تاریخ ولادت:۱۳۶۷/۱/۱
تاریخ شهادت:۱۳۹۴/۸/۱ (مصادف با تاسوعای حسینی)
.
این شهید بزرگوار همانند سقای دشت کربلا در راه دفاع از ناموس آل الله؛ هنگام مبارزه با تروریست های تکفیری ابتدا دو دست خود را از دست داده و سپس به مقام رفیع شهادت نائل می آید.
.
قسمتی از وصیت نامه شهید:
بسم رب شهدا و الصدیقین
شاید ما در راهی قدم میگذاریم که بگویند خارج از وطن است ولی عقیده بنده این است که دین اسلام محدودیت ندارد و هرکس به خداوند عزوجل اعقاد دارد باید در راه احیاء دینش جهاد کند.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند که هرکس صدای ندای مسلمانی را بشنود و به یاری او نرسد مسلمان نیست.
ما چگونه ادعای مسلمانی داریم در صورتی که کودکان یا زنان سوری،عراقی،فلسطینی شب خواب در چشمانشان ندارند و در ممالک اسلامی زنان مسلمان و مسیحی را در بازار مانند برده به فروش میرسانند .مکتب ما مکتب عاشوراست.در این مکتب باید آزادگی آموخت و جلوی هر ظلم و کفری ایستاد حتی به قیمت جان و ریخته شدن خون.
.
این شهید بزرگوار پس از تشییع پرشکوه توسط مردم #شهرری در امامزاده شعیب(ع) شهر ری به خاک سپرده شدند.
.
شادی ارواح مطهر شهدا صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
.
{اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک}
مدافع حرم حضرت زینب
شهیدان مدافع حرم میثم مدواری و محمودرضا بیضایی در حالی در عکس دیده می شوند که لباس سبز سپاه به تن دارند و بیننده را به روزهای خوب دفاع مقدس می برند. گروه جهاد و مقاومت مشرق - شهیدان مدافع حرم میثم مدواری و محمودرضا بیضایی در حالی در عکس دیده می شوند که لباس سبز سپاه به تن دارند و بیننده را به روزهای خوب دفاع مقدس می برند.
برادر شهید اظهار داشت: سید میلاد خیلی دوست داشت کربلا برود اما قسمت نشد امسال من بعد از شهادتش به نیابت از برادرم به کربلا رفتم. گروه جهاد و مقاومت مشرق: این روزها از شهدای مدافع حرم بسیار میشنویم، جوانانی که از همه جای کشورمان داوطلبانه برای دفاع از حرم مطهر حضرت زینب(س) با اشتیاق میروند و جان خود را در این راه میگذارند. انگیزه برای حضور در جمع مدافعان حرم اهل بيت (عليهمالسلام) سن وسال نمیخواهد، آگاهی و اشتیاق میخواهد، دلی قرص و شجاعتی مثالزدنی میخواهد. مهندس شهید سید محمد(میلاد) مصطفوی یکی از این جوانان غیور شهرستان همدان است، که دفاع از حریم اهل بیت (علیهمالسلام) از دغدغههای اصلی و مهم او در زندگیاش بود. سید میلاد هنوز سی ساله نشده بود که به عشق کودک سه ساله اباعبدالله (علیهالسلام) و عمه سادات، بسیجی و داوطلبانه راهی سوریه شد، و تنها 14 روز از رفتن او نگذشته بود که در 25 مهرسال جاری به آرزوی خود رسید و پیکر مطهرش را در شهرستان بهار همدان به خاک سپردند.
از شهادت فرزندم خوشحالم
سید عباس مصطفوی، پدر شهید درباره خاطرات این شهید بزرگوار میگوید: سید محمد که ما در منزل او را سید میلاد صدا میزدیم خاطرات خیلی خوبی را از خود بهجا گذاشته است، چرا که بسیار مومن و با اخلاق بود، هرکس را که میدید آنقدر به گرمی و با مهربانی با او برخورد میکرد که انگار مدتهاست که آن فرد را میشناسد و یا سالها با او دوست بوده، بسیار خونگرم و خوشبرخورد بود و همه از این برخورد او خوشحال میشدند.
وی افزود: هیچ وقت نشد کسی بگوید از رفتار یا حرف سید میلاد ناراحت است، رفتار و کردارش با همه خوب بود. اهل ورزش و باشگاه بود. در ورزش جودو مقام سوم کشوری را آورده بود، بسیجی بود و در بسیج محل فعالیت میکرد. هر شب تا ساعت 12 شب دنبال کارهای بسیج بود. هر سال از 5 اسفند تا 25 فروردین در اردوهای راهیان نور شرکت میکرد و خادمالشهدا بود.
پدر از رفتن شهیدش میگوید: بعد از آن که در آموزشهای ویژه شرکت کرد، خیلی پیگیری میکرد که به سوریه برود؛ خیلی دوست داشت که برود و به نظام و دینش خدمت کند، اما او را نمیبردند.
وی ادامه داد: وقتی میخواستبه سوریه برود گفت برای رفتن به سوریه از مادرم اجازه گرفتم. میخواهم از شما هم اجازه بگیرم و بروم. میگفت من میروم تا از حرم عمهام حضرت زینب(س) محافظت کنم. من از شهادت فرزندم خوشحالم چرا که پسرم به آرزویش رسید، اگر باز هم جنگ شود پسر دیگرم را هم به جبهه میفرستم چرا که رزمندگان باید از دین خدا دفاع کنند دین اسلام دین حسینی است، پسران من هم باید همانند ارباب خود از دینشان دفاع کنند. سید میلاد، درست 9 روز بعد از شهادت سردار همدانی شهید شد و به آرزوی خود رسید.
میگفت؛ با هزینه خودم
به سوریه میروم
سید مهدی مصطفوی برادر شهید درباره شهید سید محمد میگوید: سید میلاد لیسانس عمران داشت و دو سال در آزادراه ساوه همدان خدمت کرد. در آن پروژه سرپرست آزادراه بود.
وی افزود: او بسیار اهل ورزش بود، کمربند مشکی جودو داشت و در ورزشهای رزمی مقام دومی کشور را به دست آورده بود، در ورزش زورخانهای هم شرکت میکرد. اهل مسجد بود و به نمازش خیلی اهمیت میداد. همیشه خمس مالش را دقیق حساب و پرداخت میکرد، هیچ وقت برنامه هیئت را ترک نمیکرد.
برادر شهید مصطفوی ادامه داد: سید میلاد شخصیت دستگیری داشت و اگر کسی از ایشان کمک میخواست چیزی کم نمیگذاشت. به خانواده شهدا بسیار خدمت میکرد و همیشه از آنها دلجویی میکرد، اکثرا در اردوگاه شهید درویشی خادمالشهدا بود، هر سال از اردوگاه به دیدار مادر شهید درویشی هم میرفت.
وی گفت: سید میلاد حدود 12-13 سال خادمالشهدا بود و آرزوی شهادت در عمق جانش نفوذ کرده بود. خیلی تلاش میکرد که او را به سوریه اعزام کنند. حتی میگفت که من هزینه بلیط هواپیما و مخارج خودم در سوریه را میپردازم فقط من را با خود ببرید. آرزوی شهادت در خون سید میلاد بود.
او در ادامه اظهار داشت: برادرم 29 ساله و مجرد بود، عضو سازمان نظام مهندسی بود و در پروژه ساوه همدان که به آزادراه کربلا معروف است دو سال مشغول به کار بود. در آزمایشگاه بتون همدان کار میکرد و در ساخت پلهای شهری همدان مسئولیت نظارت داشت.
برادر شهید مصطفوی افزود: همرزمان شهید از دلاوریهای او بسیار میگفتند. آنها معتقد بودند که سید میلاد با ما فرق داشت، بسیار دلاور بود و جرئت بسیاری داشت همیشه در عملیاتها جلوتر از دیگران حرکت میکرد، آن نقطهای هم که برادرم در آنجا شهید شده ظاهرا 500 متر جلوتر از بقیه بچهها بوده است.
وی تأکید کرد: به نظر بنده عشق شهید به عمهاش حضرت زینب(س) او را به سوریه کشاند، از همان زمانی که سوریه ناامن شد و سید میلاد دید که حرم حضرت زینب(س) در معرض خطر است میگفت من باید بروم، نمیتوانست صبر کند. روزی که به سید میلاد زنگ زدند و خبر دادند که باید برود و روز اعزام رسیده است خیلی خوشحال شده بود، سر از پا نمیشناخت، حال خاصی پیدا کرده بود، انگار اصلا در این دنیا نبود و میخواست بال دربیاورد و پرواز کند.
وی افزود: در سوریه که بود با ما ارتباط تلفنی داشت تا یک هفته قبل از شهادتش که گفت ما عملیاتی در پیش داریم و باید برویم، در همان عملیات سید میلاد به آروزیش رسید و شهید شد.
برادر شهید گفت: سید میلاد با اینکه از نظر مادی و دنیوی چیزی کم نداشت، اما وابسته به موقعیت و جایگاه دنیوی نشده بود، وقتی خاطرات و کتابهای شهدای دفاع مقدس را میخواند به حال آنها حسرت میخورد. وقتی میدید که شهدای دفاع مقدس از همه چیزشان گذشتند و آن طور جانفشانی کرده و از وطن و انقلاب دفاع کردند سید میلاد هم آرزوی شهادت میکرد و میگفت کاش روزی بیاید که من هم شهید شوم.
وی ادامه داد: یکی از شهدایی که سید میلاد او را الگوی خود قرار داده بود، شهید مهدی زینالدین بود، عکس این شهید بزرگوار را در خانه داشت. حتی عکس شهید زینالدین را روی لباسش چاپ کرده بود و همیشه زیر لباس بیرونش میپوشید. میخواست همیشه عکس شهید زین الدین روی سینهاش باشد. وقتی که میخواست با کسی درددل کند با شهدا صحبت میکرد. در شهر خودمان به خانواده شهدا سر میزد و از پدر و مادر شهدا دلجویی میکرد. اگر کمکی از دستش برمیآمد برای آنها انجام میداد.
برادر شهید اظهار داشت: سید میلاد خیلی دوست داشت کربلا برود اما قسمت نشد امسال من بعد از شهادتش به نیابت از برادرم به کربلا رفتم.
وی افزود: بیشترین انسی که در خانواده داشت با مادرم بود، با مادرم خیلی درددل میکرد روحیات سید میلاد با روحیات مادرم از لحاظ معنوی و دینی خیلی به هم نزدیک بودند، بعد از فوت مادرم سید میلاد خیلی تنها شد. هر وقت مادرم نماز میخواند سید میلاد از مادرم میخواست که برای شهادتش دعا کند اگر ما به دوستان و آشنایان التماس دعا میگوییم برادرم فقط میگفت دعا کنید که من شهید بشوم برای هر کسی هم که میخواست دعا کند دعا و آرزوی شهادت میکرد، اگر کاری برایش انجام میدادم و میخواست از من تشکر کند میگفت انشاءالله شهید بشوی، شهادت یکی از بزرگترین آرزوهایش بود.
برادر شهید مصطفوی گفت: از وقتی که رفت تا زمان شهادت فقط 14 روز طول کشید. سید میلاد دوست داشت شهید گمنام باشد، شب قبل از عملیات به همرزمانش گفته بود من دوست دارم گمنام بمانم اگر شما هم شهید بشوید من شما را عقب نمیآورم تا در منطقه بمانید و گمنام باشید همان چیزی که برای خودش دوست داشت برای دوستانش نیز همان را میخواست.
وی افزود: شهید سید میلاد کمی دیرتر از بقیه شهدا برگشت، حدود 20 روز بعد از شهادتش برگشت، در همین فاصله یکی از همرزمان برادرم خواب ایشان را دیده بود و در خواب از ایشان پرسیده بود که سید میلاد کجایی؟ گفته بود من دوست دارم که گمنام باشم اما پدرم، برادرم و خانواده چشم انتظار من هستند من باید برگردم، همرزم برادرم در خواب گفته بود که تو کجایی، برادرم گفته بود دنبال من آمدند و من را پیدا نکردند به این آدرس که من میگویم بیایند من آنجا هستم این رزمنده بزرگوار با فرماندهشان هماهنگ کردند و طبق آدرسی که برادرم در خواب داده بود دنبال سید میلاد رفتند و همانجا پیدایش کردند.
برادر شهید مصطفوی اظهار داشت: یکبار که از سوریه تماس گرفته بود به شوخی به او گفتم انشاءالله که شهید بشوی! گفت شهادت لیاقت میخواهد، من آدمی نیستم که لیاقت شهادت را داشته باشم. به دوستانش هم همین را گفته بود. همرزمان برادرم که آمده بودند میگفتند از دو سه روز قبل از شهادتش حال و هوای خاصی داشت. با ما خیلی فرق میکرد، انگار میدانست که قرار است شهید بشود. به قول بچههای قدیمی جنگ آن کسی که قرار است شهید بشود نوربالا میزند. سید میلاد هم همین طورشده بود، دوستانش میگفتند اخلاق، رفتار و چهرهاش عوض شده بود؛ آن سید میلادی نبود که ما چند سال میشناختیم.
