جمع بندی دختری از من تقاضای ازدواج کرده اما ظاهرش به دلم نمی نشیند. چه کنم؟
تبهای اولیه
بسم الله الرحمن الرحیم...با سلام...
آروز می کنم تمام مخلوقات خداوند غم تنهایی و بی کسی نداشته باشند...می روم سر اصل مطلب تا درسی شوم برای آیندگان.......بنده ی نا لایق خداوندی هستم که در کل عمر شرمنده او هستم...من 7 سال پیش عاشق دختری شدم در دانشگاه...در سن 18 سالگی....اکنون 25 سال سن دارم...7 سال خون گریستم و بدر گاه خدا طلب حاجت کردم و 7 سال تمام از این دختر خواستگاری کردم و علاقمو بهش نشون دادم...اکنون سرنوشت من خاتمه پیدا کرد و متاسفانه یا خوشبختانه! من به این دختر نرسیدم و ایشون با فرد دیگری ازدواج کرد...به همین راحتی بعد از 7 سال به جای حاجت روا شدن...حاجتم فنا شد...:Kaf: بنده قصد داشتم تا آخر عمر تنها زندگی کنم سر این مصیبتی که بهم وارد شد...تنها دختری که ازش خواستگاری کردم در طول عمرم و حرف زده بودم همین بود که نشد...طلسم شده بودم هیچ دختری رو نمی تونستم بپذیرم...خواهرم ازدواج کرد...برادر کوچکم ازدواج کرد...من تنها فرزند خانه تنها در یک خانه بدون همسر در سکوت مطلق هر شب با درد سنگین تنهایی می خوابم....در هفته 5 شب حداقل تا ساعت 3 نصف شب اتوماتیک وار از درد تنهایی بیدارم اصلا بدون اراده خوابم نمی بره...
.7 سال ابراز علاقه شدید به یک دختری که حتی حاضر نبود یکبار به خواستگاری او برویم با خانواده ام...سرتونو درد نمیارم...این دختر بقدری بد خلق بود بقدری بویی از انسانیت نبرده بود که به وحشتناک ترین شکل ممکن عشق و علاقه و خوبی من را با نفرت و بدی پاسخ می داد...بله هر انسانی حق انتخاب دارد...منم منطقی هستم اما نه دیگه با نفرت و بدی کسی که دوستش داره رو اونم 7 سال رد کنه...مثل آدم جواب منفی نداد!! این رسم انسانیت نیست همیشه بیاد داشته باشید ما حق نداریم اگر فردی را هم برای ازدواج نمی پسندیم تحقیر کنیم و به او بدی کنیم صرف اینکه به او علاقه نداریم! خب من یقین پیدا کردم این بشر اصلا زیبایی سیرت و باطن و اخلاقی نداره...من تا اینجا دردی بالاتر از این شکست رو نچشیده بودم و فکر می کردم بالاتر از این درد وجود ندارد تا اینکه فهمیدم دو برابرشم هست بدتر از این!!!
حالا اون کنار شوهرشه و ازدواج کرده گویا کاری نداریم...حدود 6 ماه هست در یک رابطه کاری خانومی مدام بمن خودشو نشان می داد و گویا می خواست ابراز علاقه کنه و خودنمایی کنه....انقدر با من حرف می زد بدون اینکه چیزی بگه و حرفی بزنه نذاشتم کار به درازا بکشه همون روز سوم آشنایی بهش خیلی رک گفتم ببخشید خانوم من قصد ازدواج ندارم!!! بنده خدا رنگش پرید و اصلا باور نکرد در عرض دو سه روز اول آشنایی بدون اینکه بمن بگه من به عمق وجودش پی بردم....بعد ناراحت شد و گفت نه مگه من از شما خوشم اومده یا چیزی بینمون بوده...خلاصه بگم بعد از چند روز مستقیم بهم گفت از من خوشش میاد پیشنهاد ازدواج داد....الان 6 ماه می گذره و هر روز با من در تماسه...تلفنمم از رابطه کاری از من گرفته بود قبلا...دنیا دنیا بمن ابراز علاقه می کنه....من بهش گفتم که شکست عشقی خوردم و چون دلم بد جور شکسته من دلت رو نمی شکنم چون می دونم گناه بزرگیه باهات بد رفتاری نمی کنم هر چقدر دوست داری می تونی تلاشت رو کنی تا منو جذب کنی من مانعت نمی شم اما جوابم منفی هست برا ازدواج...خلاصه درد شکستم کم بود حالا دل یکی دیگه رو هم بشکنم بدتر
6 ماه گذشت و بقدری بمن ابراز علاقه کرد که خود بخود مجذوب رفتارش شدم...دختر خانواده دار و مومن و پاکی بود...مسجد هیئت نماز اول وقت زیارت عاشورا روزه همه جوره سنگ تموم بود..بر خلاف دختر قبلیه که اصلا نه نماز خون بود نه هیچی...یه روز بهم گفت یعنی تو واقعا از من خوشت نمیاد...من گفتم بخدا قسم تو انقدر انسان خوبی هستی انقدر بمن خوبی کردی من عاشق انسانیت و سیرت پاکت شدم...گفتم آرزوم بود اخلاق و رفتار تو و با خدا بودن و مومن بودن تو رو اون دختری که می خواستم داشت...بهش گفتم تو ظاهرت از اون کمتره یعنی زیباییت کمتره ولی باطن و درونت و انسانیتت بیشتر در واقع اون اصلا انسانیتی ندیدم ازش ...بهش گفتم من اخلاق و رفتار و با خدا بودن خیلی خیلی برام مهم تر از زیبایی هست...اما زیبایی رو هم مثل هر انسانی دوست دارم... اما نه اینکه تو زیبا نباشی ولی بدلم نشست زیبایی تو...اینو که گفتم هر روز گریه می کرد:Ghamgin: دیوانه وار منو دوست داشت و این برای من خیلی عجیب بود و منو مجذوب می کرد!
گفتم باید بیای شهر ما زندگی کنی گفت باشه...گفتم درس حق نداری بخونی گفت باشه هر چی تو بگی...دیدم هر چی بگم گوش میده گفتم ببخشید آخه ظاهرت بدلم نشسته:Nishkhand: انقدر دلش شکست تا چند روز دیگه باهام حرف نزد...با این حال تا چیزی می گفتم به شوخی می گفتم دیگه منو نمی خوای سریع می گفت دوستت دارم! خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم انقدر من مهربون آفریده شدم نتونستم تحمل کنم گفتم باشه میام خواستگاریت بیشتر با هم آشنا بشیم...چون واقعا صدای بغض و گریه هاش روحمو شکنجه می داد مخصوصا یاد خودم می افتادم که چقدر سخته یکی رو بخوای و اون تو رو نخواد...باز من مثل آدم باهاش حرف می زدم...من خودم آرزوم بود یه بارم شده حداقل برم خواستگاری دختر مورد علاقم...اما او نذاشت لذا خودمو گذاشتم جا این خانوم و گفتم بذار خوشحالش کنم حداقل با یک خواستگاری...رفتم پارچه گرفتم امروز دادم خیاط برام کت و شلوار بدوزه...گفتم میام خواستگاریت....انقدر بهش جواب رد داده بودم می دونست الکی میام خواستگاری....گفت باشه بیا...زیاد خودشو خوشحال نشون نداد...کلا قراره چند وقت دیگه بریم خواستگاریش...
من از باطن و انسانیت و با خدا بودن این دختر بقدری خوشم اومد که فقط حسرت می خوردم که ای کاش کمی بیشتر زیبایی صورت داشت...نه اینکه زیبا نباشه ها...من توقعم بالاست...خواستگاراش صف کشیدن و دعوا می کنن با هم...!!! من واقعا یقین پیدا کردم ارزش درونی آدما خیلی بیشتر از ظاهر آدم هاست و این زیبایی درونه که جاویده و زیبایی ظاهری فانی و گذراست...این شد که نه تنها این دختر منو از طلسم زندانی شدنم در عشق دروغین قبلی نجات داد بلکه کم کم عاشق خودش کرد! کلام آخر من از یک عمر تجربه تلخ زندگی و هدر رفتن عمرم.فهمیدم..تا جایی که می توانید زود یعنی بموقع در جوانی ازدواج کنید و بیشتر درون آدم رو بسنجید تا ظاهرش رو..واقعا علاقه واقعی به خود شخصه عشق اینه نه به زیبایی ظاهرش...اون دختری که می خواستم عکس سر لخت خودشو می ذاشت در فیسبوک!! واقعا اون کجا و من مومن کجا چقدر بد کردم به خودم.. ببخشید از اینکه زیاد نوشتم عوضش یک عمر تجربه و جوونیم رو براتون به اشتراک گذاشتم تا مثل من اسیر نشید
حالا کلام پایانی می خوام نظر شما رو هم از زندگی و سرنوشت من و این ازدواج بدونم و راهنمایی بهتری کنید من را ممنون...بنده 25 سال دارم و دختر خانوم 16 سال سن دارد!!! اما از لحاظ ظاهر بمن می خوره 19 سالم باشه هر چقدر بهش گفتم من 25 سالمه باور نکرد که نکرد...گفت سن برای من مهم نیست...از خیلی جهات هم تفاهم داریم بعد این همه آشنایی فهمیدیم هر دومون...ممنون از همگی دعا کنید عاقبت بخیر شویم:Gol::khandeh!: من در خواب هم نمی دیدم روزی بروم خواستگاری یک دختری بس که زجر کشیده بودم اما خدا رو شکر زندگیم با یک معجزه تغییر پیدا کرد...باز هم خدا می دونه چه خواهد شد به امید خدا برم خواستگاری ببینیم چی میشه
سلام
از اینکه توانستید دوباره به زندگی عادی برگردید خوشحالیم و برای شما آرزوی خوشبختی می کنیم.
