جمع بندی تدبر در قرآن ؛ ردی بر الاهی بودن قرآن یا تائیدی بر آن
تبهای اولیه
سلام....
خوب اوایل پیش خودم می گفتم، قرآن می تونه بزرگترین و روشن ترین دلیل بر رد کلام الله بودنش و دین و آئینش، یعنی اسلام و مسلمانی باشه....
خیلی جالبه، یعنی چیزی درست در مقابل ادعای مسلمانان که ادعا می کنن، تدبیر و تامل در قرآن راه برای رسید به حقانیتش یعنی کلام الله بودنش و الهی بودن دین اسلامه....
خوب من اینطور می گفتم، قرآن ماشاالله ده ها ادعا و استدلال کرده،(مثلا استدلال می کنه خدا چطور می تونه فرزندی داشته باشه در حای که همسری نداره، که من چیزی که از آیه به نظرم رسید، حرفی بی منطق است که از زبان خدا گفته نمی شود)وقتی بررسیشون می کنیم و می بینیم با معیار های عقلی کاملا در تضاد هستند و گاها خودشون، همدیگر رو نقض می کنن، پس باید نتیجه بگیریم که قرآن کلام الله نیست، و اسلام یک دین ساختگیست و از جانب خدا نیست....
ولی توی این چند روز اخیر، حرف هایی زده شد که دچار تردید شدم...حرف هایی از این قبیل که، شما از کجا مطمئن شدی منظور قرآن و حرف و کلام قرآن چیه و بعد نتیجه گرفتی که مثلا در تضاده با عقله....شاید تو منظور قرآن رو درست نفهمیدی....مثلا اونجا که قرآن گفته، خورشید حرکت می کنه با تمام اون شواهدی که برای خودت متصور شدی،واقعا اونچیزی نبوده که فکر کردی و شاید منظور قرآن از حرکت خورشید این نبوده که مثلا خورشید دور زمین حرکت می کنه شاید منظور قرآن از حرکت خورشید، حرکت چرخشی دور محور خودش بوده!!!!!!
خوب اولا منم هیچوقت ادعا نکردم که همه آیات قرآن رو می شه به یقین گفت منظور چیه و مثلا بررسی کرد...من می گم خیلی استدلال ها و گذاره ها هست خیلی روشن و واضح به نظر می رسند و معمولا مخاطبشون هم مشرکان و منتقدا و شکاکان هستند که دیگه می شه در موردشون به یقین اظهار نظر کرد...
خوب حالا سوال من اینه که واقعا این حرف این بعضیا که بهش اشاره کردم درسته؟؟؟ واقعا من نمی تونم هیچگاه به یقین بگم که منظور قرآن در فلان آیه این بوده و پس با عقل در تضاده...و باید همیشه بگم، از کجا معلوم، شاید منظور قرآن یک چیز دیگه بوده؟ در این صورت نمی تونم با تامل و تدبر در قرآن نتیجه بگیرم که کلام خدا نیست یا کلام خدا هست؟؟؟
اگر فکر می کنید که اینطوریام که بعضیا می گن نیست و نمی شه که گفت همه ی آیات و گذاره های عقلی و استدلالی قرآن گنگ و مبهمه...پس لطف کنید سه چهار تا استدلال قرآنی رو بیارید از اون تر و تمیزاش و ترجمش کنید و توضیحش بدید...تا ببینیم که عقلانی و منطقی هستند یا نه، و اگر عقلانی نبودن، پی ببریم که کلام خدا نیستند....
سه چهار تا از اون استدلال هایی که فکر می کنید از همه محکم تره رو ذکر کنید....
اما سوال بعدی....
یک آیه ای در قرآن هست که قابل تامله در این باره به این شکل که:
افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیر
آیا در قرآن از روی فکر و تأمل نمینگرند؟ و اگر از جانب غیر خدا بود در آن اختلافی بسیار مییافتند.
خوب من که خودم آیه رو بررسی می کنم می بینم که من داشتم همون کاری رو می کردم که قرآن گفته....ولی اون بعضیا اومدن جلوم و مدعی شدن، نخیر...شما نمی تونی قرآن رو از تفکر و تامل بنگری و در مورد منظور قرآن اظهار قطعی کنی و مثلا بگی، اختلاف داره یا نداره!!!
خوب حالا به هر حال....به نظر شما خود این آیه که آوردم به نظرتون تکلیفش چیه...می شه به یقین گفت منظور این آیه چیه....یا باید اینجا هم با اما و اگر سخن و مثلا گفت شاید اختلاف در این ایه فلان چیز باشه، شایدم فلان چیز باشه و شایدم چیزی باشه که اصلا ما به ذهنمون نمی رسه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!پس تکلیف این آیه رو روشن کنید خواهشن و اگر فکر می کنید به یقین می شه منظورش رو فهمید،بگید که ازش چه نتیجه هایی می شه گرفت، آیه چه پیام مهمی داره....آیا نمی شه از این آیه این نتیجه رو گرفت که پس در قرآن آیات زیادی وجود داره که به یقین می شه منظورشون رو فهمید و می شه قضاوت کرد در موردشون که آیا باطل و خلاف عقل هستند یا نه و در نتیجه حرف اون بعضیا که ابتدا عرض کردم، حرف درستی نیست..........
ممنون
[=microsoft sans serif]خوب حالا سوال من اینه که واقعا این حرف این بعضیا که بهش اشاره کردم درسته؟؟؟ واقعا من نمی تونم هیچگاه به یقین بگم که منظور قرآن در فلان آیه این بوده و پس با عقل در تضاده...و باید همیشه بگم، از کجا معلوم، شاید منظور قرآن یک چیز دیگه بوده؟ در این صورت نمی تونم با تامل و تدبر در قرآن نتیجه بگیرم که کلام خدا نیست یا کلام خدا هست؟؟؟
با سلام و عرض ادب
کلماتی که یک گوینده به کار میبرد، دو حالت کلی دارد:
یا معنا دارد.
یا معنا ندارد.
دسته دوم که هیچ.
اما دسته اول، خودش بر دو دسته است:
یا همان معنای ظاهرش منظور است: معنای حقیقی که مطابق با فهم متعارف و آنچه از کلماتش در زبان مورد نظر به ذهن میرسد، معنا میشود.
یا معنای غیر از ظاهرش منظور است: معنای غیر حقیقی که شامل استعاری و کنایه و ... میشود. که مطابق با قواعد آن ساختارها، معنای مورد نظر مخاطب از عرف آن زبان و گویش و تخصص پرسیده میشود.
گروه اول از دسته دوم، نیز خودش از یک جهت بر دو بخش است:
یا در دلالت بر معنایش محکم و استوار است و احتمال خلاف ظاهری در آن وجود ندارد: معنای نص
یا در دلالت بر معنایش استوار نیست و احتمال خلافی در آن وجود دارد: معنای ظاهر
[=microsoft sans serif]کلام الهی نیز مانند هر کلام دیگری، از این قواعد و دسته بندی ها پیروی میکند.
بنابراین
کلام خداوند
در جاهایی که معنای ظاهری اش مراد نیست بلکه معنای استعاری آن مراد است، نمیتوان به ظاهرش استناد کرد. مانند یدالله فوق ایدهم.
در مواردی که معنای ظاهری اش مراد است ولی الفاظ در دلالت بر معنا، صرفا ظهور دارند نه نص، میتوان به ظاهرش استناد کرد ولی احتمال خلاف ظاهر نیز کماکان وجود دارد.
در مواردی که معنای ظاهری به صورت نص مراد خداوند است، همان معنای ظاهری به صورت قطعی و صد در صد مراد است.
باتوجه به این مقدمه گفتنی است
در مورد کلام الهی و دلالت آن الفاظ بر معنای خود، چند دیدگاه بین اندیشمندان وجود دارد:
برخی معتقدند که کلام الهی در بیشتر یا تمام موارد، معنای خلاف ظاهرش مراد است. حال یا به این دلیل که این کلمات به صورت استعاری به کار رفته یا هر دلیل دیگری.
