عاقبت انسان های خوب اما بی نماز چیست؟
تبهای اولیه
کسانیکه به تائید تمام افرادی که میشناسندشان انسانهای خوب و پاکی هستند و اکثر واجبات را انجام میدهند و از محرمات پرهیز می کنند و گناه بزرگی از ایشان دیده نمیشود اما تارک الصلات هستند و روزه هم نمی گیرند اما برای نماز و نماز خوان روزه و روزه گیر احترام زیادی قائلند از لحاظ قران و حدیث عاقبتشان به بهشت است یا جهنم؟
با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش خوبیتان
فرد تارک الصلاه یا نماز را به عنوان ضروری دین می داند یا نمی داند.
اگر نماز را به عنوان ضروری دین نداند و نماز نخواند کافر است؛ این کفر در مقابل اسلام است بدین معنی که چنین فردی از اسلام خارج شده و کافر می باشد لذا اهل جهنم است.
منتهی اگر نماز را به عنوان ضروری دین اسلام انکار نمی کند امّا به هر دلیلی نماز نمی خواند این شخص هم کافر است منتهی این کفر در مقابل اسلام نیست بلکه کفر در مقابل ایمان است، چنین شخصی از دایره اسلام خارج نشده، مسلمانی است که فاقد ایمان می باشد. سایر اعمال مثل روزه، حجاب و ... نیز چنین هستند.
از دیدگاه روایات تارک الصلاه کافر است:
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: « مَا بَيْنَ الْكُفْرِ وَ الْإِيمَانِ إِلَّا تَرْكُ الصَّلَاة» بين كفر و ايمان چيزي نيست مگر ترك نماز.» (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص231)
و فرمودند: « بين العبد و بين الكفر ترك الصّلاة» بين بنده و كفر ترك نماز فاصله است.» (الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص295)
عبید بن زراره می گوید از امام صادق در موردگناهان کبیره سوال کردم حضرت فرمود: «بزرگترین گناهان درکتاب علی هفت گناه شمرده شده است»:
1. کفربه خدا 2.کشتن انسان 3.عاق والدین 4.ربا خواری از روی علم 5.خوردن مال یتییم از روی ظلم 6.فرار از میدان جنگ 7.بازگشت به زندگی جاهلیت بعد از اسلام آوردن.
عبید می گوید عرض کردم اینها بزرگترین گناهان است حضرت فرمود بله گفتم خوردن یک درهم مال یتیم از روی ظلم گناهش بزرگتر است یا ترک نماز، حضرت فرمود: «ترک نماز» گفتم پس شما ترک نماز را از گناهان کبیره محسوب نکردید؟ حضرت فرمود: «مورد اول که گفتم چه بود؟» گفتم: کفر، حضرت فرمود: «کسی که نماز را بدون علتی ترک کند کافراست». (1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْكَبَائِرِ فَقَالَ هُنَّ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع سَبْعٌ الْكُفْرُ بِاللَّهِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَ أَكْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَيِّنَةِ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ قَالَ فَقُلْتُ فَهَذَا أَكْبَرُ الْمَعَاصِي قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَأَكْلُ دِرْهَمٍ مِنْ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً أَكْبَرُ أَمْ تَرْكُ الصَّلَاةِ قَالَ تَرْكُ الصَّلَاةِ قُلْتُ فَمَا عَدَدْتَ تَرْكَ الصَّلَاةِ فِي الْكَبَائِرِ فَقَالَ أَيُّ شَيْءٍ أَوَّلُ مَا قُلْتُ لَكَ قَالَ قُلْتُ الْكُفْرُ قَالَ فَإِنَّ تَارِكَ الصَّلَاةِ كَافِرٌ يَعْنِي مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ[الكافي، ج2، ص386]
خلاصه مطلب
هر علّتی كه برای ترك عمدی نماز بيان شود، يا خودش گناه است يا ناشی از يك گناه می باشد؛ و البته ريشه ی همه ی اين عوامل بر می گردد به يك چيز؛ كه عبارت است از ايمان حقيقی نداشتن به خدا؛ كه اسمش کفر (در مقابل ایمان) است.
برای همين است كه اهل بيت(علیهم السلام) ترك عمدی نماز را مساوی با كفر دانسته اند. البته كسی كه نماز را واجب می داند ولی اهل نماز نيست، در دنيا جزء مسلمين محسوب می شود؛ امّا موقع وفات، ملائك به او خواهند گفت، با هر دينی می خواهی بمير جز اسلام؛ يعنی تو مسلمان نيستی، پس هر دين جعلی كه می خواهی انتخاب كن و با همان دين جعلی نيز محشور خواهی شد.
حاصل سخن
تارک نماز در هر صورت کافر است منتهی اگر نماز را جزو ضروریات دین بداند و نماز نخواند چنین کسی کافر است منتهی کفر در مقابل ایمان؛ یعنی چنین شخصی با ترک نماز از اسلام خارج نمی شود اما گناه بزرگی مرتکب شده است که با وجود این گناه هیچ عملی از انسان پذیرفته نخواهد شد.
لذا بسیار بعید است که چنین شخصی اهل بهشت شود، بنده روایت صریحی پیدا نکردم که آیا چنین شخصی بهشتی است یا جهنّمی! منتهی با توجه به روایات فراوانی که در مورد مذمت تارک الصلاه و آثار زیان بار آن بر انسان و حبط اعمال تارک الصلاه وارد شده است، به نظر می رسد که بعید است تارک الصلاه مورد رحمت خداوند قرار بگیرد؛ چرا که از نظر قرآن و روایات، راه بهشت و جهنم هر کدام مشخص گردیده و خداوند رحمان و رحیم نماز را راه بهشت معرفی می کند به طوری که اگر نماز کسی مورد قبول نباشد سایر اعمال وی نیز قبول نخواهد بود چون نماز ستون است و اگر ستون بریزد ساختمان هم فرو خواهد ریخت و هر آنچه زیر سقف است را نابود خواهد کرد.
حال اگر کسی راه بهشت را طی نکرد انتظار اینکه وی سر از بهشت در بیاورد انتظار بیهوده ای است.
اگر نماز را به عنوان ضروری دین نداند و نماز نخواند کافر است؛ این کفر در مقابل اسلام است بدین معنی که چنین فردی از اسلام خارج شده و کافر می باشد لذا اهل جهنم است.
اساسا ادبیات دینی پر از تهدید است. کسی که نماز نخواند اهل جهنم است. کسی که متکبر باشد اهل جهنم است. هر کس هر گناهی ریز و درشتی بکند یک جایی لا به لای احادیث و آیات یک چیزی پیدا میشود که او را اهل جهنم میداند.
چه طور ممکن است این همه تهدید به وضوع پر از اغراق صحیح باشد؟ و اگر باشد بهشت فقط جای چهارده نفر خواهد بود.
وقتی همۀ جرمها مجازاتش خالد بودن در جهنم است، دیگر چرا امید بیهوده برای بهشت رفتن و تلاش بیهوده میدهند؟
یا با آنچه برخی مراجع در مورد مجازات ارتداد و جرمهای دیگر استخراج کردهاند، میزان اعدام و شلاق در ایران کم است دست کم بیست درصد مردم ایران باید اعدام شوند چون لااقل همین درصد از خانمهایی که پدر و مادر مسلمان دارند به حجاب اعتقادی ندارند.
این همه تهدید در دین را چه طور باید جدی گرفت؟ شاید بیشتر وجهۀ ترساندن بی پشتوانه دارد وگرنه خدایی این قدر سختگیر را چه طور میشود اطاعت کرد؟ بهشت رفتن مثل پیروزی در بازیهای کامپیوتری بیش از اندازه سخت است که همه آن را رها میکنند و وقتی مردم دین را رها میکنند از این همه سختگیری صاحبان دین زبانشان نرم میشود که حالا نروید ناامید نشود خدا بخشنده است همۀ شما را با این که نتوانستهاید و هرگز نمیتوانید مسلمان باشید اگر بخواهد ببخشد. آن هم از سر لطف. وگرنه شما که اصلا نمیتوانید. یولی نروید و حالا بمانید و سعیتان را بکنید.
به نظر میرسد کلا در اسلام همه مردم گناهکار و بدهکار به خدا هستند و خدا لطف و محبت میکند و از لا به لای این همه تهدید کشنده بر مردم رحم میکند و آنها را میبخشد و یک عدۀ قلیلی را با هزار منت میبرد بهشت که هنوز پر از درخت و آبها و خوراکیهای روان بر زمین است و هنوز ساخت و سازی هم در آن نشده است. ظاهرا بهشت رفتن با پارتی بازی ممکن است نه با تلاش برای مسلمانی.
به نظر باید نگاه تازهای به اسلام و تهدیدها و امیدهایش داشت و مثلا آنها را به خاطر جنبۀ ارشادی در نظر گرفت وگرنه این نگاهها مخصوص اعراب بی سواد و سرکش صدر اسلام است و بعید است برای ما زیاد مناسب باشد.
کسانیکه به تائید تمام افرادی که میشناسندشان انسانهای خوب و پاکی هستند و اکثر واجبات را انجام میدهند و از محرمات پرهیز می کنند و گناه بزرگی از ایشان دیده نمیشود اما تارک الصلات هستند و روزه هم نمی گیرند اما برای نماز و نماز خوان روزه و روزه گیر احترام زیادی قائلند از لحاظ قران و حدیث عاقبتشان به بهشت است یا جهنم؟
سلام
خوبیهای چنین فردی سرجای خودش با ارزش است اما اگر مسلمان است بدلیل ترک واجب مورد عقاب است چه اینکه وظیفه ای را ترک کرده است مثل اینکه همین آدم خوب وظیفه اش را در قبال زن یا فرزندش انجام ندهد . خب خوبیهای دیگر او مانع از عقوبت او در این مورد نیست.
یا علیم
اساسا ادبیات دینی پر از تهدید است.
خیر , اساسا ادبیات دینی ادبیّات خوف و رجاء است؛ صرفاً خوف نیست. حضرتعالی فقط یک طرف قضیّه را نگاه کرده اید.
این نگاهها مخصوص اعراب بی سواد و سرکش صدر اسلام است و بعید است برای ما زیاد مناسب باشد.
روحیه سرکشی کردن و تمایل به فجور, همیشه در انسان بوده و اختصاص به عصر و دوره ای ندارد. بل یرید الإنسان لیفجر أمامه.
بنابراین استبعاد حضرتعالی در اوج بُعد است و این شمایید که باید نگاهتان را عوض کنید.
لذا بسیار بعید است که چنین شخصی اهل بهشت شود، بنده روایت صریحی پیدا نکردم که آیا چنین شخصی بهشتی است یا جهنّمی! منتهی با توجه به روایات فراوانی که در مورد مذمت تارک الصلاه و آثار زیان بار آن بر انسان و حبط اعمال تارک الصلاه وارد شده است، به نظر می رسد که بعید است تارک الصلاه مورد رحمت خداوند قرار بگیرد؛ چرا که از نظر قرآن و روایات، راه بهشت و جهنم هر کدام مشخص گردیده و خداوند رحمان و رحیم نماز را راه بهشت معرفی می کند به طوری که اگر نماز کسی مورد قبول نباشد سایر اعمال وی نیز قبول نخواهد بود چون نماز ستون است و اگر ستون بریزد ساختمان هم فرو خواهد ریخت و هر آنچه زیر سقف است را نابود خواهد کرد.
حال اگر کسی راه بهشت را طی نکرد انتظار اینکه وی سر از بهشت در بیاورد انتظار بیهوده ای است.
سلام
خب اینطوری که اکثر بنی آدم جهنمی هستند؟!
چرا کسی که با خدا دشمنی ندارد اما از روی اینکه واقعا ضرورت نماز را نمیفهند..باید برود در آتش؟ آیا این خشونت نیست؟
پس خدا قراره چی را ببخشد؟
سبقت رحمت چه میشود؟
مگر خودش در قرآن نگفته جز شرک همه گناهان را میبخشم؟
اساسا ادبیات دینی ادبیّات خوف و رجاء است؛ صرفاً خوف نیست.
بفرمایید بازی با احساسات. نه متن دقیق و علمی که بدانیم عاقبت قرار است چه شود.
روحیه سرکشی کردن و تمایل به فجور, همیشه در انسان بوده و اختصاص به عصر و دوره ای ندارد.
شما ادبیات فرماندهان پادگان را برای سربازان تازه وارد با ادبیات رایج در دانشگاه برای دانشجویان مقایسه کنید میفهمید یک فرق اساسی دارند. یکی پر از تهدید و یکی منطقی و با احترام. در یکی مثل حیوان سعی در کنترل دارند و در دیگری فرد را آدم حساب میکنند و بر اساس اعتماد متقابل است. این همه برچسب یکسان به همه نچسبانید. فسق و فجور هم از کلمات و برچسبهای دینی برای اتهام زدن و مجازات و پست نشان دادن انسانهاست وگرنه خیلی از جوامع بی دین رفتارهای خیلی انسانیتری از اسلامیترین جوامع دارند.
اگر یک زن و مرد ارتباطی طبیعی بر اساس روابط و احساسات انسانی داشته باشند اگر چهارتا کلمۀ عربی نامفهوم برای عقد خوانده باشند از نظر صاحبان دین خیلی خوب است حتی اگر مرد با چند زن دیگر همین طور ارتباط داشته باشد ولی اگر همین چهار کلمه را نخواند باشند اسمش را میگذارند فسق و فجور و مجازاتهای سنگین از شلاق تا سنگسار برایش تعیین میکنند.
اساسا ادبیات دینی پر از تهدید است. کسی که نماز نخواند اهل جهنم است. کسی که متکبر باشد اهل جهنم است. هر کس هر گناهی ریز و درشتی بکند یک جایی لا به لای احادیث و آیات یک چیزی پیدا میشود که او را اهل جهنم میداند.
با سلام
قرآن کریم بر اساس واقعیت های بیرونی سخن گفته است، واقعیت هایی که در عالم خارج اتفاق می افتد را بیان فرمود تا انسان از بیان این حقایق درس بگیرد.
شکی نیست که بهشت و جهنمی وجود دارد ، ملائک موجود هستند، شیطان و نفس اماره موجود هستند، عدالت و ظلم موجود هستند همه این ها واقعیت هایی هستند در عالم خارج که نمی توان انکار کرد، خداوند راه رسیدن به بهشت را در قرآن کریم بیان فرمود چنانکه بر اساس رحمتش راه رسیدن به جهنم را نیز تشریح فرمود.
خداوند فرمود راه رسیدن به بهشت نماز و اعمال خیر و صالح است و نیز ذکر فرمود که نماز ستون دین است و بدون ستون سقف فرو خواهد ریخت پس مراقب ستون باشید تا بر سرتان خراب نشود و هر آن چه زیر سقف بود نابود شود.
در عالم واقع، هر کسی راه جهنم را طی کرد به جهنم می رود و هر کس راه بهشت را طی کرد به بهشت راه پیدا می کند، به عبارت دیگر خداوند کسی را جهنمی یا بهشتی نمی کند بلکه خود فرد است که با انتخاب راه خویش مقصد را تعیین می کند. «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً ــــ ما راه را به او(انسان) نشان داديم، خواه شاكر باشد(و پذيرا گردد) يا ناسپاسی کند!» (الإنسان:3)
آیا بیان راههایی که سر از جهنّم در می آوردند، رحمت است یا تهدید؟
آیا بیان ویژگی های نفس امّاره که انسان را در مسیر جهنّم قرار می دهند، تهدید است؟
آیا بیان رنجهایی که در جهنّم وجود دارند، رحمت است یا تهدید؟
آیا اگر مادری مدام به فرزند خودش در باره ی خطر چاقو و کبریت و طرقّه و خطر رفیق ناباب و خطر دزد و موادّ مخدّر و خطر درس نخواندن و ... هشدار می دهد، تهدید است یا مهربان و دلسوز فرزند خود؟ بلی خود فرزند از چنین مادری بدش می آید؛ امّا در واقع چنین مادری، حقیقتاً مادر خوبی است.