با این حال آنچه لازم است بدانید این است که ازدواج از طریق برقراری رابطه یا حتی تک روی در خواستگاری، آینده خوبی ندارد و باعث ایجاد مشکلاتی خواهد شد که شما تا حدودی آن را چشیده اید. در حال حاضر هم ارتباط شما با دختر مورد نظر کار درستی نیست. درست است که درخواست ابتدایی از جانب ایشان بوده؛ ولی قبول این ارتباط با این نگاه که من نمی خواهم او هم مثل من سرخورده شود نادرست است. شما با این ارتباط و نوع برخوردی که با ایشان داشته اید نه تنها به او خوبی نکرده اید بلکه او را بیشتر سرخورده و حتی وابسته کرده اید؛ در حالی که اگر همان اول روی خوش نشان نمی دادید و به او می فهمانید اهل ارتباط نیستید، قطعا رضایت خدا را بیشتر جلب می کردید و او را هم تحت فشار روانی قرار نمی دادید.
شاید بگویید اگر ارتباطی نبود من از آن وضعیت خارج نمی شدم و همچنان به فکر این بودم که برای همیشه مجرد بمانم. جواب این است که این نتیجه ظاهری و موقت قضیه است و حتی اگر فرض درستی هم باشد در مقابل مشکلات احتمالی آن خیلی ناچیز است. شما فرض کنید به همدیگر وابسته شده اید اما بعد از خواستگاری به هر دلیلی این ازدواج سر نگیرد. آیا آن موقع شکست تازه و شدیدتری را تجربه نمی کنید؟ ایا آن دختر ضربه روحی روانی شدیدی نمی خورد؟! بعلاوه اینکه وقتی بنای شما بر ازدواج از طریق رابطه شد نمی شود به انتخاب شما خیلی اعتماد کرد؛ جون انتخابی که از روی احساسات باشد ممکن است نادرست از اب درآید که این برای زندگی آینده شما بسیار خطرناک است.
بنابراین در شیوه خود تجدید نظر کنید و علاوه بر اینکه هر چه زودتر تکلیف این رایطه را مشخص می کنید، در اینده هم با چنین مواردی آنگونه که عرض کردم برخورد کنید تا خدایی ناکرده گرفتار مشکل نشوید. نگران اینکه نتوانید ازدواج کنید هم نباشد. فردی مثل شما که تجربه شکست عشقی داشته، برای برگشتن به حالت عادی و انگیزه پیدا کردن برای ازدواج نیاز به چند جلسه مشاوره حضوری دارد. مشاور در طی این جلسات شما را برای یک ازدواج خوب و موفق آماده خواهد کرد.
با این حال با توجه به نکاتی که گفتید اصل ازدواج شما با این خانم 16 ساله مانعی ندارد؛ اما چون این آشنایی از طریق رابطه بوده و تردید هایی در شما وجود دارد، چند نکته وجود دارد که لازم است بدانید:
1- اولین مسئله ای که هست اینکه همانطور که عرض کردم شما نباید بگذارید این رابطه به این شکل ادامه پیدا کند؛ چون ممکن است این رابطه به هر دلیلی مثل مخالفت خانواده یا ... به ازدواج ختم نشود که در این صورت شکست سنگینی را هم شما و هم ایشان باید متحمل شوید. لذا هر چه زودتر تکلیف این رابطه را مشخص کنید.
2- نکته بعدی که باید مد نظر داشته باشید در مورد عدم پسند ظاهر ایشان از جانب شماست. هر چند ظاهر و صورت بعد از مدتی عادی می شود و آنچه باقی می ماند سیرت انسان هاست؛ اما چنین اتفاقی نیاز به پیش زمینه هایی هم دارد و در هر شرایطی اتفاق نمی افتد. به عنوان مثال اگر کسی خدایی ناکرده اهل نگاه به زنان و دختران و مقایسه آنها با همسرش باشد، طبیعی است که نه تنها ظاهر همسرش بعد از مدتی برایش عادی نمی شود، بلکه این مسئله بعد از گذشت مدتی برای او پررنگ شده و موجبات اختلال در زندگی مشترک را فراهم می کند؛ چون او هر روز با صورت های جدید و زیباتر مواجه شده و این زمینه سردی او از همسرش را فراهم می کند؛ مگر اینکه چشم خود را از چنین نگاه هایی بپوشاند. لذا در این مسئله دقت بیشتری به خرج دهید.
3- مسئله بعدی که لازم است مورد توجه قرار بگیرد، نوع رابطه شماست. در حال حاضر کسی که بیشترین ابراز علاقه را دارد طرف مقابل است؛ در حالی که در حالت عادی نباید اینطور باشد؛ چون این مرد است که طالب است و زن مطلوب. اگر جای این دو عوض شود، ممکن است به مرور زمان با مشکل مواجه شوند؛ چون زن ذاتا توانایی این را ندارد که همیشه طالب باشد و دوست دارد مطلوب قرار بگیرد؛ در حالی که شما به چنین چیزی عادت کرده اید و همین باعث مشکل می شود. حتی چنین چیزی باعث دوری مرد از آن زن می شود. لذا پیشنهاد من این است که قبل از ازدواج حتما حضورا به یک مشاور مراجعه کنید تا هم شرایط را بررسی کند و هم اینکه اگر لازم باشد نکاتی را خدمت تک تک شما به خصوص طرف مقابل بگوید تا از مشکلات احتمالی آینده جلوگیری شود.
پیروز و سربلند
[="DarkSlateBlue"]موضوع تاپیکو که دیدم یاد تعبیری که حضرت یوسف از خواب عزیز مصر داشت افتادم. . .
۷سال نعمت و فراوانی و بعد از اون ۷سال خشکی و قحط سالی . .:pir: .
خب و اما بعد. . .
مرد حسابی عجب ادمی هستی. . .
راجب همه جمله هات حرف دارم اما نمیزنم چون میدونم الان همه میان پدرتو در میارن
فقط یه جارو نمیتونم نگم اونجایی ک نوشتی:
"انقدر من مهربون آفریده شدم نتونستم تحمل کنم"
در اینجا باید بگم دهنت سرویس. . . اینقدر زجرش دادی بعد ب خودت میگی مهربون؟
بعدم اون چ دختری بوده ک اینقدر صریح بهش گفتی قیافتو نمیپسندم بازم ولت نکرده. این خیلی واسه دخترا زجر اوره.
من واقعا نمیفهمم.
حتما خیلی پولداری. اره؟؟؟؟؟؟؟[/]
سلام.
منتظر بودم این تاپیک باز بشه و بیام برای دعوا:Narahat:
ایشون با فرد دیگری ازدواج کرد
سال پیش عاشق دختری شدم در دانشگاه
بنده قصد داشتم تا آخر عمر تنها زندگی کنم سر این مصیبتی که بهم وارد شد
من تنها فرزند خانه تنها در یک خانه بدون همسر در سکوت مطلق هر شب با درد سنگین تنهایی می خوابم....در هفته 5 شب حداقل تا ساعت 3 نصف شب اتوماتیک وار از درد تنهایی بیدارم اصلا بدون اراده خوابم نمی بره...
7 سال ابراز علاقه شدید به یک دختری که حتی حاضر نبود یکبار به خواستگاری او برویم با خانواده ام...سرتونو درد نمیارم...این دختر بقدری بد خلق بود بقدری بویی از انسانیت نبرده بود که به وحشتناک ترین شکل ممکن عشق و علاقه و خوبی من را با نفرت و بدی پاسخ می داد.
من یقین پیدا کردم این بشر اصلا زیبایی سیرت و باطن و اخلاقی نداره
من دلت رو نمی شکنم چون می دونم گناه بزرگیه باهات بد رفتاری نمی کنم هر چقدر دوست داری می تونی تلاشت رو کنی تا منو جذب کنی من مانعت نمی شم اما جوابم منفی هست برا ازدواج
ماه گذشت و بقدری بمن ابراز علاقه کرد که خود بخود مجذوب رفتارش شدم
دختر خانواده دار و مومن و پاکی بود
مدام بمن خودشو نشان می داد و گویا می خواست ابراز علاقه کنه و خودنمایی کنه
بهم گفت از من خوشش میاد پیشنهاد ازدواج داد....الان 6 ماه می گذره و هر روز با من در تماسه...تلفنمم از رابطه کاری از من گرفته بود قبلا...دنیا دنیا بمن ابراز علاقه می کنه
تا به حال چیزی در مورد نجابت، وقار ، متانت، سنگینی و این چیزا نشنیدی؟
ه روز بهم گفت یعنی تو واقعا از من خوشت نمیاد...من گفتم بخدا قسم تو انقدر انسان خوبی هستی انقدر بمن خوبی کردی من عاشق انسانیت و سیرت پاکت شدم.
بهش گفتم تو ظاهرت از اون کمتره
اینو که گفتم هر روز گریه می کرد
گفتم باید بیای شهر ما زندگی کنی گفت باشه...گفتم درس حق نداری بخونی گفت باشه هر چی تو بگی...دیدم هر چی بگم گوش میده
انقدر من مهربون آفریده شدم نتونستم تحمل کنم
گفتم بذار خوشحالش کنم حداقل با یک خواستگاری...رفتم پارچه گرفتم امروز دادم خیاط برام کت و شلوار بدوزه...گفتم میام خواستگاریت....انقدر بهش جواب رد داده بودم می دونست الکی میام خواستگاری....گفت باشه بیا...زیاد خودشو خوشحال نشون نداد...کلا قراره چند وقت دیگه بریم خواستگاریش...
