جمع بندی آيا دموكراسی نوعی از ديكتاتوری است؟
تبهای اولیه
سلام و عرض ادب
دموكراسي مفهومي است كه معمولاً آن را در مقابل ديكتاتوري قرار مي دهند
گاهي هم در مقابل دين ، از آنجا كه دين به حكومت الهي و احكام ديني اعتقاد دارد ، و نه نظر اكثريت
حال سوال من اين است كه آيا دموكراسي مي تواند يك نمونه از ديكتاتوري باشد؟
موضوع را بسط نمي دهم چون مي خواهم ابتدا درمورد مثبت يا منفي بودنِ پاسخِ سوال بالا صحبت بشود
حال سوال من اين است كه آيا دموكراسي مي تواند يك نمونه از ديكتاتوري باشد؟ موضوع را بسط نمي دهم چون مي خواهم ابتدا درمورد مثبت يا منفي بودنِ پاسخِ سوال بالا صحبت بشودسلام و عرض ادب
دموكراسي مفهومي است كه معمولاً آن را در مقابل ديكتاتوري قرار مي دهند
گاهي هم در مقابل دين ، از آنجا كه دين به حكومت الهي و احكام ديني اعتقاد دارد ، و نه نظر اكثريت
سلام و ادب و تشکر از تایپیک خوبتان@};-
در پاسخ سؤال شما مقدمتاً نکاتی را تقدیم می کنیم و ادامه بحث را در خدمت شما و دیگر دوستان عزیز هستیم:
دموکراسی شیوه ای است برای اداره ی جامعه. احترام به رای اکثریت و آزادی های فردی و مدنی و... از ویژگی های بارز آن است. گرچه تلازمی بین اکثریت و حقانیت(1) نیست، اما اکثریت می تواند، فعلیت بخش(2) باشد یا با مقبولیت خود زمینه ساز تحقق حکومتی گردد. از دیدگاه اسلام، تا مردم و اکثریت، حکومتی را نپذیرند عملا زمینه های تحقق حکومت فراهم نیست، چه شکل و ساختار حکومت دموکراسی صرف باشد چه حکومت دینی و الهی و چه دموکراسی اسلامی (مردمسالاری دینی).
از دیدگاه اسلام مردم حق تعیین سرنوشت خود را دارند و در پرتو حکومت اسلامی از آزادی های فردی و اجتماعی بهره می برند.(3) البته اسلام بعضی از مولفه های دموکراسی به مفهوم غربی آن را نمی پذیرد. در اسلام رأی اکثریت اگر با کرامت انسانی، در تضاد باشد، از اعتبار برخوردار نیست و مشروعیت ندارد، اما مولفه های دیگر دموکراسی به مراتب بهتر و زیباتر در اسلام مندرج است. به عبارت دیگر دین و دموکراسی نه تباین تام دارند نه توافق تام، در واقع آنچه اسلام می پذیرد دموکراسی دینی(4) است.
نظام جمهوری اسلامی ایران یکی از مصادیق روشن تعامل اسلام و دموکراسی است. امام خمینی (ره) در مقام یک مرجع دینی و فقیه جامع الشرایط با پایه گذاری جمهوری اسلامی در ایران ثابت کرد که اسلام و دموکراسی نه تنها هیچ تباین و تضادی با هم ندارند، بلکه این دو قابل جمع و تعامل اند و اسلام دموکراتیک ترین شیوه را برای اداره ی جامعه با تکیه بر آرای مردم دارد.
و مؤید این معنا آیاتی است که درباره ی مشورت پیامبر (ص) با مردم و مشارکت دادن آنان در مسائل سیاسی – اجتماعی و بهره گیری از نظریات آنان،(5) و آزادی عقیده و بیان،(6) نازل شده است. و بر این معنا روایات و تاریخ و سیره ی معصومان (ع) هم گویاست.(7)(8)
اما در پاسخ به سؤال مشخص شما:
آيا دموكراسي مي تواند يك نمونه از ديكتاتوري باشد؟
گفتنی است: بله اگر دموکراسی که مبتنی بر آراء اکثریت شکل می گیرد و به عبارتی حکومت مردم بر مردم است، فقط و فقط خواست و تمنیات مردم یعنی همان اکثریت غالب، مهم باشد و در این راستا مصالح انسانی، اخلاقی و فطرت و وجدان نادیده گرفته شود، در چنین شرایطی ظاهر امر دموکراسی است، اما در حقیقت طاغوت درون (نفس) حاکم بر امور و مصالح جامعه گردیده و در چنین وضعیتی می توان گفت: نوعی دیکتاتوری درون محور بر امور جامعه تسلط یافته که البته تبعات ویرانگر آن بسا بیشتر از سلطه طاغوت بیرون است چنانکه قرآن از نفس با عنوان دشمن ترین دشمنان بشریت یاد می کند. بعلاوه اینکه در نظامهای دموکراسی گرچه شعار حکومت مردم بر مردم داده می شود اما در حقیقت، رأی و نظر اکثریت که البته در اکثر موارد معلوم نیست مطابق با حق و عدل باشد(اکثرهم غافلون؛ اکثرهم جاهلون؛ قلیل من عبادی الشکور و ...) و معمولاً منبعث از منویات و خواسته های منفعت طلبانه و نفسانی اکثریت است به کل جامعه که اقلیت نیز در شمول ان هستند تحمیل می شود. (دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت).
مضافاً اینکه اکثریتی که به یک جریان رأی می دهند عموماً به تبعیت از شعار و وعده و فریب، به چنین رأی و نظری کشانیده می شوند و بسیاری پس از انتخاب، از رویکرد خود پشیمان می شوند و بسا دولت حاکم در ادامه کار، آن حمایت و اتکاء به آراء اکثریت را واجد نباشد! در چنین شرایطی از یکسو در مقام واقع، اقلیتی بر اکثریت حکومت می کنند و این خلاف فرض دموکراسی است و بالنتیجه به همان دیکتاتوری مخفی در لباس دموکراسی می انجامد و از سوی دیگر بدلیل اینکه اکثریت در نظامات دموکراسی تحت تأثیر شعار و تبلیغات دروغین نامزدها قرار می گیرند و در انتخاب فاقد مبنای منطقی و عقلی هستند در واقع، نوعی سلطه و تحکم اکثریت (شعارگرا و احساسی و تابع ظن و گمان) را بر اقلیت مبناگرا و عقل محور مشاهده می کنیم.
موفق باشید ...@};-
پی نوشتها_______________________________________________________
1. به عبارت دیگر، در نگاه دینی، گرچه مشروعیت از ناحیه ی اکثریت اعطاء نمی گردد، اما مقبولیت در دست اوست.
2. برای توضیح این نکته توجه به مثالی که در پی می آید، سودمند است. فرض کنید چند فقیهی به نحو اقتضا صلاحیت برای تصدی حکومت اسلامی را داشته باشند، اما با رای اکثریت و گرایش عموم مردم به یک فقیه، ولایت در او فعلیت می یابد و او باید متصدی حکومت گردد.
3. در این زمینه رجوع کنید به:
الف- هادوی تهرانی، مهدی، ولایت و دیانت، ص117-138.
4. یعنی دموکراسی در جامعه ای که اکثریت آن مسلمان اند، در چهارچوب مبانی دینی و شرعی مطرح است. آنان با اختیار و اراده ی خود اسلام را پذیرفته اند و این معنا را قبول کرده اند که احکام و شریعت اسلامی پیاده شود و ارزش های اخلاقی – دینی در جامعه رواج پیدا کند.
5. آل عمران، 159، «پس به لطف خداست که با آنان نرم خو شدی، و اگر درشت خود و سخت دل بودی، از پیرامونت پراکنده می شدند، پس بر آنها ببخشای و... و در کارها با آنان مشورت نما...».
6. غاشیه، 21 و 22؛ زمر، 17 و 18.
7. نهج البلاغه، خ 207.
8. برگرفته از پایگاه پاسخگویی اسلام کوئست، با اندکی تغییر و تصرف.
حال سوال من اين است كه آيا دموكراسي مي تواند يك نمونه از ديكتاتوري باشد؟
سلام مجدد@};-
یک جهت دیگرِ تبدیل نظامات دموکراسی به نوعی دیکتاتوری بر این قرار است: که مردم دولت و قوه حاکمه را که عبارت است از یک جریان و حزب در برابر دیگر جریانات و احزاب کشور برمی گزینند تا حقوق اساسی کشور را پیگیری و امور جامعه را اداره کند. در حالیکه مردم آن کشور عموماً همان اکثریت مخالف نظام سلطه و استکبار و یا مخالف ظلم و جنگ و نسل کشی در برخی کشورهای اسلامی و جهان سومی هستند. اما دولتها و قوه حاکمه چنین دولی، پس از تسلط بر امور، بر خلاف خواست ملت، به منظور دستیابی به منافع بیشتر و همراهی و همگامی(خودشیرینی) با نظام سلطه و استکبار، با اندیشه ها و برنامه های استکباری آمریکا و رژیم صهیونی همراهی می کنند و در اقدامات جنگ افروزانه استکبار و جنگ و خونریزی و نسل کشی مسلمانان و ملت های ضعیف، همراهی می کنند. و یا در برابر خواست نظام سلطه فروتنی بخرج داده و برنامه های غیرعادلانه ای را بر ملتهای خود (اعم از اکثریت و اقلیت) تحمیل می کنند. این در حقیقت نقض دموکراسی است! و به صراحت می توان گفت: تحقق دیکتاتوری در لباس دموکراسی است!
موفق باشید ...@};-
[=System]آيا دموكراسی نوعی از ديكتاتوری است؟
دیکتاتوری تعریف دیگری دارد که ربطی به دموکراسی ندارد. دموکراسی نوعی حکومت است که ممکن است همواره اقلیتها یا افراد خاصی پیدا شوند که به زور وادار به پذیرش رأی اکثریت شوند. این را میتوان تعبیر به ظلم اکثریت بر اقلیت کرد. اما در این دنیا خواه ناخواه مجبور به پذیرش زور دیگران به خاطر وجود امکانات محدود هستیم. وقتی قرار است مردم با هم زندگی کنند به ناچار عدهای باید از خواستهای خود بگذرند و چارهای جز این نیست.
به هر حال در مقابل دموکراسی نوعی از ادارۀ جامعه به اسم «آنارشیزم» داریم که به هیچ وجه به معنی هرج و مرج نیست و در آن دولت مرکزیای وجود ندارد که منتخب مردم یا غیر منتخب مردم باشد و یا حق داشته باشد به کسی زور بگوید. نظریه پردازان زیادی برای آنارشیزم هستند که دربارۀ نحوۀ ادارۀ جامعه بدون دولت مرکزی بحث میکنند. مثلاً این که جادهسازی و... بدون دولت مرکزی به چه صورت انجام میشود یا امنیت به چه شکل تأمین میشود.