وی در پایان گفت: سید میلاد در سوریه سردار سلیمانی را هم دیده بود و بعد از ملاقات با سردار سلیمانی روحیه بسیار بالایی از ایشان گرفته بود، بعد از دیدار سردار سلیمانی قوت و نیرویش دو برابر شده بود.
وصیتنامه شهید سیدمحمد مصطفوی
بسم رب الشهدا و الصدیقین
با سلام به خدمت آقا و ولی نعمت خودم، آقا حجتابنالحسن(عج) و ولی امر مسلمین جهان آقا سیدعلی خامنهای (حفظه الله) و با یاد شهدای هشت سال دفاع مقدس.
خدایا من کجا و شهدا کجا کاری کن خدایا ماهم به قافله شهدا برسیم.
اینجانب سیدمحمد مصطفوی فرزند سیدهاشم با سلامت کامل متن وصیت نامه خود را مینویسم و از خداوند متعال خواستارم که به من توفیق دهد کارهای خود را برای رضای خدا و برای تقرب به سوی او انجام دهم و دمی از یاد خدای خود غافل نباشم.
با عرض سلام به خدمت پدر عزیز و بزرگوارم
1- اولین وصیتم این است که برادران و دوستان، رهبر انقلاب و گل سرسبد کشورمان را تنها نگذارید و پشتوانه و حامی ایشان باشید. همچنین پدر عزیزم من را حلال کن که خیلی بیمحابا و بدون دریغ زحمت من را کشیدی. خیلی عزیزی پدر جانم خیلی ...
2 - برادر و خواهر گرامیام از شما شرمندهام بهخاطر همه آزار و اذیتها تقاضای بخشش دارم. امیدوارم حلالم کنید.
3 - دوستان عزیز شما را قسم به خدا که راه امام حسین(ع) را که راه عاقبت بهخیری و مهمترین کار است ادامه دهید. حسینگونه زندگی کنید که تمام عاقبت بهخیری در همین راه است و همیشه یاد و خاطره شهدا را زنده نگه دارید چون شهدا همیشه زندهاند و من وجود آنها را در زندگی خود همیشه احساس میکردم.
4 - دوستان، هم هیئتیها، همشهریها و تمام مردم دوست و آشنا حلالم کنید و عاجزانه از شما تقاضا دارم که در انجام امور دینی خود بهخصوص حضور فعال در مساجد کوشا باشید و خمس و زکات خود را سالیانه حساب کنید تا روزی حلال داشته باشید.
در آخر هم باید اشاره کنم که الان من در شهر حلب سوریه هستم و آماده رزم با گروههای تکفیری میباشم. امیدوارم که در این راه استوار و پرامید و با تکیه بر اهلبیت(ع) بهخصوص عمه جانم زینب(س) وارد صحنه نبرد شوم. خدایا کمکم کن که این بنده حقیر از تمام مادیات دنیا دل بکند فقط و فقط به خودت فکر کند که سعادت دنیا جز در این نیست.میروم تا به مادرم برسم با تمام شرمندگی.
الحقیر سیدمحمد مصطفوی
منبع: کیهان
سه تن دیگر از رزمندگان حزب الله لبنان در نبرد با تروریست های داعشی در استان حلب سوریه به شهادت رسیدند.
به گزارش مشرق، خبر شهادت سه تن دیگر از رزمندگان حزب الله لبنان اعلام شد.
"مهدی محمود سبیتی" اهل روستای "کفرا"، "محمد حسن نعمه" اهل روستای "الکفور" و "عبدالکریم حاوی" اهل روستای "شقرا" در نبرد با تروریست های داعشی در حومه جنوبی استان حلب به فیض شهادت نائل آمدند.
پیکرهای این شهدای دلاور طی روزهای آتی در مناطق مختلف لبنان تشییع و تدفین خواهد شد.
طی روزهای اخیر چندین تن از فرماندهان و رزمندگان حزب الله در نبرد با تروریست های داعشی در اطراف شهرک استراتژیک "خناصر" درحومه جنوبی استان حلب به شهادت رسیدند.
کمتر کسی از بچهای #فاطمیون هست که شیخ را نشناسد، او با همه طلبه ها فرق داشت، سنگر به سنگر از سربازان فاطمیون سر می زد!اهل نصیحت کردن نبود، با همه دوست بود و همه او را دوست داشتند.
او مدیر یکی از مدرسه های علمیه #مشهد بود، اما وقتی احساس تکلیف می کرد، نمی توانست مثل خیلی های دیگر بی تفاوت بنشیند و نظاره گر ظلم آشکار بر فرزندان و شیعیان #علی(ع) باشد، از اين رو رخت بست و به فاطمیون پیوست.آخرین بار قبل از رفتنش گفتم : شیخ نرو، تو را برای جای دیگری لازم داریم!لبخند می زد، سرش را تکان می داد و می گفت : من دیگر اینجا چیزی ندارم، همه چیزم آنجاست!بعدا گفت : نترس من لیاقت شهادت ندارم، مطمئن باش #شهید نمی شوم و بر می گردم، شهادت برای کسانی است که انتخاب شده اند.
لبیک یا #زینب(س)
بعضی شبها که نیمه های شب بیدار می شدم می دیدم، محمدرضا با نور موبایلش قرآن سفید کوچکش را در دست گرفته و در حال قرائت قرآن است.
او با قرآن خیلی مأنوس بود و ماهیانه 3بار ختم قرآن می کرد.
با اینکه 20 بهار از عمرش گذشته بود در وصیت نامه اش سفارش کرده بود که برایش تنها 5 روز روزه و 20 نماز صبح قضا کنم.
شهید شدن یکی دیگر از مدافعان حرم ایرانی در سوریه شهید مهدی ثامنی راد" نام دارد و اعزامی تهران . ثامنی راد در درگیری های حلب سوریه شهید شده و پیکرش در اختیار تروریست های سوری است و هنوز به ایران منتقل نشده است. تعداد شهدای مدافعین ایرانی در سوریه به حدود 200 شهید✌ رسید. نحوه شهادت:اصابت تیر از پهلو در عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا
#وصیتنامه #شهید #محمد_کامران
«با سلام و صلوات به ساحت مطهر حضرت ولی عصر(عج) و نایب برحقش امام خامنهای و امام خمینی(ره) و شهدای گرانقدری که با خونهای ریخته شده خود در راه اسلام و حقانیت، راه روشن و هموار را به ما نشان دادهاند.
همیشه از خداوند خواستهام که مرا در پیدا کردن راه درست، (همان راهی که شیطان قسم خورده که بندگانت را از این راه گمراه میکنم) کمک و راهنمایی کند و در این راه ثابت قدم قرار دهد؛ خدا را شاکر هستم که مصداق آیهای که میفرماید: ✨وعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ (سوره بقره آیه ۲۱۶)✨ شدهام.
خیلی وقتها شده است که چیزی را دوست داشتهام و از شر آن آگاه نبودهام و خداوند آن را از بنده دور کرده است و خیلی وقتها هم شده است که چیزی را دوست نداشتهام و از خیر آن آگاه نبودهام و خداوند رحمان آن را به حقیر رسانده است؛ خداوند رحمان را شکر گذارم که همیشه صلاح مرا خواسته است.
خدایا دوست دارم به شکلی پیش شما بیایم که شما دوست دارد، خدایا از من بگذر و مرا نزد امامانت در بهشت ساکت کن. خدا را شاکرم که مرا شیعه دوازده امامی خلق کرد و شاکرم که سایه پدر و مادر را بر سرم قرار داد. خدا را شاکرم که رهبرم سید علی حفظه الله است. خدا را شکر میکنم که خداوند قرآن را به ما هدیه کرد و مرا با این کتاب راهنمایی کرد. خدایا مرا در روز قیامت سرافراز کن. خدایا مرا به فیض شهادت برسان که از رفیقانم جانمانم.
اما پدر و مادر عزیز؛ از شما ممنونم که راه حسین(ع) را به من نشان دادید و مرا در مجالس حسین(ع) بردهاید و مادرم مرا با اشک بر حسین(ع) شیرداده و سیراب کرده است.
پدر و مادرم؛ همسر عزیزم؛ برادران و خواهرم؛ هرچه از خداوند میخواهید فقط از باب نماز اول وقت وارد شوید. همیشه برای همدیگر طلب دعای خیر کنید، زیرا دعا در حق برادر و خواهر دینی زودتر به اجابت میرسد.
در پایان هم از تمامی همکاران و برادران و خواهران دینی خود درخواست دارم که نکند مانند مردم کوفه پشت رهبری را خالی بگذارید و او را تنها بگذارید که گرگهای درنده آماده این چنین موقعیتهایی هستند.
از تمامی کسانی که بنده را میشناسند درخواست حلالیت عاجزانه دارم و امیدوارم برایم دعا کنند. از خواهرانم میخواهم که با حیا و خود سرخی خونم را را هدر ندهند و از برادرانم نیز خواهانم که غیرت علوی خود را حفظ کنند و به دنیا نفروشند. بنده خونم و شاهرگم را میدهم که تا مردم ایران و تمامی شیعیان و مسلمانان جهان در آرامش و آسایش زندگی کنند و جانم را فدا امر و دستور امام خامنهای و سردار و سرلشگرم حاج قاسم سلیمانی میکنم، انشاءالله خداوند حافظ مملکتم باشد.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
حقیر محمد کامران ۱۳۹۴/۹/۱۵»
#خاطره_ای_ازشهيد_محمد_حسين_محمدخاني
١٣٨٢ الي ١٣٨٨
دوران دانشجويي
بسيجي نمونه و واقعي نه مثل خيلي ها فقط به اسم و قيافه، واقعاپا جا پاي بسيجي هاي خميني گذاشت، و اخلاصش بود در دعا كردن كه به اينجا رسوندش، تو دعا ميگفت خدايا ما رو به خميني وبسيجيانش برسان و الحق كه الان رسيده و چهحالي ميكنه با شهداء،،،
نمي دونم اونور چه خبره ولي مطمئنا خيلي ها اومدن استقيال محمدحسين، چقد خوبه آدم از اونورش خاطرجمع باشه، بدونه يكي هست مياد دنبالش، تو اين دنيا يه كشور غريبميري چه استرسي ميگيره آدمو كجا برم و چه كنم ، حالااون دنيا كه ديگهجاي خود،
زياد از عوالم برزخ و مراحل روح بعد از مرگ قبل قيامت خبر مدارم اما ميدومنم محمدحسين جاش خوبه، شايد بگن اغراقه اما نيست، من ديدم عبادت هاش رو در پيشگاه معبودش، ديدم متمسك شدنها و متوسل شدنهاش پيش ائمه، من ديدم غبطه خوردنهاش به شهدا و رفاقتهاش رو با اونا، ديدم ضجه زدنهاش رو واسه غصه اي كه چرا جامونده از شهداء،،،
محمدحسين وقتي معني شهادت رو فهميده بود عاشقش شده بود، اما مسير رو درست رفت، مسير عاشقي رو پيدا كرد و توش گام برداشت، اهل انزواء و زاري واسه شهيد شدن نبود، مرد بود، پاكار بود، درد رو ميفهميد و حرصش رو ميخورد، بي تفاوت نبود ، صحبت از كار فرهنگي و مخصوصا كار شهداء و هيأت كه ميشد، سر از پا نميشناخت و مرد ميدون بود ،كم نميآورد تكليف گرا بود ، وظيفه شناس بود،# چشمش به #كلام #رهبر بود و عاشق آقا سيد علي،،،،
محمدحسين خودش پيشوا بود واسه #خيلي ها ، بسان پيامبر كه قله دل سخت اعراب باديه نشين رو با #اخلاق خوش فتح ميكرد، محمدحسين فاتح #قلوب تك تك دوستان و آشناهاش بود، خوش برخورد ، #مهربون، با #محبت، گرم و صميمي،... با همين برخوردهاي خوبش شده بود #محبوب #دورو بري ها، مبالغه نيست اما تو اون شش سال كسي رو نديدم كه ازش #دلخور باشه نه كه #مخالف نداشت اتفاقا داشت زياد و خيلي قدرتمند، اونقدر قَدر كه واسه رقابت با رأي و #نظر اونها محمدحسين خودش يه جبهه اي رو تجربه كرد، جبهه اي كه بهش دستور انفعال و بي تفاوتي و سكوت #در برابر حرمت شكني ها رو ميداد ولي او اهل مسامحه و چشم پوشي نبود، چه بسا اين جبهه خود نقشي بسزا در رشد و بالندگي وجه هاي #شخصيتي #او رز داشت، بحث هاي #سياسي رو خوب وارد بود، مسائل پيرامونش رو خوب رصد ميكرد و ب #وقتش منتقد خوبي بود و به وقتش حامي، با كسي #عهد #اخوت نبسته #بود كه اگر ببينه طرف حرف و رأي مخالف اصول و اعتقادات خدا و پيغمبر بزنه او سكوت اختبار كنه و مصلحت انديشي رو پيشه كنه و چقدر كه حرص ميخورد از اينگونه سكوت كردنها،،،،
#محمدحسين در سني كه اوج جواني وخاميست چنان بزرگ و خوش ميدرخشيد كه زبانزد بود، جوان ١٩،٢٠ساله اي كه حرفهايش حرف بود و بدان عمل ميكرد، با اعتقاد گام برميداشت و پيش ميرفت ، براي رسيدن #به اهدافش جلوي #هيچ كس قد خم نميكرد الا #خدا و #ائمه و #شهدا كه مخلصانه گوش به حرفشان بود،،،،
#گاهي اوقات #حضورش ترس در دل برخي ها مي انداخت، وجودش را بر #نميتافتند دنبال حذفش بودند، #همانهايي كه مسيرشان به بيراه ميزد، همانهايي كه #حرمت خون شهدا را از ياد برده بودند، ميدانستند كه اگر #دست از پا خطا كنند او در مقابلشان قد علم خواهد كرد و هنوز بسيجيتني #هستند كه رهروي خميني و آرمانهاي اويند، هنوز شيريچه هايي هستند كه #دلشان براي انقلاب و شهدا بتپد،،،،
محمدحسين واقعا عاشق بود، عاشق #خدا دين ائمه و شهدا....
