جمع بندی انواع بصیرت

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
انواع بصیرت

سلام بصیرت چیست ؟ ما چند نوع بصیرت داریم؟ اصلا چرا ما نمی فهمیم چیه؟ ایا بصیرت همون واژه ترجمه شده کلمه فلسفه هست به فارسی؟مثلا میگن طرف فیلسوفه بصیرت داره ...اینجوری؟! در سخنرانی رهبر متوجه شدم که گفت امریکایی ها و انگلیسی ها به او میگن چرا شما همون عالم درون کفایتتون نمیشه؟ و چرا در عالم بیرون هم وارد سیاست می شوید دخالت می کنین؟ اگه میشه چند مثال بزنین تا بیشتر متوجه بشیم. با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مشکور

اتمچه;911001 نوشت:
سلام

بصیرت چیست ؟
ما چند نوع بصیرت داریم؟
اصلا چرا ما نمی فهمیم چیه؟
ایا بصیرت همون واژه ترجمه شده کلمه فلسفه هست به فارسی؟مثلا میگن طرف فیلسوفه بصیرت داره ...اینجوری؟! .....
اگه میشه چند مثال بزنین تا بیشتر متوجه بشیم.
با تشکر

سلام و ادب@};-

در پاسخ به سؤال شما و در مفهوم شناسی بصیرت نکاتی قابل ذکر است:

یک. بصر غير از بصيرت است. بصر چشم است. قوه‌ي باصره. جمعش ابصار است. بصيرت جمعش بصائر است. بصيرت يعني حكمت. بصيرت در لغت عرب به معناي عقيده قلبي، شناخت، يقين، زيركي، عبرت آمده (1) بصيرت در فرهنگ معين به معني دانايي، بينايي، بينايي دل، هوشياري، زيركي و يقين است. (2).

بصير را به بينا معنا نموده اند و در قران همراه با خبير و سميع به کار رفته است. (3) انسان بصير به فرد دانا، روشن بين، ژرف نگر و زيرک مي گويند. در نتيجه بصيرت، عبارت است از دل آگاه، زيرک، دانا و بايقين و عرفا بصيرت را در قوه قدسيه و ديده باطن آدمي مي دانند و حکما عاقله نظريه، و اين گونه مي نماياند که، اين واژه دو اصطلاح در باب حکمت و فلسفه و بيشتر در عرفان اسلامي متداول بوده و و در باب فهم عميق معنوي کاربري داشته است ان گونه که خواجه عبدالله انصاري در منازل السائرين آن را نتيجه ميدان يقين(منزل نوزدهم) مي شمارد و سه مرحله آن را، قبول، اتباع و حقيقت مي داند.(4)،(5)

