جمع بندی خلقت آدم (آیه 30 سوره بقره)
تبهای اولیه
سلام
تو کتاب مروجالذهب - 2 جلد اول صفحه 21 نوشته آنگاه خدا خواست آدم را بیافریند و بفرشتگان گفت : در زمین جانشینی پدید خواهم کرد. گفتند پروردگارا این جانشین کیست؟ گفت : بازماندگان خواهد داشت که در زمین تباهی کنند و حسد ورزند و همدیگر را بکشند
آیه اش تو قران(آیه 30 سوره بقره) اینه :
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ
(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نمایندهای] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آیا کسی را در آن قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟! (زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا میآوریم، و تو را تقدیس میکنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقی را میدانم که شما نمیدانید.»(2:30)
مروج الذهب اینو اضافه کرده : " گفت : بازماندگان خواهد داشت که در زمین تباهی کنند و حسد ورزند و همدیگر را بکشند"
آیت الله مکارم هم اینو اضافه کرده : " زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند"
سوال اینجاست که فرشتگان با چه پیش زمینه ذهنی گفتند پروردگارا! آیا کسی را در آن قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟!
آیت الله مکارم بر چه اساسی نوشته اند که زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند"؟
سوال دوم اینکه چرا در کتاب مروج الذهب نوشته شده گفت : بازماندگان خواهد داشت که در زمین تباهی کنند و حسد ورزند و همدیگر را بکشند؟
با تشکر
بسم الله الرحمن الرحيم
عرض سلام و ادب دارم خدمت دوست محترم و بزرگوار
دوست عزيز من به دو سوال شما جدا گانه و در دو پست پاسخ خواهم داد :
ابتدا سوال اول که فرموده بوديد: « آیت الله مکارم بر چه اساسی نوشته اند که زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند"؟»
فرمايش شما کاملن درست است اما آيت الله مکارم اين بحث را تنها در ترجمه آيه مي آورند و آن هم در قسمت پرانتز اما در ذيل آيه در تفسير نمونه اگر دقت کنيد هيچ اظهار
نظر قطعي در مورد اين نظر نمي کنند بلکه نظر ايشان در خصوص اين که فرشتگان از کجا مي دانستند انسان ها در زمين فساد مي کنند اين نظر را تنها در قالب يک احتمال قابل طرح از سوي برخي از
مفسران مطرح مي کند اما آن را صد درصد نمي پذيرد و اصلن به اين موضوع که آيا واقعيت دارد اين مساله يا خير نمي پردازد بلکه به هدف مورد اشاره خود در تفسير اين آيه اشاره مي کند و مي گويد:
«...بعضى ديگر از مفسران معتقدند پيشگويى فرشتگان بخاطر آن بوده كه آدم نخستين مخلوق روى زمين نبود، بلكه پيش از او نيز مخلوقات دگرى بودند كه به نزاع و خونريزى پرداختند پرونده سوء پيشينه آنها سبب بدگمانى فرشتگان نسبت به نسل آدم شد! اين تفسيرهاى سهگانه چندان منافاتى با هم ندارند يعنى ممكن است همه اين امور سبب توجه فرشتگان به اين مطلب شده باشد، و اتفاقا اين يك واقعيت بود كه آنها بيان داشتند، و لذا خداوند هم در پاسخ هرگز آن را انكار نفرمود، بلكه اشاره كرد در كنار اين واقعيت، واقعيتهاى مهمترى در باره انسان و مقام او وجود دارد كه فرشتگان از آن آگاه نيستند! آنها فكر مىكردند اگر هدف عبوديت و بندگى است كه ما مصداق كامل آن هستيم، همواره غرق در عبادتيم و از همه كس سزاوارتر به خلافت! بىخبر از اين كه عبادت آنها با توجه به اين كه شهوت و غضب و خواستهاى گوناگون در وجودشان راه ندارد با عبادت و بندگى اين انسان كه اميال و شهوات او را احاطه كرده و شيطان از هر سو او را وسوسه مىكند تفاوت فراوانى دارد، اطاعت و فرمانبردارى اين موجود طوفان زده كجا، و عبادت آن ساحلنشينان آرام و سبكبار كجا؟! آنها چه مىدانستند كه از نسل اين آدم پيامبرانى همچون محمد و ابراهيم و نوح
و موسى و عيسى ع و امامانى همچون ائمه اهل بيت ع و بندگان صالح و شهيدان جانباز و مردان و زنانى كه همه هستى خود را عاشقانه در راه خدا مىدهند قدم به عرصه وجود خواهند گذاشت، افرادى كه گاه فقط يك ساعت تفكر آنها برابر با سالها عبادت فرشتگان است! قابل توجه اين كه فرشتگان روى سه مساله در باره صفات خودشان تكيه كردند....» ( تفسير نمونه ، ج1، ص174و175)
بنابراين استاد مکارم شيرازي اين قول را تنها مطرح کرده اند و در صدد پذيرش آن نبوده اند زيرا همان گونه که در سطور فوق مي خوانيد به اين وقل استناد ننموده اند .
بسم الله الرحمن الرحيم
اما در مورد سوال دوم شما که فرموده بوديد: « سوال دوم اینکه چرا در کتاب مروج الذهب نوشته شده گفت : بازماندگان خواهد داشت که در زمین تباهی کنند و حسد ورزند و همدیگر را بکشند؟»
بايد خدمت شما دوست عزيز عرض کنم که اصل کتاب « مروج الذهب» کتابي است با رويکرد کاملن تاريخي است و از اين جهت نبايد انتظار داشت که اقوال تفسيري آن دقيق و بر اساس ساير آيات
و روايات و يا استنباطهاي دقيق قرآن شناسانه باشد .
بنابراين صاحب اين کتاب ، چون يک تاريخ پژوه بوده است، سعي کرده است تا اطلاعات تاريخي خود را در ذيل آيات قران بيان دارد بدون اين که به تفسير دقيق آيات التزامي داشته باشد.
اما اين که وي در مطالعات تاريخي خود از کجا و چگونه به اين نتيجه رسيده است که بشر قبل از خلقت آدم در زمين ، بازماندگاني داشته است به نظر لازم است تا توسط متخصصان آثار وي
و پژوهندگان تاريخ بررسي شود.
