تو رو خدا کمکم کنید افسرده ام

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تو رو خدا کمکم کنید افسرده ام

با سلام و خسته نباشید به همه دوستان و کارشناسان .
من حدود 3 ماه پیش توی پست:

http://www.askdin.com/thread43820.html

مشکلمو مطرح کردم و کلی نصیحت از دوستان دریافت کردم
بعد از اون روز برخلاف میلم و نگران بودن از روش های کمک باروری ، بلاخره به سراغ میکرواینجکشن رفتم و با همه سختی هایی که وجود داشت این کار رو انجام دادم اما اتفاقاتی افتاد که من با تمام وجود فهمیدم خدا بازم برام نخواست . ( جریان مفصله )

از اون روز به بعد فکر می کنم یه کم زمینه ناامیدی و افسردگی که داشتم ، حالا بیشتر شده . کلا نسبت به همه چیز بی حوصله و بی انرژی شدم روزها و شبهام بی هدف میگذره هرچی سعی میکنم خودمو با کارهایی که دوست دارم مثل آشپزی ، بافتنی ،شیرینی پزی و ... سرگرم کنم ، نمی تونم ادامه بدم ، وسط راه رها می کنم و میشینم یه گوشه و گریه می کنم. می دونم می تونم از این شرایط بهترین استفاده رو بکنم با هرکسی که صحبت می کنم حرف راضی کننده ای نمی شنوم همسرم اعتقاد داره هیچ کس جواب این سوالات رو نمی تونه بده جز خدا که اونم به صورتی که ما انتظار داریم امکان پذیر نیست .خیلی ناراحت عمری هستم که داره میگذره و من نمی تونم کنترل ذهن خودمو داشته باشم واقع فکر می کنم افسرده شدم هر راهی که برای رفع مشکلمون بوده رفتم و همشون بی نتیجه موندن .خیلی دلم میخواد منم مثل خیلی آدمای دیگه بی دغدغه بچه دار میشدم اصلا نمی فهمیدم ناباروری یعنی چه .
چکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد راهنما

آپامه;630001 نوشت:
من حدود 3 ماه پیش توی پست:

سردرگم و خسته

مشکلمو مطرح کردم و کلی نصیحت از دوستان دریافت کردم
بعد از اون روز برخلاف میلم و نگران بودن از روش های کمک باروری ، بلاخره به سراغ میکرواینجکشن رفتم و با همه سختی هایی که وجود داشت این کار رو انجام دادم اما اتفاقاتی افتاد که من با تمام وجود فهمیدم خدا بازم برام نخواست . ( جریان مفصله )

از اون روز به بعد فکر می کنم یه کم زمینه ناامیدی و افسردگی که داشتم ، حالا بیشتر شده . کلا نسبت به همه چیز بی حوصله و بی انرژی شدم روزها و شبهام بی هدف میگذره هرچی سعی میکنم خودمو با کارهایی که دوست دارم مثل آشپزی ، بافتنی ،شیرینی پزی و ... سرگرم کنم ، نمی تونم ادامه بدم ، وسط راه رها می کنم و میشینم یه گوشه و گریه می کنم. می دونم می تونم از این شرایط بهترین استفاده رو بکنم با هرکسی که صحبت می کنم حرف راضی کننده ای نمی شنوم همسرم اعتقاد داره هیچ کس جواب این سوالات رو نمی تونه بده جز خدا که اونم به صورتی که ما انتظار داریم امکان پذیر نیست .خیلی ناراحت عمری هستم که داره میگذره و من نمی تونم کنترل ذهن خودمو داشته باشم واقع فکر می کنم افسرده شدم هر راهی که برای رفع مشکلمون بوده رفتم و همشون بی نتیجه موندن .خیلی دلم میخواد منم مثل خیلی آدمای دیگه بی دغدغه بچه دار میشدم اصلا نمی فهمیدم ناباروری یعنی چه .
چکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



با عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما خواهر گرامی
پيامبر اكرم(ص) به دعوت يكي از مسلمانان به خانه اش رفت. هنگام ورود به حياط خانه، مرغي را ديد كه بالاي ديوار تخم مي‌گذاشت. تخم مرغ افتاد و نشكست. پيامبر(ص) در شگفت شد. صاحب‌خانه گفت: «آيا تعجب فرمودید؟. به خدايي كه شما را به رسالت برگزيد، هيچ‌گاه زياني به من نمي‌رسد و هيچ حادثه‌اي بر من فرود نمي‌آيد.» همان ‌دم پيامبر(ص) از خانه اش خارج شد. صاحب‌خانه پرسيد:‌ چرا باز مي‌گرديد؟!. رسول خدا (ص) فرمود: «كسي كه هرگز مصيبت نمي‌بيند، لطف خدا شامل حال او نيست.» بحارالانوار، ج 15، ص 56.


امام صادق (ع) ‌فرمود: «گرفتارترين و مبتلاترين مردم دنيا، پيامبران هستند، سپس هر كس كه به آنان نزديك‌تر است.» همان، ص 53.
هر كه در اين بزم مقرّب‌تر است
جام بلا بيشترش مي‌دهند

این احادیث را در کنار مطالبی که در تاپیک سردرگم و خسته آمده است قرار دهید و بدانید آنچه در زمینه مسئله شما می توان گفت یا فلسفه گرفتاری و مشکلات است که گفته شده و خود میدانید امیدوارم به تاپیکی که اشاره شد سری بزنید و دوباره مطالعه دقیق نمایید.
و همدردی با شما می باشد که باید گفت واقعا مشکل سختی است و تحمل آن نیز ساده نیست ولی با مژده هایی که از جانب خداوند و حضرات معصومین علیهم السلام به ما رسیده است در زمینه تحمل مشکلات و صبر و شکر به درگاه خداوند نعمتهای بسیار با ارزشتری به ما خواهد رسید و با توجه به آن نعمات تحمل مشکلات راحتتر می شود
باز هم بنده خدمتتون عرض میکنم اینکه شما در حال درمان هستید بسیار کار نیکویی است و ادامه دهید و اینکه دعا و توسل را فراموش نمی کنید و همیشه به دنبال آن هستید بسیار عالی هست ولی بدانید که پاسخ دادن خداوند به معنای برآوردن حاجت شما نیست که چه بسا به صلاح شما نباشد
در کارهایی که برای درمان و رسیدن به حاجت خود انجام می دهید به فکر انجام وظیفه باشید زیرا ما مامور به وظیفه هستیم نه نتیجه ،نتیجه دست خداوند است اگر صلاح ما باشد به ما میدهد اتفاقا در کنار دعاهاتون از خداوند بخواهید آنچه به مصلحت و خیر شما و همسرتون است به شما بدهد
اما در زمینه افسردگی و علائمی که ذکر نمودید باید عرض کنم که:
شما باید کنترل خود و احساساتتون را بدست بگیرید و برای رهایی از این حالت به نکات زیر توجه نمایید:
ادامه دارد

شما باید کنترل خود و احساساتتون را بدست بگیرید و برای رهایی از این حالت به نکات زیر توجه نمایید:

1- اجتناب از تنهايى سعى كنيد به جز مواقعى كه ضرورت دارد در تنهايى قرار نگيريد.
2 - با افكار منفى خود مقابله كنيد يعنى هر وقت اين افكار به شما هجوم آورد به هر صورتى كه شده خود را از چنبره آن نجات دهيد مثلاً خود را به كارى مانند مطالعه يا هر كار ديگرى كه علاقه داريد و ممكن است مشغول كنيد و نگذاريد ذهن شما جولانگاه افكار منفى باشد.
3 - به جنبه ‏هاى مثبت خود فكر كنيد و سعى كنيد آنها را در يك برگه ‏اى به صورت فهرست، ليست كنيد و هر روز چند بار مرور كنيد.
4 - به جاى اين كه به كمبودها و عيب‏ها و ناكامي هاى خود فكر كنيد به موفقيت‏ها و امكاناتى كه در زندگى از آن بهرمند بوده و هستيد فكر كنيد. به عبارت ديگر امكانات و شرايط زندگى ما مانند يك ليوانى است كه بخشى از آن پُر است و بخشى خالى و همه افراد اينچنين هستند سعى كنيد به آن بخش پُر فكر كنيد و از آن بهره ببريد و غصه آن نيمه‏ خالى را نخوريد چه اينكه از آنچه در اختيار داريد نمى‏توانيد بهره‏ مند شوند، فرصتهاى زندگى را مغتنم بشمريد و از آنچه در آينده پيش خواهد آمد نگران نباشيد.
5 - با افراد شاداب، فعال، اجتماعى، و متدين و در عين حال مثبت‏نگر معاشرت كنيد و از افرادى كه مدام از زندگى شكايت مى‏كنند، دورى گزينيد.
6 - ورزش را جزء ضرورى‏ترين فعاليت‏هاى روزمره خود قرار داده هر روز حداقل نيم ساعت الى يك ساعت ورزش كنيد. (هر ورزشى كه مورد علاقه شماست)
7 - هر چه مى‏توانيد قرآن بخوانيد و از مضامين بلند دعاهاى نقل شده از اهل‏بيت (ع) بهره بگيريد (فاقرأوا ما تيسر منه) البته قرآن را با تأنى و توجه به معنا تلاوت كنيد.
8 - از بيكارى و بى ‏برنامگى اجتناب كنيد و همه اوقات خود را به صورت منطقى پر كنيد.
9 - براى اوقات شبانه‏ روزى خود برنامه ريزى كنيد يعنى براى هر ساعت از 24 ساعت شبانه روز يك فعاليت و كار خاص در نظر بگيريد و بر اساس همان عمل كنيد و در پايان روز ميزان موفقيت خود را در به اجرا درآوردن برنامه محك بزنيد و بسنجيد و سعى كنيد روز به روز ميزان موفقيت را افزايش دهيد تا آنجا كه كاملا برنامه اجرا شود و برنامه نيز يك برنامه هماهنگ با هدف باشد.
10 - به تغذيه خود خصوصا صبحانه اهميت بدهيد و هيچگاه بدون خوردن صبحانه خود را مشغول كار يا مطالعه و يا كلاس نكنيد.
11 - هر وقت احساس دلتنگى مى‏كنيد حدود 10 دقيقه يك دوش آب ولرم بگيريد و در صورت امكان شنا كنيد.
12 - به مسائل معنوى بويژه نماز اول وقت اهميت فوق‏العاده بدهيد.
13 - با توسل به اهل‏بيت (ع) از آنها بخواهيد كه شما را كمك كنند و همواره اميدوار به لطف و رحمت خدا باشيد.
14 – سعی کنید خواب خود را تنظیم کرده و به موقع بخوابید(حدود ساعت 11 شب)و صبح حدود ساعت 8 دیگر بیدار باشید. وبعد از ظهرها نخوابید.
15- شايد بتوان گفت علت اصلى افسردگى انسان دورى او از خداوند و عدم ايمان به او است. دعا بهترين وسيله قرب و انس انسان با خداوند است و آرامشى كه انسان از طريق دعا و به خصوص همراه با گريه بدست مى آورد، قابل توصيف نيست. دعاى به خصوصى توصيه نمى شود، زيرا هر دعايى چنين اثرى دارد، ولى خواندن ذكر لا حول ولا قوه الا بالله براى برطرف شدن هم وغم توصيه شده اين دعا نيز خواصى دارد از جمله بر طرف شدن هم وغم أَعْدَدْتُ لِكُلِّ هَوْلٍ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لِكُلِّ هَمٍّ وَ غَمٍّ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ لِكُلِّ نِعْمَهٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لِكُلِّ رَخَاءٍ الشُّكْرُ لِلَّهِ وَ لِكُلِّ أُعْجُوبَهِ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ لِكُلِّ ذَنْبٍ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ لِكُلِّ مُصِيبَهٍ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ وَ لِكُلِّ ضِيقٍ حَسْبِىَ اللَّهُ وَ لِكُلِّ قَضَاءٍ وَ قَدَرٍ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ وَ لِكُلِّ عَدُوٍّ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ وَ لِكُلِّ طَاعَهٍ وَ مَعْصِيَهٍ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظِيمِ
این را بدونید که مشکلات انسانها همانند تکه سنگی است و انسانها باید همانند آب باشند اگر آب نتواند که سنگ را حرکت دهد از کنار سنگ برای خود راه باز میکند ما نیز باید اینگونه باشیم اگر قادر به حل کردن مشکلی نیستیم نباید ادامه زندگی را منوط به حل آن مشکل کنیم بلکه باید از کنار آن مشکل حرکت کنیم و برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنیم.
پیشنهاد میکنم کودکی را در خلال درمان به فرزندی قبول نمایید که سبب تحول در زندگی و شادی شما می شود انشاءالله همین تحول و بازیابی روحیه کمککار شما می شود در رسیدن به حاجتتون و درمان موفقتون.
ادامه دارد...

