از کسی دلخوری دارم و نمی توانم او را ببخشم؛ وظیفه اخلاقی من چیست؟
تبهای اولیه
با عرض سلام
یکی از اشنایان ، مسبب گرفتاری ای برای من شده است ، که حدود یکساله درگیرش هستم و شاید تا چند سال دیگه هم درگیر آثار این بی تدبیری او باشم....
نمیتونم ببخشمش بخاطر عقب افتادگی و لطمه بزرگی (شاید بزرگترین لطمه زندگی ) که به زندگی من وارد کرده. و با اینکه فامیل هستیم و گاها در مجلس با هم روبرو میشیم ، اما در حالت قهر با او به سر میبرم.
وظیفه شرعی و اخلاقی من چیست؟ از یک طرف میخوام خداوند در این جریان از من راضی باشه و از این امتحان سربلند بیرون بیام و مطابق میل خداوند رفتار کنم و از یک طرف نمیخوام با بخشیدنش و عادی سازی روابطم ، حالت منفعلی و بی تفاوتی نسبت به این اتفاق برای او دست بده ، خیلی برام سخت هست بخوام روابطم رو با او عادی کنم اما از یکطرف هم نمیخوام مطابق هوای نفسم رفتار کنم، میخوام بهترین تصمیم رو بگیرم که هم در این تصمیم مسائل دنیوی ، مثل عزت نفس و نشون دادن خسارتی که اون طرف به من در زندگی وارد کرده و بی تفاوت نبودن به این موضوع و منفعل نبودن و.... لحاظ بشه و هم مسائل اخرتی در اون لحاظ بشه ....توی یک برزخ قرار دارم. لطفا راهنمایی بفرمایید.
با عرض سلام
یکی از اشنایان ، مسبب گرفتاری ای برای من شده است ، که حدود یکساله درگیرش هستم و شاید تا چند سال دیگه هم درگیر آثار این بی تدبیری او باشم....
نمیتونم ببخشمش بخاطر عقب افتادگی و لطمه بزرگی (شاید بزرگترین لطمه زندگی ) که به زندگی من وارد کرده. و با اینکه فامیل هستیم و گاها در مجلس با هم روبرو میشیم ، اما در حالت قهر با او به سر میبرم.
وظیفه شرعی و اخلاقی من چیست؟ از یک طرف میخوام خداوند در این جریان از من راضی باشه و از این امتحان سربلند بیرون بیام و مطابق میل خداوند رفتار کنم و از یک طرف نمیخوام با بخشیدنش و عادی سازی روابطم ، حالت منفعلی و بی تفاوتی نسبت به این اتفاق برای او دست بده ، خیلی برام سخت هست بخوام روابطم رو با او عادی کنم اما از یکطرف هم نمیخوام مطابق هوای نفسم رفتار کنم، میخوام بهترین تصمیم رو بگیرم که هم در این تصمیم مسائل دنیوی ، مثل عزت نفس و نشون دادن خسارتی که اون طرف به من در زندگی وارد کرده و بی تفاوت نبودن به این موضوع و منفعل نبودن و.... لحاظ بشه و هم مسائل اخرتی در اون لحاظ بشه ....توی یک برزخ قرار دارم. لطفا راهنمایی بفرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت کاربر محترم و دوستان شرکتکننده در بحث حاضر؛
از رسالتهای همه ما انسانها در این دنیا، تخلق به اخلاق الله و اتصاف به اسماء الله است؛ بدین معنا که هر کس به اندازه سعه وجودی خود باید سعی در نهادینه کردن اسماء و صفات حسنای الهی داشته باشد. روشن است آنچه که مد نظر است آن است که چنین رسالتی با اراده و اختیار و مجاهدت و تلاش خود انسان صورت پذیرد و الا صاحب اسم شدن بدون زحمت و تلاش هدف از خلقت انسان نمیباشد. پس لازم است این انسان به دنیای خاکی آمده و در متن زندگی و کشاکش و غوغا و هیاهوی درون و بیرون، استقامت ورزیده، خود را به نقطه نهایی یعنی قرب الی الله برساند. به هر میزان از اسماء و صفات الهی در او محقق گردد، به همان میزان به این نقطه نهایی یعنی قرب الی الله نزدیک شده است.
