رو میذاشتیم به یه حساب دیگه!
خدا نکنه، به خاطر همین هم میخوام ترکشون کنم، چون با این افسردگی ای که من گرفتم، دارم نابودشون میکنم... منم حق دارم مستقل بشم.
بازم میگم شما پسر هستید، برای شما خیلی فرق میکنه، حتی اگه این شش سالتون هم دوباره بشه ده سال، باز میتونید اقدام کنید. ولی همه ی این کوتاهی ها برای من شده single forever.
برای من مسئله ی ازدواج تموم شدست، نه دعایی میکنم و نه آرزویی در این زمینه، ازدواج دیرهنگام هم میخوام صد سال سیاه نباشه....
بازم که اینو گفتید شما هم
من مطمئنم مشکل همه یا نخوام بگم همه اکثر افرادی که تو این سایت هستن اینی که شما گفتید نیست
ما دنبال ماشین عروس ونمیدونم خونه و عروسی فلان و اینا که گفتید نیستیم
من هرجا رفتم خواستگاری ملاکم عقط این بوده چادری بودن نجابت رعایت حرمت محرم نامحرم عدم خودآرایی در مقابل نامحرم و دانشجوی پزشکی نبودن
نه دنبال مال بودم نه قیافه نه این مواردی که شما عنوان کردید
ولی با همین ملاکها موردی پبدا نشده اندک موردهایی هم که بودن جواب رد دادن به دلیا قیافه من و دلیلهای دیگه
حالا من خودم ازدواجم رو سخت کردم؟ من که روز روز و شب دارم به پدر و مادر میگم دنبالش باشن
سلام
البته این مطالبی که گفتم در پاسخ به آن خانم بود .ولی ظاهرا من تنها مقصر نیستم چون شما هم مطلب من رو خوب متوجه نشدید . حرف من شخص شما و شخص آن خانم و ... نبود من به طور کلی گفتم که عرف ما و جامعه ما که مردمش این مطالب رو عرف کردند عامل این کار هستند و فقط مقصودم این بود که این خانم رو از این اشتباه خارج کنم که خداوند مقصر است که این غریزه رو خلق کرده . و مقصودم این بود که این غریزه به خودی خود مشکلی نداردو اگر مشکلی هست اموری است که خود انسانها به ما هو انسان درست کردند . نه شخص شما . و مقصودم دادن راهکار نبود فقط خواستم اصلاح عقیده کنم. همین . البته راهکار دارد ولی زمانبر و وابسته به اراده جمعی انسانها.
ولی اگر دقت کنید نمونه مشکل شما رو بعضی از خانم ها هم مطرح می کنند یعنی هنوز خانم هایی هستند که این مسائل براشون خیلی مهمه فقط باید پیداشون کرد. امیدوارم خیلی زود یکی از بهترین هاشون قسمت شما بشه...:ok:
نظرات جالبی تو این موضوع خوندم.کاملا دو دسته عقیده مجزا
کسانی که معتقدند باید تقوا پیشه کنی و کنترل غریزه داشته باشی و مشکل همش مربوط به اینه که ازدواج سخت شده و جوونا تلاششون کمه و کنترل نگاه ندارن .دسته دومم کسانین که تو بطن ماجران و دارن عذاب میکشن هم غریزشون زیاده هم امکان ارضاش ندارن و معتقدن کسی درکشون نمیکنه.شاید درست باشه چون تا تو موقعیت کسی نباشی نمیتونی درکش کنی.اومدم اینجا از تجربه خودم بگم من ازدواج کردم تو مجردی مشکلات زیاد داشتیم حالا من خانومم کنترلش برام راحت تر بوده اما همسرم ازگفته های خودش خیلی اذیت شده پس کاملا حال اون افرادی که مشکل دارن و میفهمم .من یه آدم مذهبی سفت و سخت نیستم معتقدم اما مثلا مثل آقای mehrant انقدر دعا و ذکر نگفتم دنبالشم نبودم اما برای کنترل کردنش تجربه خودم میگم آقای mehrantمنم مثل شما پزشکم البته سخت تر چون دندانپزشکم و رابطم نزدیکتر تو شرایط شما بودم مردان نامحرمی که باهاشون خیلی ارتیاط داشتم کاملا میفهممتون اما من فقط با خودم تمرین کردم طرف مقابلم نبینم انقدر زیاد که کم کم برام عادی شد اوایل خیلی صحنه ها تو ذهنم میومد و با هر مرد جذابی که میدیدم داستان سرایی میکردم اما کم کم تونستم کنترلش کنم تا جایی که فرد روبروم نبینم فقط برام بشه یه عضو مثلا فقط دندون که باید معاینه شه تا وقتی ازدواج کردم الان تازه میفهمم که هیچ جیز خاصی نیست و ذهن من فقط داستان ساخته یعنی بعدش میگی همین بود که انقدر فشار میاورد روم آخرش میشه این تو واقعیت چیزی که اتفاق میفته هیچوقت شبیه اون تصویر ذهنی نیست همسرمم به این موضوع کاملا واقفه کهانقدر تو دوران مجردی ذهنش اذیتش کرده الان میفهمه فقط چون ازش دور بوده و غیر قابل دسترس براش خیلی هیجان داشته.انشا... که کمکی شده باشه بهتون .
به جرئت میتونم بگم که این مفیدترین پستی بوده که در چند ماه اخیر تو کل اینترنت خوندم!
من یکی که جوابمو از این پست گرفتم.
خدا خیرتون بده
سلام به همه دوستان،من ۲۸ سالمه ۲۶ ازدواج کردم،الان هم از زندگیم راضیم خداروشکر،غریزه جنسی هم چیز بدی نیست،زمان مجردی منم خیلی زجر کشیدم،ولی همون زجرا و دوری از گناه بود که ترغیب شدم به ازدواج توی سخت ترین شرایط مالی
سخت بود ولی به راحت شدنش از نظر جنسی می ارزید
توصیم به جوونای کوچکتراز خودم«البته من کوچیک همه هستم»اینه که تمام سعیشونو بزارن رو عفت و تا میتونن نگاهشونو کنترل کنن و تمام تلاششونو بزارن واسه جور کردن شرایط ازدواج
سخته اما شدنیه،شغل مناسب و پایدارو آینده دار پیدا کنن،پول جمع کنن،بلاخره والدین و فامیل هم کمک میکنن،انشالله مشکل همه جوونا حل میشه...
من کاملا از خودم بدم میاد
چرا خداوند غریزه و نیاز جنسی رو در انسان قرار داد؟؟؟
واقعا دلیل اینکه خداوند غریزه جنسی رو در انسان قرار داده نمیدونم و از این ویژگی حیوانی متنفرم...
خسته شدم از افکار مزخرف و اینکه الآن نمی تونم ازدواج کنم...
خدا می تونست این ویژگی رو در انسان خلق نکنه اما نخواست...
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از این نیاز متنفرم
از فکر کردن دربارش متنفرم
الآن شرایط ازدواج رو ندارم و از فکر کردن به ازدواج متنفرم
واقعا خسته شدم
به خاطر فکر کردن به این موضوع مزخرف خیلی از چیزامو از دست دادم
نمی دونم به کجا پناه ببرم
به خدایی که دوسش دارم اما ازش خجالت می کشم؟؟؟
تا کی می خوام گناه کنم؟
و تا کی می خواد آبروم رو حفظ کنه؟؟؟
از مرگ در این وضعیت می ترسم اما...
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
خواهر عزیز میل جنسی یکی از بالاترین نعمات خداست و هرگز نباید آنرا حیوانی به حساب آورد. به این روایت توجه کنید:
[INDENT]عن جميل بن دراج قال: قال أبو عبد الله ع ما تتلذذ الناس في الدنيا و الآخرة- بلذة أكثر لهم من لذة النساء و هو قول الله «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ- وَ الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ» إلى آخر الآية- ثم قال: إن أهل الجنة ما يتلذذون بشيء في الجنة أشهى عندهم من النكاح لا طعام و لا شراب
از جمیل دراج که گفت امام صادق علیهالسلام فرمودند که مردم لذتی نمیبرند نه در دنیا و نه در آخرت که لذتی بزرگتر باشد از لذت زنان و این قول خداوند است که «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ- وَ الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ»، سپس فرمود همانا اهل بهشت لذتی بالاتر از نکاح نزدشان نیست، نه از خوردنیها و نه از آشامیدنیها ... [البته منظور لذات جسمانی است]
[/INDENT]
از مرحوم آیتاللهبهجت نقل شده است که ایشان فرمودند که حلال خدا هر چه لذتش بیشتر باشد ثواب اخروی آن هم بیشتر است و هر چه گناه لذتش بالاتر باشد گناهش بزرگتر است ... ازدواج و شهوت زنان برای مردان از بالاترین نعمات خداست و هرگز نباید آنرا حیوانی فرض کرد ... البته اگر این لذت از راه حلالش باشد آنقدر ارزش نزد خداوند دارد و گرنه از راه حرامش اگر باشد جزء بدترین گناهان و در واقع جزء گناهان کبیره خواهد بود با کلی عوارض روحی و شاید جسمی و شاید اجتماعی ...
اینکه شما در سختی هستید بخاطر بدی این غریضه نیست بخاطر بد بودن شرایطی است که پذیرفتن سبک زندگی غربی به همهی ما تحمیل کرده است، برای رفع این مشکلات هم یا باید پا روی اعتقادانمان بگذاریم و دوستی دختر و پسر را و سایر انحرافات عاطفی و جنسی را آزاد کنیم و حتی همجنسگرایی را هم نعوذبالله آزاد کنیم و یا باید دست از این سبک زندگی غیرعقلایی و حماقتگونه برداریم و سبک اسلام را اختیار کنیم که در آن سعادت دنیا و آخرت با هم است:
چارهای نداریم ... اگر بخواهیم زندگیامان درست شود باید بجز در صحنهی سیاسی در صحنهی اجتماعی و تفکرات شخصی هم از شر آثار پهلویها نجات پیدا کنیم، این متأثر شدن از غرب آتشی است که آن ملعونها در دامن ما انداختهاند و آنقدر در گوشمان خوانده شده است که کنار گذاردنش خیلی ساده نیست، مذهبیها هم گاهی آنها را خلاف اخلاق میپندارند حال آنکه اصول اخلاقی برای یک مسلمان توسط دین خداوند تعریف میشود ... زیاد داریم کسانی که زخمخوردهی شبیخون فرهنگی هستند و اصرار دارند که آنها فکر خودشان را دارند و تنها عقل است که ایشان را به غرب گره زده است و از اسلام فاصله داده است ... چارهای نداریم اگر بخواهیم این دردها در جامعه کم شود که به اسلام و به تمام قوانین آن پایبند شویم ... چارهی دیگری نداریم ...
سن ازدواج باید بیاید پایین ... ازدواج باید ساده شود ... کسانی که نمیتوانند ازدواج کنند باید بتوانند متعه کنند ... مجردها باید از تجرد بیرون بیایند ... باید دانست که این نیاز جنسی نعمت است و کثسف و حیوانی نیست ... باید بین رفع شهوت حلال و فساد و شهوتپرستی فرق قائل شد ... تا ذهن خود ما مذهبیها نسبت به مطالب اسلام انحراف دارد و آنها را برنمیتابد چه انتظاری از غیرمذهبیها یا ضعیفالمذهبها داشته باشیم؟
جناب باء....
بحث سر این نیست که ارضای این غریزه از طریق روابط آزاد مثل غربیها و روابط نامشروع صورت بگیره....
بحث اینه که چطور چنین نیرویی میتونه خوب باشه، و حتی اونجوری که شما گفتید ثواب داشته باشه؟ ؟؟؟:Gig:
وقتی که یه جوون مجرد رو که امکان ازدواج هم براش نبوده اونقدر تحت فشار و تحت تاثیر قرار میده که بر مسائل روحی و روانی فرد هم تاثیر بذاره و زندگی اش رو مختل کنه....
