[h=1]مؤسس اولین باشگاه رزمی طلاب/ عکس[/h]
[h=2]حجتالاسلام سینایی مدیر حوزه علمیه ابوطالب و مربی تکواندوی طلبهها میگوید: اگر یک روحانی بهمعنای واقعی کلمه روحانی باشد، به همه قوانین و دستورات اسلام عمل میکند؛ از واجبات و مستحبات گرفته تا پرداختن به ورزش.[/h] به گزارش نامه نیوز به نقل از فارس ، با اینکه بیش از چهار دهه از عمرش میگذرد اما مانند جوانان 20 ساله با حریف مبارزه میکند تا چم و خم ورزش تکواندو را به طلبههای جوان آموزش دهد، چون معتقد است آیههای زندگی ما وقتی نظم میگیرند که بدنى سالم، بانشاط و نیرومند داشته باشیم. او که نخستین باشگاه رزمی حوزههای کشور را تأسیس کرده درباره دلیل بیتوجهی بعضی روحانیون به ورزش میگوید: «اگر به دستورات اسلامی عمل میکردیم اکنون بهترین قهرمانان و ورزشکاران را بین روحانیون داشتیم». مشروح گفتوگوی این شماره همشهری آیه با حجتالاسلام مجید سینایی مدیر مدرسه علمیه سفیران هدایت ابوطالب(ع) را در ادامه میخوانیم.
*چه شد که سراغ ورزش رفتید؟ اول طلبه بودید یا ورزشکار؟
قبل از اینکه طلبه شوم ورزش میکردم. فکر میکنم از سال سوم راهنمایی بود که وارد ورزش تکواندو شدم و بعد از مدتی در کانون «میثم» محله فلاح زیر نظر استاد کریمی که مربی تیم ملی تکواندو بود بهصورت حرفهای آموزش دیدم. البته قبل از آن هم ورزش میکردم ولی نزد استاد کریمی جلوههای اخلاقی را در کنار ورزش یاد گرفتم. *حالا چرا تکواندو را انتخاب کردید؟
راستش را بخواهید آن زمان شناخت چندانی درباره این ورزش نداشتم و با وجود اینکه به ورزش کاراته علاقه داشتم، سر از تکواندو درآوردم. بعدها که وارد این ورزش شدم علاقهام بیشتر شد و فهمیدم راه را درست آمدهام. *تاثیر مثبتی هم روی کارهایتان داشت؟
بسیار زیاد. در حوزه علمیه که درس میخواندم نشاط و پویایی خاصی برایم بههمراه داشت و باعث میشد بدون اینکه احساس خستگی کنم در فعالیتهای مذهبی و فرهنگی حضور داشته باشم. حالا هم که در محیط کار هستم در خیلی از مراحل سخت زندگی و مشکلاتی که به طور ناگهانی برایم پیش میآید قدرتمندتر عمل میکنم. *مگر چه چیزی در ورزش هست که این همه به شما احساس قدرت میدهد؟
بر اساس فرمایش مقام معظم رهبری امر بهورزش، امر بهمعروف است. یعنی ورزش یکی از مسائلی است که بخشی از شریعت، خودسازی و انسانسازی را در خود جای داده. باید توجه داشت این رفتاری است که بر اساس صحبتهای یک رهبر دینی مطرح شده. بدین ترتیب ما نباید ورزش را خارج از دین تعریف کنیم. ورزش موجب تمرکز حواس، خودباوری و کمک به امور دینی و زندگی میشود؛ همانطور که فردوسی گفته: «ز نیرو بود مرد را راستی/ ز سستی کژی زاید و کاستی».
جدا از همه اینها واقعا در طول تجربههایی که در زندگی داشتهام، بارها دیدهام وقاری که ورزش در انسان ایجاد میکند بهتنهایی یک ارزش دینی است. بنابراین باید جوانان را به ورزش ترغیب کنیم و به هیچ عنوان نباید مومن و نمازخوان خودش را از ورزش بینیاز بداند. درواقع جامعه با ورزش میتواند سلامتی معنوی خودش را بهدست بیاورد. *بنابراین با توجه به مشکلات فرهنگیای که در جامعه وجود دارد ورزش میتواند مکمل خوبی برای حفظ ارزشهای دینی باشد؟
یکی از چیزهایی که میتواند در برابر تهاجم فرهنگی مقاومت کند ورزش است. چون مواردی مثل صداقت، غیبت نکردن و خیلی از چیزهایی که در دین دنبالش هستیم در ورزش خلاصه شده است. ورزش عامل مهمی برای جلوگیری از سستی است. بدین ترتیب در احادیث و روایت داریم که: «الغیبه جهل العاجز/ غیبت آخرین تلاش آدم ترسوست». این شجاعت و خودباوری را ورزش به انسان میدهد که در انجام فرایض دینی توانمندتر شود. مصداق دیگری که در اینجا وجود دارد این است که عدهای از جهاد در راه خدا و جنگ با دشمن میترسند. این ترس با ورزش ترمیم میشود. ورزشی که خوب و سالم باشد شجاعت و دلاوری را برای مومنین بههمراه میآورد. باید توجه داشت که یکی از خصوصیتهای بارز امیرالمومنین(ع) شجاعت و ورزیده بودن برای مقابله با دشمنان دین و خداوند است و در مقابل او یکی عالمترین و عابدترین اصحاب پیامبر(ص) بود. ورزش در رسیدن انسان به شجاعت بسیار موثر است. مومنی که توانمندی ذهنی و بدنی داشته باشد، میتواند در برابر تهاجم فرهنگی ایستادگی کند و با هوشیاری پاسخی دندانشکن به استکبار بدهد. *اما بعضی از خانوادههای مذهبی بهدلایل مختلف اجازه نمیدهند فرزندانشان به ورزشگاه بروند. درواقع بهنوعی فکر میکنند اگر بچهشان به ورزش روی بیاورد در مسائل دینی سستی میکند.
اشتباه فکر میکنند ولی این واقعیت هم وجود دارد که بهطور کلی خانوادههای مذهبی و ایرانی به مسئله ورزش عادت ندارند و به ورزش و فعالیتهای بدنی توجه نمیکنند. مسئولان ورزش باید شرایطی را فراهم کنند تا ورزش برای همه رایگان باشد. در زمینه فرهنگسازی باید تلاشهایی انجام شود. البته در سالهای اخیر کارهای مختلفی توسط شهرداری تهران انجام شده و در اکثر بوستانهای شهر وسایل مناسبی برای ورزش مهیا شده ولی در بحث همگانی شدن ورزش باید بیشتر کار شود. البته مردم هم باید ورزش را در فعالیتهای روزانهشان قرار دهند. من اصراری به انجام ورزشهای سخت ندارم. آنهایی که به اینگونه ورزشها علاقه کمتری دارند میتوانند ورزشهای سبک مثل یوگا و ایروبیک را انجام دهند. *بهنظر شما بیشترین کمبودهای ورزش در کجاست و چرا گاهی اوقات مسائل غیراخلاقی و غیرارزشی وارد ورزش میشود؟
اگر در بعضی از ورزشگاهها یا رفتار ورزشکاران ما مسائل ضدارزش و ضداخلاق وجود دارد، بدون شک یک جای کار را درست انجام ندادهایم. عدهای در ورزش بهاندازهای حرفهای فکر میکنند که پول درآوردن و رسیدن به اهداف مادی را به اصالت ورزش ترجیح میدهند و اصل آن را زیر سوال میبرند. باید توجه داشته باشیم که ورزش وسیله رسیدن به بهترین جایگاه انسانی است. متاسفانه باید اعتراف کرد که جامعه با ارزشهای سازنده ورزش فاصله گرفته و همه چیز جابهجا شده است. *منظورتان از اینکه همه چیز جابهجا شده چیست؟
ما باید ورزش را نردبان ترقی خود قرار دهیم تا در نماز آرامش داشته باشیم و در ارتباط با خدا توانمندی خاصی پیدا کنیم. ورزش بهمعنای واقعی خود میتواند به کمک فقرا و ضعفای جامعه برود. وقتی ارزش کار یک ورزشکار را از فرهنگسازیهای دینی و مذهبی بالاتر میبریم و میدان ورزش را از محراب عبادت والاتر فرض میکنیم، اینجا یک جابهجایی انجام گرفته که باعث میشود بهطور ناخودآگاه چیزی که باید وسیله باشد تبدیل به هدف شود. وقتی چنین چیزهایی به هدف تبدیل شوند در آن جنگ و دعوا ایجاد میشود. بهقول امام(ره) رسیدن به مقامات دنیوی بدون در نظر گرفتن ارزشهای انسانی تنازع بقاست. ما کارکردهای غربی را بدون در نظر گرفتن سازوکارهای علمی وارد عرصه ورزش میکنیم و بعد میبینیم اوضاع بدتر از قبل شده است. *چه سازوکارهایی برای بهبود شرایط ورزشی نیاز داریم؟
ما همه چیز داریم، فقط باید کمی تأمل کنیم و به اصالت دین و فرهنگ توجه داشته باشیم. چند وقت پیش بانویی با لباس حضرت زهرا(ع) (چادر) بالای سکوی قهرمانی جهان ایستاد. این اقدام از طرف غرب و دشمنان اسلام با مخالفتهای زیادی روبهرو شد ولی تصور این مسئله در قالب دین و فرهنگ نشان میدهد که ورزش کردن این خانم بخشی از زندگی او را تشکیل داده. این در حالی است که عدهای برای رسیدن به مقام قهرمانی از همه چیزیهایی که دارند میگذرند. خانم سمیه حیدری با زبان بیزبانی میگویند که قهرمانی را فدای باورهایم میکنم و اگر قرار باشد قهرمان شوم، ترجیح میدهم در زمینه معنوی سرفراز باشم. بعضی از هنرپیشگان هم همینطورند و تمام خصوصیات اخلاقی و ارزشهای انسانی خود را فدا میکنند تا در هنر بدرخشند. *با این حساب چرا این همه در زمینه ورود روحانیون در عرصه ورزش قهرمانی کوتاهی شده است؟
قبول دارم که در این زمینه کوتاهی شده اما اگر یک روحانی بهمعنای واقعی کلمه روحانی باشد، به همه قوانین و دستورات اسلام عمل میکند؛ از واجبات و مستحبات گرفته تا پرداختن به ورزش. اگر امروز در جامعه ورزشکاران و قهرمانان در بین روحانیون کم دیده میشوند، برای این است که به دستورات اسلام درست عمل نمیکنیم؛ بهطوری که بخشی از معنویت و اصول اسلامی پیش روحانیون، بخشی از آن نزد هنرپیشگان و بخشی دیگر پیش ورزشکاران است. ما اسلام را به چند قسمت تقسیم کردهایم؛ بهطوری که اگر بخواهیم یکی از اهل بیت(علیهمالسلام) مثل حضرت اباالفضل را الگو قرار دهیم، کسی را پیدا نمیکنیم که از همه خصلتهای او پیروی کند چراکه اگر تمام خصوصیات این بزرگواران در وجود ما یکجا جمع شود، میتوانیم بگوییم مومن و مسلمان واقعی هستیم. بهعنوان مثال امام(ره) هم ورزشکار بود و هم عالم. این یعنی همان خصوصیاتی که امیرالمومنین(ع) داشت. زمانی میتوانیم روحانی خوبی باشیم که هم اخلاقی خوب داشته باشیم و هم جدا از اینکه عالم هستیم از نظر بدنی ورزیده باشیم. کافی نیست طلبهای با 24 سال سن روزی پنج دقیقه پیادهروی کند. امام(ره) در 70 سالگی 10 دقیقه پیادهروی میکرد. البته در بین طلبهها، ورزشکاران حرفهای هم هستند ولی شاید در حوزه علمیه از 100 نفر، 15 نفر اهل ورزش باشند! *چرا فرهنگ ورزش در حوزه علمیه کمرنگ است؟
باید مدیران حوزهها به کاربردی بودن ورزش در کنار آموزههای دینی اعتقاد داشته باشند. البته در بسیاری از حوزهها ورزش گسترده شده ولی با این حال طلبههای ورزشکار هنوز در اقلیتند. معلمین و اساتید حوزه که الگوهای این زمینه هستند باید جوانان را به هنر و ورزش گرایش دهند چراکه هنر، ورزش، علم و تقوا در کنار هم قرار میگیرند. باید مسئولان را متقاعد کرد که قرآن، عترت و تندرستی در کنار یکدیگر قرار دارند. *بهعنوان مدیر حوزه علمیه چه برنامههای ورزشی برای طلبهها در نظر گرفتهاید؟
با راهاندازی باشگاه تکواندو تعداد زیادی از طلبهها را جذب این ورزش کردهام ولی این باشگاه نیازمند یک مربی است تا ورزشکاران را بهصورت تماموقت آموزش دهد. بهدلیل مسئولیتهایی که در حوزه دارم بهسختی این باشگاه را اداره میکنم. این مسئله را در اینجا مطرح کردم تا اگر کسی تمایل به مربیگری دارد ما را یاری کند.