طرفداران آنارشیزم نقدهایی به دموکراسی دارند که میتوانید آنها را در اینترنت بیابید.
شاید آنارشیزم قابل اجرا باشد. ادارۀ ویکیپیدیا و نرم افزارهای متن باز میتوانند نمونههای موفقی از اداره مردمی باشند بدون یک تصمیمگیر مرکزی. اما باید این شیوه در جامعههای کوچک آزمایش شود تا ایرادها مشخص شود و اجرایی بودنش مشخص شود. به هر حال فعلاً دموکراسی تنها نوع حکومت آزموده شدهای است که بیشترین آزادی را برای افراد قائل است. اگر هم در آن به کسی ظلمی میشود به خاطر محدودیتهای رندگی دنیوی است و فعلاً راه فراری نیست. به هر حال بنابر تجربیات دموکراسی پایدارتر و مطمئنتر از «حکومت[=System] صالح» است و در آن به افراد ظلم کمتری میشود.
دين به حكومت الهي و احكام ديني اعتقاد دارد ، و نه نظر اكثريت
ظاهراً دلیل فقهی بدون معارضی بر این که اسلام یک نوع از حکومت پیشنهاد داده است، وجود ندارد. چه کسی گفته است دین نوع حکومت را معرفی کرده است یا مدل حکومت پیامبر مدل پیشنهادی دین است؟ اگر قرار است از مدل حکومت پیامبر تقلید کنیم پس باید از مدل مسافرت و مدل ساخت و ساز و مدلهای عرب 1000 سال پیش هم تقلید کنیم. مدل حکومت رایج ظاهراً در آن زمان و مکان به این شکل بوده است و چرا باید قائل باشیم پیامبر این مدل را تأیید کرده به عنوان بخشی از اسلام؟
اگر قرار است از مدل حکومت پیامبر تقلید کنی پس باید از مدل مسافرت و مدل ساخت و ساز و مدلهای عرب 1000 سال پیش هم تقلید کنیم.
سلام.
چنین التزامی وجود ندارد. چکونه به این التزام رسیدید؟
خود یک حکومت ثابت ، که مدت زیادی در حاکمیت باشد ، ممکن است شیوه مسافرت کردن یا لباس پوشیدن و ساخت و سازش در سالهای اوایل آن با قرون بعدی آن متفاوت باشد. حتی ممکن است در گذر زمان نیاز به ایجاد نهادهای مختلفی پیش بیاید. این مسایل جزو ارکان و شاخصه های حکومت ها نیست.
در کدامیک از حکومتهای رایج جهان ، ذکر شده که باید حتماً فلان لباس یا فلان شکل مسافرت یا فلان شکل ساخت و ساز در جامعه وجود داشته باشد و اگر خلاف آن انجام شد ، حکومت با آن برخورد می کند؟
[=System]این مسایل جزو ارکان و شاخصه های حکومت ها نیست.
شیوه حکومت مثل لباس کهنه میشه و باید دور انداخت. اگه یه عده اصرار دارن اون شکل حکومت کردن قدیمی رو امروز اعمال کنن باید با چارپا مسافرت کنن و همون لباسای قدیمی رو هم بپوشن.
دیکتاتوری تعریف دیگری دارد که ربطی به دموکراسی ندارد
دموکراسی نوعی حکومت است که ممکن است همواره اقلیتها یا افراد خاصی پیدا شوند که به زور وادار به پذیرش رأی اکثریت شوند
این را میتوان تعبیر به ظلم اکثریت بر اقلیت کرد
بر روي اسم كه بحث نمي كنيم!
ظلم به اقليت يا ديكتاتوري بر اقليت
چه فرقي دارد؟
وقتی قرار است مردم با هم زندگی کنند به ناچار عدهای باید از خواستهای خود بگذرند و چارهای جز این نیست
بحث من هم همين است كه به هر حال آزادي مطلق ، ادعايي بيش نيست
به هر حال فعلاً دموکراسی تنها نوع حکومت آزموده شدهای است که بیشترین آزادی را برای افراد قائل است
هميشه كميت مهم نيست بلكه كيفيت بسيار مهمتر است. ضمن اينكه تعريف آزادي و هدف از آزادي متفاوت است
گاهي يك آزادي مي تواند آزادي هاي ديگري كه چه بسا مهمتر هم باشند را نقض كند
مثلاً تصور كنيد در جمعه اي زنان آزاد باشند بصورت كاملاً عريان بيرون بيايند. در اينجا آزادي فكري مردها سلب ميشود
به هر حال بنابر تجربیات دموکراسی پایدارتر و مطمئنتر از «حکومت صالح» است و در آن به افراد ظلم کمتری میشود
دليل؟
شیوه حکومت مثل لباس کهنه میشه و باید دور انداخت
دليل؟
از آنجا كه دين به حكومت الهي و احكام ديني اعتقاد دارد ، و نه نظر اكثريت
سلام
به نظر من در خود این جمله اشکالات اساسی وجود دارد و می شود بحثهای زیادی کرد
وقتی اکثریت یک جامعه حکومت دینی و احکام ان را قبول نداشته باشند
اجرای احکام اسلامی برای این گروه و اکثریت چه فایده ای می تواند داشته باشد ؟
ایا برای دنیای انها مفید است یا اخرت ؟
در دنیا که باید تابع یک سری قوانین ناخواسته باشند و دنیایشان برفنا می باشد
و انجام یک سری احکام زوری هم انها را به بهشت نمی برد زیرا به ان اعمال اعتقاد ندارند
حال بفرمایید چنین حکومت دینی به چه درد می خورد ؟به قول معروف خسران دنیا و اخرت برای ملت
به نظر من در خود این جمله اشکالات اساسی وجود دارد و می شود بحثهای زیادی کرد
وقتی اکثریت یک جامعه حکومت دینی و احکام ان را قبول نداشته باشند
اجرای احکام اسلامی برای این گروه و اکثریت چه فایده ای می تواند داشته باشد ؟
ایا برای دنیای انها مفید است یا اخرت ؟
در دنیا که باید تابع یک سری قوانین ناخواسته باشند و دنیایشان برفنا می باشد
و انجام یک سری احکام زوری هم انها را به بهشت نمی برد زیرا به ان اعمال اعتقاد ندارند
سلام
مطالبي كه گفتيد ارتباطي با موضوع تاپيك ندارد. در اينجا درمورد حكومت ديني بحث نمي كنيم
بحث ما بر روي دموكراسي است كه آيا دموكراسي ، نوعي از ديكتاتوري است؟ يا مي تواند به آن تبديل شود؟
سلام
مطالبي كه گفتيد ارتباطي با موضوع تاپيك ندارد. در اينجا درمورد حكومت ديني بحث نمي كنيم
بحث ما بر روي دموكراسي است كه آيا دموكراسي ، نوعي از ديكتاتوري است؟ يا مي تواند به آن تبديل شود؟
اتفاقا به صحبتهای جناب مشکور ارتباط دارد
و من باید روی صحبتهای ایشون نقل قول می زدم
پس من بااجازه شما همین مطالب را درپست بعدی خطاب به جناب مشکور مطرح می کنم
از دیدگاه اسلام مردم حق تعیین سرنوشت خود را دارند و در پرتو حکومت اسلامی از آزادی های فردی و اجتماعی بهره می برند.(3) البته اسلام بعضی از مولفه های دموکراسی به مفهوم غربی آن را نمی پذیرد. در اسلام رأی اکثریت اگر با کرامت انسانی، در تضاد باشد، از اعتبار برخوردار نیست و مشروعیت ندارد، اما مولفه های دیگر دموکراسی به مراتب بهتر و زیباتر در اسلام مندرج است. به عبارت دیگر دین و دموکراسی نه تباین تام دارند نه توافق تام، در واقع آنچه اسلام می پذیرد دموکراسی دینی(4) است.
سلام
وقتی اکثریت یک جامعه حکومت دینی و احکام ان را قبول نداشته باشند
اجرای احکام اسلامی برای این گروه و اکثریت چه فایده ای می تواند داشته باشد ؟
ایا برای دنیای انها مفید است یا اخرت ؟
در دنیا که باید تابع یک سری قوانین ناخواسته باشند و دنیایشان برفنا می باشد
و انجام یک سری احکام زوری هم انها را به بهشت نمی برد زیرا به ان اعمال اعتقاد ندارند
حال بفرمایید چنین حکومت دینی به چه درد می خورد ؟به قول معروف خسران دنیا و اخرت برای ملت
سلام علیکم
به نظر من در خود این جمله اشکالات اساسی وجود دارد و می شود بحثهای زیادی کرد
وقتی اکثریت یک جامعه حکومت دینی و احکام ان را قبول نداشته باشند
اجرای احکام اسلامی برای این گروه و اکثریت چه فایده ای می تواند داشته باشد ؟
ایا برای دنیای انها مفید است یا اخرت ؟
در دنیا که باید تابع یک سری قوانین ناخواسته باشند و دنیایشان برفنا می باشد
و انجام یک سری احکام زوری هم انها را به بهشت نمی برد زیرا به ان اعمال اعتقاد ندارندحال بفرمایید چنین حکومت دینی به چه درد می خورد ؟به قول معروف خسران دنیا و اخرت برای ملت
انبیاء الهی با عده قلیلی که در همان ابتدا ایمان آورده بودند و هجرت کردند حکومت تشکیل دادند و احکام فردی و اجتماعی را تعئین نمودند چنانکه در قرآن کریم هم این احکام موجود است .
پس قلت و کثرت در زمانی که راه و زمینه لازم وجود دارد مبنی نیست . آنها هم خسرالدنیا و الآخره نبودند . امام زمان هم در زمانی ظهور خواهند کرد که زمان را همین کثرت تشکیل داده ولی ایشان با همان تعداد قلیل حکومت تشکیل خواهند داد.
وقتی اکثریت یک جامعه حکومت دینی و احکام ان را قبول نداشته باشند
اجرای احکام اسلامی برای این گروه و اکثریت چه فایده ای می تواند داشته باشد ؟
ایا برای دنیای انها مفید است یا اخرت ؟
در دنیا که باید تابع یک سری قوانین ناخواسته باشند و دنیایشان برفنا می باشد
و انجام یک سری احکام زوری هم انها را به بهشت نمی برد زیرا به ان اعمال اعتقاد ندارندحال بفرمایید چنین حکومت دینی به چه درد می خورد ؟به قول معروف خسران دنیا و اخرت برای ملت
وقتی انبیاء الهی مبعوث برسالت شدند اکثریت قوم جاهل بودند همین انبیاء با صبر و استقامت دین را برای مردم بیان کردند عده نه چندان زیادی که طعم آزادی را چشیدند و ایمان آوردند پیامبران حکومت تشکیل دادند و قوانینی برای جامعه وضع نمودند .