دو. بصيرت به تعبير اميرمؤمنان، يعني مشاهده درست و دقيق حوادث، تفکر و تدبر در آنها و سنجيدن مسائل و حوادث. رهبر فرزانه انقلاب با تأسی به آیات و روایات در توضيح دقيق بصيرت مي فرمايد: «بصيرت را در دو سطح ميتوانيم تعريف كنيم. يك سطح، سطح اصولى و لايه‌ى زيرين بصيرت است. انسان در انتخاب جهان‌بينى و فهم اساسى مفاهيم توحيدى، با نگاه توحيدى به جهان طبيعت، يك بصيرتى پيدا ميكند. ... اين، پايه‌ى اساسى معرفت است؛ پايه‌ى اساسى بصيرت است. اين بصيرت خيلى چيز لازمى است؛ اين را بايد ما در خودمان تأمين كنيم. بصيرت در حقيقت زمينه‌ى همه‌ى تلاشها و مبارزات انسانى در جامعه است. اين يك سطح بصيرت. بجز اين سطح وسيع بصيرت و لايه‌ى عميق بصيرت، در حوادث گوناگون هم ممكن است بصيرت و بى‌بصيرتى عارض انسان شود. انسان بايد بصيرت پيدا كند. اين بصيرت به چه معناست؟ يعنى چه بصيرت پيدا كند؟ چه جورى ميشود اين بصيرت را پيدا كرد؟ اين بصيرتى كه در حوادث لازم است و در روايات و در كلمات اميرالمؤمنين هم روى آن تكيه و تأكيد شده، به معناى اين است كه انسان در حوادثى كه پيرامون او ميگذرد و در حوادثى كه پيش روى اوست و به او ارتباط پيدا ميكند، تدبر كند؛ سعى كند از حوادث به شكل عاميانه و سطحى عبور نكند؛ به تعبير اميرالمؤمنين، اعتبار كند: [=book antiqua]«رحم اللَّه امرء تفكّر فاعتبر، و اعتبر فأبصر»؛(6) فكر كند و بر اساس اين فكر، اعتبار كند. يعنى با تدبر مسائل را بسنجد و سپس با اين سنجش، بصيرت پيدا كند. حوادث را درست نگاه كردن، درست سنجيدن، در آنها تدبر كردن، در انسان بصيرت ايجاد ميكند؛ يعنى بينائى ايجاد ميكند و انسان چشمش به حقيقت باز ميشود. حضرت(ع) درجای دیگر فرموده است: [=book antiqua]«رحم الله عبدا تفکر و اعتبر ، فأبصر إدبار ما قد أدبر ، و حضور ما قد حضر. (7) خداوند رحمت کند بنده ای را که اندیشه کند و عبرت گیرد پس به گذشتن آن چه که گذشته و حضور آن چه که حاضر است بصیر و بینا شود. همچنین فرمود: [=book antiqua]«فانّما البصير من سمع فتفكّر و نظر فأبصر ...»(8) بينا كسى است كه شنيد و انديشه كرد، و نظر كرد و بصير شد. ... (9)

سه. اگر بخواهيم نگاهي جريان شناختي هم به بحث بصيرت داشته باشيم بايد زمينه هاي آن را در بيانات مقام معظم رهبري در سال 75 در جمع فرماندهان لشکر 27 حضرت رسول صلي الله ملاحظه نمود. در بيانات ايشان، روي يک بحث اساسي، یعنی عوام و خواص تکیه زیادی شده، خواص اگر اهل بصيرت بوده و به موقع از حق حمايت مي کردند، حوادث تلخ صورت نمي گرفت(10) در اینجا نگاهي که دارند جامعه شناسانه است و به تعبيري جامعه و افراد آن را دو قسمت مي کنند، عوام(که پيرو موجند و مرعوب جانند) و خواص(کساني که مي فهمند،تصميم مي گيرند و عمل مي کنند). در واقع مقام معظم رهبري در اين دوره مي خواهند تا خواص موجبات هماهنگي ،اتحاد در جامعه را حفظ نموده و اين خواص به آن اهداف بلند بنيانگذار انقلاب پايبند بوده ،در کنار مردم وده و مردم را از خود دانسته و در پي منافع و سلايق فردي و حزبي نباشند. در واقع وظيفه انسجام در جامعه را به دوش خواص می گذاردند و از انها انتظار سلامت جامعه و نظام را خواستارند و به نوعي تکليف نمودند.

چهار. در نگاه جريان شناختي به حوادث انتخابات در سال 88 ،مقام معظم رهبري جامعه و مردم را وارد دوره جديدي نمودند. به تعبيري روان تر ،ابتدا از خواص انتظاراتي داشتند ،که فراهم نشده ، کار گره خورد، پيچيده شد و بيگانه هم بهره برده و خوشحال. که مقام معظم رهبري مشکل را حل نمودند و ،عوام و خواص را برهم زدند و فرمودند ملاک بصيرت ، معيار بصيرت است و ديگر هيچ. ونکاتي را به کرات در بحث بصيرت مورد توجه قرار دادند: نکته اول: علم اندوزي همراه با جهاد عملی و جدیت در ايمان و تقوي. نکته دوم. دشمن شناسی و موضع گیری بموقع. نکته سوم: تلاش برای حفظ انسجام و وحدت ملی و مذهبی.