خلاصه آنکه:
اساساً در قرآن کریم حتّی یک جمله خلاف رحمت هم وجود ندارد. اگر بشارت داده، از سر رحمت بوده؛ و اگر هشدار داده و ترسانده، باز از سر رحمت بوده است. تنها کودک صفتان هستند که هشدارها را خلاف رحمت می بینند.
اگر کودکی مار را ببیند، از آن خوشش می آید و دوست دارد که با آن بازی کند؛ امّا مادر مهربان چه بسا برای آنکه کودکش به سمت مار نرود با او رفتار خشنی هم بکند. در این حال، کودک ناراحت شده گریه هم می کند؛ امّا آن مادر مهربانی نمود.
اگر فرزند نادان دزدی نمود، و پدرش او تنبیه نمود، از نگاه خود آن کودک، پدرش آدم بدی است؛ امّا عاقلان دانند که چنان پدری، پدری است خوب و مهربان. امّا اگر پدر آن فرزند به او آفرین می گفت و تشویقش می نمود به دزدی دیگری، در آن صورت، فرزند در دل خود می گفت: عجب پدر باحالی دارم؛ غافل از اینکه آن پدر، در حال نابود نمودن و تباه ساختن وی است.
پس قرآن کریم سراسرش رحمت است. فرمود: « وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى عِلْمٍ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ـــــ ما كتابى براى آنها آورديم كه(اسرار و رموز) آن را با آگاهى شرح داديم؛ (كتابى) كه مايه ی هدايت و رحمت براى جمعيّتى است كه ايمان مىآورند.» (الأعراف:52)
و فرمود: « وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فيهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُون ــــ ما قرآن را بر تو نازل نكرديم مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف دارند، براى آنها روشن كنى؛ و(اين قرآن) مايه هدايت و رحمت است براى قومى كه ايمان مىآورند» (النحل:64)
و فرمود: « وَ يَوْمَ نَبْعَثُ في كُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهيداً عَلى هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمينَ ــــــ (به ياد آوريد) روزى را كه از هر امّتى، گواهى از خودشان بر آنها برمىانگيزيم؛ و تو را گواه بر آنان قرار مىدهيم! و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز، و مايه ی هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است» (النحل:89)
با سلام
قرآن کریم بر اساس واقعیت های بیرونی سخن گفته است، واقعیت هایی که در عالم خارج اتفاق می افتد را بیان فرمود تا انسان از بیان این حقایق درس بگیرد.
شکی نیست که بهشت و جهنمی وجود دارد ، ملائک موجود هستند، شیطان و نفس اماره موجود هستند، عدالت و ظلم موجود هستند همه این ها واقعیت هایی هستند در عالم خارج که نمی توان انکار کرد، خداوند راه رسیدن به بهشت را در قرآن کریم بیان فرمود چنانکه بر اساس رحمتش راه رسیدن به جهنم را نیز تشریح فرمود.
خداوند فرمود راه رسیدن به بهشت نماز و اعمال خیر و صالح است و نیز ذکر فرمود که نماز ستون دین است و بدون ستون سقف فرو خواهد ریخت پس مراقب ستون باشید تا بر سرتان خراب نشود و هر آن چه زیر سقف بود نابود شود.
در عالم واقع، هر کسی راه جهنم را طی کرد به جهنم می رود و هر کس راه بهشت را طی کرد به بهشت راه پیدا می کند، به عبارت دیگر خداوند کسی را جهنمی یا بهشتی نمی کند بلکه خود فرد است که با انتخاب راه خویش مقصد را تعیین می کند. «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً ــــ ما راه را به او(انسان) نشان داديم، خواه شاكر باشد(و پذيرا گردد) يا ناسپاسی کند!» (الإنسان:3)
آیا بیان راههایی که سر از جهنّم در می آوردند، رحمت است یا تهدید؟
آیا بیان ویژگی های نفس امّاره که انسان را در مسیر جهنّم قرار می دهند، تهدید است؟
آیا بیان رنجهایی که در جهنّم وجود دارند، رحمت است یا تهدید؟
آیا اگر مادری مدام به فرزند خودش در باره ی خطر چاقو و کبریت و طرقّه و خطر رفیق ناباب و خطر دزد و موادّ مخدّر و خطر درس نخواندن و ... هشدار می دهد، تهدید است یا مهربان و دلسوز فرزند خود؟ بلی خود فرزند از چنین مادری بدش می آید؛ امّا در واقع چنین مادری، حقیقتاً مادر خوبی است.
سلام
همۀ اینها درست بود اگر خدا خودش جهنم و مجازاتها را به وجود نیاورده بود.
به علاوه راههای خیلی بهتر و روشنتری برای متوجه کردن انسانها وجود داشت از فرستادن پیامبر و کتابی مبهم.
ثالثا انسانها با بچههای نادان فرق دارند ونوع ادبیات دینی در مورد انسانها زیاد محترمانه نیست و مملو از نگاههای از بالا به پایین است. اغلب انگار به قصد ترساندن و تهدید یا برانگیختن حس طمع انسانها درست شدهاند. همه چیز طمع و ترس است. یا به قول برخی خوف و رجا.
حتی ادبیات دینی میگوید روحیۀ انسانی کمک به هم نوع را فراموش کنید به طمع بهشت و ترس از جهنم به دیگران کمک کنید آن هم کمکهایی که خدا گفته است.
دستورها و مجازاتهای مربوط به اطعام مساکین و زکات و خمس و امثال اینها طوری وضع شدهاند که به هیچ وجه با روحیۀ انسانی امروزی سازگار نیست و مبنای همه تهدید و طمع است و نه مهر و انسان دوستی. پذیرفتن آنها یعنی گذشتن از شعور انسانی و طمعکار و ترسو شدن.
طبق فتوای خیلی از مراجع مورد تأیید نظام خیلی از انسانها را باید به فرمان خدا مجازاتهای غیرانسانی کرد و سرپیچی از فرمان نتیجهاش سوختن و شکنجههای وحشتناکی است که خدای مهربان برای نافرمانان مهیا کرده است. سوال این است که باید معیارهای انسانی و نهادینۀ ذاتی خودمان را کنار بگذاریم و فرمانهای غیر انسانیای که پیامبری از خدا به ما میدهد به خاطر ترس بپذیریم. در این صورت آیا باز هم انسانیم؟
به نظر میرسد این ادبیات دینی مخصوص اعراب آن دوران بوده است که کوچکترین احساست انسانی را درک نمیکردند و تنها عوامل محرکشان ترس و طمع بوده است. این ادبیات به ما چه ربطی دارد؟ امروز اگر پیامبری میآمد با این ادبیات هیچ کس به او ایمان نمیآورد.
اساساً در قرآن کریم حتّی یک جمله خلاف رحمت هم وجود ندارد. اگر بشارت داده، از سر رحمت بوده؛ و اگر هشدار داده و ترسانده، باز از سر رحمت بوده است.
البته چه چیز دیگری میشود گفت که همیشه صفات خوب را به خدا نسبت داده شود؟ اما مخاطب اولیه و اصلی قرآن اعرابی است که کشتار برایشان عادی بود. با چینتین افرادی حرف منطقی و علمی سودی نداشته است. اما این نوشتار و طرز گفتار و ترساندنها هم به نظر برای انسان امروزی سودی ندارد.
به نام خدا.
دستورها و مجازاتهای مربوط به اطعام مساکین و زکات و خمس و امثال اینها طوری وضع شدهاند که به هیچ وجه با روحیۀ انسانی امروزی سازگار نیست و مبنای همه تهدید و طمع است و نه مهر و انسان دوستی. پذیرفتن آنها یعنی گذشتن از شعور انسانی و طمعکار و ترسو شدن.
بی زحمت این رو توضیح بدید که چرا دستورهای اطعام مساکین با روحیه انسانی امروزی سازگار نیست و چرا باید باشه.
طبق فتوای خیلی از مراجع مورد تأیید نظام خیلی از انسانها را باید به فرمان خدا مجازاتهای غیرانسانی کرد و سرپیچی از فرمان نتیجهاش سوختن و شکنجههای وحشتناکی است که خدای مهربان برای نافرمانان مهیا کرده است. سوال این است که باید معیارهای انسانی و نهادینۀ ذاتی خودمان را کنار بگذاریم و فرمانهای غیر انسانیای که پیامبری از خدا به ما میدهد به خاطر ترس بپذیریم. در این صورت آیا باز هم انسانیم؟
من یک سوالی دارم : "انسان" صلاحیت قرار گرفتن در موضع "شاقول" رو از کجا آورده که همه چیز باید با "انسانیت" سنجیده بشه؟ چه کسی "انسان" رو در این جایگاه قرار میده که نظریات و تفکراتش معیار روایی یا ناروایی یک مجازات بشه؟
مطلب دیگر اینکه اگر سرپیچی از فرمان نتیجه اش سوختنه، پیروی از فرمان هم نتیجه اش سعادته. چرا این ور قضیه رو نبینیم و نگیم به امید رسیدن به سعادت، فرمان های پیامبر خدا (ص) رو بپذیریم هرچند که با دید کوتاه ما جور نباشه؟ آیا هر کس که فرمان رو پذیرفت، یعنی از ترس پذیرفته؟ گرچه اینها در اسلام هم حتی پایینترین سطح دینداری هست و دینداری افراد نیک مثل ائمه معصومین (ع) برای این بوده که خدا رو شایسته پرستش میدونستند.
به نظر میرسد این ادبیات دینی مخصوص اعراب آن دوران بوده است که کوچکترین احساست انسانی را درک نمیکردند و تنها عوامل محرکشان ترس و طمع بوده است. این ادبیات به ما چه ربطی دارد؟ امروز اگر پیامبری میآمد با این ادبیات هیچ کس به او ایمان نمیآورد.
پس چرا همین امروز قریب به یک میلیارد نفر آدم به حضرت پیامبر (ص) ایمان آوردن؟ احساسات انسانی رو درک نمیکنن یا ادبیات ندارن یا امروز نیست یا چی به هر حال؟
دیگر اینکه این "احساسات انسانی" دقیقا چی هست؟ میتونید بگید؟
ستایشگر :Gol:بی زحمت این رو توضیح بدید که چرا دستورهای اطعام مساکین با روحیه انسانی امروزی سازگار نیست و چرا باید باشه.
چون به طمع بهشت و ترس از جهنم یا رهایی از تکلیف دینی و کفاره است نه از روی محبت و انسان دوستی. کمک گیرنده کمک را از کسی میگیرد که دوست ندارد کمک کند فقط مجبور است یا به خاطر طمع این کار را میکند یا این کار را میکند که از شر تکلیف دینی رها شود.
"انسان" صلاحیت قرار گرفتن در موضع "شاقول" رو از کجا آورده که همه چیز باید با "انسانیت" سنجیده بشه؟
این که حرف و دین پیامبری را قبول کنیم تنها از راه سنجش انسانی حرفهاست. وگرنه اگر معجزۀ قاطع و بی بحثی نداشته باشد (مثل پیامبر اسلام)، که دلیلی ندارد به حرفش اطمینان کنیم و از او حمایت کنیم و اگر معجزۀ قاطعی داشته میگوییم تعالیمش غیرانسانی و در نتیجه شیطانی است و نباید از شیطان پیروی کرد ولو این که این شیطان اسم خود الله یا خدا بگذارد و لو این که خالق ما هم باشد.
چه کسی "انسان" رو در این جایگاه قرار میده که نظریات و تفکراتش معیار روایی یا ناروایی یک مجازات بشه؟
اگر بگویید این جایگاه را دین دارد میگوییم خود دین توسط انسانیت انسان تأیید یا رد میشود و در جایگاه پایینتری از عقل و احساسات ذاتی انسان قرار میگیرد و دین حق ندارد حرفی خارج از انسانیت و عقل انسانی بزند وگرنه اعتبارش ساقط است. دین نمیتواند ریشۀ اعتباریش یعنی عقل و انسانیت را زیر سوال ببرد و خلاف آن حرفی بزند.
به امید رسیدن به سعادت، فرمان های پیامبر خدا (ص) رو بپذیریم هرچند که با دید کوتاه ما جور نباشه؟
چیزی که خود ما سعادت این دنیا میدانیم رها کنیم و سعادتی را دنبال کنیم که رسیدن به آن طبق گزارههای دینی خیلی سخت است و تنها خدا با پارتی بازی و بخششهای خلاف قانونش میتواند به ما بدهد؟ آن هم سعادتی مثل بهشت که چندان هم جذاب به نظر نمیرسد. درخت و جوی شیر و رابطۀ جنسی و جر و بحث ورقابت بر سر گرفتن کاسه و... . بهشتی که ظاهرا فقط برای اعراب زمان پیامبر خوشایند است.
هر کس که فرمان رو پذیرفت، یعنی از ترس پذیرفته؟
پذیرش فرمان تنها با تأیید عقل و انسانیت، انسانی است؛ وگرنه اگر فرمان بگوید کسی را به خاطر عقایدی که بر اثر سیر تفکر به آن رسیده بُکُش و اموالش را مصادره کن و همسرش را از او بگیر این فرمان انسانی نیست و کسی که این فرمان را اطاعت کند برای انسانهای واقعی قابل احترام نیست.
گرچه اینها در اسلام هم حتی پایینترین سطح دینداری هست و دینداری افراد نیک مثل ائمه معصومین (ع) برای این بوده که خدا رو شایسته پرستش میدونستند.
پرستش وقتی ارزش دارد که به معنی اطاعت از فرمانهایی باشد که مطابق عقل و انسانیت هستند. مثلا پیروی پیروان گاندی خوب بود چون گاندی رفتاری انسانی داشت و تا به حال نقد جدیای به رفتار و روشش نبوده است. حال اگر شیطان انسانی را بیافریند آیا باید آن آفریدهاش از فرمانهای شیطانی شیطان اطاعت کند؟ مسلما نه.
معصومین خدا را شایستۀ پرستش یافتهاند. حتما اطلاعاتی از خدا دارن یا احساسی شخصی به او دارند که ما نداریم. ما برای اطاعت از خدا یا معصومین باید به اطلاعات و سپس ذات انسانی خود رجوع کنیم. اگر حرفشان مخالف ذات انسانی ما بود به صِرف ترساندن ارعاب... نباید اطلاعت کنیم!
آیا اگریک دین منطق و انسانیت داشته باشد نیازی به تهدید و آتش دارد؟ آیا گاندی با این همه پیرو کسی را به آتش تهدید کرد؟ نه. فقط حرفهایی انسانی زد که افراد به صرف ذات انسانی خودشان او را شایستۀ اطاعت یافتند. خدا هم اگر حرفهای انسانی و منطقی بزند طرفداران فراوان میابد و اصلا نیازی ندارد به این عذابهای عجیب و غریب و اغراقی تهدید کند حتی به معجزه هم نیازی ندارد. اما اگر حرفهایی غیر انسانی بزند ولو معجزه بیاورد و تهدید کند یک انسان واقعی و آزاده چرا باید پیروی کند؟
پس چرا همین امروز قریب به یک میلیارد نفر آدم به حضرت پیامبر (ص) ایمان آوردن؟
اولا آنها دین خود را از والدین گرفتهاند. در نظریۀ روانشانی اریک برن، والد ذهن آنها در کودکی مطابق دین اسلام درون اندازی شده است و رهایی از یک والد درون اندازی شده تقریباً ناممکن است. بنابراین یک مسلمان حتی اگر مطمئن شود اسلام باطل است نمیتواند از نظر روانی به این راحتی نُرمهای دینیش را کنار بگذارد و احتمالاً تا پایان عمر پیامهای دینی در ذهنش باقی میمانند و این پیامها به نسل بعد منتقل میشوند. بنابراین نمیشود گفت این یک میلیارد نفر اسلام را بررسی کردهاند و آن را انسانی یافتهاند.
ثانیا مبلغین دینی دین را تحریف شده به مردم ابلاغ میکنند. مثلا چند نفر از مسلمانان امروزی میدانند که ارتباط جنسی با بردۀ مؤنث با اجازۀ صاحبش حلال (بوده) است؟ یا چند نفر از زنان میدانند حکم بی اعتقاد شدن به یک امر دینی مثل حجاب حکم ارتداد است؟ یا چند نفر میدانند که پیامبر اسلام(ص) با حمله به کاروانها و سرقت اموالشان در مدینه قدرت یافت؟ مبلغین دینی چیزهایی از دین را که مطابق معیارهای انسانی امروز نیست مخفی میکنند و میآیند میگویند اسلام دین محبت است اسلام دین فلان است دین بهمان است پیامبر(ص) که وارد مکه شد همه را بخشید و... . مسلّم است که همه این حرفهای خوب و انسانی را که میشنوند به آن ایمان میآورند.
