برای اینکه بدانیم مدعی نبوت نیروی انجام کار خارقالعاده را از چه موجودی کسب نموده، حداقل دو چیز لازم داریم:
باید ثابت کنیم که آن موجود، هست.
باید بدانیم که آیا قادر است آن کار را انجام دهد؟
سلام بر شما
پس کار پیامبران خیلی سخت می شود خصوصا که بر گروهی کافر و بی خدا فرستاده شوند
چون اول باید با براهین عقلی خدا و حکیم و قادر مطلق بودن او را اثبات کنند و سپس
پیامبری خودشان را
به نظر منطقی می اید
ولی اشکالی که به نظر من می رسد ایا این براهین عقلی مثل صدیقین و یا امکان و وجوب در قران هست ؟
می دانم خداوند در قران از راهای ساده تر خودش را معرفی کرده
ولی اینکه این براهین عقلی و منطقی در قران هست یا نه نمی دانم
و با این اوصاف اگر نباشد و کافران زمان پیامبر حجت بر ایشان تمام نشده باشد
ایا مبارزه و جنگ پیامبر با انانان منطقی و صحیح بوده ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
بزرگوار این سؤال در مباحث حقیر موضوعیت ندارد، این سؤال را بزرگواران دیگر باید پاسخ دهند که بحثشان روی ظاهر اعمال است و خرق عادت را در ظاهر یک کار میجویند ... حقیر با شما موافقم که ظاهر معجزات انبیاء علیهمالسلام قابل جعل است ... اگرچه از طرایق دیگری و اگرچه به کمک شعبده و سحر و فریبهایی که صرفاً مخاطبان متوجه آن نشوند و یا استفاده از علومی که دیگران به آن دسترسی ندارند ... مثل خبر دادن حضرت عیسی علیهالسلام به مردم از آنچه که در خانهاشان مخفی کردهاند ... آیا واقعاً امروز این کار را با تکنولوژی نمیتوان انجام داد؟
بله اگر کسی حقهباز است و فریبکار خداوند باید او را رسوا گرداند و این کار را هم میکند ... مثلاً در مورد ادعای خدایی کردن دجال که کارهای خارق عادت زیادی انجام خواهد داد به ما معیار دادهاند و آن اینکه آگاه باشید خدای شما غذا نمیخورد و در بازار راه نمیرود ... ممکن است چند لحظه یا دقیقه یا ساعت یا روز یا هفته هم از کار خارق عادت او متأثر شویم ولی خداوند حقیقت را برای کسی که طالب حقیقت باشد نمایان خواهد کرد ... در برخورد با کسی که معجزهی راستین آورده است هم وضع همین است ... خداوند نشانهاش را نشانم میدهد و ما آن را مشناسیم ... اگر بررسی اعجاز را همانطور که مدعی ادعا کرد انجام دادیم و نشناختیم میگوییم که معجزه نیست و ما به شما کافر هستیم ...
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
سلام بر شما
خوش به حال شما و جناب استوار
که حداقل هر دوی شما در مواضعتان استوار هستید و با انها قانع شدید
ولی حقیر که هنوز بر هر دو مسیر قانع نشدم
احتمالا جز مستضعفین فکری نزد خدا به حساب ایم !!:Ghamgin:
عملکرد خود عقل را با چه بسنجیم جناب استوار؟ شاید با فطرت، ولی فطرت را هم که از نظر شما عقل باید بسنجد و این یک دور است ... پس چه کنیم؟
کار خاصی لازم نیست بکنید. فقط کافیست معنا و مفهوم صحیح «فطرت» را بکار برید.
قبلاً عرض کردم که در محل خودش، فطرت را توضیح خواهم داد:
فطرت بر دو قسم است: یکی در موضع شناخت و درک، و دومی در موضع تمایلات.
در خصوص قسم اول یا همان فطرت عقل، مطلب به همان بدیهیاتی بر میگردد که عقل بدون هیچ استدلالی میپذیرد.
مانند بزرگتر بودن کل از جزء.
به آن فطرت تصدیقی هم گفته میشود که اگر کتاب النجاة ابن سینا را خوانده باشید، صحبت ایشان در مورد همین فطرت تصدیقیست.
اندیشههای استاد مطهری(ره) نیز بر همین مبنا استوار است.
مطابق نظر ایشان، آنچه باعث دور میشود اینست که بدیهیات را به جای فطری بودن، تجربی قلمداد کنیم.
همانگونه که مشخص است، فطرت در ناحیه شناخت و ادراک، منجر به پذیرفتن بدیهیات میشود و این پذیرش را عقل انجام میدهد.
عقل متوجه میشود که فلان قضیه یک قضیه بدیهی و فطریست.
فطرت است که از کانال عقل عبور میکند و تحلیل میشود و خروجیش میشود پذیرش یک قضیه بدیهی.
و در ادامه همین بدیهیات میتوانند در براهین عقلی مورد استفاده قرار بگیرند.
سین;729905 نوشت:
این ژرفاندیشان بزرگوار کدامیک خودشان با این براهین ایمان آوردند؟
قران چرا مقدمات باور کردن خودش را طوری قرار داد که چند قرن بعد ژرفاندیشان استخراجش کنند؟
خداوند چرا در فرستادن معجزهاش رعایت پیشنیاز و همنیاز را نکرده است؟
پرسش تکراری، طبیعتا پاسخ تکراری در پی خواهد داشت.
بحث ما بر نحوۀ ایمان آوردن افراد مختلف نیست.
بر پاسخ دادن به موضوع تاپیک و شبهۀ بشری بودن دین است.
نیاز به یک استدلال عقلی از اینجا حاصل میشود.
استارتر تاپیک ممکن است ضمن مسلمان بودن، چنین شبههای را بیان کرده باشند.
نه نقل، نه تجربه، و نه نحوه ایمان آوردن افراد از صدر اسلام تاکنون، پاسخ پرسش ایشان نیست.
سین;729905 نوشت:
بله حقیر امروز برهان نظم را به تمام براهین روی کاغذ ترجیح میدهم ... برهانی را ترجیح میدهم که عقل عبرتبین انسان را به کار گیرد
انشاالله در رسیدن به علت از طریق معلول، همواره راهتان بیخطا باشد.
جای آن نیست که بخواهیم از ایرادات این برهان صحبتی کنیم.
سین;729905 نوشت:
اگر در روی کاغذ به هر طرف که خواستیم رفتیم امام صادق علیهالسلام میگویند وای بر شما ...
اللهم صل علی محمد و آل محمد.
برهان صدیقین و برهان وجوب و امکان در اثبات حقیقت، مستحکمتر از آنند که «به هر طرف رفتن» توصیف شوند.
لذا شامل آن فرمایش صادق آل محمد نمیشوند.
سین;729905 نوشت:
طوری معجزه بودنش را اثبات کنید که در ۱۴ قرن قبل هم قابل اثبات بوده باشد ... انتظار زیادی است؟
14 قرن قبل اگر بنده توفیق این را داشتم که در محضر رسول خدا(ص) باشم، از ایشان میخواستم که ابتدا اصول دین را برایم اثبات کنند.
به همین صراحت و سادگی.
پس کار پیامبران خیلی سخت می شود خصوصا که بر گروهی کافر و بی خدا فرستاده شوند
چون اول باید با براهین عقلی خدا و حکیم و قادر مطلق بودن او را اثبات کنند و سپس
پیامبری خودشان را
خواهر گرامی، اگر اجازه دهید ابتدا بحث خودمان را ادامه دهیم و به نتیجه برسیم و فعلاً کاری به سختی کار پیامبران نداشته باشیم.
بحثمان این بود:
استوار;729627 نوشت:
**گلشن**;729528 نوشت:
ظاهر یک کار خارق عادت و یا معجزه نمی تواند موید این باشد که ان کار از طرف خداست
چه بسا که شخص معجزه گر با شیاطین و یا اجنه و یا هر قدرت برتر دیگری در تماس باشد
و انها را به استخدام خود دراورده باشد
چه راهی برای تشخیص یک معجزه از طرف خدا یا از طرف شیاطین و اجنه موجود است ؟
از کجا معلوم شیطان امر را بر طرف مشتبهه نکرده باشد ؟
فرض را بر این بگذاریم که با برهانی مانند برهان صدیقین، شما به وجود خداوند باور دارید و میدانید قادر و علیم و حکیم است.
