دارد زمان آمدنت دیـــــــــــــر میشود
دارد جــــــــــــوان سینه زنت پیر میشود
شاید بر اثر گریه های شماست
هر هفته غروب جمعـــــــــــــــه دلگیــــر میشود
پایان ندارد غربتم تا عصر موعود
با اشک شب هم صحبتم تا عصر موعود
جز انتظارت را کشیدن نیست راهی
در این دو روز فرصتم تا عصر موعود
بی شک مقارن میشود آینده با عشق
هرچند خم شد قامتم تا عصر موعود
امشب تمام من تو را میخواند آقا
دیگر نمانده طاقتم تا عصر موعود
اللهم عجل لولیک الفرج
پایان ندارد غربتم تا عصر موعود
با اشک شب هم صحبتم تا عصر موعود
جز انتظارت را کشیدن نیست راهی
در این دو روز فرصتم تا عصر موعود
بی شک مقارن میشود آینده با عشق
هرچند خم شد قامتم تا عصر موعود
امشب تمام من تو را میخواند آقا
دیگر نمانده طاقتم تا عصر موعود
اللهم عجل لولیک الفرج
آقا جان تمام این سالها که درس خواندیم;
دبیر ریاضی به ما نگفت که حد غربت تو وقتی شیعیانت به گناه نزدیک می شوند بی نهایت است!
دبیر شیمی نگفت که اگر عشق و ایمان و معرفت با هم ترکیب شوند شرایط ظهور تو مهیا می شود...!
دبیر زیست نگفت که این صدای تپش قلب نیست... صدای بی قراری دل برای مهدیست..!
دبیر فیزیک نگفت که جاذبه ی زمین اشک های غریبانه ی توست..جاذبه ی زمین به همان سمتیست که تو هستی...!
دبیر ادبیات از عشق مجنون به لیلی,از غیرت فرهاد نسبت به شیرین گفت اما از عشق شیعه به مهدی, از غیرتش به زهرا(س) نگفت..!
دبیر تاریخ نگفت که اماممان امسال سال چندم غربتش است؟!نگفت غربت اهل بیت علی(علیه السلام) از کی شروع شد و تا کی ادامه دارد..
دبیر دینی فقط گفت که انتظار فرج از بهترین اعمال است
اما نگفت که انتظار فرج یعنی گناه نکنیم و یعنی گناه نکردن از بهترین اعمال است!
دبیر عربی به ما یاد داد که «مهدی» اسم خاصی است که تنوین پذیر است!اما نگفت که مهدی خاص ترین اسم خاص است که تمام غربت و تنهایی را پذیرا شده است..
فدای غربتت یابن الحسن.
می دانی؟
اینجا پر از هوای بودن توست ،می دانی؟
صدای بغض من می دانی؟
آقا نشانی ات شده گم، آه می دانی؟
آقا هوای تورا باد برد، می دانی؟
آقا همه تورا فراموش کرده اند اینجا
در کوچه های خالی و بی عبور، می دانی؟
در حاشیه های دفتر شعرم سکوت بی معناست
از هر سکوت بالاتر
اینجا صدای شعر من از توست،می دانی؟
این بند بند شعر من پر حرفهای تو خالیست
اینجا فقط نیاز حضور توست،می دانی؟
دوباره دفتر شعرم شعله می کشد از تو
دلیل آتش آن را فقط تو می دانی
بیا امید من و صبح روشن شادی
بیا که چشم همه روبه توست ، می دانی؟
من شرمنده ترین
من کمترین
من رو سیاه
من بی آبرو و نمک نشناس چه می توانم بگویم در وصف شما ..
منی که در صف عاشقان شما آخرین نفرم
و نه فقط در حرف ... که در عمل به آنچه شما می خواستید ..
منی که بد کردم ... بد بودم ... بد هستم
اما آقا جان
هنوز دوستتان دارم
و شما ...
و هر چقدر من بد ،مهرتان افزون تر ...
دست نوازشتان بیشتر ...
من شرمنده ترین
من کمترین
من رو سیاه
من بی آبرو و نمک نشناس چه می توانم بگویم در وصف شما ..
منی که در صف عاشقان شما آخرین نفرم
و نه فقط در حرف ... که در عمل به آنچه شما می خواستید ..
منی که بد کردم ... بد بودم ... بد هستم
اما آقا جان
هنوز دوستتان دارم
و شما ...
و هر چقدر من بد ،مهرتان افزون تر ...
دست نوازشتان بیشتر ...
من شرمنده ترین
من کمترین
من رو سیاه
من بی آبرو و نمک نشناس چه می توانم بگویم در وصف شما ..
منی که در صف عاشقان شما آخرین نفرم
و نه فقط در حرف ... که در عمل به آنچه شما می خواستید ..
منی که بد کردم ... بد بودم ... بد هستم
اما آقا جان
هنوز دوستتان دارم
و شما ...
و هر چقدر من بد ،مهرتان افزون تر ...
دست نوازشتان بیشتر ...
یا رب آن مصلح کل قطب جهان را برسان
دل به تنگ آمده، آن مونس جان را برسان
مدعی گفت به یک گل نتوان دید بهار
یارب آن که گل کند محو خزان را برسان
ما همه گله ی بی صاحب و اوصاحب ماست
گرگ ها حمله نمودند شبان را برسان
قبر زهرای جوان مرگ ندانیم کجاست
بی نشان تربت زهراست نشان را برسان :Gol:
خداوندا
از تو می خواهم
نه مثل مختار بعد از واقعه!
نه مثل حربن ریاحی میان واقعه!
و نه مثل توابین بعد از واقعه!
بلکه مثل عباس(ع) در تمام واقعه!
مثل مسلم پیشتاز واقعه!
در رکاب کسی باشیم که به انتظارش ایستاده ایم.
خداوندا
از تو می خواهم
نه مثل مختار بعد از واقعه!
نه مثل حربن ریاحی میان واقعه!
و نه مثل توابین بعد از واقعه!
بلکه مثل عباس(ع) در تمام واقعه!
مثل مسلم پیشتاز واقعه!
در رکاب کسی باشیم که به انتظارش ایستاده ایم.
خداوندا
از تو می خواهم
نه مثل مختار بعد از واقعه!
نه مثل حربن ریاحی میان واقعه!
و نه مثل توابین بعد از واقعه!
بلکه مثل عباس(ع) در تمام واقعه!
مثل مسلم پیشتاز واقعه!
در رکاب کسی باشیم که به انتظارش ایستاده ایم.
دل بیقرار نیست ادا در می آوریم/چشم انتظار نیست ادا در می آوریم / بر لب دعای ندبه... ودل غرق شهوت است این انتظار نیست ادا در می آوریم / آقا محب واقعی ات در میان ما یک در هزار نیست ادا در می آوریم
دل بیقرار نیست ادا در می آوریم/چشم انتظار نیست ادا در می آوریم / بر لب دعای ندبه... ودل غرق شهوت است این انتظار نیست ادا در می آوریم / آقا محب واقعی ات در میان ما یک در هزار نیست ادا در می آوریم
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:[=arial]یابن الحسن ای سید وفخر کائنات ای ولی امر ممکنات ای مظلوم عالم ای صاحب ووارث غدیر ای یگانه غدیر شناس ماسوی غدیر برتو مبارک:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol: [=arial] ج: یا علی
یابن الحسن گر نونباشی لساخت الارض اهلها یا باهلها [=arial]سلام علیکم ورحمه الله
[=arial]وجود مقدس اما م علیه السلام واسطه فیض وجود است بین ذات مقدس واقدس خداوند متعال با هر انچه هست (هرکس به اندازه فهمش انچه می فهمد از هر انچه هست )
[=arial]سوال بنده اینه " که ایا می شود هر انچه واسطه فیض وجوش حضرت علیه السلام هست را ارض امکان بنامیم ؟
[=arial]ممنون از پاسخ شما سلام علیکم و رحمة الله
الاشیاء تعرف بمقابلاتها، اگر منظور از (ارض) جهت سفل و پایین باشد که شاید با معنای اصلی لغوی آن هم مناسب است، و در قبال آن (سماء) جهت علو باشد، این معنی یکی از جامعترین معانی است، یعنی آسمان وجوب و غناء و خالقیت، و ارض امکان و فقر و مخلوقیت، و حجت، مقام یلی الرب تمام عالم امکان است کما اینکه مقام یلی الخلق هویت غیبیة الهیة است. و الله العالم
سلام علیکم
اگر ممکنه این فرمایشتون را توضیح بیشتر بدهید وربطش با حجت علیه السلام ممنون از شما
کما اینکه مقام یلی الخلق هویت غیبیة الهیة است......................... جواب "
اصلا قوام وساطت به این است که یک نحو ارتباط با طرفین داشته باشد، لذا طبق تعبیر روایت که حجت را واسطه فیض قرار میدهد پس حجت دو جهت دارد، یک روی به سوی مفیض، و یک روی به سوی مفاض، و مفیض توسط او فیض به مفاض میدهد(که بنابر این حجت میشود جهت یلی الخلقی مفیض)، و کذا مفاض توسط او فیض از مفیض میگیرد (که بنابر این حجت میشود جهت یلی الربي مفاض) ، و هر کدام از مفیض و مفاض یک جهت نفسي و ذاتی دارند که یکی ثبات مطلق ذاتی و دیگری فناء مطلق ذاتی است، که در بعض تعبیرات به این دو میگویند: فوق جعل(۱)، و دون جعل(۲)، در قبال وجود امکانی(۳) که مجعول است، و وجود منبسط(۴) که عین جعل است، جعل، مجعول، فوق جعل، دون جعل.