در دین اجبار نیست به زور کسی را به بهشت نمیبرند ولی بعضی ها که خوششان نمی آید میگویند زور است چون زمینه سرکشی نفس محدود میشود و دیگر نمیتوانند فساد کنند و دست به ناحق ببرند.
خب همین دسته در تفرعن و تغلب جاهلیت , ظلم و زور را میپسندند و وجود ظلم و جور فاحش را توجیه و یا انکار میکنند . این عده مقهور امیال خود و امیال نفسانی دیگران میشوند و خسر الدنیا و الآخره اینها هستند .
آيا دموكراسی نوعی از ديكتاتوری است؟
بله یکی از کاربران هم نوشتند آنارشیسم
اما آزادی فکری اقلیت رو نباید گرفت یعنی فرضا گروهی با مقبولیت مردمی سرکار میاند نمیتونن امکانات تبلیغاتی و چاپ کتاب و مقاله و سخنرانی رو از گروه هایی که در اقلیت افتادند بگیرند اونوقت با روشنگری شما در آینده وضع میتونه به نفع شما باشه. قطعا هر کدوم از ما آدمها اونقدر قوی نیستیم که اشکالات یک نظریه سیاسی اجتماعی دینی فرهنگی رو بشناسیم چه بسا در نگاه ما خیلی از نظریه ها بی اشکال میرسه پس باید آزادی باشه تا بتونیم از نگاه دیگران بهره ببریم. چیزی که متاسفانه نیست.
به طور خلاصه
بله دموکراسی نوعی دیکتاتوری هست چون مجبور میشید قوانینی رو بپذیرید که قبول ندارید. همین الان ممکنه در جامعه قوانینی تصویب شده باشه (اصول گرا و اصلاح طلبش رو کار ندارم) که شما فکر میکنید اون قوانین اشتباه هستند ولی مجبور به رعایتش هستید.
در عین حال اینکه شما در مجلات اون مطلب رو نقد کنید تشویش اذهان عمومی شمرده نمیشه و در شماره های بعدی جوابیه در مورد مطلب شما نوشته میشه. میتونید آزادانه اشکالات اون قانون رو بگید و با فعالیت شما چه بسا اون قانون در آینده تغییر کنه.
دموکراسیه دینی === پیتزایه قرمه سبزی
دموکراسی ... نوعی اندیشه بالاتر از نوع حکومت داری هست ... به عنوان مثال دموکراسی رو میتونیم سیستم عامل تصور کنیم و شیوه حکومت داری رو نوعی Application .
وقتی میگویند که کشوری دموکراسی داره ... یعنی اینکه در درون اون کشور ...
1. آقا رضا و آقای حسن عباسی و آقای ... میتونند بروند در درون اون کشور حزب جمهوری اسلامی رو راه بیاندازند ؛ بابتش سخنرانی کنند ؛ شبکه تلوزیونی راه بیاندازند ؛ انسانهایی که در درون اون حزب قرار میگیرند مدارس خودشون رو داشته باشند ؛ عبادتگاههای خودشون رو داشته باشند و ....
2. آقا سینای سابق ( که فکر میکنم 5 سال پیش میومدن در این سایت و مسیحی بودند ) میتونستند حزب خودشون رو تاسیس کنند ؛ بابتش سخنراانی کنند ؛ شبکه تلویزیونی راه بیاندازند ؛ و اونجور که واقعا فکر میکنند و اونجور که واقعا دوست دارند زندگی کنند ...
و دموکراسی مانند یک سیستم عامل ...
به هرکدوم از این شیوه های حکومتی هم حافظه تخصیص میده
به هر کدوم از این شیوه های حکومتی هم منابع تخصیص میده
به هر کدومشون مانند یک برنامه کامپیوتری قدرت اجرا شدن میده
ولی همونطور که سیستم عامل وظیفه داره مراقب پراسس های Critical باشه ... دموکراسی هم وظیفه داره که مراقب پراسس های Critical باشه ... مثلا اگر دو تا پراسس بخوان هم زمان از پرینتر استفاده کنند سیستم عامل توسط روشهای Spoiling , Monitoring میاد و صفی ایجاد میکنه و بر اساس شاخص ها پرینتر رو در اختیار یک پروسس خاص قرار میده ...
یا وقتی دو تا پراسس بخوان به یک منبع دسترسی پیدا کنند این سیستم عامل هست که میگه اون منبع در اختیار کی قرار بگیره ...
بنابراین وقتی میگن که یک نظامی مانند آمریکا دموکراتیک هست ... وقتی جمهوری خواهان به ریاست جمهوری برسند ... معناش این نمیشه که دیگه آمریکایی ها به دموکراسی اعتقاد ندارد ... بلکه مفاهیم دموکراسی چیزی فراتر از نظام حکومتی هست ....
و اما سیستم های دیکتاتوری چجوری کار میکنند ...
فرض کنین مثلا سال 1358 همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی ؛ استقلال 1 بر0 تیم پیروزی رو شکست داده باشه ... در اینصورت تیم استقلال بگه چون من به پیروزی رسیدم بنابراین باید قانون گذاری کنم ... بنابراین ....
1. از این به بعد هر گل من 3 تا حساب میشه
2. از این به بعد من میتونم به جای 3 تا تعویض 10 تا تعویض داشته باشم
3. از این به بعد اگر اونها گل زدند من اجازه دارم 3 تا پنالتی بهشون بزنم
4. از این به بعد در مورد این قوانین هم هیچ کسی اجازه اظهار نظر کردن نداره و هیچ کسی هم نمیتونه در موردشون رای گیری کنه و اگر تماشاچی هم اومد در درون نمایشگاه یعنی اینکه قوانین من درست هست و هیچ مشگلی ندارند .
خوب این رو ما اسمش رو میزاریم دیکتاتوری ...
چرا !!!
چون مانند یک نرم افزار کامپیوتری میاد میشینه رویه کامپیوتر و تمام امکانات و پروسس ها و منابع رو به خودش اختصاص میده و اجازه اختصاص اون منابع رو به سایر پراسس ها نمیده ....
یا همین چند وقت پیش که در درون ترکیه بمب گذاری کرده بودند ... و رجب طیب اردوغان شروع کرد به از بین بردن یک حزب خاص ترکی که جمعیت میلیونی داره و در تمامی مدارس و دانشگاه ها و نظام و ... طرفدارانی داره ...
خانوم موگرینی به ترکیه سفر میکنند و به ایشون گوشزد میکنند که کشورشون داره از دموکراسی فاصله میگیره ... در اینصورت امکان پیوستن ترکیه با اتحادیه اروپا از بین میره و ایشون در پاسخ به خانوم موگرینی گفتند دموکراسی یعنی حکومت مردم بر مردم و چون تمام مردم من رو انخاب کردند و چون مردم ( اکثریت ) راضی هستند بنابراین همشون رو نیست و نابود میکنم ... و خانوم موگرینی برای ایشون توضیح دادند که معنای دموکراسی اون چیزی که ایشون فکر میکنند نیست .
در حقیقت اینی که اکثریت یک سخنی رو میزنند هیچ دلیلی نمیشه که در درون یک نظام دموکراتیک بابتش بخواین کار رو انجام بدین ...
در نهایت میتونم بگم .... کاره درستی نیست که بیایم و بخوایم دموکراسی رو چیزی در برابر یک نظام حکومتی قرار بدیم ... مثله این میمونه که بخوایم یک سیستم عامل رو با یک Application مقایسه کنیم ....
سلام
دموکراسی با "حاکمیت اکثریت" فرق داره. هیتلر اگرچه موافقت اکثریت رو با خودش داشت، اما حکومتش دموکراسی نبود.
در دموکراسی یه سری تصمیم گیری ها با رای اکثریت تعیین میشه. اما هر فردی دارای یک سری حقوقه که احترام گذاشتن بهشون لازمه و اکثریت نمی تونند (یعنی نباید بتونند) این حقوق رو از اقلیت سلب کنند.
دموکراسی ... نوعی اندیشه بالاتر از نوع حکومت داری هست ... به عنوان مثال دموکراسی رو میتونیم سیستم عامل تصور کنیم و شیوه حکومت داری رو نوعی
Application .
سلام
خود دموکراسی که یک آرمانه حباب گونه است .
یک ظرف هست که خوشگل و آرمانی ولی نمیتونی بگی چه نوع ظرفیه باید باشه و این ظرف باید چه طوری باشه چطور نباشه چون جنس و اون طورش رو افراد خاصی تعریف میکنه و به هیچ کس دیگه اجازه تعریف نمیدن
اما بعد
(بقول شما) این
سیستم عامل این دموکراسی یک دیتا بیس داره که توی جامعه این دیتا بیس را یک عده در قالب قوانین مینویسن . قوانین تعئین میکنند چه چیزی درسته چه چیزی غلطه . شما در این جوامع داخل این ساختاری قرار میگیری که اون عده تعریف کردن .
یعنی عملا یک عده خاص برای شما تصمیم گیری میکنند و هر اپلیکیشنی که این عده نپسندند و ممکنه قدرت بگیره هرکاری از دستشون بر بیاد بر علیه اون انجام میدن نهایتا حذفش میکنن . این یعنی دموکراسی غرب
سلامخود دموکراسی که یک آرمانه حباب گونه است .
یک ظرف هست که خوشگل و آرمانی ولی نمیتونی بگی چه نوع ظرفیه باید باشه و این ظرف باید چه طوری باشه چطور نباشه چون جنس و اون طورش رو افراد خاصی تعریف میکنه و به هیچ کس دیگه اجازه تعریف نمیدن
اما بعد
(بقول شما) این
سیستم عامل این دموکراسی یک دیتا بیس داره که توی جامعه این دیتا بیس را یک عده در قالب قوانین مینویسن . قوانین تعئین میکنند چه چیزی درسته چه چیزی غلطه . شما در این جوامع داخل این ساختاری قرار میگیری که اون عده تعریف کردن .یعنی عملا یک عده خاص برای شما تصمیم گیری میکنند و هر اپلیکیشنی که این عده نپسندند و ممکنه قدرت بگیره هرکاری از دستشون بر بیاد بر علیه اون انجام میدن نهایتا حذفش میکنن . این یعنی دموکراسی غرب
سلام جناب فاتح ...
شما در درون پاسختون به چند تا مساله اشاره کردید .... که اگر اجازه بدین من کمی در موردشون براتون توضیح بدم ...
در برنامه نویسی سیستم عامل ما دیگه با بحث Coding طرف نیستیم ... ما با پراسس ها طرف هستیم ... فرض کنین که در درون یک کامپیوتر شما دارای 5 تا پراسس به صورت زیر هستید ...
