جمع بندی پیامبر اکرم (ص) و معراج
تبهای اولیه
سلام و عرض ادب
زمانیکه پیامبر اکرم ص به معراج رفتند
جبرئیل در یک مرحله ای توقف نمودند
حالا یا میگن اجازه نداشت یا میگن پرش می سوخت. اونجا کجا بود؟ آسمان چندم بود.
اصلاً مقام پیامبر ص چه مقامی ست؟ قابل وصف شدن است؟
حتی توی در دعای ندبه می خوانیم تقرب پیامبر ص به خدا مانند قوس کمان است یا حتی کمتر. میشه همین مورد رو هم جداگانه توضیح دهید؟
از آن مبهم تر مقام امیرالمومنین ع
پیامبر ص وقتی از معراج برگشت همه اتفاقاتی که برایش افتاده بودند رو امام علی ع بازگو کردند. چطور؟؟؟؟
معراج پیامبر ص چگونه بود؟ آن ماجرایی که در راه برگشت از معراج بود چگونه بود؟
براق پیامبر ص فیزیکی بود؟
ببخشید زیاد سوال پرسیدم
خواهشمندم لطفاً بصورت مرحله ای پاسخ دهید تا خیلی برای بازگشایی تاپیک زمان صرف نشود
با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش زیبایتان
برای اینکه بتوانیم تصور درستی از معراج پیامبر ص داشته باشیم بایستی دو نکته مهم رو در نظر داشته باشیم:
الف. داستان معراج پیامبر اکرم(ص) مرکب از دو قسمت بوده، قسمت نخست آن سفر با مرکب فضاپیمایى به نام «براق» (براقی که نبیّ مکرم اسلام سوار بر آن بود موجودی ملکوتی بود نه مرکبی مادّی و فیزیکی) از مسجدالحرام تا مسجدالاقصى بود که آن حضرت در مدت کوتاهى در آن نقطه پایین آمد، قسمت دوم داستان معراج، سیر آن حضرت از مسجدالاقصى به آسمانها انجام شده و «عوالم برتر را مشاهده کرد؛ و با ارواح پیامبران و فرشتگان آسمانى سخن گفت، و از مراکز رحمت و عذاب (بهشت و دوزخ) بازدیدى به عمل آورد؛ درجات بهشتیان و اشباح دوزخیان را از نزدیک مشاهد فرمود.»( طبرسى، مجمع البیان، سوره اسراء،ج 3، ص 395)
ب. سیر معراجی پیامبر ص در باطن عالم است، نه در بعد مکانی و زمانی ...
توضیح:
طبق بیان حکمت متعالیه ، عالم هستی ، به چهار مرتبه ی کلّی تقسیم می شود:
عالم ناسوت که عالم مادّه است.
عالم ملکوت که عالم مثال نیز گفته می شود. در این عالم ، مادّه وجود ندارد لکن شکل و رنگ و اندازه موجود است، نظیر اجسامی که در خواب می بینیم یا مثل صوری که در ذهن خود تصوّر می کنیم.
عالم سوم که باطن ملکوت می باشد، عالم جبروت یا عالم عقول نامیده می شود که نه مادّه ای دارد و نه شکل و رنگ و اندازه ای. امّا آخرین عالم را ، که باطن همه ی عوالم می باشد ، عالم لاهوت یا عالم اسماء الله گویند. (در ارتباط با این تقسیم بندی ر.ک: قونوی،صدر الدین، اعجاز البیان فی تفسیر ام القرآن،ص 10، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، قم،1381 ش)
رسول اکرم ص مراحل بسیاری را در معراج طیّ فرمودند اما به دلیل اینکه این مراحل حاوی اصطلاحات عرفانی و سنگین است از ذکر آن خود داری کرده و فقط به چند مرحله اشاره می کنیم :
مرحله اول معراج رسول اکرم سیر در عالم مثال بود ، مرحله دوم سیر در عالم عقول بوده است، حضرت جبرائیل علیه السلام نیز چون قابلیت وجودیش تا همین عالم است، تا عالم عقل پیامبر ص را همراهی نمود چرا که نمی توانست بالاتر از عالم عقول عروج کند تا همین عالم با پیامبر همراه بود و بعد از آن، مقام وجودی حضرت جبرائیل اجازه ورود به عوالم برتر را نداد.
مرحله سوّم سیر معراجی پیامبر (ص) در مرتبه اسماء و صفات حق تعالی بوده است ؛ که در آن مرتبه حضرت خاتم الانبیاء(ص) مظهر تامّ جمیع اسماء حق تعالی می شود ؛ و به واسطه آن حضرت ، اهل بیت او نیز صاحب این مقام شدند؛ از این روست که در معراج نبوی حضرت امیر المومنین نیز حضور دارد و پیامبر (ص) در جای جای سیر معراجیش آن حضرت را مشاهده می کند ؛ چرا که علی (ع) جان پیامبر است ؛ و از او جدا نمی شود.
اینکه بنا به فرمایش حضرت عالی تمامی اتفاقات را امیر المومنین علی علیه السلام بازگو می کردند به همین خاطر بود، علی ع در معراج با حضرت ص همراه بود چرا که جان پیامبر است و از او جدا نمی شود.
« أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ : أَنَا عِلْمُ اللَّهِ وَ أَنَا قَلْبُ اللَّهِ الْوَاعِي وَ لِسَانُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ عَيْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا يَدُ اللَّهِ» (بحارالأنوار؛ج 24؛ص198 ) امام علی (ع) فرمودند: منم علم خدا و منم قلب الله الواعی و منم زبان گویای خدا و منم چشم بینای خدا و منم جنب الله و منم دست خدا .
مرحله چهارم آن حضرت به مرتبه احدیّت می رسد ؛ که آخرین حدّ سیر کمالی انسان است ؛ و فراتر از آن رفتن محال است .