از اسماء و صفات حقتعالی، اسم غافر و اسم رحمان و صفت صفح و عفو و غفران است. اگر اوست که فرمود به هر میزان که خطا و گناه و نافرمانی کردید باز از درگاه من مأیوس نشوید پس ما نیز در قبال خطای دیگران و جرم آنان باید اینچنین بشویم در این صورت است که برق منت الهی در درون ما روشن خواهد شد و ما را با دریای بیکران و نامحدود، قرین و همنشین خواهد کرد. در غیر اینصورت قطره، در همان قطره بودن میماند و نمیتواند به دریا متصل گردد. انتخاب با شما! آیا میخواهید قطره بمانید یا میخواهید دریا شوید!! راه دریا شدن معلوم و روشن است و راه قطره ماندن هم همچنین.
مگر نه اینکه هر بندهای با هر گناه خویش حقی از حقوق خدا را زیر پا گذاشته است! ولی باز همان بنده اگر پشیمان و نادم گردد باز این خدا، برای او آغوش باز کرده و او را میپذیرد.
بعلاوه! «یبدل الله السیئات بالحسنات» مقولهی دیگری است که سر انسان بابت آن سوت میکشد.
شاید بگویید خب در جریان توبه این عبد است که پشیمان و نادم میشود و سپس خدا توبه او را میپذیرد ولی در آنچه که برای من اتفاق افتاده شخص مورد نظر به هیچ وجه حاضر به عذرخواهی نیست و آثار ندامت و پشیمانی در چهرهاش هویدا نیست؛ در پاسخ لازم است بدانید یکی از اسماء الهی، اسم تواب است تواب اگر چه در برخی آثار به توبه پذیر معنا شده است اما این معنا، دقیق نبوده، بلکه تواب به معنای واقعی خود باید اراده شود یعنی خدا به راستی توبه میکند و به سوی عبد خویش بر میگردد آنهم دوبار، یکبار قبل از توبه و برگشت عبد، و یک بار بعد از توبه و برگشت عبد. در حقیقت توبه و بازگشت عبد، محفوف به دو بازگشت از سوی پروردگار است.
سخن کوتاه کنم، به جاست برای حرکت در مسیر حق لازم است در همه حال خدا را نظر بگیریم یعنی در هر حادثه و اتفاق و موضوعی با خود بیندیشیم که اگر خدا در این حادثه به جای من بود چه رفتار و عملی را از خود نشان میداد من نیز به عشق خدا خود را همرنگ خدا نموده همان رفتار را از خود بروز دهم.
مگر نه آنکه دوست به رنگ دوست خویش در میآید! و اگر میبینید اهلبیت عصمت و طهارت اینچنین محبوب دلهای دوست و دشمن شدهاند به جهت آن است که بر همین اصل حرکت کردهاند.
در پایان به دعایی که مرحوم آیت الله سید علی قاضی به شاگردانشان سفارش میفرمود اشاره میکنم:
«اللهم ارْزُقنی حبَّک و حبَّ ما تُحِبُّه و حبَّ من یُحِبُّک و العمل الذی یُبَلِّغُنِی إلی حبِّک و اجْعَلْ حبَّک أحَبَّ الأشیاءِ إلیَّ»
ترجمه: خدایا محبت خود را روزی ما فرما و محبت آنچه که تو دوست داری و محبت کسانی را که تو را دوست دارند و عملی که من را به محبت تو میکشاند روزی من فرما و در نهایت، دوستداشتنیترین چیزها را در زندگیام محبت خودت قرار بده.
نکته مهم دیگر آنکه:
در نظام احسن هیچ کس توانایی آن را ندارد تا حق کسی را پایمال کند اگرچه به ظاهر، ظالم حقی از مظلوم ضایع میکند اما در دید آسمانیها چنین مطلبی که شخص الف باعث شد شخص ب به فلان نعمتها و موهبتها نرسد، خندهآور است.
ممکن است شخص ب در زندگی خویش طغیانی داشته که همان طغیان باعث محرومیت از چنین الطافی شده است و به اصطلاح از رزق مقسوم و مقدَّر خود محروم گردد و بر اساس نظام اسباب و مسببات، لازم است چنین محرومیتی از طریق اسباب انجام پذیرد. در این میان، شخصی به نام الف میآید و چنین کاری انجام میدهد البته این به این معنا نیست که شخص الف هیچ گناه و جرمی مرتکب نشده باشد او نیز چنین عملی در نامه عملش محاسبه خواهد شد.
بعلاوه! «یبدل الله السیئات بالحسنات» مقولهی دیگری است که سر انسان بابت آن سوت میکشد.