1) کاربر بر رویه کیبورد دکمه A را میفشارد
2) یک فریم از موزیک باید به کارت صدا فرستاده شود
3) یک پراسس نیاز به دسترسی به Printer دارد
4) پراسس دیگری هم نیاز به پرینتر دارد
5) نیاز به جابجایی اطلاعاتی از یک قسمت از Hard Disk به جایی دیگر هست .
1. این اعمال در قالب یک سری توابع به هسته سیستم عامل ارجاع داده میشن ... برنامه نویسیش اینجوری میشه که یک سری Pointer To Function به هر کدوم از این Process ها انتصاب داده میشه و Pointer To Function ها توسط سیستم عامل مکیده میشه .... سپس سیستم عامل تصمیم میگیره که به هر کدوم از اون پراسس ها فضایی اختصاص بده ... جلویه اینتراپت های ناخواسته رو بگیره ... مالتی تریدینگ رو پیاده سازی کنه و اگر چند تابع بخوان همزمان به یک منبع دسترسی پیدا کنند توسط روشهایی مانند سمافورها و مساله غذا خوردن فیلسوفها بهترین تخصیص دهی رو انجام بده ... در حقیقت سیستم عامل هیچ کاری با این نداره که اون پراسس خوب هست یا بد هست ... سیستم عامل تنها مراقب حافظه و نقاط Critical هست ... مثلا وقتی ببینه که چند Process میخوان همزمان به یک منبع دسترسی پیدا کنند سراغ الگوریتمهایی میره که این مساله رو برای اونها امکانپذیر کنه . بنابراین ما در درون سیستم عامل چیزی با عنوان تعیین قوانین ؛ خوبی و بدی ؛ چی درسته و چی غلطه روبرو نیستیم ... البته برخی چیزها رو سیستم عامل جلوشون رو میگیره که در قسمت بعدی در موردش براتون توضیح میدم .
2. فرض میکنیم که شما یک برنامه نویس هستید ... یک برنامه مینویسید ... وقتی اجراش میکنید سیستم عامل به برنامه شما یک مقدار حافظه اختصاص میده ... یک مقدار CPU اختصاص میده ... حتی شما در درون برنامتون میتونید تقاضای حافظه اضافی بکنین ... میتونین تقاضای سطح پردازشی بیشتری بکنین ... میتونید تقاضای جاسوسی رویه حافظه Application های دیگران رو بدین ... میتونین حافظه دیگران رو محدود تر کنین ... میتونین اولویت پراسس های خودتون رو بالاتر ببرید ... اما ... تمام اینها نیاز به اجازه گرفتن از سیستم عامل داره ... یعنی اگر شما بخواهید تغییری در حافظه Application های دیگران انجام بدید باید از سیستم عامل اجازه بگیرین ... اگر شما بخواهید زمانبند سیستم عامل به نفع شما کار کنه و زمان بیشتری رو بهتون بده باید از سیستم عامل اجازه بگیرید ... یا مجبورش کنین ( نیاز به برنامه نویسی در سطح کرنل داره ) که در سیستم عاملهایی مانند لینوکس که Open Source هستند به راحتی امکانپذیر هست . ولی به صورت عادی شما چنین اجازه ای رو ندارین ... مثلا اگر بخواهید در درون زبان برنامه نویسی C رویه Bios بنویسید باید مجوزش رو از سیستم عامل بگیرید وگرنه کامپیوترتون Reset میشه ...
بنابراین در حالت عادی سیستم عام با درستی و غلط بودن مفاهیم و کارهایی که در داخل یک Process انجام میشه کاری نداره ... تنها حواسش به نقاط بحرانی ( Critical ) هست .
3. شما فرمودید که عملا یک عده خاص در درون نظامی که دموکراتیک باشه برای ما تصمیم گیری میکنند ... جناب فاتح هم این حرف شما درست هست و هم این حرف شما غلط هست ... بزارین براتون یک مثال بزنم ... شما یک بچه شیطون دارید و دوست داره همه چیز رو به هم بزنه و همه خونه رو خراب کنه ... الان در درون مهدکودک های اروپایی دارن رویه بچه ها اینجوری کار میکنند که دور تا دورشون یک طناب بزرگ قرمز رنگ قرار میدهند ... ( براشون حافظه تخصیص میدهند ) و بچه رو میزان وسطش و بهش میگن هر کاری که میخوای بکنی و هر خراب کاری که میخوای بکنی رو در درون محدوده خودت بکن ... و اجازه نداری به محدوده و دایره دیگران نفوذ کنی ... ( این عمل نوعی رفتار Critical هست ) این محدوده مال خودت هست و در حریم خودت میتونی هر کاری رو بکنی ... ولی اگر اجازش رو از خانوم معلم بگیری میتونی به دوایر دیگر هم سر بزنی ....
4.این چیزی که شما به عنوان نکته چهارم فرمودید اینگونه که شما میرفمائید نیست ... اگر پروسسی بخواد قدرتمند بشه ... میتونه قدرتمند بشه ... ولی باید اجازه هایی از سطح سیستم عامل بهشون داده بشه ... مثلا آمریکا طرفدار اسلام آمریکائی هست ... شما خیلی راحت میتونید برید در درون آمریکا حزب جمهوری اسلامی رو تاسیس کنین ... براش تبلیغ کنین ... براش تلویزیون بزنید ... در درون خیابانهای آمریکا تظاهرات امام حسین راه بیاندازید ... پشت اتوبوسهاشون تبلیغات اسلامی بکنین ... راهها و روشهای خودتون رو تبلیغ بکنین ....جامعه اسلامی خودتون رو به تصویر بکشید ... ولی اگر بخواهید مثلا جهاد اایدیولوژیکی بکنین و بخواین یک همجنسگرا رو ترور کنین ... یا اینک بخواهید کسی رو امر به معروف کنین ... یا اینکه بخواهید بگین فلانی ها نجس هستند و فلانی ها تمییز هستند ... تندی سیستم عامل میاد وسط و میگه شما وارد ناحیه Critical شدید ... و پراسستون رو خاموش میکنه ...
بله دموکراسی نوعی دیکتاتوری هست چون مجبور میشید قوانینی رو بپذیرید که قبول ندارید. همین الان ممکنه در جامعه قوانینی تصویب شده باشه (اصول گرا و اصلاح طلبش رو کار ندارم) که شما فکر میکنید اون قوانین اشتباه هستند ولی مجبور به رعایتش هستید.در عین حال اینکه شما در مجلات اون مطلب رو نقد کنید تشویش اذهان عمومی شمرده نمیشه و در شماره های بعدی جوابیه در مورد مطلب شما نوشته میشه. میتونید آزادانه اشکالات اون قانون رو بگید و با فعالیت شما چه بسا اون قانون در آینده تغییر کنه
اینکه آن مطالب را بتوانیم نقد کنیم خوب است
اما چه حاصلی برای افراد دارد؟ مثلاً من در کشوری زندگی میکنم که قانون "الف" را قبول دارد
من میروم و در مجله ای آن قانون را نقد میکنم. بعد جوابیه ای در پاسخ به من نوشته میشود
خب؟ حاصلش چیست؟ آیا من اجازه پیدا میکنم بر خلاف آن قانون عمل کنم؟
دموکراسیه دینی === پیتزایه قرمه سبزی
بحث تاپیک دموکراسی است ، نه دموکراسی دینی یا هر نوع حکومت دینی دیگر
البته کارشناس محترم بحث دین را هم مطرح کردند که از ایشان خواهم خواست فقط به بحث دموکراسی بپردازند
1. آقا رضا و آقای حسن عباسی و آقای ... میتونند بروند در درون اون کشور حزب جمهوری اسلامی رو راه بیاندازند ؛ بابتش سخنرانی کنند ؛ شبکه تلوزیونی راه بیاندازند ؛ انسانهایی که در درون اون حزب قرار میگیرند مدارس خودشون رو داشته باشند ؛ عبادتگاههای خودشون رو داشته باشند و ....2. آقا سینای سابق ( که فکر میکنم 5 سال پیش میومدن در این سایت و مسیحی بودند ) میتونستند حزب خودشون رو تاسیس کنند ؛ بابتش سخنراانی کنند ؛ شبکه تلویزیونی راه بیاندازند ؛ و اونجور که واقعا فکر میکنند و اونجور که واقعا دوست دارند زندگی کنند
چند تا از قوانین کشورهای دارای دموکراسی را امثال رضا و عباسی و..... نوشته اند؟ چقدر از اندیشه های آنها در کشورهای دارای دموکراسی پیاده میشود؟
در حقیقت اینی که اکثریت یک سخنی رو میزنند هیچ دلیلی نمیشه که در درون یک نظام دموکراتیک بابتش بخواین کار رو انجام بدین
لطفاً شما دموکراسی را توضیح بدهید ببینیم چیست
میگوئید به این معنا نیست که اکثریت هر کاری دلش خواست انجام بدهد ، پس به چه معناست؟
اکثریت در دموکراسی چه مزایایی خواهند داشت؟
در دموکراسی یه سری تصمیم گیری ها با رای اکثریت تعیین میشه
اما هر فردی دارای یک سری حقوقه که احترام گذاشتن بهشون لازمه و اکثریت نمی تونند (یعنی نباید بتونند) این حقوق رو از اقلیت سلب کنند
و چه کسی این حقوق را تعیین میکند؟ خودِ آن اقلیت؟
یا اینکه همان اکثریت تعیین میکنند که اقلیت چه حقوقی داشته باشند؟
نبیاء الهی با عده قلیلی که در همان ابتدا ایمان آورده بودند و هجرت کردند حکومت تشکیل دادند و احکام فردی و اجتماعی را تعئین نمودند چنانکه در قرآن کریم هم این احکام موجود است .
فکر می کنم اشتباه می کنید بیشتر مردم مدینه با پیامبر بیعت کردند بعد پیامبر حکومت تشکیل دادند
پس قلت و کثرت در زمانی که راه و زمینه لازم وجود دارد مبنی نیست . آنها هم خسرالدنیا و الآخره نبودند . امام زمان هم در زمانی ظهور خواهند کرد که زمان را همین کثرت تشکیل داده ولی ایشان با همان تعداد قلیل حکومت تشکیل خواهند داد.
خوب شما بگویید تشکیل حکومت اسلامی که برمبنای اقلیت باشد چه فایده ای برای مردم دارد ؟
من همانطور که بالا توضیح دادم فایده ای ندارد شما ان را نقد کنید و نشان دهید اشتباه می کنم
چه کسی این حقوق را تعیین میکند؟ خودِ آن اقلیت؟
یا اینکه همان اکثریت تعیین میکنند که اقلیت چه حقوقی داشته باشند؟
این مجموعه حقوق به صورت قراردادی تعیین میشه و نمیشه ثایت کرد که این مجموعه در نظر گرفته شده بهترین حالته. اصلاً دموکراسی ایده آل وجود نداره.