نمیدونم ما نمیتونیم به خدا اشکال بگیریم
ولی نمیشد این نیرو بعد از ازدواج بوجود بياد؟ آخه چرا یه جوون مجرد که بخواد به دستورات اسلام پایبند باشه اینقدر باید از وجود این نیرو در عذاب باشه؟
و هرچی هم دعا میکنیم خدایا یا ازدواج رو برامون فراهم کن که از این وضعیت خارج بشیم یا این نیرو رو ازمون بگیر دعامون مستجاب نمیشه که نمیشه
باسلام
پستها رو نخوندم، اگه پستم تکراری هست بگید حذفش کنم. نيروي شهوت و گرايش جنسي از امور و گرايشات طبيعي در وجود بشر است، كه اصطلاحاً «غريزه جنسي» ناميده ميشود. اما برخي از دانشمندان به كاربردن «غريزه» را در مورد انسان نادرست ميداند زيرا غريزه شامل ويژگيهايي است كه در مورد انسان صادق نيستند. رفتارهاي غريزي رفتارهاي ارثي و خودكار هستند كه يادگيري در آن تاثير ندارد و تحت تاثير ژنها بروز ميكنند، اين رفتارها تغيير ناپذيراند و در تمام افراد يك نوع يكسان بروز ميكنند. به طور مثال تمام افراد يك نوع پرنده در زمان خاص و به شكل خاص رفتاري را انجام ميدهند مثلا لانه سازي ميكنند كه يادگيري در آن تاثير ندارد. اما گرايش جنسي در انسان يك ميل انگيزشي است كه يادگيري در آن نقش دارد، تحت تاثير نگرشها، پيشبينيها و انتظارات شخص است، باورها، تصورات، فرهنگ و جامعه در آن اثر دارد پس نميتوان آن را غريزي دانست بلكه يك گرايش انگيزشي است. ما در عصري زندگي ميكنيم كه جهان به شدت در ماديات فرو رفته و يك سره غرق در جاذبههاي نفساني و امور شهواني گرديده است. در شرايط كنوني،خلأ عظيم و هولناكي از اخلاق و معنويت پديد آمده و تمامي مشكلات انسانها نيز از همين جا ناشي شده است. اگر با تقويت ايمان و نيروي اراده، باورها و اعتقادات نوجوانان تقويت گردند، بدون شك بخشي از مشكلات آنان به ويژه در زمينه مسايل اخلاقي و شهوت و غريزه جنسي درمان ميشود. اگر نوجوان از ته دل باور نمود كه تمام اعمال و رفتار او را خدا ميبيند و بر اساس عملكرد افراد به آنها پاداش ميدهد و اساساً سعادت و خوشبختي انسان به دست خودش ميباشد، در اين صورت احتمال اينكه مرتكب گناه نشود بسيار زياد است. يقين داشته باشيد، تا زماني كه نيروي ايمان و تقوا در وجود انسان بارور و تقويت نگردد، هيچ ضمانتي از شهوت و انحرافات اخلاقي وجود ندارد. به خصوص در وضعيت كنوني كه عوامل تحريك كننده بسيار زياد است. بنابراين قبل از هر چيز سعي كنيد نيروي ايمان و تقوا را در وجود خويش بارور كنيد. اگر فكر و ذهن شما متوجه خدا باشد و هميشه نماز خود را اول وقت انجام دهيد، خداوند شما را ياري ميكند تا از هر گناهي مصون بمانيد و تحت تأثير شهوت و غريزه جنسي قرار نگيريد. خداوند در قرآن ميفرمايد: «ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر»به درستي كه نماز انسان را از هرگونه آلودگي و عمل زشت و گناه دور نگه ميدارد. نماز واقعي نه تنها والاترين عامل كنترل شهوت و دفاع در برابر هجوم انحرافات اخلاقي تلقي ميشود، بلكه عامل تهاجمي عليه انحرافات و شهوتها نيز محسوب ميگردد. كلامی از امام صادق (علیه السلام) قال الصادق (علیه السلام) : «النظر سهم من سهام الشیطان...؛ «نگاه كردن (به نامحرم) یكی از تیرهای زهرآگین تركش ابلیس است» و چه بسا كه یك نگاه سبب حسرت و ندامت طولانی شود.» در این رابطه به كتاب «چشم و نگاه» نوشته آقای حسین حقجو مراجعه نمایید. ـ عفاف و حفظ نفس از كتب لغت استفاده میشود كه «عفاف» به معنی «خودداری»و حفظ نفس از تمایلات و شهوات نفسانی است. «عفّت» به معنی پدید آمدن حالتی در نفس است كه آدمی را از غلبه شهوت باز میدارد و عفیف به كسی گفته میشود كه دارای این وصف و حالت باشد. در قرآن كریم آیات متعددی در این رابطه موجود است كه به برخی از آنها اشاره میكنیم: خداوند متعال در قرآن كریم میفرماید: « وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ...؛«و كسانی كه امكانی برای ازدواج نمییابند، باید پاكدامنی پیشه كنند تا خداوند از فضلِ خود آنان را بینیاز گرداند....». از این آیه معلوم میشود كه قدم اول و راه اصلی در كنترل غریزه جنسی ازدواج است؛ اما از آنجا كه همه افراد امكان ازدواج كردن را ندارند میبایست تقوا و عفاف به خرج دهند و از گناه و آلودگی بپرهیزند؛ تا آنگاه كه امكان ازدواج بیابند. در آیات دیگری، آنان را كه دامن خویش آلوده نمیسازند را تشویق كرده و گرامی میدارد: «.... وَالحافِظینَ فُرُوجَهُم وَالْحافِظات...»« قُلْ لِلْمُۆْمِنِینَ... وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ... و قل للمۆمنات ... و یحفظن فروجهن...؛ http://akhlagh.porsemani.ir/node/1425
مطالعه کنید
[SPOILER]
حكمت غريزه جنسى در بشر: استمرار و بقاى موجودات زنده برخوردار از حكمت و فلسفهاى است كه در اصل وجود آنان بوده است و آفريدگار جهان آن را از دو راه عملى مىكند: 1- از طريق تغذيه و رساندن مواد لازم به بدن براى جايگزينى آنچه از آن به تحليل مىرود. 2- از راه لقاح. اولى موجب بقاى ذات و خود موجود است و ديگرى وسيله استمرار نوع در بستر زمان است. در اين ميان، حيوانات اصولاً توجهى به ضرورت بقا ندارندو تنها براساس غريزه عمل مىكنندو انسانها هم ممكن است بر اثر غفلت و يا نداشتن ا نگيزه ماندن، در پى عملى شدن عامل بقاى خود نباشند و اين اهمالكارى، قطعا به انقراض نسل آنها خواهد انجاميد. بدين جهت خداوند حكيم و مهربان، ميل به تغذيه وجنس مخالف را در وجود آنان قرار داد تا اين كه آنها از خوردن و آشاميدن و لقاح، احساس لذت كرده و به انگيزه ارضاى اين خواست طبيعى خود، نسبت به اين دو عمل اقدام كنند و به موجب آن همواره در صدد اجراى عامل استمرار وجود خويش باشند. 2- نيرومندى غريزه جنسى: قدرت و قوت بسيار غريزه جنسى و ميل به خوردن و آشاميدن در بشر و تأثير فراوان و غير قابل انكار آن در چرخه زندگى او و نقش بنيادى و بسيار قوى آن در شكلدهى به شخصيت و رفتار و افكار او و سمت و سوىبخشى به تحركات فردى و اجتماعى او قابل انكار نيست و بدين جهت و بر همين مبنا در يک رويکردي افراطي دو مكتب «فرويديسم» و «ماركسيسم» در عرصه حيات فكرى بشرى پديد آمد و هر يك از دو مكتب با بزرگ كردن بيش از حد هر كدام از آن دو خواسته طبيعى و اصالت دادن به آن، همان را پايه و اساس شخصيت و حيات بشرى قرار داده و ساير نيازها و اميال او را بازتاب و برآيندى براى آن به شمار آورد. در اين ميان غريزه جنسى از قدرت و نيروى فزونترى برخوردار است و حكمت آن هم شايد به جهت وجود زحمات و رنجهايى باشد كه بر اثر اين غريزه براى مرد و به ويژه زن، در باردارى و تربيت و تأمين فرزند پيش مىآيد. 3- خطرات شهوتگرايى: ميل به لقاح كه در اصل آفرينش به جهت تأمين بقاى موجودات زنده، در نهاد آنها به وديعت سپرده شد، آن گاه كه در اختيار بشر قرار گرفت، با سوء استفاده از آن، در جهت هلاكت و تباهى او نيز به كار رفت. اين غريزه، اگر رها شود، همچون موريانه كه بىرحمانه بر درختان تناور هجوم مىآورد و از درون آن را پوك و تهى مىسازد، جسم و جان آدمى را به تحليل برده و رفته رفته به ويرانى و سقوط مىكشاند. اين غريزه چنانچه در اختيار هوا و هوس بشر قرار گيرد، بلايى كه بر مغز و اعصاب و قواى جسمى و روانى او وارد مىكند به گفته يكى از عالمان سترگ اخلاق و تربيت همچون كارگزار ستمگرى است كه رييس حكومت او را، مطلقالعنان بر جان و مال مردم مسلط كند و او به تدريج تمامى اموال آنان را به زور از صاحبانش گرفته و به مصرف خود رساند وآنها را در بدبختى و دريوزگى رها سازد. ولى اگر تحت فرمان عقل و خرد باشد و مطيع آن گردد، بسان كارگزار عادلى است كه ماليات را عادلانه از مردم مىگيرد و ساير اموال آنان را براى خود آنها باقى مىگذارد و در نتيجه هم دستگاه حكومت اداره مىگردد و خدمات آن متوقف نمىشود و هم مردم به زندگى عادى خود ادامه مىدهند و بدينسان نه تنها غريزه جنسى با وجود سلطه عقل بر آن، اشباع خواهد شد بلكه ساير قواى بدن نيز سالم مانده و با نشاط به وظايف مربوط به خود خواهند پرداخت(جامعالعسادات، ج 2، ص 10). شهوت جنسى، غريزهاى بسيار مقتدر و بىرحم است كه اگر با بىبند و بارى پيروى شود، تمام قواى انسانى را مقهور خويش مىسازد. نيروى جسمانى و مغز و اعصاب را به سرعت رو به تضعيف مي برد، ذهن را مسموم، انديشه را مغشوش و قدرت تصميمگيرى و اراده بشرى را تباه مىكند. پيروى بىبند و بار از اين غريزه، همت آدمى را پست، فكر را نزديكنگر و محدود و شخص را در مواجهه با مشكلات حيات و فراز و نشيبهاى آن ناتوان و عليل مىكند و قلب را كه مىتواند حرم خداوند و جايگاه او گردد، به لانهى شيطان و جولانگاه ابليس تبديل مىسازد. سخن گرانبهايى از رسول اكرم(ص) نقل شده است كه آن حضرت فرمودند: «پس از خود از سه چيز بر امت خود نگرانم: گمراهى و انحراف پس از معرفت و هدايت؛ حوادث و وقايع گمراهكننده و شكمبارگى و شهوترانى»(همان، ص 4). خطر تهاجم فرهنگى و تجاوز به مرزهاى اعتقادى و معنوى ما كمتر از حمله به مرزها و حدود جغرافيايى نيست، كه به مراتب از آن حساستر و مصيبتبارتر است. مقابله با متوليان و لشكريان تهاجم فكرى، همچون مبارزه با متجاوزان ارضى، ضرورت قاطع دارد، استقامت و صبر مىخواهد، قربانى و شهادت لازم دارد، سلاح و مهمات و نقشه و تدبير مىطلبد. سلاح اين ميدان، اسلحه گرم و سرد نيست، حربه آن، دانش و بصيرت و تقواست كه مسلح شدن به آن، جز با روىگردانى از شهوتپرستى و بىبند و بارى ميسر نيست. 4- راه حل اصلى بحران: تعبير از غريزه جنسى و آثار آن بر شخصيت جوانان به «بحران» قلمپردازى و يا بزرگنمايى نيست، بلكه حقيقتى است روشن، براى همه كسانى كه شخصيت جوان را به خوبى مىشناسند و يا خود جوانند و يا دست كم دوران جوانى خود را كم و بيش به ياد دارند. ابتدا گفتيم حكمت از غريزه جنسى استمرار و بقاى نوع بشر است و لذا سالمترين، بايستهترين و مطلوبترين نوع مواجهه با آن و بهترين راه حل مقابله با آن، ازدواج و نكاح مشروع است. انسان با نكاح به موقع و در وقت نياز - بىآن كه به ديرى يا زودى آن فكر كند - به مقبولترين و كاملترين صورت خود به نيازمندى خويش پاسخ مثبت مىدهد و پيش از آن كه به عواقب و پىآمدهاى آزاردهنده و فشارهاى غريزه به دنبال آن عقدههاى روانى دچار گردد، آن را مهار ساخته و از التهاب آن كاسته است و قبل از آن كه انرژى انباشته آن از وجودش سرازير شود و دامنش را آلوده كرده و بسوزاند، آن را با پاسخ طبيعى و مشروع بىاضطراب و نگرانى - فرو نشانده است و اين نخستين توصيه دين در اين مورد است. رسول اكرم(ص) مىفرمايند: يا معشر الشباب! من استطاع منكم الباه فليتزوج...اى جمعيت جوانان هر كس از شما توانايى ازدواج دارد ازدواج كند...(مستدرك الوسائل، چاپ قديم، ج 2، باوبا مقدمات نكاح، ص 531، ح 21). از حضرت صادق(ع) روايت شده است كه فرمودند: مردى به محضر پدرم - كه درود خدا بر او باد - رسيد، آن حضرت به او فرمود: آيا همسرى دارى؟ عرض كرد: نه! پدرم فرمود: من دوست ندارم همه دنيا و آنچه در آن است از آن من باشد در حالى كه يك شب را بىهمسر، سر به بالين گذارم! سپس فرمود: دو ركعت كه مرد متأهل به جاى آورد بهتر است از مرد بىهمسرى كه شبش را به نماز قيام كند و روزش را با روزه تمام كند. آن گاه پدرم هفت دينار داد و گفت: با اين پول ازدواج كن. سپس پدرم از رسول اكرم(ص) نقل كرد كه فرمود: براى خود تشكيل خانواده دهيد كه براى روزى شما بهتر و مفيدتر است(وسائلالشيعه، انتشارات مكتبةالاسلاميه، ج 14، ص 7). روايات در اين باره فراوان است كه به همين دو نمونه بسنده مىكنيم. 5- كنترل: اگر براى كسى به هر دليلى امكان ازدواج نباشد، چنين شخصى تحت هيچ عنوان مجاز نيست روى به گناه آورد زيرا خطر گناه و الوده دامنى بسيار فراتر از فشارها و رنجهاى عزوبت و بىهمسرى است و در صورت خوف وقوع در گناه، ازدواج به هر صورت ممكن واجب مىشود و لذا چنين كسى يا بايد خود را كنترل كند و دست به گناه نيالايد و يا مقدمات ازدواج خود را از هر راه ممكن فراهم آورد. قرآن كريم مىفرمايد: وليستعفف الذين لا يجدون نكاحاو بايد آ ن كسانى كه ازدواج برايشان مقدور نيست عفت بورزند (نور، آيه 33). كنترل اين غريزه به دو صورت ممكن است تحقق پذيرد: 1- كنترل منفى: غالبا وقتى سخن از كنترل غريزه جنسى به ميان مىآيد، توجه اشخاص به سمت و سوى نوع منفى آن جلب مىشود و آن اين است كه كسى با وجود تحريكات مختلف و مواجهه با عوامل انگيزش اين غريزه، بخواهد با ميل تحريك شدهاش مبارزه و مقابله كند و به سوى ارتكاب جرم نرود، چنين كارى گرچه قطعا بهتر از آلايش دامن و عمل به جرم است، ولى پيامدهاى سوء و مخرب آن بر كسى پوشيده نيست. اين كار هم به غايت دشوار است و هم زيانبار و بدين جهت هرگاه شخصى به كنترل غريزه سفارش مىشود با چنين برداشتى از آن و تصور دشوارى و زيانبارى آن، از پذيرفتن چنين توصيههايى سرباز مىزند. 