ابوبکر

نماز ابوبکر بر حضرت زهرا (علیها السلام)!

انجمن: 
سلام علیکم اخیرا در واکنش مولوی های اهل سنت به شهادت حضرت زهرا (ع) در کلیپ هایی که منتشر شده آمده که:  در نماز بر بدن حضرت زهرا (علیها السلام) امام علی (علیه السلام) ابوبکر را مقدم نمود و او بر بدن حضرت نماز خواند. آیا این نقل قول اعتباری دارد یا خیر؟ متشکرم.

حضور همسر ابوبکر در غسل حضرت زهرا سلام الله علیها!

مولوی عبدالحمید گفته  همسر ابوبکر یعنی اسماء بنت عمس در غسل حضرت زهرا سلام الله علیها شرکت داشته  اولا: این حرف صحیحه ثانیا: چرا اسماء با ابوبکر ازدواج کرده  ثالثا: چرا حضرت علی علیه السلام او را شب غسل دادن راه داده

آیا تعبیر «ثانی اثنین» برای ابوبکر فضیلت محسوب می شود؟

سلام منظور از آیه 40 سوره توبه کیست وآیا این تعبیر برای ابوبکر فضیلت محسوب میشود؟ اقای نجاح طائی در کتابی ظاهرا اثبات کردن اون شخص کسی غیر از خلیفه اول بوده ، این مطلب چقدر صحت داره؟

اسناد هجوم به خانه حضرت زهرا (س) در منابع اهل سنت

انجمن: 

سلام. ایا روایتی که می گوید ابوبکر در اخر عمرش از هجومش به خانه زهرا احساس پشیمانی کرده در منابع اهل سنت هم آمده است یانه

بررسی وقایع پس از ظهور از دیدگاه روایات شیعه

با عرض سلام و احترام

فردی وهابی با نام «السيد حامد الإدريسي» کتابی نوشته است با عنوان: «الفاضح لمذهب الشيعة الإمامية»

که در صفحاتی از آن به بررسی وقایع بعد از ظهور از دیدگاه روایات شیعه پرداخته است.

و در آن نتیجه گرفته که قیام امام بر اساس شمشیر و ذبح و عمل بر سیره ی ای غیر از سیره رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می باشد.

مثلا در صفحات 40 تا 42 کلی از این روایات را نقل کرده است:

http://shamela.ws/browse.php/book-36423/page-41#page-41

اما بالاخره کدامش صحیح هست و کدامش نیست و اعتقاد شیعه کدام است؟

لطفا راهنمایی بفرمایید.

با تشکر فراوان از سایت خوبتان.

جریان بیعت امیر المومنین علیه السلام با غاصبین خلافت

سلام. جریان بیعیت مسئله ایست بزرگ در تاریخ اسلام. از آن طرف بخاری در به اصطلاح صحیحش آورده که امیر المومنین پس از 6 ماه با ابوبکر و عمر بیعت نمود. آیا صحیح است؟

حقیر صرفا نظر فقهای امامیه رو میخوام. درست است شیخ مفید بر آنست که اصلا حضرت علی با آندو بیعت نکردند؟ آیا اگر این نسبت به شیخ مفید درست است، شواهد شیخ و فرموده اصلی شیخ چیست؟ نظر بزرگانی چون کلینی، صدوق، حلی و مجلسی چیست؟ لطفا به همراه منبع.

تشکر

ابوبکر و عمر اولین و دومین خلفای اثنی عشر؟!

انجمن: 

[=&quot]سلام علیکم

[/]
[=&quot]آیا این حدیث که بر اساس آن ابوبکر و عمر از خلفای اثنا عشر معرفی شده اند؛ بر اساس مبنای حدیثی اهل سنت معتبر است؟[/]
[=&quot]«[/][=&quot]سَيَكُونُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً، أَبُو بَكْرٍ الصِّدِّيقُ لَا يَلْبَثُ بَعْدِي إِلَّا قَلِيلًا، وَصَاحِبُ رَحَى دَارَةِ الْعَرَبِ يَعِيشُ [/][=&quot]حَمِيدًا وَيَمُوتُ شَهِيدًا» . قِيلَ: مَنْ هُوَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ: «عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ»[/][=&quot].