در آثار روايي ما، به اين مطلب استناد شده است که اين علم ملائکه به اين که آدم در زمين فساد مي کند ، به دليل اين بود که جن ، که قبل از انسان
آفريده شده است ، فساد کرد و از راه قياس، انسان نيز اين فساد را انجام خواهد داد. تفسير . منبع: نهج البيان عن كشف معاني القرآن، ج1، ص: 116
گاه گفته مى شود خداوند قبلا آينده انسان را بطور اجمال براى آنها بيان فرموده بود، در حالى كه بعضى احتمال داده اند ملائكه خودشان اين مطلب را از كلمه" فِي الْأَرْضِ" (در روى زمين) دريافته بودند، زيرا مىدانستند انسان از خاك آفريده مىشود و ماده بخاطر محدوديتى كه دارد طبعا مركز نزاع و تزاحم است، چه اين كه جهان محدود مادى، طبع زياده طلب انسانها را نمىتواند اشباع كند، حتى اگر همه دنيا را به يك فرد بدهند باز ممكن است سير نشود، اين وضع مخصوصا در صورتى كه توام با احساس مسئوليت كافى نباشد سبب فساد و خونريزى مىشود.
بعضى ديگر از مفسران معتقدند پيشگويى فرشتگان بخاطر آن بوده كه آدم نخستين مخلوق روى زمين نبود، بلكه پيش از او نيز مخلوقات دگرى بودند كه به نزاع و خونريزى پرداختند پرونده سوء پيشينه آنها سبب بدگمانى فرشتگان نسبت به نسل آدم شد!
اين تفسيرهاى سه گانه چندان منافاتى با هم ندارند يعنى ممكن است همه اين امور سبب توجه فرشتگان به اين مطلب شده باشد، و اتفاقا اين يك واقعيت بود كه آنها بيان داشتند، و لذا خداوند هم در پاسخ هرگز آن را انكار نفرمود، بلكه اشاره كرد در كنار اين واقعيت، واقعيتهاى مهمترى در باره انسان و مقام او وجود دارد كه فرشتگان از آن آگاه نيستند! آنها فكر مىكردند اگر هدف عبوديت و بندگى است كه ما مصداق كامل آن هستيم، همواره غرق در عبادتيم و از همه كس سزاوارتر به خلافت! بىخبر از اين كه عبادت آنها با توجه به اين كه شهوت و غضب و خواستهاى گوناگون در وجودشان راه ندارد با عبادت و بندگى اين انسان كه اميال و شهوات او را احاطه كرده و شيطان از هر سو او را وسوسه مىكند تفاوت فراوانى دارد، اطاعت و فرمانبردارى اين موجود طوفان زده كجا، و عبادت آن ساحلنشينان آرام و سبكبار كجا؟! آنها چه مىدانستند كه از نسل اين آدم پيامبرانى همچون محمد و ابراهيم و نوح و موسى و عيسى ع و امامانى همچون ائمه اهل بيت ع و بندگان صالح و شهيدان جانباز و مردان و زنانى كه همه هستى خود را عاشقانه در راه خدا مىدهند قدم به عرصه وجود خواهند گذاشت، افرادى كه گاه فقط يك ساعت تفكر آنها برابر با سالها عبادت فرشتگان است!
عن ابى جعفر عليه السلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السلام:
ان الله تبارك و تعالى لما أحب أن يخلق خلقا بيده و ذلك بعد مضى الجن و النسناس في الأرض سبعة آلاف سنة، قال، و لما كان من شأنه أن يخلق آدم عليه السلام للذي أراد من التدبير و التقدير لما هو مكونه في السموات و الأرض و علمه لما أراد من ذلك كله كشط عن أطباق السموات «2» ثم قال للملائكة: انظروا الى أهل الأرض من خلقي من الجن و النسناس، فلما رأوا ما يعملون فيها من المعاصي و سفك الدماء و الفساد في الأرض بغير الحق عظم ذلك عليهم، و غضبوا لله و اسفرا على أهل الأرض و لم يملكوا غضبهم ان قالوا يا رب أنت العزيز القادر الجبار القاهر العظيم الشأن، و هذا خلقك الضعيف الذليل في أرضك يتقلبون في قبضتك، و يعيشون برزقك و يستمتعون بعافيتك، و هم يعصونك بمثل هذه الذنوب العظام لا تأسف و لا تغضب و لا تنتقم لنفسك لما تسمع منهم و ترى، و قد عظم ذلك علينا و أكبرناه فيك، فلما سمع الله ذلك من الملئكة قال انى جاعل في الأرض خليفة لي عليهم فيكون حجة لي عليهم في ارضى على خلقي، فقالت الملئكة سبحانك «أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ» قالوا: فاجعله منا فإنا لا نفسد في الأرض و لا نسفك الدماء، قال الله جل جلاله: يا ملائكتي انى اعلم ما لا تعلمون انى أريد أن أخلق خلقا بيدي اجعل ذريته أنبياء مرسلين و عبادا صالحين. و أئمة مهتدين اجعلهم خلفائي على خلقي في ارضى ينهونهم عن المعاصي و ينذرونهم عذابي، و يهدونهم الى طاعتي، و يسلكون بهم الى طريق سبيلي و اجعلهم حجة لي عذرا أو نذرا و أبين النسناس من ارضى فاطهرها منهم و انقل مردة الجن العصاة عن بريتي و خلقي و خيرتي و أسكنهم في الهواء و في أقطار الأرض الا يجأرون نسل خلقي: و اجعل بين الجن و بين خلقي حجابا، و لا يرى نسل خلقي الجن و لا يؤانسوهم و لا يخالطونهم و لا يجالسونهم فمن عصاني من نسل خلقي الذين اصطفيتهم لنفسي أسكنتهم مساكن العصاة و أوردتهم مواردهم و لا أبالي، فقالت الملئكة: يا ربنا افعل ما شئت لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ و تمام الحديث متصلا بهذا مذكور في الحجر عند قوله تعالى: «إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ»
محمّد بن الحسن مىگويد محمّد بن حسن صفّار، از احمد بن محمّد بن عيسى، از حسن بن محبوب، از عمرو بن ابى مقدام از جابر، از حضرت ابى جعفر عليه السّلام نقل كرده كه آن جناب فرمودند:
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمودند:
هفت هزار سال بعد از ايجاد جنّ و نسناس در روى زمين حقّ تبارك و تعالى اراده نمود كه با قدرت بيكرانش خلائق و انسانها را بيافريند.
سپس حضرت فرمودند: و چون شأن و اراده حقّ تعالى تعلّق گرفت كه جناب آدم عليه السّلام را به منظور تدبير و تقدير در آسمانها و زمين كه خواستهاش بود بيافريند و خودش از اراده و آنچه متعلّق به آن بود آگاه و عالم بود لا جرم پرده و حجاب را از طبقات آسمانها كنار زد، سپس به فرشتگان فرمود: به اهل زمين و مخلوقاتم اعم از جنّ و نسناس بنگريد.
