شمایل حضرت علی (ع)
ارسال شده توسط kennyboy در یکشنبه, ۱۳۹۲/۰۵/۰۶ - ۰۵:۲۱شمایل حضرت علی چگونه بوده است ؟
شمایل حضرت علی چگونه بوده است ؟
با عرض سلام
من جایی خواندم که یکی از دلایل و بهانه هایی که اصحاب پیامبر از پذیرش ولایت و جانشینی امیرالمومنین ع سرباز زدند جوان بودن حضرت بوده.
می خواستم بپرسم که هنگام رحلت حضرت رسول اصحاب شاخص پیامبر چندسال سن داشته اند؟
مثلا: اصحاب سقیفه از انصار و مهاجرین -ابابکر-عمر-عثمان - علی (ع)-سلمان-اباذر-مقداد-زبیر-عمار
یا سن هرکسی که در آن زمان نفوذ داشته
در روایتی گفته شده که حضرت علی(ع) در یک شب در 40 مجلس ومکان حضور پیدا کرده بود(البته هم زمان)
از این روایت همین مضمون رو سراغ دارم
منبع ومتن عربی این روایت رو میخواستم واعتبار آن را
با سلام
بله چنین چیزی ممکن است و ابدال هم که حواریون امام زمان هستند هم چنین تواناییی دارند و میتوانند از خود بدل تولید کنند. یعنی دقیقا شخصی مشابه خود در چندین مکان با ظاهر یکسان یا با ظاهر متفاوت و هر کدام در حال انجام کاری را میتوانند انشاء کنند!
فرشتگان هم چنین قدرتی دارند!
فقط چهارده معصوم و ابدال این قدرت تولید بدل برای خود را دارند! و جسمشان روحانی است نه مادی!
در لینک زیر بیشتر توضیح دادم
http://www.askdin.com/showthread.php?t=59137&p=921876&viewfull=1#post921876
توضیح: این پست و پست بعدی آن از تاپیک:
حضور حضرت علی (ع) در 40 مجلس به صورت همزمان
جدا شده و جهت پاسخگویی به کارشناس کلام و عقائد ارجاع داده شده است
در روایتی گفته شده که حضرت علی(ع) در یک شب در 40 مجلس ومکان حضور پیدا کرده بود(البته هم زمان)
از این روایت همین مضمون رو سراغ دارم
منبع ومتن عربی این روایت رو میخواستم واعتبار آن را
با عرض سلام و ادب
در زیر، قسمتهایی از وصیت حضرت علی بن ابی طالب علیهالسّلام به کمیل بن زیاد را آوردهام. این حدیث را تا بهحال در هیچ سایت و تالار گفتگویی ندیدهام که مورد بررسی قرار گرفته باشد. از شما کارشناسان و کاربران محترم تقاضا دارم تا به صورت کاملا مستدل و بدون آوردن روایاتی مانند "اللهم ارحم خلفایی" و یا "علما حکام علی الناس" به بررسی منطقی همین روایت بپردازید! روایت کامل با سند در کتاب بسیار معتبر بشارة المصطفی لشیعة المرتضی موجود است و بنده قسمتهایی از آن را که به بحث مربوط است، بدون هیچگونه تقطیع کلامی که باعث تغییر معنی شود آوردهام. حتی برشها را با نقطهچین مشخص کردهام. این حدیث صراحتا ادعای اثبات نشده (برای اهل انصاف و تعقل) ولایت فقیه را رد میکند. لطفا بدون تعصب پاسخ بدهید. حدیث در زیر آمده است:
ای کمیل! شیطان از طرف خودش وعده نمیدهد، بلکه از طرف پروردگارش وعده میدهد تا آنها را وادار به معصیت و گناه کند و در پستیها سرنگون سازد.
ای کمیل! او با نیرنگهای دقیق و حساب شده نزد تو میآید و به چیزی تو را امر میکند که میداند تو به آن مأنوس هستی، مثلا به اطاعتی که حاضر نیستی آن را واگذاری و ترک کنی، آنوقت تو پیش خود خیال میکنی که او فرشتهای کریم است که به تو این فرمان را داده در حالی که او همان شیطان رجیم و رانده شده است.
.
.
.
ای کمیل! فریب کسانی را که نمازهای طولانی میخوانند و دائما روزه میگیرند و صدقه میدهند و میپندارند انسانهای موفقی هستند را نخور.
