جمع بندی توطئه قتل پیامبر(ص) پس از واقعه ی غدیر

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
توطئه قتل پیامبر(ص) پس از واقعه ی غدیر

به نام جلوه بند صفحه خاک سلام یه شبهه دارم اونم از نوع ابهام از کتاب سقیفه: توی کتاب سقیفه یه جایی اومده که تو حجه الوداع همان 5 نفر اصحاب صحیفه با نه نفر دیگر نقشه به شهادت رساندن پیامبر رو کشیده بودند(تو راه بازگشت از مکه به مدینه). نقشه اونا این بود که تو قله ی کوه هرشی کمین کنن و همین که شتر پیامبر (ص) سر بالایی کوه رو پیمود و در سرازیری قرار گرفت سنگ های بزرگی رو به سمت شتر پیامبر بیندازند تا شتر پیامبر بِرَمد و پیامبر(ص)را به زمین بکوبد و آن ها شبیخون زده و پیامبر رو به شهادت برسونن و متواری بشن و به مدینه برن تا مردم شک نکنن... ولی خداوند متعال پیامبر (ص)رو از این واقعه با خبر میکنن و وعده ی حفظشون رو به پیامبر (ص) میدن... پیامبر (ص) به سمت کوه میرن و سنگ ها رها میشن در حالی که حذیفه و عمار کنار شتر پیامبر بوده و یکی افسار شتر و دیگری پشت سر شتر بودند.....پیامبر در این حال دستور توقف شتر رو میدن و همه سالم میمونن.... همه منافقان با شمشیر به حضرت حمله ور میشن ولی تا عمار و حذیفه رو میبینن پا به فرار میزارن وبدو بدومیرن پشت یکی از سنگ ها و با اشاره پیامبر لحظه ای هوا روشن میشه و هر دو همراهان آن چهره هارا میبینن اونا عبارت بودند از : ابوبکر عمر عثمان معاویه عمروعاص طلحه سعد بن ابی وقاص عبد الرحمن بن عوف ابو عبیده جراح ابو موسی اشعری ابو هریره مغیره ابن شعبه معاذ بن جبل سالم مولی ابی حذیفه. خوب الن سوالای من: 1-میشه منابع اصلی این واقعه رو بگید؟؟؟(ببخشیدا ولی یادم رفتن:ok::ok::Nishkhand:) 2- چرا پیامبر کسی رو خبر دار نکردن؟ چرا به مردم این واقععه ی اساسی رو شرح ندادن تا همه با خبر شن با کیا طرفن؟؟؟ خیلی ممنون میشم جواب بدید ....خیلی دنبالش گشتم ولی به نتیجه ای قانع کننده نرسیدم.... یا علی

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مقداد

توطئه ترور رسول خدا(صلی الله علیه و آله)

در رابطه با ماجرای نقشه ترور رسول خدا(صلی الله علیه و آله) توسط عده ای از منافقین،طبق برخی نقل ها این حادثه هنگام برگشت آن حضرت از حجة الوداع بوده است و طبق نقلهایی دز رمان برگشت از غزوه تبوک بوده است.

هنگامى كه پيامبر(ص) به همراه كاروان از تبوك به مدينه باز مى‌گشت در بين راه گروهى از اصحاب توطئه كردند که هنگام عبور حضرت از عقبه که راه باريکي بوده است شتر حضرت را رم دهند تا حضرت به دره سقوط کند و کشته شود. پيامبر (ص) از اين توطئه مطلع شد لذا به عمّار فرمود تا زمام شترش را بگيرد و "حذيفه" نيز آن را براند. در همان حال كه مى‌رفتند صداى هجوم آن گروه را که صورت خود را پوشانده بودند از پشت سر شنيدند كه ايشان را محاصره كرده بودند. پيامبر(ص) خشمگين شد و به "حذيفه" دستور داد تا آنها را شناسايى كند حذيفه با عصاى سر كجى که داشت به سر و صورت شترهاى منافقين حمله ور گرديد. آنها ترسيدند لذا با شتاب گريختند و خود را در ميان مردم انداختند.

حذيفه بازگشت و به رسول خدا ملحق شد. پيامبر فرمود: «اى حذيفه آيا كسى از آنها را شناختى؟ حذيفه گفت شتر فلانى و فلانى را شناختم و تاريكى شب زياد بود و آنها روى خود را پوشانده بودند.»

