`*ღ*´ کلبه احزان `*ღ*´ اشعار و پیامک ویژه امام زمان علیه السلام

تب‌های اولیه

4029 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

شه ملك لافتا براى تو كم باشد
نور چشم عالمى عالم فدايت باشد
صبح هنگام نماز در قنوتم گفتم
هر كجا هستى خدا پشت و پناهت باشد

آقای من فطریه ام چقدر می شود؟
من که قوت غالبم شده غصه ی ندیدنت؟
ای جان ناقابل کم است
یک کوه گریه هم

آیا قبول می شود وقت نبودنت؟

مـهدی جـان!
بـه رو سیاهی مـن نـگاه نـکن و بـه دستـهایم کـه خـالی و گـنهکارند
قـلبـم را بـبـین کـه هـرروز صبـح وشام تـو رامـیـخوانـند..

یـا صاحب الـزمان ادرکـنی . . .

مـهدی جـان!
بـه رو سیاهی مـن نـگاه نـکن و بـه دستـهایم کـه خـالی و گـنهکارند
قـلبـم را بـبـین کـه هـرروز صبـح وشام تـو رامـیـخوانـند..

یـا صاحب الـزمان ادرکـنی . . .

مـهدی جـان!
بـه رو سیاهی مـن نـگاه نـکن و بـه دستـهایم کـه خـالی و گـنهکارند
قـلبـم را بـبـین کـه هـرروز صبـح وشام تـو رامـیـخوانـند..

یـا صاحب الـزمان ادرکـنی . .

بسم الله النور
یا رب زغمش تا چند اشکم ز بصر آید

بنشسته سر راهش ، شاید ز سفر آید

تا چند بنالم زار

، شب تا سحر از هجرش

کوکب شِمُرم هر شب، شاید که سحر آید

هر دم که رخش بینم خواهم دگرش دیدن

بازش نگرم شاید یک بار دگر آید

از دیده نهان اما اندر دل من جایش

او را طلبم هر شب شاید که ز در آید

با کس نتوانم گفت من راز درون خویش

کز درد غم هجرش دل را چه به سر آید

می سوزم و می سازم از درد فراق اما

تیر غم او بر دل افزون ز شمار آید

"حیران" به فغان تا کی با محنت و غم همدم

یارب نظری کان شاه از پرده بدر آید

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر

آرزو هایم زیر انبوهی از خاکستر
هنوز نفس می کشد
هنوز شعله ورند
نسیم مهربانی تو کدام جمعه می وزد

آرزو هایم زیر انبوهی از خاکستر
هنوز نفس می کشد
هنوز شعله ورند
نسیم مهربانی تو کدام جمعه می وزد

آرزو هایم زیر انبوهی از خاکستر
هنوز نفس می کشد
هنوز شعله ورند
نسیم مهربانی تو کدام جمعه می وزد

رمضان رفت و خبر از رخ دلدار نشد
یا که دل لایق آن لحظه ی دیدار نشد

یوسفم مانده به بازار بلا بی حامی
دست خالی و طلب اینکه خریدار نشد

رمضان رفت و خبر از رخ دلدار نشد
یا که دل لایق آن لحظه ی دیدار نشد

یوسفم مانده به بازار بلا بی حامی
دست خالی و طلب اینکه خریدار نشد

رمضان رفت و خبر از رخ دلدار نشد
یا که دل لایق آن لحظه ی دیدار نشد

یوسفم مانده به بازار بلا بی حامی
دست خالی و طلب اینکه خریدار نشد

کجایی ؟
شده ام باز هوایی
چه شود جمعه ی این هفته بیایی ؟
به جمالت… به جلالت… دل ما را بربایی…

و اما
جواب امام زمان:

تو خودت!
مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،
ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟
تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟

چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد
چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد...
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی...
تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!

کجایی ؟
شده ام باز هوایی
چه شود جمعه ی این هفته بیایی ؟
به جمالت… به جلالت… دل ما را بربایی…

و اما
جواب امام زمان:

تو خودت!
مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،
ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟
تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟

چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد
چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد...
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی...
تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!

