مسيحيت : تثليث

تب‌های اولیه

375 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

عزیز سخن و عمل هر کسی مبلغ اعتقاد اوست ولو خودش نخواسته باشد. اگر این نیت را ندارید مواظب باشید شیطان شما را نفریبد. تمام پستهای شما دفاع از مسیحیت است چطور مبلغ نیستید؟؟؟؟؟

چطور تثلیث شرک نیست؟

رساله های پولس ،انجیل یوحنا و رساله های او مسیح الوهی را معرفی میکند . و بر اساس آن مسیح خدای مجسم است.
"در ازل کلمه بود .کلمه با خدا بود و کلمه خود خدا بود ... پس کلمه انسان شد و در میان ما ساکن گردید".انجیل یوحنا،1:1و 14.

او موجودی اذلی و غیر مخلوق است که در خالقیت سهم دارد.

"در ازل کلمه بود ... همه چیز به وسیله او هستی یافت و بدون او چیزی آفریده نشد" انجیل یوحنا،1و3.

او پسر یگانه خداست به این معنا که با پدر خود از یک ذات است.

"من و پدر یک هستیم." انجیل یوحنا،30:10.

"طرز تفکر شما در باره زندگی باید مانند طرز تفکر مسیح باشد. اگر چه او از ازل دارای الوهیت بود ولی این را غنیمت نشمرد که برابری با خدا را به هر قیمتی با خدا حفظ کند بلکه خود را از تمام مزایای آن و به صورت یک غلام در امد و شبیه انسان شد."رساله پولس به فلیبان،2 :5-7

"مسیح صورت و مظهر خدای نادیده است و از همه مخلئقات برتر است زیرا به وسیله او همه آنچه در آسمان و زمین است .... آفریده شد.تمام موجودات به وسیله او و برای او افریده شد....
قبل از همه چیز وجود داشت و همه چیز به وسیله او به هم می پیوندد....
اراده خدا به این تعلق گرفت تا او دارای الوهیت کامل باشد و به وسیله مسیح جدایی بین خدا و تمام موجودات به اتحاد تبدیل شد ....."
رساله پولس به کولسیان1:،15-23.

به نظر شما پولس که اعتقادات مسیح از او سرچشمه میگیرد چنین سخنانی داشته باشد آیا جز شرک به خدای یکتا چیز دیگری از سخنانش میشود فهمیدو حتی یک بی سواد نیز شرک بودن این عقاید را تأیید میکند. نمیدانم چرا شرک به این واضحی را کتمان میکنید و سنگ مسیحیان را به سینه میزنید. هدفتان چیست ؟ البته چیز عجیبی نیست . کتمان حقایق علما یهود و نصاری هیچ عجیب نیست؟

با سلام
دوست عزيز اولا من مسيحي هستم - دوما دفاع از مسيحيت هم نميكنم چون نيازي به دفاع نيست - مسيحيت خود عيساي مسيح است نه سخن پولس و نه پطرس و نه يوحنا
كلام عيساي مسيح - زندگي او - اعمال او و تعاليم او - مرگ او و قيام او - همه و همه بي نظير است حتي كسي در طول تاريخ - حتي نزديك ترين شاگردانش نظير او نبودند - همين قدر كه يحيي به عنوان بزرگترين انبيا در حق او شهادت داد كه لايق آن نبود كه بند كفش هاي او را باز كند
او نه در قيد بند ماديات بود ونه براي رسيدن به قدرت يا گرفتن انتقام دست به شمشير برد و نه زن باره بود و نه چيزي بابت خدماتش از كسي مطالبه كرد
حقيقتا چه كسي و كدام نبي را ميتوان با او مقايسه كرد - كساني را كه شما معصوم از خطا و اشتباه ميدانيد به شهادت تاريخ و خود كتابمقدس چهره هاي غير موجه بودند - اما كسي در طول تاريخ اعم از دوست و دشمن - نتوانسته است نقصي بر او و شخصيتش وارد كند
رسالات پولس و بقيه هم بشارتي نيستند همه در باره مسائل كليسا يعني جمع داخلي مسيحيان است ونه غير مسيحيان كه جنبه تبليغي يا تبشيري داشته باشند
تمام ابهاماتي كه بيان كرديد قبلا به تفضيل پاسخ داده شده اند - تثليث بحث در باره جوهره خداست و نه در صفات او - با توضيح كامل عرض نموديم كه عيساي مسيح واسط غير ممكن الوجود است - براي درك بيشتر به متن بحث تثليث مراجعه نمائيد

در نهايت دوست من - من نه كشيش هستم و نه مبشر و نه مبلغ - من در باره آنچه كه به آن باور دارم و آنچه كه آموخته ام سخن ميگويم - در پي افسانه هاي جعلي هم نميروم - و به چيزي شهادت ميدهم كه زندگي من در اوست - پس با طعنه و تخطعه نميتوانيد اتيكتي بر من بچسبانيد - با مكرر نوشتن هم كاري از پيش نميرود
من سخن خود را ميگويم و شما هم سخن خود را - هر كس كه مطالب را ميخواند ميتواند قضاوت كند - نه انتظار داوري به نفع خود دارم و نه انتظار پيروزي - بلكه گفتن حقايقي كه به آن يقين دارم - چه مقبول افتد و چه نيافتد
با سپاس

با سلام
دوست عزيز اولا من مسيحي هستم - دوما دفاع از مسيحيت هم نميكنم چون نيازي به دفاع نيست - مسيحيت خود عيساي مسيح است نه سخن پولس و نه پطرس و نه يوحنا

با سلام
جناب سینا حالا که سخنان پلوس مطرح نیست میشه توضیح دهید که:
سابقه گمشده تثليث كجاست؟
آيا قبل از ديانت پولس هم، پيامبران بزرگ به تثليث (سه گانگي خدا در عين يگانگي اش) ايمان داشتند؟ به چه دليل ؟ لطفا پاسخ خود را با متن كتاب مقدس و به طور مستند ارائه فرماييد.

با سلام
جناب سینا حالا که سخنان پلوس مطرح نیست میشه توضیح دهید که:
سابقه گمشده تثليث كجاست؟
آيا قبل از ديانت پولس هم، پيامبران بزرگ به تثليث (سه گانگي خدا در عين يگانگي اش) ايمان داشتند؟ به چه دليل ؟ لطفا پاسخ خود را با متن كتاب مقدس و به طور مستند ارائه فرماييد.

با سلام
بله براي شروع متي 28:19 را ببينيد
در قسمت دوم بحث تثليث به تفصيل شرح داده شده است

با سلام
بله براي شروع متي 28:19 را ببينيد
در قسمت دوم بحث تثليث به تفصيل شرح داده شده است

اما جناب sina178 !!
شما که بهتر میدانید
از قرن ۱۸ میلادی به بعد، پژوهشوران به صورت فزاینده‌ای صحت دیدگاه سنتی را زیر سوال برده و امروزه اکثراً معتقدند که متی، انجیلی که نام وی بر آن نهاده شده را ننوشته‌است.
اکثر محققین معاصر بر این نظرند که انجیل توسط یک نویسنده مستقل مسیحی در اواخر قرن اول میلادی نگاشته شده‌است.
:Sham:

اما جناب sina178 !!
شما که بهتر میدانید
از قرن ۱۸ میلادی به بعد، پژوهشوران به صورت فزاینده‌ای صحت دیدگاه سنتی را زیر سوال برده و امروزه اکثراً معتقدند که متی، انجیلی که نام وی بر آن نهاده شده را ننوشته‌است.
اکثر محققین معاصر بر این نظرند که انجیل توسط یک نویسنده مستقل مسیحی در اواخر قرن اول میلادی نگاشته شده‌است. :sham:

با سلام
دوست عزيز
اولا اگر بنده بهتر ميدانم چرا حرف بنده را قبول نداريد
دوم اينكه فرضيات گروه اندكي كه صرفا با شك و گمان و شايد نظر ميدهند را نبايد با كلماتي چون اكثرا ناميد اين مطلب شما مثل اين است كه كسي سنگي در داخل چاه اندازد و به بهانه آن در چاه را ببندند

ايا ميتوانيد چند نام معتبر و متخصص در متون قديمي را كه شما آنان را اكثر محققين ميناميد نام ببريد
در تاپيكي كه مدير اين سايت طرح ان را ممنوع كرد و اسم تبليغي بر آن گذشت متن يكي از مقالات مربوط به دكتر سروش را گذاشته بودم كه البته ميتوانيد متن آن را در سايت اسك قران مطالعه كنيد - همين مطالب و بسيار مستند تر و مستدل تر در باره وحي بودن قران بيان شده است - ولي هنوز هيچ پاسخي نگرفته ام - ولي آيا ميتوان اينگونه مطالب را ملاك قرار داد؟
در بخش دوم - ده ها آيه رفرنس داده شده است ميتوانيد مطالعه كنيد - اينگونه دليل آوردن و زير سوال بردن كتب يك چيز است و ايراد دليل چيزي ديگر
شما رفرنس خواستيد من دادم - اگر اين رفرنس ها برايتان معتبر نيست پس دليل مطالبه رفرنس چيست؟
با سپاس

با سلام
دوست عزيز
اولا اگر بنده بهتر ميدانم چرا حرف بنده را قبول نداريد
دوم اينكه فرضيات گروه اندكي كه صرفا با شك و گمان و شايد نظر ميدهند را نبايد با كلماتي چون اكثرا ناميد اين مطلب شما مثل اين است كه كسي سنگي در داخل چاه اندازد و به بهانه آن در چاه را ببندند

ايا ميتوانيد چند نام معتبر و متخصص در متون قديمي را كه شما آنان را اكثر محققين ميناميد نام ببريد
در تاپيكي كه مدير اين سايت طرح ان را ممنوع كرد و اسم تبليغي بر آن گذشت متن يكي از مقالات مربوط به دكتر سروش را گذاشته بودم كه البته ميتوانيد متن آن را در سايت اسك قران مطالعه كنيد - همين مطالب و بسيار مستند تر و مستدل تر در باره وحي بودن قران بيان شده است - ولي هنوز هيچ پاسخي نگرفته ام - ولي آيا ميتوان اينگونه مطالب را ملاك قرار داد؟
در بخش دوم - ده ها آيه رفرنس داده شده است ميتوانيد مطالعه كنيد - اينگونه دليل آوردن و زير سوال بردن كتب يك چيز است و ايراد دليل چيزي ديگر
شما رفرنس خواستيد من دادم - اگر اين رفرنس ها برايتان معتبر نيست پس دليل مطالبه رفرنس چيست؟
با سپاس

با سلام
بی دلیل نیست که میگویم بهتر میدانید !!؟
چرا که سوال را با سوال جواب نمیدهند؟
مطلب شما مورد نقد قرار گرفته مطلب از سروش میاورید؟عجب مغلطه ای ؟!!:Narahat az:
مسیحیان تا به الان دلیل قاطعی ارائه نکردند که انجیل متی همان انجیلی است که بر عیسی نازل شده است زیرا میگویند انجیل متی به زبان عبری بوده و بعد ترجمه شده است و باز خودشان میگویند : نسخه عبرانی در دست نیست و حتی نام مترجم انجیل متی عبرانی را نمیدانند و لذا برای اینکه سندی برای او درست کنند میگویند : نسخه اصلی به زبان یونانی بوده است !!! . این توجیه مسیحیت در حالیستکه علمای بزرگ مسیحیت بمانند « هورن » « یوسی » « بیس جیرم » « پی پیس » « ارنینوس » « پی فلس » همگی عقیده دارند که انجیل متی عبرانی بوده است .

بطلان انجیل متی از خود آیات این انجیل : در باب 9 آیه 9 ص 13 چنین آمده : چون عیسی از آنجا میگذشت مردی را مسمی به متی به باج گاه دید و به او گفت : مرا متابعت کن . متی نیز به دنبال او روانه شد . در آیه دوازده همین باب میگوید : فریسیان به حواریون گفت : چرا استاد شما ( یعنی حضرت عیسی ) با آن مرد گناهکار و گمرگچی ( یعنی متی ) غذا میخورد ؟؟؟:Sham:

تولستوی در جلد چهارم تفسیر خود میگوید : احتمالات در مورد انجیل متی : تالیف سالهای 38 _ 43_ 48_ 61_ 62_ 63 _64 بعد از میلاد است . بنا بر این ، این کتاب نمیتواند خطابات الهی با عیسی علیه السلام باشد بلکه بعد از او بدست کس دیگری تالیف شده است .

خلاصه : تا به حال مسیحیت نتوانسته اند ثابت کنند که انجیل متی همان انجیل نازل شده بر عیسی است بلکه تاریخ تصنیف آن نشان از آن دارد که این انجیل بعد از عیسی نوشته شده است و خود این انجیل هم نشان از آن دارد که انجیل متی نوشته فردی گنهکار بوده که نمیتوان به گفته او اطمینان حاصل کرد !!!

حقيقتا چه كسي و كدام نبي را ميتوان با او مقايسه كرد - كساني را كه شما معصوم از خطا و اشتباه ميدانيد به شهادت تاريخ و خود كتابمقدس چهره هاي غير موجه بودند - اما كسي در طول تاريخ اعم از دوست و دشمن - نتوانسته است نقصي بر او و شخصيتش وارد كند

متأسفانه با دست خالی از شناخت پیامبر صلی الله علیه واله به میدان امده اید . شناخت پیامبر عظیم الشأن اسلام پیشکشتان شما به پیامبر دین مسیح نیز شناختی ندارید.

منظورتان [ كساني را كه شما معصوم از خطا و اشتباه ميدانيد به شهادت تاريخ و خود كتابمقدس چهره هاي غير موجه بودند -] از این جمله مبهم چه کسانی است؟؟؟؟اگر منظورتان پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه واله و یا ائمه معصومین علیهم السلام هستند ،اولا شما حق توهین به انها را ندارید هم چنانکه هیچ یک از مسلمانان به پیامبر دین یهود و مسیح حق چنین توهینی را ندارند. و تجربه نیز نشان داده که مسلمان هیچ گاه چنین برخوردی نداشتند ولی متأسفانه از سوی یهودیان و مسیحیان چرا این مسائل رواج داشته است . نمونه اخیرش قران سوزی مسیحیان که دل همه مسلمانان را به درد اورد. و یا چاپ کتاب آیات شیطانی ؛ثانیا شهادت تاریخ را بیاورید. اصلا تاریخ دشمنان این بزرگواران کاری که نمیتواند بکند همین است که ذره ای خدشه نمیتواند به انان وراد کند . شما بروید و مطالعه کنید. ادعای بی دلیل و مدرک پوچ و بی ارزش است.

در ضمن مگر شما انجیل یوحنا و رساله پولس را قبول ندارید؟؟؟؟؟ اگر قبول دارید چرا پاسخ نمیدهید؟؟؟ عدم شرک را با توجه به همین رساله ها ثابت کنید!!!!!

چرا پستهای شما در پاسخ به سوالات ما عاجز و ناتوان است ؟؟؟ آیا وقت ان نرسیده کمی فکر کنید؟؟؟؟

خاطره ای از یک کاتولیک تازه مسلمان شده برایتان نقل میکنم که با گوشهای خودم از وی شنیدم. (وی میگفت وقتی من هنوز به کیش کاتولیک بودم دائما پدرو مادرم مرا از برخورد با قران و مسلمانان پرهیز میدادند و قائل بودن اگر با انها ملاقات داشته باشم حتما متأثر از انها خواهم شد. دست بر قضا به هنگام پرواز آزآسمان ایران به دلیل نقص فنی مجبور به فرود در ایران شدم..... و به دلیل کنجکاوی که داشتم دوست داشتم یک قران به دست آورم آن را مطالعه کردم کم کم به حقانیت دین اسلام و پوچ بودن اموزه های دین مسیحیت فعلی پی بردم و مسلمان شدم جالب اینکه طبق عقیده ای که داشتم هر پیامبری حتما جانشینی دارد پرس و جو کردم فهمیدم مذهب تشیع است که قائل به جانشینی بلافصل علی علیه السلام است بنابر این شیعه شدم.)