2- كنترل مثبت: غريزه جنسى اگر با ازدواج مهار نگردد، مطلوبترين راه تسلط بر آن، كنترل مثبت است و آن پرهيز از صحنهها و كارهايى است كه به تحريك اين غريزه مىانجامد. اين نوع از كنترل، كه در حقيقت جنبهى پيشگيرى دارد هم راحت است و هم بىزيان و بلكه مفيد. راحت است، زيرا در اين صورت همچون وسيله نقليهاى است با سرعت معمولى و قانونى كه در مواجهه با خطر، مهار حركت آن زحمت چندانى ندارد، برخلاف ماشينى كه با سرعتى بسيار فراتر از حد شناخته شده و بايسته خود سير مىكند كه چه بسا به كلى اختيار آن از دست صاحبش بيرون رفته و مصيبتها به بار آورد و كنترل آن هم در صورت تحقق، صدها زيان و رنج و زحمت و اضطراب براى وسيله و صاحب آن به همراه دارد. و بىزيان است، زيرا با اين حال كنترل غريزه فشارى بر جسم و روان تحميل نمىكند تا به آن صدمهاى وارد شود و مفيد است چون موجب مىشود مغز و اعصاب و قواى بدن در حالت عادى به سر برند و تعادل روانى شخص محفوظ بماند وانرژى و سرمايههاى جسمى و روحى او بيهوده مصرف نشوند. پيش از اين نيز از قرآن كريم نقل كرديم كه بايد كسانى كه قدرت و وضعيت مساعد براى ازدواج ندارند عفت پيشه كنند وعفت در اين آيه گرچه در ابتدا مفهوم عمل خاصى منافى با آن را دارد ولى با تأمل بيشتر معلوم مىشود كه آيه كريمه معنايى عام دارد و عفت در همه اعضا و اندام را شامل است و اكنون طرق كنترل مثبت را به اختصار برمىشمريم: 1- پرهيز از فكر و ترسيم صحنههاى محرك در ذهن و خيال. عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) نقل مىكند كه حضرت(ع) فرمود: عيسى(ع) به اصحاب خود گفت:... موسى به شما دستور داد كه زنا نكنيد و من به شما دستور مىدهم كه فكر زنا هم در سر نپرورانيد تا چه رسد به اين كه زنا كنيد زيرا كسى كه خيال زنا كند مانند كسى است كه در خانهاى نقش و نگار شده دود و آتش به پا كند. چنين كارى گرچه خانه را نمىسوزاند ولى زينت و صفاى آن را مكدر كرده و فاسد مىكند(وسائلالشيعه، ج 14، ص 240). 2- دورى از نگاههاى مسموم و مناظر تحريكآميز. قرآن كريم در دو آيه متوالى دستور به اغماض و نگهدارى چشم از نگاه حرام و هوسآلود داده است. در آيه اول مىفرمايد: قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم... به مؤمنان بگو ديدشان - را از نامحرمان - فرو نشانند و نهانگاههاى خود را - از وقوع در حرام - نگه دارند و در آيه بعدى مىفرمايد: و قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن... به زنان مؤمن بگو - چشمهايشان را فرو گيرند و نهانگاههاى خويش را محافظت كنند(نور، آيه 30 - 31). جالب اين است كه در هر دو مورد خداوند متعال نخست دستور به مراقبت از نگاه محرك و عفت چشم مىدهد و آن گاه به حفاظت از عورت فرمان داده است. رسول اكرم(ص) مىفرمايند: «النظره سهم مسموم من سهام ابليس فمن تركها خوفا من الله اعطاه الله ايمانا يجد حلاوته فى قلبه؛ نگاه هوسآلود، تيرى است مسموم از تيرهاى شيطان، هر كس آن را به جهت خوف الهى ترك كند، خداوند ايمانى به او مىبخشد كه حلاوت آن را در قلب خود احساس مىكند»(الاخلاق، سيد عبدالله شبر، قم، انتشارات بصيرتى، ص 127). 3- گوش ندادن به آوازها و موسيقىهاى تحريككننده و مبتذل. در حديثى از حضرت صادق(ع) آمده است: ان رجلا سأله عن سماع الغناء فنهى عنه و تلا قول الله عز وجل: «ان السمع والبصر والفؤاد كلّ اولئك كان عنه مسؤولاً» (اسراء، آيه 36). «و قال يسأل السمع عما سمع والفؤاد عمّا عقد والبصر عمّا ابصر؛ مردى از آن حضرت درباره شنيدن آواز محرك پرسيد. حضرت از آن نهى كرده و اين آيه را خواندند: «به يقين گوش و چشم و دل هر يك مورد سؤال خواهند بود» و فرمود: گوش از آنچه شنيده و قلب از آنچه بدان دل بسته و چشم از آنچه ديده است مسؤول بوده و بازخواست خواهند شد(مستدركالوسائل، چاپ قديم، ج 2، ص 459، ابواب يكتسب به، باب 80). 4- اجتناب شديد از گفتگوهاى دوستانه و نشستهاى غفلتزا و معاشرت با دوستان ناباب و گوش سپردن به سخنان تحريكآميز. از حضرت امام باقر(عِ اينگونه روايت شده است: «من اصغى الى ناطق فقد عبده، فان كان الناطق يؤدى عن الله عزوجل فقد عبدالله و ان كان يؤدى عن الشيطان فقد عبد الشيطان؛ هر كس به سخن گويندهاى گوش فرا دهد او را بندگى كرده است، پس اگر ناطق از خدا بگويد شنونده، خداوند را بنده شده و اگر از شيطان و سخنان شيطانى بر زبانش جارى كند قطعا بندگى شيطان كرده است(وسائلالشيعه، چاپ ايران، كتابفروشى اسلاميه، ج 12، ص 236). 5- اعتدال در خوردن. بىترديد پرخورى و بىنظمى در خوردن در ذخيرهسازى و انباشتن موادى كه نيازمند تفريغ باشد مؤثر است، ولى در صورت اعتدال و كمخورى سهم ناچيزى از آن صرف تهيه آن مواد مىشود. در حديثى كه قبلاً از پيامبر گرامى(ص) نقل كرديم، آن حضرت پس از آن كه جوانان را به ازدواج ترغيب مىكنند مىفرمايند: و من لم يستطع فليصم فان الصوم به وجاء؛ هر كس قدرت بر ازدواج ندارد و روزه بگيرد يقينا روزه نيروى غريزه او را تضعيف مىكند(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 531). 6- اشتغال، ورزش و سرگرمىهاى مفيد. زيرا با وجود فراغت، هم مواد غذايى در تقويت غريزه به مصرف مىرسد و همفكر و خيال مصروف چارهسازى در تفريغ آن مىشود و لذا در روايات بر اشتغال و كار و پرهيز از فراغت (بي کار و وقت آزاد) تأكيد بسيار شده است. حضرت امام صادق(ع) در حديث پردامنه «مفضل» مىفرمايند: ... وهكذا الانسان لو خلا من الشغل لخرج من الاشر والعبث والبطر الى ما يعظم ضرره عليه و على من قرب منه... ... و همينگونه انسان اگر بىكار و فارغ باشد، به بيهودگى و سرمستى دچار مىشود و بر اثر آن به مسايلى مبتلا مىشود كه زيان آن هم بر خود و هم بر نزديكان او سنگينى خواهد كرد...(بحارالانوار، تهران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، ج 3، ص 87). 7- تلاوت قرآن. بىشك انس با قرآن، تلاوت، تدبر و تفكر در مضامين آن، خود شفاى هر دردى است كه به سرعت كار هر پريشانى را رو به سامان مىبرد و زخمهاى پنهان را التيام مىدهد و همتها را تا آسمانها بالا مىبرد و بشر را از فرو رفتن در عالم حيوانات را نجات مىبخشد. اميرمؤمنان(ع) مىفرمايند: «و تعلّموا القرآن فانه ربيع القلوب واستشفوا بنوره فانه شفاء الصدور و احسنوا تلاوته فانه انفع القصص؛ قرآن را فرا گيريد زيرا قرآن بهار دلهاست و از نور آن بر مرضها و دردهاى خود مرهم بگذاريد زيرا آن داروى شفابخش سينههاست و آن را نيكو تلاوت كنيد كه به يقين سودمندترين قصههاست»وسائلالشيعه، ج 4، ص 825، ابواب قرائة القرآن، باب 1، ح 7). خلاصه اين كه: راه حل دين در خصوص نوع مقابله و مواجهه به غريزه جنسى نخست ازدواج و نكاح مشروع است و در صورت عدم امكان، كنترل مثبت با شرحى كه بيان شد و سپس كنترل منفى با وجود همه زيانهاى آن، ولى هيچگاه به بىبند و بارى و افسارگسيختگى و آلودگى به گناه رضايت نمىدهد و زيان آن را به مراتب خسارتبارتر و ويرانگرتر از ضرر كنترل منفى مىداند. اين نوشتار را با اين جمله به پايان مىبريم كه بزرگان گفتهاند: «نفس را مشغول بدار وگرنه او تو را به خود مشغول ساخت».
استاد ابراهیم امینی در کتاب جوان و همسر گزینی میگن:طبیعت و آفرینش ویژه انسان، سن ازدواج را تعیین کرده و آن، هنگامِ بلوغ است. چون پسر در شانزده سالگی و دختر در ده سالگی به بلوغ میرسند، شرعاً میتوانند ازدواج کنند. ولی بهتر است ازدواج را تا 17 یا 18 سالگی در پسر و 14 یا 15 سالگی در دختر به تأخیر بیندازند، زیرا پسر و دختر در اوایل بلوغ رشد و تعقل کافی ندارند، و برای انجام مسئولیتهای خانوادگی آماده نیستند و ازدواج در این سنین ممکن است مشکلاتی را به همراه داشته باشد.
به علاوه، در دو یا سه سال اول بلوغ، غریزه جنسی کاملًا بیدار نشده و چندان فشاری به نوجوان وارد نمیسازد و تحمل آن، چندان برایش دشوار نخواهد بود. بنابراین میتوان گفت: مناسبترین سنین ازدواج در پسران 17 یا 18 سالگی و برای دختران 14 یا 15 سالگی است. تأخیر ازدواج از سنین مذکور صلاح نیست و ممکن است عوارض سوء جسمانی یا روانی یا اجتماعی را به همراه داشته باشد، در این سنین، غریزه جنسی کاملًا بیدار شده، با تمام قدرت تحریک میشود و جوان را تحت فشار قرار میدهد. و جز ارضای مشروع
چارهای نیست. نیاز جنسی مانند نیاز به آب و غذاست. مگر به یک انسان گرسنه یا تشنه میتوان گفت: از خوردن آب و غذا خودداری کن؟ مگر کار دیگری، حتی ورزش و تفریح و بازی میتواند انسان گرسنه و تشنه را از فکر غذا و آب منصرف سازد؟ نیاز جنسی هم مانند گرسنگی و تشنگی، بلکه به مراتب شدیدتر و نیرومندتر میباشد. اگر از طریق مشروع ارضا نشد ممکن است جوان را به انحراف و گناه بکشد و مهار کردن آن بسیار دشوار است.
از عواقب سوء دنیوی و اخروی انحرافات جنسی نباید غفلت کرد. بر فرض این که جوان توانست با نیروی ایمان و عفت و حیا غریزه جنسی را مهار کند و دامن خود را به گناه آلوده نسازد، اما با عواقب سوء روانی و جسمانی آن باید چه کرد؟ بنابراین، در سنین معین جز ازدواج چارهای نیست، و باید هر چه زودتر ازدواج کرد.
تذکر این نکته را لازم میدانم که آن چه درباره سن ازدواج گفته شد حکم کلی و نسبی است. واقع مطلب این است که زمان بلوغ و بیدار شدن کامل نیروی جنسی در افراد یک سان نیست، بلکه افراد در این جهت متفاوت اند.
این تفاوتها میتواند معلول ویژگیهای جسمی یا آب و هوای منطقه زندگی، یا کیفیت شرکت بانوان در اجتماع، یا رفتار پدر و مادر و مقدار تحفظ آنها در امور جنسی باشد. بنابراین مناسبترین زمان برای ازدواج هنگامی است که غریزه جنسی در پسر و دختر بیدار میشود و آنان را تحت فشار قرار میدهد. پسر و دختر در چنین زمانی باید خجالت را کنار بگذارند و خواسته و فشار روانی خود را با پدر و مادر در میان بگذارند و تقاضای ازدواج کنند.
پدر و مادر نیز وظیفه دارند به یاری فرزندشان بشتابند و به وسیله ازدواج، جوانان خود را از عوارض سوء انحرافات جنسی مصون سازند.
نظرات جالبی تو این موضوع خوندم.کاملا دو دسته عقیده مجزا
کسانی که معتقدند باید تقوا پیشه کنی و کنترل غریزه داشته باشی و مشکل همش مربوط به اینه که ازدواج سخت شده و جوونا تلاششون کمه و کنترل نگاه ندارن .دسته دومم کسانین که تو بطن ماجران و دارن عذاب میکشن هم غریزشون زیاده هم امکان ارضاش ندارن و معتقدن کسی درکشون نمیکنه.شاید درست باشه چون تا تو موقعیت کسی نباشی نمیتونی درکش کنی.اومدم اینجا از تجربه خودم بگم من ازدواج کردم هم خودم هم همسرم طبعمون گرمه و خوب تو مجردی مشکلات زیاد داشتیم حالا من خانومم کنترلش برام راحت تر بوده اما همسرم ازگفته های خودش خیلی اذیت شده پس کاملا حال اون افرادی که مشکل دارن و میفهمم .من یه آدم مذهبی سفت و سخت نیستم معتقدم اما مثلا مثل آقای mehrant انقدر دعا و ذکر نگفتم دنبالشم نبودم اما برای کنترل کردنش تجربه خودم میگم آقای mehrantمنم مثل شما پزشکم البته سخت تر چون دندانپزشکم و رابطم نزدیکتر تو شرایط شما بودم مردان نامحرمی که باهاشون خیلی ارتیاط داشتم کاملا میفهممتون اما من فقط با خودم تمرین کردم طرف مقابلم نبینم انقدر زیاد که کم کم برام عادی شد اوایل خیلی صحنه ها تو ذهنم میومد و با هر مرد جذابی که میدیدم داستان سرایی میکردم اما کم کم تونستم کنترلش کنم تا جایی که فرد روبروم نبینم فقط برام بشه یه عضو مثلا فقط دندون که باید معاینه شه تا وقتی ازدواج کردم الان تازه میفهمم که هیچ جیز خاصی نیست و ذهن من فقط داستان ساخته یعنی بعدش میگی همین بود که انقدر فشار میاورد روم آخرش میشه این تو واقعیت چیزی که اتفاق میفته هیچوقت شبیه اون تصویر ذهنی نیست حتی برای ما که یک رابطه خیلی گرم داریم همسرمم به این موضوع کاملا واقفه که انقدر تو دوران مجردی ذهنش اذیتش کرده الان میفهمه فقط چون ازش دور بوده و غیر قابل دسترس براش خیلی هیجان داشته.انشا... که کمکی شده باشه بهتون .
سلام مجدد:Gol:
شناخت ما نسبت به خودمان و دیگران محدود است، با کدام ملاک و مبنا، چنین قاطع سخن می گویید که چنین افرادی در رقم خوردن چنین وضعیتی دخالت ندارند، در پاسخ های قبلی به عوامل ناشناخته اشاره کردیم که گاه توسط خود ما در مقدرات ما دخالت دارند.
مثلاً آقای قرائتی می فرمود: اسلام توصیه کرده به ازدواج دختران و پسران در سن بلوغ، که برای آن نیز فوایدی ذکر نموده است. گاهی دختران جوان با تأخیر انداختن ازدواج و رد کردن خواستگاران به دلایل متعددی نظیر می خواهم ادامه تحصیل دهم، اهمیت دادن به فاکتورهای مادی و اعتباری خواستگار، نظیر: شغل مناسب، تحصیلات، موقعیت ظاهری خانوادگی، خانه و ماشین و نظائر آن یا اینکه دختران با خود می اندیشند اگر فوق دیپلم بگیرم خواستگارم لیسانس می شود. فوق دیپلم می گیرد با خود می اندیشد دو سال دیگر لیسانس بگیرم خواستگارم فوق لیسانس می شود و ... تا سن ازدواجش می گذرد و در این فرایند خودش و اطرافیانش، متوجه نیستند که خودشان در ایجاد چنین وضعیتی مقصرند، وقتی به چنین چالشی کشیده می شوند همه اشتباهات خود را به پای خدای متعال می نویسند.
موفق باشید ...:Gol:
جناب مشکور
من واقعا این برام سئواله، چرا وقتی یه قضیه ای به نظر خودمون خوب، با همه تلاش و زحمت باز اتفاق میافته میگیم قسمت و صلاحمون نبوده، میگم خدا نخواست.
ولی تو همچین مواقعی که داریم اشتباه میکنیم (نه از روی لجبازی، نه از روی عمد) بلکه از سر انسان بودن و کم عقلی، خدا جلمون رو نمیگیره!! چرا واقا نه بیدارمون میکنه و نه کمک که این بلا رو به قول شما سر خودمون نیاریم.
از این طرف هم نیروی جنسی شدیدا تحت فشارم گذاشته همش در حال تحریک همش میل به وجود جنس مخالف درحالیکه ازدواج جور نشده و اینجوری که اوضاع فعلی هست حداقل تا یکسال دیگه هم جور نمیشه
آقا ما نخواستیم میل جنسی رو. ..خدایا تو رو به عزتت قسم میدم یا ازدواج برام جور کن یا این میل رو ازم بگیر
سلام عزیز:Gol:
اینطور که شما فرمودید باید جداگانه ببینیم برای خواستگار مورد نظرتون چه مؤلفه ها، مشخصه ها و ویژگی هایی مشخص کردید که علیرغم اینهمه تلاش، هنوز به فرد ایده آل تون نرسیدید؟ بدون شک، شما نمی توانید فرد ایده آل صد در صدی تان را بیابید کسی که همه جوره کفو شما باشد و مطابق میل و خواست صد در صدی تان. از اینرو اگر کمی در انتظارات تان تقلیل دهید قطعاً بسیارند گزینه هایی (واجد شرایط نسبی مورد نظر شما) که حاضرند با افتخار همسر شما شوند.
موفق باشید ...:Gol:
نه خواهر من سنگ کجا بود!!!!! لابد شما هم مثل بقیه فکر میکنید هر دختری مشکل ازدواج داره به خاطر توقعات بالاشه :ajab::ajab:من خودم یکی از مخالفان سرسخت پرتوقتی وتجملات هستم.
چون تو زندگی سختی کشیدم و هر چی دارم با سختی به دست آوردم پس قدر زندگی رو که به سختی به دست بیاد رو میدونم!
همیشه همه اطرافیان ودستانم رو تشویق کردم به قناعت وکم توقع بودن.
