ஐஇ:: دعوت از کاربران شاعر اسکدین ::இஐ

تب‌های اولیه

2495 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

ریحانه النبی;757439 نوشت:
بوی گل از محفل یاران بود
همنشینی با شما سامان بود

گِل بودم دعوت به بوستان گشته ام
در میان بلبلان گم گشته ام

کاش همکلامی با شما ممکن شود
تا که شاید این گِلم ریحان شود

سلام عليكم
من هم عقيده دارم شما شعرهاي خوبي مي تونيد بگيد
فقط چندتا مشكل قافيه است كه اين را رفع مي كنيد
از آقا رضاي گل هم بخواهيد نظر خودشان را بنويسند از نقد نترسيد كه رشد دهنده است
ادامه دهيد منتظر اشعار جديدتون هستيم

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

یارب;757519 نوشت:
وسواس

بیامد نزد من یک شب جوانی
بگویم شرح آن را تا بدانی

که ای حامی به فریاد دلم رس
شدم وامانده و درمانده،بی کس!

سلام بر شما
خيلي عالي بودن
به نظرم نسبت به اشعار زيباي بزرگوارن ديگر هم بهتر بود و تكنيك هاي زيادي را در آن گنجانده بوديد
خدا به همگي شما كه در زمينه وسواس شعر گفتند خيرتان دهد
و اين صدقه علمي مشا بركت براي شما و خانواده و بيماران وسواسي باشد[/]

[="Times New Roman"][="Navy"]سلام و عرض ادب
چند روز پیش در تاپیکی دیدم استاد حامی بزرگوار فرمودند به افکار وسواسی اهمیت ندهید اگر گناهی بود گردن ما.
اینجا هم که دیدم موضوع وسواس است یاد آن افتادم و همین بهانه ای شد تا جسارت کنم برای نوشتن چند جمله زیر
استاد حامی امیدوارم جسارت بنده رو ببخشید.

نماز ظهر تو گشته سه رکعت؟
گناهش پای حامی
لباس تو بود مثل نجاست؟
گناهش پای حامی
اگر خواندی نمازت، بی مهارت
گناهش پای حامی
اگر دیدی که مشکل داره طاعت
گناهش پای حامی
به برق و آب و گازت کن قناعت
گناهش پای حامی
:khandeh!:

باز هم معذرت.[/]

ریحانه النبی;757439 نوشت:
نمیدونم به چه سرمشقی باید شروع کنم
سلام
با وزن شعر شروع بفرمایید. فقط یه خواهش از شما دارم و تمام دوستان دیگه ای که میخوان شعر نوشتنشون قوی تر بشه

این داستان رو بخونید:
شاگردی داشت پیش استادش هنر رزمی یاد میگرفت. اما هیچ وقت نمیتونست حتی یک ضربه به استاد بزنه! هر چی تلاش میکرد باز هم نمیشد. تا اینکه استاد جمله ای بهش گفت. استاد به شاگرد گفت: سعی نکن منو بزنی ، فقط منو بزن!!! :Gig:

این جمله شاید در ظاهر بی معنا باشه ، اما برای توضیحش از موضوع جدید تاپیک استفاده میکنم ، یعنی

وسواس :Nishkhand:
استاد
"حامی" و استاد "سجاد" حرف اصلیشون در مورد رفع مشکل وسواس چیه؟
اینکه به مکلف میگن:
سعی نکن نجاست رو پاک کنی ، فقط پاکش کن. تمام!

وقتی کسی بیش از حد برای انجام یه کاری سعی میکنه ، بدتر میزنه خرابش میکنه! دوستان حتماً براشون پیش اومده که مثلاً نقاشی زیبایی کشیدیم یا کاردستی خیلی زیبایی ساختیم ، بعد یکی از دوستان یا اقوام میگه چقدر قشنگه ، یکی هم برای من بکش (یا بساز). اما هر چی تلاش میکنیم مثل اولی نمیشه!! میدونید چرا؟ چون برای دومی بیش از حد سعی میکنیم ، درحالیکه اولی رو در آرامش کامل و بدون دغدغه فکری کشیده یا ساخته بودیم

منظور اون استاد رزمی هم همین بود که به شاگردش بگه ضربه زدن به من رو یه چیز بسیار عادی فرض کن
چون وقتی شاگرد تمرکزش رو روی این میذاره که:

واااااااای ، چه کار مشکلی... مگه میشه منم بتونم به استاد ضربه بزنم.....
نمیتونه تمرکزش رو روی کارش بذاره. اما وقتی ذهنش رو از سختی کار آزاد کنه و به قول استاد
"حامی" بیخیال بشه ، میتونه روی ضربات تمرکز کنه و فنون رو به درستی اجرا کنه و در نهایت به استاد ضربه بزنه

پس خانم ریحانه النبی و تمام دوستان گرامی که میخوان شعر رو یاد بگیرن این رو فراموش نکنن که:
سعی نکن شعر خوب بگی ، فقط شعر خوب بگو :ok:

حامی;757472 نوشت:
ببخشيد
استاد نبودند بنده هم چيزي پراندم
پا در كفش بزرگان نتوان كرد به گزاف
چیو ببخشم استاد؟!
نظر خیلی خوبی دادید که. چرا عذرخواهی میکنید؟! :Gig:

اگه بخاطر پست قبلی من میگید که گفتم ایشون همونی هستن که گفتن من استعداد شعر ندارم
منظورم این بود که دیدید استعدادشون خیلی هم عالیه
ولی منظورم این نبود که چرا نقد کردید برادر :ok:

هوالرحیم
با سلام و عرض ادب
خدمت دوستان و شاعران گرامی
و عذر خواهی از شوخیهای گاه گاه بنده حقیر
بدستور جناب حامی این ابیات سروده شده فی الفور در اختیارتون میزارم
اگر به طبع و سرشت زیبا پسندتون ،خوش نیومد دستور بدید تا عوض بشن

گفت حامی در اسک دین در طهارت بیخیال!!!

جان ما گشته بظاهر در عبادت بیخیال!!!!

اتفاقا فکرها در سطح ابنای بشر

جملگی معطوف یک جملست، آنهم بیخیال

لذت سردرگمی و ذلت بیچارگی
هر دو جانسوزند اما این کجا آن، بیخیال

آن یکی با دختر همسایه رفته سوی دشت
آن دگر با طرّه گیسو روان شد، بیخیال

گفت واعظ روی منبر پاک باید داشت چشم
گفت عامی پشت فرمان چند نوبت؟ بیخیال

در طهارت قبل طاعت پاک باید کرد جسم
آب بر وجه و دو دست و مسح سر هم بیخیال!

نیت خوب و درست و آب پاک و روی خوش

گر چه تصویری محال است این ولیکن بیخیال

در نماز ،اول پی تکبیر، ذکر حمد خوان

لاجرم گر رفت از یادت سخنها بیخیال

در نمازی که دو رکعت بود صبح زود هم

خوانده ای با شک و استدال آنهم، بیخیال

در بر یزدان بدن را خم نمودی در رکوع

جز به ذکر و ورد رحمانت نظر شد، بیخیال

در تشهّد های خود گر داده ای اینک سلام

آن دو رکعت مانده ی آخر ، چها شد، بیخیال!