كه اگر چنين نبود چه ميتوانست سبب شد كه اينگونه خود را از رفاه و آسايش محروم كند و هرگاه دنبال دعا و #مناجات واحياء، از خواب بزند ، سرما و گرما نشناسد ، خود را آواره #كند براي رسيدن به مجلس روضه و مناجات، چگىنه خود وا وقف شهدا كند، بشود خادم الشهداء، بشود راوي #راهيان نور، بشود #مسيح براي بشاگرد و كهنوج....
#جزء عاشقي سببي بالاتر نيست، و چه خوش معشوقه هاي داشت و چه #خوش #هوايش را داشتند، خدا و رسول و ائمه جاي خود، چه خوشبحالش شده حالا با شهداء،، حتما #حالا هم با #محسن دينشعاري گرم رفاقت شده، با مجتبي علمدار بساط #شعرخواني داره، با همت و چمران وباكري چه گعده ها كه نگرفته، و چه ...
شهید حاج عباس عبدالهی اهل شهر مرند در آذربایجانشرقی بود و از سال 63 در حدود ۱۵ سالگی عازم جبهه های جنگ تحمیلی شد و از رزمندگان کم سن و سال آن دوران بود. عباس عبدالهی تا پایان جنگ به مدت 64 ماه در جبهه های جنگ حق علیه باطل حضور داشته كه در عملیات های كربلای 5 و والفجر 8 به ترتیب از ناحیه دست و پا مجروح شده و به درجه جانبازی رسید. وی بازنشسته سپاه و برنده ورزش های رزمی ارتش های جهان بود که سالها به عنوان یک بسیجی مخلص در مناطق مختلف عملیاتی کشور حضور داشت.
چند سال پیش هم که بازنشسته گردید و میتوانست روزهای استراحت و آرامش خود را در کنار خانواده سپری کند. دو دختر و یک پسر از ایشان به یادگار ماند. شهید عبدالهی با این حال و علی رغم اینکه جانباز نیز بود و از لحاظ جسمی دچار مشکلاتی بود و حتی جراحی سنگین نیز داشت اما بدون هیچ ادعایی و چشمداشتی #عازم دفاع از حریم اهل بیت (ع) شد. وی همچنین یکی از راویان ۸ سال دفاع مقدس در کاروان های راهیان نور بود .حاج عباس عبدالهی را باید خیلی از دانش آموزان در کنار اروند رود در حالی که در مداحی با دانش آموزان سخن می گفت به یاد داشته باشند همیشه در کاروان راهیان نور که هر شب برای راویان مداحی می کرد وگلایه می کرد که چرا از #قافله شهدا جامانده است. شهید عباس عبداللهی روز پنج شنبه ٢٣ بهمن ٩٣، به همراه شهید علی سلطان مرادی، در درگیری با تروریستها و تکفیریها در منطقه «کفر نساج» واقع در شمال غرب درعا (استان جنوبی سوریه)، به فیض شهادت نائل شد . به گفته یکی از دوستان این #شهیدان، پیکرهای پاک این دو شهید والامقام، همچنان در اختیار تروریستهاست. وی در توصیه ای به جوانان از زبان شهید بهنام محمدی گفت: جسمم را به خاك، روحم را به خدا و راهم را به آیندگان می سپارم و از جوانان خواست #پاسدار خوبی برای راه و آرمان شهدا باشند
خودش را فدای ولایت کرد و هیچ چیزی ازش برنگشت
پدری پیری دارد،
چشم انتظار هست که شاید خبری ازش بیاد
ناراحت نیست که بچه اش فدای اسلام شده ، فقط بلاتکلیف بودنش سخت است
دلنوشته ی یک جانباز و جامانده ی جنگ تحمیلی به همرزم شهید مدافع حرم علی محمد قربانی سومین شهید شهرستان اندیمشک
بسم رب الشهداء و الصدیقین
سلام بر برادر شهیدم علی محمد قربانی.
علی جان ! از وقتی خبر پروازت را شنیدم، دلم بی قرار و پر آشوب شده است. باور کن علی جان ! من که اهل تملق و اغراق گویی نیستم، بعد از تو دستم به نوشتن نمی رود. من که اهل قلم و نوشتن نیستم، ولی باید برای تو بنویسم تا دردم آرام شود!
علیِ دل ها ! رفتن تو و احمدها تلنگری به همه حمزه ای ها ( گردان حمزه سیدالشهداء اندیمشک ) بود. شما به همه ما گفتید هنوز بازی تمام نشده و باید تا دقیقه نود هم امیدوار بود و تلاش کرد. زیرا راه همچنان ادامه دارد.
☀️علی جان ! من یک بازیکن اخراجی هستم. بیش از سی سال است که همان نیمه اول مرا از کاروان و قافله یاران آسمانی اخراج کرده اند. خوش به حال تو که بازیکن خوبی برای مربی و خالق شهدا بودی و در واپسین لحظات، گلِ پیروزی را زدی.
علی جان هم غبطه به حالت می خورم و هم لیاقتت را تحسین می کنم. تو بعد از پایان دفاع مقدس همچنان خودت را پاک و آماده برای شهادت نگه داشتی و هنرت را در پاک زیستن و تشکیل خانواده پاک و تربیت فرزندان صالح نشان دادی.
علی جان تو را به دل شکسته مادرت، ترا به دل شکسته همسرت که می دانم پرواز تو برایش سخت بود، ترا به جان رحیم عزیزم ما را هم دریاب.
علی جان ! سلام مرا به علی محمد طاهری ، محمد یوسفی، احمد کاوه پور و مسعود اکبری برسان. سلام مرا به همه دوستان شهید برسان.
خدایا ! به حق خون پاک حاج علی قربانی و همه شهدای حرم، دلمان را حرم خودت و شهدا و دوستان برگزیده ات قرار بده. تو را قسم می دهم در واپسین لحظات و حتی در وقت اضافه ما را هم خونین بال بپذیر.
جا مانده اخراجی - دکتر محمدصادق جمشیدی
[h=1]از فتنه زمان در امان باشید[/h]
[h=2]شهید مهدی قاضی خانی ازجمله مدافعین حرمی بود که برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) و مبارزه با طرفداران اسلام آمریکایی به سرزمین سوریه هجرت کرد.[/h]
مهدی در حالی دو ماه پیش حین مبارزه با تروریست های تکفیری به شهادت رسید که سه فرزند از وی به یادگار مانده است. آنچه خواهید خواند متن وصیت نامه این شهید عزیز است.
این جانب مهدی قاضی خانی در مورخ 30/ 8/94 در ساعت 6 صبح وصیت نامه خود را نوشته (ام). نمی دانم چگونه شروع کنم مرا ببخشید. این که خداوند متعال به این بنده حقیر نظر لطف و کرامت داشته (درحالی که) بنده خوبی برای او نبوده و نیز فرزند اهلی برای پدر و مادر عزیزم نبودم. از خداوند بزرگ و پدر و مادرم می خواهم عاجزانه مرا ببخشند و ما را حلال بکند؛ و از پدر و مادر می خواهم بسیار مرا دعا کرده و نیز در برابر سختی ها صبر و توکل به خداوند بزرگ کنند.
و نیز از همسر عزیز و مهربانم که کوه صبر و تحمل و انسان (است) بر حق (که) او از من صبر و گذشت بالایی دارد که این سال ها بنده حقیر را تحمل و در برابر سختی ها یاری کرده از او می خواهم که مرا حلال کرده و در تربیت فرزندانمان بسیار کوشا بوده که می دانم او فردی بسیار بزرگ و داری صبر و گذشت فراوان است و عاجزانه درخواست می کنم فرزندانمان را در حفظ قرآن و اسلام و شهدا هدایت و تربیت کنند که خداوند بزرگ در این کار او را هدایت خواهد کرد.
لازم به ذکر می دانم که از تمامی دوستان و فامیل و هم رزمان عزیزم و خواهر و برادر دینیم چند نکته مهم را اهمیت دهند عاجزانه درخواست کنم که بسیار به نماز اول وقت و احترام به پدر و مادر اهمیت دهند و چند توصیه ای از بنده حقیر:
بسیار به پدر و مادر احترام کنید و به دیدار اقوام و دوستان بروید از فقرا و نیازمندان دل جویی کنید. قرآن را سرلوحه زندگی قرار بدهید.
اگر موفق شوند شمارا به فنا می کشند گوش به فرمان رهبر عزیزمان باشید تا از فتنه زمان در امان باشید و نگذارید روی افکار و عقاید شما کار کنند نگذارید خون شهدا پایمال شود
در خط شهدا و امام شهدا حرکت کنید و گوش به فرمان ولی امر زمان باشید و رهبر عزیزمان را در این راه تنها نگذارید تا پرچم را به صاحب اصلی برسانند. اگر امنیت هست در این مملکت مدیون شهدا و کمک های رهبر عزیزمانیم. خداوند عمر باعزت به او عطا فرماید.
اگر من در این راه حق و خداپسند قدم گذاشته مطمئن باشید برای رضای خدا و رسول خدا بوده و می خواهیم به دشمنان اسلام، ثابت کنیم که ما برای رضای خداوند و کمک رساندن به اهل بیت (ع) و رسول الله (ص) از تمامی جان و مال همسر و فرزندانمان خواهیم گذشت و نمی گذاریم که دشمنان خدا و اهل بیت (ع) به این اسلام ناب محمدی ضربه بزنند که این کار را امام حسین (ع) برای اسلام نموده و تمام داروندار خود را درراه اسلام و خداوند فدا کرد و از او الگو گرفته ایم. اگر من گناهکار در این کار خداپسندان قدم گذاشتم (برای این است که) فردای قیامت در نزد خدا و رسولش سرافکنده نباشیم.
رسول خدا فرمودند اگر مسلمانی صدای مسلمان را بشنود و به او کمک نکند او مسلمان نیست و به امام حسین (ع) ثابت کنیم که تا خون در رگ هایمان جریان دارد نمی گذاریم به خواهرت، عمه یمان زینب اهانت شود.
ای خواهر و برادرمان بدانید: سوریه خط مقدم ما بوده و اگر ما در آنجا حضور داریم بدانید که هدف دشمنان رسیدن به ایران است. نگذارید بین شما و اسلام جدایی بی اندازند که اگر موفق شوند شمارا به فنا می کشند گوش به فرمان رهبر عزیزمان باشید تا از فتنه زمان در امان باشید و نگذارید روی افکار و عقاید شما کار کنند نگذارید خون شهدا پایمال شود؛ که فردای قیامت همه ما مسئول و جوابگو باشیم.
والسلام علیکم بنده حقیر مهدی قاضی خانی
شیدایی، خاصیت نوش جام شراب از میکده کربلاست.
مگر خراباتیان را نمی بینی که مدهوش از رویت جمال ساقی، بی سرو دست و پا بر زمین فتاده اند و نگاه معشوق را به همه دنیا برگزیده اند. آیا جنون جز این است؟!
