غير ديني را طرح ميكنيد - اشكالي نداره يك بي دين هم ميتونه طرح اشكال كنه - اما وقتي از محمد مايه ميزاريد بايد مستند به خود او و اقوالش باشه كه تو قران هست
شما ابتدا قضایای مبنایی ذهنتان را به طور منطقی بچینیند بعد وارد این مباحث شوید .
وقتی شما سخن چند نفر ناشناس که هویت آنها اصلا مشخص نیست به عنوان وحی الهی میپذیریذ و یا اینکه نامش را وحی نمیگذارید ولی تمام هویت معنوی و دینیتان را توسط آن گزاره های مجهول الهویه پایه گذاری میکنید چطور به خود حق میدهید در باره پیامبر اکرم صلی الله علیه واله سخنی به زبان آورید و اساسا وارد مباحث عقلی و نقلی و حتی به خود اجازه داوری درباره آنها را بدهید وقتی از اساس مبنا و ریشه تفکرات شما را یک مشت اباطیل -که حتی خود مسیحیان و یهودیان منصف آن را قبول ندارند-تشکیل میدهد چگونه به خود اجازه چنین کاری را میدهید.
دوست عزيز - هر كسي از هر ديني و مليتي و ايماني و ريشه اي از جمله من - چه مسيحي باشم چه كافر - ميتوانم بر هر آنچه كه ميبينم يا ميشنوم قضاوت كنم - چه شما خوشتان بيايد - نيازي هم به اجازه از كسي خاص نيست
اولا - آن كسان شايد براي شما ناشناس باشند براي بسياري در دنيا شناخته شده اند كما انكه كساني را هم كه شما - ميشناسيد براي بسياري نا آشنا هستند
دوم اينكه مگر شما مسيحي و يهودي هستي كه مثلا اباطيل مرا قبول ميكني يا رد ميكني - آيا وكيل الدوله يا مدعي العموم هستيد؟
سوم اينكه اباطيلي كه ميفرمائيد اعتقاد ماست و استدلال عقلي هم پشتوانه آن است - اما من در مورد ايمان و مقدسات شما نظير شماقضاوت نمي كنم احترام شايسته هر انساني است حتي شما
چهارم اينكه استدلال و قضاوت در باره مطالب با من و شما نيست كه در دفاع از عقيده خود مي نويسيم - من قضاوت را به انسانهاي ازاده از تعصب مي سپارم
چالشي هم در بين نيست - هر كسي سخن خود را ميگويد و سوال خود را مي پرسد - حال شما چرا بر آشفته شديد نمي دانم - در نهايت از كاشناسي دقيق و علمي شما هم سپاسگزارم
دوست عزيز بين مخلوق و خالق يك ترتيب و اولويتي هست
اگه بگيد مخلوق اول بود كه خالق چه كاره است و اگه بگيد خالق اول بود و مخلوق را توليد كرد پس يك تقدم زماني موجود است اگه اين سخن غير منطقيه بفرمائيد؟
بله این سخن غیر منطقی است. چرا که زمان از کیفیات عالم ماده است، و خالق ورای زمان است. به همین دلیل صحبت از ترتیب زمانی در رابطه با فعلی که مستقیماً توسط خالق انجام می گیرد از پایه غلط است.
گویا شما فکر می کنید که خداوند محدود به زمان است و همانطور که برای شما دیروز و امروز و فردا مطرح است، برای او هم مطرح است... این دیدگاه اشتباه است. خداوند لامکان و لازمان است، چرا که مکان و زمان از مخلوقات اوست. آن هم مخلوقات متکثر، و نه خلق واحد کامل اول.
وجود عالم لایه لایه است؛ عالم ماده تازه لایه اول است. این عالم ملکوتی هم دارد، و در عمیق ترین لایه ما به تجلی اعظم خداوند می رسیم که مظهر کامل صفات خداوندی است. خداوند اول و آخر و ظاهر و باطن است. تجلی اعظم او هم مظهر این اسماء، و به این ترتیب اول و آخر و ظاهر و باطن است. خداوند ورای زمان است، پس تجلی اعظم او هم همین خصوصیت را دارد، و الی آخر.
با سلام
دوست عزيز بينام
لطفا قطعنامه صادر نكنيد - هر آموزه اي كه ميكنيد استدلال و سند ارائه كنيد - در ضمن خواهشمندم جاي من هم فكر نكنيد
من يك سوال كردم خالق اول است يا مخلوق ؟ اگر مخلوق كه نيازي به خالق نيست اگر خدايي هست كه مخلوق اول را خلق كرده پس ترتيبي هست؟ ابتدايي هست ؟ تقدمي هست؟
آيا منكر اين هستيد؟؟؟؟ اگر بگوئيد كه هر دو از ابتدا بوده اند و تقدمي نيست كه چه دليلي دارد بگوئيم اين يك اول آن يك دوم را خلق كرد ؟
من از اين مغلطه كاري خسته شدم - و چه سند عقل پسند برون ديني و غير وابسته با ايمان داريد كه اين مخلوق اول محمد است؟؟
من يك سوال كردم خالق اول است يا مخلوق ؟ اگر مخلوق كه نيازي به خالق نيست اگر خدايي هست كه مخلوق اول را خلق كرده پس ترتيبي هست؟ ابتدايي هست ؟ تقدمي هست؟
دوست عزیز، پاسخ شما را دادم. تقدم زمانی راهی به حیطه پروردگار و تجلی اعظم او ندارد. این تقدمی که از آن سخن می گویید تقدم در مرتبه وجود است، وجودی لازمان.
آيا منكر اين هستيد؟؟؟؟ اگر بگوئيد كه هر دو از ابتدا بوده اند و تقدمي نيست كه چه دليلي دارد بگوئيم اين يك اول آن يك دوم را خلق كرد ؟
همانطور که عرض کردم این تقدم از جنس زمانی نیست. بلکه از جنس مرتبه وجود است. خداوند قائم به ذات خودش است، ولی تجلی اعظم او چنین نیست. پس مخلوق است.
من از اين مغلطه كاري خسته شدم
مغالطه ای در کار نیست. مشکل فقط اینجاست که ظاهراً شما معنای لازمان را نمی فهمید.
و چه سند عقل پسند برون ديني و غير وابسته با ايمان داريد كه اين مخلوق اول محمد است؟؟
اصلاً موضوع بحث ما این نیست. وجود مخلوق اول، آن هم به صورت لازمان عقلاً استنتاج می شود. اگر ما این مخلوق را حقیقت محمدی می نامیم، این کار را بر پایه آیات و روایات انجام می دهیم. ما معتقدیم انسان قادر است به بالاترین مرتبه وجود (وجود مخلوقی) نائل شود، و از آنجا که ما معصومین (ع) را کاملترین انسانها می دانیم، طبیعی است که این مرتبه وجودی را برای ایشان قائل شویم. البته خود ایشان هم در فرمایشاتشان به چنین چیزی اشاره فرموده اند.
البته این درخواست سند برون دینی و غیر وابسته با ایمان از جانب شما برای من خیلی جالب است.
لطفاً شما هم دلایل عقل پسند برون دینی و غیر وابسته با ایمان خود را مبنی بر وجود دو واسط بین خالق و مخلوق، و اینکه حضرت مسیح (ع) یکی از این واسطها، و روح القدس واسط دیگر است را ارائه بفرمایید. اثبات الوهیت این واسطها فراموش نشود. :Cheshmak:
با سلام
دوست من وقتي كلمه مخلوق را به زبان مي اوريد يعني فعلي به عنوان خلق كردن واقع شده - هر فعلي هم ملزومات خود را دارد اگر فعلي واقع نشده پس خلقتي در كار نبوده - و اگر فعل خلق وقوع يافته - پس ترتيبي لازم است - يعني تقدم و تاخر
براي من خيلي جالب است كه شما تنها منبع خود را روايات ميدانيد - اگر گوشه چشمي به مطالب من داشتيد ميديديد كه من عمدا از مطالب فلاسفه مسلمان استدلال كردم و نه فيلسوفان مسيحي - سوال من اين است اگر اين فرضيه شما اسلامي است بايد ريشه قراني داشته باشد - اگر نه اسلامي نيست - و اين به معني درست نبودن هم نيست اما به نام اسلام تمام كردنش محل اشكال است
دوست من وقتي كلمه مخلوق را به زبان مي اوريد يعني فعلي به عنوان خلق كردن واقع شده - هر فعلي هم ملزومات خود را دارد اگر فعلي واقع نشده پس خلقتي در كار نبوده - و اگر فعل خلق وقوع يافته - پس ترتيبي لازم است - يعني تقدم و تاخر
دوست عزیز، فعل خداوند ورای زمان است. پس تقدم و تأخر زمانی به آن راهی ندارد.
براي من خيلي جالب است كه شما تنها منبع خود را روايات ميدانيد - اگر گوشه چشمي به مطالب من داشتيد ميديديد كه من عمدا از مطالب فلاسفه مسلمان استدلال كردم و نه فيلسوفان مسيحي -
اول اینکه هیچ دلیلی ندارد من از عقاید فیلسوفی خاص پیروی کنم. چرا که تقلید مربوط به بحث احکام است و نه عقاید. دوم اینکه من اصلاً شک دارم مطالبی که شما به نقل از فیلسوفان مربوطه مطرح فرمودید ارتباطی به مفهوم انسان کامل و مخلوق اول خداوند داشته باشد. برای من عملاً غیر قابل باور است که قرنها فیلسوفان درگیر یک مسئله به این سادگی بوده باشند. مخصوصاً که در رابطه با آن کتب و مقالات فراوانی هم موجود است.
سوال من اين است اگر اين فرضيه شما اسلامي است بايد ريشه قراني داشته باشد - اگر نه اسلامي نيست - و اين به معني درست نبودن هم نيست اما به نام اسلام تمام كردنش محل اشكال است
بنده همین جا از تمامی کارشناسان محترم تقاضا می کنم در صورت مشاهده هر نوع مطلب غیر اسلامی در عرایض بنده، آن را گوشزد بفرمایند.
دوست عزیز، فعل خداوند ورای زمان است. پس تقدم و تأخر زمانی به آن راهی ندارد.
اول اینکه هیچ دلیلی ندارد من از عقاید فیلسوفی خاص پیروی کنم. چرا که تقلید مربوط به بحث احکام است و نه عقاید. دوم اینکه من اصلاً شک دارم مطالبی که شما به نقل از فیلسوفان مربوطه مطرح فرمودید ارتباطی به مفهوم انسان کامل و مخلوق اول خداوند داشته باشد. برای من عملاً غیر قابل باور است که قرنها فیلسوفان درگیر یک مسئله به این سادگی بوده باشند. مخصوصاً که در رابطه با آن کتب و مقالات فراوانی هم موجود است.
بنده همین جا از تمامی کارشناسان محترم تقاضا می کنم در صورت مشاهده هر نوع مطلب غیر اسلامی در عرایض بنده، آن را گوشزد بفرمایند.
با تشکر فراوان یا حق
با سلام
لطفا مغلطه نفرمائيد شما در كجاي مطالب من كلمه تقليد را مي بينيد؟؟؟
دوست من برگشتيد به مطلب من
باز تكرار ميكنم اگر مخلوق اول يك آموزه اسلامي است ماخذ آن را از قران بفرمائيد
لطفا مغلطه نفرمائيد شما در كجاي مطالب من كلمه تقليد را مي بينيد؟؟؟
گویا شما هر کلامی را مغالطه می بینید. دوست عزیز، فرمودید فلاسفه، بنده اعلام کردم که نظر ایشان حجت نیست. نه اینکه مخالفت خاصی با کسی داشته باشم، فقط مطلب این است که از روی چند پاراگراف مختصر گزینش شده نمی توانم به عقاید افراد پی ببرم. طبیعی است تا کتب ایشان را کامل مطالعه نکنم و نفهمم نمی توانم درباره نظرات ایشان اظهار نظر کنم. همانطور که گفتم شک دارم فلاسفه مسلمان درگیر مسئله ای که به آن اشاره می کنید بوده باشند، چرا که این مسئله در مفهوم انسان کامل به کلی حل می شود.
دوست من برگشتيد به مطلب من
باز تكرار ميكنم اگر مخلوق اول يك آموزه اسلامي است ماخذ آن را از قران بفرمائيد
بنده اعلام کردم که اسلامی بودن یا نبودن عرایض بنده تغییری در اصل مطلب ایجاد نمی کند. دلیلی نمی بینم که وقت بگذارم و ثابت کنم که مفهوم انسان کامل اسلامی است، چرا که به هر حال شما آن را نمی پذیرید. اگر کسی در اسلامی بودن این مطلب شک دارد، می تواند در رابطه با آن تحقیق و مطالعه کند. برای راحتی خیال خوانندگان از کارشناسان محترم تقاضا کردم که در صورت گزافه گویی حقیر، آن را گوشزد بفرمایند.
البته احتمال دارد برادران اهل سنت در رابطه با مفهوم انسان کامل با شیعیان هم عقیده نباشند. به هر حال بنده شیعه دوازده امامی هستم؛ طبیعی است که نظرات فرقه های دیگر که با فرمایشات معصومین (ع) همراستا نیست برایم جذابیتی نداشته باشد.