سلام و تشکر از شما
نمیدونم پاسخ شما به سوال من تمام شد یا خیر چون هنوز منتظر یک پاسخ کاربردی برای مواجهه با این مسله هستم، اما در رابطه با نوشته های شما سوالاتی برام مطرح شد...
همین خدای تواب ما ، گاهی بنده هاش رو در برابر خطاهاشون ، در این دنیا به بدترین شکل مجازات میکنه ، گاهی بنده هاش رو در اخرت به بدترین شکل عذاب میکنه ، گاهی با بنده هاش قهر میکنه و به بنده هاش بی محلی میکنه و بنده هر چی صداش میزنه جوابش رو نمیده و مثلا دعاش رو مستجاب نمیکنه.... درسته همه این موارد از روی حکمت خداوندی هست ، اما صحبتی که هست اینکه "تواب" تنها صفت خداوندی نیست بلکه خداوند صفاتی دارد که بسیار سختگیرانه و انتقام گیرانه هست... حال چرا ما باید فقط از صفات مهربانانه خداوند الگو بپذیریم و از صفات سختگیرانه و انتقام جویانه خداوند در برابر بدیهای دیگران در حق ما ، الگو نپذیریم؟
نکته مهم دیگر آنکه:
در نظام احسن هیچ کس توانایی آن را ندارد تا حق کسی را پایمال کند اگرچه به ظاهر، ظالم حقی از مظلوم ضایع میکند اما در دید آسمانیها چنین مطلبی که شخص الف باعث شد شخص ب به فلان نعمتها و موهبتها نرسد، خندهآور است.
ممکن است شخص ب در زندگی خویش طغیانی داشته که همان طغیان باعث محرومیت از چنین الطافی شده است و به اصطلاح از رزق مقسوم و مقدَّر خود محروم گردد و بر اساس نظام اسباب و مسببات، لازم است چنین محرومیتی از طریق اسباب انجام پذیرد. در این میان، شخصی به نام الف میآید و چنین کاری انجام میدهد البته این به این معنا نیست که شخص الف هیچ گناه و جرمی مرتکب نشده باشد او نیز چنین عملی در نامه عملش محاسبه خواهد شد.
ممنون از نکته ای که فرمودید ، ایا امکانش هست سند قرانی یا روایی این نکته ظریف رو درج کنید؟
و دو سوال در مورد این موضوع:
ایا این مطلب یک قانون کلی است ؟ یعنی در هرجایی از دنیا که دیدیم شخصی دارد به شخص دیگری ظلم میکند و او را از مواهب و نعمتهایی دور میکند ، این تفسیرش این هست که شخص مظلوم روزی خودش نقش ظالم رو داشته و حال دارد تقاص پس میدهد؟
سوال دوم اینکه اگر قرار باشد که شخص b به شخص a ظلم کند ، به این خاطر که روزی شخص a در جایی گناه و طغیانی کرده ، خوب در نتیجه روزی شخص c هم سر و کله اش پیدا میشود تا اسباب مجازات شخص b را بخاطر ظلمی که در حق شخص a کرده را فراهم اورد و بعد سرو کله شخص d هم پیدا میشود تا شخص c را مجازات کند و الی اخر ... و این زنجیره هیچگاه پایان نباید پذیرد.. این درست است؟
با سلام
بخشیدن و گذشت برای بسیاری از افراد کار آسانی نیست. خیلیها سالها رنجشهایی را در دل نگه میدارند اما حاضر نیستند برای رهاشدن خود و دیگران، آنها را ببخشند. شاید گذشت کار سختی باشد اما نباید فشار روانی و درد و رنجی را که خودداری از آن و کینهجویی بهدنبال دارد دستکم بگیریم. در واقع اگر خودداری از بخشش و عفو و گذشت باعث اندوهگینشدن، از دست دادن سلامتی و احساس تنهایی و دلتنگی شود باید ببینیم چه بهایی برای آن پرداخته میشود؟
بخشیدن مراحل مختلفی دارد و نمیتوان معنای دقیقی برای آن درنظر گرفت. اما میتوان گفت بخشش رها کردن احساس ناراحتی و رنجشخاطری است که بخش قابلملاحظهای از انرژی، ذهن و توجه ما را نسبت به شخصی که ما را رنجانده اشغال کرده است. هنگامی میتوانیم بگوییم کسی را بخشیدهایم که ساعات طولانی وقت خود را صرف بررسی خطاهای او نکرده و دائم خاطراتش را در ذهن مرور نکنیم. اینکه فقط بگویید «دیگر تو را بخشیدهام» واقعا نمیتوانید او را بخشیده باشید. در واقع بیان و اعتراف ظاهری بخشیدن در حکم برداشتن گام اول برای طی مراحل مختلف این کار است.