همون یکی دوخواستگاری که داشتم اتفاقا از لحاظی مالی وموقعیت اجتماعی بسیار در سطح بالایی بودن
تنها دلیل جواب منفی من اعتقادات غیر مذهبی اونها بود ادمایی بودن که تا حالا تو عمرشون یه رکعت نماز نخوندن اعتقاداتشون صفر بود. یاموارد اینچنینی یا سیگاری بودن یا خوردن مشروب رو حرام نمیدونستن!موردهایی هم بودن که اتفاقا من رو به خاطر اعتقادات مذهبیم نخواستن.
این دلایل رد خواستگارای من بود به نظر شما این سنگ انداختن بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی من به عنوان یه دختر مقید ومذهبی این حق رو ندارم فردی مثل خودم رو انتخاب کن؟؟؟؟؟؟؟
سلام.
اینو گفته بودم در همین تاپیک درباره ملاک و معیارهام:
حالا استاد از کدوم معیارم کوتاه بیام؟ از حجاب؟ از رعایت حرمتها؟ از عدم خودآرایی؟
واقعا ملاکهام سختگیرانه و پرتوقع هست؟
بعد هم اینکه خانواده ها جواب منفی دادن یا پدر و مادرم بعضی موارد رو نخواستن
سلام مجدد:Gol:
در این مجال، توضیح مختصری در باره خواست و اراده خدا ضروری است. مستحضرید که اراده و خواست ما در طول اراده و مشیت خداست. یعنی همه انتخابها، اختیارها و افعال ما از اراده و خواست خدا منقطع نیست و ما اراده ای مستقل از اراده خدا نداریم. بنابراین غیرمستقیم کارهای ما قابل انتساب به خداوند است. طبق اعتقادات ما اگر در مسأله ای که ما گمان می کنیم برای مان خوب است به نتیجه نرسیم معمولاً می گوییم خواست خداست و یا حتی اگر مشکلات و گرفتاری هایی از ما دور می شود یا بر سرمان بیاید را می گوییم خواست خداست. این عقیده نسبتاً درستی است اما تمام نیست. چون خدا علاوه بر اختیار، به ما عقل و شعور(پیامبر درونی) و دین و برنامه های تعالی بخش پیامبران(پیامبر بیرونی) داده تا به کمک آنها صلاح را از فساد تشخیص داده و راه خودمان را شناخته و بر اساس این شناخت به وظیفه امان عمل کنیم. بنابر این اعمال و رفتار ما و نتایج آنها اولاً به خود ما مستقیماً مربوط می شود مخلوق انتخاب های خود ماست و در ثانی بدلیل اینکه خداوند این قدرت (اراده و اختیار) را به انسان بخشیده به خداوند نسبت داده می شود.
نکته دیگر در تکمیل این رابطه ها، توجه به این مطلب است که خداوند اصل اختیار و اراده را صرف نظر از خیر و شر بودن به انسان داده، که این موهبت، در نظر همه عقلا خیر محض است. بعلاوه خداوند با اعطای تکوینی عقل و الهام خیر و شر و نیز ارسال رسل و کتب، راه استفاده درست از این موهبت را نیز به ما آموخته. حال اگر انسان در اثر غفلت و تباهی از این موهبت در مسیر نادرست و خطا و العیاذ بالله گناه و شر استفاده کند، این قبیل افعال به خدا نسبت داده نمی شود بلکه نتیجه انتخاب غلط خود انسان است. اما همه خیر و خوبی های انسان به خداوند نسبت داده می شود. چنانکه خداوند در خطاب به نبی اکرم (ص) که الگوی همه مسلمانان است به این معنا اشاره کرده است. "مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَكَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا ؛ هر خيری که به تو رسد از جانب خداست و هر شری که به تو رسد از جانب خود تو است تو را به رسالت به سوی مردم فرستاديم و خدا به شهادت کافی است." (نساء، 79)
حال اگر در شناخت اشتباه کنیم یا بدلیل پیروی از هوای نفس یا آداب و سنن غلط، یا تحت تأثیر عوامل مختلف درونی و بیرونی به مشکلات و گرفتاری هایی بیفتیم نتیجه انتخاب و اختیار خود ماست. البته خداوند وعده فرموده اهل تقوا و کسانیکه مجاهدت نفس می کنند را به راههای برون رفت از مشکلات راهنمایی و هدایت نموده و قدرت تشخیص در اختیارشان قرار دهد.
اما نظام هستی بر اساس سنت هایی الهی برپا شده و دنیا دار امتحان است، این امتحان همانند امتحانات غیرواقعی و اعتباری (جلسات آزمون مدارس و کنکور) نیست که چندین مراقب بگذارند، و تا کسی خواست دست از پا خطا کند به او تذکر داده، برخورد کنند و یا ورقه اش را ابطال و فرصتش را ملغی سازند. بلکه فرصت زندگی و سنت های الهی همه امتحان الهی اند و هر کس مسئول کار خویش و برخوردار از عواقب و ثمرات کار خویش. قرار نیست انتظار داشته باشیم تا بخواهیم خطایی بکنیم خدا مانعی ایحاد کند. چنین انتظاری فلسفه امتحان را مشوب و به یک صحنه بازی مانند می کند. اما گفتیم: بر اساس وعده الهی کسانی که در راه خدا و دین و اعتقادشان صادق و راستین و ثابت قدم باشند بدون شک، کمک و استعانت و هدایت الهی پس از اثبات صدق و راستی شان خواهد رسید. چنانکه فرمود: "إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ؛ در حقيقت، كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ايستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مىآيند [و مىگويند:] «هان، بيم مداريد و غمين مباشيد، و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد." (فصلت، 30)
موفق باشید ...:Gol:
البته منم پسر هستم استاد
چون گفته بود ویژگیهایی که برای یک خواستگار مد نظرمه
والا ما اطرافمون تا حالا پسر خوب ندیدیم!!!! که یه دختر رو به خاطر نجابت فهمیدگی ومذهبی بودنش بخوان!
بله من میدونم امتحان الهی ولی نمیدونم چرا خدا امتحانش اینقدر طولانی کرده مثل اینکه نمیدونه یه دختر توی ایران از روی سن شناسنامه ایش و قدرت باوریش ارزش گذاری میشه!
واگه این امتحان خدا زیادی طول بکشه اون دختر دیگه هیچ ارزشی نداره از دید مردا
پس به جرم بالا رفتن سنش یا باید تا اخر عمرش تنها بمونه یا بر خلاف میلیش تن به ازدواجی بده که بدور از همه ایده الهای اونه مثلا یه مرد کاملا سن بالا که هیچ لذتی از زندگیش نبره!
معیار هات مشکل نداره این زمونست که مشکل داره ...
آخرالزمانیم ها یادت رفته ؟
دوستانی که حدیث میخونند به این پیج اینستاگرام مراجعه کنند توش حدیث قرار میگیره ...
اینم لینک : http://instagram.com/hosseinlaktoz/
نه اقا مهران معیارهای شما هیچ مشکلی نداره مطمئن باشین سفت وسخت هم بچسبین واز اونها کوتاه نیاین!
ازدواج اونقدر هم فکر نمیکنم با ارزش باشه که ادم اخرتش رو بخاطرش بفروشه ودست از اعتقاداتش بر داره!
منم مشکلم دقیقا همینه دنبال فردی هستم مثل خودم هم عقیده هم کفو لابد منم باید معیار مثلا ایمان رو تعدیل کنم بگن باشه ادم بی نماز هم قبول مهم نیست
یا ادمی که مشروب میخوره هم بیخیال بخوره به من چه ضرر به خودش میزنه!
اقای دکتر مشکل ما ومعیارهای ما نیست مشکل جای دیگه است!!
چرا اینقدر نا امید هستین، :crying:
یخورده به پایین تر از خودتون نگاه کنید، به آدمایی که بیشتر از شما مشکل دارن،
رفتین تو اون صفحه ی قرار معنوی ، یکی از کاربرای همین سایت، یقینا جوون هم بوده، حتما واسه خودش کلی آرزو داشته، اما الان رفته تو کما،
من خودم مامانم پارسال به خاطر دیسکش چند روز نمی تونست حرکت کنه، بستری بود، ولی تو بیمارستان یکی رو دیدم شوهرشو از دست داده بود، تا چند ساعت اصلا یادم نبود که مامان خودم تو همون بیمارستان بستریه!! آدم واسه همین سلامتی باید یه عمری ممنون خدا باشه،
مشکلات هست، واسه همه هم هست، من تو 2 سال گذشته مادرمو شاد ندیدم، به خاطر مشکلاتی که داشتیم الان دیگه مامانم خودشو باخته، رنج از این بزرگتر که علاوه بر تمام مشکلات، عزیزانت همیشه افسرده باشن!!
من که شما رو نمیشناسم، ولی در این حدی که از نوشته تون پیداست حرف می زنم ، ناامید نباشین، آدم باید قوی باشه، اطرافیان شما چه گناهی دارن با دیدن شما یاد غصه هاشون بیفتن، با تمام توان سعی کنید شاد باشید تا این نشاط به دور و بری هاتون منتقل بشه ، من عضویتم مال سال 91 ولی الان تازه دو هفتس دارم تو اسک دین فعالیت می کنم، کلی نشاطم بیشتر شده:moj:، بعضی وقتا یه حرفایی رو اینجا می زنم که با احدی در موردش صحبت نکرده بودم و این باعث میشه سبک بشم،
جوونای ما چه بلایی دارن سر کودک درونشون میارن، چند روزی گر به کام مدعی گردد فلک /// غم مخور خسرو که روزی هم به کام ما شود ، اون موقع بدون کودک درون چطوری آدم جوونی کنه، خوش بگذرونه، دپرسی تا به کی، آیا به نظر شما این کار درستیست؟!!!!
جالبه شما که خانوم هستین به خاطر پیدا نکردن کار ، ازدواج و .... اینقدر ناراحتین، پس آدمایی مثل من که باید خون گریه کنن دیگه، , ولی من عوض غصه خوردن، رفتم چند تا جوک با ادبی پیدا کردم، بعد خودم به عنوان پیغام بازدید کننده برای خودم جوک فرستادم، حالا هر وقت صفحه کاربری خودمو نگاه می کنم خندم می گیره، شما هم برید نگاه کنید ، شاید خندتون گرفت، منم یه ثوابی بردم
هم اکنون در این لحظات ملکوتی اذان ظهر به پایان جلسه ی مشاوره ی مفتی نزدیک می شویم، صلوات
هر که با آل علی پیوست عنوانی گرفت قطره چون واصل به دریا میشود در یا شود
یا علی مدد
سلام عزیز:Gol:
ملاک های شما منطقی، ضروری و منطبق بر توصیه دین است. اما یک نکته حائز اهمیت است، گاهی در فرایند خواستگاری بدنبال یافتن موردی با همین ملاکها در سطح صد در صدی و ایده آل هستیم و این محدوده انتخاب را سخت و دشوار می کند. بی شک، یافتن گزینه ای با این ملاکات عالی آنهم صد در صدی اگر نگوییم غیرممکن اما بس دشوار است. فلذا در دایره همین ملاکات باید سطح انتظارتان را تا سطح نسبی تعدیل نمایید. با گذار از برخی سخت گیری ها در این مرحله، دستیابی به مورد نسبتاً مناسب سهل تر می شود در ادامه پس از تحقق ازدواج، شما می توانید در یک فرایند تربیتی، نواقص و کاستی های همسرتان را مرتفع و کمالاتش را تقویت و به نقطه اوج برسانید.
مواردی هم که مورد مخالفت خانواده هاست، گرچه از طریق مشاوره و دخالت بزرگترها و اهل نفوذ فامیل، مرتفع شود اما اگر حمل بر عوامل غیر ارادی بگذاریم، صبر و شکیبایی بیشتر برای همین زمانهاست. ضمن آنکه هیچ زمان نباید از توکل و توسل و دعا ناامید شوید. در حقیقت، راه موفقیت انسان در زندگی وابسته به ارکانی است که از ان جمله اند: ایمان ، تلاش ، توکل ، صبر و بردباری ، شکر و رضا و ...
موفق باشید ...:Gol:
همش اعصابت خورده، بخند به روی دنیا:moj::shadi::shadi:
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
همه اینکارا هم که انجام بشه غریزه جنسی غولیه که حداقلش ذهن آدم رو درگیر میکنه ،مخصوصا برای پسرها سخت تره با توجه به شرایط موجود
سلام:Gol:
همه این مسائل در جای خودشان مهم و اثرگذار هستند. هم قابل تفکیک نیستند یعنی باید همه را با هم دید و هم قابل تفکیک اند باید هر کدام را در جای خودش دید.
نقش والدین، نقش مسئولین، نقش خود فرد، شخصیت و اعتقادات فرد، نقش محیط، آموزه های دینی نظیر صبر و دعا و توسل، توکل و نماز شب و نذر و نیاز داخل در این موضوع هستند.
اگر مسئولین در وظایف خودشان کوتاهی می کنند دلیل بر این نیست که توصیه آنها در صبر و توکل اشتباه است. و حق ندارند به جوانان، تکیه بر آموزه های دینی را تأکید کنند.
اگر این مشکلات نتیجه اشتباهات و خطاهای خود ماست دلیلی نمی شود که دیگر دعا و توکل در رفع گرفتاری تأثیری ندارد.
اگر هنوز، شرایط ازدواج برایمان پیش نیامده و یا بفرض اگر حتی تا پایان عمر پیش نیاید. دلیلی نمی شود که انسان از حقیقت و ارزش واقعی و انسانی خودش دور شده و تن به خواری و ذلت نفس بدهد.
و ده ها گزاره دیگر ...
موفق باشید ...:Gol:
معیارهای شما بد نیست اما به نظر من شما سختگیرانه انتخاب میکنین ببینین شما این معیارها رو دارین در درجه اول هیچ انسانی کامل نیست پس دنبال یه آدم ایده آل نباشین.معیارهاتون طبقه بندی کنین مثلا همین رعایت حجاب از صفر تا صد شماره بدین مثلا چند درصد میخواین یه آدم 70 درصدی راضیتون میکنه مثلا یه آدم چادری عادی که موهاش بیرون نیست تحریک کننده لباس نمیپوشه چادرش سادس یا نه یه آدم کاملا مذهبی میخواین که اصلا با نامحرم حرف نزنه یا خیلی کم ،پوشیه بزنه ،معیارهاتون تقلیل بدین و سعی کنین عمومیتش بدین به جامعه نه ایده آل ذهنتون ببینین در جامعه الان تا چه جایی اگه رعایت کنه یعنی حرمتها رو رعایت میکنه یا تا چه حدی آرایش کنه خودآرایی محسوب میشه.درپناه حق
با سلام
خانواده ها هم متأسفانه درک نمیکنن؛ نمیدونم دقیقاً منتظر چی هستن؟ همینطور جوونها رو رها کردن به امان خدا...
بعضی ها که میگن هنوز زوده و سنی نداری، اول درس بعد...
دیگه نمیگن تا طرف درسش تموم بشه و سربازی بره و کار پیدا کنه و پس اندازه جمع کنه و خونه بخره و ماشین بگیره و ... عمر نوح و صبر ایوب هم کفاف نمیده
انگار نه انگار که خودشون با عروسک رفتن خونه بخت! حالا نوبت به ما که رسید آسمان منفجر شد!
به نظر من خانواده ها بیشتر از جوونها ایده آل گرا شدن.
وقتی به حرف mehrant فکر کردم غصه م گرفت؛ این که قراره پزشک بشه تحقیرش میکنن و شغلش رو مسخره میکنن؛ دیگه وای به حال من.
خدایا رحم کن
نیاز جنسی مثل اسب وحشی می مونه؛ اگه رامِـش نکنی لگدمال میشی!
من وقتی تنها هستم منفی بافی میکنم (نه فقط جنسی)
برای همین سعی میکنم خودم رو مشغول کنم یا اینکه برم بیرون پیاده روی. ولی بیرون هم که میرم وضع چندان تعریفی نداره!
