، از قلبم پرسيدم: چه کنم وقتى دلم تنگ است و دستم کوتاه و جفای یار بسیار؟
.
.
.
.
.
گفت:ببین کارمن خون رسانى به بدنه ،
از من سئوالای الکی ، مصلن نپرس!!!!!!
صحبت های بین من و بابام
-----------
من: بابا تو امتحان 9 گرفتم
بابا:تو خنگی به مامانت نمیرفتی نمیشد؟؟؟جلو چشام نباااش
----------
من:بابا تو امتحان 15 شدم
بابا: چرا 18 نشدی؟
------------
من:بابا تو امتحان 18 شدم
بابا: یه روز نشد بیای بگی 20 شدم
--------------
من: بابا جووووووون 20 شدم ^_^
بابا: بخون پسرم، به خاطر خودت داری میخونی،به خاطر من که نمیخونی
یه دوس داشتم . باهاش رفتم یه رستوران با کلاس. لامصب اینقدر با کلاس غذا می خورد من روم نشد دست به غذام بزنم.
چند روز پیش تو صف غذا نذری دیدمش... برای یه قیمه اضافی داشت خودشو می کشت .خودشو زده بود به تشنج ..
شعار فتنه گران 88:
نه غزه ... نه لبنان
فقط عشقم ولنتاین!
-------------------
اونایی که میگن عید غدیر و قربان و مبعث به ما چه ربطی داره آخه!!! ما که عرب نیستیم!!!!
اما عشقشون ولنتاینه!!!!
فکر کنم ولنتاینو خشایارشاه هخامنشی اختراع کرده!!!
-------------------
یه عده تو وایبر ميگن: ما از تبار خشایارشاه هستیم....غیرت ما اجازه نمی دهد که عرب سوسمارخور نمی دونم چی چی!!!!
حالا جالب اینجاس که خشایارشاه برای زنش شرط کرده بود که توی مراسم عید، کاملاً برهنه از جلوی مهمونها رد بشه!!!
حالا همچین کسی شده نماد غیرت!!!!!
-----------
در همه ی دنیا در هفته های آخر لیگ برتر فوتبال، بازیهارو همزمان میذارن تا تیم ها نتونن تبانی کنن....
اما مردم غیور ایران، ثابت کردند که حتی اگر بازی ها همزمان هم باشد بازهم در تبانی کردن و تقلب، نظیر ندارند و هیچ چیز حتی همزمان کردن بازی ها هم نمی تواند ایرانیان را از ارزش های متعالی شان دور کند!!!!
بچه ها مچکریم....
نتیجه اخلاقی1: هنر نزد ایرانیان است و بس...
نتیجه اخلاقی2: فوتبال ایران، ورزش نیست که....گاوداریه!!!!
کارشناس ما که از این سریالا ببینه دیگه چه انتظاری از مردمه واقعا :|
خب يك روان شناس آثار فيلم ها و سريال ها را در رفتار شما مي بيند بررسي مي كند ببينيد منشأ آن چيست مي رسد به اين برنامه ها:Nishkhand:
ولي جداي از اين ها از اول سال تا الان در مجموع بيست الي سي ساعت تلويزيون نديده ام
شاید تکراری باشه اما جالبه:
ماجرای عزیز و سرباز موجی
اوایل جنگ بود و ما با چنگ و دندان و با دست خالی با دشمن تا بن دندان مصلح می جنگیدیم. بین ما یکی بود که انگار دو دقیقه است از انبار زغال بیرون آمده بود! اسمش ”عزیز” بود. شب ها می شد مرد نامرئی ! چون همرنگ شب می شد و فقط دندان سفیدش پیدا بود. زد و عزیز ترکش به پایش خورد و مجروح شد و فرستادنش به عقب.