به علاوه اغلب مردم عادی تابع فرهنگ جامعه هستند و نه انسانیت حاصل از تفکر و لزوماً فرهنگ جوامع انسانی نیست و فرهنگ ممکن است آلوده به نژادپرستی، دزدی و.. باشد و مردم متوجه این اشکالات نباشند. البته میشود این آلودگیها را با هشدار و آگاهی دادن به تدریج از فرهنگها زدود.
پس یک میلیارد حامی به معنی انسانی بودن اصل دین نیست.
دیگر اینکه این "احساسات انسانی" دقیقا چی هست؟ میتونید بگید؟
احساسات انسانی یعنی درست و غلطهایی که اکثر انسانهای صاحب نظر یک عصر وقتی منصفانه فکر میکنند آنها را درک میکنند. مثلا اگر به بیگناهی ظلم شود احساسات انسانها مخالف این ظلم است و این کار را غیر انسانی میداند. ممکن است افراد نظرات مختلفی پیدا کنند و در این گونه موارد انسانها باید بر اساس ذات منصف و آزاد خود عمل کنند اما در اکثر موارد مهم همۀ انسانها در تعیین کار انسانی و درست و غیر انسانی و نادرست توافق دارند. مثلا من وقتی فکر میکنم که یک فرد بهایی در ایران حق تحصیل ندارد اما باید خدمت سربازیش را انجام دهد کاملا حس میکنم که این یک قانون غیر انسانی است. یا وقتی فردی نتایج تحقیقات و تفکرات علمیش را منتشر میکند و به جرم تشویش اذهان عمومی دستگیر میشود حس میکنم که این یک کار غیر انسانی است. یا وقتی یک عده جمع میشوند و تصمیم میگیرند و تبلیغ میکنند و پول جمع میکنند تا به یک روستا که برق ندارد برق برسانند حس میکنم که این یک کار انسانی است. یا وقتی کسی کودکی را که به خاطر وضع مالی بد نمیتواند برود مدرسه، با هزینۀ خود به مدرسه میفرستد این یک کار انسانی است. اما وقتی یک نامزد انتخابات برای رأی آوردن اطعام میکند این کار را خیلی انسانی نمیدانم همین طور اگر کسی به خاطر رسیدن به بهشت و حور و اینها اطعام کند.
به نام خدا.
چون به طمع بهشت و ترس از جهنم یا رهایی از تکلیف دینی و کفاره است نه از روی محبت و انسان دوستی. کمک گیرنده کمک را از کسی میگیرد که دوست ندارد کمک کند فقط مجبور است یا به خاطر طمع این کار را میکند یا این کار را میکند که از شر تکلیف دینی رها شود.
این حرف شما کاملا غلطه. کی گفته هر کس که بنا بر دستورات دینی به کسی کمک میکنه، دلش نمیخواد و مجبوره؟ بعد کی گفته کنه و ریشه دینداری هم عمل از روی طمع به بهشت و جهنمه؟ بله. کسی که به طمع بهشت و ترس از جهنم فعل خیری رو انجام بده، ماجور هست اما به این دلیل که خدا پاداش کسی رو ضایع نمیکنه. همونطور که کمک کردنش سطح پایین و بر اساس تجارت بوده، به پاداش سطح پایین هم میرسه که اگر نمیرسید، خدا عادل نبود. اما این، همه نیست. کنه و ریشه دینداری، عبادت و بندگی خداست و قربه الی الله بودن اعمال.
این که حرف و دین پیامبری را قبول کنیم تنها از راه سنجش انسانی حرفهاست. وگرنه اگر معجزۀ قاطع و بی بحثی نداشته باشد (مثل پیامبر اسلام)، که دلیلی ندارد به حرفش اطمینان کنیم و از او حمایت کنیم و اگر معجزۀ قاطعی داشته میگوییم تعالیمش غیرانسانی و در نتیجه شیطانی است و نباید از شیطان پیروی کرد ولو این که این شیطان اسم خود الله یا خدا بگذارد و لو این که خالق ما هم باشد.
اگر عقل انسان توانایی این رو داشت که همه چیز رو خودش به خودی خودش تشخیص بده، خوب بالتبع دیگه نیازی هم به پیامبر و هدایت و ... نبود. خودش میفهمید دیگه. اما عقل انسان این توانایی رو نداره. توانایی عقل انسان اینه که به بعضی چیزها رو بفهمه و از اون مهم تر، بفهمه که خیلی چیزها رو نمیفهمه.
پس کلا چطوری شد؟ یکی میاد میگه من پیامبر خدام، شما میگی معجزه قاطع بیار، اگر نیاورد میگی دلیلی نداره به حرفت اعتماد کنم و اگر آورد، میزنی زیرش و میگی تو تعالیمت معلومه غیر انسانیه و شیطانیه؟ منطق شما اینطوریه؟
و البته اینها همه که گفتی، باز هم مشخص نشد که این "انسان" رو کی تو ذهن شما جای "شاقول" نشونده. جواب سوال رو ندادید و من دوباره تکرار میکنم تا شاید ایندفعه جواب رو بگیرم : "انسان" صلاحیت قرار گرفتن در موضع "شاقول" رو از کجا آورده که همه چیز باید با "انسانیت" سنجیده بشه؟
اگر بگویید این جایگاه را دین دارد میگوییم خود دین توسط انسانیت انسان تأیید یا رد میشود و در جایگاه پایینتری از عقل و احساسات ذاتی انسان قرار میگیرد و دین حق ندارد حرفی خارج از انسانیت و عقل انسانی بزند وگرنه اعتبارش ساقط است. دین نمیتواند ریشۀ اعتباریش یعنی عقل و انسانیت را زیر سوال ببرد و خلاف آن حرفی بزند.
از اونجایی که عقل انسان یه چیز کامل نیست و همه چیز رو نمیفهمه، در این جایگاه نیست که بخواد دین رو محدود و مجبور کنه که مطابق با و در دایره دانسته ها و معلوماتش نظر بده والا بی اعتباره! تکرار میکنم که عقل بعضی چیزها رو میفهمه و از همه مهم تر، میفهمه که خیلی چیزها رو نمیفهمه
. ما معمولا چنان غرق ساخته ها و توانایی های عقلمون در محدوده معلومات میشیم که فراموش میکنیم که این عقل که پاش رو تجربه است هم محدودیت داره.
چیزی که خود ما سعادت این دنیا میدانیم رها کنیم و سعادتی را دنبال کنیم که رسیدن به آن طبق گزارههای دینی خیلی سخت است و تنها خدا با پارتی بازی و بخششهای خلاف قانونش میتواند به ما بدهد؟ آن هم سعادتی مثل بهشت که چندان هم جذاب به نظر نمیرسد. درخت و جوی شیر و رابطۀ جنسی و جر و بحث ورقابت بر سر گرفتن کاسه و... . بهشتی که ظاهرا فقط برای اعراب زمان پیامبر خوشایند است.
در این دنیا مگر سعادتی هم هست که شما میخوای رهاش کنی؟ ته این دنیا مردنه. سعادتش کجاست؟ سعادت و شقاوت در عالم دیگری معنا پیدا میکنه. بهشت هم همه حوری و قوری نیست! حوری و قوری برای کمترین سطح دینداریه. بهشت ( پاداش بندگی خدا و قانون نشکستن )، بالاتر از این حرف هاست. چه چیز بالاتر از همنشینی با حضرت پیامبر (ص) و نشستن در کنار حضرت سیدالشهدا(ع)؟ حوری و قوری رو گفتن که آدم های سطحی بین بفهمن، اصل چیز دیگریست. اصل رضایت و قرب خداست.
همین الان هم ملت دنیا خود کشی میکنن که یه تعطیلاتی گیر بیارن برن یه جای خوش آب و هوا و غذای لذیذ بخورن و کارهای دیگه بکنن و در یک جمله لذت ببرن! همین ملت خودمون برای چیزهایی که در آنتالیا و پاتایا و ... هست حاضرن برن دو متری داعش! بعد شما میگی فقط برای اعراب زمان حضرت پیامبر (ص) خوشایند بوده؟ ( رجوع شود به پی نوشت )
و اصلا مشکل شما چیه؟ درخت و جوی شیر و ... دوست نداری یا اینکه کلا با بهشت حتی اگر شامل اونچه که تو خیلی دوست داری بشه مخالفی و میگی بهشت ارزش اعمال رو کم میکنه؟ اگر دومیه پس چرا به نوع نعمت ها ایراد میگیری؟
پذیرش فرمان تنها با تأیید عقل و انسانیت، انسانی است؛ وگرنه اگر فرمان بگوید کسی را به خاطر عقایدی که بر اثر سیر تفکر به آن رسیده بُکُش و اموالش را مصادره کن و همسرش را از او بگیر این فرمان انسانی نیست و کسی که این فرمان را اطاعت کند برای انسانهای واقعی قابل احترام نیست.
این "انسانیت" مجهول رو به صورت ظریفی میذاری کنار عقل، بعد کار رو پیش میبری! اینطوری درست نیست.
وقتی عقل رسید به اونجا که چه چیزهایی رو نمیفهمه و فهمید که خدا خیلی بیشتر از خودش میفهمه، دیگه در این جایگاه نمیبینه خودش رو که بگه "ولی من اینطور فکر میکنم". اگر به اینجا میرسه که در مقابل فرمان خدا این حرف رو میزنه، یه جایی ایراد داره. یا نمیدونه که نمیفهمه، یا نمیدونه که خدا بیشتر میفهمه. شما گویا در این قسمت اختلاف داری که فکر میکنی از خدا بیشتر میفهمی و خدا باید در دایره فهم شما حکم بده. مثلا اون روزی که شما فکر میکنی بردگی آفریقایی ها برای مهاجران اروپایی اشکالی نداره، خدا هم باید بگه اشکالی نداره و اون روزی که فهمیدی اشکال داره و آفریقایی هم انسانه، خدا هم باید به صورت آنلاین قوانین رو تغییر بده بگه خوب حالا از امروز دیگه اشکال داره! به نظر من که اینجور طرز تفکری قابل احترام نیست. پذیرفتن فرمان موجودی که عقل گواهی به عالم بودنش به خیر و شر و عدل و ظلم میده، عین فرمانپذیری عاقلانه است.
پرستش وقتی ارزش دارد که به معنی اطاعت از فرمانهایی باشد که مطابق عقل و انسانیت هستند. مثلا پیروی پیروان گاندی خوب بود چون گاندی رفتاری انسانی داشت و تا به حال نقد جدیای به رفتار و روشش نبوده است. حال اگر شیطان انسانی را بیافریند آیا باید آن آفریدهاش از فرمانهای شیطانی شیطان اطاعت کند؟ مسلما نه.
معصومین خدا را شایستۀ پرستش یافتهاند. حتما اطلاعاتی از خدا دارن یا احساسی شخصی به او دارند که ما نداریم. ما برای اطاعت از خدا یا معصومین باید به اطلاعات و سپس ذات انسانی خود رجوع کنیم. اگر حرفشان مخالف ذات انسانی ما بود به صِرف ترساندن ارعاب... نباید اطلاعت کنیم!
آیا اگریک دین منطق و انسانیت داشته باشد نیازی به تهدید و آتش دارد؟ آیا گاندی با این همه پیرو کسی را به آتش تهدید کرد؟ نه. فقط حرفهایی انسانی زد که افراد به صرف ذات انسانی خودشان او را شایستۀ اطاعت یافتند. خدا هم اگر حرفهای انسانی و منطقی بزند طرفداران فراوان میابد و اصلا نیازی ندارد به این عذابهای عجیب و غریب و اغراقی تهدید کند حتی به معجزه هم نیازی ندارد. اما اگر حرفهایی غیر انسانی بزند ولو معجزه بیاورد و تهدید کند یک انسان واقعی و آزاده چرا باید پیروی کند؟
به این فرموده توجه کنید :
قَالَ الصَّادِقُ(ع): فَأَوَّلُ مَنْ قَاسَ إِبْلِیسُ وَ اسْتَکْبَرَ وَ الِاسْتِکْبَارُ هُوَ أَوَّلُ مَعْصِیَةٍ عُصِیَ اللَّهُ بِهَاقَالَ: فَقَالَ إِبْلِیسُ: یَا رَبِّ اعْفُنِی مِنَ السُّجُودِ لِآدَمَ ع وَ أَنَا أَعْبُدُکَ عِبَادَةً لَمْ یَعْبُدْکَهَا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ
قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى: لَا حَاجَةَ لِی إِلَى عِبَادَتِکَ إِنَّمَا أُرِیدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ حَیْثُ أُرِیدُ لَا مِنْ حَیْثُ تُرِیدُ
پس پرستش وقتی ارزش دارد که فرمانبرداری باشد آنگونه که خدا میخواهد نه آنگونه که ما میپسندیم.
اول، بررسی رفتار و سیاست گاندی و اینکه آیا کارهاش درست بود یا نبود یا ... یک بحث دیگه است و قیاس گاندی با خدا دیگه قیاس مع الفارق هم نیست بلکه اصلا "قیاس مع الفارق ها" است بس که اینها از هم دورند! گاندی انسانه، خدا خداست. گاندی دنبال استقلال بوده، خدا دنبال هدایت هست. کثرت پیروان هم که نشانه حقانیت نیست. خیلی گاندی رو نمیشناسم ولی تا جایی که میدونم گاندی هم اونطور که شما میگید با منطق طرفدار جمع نمیکرد! گاندی هم بعضی جاها از احساسات مردم استفاده میکرد و اینکه اینکار درسته یا نه، همونطور که گفتم موضوع بحث نیست. موضوع بحث اینه که مثال شما، مثال درستی نیست.
دوم، جهنم، واقعیت اعمال خود ماست و نه عذابی غیر از اون که جداگانه اعمال بشه. این نکته رو توجه کنید.
اولا آن دین خود را از والدین گرفتهاند. در نظریۀ روانشانی اریک برن، والد ذهن آنها در کودکی مطابق دین اسلام درون اندازی شده است و رهایی از یک والد درون اندازی شده تقریباً ناممکن است. بنابراین یک مسلمان حتی اگر مطمئن شود اسلام باطل است نمیتواند از نظر روانی به این راحتی نُرمهای دینیش را کنار بگذارد و احتمالاً تا پایان عمر پیامهای دینی در ذهنش باقی میمانند و این پیامها به نسل بعد منتقل میشوند. بنابراین نمیشود گفت این یک میلیارد نفر اسلام را بررسی کردهاند و آن را انسانی یافتهاند.
ثانیا مبلغین دینی دین را تحریف شده به مردم ابلاغ میکنند. مثلا چند نفر از مسلمانان امروزی میدانند که ارتباط جنسی با بردۀ مؤنث با اجازۀ صاحبش حلال (بوده) است؟ یا چند نفر از زنان میدانند حکم بی اعتقاد شدن به یک امر دینی مثل حجاب حکم ارتداد است؟ یا چند نفر میدانند که پیامبر اسلام(ص) با حمله به کاروانها و سرقت اموالشان در مدینه قدرت یافت؟ مبلغین دینی چیزهایی از دین را که مطابق معیارهای انسانی امروز نیست مخفی میکنند و میآیند میگویند اسلام دین محبت است اسلام دین فلان است دین بهمان است پیامبر(ص) که وارد مکه شد همه را بخشید و... . مسلّم است که همه این حرفهای خوب و انسانی را که میشنوند به آن ایمان میآورند.
به علاوه اغلب مردم عادی تابع فرهنگ جامعه هستند و نه انسانیت حاصل از تفکر و لزوماً فرهنگ جوامع انسانی نیست و فرهنگ ممکن است آلوده به نژادپرستی، دزدی و.. باشد و مردم متوجه این اشکالات نباشند. البته میشود این آلودگیها را با هشدار و آگاهی دادن به تدریج از فرهنگها زدود.
پس یک میلیارد حامی به معنی انسانی بودن اصل دین نیست.