البته همینـکه هوا بخورم حالم خوب میشه؛ ولی گاهی مثل اینه که آدم از چاله در باید بیفته تو چاه :khandeh!:
ولی برای خانم ها اینقدر سخت نیست در مورد کنترل چشم
من خودم حرم هم رفتم دیدم ای بابا چه وضع بدی
دیگه بعضی وقتا میشینم گریه میکنیم میگم خدایا دیگه نمیتونم، این چه وضعشه
سلام و تشکر:Gol:
با تمرین و مراقبت نفس، هوای نفس و قوه شهوت قابل کنترل و تحدید است. اگر انسان، مدتی با هوا و خواسته های نفسانی برای خدا مجاهدت کند، به حالت آرامش و طمأنینه ای دست خواهد یافت و این حالت، ملکه نفسش می گردد. مسأله ای نیست که قابل کنترل نباشد. اما این بمعنای این نیست که انسان بدنبال فراهم آوردن اسباب و زمینه های ازدواج مشروع نباشد. مقصود آنست که تا فراهم امدن آن مطلوب، کف نفس امکان پذیر است، چنانکه بسیاری جوانان با شناخت ارزش خود و بمدد ایمان و تقوا چنین می کنند.
موفق باشید ...:Gol:
سلام:Gol:
محبت خدا و اهل بیت (ع) عامل بسیار قوی و مؤثر است اما نافی تأثیر تمسک به عامل ترس از عذاب(نافرمانی خدا) و شوق بهشت (اطاعت خدا) نیست. اتفاقاً در تقسیم بندی های صبر که 3 قسم گفته اند: 1. صبر بر طاعت ؛ 2. صبر در معصیت و 3. صبر بر مصیبت. دو قسم اول و دوم به همین معنا اشاره دارد که انسان از ترس عذاب و شوق به بهشت در برابر انجام طاعت و ترک معصیت صبر و شکیبایی بخرج دهد.
صبر بر مصیبت، یعنی هر سختی و دشواری و حتی آسانی و گشایش اعم از مادی و معنوی که بر انسان وارد شود همه دلیل و نشان امتحان الهی است.(و لنبلونکم بشیء ...) گاهی ممکن است فردی از این طریق امتحان شود که ازدواجش به تأخیر افتد، گرچه تحقق ازدواج هم امتحان است کما اینکه بسیاری از طریق نداشتن اولاد امتحان می شوند و برخی با داشتن اولاد، یا گاهی امتحان با فقر و نداری است و گاه با ثروت و غنی و نظائر آن ...
انسان مؤمن و اهل عقل و بصیرت، در برابر همه این اتفاقات تلاش می کند به مدد ایمان و تقوا طریق صبر و بردباری و شکر و رضا را پیشه خویش سازد. چنانکه گفتیم وعده نصرت الهی حق است و وعده خداوند تخلف بردار نیست.
موفق باشید ...:Gol:
کلا از هر چی مرد و ازدواج و لباس عروسیه متنفر میشم
باید بگردی یه عامل بازدارنده توی خودت پیدا کنی تا بتونی خودتو کنترل کنی
سلام:Gol:
این روش منفی گرا پسندیده و مطلوب نیست، گرچه ممکن است اثر تخدیری موقت داشته باشد اما در دراز مدت اثر روانی نامطلوبی بر نگاه شخص نسبت به اصل ازدواج گذاشته و نگاهش را کاملاً بدبینانه می کند. در حالیکه می توان از روش های مثبت گرا یعنی توجه پیدا کردن و اندیشیدن به قدرت های نفسانی و توانایی های درونی انسان و ارزش کف نفس و تقوا در رشد و کمال و سعادت انسانی و ... استفاده کرد و اثرات وضعی آن شکل گرفتن شخصیت کمالی انسان بعنوان یک عامل کمال انسانی که می تواند بصورت عاملی مؤثر در اجتماع و در نظر اطرافیان مورد توجه قرار گرفته و موانع ازدواج شما را مرتفع و عوامل آن را جلب نماید.
همانطور که شما اشاره کردید، کارایی این روشها در افراد متفاوت است هر کس می تواند با توجه به اقتضاءات شخصیتی و درونی اش از عاملی برای کنترل نفس بهره بگیرد اما روش های منفی گرا توصیه نمی شود.
موفق باشید ...:Gol:
بازم حرف تکراری که دوستان دیگه زدن شما هم زدید
ما دین اسلام رو داریم و اعتقاد داریم کاملترین دینه
پس برای همه چیز راه حل حتما داره
اون وقت شما میگید راهش اینه که یا پزشکی رو بذارم کنار یا حتما من مشکل دارم که نمیتونم؟
خوبه در مثالی هم که از شهید بابایی زدید خلاف اینو گفتید
آیا شهید بابایی خلبانی رو گذاشت کنار؟ آیا شهید بابایی چون آمریکا اینجوری بود آمریکا رو ول کرد برگشت ایران؟ نه ولی راه حل پیدا کرد
پس شما هم راه حل بدید نه اینکه بگید پزشکی رو بذار کنار
حق باشماست من فقط پرسیدم هیچ کس حق پیش داوری در مورد دیگران نداره
عذر می خوام اگه باعث ناراحتی شما شدم:Ghamgin:
بله واقعا.
همش میگن مشکل از خودته خودت رعایت موازین شرعی رو نمیکنی خودت توقعاتت برای ازدواج زیاده خودت....
البته فرق موقعیت شما با من در دوتا چیز هم هست...اولا شما خانوم هستید و با یه یه آقای با چهره آرایش کرده روبرو نمیشید!!!!!!! اما خانمها با ظاهرهایی میان گاهی که. ..حالا مقال معاینه گلو رو زدم گفتن چرا به جاهای دیگه نگاه میکنی غیر از گلو...هرچند که من نمیدونم چطوری میشه گلوی فرد رو معاینه کرد ولی غیر از گلو هیچ جای دیگه از صورتش رو ندید به اضافه اینکه خیلی از خانمها هم رژ لب زدن و همون دهان هم جلب توجه کننده است بخاطر رژ لب زدن....
حالا من مثال مشکل چشم بزنم ما یکماه بخش چشم بودیم خانمهای زیادی هم مراجعه میکردن باید معاینه شون میکردیم خیلیهاشون هم آرایش داشتن...
دوما...اینکه شما فقط با دهان کار دارید...با اندامهای دیگه بدن کار ندارید اما ما معاینه کامل باید بکتیم...در تاپیک خودم "چرا تو بیمارستان این اتفاقا برام میوفته " یه مثال زدم درباره شیر دادن به نوزاد و مساله ای که برای ما در حین معاینه پیش میاد...اون موقع خیلی سخته برای ما...
بله من هم قبول دارم توتاپیک (ازدواج با دختری که قیافه نداره) مفصل در این مورد بحث شد
نمی دونم چراآخه هرکی به من میرسه میگه دختر خوب وچادری خانواده دار سراغ نداری منم میگم:شرمنده توآشناهامون نیست
یه پیشنهاد براتون دارم تو موسسات قرانی این موارد زیاد پیدا میشه هرکی دنبال دختر خوب می گرده از اینجاها سراغ می گیره
به امیدخوشبختی همه دخترا وپسرای مجرد:hamdel:
الهی سفید بخت شی ننه:pir:
این حرفو قبول ندارم که دختر چادری و عفیف خواستگار نداره. من خودم چند تا خاستگاری ک داشتم معیارشون همین بود که البته خانوادم لطف کردن رد کردن:ajab:
بنظر من مشکل یه چیز دیگس
من خودم با یه دکتر روانشناس صحبت میکردم گفت تو خیلی بسته ای نمیذاری کسی بهت نزدیک بشه. گفتم من به فکر نجابتم هستم
گفت نجابت به این چیزا نیس. دیدم راس میگه. تو این دوره زمونه دختر چه مذهبی چه غیر مذهبی باید اجتماعی باشه خوش برخورد باشه لبخند بزنه. من فک میکردم تو خیابون باید با اخم راه برم ولی قطعا اشتباه کردم
اتفاقا منم پزشکی میخونم ولی تا بخام حرف ازدواج بزنم میگن تو به درست برس. پزشکا نمیتونن زود ازدواج کنن.
از یه طرف دلم میخاد خیلی راحت تو اجتماع با آقایون در ارتباط باشم ولی تحریک نشم. میخام بدونم همچین چیزی میشه یا مشکل از منه؟
چندین بار در تاپیک های دیگه کاربران دیگه ازم پرسیدن که چرا به چادر اهمیت میدم و یکی از معیارهامه
دیگه الان واقعا نمیتونم دلایلم رو دوباره تکرار کنم
فقط خلاصه بگم یه خانم اگه ساده ساده لباس بپوشه و فقط یه لباس مشکی که تنگ نباشه هم بپوشه باز چادر بهتره از این حالت هم
اونجا هم من گفتم رعایت حرمت محرم و نامحرم. نگفتم اصلا حرف نزنه
آرایش هم من بعنوان یه پسر جوون میگم هرگونه آرایشی حتی خیلی کم و ملایم برای یه پسر جوون جلب توجه کننده است پس حق دارم همسری بخوام که اهل آرایش نباشه چون نمیخوام توجه پسرهای جوون مجرد جامعه بهش جلب بشه
حرف شما درست موقعیت ها متفاوته اما مشکل اصلی من در برخورد با آقایون زمانی بود که اون فاصله خیلی نزدیک میشد بهر حال همون نفس آقایونم که بهت بخوره گاها مساله ساز میشد با توجه به اینکه تو محیط دانشگاه انتخاب مریض دست خودت نیست و نمیتونی بگی فقط با خانوما کار میکنم در کل مساله ای بود که برا من حل شد امیدوارم برا شما هم زودتر حل شه چون هیچ کس موقعیت شما رو درک نمیکنه همونجور که شما موقعیت بقیه رو نمیتونین درک کنین چون تو شرایطش نبودین مورد دیگم اینکه به نظر من شما زیادی دارین رو مساله مانور میدین و خیلی روش دقیق شدین درسته که سخته اما گاها بی توجهی بهتر جواب میده اینکه همش به فکر گناه نکردن باشین باعث میشه توجهتون بیشتر رو مصادیقش جلب شه ونتیجه عکس بده بیاین یه مدت نخواین همش رژیم غذاییتون کنترل کنین یا دعا بخونین یا هر کاری که تا الان میکردین شاید بهتر نتیجه داد وقتی حساسیتتون کم شه.
من نمیخوام شما معیارهاتون برا من توضیح بدین حرف من اینه برا انتخاب راحتتر معیارهاتون در حد عرف جامعه تقلیل بدین تا انتخاب راحتتری داشته باشین .درپناه حق
من که مخالفم با چیزهایی که بهتون گفته شده
نه یه خانم محجبه نباید اخمو باشه باید سرحال باشه و راضی
اما اینکه شوخی کنه و اینا...خودتون کلی حدیث شنیدید در مذمت شوخی با نامحرم
درباره راحت ارتباط برقرار کردن اما نمیتونم نظر بدم خانمهای انجمن بگن بهتره
نه عزیزم میشه مشکلی نداری ولی باید حدش برا خودت مشخص کنی ببین منم یه چادریم ولی تو کلاس دوره دانشجویی خیلی ارتباط کمی داشتم با پسرهای کلاس برعکس بقیه دخترها فکر میکردن من حرف زدن بد نیستم در صورتی که اینجوری نبود با ادب بودم اما نه اخمو بودم نه بیشتر از نیاز باهاشون همکام میشدم اگه خیلی خودت بسته بگیری بعدا تو اجتماع نمیتونی حقت بگیری حتی تو زندگی مشترکت نمیتونی جایی که باید صحبت کنی و شخصیتت میشه ضعیف قبلا هم گفتم من آدم سفت و سختی نیستم هم حجابم کامله هم به جاش بلدم خیلی راحت با یه آقا ارتباط برقرار کنم و نظرم کاملا بگم رک و راست اینا از مهارتای رفتاریه که با تمرین به دست میاری از نظر تحریک شدنم خیالت راحت اگه حدش کام مشخص کنی برای خودت نمیشی چون من خودم طبعم گرمه و این اتفاق برام نیفتاده پس نگران نباش و فقط تمرین کن.موفق باشی
امروز تو بیمارستان با چندتا از پزشکان متخصص دررابطه با ازدواج صحبت اتفاقی پیش اومد.برای اولین بار بود که چنین اتفاقی میفتاد و سابقه نداشت همکاران از تجربه های متاهلی شون باما بگن
یکیشون آقایی بود که سال 74 فارغ التحصيل شده بود از پزشکی و تا امسال یعنی 93 بعنوان پزشک عمومی کار میکرده و امسال در تخصص داخلی قبول شده و سال اول تخصص رو میگذرونه.یکی دیگه هم آقای دیگه ای بود که ده سال بعنوان پزشک عمومی کار کرده و حالا در تخصص قلب قبول شده و سال اولش بود.
هر دوتا شون توصیه کردن به من که حتما ازدواج کن...میگفتن ما ازدواج کردیم خیالمون راحت شد و کلی مشکلات و دردسرهایی داشتیم که بعد از متاهلی از بین رفت.
یکیش میگفت هرچی هم پول و امکانات بهم بدن دیگه حاضر نیستم به دوزان محردی برگردم. میگفت پسر خودم به سن شونزده سالگی برسه براش میرم دنبال مورد برای ازدواج چون خودمم در اون سن میخواستم ازدواج کنم که نشد و چندین سال طول کشید و وقتی ازدواج کردم فهمیدم چقدر متاهلی فواید داره.واسه همین پسر خودم رو هم درکش میکنم و در همون سن میرم براش زن بگیرم
ممنون ستاره جان
منظورم از تحریک تحریک جنسی نبود
تحریک عاطفی منظورمه.
آقای mehrant ایشونم نگفتین شوخی کنین گفتن خوش برخورد باشین
شرمنده عزیزم چون تو تاپیک غریزه جنسی بود تحریک جنسی برداشت کردم از نظر تحریک عاطفی خوب قضیه یکم سخت تر میشه چون ما دخترا به شدت احساسیم و سریع تحت تاثیر قرار میگیریم اما من یه کاری کردم قبلش اومدم رک و راست با خودم فکر کردم ببینم چند چندم تو این روابط میخوام به چی برسم ارزش وجودیم چقده؟وقتی اینا رو برا خودم مشخص کردم یه مقدار مغرور شدم گفتم مثلا این در شخصیت من نیست که بخوام مثلا با اون همکلاسی یا فلانی رابطه عاطفی داشته باشم البته هر کسی شخصیتش متفاوته اگه خیلی احساسی هستی خودت درگیر نکن چون ضربه میخوری اگرم نه منطقت بیشتر میچربه نگران نباش میتونی مدیریت کنی بشرطی که بدونی هدفت از این روابط چیه ومیخوای به چی برسی .موفق باشی
ممنون ستاره جان خیلی خوب گفتی
واقعا باید تکلیف خودمو روشن کنم. چون من خیلی حساس شدم. مثلا یه آقایی که استادمه گفت نزدیک عروسیشه. خب من هیچ وقت به ازدواج با این آقا فکر نمیکنم ولی همین که گفت داره عروسی میکنه من خیلی رفتم تو فکر و خیال.