پيامبر فرمود: «آيا دانستى كه ماجراى آنها چيست و چه مى‌خواهند؟ عرض کرد نه يا رسول الله(ص). حضرت فرمود آنها تصميم داشتند تا با من حركت كنند و هر وقت به گردنه وارد شدم مرا از آن به پايين بيندازند و بکشند. حذيفه گفت آيا وقتى مردم رسيدند آنها را مجازات نمى‌فرمايى؟ پيامبر فرمود خوش ندارم كه مردم هر جا نشستند بگويند محمّد (ص) اصحاب خود را كشت. آنگاه رسول خدا آنان را يك يك نام برد.» [1]

بدين جهت حذيفه «صاحب سِرّ» رسول خدا بود و هر گاه شخصى مى‌مُرد عمر دنبال حذيفه مى‌فرستاد و اگر حذيفه بر او نماز مى‌خواند عمر هم نماز مى‌خواند و اگر حذيفه بر او نماز نمى‌خواند عمر هم نماز نمى خواند[2] زيرا قرآن از نماز خواندن بر منافقين نهى فرموده است:
«ولا تصلِّ على اَحَد مِنهُم مات ابدا وَلا تَقم على قَبره.»[3]

اسامی صحابه ای که قصد اینکار را داشتند چندان مشخص نیست اما “ابن حزم اندلسی” از بزرگان اهل سنت در کتاب المحلی جلد ۱۱ صفحه ۲۲۴ مینویسد که « ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، سعد بن أبی وقاص و ... قصد کشتن پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم ) را داشتند و می‌خواستند آن حضرت را از گردنه‌ای در تبوک به پایین پرتاب کنند».

پی نوشتها:
[1] - الحلبي الشافعي، علي بن برهان الدين؛ السيرة الحلبية، بيروت – لبنان، دارالمعرفة، 1400ـ ج 3، ص 120.دلائل نبوه،بیهقی، جلد ۴ صفحه ی ۲۵۶ و ۲۵۷ و نیز الدر المنثور، ج ۴، ص ۲۴۳
[2] - ابن الاثير، اسد الغابة في معرفة الصحابه، بيروت – لبنان، دارالکتب العربي [انتشارات اسماعيليه – تهران]، ج1، ص 391. ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، همان ج ۵، ص ۲۴ و ۲۵.
[3] - سوره توبه، آيه 84.

سلام

اصل ماجرا در سوره توبه آیه 74 اشاره شده که عقبه تبوک وبعد هم هرشی و موید به شواهد وقرائنی مانند تظاهر در سوره تحریم و توهین هذیان و....

تفصیل بحث در :

Download

مقداد;632092 نوشت:
حذيفه بازگشت و به رسول خدا ملحق شد. پيامبر فرمود: «اى حذيفه آيا كسى از آنها را شناختى؟ حذيفه گفت شتر فلانى و فلانى را شناختم و تاريكى شب زياد بود و آنها روى خود را پوشانده بودند.»

پيامبر فرمود: «آيا دانستى كه ماجراى آنها چيست و چه مى‌خواهند؟ عرض کرد نه يا رسول الله(ص). حضرت فرمود آنها تصميم داشتند تا با من حركت كنند و هر وقت به گردنه وارد شدم مرا از آن به پايين بيندازند و بکشند. حذيفه گفت آيا وقتى مردم رسيدند آنها را مجازات نمى‌فرمايى؟ پيامبر فرمود خوش ندارم كه مردم هر جا نشستند بگويند محمّد (ص) اصحاب خود را كشت. آنگاه رسول خدا آنان را يك يك نام برد.» [1]

باسلام دوباره خدمت استاد
ببخشید ولی این دلیل همچنین قانع کننده هم نیست،چون اگر پیامبر دلیل این کار و اعدام آن 14 نفر را میگفتند ، مردم هم قبول میکردند
از آن گذشته این دلیل بیشتر شبیه توجیه است تا دلیل منطقی.....
این که پیامبر قاتلان و خائنانی که قصد جان آن حضرت را برای چیدن پازل قدرت خود داشتند ،را اعدام و مجازات میکردند خیلی منطقی تر از این است که آن حضرت با دستور خود باعث سکوت امثالی مثل حذیفه و عمار بشوند....
یا علی

Abbas.Alilou13;632238 نوشت:
از آن گذشته این دلیل بیشتر شبیه توجیه است تا دلیل منطقی.....
این که پیامبر قاتلان و خائنانی که قصد جان آن حضرت را برای چیدن پازل قدرت خود داشتند ،را اعدام و مجازات میکردند خیلی منطقی تر از این است که آن حضرت با دستور خود باعث سکوت امثالی مثل حذیفه و عمار بشوند....

سلام

آنچه که من از احادیث دریافتم اینست که معصومین علیهم السلام بنابر مصالحی مثلا در همین جا یکیش اینکه رسول خدا فرمود ص اگر من ایشان را بکشم مردم میگویند محمد ص اصحابش را کشت !