اما همون دموکراسی غیر ایده آل، حقوق اقلیتها رو بیش از خیلی از انواع دیگر حکومتها رعایت می کنه.
مثلاً من در کشوری زندگی میکنم که قانون "الف" را قبول دارد
من میروم و در مجله ای آن قانون را نقد میکنم. بعد جوابیه ای در پاسخ به من نوشته میشود
خب؟ حاصلش چیست؟ آیا من اجازه پیدا میکنم بر خلاف آن قانون عمل کنم؟
این کارها می تونه به تغییر قوانین منجر بشه.
اما همون دموکراسی غیر ایده آل، حقوق اقلیتها رو بیش از خیلی از انواع دیگر حکومتها رعایت می کنه
دقت داشته باشید که صحبت ما در این تاپیک سایر حکومت ها نیست
البته اگر این مقایسه برای تبیین چهارچوب های دموکراسی باشد ، ایرادی ندارد که مطرح بشود
این مجموعه حقوق به صورت قراردادی تعیین میشه و نمیشه ثایت کرد که این مجموعه در نظر گرفته شده بهترین حالته. اصلاً دموکراسی ایده آل وجود نداره
پس خود اقلیت در شکل گیری حقوقش دخیل نیستند بلکه همان حکومت و قوای حاکم است که حقوق اقلیت را تعیین میکند
با توجه به این مطلب و مطلبی که شما در نقل قول قبلی گفتید (همین دموکراسی غیر ایده آل...)
سوال دیگری می پرسم آیا قبول دارید که حکومت دموکراسی و حکومت دینی لااقل در دو نقطه مشترک هستند؟
1 - در هر حال حقوق اقلیت باید توسط گروه حاکم تعیین بشود
2 - رعایت بیشتر یک اقلیت ، می تواند به کم شدن حقوق اقلیت دیگری بینجامد
این کارها می تونه به تغییر قوانین منجر بشه
حتی تغییر در قانون اساسی؟
سلام علیکم
فکر می کنم اشتباه می کنید بیشتر مردم مدینه با پیامبر بیعت کردند بعد پیامبر حکومت تشکیل دادند
کثرت قلتش را بنده در تاریخ ندیدم شما اگر دیدید نقل بفرمائید . مدینه هم تنها یک شهر از شهرهای شبه جزیره حجاز است .
تنها
مهاجرین و انصار با پیامبر بیعت کردند مابقی ساکنین مدینه از جمله قبائل یهود و نصارای مدینه و کفار و مشرکین با پیامبر 2 صلح نامه جداگانه امضاء کردند .
این بیعت و آن صلح نامه ها جمعا مبنای حکومت پیامبر در مدینه شد.
خوب شما بگویید تشکیل حکومت اسلامی که برمبنای اقلیت باشد چه فایده ای برای مردم دارد ؟
من همانطور که بالا توضیح دادم فایده ای ندارد شما ان را نقد کنید و نشان دهید اشتباه می کنم
منظورتان از اقلیت چیست مصداقی دارید در موردش بحث میکنید یا مفهومی . بعد ادله اتان را کامل کنید با پاسخ به این سوال که حکومت غیر دینی اکثریت چه فایده ای میتواند داشته باشد . اینها را پاسخ دهید چشم .
آیا قبول دارید که حکومت دموکراسی و حکومت دینی لااقل در دو نقطه مشترک هستند؟1 - در هر حال حقوق اقلیت باید توسط گروه حاکم تعیین بشود
2 - رعایت بیشتر یک اقلیت ، می تواند به کم شدن حقوق اقلیت دیگری بینجامد
در حکومت دینی، حقوق در چارچوب دین تعیین میشه. در این چارچوب حتی احترام جان، مال و ناموس اقلیتها تابع یه سری شرایطه (لینک):
انسان ها از جهت احترام و عدم احترام و چگونگی آن دو دسته اند:
الف) برخی دارای احترام ذاتی و بالاصاله می باشند و آن مسلمان مؤمن است.
ب) برخی انسان ها دارای احترام عرضی می باشند، و آن شامل برخی از کافران می شود که در سایه عقد ذمه یا امان یا هدنه (آتش بس) برای آنها ثابت می شود().
در انسان های محترم چهار چیز دارای احترام است: 1 جان، 2 عرض (آبرو و ناموس)، 3 مال، 4 عمل.
مرحوم صاحب جواهر فرموده است: «الاصل احترام مال المسلم کدمه و عرضه»().
جان محترم: احترام جان در کسانی که دارای احترام ذاتی اند به این معنا است که هم رساندن آسیب به آنها حرام است و حتی واردکردن خراش بر او موجب ثبوت قصاص یا دیه می شود و هم حفظ جان او و نیز دفاع از او واجب است.
فرد برای اینکه محترم دانسته بشه، باید جزء یکی از دو دسته بندی فوق باشه. یعنی یا مسلمان باشه یا بتونه جزء عقد ذمه و ... قرار بگیره که یکی از شرایطش، پیروی یکی از ادیان به رسمیت شناخته شده در قانونه (اصطلاحاً میگن باید از "اهل کتاب" باشه).
حالا اگر یک چارچوب دیگه تعیین بشه، باز هم ممکنه صد درصد مورد تایید اقلیتها نباشه اما به طور نسبی میشه مقایسشون کرد.
حتی تغییر در قانون اساسی؟
قانون اساسی در اکثر کشورها در مورد تعریف چارچوب حکومته و شامل قوانین اجرایی نیست. مثل تعریف وظایف و اختیارات رئیس جمهور.
اینکه آن مطالب را بتوانیم نقد کنیم خوب است
اما چه حاصلی برای افراد دارد؟مثلاً من در کشوری زندگی میکنم که قانون "الف" را قبول دارد
من میروم و در مجله ای آن قانون را نقد میکنم. بعد جوابیه ای در پاسخ به من نوشته میشود
خب؟ حاصلش چیست؟ آیا من اجازه پیدا میکنم بر خلاف آن قانون عمل کنم؟
شما اگه بدونید در کشور خودمون قانونی اشتباه هست مثلا یک قانون اجتماعی، فرهنگی، عمرانی هر چی هست بدیهیه کارشناس بودن شما و این که اعتقاد دارید اون قانون اشتباهه رفع کننده عمل نکردن شما به اون قانون نیست ولی نقد قانون میتونه باعث بشه که اون موضوع به مرور تغییر کنه حتی قانون اساسی که در جواب دوستی که نقل قول شما از من رو نوشته بود گفتید.
نمونه ای از دموکراسی در درون این سایت داره پیاده سازی میشه ...
در درون این سایت ...
1. هر کسی میتونه موضوعی رو ایجاد کنه .
2. اون موضوع رو میتونه به اشتراک عمومی بزاره و براش تبلیغ کنه .
3. افراد مختلف نظرشون رو اعلام میکنند و در موردش بحث میکنند .
4. افراد میتونند بحث های دیگران رو بشنوند و عقلانیت خودشون رو Upgrade کنند .
5. میتونند با صلوات فرستادن اون نوع دید رو تائیدش کنند .
6. میتونند با کارشناسان متفاوتی در مورد اون موضوع صحبت کنند .
7. میتونند با نظره کارشناس مخالف باشند و زیره نتیجه گیری کارشناس صلوات نفرستند
8. در نهایت میتونند نظره خودشون رو درست تر و بهتر بدونند .
دموکراسی یک مفهومی هست که نخبگان بر اساس اون مفهوم اومدند ساختار این سایت رو ایجاد کرده اند و بر این اساس دموکراسی رو ایجاد کرده اند ...
حالا صحبت آقا رضا این هستش که ساختار این سایت ( دموکراسی ) داره محدودیتهایی رو بوجود میاره ... ( چون ساختارهای این سایت باعث محدودیت میشن )
1. مثلا شاید دوست دارند که ساختار سایت به گونه ای باشه که صحبت ایشون فصل الخطاب محسوب بشه .
2. مثلا شاید دوست داشته باشند که نظرات خودشون به عنوان نظره کارشناسی شده و درست مطرح بشه و به صورت اتوماتیک ساختاره سایت طوری باشه که زیره پستهاشون 10 تا صلوات بخوره
3. مثلا شاید دوست داشته باشند که به راحتی بتونند نظرات دیگران رو حذف کنند
و ...
بحث دموکراسی ... بحث ساختارها هست ... یک نظام اندیشه میکنه که چگونه و چه ساختاری رو ایجاد کنه تا { این تاش خیلی خیلی مهم هست } { همه افراد درون جامعه بتونند با سعی و تلاش کردن به اون هدف غائی خودشون برسند ؛ هدفشون از زندگی کردن رو بیابند ؛ آنگونه که دوست دارند زندگی کنند ؛ و حداقل اصطکاک ساختاری رو با دیگران بوجود بیارن }
و بر اساس این آرمان میاد و یک ساختاری رو ایجاد میکنه ... نام این آرمان ... میشه تئوری دموکراسی خواهی ... و ساز و کارهایی رو هر کشور ایجاد میکنه تا به این آرمان برسه ...
بنابراین دموکراسی خواهی ... بحث ساختارها هست ...
برای پیاده سازی دموکراسی بالاجبار باید دارای حزب باشیم ... هر کدوم از اون احزاب باید دیدگاه و ایده و نقطه نظرهای خودشون رو بتونند بیان کنند ؛ تبلیغ کنند ؛ و حتی اجرا کنند ( در سطحی که با احزاب دیگه اصطکاکی بوجود نیاد )
همونجور که به راحتی میشه در درون این سایت موضوع ایجاد کرد ... به همین راحتی بشه حزب ایجاد کرد ...
و همونجور که ساختارهای این سایت از ایده ها و نظرات در درون یک بستر عقلانی حمایت میکنه ... باید دموکرسی خواهی ساختارهایی رو بوجود بیاره که چنین چیزهایی رو موجب بشه ...
اینی که گفته میشه ... دموکراسیی یعنی دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت رو من نمیفهمم یعنی چی ... اگر کسی فهمید به من هم بگه ....
مثلا اگر در درون این سایت همه عنوان کردند که باید پست من حذف بشه ... مدیر باید بیاد و پست من رو حذف کنه !!!!