هلال ماه اگر دیده شد چه سود/ماه تمام عالمیان پشت پرده است...
اللهم عجل لولیک الفرج

هلال ماه اگر دیده شد چه سود/ماه تمام عالمیان پشت پرده است...
اللهم عجل لولیک الفرج

هلال ماه اگر دیده شد چه سود/ماه تمام عالمیان پشت پرده است...
اللهم عجل لولیک الفرج

ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیه نور
سوگند به زخم های سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر می گردد
مهدی به میان شیعه برمی گردد

ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیه نور
سوگند به زخم های سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر می گردد
مهدی به میان شیعه برمی گردد

هرکس به تماشایى رفتند به صحرایى
مارا که تو منظورى خاطر نرود جایى ...



چرا دوری ز تو تقدیر ما شد؟

●[ اِی خوبِ من بیـــــا. . . ] ●

عزیزِ دلم:
به روی ندیده ات قسم ،چشمانِ عاشقم در پِی واژه ای می گردند تا نامِ زیبایت را صدا كنند ..

اما چه كند واژه ها و
چه بی معناست هر واژه ای در برابرِ معنای وجودت ...

از مهربانی « م » می چینم ...

از هدایت « ه » را ...

از دادگری « د » را ...

و از یوسف گمگشته « ی » را ...

و گاهی كـه دِلــــــــ♥ــــــم به اندازه ی تمام غروب های جمعه می گیرد ...
و من از تراكمِ سیاهِ ابرها می ترسم ...

و هیچ كس مهربانتر از تو نیست...
صدایت می زنم:
كجاست آن یوسف گمگشتـه، مهربانی كه چراغ هدایت بـه دست در زمین دادگری كند ؟؟!
كجاست مهـــــــــدی ... ؟؟!

مرا دریـــــــــــــــــــــــــــــــــــــاب ...

در انتظارت هستم و خواهم بود ...
بیا ...
بیا ...

مهدیــــــــــا دلِ شكسته ام را بـه تــــــ♥ــــو می سپارم ... دلــــــدارم تو باش...

ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیه نور
سوگند به زخم های سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر می گردد
مهدی به میان شیعه برمی گردد

مهدی جان :

مدتی هست که ظرف گله ام سر رفته
خودم از دست خودم حوصله ام سر رفته

نه امید است به من تا که امیدت باشم
نه مفیدم که مگر«شیخ مفیدت» باشم

دلم آن دل که خودت دست دلم دادی نیست
نفسم آن نفس پنجره فولادی نیست

نیتم پاک نشد فال دلم خوب شود
باز با روضه مگر ، حال دلم خوب شود ............


:hamdel::hamdel::hamdel:

ازفکرگناه پاک بودن عشق است

ازهجرتوسینه چاک بودن عشق است

آن لحظه که راه می روی آقاجان

زیرقدم تو خاک بودن عشق است

:Mohabbat:

دارد زمان آمدنت دیر میشود
دارد جوان سینه زنت پیر میشود
شاید بر اثر گریه های شماست
هر هفته غروب جمعه دلگیر میشود

پیرمردی تو حرم امام رضا به جوانی گفت : سواد ندارم، برام زیارتنامه بخوان
جوان شروع کرد به خوانـدن زیارتنامه
السَّلامُ عَلَیْکَ یا بْنَ رَسُولِ اللّهِ .
سلام داد به معصومین تا امام عسکری(ع).
جوان پرسیـد : امام زمانت را میشناسی؟
پیرمرد جواب داد : چرا نشناسم؟
جوان گفت : پــس سلام کن.
پیرمرد دستش را روی سینـه اش گذاشت و گفت
السَّلامُ عَلَیْکَ یا حجة بن الحسـن العسکری
جوان نگاهی به پیرمرد کرد و لبخند زد و گفت:
«و علیک السلام و رحمة الله و برکاتة»
مبادا امام زمان کنارمان باشد و او را نشناسیم .