وقتى ايشان به اهل زمين نگريسته و معاصى و خونريزىها و فسادشان در زمين را مشاهده كردند اين معنا بر ايشان گران آمده و سخت برآشفتند و بر اهل زمين تأسّف خوردند و چنان حالت غضب بر ايشان عارض گشت كه ديگر مالك آن نبوده و اختيار از آنها سلب گرديد لذا به درگاه الهى ناليده و عرضه داشتند:
پروردگارا تو صاحب عزّت و قدرت بوده، جبّار و غالب بر هر چيزى بوده و عظيم الشأن مىباشى و اينها مخلوقات ضعيف و ذليل تو هستند كه در زمين بوده و تمام تصرّفات و حركاتشان در قبضه قدرت تو بوده، با روزى تو زندگانى كرده و با عافيت و سلامتى كه تو به ايشان دادهاى از نعمتهايت بهرهمند مىشوند ايشان با اين گناهان بزرگ و ارتكاب مخالفتها معصيت و نافرمانى تو را مىنمايند پس چرا از اين عصيان متأسف نشده و غضبناك و خشمگين نگشته و انتقام خود را از ايشان نمىگيرى و آنچه از ايشان شنيده و مىبينى بر تو گران و سخت نمىآيد در حالى كه بر ما بسيار بزرگ و عظيم جلوه مىكند.
وقتى حقّ عزّ و جلّ اين سخنان را از فرشتگان شنيد فرمود:
من در زمين خليفه خود را بر ايشان حجّت قرار دادهام.
فرشتگان عرضه داشتند: پروردگارا تو پاك و منزّه هستى، امّا كسى را در زمين حجّت قرار مىدهى كه فساد كرده و خونريزى مىنمايد!! در حالى كه ما تو را تسبيح و تقديس مىنماييم پس چرا از ما خليفه معيّن ننمودى؟ باز در ادامه سخنانشان عرضه داشتند: حجّت را از ما قرار بده كه نه در زمين فساد نموده و نه خونريزى مىكنيم
حقّ جلّ جلاله فرمود: اى فرشتگان من، آنچه من مىدانم شما نمىدانيد، مىخواهم با قدرتم مخلوقى بيافرينم كه فرزندانش انبياء و فرستادگانم به سوى خلق بوده و جملگى بندگان صالح و پيشوايان مردم باشند.
ايشان را در زمين خليفه و جانشينهاى خودم نمودم، وظيفه آنها اين است كه بندگانم را از معاصى باز داشته و از عذابم ترسانده و به اطاعتم راهنمايى كنند، بندگان به واسطه ايشان طريق مرا مىپيمايند، ايشان حجّت من بوده كه براى نيكان عذر و براى بدان بيم و تهديد مىباشند طائفه نسناس را از زمين بيرون نموده و آن را از ايشان پاك خواهم گردانيد و نيز سركشان از جنّ را از ميان مخلوقات و مردمان و نيكان بيرون برده و در فضاء و نقاط دوردست زمين ساكنشان نموده به طورى كه مجاور و با مخلوقاتم نباشند، بين جنّ و مخلوقاتم حجاب قرار داده تا مخلوقاتم آنها را رؤيت نكرده و با ايشان انس نگرفته و آميزش ننموده و همنشينى نكنند حال مخلوقاتى كه عصيان مرا نمايند ايشان را در منازل سرپيچان مسكن داده و در جاى ايشان واردشان نموده و هيچ باكى از آن ندارم.
فرشتگان عرضه داشتند:
پروردگارا آنچه خواهى بجا آور غير از آنچه به ما ياد دادهاى چيز ديگرى را ما ندانسته و تو عليم و حكيم هستى.
خداوند عزّ و جلّ به فرشتگان فرمود: من از گل و لاى سالخورده و سياه و بد بوى تغيير يافته شده انسانى را آفريده و پس از آن كه آن را آراسته و از روح خويش در آن دميدم همه بر او سجده كنيد.
البتّه اين فرمان و امر حقّ تعالى به ملائكه مبتنى بر لزوم سجده به جناب آدم عليه السّلام زمانى صادر شد كه آدم هنوز خلق نشده بود و امر مزبور احتجاج و اقامه برهانى بود از ناحيه بارى تعالى بر فرشتگان سپس امام عليه السّلام فرمودند:
حقّ تعالى مشتى از آب شيرين فرات را برداشت و آن را به صدا آورد سپس آب منجمد شد، بعد حقّ تعالى خطاب به آن نمود و فرمود:
از تو انبياء و رسولان و بندگان نيكوكار و پيشوايانى كه ديگران را به بهشت دعوت نموده و تابعين آنها تا روز قيامت را آفريده و باكى از آن ندارم چه آن كه من ازفعلى كه انجام مىدهم مورد سؤال واقع نشده بلكه خلائق مسئول مىباشند.
و نيز مشتى از آب شور و تلخ را برداشت و آن را به صدا آورد، سپس آب منجمد گرديد بعد حقّ تعالى به آن فرمود: جبّارين و فراعنه و طاغيان و اعوان شياطين و كسانى كه ديگران را به دوزخ دعوت مىكنند تا روز قيامت و اتباعشان را از تو مىآفرينم و باكى ندارم زيرا از فعلى كه انجام مىدهم مورد سؤال واقع نشده و اين مخلوقات هستند كه مسئول مىباشند.
امام عليه السّلام فرمودند:
البتّه حقّ عزّ و جلّ در خطاب با آب شور و تلخ كه اصحاب شمال را از آن آفريد بداء «1» را شرط فرمود ولى در خطاب با آب شيرين كه منشأ آفريدن اصحاب يمين است اين شرط را نياورد.
سپس دو آب شيرين و شور را با هم ممزوج نمود و بعد آن را به صدا آورد و به دنبالش آب ممزوج را جلو عرش ريخت و اين دو آب حاصل طعام و شرابى است كه اصل آن طعام و شراب از گل انتزاع شده است، سپس خداوند متعال به فرشتگان چهارگانه يعنى: شمال، دبور، صبا و جنوب فرمان داد كه بر سلاله طين (يعنى همان حاصل طعام و شراب مزبور) تاخته و آن را گوارا و بعد پرورشش داده و سپس سخت و محكمش نموده و به دنبالش قطعه، قطعه و تكّه، تكّهاش كرده و در آن قطعات و تكّهها طبايع چهارگانه «3» يعنى: باد، تلخى، خون و بلغم «4» را جارى كنند.