من از باطن و انسانیت و با خدا بودن این دختر بقدری خوشم اومد که فقط حسرت می خوردم که ای کاش کمی بیشتر زیبایی صورت داشت...نه اینکه زیبا نباشه ها...من توقعم بالاست
خواستگاراش صف کشیدن و دعوا می کنن با هم
بنده 25 سال دارم و دختر خانوم 16 سال سن دارد!!!
از خیلی جهات هم تفاهم داریم بعد این همه آشنایی فهمیدیم هر دومون
توانستید دوباره به زندگی عادی برگردید
شما نباید بگذارید این رابطه به این شکل ادامه پیدا کند؛
در حال حاضر کسی که بیشترین ابراز علاقه را دارد طرف مقابل است؛ در حالی که در حالت عادی نباید اینطور باشد؛ چون این مرد است که طالب است و زن مطلوب. اگر جای این دو عوض شود، ممکن است به مرور زمان با مشکل مواجه شوند؛ چون زن ذاتا توانایی این را ندارد همیشه طالب باشد و دوست دارد مطلوب قرار بگیرد؛ در حالی که شما به چنین چیزی عادت کرده اید و همین باعث مشکل می شود. حتی چنین چیزی باعث دوری مرد از آن زن می شود.
قبل از ازدواج حتما حضورا به یک مشاور مراجعه کنید
در اینجا باید بگم دهنت سرویس. . . اینقدر زجرش دادی بعد ب خودت میگی مهربون؟بعدم اون چ دختری بوده ک اینقدر صریح بهش گفتی قیافتو نمیپسندم بازم ولت نکرده. این خیلی واسه دخترا زجر اوره.
من واقعا نمیفهمم.
حتما خیلی پولداری. اره؟؟؟؟؟؟؟
خانومی مدام بمن خودشو نشان می داد و گویا می خواست ابراز علاقه کنه و خودنمایی کنه
با این حال تا چیزی می گفتم به شوخی می گفتم دیگه منو نمی خوای سریع می گفت دوستت دارم!
دختر خانواده دار و مومن و پاکی بود...مسجد هیئت نماز اول وقت زیارت عاشورا روزه همه جوره سنگ تموم بود.
دختری که خوب باشه.و واقعی پاک باشه و حیا و نجابت داشته باشه.به این صراحت این جمله را نمیگه.منکه پسرم اگه بخام به کسی بگم دوست دارم که همسرم نباشه.تشنج میکنم از خجالت:khaneh:
گفتم باید بیای شهر ما زندگی کنی گفت باشه.
یعنی از یه شهر دیگه اومده یه شهره دیگه کار میکنه!؟اونم دختر 16 ساله!
بنده 25 سال دارم و دختر خانوم 16 سال سن دارد!!!
مشاوره های دکتر فرهنگ و کلا کسایی که تا حالا خوندم.میگه دختر حداقل 18 سال باید داشته باشه.چون به یه سری از بلوغ های فکری و ... اینا نرسیده هنوز.دیگه خود دانید.شاید اینقدر دختر پخته ای باشه. که اندازه یه دختر 20 ساله هم بفهمه.
خواستگاراش صف کشیدن و دعوا می کنن با هم...!!!
16 سالشه.خواستگاراش صف کشیدن.خانما یاد بگیرین.حسودی هم نکنین یه موقع:loool:.
درکل برات ارزوی خوشبختی دارم.:Doaa:و میگم ازدواج کنی با همین.حداقل دردسر خواستگاری و اینا را دیگه نداری.که دختره نپسنده و ...برو جلو که شانس در خونتو زده:ok:قیافشم فوقش عمل میکنه دیگه:khoshgel:
[="DarkSlateBlue"]به به. . . هنونطور ک پیش بینی میشد اعضای نکته سنج سایت شروع ب فعالیت کردند و همه نکته هایی ک من حوصله نداشتم بگم رو بیان کردند. . . :Kaf:[/]
با توجه به نکاتی که گفتید در مورد اصل ازدواج شما با ایشان مانع جدی وجود ندارد
با سلام
ببخشید استاد به نظر شما این دختر در سن شانزده سالگی دچار احساسات نوجوانی نشده؟!؟!
خصوصا که ظواهر نشون میده که محبت بی حدی از جانب ایشون ابراز میشه!!
نباید دلیل این احساسات رو پیدا کرد؟!
ضمن اینکه همونطور که جناب مهران فرمودند دختر خوب و مومن این میزان جلوه گری میکنه؟!!!!!
و اینکه اختلاف سن در این حد باعث مشکلات بعدی نخواهد شد؟
[="Tahoma"][="DarkRed"]دختری که خوب باشه.و واقعی پاک باشه و حیا و نجابت داشته باشه.به این صراحت این جمله را نمیگه.منکه پسرم اگه بخام به کسی بگم دوست دارم که همسرم نباشه.تشنج میکنم از خجالت
دقیقا!:Kaf:[/]
مومن و پاک؟؟؟بنظرت یه دختر مومن و پاک اینجوریه که:
کدوم دختر مومن و پاکی خودنمایی میکنه؟:Narahat:خانمهای سایت نظر بدین لطفا
اینا رفتار یه دختر مومن و پاکه؟
به نظر من باتوجه به سنشون این دختر خانم این کار رو براساس ناآگاهی و واقعا نادونی انجام دادند و چون معمولا دخترا تو این سن تمایل به جنس مخالف پیدا میکنند .از طرفی هم مهر و محبتشون زیاده .باعث میشه که براساس سادگی و فکرنکردن به عواقبش اینکارو کنن.
حرفای این دخترخانم و کاراشون براساس نااگاهی و همینطور کاملا احساسی هست.
از استارتر عذرخواهی میکنم اما به نظر من شما نباید این رابطه رو ادامه میدادید مخصوصا باتوجه به سن این دختر خانم و غلبه احساستشون....
گاهی دخترا تو این سن فقط به یه جمله یا یه توصیه کوچک تو این زمینه ها نیاز دارن که بتونند احساساتشونو کنترل کنند اما متاسفانه اگر خانواده غیرمذهبی داشته باشه که هیچی .اصلابراشون مهم نیست و اگر هم خانواده مذهبی داشته باشه .پدر و مادر براساس اینکه دختر ما خیلی پاکه و ما از خانواده خیلی مذهبی هستیم و خودش این چیزا رو میدونه بهش اعتماد میکنند و اصلا کوچک ترین اشاره ای به این موضوع نمیکنند و دخترشون رو اگاه نمیکنند نسبت به این مسایل.....به نظر من یکی از معضلات و مشکلات اصلی تو خانواده های مذهبی همینه.
سلام nothing گرامی
رویه زندگی معمولا بدین شکل هست که یکبار از تو یک امتحانی میگیره ، اگه بتونی اون امتحان رو پاس کنی که میری مراحل بعدی و بالاتر ولی اگر نتونی اون امتحان رو پاس کنی ، اینقدر اون امتحان رو ازت میگیره تا بالاخره پاسش کنی، البته به شرط حیات و نابود نشدن در اثر بد امتحان دادن.
شما یکبار یک رابطه اشتباه رو تجربه کردی ، وقتی اون رابطه رو شروع کرده بودی کم سن بودی و 18 ساله بودی و مثلا با ارفاق میشه اون رابطه رو به پای خامی و بی تجربگی شما گذاشت ، اما الحمدلله الان که نسبت به اون زمان پخته تر و بالغتر شدی ، تکرار یک اشتباه ، زیاد توجیهی نداره... ازموده را ازمودن خطاست.... اینکه شما برای ازدواج مسیر رابطه های خارج از نظارت خانواده رو انتخاب میکنی ، بسیار اسیب پذیر هست و خودت هم چوب این موضوع رو به شدت خوردی .. چه اون زمان که داخل رابطه اول بودی و الان که از اون رابطه خارج شدی میبینی اصلا با اون دختر خانم اول کفویتی نداری و اون زمان متوجه نبودی و تازه متوجه شدی و چه بعد ازاتمام اون رابطه که به شدت دچار مشکلات روحی شده بودی.....
من بعنوان یک خواننده ، در این رابطه فعلی شما هم اشکالات زیادی میبینم که چون کارشناس این مسائل نیستم ترجیح میدم سکوت کنم ... ولی حتما برای ادامه مسیر از کارشناسان خبره و اگاه و ترجیحا مذهبی مدد بگیر... ازدواج مهمترین انتخاب زندگی هر فردی میتونه باشه ، پس نیازمندترین انتخاب به مشاوره و راهنمایی افراد خبره هست.
دختری که خوب باشه.و واقعی پاک باشه و حیا و نجابت داشته باشه.به این صراحت این جمله را نمیگه.منکه پسرم اگه بخام به کسی بگم دوست دارم که همسرم نباشه.تشنج میکنم از خجالت:khaneh:بله شما که راست میگی
خجالت؟ تشنج؟اونم شما مرد جماعت؟یعنی از یه شهر دیگه اومده یه شهره دیگه کار میکنه!؟اونم دختر 16 ساله!
مشاوره های دکتر فرهنگ و کلا کسایی که تا حالا خوندم.میگه دختر حداقل 18 سال باید داشته باشه.چون به یه سری از بلوغ های فکری و ... اینا نرسیده هنوز.دیگه خود دانید.شاید اینقدر دختر پخته ای باشه. که اندازه یه دختر 20 ساله هم بفهمه.
عقل به سن نیست به بلوغ فکریه و مطمنا خانم ها از این نظر زودتر به بلوغ فکری میرسن
16 سالشه.خواستگاراش صف کشیدن.خانما یاد بگیرین.حسودی هم نکنین یه موقع:loool:.