مطلبی است در رابطه با واسطه فیض بودن وجود مقدس عین الحیاة بقیة الله الاعظم
مسئولین سایت هر جا صلاح دانستند بگذارند سوالی درباره مقام واسطه فیض
« : سپتامبر 26, 2015, 06:16:40 pm »
بسم الله الرحمن الرحیم
بر حسب روایات تردیدی نیست که هر زمان در زمین امامی هست که مقام وساطت فیض را دارد.
یکی از اشکالاتی که وجود دارد این است که چگونه قبل از خلقت انسان در عالم کون، این وساطت فیض انجام می شده است.
من ابتدا توجیه مطلب را که در کتب عرفانی آمده عرض می کنم تا سوالم واضحتر شود.
بحث این است که وجود عالم به انسان کامل وابسته است. این وابستگی با کمک گرفتن از ادبیات علل اربعه از سه زاویه قابل تصویر است. زاویه ای که برای وساطت فیض می توان در نظر گرفت چیزی شبیه وساطت در علت فاعلی است نه سایر علل؛ اما آنچه ادله بر آن قابل اقامه است علل غایی و صوری است.از زاویه علت غایی، یعنی غایت خلقت عالم انسان کامل بوده است که ادله این واضح است اما مشکل وساطت فیض را حل نمی کند.(جامی در نقدالنصوص 90-91 با همین مدل علت غایی خواسته مساله را حل کند) از زاویه علت صوری هم تشبیه نسبت انسان و عالم به نسبت روح و بدن است که انسان کامل بمنزله روح عالم است که شبیه علت صوری می شود برای علت مادی. این تصویر اگرچه واسطه فیض تدبیری را خوب حل می کند اما هم باز وساطت فیض در ایجاد را حل نمی کند مگر اینکه با ادبیات صدرایی درباب ترکیب اتحادی نفس و بدن و تبعیتی وجودی بدن از نفس همراه شود که اگر هم همراه شود باز مشکل وساطت را در مرتبه ای که روح (انسان کامل) در بدن عالم دمیده شده باشد (یعنی بعد از مرتبه خلق مقام کن انسان کامل) وساطت فیض را توجیه می کند اما قبل از مرحله خلق چه؟
اگر مثل عرفا مساله را به حقیقت محمدیه که همان تعین اول (یا بنا به برخی اقوال، تعین ثانی) است برگردانیم مشکل وساطت فیض حل می شود اما حضور در مرتبه ارضی ضرورتی ندارد در حالی که در روایت لولال الحجه لساخت الارض باهلها، ظاهر فرمایش این است که مرتبه ارضی نیازمند واسطه فیض است در همین مرتبه (لذاست که می گوییم در هر زمان یک امام بر روی ارض بیشتر نمی تواند باشد وگرنه اینکه حقیقت محمدیه ازلا و ابدا بوده است و چه انسان در مرتبه ارضی آفریده شود چه نشود او تعین اول است و واسطه فیض کل عالم) و همان طور که حاج آقا در یکی از جلسات فرمودند این مقام همانند نقطه اتصال دو مخروطی است که یکی به نحو واروانه روی دیگری قرار گرفته باشد. این نقطه مخروط اگر قرار است در مرتبه ارضی حضور نداشته باشد آفرینش آسمانها و زمین قبل از خلقت انسان چگونه توجیه می شود؟
به بیان دیگر اگر وساطت مال اصل حقیقت محمدیه است که دیگر لولاالحجه لساخت الارض باهلها معنا ندارد و اگر مال حجت حاضر بر ارض است که مظهر حقیقت محمدیه است پس وقتی انسانها که مظهرند هنوز آفریده نشده بودند چگونه بود؟
گمانم می رسید که از طریق عین ثابت و مرتبه نفس الامری و قبل از کن ایجادی امام مساله حل شود اما باز همین اشکال تکرار می شود.
ويرايش
پاسخ : سوالی درباره مقام واسطه فیض
« پاسخ #1 : امروز ساعت 11:35:08 am »
بسم الله الرحمن الرحیم
برای تفاهم مخاطب با متن، بخصوص متنی که زمینه بطون داشتن و چند لایه بودن در آن مطرح است، توجه به دو نکته نافع است:
۱- امکان استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد.
۲- امری که به منزله میدان ورودی اتوبانها یا به منزله سلولهای بنیادین است که میتواند استقلال تام چند معنای مقصود در استعمال از اکثر را معنا را تبیین کند، و آن اینکه تمام عناصر کلامی که در یک جمله به کار رفتهاند میتوانند هر کدام جداگانه نقش مدخل تشکیل یک نظام معنایی اصل موضوعی آکسیوماتیک را ایفا کنند، یعنی نقطه آغازین یک نظام اصل موضوعی میتواند یک کلمه موجود در جمله باشد که نقش اصل دارد و سایر عناصر به تبع او معنای مناسب او پیدا میکنند، مثلا در همین مثال ما نحن فیه، کلمات: الحجة، الارض، اهلها، و لساخت، هر کدام میتواند اصل قرار بگیرد و سایرین به تبع او معنا پیدا کنند، و این نکته، مطلب بسیار مهمی در همه موارد تعامل و تفاهم مخاطب با متن رصین است.
اکنون بر طبق معنای متعارف که از این روایت شریفه فهمیده میشود که قهرا یک نظام معنایی خواهد بود پیش برویم، و آن اینکه (الارض) یعنی همین کره زمین ما که بر روی آن زندگی فیزیکی داریم، که روایت میگوید اگر حجت خدا در روی زمین با حیات و بدن عنصری فیزیکی نباشد زمین اهلش را فرو میبرد(که مثلا با ارض در این آیه شریفه توافق تمام عیار ندارد: الحمد لله الذی اورثنا الارض نتبوء من الجنة حیث نشاء الآیة).
خوب، بنابر این معنا، نباید تناسب حکم و موضوع را که حرف اول در تفاهم مخاطب با متن میزند فراموش کنیم، (الارض) یکی از موجودات دار هستی است که اگر واسطه فیض برای او مطرح میکنیم متناسب با خود او خواهد بود و نه مثلا وساطت فیض برای کرات دیگر یا عوالم دیگر.
اما نکته مهم این است که عالم اعیان ثابته و عالم اعیان وجودیه در ارتباط تنگاتنگ نقطهای و لحظهای هستند و تبعیت طولی دار وجود از آنها دائما برقرار است، و عالم وجود هم انبساط طولی و عرضی دارد، و واضح است (در دیدگاه مفروض) که مثلا دو وجود (الارض) و (السماء) در بخش انبساط عرضی جای میگیرند، و مقام وساطت فیض در دو شأن علم و عین، همراه و پشتوانه این انبساط است، اما دو مقام دارد، مقام ذات خودش که باطن است که گاهی تعبیر به کثرت در وحدت میشود(هر چند دقیقا با بحث ما فرق میکند)، و مقام سریان که تعبیر به وحدت در کثرت میشود، و این مقام سریان است که رمز فهم وساطت فیض برای (الارض) است، چون همانگونه که موجودات روی زمین نفوس خاصه خودشان دارند، هویت (الارض) هم متناسب با خودش نفس دارد.
و این نکته به سرانجام خودش نمیرسد مگر با ضمیمه این مطلب که در خاطرم هست در بحث عوالم، راجع به آن صحبت شد، و آن اینکه هر طبیعتی که میتواند در عالم فیزیکی ظهور کند، زمینه اعدادی ظهور آن، میتواند قطعهای از یک سلسله متناهی یا غیر متناهی از طرفین در جهت بینهایت بزرگ و بینهایت کوچک باشد، و این قطعات، محل ظهور طبائع متناسبه خواهد بود، و در خاطرم چنین است که مثال اتمهای هیدروژن و اکسیژن و سپس مولکول آب زده شد که چگونه جدا جدا مظهر یک طبیعت، و با هم مظهر طبیعت دیگر با خواص متفاوت هستند، و این دو مظهریت در طول هم است و تمانعی ندارد، یعنی مثلا اتم اکسیژن در حالی که جزء یک مولکول آب است از طبیعت اکسیژن بودن منسلخ نشده است، و به طور کلی مطلب مظهریت طولی عناصر یک سیستم، مثالهای زیاد دارد
حال برگردیم به رابطه حدیث لولا الحجة با مقام وساطت فیض، مثال این مطلب را میتوان در سرایت نفس در اعضای بدن دید، در یک دید کلی میتوانیم بگوییم اگر جان انسان از او گرفته شود میمیرد، یعنی نفس او واسطه فیض حیات، برای اوست،(فعلا برای پیشرفت بحث، واسطه فیض را به معنای ما به الوجود میگیریم اما کلمه باء به چه معنا است؟ استعانت است یا سببیت است یا غیر آن؟ باید بعدا تقسیم کنیم) اما میتوان به خصوص صورت منطبعه (تعبیر مشاء را برای مفاهمه و پیشرفت بحث عرض میکنم) در یک انگشت نظر کرد و گفت: آن شأن خاص نفس که بالفعل سبب حیات این انگشت است و مثلا صورت منطبعه انگشت حساب میشود، برای خصوص انگشت، واسطه فیض است، و در طول وساطت نفس برای کل بدن است، اما طولیت سریانی که یک نحو تماسک موجود است، یعنی اگر نفس نباشد این صور منطبعه هم نیستند و اگر آنها نباشد سریان نفس هم نیست، و با نکتهای که در امکان مظهریت قطعههای فیزیکی برای ظهور بینهایت طبیعت گفتم که اصل طبائع از عالم اعیان ثابتة هستند، و با مظهریت یک قطعه، خود را در عالم وجود به ظهور میرسانند، میتوان به راحتی همین مطلب وساطت فیض را برای تکتک بافتهای انگشت و سپس تمام سلولهای آن مطرح کرد، و توضیح داد که چگونه هر سلول، یک نفس خاص خود دارد که واسطه فیض اوست (در علم و عین)، و هکذا تمام مولکولهای تشکیل دهنده آن سلول، و هکذا مولکولهای ریزتر، و هکذا اتمها، و هکذا ذرات بنیادین، و...