برخی دیگر که مشهور مفسران و اندیشمندان اسلامی معتقد به آن هستند، آن است که در مواردی که استعاری بودنش مطابق با قواعد استعاره و مجاز و کنایه درست نیست، همان معنای ظاهر مراد است؛ خواه به نحو نص یا ظاهر.
به نظر میرسد حق با گروه دوم باشد.
محکمترین دلیلی که بر این دیدگاه میتوان اقامه کرد، هدایت گری قران کریم است که تنها از این طریق قابل تحقق است که کلمات این کتاب اسمانی معنای ظاهری اش حقیقی باشد نه مجازی آن هم بدون قرینه.
[=microsoft sans serif]
اگر فکر می کنید که اینطوریام که بعضیا می گن نیست و نمی شه که گفت همه ی آیات و گذاره های عقلی و استدلالی قرآن گنگ و مبهمه...پس لطف کنید سه چهار تا استدلال قرآنی رو بیارید از اون تر و تمیزاش و ترجمش کنید و توضیحش بدید...تا ببینیم که عقلانی و منطقی هستند یا نه، و اگر عقلانی نبودن، پی ببریم که کلام خدا نیستند....
سه چهار تا از اون استدلال هایی که فکر می کنید از همه محکم تره رو ذکر کنید....
اما در این مورد
نکته مقدماتی که باید بدان توجه کرد آن است که قران کریم کتاب هدایت است.
اما این کتاب هدایت، برای هدایت گری و جلب توجه مخاطب، نیازی به آوردن استدلال ندارد.
تنها کاری که لازم است انجام شود، اثبات حجیت و درستی تمسک به آن است.
اگر الهی بودن این کتاب اثبات شود، با توجه به اینکه روح دین تعبد است، متعبدان به این دین، تنها باید استناد آن گفته ها به خداوند را اثبات کنند نه اینکه دلیل این گفته ها را نیز بدانند.
بنابراین
چه خداوند متعال بگوید: قل هو الله احد
چه بگوید: لوکان فیهما آلهه الا الله لفسدتا
از این جهت، فرقی نمیکند که در هر دو صورت، مخاطب به صورت تعبدی توحید الهی را متوجه میشود(باقطع نظر از تفاوت این دو آیه در مرتبه توحیدی مورد ادعا)
باتوجه وجه این گفته برخی اندیشمندان مشخص میشود که چرا در قران کریم یا اصلا استدلال عقلی نداریم یا بسیار کم داریم.
دلیلش این است که اصولا کتاب مقدس زمانی که استنادش اثبات شد، فقط تعبد میخواهد وگرنه خداوند باید برای هر سخنی که میفرماید دلیل بیاورد.
این همان حجیت است که بعد از خداوند، برای پیامبران و امامانش نیز اثبات میشود.
بنابراین
اولا: لازم است بین مراتب مختلف دلالت آیات بر معانی خود تفاوت قائل شویم و معنای مجازی را از حقیقی و معنای ظاهری را از نص بشناسیم.
ثانیا: ما برای اثبات اینکه کلام الهی در بیشتر جملات و آیاتش، دلالت بر معنای ظاهری اش دارد و تماما استعاری و مجازی نیست، نیازی به آوردن استدلال نداریم.
اما برای اینکه این بحث خالی از عریضه نباشد، میتوان به همان آیه شریفه لو کان فیهما... الخ اشاره کنیم که دلالت حقیقی بر معنای خود دارد و استدلالی شسته و رفته است.
[=microsoft sans serif]شاید تو منظور قرآن رو درست نفهمیدی....مثلا اونجا که قرآن گفته، خورشید حرکت می کنه با تمام اون شواهدی که برای خودت متصور شدی،واقعا اونچیزی نبوده که فکر کردی و شاید منظور قرآن از حرکت خورشید این نبوده که مثلا خورشید دور زمین حرکت می کنه شاید منظور قرآن از حرکت خورشید، حرکت چرخشی دور محور خودش بوده!!!!!!
نکته بعدی اینکه در چه مواردی میتوان مدعی شد که جملات قران کریم عینا همان معنایی را میرساند(ولو به نحو ظهور) که مخاطبان هم زمان آن میفهمند.
در این مورد پاسخی که به ذهن میرسد آن است که معنای ظاهر هیچ خللی ندارد ولی مقام ها فرق میکند.
مثلا شما فرض کنید میخواهید وجود خدا را اثبات کنید.
در تمام موارد لازم است با توجه به توان و میزان درک و فهم مخاطب، جملات و کلمات خود را کنار هم قرار بدهید.
مثلا وقتی با یک کودک روبرو میشوید از تمثیل نور استفاده میکنید.
وقتی با یک دانش آموز روبرو میشویداز دلیل نظم بهره میبرید.
وقتی با یک دانشجوی در حد کارشناسی روبرو میشود از دلیل وجوب و امکان استفاده میکنید.
وقتی با یک استاد دانشگاه روبرو میشوید از صدیقین مدد میگیرید.
هرچه سطح مخاطب فراتر میرود استدلال و بیان شما نیز عمیق تر و دقیق تر میشود.
در مورد آیات قران کریم خصوصا آنجا که در مورد طبیعت بیاناتی ارائه شده است، در اینجا چون سطح معلومات مخاطب در سطح بسیار نازلی قرار دارد، گوینده چاره ای ندارد جز اینکه از جملات و تعابیری بهره بگیرد که برای او قابل درک باشد.
مشخص است که مخاطب آن زمان که هیچ، مخاطبان تا چند سده پیش نیز خورشید را در حال حرکت میدانستند.
بنابراین این جملات میتواند ناظر به دیدگاه او و از دید مخاطب ارائه شده باشد.
[=microsoft sans serif]احتمال دیگری که در این مورد وجود دارد آن است که همان معنای ظاهری مد نظر است ولی مصداق این معنای ظاهری ای که مخاطب آن زمان متوجه میشد با معنای ظاهری ای که امروزه از این حرکت متوجه میشوند کاملا فرق کرده است.
در آن زمان فهم مخاطب از حرکت خورشید همان حرکت انتقالی بوده است.
اما امروزه این حرکت میتوان حرکت در ضمن منظومه شمسی یا حتی حرکت جوهری باشد.
باتوجه به این احتمال، معنای ظاهری آیه تغییر نمیکند. دلالت آیه همان معنای ظاهری اش مراد است.
ولی این دلالت به نحو ظهور است و نص در دلالتش نیست. بنابراین احتمال خلاف نیز وجود دارد.
بگذریم از اینکه در برخی موارد آنچه مخالف آیات به نظر میرسد، صرفا ترم تئوریک است نه یک نظریه کاملا اثبات شده و جا افتاده.
بنابراین حتی اگر این مطالبی که در علوم طبیعی امروزه ادعا میشود که اثبات شده، یقینی نیز باشد باز هم اشکالی ندارد باتوجه به دو پاسخ فوق الذکر و احتمالا پاسخ های دیگر.
[=microsoft sans serif]افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیر
آیا در قرآن از روی فکر و تأمل نمینگرند؟ و اگر از جانب غیر خدا بود در آن اختلافی بسیار مییافتند.
نتیجه اینکه
این آیه شریفه و آیاتی نظیر آن، موید دیدگاه نخست و درست تامل در آیات است.
اما باید توجه کرد که دلالت حقیقی از مجازی جدا شود.
همچنین دلالت نصی از ظهوری نیز مجزا شود.
موفق باشید.
باتوجه وجه این گفته برخی اندیشمندان مشخص میشود که چرا در قران کریم یا اصلا استدلال عقلی نداریم یا بسیار کم داریم.
دلیلش این است که اصولا کتاب مقدس زمانی که استنادش اثبات شد، فقط تعبد میخواهد وگرنه خداوند باید برای هر سخنی که میفرماید دلیل بیاورد.