کتاب «فرهنگ اصطلاحات طلاب» به قلم حجتالاسلام مهدی مسایلی اثری نو با جذابیتهای خاص برای فهم اصطلاحات طلاب حوزههای علمیه است. کتاب «فرهنگ اصطلاحات طلاب» به قلم حجتالاسلام مهدی مسایلی از سوی انتشارات آرما روانه بازار کتاب شد. این کتاب اثری نو با جذابیتهای خاص برای فهم اصطلاحات طلاب حوزههای علمیه است.
در این کتاب مجموعهای از اصطلاحات روحانیون و طلاب با هدف معرفی فرهنگ حاکم بر حوزهها گردآروی شده است، از آنجایی که روحانیون و طلاب در ابتدای ورود خود به حوزههای علمیه با اصطلاحات نامتعارف مواجه میشوند این نیاز احساس میشد تا اصطلاحات اختصاصی مورد استفاده در حوزههای علمیه به صورت فرهنگنامهای مستقل گردآوری شوند.
حجتالاسلام مسایلی با توجه به اینکه معتقد است توضیح بیشتر برای اصطلاحات میتواند تصویری روشنتر از این اصطلاحات را ارایه دهد، به همین دلیل برای برخی اصطلاحات خاص توضیحات بیشتری ارایه داده است. با توجه به اینکه بسیاری از اصطلاحات مورد استفاده طلاب و دانشجویان به زبان عربی است، اما نویسنده تلاش کرده تا از شرح همه تعبیرات و ضربالمثلهای عربی اجتناب کند تا بیهوده بر حجم کتاب افزوده نشود. این کتاب با زبانی ساده و روان نگاشته شده است که به همه اقشار جامعه کمک میکند تا اطلاعات خود را از روحانیون و فرهنگ و اصطلاحات این قشر از جامعه تکمیل کنند. گفتنی است کتاب «فرهنگ و اصطلاحات طلاب» در ۱۶۰ صفحه و به بهای هشت هزار تومان با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه برای نخستین بار از سوی انتشارات آرما منتشر و روانه بازار نشر شده است.
[h=1]جوانی که شراب و تریاک ناب به شیخ حسین انصاریان تعارف کرد؟ [/h]
حجتالاسلام والمسلمین حسین انصاریان، در کتاب «معاشرت» که از تألیفات او است به بیان خاطرهای پرداختهاست که خواندنی است: از طرف یکى از دوستان که در عشق به امام زمان(ع) زبان زد اهل ایمان در نیشابور است و با شنیدن نام آن حضرت و یاد آن یادگار انبیاء و امامان (علیهم السلام) چون باران بهار از دیده اشک مى بارد ، در دهه دوم ماه ذو الحجه به مناسبت عید ولایت جهت تبلیغ دعوت شدم . چند شبى از مجلس نورانى تبلیغ گذشته بود که یکى از دوستان روحانى ام که در مشهد زندگى مى کند به دیدنم آمد و به تقاضاى من بنا شد تا آخرین شب اقامتم در نیشابور نزد من باشد . در آن زمان مشغول نوشتن تفسیر صحیفه سجادیه امام زین العابدین(ع) بودم ، روزى هنگام عصر دوست روحانى ام جهت رفع خستگى به من پیشنهاد پیاده روى در بلوار کمربندى شهر را داد ، خواسته او را پذیرفتم ، قلم بر زمین گذارده ، همراه او وارد بلوار که نزدیک محل اقامتم بود شدیم . از پیاده روى ما دو نفر چیزى نگذشته بود که جوانى همراه با ماشینى لوکس کنار ما ترمز کرد و با لحنى محبت آمیز از ما خواست تا مقصدى که در نظر داریم سوار ماشین شویم . دوستم با اشاره دست و چشم از من خواست که او را از خود برانم و از سوار شدن به ماشین او که معلوم نبود صاحبش کیست و چه هدفى دارد خوددارى کنم . من با توجه به وضع جوان که چهره اى امروزى و مناسب با وضع غربیان داشت و لباسى رنگى و آستین کوتاه بر تن او بود و نشان مى داد صد در صد در فرهنگ بیگانه استحاله شده و خلاصه ، بیمارى است که نیاز به طبیب مهربان و همنشین اثرگذار و رفیقى دلسوز و دوستى خیرخواه ، دارد سوار ماشین شدم و از دوست روحانى ام خواستم که او هم با من همراه شود . دوست روحانى ام در کمال بى میلى آن هم در زمانى که رزمندگان با کرامت اسلام در جبهه جنوب و غرب مشغول جنگ با صدامیان کافر و حامیانش بودند و منافقان کور دل هم هر روز در گوشه و کنار شهرها به جان مردم آتش مى زدند و خانواده ها را داغدار مى کردند با ترس و لرز سوار ماشین شد . راننده از من پرسید : کجا مى روید تا شما را برسانم ؟ گفتم : هر کجا دلخواه تست . از جواب من خوشش آمد ، پرسید اهل کجایى ؟ گفتم : تهران ، گفت : در این شهر چه مى کنى ؟ گفتم : براى دیدار و زیارت تو آمده ام . از چنین برخوردى آن هم از یک روحانى که هرگز برایش پیش نیامده بود و طبیعتاً معهود هم نبود ، فوق العاده خوشحال و در ضمن بهت زده شد . به من گفت : من از وضع مالى مناسبى برخوردارم و خانه اى دو طبقه دارم و در آن خانه مجرّد و تنها زندگى مى کنم ، دوست دارم چند لحظه اى در آن خانه مهمان من باشید . رفتن به خانه او را پذیرفتم ، ولى دوست روحانى ام که از اوضاع آشفته کشور نگران بود با اشاره و فشردن دست من از من خواست که از رفتن به خانه او چشم پوشى کنم ولى من با تکیه به لطف خدا و یارى آن منبع رحمت و بر اساس وجوب امر به معروف و نهى از منکر تصمیم به رفتن خانه او قطعى بود . به خانه رسیدیم ، ما را به اطاق پذیراییش راهنمایى کرد ، چهار دیوار اطاق از انواع عکس هاى مستهجن و تابلوهاى سکس و عکس انواع زنان هنرپیشه نیمه عریان غربى پر بود ، دوست روحانى ام که برخوردار از تقدس و تقوا بود معترضانه به من گفت : این چه دوزخى است که به آن وارد شده ایم ؟ در این اطاق جز اینکه چشم به زمین بدوزیم یا دیده بر هم نهیم چاره اى هست ؟! به او گفتم حوصله کن ، استقامت ورز ، شاید سفر به این شهر از نظر اراده حق به این خاطر بوده که ما با این جوان آشنا شویم و ساعاتى با او همنشین و دوست گردیم تا از این منجلاب فساد به خواست خدا که به همه بندگانش مهربان است ، و درب توبه را به روى همه گناهکاران باز گذاشته است نجات پیدا کند همچنانکه در دعاست : « أَنْتَ الَّذِى فَتَحْتَ لِعِبادِکَ بَاباً إِلى عَفْوِکَ سَمَّیْتَهُ التَّوْبَةَ، فَقُلْتَ : تُوبُوا إِلَى اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ » پروردگارا ! تو کسى هستى که درى را براى بندگانت به سوى عفو و چشم پوشى ات باز کرده اى و نام آن را توبه گذارده اى ، پس فرموده اى : همه به سوى خدا بازگردید بازگشتى خالصانه ، در نهایت براى کسى که از ورود به این در پس از گشوده شدنش غفلت ورزد چه عذر و بهانه اى خواهد بود ؟ جوان پس از چند لحظه وارد اطاق پذیرایى شد و پس از خوش آمد گفتن با قیافه اى جدى و گفتارى محکم بدون اینکه لباس ما دو نفر را که لباس پیامبر(ص) است لحاظ کند ، و در بى خبرى کامل از وضع ما دو نفر و بدون هیچ شرم و حیایى و به خیال اینکه ما هم مانند خود او در بى قیدى و بى مهارى به سر مى بریم گفت : مشروب ناب خارجى در یخچال حاضر دارم و تریاک خالص افغانى در بساطم موجود است تا چاى و میوه میل کنید هرکدام را مى خواهید براى شما حاضر کنم!! او با این پیشنهاد به طور جدى فکر مى کرد که بهترین نوع پذیرایى از دو دوست جدیدش گرچه روحانى هستند باید به این صورت باشد . به مغرب شرعى یک ساعت مانده بود ، به او گفتم دوست مهربانم من در ابتداى شب با دوستى بسیار عزیز و رفیقى با کرامت و یارى مهربان ، ملاقات دارم که او به شدت از مشروبات الکلى و مواد مخدر متنفر است ، چنانچه بوى مشروب یا بوى مواد مخدر از من استشمام کند مى ترسم براى همیشه از من جدا شود و از دست دادن او براى من حادثه اى غیر قابل جبران وفراقش براى من قابل تحمل نیست . تو مرا به خاطر محبوب و معشوقم از این برنامه معذور بدار ، او هم با کمال مهربانى پذیرفت و بنا شد با چاى و میوه از ما پذیرایى کند . دوست روحانى ام با اشاره دست و چشم از من خواست از خوردن میوه و چاى خوددارى کنم ، به او آهسته گفتم : به اندازه اى که استفاده مى کنیم خمسش را مى پردازیم تا جاى شبهه نباشد . جوان نزدیک مغرب به من گفت : با دوستت در کدام نقطه شهر وعده دارى ؟ گفتم : کنار مسجد جامع نیشابور ، گفت : من شما را به محل وعده مى رسانم . هنگامى که کنار مسجد توقف کرد و با ما پیاده شد پرسید : دوستت آمده یا نه ؟ گفتم : آرى محبوبم حاضر است ، گفت : او را هم به من نشان بده ، گفتم : محبوبم خداست که وقت اذان به وسیله نماز با او قرار ملاقات دارم و این وقت قرار ملاقات است که آمده ام . جوان فوق العاده یکّه خورد ، سر به گریبان فرو برد ، و شرمسار شد ، به او گفتم : آرى ; او محبوب من است که به شدت از مشروب و مواد مخدر و قمار و رابطه نامشروع و مال حرام متنفر است و من حاضر نیستم با آلوده شدن به این امور با من ترک رابطه کند . جوان گفت : من در آن خانه هیچ شبى را بدون مشروب و مواد مخدر و گوش دادن به انواع نوارها و دیدن انواع فیلم هاى مبتذل نگذرانده ام ولى با این برخورد تو از الان تصمیم گرفتم که همه این امور را ترک کنم اما از تو مى خواهم که فردا را با من بگذرانى ، پیشنهادش را پذیرفتم و ساعت ده صبح فردا را کنار مسجد جامع با او وعده ملاقات گذاشتم . ساعت ده آمد ، من و دوستم را به چند زیارتگاه شهر از جمله قدمگاه برد و درخواست داشت شب را با من باشد ، از حسن اتفاق پیشنهاد او مصادف با شب جمعه بود و از طرف مجلسى که سخنرانى داشتم مردم به حضور در جلسه دعاى کمیل دعوت شده بودند و او نمى دانست من در شهر منبر مى روم . آدرس جلسه را به او دادم ، پیش از شروع دعاى کمیل به جلسه آمد ، از کثرت جمعیت راه ورود به مجلس نبود ، به او اشاره کردم نزد من آمد ، او را به طرف قبله نزد خود نشاندم ، تمام چراغ ها را خاموش کردند ، در تاریکى مطلق ، دعاى کمیل را خواندم . آتش عجیبى از حال و قال و گریه و سوز در مجلس بود ، پس از پایان دعاى کمیل دیدم دو چشم آن جوان از کثرت گریه و شدت اشک ریختن چون دو کاسه خون است به او گفتم : خدا همه گناهانت را بخشید ، زندگى پاکى را شروع کن و سپس با او خداحافظى کرده ، همان شب از نیشابور خارج شدم . تا سه سال از او خبر نداشتم ، در سفرى به مشهد مقدس به دیدار دوست روحانى ام نایل شدم که گفت : شبى در حرم مطهر امام رضا(ع) آن جوان را دیدم ، جویاى حال شما شد ، گفتم : در تهران به سر مى برد ، یادى از آن سفر پر معنویت کرد و گفت : توبه واقعى کردم و از نیشابور براى زندگى به مشهد آمدم و در اینجا با شفاعت امام رضا(ع) همسرى مؤمن نصیب من شد که در هدایت و بیدارى بیشتر من اثر مطلوبى داشت ! آرى ; یک ساعت همنشینى سالم و رفاقت مطلوب و دوستى صحیح و معاشرتى که اندکى از حقایق عرشیه و معارف الهیه را به گمراهى انتقال مى دهد ، با چنین نتیجه مثبتى روبرو مى شود . بنابراین دوستى با گمراهان و فاسقان و فاجران اگر بر انسان آثار منفى گذارد ، و آدمى را در گردونه و خلق و خوى آنان اندازد ، از نظر اسلام حرام و اگر انسان داراى مصونیت ایمانى باشد ، دوستى با آنان براى هدایتشان و قرار دادنشان در صراط مستقیم حق ، لازم و بلکه بر پایه وجوب امر به معروف و نهى از منکر واجب است . شایان ذکر است،کتاب«معاشرت» تألیف استاد حسین انصاریان در سال ۱۳۸۴ برای نخستین بار منتشر شده است و به موضوعاتی همچون اسلام آیین کامل، جایگاه معاشرت، مسئولیت عظیم مربیان، دوستان حقیقی و دشمنان دوست نما، انتخاب آگاهانه، همنشینان پاک و ناپاک، معاشرت با اهل بیت و حقوق معاشرت میپردازد
سلام
برخي مي گويند حاج آقاي نزد آقاي قرائتي پدر بزرگ سيدجواد رضويان است.