با این مثال، میتوان توضیح داد که مقام وساطت فیض نسبت به تمام عوالم وجود، با مقام وساطت فیض در یک شأن خاص نباید مخلوط شود، هر چند هر دو در کمال ارتباط با یکدیگر هستند، و نیز انواع وساطت، که باء در ما به الوجود چگونه معنایی دارد؟
بنابر این، هر چند یک انگشت، واسطه فیض خاص خود دارد، اما لازم نیست زمانی که هنوز دز شکم مادر این انگشت شکل نگرفته بود ولی سلول بنیادین هم نبود، مثل وقتی که شکل گرفته، باشد، یعنی مقام وساطت فیض نفس برای کل بدن، در کمال حکمت، در لحظه نیاز، واسطه فیض خاص هر بافت یا یاخته را به ظهور میرساند، هر چند قبل از ظهور هم در عالم ثابتات، این رابطه برقرار بود.
فعلا بیش از این تصدیع نکنم، و به گمانم اگر در اینها تامل شود روزنههای مختلف بحث، خودنمایی خواهد کرد إن شاء الله تعالی.
و الله الموفق الهادی ج: یا علی
[/HR] بسم الله الرحمن الرحیم
ممنون از پاسخ شما ولو که با چندبار خواندن برخی مطالبش را نفهمیدم (از جمله: مقصود از انبساط طولی و عرضی عالم وجود چیست؟) و از همه مهتر در حدی هم که منظور از عبارات را فهمیدم نفهمیدم توجه به این نکات چگونه مساله مرا حل می کند؟ شاید من مساله ام را درست توضیح ندادم.
مساله اصلی من حل مشکل فهم متن نبود بلکه فهم چند حقیقت در معارف دینی بود که در ذهنم با هم جمع نمی شد و برای اشاره به یکی از آنها از این روایت کمک گرفتم.
مطلب این است که امام نقش واسطه فیض دارد که این نقش را من شبیه واسطه در علیت طولی می فهمم و ما اصرار داریم که اساسا این مرتبه عالم (و بلکه کل مراتب عالم، منتها بحث من فعلا در خصوص مرتبه عالم طبیعت و دنیاست) قوامش به وجود و حضور یک امام در این عالم وابسته است، به نحوی که نه در یک زمان ممکن است دو نفر واجد این نقش باشند و نه ممکن است زمانی پیدا شود که کسی که واجد این نقش است وجود و حضور در این مرتبه نداشته باشد. اگر صرف حقیقت محمدیه یا شخص نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای این وساطت فیض کافی بود، دیگر بعد از رحلت ایشان، وجود و حضور امام حی در دنیا از این زاویه توجیهی نداشت در حالی که به باور ما وجود یک امام حی از این زاویه در دنیا همواره ضرورت دارد.
اگر اشکال بنده در تبیین فوق است بفرمایید کجایش اشکال دارد و اگر تبیین فوق درست است سوال این است که آیا وجود مقطعی در عالم طبیعت و دنیا که هنوز حضرت آدم آفریده نشده بود و لذا امام حی واحدی (که در هر زمان نه دوتا ممکن است بشود و نه نباشد) در این مرتبه وجود و حضور نداشت، نقضی بر تبیین فوق نیست؟
پیشاپیش از توجه و عنایت شما متشکرم.
التماس دعا
آنچه به ذهن قاصرم رسید در بین فرمایشات شما با رنگ قرمز درج کردم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ممنون از پاسخ شما ولو که با چندبار خواندن برخی مطالبش را نفهمیدم (از جمله: مقصود از انبساط طولی و عرضی عالم وجود چیست؟(مقصود همان کثرت طولی و عرضی است)) و از همه مهتر در حدی هم که منظور از عبارات را فهمیدم نفهمیدم توجه به این نکات چگونه مساله مرا حل می کند؟ شاید من مساله ام را درست توضیح ندادم. مساله اصلی من حل مشکل فهم متن نبود بلکه فهم چند حقیقت در معارف دینی بود(بنده عرض کردم تفاهم مخاطب با متن، یعنی کلام حامل عناصر فهم است اما قابلیت وسیع حاملیت او باید شناخته شود) که در ذهنم با هم جمع نمی شد و برای اشاره به یکی از آنها از این روایت(و این روایت میتواند در مراتب مختلف، آن را تبیین کند) کمک گرفتم. مطلب این است که امام(آیا منظور بدن امام ع در یک قطعه زمانی؟) نقش واسطه فیض دارد که این نقش را من شبیه واسطه در علیت طولی می فهمم(که منافاتی با انحاء دیگر وساطت هم ندارد) و ما اصرار داریم(فرهنگساز آن خود اهل البیت علیهم السلام بودند) که اساسا این مرتبه عالم (و بلکه کل مراتب عالم، منتها بحث من فعلا در خصوص مرتبه عالم طبیعت و دنیاست) قوامش به وجود و حضور یک امام (آیا یعنی بدن یک امام؟) در این عالم وابسته است، به نحوی که نه در یک زمان ممکن است دو نفر (آیا یعنی دو بدن؟) واجد این نقش باشند و نه ممکن است زمانی پیدا شود که کسی (آیا یعنی بدنی؟) که واجد این نقش است وجود و حضور در این مرتبه نداشته باشد. اگر صرف حقیقت محمدیه (حقیقت محمدیة ص وحدت حقة ظلیة دارد و تعدد بردار نیست و هنوز در آن مقام انوار چهارده معصوم ع به نحو کثرت، ظهور نکرده است) یا شخص نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم (وقتی میگوییم شخص حضرت، این مقام ظهور ۱۴ نور مقدس است نه مقام وساطت فیض و مقام نورانیت که فرض دوم ندارد) برای این وساطت فیض کافی بود(خود اشخاص معصومین ع هر یک شعاع مقام وساطت هستند و مقام نورانیت واسطه فیض برای ظهور شخص هر یک از معصومین ع هم هست)، دیگر بعد از رحلت ایشان،(مقام وساطت رحلت ندارد نه در مقام نورانیت و نه در مقام شأن وساطت عالم ناسوت) وجود و حضور امام حی (یعنی با بدن عنصری) در دنیا از این زاویه توجیهی نداشت (چرا؟ در حالی که مقام امامت غیر از حامل این مقام است-در پایان توضیح خواهم داد) در حالی که به باور ما وجود یک امام حی (مقام امامت به عنوان واسطه فیض عالم ناسوت لازم است در شئون این عالم تدریجا بر طبق فرایند حرکت جوهری این عالم که در پست قبلی با مثال انگشت توضیح دادم، وبه عنوان حامل آن مقام، با بدن عنصری در زمانی که به حامل نیاز حکیمانه جمعی است و با بدن انشائی در زمانی که نیاز فردی است) از این زاویه در دنیا همواره ضرورت دارد. اگر اشکال بنده در تبیین فوق است بفرمایید کجایش اشکال دارد و اگر تبیین فوق درست است (تبیین فوق درست نیست چون بسیاری از حیثیات ظریف از هم جدا نشده است) سوال این است که آیا وجود مقطعی در عالم طبیعت و دنیا که هنوز حضرت آدم آفریده نشده بود (در آن مقطع مقام امامت به عنوان یک مقام وجودی نقش وساطت فیض داشت و حضور با بدن انشائی هم هر لحظه ممکن بود ولی هنوز حضور با بدن عنصری اجتماعی حکیمانه و محتاج الیه نبود) و لذا امام حی واحدی (که در هر زمان نه دوتا ممکن است بشود و نه نباشد) در این مرتبه وجود و حضور نداشت، نقضی بر تبیین فوق نیست؟(مقام وساطت قبل از بدن عنصری انشاء بدن میکرده و بعد از آن هم، و طبق روال عادی یک بدن عنصری وقتی هست کفایت میکند و نیازی به انشاء نیست، لیاقت یک بدن عنصری برای حمل مقام وساطت) پیشاپیش از توجه و عنایت شما متشکرم. التماس دعا نکتهای که توضیح آن ماند این است که اساسا مقام امامت، یک مقام است و تعدد بردار نیست، چه در علم و چه در عین، یعنی چه در عالم اعیان ثابتة و چه در دار وجود، هر چند همانطور که توضیح دادم شئونات طولیه و عرضیه در هر دو مقام علم و عین دارد، ولی یک واحد هویتی است به وحدت حقة ظلیة، و اشخاص همگی خود توسط او کسب فیض میکنند، حتی ابدان و اشباح و بلکه مقام نورانی به تفصیل آمده ۱۴ معصوم ع همگی واسطه فیضشان، آن مقام نورانیت است، و گاهی اشاره به آن در روایات آمده که حتی کسی گمان میکند بعضی از معصومین ع مثلا از پیامبر ص بالاتر هستند! و حال آنکه در یکی منظور شخص به ظهور آمده و در دیگری شخص مندکّ در مقام نورانیت است، یعنی تنها به وسیله لفظ نام او اشاره به آن مقام میشود لحکمةٍ.
