جمع بندی خلیفة الله بودن و اومانیسم
تب‌های اولیه
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
بدون مقدمه سوالم را میپرسم.
کلیپی دیدم از یک بازیگر که در ان از نمادهای غربی و شیطان پرستی استفاده شده http://www.aparat.com/v/ErGvT/%DA%A9%D9%84%DB%8C%D9%BE_%D8%AC%DB%8C%D8%BA_%D8%A8%D8%A7_%D8%B5%D8%AF%D8%A7%DB%8C_%D8%A8%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85_%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%86
کلیپ دیگری هم تحت عنوان بررسی این کلیپ هست که لینک ان را قرار میدهم.
http://www.aparat.com/v/XypTU
حالا سوال اینجاست که اگر اومانیسم عقیده دارد که خدا خودت هستی و بنده هم خودت پس خلیفة الله بودن انسان اینجا چه میشود؟
اگر جانشین خدا بر روی زمین این معنی را نمیدهد لطفاً به صورت واضح توضیح دهید که اصلاً این جانشین خدا بودن یعنی چه؟؟
[="Arial"][="Blue"]سلام عليكم
اگر اومانیسم عقیده دارد که خدا خودت هستی و بنده هم خودت پس خلیفة الله بودن انسان اینجا چه میشود؟
اگر جانشین خدا بر روی زمین این معنی را نمیدهد لطفاً به صورت واضح توضیح دهید که اصلاً این جانشین خدا بودن یعنی چه؟؟
اومانیسمي كه معتقد است ماوراء الطبیعه وجود ندارد و غیرواقعی بودن ماوراء الطبیعه را هم اينطور معنا ميكند كه اولاً در سطح بشری، انسان‌ها دارای روح غیرمادی و جاودان نیستند، و ثانیاً در سطح جهانی، عالم صاحب خدای غیرمادی و فناناپذیر نیست، اصلا خدا را قبول ندارد تا برايش خليفه اي وجود داشته باشد!
مفهوم خليفة الهي در چهار چوب نظام ديني و الهي معنا پيدا ميكند نه در چهار چوب امانيسم.
اين معنا در نظام ديني به معناي برترين موجود است كه قابليت رشد تا بي نهايت را دارد و اين قابليت در بعد معنوي و مبتني بر روح الهي داشتن اوست. در حالي كه داشتن روح متعالي در فرهنگ اومانيستي انكلر شده و همه چيز در همين دنيا خلاصه ميشود.
بنابراين معنا و مفهوم خليفة اللهي با فرهنگ امانيستي كلا بيگانه است و در ان مكتب معنايي نخواهد داشت.
در پناه حق باشيد ...[/]
سلام علیکم و رحمة الله.
اساساً حتی اگر اومانیسم، خداباورانه نیز به قضیه نگاه کند، باز با توجه به مرکزیت انسان، نمی تواند بپذیرد که انسان نمایندۀ شخصی دیگر است.
[="Tahoma"][="Blue"]سوال:
آيا در مكتب اومانيسم انسان مي تواند خليفه و جانشين خداوند در روي زمين باشد؟
پاسخ:
اومانیسم معتقد است ماوراء الطبیعه وجود ندارد و غیرواقعی بودن ماوراء الطبیعه را هم اينطور معنا ميكند كه اولاً در سطح بشری، انسان‌ها دارای روح غیرمادی و جاودان نیستند، و ثانیاً در سطح جهانی، عالم صاحب خدای غیرمادی و فناناپذیر نیست، بنابراين اصلا خدا را قبول ندارد تا برايش خليفه اي وجود داشته باشد!
بدين ترتيب مفهوم خليفة الهي در چهار چوب نظام ديني و الهي معنا پيدا ميكند نه در چهار چوب اومانيسم.
اين معنا در نظام ديني به معناي برترين موجود است كه قابليت رشد تا بي نهايت را دارد و اين قابليت در بعد معنوي و مبتني بر روح الهي داشتن اوست. در حالي كه داشتن روح متعالي در فرهنگ اومانيستي انكار شده و همه چيز در همين دنيا خلاصه ميشود.
بنابراين معنا و مفهوم خليفة الله بودن انسان با فرهنگ امانيستي كاملا بيگانه است و در ان مكتب معنايي نخواهد داشت.[/]