سلام
با تشکر از جناب پارسامهر که سوال خوبی مطرح کردند
و با اجازه ایشون اگر خللی در روند تاپیک ایجاد نمیشه من هم سوالهای خودم رو مطرح می کنم
اگر باعث انحراف تاپیک می شود بگویید تا حذف کنم
جناب صدیق
فرمودید وقتی استنادش به خدا ثابت شد باید تعمدا ان را بپذیریم
بحث اینجاست که بهترین روش برای اینکه استناد قران به خدا ثابت شود مطالبش می باشد
وقتی این گزینه مخدوش باشد چگونه استناد این کتاب به خدا ثابت شود ؟
احتمال دیگری که در این مورد وجود دارد آن است که همان معنای ظاهری مد نظر است ولی مصداق این معنای ظاهری ای که مخاطب آن زمان متوجه میشد با معنای ظاهری ای که امروزه از این حرکت متوجه میشوند کاملا فرق کرده است.
در آن زمان فهم مخاطب از حرکت خورشید همان حرکت انتقالی بوده است.
اما امروزه این حرکت میتوان حرکت در ضمن منظومه شمسی یا حتی حرکت جوهری باشد.
باتوجه به این احتمال، معنای ظاهری آیه تغییر نمیکند. دلالت آیه همان معنای ظاهری اش مراد است.
ولی این دلالت به نحو ظهور است و نص در دلالتش نیست. بنابراین احتمال خلاف نیز وجود دارد.بگذریم از اینکه در برخی موارد آنچه مخالف آیات به نظر میرسد، صرفا ترم تئوریک است نه یک نظریه کاملا اثبات شده و جا افتاده.
بنابراین حتی اگر این مطالبی که در علوم طبیعی امروزه ادعا میشود که اثبات شده، یقینی نیز باشد باز هم اشکالی ندارد باتوجه به دو پاسخ فوق الذکر و احتمالا پاسخ های دیگر.
در مورد مطالب بالا هم نقدی داشتم
به نظر من در حد مخاطب صحبت کردن بسیار معقول است ولی اینکه به دانستنیهای اشتباه او استناد کردن
منطقی نمی باشد
اصلا چه لزومی دارد که به اشتباهات یک نفر استناد شود ؟
این همه مطالب درست وجود دارد چرا به انها استناد نشود ؟
با تشکر
[=Times New Roman]مثلا خورشید دور زمین حرکت می کنه شاید منظور قرآن از حرکت خورشید، حرکت چرخشی دور محور خودش بوده!!!!!!
خورشيد همراه با سيّاراتش در فضا با سرعت نزديک به 250 کيلومتر بر ثانيه در حال حرکت به دور کهکشان است.
يعني چه که شايد منظور قرآن، حرکت چرخشي دور محور خودش بوده؟؟!!!
کار شما منحصر شده در تمسخر آيات الهي بدون کوچکترين انصاف و تدبّري!!!
و من لم يجعل الله له نوراً فما له مِن نور.
[=Times New Roman]من داشتم همون کاری رو می کردم که قرآن گفته
اون کاري که قرآن مجيد فرموده، اون سواد خودش رو ميخواد. شما سوادش رو نداري عزيزم. شما که توي يه جمله نميتوني فاعل رو از مفعولش تشخيص بدي، چطور مياي قرآن مجيد رو تدبّر کني؟؟!!
بيشترين کار مفيدي که شما ميتوني در اين زمينه بکني اينه که مياي روي ترجمه قرآن مجيد تدبّر ميکني! ولي آيا تدبّر در ترجمه، تدبّر در قرآن است؟؟!!! نه خير.
آره عزيز، شما منظورت تدبّر نيست، شما هدفت يه چيز ديگست. خودت هم ميدوني.
[="Tahoma"][="Navy"]ما سوال بعدی....
یک آیه ای در قرآن هست که قابل تامله در این باره به این شکل که:
افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیر
آیا در قرآن از روی فکر و تأمل نمینگرند؟ و اگر از جانب غیر خدا بود در آن اختلافی بسیار مییافتند.
سلام
متاسفانه وقتی انسان حریت فکری نداشته باشد و بنایش بر رد مطلب مورد نظر به هر نحو ممکن باشد چه بسا ساده ترین بعد مطلب را هم نفهمد
این آیه می فرماید اگر قرآن از سوی غیر خدا بود در آن اختلاف وجود داشت. یعنی اگر شما می توانستی بگویی فلان آیه با فلان آیه در تناقض است قرآن از سوی غیر خدا بود نه اینکه فلان آیه با فلان موضوع علمی اختلاف دارد .
پس در این آیه، اثبات از سوی غیر خدا بودن منوط به یافتن اختلاف در آیات و مطالب خود قرآن است نه یافتن اختلاف قرآن با فلان موضوع خارج از آن.
یا علیم[/]
اگر کسی نقدی بر این استدلال داره، ممنون می شم مطرح کنه.
پیامبران پیشین، طبق آیات خود قرآن، معجزه داشتند و به این شیوه، حقانیت رسالت خودشون رو ثابت می کردند.
پس از نظر خود اسلام هم منطقیه که برای پذیرفتن درستی رسالت پیامبر، ازش انتظار معجزه داشته باشیم.
ادعا می شه که قرآن، معجزه ی دین اسلامه. (بسیاری معتقدند پیامبر اسلام، هیچ معجزه ی دیگری نداشته.)
پس منطقا این معجزه باید توانایی تمام کردن حجت را برای همه ی افراد در هر قشر و هر سطح سواد داشته باشه.
بنابراین اگر بدون پیشفرض، واقعا قرآن رو برای این منظور بررسی کنیم، سه حالت پیش میاد:
1.یا با قطعیت می تونیم معجزه بودنش رو متوجه بشیم.
2.یا با قطعیت می تونیم معجزه نبودنش رو متوجه بشیم. (مثلا در اون ایرادات علمی شفاف پیدا کنیم.)
3.یا هیچگونه یقینی در هیچ جهتی برای ما ایجاد نمی شه و از هر سمتی که حرکت می کنیم، به هیچ
نتیجه ای نمی رسیم.
از بین این سه حالت، فقط در حالت اوله که می تونیم به اسلام ایمان بیاریم. چون در حالت سوم هم هیچ
معجزه ی معتبر دیگه ای از پیامبر اسلام باقی نمی مونه و دلیلی نداریم برای پذیرفتن احکام و دستورات پیامبر.
آیا ممکنه خداوند، آخرین پیامبرش رو بدون معجزه ی محکم، مامور هدایت انسان ها کنه، و بدون تمام کردن
حجت، از انسان ها تا آخرالزمان انتظار داشته باشه که پیرو دین اسلام بشن؟
_____________________
به نظر من، اگه در بررسی قرآن مدام به در بسته بخوریم و به هیچ نتیجه ای نرسیم هم این خودش دلیلیه
برای معجزه نبودن قرآن. چون ویژگی های معجزه را ندارد و حجت را تمام نمی کند.
_____________________
از دوستان، خواهشمندم بدون لحن کنایه آمیز و تعصب تاپیک را دنبال کنند. بعید می دانم اینجا کسی از
ضربه زدن به اعتقادات مردم، منفعتی ببرد.
خورشيد همراه با سيّاراتش در فضا با سرعت نزديک به 250 کيلومتر بر ثانيه در حال حرکت به دور کهکشان است.يعني چه که شايد منظور قرآن، حرکت چرخشي دور محور خودش بوده؟؟!!!
من گفتم، بعضیا هستن که می گن شما یعنی بنده، شاید اشتباه می کنی و باید همواره شک کنی...همونا مثال می زنن که شاید مثلا منظور از حرکت خورشید، حرکت چرخشیش باشه،(مثلا گفتم) شما از کجا فهمیدی که منظور حرکت به دور زمینه....و من منکر نشدم و نگفتم اون بعضیا یا خود من انکار می کنیم که منظور از حرکت خورشید، می تونه حرکت در کهکشان بوده باشه، چه بسا حتما حرکت در کهکشان بوده!!! خدا توبه توبه....