با سلام
دوست عزيز به گمان من در هر بحثي هر فرد بايد مسئوليت حرف خود رزا به عهده بگيرد
از اينكه وقت نداريد به قول خودتون آموزش بدهيد خود دانيد
موفق و موئيد باشيد و بدانيد وقت براي ديگران هم با ارزش است
دوست عزيز - هر كسي از هر ديني و مليتي و ايماني و ريشه اي از جمله من - چه مسيحي باشم چه كافر - ميتوانم بر هر آنچه كه ميبينم يا ميشنوم قضاوت كنم - چه شما خوشتان بيايد - نيازي هم به اجازه از كسي خاص نيست
قضاوتی قابل قبول است که یا معیارش عقل باشد یا نقل یا علم تجربی که قضاوت شما هیچ یک از معیارها را ندارد.
ثانیا شما وقتی درباره وجود مقدس پیامبر اکرم صحبت میکنید باید با ادب و احترام حرف بزنید و نه اینکه نعوذ بالله خطاب" محمد" داشته باشید پستهای اینجانب را ببینید در باره پیامبر دین یهود و مسیح چگونه حرف زدم.
دوم اينكه مگر شما مسيحي و يهودي هستي كه مثلا اباطيل مرا قبول ميكني يا رد ميكني - آيا وكيل الدوله يا مدعي العموم هستيد؟
باز یک تنه به قاضی رفتید. بحث اینکه مسیحیت یا یهودیت نیست . بحث علمی است که با معیارهای عقلی و نقلی حتی طبق نقل قول مسیحیان و یهودیان راستین قابل پذیرش نیست. بحث علمی باید دارای معیار باشد که متأسفانه پستهای شما کاملا فاقد معیارهای علمی است.
سوم اينكه اباطيلي كه ميفرمائيد اعتقاد ماست و استدلال عقلي هم پشتوانه آن است
مشکل اصلی همین است که حتی متکلمین مسیحی نیز غیر عقلانی بودن نظریات تثلیث و ... را کاملا و مستدلا بیان کرده اند( ولی این پشتوانه عقلی که شما میگویید نمیدانم کجای پستهای شما پنهان شده که اثری از عقلانی بودن به چشم نمیخورد؟ http://www.askdin.com/showthread.php?
چهارم اينكه استدلال و قضاوت در باره مطالب با من و شما نيست كه در دفاع از عقيده خود مي نويسيم - من قضاوت را به انسانهاي ازاده از تعصب مي سپارم
حرف سر این است که شما واضح و روشن عقیده تان و استدلال آن را نمینویسید چون اصلا عقیده ایی به معنای دقیق آن ندارید چه رسد که استدلال داشته باشید .اگر واقعا عقیده شما مستدل بود و شما به دنبال سخن و عقیده حق بودید و منطقی پیش می امدید حتما به نتیجه خوبی میرسیدید .مسأله اصلی اینست و از پستهای شما بر می اید شما دنبال حق نیستید . شما حتی نتوانستید ادله متکلمین خود را نقد کنید و به جایش سخن خود را ثابت . چه رسد به اینکه کلام مبین قران را و ادله عقلی را نقد کنید.
کسی که واقعا بیمار باشد حتما با رجوع به پزشک و استفاده نسخه او معالجه میشود . ولی کسی که خود را به بیماری و تمارض زده است اگر پیش حاذق تریت پزشکان هم که برود و بهترین داروها را مصرف کند معالجه نمیشودو مثل شما مثل همان متمارض است.
دوست عزيز به گمان من در هر بحثي هر فرد بايد مسئوليت حرف خود رزا به عهده بگيرد
از اينكه وقت نداريد به قول خودتون آموزش بدهيد خود دانيد
موفق و موئيد باشيد و بدانيد وقت براي ديگران هم با ارزش است
دوست عزیز. مطلب اینجاست که اسلامی بودن یا نبودن عرایض بنده هیچ تأثیری در سرنوشت بحث ندارد. به هر حال هر آنچه راجع به مخلوق اول عرض کردم استنتاجات عقلی است. اگر مطلبی غیر اسلامی را اسلامی جلوه داده بودم، کارشناسان محترم گوشزد می فرمودند.
نکته اینجاست که بحث با شما در رابطه با اسلامی بودن یا نبودن مفهوم انسان کامل فقط و فقط منجر به انحراف بحث و ماستمالی شدن مسائل می شود. چرا که شما نیتتان آگاهی از حقیقت نیست، بلکه صرفاً قصدتان جدل است و می خواهید با راه اندازی بحثی طولانی و ارائه آیات متعدد از قرآن و تفسیر به رأی و این قبیل کارها اینطور بنمایانید که مفهوم انسان کامل غیر اسلامی است، و به این ترتیب اصل مطلب ماستمالی شود.
حال آنکه یک تحقیق ساده در این زمینه اسلامی بودن این مطلب را به اثبات می رساند. اگر کسی واقعاً خواهان آگاهی از واقعیت امر باشد، خب می رود مطالعه می کند. در اینترنت جستجو می کند. در سایتهای مذهبی تاپیکهایی ایجاد می کند و از کارشناسان می خواهد که در رابطه با مفهوم انسان کامل او را راهنمایی کرده، کتب مربوطه را معرفی نمایند.
نه اینکه به بهانه شبهه در اسلامی بودن مطلب، مدام از ارائه استدلال عقلی مخالف طفره برود.
مظلوم نمایی نفرمایید. عدم شرکت حقیر در بازی شما فقط و فقط به خاطر تجربه بنده در چنین بحثهایی است. خیالتان را راحت کنم. امکان ندارد تن به کاری بدهم که منجر به ماستمالی شدن سمت و سوی حقیقی بحث شود.
در ثانی، چرا شما خودتان مسئولیت کلامتان را بر عهده نمی گیرید؟ مردم را به چیزی دعوت می کنید که خودتان اجرا نمی کنید؟ حضرت مسیح (ع) در رابطه با چنین افرادی چه فرمایشاتی دارند؟
کدام دلیل عقلی حکم به وجود دو واسط بینخالق واحد کاملو مخلوقات می دهد؟
با سلام
دوست عزيز جناب بي نام
اولا بحث سر اين موضوع با شما بي فايده است چون استدلال تان كاملا غير عقلاني است با يكي از بزگواران با سواد در تاپيك ديگري در حال صحبت هستيم بد نيست مطالب ايشان را هم بخوانيم بد نيست ميتونيد استدلال كردن ديگران رو هم ببينيد http://www.askquran.ir/showthread.php?p=401724&posted=1#post401724
دوم اينكه بهتره همين تاپيك در باره تثليث بحث كنيم
اولا بحث سر اين موضوع با شما بي فايده است چون استدلال تان كاملا غير عقلاني است با يكي از بزگواران با سواد در تاپيك ديگري در حال صحبت هستيم بد نيست مطالب ايشان را هم بخوانيم بد نيست ميتونيد استدلال كردن ديگران رو هم ببينيد http://www.askquran.ir/showthread.ph...d=1#post401724
دوست عزیز. شما با این لینک مفیدی که ارائه فرمودید فقط و فقط عرض بنده را به اثبات رساندید. بنده هم همین را گفتم. گفتم اگر کسی در اسلامی بودن مفهوم مخلوق اول شک دارد، برود تحقیق کند. با کارشناسان مربوطه مشورت کند. بنده که به شخصه از مطالعه مطالب کارشناس محترم پاسخگو در لینک ارائه شده لذت بردم.
نکته ای که برایم گنگ است این است که کجای فرمایشات ایشان با عرایض بنده در تناقض است؟
ایشان به نقل از جناب ملاصدرا به صورت خیلی مفصل به مسئله مخلوق اول پرداخته اند، و ارتباط آن با پاداش اخروی و غیره و غیره را هم مطرح کردند. بنده فقط به همین اکتفا کردم که از خداوند واحد کامل، فقط و فقط خلقی واحد و کامل صادر می شود، که آن را صادر اول، حقیقت محمدی، و غیره می نامیم. کجای این عرض بنده با فرمایشات ایشان در تاپیک مربوطه در تناقض است، خدا می داند.
اینکه از خدای واحد فقط امری واحد صادر شود یک نکته بدیهی عقلی است. اگر شما این مطلب را غیر عقلانی می دانید، مشکل خودتان است. بنده هم بلدم در پاسخ به استدلالات دیگران بگویم: این که عاقلانه نبود!
اگر چیزی مغایر با عقل باشد، این مغایرت را می توان نشان داد. شما کافی است دلایل عقلی ارائه دهید که از خدای واحد امور متکثر صادر می شود. آنگاه استدلال بنده زیر سؤال می رود. ولی مادامی که چنین کاری نکنید (که هرگز نمی توانید بکنید)، استدلال بنده پابرجاست. اگر ما امور متکثر را مستقیماً به ذات واحد خداوند مرتبط بدانیم، خود به خود ترکیب را وارد ذات پروردگار کرده ایم. این مطلب کاملاً بدیهی است.
دوم اينكه بهتره همين تاپيك در باره تثليث بحث كنيم
بنده هم همین کار را کردم. این شمایید که می خواهید بحث مخلوق اول را به حاشیه بکشانید. همین که از خدای واحد کامل خلقی واحد و کامل صادر می شود، خود به خود تثلیث را رد می کند.
بنده کماکان منتظر پاسخ پرسشم هستم:
کدام دلیل عقلی حکم به وجود دو واسط بینخالق واحد کاملو مخلوقات می دهد؟
سوال از جناب آقای سینا داشتم لطفا ایشان پاسخ بدهند.
حدود شصت سال پیش الواحی در بحر المیت پیدا شد به همراه چرم هایی که بر روی آن مطالبی دینی مربوط به آیین یهود بود. در این چرم نوشته ها, بخشی از عهد جدید بدست آمد. ولی می دانید تاریخ نگارش این چرم ها چه زمانی بود؟ 150 سال پیش از میلاد مسیح!! یعنی تاثیر یهودیان قدر فدرتی مانند پولس در نگارش انجیل و ملحقات آن روشن شد. کلیسا نیز که کانون آزادی اندیشه است به هیچ کس اجازه ی ادامه ی انتشار این آثار را نداد. از این رو, بیقیه ی این چرم نوشته ها زیر نظر واتیکان مورد بررسی قرار می گیرند.
نظر شما در مورد این چرم نوشته ها چیست؟
همچنین مقداری کتاب در منطقه ی نجع حمادی مصر کشف شد که انقلابی در تاریخ مسیحیت بوجود آورد آیا از محتوای این کتاب ها با خبر هستید؟
با سلام
دوست عزيز بزرگمهر
در باره اسناد بدست امده در كتاب باستانشناسي كتامقدس كه ترجمه فارسي هم دارد مفصل بررسي شده است - تمام اسناد موجودند و تصاوير اسناد و ترجمه ها در كتاب فوق موجود است و همه درستي كتب را مشخص ميكنند
خوشبختانه تمامي متون باستاني بدست امده و حتي در ترجمه هاي كتب به ساير زبانها موئيد عدم تحريف هستند
توصيه ميكنم كتاب فوق را مطالعه فرمائيد
با سلام - دوست عزيز - از اينكه مطالعه نموديد ممنون هستم اما متاسفانه به جاي نقد متن - خود اين حقير را نقد كرديد - بنده كه در متن هم اشاره كرده بودم درس فلسفه نخوانده ام - اما شما اگر فيلسوف هستيد كه انساالله هستيد اميدوارم نقدي منطقي در بحث كنيد - اگر به مطالب بعضي از دوستان مورد اشاره شما پاسخي نمي دهم به خاط اين است كه متاسفانه اين عزيزان به جاي صحبت در متن مطالب خارج از موضوع بيان ميكنند يا اينكه تاپيك هاي متفرقه را از سايت هاي ديگه پست ميكنند و البته رنگ آميزي هم دارن . و يا فحاشي و توهين ميكنند - براي مطالب آن عزيزان تاپيك هاي خاص وجود دارد ولي در هر صورت شما هم اگه نقدي داريد خوشحال ميشم بخونم
با سپاس
حالا اجازه بدین حقیقت رو از زبان این عارف عمیق مسیحی بشنویم، اکهارت در برخی تعابیر خودش، مانند عبارت بیست و سوم (از بیست و هشت عبارت) بیانیه ی محکومیت پاپ، با صراحت تمام صحبت از توحید و نفی هرگونه تمایز در خداوند می کنه:
«خداوند از جمیع جهات و از همه ی وجوه احد(One) است، بطوریکه هیچ کثرتی در او یافت نمی شود، چه کثرت در عقل و چه کثرت بیرون عقل. هر کس دوگانگی(duality) یا تمایز(distinction) ببیند خدا را ندیده است، چرا که خدا احد و بیرون و فراتر از هر عددی است، و در کنار هیچ چیز قرار نمی گیرد.[بطوریکه سخن از عدد به میان آید] از این روست که در خداوند هیچ تمایزی(distinction) نمی تواند وجود داشته باشد یا تمیز داده شود.»