پنج. در این مجال، در بیان اقسام بصیرت، صرفاً به ذکر اجمالی آن بسنده می کنیم:

1. بصیرت فردی. 2. بصیرت سیاسی و اجتماعی. 3. بصیرت علمی و فرهنگی. 4. بصیرت اخلاقی و عملی. 5. بصیرت نظامی و امنیتی. 6. بصیرت اقتصادی و معیشتی. و ...

ان شاءالله در فرصت های بعدی در ضمن ارائه نکات دیگری در تکمیل بحث بصیرت، به توضیح اقسام بصیرت نیز خواهیم پرداخت و در خلال آن مثالهایی را نیز تقدیم می کنیم.

موفق باشید ...@};-

پی نوشتها_________________________________________
1. لسان العرب، ج2، ص 814.
2. معين، محمد، فرهنگ فارسي، ج1، ص 534.
3. [=book antiqua]«إِنَّ اللّهَ كانَ سَمِيعاً بَصِيراً، حقّاً كه خدا شنوا و بينا است.»، نساء/85.
4. منازل السائرين ،خواجه عبدالله انصاري.
5. واژه بصيرت،دائره المعارف تشيع-ج 3.
6. (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم/ ص 471) و (نهج البلاغه /صبحی صالح بخشی از خطبه ی 103 در ص 149).
7. (میزان الحکمة/ محمد ری شهری/ ج 3 ص 1808 ) و (بحار الانوار / علامه مجلسی/ ج 70 / ص 119).
8. خطبه، 153.
9. سخنان مقام معظم رهبري در جمع دانشجويان استان قم 1389.
10. همان سخنراني 20/3/75.

با سلام

بصیرت اعتقادی، مهم‌ترین بصیرت این است که اعتقادات انسان از روی شناخت باشد. فهم باشد. درک باشد. باور داشته باشد و هرکسی ممکن است بگوید: باور من درست است. ولی باوری ارزش دارد که از روی فهم و درک و آگاهی باشد. یکوقت کسی خدمت پیامبر(ص) آمده بود مسلمان شود. می‌گفت: من قرعه می‌اندازم. اگر خوب آمد مسلمان می‌شوم. حضرت نپذیرفت. فرمود: اسلام دین قرعه نیست. بعد از فتح مکه شخصی خدمت رسول گرامی اسلام آمد به نام صفوان، گفت: من می‌خواهم دو ماه در مورد اسلام تحقیق کنم. حضرت فرمود: چهار ماه به تو فرصت می‌دهم. برو تحقیق کن! «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ‏ الْمُشْرِكِينَ‏» (توبه/6) پیغمبر اگر یکی از مشرکین آمد گفت: می‌خواهم کلام خدا را بشنوم، پیغمبر به او امکان و فضا بده، بیاید کلام خدا را بشنود. بصیرت اعتقادی به این معناست که انسان اعتقاد و عقایدش درست باشد. در سیره‌ی ائمه داشتیم گاهی افرادی علاقه‌مند به ائمه بودند، امام فرمود: شما آدم خوبی هستی، ولی باورها و اعتقادت را درست کن. روی این عقیده نمان. کسب بصیرت اعتقادی و تصحیح اعتقادات با مطالعه و تحقیق و مراجعه به بزرگان و علما

مشکور;912418 نوشت:
در بیان اقسام بصیرت، صرفاً به ذکر اجمالی آن بسنده می کنیم:

1. بصیرت فردی.