یک روز یاد عزیز افتادیم. قصد کردیم به عیادتش برویم. با هزار مصیبت آدرسش را در بیمارستانی پیدا کردیم و چند کمپوت گرفتیم و رفتیم به سراغش. پرستار گفت که در اتاق ۱۱۰ بستری است. اما در اتاق ۱۱۰ سه مجروح بستری بودند. دو تایشان غریبه بودند و سومی سر تا پایش پانسمان شده بود و فقط چشمانش پیدا بود. دوستم گفت: این جا که نیست، برویم شاید اتاق بغلی باشد. یک باره مجروح باند پیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سر و صدا کردن. گفتم: بچه ها این چرا این طوری می کنه؟ نکنه موجیه؟ یکی از بچه ها با دلسوزی گفت: بنده ی خدا حنما زیر تانک مانده که این قدر درب و داغون شده! پرستار از راه رسید و گفت: عزیز را دیدید؟ همگی گفتیم: نه! کجاست؟ پرستار به مجروح باند پیچی شده اشاره کرد و گفت: مگر دنبال ایشان نمی گردید؟ همگی با هم گفتیم: چی؟ این عزیزه؟ رفتیم سر تخت. عزیز بدبخت به یک پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر تنزیب های سفید، گم شده بود. با صدای گرفته و غصه دار گفت: حالا مرا نمی شناسید؟ یک باره همه زدیم زیر خنده. گفتم: چرا این طور شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که این قدر دستک دنبک نمی خواهد! عزیز سر تکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم آمد که ترکش خوردن پیش آن ناز کشیدن است .بچه ها خندیدند. آن قدر به عزیز اصرار کردیم تا ماجرای بعد از مجروحیتش را تعریف کند. آهی کشید و گفت: وقتی ترکش به پایم خورد مرا بردند عقب و تو یک سنگر پانسمانم کردند و رفتند بیرون تا آمبولانس خبر کنند. تو همین گیر و دار یک سرباز موجی را آوردند انداختند تو سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته بر و بر مرا گاه کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم را کیسه کرده بودم. یک باره بلند شد و نعره ای زد: عراقی پست می کشمت!
چشمانتان روز بد نبیند، حمله کرد به من و تا جان داشتم کتکم زد. حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم کسی نمی آمد. سرباز آن قدر زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ای و از حال رفت. من ففط گریه می کردم و از خدا می خواستم که به من رحم کند و او را هر چه زودتر شفا دهد.
از بس خندیده بودیم، داشتیم از حال می رفتیم. دو مجروح دیگر هم روی تخت هایشان دست و پا می زدند و کر کر می کردند. عزیز ناله کنان گفت: خنده داره؟ تازه بعدش را بگویم. یک ساعت بعد به جای آمبولانس یک وانت آوردند و من و سرباز موجی را انداختند عقبش و تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم دوباره قاطی نکند. تا رسیدیم به بیمارستان اهواز، دوباره حال سرباز خراب شد. مردم گوش تا گوش جلو بیمارستان ایستاده بودند و شعار می دادند و صلوات می فرستادند. سرباز موجی نعره زد و گفت: مردم این یک مزدور عراقی است. دوستان مرا کشته! و باز افتاد به جانم. این دفعه چند تا قلچماق دیگر هم آمدند کمکش و دیگر جای سالم در بدنم نبود. یک لحظه گریه کنان فریاد زدم:بابا من ایرانی ام، رحم کنید. یک پیر مرد با لهجه ی عربی گفت؟ آی بی پدر،ایرانی ام بلدی؟ جوان ها این منافق را بیش تر بزنید.
دیگر لشم را نجات دادند و این جا آوردند. حالا هم که حال و روز مرا می بینید. پرستار آمد و با اخم و تخم گفت:چه خبره؟ آمده اید عیادت یا هر هر کردن. ملاقات تمام است. بروید بیرون! خواستیم با عزیز خدا حافظی کنیم که ناگهان یک نفر با لباس بیمارستان پرید تو و نعره زد: عراقی مزدور، می کشمت! عزیز ضجه زد: یا امام حسین! بچه ها خودشه. جان مادرتان مرا از این جا نجات دهید!
”به نقل از خاطرات طنز دفاع مقدس”
خب يك روان شناس آثار فيلم ها و سريال ها را در رفتار شما مي بيند بررسي مي كند ببينيد منشأ آن چيست مي رسد به اين برنامه ها:Nishkhand:
ولي جداي از اين ها از اول سال تا الان در مجموع بيست الي سي ساعت تلويزيون نديده ام
توی این بیست سی ساعت خوب نام شخصیت ها رو حفظ کردید :Khandidan!:
می دونید فداکار ترین انسان دنیا کیه..؟
.
.
.
.
.
[SPOILER]
اونی که فیلم ها رو سانسور میکنه..
.
خودش رو به گناه میندازه تا ما به گناه نیفتیم.. :ghash: :ghash:
.
خدا قوت دلاور.. :ghash: :ghash: :ghash:
[/SPOILER]
وشته سالن های ورزشی ژاپن : ” قهرمانان مادرزاد به دنیا نیامده اند بلکه با تمرین و پشتکار به قهرمانی رسیده اند ” نوشته سالن ها ورزشی ایران : ” مراقب وسایل شخصی خود باشید "
طرف برادرشو نصیحت میکرده میگه وقتی ازدواج کردی اقتدار داشته باش ، مثل من ! دیشب به زنم گفتم باید ساعت یازده آب گرم باشه ، اونم آبو گرم کرد ! داداشش گفت ساعت یازده آب گرم میخواستی چیکار ؟ گفت : آخه پوستم حساسه نمیتونم با آب سرد ظرف بشورم:Khandidan!::Khandidan!:
یه خونه دوبلکس هم نداریم ، پله داشته باشه با خانواده که حرفمون شد ، بغض کنیم ! دستمونو بگیریم جلو دهنمون ، بدو بدو پله ها رو بریم بالا خیلی کلاس داره لامصب .