[/]
[=&quot]متشکرم.[/][=&quot][/]

بررسی حدیث: «ارحم أمتی بأمتی أبوبکر»

فخر رازی این وصف را(أَذِلَّه عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّه عَلَى الْکافِرِینَ) بر ابوبکر تطبیق داده و کسی را جز او لایق آن نمی داند و در تأیید آن به روایت نبوی استناد می کند و مدعی می شود که این روایت مستفیض است. وی می نویسد: قوله (أَذِلَّه عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّه عَلَى الْکافِرِینَ)
و هو صفه أبی بکر أیضاً الدلیل الذی ذکرناه، و یؤکده ما روی فی الخبر المستفیض أنه _ علیه الصلاه و السلام _ قال: ارحم أمتی بأمتی أبوبکر. فکان موصوفاً بالرحمه و الشفقه على المؤمنین و بالشده مع الکفار.

سوال بنده در مورد صحت و سقم این روایتی است که در بسیاری از منابع حدیثی اهل سنت آمده: «ارحم أمتی بأمتی أبوبکر. فکان موصوفاً بالرحمه و الشفقه على المؤمنین و بالشده مع الکفار».
لطفا اگه میشه بصورت مستند این روایت را رد یا تایید بفرمائید. ممنون و جزاکم الله خیرا

سوالات کمرشکن از مراجع شیعه (خطبه ۶۷ نهج البلاغه) سوال دوم


سوال دوم:

علمای شیعه دائم بر این عقیده هستند که پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وسلم، خلافت الهی حضرت علی توسط کودتای سقیفه بنی ساعده غصب شده است و در واقع ابوبکر غاصب خلافت الهی علی بوده است و کسانیکه حق علی را غصب کرده اند پس از رحلت نبی اکرم صلی الله علیه وسلم خفقان شدیدی ایجاد نمودند و هیچکس جرات مخالفت با ایشان را نداشته است و محیط به شکلی بوده است که حتی حرمت دختر پیامبر صلی الله علیه وسلم را نگه نداشته اند و به خانه او هجوم برده اند و باعث سقط جنین او شده اند و حضرت علی را نیز به زور و با طنابی به گردنش برای بیعت گرفتن به بیرون کشیده اند و غاصبان خلافت در مدینه و محیط آن زمان خفقان شدیدی ایجاد کردند.

حتی چنانچه به آخوندها بگویید چرا کسی به حق الهی حضرت علی و غدیر خم اشاره ای نداشته؟
خواهید دید که همین پاسخها را خواهند داد و می گویند: ای آقا در آن زمان درب خانه آتش می زدند و سیلی به گوش دختر پیامبر صلی الله علیه وسلم می زدند و طناب به گردن علی انداختند، شما نمی دانید که ابوبکر و عمر و طرفداران ایشان در آن زمان چه خفقانی ایجاد کرده بودند.

پس از این توضیحات من سوال خود را طرح می کنم:

می شود بفرمایید این چه خفقانی بوده که حتی زنان می توانسته اند علیه خلیفه در مسجد خطبه بخوانند؟

منظورم خطبه فاطمه زهرا است که به عقیده شیعه پس از غصب خلافت حضرت علی در مسجد علیه ابوبکر ایراد شده است.
این چه خفقانی بوده که ایشان برای بیعت گرفتن به درب منازل انصار می رفته اند؟

چون شیعه بر این عقیده است که ایشان به درب منازل انصار می رفته اند تا برای خلافت علی بیعت بگیرند.فراموش نکنید شیعیان در مورد خطبه فاطمه زهرا نمی توانند بگویند حضرت فاطمه دختر نبی اکرم صلی الله علیه وسلم بوده و می توانسته این کارها را بکند، چون از آن طرف می گویند به همین دختر ظلم و ستم فراوانی شده و به گوش او سیلی زده اند و درب منزل را آتش زده اند و باعث سقط جنین او شدند.