.
.
.
ای کمیل! جنگ و جهادی پذیرفته نیست مگر با اذن و اجازه امام عادل، و گرفتن و برداشتن غنیمت جنگی نیز جایز نیست، مگر با حضور امام و رهبر فاضل.
ای کمیل! اگر خداوند در زمین پیامبری مبعوث نمیکرد و در روی زمین یک مؤمن پرهیزگار میبود، آیا او در دعای خود و خواندن مردم بهسوی خدا خطاکار بود یا کارش صحیح و به هدف رسیده؟
بلی، به خدا قسم خطاکار بود تا هنگامی که خدای تعالی او را به مقام پیامبری منصوب میکرد و به او اهلیّت و شایستگی لازم را میداد.
ای کمیل! دین از آن خداست. پس مبادا سخنان این امت فریبخورده که پس از هدایت الهی گمراه شدند و انکار کردند و کافر شدند، پس از اینکه سخن حق را قبول کرده بودند، تو را گول بزند.
ای کمیل! خداوند قیام برای دین را از هیچ کس نمیپذیرد مگر از رسول و فرستاده خویش و یا پیامبر و یا وصیّ و جانشین او.
ای کمیل! رهبری حقیقی جامعه فقط بهوسیله نبوت و رسالت و امامت برپا است و بعد از اینها نیستند مگر ولایتمداران دروغین یا افراد زورگوی گمراه و ستمکارانی که به نا حق بر این مسند تکیه زدهاند.
بشارة المصطفی لشیعة المرتضی
حدیث چهل و سوم
وصایای امیرالمؤمنین علی (ع) به کمیل بن زیاد
سلام
در مورد این داستان سوال داشتم که علت بیان حضرت علی ع در مورد این قضیه چیست چرا میفرمایند اگر مسلمانی از غصه این حادثه اگر دق کند نباید او را ملامت کرد وحق دارد
مسلمان در این حادثه برای چه مسئله ای حق دارد غصه بخورد ؟واین مسئله چرا در نظر امیر بیان این قدر چایگاه مهمی پیدا کرده؟
ودر آخر سه برداشت که در متن زیر از این داستان شده چقدر قابل قبول است؟
[SPOILER]“عده ای به زنی یهودی حمله و خلخال از پای او ربودند و امیرالمومنین ع از این ماجرا بسیار غمین و در خطبه ای اصحاب خود را بخاطر این ماجرا مذمت کردند و فرمودند جا دارد مرد مسلمان از این غصه جان دهد.” این قضیه به همین شکل و با کمی تفصیل بیشتر یا کمتر از امیرالمومنین ع و از نهج البلاغه بسیار نقل میشود و چه نتایجی که هرکه به دلخواه از جزء جزء روایتی که نقل کرده میگیرد، اما مشکل این است که ماجرا مقدار بسیار زیادی “خسن و خسین دختران معاویه بودند والخ” شده است! ابتدا متن این فراز روایت رو از نهج البلاغه بخوانیم:
« ألا وإنی قد دعوتکم إلى قتال هؤلاء القوم لیلا ونهارا ، وسرا وإعلانا ، وقلت لکم اغزوهم قبل أن یغزوکم ، فوالله ما غزی قوم فی عقر دارهم إلا ذلوا فتواکلتم وتخاذلتم حتى شنت الغارات علیکم وملکت علیکم الأوطان . وهذا أخو غامد قد وردت خیله الأنبار وقد قتل حسان ابن حسان البکری وأزال خیلکم عن مسالحها ولقد بلغنی أن الرجل منهم کان یدخل على المرأة المسلمة والأخرى المعاهدة فینتزع حجلها وقلبها وقلائدها ورعاثها ما تمتنع منه إلا بالاسترجاع والاسترحام ثم انصرفوا وافرین ما نال رجلا منهم کلم ولا أریق لهم دم . فلو أن امرأ مسلما مات من بعد هذا أسفا ما کان به ملوما بل کان به عندی جدیرا . فیا عجبا والله یمیت القلب ویجلب الهم من اجتماع هؤلاء القوم على باطلهم وتفرقکم عن حقکم » ۱- در متن روایت فرموده معاهده، در سایر نقلهایی که از این خطبه بسیار مشهور دیدم – از اهل سنت: الکامل للمبرد ، البیان و