✿ اشعــاری برای خــدا ✿
تبهای اولیه
خـــــ❤️ــدای من
برای من تفاوتی ندارد
بالای شهر باشم یا پایین شهر...
همین که آرام و قرارم تو باشی کافی است
خدایا بفهمانم که بی تو چه
می شوم ، اما نشانم نده
مهربانا هم بفهمانم و هم نشانم بده
که با تو چه خواهم شد . . .
خـــــ♡ــدای من
از هیاهوی دنیا خسته ام
مرا بازیچه ی خود کرده
گناه را برایم زیبا
ثواب را برایم ریا
بد را خوب
و خوب را زشت...
پناه میبرم به تو
دستهایم خالیست
خـــــ♡ــدای من
از هیاهوی دنیا خسته ام
مرا بازیچه ی خود کرده
گناه را برایم زیبا
ثواب را برایم ریا
بد را خوب
و خوب را زشت...
پناه میبرم به تو
دستهایم خالیست
چه بخشنده خدای عاشقی دارم
که میخواند مرا ، با آنکه میداند گنه کارم
اگر رخ بر بتابانم
دوباره ، می نشیند بر سر راهم
دلم را می رباید ، با طنین گرم و زیبایش
که در قاموس پاک کبریایی، قهر نازیباست
چه زیبا عاشقی را دوست میدارم
دلم گرم است میدانم، که میداند
بدون لطف او ، تنهای تنهایم
اگر گم کرده ام من راه و رسم بندگی، اما
دلم گرم است ، می دانم ،
خدای من، خدایی خوب می داند
و میداند که سائل را نباید دست خالی راند ..
وقتی امیدمان را از دست میدهیم...
وفکر میکنیم که دیگه به آخر خط رسیدیم...
خداوند در گوشمان زمزمه میکند...
که آرام باش این فقط یه پیچ تنده...نه پایان................
......Thank You Allah.....
خـــدایــم...
یاری ام ده
تا در راه تو گام بردارم...
سکوت کنم،
آنگاه که تو میخواهی...
و فریادی باشم،
آن دم که تو اراده کنی...
تو معنای سکوتم باشی
و من صدای تو در زمین...
مرا بیاموز که چگونه مهر بورزم
و دوست داشته باشم،
آنکه تو را دوست دارد...
و بیزاری جویم از آنکه در راه
دشمنی با تو گام بر می دارد ...
ستاره ها را نگاه میکنم
آسمان را دنبال میکنم
زمین را گام به گام میشمارم
هرجا که مینگرم تو هستی!
من لحظه به لحظه تو را میجویم!
تنهایم نگذار ]
پروردگارا …
درخواستم از تو روحی وسیع است
آنقدر که فراموش نکنم،
این "تو" هستی که دلیل تمام
لبخندها، شادیها،خوشی ها
و اتفاقات زیبای زندگیم هستی …
خدایا هرگاه عاشقانه خواندمت عاشقانه تر جواب دادی...
هرگاه خالصانه تمنایت کردم مشتاقانه تر اجابت کردی...
چه روزها که ندیدمت ولی تو دیدی...
چه زمانها که نخواندمت ولی تو خواندی...
چه حکمتی ست در خدایی تو، که این چنین مهربانی میکنی...
خدایا به برکت وجودت نیازمندم...
بیا و ساکن همیشگی قلبم باش...
خــــــــــدایا...
میان ازدحام
و آدم های رنگارنگ شهر
فقط مے توان به
تـــــو
تڪیه کـــــرد...❣
➖➖➖
به سوی خدا
خداوندا روزت مبارك...
روز عشق را فقط به تو مي توان تبريك گفت...
تو كه عشقت آسمانيست...
و ثمره ي عشقت آرامش است...
تو كه رنگ و بوي عشقت فرق ميكند...
تو عشقت خالص و ناب است...
تو بي حساب ميدهي...
بي دليل توبه ميپذيري..
بي توقع بركت ميدهي...
و بي منت ياري ميكني ...
واقعا كه تنها تو سزاوار كلمه ي عاشق هستي...
عشقي كه خالصانه به بنده ات تقديم ميكني...
دوست داشتنهاي ما بوي نياز ميدهد...
عشقمان از روي هوس است تا محبت...
دوست داشتنمان براي دل خودمان است...
و توقع،زيربناي عشقمان است...
خداي عاشق دوستت داریم ....
گاهی.......نه گریه آرومت میکنه نه خنده
نه فریاد آرومت میکنه نه سکوت......
اینجاست که با چشمانی خیس
روبه آسمان میکنی و میگی
من فقط تو رو دارم
خدا...........
توكل يعني
اجازه بدهي خداوند خودش تصميم بگيرد...