اینطوری که نمیشه برادر من. میگی "امروز اگر پیامبری میآمد با این ادبیات هیچ کس به او ایمان نمیآورد." میگم "پس چرا همین امروز قریب به یک میلیارد نفر آدم به حضرت پیامبر (ص) ایمان آوردن؟" میگی "اینها حساب نیست"؟ اینجوری بحث کردن که درست و منطقی نیست. باقی ادعا های شما هم که هرکدوم یه بحث جداست!
یکی از برخوردهای غلطی که ملت میکنن، اینه که میخوان با بررسی احکام در مورد درستی یا نادرستی یک دین حکم بدن! غلطه، چون لازمه اش اینه که قبول کنن عقلشون بیشتر از عقل خدا که احکام دین رو وضع کرده میرسه! تا وقتی که این زمینه هست، حرف زدن در مورد احکام فایده ای نداره.
احساسات انسانی یعنی درست و غلطهایی که اکثر انسانهای صاحب نظر یک عصر وقتی منصفانه فکر میکنند آنها را درک میکنند. مثلا اگر به بیگناهی ظلم شود احساسات انسانها مخالف این ظلم است و این کار را غیر انسانی میداند. ممکن است افراد نظرات مختلفی پیدا کنند و در این گونه موارد انسانها باید بر اساس ذات منصف و آزاد خود عمل کنند اما در اکثر موارد مهم همۀ انسانها در تعیین کار انسانی و درست و غیر انسانی و نادرست توافق دارند. مثلا من وقتی فکر میکنم که یک فرد بهایی در ایران حق تحصیل ندارد اما باید خدمت سربازیش را انجام دهد کاملا حس میکنم که این یک قانون غیر انسانی است. یا وقتی فردی نتایج تحقیقات و تفکرات علمیش را منتشر میکند و به جرم تشویش اذهان عمومی دستگیر میشود حس میکنم که این یک کار غیر انسانی است. یا وقتی یک عده جمع میشوند و تصمیم میگیرند و تبلیغ میکنند و پول جمع میکنند تا به یک روستا که برق ندارد برق برسانند حس میکنم که این یک کار انسانی است. یا وقتی کسی کودکی را که به خاطر وضع مالی بد نمیتواند برود مدرسه، با هزینۀ خود به مدرسه میفرستد این یک کار انسانی است. اما وقتی یک نامزد انتخابات برای رأی آوردن اطعام میکند این کار را خیلی انسانی نمیدانم همین طور اگر کسی به خاطر رسیدن به بهشت و حور و اینها اطعام کند.
این انسانیتی که شما تعریف میکنی یک چیز سیالی هست که هر کسی و هر جایی میتونه برای خودش تعریف کنه و اصلا قابل اعتماد و اتکا نیست! چه کسی گفته "اکثر" افراد صاحب نظر، معیار "حقانیت" هم هستند؟ الان اکثر مردم همین زمانی که توش داریم زندگی میکنیم به قانون اساسی جمهوری اسلامی رای دادن و تایید کردند که بهاییت به عنوان دین به رسمیت شناخته نشه! خوب پس چرا نمی پذیرید نظر "اکثریت" رو؟ بعد چطوره که در تعریف میگید "اکثر" در مثالها میگید "من"؟ "اکثر" وقتی اکثر هست که با "من" یکی بشه؟
اینها نشون میده که تکیه بر احساسات اکثر جامعه هیچ پایگاه محکمی برای صدور قوانین و احکام نیست و مردم در این جایگاه قرار نمیگیرند که به خدا بگن "اینطور قانون اگر دادی و ما خوشمون اومد، میکنیم، نیومد، نمیکنیم! اسمش رو هم میذاریم بندگی!".
ستایشگر :Gol:
پی نوشت : و البته اینکه بگید "برای اینه که اینجا آزادی نیست" و از اینجور چیزها هم نفی کننده حرف من نیست. چون حتی اگر بپذیریم این حرف رو، بقیه ملل دنیا که تو مملکتشون هر خلافکاری و بی عفتی مجاز هست برای چی میرن دنبال جای خوش آب و هوا و خوراکی لذیذ و ... ؟ پس معلومه خدا جنس انسانها رو خوب میشناخته که حرف از حوری و قوری زده و فقط منحصر به افراد عصر حضرت پیامبر (ص) نبوده حرف هاش.
کی گفته هر کس که بنا بر دستورات دینی به کسی کمک میکنه، دلش نمیخواد و مجبوره؟
کسی که کفارۀ روزه میدهد برای رهایی از مسئولیت مجبور است اطعام کند. برای رهایی از مسئولیت خمس و حلال شدن پولش مجبوراست خمس بدهد و... . دلش نمیخواهد مجبور است. یا طمع دارد و میخواهد ثواب جمع کند. یا میخواهد هفتاد بلا را از خود دور کند. همۀ اینها نوعی خودخواهی است. یعنی دین با ترفندی نه چندان انسانی خودخواهی را به کمک به دیگران تبدیل کرده است.
البته دینداران ممکن است از روی انسان دوستی هم کمک کنند که ربطی ندارد به دین. حتی ممکن است صاحبان دین با دین از این احساسات انسانی سوء استفاده کنند.
اگر عقل انسان توانایی این رو داشت که همه چیز رو خودش به خودی خودش تشخیص بده، خوب بالتبع دیگه نیازی هم به پیامبر و هدایت و ... نبود. خودش میفهمید دیگه. اما عقل انسان این توانایی رو نداره. توانایی عقل انسان اینه که به بعضی چیزها رو بفهمه و از اون مهم تر، بفهمه که خیلی چیزها رو نمیفهمه.
اساسا انسان هیچ چارهای ندارد جز آن که برای سنجش درستی و غلطی کارها تنها به عقل و احساس خود رجوع کند. ممکن است با رجوع به عقلش دریابد که شخص یا چیزی جدا از او بهتر درست و غلط مورد تأیید او را تشخیص میدهد در این صورت به حرف آن شخص یا آن چیز اعتماد میکند اما این در واقع تکیه بر عقل و احساس خود شخص است.
مثلا ما میتوانیم ضرب و تقسیم اعداد را تا حدی به کندی انجام دهیم اما از طرقی مطمئن میشویم که ماشین حساب به روشی مورد تأیید ما همین محاسبات را بهتر و سریعتر انجام میدهد و در نتیجه تابع ماشین حساب میشویم و حرفش را قبول میکنیم و ماشین حساب را شایستۀ تأیید میدانیم. اما در واقع ما تابع عقل خودیم نه ماشین حساب. اگر روزی ماشین حساب محاسباتی خلاف عقل ما انجام داد آن را به کناری میاندازیم مثلا اگر دو دو تا را پنج نشان داد فورا از ماشین حساب سلب اعتماد میکنیم.
خدا و دین هم همین طور است. آنها را تا حدی با عقل و احساس خود میآزماییم و سپس به آنها اعتماد میکنیم. به خدا اعتماد میکنیم که حرفهایش حق است و خالی از ظلم. آن هم حقی که مورد تأیید عقل ماست و ظلمی که احساس ما ظلمش میداند. سپس خدا را شایستۀ تأیید و اطاعت میابیم و در واقع این اطاعت اطاعت از عقل و احساس خود ماست و نه خدا و خدا تنها یک وسیلۀ قدرتمندتر و سریع تر برای محاسبۀ درست و غلط است و به محض این که خدا دستوری غیر عقلانی یا خلاف احساس انسانی داد فورا بی اعتبار میشود و شایستگی برای اطاعت را از دست میدهد ولو این که هزار مجازات وحشیانه برای نافرمانی تعیین کرده باشد. این طور نیست که خدا هر چه گفت و هر دستوری داد ولو این که گفت بزنید پدر و مادر خود را بکشید از روی تعصب بگوییم خدا شایستۀ اطاعت است.
هیچ انسانی چارهای و راهی ندارد جز آن که بر اساس عقل و تشخیص خود عمل کند و گاه برای این عقل و تشخیص دستیاری مثل دین بر میگزیند تا به جای او درست و غلط را مطابق معیارهای احساسی و عقلیش تعیین کند. اما خدا و دین تنها دستیار و کمک هستند. اصل عقل و احساس خود فرد است.
واقعیت اعمال خود ماست و نه عذابی غیر از اون که جداگانه اعمال بشه.
اینها استنباطهای و توجیههای فلاسفۀ اسلامی است. یک آیه از قرآن بیاورید که بگویید واقعیت اعمال خلاف دین آتش یا حور است. بلکه گفته خدا انتقام گیر است و شدید العقاب است و مجازات میکند نگفته اعمالتان شما را مجازات میکنند. اگر واقعیت اعمال آتش بود که دیگر بخشش خدا معنی نداشت. اگر بگوییم واقعیت کمک به مستحق درخت و جوی آب است، بشستر شبیه داستانهای آلیس در سرزمین عجایب است. واقعیت کمک به مستحق احساس آرامش ما و کم شدن رنج مستحق است نه درخت و حور و رابطۀ جنسی. آیا شما واقعا واقعیت کارهای نیک را رابطۀ جنسی با حور عین میدانید؟ به نظر خنده دار میرسد!
اینطوری که نمیشه برادر من.
به نظر میرسد شما هم احساسی و متعصب و عصبانی شدید واین یعنی بحث از این به بعد از بحث علمی خارج است. در کل بهتر است حس مظلوم واقع شدن دین وخدا و... و دفاع از آنها را کنار بگذارید و منصفانه قضاوت کنید. آوانس دادن و دلسوزی برای دینی که پر از مجازاتهای دنیوی و اخروی وحشیانه و بی رحمانه است زیاد منصفانه نیست. خدا هم با این همه قدرت نیازی به وکیل مدافع ندارد.
قبول کنن عقلشون بیشتر از عقل خدا که احکام دین رو وضع کرده میرسه!
عقل خدا ربطی به ما ندارد چه زیاد و چه کم. ما تنها ناچاریم بر اساس معیارهای ذهن خود عمل کنیم. اگر عقل خدا بیش از عقل ماست این بیشتر بودن باید به تأیید عقل ما برسد وگرنه از کجا بگوییم عقل خدا بیشتر است. چون خودش میگوید؟
این انسانیتی که شما تعریف میکنی یک چیز سیالی هست که هر کسی و هر جایی میتونه برای خودش تعریف کنه و اصلا قابل اعتماد و اتکا نیست!
در حد تفاوتهای ژنتیکی آدمها متفاوت است و قرار هم نیست انسانیت من و شما دقیقا یکی باشد. اما تا حد زیادی یکی است. هر کس طبق تشخیص خود عمل میکند.
چه کسی گفته "اکثر" افراد صاحب نظر، معیار "حقانیت" هم هستند؟
و چه کسی گفته خالق بودن خدا به او حق فرماندهی میدهد؟
یا حتی عاقلتر بودن او چه ربطی دارد به فرماندهی. مگر همۀ حیوانات باید از انسانها فرمانبردار باشند. اتفاقا درست آن است که حیوانات بر اساس عقل خود زندگی کنند.
خوب پس چرا نمی پذیرید نظر "اکثریت" رو؟
اکثریت بهتر است به همون جملۀ من رأی بدهند نه به کلیت یک مجموعه قوانین که هیچکدام را نخواندهاند. هستۀ حکومت اگر منصف است در مورد تبعیضهای ظالمانه علیه بهاییت و ادیان دیگر نظرسنجی کند. هرگز جرأت این کار را ندارد. اگر شما قانون محروم بودن یک بهایی و در عین حال مجبور بودن او برای خدمت سربازی را منصفانه و غیرظالمانه میدانید باید بگویم تعصب و طرفداری کورکورانه پردهای ضخیم بر احساسات انسانی شما کشیده است. این نشان میدهد به خاطر طرفداری انصاف را زیر پا میگذارید.
اینها نشون میده که تکیه بر احساسات اکثر جامعه هیچ پایگاه محکمی برای صدور قوانین و احکام نیست
منشور حقوق بشر برای تثبیت همین احساسات انسانی نوشته شده است.
مردم در این جایگاه قرار نمیگیرند که به خدا بگن "اینطور قانون اگر دادی و ما خوشمون اومد، میکنیم، نیومد، نمیکنیم! اسمش رو هم میذاریم بندگی!"
دقیقا مردم میتوانند این حرف را بزنند چون مردم اول تابع طبیعت خودند نه یک موجود که میگوید من خالق شما هستم و شما مجبورید از من اطاعت کنید وگرنه آتش. اگر هم از خدا اطاعت میکنند به خاطر تشخیص خودشان است که خدا عادل است و دیوانه و دیکتاتور نیست. و البته این تشخیص ممکن است دقیق نباشد و با تحقیق بیشتر عوض شود.
پرستش وقتی ارزش دارد که فرمانبرداری باشد آنگونه که خدا میخواهد نه آنگونه که ما میپسندیم.
به هر حال اگر خدا برده میخواهد میتواند برای خودش ربات یا فرشته بسازد. انسانیت با برده بودن در تناقض است. انسان وقتی انسان است که در درجۀ خود از کارهایش احساس رضایت داشته باشد.
خدا دنبال هدایت هست.
اگر هدایت به معنی علم دادن است بهتر است خدا به جای یک کتاب مبهم که از هر آیهاش برداشتهای مختلف میشود یک کتاب روشن و غیر مبهم بفرستد و اطلاعاتی علمی در آن بگنجاند که دانشمندان را به حیرت وا دارد تا از درستی آن کتاب مطمئن شویم. خدا چگونه به دنبال هداست است که این همه فرقه مختلف از اسلام ساخته شده است و او هزار سال است ساکت است وتنها نظاره میکند؟
گاندی دنبال استقلال بوده
گاندی به دنبال برطرف کردن تبعیض نژادی، رهایی از بردگی، و خیلی چیزهای دیگری بود که اسلام مدعی آن است. گاندی هم به دنیال هدایت بود. فقط روشش با تهدید و خشونت و مجازاتهای وحشیانه نبود. برعکس همۀ توصیهاش دوری از خشونت در سختترین رویاروییها بود. بر خلاف پیامبر اسلام (ص) که حدود 20 همسر (یا کنیز) داشت در آخر سوگند chastity خورد.
والسلام.
خلاصه آنکه:اساساً در قرآن کریم حتّی یک جمله خلاف رحمت هم وجود ندارد. اگر بشارت داده، از سر رحمت بوده؛ و اگر هشدار داده و ترسانده، باز از سر رحمت بوده است. تنها کودک صفتان هستند که هشدارها را خلاف رحمت می بینند.
اگر کودکی مار را ببیند، از آن خوشش می آید و دوست دارد که با آن بازی کند؛ امّا مادر مهربان چه بسا برای آنکه کودکش به سمت مار نرود با او رفتار خشنی هم بکند. در این حال، کودک ناراحت شده گریه هم می کند؛ امّا آن مادر مهربانی نمود.اگر فرزند نادان دزدی نمود، و پدرش او تنبیه نمود، از نگاه خود آن کودک، پدرش آدم بدی است؛ امّا عاقلان دانند که چنان پدری، پدری است خوب و مهربان. امّا اگر پدر آن فرزند به او آفرین می گفت و تشویقش می نمود به دزدی دیگری، در آن صورت، فرزند در دل خود می گفت: عجب پدر باحالی دارم؛ غافل از اینکه آن پدر، در حال نابود نمودن و تباه ساختن وی است.
پس قرآن کریم سراسرش رحمت است. فرمود: « وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى عِلْمٍ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ـــــ ما كتابى براى آنها آورديم كه(اسرار و رموز) آن را با آگاهى شرح داديم؛ (كتابى) كه مايه ی هدايت و رحمت براى جمعيّتى است كه ايمان مىآورند.» (الأعراف:52)
و فرمود: « وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فيهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُون ــــ ما قرآن را بر تو نازل نكرديم مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف دارند، براى آنها روشن كنى؛ و(اين قرآن) مايه هدايت و رحمت است براى قومى كه ايمان مىآورند» (النحل:64)
و فرمود: « وَ يَوْمَ نَبْعَثُ في كُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهيداً عَلى هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمينَ ــــــ (به ياد آوريد) روزى را كه از هر امّتى، گواهى از خودشان بر آنها برمىانگيزيم؛ و تو را گواه بر آنان قرار مىدهيم! و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز، و مايه ی هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است» (النحل:89)
سلام
پاسخ پست 8 را ندادید
صحبت این نیست
شما میفرمایید که بی نماز به بهشت نمیرود..