در زمان غسل آب ار نیست حتی یک دو جام

بهتر آنستی که بگزینی تیمم، بیخیال

در تیمم گر که حساس است روی نرم تو

خاک را در صورت زیبا نمالی، بیخیال

گفت حامی گو برایم شعری از وصف بهشت

گر جهنم شد نصیبم زین جهالت، بیخیال

شستن صورت و یا سیرت طریق بندگیست

لاجرم گر کس بدین نندیشد اینک، بیخیال

گر مضاعف میکنی شستن و یا سائیدنت

کار شیطان لعین است و همانم ، بیخیال

یک روش در کار شیطان بود آنهم، کفر بود

کفر با شستن روا شد بر سرشتت، بیخیال

من نگویم بیت بعدی جامعه ام رنگین شود

یا به سنگی بشکند سر، یا مدادم، بیخیال

شهره گفتا تا دگر شمشیر شیطان رجیم

بر من مسکین روا گردیده اینک، بیخیال


شهره22;757512 نوشت:
من همین ردیف و قافیه شهره خانم رو درست کنم برام بسه
اینکه برام مثل رسیدن دستم به شاخهء طوبی ست :Nishkhand:

ولی جدی الان دلیلش رو خدمتتون عرض میکنم. طبع شعر داشتن یک نقطهء مطلق نیست به نظر من
بلکه دایرهء گسترده ای رو در بر میگیره. الان سرکار خانم "حبیبه" در زمینه مسائل فلسفی اشعار خیلی زیبایی مینویسن ولی من نمیتونم
خب آیا معناش اینه که من طبع شعر ندارم؟

همچنین بین شاعران بزرگ هم نمیتونیم بگیم تمام اونها ، فردوسی ، حافظ ، سعدی ، شهریار ، مولوی و...... همه و همه در یک سطح بودن
پس توانایی در نوشتن شعر سطوح مختلف داره. وقتی من به سرکار خانم "ریحانه النبی" میگم که جای کار دارید یعنی اعتقادم این نیست که ایشون یه شاعر بی نقص هستن. اما همچنان هم میگم طبع شعر دارن و حرفم رو با دلیل خدمتت شما خواهر گرامی عرض میکنم:

ریحانه النبی;757439 نوشت:
بوی گل از محفل یاران بود
همنشینی با شما سامان بود
وزن شعر = فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قافیه =
یاران ، سامان
ردیف =
بُوَد
یه بیت زیبا بدون حتی یک ایراد

ریحانه النبی;757439 نوشت:
گِل بودم دعوت به بوستان گشته ام
در میان بلبلان گم گشته ام
وزن = کاملاً صحیح
ردیف =
کاملاً صحیح
قافیه =
ایراد داره (بوستان ، گم) همخوانی ندارن

ریحانه النبی;757439 نوشت:
کاش همکلامی با شما ممکن شود
تا که شاید این گِلم ریحان شود
وزن = فقط در مصرع اول "کاش" اضافه ست. بقیه ش درسته
ردیف =
کاملاً درسته
قافیه =
ایراد داره (ممکن ، ریحان) همخوانی ندارن

نتیجه:
ایرادها کم و قابل رفع هستن و در عوض نقاط قوت بسیار قابل توجه

نکتهء مهمتر اینکه ارتباط افقی و عمودی در شعر ایشون بسیار عالی رعایت شده

1 - ابتدا محفل یاران رو به بوستان گل تشبیه میکنن
2 - بعد ابراز خوشنودی از همنشینی در این بوستان
3 - خودشون رو گِل (به معنای خام بودن در شعر) معرفی میکنن
4 - دیگران رو بلبل (مثل بلبل خوش آواز در شعر) معرفی میکنن
5 - آرزو میکنن که با همنشینی با این بلبلان ، گِل استعداد ایشون هم به ریحان تبدیل بشه

زیباتر اینکه برای تشبیه گل شدن خودشون از اسم خودشون استفاده میکنن:

"ریحان"
یعنی ایشون در اینجا از
ایهام هم استفاده میکنن. یعنی الان ریحان هستند ، اما هنوز ریحان نیستند!
که از این ایهام ایشون این مضمون برداشت میشه:
میان ماه من تا ماه گردون ، تفاوت از زمین تا آسمان است

پس من همینطور بی دلیل نگفتم که ایشون استعداد و طبع شعر دارن :ok:

البته خیلی خوشحالم که نظرتون رو بی تعارف گفتید خانم "شهره". درستش هم همینه چون درکنار دوستی هامون باید مواردی که به نظرمون مهم هست رو مطرح کنیم. کار کاملاً درستی کردید :Gol:

Reza-D;757722 نوشت:
ولی منظورم این نبود که چرا نقد کردید برادر

سلام
متوجه هستم
ولي بهتر است تاپيك با محوريت و راهنمايي هاي يك نفر (شما) بگردد.

ي سؤال
براي تمرين روي وزن اشعار و روان شدن به غير از زياد خواندن و شنيدن اشعار شما چه شيوه اي را توصيه مي كنيد؟
مثلا
لالا لالا لا لايي
البته به غير از اين لالا...
به نظرم بايد رفت تو مايه تنبك و تمپو:Nishkhand:
يعني ضرباهنگ شعري كه عاميانه باشه و بشه به كودكان هم آموزش داد

رو چند بيت با مثال بگيد

شهره22;757727 نوشت:
هوالرحیم
با سلام و عرض ادب
خدمت دوستان و شاعران گرامی
و عذر خواهی از شوخیهای گاه گاه بنده حقیر
بدستور جناب حامی این ابیات سروده شده فی الفور در اختیارتون میزارم
اگر به طبع و سرشت زیبا پسندتون ،خوش نیومد دستور بدید تا عوض بشن

سلام
خيلي خوب است
ولي نبايد مردم تصور كنند شما داريد اباحه گري و بي قيدي در شرع را توصيه مي كنيد
به نظرم يك صافكاري نياز داره:ok:
بي خيال درماني به معناي بي اعتنايي فرد وسواسي است به افكار و اعمال تكراري است نگران قيامتش نباشد
البته در شك ها به نفع خود بگيريد
اگر جايي هست كه مي تواند نظر متعارف دينداران را بگيرد از آن استفاده كند
ولي اگر پيوسته بعد از حمام شك مي كند كه غسل واجب كرده است يا نه اعتنايي نكند.
حيف اين شعر زيبا است
اصلاح كنيدش
با تنظيم قافيه ها
لطفا

یارب;757519 نوشت:
پذیرد آن خدای مهربانش
به جای شینِ او "سین" را
برایش!
به جای شینِ او سین از زبانش

سلام و عرض ادب
خسته نباشید خواهر گرامی. عالی بود

البته میدونم دشواره ، ولی اگر توی قافیه هایی که به حروف با صدای کوتاه ختم میشن ، بیش از یک حرف مشترک وجود داشته باشه زیباتر میشه
برای نمونه در بیت بالا ، چون حرف "ش" کوتاه تلفظ میشه ، بهتره که قبل از اون بیش از یک حرف مشترک وجود داشته باشه

مهربانش
برایش

اینها فقط یک حرف مشترک دارن که همون "ش" هست و البته "فتحه" قبل از "ش"
(( ـــَــ ش))
اما اگر بیش از یه حرف باشه زیباتر میشه. مثلاً
"نش". مثل اینها:
مهربانش
زبانش
امانش
گرانش
دهانش
زیانش
و.........

اما اگه آخرین حرف قافیه بلند تلفظ بشه ( ا ، و ، ی) ، اونجا ایرادی نداره اگر فقط همین یک حرف مشترک باشه
مثلاً:

زیبا
تمنا
آنجا
دنیا
و......

بخصوص اگر بعد از قافیه ، ردیف هم بکار ببریم
مثلاً
..............زیبا نیست
..............اینجا نیست

می بینید که کم بودن حروف مشترک در قافیه اصلاً احساس نمیشه

هرچند در همین حالت هم اگر بیشتر بشه بهتره
مثلاً:
زیبا
دیبا
فریبا
و......

ولی اگر هم نشه ایراد خاصی نیست

پس اگر بتونید این موارد رو هم تغییر بدید بهتر میشه:


یارب;757519 نوشت:
خدا از تو همین اندازه خواهد
تووسواسی خدااین را
بداند

یارب;757519 نوشت:
بشو تو بی خیال هر نجاست
ببین آنگه چه میگردی تو
راحت

یارب;757519 نوشت:
بله آنجا خدا از او بخواهد
که حتما "شین" بگوید چون
تواند

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

Reza-D;757740 نوشت:
پس اگر بتونید این موارد رو هم تغییر بدید بهتر میشه:

به نظر بنده هم تغييرش بدهيد
چون خيلي تو ذوق ميزنه با ساختار كلي شعر كه همه چيز خوب بوده همخواني نداره
و حيف است اين شعر وزين اين ضعف را داشته باشه[/]

Reza-D;757740 نوشت:
به جای شینِ او سین از زبانش

سلام و عرض ادب
خسته نباشید خواهر گرامی. عالی بود

البته میدونم دشواره ، ولی اگر توی قافیه هایی که به حروف با صدای کوتاه ختم میشن ، بیش از یک حرف مشترک وجود داشته باشه زیباتر میشه
برای نمونه در بیت بالا ، چون حرف "ش" کوتاه تلفظ میشه ، بهتره که قبل از اون بیش از یک حرف مشترک وجود داشته باشه

مهربانش
برایش
اینها فقط یک حرف مشترک دارن که همون "ش" هست و البته "فتحه" قبل از "ش" (( ـــَــ ش))
اما اگر بیش از یه حرف باشه زیباتر میشه. مثلاً "نش". مثل اینها:
مهربانش
زبانش
امانش
گرانش
دهانش
زیانش
و.........