حال فقط دو مورد باقی میماند: شیطان (یا اجنه دیگر) و هر قدرت برتر دیگری.
با مطرح کردن این احتمالات و برای اینکه مرتکب مغالطۀ توسل به احتمالات نشوید، باید ثابت کنید آن موجودات، هستند و اینکه قادرند به انجام آن کار خارقالعاده.
خواهر گرامی، اگر اجازه دهید ابتدا بحث خودمان را ادامه دهیم و به نتیجه برسیم و فعلاً کاری به سختی کار پیامبران نداشته باشیم.
سلام و عرض ادب
البته من اسمش راگذاشتم سختی کار پیامبران ولی در حقیقت فکر نکنم خود موضوع با این بحث درارتباط باشد
اینکه کدام پیامبر ابتدا با براهین عقلی و منطقی خدا را ثابت کردند ؟ و بعد معجزه نشان دادند ؟
استوار;730182 نوشت:
بحثمان این بود:
نقل قول نوشته اصلی توسط استوار نمایش پست ها
نقل قول نوشته اصلی توسط **گلشن** نمایش پست ها
ظاهر یک کار خارق عادت و یا معجزه نمی تواند موید این باشد که ان کار از طرف خداست
چه بسا که شخص معجزه گر با شیاطین و یا اجنه و یا هر قدرت برتر دیگری در تماس باشد
و انها را به استخدام خود دراورده باشد
چه راهی برای تشخیص یک معجزه از طرف خدا یا از طرف شیاطین و اجنه موجود است ؟
از کجا معلوم شیطان امر را بر طرف مشتبهه نکرده باشد ؟
فرض را بر این بگذاریم که با برهانی مانند برهان صدیقین، شما به وجود خداوند باور دارید و میدانید قادر و علیم و حکیم است.
حال فقط دو مورد باقی میماند: شیطان (یا اجنه دیگر) و هر قدرت برتر دیگری.
با مطرح کردن این احتمالات و برای اینکه مرتکب مغالطۀ توسل به احتمالات نشوید، باید ثابت کنید آن موجودات، هستند و اینکه قادرند به انجام آن کار خارقالعاده.
بسم الله.
با فرض شما فرض کنید پیامبر با برهانی منطقی وجود خدا را اثبات کردند و بعد معجزه ای نشان دادند و ثابت کردند از طرف خدا هستند
پس با این فرض ما به کل قران ایمان می اوریم
در همین قران پیامبر از وجود شیطان و اجنه و کارهای عجیب و غریب انها خبر داده
حالا چگونه پیامبر ثابت می کند از طرف خداست و نه شیطان و اجنه ؟
البته من اسمش راگذاشتم سختی کار پیامبران ولی در حقیقت فکر نکنم خود موضوع با این بحث درارتباط باشد
اینکه کدام پیامبر ابتدا با براهین عقلی و منطقی خدا را ثابت کردند ؟ و بعد معجزه نشان دادند ؟
پرسش شما میتواند عامل ایجاد تاپیک جدیدی باشد.
اما در اینجا بهتر است توجهمان معطوف به همان احتمالاتِ مطروحه باشد.
**گلشن**;730195 نوشت:
با فرض شما فرض کنید پیامبر با برهانی منطقی وجود خدا را اثبات کردند و بعد معجزه ای نشان دادند و ثابت کردند از طرف خدا هستند
پس با این فرض ما به کل قران ایمان می اوریم
البته نه به این سرعت!
فرض بنده فقط مربوط به یکی از احتمالات و همان ادعای مدعی بود. یعنی قدرت انجام معجزه را از خداوند گرفته.
گفتیم عامل تحقق این احتمال توسط یک برهان عقلی، شناخته میشود. پس احتمالی موجه خواهد بود.
لذا تا بقیه احتمالات بررسی نشوند نمیتوان از قسمت آبی رنگ جلوتر رفت.
حال احتمالات دیگری را که مطرح نمودید، لطفاً وجود فاعلشان (شیطان و اجنه ...) را اثبات کنید.
و توجه کنید بحثمان برون دینیست.
با فرض شما فرض کنید پیامبر با برهانی منطقی وجود خدا را اثبات کردند و بعد معجزه ای نشان دادند و ثابت کردند از طرف خدا هستند
پس با این فرض ما به کل قران ایمان می اوریم
در همین قران پیامبر از وجود شیطان و اجنه و کارهای عجیب و غریب انها خبر داده
حالا چگونه پیامبر ثابت می کند از طرف خداست و نه شیطان و اجنه ؟
باسلام خدمت شما
به همان دلیلی که در قران کریم نیز اشاره کرده است:
[=yekan][=microsoft sans serif]«قل لئن اجتمعت الانس و الجنّ علي أن يأتوا بمثل هذا القرآن لايأتون بمثله ولوكان بعضهم لبعض ظهيراً»( اسراء، آیه88)[=yekan][=microsoft sans serif]بگو: اگر آدميان و پريان فراهم آيند تا مانند اين قرآن را بيارند، هرگز مانند آن را نيارند، هرچند بعضي از آنان يار و هم پشت بعضي باشند.
[=yekan][=microsoft sans serif]
با این توضیح:
پیش فرض های ما در این بحث این است که:
اول: بحثی در وجود خدا نداریم و پیش فرض بحث ماست.
دوم: موجودات غیر از خداوند نیز بر چند دسته اند.
دسته اول: موجودات طبیعی و مادی. موجودات طبیعی و مادی بر چند نوع هستند: اجنه، انسان، حیوانات، گیاهان و جمادات.
دسته دوم: موجودات فراطبیعی. موجودات فراطبیعی نیز بر دو نوع کلی هستند:یا خیر هستند و تابع و فرمانبردار خداوند و یا شرور هستند.
سوم: کار خارق العاده ای انجام شده است.
حال با توجه به این کار خارق العاده، میخواهیم ببینیم که این کار اثر چه موجودی از بین موجودات یاد شده میتواند باشد.
احتمال اول: حیوان، گیاه یا جماد: بطلان این فرض که کاملا مشخص است. چون این موجودات که از خود قدرت و اختیاری ندارند خصوصا در مورد معجزات معنوی مانند قران کریم.
احتمال دوم: انسانی قدرتمند: این فرض نیز باطل است؛ زیرا اگر در توان یک انسان بود چنین کاری را انجام دهد، او تا به حال آنرا انجام داده بود؛ چه انسان شروری باشد و چه انسانی پاک. در ضمن، این احتمال که شاید در آنده کسی بیاید و آنرا انجام دهد باتوجه به دلیل حکمت باطل میشود.
احتمال سوم: موجودی طبیعی که شرور است آنرا انجام داده مانند شیاطین. این احتمال نیز باطل است. چون چنین موجوداتی قطعا با توجه به کارکردی که تاکنون مردم و مخاطبان انبیاء از معجزه انتظار دارند(یعنی: ملازمه معجزه و صدق گفته های نبی) موجودات شرور در صورت توان قطعا جلوی آنرا خواهند گرفت. به این علت که اگر بتوانند این قدرت را به انسان دروغگویی بدهند از طریق او میتوانند انتظارات خود را در قالب ادیان به مخاطبان بدهند و آنان را به راحتی جذب خود کنند.ن
احتمال چهارم: موجودی فراطبیعی خیری مانند فرشتگان آنرا انجام داده اند. این احتمال نیز باطل است؛ زیرا فرشتگان هیچ گاه برخلاف اراده الهی کاری را انجام نمیدهند و کارهایشان تماما مطابق با اراده تکوینی پروردگار است.
احتمال پنجم: موجودی فراطبیعی که شرور هست چنین قدرتی را در اختیار آن شخص مدعی نبوت قرار داده است. این احتمال نیز به همان صورت احتمال سوم باطل میشود.