کار شما منحصر شده در تمسخر آيات الهي بدون کوچکترين انصاف و تدبّري!!!
قدیما آیات رو بررسی می کردیم، ولی همون قدیما و هم اکنون ما کارای دیگه ای هم انجام میدیم،اگر چشم دیدنشو داشته باشید، و آنها را پشت گوش نیاندازید....به طور مثال ما نشان دادیم که حتی اگر پیامبر جای خورشید را با جای ماه هم عوض می کرد(مثلا معجزه کند)، کاری جز رسوا کردن خودش و کاذب نشان دادن خودش، انجام نمی داده.. حالا شما برای پیامبر برو معجزه بتراش و بگو پیامبر جان تو نمی دونی، ما می دونیم که تو ماه رو دو نیم کردی ... http://www.askdin.com/showthread.php?t=59720&p=933744#post933744
اون کاري که قرآن مجيد فرموده، اون سواد خودش رو ميخواد. شما سوادش رو نداري عزيزم. شما که توي يه جمله نميتوني فاعل رو از مفعولش تشخيص بدي، چطور مياي قرآن مجيد رو تدبّر کني؟؟!!بيشترين کار مفيدي که شما ميتوني در اين زمينه بکني اينه که مياي روي ترجمه قرآن مجيد تدبّر ميکني! ولي آيا تدبّر در ترجمه، تدبّر در قرآن است؟؟!!! نه خير.
آره عزيز، شما منظورت تدبّر نيست، شما هدفت يه چيز ديگست. خودت هم ميدوني.
مثل اینکه (البته بر خلاف ظاهر حرفتونکه فقط به صرف ترجمه اشاره کردی!!ساده اندیشی!!!) ادعا می کنی که با کمک از علم و دانش مفسران، مترجمان یا عرب زبانان و کتب تاریخی، بحث و مشورت با متخصصان مثلا کارشناسان سایت و امثال اینها در کنار هم(کاری که بنده سعی در انجامش هستم) نمی تونیم تا حدی تدبر داشته باشیم که بتونیم اختلاف در قرآن پیدا کنیم، این یک ادعای بی دلیل شما بود.رو چه حساب این حرف رو می زنید...
در ضمن می بینید، که خود منم در این زمینه ها تردید و شک پیدا کردم و شجاعت به خرج دادم و سوالم رو مطرح کردم...
آخرین پیامبرش رو بدون معجزه ی محکم، مامور هدایت انسان ها کنه، و بدون تمام کردن
حجت، از انسان ها تا آخرالزمان انتظار داشته باشه که پیرو دین اسلام بشن؟
سلام....
3.یا هیچگونه یقینی در هیچ جهتی برای ما ایجاد نمی شه و از هر سمتی که حرکت می کنیم، به هیچ
نتیجه ای نمی رسیم.
سلام...اگر واقعا بررسی کردیم و دلایلی که به ذهنمون می رسید و به ویژه دلایل و راه هایی که خود پیامبر ارائه می کنن(مثل تحدی) رو بررسی کردیم و دیدیم که الالظاهر هیچ دلیل قاطعی وجود ندارد و همه دلایلی که اشاره شد در هیچ جهتی یقینی برای ما ایجاد نمی کنن، پس باید نتیجه بگیریم که قطعا آن آخرین پیامبر کذابه....چون انتظار بی جایی داره....از یک طرف دلایل کافی ارائه نمی ده و ما دلیلی در در دسرس نداریم، از اونطور انتظار داره که ما برگردیم بگیم، أَشْهَدُ أَنّ لَّا إِلَٰهَ إِلَّإ الله وأَشْهَدُ ان محمداً رسول الله،و انتظار یقین داره از ما....خوب این شخص حتما کذاب دیگه....چون انتظار بی جا داره، انتظار داره ما کاری خلاف عقل انجام بدیم...خوب قطعا از جانب خدا سخن نمی گه و کذابه....
اما یک وقت هم هست ما دلایلی رو بررسی کردیم، به ویژه اون دلایلی که پیامبر سر راه می زاره، و دیدیم که کافی نبودن ولی احتمال پیامبر بودن رو بسیار زیاد محتمل جلوه می ده....اینجا اگر دیدیم که پیامبر اصلا انتظار یقین نداره صرفا اینطور می گه ببینید من پیامبرم، ولی انتظار ندارم شهادت به پیامبر بودن بدید ولی حداقل به خاطر این دلایل محتمل بدونید که من پیامبرم و تا جای ممکن به من اعتماد کنید...این باز شاید معقول باشه( که نیست به نظرم!) ولی اون حالت اولی به نظرم حتما باطل و بی منطقه
[=microsoft sans serif]بحث اینجاست که بهترین روش برای اینکه استناد قران به خدا ثابت شود مطالبش می باشد
وقتی این گزینه مخدوش باشد چگونه استناد این کتاب به خدا ثابت شود ؟
باسلام
دوست عزیز
بحث از روش اثبات استناد قرآن کریم به خداوند بحث دیگری است که جای خود را میطلبد.
اما به صورت خلاصه باید بگویم خیر بهترین روش برای استناد قران کریم به خداوند مطالبش نیست.
به نظر من در حد مخاطب صحبت کردن بسیار معقول است ولی اینکه به دانستنیهای اشتباه او استناد کردن
منطقی نمی باشد
اصلا چه لزومی دارد که به اشتباهات یک نفر استناد شود ؟
این همه مطالب درست وجود دارد چرا به انها استناد نشود ؟
شما یک قسمت از پاسخ بنده را انتخاب میکنید و همان را مبنای نقد کل پاسخ قرار میدهید.
بعلاوه، در آنچه انتخاب کردید، استناد به برداشت مخاطب نیست، بلکه بیانی ارائه میشود که مخاطب تصور سطحی ای از آن دارد ولی معنای دقیق آن در ورای آن نفهته است که با پیشرفت مخاطب یا مخاطبان برایشان اشکار میشود.
مثلا وقتی کودکی از شما در مورد خدا سوال میپرسد شما او را ممکن است به نور تشبیه کنید.
کودک تصورش از نور، همین نور نهایتا خورشید است که امری است مادی.
اما منظور شما از این تشبیه، صرفا مادی نبودن آن است وگرنه اگر درک مخاطب بالاتر بود از مثال بهتری استفاده میکردید.
در اینجا نیز احتمالی که من مطرح کردم این بود که حرکتی که در قران کریم به خورشید نسبت داده شده چند احتمال دارد ولی مخاطب تنها یک احتمال آنرا متوجه میشود.
شما هدفت يه چيز ديگست. خودت هم ميدوني.
وقتی انسان حریت فکری نداشته باشد
یه مشت آدم متعصب به اسم عالم دین و طرفدارای نه چندان اهل فکرشون جمع شدن که یه کشورو هم نتونستن اداره کنن و ادعای مدیریت کل جهان رو دارن و هر کس هم چیزی خلاف فکر اونا بگه متهمش میکنن به نفهمی و حریت نداشتن که بگذریم. مردم جوابشونو دادن توی شعارها و رأیهاشون.
فلان آیه با فلان آیه در تناقض است
لااکراه فی الدین با قاتلوا الذين لا يؤمنون بالله کاملا سازگاره
یا مثلا
إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصاري وَ الصَّابِئينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (بدرستی کسانی که مؤمنند و کسانی که یهودی و نصرانی و صابئی هستند هر کدام بخدا و دنیای دیگر معتقد باشند و کارهای شایسته کنند پاداش آنها پیش پروردگارشان است نه بیمی دارند و نه غمگین شوند)
با
وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ (و هر که جز اسلام دینی بطلبد هرگز از او پذیرفته نمی شود و او در آخرت از زیانکاران است.)
کاملا سازگاره.