تو فقط دعا كن
و پيشاپيش شاد باش
و ايمان داشته باش كه خداوند...
دعايـت را بــــــــــــــــــزودي مســــــــتجاب ميكند
چون خداوند ...
نه به اندازه آرزويت ،
كه به اندازه امــــــــــــــيد
و اطـــــــــمينان توست ،
كه ميبخشد...
امروز من برای شما
و شما برای من
قلبی نورانی، ضمیری آرام، عاقبتی ختم به خیر
و هزاران دعای دیگر از خدا بخواهیم.
هر روز با خود تکرار کن :
امروز شروع به تغییر خود میکنم
تا احساساتی که برایم آزار دهندهاند را رها کنم.
و آنها را با نیروی تسکین دهندۀ عشق جایگزین مینمایم.
این بزرگترین موهبت خدا و زیباترین هنرمندی من است.
" خداوندا سپاسگزارم "
ﺭﺍﺯِ ﺩﻝِ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻮﺷﻴﺎﺭ ﻧﮕﻮیید"
ﺍﺳﺮﺍﺭ ﻟﺐ ﻳﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﻏﻴﺎﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ "
ﺍﺯ ﺑﻴﺨﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍﻩ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﻣﭙﺮﺳﻴﺪ"
ﺑﺎﺩﻝ ﺳﻴﻪ ﻫﺎﻥ ﻗﺼﻪ ﺩﻟﺪﺍﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ"
ﺑﻮﻳﻰ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ ﻣﻴﺨﺎﻧﻪ ﺷﻨﻴﺪﻳﺪ"
ﺍﻯ ﺍﻫﻞ ﻧﻈﺮ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ"
ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺍﻧﺎ ﺍﻟﺤﻖ ﻛﻪ ﻛﺴﻰ ﻭﺍﻗﻒ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ"
ﮔﺮ ﺳﺮ ﺑﺮﻭﺩ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺩﺍﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ"
ﺭﺍﺯﻯ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺳﺮ ﭘﻴﻤﺎﻧﻪ ﻧﻬﺎﺩﺳﺖ "
ﺍﺯ ﻣﺴﺖ ﺑﭙﺮﺳﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺸﻴﺎﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ"
ﭼﻮﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺳﺨﻨﻰ ﺟﺰ ﺳﺨﻦ ﻳﺎﺭ"
ﻣﺎ ﺭﺍ ﺳﺨﻨﻰ ﺟﺰ ﺳﺨﻦ ﻳﺎﺭﻧﮕﻮﻳﻴد
خــ♥️ــدایــا
چه لذت بخش است
گذر نسیم تو بر دلها
وچه زیباست پرواز پرنده ے خاطر تو بر قلبها
وچه شیرین است پیمودن اندیشه
در جاده ے غیب ها بسوے تو...
❣ﺍﻟﻬﯽ...ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮﯼ ﺧﺴﺘﻪ...
ﺩﻟﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺴﺘﻪ!ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﻏﯿﺮ ﺗﻮ ﺷﺴﺘﻪ...
ﺩﺭﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺭﺣﻤﺘﺖ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ. ﻣﯿﺪﻫﯽ
ﻛﺮﻳﻤﯽ، ﻧﻤﯽ ﺩﻫﯽ ﺣﻜﻴﻤﯽ...
ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻧﯽ ﺷﺎﻛﺮﻡ ﻣﻴﺮﺍﻧﯽ ﺻﺎﺑﺮﻡ...
❣ﺍﻟﻬﯽ ﺍﺣﻮﺍﻟﻢ ﭼﻨﺎﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﻭ
ﺍﻋﻤﺎﻟﻢ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺑﻴﻨﯽ
ﻧﻪ ﭘﺎﻱ ﮔﺮﻳﺰ ﺩﺍﺭﻡ ﻭﻧﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺳﺘﻴﺰ...
❣ﺍﻟﻬﯽ ﻣﺸﺖ ﺧﺎﻛﻲ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭼﻪ ﺑﺮﺁﻳﺪ
ﻭ ﺑﺎ او چه باید ....
یادت باشد!
من و تو
چکیده ی آفرینش هستیم و
برترینِ مخلوقات خداوند!
بین این همه نعمت؛
جایگاه مان
هدف مان و
قرارمان، باید بهترین ها باشد!
ببین انگشت فرشته ها
کدام طرف است؟!
آن جا، قرار من و توست!
ما كه عاشق ميشويم خــــــــــــــــــــــدا رو گــم ميكنيم !
خوشا به حال زليخا ...
عاشق كه شد خـــــــــــــــــدا را پيدا كرد ..