اما اگه آخرین حرف قافیه بلند تلفظ بشه ( ا ، و ، ی) ، اونجا ایرادی نداره اگر فقط همین یک حرف مشترک باشه
مثلاً:
زیبا
تمنا
آنجا
دنیا
و......
بخصوص اگر بعد از قافیه ، ردیف هم بکار ببریم
مثلاً
..............زیبا نیست
..............اینجا نیست
می بینید که کم بودن حروف مشترک در قافیه اصلاً احساس نمیشه

هرچند در همین حالت هم اگر بیشتر بشه بهتره
مثلاً:
زیبا
دیبا
فریبا
و......
ولی اگر هم نشه ایراد خاصی نیست

پس اگر بتونید این موارد رو هم تغییر بدید بهتر میشه:
نقل قول نوشته اصلی توسط یارب نمایش پست ها
خدا از تو همین اندازه خواهد
تووسواسی خدااین را بداند
نقل قول نوشته اصلی توسط یارب نمایش پست ها
بشو تو بی خیال هر نجاست
ببین آنگه چه میگردی تو راحت
نقل قول نوشته اصلی توسط یارب نمایش پست ها
بله آنجا خدا از او بخواهد
که حتما "شین" بگوید چون تواند


حامی;757741 نوشت:
به نظر بنده هم تغييرش بدهيد
چون خيلي تو ذوق ميزنه با ساختار كلي شعر كه همه چيز خوب بوده همخواني نداره
و حيف است اين شعر وزين اين ضعف را داشته باشه

سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر اساتید گرامی و بزرگوار
از وقتی که برای تصحیح اشعار میگذارید واقعا سپاسگزارم ،اجرکم عندالله
بله کاملا درست فرمودید و دقیقا تمام ایراداتی که بیان نمودید وارد است( و بیشتر از آن هم وارد است )

حقیر قبلا هم گفتم این شعر پیش نویس است زحمت تصحیح اش با شما بزرگواران
ببنید اینگونه در نظر بگیرد که بنده اصلا شعر نگفتم بلکه یک طرح شعری داده ام! حالا هرگونه که صلاح میدانید آن را تغییر دهید،کمش کنید ،زیادش کنید، ابیاتش را عوض کنید، اصلا میتوانیید قسمت قسمتش کنید و بعضی قسمت ها را عوض کنید و حذف کنی،ابیات را جابه جا کنید خلاصه هرگونه که میشود از این کلماتی که بنده سر هم نموده ام درمسیر تبیلغ دین استفاده کرد استفاده کنید

شرمنده جناب استاد Reza-D پس زحمت چوب کاریش با شما،فقط چونکه این شعر دارای بعد احکام افراد وسواسی هم است حتما از استاد حامی محترم بخواهید هرکجایش که اشتباه است یا باید مطلبی اضافه شود هم اضافه کنید تا پیام اصلی درست منتقل شود ،(مانند تذکری که استاد سجاد فرمودند)
پس هرگاه شعر تصحیح و کامل شد در اختیار استاد حامی محترم قرار دهید تا اگر جایی قابل استفاده بود از آن استفاده نمایند

با تشکر و سپاس
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
یازهرا(س)

یارب;757754 نوشت:
حقیر قبلا هم گفتم این شعر پیش نویس است زحمت تصحیح اش با شما بزرگواران
ببنید اینگونه در نظر بگیرد که بنده اصلا شعر نگفتم بلکه یک طرح شعری داده ام! حالا هرگونه که صلاح میدانید آن را تغییر دهید،کمش کنید ،زیادش کنید، ابیاتش را عوض کنید، اصلا میتوانیید قسمت قسمتش کنید و بعضی قسمت ها را عوض کنید و حذف کنی،ابیات را جابه جا کنید خلاصه هرگونه که میشود از این کلماتی که بنده سر هم نموده ام درمسیر تبیلغ دین استفاده کرد استفاده کنید و اگر امکانش است .

سلام
كي كار رو كرد؟
اون كه شروع كرد
اين چند نكته ريز را هم خودتان زحمتش را بكشيد لطفا

سیده راضیه;757714 نوشت:

نماز ظهر تو گشته سه رکعت؟
گناهش پای حامی
لباس تو بود مثل نجاست؟
گناهش پای حامی
اگر خواندی نمازت، بی مهارت
گناهش پای حامی
اگر دیدی که مشکل داره طاعت
گناهش پای حامی
به برق و آب و گازت کن قناعت
گناهش پای حامی

جناب استاد رضاي عزيز نظرتون چيه؟
...............
نماز ظهر تو گشته سه رکعت؟
بابا جان بي خيالش
لباس تو بود مثل نجاست؟
بابا جان بي خيالش
اگر خواندی نمازت، بی مهار
ت
بابا جان بي خيالش
اگر دیدی که مشکل داره طاعت
بابا جان بي خيالش
به برق و آب و گازت کن قناعت
بابا جان بي خيالش:Nishkhand:

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

شهره22;757727 نوشت:
گفت حامی در اسک دین در طهارت بیخیال!!!

جان ما گشته بظاهر در عبادت بیخیال!!!!

اتفاقا فکرها در سطح ابنای بشر

جملگی معطوف یک جملست، آنهم بیخیال

شعر غزل و قصيده و..بدون قافيه گفتن يك مهارت است كمتر كسي موفق ميشه:Nishkhand:[/]

yas_montazer;757520 نوشت:
آمدیم در این تاپیک شعری بگوییم
از رخ اسکدین گردی بروبیم
بدیدیم اساتید اهل شعر و هنر را
کز هر انگشت خویش بریختن صد گوهر را
گشتیم شرمگین از جرئت خویش
چرا گرفتیم پی فضل و هنر خویش
ما که نداریم طبع شعر و هنروی
چرا رخ نمودیم دراین وادیِ شاعر پروری
گر به دور می شدیم ز وسوسه شیطان
نمی آمدیم در این تاپیک بین همه خوبان

سلام به شما
بارها گفتیم و اعتقاد تمام بچه های تاپیک همینه که همهء ما سعی داریم از هم چیز یاد بگیریم
درمورد اشعار هم بله بدون شک یکی قوی تر هست و یکی صعیف تر ، ولی هدف اصلی اینه که شعر بنویسیم
همین نوشتن برامون از همه چیز مهمتر هست

در واقع وقتی شما مطلبی مینویسید لطف شماست . جای تشکر داره
پس باز هم بنویسید و ما رو خوشحال و مفتخر بفرمایید

سیده راضیه;757714 نوشت:
[=Times New Roman]نماز ظهر تو گشته سه رکعت؟
گناهش پای حامی
لباس تو بود مثل نجاست؟
گناهش پای حامی
اگر خواندی نمازت، بی مهارت
گناهش پای حامی
اگر دیدی که مشکل داره طاعت
گناهش پای حامی
به برق و آب و گازت کن قناعت
گناهش پای حامی
:khandeh!:

باز هم معذرت.

سلام به شما
عالی بود.... عالی.... :Kaf:

یه خواهشی از شما دارم. اگر امکانش هست اجازه بفرمایید تغییراتی در این شعر بدم و بازنویسی کنم
فکرای جالبی برای این شعر دارم. اصلاً هم فکر نکنید که شاه بیت این افکار استاد

"حامی" هستن :Nishkhand:

بشستی هی بشستی
از این شستن چه جستی
بجز درد و فغان و پینه دست
در این ظرف و دراین جامه چه جستی
تهی کردی چونان ، تو جیب شوهر
از این حس پاکی که از هر چیزی نجستی

[="Tahoma"][="DarkGreen"]سلام بر شما
بزرگوران جهاني فكر كنيد:Nishkhand::ok:
اجازه بدهيد اشعارتان در غير سايت هم قابل استفاده باشد
بنابراين نام حامي و...در شعر نياوريد
[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

یارب;757519 نوشت:
برو شیطان برو فکر خودت باش
برو عشقم کشیده بی خیال داش

یارب;757519 نوشت:
بشو لوتی!بشو مشتی! بشو داش!!
بگو عشقم کشیده بی خیال باش!