مقام پیامبر ص چه مقامی ست؟ قابل وصف شدن است؟
پاسخ:
پیامبر ص و همچنین حضرات ائمه معصومین دارای دو نوع خلقت هستند؛ خلقت نوری و خلقت ظاهری، خلقت ظاهری همان است که در قران کریم فرمود« انا بشر مثلکم» اما خلقت نوری همان است که پیامبر ص در روایتی فرمود «اول ما خلق الله نوری» و در روایت دیگری فرمود «اول ما خلق الله العقل» (بحارالانوار، ج 1، باب حقيقة العقل و كيفيّته و بدو خلقه، ص 97 (چاپ حروفی)
با کنار هم قرار دادن این نوع روایات معلوم می شود عقل همان نور پیامبر ص است.
خلقت ظاهری حضرت ص قابل وصف شدن هست از جمله توصفاتی چون خوش خلق بودن، رفتار کریمانه، عبادت خالصانه و ... اما خلقت نوری پیامبر ص قابل دسترسی نیست و احدی به جز نفس پیامبر ص یعنی حضرت علی ع بدان راه ندارند البته خلقت نوری حضرت ص در روایات و کلام بزرگان توصیف شده است مانند اینکه نور پیامبر واسطه خلقت هستی است و فیض الهی به واسطه وجود مطهر ایشان به عالم هستی سریان پیدا می کند و ... .
پیامبر(ص) می فرماید: «کنت نبیا و الادم بین الماء و الطین؛ من نبی بودم در حالی که آدم بین آب و گل بود.» (بدیع الزمان فروزانفر؛ احادیث مثنوی؛ ص۱۰۲)
پیامبر(ص) به صراحت از تقدم رتبه وجودی و منزلت خویش بارها به اشکال گوناگون سخن گفته است. (شرح فصوص الحکم؛ ص ۵۰۵ و موسی اکرمی؛ رساله از ابن عربی تا عراقی؛ به پاس کنگره بزرگداشت فخرالدین عراقی؛ اراک؛ اردیبهشت 74).
در فلسفه و عرفان نظری اسلامی نیز این معنا به اثبات رسیده است که صادر نخست یا همان مظهر نخست، مظهری کامل و تمام است و از آن جایی که در میان آفریده های الهی کسی به شرافت پیامبر(ص) نمی رسد، می بایست ایشان همان صادر و یا مظهر نخست باشد.
«عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ نُورَ مُحَمَّدٍ مِنِ اخْتِرَاعِهِ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ جَلَالِهِ وَ هُوَ نُورُ لَاهُوتِيَّتِهِ ... فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ يَخْلُقَ مُحَمَّداً مِنْهُ قَسَمَ ذَلِكَ النُّورَ شَطْرَيْنِ فَخَلَقَ مِنَ الشَّطْرِ الْأَوَّلِ مُحَمَّداً وَ مِنَ الشَّطْرِ الْآخَرِ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ لَمْ يَخْلُقْ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ غَيْرَهُمَا»
امام كاظم(ع) فرمودند: همانا خداوند متعال نور محمّد(ص) را از نور عظمت و جلال خود آفريد و آن نوري است لاهوتي. ... پس خدا چون خواست محمّد(ص) را خلق نمايد (به خلقت دنيايي) آن نور را به دو قسم نمود. از قسمت اوّل محمّد را آفريد و از قسمت ديگر علي را و نيافريد از آن نور غير آن دو را. » (بحارالأنوار ،ج35 ،ص 28)
در دعای ندبه می خوانیم تقرب پیامبر ص به خدا مانند قوس کمان است یا حتی کمتر. میشه همین مورد رو هم جداگانه توضیح دهید؟
پاسخ:
قرب به خداوند، قرب مكاني و يا زماني و يا سائر امور طبيعي نيست. چرا كه خداوند محلّي ندارد تا انسان بدان محلّ نزديك گردد . و در زماني واقع نميباشد تا انسان بدان زمان خود را نزديك نمايد. مكان و زمان و سائر عوارض و جواهر ، مخلوق و آفريده خدا هستند، و در مشت قدرت وي قرار دارند. «وَالسَّمَـاوَات مَطْوِيَّـٰتُ بِيَمِينِهِ» (الزمر: 67)
بنابراین تقرّب به خداوند متعال یعنی رفع حجاب های ظلمانی، هر اندازه حجاب های ظلمانی از انسان برداشته شود به همان اندازه به خداوند تقرّب پیدا می کند، قرب به خدا يعني بيپرده بودن. تقرّب به خدا يعني انجام دادن فعلي كه موجب رفع حجاب شود.
پیامبر اکرم (ص) در سیر معراجی خود نخست از قیود مادّی رها گشته ملکوتی شد ؛ آنگاه از قیود ملکوتی نیز رها گشته جبروتی گشت ؛ و در نهایت از قیود جبروتی نیز خود را رها ساخت و به ماورای عالم جبروت قدم گذاشت .
نبی اکرم (ص) در این رتبه از وجود یک به یک ، حجابها ( قیدها و محدودیّتها ) را از وجود خود برطرف ساخت تا آنجا که جز قید و حجاب مخلوقیّت هیچ قیدی در او نمانده بود.
نبیّ اکرم (ص) در معراج سیر مکانی نکرد جز از مکّه تا مسجد الاقصی و باقی راه به نحو سیر در باطن هستی و به طریقه ي مجرّد شدن از محدودیّتها ، قیدها و حجابهای وجودی بود. در این سیر آن جناب به مرتبه ای رسید که حتّی از حجاب عرش و حجاب اسماء الله نیز گذر نمود و بین او و خدا جز خود آن حضرت نبود ؛ لذا خدا را از پشت حجاب وجودی خویش ملاقات نمود و چون نفس او عین نفس علی بن ابی طالب (ع) بود خدا با لغت امیر مومنان با آن حضرت تکلّم نمود. خداوند متعال از این حقیقت با تعبیر « ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى » یاد نمود که راه یابی به عمق معنای آن نیازمند معلومات عرفانی است. چرا که معراج نبوی مطلبی نیست که با تعابیر عادی بتوان آن را توصیف نمود.