دیشب اینترنتم قطع شد تا رفتم تو حال بابام با چوب افتاد به جونم...هی داد میزد دزد دزد..
یهو مادرم داد زد,نزن نزن...پسرمونه...
بابام اشک تو چشاش جمع شد گفت !!
تویی پسرم !؟ چقد بزرگ شدی.....
سه گروه دختر هستن که کشتن اينا، نه تنها مستحبه
بلکه واجبه شرعیه
1. دارو فروشای تو داروخونه که حس میکنن دکترن
2. بلیط فروشای آژانسای هواپیمایی که حس میکنن خلبان و صاحب پروازن
3. منشئ دكترها كه هيچ وقت وقت ندارن، و موقع تلفن
برداشتن مي گن؛ مَله ه!!!
، از قلبم پرسيدم: چه کنم وقتى دلم تنگ است و دستم کوتاه و جفای یار بسیار؟
.
.
.
.
.
گفت:ببین کارمن خون رسانى به بدنه ،
از من سئوالای الکی ، مصلن نپرس!!!!!!
آقا من میگم
شما هم موقع خواب یه دستتون اضافه میاد و نمیدونین چیکارش کنید؟
یا من فقط اینجوریم؟
امروز رفتم یه کیـسه خون دادم.
.
.
.
.
.
.
دو کیســـه خون بهم زدن تا به هوشـــ بیام
یارو گفـــت دیگه این ورا پیدات نشه مزاحم^_^
ﺯﻥ : ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﯼ؟
ﻣﺮﺩ : ﺁﺭﻩ ﺧﯿﻠﯽ
ﺯﻥ : ﺑﻬﻢ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻦ
ﻣﺮﺩ : ﭼﺠﻮﺭﯼ؟
ﺯﻥ : ﺑﺮﻭ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺷﯿﺮ ﺑﺠﻨﮓ
ﻣﺮﺩ : ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺁﺧﻪ ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺷﯿﺮ ﺑﺠﻨﮕﻢ ﻣﻦ ﺭﻭ ﺗﯿﮑﻪ
ﺗﯿﮑﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﺑﻌﺪﺵ ﺩﯾﮕﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯﻡ
ﻧﻤﯿﻤﻮﻧﻪ … ﯾﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﮕﻮ؟ !
ﺯﻥ : ﻭﺍﯾﺒﺮﺕ ﺭﻭ ﺑﺪﻩ ﺑﺨﻮﻧﻢ :)
ﻣﺮﺩ : ﮐﻮ؟ ﮐﺠﺎﺱ ﺍﯾﻦ ﺷﯿﺮ ملعون؟
مجـموعـه وزنـی کـه آتـش نـشانان حـمـل می کنن :

اورکـت و شـلوار حـریـق 2کـیلـو نیم
چـکـمـه نـیم کـیلو
کـلاه حـریق نـیم کـیلو
حـداقـل دو بـنـد لولـه 2.5 نـزدیـک به 22 کـیلـو
سـرلوله 2تا 4کـیلو
دسـتـگـاه تنـفسی 8تا9 کیلو
در مواقـعـی خاموش کـننده کـه ا 6تـا 14کیلو وزن دارن
در مـواقـعـی نـردبـان 9متری که 53 کـیلو وزن داره{الـبت کار دونـفره س}
ا لباس پرسنـلی و بیسـیم و چـراغ قوه و تـبر و دستـکش هم گـذشتیم
لـذا در تـنـاسب انـدام خود کـوشا باشـید
والـــا مـگـه مـا چـقـد بـُنـیه داریـم شمـارم حـمـل کـنـیم:d
باشه حالا نمی خواهد اینقدر ریا کنید!
تا حالا دقت کردید وقتی یکی میگه
"اون تلویزیونو کم کن!"
حتما یکی دیگه میگه:
"اصلا خاموشش کن!"
--------------------
ازدواج برای دخترها یعنی
تغییر موقعیت از "چی بپوشم!" به "چی بپزم!"
--------------------
کره خر چیست؟
.
.
.
.
.
یعنی کسی که کَره می خرد!
-------------
چند وقت پیش تصمیم گرفتند که دستفروشهارو از مترو تهران جمع کنن
اما بعدش پشیمون شدن...