خب سيد عمامه اش سفيد است
پدر بزرگ سيد جواد هم روحاني بوده
ايشان در يك مصاحبه تلويزوني مي گفت. بابا بزرگم ناراحت شدن كه من بازي گر شدم مي گفت نوه ام مطرب شده
خيلي باهاشون صحبت كردم متقاعدشون كنم كه كارم مطربي نيست.
در برخي برنامه هاي تلويزيوني كه از من بود وقتي خونشون بوديم حاج آقا به خاطر چشمشان مجبور بودند نزديك تلويزيون بنشينند و من و مادر بزرگ و عقب تر مي نشستيم وقتي كارهاي خنده دارم را مي ديد مي خنديد و بعد بر مي گشت پشت سرش نگاه مي كرد و سري تكان مي داد
مي گفتم خب اگه بدي كارم چرا مي خنديد اگر خوبه چرا سر تكون مي ديد؟:Nishkhand:
مدرسه ای در بحرین از دانش آموزان خود خواسته است تا لباس شغلی که دوست دارند در آینده در آن مشغول شوند را به تن کنند و به مدرسه بروند. این کودک بحرینی لباس روحانیت را به تن کرده است.
............................................
[h=1]Liliputian قد كوتاه، وابسته به جزیره خیالی لیلیپوت. [/h]
دیشب عزیز مسافری از حوزوی های ساکن استرالیا که بلطف الهی حوزه علمیه ای در آنجا به زبان انگلیسی راه انداخته بودند و حدود ۱۷۸ طلبه در حال حاظر دارند نشسته بودیم که قبل از این که خدمتشان بیایم.
حاجی آقای عزیزی که این ایام را خدمتشان بودیم
فرمودند: می دانید چگونه مظلومی مظلوم تر می شود؟
حقیر هم فرمودم که وقتی که ....... حرف های سیاسی و این حرف ها.
فرمودند: مظلوم وقتی مظلوم تر می شود که در را باز کنی و بگذاری اش بیرون از در {امروز باران خوبی می بارید}
حقیر خوب منظورشان را نفهمیدم چون بلفعل درک خیلی از لطیفه ها و ریز کلامات ایرانیان عزیز برایم سخت است همینطور نگاه کردم و گفتم بلی بلی وضع سرما و این جور موارد.
فرمودند : مظلومی ستم دیده ای بیچاره ای وقتی مظلوم تر و ستمدیده تر و بیچاره تر می شوند که در حوزشان بیندازی
اگر مظلومی را در حوز آبی بیندازی مظلوم {تر} می شود در نتیجه مظلوم مظلوم تر می شود.
بلاخره مطلب را دریافت کردم و تا در مسجد لبخند بزن بسیجی بود و نماز شروع شد.
مشكوك
روحاني اي مي گفت: قبل از انقلاب حكومت سفت و سخت مراقب حركت ها و فعاليت هاي انقلابي مشكوك بود. اون موقع من سرباز بودم. در منطقه اي كه فعاليت مي كردم چند نفر آمدند به من گفتند ظاهرا شما مذهبي هستيد مي تونيد براي ما كاري كنيد.
گفتم: چه كار؟
گفتند: جواني است مزاحم ناموس مردم مي شود و دنبال دختران راه مي افتد.
من هم گزارش دادم كه يك مورد مشكوك اين روزها اين جا پرسه مي زنه.
اومد بردندش و حالي ازش گرفتند:Nishkhand:
دیشب عزیز مسافری از حوزوی های ساکن استرالیا که بلطف الهی حوزه علمیه ای در آنجا به زبان انگلیسی راه انداخته بودند و حدود ۱۷۸ طلبه در حال حاظر دارند نشسته بودیم که قبل از این که خدمتشان بیایم.
حاجی آقای عزیزی که این ایام را خدمتشان بودیم
فرمودند: می دانید چگونه مظلومی مظلوم تر می شود؟
حقیر هم فرمودم که وقتی که ....... حرف های سیاسی و این حرف ها.
فرمودند: مظلوم وقتی مظلوم تر می شود که در را باز کنی و بگذاری اش بیرون از در {امروز باران خوبی می بارید}
حقیر خوب منظورشان را نفهمیدم چون بلفعل درک خیلی از لطیفه ها و ریز کلامات ایرانیان عزیز برایم سخت است همینطور نگاه کردم و گفتم بلی بلی وضع سرما و این جور موارد.
فرمودند : مظلومی ستم دیده ای بیچاره ای وقتی مظلوم تر و ستمدیده تر و بیچاره تر می شوند که در حوزشان بیندازی
اگر مظلومی را در حوز آبی بیندازی مظلوم {تر} می شود در نتیجه مظلوم مظلوم تر می شود.
بلاخره مطلب را دریافت کردم و تا در مسجد لبخند بزن بسیجی بود و نماز شروع شد.
داشت در سايت رفاهي يارانه حاج آقا را ثبت مي كرد. گفت: حاج آقا درامد را چي بزنم؟
حاج آقا گفت بزن بين 600 هزار تا يك ميليون.
اون كه از درآمد حاج آقا خبر نداشت، دست از نوشتن كشيد و گفت: خب لازم شد ي چيزي رو توضيح بدهم. اگر درآمد را پايين بزنيد اگر احيانا بعدا تسهيلاتي از بانك بخواهيد آنها كمتر مي دهند چون مي گويند توان ماليش كم است و نمي تواند بازگرداند در ثاني جريمه هم داره؟
حاج آقا خنديد گفت: همين گزينه 600 تا يك ميليون را بزنيد درسته. در غير اين صورت هرچي بزنم دروغ گفته ام.
سلام برشما
ببخشيد بغض گلوم رو گرفته بنويسم آخه در خبرها شنيدم برخي نمايندگان مجلس، مديران ارشد رئيس جمهور، فوتباليست ها و...از گرفتن يارانه چشم پوشي كرده اند. خدايا نه نشد خـــــــدايا خودت شاهد باشد من تعجب مي كنم چرا آيه اي نازل نشد براي اين ايثار بزرگ:Ghamgin:
چه طور برخي از قالب ها و كالبدها تحمل اين روح هاي بزرگ و قلب هاي اقيانوسي را دارد؟
كارگري را مي شناسم گاهي در ماه 300 هزار تومان هم كاسب نيست ولي سبد كالا به او تعلق نگرفت. به هرحال اطرافيان بايد حواسشون باشه خدايا كمكمون كن مثل برخي همين نمايندگان مجلس باشيم مثل معاونان ارشد رئيس جمهور باشيم چشم طمع به چرك كف دست( پول يارانه) نداشته باشيم:Cheshmak:
برخي از متدينان هم فكر مي كنند روحانيون بدون هيچ شرطي مروج ازدواج موقت و بالهوسي اند
ما را بگوي با كي رفتي روز طبيعت( 13 به در و پنجره):Nishkhand: نه اين نشد اين بهتره:khaneh: نه اين هم كه انگاري واق واق مي كنه مجبورم جهنم و ضررش اينو باش:khandeh!:
ميگم: خيلي از دوستان طلبه من به دليل شرايط سخت شان حدود 30 سالگي ازدواج كردند
ميگه: طلبه 30 ساله مجرد!!!
مگم: البته ازدواج دومشان را مگيم:Nishkhand:
شوخي مي كنم حالا باز نگيد آخوندها هركدوم دوتا سه تا زن دارند ها
با اين شهريه كمي كه دارند واقعا در شرايط سختي هستند دختران متدين ما هم كه كمتر حاضرند خديجه وار براي اسلام با مال پدريشان زير بال و پر جوان طلبه اي را بگيرند:Nishkhand:
ميگه: نمیدونم درسته سئوال رو مطرح کنم یا نه؟!
از لحاظ روانشناختی چطور یه مرد میتونه دو تا همسر داشته باشه و عشق هر دو رو تو دلش داشته باشه مگه خداوند تو قران نمی فرماید هن لباس لکم و انتم لباس لهن...
واقعا برای من سواله این عشق منحرف آقایون داری بیش از یه همسر، البته اونهایی که بدون عذر هستن و با دوتا همسر خوش میگذرونه آیا واقعا دل بیماری نداره؟!
ميگم: تاپيك منحرف ميشه، اجازه بدهيد اين بحث اينجا مطرح نشه، بايد اين را از عرب ها پرسيد كه 4 تا زن مي گيرند شايد قلب اونا از قلب گنجشكي ما بزرگتر باشه:Nishkhand:
ميگم: خيلي از دوستان طلبه من به دليل شرايط سخت شان حدود 30 سالگي ازدواج كردند
ميگه: طلبه 30 ساله مجرد!!!
مگم: البته ازدواج دومشان را مگيم:Nishkhand:
شوخي مي كنم حالا باز نگيد آخوندها هركدوم دوتا سه تا زن دارند ها
با اين شهريه كمي كه دارند واقعا در شرايط سختي هستند دختران متدين ما هم كه كمتر حاضرند خديجه وار براي اسلام با مال پدريشان زير بال و پر جوان طلبه اي را بگيرند:Nishkhand:
ميگه: نمیدونم درسته سئوال رو مطرح کنم یا نه؟!
از لحاظ روانشناختی چطور یه مرد میتونه دو تا همسر داشته باشه و عشق هر دو رو تو دلش داشته باشه مگه خداوند تو قران نمی فرماید هن لباس لکم و انتم لباس لهن...
واقعا برای من سواله این عشق منحرف آقایون داری بیش از یه همسر، البته اونهایی که بدون عذر هستن و با دوتا همسر خوش میگذرونه آیا واقعا دل بیماری نداره؟!
ميگم: تاپيك منحرف ميشه، اجازه بدهيد اين بحث اينجا مطرح نشه، بايد اين را از عرب ها پرسيد كه 4 تا زن مي گيرند شايد قلب اونا از قلب گنجشكي ما بزرگتر باشه:Nishkhand:
سلام استاد
یکی از آشنایان(خدا رحمتش کنه) دوتا زن داشت هر وقت داشت میرفت پیش اون یکی باید یادش بود با کدوم لباس داره از این یکی جدا میشه که دفعه بعد دست از پا خطا نکنه ، مبادا با لباس خونه دومی برگرده وگرنه :Box:
حالا استاد خدائیش طلبه ها تو اینمورد مشکل ندارن نه؟ لباسشون همیشه یه شکله. (چه شانسی باز دارن اینا)
تشکر از همسر:
استاد حاج آقا پهلواني نسبت به احترام و قدرداني از زحمات همسر مي فرمودند:
از آنها تشکر کنيد هر چند غذايي که پخته اند شور يا بد شده است. وقتي از غذا ابراز رضايت مي کنيد همسرتان خوشحال مي شود و اين باعث رشد و پيشرفت معنوي شما مي شود.
پس از اين نکته فرمودند:
يک بار من در جواني در خانه با خانواده بد اخلاقي کردم در عالم معنا به من گفتند: بيست سال ناله هاي تو بي اثر شد.
در مکرر جلسات مي فرمودند:
در مسائل مختلف معنوي و اجتماعي به خودتان سخت گيري کنيد ولي به خانواده هاي خود کاري نداشته باشيد و عقايد خود را به همسرتان تحميل نکنيد.
مثلاً اگر خواستند تلويزيون ببينند مانع نشويد ولي اگر خودتان تشخيص داديد نگاه نکنيد.
با اين شهريه كمي كه دارند واقعا در شرايط سختي هستند دختران متدين ما هم كه كمتر حاضرند خديجه وار براي اسلام با مال پدريشان زير بال و پر جوان طلبه اي را بگيرند
سلام و عرض ادب،با این جملتون موافق نیستم،دختران متدینی میشناسم حتی توی همین سایت که فقط و فقط ایمان همسرشون براشون مهم هست،فقط و فقط دنبال یه همسر و شریک زندگی هستند برای آرامش،قصاص قبل از جنایت نکنیم استاد:ok:
اگه قایم کردن باقلواهای عید تو دور دست ترین نقاط کابینت ها رو نادیده بگیریم ، خب آره دیگه یه جورایی میشه گفت رفیق بی کلک مادر.
روز زن ، روز مادر بر همه رفیقای بی کلک مبارک.:Gol:
سلام و عرض ادب،با این جملتون موافق نیستم،دختران متدینی میشناسم حتی توی همین سایت که فقط و فقط ایمان همسرشون براشون مهم هست،فقط و فقط دنبال یه همسر و شریک زندگی هستند برای آرامش،قصاص قبل از جنایت نکنیم استاد
سلام
شما دايره اي در نظر بگيريد كه دختران متدين داخل اون هستند از بين اينها همگي حاضر نيستند با شرايط سختي بسازند.
به همين دليل ميگم از بين آنها دختران كمي حاضرند(خب اين دختران كم كه حاضرند ممكن است همانهايي هستند كه شما هم مي شناسيد
من كلا رد نكردم (دقت كنيد و بعد نقد كنيد:Nishkhand:)
با اين شهريه كمي كه دارند واقعا در شرايط سختي هستند دختران متدين ما هم كه كمتر حاضرند خديجه وار براي اسلام با مال پدريشان زير بال و پر جوان طلبه اي را بگيرند
به اون طلبه های نازنین سلام بنده رو برسونید و بگید هر وقت شما مثل پیامبر(ص) بنده خدا بودین دختران متدین چهارتا،چهارتا زیر بال و پرتونو می گیرند، برای اسلام! :deldari:
(من یه کمی جدی شوخ طبعی طلبگی میکنم!)
با این حساب میشه گفت اون طلبه های 30 ساله ای که شما میشناسید و هنوز مجرد هستن بهتره برن سراغ همون دخترای کمی که حاضرند با این شرایط کنار بیان،اینجوری یر به یر میشه :Nishkhand:
با این حساب میشه گفت اون طلبه های 30 ساله ای که شما میشناسید و هنوز مجرد هستن بهتره برن سراغ همون دخترای کمی که حاضرند با این شرایط کنار بیان،اینجوری یر به یر میشه
مشكل اين كه او طلبه ها تعدادشون از اون دختران كم زيادتره:Nishkhand:
آیت الله جوادی آملی گفت: مهد کودک بردن چیز بدی نیست ولی باید توجه داشت این دوره 6 ـ 7 ساله بهترین دوره عاطفه آموزی کودک است. اگر این کودک در آغوش پدر و مادر بود و 6 ـ 7 سال محبت آموزی دید ممکن نیست پدر و مادر را به خانه سالمندان ببرد تا به مرگ تدریجی بمیرد. به گزارش مشرق به نقل از رسا، حضرت آیت الله جوادی آملی در جمع علما و روحانیون حوزه علمیه در مسجد اعظم قم به ادامه تفسیر سوره مبارکه شعراء پرداخت و گفت: شیطان که می گوید نمی توانم مخلصین را فریب بدهم برای ترحم نیست بلکه قدرت آن را ندارد. مخلصین چیزی دارند که شیطان قدرت درک آن را ندارد. شیطان فقط تا منطقه تجرد وهمی می تواند برود و به بیش از آن راه ندارد برای همین اعتراف می کند نمی توانم مخلصین را اغوا کنم.
این استاد عالی حوزه علمیه قم با اشاره به آیه شریفه «ولا تدع مع الله الها آخر فتکون من المعذبین» گفت: یکی از غرر بیانات علامه طباطبایی در المیزان این است که از اول تا آخر قرآن هیچ جا صحبت از اثبات الله نیست چرا که او حقیقتی است شک و انکار در او راه ندارد بلکه همه جای قرآن صحبت از بی شریک بودن اوست.
وی افزود: عصمت باعث امتناع عادی معصیت است نه امتناع ذاتی، چرا که اگر باعث امتناع ذاتی باشد دیگر شخص معصوم مکلف نیست ولی بخشی از آیات قرآن همان طور که در روایت وارد شده از باب «ایاک أعنی واسمعی یا جاره» نازل شده است.
حضرت آیت الله جوادی آملی با اشاره به آیه شریفه «و أنذر عشیرتک الأقربین» خاطر نشان کرد: از جمله کارهایی که حضرت در مورد اقوام خویش انجام دادند جمع کردن ایشان و دعوت به اسلام و باطل اعلام کردن همه رباها و قبل از همه آنها طلب و بدهی های ربوی عمویشان عباس بود و دیگر این که به اقوام خود فرمود هر کس باید به فکر خویش و در پی اعمال خویش باشد.
حضرت آیت الله جوادی آملی گفت: مهد کودک بردن چیز بدی نیست ولی باید توجه داشت این دوره 6 ـ 7 ساله بهترین دوره عاطفه آموزی کودک است. اگر این کودک در آغوش پدر و مادر بود و 6 ـ 7 سال محبت آموزی دید ممکن نیست پدر و مادر را به خانه سالمندان ببرد تا به مرگ تدریجی بمیرد. این عاطفه نه در حوزه و دانشگاه است و نه در کوی و برزن بلکه در این دوره 6 ـ 7 ساله در آغوش محبت پدر و مادر است.
این استاد عالی حوزه علمیه قم با اشاره به آیه شریفه «و اخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین» خاطر نشان کرد: خفض جناح حضرت از باب ترحم است. یعنی تو که قدرت پرواز داری و می توانی به معراج بروی و «دنی فتدلی» سِمَت توست، اوج نگیر و مردم را رها نکن، اینها را زیر بال و پر بگیر تا رشد کنند، پر در بیاورند و پرواز کردن یاد بگیرند که دیگر آزادند.
حضرت آیت الله جوادی آملی گفت: این روایت که مرحوم کلینی و صاحب معالم آوردهاند که «إن الملائکة لتضعوا أجنحتها تحت اقدام طلاب العلوم» از غرر روایات ماست. فرشته ها پرها را پهن می کنند زیر پای طالبان علم. این فرشتگان همان ها هستند که در سوره فاطر فرمود برخی دارای دو بال، سه بال، چهار بال و برخی بیشتر و کمتر هستند.
وی ادامه داد: این بالها را برای چه پهن می کنند؟ برخی صاحبدلان و صاحب بصران که فوق صاحب نظرند گفتهاند که این بال ها را زیر پای طالبان علوم دین برای اموری پهن می کنند؛ یکی این که به طلبه بفهمانند که تو باید پر در بیاوری، دیگر این که باید پرواز یاد بگیری و از همه مهم تر این که «از جهت» پرواز کنی نه «در جهت». پرندگان که به دنبال غذا و طعمه هستند در جهت پرواز می کنند اما اگر کسی مرغ باغ ملکوت شد از جهت پرواز می کند. آن وقت چنین روحانی مصداق «جعلنا له نورا یمشی به فی الناس» است. باعث یک نورانیتی در جامعه می شود. یک روحانی که دارای فضلی متوسط ولی تقوای صد در صد باشد، شهری را بیمه می کند. امیدواریم همه ما این چنین باشیم.
1- مشرق نيوز، تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۱ ،کد خبر: ۱۱۵۵۱۸، فرهنگی » فرهنگی
از مهدكودك تا مهد سالمندان
بهترين كادوي پدران و مادران به فرزندان براي روز كودك
و بهترين كادوي فرزندان براي روز مادر و پدر؟
[FONT=Helvetica]بچه هفت ساله داداشم یه کار بدی کرده بود، مامانش دعواش می کنه :read:و می گه امروز حق نداری تلویزیون نگاه کنی.:Computer: این بچه هم می گه: این رفتارت یادت باشه[FONT=Helvetica]:kill:[FONT=Helvetica]، فردا که پیر شدی گذاشتمت خانه سالمندان نگی چرا!:khobam: یعنی همچین نسلی هستن نسل جدید.
حضرت آیت الله جوادی آملی گفت: مهد کودک بردن چیز بدی نیست ولی باید توجه داشت این دوره 6 ـ 7 ساله بهترین دوره عاطفه آموزی کودک است. اگر این کودک در آغوش پدر و مادر بود و 6 ـ 7 سال محبت آموزی دید ممکن نیست پدر و مادر را به خانه سالمندان ببرد تا به مرگ تدریجی بمیرد. این عاطفه نه در حوزه و دانشگاه است و نه در کوی و برزن بلکه در این دوره 6 ـ 7 ساله در آغوش محبت پدر و مادر است.
با عرض سلام وادب خدمت کارشناس بزرگوار
سخن این عالم بزرگوار چیزی جز حقیقت نیست..
ولی زندگی مدرن امروزی این ایفای نقش موثر رو از خانواده ها ربوده است..
این مطلب رو به عنوان یک متخصص عرض میکنم !!
تنها چیزی که کودکان امروز من و شما کم دارند محبته..و در کنار اون بازی که شاید مهمتر از مورد اول هم باشد.. من نوآموزانی دارم که ظهر حاضر نیستن برن خونه!!! مهد کودکها به خوبی این خلا محبت رو جبران میکنن...و همینطور بازی که از عوامل موثر در رشد وشکوفایی استعدادهاست..
والدین امروز ما دغدغه ای به جز خوراک و پوشاک کودکانشان ندارند ..
به هر حال در شرایط کنونی از نظر من مهد کودک برای کودکان بالای سه سال ضروری هست..
با عرض سلام وادب خدمت کارشناس بزرگوار
سخن این عالم بزرگوار چیزی جز حقیقت نیست..
ولی زندگی مدرن امروزی این ایفای نقش موثر رو از خانواده ها ربوده است..
این مطلب رو به عنوان یک متخصص عرض میکنم !!
تنها چیزی که کودکان امروز من و شما کم دارند محبته..و در کنار اون بازی که شاید مهمتر از مورد اول هم باشد.. من نوآموزانی دارم که ظهر حاضر نیستن برن خونه!!! مهد کودکها به خوبی این خلا محبت رو جبران میکنن...و همینطور بازی که از عوامل موثر در رشد وشکوفایی استعدادهاست..
والدین امروز ما دغدغه ای به جز خوراک و پوشاک کودکانشان ندارند ..
به هر حال در شرایط کنونی از نظر من مهد کودک برای کودکان بالای سه سال ضروری هست..
سلام ممنون دقت شما
گروهي از روان شناسان روان تحليل گر به عنوان روان شناسان روابط موضوعي شناخته شده اند، مباحث مرتبط با روابط موضوعی غالباً به روابط اولیهٔ کودک و مادر و چگونگی شکلگیری دنیای درونی کودک و روابط آتی فرد بزرگسال تحت تأثیر این روابط اولیه معطوفاند.
براي مطالعه بيشتر رك:
[h=3]درآمدی بر روابط موضوعی و روانشناسی خود،نویسنده: مایکل سنت کلر،مترجمان :حامد علیآقایی و علیرضا طهماسب [/h]بازي در مهد عالي است و زمينه ساز رشد بعد اجتماعي و شكوفايي ابعاد شخصيت است و قابل انكار نيست. در هرجاي خود لازم است و كمك زيادي مي كند كه علاقه كودك و مادر در حد هنجار( دلبستگي) باقي بماند و ناهنجار(وابستگي) نشود؛ولي چيزي جاي رابطه مادر فرزندي را نمي گيرد.
البته با رشد مشكلات زندگي ماشيني و ديجيتالي بايد مادراني كه به هر دليلي مجبورند كار كنند مشكلات را به حداقل برسانند وگرنه در آينده نه چندان دور با هزاران برابر درآمدشان هم نمي توانند آسيب ها را جبران كنند
ولي چيزي جاي رابطه مادر فرزندي را نمي گيرد.
البته با رشد مشكلات زندگي ماشيني و ديجيتالي بايد مادراني كه به هر دليلي مجبورند كار كنند مشكلات را به حداقل برسانند وگرنه در آينده نه چندان دور با هزاران برابر درآمدشان هم نمي توانند آسيب ها را جبران كنند
لازم میبینم طبق تجربه شخصی که داشتم این موضوع رو مطرح کنم که مسئله کار و اشتغال مادر خیلی به ندرت منجر به خلل در رابطه کودک و مادر میشود..(البته با درایت و برنامه ریزی مادر اکثرا قابل پیشگیری هست)
اکثر قریب به اتفاق کودکانی که به مهد کودکها سپرده میشوند در حال حاضر کودکانی هستند که مادران آنها خانه دار هستن!!
و دلیل تمایلشان به مهد کودک را اینطور مطرح میکنن که :
حوصله سر و کله زدن با بچه رو ندارم...
همش میخاد بازی کنه نمیتونم باهاش بازی کنم ..
تو خونه بهانه میگیره..
و متاسفانه دلیلی که شاید بیشتر از همه شنیده باشم ...بچه چیه چند ساعتم چند ساعته از دستش راحت باشم!!
و نتیجه ای که تو این سالها بهش رسیدم: مادران ما انگیزه برای پرورش کودکانشان را از دست دادن ...
مي دونم مي گي چرا خسته ام
مي دونم دلت كمي گرفته
مي دونم مي گه يعني حامي چي ميخواد بنويسه
پس منتظرتون نمي ذارم
بشنويد
كليك بفرماييد
http://www.askdin.com/thread34042-2.html#post463120
( محكم تر ، اها حالا شد)
[h=1]مؤسس اولین باشگاه رزمی طلاب/ عکس[/h]
[h=2]حجتالاسلام سینایی مدیر حوزه علمیه ابوطالب و مربی تکواندوی طلبهها میگوید: اگر یک روحانی بهمعنای واقعی کلمه روحانی باشد، به همه قوانین و دستورات اسلام عمل میکند؛ از واجبات و مستحبات گرفته تا پرداختن به ورزش.[/h] به گزارش نامه نیوز به نقل از فارس ، با اینکه بیش از چهار دهه از عمرش میگذرد اما مانند جوانان 20 ساله با حریف مبارزه میکند تا چم و خم ورزش تکواندو را به طلبههای جوان آموزش دهد، چون معتقد است آیههای زندگی ما وقتی نظم میگیرند که بدنى سالم، بانشاط و نیرومند داشته باشیم. او که نخستین باشگاه رزمی حوزههای کشور را تأسیس کرده درباره دلیل بیتوجهی بعضی روحانیون به ورزش میگوید: «اگر به دستورات اسلامی عمل میکردیم اکنون بهترین قهرمانان و ورزشکاران را بین روحانیون داشتیم». مشروح گفتوگوی این شماره همشهری آیه با حجتالاسلام مجید سینایی مدیر مدرسه علمیه سفیران هدایت ابوطالب(ع) را در ادامه میخوانیم.
*چه شد که سراغ ورزش رفتید؟ اول طلبه بودید یا ورزشکار؟
قبل از اینکه طلبه شوم ورزش میکردم. فکر میکنم از سال سوم راهنمایی بود که وارد ورزش تکواندو شدم و بعد از مدتی در کانون «میثم» محله فلاح زیر نظر استاد کریمی که مربی تیم ملی تکواندو بود بهصورت حرفهای آموزش دیدم. البته قبل از آن هم ورزش میکردم ولی نزد استاد کریمی جلوههای اخلاقی را در کنار ورزش یاد گرفتم.
*حالا چرا تکواندو را انتخاب کردید؟
راستش را بخواهید آن زمان شناخت چندانی درباره این ورزش نداشتم و با وجود اینکه به ورزش کاراته علاقه داشتم، سر از تکواندو درآوردم. بعدها که وارد این ورزش شدم علاقهام بیشتر شد و فهمیدم راه را درست آمدهام.
*تاثیر مثبتی هم روی کارهایتان داشت؟
بسیار زیاد. در حوزه علمیه که درس میخواندم نشاط و پویایی خاصی برایم بههمراه داشت و باعث میشد بدون اینکه احساس خستگی کنم در فعالیتهای مذهبی و فرهنگی حضور داشته باشم. حالا هم که در محیط کار هستم در خیلی از مراحل سخت زندگی و مشکلاتی که به طور ناگهانی برایم پیش میآید قدرتمندتر عمل میکنم.
*مگر چه چیزی در ورزش هست که این همه به شما احساس قدرت میدهد؟
بر اساس فرمایش مقام معظم رهبری امر بهورزش، امر بهمعروف است. یعنی ورزش یکی از مسائلی است که بخشی از شریعت، خودسازی و انسانسازی را در خود جای داده. باید توجه داشت این رفتاری است که بر اساس صحبتهای یک رهبر دینی مطرح شده. بدین ترتیب ما نباید ورزش را خارج از دین تعریف کنیم. ورزش موجب تمرکز حواس، خودباوری و کمک به امور دینی و زندگی میشود؛ همانطور که فردوسی گفته: «ز نیرو بود مرد را راستی/ ز سستی کژی زاید و کاستی».
جدا از همه اینها واقعا در طول تجربههایی که در زندگی داشتهام، بارها دیدهام وقاری که ورزش در انسان ایجاد میکند بهتنهایی یک ارزش دینی است. بنابراین باید جوانان را به ورزش ترغیب کنیم و به هیچ عنوان نباید مومن و نمازخوان خودش را از ورزش بینیاز بداند. درواقع جامعه با ورزش میتواند سلامتی معنوی خودش را بهدست بیاورد.
*بنابراین با توجه به مشکلات فرهنگیای که در جامعه وجود دارد ورزش میتواند مکمل خوبی برای حفظ ارزشهای دینی باشد؟
یکی از چیزهایی که میتواند در برابر تهاجم فرهنگی مقاومت کند ورزش است. چون مواردی مثل صداقت، غیبت نکردن و خیلی از چیزهایی که در دین دنبالش هستیم در ورزش خلاصه شده است. ورزش عامل مهمی برای جلوگیری از سستی است. بدین ترتیب در احادیث و روایت داریم که: «الغیبه جهل العاجز/ غیبت آخرین تلاش آدم ترسوست». این شجاعت و خودباوری را ورزش به انسان میدهد که در انجام فرایض دینی توانمندتر شود. مصداق دیگری که در اینجا وجود دارد این است که عدهای از جهاد در راه خدا و جنگ با دشمن میترسند. این ترس با ورزش ترمیم میشود. ورزشی که خوب و سالم باشد شجاعت و دلاوری را برای مومنین بههمراه میآورد. باید توجه داشت که یکی از خصوصیتهای بارز امیرالمومنین(ع) شجاعت و ورزیده بودن برای مقابله با دشمنان دین و خداوند است و در مقابل او یکی عالمترین و عابدترین اصحاب پیامبر(ص) بود. ورزش در رسیدن انسان به شجاعت بسیار موثر است. مومنی که توانمندی ذهنی و بدنی داشته باشد، میتواند در برابر تهاجم فرهنگی ایستادگی کند و با هوشیاری پاسخی دندانشکن به استکبار بدهد.
*اما بعضی از خانوادههای مذهبی بهدلایل مختلف اجازه نمیدهند فرزندانشان به ورزشگاه بروند. درواقع بهنوعی فکر میکنند اگر بچهشان به ورزش روی بیاورد در مسائل دینی سستی میکند.
اشتباه فکر میکنند ولی این واقعیت هم وجود دارد که بهطور کلی خانوادههای مذهبی و ایرانی به مسئله ورزش عادت ندارند و به ورزش و فعالیتهای بدنی توجه نمیکنند. مسئولان ورزش باید شرایطی را فراهم کنند تا ورزش برای همه رایگان باشد. در زمینه فرهنگسازی باید تلاشهایی انجام شود. البته در سالهای اخیر کارهای مختلفی توسط شهرداری تهران انجام شده و در اکثر بوستانهای شهر وسایل مناسبی برای ورزش مهیا شده ولی در بحث همگانی شدن ورزش باید بیشتر کار شود. البته مردم هم باید ورزش را در فعالیتهای روزانهشان قرار دهند. من اصراری به انجام ورزشهای سخت ندارم. آنهایی که به اینگونه ورزشها علاقه کمتری دارند میتوانند ورزشهای سبک مثل یوگا و ایروبیک را انجام دهند.
*بهنظر شما بیشترین کمبودهای ورزش در کجاست و چرا گاهی اوقات مسائل غیراخلاقی و غیرارزشی وارد ورزش میشود؟
اگر در بعضی از ورزشگاهها یا رفتار ورزشکاران ما مسائل ضدارزش و ضداخلاق وجود دارد، بدون شک یک جای کار را درست انجام ندادهایم. عدهای در ورزش بهاندازهای حرفهای فکر میکنند که پول درآوردن و رسیدن به اهداف مادی را به اصالت ورزش ترجیح میدهند و اصل آن را زیر سوال میبرند. باید توجه داشته باشیم که ورزش وسیله رسیدن به بهترین جایگاه انسانی است. متاسفانه باید اعتراف کرد که جامعه با ارزشهای سازنده ورزش فاصله گرفته و همه چیز جابهجا شده است.
*منظورتان از اینکه همه چیز جابهجا شده چیست؟
ما باید ورزش را نردبان ترقی خود قرار دهیم تا در نماز آرامش داشته باشیم و در ارتباط با خدا توانمندی خاصی پیدا کنیم. ورزش بهمعنای واقعی خود میتواند به کمک فقرا و ضعفای جامعه برود. وقتی ارزش کار یک ورزشکار را از فرهنگسازیهای دینی و مذهبی بالاتر میبریم و میدان ورزش را از محراب عبادت والاتر فرض میکنیم، اینجا یک جابهجایی انجام گرفته که باعث میشود بهطور ناخودآگاه چیزی که باید وسیله باشد تبدیل به هدف شود. وقتی چنین چیزهایی به هدف تبدیل شوند در آن جنگ و دعوا ایجاد میشود. بهقول امام(ره) رسیدن به مقامات دنیوی بدون در نظر گرفتن ارزشهای انسانی تنازع بقاست. ما کارکردهای غربی را بدون در نظر گرفتن سازوکارهای علمی وارد عرصه ورزش میکنیم و بعد میبینیم اوضاع بدتر از قبل شده است.
*چه سازوکارهایی برای بهبود شرایط ورزشی نیاز داریم؟
ما همه چیز داریم، فقط باید کمی تأمل کنیم و به اصالت دین و فرهنگ توجه داشته باشیم. چند وقت پیش بانویی با لباس حضرت زهرا(ع) (چادر) بالای سکوی قهرمانی جهان ایستاد. این اقدام از طرف غرب و دشمنان اسلام با مخالفتهای زیادی روبهرو شد ولی تصور این مسئله در قالب دین و فرهنگ نشان میدهد که ورزش کردن این خانم بخشی از زندگی او را تشکیل داده. این در حالی است که عدهای برای رسیدن به مقام قهرمانی از همه چیزیهایی که دارند میگذرند. خانم سمیه حیدری با زبان بیزبانی میگویند که قهرمانی را فدای باورهایم میکنم و اگر قرار باشد قهرمان شوم، ترجیح میدهم در زمینه معنوی سرفراز باشم. بعضی از هنرپیشگان هم همینطورند و تمام خصوصیات اخلاقی و ارزشهای انسانی خود را فدا میکنند تا در هنر بدرخشند.
*با این حساب چرا این همه در زمینه ورود روحانیون در عرصه ورزش قهرمانی کوتاهی شده است؟
قبول دارم که در این زمینه کوتاهی شده اما اگر یک روحانی بهمعنای واقعی کلمه روحانی باشد، به همه قوانین و دستورات اسلام عمل میکند؛ از واجبات و مستحبات گرفته تا پرداختن به ورزش. اگر امروز در جامعه ورزشکاران و قهرمانان در بین روحانیون کم دیده میشوند، برای این است که به دستورات اسلام درست عمل نمیکنیم؛ بهطوری که بخشی از معنویت و اصول اسلامی پیش روحانیون، بخشی از آن نزد هنرپیشگان و بخشی دیگر پیش ورزشکاران است. ما اسلام را به چند قسمت تقسیم کردهایم؛ بهطوری که اگر بخواهیم یکی از اهل بیت(علیهمالسلام) مثل حضرت اباالفضل را الگو قرار دهیم، کسی را پیدا نمیکنیم که از همه خصلتهای او پیروی کند چراکه اگر تمام خصوصیات این بزرگواران در وجود ما یکجا جمع شود، میتوانیم بگوییم مومن و مسلمان واقعی هستیم. بهعنوان مثال امام(ره) هم ورزشکار بود و هم عالم. این یعنی همان خصوصیاتی که امیرالمومنین(ع) داشت. زمانی میتوانیم روحانی خوبی باشیم که هم اخلاقی خوب داشته باشیم و هم جدا از اینکه عالم هستیم از نظر بدنی ورزیده باشیم. کافی نیست طلبهای با 24 سال سن روزی پنج دقیقه پیادهروی کند. امام(ره) در 70 سالگی 10 دقیقه پیادهروی میکرد. البته در بین طلبهها، ورزشکاران حرفهای هم هستند ولی شاید در حوزه علمیه از 100 نفر، 15 نفر اهل ورزش باشند!
*چرا فرهنگ ورزش در حوزه علمیه کمرنگ است؟
باید مدیران حوزهها به کاربردی بودن ورزش در کنار آموزههای دینی اعتقاد داشته باشند. البته در بسیاری از حوزهها ورزش گسترده شده ولی با این حال طلبههای ورزشکار هنوز در اقلیتند. معلمین و اساتید حوزه که الگوهای این زمینه هستند باید جوانان را به هنر و ورزش گرایش دهند چراکه هنر، ورزش، علم و تقوا در کنار هم قرار میگیرند. باید مسئولان را متقاعد کرد که قرآن، عترت و تندرستی در کنار یکدیگر قرار دارند.
*بهعنوان مدیر حوزه علمیه چه برنامههای ورزشی برای طلبهها در نظر گرفتهاید؟
با راهاندازی باشگاه تکواندو تعداد زیادی از طلبهها را جذب این ورزش کردهام ولی این باشگاه نیازمند یک مربی است تا ورزشکاران را بهصورت تماموقت آموزش دهد. بهدلیل مسئولیتهایی که در حوزه دارم بهسختی این باشگاه را اداره میکنم. این مسئله را در اینجا مطرح کردم تا اگر کسی تمایل به مربیگری دارد ما را یاری کند.
[h=1]انتشار کتاب «فرهنگ اصطلاحات طلاب»
کتاب «فرهنگ اصطلاحات طلاب» به قلم حجتالاسلام مهدی مسایلی اثری نو با جذابیتهای خاص برای فهم اصطلاحات طلاب حوزههای علمیه است. کتاب «فرهنگ اصطلاحات طلاب» به قلم حجتالاسلام مهدی مسایلی از سوی انتشارات آرما روانه بازار کتاب شد.
[/h]
این کتاب اثری نو با جذابیتهای خاص برای فهم اصطلاحات طلاب حوزههای علمیه است.
در این کتاب مجموعهای از اصطلاحات روحانیون و طلاب با هدف معرفی فرهنگ حاکم بر حوزهها گردآروی شده است، از آنجایی که روحانیون و طلاب در ابتدای ورود خود به حوزههای علمیه با اصطلاحات نامتعارف مواجه میشوند این نیاز احساس میشد تا اصطلاحات اختصاصی مورد استفاده در حوزههای علمیه به صورت فرهنگنامهای مستقل گردآوری شوند.
حجتالاسلام مسایلی با توجه به اینکه معتقد است توضیح بیشتر برای اصطلاحات میتواند تصویری روشنتر از این اصطلاحات را ارایه دهد، به همین دلیل برای برخی اصطلاحات خاص توضیحات بیشتری ارایه داده است.
با توجه به اینکه بسیاری از اصطلاحات مورد استفاده طلاب و دانشجویان به زبان عربی است، اما نویسنده تلاش کرده تا از شرح همه تعبیرات و ضربالمثلهای عربی اجتناب کند تا بیهوده بر حجم کتاب افزوده نشود.
این کتاب با زبانی ساده و روان نگاشته شده است که به همه اقشار جامعه کمک میکند تا اطلاعات خود را از روحانیون و فرهنگ و اصطلاحات این قشر از جامعه تکمیل کنند.
گفتنی است کتاب «فرهنگ و اصطلاحات طلاب» در ۱۶۰ صفحه و به بهای هشت هزار تومان با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه برای نخستین بار از سوی انتشارات آرما منتشر و روانه بازار نشر شده است.
[h=1]جوانی که شراب و تریاک ناب به شیخ حسین انصاریان تعارف کرد؟
[/h]
حجتالاسلام والمسلمین حسین انصاریان، در کتاب «معاشرت» که از تألیفات او است به بیان خاطرهای پرداختهاست که خواندنی است: از طرف یکى از دوستان که در عشق به امام زمان(ع) زبان زد اهل ایمان در نیشابور است و با شنیدن نام آن حضرت و یاد آن یادگار انبیاء و امامان (علیهم السلام) چون باران بهار از دیده اشک مى بارد ، در دهه دوم ماه ذو الحجه به مناسبت عید ولایت جهت تبلیغ دعوت شدم .
چند شبى از مجلس نورانى تبلیغ گذشته بود که یکى از دوستان روحانى ام که در مشهد زندگى مى کند به دیدنم آمد و به تقاضاى من بنا شد تا آخرین شب اقامتم در نیشابور نزد من باشد .
در آن زمان مشغول نوشتن تفسیر صحیفه سجادیه امام زین العابدین(ع) بودم ، روزى هنگام عصر دوست روحانى ام جهت رفع خستگى به من پیشنهاد پیاده روى در بلوار کمربندى شهر را داد ، خواسته او را پذیرفتم ، قلم بر زمین گذارده ، همراه او وارد بلوار که نزدیک محل اقامتم بود شدیم .
از پیاده روى ما دو نفر چیزى نگذشته بود که جوانى همراه با ماشینى لوکس کنار ما ترمز کرد و با لحنى محبت آمیز از ما خواست تا مقصدى که در نظر داریم سوار ماشین شویم . دوستم با اشاره دست و چشم از من خواست که او را از خود برانم و از سوار شدن به ماشین او که معلوم نبود صاحبش کیست و چه هدفى دارد خوددارى کنم .
من با توجه به وضع جوان که چهره اى امروزى و مناسب با وضع غربیان داشت و لباسى رنگى و آستین کوتاه بر تن او بود و نشان مى داد صد در صد در فرهنگ بیگانه استحاله شده و خلاصه ، بیمارى است که نیاز به طبیب مهربان و همنشین اثرگذار و رفیقى دلسوز و دوستى خیرخواه ، دارد سوار ماشین شدم و از دوست روحانى ام خواستم که او هم با من همراه شود .
دوست روحانى ام در کمال بى میلى آن هم در زمانى که رزمندگان با کرامت اسلام در جبهه جنوب و غرب مشغول جنگ با صدامیان کافر و حامیانش بودند و منافقان کور دل هم هر روز در گوشه و کنار شهرها به جان مردم آتش مى زدند و خانواده ها را داغدار مى کردند با ترس و لرز سوار ماشین شد .
راننده از من پرسید : کجا مى روید تا شما را برسانم ؟ گفتم : هر کجا دلخواه تست . از جواب من خوشش آمد ، پرسید اهل کجایى ؟ گفتم : تهران ، گفت : در این شهر چه مى کنى ؟ گفتم : براى دیدار و زیارت تو آمده ام . از چنین برخوردى آن هم از یک روحانى که هرگز برایش پیش نیامده بود و طبیعتاً معهود هم نبود ، فوق العاده خوشحال و در ضمن بهت زده شد .
به من گفت : من از وضع مالى مناسبى برخوردارم و خانه اى دو طبقه دارم و در آن خانه مجرّد و تنها زندگى مى کنم ، دوست دارم چند لحظه اى در آن خانه مهمان من باشید .
رفتن به خانه او را پذیرفتم ، ولى دوست روحانى ام که از اوضاع آشفته کشور نگران بود با اشاره و فشردن دست من از من خواست که از رفتن به خانه او چشم پوشى کنم ولى من با تکیه به لطف خدا و یارى آن منبع رحمت و بر اساس وجوب امر به معروف و نهى از منکر تصمیم به رفتن خانه او قطعى بود .
به خانه رسیدیم ، ما را به اطاق پذیراییش راهنمایى کرد ، چهار دیوار اطاق از انواع عکس هاى مستهجن و تابلوهاى سکس و عکس انواع زنان هنرپیشه نیمه عریان غربى پر بود ، دوست روحانى ام که برخوردار از تقدس و تقوا بود معترضانه به من گفت : این چه دوزخى است که به آن وارد شده ایم ؟ در این اطاق جز اینکه چشم به زمین بدوزیم یا دیده بر هم نهیم چاره اى هست ؟!
به او گفتم حوصله کن ، استقامت ورز ، شاید سفر به این شهر از نظر اراده حق به این خاطر بوده که ما با این جوان آشنا شویم و ساعاتى با او همنشین و دوست گردیم تا از این منجلاب فساد به خواست خدا که به همه بندگانش مهربان است ، و درب توبه را به روى همه گناهکاران باز گذاشته است نجات پیدا کند همچنانکه در دعاست :
« أَنْتَ الَّذِى فَتَحْتَ لِعِبادِکَ بَاباً إِلى عَفْوِکَ سَمَّیْتَهُ التَّوْبَةَ، فَقُلْتَ : تُوبُوا إِلَى اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ »
پروردگارا ! تو کسى هستى که درى را براى بندگانت به سوى عفو و چشم پوشى ات باز کرده اى و نام آن را توبه گذارده اى ، پس فرموده اى : همه به سوى خدا بازگردید بازگشتى خالصانه ، در نهایت براى کسى که از ورود به این در پس از گشوده شدنش غفلت ورزد چه عذر و بهانه اى خواهد بود ؟
جوان پس از چند لحظه وارد اطاق پذیرایى شد و پس از خوش آمد گفتن با قیافه اى جدى و گفتارى محکم بدون اینکه لباس ما دو نفر را که لباس پیامبر(ص) است لحاظ کند ، و در بى خبرى کامل از وضع ما دو نفر و بدون هیچ شرم و حیایى و به خیال اینکه ما هم مانند خود او در بى قیدى و بى مهارى به سر مى بریم گفت : مشروب ناب خارجى در یخچال حاضر دارم و تریاک خالص افغانى در بساطم موجود است تا چاى و میوه میل کنید هرکدام را مى خواهید براى شما حاضر کنم!!
او با این پیشنهاد به طور جدى فکر مى کرد که بهترین نوع پذیرایى از دو دوست جدیدش گرچه روحانى هستند باید به این صورت باشد .
به مغرب شرعى یک ساعت مانده بود ، به او گفتم دوست مهربانم من در ابتداى شب با دوستى بسیار عزیز و رفیقى با کرامت و یارى مهربان ، ملاقات دارم که او به شدت از مشروبات الکلى و مواد مخدر متنفر است ، چنانچه بوى مشروب یا بوى مواد مخدر از من استشمام کند مى ترسم براى همیشه از من جدا شود و از دست دادن او براى من حادثه اى غیر قابل جبران وفراقش براى من قابل تحمل نیست .
تو مرا به خاطر محبوب و معشوقم از این برنامه معذور بدار ، او هم با کمال مهربانى پذیرفت و بنا شد با چاى و میوه از ما پذیرایى کند .
دوست روحانى ام با اشاره دست و چشم از من خواست از خوردن میوه و چاى خوددارى کنم ، به او آهسته گفتم : به اندازه اى که استفاده مى کنیم خمسش را مى پردازیم تا جاى شبهه نباشد .
جوان نزدیک مغرب به من گفت : با دوستت در کدام نقطه شهر وعده دارى ؟ گفتم : کنار مسجد جامع نیشابور ، گفت : من شما را به محل وعده مى رسانم .
هنگامى که کنار مسجد توقف کرد و با ما پیاده شد پرسید : دوستت آمده یا نه ؟ گفتم : آرى محبوبم حاضر است ، گفت : او را هم به من نشان بده ، گفتم : محبوبم خداست که وقت اذان به وسیله نماز با او قرار ملاقات دارم و این وقت قرار ملاقات است که آمده ام .
جوان فوق العاده یکّه خورد ، سر به گریبان فرو برد ، و شرمسار شد ، به او گفتم : آرى ; او محبوب من است که به شدت از مشروب و مواد مخدر و قمار و رابطه نامشروع و مال حرام متنفر است و من حاضر نیستم با آلوده شدن به این امور با من ترک رابطه کند .
جوان گفت : من در آن خانه هیچ شبى را بدون مشروب و مواد مخدر و گوش دادن به انواع نوارها و دیدن انواع فیلم هاى مبتذل نگذرانده ام ولى با این برخورد تو از الان تصمیم گرفتم که همه این امور را ترک کنم اما از تو مى خواهم که فردا را با من بگذرانى ، پیشنهادش را پذیرفتم و ساعت ده صبح فردا را کنار مسجد جامع با او وعده ملاقات گذاشتم .