از مهارتهای کنترل افکار استفاده نمایید:
1. براى تنظيم اوقات شبانه روز، جدولى تهيه نموده و كارها و فعاليت‏هاى شبانه روزى خود را در آن يادداشت كنيد و بكوشيد در برنامه، زمان خالى نداشته باشيد. اين برنامه بايد متناسب با توانايى جسمى و روانى شما باشد و از هر گونه افراط و تفريط خوددارى گردد. اوقات فراغت را نيز با نوعى فعاليت ورزشى، نظافت اتاق، مطالعه روزنامه، انجام فعاليت‏هاى هنرى و هر كار مورد علاقه ديگرى، پر كنيد.
2. از آنجا كه معمولاً افكار مزاحم در تنهايى به ذهن افراد وارد مى‏شود تا حد امكان از قرار گرفتن در مكان‏هاى خلوت به مدت زياد بپرهيزيد حتى مطالعات خود را در كتابخانه و قرائت خانه عمومى انجام دهيد. در اتاق، تنها نخوابيد هنگام غذا خوردن، تنها نباشيد و تنها مسافرت نكنيد.
3. هرگاه احساس تنهايى كرديد، از جاى خود برخيزيد و با ديگران گفت و گو كنيد. ورزش‏هاى دسته جمعى انجام دهيد و ارتباط خود را با افراد متدين، بيشتر كنيد و از گوشه‏ گيرى بپرهيزيد.
4. در طى 24 ساعت اوقات شبانه روز، زمانى را براى فكر كردن درباره همان مسائل و موضوعات مزاحم و اذيت كننده قرار دهيد و هرگاه آن افكار در غير آن ساعت مقرر، به ذهنتان وارد شد، به خودتان وعده دهيد كه زمان فكر كردن در اين باره فلان زمان معين و مقرر شده است و از طرف ديگر در آن زمان ثابت و معين، بنشينيد و در آن باره فكر كنيد و بگذاريد آن افكار، آن قدر به ذهنتان بيايد كه شما را اذيت كند.
5. فرمان ايست: در منابع علمى جديد، براى متوقف كردن افكار وسواسى، علاوه بر درمانهاى دارويى و قبل از آن درمانها، از روشهاى خاصى استفاده مى شود كه مهمترين آنها روش توقيف فكر نام دارد، بدين ترتيب كه از بيمار خواسته مى شود كه به طور عمد افكار وسواسى خود را آزاد بگذارد و در اين بين ناگهان درمانگر با صداى بلند و بيزار كننده، فرياد مى زند: ايست؟ به نظر مى رسد اين عمل جريان فكر وسواسى را متوقف مى كند. بنابراين هرگاه اين افكار به سراغتان آمد و متوجه شديد، وسط افكار به خود بگوييد: «بس است ديگر» و بدين وسيله رشته افكار مزاحم را قطع كرده و به سراغ مطلبى ديگر خواهيد رفت