قاب قوسين در عرفان مقام قرب اسمائي است به اعتبار تقابل بين اسماء در امر الهي كه دائرة الوجود نام دارد.(اصطلاحات الصوفيه، عبدالرزّاق كاشاني، ص 142)
در تفسیر نمونه آمده است: اين تعبير كنايه از شدّت قرب معنوي است وگرنه او با بندگانش فاصله مكاني ندارد تا با قوس سنجيده شود.(تفسیر نمونه ص 491 – 492)
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. شرح حدیث معراج استاد مصباح یزدی به نام راهیان کوی دوست، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(قدس سره )
2. حسین عماد زاده ،معراج پيامبر، ص127 ،نشرمحمد ، بي جا
داستان معراج پیامبر اکرم(ص) مرکب از دو قسمت بوده، قسمت نخست آن سفر با مرکب فضاپیمایى به نام «براق» (براقی که نبیّ مکرم اسلام سوار بر آن بود موجودی ملکوتی بود نه مرکبی مادّی و فیزیکی) از مسجدالحرام تا مسجدالاقصى بود که آن حضرت در مدت کوتاهى در آن نقطه پایین آمد
سلام
خیلی سپاسگزاریم از پاسخگویی کامل شما
در مورد معجزاتی که خداوند متعال در قرآن به آنها اشاره نموده عده ای تلاش دارند همه را غیر معجزه نشان دهند
مثلاً می گویند دریا شکافته نشد بلکه در اثر جذر و مد آب بوده
یا دریا نبوده و بلکه رودخانه بوده
در این زمینه بنده مطالعه ای جزیی داشتم و افرادی بر این هستند که تمامی معجزات مادی الهی را نادیده بگیرند و بگویند همه آنها معنوی بوده
ضمناً قبلاً هم از برخی افراد شنیدم پیامبر ص با مرکبی فیزیکی به معراج رفته اند
حتی گذشتگان نیز این مرکب را به شکل یک انعام به تصویر کشیده اند
اما چرا نباید امکان داشته باشد که این مرکب فرضاً سفینه ای مافوق سفینه های امروزی بوده باشد؟
مورد بعدی اینکه در مورد اینکه امیرالمومنین جان پیامبر ص هستند و از معراج پیامبر ص خبر می دهند یا در ماجرای سلمان فارسی و دو نیم کردن آن شیر (که شیر به دست امام علی کشته می شود)
کلا نتونستم یکی بودن و قرابت امام ع و پیامبر ص را درک کنم! شایدم دهن محدود من توانایی این رو نداره
جناب هادی
می گویند افسانه معراج منشا قرانی ندارد و از آئین زرتشت وارد شده است. نظر جنابعالی چیست؟
درایتی است نه روایت
معراج "
من علی فی علی بعلی مع علی لعلی الی علی حتی علی
من علی "انفسنا وانفسکم
فی علی " وکل شی احصیناه فی امام مبین
بعلی "علی ید الله است
مع علی " انفسنا وانفسکم
لعلی "شونات مولا رو ببیند
الی علی "سبحان الذی اسری ...........لنریه من ایاتنا ( وعلی اعظم ایت خدا )
حتی علی "حدیث کنز الفواید وروضه شاذان وقطره و..... تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب ؛ ج12 ؛ ص482
تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج12، ص: 482
ابن محمّد النّوفليّ، عن أحمد بن هلال، عن الحسن بن محبوب، عن عبد اللَّه بن بكير، عن حمران بن أعين قال: سألت أبا جعفر- عليه السّلام- عن قول اللَّه- عزّ و جلّ- في كتابه:
ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى، فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى.
فقال: أدنى اللَّه محمّدا منه فلم يكن بينه و بينه إلّا قفص من لؤلؤ، فيه فراش من ذهب يتلألأ، فاري فیه صورة.
فقيل له: يا محمّد، أتعرف هذه الصّورة؟
قال: نعم، هذه صورة علي بن أبي طالب.
فأوحى اللَّه إليه: أن زوّجه فاطمة و اتّخذه وصيّا.
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
قمي مشهدي، محمد بن محمدرضا، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، 14جلد، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان چاپ و انتشارات - تهران، چاپ: اول، 1368 ش.
لذا گفت وفائی شوشتری انجا سخن از علی (ع)بود وامام صادق(ع) فرمود ولایت مولا از اسمان امده مشافهتا نه از زمین
از برخی افراد شنیدم پیامبر ص با مرکبی فیزیکی به معراج رفته اند
با سلام مجدد خدمت شما برادر ارجمند
«براق» نام مرکبی است که حضرت رسول ص به عوالم هستی سفر کردند، براق نمی تواند مادّی باشد؛ بهترین دلیل بر عدم صحّت این ادّعا این است که پیامبر اکرم ص به عوالم غیر مادی نیز سفر کردند.
همچنانکه در پست های ابتدایی توضیحش گذشت، پیامبر اکرم ص عوالم هستی را مرحله به مرحله از عالم مادّه شروع کرده و عالم برزخ و عقول را طی کرده و از آن نیز گذشته و به عالم اسماء و صفات و سپس به عالم جبروت سفر کردند حال چگونه ممکن است براق مادّی باشد؟ اگر به فرض محال براق را مادّی تصور کنیم کاربردش منحصرا در دنیای مادّی خواهد بود و نمی تواند حضرت را تا عوام برتر همراهی کند در صورتی که معراج، پروازی است برق آسا با بُراق عشق در افق عرفان الهی. معراج سفری است عاشقانه در ملکوت عالم. پذیرایی ویژه خدایی است برای رسولی پاک باخته و پاک زیست، از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی و از آن جا تا شکوه بی کران عرش الهی و بام افلاک.
مورد بعدی اینکه در مورد اینکه امیرالمومنین جان پیامبر ص هستند و از معراج پیامبر ص خبر می دهند یا در ماجرای سلمان فارسی و دو نیم کردن آن شیر (که شیر به دست امام علی کشته می شود)
کلا نتونستم یکی بودن و قرابت امام ع و پیامبر ص را درک کنم! شایدم دهن محدود من توانایی این رو نداره
با توجه به اینکه انواع حجاب های مادّی و انواع دلبستگی های دنیوی قلب و جان ما را فراگرفته است، درک چنین حقایقی میسور نیست؛ مادامی که این حجاب ها برطرف نشده و انسان به دریا متصل نشود درک چنین مسائلی مقدور انسان نخواهد بود.