احتمال دیگری وجود ندارد بنابراین تنها یک احتمال می ماندو آن این است:
این قدرت از ناحیه قدرت فراطبیعی مقدسی نشأت گرفته که خداوند نامیده میشود.
[=microsoft sans serif]باسلام خدمت تمامی دوستان و تشکر بابت بحثهای مرتبط و غیر مرتبطی که در این تاپیک صورت گرفت.
تشکر ویژه از جناب ملاعلی استارتر محترم و جناب شریعت عقلانی، نیکوکار، سین، استوار و پیروز بابت دقت نظرهای خوب و موشکافانه شان.
و نیز تشکر از سایر دوستانی که در این بحث خبو شرکت داشتند.
باتوجه به اینکه بحثهای کاملا مرتبط این تاپیک تقریبا انجام شده است و چند صفحه ای است که بحث کاملا در فضای دیگر سیر میکند، با اجازه دوستان بحث را برای جمع بندی ارسال میکنم.
امید که این قبیل مشارکتها در بحثهای دیگر نیز جریان داشته باشد.
[=microsoft sans serif]پرسش: باوجود مسائلی چون عذاب خشک و تر باهم در دنیا، نبخشیدن حق الناس و هدایت نشدن افراد کم جمعیت در جنگلها چگونه میتوان مدعی الهی بودن دین بود؟
پاسخ: [=microsoft sans serif]با سلام خدمت تمام دوستان
سوال شما به از دو جهت نیاز به بررسی دارد.
جهت اول: بررسی سوالاتی که مطرح کردید
جهت دوم: اثبات الهی بودن دین.
اما بخش اول(پاسخ به سوالات) در این بخش، سه شاهد و دلیل بر بشری بودن دین و خدا ارائه شد است: سوزانده شدن خشک و تر با هم؛ نبخشیدن حق الناس و نرسیدن دین به مناطق کم جمعیت و جنگلها
شاهد اول: سوزانده شدن خشک و تر با هم. در این سوال، بر روی این مطلب تکیه شده است که در شرور طبیعی مانند سیل و زلزله، مومن و کافری که در یک منطقه زندگی میکنند با هم سوخته میشوند و از بین میروند. حال آنکه خدای مهربان و عادل، خوب و بد را جدا میکند و اینها را با هم اشتباه نمیگیرد.
این سوال، حاوی چند مطلب بود:
مطلب اول: شرور طبیعی، مجازات الهی و سوزانده شدن است.
مطلب دوم: تحقق این امور، با عدالت و مهربانی خداوند منافات دارد.
در پاسخ به این مطلب میتوان گفت:
اولا: شرور طبیعی، همیشه مجازات الهی نیست. درست است که در زمان حضور پیامبران، وقوع برخی از این شرور مانند سیل و طوفان سراسری زمان حضرت نوع علیه السلام و نیز زلزله به خاطر عذاب الهی بوده است. اما این بدان معنا نیست که همیشه و در همه زمانها، وقوع این شرور و حوادث طبیعی به خاطر عذاب وعقاب دنیوی مبتلایان آن باشد.
این حوادث بر اساس آیات و روایات، فواید و حکمتهای دیگری نیز دارند که عبارتند از:
۱. بیدار شدن وجدان خفته انسانها: یکی از فواید حوادث طبیعی آن است که انسان ضعف خود را مشاهده و از غرور و خودبینی ولو به اندازه ای مدتی رها شود، خود را محتاج خداوند ببیند و از او مدد بخواهد. چنانکه در سوره اعراف، آیه ۹۴ به این مطلب اشاره دارد و می فرماید:
[=microsoft sans serif]«وَ ما أَرْسَلْنا في قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُون» [=microsoft sans serif]«و ما هيچ پيامبرى را به هيچ قريه اى نفرستاديم مگر آنكه ساكنانش را به سختى و بيمارى گرفتار كرديم، باشد كه تضرع كنند»
[=microsoft sans serif]۲. قدر شناسی نسبت به نعمتها: یکی دیگر از فواید سختیها و حوادث طبیعی آن است که انسان پس از آنکه مدتی در خوشی و راحتی بوده، لحظه ای به سختی بیفتد و با درنگ در گذشته و ایام خوشی، متوجه تفاوت این دو بشود و به همین خاطر، نسبت به نعمتهای الهی که قبلا در اختیارش بود شکرگذار شود. در روایت مفصلی از امام صادق(علیه اسلام) به نام توحید مفضل به این مطلب اشاره شده است. ایشان در مورد یکی از حکمتهای بلاهای دنیوی مورد میفرماید:
[=microsoft sans serif]«لَوْ حَدَثَ عَلَيْهِ شَيْءٌ مِنْهَا كَانَ فِيهِ بَوَارُهُ وَ يُلْذَعُ أَحْيَاناً بِهَذِهِ الْآفَاتِ الْيَسِيرَةِ لِتَأْدِيبِ النَّاسِ وَ تَقْوِيمِهِمْ ثُمَّ لَا تَدُومُ هَذِهِ الْآفَاتُ بَلْ تَكْشِفُ عَنْهُمْ عِنْدَ الْقُنُوطِ مِنْهُمْ فَتَكُونُ وُقُوعُهَا بِهِمْ مَوْعِظَةً وَ كَشْفُهَا عَنْهُمْ رَحْمَة»(۱)
«گاهى ايشان را به آفات و مشکلات کمی مى گزد و انها را مى ترساند براى تأديب و تقويم ايشان. البته پس از مدتی کوتاه، آن مشکل را برطف میکند تا وقوع آنها پندى و نصيحتى باشد براى ايشان و برطرف کردنش رحمتى و نعمتى باشد بر ايشان.»
[=microsoft sans serif]۳. توبه و بازگشت از ناسپاسی و کفران نعمت: یکی دیگر از حکمتهای این بلاها، آن است که انسان متوجه کارهای زشت خود بشود و توبه کرده و دست از گناه بردارد و از انها درسی بگیرد. حضرت علی علیه السلام در این مورد میفرماید:
[=microsoft sans serif]"خداوند بندگانش را به کیفر رفتارهای ناپسند، به کاهش میوه درختان و دریغ داشتن باران و فروبستن درهای نیکی، دچار می سازد، تا آن که توبه کاری،توبه کند و گنه کاری، دست از گناه بردارد و عبرت آموزی، پند پذیرد"(۲)
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]با توجه به این نکاتی که گفته شد و البته باز هم میتوان نکاتی را به عنوان حکمت بلاهای دنیوی برشمرد، مشخص میشود که این بلاها، ممکن است برخی اوقات کارکرد عذاب و عقاب داشته باشد ولی فواید دیگری نیز دارد که ذکر شد. پس این نعمتها همیشه عذاب الهی نیست تا گرفتار شدن مومن و کافر در آن با عدالت و رحمت خداوند منافات داشته باشد.
ممکن است گفته شود، این بلاها همیشه از قبیل مریضی و فقر نیست که قابل جبران باشد و کارکرد پند آموزی و عبرت داشته باشد، بلکه گاه شخص در این حادثه از بین میرود؛ مثلا در سیل یا زلزله کشته میشود. آن وقت چه حکمتی در این بلا میتواند باشد.
پاسخ این سوال نیز آن است که در آن صورت، باز هم چند دلیل بر مبتلا شدن مومنان در کنار کافران وجود دارد. اول: گاه این فرد مومن به خاطر همراهی با کافران و یا حتی نهی از منکر نکردن آنان از گناهی که انجام میدادند، به همراه آنان مبتلا به آن عذاب دنیوی میشوند. در روایتی از امام باقر ع به این مسئله اشاره شده است که مدارا کردن با اهل معصیت و ناراحت نشدن به خاطر تحقق گناه، خودش از عوامل نزول بلا است. "َ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى شُعَيْبٍ النَّبِيِّ ص أَنِّي مُعَذِّبٌ مِنْ قَوْمِكَ مِائَةَ أَلْفٍ أَرْبَعِينَ أَلْفاً مِنْ شِرَارِهِمْ وَ سِتِّينَ أَلْفاً مِنْ خِيَارِهِمْ فَقَالَ ع يَا رَبِّ هَؤُلَاءِ الْأَشْرَارُ فَمَا بَالُ الْأَخْيَارِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ دَاهَنُوا أَهْلَ الْمَعَاصِي وَ لَمْ يَغْضَبُوا لِغَضَبِي"(۳)
"امام محمد باقر علیهالسلام فرمودند: خداى تبارک و تعالى به شعیب پیامبر وحى فرمود که: من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم کرد: چهل هزار نفر بدکار را، شصت هزار نفر از نیکانشان را.شعیب عرض کرد: پروردگارا! بدکاران سزاوارند اما نیکان چرا؟ خداى عزوجل به او وحى فرمود که: آنان با گنهکاران راه آمدند و به خاطر خشم من به خشم نیامدند."