چون دیدن اگه جمع کنن، جمعیت مسافران مترو به کمتر از نصف، کاهش پیدا می کنه
صحبت های بین من و بابام
-----------
من: بابا تو امتحان 9 گرفتم
بابا:تو خنگی به مامانت نمیرفتی نمیشد؟؟؟جلو چشام نباااش
----------
من:بابا تو امتحان 15 شدم
بابا: چرا 18 نشدی؟
------------
من:بابا تو امتحان 18 شدم
بابا: یه روز نشد بیای بگی 20 شدم
--------------
من: بابا جووووووون 20 شدم ^_^
بابا: بخون پسرم، به خاطر خودت داری میخونی،به خاطر من که نمیخونی
یه روز یه موش کور میره جلو آینه میگه!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
میبینم که نمیبینی....!
بچه که بودم همه میگفتن تو اینده روشنی داری خودمم باور داشتم که ایندم روشنه
.
.
.
.
ولی نمبدونم کدوم بیشعوری فیوزبرق ما رو قطع کرد .......
لا مصب الان ایندم تاریک شده زندگیمو تباه کرده!!!!!!!!!!!
یه دوس داشتم . باهاش رفتم یه رستوران با کلاس. لامصب اینقدر با کلاس غذا می خورد من روم نشد دست به غذام بزنم.
چند روز پیش تو صف غذا نذری دیدمش... برای یه قیمه اضافی داشت خودشو می کشت .خودشو زده بود به تشنج ..
“دست بهم بزنی جیغ میزنم!!”
چیزی نیست جزوه درسیمه یه ذره غریبی میکنه .. [emoji1]
اقا من این جک ها رو کپی میکنم اشکالیی که نداره؟
یا باید ذکر منبع بشه؟
آیـا از قیـافـه ی خود رنج میبریـد ؟؟!

.
.
.
.
پس قربونـت روتُ اونور کن حداقل ما دیگـه رنـج نبریـم !!
ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯿﺪﻡ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﺷﻤﻮ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺑﺨﻮﺭﻡ ...





ﺗﺎﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺑﺎﺷﻤﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺨﻮﺭﻡ
ﻋﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎ ﺷﺪ ...
ﺻﺐ ﮐﻦ ...
ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯿﺪﻡ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺑﺨﻮﺭﻡ
ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻓﺴﻮسی ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺨﻮﺭﻡ ...
ﻓﮏ ﮐﻨﻢ ﺑﺎﺯﻡ ﻧﺸﺪ
ﺧﻼﺻﻪ ﺑﺪﻭﻧﯿﺪ ﯾﻪ ﺗﺮﺟﯿﺤﯽ ﻣﯿﺪﻡ ﺩﯾﮕﻪ ...
ﺑﻬﻢ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻨﯾﺪ...
تو شادیاتون جبران میکنم
تازه امروزم روزهام!:Nishkhand:
[FONT=arial]
جدیدا موقع وب گردی چقد باید با احتیاط موس رو بچرخونیم!!!
لامصب سایتا مین گذاری شده ن, خدانکنه اتفاقی کلیک کنی!
شونصدتا پیج دیگه باز میشه!
یکیشون هم همیشه عاجزانه خواهش داره اگه زیر 18 هستی پیجو ببندی!!!
ینی چی خو؟
شعار فتنه گران 88:
نه غزه ... نه لبنان
فقط عشقم ولنتاین!
-------------------
اونایی که میگن عید غدیر و قربان و مبعث به ما چه ربطی داره آخه!!! ما که عرب نیستیم!!!!
اما عشقشون ولنتاینه!!!!
فکر کنم ولنتاینو خشایارشاه هخامنشی اختراع کرده!!!
-------------------
یه عده تو وایبر ميگن: ما از تبار خشایارشاه هستیم....غیرت ما اجازه نمی دهد که عرب سوسمارخور نمی دونم چی چی!!!!
حالا جالب اینجاس که خشایارشاه برای زنش شرط کرده بود که توی مراسم عید، کاملاً برهنه از جلوی مهمونها رد بشه!!!
حالا همچین کسی شده نماد غیرت!!!!!