بله شما بروید و تحقیق صحیح کنید محال است خداوند مهربان و حتی حضرت مسیح، واقعا دست شما را نگیرد و هدایت نشوید!!!!!

با سلام
بی دلیل نیست که میگویم بهتر میدانید !!؟
چرا که سوال را با سوال جواب نمیدهند؟
مطلب شما مورد نقد قرار گرفته مطلب از سروش میاورید؟عجب مغلطه ای ؟!!:narahat az:
مسیحیان تا به الان دلیل قاطعی ارائه نکردند که انجیل متی همان انجیلی است که بر عیسی نازل شده است زیرا میگویند انجیل متی به زبان عبری بوده و بعد ترجمه شده است و باز خودشان میگویند : نسخه عبرانی در دست نیست و حتی نام مترجم انجیل متی عبرانی را نمیدانند و لذا برای اینکه سندی برای او درست کنند میگویند : نسخه اصلی به زبان یونانی بوده است !!! . این توجیه مسیحیت در حالیستکه علمای بزرگ مسیحیت بمانند « هورن » « یوسی » « بیس جیرم » « پی پیس » « ارنینوس » « پی فلس » همگی عقیده دارند که انجیل متی عبرانی بوده است .

بطلان انجیل متی از خود آیات این انجیل : در باب 9 آیه 9 ص 13 چنین آمده : چون عیسی از آنجا میگذشت مردی را مسمی به متی به باج گاه دید و به او گفت : مرا متابعت کن . متی نیز به دنبال او روانه شد . در آیه دوازده همین باب میگوید : فریسیان به حواریون گفت : چرا استاد شما ( یعنی حضرت عیسی ) با آن مرد گناهکار و گمرگچی ( یعنی متی ) غذا میخورد ؟؟؟:sham:

تولستوی در جلد چهارم تفسیر خود میگوید : احتمالات در مورد انجیل متی : تالیف سالهای 38 _ 43_ 48_ 61_ 62_ 63 _64 بعد از میلاد است . بنا بر این ، این کتاب نمیتواند خطابات الهی با عیسی علیه السلام باشد بلکه بعد از او بدست کس دیگری تالیف شده است .

خلاصه : تا به حال مسیحیت نتوانسته اند ثابت کنند که انجیل متی همان انجیل نازل شده بر عیسی است بلکه تاریخ تصنیف آن نشان از آن دارد که این انجیل بعد از عیسی نوشته شده است و خود این انجیل هم نشان از آن دارد که انجیل متی نوشته فردی گنهکار بوده که نمیتوان به گفته او اطمینان حاصل کرد !!!

با سلام به همه حق باوران
جناب آقاي رضا
نميدانم با نوشتن اين مطالب چه هدفي داريد اما بيان اين چند مطلب را سواي مطالب بي اساس و وهم آلود شما لازم ميدانم
1 - دليل بودن انجيل متي در ابتداي كتب عهد جديد خود دليلي بر اصالت آن است - اگر اين دليل مقبول نيست بفرمائيد شما چه سند و دليلي داريد كه سوره اي حمد و معوذتين از قران هستند
2 - انجيل متي به زبان آرامي نوشته شده است و سپس به يوناني ترجمه شده - در ضمن شما متي را با زكي اشتباه گرفته ايد
3 - سوال شما را با سوال جواب دادم چون كاملا خارج از بحث است و شما قصد داريد با حاشيه سازي اصل بحث را منحرف كنيد بحث بحث تثليث است و نه بررسي كتابمقدس
4 - شما از تولستوي مطلبي آورديد كه ضد مسيح بود حال سوال من از هر ايران شرافتمندي اين است كه ايا نظرات و شخصيت فردي چون تولستوي موجه است يا فردي چون زكرياي رازي؟؟ رازي وحي را نشانه حماقت انسان و فريب كار بودن نبي مي داند و نبوت حضرت محمد را يك دروغ و او يك شارلاتان ميداند - به نظر شما كدام مهم و قابل اعتناست است - بهتر نيست هر مطلبي را سر جايش طرح و بحث كنيم
5 - دوست عزيز مثل اينكه كسي از شما بخواهد كه ثابت كنيد پدرتان فرزند پدر بزرگتان است - اين چه منطقي است كه شما داريد ؟ يا اينكه كسي بپرسد ثابت كنيد كه حضرت زهرا دختر حضرت محمد بوده است - ايا شهادت مردم همان زمان و دوستان و آشنايان كفايت نميكند؟؟
6 - چه كسي مدعي شده است كه انجيل نوشته عيساي مسيح است - هيچ مسيحي در طول تاريخ 2000 ساله چنين ادعايي نكرده است كه كسي بخواهد آن را اثبات كند - عنوان انجيل ها و نويسنده آنها مشخص است - اين كه در قران نوشته - عيساي مسيح كتاب آسماني داشته است يك دروغ بزرگ است - انجيل هاي چهارگانه زندگي نامه و تعاليم و معجزات عيساي مسيح است كه توسط چهار نفر گزارش شده است - هر چهار انجيل بعد از مصلوب شدن مسيح نوشته شده اند و متي هم از حواريون مسيح بوده است - شما الفباي كتابمقدس را هم نميدانيد - حداقل براي اينكه اشنايي ابتدايي با انجيل داشته باشيد تاپيك هاي مرا در همين سايت بخوانيد
البته اين روش هميشگي شماست كه شاخه به شاخه ميكنيد تا از متن اصلي بحث خارج شويم - تعداد تاپيك هاي بي خواننده و ملال اورتان كه همه كپي پست و فاقد بار علمي هستند دليل كافي است بر سطحي نگري شما در ارائه مطالب و شركت در بحث ها
اميدوارم مطالب مرا بعنوان يك دوست دليل توهين ندانيد ولي بپذيريد كه اين روش بحث نيست

با سلام به همه حق باوران
جناب آقاي رضا
نميدانم با نوشتن اين مطالب چه هدفي داريد اما بيان اين چند مطلب را سواي مطالب بي اساس و وهم آلود شما لازم ميدانم
1 - دليل بودن انجيل متي در ابتداي كتب عهد جديد خود دليلي بر اصالت آن است - اگر اين دليل مقبول نيست بفرمائيد شما چه سند و دليلي داريد كه سوره اي حمد و معوذتين از قران هستند
2 - انجيل متي به زبان آرامي نوشته شده است و سپس به يوناني ترجمه شده - در ضمن شما متي را با زكي اشتباه گرفته ايد
3 - سوال شما را با سوال جواب دادم چون كاملا خارج از بحث است و شما قصد داريد با حاشيه سازي اصل بحث را منحرف كنيد بحث بحث تثليث است و نه بررسي كتابمقدس
4 - شما از تولستوي مطلبي آورديد كه ضد مسيح بود حال سوال من از هر ايران شرافتمندي اين است كه ايا نظرات و شخصيت فردي چون تولستوي موجه است يا فردي چون زكرياي رازي؟؟ رازي وحي را نشانه حماقت انسان و فريب كار بودن نبي مي داند و نبوت حضرت محمد را يك دروغ و او يك شارلاتان ميداند - به نظر شما كدام مهم و قابل اعتناست است - بهتر نيست هر مطلبي را سر جايش طرح و بحث كنيم
5 - دوست عزيز مثل اينكه كسي از شما بخواهد كه ثابت كنيد پدرتان فرزند پدر بزرگتان است - اين چه منطقي است كه شما داريد ؟ يا اينكه كسي بپرسد ثابت كنيد كه حضرت زهرا دختر حضرت محمد بوده است - ايا شهادت مردم همان زمان و دوستان و آشنايان كفايت نميكند؟؟
البته اين روش هميشگي شماست كه شاخه به شاخه ميكنيد تا از متن اصلي بحث خارج شويم - تعداد تاپيك هاي بي خواننده و ملال اورتان كه همه كپي پست و فاقد بار علمي هستند دليل كافي است بر سطحي نگري شما در ارائه مطالب و شركت در بحث ها
اميدوارم مطالب مرا بعنوان يك دوست دليل توهين ندانيد ولي بپذيريد كه اين روش بحث نيست

جناب سینا تمامی مغلطه شما و مسیحیان در مورد تثلیث اینجا جواب داده شده!!
http://www.askdin.com/showthread.php?t=9541
با شما مناظره کردن به جایی نمیرسد چون چیزی برای گفتن ندارید.
و تاپیک را خیلی وقت که منحرف کردید!!
از این شاخه به ان شاخه و دستاویز سفسطه:Sham:
مثال شما مثال ان شخصی است که ماه را دوتایی میدید چون چشمش مشکل داشت و بر این اعتقاد بود که ماه دوتاست و پدرش گفت پسرم مشکل از چشمت است !!.قبول نمیکرد ,پدرش گفت این چشمی که مشکل دارد را ببند و با چشم دیگر نگاه کن که ماه یکی است
و تا پسر این کار را کرد فهمید که اشکال از او
بوده!!
حالا شما هم با چشم بصیرت نگاه کنید تا حقیقت را دریابید .
جالب که تاپیکی که بیش از ۳۰۰ پست در ان قرار گرفته و از طرف شما هیچ دلیل مستندی یافت نمیشود مدعی علم شدید ؟؟!!:Nishkhand:

جناب سینا تمامی مغلطه شما و مسیحیان در مورد تثلیث اینجا جواب داده شده!!
http://www.askdin.com/showthread.php?t=9541
با شما مناظره کردن به جایی نمیرسد چون چیزی برای گفتن ندارید.
و تاپیک را خیلی وقت که منحرف کردید!! از این شاخه به ان شاخه و دستاویز سفسطه:sham:
مثال شما مثال ان شخصی است که ماه را دوتایی میدید چون چشمش مشکل داشت و بر این اعتقاد بود که ماه دوتاست و پدرش گفت پسرم مشکل از چشمت است !!.قبول نمیکرد ,پدرش گفت این چشمی که مشکل دارد را ببند و با چشم دیگر نگاه کن که ماه یکی است
و تا پسر این کار را کرد فهمید که اشکال از او بوده!!
حالا شما هم با چشم بصیرت نگاه کنید تا حقیقت را دریابید .
جالب که تاپیکی که بیش از ۳۰۰ پست در ان قرار گرفته و از طرف شما هیچ دلیل مستندی یافت نمیشود مدعی علم شدید ؟؟!!:nishkhand:

با سلام
ممنون جناب آقاي رضا
خدا روزي تون جاي ديگه بده
شما را بخير و ما را هم به اميد حق

متأسفانه با دست خالی از شناخت پیامبر صلی الله علیه واله به میدان امده اید . شناخت پیامبر عظیم الشأن اسلام پیشکشتان شما به پیامبر دین مسیح نیز شناختی ندارید.

منظورتان [ كساني را كه شما معصوم از خطا و اشتباه ميدانيد به شهادت تاريخ و خود كتابمقدس چهره هاي غير موجه بودند -] از این جمله مبهم چه کسانی است؟؟؟؟اگر منظورتان پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه واله و یا ائمه معصومین علیهم السلام هستند ،اولا شما حق توهین به انها را ندارید هم چنانکه هیچ یک از مسلمانان به پیامبر دین یهود و مسیح حق چنین توهینی را ندارند. و تجربه نیز نشان داده که مسلمان هیچ گاه چنین برخوردی نداشتند ولی متأسفانه از سوی یهودیان و مسیحیان چرا این مسائل رواج داشته است . نمونه اخیرش قران سوزی مسیحیان که دل همه مسلمانان را به درد اورد. و یا چاپ کتاب آیات شیطانی ؛ثانیا شهادت تاریخ را بیاورید. اصلا تاریخ دشمنان این بزرگواران کاری که نمیتواند بکند همین است که ذره ای خدشه نمیتواند به انان وراد کند . شما بروید و مطالعه کنید. ادعای بی دلیل و مدرک پوچ و بی ارزش است.

در ضمن مگر شما انجیل یوحنا و رساله پولس را قبول ندارید؟؟؟؟؟ اگر قبول دارید چرا پاسخ نمیدهید؟؟؟ عدم شرک را با توجه به همین رساله ها ثابت کنید!!!!!

چرا پستهای شما در پاسخ به سوالات ما عاجز و ناتوان است ؟؟؟ آیا وقت ان نرسیده کمی فکر کنید؟؟؟؟

خاطره ای از یک کاتولیک تازه مسلمان شده برایتان نقل میکنم که با گوشهای خودم از وی شنیدم. (وی میگفت وقتی من هنوز به کیش کاتولیک بودم دائما پدرو مادرم مرا از برخورد با قران و مسلمانان پرهیز میدادند و قائل بودن اگر با انها ملاقات داشته باشم حتما متأثر از انها خواهم شد. دست بر قضا به هنگام پرواز آزآسمان ایران به دلیل نقص فنی مجبور به فرود در ایران شدم..... و به دلیل کنجکاوی که داشتم دوست داشتم یک قران به دست آورم آن را مطالعه کردم کم کم به حقانیت دین اسلام و پوچ بودن اموزه های دین مسیحیت فعلی پی بردم و مسلمان شدم جالب اینکه طبق عقیده ای که داشتم هر پیامبری حتما جانشینی دارد پرس و جو کردم فهمیدم مذهب تشیع است که قائل به جانشینی بلافصل علی علیه السلام است بنابر این شیعه شدم.)

بله شما بروید و تحقیق صحیح کنید محال است خداوند مهربان و حتی حضرت مسیح، واقعا دست شما را نگیرد و هدایت نشوید!!!!!

با سلام
جناب اقاي زمزم
باور ما مسيحيان مطابق با انجيل و تعاليم مسيح و كليساي خداوند اين است كه:
1 - عيساي مسيح پسر خدا و خداوند است
2 - هيچ انساني بي گناه نيست - همه گماه كرده اند و از جلال خدا قاصرند
3 - عيساي مسيح آمدن هيچ پيامبري خبر نداده است و هر كس ادعاي پيامبري كند نبي كذبه است
4 - دوره انبيا تمام شده و عصر هدايت روح القدس است
5 - ار روحي كه خداوند بودن عيساي مسيح را اقرار نكند از شيطان است
پس مطالب من منطبق بر تعاليم انجيل و مسيحيت است - و نبايد تعبير توهين آميز كنيد - بلعكس - وقتي شما حضرت محمد را بالاتر از عيساي مسيح مي ناميد - و انجيل و تورات را تحريف شده ميدانيد و مسيحيان را متهم به شرك ميكنيد اين توهيني غير قابل بخشش است هم به عيساي مسيح و هم به مسيحيان - چون عيساي مسيح فرمود كفر به روح القدس بخشيده نميشود

خواهش من همواره اين بود كه به جاي مصاديق به آموزه ها توجه كنيم تا بتوان بحث كرد - شما يك كاتوليك ميشناسيد كه مسلمان شده است - به اعتراف مسئولين كشور اسلامي خودتان - كليسا هاي خانگي و زيرزميني كه هم غير قانوني هستند - هم مخفي - هم در معرض بازداشت و شكنجه و زندان و جفا - چه اماري داريد؟؟؟
چه شده است كه هركس پايش به تركيه يا كشورهاي غربي ميرسد ادعاي مسيحي شدن ميكند؟ چه شده است كه اين همه مردم مسلمان ايراني دسته دسته به مسيحيت ميگروند - گمان نميكنيد روشتان غلط است؟ قبلا گفتم و باز هم ميگويم هدف من مسيحي شدن شما و ديگران نيست بلكه شناخت درست از مسيحيت است - گمان نمي كنيد خارج از ايراد تهمت و دشمني و بهانه جويي - اگر با ادبياتي محترمانه سخن بگوئيم هم براي شما مفيد است كه قصد ترويج اسلام را داريد و هم براي من كه بتوانم مسيحيت را آنگونه كه هست برايتان شرح دهم؟؟
گمان ميكنيد با گفتن جملاتي چون :
متأسفانه با دست خالی از شناخت پیامبر صلی الله علیه واله به میدان امده اید . شناخت پیامبر عظیم الشأن اسلام پیشکشتان شما به پیامبر دین مسیح نیز شناختی ندارید.