پس او نیز در خفقان به سر می برده و در واقع از همه بیشتر در این خفقان بوده و از همه بیشتر به او ظلم شده است. پس این تضادها را چگونه توجیه می کنید؟

اگر ابوبکر و عمر خفقانی ایجاد کرده بودند پس خطبه فاطمه زهرا و رفتن نزد انصار برای اخذ بیعت دیگر چیست؟

سوال دیگر پیرامون خفقان این است که یک حکومت باید چندین سال بر روی کار بیاید و طرفدار جمع کند تا پس از ایجاد شرایط لازم بتواند ایجاد خفقان کند، پس چطور ابوبکر فوری پس از به دست گرفتن حکومت ایجاد خفقان کرده؟
آن هم در همان روز اول؟
او که هنوز بر سر کار نیامده بود و هنوز نمی توانسته خفقان ایجاد کند. چطور توانسته فوراً در همان ابتدای امر علیه بزرگانی چون علی و فاطمه دختر پیامبر صلی الله علیه وسلم ایجاد خفقان کند؟
و همچنین علیه بقیه مردم و مخالفین؟ و آیا بقیه مردم به همین زودی خدمات حضرت علی را فراموش کرده بودند؟
مگر اینکه همان جوابهای احمقانه سابق را بدهید که همه مردم و صحابه از همان ابتدای بعثت نفرت و کینه علی را در دل داشته اند و پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وسلم این کینه ها را نشان داده اند!!!
لازم به تذکر است که مراجع رافضی پاسخهای بی ربطی را ارائه می دهند، مثلا می گویند: همیشه در هر جامعه ای افرادی بوده اند که حتی در خفقان سخن حق را بگویند و جریان خطبه حضرت فاطمه علیه ابوبکر نیز همینگونه بوده است!!!

در پاسخ به این مراجع باید گفت: فکر نمی کنم خواندن خطبه علیه خلیفه و در حضور مردم، نوعی اعتراض و سخن کوچک تلقی شود و چنین چیزی نشانه عدم خفقان در یک جامعه است.
حتی امروزه در کشورهای بسیار پیشرفته که دموکراسی و آزادی بیان بطور مطلق برقرار است، باز هم نمی توان به این سادگی، علیه شخص اول مملکت قد علم کرد و در حضور خودش و مردم علیه او سخنرانی نمود!! (تازه اعتراض و خطبه ای که توسط فردی مهم و شناخته شده مطرح شود و نه توسط عوام ساده و ناشناس که مردم توجهی به آن نداشته باشند) [۲] پس باید متوجه باشید که این موارد با خفقانی که مطرح می کنید در تضاد کامل هستند.

در ضمن چطور شما در جایی دیگر می گویید که حضرت علی طبق وصیت پیامبر صلی الله علیه وسلم و بخاطر مصلحت سکوت اختیار کرده و حرکتی انجام نداده است، ولی در اینجا ناگهان می گویید که حضرت فاطمه علیه خلیفه خطبه ایراد کرده است؟!!
چطور در اینجا رعایت مصلحت نشده است؟!!
و اگر عمل صحیحی بوده پس چرا خود حضرت علی این خطبه را نخوانده است؟!!(و چرا عمل این دو معصوم در برابر یک موضوع واحد با یکدیگر تفاوت داشته و چرا فاطمه به امام خویش اقتدا نکرده و برعکس وی عمل نموده است؟؟چرا پیرو خط ولایت و امامت نبوده است؟؟؟)
فراموش نکنید که شما حضرت فاطمه را بیش از همه مورد ظلم و تحت خفقان می دانید و می گویید که به گوش او سیلی زدند و او را مضروب کردند تا جایی که باعث شهادت وی و جنین داخل شکمش شدند!! حال همین فرد که تحت خفقان و ظلم شدیدی بوده، می رود و در مسجد علیه خلیفه خطبه می خواند!!!
خوب آیا چنین چیزی منطقی و معقول است؟!!
آخر کدامیک از اینها صحیح هستند؟!!
آزادی بیان بوده یا خفقان و ظلم؟!!