امام عليه السّلام فرمودند: فرشتگان بر آن سلاله طين جولان نموده و تاخت آورده و طبايع چهارگانه مزبور را در آنها جارى ساختند.
سپس حضرت فرمودند: باد از ميان طبايع چهارگانه از طرف فرشته شمال در بدن جارى شد و بلغم از ناحيه صبا، و تلخى (مرّه) از جانب دبور و خون از ناحيه جنوب در بدن و هيكل انسانى جارى گرديدند و بدين ترتيب روح مستقل و بدن كامل گرديد.
سپس حضرت فرمودند: از ناحيه باد، حبّ حيات و طول آرزو و حرص و ازجانب بلغم حبّ طعام و شراب و لمس اشياء نرم و دوست داشتن رفاقت و از طرف تلخى (صفراء) غضب و سفاهت و شيطنت و ستمگرى و طغيان و شتابزدگى و از ناحيه خون حبّ زنان و لذّات و مرتكب شدن محارم و تبعيّت از شهوات براى اين روح و بدن لازم گرديد.
عمرو مىگويد: جابر گفت: حضرت ابو جعفر عليه السّلام فرمودند: اين روايت را ما در كتابى از كتابهاى امير المؤمنين على عليه السّلام يافتيم.
سلام
شاید بتوان طبق آیه شریفه "کل یوم هو فی شأن" ، پذیرفت که قبل از خلقت آدم (ع) ، آدمیان دیگری روی زمین بوده اند. حتی علامه طباطبایی در جایی بیان فرموده که از کلمات معصومین (ع) استفاده می شود ( البته نه به صراحت) که قبل از آفرینش این زمین و آسمان ، زمین و آسمان دیگری آفریده شده بود و قبل از آفرینش آن ، باز هم زمین و آسمان دیگری بود و ... و پس از برپایی روز قیامت و به هم خوردن نظام این زمین و آسمان ، باز زمین و آسمان دیگری برپا خواهد شد و ...
بعضى ديگر از مفسران معتقدند پيشگويى فرشتگان بخاطر آن بوده كه آدم نخستين مخلوق روى زمين نبود، بلكه پيش از او نيز مخلوقات دگرى بودند كه به نزاع و خونريزى پرداختند پرونده سوء پيشينه آنها سبب بدگمانى فرشتگان نسبت به نسل آدم شد!
این مفسران بیان نکرده اند که آیا آن مخلوقات ، هدایت تشریعی داشته اند و بعثت انبیاء برای آنها صورت می گرفته است یا خیر؟
اگر هدایت تشریعی ( بعثت انبیاء ) در کار نبوده است ، پس نمی توان آن مخلوقات را انسان دانست. زیرا انسان ، موجود مکلف است و لازمه مکلف بودن او ، بعثت انبیاء است. در این صورت ، آن موجودات سابق ، نوعی حیوان بوده اند.
هم اکنون در سایتی می خواندم:
عمر حضرت آدم (ع) 1000 سال بوده است. فاصله میان مرگ او و طوفان نوح (ع) هزار و دویست و چهل و دو سال بود و فاصله میان طوفان نوح (ع) و مرگ او سیصد و پنجاه سال. و میان نوح و ابراهیم (ع) دو هزار و دویست سال. و میان ابراهیم (ع) و موسی (ع) نهصد سال و میان موسی (ع) و داود(ع) پانصد سال و میان داود (ع) و عیسی (ع) هزار و دویست سال پس بین موسی و عیسی (ع) هزار و هفتصد سال، و میان عیسی (ع) و حضرت محمد (ص) ششصد و بیست سال. پس بدین گونه از روزگار آدم تا محمد (ص) هفت هزار و هشتصد سال بوده است.
نقل از: http://islamquest.net/fa/archive/question/fa2369
در حالیکه من شجره نامه پدربزرگم را که از نام خودش شروع می شود و پدرانش را پشت سر هم ذکر می کند تا به نام پیامبر خاتم (ص) می رسد و سپس ادامه می دهد تا به نام آدم ابوالبشر (ع) می رسد ، یکبار شمردم که چند پدر بین پدر بزرگم تا حضرت آدم (ع) فاصله است. به گمانم حدود صد پدر بود ( کمی کمتر یا کمی بیشتر). چگونه در فاصله 7800 سال و 1400 سال (از زمان پیامبر اسلام تا کنون) که جمعا حدود 9200 سال می شود ، فقط حدود صد پدر قرار می گیرد؟
جن ، که قبل از انسانآفريده شده است ، فساد کرد و از راه قياس، انسان نيز اين فساد را انجام خواهد داد.
آیا آیه ای در این زمینه در قران موجود است؟
سلام
شاید بتوان طبق آیه شریفه "کل یوم هو فی شأن" ، پذیرفت که قبل از خلقت آدم (ع) ، آدمیان دیگری روی زمین بوده اند. حتی علامه طباطبایی در جایی بیان فرموده که از کلمات معصومین (ع) استفاده می شود ( البته نه به صراحت) که قبل از آفرینش این زمین و آسمان ، زمین و آسمان دیگری آفریده شده بود و قبل از آفرینش آن ، باز هم زمین و آسمان دیگری بود و ... و پس از برپایی روز قیامت و به هم خوردن نظام این زمین و آسمان ، باز زمین و آسمان دیگری برپا خواهد شد و ...این مفسران بیان نکرده اند که آیا آن مخلوقات ، هدایت تشریعی داشته اند و بعثت انبیاء برای آنها صورت می گرفته است یا خیر؟
اگر هدایت تشریعی ( بعثت انبیاء ) در کار نبوده است ، پس نمی توان آن مخلوقات را انسان دانست. زیرا انسان ، موجود مکلف است و لازمه مکلف بودن او ، بعثت انبیاء است. در این صورت ، آن موجودات سابق ، نوعی حیوان بوده اند.
در پاسخ به این سؤال که آیا اجنه پیامبر داشته اند یا نه؟ باید گفت:
همان طوری که بیان شد، برای اجنّه دو مقطع زمانی مفروض است. یک مقطع زمانی قبل از خلقت بشر و یک مقطع زمانی بعد از خلقت بشر.
در مقطع زمانی دوم؛ یعنی پس از خلقت و آفرینش انسان که مشترک میان جن و انس است (چه قبل از ظهور اسلام و چه بعد از ظهور اسلام) مطابق آنچه که در آیات قرآن مجید آمده است جنیان نیز همانند انسان ها مکلف بوده اند که از پیامبرانی که در میان انسان ها مبعوث شده و از جنس بشر بودند پیروی نمایند.[12] بر همین اساس بسیاری از اجنه به پیامبران الاهی ایمان آورده و گروهی دیگر ایمان نیاورده و کافر شدند.