خدا به سوی تو میآید اگر او را دعوت کنی و آن وقت به تو نشان خواهد داد که همواره در آنجا بوده است...
الهی دلی ده که در حرص و آز بر ما باز نشود و قناعتی ده که چشم
امید ما جز بروی تو باز نشود.
الهی دستم گیر که دست آویز ندارم و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم.
الهی تحقیقی ده که از دنیا بیزار شویم و توفیقی ده که در دین
استوار شویم .
#خواجه_عبدالله_انصاری
خـــــوب مهربان من سلام !
تـــو نگاهم میکردی وقتی گنــاه کردم
گفتے تـــوبه کن ..نکردم !
گفتی نیافریدمت مگر برای عبادت
اما مـــن به هر چه مشغول شدم جز عبادت!
باز هم روزی ام را نبریدی خندیدم و شــکر نکردم
ســـالم بودم و سجـــده نکردم ..
با کوچکترین مشکل فقط شکایتـــ کردم !
باز نگـــاهم کردی با مهربانے....
امشب آمده ام بگویم
میخواهم از نــــــــــو شروع کنم
آمده ام برای آشتــــــــــے
باز هم مرا ببخــــــــــش
من جز تو کسے را ندارم
هر روز
دلـــــ به دلـــــِ خــــدا میــدهم..
و ســرآغاز نمـــازمــــ
با نامـــ خداستـــــــــ ؛
جز او بزرگیـ سراغ ندارمـــ ...
خدا یکیستــــ
و بیــ نیــاز از مــن!
الهی دانی بچه شادم ؟ به آنکه نه بخویشتن بتو افتادم ـ
الهی هر چند که ما گنهکاریم تو غفاری هر چند که ما
زشتکاریم تو ستاری ـ
ملکا گنج فضل تو داری بی نظیر و بی یاری سزد که
جفا های ما درگذاری ـ
الهی این تیغ است که چنین تیز است ـ نه جای آرام و نه روی
پرهیز است ـ
الهی یافت جستن زندگانیست و جوینده نا یافتن زندانیست و
چندان که میان آن و این معانیست یگانگی ترا نشانیست و هر
چه نه بتو باقیست فانیست
#خواجه_عبدالله_انصاری
الهی چند نهان باشی؟ و چند پیدا؟ که دلم حیران گشت و جان شیدا؟ تاکی این استتار و تجلی ؟ کی بود آن تجلی جاودانی ـ
الهی دانش و کوشش محنت آدمیت و بهره هر یکی از توبه سزا کرا و از لیست ـ
الهی آمدم با دو دست تهی ـ بسوختم بر امید روز بهی ـ چه بود اگر از فضل خود براین خسته دلم مرهم نهی؟
الهی تو دوستان خود را به لطف پیدا گشتی تا قومـــی را به شراب انس متان کردی قومی را بدریای دهشت غرق کردی ـ
الهی تو آنی که نو تجلی بر دل های دوستان تابان کردی چشمه های مهـــر در سرهای ایشان روان کردی و آن دلها را آئینــه خود محل صفا کردی تو در آن پیدا و به پیدائــی خـــود در آن دو گیتی نا پیدا کردی ـ
#خواجه_عبدالله_انصاری
خدایا
به مهر تو به آفتاب سلام میکنم
به مهر تو به زندگی لبخند میزنم
به مهر تو نفس میکشم
به مهر تو ...
الهی از بخت خود چون پرهیزم و از بودنی کجا گریزم؟ و نا چاره را چه آمیزم و در هامون کجا گریزم ـ
الهی ار تو فضل کنی از دیگران چه داد و چه بیداد ور تو عدل کنی پس فضل دیگران چون باد ـ
الهی گفت تو راحت دل است و دیدار تو زندگانی جان زبان بیاد تو ناز دو دل به مهر و جان بعیان ـ
الهی بهر صفت که هستم بر خواست تو موقوفــم ـ بهر نام که مرا خوانند به بندگی تو معروفم تا جان دارم رخت از ین کوی بر ندارم او که تو آن اویی بهشت او را بنده است او که تو در زندگانی اویی جاوی زنده است ـ
الهـــی آنچــه من از تو دیدم دوگیتی بیاراید عجب اینست که جان من از بیم داد تو دمی نیاساید ـ
#خواجه_عبدالله_انصاری
ذکرپروردگار ،
برای همه انسانهای خاکی ،
نیازی بی جایگزین است
مگر میشود بدون پشت و پناه
زندگی کرد ؟
زنــدگے باور میخواهد
آن هم از جنس امـــید!
که اگر سختے راه به تـــو سیلے زد
یک امــید از ته قلــب به تـــو گوید
که خـــدا هست هنوز ✅