دو بيت خيلي جالب بود
البته كل شعرتون با محتواي تاپيك بي خيال درماني تطبيق داره[/]

حامی;757738 نوشت:
براي تمرين روي وزن اشعار و روان شدن به غير از زياد خواندن و شنيدن اشعار شما چه شيوه اي را توصيه مي كنيد؟
مثلا
لالا لالا لا لايي
البته به غير از اين لالا...
به نظرم بايد رفت تو مايه تنبك و تمپو
يعني ضرباهنگ شعري كه عاميانه باشه و بشه به كودكان هم آموزش داد
برای کودکان "نای نا نی نای ، نی نای نی نای" توصیه میشه :Nishkhand:

فکر میکنید شوخی میکنم؟!
وزن شعر پر معنای بالا =

مفتعلن مفاعلن

مثلاً شعری از زبان مادر برای بچه ش

نای نا نی نای نی نای نی نای


بهت میدم هر چی بخوای

عزیز قلب مادری
هر جا میرم باید بیای :Nishkhand:

استاد گرامی شعر یعنی موسیقی ، اگر بخوام به شکل فاعلاتن ، مستفعلن ، مفاعیلن ، فعولن و..... آموزش بدم باور کنید خیلی دشوار میشه
اینکه از لا لا لای لای استفاده میکنم علاوه بر تشخیص ریتم و آهنگ شعر ، به دلیل این هست که با هجاهای کوتاه و بلند کاملاً تناسب داره

اما اگه بخوام باز هم روش دیگه ای رو بگم ، روش خودم کلمات بی معنا بوده! :ok:

مثلاً برای وزن مفتعلن مفاعلن = عاشقتم عاشقتم = فدای تو فدای تو = قلب منی قلب منی
برای وزن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل = کجا هستی کجا هستی کجایی = خداوندا خداوندا خدایا = گلستان کو گلستان کو گلستان
برای وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات = وایِ من ای وایِ من ای وایِ من = خنده سر کن خنده سر کن خنده ای
برای وزن فعلاتن فعلاتن فعلات = تو خدایی تو خدایی تو خدا = گل نازم گل نازم گل ناز
و.............

وقتی وزن درک یک شعر برای ما دشواره ، میتونیم اون وزن رو بر اساس یکی از این روش ها استخراج کنیم
حتی در شعر هم داریم که برخی وزن ها رو به همین روش تشخیص میدن. مثلاً وزن رباعی اینه:

لاحول ولا قوة الا بالله

فکر میکنم میشه از این روش برای کودکان هم استفاده کرد

حامی;757759 نوشت:
نماز ظهر تو گشته سه رکعت؟
بابا جان بي خيالش
لباس تو بود مثل نجاست؟
بابا جان بي خيالش
اگر خواندی نمازت، بی مهارت
بابا جان بي خيالش
اگر دیدی که مشکل داره طاعت
بابا جان بي خيالش
به برق و آب و گازت کن قناعت
بابا جان بي خيالش
جان من بهم نگید استاد. بخدا استاد نیستم ، شعر رو هم تجربی یاد گرفتم. تحصیلات ادبیات هم ندارم
همون داش رضا بهتره :ok:

خب من پیشنهادم اینه:

نماز ظهر تو گشته سه رکعت
نهادی در موازینت تو بدعت
شدی از اصل و ریشه بی مهارت

وجودِ پخته ات شد سوی خامی!
امان از دست حامی! :Nishkhand:

دعایت آنچنان شوری ندارد
به زیر شمس هم نوری ندارد
دگر شیطان ز تو دوری ندارد
خطاها میکنی در هر کلامی!
امان از دست حامی! :Nishkhand:

جدی:
به جای بابا جان ، بفرمایید عزیزم. یعنی:
عزیزم بیخیالش :ok:

[=arial]می سپارم دل به دریا،بی خیال
[=arial]می شمارم لحظه ها را،بی خیال

[=arial]می کشم بر دفتر نقاشی ام
[=arial]نقش های زشت و زیبا،بی خیال

[=arial]دوره گردی می شوم هر شب چو باد
[=arial]ميكنم فکر غزل را،بی خیال[=arial]

لا به لای آن غزل ها می کشم
سرنوشت خیس خود را
[=arial][=arial]،بی خیال

[=arial]گاه در آشفته بازار دلم
[=arial]می شوم تنهای تنها،بی خیال

[=arial]بی خبر از شعر پر تشویش عشق
[=arial]می کنم خود را تماشا بی خیال

[=arial]گاه می سازم برای روح خود
[=arial]نردبانی تا ثریا،بی خیال

[=arial]گاه از ترس نبود مصرعی
[=arial]می زنم عمری تقلا،بی خیال

[=arial]بی خیالم با خود اما با تو من
[=arial]حرف هایی دارم اما...بی خیال

اللیل والنهار;757776 نوشت:
بشستی هی بشستی هی بشستی
از این شستن بگو آخر چه جستی

بجز درد و فغان و پینه دست
در این ظرف و در این جامه چه جستی

تهی کردی چونان ، تو جیب شوهر
ولی در انتها

چیزی نجستی

سلام به شما خانم "اللیل و النهار"
بسیار عالی بود. با این توانایی چرا کمتر به تاپیک ما تشریف میارید؟ بنده رو قابل نمی دونید؟

با اجازه یه اصلاح کوچیک رو شعر شما انجام دادم. به نظرم این شعر ارزش این رو داره که ادامه ش بدید :ok:

???;757792 نوشت:
می سپارم دل به دریا،بی خیال
می شمارم لحظه ها را،بی خیال

می کشم بر دفتر نقاشی ام
نقش های زشت و زیبا،بی خیال

دوره گردی می شوم هر شب چو باد
ميكنم فکر غزل را،بی خیال

عالي بود
هر چند از خودتان نيست و درباره وسواس نيست
:Nishkhand:
ولي مهم اينه كه شركت كرديد

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

Reza-D;757787 نوشت:
فکر میکنید شوخی میکنم؟!
وزن شعر پر معنای بالا = مفتعلن مفاعلن

سلام
شعر خاصي منظورم نبود

Reza-D;757787 نوشت:
استاد گرامی شعر یعنی موسیقی ، اگر بخوام به شکل فاعلاتن ، مستفعلن ، مفاعیلن ، فعولن و..... آموزش بدم باور کنید خیلی دشوار میشه
اینکه از لا لا لای لای استفاده میکنم علاوه بر تشخیص ریتم و آهنگ شعر ، به دلیل این هست که با هجاهای کوتاه و بلند کاملاً تناسب داره

اما اگه بخوام باز هم روش دیگه ای رو بگم ، روش خودم کلمات بی معنا بوده!

مثلاً برای وزن مفتعلن مفاعلن = عاشقتم عاشقتم = فدای تو فدای تو = قلب منی قلب منی
برای وزن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل = کجا هستی کجا هستی کجایی = خداوندا خداوندا خدایا = گلستان کو گلستان کو گلستان
برای وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات = وایِ من ای وایِ من ای وایِ من = خنده سر کن خنده سر کن خنده ای
برای وزن فعلاتن فعلاتن فعلات = تو خدایی تو خدایی تو خدا = گل نازم گل نازم گل ناز

ولي به نظرم اوزان ريتميك لاي و..ناناي ناي و...بهتر از اوزان مفاعيلن / مستفعلن/ مفاعلن و .. باشد حتي براي بزرگسالان. و به نظرم خود شما هم ابتدا با ان انس پيدا كرده ايد بعد قالب هاي كلاسيك يا روش خودتان را يافته ايد:ok:[/]

حامی;757796 نوشت:
شعر خاصي منظورم نبود
وزن نای نای رو گفتم استاد :Nishkhand:

حامی;757796 نوشت:
ولي به نظرم اوزان ريتميك لاي و..ناناي ناي و...بهتر از اوزان مفاعيلن / مستفعلن/ مفاعلن و .. باشد حتي براي بزرگسالان. و به نظرم خود شما هم ابتدا با ان انس پيدا كرده ايد بعد قالب هاي كلاسيك يا روش خودتان را يافته ايد
بله همینطوره. عرض من هم همین بود که آموزش به روش کلاسیک و آکادمیک مسئله رو پیچیده تر میکنه. درمورد خودمم تا چند وقت پیش حتی نمیدونستم غزل چیه ، قصیده چیه ، مثنوی چیه و.... همین الانشم تمام این چیزا رو نمیدونم :Gig:

حقیقتش اینه که فقط میتونستم شعر بنویسم و این چیزا رو بفهمم ، بدون اینکه معنی اونها رو بدونم یا بتونم توضیحشون بدم




حامی;757795 نوشت:
هر چند از خودتان نيست و درباره وسواس نيست

راستش این شعر در تاپیک بیخیال درمانی که درباره وسواسه زده بودید هر چی فکر کردم چه ربطی به وسواس داره متوجه نشدم که الان گفتید درباره وسواس نیست و متوجه شدم چه ارتباطی داره:khandeh!:

امشب دلــم دوباره تــــه بـــی خیالی است
یعنی شبیه چشم تو حالی به حالی است
تشبیه دل به چشم!! نه...امشب عجیب نیست
از شاعری کـــه خیـــــر سرش سورئالی است!
در ازدحـــــام هـر شب تهــــــران چشـــــم تــــو
این کوچه – دل- به لطف شما پر ز خالی است
این مبتذلترین غزلم شد ... که چشم تو
در ابتذال ، چشم و چراغ اهالـــی است
نــــه! این غــــزل شبیه غزلــــهای من نشد
-این سیب اگرچه سرخ گرفتار کالی است-
باید که غسل عشق بریزم به جان شعر
شاعـر بدون عشق همان لاابالی است

بازم خطاب به فكر وسواسي بي مرام

بابا بی خیال

بابا بی خیال دیگه ناز کردنم حدی داره
ما که رفتیم بعد ما تازه میدونی کی دوست داره
بابا بی خیال دیگه ناز کردنم حدی داره
ما که رفتیم بعد ما تازه میدونی کی دوست داره
روتو کم کن دیگه تحفه هم که نیستی به خدا
تمومش کن عفه هات و بس کن این همه ادا
مگه ما چی کم گذاشتیم از مرام و معرفت
که تو این جور با ما بد تا می کنی ای بی معرفت

راستش و بخوای دیگه خسته شدم رک بگمت
راستش و بخوای دیگه خسته شدم رک بگمت
به دلم نشسته بودی گندیدی بریدمت
به خدا عشقی که ذلت بیاره کشکه عزیز
جون هر چی مرده دیگه اینقدر آبرو نریز
گفته بودم نفسی برام میرم تا آخرش
نفسی که حرمتم رو بگیره می برمش
دیگه اون دنیای؛ دیگه اون دنیايي پر رنگ و چلچراغت نمی خوام
واسه رو کم کنیتم شده سراغت نمیام
قاطی کردم بد رقم می خوام که قیدت بزنم
می خوام این دندون عاریه رو از ته بکنم
عشقی که ما پیشیم بی شیله پیله صادقه
همه مردم میدونند که مشکی انده عاشقه
بابا بی خیال، بی خیال، بی خیال

بي خيال

چسبیده ام به هستی خود.... بی خیال تو
دلبسته ام به هرچه که شد... بی خیال تو

پاکت چرا نکرده ام از دفتر دلم ؟
خط می کشد مداد و اتود ... بی خیال تو

پس دفن می کنم همه ی خاطرات را
در یک کشو در عمق کمد... بی خیال تو

من کهنه ام تو تازه تری مثل روزگار
افتاده ام اگرچه ز مد... بی خیال تو

حالا شماره های تورا پا ک می کنم
این رمز... این شماره و کد... بی خیال ....
از سايت شعر نو دادت كام

اين اشعار را خطاب به وسواس بخوانيم

Reza-D;757794 نوشت:
سلام به شما خانم "اللیل و النهار"
بسیار عالی بود. با این توانایی چرا کمتر به تاپیک ما تشریف میارید؟ بنده رو قابل نمی دونید؟

با اجازه یه اصلاح کوچیک رو شعر شما انجام دادم. به نظرم این شعر ارزش این رو داره که ادامه ش بدید :ok:

سلام
ممنون
وقت ندارم که کارهای اینجا زیاده :ok::Ghamgin:
والا تو این یک هفته مادر کسالت داشتند شستشو خسته کننده بود
یک لحظه فکر کردم اونایی که وسواس دارند و هی میشورند خسته نمیشن:Moteajeb!::Nishkhand:
که نتیجه شد اون دوسه کلمه اگه بشه گفت شعر:Gig::ok:
اگه امکانش باشه و بشه ادامه میدم

ای که گویی طاعت من در سزای یار نیست

یار در اندیشه کمیّت آواز نیست

دلبر ما آن خداوند رحیم و دادگر

بهر طاعت ،بندگی، یک لحظه هم در خواب نیست


سعی کن در زندگی وسواس از خود وا رهی

این عمل اندیشه ای در بهر کیش و مات نیست

بهر استدال میگویی تمامش باطل است

غسل و توبه هم وضو ورد نمازی بیش نیست

شستن بیش از دو بار و کشتن خود در عمل

لاجرم چاره بجز تنبیه پود و تار نیست

ای جوان با یک نصیحت میکنم مبحث تمام

مرگ ما آغاز میلاد جناب حور نیست

شهره از هر در بگویندت، بگویی مطلبی

شعر تو با قافیه بی قافیه منظور نیست

جز

حبیبه کس نمیدانست قدر مطلقت

جز

رضا هر چند ناظر بر سرایت بیش نیست

ای که

حامی شد مدام از درگه فیضت چو سد

هیچ دانی دل شکستن جز ملالی بیش نیست؟



سلام مجدد دوستانی که متن رو می خونید طنز نوشت هست
استادان گرامی
حبیبه خاتون:Sham: آقا رضا :Mohabbat:و حامی گرامی بنده رو عفو کنند

شهره از آهنگ و فعل و انفعال این اثر*** گشت عازم بر رهی برگشتنش مقدور نیست

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

???;757801 نوشت:
در تاپیک بیخیال درمانی که درباره وسواسه زده بودید هر چی فکر کردم چه ربطی به وسواس داره متوجه نشدم

ربط آن جا بي خيالي بوده
به همين دليل كسي به بنده نمي تواند گير بدهد:Nishkhand:[/]

[="Tahoma"][="Black"]وسواس کیست؟
استاد دلش کسی بوَد بنام خناس
شاگردی وی نهایتا مدرک وسواس

مدرک بدهند به شک و تکرار
سالم نبود رهرو آن شود که بیمار

وسواس پشیمان
یار تردید و تکرار و دمادم شکَّم
خسته از دست دلم راهی راه ترکم

دوست دارم که شوم چون دگران
نه نجاست از طهارت نشوم من نگران

شوم آسوده زدست دلم از این تکرار
نکنم تکیه بر رای دلم با اصرار[/]

:!!!::!!!::!!!: تنها چند پست دیگر تا 100 صفحه ای شدن این تاپیک :!!!::!!!::!!!:

:ask4:

انشاالله 1000 صفحه ای بشیم

:fireworks:


شهره22;757814 نوشت:
ای که گویی طاعت من در سزای یار نیستیار در اندیشه کمیّت آواز نیستدلبر ما آن خداوند رحیم و دادگربهر طاعت ،بندگی، یک لحظه هم در خواب نیستسعی کن در زندگی وسواس از خود وا رهیاین عمل اندیشه ای در بهر کیش و مات نیستبهر استدال میگویی تمامش باطل استغسل و توبه هم وضو ورد نمازی بیش نیستشستن بیش از دو بار و کشتن خود در عمللاجرم چاره بجز تنبیه پود و تار نیستای جوان با یک نصیحت میکنم مبحث تماممرگ ما آغاز میلاد جناب حور نیستشهره از هر در بگویندت، بگویی مطلبیشعر تو با قافیه بی قافیه منظور نیستجز حبیبه کس نمیدانست قدر مطلقتجز رضا هر چند ناظر بر سرایت بیش نیستای که حامی شد مدام از درگه فیضت چو سدهیچ دانی دل شکستن جز ملالی بیش نیست؟سلام مجدد دوستانی که متن رو می خونید طنز نوشت هستاستادان گرامی حبیبه خاتون:Sham: آقا رضا :Mohabbat:و حامی گرامی بنده رو عفو کنندشهره از آهنگ و فعل و انفعال این اثر*** گشت عازم بر رهی برگشتنش مقدور نیست
به دلم ننشست،کلا یکی دو بیت اولش خوب بود بعدش خراب کردی، شعر ریحانه نبی بهتر بود