فک کنم واقعا حساس شدم. باید خودمو پیدا کنم
بازم مرسی توضیحت خیلی کامل بود:Gol::Gol::Gol:
خواهش میکنم عزیزم انشا...که به دردت بخوره این تجربه ها ،تو دوران مجردی این چیزا طبیعیه من خودم بارها شده بود کسی میدیدم مثلا تو فامیل یا تو کلاس یا استاد جدید یا هر مردی که برام جذاب بود میرفتم تو فکر و خیال و داستان میساختم برا ازدواج و این حرفا بعدش به خودم میومدم که ای بابا من و این حرفا ولی سریع جلوش میگرفتم یکم فکر و خیال طبیعیه چون ذات ما دخترا یکم تو رویا سیر میکنه فقط باید حواست باشه زیادی رویایی نشی:khandeh!::Gol:
اونم يه راهه براي کسي که امکانش رو داره به شغل بهتر يا همسطح ديگه اي دسترسي داشته باشه و يا شغل خودش رو کمي محدود کنه
نه اينکه شما پزشکي رو بزار کنار
شما پزشک بمون جامعه بهتون احتياج داره
اول هم که يه نظري نوشتم نخواستم نقل قول بزنم چون اينجا خدا نکنه رو جمله هاي کسي نقل قول بزني تک تک حرف هات رو به خودش ميگيره حتي اگه خيلي کلي حرف بزني
يا وسط حرف هات مخاطب و عوض کني
بعد هم راه حل هم توي حرف هام بود .
نبود ؟
بله دين اسلام خيلي راه ها براي نجات داره
مثل راهي که خودم دارم استفاده ميکنم
ولي بعضي راه ها رو نميشه ازش حرف زد
کلي بعدش بايد جواب پس داد
باسلام
پستها رو نخوندم، اگه پستم تکراری هست بگید حذفش کنم.
نيروي شهوت و گرايش جنسي از امور و گرايشات طبيعي در وجود بشر است، كه اصطلاحاً «غريزه جنسي» ناميده ميشود. اما برخي از دانشمندان به كاربردن «غريزه» را در مورد انسان نادرست ميداند زيرا غريزه شامل ويژگيهايي است كه در مورد انسان صادق نيستند. رفتارهاي غريزي رفتارهاي ارثي و خودكار هستند كه يادگيري در آن تاثير ندارد و تحت تاثير ژنها بروز ميكنند، اين رفتارها تغيير ناپذيراند و در تمام افراد يك نوع يكسان بروز ميكنند.
به طور مثال تمام افراد يك نوع پرنده در زمان خاص و به شكل خاص رفتاري را انجام ميدهند مثلا لانه سازي ميكنند كه يادگيري در آن تاثير ندارد. اما گرايش جنسي در انسان يك ميل انگيزشي است كه يادگيري در آن نقش دارد، تحت تاثير نگرشها، پيشبينيها و انتظارات شخص است، باورها، تصورات، فرهنگ و جامعه در آن اثر دارد پس نميتوان آن را غريزي دانست بلكه يك گرايش انگيزشي است.
ما در عصري زندگي ميكنيم كه جهان به شدت در ماديات فرو رفته و يك سره غرق در جاذبههاي نفساني و امور شهواني گرديده است. در شرايط كنوني،خلأ عظيم و هولناكي از اخلاق و معنويت پديد آمده و تمامي مشكلات انسانها نيز از همين جا ناشي شده است.
اگر با تقويت ايمان و نيروي اراده، باورها و اعتقادات نوجوانان تقويت گردند، بدون شك بخشي از مشكلات آنان به ويژه در زمينه مسايل اخلاقي و شهوت و غريزه جنسي درمان ميشود.
اگر نوجوان از ته دل باور نمود كه تمام اعمال و رفتار او را خدا ميبيند و بر اساس عملكرد افراد به آنها پاداش ميدهد و اساساً سعادت و خوشبختي انسان به دست خودش ميباشد، در اين صورت احتمال اينكه مرتكب گناه نشود بسيار زياد است.
يقين داشته باشيد، تا زماني كه نيروي ايمان و تقوا در وجود انسان بارور و تقويت نگردد، هيچ ضمانتي از شهوت و انحرافات اخلاقي وجود ندارد. به خصوص در وضعيت كنوني كه عوامل تحريك كننده بسيار زياد است. بنابراين قبل از هر چيز سعي كنيد نيروي ايمان و تقوا را در وجود خويش بارور كنيد. اگر فكر و ذهن شما متوجه خدا باشد و هميشه نماز خود را اول وقت انجام دهيد، خداوند شما را ياري ميكند تا از هر گناهي مصون بمانيد و تحت تأثير شهوت و غريزه جنسي قرار نگيريد. خداوند در قرآن ميفرمايد: «ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر»به درستي كه نماز انسان را از هرگونه آلودگي و عمل زشت و گناه دور نگه ميدارد.
نماز واقعي نه تنها والاترين عامل كنترل شهوت و دفاع در برابر هجوم انحرافات اخلاقي تلقي ميشود، بلكه عامل تهاجمي عليه انحرافات و شهوتها نيز محسوب ميگردد.
كلامی از امام صادق (علیه السلام)
قال الصادق (علیه السلام) : «النظر سهم من سهام الشیطان...؛
«نگاه كردن (به نامحرم) یكی از تیرهای زهرآگین تركش ابلیس است» و چه بسا كه یك نگاه سبب حسرت و ندامت طولانی شود.» در این رابطه به كتاب «چشم و نگاه» نوشته آقای حسین حقجو مراجعه نمایید.
ـ عفاف و حفظ نفس
از كتب لغت استفاده میشود كه «عفاف» به معنی «خودداری»و حفظ نفس از تمایلات و شهوات نفسانی است. «عفّت» به معنی پدید آمدن حالتی در نفس است كه آدمی را از غلبه شهوت باز میدارد و عفیف به كسی گفته میشود كه دارای این وصف و حالت باشد.
در قرآن كریم آیات متعددی در این رابطه موجود است كه به برخی از آنها اشاره میكنیم:
خداوند متعال در قرآن كریم میفرماید: « وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ...؛«و كسانی كه امكانی برای ازدواج نمییابند، باید پاكدامنی پیشه كنند تا خداوند از فضلِ خود آنان را بینیاز گرداند....».
از این آیه معلوم میشود كه قدم اول و راه اصلی در كنترل غریزه جنسی ازدواج است؛ اما از آنجا كه همه افراد امكان ازدواج كردن را ندارند میبایست تقوا و عفاف به خرج دهند و از گناه و آلودگی بپرهیزند؛ تا آنگاه كه امكان ازدواج بیابند. در آیات دیگری، آنان را كه دامن خویش آلوده نمیسازند را تشویق كرده و گرامی میدارد: «.... وَالحافِظینَ فُرُوجَهُم وَالْحافِظات...»« قُلْ لِلْمُۆْمِنِینَ... وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ... و قل للمۆمنات ... و یحفظن فروجهن...؛
http://akhlagh.porsemani.ir/node/1425
مطالعه کنید
[SPOILER]
حكمت غريزه جنسى در بشر: استمرار و بقاى موجودات زنده برخوردار از حكمت و فلسفهاى است كه در اصل وجود آنان بوده است و آفريدگار جهان آن را از دو راه عملى مىكند:
1- از طريق تغذيه و رساندن مواد لازم به بدن براى جايگزينى آنچه از آن به تحليل مىرود.
2- از راه لقاح.
اولى موجب بقاى ذات و خود موجود است و ديگرى وسيله استمرار نوع در بستر زمان است. در اين ميان، حيوانات اصولاً توجهى به ضرورت بقا ندارندو تنها براساس غريزه عمل مىكنندو انسانها هم ممكن است بر اثر غفلت و يا نداشتن ا نگيزه ماندن، در پى عملى شدن عامل بقاى خود نباشند و اين اهمالكارى، قطعا به انقراض نسل آنها خواهد انجاميد.
بدين جهت خداوند حكيم و مهربان، ميل به تغذيه وجنس مخالف را در وجود آنان قرار داد تا اين كه آنها از خوردن و آشاميدن و لقاح، احساس لذت كرده و به انگيزه ارضاى اين خواست طبيعى خود، نسبت به اين دو عمل اقدام كنند و به موجب آن همواره در صدد اجراى عامل استمرار وجود خويش باشند.
2- نيرومندى غريزه جنسى: قدرت و قوت بسيار غريزه جنسى و ميل به خوردن و آشاميدن در بشر و تأثير فراوان و غير قابل انكار آن در چرخه زندگى او و نقش بنيادى و بسيار قوى آن در شكلدهى به شخصيت و رفتار و افكار او و سمت و سوىبخشى به تحركات فردى و اجتماعى او قابل انكار نيست و بدين جهت و بر همين مبنا در يک رويکردي افراطي دو مكتب «فرويديسم» و «ماركسيسم» در عرصه حيات فكرى بشرى پديد آمد و هر يك از دو مكتب با بزرگ كردن بيش از حد هر كدام از آن دو خواسته طبيعى و اصالت دادن به آن، همان را پايه و اساس شخصيت و حيات بشرى قرار داده و ساير نيازها و اميال او را بازتاب و برآيندى براى آن به شمار آورد.
در اين ميان غريزه جنسى از قدرت و نيروى فزونترى برخوردار است و حكمت آن هم شايد به جهت وجود زحمات و رنجهايى باشد كه بر اثر اين غريزه براى مرد و به ويژه زن، در باردارى و تربيت و تأمين فرزند پيش مىآيد.
3- خطرات شهوتگرايى: ميل به لقاح كه در اصل آفرينش به جهت تأمين بقاى موجودات زنده، در نهاد آنها به وديعت سپرده شد، آن گاه كه در اختيار بشر قرار گرفت، با سوء استفاده از آن، در جهت هلاكت و تباهى او نيز به كار رفت.
اين غريزه، اگر رها شود، همچون موريانه كه بىرحمانه بر درختان تناور هجوم مىآورد و از درون آن را پوك و تهى مىسازد، جسم و جان آدمى را به تحليل برده و رفته رفته به ويرانى و سقوط مىكشاند.
اين غريزه چنانچه در اختيار هوا و هوس بشر قرار گيرد، بلايى كه بر مغز و اعصاب و قواى جسمى و روانى او وارد مىكند به گفته يكى از عالمان سترگ اخلاق و تربيت همچون كارگزار ستمگرى است كه رييس حكومت او را، مطلقالعنان بر جان و مال مردم مسلط كند و او به تدريج تمامى اموال آنان را به زور از صاحبانش گرفته و به مصرف خود رساند وآنها را در بدبختى و دريوزگى رها سازد. ولى اگر تحت فرمان عقل و خرد باشد و مطيع آن گردد، بسان كارگزار عادلى است كه ماليات را عادلانه از مردم مىگيرد و ساير اموال آنان را براى خود آنها باقى مىگذارد و در نتيجه هم دستگاه حكومت اداره مىگردد و خدمات آن متوقف نمىشود و هم مردم به زندگى عادى خود ادامه مىدهند و بدينسان نه تنها غريزه جنسى با وجود سلطه عقل بر آن، اشباع خواهد شد بلكه ساير قواى بدن نيز سالم مانده و با نشاط به وظايف مربوط به خود خواهند پرداخت(جامعالعسادات، ج 2، ص 10).
شهوت جنسى، غريزهاى بسيار مقتدر و بىرحم است كه اگر با بىبند و بارى پيروى شود، تمام قواى انسانى را مقهور خويش مىسازد. نيروى جسمانى و مغز و اعصاب را به سرعت رو به تضعيف مي برد، ذهن را مسموم، انديشه را مغشوش و قدرت تصميمگيرى و اراده بشرى را تباه مىكند.
پيروى بىبند و بار از اين غريزه، همت آدمى را پست، فكر را نزديكنگر و محدود و شخص را در مواجهه با مشكلات حيات و فراز و نشيبهاى آن ناتوان و عليل مىكند و قلب را كه مىتواند حرم خداوند و جايگاه او گردد، به لانهى شيطان و جولانگاه ابليس تبديل مىسازد.
سخن گرانبهايى از رسول اكرم(ص) نقل شده است كه آن حضرت فرمودند: «پس از خود از سه چيز بر امت خود نگرانم: گمراهى و انحراف پس از معرفت و هدايت؛ حوادث و وقايع گمراهكننده و شكمبارگى و شهوترانى»(همان، ص 4).
خطر تهاجم فرهنگى و تجاوز به مرزهاى اعتقادى و معنوى ما كمتر از حمله به مرزها و حدود جغرافيايى نيست، كه به مراتب از آن حساستر و مصيبتبارتر است. مقابله با متوليان و لشكريان تهاجم فكرى، همچون مبارزه با متجاوزان ارضى، ضرورت قاطع دارد، استقامت و صبر مىخواهد، قربانى و شهادت لازم دارد، سلاح و مهمات و نقشه و تدبير مىطلبد.
سلاح اين ميدان، اسلحه گرم و سرد نيست، حربه آن، دانش و بصيرت و تقواست كه مسلح شدن به آن، جز با روىگردانى از شهوتپرستى و بىبند و بارى ميسر نيست.
4- راه حل اصلى بحران: تعبير از غريزه جنسى و آثار آن بر شخصيت جوانان به «بحران» قلمپردازى و يا بزرگنمايى نيست، بلكه حقيقتى است روشن، براى همه كسانى كه شخصيت جوان را به خوبى مىشناسند و يا خود جوانند و يا دست كم دوران جوانى خود را كم و بيش به ياد دارند.
ابتدا گفتيم حكمت از غريزه جنسى استمرار و بقاى نوع بشر است و لذا سالمترين، بايستهترين و مطلوبترين نوع مواجهه با آن و بهترين راه حل مقابله با آن، ازدواج و نكاح مشروع است. انسان با نكاح به موقع و در وقت نياز - بىآن كه به ديرى يا زودى آن فكر كند - به مقبولترين و كاملترين صورت خود به نيازمندى خويش پاسخ مثبت مىدهد و پيش از آن كه به عواقب و پىآمدهاى آزاردهنده و فشارهاى غريزه به دنبال آن عقدههاى روانى دچار گردد، آن را مهار ساخته و از التهاب آن كاسته است و قبل از آن كه انرژى انباشته آن از وجودش سرازير شود و دامنش را آلوده كرده و بسوزاند، آن را با پاسخ طبيعى و مشروع بىاضطراب و نگرانى - فرو نشانده است و اين نخستين توصيه دين در اين مورد است.
رسول اكرم(ص) مىفرمايند: يا معشر الشباب! من استطاع منكم الباه فليتزوج...اى جمعيت جوانان هر كس از شما توانايى ازدواج دارد ازدواج كند...(مستدرك الوسائل، چاپ قديم، ج 2، باوبا مقدمات نكاح، ص 531، ح 21).
از حضرت صادق(ع) روايت شده است كه فرمودند: مردى به محضر پدرم - كه درود خدا بر او باد - رسيد، آن حضرت به او فرمود: آيا همسرى دارى؟ عرض كرد: نه! پدرم فرمود: من دوست ندارم همه دنيا و آنچه در آن است از آن من باشد در حالى كه يك شب را بىهمسر، سر به بالين گذارم! سپس فرمود: دو ركعت كه مرد متأهل به جاى آورد بهتر است از مرد بىهمسرى كه شبش را به نماز قيام كند و روزش را با روزه تمام كند. آن گاه پدرم هفت دينار داد و گفت: با اين پول ازدواج كن. سپس پدرم از رسول اكرم(ص) نقل كرد كه فرمود: براى خود تشكيل خانواده دهيد كه براى روزى شما بهتر و مفيدتر است(وسائلالشيعه، انتشارات مكتبةالاسلاميه، ج 14، ص 7).
روايات در اين باره فراوان است كه به همين دو نمونه بسنده مىكنيم.
5- كنترل: اگر براى كسى به هر دليلى امكان ازدواج نباشد، چنين شخصى تحت هيچ عنوان مجاز نيست روى به گناه آورد زيرا خطر گناه و الوده دامنى بسيار فراتر از فشارها و رنجهاى عزوبت و بىهمسرى است و در صورت خوف وقوع در گناه، ازدواج به هر صورت ممكن واجب مىشود و لذا چنين كسى يا بايد خود را كنترل كند و دست به گناه نيالايد و يا مقدمات ازدواج خود را از هر راه ممكن فراهم آورد.