شما نگران خانم های سایت نیاشید خانم های سایت همه عاقل و بالغ هستند و اصلا و ابدا حسود نیستند
درکل برات ارزوی خوشبختی دارم.:Doaa:و میگم ازدواج کنی با همین.حداقل دردسر خواستگاری و اینا را دیگه نداری.که دختره نپسنده و ...برو جلو که شانس در خونتو زده:ok:قیافشم فوقش عمل میکنه دیگه:khoshgel:
در کل هرچی توضیح . تفسیر برای شما اقایون بدند بازهم الویت رو قیافه قرار میدین شما چه تضمینی میدین که خانمی هم که دارای ریبایی بسیاری هست بر حسب یه اتفاق یا هرچیز دیگری زیباییشو از دست نده ؟در اینطور مواقع برای انتخاب باید دلایل و الویت های مستحکم تری برای انتخاب داشته باشید که اگر هم خدایی ناکرده اون خانم زیباییشو از دست داد شما تمام معیار و ملا ک هاتون برای در کنار این خانم موندن از بین نره
دوست عزیز ضمن آرزوی خوشبختی برای شما چند نکته رو از دیدگاه خودم میگم خدمتتون
1- سن دختر خانم خیلی کمه . کاری به 9سال اختلاف سن در ازدواج ندارم که خوبه یا بد
از این جهت میگم که ایشون به نظر من دچار احساسات شدن
منظورم اینه ممکنه ایشون انتخابشون عاقلانه نباشه و فقط عاشقانه باشه و بعید نیست بعدا با فروکش کردن احساسات واقع بینی باعث ایجاد تردید در درستی این ازدواج بشه
2- انتخاب خود شما هم بیشتر از اینکه عاقلانه باشه شبیه به دلسوزی و ترحم هست
3- البته من مثل برخی دوستان این ابراز علاقه ایشون رو دلیلی بر پاک نبودن و ... نمیزارم . هر انسان پاک و متدینی ممکنه درگیری عاطفی پیداکنه . هرچند اینا دلیل نمیشه که بیاد و به پسر نامحرم بگه دوستت دارم ولی گفتنشم دلیل بر ناپاکی و خدای نکرده بی حیایی نیست . دلیلش احساست جوانیه
4- مهمترین نکته ای که میخوام بگم اینه . اگر خدا خواست و ازدواج کردید مرد باش
هیچ وقت هیچوقت هیچ وقت توی بدترین دعواها و مشکلات بهش نگو من تورو نمیخواستم تو بودیکه منو میخواستی و من دلم برات سوخت
اگر آدمی هستی که اهل زخم زبون و به رخ کشیدن هستی خواهش میکنم بیخیال شو
3- البته من مثل برخی دوستان این ابراز علاقه ایشون رو دلیلی بر پاک نبودن و ... نمیزارم . هر انسان پاک و متدینی ممکنه درگیری عاطفی پیداکنه . هرچند اینا دلیل نمیشه که بیاد و به پسر نامحرم بگه دوستت دارم ولی گفتنشم دلیل بر ناپاکی و خدای نکرده بی حیایی نیست . دلیلش احساست جوانیه
بله دقیقا
من یه همکلاسی داشتم که واقعا دختر خوبی بود .از یه خانواده واقعا مومن و پاک.حجابش خوب.نمازاش به وقت .کلا از همه لحاظ عالی اما متاسفانه وقتی براش لب تاب خریدند براساس نادونی وارد فضای چت شده بود و چند وقت با یک نفر تو چت اشنا شده بود و کلی وابسته ش شده بود.دقیقا مثل همین دخترخانم.
یعنی واقعا وقتی به من گفت من اصلا باورم نمیشد باتوجه به اصالت خانوادگیشون ولی بعد از چندبار که باهاش صحبت کردم متوجه شدم واقعا آسیبهاشو نمیدونه و فقط احساساتشه که غلبه کرده.خیلی وابستگی شدیدی پیدا کرده بود که خداراشکر معرفی این سایتو و دادن چند سخنرانی بهش راجع به آین آسیب ها باعث شد که رابطه رو قطع کنه .خودش الان میگه تازه فهمیدم که چقدر حماقت و سادگی کردم و ای کاش خانواده م منو زودتر در مورد این مسایل اگاه کرده بودند و میگه تازه فهمیدم ارزش من بالاتر از این حرفاست.
منظورم اینه که بله امکان داره برا یه دختره مومن و پاک هم این موارد پیش بیاد.
تلفنمم از رابطه کاری از من گرفته بود قبلا.
:Esteghfar:
سلام
خیلی خوب کارشناس راهنمایی کردن.خداقوت.
اون چ دختری بوده ک اینقدر صریح بهش گفتی قیافتو نمیپسندم بازم ولت نکرده.
جوابولطفااستاتربگین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خیلی سخته برای دخترکه به چهره ای که خدابهش داده توهین بشه:Narahat:
بیام برای دعوا
ادم چیزایی میشنوه که بدجورهنگ میکنه.امروزچراتاپیکا همش ادمواینجوری میکنه:Moteajeb!::Gig:
کدوم دختر مومن و پاکی خودنمایی میکنه؟خانمهای سایت نظر بدین لطفا
والامنم اینجوری شدم ازحرفشون:Moteajeb!:
دختره بانامحرم داره حرفای عاشقونه میزنه بعدمیگین جناب استاترکه طرف مومن وپاک و....هست.:Moteajeb!::Narahat:من تهمت نمیزنم اماازاین چندخط که گفتین مومنی وپاک بودن دراین خانم دیده نمیشه.
6 ماه گذشت و بقدری بمن ابراز علاقه کرد که خود بخود مجذوب رفتارش شدم.
دنیابرعکس شده:Moteajeb!:
دختر مجرد چطور تنهایی اومد در شهر تو
نگفته که تنهایی اومده شهرپسره.گفت بایدبیای شهرمون بعدازدواج واونجازندگی کنی دختره هم گفته باشه.مبارکه:Khandidan!::khandeh!:
16 سالشه.خواستگاراش صف کشیدن.
اولواخرکه بایک نفرازدواج میکنیم حالایک خواستگاریاصدتا.چه فرقی میکنه:ok:
خدایاهمه بندگانت را هدایت کن:Doaa:
به نظر من باتوجه به سنشون این دختر خانم این کار رو براساس ناآگاهی و واقعا نادونی انجام دادند و چون معمولا دخترا تو این سن تمایل به جنس مخالف پیدا میکنند .از طرفی هم مهر و محبتشون زیاده .باعث میشه که براساس سادگی و فکرنکردن به عواقبش اینکارو کنن.
حرفای این دخترخانم و کاراشون براساس نااگاهی و همینطور کاملا احساسی هست.
اینا رفتار یه دختر مومن و پاکه؟
تا به حال چیزی در مورد نجابت، وقار ، متانت، سنگینی و این چیزا نشنیدی؟
با بقیه حرفاتون موافقم
اما به نظرتون در مورد این دختر خانم یه خرده تند نمیرین ؟شما همه جوانب شخصیتی ایشون رو تحت الشعاع قرار دادین
الان به نظر شما دختری از مردی خواستگاری کنه یعنی پاک و مومن نیست ؟یعنی نجابت و شخصیت نداره ؟
شما سنگینی و متانت و وقار رو در یک خانم چطوری تعریف میکنید؟
ممکنه حس و علاقه این دختر خانم بر اساس هیجان و سن کم و تجربیات ناچیز باشه و یا ممکنه کاملا با عقل و احساسش تواما این تصمیم رو گرفته باشه
یا حتی ممکنه برای رهایی از شرایطی که در خانواده داره و خلاصی از این وضع این راه را انتخاب کرده باشه هرسه ممکنه
اما اگر فرض رو بر این بگیریم که تصمیم عقلی و احساسیش باهم به این ابراز علاقه منجر شده بنظرتون این ابراز علاقه دلیل مستحکمی هست که بخوایین این برچسب نانجیبی و سبک سر بودن و بی حیایی رو به ایشون بزنید ؟
ایشون غرورشو کنار گذاشته و ابراز علاقه کرده کاری که عرفا مرد انجام میده رو انجام داده این کار یعنی مومن نیست؟متانت نداره؟
حرف شما متین اما مگه دخترخانم های دیگه نیستن؟دخترخانمهایی که تا موقع ازدواجشون با هیچ نامحرمی هیچ ارتباطی ندارن؟ خوب اونها آیا مساوین؟اون دخترخانمها مومن و پاک هستن این دخترخانم مورد سوال هم مومن و پاک؟
بحث سر یکسانی نیست بحث سر اینه که شما یه خط کش برداشتین و مگین خانومی که ابراز علاقه میکنه و خواستگاری می کنه بی حیا و نانجیب و سبک سر ه و کسی که اینکارو نمی کنه با حجب و حیا و مومن و با متانت و با وقار
بنظرتون این جداسازی از این حیث تند روی نیست ؟
بنظرتون دختری وجود نداره که مثلا نماز و روزه و زیارات و ... او ترک نشه اما بر حسب شرایطش و تصمیمی که می گیره بره و ابراز علاقه کنه یا خیلی رک خواستگاری کنه ؟
مومن و پاک بودن بنده های خدا فقط در محضر خدا اشکاره شما نمیتونی با این کار که حالا به هردلیل و شرایطی بوده که قبلا ذکر کردم ایشون رو متهم به بی حیایی و ناپاک بودن و مومن نبودن کنید
دختره بانامحرم داره حرفای عاشقونه میزنه بعدمیگین جناب استاترکه طرف مومن وپاک و....هست.من تهمت نمیزنم اماازاین چندخط که گفتین مومنی وپاک بودن دراین خانم دیده نمیشه.