-----------
با نام و یاد دوست
سلام علیکم
ضمن عرض تبریک عید سعید مبعث
از کاربران فهیم و فرهیخته انجمن خواهشمندم که
اولا: در هر تاپیک، فقط در موضوع متناسب با آن پست ارسال نمایند
و دوما اینکه: ادب و احترام را در پستهای ارسالی خود رعایت نمایند
در غیر اینصورت علیرغم میل باطنی نسبت به حذف پستها و برخورد با کاربران متخلف اقدام خواهد شد
با تشکر از همکاری شما
در پناه قرآن و عترت موفق باشید
ﻓﻮﺍﻳﺪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻗﺎﯾﺎﻥ
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ: ﺧﻮﺍﺑﻴﺪﻥ ﺗﺎ ﻟﻨﮓ ﻇﻬﺮ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺷﺪﻥ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ
ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﻰ : ﺳﺤﺮ ﺧﻴﺰ ﺷﺪﻥ
************
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ: ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺳﻔﺮ ﺑﻰ ﺍﺟﺎﺯﻩ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺣﻴﺎﻁ ﺑﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ
ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﻰ : منظم ﺷﺪﻥ
************
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ: ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻏﺬﺍﻫﺎ ﺑﻰ ﻣﻨﺖ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻏﺬﺍ ﻫﺎﻯ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﺖ
ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﻰ : ﻣﺘﻮﺍﺿﻊ ﺷﺪﻥ
************
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ: ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﻄﻠﻖ ﺑﻰ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﺳﺨﺖ
ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﻰ : ﻭﺭﺯﻳﺪﻩ ﺷﺪﻥ
************
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ: ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﮐﻦ ﺗﻔﺮﻳﺤﻰ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺳﺮ ﺯﺩﻥ ﺑﻪ ﻓﺎﻣﻴﻞ ﺧﺎﻧﻮﻡ
ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﻰ : ﺻﻠﻪ ﺭﺣﻢ
************
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ: ﺁﻣﻮﺯﺵ ﮔﻴﺘﺎﺭ ﻭ ﺳﻨﺘﻮﺭ ﻭ ﻏﻴﺮﻩ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭﻯ ﻭ ﺷﺴﺘﻦ ﻇﺮﻑ
ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﻰ : ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻫﺎﻯ ﮐﺎﺭﺑﺮﺩﻱ ﻭ ﻣﻔﻴﺪ
************
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ: ﮔﺮﻓﺘﻦ ﭘﻮﻝ ﺗﻮ ﺟﻴﺒﻰ ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺎ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺩﺍﺩﻥ ﮐﻞ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﻡ
ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﻰ : ﺑﺎ ﺳﺨﺎﻭﺕ ﺷﺪﻥ
************
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ: ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻥ ﺩﺭ ﺻﻒ ﺳﻴﻨﻤﺎ ﻭ ﺍﺳﺘﺨﺮ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻥ ﺩﺭ ﺻﻒ ﺷﻴﺮ ﻭ ﻧﺎﻥ
ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﻰ : ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﮔﻰ
***********
ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮐﻠﯽ ﺯن ها فرشته!:ok:
یك نفر از سكوت خوشش می یاد میره نوار خالی می خره.
:khaneh:
چرا خدا مرد را قبل از زن آفرید؟ برای اینكه فرصت داشته باشه چند دقیقه حرف بزنه.
:Nishkhand:
گنجشكه با فیله دعوا می كرد. فیل با خرطوم زد به گنجشكه، تمام پرهاش ریخت. گنجشك گفت: كجاشو دیدی تازه لباسمو در آوردم.
:Khandidan!:
سلام
ياد هوشنگ در سريال شمدوني افتادم
هميشه بايد با حكم ولايي همسرش از داداش زنش عذرخواهي كنه:khandeh!:
در همه ی دنیا در هفته های آخر لیگ برتر فوتبال، بازیهارو همزمان میذارن تا تیم ها نتونن تبانی کنن....
اما مردم غیور ایران، ثابت کردند که حتی اگر بازی ها همزمان هم باشد بازهم در تبانی کردن و تقلب، نظیر ندارند و هیچ چیز حتی همزمان کردن بازی ها هم نمی تواند ایرانیان را از ارزش های متعالی شان دور کند!!!!
بچه ها مچکریم....
نتیجه اخلاقی1: هنر نزد ایرانیان است و بس...
نتیجه اخلاقی2: فوتبال ایران، ورزش نیست که....گاوداریه!!!!
احتمالا سر نماز هم هستی و داری پست می زنی:khandeh!:
کارشناس ما که از این سریالا ببینه دیگه چه انتظاری از مردمه واقعا
خانوم در حال تماشای فیلم: نههههه تورو خدا اینکارو نکن حقش نیست :geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh:
.
.
مرد: ای بابا اون فیلمه ؛ صدای تورو که نمی شنوه اینجوری میگی..
.
.
.
.
حالا همون شب مرد در حال تماشای فوتبال..
.
.
پاس بده حیف نوووووووون پاااااااااااسسس :ghash: :ghash: :ghash:
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
شناگر ایرانی بین هشت نفر هشتم شده مربیش میگه فراتر از انتظار ظاهر شده..
.
فکر کنم انتظار داشته غرق بشه :ghash: :ghash: :ghash:
خب يك روان شناس آثار فيلم ها و سريال ها را در رفتار شما مي بيند بررسي مي كند ببينيد منشأ آن چيست مي رسد به اين برنامه ها:Nishkhand:
ولي جداي از اين ها از اول سال تا الان در مجموع بيست الي سي ساعت تلويزيون نديده ام
شاید تکراری باشه اما جالبه:
ماجرای عزیز و سرباز موجی
اوایل جنگ بود و ما با چنگ و دندان و با دست خالی با دشمن تا بن دندان مصلح می جنگیدیم. بین ما یکی بود که انگار دو دقیقه است از انبار زغال بیرون آمده بود! اسمش ”عزیز” بود. شب ها می شد مرد نامرئی ! چون همرنگ شب می شد و فقط دندان سفیدش پیدا بود. زد و عزیز ترکش به پایش خورد و مجروح شد و فرستادنش به عقب.