پسری از جنس غم;757854 نوشت:
به دلم ننشست،کلا یکی دو بیت اولش خوب بود بعدش خراب کردی، شعر ریحانه نبی بهتر بود

سلام دست شما درد نکنه

موفق باشید

روزی به دلبری نظری کرد چشم من

زان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد


شهره22;757814 نوشت:
ای که گویی طاعت من در سزای یار نیست

یار در اندیشه کمیّت آواز نیست

دلبر ما آن خداوند رحیم و دادگر

بهر طاعت ،بندگی، یک لحظه هم در خواب نیست


سعی کن در زندگی وسواس از خود وا رهی

این عمل اندیشه ای در بهر کیش و مات نیست

بهر استدال میگویی تمامش باطل است

غسل و توبه هم وضو ورد نمازی بیش نیست

شستن بیش از دو بار و کشتن خود در عمل

لاجرم چاره بجز تنبیه پود و تار نیست

ای جوان با یک نصیحت میکنم مبحث تمام

مرگ ما آغاز میلاد جناب حور نیست

شهره از هر در بگویندت، بگویی مطلبی

شعر تو با قافیه بی قافیه منظور نیست

جز

حبیبه کس نمیدانست قدر مطلقت

جز

رضا هر چند ناظر بر سرایت بیش نیست

ای که

حامی شد مدام از درگه فیضت چو سد

هیچ دانی دل شکستن جز ملالی بیش نیست؟



سلام مجدد دوستانی که متن رو می خونید طنز نوشت هست
استادان گرامی
حبیبه خاتون:Sham: آقا رضا :Mohabbat:و حامی گرامی بنده رو عفو کنند

شهره از آهنگ و فعل و انفعال این اثر*** گشت عازم بر رهی برگشتنش مقدور نیست

راست میگه دو بیت اولش کولاکه.
به نظر من باید هنگام شعر گفتن تمرین کنی که فقط و فقط تو احساست باشی نه تو عقلت. یعنی از حالت معقولت خارج شی. بعد که شعرت تموم شد برگردی ببینی چی گفتی اونموقع چیز قشنگی در میاد حالا هرچند به کمی اصلاحات نیاز داشته باشه.

من نمیدونم پیام های من چشون هستش که کسی تشکر یا صلوات نمیزنه،من رک حرفم رو میگم الان اون دوستمون در تایید حرف من مبنی بر شعر خواهر شهره ،هم حامی که مشاور هستش وباید راهنمایی کنه مارو و سه نفر دیگه تشکر زدن ولی من نه هیچکس، البته نیازی به تشکر های شما ندارم ولی خب کاربرارو به یه سطح نگاه کنید،الان من از شماها ناراحت شدم و دیگه هیچ علاقه ای ندارم کسی پای پست های من صلوات بزاره، وکسی هم نزاره، بهترین دوستان من تو این سایت مدیر نشاط و مدیر سجاد هستش که انسان های پاک وخالصی هستن،سید سجاد تو حرم برام دعا کرده کارم راه بیفته وهمیشه برام استخاره گرفته وراهنمایی کرده ،اقای نشاط یکی دوبار تو خصوصی از حال من پرسیده که چرا افسرده ای واینا وراهنمایی کرده ولی دیگران که مشاورن نه واز خدا میخوام این دوبزرگوار همیشه سلامت باشن،یه اسکرین شات هم از پستم گرفتم هر مدیر بخشی بخواد پستم رو حذف کنه مستقیما ارجائش میدم به مدیر کل سایت،

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

پسری از جنس غم;758014 نوشت:
من نمیدونم پیام های من چشون هستش که کسی تشکر یا صلوات نمیزنه،

سلام بزرگوار
دلخور نشويد غرضي نداريم
وگرنه همه شما براي من مثل هم هستيد از همه تون خوشم نمياد:khandeh!:[/]

[="Times New Roman"][="Navy"]

Reza-D;757771 نوشت:
سلام به شما
عالی بود.... عالی....

یه خواهشی از شما دارم. اگر امکانش هست اجازه بفرمایید تغییراتی در این شعر بدم و بازنویسی کنم
فکرای جالبی برای این شعر دارم. اصلاً هم فکر نکنید که شاه بیت این افکار استاد "حامی" هستن

سلام علیکم
عرض ادب و احترام
لطف دارید. خواهش میکنم. تغییرات شما که عالی بود ولی تغییرات استاد حامی به قول خودشون شعر رو اینترنشنال کرد. حالا این شعر در میادین بین المللی هم میتونه حضور پیدا کنه:Nishkhand:[/]

هو الحبیب

ای امیر کاروان لختی بایست// روزه بگشا روز شد این سیر چیست؟

من عدویت نیستم رحمی نما// ای امام عاشقان ای رهنما

از ازل در پی، چو سودایان بُدَم// راه و راهی ره ایمان بُدَم

در پیت چون گوشوارِ ملتجا// دستگیرم ای غریب آشنا

بیخود از من خود چرا بُبریده ای// آخر ای مولا بگو بَد دیده ای؟

بد چه باشد نیستم با اختیار// اختیارم خود تویی در این دیار

من نبودم جز که طوطیِ شما// آنچه گفتی من بگفتم نی هوا

بیخود از خویشم چه باشم بَد بگو// گر بدم خاکم کن و آنگه بِرو

من نمی دانم کسی را جز شما// یا ربّ این دانستنم را کن دعا

خود دعایم را بده حاجت ولی// حاجتم را خویش باشی ای ولی

من چه می خواهم چو تو باشی میان؟// بهتر از تو من چه خواهم جز زیان؟

ای همه سود و زیانم را جواب// خود بده سودم نمی خواهم ثواب

سود من مولا تو باشی چیست غیر؟// منتظر مانم بیایی نیست غیر

غیر تو در این میانه ابتر است// چون بیاید بینِ ما بازیگر است

بازی و بازیچه خود باد هواست// نیک بنگر در دلم یاربّ چهاست؟

آنچه می دانی زتو من یافتم// باقی اش افسانه باشد بافتم

سفسطه چون می کنم با خود کنم// کی تو را در فلسفه نابُد کنم

بودِ من باشی نه بود ِبود من// گر نباشی اینچنین، نابود، من

ای دعا و هم ثنا و هم صنم// دست من بشکن اگر دَر می زنم

در چرا بستم چو تو وا کرده ای؟// با من امشب تو چه غوغا کرده ای؟

من همان باشم که دیروزم همان// پس تو ای معبود خوبم،خوب مان

التماست گر کنم راهی بُوَد// گر نمی خواهی بدان آهی بُوَد

آه من را هیچ تاثیری نبود// از تو آید آه، تدبیرم چه سود؟

دربه در گردانیم گر بُگسلی// تشنه ام من، تو غریق ِکوثری

حکمتت را چون شنودم من ،بیار// گُرسِنَم من این طَبَق را دور دار

این غذاهایِ شهود است و شفا// ای خدایِ من بده روحی فدا

روح را آوازِ مستی ساز شد// دل به دلدارم رسید و شاد شد

شادی روحم کمی آسان بیا// منتظر گردیده ام،مهمان بیا

من پذیرایی نَتانم خود بکن// میهمانا میهمانی خود بکن

من سبو بشکسته ام روزی کجاست// رسم شاهی نیست دریوزی سزاست

اینکه فقرم را برایت می بَرم// پادشاهی فقر از جان می خرم

از تو گر گیرم صله نیک و سَر است// این قبایِ حُسن باشد در بَر است

کیست گر کو ی تو أش منزل نبود؟// آشنا باشد غریبه یا وَدود

من ز خود بیخود تر از روی شُمام// گیرُ آئینه ببین رویت هُمام

گر تو هم روی خودت را دیده ای// پس به حق خود، خویش را بُگزیده ای

من چه باشم با تو ای ربِّ رحیم؟// غیرِ شیطان رهیده از جحیم

با تو باشم در جهنم خود سزاست// با تو این روح و دلم عینِ لقاست

من نمی خواهم زتو جز تو رفیق// باش با من عند مستی خود شفیق

سوختم من سوختم از آتشت// یا ربّ این آتش خَمُش کن عاقبت

عاقبت خود چیست اندرعشقِ تو// عشق تو خود عاقبت باشد مَرو

بس کن ای جان خسته گردیدم مگو// بیش از این آزار و آشوبم مَجو

حبیبه;758077 نوشت:
هو الحبیب

ای امیر کاروان لختی بایست// روزه بگشا روز شد این سیر چیست؟

واااااااااااااااااااااااااااااااااااای...... فوق العاده بود :Kaf:
آن چنان این شعر جادویم نمود****کز زبان عرضِ سلامم را ربود

سلام
قشنگ معلومه که با عشق نوشتید. بسیار زیباست....