باحرفایی که کاربرشروین وکاربردخترمهربان زدن بدجورعذاب وجدان گرفتم.:Ghamgin:شایدم واقعاازنااگاهی و....باشه.دیگه نظر اینجوری نمیدم تامطمئن نباشم.:Ghamgin:
خدایامراقبم باش تا تهمت نزنم:Ghamgin:
بحث سر یکسانی نیست بحث سر اینه که شما یه خط کش برداشتین و مگین خانومی که ابراز علاقه میکنه و خواستگاری می کنه بی حیا و نانجیب و سبک سر ه و کسی که اینکارو نمی کنه با حجب و حیا و مومن و با متانت و با وقار
بنظرتون این جداسازی از این حیث تند روی نیست ؟
بنظرتون دختری وجود نداره که مثلا نماز و روزه و زیارات و ... او ترک نشه اما بر حسب شرایطش و تصمیمی که می گیره بره و ابراز علاقه کنه یا خیلی رک خواستگاری کنه ؟
مومن و پاک بودن بنده های خدا فقط در محضر خدا اشکاره شما نمیتونی با این کار که حالا به هردلیل و شرایطی بوده که قبلا ذکر کردم ایشون رو متهم به بی حیایی و ناپاک بودن و مومن نبودن کنید
کاملا بی حیا که نه
ولی اگر حیا رو یه طیف در نظر بگیریم از بی حیایی تا حداکثر حیا
دختری که خودش میره از پسر خواستگاری میکنه در درجه پایینتری از حیا و نجابت نسبت به دختری که اینطور نیست قرار داره
شما الگوهای دینی رو ببینید
حضرت فاطمه زهرا بهترین فرد ممکن به خواستگاری ایسشون اومده ایشون حتی شرم میکنن جواب پدرشون رو بدن و سکوت میکنن....
حرف شما متین اما مگه دخترخانم های دیگه نیستن؟دخترخانمهایی که تا موقع ازدواجشون با هیچ نامحرمی هیچ ارتباطی ندارن؟ خوب اونها آیا مساوین؟اون دخترخانمها مومن و پاک هستن این دخترخانم مورد سوال هم مومن و پاک؟
بله .درست میفرمایین
اما هرکسی ممکنه تو زندگیش اشتباهاتی انجام بده.مخصوصا تو این سن...
البته شاید هم اینجوری که من میگم در مورد این دختر خانم درست نباشه ولی نخواستم زود قضاوت کنم در موردشون .
و همینطور باتوجه به سنشون (گرچه اصلا قبل توجیه نیست :Narahat:) این موارد به علتای نااگاهی و سادگی متاسفانه پیش میاد...
دختره بانامحرم داره حرفای عاشقونه میزنه بعدمیگین جناب استاترکه طرف مومن وپاک و....هست.من تهمت نمیزنم اماازاین چندخط که گفتین مومنی وپاک بودن دراین خانم دیده نمیشه.
عقل به سن نیست به بلوغ فکریه و مطمنا خانم ها از این نظر زودتر به بلوغ فکری میرسن
دقیقا!
البته اینم هست که کاملا مشخصه دختر هنوز به بلوغ فکری نرسیده.و هنوز در عالم رویا سیر میکنه.و برای همین به راحتی ابراز احساسات میکنه.و هنوز بدی ندیده.
اگه ادم بخاد عقلانی پاسخ بده:این ازدواج به احتمال زیاد خوب در نمیاد.
ولی احساسی :ازدواج خوبیه:Cheshmak:
کاملا بی حیا که نه
ولی اگر حیا رو یه طیف در نظر بگیریم از بی حیایی تا حداکثر حیا
دختری که خودش میره از پسر خواستگاری میکنه در درجه پایینتری از حیا و نجابت نسبت به دختری که اینطور نیست قرار داره
شما الگوهای دینی رو ببینید
در صدر اسلام تقاضای زن از مرد نیز اتفاق افتاده است. امام باقر(ع) نقل میکند: زنی نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد: مرا به عقد کسی در آور. حضرت رو به حضار نمود و فرمود: کسی حاضر است با این زن ازدواج کند؟ مردی از میان جمع برخاست و عرض کرد: من حاضرم، حضرت فرمود: چه داری که به او بدهی؟ گفت: چیزی ندارم. پیامبر(ص) فرمود: نمی شود. زن خواستة خود را تکرار کرد. دیگر بار حضرت فرمایش خویش را تکرار نمود، باز همان مرد برخاست. سرانجام پیامبر به آن مرد فرمود: از قرآن چیزی می دانی؟ گفت: بلی. فرمود: زن را به عقد ازدواج تو در آوردم، در عوض قرآنی که به او آموزش می دهی، مهریة او خواهد بود.[3] از این جریان بر می آید که خواستگار زن از مرد از نظر اسلام ممنوع و مذموم نیست
در اینجا اگر خواستگاری کردن از مرد هم بر پایه بی حیایی و سبک سری خانم بود پیامبر ایشون رو از این کار نهی میکردند نه اینکه حرف ایشون رو به اجرا دربیارن
داشتن حجب و حیا و متانت و وقار و سنگینی یه خانم خیلی با ارزشتر و سنگین تر این هست که بخواد با خواستگاری یه خانم از اقا مورد سوال قرار بگیره و به بی حیایی و مومن نبودن و ناپاک بودن تبدیل بشه
در اینجا اگر خواستگاری کردن از مرد هم بر پایه بی حیایی و سبک سری خانم بود پیامبر ایشون رو از این کار نهی میکردند نه اینکه حرف ایشون رو به اجرا دربیارن
داشتن حجب و حیا و متانت و وقار و سنگینی یه خانم خیلی با ارزشتر و سنگین تر این هست که بخواد با خواستگاری یه خانم از اقا مورد سوال قرار بگیره و به بی حیایی و مومن نبودن و ناپاک بودن تبدیل بشه
نمیدونم والا گیجم کردید:Gig:منتظر باشیم کارشناس تاپیک نطر بدن
گیج شدن نداره
امیدوارم ناراحت نشین اما یه انتقادی که میشه ازتون کرد اینه که وقتی با چیزی مخالف هستین فقط از جانب خودتون مخالفت نمی کنید بلکه کلا همه ی شخصیت و ویژگی های فرد رو زیر سوال می برید
مثلا اگر در اینده خدایی نکرده از همسرتون خطایی هرچند کوچک سر زد به جای اینکه خطا و اشتباه رو که شاید حتی ممکنه از نظر شما خطا و اشتباه بوده باشه از ایشون سر بزنه بجای اینکه خود خطا رو در جای خودش انالیز کنید میخواهید یک جانبه متانت و وقار و دین و ایمان و مومنی و سنگین بودن و نجابت ایشونو نشانه بروید؟
ولی اگر حیا رو یه طیف در نظر بگیریم از بی حیایی تا حداکثر حیا
شما الگوهای دینی رو ببینید
حضرت فاطمه زهرا بهترین فرد ممکن به خواستگاری ایسشون اومده ایشون حتی شرم میکنن جواب پدرشون رو بدن و سکوت میکنن....
ببخشید میدونم ربطی به موضوع تایپیک نداره اما ای کاش همه دخترایی که تو این رنج سنی تو این سایت هستند و این مطلبو میخونند .از این حرفا درس بگیرند .تا یه روزی از نادونی و سادگی خودشون پشیمون نشند .