التبیین، الاغانی، الکامل فی التاریخ، تاریخ ابن خلدون و… ، از شیعه هم کافی شریف، نهج، الارشاد و الامالی للمفید ره، و نیز شرح الاخبار قاضی نعمان، و همچنین آنچه مستدرک و مصادر النهج آورده اند- همه چنین نقل کردند “معاهده”، این یعنی زنی اهل کتاب که در ذمه حکومت اسلامی است و حکومت اسلامی تعهد داده از جان، عرض و اموال او دفاع کند. ۲- اما آیا غضب امیر مومنان ع نه صرفا از ربودن یک خلخال از زنی اهل کتاب بوده؟ وقتی متن روایت را کامل ببینید متوجه میشید که چه هتک حرمتهایی رخ داده و این تنها ذیلی بر آن هتک حرمت بوده و البته مسلمان و کتابی در کنار هم ذکر شده اند، وقتی روایت شرح الاخبار قاضی نعمان را میخوانیم کاملا روشن میشود که مراد در اینجا تعظیم زن کتابی هم نبوده، بلکه حضرت ع میفرمایند اینها به مسلمان و کتابی حمله کردند و حرمت زنان را هتک کردند:
” هذا عامل معاویة قد أغار على الأنبار ، فقتل بها عاملی ابن حسان ، ورجالا کثیرا ، وانتهکت بها حرم من النساء ، فقد بلغنی أن الرجل منهم کان یدخل على المرأة المسلمة والأخرى المعاهدة ، فینتزع خلخالها ورعاثها ”
هرچند این معنا از همین متن فعلی نهج البلاغه که ابتدا نقل شد هم به روشنی برداشت می شد. ۳- در هیچ جای آن خطبه نیامده که چون صرفا کسی به دیگری حمله کرده، طرف دوم مظلوم و مورد حمایت است، بلکه در ذیل همان خطبه حضرت ع تصریح میکنند که شما بر “حق” خود پابرجا نیستید و معیار را حق قرار میدهند نه چیز دیگری، اصلا آیات جهاد و روایات برخورد با مخالفین را ببینید، جز محوریت حق دیده نمیشود!
لذا پیامبر ص با یهود مدینه آن درگیری ها را داشتند و هیچ گاه کسی نگفت آنها مظلوم بوده اند. ۴- نکته دیگر و مهم تر اینکه این خطبه شکایت از چه کسی است؟ از عامل معاویه، یعنی سپاهی که ادعای اسلام داشتند و میگفتند برای کسی که خود را خلیفه بر حق میداند میجنگند. امیر مومنین ع به این گروه مثلا مسلمان حتی در مقابل یک زن اهل کتابی که در ذمه حکومت بر حق است هم ارزش نمیدهند… پ. ن: متن حدیث و نکات آن را مقایسه کنید با آن نقل رایجی که مدتهاست باب شده و نتایجی که از آن گرفته میشود و هیچ کدام نه با آنچه رخ داد و نه با آنچه امام ع فرمودند کمترین تناسبی ندارد!
[/SPOILER]
[SPOILER]حضرت فرمودند اگر کسی بر این مصیبت دق کند جا دارد. این نشانگر روح بلند پیشوای مومنین و اهمیت امنیت و حقوق شهروندی در حکومت اسلامی است
[/SPOILER]
[SPOILER]همه شنیدهایم که امیرالمؤمنین علی(ع) اینطور فرموده باشند که «شنیدهام دشمنان از پای دختر یهودی، خلخال کَندهاند. اگر مَرد مسلمانی به خاطر این غصه دِق کند و بمیرد کار ارزشمندی انجام داده است.» خُب این روایت-دقیقاً- به این صورت که مشهور شده نیست، اصل متن در نهجالبلاغۀ شریف هم هست و شما میتوانید با یک دقتی-در متن روایت- ببینید که معنای بسیار عمیقتری دارد.
معمولاً بر زبانها جاری است که امیرالمؤمنین علی(ع) تحمل ظلم به یک زنی یا به یک دختری را نداشتند و وقتی خبر رسید که دشمنان، جواهرات او را ربودهاند، با این حادثه خیلی دردمندانه برخورد کردند. در حالیکه اصل ماجرا این نیست و دقیقِ کلام حضرت، سخن دیگری است.