یه راه هم این هست که آزادی رو بگیریم تمام کتابهای افراد و فلاسفه باخدا رو جمع کنیم. کتابهای فلاسفه بی خدا رو در اختیار مردم قرار بدیم و بگیم اینا رو بخونید اگه جایی شبهه داشتید یا نفهمید سوال کنید ولی حق ندارید اگه خلافش چیزی فهمیدید مقاله ای کتابی چیزی بنویسید که سرمایه ای بشه که بعدها از نظرات شما استفاده کنن فقط هر روز در تاریخ حجم اون میراث فلاسفه بی خدا بالاتر بره و هزاران جلد کتاب از هزاران متکلمشون بمونه یکی هم احیانا کتابی ضدش نوشت خودش و کتابش سوزانده بشه. بعد من نوعی اون حجم عظیم کتابهای فیلسوفای بی خدا رو میخونم و ردش به ذهنم نمیرسه و قبول میکنم حالت دوم هم وقتی یک دلیل از فیلسوف بی خدا خوندم ردش رو هم در کتاب فیلسوف باخدا میخونم ردی که به ذهن من نمیرسید و تازه میفهمم اشکالاش چی بود.
و Pointer To Function ها توسط سیستم عامل مکیده میشه .... سپس سیستم عامل تصمیم میگیره که به هر کدوم از اون پراسس ها فضایی اختصاص بده ... جلویه اینتراپت های ناخواسته رو بگیره ... مالتی تریدینگ رو پیاده سازی کنه و اگر چند تابع بخوان همزمان به یک منبع دسترسی پیدا کنند توسط روشهایی مانند سمافورها و مساله غذا خوردن فیلسوفها بهترین تخصیص دهی رو انجام بده ... در حقیقت سیستم عامل هیچ کاری با این نداره که اون پراسس خوب هست یا بد هست ... سیستم عامل تنها مراقب حافظه و نقاط Critical هست ...
سلام علیکم
سپاس از توضیحتان سپاسگذارم .
اینکه برای هر کسی از مهد کودک تا پروسس های شما مسئولیتی تعریف شده و سیستم عامل و مدیر مهد با آن چارچوبها کاری ندارند یک تعریف بی هدف از یک سیستم است که قرار است پتانسیل و توانش را هرز بدهد.
بدون شک اگر هدفمند بخواهد عمل شود پرسس ها برای نرم افزار سیستم عامل (همچین کارهایی که کودکان در آن مربع قرمزشان انجام میدهند برای مربی مهد) باید نه تنها مفهومی داشته باشند بلکه باید بر مبنای تعریفی که سیستم عامل و مربی یا مدیر مهد ارائه کرده عمل نمایند . در غیر این صورت نمیتوان برای این سیستم ساختاری متصور شد .
در کل هم پروسس ها و هم کودکان مهد در بین خطوط تعریف شده مانیفستی عمل میکنند که بر مجموع آنها دیکته شده .
اگر دوستان نارات نمیشوند برای اینه بحث به انحراف نرود حکومت دینی و مشکلات اقلیت ها و .. بگذارید برای تاپیک مرتبط . اینجا درباره دموکراسی و ماهیت آن میخواهیم با هم گفتگو کنیم .
با سپاس
سلام علیکمسپاس از توضیحتان سپاسگذارم .
اینکه برای هر کسی از مهد کودک تا پروسس های شما مسئولیتی تعریف شده و سیستم عامل و مدیر مهد با آن چارچوبها کاری ندارند یک تعریف بی هدف از یک سیستم است که قرار است پتانسیل و توانش را هرز بدهد.
بدون شک اگر هدفمند بخواهد عمل شود پرسس ها برای نرم افزار سیستم عامل (همچین کارهایی که کودکان در آن مربع قرمزشان انجام میدهند برای مربی مهد) باید نه تنها مفهومی داشته باشند بلکه باید بر مبنای تعریفی که سیستم عامل و مربی یا مدیر مهد ارائه کرده عمل نمایند . در غیر این صورت نمیتوان برای این سیستم ساختاری متصور شد .
در کل هم پروسس ها و هم کودکان مهد در بین خطوط تعریف شده مانیفستی عمل میکنند که بر مجموع آنها دیکته شده .
خوب نه دقیقا ...
اگر منظور شما رو متوجه شده باشم شما منظورتون این هستش که ما ممکن هست هزاران انسان مهد کودکی داشته باشیم ... برای اونها چهارچوبهایی رو تعیین کرده باشیم و اونها محدود به همون چهارچوبها کرده باشیم در انصورت توانشون هرز میره ...
خوب دنیای ما که اینجوری نمیمونه ...
مهد کودکی ها با هم حرف میزنند ... قائل به گفتگوی تمدنها میشن ... در درون جاهایی به اشتراکهایی میرسند و چون به اشتراکهایی میرسند منابعشون رو به اشتراک میگذارند و قدرتمند تر میشن ... در نهایت چندین و چند گروه مهدکودکی قدرتمند بوجود میاد و هر کدوم مسیری رو پیمایش میکنند و هر کدوم که تونست تفسیر درست تر و بهتری رو بدست بیاره در اختیار سایرین قرار میده و اونها هم از نتایجشون استفاده میکنند و روز به روز این دنیا رشد و پیشترفت میکنه ...
سیستم عامل یا مدیر مهدکودک هم داره کارش رو میکنه ( فقط مراقب هست که وارد ناحیه Critical هم دیگه نشن ) ...
مغز ما هم همینجوری کار میکنه ... وقتی شما میخواهید جواب یک مساله رو پیدا کنین ... فقط از یک مسیر و یک روش به اون مساله نگاه نمیکنین ... مغزتون به صورت ناخودآگاه دهها راه حل رو در اختیار هیپوتالاموس قرار میده و هیپوتالاموس توسط شاخص هایی که مااونها رو منطق میگیم میگه کدومشون خوب و مفید هست و ما از اون مسیر اقدام میکنیم ...
در حکومت دینی، حقوق در چارچوب دین تعیین میشه
و در حکومت غیر دینی هم در چهارچوب گروه حاکم (حالا با هر دیدگاهی که دارند)
در تمام حکومت ها حتی دموکرات ترین آنها ، حفظ جان و مال و ناموس مردم تابع یک سری شرایط است درضمن شما به سوال های من پاسخ نمی دهید فقط یک سری مفاهیم را برای من توضیح می دهید
مثلاً من از شما پرسیدم آیا شامل تغییر در قانون اساسی هم میشود؟
شما به جای پاسخ دادن ، قانون اساسی را برای من شرح می دهید شاید هم منظورتان پاسخ بود اما برای من ناواضح بود
لطفاً این دو مورد را اگر قبول ندارید با دلیل رد کنید:
1 - در هر حال حقوق اقلیت باید توسط گروه حاکم تعیین بشود
2 - رعایت بیشتر یک اقلیت ، می تواند به کم شدن حقوق اقلیت دیگری بینجامد
یه راه هم این هست که آزادی رو بگیریم تمام کتابهای افراد و فلاسفه باخدا رو جمع کنیم. کتابهای فلاسفه بی خدا رو در اختیار مردم قرار بدیم و بگیم اینا رو بخونید اگه جایی شبهه داشتید یا نفهمید سوال کنید ولی حق ندارید اگه خلافش چیزی فهمیدید مقاله ای کتابی چیزی بنویسید که سرمایه ای بشه که بعدها از نظرات شما استفاده کنن فقط هر روز در تاریخ حجم اون میراث فلاسفه بی خدا بالاتر بره و هزاران جلد کتاب از هزاران متکلمشون بمونه یکی هم احیانا کتابی ضدش نوشت خودش و کتابش سوزانده بشه. بعد من نوعی اون حجم عظیم کتابهای فیلسوفای بی خدا رو میخونم و ردش به ذهنم نمیرسه و قبول میکنم حالت دوم هم وقتی یک دلیل از فیلسوف بی خدا خوندم ردش رو هم در کتاب فیلسوف باخدا میخونم ردی که به ذهن من نمیرسید و تازه میفهمم اشکالاش چی بود.
به جان خودم موضوع تاپیک دموکراسی است. نه حکومت دینی!
ابتدای تاپی بنده نوشتم که گاهی حکومت دموکراسی را در برابر حکومت دینی قرار می دهند
تمام دوستان همین یک جمله را گرفته اند و از ابتدای تاپیک دارند حکومت دینی را با دموکراسی مقایسه می کنند
هم من اطلاع دادم و هم جناب فاتح ، امیدوارم دوستان موضوع تاپیک را گم نکنند
شما اگه بدونید در کشور خودمون قانونی اشتباه هست مثلا یک قانون اجتماعی، فرهنگی، عمرانی هر چی هست بدیهیه کارشناس بودن شما و این که اعتقاد دارید اون قانون اشتباهه رفع کننده عمل نکردن شما به اون قانون نیست ولی نقد قانون میتونه باعث بشه که اون موضوع به مرور تغییر کنه حتی قانون اساسی که در جواب دوستی که نقل قول شما از من رو نوشته بود گفتید
حرف درستی است. قبول دارم
حال بفرمائید چهارچوب این موضوع چگونه و توسط چه کسانی تعیین میشود؟ (لطفاً در حکومت های دموکراسی)
اینی که گفته میشه ... دموکراسیی یعنی دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت رو من نمیفهمم یعنی چی ... اگر کسی فهمید به من هم بگه ....
برای اینکه منظور از این جمله بهتر مشخص بشود دو سوال از شما می پرسم
1 - در یک حکومت دموکراسی ، آیا برای تعیین قوانین از تک تک گروه ها نظرخواهی میشود؟
2 - آیا پس از تعیین قوانین ، اقلیت ها اجازه دارند برخلاف قوانین کلی ، و طبق میل خود عمل کنند؟
کثرت قلتش را بنده در تاریخ ندیدم شما اگر دیدید نقل بفرمائید . مدینه هم تنها یک شهر از شهرهای شبه جزیره حجاز است .
تنها
مهاجرین و انصار با پیامبر بیعت کردند مابقی ساکنین مدینه از جمله قبائل یهود و نصارای مدینه و کفار و مشرکین با پیامبر 2 صلح نامه جداگانه امضاء کردند .
این بیعت و آن صلح نامه ها جمعا مبنای حکومت پیامبر در مدینه شد.
منظورتان از اقلیت چیست مصداقی دارید در موردش بحث میکنید یا مفهومی . بعد ادله اتان را کامل کنید با پاسخ به این سوال که حکومت غیر دینی اکثریت چه فایده ای میتواند داشته باشد . اینها را پاسخ دهید چشم .
اگر دوستان نارات نمیشوند برای اینه بحث به انحراف نرود حکومت دینی و مشکلات اقلیت ها و .. بگذارید برای تاپیک مرتبط . اینجا درباره دموکراسی و ماهیت آن میخواهیم با هم گفتگو کنیم .
سلام
با توجه به گفته شما من فعلا به پستتات جواب نمی دهم
در اخر که بحثها تمام شد اگر تمایل داشتید یا فرد دیگری علاقه مند به این موضوع بود من اماده هستم که جواب بدهم
هرچند فکر می کنم موضوع چندان هم بی ارتباط با بحث دموکراسی نیست
زیرا دوستان می خواهند در اخر به این نتیجه برسند که دموکراسی شیوه خوبی برای حکومت نیست !