حقیقت انتظار از آن دلاورمردانی است که در عصر انکار بر هر چه شک و تردید است فائق آمده و رهایی امام از حبس غیبت را در فرج و گشایش خود از بند تعلقات یافته اند.
اگر می خواهی قیام امام موعود را در عصر انتظار تماشاگر باشی بدین دانش آموختگان مکتب جعفری نیک بنگر. ایشان از سلاله پاک همان حجت خدایی هستند که در سال 61 هجری قمری وقتی ندای ا
ن الله شاء ان یراک قتیلا را شنید به مسلخگاه عشق شتافت و جان و ناموس خود و عزیزترین فرزندان و یارانش را تقدیم حضرت پروردگار نمود.
کجایند کسانی که می گویند جوانان مدافع حرم بخاطر مال و کسب معیشت است که راهی این سفر شده اند کجایند تا ببییند آن طلبه شهرستانی برای تهیه هزینه سفر به جبهه جهاد همه کتابهایش را فروخت و آن دیگری لب تابش را به هراج گذاشت. دیشب از عزیزی شنیدم که می گفت همسرم چون دید هزینه این سفر را ندارم گردنبدش را باز کرد و به من داد.
ایثار و جهاد همسران این مجاهدان راه خدا کمتر از ایشان نیست. به راستی چگونه می شود در دورانی که مردان نیز اظهار عجز از فراهم کردن مایحتاج زندگی دارند، به تنهایی بار معیشت و تربیت فرزندان و غم فراق را به دوش کشید؟ اگر می بینی زنان فداکار این مجاهدان بدین مشقت رضایت داده اند و همسرانشان را برای این سفر آماده کرده اند بخاطر اقتدای بی چون و چرای ایشان به زینب کبری سلام الله علیهاست که فرزندان خویش را برای دفاع از امام به مسلخ می فرستد و قربانی عزیزانش را در پیشگاه الهی جمیل می بیند.
در آنجا دیدم نوجوانانی را که هیچ انسی با خاک ندارند و بر دفاع از حریم اسلام و ولایت چنان استوارند که سر از پا نشناخته و برای عزیمت به جبهه حق لحظه شماری میکنند. کربلا بی صبرانه منتظر این جهادگران مخلص است که حقیقت انتظار قیام امام موعود را در قیام حق علیه باطل یافته و فرج امام زمان را با جهاد فی سبیل الله زمینه سازی می کنند.
گذرگاه زمان هر از چندگاه شاهد عاشقان سرمستی چون حاج قاسم سلیمانی است که لقای حق را در فنای از خود یافته و کجایند مدعیان عشق که حقیقت مستی را در نیستی ببینند. پس از شور و اشتیاق این جوانان برای پیشتازی به صحنه کارزار عجب مدار که ایشان از آن ظاهری که تو از جنگ و جدال و مقاتله می بینی باطن را که رضای حق و قرب به امام شهداست مشاهده می کنند و چهره بشاش آنها حکایت از بصیرت قلبشان دارد.
اگر چنان که گفته اند شهادت را مراتبی است، در قله آن مراتب، مجاهدانی قرار دارند که ضرورت دفاع از حریم ولایت را نه با مشاهده امام و ندای وی بلکه با بصیرت قلبی خویش یافته اند و این سربازان جهادی امام زمان مگر نه اینچنیناند؟!
یکی از پاسداران شهرستان ورامین در سوریه به شهادت رسید.
به گزارش #كانال_خبري_مدافعان_حرم خبر شهادت یکی دیگر از رزمندگان ایرانی مدافع حرم اعلام شد.
سروان احمد گودرزی که از پاسداران شهرستان ورامین بود، در نبرد با تروریست های تکفیری در سوریه به فیض شهادت نائل آمد.
این شهید دلاور از اهالی استان لرستان و ساکن شهرستان ورامین بود که در سومین اعزامش به سوریه به شهادت رسید.
پیکر شهید گودرزی روز چهارشنبه 19 اسفند ماه از مسجد صاحب الزمان (عج) تشييع ميگردد.
✨بسم رب الشهداء و الصدیقین✨
و لاتحسبوا الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
هیچ چیز گلوی تشنه مرا سیراب نمی سازد جز شهادت. خدایا تو را شکر و سپاس می گوییم به خاطر فضل و محبت که به من حقیر لطف نموده و مستعد شرکت در جنگ علیه کفار تکفیری قرار دادی و به من لیاقت دادی تا به کاروان شهیدان ملحق شوم و در آخرین روزهای حیاتم به من فضل و ترحم کردی که سربازی در رکاب امام و مولایم حسین ابن علی(ع) و برادر علمدارش ابوالفضل باشم.
دوستان و خانواده محترم از همه شما التماس دعا دارم و از شما میخواهم برای ظهور آقا امام عصر(عج) دعا کنید و امام خامنه ای که از جانم ایشان را بیشتر دوست دارم را تنها نگذارید و برای سلامتی ایشان دعا کنید.
سردار شهید حسنعلی شمس آبادی از پاسداران سپاه امام رضا (ع) بود که یک روز پس از بازنشستگی برای مأموریت های مستشاری به سوریه رفته بود، در ایام شهادت حضرت زهرا (س) هدیه بازنشستگی خود را از دستان عقیله بنی هاشم (س) دریافت کرد.
مراسم تشییع این شهید مدافع حرم فردا پنج شنبه ساعت ۱۵، همزمان با روز بزرگداشت شهدا از میدان امام حسین(ع) تا گلزار شهدای سبزوار برگزار می شود.
پیکر مطهر این شهید فاطمی صبح جمعه در زادگاهش روستای شمس آباد جوین تشییع و به خاک سپرده می شود.
شـــــــهید مدافع حرم حسنعلی شمس آبادی که یک روز پس از بازنشستگی به سوریه رفته بود، ده روز بعد به درجه رفیع شهادت نائل آمد و هدیه بازنشستگی خود را از دستان حضرت زینب(س) دریافت کرد.
سردارشهید حسنعلی شمس آبادی متولد سال ۱۳۴۷ در محله شمس آباد از توابع شهر نقاب ( شهرستان جوین)، از رزمندگانی بود كه یک روز پس از بازنشستگی خود در لباس مقدس پاسداری ، به صورت داوطلبانه برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به سوریه رفت و در تاریخ ۱۷ اسفند ۹۴ در مبارزه با تروریستهای تکفیری داعش در شهر حلب ، به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
.
از این شهید گرانقدر دو فرزند پسر و یک فرزند دختر به یادگار مانده است.
پيكر پاك اين شهيد والامقام، امروز جمعه، ٢١ اسفند ٩٤، در گلزار شهداي شهر نقاب به خاك سپرده شد .
شب #خواستگاری به همسرش گفت:از دوازده ماه سال،یازده ماه خدمت شما هستم،یک ماه آخر(#اسفند) مال #شهداست.
هر سال حداقل یکبار باید به #جنوب میرفت،در عرصه #روایتگری ید طولایی داشت؛چند روز قبل #شهادت به او خبر داده میشود که خود را برای روایتگری کاروان های #راهیان_نور برساند،حسابی فکرش مشغول بود که میرسد یا نه...؟
میخواست دِین خود را به شهدا ادا کند ولی به علت بیماری فرزندش در مضیقه بود.
به من گفت:تو میای؟
گفتم:مشخص نیست،شاید اومدم.
گفت:بریم....اصلاً هماهنگ کن هر دو با #خانواده بریم.
تا اینکه روز روز سهشنبه نهم اسفند ماه ۱۳۹۳ ساعت سه و نیم بعدازظهر به وقت #دمشق فرهاد ♦️خودش را به #قافله_شهدا رساند و همانطور که خودش گفته بود:
.
#ماه_آخر_برای_شهداست!
.
#شهید #مدافع_حرم
#شهید_فرهاد_خوشه_بر
♦️فرازی از وصیت نامه #شهید مدافع حرم حاج #حمیدرضا_اسداللهی برای حضرت #امام_خامنه_ای حفظه .
. #رهبر عزیزم! از آن روز که اندک شناختی به جایگاه شما پیدا کردم و روز به روز این شناخت بیشتر شد، مسئولیت هم نسبت به شما بیشتر شد. این را فهمیدم که در نظام الهی رفتار در قبال شما، همان رفتار در قبال #امام_زمان (ع) است و این را فهمیدم که مجوز شفاعت #اهل_بیت (ع) نسبت به من، در رضایت شما است، . .
آقاجان! اگر رضایت شما نباشد، خدا و امام زمان (ع) هم از من راضی نیستند. میدانم که سرباز خوبی برای شما نبودم، اما سعی داشتم که هم خود و هم خانواده ام نسبت به اوامر شما مطیع باشند. .
.
رهبر عزیزم، لبیک به فرمان شما همان تکبیر حج است، همان لبیک به رسول الله (ص) و همان لبیک یا حسین است و این را امام بزرگوار به ما یاد داد، چون #ولایت_فقیه همان #ولایت #رسول_الله (ص) است. برایم دعا کنید و از من راضی باشید. .
برای شادی روحِ مطهر #شهید_اسداللهی صلوات بر محمّد و آل محمّد
مدافع حرم، مَجِيد نان آور، دردفاع از حرمهاي مطهر و حريم اهل بيت (ع) و تامين امنيت ملي كشورمان، بدست تروريست هاي تكفيري، در سوریه به شهادت رسید و آسمانی شد.
جانبازی که خبر شهادتش پيشتر منتشر شد در حاليكه مجروح بود و بعد از درمان و ترخيص از بیمارستان، بار ديگر در تاریخ دوازده اسفند ماه، به سوريه اعزام شد و در نهایت در بیستم اسفندماه سال نودوچهار در منطقه تدمر سوریه به شهادت رسيد و جاویدالاثر شد.
نصب سنگ مزار یک شهید مدافع حرم به همت خیرین و پس از چهارماه
در شرایطی که مدافعان مظلوم حرم، علاوه بر دفاع از اعتقادات ما، از عرض و ناموس و امنیت و مرزهای ما نیز دفاع می کنند، به نظر می رسد رسیدگی به امور آنان تنها در "برگزاری مراسم پرطمطراق و رسانه ای" خلاصه می شود؛ و نه در شرایط واقعی.
نمونه ای از این شهدای مظلوم، شهید «جاوید سلطانی» است که پس از شهادت، حتی سنگ قبر نیز نداشت و سرانجام پس از چهارماه این سنگ نصب شد!! آن هم پس از فراخوان خبرنگار سابق صداوسیما در سوریه و به همت خیران و نیکوکاران!
شهید «جاوید سلطانی» از رزمندگان جوان تیپ فاطمیون ۲۷ آبانماه ۱۳۹۴ در دفاع از حرمهای مطهر و حریم اهلبیت(ع) و به دست تروریستهای تکفیری، در سوریه به شهادت رسید و آسمانی شد.
☀️خبرنگار سابق صدا و سیما در سوریه در پایان اضافه کرد: پس از نصب سنگر مزار شهید سلطانی، خیری ارجمند هزینه سفر به مشهد پدر و مادر محترم جاوید سلطانی را تقبل کرده است و هم اکنون این دو عزیز، در مشهد الرضا(ع) هستند.
می روم تا که نسوزد نخی از خیمه ی تو
به فدایت همه عباس و علی اکبرها
قاسمت رفت به میدان که بیاموزد تا
افتخار است اگر سر برود بر نی ها
مادرم گفت که زینب همه ی عزت ماست
به فدایت که تویی شیر زن مادرها
نه که زینب که رقیه شرف آل علیست
عزتی داده سه ساله به همه دخترها
بین طومار محبان بنویس نامم را
تا که من هم بشوم همچو علی اصغرها
جان چه قابل که کنم من به فدای سرتو
این متاعی است که دارند همه نوکرها
باب جنت زسوی مرقد تو باز شده
که بگویی به همه بسته نباشد درها
شهید مدافع حرم #حجت_اصغری
تاریخ ولادت:۱۳۶۷/۱/۱
تاریخ شهادت:۱۳۹۴/۸/۱ (مصادف با تاسوعای حسینی)
.
این شهید بزرگوار همانند سقای دشت کربلا در راه دفاع از ناموس آل الله؛ هنگام مبارزه با تروریست های تکفیری ابتدا دو دست خود را از دست داده و سپس به مقام رفیع شهادت نائل می آید.
.
قسمتی از وصیت نامه شهید:
بسم رب شهدا و الصدیقین
شاید ما در راهی قدم میگذاریم که بگویند خارج از وطن است ولی عقیده بنده این است که دین اسلام محدودیت ندارد و هرکس به خداوند عزوجل اعقاد دارد باید در راه احیاء دینش جهاد کند.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند که هرکس صدای ندای مسلمانی را بشنود و به یاری او نرسد مسلمان نیست.