چند نکته:

1 - ملتجا یعنی چی؟ :Nishkhand:

2 - قافیه:

حبیبه;758077 نوشت:
خود دعایم را بده حاجت ولی
حاجتم را خویش باشی
ای ولی

3 - با اجازه اصلاح کردم:

حبیبه;758077 نوشت:
من چه می خواهم چو تو باشی میان؟ = من چه خواهم چون تو باشی در میان؟
بهتر از تو من چه خواهم جز زیان؟

4 - با اجازه اصلاح کردم (صرفاً نظر شخصی):

حبیبه;758077 نوشت:
در چرا بستم چو تو وا کرده ای؟ = در چرا بستم چو در وا کرده ای؟
با من امشب تو چه غوغا کرده ای؟ =
با من امشب ، وَه! چه غوغا کرده ای؟

5 - قافیه:

حبیبه;758077 نوشت:
روح را آوازِ مستی ساز شد
دل به دلدارم رسید و
شاد شد = (مثال) باز هم سهمم ز یارم ناز شد

6 - قافیه:

حبیبه;758077 نوشت:
من پذیرایی نَتانم خود بکن
میهمانا
میهمانی خود بکن = (مثال) نیست اینم در توانم خود بکن

7 - قافیه:

حبیبه;758077 نوشت:
سوختم من سوختم از آتشت
یا ربّ این آتش خَمُش کن
عاقبت = (مثال) کن خمُش این آتش از دردی کَشت

8 -

حبیبه;758077 نوشت:
آنچه می دانی زتو من یافتم// باقی اش افسانه باشد بافتم
سفسطه چون می کنم با خود کنم// کی تو را در فلسفه نابُد کنم
بودِ من باشی نه بود ِبود من// گر نباشی اینچنین، نابود، من
ای دعا و هم ثنا و هم صنم// دست من بشکن اگر دَر می زنم
در چرا بستم چو تو وا کرده ای؟// با من امشب تو چه غوغا کرده ای؟
فوق العاده... عالی... کم نظیر...
((بودِ من باشی نه بود ِبود من// گر نباشی اینچنین ، نابود ، من))

سرکار "حبیبه" ، به بودن در محضر شما افتخار میکنم

[=times new roman]نگرانم که بیایی..

نگرانم که بیایی ، مژده که منجی آمد.
حاجی و ریش بلندش ، باز چو موجی آمد.

نگرانم که بیایی ، روضه و زاری باشد.
ناله های یک ریالی ، ذاکر دلاری باشد.

نگرانم که بیایی ، همه سید شوند.
منبری اشک بریزند ، همه میت شوند.

نگرانم که بیایی ، نهال و بذری شویم.
چو گلی غنچه کنیم ، شهید نذری شویم.

نگرانم که بیایی ، خود را هویدا کنیم.
مکه ای اسم بنویسیم ، خدا را پیدا کنیم.


Im_Masoud.Freeman;758188 نوشت:
نگرانم که بیایی.. نگرانم که بیایی ، مژده که منجی آمد
حاجی و ریش بلندش ، باز چو موجی آمد

نگرانم که بیایی ، روضه و زاری باشد
ناله های یک ریالی ، ذاکر دلاری باشد

نگرانم که بیایی ، همه سید شوند
منبری اشک بریزند ، همه میت شوند

نگرانم که بیایی ، نهال و بذری شویم
چو گلی غنچه کنیم ، شهید نذری شویم

نگرانم که بیایی ، خود را هویدا کنیم
مکه ای اسم بنویسیم ، خدا را پیدا کنیم

به به ، داش مسعود. شما هم بله؟!
خوبی رفیق؟

ممنون از اینکه شعر خوبت رو در تاپیک قرار دادی. من که خوشم اومد
اچازهء نقد هم داریم؟ :Nishkhand:

Reza-D;758141 نوشت:
به بودن در محضر شما افتخار میکنم

بسمه الشکور

با سلام و احترام

متشکر توفیق بنده است که در محضر بزرگواران شاگردی می کنم.

ملتجا به معنای پناهگاه است اما من به معنای پناهنده آوردم!

از اینکه هر بار زحمت نقد به عهده ی حضرتعالی می افتد شرمنده ام

وقت زیادی می گذارید.از نقد خوبتان هم سپاسگزارم.