اگر اجازه بدهید این موضوع را در تاپیک دیگری بررسی کنیم چون با ورود به این بحث، تاپیک از موضوع اصلی منحرف خواهد شد.
با سلام مجدد خدمت شما برادر ارجمند«براق» نام مرکبی است که حضرت رسول ص به عوالم هستی سفر کردند، براق نمی تواند مادّی باشد؛ بهترین دلیل بر عدم صحّت این ادّعا این است که پیامبر اکرم ص به عوالم غیر مادی نیز سفر کردند.
همچنانکه در پست های ابتدایی توضیحش گذشت، پیامبر اکرم ص عوالم هستی را مرحله به مرحله از عالم مادّه شروع کرده و عالم برزخ و عقول را طی کرده و از آن نیز گذشته و به عالم اسماء و صفات و سپس به عالم جبروت سفر کردند حال چگونه ممکن است براق مادّی باشد؟ اگر به فرض محال براق را مادّی تصور کنیم کاربردش منحصرا در دنیای مادّی خواهد بود و نمی تواند حضرت را تا عوام برتر همراهی کند در صورتی که معراج، پروازی است برق آسا با بُراق عشق در افق عرفان الهی. معراج سفری است عاشقانه در ملکوت عالم. پذیرایی ویژه خدایی است برای رسولی پاک باخته و پاک زیست، از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی و از آن جا تا شکوه بی کران عرش الهی و بام افلاک.
سلام
خب می شود اینگونه متصور شد که پیامبر ص با براق فیزیکی فقط تا مسجد الاقصی رفتند؟
جناب مهدی128
باز هم از مدار حق خارج شدی و برای اثبات باورهای شرک آمیزت حضرت الله را تا مقام یک انسان معمولی همانند محمد و علی پایین آوردی و گفتگویی را میان الله و محمد ترتیب دادی که در آن گویا حضرت الله یک بشر است و از محمد می پرسد که آیا این صورت را می شناسی و پیامبر می گوید که بلی این صورت علی است و مفهوم آن این است که نعوذ بالله حضرت نمی دانستند که پیامبر محمد صورت علی را می شناسد.
سلام
دوست گرامی حرفهای ما بوی شرک نمی دهند
حرف ما این است که اگر ائمه هدی به این مقام و مرتبت رسیده اند فقط و فقط به دلیل بندگی کردن محض در برابر پروردگار است
و این را ندانید که در روایات داریم که خود امام علی اشخاصی را که به امام الوهیت داده بودند آنها را خود امام کشت
جناب هادی
سلام علیکم
اتفاقا اصل وقوع معراج منشاء قرآنی دارد:
«سُبْحانَ الَّذي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِالْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِالْأَقْصَى الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصير» (اسراء:1) منزه است آن (خدايى) كه بنده اش را شبانگاهى از مسجدالحرام به سوى مسجدالاقصى كه پيرامون آن را بركت داده ايم، سير داد تا از نشانه هاى خود به او بنمايانيم كه او همان شنواى بيناست.
لطفا به اصل موضوع بپردازید در این تاپیک در صدد اثبات یا نفی معراج نیستیم ...
این آیه اسری است نه معراج.
سلام علیکم
قرآن كريم در دو سوره به مسأله معراج اشاره كرده است:
الف: سورهاسراء «سُبْحَانَ الَّذِى أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلىَ الْمَسْجِدِ الْأَقْصَا الَّذِى بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنرُِيَهُ مِنْ ءَايَاتِنَا» منزه است آن خدايى كه بنده خود را شبى از مسجد الحرام به مسجد الاقصى كه گرداگردش را بركت دادهايم سير داد، تا بعضى از آيات خود را به او بنماييم.
ب: سوره نجم آیات 18-13«وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَةً أُخْرَى*عِندَ سِدْرَةِ المُْنتَهَى* عِندَهَا جَنَّةُ المَْأْوَى*إِذْ يَغْشىَ السِّدْرَةَ مَا يَغْشىَ* مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَ مَا طَغَى* لَقَدْ رَأَى مِنْ ءَايَاتِ رَبِّهِ الْكُبرَْى» و بار ديگر او را مشاهده كرد نزد سدره المنتهي؛ كه جنت المأوي در آنجا است. در آن هنگام كه چيزي (نور خيره كنندهاي) سدرة المنتهي را پوشانده بود و چشم او هرگز منحرف نشد و طغيان ننمود. او پارهاي از آيات و نشانههاي بزرگ پروردگارش را مشاهده كرد».
جناب هادی
«سُبْحَانَ الَّذِى أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلىَ الْمَسْجِدِ الْأَقْصَا الَّذِى بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنرُِيَهُ مِنْ ءَايَاتِنَا» منزه است آن خدايى كه بنده خود را شبى از مسجد الحرام به مسجد الاقصى كه گرداگردش را بركت داده ايم سير داد، تا بعضى از آيات خود را به او بنماييم.