یا
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصاري أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ (اى کسانى که ایمان آورده اید، یهودیان و مسیحیان را دوستان خود مگیرید، زیرا آنان با وجود این که باهم اختلاف دارند در برابر شما با یکدیگر همدل اند،)
با
لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ قالُوا إِنَّا نَصاري ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَکْبِرُونَ (نزدیکترین آنها را در دوستی با مؤمنان کسانی می یابی که گفتند: ما نصاراییم. این بدان سبب است که گروهی از آنان کشیشان و راهبان اند و آنها تکبر و بزرگ منشی نمی ورزند.)
سازگاره.
و نمونههای دیگه.
----------------
نتیجه این که بار احساسی و شرایط پشت خیلی از آیات رو نمیشه نادیده گرفت. جایی که اهل کتاب با پیغمبر خوب بودن لحن آیات خوب بود وقتی اونا بد میشدن آیات هم به تبع این رفتارشون تند میشد. گزاههایی مثل این که «اگر میتوانید یک آی مثل آن را بیاورید» یا «اختلاف کثیر در قرآن نیست چون قرآن نوشته یک انسان نیست» بیشتر حالت رجز خوانی و کری خوندن داره. وگرنه این همه کتاب که بدون این که نیاز به تفسیر و پیچوندن باشه جملاتش با هم تناقضی ندارن. وقتی قرآن میگه خدا مهربونه یا روزی رسانه باید دید شرایط چیه منظورش کجاست. آیا مثلا بچههایی که توی آفریقا و جاهای دیگه از گرسنگی تلف میشن منظور این آیاته؟ بعیده. اگه پیغمبر اینا رو میدید احتمالا یه آیۀ این طوری هم نازل میشد: «فکر نکنید شما جست و جو نمیکنید و گرسنگان را نمیبید و خدا خود به آنها غذا میرساند. بلکه این وظیفۀ شماست که گرسنگان را سیر کنید و خدا هم در این امر شما را یاری خواهد کرد و برای کسانی که تلاشی برای سیر کردن گرسنگان نکردهاند آتشی سوزان فراهم شده است». چون آیات قرآن کاملا به محل و زمان وابسته ن و اگه شرایط عوض بشه حتی آیا قبلی هم نقض میشه:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً ذلِکَ خَيْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ(12) (ای کسانی که ایمان آورده اید ، هنگامی که ( خواستید ) با فرستاده خدا گفتگوی خصوصی کنید جلوتر از گفتگوی خود صدقه بدهید ، این برای شما بهتر و پاکیزه تر است ، و اگر ( مالی برای صدقه ) نیافتید ( بدانید که ) خدا آمرزنده مهربان است)
أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْکُمْ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ(13) (آیا ترسیدید از اینکه پیش از گفتگوی خصوصی خود صدقاتی بدهید؟ پس حال که انجام ندادید و خدا هم از شما درگذشت ، نماز را برپا دارید و زکات بدهید و از خدا و فرستاده او اطاعت نمایید ، و خداوند از آنچه انجام می دهید آگاه است.)
این دو تا آیه کاملا نشون میدن که آیات کاملا وابسته به شرایطن. آیۀ دوم حتی انگار خدا خوشش نیومده و کنایه میزنه: ترسیدید یه قرون پول خرج کنید؟
حالا از متنی که این قدر احساس و شرایط توشه چه انتظاری میشه داشت و چه طور باید برداشت کرد؟ آیا این دلیلی برای اینه که خدا نازل نکرده؟ نه اساسا چرا باید خدا کتاب علمی و غیر احساسی نازل کنه؟ به نظرم باید خدایی که توی ذهنمون هست رو تغییر بدیم تا با خدای قرآن سازگار بشه. خدایی که وقتی یه حرفی زد و دیدی کسی اجرا نمیکنه حرفشو پس میکیره و ناراحتیشو هم با یه کنایه نشون میده: ترسیدید پول خرج کنید؟ خدایی که گاهی (انگار) عصبانی میشه و میگه بکشید: فإذا لقيتم الذين كفروا فضرب الرقاب و گاهی (انگار) افسرده یا منطقی: لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ. جایی قتل را چنان گناه عظیمی میشمارد: مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً (هر کس انسانی را جز برای قصاص نفس یا فسادی که در روی زمین کرده بکشد چنان است که گویی همه مردم را کشته) و گاهی با مسامحه و سادهگیری میگوید: مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ (آن کس که مظلوم کشته شده، برای ولیش سلطه قرار دادیم اما در قتل اسراف نکند). حالا شاید خدا خود را به احساسی بودن زده باشه تا با مردم نزدیکتر شده باشه یا قابل فهم باشه یا چیز دیگهای، هر چی هست قرآن را نمیشه از احساس پشت جملاتش جدا دونست و متن را متنی در نظر گرفت که یه آدم آروم و منطقی و غیر احساسی گفته.
البته علمای دین این لحن احساسی و وابسته به شرایط رو انکار میکنن و متن قرآن رو مثل متن یه کتاب علمی بررسی میکنن. اما این روش خلاق پیشنهاد «تیغ اوکام»ه برای قبول یه نظریه س.
قرآن رو نمیشه از احساس و شرایطش جدا کرد. چون شرایط مدام در حال تغییر بوده آیات هم به تبع اونا تغییر میکردن. پس امروزه هم باید دید شرایط چیه و مطابق اون تصمیم گرفت نه این که برگردیم به 1400 سال پیش ببینم نسخهای که فقط برای اون شرایط پیچیده شده بود چی بوده و حالا هم همون رو ملاک عمل قرار بدیم.
---------------------------
فکر میکنم منسوب به نویسندۀ المیزان باشد که قرآن میتونه ترجمهای از کتابی کاملتر به نام لوح محفوظ باشه. ترجمهای که متناسب شده با احوال اعراب زمان پیامبر. البته این زیاد متناسب بودن قرآن با شرایط رو بازتاب نمیده. اما میتونه خیلی چیزا رو توجیه کنه.
---------------
در اون ایرادات علمی شفاف پیدا کنیم.
این دلیل بر معجزه نبودن قرآن نمیشه. این ناشی از این پیشفرضه که قرآن نباید هیچ عیب و اشکالی در نظر ما داشته باشه و علمی باشه. با خیالپردازی خیلی از کمالگراییا رو به اسلام و قرآن و پیغمبر و خدا اضافه کرده ن که هیچ کدوم سند محکمی نداره.
مثلا حافظّ کامپیوتر خیلی سریعتر و دقیقتر از حافظۀ انسان کار میکنه و حافظۀ انسان خطا داره آیا این دلیل بر یانه که انسان معجزه نیست؟ به نظرم اگر دنبال معجزه هستیم باید ببینیم فرق بین یه انسان و ربات انسان نما چیه و همون نوع فرق رو بین قرآن و یه کتاب دست نویس انسان پیدا کنیم تا ثابت بشه قرآن مخلوق خداست.
[=System]از اونطور انتظار داره که ما برگردیم بگیم، أَشْهَدُ أَنّ لَّا إِلَٰهَ إِلَّإ الله وأَشْهَدُ ان محمداً رسول الله،و انتظار یقین داره از ما....خوب این شخص حتما کذاب دیگه....چون انتظار بی جا داره، انتظار داره ما کاری خلاف عقل انجام بدیم...خوب قطعا از جانب خدا سخن نمی گه و کذابه....
فکر کن یه پزشک وارد یه روستایی بشه که مردمش بی سوادن و بگه پزشکم و شما طبق دستورات من عمل کنید تا عمرتون زیاد بشه یا بهتر زندگی کنید. هر چی من میگم گوش کنید. مسلما اون مردم بی سواد هیچ راهی برای اثبات راستگویی پزشک ندارن. ایین دلیل بر کذاب بودن پزشک نیست. اگه پزشک ادعا کنه که چیزی هست به اسم hiv که باعث بیماری میشه و مثلا اگه روابط آزاد داشته باشید به عذاب این ویروس دچار میشید ولی نتونه ثابت کنه. آیا میشه گفت کذابه؟ نه. آیا مردم باید به حرفش گوش بدن؟ بستگی داره. هر کی رفت نشست پای حرفای این پزشک و حس کرد که این راست میگعه و شیاد نیست خب باید گوش بده. اما مسلما هیچ دلیل علمیای نمیتوانه برای اثبات گفتههای پزشک پیدا کنه. حتی ممکنه پزشک به خاطر ناآشنایی با شرایط روستا حرفایی بزنه که اجرایی نباشه و بعدا حرفشو پس بگیره. حتی برخی اشتباهات این پزشک نشانۀ دروغگو بودنش نیست.