با سلام
دوست گرامي شما با فرض غلط - استدلال غلط را پيش ميبريد - اگر مايليد نظرات اكهارت رو نقد كنيد كه البته از نظر اين حقير بلامانع است تاپيكي جدا ايجاد كنيد و خواهشمندم از تمركز بر متن بحث فاصله نگيريد - شما عنوان كرديد كه مطالب من پر است از ايراد و كپي پست - قبلا در اين مورد مفصلا بحث كرده ايم - حال نكته جديد چيست اين حقير متوجه نشدم - آنچه در اين بحث ركن محسوب ميشود واسط واجب الوجود است و تشخص در تثليث
در مطالب شما استدلالي در اين مورد نديدم
دوست گرامي شما با فرض غلط - استدلال غلط را پيش ميبريد - اگر مايليد نظرات اكهارت رو نقد كنيد كه البته از نظر اين حقير بلامانع است تاپيكي جدا ايجاد كنيد و خواهشمندم از تمركز بر متن بحث فاصله نگيريد - شما عنوان كرديد كه مطالب من پر است از ايراد و كپي پست - قبلا در اين مورد مفصلا بحث كرده ايم - حال نكته جديد چيست اين حقير متوجه نشدم - آنچه در اين بحث ركن محسوب ميشود واسط واجب الوجود است و تشخص در تثليث
در مطالب شما استدلالي در اين مورد نديدم
اما از قرار معلوم شما متوجه بخشی از نقد حقیر یا همه ی اون نشدین، وگرنه در پاسخ به این مطالب حقیر:
این حرف رو نمی زدین!:
برای کسی که با الفبای مباحث فلسفی آشناست، سخافت و بطلان قول به واسط واجب الوجود بذات! روشنه، واجب بذات بودن با ابتنای به غیر در تعارضه، من در حیرتم چطور شما که اینهمه سر و صدا راه انداختین و دم از استدلال فلسفی برای تثلیث! می زنین، متوجه این مطلب نمی شین!: همینطوره قول به شق سوم در کنار واجب و ممکن!، که این عبارات شما دال بر اونه، چون اگه بگید این واسط خودش واجب الوجوده، بنا به مبنای نادرست شما نمی تونه مستقیما ممکن رو خلق کنه و با اون در ارتباط باشه، اگه هم بگین ممکنه با مطلوب شما در تعارضه(اگر چه حق همینه)، پس نه واجب بذاته و نه ممکن بذات!، در حالی که همونطور که گذشت بنا به امتناع اجتماع و ارتفاع نقیضین در تقسیم موجود به واجب بذات و ممکن بذات شق سوم محاله:[size=14]
[/size][size=14]
نکته ی طنز ماجرا اینکه، در سنخ عبارات اول می گین این واسط واجب الوجود بذاته و در سنخ عبارات دوم می گین که این واسط نه واجب بذاته و نه ممکن بذاته!،این تهافت گویی های آشکار و مفتضح بخاطر اینه که بنا رو بر این گذاشتین که به هر قیمتی به هر رطب و یابسی متوسل بشین
[/size]
تا عقیده ی باطلی رو که به ارث بردین توجیه کنین...
[right]در همون برخورد اول با مطالب شما برای حقیر مسلم بود که شما با الفبای مباحث فلسفی هم آشنا نیستین و برای همین چندان مایل به ورود در بحث و ادامه ی اون نبودم، چون می دونستم شما اونطور که باید متوجه نقدهای فنی نمی شین و روحیه ی علمی لازم رو هم ندارین، اما برای استفاده ی دوستان گفتم بد نیست مطالبی بنویسم، اگه من جای شما بودم برای اینکه مضحکه ی اهل تحقیق نشم اون مطلب مثلا فلسفی رو پاک می کردم و دیگه هم حرفی از استدلال فلسفی برای تثلیث نمی زدم!، به همین اکتفا می کردم که تثلیث راز غیرقابل درکیه که باید با صرف ایمان مسیحی به نحو کورکورانه بهش ایمان آورد!...
[/right]
با سلام
من با اينكه از هاي لايت كردن مطالب نفرت دارم ناچار شدم براي استفاده همان دوستان كه شما فرموديد اينكار را بكنم
1 - اگر مطالب من اينقدر سخيف - مضحك و غير فلسفي و غير عقلاني است چرا وارد بحث شديد و چرا شما را اينقدر بر آشفته
2 - من چه سر و صدايي راه انداختم؟؟؟؟؟
3 - مضحكه خاص و عام شدن من چه ارتباطي با شما دارد؟؟؟
4 - مطمئن باشيد اگر كمي مودب و منادي آداب تعامل با ديگران بوديد پاسخ شما را ميدادم گرچه در بخش ششم هم گذرا اشاره كرده بودم
5 - در نهايت اگر فرض كنيم كه سخن شما صحيح باشد - فرض محال كه محال نيست - نتيجه آن شناخت درست از واقعيت و خدا براي شما چيست؟؟ اين ادبيات فاخر !!!!!!!
من با اينكه از هاي لايت كردن مطالب نفرت دارم ناچار شدم براي استفاده همان دوستان كه شما فرموديد اينكار را بكنم
1 - اگر مطالب من اينقدر سخيف - مضحك و غير فلسفي و غير عقلاني است چرا وارد بحث شديد و چرا شما را اينقدر بر آشفته
2 - من چه سر و صدايي راه انداختم؟؟؟؟؟
3 - مضحكه خاص و عام شدن من چه ارتباطي با شما دارد؟؟؟
4 - مطمئن باشيد اگر كمي مودب و منادي آداب تعامل با ديگران بوديد پاسخ شما را ميدادم گرچه در بخش ششم هم گذرا اشاره كرده بودم
5 - در نهايت اگر فرض كنيم كه سخن شما صحيح باشد - فرض محال كه محال نيست - نتيجه آن شناخت درست از واقعيت و خدا براي شما چيست؟؟ اين ادبيات فاخر !!!!!!!
آنچه گفتم گزارش احوال و مطالب شما و متناسب با رویه ی شما بود، من از کسی که با الفبای چیزی آشنا نیست ولی اینهمه سر و صدا و ادعا می کنه خوشم نمی یاد، پاسخ به این مطالب مجادله ی بچه گانه است، من هم علاقه ای به این دست مجادلات ندارم، اگه پاسخ فنی درخوری به نقدهام دارین مطرح کنین، اگه می خواین چنین کنین انتظار دارم نقدتون جامع باشه و همه ی محورهای نقد من رو پوشش بده، اگر چه می دونم توشه ی فلسفی لازم رو برای این کار ندارین، چیزی که بر دوستان اهل فضل هم پوشیده نیست، طرفه اینکه مثل شمایی که با الفبای مباحث فلسفی هم آشنا نیست با این آب و تاب می خواد برای چیزی استدلال فلسفی کنه که خیلی خیلی گنده تر از اون، بسیاری از متفکرین برجسته ی مسیحی که همه ی عمرشون رو صرف مباحث فلسفی و کلامی کردن، به صرف ایمانی بودن اون و عقیم بودن استدلال فلسفی برای اون اعتراف و اذعان کردن!...
با سلام
جناب آقای سینا
کتابی به فارسی ترجمه شده به نام الهیات مسیحی نوشته ی آلیستر مگ گراث که آقای بهروز حدادی آن را ترجمه کرده است.
نکته ی جالبی در این کتاب در مورد تثلیث آمده است که شنیدنی است!!
در صفحه ی 57 این کتاب آمده است که دو دیدگاه در مورد حضرت عیسی در میان عالمان مسیحی مطرح بود. یکی این که عیسی خدا است و یکی این که عیسی خدا نیست. نظر دوم را آریوس و شاگردان او می گفتند. قرار شد در یک شورای رسمی به این مساله رسیدگی شود و هر کدام از دو طرف پیروز شد, اعتقاد رسمی مسیحیان همان باشد. شورا برقرار شد و آریوس به دلیل دوری راه (یا ترافیک مخصوص آن زمان) چند ساعت دیرتر به شورا رسید و چون به شورا رسید با کمال تعجب مشاهده کرد که شورا به دلیل عدم حضور او این دعوا را به نفع گروه مقابل اعلام کرده و نظریه ی تثلیث را پذیرفته است.
حال سوال من از شما این است که خرد شما می پذیرد که در امری چنین مهم, مثل دادگاه های جدید خانواده تصمیم گیری شود؟
با سلام
مولوی در اوایل کتاب مثنوی معنوی داستان جالبی را درباره ی پیدایش تثلیث در مسیحیت نقل می کند که خیلی عجیب است. ایشان می گوید یک روز یکی از بزرگان یهود داشت از منطقه ای مسیحی نشین رد می شد نگاهش به جماعت با نشاط مسیحیان افتاد افسوس خورد که ای کاش می شد در میان این مردم تفرقه افکند. یکی از زیردستان او تصمیم گرفت که به قیمت جان خود این کار را انجام دهد. پس لباسی همانند تارکات دنیا پوشید و به میان مسیحیان رفت. به قدری در میان آنها خود را پرهیزگار نشان داد و در انجام مراسم و نیایش افراط کرد که چند سال بعد او را به عنوان رییس و بزرگ مسیحیان آن منطقه اعلام کردند. مدتی بعد که کاملا جا افتاد, روزی یکی از شاگردان خاص خود را محرمانه به پیش خود خواند و به او گفت که می خواهم راز بزرگ دین مسیحیت را با تو بگویم زیرا از تو داناتر شاگردی ندارم و تا زنده هستم به کسی نگو. بدان که عیسی خود خدا بود. مدتی بعد شاگرد دیگری را پیش خود خواند و به او نیز گفت می خواهم راز بزرگ دین مسیحیت را با تو بگویم و تا موقعی که زنده هستم به کسی نگو. بدان که عیسی پسر خدا بود. به همین ترتیب, شاگردان مختلف خود را فرا می خواند و شبهه های مختلفی به ذهن آنها می انداخت. مدتی بعد خودش گم و گور شد و شاگردان گفتند که عروج کرده است. سپس به مرور زمان در مورد جانشینی اختلاف شد و هر کسی سخنی گفت و تفرقه در میان مسیحیان پیدا شد.
جناب آقای سینا به سوال قبلی من جواب ندادند.
فکر می کنم اگر بخواهید مسیحیت را تبلیغ کنید باید افکار مخاطب را با پاسخ دادن قانع کنید. از این مقاله ها که رونویسی می کنید تا دلتان بخواهد در اینترنت موجود است.
خب, حالا مطلبی را به آقای سینا و دیگر مراجعه کنندگان این صفحه بازگو می کنم و علاقمندم نظر ایشان را در این مورد بدانم. حدود سال 1945 در منطقه ای به نام نجع حمادی در مصر یک کشاورز خمره ای پر از کتاب پیدا کرد. سیزده جلد کتاب در این خمره بود که مسیحیان اولیه آنها را نوشته بودند. خصوصیات این متون آن بود که نخستین بار بود نظر مخالفان کلیسا را به طور مستقیم منعکس می کرد. در این کتاب ها مطالبی بسیار ناب در مورد مسیحیت نوشته شده بود. نویسندگان این متون از ترس کلیسا حقایق را نوشته و مدفون کرده بودند. از جمله مهمترین مطالبی که در این کتاب ها آمده این است که آموزه ی تثلیث رد شده است. تعجبی هم ندارد. قرائت پولس از مسیحیت با قرائت حضرت عیسی ع از مسیحیت فرق فاحش دارد. به طوری که خود دانشمندان غربی می گویند که ما در عصر اولیه مسیحیت, دو نوع مسیحیت داریم: مسیحیت عیسوی و مسیحیت پولسی. به شما توصیه می کنم مسیحی باش نه پولسی.
ظاهرا جناب سینا از این همه کش و قوس خسته شده اند. در یک جمع بندی درباره تثلیث می توان گفت، درباره تثلیث سه احتمال وجود دارد: 1. وحدت حقیقی و کثرت اعتباری؛ که این احتمال اشکالی ندارد، ولی چنین احتمالی را مسیحیان قبول ندارند. 2. کثرت حقیقی و وحدت اعتباری؛ این فرض مطمئنا مستلزم شرک است. 3. هم کثرت حقیقی و هم وحدت حقیقی؛ که این فرض مستلزم تناقض است؛ چه اینکه معنای وحدت و کثرت دو معنای متباین هستند و این جمع مستلزم تناقض است. علامه طباطبایی ( ره) می فرماید:"در جمع بین وحدت حقیقیه و کثرت حقیقیه از محالات است که جنس وحدت و کثرت یکی باشد". این مطلب حتی در صورتی که اقانیم ثلاثه را به معنای تجلیات و ظهورات خدا بدانیم و آ ن ها با ذات خدا عینیت داشته باشند ، تناقض است.
جناب آقای سینا به سوال قبلی من جواب ندادند.
فکر می کنم اگر بخواهید مسیحیت را تبلیغ کنید باید افکار مخاطب را با پاسخ دادن قانع کنید. از این مقاله ها که رونویسی می کنید تا دلتان بخواهد در اینترنت موجود است.
خب, حالا مطلبی را به آقای سینا و دیگر مراجعه کنندگان این صفحه بازگو می کنم و علاقمندم نظر ایشان را در این مورد بدانم. حدود سال 1945 در منطقه ای به نام نجع حمادی در مصر یک کشاورز خمره ای پر از کتاب پیدا کرد. سیزده جلد کتاب در این خمره بود که مسیحیان اولیه آنها را نوشته بودند. خصوصیات این متون آن بود که نخستین بار بود نظر مخالفان کلیسا را به طور مستقیم منعکس می کرد. در این کتاب ها مطالبی بسیار ناب در مورد مسیحیت نوشته شده بود. نویسندگان این متون از ترس کلیسا حقایق را نوشته و مدفون کرده بودند. از جمله مهمترین مطالبی که در این کتاب ها آمده این است که آموزه ی تثلیث رد شده است. تعجبی هم ندارد. قرائت پولس از مسیحیت با قرائت حضرت عیسی ع از مسیحیت فرق فاحش دارد. به طوری که خود دانشمندان غربی می گویند که ما در عصر اولیه مسیحیت, دو نوع مسیحیت داریم: مسیحیت عیسوی و مسیحیت پولسی. به شما توصیه می کنم مسیحی باش نه پولسی.