پیرمردی تو حرم امام رضا به جوانی گفت : سواد ندارم، برام زیارتنامه بخوان
جوان شروع کرد به خوانـدن زیارتنامه
السَّلامُ عَلَیْکَ یا بْنَ رَسُولِ اللّهِ .
سلام داد به معصومین تا امام عسکری(ع).
جوان پرسیـد : امام زمانت را میشناسی؟
پیرمرد جواب داد : چرا نشناسم؟
جوان گفت : پــس سلام کن.
پیرمرد دستش را روی سینـه اش گذاشت و گفت
السَّلامُ عَلَیْکَ یا حجة بن الحسـن العسکری
جوان نگاهی به پیرمرد کرد و لبخند زد و گفت:
«و علیک السلام و رحمة الله و برکاتة»
مبادا امام زمان کنارمان باشد و او را نشناسیم .

پیرمردی تو حرم امام رضا به جوانی گفت : سواد ندارم، برام زیارتنامه بخوان
جوان شروع کرد به خوانـدن زیارتنامه
السَّلامُ عَلَیْکَ یا بْنَ رَسُولِ اللّهِ .
سلام داد به معصومین تا امام عسکری(ع).
جوان پرسیـد : امام زمانت را میشناسی؟
پیرمرد جواب داد : چرا نشناسم؟
جوان گفت : پــس سلام کن.
پیرمرد دستش را روی سینـه اش گذاشت و گفت
السَّلامُ عَلَیْکَ یا حجة بن الحسـن العسکری
جوان نگاهی به پیرمرد کرد و لبخند زد و گفت:
«و علیک السلام و رحمة الله و برکاتة»
مبادا امام زمان کنارمان باشد و او را نشناسیم .

[="Pink"]

با اینکه روضه خوانم و میخوانم از شما

فهمیده ام که هیچ نمیدانم از شما

یا ایها العزیز ذلیل معاصی ام

باید ز شرم چهره بپوشانم از شما

میترسم از رسیدن آن جمعه ای که من

جای سلام، روی برگردانم از شما

[/]

[TD="class: b"]یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
[/TD]
[TD="class: b"]کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]این دل غمدیده حالش به شود دل بد مکن
[/TD]
[TD="class: b"]وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
[/TD]
[TD="class: b"]چتر گل در سر کشی ای مرغ خوش خوان غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت[/TD]
[TD="class: b"]دائما یک سان نباشد حال دوران غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب
[/TD]
[TD="class: b"]باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
[/TD]
[TD="class: b"]چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم[/TD]
[TD="class: b"]سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید[/TD]
[TD="class: b"]هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
[/TD]
[TD="class: b"]حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب[/TD]
[TD="class: b"]جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور[/TD]
:Gol:
:Gol:
:Gol:
:Gol:
:Gol:
:Gol:
:Gol:
:Gol:
:Gol:

[h=1]سلام برآل یس[/h]

سلام بر «آل یاسین»!
این اوّلین سلام من است، این گونه بر تو و خاندان تو سلام می کنم. شما «آل یاسین» هستید.
خدا در قرآن، پیامبر را «یاسین» نامیده است، و شما هم خاندان او هستید، «آل یاسین»، همان «آل محمّد» است. آری! «یاسین» نامی از نام های پیامبر می باشد.
من در روز بارها و بارها بر شما درود می فرستم، در تشهّد نماز می گویم: «اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد، بار خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود بفرست».
می دانم وقتی صلوات می فرستم، خداوند رحمت خود را بر من نازل می کند، صلوات نور است و باعث روشن شدن دل من می شود و تاریکی ها را از دل می زداید.
من در اینجا، به چهارده معصوم پاک سلام و درود می فرستم.
سلام من بر پیامبر صلی الله علیه واله وسلم، علی، فاطمه، حسن، حسین و همه امامان معصوم علیهم السلام که از نسل حسین علیه السلام هستند.
مهدی جان! سلام بر تو که مرا به سوی خدا فرا می خوانی!
تو دست مرا می گیری و به سوی خدا می بری. فقط تو هستی که می توانی راه خدا را به من نشان بدهی، راهی که درست است و هیچ گمراهی ندارد.
تو هدایت گر همه آفریده های خدا هستی، فرشتگان هم اگر بخواهند به خدا نزدیک شوند، باید نزد تو بیایند. تو حجّت خدا بر همه هستی.
علم و دانش تو فراتر از دیگران است، خدا به تو مقامی بس بزرگ داده است و برای همین است که تو می توانی همه را به سوی خدا ببری.