هنگامی که ما از کسی میرنجیم ناخودآگاه در مورد رفتاری که باعث رنجش ما شده نتیجهگیری و قضاوتهای بسیاری میکنیم. هر شخص با توجه به شخصیتی که دارد رنجیدهخاطر میشود. یک رویداد ناراحتکننده احتمالا آسیب کمتری به یک فرد آرام و خونسرد میزند تا شخصی که بهشدت خواهان و پایبند رعایت دوطرفه اصول روابط اجتماعی است یا کسی که بسیار حساس و زودرنج است.
بسیاری از افراد قبل از هرگونه صحبت و کسب اطمینان از منطق فردی که آنها را رنجانده، آنقدر آزردهخاطر میشوند که دیگر نمیتوانند به ارتباط خود با آن شخص ادامه دهند و در واقع خیلی زود نتیجه میگیرند.البته قبول این واقعیت مهم است که هر یک از ما دنیا را از دیدگاه خود میبینیم و ماهیت این دیدگاه- علاوه بر بسیاری عوامل- بسیار تحتتأثیر شخصیت، تجارب قبلی، نیازها و وضعیت عاطفی کنونی ماست.
هنگام رویارویی با یک وضعیت جدید و تصمیمگیری درباره اینکه چه واکنشی باید نشان دهیم، احتمال دارد سریع نتیجهگیری کرده و بعد آن را با دیگران بررسی کنیم اما بهتر است قبل از هرگونه نتیجهگیری، شرایط خود و طرف مقابلمان را کاملا درنظر بگیریم. مثلا شاید بتوانیم ابتدا خطای طرف مقابل را تصادفی تلقی کنیم و طبیعی است که در این صورت میتوانیم بسیار ملایمتر با آن برخورد کنیم. شاید هم خطای صورتگرفته نتیجه کوتاهی و بیتوجهی فرد مقابل باشد که در این حالت معمولا با سرزنش از طرف ما مواجه میشود. اما اگر متوجه شویم خطای صورتگرفته تعمدی بوده، بسیار میرنجیم و در این حالت بخشیدن برایمان سختتر خواهد شد.
وقتی از کسی رنجش و کینه ای به دل میگیرید، درحقیقت برده او می شوید،
او افکار شما را تحت کنترل خود می گیرد،
اشتهای شما را از بین می برد،
آرامش ذهن و نیات خوب شما را می رباید و لذت کار کردن را از شما می گیرد،
اعتقادات شما را از بین می برد و مانع از استجابت دعاهای شما می گردد،
او آزادی فکر را از شما می گیرد و هر کجا که می روید برایتان مزاحمت ایجاد می کند،
هیچ راهی برای فرار از او ندارید،
تا زمانی که بیدارید او با شما هست و وقتی که خوابیده اید، وارد رویاهای شما می شود،
وقتی مشغول رانندگی هستید یا وقتی در محل کار خود هستید او کنار شماست،
هرگز نمی توانید احساس شادی و راحتی کنید،
اوحتی بر روی تُنِ صدای شما نیز تاثیر می گذارد،
او مجبورتان می کند تا به خاطر سوء هاضمه، سَردَرد و یا بی حالی، دارو مصرف کنید،
او لحظات شاد و فَرح بخش زندگی را از شما می دزدد.
مراقب خود باشید.
هر کس شما را می آزارد او را ببخشید. نه به دلیل این که او مستحق بخشش است، به دلیل این که شما سزاوار و مستحق آرامشید.
به نام خداوند بخشایشگر و مهربان
سلام به شما و همگی
ببخشید که در بحث وارد میشم.
نکته ای به ذهنم زد که بگم.
