رضای گرامی درود اینکه فرشتگان و ایزدان را خدا نوشتید و نتیجه گرفتید که زرتشتیان خدایان بیشمار دارند، دروغ نیست؟ اینکه اورمزد یشت و سد (صد) یک نام خدا را نادیده گرفته اید و گفته این که زرتشتیان هیچ جا به یگانگی خدا اشاره نکردند، دروغ نیست؟ اینکه برای نمونه در هات 28 بند یک اهورامزدا پَ اُاورویم= نخستین، یگانه، برترین ... خوانده شده، ولی میگویید که هیچ جا زرتشت یاد نکرده، دروغ نیست؟ اینکه همه چیز آفریده اهورامزداست و ستایش آفرینش بیرون از آفریده نیست ولی شما نادیده میگیرید، دروغ نیست؟ شما از یسنا نمونه آوردید، بدون آنکه بگویید در آغاز همه سرودهای یسنا به خشنودی اهورامزدا است، این دروغ نیست؟ نمونه آوردید از ستایش اجزای طبیعت از زمین و گیاه و آب و .... و همه را نشانه چندگانه پرستی دانستید، در حالی که همه اینها با صفت مزداداته{=آفریده خدای دانا} و خوذاذاته {آفریده خدا} یاد و ستوده شده اند. این دروغ نیست؟ اگر بخواهیم اسماالله را یک خدا بگریم که شما هزار و یک خدا دارید. آخه چرا اینهمه پا روی حق میگذارید تا یک ادعا را که قرآن هم قبولش ندارد اثبات کنید؟
با سلام جناب موبدیار مهران بنده یک توصیه کوچک دارم که امیدوارم برادرانه بپذیرید !یکی از راهی شناخت خداوند برسی خداوند و صفات او در تمامی ادیانها میباشد چه ادیانهای الهی و چه ادیانهای غیرالهی!
این را از این باب میگویم چون بسیاری از مسائلی که برای شما هنوز مبهم است روشن میشود !و بزگترین و حساس ترین کتاب که بی نظیر است در شناخت ادیان قرآن است!این را نمیگویم برای اینکه بنده مسلمان و شیعه هستم! چون تا شناخت درستی به قرآن نداشته باشید اطلاعات شما ناقص میباشد !در مورد ادیان و حقیقت !!!! از مطالعه در مندرجات اوستا خود آفریده هاى زردشت را مى توان در چهار قسمت خلاصه کرد:
1. روشنایى بى پایان،
2. فضا یا مکان،
3. زمان یا زروان،
4. تاریکى یا ظلمت. این ذوات از خود پدید آمده اند و هرمز یا آهورا مزدا در خلقت و آفرینش آنان هیچگونه دخالتى نداشته است. مثلا «آسمان» و «زمان» مقید به صفت طویل و دراز در اوستا خود آفریده معرفى شده اند چنان که مى گوید: «آسمان خود آفریده و زمان بى حد و طویل را مى ستاییم»ودر جاى دیگر مى گوید:«آسمان خود آفریده و زمان بیکران و خود آفریده رامى ستاییم». این خدایان هر چند خود مخلوق آهورا مزدا، خداى بزرگ زردشت مى باشند ولى مخلوق بودن، آنان را از جرگه خدایان خارج نساخته، خود زردشت آنها را به لفظ «ایزد»، «یزدان» و «بغ» نامیده است.:Sham:
عهد قدیم در میان ملل معمول چنان بود که اکثر خدایان منسوب به یکدیگر بودند و روابط پدر فرزندى و خانوادگى با یکدیگر داشتند و البته این امر مانع از آن نبود که همه مینوى و غیر جسمانى باشند و در ردیف خدایان قرار بگیرند، در کیش زردشت نیز همین مطلب جریان داشته است.:Sham::Sham:
در سرود دوّم گاتاهای زرتشت، اشتودگاه، یسناهات ۴۳، بند ۱۶، چنین میخوانیم:«(بشود که) «منش نیک» کردارهای ما را پاداش دهد.»(ترجمۀ جلیل دوستخواه) «وهومن هر یک را بحسب کردار از پاداش نیک بنوازد.»(ترجمۀ پورداود) «پروردگارا، به کسانی که در پرتو منش پاک و خرد، کاری انجام میدهند، پاداش بخش.»(ترجمۀ موبد آذرگشسب) «آرمئیتی و وهومن ما را به حسب کردار نیکمان پاداش و مزد بخشد.»(ترجمۀ موبد شهزادی) «ارمایتی از وهومن ملهم شده به اعمال ما برکت بخشد.»(ترجمۀ پروفسور شوشتری) «و اندیشه نیک کارهای ما را به پاداش نیکو برساند.»(ترجمۀ وحیدی) به غیر از ترجمۀ جناب موبد آذرگشسب، که به کل متن را دگرگون فرموده اند، سایر ترجمه ها تقریباً چیز واحد میگویند، طبق ترجمۀ آنها از وهومن یا آرمیتی، منش یا اندیشه نیک، خواسته شده است که پاداش و مزد عمل را بدهند.:ok: ایراد اساسی که به این جمله از گاتهای زرتشت وارد است، این میباشد که غیر خدا را به پاداش دهی و برکت دادن به عمل انسان، داخل میکند و این شرک است. ایراد دیگر هم این است، که اساساً وهومن و آرمیتی، منش یا اندیشه نیک، موجودات زنده ای نیستند که بخواهند به کسی پاداش دهند یا عملش را برکت بخشند.
با سلام جناب موبدیار مهران دیدم چقدر در تاریخ به اسلام ظلم شده !! بد نیست یه نگاهی به این دو بیان بیاندازیم و خود دوستان قضاوت کنند!!
پاداش در آئین زرتشتیان و پاداش در اسلام !!!
« و اعملا للاجر » پاداش خود را از خدا بخواهيد.
پيامبران، در برابر ارشاد و هدايت مردم، هيچ مزد و پاداشى از آنان نمى خواستند و اجر خويش را فقط از خدا طلب مى كردند.:Gol: همه آنان مى گفتند: ما اسئلكم عليه من اجر ان اجرى الا على رب العالمين [ سوره ى شعراء، آيه ى 109. ] من پاداشى در برابر هدايت شما نمى خواهم، پاداش من بر عهده خداست. :Sham:
صالحان و نيكوكاران هم در برابر نيكويى هاى خويش از خلق خدا پاداش نمى خواهند .
چشم داشت آنان فقط به خداوند است و خداوند به بهترين نحو پاداش آنان را مى دهد:بلى من اسلم وجهه لله و هو محسن فله اجره عند ربه [ سوره ى بقره، آيه ى 112. ] آرى چنين است كه اگر كسى سر تسليم در برابر خداوند فرود آورد و نيكوكار باشد البته پاداش او نزد خدايش محفوظ است.
پاداش آنان همان است كه قرآن مى فرمايد:و الذين آمنوا و عملوا الصالحات لنبوئنهم من الجنه غرفا تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها نعم اجر العاملين [ سوره ى عنكبوت، آيه ى 58. ] آنان كه ايمان آوردند و كارهاى نيك انجام دادند، ايشان را حتما در كاخهاى بهشتى جاى مى دهيم كه از زير آنها نهرها جارى است. جاودانه در آن مى مانند. چه پاداش شايسته اى نصيب اين نيكوكاران مى گردد! :Sham::Sham: بى جهت نيست كه خداوند از اين پاداش به عنوان پاداشى بس بزرگ ياد مى كند:وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات لهم مغفره و اجر عظيم [ سوره ى مائده، آيه ى 9. ]خداوند به مومنانى كه عمل شايسته انجام مى دهند، وعده داده است كه آمرزش و پاداشى بس بزرگ كه در انتظار آنان است.
آرى، اميرالمومنين فرزندان گرامى اش را سفارش مى كند كه هرچه مى كنند، جز از خدا پاداش نخواهند و فقط چشم به لطف و عنايت او داشته باشند. همانگونه كه جدشان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و خود وى در تمام دوران عمرشان چنان بودند. :Sham:
با سلام جناب موبدیار مهران دیدم چقدر در تاریخ به اسلام ظلم شده !! بد نیست یه نگاهی به این دو بیان بیاندازیم و خود دوستان قضاوت کنند!! پاداش در آئین زرتشتیان و پاداش در اسلام !!!
« و اعملا للاجر » پاداش خود را از خدا بخواهيد.
پيامبران، در برابر ارشاد و هدايت مردم، هيچ مزد و پاداشى از آنان نمى خواستند و اجر خويش را فقط از خدا طلب مى كردند.:gol:
رضای گرامی درود اثبات سخنتان این اندازه ارزشمند است که پا روی حق میگذارید؟ من بارها و بارها برایتان نوشتم که بهمن و اردیبهشت و شهریور، اسفند و خرداد و امرداد اینها جلوه های خداوند است. اینها اسام الله هستند. شما اگر رحمان و رحیم و غفور و ... بکار میبرید، اینها خدایان جدا هستند؟ از اورمزد یشت هم برایتان نوشتم که در تحریف و انحراف ساسانی هم اینها آفریده خداوند و به دستور او موکل بر چیزی هستند. به هر روی این انحراف چه ربطی به گاتها دارد؟ آخه چه اندازه سیاه نمایی؟
با سلام از مطالعه در مندرجات اوستا خود آفریده هاى زردشت را مى توان در چهار قسمت خلاصه کرد: 1. روشنایى بى پایان، 2. فضا یا مکان، 3. زمان یا زروان، 4. تاریکى یا ظلمت. این ذوات از خود پدید آمده اند و هرمز یا آهورا مزدا در خلقت و آفرینش آنان هیچگونه دخالتى نداشته است. مثلا «آسمان» و «زمان» مقید به صفت طویل و دراز در اوستا خود آفریده معرفى شده اند چنان که مى گوید: «آسمان خود آفریده و زمان بى حد و طویل را مى ستاییم»ودر جاى دیگر مى گوید:«آسمان خود آفریده و زمان بیکران و خود آفریده رامى ستاییم». این خدایان هر چند خود مخلوق آهورا مزدا، خداى بزرگ زردشت مى باشند ولى مخلوق بودن، آنان را از جرگه خدایان خارج نساخته، خود زردشت آنها را به لفظ «ایزد»، «یزدان» و «بغ» نامیده است.:sham: عهد قدیم در میان ملل معمول چنان بود که اکثر خدایان منسوب به یکدیگر بودند و روابط پدر فرزندى و خانوادگى با یکدیگر داشتند و البته این امر مانع از آن نبود که همه مینوى و غیر جسمانى باشند و در ردیف خدایان قرار بگیرند، در کیش زردشت نیز همین مطلب جریان داشته است.:sham::sham:
رضای گرامی درود شما میدانید که اوستا از زرتشت نیست، چرا هی نام زرتشت را بکار میبرید؟ زرتشت خود اینها را ایزد و بغ نامید، یک دروغ است. اینکه اهورامزدا در خلقت آنها دخلی نداشته یک دروغ است. من برگردان فارسی په نام و ستایش را برایتان نوشتم که اهورامزدا آفریننده آسمان است و .... یک دین حکومتی ساسانی را برای چه اینهمه چماق میکنید تا یک دروغ را به عنوان دین زرتشت ارایه دهی؟
در جهان تا پیش از ترجمه هاى اوستا، توحید مطلق مترادف بود با دین اسلام. اما پس از دوران نخست ترجمه هاى اوستا، تا نزدیک به 150 سال پیش، زردشتیان هند و پس از آن ایران، خواستند از این ویژگى اسلام سود جویند و خود را نخستین پیروان یکتاپرستى در جهان معرفى کنند.
رضای گرامی من ترجمه په نام و ستایش را که یک نیایش ساسانی است و در همان کتاب دینکرد که توصیه خواندنش را کردی، به عنوان یک نماز جایگزین برای هر نیایش دیگر با پاداش (ثواب) برابر دانسته شده است، برایتان نوشتم. توحید در آن نیست؟
جناب موبدیار مهران شما که ۳۷ سال است تحقیق میکنید باید متوجه باشیداساس و بنیان هر دین و آیینى، به معنى اخص کلمه در خداشناسى و الوهیت آن آیین مستتر و پنهان است. در اسلام، براى مثال، بایستى گفت که شکل نهایى ربوبیت و خدایى از لحاظ مفاهیم مجرد، در یک قالب مستحکم و استوار توحید بیان شده است. شرق شناسان بزرگ اروپایى که براى نخستین بار با کار توانفرسا و از خود گذشتگى تا پاى جان، راز و رمز اوستا و خط و زبان آن را گشوده و ترجمه کرده اند آیین مزدیستى را مبتنى بر توحید ندانسته اند.
رضای گرامی شما بارها به خود من ایراد گرفتید که قرآن را تنها به صرف ترجمه آن نمی توان شناخت، آنوقت با تلاش توانفرسای غربیان که دشمنی ایشان با ایران و فرهنگ ایرانی ثابت شده، میتوان اوستا و گاتها را شناخت. آنها درست ترجمه کرده اند و پارسیان هند و ایرانیان بد ترجمه کرده اند؟ غربیهایی که این اندازه عناد دارند که خلیج فارس را عربی میخوانند، دانشمندان ایرانی را نا ایرانی جلوه میدهند، زبان آریایی را هند و اروپایی میخوانند، آنها درست میگویند، آنهم در سد سال پیش و ایرانیان زرتشتی نادرست میگویند؟ چرا به برگردانهای علی اکبر جعفری که یکی از چند استاد اوستا شناس است، مراجعه نمیکنید؟
با سلام جناب موبدیار مهران اینکه میفرماید بعضی از دانشمندان غرب بنده هم از علمای اسلامی برای شما منبع میگذرم و هم از ایرانشناسان و شرق شناسان ! اما متاسفانه در بالا هم توضیح دادم که شما سعی در این دارد که صورت مساله را پاک کنید! ...وحدت پرستى وقتى جلوه بیشترى دارد که از خدایان به عبارت «مزدا آفرید» یا «مزداداتا» تعبیر مى شود و این وحدت پرستى در کتاب «گاثها» عمومیت دارد اما کتاب «وندیداد» از دوگانه پرستى و ثنویت زردشت و فصول «یسنا» از طبیعت پرستى وى حکایت مى کند پرستش خدایان متعدد در «یشتها» بیشتر نمایان است.:sham: البته از آن جایى که جزوات اوستا مربوط به زمان واحد و یا هیئتى از نویسندگان نیست بلکه این کتاب پراکنده در زمانهاى مختلف و شرایط متفاوت به وسیله نویسندگان متعدد فراهم شده است، بدین جهت تضاد و تناقض در آن قهرى است.
اگر ما اوستاى ساسانى را در این باره ملاک قرار دهیم بدون تردید باید گفت زردشت به یک لحاظ «ثنوى» مذهب است و به دو مبدا و منشا قایل است و به یک لحاظ دیگر مشرک بوده و خدایان متعدد و بیشمارى را قابل ستایش و نیایش دانسته است این دو مطلب به طور وضوح از ابواب مختلف اوستا فهمیده مى شود. در کتاب اوستا دو واژه به طور مکرر استعمال شده است: یکى «خوداتا: Khudata و دیگرى مزدا داتا mazda-duta و این واژه مى رساند که از دیدگاه آیین زردشتى موجودات عالم به دو قسمت اساسى تقسیم شده است:اولى به معنى خود آفریده و دومى به معنى مزدا آفریده واژه «خوداتا» را «دارمستتر» چنین معنى کرده است:خوداتا در دین زردشت هم هر چیزى است که از قانون اختصاصى خود پیروى نماید و منوط و وابسته به غیر نمى باشد و در تفسیر پهلوى عبارت از چیزى است که در انجام کارهاى خود یا در خویشکارى بى نیاز از غیر باشد. بنابراین هرکجا لفظ «خوداتا» استعمال شده به معنى سرمدى و خود آفریده و بى نیاز از خالق و آفریده مى باشد مثلا عبارت «آنا گرارو کائو یاروشائو» همه جا با لفظ «خوداتا» آمده است و به معناى روشنایى بى پایان خود آفریده است. در «وندیداد» از قول زردشت نوشته است:«ما مى ستاییم روشنایى سرمدى خود - آفریده را». :sham::sham:
رضای گرامی درود در باره واژه خوتای شما ندیده اید و نوشتار مرا هم نخوانده اید که به انسان خوتای/خدا میگفتند؟ شما کتابی به نام خدای نامه را میشناسید که در تاریخ شاهان است؟ شما واژه های کدخدا، دهخدا، نا(و) خدا را میشناسید. من شما را به 101 نام خدا از خرده اوستا که به دست آدرباد مهراسپندان در زمان شاهپور دوم ساسانی نوشته شده، ارجاع میدهم. که خداوند و هروسپ خدا از نامهای خداوند دانسته شده است. خوتای و مزدا دو نام از اسماالله هستند نه دو خدای جداگانه. چرا این اندازه میکوشید که سیاه نمایی کنید؟ این جمله وندیداد را چرا به دروغ ترجمه میکنید؟ این هست روشنایی خدا آفریده. نه خود آفریده. چه در یسنا و چه در یشتها همه هستی آفریده خدا دانسته شده است. نخست خدای یگانه و آنگاه همه بخشهای مادی و معنوی هستی یک یک نام برده شده و ستوده شده است. ستایش آفریده از ستایش آفریننده بیرون نیست. آیا درست که من یگویم اله از بتهای بزرگ عرب است پس اسلام یک دین بت پرستی است؟ خب شما همانگونه که در قرآن صفات و کارکرد خداوند را بررسی میکنید و میگویید که الله نامی است برای یک موجود با چنین صفتهایی. چرا همین کار را در باره گاتها و در رده دوم اوستا نمیکنید؟ من تحریف را اوستا میپذیرم ولی دیگر آن اندازه که شما مینمایانید سیاه هم نیست. در همه جا همه ایزدان یا با سیاه نمایی شما خدایان، آفریده اهورامزدا و به دستور او موکل بر چیزی و به دستور اهورامزدا ستایش میشوند. درست است که این تحریف است، ولی آن اندازه سیاه که میفرمایید نیست. مغان ماد که موبدان درباری بودند، باورهای مغان ماد را با یگانگی زرتشتی سازگار کردند و رنگ زرتشتی دادند و ...... شما باید از ما بپرسید که پیرو چی هستید؟ کدام خدا و با چه صفاتی را میپذیرید؟ شما یک دین طالبانی را دست گرفته اید و هی چماق میکنید بر زرتشتیان. اگر وهابیون هستند، گناه شماست؟
رضای گرامی درود در باره واژه خوتای شما ندیده اید و نوشتار مرا هم نخوانده اید که به انسان خوتای/خدا میگفتند؟ شما کتابی به نام خدای نامه را میشناسید که در تاریخ شاهان است؟ شما واژه های کدخدا، دهخدا، نا(و) خدا را میشناسید. من شما را به 101 نام خدا از خرده اوستا که به دست آدرباد مهراسپندان در زمان شاهپور دوم ساسانی نوشته شده، ارجاع میدهم. که خداوند و هروسپ خدا از نامهای خداوند دانسته شده است. خوتای و مزدا دو نام از اسماالله هستند نه دو خدای جداگانه. چرا این اندازه میکوشید که سیاه نمایی کنید؟ این جمله وندیداد را چرا به دروغ ترجمه میکنید؟ این هست روشنایی خدا آفریده. نه خود آفریده. چه در یسنا و چه در یشتها همه هستی آفریده خدا دانسته شده است. نخست خدای یگانه و آنگاه همه بخشهای مادی و معنوی هستی یک یک نام برده شده و ستوده شده است. ستایش آفریده از ستایش آفریننده بیرون نیست. آیا درست که من یگویم اله از بتهای بزرگ عرب است پس اسلام یک دین بت پرستی است؟ خب شما همانگونه که در قرآن صفات و کارکرد خداوند را بررسی میکنید و میگویید که الله نامی است برای یک موجود با چنین صفتهایی. چرا همین کار را در باره گاتها و در رده دوم اوستا نمیکنید؟ من تحریف را اوستا میپذیرم ولی دیگر آن اندازه که شما مینمایانید سیاه هم نیست. در همه جا همه ایزدان یا با سیاه نمایی شما خدایان، آفریده اهورامزدا و به دستور او موکل بر چیزی و به دستور اهورامزدا ستایش میشوند. درست است که این تحریف است، ولی آن اندازه سیاه که میفرمایید نیست. مغان ماد که موبدان درباری بودند، باورهای مغان ماد را با یگانگی زرتشتی سازگار کردند و رنگ زرتشتی دادند و ...... شما باید از ما بپرسید که پیرو چی هستید؟ کدام خدا و با چه صفاتی را میپذیرید؟ شما یک دین طالبانی را دست گرفته اید و هی چماق میکنید بر زرتشتیان. اگر وهابیون هستند، گناه شماست؟
با سلام جناب موبدیار مهران از شما سوال میکنم که کتابی که در ان تحریف راه داشته باشد چقدر میتوان به ان ا عتماد کرد؟ در اینگونه کتابها حق و ناحق به هم آمیختند که جدا کردن آنها بسیار کار مشکلی است دوست گرامی!:Sham::Sham:
اینکه شما از چنین کتابی اینگونه دفاع میکنید کمی عجیب است!که قسمتهای از ان را که میپسندید انتخاب کرده و روی ان مانور میدهید! و هرجا هم مورد پسند واقع نشود میگوید بله تحریف شده !!
اینکه اسلام ما را طالبانی میخوانید باز به همان درک نادرست از ادیان میرسیم!دوست گرامی از کدام چماق سخن میگوید از همان که خود برای خود ساختید؟!اگر وهابیون به وجود آمدند بخاطر کج اندیشی در دین بود این چه ربطی به شیعه دارد؟!که شما دارید همین کار را انجام میدهید با یک تحقیق در همین سایت میتوانید به طرز تفکر محمد بن عبد الوهاب پی ببرید! به زودی تاپیکی در مورد مقایسه کتاب اوستا با قرآن برای شما قرار میدهم تا سخنی نباشد! اما از ترجمه سخن گفتید!بنده از شما سوال میکنم آیا شما زبان شناس هستید؟و مترجم کتاب اوستا!!؟که با اطمینان میگوید زبان شناسان ترجمه اشتباه کردند ،! عناد را کسانی دارند که عقیده شخصی خود را میخواهند با آنچه در اوستا آمده منطبق کنند !که امیدوارم شما از این دسته افراد نباشید:Sham::Sham::Sham: در زیر اشاره میکنم! ابراهیم پورداود براى این که عقیده شخصى خود را با اوستا منطبق سازد و آن را در فکر خواننده رسوخ دهد در ترجمه فارسى اوستا راه خلافى رفته است!:Sham::Sham: چنان که مؤلف کتاب «تاریخ اجتماعى ایران باستان» تحت عنوان بى اعتبارى ترجمه هاى ابراهیم پورداود از اوستا مى نویسد: پورداود در کتاب ادبیات مزدیسنا و در ترجمه گاتها و یسنا همه جا هرمز یا اهورا مزدا را خداوند یکتا نامیده و خدایان دیگر زردشت را از فرشتگان وى شمرده است و براى این که چنین عقیده اى را با اوستا منطبق سازد لفظ «ایزد»، «یزدان» و «بغ» را که هر سه در زبان فارسى قدیم و جدید به معنى خداوند است در ترجمه هاى خودگاهى به لفظ «فرشته» تبدیل کرده، و گاهى معنى عبارات و واژه ها را چنان تغییر داده که خواننده تحت تاثیر عقاید مترجم قرار مى گیرد و از توجه به اصل مطلب و مقصود زردشت باز مى ماند. سپس مى افزاید:در صفحه 29 جلد اول کتاب ادبیات مزدیسنا، چنین مى نویسد: پس از ظهور زردشت خداى یگانه به اهورا مزدا موسوم شده است.:Sham: همچنین در صفحه 36 همان کتاب مى نویسد: زردشت به قوم خود گفت آنچه در بالا و پایین است جمله را یک آفریده، سازنده است و جز او کسى شایسته ستایش نیست و حال آن که در کتاب زردشت و حتى در کتب زمان ساسانیان هیچ کجا هرمز به صفت واحد و یگانه توصیف نگشته و همچنین زردشت هیچ کجا قید ننموده که (به جز اهورا مزدا کسى شایسته ستایش نیست) بلکه بر عکس آن به نام هر یک از خدایان زردشت ژست مخصوصى در ستایش و نیایش تنظیم یافته است و اکثر جزوات اوستا مشتمل بر این نیایشها و ستایشها مى باشد».:Sham::Sham::Sham: پورداود براى این که اهورا مزدا را خداى یگانه معرفى کند در اوستا هر کجا از خدایان دیگر زردشت با لفظ «یزدان» و «ایزد» یاد شده و شاید این لفظ بیش از یکصد مورد در اوستا تکرار شده است همه را به «فرشته» معنى کرده است:Sham::Sham: در صورتى که این واژه در زبان فارسى کنونى و یا در پهلوى ساسانى و زبان اصلى اوستا در ردیف بغ Baqha به معنى خداوند استعمال شده است لذا دارمستتر Dasmestatr دانشمند فرانسوى این دو لفظ را همه جا به واژه Dtev و خداوند ترجمه کرده است.:Sham: حتى خود پورداود نیز در دیباچه کتاب به جاى بسم الله جمله به نام یزدان بخشنده بکار برده است و «یزدان» را به معنى خدا گرفته است.
روى این دلیل و دلایل دیگرى که در محل خود ذکر شده است. ترجمه هاى فارسى نامبرده، از جزوات پراکنده خود اوستا، بى اعتبارتر است و محققان از مراجعه به آنها نمى توانند عقاید زردشت را به دست آورند. زیرا در این ترجمه ها علاوه بر این که حقیقت افکار زردشت و دین ایران باستان منعکس نشده، خود این ترجمه ها و تفسیرها باعث تحریف اوستا هم شده است متاسفانه اخیرا عده اى از استادان و دانشجویان تحت تاثیر افکار خاص او قرار گرفته و ترجمه هاى او را مدرک قرار داده اند که دور از واقعیت است. :Sham::Sham::Sham:
بدین جهت مؤلف تاریخ اجتماعى ایران باستان، بعد از آن که نمونه هاى زیادى از اشتباهات پورداود را در ترجمه هاى اوستا یادآورى نموده، نوشته است:این قبیل اشتباهات و خطاهاى وى به قدرى کثیر و متعدد است که ذکر همه آنها از گنجایش کتاب ما بیرون مى باشد.:Sham: منظور پورداود در این ترجمه ها این بود که مندرجات اوستا را در نظر خوانندگان فارسى زبان با عقاید شخصى خود منطبق سازد و یک اوستاى نوبنیاد و نوظهور و غیر واقعى به محققان ایرانى عرضه بدارد و راهى را که امثال آنکتیل دو پرون و دیگر دانشمندان غیر ایرانى در توسعه فرهنگ و ادبیات فارسى پیموده اند در نظر محققان یا دانشجویان ایرانى معکوس و وارونه جلوه دهد. :Sham: پورداود در ترجمه هاى فارسى از قاعده اصلى ترجمه منحرف شده و به هیچ یک از خوانندگان و محققان فارسى زبان مجال نداده که در تفسیر کتاب زردشت همت گمارند و عقیده اى غیر از آنچه وى راجع به زردشت بیان داشته، اتخاذ کنند و این امر سبب شده که تاکنون محققان و اوستا شناسان ایرانى در صدد انتقاد از گفته هاى پورداود و یا در صدد تفسیر و تحقیق در فلسفه و افکار زردشت برنیامده اند.:Sham: حال باید دید چه باعث شد که پورداود اقدام به چنین ترجمه هایى کرده است:Sham: روحانیان متعصب زردشتى بعد از ترجمه هاى اوستا به زبانهاى اروپایى با وضعى مواجه شدند که بر خلاف میل و عقاید دینى آنان بود با این که به هیچ وجه حاضر نمى شدند که کتابهاى دینى خود را در دسترس دیگران قرار بدهند با این حال از یک طرف ملاحظه نمودند جزوات اوستا به دست دانشمندان غربى افتاده و ترجمه این جزوات نیز همه جا به زبانهاى اروپایى منتشر شده است و از طرف دیگر در این ترجمه ها زردشت را همه جا پیرو خدایان متعدد معرفى کرده اند و این امر سبب مى شد از جماعت زردشتیان روز به روز کاسته شود و یا حتى جوانان پارسى نیز دین کهن خود را ترک گوینداز این جهت در صدد برآمدند از خود عکس العملى در برابر ترجمه هاى اروپایى اوستا نشان دهند و این واکنش و عکس العمل را انجمن زردشتیان بمبئى به عهده گرفت از یک طرف مجله مزدائیسم را در پاریس تاسیس نمودند و از طرف دیگر هیاتى به تهران اعزام داشت و این هیات در مراجعت، خود پورداود را که در آن زمان در حدود سى سال داشت به هندوستان دعوت نمودند و او نیز روى جهاتى این دعوت را با کمال میل پذیرفت و مدت دو سال در هندوستان ماندگار شد. آنها ترجمه هاى فارسى اوستاى دست خورده را با نام وى در بمبئى چاپ و در تهران انتشار دادند و این جریان را خود پورداود در دیباچه کتاب خود به تفصیل بیان نموده است.:Sham::Sham:
تردیدى نیست که روحانیان زردشتى در انتشار این ترجمه ها و در تحمل مصارف سنگین آنها جز تبلیغات دین خود و لو به حالت تحریف شده، منظور دیگرى نداشتند و پورداود نیز در این ترجمه ها از ابتداى امر آلت دست بوده و بس.:Sham:
اما وى از این اقدام ناپسند خود نتایج ثانوى نیز به دست آورد و آن این که در دانشگاه تهران به سمت استادى در رشته اوستا شناسى منصوب گردید. خلاصه جنابموبد مهرانکسى که بخواهد واقعا عقاید زردشت را به دست آورد باید ترجمه ها و تفسیرهاى ناقص و نارسا ومخدوش ابراهیم پورداود و آنان را که از او تقلید کورکورانه کرده اند کنار بگذارد تا به واقعیت زردشت و آیین مزدیسنى پى ببرد. :Gol:
خلاصه جنابموبد مهرانکسى که بخواهد واقعا عقاید زردشت را به دست آورد باید ترجمه ها و تفسیرهاى ناقص و نارسا ومخدوش ابراهیم پورداود و آنان را که از او تقلید کورکورانه کرده اند کنار بگذارد تا به واقعیت زردشت و آیین مزدیسنى پى ببرد. :gol:
رضای گرامی درود خوشبختانه تنها سرچشمه زبان فارسی نوشته های اوستایی است. از این رو در دانشگاه هرجا که زبان فارسی درس داده میشود، ناگزیرند که نوشته هایی اوستایی را به عنوان سند زبان فارسی بخوانند. شما به ترجمه آنها مراجعه کن. به ترجمه بارتولومه و گلدنر و ... مراجعه کن. کی از پورداود تقلید کورکورانه کرده است؟ شما هرجا به ریشه یابی و واژه نشناسی پورداود اشکال گرفتید، از دیگر استادان دانشگاه بپرسید. ببینید چه میگویند. اگر شما خدا را خود آینده ترجمه کنید همان اندازه بچگانه است که همدان را شهر همه دانا ترجمه کنید یا تبریز را بگویید جایی است که تب میریزد. راستی قرآن و کتابها را چه کسانی چاپ میکنند؟ مگه توقع داشتید که بجز موبدان چه گروهی به چاپ اوستا بپردازند؟
با سلام جناب موبدیار مهران از شما سوال میکنم که کتابی که در ان تحریف راه داشته باشد چقدر میتوان به ان ا عتماد کرد؟
رضای گرامی درود شما نوشته اید: 1-:"... جناب موبدیار مهران از شما سوال میکنم که کتابی که در ان تحریف راه داشته باشد چقدر میتوان به ان ا عتماد کرد؟ در اینگونه کتابها حق و ناحق به هم آمیختند که جدا کردن آنها بسیار کار مشکلی است دوست گرامی!:Sham::Sham:..." پاسخ: به راستی که درست میگویید. با شما هم باورم. به هر روی یک راهکار است که همه آن کتاب را با یک دید یکسان نگاه کنی و آنچه که با خرد و باورت همخوانی داری برگزینی. در قرآن میفرماید فبشر عباد الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه 2-:"...اینکه شما از چنین کتابی اینگونه دفاع میکنید کمی عجیب است!که قسمتهای از ان را که میپسندید انتخاب کرده و روی ان مانور میدهید! و هرجا هم مورد پسند واقع نشود میگوید بله تحریف شده !! ..."
پاسخ: راستش به این نتیجه رسیدم که شما به هیچ روی نوشته های مرا درست نمیخوانید. من گفتم که مغان ماد که در دربار راه یافتند، دین درباری اینگونه و آنگونه تحریف کردند ولی نه به آن سیاهی که شما مینمایانید. نوشتم، در کنار تحریف ها چیزی هم مانند په نام و ستایش دارد. در کنار همه تحریف ها اعتراف به یگانگی خداوند و ..... هست. خب تحریف یعنی چه، یعنی یک جایش درست است و یک جایش درست نیست. چه انتظاری دارید؟ بگویم حالا که یکجایش تحریف شده پس همه اش را بیرون بیاندازیم. این سخن مانند آن است که بگوییم اسلام 72 فرقه دارد، ولش کن معلوم نیست کدام فرقه درست است، پس همه اش را بیاندازیم بیرون. 3-:"... اینکه اسلام ما را طالبانی میخوانید باز به همان درک نادرست از ادیان میرسیم!دوست گرامی از کدام چماق سخن میگوید از همان که خود برای خود ساختید؟!اگر وهابیون به وجود آمدند بخاطر کج اندیشی در دین بود این چه ربطی به شیعه دارد؟! ..." پاسخ: این هم یک سند که نوشته های مرا درست نمیخوانید. من گفتم آیا درست است که من با اسلام طالبانی و اسلام وهابی بیایم اسلام را نقد کنم؟ خود من گفتم که اگر ایشان منحرف هستند، چه ربط به اسلام دارد. این اصطلاح اسلام درباری و اسلام آمریکایی را که امام خمینی (ره) میگفتند. شما از انحرام مغان ماد درباری چماق درست کرده اید و هی دین زرتشت و باور زرتشتیان را میکوبید. به ما چه که ایشان به پشتوانه نیروی حکومت کتاب نوشتند. این از یک سوی و از سوی دیگر خب شما هم پا روی حق نگذار و ببین که ایشان برای سازگاری با یگانگی زرتشتی چه اندازه به خودشان زحمت داده اند تا این تحریف را با آن سازگار کنند. از خودت بپرس که این مغان درباری چه نیاز به این سازگار کردن داشتند؟ این جز به دلیل قدرت دین زرتشتی بود؟ آنها که قدرت داشتند، چرا خودشان را زرتشتی نامیدند، میگفتند ما مهر پرست و زروان پرست هستیم؟ دیگر چرا گفتند که مهر اهورا آفریده و به دستور اهورامزدا، بستایید این مهر اهورا آفریده را و ... 4-:"...به زودی تاپیکی در مورد مقایسه کتاب اوستا با قرآن برای شما قرار میدهم تا سخنی نباشد! ..." پاسخ: با این روش سیاه نمایی که شما دارید و جلوه های خداوند را هرکدام یک خدای جداگانه میدانید؟ خب از هم اکنون جام پیروزی در آغوش شماست. از همین گزینش شما که اوستا را برگزیدید پیداست که عناد شما در کوبیدن، به این سادگی ها آرام نمیشود. باشد تا روز داوری و سر پل چینوت. 5-:"... اما از ترجمه سخن گفتید!بنده از شما سوال میکنم آیا شما زبان شناس هستید؟و مترجم کتاب اوستا!!؟که با اطمینان میگوید زبان شناسان ترجمه اشتباه کردند ،! ..." پاسخ: نه من اوستا شناس نیستم. هیچ ادعایی ندارم. اینهایی را هم که مینویسم، از روی کتابهای همان زبانشناسان نوشته ام. 6-:"... ابراهیم پورداود براى این که عقیده شخصى خود را با اوستا منطبق سازد و آن را در فکر خواننده رسوخ دهد در ترجمه فارسى اوستا راه خلافى رفته است!:Sham::Sham: چنان که مؤلف کتاب «تاریخ اجتماعى ایران باستان» تحت عنوان بى اعتبارى ترجمه هاى ابراهیم پورداود از اوستا مى نویسد: پورداود در کتاب ادبیات مزدیسنا و در ترجمه گاتها و یسنا همه جا هرمز یا اهورا مزدا را خداوند یکتا نامیده و خدایان دیگر زردشت را از فرشتگان وى شمرده است و براى این که چنین عقیده اى را با اوستا منطبق سازد لفظ «ایزد»، «یزدان» و «بغ» را که پورداود براى این که اهورا مزدا را خداى یگانه معرفى کند در اوستا هر کجا از خدایان دیگر زردشت با لفظ «یزدان» و «ایزد» یاد شده و شاید این لفظ بیش از یکصد مورد در اوستا تکرار شده است همه را به «فرشته» معنى کرده است:Sham::Sham: در صورتى که این واژه در زبان فارسى کنونى و یا در پهلوى ساسانى و زبان اصلى اوستا در ردیف بغ Baqha به معنى خداوند استعمال شده است لذا دارمستتر Dasmestatr دانشمند فرانسوى این دو لفظ را همه جا به واژه Dtev و خداوند ترجمه کرده است.:Sham: حتى خود پورداود نیز در دیباچه کتاب به جاى بسم الله جمله به نام یزدان بخشنده بکار برده است و «یزدان» را به معنى خدا گرفته است. روى این دلیل و دلایل دیگرى که در محل خود ذکر شده است. ترجمه هاى فارسى نامبرده، از جزوات پراکنده خود اوستا، بى اعتبارتر است و محققان از مراجعه به آنها نمى توانند عقاید زردشت را به دست آورند....." پاسخ: میگویم که عناد دارید؛ میگویید نه. از کجا که نویسنده کتاب تاریخ اجتماعی ایران باستان درست گفته است و کسی مانند شما نیست که برای اثبات سخنش پا روی حق بگذارد؟ من برای شما ترجمه په نام و ستایش را نوشتم و شما را به اورمزد یشت ارجاع دادم. در آنها اهورامزدا به آفریدن ایزدان بسیار ستوده شده است. در خرده اوستا که در دوران شاهپور ساسانی نوشته شده، دو گونه یزدان گیتی که سر دسته آن زرتشت و یزدان مینوی که سردسته آنها امشاسپند وهومنه است، یاد شده است. این چه ربطی به پور داوود دارد؟ شما در ترجمه فارسی قرآن به من ایراد میگیرید که با ترجمه فارسی نمیتوان قرآن را فهمید. عربهای سنی هم که زبانشان عرب هست، میگویید نمیفهمند و درست درک نمیکنند ما میفهمیم. آن وقت چگونه به خود اجازه میدهید که با یک واژه که درست ترجمه اش نمیکنید اینهمه سیاه نمایی کنید؟ یزدان یعنی ستودنی. این واژه را به هرچیزی که ستودنی باشد گفته شده است. یزته در زبان پهلوی همان یزدان و یزد و ایزد است. یزشن هم همان جشن به معنای سرود نیایش است. اینها که همه اش در همین دینکرد که هست. چرا به پور داود ایراد میگیرید. اینکه برای نمونه ایزدان ماه، گوش و رام به امشاسپند بهمن کمک میکند، که در بندهش آمده. اینکه ایزد مهر به همراه ایزدان خور، آسمان و انارام به امشاسپند شهریور کمک میکند، در بندهش هست، در برساد از خرده اوستا هم هست. چه ربطی به پورداوود دارد. عناد چه چیزی جز این است؟
به راستی که درست میگویید. با شما هم باورم. به هر روی یک راهکار است که همه آن کتاب را با یک دید یکسان نگاه کنی و آنچه که با خرد و باورت همخوانی داری برگزینی. در قرآن میفرماید فبشر عباد الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه
2-:"...اینکه شما از چنین کتابی اینگونه دفاع میکنید کمی عجیب است!که قسمتهای از ان را که میپسندید انتخاب کرده و روی ان مانور میدهید! و هرجا هم مورد پسند واقع نشود میگوید بله تحریف شده !! ..."
پاسخ: راستش به این نتیجه رسیدم که شما به هیچ روی نوشته های مرا درست نمیخوانید. من گفتم که مغان ماد که در دربار راه یافتند، دین درباری اینگونه و آنگونه تحریف کردند ولی نه به آن سیاهی که شما مینمایانید. نوشتم، در کنار تحریف ها چیزی هم مانند په نام و ستایش دارد. در کنار همه تحریف ها اعتراف به یگانگی خداوند و ..... هست. خب تحریف یعنی چه، یعنی یک جایش درست است و یک جایش درست نیست. چه انتظاری دارید؟ بگویم حالا که یکجایش تحریف شده پس همه اش را بیرون بیاندازیم. این سخن مانند آن است که بگوییم اسلام 72 فرقه دارد، ولش کن معلوم نیست کدام فرقه درست است، پس همه اش را بیاندازیم بیرون.
جناب موبدیار مهران اول یه توضیح کوتاه در مورد تحریف بدهم البته وارد مطلب انواع تحريف وموضوع تحريف وعوامل تحريفو...!!...!!نمیشویم چرا که میبینم تعریف درستی از تحریف ندادید! تحريف يعني چه؟ تحريف در زبان عربي از ماده ي «حرف» است يعني منحرف کردن چيزي از مسير و وضع اصلي خود که داشته است يا بايد داشته باشد. به عبارت ديگر، تحريف نوعي تغيير و تبديل است، ولي تحريف مشتمل بر چيزي است که کلمه ي تغيير و تبديل نيست. شما اگر کاري کنيد که جمله اي ، نامه اي، شعر و عبارتي آن مقصودي راکه بايد بفهماند نفهماند و مقصود ديگري را بفهماند، مي گويند شما اين عبارت را تحريف کرده ايد. :Sham::Sham:
مثلا شما گاهي مطلبي يا حرفي را به يک نفر مي گوئيد، بعد آن شخص سخن شما را در جاي ديگري نقل مي کند پس از آن، کسي به شما مي گويد: فلاني از قول شما چنين چيزي نقل مي کرد، شما مي فهميد که آنچه شما گفته بوديد يا آنچه که او نقل کرده خيلي متفاوت است.
او سخنان شما را کم و زياد کرده است، قسمتي از حرف هاي شما که مفيد مقصود شما بوده است را حذف کرده و قسمت هايي از خود به آن افزوده است، در نتيجه سخن شما مسخ شده و چيزي ديگري از آب در آمده است. آن وقت شما مي گوئيد: اين آدم حرف مرا تحريف کرده است. مخصوصا اگر کسي در سندهاي رسمي دست ببرد، مي گويند: سند را تحريف کرده است. اينها مثال هائي بود براي روشن شدن معني کلمه ي تحريف و اين کلمه بيش از اين احتياج به توضيح ندارد.
جناب موبد مهران ما داریم در مورد کتاب شما سخن میگویم نه فرقه !!!
خب حالابا این تفسیر منبع شما برای ان قسمتی که میگوید تحریف نشده چیست ؟ لطفا با منبع سخنان خود را بیان کنید !!!منبع !!
در ضمن هنوز از شما در مورد پستهای ۱ تا ۷ پاسخی دریافت نکردم !!با سند لطفا !!:Sham:
مثلا شما گاهي مطلبي يا حرفي را به يک نفر مي گوئيد، بعد آن شخص سخن شما را در جاي ديگري نقل مي کند پس از آن، کسي به شما مي گويد: فلاني از قول شما چنين چيزي نقل مي کرد، شما مي فهميد که آنچه شما گفته بوديد يا آنچه که او نقل کرده خيلي متفاوت است. جناب موبد مهران ما داریم در مورد کتاب شما سخن میگویم نه فرقه !!!
خب حالابا این تفسیر منبع شما برای ان قسمتی که میگوید تحریف نشده چیست ؟
در ضمن هنوز از شما در مورد پستهای ۱ تا ۷ پاسخی دریافت نکردم !!با سند لطفا !!:sham:
رضای گرامی درود پستهای یکم تا هفتم، را بارها در پستهای دیگر تکرار کرده اید. هر جا هم که بوده، آنچه به عقل ناقصم میرسیده، نوشته ام. شما آنچنان عناد دارید، که باز هم میگویید که پاسخ نداده ام. مغان ماد در دربار دینی درباری ساختند و باورهای خودشان را رنگ زرتشتی دادند. این درست. تحریف کردند اینهم درست. اما پلی تئیسم، دوآلیسم و ... دیگر چه صیغه ای است که نسبت میدهید؟ شما با عناد، ایزدان و امشاسپندان را خدا مینامید. در حالی که برای نمونه در نیایش تندرستی، دو گونه ایزد گیتی و مینو هست. در دینکرد هم هست. سردسته ایزدان گیتی اشو زرتشت و سردسته ایزدان مینو بهمن است. در په نام ستایش یکتا خداوند، هم اهورامزدا آفریننده همه آنها دانسته و به آفرینندگی ستوده شده است. شما بر روی یک واژه پافشاری میکنید. نمیپذیرید که این واژه معنا دارد، معنای آن هم یعنی ستودنی. هر چیزی که نیک است ستودنی هم است. ستودن هر آفریده ای، ستودن آفریننده آن است. این هم سفسطه من. چی بگویم دیگر؟ فرشته یک واژه فارسی است. از آسمان که نیامده است. خب به چی میگفتند فرشته؟ واژه های بغ (برای نمونه در بغداد)، بگه (فغفور= بغ +پور)، بت، بکه(=مکه= بتکده) همه یک واژه هستند. ایرانیان بت پرست هم بودند. این هم یک سند برای اثبات مشرک بودن برای شما؟ اینجوری نمیشه آقای استاد رضا. شما در برداشت از قرآن برگردان فارسی را درست نمیدانید. برداشت عربها را هم که زبان خودشان است، درست نمیدانید. خب چگونه با برگردان فارسی آنهم به دست کسانی که دشمن فرهنگ ایرانی هستند، تکیه میکنید؟ یادتان باشد که غربیان آنچنان عناد دارند که فرهنگ و زبان و مردم آریایی را هند و اروپایی میخوانند.
رضای گرامی درود پستهای یکم تا هفتم، را بارها در پستهای دیگر تکرار کرده اید. هر جا هم که بوده، آنچه به عقل ناقصم میرسیده، نوشته ام. شما آنچنان عناد دارید، که باز هم میگویید که پاسخ نداده ام. مغان ماد در دربار دینی درباری ساختند و باورهای خودشان را رنگ زرتشتی دادند. این درست. تحریف کردند اینهم درست. اما پلی تئیسم،دوآلیسم و ... دیگر چه صیغه ای است که نسبت میدهید؟ شما با عناد، ایزدان و امشاسپندان را خدا مینامید. در حالی که برای نمونه در نیایش تندرستی، دو گونه ایزد گیتی و مینو هست. در دینکرد هم هست. سردسته ایزدان گیتی اشو زرتشت و سردسته ایزدان مینو بهمن است. در په نام ستایش یکتا خداوند، هم اهورامزدا آفریننده همه آنها دانسته و به آفرینندگی ستوده شده است. شما بر روی یک واژه پافشاری میکنید. نمیپذیرید که این واژه معنا دارد، معنای آن هم یعنی ستودنی. هر چیزی که نیک است ستودنی هم است. ستودن هر آفریده ای، ستودن آفریننده آن است. این هم سفسطه من. چی بگویم دیگر؟ فرشته یک واژه فارسی است. از آسمان که نیامده است. خب به چی میگفتند فرشته؟ واژه های بغ (برای نمونه در بغداد)، بگه (فغفور= بغ +پور)، بت، بکه(=مکه= بتکده) همه یک واژه هستند. ایرانیان بت پرست هم بودند. این هم یک سند برای اثبات مشرک بودن برای شما؟ اینجوری نمیشه آقای استاد رضا. شما در برداشت از قرآن برگردان فارسی را درست نمیدانید. برداشت عربها را هم که زبان خودشان است، درست نمیدانید. خب چگونه با برگردان فارسی آنهم به دست کسانی که دشمن فرهنگ ایرانی هستند، تکیه میکنید؟ یادتان باشد که غربیان آنچنان عناد دارند که فرهنگ و زبان و مردم آریایی را هند و اروپایی میخوانند.
با سلام
و تشکر از دوست گرامی موبد یار مهران که در این تاپیک ما را همراهی مپیکنند !
ازکجا امده ام امدنم بهر چه بود بکجا میروم اخر ننمایی وطنم
انسان اولیه از زمانی که عقلش به بیشتر از پر کردن شکمش و تولید نسل رسید شروع کرد به خیال پردازی وفکر .
مهمترین فکرهایی که به ذهن فعال وتوانایش رسید این موضوع مهم بود که من ازکجا امده ام؟
چه کسی مرا به این سرزمین فرستاده؟
چرا فرستاده؟ وسرانجام من بعد از مرگ چیست ؟
اینها سوالات خیلی مهم وسرنوشت سازی بود اما بشر فقط بلد بود سوال بپرسد وموقع جواب دادن یا سکوت میکرد ویا شروع به خیال پردازی وخالی بستن میکرد واز انجایی که انسان همیشه وعاشق قیافه خودش است هر افسانه ای که درست میکرد خودش خانواده اش قبیله اش وسرزمینش را بهترین می نامید این وسط آدم هایی هم پیدا شدند که کار رسمی شان شد پرداخت به این قصه هایی که خود مردم درست کرده بودند وخودشان باور کرده بودند وجالب اینکه ازآن میترسیدند و بوسیله اون مردمو سرکیسه میکردند ...........
خداوند هم دید که این انسان محترم از مسیر درست خارج شده سعی جدی بر اصلاح انسان کرد اما انسان ها بسیار لجوج بودند وهدایت انان بسیار سخت اما خداوند هم توانا وهم صبور بود و تصمیم به هدایت نوع بشر گرفته بود پس پیامبران الهی را به سراغ انان فرستاد تا تکلیف شرک را یکسره کند مبارزه همچنان ادامه داردو ما هم در یک سمتی هستیم خدا کند که جزء بخش خوبها باشیم :Sham:
[FONT=Times New Roman]درپلی تئییسم فرد به وجود دو موجود الوهی یا بیشتر معتقد است. مانند یونانیان باستان که خدایان و الهه های بسیاری چون هرا٬ هرمس٫ زئوس و افرودیت را می پرستیدند. برخی ازپلی تئیستهادوالیست (دوگانه انگار) هستند که عموما به وجود دو خدای متضاد قائلند. روشنایی و نیکی در برابر تاریکی و شر. آئین تائو و زرتشت از این گونه اند. در فلسفه گاهی مقصود از دوانگاری٫ دوانگاری دینی است و گاهی مقصود دوانگاری نفس و بدن است.
[FONT=Century Gothic]بازم برای شما تکرار میکنم چون دقت لازم را انجام ندادید :Sham:
بر اساس برخی از سرودهای گاتاها اهورامزدا مانند خدای متعال و برتر از همگان مورد پرستش قرار می گرفته، ولی این دیدگاه بعدها تزلزل یافته و نوعی چندگانه پرستی و تعدد قدما وارد این آیین شده و امشاسپندان نیز در خور پرستش معرفی شدند. هرچند بعد از ورود اسلام به سرزمین ایران برای احیای دوباره توحید در آیین زرتشت تلاش هایی صورت گرفت، اما باز می توان آثاری از تعدد قدما در این آیین را به دست آورد. چنانکه گفته اند: «بهدنیان گویند اهرمن از زمان پدید آمد و هم ایشان گویند که فرشتگان و آسمان ها بوده و هستند و باشند» برخی معتقدند که در اوستا به سه خدا اشاره شده [FONT=Century Gothic]چرا که در فرهنگ زرتشتی موجودات به سه دسته تقسیم می شوند::Sham: الف) خوداتا (خود آفریده و خود ساخته) برخی از ذوات طبیعت مثل مکان، زمان به معنی زروان، روشنی بی پایان، تاریکی بی کران، آسمان اعلی، خودآفریده هستند و خدایان این آیین هستند. :Sham: ب) مزداداتا (آفریده مزدا) جهان مادی و جسمانی، آنچه نیکو و برای انسان مفید است توسط مزدا آفریده شده است. :Sham: ج) دوه داتا (آفریده اهریمن): موجودات زیان بخش و پلید از قبیل مگس، مورچه، وزغ، ملخ، سرما، بیماری، دیوها و... :Sham: بنابراین خالق هستی اهورامزدا و اهریمن هستند که اولی خوبی ها و دومی بدی ها را آفریده و این همان ثنویت است، اما چون موجودات دیگری نیز خود آفریده می باشند، ثنویت به تثلیث یا چند خدایی تبدیل می شود. به همین دلیل برخی اعتقاد دارند که در آیین زرتشتی اهورامزدا و امشاسپندان در خور پرستش هستند که همان تعدد در معبود می باشد. :Sham:
با سلام بر اساس برخی از سرودهای گاتاها اهورامزدا مانند خدای متعال و برتر از همگان مورد پرستش قرار می گرفته، ولی این دیدگاه بعدها تزلزل یافته و نوعی چندگانه پرستی و تعدد قدما وارد این آیین شده و امشاسپندان نیز در خور پرستش معرفی شدند. هرچند بعد از ورود اسلام به سرزمین ایران برای احیای دوباره توحید در آیین زرتشت تلاش هایی صورت گرفت، اما باز می توان آثاری از تعدد قدما در این آیین را به دست آورد. چنانکه گفته اند: «بهدنیان گویند اهرمن از زمان پدید آمد و هم ایشان گویند که فرشتگان و آسمان ها بوده و هستند و باشند» برخی معتقدند که در اوستا به سه خدا اشاره شده چرا که در فرهنگ زرتشتی موجودات به سه دسته تقسیم می شوند::sham: الف) خوداتا (خود آفریده و خود ساخته) برخی از ذوات طبیعت مثل مکان، زمان به معنی زروان، روشنی بی پایان، تاریکی بی کران، آسمان اعلی، خودآفریده هستند و خدایان این آیین هستند. :sham: ب) مزداداتا (آفریده مزدا) جهان مادی و جسمانی، آنچه نیکو و برای انسان مفید است توسط مزدا آفریده شده است. :sham: ج) دوه داتا (آفریده اهریمن): موجودات زیان بخش و پلید از قبیل مگس، مورچه، وزغ، ملخ، سرما، بیماری، دیوها و... :sham: بنابراین خالق هستی اهورامزدا و اهریمن هستند که اولی خوبی ها و دومی بدی ها را آفریده و این همان ثنویت است، اما چون موجودات دیگری نیز خود آفریده می باشند، ثنویت به تثلیث یا چند خدایی تبدیل می شود. به همین دلیل برخی اعتقاد دارند که در آیین زرتشتی اهورامزدا و امشاسپندان در خور پرستش هستند که همان تعدد در معبود می باشد. :sham:
رضای گرامی درود من این سه گونه موجودات را قبول ندارم. خوتای داتک یعنی خدا آفریده، نه خود آفریده. دوه داته را هم نشنیده ام. پلی تئیسم هم هنگامی است که مانند خدایان یونان مستقل باشند. نه آنکه آفریده و مامور باشند. من به هیچ روی قصد ندارم که از اوستا در کنار گاتها دفاع کنم. دفاع من از این است که یگانه پرستی زرتشتی آنچنان قدرتمند بود که این مغان ماد را وادار کرد تا سازگاری کنند. باور مردمی هم چون توان تشخیص نداشتند، هم سازگاری پیدا کرد.
رضای گرامی درود من این سه گونه موجودات را قبول ندارم. خوتای داتک یعنی خدا آفریده، نه خود آفریده. دوه داته را هم نشنیده ام. پلی تئیسم هم هنگامی است که مانند خدایان یونان مستقل باشند. نه آنکه آفریده و مامور باشند. من به هیچ روی قصد ندارم که از اوستا در کنار گاتها دفاع کنم. دفاع من از این است که یگانه پرستی زرتشتی آنچنان قدرتمند بود که این مغان ماد را وادار کرد تا سازگاری کنند. باور مردمی هم چون توان تشخیص نداشتند، هم سازگاری پیدا کرد.
با سلام استاد مطهری می فرماید: آنچه در این مکتوب (اوستا) وجود دارد، بر توحید در خالقیت «زمین، آسمان، انسان و شادی» دلالت میکند و به معنای توحید کامل نیست.:Sham: بنابراین نسبت به توحید تام ساکت است.
از این رو میتوان گفت: چیزی برخلاف عقاید اسلامی در آن وجود ندارد؛ زیرا اسلام نیز در این مورد، قائل به توحید است؛ اما توحید در اسلام، معنای کامل تری دارد که دراین کتیبه یافت نمیشود. آنچه در اسلام است، توحید ذاتی و توحید کامل در خالقیت است. اسلام با هرگونه ثنویتی در ذات و خالقیت مخالفت دارد؛ لیکن در اندیشه زرتشتی، برخی قائل به تعدد ذات واجب بود، و برخی نیز معتقد به توحید ذاتی و ثنویت در خالقیت خیر و شر میباشند.
البته چنان که گفته شد، کتیبه فوق نسبت به ثنویت ذاتی یاثنویت در خالقیت خیر و شر ساکت است و نمیتوان آن را آینه تمام نمای عقاید زرتشتی در باب توحید دانست. البته این که خدا را «خالق شادی» معرفی کرده است، تاحدی بوی ثنویت میدهد؛ ولی دلالت تام بر این مسأله ندارد. از نظراسلام شادی و ناخرسندی، هر دو به خداوند استناد دارد. البته نحوه این انتساب و تحلیل مسأله خیر و شر و شادی وناشادی، مباحث فلسفی عمیقی را میطلبد. :Sham::Sham::Sham:
با سلام استاد مطهری می فرماید: آنچه در این مکتوب (اوستا) وجود دارد، بر توحید در خالقیت «زمین، آسمان، انسان و شادی» دلالت میکند و به معنای توحید کامل نیست.:sham: بنابراین نسبت به توحید تام ساکت است. از این رو میتوان گفت: چیزی برخلاف عقاید اسلامی در آن وجود ندارد؛ زیرا اسلام نیز در این مورد، قائل به توحید است؛ اما توحید در اسلام، معنای کامل تری دارد که دراین کتیبه یافت نمیشود. آنچه در اسلام است، توحید ذاتی و توحید کامل در خالقیت است. اسلام با هرگونه ثنویتی در ذات و خالقیت مخالفت دارد؛ لیکن در اندیشه زرتشتی، برخی قائل به تعدد ذات واجب بود، و برخی نیز معتقد به توحید ذاتی و ثنویت در خالقیت خیر و شر میباشند. البته چنان که گفته شد، کتیبه فوق نسبت به ثنویت ذاتی یاثنویت در خالقیت خیر و شر ساکت است و نمیتوان آن را آینه تمام نمای عقاید زرتشتی در باب توحید دانست. البته این که خدا را «خالق شادی» معرفی کرده است، تاحدی بوی ثنویت میدهد؛ ولی دلالت تام بر این مسأله ندارد. از نظراسلام شادی و ناخرسندی، هر دو به خداوند استناد دارد. البته نحوه این انتساب و تحلیل مسأله خیر و شر و شادی وناشادی، مباحث فلسفی عمیقی را میطلبد. :sham::sham::sham:
رضای گرامی درود به دید من بایستی یکبار دیگر دست کم یسنا و یشتها را بخوانید. خرده اوستا را یادتان نرود. وندیداد هر کی ترجمه کرده، خودش هم اعتراف کرده که دیدگاه مغان ماد است؟ چرا هی آن را به زرتشتیان نسبت میدهید؟ از این هم بگذریم. بیایید یکبار هم آن را با این دید بخوانید که دیو در وندیداد صفات رذیله انسان هستند. اهریمن هم نماد نیستی است. نمونه، دیو نسوش از مرده به زنده وارد میشود و گندیدگی و سپس مرگ بد می آورد. این دیو از ریزترین سوراخ بدن وارد میشود. در هوا مانند مگس وز وز میکند. خب این تعریف میکروب نیست؟ برای دور کردن آن نخست خواندن گاتهاست. این خود تایید اثر روان در درمان نیست؟ سپس شستشو با بهترین داروی ضدعفونی آن زمان و آنگاه شستشو با آب پاک است. 5 پزشکی در وندیداد است کارد پزشک گیاه(داروی گیاهی) پزشک و سه پزشک دیگر که روان درمانی میکنند. اینها گواه آن است که فرهنگ وندیداد و واژه هایش درست معنا نشده اند.
رضای گرامی درود به دید من بایستی یکبار دیگر دست کم یسنا و یشتها را بخوانید. خرده اوستا را یادتان نرود. وندیداد هر کی ترجمه کرده، خودش هم اعتراف کرده که دیدگاه مغان ماد است؟ چرا هی آن را به زرتشتیان نسبت میدهید؟ از این هم بگذریم. بیایید یکبار هم آن را با این دید بخوانید که دیو در وندیداد صفات رذیله انسان هستند. اهریمن هم نماد نیستی است. نمونه، دیو نسوش از مرده به زنده وارد میشود و گندیدگی و سپس مرگ بد می آورد. این دیو از ریزترین سوراخ بدن وارد میشود. در هوا مانند مگس وز وز میکند. خب این تعریف میکروب نیست؟ برای دور کردن آن نخست خواندن گاتهاست. این خود تایید اثر روان در درمان نیست؟ سپس شستشو با بهترین داروی ضدعفونی آن زمان و آنگاه شستشو با آب پاک است. 5 پزشکی در وندیداد است کارد پزشک گیاه(داروی گیاهی) پزشک و سه پزشک دیگر که روان درمانی میکنند. اینها گواه آن است که فرهنگ وندیداد و واژه هایش درست معنا نشده اند.
با سلام جناب موبد یار مهران ازاینکه در این تاپیک همراه ما بودید تشکر میکنم!
در آخر هر آنچه را باید میگفتید گفتید !!و بهتر که قضاوت را به عهده ای خوانندگان محترم بگذریم ! : اسلام دارای منطق و پایه های قوی است و با اینکه علوم انسانی و تجربی نسبت به 1400 سال پیش پیشرفت چشمگیری یافته، هنوز اسلام حرف برای گفتن دارد و در برابر اعتقادات و انتقادات گوناگون پاسخگو است.:Sham:
اما چنانکه گفتیم عمده ی آموزه های زرتشت از بین رفته است و غیر از گاتها روی هرکتاب کهن دست می گذاریم می گوید اینها از زرتشت نیست و سخنان مغان است. لذا آنچه امروز به عنوان دین زرتشتی می شناسیم انسانها را ارضا نمی کند و در نتیجه در طول تاریخ، همواره پیروان آن ذوب شده اند.
انسان موجودى ايستا و بى حركت نيست بلكه سالك و رونده است و مقصود اين حركت و سلوك نيز «لقاء اللّه» است.:Sham:
قرآن كريم خطاب به همه انسانها مىفرمايد:«يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه» همه افراد بشر، مؤمن وكافر «مسافر الى اللّه» هستند و همگى آنان به ملاقات پروردگارشان خواهند رسيد، با اين تفاوت كه مؤمنان، جمال و مهر حق را ملاقات مىكنند وكافران جلال و قهر او را.:Sham:
يكى خدا را به وصف «ارحم الرحمين» ملاقات مىكند و ديگرى او را به وصف «أشدالمعاقبين» مىيابد.:Sham:
طريق و راه رسيدن به خداوند و ملاقات او نامحدود است و انسان از هر راهى كه برود به خدا مىرسد و اگر كسى هم نخواهد برود، او را خواهند برد كه فرمود:«فاهدوهم الى صراط الجحيم». در بين همهراههايى كه انسان مىتواند طى كند و به خداوند برسد، تنها يك راه «صراط مستقيم» و راه هدايت است و ديگر راهها، اعوجاجى و منحرفند. اگر كسى در راه درست و در صراط مستقيم حركت كند درپايان راه به خداى «ارحم الراحمين» مىرسد و اگر از بيراهه برود، باز هم به همان خدا مىرسد ولى با وصف «أشد المعاقبين».صراط مستقيم و نيز راههاى انحرافى را كتب آسمانى و خصوصاً قرآن كريم معرفى كردهاند: «انا هديناه السبيل اما شاكراً و اما كفوراً»و اين انسان است كه بايد خودش راه مستقيم را انتخاب كند، يا از طريق نهر بزرگ صراط مستقيم به عمق دريا برسد و يا از طريق جويبارهاى پيچ در پيچ برود و در كنارهاى دريا بماند. صراط مستقيم، نزديكترين و سالمترين راه رسيدن به خداوند است،و اگر انسانى از صراط مستقيم خارج مىشود براى وجود نقص دراين راه نيست بلكه به دليل ضعف خود او و وسوسه شيطان است . بزرگراه آشكار هدايت است كه هيچ گونه شك و ترديد و ابهامى در آن وجود ندارد «صراط» همان بزرگراه آشكار و روشن را مىگويند و«مستقيم» به چيزى گفته مىشود كه نقص و كجى و اعوجاج درونى نداشته باشد. اگر راهى هموار نباشد و بخشى ازآن فراز داشته باشدو بخشى نشيب، برخى از مقاطع آن قابل رفتن باشد و برخى غير قابل رفتن، يكدست ويكسان نيست و نمىتواند صراط مستقيم باشد .
حاصل سخن با مراجعه به حکم عقل و آیات قرآن کریم، به هیچ وجه پلورالیسم و کثرتگرایی دینی به معنای حقانیت همهی ادیان، قابل پذیرش نیست.
:Sham: لکن توجه به یک نکته ضروری است:
نکته: دین حق و صراط مستقیم واحد است ولی معذّر و حجت متعدد است. باید مسأله حقانیت را از معذّریت و حجّت جدا کرد. پیروان سایر ادیان، خارج از شریعت حق و مطلوب الهی هستند اما در صورت وجود دو شرط:
1ـ جهل به اسلام 2ـ پایبندی به آئین خود،دارای حجت و مستمسک خواهند بود و راهشان هر چند «صراط مستقیم» و دین حق نیست اما قابل اعتذار است و در روز قیامت نزد خداوند معذورند.:Sham:
قرآن از این گروه به «مستضعف» یاد کرده است.
این گروه ضمن معذور بودن، در صورت تحقق آن روشها، بهرهای از سعادت خواهند برد و به درجهای از سعادت نائل خواهند شد. نکته دوم:حقیقت دین یک چیز بیش نیست ولی وحدت آن، از سنخ وحدت عددی نیست بلکه از قبیل وحدت تشکیکی است یعنی دارای مراتب است که قرآن از این مراتب به «سبل» تعبیر کرده است.:Sham: صراط مستقیم واحد است اما سبل به تعدد و اختلاف سالکین و متعبدین متعدد است «والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا»، (سورهی عنکبوت / 69). صراط مستقیم همان شاهراه هدایت است که سبل امن الهی به آن منتهی میشوند و هر کس به همان مقدار که از سبل امن الهی پیروی کند از صراط مستقیم هم بهرهمند خواهد شد و هر کس همهی سبل امن الهی را طی کند از صراط مستقیم به طور کامل بهرهمند خواهند شد«قد جائکم من الله نور و کتاب مبین یهدی به الله من اتّبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور و یهدیهم الی صراط مستقیم»، (سوره مائده / 18 و رجوع کنید به المیزان، ج 1، ذیل آیه 6 و 7 سورهی حمد، بحث صراط و سبیل). برای آشنائی بیشتر منابع زیر معرفی میگردد:
مختصر:
کتاب نقد، شماره 4، ص 242، مقالهی «نگاهی درون دینی به پلورالیزم دینی، عبدالحسین خسروپناه»
مفصل:
1. کتاب سویههای پلورالیزم، محمدحسن قدردان قراملکی، کانون اندیشه جوان «نقد عقلی و برون دینی از پلورالیزم دینی است» 2. کتاب قرآن و پلورالیزم، محمدحسن قدردان قراملکی، کانون اندیشه جوان «نقد درون دینی و با استناد به آیات قرآن، از پلورالیزم دینی است»
با سلام جناب موبد یار مهران ازاینکه در این تاپیک همراه ما بودید تشکر میکنم! در آخر هر آنچه را باید میگفتید گفتید !!و بهتر که قضاوت را به عهده ای خوانندگان محترم بگذریم ! : اسلام دارای منطق و پایه های قوی است و با اینکه علوم انسانی و تجربی نسبت به 1400 سال پیش پیشرفت چشمگیری یافته، هنوز اسلام حرف برای گفتن دارد و در برابر اعتقادات و انتقادات گوناگون پاسخگو است.:Sham: اما چنانکه گفتیم عمده ی آموزه های زرتشت از بین رفته است و غیر از گاتها روی هرکتاب کهن دست می گذاریم می گوید اینها از زرتشت نیست و سخنان مغان است. لذا آنچه امروز به عنوان دین زرتشتی می شناسیم انسانها را ارضا نمی کند و در نتیجه در طول تاریخ، همواره پیروان آن ذوب شده اند.
انسان موجودى ايستا و بى حركت نيست بلكه سالك و رونده است و مقصود اين حركت و سلوك نيز «لقاء اللّه» است.:Sham:
با مراجعه به حکم عقل و آیات قرآن کریم، به هیچ وجه پلورالیسم و کثرتگرایی دینی به معنای حقانیت همهی ادیان، قابل پذیرش نیست. :Sham: لکن توجه به یک نکته ضروری است: نکته: دین حق و صراط مستقیم واحد است ولی معذّر و حجت متعدد است. باید مسأله حقانیت را از معذّریت و حجّت جدا کرد. پیروان سایر ادیان، خارج از شریعت حق و مطلوب الهی هستند اما در صورت وجود دو شرط:
1ـ جهل به اسلام 2ـ پایبندی به آئین خود،دارای حجت و مستمسک خواهند بود و راهشان هر چند «صراط مستقیم» و دین حق نیست اما قابل اعتذار است و در روز قیامت نزد خداوند معذورند.:Sham:
رضای گرامی درود داوری میان من و سیاه نمایی های تو باشد با دانای داور و سر پل چینوت. چرا که خداوند دانای داور است و همان شود که او میخواهد (گاتها هات 29 بند 4). شما نوشته اید: 1-:" ... اسلام دارای منطق و پایه های قوی است و با اینکه علوم انسانی و تجربی نسبت به 1400 سال پیش پیشرفت چشمگیری یافته، هنوز اسلام حرف برای گفتن دارد و در برابر اعتقادات و انتقادات گوناگون پاسخگو است.:Sham:..." پاسخ: کی با این نکته مخالفت است؟ این کجا رد دینهای دیگر است؟ آشکار است که دین خداوند به هر زبانی که باشد از این توانایی برخوردار است. من بیش از ده آیه برای شما فرستادم که در آن قرآن خود تاکید دارد که خداوند دین خودش را برای هر امتی به زبان آن امت فرستاده است. 2-:"...اما چنانکه گفتیم عمده ی آموزه های زرتشت از بین رفته است ...." پاسخ: این ادعای شماست بدون آنکه سندی برای آن ارایه کنید. کسی میتواند چنین ادعایی کند که سندی داشته باشد. نشان دهد پیش از آن چیزی بوده که امروزه نیست. شما آنچنان عناد دارید که پا روی حق میگذارید. باشد این هم با دانای داور و سر پل چینوت. 3-:"... انسان موجودى ايستا و بى حركت نيست بلكه سالك و رونده است و مقصود اين حركت و سلوك نيز «لقاء اللّه» است.:Sham:..." پاسخ: کی جز این گفته؟ از گاتها هم برایت نمونه می آورم: هات 28 بند 2: ای دانای هستی بخش با منش نیک به سوی تو می آیم. 31-بند21: خدای دانا از خداوندی خویش به کسی رسایی (خرداد) و جاودانگی (امرداد) و نیکی راستی (اردیبهشت) و بهره شهریاری (شهریور) و یاری منش نیک (بهمن) ارزانی میدارد، که در اندیشه و کردار دوستش باشد. 33-بند 5: اینک سروش، آن ندای الهامی ترا که از همه آواهای رساتر است، میطلبم تا به آرمان خود رسیده، و زندگانی درازی بیابم و به شهریاری منش نیک در آمده بر راه راست (صراط المستقیم) گام بزنم تا به جایگاهی برسم که خدای دانا میباشد. 34- بند2: کسی که همه اندیشه و کردار نیک خود را تنها در راه تو انجام میدهد، همواره به پیش میرود و روانش با راستی همگام است. ای مزدا ستایش کنان و نیایش گویان نزد تو می آییم. 43 بند17: اینک از تو میپرسم ای دانای هستی بخش، مرا به درستی آگاه ساز چگونه بر راه تو گام زنان به خواست خود خواهم رسید و با تو یکی خواهم شد و به گفتار خود نیرو خواهم بخشید. تا با پیام تو که از راستی بر میخیزد، مردم را به سوی رسایی و جاودانگی راه بنمایم؟45 بند8: او را با ستایشها و نیایشها خود به سوی خود متوجه میسازم. زیرا او را با چشمان دل دیده ام و با اندیشه و گفتار و کردار نیک و به یاری راستی، او را خدای دانا دانسته ام. پس بیاییم او را در خانه سرود بپرستیم. 45 بند9: او را با اندیشه نیک خود خشنود میسازم زیرا او پیشروی و عقب ماندگی را به اختیار خود ما گذاشته است. 48بند 3: آموزشهایی که خدای مهربان از راه راستی آموزش میدهد، برای کسی که درک میکند، بهترین آیین است. او فرزانه پیشرونده ای است که مانند تو، ای دانا از خردی که منش نیک ارزانی میدارد، آموزشهای باطنی را در مییابد. 50 بند 8: ای خدای دانا، با نیایشهای موزون و خوشنوا و با دستهای برافراشته نزد تو می آیم و چون آزاده ای ترا از راه راستی نماز برده، با هنر منش نیک به تو میرسم. 50بند 11: تا از راه استی تاب و توانایی دارم، ای خدای دانا، خود را ستاینده تو میدانم و همچنان ستاینده تو خواهم بود و کارهای خود را برابر با آیین زندگی {دانش، ساینس}و منش نیک انجام خواهم داد. این کارهای راستین است که این جهان را هر روز ای خداوند برابر با خواست تو، تازه به تازه میگرداند. 4-:"... با مراجعه به حکم عقل و آیات قرآن کریم، به هیچ وجه پلورالیسم و کثرتگرایی دینی به معنای حقانیت همهی ادیان، قابل پذیرش نیست. :Sham:..." پاسخ: قرآن بویژه آن ده بندی که برایت فرستادم دوباره بخوان. سوره عنکبوت آیه 46 را بخوان ولی مسلم را اگر برای شما اسم است، در اینجا هم اسم بگیر. 5-:"... لکن توجه به یک نکته ضروری است: نکته: دین حق و صراط مستقیم واحد است ولی معذّر و حجت متعدد است. باید مسأله حقانیت را از معذّریت و حجّت جدا کرد...." پاسخ: این ادعای شماست. سند شما قرآن است. اگر هست، از قرآن سند بیاور. وگرنه به فرموده امام صادق (ع) باید آن را به دیوار کوبید. 6-:"... پیروان سایر ادیان، خارج از شریعت حق و مطلوب الهی هستند اما در صورت وجود دو شرط:
1ـ جهل به اسلام 2ـ پایبندی به آئین خود،دارای حجت و مستمسک خواهند بود و راهشان هر چند «صراط مستقیم» و دین حق نیست اما قابل اعتذار است و در روز قیامت نزد خداوند معذورند.:Sham:..." پاسخ: این هم ادعای شماست. اگر هست از قرآن سند بیاور وگرنه به گفته امام صادق (ع) باید آن را به دیوار کوبید.
رضای گرامی درود داوری میان من و سیاه نمایی های تو باشد با دانای داور و سر پل چینوت. چرا که خداوند دانای داور است و همان شود که او میخواهد (گاتها هات 29 بند 4). *******
6-:"... پیروان سایر ادیان، خارج از شریعت حق و مطلوب الهی هستند اما در صورت وجود دو شرط:
1ـ جهل به اسلام 2ـ پایبندی به آئین خود،دارای حجت و مستمسک خواهند بود و راهشان هر چند «صراط مستقیم» و دین حق نیست اما قابل اعتذار است و در روز قیامت نزد خداوند معذورند.:Sham:..." پاسخ: این هم ادعای شماست. اگر هست از قرآن سند بیاور وگرنه به گفته امام صادق (ع) باید آن را به دیوار کوبید.
[FONT=Verdana]با سلام جناب موبد یار مهران بنده که آخرین مطلب را گفتم برای شما !!
اما !![FONT=Verdana] [FONT=Verdana]خود شکن آئینه شکستن خطاست!:Gol:[FONT=Verdana] خداى سبحان، در آيات بسيارى قرآن كريم را كتاب هدايت معرفى كرده، ولى در اين زمينه كه هدايتش براى چه كسانى است بيانات گوناگونى دارد.:Sham:
در برخى از آيات، قرآن به عنوان كتاب هدايت همه مردم معرفى شده، و خداوند در اين باره مىگويد: [FONT=Verdana]«شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن هدىّ للناس»[FONT=Verdana] (1) يا مىفرمايد: [FONT=Verdana]«الر كتاب أنزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الى النور» [FONT=Verdana](2) . در كنار اين آيات، دستهاى ديگر از آيات وجود دارد كه قرآن راكتاب هدايت برخى از مردم معرفى كرده، در كريمهاى آن را اختصاص به مسلمين مىدهد و خداوند در اين باره مىفرمايد: [FONT=Verdana]«و نزلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شىءٍ و هدىً و رحمةً و بشرى لمسلمين» [FONT=Verdana](3) و در كريمه ديگر براى مؤمنين:[FONT=Verdana]«انّ هذا القرآن يقص على بنى اسرائيل أكثر الذى هم فيه يختلفون * و انه لهدىً و رحمةً للمؤمنين»[FONT=Verdana] (4) و در مواردى آن را براى متقين معرفى مىكند: [FONT=Verdana]«الم * ذلك الكتاب لا ريب فيه هدىً للمتقين»[FONT=Verdana] (5) يا اينكه فرمود:[FONT=Verdana]«هذا بيان للناس و هدىً و موعظةً للمتقين»[FONT=Verdana]
سر تفاوت اين آيات، تعدد هدايت قرآن يا انحاى آن است خداى سبحان دو هدايت دارد كه يكى تشريعى است و ديگرى تكوينى، و قرآن كريم نيز كه تجلى خداوند است از اين دو نوع هدايت برخوردار است. هدايت تشريعى قرآن براى همه مردم است و هدايت تكوينى آن براى مؤمنان و متقيان. قرآن، خورشيد هدايتى است كه توانايى هدايت همه بشر را دارد.:Sham:
از سوى ديگر، همه انسانها به دليل آنكه بر فطرت توحيدى خلق شدهاند: [FONT=Verdana]«فأقم وجهك للدين حنيفا فطرت اللّه التى فطر الناس عليها»[FONT=Verdana] (6) شايستگى اوليه هدايت شدن به وسيله قرآن را دارند و از اين جهت، قرآن براى هدايت همه مردم آمده و نورى است كه هدفش خارج كردن همه مردم از ظلمات است.[FONT=Verdana] «يا أيها الناس قد جائكم برهان من ربكم و أنزلنا اليكم نوراً مبينا»[FONT=Verdana]. (7)
اين هدايت عام همان هدايت تشريعى و راهنمايى علمى و ارائه طريق است و پس از اين، اختيار با خود مردم است كه اين هدايت و اين نور را بپذيرند يا نه. [FONT=Verdana]«انا هديناه السبيل إما شاكراً و إما كفوراً»[FONT=Verdana] (8) هدايت تشريعى از آنجا كه هدايتى علمى است، در عمل و رفتار قابل تخلف و عصيان است و لذا فرمود:[FONT=Verdana]«و أما الثمود فهد يناهم فاستحبّوا العمى على الهدى» [FONT=Verdana](9) يعنى قوم ثمود را هدايت كرديم (به هدايت تشريعى) ولى آنها كورى و ضلالت و گمراهى را بر نور و هدايت ترجيح دادند. اگر كسى فطرت توحيدى خود رابه سبب گناه و عصيان خاموش نكرده باشد، هدايت تشريعى قرآن را مىپذيرد و در اين صورت، هدايت تكوينى كه پاداشى است بر ايمان، نصيب او مىگردد. [FONT=Verdana]«و من يؤمن بالله يهد قلبه»[FONT=Verdana] (10 يعنى هر كس كه به خداوند ايمان بياورد، خدا نيز او را هدايت تكوينى و عملى مىكند و اگر اين هدايت پاداشى را خوب نگه داشت، هدايتش افزون مىگردد [FONT=Verdana]«والذين اهتدوا زادهم هدىً و اتاهم تقواهم»[FONT=Verdana] (11) يا درباره اصحاب كهف مىفرمايد:[FONT=Verdana]«انهم فتية امنوا بربهم و زدناهم هدى »[FONT=Verdana] (12) آنان گروهى بودند كه به پروردگار خويش ايمان آوردند و در نتيجه ما نيز بر هدايت آنان افزوديم.
اين هدايت خاصه و تكوينى، با توفيق همراه است و انجام فضايل و كارهاى خير را براى انسان آسان مىسازد و نه تنها در اين رنج نمىبرد، بلكه لذت هم مىبرد چون احساس سهولت و آسانى مىكند. [FONT=Verdana]«فأما من أعطى واتقى * و صدق بالحسنى * فسنيسره لليسرى» [FONT=Verdana](13) .
يعنى ما او را براى انجام كارهاى خير آسان مىكنيم و فضايل به آسانى از او صادر مىشود. چنين شخصى چه در جهاد اكبر و مجاهده درونى و چه در جهاد اصغر و جبهه بيرونى موفق و پيروز است و سنگرهاى دشمن درون و بيرون را با توفيقات الهى يكى پس از ديگرى فتح مىكند .
بخشش و اهداى هدايت خاصه به اراده ومشيت خداست، مشيتى كه بر اساس حكمت الهى تنظيم شده وهيچ وسيلهاى آن حكمت را مبدل نمىسازد.
اگر كسى به ره آورد تشريعى قرآن ايمان آورد و پا بر سر هوس خود گذاشت و در اين راه كمى مقاومت كرد، خداوند او را بر مىگزيند وهدايت پاداشى خود را نصيب او مىفرمايد: [FONT=Verdana]«اللّه يجتبى اليه من يشاء»[FONT=Verdana] (14) كسى كه فطرت خود را سركوب و خاموش نكرده باشد، در پيشگاه هدايت قرآن سر تواضع و فروتنى را فرود مىآورد و پس از آن، انس و الفتى بين او و قرآن ايجاد مىشود و آيات نورانى آن در دل و جانش مىنشيند و او را به سوى لقاء اللّه صعود مىدهد . معارف قرآن كريم داراى درجات ومراتب گوناگونى است و آن كس كه انيس و همراه قرآن شود، از معارف متوسط آن بهره مىگيرد و سپس به درجات عاليتر آن راه مىيابد و به همين جهت در جهان ديگر نيز بدو گفته مىشود:[FONT=Verdana] ب[FONT=Verdana]خوان و بالا برو «اقر وارق» [FONT=Verdana](25) . خواندن و بالا رفتن در آن جهان ظهور انس و عروج در اين جهان است كه همگى در سايه قرآن، يعنى تجليگاه بزرگ ذات اقدس اله است .:Sham::Sham: [1] سوره بقره، آيه 185
[2] سوره ابراهيم، آيه 1
[3] سوره نحل، آيه 89
[4] سوره نمل، آيات76 و 77
[5] سوره بقره، آيات1 و 2
[6] سوره آل عمران، آيه 138
[7] سوره روم، آيه 30
[8] سوره نساء، آيه 174
[9] سوره انسان، آيه 3
[10] سوره فصلت، آيه 17
[11] سوره تغابن، آيه 11
[12] سوره محمد (ص)، آيه 17
[13] سوره كهف، آيه 13
[14] سوره ليل، آيات5 الى 7
[15 سوره شورى، آيه 13
با مراجعه به حکم عقل و آیات قرآن کریم، به هیچ وجه پلورالیسم و کثرتگرایی دینی به معنای حقانیت همهی ادیان، قابل پذیرش نیست. :sham:..." پاسخ: قرآن بویژه آن ده بندی که برایت فرستادم دوباره بخوان. سوره عنکبوت آیه 46 را بخوان ولی مسلم را اگر برای شما اسم است، در اینجا هم اسم بگیر.
5-:"... لکن توجه به یک نکته ضروری است: نکته: دین حق و صراط مستقیم واحد است ولی معذّر و حجت متعدد است. باید مسأله حقانیت را از معذّریت و حجّت جدا کرد...." پاسخ: این ادعای شماست. سند شما قرآن است. اگر هست، از قرآن سند بیاور. وگرنه به فرموده امام صادق (ع) باید آن را به دیوار کوبید.
6-:"... پیروان سایر ادیان، خارج از شریعت حق و مطلوب الهی هستند اما در صورت وجود دو شرط:
1ـ جهل به اسلام 2ـ پایبندی به آئین خود،دارای حجت و مستمسک خواهند بود و راهشان هر چند «صراط مستقیم» و دین حق نیست اما قابل اعتذار است و در روز قیامت نزد خداوند معذورند.:sham:..." پاسخ: این هم ادعای شماست. اگر هست از قرآن سند بیاور وگرنه به گفته امام صادق (ع) باید آن را به دیوار کوبید.
[FONT=Verdana]با سلام
جناب موبد یار مهران با توجه به خواستهی جنابعالی مبنی بر استفاده آیات قرآن کریم در زمینه حقانیت دین اسلام و عدم حقانیت سایر ادیان، دومین روش را بر مبنای استفاده از آیات قرآن کریم قرار دادیم. آیات قرآنی که بیان خواهیم کرد، علاوه بر دلالت بر انحصار دین حق در اسلام و در نتیجه نفی پلورالیزم و تکثرگرایی دینی، به صراحت با برخی از اصول و مبانی پلورالیزم مخالف است و آن را ابطال میکند. مجموع آیات در این زمینه را در سه بخش قرار میدهیم: 1. آیاتی که بر صراحت، تنها اسلام را دین حق و صراط مستقیم معرفی میکند و عقاید پیروان سایر ادیان را باطل معرفی کرده و آنان را به پیروی از اسلام دعوت میکند.:Sham::Sham:
ـ «و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخرة من الخسرین»، (آلعمران (3) / 85).
ـ «و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخرة من الخسرین»، (آلعمران (3) / 85).
ـ «و لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتّبع ملّتهم، قل انّ هدی الله هو الهدی و لئن اتّبعت اهوائهم بعد الذی جاءک من العلم مالک من الله من ولی و لا نصیر»، (بقره (2) / 120).
ـ «و قالت الیهود عُزیر ابن الله و قالت النصاری المسیح ابن الله ذلک قولهم بافواههم یضاهئون قول الّذین کفروا من قبل قاتلهم الله انی یؤفکون»، (توبه (9) / 30).
و آیات فراوان دیگر که شما را به قرآن کریم ارجاع میدهیم:سوره آلعمران(3) / 61 (مباهله با مسیحیان)؛ سوره توبه / 32ـ31؛ سوره نساء / 157؛ سورهی نساء / 171؛ سوره مائده / 51؛ سوره مائده / 73؛ سوره فتح / آیه 28؛ سوره صف / 9؛ سوره مریم / 91 ـ 88؛ سوره بقره / 79). 2. آیاتی که با مبنای شکاکیت و نسبیّت گرایی و عدم امکان دستیابی به حقیقت، که از مبانی و پیشفرضهای پلورالیزم دینی است، در تضاد و تقابل است و نشان میدهد که از دیدگاه قرآن، به هیچ وجه شکاکیت و نسبیّت مورد پذیرش نیست و رسیدن به حقیقت امکانپذیر است. این آیات عبارتند از::Sham:
الف. آیاتی که شکاکان را مورد سرزنش قرار میدهد. (نحل / 66 - جاثیه / 32).
ب. آیاتی که ادله انبیا را روشن و آشکار، و شکّ شکاکان را بیوجه معرفی میکند، ( ابراهیم / 10 ـ 9).
ج. آیاتی که امر به تبعیت از علم و یقین و اجتناب از پیروی از ظن و گمان و شک دارد. ( اسراء / 36 - یونس / 36 - نجم / 28).
3. پلورالیزم دینی، بر اساس برخی از مبانی جدید هرمنوتیک استوار است که میپندارد عبارات و متون دینی صامت یعنی خالی از معانیاند و قهرا هر نوع شناختی از دین، کاملاً شخصی میباشد. آیات و روایات بسیاری با این مبنا به صراحت مخالفت دارند:Sham:
ـ «و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛ کتاب و میزان را نازل کردیم تا مردم به قسط و عدل قیام کنند»، (حدید / 25).
اگر هر کسی بر اساس صامت بودن قرآن، برداشتی از آن داشته باشد، معیار تمییز بین عدالت و ظلم در قرآن وجود نخواهد داشت و به تبع اقامهی عدل بر اساس آن معیار واحد در جامعه، ممکن نخواهد شد.
ـ «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء؛ این کتاب (قرآن) را بر تو فرستادیم تا حقیقت هر چیز را بیان کند»، (سوره نحل / 89).
ـ «و تلک حدود الله یبیّنها لقوم یعلمون؛ این است احکام خدا، بیان میکند آن را برای قومی که دانا هستند»، (سوره بقره / 230).
ـ «لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغیّ؛ هیچ اکراهی در دین نیست به درستی که راه هدایت از گمراهی، روشن گردید»، (سوره بقره / 256). آیات فوق، قرآن کریم را بیان کنندهی راه راست از گمراهی و بیانکنندهی حدود الهی و بیانگر هر چیز، معرفی میکند و این با مبنای هرمنوتیک جدید یعنی خالی بودن عبارات و متون از بار معنایی و تأثیرپذیری از دانشهای بشری و در نتیجه شخصی بودن برداشتها از عبارت (و نه معرفتی بودن این برداشتها) ناسازگار و درست در نقطه مقابل است.:Sham:
با سلام جناب موبد یار مهران با توجه به خواستهی جنابعالی مبنی بر استفاده آیات قرآن کریم در زمینه حقانیت دین اسلام و عدم حقانیت سایر ادیان، دومین روش را بر مبنای استفاده از آیات قرآن کریم قرار دادیم. آیات قرآنی که بیان خواهیم کرد، علاوه بر دلالت بر انحصار دین حق در اسلام و در نتیجه نفی پلورالیزم و تکثرگرایی دینی، به صراحت با برخی از اصول و مبانی پلورالیزم مخالف است و آن را ابطال میکند. مجموع آیات در این زمینه را در سه بخش قرار میدهیم: 1. آیاتی که بر صراحت، تنها اسلام را دین حق و صراط مستقیم معرفی میکند و عقاید پیروان سایر ادیان را باطل معرفی کرده و آنان را به پیروی از اسلام دعوت میکند.:sham::sham: ـ
رضای گرامی درود خطای شما اینجاست که از روی غرور و عجب، اسلام را تنها اسلام احمدی (ص) میدانید. همان استاد مطهری که آن همه از ایشان نقل قول کردید، در بحث ختم نبوت میگوید که در قرآن همه پیامبران یک دین دارند و نام آن اسلام است. خطای دیگرتان اینست که امتی را که خود را با یک پیامبر وابسته میخوانند، به جای دین آن پیامبر میگیرید. در آیاتی که نقل کردید، امتی هست که خود را منسوب به پیامبر کرده اند ولی سخن خودشان را میگویند، نه سخن پیامبرشان را وگرنه در خود قرآن موسی و عیسی به مسلمان بودن شناخته شده اند. شما چرا سوره ابراهیم آیه 4 را و آن ده آیه دیگر را که برایتان فرستادم بیان نمیکنید؟ چرا سوره مائده آیه 62 را بررسی نمیکنید. چرا در سوره عنکبوت آیه 46 مسلم را صفت میگیرید و برای خودتان مسلم را اسم میگیرید؟ توبه کنید از این همه دروغی که به قرآن میبندید.
با سلام جناب موبد یار مهران بنده که آخرین مطلب را گفتم برای شما !! اما !!خود شکن آئینه شکستن خطاست!:gol: خداى سبحان، در آيات بسيارى قرآن كريم را كتاب هدايت معرفى كرده، ولى در اين زمينه كه هدايتش براى چه كسانى است بيانات گوناگونى دارد.:sham: در برخى از آيات، قرآن به عنوان كتاب هدايت همه مردم معرفى شده، و خداوند در اين باره مىگويد: «شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن هدىّ للناس» (1) يا مىفرمايد: «الر كتاب أنزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الى النور» (2) .
رضای گرامی درود شما آنچنان غرور و عجب دارید و آنچنان عناد دارید که یک بام و دو هوا میکنید. آنچنان خود را مرکز عالم میپندارید که نوشته های استاد مطهری را هم نمبینید که اسلام را دین همه پیامبران و دین خدا دانسته اند. شما به من میگویید که برای فهم قرآن باید همه آیات را دید، ولی خود چشم به روی بیش از ده آیه ای که برایتان فرستادم میبندید.
رضای گرامی درود یک نکته را که با عناد نادیده گرفته اید باید برایتان بگویم. داته در فارسی امروزین داد شده است. هنجار، نظم، آیین، قانون، از دیگر معانی این واژه است. این واژه را در دادگاه، دادخواست هم میتوان دید. خود نام کتاب وندیداد هست وی+داوه+ داته. از این رو داوه داته به معنای آفریده دیو نیست. بلکه به معنای دارای قانون و هنجار دیو است. ذانم/ذاته/دامن در فارسی امروزین دام به معنای آفریده است. باز هم تکرار میکنم که مغان ماد برای سازگار شدن با توحید زرتشتی، مهر پرستی و زروان پرستی را رنگ زرتشتی دادند. آنها برای سازگار شدن با توحید زرتشتی، خدایان خود را ایزدانی زیر دست اهورامزدا و امشاسپندان دانستند که به دست او آفریده و به خواست و دستور او هر یک موکل یک چیزی هستند. آنها ایزدان را جلوه های گوناگون خداوند دانستند و بدینگونه مردم را قانع کردند. خودشان هم پشتشان به دربار گرم بود. این هیچ ربطی به دین زرتشتی ندارد. کتابهایی چون ستوت یسن (شامل هفت هات، فشوشو مانتره، سروش یشت هادخت، فرورد، ... )، یسنا، یشتها، وندیداد، بندهش و دینکرد و روایت پهلوی، مانند نهج البلاغه، صحیفه سجادیه تا حلیه المتقین و دین وهابیون و ... است. اگر بخواهید به واژه با معنای امروزین و بدون مفهوم واژه در زمان خود گیر بدهید، مانند واژه پوثرم که پسر نامیده میشود، پای خودتان هم در قرآن گیر است. برای نمونه قرآن میفرماید: الله نور السماوات و والارض. همه امروزه میدانند که نور ماده است از فوتون ساخته شده است و برابر با فرمول انشتین از ماده به دست می آید. ووووو پس الله یک ماده است؟ این روش استدلال درست است؟
دوستان گرامی درود خداشناسی زرتشتیان در اوستا را به روایت استاد رضا خواندیم. اینک خداشناسی زرتشتیان در اوستا به روایت موبدیار مهران غیبی: بخش یکم: یسنا هات 35 بندهای 1 تا10 (برگردان فارسی از علی اکبر جعفری. درون {} افزوده از خودم): هستی بخش دانا را گرامی میداریم جاودانان افزاینده را گرامی میداریم. همه هستی راست را چه مادی و چه مینوی گرامی میداریم. افزون باد هنجار هستی خوب افزون باد دین بهی مزداپرستی. ما از آن اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک که هم اکنون میشود و یا پس از این خواهد شد، میباشیم. پس ما ستایندگان و خواستاران آنچه نیکوست میباشیم. ای هستی بخش، ما آنچه را که اندیشیده، گفته و کرده ایم، از راه راستی زیبا برگزیده ایم. از این کارها، بهترینش برای دو زندگانی (مینوی و مادی) باد. ..... .... .... توانایی {شهریاری} از آن تواناترین نیکو {شهریارترین نیکو} باد این است آنچه که ما برای خدای دانا {هستی بخش دانا} و بهترین راستی پیشکش میکنیم. آگهی میکنیم، نیایش میکنیم. ... ... ... ما و جهان آباد برای خدای دانا بهترین ارج و آرزو را در دل داریم. این را تا تاب و توانایی داریم برای تو میورزیم. و به دیگران میگوییم. در سرای راستی در انجمن راستی برای همه و هر کس آرزوی بهترین زندگانی، پاداش هر دو زندگانی است. ای هستی بخش دانا با اندیشه بهتر، این سخنان را به مردم گفته ایم و ترا نگهبان و آموزگار این سخنها میدانیم. از روی راستی و منش نیک و شهریاری نیک {تسلط بر نفس و همه چیز} با ستایشهایی از ستایشهای تو با ارجهایی از ارجهای تو ترا نگهبان و آموزگار این سخنها میدانیم. هات 37 بند 1 تا 5: اینک گرامی میداریم خدای دانا {هستی بخش دانا} که جهان زنده {مردم} را و آب و گیاه و روشنایی های نیک را و زمین و هرچه نیکوست آفرید. اینک او را از نیرو و بزرگی و هنرش با بهترین نماز گرامی میداریم. اینک او را با نامهای خدایی داناترین و افزاینده ترین او را با تن و روان خود گرامی میداریم. فروهر راستکاران زن و مرد را گرامی میداریم. بهترین راستی {اردیبهشت= بهترین هنجار} را گرامی میداریم که زیباترین، افزاینده، جاودان، روشن و همه نیک است. منش نیک {بهمن} را گرامی میداریم. شهریاری نیک {شهریور} را گرامی میداریم. دین بهی، خرسندی نیک و آرامش نیک {اسفند} را گرامی میداریم.
رضای گرامی درود خطای شما اینجاست که از روی غرور و عجب، اسلام را تنها اسلام احمدی (ص) میدانید. همان استاد مطهری که آن همه از ایشان نقل قول کردید، در بحث ختم نبوت میگوید که در قرآن همه پیامبران یک دین دارند و نام آن اسلام است.
با سلام جناب موبدیار از اینکه ۳۷ سال تحقیق در اوستا کردید و هنوز از آداب سخن و احترام دینی برخوردار نیستید جای بسی نگرانیست! اینکه بنده را با الفاظ دروغگو خطاب میکنید!بنده جواب شما را داده ام ! منافاتی بین این سخنان با سخنان شهید مطهری نمیبینم!:Sham:
بنده نمیدانم با شما چگونه باید سخن گفت!!:Gig:
از شرق شناسان مدرک میاوریم آنها را مغرض میدانید و دروغگو !!
از علمای اسلامی مطلب میگذریم میگوید اینها هم نادرست است!!
از کتاب اوستا برای شما میگویم !میگوید فقط گاتها !!
مدعی میشوید از قرآن مدرک بیاوریم تفسیر به رای میکنید و بیشتر ناراحت میشوید !میگوید چرا دروغ میبندیم!!
آقا گرامی شمایی که در این تاپیک خود اقرار به این کردید که کل اوستا را زرتشتیان جز ازدواج با محرم قبول دارند !!
خطای دیگرتان اینست که امتی را که خود را با یک پیامبر وابسته میخوانند، به جای دین آن پیامبر میگیرید. در آیاتی که نقل کردید، امتی هست که خود را منسوب به پیامبر کرده اند ولی سخن خودشان را میگویند، نه سخن پیامبرشان را وگرنه در خود قرآن موسی و عیسی به مسلمان بودن شناخته شده اند. شما چرا سوره ابراهیم آیه 4 را و آن ده آیه دیگر را که برایتان فرستادم بیان نمیکنید؟ چرا سوره مائده آیه 62 را بررسی نمیکنید. چرا در سوره عنکبوت آیه 46 مسلم را صفت میگیرید و برای خودتان مسلم را اسم میگیرید؟ توبه کنید از این همه دروغی که به قرآن میبندید.
این را از کدام آیه برداشت کردید مثل اینکه کاریز شما گرفته شده که هرچه بیشتر مستند سخن میگویم بیشتر نارازهت میشوید !! جناب موبد یار گرامی دوران سوفیسم نیست که به وسیله قدرت تکلم شب را روز و روز را شب بنمایند!
دوستان گرامی درود خداشناسی زرتشتیان در اوستا را به روایت استاد رضا خواندیم. اینک خداشناسی زرتشتیان در اوستا به روایت موبدیار مهران غیبی: بخش یکم: یسنا هات 35 بندهای 1 تا10 (برگردان فارسی از علی اکبر جعفری. درون {} افزوده از خودم): هستی بخش دانا را گرامی میداریم جاودانان افزاینده را گرامی میداریم. همه هستی راست را چه مادی و چه مینوی گرامی میداریم. افزون باد هنجار هستی خوب افزون باد دین بهی مزداپرستی. ما از آن اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک که هم اکنون میشود و یا پس از این خواهد شد، میباشیم. پس ما ستایندگان و خواستاران آنچه نیکوست میباشیم. ای هستی بخش، ما آنچه را که اندیشیده، گفته و کرده ایم، از راه راستی زیبا برگزیده ایم. از این کارها، بهترینش برای دو زندگانی (مینوی و مادی) باد. ..... .... .... توانایی {شهریاری} از آن تواناترین نیکو {شهریارترین نیکو} باد این است آنچه که ما برای خدای دانا {هستی بخش دانا} و بهترین راستی پیشکش میکنیم. آگهی میکنیم، نیایش میکنیم. ... ... ... ما و جهان آباد برای خدای دانا بهترین ارج و آرزو را در دل داریم. این را تا تاب و توانایی داریم برای تو میورزیم. و به دیگران میگوییم. در سرای راستی در انجمن راستی برای همه و هر کس آرزوی بهترین زندگانی، پاداش هر دو زندگانی است. ای هستی بخش دانا با اندیشه بهتر، این سخنان را به مردم گفته ایم و ترا نگهبان و آموزگار این سخنها میدانیم. از روی راستی و منش نیک و شهریاری نیک {تسلط بر نفس و همه چیز} با ستایشهایی از ستایشهای تو با ارجهایی از ارجهای تو ترا نگهبان و آموزگار این سخنها میدانیم.
هات 37 بند 1 تا 5: اینک گرامی میداریم خدای دانا {هستی بخش دانا} که جهان زنده {مردم} را و آب و گیاه و روشنایی های نیک را و زمین و هرچه نیکوست آفرید. اینک او را از نیرو و بزرگی و هنرش با بهترین نماز گرامی میداریم. اینک او را با نامهای خدایی داناترین و افزاینده ترین او را با تن و روان خود گرامی میداریم. فروهر راستکاران زن و مرد را گرامی میداریم. بهترین راستی {اردیبهشت= بهترین هنجار} را گرامی میداریم که زیباترین، افزاینده، جاودان، روشن و همه نیک است. منش نیک {بهمن} را گرامی میداریم. شهریاری نیک {شهریور} را گرامی میداریم. دین بهی، خرسندی نیک و آرامش نیک {اسفند} را گرامی میداریم.
با سلام و احترام جناب موبدیار عزیز شما درست می گویید اصولا از گاتاها بیشتر بوی توحید استشمام می شود، اما استناد دوستان به سایر قسمت ها و سایر معارف زردشتی است که نزد شما هم مورد قبول است. طبق بعضى از جملات اوستا،«اهورا مزدا» به بزرگى وعظمت توصیف شده است و نسبت به خدایان دیگر یک نوع برترى و بزرگى دارد .این چند جمله هر چند صراحت در یگانه پرستى زردشت ندارد ولى به توحید از ثنویت نزدیکتر است. کسانى که زردشت را موحد دانسته اند این جملات را دلیل قاطع و محکم بر مدعاى خود گرفته اند و تمام جمله ها و بندهایى را که در اوستا در ثنویت و شرک صریح و روشن است، نادیده انگاشته اند؛ حتى در دو فقره از «گاتها» اهریمن در مقابل هرمز قرار گرفته و این دو فقره یسناى سوم فقره 4 و یسناى دهم فقره 2 مى باشد، بدین ترتیب «ثنویت» و دو خدایى در این فقرات از «گاتها» نیز به چشم مى خورد. بنابراین هرگاه مجموع اوستا را در نظر بگیریم، در مرحله اول عقیده به تعدد خدایان مبنى بر طبیعت پرستى ناتورالیسم Natoralisme سپس ثنویت و دوگانه پرستى و در مرحله آخر یگانه پرستى به طور ضعیف و نامحسوس نمایان است. لذا مى بینیم زردشتیان قبل از آمدن اسلام به ایران با مساله توحید هیچ گونه آشنایى نداشتند و بعد از اسلام نیز هر کجا با علما و دانشمندان اسلامى بحث مى کردند شدیدا از عقیده ثنوى خود دفاع مى نمودند. در جهان تا پیش از ترجمه اوستا، توحید مطلق و خالص با دین اسلام مترادف بود.
با سلام و احترام جناب موبدیار عزیز شما درست می گویید اصولا از گاتاها بیشتر بوی توحید استشمام می شود، اما استناد دوستان به سایر قسمت ها و سایر معارف زردشتی است که نزد شما هم مورد قبول است. طبق بعضى از جملات اوستا،«اهورا مزدا» به بزرگى وعظمت توصیف شده است و نسبت به خدایان دیگر یک نوع برترى و بزرگى دارد ....... حتى در دو فقره از «گاتها» اهریمن در مقابل هرمز قرار گرفته و این دو فقره یسناى سوم فقره 4 و یسناى دهم فقره 2 مى باشد، بدین ترتیب «ثنویت» و دو خدایى در این فقرات از «گاتها» نیز به چشم مى خورد. بنابراین هرگاه مجموع اوستا را در نظر بگیریم، در مرحله اول عقیده به تعدد خدایان مبنى بر طبیعت پرستى ناتورالیسم natoralisme سپس ثنویت و دوگانه پرستى و در مرحله آخر یگانه پرستى به طور ضعیف و نامحسوس نمایان است. لذا مى بینیم زردشتیان قبل از آمدن اسلام به ایران با مساله توحید هیچ گونه آشنایى نداشتند و بعد از اسلام نیز هر کجا با علما و دانشمندان اسلامى بحث مى کردند شدیدا از عقیده ثنوى خود دفاع مى نمودند. در جهان تا پیش از ترجمه اوستا، توحید مطلق و خالص با دین اسلام مترادف بود.
هادی گرامی درود اوستا نیایش و مناجات و .... است که موبدان نوشته اند. شماری از این موبدان مغان ماد بودند که دین مهر پرستی، زروان پرستی و طبیعت پرستی داشتند. ایشان به پشتوانه شاهی ساسانی، باورهای خودشان را درون باورهای ساسانی گنجاندند. ولی برای سازگاری با آموزشهای زرتشت، چندین دگرگونی در باورهایشان پدید آوردند تا توحید زرتشتی را رعایت کرده باشند. یک دگرگونی اینست که همه خدایان را ایزدان آفریده اهورامزدا نامیدند. آنها را جلوه هایی از ذات خداوند نمایاندند که هر یک موکل بر چیزی هستند. دگرگونی دوم آن است که خدای بد را از خدایی پایین آوردند و نماد نیستی کردند. اهورامزدا هست و یگانه آفریننده است. اهریمن نماد نیستی است و چیزی را نمی آفریند بلکه با کاستن از هستی نور، تاریکی پدید می آورد، با کاست از آرامش، اضطراب، با کاستن از راستی، دروغ، با کاست از آشتی دشمنی و .... پدید می آورد. به هر روی این تحریف و انحرافها از مغان ماد است، ولی بازهم برای رعایت یگانه پرستی زرتشتی، خود را سازگار کردند. سخن آخر اینکه گاتها از هات (یسنای) 28 آغاز میگردد. من منبع در دسترس ندارم. یسنا را باید بخوانم و این دو هات را که آوردید بخوانم. اگر خداوند خواست، در روزهای آینده دستاوردم را خواهم نوشت. به هر روی اگر شماره و نشانی را نادرست نوشته اید، نشانی درست را بفرمایید، و گرنه این نشانی هیچ ربطی به گاتها و زرتشت ندارد.
با سلام جناب موبدیار از اینکه ۳۷ سال تحقیق در اوستا کردید و هنوز از آداب سخن و احترام دینی برخوردار نیستید جای بسی نگرانیست! اینکه بنده را با الفاظ دروغگو خطاب میکنید!بنده جواب شما را داده ام ! منافاتی بین این سخنان با سخنان شهید مطهری نمیبینم!:sham: بنده نمیدانم با شما چگونه باید سخن گفت!!:gig: از شرق شناسان مدرک میاوریم آنها را مغرض میدانید و دروغگو !! از علمای اسلامی مطلب میگذریم میگوید اینها هم نادرست است!! از کتاب اوستا برای شما میگویم !میگوید فقط گاتها !! مدعی میشوید از قرآن مدرک بیاوریم تفسیر به رای میکنید و بیشتر ناراحت میشوید !میگوید چرا دروغ میبندیم!! آقا گرامی شمایی که در این تاپیک خود اقرار به این کردید که کل اوستا را زرتشتیان جز ازدواج با محرم قبول دارند !! http://www.askdin.com/showthread.php?t=10737:sham: دیگر این همه سخنان گریز از دین برای چه میزنید!؟ این را از کدام آیه برداشت کردید مثل اینکه کاریز شما گرفته شده که هرچه بیشتر مستند سخن میگویم بیشتر نارازهت میشوید !! جناب موبد یار گرامی دوران سوفیسم نیست که به وسیله قدرت تکلم شب را روز و روز را شب بنمایند!
رضای گرامی درود از اینکه به شما توهین کرده ام پوزش میخواهم. راستش با تعریفی که شما از تحریف ارایه کردید، این تعریف در فارسی دروغ میشود. آنگونه که شما آیه های قرآن را بررسی کردید، با توجه به تفاوت معنایی آن با قرآن میشود تحریف و میشود دروغ. در قرآن همه پیامبران یک دین دارند و آن دین خداوند است، نه دین پیامبر. خداوند در بیش از ده آیه از قرآن که برایتان هم نوشتم، میفرماید نفرستادیم رسولی مگر به زبان امتش تا ایشان را به سوی خدا هدایت کند. آنگاه شما می آیید که نقص دینهای دیگر را اثبات کنید. خب کدام دینهای دیگر در قرآن تنها یک دین است و همه پیامبران یک دین را ارایه کرده اند. در قرآن هیچ کجا به دینی که پیامبران آورده اند و یا نقص آنها نپرداخته است. این دروغ نیست که دینهای دیگر را ناقص و دین خودتان کامل میدانید؟ در آیه هایی که آوردید یهود و نصارا به روشنی یاد شده اند. خب یهود و نصارا امت هستند، نه دین. این یک دروغ، دوم به روشنی تنها این دو تا یاد شده اند نه دین 120000پیامبر دیگر. شما از منابع شرق شناسان میگویید. مگر شرق شناسان پیامبر معصوم هستند که سخنشان غلط نباشد؟ مگر سخن مورخان اسلامی سخن معصوم است که غلط نباشد؟ من از شما منبع دست اول خواستم. آیا شما منبع دست اول آوردید؟ کریستیان سن منبع دست اول است؟ اگر چنین است چرا من از سلمان رشدی مزدور سند برای کوبیدن شما نیاورم؟ چرا وهابیون سند برای کوبیدن شما نیاورم؟ چرا از آن کششی که دستور سوزاندن قرآن را داد، سند برای کوبیدن شما نیاورم؟ مگر هر سندی ارزش ارایه دارد؟ آری زرتشتیان اوستا را قبول دارند، ولی نه با این دید که خدای بد هست و آفریننده است. نه با این دید که خدایان بسیاری هستند که حاجت برآورده میسازند. آنها اوستا را قبول دارند با این دید که اهورامزدا هست و اهریمن نیست. اهورامزدا آفریننده است و اهریمن کاهش دهنده. با این دید که اهورمزدا دو توانایی نیک و بد بودن به انسان و تنها انسان داد تا زندگی و پیشرفت و تکامل و مسوولیت و پل چینوت و بهشت و دوزخ معنا پیدا کند. با این دید که امشاسپندان و ایزدان آفریده و مامور هستند. با این دید که خداوند خواسته تا از آنها در زمینه تخصصی ایشان حاجت خواسته شده است. آری درست است این تحریف و انحراف مغان ماد است ولی ایشان خودشان را این چنین که بر شمردم با یگانگی دین زرتشتی سازگار کردند. ایشان اهریمن را از خدایی به نیستی تقلیل دادند. ایشان خدایان خود را از خدایی به ایزدی و جلوه اهورامزدا بودن تقلیل دادند. درست است که این تحریف است، ولی چه اندازه در آرمان انسان برای نیک بودن و رسایی به سوی خداوند و .... اثر دارد. مگر شما حاجت خواستن از اولیا را شرک میدانید؟ خب چرا اینگونه به قضیه اوستا نگاه نمیکنید؟ بیایید خود اوستا را بدون شرق شناس و مورخ و ..... بررسی کنیم. در تفسیر واژه ها هم آن چیزی که دانش امروزین میگوید، بررسی کنیم. نه با آن مفهوم دروغین که به ما بسته اند. با این زبان با من گفتگو کنید.
بیایید خود اوستا را بدون شرق شناس و مورخ و ..... بررسی کنیم. در تفسیر واژه ها هم آن چیزی که دانش امروزین میگوید، بررسی کنیم. نه با آن مفهوم دروغین که به ما بسته اند. با این زبان با من گفتگو کنید.
با سلام و احترام این فرمایش بسیار منطقی است اگر ما ترجمه مورد قبولی از اوستا بیابیم. ابراهیم پورداود براى این که عقیده شخصى خود را با اوستا منطبق سازد در ترجمه فارسى اوستا راه خلافى رفته است! چنان که مؤلف کتاب «تاریخ اجتماعى ایران باستان» تحت عنوان بى اعتبارى ترجمه هاى ابراهیم پورداود از اوستا مى نویسد: پورداود در کتاب ادبیات مزدیسنا و در ترجمه گاتها و یسنا همه جا هرمز یا اهورا مزدا را خداوند یکتا نامیده و خدایان دیگر زردشت را از فرشتگان وى شمرده است و براى این که چنین عقیده اى را با اوستا منطبق سازد لفظ «ایزد»، «یزدان» و «بغ» را که هر سه در زبان فارسى قدیم و جدید به معنى خداوند است در ترجمه هاى خودگاهى به لفظ «فرشته» تبدیل کرده، و گاهى معنى عبارات و واژه ها را چنان تغییر داده که خواننده تحت تاثیر عقاید مترجم قرار مى گیرد و از توجه به اصل مطلب و مقصود زردشت باز مى ماند. سپس مى افزاید: در صفحه 29 جلد اول کتاب ادبیات مزدیسنا، چنین مى نویسد: پس از ظهور زردشت خداى یگانه به اهورا مزدا موسوم شده است. حال شما خود داوری کنید مخاطب چگونه می تواند به متن حاضر فارسی میانه اوستا اعتماد کند، بنابراین لازم است نظر کارشناسان بی طرف در این حوزه چه شرق شناس و ... لحاظ شود، زیرا تکیه به ترجمه های کنونی برای یک محقق زیبنده نیست.
با سلام و احترام این فرمایش بسیار منطقی است اگر ما ترجمه مورد قبولی از اوستا بیابیم. ابراهیم پورداود براى این که عقیده شخصى خود را با اوستا منطبق سازد در ترجمه فارسى اوستا راه خلافى رفته است! چنان که مؤلف کتاب «تاریخ اجتماعى ایران باستان» تحت عنوان بى اعتبارى ترجمه هاى ابراهیم پورداود از اوستا مى نویسد: پورداود در کتاب ادبیات مزدیسنا و در ترجمه گاتها و یسنا همه جا هرمز یا اهورا مزدا را خداوند یکتا نامیده و خدایان دیگر زردشت را از فرشتگان وى شمرده است و براى این که چنین عقیده اى را با اوستا منطبق سازد لفظ «ایزد»، «یزدان» و «بغ» را که هر سه در زبان فارسى قدیم و جدید به معنى خداوند است در ترجمه هاى خودگاهى به لفظ «فرشته» تبدیل کرده، و گاهى معنى عبارات و واژه ها را چنان تغییر داده که خواننده تحت تاثیر عقاید مترجم قرار مى گیرد و از توجه به اصل مطلب و مقصود زردشت باز مى ماند. سپس مى افزاید: در صفحه 29 جلد اول کتاب ادبیات مزدیسنا، چنین مى نویسد: پس از ظهور زردشت خداى یگانه به اهورا مزدا موسوم شده است. حال شما خود داوری کنید مخاطب چگونه می تواند به متن حاضر فارسی میانه اوستا اعتماد کند، بنابراین لازم است نظر کارشناسان بی طرف در این حوزه چه شرق شناس و ... لحاظ شود، زیرا تکیه به ترجمه های کنونی برای یک محقق زیبنده نیست.
هادی گرامی درود من دیدگاه نوشته شده در باره پورداوود را نمیپذیرم و به شدت رد میکنم. در خود اوستا برای نمونه اورمزدیشت، به آفریده بودن امشاسپندان تاکید دارد. در هر یشتی به آفریده بودن آن ایزد به دست اهورامزدا تاکید دارد. واژه اهورامزدا چه در گاتها و چه در اوستا آن اندازه بکار برده شده که مفهوم بعدها خداوند اهورامزدا نامیده شد، خنده دار است. من در عنوان مربوط به آتش یا در در همین عنوان در نامه های پیشین بخشی از اوستا را برایتان نوشته ام. به هر روی در زمان پورداود، اوستا شناسی یک دانش بیگانه و دور از هر کلاس دانشگاهی در ایران بود. امروزه چه در جهان و چه در ایران دانش اوستا شناسی بسیار گسترش یافته است. میدانید که ریشه زبان فارسی و گروه زبانهای آریایی که خارجی ها از روی عناد آن را هندو اروپایی میخوانند، در زبان اوستایی نهفته است. چه فارسی پژوهان، چه سانسکریت پژوهان و.... ناگزیر از بررسی و ترجمه نوشته های اوستایی هستند. خواهشمندم که از هرجایی دوست دارید، آغاز کنید. برای نمونه ورهرام یشت از خرده اوستای موبد اردشیر آذرگشسب: به خشنودی اهورامزدا- اشم وهو سه بار- برمیگزینم دین مزدیسنای زرتشتی ضد قانون دیو و کیش اهورایی را. نماز هر گاه- به اهورامزدای رایومند، خروهمند، به امشاسپندان با همت نیکوپیکر بزرگوار، به ورهرام خدا داده دشمن زدار و زبردست، یزشن و نیایش و درود و ستایش باد. ورهرام آفریده اهورا را میستاییم. ورترغنم{= ورهرام= بهرام} اهوره {اهورا= هستی بخش} ذاتم {داده، آفریده} یزه مه ایده {میستاییم (گرامی میداریم)}. این آغاز ورهرام یشت است. از این جا تحریف آغاز میگردد: پرسید زرتشت ای اورمزد بزرگوار، ای روح القدس {افزاینده ترین مینو} ای آفریننده دنیای جسمانی {گیتی} ای اشو، در میان ایزدان مینوی {مه این یونام (=مینوی) یزه تنام (=ایزدان)} کدام یک نیرومندتر است. پس اهورامزدا پاسخ داد، آن کس ورهرام اهورا داده است، ای زرتشت اسپنتمان. از این جا ستایشهایی که با توجه به فضای درون یشت، باید از دوره پیشدادیان باشد، به زبان فارسی میانه (پهلوی= ساسانی) آغاز میشود.
دوستان و استادان گرامی درود چرا خداوند در قرآن می فرماید: تبارک الله احسن الخالقین مگر بجز خداوند خالق دیگری هم هست؟ آیا آن خالق مخلوق خداوند است یا از ازل بوده است؟ چرا خلق مگس به دست اهریمن، شرک در خلق به شمار می آید و این نکته شرک در خلق نیست؟
دوستان و استادان گرامی درود چرا خداوند در قرآن می فرماید: تبارک الله احسن الخالقین مگر بجز خداوند خالق دیگری هم هست؟ آیا آن خالق مخلوق خداوند است یا از ازل بوده است؟ چرا خلق مگس به دست اهریمن، شرک در خلق به شمار می آید و این نکته شرک در خلق نیست؟
با سلام
جناب موبد مهران گرامی این سخن عجیب است !! خلق مگس به دست اهریمن؟؟؟؟؟؟!!!!
اما در مورد آیه بنده ترجمه های مختلف را قرار میدهم و تفسیر این آیه !
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ
آنگاه از آن نطفه ، لخته خونی آفريديم و از آن لخته خون ، پاره گوشتی ، واز آن پاره گوشت ، استخوانها آفريديم و استخوانها را به گوشت پوشانيديم ، بار ديگر او را آفرينشی ديگر داديم در خور تعظيم است خداوند ، از آن بهترين آفرينندگان
ترجمه فولادوند آن گاه نطفه را به صورت علقه درآورديم. پس آن علقه را [به صورت] مضغه گردانيديم، و آن گاه مضغه را استخوانهايى ساختيم، بعد استخوانها را با گوشتى پوشانيديم، آن گاه [جنين را در] آفرينشى ديگر پديد آورديم. آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است.
ترجمه مجتبوی آنگاه نطفه را خون بستهاى ساختيم و آن خون بسته را پاره گوشتى كرديم و آن پاره گوشت را استخوانها گردانيديم، و بر آن استخوانها گوشت پوشانديم سپس او را به آفرينشى ديگر باز آفريديم. پس بزرگ و بزرگوار است خداى يكتا كه نيكوترين آفرينندگان است.
ترجمه مشکینی آن گاه نطفه را علقه (به شكل خون بسته) كرديم، سپس علقه را (به صورت) مضغه (نظير گوشت جويده شده) ساختيم، آن گاه مضغه را (تبديل به) استخوانها (ى نرم) نموديم، پس بر استخوانها (لباس) گوشت پوشانديم، سپس آن را (كه جسمى نموكننده بود به واسطه دميدن روح حيوانى به صورت) خلقى ديگر (و جاندارى زنده و صالح براى عقل و علم) ايجاد كرديم، پس آفرين بر خدا و پرخير و بركت است او كه نيكوترين آفرينندگان است
ترجمه بهرام پور آنگاه نطفه را لخته خونى كرديم، و لخته خون را به پاره گوشتى مبدل نموديم پس آن را استخوانها كرديم، آنگاه به استخوانها گوشتى پوشانديم، سپس آن را آفرينشى ديگر داديم [و در آن روح دميديم]. پس پرخير و پاينده است خدايى كه بهترين آفرينندگان است
فتبارك الله احسن الخالقين .
آفرين بر اين قدرتنمائى بى نظير كه در ظلمتكده رحم اين چنين تصوير بديعى با اينهمه عجائب و شگفتيها بر قطره آبى نقش مى زند. آفرين بر آن علم و حكمتى كه اينهمه استعداد و لياقت و شايستگى را در چنين موجود ناچيزى ايجاد مى كند، آفرين بر او و بر خلقت بى نظيرش .
ضمنا بايد توجه داشت كه ((خالق )) از ماده خلق ، و خلق در اصل به معنى اندازه گيرى است ، هنگامى كه يك قطعه چرم را براى بريدن ، اندازه گيرى مى كنند، عرب واژه ((خلق )) در باره آن به كار مى برد، و از آنجا كه در آفرينش مساءله اندازه گيرى بيش از همه چيز اهميت دارد اين كلمه خلق در باره آن به كار رفته است . تعبير به ((احسن الخالقين )) (بهترين آفرينندگان ) اين سؤ ال را به وجود مى آورد كه مگر غير از خدا آفريدگار ديگرى وجود دارد؟! بعضى از مفسران توجيهات گوناگونى براى آيه كرده اند، در حالى كه نيازى به اين توجيهات نيست ،و كلمه خلق به معنى اندازه گيرى و صنعت درباره غير خداوند نيز صادق است ،:Sham: ولى البته خلق خدا با خلق غير او از جهات گوناگونى متفاوت است : - خداوند ماده و صورت اشياء را مى آفريند، در حالى كه اگر انسان بخواهد چيزى ايجاد كند تنها مى تواند با استفاده از مواد موجود اين جهان صورت تازه اى به آن ببخشد مثلا از مصالح ساختمانى خانه اى بسازد، يا از آهن و فولاد، اتومبيل يا كارخانه اى اختراع كند. - از سوئى ديگر خلقت و آفرينش خداوند، نامحدود است و او آفريدگار همه چيز است الله خالق كل شى ء (سوره رعد آيه 16) در حالى انسان موجودات بسيار محدودى را مى تواند ابداع كند، و گاه تواءم با انواع ضعفها و نقصها است كه در جريان عمل بايد آنها را تكميل كند، اما خلق و ابداع پروردگار خالى از هر گونه عيب و نقص است . - از سوى سوم در آنجا كه انسان توانائى بر اين امر پيدا مى كند، آن نيز به اذن و فرمان خدا است كه بى اذن او در عالم حتى برگى بر درختى نمى جنبد چنانكه درباره حضرت مسيح (عليه السلام ) در سوره مائده آيه 110 مى خوانيم و اذ تخلق من الطين كهيئة الطير باذنى : ((در آن هنگام كه تو از گل ، صورتى همچون صورت پرنده به اذن من خلق مى كردى )).
آيه بعد از مساءله توحيد و شناخت مبدء به طرز زيبا و ظريفى به مساءله ((معاد)) منتقل مى شود، و مى گويد: اين انسان با همه شگفتيهايش تا ابد زنده نمى ماند، زمانى فرا مى رسد كه اين ساختمان عجيب از هم فرو مى ريزد و شما بعد از اين زندگى همگى مى ميريد(ثم انكم بعد ذلك لميتون ). ولى براى اينكه اين تصور پيش نيايد كه با مردن انسان همه چيز پايان مى گيريد (پس اين آفرينش با اينهمه شكوه و عظمت براى اين چند روز زندگى امرى بيهوده بوده است ) بلافاصله مى افزايد: ((سپس شما روز قيامت بار ديگر به زندگى باز مى گرديد و برانگيخته مى شويد)) (البته در سطحى عاليتر و در جهانى وسيعتر و گسترده تر) (ثم انكم يوم القيامة تبعثون ).
ولى البته خلق خدا با خلق غير او از جهات گوناگونى متفاوت است : - خداوند ماده و صورت اشياء را مى آفريند، در حالى كه اگر انسان بخواهد چيزى ايجاد كند تنها مى تواند با استفاده از مواد موجود اين جهان صورت تازه اى به آن ببخشد مثلا از مصالح ساختمانى خانه اى بسازد، يا از آهن و فولاد، اتومبيل يا كارخانه اى اختراع كند. - از سوئى ديگر خلقت و آفرينش خداوند، نامحدود است و او آفريدگار همه چيز است الله خالق كل شى ء (سوره رعد آيه 16) در حالى انسان موجودات بسيار محدودى را مى تواند ابداع كند، و گاه تواءم با انواع ضعفها و نقصها است كه در جريان عمل بايد آنها را تكميل كند، اما خلق و ابداع پروردگار خالى از هر گونه عيب و نقص است . -
رضای گرامی درود شما چرا با همین روش اوستا را بررسی نمیکنید؟ مگر این نمونه هایی که از قرآن آوردید در اوستا نیست؟ مگر خلق اهریمنی سرشار از نقص و عیب نیست؟ مگر در برابر خداوند که خالق مطلق هستی است، اهریمنی نیستی و نقص نیست؟ مگر امشاسپندان و ایزدان همه آفریده اهورامزدا نیستند که به خواست و دستور او نگهبان یک بخش از آفرینش هستند؟ مگر در اوستا همه هستی جلوه ای از خداوند دانسته نشده اند؟
رضای گرامی درود شما چرا با همین روش اوستا را بررسی نمیکنید؟ مگر این نمونه هایی که از قرآن آوردید در اوستا نیست؟ مگر خلق اهریمنی سرشار از نقص و عیب نیست؟ مگر در برابر خداوند که خالق مطلق هستی است، اهریمنی نیستی و نقص نیست؟ مگر امشاسپندان و ایزدان همه آفریده اهورامزدا نیستند که به خواست و دستور او نگهبان یک بخش از آفرینش هستند؟ مگر در اوستا همه هستی جلوه ای از خداوند دانسته نشده اند؟
با سلام
جناب موبد مهران!!
خیلی دوست داشتم که بشود اینطور نگاه کرد!!اما این راه بسته است !!
و اگر بخواهیم اینطور جلوه دهیم راه را گم کردیم بنده از شما سوال میکنم آیا میشود به کتابی که سراسر تحریف و ناتوان در درک و هضم است !با قرآن مقایسه شود؟
بازم این متن تکراری را برای شما عنوان میکنم! کسانى که زردشت را یگانه پرست مى دانند مى کوشند اهورا مزدا را با الله تطبیق کنند ولى از این نکته غافلند که به هیچ وجه نمى توان اهورا مزدا را مساوى با الله دانست؛ زیرا خدایى که اسلام معرفى مى کند و مردم را به سوى او فرا مى خواند «رب العالمین» یعنى پروردگار و آفریننده و صاحب اختیار همه جهانیان است خداى اسلام، واحد، ابدى و براى همه ملتها و جهانیان است و تنها خداى آسمانى و یا زمینى متعلق به ملت سامى، یا مردم آریایى و یا نژادهاى دیگر نیست در صورتى که زردشتیان غیر از اهورا مزدا به خدایان متعدد معتقدند و براى هر کارى خدایى و براى هر مقامى ربى قایلند و اهورا مزدا و خدایان دیگر اوستایى که سمت یاورى آن را دارند، مخصوص مردم آریاست و لذا وقتى ایران با یونان مى جنگید «زئوس» خداى خدایان یونان با اهورا مزدا با هم در آسمان جنگ مى کردند و علاوه بر این، ثنویت و دوگانه پرستى زردشتیان از همه معروفتر است. اهورا مزدا را خداى خیر و اهریمن را خداى شر مى دانند در صورتى که از نظر اسلام خدا یکى است و شریکى ندارد یعنى چیزى یا کسى درکارها با او همکارى ندارد. از نظر اسلام خدا به همه چیز تسلط و حاکمیت و احاطه دارد و فوق همه است و محکوم و محدود موجودات عالم نیست. ولى به عقیده زردشتیان اهورا مزدا سالها با دشمن خود اهریمن زد وخورد داشت و بالاخره اهورا مزدا نتوانست دشمن را از خود دفع کند و جنگ همچنان شعله ور بود و چون جنگ طولانى شد فرشتگان میانجیگرى کردند و اعلان آتش دادند و پیمان متارکه جنگ بستند به این ترتیب که اهورامزدا، عالم را مدت هفت هزار سال به شیطان واگذار کند و به او حکومت مطلقه بدهد تا بر حسب میل و اراده خود آنچه مى خواهد بکند وپس از این مدت اهریمن را بکشد و چون این قرارداد به امضا رسید و طرفین تعهد کردند که نسبت به عهد خود وفادار باشند، فرشتگان شمشیرهاى هر دو را گرفتند و در ذیل عهدنامه اضافه کردند که هر کدام از طرفین خلاف عهد عمل کند با شمشیر خودش کشته خواهد شد؛ بدین ترتیب اهورا مزدا محکوم موجودات دیگر است.خدایى که اسلام معرفى مى کند مادى نیست و جسم ندارد و هیچ گاه نه در این جهان و نه در آخرت به صورت انسان یا موجود دیگرى در نمى آید و نیز نمى توان خدا را با چشم دید و نه او را مجسم ساخت.
ولى اهورا مزدا مادى است و شکل و شمایل دارد و لذا مجسمه اش همه جا دیده مى شود.
در نقشهایى که از دوره ساسانى در نقش رجب و نقش رستم و طاق بستان مانده، اهورا مزدا تاج سلطنت را به اردشیر یا شاهپور یا خسرو عطا مى کند و این نشان مى دهد که مؤبدان زردشتى از اهورامزدا بتى ساخته اند.
با سلام جناب موبد مهران!! خیلی دوست داشتم که بشود اینطور نگاه کرد!!اما این راه بسته است !! و اگر بخواهیم اینطور جلوه دهیم راه را گم کردیم بنده از شما سوال میکنم آیا میشود به کتابی که سراسر تحریف و ناتوان در درک و هضم است !با قرآن مقایسه شود؟ بازم این متن تکراری را برای شما عنوان میکنم! کسانى که زردشت را یگانه پرست مى دانند مى کوشند اهورا مزدا را با الله تطبیق کنند ولى از این نکته غافلند که به هیچ وجه نمى توان اهورا مزدا را مساوى با الله دانست؛ زیرا خدایى که اسلام معرفى مى کند و مردم را به سوى او فرا مى خواند «رب العالمین» یعنى پروردگار و آفریننده و صاحب اختیار همه جهانیان است خداى اسلام، واحد، ابدى و براى همه ملتها و جهانیان است و تنها خداى آسمانى و یا زمینى متعلق به ملت سامى، یا مردم آریایى و یا نژادهاى دیگر نیست در صورتى که زردشتیان غیر از اهورا مزدا به خدایان متعدد معتقدند و براى هر کارى خدایى و براى هر مقامى ربى قایلند و اهورا مزدا و خدایان دیگر اوستایى که سمت یاورى آن را دارند، مخصوص مردم آریاست و لذا وقتى ایران با یونان مى جنگید «زئوس» خداى خدایان یونان با اهورا مزدا با هم در آسمان جنگ مى کردند و علاوه بر این، ثنویت و دوگانه پرستى زردشتیان از همه معروفتر است. اهورا مزدا را خداى خیر و اهریمن را خداى شر مى داننددر صورتى که از نظر اسلام خدا یکى است و شریکى ندارد یعنى چیزى یا کسى درکارها با او همکارى ندارد. از نظر اسلام خدا به همه چیز تسلط و حاکمیت و احاطه دارد و فوق همه است و محکوم و محدود موجودات عالم نیست. ولى به عقیده زردشتیان اهورا مزدا سالها با دشمن خود اهریمن زد وخورد داشت و بالاخره اهورا مزدا نتوانست دشمن را از خود دفع کند و جنگ همچنان شعله ور بود و چون جنگ طولانى شد فرشتگان میانجیگرى کردند و اعلان آتش دادند و پیمان متارکه جنگ بستند به این ترتیب که اهورامزدا، عالم را مدت هفت هزار سال به شیطان واگذار کند و به او حکومت مطلقه بدهد تا بر حسب میل و اراده خود آنچه مى خواهد بکند وپس از این مدت اهریمن را بکشد و چون این قرارداد به امضا رسید و طرفین تعهد کردند که نسبت به عهد خود وفادار باشند، فرشتگان شمشیرهاى هر دو را گرفتند و در ذیل عهدنامه اضافه کردند که هر کدام از طرفین خلاف عهد عمل کند با شمشیر خودش کشته خواهد شد؛ بدین ترتیب اهورا مزدا محکوم موجودات دیگر است.خدایى که اسلام معرفى مى کند مادى نیست و جسم ندارد و هیچ گاه نه در این جهان و نه در آخرت به صورت انسان یا موجود دیگرى در نمى آید و نیز نمى توان خدا را با چشم دید و نه او را مجسم ساخت. ولى اهورا مزدا مادى است و شکل و شمایل دارد و لذا مجسمه اش همه جا دیده مى شود. در نقشهایى که از دوره ساسانى در نقش رجب و نقش رستم و طاق بستان مانده، اهورا مزدا تاج سلطنت را به اردشیر یا شاهپور یا خسرو عطا مى کند و این نشان مى دهد که مؤبدان زردشتى از اهورامزدا بتى ساخته اند.
رضای گرامی درود این سیاه نمایی هایی که میکنی، همگی دروغ و تهمت هستند. پیشتر هم از شما خواستم که سندی دست اول ارایه کنید که ما زرتشتیان این مرد ریش دار را خدا دانسته ایم. از شما خواستم سندی ارایه کنید که خرافات کتابهایی چون روایت پهلوی را که در سده چندم هجری نوشته شده به ما ربط دهد. اینکه مغان ماد در دین درباری پهلوی چه گفتند، چه ربطی به ما دارد؟ شما خودتان خوب میدانید که گاتها کتاب آسمانی ماست. خودتان خوب میدانید که ستوت یسن، نوشته شاگردان دست یکم اشو زرتشت است؟ خب چرا هی چماق باورهای بندهشی را بلند میکنید؟ این کتابی که سده چندم هجری نوشته شده چه ربطی به دین زرتشتی دارد؟
کسانى که زردشت را یگانه پرست مى دانند مى کوشند اهورا مزدا را با الله تطبیق کنند ولى از این نکته غافلند که به هیچ وجه نمى توان اهورا مزدا را مساوى با الله دانست؛ زیرا خدایى که اسلام معرفى مى کند و مردم را به سوى او فرا مى خواند «رب العالمین» یعنى پروردگار و آفریننده و صاحب اختیار همه جهانیان است خداى اسلام، واحد، ابدى و براى همه ملتها و جهانیان است و تنها خداى آسمانى و یا زمینى متعلق به ملت سامى، یا مردم آریایى و یا نژادهاى دیگر نیست در صورتى که زردشتیان غیر از اهورا مزدا به خدایان متعدد معتقدند و براى هر کارى خدایى و براى هر مقامى ربى قایلند و اهورا مزدا و خدایان دیگر اوستایى که سمت یاورى آن را دارند، مخصوص
رضای گرامی درود شما خوب میدانید که خرده اوستا به دست آدرباد مهر اسپندان در زمان شاهپور دوم ساسانی نوشته شده است. چرا 101 نام خدا یا اورمزدیشت را در خرده اوستا بررسی نمیکنید؟ چرا ستایش یکتا خداوند را که در دینکرد هم نماز تایید شده است، بررسی نمیکنید؟ چرا اهورامزدا را در گاتها و استوت یسن بررسی نمیکنید؟ اگر ذره ای حسن نیت دارید و نمخواهید با عناد به سیاه نمایی بپردازید، چرا چنین نمیکنید.
رضای گرامی درود این سیاه نمایی هایی که میکنی، همگی دروغ و تهمت هستند. پیشتر هم از شما خواستم که سندی دست اول ارایه کنید که ما زرتشتیان این مرد ریش دار را خدا دانسته ایم. از شما خواستم سندی ارایه کنید که خرافات کتابهایی چون روایت پهلوی را که در سده چندم هجری نوشته شده به ما ربط دهد. اینکه مغان ماد در دین درباری پهلوی چه گفتند، چه ربطی به ما دارد؟ شما خودتان خوب میدانید که گاتها کتاب آسمانی ماست. خودتان خوب میدانید که ستوت یسن، نوشته شاگردان دست یکم اشو زرتشت است؟ خب چرا هی چماق باورهای بندهشی را بلند میکنید؟ این کتابی که سده چندم هجری نوشته شده چه ربطی به دین زرتشتی دارد؟
با سلام مهران گرامی دقت بفرماید بنده برای شما به اندازه کافی منبع قرار دادم که ما زرتشت را انسان موحدی میدانیم!از کدام سیاه نمایی سخن میگوید! اما زرتشتیگری را خیر چون دچار تحریفات زیادی شده !اینکه امروز شما میخواهید با اسم زرتشت !زرتشتیگری را توجیه کنید !این حاصل نمیشود مهران گرامی!
البته دغدغه شما را درک میکنم که دوست دارید اینطور بود !اما چکنیم دوست گرامی که حاصل تحقیقات و چیزی دیگری بر خلاف گفتهای شما میگوید!
اینکه شما از خودتان تفسیر میکنید و سخن کسی را قبول ندارید عجیب است !با آنچه در کتابهای بجا مانده متفاوت است !
از دانشمندان غرب مطلب میگذریم میگوید عناد !!از علمای اسلامی میگذریم میگوید کپی کردند!با خرد مقایسه میکنیم به جای نمیرسیم !دوست عزیز این انصاف نیست!
یا حق
با سلام مهران گرامی دقت بفرماید بنده برای شما به اندازه کافی منبع قرار دادم که ما زرتشت را انسان موحدی میدانیم!از کدام سیاه نمایی سخن میگوید! اما زرتشتیگری را خیر چون دچار تحریفات زیادی شده !اینکه امروز شما میخواهید با اسم زرتشت !زرتشتیگری را توجیه کنید !این حاصل نمیشود مهران گرامی! البته دغدغه شما را درک میکنم که دوست دارید اینطور بود !اما چکنیم دوست گرامی که حاصل تحقیقات و چیزی دیگری بر خلاف گفتهای شما میگوید! اینکه شما از خودتان تفسیر میکنید و سخن کسی را قبول ندارید عجیب است !با آنچه در کتابهای بجا مانده متفاوت است ! از دانشمندان غرب مطلب میگذریم میگوید عناد !!از علمای اسلامی میگذریم میگوید کپی کردند!با خرد مقایسه میکنیم به جای نمیرسیم!دوست عزیز این انصاف نیست! یا حق
رضا گرامی درود از کدام تحقیقات میگویید؟ کدام غربی؟ کریستیان سن؟ یا آن اسراییلی شائول شاکد؟ منابع اسلامیت هم که همه از روی دست هم نوشته اند؟ من از شما منابع دست اول خواستم که ندادید. من برایتان از یشتها و یسنا و خرده اوستا نوشتم که نادیده گرفتید؟ من هرگز نمیخواهم که آنچه شما زرتشتیگری نام داده اید، توجیه کنم. من میگویم انحراف است، ولی نه به آن سیاهی که میفرمایید. میگویم تحریف است، ولی با یگانگی زرتشتی سازگار شده است. شما احسن الخالقین را برای خودتان آنجور تفسیر میکنید، ولی به ما که میرسد، اهرمن که با نیست کردن هستی، بدی را پدید می آورد، دوگانه پرستی میشود. شما بارگاه ربوبی فلان امامزاده، آستان قدسیه بهمان امام و درگاه کبریایی آن یکی را سد (صد) جور توجیه میکنید که در راستای خداوند است، آنگاه که به ما میرسی، آتش مقدس میشود شرک؟ یک بام و دو هوا تا چند؟ من از شما خواستم که بیایید همه چیز را کنار بگذاریم و به خود اوستا بپردازیم و با همان چشمی که شما مسایل خودتان را توجیه میکنید، با همان چشم هم به مسایل ما نگاه کنید. این میشود حسن نیت. جز این میشود سو نیت و عناد.
رضا گرامی درود از کدام تحقیقات میگویید؟ کدام غربی؟ کریستیان سن؟ یا آن اسراییلی شائول شاکد؟ منابع اسلامیت هم که همه از روی دست هم نوشته اند؟ من از شما منابع دست اول خواستم که ندادید.
با سلام جناب مهران میشود بگوید منظورتان از منابع دست اول چیست؟ آخه مشکل اینجاست که شما کسی را قبول ندارید!؟
و وقتی از شما منبع میخواهیم میگوید خودمان خودمان را ثابت میکنیم؟ مهران گرامی اینطور دفاع کردن بدتر از حمله کردن است!
این یعنی سخنی نداشتن !؟ بگوید از ادیان شناسان جهان چه کسی را قبول دارید تا برای شما از همان شخص مطلب بگذاریم!
با سلام جناب مهران میشود بگوید منظورتان از منابع دست اول چیست؟ آخه مشکل اینجاست که شما کسی را قبول ندارید!؟ و وقتی از شما منبع میخواهیم میگوید خودمان خودمان را ثابت میکنیم؟ مهران گرامی اینطور دفاع کردن بدتر از حمله کردن است! این یعنی سخنی نداشتن !؟ بگوید از ادیان شناسان جهان چه کسی را قبول دارید تا برای شما از همان شخص مطلب بگذاریم!
رضای گرامی درود یک بام و دو هوا که نمیشود؟ میشود؟ من از شما سند خواستم که برای نمونه بفرمایید قرآن وحی خداوند است. گفتم ابزاری برای اندازه گیری وحی ارایه کنید تا گاتها را با آن بسنجیم. خب کدامشان را ارایه کردید؟ شما جز آنکه در تایید سخن خودتان از قرآن خودتان سند می آورید؟ از پیامبر و امامان خودتان و از بزرگان خودتان حدیث و روایت و .... نقل میکنید؟ آنوقت چرا سند دادن برای خودمان از خودمان برای من بدترین دفاع است و برای شما نیست؟ خدا را خوش می آید که اینهمه تبعیض قایل میشوید؟ سند دست اول سند از اوستاست. از آنجا که شماری از غربیها مغرضان ترجمه کرده اند، هر ترجمه غربی را هم نمیپذیرم. ترجمه ایرانیان بهتر به مذاقم خوش می آید. آیا شما هر ترجمه قرآن را میپذیرید؟ جز آن است که در تفسیر قرآن به مراجع علمی خودتان استناد میکنید؟ بنابراین از من هم بپذیرید که مرجع مستند من ترجمه موبدانمان باشد. البته همه زمانی سودمند است، که شما با حسن نیات در پی دانستن راستی باشید، وگرنه تا با عناد در پی کوبیدن هستید، و اینگونه ستمگرانه تبعیض قایل میشوید، چیزی برای گفتن نمیماند. تنها خداوند میماند و پل چینوت و داوری او.
با سلام از دانشمندان غرب مطلب میگذریم میگوید عناد !!از علمای اسلامی میگذریم میگوید کپی کردند!با خرد مقایسه میکنیم به جای نمیرسیم!دوست عزیز این انصاف نیست! یا حق
رضای گرامی درود از کدام دانشمندان غرب سخن میگویید؟ این همه دانشگاه و استاد دانشگاه، شما کسانی را برگزیدید که سیاه ترین سیاه نمایی را کرده اند. خوب است منهم از کتاب سلمان رشدی، یا از نوشته های وهابیون و ... برای شما سند رد اسلام بیاورم؟ خداوکیلی، کدام عالم اسلامی، خودش اوستا را خوانده و آنگونه که احسن الخالقین را توجیه میکند، به اوستا نگاه کرده است؟ خداوکیلی کدام عالم اسلامی، با پژوهش و پرسش و مناظره با زرتشتیان خودش کتاب نوشته؟ جز این که فلان ابن فلان از فلان ابن فلان نقل کرده است؟ من تنها دو مورد سراغ دارم. یکی مناظره ای است که مامون میان امام رضا(ع) و به ظاهر موبدان ترتیب داده است. اینکه آیا موبدان آن زمان به راستی زرتشتی بودند، یا مهر پرست و زروان پرست، برای من جای اشکال دارد. به هر روی آنچه که از زبان ایشان نقل شده زرتشتی نیست و باور مهرپرستان و زروان پرستان است. دوم هم کتاب خدمات متقابل ایرانیان و اسلام از شهید مطهری است. خب اگر دیگر عالمان مسلمان یک بار هم اوستا را خوانده بودند، مانند شهید مطهری، بر گاتها و جدابودن اوستا از آن تاکید میکردند. باز هم تاکید میکنم، که همان اوستای تحریف شده را بیایید بررسی کنیم. البته با حسن نیت.
رضای گرامی درود یک بام و دو هوا که نمیشود؟ میشود؟ من از شما سند خواستم که برای نمونه بفرمایید قرآن وحی خداوند است. گفتم ابزاری برای اندازه گیری وحی ارایه کنید تا گاتها را با آن بسنجیم. خب کدامشان را ارایه کردید؟ شما جز آنکه در تایید سخن خودتان از قرآن خودتان سند می آورید؟ از پیامبر و امامان خودتان و از بزرگان خودتان حدیث و روایت و .... نقل میکنید؟ آنوقت چرا سند دادن برای خودمان از خودمان برای من بدترین دفاع است و برای شما نیست؟
با سلام جناب مهران گرامی اینطور که شما وانمود میکنید نیست!!!؟ اگر ما قرآن را معجزه میدانیم دلیل داریم با سند !
اما شما به کجا استناد میکنید؟ در گاتها چه نوع معجزه ای وجود دارد؟
[FONT=Century Gothic]در قرآن كريم كه معجزه جاويدان پيامبر اسلام (صلی الله علیه واله) و در اوج فصاحت و بلاغت است، آرايههاي ادبي و محسنات بديعي فراواني به كار رفته و نكتههاي ظريف و لطيفي در آن وجود دارد كه چشم و گوش هر خواننده و شنوندهاي را نوازش ميدهد.
درباره صنايع بديعي قرآن كتابهاي بسياري نوشته شده است و اساسا تمام كتابهاي مربوط به فصاحت و بلاغت و بديع به قرآن نظر دارند و مثالهايي كه ميآورند معمولاً از آيات قرآني است. از جمله ميتوان از الاعجاز والايجاز نوشته ابومنصور ثعلبي و سرّ الفصاحة نوشته ابن سنان خفاجي و اسرار البلاغة و دلائل الاعجاز عبدالقاهر جرجاني و الطراز يحيي بن حمزه علوي و به خصوص كتاب بديع القرآن ابن ابي الاصبع نام برد.
[FONT=Century Gothic]صنايع بديعي قرآن گاهي آن چنان در اوج عظمت قرار دارد كه انسان را دچار شگفتي و حيرت ميكند، به ويژه آن كه به كارگيري اين زيباييها بدون هيچ گونه تكلفي صورت گرفته و سخن در عين رواني و شيوايي مشحون از اين زيباييهاست.:Gol:
يك نمونه آن آيه 44 سوره هود است: « و قيل يا ارض ابلعي ماءك...» كه با وجود اين كه مجموعا 17 كلمه است، ابن ابي الاصبع 21 نوع از انواع بديع را از آن استخراج كرده است.
[FONT=Verdana]یکیاز[FONT=Century Gothic]صنايع بديعي كه در قرآن وجود دارد [FONT=Century Gothic]صنعت [FONT=Century Gothic]قلب[FONT=Century Gothic] است[FONT=Century Gothic] و آن صنعت جالبي است و انواعي دارد كه لطيفترين آن قلب مستوي است كه جمله را اگر از آخر هم بخوانيم همان است كه از اول خوانده ميشود.:Sham: مثال از قرآن: وربّك فكبّر (مدّثّر / 3)؛ كلّ في فلك (يس / 40)
[FONT=Verdana]اگر دوست داشتید خودتان همه را اینجا مشاهده کنید
خیر نخستین یکتا پرستی مربوط به سخن های زرتشت بوده.... و به راحتی قابل اسباط هست که گات ها به دور از هر گونه پولئیستی میباشد!
و حالا که این دوستمون با مزخرفات یک سری معلوم احال داره به نقد چیزی که دانش سخنرانی در موردش رو نداره میپردازه... من هم به خودم اجازه میدم در چند جمله دوستان را نسبت به موضوعی آگاه کنم.
ببینید پیش از زرتشت یعنی پیش از 3500 سال پیش عقاید مغان زرنوانیست در فلات ایران در کنار دیگر خرافات آریاییان باستان ... در ذهن و باور مردم بوده...
زرتشت به مقابله با آنها پرداخت و اهورا مزدا که یک نام عملی و علمی بود رو به مردم معرفی کرد...
خدا از آسمان به زمین آمد و نام اهورامزدا برگفته از خرد برتر میباشد.
و تفسیر زرتشت از خیر و شر نیز بسیار عملی و علمیست که جای بحثش اینحا نیست.
عقاید زروان پیش از زرتشت همین امروز در ایران در ذهن ما وجود داره یعنی عقایدی که بعد از مرگ زرتشت کم کم با قدرت گرفتن آخوند ها یا مغان و آمیزن دین و سیاست در ایران عهد ساسانی جای خودش رو باز کرد... تا جایی که فرزند مهر نرسی از بزرگترین مغ های دوره ساسانی که در دربار بوده((( زروان دات = زروان داد ) هست. بنابراین در دوره یایانی اثری از مزدیسنا در ایران نبود برعکس عقاید زوانیستی آخوندان متحجر و قدرت طلب به نام زرتشت مطرح بوده تا جایی که دانشمندان کلا اوستا را به دو بخش بخش قدیم و نو تقسیم میکنند...
آثاز پولیئیتی در استای متاخر موج میزنه هر چند همه اینها در کنار 3 عهد و المنت اصلی فرمان زرتشت هستند...
در صورتی که به راحتی میشه در بخش قدیمی اوستا آثار مونوئیسی رو اثبات کرد و کلا شک در این مورد خنده دار و مضحک هست............
-------------------------------------
و حالا دوست دارم از دوستمون رو یه پرسش بپرسم:
1- یکی از مظاهر زروان که بعد ها در مانویت مطرح هست... کار های رفتار ییما یا همان جمشید هست... که در اساطیر ایران نقش اساسی رو در پیدایش زمین و موجودات بازی میکنه..
خداوند به ایشان قدرت آفرینندگی میده ولی با اشتباهات جمشید... و خلق موجودات و بزرگ تر کردن زمین... تمام ایزدان که کنار خداوند به چاره جویی میپردازند!!!
سرانجان نتیجه گفتگو که با حضور جمشید بصورت گرفته این میشود که باغی بسازند و از هر موجود یک نر و ماده و از هر گیاه بهترین را و از از انسان بهترین تخم را در این باغ که غیر قابل نفوذ هست جمع کنی...!(به صورت پراکنده و عامیانه مینویسم )
میدانید نام این باغ در اساطیر ایران چه بوده؟
باغی که ییما یا جمشید ساخت جم ساخت ور ( vara) نامیده شده و در پهلوی دوره ساسانی به نام ((((((( ور جمکرات))))))) و محل این باغ در باور مغ زروانیستی محل ساخت جهان نو و برتر بوده..
این نام شما رو یاد چی میندازه!!!!!!!؟؟؟؟؟
در ضمن زرتشت خودش رو آموزگار میدونه نه مثه خیلی های دیگر!!! تنها یک آموزگار نه یک بت!!! تنها یک آموزگا نه یک ابر انسان!!!
زرتشت آموزگار ایرانیان در گاهان (هات 31 ) میفرمایند:
آنگاه که خواستِ ما را ( روشنایی و دانش)پاسخگو باشید، آرزو خواهیم کرد که در پرتوی کردار نیک (( اشه)) و آرمیتی و بهترین منش ها ، دنیا و کشوری نیرومند از آن ما شود تا با افزایش و پیروی از گفتار نیک و انسانی ... بر دروج ( کردار و گفتار بد نادرست .. و راه تاریکی ) چیرگی یابیم.
ای دانای خرد برتر (خدا یا اهورا مزدا):
از آن تو بود ((آرمیتی)) ، از آن تو بود خرد و دانش نیک( دانش و خردی که برای ساختن و زیبا کردن زمین و دل های مردمان) ، تا بدانیم که رهبر راستین که خرد است را انتخاب کنیم یا تاریکی را
خیر نخستین یکتا پرستی مربوط به سخن های زرتشت بوده.... و به راحتی قابل اسباط هست که گات ها به دور از هر گونه پولئیستی میباشد! و حالا که این دوستمون با مزخرفات یک سری معلوم احال داره به نقد چیزی که دانش سخنرانی در موردش رو نداره میپردازه... من هم به خودم اجازه میدم در چند جمله دوستان را نسبت به موضوعی آگاه کنم.
با سلام
متوجه منظورتان نشدم از چه کسی سخن یاد کردید؟ اگر سخنی است در لباس خود تشریف بیاورید در خدمتیم ! حکایت شما مانند ان پسری که میگفتن عاشق شده و هیچ راهی نداره!!عاشق شده! بردنش پیش یه عالمی : عالم گفت خوب بگو عزیزم عاشق کی شدی پسرگفت هرکه را که شما بگوید!
عالم به به پسر گفت پسر جان چرا آبروی عشق را میبری! وحالا بنده به شما میگویم چرابا آبروی زرتشت بازی میکنی!!با این سخنان ؟
إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ. س 43 آية 64 خداست كه پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را پرستش كنيد كه راه مستقيم اين است.
خیر نخستین یکتا پرستی مربوط به سخن های زرتشت بوده.... و به راحتی قابل اسباط هست که گات ها به دور از هر گونه پولئیستی میباشد!
و حالا که این دوستمون با مزخرفات یک سری معلوم احال داره به نقد چیزی که دانش سخنرانی در موردش رو نداره میپردازه... من هم به خودم اجازه میدم در چند جمله دوستان را نسبت به موضوعی آگاه کنم.
ببینید پیش از زرتشت یعنی پیش از 3500 سال پیش عقاید مغان زرنوانیست در فلات ایران در کنار دیگر خرافات آریاییان باستان ... در ذهن و باور مردم بوده...
زرتشت به مقابله با آنها پرداخت و اهورا مزدا که یک نام عملی و علمی بود رو به مردم معرفی کرد...
خدا از آسمان به زمین آمد و نام اهورامزدا برگفته از خرد برتر میباشد.
و تفسیر زرتشت از خیر و شر نیز بسیار عملی و علمیست که جای بحثش اینحا نیست.
عقاید زروان پیش از زرتشت همین امروز در ایران در ذهن ما وجود داره یعنی عقایدی که بعد از مرگ زرتشت کم کم با قدرت گرفتن آخوند ها یا مغان و آمیزن دین و سیاست در ایران عهد ساسانی جای خودش رو باز کرد... تا جایی که فرزند مهر نرسی از بزرگترین مغ های دوره ساسانی که در دربار بوده((( زروان دات = زروان داد ) هست. بنابراین در دوره یایانی اثری از مزدیسنا در ایران نبود برعکس عقاید زوانیستی آخوندان متحجر و قدرت طلب به نام زرتشت مطرح بوده تا جایی که دانشمندان کلا اوستا را به دو بخش بخش قدیم و نو تقسیم میکنند...
آثاز پولیئیتی در استای متاخر موج میزنه هر چند همه اینها در کنار 3 عهد و المنت اصلی فرمان زرتشت هستند...
در صورتی که به راحتی میشه در بخش قدیمی اوستا آثار مونوئیسی رو اثبات کرد و کلا شک در این مورد خنده دار و مضحک هست............
-------------------------------------
طبق بعضى از جملات اوستا،«اهورا مزدا» به بزرگى وعظمت توصیف شده است و نسبت به خدایان دیگر یک نوع برترى و بزرگى دارد . این چند جمله هر چند صراحت در یگانه پرستى زردشت ندارد ولى به توحید از ثنویت نزدیکتر است.
کسانى که زردشت را موحد دانسته اند این جملات را دلیل قاطع و محکم بر مدعاى خود گرفته اند و تمام جمله ها و بندهایى را که در اوستا در ثنویت و شرک صریح و روشن است، نادیده انگاشته اند؛ حتى در دو فقره از «گاتها» اهریمن در مقابل هرمز قرار گرفته و این دو فقره یسناى سوم فقره 4 و یسناى دهم فقره 2 مى باشد، بدین ترتیب «ثنویت» و دو خدایى در این فقرات از «گاتها» نیز به چشم مى خورد.
بنابراین هرگاه مجموع اوستا را در نظر بگیریم، در مرحله اول عقیده به تعدد خدایان مبنى بر طبیعت پرستى ناتورالیسم Natoralisme سپس ثنویت و دوگانه پرستى و در مرحله آخر یگانه پرستى به طور ضعیف و نامحسوس نمایان است. لذا مى بینیم زردشتیان قبل از آمدن اسلام به ایران با مساله توحید هیچ گونه آشنایى نداشتند و بعد از اسلام نیز هر کجا با علما و دانشمندان اسلامى بحث مى کردند شدیدا از عقیده ثنوى خود دفاع مى نمودند. در جهان تا پیش از ترجمه اوستا، توحید مطلق و خالص با دین اسلام مترادف بود. اما پس از دوران نخست ترجمه هاى اوستا، زردشتیان هند و پس از آن زردشتیان ایران خواستند از این ویژگى اسلام سود جویند و خود را نخستین پیروان یکتاپرستى در جهان معرفى کنند.
روحانیان زردشتى و کسانى که دین دو هزار سال قبل ایران را در فکر خود مى پروراندند، در صدد برآمدند زردشت را در ردیف حضرت موسى (ع)، حضرت عیسی (ع) و پیامبر اکرم (ص) قرار دهند و به دنبال این قبیل افکار کتابهاى چندى به فارسى انتشار پیدا کرد و از اینها آنچه به زمان ما نزدیکتر است کتاب «فروغ مزدیسنى» به قلم «کیخسرو شاهرخ کرمانى» و کتاب «ادبیات مزدیسنا و گاتها» به قلم ابراهیم پورداود است.
نویسنده هر دو کتاب زردشت را در جرگه پیامبران دانسته و اهورا مزدا را با خداى متعال تطبیق کرده اند. مؤلف کتاب تاریخ ادیان در این باره مى نویسد: توضیح این نکته ضرورى به نظر مى رسد که اخیرا نویسندگانى مبدا آیین زردشت را از بدو ظهورش، توحید به تمام معنى خوانده و ثنویت آن را یک امر ظاهرى بیش نشمرده اند و این ثنویت را فقط راهى براى حل (مساله شر) دانسته و چنین پنداشته اند که تمام معتقدات آیین زردشت معاصر، همان است که چند هزار سال پیش بوده است اگر صورت کنونى آیین زردشت را در نظر بگیریم و از کانون تطور و تطابق و تکامل مستثنى و بدورش تصور کنیم، قضاوتى که درباره دین زردشت معاصر شده، به نظر خواهد رسید. ولى اگر در تاریخ آیین مزبور و تطور و تحولاتى که در آن راه یافته است دقیق شویم این آیین را نیز از شمول قانون تطابق با محیط اجتماعى و مراجعه به عوامل دینى گذشته و معاصر و تاثر از آنها... مستثنى نخواهیم یافت، منتها حذف اساطیر و تصریح بعدى توحید در دین زردشت بیشتر معلول غلبه آیین اسلام و اهمیت مقام توحید در آن بود، نظرى به تاریخ ایران بعد از اسلام این حقیقت را بر ما روشن مى کند.
با سلام جناب مهران گرامی اینطور که شما وانمود میکنید نیست!!!؟ اگر ما قرآن را معجزه میدانیم دلیل داریم با سند ! اما شما به کجا استناد میکنید؟ در گاتها چه نوع معجزه ای وجود دارد؟ در قرآن كريم كه معجزه جاويدان پيامبر اسلام (صلی الله علیه واله) و در اوج فصاحت و بلاغت است، آرايههاي ادبي و محسنات بديعي فراواني به كار رفته و نكتههاي ظريف و لطيفي در آن وجود دارد كه چشم و گوش هر خواننده و شنوندهاي را نوازش ميدهد. درباره صنايع بديعي قرآن كتابهاي بسياري نوشته شده است و اساسا تمام كتابهاي مربوط به فصاحت و بلاغت و بديع به قرآن نظر دارند و مثالهايي كه ميآورند معمولاً از آيات قرآني است. از جمله ميتوان از الاعجاز والايجاز نوشته ابومنصور ثعلبي و سرّ الفصاحة نوشته ابن سنان خفاجي و اسرار البلاغة و دلائل الاعجاز عبدالقاهر جرجاني و الطراز يحيي بن حمزه علوي و به خصوص كتاب بديع القرآن ابن ابي الاصبع نام برد. صنايع بديعي قرآن گاهي آن چنان در اوج عظمت قرار دارد كه انسان را دچار شگفتي و حيرت ميكند، به ويژه آن كه به كارگيري اين زيباييها بدون هيچ گونه تكلفي صورت گرفته و سخن در عين رواني و شيوايي مشحون از اين زيباييهاست.:gol: يك نمونه آن آيه 44 سوره هود است: « و قيل يا ارض ابلعي ماءك...» كه با وجود اين كه مجموعا 17 كلمه است، ابن ابي الاصبع 21 نوع از انواع بديع را از آن استخراج كرده است. یکیازصنايع بديعي كه در قرآن وجود دارد صنعت قلب است و آن صنعت جالبي است و انواعي دارد كه لطيفترين آن قلب مستوي است كه جمله را اگر از آخر هم بخوانيم همان است كه از اول خوانده ميشود.:sham: مثال از قرآن: وربّك فكبّر (مدّثّر / 3)؛ كلّ في فلك (يس / 40) اگر دوست داشتید خودتان همه را اینجا مشاهده کنید http://www.askdin.com/showthread.php?t=6982 خوب حالا شما ثابت کنید خودتان از خودتان که این کتابی که میگوید (اوستا ،گاتها )حق است و دچار تحریف نشده!
رضای گرامی درود آیا شما به زبان اوستایی تسلط دارید؟ آیا این اعجاز ادبی در گاتها نیست؟ جایی که نمیدانید، چگونه با این همه استحکام میگویید نیست؟ به هر روی استاد محمد معین که گاتها را به عنوان نخستین دیوان شعر ایرانی بررسی کرده، از آن خیلی تعریف کرده است. شما نیز بایستی همانند من که عربی نمیدانم، و حتی اگر موافق هم نباشم، مخالفت هم نمیکنم، مخالفت نکنید. این حق است، زیرا شما دانشمند ادبیات اوستایی که نیستید تا زیباییهای آن را بفهمید. یکی از دلایل خدایی بودن گاتها، دانش درون آن است. دانش مردم در 4000 سال پیش آن اندازه نبوده که بتواند دانش درون گاتها را پشتیبانی کند. یک نکته دیگر جهان نگری در گاتها است. آنهم در جامعه ای از مردم نخستین (مردم 4000 سال پیش) که جز خود و خانواده، به چیزی دیگری نمی اندیشید. همچنین در زمانی که هنوز حکومت یگانه نبوده، معرفی خدای یگانه خودش یک معجزه است. پیشنهاد میکنم که کتاب زرتشت، مزدیسنا و حکومت از جلال الدین آشتیانی را یکبار دیگر ولی بدون عناد با زرتشتیان بخوانید. بار پیش که آن را خوانده بودید، چون با عناد بود، تنها تحریف مغانش را خوانده بودید. در همین کتاب که شما نیز پیشتر سند انحراف دین بهی آورده بودید، تفاوت گاتها را با اوستا شرح داده است. من نیز اگر از اوستا دفاعی میکنم، برای آن است که نشان دهم که در اوج انحراف و تحریف، بازهم یگانگی خدا در دین زرتشتی هم در این انحراف و تحریف رعایت شده است.
[FONT=Verdana]اما پس از دوران نخست ترجمه هاى اوستا، زردشتیان هند و پس از آن زردشتیان ایران خواستند از این ویژگى اسلام سود جویند و خود را نخستین پیروان یکتاپرستى در جهان معرفى کنند.
[FONT=Verdana]روحانیان زردشتى و کسانى که دین دو هزار سال قبل ایران را در فکر خود مى پروراندند، در صدد برآمدند زردشت را در ردیف حضرت موسى (ع)، حضرت عیسی (ع) و پیامبر اکرم (ص) قرار دهند و به دنبال این قبیل افکار کتابهاى چندى به فارسى انتشار پیدا کرد و از اینها آنچه به زمان ما نزدیکتر است کتاب «فروغ مزدیسنى» به قلم «کیخسرو شاهرخ کرمانى» و کتاب «ادبیات مزدیسنا و گاتها» به قلم ابراهیم پورداود است.
[FONT=Verdana]نویسنده هر دو کتاب زردشت را در جرگه پیامبران دانسته و اهورا مزدا را با خداى متعال تطبیق کرده اند.
[FONT=Verdana]مؤلف کتاب تاریخ ادیان در این باره مى نویسد: توضیح این نکته ضرورى به نظر مى رسد که اخیرا نویسندگانى مبدا آیین زردشت را از بدو ظهورش، توحید به تمام معنى خوانده و ثنویت آن را یک امر ظاهرى بیش نشمرده اند و ا[FONT=Verdana]
رضای گرامی درود شما نوشته اید: 1-:"... [FONT=Verdana]طبق بعضى از جملات اوستا،«اهورا مزدا» به بزرگى وعظمت توصیف شده است و نسبت به خدایان دیگر یک نوع برترى و بزرگى دارد ...." پاسخ: ببین رضای گرامی چرا سیاه نمایی میکنی؟ یک نوع برتری ندارد. بطور کامل برتری دارد. من نمونه هایی از مهر یشت و آبان یشت را برایتان نوشتم و نشان دادم که اهورامزدا آن دو را آفریده و ایشان را موکل بر چیزهایی گردانده است. این اهورامزداست که دستور داده تا این ایزدان ستایش شوند. بنابراین یک نوع برتری نیست. برتری مطلق است. آنگاه که نمیدانستی مینوشتی، خب یک چیزی. اینک که میدانی و بازهم سیاه نمایی میکنید، این نشان دهنده سو نیت و عناد شماست. من از شما به خداوند شکایت میکنم. سر پل چینوت می ایستم تا بیایید و داد خود را از شما بستانم. 2-:"... [FONT=Verdana] تمام جمله ها و بندهایى را که در اوستا در ثنویت و شرک صریح و روشن است، نادیده انگاشته اند؛..." پاسخ:شما در بحث احسن الخالقین آن همه سخن پردازی کردید تا بگویید که نه این شرک نیست. و ... خب چرا به ما که میرسید، اینهمه تاکید بر یگانه خالق بودن اهورامزدا را نادیده میگیرید و خلق های کوچک و یا نقصهایی که اهریمن پدید می آورد، خلق میدانید؟ شما مگر نگفتید که آفریدن ذات با خداوند است و آفریدن ماهیت و ظاهر با دیگر خالقین. و .... چرا این جا اهورامزدا را احسن الخالقین و اهریمن را یکی از آن خرد خالقین نقصان آفرین ندانید؟ 3-:"... حتى در دو فقره از «گاتها» اهریمن در مقابل هرمز قرار گرفته و این دو فقره یسناى سوم فقره 4 و یسناى دهم فقره 2 مى باشد، بدین ترتیب «ثنویت» و دو خدایى در این فقرات از «گاتها» نیز به چشم مى خورد..." پاسخ: گاتها از یسنای 28 تا 53 بدون هفت هات و دو بند دیگر است. یسنای سوم و دهم هیچ ربطی به گاتها ندارد. چرا سیاه نمایی میکنید و دروغ میبندید؟ توبه کنید. این هم حق الناس است و هم گناه کبیره.
4-:" ....[FONT=Verdana]بنابراین هرگاه مجموع اوستا را در نظر بگیریم، در مرحله اول عقیده به تعدد خدایان مبنى بر طبیعت پرستى ناتورالیسم Natoralisme سپس ثنویت و دوگانه پرستى و در مرحله آخر یگانه پرستى به طور ضعیف و نامحسوس نمایان است. ..." پاسخ: شما هنوز سند دست اول یعنی متن اوستا را ارایه نکرده اید. پاسخ مرا هم در باره نمونه هایی که ارایه کرده ام ندادید.
5-:"... [FONT=Verdana]لذا مى بینیم زردشتیان قبل از آمدن اسلام به ایران با مساله توحید هیچ گونه آشنایى نداشتند و بعد از اسلام نیز هر کجا با علما و دانشمندان اسلامى بحث مى کردند شدیدا از عقیده ثنوى خود دفاع مى نمودند...." پاسخ: در رد این دروغ و تهمت شما من از خرده اوستا که موبد آدرباد مهر اسپندان در زمان شاهپور دوم ساسانی نوشته، چندین نمونه سند آوردم که سخن شما را رد میکرد. از 101 نام خدا، از ستایش یکتا خداوند، از اورمزدیشت و ... سند آوردم. خب آنها را با عناد نادیده میگیرید و پا روی راستی (حق) میگذارید؟ این روش برای کسی که ادعای شیعه علی (ع) را دارد درست است؟ ایشان که برای دشمنانشان هم حق میخواستند؟ 6-:"... [FONT=Verdana]در جهان تا پیش از ترجمه اوستا، توحید مطلق و خالص با دین اسلام مترادف بود. ..." پاسخ: بچه ای هم که از مهد کودک به خانه میرود، با شعری که تازه یاد گرفته همه خانه را پر میکند و فکر میکند که تنها اوست که این شعر را بلد است.
6-:"... [FONT=Verdana]روحانیان زردشتى و کسانى که دین دو هزار سال قبل ایران را در فکر خود مى پروراندند، در صدد برآمدند زردشت را در ردیف حضرت موسى (ع)، حضرت عیسی (ع) و پیامبر اکرم (ص) قرار دهند و به دنبال این قبیل افکار کتابهاى چندى به فارسى انتشار پیدا کرد و از اینها آنچه به زمان ما نزدیکتر است کتاب «فروغ مزدیسنى» به قلم «کیخسرو شاهرخ کرمانى» و کتاب «ادبیات مزدیسنا و گاتها» به قلم ابراهیم پورداود است. [FONT=Verdana]نویسنده هر دو کتاب زردشت را در جرگه پیامبران دانسته و اهورا مزدا را با خداى متعال تطبیق کرده اند...." پاسخ: شما داستان ابن قتیبه/قطیبه را که هر سواد دار را کشت و هرکس که به فارسی سخن میگفت زبان برید را نشنیده اید؟ نه؟ شما از کشتارهایی که کودکان شیرخواری ایرانی-زرتشتی را سر بریدند خبر دارید؟ شما از کتاب حقوق اقلیت ها در اسلام نوشته آیت الله عمید زنجانی خبر دارید؟ شما کشتید و زبان بریدید. قلم شکستید و کتاب سوزاندید. شما به خودتان هم رحم نکردید و شیخ شهاب الدین سهروردی را به جرم ارتداد زرتشتی شدن، پوست کندید و حلاج بر دار کردید. شما میدانید که حکمت متعالیه ملاصدرا از فلسفه زرتشتیان ساسانی است و به همین دلیل او را محاکمه کردند؟ این را سیمای جمهوری اسلامی نشان داد. شما میدانید که سخنواره نورالانوار برگردان عربی روشنیه بون روشنایی است؟ پس از آنکه با تلاش شادروان مانکجی صاحب، ناصرالدین شاه قاجار کرامت انسانی زرتشتیان و حقوق شهروندی ایشان را به رسمیت شناخت، زرتشتیان توانستند، بنویسند. تا پیش از آن هر زرتشتی که مینوشت، کشته میشد. این را ما با پوست و خونمان بر جگرهایمان نوشته ایم. شاید در هیچ کتاب تاریخ نخوانید. به نقشه کرمان در زمان قاجار نگاهی بیاندازید، محله زرتشتیان =گبر محله، بیرون از حصار شهر و پشت خندق شهر بود. چون زرتشتیان اجازه نداشتند در شهر زندگی کنند. [FONT=Verdana]مؤلف کتاب تاریخ ادیان در این باره مى نویسد: توضیح این نکته ضرورى به نظر مى رسد که اخیرا نویسندگانى مبدا آیین زردشت را از بدو ظهورش، توحید به تمام معنى خوانده و ثنویت آن را یک امر ظاهرى بیش نشمرده اند و این ثنویت را فقط راهى براى حل (مساله شر) دانسته و چنین پنداشته اند که تمام معتقدات آیین زردشت معاصر، همان است که چند هزار سال پیش بوده است اگر صورت کنونى آیین زردشت را در نظر بگیریم و از کانون تطور و تطابق و تکامل مستثنى و بدورش تصور کنیم، قضاوتى که درباره دین زردشت معاصر شده، به نظر خواهد رسید. [FONT=Verdana]ولى اگر در تاریخ آیین مزبور و تطور و تحولاتى که در آن راه یافته است دقیق شویم این آیین را نیز از شمول قانون تطابق با محیط اجتماعى و مراجعه به عوامل دینى گذشته و معاصر و تاثر از آنها... مستثنى نخواهیم یافت، منتها حذف اساطیر و تصریح بعدى توحید در دین زردشت بیشتر معلول غلبه آیین اسلام و اهمیت مقام توحید در آن بود، نظرى به تاریخ ایران بعد از اسلام این حقیقت را بر ما روشن مى کند.
با سلام
جناب موبدیار مهران بنده یک توصیه کوچک دارم که امیدوارم برادرانه بپذیرید !یکی از راهی شناخت خداوند برسی خداوند و صفات او در تمامی ادیانها میباشد چه ادیانهای الهی و چه ادیانهای غیرالهی!
این را از این باب میگویم چون بسیاری از مسائلی که برای شما هنوز مبهم است روشن میشود !و بزگترین و حساس ترین کتاب که بی نظیر است در شناخت ادیان قرآن است!این را نمیگویم برای اینکه بنده مسلمان و شیعه هستم!
چون تا شناخت درستی به قرآن نداشته باشید اطلاعات شما ناقص میباشد !در مورد ادیان و حقیقت !!!!
از مطالعه در مندرجات اوستا خود آفریده هاى زردشت را مى توان در چهار قسمت خلاصه کرد:
1. روشنایى بى پایان،
2. فضا یا مکان،
3. زمان یا زروان،
4. تاریکى یا ظلمت.
این ذوات از خود پدید آمده اند و هرمز یا آهورا مزدا در خلقت و آفرینش آنان هیچگونه دخالتى نداشته است.
مثلا «آسمان» و «زمان» مقید به صفت طویل و دراز در اوستا خود آفریده معرفى شده اند چنان که مى گوید: «آسمان خود آفریده و زمان بى حد و طویل را مى ستاییم» ودر جاى دیگر مى گوید: «آسمان خود آفریده و زمان بیکران و خود آفریده رامى ستاییم».
این خدایان هر چند خود مخلوق آهورا مزدا، خداى بزرگ زردشت مى باشند ولى مخلوق بودن، آنان را از جرگه خدایان خارج نساخته، خود زردشت آنها را به لفظ «ایزد»، «یزدان» و «بغ» نامیده است.:Sham:
عهد قدیم در میان ملل معمول چنان بود که اکثر خدایان منسوب به یکدیگر بودند و روابط پدر فرزندى و خانوادگى با یکدیگر داشتند و البته این امر مانع از آن نبود که همه مینوى و غیر جسمانى باشند و در ردیف خدایان قرار بگیرند، در کیش زردشت نیز همین مطلب جریان داشته است. :Sham::Sham:
با سلام
جناب موبدیار مهران دیدم چقدر در تاریخ به اسلام ظلم شده !!
بد نیست یه نگاهی به این دو بیان بیاندازیم و خود دوستان قضاوت کنند!!
پاداش در آئین زرتشتیان و پاداش در اسلام !!!
« و اعملا للاجر » پاداش خود را از خدا بخواهيد.
پيامبران، در برابر ارشاد و هدايت مردم، هيچ مزد و پاداشى از آنان نمى خواستند و اجر خويش را فقط از خدا طلب مى كردند.:Gol:
همه آنان مى گفتند: ما اسئلكم عليه من اجر ان اجرى الا على رب العالمين [ سوره ى شعراء، آيه ى 109. ] من پاداشى در برابر هدايت شما نمى خواهم، پاداش من بر عهده خداست. :Sham:
صالحان و نيكوكاران هم در برابر نيكويى هاى خويش از خلق خدا پاداش نمى خواهند .
چشم داشت آنان فقط به خداوند است و خداوند به بهترين نحو پاداش آنان را مى دهد:بلى من اسلم وجهه لله و هو محسن فله اجره عند ربه [ سوره ى بقره، آيه ى 112. ] آرى چنين است كه اگر كسى سر تسليم در برابر خداوند فرود آورد و نيكوكار باشد البته پاداش او نزد خدايش محفوظ است.
پاداش آنان همان است كه قرآن مى فرمايد: و الذين آمنوا و عملوا الصالحات لنبوئنهم من الجنه غرفا تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها نعم اجر العاملين [ سوره ى عنكبوت، آيه ى 58. ] آنان كه ايمان آوردند و كارهاى نيك انجام دادند، ايشان را حتما در كاخهاى بهشتى جاى مى دهيم كه از زير آنها نهرها جارى است. جاودانه در آن مى مانند. چه پاداش شايسته اى نصيب اين نيكوكاران مى گردد! :Sham::Sham:
بى جهت نيست كه خداوند از اين پاداش به عنوان پاداشى بس بزرگ ياد مى كند: وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات لهم مغفره و اجر عظيم [ سوره ى مائده، آيه ى 9. ] خداوند به مومنانى كه عمل شايسته انجام مى دهند، وعده داده است كه آمرزش و پاداشى بس بزرگ كه در انتظار آنان است.
آرى، اميرالمومنين فرزندان گرامى اش را سفارش مى كند كه هرچه مى كنند، جز از خدا پاداش نخواهند و فقط چشم به لطف و عنايت او داشته باشند. همانگونه كه جدشان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و خود وى در تمام دوران عمرشان چنان بودند. :Sham:
رضای گرامی
درود
اثبات سخنتان این اندازه ارزشمند است که پا روی حق میگذارید؟
من بارها و بارها برایتان نوشتم که بهمن و اردیبهشت و شهریور، اسفند و خرداد و امرداد اینها جلوه های خداوند است. اینها اسام الله هستند. شما اگر رحمان و رحیم و غفور و ... بکار میبرید، اینها خدایان جدا هستند؟
از اورمزد یشت هم برایتان نوشتم که در تحریف و انحراف ساسانی هم اینها آفریده خداوند و به دستور او موکل بر چیزی هستند. به هر روی این انحراف چه ربطی به گاتها دارد؟
آخه چه اندازه سیاه نمایی؟
رضای گرامی
درود
شما میدانید که اوستا از زرتشت نیست، چرا هی نام زرتشت را بکار میبرید؟
زرتشت خود اینها را ایزد و بغ نامید، یک دروغ است.
اینکه اهورامزدا در خلقت آنها دخلی نداشته یک دروغ است. من برگردان فارسی په نام و ستایش را برایتان نوشتم که اهورامزدا آفریننده آسمان است و ....
یک دین حکومتی ساسانی را برای چه اینهمه چماق میکنید تا یک دروغ را به عنوان دین زرتشت ارایه دهی؟
رضای گرامی
من ترجمه په نام و ستایش را که یک نیایش ساسانی است و در همان کتاب دینکرد که توصیه خواندنش را کردی، به عنوان یک نماز جایگزین برای هر نیایش دیگر با پاداش (ثواب) برابر دانسته شده است، برایتان نوشتم. توحید در آن نیست؟
رضای گرامی
شما بارها به خود من ایراد گرفتید که قرآن را تنها به صرف ترجمه آن نمی توان شناخت، آنوقت با تلاش توانفرسای غربیان که دشمنی ایشان با ایران و فرهنگ ایرانی ثابت شده، میتوان اوستا و گاتها را شناخت. آنها درست ترجمه کرده اند و پارسیان هند و ایرانیان بد ترجمه کرده اند؟ غربیهایی که این اندازه عناد دارند که خلیج فارس را عربی میخوانند، دانشمندان ایرانی را نا ایرانی جلوه میدهند، زبان آریایی را هند و اروپایی میخوانند، آنها درست میگویند، آنهم در سد سال پیش و ایرانیان زرتشتی نادرست میگویند؟ چرا به برگردانهای علی اکبر جعفری که یکی از چند استاد اوستا شناس است، مراجعه نمیکنید؟
رضای گرامی
درود
در باره واژه خوتای شما ندیده اید و نوشتار مرا هم نخوانده اید که به انسان خوتای/خدا میگفتند؟ شما کتابی به نام خدای نامه را میشناسید که در تاریخ شاهان است؟ شما واژه های کدخدا، دهخدا، نا(و) خدا را میشناسید. من شما را به 101 نام خدا از خرده اوستا که به دست آدرباد مهراسپندان در زمان شاهپور دوم ساسانی نوشته شده، ارجاع میدهم. که خداوند و هروسپ خدا از نامهای خداوند دانسته شده است.
خوتای و مزدا دو نام از اسماالله هستند نه دو خدای جداگانه. چرا این اندازه میکوشید که سیاه نمایی کنید؟
این جمله وندیداد را چرا به دروغ ترجمه میکنید؟ این هست روشنایی خدا آفریده. نه خود آفریده.
چه در یسنا و چه در یشتها همه هستی آفریده خدا دانسته شده است. نخست خدای یگانه و آنگاه همه بخشهای مادی و معنوی هستی یک یک نام برده شده و ستوده شده است. ستایش آفریده از ستایش آفریننده بیرون نیست.
آیا درست که من یگویم اله از بتهای بزرگ عرب است پس اسلام یک دین بت پرستی است؟
خب شما همانگونه که در قرآن صفات و کارکرد خداوند را بررسی میکنید و میگویید که الله نامی است برای یک موجود با چنین صفتهایی. چرا همین کار را در باره گاتها و در رده دوم اوستا نمیکنید؟
من تحریف را اوستا میپذیرم ولی دیگر آن اندازه که شما مینمایانید سیاه هم نیست. در همه جا همه ایزدان یا با سیاه نمایی شما خدایان، آفریده اهورامزدا و به دستور او موکل بر چیزی و به دستور اهورامزدا ستایش میشوند. درست است که این تحریف است، ولی آن اندازه سیاه که میفرمایید نیست. مغان ماد که موبدان درباری بودند، باورهای مغان ماد را با یگانگی زرتشتی سازگار کردند و رنگ زرتشتی دادند و ......
شما باید از ما بپرسید که پیرو چی هستید؟ کدام خدا و با چه صفاتی را میپذیرید؟
شما یک دین طالبانی را دست گرفته اید و هی چماق میکنید بر زرتشتیان. اگر وهابیون هستند، گناه شماست؟
با سلام
جناب موبدیار مهران از شما سوال میکنم که کتابی که در ان تحریف راه داشته باشد چقدر میتوان به ان ا عتماد کرد؟
در اینگونه کتابها حق و ناحق به هم آمیختند که جدا کردن آنها بسیار کار مشکلی است دوست گرامی!:Sham::Sham:
اینکه شما از چنین کتابی اینگونه دفاع میکنید کمی عجیب است!که قسمتهای از ان را که میپسندید انتخاب کرده و روی ان مانور میدهید!
و هرجا هم مورد پسند واقع نشود میگوید بله تحریف شده !!
اینکه اسلام ما را طالبانی میخوانید باز به همان درک نادرست از ادیان میرسیم!دوست گرامی از کدام چماق سخن میگوید از همان که خود برای خود ساختید؟!اگر وهابیون به وجود آمدند بخاطر کج اندیشی در دین بود این چه ربطی به شیعه دارد؟!که شما دارید همین کار را انجام میدهید با یک تحقیق در همین سایت میتوانید به طرز تفکر محمد بن عبد الوهاب پی ببرید!
به زودی تاپیکی در مورد مقایسه کتاب اوستا با قرآن برای شما قرار میدهم تا سخنی نباشد!
اما از ترجمه سخن گفتید!بنده از شما سوال میکنم آیا شما زبان شناس هستید؟و مترجم کتاب اوستا!!؟که با اطمینان میگوید زبان شناسان ترجمه اشتباه کردند ،!
عناد را کسانی دارند که عقیده شخصی خود را میخواهند با آنچه در اوستا آمده منطبق کنند !که امیدوارم شما از این دسته افراد نباشید:Sham::Sham::Sham:
در زیر اشاره میکنم!
ابراهیم پورداود براى این که عقیده شخصى خود را با اوستا منطبق سازد و آن را در فکر خواننده رسوخ دهد در ترجمه فارسى اوستا راه خلافى رفته است!:Sham::Sham:
چنان که مؤلف کتاب «تاریخ اجتماعى ایران باستان» تحت عنوان بى اعتبارى ترجمه هاى ابراهیم پورداود از اوستا مى نویسد: پورداود در کتاب ادبیات مزدیسنا و در ترجمه گاتها و یسنا همه جا هرمز یا اهورا مزدا را خداوند یکتا نامیده و خدایان دیگر زردشت را از فرشتگان وى شمرده است و براى این که چنین عقیده اى را با اوستا منطبق سازد لفظ «ایزد»، «یزدان» و «بغ» را که هر سه در زبان فارسى قدیم و جدید به معنى خداوند است در ترجمه هاى خودگاهى به لفظ «فرشته» تبدیل کرده، و گاهى معنى عبارات و واژه ها را چنان تغییر داده که خواننده تحت تاثیر عقاید مترجم قرار مى گیرد و از توجه به اصل مطلب و مقصود زردشت باز مى ماند.
سپس مى افزاید: در صفحه 29 جلد اول کتاب ادبیات مزدیسنا، چنین مى نویسد: پس از ظهور زردشت خداى یگانه به اهورا مزدا موسوم شده است.:Sham:
همچنین در صفحه 36 همان کتاب مى نویسد: زردشت به قوم خود گفت آنچه در بالا و پایین است جمله را یک آفریده، سازنده است و جز او کسى شایسته ستایش نیست و حال آن که در کتاب زردشت و حتى در کتب زمان ساسانیان هیچ کجا هرمز به صفت واحد و یگانه توصیف نگشته و همچنین زردشت هیچ کجا قید ننموده که (به جز اهورا مزدا کسى شایسته ستایش نیست)
بلکه بر عکس آن به نام هر یک از خدایان زردشت ژست مخصوصى در ستایش و نیایش تنظیم یافته است و اکثر جزوات اوستا مشتمل بر این نیایشها و ستایشها مى باشد».:Sham::Sham::Sham:
پورداود براى این که اهورا مزدا را خداى یگانه معرفى کند در اوستا هر کجا از خدایان دیگر زردشت با لفظ «یزدان» و «ایزد» یاد شده و شاید این لفظ بیش از یکصد مورد در اوستا تکرار شده است همه را به «فرشته» معنى کرده است:Sham::Sham:
در صورتى که این واژه در زبان فارسى کنونى و یا در پهلوى ساسانى و زبان اصلى اوستا در ردیف بغ Baqha به معنى خداوند استعمال شده است لذا دارمستتر Dasmestatr دانشمند فرانسوى این دو لفظ را همه جا به واژه Dtev و خداوند ترجمه کرده است.:Sham:
حتى خود پورداود نیز در دیباچه کتاب به جاى بسم الله جمله به نام یزدان بخشنده بکار برده است و «یزدان» را به معنى خدا گرفته است.
روى این دلیل و دلایل دیگرى که در محل خود ذکر شده است. ترجمه هاى فارسى نامبرده، از جزوات پراکنده خود اوستا، بى اعتبارتر است و محققان از مراجعه به آنها نمى توانند عقاید زردشت را به دست آورند.
زیرا در این ترجمه ها علاوه بر این که حقیقت افکار زردشت و دین ایران باستان منعکس نشده، خود این ترجمه ها و تفسیرها باعث تحریف اوستا هم شده است متاسفانه اخیرا عده اى از استادان و دانشجویان تحت تاثیر افکار خاص او قرار گرفته و ترجمه هاى او را مدرک قرار داده اند که دور از واقعیت است. :Sham::Sham::Sham:
بدین جهت مؤلف تاریخ اجتماعى ایران باستان، بعد از آن که نمونه هاى زیادى از اشتباهات پورداود را در ترجمه هاى اوستا یادآورى نموده، نوشته است: این قبیل اشتباهات و خطاهاى وى به قدرى کثیر و متعدد است که ذکر همه آنها از گنجایش کتاب ما بیرون مى باشد.:Sham:
منظور پورداود در این ترجمه ها این بود که مندرجات اوستا را در نظر خوانندگان فارسى زبان با عقاید شخصى خود منطبق سازد و یک اوستاى نوبنیاد و نوظهور و غیر واقعى به محققان ایرانى عرضه بدارد و راهى را که امثال آنکتیل دو پرون و دیگر دانشمندان غیر ایرانى در توسعه فرهنگ و ادبیات فارسى پیموده اند در نظر محققان یا دانشجویان ایرانى معکوس و وارونه جلوه دهد. :Sham:
پورداود در ترجمه هاى فارسى از قاعده اصلى ترجمه منحرف شده و به هیچ یک از خوانندگان و محققان فارسى زبان مجال نداده که در تفسیر کتاب زردشت همت گمارند و عقیده اى غیر از آنچه وى راجع به زردشت بیان داشته، اتخاذ کنند و این امر سبب شده که تاکنون محققان و اوستا شناسان ایرانى در صدد انتقاد از گفته هاى پورداود و یا در صدد تفسیر و تحقیق در فلسفه و افکار زردشت برنیامده اند.:Sham:
حال باید دید چه باعث شد که پورداود اقدام به چنین ترجمه هایى کرده است:Sham: روحانیان متعصب زردشتى بعد از ترجمه هاى اوستا به زبانهاى اروپایى با وضعى مواجه شدند که بر خلاف میل و عقاید دینى آنان بود با این که به هیچ وجه حاضر نمى شدند که کتابهاى دینى خود را در دسترس دیگران قرار بدهند با این حال از یک طرف ملاحظه نمودند جزوات اوستا به دست دانشمندان غربى افتاده و ترجمه این جزوات نیز همه جا به زبانهاى اروپایى منتشر شده است و از طرف دیگر در این ترجمه ها زردشت را همه جا پیرو خدایان متعدد معرفى کرده اند و این امر سبب مى شد از جماعت زردشتیان روز به روز کاسته شود و یا حتى جوانان پارسى نیز دین کهن خود را ترک گویند از این جهت در صدد برآمدند از خود عکس العملى در برابر ترجمه هاى اروپایى اوستا نشان دهند و این واکنش و عکس العمل را انجمن زردشتیان بمبئى به عهده گرفت از یک طرف مجله مزدائیسم را در پاریس تاسیس نمودند و از طرف دیگر هیاتى به تهران اعزام داشت و این هیات در مراجعت، خود پورداود را که در آن زمان در حدود سى سال داشت به هندوستان دعوت نمودند و او نیز روى جهاتى این دعوت را با کمال میل پذیرفت و مدت دو سال در هندوستان ماندگار شد.
آنها ترجمه هاى فارسى اوستاى دست خورده را با نام وى در بمبئى چاپ و در تهران انتشار دادند و این جریان را خود پورداود در دیباچه کتاب خود به تفصیل بیان نموده است.:Sham::Sham:
تردیدى نیست که روحانیان زردشتى در انتشار این ترجمه ها و در تحمل مصارف سنگین آنها جز تبلیغات دین خود و لو به حالت تحریف شده، منظور دیگرى نداشتند و پورداود نیز در این ترجمه ها از ابتداى امر آلت دست بوده و بس.:Sham:
اما وى از این اقدام ناپسند خود نتایج ثانوى نیز به دست آورد و آن این که در دانشگاه تهران به سمت استادى در رشته اوستا شناسى منصوب گردید.
خلاصه جناب موبد مهران کسى که بخواهد واقعا عقاید زردشت را به دست آورد باید ترجمه ها و تفسیرهاى ناقص و نارسا ومخدوش ابراهیم پورداود و آنان را که از او تقلید کورکورانه کرده اند کنار بگذارد تا به واقعیت زردشت و آیین مزدیسنى پى ببرد. :Gol:
رضای گرامی
درود
خوشبختانه تنها سرچشمه زبان فارسی نوشته های اوستایی است. از این رو در دانشگاه هرجا که زبان فارسی درس داده میشود، ناگزیرند که نوشته هایی اوستایی را به عنوان سند زبان فارسی بخوانند. شما به ترجمه آنها مراجعه کن. به ترجمه بارتولومه و گلدنر و ... مراجعه کن.
کی از پورداود تقلید کورکورانه کرده است؟
شما هرجا به ریشه یابی و واژه نشناسی پورداود اشکال گرفتید، از دیگر استادان دانشگاه بپرسید. ببینید چه میگویند.
اگر شما خدا را خود آینده ترجمه کنید همان اندازه بچگانه است که همدان را شهر همه دانا ترجمه کنید یا تبریز را بگویید جایی است که تب میریزد.
راستی قرآن و کتابها را چه کسانی چاپ میکنند؟ مگه توقع داشتید که بجز موبدان چه گروهی به چاپ اوستا بپردازند؟
رضای گرامی درود
شما نوشته اید:
1-:"... جناب موبدیار مهران از شما سوال میکنم که کتابی که در ان تحریف راه داشته باشد چقدر میتوان به ان ا عتماد کرد؟
در اینگونه کتابها حق و ناحق به هم آمیختند که جدا کردن آنها بسیار کار مشکلی است دوست گرامی!:Sham::Sham:..."
پاسخ:
به راستی که درست میگویید. با شما هم باورم. به هر روی یک راهکار است که همه آن کتاب را با یک دید یکسان نگاه کنی و آنچه که با خرد و باورت همخوانی داری برگزینی. در قرآن میفرماید فبشر عباد الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه
2-:"...اینکه شما از چنین کتابی اینگونه دفاع میکنید کمی عجیب است!که قسمتهای از ان را که میپسندید انتخاب کرده و روی ان مانور میدهید!
و هرجا هم مورد پسند واقع نشود میگوید بله تحریف شده !! ..."
پاسخ:
راستش به این نتیجه رسیدم که شما به هیچ روی نوشته های مرا درست نمیخوانید. من گفتم که مغان ماد که در دربار راه یافتند، دین درباری اینگونه و آنگونه تحریف کردند ولی نه به آن سیاهی که شما مینمایانید. نوشتم، در کنار تحریف ها چیزی هم مانند په نام و ستایش دارد. در کنار همه تحریف ها اعتراف به یگانگی خداوند و ..... هست. خب تحریف یعنی چه، یعنی یک جایش درست است و یک جایش درست نیست. چه انتظاری دارید؟ بگویم حالا که یکجایش تحریف شده پس همه اش را بیرون بیاندازیم. این سخن مانند آن است که بگوییم اسلام 72 فرقه دارد، ولش کن معلوم نیست کدام فرقه درست است، پس همه اش را بیاندازیم بیرون.
3-:"... اینکه اسلام ما را طالبانی میخوانید باز به همان درک نادرست از ادیان میرسیم!دوست گرامی از کدام چماق سخن میگوید از همان که خود برای خود ساختید؟!اگر وهابیون به وجود آمدند بخاطر کج اندیشی در دین بود این چه ربطی به شیعه دارد؟! ..."
پاسخ:
این هم یک سند که نوشته های مرا درست نمیخوانید. من گفتم آیا درست است که من با اسلام طالبانی و اسلام وهابی بیایم اسلام را نقد کنم؟ خود من گفتم که اگر ایشان منحرف هستند، چه ربط به اسلام دارد. این اصطلاح اسلام درباری و اسلام آمریکایی را که امام خمینی (ره) میگفتند. شما از انحرام مغان ماد درباری چماق درست کرده اید و هی دین زرتشت و باور زرتشتیان را میکوبید. به ما چه که ایشان به پشتوانه نیروی حکومت کتاب نوشتند. این از یک سوی و از سوی دیگر خب شما هم پا روی حق نگذار و ببین که ایشان برای سازگاری با یگانگی زرتشتی چه اندازه به خودشان زحمت داده اند تا این تحریف را با آن سازگار کنند. از خودت بپرس که این مغان درباری چه نیاز به این سازگار کردن داشتند؟ این جز به دلیل قدرت دین زرتشتی بود؟ آنها که قدرت داشتند، چرا خودشان را زرتشتی نامیدند، میگفتند ما مهر پرست و زروان پرست هستیم؟ دیگر چرا گفتند که مهر اهورا آفریده و به دستور اهورامزدا، بستایید این مهر اهورا آفریده را و ...
4-:"...به زودی تاپیکی در مورد مقایسه کتاب اوستا با قرآن برای شما قرار میدهم تا سخنی نباشد! ..."
پاسخ:
با این روش سیاه نمایی که شما دارید و جلوه های خداوند را هرکدام یک خدای جداگانه میدانید؟ خب از هم اکنون جام پیروزی در آغوش شماست. از همین گزینش شما که اوستا را برگزیدید پیداست که عناد شما در کوبیدن، به این سادگی ها آرام نمیشود. باشد تا روز داوری و سر پل چینوت.
5-:"... اما از ترجمه سخن گفتید!بنده از شما سوال میکنم آیا شما زبان شناس هستید؟و مترجم کتاب اوستا!!؟که با اطمینان میگوید زبان شناسان ترجمه اشتباه کردند ،! ..."
پاسخ:
نه من اوستا شناس نیستم. هیچ ادعایی ندارم. اینهایی را هم که مینویسم، از روی کتابهای همان زبانشناسان نوشته ام.
6-:"... ابراهیم پورداود براى این که عقیده شخصى خود را با اوستا منطبق سازد و آن را در فکر خواننده رسوخ دهد در ترجمه فارسى اوستا راه خلافى رفته است!:Sham::Sham:
چنان که مؤلف کتاب «تاریخ اجتماعى ایران باستان» تحت عنوان بى اعتبارى ترجمه هاى ابراهیم پورداود از اوستا مى نویسد: پورداود در کتاب ادبیات مزدیسنا و در ترجمه گاتها و یسنا همه جا هرمز یا اهورا مزدا را خداوند یکتا نامیده و خدایان دیگر زردشت را از فرشتگان وى شمرده است و براى این که چنین عقیده اى را با اوستا منطبق سازد لفظ «ایزد»، «یزدان» و «بغ» را که
پورداود براى این که اهورا مزدا را خداى یگانه معرفى کند در اوستا هر کجا از خدایان دیگر زردشت با لفظ «یزدان» و «ایزد» یاد شده و شاید این لفظ بیش از یکصد مورد در اوستا تکرار شده است همه را به «فرشته» معنى کرده است:Sham::Sham:
در صورتى که این واژه در زبان فارسى کنونى و یا در پهلوى ساسانى و زبان اصلى اوستا در ردیف بغ Baqha به معنى خداوند استعمال شده است لذا دارمستتر Dasmestatr دانشمند فرانسوى این دو لفظ را همه جا به واژه Dtev و خداوند ترجمه کرده است.:Sham:
حتى خود پورداود نیز در دیباچه کتاب به جاى بسم الله جمله به نام یزدان بخشنده بکار برده است و «یزدان» را به معنى خدا گرفته است.
روى این دلیل و دلایل دیگرى که در محل خود ذکر شده است. ترجمه هاى فارسى نامبرده، از جزوات پراکنده خود اوستا، بى اعتبارتر است و محققان از مراجعه به آنها نمى توانند عقاید زردشت را به دست آورند....."
پاسخ:
میگویم که عناد دارید؛ میگویید نه. از کجا که نویسنده کتاب تاریخ اجتماعی ایران باستان درست گفته است و کسی مانند شما نیست که برای اثبات سخنش پا روی حق بگذارد؟
من برای شما ترجمه په نام و ستایش را نوشتم و شما را به اورمزد یشت ارجاع دادم. در آنها اهورامزدا به آفریدن ایزدان بسیار ستوده شده است. در خرده اوستا که در دوران شاهپور ساسانی نوشته شده، دو گونه یزدان گیتی که سر دسته آن زرتشت و یزدان مینوی که سردسته آنها امشاسپند وهومنه است، یاد شده است. این چه ربطی به پور داوود دارد؟ شما در ترجمه فارسی قرآن به من ایراد میگیرید که با ترجمه فارسی نمیتوان قرآن را فهمید. عربهای سنی هم که زبانشان عرب هست، میگویید نمیفهمند و درست درک نمیکنند ما میفهمیم. آن وقت چگونه به خود اجازه میدهید که با یک واژه که درست ترجمه اش نمیکنید اینهمه سیاه نمایی کنید؟
یزدان یعنی ستودنی. این واژه را به هرچیزی که ستودنی باشد گفته شده است. یزته در زبان پهلوی همان یزدان و یزد و ایزد است. یزشن هم همان جشن به معنای سرود نیایش است. اینها که همه اش در همین دینکرد که هست. چرا به پور داود ایراد میگیرید. اینکه برای نمونه ایزدان ماه، گوش و رام به امشاسپند بهمن کمک میکند، که در بندهش آمده. اینکه ایزد مهر به همراه ایزدان خور، آسمان و انارام به امشاسپند شهریور کمک میکند، در بندهش هست، در برساد از خرده اوستا هم هست. چه ربطی به پورداوود دارد. عناد چه چیزی جز این است؟
جناب موبدیار مهران اول یه توضیح کوتاه در مورد تحریف بدهم البته وارد مطلب انواع تحريف وموضوع تحريف وعوامل تحريفو...!!...!!نمیشویم
چرا که میبینم تعریف درستی از تحریف ندادید!
تحريف يعني چه؟ تحريف در زبان عربي از ماده ي «حرف» است يعني منحرف کردن چيزي از مسير و وضع اصلي خود که داشته است يا بايد داشته باشد. به عبارت ديگر، تحريف نوعي تغيير و تبديل است، ولي تحريف مشتمل بر چيزي است که کلمه ي تغيير و تبديل نيست.
شما اگر کاري کنيد که جمله اي ، نامه اي، شعر و عبارتي آن مقصودي راکه بايد بفهماند نفهماند و مقصود ديگري را بفهماند، مي گويند شما اين عبارت را تحريف کرده ايد. :Sham::Sham:
مثلا شما گاهي مطلبي يا حرفي را به يک نفر مي گوئيد، بعد آن شخص سخن شما را در جاي ديگري نقل مي کند پس از آن، کسي به شما مي گويد: فلاني از قول شما چنين چيزي نقل مي کرد، شما مي فهميد که آنچه شما گفته بوديد يا آنچه که او نقل کرده خيلي متفاوت است.
او سخنان شما را کم و زياد کرده است، قسمتي از حرف هاي شما که مفيد مقصود شما بوده است را حذف کرده و قسمت هايي از خود به آن افزوده است، در نتيجه سخن شما مسخ شده و چيزي ديگري از آب در آمده است. آن وقت شما مي گوئيد: اين آدم حرف مرا تحريف کرده است. مخصوصا اگر کسي در سندهاي رسمي دست ببرد، مي گويند: سند را تحريف کرده است. اينها مثال هائي بود براي روشن شدن معني کلمه ي تحريف و اين کلمه بيش از اين احتياج به توضيح ندارد.
جناب موبد مهران ما داریم در مورد کتاب شما سخن میگویم نه فرقه !!!
خب حالابا این تفسیر منبع شما برای ان قسمتی که میگوید تحریف نشده چیست ؟
لطفا با منبع سخنان خود را بیان کنید !!!منبع !!
در ضمن هنوز از شما در مورد پستهای ۱ تا ۷ پاسخی دریافت نکردم !!با سند لطفا !!:Sham:
رضای گرامی
درود
پستهای یکم تا هفتم، را بارها در پستهای دیگر تکرار کرده اید. هر جا هم که بوده، آنچه به عقل ناقصم میرسیده، نوشته ام. شما آنچنان عناد دارید، که باز هم میگویید که پاسخ نداده ام.
مغان ماد در دربار دینی درباری ساختند و باورهای خودشان را رنگ زرتشتی دادند. این درست. تحریف کردند اینهم درست. اما پلی تئیسم، دوآلیسم و ... دیگر چه صیغه ای است که نسبت میدهید؟
شما با عناد، ایزدان و امشاسپندان را خدا مینامید. در حالی که برای نمونه در نیایش تندرستی، دو گونه ایزد گیتی و مینو هست. در دینکرد هم هست. سردسته ایزدان گیتی اشو زرتشت و سردسته ایزدان مینو بهمن است. در په نام ستایش یکتا خداوند، هم اهورامزدا آفریننده همه آنها دانسته و به آفرینندگی ستوده شده است.
شما بر روی یک واژه پافشاری میکنید. نمیپذیرید که این واژه معنا دارد، معنای آن هم یعنی ستودنی. هر چیزی که نیک است ستودنی هم است. ستودن هر آفریده ای، ستودن آفریننده آن است.
این هم سفسطه من. چی بگویم دیگر؟ فرشته یک واژه فارسی است. از آسمان که نیامده است. خب به چی میگفتند فرشته؟
واژه های بغ (برای نمونه در بغداد)، بگه (فغفور= بغ +پور)، بت، بکه(=مکه= بتکده) همه یک واژه هستند. ایرانیان بت پرست هم بودند. این هم یک سند برای اثبات مشرک بودن برای شما؟ اینجوری نمیشه آقای استاد رضا. شما در برداشت از قرآن برگردان فارسی را درست نمیدانید. برداشت عربها را هم که زبان خودشان است، درست نمیدانید. خب چگونه با برگردان فارسی آنهم به دست کسانی که دشمن فرهنگ ایرانی هستند، تکیه میکنید؟ یادتان باشد که غربیان آنچنان عناد دارند که فرهنگ و زبان و مردم آریایی را هند و اروپایی میخوانند.
با سلام
و تشکر از دوست گرامی موبد یار مهران که در این تاپیک ما را همراهی مپیکنند !
ازکجا امده ام امدنم بهر چه بود بکجا میروم اخر ننمایی وطنم
انسان اولیه از زمانی که عقلش به بیشتر از پر کردن شکمش و تولید نسل رسید شروع کرد به خیال پردازی وفکر .
مهمترین فکرهایی که به ذهن فعال وتوانایش رسید این موضوع مهم بود که من ازکجا امده ام؟
چه کسی مرا به این سرزمین فرستاده؟
چرا فرستاده؟ وسرانجام من بعد از مرگ چیست ؟
اینها سوالات خیلی مهم وسرنوشت سازی بود اما بشر فقط بلد بود سوال بپرسد وموقع جواب دادن یا سکوت میکرد ویا شروع به خیال پردازی وخالی بستن میکرد واز انجایی که انسان همیشه وعاشق قیافه خودش است هر افسانه ای که درست میکرد خودش خانواده اش قبیله اش وسرزمینش را بهترین می نامید
این وسط آدم هایی هم پیدا شدند که کار رسمی شان شد پرداخت به این قصه هایی که خود مردم درست کرده بودند وخودشان باور کرده بودند وجالب اینکه ازآن میترسیدند
و بوسیله اون مردمو سرکیسه میکردند ...........
خداوند هم دید که این انسان محترم از مسیر درست خارج شده سعی جدی بر اصلاح انسان کرد اما انسان ها بسیار لجوج بودند وهدایت انان بسیار سخت اما خداوند هم توانا وهم صبور بود و تصمیم به هدایت نوع بشر گرفته بود پس پیامبران الهی را به سراغ انان فرستاد تا تکلیف شرک را یکسره کند مبارزه همچنان ادامه دارد و ما هم در یک سمتی هستیم خدا کند که جزء بخش خوبها باشیم :Sham:
[FONT=Times New Roman]در پلی تئییسم فرد به وجود دو موجود الوهی یا بیشتر معتقد است. مانند یونانیان باستان که خدایان و الهه های بسیاری چون هرا٬ هرمس٫ زئوس و افرودیت را می پرستیدند. برخی از پلی تئیستها دوالیست (دوگانه انگار) هستند که عموما به وجود دو خدای متضاد قائلند. روشنایی و نیکی در برابر تاریکی و شر. آئین تائو و زرتشت از این گونه اند. در فلسفه گاهی مقصود از دوانگاری٫ دوانگاری دینی است و گاهی مقصود دوانگاری نفس و بدن است.
[FONT=Century Gothic]بازم برای شما تکرار میکنم چون دقت لازم را انجام ندادید :Sham:
بر اساس برخی از سرودهای گاتاها اهورامزدا مانند خدای متعال و برتر از همگان مورد پرستش قرار می گرفته، ولی این دیدگاه بعدها تزلزل یافته و نوعی چندگانه پرستی و تعدد قدما وارد این آیین شده و امشاسپندان نیز در خور پرستش معرفی شدند. هرچند بعد از ورود اسلام به سرزمین ایران برای احیای دوباره توحید در آیین زرتشت تلاش هایی صورت گرفت، اما باز می توان آثاری از تعدد قدما در این آیین را به دست آورد. چنانکه گفته اند: «بهدنیان گویند اهرمن از زمان پدید آمد و هم ایشان گویند که فرشتگان و آسمان ها بوده و هستند و باشند» برخی معتقدند که در اوستا به سه خدا اشاره شده [FONT=Century Gothic]چرا که در فرهنگ زرتشتی موجودات به سه دسته تقسیم می شوند::Sham:
الف) خوداتا (خود آفریده و خود ساخته) برخی از ذوات طبیعت مثل مکان، زمان به معنی زروان، روشنی بی پایان، تاریکی بی کران، آسمان اعلی، خودآفریده هستند و خدایان این آیین هستند. :Sham:
ب) مزداداتا (آفریده مزدا) جهان مادی و جسمانی، آنچه نیکو و برای انسان مفید است توسط مزدا آفریده شده است. :Sham:
ج) دوه داتا (آفریده اهریمن): موجودات زیان بخش و پلید از قبیل مگس، مورچه، وزغ، ملخ، سرما، بیماری، دیوها و... :Sham:
بنابراین خالق هستی اهورامزدا و اهریمن هستند که اولی خوبی ها و دومی بدی ها را آفریده و این همان ثنویت است، اما چون موجودات دیگری نیز خود آفریده می باشند، ثنویت به تثلیث یا چند خدایی تبدیل می شود.
به همین دلیل برخی اعتقاد دارند که در آیین زرتشتی اهورامزدا و امشاسپندان در خور پرستش هستند که همان تعدد در معبود می باشد. :Sham:
رضای گرامی درود
من این سه گونه موجودات را قبول ندارم. خوتای داتک یعنی خدا آفریده، نه خود آفریده.
دوه داته را هم نشنیده ام.
پلی تئیسم هم هنگامی است که مانند خدایان یونان مستقل باشند. نه آنکه آفریده و مامور باشند. من به هیچ روی قصد ندارم که از اوستا در کنار گاتها دفاع کنم. دفاع من از این است که یگانه پرستی زرتشتی آنچنان قدرتمند بود که این مغان ماد را وادار کرد تا سازگاری کنند. باور مردمی هم چون توان تشخیص نداشتند، هم سازگاری پیدا کرد.
با سلام
استاد مطهری می فرماید: آنچه در این مکتوب (اوستا) وجود دارد، بر توحید در خالقیت «زمین، آسمان، انسان و شادی» دلالت میکند و به معنای توحید کامل نیست.:Sham:
بنابراین نسبت به توحید تام ساکت است.
از این رو میتوان گفت: چیزی برخلاف عقاید اسلامی در آن وجود ندارد؛ زیرا اسلام نیز در این مورد، قائل به توحید است؛ اما توحید در اسلام، معنای کامل تری دارد که دراین کتیبه یافت نمیشود. آنچه در اسلام است، توحید ذاتی و توحید کامل در خالقیت است.
اسلام با هرگونه ثنویتی در ذات و خالقیت مخالفت دارد؛ لیکن در اندیشه زرتشتی، برخی قائل به تعدد ذات واجب بود، و برخی نیز معتقد به توحید ذاتی و ثنویت در خالقیت خیر و شر میباشند.
البته چنان که گفته شد، کتیبه فوق نسبت به ثنویت ذاتی یاثنویت در خالقیت خیر و شر ساکت است و نمیتوان آن را آینه تمام نمای عقاید زرتشتی در باب توحید دانست.
البته این که خدا را «خالق شادی» معرفی کرده است، تاحدی بوی ثنویت میدهد؛ ولی دلالت تام بر این مسأله ندارد.
از نظراسلام شادی و ناخرسندی، هر دو به خداوند استناد دارد. البته نحوه این انتساب و تحلیل مسأله خیر و شر و شادی وناشادی، مباحث فلسفی عمیقی را میطلبد. :Sham::Sham::Sham:
دَوَهَ داتا (آفریده اهریمن): موجودات زیانبخش و پلید از قبیل مگس، مورچه، وزغ، ملخ، سرما، بیماری، دیوها و...-1
1-وندیداد فرگردیکم.ـ همان، بند 10 به بعد و ر.ک: کاتب خوارزمی، مفاتیحالعلوم ترجمه خدیو جم، ص 39.
رضای گرامی
درود
به دید من بایستی یکبار دیگر دست کم یسنا و یشتها را بخوانید. خرده اوستا را یادتان نرود.
وندیداد هر کی ترجمه کرده، خودش هم اعتراف کرده که دیدگاه مغان ماد است؟ چرا هی آن را به زرتشتیان نسبت میدهید؟
از این هم بگذریم. بیایید یکبار هم آن را با این دید بخوانید که دیو در وندیداد صفات رذیله انسان هستند. اهریمن هم نماد نیستی است.
نمونه، دیو نسوش از مرده به زنده وارد میشود و گندیدگی و سپس مرگ بد می آورد. این دیو از ریزترین سوراخ بدن وارد میشود. در هوا مانند مگس وز وز میکند. خب این تعریف میکروب نیست؟ برای دور کردن آن نخست خواندن گاتهاست. این خود تایید اثر روان در درمان نیست؟ سپس شستشو با بهترین داروی ضدعفونی آن زمان و آنگاه شستشو با آب پاک است.
5 پزشکی در وندیداد است کارد پزشک گیاه(داروی گیاهی) پزشک و سه پزشک دیگر که روان درمانی میکنند. اینها گواه آن است که فرهنگ وندیداد و واژه هایش درست معنا نشده اند.
با سلام
جناب موبد یار مهران ازاینکه در این تاپیک همراه ما بودید تشکر میکنم!
در آخر هر آنچه را باید میگفتید گفتید !!و بهتر که قضاوت را به عهده ای خوانندگان محترم بگذریم ! :
اسلام دارای منطق و پایه های قوی است و با اینکه علوم انسانی و تجربی نسبت به 1400 سال پیش پیشرفت چشمگیری یافته، هنوز اسلام حرف برای گفتن دارد و در برابر اعتقادات و انتقادات گوناگون پاسخگو است.:Sham:
اما چنانکه گفتیم عمده ی آموزه های زرتشت از بین رفته است و غیر از گاتها روی هرکتاب کهن دست می گذاریم می گوید اینها از زرتشت نیست و سخنان مغان است. لذا آنچه امروز به عنوان دین زرتشتی می شناسیم انسانها را ارضا نمی کند و در نتیجه در طول تاریخ، همواره پیروان آن ذوب شده اند.
انسان موجودى ايستا و بى حركت نيست بلكه سالك و رونده است و مقصود اين حركت و سلوك نيز «لقاء اللّه» است.:Sham:
قرآن كريم خطاب به همه انسانها مىفرمايد: «يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه» همه افراد بشر، مؤمن وكافر «مسافر الى اللّه» هستند و همگى آنان به ملاقات پروردگارشان خواهند رسيد، با اين تفاوت كه مؤمنان، جمال و مهر حق را ملاقات مىكنند وكافران جلال و قهر او را.:Sham:
يكى خدا را به وصف «ارحم الرحمين» ملاقات مىكند و ديگرى او را به وصف «أشدالمعاقبين» مىيابد.:Sham:
طريق و راه رسيدن به خداوند و ملاقات او نامحدود است و انسان از هر راهى كه برود به خدا مىرسد و اگر كسى هم نخواهد برود، او را خواهند برد كه فرمود: «فاهدوهم الى صراط الجحيم» .
در بين همهراههايى كه انسان مىتواند طى كند و به خداوند برسد، تنها يك راه «صراط مستقيم» و راه هدايت است و ديگر راهها، اعوجاجى و منحرفند. اگر كسى در راه درست و در صراط مستقيم حركت كند درپايان راه به خداى «ارحم الراحمين» مىرسد و اگر از بيراهه برود، باز هم به همان خدا مىرسد ولى با وصف «أشد المعاقبين». صراط مستقيم و نيز راههاى انحرافى را كتب آسمانى و خصوصاً قرآن كريم معرفى كردهاند: «انا هديناه السبيل اما شاكراً و اما كفوراً» و اين انسان است كه بايد خودش راه مستقيم را انتخاب كند، يا از طريق نهر بزرگ صراط مستقيم به عمق دريا برسد و يا از طريق جويبارهاى پيچ در پيچ برود و در كنارهاى دريا بماند.
صراط مستقيم، نزديكترين و سالمترين راه رسيدن به خداوند است،و اگر انسانى از صراط مستقيم خارج مىشود براى وجود نقص دراين راه نيست بلكه به دليل ضعف خود او و وسوسه شيطان است . بزرگراه آشكار هدايت است كه هيچ گونه شك و ترديد و ابهامى در آن وجود ندارد
«صراط» همان بزرگراه آشكار و روشن را مىگويند و«مستقيم» به چيزى گفته مىشود كه نقص و كجى و اعوجاج درونى نداشته باشد. اگر راهى هموار نباشد و بخشى ازآن فراز داشته باشدو بخشى نشيب، برخى از مقاطع آن قابل رفتن باشد و برخى غير قابل رفتن، يكدست ويكسان نيست و نمىتواند صراط مستقيم باشد .
حاصل سخن
با مراجعه به حکم عقل و آیات قرآن کریم، به هیچ وجه پلورالیسم و کثرتگرایی دینی به معنای حقانیت همهی ادیان، قابل پذیرش نیست.
:Sham:
لکن توجه به یک نکته ضروری است:
نکته:
دین حق و صراط مستقیم واحد است ولی معذّر و حجت متعدد است.
باید مسأله حقانیت را از معذّریت و حجّت جدا کرد.
پیروان سایر ادیان، خارج از شریعت حق و مطلوب الهی هستند اما در صورت وجود دو شرط:
1ـ جهل به اسلام
2ـ پایبندی به آئین خود، دارای حجت و مستمسک خواهند بود و راهشان هر چند «صراط مستقیم» و دین حق نیست اما قابل اعتذار است و در روز قیامت نزد خداوند معذورند.:Sham:
قرآن از این گروه به «مستضعف» یاد کرده است.
این گروه ضمن معذور بودن، در صورت تحقق آن روشها، بهرهای از سعادت خواهند برد و به درجهای از سعادت نائل خواهند شد.
نکته دوم:حقیقت دین یک چیز بیش نیست ولی وحدت آن، از سنخ وحدت عددی نیست بلکه از قبیل وحدت تشکیکی است یعنی دارای مراتب است که قرآن از این مراتب به «سبل» تعبیر کرده است.:Sham:
صراط مستقیم واحد است اما سبل به تعدد و اختلاف سالکین و متعبدین متعدد است «والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا»، (سورهی عنکبوت / 69).
صراط مستقیم همان شاهراه هدایت است که سبل امن الهی به آن منتهی میشوند و هر کس به همان مقدار که از سبل امن الهی پیروی کند از صراط مستقیم هم بهرهمند خواهد شد و هر کس همهی سبل امن الهی را طی کند از صراط مستقیم به طور کامل بهرهمند خواهند شد «قد جائکم من الله نور و کتاب مبین یهدی به الله من اتّبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور و یهدیهم الی صراط مستقیم»، (سوره مائده / 18 و رجوع کنید به المیزان، ج 1، ذیل آیه 6 و 7 سورهی حمد، بحث صراط و سبیل).
برای آشنائی بیشتر منابع زیر معرفی میگردد:
مختصر:
کتاب نقد، شماره 4، ص 242، مقالهی «نگاهی درون دینی به پلورالیزم دینی، عبدالحسین خسروپناه»
مفصل:
1. کتاب سویههای پلورالیزم، محمدحسن قدردان قراملکی، کانون اندیشه جوان «نقد عقلی و برون دینی از پلورالیزم دینی است» 2. کتاب قرآن و پلورالیزم، محمدحسن قدردان قراملکی، کانون اندیشه جوان «نقد درون دینی و با استناد به آیات قرآن، از پلورالیزم دینی است»
یا علی ع
رضای گرامی
درود
داوری میان من و سیاه نمایی های تو باشد با دانای داور و سر پل چینوت.
چرا که خداوند دانای داور است و همان شود که او میخواهد (گاتها هات 29 بند 4).
شما نوشته اید:
1-:" ... اسلام دارای منطق و پایه های قوی است و با اینکه علوم انسانی و تجربی نسبت به 1400 سال پیش پیشرفت چشمگیری یافته، هنوز اسلام حرف برای گفتن دارد و در برابر اعتقادات و انتقادات گوناگون پاسخگو است.:Sham:..."
پاسخ:
کی با این نکته مخالفت است؟
این کجا رد دینهای دیگر است؟ آشکار است که دین خداوند به هر زبانی که باشد از این توانایی برخوردار است. من بیش از ده آیه برای شما فرستادم که در آن قرآن خود تاکید دارد که خداوند دین خودش را برای هر امتی به زبان آن امت فرستاده است.
2-:"...اما چنانکه گفتیم عمده ی آموزه های زرتشت از بین رفته است ...."
پاسخ:
این ادعای شماست بدون آنکه سندی برای آن ارایه کنید. کسی میتواند چنین ادعایی کند که سندی داشته باشد. نشان دهد پیش از آن چیزی بوده که امروزه نیست. شما آنچنان عناد دارید که پا روی حق میگذارید. باشد این هم با دانای داور و سر پل چینوت.
3-:"... انسان موجودى ايستا و بى حركت نيست بلكه سالك و رونده است و مقصود اين حركت و سلوك نيز «لقاء اللّه» است.:Sham: ..."
پاسخ:
کی جز این گفته؟
از گاتها هم برایت نمونه می آورم:
هات 28 بند 2:
ای دانای هستی بخش با منش نیک به سوی تو می آیم.
31-بند21:
خدای دانا از خداوندی خویش به کسی رسایی (خرداد) و جاودانگی (امرداد) و نیکی راستی (اردیبهشت) و بهره شهریاری (شهریور) و یاری منش نیک (بهمن) ارزانی میدارد، که در اندیشه و کردار دوستش باشد.
33-بند 5:
اینک سروش، آن ندای الهامی ترا که از همه آواهای رساتر است، میطلبم تا به آرمان خود رسیده، و زندگانی درازی بیابم و به شهریاری منش نیک در آمده بر راه راست (صراط المستقیم) گام بزنم تا به جایگاهی برسم که خدای دانا میباشد.
34- بند2:
کسی که همه اندیشه و کردار نیک خود را تنها در راه تو انجام میدهد، همواره به پیش میرود و روانش با راستی همگام است. ای مزدا ستایش کنان و نیایش گویان نزد تو می آییم.
43 بند17:
اینک از تو میپرسم ای دانای هستی بخش، مرا به درستی آگاه ساز
چگونه بر راه تو گام زنان به خواست خود خواهم رسید و با تو یکی خواهم شد و به گفتار خود نیرو خواهم بخشید. تا با پیام تو که از راستی بر میخیزد، مردم را به سوی رسایی و جاودانگی راه بنمایم؟45 بند8:
او را با ستایشها و نیایشها خود به سوی خود متوجه میسازم. زیرا او را با چشمان دل دیده ام و با اندیشه و گفتار و کردار نیک و به یاری راستی، او را خدای دانا دانسته ام. پس بیاییم او را در خانه سرود بپرستیم.
45 بند9:
او را با اندیشه نیک خود خشنود میسازم زیرا او پیشروی و عقب ماندگی را به اختیار خود ما گذاشته است.
48بند 3:
آموزشهایی که خدای مهربان از راه راستی آموزش میدهد، برای کسی که درک میکند، بهترین آیین است. او فرزانه پیشرونده ای است که مانند تو، ای دانا از خردی که منش نیک ارزانی میدارد، آموزشهای باطنی را در مییابد.
50 بند 8:
ای خدای دانا، با نیایشهای موزون و خوشنوا و با دستهای برافراشته نزد تو می آیم و چون آزاده ای ترا از راه راستی نماز برده، با هنر منش نیک به تو میرسم.
50بند 11:
تا از راه استی تاب و توانایی دارم، ای خدای دانا، خود را ستاینده تو میدانم و همچنان ستاینده تو خواهم بود و کارهای خود را برابر با آیین زندگی {دانش، ساینس}و منش نیک انجام خواهم داد. این کارهای راستین است که این جهان را هر روز ای خداوند برابر با خواست تو، تازه به تازه میگرداند.
4-:"... با مراجعه به حکم عقل و آیات قرآن کریم، به هیچ وجه پلورالیسم و کثرتگرایی دینی به معنای حقانیت همهی ادیان، قابل پذیرش نیست.
:Sham:..."
پاسخ:
قرآن بویژه آن ده بندی که برایت فرستادم دوباره بخوان. سوره عنکبوت آیه 46 را بخوان ولی مسلم را اگر برای شما اسم است، در اینجا هم اسم بگیر.
5-:"... لکن توجه به یک نکته ضروری است:
نکته:
دین حق و صراط مستقیم واحد است ولی معذّر و حجت متعدد است.
باید مسأله حقانیت را از معذّریت و حجّت جدا کرد...."
پاسخ:
این ادعای شماست. سند شما قرآن است. اگر هست، از قرآن سند بیاور. وگرنه به فرموده امام صادق (ع) باید آن را به دیوار کوبید.
6-:"... پیروان سایر ادیان، خارج از شریعت حق و مطلوب الهی هستند اما در صورت وجود دو شرط:
1ـ جهل به اسلام
2ـ پایبندی به آئین خود، دارای حجت و مستمسک خواهند بود و راهشان هر چند «صراط مستقیم» و دین حق نیست اما قابل اعتذار است و در روز قیامت نزد خداوند معذورند.:Sham:..."
پاسخ: این هم ادعای شماست. اگر هست از قرآن سند بیاور وگرنه به گفته امام صادق (ع) باید آن را به دیوار کوبید.
[FONT=Verdana]با سلام
جناب موبد یار مهران بنده که آخرین مطلب را گفتم برای شما !!
اما !![FONT=Verdana] [FONT=Verdana]خود شکن آئینه شکستن خطاست!:Gol:[FONT=Verdana]
خداى سبحان، در آيات بسيارى قرآن كريم را كتاب هدايت معرفى كرده، ولى در اين زمينه كه هدايتش براى چه كسانى است بيانات گوناگونى دارد.:Sham:
در برخى از آيات، قرآن به عنوان كتاب هدايت همه مردم معرفى شده، و خداوند در اين باره مىگويد: [FONT=Verdana]«شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن هدىّ للناس»[FONT=Verdana] (1) يا مىفرمايد: [FONT=Verdana]«الر كتاب أنزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الى النور» [FONT=Verdana](2) .
در كنار اين آيات، دستهاى ديگر از آيات وجود دارد كه قرآن راكتاب هدايت برخى از مردم معرفى كرده، در كريمهاى آن را اختصاص به مسلمين مىدهد و خداوند در اين باره مىفرمايد: [FONT=Verdana]«و نزلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شىءٍ و هدىً و رحمةً و بشرى لمسلمين» [FONT=Verdana](3) و در كريمه ديگر براى مؤمنين: [FONT=Verdana]«انّ هذا القرآن يقص على بنى اسرائيل أكثر الذى هم فيه يختلفون * و انه لهدىً و رحمةً للمؤمنين»[FONT=Verdana] (4) و در مواردى آن را براى متقين معرفى مىكند: [FONT=Verdana]«الم * ذلك الكتاب لا ريب فيه هدىً للمتقين»[FONT=Verdana] (5) يا اينكه فرمود: [FONT=Verdana]«هذا بيان للناس و هدىً و موعظةً للمتقين»[FONT=Verdana]
سر تفاوت اين آيات، تعدد هدايت قرآن يا انحاى آن است خداى سبحان دو هدايت دارد كه يكى تشريعى است و ديگرى تكوينى، و قرآن كريم نيز كه تجلى خداوند است از اين دو نوع هدايت برخوردار است.
هدايت تشريعى قرآن براى همه مردم است و هدايت تكوينى آن براى مؤمنان و متقيان.
قرآن، خورشيد هدايتى است كه توانايى هدايت همه بشر را دارد.:Sham:
از سوى ديگر، همه انسانها به دليل آنكه بر فطرت توحيدى خلق شدهاند: [FONT=Verdana]«فأقم وجهك للدين حنيفا فطرت اللّه التى فطر الناس عليها»[FONT=Verdana] (6) شايستگى اوليه هدايت شدن به وسيله قرآن را دارند و از اين جهت، قرآن براى هدايت همه مردم آمده و نورى است كه هدفش خارج كردن همه مردم از ظلمات است.[FONT=Verdana] «يا أيها الناس قد جائكم برهان من ربكم و أنزلنا اليكم نوراً مبينا»[FONT=Verdana]. (7)
اين هدايت عام همان هدايت تشريعى و راهنمايى علمى و ارائه طريق است و پس از اين، اختيار با خود مردم است كه اين هدايت و اين نور را بپذيرند يا نه. [FONT=Verdana]«انا هديناه السبيل إما شاكراً و إما كفوراً»[FONT=Verdana] (8) هدايت تشريعى از آنجا كه هدايتى علمى است، در عمل و رفتار قابل تخلف و عصيان است و لذا فرمود: [FONT=Verdana]«و أما الثمود فهد يناهم فاستحبّوا العمى على الهدى» [FONT=Verdana](9) يعنى قوم ثمود را هدايت كرديم (به هدايت تشريعى) ولى آنها كورى و ضلالت و گمراهى را بر نور و هدايت ترجيح دادند.
اگر كسى فطرت توحيدى خود رابه سبب گناه و عصيان خاموش نكرده باشد، هدايت تشريعى قرآن را مىپذيرد و در اين صورت، هدايت تكوينى كه پاداشى است بر ايمان، نصيب او مىگردد. [FONT=Verdana]«و من يؤمن بالله يهد قلبه»[FONT=Verdana] (10 يعنى هر كس كه به خداوند ايمان بياورد، خدا نيز او را هدايت تكوينى و عملى مىكند و اگر اين هدايت پاداشى را خوب نگه داشت، هدايتش افزون مىگردد [FONT=Verdana]«والذين اهتدوا زادهم هدىً و اتاهم تقواهم»[FONT=Verdana] (11) يا درباره اصحاب كهف مىفرمايد: [FONT=Verdana]«انهم فتية امنوا بربهم و زدناهم هدى »[FONT=Verdana] (12) آنان گروهى بودند كه به پروردگار خويش ايمان آوردند و در نتيجه ما نيز بر هدايت آنان افزوديم.
اين هدايت خاصه و تكوينى، با توفيق همراه است و انجام فضايل و كارهاى خير را براى انسان آسان مىسازد و نه تنها در اين رنج نمىبرد، بلكه لذت هم مىبرد چون احساس سهولت و آسانى مىكند. [FONT=Verdana]«فأما من أعطى واتقى * و صدق بالحسنى * فسنيسره لليسرى» [FONT=Verdana](13) .
يعنى ما او را براى انجام كارهاى خير آسان مىكنيم و فضايل به آسانى از او صادر مىشود. چنين شخصى چه در جهاد اكبر و مجاهده درونى و چه در جهاد اصغر و جبهه بيرونى موفق و پيروز است و سنگرهاى دشمن درون و بيرون را با توفيقات الهى يكى پس از ديگرى فتح مىكند .
بخشش و اهداى هدايت خاصه به اراده ومشيت خداست، مشيتى كه بر اساس حكمت الهى تنظيم شده وهيچ وسيلهاى آن حكمت را مبدل نمىسازد.
اگر كسى به ره آورد تشريعى قرآن ايمان آورد و پا بر سر هوس خود گذاشت و در اين راه كمى مقاومت كرد، خداوند او را بر مىگزيند وهدايت پاداشى خود را نصيب او مىفرمايد: [FONT=Verdana]«اللّه يجتبى اليه من يشاء»[FONT=Verdana] (14) كسى كه فطرت خود را سركوب و خاموش نكرده باشد، در پيشگاه هدايت قرآن سر تواضع و فروتنى را فرود مىآورد و پس از آن، انس و الفتى بين او و قرآن ايجاد مىشود و آيات نورانى آن در دل و جانش مىنشيند و او را به سوى لقاء اللّه صعود مىدهد .
معارف قرآن كريم داراى درجات ومراتب گوناگونى است و آن كس كه انيس و همراه قرآن شود، از معارف متوسط آن بهره مىگيرد و سپس به درجات عاليتر آن راه مىيابد و به همين جهت در جهان ديگر نيز بدو گفته مىشود:[FONT=Verdana] ب[FONT=Verdana]خوان و بالا برو «اقر وارق» [FONT=Verdana](25) . خواندن و بالا رفتن در آن جهان ظهور انس و عروج در اين جهان است كه همگى در سايه قرآن، يعنى تجليگاه بزرگ ذات اقدس اله است .:Sham::Sham:
[1] سوره بقره، آيه 185
[2] سوره ابراهيم، آيه 1
[3] سوره نحل، آيه 89
[4] سوره نمل، آيات76 و 77
[5] سوره بقره، آيات1 و 2
[6] سوره آل عمران، آيه 138
[7] سوره روم، آيه 30
[8] سوره نساء، آيه 174
[9] سوره انسان، آيه 3
[10] سوره فصلت، آيه 17
[11] سوره تغابن، آيه 11
[12] سوره محمد (ص)، آيه 17
[13] سوره كهف، آيه 13
[14] سوره ليل، آيات5 الى 7
[15 سوره شورى، آيه 13
[FONT=Verdana]با سلام
جناب موبد یار مهران
با توجه به خواستهی جنابعالی مبنی بر استفاده آیات قرآن کریم در زمینه حقانیت دین اسلام و عدم حقانیت سایر ادیان، دومین روش را بر مبنای استفاده از آیات قرآن کریم قرار دادیم. آیات قرآنی که بیان خواهیم کرد، علاوه بر دلالت بر انحصار دین حق در اسلام و در نتیجه نفی پلورالیزم و تکثرگرایی دینی، به صراحت با برخی از اصول و مبانی پلورالیزم مخالف است و آن را ابطال میکند. مجموع آیات در این زمینه را در سه بخش قرار میدهیم:
1. آیاتی که بر صراحت، تنها اسلام را دین حق و صراط مستقیم معرفی میکند و عقاید پیروان سایر ادیان را باطل معرفی کرده و آنان را به پیروی از اسلام دعوت میکند.:Sham::Sham:
ـ «و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخرة من الخسرین»، (آلعمران (3) / 85).
ـ «و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخرة من الخسرین»، (آلعمران (3) / 85).
ـ «و لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتّبع ملّتهم، قل انّ هدی الله هو الهدی و لئن اتّبعت اهوائهم بعد الذی جاءک من العلم مالک من الله من ولی و لا نصیر»، (بقره (2) / 120).
ـ «و قالت الیهود عُزیر ابن الله و قالت النصاری المسیح ابن الله ذلک قولهم بافواههم یضاهئون قول الّذین کفروا من قبل قاتلهم الله انی یؤفکون»، (توبه (9) / 30).
و آیات فراوان دیگر که شما را به قرآن کریم ارجاع میدهیم:سوره آلعمران(3) / 61 (مباهله با مسیحیان)؛ سوره توبه / 32ـ31؛ سوره نساء / 157؛ سورهی نساء / 171؛ سوره مائده / 51؛ سوره مائده / 73؛ سوره فتح / آیه 28؛ سوره صف / 9؛ سوره مریم / 91 ـ 88؛ سوره بقره / 79).
2. آیاتی که با مبنای شکاکیت و نسبیّت گرایی و عدم امکان دستیابی به حقیقت، که از مبانی و پیشفرضهای پلورالیزم دینی است، در تضاد و تقابل است و نشان میدهد که از دیدگاه قرآن، به هیچ وجه شکاکیت و نسبیّت مورد پذیرش نیست و رسیدن به حقیقت امکانپذیر است. این آیات عبارتند از::Sham:
الف. آیاتی که شکاکان را مورد سرزنش قرار میدهد. (نحل / 66 - جاثیه / 32).
ب. آیاتی که ادله انبیا را روشن و آشکار، و شکّ شکاکان را بیوجه معرفی میکند، ( ابراهیم / 10 ـ 9).
ج. آیاتی که امر به تبعیت از علم و یقین و اجتناب از پیروی از ظن و گمان و شک دارد. ( اسراء / 36 - یونس / 36 - نجم / 28). 3. پلورالیزم دینی، بر اساس برخی از مبانی جدید هرمنوتیک استوار است که میپندارد عبارات و متون دینی صامت یعنی خالی از معانیاند و قهرا هر نوع شناختی از دین، کاملاً شخصی میباشد. آیات و روایات بسیاری با این مبنا به صراحت مخالفت دارند:Sham:
ـ «و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛ کتاب و میزان را نازل کردیم تا مردم به قسط و عدل قیام کنند»، (حدید / 25).
اگر هر کسی بر اساس صامت بودن قرآن، برداشتی از آن داشته باشد، معیار تمییز بین عدالت و ظلم در قرآن وجود نخواهد داشت و به تبع اقامهی عدل بر اساس آن معیار واحد در جامعه، ممکن نخواهد شد.
ـ «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء؛ این کتاب (قرآن) را بر تو فرستادیم تا حقیقت هر چیز را بیان کند»، (سوره نحل / 89).
ـ «و تلک حدود الله یبیّنها لقوم یعلمون؛ این است احکام خدا، بیان میکند آن را برای قومی که دانا هستند»، (سوره بقره / 230).
ـ «لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغیّ؛ هیچ اکراهی در دین نیست به درستی که راه هدایت از گمراهی، روشن گردید»، (سوره بقره / 256).
آیات فوق، قرآن کریم را بیان کنندهی راه راست از گمراهی و بیانکنندهی حدود الهی و بیانگر هر چیز، معرفی میکند و این با مبنای هرمنوتیک جدید یعنی خالی بودن عبارات و متون از بار معنایی و تأثیرپذیری از دانشهای بشری و در نتیجه شخصی بودن برداشتها از عبارت (و نه معرفتی بودن این برداشتها) ناسازگار و درست در نقطه مقابل است.:Sham:
رضای گرامی
درود
خطای شما اینجاست که از روی غرور و عجب، اسلام را تنها اسلام احمدی (ص) میدانید. همان استاد مطهری که آن همه از ایشان نقل قول کردید، در بحث ختم نبوت میگوید که در قرآن همه پیامبران یک دین دارند و نام آن اسلام است.
خطای دیگرتان اینست که امتی را که خود را با یک پیامبر وابسته میخوانند، به جای دین آن پیامبر میگیرید. در آیاتی که نقل کردید، امتی هست که خود را منسوب به پیامبر کرده اند ولی سخن خودشان را میگویند، نه سخن پیامبرشان را وگرنه در خود قرآن موسی و عیسی به مسلمان بودن شناخته شده اند.
شما چرا سوره ابراهیم آیه 4 را و آن ده آیه دیگر را که برایتان فرستادم بیان نمیکنید؟ چرا سوره مائده آیه 62 را بررسی نمیکنید. چرا در سوره عنکبوت آیه 46 مسلم را صفت میگیرید و برای خودتان مسلم را اسم میگیرید؟
توبه کنید از این همه دروغی که به قرآن میبندید.
رضای گرامی درود
شما آنچنان غرور و عجب دارید و آنچنان عناد دارید که یک بام و دو هوا میکنید. آنچنان خود را مرکز عالم میپندارید که نوشته های استاد مطهری را هم نمبینید که اسلام را دین همه پیامبران و دین خدا دانسته اند. شما به من میگویید که برای فهم قرآن باید همه آیات را دید، ولی خود چشم به روی بیش از ده آیه ای که برایتان فرستادم میبندید.
رضای گرامی
درود
یک نکته را که با عناد نادیده گرفته اید باید برایتان بگویم.
داته در فارسی امروزین داد شده است. هنجار، نظم، آیین، قانون، از دیگر معانی این واژه است. این واژه را در دادگاه، دادخواست هم میتوان دید. خود نام کتاب وندیداد هست وی+داوه+ داته. از این رو داوه داته به معنای آفریده دیو نیست. بلکه به معنای دارای قانون و هنجار دیو است.
ذانم/ذاته/دامن در فارسی امروزین دام به معنای آفریده است.
باز هم تکرار میکنم که مغان ماد برای سازگار شدن با توحید زرتشتی، مهر پرستی و زروان پرستی را رنگ زرتشتی دادند. آنها برای سازگار شدن با توحید زرتشتی، خدایان خود را ایزدانی زیر دست اهورامزدا و امشاسپندان دانستند که به دست او آفریده و به خواست و دستور او هر یک موکل یک چیزی هستند. آنها ایزدان را جلوه های گوناگون خداوند دانستند و بدینگونه مردم را قانع کردند. خودشان هم پشتشان به دربار گرم بود.
این هیچ ربطی به دین زرتشتی ندارد.
کتابهایی چون ستوت یسن (شامل هفت هات، فشوشو مانتره، سروش یشت هادخت، فرورد، ... )، یسنا، یشتها، وندیداد، بندهش و دینکرد و روایت پهلوی، مانند نهج البلاغه، صحیفه سجادیه تا حلیه المتقین و دین وهابیون و ... است.
اگر بخواهید به واژه با معنای امروزین و بدون مفهوم واژه در زمان خود گیر بدهید، مانند واژه پوثرم که پسر نامیده میشود، پای خودتان هم در قرآن گیر است.
برای نمونه قرآن میفرماید: الله نور السماوات و والارض.
همه امروزه میدانند که نور ماده است از فوتون ساخته شده است و برابر با فرمول انشتین از ماده به دست می آید. ووووو پس الله یک ماده است؟ این روش استدلال درست است؟
دوستان گرامی
درود
خداشناسی زرتشتیان در اوستا را به روایت استاد رضا خواندیم.
اینک خداشناسی زرتشتیان در اوستا به روایت موبدیار مهران غیبی:
بخش یکم:
یسنا هات 35 بندهای 1 تا10 (برگردان فارسی از علی اکبر جعفری. درون {} افزوده از خودم):
هستی بخش دانا را گرامی میداریم
جاودانان افزاینده را گرامی میداریم.
همه هستی راست را چه مادی و چه مینوی گرامی میداریم.
افزون باد هنجار هستی خوب
افزون باد دین بهی مزداپرستی.
ما از آن اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک که هم اکنون میشود و یا پس از این خواهد شد، میباشیم.
پس ما ستایندگان و خواستاران آنچه نیکوست میباشیم.
ای هستی بخش، ما آنچه را که اندیشیده، گفته و کرده ایم، از راه راستی زیبا برگزیده ایم.
از این کارها، بهترینش برای دو زندگانی (مینوی و مادی) باد.
.....
....
....
توانایی {شهریاری} از آن تواناترین نیکو {شهریارترین نیکو} باد
این است آنچه که ما برای خدای دانا {هستی بخش دانا} و بهترین راستی پیشکش میکنیم. آگهی میکنیم، نیایش میکنیم.
...
...
...
ما و جهان آباد برای خدای دانا بهترین ارج و آرزو را در دل داریم. این را تا تاب و توانایی داریم برای تو میورزیم. و به دیگران میگوییم.
در سرای راستی
در انجمن راستی
برای همه و هر کس
آرزوی بهترین زندگانی، پاداش هر دو زندگانی است.
ای هستی بخش دانا
با اندیشه بهتر، این سخنان را به مردم گفته ایم و ترا نگهبان و آموزگار این سخنها میدانیم.
از روی راستی و منش نیک و شهریاری نیک {تسلط بر نفس و همه چیز}
با ستایشهایی از ستایشهای تو
با ارجهایی از ارجهای تو
ترا نگهبان و آموزگار این سخنها میدانیم.
هات 37 بند 1 تا 5:
اینک گرامی میداریم خدای دانا {هستی بخش دانا} که جهان زنده {مردم} را و آب و گیاه و روشنایی های نیک را و زمین و هرچه نیکوست آفرید.
اینک او را از نیرو و بزرگی و هنرش
با بهترین نماز گرامی میداریم.
اینک او را با نامهای خدایی
داناترین و افزاینده ترین
او را با تن و روان خود گرامی میداریم.
فروهر راستکاران زن و مرد را گرامی میداریم.
بهترین راستی {اردیبهشت= بهترین هنجار} را گرامی میداریم که زیباترین، افزاینده، جاودان، روشن و همه نیک است.
منش نیک {بهمن} را گرامی میداریم.
شهریاری نیک {شهریور} را گرامی میداریم.
دین بهی، خرسندی نیک و آرامش نیک {اسفند} را گرامی میداریم.
با سلام
جناب موبدیار از اینکه ۳۷ سال تحقیق در اوستا کردید و هنوز از آداب سخن و احترام دینی برخوردار نیستید جای بسی نگرانیست!
اینکه بنده را با الفاظ دروغگو خطاب میکنید!بنده جواب شما را داده ام !
منافاتی بین این سخنان با سخنان شهید مطهری نمیبینم!:Sham:
بنده نمیدانم با شما چگونه باید سخن گفت!!:Gig:
از شرق شناسان مدرک میاوریم آنها را مغرض میدانید و دروغگو !!
از علمای اسلامی مطلب میگذریم میگوید اینها هم نادرست است!!
از کتاب اوستا برای شما میگویم !میگوید فقط گاتها !!
مدعی میشوید از قرآن مدرک بیاوریم تفسیر به رای میکنید و بیشتر ناراحت میشوید !میگوید چرا دروغ میبندیم!!
آقا گرامی شمایی که در این تاپیک خود اقرار به این کردید که کل اوستا را زرتشتیان جز ازدواج با محرم قبول دارند !!
http://www.askdin.com/showthread.php?t=10737:Sham:
دیگر این همه سخنان گریز از دین برای چه میزنید!؟
این را از کدام آیه برداشت کردید مثل اینکه کاریز شما گرفته شده که هرچه بیشتر مستند سخن میگویم بیشتر نارازهت میشوید !!
جناب موبد یار گرامی دوران سوفیسم نیست که به وسیله قدرت تکلم شب را روز و روز را شب بنمایند!
با سلام و احترام
جناب موبدیار عزیز
شما درست می گویید اصولا از گاتاها بیشتر بوی توحید استشمام می شود، اما استناد دوستان به سایر قسمت ها و سایر معارف زردشتی است که نزد شما هم مورد قبول است.
طبق بعضى از جملات اوستا،«اهورا مزدا» به بزرگى وعظمت توصیف شده است و نسبت به خدایان دیگر یک نوع برترى و بزرگى دارد .این چند جمله هر چند صراحت در یگانه پرستى زردشت ندارد ولى به توحید از ثنویت نزدیکتر است. کسانى که زردشت را موحد دانسته اند این جملات را دلیل قاطع و محکم بر مدعاى خود گرفته اند و تمام جمله ها و بندهایى را که در اوستا در ثنویت و شرک صریح و روشن است، نادیده انگاشته اند؛ حتى در دو فقره از «گاتها» اهریمن در مقابل هرمز قرار گرفته و این دو فقره یسناى سوم فقره 4 و یسناى دهم فقره 2 مى باشد، بدین ترتیب «ثنویت» و دو خدایى در این فقرات از «گاتها» نیز به چشم مى خورد. بنابراین هرگاه مجموع اوستا را در نظر بگیریم، در مرحله اول عقیده به تعدد خدایان مبنى بر طبیعت پرستى ناتورالیسم Natoralisme سپس ثنویت و دوگانه پرستى و در مرحله آخر یگانه پرستى به طور ضعیف و نامحسوس نمایان است. لذا مى بینیم زردشتیان قبل از آمدن اسلام به ایران با مساله توحید هیچ گونه آشنایى نداشتند و بعد از اسلام نیز هر کجا با علما و دانشمندان اسلامى بحث مى کردند شدیدا از عقیده ثنوى خود دفاع مى نمودند. در جهان تا پیش از ترجمه اوستا، توحید مطلق و خالص با دین اسلام مترادف بود.
هادی گرامی
درود
اوستا نیایش و مناجات و .... است که موبدان نوشته اند. شماری از این موبدان مغان ماد بودند که دین مهر پرستی، زروان پرستی و طبیعت پرستی داشتند. ایشان به پشتوانه شاهی ساسانی، باورهای خودشان را درون باورهای ساسانی گنجاندند. ولی برای سازگاری با آموزشهای زرتشت، چندین دگرگونی در باورهایشان پدید آوردند تا توحید زرتشتی را رعایت کرده باشند.
یک دگرگونی اینست که همه خدایان را ایزدان آفریده اهورامزدا نامیدند. آنها را جلوه هایی از ذات خداوند نمایاندند که هر یک موکل بر چیزی هستند.
دگرگونی دوم آن است که خدای بد را از خدایی پایین آوردند و نماد نیستی کردند. اهورامزدا هست و یگانه آفریننده است. اهریمن نماد نیستی است و چیزی را نمی آفریند بلکه با کاستن از هستی نور، تاریکی پدید می آورد، با کاست از آرامش، اضطراب، با کاستن از راستی، دروغ، با کاست از آشتی دشمنی و .... پدید می آورد.
به هر روی این تحریف و انحرافها از مغان ماد است، ولی بازهم برای رعایت یگانه پرستی زرتشتی، خود را سازگار کردند.
سخن آخر اینکه گاتها از هات (یسنای) 28 آغاز میگردد.
من منبع در دسترس ندارم. یسنا را باید بخوانم و این دو هات را که آوردید بخوانم. اگر خداوند خواست، در روزهای آینده دستاوردم را خواهم نوشت.
به هر روی اگر شماره و نشانی را نادرست نوشته اید، نشانی درست را بفرمایید، و گرنه این نشانی هیچ ربطی به گاتها و زرتشت ندارد.
رضای گرامی
درود
از اینکه به شما توهین کرده ام پوزش میخواهم. راستش با تعریفی که شما از تحریف ارایه کردید، این تعریف در فارسی دروغ میشود. آنگونه که شما آیه های قرآن را بررسی کردید، با توجه به تفاوت معنایی آن با قرآن میشود تحریف و میشود دروغ.
در قرآن همه پیامبران یک دین دارند و آن دین خداوند است، نه دین پیامبر. خداوند در بیش از ده آیه از قرآن که برایتان هم نوشتم، میفرماید نفرستادیم رسولی مگر به زبان امتش تا ایشان را به سوی خدا هدایت کند. آنگاه شما می آیید که نقص دینهای دیگر را اثبات کنید. خب کدام دینهای دیگر در قرآن تنها یک دین است و همه پیامبران یک دین را ارایه کرده اند. در قرآن هیچ کجا به دینی که پیامبران آورده اند و یا نقص آنها نپرداخته است. این دروغ نیست که دینهای دیگر را ناقص و دین خودتان کامل میدانید؟
در آیه هایی که آوردید یهود و نصارا به روشنی یاد شده اند. خب یهود و نصارا امت هستند، نه دین. این یک دروغ، دوم به روشنی تنها این دو تا یاد شده اند نه دین 120000پیامبر دیگر.
شما از منابع شرق شناسان میگویید. مگر شرق شناسان پیامبر معصوم هستند که سخنشان غلط نباشد؟ مگر سخن مورخان اسلامی سخن معصوم است که غلط نباشد؟ من از شما منبع دست اول خواستم. آیا شما منبع دست اول آوردید؟ کریستیان سن منبع دست اول است؟ اگر چنین است چرا من از سلمان رشدی مزدور سند برای کوبیدن شما نیاورم؟ چرا وهابیون سند برای کوبیدن شما نیاورم؟ چرا از آن کششی که دستور سوزاندن قرآن را داد، سند برای کوبیدن شما نیاورم؟ مگر هر سندی ارزش ارایه دارد؟
آری زرتشتیان اوستا را قبول دارند، ولی نه با این دید که خدای بد هست و آفریننده است. نه با این دید که خدایان بسیاری هستند که حاجت برآورده میسازند.
آنها اوستا را قبول دارند با این دید که اهورامزدا هست و اهریمن نیست. اهورامزدا آفریننده است و اهریمن کاهش دهنده. با این دید که اهورمزدا دو توانایی نیک و بد بودن به انسان و تنها انسان داد تا زندگی و پیشرفت و تکامل و مسوولیت و پل چینوت و بهشت و دوزخ معنا پیدا کند. با این دید که امشاسپندان و ایزدان آفریده و مامور هستند. با این دید که خداوند خواسته تا از آنها در زمینه تخصصی ایشان حاجت خواسته شده است.
آری درست است این تحریف و انحراف مغان ماد است ولی ایشان خودشان را این چنین که بر شمردم با یگانگی دین زرتشتی سازگار کردند. ایشان اهریمن را از خدایی به نیستی تقلیل دادند. ایشان خدایان خود را از خدایی به ایزدی و جلوه اهورامزدا بودن تقلیل دادند. درست است که این تحریف است، ولی چه اندازه در آرمان انسان برای نیک بودن و رسایی به سوی خداوند و .... اثر دارد. مگر شما حاجت خواستن از اولیا را شرک میدانید؟ خب چرا اینگونه به قضیه اوستا نگاه نمیکنید؟
بیایید خود اوستا را بدون شرق شناس و مورخ و ..... بررسی کنیم. در تفسیر واژه ها هم آن چیزی که دانش امروزین میگوید، بررسی کنیم. نه با آن مفهوم دروغین که به ما بسته اند.
با این زبان با من گفتگو کنید.
با سلام و احترام
این فرمایش بسیار منطقی است اگر ما ترجمه مورد قبولی از اوستا بیابیم.
ابراهیم پورداود براى این که عقیده شخصى خود را با اوستا منطبق سازد در ترجمه فارسى اوستا راه خلافى رفته است! چنان که مؤلف کتاب «تاریخ اجتماعى ایران باستان» تحت عنوان بى اعتبارى ترجمه هاى ابراهیم پورداود از اوستا مى نویسد: پورداود در کتاب ادبیات مزدیسنا و در ترجمه گاتها و یسنا همه جا هرمز یا اهورا مزدا را خداوند یکتا نامیده و خدایان دیگر زردشت را از فرشتگان وى شمرده است و براى این که چنین عقیده اى را با اوستا منطبق سازد لفظ «ایزد»، «یزدان» و «بغ» را که هر سه در زبان فارسى قدیم و جدید به معنى خداوند است در ترجمه هاى خودگاهى به لفظ «فرشته» تبدیل کرده، و گاهى معنى عبارات و واژه ها را چنان تغییر داده که خواننده تحت تاثیر عقاید مترجم قرار مى گیرد و از توجه به اصل مطلب و مقصود زردشت باز مى ماند. سپس مى افزاید: در صفحه 29 جلد اول کتاب ادبیات مزدیسنا، چنین مى نویسد: پس از ظهور زردشت خداى یگانه به اهورا مزدا موسوم شده است.
حال شما خود داوری کنید مخاطب چگونه می تواند به متن حاضر فارسی میانه اوستا اعتماد کند، بنابراین لازم است نظر کارشناسان بی طرف در این حوزه چه شرق شناس و ... لحاظ شود، زیرا تکیه به ترجمه های کنونی برای یک محقق زیبنده نیست.
هادی گرامی
درود
من دیدگاه نوشته شده در باره پورداوود را نمیپذیرم و به شدت رد میکنم. در خود اوستا برای نمونه اورمزدیشت، به آفریده بودن امشاسپندان تاکید دارد. در هر یشتی به آفریده بودن آن ایزد به دست اهورامزدا تاکید دارد. واژه اهورامزدا چه در گاتها و چه در اوستا آن اندازه بکار برده شده که مفهوم بعدها خداوند اهورامزدا نامیده شد، خنده دار است.
من در عنوان مربوط به آتش یا در در همین عنوان در نامه های پیشین بخشی از اوستا را برایتان نوشته ام.
به هر روی در زمان پورداود، اوستا شناسی یک دانش بیگانه و دور از هر کلاس دانشگاهی در ایران بود.
امروزه چه در جهان و چه در ایران دانش اوستا شناسی بسیار گسترش یافته است. میدانید که ریشه زبان فارسی و گروه زبانهای آریایی که خارجی ها از روی عناد آن را هندو اروپایی میخوانند، در زبان اوستایی نهفته است. چه فارسی پژوهان، چه سانسکریت پژوهان و.... ناگزیر از بررسی و ترجمه نوشته های اوستایی هستند.
خواهشمندم که از هرجایی دوست دارید، آغاز کنید.
برای نمونه ورهرام یشت از خرده اوستای موبد اردشیر آذرگشسب:
به خشنودی اهورامزدا- اشم وهو سه بار- برمیگزینم دین مزدیسنای زرتشتی ضد قانون دیو و کیش اهورایی را. نماز هر گاه-
به اهورامزدای رایومند، خروهمند، به امشاسپندان با همت نیکوپیکر بزرگوار، به ورهرام خدا داده دشمن زدار و زبردست، یزشن و نیایش و درود و ستایش باد. ورهرام آفریده اهورا را میستاییم.
ورترغنم{= ورهرام= بهرام} اهوره {اهورا= هستی بخش} ذاتم {داده، آفریده} یزه مه ایده {میستاییم (گرامی میداریم)}.
این آغاز ورهرام یشت است.
از این جا تحریف آغاز میگردد:
پرسید زرتشت ای اورمزد بزرگوار، ای روح القدس {افزاینده ترین مینو} ای آفریننده دنیای جسمانی {گیتی} ای اشو، در میان ایزدان مینوی {مه این یونام (=مینوی) یزه تنام (=ایزدان)} کدام یک نیرومندتر است. پس اهورامزدا پاسخ داد، آن کس ورهرام اهورا داده است، ای زرتشت اسپنتمان.
از این جا ستایشهایی که با توجه به فضای درون یشت، باید از دوره پیشدادیان باشد، به زبان فارسی میانه (پهلوی= ساسانی) آغاز میشود.
دوستان و استادان گرامی
درود
چرا خداوند در قرآن می فرماید: تبارک الله احسن الخالقین
مگر بجز خداوند خالق دیگری هم هست؟
آیا آن خالق مخلوق خداوند است یا از ازل بوده است؟
چرا خلق مگس به دست اهریمن، شرک در خلق به شمار می آید و این نکته شرک در خلق نیست؟
با سلام
جناب موبد مهران گرامی این سخن عجیب است !!
خلق مگس به دست اهریمن؟؟؟؟؟؟!!!!
اما در مورد آیه بنده ترجمه های مختلف را قرار میدهم و تفسیر این آیه ! ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ
آن گاه نطفه را به صورت علقه درآورديم. پس آن علقه را [به صورت] مضغه گردانيديم، و آن گاه مضغه را استخوانهايى ساختيم، بعد استخوانها را با گوشتى پوشانيديم، آن گاه [جنين را در] آفرينشى ديگر پديد آورديم. آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است.
آنگاه نطفه را خون بستهاى ساختيم و آن خون بسته را پاره گوشتى كرديم و آن پاره گوشت را استخوانها گردانيديم، و بر آن استخوانها گوشت پوشانديم سپس او را به آفرينشى ديگر باز آفريديم. پس بزرگ و بزرگوار است خداى يكتا كه نيكوترين آفرينندگان است.
آن گاه نطفه را علقه (به شكل خون بسته) كرديم، سپس علقه را (به صورت) مضغه (نظير گوشت جويده شده) ساختيم، آن گاه مضغه را (تبديل به) استخوانها (ى نرم) نموديم، پس بر استخوانها (لباس) گوشت پوشانديم، سپس آن را (كه جسمى نموكننده بود به واسطه دميدن روح حيوانى به صورت) خلقى ديگر (و جاندارى زنده و صالح براى عقل و علم) ايجاد كرديم، پس آفرين بر خدا و پرخير و بركت است او كه نيكوترين آفرينندگان است
آنگاه نطفه را لخته خونى كرديم، و لخته خون را به پاره گوشتى مبدل نموديم پس آن را استخوانها كرديم، آنگاه به استخوانها گوشتى پوشانديم، سپس آن را آفرينشى ديگر داديم [و در آن روح دميديم]. پس پرخير و پاينده است خدايى كه بهترين آفرينندگان است
فتبارك الله احسن الخالقين .
آفرين بر اين قدرتنمائى بى نظير كه در ظلمتكده رحم اين چنين تصوير بديعى با اينهمه عجائب و شگفتيها بر قطره آبى نقش مى زند.
آفرين بر آن علم و حكمتى كه اينهمه استعداد و لياقت و شايستگى را در چنين موجود ناچيزى ايجاد مى كند، آفرين بر او و بر خلقت بى نظيرش .
ضمنا بايد توجه داشت كه ((خالق )) از ماده خلق ، و خلق در اصل به معنى اندازه گيرى است ، هنگامى كه يك قطعه چرم را براى بريدن ، اندازه گيرى مى كنند، عرب واژه ((خلق )) در باره آن به كار مى برد، و از آنجا كه در آفرينش مساءله اندازه گيرى بيش از همه چيز اهميت دارد اين كلمه خلق در باره آن به كار رفته است .
تعبير به ((احسن الخالقين )) (بهترين آفرينندگان ) اين سؤ ال را به وجود مى آورد كه مگر غير از خدا آفريدگار ديگرى وجود دارد؟!
بعضى از مفسران توجيهات گوناگونى براى آيه كرده اند، در حالى كه نيازى به اين توجيهات نيست ، و كلمه خلق به معنى اندازه گيرى و صنعت درباره غير خداوند نيز صادق است ،:Sham:
ولى البته خلق خدا با خلق غير او از جهات گوناگونى متفاوت است : - خداوند ماده و صورت اشياء را مى آفريند، در حالى كه اگر انسان بخواهد چيزى ايجاد كند تنها مى تواند با استفاده از مواد موجود اين جهان صورت تازه اى به آن ببخشد مثلا از مصالح ساختمانى خانه اى بسازد، يا از آهن و فولاد، اتومبيل يا كارخانه اى اختراع كند. -
از سوئى ديگر خلقت و آفرينش خداوند، نامحدود است و او آفريدگار همه چيز است الله خالق كل شى ء (سوره رعد آيه 16) در حالى انسان موجودات بسيار محدودى را مى تواند ابداع كند، و گاه تواءم با انواع ضعفها و نقصها است كه در جريان عمل بايد آنها را تكميل كند، اما خلق و ابداع پروردگار خالى از هر گونه عيب و نقص است . -
از سوى سوم در آنجا كه انسان توانائى بر اين امر پيدا مى كند، آن نيز به اذن و فرمان خدا است كه بى اذن او در عالم حتى برگى بر درختى نمى جنبد چنانكه درباره حضرت مسيح (عليه السلام ) در سوره مائده آيه 110 مى خوانيم و اذ تخلق من الطين كهيئة الطير باذنى : ((در آن هنگام كه تو از گل ، صورتى همچون صورت پرنده به اذن من خلق مى كردى )).
آيه بعد از مساءله توحيد و شناخت مبدء به طرز زيبا و ظريفى به مساءله ((معاد)) منتقل مى شود، و مى گويد: اين انسان با همه شگفتيهايش تا ابد زنده نمى ماند، زمانى فرا مى رسد كه اين ساختمان عجيب از هم فرو مى ريزد و شما بعد از اين زندگى همگى مى ميريد (ثم انكم بعد ذلك لميتون ).
ولى براى اينكه اين تصور پيش نيايد كه با مردن انسان همه چيز پايان مى گيريد (پس اين آفرينش با اينهمه شكوه و عظمت براى اين چند روز زندگى امرى بيهوده بوده است ) بلافاصله مى افزايد: ((سپس شما روز قيامت بار ديگر به زندگى باز مى گرديد و برانگيخته مى شويد)) (البته در سطحى عاليتر و در جهانى وسيعتر و گسترده تر) (ثم انكم يوم القيامة تبعثون ).
تفسیر نمونه
رضای گرامی
درود
شما چرا با همین روش اوستا را بررسی نمیکنید؟
مگر این نمونه هایی که از قرآن آوردید در اوستا نیست؟ مگر خلق اهریمنی سرشار از نقص و عیب نیست؟ مگر در برابر خداوند که خالق مطلق هستی است، اهریمنی نیستی و نقص نیست؟
مگر امشاسپندان و ایزدان همه آفریده اهورامزدا نیستند که به خواست و دستور او نگهبان یک بخش از آفرینش هستند؟
مگر در اوستا همه هستی جلوه ای از خداوند دانسته نشده اند؟
با سلام
جناب موبد مهران!!
خیلی دوست داشتم که بشود اینطور نگاه کرد!!اما این راه بسته است !!
و اگر بخواهیم اینطور جلوه دهیم راه را گم کردیم
بنده از شما سوال میکنم آیا میشود به کتابی که سراسر تحریف و ناتوان در درک و هضم است !با قرآن مقایسه شود؟
بازم این متن تکراری را برای شما عنوان میکنم!
کسانى که زردشت را یگانه پرست مى دانند مى کوشند اهورا مزدا را با الله تطبیق کنند ولى از این نکته غافلند که به هیچ وجه نمى توان اهورا مزدا را مساوى با الله دانست؛
زیرا خدایى که اسلام معرفى مى کند و مردم را به سوى او فرا مى خواند «رب العالمین» یعنى پروردگار و آفریننده و صاحب اختیار همه جهانیان است خداى اسلام، واحد، ابدى و براى همه ملتها و جهانیان است و تنها خداى آسمانى و یا زمینى متعلق به ملت سامى، یا مردم آریایى و یا نژادهاى دیگر نیست در صورتى که زردشتیان غیر از اهورا مزدا به خدایان متعدد معتقدند و براى هر کارى خدایى و براى هر مقامى ربى قایلند و اهورا مزدا و خدایان دیگر اوستایى که سمت یاورى آن را دارند، مخصوص مردم آریاست و لذا وقتى ایران با یونان مى جنگید «زئوس» خداى خدایان یونان با اهورا مزدا با هم در آسمان جنگ مى کردند و علاوه بر این، ثنویت و دوگانه پرستى زردشتیان از همه معروفتر است.
اهورا مزدا را خداى خیر و اهریمن را خداى شر مى دانند در صورتى که از نظر اسلام خدا یکى است و شریکى ندارد یعنى چیزى یا کسى درکارها با او همکارى ندارد. از نظر اسلام خدا به همه چیز تسلط و حاکمیت و احاطه دارد و فوق همه است و محکوم و محدود موجودات عالم نیست.
ولى به عقیده زردشتیان اهورا مزدا سالها با دشمن خود اهریمن زد وخورد داشت و بالاخره اهورا مزدا نتوانست دشمن را از خود دفع کند و جنگ همچنان شعله ور بود و چون جنگ طولانى شد فرشتگان میانجیگرى کردند و اعلان آتش دادند و پیمان متارکه جنگ بستند به این ترتیب که اهورامزدا، عالم را مدت هفت هزار سال به شیطان واگذار کند و به او حکومت مطلقه بدهد تا بر حسب میل و اراده خود آنچه مى خواهد بکند وپس از این مدت اهریمن را بکشد و چون این قرارداد به امضا رسید و طرفین تعهد کردند که نسبت به عهد خود وفادار باشند، فرشتگان شمشیرهاى هر دو را گرفتند و در ذیل عهدنامه اضافه کردند که هر کدام از طرفین خلاف عهد عمل کند با شمشیر خودش کشته خواهد شد؛ بدین ترتیب اهورا مزدا محکوم موجودات دیگر است. خدایى که اسلام معرفى مى کند مادى نیست و جسم ندارد و هیچ گاه نه در این جهان و نه در آخرت به صورت انسان یا موجود دیگرى در نمى آید و نیز نمى توان خدا را با چشم دید و نه او را مجسم ساخت.
ولى اهورا مزدا مادى است و شکل و شمایل دارد و لذا مجسمه اش همه جا دیده مى شود.
در نقشهایى که از دوره ساسانى در نقش رجب و نقش رستم و طاق بستان مانده، اهورا مزدا تاج سلطنت را به اردشیر یا شاهپور یا خسرو عطا مى کند و این نشان مى دهد که مؤبدان زردشتى از اهورامزدا بتى ساخته اند.
رضای گرامی درود
این سیاه نمایی هایی که میکنی، همگی دروغ و تهمت هستند. پیشتر هم از شما خواستم که سندی دست اول ارایه کنید که ما زرتشتیان این مرد ریش دار را خدا دانسته ایم. از شما خواستم سندی ارایه کنید که خرافات کتابهایی چون روایت پهلوی را که در سده چندم هجری نوشته شده به ما ربط دهد. اینکه مغان ماد در دین درباری پهلوی چه گفتند، چه ربطی به ما دارد؟
شما خودتان خوب میدانید که گاتها کتاب آسمانی ماست. خودتان خوب میدانید که ستوت یسن، نوشته شاگردان دست یکم اشو زرتشت است؟ خب چرا هی چماق باورهای بندهشی را بلند میکنید؟ این کتابی که سده چندم هجری نوشته شده چه ربطی به دین زرتشتی دارد؟
رضای گرامی
درود
شما خوب میدانید که خرده اوستا به دست آدرباد مهر اسپندان در زمان شاهپور دوم ساسانی نوشته شده است.
چرا 101 نام خدا یا اورمزدیشت را در خرده اوستا بررسی نمیکنید؟ چرا ستایش یکتا خداوند را که در دینکرد هم نماز تایید شده است، بررسی نمیکنید؟
چرا اهورامزدا را در گاتها و استوت یسن بررسی نمیکنید؟
اگر ذره ای حسن نیت دارید و نمخواهید با عناد به سیاه نمایی بپردازید، چرا چنین نمیکنید.
با سلام
مهران گرامی دقت بفرماید بنده برای شما به اندازه کافی منبع قرار دادم که ما زرتشت را انسان موحدی میدانیم!از کدام سیاه نمایی سخن میگوید!
اما زرتشتیگری را خیر چون دچار تحریفات زیادی شده !اینکه امروز شما میخواهید با اسم زرتشت !زرتشتیگری را توجیه کنید !این حاصل نمیشود مهران گرامی!
البته دغدغه شما را درک میکنم که دوست دارید اینطور بود !اما چکنیم دوست گرامی که حاصل تحقیقات و چیزی دیگری بر خلاف گفتهای شما میگوید!
اینکه شما از خودتان تفسیر میکنید و سخن کسی را قبول ندارید عجیب است !با آنچه در کتابهای بجا مانده متفاوت است !
از دانشمندان غرب مطلب میگذریم میگوید عناد !!از علمای اسلامی میگذریم میگوید کپی کردند!با خرد مقایسه میکنیم به جای نمیرسیم !دوست عزیز این انصاف نیست!
یا حق
رضا گرامی درود
از کدام تحقیقات میگویید؟
کدام غربی؟ کریستیان سن؟ یا آن اسراییلی شائول شاکد؟
منابع اسلامیت هم که همه از روی دست هم نوشته اند؟
من از شما منابع دست اول خواستم که ندادید.
من برایتان از یشتها و یسنا و خرده اوستا نوشتم که نادیده گرفتید؟
من هرگز نمیخواهم که آنچه شما زرتشتیگری نام داده اید، توجیه کنم. من میگویم انحراف است، ولی نه به آن سیاهی که میفرمایید. میگویم تحریف است، ولی با یگانگی زرتشتی سازگار شده است.
شما احسن الخالقین را برای خودتان آنجور تفسیر میکنید، ولی به ما که میرسد، اهرمن که با نیست کردن هستی، بدی را پدید می آورد، دوگانه پرستی میشود.
شما بارگاه ربوبی فلان امامزاده، آستان قدسیه بهمان امام و درگاه کبریایی آن یکی را سد (صد) جور توجیه میکنید که در راستای خداوند است، آنگاه که به ما میرسی، آتش مقدس میشود شرک؟
یک بام و دو هوا تا چند؟
من از شما خواستم که بیایید همه چیز را کنار بگذاریم و به خود اوستا بپردازیم و با همان چشمی که شما مسایل خودتان را توجیه میکنید، با همان چشم هم به مسایل ما نگاه کنید. این میشود حسن نیت. جز این میشود سو نیت و عناد.
با سلام
جناب مهران میشود بگوید منظورتان از منابع دست اول چیست؟
آخه مشکل اینجاست که شما کسی را قبول ندارید!؟
و وقتی از شما منبع میخواهیم میگوید خودمان خودمان را ثابت میکنیم؟
مهران گرامی اینطور دفاع کردن بدتر از حمله کردن است!
این یعنی سخنی نداشتن !؟
بگوید از ادیان شناسان جهان چه کسی را قبول دارید تا برای شما از همان شخص مطلب بگذاریم!
رضای گرامی درود
یک بام و دو هوا که نمیشود؟ میشود؟
من از شما سند خواستم که برای نمونه بفرمایید قرآن وحی خداوند است. گفتم ابزاری برای اندازه گیری وحی ارایه کنید تا گاتها را با آن بسنجیم. خب کدامشان را ارایه کردید؟ شما جز آنکه در تایید سخن خودتان از قرآن خودتان سند می آورید؟ از پیامبر و امامان خودتان و از بزرگان خودتان حدیث و روایت و .... نقل میکنید؟ آنوقت چرا سند دادن برای خودمان از خودمان برای من بدترین دفاع است و برای شما نیست؟
خدا را خوش می آید که اینهمه تبعیض قایل میشوید؟
سند دست اول سند از اوستاست. از آنجا که شماری از غربیها مغرضان ترجمه کرده اند، هر ترجمه غربی را هم نمیپذیرم. ترجمه ایرانیان بهتر به مذاقم خوش می آید.
آیا شما هر ترجمه قرآن را میپذیرید؟ جز آن است که در تفسیر قرآن به مراجع علمی خودتان استناد میکنید؟ بنابراین از من هم بپذیرید که مرجع مستند من ترجمه موبدانمان باشد.
البته همه زمانی سودمند است، که شما با حسن نیات در پی دانستن راستی باشید، وگرنه تا با عناد در پی کوبیدن هستید، و اینگونه ستمگرانه تبعیض قایل میشوید، چیزی برای گفتن نمیماند. تنها خداوند میماند و پل چینوت و داوری او.
رضای گرامی درود
از کدام دانشمندان غرب سخن میگویید؟ این همه دانشگاه و استاد دانشگاه، شما کسانی را برگزیدید که سیاه ترین سیاه نمایی را کرده اند. خوب است منهم از کتاب سلمان رشدی، یا از نوشته های وهابیون و ... برای شما سند رد اسلام بیاورم؟
خداوکیلی، کدام عالم اسلامی، خودش اوستا را خوانده و آنگونه که احسن الخالقین را توجیه میکند، به اوستا نگاه کرده است؟
خداوکیلی کدام عالم اسلامی، با پژوهش و پرسش و مناظره با زرتشتیان خودش کتاب نوشته؟ جز این که فلان ابن فلان از فلان ابن فلان نقل کرده است؟
من تنها دو مورد سراغ دارم.
یکی مناظره ای است که مامون میان امام رضا(ع) و به ظاهر موبدان ترتیب داده است. اینکه آیا موبدان آن زمان به راستی زرتشتی بودند، یا مهر پرست و زروان پرست، برای من جای اشکال دارد. به هر روی آنچه که از زبان ایشان نقل شده زرتشتی نیست و باور مهرپرستان و زروان پرستان است.
دوم هم کتاب خدمات متقابل ایرانیان و اسلام از شهید مطهری است.
خب اگر دیگر عالمان مسلمان یک بار هم اوستا را خوانده بودند، مانند شهید مطهری، بر گاتها و جدابودن اوستا از آن تاکید میکردند.
باز هم تاکید میکنم، که همان اوستای تحریف شده را بیایید بررسی کنیم. البته با حسن نیت.
با سلام
جناب مهران گرامی اینطور که شما وانمود میکنید نیست!!!؟
اگر ما قرآن را معجزه میدانیم دلیل داریم با سند !
اما شما به کجا استناد میکنید؟
در گاتها چه نوع معجزه ای وجود دارد؟
[FONT=Century Gothic]در قرآن كريم كه معجزه جاويدان پيامبر اسلام (صلی الله علیه واله) و در اوج فصاحت و بلاغت است، آرايههاي ادبي و محسنات بديعي فراواني به كار رفته و نكتههاي ظريف و لطيفي در آن وجود دارد كه چشم و گوش هر خواننده و شنوندهاي را نوازش ميدهد.
درباره صنايع بديعي قرآن كتابهاي بسياري نوشته شده است و اساسا تمام كتابهاي مربوط به فصاحت و بلاغت و بديع به قرآن نظر دارند و مثالهايي كه ميآورند معمولاً از آيات قرآني است.
از جمله ميتوان از الاعجاز والايجاز نوشته ابومنصور ثعلبي و سرّ الفصاحة نوشته ابن سنان خفاجي و اسرار البلاغة و دلائل الاعجاز عبدالقاهر جرجاني و الطراز يحيي بن حمزه علوي و به خصوص كتاب بديع القرآن ابن ابي الاصبع نام برد.
[FONT=Century Gothic]صنايع بديعي قرآن گاهي آن چنان در اوج عظمت قرار دارد كه انسان را دچار شگفتي و حيرت ميكند، به ويژه آن كه به كارگيري اين زيباييها بدون هيچ گونه تكلفي صورت گرفته و سخن در عين رواني و شيوايي مشحون از اين زيباييهاست.:Gol:
يك نمونه آن آيه 44 سوره هود است: « و قيل يا ارض ابلعي ماءك...» كه با وجود اين كه مجموعا 17 كلمه است، ابن ابي الاصبع 21 نوع از انواع بديع را از آن استخراج كرده است.
[FONT=Verdana]یکی از [FONT=Century Gothic]صنايع بديعي كه در قرآن وجود دارد[FONT=Century Gothic]صنعت [FONT=Century Gothic]قلب[FONT=Century Gothic] است[FONT=Century Gothic]
و آن صنعت جالبي است و انواعي دارد كه لطيفترين آن قلب مستوي است كه جمله را اگر از آخر هم بخوانيم همان است كه از اول خوانده ميشود.:Sham:
مثال از قرآن: وربّك فكبّر (مدّثّر / 3)؛ كلّ في فلك (يس / 40) [FONT=Verdana]اگر دوست داشتید خودتان همه را اینجا مشاهده کنید
http://www.askdin.com/showthread.php?t=6982
خوب حالا شما ثابت کنید خودتان از خودتان که این کتابی که میگوید (اوستا ،گاتها )حق است و دچار تحریف نشده!
خیر نخستین یکتا پرستی مربوط به سخن های زرتشت بوده.... و به راحتی قابل اسباط هست که گات ها به دور از هر گونه پولئیستی میباشد!
و حالا که این دوستمون با مزخرفات یک سری معلوم احال داره به نقد چیزی که دانش سخنرانی در موردش رو نداره میپردازه... من هم به خودم اجازه میدم در چند جمله دوستان را نسبت به موضوعی آگاه کنم.
ببینید پیش از زرتشت یعنی پیش از 3500 سال پیش عقاید مغان زرنوانیست در فلات ایران در کنار دیگر خرافات آریاییان باستان ... در ذهن و باور مردم بوده...
زرتشت به مقابله با آنها پرداخت و اهورا مزدا که یک نام عملی و علمی بود رو به مردم معرفی کرد...
خدا از آسمان به زمین آمد و نام اهورامزدا برگفته از خرد برتر میباشد.
و تفسیر زرتشت از خیر و شر نیز بسیار عملی و علمیست که جای بحثش اینحا نیست.
عقاید زروان پیش از زرتشت همین امروز در ایران در ذهن ما وجود داره یعنی عقایدی که بعد از مرگ زرتشت کم کم با قدرت گرفتن آخوند ها یا مغان و آمیزن دین و سیاست در ایران عهد ساسانی جای خودش رو باز کرد... تا جایی که فرزند مهر نرسی از بزرگترین مغ های دوره ساسانی که در دربار بوده((( زروان دات = زروان داد ) هست. بنابراین در دوره یایانی اثری از مزدیسنا در ایران نبود برعکس عقاید زوانیستی آخوندان متحجر و قدرت طلب به نام زرتشت مطرح بوده تا جایی که دانشمندان کلا اوستا را به دو بخش بخش قدیم و نو تقسیم میکنند...
آثاز پولیئیتی در استای متاخر موج میزنه هر چند همه اینها در کنار 3 عهد و المنت اصلی فرمان زرتشت هستند...
در صورتی که به راحتی میشه در بخش قدیمی اوستا آثار مونوئیسی رو اثبات کرد و کلا شک در این مورد خنده دار و مضحک هست............
-------------------------------------
و حالا دوست دارم از دوستمون رو یه پرسش بپرسم:
1- یکی از مظاهر زروان که بعد ها در مانویت مطرح هست... کار های رفتار ییما یا همان جمشید هست... که در اساطیر ایران نقش اساسی رو در پیدایش زمین و موجودات بازی میکنه..
خداوند به ایشان قدرت آفرینندگی میده ولی با اشتباهات جمشید... و خلق موجودات و بزرگ تر کردن زمین... تمام ایزدان که کنار خداوند به چاره جویی میپردازند!!!
سرانجان نتیجه گفتگو که با حضور جمشید بصورت گرفته این میشود که باغی بسازند و از هر موجود یک نر و ماده و از هر گیاه بهترین را و از از انسان بهترین تخم را در این باغ که غیر قابل نفوذ هست جمع کنی...!(به صورت پراکنده و عامیانه مینویسم )
میدانید نام این باغ در اساطیر ایران چه بوده؟
باغی که ییما یا جمشید ساخت جم ساخت ور ( vara) نامیده شده و در پهلوی دوره ساسانی به نام ((((((( ور جمکرات))))))) و محل این باغ در باور مغ زروانیستی محل ساخت جهان نو و برتر بوده..
این نام شما رو یاد چی میندازه!!!!!!!؟؟؟؟؟
در ضمن زرتشت خودش رو آموزگار میدونه نه مثه خیلی های دیگر!!! تنها یک آموزگار نه یک بت!!! تنها یک آموزگا نه یک ابر انسان!!!
زرتشت آموزگار ایرانیان در گاهان (هات 31 ) میفرمایند:
آنگاه که خواستِ ما را ( روشنایی و دانش)پاسخگو باشید، آرزو خواهیم کرد که در پرتوی کردار نیک (( اشه)) و آرمیتی و بهترین منش ها ، دنیا و کشوری نیرومند از آن ما شود تا با افزایش و پیروی از گفتار نیک و انسانی ... بر دروج ( کردار و گفتار بد نادرست .. و راه تاریکی ) چیرگی یابیم.
ای دانای خرد برتر (خدا یا اهورا مزدا):
از آن تو بود ((آرمیتی)) ، از آن تو بود خرد و دانش نیک( دانش و خردی که برای ساختن و زیبا کردن زمین و دل های مردمان) ، تا بدانیم که رهبر راستین که خرد است را انتخاب کنیم یا تاریکی را
با سلام
متوجه منظورتان نشدم از چه کسی سخن یاد کردید؟
اگر سخنی است در لباس خود تشریف بیاورید در خدمتیم !
حکایت شما مانند ان پسری که میگفتن عاشق شده و هیچ راهی نداره!!عاشق شده!
بردنش پیش یه عالمی : عالم گفت خوب بگو عزیزم عاشق کی شدی پسرگفت هرکه را که شما بگوید!
عالم به به پسر گفت پسر جان چرا آبروی عشق را میبری!
وحالا بنده به شما میگویم چرابا آبروی زرتشت بازی میکنی!!با این سخنان ؟
إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ.
س 43 آية 64 خداست كه پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را پرستش كنيد كه راه مستقيم اين است.
طبق بعضى از جملات اوستا،«اهورا مزدا» به بزرگى وعظمت توصیف شده است و نسبت به خدایان دیگر یک نوع برترى و بزرگى دارد .
این چند جمله هر چند صراحت در یگانه پرستى زردشت ندارد ولى به توحید از ثنویت نزدیکتر است.
کسانى که زردشت را موحد دانسته اند این جملات را دلیل قاطع و محکم بر مدعاى خود گرفته اند و تمام جمله ها و بندهایى را که در اوستا در ثنویت و شرک صریح و روشن است، نادیده انگاشته اند؛ حتى در دو فقره از «گاتها» اهریمن در مقابل هرمز قرار گرفته و این دو فقره یسناى سوم فقره 4 و یسناى دهم فقره 2 مى باشد، بدین ترتیب «ثنویت» و دو خدایى در این فقرات از «گاتها» نیز به چشم مى خورد.
بنابراین هرگاه مجموع اوستا را در نظر بگیریم، در مرحله اول عقیده به تعدد خدایان مبنى بر طبیعت پرستى ناتورالیسم Natoralisme سپس ثنویت و دوگانه پرستى و در مرحله آخر یگانه پرستى به طور ضعیف و نامحسوس نمایان است.
لذا مى بینیم زردشتیان قبل از آمدن اسلام به ایران با مساله توحید هیچ گونه آشنایى نداشتند و بعد از اسلام نیز هر کجا با علما و دانشمندان اسلامى بحث مى کردند شدیدا از عقیده ثنوى خود دفاع مى نمودند.
در جهان تا پیش از ترجمه اوستا، توحید مطلق و خالص با دین اسلام مترادف بود.
اما پس از دوران نخست ترجمه هاى اوستا، زردشتیان هند و پس از آن زردشتیان ایران خواستند از این ویژگى اسلام سود جویند و خود را نخستین پیروان یکتاپرستى در جهان معرفى کنند.
روحانیان زردشتى و کسانى که دین دو هزار سال قبل ایران را در فکر خود مى پروراندند، در صدد برآمدند زردشت را در ردیف حضرت موسى (ع)، حضرت عیسی (ع) و پیامبر اکرم (ص) قرار دهند و به دنبال این قبیل افکار کتابهاى چندى به فارسى انتشار پیدا کرد و از اینها آنچه به زمان ما نزدیکتر است کتاب «فروغ مزدیسنى» به قلم «کیخسرو شاهرخ کرمانى» و کتاب «ادبیات مزدیسنا و گاتها» به قلم ابراهیم پورداود است.
نویسنده هر دو کتاب زردشت را در جرگه پیامبران دانسته و اهورا مزدا را با خداى متعال تطبیق کرده اند.
مؤلف کتاب تاریخ ادیان در این باره مى نویسد: توضیح این نکته ضرورى به نظر مى رسد که اخیرا نویسندگانى مبدا آیین زردشت را از بدو ظهورش، توحید به تمام معنى خوانده و ثنویت آن را یک امر ظاهرى بیش نشمرده اند و این ثنویت را فقط راهى براى حل (مساله شر) دانسته و چنین پنداشته اند که تمام معتقدات آیین زردشت معاصر، همان است که چند هزار سال پیش بوده است اگر صورت کنونى آیین زردشت را در نظر بگیریم و از کانون تطور و تطابق و تکامل مستثنى و بدورش تصور کنیم، قضاوتى که درباره دین زردشت معاصر شده، به نظر خواهد رسید.
ولى اگر در تاریخ آیین مزبور و تطور و تحولاتى که در آن راه یافته است دقیق شویم این آیین را نیز از شمول قانون تطابق با محیط اجتماعى و مراجعه به عوامل دینى گذشته و معاصر و تاثر از آنها... مستثنى نخواهیم یافت، منتها حذف اساطیر و تصریح بعدى توحید در دین زردشت بیشتر معلول غلبه آیین اسلام و اهمیت مقام توحید در آن بود، نظرى به تاریخ ایران بعد از اسلام این حقیقت را بر ما روشن مى کند.
رضای گرامی
درود
آیا شما به زبان اوستایی تسلط دارید؟ آیا این اعجاز ادبی در گاتها نیست؟ جایی که نمیدانید، چگونه با این همه استحکام میگویید نیست؟ به هر روی استاد محمد معین که گاتها را به عنوان نخستین دیوان شعر ایرانی بررسی کرده، از آن خیلی تعریف کرده است.
شما نیز بایستی همانند من که عربی نمیدانم، و حتی اگر موافق هم نباشم، مخالفت هم نمیکنم، مخالفت نکنید. این حق است، زیرا شما دانشمند ادبیات اوستایی که نیستید تا زیباییهای آن را بفهمید.
یکی از دلایل خدایی بودن گاتها، دانش درون آن است. دانش مردم در 4000 سال پیش آن اندازه نبوده که بتواند دانش درون گاتها را پشتیبانی کند.
یک نکته دیگر جهان نگری در گاتها است. آنهم در جامعه ای از مردم نخستین (مردم 4000 سال پیش) که جز خود و خانواده، به چیزی دیگری نمی اندیشید.
همچنین در زمانی که هنوز حکومت یگانه نبوده، معرفی خدای یگانه خودش یک معجزه است.
پیشنهاد میکنم که کتاب زرتشت، مزدیسنا و حکومت از جلال الدین آشتیانی را یکبار دیگر ولی بدون عناد با زرتشتیان بخوانید. بار پیش که آن را خوانده بودید، چون با عناد بود، تنها تحریف مغانش را خوانده بودید.
در همین کتاب که شما نیز پیشتر سند انحراف دین بهی آورده بودید، تفاوت گاتها را با اوستا شرح داده است.
من نیز اگر از اوستا دفاعی میکنم، برای آن است که نشان دهم که در اوج انحراف و تحریف، بازهم یگانگی خدا در دین زرتشتی هم در این انحراف و تحریف رعایت شده است.
رضای گرامی درود
شما نوشته اید:
1-:"... [FONT=Verdana]طبق بعضى از جملات اوستا،«اهورا مزدا» به بزرگى وعظمت توصیف شده است و نسبت به خدایان دیگر یک نوع برترى و بزرگى دارد ...."
پاسخ: ببین رضای گرامی چرا سیاه نمایی میکنی؟ یک نوع برتری ندارد. بطور کامل برتری دارد. من نمونه هایی از مهر یشت و آبان یشت را برایتان نوشتم و نشان دادم که اهورامزدا آن دو را آفریده و ایشان را موکل بر چیزهایی گردانده است. این اهورامزداست که دستور داده تا این ایزدان ستایش شوند. بنابراین یک نوع برتری نیست. برتری مطلق است. آنگاه که نمیدانستی مینوشتی، خب یک چیزی. اینک که میدانی و بازهم سیاه نمایی میکنید، این نشان دهنده سو نیت و عناد شماست. من از شما به خداوند شکایت میکنم. سر پل چینوت می ایستم تا بیایید و داد خود را از شما بستانم.
2-:"... [FONT=Verdana] تمام جمله ها و بندهایى را که در اوستا در ثنویت و شرک صریح و روشن است، نادیده انگاشته اند؛..."
پاسخ:شما در بحث احسن الخالقین آن همه سخن پردازی کردید تا بگویید که نه این شرک نیست. و ... خب چرا به ما که میرسید، اینهمه تاکید بر یگانه خالق بودن اهورامزدا را نادیده میگیرید و خلق های کوچک و یا نقصهایی که اهریمن پدید می آورد، خلق میدانید؟ شما مگر نگفتید که آفریدن ذات با خداوند است و آفریدن ماهیت و ظاهر با دیگر خالقین. و .... چرا این جا اهورامزدا را احسن الخالقین و اهریمن را یکی از آن خرد خالقین نقصان آفرین ندانید؟
3-:"... حتى در دو فقره از «گاتها» اهریمن در مقابل هرمز قرار گرفته و این دو فقره یسناى سوم فقره 4 و یسناى دهم فقره 2 مى باشد، بدین ترتیب «ثنویت» و دو خدایى در این فقرات از «گاتها» نیز به چشم مى خورد. .."
پاسخ:
گاتها از یسنای 28 تا 53 بدون هفت هات و دو بند دیگر است. یسنای سوم و دهم هیچ ربطی به گاتها ندارد. چرا سیاه نمایی میکنید و دروغ میبندید؟
توبه کنید. این هم حق الناس است و هم گناه کبیره.
4-:" .... [FONT=Verdana]بنابراین هرگاه مجموع اوستا را در نظر بگیریم، در مرحله اول عقیده به تعدد خدایان مبنى بر طبیعت پرستى ناتورالیسم Natoralisme سپس ثنویت و دوگانه پرستى و در مرحله آخر یگانه پرستى به طور ضعیف و نامحسوس نمایان است.
..."
پاسخ:
شما هنوز سند دست اول یعنی متن اوستا را ارایه نکرده اید. پاسخ مرا هم در باره نمونه هایی که ارایه کرده ام ندادید.
5-:"... [FONT=Verdana]لذا مى بینیم زردشتیان قبل از آمدن اسلام به ایران با مساله توحید هیچ گونه آشنایى نداشتند و بعد از اسلام نیز هر کجا با علما و دانشمندان اسلامى بحث مى کردند شدیدا از عقیده ثنوى خود دفاع مى نمودند...."
پاسخ:
در رد این دروغ و تهمت شما من از خرده اوستا که موبد آدرباد مهر اسپندان در زمان شاهپور دوم ساسانی نوشته، چندین نمونه سند آوردم که سخن شما را رد میکرد. از 101 نام خدا، از ستایش یکتا خداوند، از اورمزدیشت و ... سند آوردم. خب آنها را با عناد نادیده میگیرید و پا روی راستی (حق) میگذارید؟ این روش برای کسی که ادعای شیعه علی (ع) را دارد درست است؟ ایشان که برای دشمنانشان هم حق میخواستند؟
6-:"... [FONT=Verdana]در جهان تا پیش از ترجمه اوستا، توحید مطلق و خالص با دین اسلام مترادف بود.
..."
پاسخ:
بچه ای هم که از مهد کودک به خانه میرود، با شعری که تازه یاد گرفته همه خانه را پر میکند و فکر میکند که تنها اوست که این شعر را بلد است.
6-:"... [FONT=Verdana]روحانیان زردشتى و کسانى که دین دو هزار سال قبل ایران را در فکر خود مى پروراندند، در صدد برآمدند زردشت را در ردیف حضرت موسى (ع)، حضرت عیسی (ع) و پیامبر اکرم (ص) قرار دهند و به دنبال این قبیل افکار کتابهاى چندى به فارسى انتشار پیدا کرد و از اینها آنچه به زمان ما نزدیکتر است کتاب «فروغ مزدیسنى» به قلم «کیخسرو شاهرخ کرمانى» و کتاب «ادبیات مزدیسنا و گاتها» به قلم ابراهیم پورداود است.
[FONT=Verdana]نویسنده هر دو کتاب زردشت را در جرگه پیامبران دانسته و اهورا مزدا را با خداى متعال تطبیق کرده اند. ..."
پاسخ:
شما داستان ابن قتیبه/قطیبه را که هر سواد دار را کشت و هرکس که به فارسی سخن میگفت زبان برید را نشنیده اید؟ نه؟
شما از کشتارهایی که کودکان شیرخواری ایرانی-زرتشتی را سر بریدند خبر دارید؟ شما از کتاب حقوق اقلیت ها در اسلام نوشته آیت الله عمید زنجانی خبر دارید؟ شما کشتید و زبان بریدید. قلم شکستید و کتاب سوزاندید. شما به خودتان هم رحم نکردید و شیخ شهاب الدین سهروردی را به جرم ارتداد زرتشتی شدن، پوست کندید و حلاج بر دار کردید. شما میدانید که حکمت متعالیه ملاصدرا از فلسفه زرتشتیان ساسانی است و به همین دلیل او را محاکمه کردند؟ این را سیمای جمهوری اسلامی نشان داد.
شما میدانید که سخنواره نورالانوار برگردان عربی روشنیه بون روشنایی است؟
پس از آنکه با تلاش شادروان مانکجی صاحب، ناصرالدین شاه قاجار کرامت انسانی زرتشتیان و حقوق شهروندی ایشان را به رسمیت شناخت، زرتشتیان توانستند، بنویسند. تا پیش از آن هر زرتشتی که مینوشت، کشته میشد. این را ما با پوست و خونمان بر جگرهایمان نوشته ایم. شاید در هیچ کتاب تاریخ نخوانید. به نقشه کرمان در زمان قاجار نگاهی بیاندازید، محله زرتشتیان =گبر محله، بیرون از حصار شهر و پشت خندق شهر بود. چون زرتشتیان اجازه نداشتند در شهر زندگی کنند.
[FONT=Verdana]مؤلف کتاب تاریخ ادیان در این باره مى نویسد: توضیح این نکته ضرورى به نظر مى رسد که اخیرا نویسندگانى مبدا آیین زردشت را از بدو ظهورش، توحید به تمام معنى خوانده و ثنویت آن را یک امر ظاهرى بیش نشمرده اند و این ثنویت را فقط راهى براى حل (مساله شر) دانسته و چنین پنداشته اند که تمام معتقدات آیین زردشت معاصر، همان است که چند هزار سال پیش بوده است اگر صورت کنونى آیین زردشت را در نظر بگیریم و از کانون تطور و تطابق و تکامل مستثنى و بدورش تصور کنیم، قضاوتى که درباره دین زردشت معاصر شده، به نظر خواهد رسید.
[FONT=Verdana]ولى اگر در تاریخ آیین مزبور و تطور و تحولاتى که در آن راه یافته است دقیق شویم این آیین را نیز از شمول قانون تطابق با محیط اجتماعى و مراجعه به عوامل دینى گذشته و معاصر و تاثر از آنها... مستثنى نخواهیم یافت، منتها حذف اساطیر و تصریح بعدى توحید در دین زردشت بیشتر معلول غلبه آیین اسلام و اهمیت مقام توحید در آن بود، نظرى به تاریخ ایران بعد از اسلام این حقیقت را بر ما روشن مى کند.