قرآن كريم مىفرمايد: وليستعفف الذين لا يجدون نكاحاو بايد آ ن كسانى كه ازدواج برايشان مقدور نيست عفت بورزند (نور، آيه 33).
كنترل اين غريزه به دو صورت ممكن است تحقق پذيرد:
1- كنترل منفى: غالبا وقتى سخن از كنترل غريزه جنسى به ميان مىآيد، توجه اشخاص به سمت و سوى نوع منفى آن جلب مىشود و آن اين است كه كسى با وجود تحريكات مختلف و مواجهه با عوامل انگيزش اين غريزه، بخواهد با ميل تحريك شدهاش مبارزه و مقابله كند و به سوى ارتكاب جرم نرود، چنين كارى گرچه قطعا بهتر از آلايش دامن و عمل به جرم است، ولى پيامدهاى سوء و مخرب آن بر كسى پوشيده نيست. اين كار هم به غايت دشوار است و هم زيانبار و بدين جهت هرگاه شخصى به كنترل غريزه سفارش مىشود با چنين برداشتى از آن و تصور دشوارى و زيانبارى آن، از پذيرفتن چنين توصيههايى سرباز مىزند.
2- كنترل مثبت: غريزه جنسى اگر با ازدواج مهار نگردد، مطلوبترين راه تسلط بر آن، كنترل مثبت است و آن پرهيز از صحنهها و كارهايى است كه به تحريك اين غريزه مىانجامد.
اين نوع از كنترل، كه در حقيقت جنبهى پيشگيرى دارد هم راحت است و هم بىزيان و بلكه مفيد. راحت است، زيرا در اين صورت همچون وسيله نقليهاى است با سرعت معمولى و قانونى كه در مواجهه با خطر، مهار حركت آن زحمت چندانى ندارد، برخلاف ماشينى كه با سرعتى بسيار فراتر از حد شناخته شده و بايسته خود سير مىكند كه چه بسا به كلى اختيار آن از دست صاحبش بيرون رفته و مصيبتها به بار آورد و كنترل آن هم در صورت تحقق، صدها زيان و رنج و زحمت و اضطراب براى وسيله و صاحب آن به همراه دارد. و بىزيان است، زيرا با اين حال كنترل غريزه فشارى بر جسم و روان تحميل نمىكند تا به آن صدمهاى وارد شود و مفيد است چون موجب مىشود مغز و اعصاب و قواى بدن در حالت عادى به سر برند و تعادل روانى شخص محفوظ بماند وانرژى و سرمايههاى جسمى و روحى او بيهوده مصرف نشوند.
پيش از اين نيز از قرآن كريم نقل كرديم كه بايد كسانى كه قدرت و وضعيت مساعد براى ازدواج ندارند عفت پيشه كنند وعفت در اين آيه گرچه در ابتدا مفهوم عمل خاصى منافى با آن را دارد ولى با تأمل بيشتر معلوم مىشود كه آيه كريمه معنايى عام دارد و عفت در همه اعضا و اندام را شامل است و اكنون طرق كنترل مثبت را به اختصار برمىشمريم:
1- پرهيز از فكر و ترسيم صحنههاى محرك در ذهن و خيال. عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) نقل مىكند كه حضرت(ع) فرمود: عيسى(ع) به اصحاب خود گفت:... موسى به شما دستور داد كه زنا نكنيد و من به شما دستور مىدهم كه فكر زنا هم در سر نپرورانيد تا چه رسد به اين كه زنا كنيد زيرا كسى كه خيال زنا كند مانند كسى است كه در خانهاى نقش و نگار شده دود و آتش به پا كند. چنين كارى گرچه خانه را نمىسوزاند ولى زينت و صفاى آن را مكدر كرده و فاسد مىكند(وسائلالشيعه، ج 14، ص 240).
2- دورى از نگاههاى مسموم و مناظر تحريكآميز. قرآن كريم در دو آيه متوالى دستور به اغماض و نگهدارى چشم از نگاه حرام و هوسآلود داده است. در آيه اول مىفرمايد: قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم... به مؤمنان بگو ديدشان - را از نامحرمان - فرو نشانند و نهانگاههاى خود را - از وقوع در حرام - نگه دارند
و در آيه بعدى مىفرمايد: و قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن... به زنان مؤمن بگو - چشمهايشان را فرو گيرند و نهانگاههاى خويش را محافظت كنند(نور، آيه 30 - 31).
جالب اين است كه در هر دو مورد خداوند متعال نخست دستور به مراقبت از نگاه محرك و عفت چشم مىدهد و آن گاه به حفاظت از عورت فرمان داده است.
رسول اكرم(ص) مىفرمايند: «النظره سهم مسموم من سهام ابليس فمن تركها خوفا من الله اعطاه الله ايمانا يجد حلاوته فى قلبه؛ نگاه هوسآلود، تيرى است مسموم از تيرهاى شيطان، هر كس آن را به جهت خوف الهى ترك كند، خداوند ايمانى به او مىبخشد كه حلاوت آن را در قلب خود احساس مىكند»(الاخلاق، سيد عبدالله شبر، قم، انتشارات بصيرتى، ص 127).
3- گوش ندادن به آوازها و موسيقىهاى تحريككننده و مبتذل. در حديثى از حضرت صادق(ع) آمده است: ان رجلا سأله عن سماع الغناء فنهى عنه و تلا قول الله عز وجل: «ان السمع والبصر والفؤاد كلّ اولئك كان عنه مسؤولاً» (اسراء، آيه 36).
«و قال يسأل السمع عما سمع والفؤاد عمّا عقد والبصر عمّا ابصر؛ مردى از آن حضرت درباره شنيدن آواز محرك پرسيد. حضرت از آن نهى كرده و اين آيه را خواندند: «به يقين گوش و چشم و دل هر يك مورد سؤال خواهند بود» و فرمود: گوش از آنچه شنيده و قلب از آنچه بدان دل بسته و چشم از آنچه ديده است مسؤول بوده و بازخواست خواهند شد(مستدركالوسائل، چاپ قديم، ج 2، ص 459، ابواب يكتسب به، باب 80).
4- اجتناب شديد از گفتگوهاى دوستانه و نشستهاى غفلتزا و معاشرت با دوستان ناباب و گوش سپردن به سخنان تحريكآميز.
از حضرت امام باقر(عِ اينگونه روايت شده است: «من اصغى الى ناطق فقد عبده، فان كان الناطق يؤدى عن الله عزوجل فقد عبدالله و ان كان يؤدى عن الشيطان فقد عبد الشيطان؛ هر كس به سخن گويندهاى گوش فرا دهد او را بندگى كرده است، پس اگر ناطق از خدا بگويد شنونده، خداوند را بنده شده و اگر از شيطان و سخنان شيطانى بر زبانش جارى كند قطعا بندگى شيطان كرده است(وسائلالشيعه، چاپ ايران، كتابفروشى اسلاميه، ج 12، ص 236).
5- اعتدال در خوردن. بىترديد پرخورى و بىنظمى در خوردن در ذخيرهسازى و انباشتن موادى كه نيازمند تفريغ باشد مؤثر است، ولى در صورت اعتدال و كمخورى سهم ناچيزى از آن صرف تهيه آن مواد مىشود.
در حديثى كه قبلاً از پيامبر گرامى(ص) نقل كرديم، آن حضرت پس از آن كه جوانان را به ازدواج ترغيب مىكنند مىفرمايند: و من لم يستطع فليصم فان الصوم به وجاء؛ هر كس قدرت بر ازدواج ندارد و روزه بگيرد يقينا روزه نيروى غريزه او را تضعيف مىكند(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 531).
6- اشتغال، ورزش و سرگرمىهاى مفيد. زيرا با وجود فراغت، هم مواد غذايى در تقويت غريزه به مصرف مىرسد و همفكر و خيال مصروف چارهسازى در تفريغ آن مىشود و لذا در روايات بر اشتغال و كار و پرهيز از فراغت (بي کار و وقت آزاد) تأكيد بسيار شده است.
حضرت امام صادق(ع) در حديث پردامنه «مفضل» مىفرمايند: ... وهكذا الانسان لو خلا من الشغل لخرج من الاشر والعبث والبطر الى ما يعظم ضرره عليه و على من قرب منه... ... و همينگونه انسان اگر بىكار و فارغ باشد، به بيهودگى و سرمستى دچار مىشود و بر اثر آن به مسايلى مبتلا مىشود كه زيان آن هم بر خود و هم بر نزديكان او سنگينى خواهد كرد...(بحارالانوار، تهران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، ج 3، ص 87).
7- تلاوت قرآن. بىشك انس با قرآن، تلاوت، تدبر و تفكر در مضامين آن، خود شفاى هر دردى است كه به سرعت كار هر پريشانى را رو به سامان مىبرد و زخمهاى پنهان را التيام مىدهد و همتها را تا آسمانها بالا مىبرد و بشر را از فرو رفتن در عالم حيوانات را نجات مىبخشد.
اميرمؤمنان(ع) مىفرمايند: «و تعلّموا القرآن فانه ربيع القلوب واستشفوا بنوره فانه شفاء الصدور و احسنوا تلاوته فانه انفع القصص؛ قرآن را فرا گيريد زيرا قرآن بهار دلهاست و از نور آن بر مرضها و دردهاى خود مرهم بگذاريد زيرا آن داروى شفابخش سينههاست و آن را نيكو تلاوت كنيد كه به يقين سودمندترين قصههاست»وسائلالشيعه، ج 4، ص 825، ابواب قرائة القرآن، باب 1، ح 7).
خلاصه اين كه: راه حل دين در خصوص نوع مقابله و مواجهه به غريزه جنسى نخست ازدواج و نكاح مشروع است و در صورت عدم امكان، كنترل مثبت با شرحى كه بيان شد و سپس كنترل منفى با وجود همه زيانهاى آن، ولى هيچگاه به بىبند و بارى و افسارگسيختگى و آلودگى به گناه رضايت نمىدهد و زيان آن را به مراتب خسارتبارتر و ويرانگرتر از ضرر كنترل منفى مىداند.
اين نوشتار را با اين جمله به پايان مىبريم كه بزرگان گفتهاند: «نفس را مشغول بدار وگرنه او تو را به خود مشغول ساخت».
[/SPOILER]
http://www.askdin.com/thread26359.html
اگه این غریزه نباشه از کجا میشه گفته که ادعا های ادام ها در اینکه خدارو و ائمه رو قبول دارن صحیح است یه ازامیش هست برای انسان
کل مطلب تکراری نبود اما مفهوم کلی و هدفی که از صحبت مطرح کردن داشتید تکراری بود.
از روشهایی هم که برای "کنترل مثبت" بیان کردید از بینشون فقط تلاوت قرآن رو قبول دارم بقیه رو همه رو من دارم انجام میدم ولی همچنان در تحریک و میل شدید هستم
ممنونم از توضیحات خوبتون
من خدا رو شکر همه شرایط زندگیم خوب بوده، خودم هم فقط تلاش کردم ولی وقتی رسید به برداشت نتیجه همه چی سنگ شد افتاد رو سرمون.
حرفتون رو قبول دارم، باید بابت نعماتمون خدا رو شکر کنیم، و من هم شاکرم ولی دلیل نمیشه که هیچ وقت چیزی نخوایم، چون کسی پایینتر از ما یه چیز دیگه رو نداره.
در مورد کار که پسر و دختر نداره، الان دخترا هم همپای آقایون دارن کار میکنن. بالاخره هر کی که زحمت کشیده انتظار داره یه بهره ای هم ببره. مخصوصا دخترایی که دیگه امید ازدواجی هم براشون نیست، حداقل باید بتونن خرج خودشون رو در بیارن.
من والله همه ی عمرم رو گذاشتم سر درس و کتاب و دانشگاه و به قولی آفتاب و مهتاب رو به خودم حروم کردم، آخر سر دیدم ای داد بیداد آفتاب مهتاب دیده ها خیلی خیلی موفقتر هستن...
من حقیقتش بیشتر از خودم و خانوادم شاکیم که چه فرصتهایی رو از دست دادیم به خاطر بی تجربگی و بی فکری. آخه تک دخترم و کلا فامیل هم نداریم، یعنی جوری هستیم که خیر و شر نداریم، و متاسفانه هیچ تجربه ای در این زمینه ها نداشتیم. خواستگار هم خیلی خیلی بود با موقعیتهای خیلی خوب (البته لیزها رو باید حذف کرد) هم سنتی و هم دانشگاهی ولی متاسفانه اصلا هیچ کدوممون بلد نبودیم چیکار باید بکنیم. من چادری هم نیستم ولی اینقدر بچه بودم که اصلا نمیدونستم چیکار باید کرد، در نتیجه فرار میکردم، کسی هم نبود نه نصیحتی بکنه، و نه راه درست رو نشون بده. دوستهای دخترمون هم که .....فقط خودم بودم و خودم. باورتون میشه ما اصلا کلمه ازدواج تو خونمون نمیاریم، چه برسه به اینکه بشینیم درموردش حرف بزنیم.
پدر و مادرم هم با وجود اینکه تحصیلکرده هم هستن از خودم بدتر، هر جا میرفتیم کلی خواستگار پیدا میشد، چه به پدرم میگفتن، چه به مادرم، هیچ کدوم نمیتونستن مدیریت کنن و اصلا جدی نمیگرفتن (هر چی فکر میکنم متوجه نمیشم چرا اینقدر راحت از دست میدادن، آخه اهل مادیات هم نیستن، فکر میکنم به خاطر اینکه نمیتونستن باور کنن که وقتشه). تا کارشناسی که با اجازه و صلاحدید خودشون بدون اینکه اشاره ای بکنن، رد میکردن. بعدشم که یه جور دیگه...(نه به خاطر مادیات ها، به خاطر بی تجربگی و بی تدبیری). خودم بارها دیده بودم که همسایمون میومد کاملا مستقیم به مامانم میگفت که ما شما رو خیلی دوست داریم، کاش فامیل شیم، ....و حتی مستقیم میگفت، مامان من تنها کاری که میکرد یه لبخند به لب داشت، نه میگفت در خدمتیم، نه میگفت ما هم خوشحال میشیم، هیچی فقط و فقط نگاه میکرد... خیلی هم آدمهای درست و حسابی ای بودن که شاید دیگه هیچ وقتم همچین آدامایی قسمتم نشه. الان بعد از کلی اصرار از اونها و کلی اهمال از خانواده ما، بچشون هم بغلشون و چقدر عروسشون خوشبخته. و کلی از این ماجراها داشتیم....
اینا با زندگی من اینقدر راحت بازی کردن، الان دیگه خودم تصمیم گرفتم ترکشون کنم...من دست و پاشون رو میبوسم به خاطر این همه زحمتهایی که برام کشیدن، از کوچکترین چیزی برام دریغ نکردن، ولی در عوض باعث شدن یک عمر تنهایی و حسرت نصیبم شه....مگه فقط زندگی تحصیل و خورد و خوراکه. نمیتونم ببخشمشون.
الان خودشون هم متوجه شدن چیکار کردن، ولی دیگه فایده ای نداره، البته درست بشو هم نیستن، خودشون هم افسردگی گرفتن کمابیش. منم تصمیم گرفتم خودم برم تنهایی یه زندگی مستقل درست کنم... آرزوم هم همینه... دعا کنید این کار من درست شه.
شما پسرید، نگران این نیستید که دیگه فرصتی نخواهید داشت، مشکل عاطفی هم ندارید که ، باز حداقل این نیاز جنسی رو میشه یه جوری سرکوبش کرد.