ساعت ده آمد ، من و دوستم را به چند زیارتگاه شهر از جمله قدمگاه برد و درخواست داشت شب را با من باشد ، از حسن اتفاق پیشنهاد او مصادف با شب جمعه بود و از طرف مجلسى که سخنرانى داشتم مردم به حضور در جلسه دعاى کمیل دعوت شده بودند و او نمى دانست من در شهر منبر مى روم .
آدرس جلسه را به او دادم ، پیش از شروع دعاى کمیل به جلسه آمد ، از کثرت جمعیت راه ورود به مجلس نبود ، به او اشاره کردم نزد من آمد ، او را به طرف قبله نزد خود نشاندم ، تمام چراغ ها را خاموش کردند ، در تاریکى مطلق ، دعاى کمیل را خواندم .
آتش عجیبى از حال و قال و گریه و سوز در مجلس بود ، پس از پایان دعاى کمیل دیدم دو چشم آن جوان از کثرت گریه و شدت اشک ریختن چون دو کاسه خون است به او گفتم : خدا همه گناهانت را بخشید ، زندگى پاکى را شروع کن و سپس با او خداحافظى کرده ، همان شب از نیشابور خارج شدم .
تا سه سال از او خبر نداشتم ، در سفرى به مشهد مقدس به دیدار دوست روحانى ام نایل شدم که گفت : شبى در حرم مطهر امام رضا(ع) آن جوان را دیدم ، جویاى حال شما شد ، گفتم : در تهران به سر مى برد ، یادى از آن سفر پر معنویت کرد و گفت : توبه واقعى کردم و از نیشابور براى زندگى به مشهد آمدم و در اینجا با شفاعت امام رضا(ع) همسرى مؤمن نصیب من شد که در هدایت و بیدارى بیشتر من اثر مطلوبى داشت !
آرى ; یک ساعت همنشینى سالم و رفاقت مطلوب و دوستى صحیح و معاشرتى که اندکى از حقایق عرشیه و معارف الهیه را به گمراهى انتقال مى دهد ، با چنین نتیجه مثبتى روبرو مى شود .
بنابراین دوستى با گمراهان و فاسقان و فاجران اگر بر انسان آثار منفى گذارد ، و آدمى را در گردونه و خلق و خوى آنان اندازد ، از نظر اسلام حرام و اگر انسان داراى مصونیت ایمانى باشد ، دوستى با آنان براى هدایتشان و قرار دادنشان در صراط مستقیم حق ، لازم و بلکه بر پایه وجوب امر به معروف و نهى از منکر واجب است .
شایان ذکر است،کتاب«معاشرت» تألیف استاد حسین انصاریان در سال ۱۳۸۴ برای نخستین بار منتشر شده است و به موضوعاتی همچون اسلام آیین کامل، جایگاه معاشرت، مسئولیت عظیم مربیان، دوستان حقیقی و دشمنان دوست نما، انتخاب آگاهانه، همنشینان پاک و ناپاک، معاشرت با اهل بیت و حقوق معاشرت میپردازد
سلام
برخي مي گويند حاج آقاي نزد آقاي قرائتي پدر بزرگ سيدجواد رضويان است.
خب سيد عمامه اش سفيد است
پدر بزرگ سيد جواد هم روحاني بوده
ايشان در يك مصاحبه تلويزوني مي گفت. بابا بزرگم ناراحت شدن كه من بازي گر شدم مي گفت نوه ام مطرب شده
خيلي باهاشون صحبت كردم متقاعدشون كنم كه كارم مطربي نيست.
در برخي برنامه هاي تلويزيوني كه از من بود وقتي خونشون بوديم حاج آقا به خاطر چشمشان مجبور بودند نزديك تلويزيون بنشينند و من و مادر بزرگ و عقب تر مي نشستيم وقتي كارهاي خنده دارم را مي ديد مي خنديد و بعد بر مي گشت پشت سرش نگاه مي كرد و سري تكان مي داد
مي گفتم خب اگه بدي كارم چرا مي خنديد اگر خوبه چرا سر تكون مي ديد؟:Nishkhand:
مدرسه ای در بحرین از دانش آموزان خود خواسته است تا لباس شغلی که دوست دارند در آینده در آن مشغول شوند را به تن کنند و به مدرسه بروند. این کودک بحرینی لباس روحانیت را به تن کرده است.
............................................
[h=1]Liliputian قد كوتاه، وابسته به جزیره خیالی لیلیپوت. [/h]
سلام و عرض ادب
خندان منظورتون خیلی خندانه یا لبخند کفایت میکنه؟
خدا سلامتی و طول عمر با عزت بده به آقای قرائتی
چند وقت پیش دنبال تصویری میگشتم که به یک عکس خیلی جالب برخوردم
عکس آقای قرائتی در حال اشک ریختن
ولی چون این تاپیک تاپیک شوخ طبعی هاست نمیذارمش اینجا
اما یه چیزی برای من شدیدا سوال شده!! شدیداً!!
ما اینهمه آقایون طلبه داریم تو سایت چرا یک ذره خلاقیت و ... به خرج نمیدن چند تا عکس خوب و خندان و شاد بگذارند تو سایت از خودشون یا دوستانشون
باور کنید ریا نمیشه . اصلا کسی نمیشناسه. شما نا شناس عکس بذارید ما براتون ریا نمیکنیم.
واقعا جالبه که وقتی سرچ میکنی غیر از همون چند عکسی که تو همین تاپیک هست به اون صورت عکس دیگه ای پیدا نمیشه.
واقعا چرا؟
به نام علی اعلی این تصاویر چطوره؟
دیشب عزیز مسافری از حوزوی های ساکن استرالیا که بلطف الهی حوزه علمیه ای در آنجا به زبان انگلیسی راه انداخته بودند و حدود ۱۷۸ طلبه در حال حاظر دارند نشسته بودیم که قبل از این که خدمتشان بیایم.
حاجی آقای عزیزی که این ایام را خدمتشان بودیم
فرمودند: می دانید چگونه مظلومی مظلوم تر می شود؟
حقیر هم فرمودم که وقتی که ....... حرف های سیاسی و این حرف ها.
فرمودند: مظلوم وقتی مظلوم تر می شود که در را باز کنی و بگذاری اش بیرون از در {امروز باران خوبی می بارید}
حقیر خوب منظورشان را نفهمیدم چون بلفعل درک خیلی از لطیفه ها و ریز کلامات ایرانیان عزیز برایم سخت است همینطور نگاه کردم و گفتم بلی بلی وضع سرما و این جور موارد.
فرمودند : مظلومی ستم دیده ای بیچاره ای وقتی مظلوم تر و ستمدیده تر و بیچاره تر می شوند که در حوزشان بیندازی
اگر مظلومی را در حوز آبی بیندازی مظلوم {تر} می شود در نتیجه مظلوم مظلوم تر می شود.
بلاخره مطلب را دریافت کردم و تا در مسجد لبخند بزن بسیجی بود و نماز شروع شد.
خاظره ای از خارجی ها هم خدمت شما باشد :).
با تشکر ایسوس ایزماییلاویچ .
روسیه - مسکو
جالب بود ممنون.ولي من نفهميدم كه چه لزومي داره آدم تو مطب عبا بپوشه و عمامه بذاره رو سرش؟؟؟
مث اينه يه جراح با لباس سبز پاشه بره مهموني!!!
به نام علی اعلی
سلام
دیدن این تصاویر هم خالی از لطف نیست
این تصاویر مربوط به بازی تیم های پرسپولیس و استقلال در تاریخ 28 دیماه امسال هستش:
حضور فعال روحانیون در شهرآورد 78 + تصاویر
التماس دعا
یا علی
:Gol:
مشكوك
روحاني اي مي گفت: قبل از انقلاب حكومت سفت و سخت مراقب حركت ها و فعاليت هاي انقلابي مشكوك بود. اون موقع من سرباز بودم. در منطقه اي كه فعاليت مي كردم چند نفر آمدند به من گفتند ظاهرا شما مذهبي هستيد مي تونيد براي ما كاري كنيد.
گفتم: چه كار؟
گفتند: جواني است مزاحم ناموس مردم مي شود و دنبال دختران راه مي افتد.
من هم گزارش دادم كه يك مورد مشكوك اين روزها اين جا پرسه مي زنه.
اومد بردندش و حالي ازش گرفتند:Nishkhand:
⋱ღ دانلود نرم افزار «شوخ طبعيها و حكايات طلبگي» ღ⋱ (ويرايش دوم)
من هنوز مطلب را دریافت نکرده ام!
منظور این هست که مظلوم خیس می شود و در نتیجه تر می شود.
يارانه
داشت در سايت رفاهي يارانه حاج آقا را ثبت مي كرد. گفت: حاج آقا درامد را چي بزنم؟
حاج آقا گفت بزن بين 600 هزار تا يك ميليون.
اون كه از درآمد حاج آقا خبر نداشت، دست از نوشتن كشيد و گفت: خب لازم شد ي چيزي رو توضيح بدهم. اگر درآمد را پايين بزنيد اگر احيانا بعدا تسهيلاتي از بانك بخواهيد آنها كمتر مي دهند چون مي گويند توان ماليش كم است و نمي تواند بازگرداند در ثاني جريمه هم داره؟
حاج آقا خنديد گفت: همين گزينه 600 تا يك ميليون را بزنيد درسته. در غير اين صورت هرچي بزنم دروغ گفته ام.
سلام برشما
ببخشيد بغض گلوم رو گرفته بنويسم آخه در خبرها شنيدم برخي نمايندگان مجلس، مديران ارشد رئيس جمهور، فوتباليست ها و...از گرفتن يارانه چشم پوشي كرده اند. خدايا نه نشد خـــــــدايا خودت شاهد باشد من تعجب مي كنم چرا آيه اي نازل نشد براي اين ايثار بزرگ:Ghamgin:
چه طور برخي از قالب ها و كالبدها تحمل اين روح هاي بزرگ و قلب هاي اقيانوسي را دارد؟
كارگري را مي شناسم گاهي در ماه 300 هزار تومان هم كاسب نيست ولي سبد كالا به او تعلق نگرفت. به هرحال اطرافيان بايد حواسشون باشه خدايا كمكمون كن مثل برخي همين نمايندگان مجلس باشيم مثل معاونان ارشد رئيس جمهور باشيم چشم طمع به چرك كف دست( پول يارانه) نداشته باشيم:Cheshmak:
برخي از متدينان هم فكر مي كنند روحانيون بدون هيچ شرطي مروج ازدواج موقت و بالهوسي اند
ما را بگوي با كي رفتي روز طبيعت( 13 به در و پنجره):Nishkhand: نه اين نشد اين بهتره:khaneh: نه اين هم كه انگاري واق واق مي كنه مجبورم جهنم و ضررش اينو باش:khandeh!:
ميگم: خيلي از دوستان طلبه من به دليل شرايط سخت شان حدود 30 سالگي ازدواج كردند
ميگه: طلبه 30 ساله مجرد!!!
مگم: البته ازدواج دومشان را مگيم:Nishkhand:
شوخي مي كنم حالا باز نگيد آخوندها هركدوم دوتا سه تا زن دارند ها
با اين شهريه كمي كه دارند واقعا در شرايط سختي هستند دختران متدين ما هم كه كمتر حاضرند خديجه وار براي اسلام با مال پدريشان زير بال و پر جوان طلبه اي را بگيرند:Nishkhand:
ميگه: نمیدونم درسته سئوال رو مطرح کنم یا نه؟!
از لحاظ روانشناختی چطور یه مرد میتونه دو تا همسر داشته باشه و عشق هر دو رو تو دلش داشته باشه مگه خداوند تو قران نمی فرماید هن لباس لکم و انتم لباس لهن...
واقعا برای من سواله این عشق منحرف آقایون داری بیش از یه همسر، البته اونهایی که بدون عذر هستن و با دوتا همسر خوش میگذرونه آیا واقعا دل بیماری نداره؟!