جناب آقاي بزرگمهر
نميدونم هدفتون از اين نوع نوشتن و ادبياتي كه بكار ميگيريد چيست - اولا بنده مبلغ مسيحيت نيستم - دليل هم نيست كه باشم - و اين سايت هم محل بررسي سوالات و شبهات است و نه شوي تبليغاتي
لطفا آن كشاورز را از همان سايتي كه من مطالب را كپي ميكنم بياريد تا خودش طرح ادعا كنه -
داستانتون ادمو ياد اون جوكي ميندازه كه يه بنده خدايي رو در كتابفروشي خود نوشته بود جلد دوم قران رسيد - يا پرچم ايران در رنگ هاي مختلف
مقدمه
در دهه پنجم از سده بیست میلادی، دو گنج شایگان به دست محققان افتاد: یکی در سال ۱۹۴۵ در نجع حمادی مصر، و دیگری در سال ۱۹۴۷ و در وادی قمران، برکرانه بحرالمیت اردن. این که این دو کشف حاوی چه نوشته ها و آثاری بوده اند و از پرده به در افتادن آنها چه تأثیری در سیر مطالعات ادیان، تاریخ، فلسفه، عرفان، زبانشناسی و… داشته اند، مجالی بس فراخ می طلبد. (۱)
فقط همین مقدار بگوییم که با کشف نخست، بسیاری از اسرار مربوط به احوال و آرای گنوسیان«~ (Gonstics)، ~»و با کشف دوم اطلاعات فراوانی درباره اسنیان«~ (Essenes) ~»بر آفتاب افتاد . این سطور تنها در حکم مقدمه ای بس موجز بر ترجمه فارسی یکی از رسالات گرد آمده در مکشوفه های نجع حمادی است، لذا دامنه بحث را محدود به همین کشفیات می سازیم؛ و سخن در باب طومارهای بحرالمیت را به فرصتی دیگر وا می گذاریم.
تا سده چهارم میلادی، عده ای در مصر علیا بر کرانه رود نیل می زیستند که تمایلاتی زهدآمیز داشتند و به واسطه اشتراک در عقیده، به نوعی زندگی اشتراکی تن داده بودند. اینان از ازدحام خلق گریزان و از دنیا و مافیها رویگردان بودند؛ در پی ایجاد و حصول طریقه ای می گشتند که در آن شیوه ای والاتر و متعالی تر از زندگی روزمره اتخاذ شود. بیش از هر چیز می خواستند که خود را از لوث اشتغالات دنیوی بر کنار دارند تا مبادا آلودگیهای عالم محسوس چشم دلشان را تیره گرداند. اگر با نظری سطحی به متون یافته شده بنگریم، چیزی جز یک «جمع پریشان» به چشم نمی خورد؛ به گونه ای که با توجه به تنوع و اختلاف فراوان این متون، نمی توان نشان داد که آنها را چه کسانی، در چه زمانی و در چه مکانی نوشته اند . و این اختلاف تاحدی است که به گمان عده ای ، این نوشته ها به یک گروه واحد تعلق ندارند .
با این همه، اگر با دیدی عمیقتر به این مجموعه نگاه کنیم، می توانیم نکته های مشترکی را که موجب فراهم آمدن آنها در کنار یکدیگر شده اند دریابیم؛ مثلا کسانی که این نوشته ها را جمع کرده اند، بیشتر به معانی آنها توجه داشته اند؛ گو این که چه بسا نویسندگان اصلی رساله های گنجانده شده در این مجموعه، چنین معانی ای را در نظر نداشته اند.
کتب نجع حمادی به گنوسیان مسیحی تعلق دارند. البته ایشان علاوه بر آن که از رسالات و مقالات مسیحی برای بیان آرای خویش استفاده می کرده اند، از مکتب فلسفی نوافلاطونی هم بهره می برده اند؛ و طرفه آن است که هر دو سنت مسیحیت و مکتب نوافلاطونی، گنوسیان را طرد کردند. ضمنا مشابهتهای فراوانی که میان نحوه زندگی گنوسیان مسیحی نجع حمادی با اسنیان یهودی وادی قمران وجود دارد، پژوهندگان را متوجه نوعی تداوم میان این دو جماعت کرده است؛ به گونه ای که میان واپسین نوشته های طومارهای بحرالمیت با یکی از اولین رساله های نجع حمادی نوعی ارتباط دیده اند.
متونی که در کتابهای نجع حمادی آمده اند، و از جمله انجیل توماس، از زبان یونانی به قبطی ترجمه شده اند؛ و آن گونه که پژوهندگان گفته اند، این ترجمه های قبطی بعضا از صحت و دقت کافی برخوردار نیستند؛ مثلا یکی از متون ترجمه شده به قبطی در این مجموعه، بخشی از رساله جمهور افلاطون است، که گویا مترجم قبطی نمی دانسته است که متنی فلسفی پیش رو دارد، بلکه فقط از آن جا که متن را متنی آموزشی و شایسته ترجمه می دانسته، به برگردان آن مبادرت کرده است.
این سخنان، به هیچ وجه از ارزش کتب نجع حمادی نمی کاهد؛ چرا که این خطاها اگر در جاهایی از ترجمه قبطی واقع شده باشند، قابل تشخیص و اصلاح اند. کشف گنجینه نجع حمادی نعمتی است که در سده بیستم به ما ارزانی شده است؛ چرا که تا پیش از دستیابی به این گنج ذی قیمت، اطلاعات دانش پژوهان از گنوسیان، از آنچه مسیحیان بدعت ستیز و نوافلاطونیان ضد گنوسی گفته بودند، فراتر نمی رفت.
با شناخت بهتر چنین متونی، که برخی از آنها قدمتی معادل برخی از اجزای رسمی عهد جدید دارند، مسیحیت و کتب اولیه این دین را نیکوتر و روشنتر می توان شناخت. ترجمه فارسی انجیل توماس گامی در این راه است. تا آن جا که این بنده اطلاع دارد ترجمه انجیل توماس نخستین بار است که به زبان فارسی انجام می گیرد . گویا تاکنون هیچ یک از رساله های نجع حمادی به زبان پارسی در نیامده است.
این رساله را از مأخذ ذیل به فارسی برگردانده ایم:«~ .James M. Robinson, second edition , Leiden, E. J. Brill , 1984 : The Nag Hammadi Library in English, director ~»ترجمه انگلیسی این انجیل را توماس لمدین«~ (Thomas O. Lambdin) ~»انجام داده و مقدمه آن را هلموت کوستر«~ (Helmut Koester) ~»نوشته است.
انجیل توماس در دومین کتاب از دوازده سیزده کتاب نجع حمادی قرار دارد؛ و رساله دوم از رسایل هفتگانه این کتاب است . کتاب دوم حاوی ۱۴۵ برگ است که انجیل توماس از برگ ۳۲ (سطر دهم) شروع می شود، و در برگ ۵۱ (سطر ۲۸) به پایان می رسد. ارقام آغازین سطور، که در پرانتز قرار دارند، شماره های صد و چهارده گانه امثال و سخنان مندرج در انجیل توماس اند .
انجیل توماس مجموعه ای از اقوال و نبوتها، ضرب المثلها و امثال منقول از عیسی است. انجیل توماس قبطی از زبان یونانی ترجمه شده است؛ حقیقت آن است که چندین قطعه از روایت یونانی باقی مانده است و می توان آنها را مورخ به تاریخ ۲۰۰م دانست. پس مجموعه یونانی (یا حتی سریانی یا آرامی) در دوره ای پیش از حدود سال ۲۰۰م، و محتملا در اوایل نیمه دوم سده اول، در سوریه، فلسطین یا بین النهرین تدوین شده است. تصنیف انجیل توماس را به یهودا توماس همزاد، یعنی یهودای «توأم» منسوب می دانند. توماس را، به ویژه در کلیسای سوریه، یکی از حواریان و برادر دو قلوی عیسی به شمار می آوردند.
نحوه ارتباط انجیل توماس با اناجیل عهد جدید مسئله ای جالب توجه است؛ چرا که بسیاری از اقوال وارد شده در انجیل توماس نظایری در اناجیل همدید (متی، مرقس و لوقا) دارند . (۲) مقایسه ای میان اقوال انجیل توماس با نظایرشان در اناجیل همدید نشان می دهد که سخنانی که در انجیل توماس آمده، شکلی ابتدایی تر یا تحول یافته شکل ابتدایی تر چنین سخنانی اند . در حقیقت، انجیل توماس به منبع اقوال اناجیل همدید، که غالبا«~ «Q» ~» (از واژه آلمانی«~ Quelle، ~»«منبع») خوانده می شود، و مأخذ مشترک اقوال مورد استفاده متی و لوقاست، شباهت دارد. از این رو، انجیل توماس و منابعش مجموعه های اقوال و امثالی اند که ارتباط تنگاتنگی با منابع اناجیل عهد جدید دارند.
تأثیر الهیات گنوسی به وضوح در انجیل توماس وجود دارد؛ گو این که نمی توان این اثر را به مکتب یا فرقه خاصی منسوب دانست. اقوال گرد آمده، «سخنان سری ای» معرفی می شوند «که عیسای زنده گفت.» از این جا درمی یابیم که هدف گردآوری این مجموعه، هدفی باطنی است؛ چنان که کلید فهم اقوال، تفسیر یا معانی سری آنهاست، زیرا «آن کس که به معنای این سخنان پی ببرد، مرگ را نمی چشد.» با توجه به مفاد انجیل توماس، تجربه اساسی دینی، فقط بازشناخت هویت الهی نیست، بلکه بالاخص، بازشناسی بدایت (نور) و عاقبت (آرامش) است. مرید برای آن که به بدایت باز گردد، باید با «تجرید از» جامه گوشتین و «گذر از» وجود فسادپذیر فعلی از دنیا جدا شود. پس از این کارهاست که مرید می تواند دنیای جدید، ملکوت زندگانی، صلح و حیات را دریابد.
شماره گذاری صد و چهارده گانه اقوال در نسخه خطی وجود ندارد، لیکن امروزه اکثر پژوهندگان آن را قبول دارند.
متن انجیل توماس اینها سخنان سری ای است که عیسای زنده گفت و یهودا توماس همزاد نوشت .
(۱) و او گفت: «آن کس که به معنای این سخنان پی ببرد مرگ را نمی چشد.» (۲) عیسی گفت : «بگذار آن کس که می جوید همچنان بجوید تا بیابد. چون می یابد، به زحمت می افتد. چون به زحمت می افتد، حیران می شود و بر همه فرمان می راند.» (۳) عیسی گفت: «اگر آنان که پیشوایی تان می کنند به شما بگویند بنگرید، ملکوت در آسمان است، در این صورت، پرندگان آسمان بر شما پیشی جسته اند.
با سلام
همانطور كه قبلا نيز به همين كپي پست پاسخ دادم تمامي اسناد بدست امده از كاوش هاي باستانشاسي و از دره هاي كمبرون در نزديكي اورشليم - نشان از صحت و عدم تحريف كتب مقدس موجود با نسخه هاي باستاني دارد - براي مطالعه و ديدن عكس هاي نسخه هاي باستاني به كتاب (( باستانشناسي كتابمقدس )) كه ترجمه فارسي آن نيز موجود است مراجعه نمائيد
با سپاس
جناب آقای سینا
درود و احترام
آیا شما می خواهید میحی بشویم و تثلیث را بپذیریم؟
اگر هدف شما این است مستحضر هستید که مسیحی واقعی مسلمانان هستند و مسیحیان امروز، معارف قطعی زیادی برایشان باقی نمانده است.
اما اگر بفرمایید که ما تثلیث را بپذیریم من هرگز چنین کاری نمی کنم زیرا اگر تثلیت را بپذیرم در حقیقت قایل شده ام به این که حضرت عیسی مجوسی بوده است!
توضیح بنده را بشنوید و اگر بپذیرفتید پاسخ آن را بدهید.
اگر ما یک بار بگوییم که عیسی خداست و یک بار بگوییم عیسی پسر خداست، یعنی پذیرفته ایم که حضرت مریم از یک طرف مادر خداست و از یک طرف همسر خداست.( زیرا در صورتی که عیسی پسر خدا باشد مریم می شود همسر خدا) و این مرام را فقط در میان مغان ایران باستان سراغ داریم که گاهی با مادر خود ازدواج می کرده اند (برای اطلاعات بیشتر به کتاب دینکرد جلد اول از دفتر سوم ص148مراجعه فرمایید) و من هرگز نمی پذیرم که عیسای ناصری مجوس بوده باشد! شما هم نپذیرید.
جناب آقای سینا
درود و احترام
آیا شما می خواهید میحی بشویم و تثلیث را بپذیریم؟
اگر هدف شما این است مستحضر هستید که مسیحی واقعی مسلمانان هستند و مسیحیان امروز، معارف قطعی زیادی برایشان باقی نمانده است.