ابوبکر صدیق ، (لقب عاریه ای امیرالمؤمنین علی (ع)) و لحظه سرنوشت ساز (پاسخ به شبهات)

انجمن: 

با سلام

از اساتید تقاضا دارم به این شبهه وهابیون جواب دهند
شبهه دارای دو قسمت است که بعد از پاسخگویی اساتید قسمت دوم را بیان میکنیم رسول الله صلی الله علیه وسلم در حالی به دیدار پروردگارش شتافت، که هنوز اسلام در برابر اقیانوس بیکران جاهلیت، وجوامع فاسد وحکومتهای ظالم و بیدادگر همچون جزیره ای کوچک بود. رحلت رسول خدا در حساس ترین وسرنوشت ساز ترین لحظات تاریخ اسلام و بزرگترین آزمایش برای امت اسلامی به شمار می آمد. ادیان بزرگ جهان قبل از اسلام که پیروان آنها روزی مناطق وسیعی از دنیا را در اختیار داشتند، سرانجام طعمه ی انحراف وتحریف ودستخوش توطئه های داخلی وجنگهای خارجی گردیده نابود شدند، به دلیل اینکه بعد از رحلت پیشوایان نخستین آن ادیان، جانشینی و بیان مقاصد وتعالیم آنها به افراد ضعیفی سپرده شد که از اهداف و پایه های زیر بنایی ادیان یاد شده شناخت دقیقی نداشتند، یا عزم و اخلاصی که برای جانشین یک پیشوا و بنیان گذار مذهب ضروری بود در آنها یافت نمی شد، یا اینکه از غیرت و شهامتی که برای حفظ اصالت آن ادیان و تعالیم آنها لازم بود برخوردار نبودند، یا حرص ثروت اندوزی و کسب مقام و قدرت در قلوب آنها ریشه دوانده بود.در نتیجه، این ادیان و مذاهب قدرتمند در نظامها و فلسفه هایی که برای نابودی آنها به وجود آمده بود، ذوب شدند یا اینکه با آنها طبق مصلحت روز به مصالحه و سازش تن دادند. آنان مذهب را به نفع حکام وقت مورد استفاده قرار دادند تا مذهب بتواند رضایت حکامی را که به آن می گرایند، جلب نماید. این حکام به جای ترویج و نفع رسانی به مذهب، بیشتر به بهره برداری از آن پرداختند، ادیان بر همایی، بودایی و زردتشتی در پس از فقدان نخستین موسسان خود به چنین سرنوشتی دچار مدت کوتاهی شدند. مذهب یهود نیز با سرعت گرفتار تحریف و چنین تزویری شد، و مسیحست نیز پس از حضرت مسیح علیه السلام با همین فرجام مواجه گشت. مسلمین بعد از رحلت رسول الله با بحران بزرگی مواجه گشتند، بحرانی که راه گریزی از آن وجود نداشت و باید روزی با آن روبرو می شدند، زیرا ﴿سُنَّهَ ٱللَّهِ فِی ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلُۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّهِ ٱللَّهِ تَبۡدِیلٗا﴾ [الأحزاب: ۶۲]. «شیوه و سنت الهی نسبت به امتهای گذشته نیز چنین بوده و سنت الهی تغییر ناپذیر است»یگانه راه حل این مشکل و چیره گشتن بر این بحران بزرگ که امت اسلامی با آن دست به گریبان بود، جز انتخاب خلیفه و جانشینی که دارای ویژگیهایی باشد که به توفیق خدا بتواند دین را از تحریف و دستبرد، و امت اسلامی را از انحراف باز دارد؛ چیز دیگری نبود. حضرت علی می فرماید: «در حکم خداوند و دین اسلام بر عموم مسلمین واجب است بعد از اینکه امام و پیشوای آنان مرد یا کشته شد… هیچ عملی انجام ندهند و به هیچ کاری دست نزنند و قدمی به جلو بر ندارند پیش از آنکه برای خودشان پیشوایی عفیف، دانشمند، خدا ترس و آشنا به قضا و سنت انتخاب نمایند تا در بین ایشان به حکومت بپردازند» (1) ویژگیهایی را که می