خوب سوال شما از من این هستش که ...
در یک حکومت دموکراسی ، آیا برای تعیین قوانین از تک تک گروه ها نظرخواهی میشود؟
بزارین جوابتون رو اینجوری بدهم ....
شما به آقا فروز میگین که ...
به جان خودم موضوع تاپیک دموکراسی است. نه حکومت دینی!
ابتدای تاپی بنده نوشتم که گاهی حکومت دموکراسی را در برابر حکومت دینی قرار می دهند
تمام دوستان همین یک جمله را گرفته اند و از ابتدای تاپیک دارند حکومت دینی را با دموکراسی مقایسه می کنند
هم من اطلاع دادم و هم جناب فاتح ، امیدوارم دوستان موضوع تاپیک را گم نکنند
آیا شما وقتی داشتید این تاپیک رو ایجاد میکردین از تک تک افرادی که میان و نظر میدهند نظرخواهی کرده اید که موضوع چی باشه بهتر هست ... و بعد موضوع رو ایجاد کرده اید ؟؟؟
پس چطور به خودتون حق میدید که بگین در مورد چی حرف بزنیم و در مورد چی حرف نزنیم ؟؟؟
آیا قبول دارین که شما دیکتاتور هستید و میخواهید همه به فرم و عقیده شما رفتار کنند ؟؟؟
آیا قبول دارین که شما دیکتاتور هستید و میخواهید همه به فرم و عقیده شما رفتار کنند ؟
بحث علمی ، فلسفی یا سیاسی آن هم در یک تاپیک ، چه ارتباطی به حکومت داری و تعیین قوانین برای مردم یک کشور دارد؟! :Gig:
مگر شما دارید در این تاپیک زندگی میکنید؟! لطفاً بجای این حایشه ها سوال ها را پاسخ بدهید
فکر می کنم موضوع چندان هم بی ارتباط با بحث دموکراسی نیست
زیرا دوستان می خواهند در اخر به این نتیجه برسند که دموکراسی شیوه خوبی برای حکومت نیست
به فرض که ما می خواهیم به این نتیجه برسیم که دموکراسی شیوهء خوبی برای حکومت نیست
آیا اگر شما اثبات کردید که حکومت اسلامی بد است ، از بد بودنِ حکومتِ اسلامی ، خوب بودنِ دموکراسی نتیجه گرفته میشود؟
شما اگر دلیل دارید ، اثبات بفرمائید که دموکراسی شیوهء خوبی برای حکومت است
بحث علمی ، فلسفی یا سیاسی آن هم در یک تاپیک ، چه ارتباطی به حکومت داری و تعیین قوانین برای مردم یک کشور دارد؟! :Gig:
مگر شما دارید در این تاپیک زندگی میکنید؟!
من نمیدونم انتظار شما از دموکراسی چی هست .... فرض میکنیم در درون یک جامعه ....
1. مسیحی تندرو داریم .
2. مسلمون رادیکال داریم .
3. چند هزار تا داعشی داریم .
4. تعداد زیادی دانمشند داریم
5. تعداد زیادی چاقو کش داریم .
6. تعداد زیادی عربده زن داریم .
بعدش شما دموکراسی رو به این میدونین که یک سری قوانین رو بنویسیم و ببریم بدیم همه اینها امضا کنن تا اسمش بشه دموکراسی !!!!
بعدش هم میاین و با اطمینان خاطر میگین مگه از تک تک گروه ها در مورد قوانین نظر خواهی شده !!!
نمیدونم اینو از کجا در آوردین که برای اینکه چیزی دموکراسی باشه باید تک تک گروهها از اون قوانین راضی باشن ... مثلا قوانین رو ببریم بدیم داعش امضا کنه تا بشه بهش گفت دموکراسی !!!
نه برادر من ...
دموکراسی یک مفهوم ( فلسفی ؛ غقلی ) هست و تمام سیستمهای دنیا ساز و کارهایی رو اندیشه میکنند تا در درون جامعشون دموکراسی بوجود بیاد ....
من بحث کردن بیشتر در درون این موضوع رو درست نمیدونم ...
من نمیدونم انتظار شما از دموکراسی چی هست
شما دموکراسی رو به این میدونین که یک سری قوانین رو بنویسیم و ببریم بدیم همه اینها امضا کنن تا اسمش بشه دموکراسی
اینو از کجا در آوردین که برای اینکه چیزی دموکراسی باشه باید تک تک گروهها از اون قوانین راضی باشن
شما چرا به جای من حرف می زنید؟!
خودتان می بُرید ، خودتان می دوزید ، خودتان هم نتیجه گیری می کنید!
شما فقط سوال های مرا پاسخ بدهید
اگر هم من از پاسخ های شما نتیجه گیری اشتباه کردم ، درستش برایم توضیح بدهید
به فرض که ما می خواهیم به این نتیجه برسیم که دموکراسی شیوهء خوبی برای حکومت نیست
آیا اگر شما اثبات کردید که حکومت اسلامی بد است ، از بد بودنِ حکومتِ اسلامی ، خوب بودنِ دموکراسی نتیجه گرفته میشود؟
شما اگر دلیل دارید ، اثبات بفرمائید که دموکراسی شیوهء خوبی برای حکومت است
بررسی بهترین نظریه ها برای اداره یک گروه و جامعه در یک رشته تحصیلی به اسم علوم سیاسی صورت میگیره.
شما به جای سوال پرسیدن نظر خودتون رو بنویسید ما هم که غیر متخصص هستیم نظرمون رو در موردش میگیم. ممکنه به نظر ما بهتر از دموکراسی باشه.
شما به جای سوال پرسیدن نظر خودتون رو بنویسید ما هم که غیر متخصص هستیم نظرمون رو در موردش میگیم
ممکنه به نظر ما بهتر از دموکراسی باشه
تاپیک درمورد بررسی بهترین نظریه ها نیست!
درمورد دموکراسی است
کاری هم نداریم کدام نظریه از دموکراسی بهتر است یا بدتر است
جالب است که شروع کنندهء تاپیک (سوال کننده) من هستم بعد شما میگوئید به جای سوال پرسیدن نظر خودت را بنویس!! :Gig:
تاپیک درمورد بررسی بهترین نظریه ها نیست!
درمورد دموکراسی است
کاری هم نداریم کدام نظریه از دموکراسی بهتر است یا بدتر است
جالب است که شروع کنندهء تاپیک (سوال کننده) من هستم بعد شما میگوئید به جای سوال پرسیدن نظر خودت را بنویس!!
منظورم سوال اول تاپیک نیست من نوشتم دموکراسی نوعی از دیکتاتوری هست چون مجبور به رعایت قانونی هستید که تصویب شده ولی میتونید نقد و روشنگری کنید یکی از دوستان هم اومدن آنارشیسم رو نوشتند.
اما بعد اون این سوالا منظورم هست که جوابشون سخت نیست مگه اینکه منظوری در سوالتون داشته باشید برای همین میگم به جای سوال منظور خودتونو بنویسید
1 - در یک حکومت دموکراسی ، آیا برای تعیین قوانین از تک تک گروه ها نظرخواهی میشود؟2 - آیا پس از تعیین قوانین ، اقلیت ها اجازه دارند برخلاف قوانین کلی ، و طبق میل خود عمل کنند؟
به فرض که ما می خواهیم به این نتیجه برسیم که دموکراسی شیوهء خوبی برای حکومت نیست
آیا اگر شما اثبات کردید که حکومت اسلامی بد است ، از بد بودنِ حکومتِ اسلامی ، خوب بودنِ دموکراسی نتیجه گرفته میشود؟
اشتباه برداشت کردید
من کی و کجا گفتم می خواهم ثابت کنم حکومت دینی بد است !!!!!
لطفا دقیق بخوانید
اگر دقت می کردید متوجه می شدید که من گفتم حکوکت دینی برای جامعه ای که اکثرا خواهان ان نیستند
مفید نیست و سودی ندارد
شما اگر دلیل دارید ، اثبات بفرمائید که دموکراسی شیوهء خوبی برای حکومت است
تجربه حکومتهای مختلف در دنیا نشان می دهد که این شیوه بهترین نوع حکومت است
زیرا به عقاید و ارا همه احاد ملت احترام گذاشته می شود
و کودتا و جنگ قدرت و خون و خون ریزی برای تصاحب قدرت که در رژیمهای دیکتاتوری وجود دارد
در دموکراسی وجود ندارد
اما بعد اون این سوالا منظورم هست که جوابشون سخت نیست مگه اینکه منظوری در سوالتون داشته باشید برای همین میگم به جای سوال منظور خودتونو بنویسید
مخاطب من تنها شما نیستید
منظورم از پرسیدن این سوال ها این است که کم کم بحث را بسط بدهم
من منتظر یک جواب بله یا خیر نیستم. بلکه می خواهم مخاطبین توضیحات لازم را هم در زمینه دو سوال مربوطه بدهند
من گفتم حکوکت دینی برای جامعه ای که اکثرا خواهان ان نیستند
مفید نیست و سودی ندارد
به هر حال با اثبات همین هم که گفتید ، درستی یا نادرستی دموکراسی اثبات یا رد نمیشود
تجربه حکومتهای مختلف در دنیا نشان می دهد که این شیوه بهترین نوع حکومت است
این که گفتید دلیل نیست خواهر گرامی
لطفاً مثال بزنید و توضیح بدهید دموکراسی چگونه می تواند موفق باشد
ضمناً دقت بفرمائید اینکه میگویم مثال بزنید لزوماً قصدمان محور قرار دادن یک کشور خاص نیست
بلکه می خواهید با آوردن نمونه هایی ، خودِ دموکراسی را توضیح بدهیم (چه بسا کشورهایی به ظاهر دموکراتیک که در عمل دموکراسی را رعایت نکنند)
این که گفتید دلیل نیست خواهر گرامی
لطفاً مثال بزنید و توضیح بدهید دموکراسی چگونه می تواند موفق باشد
ضمناً دقت بفرمائید اینکه میگویم مثال بزنید لزوماً قصدمان محور قرار دادن یک کشور خاص نیست
بلکه می خواهید با آوردن نمونه هایی ، خودِ دموکراسی را توضیح بدهیم
ببینید من فقط یکی از امتیازات حکومت دموکراسی را می گویم
اگر شما بهتر از ان را در روش حکومتی دیگر سراغ دارید بگویید
در نظام دموکراسی عقاید مختلف ازادند تحت لوای حزب فعالیت کنند
فرض کنید حزب الف با رای مردم سرکار امد
و تا قبل از اینکه دوره چهار ساله اش تمام شود مردم از سیاستهای انها ناراضی بودند
خوب ناراضیان می توانند در کمال صلح برای سرکار امدن دوره چهارساله بعدی فعالیت کنند
اما در یک حکومت استبدادی ناراضیان تنها راهشان انقلاب و یا کودتا می باشد
که هر دو راه همراه با خشونت و ویرانگری جان و مال مردم است
سلام
دموکراسی به فعالیت تمام احزاب سیاسی ،مردمی ،تفکرها،گرایشها گفته میشه
یا حداقل بیان نگرشهای انها در سطح جامعه یا بالاتر
در سیستم دموکراسی دیگر رای حکومتی وجود ندارد
برای هر چیزی میتوان اقامه دعوا کرد
در این سیستم توده خاصی از بر مردم حکومت ندارند
ملت به راحتی بعد هر سیکل مدیریتی حزب میتوانند سیستم را تغییر بدهند
ولی ممکن است از ان هم سوءاستفاده شود
دموکراسی معروف به حکومت تعداد یا عدد است
که اگر سیستم مربوط به قانون گذاری هم صرفا از اکثریت باشد ،ممکن است حق اقلیت ها ضایع شود
مثل اینکه در کشوری شیعه حق سنی ضایع شود یا برعکس سا دیگر اقلیتها
نکته مهم تفکیک دموکراسی اجتماعی و سیاسی واقعی از سیاه نمایی دموکراسی در ساختار کلی است
در یک جامعه وجود احزاب با نگرشهای متفاوت ،آزادی بیان در نقد همه افراد ، فضا برای گفتگو و مباحثه تمام تفکرها، آزادی بیان مطبوعات و....بیانگر نمایه ای از واقعی بودن یا نبودن دموکراسی در ان جامعه میباشد
در جوامع کمونیستی و همچنین دین محور ممکن است به دلیل تقدس گرایی فرد یا تفکر یا گروهی ، از ارزش دموکراسی در جامعه به مرور کم شده و جامعه از ان فاصله بگیرد
در هر جایی ، نقد کننده یا حتی معترض نتواند مخالف جریان حکومتی حرف بزند ،مطمءن باشید خللی در سیستم دموکراسی به وجود امده و انرا به دیکتاتوری کشانده است
البته تعاریف خاصی از دموکراسی و گونه های ان وجود دارد
ولی شبهه دموکراسی نزدیکترین چیز به دیکتاتوری است ....