دوم: این نوع مرگ، همانند خیلی از بلاهای زودگذر دنیا(مانند مریضی و فقر) گاه به جهت آمرزیدن گناهان و بالا رفتن درجه ابرار است. چنانکه در فلسفه بلاها نیز به این مطلب اشاره شده است.
[=microsoft sans serif]شاهد دوم: بخشیدن نشدن حق الناس
[=microsoft sans serif] چه ارتباطی بین بخشیده نشدن حق الناس و ساختگی بودن خدا و دین وجود دارد.
[=microsoft sans serif]اینکه خداوند متعال، برای حفظ جان، مال و ناموس مردم، تاکید دارد حلالیت رد مورد حق الناس را باید از خود افراد طلب کرد و از خود کسانی که به آنان مدیون هستیم باید حلالیت طلبید، نشانه این است که ایده خدا ساختگی و صرفا برای حفظ منافع اجتماع و برقراری عدالت است. [=microsoft sans serif]این مطلب نمونه خوبی برای مغالطه وجه و کنه است؛
[=microsoft sans serif]اینکه یکی از کارکردهای ادیان، حفظ حریم افراد و احترام به حق الناس آنها، نتیجه آن میشود که بگوییم دین صرفا همین است. حال چه بعدش بگوییم دین وجود الهی دارد ولی کارکردش صرفا همین است یا اینکه مانند این سوال بگوییم دین اصلا وجود الهی ندارد و زمینی است و برای ایجاد عدالت.
[=microsoft sans serif]دوست عزیز، دین صرفا برای تامین سعادت دنیا نیست بلکه مجموعه از آموزه ها و دستورالعمل هایی است که برای سعادت دنیاو آخرت ما انسانها از سوی خداوند آورده شده است. از آنجا که انسان به صورت اجتماعی زندگی میکند، قاعدتا یک سری از این قواعد مربوط به زندگی دنیا و حفظ نظام اجتماعی انسانهاست.
[=microsoft sans serif]این شاهد هم چیزی جز یک مغالطه نبود و از اساس باطل بود.
شاهد سوم: نرسیدن دین به برخی افراد دور افتاده در مورد این شاهد از دو جهت میتوان مسئله را مورد توجه قرار داد.
جهت اول: اینکه ضرورت نبوت از چه سنخی است.
جهت دوم: آیا دین به برخی از افراد نرسیده است.
جهت سوم: آیا "نرسیدن پیام انبیاء به برخی انسانها" مستلزم آن است که دین، بشری است؟
در مورد جهت اول، باید توجه کرد که ضرورت ارسال انبیاء، ضرورت وصفی است نه ذاتی. ضرورت ذاتی عبارت است از ضرورت داشتن یک امر مادامی که ذاتی موجود است. اما ضرورت وصفی عبارت است از ضرورت داشتن یک امر برای یک ذات، مادامی که متصف به یک وصفی(ولو زمان) است.(۴)ارسال انبیاء همانطور که میدانید به جهت هدایت بندگان است:«رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيماً »(۵)
خداوند میتوانست همه انسانها را به اجبار مومن قرار بدهد، به صورتی که هیچ دینی را نیز برایشان نفرستد؛ درست مانند ملائکه.آمدن انسان به این دنیا برای آن است که با اختیار خود، کارهای خوب انجام دهد و نفس خود را کامل کرده و شایستگی صحبت با ابرار را بیابد و به قرب الهی برسد.اما چون هر کسی نمیتواند با عالم غیب ارتباط برقرار کند و خودش نیز نمیتواند برنامه سعادتش را فراهم کند، به همین جهت، خداوند پیامبرانی را برای این کار قرار داده است که برنامه سعادت را از طریق وحی گرفته و به انسانها برساند.(۶)
در مورد بخش دوم، نیز باید به این نکته توجه کرد که با توجه به آیات قرآن کریم، دین خداوند در طول تاریخ به تمام بندگانش رسیده است. هیچ قومی نبوده که دین خداوند به آنها نرسیده باشد. چنانکه در آیه میفرماید:
[=microsoft sans serif]«و ان من امه الا خلا فیه نذیر»(۷)
[=microsoft sans serif]یا در ایه شریفه دیگری می فرماید:
[=microsoft sans serif]« و لقد بعثنا فی کل امه رسولا ان اعبدوالله و اجبتنبوا الطاغوت»(۸)
[=microsoft sans serif]البته منظور از این آیه شریفه آن است که هر امتى، انذار كنندهاى داشته است، و اما اينكه او در هر مكان، شخصا حضور داشته باشد لازم نيست، همين اندازه كه صداى دعوت پيامبران بزرگ الهى بوسيله اوصياى آنها به گوش همه مردم جهان برسد كافى است.(۹) بنابراین، کسی که قرآن کریم را قبول دارد، به عنوان یک دلیل متقن دیگر نیاز به جوابی ندارد. قرآن کریم به او میگوید که پیام پیامبران به همه انسانها رسیده است.کسی هم که قبول ندارد، باید ادعای خود را اثبات کنند؛ چون این ادعا خصوصا حالا که مقدمه برای شبهه شده است، نیاز به اثبات دارد و العهدة علی المدعی.
در مورد بخش سوم نیز، چند اشکال وجود دارد.
اولا: مبنای این بخش، مبتنی بر آن است که در برخی جاهای کره زمین پیام پیامبران نرسیده است، حال آنکه در سطور قبل اثبات شد که این حرف از نظر دینی درست نیست و از نظر برون دینی نیز صرف ادعاست و نیاز به اثبات با شواهد قطعی دارد.
ثانیا: برفرض از اشکال قبل صرف نظر کنیم و قبول کنیم که در برخی مناطق پیام پیامبران نرسیده باشد، باز هم ملازمه ای بین این دو نکته وجود ندارد(نرسیدن پیام به برخی و بشری بودن دین) واقعا چه ملازمه ای بین این دو وجود دارد.
اینکه دین به برخی نرسیده باشد(برفرض صحیح باشد)، به خاطر این است که موانع طبیعی وجود داشته است. اگر هم بگویید خدای قادر باید بتواند موانع را برطرف کند، پاسخ این است که اگر خدا میخواست همه کارها را به صورت غیر طبیعی پیش ببرد، اصلا چه نیازی بود که انسان را به روی زمین بیاورد و یا اصلا برای کمالشان، دین برایشان بفرستد. مگر نمیتوانست انسان را مانند ملائک از همان ابتدا، کامل خلق کند.
بعلاوه، نرسیدن دین به برخی(برفرض صحت) تنها میتواند خدشه بر عدالت خدا ایجاد کند که آن نیز پاسخ خودش را بارها در این انجمن دریافت کرده است. قرار نیست به کسی ظلم شود و این افراد جزء مستضعفین شمرده شده و تکلیف خودشان را دارند و با عدالت با آنان رفتار میشود.
اما جهت دوم(اثبات الهی بودن ادیان)
الهی بودن ادیان از طریق اثبات نبوت فرد مدعی نبوت اثبات میشود.
یکی از این شیوه ها که اتفاقا بیشتر از بقیه مورد توجه متکلمان بوده است، معجزه است.
بر این اساس، در دین اسلام، با وجود تحدی قران کریم تا کنون کسی نتوانسته شبیهی برای قرآن کریم ارائه کند.