کاش استاد مشکور هم این پست رو بخونن و جواب بدن
استاد من که تقصیر خودم نبوده، پس من چی؟ من باید تا آخر عمر مکافات اهمال و سهل انگاری اینا رو بدم؟ انصافه؟
خوب الان ما یه کاربر جدید بهمون اضافه شده!!:khandeh!:
اولا از کی تا حالا باید برای مشخص شدن اعتقاد به خدا و ائمه آزمایش جنسی بشی؟!!!!:khandeh!:
در ثانی امتحان یه ساعت ، دو ساعت ، یه روز ، دو روز ، یه هفته ، دو هفته ، یه سال ، دو سال !!!!:khandeh!:
حاجی بی خیال، رو بعضی چیزا اسم امتحان الهی بذاری، حرص آدم در میاد! ، کلا خدا خیر خواه، ازدواج هم که کلا امر خیره!!!:khandeh!:
مثلا دیدی طرف نمی ره کربلا می گه خدا نخواست! ، نطلبید!، قسمت نشد! ، همیشه تو دلم می گم تو سعی کردی که می گی نطلبید، یا نشستی تو خونه منتظری تو قرعه کشی برنده شی!!!:khandeh!:
از کارکتر :khandeh!: برای تقلیل تندیه کلام استفاده کردم
یا علی مدد
این ماجرا ها تو همه ی زندگی ها هست، من روزی که رفتم دانشگاه بب پدرم که تو این موضوع شوخی می کردم، می گفت 10 سال دیگه، الان از اون زمان که می گفت 10 سال دیگه داره 6 سال می گذره، فک کنم الانم که زن می خوام، اینقدر سر بدوننم که تا بشه همون وعده ی 10 سال دیگه، من از این حرف و فکر خانوادم ناراضیم، نمی تونم همه زندگیمو که تعریف کنم ولی مشابه ناراحتی هایی که شما ازش گفتین تو خونه ی ما در حدی هست که از زیادی غصه و فشار عصبی ، زد به سیاتیک مامانم و پارسال 2 ماه استراحت مطلق بود، حالا شما خودت قضاوت کن ارزششو داره که به خاطر این مشکلات(که البته موضوع کوچیکیم نیست)، خدای نکرده ، زبونم لال یه موجود عزیزتر رو از دست بدی،: ما یه اصطلاحی داریم، می گیم آدم از مادر یتیم می شه،
مامانم یه شاگرد داشت بنده خدا سنش بالا رفته بود، از نقل و قول های مامانم می دونستم به لحاظ روحی یکمی دپرسه، ولی شکر خدا شب میلاد پیامبر یه همسفر پیدا می کنه:Kaf:
الان ظاهرا از مقامات بالا دستور رسیده که باید آبجی کوچیکه رو ببرم پارک، خدا روزی رسونه ، کلا همه ی چیزای خوب روزی حساب می شه، دوباره باید این بیتو بیارم:
چند روزی گر به کام مدعی گردد فلک /// غم مخور خسرو که روزی هم به کام ما شود
برم پارک تاب سرسره بازی کنم دیگه
یا علی مدد
نه ارزش نداره، ولی دیگه دست خودم نیست، گفتم مشکل من فقط ازدواج نیست، کاش اون یکیا حل میشد، این یکی رو میذاشتیم به یه حساب دیگه!
خدا نکنه، به خاطر همین هم میخوام ترکشون کنم، چون با این افسردگی ای که من گرفتم، دارم نابودشون میکنم... منم حق دارم مستقل بشم.
بازم میگم شما پسر هستید، برای شما خیلی فرق میکنه، حتی اگه این شش سالتون هم دوباره بشه ده سال، باز میتونید اقدام کنید. ولی همه ی این کوتاهی ها برای من شده single forever.
برای من مسئله ی ازدواج تموم شدست، نه دعایی میکنم و نه آرزویی در این زمینه، ازدواج دیرهنگام هم میخوام صد سال سیاه نباشه....
سلام
البته این مطالبی که گفتم در پاسخ به آن خانم بود .ولی ظاهرا من تنها مقصر نیستم چون شما هم مطلب من رو خوب متوجه نشدید . حرف من شخص شما و شخص آن خانم و ... نبود من به طور کلی گفتم که عرف ما و جامعه ما که مردمش این مطالب رو عرف کردند عامل این کار هستند و فقط مقصودم این بود که این خانم رو از این اشتباه خارج کنم که خداوند مقصر است که این غریزه رو خلق کرده . و مقصودم این بود که این غریزه به خودی خود مشکلی نداردو اگر مشکلی هست اموری است که خود انسانها به ما هو انسان درست کردند . نه شخص شما . و مقصودم دادن راهکار نبود فقط خواستم اصلاح عقیده کنم. همین . البته راهکار دارد ولی زمانبر و وابسته به اراده جمعی انسانها.
ولی اگر دقت کنید نمونه مشکل شما رو بعضی از خانم ها هم مطرح می کنند یعنی هنوز خانم هایی هستند که این مسائل براشون خیلی مهمه فقط باید پیداشون کرد. امیدوارم خیلی زود یکی از بهترین هاشون قسمت شما بشه...:ok:
به جرئت میتونم بگم که این مفیدترین پستی بوده که در چند ماه اخیر تو کل اینترنت خوندم!
من یکی که جوابمو از این پست گرفتم.
خدا خیرتون بده
سلام به همه دوستان،من ۲۸ سالمه ۲۶ ازدواج کردم،الان هم از زندگیم راضیم خداروشکر،غریزه جنسی هم چیز بدی نیست،زمان مجردی منم خیلی زجر کشیدم،ولی همون زجرا و دوری از گناه بود که ترغیب شدم به ازدواج توی سخت ترین شرایط مالی
سخت بود ولی به راحت شدنش از نظر جنسی می ارزید
توصیم به جوونای کوچکتراز خودم«البته من کوچیک همه هستم»اینه که تمام سعیشونو بزارن رو عفت و تا میتونن نگاهشونو کنترل کنن و تمام تلاششونو بزارن واسه جور کردن شرایط ازدواج
سخته اما شدنیه،شغل مناسب و پایدارو آینده دار پیدا کنن،پول جمع کنن،بلاخره والدین و فامیل هم کمک میکنن،انشالله مشکل همه جوونا حل میشه...
من کاملا از خودم بدم میاد
چرا خداوند غریزه و نیاز جنسی رو در انسان قرار داد؟؟؟
واقعا دلیل اینکه خداوند غریزه جنسی رو در انسان قرار داده نمیدونم و از این ویژگی حیوانی متنفرم...
خسته شدم از افکار مزخرف و اینکه الآن نمی تونم ازدواج کنم...
خدا می تونست این ویژگی رو در انسان خلق نکنه اما نخواست...
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از این نیاز متنفرم
از فکر کردن دربارش متنفرم
الآن شرایط ازدواج رو ندارم و از فکر کردن به ازدواج متنفرم
واقعا خسته شدم
به خاطر فکر کردن به این موضوع مزخرف خیلی از چیزامو از دست دادم
نمی دونم به کجا پناه ببرم
به خدایی که دوسش دارم اما ازش خجالت می کشم؟؟؟
تا کی می خوام گناه کنم؟
و تا کی می خواد آبروم رو حفظ کنه؟؟؟
از مرگ در این وضعیت می ترسم اما...
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
خواهر عزیز میل جنسی یکی از بالاترین نعمات خداست و هرگز نباید آنرا حیوانی به حساب آورد. به این روایت توجه کنید:
[INDENT]عن جميل بن دراج قال: قال أبو عبد الله ع ما تتلذذ الناس في الدنيا و الآخرة- بلذة أكثر لهم من لذة النساء و هو قول الله «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ- وَ الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ» إلى آخر الآية- ثم قال: إن أهل الجنة ما يتلذذون بشيء في الجنة أشهى عندهم من النكاح لا طعام و لا شراب
از جمیل دراج که گفت امام صادق علیهالسلام فرمودند که مردم لذتی نمیبرند نه در دنیا و نه در آخرت که لذتی بزرگتر باشد از لذت زنان و این قول خداوند است که «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ- وَ الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ»، سپس فرمود همانا اهل بهشت لذتی بالاتر از نکاح نزدشان نیست، نه از خوردنیها و نه از آشامیدنیها ... [البته منظور لذات جسمانی است]
[/INDENT]
از مرحوم آیتاللهبهجت نقل شده است که ایشان فرمودند که حلال خدا هر چه لذتش بیشتر باشد ثواب اخروی آن هم بیشتر است و هر چه گناه لذتش بالاتر باشد گناهش بزرگتر است ... ازدواج و شهوت زنان برای مردان از بالاترین نعمات خداست و هرگز نباید آنرا حیوانی فرض کرد ... البته اگر این لذت از راه حلالش باشد آنقدر ارزش نزد خداوند دارد و گرنه از راه حرامش اگر باشد جزء بدترین گناهان و در واقع جزء گناهان کبیره خواهد بود با کلی عوارض روحی و شاید جسمی و شاید اجتماعی ...
اینکه شما در سختی هستید بخاطر بدی این غریضه نیست بخاطر بد بودن شرایطی است که پذیرفتن سبک زندگی غربی به همهی ما تحمیل کرده است، برای رفع این مشکلات هم یا باید پا روی اعتقادانمان بگذاریم و دوستی دختر و پسر را و سایر انحرافات عاطفی و جنسی را آزاد کنیم و حتی همجنسگرایی را هم نعوذبالله آزاد کنیم و یا باید دست از این سبک زندگی غیرعقلایی و حماقتگونه برداریم و سبک اسلام را اختیار کنیم که در آن سعادت دنیا و آخرت با هم است:
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَـٰكِن كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ [الأعراف، ۹۶]
چارهای نداریم ... اگر بخواهیم زندگیامان درست شود باید بجز در صحنهی سیاسی در صحنهی اجتماعی و تفکرات شخصی هم از شر آثار پهلویها نجات پیدا کنیم، این متأثر شدن از غرب آتشی است که آن ملعونها در دامن ما انداختهاند و آنقدر در گوشمان خوانده شده است که کنار گذاردنش خیلی ساده نیست، مذهبیها هم گاهی آنها را خلاف اخلاق میپندارند حال آنکه اصول اخلاقی برای یک مسلمان توسط دین خداوند تعریف میشود ... زیاد داریم کسانی که زخمخوردهی شبیخون فرهنگی هستند و اصرار دارند که آنها فکر خودشان را دارند و تنها عقل است که ایشان را به غرب گره زده است و از اسلام فاصله داده است ... چارهای نداریم اگر بخواهیم این دردها در جامعه کم شود که به اسلام و به تمام قوانین آن پایبند شویم ... چارهی دیگری نداریم ...
سن ازدواج باید بیاید پایین ... ازدواج باید ساده شود ... کسانی که نمیتوانند ازدواج کنند باید بتوانند متعه کنند ... مجردها باید از تجرد بیرون بیایند ... باید دانست که این نیاز جنسی نعمت است و کثسف و حیوانی نیست ... باید بین رفع شهوت حلال و فساد و شهوتپرستی فرق قائل شد ... تا ذهن خود ما مذهبیها نسبت به مطالب اسلام انحراف دارد و آنها را برنمیتابد چه انتظاری از غیرمذهبیها یا ضعیفالمذهبها داشته باشیم؟
یا علی علیهالسلام
جناب باء....
بحث سر این نیست که ارضای این غریزه از طریق روابط آزاد مثل غربیها و روابط نامشروع صورت بگیره....
بحث اینه که چطور چنین نیرویی میتونه خوب باشه، و حتی اونجوری که شما گفتید ثواب داشته باشه؟ ؟؟؟:Gig:
وقتی که یه جوون مجرد رو که امکان ازدواج هم براش نبوده اونقدر تحت فشار و تحت تاثیر قرار میده که بر مسائل روحی و روانی فرد هم تاثیر بذاره و زندگی اش رو مختل کنه....
نمیدونم ما نمیتونیم به خدا اشکال بگیریم
ولی نمیشد این نیرو بعد از ازدواج بوجود بياد؟ آخه چرا یه جوون مجرد که بخواد به دستورات اسلام پایبند باشه اینقدر باید از وجود این نیرو در عذاب باشه؟
و هرچی هم دعا میکنیم خدایا یا ازدواج رو برامون فراهم کن که از این وضعیت خارج بشیم یا این نیرو رو ازمون بگیر دعامون مستجاب نمیشه که نمیشه
استاد ابراهیم امینی در کتاب جوان و همسر گزینی میگن:طبیعت و آفرینش ویژه انسان، سن ازدواج را تعیین کرده و آن، هنگامِ بلوغ است. چون پسر در شانزده سالگی و دختر در ده سالگی به بلوغ میرسند، شرعاً میتوانند ازدواج کنند. ولی بهتر است ازدواج را تا 17 یا 18 سالگی در پسر و 14 یا 15 سالگی در دختر به تأخیر بیندازند، زیرا پسر و دختر در اوایل بلوغ رشد و تعقل کافی ندارند، و برای انجام مسئولیتهای خانوادگی آماده نیستند و ازدواج در این سنین ممکن است مشکلاتی را به همراه داشته باشد.
به علاوه، در دو یا سه سال اول بلوغ، غریزه جنسی کاملًا بیدار نشده و چندان فشاری به نوجوان وارد نمیسازد و تحمل آن، چندان برایش دشوار نخواهد بود. بنابراین میتوان گفت: مناسبترین سنین ازدواج در پسران 17 یا 18 سالگی و برای دختران 14 یا 15 سالگی است. تأخیر ازدواج از سنین مذکور صلاح نیست و ممکن است عوارض سوء جسمانی یا روانی یا اجتماعی را به همراه داشته باشد، در این سنین، غریزه جنسی کاملًا بیدار شده، با تمام قدرت تحریک میشود و جوان را تحت فشار قرار میدهد. و جز ارضای مشروع
چارهای نیست. نیاز جنسی مانند نیاز به آب و غذاست. مگر به یک انسان گرسنه یا تشنه میتوان گفت: از خوردن آب و غذا خودداری کن؟ مگر کار دیگری، حتی ورزش و تفریح و بازی میتواند انسان گرسنه و تشنه را از فکر غذا و آب منصرف سازد؟ نیاز جنسی هم مانند گرسنگی و تشنگی، بلکه به مراتب شدیدتر و نیرومندتر میباشد. اگر از طریق مشروع ارضا نشد ممکن است جوان را به انحراف و گناه بکشد و مهار کردن آن بسیار دشوار است.
از عواقب سوء دنیوی و اخروی انحرافات جنسی نباید غفلت کرد. بر فرض این که جوان توانست با نیروی ایمان و عفت و حیا غریزه جنسی را مهار کند و دامن خود را به گناه آلوده نسازد، اما با عواقب سوء روانی و جسمانی آن باید چه کرد؟ بنابراین، در سنین معین جز ازدواج چارهای نیست، و باید هر چه زودتر ازدواج کرد.
تذکر این نکته را لازم میدانم که آن چه درباره سن ازدواج گفته شد حکم کلی و نسبی است. واقع مطلب این است که زمان بلوغ و بیدار شدن کامل نیروی جنسی در افراد یک سان نیست، بلکه افراد در این جهت متفاوت اند.
این تفاوتها میتواند معلول ویژگیهای جسمی یا آب و هوای منطقه زندگی، یا کیفیت شرکت بانوان در اجتماع، یا رفتار پدر و مادر و مقدار تحفظ آنها در امور جنسی باشد. بنابراین مناسبترین زمان برای ازدواج هنگامی است که غریزه جنسی در پسر و دختر بیدار میشود و آنان را تحت فشار قرار میدهد. پسر و دختر در چنین زمانی باید خجالت را کنار بگذارند و خواسته و فشار روانی خود را با پدر و مادر در میان بگذارند و تقاضای ازدواج کنند.
پدر و مادر نیز وظیفه دارند به یاری فرزندشان بشتابند و به وسیله ازدواج، جوانان خود را از عوارض سوء انحرافات جنسی مصون سازند.