بر چه مبنایی این را میگویید؟
خداوند فرموده جز شرک همه گناهان را میبخشم
صریح آیه قرآن
خلاصه مطلب
هر علّتی كه برای ترك عمدی نماز بيان شود، يا خودش گناه است يا ناشی از يك گناه می باشد؛ و البته ريشه ی همه ی اين عوامل بر می گردد به يك چيز؛ كه عبارت است از ايمان حقيقی نداشتن به خدا؛ كه اسمش کفر (در مقابل ایمان) است.
برای همين است كه اهل بيت(علیهم السلام) ترك عمدی نماز را مساوی با كفر دانسته اند. البته كسی كه نماز را واجب می داند ولی اهل نماز نيست، در دنيا جزء مسلمين محسوب می شود؛ امّا موقع وفات، ملائك به او خواهند گفت، با هر دينی می خواهی بمير جز اسلام؛ يعنی تو مسلمان نيستی، پس هر دين جعلی كه می خواهی انتخاب كن و با همان دين جعلی نيز محشور خواهی شد.حاصل سخن
تارک نماز در هر صورت کافر است منتهی اگر نماز را جزو ضروریات دین بداند و نماز نخواند چنین کسی کافر است منتهی کفر در مقابل ایمان؛ یعنی چنین شخصی با ترک نماز از اسلام خارج نمی شود اما گناه بزرگی مرتکب شده است که با وجود این گناه هیچ عملی از انسان پذیرفته نخواهد شد.
لذا بسیار بعید است که چنین شخصی اهل بهشت شود، بنده روایت صریحی پیدا نکردم که آیا چنین شخصی بهشتی است یا جهنّمی! منتهی با توجه به روایات فراوانی که در مورد مذمت تارک الصلاه و آثار زیان بار آن بر انسان و حبط اعمال تارک الصلاه وارد شده است، به نظر می رسد که بعید است تارک الصلاه مورد رحمت خداوند قرار بگیرد؛ چرا که از نظر قرآن و روایات، راه بهشت و جهنم هر کدام مشخص گردیده و خداوند رحمان و رحیم نماز را راه بهشت معرفی می کند به طوری که اگر نماز کسی مورد قبول نباشد سایر اعمال وی نیز قبول نخواهد بود چون نماز ستون است و اگر ستون بریزد ساختمان هم فرو خواهد ریخت و هر آنچه زیر سقف است را نابود خواهد کرد.
حال اگر کسی راه بهشت را طی نکرد انتظار اینکه وی سر از بهشت در بیاورد انتظار بیهوده ای است.
این سخن یه راه در رو داره ...
مثلا شخصی در درورانی که نمازگزار بوده ... نیت کنه که تا آخر عمرش نماز بخونه ...
و هیچ وقت نگه دیگه من نماز نمیخونم ...
و الاعمال بالنیات ...
سلام
خب اینطوری که اکثر بنی آدم جهنمی هستند؟!
چرا کسی که با خدا دشمنی ندارد اما از روی اینکه واقعا ضرورت نماز را نمیفهند..باید برود در آتش؟ آیا این خشونت نیست؟
پس خدا قراره چی را ببخشد؟
سبقت رحمت چه میشود؟
مگر خودش در قرآن نگفته جز شرک همه گناهان را میبخشم؟
با سلام و احترام
در پاسخ به فرمایش حضرت عالی به سه نکته اشاره می کنم:
الف: ملاک عمل به دستورات دینی دانستن ضرورت و حکمت اعمال دینی نیست؛ بلکه ملاک تبعیت و پیروی از دستورات الهی است. او چون خداست و آگاه به روحیات انسانی است بر اساس علم مطلق خویش دستوراتی را برای به کمال رسیدن انسان صادر فرموده است. در هر صورت عمل به دستورات الهی لازم و ضروری است اگر چه ضرورت آن برای بشر معلوم نباشد؛ چون راه بهشت همین است و اگر کسی راه بهشت را نپیمود به بهشت نخواهد رسید.
ب: بر اساس روایات و با توجه به رحمت واسعه خداوند اکثریت مردم بعد از اینکه مدتی در عذاب برزخی از گناهان پاک شدند در نهایت بهشتی خواهند شد(اگر چه تحمّل شدّت عذاب برزخی قابل تصوّر برای ما نیست) لذا فرد بی نمازی که عنادی باخداوند و رسولش ندارد گناهی بس بزرگ مرتکب شده به همین جهت یقینا در برزخ عذاب می شود(اینکه چه مدت عذاب بکشد نمی دانم) اما بعد از اینکه از این گناه بسیار بزرگ پاک شد شاید به بهشت راه پیدا کند.
ج: ممکن است فرد بی نماز در اثر انجام این گناه بزرگ بعد از عذاب برزخی طولانی به بهشت راه پیدا کند امّا این را هم بدانیم که بهشت مراتب دارد چنین شخصی در مراتب پایین بهشت خواهد بود و از مراتب بالای بهشت محروم می شود.
به نام خدا.
[B][SIZE=114]
کسی که کفارۀ روزه میدهد برای رهایی از مسئولیت مجبور است اطعام کند. برای رهایی از مسئولیت خمس و حلال شدن پولش مجبوراست خمس بدهد و... . دلش نمیخواهد مجبور است. یا طمع دارد و میخواهد ثواب جمع کند. یا میخواهد هفتاد بلا را از خود دور کند. همۀ اینها نوعی خودخواهی است. یعنی دین با ترفندی نه چندان انسانی خودخواهی را به کمک به دیگران تبدیل کرده است.
البته دینداران ممکن است از روی انسان دوستی هم کمک کنند که ربطی ندارد به دین. حتی ممکن است صاحبان دین با دین از این احساسات انسانی سوء استفاده کنند.
[/SIZE][/B]
خوب شما که تکلیف همه چیز رو از پیش مشخص کردید. اگر برای کفارات و یا خمس و زکات بده، مجبوره. اگر برای قرب الهی بده، طمعکاره، اگر هم برای رفع محرومیت بده به دین ربطی نداره! چرا نداره؟ برای اینکه نظریه شما درست در بیاد به دین ربطی نداره؟
اساسا انسان هیچ چارهای ندارد جز آن که برای سنجش درستی و غلطی کارها تنها به عقل و احساس خود رجوع کند. ممکن است با رجوع به عقلش دریابد که شخص یا چیزی جدا از او بهتر درست و غلط مورد تأیید او را تشخیص میدهد در این صورت به حرف آن شخص یا آن چیز اعتماد میکند اما این در واقع تکیه بر عقل و احساس خود شخص است.
مثلا ما میتوانیم ضرب و تقسیم اعداد را تا حدی به کندی انجام دهیم اما از طرقی مطمئن میشویم که ماشین حساب به روشی مورد تأیید ما همین محاسبات را بهتر و سریعتر انجام میدهد و در نتیجه تابع ماشین حساب میشویم و حرفش را قبول میکنیم و ماشین حساب را شایستۀ تأیید میدانیم. اما در واقع ما تابع عقل خودیم نه ماشین حساب. اگر روزی ماشین حساب محاسباتی خلاف عقل ما انجام داد آن را به کناری میاندازیم مثلا اگر دو دو تا را پنج نشان داد فورا از ماشین حساب سلب اعتماد میکنیم.خدا و دین هم همین طور است. آنها را تا حدی با عقل و احساس خود میآزماییم و سپس به آنها اعتماد میکنیم. به خدا اعتماد میکنیم که حرفهایش حق است و خالی از ظلم. آن هم حقی که مورد تأیید عقل ماست و ظلمی که احساس ما ظلمش میداند. سپس خدا را شایستۀ تأیید و اطاعت میابیم و در واقع این اطاعت اطاعت از عقل و احساس خود ماست و نه خدا و خدا تنها یک وسیلۀ قدرتمندتر و سریع تر برای محاسبۀ درست و غلط است و به محض این که خدا دستوری غیر عقلانی یا خلاف احساس انسانی داد فورا بی اعتبار میشود و شایستگی برای اطاعت را از دست میدهد ولو این که هزار مجازات وحشیانه برای نافرمانی تعیین کرده باشد. این طور نیست که خدا هر چه گفت و هر دستوری داد ولو این که گفت بزنید پدر و مادر خود را بکشید از روی تعصب بگوییم خدا شایستۀ اطاعت است.
هیچ انسانی چارهای و راهی ندارد جز آن که بر اساس عقل و تشخیص خود عمل کند و گاه برای این عقل و تشخیص دستیاری مثل دین بر میگزیند تا به جای او درست و غلط را مطابق معیارهای احساسی و عقلیش تعیین کند. اما خدا و دین تنها دستیار و کمک هستند. اصل عقل و احساس خود فرد است.[B][SIZE=114]
[/SIZE]
[/B]خیر. خدا و ماشین حساب یکی نیستند! مثال شما هم.
مثالتون غلطه چون ماشین حساب رو ما "میسازیم" تا مطلبق با قواعد و قوانینی که "ما" تعیین میکنیم کار کنه. برای همین هم وقتی گفت دو دوتا میشه پنج تا میندازیمش دور تا دیگه از این حرفها نزنه! اما خدا رو ما نمیسازیم تا مطابق با قواعدی که به عقل و احساسات ما میرسه خدایی بکنه! خداست که انسان رو ساخته. ما برای خدا قواعد تعیین نمیکنیم تا طبق اونها حکم کنه بلکه خداست که حکم میکنه و برای حکم کردن هم از کسی مشورت و اجازه نمیگیره.
کل بحث هم همینه که شما نباید یکسری قواعد که به عقلت میرسه رو بذاری و بگی حالا خدا باید این تو جا بشه! دقت بفرمایید.[QUOTE=irancplusplus;905707]
اینها استنباطهای و توجیههای فلاسفۀ اسلامی است. یک آیه از قرآن بیاورید که بگویید واقعیت اعمال خلاف دین آتش یا حور است. بلکه گفته خدا انتقام گیر است و شدید العقاب است و مجازات میکند نگفته اعمالتان شما را مجازات میکنند. اگر واقعیت اعمال آتش بود که دیگر بخشش خدا معنی نداشت. اگر بگوییم واقعیت کمک به مستحق درخت و جوی آب است، بشستر شبیه داستانهای آلیس در سرزمین عجایب است. واقعیت کمک به مستحق احساس آرامش ما و کم شدن رنج مستحق است نه درخت و حور و رابطۀ جنسی. آیا شما واقعا واقعیت کارهای نیک را رابطۀ جنسی با حور عین میدانید؟ به نظر خنده دار میرسد![/QUOTE]
حالا چرا فقط از قرآن؟ مگه قرآن تنها اومد؟ قرآن با معلمش اومد. مثل بعضی نباشید که گفتند "حسبنا کتاب الله".
بعد مشکل شما اینه که شبیه داستان آلیس در سرزمین عجایب هست؟ شما الان باید بگی که اگر باشه چه ایرادی داره نه اینکه بگی چون شبیه داستان آلیسه من قبول نمیکنم!
[QUOTE=irancplusplus;905707]
به نظر میرسد شما هم احساسی و متعصب و عصبانی شدید واین یعنی بحث از این به بعد از بحث علمی خارج است. در کل بهتر است حس مظلوم واقع شدن دین وخدا و... و دفاع از آنها را کنار بگذارید و منصفانه قضاوت کنید. آوانس دادن و دلسوزی برای دینی که پر از مجازاتهای دنیوی و اخروی وحشیانه و بی رحمانه است زیاد منصفانه نیست. خدا هم با این همه قدرت نیازی به وکیل مدافع ندارد.[/QUOTE]
خیالت راحت. من عصبانی نیستم، بیشتر متعجبم از امثال شما. خدا و دین هم نیازی به دفاع همچو منی ندارند. بجای شخصی کردن بحث، منطق رو چاشنی کار بکنی برای خودت بهتره.
البته که بحث علمی با شما به جایی نمیرسه. شما در جایگاه قاضی نشستی، حکم همه چیز رو هم پیش پیش صادر کردی، به نظر میرسه دنبال تاییدیه میگردی ( حالا یا مستقیم، یا غیر مستقیم ) و دنبال فهمیدن نیستی که بحث باهات به جایی برسه.
[QUOTE=irancplusplus;905707]
عقل خدا ربطی به ما ندارد چه زیاد و چه کم. ما تنها ناچاریم بر اساس خود عمل کنیم. اگر عقل خدا بیش از عقل ماست این بیشتر بودن باید به تأیید عقل ما برسد وگرنه از کجا بگوییم عقل خدا بیشتر است چون خودش میگوید؟[/QUOTE]
تو این قسمت حرف جدیدی نمیبینم.
[QUOTE=irancplusplus;905707]
در حد تفاوتهای ژنتیکی آدمها متفاوت است و قرار هم نیست انسانیت من و شما دقیقا یکی باشد. اما تا حد زیادی یکی است. هر کس طبق تشخیص خود عمل میکند.[/QUOTE]
خوب قوانین رو که نمیشه فرد به فرد تنظیم کرد! قانون برای همه قانونه!
[QUOTE=irancplusplus;905707]
و چه کسی گفته خالق بودن خدا به او حق فرماندهی میدهد؟[/QUOTE]
کسی نمیگوید خالقیت خدا حق فرماندهی میدهد، مالک و رب بودن خدا حق فرماندهی میدهد. [QUOTE=irancplusplus;905707]
اکثریت بهتر است به همون جملۀ من رأی بدهند نه به کلیت یک مجموعه قوانین که هیچکدام را نخواندهاند. هستۀ حکومت اگر منصف است در مورد تبعیضهای ظالمانه علیه بهاییت و ادیان دیگر نظرسنجی کند. هرگز جرأت این کار را ندارد. اگر شما قانون محروم بودن یک بهایی و در عین حال مجبور بودن او برای خدمت سربازی را منصفانه و غیرظالمانه میدانید باید بگویم تعصب و طرفداری کورکورانه پردهای ضخیم بر احساسات انسانی شما کشیده است. این نشان میدهد به خاطر طرفداری انصاف را زیر پا میگذارید.[/QUOTE]
اول اینکه شما با اکثریت صحبت کردی و گفتن نخوندیم رای دادیم؟
دوم اینکه من هم میگم بهتر بود به جمله ی من رای بدهند! حالا چی؟
سوم اینکه دقت کنید، قرار نیست اونچه به عقل شما میرسه معیار انصاف باشه! قرار نیست "اکثر" وقتی اکثر باشه که با "شما" یکیه! شاید شما داری بی انصافی میکنی! شاید شما چون به خطرات بهایی ها برای جامعه آگاه نیستی و یا ازشون در قبال ضرری که برای جمعیت ایرانی دارن نفع شخصی میبری، داری ازشون طرفداری میکنی و در نتیجه، حرف شما دیگه "منصفانه" نیست و اتفاقا "ّکمال بی انصافیه".
البته زیاد ناراحت نشو و بهت برنخوره. ما انسان ها همه مقداری از همین روحیه رو داریم که میگیم "وحدت یعنی همه با من" و خودمون رو شاقول همه چیز میدونیم. همه ما نفس پرستی داریم. کم یا زیادش مسئله است. گرچه این تفکر خیلی جاها غلطه و بهتره باهاش مبارزه کنیم. شاقول باید خدا باشه که نفع و ضرری از چیزی نمیبره.
[QUOTE=irancplusplus;905707]
منشور حقوق بشر برای تثبیت همین احساسات انسانی نوشته شده است.[/QUOTE]
منشور حقوق بشر رو کی نوشته؟ تهش یه جمعی از انسان ها نوشتن دیگه. کی به اونها حق داده بنویسن و برای بشر "حق" تعیین کنند؟ آیا اونها خودشون از این تغییرات احساسی در امان بودند که میتونستند برای تثبیت احساسات انسانی چیزی بنویسن؟
[SPOILER]
منشور حقوق بشر گفتی و کردی کبابم! یه زمانی فکر میکردم چیز خوبیه!
منشور حقوق بشر با همه ظاهر زیباش، توسط یک عده انسان نوشته شده و مورد استفاده اش هم زور چپون کردن حرف یکسری کشور زورگو تو حلق نوع بشر هست! جایی کاربرد دیگری داشته؟ منشور حقوق
بشر کجاست وقتی عربستان سقوطی بیشتر از یکساله داره یمن رو شخم میزنه؟ فقط رو سر ایران بلده خراب بشه؟ اینها جوکه عزیز من! جوک! یک جوک تلخ!
[QUOTE=irancplusplus;905707]
دقیقا مردم میتوانند این حرف را بزنند چون مردم اول تابع طبیعت خودند نه یک موجود که میگوید من خالق شما هستم و شما مجبورید از من اطاعت کنید وگرنه آتش. اگر هم از خدا اطاعت میکنند به خاطر تشخیص خودشان است که خدا عادل است و دیوانه و دیکتاتور نیست. و البته این تشخیص ممکن است دقیق نباشد و با تحقیق بیشتر عوض شود.
والسلام.[/QUOTE]
مردم چون خالق خدا نیستند، و قضیه برعکسه، در این جایگاه نیستند که برای خدا تعیین تکلیف کنند و روش خدایی رو به خدا دیکته کنند! خدا هم محتاج این نیست که مردم عبادتش کنند. اگر میگه عبادت کنید، برای اینه که سودی به خودشون برسه. حالا یه عده دوست دارن برن جهنم. خوب بفرمایید جهنم.
ستایشگر :Gol:
به نام خدا.
قسمت دوم.
به هر حال اگر خدا برده میخواهد میتواند برای خودش ربات ئیا فرشته بسازد. انسانیت با برده بودن در تناقض است. انسان وقتی انسان است که در درجۀ خود از کارهایش احساس رضایت داشته باشد.
اتفاقا فرشته ها هم یه همچین چیزهایی گفتن به خدا ولی خدا گویا ربات نمیخواسته. خلیفه بر روی زمین میخواسته که لازمه اش "فرمانبرداری با اختیار" هست.
اگر هدایت به معنی علم دادن است بهتر است خدا به جای یک کتاب مبهم که از هر آیهاش برداشتهای مختلف میشود یک کتاب روشن و غیر مبهم بفرستد و اطلاعاتی علمی در آن بگنجاند که دانشمندان را به حیرت وا دارد تا از درستی آن کتاب مطمئن شویم. خدا چگونه به دنبال هداست است که این همه فرقه مختلف از اسلام ساخته شده است و او هزار سال است ساکت است وتنها نظاره میکند؟
آیا شما داری سعی میکنی خدایی به خدا یاد بدی؟
خدا فقط کتاب نفرستاد. خدا همراه کتاب، معلم کتاب هم فرستاد. حالا اینکه کسی بره دنبال معلم کتاب یا نه، دیگه به خود شخص ربط داره.
گاندی به دنبال برطرف کردن تبعیض نژادی، رهایی از بردگی، و خیلی چیزهای دیگری بود که اسلام مدعی آن است. گاندی هم به دنیال هدایت بود. فقط روشش با تهدید و خشونت و مجازاتهای وحشیانه نبود. برعکس همۀ توصیهاش دوری از خشونت در سختترین رویاروییها بود. بر خلاف پیامبر اسلام (ص) که حدود 20 همسر (یا کنیز) داشت در آخر سوگند chastity خورد.والسلام.
در یک پاراگراف بالا شما چند موضوع رو با هم قاطی کردی!
گاندی استقلال کشورش رو میخواست و بدست هم آورد. در این مبارزه بود که به دوری از خشونت تاکید میکرد، بنا بر مصالحی که خودش تشخیص میداد. اما اینکه گاندی چه مصلحتی رو تشخیص میداد به این معنی نیست که تشخیصش هم حتما درست بوده! این بحث، یک بحث جداست.
گاندی دنبال استقلال بود و در این راه نیازمند کمک همه مردم بود. گاندی حکومت نکرد. شاید اگر حکومت میکرد، مجازات و تهدید و اینها هم میداشت. این هم یک بحث جدای دیگریست.
دیگه تعداد همسران حضرت پیامبر (ص) و سوگند chastity (!!!) رو دیگه بنده نمیدونم این وسط چه ربطی به تهدید و خشونت و مجازات وحشیانه داشت که شما یه گریزی هم به این مورد زدی! اونهم با اغراق البته!
ستایشگر :Gol:
پی نوشت : والا ما نفهمیدیم چطوریه که ملت 9 تا زن پیغمبر (ص) رو میبینن، واجب بودن نماز شب رو نمیبینن!
خطرات بهایی ها برای جامعه آگاه نیستی و یا ازشون در قبال ضرری که برای جمعیت ایرانی دارن
آره خیلی ضرر دارن. باید همه شون رو اعدام کرد و جسدشون رو آتیش زد تا ضررشون از بین بره.happy
بد نیست طول دورۀ سربازی برای بهاییها رو 10 سال کنن و حق خرید گوشت و سوار شدن بر مترو رو ازشون سلب کنن که یه وقت ضررشون به انصار حزب الله نرسه خدایی نکرده.
والا ما نفهمیدیم چطوریه که ملت 9 تا زن پیغمبر (ص) رو میبینن، واجب بودن نماز شب رو نمیبینن!
با نه تا زن نماز شب رو بی غسل میخوندن آیا؟ نمیشود که مدام از رخت خواب بلند شد رفت نماز خواند.
مبلغین دینی وقتی قدرت گرفتند مانند معلم داخل این ویدئو هستند و شما هم یکی از دانش آموزان گوش به فرمان:
http://www.aparat.com/v/1uhP6
به نام خدا.
آره خیلی ضرر دارن. باید همه شون رو اعدام کرد و جسدشون رو آتیش زد تا ضررشون از بین بره.happyبد نیست طول دورۀ سربازی برای بهاییها رو 10 سال کنن و حق خرید گوشت و سوار شدن بر مترو رو ازشون سلب کنن که یه وقت ضررشون به انصار حزب الله نرسه خدایی نکرده.
با نه تا زن نماز شب رو بی غسل میخوندن آیا؟ نمیشود که مدام از رخت خواب بلند شد رفت نماز خواند.مبلغین دینی وقتی قدرت گرفتند مانند معلم داخل این ویدئو هستند و شما هم یکی از دانش آموزان گوش به فرمان:
http://www.aparat.com/v/1uhP6
کم که آوردید، بزنید کوچه علی چپ! ولی متاسفانه کوچه علی چپ بن بسته عزیزان.
ستایشگر :Gol:
با سلام و احترام
در پاسخ به فرمایش حضرت عالی به سه نکته اشاره می کنم:الف: ملاک عمل به دستورات دینی دانستن ضرورت و حکمت اعمال دینی نیست؛ بلکه ملاک تبعیت و پیروی از دستورات الهی است. او چون خداست و آگاه به روحیات انسانی است بر اساس علم مطلق خویش دستوراتی را برای به کمال رسیدن انسان صادر فرموده است. در هر صورت عمل به دستورات الهی لازم و ضروری است اگر چه ضرورت آن برای بشر معلوم نباشد؛ چون راه بهشت همین است و اگر کسی راه بهشت را نپیمود به بهشت نخواهد رسید.
ب: بر اساس روایات و با توجه به رحمت واسعه خداوند اکثریت مردم بعد از اینکه مدتی در عذاب برزخی از گناهان پاک شدند در نهایت بهشتی خواهند شد(اگر چه تحمّل شدّت عذاب برزخی قابل تصوّر برای ما نیست) لذا فرد بی نمازی که عنادی باخداوند و رسولش ندارد گناهی بس بزرگ مرتکب شده به همین جهت یقینا در برزخ عذاب می شود(اینکه چه مدت عذاب بکشد نمی دانم) اما بعد از اینکه از این گناه بسیار بزرگ پاک شد شاید به بهشت راه پیدا کند.
ج: ممکن است فرد بی نماز در اثر انجام این گناه بزرگ بعد از عذاب برزخی طولانی به بهشت راه پیدا کند امّا این را هم بدانیم که بهشت مراتب دارد چنین شخصی در مراتب پایین بهشت خواهد بود و از مراتب بالای بهشت محروم می شود.
سلام و تشکر
خب خدارو شکر از سخن اولتون مبنی بر اینکه بی نماز به بهشت نمیرود برگشتید....
میماند این سخن که عمل به دستورات دینی دانستن ضرورت نمیخواهد بلکه چون خدا گفته باید اطاعت کنند
در حالی که مشکل اکثر بی نمازهای ما اینحاست که خدارو نمیشناسن تا اطاعطش کنند نه اینکه از عمد اطاعت نکنند
اولا مشکل بی نمازهای ما در اصول است که ضعیفند
اصول هم پایه عقلی میخواهد نه تعبدی
صحبت ایمان ضعیف است اونهم به علت دوری و فاصله از پیامبر و امامان
حداقل بخس زیادی از بی نماز ها از این دسته هستند
افرادی که دوری از پیامبر و امام و سواسفاده های زیاد از دین ایمانشونو سست کرده
سلام و تشکر
خب خدارو شکر از سخن اولتون مبنی بر اینکه بی نماز به بهشت نمیرود برگشتید....میماند این سخن که عمل به دستورات دینی دانستن ضرورت نمیخواهد بلکه چون خدا گفته باید اطاعت کنند
در حالی که مشکل اکثر بی نمازهای ما اینحاست که خدارو نمیشناسن تا اطاعطش کنند نه اینکه از عمد اطاعت نکننداولا مشکل بی نمازهای ما در اصول است که ضعیفند
اصول هم پایه عقلی میخواهد نه تعبدیصحبت ایمان ضعیف است اونهم به علت دوری و فاصله از پیامبر و امامان
حداقل بخس زیادی از بی نماز ها از این دسته هستند
افرادی که دوری از پیامبر و امام و سواسفاده های زیاد از دین ایمانشونو سست کرده
با سلام
ببنید اگر منظور از بهشت، بهشت برزخی باشد بله بازهم می گویم فرد بی نماز بهشت نمی رود چون گناه بسیار بزرگی انجام داده و تا زمانی که از این گناه بزرگ پاک نشده جهنمی خواهد بود.
اما در ارتباط با مورد بعدی باید بدانید عمل به دستور مولا از دیدگاه عقل هم واجب است، شما وقتی برای مداوار نزد پزشک می روید آیا اگر احیانا ضرورت استفاده از داروی خاص را متوجه نشدید استفاده نمی کنید؟ یا اینکه می گویید اگر چه من ضرورتش را متوجه نمی شوم اما او که پزشک ماهری است حتما می داند ضرورتش چیست پس به حکم عقل از دستور پزشک پیروی می کنید.
نسبت ما با خدا نسبت بنده و مولاست، ما فقیریم اون بی نیاز ، ما جاهلیم او عالم مطلق ، ما ضعیفیم او قادر مطلق، ما حقیریم او عزیزِ توانا، لذا به طریق اولی هر چه امر فرمود باید اطاعت کنیم. چنانکه یک بچه مدرسه ای از مشق نوشتن بدش می آید چون سختی دارد و اذیت می شود، اما چون آموزگار گفته باید بنویسد اگر چه خود دانش آموز ضرورت مشق نوشتن را متوجه نمی شود وقتی بزرگ شد متوجه خواهد شد.
حال اگر بنده ای از بندگان خدا ضرورت نماز را متوجه نشد، آیا می تواند دستور مولی و ولی نعمتش را نادیده بگیرد و بگوید چون من ضرورتش را متوجه نمی شوم پس نماز نمی خوانم؟ این چه منطقی است!!
آن افرادی که نماز نمی خوانند آیا ادعای مسلمان بودن می کنند یا نه؟ آیا محب اهل بیت علیهم السلام هستند یا نه؟ آیا ادعای ایمان به خدا را دارند یا نه؟ اگر ایمان ندارند که هیچ، اما اگر ادعای ایمان دارند چرا کم ترین حرکتی در جهت شناخت خدا نمی کنند؟ اگر ایمان دارند مگر نمی دانند قرآن کریم کتاب هدایت و معجزه جاوید رسول الله ص است چرا به خود زحمت مطالعه این کتاب عزیز را نمی دهند؟ اگر ادعای ایمان می کنند چرا با خود نمی اندیشند که چرا اسلام این همه تاکید بر نماز می کند؟
که به خود زحمت اندیشیدن در دستورات خدا را ندهد و در مورد ضروریات دین مانند نماز شناخت نداشته باشد آیا جایز است نام مسلمانی بر او بگذاریم؟ او می گوید بله می دانم خدا گفته نماز بخوان اما من نمی خوانم آیا این اعلان جنگ با مولی نیست؟ آیا می شود گفت این شخص ایمان به خدا دارد؟ وقتی صراحتا در مقابل دستور صریح قرآن می ایستد یعنی اعلان جنگ با خدا می کند آیا این عدم اطاعت عمدی نیست؟
بله اصول پایه عقلی می خواهد اما خود عقل در برخی مسائل به تعبّد دستور می دهد، اگر تعبد نباشد زندگی انسان مختل می شود. تعبد هم دستور خود عقل است، عقل می گوید در جایی که جاهل به مسئله هستی، باید از عالِم تبیعت داشته باشی.
خلاصه مطلب
هر علّتی كه برای ترك عمدی نماز بيان شود، يا خودش گناه است يا ناشی از يك گناه می باشد؛ و البته ريشه ی همه ی اين عوامل بر می گردد به يك چيز؛ كه عبارت است از ايمان حقيقی نداشتن به خدا؛ كه اسمش کفر (در مقابل ایمان) است.
برای همين است كه اهل بيت(علیهم السلام) ترك عمدی نماز را مساوی با كفر دانسته اند. البته كسی كه نماز را واجب می داند ولی اهل نماز نيست، در دنيا جزء مسلمين محسوب می شود؛ امّا موقع وفات، ملائك به او خواهند گفت، با هر دينی می خواهی بمير جز اسلام؛ يعنی تو مسلمان نيستی، پس هر دين جعلی كه می خواهی انتخاب كن و با همان دين جعلی نيز محشور خواهی شد.حاصل سخن
تارک نماز در هر صورت کافر است منتهی اگر نماز را جزو ضروریات دین بداند و نماز نخواند چنین کسی کافر است منتهی کفر در مقابل ایمان؛ یعنی چنین شخصی با ترک نماز از اسلام خارج نمی شود اما گناه بزرگی مرتکب شده است که با وجود این گناه هیچ عملی از انسان پذیرفته نخواهد شد.
لذا بسیار بعید است که چنین شخصی اهل بهشت شود، بنده روایت صریحی پیدا نکردم که آیا چنین شخصی بهشتی است یا جهنّمی! منتهی با توجه به روایات فراوانی که در مورد مذمت تارک الصلاه و آثار زیان بار آن بر انسان و حبط اعمال تارک الصلاه وارد شده است، به نظر می رسد که بعید است تارک الصلاه مورد رحمت خداوند قرار بگیرد؛ چرا که از نظر قرآن و روایات، راه بهشت و جهنم هر کدام مشخص گردیده و خداوند رحمان و رحیم نماز را راه بهشت معرفی می کند به طوری که اگر نماز کسی مورد قبول نباشد سایر اعمال وی نیز قبول نخواهد بود چون نماز ستون است و اگر ستون بریزد ساختمان هم فرو خواهد ریخت و هر آنچه زیر سقف است را نابود خواهد کرد.
حال اگر کسی راه بهشت را طی نکرد انتظار اینکه وی سر از بهشت در بیاورد انتظار بیهوده ای است.
با تشکر ، ادامه این سوال به چند جهت است اول اینکه در قران برای مسخره کردن نماز مجازات ذکر شده ولی آیا برای نخواندنش هم مجازات تعیین شده؟ دوم در کشور خودمان مردم بسیاری هستند که اصلا کافر نیستند و کاملا به خداوند، قران، پیامبر و ائمه ایمان دارند اما نماز نمی خوانند آبا با این وجود باز هم کافر بحساب میایند؟ سوم اینکه بسیار شنیده ایم کسیکه برای امام حسین اشک بریزد گناهانش بخشوده و بهشتی میشود یا کسانیکه بشدت به اهل بیت علاقه و ارادت دارند اما نماز نمی خوانند آیا اینها هم بهشتی نیستند؟ چهارم می گویند یکی 70 سال عبادت کرد و آخر خراب کرد و جهنمی شد و دیگری عمری کفر ورزید و آخر رستگار و بهشتی شد خب این افراد که پس از عمری نماز نخواندن آخر کار عاقبت بخیر میشوند اینها چه؟ پنجم مگر نه آنست که در روز جزا خداوند اعمال انسان را در ترازویی قرار میدهد و اگر خیرش بیش از شرش بود بهشتی میشود آیا ممکن نیست که شخصی که نماز نمی خوانده کفه نیکی هایش سنگین تر از بدیهایش شود؟ ودر تمامی موارد مراد کسانی هستند که برای نماز و نماز خوان احترام قائلند. و ششم آیا در قران آیه ای هست که کسیکه نماز نمی خواند را جهنمی بداند (در روایات که فرمودید چنین چیزی نیست) ؟ و در آخر آیا در مقابل این سوال آیا بهتر نیست که بگوییم ما نمیدانیم و این با خداوند است که چه تصمیمی برای این افراد بگیرد؟
اما در ارتباط با مورد بعدی باید بدانید عمل به دستور مولا از دیدگاه عقل هم واجب است، شما وقتی برای مداوار نزد پزشک می روید آیا اگر احیانا ضرورت استفاده از داروی خاص را متوجه نشدید استفاده نمی کنید؟ یا اینکه می گویید اگر چه من ضرورتش را متوجه نمی شوم اما او که پزشک ماهری است حتما می داند ضرورتش چیست پس به حکم عقل از دستور پزشک پیروی می کنید.
نسبت ما با خدا نسبت بنده و مولاست، ما فقیریم اون بی نیاز ، ما جاهلیم او عالم مطلق ، ما ضعیفیم او قادر مطلق، ما حقیریم او عزیزِ توانا، لذا به طریق اولی هر چه امر فرمود باید اطاعت کنیم. چنانکه یک بچه مدرسه ای از مشق نوشتن بدش می آید چون سختی دارد و اذیت می شود، اما چون آموزگار گفته باید بنویسد اگر چه خود دانش آموز ضرورت مشق نوشتن را متوجه نمی شود وقتی بزرگ شد متوجه خواهد شد.
حال اگر بنده ای از بندگان خدا ضرورت نماز را متوجه نشد، آیا می تواند دستور مولی و ولی نعمتش را نادیده بگیرد و بگوید چون من ضرورتش را متوجه نمی شوم پس نماز نمی خوانم؟ این چه منطقی است!!
خوب جناب هادی چجوری نماز بخونه ...
کسی رو فرض کنین که میخواد شروع کنه به نماز خوندن ...
میگه ... الله اکبر ...
بعدش میگه ... بسم الله الرحمن الرحیم ...
بعدش در درون ذهنش میگه آیا من واقعا اعتقادم اینه که خدا رحمان و رحیمه ...
بارها و بارها میگه اهدنا الصراط المستقیم ... ولی میبنه همش داره پیچ میخوره ...
بعدش میرسه به صراط الذین انعمت علیهم ... بعدش میبینه این همه بار این جمله رو گفته ... و هیچی که هیچی ...
مثال دکتر مثال خوبی بود .
شما میرین پیشه یه دکتر .
دکتر بهتون میگه این دارو رو بخورین جواب میده .
ولی یه عمر میخورین و هیچ جوابی هم ازش نمیگیرین ...
یا اگر ازش نتیجه میگیرین ... نتیجه اون دارو هیچ فرقی با دارو نما نداره ...
تا اینکه یه کسی که اونم ادعای پزشکی میکنه یه دارویه دیگه تجویز میکنه ... شما هم میبینین اکثر ادمهایی که از اون دارو خوردن ظاهرا خوب شدن ...
یه مدت میگذره ... میبینین که دارو رو که خوردین کچلی گرفتین ... میرین پیشه دکترتون ... دکترتون میگه این که چیزی نیست ... این همه آدم از این دارو دارن میخورند و در این راه دارن جونشون رو هم میدن ... تو میگی کچلی گرفتی ...
بعد یه نگاهی به اونایی که از اون دارو میخورن میندازی ... میبینی همشون خوشحالن و شادن و روز به روز عالم تر و دانشمند تر و مهربان تر میشن ...
به نام خدا.قسمت دوم.
اتفاقا فرشته ها هم یه همچین چیزهایی گفتن به خدا ولی خدا گویا ربات نمیخواسته. خلیفه بر روی زمین میخواسته که لازمه اش "فرمانبرداری با اختیار" هست.
آیا شما داری سعی میکنی خدایی به خدا یاد بدی؟
خدا فقط کتاب نفرستاد. خدا همراه کتاب، معلم کتاب هم فرستاد. حالا اینکه کسی بره دنبال معلم کتاب یا نه، دیگه به خود شخص ربط داره.
در یک پاراگراف بالا شما چند موضوع رو با هم قاطی کردی!
گاندی استقلال کشورش رو میخواست و بدست هم آورد. در این مبارزه بود که به دوری از خشونت تاکید میکرد، بنا بر مصالحی که خودش تشخیص میداد. اما اینکه گاندی چه مصلحتی رو تشخیص میداد به این معنی نیست که تشخیصش هم حتما درست بوده! این بحث، یک بحث جداست.
گاندی دنبال استقلال بود و در این راه نیازمند کمک همه مردم بود. گاندی حکومت نکرد. شاید اگر حکومت میکرد، مجازات و تهدید و اینها هم میداشت. این هم یک بحث جدای دیگریست.
دیگه تعداد همسران حضرت پیامبر (ص) و سوگند chastity (!!!) رو دیگه بنده نمیدونم این وسط چه ربطی به تهدید و خشونت و مجازات وحشیانه داشت که شما یه گریزی هم به این مورد زدی! اونهم با اغراق البته!
ستایشگر :Gol:
پی نوشت : والا ما نفهمیدیم چطوریه که ملت 9 تا زن پیغمبر (ص) رو میبینن، واجب بودن نماز شب رو نمیبینن!
من فقط میدونم این طرز بحث کردن نه قشنگه نه کسی رو قانع میکنه و فکر میکنم بعضی از کارشناسان محترم از این طرز بحث کردن که فقط دافعه داره دوری میکنند و سعی میکنند به مساله جذب حداکثری توجه کنند و گرنه چه فایده ای داره جز کینه بدل گرفتن و عصبانی شدن اگه هدف خرد کردن یکدیگره که خیلی ها این روششون هست بفرمایید ، اما بهتره آدم هدف بهتری داشته باشه.
به نام خدا.کم که آوردید، بزنید کوچه علی چپ! ولی متاسفانه کوچه علی چپ بن بسته عزیزان.
ستایشگر :Gol:
سرکار خانم باور بفرمایید مجبور نیستید حتما جواب دهید ...!!!
به نام خدا.
من فقط میدونم این طرز بحث کردن نه قشنگه نه کسی رو قانع میکنه و فکر میکنم بعضی از کارشناسان محترم از این طرز بحث کردن که فقط دافعه داره دوری میکنند و سعی میکنند به مساله جذب حداکثری توجه کنند و گرنه چه فایده ای داره جز کینه بدل گرفتن و عصبانی شدن اگه هدف خرد کردن یکدیگره که خیلی ها این روششون هست بفرمایید ، اما بهتره آدم هدف بهتری داشته باشه.
از انتقاد شما ممنونم، اما با اجازه تون قبول ندارم. ایشون یه نظری داشتن ( و احتمالا دارن )، دلایل و حرف هاشون رو میگن. بنده هم نظری مخالف ایشون داشتم ( و دارم ) دلایل و حرف هام رو میگم. هدف عصبانی کردن نیست ( حداقل هدف من که نبوده )، من هم عصبانی نشدم، ولی فکر کنم ایشون عصبانی بودند. به نظرم نمیرسه که حرف بدی زده باشم یا بیشتر از اونچه که باید تند رفته باشم، اما نظر شما هم محترم.
سرکار خانم باور بفرمایید مجبور نیستید حتما جواب دهید ...!!!
[SPOILER]
سرکار خانم! :Black (7):
[/SPOILER]
مجبور نیستم. ولی وقتی کسی از موضوع بحث یهو میزنه جاده خاکی و به خودش جسارت میده به حضرت پیامبر (ص) تیکه بندازه، بنده علاقه مندم که جواب بدم.
ستایشگر :Gol:
به نام خدا.از انتقاد شما ممنونم، اما با اجازه تون قبول ندارم. ایشون یه نظری داشتن ( و احتمالا دارن )، دلایل و حرف هاشون رو میگن. بنده هم نظری مخالف ایشون داشتم ( و دارم ) دلایل و حرف هام رو میگم. هدف عصبانی کردن نیست ( حداقل هدف من که نبوده )، من هم عصبانی نشدم، ولی فکر کنم ایشون عصبانی بودند. به نظرم نمیرسه که حرف بدی زده باشم یا بیشتر از اونچه که باید تند رفته باشم، اما نظر شما هم محترم.
[SPOILER]
سرکار خانم! :Black (7):
[/SPOILER]مجبور نیستم. ولی وقتی کسی از موضوع بحث یهو میزنه جاده خاکی و به خودش جسارت میده به حضرت پیامبر (ص) تیکه بندازه، بنده علاقه مندم که جواب بدم.
ستایشگر :Gol:
و به این صورت فکر می کنید دیگر چنین کاری نمی کند یا بیشتر میکند؟ شما هم می خواهید مشابه او ولی در جهت معکوس عمل کنید؟ بهتر نیست به نتایج حرفمان و بلندی هدفی که داریم بیشتر فکر کنیم؟
به نام خدا.
و به این صورت فکر می کنید دیگر چنین کاری نمی کند یا بیشتر میکند؟ شما هم می خواهید مشابه او ولی در جهت معکوس عمل کنید؟ بهتر نیست به نتایج حرفمان و بلندی هدفی که داریم بیشتر فکر کنیم؟
نمیدونم که ایشون دیگه چنین کاری میکنه یا نه، اما فکر میکنم جواب بدی ندادم. فقط بهش گفتم کوچه علی چپ نزنه و سر موضوع بمونه اگر حرفی برای گفتن داره. حالا اگر با این حرف میخواد ناراحت بشه، دیگه به خودش مربوطه چون حرف بدی نیست.
ستایشگر :Gol:
به نام خدا.نمیدونم که ایشون دیگه چنین کاری میکنه یا نه، اما فکر میکنم جواب بدی ندادم. فقط بهش گفتم کوچه علی چپ نزنه و سر موضوع بمونه اگر حرفی برای گفتن داره. حالا اگر با این حرف میخواد ناراحت بشه، دیگه به خودش مربوطه چون حرف بدی نیست.
ستایشگر :Gol:
هر طور که خودتان صلاح میدانید.
به حضرت پیامبر (ص) تیکه بندازه
تیکه به ایشان نبود. اشاره به حرف نسنجیدۀ شما بود. متون مذهبی پر از است بحث در مورد جنابت و این که چه کسی با این حال حق داشته کجا برود. حتی در وصف قدرتهای خاص ایشان قدرت جنسی در برخی متون ذکر شده که بعید نیست اغراق باشد.
به هر حال نماز شب و این همه زن زیاد جور نیست.
متأسفانه یک عده دروغ ساز خیال پرداز به اسم مداح در متن دین وجود دارند که از پیامبر و امامان موجوداتی عجیب و غریب میسازند که همزمان از همه چیز مطلعند و هر معجزهای بخواهند میکنند و آن قدر مهربانند که آخرین حد مهربانی است. آنها در درجۀ اول انسان بودند و من نمیدانم چه کسی گفته است و از کجا در آمده که کلمه به کلمه حرفها و جزء جزء رفتارشان وحی الهی است و بهتر از آن نمیتوانست باشد. در آیههای قرآن در مورد روابط پیامبر و همسرانش سخن گفته شده است و خیلی روشن است که روابط خیلی طبیعی و مثل بقیۀ مردم است. این که پیامبر نیاز به غسل داشته و... که چیز بدی نیست لااقل طبق ادبیات و متون اسلامی.
سلام
خوبیهای چنین فردی سرجای خودش با ارزش است اما اگر مسلمان است بدلیل ترک واجب مورد عقاب است چه اینکه وظیفه ای را ترک کرده است مثل اینکه همین آدم خوب وظیفه اش را در قبال زن یا فرزندش انجام ندهد . خب خوبیهای دیگر او مانع از عقوبت او در این مورد نیست.
یا علیم
نمی تواند با ریختن چند قطره اشک برای امام حسین مسئله را حل کند و راهی بهشت شود.
به نام خدا.
تیکه به ایشان نبود. اشاره به حرف نسنجیدۀ شما بود. متون مذهبی پر از است بحث در مورد جنابت و این که چه کسی با این حال حق داشته کجا برود. حتی در وصف قدرتهای خاص ایشان قدرت جنسی در برخی متون ذکر شده که بعید نیست اغراق باشد.
به هر حال نماز شب و این همه زن زیاد جور نیست.متأسفانه یک عده دروغ ساز خیال پرداز به اسم مداح در متن دین وجود دارند که از پیامبر و امامان موجوداتی عجیب و غریب میسازند که همزمان از همه چیز مطلعند و هر معجزهای بخواهند میکنند و آن قدر مهربانند که آخرین حد مهربانی است. آنها در درجۀ اول انسان بودند و من نمیدانم چه کسی گفته است و از کجا در آمده که کلمه به کلمه حرفها و جزء جزء رفتارشان وحی الهی است و بهتر از آن نمیتوانست باشد. در آیههای قرآن در مورد روابط پیامبر و همسرانش سخن گفته شده است و خیلی روشن است که روابط خیلی طبیعی و مثل بقیۀ مردم است. این که پیامبر نیاز به غسل داشته و... که چیز بدی نیست لااقل طبق ادبیات و متون اسلامی.
دوست داری در این مورد حرف بزنیم؟ باشه. در این مورد حرف میزنیم.
حضرت پیامبر (ص) مثل ما از نوع انسان بودند اما به این معنی نیست که با بقیه انسان ها کاملا یکسان بودند و اگر شمای نوعی 9 تا زن داشته باشی هر شب یه کاری میکنی، ایشون اینطور نبودن که هر شب یه کاری بکنن به هر حال. اصلا هر شب هم اینکار و میکردند ( که مختار بودند ) باز هم برای نماز با یک غسل میشه آماده شد! با احتساب اینها پیش کشیدن پای این حرف ها و تصویر سازی از یک فرد شهوت پرست در مورد پیامبر (ص)، کاری نیست که یه آدم منطقی و دنبال بحث و تحقیق و اینها بکنه!
دوست داری بیشتر در این مورد حرف بزنی هم یه تاپیک بزن، در خدمتیم.
ستایشگر :Gol:
نمی تواند با ریختن چند قطره اشک برای امام حسین مسئله را حل کند و راهی بهشت شود.
سلام
خیر . هیچ چیزی جای انجام وظیفه را نمی گیرد.
توبه و استغفار و اشک برای سیدالشهدا جایگزین وظایف ما نمی شود
یا علیم
خیر , اساسا ادبیات دینی ادبیّات خوف و رجاء است؛ صرفاً خوف نیست. حضرتعالی فقط یک طرف قضیّه را نگاه کرده اید. روحیه سرکشی کردن و تمایل به فجور, همیشه در انسان بوده و اختصاص به عصر و دوره ای ندارد. بل یرید الإنسان لیفجر أمامه.
بنابراین استبعاد حضرتعالی در اوج بُعد است و این شمایید که باید نگاهتان را عوض کنید.
به نظر من اقای هادی پاسخ شما مناسب نبود و نشان از عصبانیت و تعصب شما دارد و نتیجه اش دورتر کردن آن بنده خداست و این با روش کسانیکه شما خود را شیعه آنها میدانید در تضاد است.
سلام
خیر . هیچ چیزی جای انجام وظیفه را نمی گیرد.
توبه و استغفار و اشک برای سیدالشهدا جایگزین وظایف ما نمی شود
یا علیم
پس اینهمه روایت و صحبتهایی که در محرم و عذاداریها میشود دروغ است. حتی من با گوشهای خود از رادیو شنیدم که فلان آخوند بعنوان کارشناس دینی برای مردم میگفت خدا در روز قیامت از امام حسین می پرسد که : حسین جان اینها را بفرستم به بهشت و اگر امام حسین گفت آری می فرستد و اگر گفت نه نمی فرستد و سپس از ایشان می پرسد حسین جان اینها را بفرستم به جهنم و اگر گفت آری می فرستد و اگر گفت نه نمی فرستد. و گفتن اینکه آتش جهنم بر کسیکه برای امام حسین اشک ریخته یا سینه زده و ... حرام است اگر این حرفها دروغ است چرا میگویند و اجازه پخش در صدا و سیما دارد و اگر راست است پس شما چه میگویید یا کسانیکه بدلیل علاقه ای که به اهل بیت دارند دلشان به شفاعت آنان خوش است تا حدی که هر عملی را برای خود مجاز می بینند و یا کسانیکه دلشان به توبه خوش است و هرسال در شب قدر توبه میکنند و و و ...!
باسمه البصیر
سلام علیکم
اکثر واجبات را انجام میدهند و از محرمات پرهیز می کنند
اکثر واجبات مانند چه؟ و اکثر محرمات چه؟
آیا چنین شخصی وجود خارجی دارد؟
اگر بله با چه نیت و انگیزه ای اکثر واجبات دینی را انجام می دهد و بیشتر محرمات را ترک می کند؟
و چرا انسانی تا این حد ملتزم به اتیان واجبات و ترک محرمات تنها نماز و روزه را مقید نیست؟
باسمه البصیرسلام علیکم
اکثر واجبات مانند چه؟ و اکثر محرمات چه؟
آیا چنین شخصی وجود خارجی دارد؟
اگر بله با چه نیت و انگیزه ای اکثر واجبات دینی را انجام می دهد و بیشتر محرمات را ترک می کند؟
و چرا انسانی تا این حد ملتزم به اتیان واجبات و ترک محرمات تنها نماز و روزه را مقید نیست؟
یعنی شما گمان می کنید در جامعه ما نیستند انسانهای معتقدی که نماز نمی خوانند ؟ و یعنی گمان می کنید هر که نماز نمی خواند هیچیک از اعمالی که در اسلام هست انجام نمیدهد؟ پس بگذارید برای اطلاعتان بگویم چون ظاهرا در جامعه نیستید ، کسانی هستند که غسل می کنند وضو می گیرند قران می خوانند حتی گاهی نماز شب یا نماز مستحبی دیگری می خوانند به حج تمتع یا عمره می روند از زنا پرهیز می کنند از خوردن مال مردم پرهیز می کنند بخصوص مال بچه یتیم ، صدقه میدهند ذکات میدهند اگر از دستشان بر آید به خانوادههای فقیر کمک می کنند یا سرپرستی کودکان پرورشگاهی را به عهده می گیرند همواره سعی می کنند دروغ نگویند بعضی از اوقات به مردم غذا میدهند سله رحم را بجا میاورند با ملایمت و تاثیر گذار امر به معروف یا نهی از منکر می کنند در هر زمینه ای سعی می کنند مشاور خوبی باشند ودر فامیل و دوست و آشنا هر کسی مشکلی دارد با آنها مشورت می کند سعی می کنند حق همسر و پدر و مادر و حتی فرزندان خود را بخوبی ادا کنند سعی می کنند پیوسته خیرشان به مردم برسد همواره از حق دفاع میکنند و با اعمال نادرست دیگران همچون دزدی برخورد می کنند چشمشان بدنبال نامحرم و چشم چرانی نیست به شهوتشان اجازه نمیدهند افسارشان را بدست بگیرد از مال حرام پرهیز می کنند سعی می کنند راز دار خوبی باشند امانتداران خوبی هستند و خیانت در امانت نمی کنند و و و باز هم بگویم آیا اینها رعایت واجبات و محرمات نیست و فقط نماز و روزه هست بله عده بسیاری از مردم اینگونه هستند اما نماز نمی خوانند یا گاهی می خوانند و البته از این مسئله بسیار ناراحت هستند اما سعی می کنند حق الناس به گردنشان نباشد و امید دارند که خدا حق خودش را ببخشد به هر حال چنین آدمهایی وجود دارن یا وجود داشتند و برحمت خدا رفتند شما مثل آنکه خبر ندارید که یکی از بزرگترین مسایل ما ایرانیان نماز نخواندن است اما این دلیل نمی شود که از بیخ عرب باشیم.
به نام خدا.دوست داری در این مورد حرف بزنیم؟ باشه. در این مورد حرف میزنیم.
حضرت پیامبر (ص) مثل ما از نوع انسان بودند اما به این معنی نیست که با بقیه انسان ها کاملا یکسان بودند و اگر شمای نوعی 9 تا زن داشته باشی هر شب یه کاری میکنی، ایشون اینطور نبودن که هر شب یه کاری بکنن به هر حال. اصلا هر شب هم اینکار و میکردند ( که مختار بودند ) باز هم برای نماز با یک غسل میشه آماده شد! با احتساب اینها پیش کشیدن پای این حرف ها و تصویر سازی از یک فرد شهوت پرست در مورد پیامبر (ص)، کاری نیست که یه آدم منطقی و دنبال بحث و تحقیق و اینها بکنه!
دوست داری بیشتر در این مورد حرف بزنی هم یه تاپیک بزن، در خدمتیم.
ستایشگر :Gol:
خانم ستایشگر به نظر من ایشان سوالی منطقی و درست را مطرح می کنند شما از کجا میدانید پیامبر کاری نمی کردند اتفاقا از توان بی حد ایشان (تا روزی 20 مرتبه هم ذکر شده) بعنوان یکی از فضایل ایشان یاد می کنند البته در اینکه پیامبر در زمان خودشان انسانی بسیار برجسته و جذاب بودند هیچ شکی نیست و بهمین دلیل بیش از آنکه ایشان طالب همسر بسیار باشند این زنان بودند که طالب همسری ایشان بودند و طبیعی است که زنان بسیاری عاشق ایشان بودند و پیامبر هم هیچیک از زنانشان را محروم نمی گذاشتند و عدالت را هم حفظ میکردند بنابراین سوال پرسشگر محترم کاملا بجاست خب ایشان با روزی 20 بار یا کمتر و آن روزگار که نه استخر بوده که با یک شیرجه بتوان غسل کرد و نه دوش و حمام زمانه ما وجود داشته و باید با یک کاسه آب که از مخزنی برمیدارند باید در کناری غسل میکردند حالا مسئله سزدی زمستان هم هست شاید هم آنقدر سرد نبوده اما از لحاظ زمانی اینها با هم جور در نمیاید. مثل آنکه گفتند حضرت علی شبی هزار رکعت نماز می خوانند و بعد آقای قرائتی گفت بیخود می گویند نمی شود من خواندم و شد حتما هم در یک شب طولانی مثل شب یلدا خواندن و تند تند مثل مسلسل آخر باید دقت داشت که هدف حضرت امیر که خواندن 1000 رکعت در یک شب به هر نحوی که شده نباید باشد چون کیفیت عبادت برای ایشان خیلی بیش از کمیت آن باید مهم باشد و چه بسا حضرت امیر نمازی می خواندن که معادل 1000 رکعت نماز صواب داشته باشد اگر بعضی مسائل با عقل جور در نمیاید باید به عقل بها داد نه آنکه صورت مسئله را پاک کرد یا جواب غیر منطقی که عقل نمی پذیرد داد مگر گفته نشده هر چه می شنوید اول با عقل خود که بزرگترین نعمت خدا به بشر است بسنجید و اگر با عقل جور در آمد بپذیرید وگرنه نپذیرید فقط معجزات هست که با عقل ما جور در نمی آید اما چون واقعیت داشته باید آنها را بپذیریم در زمان پیامبر هم که جز خود قران و یکی دو معجزه که به ایشان نسبت میدهند که معجزه دیگری نبوده بنابراین اشکال و سوال آن آقا بجاست.
س اینهمه روایت و صحبتهایی که در محرم و عذاداریها میشود دروغ است. حتی من با گوشهای خود از رادیو شنیدم که فلان آخوند بعنوان کارشناس دینی برای مردم میگفت خدا در روز قیامت از امام حسین می پرسد که : حسین جان اینها را بفرستم به بهشت و اگر امام حسین گفت آری می فرستد و اگر گفت نه نمی فرستد و سپس از ایشان می پرسد حسین جان اینها را بفرستم به جهنم و اگر گفت آری می فرستد و اگر گفت نه نمی فرستد. و گفتن اینکه آتش جهنم بر کسیکه برای امام حسین اشک ریخته یا سینه زده و ... حرام است اگر این حرفها دروغ است چرا میگویند و اجازه پخش در صدا و سیما دارد و اگر راست است پس شما چه میگویید یا کسانیکه بدلیل علاقه ای که به اهل بیت دارند دلشان به شفاعت آنان خوش است تا حدی که هر عملی را برای خود مجاز می بینند و یا کسانیکه دلشان به توبه خوش است و هرسال در شب قدر توبه میکنند و و و ...!
سلام
هرکس که بعنوان کارشناس دینی حرفی زد که قابل قبول نیست
دین حساب کتاب دارد
اگر قرار باشد ما تعالیم دین را کنار بگذاریم و با چند قطره اشک مشکلات را حل کنیم پس این کتاب قرآن و اینهمه تعالیم لغو است
مساله شفاعت هم بنابر نظر قاطبه علمای اسلام و شیعه حساب و کتاب دارد
مثلا از امام باقر ع روایت داریم که : هرکس نماز را سبک بشمارد به شفاعت ما اهل بیت نمی رسد.
یا علیم
به نام خدا.
خانم ستایشگر به نظر من ایشان سوالی منطقی و درست را مطرح می کنند شما از کجا میدانید پیامبر کاری نمی کردند اتفاقا از توان بی حد ایشان (تا روزی 20 مرتبه هم ذکر شده) بعنوان یکی از فضایل ایشان یاد می کنند البته در اینکه پیامبر در زمان خودشان انسانی بسیار برجسته و جذاب بودند هیچ شکی نیست و بهمین دلیل بیش از آنکه ایشان طالب همسر بسیار باشند این زنان بودند که طالب همسری ایشان بودند و طبیعی است که زنان بسیاری عاشق ایشان بودند و پیامبر هم هیچیک از زنانشان را محروم نمی گذاشتند و عدالت را هم حفظ میکردند بنابراین سوال پرسشگر محترم کاملا بجاست خب ایشان با روزی 20 بار یا کمتر و آن روزگار که نه استخر بوده که با یک شیرجه بتوان غسل کرد و نه دوش و حمام زمانه ما وجود داشته و باید با یک کاسه آب که از مخزنی برمیدارند باید در کناری غسل میکردند حالا مسئله سزدی زمستان هم هست شاید هم آنقدر سرد نبوده اما از لحاظ زمانی اینها با هم جور در نمیاید. مثل آنکه گفتند حضرت علی شبی هزار رکعت نماز می خوانند و بعد آقای قرائتی گفت بیخود می گویند نمی شود من خواندم و شد حتما هم در یک شب طولانی مثل شب یلدا خواندن و تند تند مثل مسلسل آخر باید دقت داشت که هدف حضرت امیر که خواندن 1000 رکعت در یک شب به هر نحوی که شده نباید باشد چون کیفیت عبادت برای ایشان خیلی بیش از کمیت آن باید مهم باشد و چه بسا حضرت امیر نمازی می خواندن که معادل 1000 رکعت نماز صواب داشته باشد اگر بعضی مسائل با عقل جور در نمیاید باید به عقل بها داد نه آنکه صورت مسئله را پاک کرد یا جواب غیر منطقی که عقل نمی پذیرد داد مگر گفته نشده هر چه می شنوید اول با عقل خود که بزرگترین نعمت خدا به بشر است بسنجید و اگر با عقل جور در آمد بپذیرید وگرنه نپذیرید فقط معجزات هست که با عقل ما جور در نمی آید اما چون واقعیت داشته باید آنها را بپذیریم در زمان پیامبر هم که جز خود قران و یکی دو معجزه که به ایشان نسبت میدهند که معجزه دیگری نبوده بنابراین اشکال و سوال آن آقا بجاست.
[SPOILER]
خانم ستایشگر [-(
یه سر به پروفایلم بزنید بد نیست. به معلوماتتون اضافه میشه.
[/SPOILER]
1- بنده کشته اون منطقی هستم که وسط بحث گاندی، پای تعداد همسران حضرت پیامبر (ص) رو وسط میکشه، بعدش معترض هم میشه!
2- اگر دوست دارید در این مورد حرف بزنید، یک تاپیک جداگانه براش بزنید. جواب این پست شما هم ان شاء الله اونجا داده میشه.
ستایشگر :Gol:
باسمه الحکم
با سلام
یعنی شما گمان می کنید در جامعه ما نیستند انسانهای معتقدی که نماز نمی خوانند ؟ و یعنی گمان می کنید هر که نماز نمی خواند هیچیک از اعمالی که در اسلام هست انجام نمیدهد؟ پس بگذارید برای اطلاعتان بگویم چون ظاهرا در جامعه نیستید ، کسانی هستند که غسل می کنند وضو می گیرند قران می خوانند حتی گاهی نماز شب یا نماز مستحبی دیگری می خوانند به حج تمتع یا عمره می روند از زنا پرهیز می کنند از خوردن مال مردم پرهیز می کنند بخصوص مال بچه یتیم ، صدقه میدهند ذکات میدهند اگر از دستشان بر آید به خانوادههای فقیر کمک می کنند یا سرپرستی کودکان پرورشگاهی را به عهده می گیرند همواره سعی می کنند دروغ نگویند بعضی از اوقات به مردم غذا میدهند سله رحم را بجا میاورند با ملایمت و تاثیر گذار امر به معروف یا نهی از منکر می کنند در هر زمینه ای سعی می کنند مشاور خوبی باشند ودر فامیل و دوست و آشنا هر کسی مشکلی دارد با آنها مشورت می کند سعی می کنند حق همسر و پدر و مادر و حتی فرزندان خود را بخوبی ادا کنند سعی می کنند پیوسته خیرشان به مردم برسد همواره از حق دفاع میکنند و با اعمال نادرست دیگران همچون دزدی برخورد می کنند چشمشان بدنبال نامحرم و چشم چرانی نیست به شهوتشان اجازه نمیدهند افسارشان را بدست بگیرد از مال حرام پرهیز می کنند سعی می کنند راز دار خوبی باشند امانتداران خوبی هستند و خیانت در امانت نمی کنند و و و باز هم بگویم آیا اینها رعایت واجبات و محرمات نیست و فقط نماز و روزه هست بله عده بسیاری از مردم اینگونه هستند اما نماز نمی خوانند یا گاهی می خوانند و البته از این مسئله بسیار ناراحت هستند اما سعی می کنند حق الناس به گردنشان نباشد و امید دارند که خدا حق خودش را ببخشد به هر حال چنین آدمهایی وجود دارن یا وجود داشتند و برحمت خدا رفتند شما مثل آنکه خبر ندارید که یکی از بزرگترین مسایل ما ایرانیان نماز نخواندن است اما این دلیل نمی شود که از بیخ عرب باشیم.
اگر کسی جمع فضائل مذکور را داشته باشد و به نیت ترک محرمات الهی و انجام واجبات آن را انجام دهد
موفق به اعاده ی روزه و اقامه ی نماز هم می شود.
بله عده ای هستند که به لحاظ تربیت انسانی و سلامت فطرت اعمال ظاهریشان خوب است ولی آنچه شما
در سؤالتان مدعی آن هستید ترک محرمات الهی و انجام واجبات است آنهم به شکل غالب به استثناء نماز و روزه
این ادعا تنها همان ادعا است و در عالم واقع نمی تواند تحقق عینی داشته باشد،چرا که هر گاه انسان با نیت
الهی سعی در انجام حتی یک واجب و ترک حتی یک حرام داشته باشد توفیق عمل به واجب و ترک حرام دیگری را نیز می یابد
و اگر این حال مراقبت تداوم داشته باشد هر روز بهتر از روز قبل به احکام الهی عمل خواهد کرد.
(به دلایل عقلی و نقلی) که اگر مایل باشید می توان آنها را بیان کرد.