حال چرا ما باید فقط از صفات مهربانانه خداوند الگو بپذیریم و از صفات سختگیرانه و انتقام جویانه خداوند در برابر بدیهای دیگران در حق ما ، الگو نپذیریم؟
خداوند در قضاوتش نسبت به دیگران ذره ای اشتباه نمیکنه. از تمامی نقاط زندگی هر شخص چه قبل و چه بعد خبر داره. و اگر بخواد سختگیری و مجازات بکنه، کاملا به حق هست. جواب سوالی که کردین رو با این سوال میدم: آیا انسان میتونه در جایگاه خداوند قرار بگیره و به مانند او قضاوت و علم و اگاهی نسبت به دیگران، داشته باشه؟
اگر جواب شما به این سوال من، "میتونه" هست. باید بگم به دلیل نقص انسان (که موارد مربوط رو ذکر کردم) احتمال خطاش بالا میره و با اینحال، بهتره که از صفات سختگیرانه و شاید انتقام جویانه خداوند الگو نگیره؛
اگر جواب شما به این سوال من، "نمیتونه" هست. پس انسان باید از رویِ مهربانِ خداوند الگو بگیره (هرچند که بسیار بسیار سخته، برای همین هم ارزشمنده).
ایا این مطلب یک قانون کلی است ؟ یعنی در هرجایی از دنیا که دیدیم شخصی دارد به شخص دیگری ظلم میکند و او را از مواهب و نعمتهایی دور میکند ، این تفسیرش این هست که شخص مظلوم روزی خودش نقش ظالم رو داشته و حال دارد تقاص پس میدهد؟
نه هرگز، این تنها یک مثال و بیان مصداق بود و الا عوامل مختلفی در میان است.
سوال دوم اینکه اگر قرار باشد که شخص b به شخص a ظلم کند ، به این خاطر که روزی شخص a در جایی گناه و طغیانی کرده ، خوب در نتیجه روزی شخص c هم سر و کله اش پیدا میشود تا اسباب مجازات شخص b را بخاطر ظلمی که در حق شخص a کرده را فراهم اورد و بعد سرو کله شخص d هم پیدا میشود تا شخص c را مجازات کند و الی اخر ... و این زنجیره هیچگاه پایان نباید پذیرد.. این درست است؟
این یک مثال بود و الا همیشه مجازات شخص ظالم از راه مظلوم واقع شدن وی در دنیا اِعمال نمی شود شاید توسط وجدان خودش و یا توسط استدراج و یا توسط واگذار شدن به نفس امارهاش تقاص پس دهد و یا شاید این دنیا گنجایش چنین تقاصی را نداشته باشد و در جهانی پس از این سرا، عکس العمل کردهی خویش را ببیند.
همین خدای تواب ما ، گاهی بنده هاش رو در برابر خطاهاشون ، در این دنیا به بدترین شکل مجازات میکنه ، گاهی بنده هاش رو در اخرت به بدترین شکل عذاب میکنه ، گاهی با بنده هاش قهر میکنه و به بنده هاش بی محلی میکنه و بنده هر چی صداش میزنه جوابش رو نمیده و مثلا دعاش رو مستجاب نمیکنه.... درسته همه این موارد از روی حکمت خداوندی هست ، اما صحبتی که هست اینکه "تواب" تنها صفت خداوندی نیست بلکه خداوند صفاتی دارد که بسیار سختگیرانه و انتقام گیرانه هست... حال چرا ما باید فقط از صفات مهربانانه خداوند الگو بپذیریم و از صفات سختگیرانه و انتقام جویانه خداوند در برابر بدیهای دیگران در حق ما ، الگو نپذیریم؟
آن کس که گرفتار قهر پروردگار میشود میتوان پی برد که توبهای از جانب وی و خداوند صورت نگرفته است و الا اگر توبه تحقق پذیرد دیگر همان سیئات به حسنات تبدیل خواهد شد و به قول معروف نان این بنده در روغن است. توبه هم شرایط دارد که بحث ما در این مقوله نیست اما همینکه بنده نادم و معتذر میگردد و علائم پشیمانی در اعضا و جوارح او عیان میشود همین برای رجوع به خدا و توبه کافی است.