ما چگونه ادعای مسلمانی داریم در صورتی که کودکان یا زنان سوری،عراقی،فلسطینی شب خواب در چشمانشان ندارند و در ممالک اسلامی زنان مسلمان و مسیحی را در بازار مانند برده به فروش میرسانند .مکتب ما مکتب عاشوراست.در این مکتب باید آزادگی آموخت و جلوی هر ظلم و کفری ایستاد حتی به قیمت جان و ریخته شدن خون.
.
این شهید بزرگوار پس از تشییع پرشکوه توسط مردم #شهرری در امامزاده شعیب(ع) شهر ری به خاک سپرده شدند.
.
شادی ارواح مطهر شهدا صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
.
{اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک}
مدافع حرم حضرت زینب
شهیدان مدافع حرم میثم مدواری و محمودرضا بیضایی در حالی در عکس دیده می شوند که لباس سبز سپاه به تن دارند و بیننده را به روزهای خوب دفاع مقدس می برند.
گروه جهاد و مقاومت مشرق - شهیدان مدافع حرم میثم مدواری و محمودرضا بیضایی در حالی در عکس دیده می شوند که لباس سبز سپاه به تن دارند و بیننده را به روزهای خوب دفاع مقدس می برند.
شهید مدواری ایستاده و شهید بیضایی، در عکس نشسته
برادر شهید اظهار داشت: سید میلاد خیلی دوست داشت کربلا برود اما قسمت نشد امسال من بعد از شهادتش به نیابت از برادرم به کربلا رفتم.
گروه جهاد و مقاومت مشرق: این روزها از شهدای مدافع حرم بسیار میشنویم، جوانانی که از همه جای کشورمان داوطلبانه برای دفاع از حرم مطهر حضرت زینب(س) با اشتیاق میروند و جان خود را در این راه میگذارند. انگیزه برای حضور در جمع مدافعان حرم اهل بيت (عليهمالسلام) سن وسال نمیخواهد، آگاهی و اشتیاق میخواهد، دلی قرص و شجاعتی مثالزدنی میخواهد. مهندس شهید سید محمد(میلاد) مصطفوی یکی از این جوانان غیور شهرستان همدان است، که دفاع از حریم اهل بیت (علیهمالسلام) از دغدغههای اصلی و مهم او در زندگیاش بود. سید میلاد هنوز سی ساله نشده بود که به عشق کودک سه ساله اباعبدالله (علیهالسلام) و عمه سادات، بسیجی و داوطلبانه راهی سوریه شد، و تنها 14 روز از رفتن او نگذشته بود که در 25 مهرسال جاری به آرزوی خود رسید و پیکر مطهرش را در شهرستان بهار همدان به خاک سپردند.
از شهادت فرزندم خوشحالم
سید عباس مصطفوی، پدر شهید درباره خاطرات این شهید بزرگوار میگوید: سید محمد که ما در منزل او را سید میلاد صدا میزدیم خاطرات خیلی خوبی را از خود بهجا گذاشته است، چرا که بسیار مومن و با اخلاق بود، هرکس را که میدید آنقدر به گرمی و با مهربانی با او برخورد میکرد که انگار مدتهاست که آن فرد را میشناسد و یا سالها با او دوست بوده، بسیار خونگرم و خوشبرخورد بود و همه از این برخورد او خوشحال میشدند.
وی افزود: هیچ وقت نشد کسی بگوید از رفتار یا حرف سید میلاد ناراحت است، رفتار و کردارش با همه خوب بود. اهل ورزش و باشگاه بود. در ورزش جودو مقام سوم کشوری را آورده بود، بسیجی بود و در بسیج محل فعالیت میکرد. هر شب تا ساعت 12 شب دنبال کارهای بسیج بود. هر سال از 5 اسفند تا 25 فروردین در اردوهای راهیان نور شرکت میکرد و خادمالشهدا بود.
پدر از رفتن شهیدش میگوید: بعد از آن که در آموزشهای ویژه شرکت کرد، خیلی پیگیری میکرد که به سوریه برود؛ خیلی دوست داشت که برود و به نظام و دینش خدمت کند، اما او را نمیبردند.
وی ادامه داد: وقتی میخواستبه سوریه برود گفت برای رفتن به سوریه از مادرم اجازه گرفتم. میخواهم از شما هم اجازه بگیرم و بروم. میگفت من میروم تا از حرم عمهام حضرت زینب(س) محافظت کنم. من از شهادت فرزندم خوشحالم چرا که پسرم به آرزویش رسید، اگر باز هم جنگ شود پسر دیگرم را هم به جبهه میفرستم چرا که رزمندگان باید از دین خدا دفاع کنند دین اسلام دین حسینی است، پسران من هم باید همانند ارباب خود از دینشان دفاع کنند. سید میلاد، درست 9 روز بعد از شهادت سردار همدانی شهید شد و به آرزوی خود رسید.
میگفت؛ با هزینه خودم
به سوریه میروم
سید مهدی مصطفوی برادر شهید درباره شهید سید محمد میگوید: سید میلاد لیسانس عمران داشت و دو سال در آزادراه ساوه همدان خدمت کرد. در آن پروژه سرپرست آزادراه بود.
وی افزود: او بسیار اهل ورزش بود، کمربند مشکی جودو داشت و در ورزشهای رزمی مقام دومی کشور را به دست آورده بود، در ورزش زورخانهای هم شرکت میکرد. اهل مسجد بود و به نمازش خیلی اهمیت میداد. همیشه خمس مالش را دقیق حساب و پرداخت میکرد، هیچ وقت برنامه هیئت را ترک نمیکرد.
برادر شهید مصطفوی ادامه داد: سید میلاد شخصیت دستگیری داشت و اگر کسی از ایشان کمک میخواست چیزی کم نمیگذاشت. به خانواده شهدا بسیار خدمت میکرد و همیشه از آنها دلجویی میکرد، اکثرا در اردوگاه شهید درویشی خادمالشهدا بود، هر سال از اردوگاه به دیدار مادر شهید درویشی هم میرفت.
وی گفت: سید میلاد حدود 12-13 سال خادمالشهدا بود و آرزوی شهادت در عمق جانش نفوذ کرده بود. خیلی تلاش میکرد که او را به سوریه اعزام کنند. حتی میگفت که من هزینه بلیط هواپیما و مخارج خودم در سوریه را میپردازم فقط من را با خود ببرید. آرزوی شهادت در خون سید میلاد بود.
او در ادامه اظهار داشت: برادرم 29 ساله و مجرد بود، عضو سازمان نظام مهندسی بود و در پروژه ساوه همدان که به آزادراه کربلا معروف است دو سال مشغول به کار بود. در آزمایشگاه بتون همدان کار میکرد و در ساخت پلهای شهری همدان مسئولیت نظارت داشت.
برادر شهید مصطفوی افزود: همرزمان شهید از دلاوریهای او بسیار میگفتند. آنها معتقد بودند که سید میلاد با ما فرق داشت، بسیار دلاور بود و جرئت بسیاری داشت همیشه در عملیاتها جلوتر از دیگران حرکت میکرد، آن نقطهای هم که برادرم در آنجا شهید شده ظاهرا 500 متر جلوتر از بقیه بچهها بوده است.
وی تأکید کرد: به نظر بنده عشق شهید به عمهاش حضرت زینب(س) او را به سوریه کشاند، از همان زمانی که سوریه ناامن شد و سید میلاد دید که حرم حضرت زینب(س) در معرض خطر است میگفت من باید بروم، نمیتوانست صبر کند. روزی که به سید میلاد زنگ زدند و خبر دادند که باید برود و روز اعزام رسیده است خیلی خوشحال شده بود، سر از پا نمیشناخت، حال خاصی پیدا کرده بود، انگار اصلا در این دنیا نبود و میخواست بال دربیاورد و پرواز کند.
وی افزود: در سوریه که بود با ما ارتباط تلفنی داشت تا یک هفته قبل از شهادتش که گفت ما عملیاتی در پیش داریم و باید برویم، در همان عملیات سید میلاد به آروزیش رسید و شهید شد.
برادر شهید گفت: سید میلاد با اینکه از نظر مادی و دنیوی چیزی کم نداشت، اما وابسته به موقعیت و جایگاه دنیوی نشده بود، وقتی خاطرات و کتابهای شهدای دفاع مقدس را میخواند به حال آنها حسرت میخورد. وقتی میدید که شهدای دفاع مقدس از همه چیزشان گذشتند و آن طور جانفشانی کرده و از وطن و انقلاب دفاع کردند سید میلاد هم آرزوی شهادت میکرد و میگفت کاش روزی بیاید که من هم شهید شوم.
وی ادامه داد: یکی از شهدایی که سید میلاد او را الگوی خود قرار داده بود، شهید مهدی زینالدین بود، عکس این شهید بزرگوار را در خانه داشت. حتی عکس شهید زینالدین را روی لباسش چاپ کرده بود و همیشه زیر لباس بیرونش میپوشید. میخواست همیشه عکس شهید زین الدین روی سینهاش باشد. وقتی که میخواست با کسی درددل کند با شهدا صحبت میکرد. در شهر خودمان به خانواده شهدا سر میزد و از پدر و مادر شهدا دلجویی میکرد. اگر کمکی از دستش برمیآمد برای آنها انجام میداد.
برادر شهید اظهار داشت: سید میلاد خیلی دوست داشت کربلا برود اما قسمت نشد امسال من بعد از شهادتش به نیابت از برادرم به کربلا رفتم.
وی افزود: بیشترین انسی که در خانواده داشت با مادرم بود، با مادرم خیلی درددل میکرد روحیات سید میلاد با روحیات مادرم از لحاظ معنوی و دینی خیلی به هم نزدیک بودند، بعد از فوت مادرم سید میلاد خیلی تنها شد. هر وقت مادرم نماز میخواند سید میلاد از مادرم میخواست که برای شهادتش دعا کند اگر ما به دوستان و آشنایان التماس دعا میگوییم برادرم فقط میگفت دعا کنید که من شهید بشوم برای هر کسی هم که میخواست دعا کند دعا و آرزوی شهادت میکرد، اگر کاری برایش انجام میدادم و میخواست از من تشکر کند میگفت انشاءالله شهید بشوی، شهادت یکی از بزرگترین آرزوهایش بود.
برادر شهید مصطفوی گفت: از وقتی که رفت تا زمان شهادت فقط 14 روز طول کشید. سید میلاد دوست داشت شهید گمنام باشد، شب قبل از عملیات به همرزمانش گفته بود من دوست دارم گمنام بمانم اگر شما هم شهید بشوید من شما را عقب نمیآورم تا در منطقه بمانید و گمنام باشید همان چیزی که برای خودش دوست داشت برای دوستانش نیز همان را میخواست.
وی افزود: شهید سید میلاد کمی دیرتر از بقیه شهدا برگشت، حدود 20 روز بعد از شهادتش برگشت، در همین فاصله یکی از همرزمان برادرم خواب ایشان را دیده بود و در خواب از ایشان پرسیده بود که سید میلاد کجایی؟ گفته بود من دوست دارم که گمنام باشم اما پدرم، برادرم و خانواده چشم انتظار من هستند من باید برگردم، همرزم برادرم در خواب گفته بود که تو کجایی، برادرم گفته بود دنبال من آمدند و من را پیدا نکردند به این آدرس که من میگویم بیایند من آنجا هستم این رزمنده بزرگوار با فرماندهشان هماهنگ کردند و طبق آدرسی که برادرم در خواب داده بود دنبال سید میلاد رفتند و همانجا پیدایش کردند.
برادر شهید مصطفوی اظهار داشت: یکبار که از سوریه تماس گرفته بود به شوخی به او گفتم انشاءالله که شهید بشوی! گفت شهادت لیاقت میخواهد، من آدمی نیستم که لیاقت شهادت را داشته باشم. به دوستانش هم همین را گفته بود. همرزمان برادرم که آمده بودند میگفتند از دو سه روز قبل از شهادتش حال و هوای خاصی داشت. با ما خیلی فرق میکرد، انگار میدانست که قرار است شهید بشود. به قول بچههای قدیمی جنگ آن کسی که قرار است شهید بشود نوربالا میزند. سید میلاد هم همین طورشده بود، دوستانش میگفتند اخلاق، رفتار و چهرهاش عوض شده بود؛ آن سید میلادی نبود که ما چند سال میشناختیم.
وی در پایان گفت: سید میلاد در سوریه سردار سلیمانی را هم دیده بود و بعد از ملاقات با سردار سلیمانی روحیه بسیار بالایی از ایشان گرفته بود، بعد از دیدار سردار سلیمانی قوت و نیرویش دو برابر شده بود.