توان برای جانشین پیامبر در نظر گرفت عبارت است از: ۱- در طول زندگی، بعد از گرویدن به اسلام، همواره مورد اعتماد رسول الله بوده و شخص رسول در حق او گواهی دهد و او را در اقامه ی بعضی از ارکان اساسی دین و انجام کارهای مهم، جانشین ونماینده خود قرار داده باشد، و در مراحل خطرناک و حساس که انسان جز فردی را که به او اطمینان و اعتماد کامل داشته باشد به همراهی بر نمی گزیند؛ او را به همراهی خویش انتخاب کرده باشد.۲- دارای روحیه ای قوی باشد که در برابر طوفانهای سهمگینی که اصل و روح دین را تهدید می کنند و بیم آن می رود که کوششهای صاحب رسالت به باد فنا برود و همچنین در برابر گردبادهای تندی که قلوب بسیاری از مومنین مخلص و با سابقه را به لرزه می اندازد، این جانشین، مانند کوه استوار و ثابت قدم باشد و نقش جانشینان راستین انبیای راسخ را در استقامت و پایداری ایفا نماید؛ تسلی بخش قلوب پیروان پیامبر بوده و دین و عقیده ی ناب محمدی را از هر گونه گزند حفظ نماید.۳- در زمان حیات رسول الله با اسلام زیسته و از شناخت دقیق اسلام و درک موقعیت آن برخوردار باشد و در تمام احوال، چه در حالت صلح و یا جنگ، خوف یا امن، تنهایی یا اجتماع، تنگ دستی یا رفاه، عمل و شیوه ی پیامبر را الگو و نمونه قرار دهد.۴- دارای غیرت شدید دینی باشد و او نسبت به حفظ اصالت دین و بقای آن بر شیوه ی زمان پیامبر بیش از غیرت یک فرد غیور بر ناموس و آبروی خود و خانواده اش باشد، و در این راستا چنان مستحکم باشد که هیچگونه ترس یا طمع یا تاویل و توجیه یا عدم موافقت نزدیکترین و محبوبترین دوستان مانع اهداف خدا پسندانه او قرار نگیرد.۵- در اجرای خواسته ها و آرزوهای به جای مانده پیامبر بعد از رحلت وی، عزم آهنین و جذبه ی شکست ناپذیری داشته باشد که حاضر نباشد به هیچ قیمتی یک سر مویی از اهداف و آرزوهای بر جا مانده ی پیامبر منحرف شود و در این زمینه از ملامت و سرزنش نترسد.۶- از دل بستن به دنیا و مظاهر فریبنده ی آن به قدری گریزان باشد که نظیرش جز در امام و پیشوای او (محمد صلی الله علیه وسلم) یافت نشود و هرگز در فکر حکومت و گسترش آن برای فرزندان و خویشان خود نباشد، آن گونه که خانواده های سلطنتی در حکومتهای همجوار جزیره العرب، مانند روم و فارس به آن عادت داشته اند. ابوبکر صدیق رضی الله عنه واجد شرایط خلافت حضرت ابوبکر جامع این صفات و شرایط بودند، و در طول زندگی خود قبل از خلافت، در زمان حیات رسول خدا و بعد از خلافت تا پایان عمر، این صفات را همراه داشت. ۲ و برای همگان به طور قطع و یقین به اثبات رسیده است و جای هیچ گونه شک و انکار باقی نمانده است.اینک به تشریح چگونگی این صفات در وجود حضرت ابوبکر می پردازیم: ۱- اعتماد کامل رسول خدا بر ابوبکر هنگامی آشکار گردید که در سفر تاریخی حساس و پر مشقت هجرت از مکه به سوی مدینه، به شرف مصاحبت و همراهی رسول خدا و افتخار عنوان یار غار نایل آمد، سفری که دشمن در کمین، و ترس و وحشت مکه را فرا گرفته بود و از همه سو دشمنان قسم خورده آماده ی دستگیری و قتل ایشان بودند، مسلم است که هیچ انسان عاقلی در چنین مراحل، فردی را که مورد اعتمادش نباشد و به صداقت و خلوص و جانبازی