همین نشان میدهد که قدرتی که باعث آوردن چنین کتابی شده است، قدرت فرابشری است. بنابراین، این دین و محتوای آن، بشری نیست. ممکن است گفته شود، [=microsoft sans serif]درست است که تاکنون کسی نتوانسته چنین کاری را انجام بدهد، ولی از کجا معلوم که در آینده دور یا نزدیک، حیوان یا جانداری فضایی نتواند چنین کاری را انجام دهد؟
[=microsoft sans serif]برای بطلان این احتمال دو راه میتوان پیمود.
[=microsoft sans serif]راه اول، استفاده از شیوه مرسوم برای بطلان: [=microsoft sans serif]در شیوه مرسوم، گفته میشود که در مسائل دینی و متافیزیکی نمیتوان یقین از نوع قضایای ریاضی یا تحلیلی یافت بلکه یقین ما بر اساس مواد بدیهی است. مواد و قضایای بدیهی که منتج چنین یقینی هستند عبارتند از قضایای اولی و وجدانی و حداکثر قضایای فطری. [=microsoft sans serif]به هر حال، یقینی که به دست می آید، با وجود چنین احتمالات بسیار ضعیفی منافات ندارد و وجود چنین احتمالات عقلی که درصد وجود آنها بسیار بسیار کم است، خللی در یقین ما ایجاد نمیکند.
[=microsoft sans serif]همانطور که در بحث با جناب شریعت عقلانی نیز ذکر شد، عقلا به وجود چنین احتمالاتی حتی در مواقع ریسک پذیر با درصد بالا نیز اعتناء نمیکنند. درحالیکه وقوع احتمالات خلاف بسیار بسیار محتمل تر است تا این احتمال که " 1430 سال از انجام معجزه پیامبر گذشته است و کسی نتوانسته شبیه آنرا بیاورد، ولی در آینده ممکن است که بشر توانایی اش بیشتر شود و بتواند شبیه آنرا بیاورد"
[=microsoft sans serif]راه دوم، استفاده ازدلیل حکمت الهی: [=microsoft sans serif]اما استدلال به این صورت است.
اگر چنین احتمالی، از نظر عقلی محتمل باشد، حکمت خداوند در ارسال انبیاء مخدوش میشود. و التالی باطل فالمقدم مثله.
اثبات ملازمه:
[=microsoft sans serif]- احتمال انجام چنین کاری از سوی سوی بشر در زمان آینده، مستلزم این است که مخاطبان معجزه در زمان انجام آن، یقین به اعجاز آور بودنش نداشته باشند.
[=microsoft sans serif]- وقتی کاری خارق عادت و اعجاز آور نباشد، یعنی معجزه نیست.
[=microsoft sans serif]- کاری که معجزه نباشد، دلالت بر صدق ادعای نبی ندارد.
[=microsoft sans serif]- اثبات نشدن صدق ادعای نبی، مساوی است با عدم اثبات نبوت
[=microsoft sans serif]- اثبات نشدن نبوت شخص مدعی نبوت، مساوی با نقض غرض خداوند در ارسال پیامبران.
ابطال تالی:
[=microsoft sans serif]چون نقض غرض نیز بر خداوند محال است.(چون مستلزم نقص و ضعف-یعنی عدم قدرت کامل- عدم علم کامل- عدم اراده کامل- عدم صداقت کامل و...- است)
بنابراین: [=microsoft sans serif]چنین احتمالی، از نظر عقلی باطل است. [=microsoft sans serif]
ــــــــــــــ ۱. بحار الانوار، ج۳، ص۱۳۸(نرم افزار جامع الاحادیث)
۲. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۳
[=microsoft sans serif](نرم افزار جامع الاحادیث)[=microsoft sans serif]
۳. اصول کافی، ج۵، ص۱۴۳[=microsoft sans serif](نرم افزار جامع الاحادیث)[=microsoft sans serif]
۴. نهایه الحکمه، مرحله ۴، فصل۱(علامه طباطبایی، قم، نشر اسلامی)
[=microsoft sans serif]۵. سوره نساء، آیه ۱۶۵
[=microsoft sans serif]۶. آموزش عقائد، مصباح یزدی، درس ۲۲(تهران، دفتر نشر بین الملل، 1377)
[=microsoft sans serif]۷. سوره فاطر، آیه۲۴
[=microsoft sans serif]۸. سوره نحل، آیه۳۶
[=microsoft sans serif]۹. تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۱۱۰(نرم افزار جامع التفاسیر)
سلام بر شما
پس کار پیامبران خیلی سخت می شود خصوصا که بر گروهی کافر و بی خدا فرستاده شوند
چون اول باید با براهین عقلی خدا و حکیم و قادر مطلق بودن او را اثبات کنند و سپس
پیامبری خودشان را
به نظر منطقی می اید
ولی اشکالی که به نظر من می رسد ایا این براهین عقلی مثل صدیقین و یا امکان و وجوب در قران هست ؟
می دانم خداوند در قران از راهای ساده تر خودش را معرفی کرده
ولی اینکه این براهین عقلی و منطقی در قران هست یا نه نمی دانم
و با این اوصاف اگر نباشد و کافران زمان پیامبر حجت بر ایشان تمام نشده باشد
ایا مبارزه و جنگ پیامبر با انانان منطقی و صحیح بوده ؟
سلام بر شما
خوش به حال شما و جناب استوار
که حداقل هر دوی شما در مواضعتان استوار هستید و با انها قانع شدید
ولی حقیر که هنوز بر هر دو مسیر قانع نشدم
احتمالا جز مستضعفین فکری نزد خدا به حساب ایم !!:Ghamgin:
[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.
کار خاصی لازم نیست بکنید. فقط کافیست معنا و مفهوم صحیح «فطرت» را بکار برید.
قبلاً عرض کردم که در محل خودش، فطرت را توضیح خواهم داد:
فطرت بر دو قسم است: یکی در موضع شناخت و درک، و دومی در موضع تمایلات.
در خصوص قسم اول یا همان فطرت عقل، مطلب به همان بدیهیاتی بر میگردد که عقل بدون هیچ استدلالی میپذیرد.
مانند بزرگتر بودن کل از جزء.
به آن فطرت تصدیقی هم گفته میشود که اگر کتاب النجاة ابن سینا را خوانده باشید، صحبت ایشان در مورد همین فطرت تصدیقیست.
اندیشههای استاد مطهری(ره) نیز بر همین مبنا استوار است.
مطابق نظر ایشان، آنچه باعث دور میشود اینست که بدیهیات را به جای فطری بودن، تجربی قلمداد کنیم.
همانگونه که مشخص است، فطرت در ناحیه شناخت و ادراک، منجر به پذیرفتن بدیهیات میشود و این پذیرش را عقل انجام میدهد.
عقل متوجه میشود که فلان قضیه یک قضیه بدیهی و فطریست.
فطرت است که از کانال عقل عبور میکند و تحلیل میشود و خروجیش میشود پذیرش یک قضیه بدیهی.
و در ادامه همین بدیهیات میتوانند در براهین عقلی مورد استفاده قرار بگیرند.
پرسش تکراری، طبیعتا پاسخ تکراری در پی خواهد داشت.
بحث ما بر نحوۀ ایمان آوردن افراد مختلف نیست.
بر پاسخ دادن به موضوع تاپیک و شبهۀ بشری بودن دین است.
نیاز به یک استدلال عقلی از اینجا حاصل میشود.
استارتر تاپیک ممکن است ضمن مسلمان بودن، چنین شبههای را بیان کرده باشند.
نه نقل، نه تجربه، و نه نحوه ایمان آوردن افراد از صدر اسلام تاکنون، پاسخ پرسش ایشان نیست.
انشاالله در رسیدن به علت از طریق معلول، همواره راهتان بیخطا باشد.
جای آن نیست که بخواهیم از ایرادات این برهان صحبتی کنیم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد.
برهان صدیقین و برهان وجوب و امکان در اثبات حقیقت، مستحکمتر از آنند که «به هر طرف رفتن» توصیف شوند.