وصیتنامه شهید سیدمحمد مصطفوی
بسم رب الشهدا و الصدیقین
با سلام به خدمت آقا و ولی نعمت خودم، آقا حجتابنالحسن(عج) و ولی امر مسلمین جهان آقا سیدعلی خامنهای (حفظه الله) و با یاد شهدای هشت سال دفاع مقدس.
خدایا من کجا و شهدا کجا کاری کن خدایا ماهم به قافله شهدا برسیم.
اینجانب سیدمحمد مصطفوی فرزند سیدهاشم با سلامت کامل متن وصیت نامه خود را مینویسم و از خداوند متعال خواستارم که به من توفیق دهد کارهای خود را برای رضای خدا و برای تقرب به سوی او انجام دهم و دمی از یاد خدای خود غافل نباشم.
با عرض سلام به خدمت پدر عزیز و بزرگوارم
1- اولین وصیتم این است که برادران و دوستان، رهبر انقلاب و گل سرسبد کشورمان را تنها نگذارید و پشتوانه و حامی ایشان باشید. همچنین پدر عزیزم من را حلال کن که خیلی بیمحابا و بدون دریغ زحمت من را کشیدی. خیلی عزیزی پدر جانم خیلی ...
2 - برادر و خواهر گرامیام از شما شرمندهام بهخاطر همه آزار و اذیتها تقاضای بخشش دارم. امیدوارم حلالم کنید.
3 - دوستان عزیز شما را قسم به خدا که راه امام حسین(ع) را که راه عاقبت بهخیری و مهمترین کار است ادامه دهید. حسینگونه زندگی کنید که تمام عاقبت بهخیری در همین راه است و همیشه یاد و خاطره شهدا را زنده نگه دارید چون شهدا همیشه زندهاند و من وجود آنها را در زندگی خود همیشه احساس میکردم.
4 - دوستان، هم هیئتیها، همشهریها و تمام مردم دوست و آشنا حلالم کنید و عاجزانه از شما تقاضا دارم که در انجام امور دینی خود بهخصوص حضور فعال در مساجد کوشا باشید و خمس و زکات خود را سالیانه حساب کنید تا روزی حلال داشته باشید.
در آخر هم باید اشاره کنم که الان من در شهر حلب سوریه هستم و آماده رزم با گروههای تکفیری میباشم. امیدوارم که در این راه استوار و پرامید و با تکیه بر اهلبیت(ع) بهخصوص عمه جانم زینب(س) وارد صحنه نبرد شوم. خدایا کمکم کن که این بنده حقیر از تمام مادیات دنیا دل بکند فقط و فقط به خودت فکر کند که سعادت دنیا جز در این نیست.میروم تا به مادرم برسم با تمام شرمندگی.
الحقیر سیدمحمد مصطفوی
منبع: کیهان
سه تن دیگر از رزمندگان حزب الله لبنان در نبرد با تروریست های داعشی در استان حلب سوریه به شهادت رسیدند.
به گزارش مشرق، خبر شهادت سه تن دیگر از رزمندگان حزب الله لبنان اعلام شد.
"مهدی محمود سبیتی" اهل روستای "کفرا"، "محمد حسن نعمه" اهل روستای "الکفور" و "عبدالکریم حاوی" اهل روستای "شقرا" در نبرد با تروریست های داعشی در حومه جنوبی استان حلب به فیض شهادت نائل آمدند.
پیکرهای این شهدای دلاور طی روزهای آتی در مناطق مختلف لبنان تشییع و تدفین خواهد شد.
طی روزهای اخیر چندین تن از فرماندهان و رزمندگان حزب الله در نبرد با تروریست های داعشی در اطراف شهرک استراتژیک "خناصر" درحومه جنوبی استان حلب به شهادت رسیدند.
منبع: ابنا
شهداي لشكر #فاطميون
#شهید : حجت الاسلام شیخ محمد رضایی
کمتر کسی از بچهای #فاطمیون هست که شیخ را نشناسد، او با همه طلبه ها فرق داشت، سنگر به سنگر از سربازان فاطمیون سر می زد!اهل نصیحت کردن نبود، با همه دوست بود و همه او را دوست داشتند.
او مدیر یکی از مدرسه های علمیه #مشهد بود، اما وقتی احساس تکلیف می کرد، نمی توانست مثل خیلی های دیگر بی تفاوت بنشیند و نظاره گر ظلم آشکار بر فرزندان و شیعیان #علی(ع) باشد، از اين رو رخت بست و به فاطمیون پیوست.آخرین بار قبل از رفتنش گفتم : شیخ نرو، تو را برای جای دیگری لازم داریم!لبخند می زد، سرش را تکان می داد و می گفت : من دیگر اینجا چیزی ندارم، همه چیزم آنجاست!بعدا گفت : نترس من لیاقت شهادت ندارم، مطمئن باش #شهید نمی شوم و بر می گردم، شهادت برای کسانی است که انتخاب شده اند.
لبیک یا #زینب(س)
♦️
رفــیــق شَــہــیــد انتــخــاب کـن
مـصــطفـی هـمـیشــہ به بــچـہ هـا مـے گفــت:
یه شــهــید انتخـاب کنید بریـد دنبــالــش، بشناسیدش، باهاش ارتبــاط برقرار کنید، شــبـیہ اش بـشیـد ،حاجـ ـت بگیــرید، شهیــد مــےشیــد
اون" شهــ ید هنــری "از گــردان عــمار رو مرجـع کرد مثل اون زندگــے کرد مــثل اونم شـهـــید شد..
...شهید صدرزاده...
رفــیــق شَــہــیــد انتــخــاب کـن
سلوک معنوی شهید
#روایت_مادرشهید_محمدرضا_دهقان
بعضی شبها که نیمه های شب بیدار می شدم می دیدم، محمدرضا با نور موبایلش قرآن سفید کوچکش را در دست گرفته و در حال قرائت قرآن است.
او با قرآن خیلی مأنوس بود و ماهیانه 3بار ختم قرآن می کرد.
با اینکه 20 بهار از عمرش گذشته بود در وصیت نامه اش سفارش کرده بود که برایش تنها 5 روز روزه و 20 نماز صبح قضا کنم.
شهید شدن یکی دیگر از مدافعان حرم ایرانی در سوریه شهید مهدی ثامنی راد" نام دارد و اعزامی تهران . ثامنی راد در درگیری های حلب سوریه شهید شده و پیکرش در اختیار تروریست های سوری است و هنوز به ایران منتقل نشده است. تعداد شهدای مدافعین ایرانی در سوریه به حدود 200 شهید✌ رسید. نحوه شهادت:اصابت تیر از پهلو در عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا
شهید شدن یکی دیگر از مدافعان حرم ایرانی در سوریه
#وصیتنامه #شهید #محمد_کامران
«با سلام و صلوات به ساحت مطهر حضرت ولی عصر(عج) و نایب برحقش امام خامنهای و امام خمینی(ره) و شهدای گرانقدری که با خونهای ریخته شده خود در راه اسلام و حقانیت، راه روشن و هموار را به ما نشان دادهاند.
همیشه از خداوند خواستهام که مرا در پیدا کردن راه درست، (همان راهی که شیطان قسم خورده که بندگانت را از این راه گمراه میکنم) کمک و راهنمایی کند و در این راه ثابت قدم قرار دهد؛ خدا را شاکر هستم که مصداق آیهای که میفرماید: ✨وعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ (سوره بقره آیه ۲۱۶)✨ شدهام.
خیلی وقتها شده است که چیزی را دوست داشتهام و از شر آن آگاه نبودهام و خداوند آن را از بنده دور کرده است و خیلی وقتها هم شده است که چیزی را دوست نداشتهام و از خیر آن آگاه نبودهام و خداوند رحمان آن را به حقیر رسانده است؛ خداوند رحمان را شکر گذارم که همیشه صلاح مرا خواسته است.
خدایا دوست دارم به شکلی پیش شما بیایم که شما دوست دارد، خدایا از من بگذر و مرا نزد امامانت در بهشت ساکت کن. خدا را شاکرم که مرا شیعه دوازده امامی خلق کرد و شاکرم که سایه پدر و مادر را بر سرم قرار داد. خدا را شاکرم که رهبرم سید علی حفظه الله است. خدا را شکر میکنم که خداوند قرآن را به ما هدیه کرد و مرا با این کتاب راهنمایی کرد. خدایا مرا در روز قیامت سرافراز کن. خدایا مرا به فیض شهادت برسان که از رفیقانم جانمانم.
اما پدر و مادر عزیز؛ از شما ممنونم که راه حسین(ع) را به من نشان دادید و مرا در مجالس حسین(ع) بردهاید و مادرم مرا با اشک بر حسین(ع) شیرداده و سیراب کرده است.
پدر و مادرم؛ همسر عزیزم؛ برادران و خواهرم؛ هرچه از خداوند میخواهید فقط از باب نماز اول وقت وارد شوید. همیشه برای همدیگر طلب دعای خیر کنید، زیرا دعا در حق برادر و خواهر دینی زودتر به اجابت میرسد.
در پایان هم از تمامی همکاران و برادران و خواهران دینی خود درخواست دارم که نکند مانند مردم کوفه پشت رهبری را خالی بگذارید و او را تنها بگذارید که گرگهای درنده آماده این چنین موقعیتهایی هستند.
از تمامی کسانی که بنده را میشناسند درخواست حلالیت عاجزانه دارم و امیدوارم برایم دعا کنند. از خواهرانم میخواهم که با حیا و خود سرخی خونم را را هدر ندهند و از برادرانم نیز خواهانم که غیرت علوی خود را حفظ کنند و به دنیا نفروشند. بنده خونم و شاهرگم را میدهم که تا مردم ایران و تمامی شیعیان و مسلمانان جهان در آرامش و آسایش زندگی کنند و جانم را فدا امر و دستور امام خامنهای و سردار و سرلشگرم حاج قاسم سلیمانی میکنم، انشاءالله خداوند حافظ مملکتم باشد.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
حقیر محمد کامران ۱۳۹۴/۹/۱۵»
#وصیتنامه #شهید #محمد_کامران
«
#خاطره_ای_ازشهيد_محمد_حسين_محمدخاني
١٣٨٢ الي ١٣٨٨
دوران دانشجويي
بسيجي نمونه و واقعي نه مثل خيلي ها فقط به اسم و قيافه، واقعاپا جا پاي بسيجي هاي خميني گذاشت، و اخلاصش بود در دعا كردن كه به اينجا رسوندش، تو دعا ميگفت خدايا ما رو به خميني وبسيجيانش برسان و الحق كه الان رسيده و چهحالي ميكنه با شهداء،،،
نمي دونم اونور چه خبره ولي مطمئنا خيلي ها اومدن استقيال محمدحسين، چقد خوبه آدم از اونورش خاطرجمع باشه، بدونه يكي هست مياد دنبالش، تو اين دنيا يه كشور غريبميري چه استرسي ميگيره آدمو كجا برم و چه كنم ، حالااون دنيا كه ديگهجاي خود،
زياد از عوالم برزخ و مراحل روح بعد از مرگ قبل قيامت خبر مدارم اما ميدومنم محمدحسين جاش خوبه، شايد بگن اغراقه اما نيست، من ديدم عبادت هاش رو در پيشگاه معبودش، ديدم متمسك شدنها و متوسل شدنهاش پيش ائمه، من ديدم غبطه خوردنهاش به شهدا و رفاقتهاش رو با اونا، ديدم ضجه زدنهاش رو واسه غصه اي كه چرا جامونده از شهداء،،،
محمدحسين وقتي معني شهادت رو فهميده بود عاشقش شده بود، اما مسير رو درست رفت، مسير عاشقي رو پيدا كرد و توش گام برداشت، اهل انزواء و زاري واسه شهيد شدن نبود، مرد بود، پاكار بود، درد رو ميفهميد و حرصش رو ميخورد، بي تفاوت نبود ، صحبت از كار فرهنگي و مخصوصا كار شهداء و هيأت كه ميشد، سر از پا نميشناخت و مرد ميدون بود ،كم نميآورد تكليف گرا بود ، وظيفه شناس بود،# چشمش به #كلام #رهبر بود و عاشق آقا سيد علي،،،،
محمدحسين خودش پيشوا بود واسه #خيلي ها ، بسان پيامبر كه قله دل سخت اعراب باديه نشين رو با #اخلاق خوش فتح ميكرد، محمدحسين فاتح #قلوب تك تك دوستان و آشناهاش بود، خوش برخورد ، #مهربون، با #محبت، گرم و صميمي،... با همين برخوردهاي خوبش شده بود #محبوب #دورو بري ها، مبالغه نيست اما تو اون شش سال كسي رو نديدم كه ازش #دلخور باشه نه كه #مخالف نداشت اتفاقا داشت زياد و خيلي قدرتمند، اونقدر قَدر كه واسه رقابت با رأي و #نظر اونها محمدحسين خودش يه جبهه اي رو تجربه كرد، جبهه اي كه بهش دستور انفعال و بي تفاوتي و سكوت #در برابر حرمت شكني ها رو ميداد ولي او اهل مسامحه و چشم پوشي نبود، چه بسا اين جبهه خود نقشي بسزا در رشد و بالندگي وجه هاي #شخصيتي #او رز داشت، بحث هاي #سياسي رو خوب وارد بود، مسائل پيرامونش رو خوب رصد ميكرد و ب #وقتش منتقد خوبي بود و به وقتش حامي، با كسي #عهد #اخوت نبسته #بود كه اگر ببينه طرف حرف و رأي مخالف اصول و اعتقادات خدا و پيغمبر بزنه او سكوت اختبار كنه و مصلحت انديشي رو پيشه كنه و چقدر كه حرص ميخورد از اينگونه سكوت كردنها،،،،
#محمدحسين در سني كه اوج جواني وخاميست چنان بزرگ و خوش ميدرخشيد كه زبانزد بود، جوان ١٩،٢٠ساله اي كه حرفهايش حرف بود و بدان عمل ميكرد، با اعتقاد گام برميداشت و پيش ميرفت ، براي رسيدن #به اهدافش جلوي #هيچ كس قد خم نميكرد الا #خدا و #ائمه و #شهدا كه مخلصانه گوش به حرفشان بود،،،،
#گاهي اوقات #حضورش ترس در دل برخي ها مي انداخت، وجودش را بر #نميتافتند دنبال حذفش بودند، #همانهايي كه مسيرشان به بيراه ميزد، همانهايي كه #حرمت خون شهدا را از ياد برده بودند، ميدانستند كه اگر #دست از پا خطا كنند او در مقابلشان قد علم خواهد كرد و هنوز بسيجيتني #هستند كه رهروي خميني و آرمانهاي اويند، هنوز شيريچه هايي هستند كه #دلشان براي انقلاب و شهدا بتپد،،،،
محمدحسين واقعا عاشق بود، عاشق #خدا دين ائمه و شهدا....