در ضمن مگر شما انجیل یوحنا و رساله پولس را قبول ندارید؟؟؟؟؟ اگر قبول دارید چرا پاسخ نمیدهید؟؟؟ عدم شرک را با توجه به همین رساله ها ثابت کنید!!!!!

چرا پستهای شما در پاسخ به سوالات ما عاجز و ناتوان است ؟؟؟ آیا وقت ان نرسیده کمی فکر کنید؟؟؟؟

بله شما بروید و تحقیق صحیح کنید محال است خداوند مهربان و حتی حضرت مسیح، واقعا دست شما را نگیرد و هدایت نشوید!!!!!

خوانندگان مطالب خواهند فهميد كه مسيحيت غلط است و اسلام همه چيزش درست است؟؟/
مردم نه خدا را مي بينند نه مسيح را و نه محمد را و نه امامان را
مردم من و شما را مي بينند - اخلاق و ادبيات و كردار من و شماست كه حقانيت هر يك از ما را ثابت ميكند

با سلام
دوست عزيز
بهتر است هر سوال را در تاپيك مربوط به آن طرح كنيد و البته فقط يك سوال و پس از پاسخ سوال ديگر- منتظر سوال هاتون هستم
با سپاس

سلام بر اهل حق

عيساي مسيح پسر خدا و خداوند است

این اندیشه رومیان بت پرست پس از انعکاس در مسحیت بی صاحب بعد از عروج مسیح علیه السلام است
هيچ انساني بي گناه نيست - همه گماه كرده اند و از جلال خدا قاصرند

چطور متولیدن از دیگران گناهکارند ولی متولد از مریم علیها سلام بی گناه
اگر مسیح بواسطه متولد شدن بدون پدر، پسر خداست آدم علیه السلام که نه پدر داشته نه مادر اولی تر به فرزندی خداست
عيساي مسيح آمدن هيچ پيامبري خبر نداده است و هر كس ادعاي پيامبري كند نبي كذبه است

شما برای منابع دینی خود ارزشی بیشتر از کتاب تاریخ نگاری قائل نیستید چطور می گویید مسیح علیه السلام چنین گفت و چنان نگفت ؟؟؟
دوره انبيا تمام شده و عصر هدايت روح القدس است

یک جا آمدن مسیح را پایان نبوت می دانید ( لذا بطور ضمنی نبوت خاتم را به مسیح ع پیشکش می کنید ) جای دیگر او را پسر خدا و خدا می دانید . بالاخره مسیح ع خاتم الانبیاء است یا خدا ؟ اگر خاتم است خدا بودنش چه معنایی دارد ؟ اگر خداست چگونه پیامبر است ؟
ار روحي كه خداوند بودن عيساي مسيح را اقرار نكند از شيطان است

شیطان آن انسان ضعیف العقلی است که خدا را نمی شناسد و بندگانش را خدا می شمارد
پس مطالب من منطبق بر تعاليم انجيل و مسيحيت است - و نبايد تعبير توهين آميز كنيد - بلعكس - وقتي شما حضرت محمد را بالاتر از عيساي مسيح مي ناميد - و انجيل و تورات را تحريف شده ميدانيد و مسيحيان را متهم به شرك ميكنيد اين توهيني غير قابل بخشش است هم به عيساي مسيح و هم به مسيحيان - چون عيساي مسيح فرمود كفر به روح القدس بخشيده نميشود

شما ثابت کنید کتاب دینی تان که مرجع شماست تحریف نشده بعد بگویید مسیح چنین گفت و چنان گفت .
خواهش من همواره اين بود كه به جاي مصاديق به آموزه ها توجه كنيم تا بتوان بحث كرد - شما يك كاتوليك ميشناسيد كه مسلمان شده است - به اعتراف مسئولين كشور اسلامي خودتان - كليسا هاي خانگي و زيرزميني كه هم غير قانوني هستند - هم مخفي - هم در معرض بازداشت و شكنجه و زندان و جفا - چه اماري داريد؟؟؟

در کشورهای مسیحی الی ماشاء الله مسیحی مسلمان میشوند که اغلب آنها اظهار هم نکرده اند . روند مسلمان شدن دنیای غرب و مسیحیت آنقدر سریع است که دولتهای مسیحی به وحشت افتاده اند و با دروغ پراکنی رسانه ای در صدد ترسالندن اتباعشان از اسلام هستند اما عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد و قضیه بر عکس شده است .
از میان ما مسلمانی مسیحی نمی شود بلکه افراد بی هویت سرگردان که از قبل هم هیچ تعهد دینی نداشته اند و از اول هم در فضای دنیای غرب مسیحی نفس می کشیده اند شاید مسیحی شده باشند .
چه شده است كه هركس پايش به تركيه يا كشورهاي غربي ميرسد ادعاي مسيحي شدن ميكند؟ چه شده است كه اين همه مردم مسلمان ايراني دسته دسته به مسيحيت ميگروند - گمان نميكنيد روشتان غلط است؟ قبلا گفتم و باز هم ميگويم هدف من مسيحي شدن شما و ديگران نيست بلكه شناخت درست از مسيحيت است - گمان نمي كنيد خارج از ايراد تهمت و دشمني و بهانه جويي - اگر با ادبياتي محترمانه سخن بگوئيم هم براي شما مفيد است كه قصد ترويج اسلام را داريد و هم براي من كه بتوانم مسيحيت را آنگونه كه هست برايتان شرح دهم؟؟

روش ما تابع هوای نفسمان نیست چون ما بندگان خداییم نه مثل بعضیها که برای تبلیغ دینشان ادعای الغای شریعت می کنند . بله همیشه انسانها راههای آسانتر را بر می گزینند اما هر آسانی حق نیست .
و البته در وانفسای هواپرستی انسان عصر حاضر مکتب اشو از مکتب مسیحیت بی اعتقاد به مناسک هم آسانتر است و شاید آمار گرایش جهانیان به آن مکتب از ما و شما هم بیشتر شود .
حال لطف فرمایید به همان فرمان خدایتان عمل کرده و طریقه محبت در پیش گرفته و از اینجا تشریفتان را ببرید چون ما بر اساس تعالیم دینمان باید با کفار دشمنی کرده و بجنگیم . اگر جنگ کنید خلاف فرمان خدایتان عمل کرده اید .
موفق آن اهل حق

با سلام
بحث تثليث است و شما هر بحث را كه ميتوانيد در فرار از بحث به ميان ميكشيد كه قبلا و در پست هاي مربوطه پاسخ داده شده است - به هر حال مدعي بايد سند بياورد و اصل بر برائت است - اگر مدعي هستيد كه كتابمقدس تحريف شده است اصل آن را براي داوري عرضه كنيد و اگر نمي توانيد خاموش باشيد

اصل بر برائت است

سلام بر اهل حق
اصل برائت یک اصل فقهی اسلام است و در جایی بکار برده می شود که از ادله دیگر جستجو شده باشد و یافت نشده باشد . و برای ما مسلمانان نفی قرآنی تثلیث و خدا بودن مسیح و امثال آن دلیل قاطع بر تحریف انجیل است پس جایی برای جریان اصل برائت هم نمی ماند .
و اما تثلیث :
همه می دانند توجیهات مسیحیت در خصوص تثلیث فقط در اثر نفی آن توسط برهان عقل و در فرهنگ الهی اسلام است وگرنه شما انگیزه ای برای توجیه سه گانه پرستی ندارید همانطور که اکثریت اسلافتان به صراحت و بدون هیچ توجیهی سه خدایی را معتقد بودند . شما خدا را نمی شناسید یعنی واجب را نمی شناسید اگر می شناختید بالبداهه وجود مثل و مانند برای او برایتان منتفی بود . راهی برای شناخت آن هم ندارید چون عقل را انکار می کنید . بعد از عقل چه می ماند ؟ متون دینی تان . که خود اصل مشکل است .
موفق آن اهل حق

با سلام
شما نوشتيد كه كتابمقدس تحريف شده است - تا زماني كه اصل تحريف شده آن را ارائه نكنيد - سخنتان ارزش پاسخ ندارد
تثليث يك حقيقت است - يك برهان عقلي هم تاكنون در رد آن عرضه نشده است

شما نوشتيد كه كتابمقدس تحريف شده است - تا زماني كه اصل تحريف شده آن را ارائه نكنيد


با سلام

اين ديگر چه استدلالي است ؟!؟!؟!؟!؟!

خب بحث در مورد ادياني است كه از طرف خداوند امده اند موسي عيسي و اخرين انها هم محمد

شما چرا از اخرين فرستاده خدا تبعيت نمي كنيد؟؟؟

مگر خود شما اصل كتاب مقدس را در دست داريد ؟؟؟؟

مگر اصلا كتاب مقدس سالم به از طرف حضرت عيسي بود كه اصل ان را از ما مي خواهيد؟؟؟

مكر خود مسيحيان مدعي نيستند كه اين كتاب ها به قلم حواريون است ؟؟؟

لااقل درخواست اوردن چيزي را بكنيد كه خود مسيحيت از اوردن ان عاجز نباشد؟؟؟

- عيساي مسيح پسر خدا و خداوند است 2 - هيچ انساني بي گناه نيست - همه گماه كرده اند و از جلال خدا قاصرند 3 - عيساي مسيح آمدن هيچ پيامبري خبر نداده است و هر كس ادعاي پيامبري كند نبي كذبه است 4 - دوره انبيا تمام شده و عصر هدايت روح القدس است 5 - ار روحي كه خداوند بودن عيساي مسيح را اقرار نكند از شيطان است

شما 5 اصل در مورد مسيحيت اورديد

حاضريد يك به يك در مورد انها به بحث بنشينيم؟؟؟

اگر حاضريد از همين اصل اولي شروع كنيم و تايپك جداگانه اي بزنيم

شما نوشتيد كه كتابمقدس تحريف شده است - تا زماني كه اصل تحريف شده آن را ارائه نكنيد - سخنتان ارزش پاسخ ندارد تثليث يك حقيقت است - يك برهان عقلي هم تاكنون در رد آن عرضه نشده است

سلام بر اهل حق
برای مسلمان دلیلی محکمتر از قرآن نیست . قرآن می گوید: تثلیث و خدا بودن مسیح و فرزند خدا بودنش کذب محض است پس این عقاید شرک آلود رومی نتیجه تحریف کتابتان است .
و اما واقعیت محض بودن تثلیث به خیال شماست
وجود واحد است و او همان حق است و ثانی ندارد به بداهت عقل
و تایید شرع که :
الله لا اله الا هو
قل هوالله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد
هیچ برهانی بر وجود شریک برای خدای واحد اقامه نشده است
اگر هست یک دانه فقط یک دانه اش را بیاور
حتما می گویی کتابم چنین و چنان گفته
نه
دلیل عقلی بیاور
همچنانکه فلاسفه دهها دلیل بر وحدت واجب آوردند
موفق آن اهل حق

سلام.

عجب تاپیک پر سرو صدایی....

این دوست ما جناب sina178s نااشنا به فنون فلسفی هستند؛برای همین بین ممکن و واجب و احکام هر یک دچار تناقض شده اند...

جناب سینا اگر پدر و پسر هر دو قدیم باشند و در معنا واحد کدام یک به زمین امده اند پدر یا پسر!!؟؟؟

ایا نام پسر قبل از امدن به زمین با قبل از ان یکی بود!!

این پسر و پدر که هر دو نیز قدیم هستند و ممکن نیز نمی باشند کدام یک نام پدر را برگزید و کدام یک نام پسر ؛وایا این دو نام نیز در ازل همراه اینها بود یا بعد از امدن به زمین پیدا شد!!

ایا بین پدر و پسر که هر دو قدیم هم هستند؛صفاتی مشترک است یا خیر ؛اگر همه چیز انها از هر حیث یکی است ؛وجه تمایز انها چیست تا ترکب حاصل گردد؛واگر انها از جهاتی با هم تمایز داشته باشند که البته نیز هست ؛که همین پسر بودن و پدر بودن وجه تمایز انهاست ؛انوقت فاصله بین این دو موجود را چه پر کرده است ؛به عبارتی با وجود دو موجود قدیم باید بین ان دواز جهتی فاصله باشد انوقت ان فاصله نیز خود قدیم است و می شود سه خدا و همینطور اگر سه خدا گردد فاصله بین این سه خدا نیز ازلی بوده پنج خدا به وجود می اید....

اینها به زبان عامیانه بود و لی اگر بخواهید به صورت فلسفی و فنی جلو بروید در همان ابتدای راه به تناقض کشانده می شوید...

بحث ربط حادث به قدیم و ارتباط متحرک با محرک ثابت نیز در جای خودش ؛بیان شده است ؛که البته برای بیان ان نیز ؛نیاز به مقدمات ابتدایی از قبیل هلیه بسیطه و مرکب ویاجعل بسیط و مرکب و احکام ان و حدوث ذاتی وزمانی و احکام ان و همچنین موارد دیگری که خارج از بحث کنونی است می باشد...

تثلیث جایی در توحید ندارد ؛چون خود ناقض موضوع خویش است...البته دوستان حق مطلب را بیان نموده اند ؛و لی حقیر چون تاپیک را تازه دیدم مطالبی به عرض رساندم..

یاحق

سلام.

عجب تاپیک پر سرو صدایی....

این دوست ما جناب sina178s نااشنا به فنون فلسفی هستند؛برای همین بین ممکن و واجب و احکام هر یک دچار تناقض شده اند...

جناب سینا اگر پدر و پسر هر دو قدیم باشند و در معنا واحد کدام یک به زمین امده اند پدر یا پسر!!؟؟؟

ایا نام پسر قبل از امدن به زمین با قبل از ان یکی بود!!

این پسر و پدر که هر دو نیز قدیم هستند و ممکن نیز نمی باشند کدام یک نام پدر را برگزید و کدام یک نام پسر ؛وایا این دو نام نیز در ازل همراه اینها بود یا بعد از امدن به زمین پیدا شد!!

ایا بین پدر و پسر که هر دو قدیم هم هستند؛صفاتی مشترک است یا خیر ؛اگر همه چیز انها از هر حیث یکی است ؛وجه تمایز انها چیست تا ترکب حاصل گردد؛واگر انها از جهاتی با هم تمایز داشته باشند که البته نیز هست ؛که همین پسر بودن و پدر بودن وجه تمایز انهاست ؛انوقت فاصله بین این دو موجود را چه پر کرده است ؛به عبارتی با وجود دو موجود قدیم باید بین ان دواز جهتی فاصله باشد انوقت ان فاصله نیز خود قدیم است و می شود سه خدا و همینطور اگر سه خدا گردد فاصله بین این سه خدا نیز ازلی بوده پنج خدا به وجود می اید....

اینها به زبان عامیانه بود و لی اگر بخواهید به صورت فلسفی و فنی جلو بروید در همان ابتدای راه به تناقض کشانده می شوید...

بحث ربط حادث به قدیم و ارتباط متحرک با محرک ثابت نیز در جای خودش ؛بیان شده است ؛که البته برای بیان ان نیز ؛نیاز به مقدمات ابتدایی از قبیل هلیه بسیطه و مرکب ویاجعل بسیط و مرکب و احکام ان و حدوث ذاتی وزمانی و احکام ان و همچنین موارد دیگری که خارج از بحث کنونی است می باشد...

تثلیث جایی در توحید ندارد ؛چون خود ناقض موضوع خویش است...البته دوستان حق مطلب را بیان نموده اند ؛و لی حقیر چون تاپیک را تازه دیدم مطالبی به عرض رساندم..