اما اگر بفرمایید که ما تثلیث را بپذیریم من هرگز چنین کاری نمی کنم زیرا اگر تثلیت را بپذیرم در حقیقت قایل شده ام به این که حضرت عیسی مجوسی بوده است!
توضیح بنده را بشنوید و اگر بپذیرفتید پاسخ آن را بدهید.
اگر ما یک بار بگوییم که عیسی خداست و یک بار بگوییم عیسی پسر خداست، یعنی پذیرفته ایم که حضرت مریم از یک طرف مادر خداست و از یک طرف همسر خداست.( زیرا در صورتی که عیسی پسر خدا باشد مریم می شود همسر خدا) و این مرام را فقط در میان مغان ایران باستان سراغ داریم که گاهی با مادر خود ازدواج می کرده اند (برای اطلاعات بیشتر به کتاب دینکرد جلد اول از دفتر سوم ص148مراجعه فرمایید) و من هرگز نمی پذیرم که عیسای ناصری مجوس بوده باشد! شما هم نپذیرید.
با سلام
دوست عزيز اولا من نميخوام كسي مسيحي بشه - بلكه ميخوام همه مسيحيت را همونجور كه هست بشناسن و نه با ابهامات كنوني كه شرك الود نشان داده ميشود
تثليث شرك نيست - تولد مسيح هم علاوه بر انجيل در قران هم نوشته شده لذا اين سخن شما نوعي پرخاش است
رابطه پدري و پسري مسيح نوعي رابطه به مقياس است نه رابطه خانوادگي
مثل اين است كه كسي به شما بگويد پسرم - من تورو مثل پدر دوست دارم
حال شما از سخن او چه برداشت ميكنيد ؟ اينكه او عاشق مادر شماست؟
يا زماني...................
دوم اينكه رابطه پدر و پسر ارشد يك رابطه منحصر به فرد در فرهنگ يهود است به نحوي كه پسر نايب پدر و جانشين پدر تلقي ميشود و تمام شوكت و عزت پدر از آن پسر بزرگ است حتي بدي ها و بدهي هاي پدر نيز به نوعي در زمه پسر ارشد است
اميدوارم به جاي تعمق در مفاهيم - گرفتار بازي با كلمات نشويم
با سلام
دوست عزيز اولا من نميخوام كسي مسيحي بشه - بلكه ميخوام همه مسيحيت را همونجور كه هست بشناسن و نه با ابهامات كنوني كه شرك الود نشان داده ميشود
تثليث شرك نيست - تولد مسيح هم علاوه بر انجيل در قران هم نوشته شده لذا اين سخن شما نوعي پرخاش است
رابطه پدري و پسري مسيح نوعي رابطه به مقياس است نه رابطه خانوادگي
مثل اين است كه كسي به شما بگويد پسرم - من تورو مثل پدر دوست دارم
حال شما از سخن او چه برداشت ميكنيد ؟ اينكه او عاشق مادر شماست؟
يا زماني...................
دوم اينكه رابطه پدر و پسر ارشد يك رابطه منحصر به فرد در فرهنگ يهود است به نحوي كه پسر نايب پدر و جانشين پدر تلقي ميشود و تمام شوكت و عزت پدر از آن پسر بزرگ است حتي بدي ها و بدهي هاي پدر نيز به نوعي در زمه پسر ارشد است
اميدوارم به جاي تعمق در مفاهيم - گرفتار بازي با كلمات نشويم
عزیز سخن و عمل هر کسی مبلغ اعتقاد اوست ولو خودش نخواسته باشد. اگر این نیت را ندارید مواظب باشید شیطان شما را نفریبد. تمام پستهای شما دفاع از مسیحیت است چطور مبلغ نیستید؟؟؟؟؟
چطور تثلیث شرک نیست؟
رساله های پولس ،انجیل یوحنا و رساله های او مسیح الوهی را معرفی میکند . و بر اساس آن مسیح خدای مجسم است. "در ازل کلمه بود .کلمه با خدا بود و کلمه خود خدا بود ... پس کلمه انسان شد و در میان ما ساکن گردید".انجیل یوحنا،1:1و 14.
او موجودی اذلی و غیر مخلوق است که در خالقیت سهم دارد.
"در ازل کلمه بود ... همه چیز به وسیله او هستی یافت و بدون او چیزی آفریده نشد" انجیل یوحنا،1و3.
او پسر یگانه خداست به این معنا که با پدر خود از یک ذات است.
"من و پدر یک هستیم." انجیل یوحنا،30:10.
"طرز تفکر شما در باره زندگی باید مانند طرز تفکر مسیح باشد. اگر چه او از ازل دارای الوهیت بود ولی این را غنیمت نشمرد که برابری با خدا را به هر قیمتی با خدا حفظ کند بلکه خود را از تمام مزایای آن و به صورت یک غلام در امد و شبیه انسان شد."رساله پولس به فلیبان،2 :5-7
"مسیح صورت و مظهر خدای نادیده است و از همه مخلئقات برتر است زیرا به وسیله او همه آنچه در آسمان و زمین است .... آفریده شد.تمام موجودات به وسیله او و برای او افریده شد.... قبل از همه چیز وجود داشت و همه چیز به وسیله او به هم می پیوندد.... اراده خدا به این تعلق گرفت تا او دارای الوهیت کامل باشد و به وسیله مسیح جدایی بین خدا و تمام موجودات به اتحاد تبدیل شد ....." رساله پولس به کولسیان1:،15-23.
به نظر شما پولس که اعتقادات مسیح از او سرچشمه میگیرد چنین سخنانی داشته باشد آیا جز شرک به خدای یکتا چیز دیگری از سخنانش میشود فهمیدو حتی یک بی سواد نیز شرک بودن این عقاید را تأیید میکند. نمیدانم چرا شرک به این واضحی را کتمان میکنید و سنگ مسیحیان را به سینه میزنید. هدفتان چیست ؟ البته چیز عجیبی نیست . کتمان حقایق علما یهود و نصاری هیچ عجیب نیست؟
شما ابتدا قضایای مبنایی ذهنتان را به طور منطقی بچینیند بعد وارد این مباحث شوید .
وقتی شما سخن چند نفر ناشناس که هویت آنها اصلا مشخص نیست به عنوان وحی الهی میپذیریذ و یا اینکه نامش را وحی نمیگذارید ولی تمام هویت معنوی و دینیتان را توسط آن گزاره های مجهول الهویه پایه گذاری میکنید چطور به خود حق میدهید در باره پیامبر اکرم صلی الله علیه واله سخنی به زبان آورید و اساسا وارد مباحث عقلی و نقلی و حتی به خود اجازه داوری درباره آنها را بدهید وقتی از اساس مبنا و ریشه تفکرات شما را یک مشت اباطیل -که حتی خود مسیحیان و یهودیان منصف آن را قبول ندارند-تشکیل میدهد چگونه به خود اجازه چنین کاری را میدهید.
دلیل عقلی بر رد تثلیث آوردیم(http://www.askdin.com/showthread.php?t=9531&page=9) آن را نمیپذیرید و البته نتوانستید آن را رد کنیدو نقدکنید.
از تورات و انجیل با تفسیر دانشمندان خودتان دلیل آوردیم نپذیرفتید و البته باز هم نتوانستید آن را نقد کنید .
از قران کریم نیز دلیل آوردیم باز هم نپذیرفتید.
اصلا شما چه چیزی را قبول دارید ؟؟؟ حتما فقط خودتان را !!!
با مغالطه گویی نمیتوانید کار به جایی ببیرید حتما با خود فکر میکنید خیل توانستید سایت را به چالش بکشید.
دوست عزيز - هر كسي از هر ديني و مليتي و ايماني و ريشه اي از جمله من - چه مسيحي باشم چه كافر - ميتوانم بر هر آنچه كه ميبينم يا ميشنوم قضاوت كنم - چه شما خوشتان بيايد - نيازي هم به اجازه از كسي خاص نيست
اولا - آن كسان شايد براي شما ناشناس باشند براي بسياري در دنيا شناخته شده اند كما انكه كساني را هم كه شما - ميشناسيد براي بسياري نا آشنا هستند
دوم اينكه مگر شما مسيحي و يهودي هستي كه مثلا اباطيل مرا قبول ميكني يا رد ميكني - آيا وكيل الدوله يا مدعي العموم هستيد؟
سوم اينكه اباطيلي كه ميفرمائيد اعتقاد ماست و استدلال عقلي هم پشتوانه آن است - اما من در مورد ايمان و مقدسات شما نظير شماقضاوت نمي كنم احترام شايسته هر انساني است حتي شما
چهارم اينكه استدلال و قضاوت در باره مطالب با من و شما نيست كه در دفاع از عقيده خود مي نويسيم - من قضاوت را به انسانهاي ازاده از تعصب مي سپارم
چالشي هم در بين نيست - هر كسي سخن خود را ميگويد و سوال خود را مي پرسد - حال شما چرا بر آشفته شديد نمي دانم - در نهايت از كاشناسي دقيق و علمي شما هم سپاسگزارم
با سلام و عرض ادب :Gol:
بله این سخن غیر منطقی است. چرا که زمان از کیفیات عالم ماده است، و خالق ورای زمان است. به همین دلیل صحبت از ترتیب زمانی در رابطه با فعلی که مستقیماً توسط خالق انجام می گیرد از پایه غلط است.
گویا شما فکر می کنید که خداوند محدود به زمان است و همانطور که برای شما دیروز و امروز و فردا مطرح است، برای او هم مطرح است... این دیدگاه اشتباه است. خداوند لامکان و لازمان است، چرا که مکان و زمان از مخلوقات اوست. آن هم مخلوقات متکثر، و نه خلق واحد کامل اول.
وجود عالم لایه لایه است؛ عالم ماده تازه لایه اول است. این عالم ملکوتی هم دارد، و در عمیق ترین لایه ما به تجلی اعظم خداوند می رسیم که مظهر کامل صفات خداوندی است. خداوند اول و آخر و ظاهر و باطن است. تجلی اعظم او هم مظهر این اسماء، و به این ترتیب اول و آخر و ظاهر و باطن است. خداوند ورای زمان است، پس تجلی اعظم او هم همین خصوصیت را دارد، و الی آخر.
با تشکر فراوان
یا حق
با سلام
دوست عزيز بينام
لطفا قطعنامه صادر نكنيد - هر آموزه اي كه ميكنيد استدلال و سند ارائه كنيد - در ضمن خواهشمندم جاي من هم فكر نكنيد
من يك سوال كردم خالق اول است يا مخلوق ؟ اگر مخلوق كه نيازي به خالق نيست اگر خدايي هست كه مخلوق اول را خلق كرده پس ترتيبي هست؟ ابتدايي هست ؟ تقدمي هست؟
آيا منكر اين هستيد؟؟؟؟ اگر بگوئيد كه هر دو از ابتدا بوده اند و تقدمي نيست كه چه دليلي دارد بگوئيم اين يك اول آن يك دوم را خلق كرد ؟
من از اين مغلطه كاري خسته شدم - و چه سند عقل پسند برون ديني و غير وابسته با ايمان داريد كه اين مخلوق اول محمد است؟؟
با سلام و عرض ادب :Gol:
دوست عزیز، پاسخ شما را دادم. تقدم زمانی راهی به حیطه پروردگار و تجلی اعظم او ندارد. این تقدمی که از آن سخن می گویید تقدم در مرتبه وجود است، وجودی لازمان.
همانطور که عرض کردم این تقدم از جنس زمانی نیست. بلکه از جنس مرتبه وجود است. خداوند قائم به ذات خودش است، ولی تجلی اعظم او چنین نیست. پس مخلوق است.
مغالطه ای در کار نیست. مشکل فقط اینجاست که ظاهراً شما معنای لازمان را نمی فهمید.
اصلاً موضوع بحث ما این نیست. وجود مخلوق اول، آن هم به صورت لازمان عقلاً استنتاج می شود. اگر ما این مخلوق را حقیقت محمدی می نامیم، این کار را بر پایه آیات و روایات انجام می دهیم. ما معتقدیم انسان قادر است به بالاترین مرتبه وجود (وجود مخلوقی) نائل شود، و از آنجا که ما معصومین (ع) را کاملترین انسانها می دانیم، طبیعی است که این مرتبه وجودی را برای ایشان قائل شویم. البته خود ایشان هم در فرمایشاتشان به چنین چیزی اشاره فرموده اند.
البته این درخواست سند برون دینی و غیر وابسته با ایمان از جانب شما برای من خیلی جالب است.
لطفاً شما هم دلایل عقل پسند برون دینی و غیر وابسته با ایمان خود را مبنی بر وجود دو واسط بین خالق و مخلوق، و اینکه حضرت مسیح (ع) یکی از این واسطها، و روح القدس واسط دیگر است را ارائه بفرمایید. اثبات الوهیت این واسطها فراموش نشود. :Cheshmak:
با تشکر فراوان
یا حق
با سلام
دوست من وقتي كلمه مخلوق را به زبان مي اوريد يعني فعلي به عنوان خلق كردن واقع شده - هر فعلي هم ملزومات خود را دارد اگر فعلي واقع نشده پس خلقتي در كار نبوده - و اگر فعل خلق وقوع يافته - پس ترتيبي لازم است - يعني تقدم و تاخر
براي من خيلي جالب است كه شما تنها منبع خود را روايات ميدانيد - اگر گوشه چشمي به مطالب من داشتيد ميديديد كه من عمدا از مطالب فلاسفه مسلمان استدلال كردم و نه فيلسوفان مسيحي - سوال من اين است اگر اين فرضيه شما اسلامي است بايد ريشه قراني داشته باشد - اگر نه اسلامي نيست - و اين به معني درست نبودن هم نيست اما به نام اسلام تمام كردنش محل اشكال است
با سلام و عرض ادب :Gol:
دوست عزیز، فعل خداوند ورای زمان است. پس تقدم و تأخر زمانی به آن راهی ندارد.