[=System]
شیوه حکومت مثل لباس کهنه میشه و باید دور انداخت. اگه یه عده اصرار دارن اون شکل حکومت کردن قدیمی رو امروز اعمال کنن باید با چارپا مسافرت کنن و همون لباسای قدیمی رو هم بپوشن.
باز شما یک "باید" گفتید که ربط بین دو طرف آن را اثبات نکردید! این صرفاً تکرار مدعای قبلی تان است ، نه اثبات آن.
از اینکه مدل حکومتی را به لباس تشبیه کرده اید نتیجه گرفته اید که باید در صورت انتخاب یک نوع حکومت ، در وسیله نقلیه و نوع لباس هم از آن حکومت پیروی کرد؟؟!
دوست گرامی بنابر چه منطقی وسیله مسافرت و لباس جزء شاخصه های یک حکومت است؟؟
تاپیک درمورد بررسی بهترین نظریه ها نیست!
درمورد دموکراسی است
کاری هم نداریم کدام نظریه از دموکراسی بهتر است یا بدتر است
سلام
در دموکراسی همه چیز مورد تایید همه نیست. اما این کافی نیست برای اینکه نوعی از دیکتاتوری به حسابش بیاریم.
اگر شیوه ای وجود داشته باشه که این مشکل رو نداشته باشه، اون موقع میشه در مقام مقایسه دموکراسی رو نقد کرد.
حکومت دموکراسی
سیستم دموکراسی
دموکراسی
سلام به همه
تشکر از دوستان
من هم از ابتدا همین را می خواستم. قرار نیست از ابتدا با جبهه گیری وارد بحث بشویم
البته شاید مباحث قبلی دلیلی شده که همهء ما (حتی خود من) ناخواسته با یک سری پیش فرض وارد بحث بشویم اما من از تمام دوستان می خواهم لااقل در این تاپیک هر نوع پیش فرضی را کنار بگذارند
قرار است به حق برسیم نه اینکه فقط نظر خود را به کرسی بنشانیم
باز هم از توضیحات شما تشکر می کنم. بخصوص سید جواد که توضیحات کاملی دادند
در ادامه پاسخ نظرات شما گرامیان را عرض خواهم کرد @};-
وقتی اکثریت یک جامعه حکومت دینی و احکام ان را قبول نداشته باشند حال بفرمایید چنین حکومت دینی به چه درد می خورد ؟به قول معروف خسران دنیا و اخرت برای ملتسلام
اجرای احکام اسلامی برای این گروه و اکثریت چه فایده ای می تواند داشته باشد ؟
ایا برای دنیای انها مفید است یا اخرت ؟
در دنیا که باید تابع یک سری قوانین ناخواسته باشند و دنیایشان برفنا می باشد
و انجام یک سری احکام زوری هم انها را به بهشت نمی برد زیرا به ان اعمال اعتقاد ندارند
سلام@};-
پیشتر در تایپیک های دیگر به این مسأله اشاره کردیم که همین ملتف خودشان انقلاب کرده و به جمهوری اسلامی و حکومت دینی رأی داده اند و با حضورشان در عرصه های مختلف انقلاب تا کنون هم پای همان آرمانها مانده اند و ثابت کرده اند که نظام اسلامی راه امام و شهدا و آمانهای انقلاب شان را دوست دارند. مشخص نیست شما از کدام مردم صحبت می کنید که به حکومت دینی و ارزشهای اسلام و انقلاب اعتقاد ندارند؟ لطفاً از طرح بحثهای تکراری بپرهیزید!@};-
لطفاً در چارچوب تایپیک بحث کنید (رابطه دموکراسی با دیکتاتوری) با تشکر@};-
در نظام دموکراسی عقاید مختلف ازادند تحت لوای حزب فعالیت کنند
ملت به راحتی بعد هر سیکل مدیریتی حزب میتوانند سیستم را تغییر بدهند
سوال اول:
آیا تمام عقاید و احزاب آزاد هستند؟
اگر خیر ، "ملاک" اینکه حزب یا گروهی مشمول آزادی باشد و گروه دیگری نباشد چیست و چه فرد یا افرادی این ملاک را تعیین میکنند؟ سوال دوم:
"حد" این آزادی چقدر است و چه کسی یا کسانی این حدود را تعیین می کنند؟
فرض کنید حزب الف با رای مردم سرکار امد
و تا قبل از اینکه دوره چهار ساله اش تمام شود مردم از سیاستهای انها ناراضی بودند
خوب ناراضیان می توانند در کمال صلح برای سرکار امدن دوره چهارساله بعدی فعالیت کنند
ملت به راحتی بعد هر سیکل مدیریتی حزب میتوانند سیستم را تغییر بدهند
سوال سوم:
حزب جدید تا چه حد می تواند سیستم را "تغییر" بدهد؟ نکته:
نقل قول از این دو کاربر گرامی بخاطر توضیحات مناسب ایشان است
وگرنه مخاطب من تنها دو دوستی که از آنها نقل قول کردم نیستند و هر کدام از کاربران که پاسخ این سوال ها را بدهند ممنون میشوم
فرض کنین مثلا سال 1358 همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی ؛ استقلال 1 بر0 تیم پیروزی رو شکست داده باشه ... در اینصورت تیم استقلال بگه چون من به پیروزی رسیدم بنابراین باید قانون گذاری کنم ... بنابراین .... 1. از این به بعد هر گل من 3 تا حساب میشه خوب این رو ما اسمش رو میزاریم دیکتاتوری ... چون مانند یک نرم افزار کامپیوتری میاد میشینه رویه کامپیوتر و تمام امکانات و پروسس ها و منابع رو به خودش اختصاص میده و اجازه اختصاص اون منابع رو به سایر پراسس ها نمیده .... یا همین چند وقت پیش که در درون ترکیه بمب گذاری کرده بودند ... و رجب طیب اردوغان شروع کرد به از بین بردن یک حزب خاص ترکی که جمعیت میلیونی داره و در تمامی مدارس و دانشگاه ها و نظام و ... طرفدارانی داره ... خانوم موگرینی به ترکیه سفر میکنند و به ایشون گوشزد میکنند که کشورشون داره از دموکراسی فاصله میگیره ... در اینصورت امکان پیوستن ترکیه با اتحادیه اروپا از بین میره و ایشون در پاسخ به خانوم موگرینی گفتند دموکراسی یعنی حکومت مردم بر مردم و چون تمام مردم من رو انخاب کردند و چون مردم ( اکثریت ) راضی هستند بنابراین همشون رو نیست و نابود میکنم ... و خانوم موگرینی برای ایشون توضیح دادند که معنای دموکراسی اون چیزی که ایشون فکر میکنند نیست . در حقیقت اینی که اکثریت یک سخنی رو میزنند هیچ دلیلی نمیشه که در درون یک نظام دموکراتیک بابتش بخواین کار رو انجام بدین ... در نهایت میتونم بگم .... کاره درستی نیست که بیایم و بخوایم دموکراسی رو چیزی در برابر یک نظام حکومتی قرار بدیم ... مثله این میمونه که بخوایم یک سیستم عامل رو با یک Application مقایسه کنیم ....و اما سیستم های دیکتاتوری چجوری کار میکنند ...
2. از این به بعد من میتونم به جای 3 تا تعویض 10 تا تعویض داشته باشم
3. از این به بعد اگر اونها گل زدند من اجازه دارم 3 تا پنالتی بهشون بزنم
4. از این به بعد در مورد این قوانین هم هیچ کسی اجازه اظهار نظر کردن نداره و هیچ کسی هم نمیتونه در موردشون رای گیری کنه و اگر تماشاچی هم اومد در درون نمایشگاه یعنی اینکه قوانین من درست هست و هیچ مشگلی ندارند .
چرا !!!
سلام@};-
تمثیل شما شاید در باره نظامات دیکتاتوری مطلق صدق کند اما در باره ساختار جمهوری اسلامی که از یکسو مبتنی بر حکومت فقه و احکام الهی و از سوی دیگر مشروط و متکی به آراء مردمی است، چنانکه هم در تعیین نوع حکومت و هم در تعیین قوانین موضوعه نظر مردم اخذ شده و می شود، مصداق ندارد. از اینرو جمهوری اسلامی حکومتی دینی است با اکثریت آراء مردم در مرحله ثبوت و با حضور و مشارکت اکثری مردم در مرحله تثبیت و دوام واجد مقبولیت مردمی است. از اینرو از نوع بهترین و کاملترین حکومت های دینی مردمی (مردمسالاری دینی) است.
موفق باشید ...@};-