6. هميشه روى صفحه‏اى از كاغذ، موضوعات مختلف علمى و غير علمى را يادداشت كنيد تا در صورت هجوم افكار مزاحم، از آنها استفاده كنيد (به عنوان جايگزين) با اختيار خود در آن باره بينديشيد و آن فكر مزاحم، كنار بگذاريد. به هر حال هميشه موضوع جايگزين براى فكر كردن داشته باشيد.
7. اگر در عمل نتوانستيد، موضوعات جايگزين را به جاى افكار مزاحم خود قرار دهيد، كش نازكى را دور مچ دست خود ببنديد و هرگاه بدون اختيار افكار مزاحم به سراغتان آمد، آن كش را بكشيد و رها كنيد تا با احساس درد، از آن فضاى روانى بيرون آييد ناخودآگاه موضوع ذهنى‏تان عوض خواهد شد.

با آرزوی موفقیت شما
یا علی

آپامه;630001 نوشت:
با سلام و خسته نباشید به همه دوستان و کارشناسان .
من حدود 3 ماه پیش توی پست:

http://www.askdin.com/thread43820.html

مشکلمو مطرح کردم و کلی نصیحت از دوستان دریافت کردم
بعد از اون روز برخلاف میلم و نگران بودن از روش های کمک باروری ، بلاخره به سراغ میکرواینجکشن رفتم و با همه سختی هایی که وجود داشت این کار رو انجام دادم اما اتفاقاتی افتاد که من با تمام وجود فهمیدم خدا بازم برام نخواست . ( جریان مفصله )

از اون روز به بعد فکر می کنم یه کم زمینه ناامیدی و افسردگی که داشتم ، حالا بیشتر شده . کلا نسبت به همه چیز بی حوصله و بی انرژی شدم روزها و شبهام بی هدف میگذره هرچی سعی میکنم خودمو با کارهایی که دوست دارم مثل آشپزی ، بافتنی ،شیرینی پزی و ... سرگرم کنم ، نمی تونم ادامه بدم ، وسط راه رها می کنم و میشینم یه گوشه و گریه می کنم. می دونم می تونم از این شرایط بهترین استفاده رو بکنم با هرکسی که صحبت می کنم حرف راضی کننده ای نمی شنوم همسرم اعتقاد داره هیچ کس جواب این سوالات رو نمی تونه بده جز خدا که اونم به صورتی که ما انتظار داریم امکان پذیر نیست .خیلی ناراحت عمری هستم که داره میگذره و من نمی تونم کنترل ذهن خودمو داشته باشم واقع فکر می کنم افسرده شدم هر راهی که برای رفع مشکلمون بوده رفتم و همشون بی نتیجه موندن .خیلی دلم میخواد منم مثل خیلی آدمای دیگه بی دغدغه بچه دار میشدم اصلا نمی فهمیدم ناباروری یعنی چه .
چکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آپامه جان سلام

اول باید بگم که کاملا میفهممت ... اینکه یه چیزو بخوای ... با تک تک سلولای بدنت بخواییش ... ولی نداشته باشیش خیلی سخته خیلی

فقط واسه اینکه یه ذره دلداریت داده باشم اینو میتعریفم ... هر چند میدونم که تاثیری روی شما نداره ... چون به شدت خواهان بچه ای ... ایشالا که خدا یه دونه صالح و سالمشو قسمتت میکنه به زودی دوسته خوبم

من بعضی وقتا میرم پیش بچه های خالم

خالم شاغله و خب بعضی روزا که برنامش با برنامه ی مهدکودک جفت و جور نمیشه من میرم نقش نانی رو ایفا میکنم:khandeh!:

بخدا بچه فقط دردسره

صبح خالم رفت سر کار من هنوز خواب بودم

با صدای شاپالاق و گریه بیدار شدم .. طفلکی بچه از روی تخت افتاده بود پایین

تا نیم ساعت تمام بدنم میلرزید از ترس و استرس

مطمئنم 1 سال از عمرم کم شد

تازه این فقط شروع روزمون بود

دو تا پسره شیطون داره خالم ... یکی 5 ساله .. یکی هم 1 ساله

این 5 ساله هه یه دقه ازش غافل میشدم داداششو میزد ... میزدااااااااااااااااااااااا

ینی تا ظهر که خالم بیاد من پوستم کنده شد با این دو تا بچه و مهار کردنشون


میدونم که شما الان انقدر دلت بچه میخواد که این حرفا اثری نداره ... ولی خواستم فقط بهت بگم تا مادر نشدی از وقت آزادت حسابی استفاده کن که بعدا حسرتش به دلت میمونه

بعدا افسوس همین افسردگی در زمان نبود بچه رو میخوری:khandeh!:

آپامه;630001 نوشت:
خیلی دلم میخواد منم مثل خیلی آدمای دیگه بی دغدغه بچه دار میشدم اصلا نمی فهمیدم ناباروری یعنی چه .
چکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بچه چیه اونم تو این دوره زمانه! بلای جون آدم میشه !
در ضمن مگه آدم نمیتونه با همسرش خوش بگذرونه که افسردگی نگیره؟
بعدشم دعا کن و از خدا بخواه که بهتون فرزند بده مثل حضرت زکریا که خداوند بهش فرزند داد اون هم در سن پیری سوره مریم رو بخونید تاثیر داره

سلام

صبر داشته باشید، شاید جز امتحانات الهی باشد.
بلاخره هر کسی رو به یه چیزی امتحان می کنه
یکی رو به دیر بچه دار شدن، یکی رو به بچه دار نشدن
یکی دیگه رو به تاخیر در امر ازدواج
یکی رو به ............

صبببببببببببببببببببببببببببببر داشته باش، خدا داره امتحانت می کنه
بعضیا اینقدر از شنیدن این جمله حرصشون در میاد که حد و حساب نداره، به خود منم اینجوری بگن، کفرم بالا میاد
:kill:

ان شا الله که مشکلتون مثل فیلم خدا حافظ بچه حل بشه و خدا 6 تا 6 تا بهتون ببخشه

ولی جدا تو کلاس اصول عقاید حاجی مون می گفت از چند حالت بیشتر نیست، یا امتحان الهیه، یا تقاص گناهه، و......... چند مورد دیگه که من یادم نیست،

خدایا گناهان ما رو ببخش و بیامرز
خدایا ما را به آزمون های سخت مبتلا نکن
(اونایی رو هم که مبتلا کردی، خودت صبرشون بده)
و در نهایت خدایا عاقبت ما رو به خیر کن

یا رقیه

با سلام

فک میکنم حکمتش اینه که شما برین بیمارستون یه بچه بخرین یا یه فرزندی رو به سرپرستی قبول کنین... چون نگهداری بچه های بی سرپرست ثوابش کم نیست!

سعی هم کنین 4 تا همزمان بخرین! اینطوری یارانه بیشتر میگیرین!

آپامه;630001 نوشت:
تو رو خدا کمکم کنید افسرده ام
کی افسرده نیست که شما نباشی...این روزگار طوری شده که افسردگی یک عضو جدید بدن اسنان ها شده...من هر بار اومدم اسک دین یکی یه موضوع راجع به افسردگی زده...اکثرا هم برای ازدواج هست..باز خوبه مال شما جدید بود کمی تنوع شد:khandeh!:

nothing;632342 نوشت:
کی افسرده نیست که شما نباشی...این روزگار طوری شده که افسردگی یک عضو جدید بدن اسنان ها شده...من هر بار اومدم اسک دین یکی یه موضوع راجع به افسردگی زده...اکثرا هم برای ازدواج هست..باز خوبه مال شما جدید بود کمی تنوع شد

من هم دپرسم نافرم ولی این پست شما باعث شد برای لحظاتی خنده و شادیم فراهم بشه خدا خیرتون بده:khandeh!:

سلام
من پست قبلی تون رو نخوندم. شاید اونجا در موردش بحث شده باشه ولی نظرم اینه که می تونین یه بچه بیارین. چه اصراری هست که یه بچه به دنیا بیاد، بچه هایی که به دنیا اومدن رو دریابید.
ان شاء الله خیری درش هست.
در پناه حق

آپامه;630001 نوشت:
با سلام و خسته نباشید به همه دوستان و کارشناسان .
من حدود 3 ماه پیش توی پست:

http://www.askdin.com/thread43820.html

مشکلمو مطرح کردم و کلی نصیحت از دوستان دریافت کردم
بعد از اون روز برخلاف میلم و نگران بودن از روش های کمک باروری ، بلاخره به سراغ میکرواینجکشن رفتم و با همه سختی هایی که وجود داشت این کار رو انجام دادم اما اتفاقاتی افتاد که من با تمام وجود فهمیدم خدا بازم برام نخواست . ( جریان مفصله )

از اون روز به بعد فکر می کنم یه کم زمینه ناامیدی و افسردگی که داشتم ، حالا بیشتر شده . کلا نسبت به همه چیز بی حوصله و بی انرژی شدم روزها و شبهام بی هدف میگذره هرچی سعی میکنم خودمو با کارهایی که دوست دارم مثل آشپزی ، بافتنی ،شیرینی پزی و ... سرگرم کنم ، نمی تونم ادامه بدم ، وسط راه رها می کنم و میشینم یه گوشه و گریه می کنم. می دونم می تونم از این شرایط بهترین استفاده رو بکنم با هرکسی که صحبت می کنم حرف راضی کننده ای نمی شنوم همسرم اعتقاد داره هیچ کس جواب این سوالات رو نمی تونه بده جز خدا که اونم به صورتی که ما انتظار داریم امکان پذیر نیست .خیلی ناراحت عمری هستم که داره میگذره و من نمی تونم کنترل ذهن خودمو داشته باشم واقع فکر می کنم افسرده شدم هر راهی که برای رفع مشکلمون بوده رفتم و همشون بی نتیجه موندن .خیلی دلم میخواد منم مثل خیلی آدمای دیگه بی دغدغه بچه دار میشدم اصلا نمی فهمیدم ناباروری یعنی چه .
چکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا از پرورشگاه بچه نمیارین؟کم کم بهش وابسته میشین و عین بچه واقعی خودتون ازش نگه داری میکنین.ثوابم داره.

اینقدرم مثل طلبکارا نگین خدا چکار نمیکنه برامون.اگه خودش بخاد بده میده.گیر ندین.هر چی میده رحمته.هرچی نمیده حکمته.

با سلام خدمت همه دوستان گرامی
ابتدا بابت همه راهنمایی هایی که دوستان محترم کردند ممنون و سپاسگزارم . ولی خواستم به دوستانی که خیلی راحت و بی فکرانه بهم پیشنهاد فرزند خوانگی رو دادم ، بگم فقط یه لحظه ، فقط یه لحظه کوچیک خودتونو جای من گذاشتین که این قدر راحت پیشنهاد دادین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نمی گم فرزند خوانگی کار بدیه و می دونم همه اون بچه هایی که خانواده درست و حسابی ندارند ، حق زندگی دارند و این شاید ثوابش از اینکه بچه خودتو بزرگ کنی بیشتره ! اما شاید شمایی که راحت بهم می گی برو بچه بیار ، هیچ وقت فکر نکردی شاید من مشکلاتی تو این زمینه داشته باشم ( از هر لحاظ ) شاید اگه خودتو جای من میذاشتی ، منی که اصلا مشکلی تا این حد نداشتم ، اما به میکرواینجکشن تن دادم ، منی که بعد 5 سال تلاش برای بچه دار شدن و هر دفعه با یه دلیلی که خوب فهمیدم خدا نخواست به سرانجام برسه ، شکست خوردم می فهمیدی الان حق دارم افسرده بشم اینکه همه راهها رو رفتم . اینکه دلم میخواد حس قشنگ حضور یه بچه رو توی بطن خودم درک کنم ، با همه سختی هاش . از کارشناس محترمی که این قدر زیبا و با حوصله بهم پاسخ دادند ، نهایت تشکر رو دارم و میخوام که برام خیلی دعا کنند . با تشکر