و فداکاری او اطمینان نداشته باشد، هرگز به همراهی و راز داری خویش انتخاب نمی کند. نویسنده معروف شیعه، ابن مطهر حلی، نویسنده کتاب «منهاج الکرامه فی معرفه الامامه» می گوید: «مصاحبت ابوبکر با پیامبر در غار، فضیلتی برای ابوبکر بشمار نمی آید. زیرا ممکن است پیامبر او را از ترس اینکه رازش را فاش نکند با خود همراه ساخته است». آورده اند وقتی مطلب بالا برای ولی نعمت ابن مطهر حلی، «سلطان محمد خدا بنده» پادشاه تاتاری که این کتاب را برای وی تالیف کرده بود نقل شد، پادشاه گفت: «هرگز یک انسان عاقل چنین کاری نخواهد کرد.» آری اگر رسول خدا از همراهی ابوبکر راضی نبود، می توانست مشتی خاک به رویش بپاشد تا او را نبیند همانگونه که هنگام خارج شدن از منزل، مشتی خاک به صورت محاصره کنندگان خانه خویش پاشید و خداوند بر چشمانشان پرده افکند که او را ندیدند، در برخی از کتابهای شیعه تصریح شده است که همراهی ابوبکر با پیامبر به فرمان خدا بوده است به عنوان نمونه نویسنده «مجالس المومنین» می نویسند: «بردن ابوبکر بی فرمان خدا نبوده است.» 3خداوند این سفر تاریخی را به وسیله ی ثبت کردن در قرآن مجید، برای همیشه ماندگار کرده است. آنجا که می فرماید: ﴿إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ ثَانِیَ ٱثۡنَیۡنِ إِذۡ هُمَا فِی ٱلۡغَارِ إِذۡ یَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ﴾ [التوبه: ۴۰]؛ هنگامی که کفار او (پیامبر را از مکه اخراج کردند. در حالی که او یک نفر بود از دو نفری که در غار بودند. آنگاه که به رفیقش (ابوبکر) گفت: «غم مخور، همانا خدا با ماست».همانا این فضیلت و منقبت ویژه ی شخص ابوبکر است و کسی با او شریک نیست. جایگزینی در مورد بعضی از ارکان اساسی دین؛ مسلم است که نمی توان در ادای فرضیه ی روزه یا زکات جایگزینی کرد زیرا این دو فرضیه را هر فرد به صورت انفرادی انجام می دهد ولی در مورد امامت نماز و سرپرستی اقامه حج می توان جانشین انتخاب نمود، و این شرف و افتخار برای حضرت ابوبکر حاصل آمد؛ رسول الله او را جانشین خود در نماز گزاردن با مردم قرار داد و کسی را با او برابر ندانست. حضرت علی ضمن خطبه ای طولانی کهمشروح آن در کتاب شرف النبی آمده است می فرماید: «ابوبکر در حیات رسول الله بنابر دستور وی هفت روز نمازها را به نیابت آن حضرت اقامه می کرد». 4همچنین رسول خدا ابوبکر را برای امارت و سرپرستی اقامه حج که منصبی عالی و مسئولیتی بزرگ بود جانشین خویش قرار داد. در سال نهم هجری، حج فرض شد و در این سال که موسوم به «عام الوفود» (سال وفدها) بود و از هر سو گروههای نمایندگی اعراب برای اعلام اسلام خویش به حضور پیامبر می رسیدند، آن حضرت سر گرم پذیرایی و راهنمایی این گروهها بود. بنابراین، سیدنا ابوبکر را جانشین خود ساخت تا اقامه حج و راهنمایی حجاج را به عهده گیرد؛ ابوبکر با سیصد تن از حجاج از مدینه به سوی مکه رهسپار شد. 5 ۲- استواری و پایداری و توان تحمل شداید و قدرت روحی سیدنا ابوبکر رضی الله عنه در نخستین مصیبت و تراژدی بزرگ، یعنی وفات پیامبر که مسلمین با آن مواجه شدند متجلی گشت، خبر وفات رسول اکرم که برای اهل مدینه دور از انتظار بود؛ همانند صاعقه ای فرود آمد و آنان را بهت زده کرد تا جایی که بعضی نخست آن را باور نکردند حتی حضرت عمر بن خطاب که به قوت قلب و هوشمندی معروف بود از اندیشه فقدان پیامبر در پیشاپیش این گروه قرار داشت، خبر وفات پیامبر چنان او را منقلب و دگرگون ساخت که وارد مسجد شد و خطاب به مردم گفت: «تا زمانی که منافقان قلع و قمع نشوند، رسول خدا از دنیا نخواهد رفت». 