دیگر اینکه رسول خدا ص و امام علی ع وامام حسین ع بصراحت گفته اند که از اصلاب ونسل اینها مومنین و شیعیان علی بیرون می آیند مانند جعفر بن محمد بن اشعث بن قیس که اشعث ومحمد دشمن سر سخت و قاتل اهل بیت بودند اما جعفر نوه اشعث ، از دوستان وشیعیان آل محمد شد و....

دیگر اینکه منافقین در اواخر عمر رسول خدا ص اکثریت اصحاب بودند وقدرتی بیشتر از رسول خدا ص و مومنین داشتند و در صورت تقابل بیم نابودی اصل واساس اسلام میرفت همچنانکه از آیات سوره توبه ومائده ، عمق خطر روشن است .

Abbas.Alilou13;632238 نوشت:
باسلام دوباره خدمت استاد
ببخشید ولی این دلیل همچنین قانع کننده هم نیست،چون اگر پیامبر دلیل این کار و اعدام آن 14 نفر را میگفتند ، مردم هم قبول میکردند
از آن گذشته این دلیل بیشتر شبیه توجیه است تا دلیل منطقی.....
این که پیامبر قاتلان و خائنانی که قصد جان آن حضرت را برای چیدن پازل قدرت خود داشتند ،را اعدام و مجازات میکردند خیلی منطقی تر از این است که آن حضرت با دستور خود باعث سکوت امثالی مثل حذیفه و عمار بشوند....
یا علی

با عرض سلام و ادب

اینکه تصور کنیم با بیان این مطلب و ماجرا از سوی پیامبر(صلی الله علیه و آله)مردم به راحتی می پذیرفتند،با توجه به دیگر حوادث آن دوره،تصوری نادرست است.آنحضرت بارها و به شیوه های متفاوت جانشینی امام علی(علیه السلام) را بیان کرده بودند،ولی بلافاصله بعد از رحلت آن حضرت،انگار نه انگار که توصیه و سفارشی در مورد امر جانشینی رسول الله(صلی الله علیه و آله) صورت گرفته بود.

توجه به حوادث تاریخی نشان دهنده این موضوع است که این اقدام رسول خدا(صلی الله علیه و آله)،اقدامی کاملاً منطقی و مدبرانه بوده است.قطعاً در صورت برخورد فیزیکی با این افرادی که مخفیانه دست به چنین کاری زده بودند و جز یکی-دو نفر کسی از آن اطلاع نداشت،همفکران آنها و نیز دشمنان اسلام ساکت نمی نشستند و با راه انداختن جو تبلیغاتی گسترده،مردم را بر ضد رسول الله(صلی الله علیه و آله) تحریک می کردند.

هر چند قصد بیان مباحث سیاسی را ندارم،ولی از باب نمونه به ماجرای فتنه سال 88 اشاره می کنیم.در آن ماجرا با اینکه همه نسبت به توطئه دشمن و تلاش دشمن و نیروهای داخلی اش برای ضربه زدن به نظام اسلامی آگاهی داشتند و بارها این امر توسط رهبر انقلاب و علما بیان شده بود،ولی خیلی ها عکس العملی نشان ندادند و حتی برخورد با آشوبگران را برخورد نظام با منتقدان معرفی می کردند.تا کی؟؟ تا ماجرای هتک حرمت عاشورای حسینی.که همه به این اطمینان رسیدند که توطئه فراتر از بحث انتخابات است.

مقداد;633722 نوشت:
اینکه تصور کنیم با بیان این مطلب و ماجرا از سوی پیامبر(صلی الله علیه و آله)مردم به راحتی می پذیرفتند،با توجه به دیگر حوادث آن دوره،تصوری نادرست است.آنحضرت بارها و به شیوه های متفاوت جانشینی امام علی(علیه السلام) را بیان کرده بودند، ولی بلافاصله بعد از رحلت آن حضرت،انگار نه انگار که توصیه و سفارشی در مورد امر جانشینی رسول الله(صلی الله علیه و آله) صورت گرفته بود.

سلام علیکم استاد بزرگوار،
در تأیید فرمایش شما تازه اگر خودشان پیامبر را به قتل نرسانده باشند تا بعد غدیر را تخطئه نمایند ... در واقع پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله چه بسا با مخفی کردن آن قضایا مهلت خریده باشند که از طرفی نزول قرآن کامل گردد و از طرفی حجت بر مردمان تمام شود که در قیامت نتوانند منکر شوند، به هر حال در آن زمان هنوز خطبه‌ی غدیر با آن جملات محکمش که در حاشیه‌ی امن ضمانت شده از طرف خداوند بیان گردید (که «يَا أَيُّهَا الرَّ‌سُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّ‌بِّكَ ۖ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِ‌سَالَتَهُ ۚ وَاللَّـهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِ‌ينَ») بیان نشده بود و حجت بالغه به نهایت خود نرسیده بود، اما ظاهراً بعد از اتمام این کارها دیگر در اولین نقشه‌ای که برای جان ایشان کشیده شد با آنکه خدا و رسولش باز از ان مطلع بودند اما دیگر آن ملعون‌ها موفق به قتل پیامبر خدا شدند و خانواده‌ی ایشان را هم تحت فشار و ظلم قرار دادند و کینه‌اشان را نتوانستند زیاد مخفی گردانند ...
یا علی علیه‌السلام