موضوع اینه که در خیلی از چیزها ما دلیل قوی نداریم اما بدون دلیل خودمونو ملزم به پیروی از یه چیزی میکنیم.
پیغمبر ممکنه همین پزشک باشه که کم و بیش از چیزهایی اطلاع پیدا کرده و اونا رو به ما منتقل میکنه. اصلا فرض کن کلا قرآن رو از خودش ساخته تا ما رو نجات بده. چه فرقی داره. مهم اینه که آیا ما باید به این شخص با تمام بی دلیلیش اعتماد کنیم یا نه. اگه اعتماد کردیم یعنی بهش ایمان اوردیم و ایمان هیچ نیازی به دلیل نداره فقط یه جور تصمیم یا اطمینان احساسیه یا شاید ترس.
موضوع اینه که در خیلی از چیزها ما دلیل قوی نداریم اما بدون دلیل خودمونو ملزم به پیروی از یه چیزی میکنیم.
البته منم گقتم که این احتمال شاید منطقی و اتفاق افتاده باشه که پیامبر بیاد بدون اونکه دلایلی کافی ارائه بده البته نه اینکه هیچ دلیلی ارائه نده، از ما بخواد ازش پیروی کنیم، این احتمال شاید منطقی باشه....ولی دیگه اگر طرف اومد گفت به من یقین بیارید و شک هم نداشته باشید این بی منطقیه و از حکمت خدا به دوره همچین حرفی بزنه، قطعا اون پیغمبر از قول خدا حرف نمی زده و اگه بگه من از قول خدا حرف می زنم کذابه.. دکتری می آد و بدون ارائه دلایل کافی می گه به من اعتماد کنید و تا جای ممکن نصایح و سفارشات منو اجرا کنید...خیلی خوب به فرض، ما قبول می کنیم و از او پیروی می کنیم، ولی دیگه توی دلمون نمی گیم که ما شک نداریم این پزشک راست نمی گه...ما صرفا در عمل در ظاهر، به پزشک اعتماد می کنیم و فرامیشنشو عمل می کنیم، چون احتمال می دیم که او راست گو باشه و پزشک باشه نه اینکه مطمئن باشیم و یقین داشته باشیم(حالا شما اسم این رو می زارید ایمان، خوب این ایمان اشکالی نداره)...
حالا دوستمون می گه پیامبری از جانب خدا اومده، از قول خدا سخن می گه(اگر اشتباه نکنم)...خوب این پیغمبر هیچوقت بدون ارائه دلایل کافی انتظار نداره که ما در نهان و فکر و اندیشه ی خودمون هم شک نداشته باشیم که طرف ممکنه دروغ گو باشه،این پیغمبر نهایت می گه شک شما قبول شک شما قابل بررسی ولی با تمام این شک ها در عمل به من اعتماد کنید و تا جای ممکن نصایح و سفارشات من رو عملی کنید، چون احتمال هست که من راست گو باشم...
یک چیزایی تو مایه دفع خطر احتمالیه دیگه....مثلا، به کافرا می گن شما به فرض دلایل کافی در وجود عالم پس از مرگ و خدا نداری... ولی احتمال وجود اونا رو که می دی، اگر نبود ضرر زیادی می خوری، در عمل مبنا رو بزار که خدا و قیامت ممکنه وجود داشته باشه...خوب اینا می گن در عمل طور فرض کن که گویا خدا و قیامتی هست و دیگه نمی گن که این احتمال رو در عقل و نهان و اندیشه ی خودت نداشته باش که خدایی وجود نداره...مگر می شه ما عقل و اندیشه ی خودمون رو کور کنیم...عقل می گه تا وقتی دلایل کافی نداری، حق داری و باید که شک کنی....شما انتظار داری که ما عقل و اندیشه ی خودمون رو کور کنیم و به اون دکتر بگیم ما اصلا به دکتر بودن تو شک هم نداریم ؟
خوب حالا قرآن از ما چی می خواد ؟اون ایمانی که بهش اشاره کردم با رنگ قرمز رو می خواد یا یقین حتی در نهان و فکر و اندیشه ی خودمون ؟ ؟
یعنی شما می گید پیغمبر از ما تنها این انتظار رو داره با تمام احتمالاتی که در کذاب بودنش هست، با تمام عدم دلایل کافی، ما به اون اعتماد کنیم، یعنی شما فکر می کنید قرآن و پیامبر از ما همچین ایمانی و باوری رو انتظار داره و از ما خواسته؟؟
[="Tahoma"][="Navy"]ه مشت آدم متعصب به اسم عالم دین و طرفدارای نه چندان اهل فکرشون جمع شدن که یه کشورو هم نتونستن اداره کنن و ادعای مدیریت کل جهان رو دارن و هر کس هم چیزی خلاف فکر اونا بگه متهمش میکنن به نفهمی و حریت نداشتن که بگذریم. مردم جوابشونو دادن توی شعارها و رأیهاشون.
کافر همه را به کیش خویش پندارد یعنی همه آنهایی که به نامزد منتخب رای دادن مثل شما کافر به اسلام و قرآن هستن؟ زهی خیال باطل
ایراداتتون به قرآن هم بچه گانه و غیر منطقیه. این آیات تضادی باهم ندارند بلکه هرکدام از جهتی در مقام بیان هستند.
یا هادی[/]
بی منطقیه و از حکمت خدا
مگر مهربانی خدا برای ذهن ما قابل تأیید است که منطق و حکمت او قابل تأیید باشد؟ برای این که نگوییم خدا مهربان نیست میگوییم ما مهربانی خدا را نمیفهمیم. در مورد حکمت و منطق خدا چرا این طور نباشد؟ شاید خدا حکمت داشته باشد و منطق داشته باشد اما ذهن ما آنها را تأیید نکند.
البته علمای فعلی دین میگویند ذهن ما هم آنها را تأیید میکند اگر درست فکر کند.
به هر حال من دلیلی نمیبینم که همۀ کارهای خدا از جمله همین یقینخواهی بدون ارائۀ دلیل محکم؛ با عقل ما منطقی و حکیمانه به نظر برسد.
کلا هر چیزی در مورد خدا آن طور که ما تصور میکنیم نیست. مثلا خوش قولی خدا. مواردی هست که ذهن ما وقتی به آنها فکر میکند با خوش قولی در تناقض است مثلا آنجا که به موسی قول 30 روزه داد اما چهل روزه تمام شد. یا دعای «رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا» دعا میکنیم که خدا به وعدهاش عمل کند! (مگر قرار بود نکند).
شما سعی دارید قرآن را با توجه به صفات خدا مثل حکمت و منطق و... رد کنید اما چه کسی گفته آن صفات از نظر ذهن ما درستند. ممکن است باخدایی طرف باشیم که ذهن ما آن را نامهربان و غیر منطقی و ... تشخیص دهد. پس برای رد قرآن نمیشود به سراغ این صفات رفت.
گفت به من یقین بیارید
آیا دلیلی بر این درخواست دارید؟ حتی قلب ابراهیم هم از نظر قرآن مطمئن نبود تا آن معجزه را دید و مطمئن شد. حالا خدا چه طور از ما یقین بخواهد؟ و از کجا معلوم منظور از یقین در قرآن یقین علمی و منطقی است. شاید از آن نوع یقینهای ناشناخته باشد که با سالها نماز و روزه کسب میشود.