یک روز یاد عزیز افتادیم. قصد کردیم به عیادتش برویم. با هزار مصیبت آدرسش را در بیمارستانی پیدا کردیم و چند کمپوت گرفتیم و رفتیم به سراغش. پرستار گفت که در اتاق ۱۱۰ بستری است. اما در اتاق ۱۱۰ سه مجروح بستری بودند. دو تایشان غریبه بودند و سومی سر تا پایش پانسمان شده بود و فقط چشمانش پیدا بود. دوستم گفت: این جا که نیست، برویم شاید اتاق بغلی باشد. یک باره مجروح باند پیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سر و صدا کردن. گفتم: بچه ها این چرا این طوری می کنه؟ نکنه موجیه؟ یکی از بچه ها با دلسوزی گفت: بنده ی خدا حنما زیر تانک مانده که این قدر درب و داغون شده! پرستار از راه رسید و گفت: عزیز را دیدید؟ همگی گفتیم: نه! کجاست؟ پرستار به مجروح باند پیچی شده اشاره کرد و گفت: مگر دنبال ایشان نمی گردید؟ همگی با هم گفتیم: چی؟ این عزیزه؟ رفتیم سر تخت. عزیز بدبخت به یک پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر تنزیب های سفید، گم شده بود. با صدای گرفته و غصه دار گفت: حالا مرا نمی شناسید؟ یک باره همه زدیم زیر خنده. گفتم: چرا این طور شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که این قدر دستک دنبک نمی خواهد! عزیز سر تکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم آمد که ترکش خوردن پیش آن ناز کشیدن است .بچه ها خندیدند. آن قدر به عزیز اصرار کردیم تا ماجرای بعد از مجروحیتش را تعریف کند. آهی کشید و گفت: وقتی ترکش به پایم خورد مرا بردند عقب و تو یک سنگر پانسمانم کردند و رفتند بیرون تا آمبولانس خبر کنند. تو همین گیر و دار یک سرباز موجی را آوردند انداختند تو سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته بر و بر مرا گاه کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم را کیسه کرده بودم. یک باره بلند شد و نعره ای زد: عراقی پست می کشمت!
چشمانتان روز بد نبیند، حمله کرد به من و تا جان داشتم کتکم زد. حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم کسی نمی آمد. سرباز آن قدر زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ای و از حال رفت. من ففط گریه می کردم و از خدا می خواستم که به من رحم کند و او را هر چه زودتر شفا دهد.
از بس خندیده بودیم، داشتیم از حال می رفتیم. دو مجروح دیگر هم روی تخت هایشان دست و پا می زدند و کر کر می کردند. عزیز ناله کنان گفت: خنده داره؟ تازه بعدش را بگویم. یک ساعت بعد به جای آمبولانس یک وانت آوردند و من و سرباز موجی را انداختند عقبش و تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم دوباره قاطی نکند. تا رسیدیم به بیمارستان اهواز، دوباره حال سرباز خراب شد. مردم گوش تا گوش جلو بیمارستان ایستاده بودند و شعار می دادند و صلوات می فرستادند. سرباز موجی نعره زد و گفت: مردم این یک مزدور عراقی است. دوستان مرا کشته! و باز افتاد به جانم. این دفعه چند تا قلچماق دیگر هم آمدند کمکش و دیگر جای سالم در بدنم نبود. یک لحظه گریه کنان فریاد زدم:بابا من ایرانی ام، رحم کنید. یک پیر مرد با لهجه ی عربی گفت؟ آی بی پدر،ایرانی ام بلدی؟ جوان ها این منافق را بیش تر بزنید.
دیگر لشم را نجات دادند و این جا آوردند. حالا هم که حال و روز مرا می بینید. پرستار آمد و با اخم و تخم گفت:چه خبره؟ آمده اید عیادت یا هر هر کردن. ملاقات تمام است. بروید بیرون! خواستیم با عزیز خدا حافظی کنیم که ناگهان یک نفر با لباس بیمارستان پرید تو و نعره زد: عراقی مزدور، می کشمت! عزیز ضجه زد: یا امام حسین! بچه ها خودشه. جان مادرتان مرا از این جا نجات دهید!
”به نقل از خاطرات طنز دفاع مقدس”
توی این بیست سی ساعت خوب نام شخصیت ها رو حفظ کردید :Khandidan!:
می دونید فداکار ترین انسان دنیا کیه..؟
.