مسجدالاقصی بعدها ساخته شده و در زمان وقوع این رویداد در آن مکان معبد سلیمان قرار داشت. آیا این جمله صحیح نیست؟
در زبان عربی اقصا نه به معنی دور بلکه نزدیک است. آیا این جمله صحیح نیست؟
جناب مهدی128
باز هم از مدار حق خارج شدی و برای اثبات باورهای شرک آمیزت حضرت الله را تا مقام یک انسان معمولی همانند محمد و علی پایین آوردی
ببین شما یه لطفی بکن
نه به کسی تهمت شرک بزن نه باعث شو بهت تهمت بزنن
برو سایتای وهابی و اهل سنت و اون ها رو به هر دینی که داری در بیار
برو دینت رو ترویج کن
ما مبنامون احادیث شیعه هست
سلام علیکم
دوستان لطفا با رعایت ادب و احترام در راستای موضوع مطلب بگذارند تا خدایی ناکرده دوباره مجبور به حذف پست ها نشویم
با تشکر:Gol:
با سلام
منم این داستان رو خوندم سوالات زیادی برام پیش اومد
1-اون مرکب ی که جبرییل (ع) اورده بود از جنس مادی بود؟ اگر بود از کجا اورده بود ایا از سیارات دیگه ای که علم در ان پیشرفته تر بود اورد یا نه معجزه ای شبیه تبدیل شدن چوب دستی موسی (ع) به اژدها بود؟
2-براق شبیه بشقاب پرنده ای چیزی بود؟ یا نه شبیه اسبی بود که بال داشت؟(نقاشی هاشو دیدم میگم)
جایی پیامبر در مورد ان توضیحی ندادن ... اندازش شکلش رنگش سرعتش و غیره
3- پیامبر با براق فقط از عربستان رفت به بیت المقدس که نماز بگذارد و پس از ان طی السما کرد رفت به معراج و دوباره برگشت و سوار براق شد امد عربستان؟
4- ایا اون مرکب را به مردم نشان هم دادن که ملت بیان سفینه فضایی جدید پیامبر رو در عصر حجر تماشا کنن تعجب کنن که ایمانشون بیشتر بشه!
5-بعد اینکه الان اون مرکب کجاست محو شد؟ یعنی جبرییل اونو با خودش برد؟
یا نه ممکنه الان در اختیار امام زمان باشه که با اون به جا های مختلف سفر میکند! (شبیه قالیچه پرنده حضرت سلیمان!)
با سلام
منم این داستان رو خوندم سوالات زیادی برام پیش اومد
با سلام خدمت برادر عزیز جناب پرنسس کوچولو
براق مرکبي است که خداوند آن را با ويژگي و تواناييهاي خاصي براي سفر معراج پيامبر اکرم توسط جبرئيل نزد پيامبر فرستاد. روايات برخي از ويژگيهاي او را بيان نموده است برای نمونه: در توصیف براق در چند حدیث آمده که فرمود: «از الاغ بزرگتر و از قاطر کوچکتر بود، دارای دو بال بود و هر گام که بر میداشت تا جائی را که چشم میدید می پیمود»،
[از «انس بن مالك» روايت شده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: شبى كه تصميم داشتم به معراج بروم، برايم مركبى حاضر كردند كه از الاغ، بزرگتر و از استر، كوچكتر بود. گامهاى تند برمىداشت، چنانكه در هنگام حركت، پاهايش تا نزديك سرش مىرسيد. (صحيح نسائى ج 1/ 77، به نقل از «فضائل پنج تن عليهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج1، ص: 194»)
به نظر ميرسد این ویژگی ها براي تقريب به ذهن باشد. همان گونه که از اسمش، فهميده ميشود، براق وسيلهاي خارقالعاده است و به مانند برق سير ميکند. واگر در روايات برخي توصفات خاص و متناسب با حيوانات دنيايي در باره براق آمده از باب اين سخن مولولي است که گفته است:
چون که با کودک سر وکارت فتاد ********* پس زبان کودکي بايد گشاد
وگرنه مرکبي که پيامبر(ص) با آن به آسمانها عروج کرد، از موجودات عنصري عالم ماده نبود، بلکه موجودي از نشئه و عالم ديگر بود که همانند سرعت نور و برق حرکت ميکرد و به صورت مرکبي بود که وسيله سير پيامبر به عوالم ديگر بود. (دائرة المعارف بزرگ اسلامي، نشر مرکز دايره المعارف بزرگ تهران ج 11، ص 629)
از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمودند : خداوند براق را در اختیار من قرار داد و آن حیوانی است از حیوانات بهشت ، نه کوتاه است و نه بلند ، واگر خداوند دستور دهد دنیا و آخرت را در یک پیمایش می پیماید ، و از هر حیوانی خوش رنگ تر است.
ويژگيهايي که در روايات آمده،اشاره به قدرت و توانايي مرکب پيامبر(ص) دارد که از هر جهت، براي سیر اين چنيني، آمادگي داشت و تمام نيازهاي لازم را براي اين حرکت دارا بود.
براي آگاهي بيشتر به کتاب ذيل مراجعه شود:
محمد امين صادقي، پيامبر اعظم در نگاه امام خميني، نشر موسسه نشر آثار امام، 1387 ش، ص314
ایا اون مرکب را به مردم نشان هم دادن که ملت بیان سفینه فضایی جدید پیامبر رو در عصر حجر تماشا کنن تعجب کنن که ایمانشون بیشتر بشه!
همان طور که عرض شد براق موجودی غیر مادّی و مجرد بوده و وجود عنصری و مادّی ندارد که چشم قابلیت دیدن آن را داشته باشد.
پیامبر با براق فقط از عربستان رفت به بیت المقدس که نماز بگذارد و پس از ان طی السما کرد رفت به معراج و دوباره برگشت و سوار براق شد امد عربستان؟
در روايات براي معراج به دو مرکب اشاره شده: يکي براق و ديگري رفرف
براق پيامبر(ص) را از مکه به بيت المقدس و از آنجا به آسمان های هفتگانه یعنی عالم برزخ و قیامت و ... برد ولی از این عوالم به بعد که هیچ موجودی جز رسول خدا راه ندارد رَفْرَف، حضرت را تا سدرة المنتهي رساند و از آن جا به بعد جاذبه قدرت نامتناهي الهي ، رسول خدا(ص) را جذب نموده، به مقام قرب رساند.
رَفرف از براق لطيفتر و سريعتر و بسيطتر است. (حسين عمادزاده اصفهاني،معراج محمد (ص)، نشر محمد 1361 ش ص 79)
بعد اینکه الان اون مرکب کجاست محو شد؟ یعنی جبرییل اونو با خودش برد؟
یا نه ممکنه الان در اختیار امام زمان باشه که با اون به جا های مختلف سفر میکند! (شبیه قالیچه پرنده حضرت سلیمان!)