شب شده ما را بخوان بار دگر//نیست اندر سر مرا یار دگر

یاری تو بس مرا فرخنده شد//جان من بی تو بگو کی زنده شد؟

پیش از پیشت صنم،عاشق شدم//چون تو را دیدم ز خود فارغ شدم

دیده ا م بگشا به روی خوب خویش//روی خوبت گشته ما را دین و کیش

دین و آئینم توئی ای هستیم//دل به تو دادم به خود وا بستیم

هر دمم عاشق تر و شوریده تر//من شدم دیوانه از من کن حذر

خوف و ترس و احتیاطم چیستی؟//گر بُوَد ترسم شجاعت نیستی

کوی تو از روی من وحشت ربود// وحشت اندر وحشتم أمنم نبود

آمِن و آمَن ز أَمنت آمَن است// آمَنَم من گر بگیریم تو دست

دست من گیر و رهایم خود مکن//ای تو دست من فنایم خود مکن

بی تو تنها می شوم ای یار من//نیست تنهایی هنر یا کار من

من به تو بالنده و سرور شوم// بی تو من خوار و ذلیلم، شَرّ شوم

روزه ام بی تو ندارد خود سحر//روزها بد می شوم شبها بَتَر

با تو من از خوبها بهتر شوم//چون تویی با من سرَ و سرور شوم

من چه گویم من کیم من ای خدا؟//با تو بودم با تو ربّیَ العَلا

من سپیدم گر تو باشی یا عزیز// گر نباشی من چه باشم من چه چیز؟

شیء ها با نام تو شیئی شده// قطره ها با تو چو شد،سیلی شده

سیل بندم باش ای سیل فنا//رهنمایی کن به دارستانِ لا

لا چو گویی با علا گردم رفیق//چونکه الّا گوئیم گردم محیق

گفته ای کم گو و بشنو بیشتر//چشم آقا گفته ای خود پیشتر

چون نگویم؟ وصف حالتهای تو ست//وصف حال من،بخوان بیت نخست

بیتهایم کم کم از هوشم برفت//ای همه ابیات من جوشم برفت

این دل و جانم که خود جوشیده است//اغلبِ اسرار خود پوشیده است

ای تو سرِّ سرِّ سرِّ سرِِّ من// با تو گویم های، بشنو این سخن

می شود یکدم مرا با خود کنی// آنچه ناشد باشدم خود شد کنی؟

تو قدیری و جدیری و کبیر// من همان وا مانده و طفل صغیر

طفلکم من دل بسوزان با دلم//نیست مشکل جز تو ای خود مشکلم

راهها رفتم ولی انجام چیست؟// دل پریش و زارم و آرام نیست

ای تو آرام وجودم دیر شد// این دلم با لطف و عشقت گیر شد

زود اگر نائی و نندیشی مرا// روز مرگم آئی و گویی صلا

من صلایت را نمی خواهم،سلام//گر علیکم گوئیم گردم غلام

من چه گویم خود غلامت گشته ام//مات و مبهوت سلامت گشته ام

کیش و ماتم کرده ای، ای یار من// بازی شطرنج عشقت کارِ من

یک دو دم بنشین کنار یار خویش//فاصله منداز با إدبار خویش

فاصله را ای دلم حوصله کن// یک دو چلّه گیر و ختم چلّه کن

چلّه چلّه خود چهل چلّه شده است//چلّه از این چلّه ها زلّه شده است

باشد ای آقا نیا باشد نیا//نه بیا،جانا بیا،جانا بیا

من غلط کردم غلط کردم غلط//در غلط کردن چه باشد خود نُکَت؟

دوست داری این غلطهای مرا؟//من غلط کردم غلط کردم شها

تو غلطهایم درست و راست کن//هر چه می خواهد دلت یا خواست کن

من چو میّت گشته ام در دست تو//یکسره گردیده ام پا بست تو

پایِ من را پایِ در جفت است جفت//جای پایم را چرا کردی نهفت؟

خب منم جزءِ حبیبان بوده ام//روز و شب نزد طبیبان بوده ام

خود طبیبم گفته دارویم تویی//قایقم در بحر و پارویم تویی

بی تو من هیچم چه گویم هیچ هیچ//آمدم اکنون مرا یک نسخه پیچ

خود مپیچانم زخود من خسته ام//دستهایم را به دستت بسته ام

هر کجا خواهی برو من هم بِبَر//بی تو مفلوکم میندازم به شرّ

[=Times New Roman]

Reza-D;758189 نوشت:
به به ، داش مسعود. شما هم بله؟!
خوبی رفیق؟

ممنون از اینکه شعر خوبت رو در تاپیک قرار دادی. من که خوشم اومد
اچازهء نقد هم داریم؟ :Nishkhand:

سلام برادر. :ok:

اون زمانی که ما بلههههههه ، شما نخییییییییر :ghash:

Reza-D;758189 نوشت:

ممنون از اینکه شعر خوبت رو در تاپیک قرار دادی. من که خوشم اومد
اچازهء نقد هم داریم؟ :Nishkhand:

لطفا از این حقه های منسوخ شده حامی که نقش ویندوز 98 رو بین ویندوزهای امروزی داره استفاده نکن. :khaneh:

اینکه اول تعریف کنی که طرف نقدتو بپذیره بعد ببندیش به رگبار دیگه منسوخ شده :khandeh!:

از این حرف ها گذشته بلهههههه که اجازه داری ، شما تا صبح می تونی نقد کنی منم با جان و دل بهشون فکر میکنم :ok:


سلام و عرض ادب
دوستان و همراهان گرامی به مواردی که دیشب متوجه شدم
بصورت مستند اشاره میکنم:Ghamgin:
اولا من دیگه در این سایت شعر نمیگم:please: و همه رو به خدای منّان میسپارم:welcome:

چرا؟
خب میگم بدونید که این اقا رضا:bastan: و دوستانشش در سایت

ما رو دارن به بهایی بخس میفروشن!!!

دراهم معدوده:Ghamgin:

تهمت؟ افترا؟ من ؟

میگم چشم مستند :Sham:

اول هر حرفی میزنم اثبات میکنم بعد میگم چرا
ایشون ما ها رو میاره اینجا با شیوه هایی خاص مدیریتی

مجذوب میکنه که بیت بگیم
کافیه یه مصرع بگیم 33 نفر میان تشکر میکنن و صلوات میفرستند

بعدش خب آدم مجذوب خوبیهاتون میشه و اینرسی کار خودش رو میکنه بیت بعدی و غزلهای دست و پا شکسته میگه
دوباره 66 نفر میریزن تشکر و...
کم کم آدم فکر میکنه شاعر ، ادیب و مسئول ادبی سایت شده
شروع میکنه به غزل های ناب گفتن 1595 نفر میریزن تشکر میکنن
بعدشش تازه میاد ایشون موضوع شعری میگه
ما هم خب به شایستگی خودمون ایمان پیدا کردیم میریم
غزلهای نابمون رو میگیم و باز همه میان میگن آفرین
اونقت یهوییی جلو جمه بر میگرده میگه پینوکیو در 19 قسمت ادم شد اما ما نتونستیم در 3 سال ردیف و قافیه یاد ... بدیم!!!!
میزنه تو ذوق آدم
بعد میره روی گزینه بعدی مثلا اون خانم مدیر هست اسمشش شب و روزه اون میاد میگه
نشستیم و ندیدیم ****تلویزیون خاموش بود
دست نزدیک به برقش اخه خالمون مریض بود

وای فکر میکنه صناعات بدیع ادبی رعایت شده چقدر تعریف و تعارف
تا ایشونم بیاد و سرنوشتش مثل من بشه تباه خدای نکرده

دوستی از راه رسیده خسته بوده گفته بیام اینجا بشینم چند جمله زیبا بگو مثلا بخونید


نگرانم که بیایی.. نگرانم که بیایی ، مژده که منجی آمد
حاجی و ریش بلندش ، باز چو موجی آمد

نگرانم که بیایی ، روضه و زاری باشد
ناله های یک ریالی ، ذاکر دلاری باشد

نگرانم که بیایی ، همه سید شوند
منبری اشک بریزند ، همه میت شوند

نگرانم که بیایی ، نهال و بذری شویم
چو گلی غنچه کنیم ، شهید نذری شویم

نگرانم که بیایی ، خود را هویدا کنیم
مکه ای اسم بنویسیم ، خدا را پیدا کنیم


نقش آقا رضا اینجا معلومه ببینید :

Reza-D;758189 نوشت:
به به ، داش مسعود. شما هم بله؟!
خوبی رفیق؟

ممنون از اینکه شعر خوبت رو در تاپیک قرار دادی. من که خوشم اومد
اجازهء نقد هم داریم؟

بعدشش طرف رو قیچی میکنه:_loool:

من میگم چرا ؟ اخه چرا؟
شما هم بگید لطفا بگید چرا؟:Ealam:

ممنونم
خب یا یکی از مسئولان سایت مثلا استاد حامی اومده رد بشه دیده همه دارن شعر میگن

گفته منم یه چیزی بگم آقا همه میگن:

گل اومد و بهار اومد*********حامی به سبزه باز اومد

:Kaf:خدا خدا خدا:Kaf:

خدا مهربونه************ حامی همش خندونه:Khandidan!:

برام لواشک بیار ************حامی خیلی مهربونه:ok:

خدا خدا خدا

بعدشش خب ایشونم آدمه کم میاره میگه به به :Moteajeb!::Moteajeb!:
بوی گل و نسترن و بهاره
کنار بید چه جای خوش گواره
اگر بگید یه بیت با حرف شینی
برات میدم یه آبنبات چوبی
:hamdel::hamdel::hamdel:

باز همه میگن هورا ....
ما هم ساده میشیم و... و این سیکل ادامه داره
من این متن رو نوشتم به جهت اگاهی جمعیت نسوان تایپیک
خودم - حبیبه گرامی خانم شب و روز - و دیگران که طولانی نشه

اگر همه موافق بیانات من هستید در مذمت این نوع رفتار و کشتار بی رحمانه ذوق و قریه شاعریمون دست به اعتصاب میزنیم
من میشم مدیر ادبیات سایتتون
خانم لیل و نهار میشه دستیار اول
خانم حبیبه هم دستیار دوم
بقیه هم عضو ساده و روان
موضوع شعر
عشق الهی
منتظریم
خب؟
...
..
.

Im_Masoud.Freeman;758241 نوشت:
فا از این حقه های منسوخ شده حامی که نقش ویندوز 98 رو بین ویندوزهای امروزی داره استفاده نکن.

اینکه اول تعریف کنی که طرف نقدتو بپذیره بعد ببندیش به رگبار دیگه منسوخ شده

از این حرف ها گذشته بلهههههه که اجازه داری ، شما تا صبح می تونی نقد کنی منم با جان و دل بهشون فکر میکنم

اسناد داره رو میشه
من دیگه حرفی ندارم اما میبینم که همه دارید به خود و شخصیت درونی خودتون رجوع میکنید میبینم که به زکاوت من پی بردیدد اقا اصلا من هیچی اما شما ها خودتون ببینید علت تمام خودکشیهای این سایت همین افسردگی بیشتره افراد والامقامش بوده منم یکیش