لذا شامل آن فرمایش صادق آل محمد نمیشوند.
14 قرن قبل اگر بنده توفیق این را داشتم که در محضر رسول خدا(ص) باشم، از ایشان میخواستم که ابتدا اصول دین را برایم اثبات کنند.
به همین صراحت و سادگی.
سلام و عرض ادب.
خواهر گرامی، اگر اجازه دهید ابتدا بحث خودمان را ادامه دهیم و به نتیجه برسیم و فعلاً کاری به سختی کار پیامبران نداشته باشیم.
بحثمان این بود:
بسم الله.
سلام و عرض ادب
البته من اسمش راگذاشتم سختی کار پیامبران ولی در حقیقت فکر نکنم خود موضوع با این بحث درارتباط باشد
اینکه کدام پیامبر ابتدا با براهین عقلی و منطقی خدا را ثابت کردند ؟ و بعد معجزه نشان دادند ؟
با فرض شما فرض کنید پیامبر با برهانی منطقی وجود خدا را اثبات کردند و بعد معجزه ای نشان دادند و ثابت کردند از طرف خدا هستند
پس با این فرض ما به کل قران ایمان می اوریم
در همین قران پیامبر از وجود شیطان و اجنه و کارهای عجیب و غریب انها خبر داده
حالا چگونه پیامبر ثابت می کند از طرف خداست و نه شیطان و اجنه ؟
[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.
پرسش شما میتواند عامل ایجاد تاپیک جدیدی باشد.
اما در اینجا بهتر است توجهمان معطوف به همان احتمالاتِ مطروحه باشد.
البته نه به این سرعت!
فرض بنده فقط مربوط به یکی از احتمالات و همان ادعای مدعی بود. یعنی قدرت انجام معجزه را از خداوند گرفته.
گفتیم عامل تحقق این احتمال توسط یک برهان عقلی، شناخته میشود. پس احتمالی موجه خواهد بود.
لذا تا بقیه احتمالات بررسی نشوند نمیتوان از قسمت آبی رنگ جلوتر رفت.
حال احتمالات دیگری را که مطرح نمودید، لطفاً وجود فاعلشان (شیطان و اجنه ...) را اثبات کنید.
و توجه کنید بحثمان برون دینیست.
[=microsoft sans serif] **گلشن**;730195 نوشت:
باسلام خدمت شما
به همان دلیلی که در قران کریم نیز اشاره کرده است:
با این توضیح:
پیش فرض های ما در این بحث این است که:
اول: بحثی در وجود خدا نداریم و پیش فرض بحث ماست.
دوم: موجودات غیر از خداوند نیز بر چند دسته اند.
دسته اول: موجودات طبیعی و مادی. موجودات طبیعی و مادی بر چند نوع هستند: اجنه، انسان، حیوانات، گیاهان و جمادات.
دسته دوم: موجودات فراطبیعی. موجودات فراطبیعی نیز بر دو نوع کلی هستند:یا خیر هستند و تابع و فرمانبردار خداوند و یا شرور هستند.
سوم: کار خارق العاده ای انجام شده است.
حال با توجه به این کار خارق العاده، میخواهیم ببینیم که این کار اثر چه موجودی از بین موجودات یاد شده میتواند باشد.
احتمال اول: حیوان، گیاه یا جماد: بطلان این فرض که کاملا مشخص است. چون این موجودات که از خود قدرت و اختیاری ندارند خصوصا در مورد معجزات معنوی مانند قران کریم.
احتمال دوم: انسانی قدرتمند: این فرض نیز باطل است؛ زیرا اگر در توان یک انسان بود چنین کاری را انجام دهد، او تا به حال آنرا انجام داده بود؛ چه انسان شروری باشد و چه انسانی پاک. در ضمن، این احتمال که شاید در آنده کسی بیاید و آنرا انجام دهد باتوجه به دلیل حکمت باطل میشود.
احتمال سوم: موجودی طبیعی که شرور است آنرا انجام داده مانند شیاطین. این احتمال نیز باطل است. چون چنین موجوداتی قطعا با توجه به کارکردی که تاکنون مردم و مخاطبان انبیاء از معجزه انتظار دارند(یعنی: ملازمه معجزه و صدق گفته های نبی) موجودات شرور در صورت توان قطعا جلوی آنرا خواهند گرفت. به این علت که اگر بتوانند این قدرت را به انسان دروغگویی بدهند از طریق او میتوانند انتظارات خود را در قالب ادیان به مخاطبان بدهند و آنان را به راحتی جذب خود کنند.ن
احتمال چهارم: موجودی فراطبیعی خیری مانند فرشتگان آنرا انجام داده اند. این احتمال نیز باطل است؛ زیرا فرشتگان هیچ گاه برخلاف اراده الهی کاری را انجام نمیدهند و کارهایشان تماما مطابق با اراده تکوینی پروردگار است.
احتمال پنجم: موجودی فراطبیعی که شرور هست چنین قدرتی را در اختیار آن شخص مدعی نبوت قرار داده است. این احتمال نیز به همان صورت احتمال سوم باطل میشود.
احتمال دیگری وجود ندارد بنابراین تنها یک احتمال می ماندو آن این است:
این قدرت از ناحیه قدرت فراطبیعی مقدسی نشأت گرفته که خداوند نامیده میشود.
موفق باشید.
[=microsoft sans serif]باسلام خدمت تمامی دوستان و تشکر بابت بحثهای مرتبط و غیر مرتبطی که در این تاپیک صورت گرفت.
تشکر ویژه از جناب ملاعلی استارتر محترم و جناب شریعت عقلانی، نیکوکار، سین، استوار و پیروز بابت دقت نظرهای خوب و موشکافانه شان.
و نیز تشکر از سایر دوستانی که در این بحث خبو شرکت داشتند.
باتوجه به اینکه بحثهای کاملا مرتبط این تاپیک تقریبا انجام شده است و چند صفحه ای است که بحث کاملا در فضای دیگر سیر میکند، با اجازه دوستان بحث را برای جمع بندی ارسال میکنم.
امید که این قبیل مشارکتها در بحثهای دیگر نیز جریان داشته باشد.
موفق و در پناه حق
یاعلی
[=microsoft sans serif]پرسش: باوجود مسائلی چون عذاب خشک و تر باهم در دنیا، نبخشیدن حق الناس و هدایت نشدن افراد کم جمعیت در جنگلها چگونه میتوان مدعی الهی بودن دین بود؟
پاسخ:
[=microsoft sans serif]با سلام خدمت تمام دوستان
سوال شما به از دو جهت نیاز به بررسی دارد.
جهت اول: بررسی سوالاتی که مطرح کردید
جهت دوم: اثبات الهی بودن دین.
اما بخش اول(پاسخ به سوالات)
در این بخش، سه شاهد و دلیل بر بشری بودن دین و خدا ارائه شد است:
سوزانده شدن خشک و تر با هم؛ نبخشیدن حق الناس و نرسیدن دین به مناطق کم جمعیت و جنگلها
شاهد اول: سوزانده شدن خشک و تر با هم.
در این سوال، بر روی این مطلب تکیه شده است که در شرور طبیعی مانند سیل و زلزله، مومن و کافری که در یک منطقه زندگی میکنند با هم سوخته میشوند و از بین میروند. حال آنکه خدای مهربان و عادل، خوب و بد را جدا میکند و اینها را با هم اشتباه نمیگیرد.
این سوال، حاوی چند مطلب بود:
مطلب اول: شرور طبیعی، مجازات الهی و سوزانده شدن است.
مطلب دوم: تحقق این امور، با عدالت و مهربانی خداوند منافات دارد.
در پاسخ به این مطلب میتوان گفت:
اولا: شرور طبیعی، همیشه مجازات الهی نیست. درست است که در زمان حضور پیامبران، وقوع برخی از این شرور مانند سیل و طوفان سراسری زمان حضرت نوع علیه السلام و نیز زلزله به خاطر عذاب الهی بوده است. اما این بدان معنا نیست که همیشه و در همه زمانها، وقوع این شرور و حوادث طبیعی به خاطر عذاب وعقاب دنیوی مبتلایان آن باشد.