اساسا هیچ موجوی محو نمی شود،چیزی که موجود شد محال است نابود شود بر این اساس براق هم اکنون نیز موجود است،برخی روایات اشاره دارند که براق همان مرکبی است که در اختیار انبیاء پیشین بوده است و در زمان ظهور نیز در اختیار امام زمان خواهد بود.
امام زین العابدین(علیه السلام)از آمدن جبرئیل امین درآستانه ظهور به محضر آن حضرت سخن گفته و می فرماید:«آن گاه اسبی را که بُراق نامیده می شود به حصور ایشان می آورد.قائم بر آن سوار می شود،سپس به کوه رضوی حرکت می کند.(مهدى موعود-ترجمه جلد سيزدهم بحار، متن، ص: 1098)
سلام بله با تشکر
خیلی جالب بود من نمی دونستم یک حیوان از موجودات اسمان هفتم هست که از جنس نور هست؟
فک میکردم مثل شمشیر حضرت علی که جبرییل از اسمان اورد اینم یک سفینه از یک جنس خاصی باشه که با انرژی ای که هنوز کشف نشده حرکت میکنه!
البته جایی خونده بودم وقتی پیامبر به اسمان هفتم رفت دید همه چیز که اینجا جامد هست اونجا شبیه نور هست یعنی ابر و اب و خونه ها و ساکنینش همه از نور هستن
گمون کنم این اسب یکی از پادشاهان اسمان هفتم بود که جبرییل ازش یه مدت قرض کرده باشه!:Cheshmak:
جمع بندی:
موضوع: معراج پیامبر صل الله علیه و آله
پرسش:
زمانیکه پیامبر اکرم ص به معراج رفتند، جبرئیل در یک مرحله ای توقف نمودند حالا یا میگن اجازه نداشت یا میگن پرش می سوخت. اونجا کجا بود؟ آسمان چندم بود
اصلاً مقام پیامبر ص چه مقامی ست؟ قابل وصف شدن است؟
حتی در دعای ندبه می خوانیم تقرب پیامبر ص به خدا مانند قوس کمان است یا حتی کمتر. میشه همین مورد رو هم جداگانه توضیح دهید؟
از آن مبهم تر مقام امیرالمومنین ع پیامبر ص وقتی از معراج برگشت همه اتفاقاتی که برایش افتاده بودند رو امام علی ع بازگو کردند. چطور؟؟؟؟
معراج پیامبر ص چگونه بود؟ آن ماجرایی که در راه برگشت از معراج بود چگونه بود؟
براق پیامبر ص فیزیکی بود؟
پاسخ:
برای اینکه بتوانیم تصور درستی از معراج پیامبر ص داشته باشیم بایستی دو نکته مهم رو در نظر داشته باشیم:
الف. داستان معراج پیامبر اکرم(ص) مرکب از دو قسمت بوده، قسمت نخست آن سفر با مرکب فضاپیمایى به نام «براق» (براقی که نبیّ مکرم اسلام سوار بر آن بود موجودی ملکوتی بود نه مرکبی مادّی و فیزیکی) از مسجدالحرام تا مسجدالاقصى بود که آن حضرت در مدت کوتاهى در آن نقطه پایین آمد، قسمت دوم داستان معراج، سیر آن حضرت از مسجدالاقصى به آسمانها انجام شده و «عوالم برتر را مشاهده کرد؛ و با ارواح پیامبران و فرشتگان آسمانى سخن گفت، و از مراکز رحمت و عذاب (بهشت و دوزخ) بازدیدى به عمل آورد؛ درجات بهشتیان و اشباح دوزخیان را از نزدیک مشاهد فرمود.»(1)
ب. سیر معراجی پیامبر ص در باطن عالم است، نه در بعد مکانی و زمانی ...
توضیح:
طبق بیان حکمت متعالیه ، عالم هستی ، به چهار مرتبه ی کلّی تقسیم می شود:
الف: عالم ناسوت که عالم مادّه است.
ب: عالم ملکوت که عالم مثال نیز گفته می شود. در این عالم ، مادّه وجود ندارد لکن شکل و رنگ و اندازه موجود است، نظیر اجسامی که در خواب می بینیم یا مثل صوری که در ذهن خود تصوّر می کنیم.
ج: عالم سوم که باطن ملکوت می باشد، عالم جبروت یا عالم عقول نامیده می شود که نه مادّه ای دارد و نه شکل و رنگ و اندازه ای. امّا آخرین عالم را ، که باطن همه ی عوالم می باشد ، عالم لاهوت یا عالم اسماء الله گویند. (2)
رسول اکرم ص مراحل بسیاری را در معراج طیّ فرمودند اما به دلیل اینکه این مراحل حاوی اصطلاحات عرفانی و سنگین است از ذکر آن خود داری کرده و فقط به چند مرحله اشاره می کنیم:
مرحله اول معراج رسول اکرم سیر در عالم مثال بود ، مرحله دوم سیر در عالم عقول بوده است، حضرت جبرائیل علیه السلام نیز چون قابلیت وجودیش تا همین عالم است، تا عالم عقل پیامبر ص را همراهی نمود چرا که نمی توانست بالاتر از عالم عقول عروج کند تا همین عالم با پیامبر همراه بود و بعد از آن، مقام وجودی حضرت جبرائیل اجازه ورود به عوالم برتر را نداد.
مرحله سوّم سیر معراجی پیامبر (ص) در مرتبه اسماء و صفات حق تعالی بوده است ؛ که در آن مرتبه حضرت خاتم الانبیاء(ص) مظهر تامّ جمیع اسماء حق تعالی می شود ؛ و به واسطه آن حضرت ، اهل بیت او نیز صاحب این مقام شدند؛ از این روست که در معراج نبوی حضرت امیر المومنین نیز حضور دارد و پیامبر (ص) در جای جای سیر معراجیش آن حضرت را مشاهده می کند ؛ چرا که علی (ع) جان پیامبر است ؛ و از او جدا نمی شود.