اول اینکه هیچ دلیلی ندارد من از عقاید فیلسوفی خاص پیروی کنم. چرا که تقلید مربوط به بحث احکام است و نه عقاید. دوم اینکه من اصلاً شک دارم مطالبی که شما به نقل از فیلسوفان مربوطه مطرح فرمودید ارتباطی به مفهوم انسان کامل و مخلوق اول خداوند داشته باشد. برای من عملاً غیر قابل باور است که قرنها فیلسوفان درگیر یک مسئله به این سادگی بوده باشند. مخصوصاً که در رابطه با آن کتب و مقالات فراوانی هم موجود است.
بنده همین جا از تمامی کارشناسان محترم تقاضا می کنم در صورت مشاهده هر نوع مطلب غیر اسلامی در عرایض بنده، آن را گوشزد بفرمایند.
با تشکر فراوان
یا حق
با سلام
لطفا مغلطه نفرمائيد شما در كجاي مطالب من كلمه تقليد را مي بينيد؟؟؟
دوست من برگشتيد به مطلب من
باز تكرار ميكنم اگر مخلوق اول يك آموزه اسلامي است ماخذ آن را از قران بفرمائيد
با سلام و عرض ادب :Gol:
گویا شما هر کلامی را مغالطه می بینید. دوست عزیز، فرمودید فلاسفه، بنده اعلام کردم که نظر ایشان حجت نیست. نه اینکه مخالفت خاصی با کسی داشته باشم، فقط مطلب این است که از روی چند پاراگراف مختصر گزینش شده نمی توانم به عقاید افراد پی ببرم. طبیعی است تا کتب ایشان را کامل مطالعه نکنم و نفهمم نمی توانم درباره نظرات ایشان اظهار نظر کنم. همانطور که گفتم شک دارم فلاسفه مسلمان درگیر مسئله ای که به آن اشاره می کنید بوده باشند، چرا که این مسئله در مفهوم انسان کامل به کلی حل می شود.
بنده اعلام کردم که اسلامی بودن یا نبودن عرایض بنده تغییری در اصل مطلب ایجاد نمی کند. دلیلی نمی بینم که وقت بگذارم و ثابت کنم که مفهوم انسان کامل اسلامی است، چرا که به هر حال شما آن را نمی پذیرید. اگر کسی در اسلامی بودن این مطلب شک دارد، می تواند در رابطه با آن تحقیق و مطالعه کند. برای راحتی خیال خوانندگان از کارشناسان محترم تقاضا کردم که در صورت گزافه گویی حقیر، آن را گوشزد بفرمایند.
البته احتمال دارد برادران اهل سنت در رابطه با مفهوم انسان کامل با شیعیان هم عقیده نباشند. به هر حال بنده شیعه دوازده امامی هستم؛ طبیعی است که نظرات فرقه های دیگر که با فرمایشات معصومین (ع) همراستا نیست برایم جذابیتی نداشته باشد.
یا حق
با سلام
دوست عزيز به گمان من در هر بحثي هر فرد بايد مسئوليت حرف خود رزا به عهده بگيرد
از اينكه وقت نداريد به قول خودتون آموزش بدهيد خود دانيد
موفق و موئيد باشيد و بدانيد وقت براي ديگران هم با ارزش است
قضاوتی قابل قبول است که یا معیارش عقل باشد یا نقل یا علم تجربی که قضاوت شما هیچ یک از معیارها را ندارد.
ثانیا شما وقتی درباره وجود مقدس پیامبر اکرم صحبت میکنید باید با ادب و احترام حرف بزنید و نه اینکه نعوذ بالله خطاب" محمد" داشته باشید پستهای اینجانب را ببینید در باره پیامبر دین یهود و مسیح چگونه حرف زدم.
دانشمندان مسیحی و بزرگان و کبار مسیحیت ناشناس بودنشان را تأیید کرده اند . اشتباه برداشت نکنید. پست ها را با دقت بخوانید.
باز یک تنه به قاضی رفتید. بحث اینکه مسیحیت یا یهودیت نیست . بحث علمی است که با معیارهای عقلی و نقلی حتی طبق نقل قول مسیحیان و یهودیان راستین قابل پذیرش نیست.
بحث علمی باید دارای معیار باشد که متأسفانه پستهای شما کاملا فاقد معیارهای علمی است.
مشکل اصلی همین است که حتی متکلمین مسیحی نیز غیر عقلانی بودن نظریات تثلیث و ... را کاملا و مستدلا بیان کرده اند( ولی این پشتوانه عقلی که شما میگویید نمیدانم کجای پستهای شما پنهان شده که اثری از عقلانی بودن به چشم نمیخورد؟
http://www.askdin.com/showthread.php?
t=9531&page=9
حرف سر این است که شما واضح و روشن عقیده تان و استدلال آن را نمینویسید چون اصلا عقیده ایی به معنای دقیق آن ندارید چه رسد که استدلال داشته باشید .اگر واقعا عقیده شما مستدل بود و شما به دنبال سخن و عقیده حق بودید و منطقی پیش می امدید حتما به نتیجه خوبی میرسیدید .مسأله اصلی اینست و از پستهای شما بر می اید شما دنبال حق نیستید . شما حتی نتوانستید ادله متکلمین خود را نقد کنید و به جایش سخن خود را ثابت . چه رسد به اینکه کلام مبین قران را و ادله عقلی را نقد کنید.
کسی که واقعا بیمار باشد حتما با رجوع به پزشک و استفاده نسخه او معالجه میشود . ولی کسی که خود را به بیماری و تمارض زده است اگر پیش حاذق تریت پزشکان هم که برود و بهترین داروها را مصرف کند معالجه نمیشودو مثل شما مثل همان متمارض است.
با سلام و عرض ادب :Gol:
دوست عزیز. مطلب اینجاست که اسلامی بودن یا نبودن عرایض بنده هیچ تأثیری در سرنوشت بحث ندارد. به هر حال هر آنچه راجع به مخلوق اول عرض کردم استنتاجات عقلی است. اگر مطلبی غیر اسلامی را اسلامی جلوه داده بودم، کارشناسان محترم گوشزد می فرمودند.
نکته اینجاست که بحث با شما در رابطه با اسلامی بودن یا نبودن مفهوم انسان کامل فقط و فقط منجر به انحراف بحث و ماستمالی شدن مسائل می شود. چرا که شما نیتتان آگاهی از حقیقت نیست، بلکه صرفاً قصدتان جدل است و می خواهید با راه اندازی بحثی طولانی و ارائه آیات متعدد از قرآن و تفسیر به رأی و این قبیل کارها اینطور بنمایانید که مفهوم انسان کامل غیر اسلامی است، و به این ترتیب اصل مطلب ماستمالی شود.
حال آنکه یک تحقیق ساده در این زمینه اسلامی بودن این مطلب را به اثبات می رساند. اگر کسی واقعاً خواهان آگاهی از واقعیت امر باشد، خب می رود مطالعه می کند. در اینترنت جستجو می کند. در سایتهای مذهبی تاپیکهایی ایجاد می کند و از کارشناسان می خواهد که در رابطه با مفهوم انسان کامل او را راهنمایی کرده، کتب مربوطه را معرفی نمایند.
نه اینکه به بهانه شبهه در اسلامی بودن مطلب، مدام از ارائه استدلال عقلی مخالف طفره برود.
مظلوم نمایی نفرمایید. عدم شرکت حقیر در بازی شما فقط و فقط به خاطر تجربه بنده در چنین بحثهایی است. خیالتان را راحت کنم. امکان ندارد تن به کاری بدهم که منجر به ماستمالی شدن سمت و سوی حقیقی بحث شود.
در ثانی، چرا شما خودتان مسئولیت کلامتان را بر عهده نمی گیرید؟ مردم را به چیزی دعوت می کنید که خودتان اجرا نمی کنید؟ حضرت مسیح (ع) در رابطه با چنین افرادی چه فرمایشاتی دارند؟
کدام دلیل عقلی حکم به وجود دو واسط بین خالق واحد کامل و مخلوقات می دهد؟
با تشکر فراوان
یا حق
با سلام
دوست عزيز جناب بي نام
اولا بحث سر اين موضوع با شما بي فايده است چون استدلال تان كاملا غير عقلاني است با يكي از بزگواران با سواد در تاپيك ديگري در حال صحبت هستيم بد نيست مطالب ايشان را هم بخوانيم بد نيست ميتونيد استدلال كردن ديگران رو هم ببينيد http://www.askquran.ir/showthread.php?p=401724&posted=1#post401724
دوم اينكه بهتره همين تاپيك در باره تثليث بحث كنيم
با سلام و عرض ادب :Gol:
دوست عزیز. شما با این لینک مفیدی که ارائه فرمودید فقط و فقط عرض بنده را به اثبات رساندید. بنده هم همین را گفتم. گفتم اگر کسی در اسلامی بودن مفهوم مخلوق اول شک دارد، برود تحقیق کند. با کارشناسان مربوطه مشورت کند. بنده که به شخصه از مطالعه مطالب کارشناس محترم پاسخگو در لینک ارائه شده لذت بردم.
نکته ای که برایم گنگ است این است که کجای فرمایشات ایشان با عرایض بنده در تناقض است؟
ایشان به نقل از جناب ملاصدرا به صورت خیلی مفصل به مسئله مخلوق اول پرداخته اند، و ارتباط آن با پاداش اخروی و غیره و غیره را هم مطرح کردند. بنده فقط به همین اکتفا کردم که از خداوند واحد کامل، فقط و فقط خلقی واحد و کامل صادر می شود، که آن را صادر اول، حقیقت محمدی، و غیره می نامیم. کجای این عرض بنده با فرمایشات ایشان در تاپیک مربوطه در تناقض است، خدا می داند.
اینکه از خدای واحد فقط امری واحد صادر شود یک نکته بدیهی عقلی است. اگر شما این مطلب را غیر عقلانی می دانید، مشکل خودتان است. بنده هم بلدم در پاسخ به استدلالات دیگران بگویم: این که عاقلانه نبود!
اگر چیزی مغایر با عقل باشد، این مغایرت را می توان نشان داد. شما کافی است دلایل عقلی ارائه دهید که از خدای واحد امور متکثر صادر می شود. آنگاه استدلال بنده زیر سؤال می رود. ولی مادامی که چنین کاری نکنید (که هرگز نمی توانید بکنید)، استدلال بنده پابرجاست. اگر ما امور متکثر را مستقیماً به ذات واحد خداوند مرتبط بدانیم، خود به خود ترکیب را وارد ذات پروردگار کرده ایم. این مطلب کاملاً بدیهی است.
بنده هم همین کار را کردم. این شمایید که می خواهید بحث مخلوق اول را به حاشیه بکشانید. همین که از خدای واحد کامل خلقی واحد و کامل صادر می شود، خود به خود تثلیث را رد می کند.
بنده کماکان منتظر پاسخ پرسشم هستم:
کدام دلیل عقلی حکم به وجود دو واسط بین خالق واحد کامل و مخلوقات می دهد؟
با تشکر فراوان
یا حق
با سلام
سوال شما در متن تاپيك جواب داده شده است
ممنون
سوال از جناب آقای سینا داشتم لطفا ایشان پاسخ بدهند.
حدود شصت سال پیش الواحی در بحر المیت پیدا شد به همراه چرم هایی که بر روی آن مطالبی دینی مربوط به آیین یهود بود. در این چرم نوشته ها, بخشی از عهد جدید بدست آمد. ولی می دانید تاریخ نگارش این چرم ها چه زمانی بود؟ 150 سال پیش از میلاد مسیح!! یعنی تاثیر یهودیان قدر فدرتی مانند پولس در نگارش انجیل و ملحقات آن روشن شد. کلیسا نیز که کانون آزادی اندیشه است به هیچ کس اجازه ی ادامه ی انتشار این آثار را نداد. از این رو, بیقیه ی این چرم نوشته ها زیر نظر واتیکان مورد بررسی قرار می گیرند.
نظر شما در مورد این چرم نوشته ها چیست؟
همچنین مقداری کتاب در منطقه ی نجع حمادی مصر کشف شد که انقلابی در تاریخ مسیحیت بوجود آورد آیا از محتوای این کتاب ها با خبر هستید؟
با سلام
دوست عزيز بزرگمهر
در باره اسناد بدست امده در كتاب باستانشناسي كتامقدس كه ترجمه فارسي هم دارد مفصل بررسي شده است - تمام اسناد موجودند و تصاوير اسناد و ترجمه ها در كتاب فوق موجود است و همه درستي كتب را مشخص ميكنند
خوشبختانه تمامي متون باستاني بدست امده و حتي در ترجمه هاي كتب به ساير زبانها موئيد عدم تحريف هستند
توصيه ميكنم كتاب فوق را مطالعه فرمائيد
با سلام و عرض ادب :Gol:
پس اینطور... در پاسخ عرض می کنم که تثلیث در طول صفحات این تاپیک رد شده است.