ما صرفا در عمل در ظاهر، به پزشک اعتماد می کنیم
قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ تُطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ
دسته اى از این اعراب بادیه نشین گفتند ایمان آوردیم. اى پیامبر، به آنان بگو: شما ایمان نیاورده اید، بلکه بگویید: اسلام آوردیم. هنوز ایمان در دل هاى شما راه نیافته است; ولى اگر خدا و پیامبرش را فرمان برید، از پاداش اعمالتان چیزى نمى کاهد، زیرا خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است. به نظرم اینجا خیلی روشن گفته شده یقین که هیچ ایمان هم نمیخواهد. فقط اطاعت میخواهد.
[=System]مثل شما کافر به اسلام و قرآن هستن؟
شماها اگه منطق داشتیند هر روز کارتون اتهام زدن نبود.
ایراداتتون به قرآن هم بچه گانه و غیر منطقیه. این آیات تضادی باهم ندارند بلکه هرکدام از جهتی در مقام بیان هستند.
ایمانتون مقدم بر منطقه برای من بر عکسه.
دینی که شما با این روشتون ساختید خداش امام زمانه و پیغمبرش امام حسین. قرآنش هم روضۀ امام حسین. نمازش سینه زدنه و روزه ش راهپیمایی اربعین. مکه ش هم زیارت امام حسین. دعا رو هم با توسل جایگزین کردید. کی مسلمون نیست من یا شما؟
زهی خیال باطل
خب اگه مطمئنید نظر سنجی کنید. که میترسید. انتخاباتهای معمول هم شده کابوس براتون. دلیلش اینه که برداشتتون از اسلام به اندازۀ سیاستهای شاه هم نتونست موفق باشه.
[="Tahoma"][="Navy"]شماها اگه منطق داشتیند هر روز کارتون اتهام زدن نبود.
قرآنی که به زعم شما احساساتی و مخصوص 1400 سال پیشه بدرد امروز نمیخوره پس شما کافر به کتاب و دین خدا برای امت آخرالزمانید
ایمانتون مقدم بر منطقه برای من بر عکسه.دینی که شما با این روشتون ساختید خداش امام زمانه و پیغمبرش امام حسین. قرآنش هم روضۀ امام حسین. نمازش سینه زدنه و روزه ش راهپیمایی اربعین. مکه ش هم زیارت امام حسین. دعا رو هم با توسل جایگزین کردید. کی مسلمون نیست من یا شما؟
ما کاری به کار بعضی افراطی ها نداریم در عین حال هرچی باشه بهتر از باور به ناکارآمد دانستن قرآنه
خب اگه مطمئنید نظر سنجی کنید. که میترسید. انتخاباتهای معمول هم شده کابوس براتون. دلیلش اینه که برداشتتون از اسلام به اندازۀ سیاستهای شاه هم نتونست موفق باشه.
هر کی فهمشو از دین و جامعه و سیاست و مملکت بده دست بی بی سی و وآ بهتر از این فکر نمیکنه
ما در زمان شاه هرچه بودیم بالاتر از نوکری آمریکا نبود اما امروز هرچه بد باشیم آقای خودمونیم نه برده یانکی ها
یا هادی[/]
[=System]قرآنی که به زعم شما احساساتی و مخصوص 1400 سال پیشه بدرد امروز نمیخوره
قرآن قواتنینش رو در طول 23 سال بارها تصحیح میکنه و عوض میکنه. کلا خدا دینشو مدام عوض کرده. هر کس به خدا و قرآن ایمان داره به این تغییر هم ایمان داره و میدونه هر زمانی قوانین مخصوص خودشو داره. البته جاهایی که پای پول گرفتن و حکومت در بین باشه همۀ قرآن رو تغییر میدید و ربا خواری بانکها رو حلال میدونید و جانیشین برای خدا تعیین میکنید و با برداشتهای شخصی مردمو اعدام میکنید.
این برداشت داعش از اسلامه که همه چیز عین زمان پیامبر باشه.
ما کاری به کار بعضی افراطی ها نداریم
همین خوبه که حس میکنید یه چیزی به اسم افراط هم هست. اما هیچ موضعی هم علیهشون ندارید.
بالاتر از نوکری آمریکا نبود
از نوکر منویات بعضی آدمای بی صلاحیت بودن و زیر تانک رفتن و جنگیدن برای حفظ حرمسرای اسد بهتره.
هر چند آمریکا اصلا نوکر نمیخواد. این توهمات شماست.
وظیفۀ حکومت رسیدن به مردمشه نه پیگیری آرمانهای پوسیده و نادرست.
[="Tahoma"][="Navy"]قرآن قواتنینش رو در طول 23 سال بارها تصحیح میکنه و عوض میکنه. کلا خدا دینشو مدام عوض کرده. هر کس به خدا و قرآن ایمان داره به این تغییر هم ایمان داره و میدونه هر زمانی قوانین مخصوص خودشو داره. البته جاهایی که پای پول گرفتن و حکومت در بین باشه همۀ قرآن رو تغییر میدید و ربا خواری بانکها رو حلال میدونید و جانیشین برای خدا تعیین میکنید و با برداشتهای شخصی مردمو اعدام میکنید.<br>
این برداشت داعش از اسلامه که همه چیز عین زمان پیامبر باشه.
اون تحمیل کاپیتولاسیون به ایران بود
همین الان روحانیون در ایران کاپیتولاسیون دارن و بر خلاف قانون اساسی در دادگاههای عادی محاکمه نمیشن. دادگاههای مخصوص خودشون. چکشون هم پاس نشه نمیشه جلبشون کرد.
تاراج ثروت ممکلت
الان دزدها داخلی شده ن با حسابهای خارجی. ضررهایی که ایران الان به خاطر بد رفتاریهاش میکنه خیلی بیش از دزدی اوناست.
ما در سوریه و عراق و ... دفاع از راهبردهای اسلامی
خب شما برید سوریه دفاع کنید کاری به ثروت و ملت ایران نداشته باشید. برید اصلا همون جا هم زندگی کنید رؤسا رو هم ببرید هر چی دلتون خواست جنگ راه بندازید. کاری به ما نداشته باشید.
یانکی پرستا
باشه. ما برای کارهامون منطق داریم شما همین رو هم ندارید.
شما که هیچ قرائتی از اسلام جز قرائت سکولار رو قبول ندارید بگید لیبرالیسم دینه و آمریکا قبله و خدا انسان
من نمیدونم چیو قبول دارم اما با این که کسی که اطلاعات سیاسی و اقتصادی نداره (اما فکر میکنه داره) در رأس باشه و وظیۀ همۀ مردم برآوردن منویاتش باشه مخالفم.
بی خیال. همون طور که داعش فهمید با چسبیدن خشک به اسلام نمیشه به به جایی برد. شما هم یه روز میفهمید این برداشت شما از اسلام راه به جایی نمیبره.
[="Tahoma"][="Navy"] بی خیال. همون طور که داعش فهمید چسبیدن خشک به اسلام نمیشه به به جایی برد. شما هم یه روز میفهمید این برداشت شما از اسلام راه به جایی نمیبره.من نمیدونم چیو قبول دارم اما با این که کسی که اطلاعات سیاسی و اقتصادی نداره (اما فکر میکنه داره) در رأس باشه و وظیۀ همۀ مردم برآوردن منویاتش باشه مخالفم.
منافقان خشک مقدس و دنیاطلبان جنایتکار هردو دشمنان سرسخت ولایت بوده و هستند قاتلهم الله انی یوفکون[/]
[="System"]قاتلهم الله انی یوفکون
خوبه مباهله رو هستم. هر چی میتونید علیه من دعا کنید. اما اگه سالم موندم ایمان بیارید.:)>-
[=microsoft sans serif]پرسش: لازمه تدبر درقران کریم، فهمیدن مراد آن است و لازمه فهم نیز ان است که جملات و بیانات آن بر اساس قواعد متعارف بشری ارائه شده باشد. در حالیکه گاه در مقابل نظرات مخالف و مدعیان تناقض در قران گفته میشود که شما مراد خداوند رادرست متوجه نشده اید. چطور این دو با هم سازگار است؟
پاسخ:
[=microsoft sans serif]با سلام و عرض ادب
کلماتی که یک گوینده به کار میبرد، دو حالت کلی دارد:
یا معنا دارد.