یاحق

با سلام
در بخش آخر تاپيك توضيح داده شده است لطفا مطالعه فرمائيد
با سپاس

با سلام در بخش آخر تاپيك توضيح داده شده است لطفا مطالعه فرمائيد با سپاس

سلام بر اهل حق
به قول جناب عرفان این آقا با مسائل فلسفی عقلی میانه ای ندارد
عقلا نباید زحمت تفهیم به خود بدهند
ظرفیت موجود نیست
موفق آن اهل حق

سلام بر اهل حق
به قول جناب عرفان این آقا با مسائل فلسفی عقلی میانه ای ندارد
عقلا نباید زحمت تفهیم به خود بدهند
ظرفیت موجود نیست
موفق آن اهل حق

با سلام
به علت عدم رعايت ادب به تاپيك هاي كاربر حامد پاسخ داده نميشود
قضاوت با خوانندگان

ا سلام به علت عدم رعايت ادب به تاپيك هاي كاربر حامد پاسخ داده نميشود قضاوت با خوانندگان

سلام بر آن اهل حق
پس از ماهها سعی و تلاش همه دوستان و آوردن صدها دلیل و برهان دیگر مشخص شده ماموریت این افراد کشف حقیقت نیست لذا تبری بر تمام دوستان از این افراد لجوج عنود لازم است
این تبری است
این تبری است
این تبری است
برائه من المشرکین
موفق آن اهل حق

با سلام
در بخش آخر تاپيك توضيح داده شده است لطفا مطالعه فرمائيد
با سپاس

سلام.

به قول معروف خوب ورد گفته شده ولی بدبختانه؛ اصل مشکل چیزی دیگری است وان اینکه سوراخ دعا را گم کرده اند!

قبلا نیز گفتم شما با فنون این علم نااشنا هستید؛وگرنه بنده با شما وارد بحث می شدم ؛..

ارتباط متغیر به ثابت و همچنین حادث به قدیم ،به شکل صحیح ان که مد نظر بزرگان می باشد بیان گشته است ؛و اینجا مجالی برای بیان انها نیست...چون نیاز به مقدمات ابتدایی می باشد ؛...

ببینید دوست من شما مسائلی مانند ؛مناط احتیاج به علت و همچنین ویژگیها و خصایص مراتب وجودی را نمی دانید چیست و احکام انها را نمی دانید که چگونه است انوقت یک سری مطالب را از جایی برداشته و اورده اید اینجا کپی نموده اید بدون اینکه خود از انها تفهمی داشته باشید....اینکه ارتباط متغیر به ثابت و یا حادث به قدیم از متعلقات وجودی است و به تبع ان از ویژگیهای خاص هرمرتبه می باشد نیاز به تامل دارد وگرنه دید افراد می شود همانکه شما اوردید؛در مراتب وجودی هر مرتبه خصایص و ملزومات ذاتی دارند که مقوم همان مرتبه است ،به عبارتی انچه در مراتب طولی مصداق واقع است جعل وجود از طرف علت است ؛ولی خصایص و ویژگیهای هر مرتبه از وجود که قائم به همان مرتبه است ،که نیاز به جعل ندارد ؛به عبارتی ویژگیهای هر مرتبه از وجود که لازمه ذاتی ان مرتبه می باشد ؛در سلسله طولی نیست بلکه ذاتی همان جعل است..توجه می کنید...مثلا ویژگی عالم مادی حرکت و تغییر است و لازمه ذاتی وجود ان است ؛ولی ایا این تغییر نیز در سلسله وحلقه طولی قرار دارد و علت مفیض ان را جعل می کند ؛نخیر به عبارتی انچه علت صادر می کند اصل وجود است ؛ولی خصایص و ویژگیهایی که قائم به ان مرتبه می باشد؛ذاتی همان مرتبه است نه اینکه خود ان خصایص نیز از جعل علت باشند...مسئله اینجاست که اشخاص در درک این موارد مشکل دارند...به عبارتی ویژگیهای هر مرتبه که قائم به همان مرتبه است در مراتب عالی معدوم می باشد؛به زبان ساده تر هر مرتبه احکامی دارد که مقوم همان مرتبه می باشد و با احکام مراتب طولی دیگر مغایر و از انها جداست..

پس ثابت و سیال، دو حلقه از یک رشته خاص به نام سلسله طولی علل نیست، بلکه آنچه در اصل سلسله طولی قرار دارد، وجود علت و نیز وجود معلول است نه سیلان آن، و آنچه به نام تغیر و حرکت نامیده می شود، لازم ذاتی یکی از حلقه های این سلسله است، نه اینکه خود از حلقات آن سلسله باشد. همین تحلیل، راهگشای جمع میان حدوث زمانی سراسر عالم طبیعت و دوام فیض خداوند دائم الفضل است. ...

مطلب بعدی اینکه ؛دو واجب و قدیم بر حسب اصالت ماهیت ممکن است و لی بر حسب اصالت وجود منتفی است...

یاحق

سلام.

مناظره ای عالی بین هشام یکی از شاگردان امام صادق علیه السلام و عالمی مسیحی...

با دقت بخوانید..

أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ جَاثِلِيقٍ مِنْ جَثَالِقَةِ النَّصَارَى يُقَالُ لَهُ بُرَيْهَةُ قَدْ مَكَثَ جَاثِلِيقَ النَّصْرَانِيَّةِ سَبْعِينَ سَنَةً وَ كَانَ يَطْلُبُ الْإِسْلَامَ وَ يَطْلُبُ مَنْ يَحْتَجُّ عَلَيْهِ مِمَّنْ يَقْرَأُ كُتُبَهُ وَ يَعْرِفُ الْمَسِيحَ بِصِفَاتِهِ وَ دَلَائِلِهِ وَ آيَاتِهِ قَالَ وَ عُرِفَ بِذَلِكَ حَتَّى اشْتَهَرَ فِي النَّصَارَى وَ الْمُسْلِمِينَ وَ الْيَهُودِ وَ الْمَجُوسِ حَتَّى افْتَخَرَتْ بِهِ النَّصَارَى وَ قَالَتْ لَوْ لَمْ يَكُنْ فِي دِينِ النَّصْرَانِيَّةِ إِلَّا بُرَيْهَةُ لَأَجْزَأَنَا وَ كَانَ طَالِباً لِلْحَقِّ وَ الْإِسْلَامِ مَعَ ذَلِكَ وَ كَانَتْ مَعَهُ امْرَأَةٌ تَخْدُمُهُ طَالَ مَكْثُهَا مَعَهُ وَ كَانَ يُسِرُّ إِلَيْهَا ضَعْفَ النَّصْرَانِيَّةِ وَ ضَعْفَ حُجَّتِهَا قَالَ فَعُرِفَتْ ذَلِكَ مِنْهُ فَضَرَبَ بُرَيْهَةُ الْأَمْرَ ظَهْراً لِبَطْنٍ وَ أَقْبَلَ يَسْأَلُ فِرَقَ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُخْتَلِفِيِنَ فِي الْإِسْلَامِ مَنْ أَعْلَمُكُمْ وَ أَقْبَلَ يَسْأَلُ عَنْ أَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَ عَنْ صُلَحَائِهِمْ وَ عُلَمَائِهِمْ وَ أَهْلِ الْحِجَى مِنْهُمْ وَ كَانَ يَسْتَقْرِئُ فِرْقَةً فِرْقَةً لَا يَجِدُ عِنْدَ الْقَوْمِ شَيْئاً وَ قَالَ لَوْ كَانَتْ أَئِمَّتُكُمْ أَئِمَّةً عَلَى الْحَقِّ لَكَانَ عِنْدَكُمْ بَعْضُ الْحَقِّ فَوُصِفَتْ لَهُ الشِّيعَةُ وَ وُصِفَ لَهُ هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِ- فَقَالَ يُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ فَقَالَ لِي هِشَامٌ بَيْنَمَا أَنَا عَلَى دُكَّانِي عَلَى بَابِ الْكَرْخِ جَالِسٌ وَ عِنْدِي قَوْمٌ يَقْرَءُونَ عَلَيَّ الْقُرْآنَ فَإِذَا أَنَا بِفَوْجِ النَّصَارَى مَعَهُ مَا بَيْنَ الْقِسِّيسِينَ إِلَى غَيْرِهِمْ نَحْوٌ مِنْ مِائَةِ رَجُلٍ عَلَيْهِمُ السَّوَادُ وَ الْبَرَانِسُ وَ الْجَاثِلِيقُ الْأَكْبَرُ فِيهِمْ بُرَيْهَةُ حَتَّى نَزَلُوا حَوْلَ دُكَّانِي وَ جُعِلَ لِبُرَيْهَةَ كُرْسِيٌّ يَجْلِسُ عَلَيْهِ فَقَامَتِ الْأَسَاقِفَةُ وَ الرَّهَابِنَةُ عَلَى عِصِيِّهِمْ وَ عَلَى رُءُوسِهِمْ بَرَانِسُهُمْ فَقَالَ بُرَيْهَةُ مَا بَقِيَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ أَحَدٌ مِمَّنْ يُذْكَرُ بِالْعِلْمِ بِالْكَلَامِ إِلَّا وَ قَدْ نَاظَرْتُهُ فِي النَّصْرَانِيَّةِ فَمَا عِنْدَهُمْ شَيْ‏ءٌ وَ قَدْ جِئْتُ أُنَاظِرُكَ فِي الْإِسْلَامِ قَالَ فَضَحِكَ هِشَامٌ فَقَالَ يَا بُرَيْهَةُ إِنْ كُنْتَ تُرِيدُ مِنِّي آيَاتٍ كَ‏آيَاتِ الْمَسِيحِ فَلَيْسَ أَنَا بِالْمَسِيحِ وَ لَا مِثْلِهِ وَ لَا أُدَانِيهِ ذَاكَ رُوحٌ طَيِّبَةٌ خَمِيصَةٌ مُرْتَفِعَةٌ آيَاتُهُ ظَاهِرَةٌ وَ عَلَامَاتُهُ قَائِمَةٌ قَالَ بُرَيْهَةُ فَأَعْجَبَنِي الْكَلَامُ وَ الْوَصْفُ قَالَ هِشَامٌ إِنْ أَرَدْتَ الْحِجَاجَ فَهَاهُنَا قَالَ بُرَيْهَةُ نَعَمْ فَإِنِّي أَسْأَلُكَ مَا نِسْبَةُ نَبِيِّكُمْ هَذَا مِنَ الْمَسِيحِ نِسْبَةَ الْأَبْدَانِ قَالَ هِشَامٌ ابْنُ عَمِّ جَدِّهِ لِأُمِّهِ لِأَنَّهُ مِنْ وُلْدِ إِسْحَاقَ وَ مُحَمَّدٌ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ قَالَ بُرَيْهَةُ وَ كَيْفَ تَنْسُبُهُ إِلَى أَبِيهِ قَالَ هِشَامٌ إِنْ أَرَدْتَ نَسَبَهُ عِنْدَكُمْ أَخْبَرْتُكَ وَ إِنْ أَرَدْتَ نَسَبَهُ عِنْدَنَا أَخْبَرْتُكَ قَالَ بُرَيْهَةُ أُرِيدُ نَسَبَهُ عِنْدَنَا وَ ظَنَنْتُ أَنَّهُ إِذَا نَسَبَهُ نِسْبَتَنَا أَغْلِبُهُ قُلْتُ فَانْسُبْهُ بِالنِّسْبَةِ الَّتِي نَنْسُبُهُ بِهَا- قَالَ هِشَامٌ نَعَمْ تَقُولُونَ إِنَّهُ قَدِيمٌ مِنْ قَدِيمٍ فَأَيُّهُمَا الْأَبُ وَ أَيُّهُمَا الِابْنُ قَالَ بُرَيْهَةُ الَّذِي نَزَلَ إِلَى الْأَرْضِ الِابْنُ قَالَ هِشَامٌ الَّذِي نَزَلَ إِلَى الْأَرْضِ الْأَبُ قَالَ بُرَيْهَةُ الِابْنُ رَسُولُ الْأَبِ قَالَ هِشَامٌ إِنَّ الْأَبَ أَحْكَمُ مِنَ الِابْنِ لِأَنَّ الْخَلْقَ خَلْقُ الْأَبِ قَالَ بُرَيْهَةُ إِنَّ الْخَلْقَ خَلْقُ الْأَبِ وَ خَلْقُ الِابْنِ قَالَ هِشَامٌ مَا مَنَعَهُمَا أَنْ يَنْزِلَا جَمِيعاً كَمَا خُلِقَا إِذَا اشْتَرَكَا قَالَ بُرَيْهَةُ كَيْفَ يَشْتَرِكَانِ وَ هُمَا شَيْ‏ءٌ وَاحِدٌ إِنَّمَا يَفْتَرِقَانِ بِالاسْمِ قَالَ هِشَامٌ إِنَّمَا يَجْتَمِعَانِ بِالاسْمِ قَالَ بُرَيْهَةُ جُهِلَ هَذَا الْكَلَامُ قَالَ هِشَامٌ عُرِفَ هَذَا الْكَلَامُ قَالَ بُرَيْهَةُ إِنَّ الِابْنَ مُتَّصِلٌ بِالْأَبِ قَالَ هِشَامٌ إِنَّ الِابْنَ مُنْفَصِلٌ مِنَ الْأَبِ قَالَ بُرَيْهَةُ هَذَا خِلَافُ مَا يَعْقِلُهُ النَّاسُ قَالَ هِشَامٌ إِنْ كَانَ مَا يَعْقِلُهُ النَّاسُ شَاهِداً لَنَا وَ عَلَيْنَا فَقَدْ غَلَبْتُكَ لِأَنَّ الْأَبَ كَانَ وَ لَمْ يَكُنِ الِابْنُ فَتَقُولُ هَكَذَا يَا بُرَيْهَةُ قَالَ مَا أَقُولُ هَكَذَا قَالَ فَلِمَ اسْتَشْهَدْتَ قَوْماً لَا تَقْبَلُ شَهَادَتَهُمْ لِنَفْسِكَ قَالَ بُرَيْهَةُ إِنَّ الْأَبَ اسْمٌ وَ الِابْنَ اسْمٌ يَقْدِرُ بِهِ الْقَدِيمُ قَالَ هِشَامٌ الِاسْمَانِ قَدِيمَانِ كَقِدَمِ الْأَبِ وَ الِابْنِ قَالَ بُرَيْهَةُ لَا وَ لَكِنَّ الْأَسْمَاءَ مُحْدَثَةٌ قَالَ فَقَدْ جَعَلْتَ الْأَبَ ابْناً وَ الِابْنَ أَباً إِنْ كَانَ الِابْنُ أَحْدَثَ هَذِهِ الْأَسْمَاءَ دُونَ الْأَبِ فَهُوَ الْأَبُ وَ إِنْ كَانَ الْأَبُ أَحْدَثَ هَذِهِ الْأَسْمَاءَ دُونَ الِابْنِ فَهُوَ الْأَبُ وَ الِابْنُ أَبٌ وَ لَيْسَ هَاهُنَا ابْنٌ قَالَ بُرَيْهَةُ إِنَّ الِابْنَ اسْمٌ لِلرُّوحِ حِينَ نَزَلَتْ إِلَى الْأَرْضِ- قَالَ هِشَامٌ فَحِينَ لَمْ تَنْزِلْ إِلَى الْأَرْضِ فَاسْمُهَا مَا هُوَ قَالَ بُرَيْهَةُ فَاسْمُهَا ابْنٌ نَزَلَتْ أَوْ لَمْ تَنْزِلْ- قَالَ هِشَامٌ فَقَبْلَ النُّزُولِ هَذِهِ الرُّوحُ كُلُّهَا وَاحِدَةٌ وَ اسْمُهَا اثْنَانِ قَالَ بُرَيْهَةُ هِيَ كُلُّهَا وَاحِدَةٌ رُوحٌ وَاحِدَةٌ قَالَ قَدْ رَضِيتَ أَنْ تَجْعَلَ بَعْضَهَا ابْناً وَ بَعْضَهَا أَباً قَالَ بُرَيْهَةُ لَا لِأَنَّ اسْمَ الْأَبِ وَ اسْمَ الِابْنِ وَاحِدٌ قَالَ هِشَامٌ فَالابْنُ أَبُو الْأَبِ وَ الْأَبُ أَبُو الِابْنِ وَ الِابْنُ وَاحِدٌ قَالَتِ الْأَسَاقِفَةُ بِلِسَانِهَا لِبُرَيْهَةَ مَا مَرَّ بِكَ مِثْلُ ذَا قَطُّ تَقُومُ فَتَحَيَّرَ بُرَيْهَةُ وَ ذَهَبَ لِيَقُومَ فَتَعَلَّقَ بِهِ هِشَامٌ قَالَ مَا يَمْنَعُكَ مِنَ الْإِسْلَامِ أَ فِي قَلْبِكَ حَزَازَةٌ فَقُلْهَا وَ إِلَّا سَأَلْتُكَ عَنِ النَّصْرَانِيَّةِ مَسْأَلَةً وَاحِدَةً تَبِيتُ عَلَيْهَا لَيْلَكَ هَذَا فَتُصْبِحُ وَ لَيْسَ لَكَ هِمَّةٌ غَيْرِي قَالَتِ الْأَسَاقِفَةُ لَا تُرِدْ هَذِهِ الْمَسْأَلَةَ لَعَلَّهَا تُشَكِّكُكَ قَالَ بُرَيْهَةُ قُلْهَا يَا أَبَا الْحَكَمِ قَالَ هِشَامٌ أَ فَرَأَيْتَكَ الِابْنُ يَعْلَمُ مَا عِنْدَ الْأَبِ قَالَ نَعَمْ قَالَ أَ فَرَأَيْتَكَ الْأَبُ يَعْلَمُ كُلَّ مَا عِنْدَ الِابْنِ قَالَ نَعَمْ قَالَ أَ فَرَأَيْتَكَ تُخْبِرُ عَنِ الِابْنِ أَ يَقْدِرُ عَلَى حَمْلِ كُلِّ مَا يَقْدِرُ عَلَيْهِ الْأَبُ قَالَ نَعَمْ قَالَ أَ فَرَأَيْتَكَ تُخْبِرُ عَنِ الْأَبِ أَ يَقْدِرُ عَلَى كُلِّ مَا يَقْدِرُ عَلَيْهِ الِابْنُ قَالَ نَعَمْ قَالَ هِشَامٌ فَكَيْفَ يَكُونُ وَاحِدٌ مِنْهُمَا ابْنَ صَاحِبِهِ وَ هُمَا مُتَسَاوِيَانِ وَ كَيْفَ يَظْلِمُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا صَاحِبَهُ قَالَ بُرَيْهَةُ لَيْسَ مِنْهُمَا ظُلْمٌ قَالَ هِشَامٌ مِنَ الْحَقِّ بَيْنَهُمَا أَنْ يَكُونَ الِابْنُ أَبَ الْأَبِ وَ الْأَبُ ابْنَ الِابْنِ بِتْ عَلَيْهَا يَا بُرَيْهَةُ وَ افْتَرَقَ النَّصَارَى وَ هُمْ يَتَمَنَّوْنَ أَنْ لَا يَكُونُوا رَأَوْا هِشَاماً وَ لَا أَصْحَابَهُ قَالَ فَرَجَعَ بُرَيْهَةُ مُغْتَمّاً مُهْتَمّاً حَتَّى صَارَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَقَالَتِ امْرَأَتُهُ الَّتِي تَخْدُمُهُ مَا لِي أَرَاكَ مُهْتَمّاً مُغْتَمّاً فَحَكَى لَهَا الْكَلَامَ الَّذِي كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ هِشَامٍ- فَقَالَتْ لِبُرَيْهَةَ وَيْحَكَ أَ تُرِيدُ أَنْ تَكُونَ عَلَى حَقٍّ أَوْ عَلَى بَاطِلٍ فَقَالَ بُرَيْهَةُ بَلْ عَلَى الْحَقِّ فَقَالَتْ لَهُ أَيْنَمَا وَجَدْتَ الْحَقَّ فَمِلْ إِلَيْهِ وَ إِيَّاكَ وَ اللَّجَاجَةَ فَإِنَّ اللَّجَاجَةَ شَكٌّ وَ الشَّكُّ شُؤْمٌ وَ أَهْلُهُ فِي النَّارِ قَالَ فَصَوَّبَ قَوْلَهَا وَ عَزَمَ عَلَى الْغُدُوِّ عَلَى هِشَامٍ قَالَ فَغَدَا عَلَيْهِ وَ لَيْسَ مَعَهُ أَحَدٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَقَالَ يَا هِشَامُ أَ لَكَ مَنْ تَصْدُرُ عَنْ رَأْيِهِ وَ تَرْجِعُ إِلَى قَوْلِهِ وَ تَدِينُ بِطَاعَتِهِ قَالَ هِشَامٌ نَعَمْ يَا بُرَيْهَةُ قَالَ وَ مَا صِفَتُهُ قَالَ هِشَامٌ فِي نَسَبِهِ أَوْ فِي دِينِهِ قَالَ فِيهِمَا جَمِيعاً صِفَةِ نَسَبِهِ وَ صِفَةِ دِينِهِ قَالَ هِشَامٌ أَمَّا النَّسَبُ خَيْرُ الْأَنْسَابِ رَأْسُ الْعَرَبِ وَ صَفْوَةُ قُرَيْشٍ وَ فَاضِلُ بَنِي هَاشِمٍ كُلُّ مَنْ نَازَعَهُ فِي نَسَبِهِ وَجَدَهُ أَفْضَلَ مِنْهُ لِأَنَّ قُرَيْشاً أَفْضَلُ الْعَرَبِ وَ بَنِي هَاشِمٍ أَفْضَلُ قُرَيْشٍ وَ أَفْضَلُ بَنِي هَاشِمٍ خَاصُّهُمْ وَ دَيِّنُهُمْ وَ سَيِّدُهُمْ وَ كَذَلِكَ وُلْدُ السَّيِّدِ أَفْضَلُ مِنْ وُلْدِ غَيْرِهِ وَ هَذَا مِنْ وُلْدِ السَّيِّدِ قَالَ فَصِفْ دِينَهُ قَالَ هِشَامٌ شَرَائِعَهُ أَوْ صِفَةَ بَدَنِهِ وَ طَهَارَتِهِ قَالَ صِفَةَ بَدَنِهِ وَ طَهَارَتِهِ قَالَ هِشَامٌ مَعْصُومٌ فَلَا يَعْصِي وَ سَخِيٌّ فَلَا يَبْخَلُ شُجَاعٌ فَلَا يَجْبُنُ وَ مَا اسْتُودِعَ مِنَ الْعِلْمِ فَلَا يَجْهَلُ حَافِظٌ لِلدِّينِ قَائِمٌ بِمَا فُرِضَ عَلَيْهِ مِنْ عِتْرَةِ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَامِعُ عِلْمِ الْأَنْبِيَاءِ يَحْلُمُ عِنْدَ الْغَضَبِ وَ يُنْصِفُ عِنْدَ الظُّلْمِ وَ يُعِينُ عِنْدَ الرِّضَا وَ يُنْصِفُ مِنَ الْوَلِيِّ وَ الْعَدُوِّ وَ لَا يَسْأَلُ شَطَطاً فِي عَدُوِّهِ وَ لَا يَمْنَعُ إِفَادَةَ وَلِيِّهِ يَعْمَلُ بِالْكِتَابِ وَ يُحَدِّثُ بِالْأُعْجُوبَاتِ مِنْ أَهْلِ الطَّهَارَاتِ يَحْكِي قَوْلَ الْأَئِمَّةِ الْأَصْفِيَاءِ لَمْ تُنْقَضْ لَهُ حَجَّةٌ وَ لَمْ يَجْهَلْ مَسْأَلَةً يُفْتِي فِي كُلِّ سُنَّةٍ وَ يَجْلُو كُلَّ مُدْلَهِمَّةٍ قَالَ بُرَيْهَةُ وَصَفْتَ الْمَسِيحَ فِي صِفَاتِهِ وَ أَثْبَتَّهُ بِحُجَجِهِ وَ آيَاتِهِ إِلَّا أَنَّ الشَّخْصَ بَائِنٌ عَنْ شَخْصِهِ وَ الْوَصْفَ قَائِمٌ بِوَصْفِهِ فَإِنْ يَصْدُقِ الْوَصْفُ نُؤْمِنْ بِالشَّخْصِ قَالَ هِشَامٌ إِنْ تُؤْمِنْ تَرْشُدْ وَ إِنْ تَتَّبِعِ الْحَقَّ لَا تُؤَنَّبْ ثُمَّ قَالَ هِشَامٌ يَا بُرَيْهَةُ مَا مِنْ حُجَّةٍ أَقَامَهَا اللَّهُ عَلَى أَوَّلِ خَلْقِهِ إِلَّا أَقَامَهَا عَلَى وَسَطِ خَلْقِهِ وَ آخِرِ خَلْقِهِ فَلَا تَبْطُلُ الْحُجَجُ وَ لَا تَذْهَبُ الْمِلَلُ وَ لَا تَذْهَبُ السُّنَنُ قَالَ بُرَيْهَةُ مَا أَشْبَهَ هَذَا بِالْحَقِّ وَ أَقْرَبَهُ مِنَ الصِّدْقِ وَ هَذِهِ صِفَةُ الْحُكَمَاءِ يُقِيمُونَ مِنَ الْحُجَّةِ مَا يَنْفُونَ بِهِ الشُّبْهَةَ قَالَ هِشَامٌ نَعَمْ فَارْتَحَلَا حَتَّى أَتَيَا الْمَدِينَةَ وَ الْمَرْأَةُ مَعَهُمَا وَ هُمَا يُرِيدَانِ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَلَقِيَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع فَحَكَى لَهُ هِشَامٌ الْحِكَايَةَ فَلَمَّا فَرَغَ قَالَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع يَا بُرَيْهَةُ كَيْفَ عِلْمُكَ بِكِتَابِكَ قَالَ أَنَا بِهِ عَالِمٌ قَالَ كَيْفَ ثِقَتُكَ بِتَأْوِيلِهِ قَالَ مَا أَوْثَقَنِي بِعِلْمِي فِيهِ قَالَ فَابْتَدَأَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع بِقِرَاءَةِ الْإِنْجِيلِ قَالَ بُرَيْهَةُ وَ الْمَسِيحُ لَقَدْ كَانَ يَقْرَأُ هَكَذَا وَ مَا قَرَأَ هَذِهِ الْقِرَاءَةَ إِلَّا الْمَسِيحُ ثُمَّ قَالَ بُرَيْهَةُ إِيَّاكَ كُنْتُ أَطْلُبُ مُنْذُ خَمْسِينَ سَنَةً أَوْ مِثْلَكَ قَالَ فَ‏آمَنَ وَ حَسُنَ إِيمَانُهُ وَ آمَنَتِ الْمَرْأَةُ وَ حَسُنَ إِيمَانُهَا قَالَ فَدَخَلَ هِشَامٌ وَ بُرَيْهَةُ وَ الْمَرْأَةُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ حَكَى هِشَامٌ الْحِكَايَةَ وَ الْكَلَامَ الَّذِي جَرَى بَيْنَ مُوسَى ع وَ بُرَيْهَةَ- فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ فَقَالَ بُرَيْهَةُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنَّى لَكُمُ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِيلُ وَ كُتُبُ الْأَنْبِيَاءِ قَالَ هِيَ عِنْدَنَا وِرَاثَةً مِنْ عِنْدِهِمْ نَقْرَؤُهَا كَمَا قَرَءُوهَا وَ نَقُولُهَا كَمَا قَالُوهَا إِنَّ اللَّهَ لَا يَجْعَلُ حُجَّةً فِي أَرْضِهِ يُسْأَلُ عَنْ شَيْ‏ءٍ فَيَقُولُ لَا أَدْرِي فَلَزِمَ بُرَيْهَةُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع حَتَّى مَاتَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ثُمَّ لَزِمَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع حَتَّى مَاتَ فِي زَمَانِهِ فَغَسَّلَهُ بِيَدِهِ وَ كَفَّنَهُ بِيَدِهِ وَ لَحَدَهُ بِيَدِهِ وَ قَالَ هَذَا حَوَارِيٌّ مِنْ حَوَارِيِّي الْمَسِيحِ يَعْرِفُ حَقَّ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ فَتَمَنَّى أَكْثَرُ أَصْحَابِهِ أَنْ يَكُونُوا مِثْلَهُ

-- هشام بن حكم مى‏گويد: جاثليق مسيحى از ميان دانشمندان بزرگ مسيحى كه به او بريهه مى‏گفتند، هفتاد سال رهبرى دينى مسيحيان را بر عهده داشت و در جست و جوى اسلام بود و از كسانى بود كه كتاب‏هاى اسلام را خوانده و مسيح را خوب مى‏شناخت و با او مناظره مى‏كردند. خصوصيات و نشانه‏هاى اسلام را مى‏پرسيد و به اين دانش‏ها شناخته شده بود (و در مجموع) در ميان مسيحيان، مسلمانان، يهوديان و مجوسيان مشهور بود و مسيحيان به او افتخار مى‏كردند و مى‏گفتند: اگر در ميان مسيحيت كسى به جز بريهه نبود براى ما كافى بود و به دنبال حقيقت و اسلام بود. با او زنى بود كه خدمتكارى‏اش مى‏كرد و زمان زيادى را با او گذارنده بود و همين زن ضعف‏هاى مسيحيت و دلايلش را به او منتقل مى‏كرد و آن برنامه‏هاى او را مى‏دانست (كه درباره اسلام تحقيق مى‏كند) بريهه موضوع را زيرو رو كرده و تصميم گرفت كه از فرقه‏هاى مختلف و گوناگون در اسلام پرس و جو نمايد و بداند كه داناترين فرد در ميان مسلمانان كيست؟ از رهبران، شايستگان، دانشمندان و انديشمندان مسلمان در همين مورد تحقيق كرد و در مورد تمام فرقه مسلمانان تحقيق داشت اما چيزى به دست نمى‏آورد و مى‏گفت: اگر رهبران شما بر حق بودند بايد چيزى از حق نزد آنها بود. (اين وضع ادامه داشت.) تا اين كه هشام بن حكم را به او معرفى كردند. يونس بن عبد الرحمن مى‏گويد: هشام براى من نقل كرد: روزى در كنار مغازه‏ام نشسته بودم و گروهى نيز براى آموختن قرآن نزد من بودند كه ناگهان گروهى از مسيحيان را ديدم كه ميان آنها بزرگانشان نيز حضور داشتند و صد نفر بودند به طورى كه قباى سياهى بر تن و كلاهى بر سر داشتند و رئيس آنها بريهه بود.

همه آنها در كنار مغازه من جمع شدند و براى بريهه صندلى آماده كردند تا روى آن بنشيند و ديگران كلاه به سر بر عصاهاى خود تكيه زدند.