6 در آن هنگام مردی لازم بود که چون کوه ثابت و استوار باشد و این تزلزل و تردید را از قلوب مردم بیرون کند، همانا این سروش غیب، حضرت ابوبکر عنه بود، او پس از اطلاع از وقوع این مصیبت جانگداز، ابتدا به اطلاق او المومنین عایشه که جسد مبارک پیامبر در آن بود، وارد شد و چادر از چهره او برداشت و بر پیشانی آن حضرت بوسه زد و با حالتی گریان گفت: «پدر و مادرم فدایت باد ای رسول خدا همانا مرگی را که خداوند بر شما مقرر کرده بود چشیدی و بعد از آن هرگز مرگ سراغ شما نخواهد آمد». آن گاه چادر را بر وی کشید و سپس به مسجد رفت و بعد از حمد و ثنای پروردگار گفت: ای مردم، هر کس محمد را می پرستید بداند که او از دنیا رفت و هر کس خدا را می پرستید همانا او زنده است و هرگز نخواهد مرد. سپس این آیه را تلاوت کرد: ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِیْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِکُمۡۚ وَمَن یَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَیۡهِ فَلَن یَضُرَّ ٱللَّهَ شَیۡ‍ٔٗاۗ وَسَیَجۡزِی ٱللَّهُ ٱلشَّٰکِرِینَ١۴۴﴾ [آل عمران: ۱۴۴]؛ «محمد جز فرستاده ای نیست که پیش از او فرستادگان در گذشته اند، آیا اگر او بمیرد یا کشته شود به دین جاهلیت خود باز می گردید؟ و هر که چنین کند به الله زیانی نمی رساند و بزودی خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد». کسانی که در آن جمع حضور داشتند، روایت کرده اند که به خدا سوگند گویا تا آن زمان که ابوبکر این آیه را تلاوت می کرد، مردم آن را نشنیده بودند، حضرت عمر پس از شنیدن گفتار ابوبکر بر زمین افتاد و از هوش رفت. ۳- شناخت دقیق اسلام و درک صحیح اسلامی حضرت ابوبکر و غیرت دینی او برای حفظ اصالت دین، از جمله ای متجلی می شود که با مانعان زکات به بیت المقدس یا منکرین فرضیت زکات گفته بود. در واقع منع زکات، شکاف بزرگی در اسلام و دروازه گشاده ای برای شورش و تمرد محسوب می شد، اگر خدای ناخواسته سیدنا ابوبکر سهل انگار می نمود و برای سد باب این فتنه، قاطعانه مقاومت نمی کرد، کسی دیگر بعد از وی هرگز نمی توانست آن را مسدود کند و این فتنه، به تدریج فرایض دیگر را تحت الشعاع قرار می داد و در مورد نماز، گروهی می گفتند که لزومی ندارد برای نماز جمعه و جماعت در مسجد حضور یافت، کافی است که در منزل یا به تنهایی نماز خواند؛ در مورد روزه می گفتند که نیازی به تخصیص روزه در ماه رمضان و مراعات آغاز و پایان نیست همچنین نسبت به حج که فرضیه ی اجتماعی است و دارای مناسک معین و اوقات محدود است نیز چنین چیزی گفته می شد، و نیز سایر فرایض و عبادات و احکام دین دچار چنین سرنوشتی می شد، و در نتیجه خلافت نبوی و نظام اسلامی که حدود و احکام و عزت اسلام مربوط به