سلام مجدد@};-

در توضیح بصیرت فردی گفتنی است: فرد فرد امت اسلامی باید با تمسک به اسوه و الگوی تمام و کمال اسلام یعنی شخص نبی مکرم اسلام و جانشینان بر حقش، تلاش کنند تا جلوه های بصیرت فردی را در شخصیت خود متبلور سازند. پیامبر بزرگوار اسلام می فرماید: [=book antiqua]«من با بصیرت حرکت می کنم، تابعان و پیروان حضرت نیز با بصیرت حرکت می کردند. قوله کریم: «قُلْ هذِهِ سَبیلی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلی بَصیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ». (یوسف: 108) راز ماندگاری تشیع در برابر آن همه دسیسه های دشمنان اهل بیت علیهم السلام مانند کشتن، زندانی کردن و در فشار قرار دادن ائمه علیهم السلام و پیروانشان، در این است که امامان و یاران ایشان با بصیرت حرکت کرده اند. ازاین رو، داشتن بصیرت در هدف، بصیرت در وسیله و بصیرت مندی در شناخت دشمن، برای در امان نگه داشتن جامعه اسلامی در مسیر حرکت و بالندگی، امری ضروری است. بنابراین، اگر افراد جامعه ای بصیرت مند باشند، انتخاب و حرکت مردم آگاهانه خواهد بود. در چنین جامعه ای، بیشتر افراد در زمان بروز فتنه ها و تحولات سیاسی، قدرت تشخیص حق از باطل را در هر لباسی دارند و همه تیغ های دشمن در مقابل آنها کند می شود و غبارهای فتنه نمی تواند آنها را گمراه کند.

در تعریف بصیرت گفتنی است: بصیرت، صرف دانایی نیست، بلکه هوشیاری کامل و دید درونی است که انسان را در ظلمت فتنه ها به سمت شاخصه ها و نشانه های سعادت و صراط مستقیم، هدایت می نماید. داشتن بصیرت و آگاهی لازم در دوران و شرایط فتنه به عنوان شاخص جدا کننده حق از باطل و راه از بی راهه است. لذا برای نیل به بصیرت فردی می بایست در طول زمان ضمن دریافت بینش و حکمت، در رفتار خود ممارست نماید و یک سری موانع شخصی که در خود انسان برای نیل به بصیرت وجود دارد را از میان برداشته و آماده مواجهه با رخدادهای پیش بینی نشده باشد. تا از این طریق بتواند دین و دنیای خود را حفظ نماید.

بر این اساس شناسایی مهمترین موانع فردی بصیرت که بشر را به وادی گمراهی می کشاند و آدمی را از قدرت تجزیه و تحلیل صحیح جدا می سازد یک ضرورت است که در این مجال، به عناوین آنها اشاره می کنیم: [=book antiqua]1- تکبر و غرور. 2- خود محوری. 3- سطحی نگری. 4- شخصیت زدگی. 5- حب دنیا، هواپرستی و آرزوهای دور و دراز. 6- جهل و غفلت. 7- از خودبیگانگی. 8- تبعیت و تقلید کورکورانه. و ...

موفق باشید ...@};-

مشکور;912418 نوشت:
در بیان اقسام بصیرت، صرفاً به ذکر اجمالی آن بسنده می کنیم:

2. بصیرت سیاسی و اجتماعی.


سلام مجدد@};-

پس از تبیین بصیرت فردی به تبیین بصیرت سیاسی و اجتماعی می پردازیم:

سیاست یعنی تدبیر هوشمندانه و جامع، برای اجرای عدالت و حفظ کشور و افراد آن از فروپاشی، رفع بی نظمی و نابسامانی داخلی و خارجی؛ سیاست مداری از اصول قطعی زندگی همه امامان بوده است. این سیاست، سیاست رحمانی، مثبت و صحیح است که همه انبیاء نیز دارا بودند، نه سیاست شیطانی و استعماری که همان تزویر و خدعه معاویه ای است. امیرمومنان علی علیه السلام می فرماید: [=book antiqua]"جمال السیاسة العدل فی الامرة و العفو مع القدرة؛ زینت و زیبایی سیاست، رعایت عدل در رهبری و گذشت به هنگام قدرت است."(1)

بر اساس معنای فوق، سیاست در اسلام، نه به معنای دنیا ستیزی است و نه دنیا طلبی، بلکه اداره دنیا و استفاده عادلانه و بهینه از ذخایر و امکانات آن در بین افراد جامعه است، به عبارت دیگر، سیاست به معنای آشتی دادن دنیا و آخرت و ساختن پل از دنیا به سوی آخرت است. البته لازمه دخالت در امور سیاسی، دارا بودن روحیه از خود گذشتگی، شجاعت، فداکاری، بصیرت و زیرکی و هوشیاری است. اگر حضور در صحنه های سیاسی همراه با ویژگی های فوق باشد، چنین جامعه ای همیشه زنده، پویا و پیروز خواهد بود و دچار شکست و زبونی و سقوط و سلطه پذیری نخواهد شد و برعکس، اگر جامعه ای دچار غفلت و عدم حضور در صحنه های اجتماعی و یا سیاسی و یا حضور فاقد بصیرت و بینش و زیرکی شود، قطعا با خطرات و زیانهای جبران ناپذیری مواجه می گردد.

استعمارگران و اقتدارگران شیطانی برای استیلا بر ملت ها پیوسته از غفلت و عدم بصیرت سیاسی، تبلیغات دروغین و شیوه تهدید و تطمیع استفاده می کنند و از آنجا که رهبری و مشعل داران واقعی نظام و مملکت در بیداری مردم نقش بسزایی دارد، ابتدا از تنقیص، تخریب و تضعیف این ارکان اجتماعی شروع می کنند و پس از ایجاد فاصله بین مردم و رهبری و یاوران راستین او و شکستن این خط مقدم جبهه به خطوط بعدی پنجه می افکنند و به راحتی بر چنین جامعه ای سلطه پیدا می کنند.

با مطالعه تاریخ اسلام و شیوه استیلای دشمنان به این واقعیت پی می بریم و علت آن نیز روشن است، زیرا بی گمان هر اجتماعی، نیازمند رهبر، رئیس و سرپرست و نخبگان بصیر و متعهد است تا از نظم و سامان جامعه پاسداری کنند. در دین انسان ساز اسلام«امامت و رهبری» به عنوان عامل نظم و همبستگی جامعه مسلمانان معرفی شده است و رهبری از جایگاهی بسیار والا برخوردار است و او خط مشی نظام سیاسی و اجتماعی جامعه را ترسیم می کند. از این روست که امامان معصوم و بزرگان دین، درباره امامت و رهبری و اهمیت آن سخنان بسیاری دارند.

امام علی علیه السلام می فرماید: [=book antiqua]"مکان القیم من الامر مکان النظام من الخزر، یجمعه و یضمه فاذا انقطع النظام تفرق الخزر و ذهب، ثم لم یجتمع بحذافیره ابداً؛ جایگاه رهبر در امور، همانند جایگاه نخ در تسبیح است که دانه ها را به هم ربط و پیوند می دهد و آنها را یکپارچه و متحد می کند، اگر نخ پاره شود، دانه ها از هم می پاشند و از یکدیگر دور می شوند و هرگز اجتماع و نظم گذشته خویش را باز نخواهند یافت."(2) و نیز می فرماید: [=book antiqua]"الامامة نظام الامة؛ امامت، سبب نظم و همبستگی امت است."(3) همچنین امام رضا علیه السلام نیز می فرماید: [=book antiqua]"ان الامامة زمام الدین و ناظم المسلمین و صلاح الدنیا و عز المومنین؛ همانا امامت، پیشوایی دین و سبب نظم و همبستگی مسلمانان و مصلحت دنیا و عزت مومنان است."(4)

رهبر خطوط کلی نظام را معین می کند و لوازم برقراری ارتباط یا نبود ارتباط با جوامع دیگر را تشخیص می دهد و جنگ و صلح با صلاح دید اوست و وجودش مایه استواری جامعه است، مردم در برابر امام خویش وظیفه دارند مطیع و گوش به فرمان باشند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: [=book antiqua]"اسمعوا و اطیعوا لمن ولاه الله الامر، فانه نظام الاسلام؛ به سخنان کسی که خدا، ولایت امری را به او داده است گوش دهید و از او اطاعت کنید؛ زیرا او سبب نظم و استواری اسلام است."(5)

از اینرو چنانکه بیان کردیم راز و روح اصلی بصیرت سیاسی و اجتماعی در اطاعت و پیروی از رهبری و امام امت نهفته است.

موفق باشید ...@};-

پی نوشتها___________________________________________
1. غرر و درر با شرح مرحوم خوانساری، ج 3، ص 375.
2. میزان الحکمه، ج 1،ص 161.
3. همان.
4. میزان الحکمه، ج 1،ص 161.
5. این حدیث در بحار الانوار، ج 8،ص 182؛ از امام علی علیه السلام نقل شده است.

جمع بندی

پرسش:
بصیرت چیست ؟ چند نوع بصیرت داریم؟ ایا بصیرت همون واژه ترجمه شده کلمه فلسفه هست به فارسی؟مثلا میگن طرف فیلسوفه بصیرت داره ...اینجوری؟!

پاسخ:

در پاسخ به سؤال شما و در مفهوم شناسی بصیرت نکاتی قابل ذکر است:

یک. بصر غير از بصيرت است. بصر چشم است. قوه‌ي باصره. جمعش ابصار است. بصيرت جمعش بصائر است. بصيرت يعني حكمت. بصيرت در لغت عرب به معناي عقيده قلبي، شناخت، يقين، زيركي، عبرت آمده (1) بصيرت در فرهنگ معين به معني دانايي، بينايي، بينايي دل، هوشياري، زيركي و يقين است. (2). بصير را به بينا معنا نموده اند و در قران همراه با خبير و سميع به کار رفته است. (3) انسان بصير به فرد دانا، روشن بين، ژرف نگر و زيرک مي گويند. در نتيجه بصيرت، عبارت است از دل آگاه، زيرک، دانا و بايقين و عرفا بصيرت را در قوه قدسيه و ديده باطن آدمي مي دانند و حکما عاقله نظريه.

دو. بصيرت به تعبير اميرمؤمنان، يعني مشاهده درست و دقيق حوادث، تفکر و تدبر در آنها و سنجيدن مسائل و حوادث. رهبر فرزانه انقلاب با تأسی به آیات و روایات در توضيح دقيق بصيرت مي فرمايد: «بصيرت را در دو سطح ميتوانيم تعريف كنيم. يك سطح، سطح اصولى و لايه‌ى زيرين بصيرت است. انسان در انتخاب جهان‌بينى و فهم اساسى مفاهيم توحيدى، با نگاه توحيدى به جهان طبيعت، يك بصيرتى پيدا ميكند. ... اين، پايه‌ى اساسى معرفت است؛ پايه‌ى اساسى بصيرت است. بجز اين سطح وسيع و لايه‌ى عميق بصيرت، در حوادث گوناگون هم ممكن است بصيرت و بى‌بصيرتى عارض انسان شود. انسان بايد بصيرت پيدا كند. اين بصيرت به چه معناست؟ يعنى چه بصيرت پيدا كند؟ چه جورى ميشود اين بصيرت را پيدا كرد؟ اين بصيرتى كه در حوادث لازم است و در روايات و در كلمات اميرالمؤمنين هم روى آن تكيه و تأكيد شده، به معناى اين است كه انسان در حوادثى كه پيرامون او ميگذرد و در حوادثى كه پيش روى اوست و به او ارتباط پيدا ميكند، تدبر كند؛ سعى كند از حوادث به شكل عاميانه و سطحى عبور نكند؛ به تعبير اميرالمؤمنين، اعتبار كند: «رحم اللَّه امرء تفكّر فاعتبر، و اعتبر فأبصر»؛(4) فكر كند و بر اساس اين فكر، اعتبار كند. يعنى با تدبر مسائل را بسنجد و سپس با اين سنجش، بصيرت پيدا كند. حوادث را درست نگاه كردن، درست سنجيدن، در آنها تدبر كردن، در انسان بصيرت ايجاد ميكند؛ يعنى بينائى ايجاد ميكند و انسان چشمش به حقيقت باز ميشود.

سه. اگر بخواهيم نگاهي جريان شناختي هم به بحث بصيرت داشته باشيم بايد زمينه هاي آن را در بيانات مقام معظم رهبري در سال 75 در جمع فرماندهان لشکر 27 حضرت رسول صلي الله ملاحظه نمود. در بيانات ايشان، روي يک بحث اساسي، یعنی عوام و خواص تکیه زیادی شده، خواص اگر اهل بصيرت بوده و به موقع از حق حمايت مي کردند، حوادث تلخ صورت نمي گرفت(5) در اینجا نگاهي که دارند جامعه شناسانه است و به تعبيري جامعه و افراد آن را دو قسمت مي کنند، عوام(که پيرو موجند و مرعوب جانند) و خواص(کساني که مي فهمند،تصميم مي گيرند و عمل مي کنند).

چهار. در نگاه جريان شناختي به حوادث انتخابات در سال 88 ،مقام معظم رهبري جامعه و مردم را وارد دوره جديدي نمودند. به تعبيري روان تر ،ابتدا از خواص انتظاراتي داشتند ،که فراهم نشده ، کار گره خورد، پيچيده شد و بيگانه هم بهره برده و خوشحال. که مقام معظم رهبري مشکل را حل نمودند و ،عوام و خواص را برهم زدند و فرمودند ملاک بصيرت ، معيار بصيرت است و ديگر هيچ. ونکاتي را به کرات در بحث بصيرت مورد توجه قرار دادند: نکته اول: علم اندوزي همراه با جهاد عملی و جدیت در ايمان و تقوي. نکته دوم. دشمن شناسی و موضع گیری بموقع. نکته سوم: تلاش برای حفظ انسجام و وحدت ملی و مذهبی.

پنج. در این مجال، در بیان اقسام بصیرت، صرفاً به ذکر اجمالی آن بسنده می کنیم: 1. بصیرت فردی. 2. بصیرت سیاسی و اجتماعی. 3. بصیرت علمی و فرهنگی. 4. بصیرت اخلاقی و عملی. 5. بصیرت نظامی و امنیتی. 6. بصیرت اقتصادی و معیشتی. و ... در ادامه به توضیح مختصری در باب بصیرت فردی و بصیرت سیاسی و اجتماعی می پردازیم:

الف- بصیرت فردی: در توضیح بصیرت فردی گفتنی است: فرد فرد امت اسلامی باید با تمسک به اسوه و الگوی تمام و کمال اسلام یعنی شخص نبی مکرم اسلام و جانشینان بر حقش، تلاش کنند تا جلوه های بصیرت فردی را در شخصیت خود متبلور سازند. پیامبر بزرگوار اسلام می فرماید: «من با بصیرت حرکت می کنم، تابعان و پیروان حضرت نیز با بصیرت حرکت می کردند. قوله کریم:«قُلْ هذِهِ سَبیلی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلی بَصیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ». (6) راز ماندگاری تشیع در برابر آن همه دسیسه های دشمنان اهل بیت علیهم السلام مانند کشتن، زندانی کردن و در فشار قرار دادن ائمه علیهم السلام و پیروانشان، در این است که امامان و یاران ایشان با بصیرت حرکت کرده اند. ازاین رو، داشتن بصیرت در هدف، بصیرت در وسیله و بصیرت مندی در شناخت دشمن، برای در امان نگه داشتن جامعه اسلامی در مسیر حرکت و بالندگی، امری ضروری است. بنابراین، اگر افراد جامعه ای بصیرت مند باشند، انتخاب و حرکت مردم آگاهانه خواهد بود. در چنین جامعه ای، بیشتر افراد در زمان بروز فتنه ها و تحولات سیاسی، قدرت تشخیص حق از باطل را در هر لباسی دارند و همه تیغ های دشمن در مقابل آنها کند می شود و غبارهای فتنه نمی تواند آنها را گمراه کند. بر این اساس شناسایی مهمترین موانع فردی بصیرت که بشر را به وادی گمراهی می کشاند و آدمی را از قدرت تجزیه و تحلیل صحیح جدا می سازد یک ضرورت است که در این مجال، به عناوین آنها اشاره می کنیم:1- تکبر و غرور. 2- خود محوری. 3- سطحی نگری. 4- شخصیت زدگی. 5- حب دنیا، هواپرستی و آرزوهای دور و دراز. 6- جهل و غفلت. 7- از خودبیگانگی. 8- تبعیت و تقلید کورکورانه. و ...

ب- بصیرت سیاسی و اجتماعی: پس از تبیین بصیرت فردی به تبیین بصیرت سیاسی و اجتماعی می پردازیم: سیاست یعنی تدبیر هوشمندانه و جامع، برای اجرای عدالت و حفظ کشور و افراد آن از فروپاشی، رفع بی نظمی و نابسامانی داخلی و خارجی؛ سیاست مداری از اصول قطعی زندگی همه امامان بوده است. این سیاست، سیاست رحمانی، مثبت و صحیح است که همه انبیاء نیز دارا بودند، نه سیاست شیطانی و استعماری که همان تزویر و خدعه معاویه ای است. امیرمومنان علی علیه السلام می فرماید:"جمال السیاسة العدل فی الامرة و العفو مع القدرة؛ زینت و زیبایی سیاست، رعایت عدل در رهبری و گذشت به هنگام قدرت است."(7) بر اساس این معنا، سیاست در اسلام، نه به معنای دنیا ستیزی است و نه دنیا طلبی، بلکه اداره دنیا و استفاده عادلانه و بهینه از ذخایر و امکانات آن در بین افراد جامعه است، به عبارت دیگر، سیاست به معنای آشتی دادن دنیا و آخرت و ساختن پل از دنیا به سوی آخرت است. البته لازمه دخالت در امور سیاسی، دارا بودن روحیه از خود گذشتگی، شجاعت، فداکاری، بصیرت و زیرکی و هوشیاری است. اگر حضور در صحنه های سیاسی همراه با ویژگی های فوق باشد، چنین جامعه ای همیشه زنده، پویا و پیروز خواهد بود و دچار شکست و زبونی و سقوط و سلطه پذیری نخواهد شد و برعکس، اگر جامعه ای دچار غفلت و عدم حضور در صحنه های اجتماعی و یا سیاسی و یا حضور فاقد بصیرت و بینش و زیرکی شود، قطعا با خطرات و زیانهای جبران ناپذیری مواجه می گردد.

استعمارگران و اقتدارگران شیطانی برای استیلا بر ملت ها پیوسته از غفلت و عدم بصیرت سیاسی، تبلیغات دروغین و شیوه تهدید و تطمیع استفاده می کنند و از آنجا که رهبری و مشعل داران واقعی نظام و مملکت در بیداری مردم نقش بسزایی دارد، ابتدا از تنقیص، تخریب و تضعیف این ارکان اجتماعی شروع می کنند و پس از ایجاد فاصله بین مردم و رهبری و یاوران راستین او و شکستن این خط مقدم جبهه به خطوط بعدی پنجه می افکنند و به راحتی بر چنین جامعه ای سلطه پیدا می کنند. از اینرو چنانکه بیان کردیم راز و روح اصلی بصیرت سیاسی و اجتماعی در اطاعت و پیروی از رهبری و امام امت نهفته است.

 

پی نوشت ها:
1. لسان العرب، ج2، ص 814.
2. معين، محمد، فرهنگ فارسي، ج1، ص 534.
3. «إِنَّ اللّهَ كانَ سَمِيعاً بَصِيراً، حقّاً كه خدا شنوا و بينا است.»، نساء/85.
4. (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم/ ص 471) و (نهج البلاغه /صبحی صالح بخشی از خطبه ی 103 در ص 149).
5. همان سخنراني 20/3/75.
6. یوسف: 108
7. غرر و درر با شرح مرحوم خوانساری، ج 3، ص 375.

 

موضوع قفل شده است