حضرت میفرمایند: در فلان سرحدّات، برخی از سربازان معاویه حمله کردهاند و ضمن جنایتهای خودشان به یک زن مسلمان و یک زن غیرمسلمان تعدّی کردهاند و جواهرات آنان را دزدیدهاند، جواهرات آنها را به ظلم و ستم کَندهاند و ربودهاند، دستبند آنها یا گوشواره یا خلخال آنها را غارت کردهاند.(وَ قَدْ بَلَغَنِی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهَدَةِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلْبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رِعَاثَهَا؛ کافی/5/5- نهج البلاغه/خطبه 27)
در اینجا امیرالمؤمنین علی(ع) نمیفرماید که «چرا چنین ظلم بزرگی رخ داده است؟! و انسان اگر در این غصه بمیرد، حق دارد!» بلکه حضرت بعد از اینکه از غارت آنان سخن میگوید، میفرماید: در مقابل این غارتگری آنها، مردم منطقه چه کردهاند؟ جز اینکه طلب ترحم کردهاند و ملتمسانه از آنها خواستهاند: «خواهش میکنم به ما لطف کنید، خواهش میکنم گردنبندها را نبرید، خواهش میکنم ما را نزنید!» اما کسی در دفاع از این مردم و این زنانی که غارت شدهاند، شمشیر نکشیده است و آن غارتگران بدون اینکه زخم بردارند، بدون اینکه خونشان ریخته شود و احدی از آنها کشته شود، سالماً و غانماً برگشتهاند(مَا تُمْنَعُ مِنْهُ إِلَّا بِالاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ کَلْمٌ وَ لَا أُرِیقَ لَهُ دَمٌ؛ همان)
بعد از این است که حضرت میفرماید: «آدم اگر به خاطر این خبر از غصه بمیرد حق دارد؛ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ کَانَ عِنْدِی بِهِ جَدِیراً»(همان) یعنی آن چیزی که موجب میشود امیرالمؤمنین علی(ع) احساسِ درد و رنج کنند، این است که: «چرا وقتی به شما حمله کردند از خودتان دفاع نکردید؟!» چیزی که موجب میشود امیرالمؤمنین علی(ع) بگوید: «انسان اگر از خبر این غصه دِق کند، حق دارد» این است که چرا اجازه دادید دشمنانتان سالم برگردند؟! چرا علیه آنان شمشیر نکِشیدید و از خود دفاع نکردید؟! چرا التماسشان کردید؟! آدم با دشمنش با زبان التماس حرف نمیزند!
در همین خطبه امیرالمؤمنین علی(ع) قبل از بیان این کلمات، میفرماید: «بارها من به شما گفتهام که از خانۀ خود بیرون بروید و در آن نقطهای که دشمن میخواهد به سوی شما حمله کند، در همانجا به دشمن ضربه بزنید! نگذارید دشمن به لبِ مرز خانههای شما برسد که آنگاه ذلیل خواهید شد و ضربه خواهید خورد.(أَلَا وَ إِنِّی قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَیْلًا وَ نَهَاراً وَ سِرّاً وَ إِعْلَاناً وَ قُلْتُ لَکُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ یَغْزُوکُمْ فَوَاللَّهِ مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا؛ همان) امیرالمؤمنین(ع) صریحاً میفرماید: قبل از اینکه دشمنان به شما حمله کنند به آنان حمله کنید! قبل از اینکه آنها به خانههای شما یورش بیاورند خانمان آنها را به هم بریزید!
امیرالمؤمنین علی(ع) در همین خطبۀ شریف و بعد از این کلمات، به مردمی که سخن او را گوش میکردند ولی آن را اجرا نمیکردند و از خود دفاع نمیکردند و در مقابل دشمنانشان غیورانه مقاومت نمیکردند، اینچنین میفرماید: «یَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَال»(همان) ای نامردهایی که شبیه مردها هستید، اما مرد نیستید! شما ذهن کودکانه دارید و خیالبافیهای اطفال، شما را در برگرفته است! اینها آخرین سخنرانیهای امیرالمؤمنین علی(ع) است که با این غصهها، دار فانی را وداع کردند!
امیرالمؤمنین علی(ع) سخنش و دردش این بود که چرا در خانههای خود نشستهاید و منتظر هستید که دشمن به شما حمله کند؟! خدایا، تو شاهد باش که جوانانِ ما در اینجا در مجلسی به نام «مدافعان حرم» دور هم جمع شدهاند که اعلام آمادگی کنند که «ما حاضریم از خانههای خود بیرون برویم و دشمن را در آنسوی مرزها نابود کنیم! مبادا دشمنان به حرم امیرالمؤمنین علی(ع) تعدّی کنند! مبادا به جامعۀ مؤمنان و مسلمانان تعدّی کنند!»