مهدی جان! سلام بر تو که مرا به سوی خدا فرا می خوانی! تو دست مرا می گیری و به سوی خدا می بری. فقط تو هستی که می توانی راه خدا را به من نشان بدهی، راهی که درست است و هیچ گمراهی ندارد

آری! در جهان هستی، معلّمی همچون تو پیدا نمی شود، هر کس بخواهد به کمال و رستگاری برسد، باید شاگردی تو را بنماید، همان گونه که فرشتگان همه از تو درس آموخته اند.
خدا نور تو را قبل از خلقت آسمان ها و زمین آفرید، آن وقتی که هنوز خدا عرش خود را هم خلق نکرده بود.
آری! وقتی خدا اراده کرد که جهان هستی را بیافریند، ابتدا نوری آفرید. آن نور، حقیقت شما بود. تو و پدران پاک تو، نوری واحد هستید.
شما بودید و غیر از شما هیچ آفریده دیگری نبود، آن روز، شما حمد و ستایش خدا را می گفتید. چهارده هزار سال بعد از آن، خداوند عرش خود را آفرید، آن وقت نور شما را در عرش خود قرار داد.

می دانم وقتی صلوات می فرستم، خداوند رحمت خود را بر من نازل می کند، صلوات نور است و باعث روشن شدن دل من می شود و تاریکی ها را از دل می زداید

آری! من سخن از خلقت نور شما می گویم، سخن در مورد خلقت جسم شما نیست، خدا نور شما را خلق کرد و هزاران سال بعد زمین را آفرید و سپس جسم شما را خلق کرد.
سخن من پیرامون آفرینش نور شماست، نوری که جسم نبود، آن نور، در واقع، روح شما بود، روح، از جنس خاک نیست، این جسم است که از خاک آفریده شده است. خداوند روح شما را هزاران سال قبل از خلقت عرش خود آفرید.
نور شما سالیان سال، در عرش خدا و ملکوت خدا بود، نور شما در آنجا عبادت خدا را می نمود، بعد از آن خدا بر بندگانش منّت نهاد و شما را به این دنیای خاکی آورد.
شما آمده اید تا راه خدا را نشان ما بدهید، آمده اید تا این دنیای تاریک را با نور خود روشن کنید، آمده اید تا دستگیری کنید و همه را به سعادت و رستگاری برسانید.

سلام اقا

سلام مولای عاطفه
.
.
میدانم غایبم

مثل همیشه

نمیگویم بر من خرده نگیر

ولی چون منی ارزش ناراحتی مولایم را ندارد

کاش می اموختم چه گونه دردی نباشم بر دردهایتان

السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه

آقا سلام،باز منم،خاک پایتان،
دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان!

در این کلاس سرد، حضور شما واجب است.
این بار چندم است که استاد غایب است؟

نرگس شکفته است، تو را داد می زند
آقا بیا که فاصله فریاد می زند

این روزها نمی شود اندوهگین نبود
دلواپس نهایت تلخ زمین نبود
تب کرده مادرم ز غمت مدتی مدید
هذیان مادرم شده "آقا خوش آمدید"
امضاء:دو چشم خیس و دلی در هوایتان
دیوانه ای که لک زده قلبش برایتانّ

آقا سلام،باز منم،خاک پایتان،
دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان!

در این کلاس سرد، حضور شما واجب است.
این بار چندم است که استاد غایب است؟

نرگس شکفته است، تو را داد می زند
آقا بیا که فاصله فریاد می زند

این روزها نمی شود اندوهگین نبود
دلواپس نهایت تلخ زمین نبود
تب کرده مادرم ز غمت مدتی مدید
هذیان مادرم شده "آقا خوش آمدید"
امضاء:دو چشم خیس و دلی در هوایتان
دیوانه ای که لک زده قلبش برایتانّ

آقا سلام،باز منم،خاک پایتان،
دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان!