اما در مقطع زمانی؛ قبل از خلقت بشر، آن هنگامی که خداوند هنوز انسان را خلق نکرده، ولی اجنّه را آفریده بود، آیا برای آگاهی و هدایت اجنّه پیامبرانی مبعوث شده بودند یا خیر؟ و اگر مبعوث شده اند آیا از جنس جن بوده اند؟ در پاسخ می توان گفت: قبل از خلقت حضرت آدم (ع) پیامبرانی از جنس اجنّه در بین آنان وجود داشته است زیرا:
1. از سویی قرآن کریم هدف از آفرینش جن و انس را عبودیت و تکامل می داند و می فرماید: "مانا جن وانس را برای عبادت آفریدم".[13] شکی نیست که رسیدن به مقام واقعی عبودیّت که همان کمال واقعی است بدون تکالیف میسر نیست. از این جهت می توانیم بگوییم که اجنه هم مکلف بوده اند[14] و بر این نکته آیات قرآن هم گواهی می دهند.[15]
و از سویی دیگر روشن است که نمی شود خداوند حکیم جن را مکلف کرده باشد، ولی تکلیف و اجزا و شرایط آن را به آنان نیاموخته و راهنما نفرستاده باشد. بنابراین، تکلیف جن و انس فرع بر ارسال نبی است و تا ارسال پیامبری صورت نگرفته باشد، تکلیف جایز نیست.
2. خداوند عادل و حکیم است و فعل قبیح از عادل حکیم سر نمی زند. چگونه است که خداوند می فرماید: جن و انس را در صورت کوتاهی در انجام وظایف مواخذه و عذاب می نمایم : "دوزخ را از جن و انس همگی (افراد بی ایمان و گنه کار) پر می کنم".[16] آیا ممکن است خداوند عادل و حکیم بدون این که پیامبرانی را به سوی آنها گسیل داشته باشد و با آنان اتمام حجّت کرده باشد،آنها را عذاب کند؟ قطعا جواب منفی است، چرا که عقاب مکلف بدون ارسال نبی و اتمام حجت قبیح است و فعل قبیح از حکیم سر نمی زند. اجنه نیز مشمول این قاعده کلی عقلی هستند. علاوه خود قرآن هم می فرماید: "ما هرگز (قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر این که پیامبری را مبعوث کرده باشیم (تا وظایف شان را بیان کند)[17]، پس قطعا آنها دارای پیامبرانی بوده اند.
3. آیه شریفه: "یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیاتی وَ یُنْذِرُونَکُمْ لِقاءَ یَوْمِکُم هذا...".[18]؛ ای گروه جن و انس آیا پیامبرانی از شما به سوی شما نیامد. تا آیات مرا بر شما بخواند و شما را به ملاقات این روز انذار دهد... .
مفهوم این آیه و احتجاج قاطع آن، به روشنی دلالت دارد که در تمام مقاطع زمانی وجود اجنه، قبل از خلقت حضرت آدم (ع) و بعد از خلقت حضرت آدم (ع) و حتی قبل و بعد از اسلام، پیامبرانی برای آنها بوده است. منتها طبیعی است که قبل از خلقت بشر این پیامبر از جنس خودشان بوده باشد.[19] شاهد این مطلب آیه دیگری است که می فرماید:
"إِنَّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشیراً وَ نَذیراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فیها نَذیرٌ"؛[20] ما تو را بحق براى بشارت و انذار فرستادیم و هر امّتى در گذشته انذارکنندهاى داشته است.
4. در روایت آمده است که یک مرد شامی از حضرت علی (ع) پرسید: آیا خداوند پیامبرانی را به سوی جن فرستاده است؟ امام علی (ع) در پاسخ فرمودند: "آری خداوند پیامبری به نام یوسف برای ارشاد آنان فرستاد، ولی آنها وی را به شهادت رساندند.[21] این روایت نیز به خوبی دلالت دارد که اجنه پیامبرانی مختص به خود داشته اند.
بنابراین، با توجه به آنچه بیان کردیم روشن شد که گروه جن گروهی مکلف و دارای تکلیف بوده و قبل از خلقت بشر پیامبرانی برای ارشاد و هدایت آنان مبعوث شده اند، لکن کیفیت آن برما معلوم نیست.
[/HR]
[12] البته باید توجه داشت که این مسئله در باره حضرت موسی (ع) و پیامبر اسلام قطعی است و در باره بقیه پیامبران از جنس بشر، مفسران دیدگاه های گوناگونی ارائه کرده اند.
رساترین و گویاترین آیات در این مورد آیات 29 و 30 سوره مبارکه احقاف است: "وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلى قَوْمِهِمْ مُنْذِرینَ قالُوا یا قَوْمَنا إِنَّا سَمِعْنا کِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى طَریقٍ مُسْتَقیمٍ"؛ بیاد آور هنگامی که گروهی از جن را به سوی تو متوجه ساختیم که قرآن را استماع کنند وقتی حضور یافتند به یکدیگر گفتند خاموش باشید و گوش فرا دهید (بشنوید) و هنگامی که پایان گرفت به سوی قوم خود بازگشتند و آنها را انذار کردند و به قوم خود گفتند ای قوم! ما کتابی را استماع کردیم که بعد از موسی (ع) نازل شده است و کتب قبل از خود را نیز تایید و تصدیق می کند و...". البته اگر دراین آیه می بینیم که از انجیل اسمی برده نمی شود به خاطر آن است که تورات کتاب اصلی است و مسحیان هم احکام شرایع خود را از آن گرفته و می گیرند، نک: تفسیر نمونه، ج 21، ص 370 . علامه طباطبائی نیز در تفسیر المیزان به صراحت می فرماید: این فراز از آیه مبارکه " انا سمعنا کتاباً انزل من بعد موسی مصدقاً لما بین یدیه"، اشعار بلکه دلالت دارد بر این که جنیان نامبرده مومن بر دین حضرت موسی (ع) و کتاب آن جانب بوده اند، نک: تفسیر المیزان، ج 18، ص 350. در باره مقطع زمانی بعد از اسلام هم آمده است: پیامبر اکرم (ص) از مکه به سوی بازار عکّاظ در طائف آمد تا مردم را که در آن مرکز بزرگ اجتماع کرده بودند، به دین اسلام دعوت کند، اما کسی به دعوت او پاسخ مثبت نداد. در بازگشت به محلی رسید که آن را وادی جن می گفتند. شب را در آن جا ماند و تلاوت آیات قرآن می فرمود. گروهی از جنیان آیات را شنیدند و ایمان آوردند و برای تبلیغ به سوی قوم خود بازگشتند. نک: تفسیر نمونه، ج 25، ص 100، ذیل آیات 1و 2 سوره جن.