ميگم: تاپيك منحرف ميشه، اجازه بدهيد اين بحث اينجا مطرح نشه، بايد اين را از عرب ها پرسيد كه 4 تا زن مي گيرند شايد قلب اونا از قلب گنجشكي ما بزرگتر باشه:Nishkhand:
http://pajuhesh.irc.ir/Product/book/...indexId/159363
سلام استاد
یکی از آشنایان(خدا رحمتش کنه) دوتا زن داشت هر وقت داشت میرفت پیش اون یکی باید یادش بود با کدوم لباس داره از این یکی جدا میشه که دفعه بعد دست از پا خطا نکنه ، مبادا با لباس خونه دومی برگرده وگرنه :Box:
حالا استاد خدائیش طلبه ها تو اینمورد مشکل ندارن نه؟ لباسشون همیشه یه شکله. (چه شانسی باز دارن اینا)
یک دقیقه سکوت برای اون مردی که به زنش گفته بود با پرواز MH-370 میره پکن برای ماموریت و الان جرات نداره از خونه زن دومش بیاد بیرون!:shad:
تشکر از همسر:
استاد حاج آقا پهلواني نسبت به احترام و قدرداني از زحمات همسر مي فرمودند:
از آنها تشکر کنيد هر چند غذايي که پخته اند شور يا بد شده است. وقتي از غذا ابراز رضايت مي کنيد همسرتان خوشحال مي شود و اين باعث رشد و پيشرفت معنوي شما مي شود.
پس از اين نکته فرمودند:
يک بار من در جواني در خانه با خانواده بد اخلاقي کردم در عالم معنا به من گفتند: بيست سال ناله هاي تو بي اثر شد.
در مکرر جلسات مي فرمودند:
در مسائل مختلف معنوي و اجتماعي به خودتان سخت گيري کنيد ولي به خانواده هاي خود کاري نداشته باشيد و عقايد خود را به همسرتان تحميل نکنيد.
مثلاً اگر خواستند تلويزيون ببينند مانع نشويد ولي اگر خودتان تشخيص داديد نگاه نکنيد.
اگه قایم کردن باقلواهای عید تو دور دست ترین نقاط کابینت ها رو نادیده بگیریم ، خب آره دیگه یه جورایی میشه گفت رفیق بی کلک مادر.
روز زن ، روز مادر بر همه رفیقای بی کلک مبارک.:Gol:
سلام
شما دايره اي در نظر بگيريد كه دختران متدين داخل اون هستند از بين اينها همگي حاضر نيستند با شرايط سختي بسازند.
به همين دليل ميگم از بين آنها دختران كمي حاضرند(خب اين دختران كم كه حاضرند ممكن است همانهايي هستند كه شما هم مي شناسيد
من كلا رد نكردم (دقت كنيد و بعد نقد كنيد:Nishkhand:)
به اون طلبه های نازنین سلام بنده رو برسونید و بگید هر وقت شما مثل پیامبر(ص) بنده خدا بودین دختران متدین چهارتا،چهارتا زیر بال و پرتونو می گیرند، برای اسلام! :deldari:
(من یه کمی جدی شوخ طبعی طلبگی میکنم!)
با این حساب میشه گفت اون طلبه های 30 ساله ای که شما میشناسید و هنوز مجرد هستن بهتره برن سراغ همون دخترای کمی که حاضرند با این شرایط کنار بیان،اینجوری یر به یر میشه :Nishkhand:
مشكل اين كه او طلبه ها تعدادشون از اون دختران كم زيادتره:Nishkhand:
آیت الله جوادی آملی گفت: مهد کودک بردن چیز بدی نیست ولی باید توجه داشت این دوره 6 ـ 7 ساله بهترین دوره عاطفه آموزی کودک است. اگر این کودک در آغوش پدر و مادر بود و 6 ـ 7 سال محبت آموزی دید ممکن نیست پدر و مادر را به خانه سالمندان ببرد تا به مرگ تدریجی بمیرد.
به گزارش مشرق به نقل از رسا، حضرت آیت الله جوادی آملی در جمع علما و روحانیون حوزه علمیه در مسجد اعظم قم به ادامه تفسیر سوره مبارکه شعراء پرداخت و گفت: شیطان که می گوید نمی توانم مخلصین را فریب بدهم برای ترحم نیست بلکه قدرت آن را ندارد. مخلصین چیزی دارند که شیطان قدرت درک آن را ندارد. شیطان فقط تا منطقه تجرد وهمی می تواند برود و به بیش از آن راه ندارد برای همین اعتراف می کند نمی توانم مخلصین را اغوا کنم.
این استاد عالی حوزه علمیه قم با اشاره به آیه شریفه «ولا تدع مع الله الها آخر فتکون من المعذبین» گفت: یکی از غرر بیانات علامه طباطبایی در المیزان این است که از اول تا آخر قرآن هیچ جا صحبت از اثبات الله نیست چرا که او حقیقتی است شک و انکار در او راه ندارد بلکه همه جای قرآن صحبت از بی شریک بودن اوست.
وی افزود: عصمت باعث امتناع عادی معصیت است نه امتناع ذاتی، چرا که اگر باعث امتناع ذاتی باشد دیگر شخص معصوم مکلف نیست ولی بخشی از آیات قرآن همان طور که در روایت وارد شده از باب «ایاک أعنی واسمعی یا جاره» نازل شده است.
حضرت آیت الله جوادی آملی با اشاره به آیه شریفه «و أنذر عشیرتک الأقربین» خاطر نشان کرد: از جمله کارهایی که حضرت در مورد اقوام خویش انجام دادند جمع کردن ایشان و دعوت به اسلام و باطل اعلام کردن همه رباها و قبل از همه آنها طلب و بدهی های ربوی عمویشان عباس بود و دیگر این که به اقوام خود فرمود هر کس باید به فکر خویش و در پی اعمال خویش باشد.
حضرت آیت الله جوادی آملی گفت: مهد کودک بردن چیز بدی نیست ولی باید توجه داشت این دوره 6 ـ 7 ساله بهترین دوره عاطفه آموزی کودک است. اگر این کودک در آغوش پدر و مادر بود و 6 ـ 7 سال محبت آموزی دید ممکن نیست پدر و مادر را به خانه سالمندان ببرد تا به مرگ تدریجی بمیرد. این عاطفه نه در حوزه و دانشگاه است و نه در کوی و برزن بلکه در این دوره 6 ـ 7 ساله در آغوش محبت پدر و مادر است.
این استاد عالی حوزه علمیه قم با اشاره به آیه شریفه «و اخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین» خاطر نشان کرد: خفض جناح حضرت از باب ترحم است. یعنی تو که قدرت پرواز داری و می توانی به معراج بروی و «دنی فتدلی» سِمَت توست، اوج نگیر و مردم را رها نکن، اینها را زیر بال و پر بگیر تا رشد کنند، پر در بیاورند و پرواز کردن یاد بگیرند که دیگر آزادند.
حضرت آیت الله جوادی آملی گفت: این روایت که مرحوم کلینی و صاحب معالم آوردهاند که «إن الملائکة لتضعوا أجنحتها تحت اقدام طلاب العلوم» از غرر روایات ماست. فرشته ها پرها را پهن می کنند زیر پای طالبان علم. این فرشتگان همان ها هستند که در سوره فاطر فرمود برخی دارای دو بال، سه بال، چهار بال و برخی بیشتر و کمتر هستند.
وی ادامه داد: این بالها را برای چه پهن می کنند؟ برخی صاحبدلان و صاحب بصران که فوق صاحب نظرند گفتهاند که این بال ها را زیر پای طالبان علوم دین برای اموری پهن می کنند؛ یکی این که به طلبه بفهمانند که تو باید پر در بیاوری، دیگر این که باید پرواز یاد بگیری و از همه مهم تر این که «از جهت» پرواز کنی نه «در جهت». پرندگان که به دنبال غذا و طعمه هستند در جهت پرواز می کنند اما اگر کسی مرغ باغ ملکوت شد از جهت پرواز می کند. آن وقت چنین روحانی مصداق «جعلنا له نورا یمشی به فی الناس» است. باعث یک نورانیتی در جامعه می شود. یک روحانی که دارای فضلی متوسط ولی تقوای صد در صد باشد، شهری را بیمه می کند. امیدواریم همه ما این چنین باشیم.
1- مشرق نيوز، تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۱ ،کد خبر: ۱۱۵۵۱۸، فرهنگی » فرهنگی
[FONT=Helvetica]بچه هفت ساله داداشم یه کار بدی کرده بود، مامانش دعواش می کنه :read:و می گه امروز حق نداری تلویزیون نگاه کنی.:Computer: این بچه هم می گه: این رفتارت یادت باشه[FONT=Helvetica]:kill:[FONT=Helvetica]، فردا که پیر شدی گذاشتمت خانه سالمندان نگی چرا!:khobam: یعنی همچین نسلی هستن نسل جدید.
با عرض سلام وادب خدمت کارشناس بزرگوار
سخن این عالم بزرگوار چیزی جز حقیقت نیست..
ولی زندگی مدرن امروزی این ایفای نقش موثر رو از خانواده ها ربوده است..
این مطلب رو به عنوان یک متخصص عرض میکنم !!
تنها چیزی که کودکان امروز من و شما کم دارند محبته..و در کنار اون بازی که شاید مهمتر از مورد اول هم باشد..
من نوآموزانی دارم که ظهر حاضر نیستن برن خونه!!!
مهد کودکها به خوبی این خلا محبت رو جبران میکنن...و همینطور بازی که از عوامل موثر در رشد وشکوفایی استعدادهاست..
والدین امروز ما دغدغه ای به جز خوراک و پوشاک کودکانشان ندارند ..
به هر حال در شرایط کنونی از نظر من مهد کودک برای کودکان بالای سه سال ضروری هست..
با عرض سلام وادب خدمت کارشناس بزرگوار
سخن این عالم بزرگوار چیزی جز حقیقت نیست..
ولی زندگی مدرن امروزی این ایفای نقش موثر رو از خانواده ها ربوده است..
این مطلب رو به عنوان یک متخصص عرض میکنم !!
تنها چیزی که کودکان امروز من و شما کم دارند محبته..و در کنار اون بازی که شاید مهمتر از مورد اول هم باشد..
من نوآموزانی دارم که ظهر حاضر نیستن برن خونه!!!
مهد کودکها به خوبی این خلا محبت رو جبران میکنن...و همینطور بازی که از عوامل موثر در رشد وشکوفایی استعدادهاست..
والدین امروز ما دغدغه ای به جز خوراک و پوشاک کودکانشان ندارند ..
به هر حال در شرایط کنونی از نظر من مهد کودک برای کودکان بالای سه سال ضروری هست..
سلام ممنون دقت شما
گروهي از روان شناسان روان تحليل گر به عنوان روان شناسان روابط موضوعي شناخته شده اند، مباحث مرتبط با روابط موضوعی غالباً به روابط اولیهٔ کودک و مادر و چگونگی شکلگیری دنیای درونی کودک و روابط آتی فرد بزرگسال تحت تأثیر این روابط اولیه معطوفاند.
براي مطالعه بيشتر رك:
[h=3]درآمدی بر روابط موضوعی و روانشناسی خود،نویسنده: مایکل سنت کلر،مترجمان :حامد علیآقایی و علیرضا طهماسب
[/h]بازي در مهد عالي است و زمينه ساز رشد بعد اجتماعي و شكوفايي ابعاد شخصيت است و قابل انكار نيست. در هرجاي خود لازم است و كمك زيادي مي كند كه علاقه كودك و مادر در حد هنجار( دلبستگي) باقي بماند و ناهنجار(وابستگي) نشود؛ولي چيزي جاي رابطه مادر فرزندي را نمي گيرد.
البته با رشد مشكلات زندگي ماشيني و ديجيتالي بايد مادراني كه به هر دليلي مجبورند كار كنند مشكلات را به حداقل برسانند وگرنه در آينده نه چندان دور با هزاران برابر درآمدشان هم نمي توانند آسيب ها را جبران كنند
لازم میبینم طبق تجربه شخصی که داشتم این موضوع رو مطرح کنم که مسئله کار و اشتغال مادر خیلی به ندرت منجر به خلل در رابطه کودک و مادر میشود..(البته با درایت و برنامه ریزی مادر اکثرا قابل پیشگیری هست)
اکثر قریب به اتفاق کودکانی که به مهد کودکها سپرده میشوند در حال حاضر کودکانی هستند که مادران آنها خانه دار هستن!!
و دلیل تمایلشان به مهد کودک را اینطور مطرح میکنن که :
حوصله سر و کله زدن با بچه رو ندارم...
همش میخاد بازی کنه نمیتونم باهاش بازی کنم ..
تو خونه بهانه میگیره..
و متاسفانه دلیلی که شاید بیشتر از همه شنیده باشم ...بچه چیه چند ساعتم چند ساعته از دستش راحت باشم!!
و نتیجه ای که تو این سالها بهش رسیدم: مادران ما انگیزه برای پرورش کودکانشان را از دست دادن ...