.
.
.
.
[SPOILER]
اونی که فیلم ها رو سانسور میکنه..
.
خودش رو به گناه میندازه تا ما به گناه نیفتیم.. :ghash: :ghash:
.
خدا قوت دلاور.. :ghash: :ghash: :ghash:
[/SPOILER]
تصویری از یک مکالمه در لاین....
البته خنده دار نیست!!
ببینید تاثیر غذا رو بر جسم انسان
آقا اینجا دندون پزشک نداریم ؟!
یه مسواک خریدم صدهزار تومن
سوالم اینه که دندونام واسه مسواک ضرر نداره ؟
وشته سالن های ورزشی ژاپن :
” قهرمانان مادرزاد به دنیا نیامده اند
بلکه با تمرین و پشتکار به قهرمانی رسیده اند ”
نوشته سالن ها ورزشی ایران :
” مراقب وسایل شخصی خود باشید "
اینترنت ایران اگه به جای پشتیبانی فنی
فقط یه صدای ضبط شده میذاشت با مضمون
” به درک که نتت مشکل داره ”
همون کاربرد کارمنداش رو داشت !
هزينش هم كمتر بود
طرف برادرشو نصیحت میکرده میگه وقتی ازدواج کردی اقتدار داشته باش ، مثل من !
دیشب به زنم گفتم باید ساعت یازده آب گرم باشه ، اونم آبو گرم کرد !
داداشش گفت ساعت یازده آب گرم میخواستی چیکار ؟
گفت : آخه پوستم حساسه نمیتونم با آب سرد ظرف بشورم:Khandidan!::Khandidan!:
علم بهتر است يا ته ديگ ماکاروني ؟
.
.
.
.
.
خاک تو سر اين علم که با هر چي مقايسش ميکني کم مياره
یه خونه دوبلکس هم نداریم ، پله داشته باشه
با خانواده که حرفمون شد ، بغض کنیم !
دستمونو بگیریم جلو دهنمون ، بدو بدو پله ها رو بریم بالا
خیلی کلاس داره لامصب
.
زمان ما خودکار بغل دستی که میوفتاد زمین
دستمون هم که نمیرسید برش داریم،
لااقل فیگور کمک کردن میگرفتیم خم میشدیم..
دیروز تو دانشگاه موبایلم رو به زور از زیر پای دختره درآوردم
تازه کلی هم مجبور شدم عذر خواهی کنم....
میگفت کفشمو موبایلی کردی...!
دیشب اینترنتم قطع شد تا رفتم تو حال بابام با چوب افتاد به جونم...هی داد میزد دزد دزد..
یهو مادرم داد زد,نزن نزن...پسرمونه...
بابام اشک تو چشاش جمع شد گفت !!
تویی پسرم !؟ چقد بزرگ شدی.....
دهه شصتی ها یه طوری حرف میزنن که انگار با ماموت میرفتن مدرسه و توی کتیبه مشقاشون رو مینوشتن
والا بو خودا !!!!
اوایل 70 :
58 تن شمش طلا
600عدد وانت سایپا : سایپا مطمئن ، تامین قطعات ، تضمین خدمات
50 کیلو اسکناس 10000 ریالی
10 تن سکه 250 ریالی
و ..
اوایل 80 :
50 عدد پیکان جوانان برای 50 جوان خوش شانس !
10 عدد شمش طلا برای 10 نفر
80 عدد بخاری گازسوز نفتی برای 80 خانواده
و ..
اوایل 90 :
1 عدد دامپر حمل زباله و نخاله برای یک برنده خوش شانس
شکلات مغزدار البالو به تعداد نفرات برنده
یک عدد دوچرخه برای نوزاد یک زوج خوشبخت
و ...
سیر جایزات بانک اسکدین
سه گروه دختر هستن که کشتن اينا، نه تنها مستحبه
بلکه واجبه شرعیه
1. دارو فروشای تو داروخونه که حس میکنن دکترن
2. بلیط فروشای آژانسای هواپیمایی که حس میکنن خلبان و صاحب پروازن
3. منشئ دكترها كه هيچ وقت وقت ندارن، و موقع تلفن
برداشتن مي گن؛ مَله ه!!!
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ...
ﻗﺪﺭﺕ ﺍﻭﻝ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻣﻨﻄﻘﻪ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ...
ﺍﻣﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﭘﺪﺍﻓﻨﺪ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺧﺎﺗﻢ ﺍﻻﻧﺒﯿﺎ(ﺹ)
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ...
ﺟﺰﻭ ﺑﯿﺴﺖ ﮐﺸﻮﺭ ﺳﺎﺯﻧﺪﻩ ﻧﺎﻭﺷﮑﻦ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ...