ما دفاع از خانۀ خود را آنچنان گسترده میدانیم که حتی حاضریم از غیرمسلمانانی که در منطقه هستند نیز در مقابل دشمنان دیوْسیرت -که تماماً ایادی صهیونیستها هستند- دفاع کنیم! استاد و امام ما امیرالمؤمنین علی(ع) است که میفرماید: «کسی که از خانۀ خود خارج نشود و از مردمی که مقابل دشمن ایستادهاند، دفاع نکند، مَرد نیست و نامرد است!» ما اعلام میکنیم که میخواهیم به دستور امیرالمؤمنین(ع) مردانه رفتار کنیم.
جوانان ما میدانند که امروز مصلحت نیست از اینجا لشکر لشکر نیرو اعزام شود، چون جوانان عراق و شام، خودشان دارند غیرتمندانه دفاع میکنند. هرچند گاهی در میان ما کسانی توفیق پیدا کنند خدمات مستشاری ارائه دهند، ولی این سینۀ سوختۀ جوانان ما است که وقتی میشنوند دخترکانی در اقصی نقاط این منطقه، در همسایگیهای ما، غارت میشوند-میگویند-چرا باید به دشمنان مجال داد؟!
و من الآن میخواهم عرض کنم: یا امیرالمؤمنین(ع)! عراقِ امروز دیگر عراق آن روزی که شما دردمندانه در آن سخنرانی میکردید نیست! عراق امروز عراقی است که شیعیان به مناطق اهلسنت میروند و در آنجا از مؤمنین اهلسنت دفاع میکنند! عراق امروز عراقی است که اخیراً رزمندگان عراقی اعلام کردهاند: «ما بعد از اینکه تکفیریها را در عراق نابود کنیم به سوریه خواهیم رفت و در آنجا هم دشمنان را نابود خواهیم کرد.» عراق امروز، عراقی است که سخنان امیرالمؤمنین(ع) و دردهای دل او را گوش کرده است! و ما افتخار میکنیم که چنین مؤمنانی در همسایگی ما مقاومت میکنند و مقابل دشمن ایستادهاند!
یا امیرالمؤمنین(ع)! جوانان ما آماده هستند برای انتقام خونِ مظلومیتِ تو، خون مظلومان کربلاو خون همۀ مظلومانی که در این منطقه سرهایشان از بدنها جدا شده، خانههایشان به غارت رفته و نوامیسشان به غارت رفتهاند! خدایا، صبر جوانان ما به پایان رسیده است! خدایا، مهدی موعود را به ما برگردان! -دستهایی که میخواهند پای رکاب مهدی فاطمه، علمداری کنند و منطقه را و بلکه جهان را پاک کنند، برای آمین گفتن به سوی آسمان برفراز باشند- خدایا! به حقّ غصههای دلِ امیرالمؤمنین علی(ع) فرج مهدی ما را برسان! مکر دشمنان به خودشان برگردان! مظلومان منطقه و مظلومان یمن، خلاصیِ عاجل عنایت بفرما! هر آن بر عزت نایب امام زمان، رهبر عزیز انقلاب ما بیفزای!
[/SPOILER]
با سلام.
چرا حضرت علی (ع) در دوران خلافتشان حق یکسانی از بیت المال برای مردم در نظر می گرفتند؟
با تشکر
با سلام
از اساتید گرامی تقاضا دارم به این شبهاتی که اهل سنت عنوان کرده اند پاسخ دهید
البته این شبهه شامل ۱۲ سوال است که بنده بعد از جواب هر سوال ,سوال دیگر را مطرح میکنم
سوال اول:در خطبه ۶۷ نهج البلاغه آمده که حضرت علی علیه السلام در مورد ماجرای سقیفه از یارانش می پرسد که انصار در سقیفه چه گفتند؟
و آنها پاسخ می دهند که انصار گفتند: زمامداری از ما و رهبری از شما مهاجرین انتخاب گردد پس حضرت علی علیه السلام فرمود: چرا با آنها به این سخن رسول خدا استدلال نکردید که آن حضرت درباره انصار سفارش فرمود: با نیکان آنها به نیکی رفتار کنید و از بدکاران آنها درگذرید و در این هنگام یارانش از حضرت علی علیه السلام پرسیدند چگونه این سخن آنها را از زمامداری و خلافت دور می کرد که حضرت علی علیه السلام در پاسخ می گوید: اگر زمامداری و حکومت در آنان بود سفارش کردن در مورد آنها معنایی نداشت.
حال ما در اینجا طبق گفته خود حضرت علی می گوئیم اگر خلافت فقط منحصر به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وسلم بوده است پس چرا اینقدر پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد اهل
بیت سفارش می کرده است( شیعه نیز دائم به این سفارشات اشاره دارد) اگر خلافت در بین اهل بیت می بود سفارش مکرر در مورد آنها معنایی نداشت و به طور مثال ممکن بود مردم در
غدیر خم یا جاهایی که شیعه معتقد است علی به عنوان خلیفه بلافصل معرفی می شده است به پیامبر صلی الله علیه وسلم بگویند تو می بایست سفارش ما را به علی بکنی نه
سفارش او را به ما ، چونکه او پس از تو خلیفه و حاکم بر ما خواهد شد و باید مراقب ما باشد.
پس طبق این سخن حضرت علی علیه السلام نتیجه می گیریم که دستوری از سوی خداوند یا پیامبر صلی الله علیه وسلم مبنی بر خلافت در اهل بیت نبوده است و شما نیز نمی توانید سخن حضرت علی را قبول نکنید.
آیا آنهمه که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم، سفارش اهل بیت و خاندان خود را به دیگر مردم می کردند دلیل بر این نبوده که خلافت در خاندان ایشان نبوده است؟(ضمن اینکه چرا حضرت علی نمی گویند منظور از الائمه: من و فرزندان من هستند؟)
لازم به تذکر است که مراجع رافضی در پاسخ به این سوال می گویند: در مورد انصار چنین آمده که با نیکان آنها به نیکی رفتار کنید و از بدکاران آنها درگذرید ولی در مورد اهل بیت چنین چیزی نیامده است!!! که در جواب به مراجع رافضی باید گفت: سوال ما واضح است و صحبت از سفارش در مورد انصار است، خود حضرت علی فرموده: اگر زمامداری و حکومت در آنان بود سفارش کردن در مورد آنها معنایی نداشت.
خواننده گرامی دقت کند که حضرت علی زمامداری را گفته و سپس بطور صریح به سفارش در مورد ایشان اشاره دارد یعنی در واقع خود حضرت علی جمله با نیکان آنها به نیکی رفتار کنید و از بدکاران آنها درگذرید را به سفارش کردن معنا نموده است و آنرا نوعی سفارش دانسته اند و سوال ما نیز همین است که بنابراین طبق همین سخن حضرت علی پس اگر زمامداری در اهل بیت بود سفارشات دائم پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد ایشان معنا نداشت، پس سوال تنها در مورد سفارشات پیامبر در مورد ایشان است، آیا شما این جمله پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد انصار را سفارش می دانید یا خیر؟
خود حضرت علی در این خطبه آنرا سفارش دانسته است، حال شما می گویید: نه در مورد اهل بیت چنین جمله ای نیامده!! و در واقع کاری با بحث سفارش و سوال ما ندارید و اصلا رفته اید به سراغ موضوعی دیگر، البته دلیل آن کاملا روشن است، چون سوال ما جوابی ندارد. برخی دیگر از منتقدین باسواد نیز بجای پاسخ به این سوال می آیند و به موارد دیگری چون کتاب الله و عترتی اشاره می کنند که در پاسخ باید بگویم: جواب سوال ما چه شد؟!
لطفا پاسخ همین سوال و سخن حضرت علی را بدهید و ما فعلا با موارد دیگر کاری نداریم.
باسلام وعرض خسته نباشید
کتاب صحیحین از دیدگاه اهل سنت از اول تا آخرش صحیحه
صحیح مسلم و صحیح بخاری
نظر امیرالمومنین درباره خلفا
میگه خلیفه دوم گفت من جانشین پیامبر هستم وشما دونفر (منظور حضرت علی(ع) و عباس) اعتقاد داشتین که من و ابوبکر دروغگو ، گناهکار ، مکار و خائن هستیم یعنی خلیفه دوم داره میگه که نظر حضرت علی (ع) درباره آن دو این بود وآنها این صفات رو داشتند صحیح مسلم جلد 3 صفحه 1378 حدیث 1757
درجایی دیگه آورده که خلیفه دوم به حضرت علی (ع) وعباس میگه که ابوبکر گفت من جانشین پیامبر هستم وشما پندار غلطتان این بود که او(یعنی ابوبکر) یک ظالم وفاجر است بعد از ابوبکر من به ولایت رسیدم وشما باز گفتید من ظالم و فاجر هستم
مورد بعدی صحیح بخاری
حضرت علی (ع) یک نفر رو فرستاد پیش ابوبکر اگه میخای بیای بیا اما عمر رو باخودت نیار که کراهت دارم ببینمش صحیح بخاری جلد 4 صفحه 1549 حدیث 3998
چه فرقی داشتند این دو باهم؟ یکی آمر بود ویکی عامل(در قضیه آتش زدن درخانه) و کسی که زده دیدنش درد بیشتری داره
در ادامه امام به ابوبکر میفرماید که تو استبداد کردی در امر ما یعنی خلافت
همچنین در نامه 53 نهج البلاغه آمده است:
این دین قبل از من دست اشرار اسیر شده بود که بانام دین به هوا پرستی پرداخته ودنیای خود را بدست می آوردند
وخطبه 150 نهج البلاغه
وبنیان اسلامی را تغییر داده ودر جای دیگری بنا نهادند آنان کانون هر خطا و گناه و پناه هر فتنه جو بودند که سرانجام در سرگردانی فرو رته ودر غفلت مستی به روش وآیین فرعونیان درآمده یا ازهمه بریده ودل به دنیا بستند ویا پیوند خود بادین گسستند
با این اوصاف وبراساس این اسناد آیا حضرت از ابوبکر با عنوان شجاع یاد کرده اند؟
دراینجا صفات جناب ابوبکر زیرسوال رفته و نفی میشه ودیگر با دروغگو دانستن ابوبکرو عمر توسط حضرت امیر ابوبکر صدیق معنی نمیدهد
حال درباره صدیق بودن ابوبکر بفرمایید صحیح است یا خیر
باتشکر
[="Black"] سلام و عرض ادب و احترام این تایپیک هدیه ای است ارزشمند مخصوص شیعیان و عاشقان مولا امیرالمومنین علی علیه لسلام برای آگاهی و شناخت ارزش این تایپیک و بعنوان اولین تحفه با عشق تقدیم میشود: پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله وسلم فرمودند: خداوند تبارک و تعالی برای برادرم، علی بن ابی طالب آن قدر فضیلت قرار داده که شمارش آن را فقط خدا می داند. هرکس فضیلتی از فضائل او را بازگو کند و به آن اعتراف نماید ، خداوند گناهان گذشته و اینده اش را بیامرزد ، هرچند به اندازه جن و انس گناه کرده باشد. و هرکس فضیلتی از فضائل علی علیه السلام را بنویسد ، تا آن نوشته باقی است فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند. و هر که به فضیلتی از فضائل علی علیه السلام گوش دهد ، خداوند گناهانی را که به وسیله ی گوش انجام داده می آمرزد. و هرکس به نوشته ای از فضائل علی علیه السلام نگاه کند، خداوند گناهانی را که با چشم انجام داده می آمرزد. امالی صدوق، مجلس 28، حدیث 10 و نقل است در شب معراج پیامبر به خداوند خطاب کردند چگونه میتوانم شکر نعمتهای عظیمی که بر من پیامبر نازل شده است را به جا بیاورم خداوند در پاسخ فرمودند با بیان فضایل امیرالمومنین علی علیه السلام میان مردم چقدر خوبه که با هر بار ورودمون به اسک دین یکی از این فضایل رو مطالعه کنیم از دوستان درخواست دارم اگر قصد مشارکت دارند روزانه حداکثر 1 یا 2 پست قرار بدید تا همه دوستان فرصت مناسب برای مطالعه کامل رو داشته باشند یاعلی مدد
ܓܨܓ❁ܓܨܓ❁ܓܨܓ❁ܓܨܓ❁ܓܨܓ
ܓܨܓ✿ܓܨܓ✿ܓܨܓ✿ܓܨܓ✿ܓܨܓ
با این تفاسیر ان شاالله این تایپیک باید پر بازدید کننده ترین تایپیک انجمن شناخته بشه