یا حق
با سلام
همين سوال شما هم در متن تاپيك جواب داده شده است
با سلام
حالا اجازه بدین حقیقت رو از زبان این عارف عمیق مسیحی بشنویم، اکهارت در برخی تعابیر خودش، مانند عبارت بیست و سوم (از بیست و هشت عبارت) بیانیه ی محکومیت پاپ، با صراحت تمام صحبت از توحید و نفی هرگونه تمایز در خداوند می کنه:
«خداوند از جمیع جهات و از همه ی وجوه احد(One) است، بطوریکه هیچ کثرتی در او یافت نمی شود، چه کثرت در عقل و چه کثرت بیرون عقل. هر کس دوگانگی(duality) یا تمایز(distinction) ببیند خدا را ندیده است، چرا که خدا احد و بیرون و فراتر از هر عددی است، و در کنار هیچ چیز قرار نمی گیرد.[بطوریکه سخن از عدد به میان آید] از این روست که در خداوند هیچ تمایزی(distinction) نمی تواند وجود داشته باشد یا تمیز داده شود.»
با سلام
دوست گرامي شما با فرض غلط - استدلال غلط را پيش ميبريد - اگر مايليد نظرات اكهارت رو نقد كنيد كه البته از نظر اين حقير بلامانع است تاپيكي جدا ايجاد كنيد و خواهشمندم از تمركز بر متن بحث فاصله نگيريد - شما عنوان كرديد كه مطالب من پر است از ايراد و كپي پست - قبلا در اين مورد مفصلا بحث كرده ايم - حال نكته جديد چيست اين حقير متوجه نشدم - آنچه در اين بحث ركن محسوب ميشود واسط واجب الوجود است و تشخص در تثليث
در مطالب شما استدلالي در اين مورد نديدم
با سلام
من با اينكه از هاي لايت كردن مطالب نفرت دارم ناچار شدم براي استفاده همان دوستان كه شما فرموديد اينكار را بكنم
1 - اگر مطالب من اينقدر سخيف - مضحك و غير فلسفي و غير عقلاني است چرا وارد بحث شديد و چرا شما را اينقدر بر آشفته
2 - من چه سر و صدايي راه انداختم؟؟؟؟؟
3 - مضحكه خاص و عام شدن من چه ارتباطي با شما دارد؟؟؟
4 - مطمئن باشيد اگر كمي مودب و منادي آداب تعامل با ديگران بوديد پاسخ شما را ميدادم گرچه در بخش ششم هم گذرا اشاره كرده بودم
5 - در نهايت اگر فرض كنيم كه سخن شما صحيح باشد - فرض محال كه محال نيست - نتيجه آن شناخت درست از واقعيت و خدا براي شما چيست؟؟ اين ادبيات فاخر !!!!!!!
با سلام و عرض ادب :Gol:
راضی به زحمت شما نیستیم. بنده پاسخ شما را جلو جلو ارسال می کنم:
سوال شما در متن تاپيك جواب داده شده است!!!
همه استدلالات مخالف تثلیث نابود شد! :Cheshmak:
یا حق
آنچه گفتم گزارش احوال و مطالب شما و متناسب با رویه ی شما بود، من از کسی که با الفبای چیزی آشنا نیست ولی اینهمه سر و صدا و ادعا می کنه خوشم نمی یاد، پاسخ به این مطالب مجادله ی بچه گانه است، من هم علاقه ای به این دست مجادلات ندارم، اگه پاسخ فنی درخوری به نقدهام دارین مطرح کنین، اگه می خواین چنین کنین انتظار دارم نقدتون جامع باشه و همه ی محورهای نقد من رو پوشش بده، اگر چه می دونم توشه ی فلسفی لازم رو برای این کار ندارین، چیزی که بر دوستان اهل فضل هم پوشیده نیست، طرفه اینکه مثل شمایی که با الفبای مباحث فلسفی هم آشنا نیست با این آب و تاب می خواد برای چیزی استدلال فلسفی کنه که خیلی خیلی گنده تر از اون، بسیاری از متفکرین برجسته ی مسیحی که همه ی عمرشون رو صرف مباحث فلسفی و کلامی کردن، به صرف ایمانی بودن اون و عقیم بودن استدلال فلسفی برای اون اعتراف و اذعان کردن!...
با سلام
جنابان بي نام و سيد ضيا
از مطالب و اظهار نظر شما سپاسگزارم
با سلام
جناب آقای سینا
کتابی به فارسی ترجمه شده به نام الهیات مسیحی نوشته ی آلیستر مگ گراث که آقای بهروز حدادی آن را ترجمه کرده است.
نکته ی جالبی در این کتاب در مورد تثلیث آمده است که شنیدنی است!!
در صفحه ی 57 این کتاب آمده است که دو دیدگاه در مورد حضرت عیسی در میان عالمان مسیحی مطرح بود. یکی این که عیسی خدا است و یکی این که عیسی خدا نیست. نظر دوم را آریوس و شاگردان او می گفتند. قرار شد در یک شورای رسمی به این مساله رسیدگی شود و هر کدام از دو طرف پیروز شد, اعتقاد رسمی مسیحیان همان باشد. شورا برقرار شد و آریوس به دلیل دوری راه (یا ترافیک مخصوص آن زمان) چند ساعت دیرتر به شورا رسید و چون به شورا رسید با کمال تعجب مشاهده کرد که شورا به دلیل عدم حضور او این دعوا را به نفع گروه مقابل اعلام کرده و نظریه ی تثلیث را پذیرفته است.
حال سوال من از شما این است که خرد شما می پذیرد که در امری چنین مهم, مثل دادگاه های جدید خانواده تصمیم گیری شود؟
با سلام
مولوی در اوایل کتاب مثنوی معنوی داستان جالبی را درباره ی پیدایش تثلیث در مسیحیت نقل می کند که خیلی عجیب است. ایشان می گوید یک روز یکی از بزرگان یهود داشت از منطقه ای مسیحی نشین رد می شد نگاهش به جماعت با نشاط مسیحیان افتاد افسوس خورد که ای کاش می شد در میان این مردم تفرقه افکند. یکی از زیردستان او تصمیم گرفت که به قیمت جان خود این کار را انجام دهد. پس لباسی همانند تارکات دنیا پوشید و به میان مسیحیان رفت. به قدری در میان آنها خود را پرهیزگار نشان داد و در انجام مراسم و نیایش افراط کرد که چند سال بعد او را به عنوان رییس و بزرگ مسیحیان آن منطقه اعلام کردند. مدتی بعد که کاملا جا افتاد, روزی یکی از شاگردان خاص خود را محرمانه به پیش خود خواند و به او گفت که می خواهم راز بزرگ دین مسیحیت را با تو بگویم زیرا از تو داناتر شاگردی ندارم و تا زنده هستم به کسی نگو. بدان که عیسی خود خدا بود. مدتی بعد شاگرد دیگری را پیش خود خواند و به او نیز گفت می خواهم راز بزرگ دین مسیحیت را با تو بگویم و تا موقعی که زنده هستم به کسی نگو. بدان که عیسی پسر خدا بود. به همین ترتیب, شاگردان مختلف خود را فرا می خواند و شبهه های مختلفی به ذهن آنها می انداخت. مدتی بعد خودش گم و گور شد و شاگردان گفتند که عروج کرده است. سپس به مرور زمان در مورد جانشینی اختلاف شد و هر کسی سخنی گفت و تفرقه در میان مسیحیان پیدا شد.
با سلام
دوست عزيز بزرگمهر از اينكه شما اين مبحث را جاي مناسبي براي ابراز داستان و افسانه مي بينيد ممنون هستم
جناب آقای سینا به سوال قبلی من جواب ندادند.
فکر می کنم اگر بخواهید مسیحیت را تبلیغ کنید باید افکار مخاطب را با پاسخ دادن قانع کنید. از این مقاله ها که رونویسی می کنید تا دلتان بخواهد در اینترنت موجود است.
خب, حالا مطلبی را به آقای سینا و دیگر مراجعه کنندگان این صفحه بازگو می کنم و علاقمندم نظر ایشان را در این مورد بدانم. حدود سال 1945 در منطقه ای به نام نجع حمادی در مصر یک کشاورز خمره ای پر از کتاب پیدا کرد. سیزده جلد کتاب در این خمره بود که مسیحیان اولیه آنها را نوشته بودند. خصوصیات این متون آن بود که نخستین بار بود نظر مخالفان کلیسا را به طور مستقیم منعکس می کرد. در این کتاب ها مطالبی بسیار ناب در مورد مسیحیت نوشته شده بود. نویسندگان این متون از ترس کلیسا حقایق را نوشته و مدفون کرده بودند. از جمله مهمترین مطالبی که در این کتاب ها آمده این است که آموزه ی تثلیث رد شده است. تعجبی هم ندارد. قرائت پولس از مسیحیت با قرائت حضرت عیسی ع از مسیحیت فرق فاحش دارد. به طوری که خود دانشمندان غربی می گویند که ما در عصر اولیه مسیحیت, دو نوع مسیحیت داریم: مسیحیت عیسوی و مسیحیت پولسی. به شما توصیه می کنم مسیحی باش نه پولسی.
ظاهرا جناب سینا از این همه کش و قوس خسته شده اند.
در یک جمع بندی درباره تثلیث می توان گفت، درباره تثلیث سه احتمال وجود دارد:
1. وحدت حقیقی و کثرت اعتباری؛ که این احتمال اشکالی ندارد، ولی چنین احتمالی را مسیحیان قبول ندارند.
2. کثرت حقیقی و وحدت اعتباری؛ این فرض مطمئنا مستلزم شرک است.
3. هم کثرت حقیقی و هم وحدت حقیقی؛ که این فرض مستلزم تناقض است؛ چه اینکه معنای وحدت و کثرت دو معنای متباین هستند و این جمع مستلزم تناقض است.
علامه طباطبایی ( ره) می فرماید:"در جمع بین وحدت حقیقیه و کثرت حقیقیه از محالات است که جنس وحدت و کثرت یکی باشد".
این مطلب حتی در صورتی که اقانیم ثلاثه را به معنای تجلیات و ظهورات خدا بدانیم و آ ن ها با ذات خدا عینیت داشته باشند ، تناقض است.
جناب آقاي بزرگمهر
نميدونم هدفتون از اين نوع نوشتن و ادبياتي كه بكار ميگيريد چيست - اولا بنده مبلغ مسيحيت نيستم - دليل هم نيست كه باشم - و اين سايت هم محل بررسي سوالات و شبهات است و نه شوي تبليغاتي
لطفا آن كشاورز را از همان سايتي كه من مطالب را كپي ميكنم بياريد تا خودش طرح ادعا كنه -
داستانتون ادمو ياد اون جوكي ميندازه كه يه بنده خدايي رو در كتابفروشي خود نوشته بود جلد دوم قران رسيد - يا پرچم ايران در رنگ هاي مختلف
با سلام
موضوع كتابمقدس را در تاپيك تقدس كتب ديني توضيح داده ام در صورت نياز به آن تاپيك مراجعه كنيد
با سپاس
مقدمه
در دهه پنجم از سده بیست میلادی، دو گنج شایگان به دست محققان افتاد: یکی در سال ۱۹۴۵ در نجع حمادی مصر، و دیگری در سال ۱۹۴۷ و در وادی قمران، برکرانه بحرالمیت اردن. این که این دو کشف حاوی چه نوشته ها و آثاری بوده اند و از پرده به در افتادن آنها چه تأثیری در سیر مطالعات ادیان، تاریخ، فلسفه، عرفان، زبانشناسی و… داشته اند، مجالی بس فراخ می طلبد. (۱)
فقط همین مقدار بگوییم که با کشف نخست، بسیاری از اسرار مربوط به احوال و آرای گنوسیان«~ (Gonstics)، ~»و با کشف دوم اطلاعات فراوانی درباره اسنیان«~ (Essenes) ~»بر آفتاب افتاد . این سطور تنها در حکم مقدمه ای بس موجز بر ترجمه فارسی یکی از رسالات گرد آمده در مکشوفه های نجع حمادی است، لذا دامنه بحث را محدود به همین کشفیات می سازیم؛ و سخن در باب طومارهای بحرالمیت را به فرصتی دیگر وا می گذاریم.
تا سده چهارم میلادی، عده ای در مصر علیا بر کرانه رود نیل می زیستند که تمایلاتی زهدآمیز داشتند و به واسطه اشتراک در عقیده، به نوعی زندگی اشتراکی تن داده بودند. اینان از ازدحام خلق گریزان و از دنیا و مافیها رویگردان بودند؛ در پی ایجاد و حصول طریقه ای می گشتند که در آن شیوه ای والاتر و متعالی تر از زندگی روزمره اتخاذ شود. بیش از هر چیز می خواستند که خود را از لوث اشتغالات دنیوی بر کنار دارند تا مبادا آلودگیهای عالم محسوس چشم دلشان را تیره گرداند. اگر با نظری سطحی به متون یافته شده بنگریم، چیزی جز یک «جمع پریشان» به چشم نمی خورد؛ به گونه ای که با توجه به تنوع و اختلاف فراوان این متون، نمی توان نشان داد که آنها را چه کسانی، در چه زمانی و در چه مکانی نوشته اند . و این اختلاف تاحدی است که به گمان عده ای ، این نوشته ها به یک گروه واحد تعلق ندارند .