این حوادث بر اساس آیات و روایات، فواید و حکمتهای دیگری نیز دارند که عبارتند از:
۱. بیدار شدن وجدان خفته انسانها: یکی از فواید حوادث طبیعی آن است که انسان ضعف خود را مشاهده و از غرور و خودبینی ولو به اندازه ای مدتی رها شود، خود را محتاج خداوند ببیند و از او مدد بخواهد. چنانکه در سوره اعراف، آیه ۹۴ به این مطلب اشاره دارد و می فرماید:
[=microsoft sans serif]«و ما هيچ پيامبرى را به هيچ قريه اى نفرستاديم مگر آنكه ساكنانش را به سختى و بيمارى گرفتار كرديم، باشد كه تضرع كنند»
[=microsoft sans serif]۲. قدر شناسی نسبت به نعمتها: یکی دیگر از فواید سختیها و حوادث طبیعی آن است که انسان پس از آنکه مدتی در خوشی و راحتی بوده، لحظه ای به سختی بیفتد و با درنگ در گذشته و ایام خوشی، متوجه تفاوت این دو بشود و به همین خاطر، نسبت به نعمتهای الهی که قبلا در اختیارش بود شکرگذار شود. در روایت مفصلی از امام صادق(علیه اسلام) به نام توحید مفضل به این مطلب اشاره شده است. ایشان در مورد یکی از حکمتهای بلاهای دنیوی مورد میفرماید:
«گاهى ايشان را به آفات و مشکلات کمی مى گزد و انها را مى ترساند براى تأديب و تقويم ايشان. البته پس از مدتی کوتاه، آن مشکل را برطف میکند تا وقوع آنها پندى و نصيحتى باشد براى ايشان و برطرف کردنش رحمتى و نعمتى باشد بر ايشان.»
[=microsoft sans serif]۳. توبه و بازگشت از ناسپاسی و کفران نعمت: یکی دیگر از حکمتهای این بلاها، آن است که انسان متوجه کارهای زشت خود بشود و توبه کرده و دست از گناه بردارد و از انها درسی بگیرد. حضرت علی علیه السلام در این مورد میفرماید:
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]با توجه به این نکاتی که گفته شد و البته باز هم میتوان نکاتی را به عنوان حکمت بلاهای دنیوی برشمرد، مشخص میشود که این بلاها، ممکن است برخی اوقات کارکرد عذاب و عقاب داشته باشد ولی فواید دیگری نیز دارد که ذکر شد. پس این نعمتها همیشه عذاب الهی نیست تا گرفتار شدن مومن و کافر در آن با عدالت و رحمت خداوند منافات داشته باشد.
ممکن است گفته شود، این بلاها همیشه از قبیل مریضی و فقر نیست که قابل جبران باشد و کارکرد پند آموزی و عبرت داشته باشد، بلکه گاه شخص در این حادثه از بین میرود؛ مثلا در سیل یا زلزله کشته میشود. آن وقت چه حکمتی در این بلا میتواند باشد.
پاسخ این سوال نیز آن است که در آن صورت، باز هم چند دلیل بر مبتلا شدن مومنان در کنار کافران وجود دارد.
اول: گاه این فرد مومن به خاطر همراهی با کافران و یا حتی نهی از منکر نکردن آنان از گناهی که انجام میدادند، به همراه آنان مبتلا به آن عذاب دنیوی میشوند. در روایتی از امام باقر ع به این مسئله اشاره شده است که مدارا کردن با اهل معصیت و ناراحت نشدن به خاطر تحقق گناه، خودش از عوامل نزول بلا است.
"َ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى شُعَيْبٍ النَّبِيِّ ص أَنِّي مُعَذِّبٌ مِنْ قَوْمِكَ مِائَةَ أَلْفٍ أَرْبَعِينَ أَلْفاً مِنْ شِرَارِهِمْ وَ سِتِّينَ أَلْفاً مِنْ خِيَارِهِمْ فَقَالَ ع يَا رَبِّ هَؤُلَاءِ الْأَشْرَارُ فَمَا بَالُ الْأَخْيَارِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ دَاهَنُوا أَهْلَ الْمَعَاصِي وَ لَمْ يَغْضَبُوا لِغَضَبِي"(۳)
"امام محمد باقر علیهالسلام فرمودند: خداى تبارک و تعالى به شعیب پیامبر وحى فرمود که: من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم کرد: چهل هزار نفر بدکار را، شصت هزار نفر از نیکانشان را.شعیب عرض کرد: پروردگارا! بدکاران سزاوارند اما نیکان چرا؟ خداى عزوجل به او وحى فرمود که: آنان با گنهکاران راه آمدند و به خاطر خشم من به خشم نیامدند."
دوم: این نوع مرگ، همانند خیلی از بلاهای زودگذر دنیا(مانند مریضی و فقر) گاه به جهت آمرزیدن گناهان و بالا رفتن درجه ابرار است. چنانکه در فلسفه بلاها نیز به این مطلب اشاره شده است.
[=microsoft sans serif]شاهد دوم: بخشیدن نشدن حق الناس
[=microsoft sans serif] چه ارتباطی بین بخشیده نشدن حق الناس و ساختگی بودن خدا و دین وجود دارد.
[=microsoft sans serif]اینکه خداوند متعال، برای حفظ جان، مال و ناموس مردم، تاکید دارد حلالیت رد مورد حق الناس را باید از خود افراد طلب کرد و از خود کسانی که به آنان مدیون هستیم باید حلالیت طلبید، نشانه این است که ایده خدا ساختگی و صرفا برای حفظ منافع اجتماع و برقراری عدالت است. [=microsoft sans serif]این مطلب نمونه خوبی برای مغالطه وجه و کنه است؛
[=microsoft sans serif]اینکه یکی از کارکردهای ادیان، حفظ حریم افراد و احترام به حق الناس آنها، نتیجه آن میشود که بگوییم دین صرفا همین است. حال چه بعدش بگوییم دین وجود الهی دارد ولی کارکردش صرفا همین است یا اینکه مانند این سوال بگوییم دین اصلا وجود الهی ندارد و زمینی است و برای ایجاد عدالت.
[=microsoft sans serif]دوست عزیز، دین صرفا برای تامین سعادت دنیا نیست بلکه مجموعه از آموزه ها و دستورالعمل هایی است که برای سعادت دنیاو آخرت ما انسانها از سوی خداوند آورده شده است. از آنجا که انسان به صورت اجتماعی زندگی میکند، قاعدتا یک سری از این قواعد مربوط به زندگی دنیا و حفظ نظام اجتماعی انسانهاست.
[=microsoft sans serif]این شاهد هم چیزی جز یک مغالطه نبود و از اساس باطل بود.
شاهد سوم: نرسیدن دین به برخی افراد دور افتاده
در مورد این شاهد از دو جهت میتوان مسئله را مورد توجه قرار داد.
جهت اول: اینکه ضرورت نبوت از چه سنخی است.
جهت دوم: آیا دین به برخی از افراد نرسیده است.