جمع بندی

پرسش:
آیا این نقل تاریخی که عده ای از اصحاب پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) تصمیم داشتند آن حضرت راترور کنند،صحت دارد؟ در صورت مثبت بودن جواب چرا پیامبر(صلی الله علیه و آله) آنها را مجازات نکردند؟

پاسخ:
در رابطه با ماجرای نقشه ترور رسول خدا(صلی الله علیه و آله) توسط عده ای از منافقین،طبق برخی نقل ها این حادثه هنگام برگشت آن حضرت از حجة الوداع بوده است و طبق نقلهایی دز رمان برگشت از غزوه تبوک بوده است.
هنگامى كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) به همراه كاروان از تبوك به مدينه باز مى‌گشت در بين راه گروهى از اصحاب توطئه كردند که هنگام عبور حضرت از عقبه که راه باريکي بوده است شتر حضرت را رم دهند تا حضرت به دره سقوط کند و کشته شود. پيامبر (صلی الله علیه و آله) از اين توطئه مطلع شد لذا به عمّار فرمود تا زمام شترش را بگيرد و "حذيفه" نيز آن را براند. در همان حال كه مى‌رفتند صداى هجوم آن گروه را که صورت خود را پوشانده بودند از پشت سر شنيدند كه ايشان را محاصره كرده بودند. پيامبر(صلی الله علیه و آله) خشمگين شد و به "حذيفه" دستور داد تا آنها را شناسايى كند حذيفه با عصاى سر كجى که داشت به سر و صورت شترهاى منافقين حمله ور گرديد. آنها ترسيدند لذا با شتاب گريختند و خود را در ميان مردم انداختند.
حذيفه بازگشت و به رسول خدا ملحق شد. پيامبر فرمود: «اى حذيفه آيا كسى از آنها را شناختى؟ حذيفه گفت شتر فلانى و فلانى را شناختم و تاريكى شب زياد بود و آنها روى خود را پوشانده بودند.»
پيامبر فرمود: «آيا دانستى كه ماجراى آنها چيست و چه مى‌خواهند؟ عرض کرد نه يا رسول الله(صلی الله علیه و آله). حضرت فرمود آنها تصميم داشتند تا با من حركت كنند و هر وقت به گردنه وارد شدم مرا از آن به پايين بيندازند و بکشند.
حذيفه گفت آيا وقتى مردم رسيدند آنها را مجازات نمى‌فرمايىد؟ پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود خوش ندارم كه مردم هر جا نشستند بگويند محمّد (صلی الله علیه و آله) اصحاب خود را كشت. آنگاه رسول خدا آنان را يك يك نام برد.» [1]
بدين جهت حذيفه «صاحب سِرّ» رسول خدا بود و هر گاه شخصى مى‌مُرد عمر دنبال حذيفه مى‌فرستاد و اگر حذيفه بر او نماز مى‌خواند عمر هم نماز مى‌خواند و اگر حذيفه بر او نماز نمى‌خواند عمر هم نماز نمى خواند[2] زيرا قرآن از نماز خواندن بر منافقين نهى فرموده است:
«ولا تصلِّ على اَحَد مِنهُم مات ابدا وَلا تَقم على قَبره.»[3]
اسامی صحابه ای که قصد اینکار را داشتند چندان مشخص نیست اما “ابن حزم اندلسی” از بزرگان اهل سنت در کتاب المحلی جلد ۱۱ صفحه ۲۲۴ مینویسد که « ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، سعد بن أبی وقاص و ... قصد کشتن پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم ) را داشتند و می‌خواستند آن حضرت را از گردنه‌ای در تبوک به پایین پرتاب کنند».

 

پی نوشت ها:
[1] - الحلبي الشافعي، علي بن برهان الدين؛ السيرة الحلبية، بيروت – لبنان، دارالمعرفة، 1400ـ ج 3، ص 120.دلائل نبوه،بیهقی، جلد ۴ صفحه ی ۲۵۶ و ۲۵۷ و نیز الدر المنثور، ج ۴، ص ۲۴۳
[2] - ابن الاثير، اسد الغابة في معرفة الصحابه، بيروت – لبنان، دارالکتب العربي [انتشارات اسماعيليه – تهران]، ج1، ص 391. ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، همان ج ۵، ص ۲۴ و ۲۵.
[3] - سوره توبه، آيه 84.

 

موضوع قفل شده است