در این کلاس سرد، حضور شما واجب است.
این بار چندم است که استاد غایب است؟

نرگس شکفته است، تو را داد می زند
آقا بیا که فاصله فریاد می زند

این روزها نمی شود اندوهگین نبود
دلواپس نهایت تلخ زمین نبود
تب کرده مادرم ز غمت مدتی مدید
هذیان مادرم شده "آقا خوش آمدید"
امضاء:دو چشم خیس و دلی در هوایتان
دیوانه ای که لک زده قلبش برایتانّ

جهت دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد

نگهم خواب ندارد

قلمم گوشه ی دفتر غزل ناب ندارد

همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق دیوانه دلسوخته ارباب ندارد؟؟

تو کجایی ؟

شده ام باز هوایی

چه شود جمعه ی این هفته بیایی ؟

به جمالتبه جلالتدل ما را بربایی

برگرد که بر بهارمان میخندند
یک عده به حال زارمان میخندند

انقدر نبودنت به طول انجامید
دارند به انتظارمان میخندند

برگرد که بر بهارمان میخندند
یک عده به حال زارمان میخندند

انقدر نبودنت به طول انجامید
دارند به انتظارمان میخندند

برگرد که بر بهارمان میخندند
یک عده به حال زارمان میخندند

انقدر نبودنت به طول انجامید
دارند به انتظارمان میخندند

بار پروردگارا این آن اینگونه دعا خواهم کرد خدایا به جاه پروردگاریت قسم که رضایت دل مهدی را نسیب دنیا و قلب وآخرت همه ما بگردان **************************************** وضع ما آنقدر خراب است که امدنت معجزه بپا میکند کمک کن وقتی آمدی تن بی ارزش من سپر قد رعنای تو باشد

بار پروردگارا این آن اینگونه دعا خواهم کرد خدایا به جاه پروردگاریت قسم که رضایت دل مهدی را نصیب دنیا و قلب وآخرت همه ما بگردان **************************************** وضع ما آنقدر خراب است که امدنت معجزه بپا میکند کمک کن وقتی آمدی تن بی ارزش من سپر قد رعنای تو باشد

بار پروردگارا این آن اینگونه دعا خواهم کرد
خدایا به جاه پروردگاریت قسم
که رضایت دل مهدی را
نصیب دنیا و قلب
وآخرت همه ما
بگردان
****************************************
وضع ما آنقدر خراب است که امدنت معجزه بپا میکند کمک کن وقتی آمدی
تن بی ارزش من سپر قد رعنای تو باشد

بار پروردگارا این آن اینگونه دعا خواهم کرد
خدایا به جاه پروردگاریت قسم
که رضایت دل مهدی را
نصیب دنیا و قلب
وآخرت همه ما
بگردان
****************************************
وضع ما آنقدر خراب است که امدنت معجزه بپا میکند کمک کن وقتی آمدی
تن بی ارزش من سپر قد رعنای تو باشد

آقا جان یوسف زهرا !!!

بے تو تا دنیاست دنیایے نداریم ....
چون سنگ خاموشیم و غوغایے نداریم ..
در این سایه سار ظهر گرم بے ترحم ...
جز سایه دستان تو جایے نداریم ....
--------------------
السلام علیک یا بقیة الله فے ارضه

اللـــــهم عجل لولیک الــــــفرج

به نام خدا

آن روز که ویرانه بکردی دل و دین را

آشفته بکردی چو دلم عرش برین را

یک دم ننشستی که دهم شرح فراقت

بیچاره حبیبه چه کند قلب حزین را ؟

دیوانه نشد دل که به زنجیر ببندیش

دل نیست نشانه که زنی تیر و کمین را

ای پادشه حسن ولی الله اعظم

من گشته ام اندر پی تو کل زمین را