جهت سوم: آیا "نرسیدن پیام انبیاء به برخی انسانها" مستلزم آن است که دین، بشری است؟
در مورد جهت اول، باید توجه کرد که ضرورت ارسال انبیاء، ضرورت وصفی است نه ذاتی. ضرورت ذاتی عبارت است از ضرورت داشتن یک امر مادامی که ذاتی موجود است. اما ضرورت وصفی عبارت است از ضرورت داشتن یک امر برای یک ذات، مادامی که متصف به یک وصفی(ولو زمان) است.(۴)ارسال انبیاء همانطور که میدانید به جهت هدایت بندگان است:«رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيماً »(۵)
خداوند میتوانست همه انسانها را به اجبار مومن قرار بدهد، به صورتی که هیچ دینی را نیز برایشان نفرستد؛ درست مانند ملائکه.آمدن انسان به این دنیا برای آن است که با اختیار خود، کارهای خوب انجام دهد و نفس خود را کامل کرده و شایستگی صحبت با ابرار را بیابد و به قرب الهی برسد.اما چون هر کسی نمیتواند با عالم غیب ارتباط برقرار کند و خودش نیز نمیتواند برنامه سعادتش را فراهم کند، به همین جهت، خداوند پیامبرانی را برای این کار قرار داده است که برنامه سعادت را از طریق وحی گرفته و به انسانها برساند.(۶)
در مورد بخش دوم، نیز باید به این نکته توجه کرد که با توجه به آیات قرآن کریم، دین خداوند در طول تاریخ به تمام بندگانش رسیده است. هیچ قومی نبوده که دین خداوند به آنها نرسیده باشد. چنانکه در آیه میفرماید:
[=microsoft sans serif]یا در ایه شریفه دیگری می فرماید:
[=microsoft sans serif]البته منظور از این آیه شریفه آن است که هر امتى، انذار كنندهاى داشته است، و اما اينكه او در هر مكان، شخصا حضور داشته باشد لازم نيست، همين اندازه كه صداى دعوت پيامبران بزرگ الهى بوسيله اوصياى آنها به گوش همه مردم جهان برسد كافى است.(۹) بنابراین، کسی که قرآن کریم را قبول دارد، به عنوان یک دلیل متقن دیگر نیاز به جوابی ندارد. قرآن کریم به او میگوید که پیام پیامبران به همه انسانها رسیده است.کسی هم که قبول ندارد، باید ادعای خود را اثبات کنند؛ چون این ادعا خصوصا حالا که مقدمه برای شبهه شده است، نیاز به اثبات دارد و العهدة علی المدعی.
در مورد بخش سوم نیز، چند اشکال وجود دارد.
اولا: مبنای این بخش، مبتنی بر آن است که در برخی جاهای کره زمین پیام پیامبران نرسیده است، حال آنکه در سطور قبل اثبات شد که این حرف از نظر دینی درست نیست و از نظر برون دینی نیز صرف ادعاست و نیاز به اثبات با شواهد قطعی دارد.
ثانیا: برفرض از اشکال قبل صرف نظر کنیم و قبول کنیم که در برخی مناطق پیام پیامبران نرسیده باشد، باز هم ملازمه ای بین این دو نکته وجود ندارد(نرسیدن پیام به برخی و بشری بودن دین) واقعا چه ملازمه ای بین این دو وجود دارد.
اینکه دین به برخی نرسیده باشد(برفرض صحیح باشد)، به خاطر این است که موانع طبیعی وجود داشته است. اگر هم بگویید خدای قادر باید بتواند موانع را برطرف کند، پاسخ این است که اگر خدا میخواست همه کارها را به صورت غیر طبیعی پیش ببرد، اصلا چه نیازی بود که انسان را به روی زمین بیاورد و یا اصلا برای کمالشان، دین برایشان بفرستد. مگر نمیتوانست انسان را مانند ملائک از همان ابتدا، کامل خلق کند.
بعلاوه، نرسیدن دین به برخی(برفرض صحت) تنها میتواند خدشه بر عدالت خدا ایجاد کند که آن نیز پاسخ خودش را بارها در این انجمن دریافت کرده است. قرار نیست به کسی ظلم شود و این افراد جزء مستضعفین شمرده شده و تکلیف خودشان را دارند و با عدالت با آنان رفتار میشود.
اما جهت دوم(اثبات الهی بودن ادیان)
الهی بودن ادیان از طریق اثبات نبوت فرد مدعی نبوت اثبات میشود.
یکی از این شیوه ها که اتفاقا بیشتر از بقیه مورد توجه متکلمان بوده است، معجزه است.
بر این اساس، در دین اسلام، با وجود تحدی قران کریم تا کنون کسی نتوانسته شبیهی برای قرآن کریم ارائه کند.
همین نشان میدهد که قدرتی که باعث آوردن چنین کتابی شده است، قدرت فرابشری است. بنابراین، این دین و محتوای آن، بشری نیست.
ممکن است گفته شود، [=microsoft sans serif]درست است که تاکنون کسی نتوانسته چنین کاری را انجام بدهد، ولی از کجا معلوم که در آینده دور یا نزدیک، حیوان یا جانداری فضایی نتواند چنین کاری را انجام دهد؟
[=microsoft sans serif]برای بطلان این احتمال دو راه میتوان پیمود.
[=microsoft sans serif]راه اول، استفاده از شیوه مرسوم برای بطلان:
[=microsoft sans serif]در شیوه مرسوم، گفته میشود که در مسائل دینی و متافیزیکی نمیتوان یقین از نوع قضایای ریاضی یا تحلیلی یافت بلکه یقین ما بر اساس مواد بدیهی است. مواد و قضایای بدیهی که منتج چنین یقینی هستند عبارتند از قضایای اولی و وجدانی و حداکثر قضایای فطری. [=microsoft sans serif]به هر حال، یقینی که به دست می آید، با وجود چنین احتمالات بسیار ضعیفی منافات ندارد و وجود چنین احتمالات عقلی که درصد وجود آنها بسیار بسیار کم است، خللی در یقین ما ایجاد نمیکند.
[=microsoft sans serif]همانطور که در بحث با جناب شریعت عقلانی نیز ذکر شد، عقلا به وجود چنین احتمالاتی حتی در مواقع ریسک پذیر با درصد بالا نیز اعتناء نمیکنند. درحالیکه وقوع احتمالات خلاف بسیار بسیار محتمل تر است تا این احتمال که " 1430 سال از انجام معجزه پیامبر گذشته است و کسی نتوانسته شبیه آنرا بیاورد، ولی در آینده ممکن است که بشر توانایی اش بیشتر شود و بتواند شبیه آنرا بیاورد"
[=microsoft sans serif]راه دوم، استفاده ازدلیل حکمت الهی:
[=microsoft sans serif]اما استدلال به این صورت است.
اگر چنین احتمالی، از نظر عقلی محتمل باشد، حکمت خداوند در ارسال انبیاء مخدوش میشود. و التالی باطل فالمقدم مثله.
اثبات ملازمه:
[=microsoft sans serif]- احتمال انجام چنین کاری از سوی سوی بشر در زمان آینده، مستلزم این است که مخاطبان معجزه در زمان انجام آن، یقین به اعجاز آور بودنش نداشته باشند.
[=microsoft sans serif]- وقتی کاری خارق عادت و اعجاز آور نباشد، یعنی معجزه نیست.
[=microsoft sans serif]- کاری که معجزه نباشد، دلالت بر صدق ادعای نبی ندارد.
[=microsoft sans serif]- اثبات نشدن صدق ادعای نبی، مساوی است با عدم اثبات نبوت
[=microsoft sans serif]- اثبات نشدن نبوت شخص مدعی نبوت، مساوی با نقض غرض خداوند در ارسال پیامبران.
ابطال تالی:
[=microsoft sans serif]چون نقض غرض نیز بر خداوند محال است.(چون مستلزم نقص و ضعف-یعنی عدم قدرت کامل- عدم علم کامل- عدم اراده کامل- عدم صداقت کامل و...- است)
بنابراین: [=microsoft sans serif]چنین احتمالی، از نظر عقلی باطل است.
[=microsoft sans serif](نرم افزار جامع الاحادیث)[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]
ــــــــــــــ
۱. بحار الانوار، ج۳، ص۱۳۸(نرم افزار جامع الاحادیث)
۲. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۳
۳. اصول کافی، ج۵، ص۱۴۳[=microsoft sans serif](نرم افزار جامع الاحادیث)[=microsoft sans serif]
۴. نهایه الحکمه، مرحله ۴، فصل۱(علامه طباطبایی، قم، نشر اسلامی)
[=microsoft sans serif]۵. سوره نساء، آیه ۱۶۵
[=microsoft sans serif]۶. آموزش عقائد، مصباح یزدی، درس ۲۲(تهران، دفتر نشر بین الملل، 1377)
[=microsoft sans serif]۷. سوره فاطر، آیه۲۴
[=microsoft sans serif]۸. سوره نحل، آیه۳۶
[=microsoft sans serif]۹. تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۱۱۰(نرم افزار جامع التفاسیر)