كه اگر چنين نبود چه ميتوانست سبب شد كه اينگونه خود را از رفاه و آسايش محروم كند و هرگاه دنبال دعا و #مناجات واحياء، از خواب بزند ، سرما و گرما نشناسد ، خود را آواره #كند براي رسيدن به مجلس روضه و مناجات، چگىنه خود وا وقف شهدا كند، بشود خادم الشهداء، بشود راوي #راهيان نور، بشود #مسيح براي بشاگرد و كهنوج....
#جزء عاشقي سببي بالاتر نيست، و چه خوش معشوقه هاي داشت و چه #خوش #هوايش را داشتند، خدا و رسول و ائمه جاي خود، چه خوشبحالش شده حالا با شهداء،، حتما #حالا هم با #محسن دينشعاري گرم رفاقت شده، با مجتبي علمدار بساط #شعرخواني داره، با همت و چمران وباكري چه گعده ها كه نگرفته، و چه ...
شهید حاج عباس عبدالهی اهل شهر مرند در آذربایجانشرقی بود و از سال 63 در حدود ۱۵ سالگی عازم جبهه های جنگ تحمیلی شد و از رزمندگان کم سن و سال آن دوران بود. عباس عبدالهی تا پایان جنگ به مدت 64 ماه در جبهه های جنگ حق علیه باطل حضور داشته كه در عملیات های كربلای 5 و والفجر 8 به ترتیب از ناحیه دست و پا مجروح شده و به درجه جانبازی رسید. وی بازنشسته سپاه و برنده ورزش های رزمی ارتش های جهان بود که سالها به عنوان یک بسیجی مخلص در مناطق مختلف عملیاتی کشور حضور داشت.
چند سال پیش هم که بازنشسته گردید و میتوانست روزهای استراحت و آرامش خود را در کنار خانواده سپری کند. دو دختر و یک پسر از ایشان به یادگار ماند. شهید عبدالهی با این حال و علی رغم اینکه جانباز نیز بود و از لحاظ جسمی دچار مشکلاتی بود و حتی جراحی سنگین نیز داشت اما بدون هیچ ادعایی و چشمداشتی #عازم دفاع از حریم اهل بیت (ع) شد. وی همچنین یکی از راویان ۸ سال دفاع مقدس در کاروان های راهیان نور بود .حاج عباس عبدالهی را باید خیلی از دانش آموزان در کنار اروند رود در حالی که در مداحی با دانش آموزان سخن می گفت به یاد داشته باشند همیشه در کاروان راهیان نور که هر شب برای راویان مداحی می کرد وگلایه می کرد که چرا از #قافله شهدا جامانده است. شهید عباس عبداللهی روز پنج شنبه ٢٣ بهمن ٩٣، به همراه شهید علی سلطان مرادی، در درگیری با تروریستها و تکفیریها در منطقه «کفر نساج» واقع در شمال غرب درعا (استان جنوبی سوریه)، به فیض شهادت نائل شد . به گفته یکی از دوستان این #شهیدان، پیکرهای پاک این دو شهید والامقام، همچنان در اختیار تروریستهاست. وی در توصیه ای به جوانان از زبان شهید بهنام محمدی گفت: جسمم را به خاك، روحم را به خدا و راهم را به آیندگان می سپارم و از جوانان خواست #پاسدار خوبی برای راه و آرمان شهدا باشند
پیش از
رفتن
موتورش را
فروخت
و بدهکاری هایش را
داد...
#مدافع_حرم
#شهید_مسعود_عسکری
__________________
مفقودالاثر #تقی_رضایی
خودش را فدای ولایت کرد و هیچ چیزی ازش برنگشت
پدری پیری دارد،
چشم انتظار هست که شاید خبری ازش بیاد
ناراحت نیست که بچه اش فدای اسلام شده ، فقط بلاتکلیف بودنش سخت است
#لشکر_فاطمیون
دلنوشته ی یک جانباز و جامانده ی جنگ تحمیلی به همرزم شهید مدافع حرم علی محمد قربانی سومین شهید شهرستان اندیمشک
بسم رب الشهداء و الصدیقین
سلام بر برادر شهیدم علی محمد قربانی.
علی جان ! از وقتی خبر پروازت را شنیدم، دلم بی قرار و پر آشوب شده است. باور کن علی جان ! من که اهل تملق و اغراق گویی نیستم، بعد از تو دستم به نوشتن نمی رود. من که اهل قلم و نوشتن نیستم، ولی باید برای تو بنویسم تا دردم آرام شود!
علیِ دل ها ! رفتن تو و احمدها تلنگری به همه حمزه ای ها ( گردان حمزه سیدالشهداء اندیمشک ) بود. شما به همه ما گفتید هنوز بازی تمام نشده و باید تا دقیقه نود هم امیدوار بود و تلاش کرد. زیرا راه همچنان ادامه دارد.
☀️علی جان ! من یک بازیکن اخراجی هستم. بیش از سی سال است که همان نیمه اول مرا از کاروان و قافله یاران آسمانی اخراج کرده اند. خوش به حال تو که بازیکن خوبی برای مربی و خالق شهدا بودی و در واپسین لحظات، گلِ پیروزی را زدی.
علی جان هم غبطه به حالت می خورم و هم لیاقتت را تحسین می کنم. تو بعد از پایان دفاع مقدس همچنان خودت را پاک و آماده برای شهادت نگه داشتی و هنرت را در پاک زیستن و تشکیل خانواده پاک و تربیت فرزندان صالح نشان دادی.
علی جان تو را به دل شکسته مادرت، ترا به دل شکسته همسرت که می دانم پرواز تو برایش سخت بود، ترا به جان رحیم عزیزم ما را هم دریاب.
علی جان ! سلام مرا به علی محمد طاهری ، محمد یوسفی، احمد کاوه پور و مسعود اکبری برسان. سلام مرا به همه دوستان شهید برسان.
خدایا ! به حق خون پاک حاج علی قربانی و همه شهدای حرم، دلمان را حرم خودت و شهدا و دوستان برگزیده ات قرار بده. تو را قسم می دهم در واپسین لحظات و حتی در وقت اضافه ما را هم خونین بال بپذیر.
جا مانده اخراجی - دکتر محمدصادق جمشیدی
[h=1]از فتنه زمان در امان باشید[/h]

[h=2]شهید مهدی قاضی خانی ازجمله مدافعین حرمی بود که برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) و مبارزه با طرفداران اسلام آمریکایی به سرزمین سوریه هجرت کرد.[/h]
مهدی در حالی دو ماه پیش حین مبارزه با تروریست های تکفیری به شهادت رسید که سه فرزند از وی به یادگار مانده است. آنچه خواهید خواند متن وصیت نامه این شهید عزیز است.
این جانب مهدی قاضی خانی در مورخ 30/ 8/94 در ساعت 6 صبح وصیت نامه خود را نوشته (ام). نمی دانم چگونه شروع کنم مرا ببخشید. این که خداوند متعال به این بنده حقیر نظر لطف و کرامت داشته (درحالی که) بنده خوبی برای او نبوده و نیز فرزند اهلی برای پدر و مادر عزیزم نبودم. از خداوند بزرگ و پدر و مادرم می خواهم عاجزانه مرا ببخشند و ما را حلال بکند؛ و از پدر و مادر می خواهم بسیار مرا دعا کرده و نیز در برابر سختی ها صبر و توکل به خداوند بزرگ کنند.
و نیز از همسر عزیز و مهربانم که کوه صبر و تحمل و انسان (است) بر حق (که) او از من صبر و گذشت بالایی دارد که این سال ها بنده حقیر را تحمل و در برابر سختی ها یاری کرده از او می خواهم که مرا حلال کرده و در تربیت فرزندانمان بسیار کوشا بوده که می دانم او فردی بسیار بزرگ و داری صبر و گذشت فراوان است و عاجزانه درخواست می کنم فرزندانمان را در حفظ قرآن و اسلام و شهدا هدایت و تربیت کنند که خداوند بزرگ در این کار او را هدایت خواهد کرد.
لازم به ذکر می دانم که از تمامی دوستان و فامیل و هم رزمان عزیزم و خواهر و برادر دینیم چند نکته مهم را اهمیت دهند عاجزانه درخواست کنم که بسیار به نماز اول وقت و احترام به پدر و مادر اهمیت دهند و چند توصیه ای از بنده حقیر:
بسیار به پدر و مادر احترام کنید و به دیدار اقوام و دوستان بروید از فقرا و نیازمندان دل جویی کنید. قرآن را سرلوحه زندگی قرار بدهید.
اگر موفق شوند شمارا به فنا می کشند گوش به فرمان رهبر عزیزمان باشید تا از فتنه زمان در امان باشید و نگذارید روی افکار و عقاید شما کار کنند نگذارید خون شهدا پایمال شود
در خط شهدا و امام شهدا حرکت کنید و گوش به فرمان ولی امر زمان باشید و رهبر عزیزمان را در این راه تنها نگذارید تا پرچم را به صاحب اصلی برسانند. اگر امنیت هست در این مملکت مدیون شهدا و کمک های رهبر عزیزمانیم. خداوند عمر باعزت به او عطا فرماید.
اگر من در این راه حق و خداپسند قدم گذاشته مطمئن باشید برای رضای خدا و رسول خدا بوده و می خواهیم به دشمنان اسلام، ثابت کنیم که ما برای رضای خداوند و کمک رساندن به اهل بیت (ع) و رسول الله (ص) از تمامی جان و مال همسر و فرزندانمان خواهیم گذشت و نمی گذاریم که دشمنان خدا و اهل بیت (ع) به این اسلام ناب محمدی ضربه بزنند که این کار را امام حسین (ع) برای اسلام نموده و تمام داروندار خود را درراه اسلام و خداوند فدا کرد و از او الگو گرفته ایم. اگر من گناهکار در این کار خداپسندان قدم گذاشتم (برای این است که) فردای قیامت در نزد خدا و رسولش سرافکنده نباشیم.
رسول خدا فرمودند اگر مسلمانی صدای مسلمان را بشنود و به او کمک نکند او مسلمان نیست و به امام حسین (ع) ثابت کنیم که تا خون در رگ هایمان جریان دارد نمی گذاریم به خواهرت، عمه یمان زینب اهانت شود.
ای خواهر و برادرمان بدانید: سوریه خط مقدم ما بوده و اگر ما در آنجا حضور داریم بدانید که هدف دشمنان رسیدن به ایران است. نگذارید بین شما و اسلام جدایی بی اندازند که اگر موفق شوند شمارا به فنا می کشند گوش به فرمان رهبر عزیزمان باشید تا از فتنه زمان در امان باشید و نگذارید روی افکار و عقاید شما کار کنند نگذارید خون شهدا پایمال شود؛ که فردای قیامت همه ما مسئول و جوابگو باشیم.
والسلام علیکم بنده حقیر مهدی قاضی خانی
[/HR] منبع: خبرگزاری فارس
شیدایی، خاصیت نوش جام شراب از میکده کربلاست.
مگر خراباتیان را نمی بینی که مدهوش از رویت جمال ساقی، بی سرو دست و پا بر زمین فتاده اند و نگاه معشوق را به همه دنیا برگزیده اند. آیا جنون جز این است؟!
حقیقت انتظار از آن دلاورمردانی است که در عصر انکار بر هر چه شک و تردید است فائق آمده و رهایی امام از حبس غیبت را در فرج و گشایش خود از بند تعلقات یافته اند.
اگر می خواهی قیام امام موعود را در عصر انتظار تماشاگر باشی بدین دانش آموختگان مکتب جعفری نیک بنگر. ایشان از سلاله پاک همان حجت خدایی هستند که در سال 61 هجری قمری وقتی ندای ا
ن الله شاء ان یراک قتیلا را شنید به مسلخگاه عشق شتافت و جان و ناموس خود و عزیزترین فرزندان و یارانش را تقدیم حضرت پروردگار نمود.کجایند کسانی که می گویند جوانان مدافع حرم بخاطر مال و کسب معیشت است که راهی این سفر شده اند کجایند تا ببییند آن طلبه شهرستانی برای تهیه هزینه سفر به جبهه جهاد همه کتابهایش را فروخت و آن دیگری لب تابش را به هراج گذاشت. دیشب از عزیزی شنیدم که می گفت همسرم چون دید هزینه این سفر را ندارم گردنبدش را باز کرد و به من داد.
ایثار و جهاد همسران این مجاهدان راه خدا کمتر از ایشان نیست. به راستی چگونه می شود در دورانی که مردان نیز اظهار عجز از فراهم کردن مایحتاج زندگی دارند، به تنهایی بار معیشت و تربیت فرزندان و غم فراق را به دوش کشید؟ اگر می بینی زنان فداکار این مجاهدان بدین مشقت رضایت داده اند و همسرانشان را برای این سفر آماده کرده اند بخاطر اقتدای بی چون و چرای ایشان به زینب کبری سلام الله علیهاست که فرزندان خویش را برای دفاع از امام به مسلخ می فرستد و قربانی عزیزانش را در پیشگاه الهی جمیل می بیند.
در آنجا دیدم نوجوانانی را که هیچ انسی با خاک ندارند و بر دفاع از حریم اسلام و ولایت چنان استوارند که سر از پا نشناخته و برای عزیمت به جبهه حق لحظه شماری میکنند. کربلا بی صبرانه منتظر این جهادگران مخلص است که حقیقت انتظار قیام امام موعود را در قیام حق علیه باطل یافته و فرج امام زمان را با جهاد فی سبیل الله زمینه سازی می کنند.
گذرگاه زمان هر از چندگاه شاهد عاشقان سرمستی چون حاج قاسم سلیمانی است که لقای حق را در فنای از خود یافته و کجایند مدعیان عشق که حقیقت مستی را در نیستی ببینند. پس از شور و اشتیاق این جوانان برای پیشتازی به صحنه کارزار عجب مدار که ایشان از آن ظاهری که تو از جنگ و جدال و مقاتله می بینی باطن را که رضای حق و قرب به امام شهداست مشاهده می کنند و چهره بشاش آنها حکایت از بصیرت قلبشان دارد.
اگر چنان که گفته اند شهادت را مراتبی است، در قله آن مراتب، مجاهدانی قرار دارند که ضرورت دفاع از حریم ولایت را نه با مشاهده امام و ندای وی بلکه با بصیرت قلبی خویش یافته اند و این سربازان جهادی امام زمان مگر نه اینچنیناند؟!
بسم رب الشهدا والصديقين
شهادت احمد گودرزی در سوریه
یکی از پاسداران شهرستان ورامین در سوریه به شهادت رسید.
به گزارش #كانال_خبري_مدافعان_حرم خبر شهادت یکی دیگر از رزمندگان ایرانی مدافع حرم اعلام شد.
سروان احمد گودرزی که از پاسداران شهرستان ورامین بود، در نبرد با تروریست های تکفیری در سوریه به فیض شهادت نائل آمد.
این شهید دلاور از اهالی استان لرستان و ساکن شهرستان ورامین بود که در سومین اعزامش به سوریه به شهادت رسید.
پیکر شهید گودرزی روز چهارشنبه 19 اسفند ماه از مسجد صاحب الزمان (عج) تشييع ميگردد.
در رسای شهید مدافع حرم آقا مصطفی صدر زاده(سید ابراهیم)
از چشمه جوشان حسین بن علی
نوشیدی و سیراب شدی، ابراهیم
از تشنگی اهل حرم،تاسوعا
انگار تو بیتاب شدی،ابراهیم
فرمانده قلبهای عاشق بودی
سرباز شهید کوچک کرب و بلا
هم حافظ حرمت حریم زینب
هم دخت سه ساله عزیز زهرا
در غربت شام،یک برادر بودی
بر جمع مدافعان گمنام دمشق
لبریز خلوص و معرفت،صدق و امید
مثل شهدا،نشان بیداری و عشق
وصیتنامه شهید مدافع حرم سردار
#سیدجاسم_نوری
✨بسم رب الشهداء و الصدیقین✨
و لاتحسبوا الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
هیچ چیز گلوی تشنه مرا سیراب نمی سازد جز شهادت. خدایا تو را شکر و سپاس می گوییم به خاطر فضل و محبت که به من حقیر لطف نموده و مستعد شرکت در جنگ علیه کفار تکفیری قرار دادی و به من لیاقت دادی تا به کاروان شهیدان ملحق شوم و در آخرین روزهای حیاتم به من فضل و ترحم کردی که سربازی در رکاب امام و مولایم حسین ابن علی(ع) و برادر علمدارش ابوالفضل باشم.
دوستان و خانواده محترم از همه شما التماس دعا دارم و از شما میخواهم برای ظهور آقا امام عصر(عج) دعا کنید و امام خامنه ای که از جانم ایشان را بیشتر دوست دارم را تنها نگذارید و برای سلامتی ایشان دعا کنید.
♦️ولایت فقیه ثمره خون #شهداء است
سردار شهید حسنعلی شمس آبادی از پاسداران سپاه امام رضا (ع) بود که یک روز پس از بازنشستگی برای مأموریت های مستشاری به سوریه رفته بود، در ایام شهادت حضرت زهرا (س) هدیه بازنشستگی خود را از دستان عقیله بنی هاشم (س) دریافت کرد.
مراسم تشییع این شهید مدافع حرم فردا پنج شنبه ساعت ۱۵، همزمان با روز بزرگداشت شهدا از میدان امام حسین(ع) تا گلزار شهدای سبزوار برگزار می شود.
پیکر مطهر این شهید فاطمی صبح جمعه در زادگاهش روستای شمس آباد جوین تشییع و به خاک سپرده می شود.
شـــــــهید مدافع حرم حسنعلی شمس آبادی که یک روز پس از بازنشستگی به سوریه رفته بود، ده روز بعد به درجه رفیع شهادت نائل آمد و هدیه بازنشستگی خود را از دستان حضرت زینب(س) دریافت کرد.
سردارشهید حسنعلی شمس آبادی متولد سال ۱۳۴۷ در محله شمس آباد از توابع شهر نقاب ( شهرستان جوین)، از رزمندگانی بود كه یک روز پس از بازنشستگی خود در لباس مقدس پاسداری ، به صورت داوطلبانه برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به سوریه رفت و در تاریخ ۱۷ اسفند ۹۴ در مبارزه با تروریستهای تکفیری داعش در شهر حلب ، به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
.
از این شهید گرانقدر دو فرزند پسر و یک فرزند دختر به یادگار مانده است.
پيكر پاك اين شهيد والامقام، امروز جمعه، ٢١ اسفند ٩٤، در گلزار شهداي شهر نقاب به خاك سپرده شد .
شـــ
بسم اللّه الرحمٰن الرحیم
شب #خواستگاری به همسرش گفت:از دوازده ماه سال،یازده ماه خدمت شما هستم،یک ماه آخر(#اسفند) مال #شهداست.
هر سال حداقل یکبار باید به #جنوب میرفت،در عرصه #روایتگری ید طولایی داشت؛چند روز قبل #شهادت به او خبر داده میشود که خود را برای روایتگری کاروان های #راهیان_نور برساند،حسابی فکرش مشغول بود که میرسد یا نه...؟
میخواست دِین خود را به شهدا ادا کند ولی به علت بیماری فرزندش در مضیقه بود.
به من گفت:تو میای؟
گفتم:مشخص نیست،شاید اومدم.
گفت:بریم....اصلاً هماهنگ کن هر دو با #خانواده بریم.
تا اینکه روز روز سهشنبه نهم اسفند ماه ۱۳۹۳ ساعت سه و نیم بعدازظهر به وقت #دمشق فرهاد ♦️خودش را به #قافله_شهدا رساند و همانطور که خودش گفته بود:
.
#ماه_آخر_برای_شهداست!
.
#شهید #مدافع_حرم
#شهید_فرهاد_خوشه_بر
♦️فرازی از وصیت نامه #شهید مدافع حرم حاج #حمیدرضا_اسداللهی برای حضرت #امام_خامنه_ای حفظه .
. #رهبر عزیزم! از آن روز که اندک شناختی به جایگاه شما پیدا کردم و روز به روز این شناخت بیشتر شد، مسئولیت هم نسبت به شما بیشتر شد. این را فهمیدم که در نظام الهی رفتار در قبال شما، همان رفتار در قبال #امام_زمان (ع) است و این را فهمیدم که مجوز شفاعت #اهل_بیت (ع) نسبت به من، در رضایت شما است، . .
آقاجان! اگر رضایت شما نباشد، خدا و امام زمان (ع) هم از من راضی نیستند. میدانم که سرباز خوبی برای شما نبودم، اما سعی داشتم که هم خود و هم خانواده ام نسبت به اوامر شما مطیع باشند. .
.
رهبر عزیزم، لبیک به فرمان شما همان تکبیر حج است، همان لبیک به رسول الله (ص) و همان لبیک یا حسین است و این را امام بزرگوار به ما یاد داد، چون #ولایت_فقیه همان #ولایت #رسول_الله (ص) است. برایم دعا کنید و از من راضی باشید. .
برای شادی روحِ مطهر #شهید_اسداللهی صلوات بر محمّد و آل محمّد
♦️فرازی از وصیت نامه #شهید مدافع حرم حاج #حمیدرضا_اسداللهی برای حضرت #امام_خامنه_ای حفظه .
بسم رب الشهدا والصدیقین
مدافع حرم، مَجِيد نان آور، دردفاع از حرمهاي مطهر و حريم اهل بيت (ع) و تامين امنيت ملي كشورمان، بدست تروريست هاي تكفيري، در سوریه به شهادت رسید و آسمانی شد.
جانبازی که خبر شهادتش پيشتر منتشر شد در حاليكه مجروح بود و بعد از درمان و ترخيص از بیمارستان، بار ديگر در تاریخ دوازده اسفند ماه، به سوريه اعزام شد و در نهایت در بیستم اسفندماه سال نودوچهار در منطقه تدمر سوریه به شهادت رسيد و جاویدالاثر شد.
نصب سنگ مزار یک شهید مدافع حرم به همت خیرین و پس از چهارماه
در شرایطی که مدافعان مظلوم حرم، علاوه بر دفاع از اعتقادات ما، از عرض و ناموس و امنیت و مرزهای ما نیز دفاع می کنند، به نظر می رسد رسیدگی به امور آنان تنها در "برگزاری مراسم پرطمطراق و رسانه ای" خلاصه می شود؛ و نه در شرایط واقعی.
نمونه ای از این شهدای مظلوم، شهید «جاوید سلطانی» است که پس از شهادت، حتی سنگ قبر نیز نداشت و سرانجام پس از چهارماه این سنگ نصب شد!! آن هم پس از فراخوان خبرنگار سابق صداوسیما در سوریه و به همت خیران و نیکوکاران!
شهید «جاوید سلطانی» از رزمندگان جوان تیپ فاطمیون ۲۷ آبانماه ۱۳۹۴ در دفاع از حرمهای مطهر و حریم اهلبیت(ع) و به دست تروریستهای تکفیری، در سوریه به شهادت رسید و آسمانی شد.
☀️خبرنگار سابق صدا و سیما در سوریه در پایان اضافه کرد: پس از نصب سنگر مزار شهید سلطانی، خیری ارجمند هزینه سفر به مشهد پدر و مادر محترم جاوید سلطانی را تقبل کرده است و هم اکنون این دو عزیز، در مشهد الرضا(ع) هستند.