سلام دوست عزیز واقعا ناراحت شدم میدونم کسی که افسرده هست هرچه قدر هم دیگران تلاش کنن برطرف نمیشه.
موارد مشابه شما رو چندتاشونو تو فامیلمون دیدم که الان دو تا بچه دارن هرکدومشون. یکیشونو براتون تعریف می کنم که ده سال بود بچه دار نمیشدن خانوه رفته بود مهد کودک و مربی شده بود واسه یکی از بچه ها محبت کرده بود اونم گفته بود خانم شما هم بچه دارین گفته بود نه. بچه گفته بود ایشالا یدونه نی نی بخرین. باورتون میشه بعد یک ماه بدون انجام هیچ کاری دید بود بارداره. و موارد مشابه.
به نظر من شما که الان نارحت هستین ولی مطمئنم نا امید نیستین و به خاطر اینه که افسرده این اگه میخواین مشکلتون حل بشه به لطف خدا گره از کار یکی باز کنین تا خدا هم گره از کار شما باز کنه و هی به خودتون استرس ندین سنم میگذره عمر دست خداست و تو تقدیر خدا همه چیز امکان داره.
اگه هم خدای نکرده نشد مطمئن باشین یه حکمتی درکاره. و هرکسی که به شما چیزی گفت و سرزنشتون کرد جوابشو بدین .
ایشالا که به زودی مشکلتون برطرف بشه

آپامه;630001 نوشت:
من حدود 3 ماه پیش توی پست:

سردرگم و خسته

مشکلمو مطرح کردم و کلی نصیحت از دوستان دریافت کردم
بعد از اون روز برخلاف میلم و نگران بودن از روش های کمک باروری

آپامه;630001 نوشت:
خیلی دلم میخواد منم مثل خیلی آدمای دیگه بی دغدغه بچه دار میشدم اصلا نمی فهمیدم ناباروری یعنی چه .

بنده پستهای دیگز شما رو نخوندم . اما از اینکه گفتین اتفاقی افتاد که فهمیدین خدا براتون نخواست.
بنده یکبار در موضوعی شرائطی بود مثل اینکه میخوای بری لب دریا باید آفتابه آب با خودت ببری .

اون موضوع رو رها کرده بودم
. یک شب یک خوابی دیدم . صبح گفتم اون مسئله حل شد و مدارک رو برداشتم رفتم در عرض یکی دو ساعت حل شد.

بعدا دلیل اون همه گرفتاری و اون حل شدن لحظه ای رو فهمیدم

نکته این بود
پدرم ناراضی بود .
پدرم که راضی شد به خواسته ام رسیدم

آپامه;630001 نوشت:
من حدود 3 ماه پیش توی پست:

سردرگم و خسته

مشکلمو مطرح کردم و کلی نصیحت از دوستان دریافت کردم
بعد از اون روز برخلاف میلم و نگران بودن از روش های کمک باروری

آپامه;630001 نوشت:
خیلی دلم میخواد منم مثل خیلی آدمای دیگه بی دغدغه بچه دار میشدم اصلا نمی فهمیدم ناباروری یعنی چه .

بنده پستهای دیگز شما رو نخوندم . اما از اینکه گفتین اتفاقی افتاد که فهمیدین خدا براتون نخواست.
بنده یکبار در موضوعی شرائطی بود مثل اینکه میخوای بری لب دریا باید آفتابه آب با خودت ببری .

اون موضوع رو رها کرده بودم
. یک شب یک خوابی دیدم . صبح گفتم اون مسئله حل شد و مدارک رو برداشتم رفتم در عرض یکی دو ساعت حل شد.

بعدا دلیل اون همه گرفتاری و اون حل شدن لحظه ای رو فهمیدم

نکته این بود
پدرم ناراضی بود .
پدرم که راضی شد به خواسته ام رسیدم

موضوع قفل شده است