البته عده ای از عبارت "رسل منکم" در آیه شریفه: "یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیاتی وَ یُنْذِرُونَکُمْ لِقاءَ یَوْمِکُم هذا..."؛ ای گروه جن و انس آیا پیامبرانی از شما به سوی شما نیامد. تا آیات مرا بر شما بخواند و شما را به ملاقات این روز انذار دهد... خواستند استفاده کنند که پیامبر جنیان بعد از خلقت آدم هم از جنس خودشان بوده است. اگرچه در باره پیامبر اسلام قبول دارند که پیامبر جن و انس بوده است. نک: تفسیر روح البیان، ج 3 ، ص 105؛ اسماعیل حقی بروسوی؛ تفسیر راهنما، ج 5 ، ص 354. ولی عده ای دیگر از مفسران با رد این دیدگاه می گویند:
آنچه از آیات سوره جن به خوبى استفاده مىشود، این است که قرآن و اسلام براى همه، حتى آنها نازل شده، و پیامبر اسلام مبعوث برای همه بوده است، منتها هیچ مانعى ندارد که رسولان و نمایندگان از خود آنها از طرف پیامبر (ص) مامور دعوت آنان بوده باشند و کلمه"منکم" (از شما) دلیل بر آن نیست که پیامبران هر دسته از جنس خودشان خواهند بود؛ زیرا هنگامى که به گروهى گفته شود"، نفراتى از شما ..." این نفرات ممکن است از یک طایفه یا از همه طوایف باشند. نک: تفسیر نمونه، ج 5 ، ص 443، یعنی کلم؛"منکم" بیش از این دلالت ندارد که پیغمبران از جنس مجموع و روى هم رفته همان جن و انسى بودند که به سوى ایشان مبعوث شدند و خداوند پیغمبران را از جنس ملائکه قرار نداد تا امتان ایشان از دیدنشان وحشت نکنند، و کلام ایشان را که همان زبان مادرى خودشان است بفهمند. اما این که براى جن پیغمبرانى از جن و براى انس انبیایى از انس مبعوث کرده باشد، آیه شریفه هیچ گونه دلالتى بر آن ندارد، نک: تفسیر المیزان، ج 7 ، ص 540 ؛ تفسیر منهج الصادقین، ج 3 ، ص 452.
[13] "و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ لیعبدون"، ذاریات ، 56
[14] نک: بحارالأنوار، ج60، ص311.
[15] "أُولئِکَ الَّذِینَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ کانُوا خاسِرِینَ"، احقاف ، 18.
[16] سجده، 13و هود، 119.
[17] اسراء، 15.
[18] انعام، 130.
[19] این نکته طبق نظر عده ای از مفسران از ظهور "رسل منکم " قابل استفاده است و این شامل همه زمان ها می شود، اما زمان حضرت موسی (ع) و پیامبر اسلام (ص) استثناء شده و پیامبران آنها از جنس خودشان نبوده اند.
[20] فاطر، 29.
[21] بحار الانوار، ج 10 ، ص 76 :"ل بعث الله نبیا الی الجنّ فقال نعم بعث الیهم نبیا یقال له یوسف فدعاهم الی الله فقتلوه".
آیا آیه ای در این زمینه در قران موجود است؟
وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئكَةِ اسْجُدُواْ لاَِدَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّا إِبْلِيسَ كاَنَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ سوره کهف آیه 50
و [ياد كن] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد. پس همه سجده كردند، جز ابليس كه از گروه جن بود، پس او از دايره فرمان پروردگارش بيرون رفت. [با اين حال] آيا او و نسلش را به جاى من سرپرست و ياور خود مىگيريد، در حالى كه آنها دشمن شمايند؟! [ابليس ونسلش] براى ستمكاران، بد جايگزينى [به جاى خدا] هستند.
قیاس کردن ابلیس:
قَالَ يَإِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَىَّ أَسْتَكْبرَْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ
قَالَ أَنَا خَيرٌْ مِّنْهُ خَلَقْتَنىِ مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِين سوره ص آیه 75و 76
[خدا] فرمود: اى ابليس! تو را چه چيزى از سجده كردن بر آنچه كه با دستان قدرت خود آفريدم، بازداشت؟ آيا تكبّر كردى يا از بلند مرتبهگانى؟
گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفريدى و او را از گل ساختى.
قبل از خلقت آدم (ع) ، آدمیان دیگری روی زمین بوده اند.
ابلیس از جن است پس قبل از خلقت آدم بوده است
سلام
با تشکر ، شکی نیست که خلقت جنیان قبل از خلقت آدم ابوالبشر بوده است. اما سئوال این است که آیا قبل از آدم ابوالبشر ، آدمیان دیگری ( نه جن ) بوده است یا خیر؟ فکر کنم نام "نسناس" مربوط به یک " آدم" قبل از "آدم ابوالبشر" باشد ، نه یک جن.
مورد دیگر اینکه قیاس فرشتگان که آدم را موجودی فساد انگیز می دانستند ، در صورتی صحیح است که قبلا " آدم مفسد" را مشاهده کرده باشند. وگرنه اگر "جن مفسد" را مشاهده کرده باشند ، نمی توانند قیاسی تشکیل دهند که نتیجه بگیرند "آدم جدید" هم مفسد است.
این که فرشتگان از کجا متوجه شدند که آدمی، موجودی خون ریز و فاسد است، دست کم دو نظر وجود دارد:
الف: فرشتگان از کلمه (فی الارض و خلیفه الهی) در (انی جاعل فی الارض خلیفة) متوجه شدند که اگر موجودی خلیفه الهی باشد خواست های نا محدود و متعالی دارد، و از سویی دیگر زمین محدود و ناچیز است و لا محاله تعارض و درگیری و فساد پدید خواهد آمد.
ب: قبل از وجود حضرت آدم(ع) موجوداتی مانند انسان بودند. که اگر چه خلیفه الله نبودند ولی دیگر صفات انسان را دارا بودند. و فرشتگان از نحوه زندگی و حیات آنان پی برده بودند که انسان خون ریز و فاسد است.
ما یک سری اخبار و روایات داریم که این معنای دوم را هم تأیید می کند [اگر چه این دو نظر با هم قابل جمع هستند] و از لحاظ علمی زیست شناسان به کالبدهایی از انسان ها دست یافته اند که مربوط به میلیون ها سال پیش است (انسان های نئاندرتال) که با نسل امروزی (انسانهای هابیلی) در جمجمه و دیگر اعضای بدن اندکی تفاوت دارند. شاخصه کالبدهای انسان های هابیلی و نسل کنونی آن است که معمولاً به خاک سپرده شده اند بر عکس انسان های نئاندرتال. این در حالی است که عمر نسل کنونی حداکثر به 6 الی 7 هزار سال بیشتر نمی رسد.
این که قرآن کریم از آن موجودات نامی به میان نیاورده است، لابد نیازی به این کار نبوده است. و قرار نیست که قرآن کریم تمام جزئیات را تبیین کند. تبیین جزئیات تا حدودی به عهده روایات و اخبار از پیامبر(ص) و اهل البیت علیهم السلام می باشد. چنان چه قرآن کریم جزئیات نماز و شرایط آن و رکعات آن را مشخص نکرده است و این روایات است که این مهم را به عهده گرفته است.
بنابر برخی از روایات دیگر، خداوند موجوداتی شبیه به انسان به نام « نسناس» را خلق كرده بود كه قبل از خلقت انسان از بین رفتند
بحارالانوار، ج 11، ص 103
در كتاب توحید ج 1، ص 277 ، از امام صادق(ع) روایتی آورده كه در ضمن آن به راوی فرموده:
شاید شما گمان میكنید كه خدای عزّ وجلّ غیر از شما هیچ بشر دیگری را نیافریده است. نه، چنین نیست؛ بلكه هزار هزار آدم آفریده كه شما از نسل آخرین آنها هستید.
از لحاظ باستان شناسی سابقه زندگی بشر تا 2 ملیون سال پیش روی زمین گمانه زنی شده است که البته دارای ورژن های متفاوتی بوده ولی همگی انسان بوده اند چون هوشمند بوده اند به خلاف میمون و دیگر حیوانات که کاملا متفاوت وغیر هوشمند بوده اند اما این انسان بنا بر خصوصیات جسمی ماند کوتاه بودن قد یا بزرگ بودن جمجمه و ...کاملا از یکدیگر متمایز بوده اند لذا انسان هر دوره را به نامی می شناسند مانند انسان پکن ، انسان جاوه ، انسان نئاندارتال و انسان کورمانیون که نسل هریک در دوره ای می زیسته که بعد از زمانی منقرض شده است و این انسان کنونی با تمام نژادهای متفاوتش از نوع انسان کورمانیون است که نهایتا قدمتی حدود 20 تا 25 هزار سال دارد و انسانهای دیگر از بین رفته اند به نظر میرسد داستان خلقت ادم مربوط به اولین انسان کورمانیون است که علم باستانشناسی و دیگر علوم تجربی درباره چگونگی پدید امدن ان نتیجه ای نگرفته اما تمام ادیان الهی و حتی بعضی ادیان غیر الهی خلقت جد انسان کنونی را به وسیله معجزه الهی و خلقتی از خاک نه از پدر و مادر دانسته اند یهود،مسیحیت و اسلام ان انسان را حضرت ادم دانسته اند که خدا او را از گل افرید در دین زرتشت او را کیومرث گلشاه (میرنده خلق شده از گل) نام نهاده اند به هر حال اینها نظریه هایی است که در این مورد ابراز شده ولی انچه قطعی است همان مقداری است که قران و روایات معتبر معصومین آن را بیان نموده اند
با سلام و تشکر
در كتاب توحید ج 1، ص 277 ، از امام صادق(ع) روایتی آورده كه در ضمن آن به راوی فرموده:
شاید شما گمان میكنید كه خدای عزّ وجلّ غیر از شما هیچ بشر دیگری را نیافریده است. نه، چنین نیست؛ بلكه هزار هزار آدم آفریده كه شما از نسل آخرین آنها هستید
سئوال بنده هم دقیقا مرتبط به همین حدیث شریف است: آیا برای آن نسل های آدم ، بعثت انبیاء صورت می گرفته است؟
متوجه شدند که اگر موجودی خلیفه الهی باشد خواست های نا محدود و متعالی دارد، و از سویی دیگر زمین محدود و ناچیز است و لا محاله تعارض و درگیری و فساد پدید خواهد آمد.
این نتیجه گیری دارای اشکال به نظر نمیرسد؟
اولا ، سور آن ، کلی است. و بنابراین باید همه انسانها اینگونه باشند و هیچ انسان صالح و ربانی ایی وجود نداشته باشد.
ثانیاً ، چرا فرشتگان به مفهوم "خلیفة الله" توجه نکردند؟ "خلیفه" یک "چیز" ، باید در صفات خود ، تا حدودی شبیه آن چیز باشد تا بتواند نقش خلیفه بودن خود را به انجام برساند. در حالیکه در نتیجه گییری فرشتگان ، صرفاً بعد خاکی و مادی انسان لحاظ شده که همان بعد حیوانی اوست. اتفاقاً "خلیفه الله" بودن انسان ، جنبه ای از وجود اوست که باعث میشود همه ابعاد دیگر او کنترل شود و به صلاح و سداد برسد. انسان منهای بعد خلیفة اللهی است که مفسد واقع می شود.
ب: قبل از وجود حضرت آدم(ع) موجوداتی مانند انسان بودند. که اگر چه خلیفه الله نبودند ولی دیگر صفات انسان را دارا بودند. و فرشتگان از نحوه زندگی و حیات آنان پی برده بودند که انسان خون ریز و فاسد است.