بريهه گفت: ديگر مسلمان دانشمندى با علم كلام نمانده كه با او درباره مسيحيت مناظره نكرده باشم و (فهميدم كه) چيزى نزد آنها وجود ندارد. (اينك) به نزد تو آمده‏ام تا درباره اسلام با تو مناظره كنم. هشام به خنده افتاد و گفت: اى بريهه! اگر از من نشانه‏هايى مثل نشانه‏هاى مسيح را مى‏خواهى، من مسيح نيستم و نه مثل او و نزديك به او هم نمى‏باشم. او روحى پاك داشت و معجزه‏هاى او هنوز باقى است (و از آنها ياد مى‏شود.) بريهه گفت: سخنان و توصيفات او مرا به تعجب وا داشت. هشام گفت: اگر مى‏خواهى مناظره كنى همين جا بايد انجام داد. بريهه گفت: خوب است، من از تو مى‏پرسم كه نسبت جسمانى ميان پيامبر شما و مسيح چيست؟ هشام گفت: پسر عموى جد (مادرى) او، زيرا مسيح از فرزندان اسحاق و محمد از فرزندان اسماعيل است. بريهه پرسيد: چگونه مسيح را به پدرش نسبت مى‏دهى؟ هشام گفت: دست تو است، اگر مى‏خواهى بر اساس اعتقاد ما و اگر مى‏خواهى بر اساس اعتقاد شما بگويم. بريهه گفت: بر اساس اعتقاد ما بگو. (بريهه با خود گفت:) گمان كردم كه اگر بر اساس اعتقاد ما بگويد، بر او پيروز خواهم شد، به همين دليل بر او گفتم: بر اساس اعتقادى كه ما داريم سخن بگو. هشام گفت: اشكالى ندارد، شما معتقديد كه مسيح قديمى از قديم است. بنابراين كدام پدر و كدام پسر است؟ بريهه گفت: كسى كه به زمين آمد پسر بود. هشام گفت: كسى كه بر زمين آمد پدر بود. بريهه گفت: اين پسر است كه فرستاده پدر است. هشام گفت: پدر مستحكم‏تر از پسر است، زيرا تمام آفريده‏ها آفريده پدر هستند. بريهه گفت: آفريده‏ها هم آفريده پدر و هم پسر مى‏باشند. هشام پرسيد: چه عاملى مانع شد آن دو كه مشتركا آفريده‏اند با هم به زمين نيايند. بريهه گفت: چگونه با يكديگر شراكت دارند در حالى كه آن دو در معنا يكى هستند و تفاوتشان فقط در نام است. هشام گفت: آنها در نام با يكديگر جمع هستند. بريهه گفت: اين سخن درست نيست هشام گفت: صحيح است. بريهه گفت: پسر به پدر متصل است. هشام گفت: پسر غير از پدر است. بريهه گفت: اين بر خلاف تصورات مردم است. هشام گفت: اگر آن چه مردم تصور مى‏كنند، شاهد ما بر ضرر شما باشد، در اين صورت بر تو پيروز شده‏ام، زيرا پدر بود و پسر نبود. اى بريهه! آيا شما چنين نمى‏گوييد؟ بريهه گفت: من چنين نمى‏گويم. هشام گفت: پس چرا گروهى به عنوان شاهد آورده شده است كه شهادت آنها را بر خود قبول نمى‏كنى. بريهه گفت: پدر، نام و پسر نامى است كه به وسيه او قديم تقدير مى‏كند. هشام گفت: نام‏ها هم قديمى هستند، همان طورى كه پدر و پسر قديمى هستند. بريهه گفت: نام‏ها آفريده شده‏اند. هشام گفت: جاى پدر و پسر را عوض كردى، زيرا اگر پسر اين نام‏ها را به وجود آورده است، پس او پدر است و اگر پدر اين نام‏ها را ايجاد كرده است پس او پدر است. در اين صورت پدر، پدر است و پسر تبديل به پدر مى‏گردد و ديگر پسرى باقى نخواهد ماند. بريهه گفت: پسر نام روحى است كه به زمين آمد.

هشام گفت: قبل از آمدن به زمين نامش چه بود؟ بريهه گفت: نام او قبل و بعد از آمدن به زمين پسر بود. هشام گفت: پس اين روح قبل از آمدن به زمين همه‏اش يكى بود و دو نام داشت. بريهه گفت: همه، يك روح بود. هشام گفت: پس قبول كردى كه قسمتى از آن پسر و قسمتى ديگر پدر مى‏باشد. بريهه گفت: خير، زيرا نام پدر و پسر يكى است. هشام گفت: بنابراين پسر، پدرِ پدر و پدر، پسر و پسر تنها است. ديگر بزرگان مسيحى به بريهه با زبان خودشان گفتند: از زمانى كه شروع به مناظره با مسلمانان كردى، با چنين چيزى روبرو نشده بودى. بريهه سرگردان شد و خواست از جاى خود بلند شود كه هشام او را گرفت و گفت: چرا اسلام نمى‏آورى؟ اگر در دل خود كينه‏اى نسبت به اسلام دارى، بيان كن در غير اين صورت سؤالى از تو درباره مسيحيت مى‏كنم كه با آن شب تاريك، صبح شود و تو فكرى جز من (و اين سؤال) نداشته باشى. بزرگان مسيحى به بريهه گفتند: به اين سؤال پاسخ مده، زيرا در شك مى‏افتى. بريهه گفت: اى ابوحكم! آن سؤال را بپرس. هشام گفت: به نظر تو فرزند آن چه را نزد پدر بود مى‏دانست؟ بريهه گفت: بله. هشام پرسيد: آيا پدر هم آن چه نزد پسر بود را مى‏دانست؟ جواب داد: بله. هشام گفت: آيا مى‏خواهى بگويى كه پدر بر حمل آن چه كه پسر حمل مى‏كرد، توانا بود؟ بريهه گفت: بله. هشام گفت: چگونه يكى از آن دو پسر همراه خودش بود در حالى كه آن دو مثل هم بودند و چرا يكى از آن دو نسبت به همراه خود ستم كرده است؟ بريهه گفت: ستمى در بين آنها نبود. هشام گفت: آيا اين عدالت است كه پسر، پدر پدر و پدر، پسرِ پسر باشد. اى بريهه! در اين مورد خوب فكر كن. مسيحيان همراه بريهه پراكنده شدند به طورى كه آرزو مى‏كردند كه اى كاش هشام و ياران او را نمى‏ديدند. بريهه غمگين شد و در فكر فرو رفت تا به خانه‏اش رسيد. همان زن خدمتكارش به او گفت: چرا غمگين هستى؟ بريهه داستان خود را به هشام نقل كرد. آن زن گفت: تو مى‏خواهى به طرف حق باشى يا به طرف باطل؟ بريهه گفت: به سوى حق. آن زن گفت: هر طرفى كه حق را ديدى به همان طرف تمايل پيدا كن و از لجاجت دورى نما، زيرا لجاجت شك است و شك، بدبختى به همراه دارد و كسى كه مردد باشد، در آتش است. بريهه سخن آن زن را صحيح دانست و تصميم گرفت كه فردا به نزد هشام برود. بريهه، فرداى آن روز در حالى كه كسى از يارانش نبودند، به نزد هشام آمد و گفت: اى هشام! آيا تو كسى را دارى كه نظرش را بيان كنى و از سخنان او پيروى نمايى؟ هشام گفت: آرى. بريهه پرسيد: خصوصيات او چيست؟ هشام گفت: از نظر دينى يا از نظر نسب بگويم. بريهه گفت: از هر دو جهت او را توصيف كن. هشام گفت: از نظر نسب داراى بهترين نسب است به طورى كه بزرگ عرب و انتخاب شده قريش و برتر قبيله بنى‏هاشم مى‏باشد.

كسى كه در نسب با او منازعه كند، شكست خواهد خورد، زيرا بزرگ‏ترين عرب‏ها قريش بوده و بزرگ‏ترين قريش بنى‏هاشم هستند و بزرگ‏ترين بنى‏هاشم كسى است كه مخصوص بر دين و سرور آنان است. فرزند سيد از فرزند غير سيد برتر است و اين فرد (كه من پيرو او هستم) از سادات و بزرگان است. بريهه گفت: از دين او بگو. هشام گفت: آيا منظور تو دين خود او، يا توصيف يا پاكى‏اش است؟ بريهه گفت: وصف خودش و پاكى‏اش را بگو. هشام گفت: او معصوم است و گناه نمى‏كند، بخشنده است بخل نمى‏ورزد، شجاع است و نمى‏ترسد. نسبت به علمى كه به ايشان داده شده است، نادانى نمى‏كند، نگهبان دين است. آن چه بر ايشان واجب است، انجام مى‏دهد، از خاندان پيامبر بوده و دانش پيامبران را دارد. به هنگام خشم، صبور و در مقابل ستم، منصف است. (به همه چيز) با رضيت نگاه مى‏كند و عدالت را نسبت به دوست و دشمن اجرا مى‏كند. به دنبال دشمن براى رسوا كردنش نيست و مانع از سود بردن دوستش نمى‏شود. به كتاب (خدا) عمل مى‏كند و شگفتى‏هاى آن را مى‏گويد. او از پاكان است و سخن رهبران انتخاب شده (از سوى خداوند) را بيان مى‏كند. به ضرر او دليلى اقامه نمى‏شود. نسبت به هيچ مسأله‏اى نادان نيست و در مورد هر روشى، نظر مى‏دهد و پرده در مقابل هر تاريكى را بر مى‏دارد. بريهه گفت: با اين خصوصيات مثل اين كه مسيح را توصيف كرده باشى و نشانه‏هاى او را به اثبات رساندى و فقط اين فرد با آن متفاوت است، اما صفات يكديگر را دارند. اگر اين خصوصيات صحيح باشد، به او ايمان مى‏آورم، هشام گفت: اگر ايمان بياورى، راه راست را پيدا كرده‏اى و اگر از آن پيروى كنى، پشيمان نخواهى شد.

سپس هشام گفت: اى بريهه! خداوند هيچ حجتى را بر آفريده اول خود اقامه نمى‏كند. مگر اين كه آفريده‏هاى وسطى و پايانى هم اقامه مى‏كنند. پس حجت‏ها باطل نمى‏شوند و ملت‏ها و سنت‏ها از بين نمى‏روند. بريهه گفت: چقدر اين سخن شبيه به حق و نزديك آن است و اين وصف انسان‏هاى حكيم مى‏باشد. (به طورى كه) دليل‏هايى مى‏آورند كه شبهات را از بين مى‏برند. هشام گفت: بله، بنابراين هر دو آماده سفر شدند و آن زن خدمت كار هم با آنها بود. آن دو در مدينه به نزد امام صادق (عليه السلام) مى‏رفتند كه در ميان را امام موسى كاظم (عليه السلام) را ديدند. هشام داستان خود و بريهه را به عرض امام موسى كاظم (عليه السلام) رساندند و بعد آن حضرت فرمودند: اى بريهه! چقدر از كتاب اطلاع دارى؟ بريهه عرض كرد: نسبت به آن آگاهم. امام فرمودند: نسبت به تفسير آن تا چه اندازه قدرت دارى؟ عرض كرد: به مقدار علمى كه دارم. آن حضرت شروع به خواندن انجيل كردند. بريهه عرض كرد: مسيح نيز چنين مى‏خواند و كسى جز مسيح انجيل را اين گونه نخوانده است. سپس عرض كرد: من از پنجاه سال قبل به دنبال شما و امثال شما بودم و بعد ايمان آورد و ايمانش خوب شد و آن زن نيز به خوبى ايمان آورد. هشام، بريهه و آن زن به نزد امام صادق (عليه السلام) آمدند و هشام داستان را براى آن حضرت تعريف كردند و كلام امام موسى كاظم (عليه السلام) به بريهه را نيز بيان كرد. امام صادق (عليه السلام) اين آيه را تلاوت فرمودند: فرزندانى كه بعضى از بعضى ديگر هستند و خداوند شنوا و آگاه است. بريهه عرض كرد: جانم به فداى شما! شما از كجا تورات، انجيل و كتاب‏هاى آسمانى را مى‏دانيد؟ آن حضرت فرمودند: آنها نزد ما است و به ارث از آنها به ما رسيده است. همان گونه كه آنها مى‏خوانند ما هم مى‏خوانيم و آن چه آنها مى‏گفتند، ما هم مى‏گوييم. خداوند حجتى بر روى زمين قرار نداده است كه هر وقت چيزى از او پرسيده شود بگويد: نمى‏دانم. بريهه تا زمانى كه امام صادق (عليه السلام) زنده بودند همراه ايشان بودند و سپس بعد از (شهادت آن حضرت) همراه امام موسى كاظم (عليه السلام) بودند تا اين كه بريهه از دنيا رفت و امام موسى كاظم (عليه السلام) با دست مبارك خود، او را غسل داده و كفن كرد و در قبر نهاد و فرمود: اين يكى از حواريون من از ميان حواريون مسيح است كه حق خدا را بر گردن خود مى‏داند. بيشتر ياران آن حضرت آرزو كردند كه مثل او بودند.

با سلام
عجب استدلال آبكي بود - سيد از غير سيد اولي است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لااقل يك استدلال عقل پسند غير نژادپرستانه مي آورديد
دوست من - اين بار يك مطالعه سرسري بكن و محتواي تاپيك رو بررسي كن - اگه هم وقت و حوصله نداري - بجاي كپي پست نامربوط - بخش آخر رو بخوني بد نيست

عجب استدلال آبكي بود - سيد از غير سيد اولي است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ لااقل يك استدلال عقل پسند غير نژادپرستانه مي آورديد

اولویت به معنای برتری نژادی نیست :Narahat az:
چرا دلیل را جواب نمی دهی ؟
بگو ما معاف از اندیشه ایم
چون دینمان گفته امور معنوی ایمانی است و عقل بدان راهی ندارد
هرچند انسانها به لحاظ تعریف منطق در تفکر و اندیشه یکسانند اما به ظاهر این تعریف بر همه افراد صدق نمی کند چون بعضی ها نعمتهای الهی را تعطیل کرده اند

با سلام
به علت عدم رعايت ادب به تاپيك هاي كاربر حامد پاسخ داده نميشود
قضاوت با خوانندگان

با سلام
عجب استدلال آبكي بود - سيد از غير سيد اولي است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لااقل يك استدلال عقل پسند غير نژادپرستانه مي آورديد
دوست من - اين بار يك مطالعه سرسري بكن و محتواي تاپيك رو بررسي كن - اگه هم وقت و حوصله نداري - بجاي كپي پست نامربوط - بخش آخر رو بخوني بد نيست

سلام.

شما به ابکی بودن ان کار نداشته باش بگو کجایش را تفهم نکردین!عدم تفهم ،تعقل مطلب را از شما ستانده است ؛وگرنه عقل چیزی جز فهمیدن نیست!

یک مطلب هم در مورد سنخیت وان اینکه اگر انرا کنار گذاشت باید قائل به صدفه بود و وجود هر چیزی را از هر امری قائل شد؛انوقت دیگر نمی توان گفت فلانی پسر فلان شخص است!!این می شود که الاغ را نیز می توان به عنوان پدر به کسی نسبت داد و مدعی العموم است و شخص ،حق گفتن چون و چرا را ندارد!ایا به نظر حضرت عالی کسی خواهان چنین چیزی هست!

سنخیت و وجوب و ضرورت از ارکان علیت است و بدون ان همه تعلقات علیت از قبیل علم ودانش و غیرهم را باید بوسید و کنار گذاشت ؛حتی همه قیاسهای حضرت عالی نیز تا اینجا همه بر باد است؛چون قیاس و استدلالها نیز منشایتی دارد مغایر با منشا دیگر قیاسها ؛شما اگر در حرف انرا رد کنید در عمل به ان معتقدید ...

اصل سنخیت در همه مراتب هستی مربوط به کمالات می باشد ؛وهمه کمالات نیز سرچشمه از وجود دارند ؛قبلا نیز گفتم شما احکام مراتب وجودی را تفهم نکرده اید و البته قالب فلاسفه غربی نیز به همین درد مبتلا هستند...

به عنوان مثال:

نفس انسان دارای مراتب مختلفی است ؛در یک مرتبه قوه و استعدا داست در مرتبه دیگری بسیط است در یک مرتبه خیال است در مرتبه دیگر عاقل است و در مرتبه دیگر معقول ؛در یک مرتبه مرکب است و در یک مرتبه مادی است ؛اینها همه از مراتب نفس است و نفس در مرتبه ای که عاقل است عین معقول است اینجور نیست که عاقل مرتبه ای جدا از معقول داشته باشد ؛خلاصه نفس در هر مرتبه حکمی را می پذیرد که مختص همان مرتبه بوده و قائم به همان مرتبه می باشد ودر مراتب دیگر خبری از ان نیست.شما این مطالب را درک نکرده اید انوقت چگونه متوجه شده اید اینها سنخیت نیستند ؛اگر سنخیت نیست پس چیست!