همین خدای تواب ما ، گاهی بنده هاش رو در برابر خطاهاشون ، در این دنیا به بدترین شکل مجازات میکنه ، گاهی بنده هاش رو در اخرت به بدترین شکل عذاب میکنه ، گاهی با بنده هاش قهر میکنه و به بنده هاش بی محلی میکنه و بنده هر چی صداش میزنه جوابش رو نمیده و مثلا دعاش رو مستجاب نمیکنه.... درسته همه این موارد از روی حکمت خداوندی هست ، اما صحبتی که هست اینکه "تواب" تنها صفت خداوندی نیست بلکه خداوند صفاتی دارد که بسیار سختگیرانه و انتقام گیرانه هست... حال چرا ما باید فقط از صفات مهربانانه خداوند الگو بپذیریم و از صفات سختگیرانه و انتقام جویانه خداوند در برابر بدیهای دیگران در حق ما ، الگو نپذیریم؟
هر یک از مخلوقات الهی مظهر اسمی از اسماء پروردگار است که در جای خود ثابت و میخ کوب اند. حتی شیطان نیز مظهر اسمی از اسماء الهی است در همین رابطه عارفان، شیطان را مظهر اسم مضل پروردگار معرفی نمودهاند. در میان مخلوقات، انسانها به اختیار و اراده خویش مظهر اسمی یا اسمائی از اسماء پروردگار خواهند شد حال بسته به سلیقه و مقدار درجه همت هر کس، که کدام اسم را انتخاب کند و خود را مظهر کدام اسم قرار دهد.
شخصی مانند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، مظهر اسم رحمان میگردد مظهر اسم جامع الله میگردد که مستجمع همه اسماءو صفات میگردد اما برخی مظهر اسماء جلالی حق میگردند و طبق «انا لله و انا الیه راجعون» رجوعشان به پروردگار را با مشقات و دردسرهای فراوان همراه میکنند. این که ما از چه طریقی و از طریق چه اسمی میخواهیم به خداوند رجوع کنیم، به دست خودمان است و به انتخاب خودمان بستگی دارد. مگر نفرمود ارحم تُرحَم! رحم کن تا مورد رحمت واقع شوی.
پس اگر کار به دست انسانهای سلیم النفس باشد قطعا اسماء حسنای پروردگار را برای تحقق بدان انتخاب خواهند کرد اما امثال صدام و ...، اسم منتقم و مضل و ... را برای خویش بر میگزینند.
جواب دیگر:
ما با انسانهایی که هیچ گاه معصوم نبوده و صدور خطا و لغزش از آنان ممکن است روبرو هستیم شخص مورد نظر شما نیز از این قاعده مستثنی نبوده و ضرر و زیانی که به شما وارد کرده یا عمدا از ناحیه او انجام شده است و یا سهوا؛ حتی اگر از سر عمد هم بوده باشد انسانها بر اساس غلبه نفسانیات و گرایشات خاکی ممکن است عمدا و از روی اختیار تصمیمات غلطی را اتخاذ کنند ولی بعدا که از ندای فطرت آگاه میگردند به اشتباه خویش پی خواهند برد و نادم میگردند. ظاهرا شخص مورد نظر شما نیز اینگونه بوده و به جاست این شرایطی که او در تحت آن شرایط اینچنین به شما ضرر و زیان وارد نموده را درک کرده و عذر او را بپذیرید شاید اگر شما نیز به جای او می بودید و همان شرایط برای شما نیز تکرار میگشت، بدتر از او و معیوب تر از او تصمیم میگرفتید و خسارات بیشتری به بار میآوردید.
پس به جاست همانند پیامبر رحمت، بر دیگران سهل بگیرید و شرایطشان را باور کنید تا در جای دیگر خداوند تبارک و تعالی عذر شما را باور کند و بر شما سهل و آسان بگیرد.
گفتنی است از منظرهای مختلفی میتوان به این صورت مسئله شما پرداخت که بنده از راه اسماء الله بدان پرداختم. ابواب دیگری را نیز میتوان در این رابطه مطرح کرد که در صورت عدم قانع گشتن جنابعالی، توسط حقیر یا دیگر کاربران افاده خواهد شد.
ممنون از نکته ای که فرمودید ، ایا امکانش هست سند قرانی یا روایی این نکته ظریف رو درج کنید؟
آیات و روایات بسیاری ميتواند بیانگر چنین مطلبی باشد از جمله: «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ عَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُون»[1]، «من ذا الذی یشفع عنده الا بإذنه»[2]، «إن من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم»[3]، «قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ يُجيرُ وَ لا يُجارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون»[3]، «فَسُبْحانَ الَّذي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُون»[4]، «تَبارَكَ الَّذي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ »[5] ... .
البته صرف ارائه شواهد بدون تقریر، این مستندسازی را معیوب جلوه میدهد.
انضمام ادله عقلی نیز خالی از لطف نیست.
[/HR][1] یوسف/ 67.
[2] بقره/ 255.
[3] حجر/ 21.
[4] یس/ 83.
[5] ملک/ 1.