حرفایی که جناب مهرانت اینجا گفتند نشون میده کسی که میاد خواستگاریتون یا همسر ایندتون حیا رو در بالاترین درجه ازشما انتظار داره .پس خواهش میکنم در مورد اسیبهای این رابطه ها و ضررهاش بیشتر سخنرانی گوش بدین یا کتاب بخونید.(البته متاسفانه این حرفا برا دختر تو این سن ها بیشتر جنبه نصیحت داره و گوش نمیکنند.که بیشتر مسولیت این تذکرها به عهده خانواده هاست که متاسفانه کوتاهی میکنند حتی بسیاری (حتی اون چیزی که من دیدم میتونم بگم اکثر)خانواده های خیلی مذهبی (به دلیل اعتمادزیاد به بچه هاشون ))
هیچ وقت هیچوقت هیچ وقت توی بدترین دعواها و مشکلات بهش نگو من تورو نمیخواستم تو بودیکه منو میخواستی و من دلم برات سوخت
اگر آدمی هستی که اهل زخم زبون و به رخ کشیدن هستی خواهش میکنم بیخیال شو
با این حرف موافقم برای آینده نگری
ولی برای باقی سخنان
دوستان گفتند
و مهمترین نکته ای که باید توجه کرد اینه که این خانوم در سن 16 سالگی که اوج بلوغشون هست با توجه به شرایط حال حاضر جامعه ی ما
با این تصور که این خانوم دوستاش رو میبینه که هر کدوم به شکلی رابطه ای دارند و چون خودش مذهبی هست دوست داره با این روش جلب توجه کنه و بیشتر اهدافش برای ازدواج تخیلش هستن
و مهر و محبتی که دوست داره بهش بشه
با توجه به اینکه شما یک شکست رو داشتید باید یکمی مهارت تو صحبت کردن با جنس مخالف کسب کنید
چون اصلا طریقه ی حرف زدنتون درست نبوده
از طرفی به احتمال 99% این خانوم تحت تاثیر نااگاهی ها و خیلی چیزای دیگه ابراز علاقه کردند
و این ابراز علاقه از پاکی این خانوم کم نمیکنه چون سنی نداره و صددرصد اطلاعی نداره از رفتارش با جنس مخالف و فک میکنه زندگی همون چیزیه که تو کتاب داستان ها میخونه و این باعث میشه بعد از مدتی که شما حالتون خوب شد که بنده مطمئن هستم اصلا روال عادی رو ندارید بلکه دارید وابستگی شدید تری پیدا میکنید به این خانوم چرا که این خانوم کاملا برعکس اون خانوم هست و یه جورایی ذهن خاموشتون میخواد انتقام اون 7سال رو بگیره و الان با توهم این که شاید این یک معجزه باشه و شاید اینکه خداوند پاداش شکست و صبرتون رو داده ذهن خاموش داره دلیل میاره برای این کارش و میخواد شما کاری رو عملی کنید که اخر و عاقبتش اصلا معلوم نیست
خیلی ساده نگریستن به ازدواج و زندگی هم خوب نیست باید با اهدافی باشه
شما از روی دلسوزی
و اون خانوم از روی محبت میخواد با هم ازدواج کنید و این نمیشه هدف
به اینده فکر کنید
به خانواده ها و مخالفت ها
دعواهای احتمالی
پستی و بلندی زندگی
فرزندانتون
و غیره
کمی بیشتر فکر کنید و به خونوادتون هم اطلاع بدید و صددرصد به یک مشاور دینی مراجعه کنید
امیدوارم زندگی پر از یاد خداوند داشته باشید که اینگونه هیچ وقت تنها نیستید
در پناه حق باشید
[="DarkSlateBlue"] در اینجا اگر خواستگاری کردن از مرد هم بر پایه بی حیایی و سبک سری خانم بود پیامبر ایشون رو از این کار نهی میکردند نه اینکه حرف ایشون رو به اجرا دربیارندر صدر اسلام تقاضای زن از مرد نیز اتفاق افتاده است. امام باقر(ع) نقل میکند: زنی نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد: مرا به عقد کسی در آور. حضرت رو به حضار نمود و فرمود: کسی حاضر است با این زن ازدواج کند؟ مردی از میان جمع برخاست و عرض کرد: من حاضرم، حضرت فرمود: چه داری که به او بدهی؟ گفت: چیزی ندارم. پیامبر(ص) فرمود: نمی شود. زن خواستة خود را تکرار کرد. دیگر بار حضرت فرمایش خویش را تکرار نمود، باز همان مرد برخاست. سرانجام پیامبر به آن مرد فرمود: از قرآن چیزی می دانی؟ گفت: بلی. فرمود: زن را به عقد ازدواج تو در آوردم، در عوض قرآنی که به او آموزش می دهی، مهریة او خواهد بود.[3] از این جریان بر می آید که خواستگار زن از مرد از نظر اسلام ممنوع و مذموم نیست
داشتن حجب و حیا و متانت و وقار و سنگینی یه خانم خیلی با ارزشتر و سنگین تر این هست که بخواد با خواستگاری یه خانم از اقا مورد سوال قرار بگیره و به بی حیایی و مومن نبودن و ناپاک بودن تبدیل بشه
این مثالی ک از صدر اسلام برامون آوردی با اینوجریانی که این بابا تعریف کرد زمین تا اسمون توفیر داره. . .
مثل همون مذاکره امام حسین با دشمنش ک اقای روحانی به نفع خودش تفسیر کرد. . .
در این روایت زنه ک نرفته چند وقت با ی مرد رابطه داشته باشه و بعدم مستقیم به یک مرد بگه بیا منو بگیر دوست دارم . . .
زنه رفته ب میامبر گفته یکی رو واسم پیدا کن. حتی فرد مقابلش رو هنوز نمیدونسته کیه.
چطور اینو با اون مقایسه میکنی بعدم نتیجه دلخواهو میگیری و بچه مردمو گیج میکنی[/]
این مثالی ک از صدر اسلام برامون آوردی با اینوجریانی که این بابا تعریف کرد زمین تا اسمون توفیر داره. . .
مثل همون مذاکره امام حسین با دشمنش ک اقای روحانی به نفع خودش تفسیر کرد. . .
در این روایت زنه ک نرفته چند وقت با ی مرد رابطه داشته باشه و بعدم مستقیم به یک مرد بگه بیا منو بگیر دوست دارم . . .زنه رفته ب میامبر گفته یکی رو واسم پیدا کن. حتی فرد مقابلش رو هنوز نمیدونسته کیه.
چطور اینو با اون مقایسه میکنی بعدم نتیجه دلخواهو میگیری و بچه مردمو گیج میکنی
این مثال رو برای این بهشون گفتم که ایشون ابراز علاقه و خواستگاری خانم از اقا رو مبنی بر بی حیایی و ناپاکی و مومن نبودن و نانجیب بودن اون خانم میدونه
در صورتی که مومن و پاک بودن تنها در پیشگاه خدا مشخص میشه و با این کار ها ما نمی تونیم برچسب مومن نبودن و ناپاک بودن به کسی بزنیم و دوم اینکه این ابراز علاقه نمی تونه دلیلی بر این برچسب ها باشه
ایشون خواستگاری کردند و این اقای محترم به جای اینکه فکر کنه و جواب قاطع رو بده شرایط برای ایشون گذاشته که سعی خودتو بکن تا منو مجذوب کنی حالا پشت این پیشنهادش دلسوزی و این حرفا بوده بماند اما زمینه ای رو فراهم کرده و شرایطی رو گذاشته که اون دختر خانم حالا به هر دلیل که قبلا گفتم استارت جدی این قضیه رو مبنی بر علاقه مند کردن ایشون زده
پس اگر بخواهیم این برچسب زدن ها رو قبول کنیم پس باید بگیم این اقا هم چون این پیشنهاد رو داده و غرور طرف رو شکسته و گفته قیاقت به دلم نمیشینه و حرفایی از این قبیل پس میتونیم برچسب نانجیبی به ایشون بزنیم
نجابت که فقط مختص خانم ها نیست که!!
[="DarkSlateBlue"]این مثال رو برای این بهشون گفتم که ایشون ابراز علاقه و خواستگاری خانم از اقا رو مبنی بر بی حیایی و ناپاکی و مومن نبودن و نانجیب بودن اون خانم میدونه
در صورتی که مومن و پاک بودن تنها در پیشگاه خدا مشخص میشه و با این کار ها ما نمی تونیم برچسب مومن نبودن و ناپاک بودن به کسی بزنیم و دوم اینکه این ابراز علاقه نمی تونه دلیلی بر این برچسب بوده باشه
ایشون خواستگاری کردند و این اقای محترم به جای اینکه فکر کنه و جواب قاطع رو بده شرایط برای ایشون گذاشته که سعی خودتو بکن تا منو مجذوب کنی حالا پشت این پیشنهادش دلسوزی و این حرفا بوده بماند اما زمینه ای رو فراهم کرده و شرایطی رو گذاشته که اون دختر خانم حالا به هر دلیل که قبلا گفتم استارت جدی این قضیه رو مبنی بر علاقه مند کردن ایشون زده
پس اگر بخواهیم این برچسب زدن ها رو قبول کنیم پس باید بگیم این اقا هم چون این پیشنهاد رو داده و غرور طرف رو شکسته و گفته قیاقت به دلم نمیشینه و حرفایی از این قبیل پس میتونیم برچسب نانجیبی به ایشون بزنیم
نجابت که فقط مختص خانم ها نیست که!!
مشکل من فقط با مثالت بود نه حرفات.
اون مثال مناسبی برای اثبات اینکه زن هم میتونه از مرد خاستگاری کنه نیست. چون توی اون مثال هیچ زنی نرفته از هیچ مردی خاستگاری کنه.
بلکه پیامبر اینکارو کرده.
و اینکه میفرمایید اقاهه شرایط گذاشته و دلیل رابطشون این بوده . . .
یعنی اگر شرط میذاشت ک باید خودتو پرت کنی تو چاه دختره باید به حرف میکرد؟
عجب. . .
شاید اگر فقط یک ابراز علاقه از طرف دختر بود حرفای شما درست بود. اما پست استارتر رو بخونید. . .[/]
[=arial black]مهمترین مسئله ای که الان مطرحه اینه که:
کی عروسک این دختربچه رو برداشته؟؟؟
جمع کنید توروخدا
طرف تو بیست و پنج سالگی ازدواج میکنه
دو روز دیگه طلاق میگیره
میگه چیزی از زندگی نمیدونستم
اون وقت این که تازه 16 سالش شده گیر داده میگه بیا منو بگیر
خدا رحم کرده طرف از یه خونواده مذهبیه
این دختر خیابونی بود چیکار میکرد؟
یکی نیست بگه یکم صبر کن نترس تو هم ازدواج میکنی
ولی اولش بفهم زندگی مشترک یعنی چی بعد دنبال شوهر بگرد
[=arial black]مهمترین مسئله ای که الان مطرحه اینه که:
کی عروسک این دختربچه رو برداشته؟؟؟جمع کنید توروخدا
طرف تو بیست و پنج سالگی ازدواج میکنه
دو روز دیگه طلاق میگیره
میگه چیزی از زندگی نمیدونستم
اون وقت این که تازه 16 سالش شده گیر داده میگه بیا منو بگیر
خدا رحم کرده طرف از یه خونواده مذهبیه
این دختر خیابونی بود چیکار میکرد؟
یکی نیست بگه یکم صبر کن نترس تو هم ازدواج میکنی
ولی اولش بفهم زندگی مشترک یعنی چی بعد دنبال شوهر بگرد
خودتونم دارین میگین بچه هستش.از یه بچه نباید بیشتر از این انتظار داشت.:ok:
با سلام مجدد...جا داره قضییه رو خیلی روشن تر کنم تا شبهات برطرف شود...مهم ترینش..که اکثرا گفتید که ایشون از روی خامی و احساس تصمیم گرفته و سنی نداره...بنده نیز خودم چنین فکر می کردم و حتی افرادی که این همه اختلاف سنی داشتند رو محکوم می کردم...اما در طول این مدت فهمیدم که ایشون خیلی بیش از سنشون می فهمه....خیلی عاقله و اصلا از رو احساس تصمیم نمی گیره....حضرت شعیب دخترانشو به حضرت موسی پیشنهاد داد کار بدی کرده مگه؟
ایشون خیلی هم با حیا و مومن هستند...اصلا عاشقانه و بی پرده حرف نمی زنه.... 6 ماه گذشته و هنوزم که هنوزه با من مثل یک بزرگتر و مثل حالت کتابی و با ادبانه صحبت می کنه...از اول آشناییمون هر دو به خانواده هامون گفتیم...خانواده ها مطلع هستند...پس ندونسته تهمت نزنید فرض کنید راجع به ناموس خودتونه...هر چی دوست دارید از دهنتون در میاد گفتید...علاقه مند شدن پسر دختر نداره...ایشون خیلی محترمانه تلفنی از من خواستگاری کرد اونم بعد از 5 ماه نه یک هو...تا حالا هیچ حرف تند و خارج از حد خواهر برادری نزده بمن...تازه مادرشم یک هفته پیش فهمیدن که سرطان بد خیم داره شیمی درمانی شده....