ﺩﺍﺭﻧﺪﻩ ﺭﮐﻮﺭﺩ ﺳﺮﯾﻊ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﮊﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ(100متر در ثانیه)
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ...
ﺷﮑﺎﺭگاه ﭘﻬﭙﺎﺩ rq170 ﻓﻮﻕ ﭘﯿﺸﺮﻓﺘﻪ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎی ﻭ ﺳﺎﺧﺖ ﻣﺪﻝ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ...
ﺟﺰﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﺳﺎﺯﻧﺪﻩ ﭘﻬﭙﺎﺩ ﻣﻮﺷﮏ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ...
ﺩﺍﺭﻧﺪﻩ ﺭﮐﻮﺭﺩ ﭘﯿﺸﺮﻓﺘﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﺍﭺ3
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ...
ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺍﺳﺮﺍﺋﯿﻞ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﺠﻬﯿﺰﺍﺗﺶ ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ 33 ﺭﻭﺯ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ...
ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﻮﻓﻖ ﭘﻬﭙﺎﺩ ﺷﺎﻫﺪ ﺑﺮﻓﺮﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺮﺍﺋﯿﻞ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ 3ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﻋﮑﺴﺒﺮﺩﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﻧﻘﺎﻁ ﻓﻮﻕ ﻣﺤﺮﻣﺎﻧﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﻣﺎﻧﻌﯽ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ...
ﯾﻌﻨﯽ ﻋﮑﺲ ﺑﺮﺩﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﻭ ﺍﺳﺮﺍﺋﯿﻞ!!!
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ...
ﺟﺰﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﻮﻓﻖ ﺩﺭ ﺷﺒﯿﻪ ﺳﺎﺯﯼ ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ...
ﺩﻭﻣﯿﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﺑﺮﺗﺮ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺭ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﻣﻐﺰ ﻭ ﻧﺨﺎﻉ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ...
ﮐﺸﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﻟﻘﺎﻋﺪﻩ, ﺩﺍﻋﺶ, ﻃﺎﻟﺒﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ, ﺣﺘﯽ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﻭ ﺍﺳﺮﺍﯾﯿﻞ ﻫﻢ نمی توﺍﻧﻨﺪ ﺍﻣﻨﯿﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺛﺒﺎﺕ ﮐﻨﻨﺪ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ...
ﮐﺸﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻌﺎﺩﻝ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ...
ﮐﺸﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺑﺠﻨﮕﻨﺪ, ﺗﮏ ﺑﻪ ﺗﮏ ﻭﺍﺭﺩ ﻧﻤﯿﺸﻮﻧﺪ, ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻗﺪﺭﺕ ﺑﯿﺤﺪﺵ ۸۴ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﺘﺤﺪﺃ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﺁﺧﺮ ﻫﻢ ﭘﺲ ﺍﺯ ۸ ﺳﺎﻝ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﻭﺟﺐ ﺍﺯ ﺧﺎﮐﺶ ﺭﺍ ﺍﺷﻐﺎﻝ ﮐﻨﻨﺪ.
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ...
ﺟﺰﻭ ﺩﻩ ﮐﺸﻮﺭ ﺑﺮﺗﺮ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺭ ﻋﻠﻮﻡ ﻧﺎﻧﻮﺗﮑﻨﻮﻟﻮﮊﯼ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ...
ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺸﻮﺭ ﺩﺳﺖ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺑﺮ ﺗﮑﻨﻮﻟﻮﮊﯼ ﻫﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﺪﻭﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ...
ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﺳﺎﺯﻧﺪﻩ ﺩﺍﺭﻭﯼ ﮔﯿﺎﻫﯽ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺍﻡ.ﺍﺱ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ...
ﮐﺸﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﺍﺵ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺩﺑﺎﻭﺭﯼ ﻣﺮﺩﻣﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ
کرد
یه روزم میخوام برم سراغ لولو
همه چیزایی رو که برده،ازش پس بگیرم
هرکی میاد ،بیاد بریم
و ما ادراک ما دهه شصتی!:hey:
دﺧﺘﺮﻩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﻴﺮﮐﺎﺭ ﮐﻮﻟﺮ ﻣﻴﮕﻪ:
ﺁﻗﺎ ﮐﻮﻟﺮﻣﻮﻥ ﺧﺮﺍﺏ ﺷﺪﻩ میاین ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻌﻤﻴﺮ؟
ﺗﻌﻤﻴﺮﮐﺎﺭ : ﺧﺎﻧﻢ ﮐﻮﻟﺮﺗﻮﻥ ﺁبیه؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﻓﻘﻂ ﺩﻭﺭﺵ ﺁﺑﻴﻪ ﻭﺳﻄﺶ ﺳﻔﻴﺪﻩ !
ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﻳﻨﻮ ﺑﺬﺍﺭ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﻮﻳﺖ . . .