این آیه درباره چه کسی است؟
تبهای اولیه
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظيمٍ (31)و گفتند: «چرا اين قرآن بر مردى بزرگ از [آن] دو شهر فرود نيامده است؟» این مرد بزرگی که در طائف و مکه سرشناس بوده نامش چیست؟ چرا انتظار داشتند آیات قران بر او نازل شود؟
با سلام
بعضى كفّار توقّع نابجا داشتند و مىگفتند: چون فلانى ثروتمند است پس وحى بايد به او نازل مىشد، در حالى كه برترى مادى دليل برترى معنوى نيست.
مكّه و طائف دو شهر مهم اعراب در عصر بعثت بود.
1- سنّت خداوند كامياب كردن مؤمن و كافر و مهلت دادن به همهى مردم است. «متعت هؤلاء و اباءهم»
2- براى اتمام حجّت هم كتاب لازم است و هم رهبر. «جاءهم الحقّ و رسول مبين»
3- قرآن، سخن سراسر حقّ و حقيقت است. «جاءهم الحق»
4- تبليغ دين و رسالت بايد روشن و رسا باشد. «رسول مبين»
5- تأثير قرآن بر جان و دل كفّار به حدّى بود كه آن را سحر و جادو مىخواندند. «هذا سحر»
6- انسان ذاتاً توجيهگر است. كفّار تهمت سحر مىزدند تا كفر خود را توجيه كنند. «هذا سحر و انّا به كافرون»
7- بهانهگيران هر لحظه حرفى مىزنند، يك بار مىگويند: قرآن سحر است و يك بار مىگويند: چرا قرآن به فلانى نازل نشد. «هذا سحر... لولا نزل»
8- بزرگى، نزد عدّهاى از مردم داشتن مال و عنوان است. «رجلٍ... عظيم»
تفسیر نور
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظيمٍ (31)و گفتند: «چرا اين قرآن بر مردى بزرگ از [آن] دو شهر فرود نيامده است؟» این مرد بزرگی که در طائف و مکه سرشناس بوده نامش چیست؟ چرا انتظار داشتند آیات قران بر او نازل شود؟
با سلام
در آيات قبل سخن از بهانهجوئيهاى مشركان در برابر دعوت پيامبران بود، گاه آن را سحر مىخواندند و گاه به تقليد نياكانشان متوسل شده به سخن خدا پشت مىكردند در آيات مورد بحث به يكى ديگر از بهانههاى واهى و بى اساس آنان اشاره كرده مىفرمايد:" آنها گفتند چرا اين قرآن بر مرد بزرگى از اين دو شهر (مكه و طائف) مردى ثروتمند و سرشناس! نازل نشده است"؟! (وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ).
آنها از يك نظر حق داشتند سراغ چنين بهانههايى بروند، زيرا از ديدگاه آنها معيار ارزش انسانها مال و ثروت و مقام ظاهرى و شهرت آنان بود، اين سبك مغزان تصور مىكردند ثروتمندان و شيوخ ظالم قبائل آنها مقربترين مردم در درگاه خدا هستند، لذا تعجب مىكردند كه اين موهبت نبوت و رحمت بزرگ الهى، چرا بر يكى از اين قماش افراد نازل نشده است؟ و به عكس بر يتيم و فقير و تهيدستى به نام محمد ص نازل شده، اين باور كردنى نيست! آرى آن نظام ارزشى نادرست چنين استنباطى هم به دنبال داشت، و بلاى بزرگ جوامع بشرى و عامل اصلى انحراف فكرى آنها همين نظامات ارزشى غلط است كه گاه حقايق را كاملا واژگون نشان مىدهد.
حامل اين دعوت الهى بايد كسى باشد كه روح تقوى سراسر وجودش را پر كرده باشد، انسانى آگاه، با اراده، مصمم، شجاع، عادل، و آشنا به درد محرومان و مظلومان، اين است ارزشهايى كه براى حمل اين رسالت آسمانى لازم است، نه لباسهاى زيبا و قصرهايى گرانبها و مجلل و انواع زينتها و تجملات، مخصوصا هيچيك از پيغمبران خدا داراى چنين شرائطى نبودند، مبادا ارزشهاى اصيل با ارزشهاى دروغين اشتباه شود.
در اينكه منظور بهانهجويان كدام شخص در مكه و طائف بود؟ در ميان مفسران گفتگو است، ولى غالبا" وليد بن مغيره" را از مكه" و عروة بن مسعود ثقفى" را از طائف شمردهاند، هر چند بعضى نام" عتبة بن ربيعه" از مكه و" حبيب بن عمر ثقفى" از طائف را نيز به ميان آوردهاند.
ولى گفتار آنها ظاهرا روى شخص معينى دور نمىزد بلكه هدف آنها اشاره به يكى از افراد پرپول و سرشناس و قوم و قبيلهدار بوده است.
تفسير نمونه، ج21، ص: 49و50
با سلام مجدد
علامه طباطبایی می فرماید:
مقصودشان از اين كلام اين بوده است كه رسالت، مقامى شريف و الهى است، و چنين مقامى سزاوار نيست كه به هر كس داده شود، بلكه بايد به كسى داده شود كه فى نفسه شريف باشد، و در قوم خود حكمفرما و مطاع باشد، و رسول خدا (ص) مردى فقير است، كه به همين جهت چنين شرافت و مقامى را ندارد، پس اگر قرآن او به راستى نازل از ناحيه خدا مىبود، بايد به مرد عظيمى در مكه و يا مرد عظيمى در طائف نازل شود كه داراى مال بسيار و نفوذ بى اندازهاند
در مجمع البيان گفته: منظور از دو مرد عظيم در يكى از دو شهر، وليد بن مغيره از مكه و ابا مسعود عروة بن مسعود ثقفى از طائف بوده- به نقل از قتاده. بعضى ديگر گفتهاند: عتبة ابن ابى ربيعه از مكه و ابن عبدياليل از طائف بوده- به نقل از مجاهد. بعضى ديگر گفتهاند:
وليد بن مغيره از مكه و حبيب بن عمر ثقفى از طائف بوده- به نقل از ابن عباس «1».
ليكن حق مطلب اين است كه اين تطبيقها از خود نامبردگان بوده، و گر نه مشركين شخص معينى را در نظر نداشتند، بلكه بطور مبهم گفتهاند كه جا داشت يكى از بزرگان مكه و طائف پيامبر بشوند، و اين معنا از ظاهر آيه به خوبى استفاده مىشود.
ترجمه الميزان، ج18، ص: 146