من بهش گفتم می خوام بیام خواستگاریت چون هم انسانیت داری و هم خانواده داری و مومن و با خدا هستی و با حجابی...هم خیلی با تربیت هستی هم خیلی وجه اشتراک داریم هم خیلی بیشتر از سنت می فهمی...بهش گفتم نه اینکه چهرت بد باشه گفتم کمی از اونی که می خواستم پایین تری....انقدر با شعور بود که گفت به اندازه خودم زیبایی دارم...گفتم ناراحت شدی گفت نه هر کس نظری داره....بعدش من بهش گفتم چهره برام مهم هست ولی نه در حد اخلاق و رفتار و انسانیت و با خدا بودن....بهش گفتم یک تار موی تو رو که با خدا هستی به اون دختری که 7 سال می خواستم نمی دم...من خیلی برام درون آدما بیشتر مهمه....یه سری بهم گفت اگه یه روزی مثلا زیبایی صورتم بره اسیدی چیزی بریزه روش منو طلاق می دی؟ گفتم من محاله با فردی ازدواج کنم مگر اینکه دوستش دارم و محاله کسی که دوستش دارم رو طلاق بدم
مطلب دیگه اینه که یک سری خیلی بد ردش کردم حالت جواب قطعی داشت... بغض گلوشو گرفت و دیگه بهم زنگ نزد بقدری درد کشیدم دلم دووم نیاورد بهش زنگ زدم حدود یک هفته به دست و پاش افتادم تا دلش که شکست رو درمون کنم....بهش گفتم دوستت دارم تو خیلی برام ارزش داری چون هم با خدایی هم با شرافت و با حجاب و خانواده داری و نماز خونی...اون بمن گفت نکنه از سر احساس تصمیم بگیری...بمن می گفت من عاقلانه تو رو انتخاب کردم و کلی هم خواستگار دکتر مهندس دارم...راست هم می گفته من خودم دیدم خواستگاراش دعوا می کردن...خوبه نمی دونن منم خواستگارشم وگرنه دو نیمم می کردن:khandeh!:
من وقتی این خانوم رو با دختر قبلی که می خواستم مقایسه می کردم می گفتم خدایا شکرت صد هزار بار شکرت واقعا چقدر انسانیت و سیرت آدم ها زیباتر از صورته..واقعا تازه فهمیدم عشق یعنی محبت درون...بله زیبایی صورت هم خیلی خوبه ولی نه اینکه فدای سیرت بشه!!من سر عقل اومدم با این دختر!.بازم میگم ایشون زیبایی ظاهریشم عالی هست اما فقط از اونی که می خواستم کمتر بود وگرنه مدام بهش گفتم زیباییت هم بی نظیریه...
اما رابطه ما...کار من در شهر خودمونه مغازه دارم...شغل دومم هم اینترنتی هست...برنامه نویس اندروید هستم...از همین طریق برنامه هام هم با ایشون آشنا شدم...اوایل مدام بهش می گفتم سنت خیلی کمه فکر می کردم واقعا کودکه! اما واقعا بیشتر از سنش می فهمه...شمارمم از من نگرفته...من در برنامه هام برای پشتیبانی کاربر خودم شمارمو زدم ایشون هم از اون طریق بمن زنگ زده....معمولا هم پیام میده...زنگ که می زنه خیلی با ادب و کتابی حرف می زنه نه عشقی و الکی و از رو احساس...
تازه می خوایم بریم خواستگاری برای آشنایی بیشتر....خواستگاری با پدر مادرم با کت و شلوار و گل.....چرا فکر می کنید منی که مسلمونم و ایشون هم همینطور و هر دو نماز اول وقت خونیم می ریم در پارک!!! کلی تهمت زدید به هر دومون
مشکل من فقط با مثالت بود نه حرفات.
اون مثال مناسبی برای اثبات اینکه زن هم میتونه از مرد خاستگاری کنه نیست. چون توی اون مثال هیچ زنی نرفته از هیچ مردی خاستگاری کنه.
بلکه پیامبر اینکارو کرده.و اینکه میفرمایید اقاهه شرایط گذاشته و دلیل رابطشون این بوده . . .
یعنی اگر شرط میذاشت ک باید خودتو پرت کنی تو چاه دختره باید به حرف میکرد؟
عجب. . .شاید اگر فقط یک ابراز علاقه از طرف دختر بود حرفای شما درست بود. اما پست استارتر رو بخونید. . .
مثالم فقط بخاطر این بود که برخلاف نظر جناب مهران خان بگم که درخواست ازدواج از سمت خانم امکان پذیره (حالا نحوه ی درخواست و پیشنهادش چگونه بوده کاری نداریم)
و این امر دلالتی بر بی حیایی طرف نیست
چون میان جمع کثیر مردان این مسله رو مطرح نمودند و اگر مایه برداشت مبینی بر بی حیایی و ناپاکی ایشون بود پیامبر این حرف ایشون رو برای جمع تکرار نمی کردند
بحث من پرت شدن ایشون به درون چاه بخاطر گفته این اقا نیست
منظورم اینه این کار ایشون یه نوع تشویق بوده برای اون دختر با اون حال و هوا و شرایط روحی ای که داشته
به عبارتی شده مضمون همون بیته که: میگه از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن
اگر ایشون واقعا قصد ازدواج داره باید تمام جوانب امر رو هم در الان و هم در اینده در نظر بگیره و در مورد تمام مسایل احتمالی که ممکنه بعدا باهاش در زندگی مواجه بشند بحث و گفتگو کنند
تهمت نزنید فرض کنید راجع به ناموس خودتونه.
با توجه به نوشته های شما نظر دادیم
دوست عزیز میخواستید کامل ترش رو همون اول بنویسید تا ما هم به بیراهه نریم
خوب :Nishkhand:ممنون که تجربه خودتون رو در اختیار ما گذاشتید
ولی هم شما هم اون خانوم خیلی خیلی دقت کنید
ان شاءالله که خوشبخت بشید :Gol:
ایشون خیلی هم با حیا و مومن هستند...اصلا عاشقانه و بی پرده حرف نمی زنه.... 6 ماه گذشته و هنوزم که هنوزه با من مثل یک بزرگتر و مثل حالت کتابی و با ادبانه صحبت می کنه...از اول آشناییمون هر دو به خانواده هامون گفتیم...خانواده ها مطلع هستند...پس ندونسته تهمت نزنید فرض کنید راجع به ناموس خودتونه...هر چی دوست دارید از دهنتون در میاد گفتید...علاقه مند شدن پسر دختر نداره...ایشون خیلی محترمانه تلفنی از من خواستگاری کرد اونم بعد از 5 ماه نه یک هو...تا حالا هیچ حرف تند و خارج از حد خواهر برادری نزده بمن...با سلام مجدد...جا داره قضییه رو خیلی روشن تر کنم تا شبهات برطرف شود...مهم ترینش..که اکثرا گفتید که ایشون از روی خامی و احساس تصمیم گرفته و سنی نداره...بنده نیز خودم چنین فکر می کردم و حتی افرادی که این همه اختلاف سنی داشتند رو محکوم می کردم...اما در طول این مدت فهمیدم که ایشون خیلی بیش از سنشون می فهمه....خیلی عاقله و اصلا از رو احساس تصمیم نمی گیره....حضرت شعیب دخترانشو به حضرت موسی پیشنهاد داد کار بدی کرده مگه؟
الان با قاطعیت بیشتری میگم ایشون دارن فقط و فقط و فقط براساس احساسشون تصمیم میگیرن .و بااطمینان بیشتری هم میگم که ایشون خیلی دختر پاکیه و خیلی هم احساسی ....بعید میدونم خانوادش در جریان باشه.از کجا مطمینید؟
از شما هم خواهش میکنم به جای ادامه دادن این رابطه و قبل از رفتن به خواستگاری حتما حتما به یه مشاور مراجعه کنید.
با توجه به نوشته های شما نظر دادیم
دوست عزیز میخواستید کامل ترش رو همون اول بنویسید تا ما هم به بیراهه نریم
کلی تهمت زدید به هر دومون
بله متاسفانه خوب ازاول توضیح ندادین.به هرحال من معذرت میخوام تهمتی زدم:Gol:
بعید میدونم خانوادش در جریان باشه.از کجا مطمینید؟
نکته ای دیگر اینکه نه تنها خانواده هامون می دونن بلکه....من پا را فراتر گذاشته و نخواستم این خانوم خجالت بکشه و گفتم که من عاشق ایشون شدم...گفتم خوب نیست اینطوری بفهم کسی....گفتم به پدر مادرتم بگو من عاشقت شدم ازت خواستگاری کردم...واقعا هم دروغ نگفتم درسته اول اون خواستگاری کرد ولی من ازش خوشم اومدئه...گفتم راهنمایی بگریم از شما همین وگرنه خواستگاری رفتن من قطعی شده...منتظرم کت شلوارم آماده بشه:Kaf:
حتما اون گفت من به خانوادم گفتم و حتی از نظرات خانوادش نسبت به شماگفت..درسته؟اینکه دختر خوبی هست ان شالله که همینطوره ولی معمولا یه دختر تو یه خانواده مذهبی این حرفا رو تو خونه به پدر و مادرش نمیزنه حتی اگه خیلی صمیمی باشند .و گفتن اینکه کسی میاد خواستگاریم برا یه خانواده مذهبی و خانواده معتقد یکم باورش سخته.