میتوان برای توضیح مقام امامت به عناصر اعتباری حقوقی که شخصیت دارند اما شخص وجودی خاص ندارند مثال زد، چون اعتباریات یک نحو اتکای به غیر اعتباریات دارند و برخاسته از آنها هستند، مثلا میگویند: (وظیفه رئیس جمهور یا پادشاه این است)، میپرسیم منظور شما کدام یک از این رئیس جمهورها بود؟ آیا از زید به عنوان فرد صالح چنین انتظاری دارید؟ جواب چیست؟ میگوییم خیر! بلکه به عنوان رئیس جمهور چنین توظیفی داریم، میگوید: مگر ما چیزی غیر از همین اشخاص رئیس جمهور داریم؟ میگوییم: اتفاقا برعکس است! چون مقام شخصیتی رئیس جمهور داریم این شخصها همه رئیس جمهور میشوند! یعنی منبع رئیس جمهور همین شخصیت است نه اشخاص، اگر همین مثال اعتباری را بتوانیم با حفظ تناسب دقیق خودش به عالم طبائع و سپس وجود ببریم میتوانیم درک کنیم که چگونه ممکن است یک مقام، هویت شخصیتی واحد داشته باشد و تعدد بردار نباشد، ولی حامل آن بر طبق شرائط مختلف، اشخاص باشند، و بر خلاف اعتباریات چون در وساطت فیض وجود، حالت خودارجاعی است پس حتی خود همین اشخاص حامل هم به توسط وساطت فیض آن مقام، وجود پیدا میکنند، چه به انشاء بدن و چه به بدن خلقی تدریجی در بستر عالم ناسوت، و تعبیر عجیبی که از امام هادی علیه السلام نقل شده بیانگر این مقام است که وقتی خبر از شهادت پدرشان دادند و پرسیدند چگونه فهمیدید؟ فرمودند:
(تداخلني ذلة لله لم أكن أعرفها) ذلت به معنای عبودیت مطلقة است چون مثلا ذلول به شتر خیلی رام راهوار گفته میشود و جاده خیلی صاف، طریق معبّد است و هکذا، و هر چند امام ع قبل از تولد به باطن وجود خود، مدرک آن ذلت که مقام نورانیت است بودند اما به عنوان ظهور یک شخص قبل از حاملیت آن مقام، مقام ظهور حاملیت را نداشتند. عذرخواهی میکنم که اطاله کردم و خیلی بیش از دهان صغیر خودم سخن گفتم، ولی به امید فکر بیشتر در این مسائل برای خودم و عزیزان بود.
و الله الموفق الهادی
__________________
اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 ,اللهم عجل لولیک الفرج اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء
سلام آقا خبر داری آمد روز جمعه؟
سلام آقا رسیده وقت دیدار
ببین اوضاع دنیا درهم است و
منم اینجا زده تکیه به دیوار
سلام آقا بیا وقت سحر شد
غم هجران تو باز دردسر شد
ببین هستی ولی از چشم پنهان
شدیم خسته بیا تو رخ نمایان
شنیدی قصه ی مجنون و لیلی؟
شنیدی قصه ی شیرین و فرهاد؟
اونا عاشق بودن چون دیده بودن
ماها هم عاشقیم از پشت پرده
ما ها صورت ندیدیم از شماها
ولی سیرت دیدیم آقا به مولا
شما سبط حسینی و عزیزی
بیا تنها نزار ماها رو اینجا
آقا قربون برم ناز نواتو
آقا قربون برم زنگ صداتو
بیا آقا داریم دیوونه میشیم
دیگه تنها نزار این نوکراتو.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام آقا خبر داری آمد روز جمعه؟
سلام آقا رسیده وقت دیدار
ببین اوضاع دنیا درهم است و
منم اینجا زده تکیه به دیوار
سلام آقا بیا وقت سحر شد
غم هجران تو باز دردسر شد
ببین هستی ولی از چشم پنهان
شدیم خسته بیا تو رخ نمایان
شنیدی قصه ی مجنون و لیلی؟
شنیدی قصه ی شیرین و فرهاد؟
اونا عاشق بودن چون دیده بودن
ماها هم عاشقیم از پشت پرده
ما ها صورت ندیدیم از شماها
ولی سیرت دیدیم آقا به مولا
شما سبط حسینی و عزیزی
بیا تنها نزار ماها رو اینجا
آقا قربون برم ناز نواتو
آقا قربون برم زنگ صداتو
بیا آقا داریم دیوونه میشیم
دیگه تنها نزار این نوکراتو.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
اللهم عجل لولیک الفرج
وقتی " تو " آرزوی من شدی...
فهمیدم...
بعضی آرزوها دورند.....
خیلی دور...
با این حال...
اگر هنوز هم " تو " را آرزو می كنم...
شــایـد...
آرزویی زیبـاتـر از تــو ســراغ ندارم
برایم در ردیف كسانی هستی كه به قول نیما یوشیح:
یادت روشنم می دارد...
آقـــا جـــان...
نـیـاز کــه "تــــــــــــــــو "بــاشـــی
تـمـام ِ مــن
مـی شـود " نیازمـنــــدیـهـــــا "...!!
هر چند کمی فرج تمنا کردیم
آقا ز سر خویش تو را وا کردیم
شرمنده ولی خلاصه تر می گوییم
با واژه انتظار بد تا کردیم
بی هیچی بهانه ای
در ذهنم جاری شده ای
ای همه بهانه ام از تو....
بی هیچی بهانه ای
در ذهنم جاری شده ای
ای همه بهانه ام از تو....
بی هیچی بهانه ای
در ذهنم جاری شده ای
ای همه بهانه ام از تو....
دارد جــــــــــــوان سینه زنت پیر میشود
شاید بر اثر گریه های شماست
هر هفته غروب جمعـــــــــــــــه دلگیــــر میشود
پایان ندارد غربتم تا عصر موعود
با اشک شب هم صحبتم تا عصر موعود
جز انتظارت را کشیدن نیست راهی
در این دو روز فرصتم تا عصر موعود
بی شک مقارن میشود آینده با عشق
هرچند خم شد قامتم تا عصر موعود
امشب تمام من تو را میخواند آقا
دیگر نمانده طاقتم تا عصر موعود
اللهم عجل لولیک الفرج
پایان ندارد غربتم تا عصر موعود
با اشک شب هم صحبتم تا عصر موعود
جز انتظارت را کشیدن نیست راهی
در این دو روز فرصتم تا عصر موعود
بی شک مقارن میشود آینده با عشق
هرچند خم شد قامتم تا عصر موعود
امشب تمام من تو را میخواند آقا
دیگر نمانده طاقتم تا عصر موعود
اللهم عجل لولیک الفرج
این بقیة الله؟
آقا جان تمام این سالها که درس خواندیم;
دبیر ریاضی به ما نگفت که حد غربت تو وقتی شیعیانت به گناه نزدیک می شوند بی نهایت است!
دبیر شیمی نگفت که اگر عشق و ایمان و معرفت با هم ترکیب شوند شرایط ظهور تو مهیا می شود...!
دبیر زیست نگفت که این صدای تپش قلب نیست... صدای بی قراری دل برای مهدیست..!
دبیر فیزیک نگفت که جاذبه ی زمین اشک های غریبانه ی توست..جاذبه ی زمین به همان سمتیست که تو هستی...!
دبیر ادبیات از عشق مجنون به لیلی,از غیرت فرهاد نسبت به شیرین گفت اما از عشق شیعه به مهدی, از غیرتش به زهرا(س) نگفت..!
دبیر تاریخ نگفت که اماممان امسال سال چندم غربتش است؟!نگفت غربت اهل بیت علی(علیه السلام) از کی شروع شد و تا کی ادامه دارد..
دبیر دینی فقط گفت که انتظار فرج از بهترین اعمال است
اما نگفت که انتظار فرج یعنی گناه نکنیم و یعنی گناه نکردن از بهترین اعمال است!
دبیر عربی به ما یاد داد که «مهدی» اسم خاصی است که تنوین پذیر است!اما نگفت که مهدی خاص ترین اسم خاص است که تمام غربت و تنهایی را پذیرا شده است..