اینکه بنا به فرمایش حضرت عالی تمامی اتفاقات را امیر المومنین علی علیه السلام بازگو می کردند به همین خاطر بود، علی ع در معراج با حضرت ص همراه بود چرا که جان پیامبر است و از او جدا نمی شود.
«أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ : أَنَا عِلْمُ اللَّهِ وَ أَنَا قَلْبُ اللَّهِ الْوَاعِي وَ لِسَانُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ عَيْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا يَدُ اللَّهِ» امام علی (ع) فرمودند: منم علم خدا و منم قلب الله الواعی و منم زبان گویای خدا و منم چشم بینای خدا و منم جنب الله و منم دست خدا. (3)
مرحله چهارم آن حضرت به مرتبه احدیّت می رسد ؛ که آخرین حدّ سیر کمالی انسان است ؛ و فراتر از آن رفتن محال است.
جمع بندي 2
پرسش دیگر اینکه مقام پیامبر ص چه مقامی است؟ آیا این مقام قابل وصف شدن است؟
پاسخ: پیامبر ص و همچنین حضرات ائمه معصومین دارای دو نوع خلقت هستند؛ خلقت نوری و خلقت ظاهری، خلقت ظاهری همان است که در قران کریم فرمود« انا بشر مثلکم» اما خلقت نوری همان است که پیامبر ص در روایتی فرمود «اول ما خلق الله نوری» و در روایت دیگری فرمود «اول ما خلق الله العقل» (4)
با کنار هم قرار دادن این نوع روایات معلوم می شود عقل همان نور پیامبر ص است.
خلقت ظاهری حضرت ص قابل وصف شدن هست از جمله توصفاتی چون خوش خلق بودن، رفتار کریمانه، عبادت خالصانه و ... اما خلقت نوری پیامبر ص قابل دسترسی نیست و احدی به جز نفس پیامبر ص یعنی حضرت علی ع بدان راه ندارند البته خلقت نوری حضرت ص در روایات و کلام بزرگان توصیف شده است مانند اینکه نور پیامبر واسطه خلقت هستی است و فیض الهی به واسطه وجود مطهر ایشان به عالم هستی سریان پیدا می کند و ... .
پیامبر(ص) می فرماید: «کنت نبیا و الادم بین الماء و الطین؛ من نبی بودم در حالی که آدم بین آب و گل بود.» (5)
پیامبر(ص) به صراحت از تقدم رتبه وجودی و منزلت خویش بارها به اشکال گوناگون سخن گفته است. (6).
در فلسفه و عرفان نظری اسلامی نیز این معنا به اثبات رسیده است که صادر نخست یا همان مظهر نخست، مظهری کامل و تمام است و از آن جایی که در میان آفریده های الهی کسی به شرافت پیامبر(ص) نمی رسد، می بایست ایشان همان صادر و یا مظهر نخست باشد.
«عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ نُورَ مُحَمَّدٍ مِنِ اخْتِرَاعِهِ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ جَلَالِهِ وَ هُوَ نُورُ لَاهُوتِيَّتِهِ ... فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ يَخْلُقَ مُحَمَّداً مِنْهُ قَسَمَ ذَلِكَ النُّورَ شَطْرَيْنِ فَخَلَقَ مِنَ الشَّطْرِ الْأَوَّلِ مُحَمَّداً وَ مِنَ الشَّطْرِ الْآخَرِ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ لَمْ يَخْلُقْ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ غَيْرَهُمَا»
امام كاظم(ع) فرمودند: همانا خداوند متعال نور محمّد(ص) را از نور عظمت و جلال خود آفريد و آن نوري است لاهوتي. ... پس خدا چون خواست محمّد(ص) را خلق نمايد (به خلقت دنيايي) آن نور را به دو قسم نمود. از قسمت اوّل محمّد را آفريد و از قسمت ديگر علي را و نيافريد از آن نور غير آن دو را. » (7)
پرسش دیگر اینکه در دعای ندبه می خوانیم تقرب پیامبر ص به خدا مانند قوس کمان است یا حتی کمتر لطفا در همین مورد هم توضیح دهید؟
پاسخ: قرب به خداوند، قرب مكاني و يا زماني و يا سائر امور طبيعي نيست. چرا كه خداوند محلّي ندارد تا انسان بدان محلّ نزديك گردد . و در زماني واقع نميباشد تا انسان بدان زمان خود را نزديك نمايد. مكان و زمان و سائر عوارض و جواهر ، مخلوق و آفريده خدا هستند، و در مشت قدرت وي قرار دارند. وَالسَّمَـاوَات مَطْوِيَّـٰتُ بِيَمِينِهِ» (الزمر: 67)
بنابراین تقرّب به خداوند متعال یعنی رفع حجاب های ظلمانی، هر اندازه حجاب های ظلمانی از انسان برداشته شود به همان اندازه به خداوند تقرّب پیدا می کند، قرب به خدا يعني بيپرده بودن. تقرّب به خدا يعني انجام دادن فعلي كه موجب رفع حجاب شود.
پیامبر اکرم (ص) در سیر معراجی خود نخست از قیود مادّی رها گشته ملکوتی شد؛ آنگاه از قیود ملکوتی نیز رها گشته جبروتی گشت و در نهایت از قیود جبروتی نیز خود را رها ساخت و به ماورای عالم جبروت قدم گذاشت.
قاب قوسين در عرفان مقام قرب اسمائي است به اعتبار تقابل بين اسماء در امر الهي كه دائرة الوجود نام دارد.(8)
در تفسیر نمونه آمده است: اين تعبير كنايه از شدّت قرب معنوي است وگرنه او با بندگانش فاصله مكاني ندارد تا با قوس سنجيده شود.(9)
جمع بندي 3
پرسشي دیگر: آیا معراج پیامبر صل الله علیه و اله منشاء قرآنی دارد؟
پاسخ: قرآن كريم در دو سوره به مسأله معراج اشاره كرده است:
الف: سورهاسراء «سُبْحَانَ الَّذِى أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلىَ الْمَسْجِدِ الْأَقْصَا الَّذِى بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنرُِيَهُ مِنْ ءَايَاتِنَا» منزه است آن خدايى كه بنده خود را شبى از مسجد الحرام به مسجد الاقصى كه گرداگردش را بركت دادهايم سير داد، تا بعضى از آيات خود را به او بنماييم.