مگر اینکه تماس گرفته باشین و تقاضای خواستگاری و بعدش اون دختر تو خانواده از شما تعریف کنه یا از خوبیاتون بگه.
البته بازهم خدا میدونه.
شاید اون برای اینکه شما رو از دست نده گفته بااطلاع خانواده م.(من ماجرایی شبیه به این موضوع رو از نزدیک دیدم براهمین بعضی اوقات باقاطعیت نظرمو میگم .امیدوارم بهترین تصمیمو بگیرید.)
کلی تهمت زدید به هر دومون
[=arial black]اولا که من هیچ تهمتی نزدم
فقط راجع به عروسکش یه چیزایی گفتم
بنده همونیم که تو روزای عاشقیتون میگفتم بیخیال دختری بشین که شمارو نمیخواد
و تاکید میکردم خدا بهترشو بهتون میده
ولی برادر من تجربه زندگی مشترک به من میگه این ازدواج دوامی نخواهد داشت
شما دونفر با تمام اشتراکاتتون دنیای متفاوتی دارین حداقل درمورد عشق...
شما هنوز واسه عشقتون عزاداری نکردین
باغچه ذهنتون هنوز پر از عطر دختر قبلیه که دارین یه گل دیگه جاش میکارین
نگید فراموشش کردین که محاله عشق اول کسی تا ابد از ذهنش بره
این زخم فقط دیگه خونریزی نمیکنه ولی جاش همیشه میمونه
ولی در مورد شما اوضاع بدتره
فکر میکنین فراموشش کردین و ازش نفرت دارین
ولی برای یه عشق هفت ساله 6 ماه عزاداری کافی نیست
[=arial black]اینجا همه داریم سعی میکنیم شما دوباره طعم شکستو نچشین
ولی برای یه عشق هفت ساله 6 ماه عزاداری کافی نیست
اینجا همه داریم سعی میکنیم شما دوباره طعم شکستو نچشین
اولا اینکه واقعا دختر قبلیه آدم نبود نه اینکه منو رد کردا...کارایی با من کرده من حتی شرمم میاد بگم بخدا... دوما من دیگه فهمیدم عشق اول و آخر در زمین و آسمان و قلبم فقط خداست و بس...مابقی رو هم هر چی اون خواست بخاطر خودش باید دوست داشت....من اشتباه می کردم که می گفتم الا و بلا همون دختر عشق اول نشد دیگه تنهایی ابدی...چیزی که جایگرین نداره فقط خداست نه جنس مخالف...من اطمینان ندارم به این خانومی که تازه آشنا شدمم چی میشه...فقط بخدا توکل کردم و بر خلاف قبلی عاقلانه تصمیم گرفتم و سیرت رو مد نظر اصلیم قرار دادم...شد شد نشد هر چی خدا بخواد
با سلام مجدد...جا داره قضییه رو خیلی روشن تر کنم تا شبهات برطرف شود...
خودم چنین فکر می کردم و حتی افرادی که این همه اختلاف سنی داشتند رو محکوم می کردم...اما در طول این مدت فهمیدم
خیلی عاقله و اصلا از رو احساس تصمیم نمی گیره
حضرت شعیب دخترانشو به حضرت موسی پیشنهاد داد کار بدی کرده مگه؟
صلا عاشقانه و بی پرده حرف نمی زنه.... 6 ماه گذشته و هنوزم که هنوزه با من مثل یک بزرگتر و مثل حالت کتابی و با ادبانه صحبت می کنه
دنیا دنیا بمن ابراز علاقه می کنه
ماه گذشت و بقدری بمن ابراز علاقه کرد
تا چیزی می گفتم به شوخی می گفتم دیگه منو نمی خوای سریع می گفت دوستت دارم!
س ندونسته تهمت نزنید فرض کنید راجع به ناموس خودتونه...
هش گفتم نه اینکه چهرت بد باشه گفتم کمی از اونی که می خواستم پایین تری....انقدر با شعور بود که گفت به اندازه خودم زیبایی دارم...گفتم ناراحت شدی گفت نه هر کس نظری داره
تو ظاهرت از اون کمتره یعنی زیباییت کمتره ولی باطن و درونت و انسانیتت بیشتر در واقع اون اصلا انسانیتی ندیدم ازش ...بهش گفتم من اخلاق و رفتار و با خدا بودن خیلی خیلی برام مهم تر از زیبایی هست...اما زیبایی رو هم مثل هر انسانی دوست دارم... اما نه اینکه تو زیبا نباشی ولی بدلم نشست زیبایی تو...اینو که گفتم هر روز گریه می کرد
اگه یه روزی مثلا زیبایی صورتم بره اسیدی چیزی بریزه روش منو طلاق می دی؟ گفتم من محاله با فردی ازدواج کنم مگر اینکه دوستش دارم
شغل دومم هم اینترنتی هست...برنامه نویس اندروید هستم...از همین طریق برنامه هام هم با ایشون آشنا شدم...
زنگ که می زنه خیلی با ادب و کتابی حرف می زنه نه عشقی و الکی و از رو احساس...
هر دو به خانواده هامون گفتیم...خانواده ها مطلع هستند
چرا فکر می کنید منی که مسلمونم و ایشون هم همینطور و هر دو نماز اول وقت خونیم می ریم در پارک!!!
حتما اون گفت من به خانوادم گفتم و حتی از نظرات خانوادش نسبت به شماگفت..درسته؟
اولا اینکه واقعا دختر قبلیه آدم نبود
[=arial black]یه مدت همگی اینجا زورمونو زدیم که بگیم طرف آدم نیست شما قبول نکردی
الان بهش رسیدی
الانم از روی تجربه میگیم این ازدواج به صلاح نیست ....
بقیش دیگه به خودتون ربط داره
صلاح مملکت خویش خسروان دانند ...
بعید میدونم خانوادش در جریان باشه.از کجا مطمینید؟
حتما اون گفت من به خانوادم گفتم و حتی از نظرات خانوادش نسبت به شماگفت..درسته؟
شما دونفر با تمام اشتراکاتتون دنیای متفاوتی دارین حداقل درمورد عشق...
شما هنوز واسه عشقتون عزاداری نکردین
باغچه ذهنتون هنوز پر از عطر دختر قبلیه که دارین یه گل دیگه جاش میکارین
نگید فراموشش کردین که محاله عشق اول کسی تا ابد از ذهنش بره
این زخم فقط دیگه خونریزی نمیکنه ولی جاش همیشه میمونه
ولی در مورد شما اوضاع بدتره
فکر میکنین فراموشش کردین و ازش نفرت دارین
ولی برای یه عشق هفت ساله 6 ماه عزاداری کافی نیست
اینجا همه داریم سعی میکنیم شما دوباره طعم شکستو نچشین
در واقع نوعی انتقام گرفتن از فرد قبلیه که ببین من میتونم عاشق کس دیگه ای بشم و خوشبخت بشم
و معمولا هم اگه به ازدواج برسه احتمال شکستش خیلی زیاده
من اطمینان ندارم به این خانومی که تازه آشنا شدمم چی میشه...فقط بخدا توکل کردم و بر خلاف قبلی عاقلانه تصمیم گرفتم و سیرت رو مد نظر اصلیم قرار دادم...شد شد نشد هر چی خدا بخواد
پس اومدی راهنمایی چی بخای دیگه!:Gig:توکه تصمیمتو گرفتی.یه دوتا صلواتم بزنی نظرامونو جای دوری نمیره.:khandeh!::ok:
(فقط وجدانا ازدواج کردی نری از سایت پشت سرتم نگاه نکنی بعد از یکسال که از ازدواجتون گذشت بیا تعریف کن.برامون.)
با مادرش خودم صحبت کردم.
یا گفتی:
گفتم به پدر مادرتم بگو من عاشقت شدم ازت خواستگاری کردم
ببین:
گفتم خوب نیست اینطوری بفهم کسی
در ثانی اگه کارتون کاملا صحیح و موجهه چرا ترس داری کسی بفهمه دختر ازت خواستگاری کرده؟ تو که میگی چه اشکالی داره کارش درسته و کتابیه و...
استاترتصمیمشوگرفته وحتماااااااااااااااااااامیره خواستگاری دخترخانم.لطفابیایی ازنتیجه خواستگاری و........بگین.
گفتم راهنمایی بگریم از شما همین وگرنه خواستگاری رفتن من قطعی شده...منتظرم کت شلوارم آماده بشه
خوب خدا رو شکر
در مراسم خواستگاری تمامی معیارهاتون رو سعی کنید تو زمانی که برای شناخت همدیگه گذاشته شده بررسی کنید و همه ی جوانب رو بسنجید
همه ی جوانب رو...و سعی کنید هر دوتون قبل از ازدواج یکبار برای مشاوره اقدام کنید
و قبل از اینکه با ایشون هم ازدواج کنید باید اون خانوم قبلی رو ببخشید تا دیگه حتی برای تنفر فکرتون به سمتش نره
در پناه پروردگار منان خوشبخت باشید