یا معنا ندارد.
دسته دوم که هیچ.
اما دسته اول، خودش بر دو دسته است:
یا همان معنای ظاهرش منظور است: معنای حقیقی که مطابق با فهم متعارف و آنچه از کلماتش در زبان مورد نظر به ذهن میرسد، معنا میشود.
یا معنای غیر از ظاهرش منظور است: معنای غیر حقیقی که شامل استعاری و کنایه و ... میشود. که مطابق با قواعد آن ساختارها، معنای مورد نظر مخاطب از عرف آن زبان و گویش و تخصص پرسیده میشود.
گروه اول از دسته دوم، نیز خودش از یک جهت بر دو بخش است:
یا در دلالت بر معنایش محکم و استوار است و احتمال خلاف ظاهری در آن وجود ندارد: معنای نص
یا در دلالت بر معنایش استوار نیست و احتمال خلافی در آن وجود دارد: معنای ظاهر
[=microsoft sans serif]کلام الهی نیز مانند هر کلام دیگری، از این قواعد و دسته بندی ها پیروی میکند.
بنابراین
کلام خداوند
در جاهایی که معنای ظاهری اش مراد نیست بلکه معنای استعاری آن مراد است، نمیتوان به ظاهرش استناد کرد. مانند یدالله فوق ایدهم.
در مواردی که معنای ظاهری اش مراد است ولی الفاظ در دلالت بر معنا، صرفا ظهور دارند نه نص، میتوان به ظاهرش استناد کرد ولی احتمال خلاف ظاهر نیز کماکان وجود دارد.
در مواردی که معنای ظاهری به صورت نص مراد خداوند است، همان معنای ظاهری به صورت قطعی و صد در صد مراد است.
باتوجه به این مقدمه گفتنی است
در مورد کلام الهی و دلالت آن الفاظ بر معنای خود، چند دیدگاه بین اندیشمندان وجود دارد:
برخی معتقدند که کلام الهی در بیشتر یا تمام موارد، معنای خلاف ظاهرش مراد است. حال یا به این دلیل که این کلمات به صورت استعاری به کار رفته یا هر دلیل دیگری.
برخی دیگر که مشهور مفسران و اندیشمندان اسلامی معتقد به آن هستند، آن است که در مواردی که استعاری بودنش مطابق با قواعد استعاره و مجاز و کنایه درست نیست، همان معنای ظاهر مراد است؛ خواه به نحو نص یا ظاهر.
به نظر میرسد حق با گروه دوم باشد.
محکمترین دلیلی که بر این دیدگاه میتوان اقامه کرد، هدایت گری قران کریم است که تنها از این طریق قابل تحقق است که کلمات این کتاب اسمانی معنای ظاهری اش حقیقی باشد نه مجازی آن هم بدون قرینه.
[=microsoft sans serif]باید بدان توجه کرد آن است که قران کریم کتاب هدایت است.
اما این کتاب هدایت، برای هدایت گری و جلب توجه مخاطب، نیازی به آوردن استدلال ندارد.
تنها کاری که لازم است انجام شود، اثبات حجیت و درستی تمسک به آن است.
اگر الهی بودن این کتاب اثبات شود، با توجه به اینکه روح دین تعبد است، متعبدان به این دین، تنها باید استناد آن گفته ها به خداوند را اثبات کنند نه اینکه دلیل این گفته ها را نیز بدانند.
باتوجه بدین نکته، وجه این گفته برخی اندیشمندان مشخص میشود که مدعی هستند در قران کریم یا اصلا استدلال عقلی نداریم یا بسیار کم داریم.
دلیلش این است که اصولا کتاب مقدس زمانی که استنادش اثبات شد، فقط تعبد میخواهد وگرنه خداوند باید برای هر سخنی که میفرماید دلیل بیاورد.
این همان حجیت است که بعد از خداوند، برای پیامبران و امامانش نیز اثبات میشود.
بنابراین
اولا: لازم است بین مراتب مختلف دلالت آیات بر معانی خود تفاوت قائل شویم و معنای مجازی را از حقیقی و معنای ظاهری را از نص بشناسیم.
ثانیا: ما برای اثبات اینکه کلام الهی در بیشتر جملات و آیاتش، دلالت بر معنای ظاهری اش دارد و تماما استعاری و مجازی نیست، نیازی به آوردن استدلال نداریم.
اما برای اینکه این بحث خالی از عریضه نباشد، میتوان به همان آیه شریفه لو کان فیهما... الخ اشاره کنیم که دلالت حقیقی بر معنای خود دارد و استدلالی شسته و رفته است.
[=microsoft sans serif]نکته بعدی اینکه در چه مواردی میتوان مدعی شد که جملات قران کریم عینا همان معنایی را میرساند(ولو به نحو ظهور) که مخاطبان هم زمان آن میفهمند.
در این مورد پاسخی که به ذهن میرسد آن است که معنای ظاهر هیچ خللی ندارد ولی مقام ها فرق میکند.
مثلا شما فرض کنید میخواهید وجود خدا را اثبات کنید.
در تمام موارد لازم است با توجه به توان و میزان درک و فهم مخاطب، جملات و کلمات خود را کنار هم قرار بدهید.
مثلا وقتی با یک کودک روبرو میشوید از تمثیل نور استفاده میکنید.
وقتی با یک دانش آموز روبرو میشویداز دلیل نظم بهره میبرید.
وقتی با یک دانشجوی در حد کارشناسی روبرو میشود از دلیل وجوب و امکان استفاده میکنید.
وقتی با یک استاد دانشگاه روبرو میشوید از صدیقین مدد میگیرید.
هرچه سطح مخاطب فراتر میرود استدلال و بیان شما نیز عمیق تر و دقیق تر میشود.
در مورد آیات قران کریم خصوصا آنجا که در مورد طبیعت بیاناتی ارائه شده است، در اینجا چون سطح معلومات مخاطب در سطح بسیار نازلی قرار دارد، گوینده چاره ای ندارد جز اینکه از جملات و تعابیری بهره بگیرد که برای او قابل درک باشد.
مشخص است که مخاطب آن زمان که هیچ، مخاطبان تا چند سده پیش نیز خورشید را در حال حرکت میدانستند.
بنابراین این جملات میتواند ناظر به دیدگاه او و از دید مخاطب ارائه شده باشد.
[=microsoft sans serif]احتمال دیگری که در این مورد وجود دارد آن است که همان معنای ظاهری مد نظر است ولی مصداق این معنای ظاهری ای که مخاطب آن زمان متوجه میشد با معنای ظاهری ای که امروزه از این حرکت متوجه میشوند کاملا فرق کرده است.
در آن زمان فهم مخاطب از حرکت خورشید همان حرکت انتقالی بوده است.
اما امروزه این حرکت میتوان حرکت در ضمن منظومه شمسی یا حتی حرکت جوهری باشد.
باتوجه به این احتمال، معنای ظاهری آیه تغییر نمیکند. دلالت آیه همان معنای ظاهری اش مراد است.
ولی این دلالت به نحو ظهور است و نص در دلالتش نیست. بنابراین احتمال خلاف نیز وجود دارد.
بگذریم از اینکه در برخی موارد آنچه مخالف آیات به نظر میرسد، صرفا ترم تئوریک است نه یک نظریه کاملا اثبات شده و جا افتاده.
بنابراین حتی اگر این مطالبی که در علوم طبیعی امروزه ادعا میشود که اثبات شده، یقینی نیز باشد باز هم اشکالی ندارد باتوجه به دو پاسخ فوق الذکر و احتمالا پاسخ های دیگر.
بنابراین
[=microsoft sans serif]اما باید توجه کرد که دلالت حقیقی از مجازی جدا شود.
همچنین دلالت نصی از ظهوری نیز مجزا شود.
موفق باشید.