اگر مرتبه مادی نفس که همان بدن است با مرتبه حسی ان سنخیت نداشته باشد پس شما محسوسات چگونه ادراک می کنید ؛اصل همه ادراکات بر اساس همین سنخیت است ؛به عبارتی کمالات هستی همه تحت یک حقیقت هستند وگرنه قابل تشکیک و ضعف و شدت نبودند ؛نفس در یک مرتبه کمالی دارد که همان جسمانی بودن ان است ؛همین حقیقت در مرتبه دیگر کمالی دارد که حس است و در مرتبه دیگر کمالی پیدا می کند که مخیل گردد و هیمنطور این سلسله طولی برای این وجود مشکک ادامه دارد ...

ارتباط بین همه علل را همین سنخیات به عهده دارند وگرنه ؛متباینات از ان لحاظ که متباین باشند اصل اشتراک ورابطه بین انها منتفی است نتیجتا ادارک نیز امری پوچ و بی معنی می گردد ؛...

بر اساس مطالب بالا عقل اول نیز با واجب سنخیت دارد ؛به عبارتی باید رابطه واشتراکی باشد تا شناخت و علیت معنا پیدا نماید وگرنه اصل علیت زیر سوال می رود ؛خلاصه اینکه همه هستی از ان قله گرفته تا نازلترین مرتبه وجود که جز قوه چیزی نیست ؛همه با یکدیگر مرتبط هستند و اصل این ارتباط را نیز همین سنخیت باری می کند و گرنه با برداشتن نسبتها که دیگر چیزی باقی نمی ماند ...

یاحق

با سلام
مطالبي را ذكر فرموديد كه در بطن بحث كامل شرح داده شده است و من سوال يا ابهامي جديد نديدم كه نظر دهم - با اين حال از اظهار نظر شما سپاسگزارم

با سلام
عجب استدلال آبكي بود - سيد از غير سيد اولي است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لااقل يك استدلال عقل پسند غير نژادپرستانه مي آورديد
دوست من - اين بار يك مطالعه سرسري بكن و محتواي تاپيك رو بررسي كن - اگه هم وقت و حوصله نداري - بجاي كپي پست نامربوط - بخش آخر رو بخوني بد نيست

جهل شما به معارف دین اسلام باعث چنین قضاوتهایی است. از اداب مناظره در باب مسأله ای ،اشراف و احاطه به مطلب مورد نظر است در غیر این صورت اظهار نظر درباره آن قابل استماع نیست. و کار بیهوده ای است و آب در هاون کوبیدن است و خود را مضحکه قرار دادن.

جهل شما به معارف دین اسلام باعث چنین قضاوتهایی است. از اداب مناظره در باب مسأله ای ،اشراف و احاطه به مطلب مورد نظر است در غیر این صورت اظهار نظر درباره آن قابل استماع نیست. و کار بیهوده ای است و آب در هاون کوبیدن است و خود را مضحکه قرار دادن.

ممنون جناب زمزم

لااقل يك استدلال عقل پسند غير نژادپرستانه مي آورديد

نژاد پرست ان کسانی هستند که خود را کاتولیک متعبد معرفی میکنند . در دهه 60 میلادی سیاهان بسیاری را به خاطر پوستشان در دیگهای آب جوش زنده زنده سوزاندند.

نژاد پرست آن کسانی هستند که خود را یهودی پابند معرفی میکنند و معتقدند نژاد برتر فقط قوم یهود است و بس و پیروان سایر ادیان باید قتل عام شوند. و ببینید امروزه در فلسطین عزیز از این جنایات چه خبر است؟

نژاد پرست آن مسیحیت صهیون است که معتقد است در آخرالزمان باید همه پیروان ادیان کشته شوند الا مسیحیان تا اینکه به اصطلاح خودشان مسیح ظهور کند.

کجای اسلام چنین تئوری قتل و جنایت را دارد ؟؟؟!!!

با سلام
جاي تعجب است كه اگر من يك مطلبي بنويسم از در و ديوار و مدير و بازديد كننده منبع معتبر ميطلبند ولي هر كس آزاد است كه به مسيحي و مسيحيت توهين و افترا بزند و كسي هم منبع طلب نكند و اين از مواهب آزادي در سايت اسلامي است
با اين حال هرچه مي خواهيد بنويسيد - بنويسيد كاتوليك ادم كشت - مسيحي منحرف است و غير مسلمان مشرك است و .......... اين قدر بنويسيد تا ميزان بي اعتباري استدلال شما براي هر خواننده اي حتي كودكان آشكار شود
باز هم ممنون

ا سلام جاي تعجب است كه اگر من يك مطلبي بنويسم از در و ديوار و مدير و بازديد كننده منبع معتبر ميطلبند ولي هر كس آزاد است كه به مسيحي و مسيحيت توهين و افترا بزند و كسي هم منبع طلب نكند و اين از مواهب آزادي در سايت اسلامي است با اين حال هرچه مي خواهيد بنويسيد - بنويسيد كاتوليك ادم كشت - مسيحي منحرف است و غير مسلمان مشرك است و .......... اين قدر بنويسيد تا ميزان بي اعتباري استدلال شما براي هر خواننده اي حتي كودكان آشكار شود باز هم ممنون

آنچه که عیان است ( جنایتهای مسیحیان ) چه حاجت به بیان ( سند ) است
تئوری من درباره کسانی که دهها دلیل می شنوند و باز حرفهای بی ارزش خود را تکرار می کنند صحت دارد . هرکس از این مزدوران تبری نجوید خیلی خام است .

آنچه که عیان است ( جنایتهای مسیحیان ) چه حاجت به بیان ( سند ) است
تئوری من درباره کسانی که دهها دلیل می شنوند و باز حرفهای بی ارزش خود را تکرار می کنند صحت دارد . هرکس از این مزدوران تبری نجوید خیلی خام است .

با سلام به حق باوران
جناب حامد
من شما را نه ايراني ميدانم و نه مسلمان
اگر شما يا اين آقاي زمزم ميدانستيد كه مخاطبتان كيست - چنين اباطيلي نمي گفتيد

با سلام به حق باوران جناب حامد من شما را نه ايراني ميدانم و نه مسلمان اگر شما يا اين آقاي زمزم ميدانستيد كه مخاطبتان كيست - چنين اباطيلي نمي گفتيد

کی برای نظر تو درباره دین خودش اهمیت قائل میشه . شخصیتی هم که من شناختم یه کسیه که رفته چند روز الهیات مسیحی خونده و اومده در مقابل فلسفه و عرفان و الهیات اسلام قد علم کنه بعد کم آورده و حرکتهای مذبوحانه انجام میده . شرم هم خوبه ها . آخه اینقدر جواب دندان شکن بهت دادن هی به یک جمله اش یا یک کلمه اش ایراد گرفتی که مثلا جواب دادی شرم نمی کنی . احیانا فکر میکنی فرستاده عیسی بن مریم ع هستی و ماموری که در میان امت محمد ص از شریعت منسوخ خودت طرفداری کنی ؟ آخه این شریعت تحریف شده که امروز ابزار دست چپاولگران عالمه پیش کدوم روشنفکر و اندیشمند آبرو داره که اومدی پیش مسلمین یگانه پرست ازش دفاع کنی ؟ دوستان کریمانه با شما رفتار می کنن وگرنه جمیع مسلمانان در شرک مسیحیان متفق القولند . اینها هم که باهات کل کل می کنن میگن شاید مشرکی رو موحد بکنیم .
و اما ایرانی بودن . اول شرطش اینه که اینجا باشی نه تو بغل دشمنان تاریخی ایران . ما از نسل اونایی هستیم که از خاک این وطن علوی در مقابل لندن نشینهای مکار دفاع خونین کردند .
بسه دیگه رسوایی . فکر می کنی پیش چند نفر اینجا ارزشی برای خودت گذاشته باشی ؟؟

کی برای نظر تو درباره دین خودش اهمیت قائل میشه . شخصیتی هم که من شناختم یه کسیه که رفته چند روز الهیات مسیحی خونده و اومده در مقابل فلسفه و عرفان و الهیات اسلام قد علم کنه بعد کم آورده و حرکتهای مذبوحانه انجام میده . شرم هم خوبه ها . آخه اینقدر جواب دندان شکن بهت دادن هی به یک جمله اش یا یک کلمه اش ایراد گرفتی که مثلا جواب دادی شرم نمی کنی . احیانا فکر میکنی فرستاده عیسی بن مریم ع هستی و ماموری که در میان امت محمد ص از شریعت منسوخ خودت طرفداری کنی ؟ آخه این شریعت تحریف شده که امروز ابزار دست چپاولگران عالمه پیش کدوم روشنفکر و اندیشمند آبرو داره که اومدی پیش مسلمین یگانه پرست ازش دفاع کنی ؟ دوستان کریمانه با شما رفتار می کنن وگرنه جمیع مسلمانان در شرک مسیحیان متفق القولند . اینها هم که باهات کل کل می کنن میگن شاید مشرکی رو موحد بکنیم .
و اما ایرانی بودن . اول شرطش اینه که اینجا باشی نه تو بغل دشمنان تاریخی ایران . ما از نسل اونایی هستیم که از خاک این وطن علوی در مقابل لندن نشینهای مکار دفاع خونین کردند .
بسه دیگه رسوایی . فکر می کنی پیش چند نفر اینجا ارزشی برای خودت گذاشته باشی ؟؟

با سلام
چيزي نگوئيد و ننويسيد كه وقتي پرده بر افتاد چنان شرمگين شويد كه نتوانيد سرتان را بلند كنيد
تصويري كه شما از اسلام نمايان ميكنيد بسيار زشت است - اسلام چنين نيست - سخن شما عكس ادعاي قران در باره اهل كتاب است - از من و سايرين اگر شرم نميكنيد حداقل از قران شرم كنيد

با سلام چيزي نگوئيد و ننويسيد كه وقتي پرده بر افتاد چنان شرمگين شويد كه نتوانيد سرتان را بلند كنيد تصويري كه شما از اسلام نمايان ميكنيد بسيار زشت است - اسلام چنين نيست - سخن شما عكس ادعاي قران در باره اهل كتاب است - از من و سايرين اگر شرم نميكنيد حداقل از قران شرم كنيد

آن پرده ها پیش ما افتاده
صریح قرآن ، کفر سه گانه پرستان و مسیح پرستان را ثابت می کند :
لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثه
واما نصرانیانی که ممدوحند اینهایند :
یومنون بالله و الیوم الاخر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و ..
تا یکتاپرست نشدی حرفی از آبرو نزن
و اما من مسلمان با تو سه گانه پرست باید اینگونه باشم
محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم

با سلام
باز هم بنويسيد

با سلام باز هم بنويسيد


آنها كه گفتند: «خدا، همان مسيح بن مريم است»، بطور مسلّم كافر شدند بگو: «اگر خدا بخواهد مسيح بن مريم و مادرش و همه كسانى را كه روى زمين هستند هلاك كند، چه كسى مى‏تواند جلوگيرى كند؟ (آرى،) حكومت آسمانها و زمين، و آنچه ميان آن دو قرار دارد از آن خداست هر چه بخواهد، مى‏آفريند (حتّى انسانى بدون پدر، مانند مسيح) و او، بر هر چيزى تواناست.» (17مائده)
يهود گفتند: «عزير پسر خداست!» و نصارى گفتند: «مسيح پسر خداست!» اين سخنى است كه با زبان خود مى‏گويند، كه همانند گفتار كافران پيشين است خدا آنان را بكشد، چگونه از حق انحراف مى‏يابند؟! (30)
(آنها) دانشمندان و راهبان خويش را معبودهايى در برابر خدا قرار دادند، و (همچنين) مسيح فرزند مريم را در حالى كه دستور نداشتند جز خداوند يكتايى را كه معبودى جز او نيست، بپرستند، او پاك و منزه است از آنچه همتايش قرار مى‏دهند! (31توبه)

سلام
باز هم كپي پست بكنيد - وقتي استدلالي در رد منطقي يا فلسفي تثليث نداريد لاجرم تكيه ميكنيد به متوني كه هيچ اعتبار برون ديني ندارد
تحريك نخواهم شد كه تاپيكي در رد اسلام و قران بنويسم - ميدانم تلاش شما اين است كه با تحريك من مطالبي بنويسم كه تاپيك بسته شود - مطمئن باشيد كه موفق نخواهيد شد

با سلام جاي تعجب است كه اگر من يك مطلبي بنويسم از در و ديوار و مدير و بازديد كننده منبع معتبر ميطلبند ولي هر كس آزاد است كه به مسيحي و مسيحيت توهين و افترا بزند و كسي هم منبع طلب نكند و اين از مواهب آزادي در سايت اسلامي است با اين حال هرچه مي خواهيد بنويسيد - بنويسيد كاتوليك ادم كشت - مسيحي منحرف است و غير مسلمان مشرك است و .......... اين قدر بنويسيد تا ميزان بي اعتباري استدلال شما براي هر خواننده اي حتي كودكان آشكار شود

با سلام به دوستان خوبم
لازم به ذکر است که در آیاتی از قرآن كریم، به نژادپرستی مسیحیان اشاره شده است از جمله، مسیحیان همانند یهودیان ادعا كردند كه ما فرزندان خدا هستیم! و خداوند در جواب آنان می فرماید:
«بلكه شما هم بشری هستید از مخلوقاتی كه خداوند آفریده است». ( مائده/ 18 و نیز در مورد برتری جویی مسیحیان؛ ر. ك: بقره/113 و 135).
از نظر قرآن كریم، آنان از انحصارطلبان بهشت محسوب می شوند: «آنها گفتند: هیچ كس جز یهود و نصاری، هرگز داخل بهشت نخواهد شد؛ این آرزوی آنهاست؛ بگو، اگر راست می گویید، دلیل خود را بیاورید»( بقره/111).
سراسر كتاب انجیل از رفتار محبت آمیز، حتی نسبت به دشمنان موج می زند و از نظر حضرت مسیح علیه السلام احسان باید شامل دشمنان هم بشود؛ (انجیل متی، باب 5، جمله ی 38 و 44) با این وجود، نژادپرستی در قوم مسیحیت ـ همانند قوم یهود ـ دیده می شود. آنان مخالف سرسخت غیرمسیحیان هستند با این تفاوت كه از نظر قرآن كریم، عداوات و دشمنی یهودیان، در مقابل پیروان مذاهب دیگر، بسیار بیشتر از مسیحیان بوده است(مائده/ 82). حوادث تاریخی مسیحیت بیانگر این نكته است كه آنان هیچ گاه به دستور حضرت مسیح علیه السلام، مبنی بر وحدت و دوستی نسبت به همه انسان ها، عمل نكرده اند.

«در سال 1415 میلادی

، پاپ نیكولای پنجم فرمان داد كه هر شخصی كه مظنون به آداب مذهبی یهود است، به محكمه ی انگیزیسیون جلب شود و بدین ترتیب 300 هزار یهودی قتل عام شدند و بقیه به ایتالیا گریختند و از آنجا نیز مجبور به مهاجرت به تركیه شدند».

مسیحیان حتی نسبت به همنوعان خود رحم نكردند. طی هفت قرن؛ یعنی از سال 1183م. تا 1834م. كه تاریخ آغاز و پایان رسمی محاكم تفتیش عقاید در اسپانیاست، ده ها هزار نفر صرفاً به اتهام ارتداد و تخطی از دین رسمی، در آتش سوزانده شدند و یا پس از شكنجه ی هولناك به قتل رسیدند و اموالشان مصادره گردید. افراد ملزم می شدند عقیده و مذهبی خاص داشته باشند. دوران قرون وسطی با تفتیش عقاید، قتل و شكنجه شناخته می شود. پاپ ششم طی پیامی در 10 مارس 1791م. آزادی مذهبی را به «حقوق وحشتناك» توصیف می كند؛ ولی سرانجام كلیسا، اعلامیه ی جهانی حقوق بشر و «حق آزادی مذهب» را پذیرفت.