آن است، اسمی بی مسمی و کالبد بی روح قرار می گرفت و بعد از وفات رسول الله t نظام اسلام از هم می پاشید. بنابراین، موضوع مستحکم و قوی حضرت ابوبکر رضی الله عنه که هیچ گونه ضعف و ترسی در آن راه نداشت موضوعی موفق و الهام شده از جانب خداوند بود که سالم ماندن دین از تغییر و تحریف و باقی ماندن آن بر اصالت خویش مرهون همین موضوع و رشادتهای ایشان می باشد. همگان به این حقیقت تاریخی اعتراف دارند و تاریخ شاهد است که سیدنا ابوبکر رضی الله عنه در مورد سرکوبی فتنه ارتداد و مبارزه با توطئه از هم گسیختن ریسمان اسلام، همان موضوعی را انتخاب نمود که انبیا و رسولان در زمان خویش اختیار نموده اند و همین بود خلافت نبوت که ابوبکر رضی الله عنه حق آن را ادا نمود و تا قیامت تقدیر و تشکر و دعاهای امت اسلامی را به خود اختصاص داد.۵- اما دقت و فداکاری ابوبکر در اجرای خواسته های پیامبر بعد از رحلت وی، در ماجرای اعزام سپاه اسامه که رسول اکرم به اعزام آن تمایل شدیدی داشت کاملاً هویدا گشت. رسول الله صلی الله علیه وسلم لشکری به فرماندهی اسامه بن زید فراهم نموده بود تا به بیزانس ] روم شرقی[اعزام فرماید، این لشکر در یک فرسخی مدینه در مقام «جرف» اردو زده بود که پیامبر وفات یافت. بنابراین، لشکر از حرکت باز مانده و توقف نمود، در آن حالات نابسامان و بحرانی که بعد از رحلت رسول خدا حکمفرما بود و صاحب نظران شورش قبایل داخلی را خطرناکتر از حمله سپاه بیزانس می دانستند و مدینه از همه سو در معرض تجاوز و غارت دشمنان داخلی و خارجی قرار گرفته بود. و کسی اعزام سپاه اسامه را مصلحت نمی دید؛ ولی سیدنا ابوبکر و تزلزل اسامه را به سوی مقصدی که خاص رسول الله بود روانه کرد و گفت: «هرگز سپاهی را که رسول اکرم برای حرکت آماده ساخته بر نخواهم گرداند و هرگز پرچمی را که پیامبر با دست خود بسته باز نخواهم کرد». دکتر عبدالحسین زرین کوب دانشمند معاصر شیعه می نویسد: «بدین گونه ابوبکر در آغاز خلافت از همه سوی با فتنه و عصیان مواجه شد. بسیاری از مسلمانان در آن روزها نگرانی و نو امیدی خود را نشان می دادند، اما خلیفه با وجود دشواریهایی که در پیش داشت خود را نباخت و خونسردی و آرامش خود را از دست نداد. با آن که حتی مدینه در معرض تجاوز و غارت بود، ولی بدون تردید و تزلزل اسامه بن زید را به شام روانه کرد. در روزهایی که عمده لشکر اسلام همراه اسامه و برای اجرای آخرین دستور پیغمبر به سوی شام رفته بود؛ مدینه مورد تحدید طوایف غطفان و اسد شد اما خلیفه پیر از دشواری موقع نیندیشید و غطفان و اسد را که در صدد هجوم به مدینه و نزدیک مدینه بودند در ذوالقصه مغلوب کرد».7 ۱- بحارالانوار، ج: ۸ و ۱۸، ص: ۵۱۳ ، نقل از کتاب شوری و بیعت. ۲- جهت تحقیق بیشتر در مورد سیره حضرت ابوبکر به تاریخ البدایه و النهایه، این کثیر، ج: ۶، و الاصابه، اثر حافظ این حجر و دیگر کتب تاریخ وسیره، مراجعه شود. ۳- مجالس المومنین، مجلس پنجم، ص: ۳۱۰ ۴- ابوسعید واعظ، متوفی ۴۰۶ ه، کتاب شرف النبی، باب ۲۹، ص: ۳۰۱، چاپ تهران ۱۳۶۱ ۵- سیره ابن هشام، ص: ۲، ص: ۵۴۳-۵۴۶ ۶- سیره ابن کثیر ۴/۴۷۹، چاپ قاهره ۱۹۶۴ میلادی ۷- بامداد اسلام، ص: ۷۲، تهران ۱۳۶۹