با این همه، اگر با دیدی عمیقتر به این مجموعه نگاه کنیم، می توانیم نکته های مشترکی را که موجب فراهم آمدن آنها در کنار یکدیگر شده اند دریابیم؛ مثلا کسانی که این نوشته ها را جمع کرده اند، بیشتر به معانی آنها توجه داشته اند؛ گو این که چه بسا نویسندگان اصلی رساله های گنجانده شده در این مجموعه، چنین معانی ای را در نظر نداشته اند.
کتب نجع حمادی به گنوسیان مسیحی تعلق دارند. البته ایشان علاوه بر آن که از رسالات و مقالات مسیحی برای بیان آرای خویش استفاده می کرده اند، از مکتب فلسفی نوافلاطونی هم بهره می برده اند؛ و طرفه آن است که هر دو سنت مسیحیت و مکتب نوافلاطونی، گنوسیان را طرد کردند. ضمنا مشابهتهای فراوانی که میان نحوه زندگی گنوسیان مسیحی نجع حمادی با اسنیان یهودی وادی قمران وجود دارد، پژوهندگان را متوجه نوعی تداوم میان این دو جماعت کرده است؛ به گونه ای که میان واپسین نوشته های طومارهای بحرالمیت با یکی از اولین رساله های نجع حمادی نوعی ارتباط دیده اند.
متونی که در کتابهای نجع حمادی آمده اند، و از جمله انجیل توماس، از زبان یونانی به قبطی ترجمه شده اند؛ و آن گونه که پژوهندگان گفته اند، این ترجمه های قبطی بعضا از صحت و دقت کافی برخوردار نیستند؛ مثلا یکی از متون ترجمه شده به قبطی در این مجموعه، بخشی از رساله جمهور افلاطون است، که گویا مترجم قبطی نمی دانسته است که متنی فلسفی پیش رو دارد، بلکه فقط از آن جا که متن را متنی آموزشی و شایسته ترجمه می دانسته، به برگردان آن مبادرت کرده است.
این سخنان، به هیچ وجه از ارزش کتب نجع حمادی نمی کاهد؛ چرا که این خطاها اگر در جاهایی از ترجمه قبطی واقع شده باشند، قابل تشخیص و اصلاح اند. کشف گنجینه نجع حمادی نعمتی است که در سده بیستم به ما ارزانی شده است؛ چرا که تا پیش از دستیابی به این گنج ذی قیمت، اطلاعات دانش پژوهان از گنوسیان، از آنچه مسیحیان بدعت ستیز و نوافلاطونیان ضد گنوسی گفته بودند، فراتر نمی رفت.
با شناخت بهتر چنین متونی، که برخی از آنها قدمتی معادل برخی از اجزای رسمی عهد جدید دارند، مسیحیت و کتب اولیه این دین را نیکوتر و روشنتر می توان شناخت. ترجمه فارسی انجیل توماس گامی در این راه است. تا آن جا که این بنده اطلاع دارد ترجمه انجیل توماس نخستین بار است که به زبان فارسی انجام می گیرد . گویا تاکنون هیچ یک از رساله های نجع حمادی به زبان پارسی در نیامده است.
این رساله را از مأخذ ذیل به فارسی برگردانده ایم:«~ .James M. Robinson, second edition , Leiden, E. J. Brill , 1984 : The Nag Hammadi Library in English, director ~»ترجمه انگلیسی این انجیل را توماس لمدین«~ (Thomas O. Lambdin) ~»انجام داده و مقدمه آن را هلموت کوستر«~ (Helmut Koester) ~»نوشته است.
انجیل توماس در دومین کتاب از دوازده سیزده کتاب نجع حمادی قرار دارد؛ و رساله دوم از رسایل هفتگانه این کتاب است . کتاب دوم حاوی ۱۴۵ برگ است که انجیل توماس از برگ ۳۲ (سطر دهم) شروع می شود، و در برگ ۵۱ (سطر ۲۸) به پایان می رسد. ارقام آغازین سطور، که در پرانتز قرار دارند، شماره های صد و چهارده گانه امثال و سخنان مندرج در انجیل توماس اند .
انجیل توماس مجموعه ای از اقوال و نبوتها، ضرب المثلها و امثال منقول از عیسی است. انجیل توماس قبطی از زبان یونانی ترجمه شده است؛ حقیقت آن است که چندین قطعه از روایت یونانی باقی مانده است و می توان آنها را مورخ به تاریخ ۲۰۰م دانست. پس مجموعه یونانی (یا حتی سریانی یا آرامی) در دوره ای پیش از حدود سال ۲۰۰م، و محتملا در اوایل نیمه دوم سده اول، در سوریه، فلسطین یا بین النهرین تدوین شده است. تصنیف انجیل توماس را به یهودا توماس همزاد، یعنی یهودای «توأم» منسوب می دانند. توماس را، به ویژه در کلیسای سوریه، یکی از حواریان و برادر دو قلوی عیسی به شمار می آوردند.
نحوه ارتباط انجیل توماس با اناجیل عهد جدید مسئله ای جالب توجه است؛ چرا که بسیاری از اقوال وارد شده در انجیل توماس نظایری در اناجیل همدید (متی، مرقس و لوقا) دارند . (۲) مقایسه ای میان اقوال انجیل توماس با نظایرشان در اناجیل همدید نشان می دهد که سخنانی که در انجیل توماس آمده، شکلی ابتدایی تر یا تحول یافته شکل ابتدایی تر چنین سخنانی اند . در حقیقت، انجیل توماس به منبع اقوال اناجیل همدید، که غالبا«~ «Q» ~» (از واژه آلمانی«~ Quelle، ~»«منبع») خوانده می شود، و مأخذ مشترک اقوال مورد استفاده متی و لوقاست، شباهت دارد. از این رو، انجیل توماس و منابعش مجموعه های اقوال و امثالی اند که ارتباط تنگاتنگی با منابع اناجیل عهد جدید دارند.
تأثیر الهیات گنوسی به وضوح در انجیل توماس وجود دارد؛ گو این که نمی توان این اثر را به مکتب یا فرقه خاصی منسوب دانست. اقوال گرد آمده، «سخنان سری ای» معرفی می شوند «که عیسای زنده گفت.» از این جا درمی یابیم که هدف گردآوری این مجموعه، هدفی باطنی است؛ چنان که کلید فهم اقوال، تفسیر یا معانی سری آنهاست، زیرا «آن کس که به معنای این سخنان پی ببرد، مرگ را نمی چشد.» با توجه به مفاد انجیل توماس، تجربه اساسی دینی، فقط بازشناخت هویت الهی نیست، بلکه بالاخص، بازشناسی بدایت (نور) و عاقبت (آرامش) است. مرید برای آن که به بدایت باز گردد، باید با «تجرید از» جامه گوشتین و «گذر از» وجود فسادپذیر فعلی از دنیا جدا شود. پس از این کارهاست که مرید می تواند دنیای جدید، ملکوت زندگانی، صلح و حیات را دریابد.
شماره گذاری صد و چهارده گانه اقوال در نسخه خطی وجود ندارد، لیکن امروزه اکثر پژوهندگان آن را قبول دارند.
متن انجیل توماس اینها سخنان سری ای است که عیسای زنده گفت و یهودا توماس همزاد نوشت .
(۱) و او گفت: «آن کس که به معنای این سخنان پی ببرد مرگ را نمی چشد.» (۲) عیسی گفت : «بگذار آن کس که می جوید همچنان بجوید تا بیابد. چون می یابد، به زحمت می افتد. چون به زحمت می افتد، حیران می شود و بر همه فرمان می راند.» (۳) عیسی گفت: «اگر آنان که پیشوایی تان می کنند به شما بگویند بنگرید، ملکوت در آسمان است، در این صورت، پرندگان آسمان بر شما پیشی جسته اند.
با سلام
همانطور كه قبلا نيز به همين كپي پست پاسخ دادم تمامي اسناد بدست امده از كاوش هاي باستانشاسي و از دره هاي كمبرون در نزديكي اورشليم - نشان از صحت و عدم تحريف كتب مقدس موجود با نسخه هاي باستاني دارد - براي مطالعه و ديدن عكس هاي نسخه هاي باستاني به كتاب (( باستانشناسي كتابمقدس )) كه ترجمه فارسي آن نيز موجود است مراجعه نمائيد
با سپاس
جناب آقای سینا
درود و احترام
آیا شما می خواهید میحی بشویم و تثلیث را بپذیریم؟
اگر هدف شما این است مستحضر هستید که مسیحی واقعی مسلمانان هستند و مسیحیان امروز، معارف قطعی زیادی برایشان باقی نمانده است.
اما اگر بفرمایید که ما تثلیث را بپذیریم من هرگز چنین کاری نمی کنم زیرا اگر تثلیت را بپذیرم در حقیقت قایل شده ام به این که حضرت عیسی مجوسی بوده است!
توضیح بنده را بشنوید و اگر بپذیرفتید پاسخ آن را بدهید.
اگر ما یک بار بگوییم که عیسی خداست و یک بار بگوییم عیسی پسر خداست، یعنی پذیرفته ایم که حضرت مریم از یک طرف مادر خداست و از یک طرف همسر خداست.( زیرا در صورتی که عیسی پسر خدا باشد مریم می شود همسر خدا) و این مرام را فقط در میان مغان ایران باستان سراغ داریم که گاهی با مادر خود ازدواج می کرده اند (برای اطلاعات بیشتر به کتاب دینکرد جلد اول از دفتر سوم ص148مراجعه فرمایید) و من هرگز نمی پذیرم که عیسای ناصری مجوس بوده باشد! شما هم نپذیرید.
با سلام
دوست عزيز اولا من نميخوام كسي مسيحي بشه - بلكه ميخوام همه مسيحيت را همونجور كه هست بشناسن و نه با ابهامات كنوني كه شرك الود نشان داده ميشود
تثليث شرك نيست - تولد مسيح هم علاوه بر انجيل در قران هم نوشته شده لذا اين سخن شما نوعي پرخاش است
رابطه پدري و پسري مسيح نوعي رابطه به مقياس است نه رابطه خانوادگي
مثل اين است كه كسي به شما بگويد پسرم - من تورو مثل پدر دوست دارم
حال شما از سخن او چه برداشت ميكنيد ؟ اينكه او عاشق مادر شماست؟
يا زماني...................
دوم اينكه رابطه پدر و پسر ارشد يك رابطه منحصر به فرد در فرهنگ يهود است به نحوي كه پسر نايب پدر و جانشين پدر تلقي ميشود و تمام شوكت و عزت پدر از آن پسر بزرگ است حتي بدي ها و بدهي هاي پدر نيز به نوعي در زمه پسر ارشد است
اميدوارم به جاي تعمق در مفاهيم - گرفتار بازي با كلمات نشويم
عزیز سخن و عمل هر کسی مبلغ اعتقاد اوست ولو خودش نخواسته باشد. اگر این نیت را ندارید مواظب باشید شیطان شما را نفریبد. تمام پستهای شما دفاع از مسیحیت است چطور مبلغ نیستید؟؟؟؟؟
چطور تثلیث شرک نیست؟
رساله های پولس ،انجیل یوحنا و رساله های او مسیح الوهی را معرفی میکند . و بر اساس آن مسیح خدای مجسم است.
"در ازل کلمه بود .کلمه با خدا بود و کلمه خود خدا بود ... پس کلمه انسان شد و در میان ما ساکن گردید".انجیل یوحنا،1:1و 14.
او موجودی اذلی و غیر مخلوق است که در خالقیت سهم دارد.
"در ازل کلمه بود ... همه چیز به وسیله او هستی یافت و بدون او چیزی آفریده نشد" انجیل یوحنا،1و3.
او پسر یگانه خداست به این معنا که با پدر خود از یک ذات است.
"من و پدر یک هستیم." انجیل یوحنا،30:10.
"طرز تفکر شما در باره زندگی باید مانند طرز تفکر مسیح باشد. اگر چه او از ازل دارای الوهیت بود ولی این را غنیمت نشمرد که برابری با خدا را به هر قیمتی با خدا حفظ کند بلکه خود را از تمام مزایای آن و به صورت یک غلام در امد و شبیه انسان شد."رساله پولس به فلیبان،2 :5-7
"مسیح صورت و مظهر خدای نادیده است و از همه مخلئقات برتر است زیرا به وسیله او همه آنچه در آسمان و زمین است .... آفریده شد.تمام موجودات به وسیله او و برای او افریده شد....
قبل از همه چیز وجود داشت و همه چیز به وسیله او به هم می پیوندد....
اراده خدا به این تعلق گرفت تا او دارای الوهیت کامل باشد و به وسیله مسیح جدایی بین خدا و تمام موجودات به اتحاد تبدیل شد ....."
رساله پولس به کولسیان1:،15-23.
به نظر شما پولس که اعتقادات مسیح از او سرچشمه میگیرد چنین سخنانی داشته باشد آیا جز شرک به خدای یکتا چیز دیگری از سخنانش میشود فهمیدو حتی یک بی سواد نیز شرک بودن این عقاید را تأیید میکند. نمیدانم چرا شرک به این واضحی را کتمان میکنید و سنگ مسیحیان را به سینه میزنید. هدفتان چیست ؟ البته چیز عجیبی نیست . کتمان حقایق علما یهود و نصاری هیچ عجیب نیست؟