فدای غربتت یابن الحسن.
هر کجا سفره شود پهن ، کنارش نمک است
نمک سفره ی پنجشنبه دعای فرج است
اللهم عجل لولیک الفرج
اینجا پر از هوای بودن توست ،می دانی؟
صدای بغض من می دانی؟
آقا نشانی ات شده گم، آه می دانی؟
آقا هوای تورا باد برد، می دانی؟
آقا همه تورا فراموش کرده اند اینجا
در کوچه های خالی و بی عبور، می دانی؟
در حاشیه های دفتر شعرم سکوت بی معناست
از هر سکوت بالاتر
اینجا صدای شعر من از توست،می دانی؟
این بند بند شعر من پر حرفهای تو خالیست
اینجا فقط نیاز حضور توست،می دانی؟
دوباره دفتر شعرم شعله می کشد از تو
دلیل آتش آن را فقط تو می دانی
بیا امید من و صبح روشن شادی
بیا که چشم همه روبه توست ، می دانی؟
من شرمنده ترین
من کمترین
من رو سیاه
من بی آبرو و نمک نشناس چه می توانم بگویم در وصف شما ..
منی که در صف عاشقان شما آخرین نفرم
و نه فقط در حرف ... که در عمل به آنچه شما می خواستید ..
منی که بد کردم ... بد بودم ... بد هستم
اما آقا جان
هنوز دوستتان دارم
و شما ...
و هر چقدر من بد ،مهرتان افزون تر ...
دست نوازشتان بیشتر ...
من شرمنده ترین
من کمترین
من رو سیاه
من بی آبرو و نمک نشناس چه می توانم بگویم در وصف شما ..
منی که در صف عاشقان شما آخرین نفرم
و نه فقط در حرف ... که در عمل به آنچه شما می خواستید ..
منی که بد کردم ... بد بودم ... بد هستم
اما آقا جان
هنوز دوستتان دارم
و شما ...
و هر چقدر من بد ،مهرتان افزون تر ...
دست نوازشتان بیشتر ...
من شرمنده ترین
من کمترین
من رو سیاه
من بی آبرو و نمک نشناس چه می توانم بگویم در وصف شما ..
منی که در صف عاشقان شما آخرین نفرم
و نه فقط در حرف ... که در عمل به آنچه شما می خواستید ..
منی که بد کردم ... بد بودم ... بد هستم
اما آقا جان
هنوز دوستتان دارم
و شما ...
و هر چقدر من بد ،مهرتان افزون تر ...
دست نوازشتان بیشتر ...
دل به تنگ آمده، آن مونس جان را برسان
مدعی گفت به یک گل نتوان دید بهار
یارب آن که گل کند محو خزان را برسان
ما همه گله ی بی صاحب و اوصاحب ماست
گرگ ها حمله نمودند شبان را برسان
قبر زهرای جوان مرگ ندانیم کجاست
بی نشان تربت زهراست نشان را برسان
:Gol:
عهد نامه ای نوشتم با امام زمانم،
اما !!!
بـه امضـا کـه رسیـدم یـاد همـان نـامـه مـعروف کوفیـان
بـه امـام زمـانـشان دستـانـ م را بـدجور لـرزانـد !...
آیا آدم گناهکار هم میتواند امام زمانش را ببیند؟
جواب دادند:
شمر هم امام زمانش را دید
اما نشناخت!!!!!!!!!!
خداوندا
از تو می خواهم
نه مثل مختار بعد از واقعه!
نه مثل حربن ریاحی میان واقعه!
و نه مثل توابین بعد از واقعه!
بلکه مثل عباس(ع) در تمام واقعه!
مثل مسلم پیشتاز واقعه!
در رکاب کسی باشیم که به انتظارش ایستاده ایم.
***اللهم عجل لولیک الفرج**
خداوندا
از تو می خواهم
نه مثل مختار بعد از واقعه!
نه مثل حربن ریاحی میان واقعه!
و نه مثل توابین بعد از واقعه!
بلکه مثل عباس(ع) در تمام واقعه!
مثل مسلم پیشتاز واقعه!
در رکاب کسی باشیم که به انتظارش ایستاده ایم.
***اللهم عجل لولیک الفرج**
خداوندا
از تو می خواهم
نه مثل مختار بعد از واقعه!
نه مثل حربن ریاحی میان واقعه!
و نه مثل توابین بعد از واقعه!
بلکه مثل عباس(ع) در تمام واقعه!
مثل مسلم پیشتاز واقعه!
در رکاب کسی باشیم که به انتظارش ایستاده ایم.
***اللهم عجل لولیک الفرج**
می گویند: مخاطب داشتــــه باش.. برای عاشقــــانه هایت،
نمی دانند مخاطب تمام عاشقــــــانه هـای من.... تــــــویی!!!
مهــــــــدی جـــان...
اللهم عجل لولیک الفرج
می گویند: مخاطب داشتــــه باش.. برای عاشقــــانه هایت،
نمی دانند مخاطب تمام عاشقــــــانه هـای من.... تــــــویی!!!
مهــــــــدی جـــان...
اللهم عجل لولیک الفرج
می گویند: مخاطب داشتــــه باش.. برای عاشقــــانه هایت،
نمی دانند مخاطب تمام عاشقــــــانه هـای من.... تــــــویی!!!
مهــــــــدی جـــان...
اللهم عجل لولیک الفرج
دارد ظهورتان به خدا دیر می شود ....
![](http://static5.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/n-15-02-26/12/d2dd8b189c0be6f8c4aa77880eca439f-425)
هر شب یتیم توست دل جمکرانی امجانم به لب رسیده بیا یار جانی ام
از باد ها نشانی تان را گرفته ام
عمری است عاجزانه پی آن نشانی ام
طِی شد جوانی من و رؤیت نشد رُخت
"شرمنده ی جوانی از این زندگانیم"
با من بگو که خیمه کجا می کنی به پا
آخر چرا به خاک سیه می نشانی ام
در این دهه اگر چه صدایت گرفته است
یک شب بخوان به صوت خوش آسمانی ام
در روضه احتمال حضورت قوی تر است
شاید به عشق نام عمویت بخوانی ام
هم پیر قد خمیدگی زینب توام
هم داغ دار آن دو لب خیزرانی ام
این روزها که حال مرا درک می کنی
بگذار دست بر دل آتشفشانی ام
در به دری برای غلام تو خوب نیست
تأیید کن که نوکر صاحب زمانی ام
دل بیقرار نیست ادا در می آوریم/چشم انتظار نیست ادا در می آوریم / بر لب دعای ندبه... ودل غرق شهوت است این انتظار نیست ادا در می آوریم / آقا محب واقعی ات در میان ما یک در هزار نیست ادا در می آوریم
دل بیقرار نیست ادا در می آوریم/چشم انتظار نیست ادا در می آوریم / بر لب دعای ندبه... ودل غرق شهوت است این انتظار نیست ادا در می آوریم / آقا محب واقعی ات در میان ما یک در هزار نیست ادا در می آوریم
روزایـــے ڪــــــہ " تــــــو "
تــــوشـــــون نیستــــــے
حیــفـــــــم میـــــــــاב
زنـدگیشــــــون ڪنـــــــم ../.❤
هر كسی یا تو سروكار نداشت بهره از عالم اسرار نداشت
یوسف از مهر جمال تو نبـود سـر بازار خریدار نداشت
آقا بیا بخاطر یاران ظهورکن** ما را از این هوای سراسیمه دورکن **وقتی برای بدرقه عشق میروی **ازکوچه های خلوت ماهم عبور کن**
***اللهم عجل لولیک الفرج***
آقا بیا بخاطر یاران ظهورکن** ما را از این هوای سراسیمه دورکن **وقتی برای بدرقه عشق میروی **ازکوچه های خلوت ماهم عبور کن**
***اللهم عجل لولیک الفرج***
آقا بیا بخاطر یاران ظهورکن** ما را از این هوای سراسیمه دورکن **وقتی برای بدرقه عشق میروی **ازکوچه های خلوت ماهم عبور کن**
***اللهم عجل لولیک الفرج***
تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم
كسي به فكر شما نيست راست مي گويم
دعا براي تو بازيست راست مي گويم
اگرچه شهر براي شما چراغان است
براي كشتن تو نيزه هم فراوان است
من از سرودن شعر ظهور مي ترسم
دوباره بيعت و بعدش عبور مي ترسم
من از سياهي شب هاي تار مي گويم
من از خزان شدن اين بهار مي گويم
درون سينه ما عشق يخ زده آقا
ت تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا
كسي كه با تو بماند به جانت آقا نيست
ب براي آمدن اين جمعه هم مهيّا نيست
سلام به آن هایی که درکلاس انتظار غیبت نکردند
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام به آن هایی که درکلاس انتظار غیبت نکردند
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام به آن هایی که درکلاس انتظار غیبت نکردند
اللهم عجل لولیک الفرج
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:[=arial]یابن الحسن ای سید وفخر کائنات ای ولی امر ممکنات ای مظلوم عالم ای صاحب ووارث غدیر ای یگانه غدیر شناس ماسوی غدیر برتو مبارک:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
[=arial] ج: یا علی
[/HR]
یابن الحسن گر نونباشی لساخت الارض اهلها یا باهلها
[=arial]سلام علیکم ورحمه الله
[=arial]وجود مقدس اما م علیه السلام واسطه فیض وجود است بین ذات مقدس واقدس خداوند متعال با هر انچه هست (هرکس به اندازه فهمش انچه می فهمد از هر انچه هست )
[=arial]سوال بنده اینه " که ایا می شود هر انچه واسطه فیض وجوش حضرت علیه السلام هست را ارض امکان بنامیم ؟
[=arial]ممنون از پاسخ شما
سلام علیکم و رحمة الله
الاشیاء تعرف بمقابلاتها، اگر منظور از (ارض) جهت سفل و پایین باشد که شاید با معنای اصلی لغوی آن هم مناسب است، و در قبال آن (سماء) جهت علو باشد، این معنی یکی از جامعترین معانی است، یعنی آسمان وجوب و غناء و خالقیت، و ارض امکان و فقر و مخلوقیت، و حجت، مقام یلی الرب تمام عالم امکان است کما اینکه مقام یلی الخلق هویت غیبیة الهیة است. و الله العالم
سلام علیکم
اگر ممکنه این فرمایشتون را توضیح بیشتر بدهید وربطش با حجت علیه السلام ممنون از شما
کما اینکه مقام یلی الخلق هویت غیبیة الهیة است.........................
جواب "
اصلا قوام وساطت به این است که یک نحو ارتباط با طرفین داشته باشد، لذا طبق تعبیر روایت که حجت را واسطه فیض قرار میدهد پس حجت دو جهت دارد، یک روی به سوی مفیض، و یک روی به سوی مفاض، و مفیض توسط او فیض به مفاض میدهد(که بنابر این حجت میشود جهت یلی الخلقی مفیض)، و کذا مفاض توسط او فیض از مفیض میگیرد (که بنابر این حجت میشود جهت یلی الربي مفاض) ، و هر کدام از مفیض و مفاض یک جهت نفسي و ذاتی دارند که یکی ثبات مطلق ذاتی و دیگری فناء مطلق ذاتی است، که در بعض تعبیرات به این دو میگویند: فوق جعل(۱)، و دون جعل(۲)، در قبال وجود امکانی(۳) که مجعول است، و وجود منبسط(۴) که عین جعل است، جعل، مجعول، فوق جعل، دون جعل.
مطلبی است در رابطه با واسطه فیض بودن وجود مقدس عین الحیاة بقیة الله الاعظم
مسئولین سایت هر جا صلاح دانستند بگذارند
سوالی درباره مقام واسطه فیض
« : سپتامبر 26, 2015, 06:16:40 pm »
بسم الله الرحمن الرحیم
بر حسب روایات تردیدی نیست که هر زمان در زمین امامی هست که مقام وساطت فیض را دارد.
یکی از اشکالاتی که وجود دارد این است که چگونه قبل از خلقت انسان در عالم کون، این وساطت فیض انجام می شده است.
من ابتدا توجیه مطلب را که در کتب عرفانی آمده عرض می کنم تا سوالم واضحتر شود.
بحث این است که وجود عالم به انسان کامل وابسته است. این وابستگی با کمک گرفتن از ادبیات علل اربعه از سه زاویه قابل تصویر است. زاویه ای که برای وساطت فیض می توان در نظر گرفت چیزی شبیه وساطت در علت فاعلی است نه سایر علل؛ اما آنچه ادله بر آن قابل اقامه است علل غایی و صوری است.از زاویه علت غایی، یعنی غایت خلقت عالم انسان کامل بوده است که ادله این واضح است اما مشکل وساطت فیض را حل نمی کند.(جامی در نقدالنصوص 90-91 با همین مدل علت غایی خواسته مساله را حل کند) از زاویه علت صوری هم تشبیه نسبت انسان و عالم به نسبت روح و بدن است که انسان کامل بمنزله روح عالم است که شبیه علت صوری می شود برای علت مادی. این تصویر اگرچه واسطه فیض تدبیری را خوب حل می کند اما هم باز وساطت فیض در ایجاد را حل نمی کند مگر اینکه با ادبیات صدرایی درباب ترکیب اتحادی نفس و بدن و تبعیتی وجودی بدن از نفس همراه شود که اگر هم همراه شود باز مشکل وساطت را در مرتبه ای که روح (انسان کامل) در بدن عالم دمیده شده باشد (یعنی بعد از مرتبه خلق مقام کن انسان کامل) وساطت فیض را توجیه می کند اما قبل از مرحله خلق چه؟
اگر مثل عرفا مساله را به حقیقت محمدیه که همان تعین اول (یا بنا به برخی اقوال، تعین ثانی) است برگردانیم مشکل وساطت فیض حل می شود اما حضور در مرتبه ارضی ضرورتی ندارد در حالی که در روایت لولال الحجه لساخت الارض باهلها، ظاهر فرمایش این است که مرتبه ارضی نیازمند واسطه فیض است در همین مرتبه (لذاست که می گوییم در هر زمان یک امام بر روی ارض بیشتر نمی تواند باشد وگرنه اینکه حقیقت محمدیه ازلا و ابدا بوده است و چه انسان در مرتبه ارضی آفریده شود چه نشود او تعین اول است و واسطه فیض کل عالم) و همان طور که حاج آقا در یکی از جلسات فرمودند این مقام همانند نقطه اتصال دو مخروطی است که یکی به نحو واروانه روی دیگری قرار گرفته باشد. این نقطه مخروط اگر قرار است در مرتبه ارضی حضور نداشته باشد آفرینش آسمانها و زمین قبل از خلقت انسان چگونه توجیه می شود؟
به بیان دیگر اگر وساطت مال اصل حقیقت محمدیه است که دیگر لولاالحجه لساخت الارض باهلها معنا ندارد و اگر مال حجت حاضر بر ارض است که مظهر حقیقت محمدیه است پس وقتی انسانها که مظهرند هنوز آفریده نشده بودند چگونه بود؟
گمانم می رسید که از طریق عین ثابت و مرتبه نفس الامری و قبل از کن ایجادی امام مساله حل شود اما باز همین اشکال تکرار می شود.
ويرايش
پاسخ : سوالی درباره مقام واسطه فیض
« پاسخ #1 : امروز ساعت 11:35:08 am »
بسم الله الرحمن الرحیم
برای تفاهم مخاطب با متن، بخصوص متنی که زمینه بطون داشتن و چند لایه بودن در آن مطرح است، توجه به دو نکته نافع است:
۱- امکان استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد.
۲- امری که به منزله میدان ورودی اتوبانها یا به منزله سلولهای بنیادین است که میتواند استقلال تام چند معنای مقصود در استعمال از اکثر را معنا را تبیین کند، و آن اینکه تمام عناصر کلامی که در یک جمله به کار رفتهاند میتوانند هر کدام جداگانه نقش مدخل تشکیل یک نظام معنایی اصل موضوعی آکسیوماتیک را ایفا کنند، یعنی نقطه آغازین یک نظام اصل موضوعی میتواند یک کلمه موجود در جمله باشد که نقش اصل دارد و سایر عناصر به تبع او معنای مناسب او پیدا میکنند، مثلا در همین مثال ما نحن فیه، کلمات: الحجة، الارض، اهلها، و لساخت، هر کدام میتواند اصل قرار بگیرد و سایرین به تبع او معنا پیدا کنند، و این نکته، مطلب بسیار مهمی در همه موارد تعامل و تفاهم مخاطب با متن رصین است.
اکنون بر طبق معنای متعارف که از این روایت شریفه فهمیده میشود که قهرا یک نظام معنایی خواهد بود پیش برویم، و آن اینکه (الارض) یعنی همین کره زمین ما که بر روی آن زندگی فیزیکی داریم، که روایت میگوید اگر حجت خدا در روی زمین با حیات و بدن عنصری فیزیکی نباشد زمین اهلش را فرو میبرد(که مثلا با ارض در این آیه شریفه توافق تمام عیار ندارد: الحمد لله الذی اورثنا الارض نتبوء من الجنة حیث نشاء الآیة).
خوب، بنابر این معنا، نباید تناسب حکم و موضوع را که حرف اول در تفاهم مخاطب با متن میزند فراموش کنیم، (الارض) یکی از موجودات دار هستی است که اگر واسطه فیض برای او مطرح میکنیم متناسب با خود او خواهد بود و نه مثلا وساطت فیض برای کرات دیگر یا عوالم دیگر.
اما نکته مهم این است که عالم اعیان ثابته و عالم اعیان وجودیه در ارتباط تنگاتنگ نقطهای و لحظهای هستند و تبعیت طولی دار وجود از آنها دائما برقرار است، و عالم وجود هم انبساط طولی و عرضی دارد، و واضح است (در دیدگاه مفروض) که مثلا دو وجود (الارض) و (السماء) در بخش انبساط عرضی جای میگیرند، و مقام وساطت فیض در دو شأن علم و عین، همراه و پشتوانه این انبساط است، اما دو مقام دارد، مقام ذات خودش که باطن است که گاهی تعبیر به کثرت در وحدت میشود(هر چند دقیقا با بحث ما فرق میکند)، و مقام سریان که تعبیر به وحدت در کثرت میشود، و این مقام سریان است که رمز فهم وساطت فیض برای (الارض) است، چون همانگونه که موجودات روی زمین نفوس خاصه خودشان دارند، هویت (الارض) هم متناسب با خودش نفس دارد.
و این نکته به سرانجام خودش نمیرسد مگر با ضمیمه این مطلب که در خاطرم هست در بحث عوالم، راجع به آن صحبت شد، و آن اینکه هر طبیعتی که میتواند در عالم فیزیکی ظهور کند، زمینه اعدادی ظهور آن، میتواند قطعهای از یک سلسله متناهی یا غیر متناهی از طرفین در جهت بینهایت بزرگ و بینهایت کوچک باشد، و این قطعات، محل ظهور طبائع متناسبه خواهد بود، و در خاطرم چنین است که مثال اتمهای هیدروژن و اکسیژن و سپس مولکول آب زده شد که چگونه جدا جدا مظهر یک طبیعت، و با هم مظهر طبیعت دیگر با خواص متفاوت هستند، و این دو مظهریت در طول هم است و تمانعی ندارد، یعنی مثلا اتم اکسیژن در حالی که جزء یک مولکول آب است از طبیعت اکسیژن بودن منسلخ نشده است، و به طور کلی مطلب مظهریت طولی عناصر یک سیستم، مثالهای زیاد دارد
حال برگردیم به رابطه حدیث لولا الحجة با مقام وساطت فیض، مثال این مطلب را میتوان در سرایت نفس در اعضای بدن دید، در یک دید کلی میتوانیم بگوییم اگر جان انسان از او گرفته شود میمیرد، یعنی نفس او واسطه فیض حیات، برای اوست،(فعلا برای پیشرفت بحث، واسطه فیض را به معنای ما به الوجود میگیریم اما کلمه باء به چه معنا است؟ استعانت است یا سببیت است یا غیر آن؟ باید بعدا تقسیم کنیم) اما میتوان به خصوص صورت منطبعه (تعبیر مشاء را برای مفاهمه و پیشرفت بحث عرض میکنم) در یک انگشت نظر کرد و گفت: آن شأن خاص نفس که بالفعل سبب حیات این انگشت است و مثلا صورت منطبعه انگشت حساب میشود، برای خصوص انگشت، واسطه فیض است، و در طول وساطت نفس برای کل بدن است، اما طولیت سریانی که یک نحو تماسک موجود است، یعنی اگر نفس نباشد این صور منطبعه هم نیستند و اگر آنها نباشد سریان نفس هم نیست، و با نکتهای که در امکان مظهریت قطعههای فیزیکی برای ظهور بینهایت طبیعت گفتم که اصل طبائع از عالم اعیان ثابتة هستند، و با مظهریت یک قطعه، خود را در عالم وجود به ظهور میرسانند، میتوان به راحتی همین مطلب وساطت فیض را برای تکتک بافتهای انگشت و سپس تمام سلولهای آن مطرح کرد، و توضیح داد که چگونه هر سلول، یک نفس خاص خود دارد که واسطه فیض اوست (در علم و عین)، و هکذا تمام مولکولهای تشکیل دهنده آن سلول، و هکذا مولکولهای ریزتر، و هکذا اتمها، و هکذا ذرات بنیادین، و...
با این مثال، میتوان توضیح داد که مقام وساطت فیض نسبت به تمام عوالم وجود، با مقام وساطت فیض در یک شأن خاص نباید مخلوط شود، هر چند هر دو در کمال ارتباط با یکدیگر هستند، و نیز انواع وساطت، که باء در ما به الوجود چگونه معنایی دارد؟
بنابر این، هر چند یک انگشت، واسطه فیض خاص خود دارد، اما لازم نیست زمانی که هنوز دز شکم مادر این انگشت شکل نگرفته بود ولی سلول بنیادین هم نبود، مثل وقتی که شکل گرفته، باشد، یعنی مقام وساطت فیض نفس برای کل بدن، در کمال حکمت، در لحظه نیاز، واسطه فیض خاص هر بافت یا یاخته را به ظهور میرساند، هر چند قبل از ظهور هم در عالم ثابتات، این رابطه برقرار بود.
فعلا بیش از این تصدیع نکنم، و به گمانم اگر در اینها تامل شود روزنههای مختلف بحث، خودنمایی خواهد کرد إن شاء الله تعالی.
و الله الموفق الهادی
ج: یا علی
[/HR] بسم الله الرحمن الرحیم
ممنون از پاسخ شما ولو که با چندبار خواندن برخی مطالبش را نفهمیدم (از جمله: مقصود از انبساط طولی و عرضی عالم وجود چیست؟) و از همه مهتر در حدی هم که منظور از عبارات را فهمیدم نفهمیدم توجه به این نکات چگونه مساله مرا حل می کند؟ شاید من مساله ام را درست توضیح ندادم.
مساله اصلی من حل مشکل فهم متن نبود بلکه فهم چند حقیقت در معارف دینی بود که در ذهنم با هم جمع نمی شد و برای اشاره به یکی از آنها از این روایت کمک گرفتم.
مطلب این است که امام نقش واسطه فیض دارد که این نقش را من شبیه واسطه در علیت طولی می فهمم و ما اصرار داریم که اساسا این مرتبه عالم (و بلکه کل مراتب عالم، منتها بحث من فعلا در خصوص مرتبه عالم طبیعت و دنیاست) قوامش به وجود و حضور یک امام در این عالم وابسته است، به نحوی که نه در یک زمان ممکن است دو نفر واجد این نقش باشند و نه ممکن است زمانی پیدا شود که کسی که واجد این نقش است وجود و حضور در این مرتبه نداشته باشد. اگر صرف حقیقت محمدیه یا شخص نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای این وساطت فیض کافی بود، دیگر بعد از رحلت ایشان، وجود و حضور امام حی در دنیا از این زاویه توجیهی نداشت در حالی که به باور ما وجود یک امام حی از این زاویه در دنیا همواره ضرورت دارد.
اگر اشکال بنده در تبیین فوق است بفرمایید کجایش اشکال دارد و اگر تبیین فوق درست است سوال این است که آیا وجود مقطعی در عالم طبیعت و دنیا که هنوز حضرت آدم آفریده نشده بود و لذا امام حی واحدی (که در هر زمان نه دوتا ممکن است بشود و نه نباشد) در این مرتبه وجود و حضور نداشت، نقضی بر تبیین فوق نیست؟
پیشاپیش از توجه و عنایت شما متشکرم.
التماس دعا
آنچه به ذهن قاصرم رسید در بین فرمایشات شما با رنگ قرمز درج کردم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ممنون از پاسخ شما ولو که با چندبار خواندن برخی مطالبش را نفهمیدم (از جمله: مقصود از انبساط طولی و عرضی عالم وجود چیست؟(مقصود همان کثرت طولی و عرضی است)) و از همه مهتر در حدی هم که منظور از عبارات را فهمیدم نفهمیدم توجه به این نکات چگونه مساله مرا حل می کند؟ شاید من مساله ام را درست توضیح ندادم.مساله اصلی من حل مشکل فهم متن نبود بلکه فهم چند حقیقت در معارف دینی بود(بنده عرض کردم تفاهم مخاطب با متن، یعنی کلام حامل عناصر فهم است اما قابلیت وسیع حاملیت او باید شناخته شود) که در ذهنم با هم جمع نمی شد و برای اشاره به یکی از آنها از این روایت(و این روایت میتواند در مراتب مختلف، آن را تبیین کند) کمک گرفتم.
مطلب این است که امام(آیا منظور بدن امام ع در یک قطعه زمانی؟) نقش واسطه فیض دارد که این نقش را من شبیه واسطه در علیت طولی می فهمم(که منافاتی با انحاء دیگر وساطت هم ندارد) و ما اصرار داریم(فرهنگساز آن خود اهل البیت علیهم السلام بودند) که اساسا این مرتبه عالم (و بلکه کل مراتب عالم، منتها بحث من فعلا در خصوص مرتبه عالم طبیعت و دنیاست) قوامش به وجود و حضور یک امام (آیا یعنی بدن یک امام؟) در این عالم وابسته است، به نحوی که نه در یک زمان ممکن است دو نفر (آیا یعنی دو بدن؟) واجد این نقش باشند و نه ممکن است زمانی پیدا شود که کسی (آیا یعنی بدنی؟) که واجد این نقش است وجود و حضور در این مرتبه نداشته باشد. اگر صرف حقیقت محمدیه (حقیقت محمدیة ص وحدت حقة ظلیة دارد و تعدد بردار نیست و هنوز در آن مقام انوار چهارده معصوم ع به نحو کثرت، ظهور نکرده است) یا شخص نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم (وقتی میگوییم شخص حضرت، این مقام ظهور ۱۴ نور مقدس است نه مقام وساطت فیض و مقام نورانیت که فرض دوم ندارد) برای این وساطت فیض کافی بود(خود اشخاص معصومین ع هر یک شعاع مقام وساطت هستند و مقام نورانیت واسطه فیض برای ظهور شخص هر یک از معصومین ع هم هست)، دیگر بعد از رحلت ایشان،(مقام وساطت رحلت ندارد نه در مقام نورانیت و نه در مقام شأن وساطت عالم ناسوت) وجود و حضور امام حی (یعنی با بدن عنصری) در دنیا از این زاویه توجیهی نداشت (چرا؟ در حالی که مقام امامت غیر از حامل این مقام است-در پایان توضیح خواهم داد) در حالی که به باور ما وجود یک امام حی (مقام امامت به عنوان واسطه فیض عالم ناسوت لازم است در شئون این عالم تدریجا بر طبق فرایند حرکت جوهری این عالم که در پست قبلی با مثال انگشت توضیح دادم، وبه عنوان حامل آن مقام، با بدن عنصری در زمانی که به حامل نیاز حکیمانه جمعی است و با بدن انشائی در زمانی که نیاز فردی است) از این زاویه در دنیا همواره ضرورت دارد.
اگر اشکال بنده در تبیین فوق است بفرمایید کجایش اشکال دارد و اگر تبیین فوق درست است (تبیین فوق درست نیست چون بسیاری از حیثیات ظریف از هم جدا نشده است) سوال این است که آیا وجود مقطعی در عالم طبیعت و دنیا که هنوز حضرت آدم آفریده نشده بود (در آن مقطع مقام امامت به عنوان یک مقام وجودی نقش وساطت فیض داشت و حضور با بدن انشائی هم هر لحظه ممکن بود ولی هنوز حضور با بدن عنصری اجتماعی حکیمانه و محتاج الیه نبود) و لذا امام حی واحدی (که در هر زمان نه دوتا ممکن است بشود و نه نباشد) در این مرتبه وجود و حضور نداشت، نقضی بر تبیین فوق نیست؟(مقام وساطت قبل از بدن عنصری انشاء بدن میکرده و بعد از آن هم، و طبق روال عادی یک بدن عنصری وقتی هست کفایت میکند و نیازی به انشاء نیست، لیاقت یک بدن عنصری برای حمل مقام وساطت)
پیشاپیش از توجه و عنایت شما متشکرم.
التماس دعا
نکتهای که توضیح آن ماند این است که اساسا مقام امامت، یک مقام است و تعدد بردار نیست، چه در علم و چه در عین، یعنی چه در عالم اعیان ثابتة و چه در دار وجود، هر چند همانطور که توضیح دادم شئونات طولیه و عرضیه در هر دو مقام علم و عین دارد، ولی یک واحد هویتی است به وحدت حقة ظلیة، و اشخاص همگی خود توسط او کسب فیض میکنند، حتی ابدان و اشباح و بلکه مقام نورانی به تفصیل آمده ۱۴ معصوم ع همگی واسطه فیضشان، آن مقام نورانیت است، و گاهی اشاره به آن در روایات آمده که حتی کسی گمان میکند بعضی از معصومین ع مثلا از پیامبر ص بالاتر هستند! و حال آنکه در یکی منظور شخص به ظهور آمده و در دیگری شخص مندکّ در مقام نورانیت است، یعنی تنها به وسیله لفظ نام او اشاره به آن مقام میشود لحکمةٍ.
میتوان برای توضیح مقام امامت به عناصر اعتباری حقوقی که شخصیت دارند اما شخص وجودی خاص ندارند مثال زد، چون اعتباریات یک نحو اتکای به غیر اعتباریات دارند و برخاسته از آنها هستند، مثلا میگویند: (وظیفه رئیس جمهور یا پادشاه این است)، میپرسیم منظور شما کدام یک از این رئیس جمهورها بود؟ آیا از زید به عنوان فرد صالح چنین انتظاری دارید؟ جواب چیست؟ میگوییم خیر! بلکه به عنوان رئیس جمهور چنین توظیفی داریم، میگوید: مگر ما چیزی غیر از همین اشخاص رئیس جمهور داریم؟ میگوییم: اتفاقا برعکس است! چون مقام شخصیتی رئیس جمهور داریم این شخصها همه رئیس جمهور میشوند! یعنی منبع رئیس جمهور همین شخصیت است نه اشخاص، اگر همین مثال اعتباری را بتوانیم با حفظ تناسب دقیق خودش به عالم طبائع و سپس وجود ببریم میتوانیم درک کنیم که چگونه ممکن است یک مقام، هویت شخصیتی واحد داشته باشد و تعدد بردار نباشد، ولی حامل آن بر طبق شرائط مختلف، اشخاص باشند، و بر خلاف اعتباریات چون در وساطت فیض وجود، حالت خودارجاعی است پس حتی خود همین اشخاص حامل هم به توسط وساطت فیض آن مقام، وجود پیدا میکنند، چه به انشاء بدن و چه به بدن خلقی تدریجی در بستر عالم ناسوت، و تعبیر عجیبی که از امام هادی علیه السلام نقل شده بیانگر این مقام است که وقتی خبر از شهادت پدرشان دادند و پرسیدند چگونه فهمیدید؟ فرمودند:
(تداخلني ذلة لله لم أكن أعرفها) ذلت به معنای عبودیت مطلقة است چون مثلا ذلول به شتر خیلی رام راهوار گفته میشود و جاده خیلی صاف، طریق معبّد است و هکذا، و هر چند امام ع قبل از تولد به باطن وجود خود، مدرک آن ذلت که مقام نورانیت است بودند اما به عنوان ظهور یک شخص قبل از حاملیت آن مقام، مقام ظهور حاملیت را نداشتند.عذرخواهی میکنم که اطاله کردم و خیلی بیش از دهان صغیر خودم سخن گفتم، ولی به امید فکر بیشتر در این مسائل برای خودم و عزیزان بود.
__________________
اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام
یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 ,اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء
در اضطراب چه شبها که صبحشان گم شد
چه روزها که گرفتار روز هـفتم شد
چه قدر هفته پر از شنبه شد،به جمعه رسید
و جمعه روز تـفرّج برای مردم شد
اللهم عجل لولیک الفرج
در اضطراب چه شبها که صبحشان گم شد
چه روزها که گرفتار روز هـفتم شد
چه قدر هفته پر از شنبه شد،به جمعه رسید
و جمعه روز تـفرّج برای مردم شد
اللهم عجل لولیک الفرج
در اضطراب چه شبها که صبحشان گم شد
چه روزها که گرفتار روز هـفتم شد
چه قدر هفته پر از شنبه شد،به جمعه رسید
و جمعه روز تـفرّج برای مردم شد
اللهم عجل لولیک الفرج
اینهمه لاف زدن ومدعی اهل ظهورپس چرایارنیامدکه نثارش باشیم؟سالهامنتظرسیصدواندی مرداست آنقدرمردنبودیم که یارش باشیم اگرآمدخبررفتن مارابدهیدبه گمانم که بنانیست کنارش باشیم...آیت الله بهجت.
سلام آقا خبر داری آمد روز جمعه؟
سلام آقا رسیده وقت دیدار
ببین اوضاع دنیا درهم است و
منم اینجا زده تکیه به دیوار
سلام آقا بیا وقت سحر شد
غم هجران تو باز دردسر شد
ببین هستی ولی از چشم پنهان
شدیم خسته بیا تو رخ نمایان
شنیدی قصه ی مجنون و لیلی؟
شنیدی قصه ی شیرین و فرهاد؟
اونا عاشق بودن چون دیده بودن
ماها هم عاشقیم از پشت پرده
ما ها صورت ندیدیم از شماها
ولی سیرت دیدیم آقا به مولا
شما سبط حسینی و عزیزی
بیا تنها نزار ماها رو اینجا
آقا قربون برم ناز نواتو
آقا قربون برم زنگ صداتو
بیا آقا داریم دیوونه میشیم
دیگه تنها نزار این نوکراتو.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام آقا خبر داری آمد روز جمعه؟
سلام آقا رسیده وقت دیدار
ببین اوضاع دنیا درهم است و
منم اینجا زده تکیه به دیوار
سلام آقا بیا وقت سحر شد
غم هجران تو باز دردسر شد
ببین هستی ولی از چشم پنهان
شدیم خسته بیا تو رخ نمایان
شنیدی قصه ی مجنون و لیلی؟
شنیدی قصه ی شیرین و فرهاد؟
اونا عاشق بودن چون دیده بودن
ماها هم عاشقیم از پشت پرده
ما ها صورت ندیدیم از شماها
ولی سیرت دیدیم آقا به مولا
شما سبط حسینی و عزیزی
بیا تنها نزار ماها رو اینجا
آقا قربون برم ناز نواتو
آقا قربون برم زنگ صداتو
بیا آقا داریم دیوونه میشیم
دیگه تنها نزار این نوکراتو.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
اللهم عجل لولیک الفرج
وقتی " تو " آرزوی من شدی...
فهمیدم...
بعضی آرزوها دورند.....
خیلی دور...
با این حال...
اگر هنوز هم " تو " را آرزو می كنم...
شــایـد...
آرزویی زیبـاتـر از تــو ســراغ ندارم
برایم در ردیف كسانی هستی كه به قول نیما یوشیح:
یادت روشنم می دارد...
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان ترا که من هم برسم به آرزویی
اللهم عجل لولیک الفرج