ب: سوره نجم آیات 18-13«وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَةً أُخْرَى*عِندَ سِدْرَةِ المُْنتَهَى* عِندَهَا جَنَّةُ المَْأْوَى*إِذْ يَغْشىَ السِّدْرَةَ مَا يَغْشىَ* مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَ مَا طَغَى* لَقَدْ رَأَى مِنْ ءَايَاتِ رَبِّهِ الْكُبرَْى» و بار ديگر او را مشاهده كرد نزد سدره المنتهي؛ كه جنت المأوي در آنجا است. در آن هنگام كه چيزي (نور خيره كنندهاي) سدرة المنتهي را پوشانده بود و چشم او هرگز منحرف نشد و طغيان ننمود. او پارهاي از آيات و نشانههاي بزرگ پروردگارش را مشاهده كرد»
پرسش دیگر: براق چیست؟ آیا براق مادّی است؟
پاسخ: براق مرکبي است که خداوند آن را با ويژگي و تواناييهاي خاصي براي سفر معراج پيامبر اکرم توسط جبرئيل نزد پيامبر فرستاد. روايات برخي از ويژگيهاي او را بيان نموده است برای نمونه: در توصیف براق در چند حدیث آمده که فرمود: «از الاغ بزرگتر و از قاطر کوچکتر بود، دارای دو بال بود و هر گام که بر میداشت تا جائی را که چشم میدید می پیمود»
از «انس بن مالك» روايت شده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: شبى كه تصميم داشتم به معراج بروم، برايم مركبى حاضر كردند كه از الاغ، بزرگتر و از استر، كوچكتر بود. گامهاى تند برمىداشت، چنانكه در هنگام حركت، پاهايش تا نزديك سرش مىرسيد. (10)
به نظر ميرسد این ویژگی ها براي تقريب به ذهن باشد. همان گونه که از اسمش، فهميده ميشود، براق وسيلهاي خارقالعاده است و به مانند برق سير ميکند. واگر در روايات برخي توصفات خاص و متناسب با حيوانات دنيايي در باره براق آمده از باب اين سخن مولولي است که گفته است:
چون که با کودک سر وکارت فتاد ********* پس زبان کودکي بايد گشاد
وگرنه مرکبي که پيامبر(ص) با آن به آسمانها عروج کرد، از موجودات عنصري عالم ماده نبود، بلکه موجودي از نشئه و عالم ديگر بود که همانند سرعت نور و برق حرکت ميکرد و به صورت مرکبي بود که وسيله سير پيامبر به عوالم ديگر بود. (11)
از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمودند : خداوند براق را در اختیار من قرار داد و آن حیوانی است از حیوانات بهشت ، نه کوتاه است و نه بلند ، واگر خداوند دستور دهد دنیا و آخرت را در یک پیمایش می پیماید ، و از هر حیوانی خوش رنگ تر است.
ويژگيهايي که در روايات آمده،اشاره به قدرت و توانايي مرکب پيامبر(ص) دارد که از هر جهت، براي سیر اين چنيني، آمادگي داشت و تمام نيازهاي لازم را براي اين حرکت دارا بود.
در روايات براي معراج به دو مرکب اشاره شده: يکي براق و ديگري رفرف
براق پيامبر(ص) را از مکه به بيت المقدس و از آنجا به آسمان های هفتگانه یعنی عالم برزخ و قیامت و ... برد ولی از این عوالم به بعد که هیچ موجودی جز رسول خدا راه ندارد رَفْرَف، حضرت را تا سدرة المنتهي رساند و از آن جا به بعد جاذبه قدرت نامتناهي الهي ، رسول خدا(ص) را جذب نموده، به مقام قرب رساند.
رَفرف از براق لطيفتر و سريعتر و بسيطتر است. (12)
برخی روایات اشاره دارند که براق همان مرکبی است که در اختیار انبیاء پیشین بوده است و در زمان ظهور نیز در اختیار امام زمان خواهد بود.
امام زین العابدین(علیه السلام)از آمدن جبرئیل امین درآستانه ظهور به محضر آن حضرت سخن گفته و می فرماید:«آن گاه اسبی را که بُراق نامیده می شود به حصور ایشان می آورد.قائم بر آن سوار می شود،سپس به کوه رضوی حرکت می کند.(13)
.......................................................................................................
1. طبرسى، مجمع البیان، سوره اسراء،ج 3، ص 395
2. در ارتباط با این تقسیم بندی ر.ک: قونوی،صدر الدین، اعجاز البیان فی تفسیر ام القرآن،ص 10، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، قم،1381 ش
3. بحارالأنوار؛ج 24؛ص198
4. بحارالانوار، ج 1، باب حقيقة العقل و كيفيّته و بدو خلقه، ص 97 (چاپ حروفی)
5. بدیع الزمان فروزانفر؛ احادیث مثنوی؛ ص۱۰۲
6. شرح فصوص الحکم؛ ص ۵۰۵ و موسی اکرمی؛ رساله از ابن عربی تا عراقی؛ به پاس کنگره بزرگداشت فخرالدین عراقی؛ اراک؛ اردیبهشت 74
7. بحارالأنوار ،ج35 ،ص 28
8. اصطلاحات الصوفيه، عبدالرزّاق كاشاني، ص 142
9. تفسیر نمونه ص 491 – 492
10. صحيح نسائى ج 1/ 77، به نقل از «فضائل پنج تن عليهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج1، ص: 194
11. دائرة المعارف بزرگ اسلامي، نشر مرکز دايره المعارف بزرگ تهران ج 11، ص 629
12. حسين عمادزاده اصفهاني،معراج محمد (ص)، نشر محمد 1361 ش ص 79
13. مهدى موعود-ترجمه جلد سيزدهم بحار، متن، ص: 1098