این امر در سال 1963م. طی اعلامیه ای از سوی ژان پل بیست وسوم اعلام شد. انصاف این است كه ادیان آسمانی و از جمله دین مسیحیت، ظلم و ستم را قبول ندارند و وقتی اعمالی برخلاف دیانت صورت پذیرد، آن دین از اعمال بیزار است. با این وجود، به رسم مسیحیت و در راه مسیحیت، خون های زیادی ریخته شده است، بلكه قاره ی اروپا كه مقر مسیحیت محسوب می شود، در طی هزار ساله ی اخیر، مركزی برای جنگ و خونریزی بوده است. آیا می توان گفت كه صلح و همزیستی با پیروان ادیان و مذاهب دیگر، در دین مسیحیت، یك حقیقت است؟! و یا مسیحیت براساس محبت و صلح استوار است؟!قرآن مجید، همه ی ادیان را به عنوان «اسلام» یاد می كند؛ آیین ابراهیم، نوح، موسی، عیسی و سایر پیغمبران؛ به این معنا كه «اسلام» دینی است كه پیامبران سلسله ی ابراهیمی، پیام آور آن هستند و این خود می رساند كه اصل دین یكی بوده و نباید تفاوتی بین گفته های پیامبران الهی گذاشت.

به اعتقاد ما پیامبران همگی مروج توحید و منجی بشریت بوده اند، ولی پیروان ادیان با گذشت زمان و در اثر دوری از رهبری اولیای خدا، به تدریج انحرافاتی را پذیرا شده و گاه تحت تأثیر ملل دیگر، منكر زندگی مسالمت آمیز با پیروان دیگر مذاهب و ادیان شده اند و در تاریخ اروپا، از این نوع جنگ ها فراوان رخ داده است.

پاورقی:
1- محمدمهدي كريمي نيا، همزيستي مسالمت آميز در اسلام و حقوق بين المللي، پايان نامه ي كارشناسي ارشد رشته ي حقوق بين الملل، ص 32
2- عباس علي عميد زنجاني، اسلام و همزيستي مسالمت آميز، صص 23ـ19.
3- جان ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه ي علي اصغر حكمت، ص 399
4- ماهنامه رواق انديشه ، شماره 26، مقاله همزيستي اديان، نوشته محمد مهدي - كريمي نيا
5- جوليوس كرينستون، انتظار مسيحا در آيين يهود، ترجمه ي حسين توفيقي، ص 130 و 167

با سلام به دوستان خوبم
لازم به ذکر است که در آیاتی از قرآن كریم، به نژادپرستی مسیحیان اشاره شده است از جمله، مسیحیان همانند یهودیان ادعا كردند كه ما فرزندان خدا هستیم! و خداوند در جواب آنان می فرماید:
«بلكه شما هم بشری هستید از مخلوقاتی كه خداوند آفریده است». ( مائده/ 18 و نیز در مورد برتری جویی مسیحیان؛ ر. ك: بقره/113 و 135).
از نظر قرآن كریم، آنان از انحصارطلبان بهشت محسوب می شوند: «آنها گفتند: هیچ كس جز یهود و نصاری، هرگز داخل بهشت نخواهد شد؛ این آرزوی آنهاست؛ بگو، اگر راست می گویید، دلیل خود را بیاورید»( بقره/111).
سراسر كتاب انجیل از رفتار محبت آمیز، حتی نسبت به دشمنان موج می زند و از نظر حضرت مسیح علیه السلام احسان باید شامل دشمنان هم بشود؛ (انجیل متی، باب 5، جمله ی 38 و 44) با این وجود، نژادپرستی در قوم مسیحیت ـ همانند قوم یهود ـ دیده می شود. آنان مخالف سرسخت غیرمسیحیان هستند با این تفاوت كه از نظر قرآن كریم، عداوات و دشمنی یهودیان، در مقابل پیروان مذاهب دیگر، بسیار بیشتر از مسیحیان بوده است(مائده/ 82). حوادث تاریخی مسیحیت بیانگر این نكته است كه آنان هیچ گاه به دستور حضرت مسیح علیه السلام، مبنی بر وحدت و دوستی نسبت به همه انسان ها، عمل نكرده اند.

«در سال 1415 میلادی، پاپ نیكولای پنجم فرمان داد كه هر شخصی كه مظنون به آداب مذهبی یهود است، به محكمه ی انگیزیسیون جلب شود و بدین ترتیب 300 هزار یهودی قتل عام شدند و بقیه به ایتالیا گریختند و از آنجا نیز مجبور به مهاجرت به تركیه شدند».

مسیحیان حتی نسبت به همنوعان خود رحم نكردند. طی هفت قرن؛ یعنی از سال 1183م. تا 1834م. كه تاریخ آغاز و پایان رسمی محاكم تفتیش عقاید در اسپانیاست، ده ها هزار نفر صرفاً به اتهام ارتداد و تخطی از دین رسمی، در آتش سوزانده شدند و یا پس از شكنجه ی هولناك به قتل رسیدند و اموالشان مصادره گردید. افراد ملزم می شدند عقیده و مذهبی خاص داشته باشند. دوران قرون وسطی با تفتیش عقاید، قتل و شكنجه شناخته می شود. پاپ ششم طی پیامی در 10 مارس 1791م. آزادی مذهبی را به «حقوق وحشتناك» توصیف می كند؛ ولی سرانجام كلیسا، اعلامیه ی جهانی حقوق بشر و «حق آزادی مذهب» را پذیرفت.

این امر در سال 1963م. طی اعلامیه ای از سوی ژان پل بیست وسوم اعلام شد. انصاف این است كه ادیان آسمانی و از جمله دین مسیحیت، ظلم و ستم را قبول ندارند و وقتی اعمالی برخلاف دیانت صورت پذیرد، آن دین از اعمال بیزار است. با این وجود، به رسم مسیحیت و در راه مسیحیت، خون های زیادی ریخته شده است، بلكه قاره ی اروپا كه مقر مسیحیت محسوب می شود، در طی هزار ساله ی اخیر، مركزی برای جنگ و خونریزی بوده است. آیا می توان گفت كه صلح و همزیستی با پیروان ادیان و مذاهب دیگر، در دین مسیحیت، یك حقیقت است؟! و یا مسیحیت براساس محبت و صلح استوار است؟!قرآن مجید، همه ی ادیان را به عنوان «اسلام» یاد می كند؛ آیین ابراهیم، نوح، موسی، عیسی و سایر پیغمبران؛ به این معنا كه «اسلام» دینی است كه پیامبران سلسله ی ابراهیمی، پیام آور آن هستند و این خود می رساند كه اصل دین یكی بوده و نباید تفاوتی بین گفته های پیامبران الهی گذاشت.

به اعتقاد ما پیامبران همگی مروج توحید و منجی بشریت بوده اند، ولی پیروان ادیان با گذشت زمان و در اثر دوری از رهبری اولیای خدا، به تدریج انحرافاتی را پذیرا شده و گاه تحت تأثیر ملل دیگر، منكر زندگی مسالمت آمیز با پیروان دیگر مذاهب و ادیان شده اند و در تاریخ اروپا، از این نوع جنگ ها فراوان رخ داده است.

پاورقی:
1- محمدمهدي كريمي نيا، همزيستي مسالمت آميز در اسلام و حقوق بين المللي، پايان نامه ي كارشناسي ارشد رشته ي حقوق بين الملل، ص 32
2- عباس علي عميد زنجاني، اسلام و همزيستي مسالمت آميز، صص 23ـ19.
3- جان ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه ي علي اصغر حكمت، ص 399
4- ماهنامه رواق انديشه ، شماره 26، مقاله همزيستي اديان، نوشته محمد مهدي - كريمي نيا
5- جوليوس كرينستون، انتظار مسيحا در آيين يهود، ترجمه ي حسين توفيقي، ص 130 و 167

با سلام
دوست عزيز
اگر شما بحث الهياتي داريد بايد بر اساس متون ديني و مجموعه اموزه ها و اعتقادات ديني - اعم از اسلام يا مسيحيت و يهود مستند به منابع معتبر ديني كنيد
و اگر بحث سياسي يا تاريخي ميكنيد بايد در تاپيكي مجزا و تحت همان عنوان بيان كنيد
بي شك كارنامه اديان چه اسلام و چه ساير اديان به حدي سياه هست كه بشود پست هاي فراواني فرستاد ولي هر نكته مكاني دارد و اين تاپيك مناسب اين مطالب نيست لذا از پاسخ به شما معذورم

باز هم كپي پست بكنيد - وقتي استدلالي در رد منطقي يا فلسفي تثليث نداريد لاجرم تكيه ميكنيد به متوني كه هيچ اعتبار برون ديني ندارد

تثلیث بی اعتبارتر از این است که یک متفکر وقت خودش را روی آن تلف کند . و اما عظمت قرآن در نزد بزرگان اندیشه روشن است شما چون مایه ای نداری به درک آن نرسیده ای و نمی رسی .

مورخین عموماً توافق نظر دارند که کتاب مقدس هیچ جا آشکارا تثلیث را بیان نکرده‌است.[۱]
مورخ ریچارد سووین بورن (از جمله مورخینی که اعتقاد به تثلیث دارد) این مسئله را اینگونه توضیح می‌دهد که اگر عیسی میخواست تثلیث را مشخصاً بیان کند بجز اندکی، بقیه منظور او را اشتباه میفهمیدند. بنابراین او تعلیماتی بر جای گذاشت که بصورت ضمنی تأیید کننده تثلیث باشند و مسیحیان بعدی بتوانند آنها را به شکل منظم در آورند.[۲] بین مورخین توافق نظری در مورد اینکه آیا واقعاً تثلیث جزو تعلیمات کتاب مقدس هست وجود ندارد.[۳]

نوشته‌های به دست رسیده از قدیمیترین الاهیدانان مسیحیان نشان دهنده تأکید زیاد آنان روی ذات خدایی عیسی می‌باشد. سؤالی که برای این الاهیدانان پیش آمده بود و به موضوع مناظرات بین این الاهیدانان تبدیل شده بود، این بود که چگونه می‌توان هم عیسی را خدا حساب آورد و هم به واحد بودن خدا اعتقاد داشت؟ [۱] راه حل‌های زیادی پیشنهاد شده و مورد بحث قرار گرفت که از بین آنها اعتقاد بیان شده در ابتدای مقاله از تثلیث بر بقیه غالب آمده‌است.[۴]

در اسلام مفهوم تثلیث انکار یکتا پرستی و شرک در نظر گرفته می‌شود.

و آنگاه که خدا به عیسی بن مریم گفت : آیا تو به مردم گفتی که مرا و، مادرم را سوای الله به خدایی گیرید؟ گفت : به پاکی یاد می‌کنم تو را نسزد مرا که چیزی گویم که نه شایسته آن باشم اگر من چنین گفته بودم تو خود می‌دانستی زیرا به آنچه در ضمیر من می‌گذرد دانایی و من از آنچه در ذات تو است بی خبرم زیرا تو داناترین کسان به غیب هستی.(قرآن مائده ۱۱۶)

[کودک [عیسی (ع) در گهواره]‏] گفت: «منم بنده خدا، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است، (قرآن مریم 30)

1.↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ Michael D. Coogan, The Illustrated Guide to World Religions, p.65, Oxford University Press
2.↑ Richard Swinburne, Revelation, p.149, Oxford University Press
3.↑ به عنوان مثال منبع روبرو را ببینید:Sarah Coakley, Maurice Wiles, David Arthur, The Making and Remaking of Christian Doctrine, p. 82, Oxford University Press
4.↑ Trinity The Oxford Companian of the Bible, Oxford University Press

تثلیث بی اعتبارتر از این است که یک متفکر وقت خودش را روی آن تلف کند . و اما عظمت قرآن در نزد بزرگان اندیشه روشن است شما چون مایه ای نداری به درک آن نرسیده ای و نمی رسی .

لحن سخن شما واقعا تاسف برانگیزه....

بي شك كارنامه اديان چه اسلام و چه ساير اديان به حدي سياه هست كه بشود پست هاي فراواني فرستاد ولي هر نكته مكاني دارد و اين تاپيك مناسب اين مطالب نيست لذا از پاسخ به شما معذورم

جناب sina178 ادیان الهی از طریق پیامبر های خدا در طول زمان به ما انسان ها ابلاغ شده است اما با گذشت زمان توسط انسان ها تحریف شده است به جز دین اسلام

از شما خواهشمندم به عقاید ما مسلمانان توهین نکنید و به جای از این شاخه به ان شاخه پریدن موضوع بحث خود را مشخص کنید و همچنین بدون تعصب بحث خود را پیگیری کنید چون در جایی که تعصب های نا بجا باشد بجز درگیری فایده ی دیگری ندارد

با سلام جناب hedi
قبل از اينكه وارد صحبت شويم بهتر است اول تكليف خود را در باره مقدسات روشن كنيم - شما به راحتي نوشتيد كه :

جناب sina178 ادیان الهی از طریق پیامبر های خدا در طول زمان به ما انسان ها ابلاغ شده است اما با گذشت زمان توسط انسان ها تحریف شده است به جز دین اسلام

از شما خواهشمندم به عقاید ما مسلمانان توهین نکنید

منظور شما ازتوهين چيست؟ شما همه كتب مقدس ما را تحريف شده اعلام مينمائيد و توقع احترام به اعتقادات خود را هم داريد - ايا من هم ميتوانم ثابت كنم كه قران تناقض دارد پس از خدا نيست يا تحريف شده است؟ يا اينكه حضرت محمد فرستاده خدا نبوده - ايا اگر چنين ادعايي بكنم توهين خواهد بود؟

در ضمن شما هم لطف كنيد از رنگ آميزي متن خود داري كنيد - چون مشكل بينايي دارم
ممنون


نقل
 

ا سلام
1 - تهمت ناروا زدن كار شماست كدام پاپ به كتابمقدس دستبرد زده است ؟ - سندي داريد ؟ اسمش را بگوئيد - كجاي كتابمقدس را عوض كرده است؟
2 - پاسخ به سوال و آيه دهيد نه اينكه ايات ديگري را كه كاملا بي ربط به آيات عدم معجزه حضرت محمد است كپي پست ميكنيد - در برابر همين چها ايه كه نوشتم پاسخ دهيد
3 - مستند به قران پاسخ بنويسيد نه اينكه فلاني گفته است فلانجا فلان شده است كه پدرش از فلان كسي شنيده كه فلاني در فلان جا داشته ميرفته و فلاني از قول فلاني اينگونه نقل كرده - من دليل از قران نوشتم دليل از قران ميخواهم - مگر اينكه شما قران را رد كنيد و بگوئيد بر عكس قران در فلان حديث يا روايت چنين آمده است

سلام
طبق خواسته ی شما مستند بر قران مینویسم

و این برای کسانی است که حقانیت قرآن کریم را به عنوان یک کتاب آسمانی پذیرفتهاند و این کتاب خبر از تحریف انجیل میدهد که

قرآن هم عقاید موجود در اناجیل مانند تثلیث و ابن لله بودن مسیح و... را انکار میکند و هم در سوره مائده آیه 14 بیان می کند که

بخشی از انجیل واقعی، به وسیله مسیحیان به فراموشی سپرده شده است.

صحبت های شما پر از تناقض است و من بعد از این همه تناقض نمیدونم از چه دیدگاهی که شما قبول دارید جواب بدم

شما در یک پست میخواهید که با توجه به مستند های واقع در انجیل و ((قران)) پاسخ داده شود و این در حالی است که با توجه به شواهد شما اصلا قران را قبول ندارید من از شما راهنمایی میخواهم که چطور میتونم طبق خواسته ی شما از قران برای قانع کردنتان استفاده کنم در حالی که قران را قبول ندارید؟؟؟!!!

موضوع قفل شده است