در آیه ی بعدی میخوانیم که :
قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا ۖ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ
فرشتگان عرض کردند: «منزهی تو! ما چیزی جز آنچه به ما تعلیم دادهای، نمیدانیم؛ تو دانا و حکیمی.»(2:32)
پس چگونه است که ""فرشتگان از نحوه زندگی و حیات آنان پی برده بودند که انسان خون ریز و فاسد است.""؟
از لحاظ باستان شناسی سابقه زندگی بشر تا 2 ملیون سال پیش روی زمین گمانه زنی شده است که البته دارای ورژن های متفاوتی بوده ولی همگی انسان بوده اند چون هوشمند بوده اند به خلاف میمون و دیگر حیوانات که کاملا متفاوت وغیر هوشمند بوده اند اما این انسان بنا بر خصوصیات جسمی ماند کوتاه بودن قد یا بزرگ بودن جمجمه و ...کاملا از یکدیگر متمایز بوده اند لذا انسان هر دوره را به نامی می شناسند مانند انسان پکن ، انسان جاوه ، انسان نئاندارتال و انسان کورمانیون که نسل هریک در دوره ای می زیسته که بعد از زمانی منقرض شده است و این انسان کنونی با تمام نژادهای متفاوتش از نوع انسان کورمانیون است که نهایتا قدمتی حدود 20 تا 25 هزار سال دارد و انسانهای دیگر از بین رفته اند به نظر میرسد داستان خلقت ادم مربوط به اولین انسان کورمانیون است که علم باستانشناسی و دیگر علوم تجربی درباره چگونگی پدید امدن ان نتیجه ای نگرفته اما تمام ادیان الهی و حتی بعضی ادیان غیر الهی خلقت جد انسان کنونی را به وسیله معجزه الهی و خلقتی از خاک نه از پدر و مادر دانسته اند یهود،مسیحیت و اسلام ان انسان را حضرت ادم دانسته اند که خدا او را از گل افرید در دین زرتشت او را کیومرث گلشاه (میرنده خلق شده از گل) نام نهاده اند به هر حال اینها نظریه هایی است که در این مورد ابراز شده ولی انچه قطعی است همان مقداری است که قران و روایات معتبر معصومین آن را بیان نموده اند
سلام
چون بحث علمی شد لازم میدونم متنو کامل کنم!
سوال :
فرشتگان با چه پیش زمینه ذهنی گفتند پروردگارا! آیا کسی را در آن قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟آيا قبل از انسان موجودات زميني ديگري زندگي مي کردند آنگونه که در کتاب مروج الذهب، ج1، ص21 آمده است و آيت الله مکارم نيز آن را بيان نموده اند؟
پاسخ:
آيت الله مکارم اين بحث را تنها در ترجمه آيه مي آورند و آن هم در قسمت پرانتز اما در ذيل آيه در تفسير نمونه اگر دقت کنيد هيچ اظهار نظر قطعي در مورد اين نظر نمي کنند بلکه نظر ايشان در خصوص اين که فرشتگان از کجا مي دانستند انسان ها در زمين فساد مي کنند اين نظر را تنها در قالب يک احتمال قابل طرح از سوي برخي از مفسران مطرح مي کند اما آن را صد درصد نمي پذيرد و اصلن به اين موضوع که آيا واقعيت دارد اين مساله يا خير نمي پردازد بلکه به هدف مورد اشاره خود در تفسير اين آيه اشاره مي کند و مي گويد:
«...بعضى ديگر از مفسران معتقدند پيشگويى فرشتگان بخاطر آن بوده كه آدم نخستين مخلوق روى زمين نبود، بلكه پيش از او نيز مخلوقات دگرى بودند كه به نزاع و خونريزى پرداختند پرونده سوء پيشينه آنها سبب بدگمانى فرشتگان نسبت به نسل آدم شد! اين تفسيرهاى سهگانه چندان منافاتى با هم ندارند يعنى ممكن است همه اين امور سبب توجه فرشتگان به اين مطلب شده باشد، و اتفاقا اين يك واقعيت بود كه آنها بيان داشتند، و لذا خداوند هم در پاسخ هرگز آن را انكار نفرمود، بلكه اشاره كرد در كنار اين واقعيت، واقعيتهاى مهمترى در باره انسان و مقام او وجود دارد كه فرشتگان از آن آگاه نيستند! آنها فكر مىكردند اگر هدف عبوديت و بندگى است كه ما مصداق كامل آن هستيم، همواره غرق در عبادتيم و از همه كس سزاوارتر به خلافت! بىخبر از اين كه عبادت آنها با توجه به اين كه شهوت و غضب و خواستهاى گوناگون در وجودشان راه ندارد با عبادت و بندگى اين انسان كه اميال و شهوات او را احاطه كرده و شيطان از هر سو او را وسوسه مىكند تفاوت فراوانى دارد، اطاعت و فرمانبردارى اين موجود طوفان زده كجا، و عبادت آن ساحلنشينان آرام و سبكبار كجا؟! آنها چه مىدانستند كه از نسل اين آدم پيامبرانى همچون محمد و ابراهيم و نوح
و موسى و عيسى ع و امامانى همچون ائمه اهل بيت ع و بندگان صالح و شهيدان جانباز و مردان و زنانى كه همه هستى خود را عاشقانه در راه خدا مىدهند قدم به عرصه وجود خواهند گذاشت، افرادى كه گاه فقط يك ساعت تفكر آنها برابر با سالها عبادت فرشتگان است! قابل توجه اين كه فرشتگان روى سه مساله در باره صفات خودشان تكيه كردند....» ( تفسير نمونه ، ج1، ص174و175)
بنابراين استاد مکارم شيرازي اين قول را تنها مطرح کرده اند و در صدد پذيرش آن نبوده اند زيرا همان گونه که در سطور فوق مي خوانيد به اين وقل استناد ننموده اند .
اما در مورد سوال ذوم که چرا در کتاب مروج الذهب نوشته شده گفت : بازماندگان خواهد داشت که در زمین تباهی کنند و حسد ورزند و همدیگر را بکشند؟»
اصل کتاب « مروج الذهب» کتابي است با رويکرد کاملن تاريخي است و از اين جهت نبايد انتظار داشت که اقوال تفسيري آن دقيق و بر اساس ساير آيات و روايات و يا استنباطهاي دقيق قرآن شناسانه باشد .
بنابراين صاحب اين کتاب ، چون يک تاريخ پژوه بوده است، سعي کرده است تا اطلاعات تاريخي خود را در ذيل آيات قران بيان دارد بدون اين که به تفسير دقيق آيات التزامي داشته باشد.اما اين که وي در مطالعات تاريخي خود از کجا و چگونه به اين نتيجه رسيده است که بشر قبل از خلقت آدم در زمين ، بازماندگاني داشته است به نظر لازم است تا توسط متخصصان آثار وي و پژوهندگان تاريخ بررسي شود.
در آثار روايي ما، به اين مطلب استناد شده است که اين علم ملائکه به اين که آدم در زمين فساد مي کند ، به دليل اين بود که جن ، که قبل از انسان
آفريده شده است ، فساد کرد و از راه قياس، انسان نيز اين فساد را انجام خواهد داد. تفسير . منبع:نهج البيان عن كشف معاني القرآن، ج1، ص: 116